جمع بندی احادیثی از شیعه در حرمت ازدواج موقت؟

تب‌های اولیه

32 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد صدرا

با سلام و عرض ادب

از آنجا که برخی از روایات مانعه ی از نکاح متعه در دو کتاب از کتب اربعه ی شیعه آمده است، قبل از نقد روایات به معرفی اجمالی این دو کتاب اشاره می شود.

الف: تهذیب الاحکام

«تهذیب الاحکام»، اولین تالیف شیخ طوسی(ره) است که در بدو ورود به بغداد و مدتی پیش از وفات استادش مرحوم شیخ مفید( 413 ق)نگاشته شده است. این کتاب در واقع شرحی بر کتاب المقنعه، رساله ی فقهی استادش شیخ مفید است.

شیخ طوسی(ره) قبل از سن بیست و هشت سالگی شرح نویسی بر کتاب المقنعه را آغاز کرد و تا هنگام رحلت شیخ مفید(ره) یعنی سال 413 هجری کتاب «الطهارة» را به اتمام رساند و باب اول کتاب «الصلاة» را نیز شرح کرد. در این موقع شیخ مفید(ره) به جهان باقی شتافت و شیخ طوسی(ره) بعد از وفات وی بقیه کتابش را به پایان رساند. مرحوم شیخ طوسی در مقدمه ی کتاب «التهذیب» انگیزه خود را از نگارش این کتاب این گونه بیان می دارد:

یکی از دوستانم که مراعات حق ایشان بر من واجب است، از من درخواست نمود که احادیث اصحاب را جمع آوری و موارد اختلاف،تباین، منافات و تضاد میان آنها را بررسی کنم؛....کار اختلاف روایات به آنجا کشیده است که مخالفان به ما طعنه می زنند و این را از بزرگ ترین عیب های مذهب ما به شمار می آورند و به این وسیله می خواند مذهب ما را باطل اعلام کنند...[1]

کتاب تهذیب اگرچه امروزه بیشتر به عنوان یک جامع حدیثی شناخته می شود؛ اما باید توجه داشت که این کتاب تنها با هدف جمع آوری احادیث تالیف نشده است؛ بلکه شیخ از این راه قصد تحکم مبانی تشیع و رفع اختلاف احادیث را داشت تا موجبات طعن و اشکال مخالفان را از بین ببرد؛ از این رو برخی شیخ طوسی(ره) را اولین محققی دانسته اند که با نقد حدیث و پرداختن به روایات متعارض به دفاع از تشیع برخاسته است.

شیخ طوسی(ره) بر خلاف روش مرحوم کلینی در«الکافی» و مرحوم شیخ صدوق در کتاب «من لایحضره الفقیه»، روایات متعارض را حذف نکرده؛ بلکه به طرح و رفع تعارض میان آنها پرداخته است. این ابتکار شیخ طوسی(ره) باعث شد تا بسیاری از روایاتی که در آن دو کتاب ذکر نشده است به نسل های بعدی شیعه انتقال یابد. شاید بتوان این عمل را مهم ترین کار شیخ طوسی(ره) دانست. شیخ به تصریح خود، در کتاب تهذیب و استبصار بیش از پنج هزار حدیث مختلف (به ظاهر متعارض) را گرد آورده است.


[/HR]
[1].تهذیب الاحکام، ج1، مقدمه کتاب.

ب: الاستبصار فیما اختلف من الاخبار

دومين کتاب روايي مرحوم شيخ طوسي که از نظر اعتبار به عنوان چهارمين کتاب در ميان کتب اربعه شناخته شده، کتاب استبصار است. چنان که مرحوم شيخ طوسي خود در مقدمه ی کتاب آورده، استبصار را پس از تاليف تهذيب و بنا به درخواست گروهي از عالمان فراهم آورده است.

شيخ انگيزه ي خود از تاليف استبصار را چنين بيان کرده است: « چون ديدم گروهي از اصحاب، کتاب بزرگ ما موسوم به تهذيب الاحکام و رواياتي که ما در زمينه حلال وحرام درآن گردآورده ايم را نگريسته و آن کتاب را دربرگيرنده بيشترين مسائل فقه در ابواب احکام دانسته اند، تمايل يافتند به احاديث مختلف آن به صورت جداگانه و مختصر نيز دست يابند...».

بنابراين مي توان گفت استبصار در حقيقت نوعي تلخيص تهذيب الاحکام است. شيخ در ادامه مي گويد: اين کار ؛ يعني گردآوري روايات مخالف و جمع ميان آنها کاري بي سابقه است.

شيخ طوسي در هر بابي در ذیل فتواي خود، روايات مربوط به آنرا ذکر می نماید، سپس روايات مخالف را ذکر مي کند و در آغاز کتاب نیز به بخشي از قرائني که مي توان به کمک آنها برخي از روايات را بر برخي ديگر ترجيح داد، اشاره نموده است.

در نگاه شيخ اخبار به دو دسته متواتر و غير متواتر تقسيم شده و روايات غير متواتر نيز به دو دسته ی، الف: رواياتي که همراه قرينه اند و مانند متواتر مفيد علم اند، ب: روايات آحاد فاقد قرينه که از نظر شيخ وقتي مي توان به آنها عمل نمود که معارض نداشته باشند و اگر معارض داشتند مي بايست طبق قوانين تعادل و تراجيح عمل کرد.[1]

شيخ در اين کتاب همانند تهذيب، بخشي از اسناد روايت به استثناي آخرين راوي را حذف کرده آنگاه در مشيخه، طرق خود را به روات احاديث تبيين نموده است؛ بنابراين استبصار با تهذيب الاحکام در جهات زير همسان است: الف. تنظيم کتاب براساس کتاب مقنعه شيخ مفيد؛ ب. حذف بخشي از اسناد روايات و تدارک آنها در مشيخه؛ ج. کوشش براي رفع تعارض ميان روايات و ارائه جمع ميان آنها.

تفاوت استبصار با تهذيب در اين جهت است که شيخ طوسي در کتاب :«التهذیب»، تمام روایات موافق گفتار شیخ مفید(استاد خود)در کتاب:«المقنعة»،[2]را به صورت مبسوط ذکر می نماید، آنگاه به نقل روایات معارض می پردازد و سپس به ارائه ی راه جمع میان دو دسته از روایات می پردازد، واین در حالی است که شیخ در کتاب:«الاستبصار»، خود را ملزم به عبارات کتاب:«المقنعة»، نمی بیند و در هر مساله ای تنها بخشی از روایات موافق را ذکر می نماید، اما روایات مخالف را به طور کامل ذکر می نماید و در این کتاب می کوشد به صورت مبسوط تر و متقن تر به رفع تعارض میان آنها بپردازد.

از این جهت کتاب استبصار به کتابی اصولی نزدیک شده و بدین خاطر آنرا به خاطر بر خورداری از از مباحث علمی متقن برای خواص عالمان مفید تر دانسته اند.[3][4] بنابراین اگر در کتاب تهذیب و استبصار روایتی بر خلاف مبانی تشیع یافت شود بدین علت بوده که شیخ در صدد بیان نقل این روایات مخالف و جواب به آنها بوده است و شیخ طوسی(ره) این روایات را بدون پاسخ نگذارده اند.


[/HR]

[1]. الاستبصار،ج1، ص45و44.



[2]. کتاب فقهی شیخ مفید.

[3]. المعجم المفهرس لالفاظ احادیث بحار الانوار، ج1،ص71.

[4]. درسنامه علم حدیث، علی نصیری،ص162.

بررسی روایات مانعه:

امام علی علیه السلام: پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در روز خیبر متعه را حرام نمود؟!

بدیهی است که جواز نکاح متعه در نزد اهل بیت علیهم السلام امری روشن بوده؛ به گونه ای که جواز چنین عملی از اختصاصات مکتب اهل بیت علیهم السلام دانسته شده و در مقابل همه ی مخالفین بر حرمت چنین عملی اجماع نموده اند؛ با اینکه در شریعت دلیل معتبری بر نهی یافت نمی گردد.

در این میان برخی از اخبار در متون روایی شیعه از اهل بیت علیهم السلام نقل شده که موهم نهی و یا کراهت اهل بیت علیهم السلام نسبت به این نکاح می باشد، که این روایات را مرحوم شیخ طوسی در دو کتاب خویش ذکر نموده است.

مرحوم شیخ طوسی در ابتدای بیان روایات باب متعه می فرمایند: آنچه دلالت بر مباح بودن نکاح متعه می نماید،‌اجماع مسلمین می باشد؛ علاوه بر اینکه پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله این عمل را در زمانی مباح فرمودند و دلیل قاطعی نیز بر منع این عمل وارد نشده است؛ پس شایسته است که چنین نکاحی مباح بوده باشد تا دلیلی بر منع آن اقامه گردد در حالی که دلیلی بر منع از این عمل وجود ندارد.

ایشان سپس به نقل روایات می پردازند و در این میان به روایتی اشاره می نمایند که بیانگر حرمت متعه بوده و بدان پاسخ می دهند.

روایت اول: 1085:‌محمد بن یحیى عن أبی جعفر عن أبی الجوزا عن الحسین بن علوان عن عمرو بن خالد عن زید بن علی عن آبائه عن علی علیهم السلام قال : (( حرم رسول الله صلى الله علیه وآله یوم خیبر لحوم الحمر الأهلیة ونكاح المتعة ))للشیخ الطوسی - ج 7 - ص 251 / (الاستبصار 2/142)، (وسائل الشیعة 14/441).

حسین بن علوان و عمرو بن خالد از زید بن علی از پدرانش از امام علی علیهم السلام نقل می کنند که حضرت علی علیه السلام فرمودند: در روز خیبر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله (خوردن) گوشت خران اهلی و نکاح متعه را حرام نمودند.

شیخ طوسی پاسخ این روایت را اینچنین آورده اند:«فَإِنَّ هَذِهِ الرِّوَايَةَ وَرَدَتْ مَوْرِدَ التَّقِيَّةِ وَ عَلَى مَا يَذْهَبُ إِلَيْهِ مُخَالِفُو الشِّيعَةِ وَ الْعِلْمُ حَاصِلٌ لِكُلِّ مَنْ سَمِعَ الْأَخْبَارَ أَنَّ مِنْ دِينِ أَئِمَّتِنَا علیهم السلام إِبَاحَةَ الْمُتْعَةِ فَلَا يَحْتَاجُ ‏اِلَى الْإِطْنَابِ فِيهِ...».[1] این روایت به حسب تقیه وارد شده و بر اساس مذهب مخالفین شیعه است. و برای کسی که اخبار را شنیده علم حاصل است که مذهب ائمه ی ما علیهم السلام اباحه و حلیت متعه است؛ لذا نیازی به طول دادن کلام درباره ی آن نیست.

ایشان همچنین در کتاب استبصار در ذیل حدیث می نویسند: «فَالْوَجْهُ فِي هَذِهِ الرِّوَايَةِ أَنْ نَحْمِلَهَا عَلَى التَّقِيَّةِ لِأَنَّهَا مُوَافِقَةٌ لِمَذَاهِبِ الْعَامَّةِ وَ الْأَخْبَارُ الْأَوَّلَةُ مُوَافِقَةٌ لِظَاهِرِ الْكِتَابِ وَ إِجْمَاعُ الْفِرْقَةِ الْمُحِقَّةِ عَلَى مُوجَبِهَا فَيَجِبُ أَنْ يَكُونَ الْعَمَلُ بِهَا دُونَ هَذِهِ الرِّوَايَةِ الشَّاذَّة»؛[2] وجه این روایت آن است که آن را بر تقیه حمل کنیم، زیرا که موافق مذاهب عامه (اهل سنت) است؛ در حالی که اخبار پیشین موافق ظاهر کتاب است. و اجماع فرقه ی محقه (شیعه) بر آن است. پس لازم است که به روایاتی(روایات مجوزه) غیر این روایت شاذ عمل شود.

علامه ی مجلسی(ره) نیز در کتاب:« ‌ملاذ الأخيار في فهم تهذيب الأخبار»، ج12، ص32،‌ در حکم بر این روایت می نویسند: ضعيف أو موثق. این روایت ضعیف و یا موثقه است؛ یعنی در طریق این روایت راوی یا راویان غیر شیعی قرار دارند،‌ که در این روایت نیز دو نفر از زیدیه(الحسین بن علوان عن عمرو بن خالد )حضور دارند؛ و این نهی با توجه به اینکه در فقه زیدیه (که گرایش و اشتراکات زیادی با فقه حنفی دارد) نکاح متعه حرام دانسته شده است، [3] بیشتر آشکار می گرد؛ لذا علامه ی مجلسی می فرمایند: این روایت آشکار است که از نسبتهای ناروای زیدیه به شمار می رود ؛ همچنان که این امر از اکثر روایات آنان آشکار است.

همچنین شیخ طوسی(ره) در حکم به روایت دیگری که در باب دیگری از طریق این دو راوی وارد شده است می فرمایند:« هَذَا الْخَبَرُ ضَعِيفٌ وَ طَرِيقُهُ رِجَالُ الزَّيْدِيَّةِ وَ يَجُوزُ أَنْ يَكُونَ خَرَجَ مَخْرَجَ التَّقِيَّة»،[4] این روایت ضعیف می باشد و طریق این روایت رجال زیدیه می باشد و ممکن است که روایت تقیة صادر شده باشد.

همچنان که شیخ طوسی(ره) باز در حکم به روایت دیگری که این راویان در طریق آن قرار گرفته اند بیان می دارند: «أَنَّ رُوَاةَ هَذَا الْخَبَرِ كُلَّهُمْ عَامَّةٌ وَ رِجَالُ الزَّيْدِيَّةِ وَ مَا يَخْتَصُّونَ بِرِوَايَتِهِ لَا يُعْمَلُ بِهِ عَلَى مَا بُيِّنَ فِي غَيْرِ مَوْضِع»؛[5] راویان این خبر را همگی از رجال عامه و زیدیه تشکیل می دهند و آنچه که اختصاص در روایت آنان است به آن عمل نمی گردد؛ همچنان که در مواضع متعددی بیان شده است.

ادامه دارد:


[/HR] [1] . تهذيب الأحكام، ج‏7، ص: 252. [2] .الإستبصار فيما اختلف من الأخبار ،‌ج3، ص142.

[3] . شرح التجريد في فقه الزيدية، ج3، ص55:« ونكاح المتعة حرام، وهو أن يتزوج الرجل المرأة إلى أجل مضروب».

[4] . تهذیب الاحکام، ج6، ص169.

[5] .الاستبصار، ج1، ص66.

بررسی نسخ متعه در جریان غزوه ی خیبر:

صحیح بخاری:
امام علی علیه السلام: پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در روز خیبر متعه را حرام نمود؟!



با نگاهی به نظر علمای اهل سنت می یابیم که نسخ حکم متعه در زمان جنگ خیبر امری نادرست بوده و کسی قائل به چنین مقاله ای نشده است؛ با اینکه سند نسخ متعه در جریان فتح خیبر از صحیحترین اسانید اهل سنت بوده و بخاری این روایت در در صحیح خویش نقل نموده است. در روایتی که از طریق اهل سنت از امام علی علیه السلام نقل شده است آمده است که در جریان غزوه ی خیبر دو چیز بر مسلمانان حرام گردید: نکاح متعه و خوردن گوشت الاغ های اهلی.[1] عَنِ الزُّهْرِىِّ عَنِ الْحَسَنِ وَعَبْدِ اللَّهِ ابْنَىْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِىٍّ عَنْ أَبِيهِمَا عَنْ عَلِىٍّ أَنَّ النَّبِىَّ -صلى الله عليه وسلم- نَهَى عَنْ نِكَاحِ الْمُتْعَةِ يَوْمَ خَيْبَرَ وَعَنْ لُحُومِ الْحُمُرِ الأَهْلِيَّةِ.[2]

این روایت همان روایتی است که در کتاب تهذیب از طریق زیدیه نقل شده است؛ هر چند که صیغه ی (نهی) در اینجا در آن روایت به صیغه ی (حرّم) آمده است.

تحریم ازدواج موقت در جریان خیبر، با واقعیت های تاریخی آنروز سازگاری ندارد؛ همچنان که عده ای از علمای اهل سنت همچون ابن قیم بر آن تصریح نموده اند: «ولم تُحرم المتعةُ يومَ خيبر، وإنما كان تحريمُها عامَ الفتحِ هذا هو الصوابُ»،[3] ابن قیم در کتاب :«زاد المعاد»، می گوید:«در فتح خیبر هیچ یک از صحابه با زنان یهودی ازدواج موقت ننمودند، ودر این باره از رسول خدا صلی الله علیه و آله اجازه نخواستند، وهرگز کسی آنرا در باره ی غزوه ی خیبر روایت نکرده است، ودر آن غزوه به هیچ وجه یادی از متعه و انجام و تحریم آن نبوده است.[4]

ابن قیم همچنین می گوید:

در خیبر زن مسلمان نبود، وزنان موجود در آن یهودی بودند و جواز ازدواج با زنان اهل کتاب تا آنروز ثابت نمی باشد، و تنها بعد از فتح خیبر بود که خداوند ازدواج با آنان را حلال نمود و در سوره ی مائده (آیه ی 5) فرمود:«الیوم احل لکم...والمحصنات من الذین اوتوالکتاب من قبلکم»، امروز برای شما حلال شد... و زنان پاکدامن اهل کتاب پیش از شما. واین حلیت در سالهای پایانی بعد از حجة الوداع یا در آن سال بود؛ پس جواز ازدواج با زنان اهل کتاب در زمان فتح خیبر ثابت نمی باشد.[5]

ابن حجر عسقلانی در شرح حدیث مذکور می نویسد:

«زمان فتح خیبر جای ازدواج موقت نبوده است؛ زیرا در غزوه ی خیبر هیچ گونه متعه و ازدواج موقتی صورت نگرفته است».[6] وی در شرح همین حدیث در باب: منع رسول خدا صلی الله علیه وآله از ازدواج موقت در سالهای آخرین از سهیلی نقل می کند که وی می گوید: «اشکال این حدیث آن است که می گوید: منع از ازدواج موقت در زمان فتح خیبر بوده است، واین چیزی است که هیچ یک از سیره نویسان و راویان حدیث آنرا به رسمیت نمی شناسند».[7]

بنابراین حلیت نکاح متعه امری مسلّم بوده و حدیث حرام نمودن چنین امری در جریان خیبر بر اساس گفته ی علمای اهل سنت قابلیت نسخ چنین حکمی را نخواهد داشت.



[/HR] [1]. سند تحریم ازدواج موقت در خیبر، تنها همین یک حدیث است، در حالی که سند تحریم گوشت الاغ های اهلی در اسناد دیگری آمده است. البته داستان تحریم گوشت الاغ اهلی نیز دائمی نبوده و کسی قائل به حرمت گوشت الاغ نمی باشد.

[2]. صحیح مسلم، باب نِكَاحِ الْمُتْعَةِ وَبَيَانِ أَنَّهُ أُبِيحَ ثُمَّ نُسِخَ ثُمَّ أُبِيحَ ثُمَّ نُسِخَ وَاسْتَقَرَّ تَحْرِيمُهُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ،ح3499.

[3]. زاد المعاد، ابن قیم، ج3،ص343، موسسة الرسالةف بیروت.

[4]. زاد المعاد، ج2،ص344:« وقصة خَيْبَر لم يكن فيها الصحابةُ يتمتعون باليهوديات، ولا استأذنوا فى ذلك رسولَ الله صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، ولا نقلَه أحدٌ قطُّ فى هذه الغزوة، ولا كان للمُتعة فيها ذِكرٌ البتة، لا فِعلاً ولا تحريماً».

[5]. زاد المعاد، ابن قیم، ج3، ص460، موسسة الرسالة:« فإن خَيْبَر لم يكن فيها مسلمات، وإنما كُنَّ يهوديات، وإباحة نساء أهل الكتاب لم تكن ثبتت بعد، إنما أُبِحْنَ بعد ذلك فى سورة المائدة بقوله: { اليَوْمَ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّبَاتُ، وَطَعَامُ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ حِلٌ لَّكُمْ، وَطَعَامُكُمْ حِلٌ لَهُمْ،وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الْمُؤْمِنَاتِ والْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِن قَبْلِكُمْ}[المائدة: 5]، وهذا متصل بقوله: {اليَوْمَ أكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ}[المائدة: 3] ، وبقوله: {اليَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن دِينِكُمْ}[المائدة: 3]، وهذا كان فى آخِر الأمر بعد حجة الوداع، أو فيها، فلم تكن إباحةُ نساء أهل الكتاب ثابتة زمنَ خَيْبَر».

[6]. فتح الباری، ابن حجر، ج7،ص369، دارالمعرفة: «وليس يوم خيبر ظرفا لمتعة النساء لأنه لم يقع في غزوة خيبر تمتع بالنساء وسيأتي».

[7]. فتح الباری، ج9، ص145،درالمعرفة:« قال السهيلي ويتصل بهذا الحديث تنبيه على اشكال لان فيه النهى عن نكاح المتعة يوم خيبر وهذا شئ لا يعرفه أحد من أهل السير ورواة الأثر».

بررسی روایت دوم:

متعه کار زنان بدکاره است!

«ابن أبي عمير ، عن هشام بن الحكم ، عن أبي عبد الله عليه السلام ، قال : مَا تَفْعَلُهَا عِنْدَنَا إِلَّا الْفَوَاجِر»؛[1] هشام بن حکم از امام صادق علیه السلام نقل می کند که آن حضرت فرمودند: ازنظر ما جز زنان بدکاره این عمل را انجام نمی دهند.

این روایت از نظر سندی اصطلاحا«معلق» می باشد. روایت معلق روایتی است که یک یا چند راوی از صدر سند ساقط شده و معلوم نیست روایت از طریق چه راویانی نقل شده است.

اما از نظر متن و دلالت روایت عرض می شود: صدر این روایت و سؤال هشام بن حکم از امام مشخص نمی باشد؛ اما از آنجا که بدیهی است که نظر اهل بیت علیهم السلام بر جواز چنین عملی بوده؛ بلکه مطلوبیت اصل آن در راستای احیای سنت بوده؛ همچنان که امیر المؤمنین علیه السلام پیوسته می فرمودند: اگر عمر از این عمل نهی نمی نمود جز افراد شقی کسی زنا نمی کرد: «كَانَ عَلِيٌّ علیه السلام يَقُولُ لَوْ لَا مَا سَبَقَنِي إِلَيْهِ بُنَيُّ الْخَطَّابِ مَا زَنَى إِلَّا شَقِيٌ‏»؛[2] مشخص می گردد پاسخ امام در مورد حکم نکاح متعه نبوده؛ بلکه جواب امام علیه السلام در پاسخ مشورت خواستن هشام بن حکم از امام در انجام چنین عملی است، که امام می فرمایند: در این زمان جز زنان بدکار این عمل را انجام نمی دهند.

(مشخص است که متعه ازدواجی شرعی بوده و معنایی ندارد که انجام دهنده ی آن فاجر یا فاجره باشد؛ بلکه فاجره به زنی گویند که اهل زنا بوده که از عمل خویش توبه نکرده و با این وصف پیشنهاد نکاح متعه را نیز می پذیرد؛ و توصیه ی امام آن است که در این شرایط و بجهت حفظ آبرو و جایگاه خویش چنین کاری را انجام مده).

به واسطه ی چنین برداشتی از روایت مرحوم صاحب وسائل این روایت را در ذیل باب: «باب عدم تحريم التمتع بالزانية وان أصرت»، باب عدم حرمت ازدواج موقت با زانیه ولو اینکه اصرار بر زنا داشته باشد آورده اند. که ایشان 5 روایت را بیان می فرمایند که آخرین این روایات این حدیث می باشد.[3]

مؤید چنین برداشتی روایت چهارم این باب می باشد:

حسن بن ظريف‏ گويد: «به امام حسن عسكرى عليه السلام نوشتم كه من سى‏ سال‏ است كه متعه كردن را ترك كرده ‏ام ولى الان براى اين كار نشاطى پيدا كرده ‏ام و در قبيله زنى است كه وصف جمال او برايم شده است و دلم به او متمايل گشته و او قبلًا زناكار بوده و دست لمس كننده‏اى را مانع نمى ‏شود. لذا (اين را كه شنيدم) ديگر خوش نداشتم كه او را متعه كنم .

سپس با خود گفتم كه امام فرمود: زن زناكار را متعه كن چرا كه تو با متعه كردن وى را از حرام به حلال مى‏ برى. پس از آن بود كه براى امام عسكرى عليه السلام نوشتم تا با او درباره ی متعه مشورت كنم و گفتم: آيا پس از اين همه سال رواست كه من متعه كنم؟ حضرت مرقوم فرمود: تو (با متعه كردن) سنتى را زنده مى‏كنى و بدعتى را مى‏ ميرانى لذا اشكال ندارد. ولى مبادا كه همسايه ‏ات را كه معروف به زناست متعه كنى گرچه به خود گفته ‏اى كه پدران من فرموده ‏اند: زن زناكار را متعه كن چرا كه تو او را از حرام به سمت حلال مى‏ برى؛ ولى اين زن به پرده درى معروف است و همسايه ی توست و من بر تو مى‏ ترسم كه خبر متعه كردن وى پخش شود.

حسن بن ظريف گويد: من اين مورد را رها كردم و او را متعه نكردم ولى شاذان بن سعد كه از برادران و همسايگان ما بود او را متعه كرد و به دليل متعه بر سر زبان‏ها افتاد و كارش بالا گرفت و به سلطان رسيد و به خاطر همين متعه كردن مال ارزشمندى را غرامت داد و خداوند مرا از اين رسوايى به بركت سرورم حفظ نمود.[4]

ادامه دارد.


[/HR]
[1]اشعرى قمى، احمد بن محمد بن عيسى، النوادر (للأشعري)، 1جلد، مدرسة الإمام المهدي عجل الله تعالى فرجه الشريف - قم، چاپ: اول، 1408 ق.


[2]. تهذیب الاحکام، ج7، ص251.

[3]. وسائل الشیعة،‌ ج21، ص30، آل البیت.

[4]. وسائل الشیعة ،‌ج21، ص30،حدیث شماره ی (26440)حدیث چهارم باب، آل البیت.

رهروی شهدا;627223 نوشت:

روایت بعدی که خیلی عجیب است این است که امام باقر فقط صیغه را برای زنان مردم روا میدارد نه زنان ودختران خودش
عن زراة قال جاء عبد الله بن عمیرالی ابی جعفر ( الباقر ) فقال ما تقول فی متعة النساء؟ فقال ابو جعفر احلها الله فی كتابه وعلی لسانه نبیه فهی حلال الی یوم القیامة وذكر كلاما طویلا , ثم قال ابو جعفر لعبدالله بن عمیر هلم الی ألاعنك فأقبل علیه عبدالله بن عمیر وقال ایسرك ان نسائك وبناتك واخواتك وبنات عمك یفعلن ذلك؟ فاعرض عنه ابو جعفر وعن مقالته عندما ذكر له نسائه وبناته وبنات عمه . مستدرك الوسائل ج 14 ص44

(عبدالله بن عمیر نزد امام باقر آمد و سوال کرد در مورد صیغه زنان حِه می گویی؟پاسخ داد در کتاب خدا وسنت رسولش حلال شده تا روز قیامت عبدالله بن عمیر پاسخ داد آیا برایت آسات است که زنانت و دخترانت و خواهرانت این کار انحِام دهند؟پس امام باقر بدش آمد واز او روی گرداند وپاسخش نداد)

.

بررسی روایت سوم:

امام باقرعلیه السلام صیغه را فقط برای زنان مردم روا میدارد نه زنان ودختران خودش

یکی از نکاتی که مخالفین شیعه در باره ی متعه بیان داشته اند آن است که اگر متعه حلال است چگونه امامان شیعه و علمای شیعه دختران خود را به این عمل تشویق نکرده اند؟ این موضع گیری در زمان ائمه نیز وجود داشت و برخی از مخالفین وقتی پاسخی در استدلال بر حرمت نکاح متعه نمی یافتند بدان توسل می جستند.

در پاسخ به این اشکال سست کافی است که بدانیم فلسفه تشریع نکاح متعه برای برون رفت از بن بست ارتکاب حرام بوده است؛ زیرا بدیهی است که امکان ازدواج دائم برای همه میسّر نبوده و به واسطه ی برخی از موانع فردی و یا اجتماعی گروهی از زنان و مردان موفق به تشکیل خانواده نمی شوند و این در حالی است که کنترل میل جنسی و تمایل به جنس مخالف نیز برای همه میسور نبوده و در مقابل نیز هر لذت جنسی ای که از راه غیر همسر ایجاد شود نیز امری حرام و دارای عقوبت بیان شده است.

با چنین اوصافی سؤال آن است که اسلام چه راهی را برای برون رفت از حرام و آسیب های فردی و اجتماعی قرار داده است. با نگاهی به تاریخ صدر اسلام مشاهده می گردد که اسلام راه برون رفت را در انجام نکاح موقت (متعه) قرار داده تا به واسطه ی انجام آن نیازهای عاطفی و جنسی افراد برطرف گردد؛ نکاح مشروعی که خود بر اساس توافق طرفین تنظیم گردیده و مشخص می گردد تا چه زمانی زن و مرد در کنار یکدیگر (برای مدت کوتاه و یا بلند زمان مندی) زندگی نمایند.

بر اساس روایات قطعی مشخص است که چنین نکاحی در شریعت تشریع گردیده و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نیز در هیچ سند معتبری از آن نهی ننمود تا آنکه خلیفه ی دوم با نظر شخصی خویش از آن نهی نمود و با این سنت قطعی به مخالفت پرداخت که اهل بیت علیهم السلام نیز در مقابل تمام تلاش خود را در راه احیای این سنت مبذول داشتند.

با این مقدمه مشخص می گردد که ازدواج موقت برای کسانی است که امکان ازدواج دائم را نداشته؛ اما زنانی که امکان ازدواج دائم برای آنان فراهم بوده؛ اساسا نیازی به چنین ازدواجی نخواهند داشت و با توجه به این امر مشخص می گردد که فرزندان اهل بیت علیهم السلام اولا به واسطه ی امکان ازدواج دائم نیازی به این امر نداشته اند و دیگر آنکه هر امر حلالی برای همه ی افراد نیکو و پسندیده نمی باشد،‌ که به این امر در برخی از روایات اشاره شده است که ما در اینجا به دو نمونه اشاره می نمائیم:

الف) مرحوم کلینی می‏گوید: علی بن ابراهیم گفته است: ابو حنیفه از ابوجعفر محمد بن نعمان صاحب طاق پرسید: ای ابو جعفر، در مورد متعه چه می‏گویی؟ آیا آنرا حلال می ‏دانی؟ گفت: آری. گفت: پس چرا زنانت را از اینکه متعه شوند و ( برایت ) درآمد کسب کنند، باز می‏ داری؟ ابو جعفر پاسخ داد: چنین نیست که در هر چیزی شوق و رغبتی باشد، هر چند در شمار حلالها است.

مردم اندازه‏ ها و مراتبی دارند و اندازه‏ های خود را نگه می‏ دارند، ولی ای ابو حنیفه، در مورد نبیذ ( شراب ) چه می‏گویی، آیا حلال است؟ گفت: آری. گفت: پس چرا زنانت را در مغازه‏های شراب فروشی قرار نمی‏دهی تا برایت درآمد کسب کنند؟ ابو حنیفه گفت: یکی در برابر یکی، ولی پاسخ تو محکم ‏تر بود.[1]

در روایت دیگری زراره نقل می کند: عبداللَّه بن عمير ليثى‏ به محضر امام باقر عليه السلام آمد و از آن حضرت پرسيد:
نظر شما درباره متعه‏ زنان (ازدواج موقّت) چيست؟
حضرت فرمود: خداوند متعال آن را در قرآن و نيز با زبان پيامبرش حلال كرده است پس تا روز قيامت حلال خواهد بود. عبداللَّه بن عمير گفت: اى ابوجعفر! با اين كه عمر آن را حرام كرد و از آن جلوگيرى نمود شما آن را حلال مى‏ دانيد و چنين نظرى داريد؟ امام باقر عليه السلام فرمود: متعه حلال است گرچه عمر آن را حرام كرده باشد.

عبداللَّه بن عمير گفت: از اين كه حلال بدانى كارى كه عمر حرام دانسته است بر شما بيمناكم. حضرت فرمود: تو بر گفته عمر باش و من بر گفته رسول خدا هستم بيا تا با تو مباهله كنم كه گفتار درست همان است كه پيامبر صلى الله عليه و آله فرموده‏اند و الّا آنچه عمر گفته است باطل و ناروا است. عبداللَّه بن عمير (كه در جواب مانده بود) به امام رو كرد و گفت: آيا دوست دارى كه زنان، دختران، خواهران و دختران عمويت متعه شوند؟ زراره گويد: هنگامى كه (عبداللَّه بن عمير با اين سخن از حق فرار كرد) و از زنان و دختران عموى حضرت ياد كرد امام از او روی برگردانیدند به گفته او توجّهى نكرد».[2]

موفق باشید.


[/HR] [1]. الکافی، الکلینی، ج5فص451:«عَلِيٌّ رَفَعَهُ قَالَ سَأَلَ أَبُو حَنِيفَةَ أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ النُّعْمَانِ صَاحِبَ الطَّاقِ فَقَالَ لَهُ يَا أَبَا جَعْفَرٍ مَا تَقُولُ فِي الْمُتْعَةِ أَ تَزْعُمُ أَنَّهَا حَلَالٌ قَالَ نَعَمْ قَالَ فَمَا يَمْنَعُكَ أَنْ تَأْمُرَ نِسَاءَكَ أَنْ يُسْتَمْتَعْنَ وَ يَكْتَسِبْنَ عَلَيْكَ فَقَالَ لَهُ أَبُو جَعْفَرٍ لَيْسَ كُلُّ الصِّنَاعَاتِ يُرْغَبُ فِيهَا وَ إِنْ كَانَتْ حَلَالًا وَ لِلنَّاسِ أَقْدَارٌ وَ مَرَاتِبُ يَرْفَعُونَ أَقْدَارَهُمْ وَ لَكِنْ مَا تَقُولُ يَا أَبَا حَنِيفَةَ فِي النَّبِيذِ أَ تَزْعُمُ أَنَّهُ حَلَالٌ فَقَالَ نَعَمْ قَالَ فَمَا يَمْنَعُكَ أَنْ تُقْعِدَ نِسَاءَكَ فِي الْحَوَانِيتِ نَبَّاذَاتٍ فَيَكْتَسِبْنَ عَلَيْكَ فَقَالَ أَبُو حَنِيفَةَ وَاحِدَةٌ بِوَاحِدَةٍ وَ سَهْمُكَ أَنْفَذ...».

[2]. الکافی، الکلینی، ج5،ص449:«علي ، عن أبيه ، عن ابن أبي عمير ، عن عمر بن أذينة ، عن زرارة قال : جاء عبد الله بن عمير الليثي إلى أبي جعفر ( عليه السلام ) فقال له : ما تقول في متعة النساء ؟ فقال : أحلها الله في كتابه وعلى لسان نبيه ( صلى الله عليه وآله ) فهي حلال إلى يوم القيامة فقال : يا أبا جعفر مثلك يقول هذا وقد حرمها عمر ونهى عنها ؟ ! فقال : وإن كان فعل ، قال : إني أعيذك بالله من ذلك أن تحل شيئا حرمه عمر ، قال : فقال له : فأنت على قول صاحبك وأنا على قول رسول الله ( صلى الله عليه وآله ) فهلم ألاعنك أن القول ما قال رسول الله ( صلى الله عليه وآله ) وأن الباطل ما قال صاحبك ، قال : فأقبل عبد الله ابن عمير فقال : يسرك أن نساءك وبناتك وأخواتك وبنات عمك يفعلن ، قال : فأعرض عنه أبو جعفر ( عليه السلام ) حين ذكر نساءه وبنات عمه».

جناب صدرا
آورده اید که " در روز خیبر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله (خوردن) گوشت خران اهلی و نکاح متعه را حرام نمودند. " و بعد آورده اید که این از باب تقیه بوده است.
حال پرسش این است که آیا گوست خران اهلی نیز از باب تقیه تحریم شده است و یا از باب تقیه این دو باهم آورده شده است.
بنده اینگونه شنیده ام که خوردن گوشت خران مکروه است پس آیا می توان اینگونه استنتاج کرد که متعه نیز مکروه است.
ضمنا بنده تا حال خران وحشی به گوشم نخورده است پس آیا افزودن صفت وحشی به این حیوان نجیب نیز از باب تقیه بوده است تا دانایان قوم متوجه باشند که این حدیث از سر اجبار جعل شده است تا سنیها شیعیان را متهم به فساد اخلاقی نکنند.

جناب صدرا
1. آورده اید که " مرحوم کلینی می‏گوید: علی بن ابراهیم گفته است: ابو حنیفه از ابوجعفر محمد بن نعمان صاحب طاق پرسید: ای ابو جعفر، در مورد متعه چه می‏گویی؟ آیا آنرا حلال می ‏دانی؟ گفت: آری. گفت: پس چرا زنانت را از اینکه متعه شوند و ( برایت ) درآمد کسب کنند، باز می‏ داری؟ ابو جعفر پاسخ داد: چنین نیست که در هر چیزی شوق و رغبتی باشد، هر چند در شمار حلالها است. "

این حدیث جعلی است چرا که با وجودی که شیعیان متعه را حلال می دانند ولی کدام شیعه ای اجازه می دهد که زنش با مرد دیگری متعه شود؟ این توهین به شیعیان است.

2. آورده اید که " مردم اندازه‏ ها و مراتبی دارند و اندازه‏ های خود را نگه می‏ دارند، ولی ای ابو حنیفه، در مورد نبیذ ( شراب ) چه می‏گویی، آیا حلال است؟ گفت: آری. گفت: پس چرا زنانت را در مغازه‏ های شراب فروشی قرار نمی‏دهی تا برایت درآمد کسب کنند؟ "
این حدیث جعلی است چرا که سنیها شراب را حلال نمی دانند. این توهین به سنیهاست.

موحد;635970 نوشت:
آورده اید که " در روز خیبر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله (خوردن) گوشت خران اهلی و نکاح متعه را حرام نمودند. " و بعد آورده اید که این از باب تقیه بوده است.
حال پرسش این است که آیا گوست خران اهلی نیز از باب تقیه تحریم شده است و یا از باب تقیه این دو باهم آورده شده است.
بنده اینگونه شنیده ام که خوردن گوشت خران مکروه است پس آیا می توان اینگونه استنتاج کرد که متعه نیز مکروه است.
ضمنا بنده تا حال خران وحشی به گوشم نخورده است پس آیا افزودن صفت وحشی به این حیوان نجیب نیز از باب تقیه بوده است تا دانایان قوم متوجه باشند که این حدیث از سر اجبار جعل شده است تا سنیها شیعیان را متهم به فساد اخلاقی نکنند
.

با سلام و عرض ادب

1) برخی از حیوانات دارای نوع اهلی و وحشی می باشند، و الاغ اهلی نیز در مقابل وحشی آن(گور خر) می باشد. در اینکه خوردن گوشت این حیوان در نزد اهل سنت چه حکمی دارد سه نظر موجود می باشد:
الف) حرمت؛ به واسطه ی تمسک به ظاهر نهی در این روایات.

ب) کراهت؛ روایات مانعه حمل بر کراهت می گردد.
ج) اباحه؛ «ابن حجر» از ابن عباس روايت می كند كه او براى حلال بودن گوشت الاغ اهلى به اين آيه استدلال كرده است:« قُلْ لا أَجِدُ في ما أُوحِيَ إِلَيَّ مُحَرَّماً»؛[1] بگو من در آنچه به سويم وحى شده، حرامى نمى‏ بينم ....[2]

در فقه شیعی نیز خوردن گوشت این حیوان مکروه بیان شده است.[3]

2) در روایات شیعی می خوانیم که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در زمان جنگ خیبر از خوردن گوشت الاغ اهلی نهی فرمودند. (صرف نظر از اینکه مراد از نهی در این روایات حرمت است یا کراهت) علت این نهی در روایات نیاز به این حیوان بیان شده است. مرحوم کلینی در کافی از محمد بن مسلم و زراره روایت می کند که آن دو از امام باقر علیه السلام در باره ی حکم خوردن گوشت الاغهای اهلی از حضرت پرسیدند. حضرت در پاسخ فرمودند: پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله از کشتن الاغ و خوردن گوشت آن در زمان خیبر نهی نمود و از این رو نهی فرمود که در آن سفر الاغ وسیله ی حمل و نقل عمومی بود ... «عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ مُسْلِمٍ وَ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام أَنَّهُمَا سَأَلَاهُ عَنْ أَكْلِ لُحُومِ الْحُمُرِ الْأَهْلِيَّةِ قَالَ نَهَى رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله عَنْهَا وَ عَنْ أَكْلِهَا يَوْمَ خَيْبَرَ وَ إِنَّمَا نَهَى عَنْ أَكْلِهَا فِي ذَلِكَ الْوَقْتِ لِأَنَّهَا كَانَتْ حَمُولَةَ النَّاسِ وَ إِنَّمَا الْحَرَامُ مَا حَرَّمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِي الْقُرْآن»؛[4]

در روایت اهل سنت نیز موارد ذیل برشمرده شده:

1) این حیوانات نجاست خوار بودند؛[5]

2) خمس این حیوانات داده نشده بود؛[6]

3) این امر به خاطر غارت آنها بوده است؛[7]

در هر حال گوشت الاغ مکروه بوده و روایات شیعی نیز تقیه ای نمی باشند.


[/HR] [1]. الانعام، 145.

[2]. فتح البارى، ج9، ص650:« يدل على ضعف ذلك عنه ما سيأتي في الباب الذي بعده صحيحا عنه أنه استدل لاباحة الحمر الأهلية بقوله تعالى قل لا أجد فيما أوحى إلى محرما فإن هذا أن صلح مستمسكا لحل الحمر».

[3] . تحریرالوسیله، ج3، ص274:«و یکره الخیل و البغال والحمیر: و اسب و قاطر و الاغ مکروه می باشند».

[4].الكافي(الطبعة القديمة)،ج6، ص246.

[5].صحيح البخارى، باب غزوة خيبر، ح:3983، دار ابن كثير ، اليمامة – بيروت:« حدثنا سعيد بن سليمان حدثنا عباد عن الشيباني قال سمعت ابن أبي أوفى رضي الله عنهما يقول : أصابتنا مجاعة يوم خيبر فإن القدور لتغلي وقال وبعضها نضجت فجاء منادي النبي صلى الله عليه و سلم ( لا تأكلوا من لحوم الحمر شيئا وأهريقوها ) . قال ابن أبي أفى فتحدثنا أنه إنما نهى عنها لأنها لم تخمس وقال بعضهم نهى عنها ألبتة لأنها كانت تأكل العذرة.

[6].همان.

[7]. سنن ابى ‏داود، ح:2707:«حَدَّثَنَا هَنَّادُ بْنُ السَّرِىِّ حَدَّثَنَا أَبُو الأَحْوَصِ عَنْ عَاصِمٍ - يَعْنِى ابْنَ كُلَيْبٍ - عَنْ أَبِيهِ عَنْ رَجُلٍ مِنَ الأَنْصَارِ قَالَ خَرَجْنَا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- فِى سَفَرٍ فَأَصَابَ النَّاسَ حَاجَةٌ شَدِيدَةٌ وَجَهْدٌ وَأَصَابُوا غَنَمًا فَانْتَهَبُوهَا فَإِنَّ قُدُورَنَا لَتَغْلِى إِذْ جَاءَ رَسُولُ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- يَمْشِى عَلَى قَوْسِهِ فَأَكْفَأَ قُدُورَنَا بِقَوْسِهِ ثُمَّ جَعَلَ يُرَمِّلُ اللَّحْمَ بِالتُّرَابِ ثُمَّ قَالَ « إِنَّ النُّهْبَةَ لَيْسَتْ بِأَحَلَّ مِنَ الْمَيْتَةِ ». أَوْ « إِنَّ الْمَيْتَةَ لَيْسَتْ بِأَحَلَّ مِنَ النُّهْبَةِ ». الشَّكُّ مِنْ هَنَّادٍ».

موحد;635982 نوشت:
1. آورده اید که " مرحوم کلینی می‏گوید: علی بن ابراهیم گفته است: ابو حنیفه از ابوجعفر محمد بن نعمان صاحب طاق پرسید: ای ابو جعفر، در مورد متعه چه می‏گویی؟ آیا آنرا حلال می ‏دانی؟ گفت: آری. گفت: پس چرا زنانت را از اینکه متعه شوند و ( برایت ) درآمد کسب کنند، باز می‏ داری؟ ابو جعفر پاسخ داد: چنین نیست که در هر چیزی شوق و رغبتی باشد، هر چند در شمار حلالها است. "

این حدیث جعلی است چرا که با وجودی که شیعیان متعه را حلال می دانند ولی کدام شیعه ای اجازه می دهد که زنش با مرد دیگری متعه شود؟ این توهین به شیعیان است.

2. آورده اید که

" مردم اندازه‏ ها و مراتبی دارند و اندازه‏ های خود را نگه می‏ دارند، ولی ای ابو حنیفه، در مورد نبیذ ( شراب ) چه می‏گویی، آیا حلال است؟ گفت: آری. گفت: پس چرا زنانت را در مغازه‏ های شراب فروشی قرار نمی‏دهی تا برایت درآمد کسب کنند؟ "
این حدیث جعلی است چرا که سنیها شراب را حلال نمی دانند. این توهین به سنیهاست.


الف) بدیهی است که زنی که دارای همسر می باشد؛ نمی تواند به عقد دیگری در آید چه در نکاح دائم و چه موقت و چه در زمان عده. مخالفین مکتب اهل بیت علیهم السلام با اینکه واقف به این مساله بوده اند؛ از آنجا که سعی در زشت نشان دادن متعه داشته اند، در تعابیر خود اینگونه استفاده نموده و می نمایند؛ لذا در روایت زراره می خوانیم وقتی لیثی از زنان و دختران عموى حضرت ياد كرد امام از او روی برگردانیدند.

در روایت مومن طاق وی بعد از سخن ابوحنیفه به وی جواب اسکاتی می دهد و نه حلی؛ که ای ابوحنیفه با اینکه شراب خرما در نزد تو حلال می باشد چرا زنان و دخترانت را امر نمی کنی که برای تو شراب فروشی کنند...

ب) شراب نبیذ در نزد ابوحنیفه حلال بوده است:«فَالنَّبِيذُ هُوَ مَاءُ التَّمْرِ إذَا طُبِخَ أَدْنَى طَبْخٍ يَحِلُّ شُرْبُهُ فِي قَوْلِهِمْ مَا دَامَ حُلْوًا ، وَإِذَا غَلَا وَاشْتَدَّ وَقَذَفَ بِالزَّبَدِ عِنْدَ أَبِي حَنِيفَةَ وَأَبِي يُوسُفَ يَحِلُّ شُرْبُهُ لِلتَّدَاوِي وَالتَّقَوِّي إلَّا الْقَدَحَ الْمُسْكِرَ».[1] و نظر ابوحنیفه نیز نظر همه ی اهل سنت نمی باشد؛ لذا در این مساله نیز حنفی ها با وی مخالف می باشند.

موفق باشید.



[/HR] [1]. العناية شرح الهداية، ج7،ص256.


سلام

آیه 24 نساء صراحت در تحلیل متعه دارد مخصوصا قرائت دانشمند ومفسر صحابه ابن عباس رض :

وأخرج عبد بن حميد وابن جرير وابن الأنباري في المصاحف والحاكم وصححه من طرق عن أبي نضرة قال : قرأت على ابن عباس { فما استمتعتم به منهن فآتوهن أجورهن فريضة } قال ابن عباس : { فما استمتعتم به منهن إلى أجل مسمى } . فقلت : ما نقرؤها كذلك! فقال ابن عباس : والله لأنزلها الله كذلك ثلاث مرات.صحیح

و از اعراب که فوق العاده شهوتی بودند نمیتوان توقع حرمت این امر را داشت :


سلام.

استاد صدرا اگر ممکنه پاسخ این روایت ها را که وهابی ها استناد می کنند هم بدهید:

عن‏ عبداللَّه بن سنان‏ قال سألت أبا عبداللَّه عليه السلام عن المتعة فقال لا تدنّس (1) نفسك بها.
1) دنس عرضه أو ثوبه أو خلقه: تلطّخ بمكروه أو قبيح المنجد.
عبداللَّه بن سنان گويد: «از امام صادق عليه السلام درباره متعه پرسيدم. حضرت فرمود: خودت را با متعه آلوده مساز.»
بحارالانوار ج 100 ص 318

حمد بن يعقوب كليني در الكافي روايتي را از علي بن يقطين نقل مي كند كه ايشان از حضرت علي درباره حلت و حرمت نكاح موقت و متعه پرسيدند ايشان ((حضرت علي)) در جوابشان فرمودند: شما به آن هيچ نيازي نداريد و خداوند متعال به وسيله نكاح دائم شما را از آن مستغني گردانده است (الفروع من الكافي 2/43،و وسائل الشيعه 14/449)

المفضّل بن عمر قال سمعت أبا عبداللَّه عليه السلام يقول فى المتعة، دعوها أما يستحى أحدكم أن يرى فى موضع العورة فيحمل ذلك على صالحى اخوانه وأصحابه‏
مفضل بن عمر گويد: «شنيدم امام صادق عليه السلام درباره متعه مى‏ فرمود: متعه كردن را رها كنيد آيا شما از اينكه در جايى كه پسنديده نيست ديده شويد شرم نمى‏كنيد و اين كار عليه برادران و ياران تان تمام شود »
کافی ج 5 ص 453

بنده این حدیث ها رو نمیدانستم اما از دو دو تا 4 تا برای این موضوع قبلا یک تاپیک زده بودم
گفته بودم اگر بنا باشد همه مردها چند زن داشته باشند که زن کم میاد . یعنی بر اساس میزان مرگ و میری که برای مردها اتفاق میفته مثل جنگها ممکنه تعداد زنها 10 درصد بیش از مردها باشد و از این موضوع حدث زده بودم که موضوع متعه برای حل موارد استثنایی است نه برای همه .

ممکنه یک مردی زنش مریض باشد یا مشکلات دیگر داشته باشد ایا باید گناه کند ؟ ممکنه بر اثر جنگ زنان زیادی بیوه باشند که بچه هایشان نیاز به سرپرستی داشته باشند و یک مرد میتواند به ان خانه رفت وآمد کند و سایه بالا سر بچه ها باشد
بنابراین اینطور حدث زده میشود که متعه برای شرائط خاص وضع شده

با سلام و عرض ادب
از برخی احادیث کراهت و یا منع ازدواج موقت برای مرد متاهل برداشت میشود آیا این مطلب صحیح است؟

1- عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ يَقْطِينٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ مُوسَى ع عَنِ الْمُتْعَةِ فَقَالَ وَ مَا أَنْتَ وَ ذَاكَ فَقَدْ أَغْنَاكَ اللَّهُ عَنْهَا قُلْتُ إِنَّمَا أَرَدْتُ أَنْ أَعْلَمَهَا فَقَالَ هِيَ فِي كِتَابِ عَلِيٍّ ع فَقُلْتُ نَزِيدُهَا وَ تَزْدَادُ فَقَالَ وَ هَلْ يَطِيبُهُ إِلَّا ذَاك‏

از ابو الحسن امام كاظم (ع) پرسيدم: ازدواج موقت چه صورت دارد؟ ابو الحسن گفت: تو را چه حاجت به ازدواج موقت؟ خداوند كه تو را از زوجه موقت بی نياز كرده است. من گفتم: مىخواستم حكم آن
را بدانم. ابو الحسن گفت: ازدواج موقت در طومار جدم امير المؤمنين ثبت است.
اصول کافی ج5 ص452

الحديث الأول‏: حسن‏


88- 38370- (2) كافى‏ 5/ 452: علىّ بن إبرايم عن المختار بن محمّد بن المختار ومحمّد بن الحسن عن‏ عبداللَّه بن الحسن العلوى‏ جميعاً عن الفتح بن يزيد قال سألت أبا الحسن عليه السلام عن المتعة فقال هى حلال مباح مطلق لمن لم يغنه اللَّه بالتّزويج فليستعفف بالمتعة فإن استغنى عنها بالتزويج فهى مباح له إذا غاب عنها.

88- 38370- (2) فتح بن يزيد گويد: «از امام كاظم عليه السلام درباره متعه پرسيدم. امام فرمود: متعه حلال، مباح و آزاد است براى فردى كه خداوند او را با ازدواج دائم بى نياز از متعه نكرده باشد چنين كسى با متعه كردن عفت و پاكدامنى خويش را حفظ كند.
و اما اگر با ازدواج دائم از متعه بى نياز است پس متعه در صورتى كه از همسرش دور باشد بر او جايز است.»
كافى‏ 5/ 452

تا اونجایی ک ما شنیدیم میگن خیلیم صواب داره نه حرمت

سلام.

در بحث درباره متعه ، فکر می کنم باید بین چند موضوع تفکیک قائل شویم.

مثلا بین "حلال بودن" با "نیاز داشتن":

ممکن است چیزی حلال باشد اما کسی به آن نیاز نداشته باشد.

در این صورت: چون حکم عقل این است که در مسایل مورد "نیاز" از روشهای"حلال" استفاده شود ؛ وقتی کسی نیازی ندارد ، هر چند یک امر حلالی وجودداشته باشد ، طبیعتا حکم عقل این است که استفاده نکند. زیرا عقل ، انجام کاری راکه "نیازی" به آن وحود ندارد، "بیهوده" و غیر حکیمانه"می داند و لذا ازآن "نهی" می کند.
این "نهی" ، دلیل شرعی" ندارد بلکه به دلیل "عقلی" است.و به "ذات" متعه هم برنمیگردد بلکه به "وضع و استغنای" شخصبرمی گردد.


باید بین "حلال بودن" و "شأن افراد" هم تفکیک قائل شد:

چه بسا امری "حلال " باشد ، اما شخصی آنقدر شأنش بالا باشد که انجام آن امر حلال ، در شأن او نباشد. چنین شخصی ، حتی در صورت "نیاز" هم ممکن است به دلیل رعایت و حفظ شأن و بزرگواری خود ، آن امر حلال را انجام ندهد ، یا دیگران به خاطر حفظ شأنش ، او را از انجام آن امر حلال نهی کنند. این "نهی" به"شرعیت" یا "ذات آن امر" بر نمی گردد بلکه به "شأن"شخص برمی گردد.

موارد و مثالهای فراوانی را می توان از اینگونه مسایل در زندگی روزمره خودمان سراغ گرفت. مواردی که گرچه "حلال" هستند و هیچ منع شرعی ندارند ، اما به دلیل نداشتن نیاز ، یا به دلیل رعایت و حفظ شأنمان ، آنها را انجام نمی دهیم یا نزدیکان خود را از آن نهی می کنیم.

رحمت;637334 نوشت:

استاد صدرا اگر ممکنه پاسخ این روایت ها را که وهابی ها استناد می کنند هم بدهید:

عن‏ عبداللَّه بن سنان‏ قال سألت أبا عبداللَّه عليه السلام عن المتعة فقال لا تدنّس (1) نفسك بها.
1) دنس عرضه أو ثوبه أو خلقه: تلطّخ بمكروه أو قبيح المنجد.
عبداللَّه بن سنان گويد: «از امام صادق عليه السلام درباره متعه پرسيدم. حضرت فرمود: خودت را با متعه آلوده مساز.»
بحارالانوار ج 100 ص 318

حمد بن يعقوب كليني در الكافي روايتي را از علي بن يقطين نقل مي كند كه ايشان از حضرت علي درباره حلت و حرمت نكاح موقت و متعه پرسيدند ايشان ((حضرت علي)) در جوابشان فرمودند: شما به آن هيچ نيازي نداريد و خداوند متعال به وسيله نكاح دائم شما را از آن مستغني گردانده است (الفروع من الكافي 2/43،و وسائل الشيعه 14/449)

المفضّل بن عمر قال سمعت أبا عبداللَّه عليه السلام يقول فى المتعة، دعوها أما يستحى أحدكم أن يرى فى موضع العورة فيحمل ذلك على صالحى اخوانه وأصحابه‏
مفضل بن عمر گويد: «شنيدم امام صادق عليه السلام درباره متعه مى‏ فرمود: متعه كردن را رها كنيد آيا شما از اينكه در جايى كه پسنديده نيست ديده شويد شرم نمى‏كنيد و اين كار عليه برادران و ياران تان تمام شود »
کافی ج 5 ص 453

با سلام و عرض ادب

همچنان که گفته شد، فلسفه تشریع نکاح متعه، راهی برای برون رفت از بن بست ارتکاب فعل حرام بوده؛ زیرا بدیهی است که امکان ازدواج دائم برای همه میسّر نبوده[1] و به واسطه ی برخی از موانع فردی و یا اجتماعی گروهی از زنان و مردان موفق به تشکیل خانواده نمی گردند و این در حالی است که کنترل میل جنسی و تمایل به جنس مخالف نیز برای همه میسور نبوده و در مقابل نیز هر لذت جنسی ای که از راه غیر همسر ایجاد شود نیز دارای عقوبت خواهد بود.

با نگاهی به تاریخ صدر اسلام مشاهده می گردد که اسلام راه برون رفت را در انجام نکاح موقت (متعه) قرار داده تا به واسطه ی انجام آن نیازهای عاطفی و جنسی افراد برطرف گردد؛ نکاح مشروعی که خود بر اساس توافق طرفین تنظیم گردیده و مشخص می گردد تا چه زمانی زن و مرد در کنار یکدیگر (برای مدت کوتاه و یا بلند زمان مندی) زندگی نمایند.

بر اساس روایات قطعی مشخص است که چنین نکاحی در شریعت اسلام تشریع گردیده و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نیز در هیچ سند معتبری از آن نهی ننمود تا آنکه خلیفه ی دوم با نظر شخصی خودش از آن نهی نمود. در چنین شرایطی ائمه ی اطهار علیهم السلام- كه پاسداران دين مبين هستند- به خاطر اينكه اين سنت اسلامى متروك و فراموش نشود، با آنکه حکم اولیه ی نکاح متعه جواز و اباحه ی آن بوده است، بر انجام آن تشویق و ترغیب فراوان نمودند؛ به گونه ای که چنین تشویق و ترغیبی عام بوده و شامل مردانی که از همسر دائم بر خوردار بوده نیز می گردد؛ همچون اینکه:

1) امام صادق علیه السلام می فرمایند: برای مرد مستحب است که ازدواج موقت نماید و من دوست نمی دارم مردی از شما از دنیا برود مگر آنکه یک بار ازدواج موقت نموده باشد.

«هشام بن سالم عن أبي عبد الله علیه السلام قال يستحب للرجل أن يتزوج المتعة و ما أحب للرجل منكم أن يخرج من الدنيا حتى يتزوج المتعة و لو مرة».
[2]

2) محمد بن مسلم می گوید امام صادق علیه السلام به من فرمودند: آیا تا بحال متعه نموده ای؟ در جواب عرض کردم خیر. امام علیه السلام فرمودند: از دنیا خارج مشو تا اینکه سنت را احیاء نمائی.

«محمد بن مسلم عن أبي عبد الله علیه السلام أنه قال لي تمتعت قلت لا قال لا تخرج من الدنيا حتى تحيي السنة».[3]

3) اسماعيل‏ بن‏ فضل‏ هاشمى گويد: امام صادق عليه السلام به من فرمود: از آن زمان كه از خانواده ‏ات بيرون آمده‏اى متعه كرده ‏اى؟ گفتم: به دليل زنان بسيارى كه با من هستند (و مى‏ توانم با آنان مباشرت جنسى كنم) خداوند مرا از متعه بى نياز ساخته است. حضرت فرمود: گرچه از متعه بى ‏نيازى ولى من دوست دارم كه سنت رسول خدا صلى الله عليه و آله را زنده كنى.

«الفضل الهاشمي قال قال لي أبو عبد الله علیه السلام تمتعت منذ خرجت من أهلك قلت لكثرة من معي من الطروقة أغناني الله عنها قال و إن كنت مستغنيا فإني أحب أن تحيي سنة رسول الله صلی الله علیه وآله».[4]

در مقابل حکم قطعی اباحه ی متعه، در پاره ای از روایات مشاهده می گردد که ائمه ی معصومین علیهم السلام افرادی را از انجام آن نهی نموده اند؛ که برخی از این روایات عبارتند از:

1) على بن يقطين گويد: از امام كاظم عليه السلام درباره متعه پرسيدم، حضرت فرمود: تو با متعه چه كار دارى با اينكه خداوند تو را از آن بى نياز كرده است؟ گفتم: تنها مى‏خواهم با متعه آشنا شوم. حضرت فرمود: متعه در كتاب امير مؤمنان على عليه السلام است. گفتم: ما مهر زن را زياد مى‏كنيم و او بر مدت مى‏افزايد. امام فرمود: مگر خوبى متعه جز به اين است؟

«عَنْ عَلِيِّ بْنِ يَقْطِينٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ مُوسَى علیه السلام عَنِ الْمُتْعَةِ فَقَالَ وَ مَا أَنْتَ وَ ذَاكَ فَقَدْ أَغْنَاكَ اللَّهُ عَنْهَا قُلْتُ إِنَّمَا أَرَدْتُ أَنْ أَعْلَمَهَا فَقَالَ هِيَ فِي كِتَابِ عَلِيٍّ علیه السلام فَقُلْتُ نَزِيدُهَا وَ تَزْدَادُ فَقَالَ وَ هَلْ يَطِيبُهُ إِلَّا ذَاكَ‏».[5]

2) فتح بن يزيد گويد: «از امام كاظم عليه السلام درباره متعه پرسيدم. امام فرمود: متعه حلال، مباح و آزاد است براى فردى كه خداوند او را با ازدواج دائم بى نياز از متعه نكرده باشد چنين كسى با متعه كردن عفّت و پاكدامنى خويش را حفظ كند. و اما اگر با ازدواج دائم از متعه بى نياز است پس متعه در صورتى كه از همسرش دور باشد بر او مباح است.[6]

عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ الْعَلَوِيِّ جَمِيعاً عَنِ الْفَتْحِ بْنِ يَزِيدَ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ علیه السلام عَنِ الْمُتْعَةِ فَقَالَ هِيَ حَلَالٌ مُبَاحٌ مُطْلَقٌ لِمَنْ لَمْ يُغْنِهِ اللَّهُ بِالتَّزْوِيجِ فَلْيَسْتَعْفِفْ بِالْمُتْعَةِ فَإِنِ اسْتَغْنَى عَنْهَا بالتَّزْوِيجِ فَهِيَ مُبَاحٌ لَهُ إِذَا غَابَ عَنْهَا.[7]

3) عبداللَّه بن سنان گويد: «از امام صادق عليه السلام درباره متعه‏ پرسيدم. حضرت فرمود: خودت را با متعه آلوده‏ مساز».

عن عبد الله بن سنان قال : سألت أبا عبد الله عليه السلام عن المتعة فقال : لا تدنس نفسك بها .

4)‌ مفضل بن عمر گويد: «شنيدم امام صادق عليه السلام درباره متعه مى‏فرمود: متعه كردن را رها كنيد آيا شما از اينكه در جايى كه پسنديده نيست ديده شويد شرم نمى‏ كنيد و اين كار عليه برادران و ياران تان تمام شود (و به آنان آسيبى برسانند)».

«عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام يَقُولُ فِي الْمُتْعَةِ دَعُوهَا أَ مَا يَسْتَحْيِي أَحَدُكُمْ أَنْ يُرَى فِي مَوْضِعِ الْعَوْرَةِ فَيُحْمَلَ ذَلِكَ عَلَى صَالِحِي إِخْوَانِهِ وَ أَصْحَابِه‏».[8]

5) محمّد بن حسن بن شمّون گويد: «امام موسى بن جعفر عليه السلام براى بعضى از مواليان و دوستان خويش نوشتند: در متعه كردن اصرار نورزيد چون تنها تكليف شما برپاداشتن سنت است (اصل انجام متعه) بنابراين با متعه از زنان و همسران آزاد خود غافل نشويد كه در نتيجه زنان‏تان كافر شوند (جملاتى بگويند كه كفرآميز است) و بيزارى جويند و بر كسى كه دستور متعه را داده نفرين كنند و ما را لعنت نمايند.

مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ شَمُّونٍ قَالَ كَتَبَ أَبُو الْحَسَنِ علیه السلام إِلَى بَعْضِ مَوَالِيهِ لَا تُلِحُّوا عَلَى الْمُتْعَةِ إِنَّمَا عَلَيْكُمْ إِقَامَةُ السُّنَّةِ فَلَا تَشْتَغِلُوا بِهَا عَنْ فُرُشِكُمْ وَ حَرَائِرِكُمْ فَيَكْفُرْنَ وَ يَتَبَرَّيْنَ وَ يَدْعِينَ عَلَى الْآمِرِ بِذَلِكَ وَ يَلْعَنُونَا.[9]
البته این روایت ضعیف السنداست.

6) عمار ساباطی می گويد: «امام صادق عليه السلام به من و سليمان بن خالد فرمود: من از طرف خودم متعه كردن را تا زمانى كه در مدينه هستيد بر شما ممنوع كردم(احتمال دارد منع و حرمت به معنای کراهت باشد) چون شما بسيار نزد من مى‏آييد و من مى‏ترسم كه شما را بگيرند و گفته شود كه اينان ياران جعفر بن محمد هستند.

«عنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ وَ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ جَمِيعاً عَنِ الْحَكَمِ بْنِ مِسْكِينٍ عَنْ عَمَّارٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام لِي وَ لِسُلَيْمَانَ بْنِ خَالِدٍ قَدْ حَرَّمْتُ عَلَيْكُمَا الْمُتْعَةَ مِنْ قِبَلِي مَا دُمْتُمَا بِالْمَدِينَةِ لِأَنَّكُمَا تُكْثِرَانِ الدُّخُولَ عَلَيَّ فَأَخَافُ أَنْ تُؤْخَذَا فَيُقَالَ هَؤُلَاءِ أَصْحَابُ جَعْفَر ».[10]

دسته‏ اى از ياران‏مان گفته ‏اند علت نهى امام صادق عليه السلام از متعه در حرم مكه و مدينه اين است كه ابان بن تغلب يكى از مردان وابسته به امام صادق عليه السلام و از كسانى بود كه از آنان روايت نقل مى‏ كرد، او زنى را در مكه گرفت و ابان بسيار ثروتمند بود. زن او را فريب داد تا آن كه او را در داخل صندوقى كه داشت، قرارداد سپس فرستاد تا حمّال‏ها آمدند و صندوق را لب در صفا بردند. سپس گفتند: اى ابان! اين باب الصفا است ما مى‏ خواهيم فرياد بزنيم كه اين ابان بن تغلب مى ‏خواسته با زنى زنا كند و ابان مجبور شد كه با دادن ده هزار درهم خودش را آزاد سازد. اين به امام صادق عليه السلام رسيد و به يارانش فرمود: متعه كردن در مكه و مدينه را به من ببخشيد(به خاطر من از متعه نمودن صرف نظر كنيد). [11]


[/HR] [1] . همچنین عدم دسترسی به همسر دائمی خویش به خاطر مسافرت و...نیز چنین حکمی را خواهند داشت.

[2] .المتعة،‌المفید، ص8.

[3] .همان.

[4] .همان.

[5] .الکافی، الکلینی، ج5،ص453، ح1.

[6] . البته مفهوم این روایت به معنای حرمت نکاح متعه در صورت داشتن همسر نخواهد بود.

[7] . الکافی، الکلینی، ج5،ص453، ح2.

[8] . الکافی، الکلینی، ج5،ص453، ح4.

[9] . الکافی، ج5، ص453،ح3.

[10] . الکافی، ج5، ص468،ح10.

[11] . بحار، ج 100، ص 311:«قال جماعة من أصحابنا رضى اللَّه عنهم: العلّة فى نهى ابى عبد اللَّه عليه السلام عنها فى الحرمين أنّ أبان بن تغلب (ابان از اصحاب اجماع است و مى‏گويند سى هزار حديث از امام صادق و امام باقر عليهما السلام نقل كرده است) كان أحد رجال أبى عبد اللَّه عليه السلام و المروّى عنهم (ديگران احاديث را از او روايت مى‏كردند) فتزّوج أمرأة بمكّة و كان كثير المال فخدعته المرأة حتّى أدخلته صندوقاً لها ثم بعثت إلى الحمّالين فحملوه إلى باب الصفا ثم قالوا: يا أبان هذا باب الصفا و إنّا نريد أن ننادى عليك هذا أبان بن تغلب أراد أن يفجر بإمرأة فافتدى نفسه بعشرة آلاف درهم فبلغ ذلك أبا عبد اللَّه عليه السلام فقال لهم: وهبوها لى فى الحرمين».

جمع میان اخبار:

الف) مرحوم شهید مطهری در جمع میان اخبار مشوقه و مانعه می گویند:

به نظر اين بنده آنجا كه ائمه اطهار علیهم السلام مردان زندار را از اين كار منع كرده ‏اند به اعتبار حكمت اوّلى اين قانون است، خواسته ‏اند بگويند اين قانون براى مردانى كه احتياجى ندارند وضع نشده است، همچنانكه امام كاظم عليه السلام به على بن يقطين فرمود:«تو را با نكاح متعه چه كار و حال آنكه خداوند تو را از آن بى‏نياز كرده است».

و به ديگرى فرمود: «اين كار براى كسى رواست كه خداوند او را با داشتن همسرى از اين كار بى‏نياز نكرده است. و اما كسى كه داراى همسر است، فقط هنگامى مى تواند دست به اين كار بزند كه دسترسى به همسر خود نداشته باشد».

و اما آنجا كه عموم افراد را ترغيب و تشويق كرده‏اند، به خاطر حكمت ثانوى آن يعنى «احياء سنت متروكه» بوده است زيرا تنها ترغيب و تشويق نيازمندان براى احياء اين سنت متروكه كافى نبوده است. اين مطلب را به ‏طور وضوح از اخبار و روايات شيعه مى‏ توان استفاده كرد. [1]

ب) بیان آیت الله مکارم شیرازی دام ظله

مرحوم صاحب وسائل روايات مختلفى نقل كرده اند كه چهار باب را فهرست وار نام مى‏ بريم:

الف) فى الاباحة (بالمعنى الاعم که مقابل حرام است و شامل مستحبّ، مكروه، مباحِ متساوى الطرفين و حتّى واجب هم مى‏ شود.)[2](32 حديث).

ب) فى استحباب المتعة و ما ينبغى قصده (احياى سنّت پيامبر) بها [3] (15 حديث).

ج) فى استحباب المتعة و إن عاهد اللَّه تركها [4] (3 حديث). عهد كرده بودند كه سراغ متعه نروند حال يا به خاطر ترس از دشمن و يا ترس از مخالفت زنان دائمى و وقتى به امام عليه السلام عرض مى‏ كردند، كه چنين عهدى كرده ‏اند امام عليه السلام مى‏ فرمودند، اين عهد باطل است، چون عهد و نذر و قسم در مكروهات يا محرّمات نافذ نيست، چرا كه بايد متعلّق نذر راجح باشد، يعنى حتماً بايد مستحبّ باشد و در غير آن نمى‏ شود، چون قصدش تقرّب است و امّا در ناحيه عهد و قسم حدّاقل اين است كه بايد مكروه نباشد.

د) فى كراهة المتعة مع الغناء عنها و استلزامها الشنعة (مردم انسان را مذمّت كنند) أو فساد النساء [5] (6 روايت).

آيا اين روايات متعارض هستند يا راه جمع دارند؟

ما از كلام صاحب وسائل نكته‏اى استفاده مى‏ كنيم كه عقيده ما هم همين است و آن اين كه متعه به عنوان اوّلى مباح است ولى به عنوان ثانوى گاهى مستحبّ و گاه مكروه مى‏ شود. روايات اباحه كه در باب اوّل آمده متضافر[6] است و اما جايى كه مستحبّ مى‏ شود به خاطر حفظ سنّت است كه عنوان ثانوى است و امام عليه السلام تصريح مى‏كند كه مستحبّ است.

پس استحباب متعه عنوان ثانوى و احياى سنّت است؛ و الّا به عنوان اوّلى مباح است.

و امّا مواردى كه مكروه است تحت سه عنوان است:

1) جايى كه استغنايى هست و بى‏ نياز از متعه است. [7]

2) جايى كه خوف بدنامى است و در محيط افرادى هستند كه مى‏ خواهند شيعه را به خاطر عقد منقطع بد نام كنند.(همچون روایت عمار ساباطی و ابان بن تغلب که ظاهراً نشان مى‏دهد كه برنامه ی این زنان طبق نقشه قبلى بوده و مى‏ خواستند اصحاب حضرت را بد نام كنند).

3) بعضى از زنها به واسطه ی این کار شوهرشان فاسد و كافر مى‏ شوند.(روایت حسن بن شمون که البته راوی ان ضعیف است).

پس متعه به عنوان اوّلى مباح بود ولى به عنوان ثانوى گاهى مستحّب، گاهى مكروه، گاهى حرام و گاهى واجب می شود.[8]

موفق باشید.


[/HR] [1] . مجموعه ‏آثاراستادشهيدمطهرى، ج‏19، ص، 83.

[2] . باب 1 از ابواب متعه، وسائل الشیعة.

[3] . باب 2 از ابواب متعه.

[4] . باب 3 از ابواب متعه.

[5] . باب 5 از ابواب متعه.

[6] . با طرف مختلفی نقل شده اند؛ اما به حد تواتر نمی رسند.

[7] . ح 1 باب 5 ح 2 باب 5.

[8] . کتاب النکاح،‌مکارم شیرازی، ج5، ص29.

صدرا;639451 نوشت:
دسته‏ اى از ياران‏مان گفته ‏اند علت نهى امام صادق عليه السلام از متعه در حرم مكه و مدينه اين است كه ابان بن تغلب يكى از مردان وابسته به امام صادق عليه السلام و از كسانى بود كه از آنان روايت نقل مى‏ كرد، او زنى را در مكه گرفت و ابان بسيار ثروتمند بود. زن او را فريب داد تا آن كه او را در داخل صندوقى كه داشت، قرارداد سپس فرستاد تا حمّال‏ها آمدند و صندوق را لب در صفا بردند. سپس گفتند: اى ابان! اين باب الصفا است ما مى‏ خواهيم فرياد بزنيم كه اين ابان بن تغلب مى ‏خواسته با زنى زنا كند و ابان مجبور شد كه با دادن ده هزار درهم خودش را آزاد سازد. اين به امام صادق عليه السلام رسيد و به يارانش فرمود: متعه كردن در مكه و مدينه را به من ببخشيد(به خاطر من از متعه نمودن صرف نظر كنيد).

سلام
حالا اگر زندگی همین ابان بن تغلب را بخوانیم می بینیم که نزد امام صادق چه جایگاه والایی داشته حتی به دستور امام بر منبر می نشسته و برای مردم حکم فقهی می داده است اما فقط به خاطر یک صیغه چنین آبروریزی به راه انداخته و خودش را مضحکه خاص و عام کرده است.
این یک مورد دیگر را هم من اضافه می کنم:
خداوند در قرآن فرموده بروید و در زمین بگردید و ببینید عاقبت کسانی که قبل از شما بودند چه شد .من هم برای عمل به این توصیه قرآنی یکی از یاران امام صادق به نام محمد بن مسلم را مورد توجه قرار دادم.محمد بن مسلم یکی از شخصیتهای بزرگ شیعه و از راویان بلندپایه و عالیقدر اسلامی است که در علم و فضیلت و زهد وتقوا سرآمد محدثان و راویان حدیث می باشد و در میان شاگردان امام صادق کمتر کسی به پایه فضیلت و عظمت او می رسید. امام صادق در مورد او می فرماید:"مکتب ما و احادیث پدرم را چهار نفر زنده کردند ابوبصیر-محمدبن مسلم-زراره و برید بن معاویه عجلی. اگر اینها نبودند کسی از تعالیم دین و مکتب پیامبر بهره کافی نمی یافت این چهره های نورانی حافظان دین ومورد اعتماد پدرم در بیان حلال و حرام و احکام دین بودند که با مکتب ما آشنا شدند و در روز رستاخیز نیز پیش ز دیگران به ما خواهند پیوست."یکی از یارن امام صادق به نام ابن ابی یعفور میگوید:"روزی به امام صادق گفتم من همیشه دسترسی به شما ندارم گاهی بعضی از شیعیان مسائلی از من می پرسند که در پاسخ آن ناتوانم.امام صادق فرمود چرا از محمد بن مسلم سوال نمی کنی؟ او احادیث ما را از پدرم شنیده و پدرم از او رضایت و خشنودی داشت".حالا می خواهم یک روایت از بحار الانوار نقل کنم که سندش هم معتبر است و علامه مجلسی آن را در حلیه المتقین هم در باب سبب خواب راست و دروغ و تعبیر خواب آورده است:محمد بن مسلم نزد امام صادق آمد و گفت که خواب دیدم که زنم آمد و گردکان بسیاری شکست و بر سر من ریخت.حضرت فرمود صیغه خواهی کرد سپس زنت مطلع خواهد شد لباسهای نویی که پوشیده ای را بر بدنت پار پاره خواهد کرد! زیرا که پوست گردو به معنای لباس است.محمدبن مسلم می گوید وقتی که صبح جمعه شد لباسهای نویی را که عیدها می پوشیدم پوشیدم. بر در خانه نشستم.دختری گذشت اورا طلبیدم و به خانه بردم و صیغه کردم .زنم آگاه شد.آمد بر سر ما و آن دختر فرار کرد و من در خانه ماندم و زنم لباسهای نویم را پاره پاره کرد."
او که از اصحاب عالیقدر امام صادق بود وقتی صیغه کرد این بلا به سرش آمد وای بر حال ما . دیگر خود دانید.

رهروی شهدا;627223 نوشت:
سلام علیکم
خلافای غاصب آن را حرام اعلام کردند

لطفا" بحث حاشيه اي و حرام مطرح نكنيد

moaqfe;640124 نوشت:
لطفا" بحث حاشيه اي و حرام مطرح نكنيد

باید عرض کنم خیلی از ثوابهایی که برای متعه ذکر شده ، به ذات خود متعه بر نمی گردد ، بلکه به مسأله تبری و تبری برمی گردد. یعنی چون خلفای غاصب ، متعه راحرام اعلام کردند ، مسأله متعه این جایگاه را پیدا کرد که انجام آن ، نوعی تبری در عمل از خلفای غاصب و نیز پیروی از جبهه مقابل یعنی اهل بیت (ع) باشد.
چون این مسأله این جایگاه را پیدا کرده ، و انجام آن ، منطقا متضن امر تولی و تبری است ؛ و این امر اخیر ارزش دینی و ثوابهای فراوانی دارد لذا بسیاری از ثوابهایی که برای متعه ذکر می شود و ترویجهایی که درباره آن می شود به این دلیل است ، لذا ذکر این نکته برای تبیین علت زیاد بودن ثواب متعه ضروری است.

دوست من سلام

منظور بنده رو نگرفتيد

نوع نام بردن شما از خلفا ، نقض فتاوي فقها خصوصا" مقام رهبري هست كه كلام و رفتار اختلاف برانگيز رو حرام اعلام كردن

عصران;639494 نوشت:
سلام
حالا اگر زندگی همین ابان بن تغلب را بخوانیم می بینیم که نزد امام صادق چه جایگاه والایی داشته حتی به دستور امام بر منبر می نشسته و برای مردم حکم فقهی می داده است اما فقط به خاطر یک صیغه چنین آبروریزی به راه انداخته و خودش را مضحکه خاص و عام کرده است.
این یک مورد دیگر را هم من اضافه می کنم:
خداوند در قرآن فرموده بروید و در زمین بگردید و ببینید عاقبت کسانی که قبل از شما بودند چه شد .من هم برای عمل به این توصیه قرآنی یکی از یاران امام صادق به نام محمد بن مسلم را مورد توجه قرار دادم.محمد بن مسلم یکی از شخصیتهای بزرگ شیعه و از راویان بلندپایه و عالیقدر اسلامی است که در علم و فضیلت و زهد وتقوا سرآمد محدثان و راویان حدیث می باشد و در میان شاگردان امام صادق کمتر کسی به پایه فضیلت و عظمت او می رسید. امام صادق در مورد او می فرماید:"مکتب ما و احادیث پدرم را چهار نفر زنده کردند ابوبصیر-محمدبن مسلم-زراره و برید بن معاویه عجلی. اگر اینها نبودند کسی از تعالیم دین و مکتب پیامبر بهره کافی نمی یافت این چهره های نورانی حافظان دین ومورد اعتماد پدرم در بیان حلال و حرام و احکام دین بودند که با مکتب ما آشنا شدند و در روز رستاخیز نیز پیش ز دیگران به ما خواهند پیوست."یکی از یارن امام صادق به نام ابن ابی یعفور میگوید:"روزی به امام صادق گفتم من همیشه دسترسی به شما ندارم گاهی بعضی از شیعیان مسائلی از من می پرسند که در پاسخ آن ناتوانم.امام صادق فرمود چرا از محمد بن مسلم سوال نمی کنی؟ او احادیث ما را از پدرم شنیده و پدرم از او رضایت و خشنودی داشت".حالا می خواهم یک روایت از بحار الانوار نقل کنم که سندش هم معتبر است و علامه مجلسی آن را در حلیه المتقین هم در باب سبب خواب راست و دروغ و تعبیر خواب آورده است:محمد بن مسلم نزد امام صادق آمد و گفت که خواب دیدم که زنم آمد و گردکان بسیاری شکست و بر سر من ریخت.حضرت فرمود صیغه خواهی کرد سپس زنت مطلع خواهد شد لباسهای نویی که پوشیده ای را بر بدنت پار پاره خواهد کرد! زیرا که پوست گردو به معنای لباس است.محمدبن مسلم می گوید وقتی که صبح جمعه شد لباسهای نویی را که عیدها می پوشیدم پوشیدم. بر در خانه نشستم.دختری گذشت اورا طلبیدم و به خانه بردم و صیغه کردم .زنم آگاه شد.آمد بر سر ما و آن دختر فرار کرد و من در خانه ماندم و زنم لباسهای نویم را پاره پاره کرد."
او که از اصحاب عالیقدر امام صادق بود وقتی صیغه کرد این بلا به سرش آمد وای بر حال ما . دیگر خود دانید.

سلام.
این ماجرا ، نهایت چیزی را که بیان می کند ،حسادت زنانه است و چیزی بیش از آن را بیان نمی کند. این قبیل ماجراها ، هیچ دلیل شرعی بر محدودیت متعه محسوب نمی شوند.

متعه ، فی حد ذاتها ، می تواند بسیاری از آسیبهای اجتماعی را – خصوصا در عاشورای اخلاقی جامعه امروز و هجمه اخلاقی غرب - کاهش دهد. اسلام با راهکارهایی مثل متعه و تعدد زوجات ، راه را بر روابط بی ضابطه اخلاقی بسته است و جامعه مسلمین را در حوزه اخلاق در برابر تهاجمات اخلاقی دشمن تا حد زیادی مصون نموده است. متأسفانه به دلایلی ما جامعه را از مزایای این امور محروم ساخته ایم و نتیجه این محرومیت ، نه در امان بودن از آسیبهای آنها ، بلکه دچار شدن به آسیب های پنهان دیگری از نوع غربی است.

گرچه بد عمل کردن به متعه می تواند موجب پاره ای آسیب ها هم بشود. اماباید توجه داشت که این قبیل آسیب زایی ها، مخصوص متعه نیست بلکه به هر امر حسنه ای بد عمل شود ، موجب ایجاد آسیب می گردد. لذا این آسیب زایی ها ، داخل در ذات متعه نیست.

در مواجهه با هر امر حسنه ای که بد عمل کردن به آن موجب آسیب زایی می شود ، عقلا نباید بنا را بر ترک آن عمل بگذاریم. بلکه بایدآن عمل را از آسیب ها پاک سازیم.

رهروی شهدا;642419 نوشت:
سلام.
این ماجرا ، نهایت چیزی را که بیان می کند ،حسادت زنانه است و چیزی بیش از آن را بیان نمی کند. این قبیل ماجراها ، هیچ دلیل شرعی بر محدودیت متعه محسوب نمی شوند.

متعه ، فی حد ذاتها ، می تواند بسیاری از آسیبهای اجتماعی را – خصوصا در عاشورای اخلاقی جامعه امروز و هجمه اخلاقی غرب - کاهش دهد. اسلام با راهکارهایی مثل متعه و تعدد زوجات ، راه را بر روابط بی ضابطه اخلاقی بسته است و جامعه مسلمین را در حوزه اخلاق در برابر تهاجمات اخلاقی دشمن تا حد زیادی مصون نموده است. متأسفانه به دلایلی ما جامعه را از مزایای این امور محروم ساخته ایم و نتیجه این محرومیت ، نه در امان بودن از آسیبهای آنها ، بلکه دچار شدن به آسیب های پنهان دیگری از نوع غربی است.

گرچه بد عمل کردن به متعه می تواند موجب پاره ای آسیب ها هم بشود. اماباید توجه داشت که این قبیل آسیب زایی ها، مخصوص متعه نیست بلکه به هر امر حسنه ای بد عمل شود ، موجب ایجاد آسیب می گردد. لذا این آسیب زایی ها ، داخل در ذات متعه نیست.

در مواجهه با هر امر حسنه ای که بد عمل کردن به آن موجب آسیب زایی می شود ، عقلا نباید بنا را بر ترک آن عمل بگذاریم. بلکه بایدآن عمل را از آسیب ها پاک سازیم.



سلام علیکم
برادر شما هم چیزها می فرمایید!!!
این که یکی از اصحاب والاقدر امام صادق به خاطر یک مسئله شهوانی (صیغه) قسمت اعظم ثروتش را از دست بدهد چیز کمی است؟ می خواهی توثیقات این جناب ابان بن تغلب را برایتان بیاورم تا ببینی.این جناب ابان بن تغلب با آن عظمتش چگونه فریب یک دختر را خورده است؟
این که یکی از اصحاب بزرگ امام باقر و امام صادق که یکی از چهار رکن تشیع است و مقامش بالاتر از پنجاه مرجع تقلید و حتی بیشتر است بنشیند دم در خانه اش و چشم چرانی دخترهای مردم را بکند و هیچ تدبیری هم نیندیشد و زنش آن بلا را بر سرش بیاورد چیز کمی است؟ می دانستی اگر اکنون فقط برای 10 مرجع تقلید چنین داستانی پیش می آمد متعه که هیچ فاتحه مذهب خوانده بود.
اکنون بیشتر علما به دنبال محدود کردن امکانات متعه هستند آنوقت شما می گویید مفید است؟!

و علیک السلام برادر عزیز

پاسخ شما ، ربط منطقی به مطلب بنده ندارد. بنده در مطلب قبلی ام، "استدلال" ای را ذکر کردم. در پست شما ، مطلبی که به عنوان یک استدلال، استدلال این حقیر را رد کند وجود نداشت.

عصران;642681 نوشت:

اکنون بیشتر علما به دنبال محدود کردن امکانات متعه هستند آنوقت شما می گویید مفید است؟!



مگر الان چیزی از متعه باقی مانده است که کسی بخواهد آن را محدودتر کند؟ متعه همانند امر به معروف و نهی از منکر ، زکات و ...از سنت های فراموش شده است. شاید منظورتان این است که قانون شرعی اش را محدودکنند؟ قانون شرعی که دست کسی نیست ، شارع مقدس آن را وضع فرموده است. مگر اینکه به صورت حکم ثانویه آن را محدود کنند که این هم منطقی نیبست. زیرا همانطور که عرضکردم ، اکنون عملا متعه یک امر متروک شده است.

چگونه ما بیاییم و همین امر متروک شده را هممحدودتر کنیم در حالیکه علمای اهل سنت خودشان به ضرورت آن پی برده اند و آن را دربین پیروان اهل سنت ، رواج داده اند؟ (البته با نامی دیگر).
دقت کنید :


  1. سایتپاسخگو ، لینک: http://www.pasokhgoo.ir/node/57561

خواهشا به صورت مبسوط تفاوت بین نکاح مسیار و نکاح موقت را بیان کنید
پاسخ:
ازدواج و نكاح مسيار که به تازگی در میان اهل سنت به وجود آمده است.هر چند نام آن را ازدواج موقّت نمى گذارند، ولى در عمل هیچ تفاوتى با ازدواج موقّت ندارد; به این ترتیب که اجازه مى دهند فرد نیازمند به ازدواج، با زنى ازدواج دائم کند در حالى که قصد دارد بعد از مدّت کوتاهى او را طلاق دهد و با او شرط مى کند که نه حقّ نفقه داشته باشد و نه شب خوابى و نه ارث! یعنى دقیقاً شبیه ازدواج موقّت،با این تفاوت که در این جا با طلاق از هم جدا مى شوند و در ازدواج موقّت با بخشیدن باقیمانده مدّت یا سرآمدن مدّت و هر دو از آغاز زمان محدودى را در نظر دارند. (1)
روشن شد که ازدواج مسیار با اتفاق بين زن و مرد بر سر اسقاط حقوق زن از نفقه وتقسيم شب بين هر دو و انتهاي آن به طلاق يا استمرار، تحقق مي يابد.
ولي در ازدواج متعه و موقت بين زن و شوهر عقدي خوانده مي شود با مهري معلوم كه درصورت منتهي شدن زمان عقد،ازدواج و نكاح نيز وقتش به پايان مي رسد، و ديگر احتياجي به طلاق ندارد. بين زن وشوهر توارث نيست (يعني هر كدام از يكديگر در صورت مرگ ارث نمي برند ، گرچه فرزندان اين نكاح از هر كدام از پدر و مادر ارث مي برند، و بعد ازانتهاي مدت نكاح ، زن وظيفه دارد، در صورتي كه حيض مي بيند به اندازه دو حيض تمام عده بگيرد و بعد از عده مي تواند با مرد ديگري ازدواج كند.
خلاصه نكاح مسيار در ظاهر همان نكاح دائم است كه توسط خود زن و مرد با توافق هم،حقوق زن يا شوهر يا هر دو اسقاط مي شود.(2)
پی نوشت:
1. [=Calibri]http://persian.makarem.ir/pages/prin...14500&[=Calibri]gro=2733

2) سایت مذاهب ؛ لینک : http://mazaheb.com/%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%AA/%D9%81%D9%82%D9%87-%D9%88-%D8%A7%D8%B5%D9%88%D9%84/8536-%D9%86%DA%AF%D8%A7%D9%87%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%D9%86%DA%A9%D8%A7%D8%AD-%D9%85%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B1

نكاح مسيار جزء مسائل مستحدثه و جديد است که امروزه بين اهل سنت مطرح مي شود. اين نوع ازدواج در سال‌های اخیر در برخی از کشورهای اسلامی رواج یافته و مورد استقبال عده‌ای از زنان و مردان عرب واقع شده است. از آنجا که اهل تسنن ازدواج موقت را مشروع نمی‌دانند، برای پاسخ به نیازهای برخی از مردان و زنان جوان ازدواج مسیار را مطرح نموده‌اند.مسيار درلغت:«مسيار» در منابع لغت وجود ندارد و اين يك لفظ عوامى متداول بين اهل خليج و نجد است و منظورشان از مسيار چيز زودگذر، ساده و آسان است. از کتابهایی که در این زمینه نگاشته شده، کتاب:«حقیقة نکاح المسیار»، تالیف: شیخ یوسف قرضاوی است. وی در این کتاب به اين واقعيت اشاره دارد و مى‏گويد: المسیار لغة كما في اللهجة العامية النجدية الزيارة السريعة أو الزوار الذين لا يطيلون المكوث عند المضيف.مسیار در لغت، همچنان که در لهجه ی عامیانه ی نجدی وجود دارد، زیارت سریع یا ميهمان‏هايى كه توقّف آنها در نزد ميزبان كوتاه است، می باشد. تعبيرات مختلف در مورد مسيار:
چهار تعبير مختلف در مورد مسيار وجود دارد كه معنايش به يك چيز باز مي گردد:
تعبير اوّل: المرور و عدم المكث الطويل.
تعبير دوّم: الزيارة السريعة.
تعبير سوّم: المرور على الشى‏ء فى أىّ وقت شاء.
تعبير چهارم: الزّوار الذين لا يطيلون المكوث عند المضيف.
همه اين تعبيرات به يك معنا برمى‏گردد؛ يعنى چيز موقّتى و زودگذر.
تعريف اصطلاحى زواج مسيار:
در اصطلاح، نكاح مسيار به نكاحى مى‏گويند كه تمام شرايط نكاح مثل ايجاب، قبول، مهر و شاهد- كه در نظر عامّه از شرايط نكاح است- را دارد با اين تفاوت كه زن از بسيارى از حقوق خويش مى‏گذرد مانند حق نفقه، سكنى و لباس، حق القَسْم (شب خوابى). حال اگر قصدش اين باشد كه بعد از مدّتى طلاق دهد بحث جداگانه‏اى دارد كه همان الزواج بقصد الطلاق است. پس در اين نكاح، زن در خانه خودش ساكن است و از نفقه خودش مى‏خورد فقط شوهرى دارد كه گاه و بى‏گاه به او سر مى‏زند بنابراين شبيه نكاح متعه است.نکاح مسيار از اختراعات اهل سنت
اين نوع ازدواج اخيراً در بين اهل سنّت محلّ بحث واقع شده و بسيارى از بزرگان آنها فتوا به جواز داده‏اند، از جمله كسانى كه فتواى به جواز داده مي توان به «بن باز» مفتى عربستان سعودى و همچنين دكتر قرضاوى از مفتیاى مصر كه رساله‏اى را به نام «النكاح المسيار موضوعه و حكمه» نوشته اشاره کرد.قرضاوى در كتاب خود مى‏نويسد: «من در مجلسى شركت كرده بودم كه حدود بيست نفر از فقهاى اسلام در آن جا بودند وقتى سخن از نكاح مسيار به ميان آمد و من فتوا به حليّت دادم اكثريت قاطع علماى حاضر با من موافقت كردند». از اين سخن معلوم مى‏شود كه فتواى به جواز در ميان آنها به دليل ضرورت‏هاى زمان بودهمانند مسافرتها و عدم قدرت بر ازدواج دائم، گرفتارى‏هاى زوجه اوّل .... که امروزه در ميان جوامع اسلامي رواج دارد.



==========================
[=Times New Roman]

[="Arial"]حالا ما بیاییم و چیزی را که عملا متروک شده است، محدودتر بکنیم؟!
[=Times New Roman]

رهروی شهدا;642703 نوشت:
و علیک السلام برادر عزیز

پاسخ شما ، ربط منطقی به مطلب بنده ندارد. بنده در مطلب قبلی ام، "استدلال" ای را ذکر کردم. در پست شما ، مطلبی که به عنوان یک استدلال، استدلال این حقیر را رد کند وجود نداشت.


با سلام و آرزوی سعادت برای شما
در نظر قبلی تان گفته بودید که بد عمل کردن به متعه مفاسدی به دنبال دارد و خود متعه فی نفسه عمل حسنه ای است.درست است؟
من نیز در آن نظرم گفتم که وقتی اصحاب والا مقام معصومین با آن جایگاه والا نتوانند به خوبی متعه بکنند دیگر از افراد عادی چه انتظاری داریم.

رهروی شهدا;642703 نوشت:
مگر الان چیزی از متعه باقی مانده است که کسی بخواهد آن را محدودتر کند؟ متعه همانند امر به معروف و نهی از منکر ، زکات و ...از سنت های فراموش شده است. شاید منظورتان این است که قانون شرعی اش را محدودکنند؟ قانون شرعی که دست کسی نیست ، شارع مقدس آن را وضع فرموده است. مگر اینکه به صورت حکم ثانویه آن را محدود کنند که این هم منطقی نیبست. زیرا همانطور که عرضکردم ، اکنون عملا متعه یک امر متروک شده است.

اشتباه نکنید صیغه در جاهایی که بدان توصیه شده متروک شده وگرنه در مسیرهای غلطی که نباید باشد به خوبی رواج دارد.

رهروی شهدا;642703 نوشت:
چگونه ما بیاییم و همین امر متروک شده را هممحدودتر کنیم در حالیکه علمای اهل سنت خودشان به ضرورت آن پی برده اند و آن را دربین پیروان اهل سنت ، رواج داده اند؟ (البته با نامی دیگر).

صرف پی بردن علمای اهل سنت به ضرورت متعه دلیل نمی شود باید ببینیم تا چه میزان این ازدواج مسیار مورد استقبال قرار گرفته و تا چه حد نتایج مطلوب برای آنها به بار آورده است.

آیت الله العظمی مکارم شیرازی در کتاب شیعه پاسخ می گوید در مبحث متعه بعد از تعریف و تمجیدی که از متعه می کند و ضرورت آن را بیان می کند می فرماید:
باید راه را بر هوسبازان ببندیم و برای ازدواج موقت برنامه ریزی صحیحی بکنیم. به خصوص در عصر و زمان ما انجام این کار بدون برنامه ریزی دقیق و صحیح امکان پذیر نیست.لازم است جمعی از نخبگان و خبرگان آیین نامه ای کاربردی و اجرایی برای آن بنویسند تا دست شیاطین را از آن قطع کنند و چهره ی زیبای این حکم حکیمانه را آشکار سازند. تا راه را بر دو گروه ببندند:گروه هوسباز و گروه منتقد کینه توز!(شیعه پاسخ می گوید ص124)

آیا این مطالبی که آیت الله مکارم گفتند به معنای محدودیت ایجاد کردن در متعه نیست؟

سلام
پست اخیرتان حاوی مطالب خوبی است.

[=Times New Roman]

بنده فرمایش آیت الله مکارم را "ایجاد محدودیت" برای متعه نمی دانم. بلکه مصون سازی آن می دانم که باعث می شود بهانه ازمخالفان گرفته شود و باعث ترویج کاربردهای مثبت آن می شود و در واقع ، دفاع از آن است. از یک مرجع تقلید ، جز این انتظاری نمیرفت.
[=Times New Roman]

محدودیت، آن است که با این حکم و همه کاربردهایش به طور مطلق مخالفت کنیم. کما اینکه اکنون همینطور است و هرجا اسم متعه در میان می آید ،بدون اینکه به نوع مصداقش و وجود یا عدم وجود آسیب در آن مورد جزیی توجه کنند و بپرسند ، به طورکلی مخالفت می کنند و این کلمه ، در فرهنگ عمومی مردم ، بار منفی پیدا کرده است و همین گویای آن است که مخالفت با متعه ، به "برخی مصادیق آسیب زا"ی آن بر نمیگردد ، بلکه به مفهوم ، ذات ، و اصل آن بر می گردد.

دقت کنید: [=Times New Roman]

با "مفهوم کلی" متعه ، مخالفت می کنند ؛ نه با برخی از "مصادیق جزیی" آن. زیرا مفهوم متعه را متضمن "شهوترانی"می دانند. درحالیکه فرمایش آیت الله مکارم ، در خصوص برخی"مصادیق جزیی" متعه که آسیب زاهستند می باشد.

جمع بندی:

سؤال اول: آیا شیخ طوسی در کتاب تهذیب قائل به حرمت نکاح متعه است؟

جواب: مرحوم شیخ طوسی در کتاب تهذیب روایاتی در نهی از نکاح متعه آورده اند و به آنها پاسخ داده اند. ایشان در ابتدای بیان روایات باب متعه می فرمایند: آنچه دلالت بر مباح بودن نکاح متعه می نماید، ‌اجماع مسلمین می باشد؛ علاوه بر اینکه پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله این عمل را در زمانی مباح فرمودند و دلیل قاطعی نیز بر منع این عمل وارد نشده است؛ پس شایسته است که چنین نکاحی مباح بوده باشد تا دلیلی بر منع آن اقامه گردد در حالی که دلیلی بر منع از این عمل وجود ندارد.

سؤال دوم: متن روایات نهی کننده از متعه و پاسخ شیخ طوسی به آنها چیست؟
جواب:
متن روایت اول اینچنین است:

1085)... عن علی علیهم السلام قال : (( حرم رسول الله صلى الله علیه وآله یوم خیبر لحوم الحمر الأهلیة ونكاح المتعة ))للشیخ الطوسی - ج 7 - ص 251 / (الاستبصار 2/142)، (وسائل الشیعة 14/441).

حسین بن علوان و عمرو بن خالد از زید بن علی از پدرانش از امام علی علیهم السلام نقل می کنند که حضرت علی علیه السلام فرمودند: در روز خیبر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله (خوردن) گوشت خران اهلی و نکاح متعه را حرام نمودند.

پاسخ شیخ طوسی: این روایت بر حسب تقیه وارد شده است: «فَإِنَّ هَذِهِ الرِّوَايَةَ وَرَدَتْ مَوْرِدَ التَّقِيَّةِ وَ عَلَى مَا يَذْهَبُ إِلَيْهِ مُخَالِفُو الشِّيعَةِ وَ الْعِلْمُ حَاصِلٌ لِكُلِّ مَنْ سَمِعَ الْأَخْبَارَ أَنَّ مِنْ دِينِ أَئِمَّتِنَا علیهم السلام إِبَاحَةَ الْمُتْعَةِ فَلَا يَحْتَاجُ ‏اِلَى الْإِطْنَابِ فِيهِ...».[1] این روایت به حسب تقیه وارد شده و بر اساس مذهب مخالفین شیعه است. وبرای کسی که اخبار را شنیده علم حاصل است که مذهب ائمه ی ما علیهم السلام اباحه و حلیت متعه است؛ لذا نیازی به طول دادن کلام درباره ی آن نیست.

ایشان همچنین در کتاب استبصار در ذیل حدیث می نویسند: «فَالْوَجْهُ فِي هَذِهِ الرِّوَايَةِ أَنْ نَحْمِلَهَا عَلَى التَّقِيَّةِ لِأَنَّهَا مُوَافِقَةٌ لِمَذَاهِبِ الْعَامَّةِ وَ الْأَخْبَارُ الْأَوَّلَةُ مُوَافِقَةٌ لِظَاهِرِ الْكِتَابِ وَ إِجْمَاعُ الْفِرْقَةِ الْمُحِقَّةِ عَلَى مُوجَبِهَا فَيَجِبُ أَنْ يَكُونَ الْعَمَلُ بِهَا دُونَ هَذِهِ الرِّوَايَةِ الشَّاذَّة»؛[2] وجه این روایت آن است که آن را بر تقیه حمل کنیم، زیرا که موافق مذاهب عامه (اهل سنت) است؛ در حالی که اخبار پیشین موافق ظاهر کتاب است. و اجماع فرقه ی محقه (شیعه) بر آن است. پس لازم است که به روایاتی(روایات مجوزه) غیر این روایت شاذ عمل شود.

همچنین علامه ی مجلسی(ره) در کتاب:« ‌ملاذ الأخيار في فهم تهذيب الأخبار»، ج12، ص32،‌ در حکم بر این روایت می نویسند: ضعيف أو موثق. این روایت ضعیف و یا موثقه است؛ یعنی در طریق این روایت راوی یا راویان غیر شیعی قرار دارند،‌ که در این روایت نیز دو نفر از زیدیه(الحسین بن علوان عن عمرو بن خالد )حضور دارند؛ و این نهی با توجه به اینکه در فقه زیدیه (که گرایش و اشتراکات زیادی با فقه حنفی دارد) نکاح متعه حرام دانسته شده است، [3] بیشتر آشکار می گرد؛ لذا علامه ی مجلسی می فرمایند: این روایت آشکار است که از نسبتهای ناروای زیدیه به شمار می رود ؛ همچنان که این امر از اکثر روایات آنان آشکار است.

همچنین شیخ در حکم به روایت دیگری که در باب دیگری از طریق این دو راوی وارد شده است می فرمایند:« هَذَا الْخَبَرُ ضَعِيفٌ وَ طَرِيقُهُ رِجَالُ الزَّيْدِيَّةِ وَ يَجُوزُ أَنْ يَكُونَ خَرَجَ مَخْرَجَ التَّقِيَّة»،[4] این روایت ضعیف می باشد و طریق این روایت رجال زیدیه می باشد و ممکن است که روایت تقیة صادر شده باشد. همچنان که باز در حکم به روایت دیگری که این راویان در طریق آن قرار گرفته اند می فرمایند: «أَنَّ رُوَاةَ هَذَا الْخَبَرِ كُلَّهُمْ عَامَّةٌ وَ رِجَالُ الزَّيْدِيَّةِ وَ مَا يَخْتَصُّونَ بِرِوَايَتِهِ لَا يُعْمَلُ بِهِ عَلَى مَا بُيِّنَ فِي غَيْرِ مَوْضِع»؛[5] راویان این خبر را همگی از رجال عامه و زیدیه تشکیل می دهند و آنچه که اختصاص در روایت آنان است به آن عمل نمی گردد؛ همچنان که در مواضع متعددی بیان شده است.

سؤال سوم: متن و حکم روایتی که بیانگر آن است که متعه کار بدکاره ها است چگونه است؟

جواب: متن روایت اینگونه است: «ابن أبي عمير ، عن هشام بن الحكم ، عن أبي عبد الله عليه السلام ، قال : مَا تَفْعَلُهَا عِنْدَنَا إِلَّا الْفَوَاجِر»؛[6] هشام بن حکم از امام صادق علیه السلام نقل می کند که آن حضرت فرمودند: ازنظر ما جز زنان بدکاره این عمل را انجام نمی دهند.

این روایت از نظر سندی اصطلاحا«معلق» می باشد. روایت معلق روایتی است که یک یا چند راوی از صدر سند ساقط شده و معلوم نیست روایت از طریق چه راویانی نقل شده است. از نظر متن این روایت نیز باید توجه داشت: صدر این روایت و سؤال هشام بن حکم از امام مشخص نمی باشد؛ اما از آنجا که بدیهی است که نظر اهل بیت علیهم السلام بر جواز چنین عملی بوده؛ بلکه مطلوبیت اصل آن در راستای احیای سنت بوده؛ همچنان که امیر المؤمنین علیه السلام پیوسته می فرمودند: اگر عمر از این عمل نهی نمی نمود جز افراد شقی کسی زنا نمی کرد: «كَانَ عَلِيٌّ علیه السلام يَقُولُ لَوْ لَا مَا سَبَقَنِي إِلَيْهِ بُنَيُّ الْخَطَّابِ مَا زَنَى إِلَّا شَقِيٌ‏»؛[7] مشخص می گردد پاسخ امام در مورد حکم نکاح متعه نبوده؛ بلکه جواب امام علیه السلام در پاسخ مشورت خواستن هشام بن حکم از امام در انجام چنین عملی است، که امام می فرمایند: در این زمان جز زنان بدکار این عمل را انجام نمی دهند. (مشخص است که متعه ازدواجی شرعی بوده و معنایی ندارد که انجام دهنده ی آن فاجر یا فاجره باشد؛ بلکه فاجره به زنی گویند که اهل زنا بوده و از عمل خویش توبه نکرده و با این وصف پیشنهاد نکاح متعه را نیز می پذیرد؛ و توصیه ی امام آن است که در این شرایط و بجهت حفظ آبرو و جایگاه خویش چنین کاری را انجام مده).

به واسطه ی چنین برداشتی از روایت مرحوم صاحب وسائل این روایت را در ذیل باب: «باب عدم تحريم التمتع بالزانية وان أصرت»، باب عدم حرمت ازدواج موقت با زانیه ولو اینکه اصرار بر زنا داشته باشد آورده اند. که ایشان 5 روایت را بیان می فرمایند که آخرین این روایات این حدیث می باشد.[8]

مؤید چنین برداشتی روایت چهارم این باب می باشد: حسن بن ظريف‏ گويد: «به امام حسن عسكرى عليه السلام نوشتم كه من سى‏ سال‏ است كه متعه كردن را ترك كرده‏ام ولى الان براى اين كار نشاطى پيدا كرده‏ام و در قبيله زنى است كه وصف جمال او برايم شده است و دلم به او متمايل گشته و او قبلًا زناكار بوده و دست لمس كننده‏اى را مانع نمى ‏شود. لذا (اين را كه شنيدم) ديگر خوش نداشتم كه او را متعه كنم . سپس با خود گفتم كه امام فرمود: زن زناكار را متعه كن چرا كه تو با متعه كردن وى را از حرام به حلال مى‏برى.

پس از آن بود كه براى امام عسكرى عليه السلام نوشتم تا با او درباره متعه مشورت كنم و گفتم: آيا پس از اين همه سال رواست كه من متعه كنم؟ حضرت مرقوم فرمود: تو (با متعه كردن) سنتى را زنده مى‏كنى و بدعتى را مى‏ميرانى لذا اشكال ندارد. ولى مبادا كه همسايه ‏ات را كه معروف به زناست متعه كنى گرچه به خود گفته ‏اى كه پدران من فرموده اند: زن زناكار را متعه كن چرا كه تو او را از حلال به حرام مى‏برى. ولى اين زن به پرده درى معروف است و همسايه ی توست و من بر تو مى‏ ترسم كه خبر متعه كردن وى پخش شود.

حسن بن ظريف گويد: من اين مورد را رها كردم و او را متعه نكردم ولى شاذان بن سعد كه از برادران و همسايگان ما بود او را متعه كرد و به دليل متعه بر سر زبان‏ها افتاد و كارش بالا گرفت و به سلطان رسيد و به خاطر همين متعه كردن مال ارزشمندى را غرامت داد و خداوند مرا از اين رسوايى به بركت سرورم حفظ نمود.[9]


[/HR]
[1]. تهذيب الأحكام، ج‏7، ص: 252.

[2]. الإستبصار فيما اختلف من الأخبار ،‌ج3، ص142.


[3] . شرح التجريد في فقه الزيدية، ج3، ص55:« ونكاح المتعة حرام، وهو أن يتزوج الرجل المرأة إلى أجل مضروب».

[4]. تهذیب الاحکام، ج6، ص169.

[5]. الاستبصار، ج1، ص66.

[6]اشعرى قمى، احمد بن محمد بن عيسى، النوادر (للأشعري)، 1جلد، مدرسة الإمام المهدي عجل الله تعالى فرجه الشريف - قم، چاپ: اول، 1408 ق.

[7]. تهذیب الاحکام، ج7، ص251.

[8]. وسائل الشیعة،‌ ج21، ص30، آل البیت.

[9]. وسائل الشیعة ،‌ج21، ص30،حدیث شماره ی (26440)حدیث چهارم باب، آل البیت.

سؤال چهارم: اگر متعه حلال است چرا امامان شیعه و علمای شیعه آنرا برای فرزندان خویش روا نمی داشته اند؟

جواب: یکی از نکاتی که مخالفین شیعه درباره ی متعه بیان داشته اند آن است که اگر متعه حلال است چگونه امامان شیعه و علمای شیعه دختران خود را به این عمل تشویق نکرده اند؟ این موضع گیری در زمان ائمه نیز وجود داشت و برخی از مخالفین وقتی پاسخی در استدلال بر حرمت نکاح متعه نمی یافتند بدان توسل می جستند.

در پاسخ به این اشکال سست کافی است که بدانیم فلسفه تشریع نکاح متعه برای برون رفت از بن بست ارتکاب حرام بوده است؛ زیرا بدیهی است که امکان ازدواج دائم برای همه میسّر نبوده و به واسطه ی برخی از موانع فردی و یا اجتماعی گروهی از زنان و مردان موفق به تشکیل خانواده نمی شوند و این در حالی است که کنترل میل جنسی و تمایل به جنس مخالف نیز برای همه میسور نبوده و در مقابل نیز هر لذت جنسی ای که از راه غیر همسر ایجاد شود نیز امری حرام و دارای عقوبت بیان شده است. با چنین اوصافی سؤال آن است که اسلام چه راهی را برای برون رفت از حرام و آسیب های فردی و اجتماعی قرار داده است.

با نگاهی به تاریخ صدر اسلام مشاهده می گردد که اسلام راه برون رفت را در انجام نکاح موقت (متعه) قرار داده تا به واسطه ی انجام آن نیازهای عاطفی و جنسی افراد برطرف گردد؛ نکاح مشروعی که خود بر اساس توافق طرفین تنظیم گردیده و مشخص می گردد تا چه زمانی زن و مرد در کنار یکدیگر (برای مدت زمان مندی) زندگی نمایند.

بر اساس روایات قطعی مشخص است که چنین نکاحی در شریعت تشریع گردیده و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نیز در هیچ سند معتبری از آن نهی ننمود تا آنکه خلیفه ی دوم با نظر شخصی خویش از آن نهی نمود و با این سنت قطعی به مخالفت پرداخت که اهل بیت علیهم السلام نیز در مقابل تمام تلاش خود را در راه احیای این سنت مبذول داشتند.

با این مقدمه مشخص می گردد که ازدواج موقت برای کسانی است که امکان ازدواج دائم را نداشته؛ اما زنانی که امکان ازدواج دائم برای آنان فراهم بوده؛ اساسا نیازی به چنین ازدواجی نخواهند داشت. نکته ی دیگر آنکه: زنی که دارای همسر می باشد؛ نمی تواند به عقد دیگری در آید چه در نکاح دائم و چه در نکاح موقت و چه در زمان عده.

مخالفین مکتب اهل بیت علیهم السلام با اینکه واقف به این مساله بوده اند؛ از آنجا که سعی در زشت نشان دادن متعه داشته اند، در تعابیر خود اینگونه بیات نموده اند که چرا شما همسران ودختران خویش را به نکاح متعه نمی دهید؟!

با توجه به این امر مشخص می گردد که فرزندان اهل بیت علیهم السلام اولا به واسطه ی امکان ازدواج دائم نیازی به این امر نداشته اند و دیگر آنکه هر امر حلالی برای همه ی افراد نیکو و پسندیده نمی باشد،‌ که به این امر در برخی از روایات اشاره شده است که ما در اینجا به دو نمونه اشاره می نمائیم:

الف) مرحوم کلینی می‏گوید: علی بن ابراهیم گفته است: ابو حنیفه از ابوجعفر محمد بن نعمان صاحب طاق پرسید: ای ابو جعفر، در مورد متعه چه می‏گویی؟ آیا آنرا حلال می ‏دانی؟ گفت: آری. گفت: پس چرا زنانت را از اینکه متعه شوند و ( برایت ) درآمد کسب کنند، باز می‏ داری؟ ابو جعفر پاسخ داد: چنین نیست که در هر چیزی شوق و رغبتی باشد، هر چند در شمار حلالها است. مردم اندازه‏ ها و مراتبی دارند و اندازه‏ های خود را نگه می‏ دارند، ولی ای ابو حنیفه، در مورد نبیذ( شراب ) چه می‏گویی، آیا حلال است؟ گفت: آری. گفت: پس چرا زنانت را در مغازه‏های شراب فروشی قرار نمی‏دهی تا برایت درآمد کسب کنند؟ ابو حنیفه گفت: یکی در برابر یکی، ولی پاسخ تو محکم ‏تر بود.[1]

ب)‌ در روایت دیگری زراره نقل می کند: عبداللَّه بن عمير ليثى‏ به محضر امام باقر عليه السلام آمد و از آن حضرت پرسيد: نظر شما درباره متعه‏ زنان (ازدواج موقّت) چيست؟ حضرت فرمود: خداوند متعال آن را در قرآن و نيز با زبان پيامبرش حلال كرده است پس تا روز قيامت حلال خواهد بود. عبداللَّه بن عمير گفت: اى ابوجعفر! با اين كه عمر آن را حرام كرد و از آن جلوگيرى نمود شما آن را حلال مى‏دانيد و چنين نظرى داريد؟ امام باقر عليه السلام فرمود: متعه حلال است گرچه عمر آن را حرام كرده باشد.

عبداللَّه بن عمير گفت: از اين كه حلال بدانى كارى كه عمر حرام دانسته است بر شما بيمناكم. حضرت فرمود: تو بر گفته عمر باش و من بر گفته رسول خدا هستم بيا تا با تو مباهله كنم كه گفتار درست همان است كه پيامبر صلى الله عليه و آله فرموده‏اند و الّا آنچه عمر گفته است باطل و ناروا است. عبداللَّه بن عمير (كه در جواب مانده بود) به امام رو كرد و گفت: آيا دوست دارى كه زنان، دختران، خواهران و دختران عمويت متعه شوند؟ زراره گويد: هنگامى كه (عبداللَّه بن عمير با اين سخن از حق فرار كرد) و از زنان و دختران عموى حضرت ياد كرد امام از او روی برگردانیدند به گفته او توجّهى نكرد».[2]


[/HR] [1]. الکافی، الکلینی، ج5فص451:«عَلِيٌّ رَفَعَهُ قَالَ سَأَلَ أَبُو حَنِيفَةَ أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ النُّعْمَانِ صَاحِبَ الطَّاقِ فَقَالَ لَهُ يَا أَبَا جَعْفَرٍ مَا تَقُولُ فِي الْمُتْعَةِ أَ تَزْعُمُ أَنَّهَا حَلَالٌ قَالَ نَعَمْ قَالَ فَمَا يَمْنَعُكَ أَنْ تَأْمُرَ نِسَاءَكَ أَنْ يُسْتَمْتَعْنَ وَ يَكْتَسِبْنَ عَلَيْكَ فَقَالَ لَهُ أَبُو جَعْفَرٍ لَيْسَ كُلُّ الصِّنَاعَاتِ يُرْغَبُ فِيهَا وَ إِنْ كَانَتْ حَلَالًا وَ لِلنَّاسِ أَقْدَارٌ وَ مَرَاتِبُ يَرْفَعُونَ أَقْدَارَهُمْ وَ لَكِنْ مَا تَقُولُ يَا أَبَا حَنِيفَةَ فِي النَّبِيذِ أَ تَزْعُمُ أَنَّهُ حَلَالٌ فَقَالَ نَعَمْ قَالَ فَمَا يَمْنَعُكَ أَنْ تُقْعِدَ نِسَاءَكَ فِي الْحَوَانِيتِ نَبَّاذَاتٍ فَيَكْتَسِبْنَ عَلَيْكَ فَقَالَ أَبُو حَنِيفَةَ وَاحِدَةٌ بِوَاحِدَةٍ وَ سَهْمُكَ أَنْفَذ...».

[2]. الکافی، الکلینی، ج5،ص449:«علي ، عن أبيه ، عن ابن أبي عمير ، عن عمر بن أذينة ، عن زرارة قال : جاء عبد الله بن عمير الليثي إلى أبي جعفر ( عليه السلام ) فقال له : ما تقول في متعة النساء ؟ فقال : أحلها الله في كتابه وعلى لسان نبيه ( صلى الله عليه وآله ) فهي حلال إلى يوم القيامة فقال : يا أبا جعفر مثلك يقول هذا وقد حرمها عمر ونهى عنها ؟ ! فقال : وإن كان فعل ، قال : إني أعيذك بالله من ذلك أن تحل شيئا حرمه عمر ، قال : فقال له : فأنت على قول صاحبك وأنا على قول رسول الله ( صلى الله عليه وآله ) فهلم ألاعنك أن القول ما قال رسول الله ( صلى الله عليه وآله ) وأن الباطل ما قال صاحبك ، قال : فأقبل عبد الله ابن عمير فقال : يسرك أن نساءك وبناتك وأخواتك وبنات عمك يفعلن ، قال : فأعرض عنه أبو جعفر ( عليه السلام ) حين ذكر نساءه وبنات عمه».

سؤال پنجم: چرا در بیانات ائمه علیهم السلام در باره ی توصیه و عدم توصیه ی به نکاح متعه اختلاف دیده می شود؟آیا راه جمعی میان این روایات وجود دارد؟

جواب: با نگاهی به تاریخ صدر اسلام مشاهده می گردد که اسلام راه برون رفت را در انجام نکاح موقت (متعه) قرار داده تا به واسطه ی انجام آن نیازهای عاطفی و جنسی افراد برطرف گردد؛ نکاح مشروعی که خود بر اساس توافق طرفین تنظیم گردیده و مشخص می گردد تا چه زمانی زن و مرد در کنار یکدیگر (برای مدت مشخصی) زندگی نمایند.

بر اساس سنت قطعی روشن است که نکاح متعه در شریعت اسلام تشریع گردیده و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نیز در هیچ سند معتبری از آن نهی ننمود تا آنکه خلیفه ی دوم با نظر شخصی خودش از آن نهی نمود.[1] در چنین شرایطی ائمه ی اطهار علیهم السلام- كه پاسداران دين مبين هستند- به خاطر اينكه اين سنت اسلامى متروك و فراموش نشود، با آنکه حکم اولیه ی نکاح متعه جواز و اباحه ی آن بوده است، بر انجام آن تشویق و ترغیب فراوان نمودند؛ به گونه ای که چنین تشویق و ترغیبی عام بوده و شامل مردانی که از همسر دائم بر خوردار بوده نیز می گردد؛ همچون اینکه:

1) امام صادق علیه السلام می فرمایند: برای مرد مستحب است که ازدواج موقت نماید و من دوست نمی دارم مردی از شما از دنیا برود مگر آنکه یک بار ازدواج موقت نموده باشد. «هشام بن سالم عن أبي عبد الله علیه السلام قال يستحب للرجل أن يتزوج المتعة و ما أحب للرجل منكم أن يخرج من الدنيا حتى يتزوج المتعة و لو مرة».[2]

2) محمد بن مسلم می گوید امام صادق علیه السلام به من فرمودند: آیا تا بحال متعه نموده ای؟ در جواب عرض کردم خیر. امام علیه السلام فرمودند: از دنیا خارج مشو تا اینکه سنت را احیاء نمائی. «محمد بن مسلم عن أبي عبد الله علیه السلام أنه قال لي تمتعت قلت لا قال لا تخرج من الدنيا حتى تحيي السنة».[3]

3) اسماعيل‏ بن‏ فضل‏ هاشمى گويد: امام صادق عليه السلام به من فرمود: از آن زمان كه از خانواده ‏ات بيرون آمده ‏اى متعه كرده ‏اى؟ گفتم: به دليل زنان بسيارى كه با من هستند (و مى‏ توانم با آنان مباشرت جنسى كنم) خداوند مرا از متعه بى نياز ساخته است. حضرت فرمود: گرچه از متعه بى‏ نيازى ولى من دوست دارم كه سنت رسول خدا صلى الله عليه و آله را زنده كنى. «الفضل الهاشمي قال قال لي أبو عبد الله علیه السلام تمتعت منذ خرجت من أهلك قلت لكثرة من معي من الطروقة أغناني الله عنها قال و إن كنت مستغنيا فإني أحب أن تحيي سنة رسول الله صلی الله علیه وآله».[4]

در مقابل حکم قطعی اباحه ی متعه، در پاره ای از روایات مشاهده می گردد که ائمه ی معصومین علیهم السلام افرادی را از انجام آن نهی نموده اند؛ که برخی از این روایات عبارتند از:

1) على بن يقطين گويد: از امام كاظم عليه السلام درباره متعه پرسيدم، حضرت فرمود: تو با متعه چه كار دارى با اينكه خداوند تو را از آن بى نياز كرده است؟ گفتم: تنها مى‏ خواهم با متعه آشنا شوم. حضرت فرمود: متعه در كتاب امير مؤمنان على عليه السلام است. گفتم: ما مهر زن را زياد مى‏ كنيم و او بر مدت مى‏ افزايد. امام فرمود: مگر خوبى متعه جز به اين است؟ «عَنْ عَلِيِّ بْنِ يَقْطِينٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ مُوسَى علیه السلام عَنِ الْمُتْعَةِ فَقَالَ وَ مَا أَنْتَ وَ ذَاكَ فَقَدْ أَغْنَاكَ اللَّهُ عَنْهَا قُلْتُ إِنَّمَا أَرَدْتُ أَنْ أَعْلَمَهَا فَقَالَ هِيَ فِي كِتَابِ عَلِيٍّ علیه السلام فَقُلْتُ نَزِيدُهَا وَ تَزْدَادُ فَقَالَ وَ هَلْ يَطِيبُهُ إِلَّا ذَاكَ‏».[5]

2) فتح بن يزيد گويد: «از امام كاظم عليه السلام درباره متعه پرسيدم. امام فرمود: متعه حلال، مباح و آزاد است براى فردى كه خداوند او را با ازدواج دائم بى نياز از متعه نكرده باشد چنين كسى با متعه كردن عفّت و پاكدامنى خويش را حفظ كند. و اما اگر با ازدواج دائم از متعه بى نياز است پس متعه در صورتى كه از همسرش دور باشد بر او مباح است.[6] عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ الْعَلَوِيِّ جَمِيعاً عَنِ الْفَتْحِ بْنِ يَزِيدَ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ علیه السلام عَنِ الْمُتْعَةِ فَقَالَ هِيَ حَلَالٌ مُبَاحٌ مُطْلَقٌ لِمَنْ لَمْ يُغْنِهِ اللَّهُ بِالتَّزْوِيجِ فَلْيَسْتَعْفِفْ بِالْمُتْعَةِ فَإِنِ اسْتَغْنَى عَنْهَا بالتَّزْوِيجِ فَهِيَ مُبَاحٌ لَهُ إِذَا غَابَ عَنْهَا.[7]

3) عبداللَّه بن سنان گويد: «از امام صادق عليه السلام درباره متعه‏ پرسيدم. حضرت فرمود: خودت را با متعه آلوده‏ مساز.» عن عبد الله بن سنان قال : سألت أبا عبد الله عليه السلام عن المتعة فقال : لا تدنس نفسك بها .

4)‌ مفضل بن عمر گويد: «شنيدم امام صادق عليه السلام درباره متعه مى‏فرمود: متعه كردن را رها كنيد آيا شما از اينكه در جايى كه پسنديده نيست ديده شويد شرم نمى ‏كنيد و اين كار عليه برادران و ياران تان تمام شود (و به آنان آسيبى برسانند)» «عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام يَقُولُ فِي الْمُتْعَةِ دَعُوهَا أَ مَا يَسْتَحْيِي أَحَدُكُمْ أَنْ يُرَى فِي مَوْضِعِ الْعَوْرَةِ فَيُحْمَلَ ذَلِكَ عَلَى صَالِحِي إِخْوَانِهِ وَ أَصْحَابِه‏».[8]

5) محمّد بن حسن بن شمّون گويد: «امام موسى بن جعفر عليه السلام براى بعضى از مواليان و دوستان خويش نوشتند: در متعه كردن اصرار نورزيد چون تنها تكليف شما برپاداشتن سنت است (اصل انجام متعه) بنابراين با متعه از زنان و همسران آزاد خود غافل نشويد كه در نتيجه زنان‏تان كافر شوند (جملاتى بگويند كه كفرآميز است) و بيزارى جويند و بر كسى كه دستور متعه را داده نفرين كنند و ما را لعنت نمايند. مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ شَمُّونٍ قَالَ كَتَبَ أَبُو الْحَسَنِ علیه السلام إِلَى بَعْضِ مَوَالِيهِ لَا تُلِحُّوا عَلَى الْمُتْعَةِ إِنَّمَا عَلَيْكُمْ إِقَامَةُ السُّنَّةِ فَلَا تَشْتَغِلُوا بِهَا عَنْ فُرُشِكُمْ وَ حَرَائِرِكُمْ فَيَكْفُرْنَ وَ يَتَبَرَّيْنَ وَ يَدْعِينَ عَلَى الْآمِرِ بِذَلِكَ وَ يَلْعَنُونَا.[9](البته این روایت ضعیف است).

6) عمار ساباطی می گويد: «امام صادق عليه السلام به من و سليمان بن خالد فرمود: من از طرف خودم متعه كردن را تا زمانى كه در مدينه هستيد بر شما ممنوع كردم(احتمال دارد منع و حرمت به معنای کراهت باشد) چون شما بسيار نزد من مى‏ آييد و من مى‏ ترسم كه شما را بگيرند و گفته شود كه اينان ياران جعفر بن محمد هستند. «عنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ وَ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ جَمِيعاً عَنِ الْحَكَمِ بْنِ مِسْكِينٍ عَنْ عَمَّارٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام لِي وَ لِسُلَيْمَانَ بْنِ خَالِدٍ قَدْ حَرَّمْتُ عَلَيْكُمَا الْمُتْعَةَ مِنْ قِبَلِي مَا دُمْتُمَا بِالْمَدِينَةِ لِأَنَّكُمَا تُكْثِرَانِ الدُّخُولَ عَلَيَّ فَأَخَافُ أَنْ تُؤْخَذَا فَيُقَالَ هَؤُلَاءِ أَصْحَابُ جَعْفَر ».[10] دسته ‏اى از ياران‏مان گفته ‏اند علت نهى امام صادق عليه السلام از متعه در حرم مكه و مدينه اين است كه ابان بن تغلب يكى از مردان وابسته به امام صادق عليه السلام و از كسانى بود كه از آنان روايت نقل مى‏ كرد، او زنى را در مكه گرفت و ابان بسيار ثروتمند بود. زن او را فريب داد تا آن كه او را در داخل صندوقى كه داشت، قرارداد سپس فرستاد تا حمّال‏ها آمدند و صندوق را لب در صفا بردند. سپس گفتند: اى ابان! اين باب الصفا است ما مى‏ خواهيم فرياد بزنيم كه اين ابان بن تغلب مى‏ خواسته با زنى زنا كند و ابان مجبور شد كه با دادن ده هزار درهم خودش را آزاد سازد. اين به امام صادق عليه السلام رسيد و به يارانش فرمود: متعه كردن در مكه و مدينه را به من ببخشيد(به خاطر من از متعه نمودن صرف نظر كنيد). [11]

راه جمع میان اخبار:

الف) مرحوم شهید مطهری در جمع میان اخبار مشوقه و مانعه می گویند: به نظر اين بنده آنجا كه ائمه اطهار علیهم السلام مردان زندار را از اين كار منع كرده ‏اند به اعتبار حكمت اوّلى اين قانون است، خواسته‏ اند بگويند اين قانون براى مردانى كه احتياجى ندارند وضع نشده است، همچنانكه امام كاظم عليه السلام به على بن يقطين فرمود:«تو را با نكاح متعه چه كار و حال آنكه خداوند تو را از آن بى‏ نياز كرده است». و به ديگرى فرمود: «اين كار براى كسى رواست كه خداوند او را با داشتن همسرى از اين كار بى‏نياز نكرده است.

و اما كسى كه داراى همسر است، فقط هنگامى مى‏ تواند دست به اين كار بزند كه دسترسى به همسر خود نداشته باشد». و اما آنجا كه عموم افراد را ترغيب و تشويق كرده ‏اند، به خاطر حكمت ثانوى آن يعنى «احياء سنت متروكه» بوده است زيرا تنها ترغيب و تشويق نيازمندان براى احياء اين سنت متروكه كافى نبوده است. اين مطلب را به‏ طور وضوح از اخبار و روايات شيعه مى‏توان استفاده كرد. [12]

ب) بیان آیت الله مکارم شیرازی دام ظله

مرحوم صاحب وسائل روايات مختلفى نقل كرده اند كه چهار باب را فهرست وار نام مى‏ بريم:
الف) فى الاباحة (بالمعنى الاعم که مقابل حرام است و شامل مستحبّ، مكروه، مباحِ متساوى الطرفين و حتّى واجب هم مى ‏شود.)[13](32 حديث).

ب) فى استحباب المتعة و ما ينبغى قصده (احياى سنّت پيامبر) بها [14] (15 حديث).

ج) فى استحباب المتعة و إن عاهد اللَّه تركها [15] (3 حديث).

عهد كرده بودند كه سراغ متعه نروند حال يا به خاطر ترس از دشمن و يا ترس از مخالفت زنان دائمى و وقتى به امام عليه السلام عرض مى‏ كردند، كه چنين عهدى كرده ‏اند امام عليه السلام مى‏ فرمودند، اين عهد باطل است، چون عهد و نذر و قسم در مكروهات يا محرّمات نافذ نيست، چرا كه بايد متعلّق نذر راجح باشد، يعنى حتماً بايد مستحبّ باشد و در غير آن نمى ‏شود، چون قصدش تقرّب است و امّا در ناحيه عهد و قسم حدّاقل اين است كه بايد مكروه نباشد.

د) فى كراهة المتعة مع الغناء عنها و استلزامها الشنعة (مردم انسان را مذمّت كنند) أو فساد النساء [16] (6 روايت).

ایشان در پاسخ به این سؤال که آيا اين روايات متعارض هستند يا راه جمع دارند؟بیان می دارند:

ما از كلام صاحب وسائل نكته ‏اى استفاده مى‏ كنيم كه عقيده ی ما هم همين است و آن اين كه متعه به عنوان اوّلى مباح است ولى به عنوان ثانوى گاهى مستحبّ و گاه مكروه مى‏ شود. روايات اباحه كه در باب اوّل آمده متضافر[17] است و اما جايى كه مستحبّ مى‏ شود به خاطر حفظ سنّت است كه عنوان ثانوى است و امام عليه السلام تصريح مى‏كند كه مستحبّ است؛ پس استحباب متعه عنوان ثانوى و احياى سنّت است؛ و الّا به عنوان اوّلى مباح است.

و امّا مواردى كه مكروه است تحت سه عنوان است:

1) جايى كه استغنايى هست و بى‏نياز از متعه است. [18]

2) جايى كه خوف بدنامى است و در محيط افرادى هستند كه مى‏ خواهند شيعه را به خاطر عقد منقطع بد نام كنند.(همچون روایت عمار ساباطی و ابان بن تغلب که ظاهراً نشان مى‏ دهد كه برنامه ی این زنان طبق نقشه قبلى بوده و مى‏ خواستند اصحاب حضرت را بد نام كنند).

3) بعضى از زنها به واسطه ی این کار شوهرشان فاسد و كافر مى‏ شوند.(روایت حسن بن شمون که البته راوی ان ضعیف است). پس متعه به عنوان اوّلى مباح بود ولى به عنوان ثانوى گاهى مستحّب، گاهى مكروه، گاهى حرام و گاهى واجب می شود.[19]

سؤال ششم: چرا در زمان خیبر گوشت الاغهای اهلی حرام گردید؟

جواب:در روایات شیعی می خوانیم که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در زمان جنگ خیبر از خوردن گوشت الاغ اهلی نهی فرمودند. (صرف نظر از اینکه مراد از نهی در این روایات حرمت است یا کراهت) علت این نهی در روایات نیاز به این حیوان بیان شده است.

مرحوم کلینی در کافی از محمد بن مسلم و زراره روایت می کند که آن دو از امام باقر علیه السلام در باره ی حکم خوردن گوشت الاغهای اهلی از حضرت پرسیدند. حضرت در پاسخ فرمودند: پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله از کشتن الاغ و خوردن گوشت آن در زمان خیبر نهی نمود و از این رو نهی فرمود که در آن سفر الاغ وسیله ی حمل و نقل عمومی بود ... «عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ مُسْلِمٍ وَ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام أَنَّهُمَا سَأَلَاهُ عَنْ أَكْلِ لُحُومِ الْحُمُرِ الْأَهْلِيَّةِ قَالَ نَهَى رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله عَنْهَا وَ عَنْ أَكْلِهَا يَوْمَ خَيْبَرَ وَ إِنَّمَا نَهَى عَنْ أَكْلِهَا فِي ذَلِكَ الْوَقْتِ لِأَنَّهَا كَانَتْ حَمُولَةَ النَّاسِ وَ إِنَّمَا الْحَرَامُ مَا حَرَّمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِي الْقُرْآن»؛[20]

در روایات اهل سنت نیز موارد ذیل برشمرده شده است:

1) این حیوانات نجاست خوار بودند؛[21]

2) خمس این حیوانات داده نشده بود؛[22]

3) این امر به خاطر غارت آنها بوده است؛[23]


[/HR] [1] . صحیح مسلم، باب جواز التمتع:«قَالَ عِمْرَانُ بْنُ حُصَيْنٍ نَزَلَتْ آيَةُ الْمُتْعَةِ فِى كِتَابِ اللَّهِ - يَعْنِى مُتْعَةَ الْحَجِّ - وَأَمَرَنَا بِهَا رَسُولُ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- ثُمَّ لَمْ تَنْزِلْ آيَةٌ تَنْسَخُ آيَةَ مُتْعَةِ الْحَجِّ وَلَمْ يَنْهَ عَنْهَا رَسُولُ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- حَتَّى مَاتَ. قَالَ رَجُلٌ بِرَأْيِهِ بَعْدُ مَا شَاء»َ. این روایت در متون حدیثی بعد از ذکر آیه ی متعه دارای تفسیری است که آن را به متعه ی حج اختصاص می دهد، که ظاهرا این ادراجی و زیاده ای در نفس روایت است که توسط نساخ یا بعضی از راویان اضافه شده است؛ همچنان که فخر رازی روایت عمران را مربوط به نکاح متعه می داند و نه حج تمتع؛ مسند احمد، ح:14479،‌ مؤسسة الرسالة:«عَنْ جَابِرٍ قَالَ مُتْعَتَانِ كَانَتَا عَلَى عَهْدِ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَنَهَانَا عَنْهُمَا عُمَرُ رَضِيَ اللَّهُ تَعَالَى عَنْهُ فَانْتَهَيْنَا. تعليق شعيب الأرنؤوط : إسناده صحيح على شرط مسلم ».

[2] .المتعة،‌المفید، ص8.

[3] .همان.

[4] .همان.

[5] .الکافی، الکلینی، ج5،ص453، ح1.

[6] . البته مفهوم این روایت به معنای حرمت نکاح متعه در صورت داشتن همسر نخواهد بود.

[7] . الکافی، الکلینی، ج5،ص453، ح2.


[8] . الکافی، الکلینی، ج5،ص453، ح4.


[9] . الکافی، ج5، ص453،ح3.

[10] . الکافی، ج5، ص468،ح10.

[11] . بحار، ج 100، ص 311:«قال جماعة من أصحابنا رضى اللَّه عنهم: العلّة فى نهى ابى عبد اللَّه عليه السلام عنها فى الحرمين أنّ أبان بن تغلب (ابان از اصحاب اجماع است و مى‏گويند سى هزار حديث از امام صادق و امام باقر عليهما السلام نقل كرده است) كان أحد رجال أبى عبد اللَّه عليه السلام و المروّى عنهم (ديگران احاديث را از او روايت مى‏كردند) فتزّوج أمرأة بمكّة و كان كثير المال فخدعته المرأة حتّى أدخلته صندوقاً لها ثم بعثت إلى الحمّالين فحملوه إلى باب الصفا ثم قالوا: يا أبان هذا باب الصفا و إنّا نريد أن ننادى عليك هذا أبان بن تغلب أراد أن يفجر بإمرأة فافتدى نفسه بعشرة آلاف درهم فبلغ ذلك أبا عبد اللَّه عليه السلام فقال لهم: وهبوها لى فى الحرمين».
[12] . مجموعه ‏آثار استاد شهيد مطهرى، ج‏19، ص، 83.

[13] . باب 1 از ابواب متعه، وسائل الشیعة.


[14] . باب 2 از ابواب متعه.


[15] . باب 3 از ابواب متعه.


[16] . باب 5 از ابواب متعه.


[17] . با طرف مختلفی نقل شده اند؛ اما به حد تواتر نمی رسند.


[18] . ح 1 باب 5 ح 2 باب 5.


[19] . کتاب النکاح،‌مکارم شیرازی، ج5، ص29.


[20].الكافي(الطبعة القديمة)،ج6، ص246.

[21]. صحيح البخارى، باب غزوة خيبر، ح:3983، دار ابن كثير ، اليمامة – بيروت:« حدثنا سعيد بن سليمان حدثنا عباد عن الشيباني قال سمعت ابن أبي أوفى رضي الله عنهما يقول : أصابتنا مجاعة يوم خيبر فإن القدور لتغلي وقال وبعضها نضجت فجاء منادي النبي صلى الله عليه و سلم ( لا تأكلوا من لحوم الحمر شيئا وأهريقوها ) . قال ابن أبي أفى فتحدثنا أنه إنما نهى عنها لأنها لم تخمس وقال بعضهم نهى عنها ألبتة لأنها كانت تأكل العذرة.

[22].همان.

[23]. سنن ابى‏ داود، ح:2707:«حَدَّثَنَا هَنَّادُ بْنُ السَّرِىِّ حَدَّثَنَا أَبُو الأَحْوَصِ عَنْ عَاصِمٍ - يَعْنِى ابْنَ كُلَيْبٍ - عَنْ أَبِيهِ عَنْ رَجُلٍ مِنَ الأَنْصَارِ قَالَ خَرَجْنَا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- فِى سَفَرٍ فَأَصَابَ النَّاسَ حَاجَةٌ شَدِيدَةٌ وَجَهْدٌ وَأَصَابُوا غَنَمًا فَانْتَهَبُوهَا فَإِنَّ قُدُورَنَا لَتَغْلِى إِذْ جَاءَ رَسُولُ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- يَمْشِى عَلَى قَوْسِهِ فَأَكْفَأَ قُدُورَنَا بِقَوْسِهِ ثُمَّ جَعَلَ يُرَمِّلُ اللَّحْمَ بِالتُّرَابِ ثُمَّ قَالَ « إِنَّ النُّهْبَةَ لَيْسَتْ بِأَحَلَّ مِنَ الْمَيْتَةِ ». أَوْ « إِنَّ الْمَيْتَةَ لَيْسَتْ بِأَحَلَّ مِنَ النُّهْبَةِ ». الشَّكُّ مِنْ هَنَّادٍ».

موضوع قفل شده است