جمع بندی اثبات عدم تحریف قرآن

تب‌های اولیه

160 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

43892;334440 نوشت:
معجزات مربوط به حضرت عیسی مقطعی بود. و میدونیم تولدش و تمام معجزاتش با موفقیت رخ داده بدون اینکه کسی بتونه در زمان وقوع باهاش مقابله کنه . و با این تحریف های لفظی عجیب غریبم چیزی عوض نمیشه .

برای ما که حقیقت رو میدونیم چیزی عوض نمیشه ولی برای اونها عوض شده و ممکنه برای ما چیزی عوض شده باشه که برای اونها عوض نمیشه .

ممنون دوست گرامی که درست گفت و گو میکنی.

با سلام خدمت جناب آلبوس .

[quote=albus;333927]اولاً تحریف در قرآن به معنی این نیست که کل قرآن تحریف شده باشه.بنابراین شما باید ثابت کنین که اون آیه ای که اشاره به حجت بودن سخن پیامبر (ص) اشاره داره تحریف شده. ثانیاً قرآن رو پیامبر از جانب خدا آورده.پس شما زمانی می تونین قرآن رو حجت بدونین که قول پیامبر رو هم حجت بدونین و بالعکس.اگر شما بگین که سخن پیامبر حجت نیست(طبق اون نتیجه گیری بالا)،این یعنی که قرآن هم که از زبان پیامبر و پیامبر به صورت سخن اون رو بیان کرده و از جانب خدا نازل شده حجت نیست.[/quote]
بله. ما هم نگفتیم تمام قرآن تحریف شده. ولی وقتی فرض میکنیم تحریف در آن راه پیدا کرده و برای ما هم مشخص نیست یعنی احتمال دارد آن آیه مورد نظر تحریف شده باشد. ( حتی 1 درصد ) و اگر کسی بخواهد به آن استناد کند باید او ثابت کند که احتمال تحریف شدن این آیه صفر درصد است. لذا اثبات از جانب شما باید صورت گیرد. ما می گوییم همین که احتمال تحریف در این آیه ( و هر آیه ای ) راه یابد از حجت بودن ساقط می گردد و باید با عقل سنجیده شود.

[quote=albus;333927]عقل بشر رو هدایت می کنه به راستی،اما گاهی هم اون رو هدایت می کنه به گمراهی.[/quote]
بله. ولی آیا دین بشر را به راستی هدایت کرده کاملا. یا گاهی هم به گمراهی هدایت کرده. دقت در ادیان و فرقه های منشعب شده از آن به وضوح می رساند که دین هم در این امر مهم کاملا موفق نبوده است. چه بسا امروزه کارکرد عقل بسیار بهتر از دین بوده باشد.

[quote=albus;333927].عقل توانایی پاسخ دادن به هر مسئله ای رو نداره.محدودیت داره.علاوه بر این تجربه و آزمون و خطا می کنه.بنابراین اگر من فقط از عقلم استفاده کنم،ممکنه یک مدت در راه گمراهی پیش برم،در صورتی که طبق عقلم فکر کنم داشتم صراط مستقیم رو طی می کردم.عقل یک مکمل و متممی می خواد به نام وحی.[/quote]
البته که نداره. ولی تجربه نشان داده چه در جوامع با دین و چه در جوامع بی دین معمولا انسان ها برای حل مشکلاتشان بیشتر از عقلشان استفاده کرده اند حتی اگر ناقض بوده باشد. ضمنا مگر دین این توانایی رو داره؟ تجربه نشان داده که نداره؟ برای مثال یکی از بالاترین اهداف دین یعنی خداشناسی را مثال می زنم. می بینم که اختلاف آرا آنهم در اصول و مبادی بسیار زیاد است. یکی قایل به اصالت وجود است. یکی اصالت ماهیت و .... . همه آنها هم ادعای دینداری دارند و برای نظریاتشان مویداتی از قرآن و سنت می آورند. لذا می بینیم در مهمترین مسئله هم دین نتوانسته هادی باشد. حال اگر هم بگویید مشکل از خود انسان هاست باز هم مسئله ای را حل نمی کند. چرا که ما هم می گوییم عقل هم می تواند به تمام مسایل پلسخ دهد ولی مشکل از انسانهاست که درست از آن استفاده نمی کنند. در کل اگر درصد بگیریم منحرفین دیندار درصدشان بیشتر از منحرفین عاقل است. همین آزمون و خطا ها چه دین باشد و چه نباشد انجام می پذیرد حتی در جوامع کاملا دینی. مگر ما در علومی روز از آزمون و خطا استفاده نمی کنیم؟ نکند معتقدید پیشرفته ترین علوم روز هم در قرآن وجود دارد؟ مثلا هوش مصنوعی یا it یا مدیریت صنعتی یا .... . یک زمانی دین از علم جلو بود. امروزه در اکثریت جنبه های اداره جامعه از علم و عقل استفاده می شود حتی در حکومت های اسلامی.

[quote=albus;333927]من هم موافقم که عده زیادی از انسان ها گمراه هستن.اما همونطور که بالاتر هم گفتم،ما انسان ها نمی تونیم فقط به کمک عقل هدایت پیدا کنیم.[/quote]
ابتدا باید منظورتان را از هدایت بیان کنید. بنده می گویم هدایت از منظر خدا همان استفاده از عقل است. هر چه قدر هم ناقص باشد.

[quote=albus;333927]اما چرا می گین خداوند برای همه انسان ها ارسال رسل رو انجام نداده؟چه شواهدی برای این قضیه دارین؟[/quote]
شواهد بسیارند.
اعراب زمان جاهلیت قبل از پیامبر اسلام از چه منبع الهی استفاده می کردند؟ متون تحریف شده توزات و انجیل؟!
همین امروز ساکنین روستاهای دورافتاده آفریقا و آمریکا و استرالیا از چه منبع و کتاب دینی استفاده می کنند؟
چند میلیارد بودایی از چه منبعی استفاده می کنند؟
آیا همه اینها الهی است؟

[quote=albus;333927]عدم خلف وعده هم بدون استفاده از آیات قرآن قابل اثباته.طبق اثبات هایی که درباره خدا انجام می دیم،خداوند وجودیه که کار نادرست نمی کنه و دروغ نمی گه.بنابراین خلف وعده هم که یک دروغه در خدا راه نداره. این خلف وعده چطور صورت گرفته وقتی دین ما هست و امام زمانمون (عج) هم هست؟[/quote]
توجه نفرمودید دوست عزیز.
بنده هم نگفتم خلف وعده صورت گرفته. بلکه گفتم این وعده ادعایی دین داران چون محقق نشده پس از وعده الهی نیست. اتفاقا برای اینکه به صفت هدایت گری خداوند لطمه نخورد عرض کردم این وعده الهی نیست. ( هدایت انسان از طریق ارسال رسل را می گویم ) و البته هدایت انسان از سریق عقل محقق شده. خودتان هم بر اساس متون دینی معتقدید که خداوند از هیچ کس بیشتر از معرفتی که به او داده انتظار ندارد. ما هم می گوییم همان معرفتی که خدا از هر انسان انتظار دارد بوسیله عقلش برایش محقق می شود. می شود بگویید امام زمان امروزه چه کاربردی دارد؟ صرف بودنش چه سودی دارد؟ وقتی در اصول از عقلتان استفاده می کنید و در فروع هم از مراجع تقلید و انها هم از متون معتبر قرآن و حدیث. حال بگویید کجا امام زمان در زندگیتان تاثیر دارد؟ کجا باید و نباید مشخص می کند؟ خواهش می کنم از تعبیر کلیشه ای خورشید پشت ابر استفاده نفرمایید. قدیمی شده است.

[quote=albus;333927]هدایت انواع و اقسامی داره.یک نوع هدایت،هدایت به کمک عقله.اما ارسال رسل یک هدایت خاص برای انسان هاست.[/quote]
یک هدایت خاص برای انسان ها! یا یک هدایت برای انسانهای خاص؟ هدایت هر قسمی داشته باشد باید به طور یکسان با توجه به قدرت هدایت گری خداوند به همه انسان ها رسیده باشد. که با توجه به کثرت ادیان یا باید قایل به پلورالیسم دینی باشیم یا دین را الهی ندانیم.

[quote=albus;333927]درسته که عقل انسان در موضوعاتی مثل علوم تجربی رشد کرده.اما در موضوعات اصلی چطور؟ منظور من از موضوعات اصلی مسائل کلی مربوط به آفرینش و اعتقاداته انسان هاست.آیه همه انسان های فعلی صالح هستن؟[/quote]
در مورد مسایل مربوط به آفرینش و اینکه عالم هستی چگونه تشکیل شده علم فیزیک به پیشرفت های قابل ملاحظه ای رسیده است که به هیچ عنوان در دین وجود ندارد.
داستان خلقت انسان هم اگر چه توسط نظریه داروین ایراداتی به آن وارد گشته است ولی با فرض قبول هم چیزی بیشتر از یک داستان عبرت آموز عاید انسان نمی کند. از اینگونه داستان های آموزنده توسط عقل ناقص بشر زیاد خلق گشته که می تواند بسیار بیشتر از داستان آدم و حوا انسان را به تفکر و تامل وادارد.
پیرامون اعتقادات هم برخی اعتقادات خود می دانید که ملاک قبول و رد آنها صرفا عقل انسان است. موضوع علم کلام هم همین است. توجیه عقلانی اعتقادات و باورهای دینی.
در مورد انسان صالح هم مسلما همه انسان های امروزی صالح نیستند. خوب بین آنها هم دیندار است و هم بی دین.

[quote=albus;333927]آیات مربوط به مباحث عقلی و اصولی در قرآن امکان نداره که تحریف شده باشن.چون به راحتی از طریق عقل می تونیم به اون ها پی ببریم.بنابراین باز هم اصول دین واقعی ما قابل استنتاج از قرآنه و این معجزه بودن قرآن رو نشون میده.[/quote]
همین که برای قبول و رد این مباحث از عقل استفاده می کنیم شاهد بر این است که حجیت عقل به عنوان حجت باطنی بالاتر از قرآن است. خود ادعای نبوت هم با عقل پذیرفته می شود.

[quote=albus;333927]خداوند پیامبری نمی فرسته که نتونه به هدفش برسه.[/quote]
مگر پیامبرانی که تا به الان فرستاده به هدفشان رسیده اند؟ کتاب های پیامبران پیشین را که اعتقاد دارید تحریف شده اند و پیروانش هم مدتی با همین کتاب های تحریف شده زندگی می کردند. در مورد شریعت اسلام هم می بینیم که 90 درصد آنها توسط توطئه ای در صدر اسلام ( سقیفه به ادعای شیعه ) به انحراف رفتند. آیا همه این انحرافات هدف خداوند بوده؟!

[quote=albus;333927]شما فقط و فقط عقاید این پیامبرانی دروغین و کذاب رو درباره توحید بررسی کنین.ببینین که چه اشکالاتی به اون ها وارده.[/quote]
بررسی کنم! با چی؟ با عقل؟ خوب من هم همین رو می گم. کلا تمام باورهای تمام پیامبران باید با عقل بررسی شود و در صورت تایید پذیرفته گردد. حتی باورهای شیعیان. که البته در همین سایت راجه به بسیاری از آنها چون : عصمت - رجعت - مهدویت - امامت - شفاعت و .... بحث کردیم و به نتیجه نرسیدیم. کارشناسان هم بحث را رها کردند. اتفاقا تاپیک ها همچنان باز است. اگر مایل بودید اعلام کنید تا لینک دهم.

[quote=albus;333927]همونطور که جناب حامد به شما گفتن اختیار انسان مطلق نیست و در طول اختیار خداست.[/quote]
کاملا درست است.

[quote=albus;333927]این که اکثر انسان ها گمراه شدن چون پیامبر و کتاب تحریف نشده نداشتن نیازمنده اثباته.[/quote]
به نمونه ای از آنها در بالا اشاره شد. اثبات فلسفی نیاز نیست. شواهد تجربی گویا هستند.

[quote=albus;333927]شما باید برین از تک تک انسان هایی که بودن بپرسین آیا خدا واقعاً تو رو به یه نحو خاصی هدایت نکرد؟ [/quote]
تک تک انسان ها نیاز نیست. یک نفر هم پیدا کنید که از زیر دست خدا در رفته باشد برای بی اعتبار شدن نظریه هدایت الهی از طریق ارسال رسل کافی است. البته یه نحو خاصی یعنی چه؟ بنده که نمی گویم خدا انسان ها را هدایت نمی کند؟ عرض بنده این است تمام انسان ها از طریق ارسال رسل هدایت نشدند؟ ولی خدا به تمام انسان ها عقل داده و برای هدایشان کافی است.

[quote=albus;333927] اگر شما به طور مثال به سرخ پوستان ساکن آمریکا اشاره می کنید،این یک استقراء ناقصه و از کجا معلوم که خدا اون ها رو هدایت نکرده باشه؟[/quote]
البته خدا اونا رو هدایت کرده ولی نه بوسیله دین و ارسال رسل. بلکه بوسیله عقل.

[quote=albus;333927]اتفاقاً قدرت هدایتگری خدا طبق همین قانون علیته و به هیچ وجه دور زدن قوانین حاکم بر هستی نیست.اراده و اختیار انسان معلول اراده و اختیار خداست.بنابراین اراده خداوند بسیار بالاتر از اراده انسانه.همونطور که اراده شما بالاتر از اراده پای شماست.تا زمانی که اراده نکنید به تکان دادن پا،پای شما نمی تونه حرکت کنه.بنابراین هر وقت خدا اراده کنه که انسان اراده کنه،انسان می تونه اراده کنه.اما اگر خدا اراده کنه که انسان اراده نکنه،انسان نمی تونه اراده کنه.[/quote]
کاملا درست است. حال چگونه اثبات می کنید که در مورد دین خدا اراده کرده که انسان اراده کنه و با اختیارش انحراف در دین بوجود بیاره به طوری که بسیاری از انسان ها دین تحریف شده و منحرف برسد ولی در مورد قرآن خدا اراده کرده که انسان اراده نکنه که قرآن رو تحریف کنه؟ این ادعا باید اثبات شود.
ببینید بنده می گویم در تمام موارد و در تمام افعال عالم هستی اراده انسان و اراده طبیعت در طول اراده خدا قرار دارد. به طوری که بالاخره هر فعلی نهایتا به خدا می رسه. دین هم در این مورد استثنا نیست. دین ناشی از اراده انسانه که در طول اراده خدا قرار دارد. فرقی هم نمی کنه که الهی باشه یا غیر الهی. اسلام باشه یا بودیسم. در کل تمام ادیان ناشی از اراده انسانه. حضرت محمد (ص) خود وحی را نازل کرد. با اراده خودش. با کشف و شهود و انتقال نفس به عالم عقل و اخذ معنا و اعطای صورت مادی از طریق زبان عربی. تمام این مراحل با اراده خود پیامبر صورت گرفته است. چه بسا اولین تحریف ها هم ناخواسته در همین روند صورت دهی به آن معانی صورت گرفته باشد. لذا تنها راه سنجش آنها با عقل است. چراکه خدا از انسان ها به اندازه ظرفیت عقلی شان انتظار دارد.
و من الله توفیق

کلمه;334274 نوشت:

الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏2، ص: 634
28- عَلِيُّ بْنُ الْحَكَمِ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ‏ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ الْقُرْآنَ الَّذِي جَاءَ بِهِ جَبْرَئِيلُ ع إِلَى مُحَمَّدٍ ص سَبْعَةَ عَشَرَ أَلْفَ آيَة

نقل
  نوشته اصلی توسط : رحیق مختوم

بعلت وجود احمد بن محمد بن عيسي القمي كه به فرمايش جناب شيخ طوسي در ترجمه فهرس كه فرمود : " و كان ثقه في نفسه غير انه اكثر الروايه عن الضفعاء و اعتمد المراسيل " و همچنين علامه حلي در كتاب الخلاصه ميفرمايد " اصله كوفي ثقه غير انه اكثر الروايه عن الضعفاء و اعتمد المراسيل " اعتماد به احاديث ابشان در مظان شك و ترديد است

سبحان الله
کجا چنین چیزی نوشته شده!بر فرض چنین چیزی باشد اولا می گویند ثقه است اما اکثرا از ضعفا نقل حدیث می کند که در اینجا چنین نیست و تمام سلسله حدیث از افراد موثق هستند.
اما اصل کتاب رجال درباره وی:
رجال العلامة الحلي، ص: 14و13: أحمد بن‏ محمد بن‏ عيسى‏بن عبد الله بن سعد بن مالك بن الأحوص بالحاء غير المعجمة بن السائب بن مالك بن عامر الأشعري من بني ذخران بالذال المعجمة المضمومة و الحاء المعجمة و الراء بعدها و النون بعد الألف بن عوف بن الجماهر بالجيم و الراء أخيرا بن الأشعث يكنى أبا جعفر القمي أول من سكن قم، من آبائه سعد بن مالك بن الأحوص و أبو جعفر شيخ قم و وجهها و فقيهها غير مدافع و كان أيضا الرئيس الذي يلقي السلطان بها، و لقي أبا الحسن الرضا عليه السلام و أبا جعفر الثاني و أبا الحسن العسكري عليهما السلام و كان ثقة و له كتب ذكرناها في الكتاب الكبير.
رجال الطوسی: أحمد بن‏ محمد بن‏ عيسى‏الأشعري القمي، ثقة، له كتب.

اما مهمتر اینکه مجلسی در کتاب مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، ج‏12، ص: 525
این حدیث را نقل می کند و می گوید:[الحديث 28]
28 عَلِيُّ بْنُ الْحَكَمِ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِن‏ الْقُرْآنَ الَّذِي جَاءَ بِهِ جَبْرَئِيلُ ع إِلَى مُحَمَّدٍ ص سَبْعَةَ عَشَرَ أَلْفَ آيَةٍ.
______________________________
الحديث الثامن و العشرون‏: موثق. و في بعض النسخ عن هشام بن سالم موضع هارون بن مسلم، فالخبر صحيح و لا يخفى أن هذا الخبر و كثير من الأخبار الصحيحة صريحة في نقص القرآن و تغييره، و عندي أن الأخبار في هذا الباب متواترة معنى، و طرح جميعها يوجب رفع الاعتماد عن الأخبار رأسا بل ظني أن الأخبار في هذا الباب لا يقصر عن أخبار الإمامة فكيف يثبتونها بالخبر.
فإن قيل: إنه يوجب رفع الاعتماد على القرآن لأنه إذا ثبت تحريفه ففي كل آية يحتمل ذلك و تجويزهم عليهم السلام على قراءة هذا القرآن و العمل به متواتر معلوم إذ لم ينقل من أحد من الأصحاب أن أحدا من أئمتنا أعطاه قرانا أو علمه قراءة، و هذا ظاهر لمن تتبع الأخبار، و لعمري كيف يجترئون على التكلفات الركيكة في تلك الأخبار مثل ما قيل في هذا الخبر إن الآيات الزائدة عبارة عن الأخبار القدسية أو كانت التجزية بالآيات أكثر و في خبر لم يكن أن الأسماء كانت مكتوبة على الهامش على سبيل التفسير و الله تعالى يعلم و قال السيد حيدر الآملي في تفسيره أكثر القراء ذهبوا إلى أن سور القرآن بأسرها مائة و أربعة عشر سورة و إلى أن آياته ستة آلاف و ستمائة و ست و ستون آية و إلى أن كلماته سبعة و سبعون ألفا و أربعمائة و سبع و ثلاثون كلمة، و إلى أن حروفه ثلاثمائة آلاف و اثنان و عشرون ألفا و ستمائة و سبعون حرفا و إلى أن فتحاته ثلاثة و تسعون ألفا و مائتان و ثلاثة و أربعون فتحة، و إلى أن ضماته أربعون ألفا و ثمان مائة و أربع ضمات و إلى أن كسراته تسع و ثلاثون ألفا و خمسمائة و ستة و ثمانون كسرة، و إلى أن تشديداته تسعة عشر ألفا و مائتان و ثلاثة و خمسون تشديدة، و إلى أن مداته ألف و سبعمائة و أحد و سبعون مده و إلى أن همزاته ثلاث آلاف و مائتان و ثلاث و سبعون همزة

خواهش مندم سعی بر ضعیف نشان دادن سند نفرمایید چون علامه مجلسی و آیت الله خوئی این حدیث را بررسی کرده و گفته اند:صحیح است،و بنده گمان نمی کنم سواد شما ازآن ها بیشتر باشد!


در چاپ های قدیم امده است هفت هزار ایه ولی یک ادمای خل و چلی کرده اند 17000 ایه ما چه کار بکنیم
کلمه;334354 نوشت:

اگر نیاز به منبع در هر کدام بود اطلاع دهید!(به دلیل طولانی شدن موضوع فقط نام ذکر شده)

اول: آن گروه از علماي شيعه که صريحاً مي‌گويند: قرآن تحريف شده و ناقص مي‌باشد

1- علي بن ابراهيم قمي
2- نعمت الله جزايري
3- محمد فيض کاشاني: (متوفي 1091 ﻫ)
4- ابو منصور احمد بن منصور طبرسي: (متوفي: 620ﻫ)

5- محمد باقر مجلسي

6- شيخ محمد بن محمد نعمان ملقب به مفيد

7- ابو الحسن عاملي

8- سلطان محمد بن حيدر خراساني

9- علامة حجت سيد عدنان بحراني

10- علامة محدث يوسف بحراني

11- نوري طبرسي(متوفي 1320 ه‍(و کتابش (فصل الخطاب)

12- علامه محقق حاج ميرزا حبيب الله هاشمي خوئي

13- ميثم بحراني

14- (أ) سيد محسن حکيم (ب) سيد ابوالقاسم خوئي (ج) روح الله خميني (د) حاج سيد محمود حسين شاهرودي (ه‍) حاج سيد محمد کاظم شريعتمداري (و) علامه سيد علي تقي تقوي

15- محمد بن يعقوب کليني

16- محمد بن مسعود، معروف به عياشي

‌‌17- ابو جعفر محمد بن حسن صفار

‌18- دانشمند شيعه مقدس اردبيلي

‌19- حاج کريم کرماني ملقب به مرشد انام

20- مجتهد هندي سيد دلدار علي ملقب، به آيت الله في العالمين

21- ملا محمد تقي کاشاني

ادامه دارد...


سایت عقیده خوب است اما مطالبش گمراه کننده هست
با تمام جرات می گویم همه اسناد ان ها ضعیف السند هستند و در مورد بعضی منظور ترتیب ایه است مثلا سوره حمد 27 یا 17 سوره است که نازل شده است اما والین سوره قرار گرفته است

جناب خیمه در ظاهر خطبه و قرآن ربطی به هم ندارند اما اگر قرار باشد چیزی تحریف نشود برای خدا و فرستادگانش کاری ندارد مثل همچین خطبه هایی که جای هیچ شک و شبهه ای ندارد حال وقتی که این همه دلیل بر تحریف قرآن وجود دارد چه ویژگی خاصی دارد که همانند خطبه ها تحریف نشدنی است؟
اگر هم خواستید یه ویژگی از زیر زمین پیدا کنید طوری باشد که قابل تجزیه و تحلیل باشه نه بقول معروف جواب سر بالا : چون معجزه است پس تحریف نمیشه!!!!!!! خدا از کلام خود محافظت میکند!!!!!چون آخرین کتابه پس خدا از اون محافظت میکند!!!!!!!!!! خدا اگر میخواست از قرآن محافظت کنه که تحریف نشه مثل خطبه ها ،دهن همه رو می بست .

آقا اصلا دین های دیگه رو ول کن . چه تضمینی داره با وجود طالبان ،سنی ها و دیگر قشر مسلمون که دینشون تحریف شده دین ما نیز تحریف نشده باشه؟
البته منظورم دینه نه قرآن ولی دین از تفسیر مراجع در قرآن به دست میاید که این دو رابطه مستقیم دارد.

[="Tahoma"]

کلمه;334274 نوشت:
الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏2، ص: 634

28- عَلِيُّ بْنُ الْحَكَمِ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ‏ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ الْقُرْآنَ الَّذِي جَاءَ بِهِ جَبْرَئِيلُ ع إِلَى مُحَمَّدٍ ص سَبْعَةَ عَشَرَ أَلْفَ آيَة

سبحان الله
کجا چنین چیزی نوشته شده!بر فرض چنین چیزی باشد اولا می گویند ثقه است اما اکثرا از ضعفا نقل حدیث می کند که در اینجا چنین نیست و تمام سلسله حدیث از افراد موثق هستند.
اما اصل کتاب رجال درباره وی:
رجال العلامة الحلي، ص: 14و13: أحمد بن‏ محمد بن‏ عيسى‏بن عبد الله بن سعد بن مالك بن الأحوص بالحاء غير المعجمة بن السائب بن مالك بن عامر الأشعري من بني ذخران بالذال المعجمة المضمومة و الحاء المعجمة و الراء بعدها و النون بعد الألف بن عوف بن الجماهر بالجيم و الراء أخيرا بن الأشعث يكنى أبا جعفر القمي أول من سكن قم، من آبائه سعد بن مالك بن الأحوص و أبو جعفر شيخ قم و وجهها و فقيهها غير مدافع و كان أيضا الرئيس الذي يلقي السلطان بها، و لقي أبا الحسن الرضا عليه السلام و أبا جعفر الثاني و أبا الحسن العسكري عليهما السلام و كان ثقة و له كتب ذكرناها في الكتاب الكبير.
رجال الطوسی: أحمد بن‏ محمد بن‏ عيسى‏الأشعري القمي، ثقة، له كتب.

اما مهمتر اینکه مجلسی در کتاب مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، ج‏12، ص: 525
این حدیث را نقل می کند و می گوید:[الحديث 28]
28 عَلِيُّ بْنُ الْحَكَمِ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِن‏ الْقُرْآنَ الَّذِي جَاءَ بِهِ جَبْرَئِيلُ ع إِلَى مُحَمَّدٍ ص سَبْعَةَ عَشَرَ أَلْفَ آيَةٍ.
______________________________
الحديث الثامن و العشرون‏: موثق. و في بعض النسخ عن هشام بن سالم موضع هارون بن مسلم، فالخبر صحيح و لا يخفى أن هذا الخبر و كثير من الأخبار الصحيحة صريحة في نقص القرآن و تغييره، و عندي أن الأخبار في هذا الباب متواترة معنى، و طرح جميعها يوجب رفع الاعتماد عن الأخبار رأسا بل ظني أن الأخبار في هذا الباب لا يقصر عن أخبار الإمامة فكيف يثبتونها بالخبر.
فإن قيل: إنه يوجب رفع الاعتماد على القرآن لأنه إذا ثبت تحريفه ففي كل آية يحتمل ذلك و تجويزهم عليهم السلام على قراءة هذا القرآن و العمل به متواتر معلوم إذ لم ينقل من أحد من الأصحاب أن أحدا من أئمتنا أعطاه قرانا أو علمه قراءة، و هذا ظاهر لمن تتبع الأخبار، و لعمري كيف يجترئون على التكلفات الركيكة في تلك الأخبار مثل ما قيل في هذا الخبر إن الآيات الزائدة عبارة عن الأخبار القدسية أو كانت التجزية بالآيات أكثر و في خبر لم يكن أن الأسماء كانت مكتوبة على الهامش على سبيل التفسير و الله تعالى يعلم و قال السيد حيدر الآملي في تفسيره أكثر القراء ذهبوا إلى أن سور القرآن بأسرها مائة و أربعة عشر سورة و إلى أن آياته ستة آلاف و ستمائة و ست و ستون آية و إلى أن كلماته سبعة و سبعون ألفا و أربعمائة و سبع و ثلاثون كلمة، و إلى أن حروفه ثلاثمائة آلاف و اثنان و عشرون ألفا و ستمائة و سبعون حرفا و إلى أن فتحاته ثلاثة و تسعون ألفا و مائتان و ثلاثة و أربعون فتحة، و إلى أن ضماته أربعون ألفا و ثمان مائة و أربع ضمات و إلى أن كسراته تسع و ثلاثون ألفا و خمسمائة و ستة و ثمانون كسرة، و إلى أن تشديداته تسعة عشر ألفا و مائتان و ثلاثة و خمسون تشديدة، و إلى أن مداته ألف و سبعمائة و أحد و سبعون مده و إلى أن همزاته ثلاث آلاف و مائتان و ثلاث و سبعون همزة

جناب كلمه كه با آيدي جديد عضو شديد چرا خودت را خسته ميكني برادر

آقاي احمد بن محمد بن عيسي قمي در زندگي روزمره آدم خوبي بوده اين درش شكي نيست اما آنچرا كه باعث ميشه كه نشه خيلي به احاديثش ترتيب اثر داد اين اخلافش بود كه يعتمد علي المراسيل يعني به احاديث مرسل اعتماد ميكرد و احاديث ضعيف هم در سلسله اسنادش هست

استاد جعفر سبحاني _ كه بعيد ميدانم قبولش داشته باشيد _ در كتاب علم الرجال در ادامه فرمايشات شيخ طوسي و علامه حلي رحمهما الله درباره اعتماد اين آقا بر مراسيل و روايات ضعيف ميفرمايند:
" اضف الي ذلك ان احمد بن محمد بن عيسي بنفسه روي عن عده من الضعفاء نظراء :

بعد ايشان بعنوان نمونه اسم چهار نفر راوي را ذكر ميكند كه خود علامه و شيخ آنها را ضعيف دانستند مثلا شخصي بنام علي بن حديد يا اسماعيل بن سهر يا بكر بن صالح كه آقاي احمد بن محمد بن عيسي قمي به آنها اعتماد كرده در حاليكه اين افراد جدا ضعيف هستند

پسر جان اولا قرآن منشور جاويد هر مسلماني است و با اين روايات مشكوك الحال نه تحريفش ثابت خواهد شد نه خدشه ايي بر آن وارد خواهد آمد

ثانيا هيچ كاردي دسته خود را نخواهد بريد هويت ديني ما بستگي به اين كتاب دارد شما چطور ميخواهيد اسمتان را مسلمان بگذاريد در حاليكه اصولي ترين مسئله دين خود را قبول نداريد و ميخواهيد خدشه كنيد ؟؟؟ تعجب اينجاست كه شما با اين عقيده آيه شريفه انا نحن نزلنا الذكر و انا له لحافظون را چطور معنا مي كنيد ؟؟؟!!!!!

پس يا مسلمانيد كه اگر هستيد جاي بسي تاسف و تعجب است كه چرا خودتان را به در و ديوار مي زنيد كه تحريف قرآن را اثبات كنيد يا مسلمان نيستيد كه بحث ديگري است

یه مطلب دیگه!!!!!!!!!!!!
اگه کسی میخواست قرآن را به هرشکلی تحریف کنه ابتدا سراغ این آیه(انا نحن نزلناالذکر و انا له لحافظون) میرفت و این آیه را تحریف میکرد.به این صورت که یا این آیه را از قرآن حذف میکرد یا دستکاریش میکرد و تغییرش میداد.

ammarshia;334482 نوشت:
در چاپ های قدیم امده است هفت هزار ایه ولی یک ادمای خل و چلی کرده اند 17000 ایه ما چه کار بکنیم

اولا ابتدا منظورتان را از آن خل و چل ها بیان کنید
پس چرا با وجود نسخه قدیمی دوباره آن را تغییر نمی دهند!! نکند نسخه قدیمی نباشد!!
اگر یک ناصبی متعصب بگوید در نسخه قدیمی کتب اینگونه بوده: من کنت مولاه فابوبکر مولاه و خلیقة بعدی شما باور می کنید!!! این سخنان مضحک نبست!؟
ammarshia;334482 نوشت:
سایت عقیده خوب است اما مطالبش گمراه کننده هست

به نظر شما خوب و گمراه کننده یکجا حمع می شوند!!؟
ammarshia;334482 نوشت:
با تمام جرات می گویم همه اسناد ان ها ضعیف السند هستند و در مورد بعضی منظور ترتیب ایه است مثلا سوره حمد 27 یا 17 سوره است که نازل شده است اما والین سوره قرار گرفته است

بنده به حدیث استناد نکردم که می گویید همه آن ها ضعیف هستند!! بنده به سخنان آن ها (اشخاص و علما) استناد کردم نه حدیث!!! که به طور واضح سخنان آن ها این است که قرآن تحریف شده!!

رحیق مختوم;334604 نوشت:
جناب كلمه كه با آيدي جديد عضو شديد چرا خودت را خسته ميكني برادر
سلام خدمت شما
الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏2، ص: 634
28- عَلِيُّ بْنُ الْحَكَمِ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ‏ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ الْقُرْآنَ الَّذِي جَاءَ بِهِ جَبْرَئِيلُ ع إِلَى مُحَمَّدٍ ص سَبْعَةَ عَشَرَ أَلْفَ آيَة
رحیق مختوم;334604 نوشت:
آقاي احمد بن محمد بن عيسي قمي در زندگي روزمره آدم خوبي بوده اين درش شكي نيست اما آنچرا كه باعث ميشه كه نشه خيلي به احاديثش ترتيب اثر داد اين اخلافش بود كه يعتمد علي المراسيل يعني به احاديث مرسل اعتماد ميكرد و احاديث ضعيف هم در سلسله اسنادش هست استاد جعفر سبحاني _ كه بعيد ميدانم قبولش داشته باشيد _ در كتاب علم الرجال در ادامه فرمايشات شيخ طوسي و علامه حلي رحمهما الله درباره اعتماد اين آقا بر مراسيل و روايات ضعيف ميفرمايند: " اضف الي ذلك ان احمد بن محمد بن عيسي بنفسه روي عن عده من الضعفاء نظراء : بعد ايشان بعنوان نمونه اسم چهار نفر راوي را ذكر ميكند كه خود علامه و شيخ آنها را ضعيف دانستند مثلا شخصي بنام علي بن حديد يا اسماعيل بن سهر يا بكر بن صالح كه آقاي احمد بن محمد بن عيسي قمي به آنها اعتماد كرده در حاليكه اين افراد جدا ضعيف هستند

برادر بزرگوار متوجه نشدم این شخصی که نام بردید چه ربطی به این حدیث داشت!!
آیا شما این شخص را در سلسله این حدیث می بینید!؟ بنده که نمی بینم!!!

رحیق مختوم;334604 نوشت:
چرا خودت را خسته ميكني برادر

بنده هم همین سوال را دارم که این فرد که نام بردید چه ربطی به این حدیث داشت!!!!!
رحیق مختوم;334604 نوشت:
پسر جان اولا قرآن منشور جاويد هر مسلماني است و با اين روايات مشكوك الحال نه تحريفش ثابت خواهد شد نه خدشه ايي بر آن وارد خواهد آمد

شما ثابت کن مشکوک الحال است!! باید سخن مجلسی را یک بار دیگر بخوانی:
موثق. و في بعض النسخ عن هشام بن سالم موضع هارون بن مسلم، فالخبر صحيح و لا يخفى أن هذا الخبر و كثير من الأخبار الصحيحة صريحة في نقص القرآن و تغييره، و عندي أن الأخبار في هذا الباب متواترة معنى‏

جناب رحیق،معنای موثق را برایم بیان کنید!!
یکی از دوستان(عمار شیعه) گفت عددش رو جابجا کردند و شما از قمی حرف می زنید.

رحیق مختوم;334604 نوشت:
ثانيا هيچ كاردي دسته خود را نخواهد بريد هويت ديني ما بستگي به اين كتاب دارد شما چطور ميخواهيد اسمتان را مسلمان بگذاريد در حاليكه اصولي ترين مسئله دين خود را قبول نداريد و ميخواهيد خدشه كنيد ؟؟؟

اولا شما جواب این قسمت از سخن مجلسی رو بده:
و عندي أن الأخبار في هذا الباب متواترة معنى، و طرح جميعها يوجب رفع الاعتماد عن الأخبار رأسا بل ظني أن الأخبار في هذا الباب لا يقصر عن أخبار الإمامة فكيف يثبتونها بالخبر
شما چطور امامت را با خبر ثابت می کنید! در حالی که احادیث تحریف قرآن کمتر از امامت نیست و متواتر است!! اگر تمام آن ها را رد کنیم (چون بعضی صحیح هستند) به گفته علامه دیگه به هیچ حدیثی نمی شود اطمینان کرد.
سخن من نیست سخن علامه ایست که بحار را نوشته و احادیث شیعه را از من و شما بیشتر دیده و میشناسه!
رحیق مختوم;334604 نوشت:
تعجب اينجاست كه شما با اين عقيده آيه شريفه انا نحن نزلنا الذكر و انا له لحافظون را چطور معنا مي كنيد ؟؟؟!!!!!

از علماء،ببخشید از علامه ها و شیخ مفید که طبق حدیثی مورد اعتماد امام زمان است بپرسید! و از امام صادق علیه السلام بپرسید که نتوانستید ثابت کنید حدیث ضعیف است!
رحیق مختوم;334604 نوشت:
پس يا مسلمانيد كه اگر هستيد جاي بسي تاسف و تعجب است كه چرا خودتان را به در و ديوار مي زنيد كه تحريف قرآن را اثبات كنيد

مگر مجلسی و امثالهم که اسمشان را در یک پست جداگانه آوردم مسلمان نبودند؟!
باغ بهشت;334606 نوشت:
یه مطلب دیگه!!!!!!!!!!!! اگه کسی میخواست قرآن را به هرشکلی تحریف کنه ابتدا سراغ این آیه(انا نحن نزلناالذکر و انا له لحافظون) میرفت و این آیه را تحریف میکرد.به این صورت که یا این آیه را از قرآن حذف میکرد یا دستکاریش میکرد و تغییرش میداد.

اتفاقا اگر تورات را هنگامی که تحریف کردند این آیه انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون به زبان خودشان وارد تورات می کردند احدی در این شک نمی کرد که تورات تحریف شده!

[="Tahoma"]

کلمه;334664 نوشت:

نقل قول:

سلام خدمت شما
الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏2، ص: 634
28- عَلِيُّ بْنُ الْحَكَمِ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ‏ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ الْقُرْآنَ الَّذِي جَاءَ بِهِ جَبْرَئِيلُ ع إِلَى مُحَمَّدٍ ص سَبْعَةَ عَشَرَ أَلْفَ آيَة


برادر بزرگوار متوجه نشدم این شخصی که نام بردید چه ربطی به این حدیث داشت!!
آیا شما این شخص را در سلسله این حدیث می بینید!؟ بنده که نمی بینم!!!

بنده هم همین سوال را دارم که این فرد که نام بردید چه ربطی به این حدیث داشت!!!!!


نقل قول:

نوشته اصلی توسط : عقل

[=&quot]کلینی در آخر کتاب فضل قرآن از کتاب خودش (الکافی) از محمدبن یحیی از احمدبن محمد از علی‌بن حکیم از هشام‌بن سالم از ابی‌عبدالله روایت کرده که‌ گفته‌: قرآنی که جبرئیل به سوی پیامبر[=&quot] نازل کرد، هفده هزار آیه می‌باشد

[=&quot][=&quot]الکافی: (2/634)

[=&quot]در حالی که می دانیم قرآن کنونی اینقدر آیه ندارد!!

اما بررسی رجالی حدیث فوق:

[=&quot]1- محمدبن یعقوب کلینی: نزد امامیه معروف به [=&quot]ثقة[=&quot]الإسلام است (یعنی معتبر و معتمد است).
[=&quot]2- محمدبن یحیی عطار: نجاشی درباره‌ی او گفته (در زمان خودش استاد یاران ما بوده، او فردی موثوق، معتبر و معتمد می‌باشد و احادیث فراوانی را روایت کرده است). طوسی درباره‌‌اش گفته: (قمی روایات فراوانی داشته است) و ایشان از احمدبن محمدبن عیسی بسیار روایت نموده است، زیرا تقریباً سه هزار روایت را از او نقل کرده است، چنان‌که کلینی در کتابش الکافی بیشتر از پنج هزار روایت را از او روایت کرده است.
[=&quot]3- احمدبن محمدبن عیسی: نجاشی دربارة او گفته: (استاد قمی‌ها و سرشناس‌ترین و معتبرترین آنها و فقیه بلامنازع آنها بوده). طوسی درباره‌اش گفته: (عالم و سرشناس‌ترین و فقیه بلامنازع قم بوده) نزدیک به هزار روایت را از علی بن حکم روایت نموده.
[=&quot]4- علی‌بن حکم بن زبیر نخعی: طوسی درباره‌ی او گفته: (موثوق و بلندمرتبه می‌باشد).
[=&quot]5- هشام‌بن سالم: نجاشی درباره‌ی او گفته: (موثوق و معتمد است). شیخ مفید در [=&quot]«رساله العدد[=&quot]ية[=&quot]»[=&quot] او را از جمله بزرگان و عالمان نام برده و گفته: جزء آن کسانی است که حلال و حرام و فتوی و احکام از آنها گرفته می‌شود و جز[=&quot]ء[=&quot] آن کسانی است که هیچگونه طعن به آنها وارد نمی‌شود و هیچ راهی برای عیبجوئی از آنها وجود ندارد.

جناب آقاي عقل كه با آيدي كلمه وارد سايت شديد و هنوز آيدي استدلالتون رفع توقيف نشده با آيدي جديد فعاليت مي كنيد انگار يادتون رفت كه خود حضرتعالي اين روايت رو با چنين سلسله سندي آورديد حال كه ديديد شخصي به نام احمد بن محمد بن عيسي القمي مشكوك الحال است لبه استدلالتان را به سمت ديگري ميچرخانيد ولي براي مزيد اطلاع حضرتعالي بايد بگويم طبق روايات صريح و قاطعي كه از امامان معصوم عليهم السلام وارد شده است هر روايتي هر چند موثق اگر با آيات قرآن معارض باشند فضربوهوا علي الجدار
طبق نص صريح آيه شريفه انا نحن نزلنا الذكر و انا له لحافظون كه صراحت در مصونيت قرآن از تحريف و دستبرد دشمنان دارد اين روايت مردود است حال بخواهد در سلسله سندش هر كسي باشد

نقل قول:

اولا شما جواب این قسمت از سخن مجلسی رو بده:
و عندي أن الأخبار في هذا الباب متواترة معنى، و طرح جميعها يوجب رفع الاعتماد عن الأخبار رأسا بل ظني أن الأخبار في هذا الباب لا يقصر عن أخبار الإمامة فكيف يثبتونها بالخبر

جناب عقل بزرگوار يكي به سنگ ميزنيد يكي هم به سندان بزنيد
حضرتعالي وقتي اول حديث مراه العقول را ميآوري كمي درايت به خرج بده بقيه آن را هم حداقل مطالعه كن در ادامه اون مطلب شما جناب علامه چنين فرمودند

فإن قيل: إنه يوجب رفع الاعتماد على القرآن لأنه إذا ثبت تحريفه ففي كل آية يحتمل ذلك و تجويزهم عليهم السلام على قراءة هذا القرآن و العمل به متواتر معلوم إذ لم ينقل من أحد من الأصحاب أن أحدا من أئمتنا أعطاه قرانا أو علمه قراءة، و هذا ظاهر لمن تتبع الأخبار، و لعمري كيف يجترئون على التكلفات الركيكة في تلك الأخبار مثل ما قيل في هذا الخبر إن الآيات الزائدة عبارة عن الأخبار القدسية أو كانت التجزية بالآيات أكثر و في خبر لم يكن أن الأسماء كانت مكتوبة على الهامش على سبيل التفسير و الله تعالى يعلم و قال السيد حيدر الآملي في تفسيره أكثر القراء ذهبوا إلى أن سور القرآن بأسرها مائة و أربعة عشر سورة و إلى أن آياته ستة آلاف و ستمائة و ست و ستون آية و إلى أن كلماته سبعة و سبعون ألفا و أربعمائة و سبع و ثلاثون كلمة، و إلى أن حروفه ثلاثمائة آلاف و اثنان و عشرون ألفا و ستمائة و سبعون حرفا و إلى أن فتحاته ثلاثة و تسعون ألفا و مائتان و ثلاثة و أربعون فتحة، و إلى أن ضماته أربعون ألفا و ثمان مائة و أربع ضمات و إلى أن كسراته تسع و ثلاثون ألفا و خمسمائة و ستة و ثمانون كسرة، و إلى أن تشديداته تسعة عشر ألفا و مائتان و ثلاثة و خمسون تشديدة، و إلى أن مداته ألف و سبعمائة و أحد و سبعون مده و إلى أن همزاته ثلاث آلاف و مائتان و ثلاث و سبعون همزة و إلى أن ألفاته ثمانية و أربعون ألفا و ثمان مائة و اثنان و سبعون ألفا.
مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، ج‏12، ص: 526

خلاصه ترجمه متن علامه اين است كه ميفرمايد عمل به اين نوع روايات موجب رفع اعتماد بر قرآن است چون اگر ما تحريف را ثابت بدانيم بنا بر اين هيچ يك از آيات را نميتوانيم قطعي الصدور بدانيم در حاليكه اجماع علماء قرون و اعصار متمادي بر اين است كه قرآن قطعي الصدور و ظني الدلاله است بالعكس روايت كه ظني الصدور هست بعد علامه در ادامه ميفرمايد عمل به قرآن جزء متواترات است كه هيچ خلاف و شكي در‌ آن راه ندارد بعد علامه از امثال حضرتعالي تعجب ميكندكه چطور براي اثبات تحريف حتي احاديثي را جعل ميكنند و نسبت به ميدهند كه خديث قدسي است در حاليكه با تكاليف و تعابير ركيك و زشت ميخواهند حرفشان را اثبات كنند بعد هم فرمايشات جناب علامه سيد حيدر آملي را مي آورد كه مربوط به بحث ما نحن فيه نيست ولي براي مزيد اطلاع دوستان آوردم

جناب عقل يا كلمه يا استدلال اگر بخواهد اين مسائل جزء عقائد مسلّم شما باشد در مسلمان نبودن خود شك نكنيد و بنده به حضرتعالي اكيدا تاكيد مي كنم جزء وهابيون تند رويي نباشيد (اگر ميخواهيد جزء برادران وهابي باشيد جزء ميانه روهاي آنها باشيد ) كه براي اثبات حرفهايشان حتي حاضرند از خدا مايه بگذارند همانهايي كه براي خدا همه چيز قائلند جز الوهيت و خدا را تا حد يك هسته خرما تنزّل دادند و الان ديگر كاري برايشان باقي نماند جز اين كه دست به اثبات تحريف كتاب خدا بزنند در حاليكه نميدانند پنبه اين اباطيل را علماي شيعه در صد ساله اخير در طي مبارزاتشان با فرقه هايي مانند غلاة زده اند

[=zar]
موفق و منصور باشيد :Gol:

آیه 6 سوره عمران.
میشه لطفا توضیح بفرمایید که چرا فقط بعضی آیات اصل و مرجع هستند؟ و بقیه تشابه؟ یعنی اون قسمتی که تشابهه برای باطلان نازل کرده که آزمایششون کنه؟ به جای اینکه هدایتشون کنه؟ اصلا این رو قبول دارید که با آیه میخواد کسی رو آزمایش بکنه؟
من این رو از خودم نمیگم تو قرآن معنیش رو نوشته بود.

کلمه;334664 نوشت:
اولا ابتدا منظورتان را از آن خل و چل ها بیان کنید
پس چرا با وجود نسخه قدیمی دوباره آن را تغییر نمی دهند!! نکند نسخه قدیمی نباشد!!
اگر یک ناصبی متعصب بگوید در نسخه قدیمی کتب اینگونه بوده: من کنت مولاه فابوبکر مولاه و خلیقة بعدی شما باور می کنید!!! این سخنان مضحک نبست!؟

با سلام منظورم کسانی هستند که امدند جای 7000تا رو با 17000ایه جابه جا نوشتند و منظورم این است که این مطلب اختلاف است در چاپ های قدیم 7000 تا امده است و 17000 ایه اشتباه چاپی بوده است .
و هم چنین این مطلب در باب نوادر امده است یعنی کم یاب و هم چنین مرحوم فیض کاشانی امده این مطالب رو جمع اوری کرده است درکتبی دیگر
کلمه;334664 نوشت:
به نظر شما خوب و گمراه کننده یکجا حمع می شوند!!؟

در مورد این سایت ohfreedom بالای 10 حدیث اورد در مورد تحریف قران در اهل تشیع ولی همه ضعیف السند بودند
کلمه;334664 نوشت:
بنده به حدیث استناد نکردم که می گویید همه آن ها ضعیف هستند!! بنده به سخنان آن ها (اشخاص و علما) استناد کردم نه حدیث!!! که به طور واضح سخنان آن ها این است که قرآن تحریف شده!!

خدمت شما عرض کردم برادر یا بعضی ها ضعیف هستند یا منظورشون این است که از نظر ترتیبی مثل قران اولیه نیست خوب همین طور است مثلا سوره علق اولین سوره است بر پیامبر نازل شده است و لی اولین سوره قرار نگرفته است بلی علمای ما این گونه فرموده اند که این هم اشکالی ندارد چون همین طور بوده است.
[="Red"]خوب شما متن عربی را بیاورید با هم بررسی می کنیم[/]

به نام خدا
با سلام
با توجه به دعوت صريح و تاكيدي كه براي نقد دليل ارائه شده در پستهاي 29 و 32 از كاربران موافق تحريف، آقايان pc1371، متحير ، شريعت عقلاني و عقل نمودم و هيچ از آنان نقدي بيان نكردند بنده من بعد در ادامه تاپيك بنا را بر پذيرش دليل مذكور - يعني شواهد تاريخي و اهتمام مسلمين نسبت به حفظ و از بر كردن قرآن - توسط آنان مي گذارم .
و اما روايتي كه آقاي كلمه از جناب كليني بيان نمودند و بر طبق آن حكم به اعتقاد تحريف قرآن توسط مرحوم كليني نمودند :
عَلِيُّ بْنُ الْحَكَمِ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ‏ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ الْقُرْآنَ الَّذِي جَاءَ بِهِ جَبْرَئِيلُ ع إِلَى مُحَمَّدٍ ص سَبْعَةَ عَشَرَ أَلْفَ آيَة
گروهي از قرآن پژوهان و حديث شناسان (1) معتقدند در روايت فوق لفظ " عشر " توسط نسخه برداران به روايت افزوده شده است و در روايت اصلي ، عدد " سبعة آلاف" وجود داشته است كه تقريبا با عدد آيات فعلي مطابقت دارد .
دليل بر اين مدعا اين است كه مرحوم فيض كاشاني در وافي (2)، اين روايت را از كافي بصورت " سبعه آلاف" نقل نموده است و لذا ايشان كه به نسخه اصلي و قديمي كافي دسترسي داشته اند روايت مذكور را بدون " عشر " و با لفظ " سبعه آلاف" ضبط كرده اند لذا اين لفظ بعدا و از ناحيه نسخه برداران افزوده گرديده است .

(1)- ميرزا صالح مازندراني، ايت الله معرفت ، مرحوم شعراني و عميدي بر اين عقيده اند
(2)- وافي كتابي است كه ملا محسن فيض كاشاني در شرح روايات كتب اربعه من جمله كافي نگاشت . ايشان در اين كتاب روايت مذكور را بدون لفظ " عشر " آورده است و اين نشان مي دهد حداقل تا زمان نگارش وافي ،روايت مذكور در نسخه اصلي كافي ، دست نخورده و با بصورت " سبعة آلاف" بوده است .

هدی;334993 نوشت:
با توجه به دعوت صريح و تاكيدي كه براي نقد دليل ارائه شده در پستهاي 29 و 32 از كاربران موافق تحريف، آقايان pc1371، متحير ، شريعت عقلاني و عقل نمودم و هيچ از آنان نقدي بيان نكردند بنده من بعد در ادامه تاپيك بنا را بر پذيرش دليل مذكور - يعني شواهد تاريخي و اهتمام مسلمين نسبت به حفظ و از بر كردن قرآن - توسط آنان مي گذارم .

با سلام و عرض پوزش خدمت کارشناس محترم جهت عدم پاسخ به پستهای ارجاعی شما به خاطر مشغله های زیاد و برخی مشکلات.
مواردی که فرمودید تماما متوقف به اراده انسان و اختیار اوست که در همه آنها خطا راه دارد لذا اثبات مطلق به حساب نمی آید. اگر امکان دارد اثبات فلسفی بفرمایید.
بدین صورت که چگونه خدا اراده می کند که قرآن تحریف نشود؟ با توجه به عدم سلب اختیار از انسان توضیح دهید؟
با تشکر.
و من الله توفیق

سلام و عرض ادب

خدمت هدی گرامی
شرکت من در بحث فقط منوط به همان آدرس تاپیک بود در اشاره به لینک جناب برهان
مسلماً پس از جمع آوری نسخه های متعدد و دسته بندی آیات و سوره ها و اجماع در آنچه گردآوری شده
نحوه های مختلف قرائت قرآن هم اگر بوده از بین رفته و همگی قرآنهای امروزین به جز تفاوت در کتابت تفاوت ماهوی ندارند و یکسان هستند
پس در این مورد اختلاف چندانی نداریم

موفق باشید

[="Tahoma"][="Green"]بسم الله الرحمن الرحیم.
سلام.

pc1371;334687 نوشت:
آیه 6 سوره عمران. میشه لطفا توضیح بفرمایید که چرا فقط بعضی آیات اصل و مرجع هستند؟ و بقیه تشابه؟ یعنی اون قسمتی که تشابهه برای باطلان نازل کرده که آزمایششون کنه؟ به جای اینکه هدایتشون کنه؟ اصلا این رو قبول دارید که با آیه میخواد کسی رو آزمایش بکنه؟ من این رو از خودم نمیگم تو قرآن معنیش رو نوشته بود.

خوبید بزرگوار؟
شما بزرگوار مدعی تحریف قران هستید و مدعی هستید که کتب دیگر هم تحریف شده بوده و قرآن در حال حاضر مانند انها تحریف شده.
بیا با عقلمان بسنجیم.شما وجود خداوند را قبول دارید.من حرف شمارا قبول میکنم همه کتاب های آسمانی تحریف شده اند از جمله قران و کتاب های پیشین.میدانید که قران در حال حاضر آخرین کتاب اسمانی هست.
حال چه کنیم؟به جهنم رفتن خود راضی شویم؟آیا خدایی که میپرستیم و میدانیم حکیم و مهربان است نباید مارا هدایت کند؟آیا خداوند میخواهد مارا به جهنم بفرستید بدون هدایت؟این با عقل جور در می آید؟آیا شما با این طرز تفکر میخواهی عدل خداوند را زیر سوال ببری یا در انتظار پیامبر جدیدی هستی؟
آیا حرف ناحقی در قران یافتی که احساس میکنی با فطرتت جور در نمی آید و گمراه کننده است؟
همه ما میدانیم که عدالت خداوند تعالی اقتضا میکند برای جهنم و بهشت بردن افراد در قیامت دلیل داشته باشد و دلیلش جز اعمال ما نیست.و اعمال ما در مقابل حرف حق قرار میگیرد و سنجیده میشود یعنی باید حرف حقی باشد که از باطلی جدا شود تا ثابت کند ما حق را پذیرفتیم یا باطل را، که خواستار بهشت باشیم یا جهنم.حال با تحریف قران چگونه در این زمانه حق را از باطل تشخیص دهیم؟

اما در مورد آیه ای که فرمودید در اصل آیه 7 هست نه ایه 6:
هُوَ الَّذي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتابَ مِنْهُ آياتٌ مُحْكَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ فَأَمَّا الَّذينَ في قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْويلِهِ وَ ما يَعْلَمُ تَأْويلَهُ إِلَّا اللهُ وَ الرّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا وَ ما يَذَّكَّرُ إِلّا أُولُوا الْأَلْبابِ (003 | آل عمران - 7)
او كسى است كه اين كتاب آسمانى را بر تو نازل كرد; كه بخشى از آن، آيات «محكم» [= صريح و روشن ]است; كه اساس اين كتاب مى باشد; (و پيچيدگى آيات ديگر، را بر طرف مى كند.) و بخشى ديگر، «متشابه»(و پيچيده) است. امّا آنها كه در قلوبشان انحراف است، به دنبال آيات متشابه اند، تا فتنه انگيزى كنند (و مردم را گمراه سازند); و تفسير (نادرستى) براى آن مى طلبند; در حالى كه تفسير آنهارا، جز خدا و راسخان در علم، نمى دانند. (آنها كه به دنبال درك اسرار آيات قرآنند) مى گويند: «ما به آن ايمان آورديم; تمامى آن از جانب پروردگار ماست.» و جز خردمندان، متذكّر نمى شوند (و اين حقيقت را درك نمى كنند).

اون بخش از آیات قران کریم که برای تشابه نازل شده جنبه تاکیدی دارد و این تفکر را ایجاب میکند که شما بیشتر بر روی این آیات تفکر و دقت داشته باشید.دقت فرمایید ایات متشابه به دلیل پیچیده گی یا سادگی ای که دارند باعث میشوند کسانی که کمتر تعقل میکنند و دنبال فتنه انگیزی هستند گمراه شوند.اصلاً اصل قران برای هدایت است اما کسانی که کفر ورزیدند با ان بیشتر گمراه میشوند و کسانی که ایمان اوردند روی آیات متشابه بیشتر تفکر میکنند و به ان عمل میکنند.
این آیات را دقت کنید:

وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ (054 | قمر - 17)ما قرآن را براى پند گرفتن آسان ساختيم; آيا كسى هست كه پند گيرد؟!

وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ (054 | قمر - 22)ما قرآن را براى پند گرفتن آسان ساختيم; آيا كسى هست كه پند گيرد؟!

وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ (054 | قمر - 32)ما قرآن را براى پند گرفتن آسان ساختيم; آيا كسى هست كه پند گيرد؟!

وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ (054 | قمر - 40)ما قرآن را براى پند گرفتن آسان ساختيم; آيا كسى هست كه پند گيرد؟!

گمان میبرید دلیل تکرار آن چیست؟اگر من اینها را همینگونه برای شما ارسال کنم که به تحریف قران اعتقاد دارید ممکن است شمارا گمراه سازد.اما اگر مرد متعقلی باشید میروید و سوره را کامل میخوانید و میبینید که خداوند متعال چقدر زیبا و شیوا دارد داستان هایی از تکذیب و گمراهی اقوامی را مطرح میکند و پس از گمراهی هر قومی و بعد از نازل کردن عذابی این آیه را تکرار میکند جهت اینکه تاکید کند که این گمراهی و عذاب مبادا شامل حال شما شود که پیامبر را تکذیب میکنید(کسانی که در دوران رسول خدا ایشان را تکذیب کرده اند).

موفق و پیروز باشید در پناه حق:Gol:[/]

متحیر;335225 نوشت:
شرکت من در بحث فقط منوط به همان آدرس تاپیک بود در اشاره به لینک جناب برهان مسلماً پس از جمع آوری نسخه های متعدد و دسته بندی آیات و سوره ها و اجماع در آنچه گردآوری شده نحوه های مختلف قرائت قرآن هم اگر بوده از بین رفته و همگی قرآنهای امروزین به جز تفاوت در کتابت تفاوت ماهوی ندارند و یکسان هستند پس در این مورد اختلاف چندانی نداریم

با سلام خدمت جناب متحیر.
منظور از بحث تحریف یعنی آنکه آن چیزی که امروزه در قالب یک نسخه موجود است همان است که از زبان پیامبر جاری شده است یا خیر؟
آیا جمع آوری نسخه های متتعدد و دسته بندی آیات و اجماع در آنچه گردآوری شده توسط خود پیامبر انجام گرفته یا خلیفه وقت؟ آیا در این جمع آوری نمی تواند خطا وارد شود؟ چرا؟
با تشکر
و من الله توفیق

به نام خدا
با سلام

شریعت عقلانی;335144 نوشت:
مواردی که فرمودید تماما متوقف به اراده انسان و اختیار اوست که در همه آنها خطا راه دارد لذا اثبات مطلق به حساب نمی آید. اگر امکان دارد اثبات فلسفی بفرمایید. بدین صورت که چگونه خدا اراده می کند که قرآن تحریف نشود؟ با توجه به عدم سلب اختیار از انسان توضیح دهید؟

يعني بنظر شما اگر انسان اراده كند مي تواند در حافظه ي ديگران دست ببرد ؟
اولا اينجا و در اين تاپيك ما به بحث فلسفي نمي پردازيم ثانيا مطلب كاملا واضح و روشن و منطقي است :
يك آيه از بدو نزول ، هم نگاشته شده و هم به حفظ بسياري از افراد رسيده است بدون هيچگونه اختلافي ، ديگران هم بدون هيچگونه اختلافي اين آيه را از بر كرده اند ، نسل بعد هم همينطور ، نسلهاي بعد هم همينطور ، هيچ كس هم تا كنون ادعا نكرده حتي در يك آيه كم يا زيادي بوجود آمده يا اين آيه را با كم وكاستي يا افزايش حتي يك كلمه از ديگري شنيده باشد ،آيات همانگونه از يك حافظه به حافظه ديگر منتقل شده اند بدون هيچ كم و كاستي و تغيير ، مشكلش چيست ؟ بله ممكن است كسي مايل بوده باشدكه تحريفي در قرآن ايجاد كند ولي عملا برايش ممكن نبوده زيرا به حافظه حتي يك نفر هم دسترسي نداشته كه تغيير دهد چه رسد اينهمه حفاظ قرآن آنهم در اينهمه مدت و ساليان متمادي .
بنده براي شما مثال عيني زدم ، همين شعر معروف فردوسي " ميازار موري كه دانه كش است " را كه ميليونها ايراني و غير ايراني از بر هستند هيچ كس حتي به حركات آن هم نمي تواند دست ببرد ، شما بياييد جاي" دانه كش "- به كسر كاف- بفرماييد " دانه كش " - به ضم كاف- ببينيد با چه عكس العملي مواجه مي شويد ، حتي افراد بي سواد جامعه هم واكنش نشان مي دهند .
قرآن جايگاهي بسيار والاتر و حساس تر در ميان مسلمانان داشته است و دارد ، چه از پيشرفت در صنعت چاپ و چه بعد از آن ، همواره حافظه حفاظ قرآني ، ملاك بوده و هست و خواهد بود . احدي هم نمي تواند در حافظه ديگران دست ببرد ، قرآن كريم هم به اين شكل از دستبرد تحريف گران مصون ماند اختيار هم از هيچ كسي سلب نشده ، اين يك جريان عمومي است كه اگر مطلبي به حافظه افراد برود ديگر قابل دستبرد نيست و هرچه تعداد حافاظ آن مطلب بيشتر باشد ، امكان دستبرد كمتر مي شود ، قرآن كريم هم با تشويق و همت نبي اكرم (ص) و البته نوع نزولي كه داشت - نزول تدريجي و آيه ايه- به صورت تدريجي و آيه آيه هم به حفظ مسلمانان رسيد و از آنجا كه نسبت به قرآن اهتمام ويژه اي داشتند حتي نسبت به حركات كلمات قرآني هم حساسيت داشتند تا اشتباهي در قرائت حتي يك كلمه هم صورت نگيرد حال چگونه كسي مي توانست كلمه اي از قرآن را كم يا زياد نمايد ؟چه رسد به آيه و آيات؟!!!
لذا اراده خداوند بر عدم تحريف قرآن از راه عادي حفظ قرآن - يعني از بر كردن آن توسط مردم - ظهور يافت ، اگر مي گوييم قرآن تحريف نمي شود نه به معناي سلب اراده و اختيار از ديگران است كه تحريفش نكنند بلكه به معناي اين است كه اين كار عملا غير ممكن است زيرا همانگونه كه چند بار عرض شد ، امكان ندارد كسي بتواند به حافظه اينهمه حافظ قرآن دستبرد بزند و آيات و كلمات قرآن را تغيير بدهد .آيا بنظر شما امكان دارد ؟ اگر بله لطفا اثبات كنيد .

با سلام و تشكر از توضيح شما

متحیر;335225 نوشت:
سلام و عرض ادب خدمت هدی گرامی شرکت من در بحث فقط منوط به همان آدرس تاپیک بود در اشاره به لینک جناب برهان مسلماًپس از جمع آوری نسخه های متعدد و دسته بندی آیات و سوره ها و اجماع در آنچه گردآوری شده نحوه های مختلف قرائت قرآن هم اگر بوده از بین رفته و همگی قرآنهای امروزین به جز تفاوت در کتابت تفاوت ماهوی ندارند و یکسان هستند پس در این مورد اختلاف چندانی نداریم

بحث در دو جنبه از حفظ قرآن است :
يكي حفظ قران كريم در اذهان و حافظه حفاظ
ديگري حفظ قرآني كه بصورت مكتوب است
در بحث حفظ در حافظه حفاظ بصورت مبسوط در پستهاي پيشين مطالبي عرض شد .
و اما در خصوص بحث حفظ قرآن مكتوب :
يكي از اشتباهاتي كه صورت مي گيرد و بر مبناي همين اشتباه و درك نادرست ، برخي در عدم تحريف قرآن كريم ، تشكيك مي كنند اين است كه مي گويند قرآن در زمان ابوبكر جمع شد نه خود پيامبر (ص) لذا ممكن است كم و كاستي در برخي موارد صورت گرفته باشد و چون نبي اكرم (ص) خود شاهد بر جمع قرآن نبودند - يعني زمان جمع قرآن ايشان (ص) در قيد حيات نبودند - لذا ممكن است كم و كاستي هايي صورت گرفته باشد . يا مي گويند با توجه به بدايت خط عربي ، ممكن است تغييراتي صورت گرفته باشد ، يا مي گويند چه استبعادي دارد كسي در طول اين قرون متمادي تغييري در يك آيه ايجاد كرده باشد و كسي هم متوجه نشده باشد .
سرچشمه تمامي اين شبهات ، عدم اطلاع كافي از جمع و تدوين قرآن كريم در صدر اسلام ، چگونگي حفظ قرآن در دوران صباوت خط عربي - در دوران ابتدايي خط عربي - و نيز عدم درك صحيح از نوع حفظ قرآن كريم و چگونگي اين حفظ است البته عدم توجه به فضاي نزول قرآن كريم و اعصار پيشين و درك نادرست از عصر بدون صنعت چاپ و عدم رونق كتابت به طور كلي ،از سوي فردي كه در دوران طلايي صنعت چاپ ، چشم به جهان گشوده و در اين دوران زندگي مي كند شايد تا حدودي قابل درك باشد اما بالا بردن اطلاعات از عصر نزول قرآن به فهم دقيق مساله كمك بسياري مي كند .
كه ان شاء الله در ادامه به اجمال و بسيار گذرا اشاره اي در جهت بحثمان در اين تاپيك خواهيم داشت تا به فهم دقيقتري از حفظ و صيانت قرآن كريم برسيم .


با سلام

تا معني كلمات قرآن ، مصحف وتحريف دقيقا بيان نشود اين بحثها ناقص است تفصيل در :

https://sites.google.com/site/hojjah/adam.tahrif.ghoran.zip

جمع قرآن يقينا در زمان حيات رسول خدا (ص) انجام گرفت دلايل بسياري بر اين امر مي توان ارائه نمود از جمله :
- عقل :آيا معقول است که رسول خدا که آنقدر در نگهداري و فهم دقيق آيات کوشا بودند به حدي که قبل از نزول برخي آيات خود را به سختي آماده دريافت آن مي نمودند و لذا خداوند آيه ذيل را نازل فرمود :
(لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسَانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ ، إنَّ عَلَيْنَا جَمْعَهُ وَقُرْآنَهُ)
سوره قيامت آيات 16 و 17 .
زبانت را به خاطر عجله براي خواندن آن ( قرآن ) حرکت مده ؛ چرا که جمع کردن و خواندن آن بر عهده ماست .
و کسي که مي داند که قرآن به زودي محور فرهنگ اسلامي تا روز قيانت خواهد شد ، چگونه مي توان تصور کرد که او قرآن را رها کند؟

- حديث ثقلين : لازمه اين روايت ، مکتوب بودن تمام قرآن در زمان ابلاغ اين روايت بوده است
-نوشتن قرآن به دست کاتبان وحي :
همين مطلب دلالت دارد بر اينکه قرآن در زمان زندگاني رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم بدون توجه به آن رها نشده است .


قرآني هم كه حضرت امير (ع) بنا به دستور پيامبر (ص) (1) جمع نمودند همين قرآن موجود به انضمام شان نزولها و ترتيب نزول بود و جوانب كلي آيات به گونه‌اي كه آيه، محدود و مختص به زمان يا مكان يا شخص خاصي نگردد، در اين مصحف روشن شده است.(2)به دليل اينكه شان نزول برخي آيات در مذمت برخي صحابه بود ، مورد پذيرش برخي از صحابه قرار نگرفت(3) نه اينكه امام علي (ع) چيزي به قرآن افزوده باشند يا بعدا صحابه چيزي از قران كم نموده باشند .
لذا قطعا قرآن در زمان رسول اكرم (ص) جمع شد .
در زمان عثمان هم صرفا عثمان مردم را بر يك قرائت واحد جمع نمود نه اينكه قرآن را جمع كرده باشد . (4)
[ اين مطلب اجمالا بيان شد اگر نقد يا بحثي در اين خصوص داريد تاپيك جداگانه ايجاد كنيد تا موضوع اصلي منحرف نشود ]

(1)-درسنامه علوم قرآني، حسين جوان آراسته، ص 163
(2)-همان ،ص164
(3)- آموزش علوم قرآني ترجمه التمهيد في القرآن، ترجمه ابومحمد وكيلي، مولف محمدهادي معرفت ، ج 1، ص341
(4)- الاتقان ، ج 1، ص61

قرآن كريم در زمان رسول اكرم (ص) نگاشته و جمع شد ، برخي از كاتبان وحي نسخ شخصي هم داشتند اما با توجه به صباوت و ابتدايي بودن خط عربي و نيز ابتدايي بودن ادوات نگارش ، علاوه بر محافظت تام از نسخه هاي موجود مكتوب قرآني ، همچنان حافظه حفاظ قرآني در صدر توجه مسلمانان قرار داشت و توجه و اهتمام ويژه به بحث حفظ و از بر كردن قران يك ضرورت غير قابل انكار مي نمود همچنانكه در قرائت نسخه هاي مكتوب هم اهتمام تامي بر قرائت صحيح وجود داشت به نحوي كه اصطلاح قاري و مقري - قاري يعني فردي كه قرآن را بصورت صحيح قرائت مي كرد و مقري يعني فردي كه قرائت صحيح را دريافت مي نمود- حكايت از اين اهتمام دارد . (1)
لذا به جهت حفظ و نگهداري قرآن مكتوب و چه به جهت قرائت از ناحيه قاريان زبده و چه به جهت اهتمام بر حفظ و از بر كردن قرآن ، نه شكل مكتوب قرآن كريم و نه شكل محفوظ آن دستخوش هيچگونه تحريفي نگشت.

[ اين مطلب اجمالا بيان شد اگر نقد يا بحثي در اين خصوص داريد تاپيك جداگانه ايجاد كنيد تا موضوع اصلي منحرف نشود ]

(1)- برگرفته از مقاله عوامل پيدايش اختلاف قرائات، علي نصيري ، فصلنامه بينات ، شماره 26

يكي از مشكلات بحث اثبات عدم تحريف قرآن براي مستشكلين معاصر اين است كه اين افراد كه در عصر رونق صنعت چاپ زندگي مي كنند ، مي انديشند كه استنساخ قرآن كريم در ادوار مختلف مورد اهتمام و بازنگري و مراقبت نبوده و نيست و همانگونه كه اكنون يك كتاب در تيراژ هاي بالا به چاپ مي رسد و اگر اشتباه و اشكالي- به عمد يا سهو - داشته باشد يا كسي متوجه نشده و يا در نسخ بسيار تكثير مي گردد و به همين ترتيب كساني كه از روي آن مي نويسند و مي خوانند و از بر مي كنند آن كتاب را با آن تغيير عمدي يا سهوي ، از بر مي كنند و مي خوانند ، گمان مي كنند كه بحث استنساخ قرآن در قديم و يا چاپ آن در عصر امروزي هم بر همين روال است ؛ در حاليكه اينگونه نيست ، همانگونه كه قبلا هم عرض شد ، هر چند قرآن مكتوب موجود بود و مورد عنايت و اهتمام و نگهداري مسلمانان بود اما تكيه بر حافظه حفاظ بود زيرا خط عربي كه در آغاز نزول قرآن ، ابتدايي بود ، بتدريج كامل شد اما قرآن كريم از طريق حفظ عمومي در ميان مسلمانان ، محفوظ بود و با تكامل تدريجي كتابت و خط و پيشرفت ادوات نگارش ، جنبه استنساخ و كتابت آن رونق مي گرفت ، همچنان با قرائت دقيق قاريان - كه بر اساس آموخته هاي آنان و قرائت حافظان قبلي استوار بود- همراه و مقرون بود لذا هيچگونه تغييري در قرائت ، استنساخ و به تبع آن حفظ و از بر كردنش ، ممكن نبود . اكنون هم كه قرآن در چاپخانه هاي مراكز نشر قرآن كريم به چاپ مي رسد تماما با حافظه حفاظ قرآن مورد بازنگري قرار مي گيرد لذا تصور اينكه قران كريم در ادوار گذشته كه صنعت چاپ موجود نبوده مورد تغيير قرار گرفته باشد يا اكنون با تكثير آن توسط صنعت چاپ مي تواند به شكل عمدي يا سهوي مورد تغيير قرار بگيرد ، ناشي از عدم اطلاع از چگونگي دقيق استنساخ و حفظ و نگهداري از قرآن كريم در ادوار قبلي و نيز عدم اطلاع از وضعيت نشر قرآن و بازبيني آن - و به اصطلاح چك كردن آن با حافظه حفاظ قران است - در مراكز انتشار آن در عصر معاصر است .
بنابراين اينگونه نبوده كه در يك دوره اي اقدام به يكسان سازي نسخ قرآني شده باشد و نسخ قبلي را در معبد صعنا پنهان يا دفن كرده باشند و اجماع بر يك قرآن شده باشد حتي يكسان سازي قرائت قرآن در زمان عثمان هم به اين منوال نبوده است .
آنچه شما جناب متحير از بيان آقاي برهان آورديد دقيقا به معني تحريف قران است آن هم در بعدي بسيار عميق و وسيع به گونه اي كه آيات حجاب را بر شال كمر تغيير مي دهد، امر اعجاب آوري است كه در يك صحنه ساختگي و بدون بنيان و اثبات صرفا از مستشرقيني امثال لوكزنبرگ ادعا شده است .
اما بر مبناي آنچه در اين چند پست اخير عرض شد با توجه به حافظه حفاظ قرآن از صدر اسلام تا كنون و اهتمام ويژه و تام مسلمانان بر حفظ و از بر كردن قران و دقت و حساسيت فوق العاده مسلمانان در عدم تغيير حتي حركات يك كلمه و عدم دسترسي بر ايجاد تغيير در حافظه حفاظ - علاوه بر حفظ صورت مكتوب كه عرض شد - اساسا احتمال تحريف قرآن ناممكن بوده و خواهد بود .

و اما جناب pc1371
شما كه موضوع تاپيك را ايجاد كرديد لطفا بحث را به حواشي بي ربط نكشانيد .بنده دلايلي مبني بر عدم تحريف قرآن كريم خدمت شما و ساير كاربران ارائه كردم متاسفانه بجاي اينكه يا بپذيريد و يا دليل عدم پذيرشتان را عنوان كنيد صرفا به مباحث غير مرتبط مي پردازيد كه منجر به حذف آن مطالب مي شود .
لطف كنيد به نقد دلايل ارائه شده در خصوص موضوع تاپيك بپردازيد .

[="Black"]مشخصه که قرآن تحریف نشده!!!شیعه و سنی هم بر این متفقند.نمیدونم این چه گروه جدیدیه که باب شده این حرف رو میزنن.
سرکار هدی از پاسخهای شما متشکریم
[/]


حفظ قرآن از دستبردها!
" ما اين قرآن را كه مايه تذكر است نازل كرديم، و ما به طور قطع آن را حفظ خواهيم كرد" (إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ).
چنان نيست كه اين قرآن بدون پشتوانه باشد، و آنها بتوانند آفتاب وجودش را با گل بپوشانند و يا نور و شعاعش را با پف كردن خاموش كنند كه اين چراغى است كه ايزد آن را برافروخته است، و اين آفتابى است كه غروب و افول نخواهد داشت.
اين گروه اندك و ناتوان كه سهل است، اگر همه جباران و زورمندان و سياستمداران ستمگر و انديشمندان منحرف و رزم‏آوران جهان دست به دست هم بدهند كه نورش را خاموش كنند، توانايى نخواهند داشت، چرا كه خداوند حفظ و پاسدارى از آن را به عهده گرفته است.
در اينكه منظور از محافظت و پاسدارى قرآن در برابر چه امورى است، باز مفسران تفسيرهاى گوناگونى دارند:
1- بعضى گفته‏اند در برابر تحريف و تغيير و زياده و نقصان است.
2- بعضى ديگر گفته‏اند در برابر فنا و نابودى تا آخر جهان.
3- بعضى ديگر گفته‏اند در برابر منطقهاى گمراه كننده ضد قرآنى.
ولى اين تفاسير نه تنها با هم تضادى ندارند بلكه در مفهوم عام" إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ" داخلند چرا اين محافظت و پاسدارى را كه به صورت مطلق و به اصطلاح با حذف متعلق آمده است در يك بعد خاص محصور و محدودش كنيم.
حق اين است كه، خداوند طبق ظاهر آيه فوق وعده داده كه آن را از هر نظر حفظ و پاسدارى كند: محافظت از هر گونه تحريف و محافظت از فنا و نابودى و محافظت از سفسطه‏هاى دشمنان وسوسه‏گر.
اما اينكه بعضى از قدماى مفسرين احتمال داده‏اند كه منظور، محافظت شخص" پيامبر" است و ضمير" له" به پيامبر ص باز مى‏گردد، زيرا كلمه" ذكر" به شخص پيغمبر در بعضى از آيات قرآن (سوره طلاق آيه 10) اطلاق شده بسيار بعيد به نظر مى‏رسد.
زيرا در آيات قبل آيه مورد بحث كلمه" ذكر" صريحا به معنى" قرآن" آمده و اين آيه كه به دنبال آن آمده مسلما به همان معنى اشاره مى‏كند.
بحث در عدم تحريف قرآن
معروف و مشهور در ميان همه دانشمندان شيعه و اهل تسنن اينست كه هيچگونه تحريفى در قرآن روى نداده است، و قرآنى كه امروز در دست ماست درست همان قرآنى است كه بر پيامبر اكرم ص نازل شده، و حتى كلمه و حرفى از آن كم و زياد نگرديده است.
در ميان علماى بزرگ شيعه از قدماء و متاخرين از جمله كسانى را كه به اين حقيقت تصريح كرده‏اند دانشمندان زير را مى‏توان نام برد:
1- مرحوم شيخ طوسى كه به شيخ الطائفه معروف است، او در اول تفسير
معروفش (تبيان) بحث روشن و صريح و قاطعى در اين زمينه دارد.
2- سيد مرتضى كه از اعاظم علماى اماميه در قرن چهارم هجرى است.
3- رئيس المحدثين مرحوم صدوق محمد بن على بن بابويه او در بيان عقائد اماميه مى‏گويد:" اعتقاد ما اينست كه هيچگونه تحريفى در قرآن رخ نداده است".
4- مفسر بزرگ مرحوم طبرسى نيز در مقدمه تفسيرش بحث گويايى در اين زمينه دارد.
5- مرحوم كاشف الغطاء كه از بزرگان علماى متاخرين است.
6- مرحوم محقق يزدى در كتاب عروة الوثقى عدم تحريف قرآن را از جمهور مجتهدين شيعه نقل مى‏كند.
7- و نيز اين عقيده از بسيارى از بزرگانى ديگر مانند" شيخ مفيد" و شيخ بهايى"" قاضى نور اللَّه" و ساير محققين شيعه نقل شده است.
بزرگان و محققين اهل سنت نيز غالبا بر همين عقيده‏اند.
هر چند وقوع تحريف در قرآن از بعضى از محدثين شيعه و اهل سنت كه اطلاعات ناقصى در باره قرآن داشته‏اند نقل شده كه با روشنگرى بزرگان دانشمندان دو مذهب اين عقيده ابطال و به دست فراموشى سپرده شده است.
تا آنجا كه مرحوم سيد مرتضى در جواب" المسائل الطرابلسيات" مى‏گويد:" صحت نقل قرآن آن قدر واضح و روشن است كه مانند اطلاع ما از شهرهاى معروف دنيا و حوادث بزرگ تاريخى و كتب مشهور و معروف است".
آيا فى المثل هيچكس مى‏تواند در وجود شهرهايى همچون مكه و مدينه و يا همچون لندن و پاريس شك كند هر چند هرگز به هيچيك از اين شهرها مسافرت نكرده باشد؟! و آيا كسى مى‏تواند مساله حمله مغول را به ايران و يا انقلاب كبير فرانسه و يا جنگ جهانى اول و دوم را منكر شود؟! چرا نمى‏تواند بخاطر اينكه همه اينها بتواتر بما رسيده است، آيات قرآن نيز همين گونه است به شرحى كه بعدا بيان خواهيم كرد.
و اگر افراد مغرضى خواسته‏اند براى تفرقه ميان شيعه و اهل تسنن اعتقاد به تحريف را به شيعه نسبت دهند دليل بر باطل بودن ادعايشان كتب بزرگ علماى تشيع است.
اين عجيب نيست كه فردى همچون" فخر رازى"- كه مى‏دانيم در مسائل مربوط به" شيعه" حساسيت و تعصب خاصى دارد- در ذيل آيه مورد بحث- بگويد اين آيه (إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ) دليل بر ابطال قول شيعه است كه قائل به تغيير و زياده و نقصان در قرآن شده‏اند! صريحا بايد گفت: اگر منظور او، بزرگان و محققان شيعه است كه هيچيك چنين اعتقادى را نداشته و ندارند، و اگر منظور وجود قول ضعيفى در اين زمينه در ميان شيعه است، نظير آن در ميان اهل سنت نيز وجود دارد كه نه آنها به آن اعتنا كرده‏اند و نه ما.
محقق معروف" كاشف الغطاء" در كتابش كشف الغطاء چنين مى‏گويد:
لا ريب انه (اى القرآن) محفوظ من النقصان بحفظ الملك الديان كما دل عليه صريح القرآن و اجماع العلماء فى كل زمان و لا عبرة بنادر:
" شك نيست كه قرآن از هر گونه كمبود (و تحريف) در پرتو حفظ خداوند محفوظ مانده است، همانگونه است كه صريح قرآن و اجماع علما در هر عصر و زمان به اين امر گواهى مى‏دهد و مخالفت افراد نادرى اصلا قابل ملاحظه نيست (تفسير آلاء الرحمن صفحه 35).
تاريخ اسلام از اينگونه نسبتهاى ناروا كه سرچشمه‏اى جز تعصب ندارد فراوان ديده است، و ما مى‏دانيم عامل پيدايش قسمتى از اين سوء تفاهمها دشمنانى
بوده‏اند كه به اينگونه مسائل دامن مى‏زدند و سعى داشتند كه هرگز وحدتى ميان صفوف مسلمين برقرار نشود.
كار به آنجا رسيده كه نويسنده معروف حجازى" عبد اللَّه على القصيمى" در كتاب خود" الصراع" ضمن مذمت از شيعه مى‏گويد:
" شيعه‏ها همواره از دشمنان مساجد بوده‏اند! و به همين دليل كسى كه در شهرهاى شيعه‏نشينى حركت كند از شمال تا به جنوب، و از شرق تا به غرب! كمتر مسجد مى‏بيند! «1».
خوب فكر كنيد ما از شمارش اينهمه مساجد در خيابانها و كوچه‏ها و بازارها و حتى پس كوچه‏ها در شهرهاى شيعه‏نشين خسته مى‏شويم، گاهى آن قدر مسجد در يك نقطه زياد است كه صداى عده‏اى بلند مى‏شود و مى‏گويند بس است بيائيد به كارهاى ديگر بپردازيم، ولى با اينحال مى‏بينيم كه نويسنده معروفى با اين صراحت سخنى مى‏گويد كه براى ما كه در اين مناطق زندگى مى‏كنيم تنها اسباب خنده است، بنا بر اين از نسبت دادن فخر رازى نيز نبايد زياد تعجب كرد.
دلائل عدم تحريف قرآن:
1- در مورد عدم تحريف قرآن دلائل فراوانى در دست داريم كه از همه روشنتر، بعد از آيه فوق و بعضى ديگر از آيات قرآن، سير تاريخى اين كتاب بزرگ آسمانى است.
مقدمة اين نكته لازم به يادآورى است كه آن اقليت ضعيفى كه احتمال تحريف قرآن را داده‏اند تنها در مورد كم شدن آنست و گر نه احدى اين احتمال
را نداده كه بر قرآن موجود چيزى افزوده شده باشد (دقت كنيد).
از اين كه بگذريم اگر به اين موضوع دقت كنيم كه قرآن براى مسلمانان همه چيز بوده قانون اساسى، دستور العمل زندگى، برنامه حكومت، كتاب مقدس آسمانى، و رمز عبادت، روشن مى‏شود كه اصولا كم و زياد در آن امكان نداشته است.
قرآن كتابى بود كه مسلمانان نخستين همواره در نمازها، در مسجد، در خانه، در ميدان جنگ، بهنگام روبرو شدن با دشمنان و بعنوان استدلال بر حقانيت مكتب از آن استفاده مى‏كردند حتى از تواريخ اسلامى استفاده مى‏شود كه تعليم قرآن را مهر زنان قرار مى‏دادند!، و اصولا تنها كتابى كه در همه محافل مطرح بوده و هر كودكى را از آغاز عمر با آن آشنا مى‏كردند و هر كس ميخواست درسى از اسلام به خواند آن را به او تعليم مى‏دادند همين قرآن مجيد بود.
آيا با چنين وضعى كسى احتمال مى‏دهد كه دگرگونى در اين كتاب آسمانى رخ دهد، بخصوص اينكه ما در آغاز جلد اول همين تفسير ثابت كرديم كه قرآن به صورت يك مجموعه با همين شكل فعلى در عصر خود پيامبر جمع‏آورى شده بود، و مسلمانان سخت به ياد گرفتن و حفظ آن اهميت مى‏دادند، و اصولا شخصيت افراد در آن عصر تا حد زيادى به اين شناخته مى‏شد كه چه اندازه از آيات قرآن را حفظ كرده بودند.
عدد حافظان قرآن به اندازه‏اى زياد بود كه در تواريخ مى‏خوانيم در يكى از جنگها كه زمان ابو بكر واقع شد چهارصد نفر از قاريان قرآن به قتل رسيدند «1».
و در داستان" بئر معونه" (يكى از آباديهاى نزديك مدينه) و جنگى كه در آن منطقه در حيات پيامبر ص اتفاق افتاد مى‏خوانيم كه جمع كثيرى از قاريان قرآن از اصحاب پيامبر در حدود 70 نفر شربت شهادت نوشيدند .
از اينها و نظائر اينها روشن مى‏شود كه حافظان و قاريان و معلمان قرآن آن قدر زياد بودند كه تنها در يك ميدان جنگ اين تعداد از آنها شربت شهادت نوشيدند.
و بايد چنين باشد چرا كه گفتيم قرآن فقط قانون اساسى براى مسلمانان نبود، بلكه همه چيز آنها را تشكيل مى‏داد، مخصوصا در آغاز اسلام هيچ كتابى جز آن نداشتند و تلاوت و قرائت و حفظ و تعليم و تعلم مخصوص به قرآن بود.
قرآن يك كتاب متروك در گوشه خانه و يا مسجد كه گرد و غبار فراموشى روى آن نشسته باشد نبود تا كسى از آن كم يا بر آن بيافزايد.
مساله حفظ قرآن بعنوان يك سنت و يك عبادت بزرگ هميشه در ميان مسلمانان بوده و هست، حتى پس از آنكه قرآن به صورت يك كتاب تكثير شد و در همه جا پخش گرديد و حتى بعد از پيدايش صنعت چاپ كه سبب شد اين كتاب بعنوان پرنسخه‏ترين كتاب در كشورهاى اسلامى چاپ و نشر گردد، باز مساله حفظ قرآن بعنوان يك سنت ديرينه و افتخار بزرگ موقعيت خود را حفظ كرد، بطورى كه در هر شهر و ديار هميشه جمعى حافظ قرآن بوده و هست.
هم اكنون در حجاز و بعضى ديگر از كشورهاى اسلامى مدارسى بعنوان مدرسه تحفيظ القرآن الكريم يا نامهاى ديگر وجود دارد كه برنامه شاگردان آن در درجه اول مساله حفظ قرآن است.
در ملاقاتى كه در سفر مكه با رؤساى اين مدارس در آن شهر مقدس روى داد معلوم شد گروه بسيار زيادى از پسران و دختران جوان در مكه در اين مدارس نام‏نويسى كرده و مشغول تحصيل هستند.
يكى از مطلعين مى‏گفت هم اكنون در كشور پاكستان در حدود يك ميليون و پانصد هزار نفر حافظ قرآن وجود دارد! يكى از شرائط امتحان ورودى دانشگاه اسلامى الازهر مصر (طبق نقل دائرة المعارف فريد وجدى) حفظ تمام قرآن است كه از چهل نمره حد اقل بايد بيست نمرده بگيرند!.
كوتاه سخن اينكه سنت حفظ قرآن از عصر پيامبر ص و به دستور و تاكيد خود آن حضرت كه در روايات زيادى وارد شده در تمام قرون و اعصار ادامه داشته است.
آيا با چنين وضعى هيچگونه احتمالى در مورد تحريف قرآن امكان پذير است؟!.
2- علاوه بر همه اينها مساله" نويسندگان وحى" است، يعنى كسانى كه بعد از نزول آيات قرآن بر پيامبر آن را ياد داشت مى‏كردند كه عدد آنها را از چهارده نفر تا چهل و سه نفر نوشته‏اند.
ابو عبد اللَّه زنجانى در كتاب ذيقيمت خود" تاريخ قرآن" اينچنين مى‏گويد (كان للنبى كتابا يكتبون الوحى و هم ثلاثة و اربعون اشهرهم الخلفاء الاربعة و كان الزمهم للنبى زيد بن ثابت و على بن ابى طالب عليه السلام):
" پيامبر ص نويسندگان متعددى داشت كه وحى را يادداشت مى‏كردند و آنها چهل و سه نفر بودند كه از همه مشهورتر خلفاى چهار گانه نخستين بودند، ولى بيش از همه زيد بن ثابت و امير مؤمنان على بن ابى طالب ع ملازم پيامبر در اين رابطه بودند .
كتابى كه اينهمه نويسنده داشته چگونه ممكن است دست تحريف كنندگان به سوى آن دراز شود؟!
3- دعوت همه پيشوايان اسلام به قرآن موجود- قابل توجه اينكه بررسى كلمات پيشوايان بزرگ اسلام نشان مى‏دهد كه از همان آغاز اسلام همه يك زبان مردم را به تلاوت و بررسى و عمل به همين قرآن موجود دعوت مى‏كردند، و اين خود نشان مى‏دهد كه اين كتاب آسمانى بصورت يك مجموعه دست نخورده در همه قرون از جمله قرون نخستين اسلام بوده است.
سخنان على ع در نهج البلاغة گواه زنده اين مدعا است:
در خطبه 133 مى‏خوانيم
و كتاب اللَّه بين اظهركم، ناطق لا يعيا لسانه، و بيت لا تهدم اركانه، و عز لا تهزم اعوانه:
" كتاب خدا در ميان شما است، سخنگويى است كه هرگز زبانش به كندى نمى‏گرايد، و خانه‏اى است كه هيچگاه ستونهايش فرو نمى‏ريزد، و مايه عزت است آن چنان كه يارانش هرگز مغلوب نمى‏شوند". در خطبه 176 مى‏فرمايد:
و اعلموا ان هذا القران هو الناصح الذى لا يغش و الهادى الذى لا يضل:
" بدانيد كه اين قرآن نصيحت كننده‏اى است كه هرگز در نصيحت خود غش و خيانت نمى‏كند، و هدايت كننده‏اى است كه هيچگاه گمراه نمى‏سازد.
و نيز در" همين خطبه" مى‏خوانيم:
و ما جالس هذا القرآن احد الا قام عنه بزيادة او نقصان: زيادة من هدى، او نقصان من عمى:
" هيچكس با اين قرآن همنشين نمى‏شود مگر اينكه از كنار آن با فزونى يا نقصان برمى‏خيزد:
فزونى در هدايت و نقصان از گمراهى"!.
در دنباله همين خطبه باز مى‏خوانيم:"
ان اللَّه سبحانه لم يعظ احدا بمثل هذا القرآن، فانه حبل اللَّه المتين و سببه الامين:
" خداوند پاك احدى را بمانند اين قرآن اندرز نداده است، چرا كه اين ريسمان محكم الهى است، وسيله مطمئن او است".
و در خطبه 198 مى‏خوانيم:"
ثم انزل عليه الكتاب نورا لا تطفا مصابيحه، و سراجا لا يخبو توقده، ... و منهاجا لا يضل نهجه ... و فرقانا لا يخمد برهانه:
" سپس خداوند كتابى بر پيامبرش نازل كرد كه نورى است خاموش‏نشدنى، و چراغ پرفروغى است كه به تاريكى نمى‏گرايد، طريقه‏اى است كه رهروانش گمراه نمى‏شوند، و مايه جدايى حق از باطل است كه برهانش خاموش نمى‏گردد".
مانند اين تعبيرات در سخنان على ع و ساير پيشوايان دين فراوان است.
آيا اگر فرض كنيم دست تحريف به دامن اين كتاب آسمانى دراز شده بود امكان داشت اينگونه به سوى آن دعوت بشود؟ و به عنوان راه و روش و وسيله جدايى حق از باطل و نورى كه هرگز خاموش نمى‏شود و چراغى كه به خاموشى نمى‏گرايد و ريسمان محكم خدا و سبب امين و مطمئن او معرفى گردد؟
4- اصولا پس از قبول خاتميت پيامبر ص و اينكه آئين اسلام آخرين آئين الهى است و رسالت قرآن تا پايان جهان برقرار خواهد بود چگونه مى‏توان باور كرد كه خدا اين يگانه سند اسلام و پيامبر خاتم را پاسدارى نكند؟! آيا تحريف قرآن با جاودانگى اسلام طى هزاران سال و تا پايان جهان مفهومى مى‏تواند داشته باشد؟! 5- روايات ثقلين كه با طرق معتبر و متعدد از پيامبر ص نقل شده خود دليل ديگرى بر اصالت قرآن، و محفوظ بودن آن از هر گونه دگرگونى است، زيرا طبق اين روايات پيامبر مى‏فرمايد:" من از ميان شما مى‏روم و دو چيز گرانمايه را براى شما بيادگار مى‏گذارم: نخست قرآن، و ديگرى اهل بيت من است كه اگر دست از دامن اين دو برنداريد هرگز گمراه نخواهيد شد".
آيا اين تعبير در مورد كتابى كه دست تحريف به دامان آن دراز شده مى‏تواند صحت داشته باشد؟.
6- علاوه بر همه اينها قرآن بعنوان يك معيار سنجش مطمئن اخبار صدق و كذب به مسلمانان معرفى شده و در روايات زيادى كه در منابع اسلامى آمده مى‏خوانيم كه در صدق و كذب هر حديثى شك كرديد آن را به قرآن عرضه كنيد، هر حديثى موافق قرآن است حق است و هر حديثى مخالف آن است نادرست! اگر فرضا تحريفى در قرآن حتى بصورت نقصان رخ داده بود، هرگز ممكن نبود به عنوان معيار سنجش حق از باطل و حديث درست از نادرست معرفى گردد.
روايات تحريف
مهمترين دستاويزى كه بعضى براى مساله تحريف بدست آورده‏اند روايات مختلفى است كه بر اثر عدم درك مفهوم واقعى آن، و يا عدم بررسى سند آنها چنين سوء تعبيرى به وجود آمده است.
اين روايات بر چند گونه است:
1- قسمتى از اين روايات، رواياتى است كه مى‏گويد على ع بعد از وفات پيامبر ص به جمع‏آورى قرآن پرداخت، و هنگامى كه آن را جمع كرد و بر گروهى از صحابه كه اطراف مقام خلافت را گرفته بودند عرضه فرمود، آنها از آن استقبال نكردند و على ع گفت ديگر آن را نخواهيد ديد!.
ولى با دقت در همين روايات روشن مى‏شود كه قرآن نزد على ع با ديگر قرآنها ابدا تفاوت نداشت بلكه اين تفاوت در سه چيز بود: نخست اينكه آيات و سوره‏ها به ترتيب نزول تنظيم شده بود، و ديگر اينكه شان نزول هر آيه و سوره در كنار آن قيد شده بود، سومين امتياز اينكه تفسيرهايى كه از پيامبر ص شنيده بود و همچنين آيات ناسخ و منسوخ در آن درج شده بود.
بنا بر اين قرآنى كه على ع به جمع‏آورى آن پرداخت چيزى جز اين قرآن نبود و مازادش" تفسيرها" و" تاويلها" و" شان نزولها" و" تميز ناسخ و منسوخ" و مانند آن بوده است، و به تعبير ديگر هم قرآن بود، و هم تفسير اصيل قرآن.
در كتاب سليم بن قيس مى‏خوانيم: ان امير المؤمنين (ع) لما راى غدر الصحابة و قلة وفائهم لزم بيته، و اقبل على القرآن، فلما جمعه كله، و كتابه بيده، و تاويله الناسخ و المنسوخ، بعث اليه ان اخرج فبايع، فبعث اليه انى مشغول فقد آليت على نفسى لا ارتدى بردائى الا لصلاة حتى اؤلف القرآن و اجمعه «1»:" هنگامى كه امير مؤمنان على ع بى وفايى صحابه را مشاهده كرد خانه را ترك نگفت، و به قرآن روى آورد، و مشغول جمع‏آورى همه قرآن، و نوشتن آن با دست خود شد، و حتى تاويل و ناسخ و منسوخ آن را جمع آورى فرمود، در اين هنگام به سراغ امام فرستادند كه از خانه بيرون آى و بيعت كن! او در پاسخ پيغام فرستاد كه من مشغولم، سوگند ياد كرده‏ام كه عبا بر دوش نگيرم مگر براى نماز تا همه قرآن را گرد آورى كنم.
2- قسمتى ديگر از اين روايات رواياتى است كه اشاره به تحريف معنوى قرآن مى‏كند.
زيرا مى‏دانيم تحريف بر سه گونه است:" تحريف لفظى" و" تحريف معنوى"و" تحريف عملى".
منظور از تحريف لفظى آنست كه در الفاظ و عبارات قرآن كم و زياد و تغيير داده شود (اين همان چيزى است كه ما و همه محققان اسلام آن را شديدا انكار مى‏كنيم).
ولى" تحريف معنوى" آنست كه آيه‏اى را آن چنان معنى و تفسير كنند كه خلاف مفهوم واقعى آن باشد. و نيز" تحريف عملى" آنست كه آن را بر خلاف عمل كنند.
مثلا در تفسير على بن ابراهيم از" ابو ذر" چنين مى‏خوانيم: هنگامى كه آيه يَوْمَ تَبْيَضُّ وُجُوهٌ وَ تَسْوَدُّ وُجُوهٌ (آل عمران 106) نازل شد پيامبر ص فرمود روز قيامت از مردم سؤال مى‏كنند كه با ثقلين (قرآن و عترت پيامبر) چه كرديد؟ مى‏گويند: اما الاكبر فحرفناه، و نبذناه و راء ظهورنا ...:
" ما ثقل اكبر (قرآن) را تحريف كرديم و پشت سر انداختيم «1» پيداست كه منظور از تحريف در اينجا همان دگرگون ساختن مفهوم قرآن و پشت سر انداختن آنست.
3- قسمت ديگرى از اين روايات رواياتى است كه قطعا مجعول است و براى بى‏اعتبار ساختن قرآن بدست دشمنان و منحرفان يا افراد نادان ساخته و پرداخته شده است.
مانند روايات متعددى كه از احمد بن محمد بن سيارى نقل شده است كه عدد اين روايات به صد و هشتاد و هشت روايت! بالغ مى‏شود «2» و مرحوم حاجى نورى در كتاب" فصل الخطاب" فراوان از او نقل كرده است.
" سيارى" راوى اين احاديث به گفته بسيارى از بزرگان علم رجال كسى بوده است فاسد المذهب، غير قابل اعتماد، و ضعيف الحديث، و به گفته بعضى، اهل غلو، منحرف، معروف به تناسخ و كذاب بوده، و به گفته كشى صاحب رجال معروف، امام جواد ع در نامه خود ادعاهاى سيارى را باطل و بى اساس خواند.
البته روايات تحريف منحصر به سيارى نيست ولى قسمت مهمش به او بر مى‏گردد!.
در ميان اين روايات مجعول روايات مضحكى ديده مى‏شود كه هر كس مختصر اهل مطالعه باشد فورا به فساد آن پى مى‏برد.
مانند روايتى كه مى‏گويد در آيه 3 سوره نساء و إِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا فِي الْيَتامى‏ فَانْكِحُوا ما طابَ لَكُمْ مِنَ النِّساءِ) در ميان شرط و جزا بيش از يك سوم قرآن ساقط شده است!!! در حالى كه ما در تفسير سوره نساء گفتيم كه شرط و جزاء در آيه فوق كاملا يا يكديگر مربوطند و حتى يك كلمه در ميان اين دو اسقاط نشده است.
بعلاوه بيش از يك سوم قرآن حد اقل معادل چهارده جزء قرآن مى‏شود! اين بسيار خنده‏آور است كه كسى ادعا كند قرآن با آن همه نويسندگان و كتاب وحى و آن همه حافظان و قاريان از زمان پيامبر ص به بعد چهارده جزاش بر باد رفته و كسى آگاه نشده؟ اين دروغگويان و دروغ‏پردازان توجه به اين واقعيت تاريخى نكرده‏اند كه قرآن كه قانون اساسى و همه چيز مسلمانان را از آغاز تشكيل مى‏داد، شب و روز در همه خانه‏ها و مساجد تلاوت مى‏شد، چيزى نبود كه حتى يك كلمه آن را بتوان اسقاط كرد تا چه رسد به چهارده جزء! دروغى به اين بزرگى دليل روشنى بر ناشى‏گرى جاعلان اينگونه احاديث است.
بسيارى از بهانه‏جويان در اينجا به سراغ كتاب" فصل الخطاب" كه در بالا اشاره كرديم (نوشته مرحوم حاجى نورى) مى‏روند كه در زمينه تحريف نگاشته است.
ولى اين كتاب علاوه بر اينكه با توجه به آنچه در بالا گفتيم وضعش روشن مى‏شود، مرحوم حاج شيخ آقا بزرگ تهرانى كه شاگرد مبرز مرحوم حاجى نورى است در شرح حال استادش در جلد اول" مستدرك الوسائل" مى‏گويد:
اما در مورد كتاب" فصل الخطاب" كرارا از استادم شنيدم ميفرمود مطالبى كه در فصل الخطاب است عقيده شخصى من نيست، بلكه اين كتاب را براى طرح بحث و اشكال نوشتم، و اشارتا عقيده خودم راجع به عدم تحريف را آورده‏ام، و بهتر بود نام كتاب را" فصل الخطاب فى عدم تحريف الكتاب" مى‏گذاردم.
سپس مرحوم" محدث تهرانى" مى‏گويد:" ما از نظر عمل روش استاد خودمان را به خوبى مى‏ديديم كه هيچگونه وزن و ارزشى براى اخبار تحريف قائل نبود، بلكه آنها را از اخبارى مى‏دانست كه بايد بر ديوار كوبند، تنها كسى مى‏تواند نسبت تحريف را به استاد ما بدهد كه به مرام و عقيده او آشنا نبوده است".
آخرين سخن اينكه آنها كه نمى‏توانستند و يا كه نمى‏خواستند عظمت اين كتاب آسمانى را براى مسلمانان احساس كنند كوشش كردند كه با اينگونه خرافه‏ها و اباطيل قرآن را از اصالت بيندازند، و دستهاى زيادى در گذشته و امروز در اين زمينه كار كرده و مى‏كند.
چندى قبل در جرايد خوانديم چاپ جديدى از قرآن وسيله ايادى اسرائيل و صهيونيسم منتشر شده كه آيات فراوانى از آن را تغيير داده‏اند، ولى آنها كور خوانده بودند، دانشمندان اسلامى بزودى از اين توطئه دشمن آگاه شدند، و آن نسخه‏ها را جمع‏آورى كردند، اين دشمنان سياه دل نمى‏دانستند كه حتى اگر يك نقطه از قرآن تغيير يابد مفسران و حافظان و قاريان قرآن فورا آگاه خواهند شد.
آنها مى‏خواهند نور خدا را خاموش كنند، ولى هرگز نمى‏توانند" يُرِيدُونَ أَنْ يُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ يَأْبَى اللَّهُ إِلَّا أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ (توبه آيه 32)

هدی;335406 نوشت:
يعني بنظر شما اگر انسان اراده كند مي تواند در حافظه ي ديگران دست ببرد ؟

با سلام.
لازم نیست تحریف قرآن ناشی از اراده شخص بخصوصی باشد.
تحریف می تواند ناشی از فراموشی همان حافظان قرآن باشد. مگر اینکه با نظارت خود پیامبر تمام آیات قرآن به صورت همین کتاب امروزی درآورده شده باشد. در غیر این صورت امکان تحریف وجود دارد.
هدی;335420 نوشت:
قرآني هم كه حضرت امير (ع) بنا به دستور پيامبر (ص) (1) جمع نمودند همين قرآن موجود به انضمام شان نزولها و ترتيب نزول بود و جوانب كلي آيات به گونه‌اي كه آيه، محدود و مختص به زمان يا مكان يا شخص خاصي نگردد، در اين مصحف روشن شده است.(2)به دليل اينكه شان نزول برخي آيات در مذمت برخي صحابه بود ، مورد پذيرش برخي از صحابه قرار نگرفت(3) نه اينكه امام علي (ع) چيزي به قرآن افزوده باشند يا بعدا صحابه چيزي از قران كم نموده باشند . لذا قطعا قرآن در زمان رسول اكرم (ص) جمع شد . در زمان عثمان هم صرفا عثمان مردم را بر يك قرائت واحد جمع نمود نه اينكه قرآن را جمع كرده باشد . (4)

دقیقا بحث سر همین مورد است. لطفا جمع آوری قرآن توسط خود پیامبر را با سند تاریخی یا حدیثی ( از خود پیامبر ) ثابت کنید.
می دانیم قرآن پیوسته در حال نزول بود. به طوریکه حتی در آخرین آیه ای که بر پیامبر نازل شد اختلاف نظر وجود دارد. یعنی حتی بر خود پیامبر هم روشن نبود که آخرین آیه قرآن کدام است؟ این نشان می دهد که اگر عمر پیامبر بیش از اینها هم بود آیات بیشتری نازل می شد. لذا منطقی و معقول است که خود پیامبر نسبت به جمع کردن کتاب به شکل امروزی اقدام نکند. چرا که هر لحظه باید ترتیب آنها را تغییر می داد و آیه جدید را می گنجانید. اگر خود پیامبر نسبت به آخرین آیه قرآن علم داشت پس لطفا قولی از ایشان با سند معتبر بیاورید.
مطلب دیگر اینکه کاتبان قرآن هم اشخاص موجهی نبودند. بلکه صرفا افرادی بودند که قادر به نوشتن بودند. در میان آنها معاویه ابن ابی سفیان هم دیده می شود. کاتب دیگری که الان اسمش یادم نیست به خاطر اینکه یکی از آیات قرآن را ( تبارک الله احسن الخالقین ) از خود می دانست نسبت به پیامبر کافر شد.
و من الله توفیق

[="Tahoma"][="Green"]بسم الله الرحمن الرحیم.
سلام.

شریعت عقلانی;335929 نوشت:
لازم نیست تحریف قرآن ناشی از اراده شخص بخصوصی باشد. تحریف می تواند ناشی از فراموشی همان حافظان قرآن باشد. مگر اینکه با نظارت خود پیامبر تمام آیات قرآن به صورت همین کتاب امروزی درآورده شده باشد. در غیر این صورت امکان تحریف وجود دارد.

بزرگوار شما الان داری احتمال تحریف میدی یا یقین داری و استدلال هم داری؟[/]

شریعت عقلانی;335929 نوشت:
با سلام.
لازم نیست تحریف قرآن ناشی از اراده شخص بخصوصی باشد.
تحریف می تواند ناشی از فراموشی همان حافظان قرآن باشد. مگر اینکه با نظارت خود پیامبر تمام آیات قرآن به صورت همین کتاب امروزی درآورده شده باشد. در غیر این صورت امکان تحریف وجود دارد.

دقیقا بحث سر همین مورد است. لطفا جمع آوری قرآن توسط خود پیامبر را با سند تاریخی یا حدیثی ( از خود پیامبر ) ثابت کنید.
می دانیم قرآن پیوسته در حال نزول بود. به طوریکه حتی در آخرین آیه ای که بر پیامبر نازل شد اختلاف نظر وجود دارد. یعنی حتی بر خود پیامبر هم روشن نبود که آخرین آیه قرآن کدام است؟ این نشان می دهد که اگر عمر پیامبر بیش از اینها هم بود آیات بیشتری نازل می شد. لذا منطقی و معقول است که خود پیامبر نسبت به جمع کردن کتاب به شکل امروزی اقدام نکند. چرا که هر لحظه باید ترتیب آنها را تغییر می داد و آیه جدید را می گنجانید. اگر خود پیامبر نسبت به آخرین آیه قرآن علم داشت پس لطفا قولی از ایشان با سند معتبر بیاورید.
مطلب دیگر اینکه کاتبان قرآن هم اشخاص موجهی نبودند. بلکه صرفا افرادی بودند که قادر به نوشتن بودند. در میان آنها معاویه ابن ابی سفیان هم دیده می شود. کاتب دیگری که الان اسمش یادم نیست به خاطر اینکه یکی از آیات قرآن را ( تبارک الله احسن الخالقین ) از خود می دانست نسبت به پیامبر کافر شد.
و من الله توفیق


پست 121 را مطالعه کنید.پاسخ آنجا داده شده.

عــــلی;335930 نوشت:
بزرگوار شما الان داری احتمال تحریف میدی یا یقین داری و استدلال هم داری؟

با سلام.
احتمال می دهم. قرآن مثل هر کتاب دیگری در آن زمان می تواند در معرض تحریف قرار بگیرد. لذا کسانی که می گویند قرآن تحریف نمی شود باید این احتمال را به صفر برسانند.

باغ بهشت;335932 نوشت:
پست 121 را مطالعه کنید.پاسخ آنجا داده شده.

التفات نفرمودید عزیز.
پست بنده در پاسخ به همان پست 121 بود.
این هم پست 121 :
هدی;335420 نوشت:
جمع قرآن يقينا در زمان حيات رسول خدا (ص) انجام گرفت دلايل بسياري بر اين امر مي توان ارائه نمود از جمله : - عقل :آيا معقول است که رسول خدا که آنقدر در نگهداري و فهم دقيق آيات کوشا بودند به حدي که قبل از نزول برخي آيات خود را به سختي آماده دريافت آن مي نمودند و لذا خداوند آيه ذيل را نازل فرمود : (لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسَانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ ، إنَّ عَلَيْنَا جَمْعَهُ وَقُرْآنَهُ) سوره قيامت آيات 16 و 17 . زبانت را به خاطر عجله براي خواندن آن ( قرآن ) حرکت مده ؛ چرا که جمع کردن و خواندن آن بر عهده ماست . و کسي که مي داند که قرآن به زودي محور فرهنگ اسلامي تا روز قيانت خواهد شد ، چگونه مي توان تصور کرد که او قرآن را رها کند؟ - حديث ثقلين : لازمه اين روايت ، مکتوب بودن تمام قرآن در زمان ابلاغ اين روايت بوده است -نوشتن قرآن به دست کاتبان وحي : همين مطلب دلالت دارد بر اينکه قرآن در زمان زندگاني رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم بدون توجه به آن رها نشده است . قرآني هم كه حضرت امير (ع) بنا به دستور پيامبر (ص) (1) جمع نمودند همين قرآن موجود به انضمام شان نزولها و ترتيب نزول بود و جوانب كلي آيات به گونه‌اي كه آيه، محدود و مختص به زمان يا مكان يا شخص خاصي نگردد، در اين مصحف روشن شده است.(2)به دليل اينكه شان نزول برخي آيات در مذمت برخي صحابه بود ، مورد پذيرش برخي از صحابه قرار نگرفت(3) نه اينكه امام علي (ع) چيزي به قرآن افزوده باشند يا بعدا صحابه چيزي از قران كم نموده باشند . لذا قطعا قرآن در زمان رسول اكرم (ص) جمع شد . در زمان عثمان هم صرفا عثمان مردم را بر يك قرائت واحد جمع نمود نه اينكه قرآن را جمع كرده باشد . (4)

و سوال بنده :
شریعت عقلانی;335929 نوشت:
دقیقا بحث سر همین مورد است. لطفا جمع آوری قرآن توسط خود پیامبر را با سند تاریخی یا حدیثی ( از خود پیامبر ) ثابت کنید.

سوال دیگر :
حدیث ثقلین در چه تاریخی ایراد شد؟ آیا پس از آخرین آیه نازل شده بود؟ اگر قبل از آن بود نمی توان واژه کتاب را در حدیث تعبیر به همین کتاب قرآن امروزی کرد.

[=&quot]روشهای حفاظتی آیات قرآن و جمع آوری آن توسط شخص پیامبر(ص) – دلایل نقلی جمع قرآن توسط بعضی از صحابه در زمان پیامبر(ص) از منابع اهل سنت[/]
[=&quot] [/]

[=&quot]1-در صحیح نسایی از ابن عمر روایت کرده است که گفت:[/]

[=&quot]من قرآن را جمع نمودم و همه شب می خواندم ، تا به گوش پیامبر(ص) رسید ، ایشان فرمود:[/]

[=&quot]قران را در عرض یک ماه بخوان (نقل از تفسیر المیزان ج12- ص 174)[/]

[=&quot] [/]

[=&quot]2- در الاتقان سیوطی از ابن ابی داوود ، بسند حسن از محمد بن کعب روایت کرده است که گفت:[/]

[=&quot]قرآن در زمان رسول خدا(ص) به دست 5 نفر از انصار یعنی «معاذبن جبل و عباده ابن صامتو ابی ابن کعب و ابوالدرداء و ابوایوب انصاری » جمع آوری شد.(همان)[/]

[=&quot] [/]

[=&quot]3- در همان کتاب از بیهقی در کتاب مدخل از ابن سیرین روایت کرده که گفت:[/]

[=&quot]در عهد رسول خدا(ص) قرآن را چهار نفر جمع آوری کردند که در آنها اختلافی نیست و آنان عبارتند بودند از معاذ بن جبل ، ابی بن کعب ،ابوزید و دو نفر دیگر... (همان)[/]

[=&quot] [/]

[=&quot]4- باز هم در همان کتاب از بیهقی و از ابن ابی داوود از شعبی روایت کرده که گفت: قرآن در عهد رسول الله(ص) را 6 نفر جمع کردند « ابوزید، معاذ، ابودرداء، سعید بن عبید ، ابی وزید ،مجمع بن حدث»... (همان)[/]

[=&quot] [/]

[=&quot]5- از جمله جمع آوری قرآن توسط یک زن در عصر پیامبر(ص) دلیل دیگری می باشد بر جمع قرآن در زمان حیات پیامبر(ص) ، زنی به نام « ام ورقه بنت عبدالله بن حارث » که تمام قرآن را جمع آوری کرده و پیامبر(ص) آنرا شهید نامید ،چون ثواب شهادت و کمک به رزمندگان را دوست داشت ، ولی حضرت(ص) فرمود با جمع قرآن و حفظ آن ثواب شهادت را برای تو آماده شده است.[/]

[=&quot](الاتقان سیوطی –نوع20-ج1- ص125 ، شناخت قرآن نجمی و هریسی –ص224)[/]

[=&quot] [/]

[=&quot]6- زید بن ثابت می گوید : ما در حضور پیامبر (ص) بودیم و قرآن را از رقعه ها و ورق پاره ها در یک جا تدوین و جمع آوری می نمودیم.[/]

[=&quot](شناخت قرآن نجمی و هریسی – ص245)[/]

[=&quot] اهتمام پيامبر اكرم‏(ص)و صحابه دلیلی بر پيراستگي قرآن از تحريف[/]

[=&quot]
[/][=&quot] اهتمام پيامبر اكرم‏صلي الله عليه و آله و سلم به حفظ و ضبط قرآن از مسلّمات تاريخي است. آن حضرت‏صلي الله عليه و آله و سلم هنگام دريافت وحي به لحاظ اشتياق وافر به فراگيري آنها به تكرار آيات مي‏پرداخت و بدين جهت، آيات شريفه ﴿لاتحرك به لسانك لتعجل به ٭ إن علينا جمعه و قرءانه ٭ فاذا قرأنهُ فاتّبع قرءانَهُ ٭ ثم إن علينا بيانه﴾( قيامت، آيات 19 ـ 16[/][=&quot].[/][=&quot]) نازل شد و ضمن اطمينان دادن به ايشان براي ضبط قرآن، از آن حضرت خواسته شد تا زبان خود را هنگام دريافت وحي به حركت درنياورد؛ چنان‏كه در سوره «اعلي» بر صيانت تكويني آن حضرت‏صلي الله عليه و آله و سلم نسبت به فراموشي قرآن تأكيد كرده است؛ ﴿سنقرئك فلاتنسي﴾( اعلي، آيه 6[/][=&quot].[/][=&quot])[/]


[=&quot] پيامبر اكرم‏صلي الله عليه و آله و سلم پس از دريافت وحي و بدون فوت وقت، كاتبان وحي را فرامي‏خواند و آيات نازل شده توسط آنان نگاشته مي‏شد كه در اسناد تاريخي، نام بيش از سي تن از اين كاتبان برشمرده شده است[/][=&quot]. [/]

[=&quot] آن حضرت‏صلي الله عليه و آله و سلم افزون بر تشويق مسلمانان بر كتابت قرآن، آنان را به حفظ قرآن ترغيب مي‏كرد و صدور دهها روايت در اين‏باره و نيز وجود صدها حافظ قرآن در زمان حيات پيامبرصلي الله عليه و آله و سلم و نيز پس از رحلت ايشان كه شماري از آنان در جنگ يمامه به شهادت رسيدند، گواه اين مدعاست(مناهل العرفان، ج1، ص248 ـ 246[/][=&quot].[/][=&quot]). همچنين تفسير و تبيين آيات نيز از تلاشهاي بي‏وقفه پيامبرصلي الله عليه و آله و سلم براي حفظ و نشر قرآن بوده است[/][=&quot]. [/]

[=&quot]
[/][=&quot] در كنار اهتمام پيامبر اكرم‏صلي الله عليه و آله و سلم به حفظ و ضبط قرآن، اهتمام صحابه به حفظ و حراست از قرآن نيز ستودني است. شماري از صحابه همچون عبدالله بن مسعود و ابي بن كعب اذعان كرده‏اند كه همه يا بخش اعظم آيات و سوره‏هاي قرآن را بر پيامبرصلي الله عليه و آله و سلم عرضه كرده و قرائت و تفسير آنها را از پيامبر اكرم‏صلي الله عليه و آله و سلم فراگرفته‏اند[/][=&quot]. [/]

[=&quot]
[/][=&quot] شايان ذكر است كه گفتار حضرت امير مؤمنان (عليه‌السلام) مبني بر فراگيري تفسير، تأويل، شأن نزول آيات و... از پيامبرصلي الله عليه و آله و سلم قابل توجّه است(كافي، ج1، ص64[/][=&quot].[/][=&quot])[/]

پست 73 درباره حدیث ثقلین است.لطفا به آن پست رجوع کنید اگه سوالی بود در خدمتم

[=&quot][/][=&quot]فريقيْن (شیعه و سنی)از پيامبر اكرم‏صلي الله عليه و آله و سلم چنين نقل كرده‏اند[/][=&quot]: [/]
[=&quot]إنّي تارك فيكم الثقلين كتاب الله وعترتي ولن يفترقا حتّي يردا علي الحوض[/]
[=&quot]عيون اخبار الرّضا(عليه‌السلام)، ج1، ص68؛ كمال‏الدين وتمام النعمة، ص[/]
[=&quot]234[/]
[=&quot] من ميان شما دو يادگار گرانسنگ برجاي مي‏گذارم؛ كتاب خدا و عترتم و آنان از يكديگر جدا نمي‏شوند تا زماني كه در حوض بر من وارد شوند[/][=&quot].[/]
[=&quot]
[/]
[=&quot] [/]

[=&quot]تذكر: سنّت قطعي، اعم از تواتر تفصيلي و اجمالي، لفظي و معنوي (در حوزه قطع) همانند قرآن حكيم، معيار سنجش است. آنچه به عنوان دليل معتبر بر نزاهت [/][=&quot]قرآن از تحريف مطرح است، خبر واحد محفوف به قرائن قطعي يا خبر متواتر يقين بخش است؛ نه هر خبري. اكنون به بررسي اين روايات مي‏پردازيم:[/][=&quot]

[/][=&quot]از اين روايت نكات مهمي استفاده مي‏شود:[/]
[=&quot]1-طبق اين روايت، قرآن «ثقل اكبر» است و اين امر نشانِ جايگاه بلند و مهم قرآن در ميان امت اسلامي است[/][=&quot]. [/][=&quot]ثَقَل اكبر بودن قرآن نسبت به عترت(عليهم‌السلام)،از صِرف تقدم لفظي آن استظهار نمي‏شود؛ بلكه از اينكه در برخي از اين احاديث هم عنوان ثَقَل اكبر ذكر شد و هم تعبير مناسبي در آن مشهود است كه به خوبي ظهور در تعيين مصداق آن يعني قرآن دارد[/][=&quot].
[/][=&quot]لازم است عنايت شود كه اكبر و اصغر بودن قرآن و انسان كاملِ معصوم، به لحاظ نشئه طبيعت است كه انسان كامل بايد در مقام اجرا تابع قرآن و حافظ آن و از نظر جسمْ فدايي آن باشد، ولي از لحاظ نشئه فراطبيعت، هرگز قرآن بر صادر اول و مقام نورانيت عترت طاهرين كه با نور صادر يا ظاهر اول متحدند، جدايي ندارد و بيگانه نيست تا كثرتي در كار باشد و آنگاه سخن از سبق و لحوق و فاضل و مفضول و اكبر و اصغر مطرح گردد[/][=&quot]. [/]

[=&quot]2- بر تمسك به قرآن تأكيد شده است و با توجه به اينكه خطاب اين روايت، تمام امت اسلامي تا قيامت را دربر مي‏گيرد، دليلي بر حقانيت و سلامت ابدي قرآن[/][=&quot] [/][=&quot]است؛ زيرا به كتابي كه تحريف در آن راه يافته باشد، نمي‏توان استناد كرد؛ به ويژه در اين روايت تصريح شده است كه تمسك به قرآن در كنار عترت، مانع از هرگونه ضلالت و گمراهي است[/][=&quot]. [/]
[=&quot]
[/][=&quot]3- همراهي قرآن با عترت تا قيامت و جدا نشدن آنها از يكديگر تا هنگامي كه در حوض كوثر بر پيامبرصلي الله عليه و آله و سلم وارد شوند، بدين معناست كه قرآن در سرتاسر حيات خويش اصالت و حقانيت خود را حفظ مي‏كند و با وجود چنين ويژگي، براي احتمال تحريف در آن جايي نمي‏ماند[/][=&quot].
[/][=&quot]اگر اصل قرآن يا خطوط كلي، معارف و احكام آن تحريف شده يا بشود، چگونه مي‏توان تا قيامت به آن تمسك كرد؛ كتاب تحريف شده نمي‏تواند جامعه را از ضلالت و گمراهي برهاند يا از عذاب الهي نجات بخشد. [/]

[=&quot] پيامبر گرامي‏صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: اگر به كتاب و عترت تمسك كنيد، هرگز گمراه نمي‏شويد و اين نشان مي‏دهد كه كتاب و عترت بر صراط مستقيم‏اند و هر دو مصداق كامل حبل الله‏اند و ممكن نيست قرآن تحريف شده و از اعتبار افتاده و تنها تلاوتش براي امّت اسلامي مانده باشد، آنگاه پيامبرصلي الله عليه و آله و سلم بفرمايد: اگر به كتاب خدا تمسك كنيد، هرگز گمراه نمي‏شويد.[/]
[=&quot]
[/][=&quot] «تارك فيكم الثقلين» يعني قرآن و عترت، عصاره نبوت من است؛ نه آنكه صرفاً سفارش به اين دو باشد؛ بلكه به اين معناست كه تداوم نبوتِ حضرت خاتم‏صلي الله عليه و آله و سلم به كتاب و عترت بستگي دارد و معناي جدا نشدن قرآن و عترت از يكديگر به عنوان اخبار به غيب، اين است كه امامت و قرآن تا روزي كه بشر روي زمين است، در كنار يكديگر و معصوم ازهرگونه خطا و دخل و تصرف‏اند؛ يعني همان‏گونه كه امام مي‏بايست هماره معصوم و بيان كننده سعادت بشر باشد، قرآن نيز مي‏بايست چنين باشد[/][=&quot].[/]

[=&quot] جمله «لن يفترقا حتي يردا علي الحوض» پس از جمله «إني تارك فيكم الثقلين»، بيان كننده اين نكته است كه قرآن و عترت از يكديگر جدا نيستند و هر يك حجّتِ مستقل از ديگري به حساب نمي‏آيند؛ بلكه حجيت آنها به يكديگر مرتبط است و در مقام استنباط و عمل مي‏بايست مضامين آنها را جمع‏بندي كرد[/][=&quot]. [/]
[=&quot]
[/][=&quot] اگر قرآن و عترت هر يك حجت مستقل باشند، ديگر نمي‏توان گفت در مقام عمل بايد ميان دستور آنها جمع‏بندي كرد. حجت مستقل بدين معناست كه هر يك با قطع نظر از ديگري راهگشاست؛ در حالي كه ضرورت جمع‏بندي ميان قرآن و عترت، به اين معناست كه هر يك حجّت شأني و وابسته‏اند؛ نه حجت فعلي و مستقل[/][=&quot]. [/]

[=&quot]
[/][=&quot] نيز اگر در بحثهاي فقهي و اصولي، ادله اربعه را كتاب، سنت، عقل و اجماع مي‏شمارند، معنايش اين نيست كه هر يك با قطع نظر از ديگري حجت مستقل‏اند؛ بلكه مجموعه آنها حجت به حساب مي‏آيند؛ از اين‏رو جمع‏بندي آنها ضرورت دارد؛ در صورتي كه پيام همه آنها همسان باشد، از قبيل توارد ادلّه خواهد بود، ولي اگر با يكديگر اختلاف يا مخالفت داشته باشند، حتماً بايد بين آنها را جمع نمود؛ هر چند جمع مختلفها و مجمع مخالفها يكسان نيست[/][=&quot]. [/]

[=&quot] طبق حديث ثقلين، اگر در قرآن تحريف راه يافته باشد، نه تنها قرآن از حجيت ساقط مي‏شود بلكه به روايات اهل‏بيت(عليهم‌السلام) نيز نمي‏توان تمسك كرد؛ زيرا طبق اين روايت، قرآن و عترت، دو حجت مرتبط با يكديگرند كه سقوط هر يك از آنها از حجيت، ديگري را نيز بي‏اعتبار مي‏كند؛ چون محتمل است آن كه از حجيّت ساقط شده است، ضامن تخصيص، حاوي تقييد، شامل تبيين، كافل تتميم و عهده‏دار تكميل چيزي بوده است كه اعتبار او ظاهراً محفوظ مانده و ساقط نشده است[/][=&quot].[/]
[=&quot]
[/]

[=&quot]نزاهت قرآن از تحریف – استاد جوادی آملی – ص97 تا106[/]

به نام خدا
با سلام

شریعت عقلانی;335929 نوشت:
تحریف می تواند ناشی از فراموشی همان حافظان قرآن باشد.

جناب شريعت ! شما يا پاسخ ها را مطالعه نمي كنيد و يا دقت لازم را مبذول نمي فرماييد . بحث فراموشي در جايي ممكن و محتمل است كه يا فرد به تنهايي يك مطلبي را از بر كرده باشد و يا مورد باز بيني و تكرار قرار نگرفته باشد و يا مطلب بسياري قرار باشد به حافظه فرد يا افرادي برود در حالي كه قبلا بار ها عرض شد كه اولا نوع نزول قرآن كه بتدريج و بعضا ايه به آيه بود موجب مي شد كه پيامبر (ص) هم به همان شكل به مردم ابلاغ نمايند و لذا از بر كردن يك آيه آنهم براي عربي كه از حافظه اي قوي برخوردار بود و بنابر سفارشات و تاكيدات پيامبر (ص) نسبت به حفظ قرآن كوشا و حساس هم بود بخوبي و به راحتي و در سطح عموم جامعه صورت پذيرد و از طرف ديگر ، مردم قرائتها و اياتي كه از بر كرده بودند را بر كاتبان وحي و اساتيد فن ، ارائه مي نمودند تا از صحت حفظ و حتي قرائت خود مطمئن باشند ، كوچكترين تغييري حتي در قرائت يك كلمه از يك آيه مورد توجه قرار مي گرفت و براي اطلاع از قرائت صحيح به پيامبر (ص) و يا ساير صحابي كاتب ، مراجعه مي شد (1) لذا اينطور نبود كه رسول خدا (ص) وحي را ابلاغ كنند و ديگر تمام ، خير مسلمین نهایت کوشش را به کار می بردند تا قرآن کریم را آن چنان قرائت کنند که شخص رسول اکرم قرائت می کرده اند، لهذا قرآن را نزد کسانی می آموختند که بلاواسطه یامع الواسطه از رسول اکرم آموخته بودند.
وانگهي اين تعبير شما :
شریعت عقلانی;335929 نوشت:
مگر اینکه با نظارت خود پیامبر تمام آیات قرآن به صورت همین کتاب امروزی درآورده شده باشد. در غیر این صورت امکان تحریف وجود دارد.

ناشي از اين است كه شما ذهنتان را در فضاي نزولي قرار نمي دهيد كه قران را آيه به آيه دريافت و ابلاغ مي كرد و همزمان دريافت و حفظ مي شد بلكه تصورتان اين است كه اول بايد قرآن تماما نازل مي شد ، بعد مورد حفظ قرار مي گرفت . در حاليكه اينطور نبوده است قران آيه آيه نازل مي شد ، ابلاغ مي شد و از برمي شد و اينگونه در حافظه ها تثبيت شد و از دستبرد تحريف و دگرگوني محفوظ ماند . لطفا به مطالب ارائه شده قبلي با عنايت بيشتري التفات بفرماييد تا بحث بيهوده به درازا نكشد و خسته كننده نشود .

(1)- از ابي بن كعب نقل شده كه گفته است: از آن زمان كه اسلام آوردم چيزي در دلم نخليد مگر آن هنگامي كه آيه‌اي را قرائت مي‌كردم و همان آيه را فردي ديگر به گونه‌اي متفاوت از قرائت من مي‌خواند، من به او گفتم: رسول خدا(ص) اين آيه را به همين صورتي كه قرائت مي‌كنم اقراء فرمود: او در پاسخ گفت: آن حضرت مرا نيز به همين صورتي كه خوانده‌ام اقراء كرد. با هم نزد رسول خدا(ص) رفتيم...(عبد الهادي فضلي، مقدمه‌اي بر تاريخ قرائات قرآن كريم، ترجمه دكتر سيد محمد باقر حجتي/117)

شریعت عقلانی;335929 نوشت:
لطفا جمع آوری قرآن توسط خود پیامبر را با سند تاریخی یا حدیثی ( از خود پیامبر ) ثابت کنید.

جناب شريعت!كسي ادعا نكرده كه خود پيامبر (ص)قرآن را جمع و حتي نگارش فرمودند كه شما از ما سند تاريخي مي خواهيد ، بر اساس آيات قرآن كريم پيامبر (ص)نمي خواندند و نمي نوشتند :
وَمَا كُنتَ تَتْلُو مِن قَبْلِهِ مِن كِتَابٍ وَلَا تَخُطُّهُ بِيَمِينِكَ 0 عنكبوت/48)
و تو هيچ كتابى را پيش از اين نمى ‏خواندى و با دست [راست] خود [كتابى] نمى‏ نوشتى
ادعاي ما اين است كه قرآن در زمان پيامبر (ص) نگاشته شد . اين هم سندش :
"نوشتن قرآن مورد توجه مخصوص رسول خدا(ص) قرار داشت. او برخي كساني را كه خواندن و نوشتن مي‌دانستند،‌براي اين كار برگزيد(1)و هر گاه چيزي از قرآن نازل مي‌گشت نويسندگان وحي را فرا مي‌خواند و به آنان دستور مي‌داد تا آن را بنگارند .(2)"
مضاف بر اين همانگونه كه عرض كردم تصور شما از فضاي نزول و حفظ قران تصوري غلط است . قرآن آيه به آيه نازل ، ابلاغ و حفظ شد . شما هم ظاهرا بجز استبعاد ، دليل ديگري ارائه نفرموديد .
[ در خصوص بحث جمع و نگارش و تدوين قرآن و نيز بحث كاتبان قرآن ، به تاپيكهاي مربوطه مراجعه بفرماييد و اگر بحثي در اين خصوص هست در آنجا پيگيري كنيد ]

بنظر مي رسد به اندازه كافي در باب عدم تحريف قرآن به بحث پرداختيم و موافقان تحريف در اين تاپيك يا پس از ارائه دلايل ما - با وجود مطالعه پاسخها- مطلبي در رد آنها ارائه نكردند و يا صرفا استبعاد كردند . بنابراين عدم تحريف قران اثبات و ان شاء الله در پستهاي آتي به جمع بندي بحث خواهيم پرداخت .
(1)- محمد تقي شريعتي، تفسير نوين، ص 13 مقدمه .
(2)- البرهان في علوم القرآن، ج 1، ص 304

pc1371;334009 نوشت:
در نتیجه اگر ما یه معجزه داریم که ادعا میکنیم تحریف نشده اون ها دو معجزه داشتند که تحریف شد.

با سلام.
حق با شماست. صرف معجزه بودن چیزی دلیل بر عدم تحریف آن نیست.
مگر این که ثابت شود آن معجزه برای تمام مردم در تمام زمان ها آمده است.


شریعت عقلانی;335935 نوشت:
حدیث ثقلین در چه تاریخی ایراد شد؟ آیا پس از آخرین آیه نازل شده بود؟ اگر قبل از آن بود نمی توان واژه کتاب را در حدیث تعبیر به همین کتاب قرآن امروزی کرد.

با سلام.

به نظرم نباید مشکلی داشته باشد. کتاب می تواند ناتمام باشد. یعنی مکتوب است اما هنوز در حال نگارش. در عین حال خبر حدیث ثقلین نیز مربوط به آینده است. یعنی پیامبر هنوز زنده است اما در مورد بعد از رحلتش وصیت می کند. مثل این که تصور کنیم فردی می گوید ثلث اموال من بعد از مرگ متعلق به فلانی است و در عین حال هنوز اموال او در حال افزایش (یا برای امثال بنده کاهش) است.


با سلام به همه دوستان.

ماجرای کربلایی کاظم ساروقی که معاصر ما بوده است می تواند دلیل خوبی برای عدم تحریف قرآن باشد.

بنده به شخصه با این واقعه بیشتر به امکان عدم تحریف قرآن اطمینان پیدا می کنم تا با دلایلی همچون تحدی قرآن یا اعجاز عددی یا سایر دلایل ذکر شده که همه به نوعی خدشه پذیرند.

مؤمن;336477 نوشت:
با سلام به همه دوستان. ماجرای کربلایی کاظم ساروقی که معاصر ما بوده است می تواند دلیل خوبی برای عدم تحریف قرآن باشد. بنده به شخصه با این واقعه بیشتر به امکان عدم تحریف قرآن اطمینان پیدا می کنم تا با دلایلی همچون تحدی قرآن یا اعجاز عددی یا سایر دلایل ذکر شده که همه به نوعی خدشه پذیرند.

با سلام خدمت دوست گرامی جناب مومن عزیز.
استدلال شما کامل است. می پذیرم.
مؤمن;336473 نوشت:
با سلام. به نظرم نباید مشکلی داشته باشد. کتاب می تواند ناتمام باشد. یعنی مکتوب است اما هنوز در حال نگارش. در عین حال خبر حدیث ثقلین نیز مربوط به آینده است. یعنی پیامبر هنوز زنده است اما در مورد بعد از رحلتش وصیت می کند. مثل این که تصور کنیم فردی می گوید ثلث اموال من بعد از مرگ متعلق به فلانی است و در عین حال هنوز اموال او در حال افزایش (یا برای امثال بنده کاهش) است.

این هم می تواند یک دلیل خوبی باشد. البته شنیدن کی بود مانند دیدن!
البته پذیرش بنده منوط به پیش فرض های تاپیک است. یعنی ارسال دین و هدایت بشر از طریق آن توسط خداوند. در غیر این صورت برای همین مسئله هم می توان توجیه هایی آورد.
و من الله توفیق

ammarshia;334689 نوشت:
با سلام منظورم کسانی هستند که امدند جای 7000تا رو با 17000ایه جابه جا نوشتند و منظورم این است که این مطلب اختلاف است در چاپ های قدیم 7000 تا امده است و 17000 ایه اشتباه چاپی بوده است .
و هم چنین این مطلب در باب نوادر امده است یعنی کم یاب و هم چنین مرحوم فیض کاشانی امده این مطالب رو جمع اوری کرده است درکتبی دیگر

[="times new roman"]
[="darkgreen"]وَلَوْ أَنَّمَا فِی الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ أَقْلَامٌ وَالْبَحْرُ یمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ مَا نَفِدَتْ كَلِمَاتُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَكِیمٌ
و اگر آن چه درخت در زمین است قلم باشد و دریا را هفت دریای دیگر به یاری آید سخنان خدا پایان نپذیرد قطعا خداست که شکست‏ناپذیر حکیم است

«لقمان/27» [/]

سلام

[="blue"]بحث هفت و هفت هزارو و هفده هزار نیست اگر انچه درخت در زمین است قلم شود و هفت دریا هفتاد دریا شود آیات خداوند را پایانی نیست .
[/]
[="darkgreen"]هُوَ الَّذِی خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَجَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا لِیسْكُنَ إِلَیهَا فَلَمَّا تَغَشَّاهَا حَمَلَتْ حَمْلًا خَفِیفًا فَمَرَّتْ بِهِ فَلَمَّا أَثْقَلَتْ دَعَوَا اللَّهَ رَبَّهُمَا لَئِنْ آتَیتَنَا صَالِحًا لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِینَ«189»
اوست آن کس که شما را از ن فس واحدی آفرید و جفت وی را از آن پدید آورد تا بدان آرام گیرد پس چون [آدم] با او [حوا] درآمیخت باردار شد باری سبک و [چندی] با آن [بار سبک] گذرانید و چون سنگین‏بار شد خدا پروردگار خود را خواندند که اگر به ما [فرزندی] شایسته عطا کنی قطعا از سپاسگزاران خواهیم بود

فَلَمَّا آتَاهُمَا صَالِحًا جَعَلَا لَهُ شُرَكَاءَ فِیمَا آتَاهُمَا فَتَعَالَى اللَّهُ عَمَّا یشْرِكُونَ«190»
و چون به آن دو [فرزندی] شایسته داد در آنچه [خدا] به ایشان داده بود برای او شریکانی قرار دادند و خدا از آنچه [با او] شریک می‏گردانند برتر است[/]
[="blue"]
اما تفاوت ما و اهل سنت در همین است انگاه که به این ایات بر میخورند قران را محدود به ظاهر میبینند و در میمانند که چگونه ممکن است حضرت ادم پیامبر خدا به گناه شرک که بالاترین گناه است الوده شود و لذا در معصومیت او شک میکند بلکه اورا هم مانند شیعه مشرک میشمارد اما شیعه به ادامه وحی که در وجود معصوم مستتر است رجوع مینماید و ازاین معضل میرهد ![/][/]

[="Arial"][="Black"][=&quot]دلایل عدم تحریف قرآن :[/]
[=&quot]1- [/][=&quot]قرآن آخرین کتاب الاهی است و پروردگار از آن محافظت میکند .[/][=&quot][/]
[=&quot]2- [/][=&quot]قرآن معجزه است و یک معجزه هیچ گاه تحریف نمیشود .[/][=&quot][/]
[=&quot]3- [/][=&quot]قرآن کلام خداست و خدا از کلام خود محافظت میکند .[/][=&quot][/]
[=&quot]4- [/][=&quot]اگر قرآن قابل تحریف بود انسان دلیل موجهی برای اعمال زشت خود داشت .[/][=&quot][/]
[=&quot]5- [/][=&quot]هیچ آیه ای مثل آیه های قرآن نیست که تحریف آن را اثبات کند .[/][=&quot][/]
[=&quot]6- [/][=&quot]اگر قرآن تحریف میشد پس حجتش بی فایده میبود .[/][=&quot][/]
[=&quot]دلایل تحریف قرآن :[/]
[=&quot]1- [/][=&quot]اگر قرار بود خداوند از کتاب خود محافظت کند از کتاب اولش محافظت میکرد چون اگر کتاب اول تحریف شود، کتاب آخر ناقص میماند و یا اگر می خواست از کلام خود محافظت کند از کلام اولش محافظت میکرد چون کلام آخر را نقض میکرد . همچنین هیچ نویسنده ای به امید جلد آخر، جلد اول را منتشر نمیکند چون اگر جلد اول نادرست باشد جلد آخر هم به فروش نمیرسد .[/][=&quot][/]
[=&quot]2- [/][=&quot]معجزه های روی زمین از قوانین زمان و مکان تبعیت میکنند و هیچ چیز روی زمین ثابت نیست حتی جابه جایی صفحات زمین به عنوان معجزه هیچ گاه ثابت نبوده و نخواهد بود همچنین معجزات زیادی بوده که تا به حال تحریف شدند مثل انجیل و تورات و به دنیا آمدن حضرت عیسی ( که میگن عیسی پسر خداست ) .[/][=&quot][/]
[=&quot]3- [/][=&quot]اگر قرار بود خدا از کلامش محافظت کند همه انسان ها چه کافر و چه مومن بدون قدرت اختیار و تفکر ، چشم بسته از کلام او اطاعت میکردند و خدا نمی توانست برتری انسان را به ابلیس ثابت کند . همچنین برای محافظت می توانست از عناصر فنا ناپذیر برای ارسال آیه ها استفاده کند ضمن اینکه اگر قرار بود چیزی فنا ناپذیر در دنیا قرار دهد خودش می آمد چون در غیر اینصورت انسان آن شی و یا موجود فنا ناپذیر را به عنوان خالق خود می پرستید. برای همین خدا هیچ گاه چیزی فنا ناپذیر در دنیا قرار نمی دهد .[/][=&quot][/]
[=&quot]4- [/][=&quot]انسان حدود 10 هزار سال روی زمین است درصورتی که قرآن تنها 1400 سال است که آمده ، پس انسان هایی که 8600 سال بدون آن زندگی کرده اند دلیل موجهی برای اعمال زشت خود دارند؟ نزول کتب الاهی هیچ گاه وظیفه او نبوده چون بزرگ ترین کتاب در خود طبیعت است و تمام بایدها و نبایدها بصورت قوانین ثبت شده اند مثل : جاذبه ، نظم ، عدالت و فنا پذیری و... شناخت خود و شناخت دنیا تنها کتاب الاهی است که غیر قابل تحریف است .[/][=&quot][/]
[=&quot]5- [/][=&quot]دلیل نبود آیه این است که افراد تحریف کننده اصل آن را از بین برده اند و وجود 72 فرقه در اسلام ثابت میکند که یک پیامبر اسلام با یک عقیده به 72 عقاید مختلف تحریف شد .[/][=&quot][/]
[=&quot]6- [/][=&quot]مگر حالا که آن دو کتاب تحریف شدند حجتشان بیهوده است؟ و یا چون کتاب های آخر نبودند حجتی نداشتند؟[/][=&quot] انسان ها هم اکنون با صفات و اعمال زشت مثل برده داری و پایمالی حقوق زنان ، هم جنس بازی و ... برخورد میکنند و این نشان دهنده حجت خداست و افرادی که خلاف آن را انجام میدهند به حجتش ایمان ندارند و این دلیل نمیشه که چون بعضی ها، هم جنس باز هستند و یا به حقوق زنان ارزش قائل نیستند ،حجت خدا بیهوده است .[/]
[=&quot]نتیجه : [/]
[=&quot]1- [/][=&quot]انسان برای زندگی نیازمند صفات انسانی است و زمانی صفات معنوی با صفات انسانی برابر است که همراه با قدرت اختیار و قدرت تفکر باشد .[/][=&quot][/]
[/]

pc1371;339032 نوشت:
- اگر قرار بود خداوند از کتاب خود محافظت کند از کتاب اولش محافظت میکرد چون اگر کتاب اول تحریف شود، کتاب آخر ناقص میماند و یا اگر می خواست از کلام خود محافظت کند از کلام اولش محافظت میکرد چون کلام آخر را نقض میکرد . همچنین هیچ نویسنده ای به امید جلد آخر، جلد اول را منتشر نمیکند چون اگر جلد اول نادرست باشد جلد آخر هم به فروش نمیرسد .

خداوند پروردگار عالمیان است و هرچه بخواهد میکند و هیچ دلیلی ندارد که چون از اولین کتابش محافظت نکرده پس از اخرینش نیز محافظت نکند بلکه بر عکس محافظت از قبلی ها را به عهده انسان گذاشت و چون انسان از عهده ان بر نیامد محافظت از اخرینش را خود به عهده گرفت ضمنا‍ً کتب خدا یک سریال چند جلدی نیست که قران اخرین ان باشد بلکه قران خود یک کتاب جامع است .

pc1371;339032 نوشت:
- معجزه های روی زمین از قوانین زمان و مکان تبعیت میکنند و هیچ چیز روی زمین ثابت نیست حتی جابه جایی صفحات زمین به عنوان معجزه هیچ گاه ثابت نبوده و نخواهد بود همچنین معجزات زیادی بوده که تا به حال تحریف شدند مثل انجیل و تورات و به دنیا آمدن حضرت عیسی ( که میگن عیسی پسر خداست ) .

معجزات از قوانین روی زمین استفاده نمیکنند بلکه خارق عادتند مانند عصای موسی که تبدیل به اژدها میشود یا یونس در شکم ماهی زنده میماند یا عیسی از گل پرنده ای میسازد که جان میگیرد و به پرواز در میاید یا مریم بدون تماس با هیچ مردی عیسی را متولد میشود .

pc1371;339032 نوشت:
- اگر قرار بود خدا از کلامش محافظت کند همه انسان ها چه کافر و چه مومن بدون قدرت اختیار و تفکر ، چشم بسته از کلام او اطاعت میکردند و خدا نمی توانست برتری انسان را به ابلیس ثابت کند . همچنین برای محافظت می توانست از عناصر فنا ناپذیر برای ارسال آیه ها استفاده کند ضمن اینکه اگر قرار بود چیزی فنا ناپذیر در دنیا قرار دهد خودش می آمد چون در غیر اینصورت انسان آن شی و یا موجود فنا ناپذیر را به عنوان خالق خود می پرستید. برای همین خدا هیچ گاه چیزی فنا ناپذیر در دنیا قرار نمی دهد .

هیچ دلیلی ندارد که چون خدا به انسان اختیار داده او را موعظه نکند چرا که با وجود موعظه شیطان انسان را در بهشت فریفت و اگر موعظه نبود که انسان در مقابل پروردگارش گناهی نکرده بود تا مستوجب عقوبت باشد و کلام خدا از خدا جدا نیست تا فنا پذیری داشته باشد منتهی انسان به ان کافر میشود یعنی آنرا برای خود و دیگران میپوشاند .

pc1371;339032 نوشت:
- انسان حدود 10 هزار سال روی زمین است درصورتی که قرآن تنها 1400 سال است که آمده ، پس انسان هایی که 8600 سال بدون آن زندگی کرده اند دلیل موجهی برای اعمال زشت خود دارند؟ نزول کتب الاهی هیچ گاه وظیفه او نبوده چون بزرگ ترین کتاب در خود طبیعت است و تمام بایدها و نبایدها بصورت قوانین ثبت شده اند مثل : جاذبه ، نظم ، عدالت و فنا پذیری و... شناخت خود و شناخت دنیا تنها کتاب الاهی است که غیر قابل تحریف است .

اینکه عمر نوع انسان ده هزار سال است دلیل علمی ندارد و اینکه چه میزان مسئولیت دارد را خدا میداند چون در همین حال حاظر هم بسیاری از انسانها از نعمت دین بی بهره اند .

pc1371;339032 نوشت:
- دلیل نبود آیه این است که افراد تحریف کننده اصل آن را از بین برده اند و وجود 72 فرقه در اسلام ثابت میکند که یک پیامبر اسلام با یک عقیده به 72 عقاید مختلف تحریف شد .

شما هیچ دلیلی برای اینکه اصل قران از بین رفته است نداری و فقط از گمانت پیروی میکنی و همه این هفتاد دو فرقه نیز در اصل قران تردیدی ندارند و فقط در حواشی اختلاف دارند .

pc1371;339032 نوشت:
- مگر حالا که آن دو کتاب تحریف شدند حجتشان بیهوده است؟ و یا چون کتاب های آخر نبودند حجتی نداشتند؟ انسان ها هم اکنون با صفات و اعمال زشت مثل برده داری و پایمالی حقوق زنان ، هم جنس بازی و ... برخورد میکنند و این نشان دهنده حجت خداست و افرادی که خلاف آن را انجام میدهند به حجتش ایمان ندارند و این دلیل نمیشه که چون بعضی ها، هم جنس باز هستند و یا به حقوق زنان ارزش قائل نیستند ،حجت خدا بیهوده است .

اینکه قران به تحریف ان کتابها گواهی میدهد در خود ان کتابهاست که نویسندگانشان انرا به زعم خود تغییر داده اند و لذا بعضی از محرمات را حلال و برخی از مباحات را حرام نموده اند و الا در اصل ان کتابها بین ما و انان اختلافی نیست

pc1371;339032 نوشت:
- انسان برای زندگی نیازمند صفات انسانی است و زمانی صفات معنوی با صفات انسانی برابر است که همراه با قدرت اختیار و قدرت تفکر باشد .

این صفات انسانی در انسان پایدار نیست و انسان خود خواه و زیاده طلب است و نمونه اش هم در همین حقوق بشر کذائی به روشنی دیده میشود .

[="Arial"][="Black"]

فتا 1;339068 نوشت:
خداوند پروردگار عالمیان است و هرچه بخواهد میکند و هیچ دلیلی ندارد که چون از اولین کتابش محافظت نکرده پس از اخرینش نیز محافظت نکند بلکه بر عکس محافظت از قبلی ها را به عهده انسان گذاشت و چون انسان از عهده ان بر نیامد محافظت از اخرینش را خود به عهده گرفت ضمنا‍ً کتب خدا یک سریال چند جلدی نیست که قران اخرین ان باشد بلکه قران خود یک کتاب جامع است .

اول اینکه خودش نمی دانست که اگر به دست انسان بدهد تحریف میشود؟ دوم اینکه با توجه به صفحه اول تاپیک که کارشناس محترم هدی می فرماید " انجيل به دليل تحريف تورات و قرآن به دليل تحريف انجيل نازل نشد بلكه احكام و فرامين الهي بتدريج براي بشر نازل شد تا با سطوح درك بشر در ادوار مختلف هماهنگ باشد " خیلی واضح این سه کتاب را مستقل ندانستند و حتی در ادامه میگویند تا با سطوح درك بشر در ادوار مختلف هماهنگ باشد. تنها کتاب های سریالی به اینگونه هستند.
فتا 1;339068 نوشت:
معجزات از قوانین روی زمین استفاده نمیکنند بلکه خارق عادتند مانند عصای موسی که تبدیل به اژدها میشود یا یونس در شکم ماهی زنده میماند یا عیسی از گل پرنده ای میسازد که جان میگیرد و به پرواز در میاید یا مریم بدون تماس با هیچ مردی عیسی را متولد میشود .

من نگفتم معجزه های روی زمین از قوانین زمین اطاعت میکنند گفتم معجزه های روی زمین از قوانین مکان و زمان تبعیت میکنند .منظور از قوانین زمان و مکان همان بُعد چهارم در فیزیک است و فقط شامل زمین نیست یعنی معجزه هر چقدر خارق العاده باشد طی یک زمان و مکان خاص اتفاق می افتاد و برای تکرار مجبور است در زمان و مکان متفاوت عمل کند . دیگر قوانین را میشود با معجزه شکست چون خاص زمین است و من کی گفتم معجزه از قوانین روی زمین پیروی میکند؟

فتا 1;339068 نوشت:
هیچ دلیلی ندارد که چون خدا به انسان اختیار داده او را موعظه نکند چرا که با وجود موعظه شیطان انسان را در بهشت فریفت و اگر موعظه نبود که انسان در مقابل پروردگارش گناهی نکرده بود تا مستوجب عقوبت باشد و کلام خدا از خدا جدا نیست تا فنا پذیری داشته باشد منتهی انسان به ان کافر میشود یعنی آنرا برای خود و دیگران میپوشاند .

خدا به غیر از اختیار عقل هم به شما داده اگر کمی در دنیا و در خوددقت کنید تمام قوانین زندگی دیده خواهد شد لذا موعظه میکند ولی نیازی به تکرار قوانین نیست.
فتا 1;339068 نوشت:
اینکه عمر نوع انسان ده هزار سال است دلیل علمی ندارد و اینکه چه میزان مسئولیت دارد را خدا میداند چون در همین حال حاظر هم بسیاری از انسانها از نعمت دین بی بهره اند .

تمام عالم و آدم میدانند که عمر پیدایش انسان چقدر است. الان هم کسانی که به قول شما از نعمت دین برخوردار نیستند بیشتر خدا را عبادت میکنند چون به جای خواندن یک کتاب تحریف شده در پی رازهای دنیا و کشف علم هستند خداییش اگه قرار باشه خدا بین توماس ادیسون و یه فرد مذهبی یکی رو تو بهشت ببره کدوم رو میبرد؟ خدا به اون افتخار میکنه یا به فرد مذهبی که فقط عبادت میکنید عبادت رو که شیطان هم بلد بود.
فتا 1;339068 نوشت:

شما هیچ دلیلی برای اینکه اصل قران از بین رفته است نداری و فقط از گمانت پیروی میکنی و همه این هفتاد دو فرقه نیز در اصل قران تردیدی ندارند و فقط در حواشی اختلاف دارند .

جدی؟ چون تا اونجایی که یادم میاد سنی ها که شک داشتند .

فتا 1;339068 نوشت:
اینکه قران به تحریف ان کتابها گواهی میدهد در خود ان کتابهاست که نویسندگانشان انرا به زعم خود تغییر داده اند و لذا بعضی از محرمات را حلال و برخی از مباحات را حرام نموده اند و الا در اصل ان کتابها بین ما و انان اختلافی نیست

قبول دارم
[/]

[="Arial"][="Black"]

نقل قول:
عصای موسی که تبدیل به اژدها میشود یا یونس در شکم ماهی زنده میماند یا عیسی از گل پرنده ای میسازد که جان میگیرد و به پرواز در میاید یا مریم بدون تماس با هیچ مردی عیسی را متولد میشود .
حالا اگر این معجزاتی که گفتید از قوانین زمان و مکان پیروی نمیکردند الان باید قابل مشاهده میبودند پس کجایند؟
[/]

غرب از تمام تکنولوژی و علم خود داره استفاده میکنه که شما رو نابود کنه و تنها چیزی که شما برای دفاع از خود دارید یک کتاب است اگر اینگونه ادامه دهید 100 درصد بی شک سقوط خواهید کرد بنده حقیر ممکنه 5 درصد علم اونها رو داشته باشم که دارم اینگونه اثبات میکنم ولی اونها با تمام علوم بروز تلاش میکنند، میدونید چرا؟ چون هیچ وقت 2+2=5 نمیشه و نخواهد شد ممکنه تو اون دنیا 2+2=5 باشه ولی اینجا اینگونه نیست. و اگر گفتید 2+2=5 میشه حتی اگر در آخرت چنین باشد مشروعیت خود را از دست خواهید داد .
این جمله فوق را به یاد داشته باشید و مراقب باشید زمانی با حسرت به آن نگاه نکنید .

pc1371;339102 نوشت:
اول اینکه خودش نمی دانست که اگر به دست انسان بدهد تحریف میشود؟ دوم اینکه با توجه به صفحه اول تاپیک که کارشناس محترم هدی می فرماید " انجيل به دليل تحريف تورات و قرآن به دليل تحريف انجيل نازل نشد بلكه احكام و فرامين الهي بتدريج براي بشر نازل شد تا با سطوح درك بشر در ادوار مختلف هماهنگ باشد " خیلی واضح این سه کتاب را مستقل ندانستند و حتی در ادامه میگویند تا با سطوح درك بشر در ادوار مختلف هماهنگ باشد. تنها کتاب های سریالی به اینگونه هستند.

البته که خدا میدانست که تحریف میشود ولی این دلیل نمیشود که برای ازمایش بشر از اغاز انرا بدست بشر ندهد و اما اینکه دیگری چه نظری داده مربوط به خودش است و البته محترم برای خودش و خود نیز اگر لازم بداند به ان پاسخ میدهد .

pc1371;339102 نوشت:
من نگفتم معجزه های روی زمین از قوانین زمین اطاعت میکنند گفتم معجزه های روی زمین از قوانین مکان و زمان تبعیت میکنند .منظور از قوانین زمان و مکان همان بُعد چهارم در فیزیک است و فقط شامل زمین نیست یعنی معجزه هر چقدر خارق العاده باشد طی یک زمان و مکان خاص اتفاق می افتاد و برای تکرار مجبور است در زمان و مکان متفاوت عمل کند . دیگر قوانین را میشود با معجزه شکست چون خاص زمین است و من کی گفتم معجزه از قوانین روی زمین پیروی میکند؟

قوانین زمان مکان مربوط به زمین و اسمان است و قوانین معجزه خارج از ان یعنی معجزاتی که قبلاً صورت پذیرفته باز هم ممکن است اتفاق بیافتد منتهی در همان زمان و مکان ساحران به معجزه بودن عصای موسی با علم ایمان اوردند و فرعون با یا بدون علم ایمان نیاورد حال بنده مرتب بگویم اینکه همانند ایات قران را کسی نتوانسته بیاورد و نخواهد توانست شما بگو اینکه معجزه نیست ایا این مطلب فراتر از زمان و مکان نیست .

pc1371;339102 نوشت:
خدا به غیر از اختیار عقل هم به شما داده اگر کمی در دنیا و در خوددقت کنید تمام قوانین زندگی دیده خواهد شد لذا موعظه میکند ولی نیازی به تکرار قوانین نیست.

برادر عزیزم مگر حضرت ادم عقل نداشت و نمیفهمید که نباید به غیر دستور ربش عمل کند پس چرا خود را اواره کرد مگر این دانشمندان که سلاحهای مرگ بار را میسازند عقل ندارند که هم نوعان خود را نابود نکنند ایا حیوانات که عقل ندارند اینکار را میکنند براستی چرا ؟

pc1371;339102 نوشت:
تمام عالم و آدم میدانند که عمر پیدایش انسان چقدر است. الان هم کسانی که به قول شما از نعمت دین برخوردار نیستند بیشتر خدا را عبادت میکنند چون به جای خواندن یک کتاب تحریف شده در پی رازهای دنیا و کشف علم هستند خداییش اگه قرار باشه خدا بین توماس ادیسون و یه فرد مذهبی یکی رو تو بهشت ببره کدوم رو میبرد؟ خدا به اون افتخار میکنه یا به فرد مذهبی که فقط عبادت میکنید عبادت رو که شیطان هم بلد بود.

یعنی میخواهید بفرمایید که یک بدوی استرالیائی از علی (ع) بیشتر خدا را باور دارد بله تمام موجودات در حال ستایش پروردگارشان میباشند ولی ایا خداوند انسان را بر ملائک ارجح نکرد اینکه شما دانسته و از روی اختیار خدا را بپرستی تا از روی غریزه بسیار متفاوت است و خداوند اینرا میپسندد .

pc1371;339102 نوشت:
جدی؟ چون تا اونجایی که یادم میاد سنی ها که شک داشتند .

بهتر است در اینگونه موارد مستند صحبت کنیم اینکه یک گروه کوچکی شک داشته باشند دلیل نمیشود قرآن یک کتاب مرجع است قبول تحریف در ان کل دین را زیر سئوال میبرد .

pc1371;339115 نوشت:
حالا اگر این معجزاتی که گفتید از قوانین زمان و مکان پیروی نمیکردند الان باید قابل مشاهده میبودند پس کجایند؟

یک نمونه اش را اشاره نمودم و ان ایات قران است که قابل نمونه برداری نیست مشمول زمان و مکان هم نمیشود .

pc1371;339130 نوشت:
غرب از تمام تکنولوژی و علم خود داره استفاده میکنه که شما رو نابود کنه و تنها چیزی که شما برای دفاع از خود دارید یک کتاب است اگر اینگونه ادامه دهید 100 درصد بی شک سقوط خواهید کرد بنده حقیر ممکنه 5 درصد علم اونها رو داشته باشم که دارم اینگونه اثبات میکنم ولی اونها با تمام علوم بروز تلاش میکنند، میدونید چرا؟ چون هیچ وقت 2+2=5 نمیشه و نخواهد شد ممکنه تو اون دنیا 2+2=5 باشه ولی اینجا اینگونه نیست. و اگر گفتید 2+2=5 میشه حتی اگر در آخرت چنین باشد مشروعیت خود را از دست خواهید داد .
این جمله فوق را به یاد داشته باشید و مراقب باشید زمانی با حسرت به آن نگاه نکنید .

این چیز تازه ای نیست در ابتدای اسلام ایران و روم در اوج قدرت علمی، نظامی و تسلیحاتی بودند و در مقابل عربهای پا برهنه مسلح به سلاح ایمان شکست خوردند مهم اینست که ما بدانیم به انچه میگوئیم ایمان داریم یا نه.

فتا 1;339156 نوشت:
البته که خدا میدانست که تحریف میشود ولی این دلیل نمیشود که برای ازمایش بشر از اغاز انرا بدست بشر ندهد و اما اینکه دیگری چه نظری داده مربوط به خودش است و البته محترم برای خودش و خود نیز اگر لازم بداند به ان پاسخ میدهد .

جناب فتا اگر میتونستم 10 بار دکمه صلوات رو برات میزدم ولی باور کن الان به زبون گفتم .
فتا 1;339156 نوشت:
قوانین زمان مکان مربوط به زمین و اسمان است و قوانین معجزه خارج از ان یعنی معجزاتی که قبلاً صورت پذیرفته باز هم ممکن است اتفاق بیافتد منتهی در همان زمان و مکان ساحران به معجزه بودن عصای موسی با علم ایمان اوردند و فرعون با یا بدون علم ایمان نیاورد حال بنده مرتب بگویم اینکه همانند ایات قران را کسی نتوانسته بیاورد و نخواهد توانست شما بگو اینکه معجزه نیست ایا این مطلب فراتر از زمان و مکان نیست .

خوب اگر اشکال نداره یه بحث علمی در مورد قرآن بکنم شاید برایتان جالب باشد. میدونستید چرا ما مسلمون ها میگیم که هر 1000 سال زميني 1 سال اون دنيا (جهان آخرت) میشه؟ نظریه خاص انیشتن این رو ثابت میکنه اگر جسمی با سرعت زیاد و ثابت در زمان و مکان حرکت کند جرمش ثابت میماند به این معنی که اگر دو نفر هم سن باشند و یک نفر روی زمین و دیگری با سرعت نور در فضا حرکت کند عمرش نسبت به زمین 100 سال بیشتر است یعنی جرمش 100 سال ثابت باقی میماند و چون اون دنیا ممکن است 10 برابر از جاذبه زمین کمتر باشد و یا سرعتی بیشتر از نور داشته باشد نسبت به زمین 1000 سال اختلاف دارد. حالا چرا این قانون روی زمین نیست؟ چون هم قرآن و هم انسان و هم تمام موجودات روی زمین از یک جاذبه و یک شتاب و سرعت یکسانی در حال چرخش هستند و هیچگاه هیچ جسمی در زمین با جرمی ثابت و غیر قابل تغیر باقی نمیماند مگر آنکه قرآن را تو یه سیاره دیگه با شرایط متفاوت قرار بده.
فتا 1;339156 نوشت:
برادر عزیزم مگر حضرت ادم عقل نداشت و نمیفهمید که نباید به غیر دستور ربش عمل کند پس چرا خود را اواره کرد مگر این دانشمندان که سلاحهای مرگ بار را میسازند عقل ندارند که هم نوعان خود را نابود نکنند ایا حیوانات که عقل ندارند اینکار را میکنند براستی چرا ؟

عقل داشت ولی قرار نیست هر کس که عقل دارد تو بهشت برود چون هر کس که عقل دارد باید از آن استفاده هم بکند تا بهشتی شود.
فتا 1;339156 نوشت:
بهتر است در اینگونه موارد مستند صحبت کنیم اینکه یک گروه کوچکی شک داشته باشند دلیل نمیشود قرآن یک کتاب مرجع است قبول تحریف در ان کل دین را زیر سئوال میبرد .

سنی ها که ماستشون ترش از آب دراومد پس 70 تای دیگه چی؟ اگر اصل دین یکیه پس چرا هیچ کدام یکدیگر را قبول ندارند.
فتا 1;339156 نوشت:
این چیز تازه ای نیست در ابتدای اسلام ایران و روم در اوج قدرت علمی، نظامی و تسلیحاتی بودند و در مقابل عربهای پا برهنه مسلح به سلاح ایمان شکست خوردند مهم اینست که ما بدانیم به انچه میگوئیم ایمان داریم یا نه.

ایمان زیادی، به وابستگی تبدیل میشود و وابستگی به هر چیزی موجب عقب ماندگی است .

pc1371;339176 نوشت:
خوب اگر اشکال نداره یه بحث علمی در مورد قرآن بکنم شاید برایتان جالب باشد. میدونستید چرا ما مسلمون ها میگیم که هر 1000 سال اون دنیا 1 سال زمین میشه؟ نظریه خاص انیشتن این رو ثابت میکنه اگر جسمی با سرعت زیاد و ثابت در زمان و مکان حرکت کند جرمش ثابت میماند به این معنی که اگر دو نفر هم سن باشند و یک نفر روی زمین و دیگری با سرعت نور در فضا حرکت کند عمرش نسبت به زمین 100 سال بیشتر است یعنی جرمش 100 سال ثابت باقی میماند و چون اون دنیا ممکن است 10 برابر از جاذبه زمین کمتر باشد و یا سرعتی بیشتر از نور داشته باشد نسبت به زمین 1000 سال اختلاف دارد. حالا چرا این قانون روی زمین نیست؟ چون هم قرآن و هم انسان و هم تمام موجودات روی زمین از یک جاذبه و یک شتاب و سرعت یکسانی در حال چرخش هستند و هیچگاه هیچ جسمی در زمین با جرمی ثابت و غیر قابل تغیر باقی نمیماند مگر آنکه قرآن را تو یه سیاره دیگه با شرایط متفاوت قرار بده.

اگر بپذیریم که قران کلام خداست انوقت خواهیم پذیرفت که کلام خدا فراتر از زمان و مکان است و نیازی نیست تا به سرعت نور برسد تا از زمان و مکان مستغنی شود .

pc1371;339176 نوشت:
عقل داشت ولی قرار نیست هر کس که عقل دارد تو بهشت برود چون هر کس که عقل دارد باید از آن استفاده هم بکند تا بهشتی شود.

ببین برادر عقل بدون دین میرسد به سازندگان و استفاده کنندگان بمبهای میکروبی و شیمیائی اگر دین نباشد انسان مهار کردنی نیست .

pc1371;339176 نوشت:
سنی ها که ماستشون ترش از آب دراومد پس 70 تای دیگه چی؟ اگر اصل دین یکیه پس چرا هیچ کدام یکدیگر را قبول ندارند.

ببین برادر 70 فرقه که سهل است ما در همین شیعه اثنا عشری خودمان هزار نوع عقیده داریم اینها فرع است اختلاف در اصل وجود ندارد اینکه وضو چگونه بگیریم چیزی را عوض نمیکند مهم اینست که موحد باشیم و خالص

pc1371;339176 نوشت:
ایمان زیادی، به وابستگی تبدیل میشود و وابستگی به هر چیزی موجب عقب ماندگی است .

ایمان به چه اگر کسی به مبداء خودش وابسته باشد عقب میافتد ایا فرزندی که تحت هر شرایطی به مادرش پناه میبرد حتی زمانی که از مادر سیلی میخورد عقب مانده است بله اگر بر این باور برسی که موجود کاملی هستی شاید چنین باشد اما انسان به فرض هم که به تکامل برسد در اثر مرور زمان هرانچه که دارد را از دست میدهد و فتور و ناتوان میشود ولی انکه که به خدایش ایمان دارد هرگز فتوری ندارد یعنی ممکن است جسمش ناتوان شود ولی روحش هرگز

فتا 1;339193 نوشت:
اگر بپذیریم که قران کلام خداست انوقت خواهیم پذیرفت که کلام خدا فراتر از زمان و مکان است و نیازی نیست تا به سرعت نور برسد تا از زمان و مکان مستغنی شود .

من در پست های قبلی ثابت کردم که قرآن ، انجیل ، تورات ، کلام خدا هستند ولی از آنها محافظت نمیشود . تکرار دلیل : با وجود عناصر فنا ناپذیر نیازی به نگهبانی نیست ، در صورت عدم تحریف همانند خطبه های بی نقطه و بی الف حضرت علی که تحریف نشدنی است ، میبود ، اگر قرآن را همانند خود فنا ناپذیر میساخت انسان به اشتباه کتاب را میپرستید مثل عیسی و حضرت علی که با کلام خدا لقب خدا بهش دادند ، اگر از کلامش محافظت میکرد با وجود کلام اصلی خدا چه کسی تفکر خواهد کرد؟ کتاب اصلی درون طبیعت است. یک جمله : خدا بنا به دلایل زیادی از کلام خود محافظت نمیکند. چون کلام اصلی خود شناسی و شناخت آفاق است.
فتا 1;339193 نوشت:
ایمان به چه اگر کسی به مبداء خودش وابسته باشد عقب میافتد ایا فرزندی که تحت هر شرایطی به مادرش پناه میبرد حتی زمانی که از مادر سیلی میخورد عقب مانده است بله اگر بر این باور برسی که موجود کاملی هستی شاید چنین باشد اما انسان به فرض هم که به تکامل برسد در اثر مرور زمان هرانچه که دارد را از دست میدهد و فتور و ناتوان میشود ولی انکه که به خدایش ایمان دارد هرگز فتوری ندارد یعنی ممکن است جسمش ناتوان شود ولی روحش هرگز

من کی گفتم : ایمان = وابستگی = عقب ماندگی ؟
من گفتم : ایمان زیادی = وابستگی = عقب ماندگی .
شما چون فکر میکنید حق با شماست چشم بسته جواب میدید.

موضوع قفل شده است