جمع بندی اثبات عدم تحریف قرآن

تب‌های اولیه

160 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

[="Arial"][="Black"]

فتا 1;339193 نوشت:
ایمان

حتی زعفران با این همه خاصیت و ارزشی که داره زیادش برای انسان سمه.[/]

pc1371;339205 نوشت:
من در پست های قبلی ثابت کردم که قرآن ، انجیل ، تورات ، کلام خدا هستند ولی از آنها محافظت نمیشود . تکرار دلیل : با وجود عناصر فنا ناپذیر نیازی به نگهبانی نیست ، در صورت عدم تحریف همانند خطبه های بی نقطه و بی الف حضرت علی که تحریف نشدنی است ، میبود ، اگر قرآن را همانند خود فنا ناپذیر میساخت انسان به اشتباه کتاب را میپرستید مثل عیسی و حضرت علی که با کلام خدا لقب خدا بهش دادند ، اگر از کلامش محافظت میکرد با وجود کلام اصلی خدا چه کسی تفکر خواهد کرد؟ کتاب اصلی درون طبیعت است. یک جمله : خدا بنا به دلایل زیادی از کلام خود محافظت نمیکند. چون کلام اصلی خود شناسی و شناخت آفاق است.

این شبهه شما قبلاً هم پاسخ داده شده قران با تورات انجیل متفاوت است تورات و انجیل دست نویس هستند ولذا کلام خدا نیستند فقط اصل تورات و انجیل اگر روزی بدست بیاید مورد تایید مسلمانان است و اما قران کلام خداست و همانطور که ما هرکس را از کلامش میشناسیم از خود خدا جدا نیستند تا پرستش انان جرم باشد یعنی کسی که کلام خدا را بپرستد در واقع خود خدا را پرستیده و این جرم نیست اما اینکه بگوئیم کلام اصلی خود شناسی است به منیت میرسیم و این انحراف محض است همانطور که ابلیس کلام خود را بر کلام خدا ارجح نمود و منحرف شد .

pc1371;339205 نوشت:
من کی گفتم : ایمان = وابستگی = عقب ماندگی ؟
من گفتم : ایمان زیادی = وابستگی = عقب ماندگی .
شما چون فکر میکنید حق با شماست چشم بسته جواب میدید.

pc1371;339210 نوشت:
حتی زعفران با این همه خاصیت و ارزشی که داره زیادش برای انسان سمه.

شاید هر چیز زیادش سم باشد اما ایمان زیادش هم کم است این با تعصب بی جا متفاوت است . شما هرچه ایمان داشته باشی به خدا نزدیکتر میشوی و هرچه به خدا نزدیکتر شوی کمتر اشتباه میکنی چون خدا تورا محافظت میکند و به حال خود رها نمیشوی حتی شیاطین هم دیگر نمیتوانند در تو رخنه کنند .

pc1371;339218 نوشت:
دوست عزیز دلیل فنا ناپذیری روح انسان و یا خدا این است که روح جرمی ندارد وقتی که جرم نباشد جاذبه ای در کار نیست و وقتی که جاذبه نباشد گردشی هم در کار نیست . به همین دلیل وجود اصلی انسان را درون جسمی قرار داد که جرمش با توجه به فاصله ماه از زمین و تغییر سرعت چرخش ، تغییر یافته در نتیجه عمر انسان کاهش میابد . منظور: دلیل اینکه الان اینجا از روح و خدا حرف میزنید، قوانین زمان و مکان است. مگر شما نمیگید که خدا محدودیت زمانی ندارد خوب چرا ندارد؟ به غیر از آنکه از این قوانین پیروی میکند؟ یعنی به هر حال خدا برای بقای روح از یک اصولی پیروی میکند دیگه؟ یا اینکه شما میگویید کارهای خدا بدون اصول و قاعده است؟ برای ساخت بدن انسان مگر به خاک نیاز نداشت؟ با اینکه خودش خاک رو ساخت اما برای ساختش مجبور است یک سری اصول و قواعدی را رعایت کند. که در صورت عدم آن حتی با کلامش هم ساخته نمیشود.

اینها درست است منتهی در چارچوب ملموسات یعنی ما خدا را نمیتوانیم در هیچ چار چوبی قرار دهیم یعنی ذات خدا برای ما قابل درک نیست چون مادر چارچوبی هستیم که او فرا تر از انست لذا اینکه بگوئیم چون خدا ما را از خاک افرید لذا خدا محدود بود تا چیزی از خاک بیافریند غلط است زیرا خدا قبلاً موجودی از اتش افریده بود و بعداً هم ممکن است موجودی از ماوراء اینها بسازد یعنی ما در چارچوب ملموسات خودمان نمیتوانیم خدا را محدود کنیم

[="Arial"][="Black"]

فتا 1;339231 نوشت:
این شبهه شما قبلاً هم پاسخ داده شده قران با تورات انجیل متفاوت است تورات و انجیل دست نویس هستند ولذا کلام خدا نیستند فقط اصل تورات و انجیل اگر روزی بدست بیاید مورد تایید مسلمانان است و اما قران کلام خداست و همانطور که ما هرکس را از کلامش میشناسیم از خود خدا جدا نیستند تا پرستش انان جرم باشد یعنی کسی که کلام خدا را بپرستد در واقع خود خدا را پرستیده و این جرم نیست اما اینکه بگوئیم کلام اصلی خود شناسی است به منیت میرسیم و این انحراف محض است همانطور که ابلیس کلام خود را بر کلام خدا ارجح نمود و منحرف شد .

منظور من از کلام خدا ، قرآن و انجیل و تورات اصلی است نه آن چیزی که دست شما و آنها هستند. تا حالا دیدید کسی از اخلاق اسلامی ایرادی بگیرد؟ چون اخلاق یک اصولی است که اگر خلاف آن تحریف شود با صفات خدا مغایرت دارد درنتیجه کسی اون قسمتش رو کاری نداره و افراد تحریف کننده هم آنقدر احمق نیستند که هیچین چیزای مشخصی را تحریف کنند بعد شما میخواهید از کلام قرآن خدا را بشناسید؟ مشخصه کسی که میخواهد چیزی را تحریف کند با صفات زشت که نمی آید مثل اینکه قرآن بگوید دروغ گفتن درست است. این هم با صفات خدا مغایرت دارد وهم کسی باور نمیکند لذا بهتر است خودتان را جای شخص تحریف کننده قرار دهید.
فتا 1;339231 نوشت:
اینها درست است منتهی در چارچوب ملموسات یعنی ما خدا را نمیتوانیم در هیچ چار چوبی قرار دهیم یعنی ذات خدا برای ما قابل درک نیست چون مادر چارچوبی هستیم که او فرا تر از انست لذا اینکه بگوئیم چون خدا ما را از خاک افرید لذا خدا محدود بود تا چیزی از خاک بیافریند غلط است زیرا خدا قبلاً موجودی از اتش افریده بود و بعداً هم ممکن است موجودی از ماوراء اینها بسازد یعنی ما در چارچوب ملموسات خودمان نمیتوانیم خدا را محدود کنیم

عزیز ، اگر روح با خاک و یا آتش آمیخته میشود به وسیله ذراتی به نام کوانتوم صورت میگیرد که خود کوانتوم یکی از صفات روح به نام "عدم جرم" و یکی از صفات ماده به نام "حجم" دارد. آیا بدون این اصول چه خاک و چه آتش تنها با کلام خدا زنده میشوند؟ وقتی کلیه مسئول تصویه خون است تنها با کلام خدا نمیتواند کار قلب را انجام دهد چون برای اینکار خدا باید یکسری اصول و قواعدی را رعایت کند .[/]

جناب فتا زمانی که شما دارید برای بقا به خدا توکل میکنید غرب داره چیزی میسازه که نمیتوانید حتی تو خواب ببینید. میدونید چرا؟ چون غرب نیمی از بقای خود را مدیون توکل به خدا است نیم دیگر را مدیون پشتکار و عقل خودش است .
چیزایی که دارند میسازند :
1- زندگی روی مریخ .
2-سیاره شکن
3-سفر در زمان و مکان
4-زمانی که غرب فهمید با اضافه کردن نوترون به اتم اورانیوم، هسته اتم به دو نیم تقسیم میشود. مسلمون ها مسخرشون میکردند و میگفتند فقط خدا میتونه این کار را بکند ولی حالا عاجزانه بدنبال آن هستند.
حالا به جای اینکه بشینید جواب من رو بدبد برید به شناخت دنیا بپردازید وگرنه بهای سنگینی پرداخت خواهید کرد.
وقتی خدا به ابلیس گفت جلوی انسان سجده کن. خودش میدانست که چی آفریده است . نه برای نا فرمانی نه برای توکل بلکه برای قدرت تفکر و اختیاری که حتی ابلیس از آن بی بهره بود پس وقتی آدم نا فرمانی کرد دلیل کافی برای ناتوانی انسان نبود.
وقتی آخرالزمان شد بعد انسان هم نابود شد دقیقا خدا باید به چه چیز انسان افتخار کنه؟ انسان تا به حال نافرمانی و ناشکری کرده فقط یه چیز باقی مانده که اونم به لطف شما داره از بین میره.این کارهایی که شما الان انجام میدهید ابلیس هم قادر به انجام دادنشون هست اما کمی دیدتون رو باز کنید ببینید قرآن داره در محوری می چرخه که
فقط خاص انسان نیست و ابلیس هم قادر به انجام آن هست.

pc1371;339260 نوشت:
منظور من از کلام خدا ، قرآن و انجیل و تورات اصلی است نه آن چیزی که دست شما و آنها هستند. تا حالا دیدید کسی از اخلاق اسلامی ایرادی بگیرد؟ چون اخلاق یک اصولی است که اگر خلاف آن تحریف شود با صفات خدا مغایرت دارد درنتیجه کسی اون قسمتش رو کاری نداره و افراد تحریف کننده هم آنقدر احمق نیستند که هیچین چیزای مشخصی را تحریف کنند بعد شما میخواهید از کلام قرآن خدا را بشناسید؟ مشخصه کسی که میخواهد چیزی را تحریف کند با صفات زشت که نمی آید مثل اینکه قرآن بگوید دروغ گفتن درست است. این هم با صفات خدا مغایرت دارد وهم کسی باور نمیکند لذا بهتر است خودتان را جای شخص تحریف کننده قرار دهید.

این ساده اندیشی است نظری به تورات بیاندازید تا ببینید تا چه میزان مسائل غیر اخلاقی با جرئت تمام در ان قرار داده شده است .

pc1371;339242 نوشت:
عزیز ، اگر روح با خاک و یا آتش آمیخته میشود به وسیله ذراتی به نام کوانتوم صورت میگیرد که خود کوانتوم یکی از صفات روح به نام "عدم جرم" و یکی از صفات ماده به نام "حجم" دارد. آیا بدون این اصول چه خاک و چه آتش تنها با کلام خدا زنده میشوند؟ وقتی کلیه مسئول تصویه خون است تنها با کلام خدا نمیتواند کار قلب را انجام دهد چون برای اینکار خدا باید یکسری اصول و قواعدی را رعایت کند .

خدا و روح را نمیشود با ماده مقایسه نمود شما تصور کنید چگونه ممکن است روح خدا در ان واحد در همه جا باشد و بر همه کس نظارت مستقیم داشته باشد چون اگر غیر این باشد چگونه میتواند خدا باشد .

pc1371;339260 نوشت:
جناب فتا زمانی که شما دارید برای بقا به خدا توکل میکنید غرب داره چیزی میسازه که نمیتوانید حتی تو خواب ببینید. میدونید چرا؟ چون غرب نیمی از بقای خود را مدیون توکل به خدا است نیم دیگر را مدیون پشتکار و عقل خودش است .
چیزایی که دارند میسازند :
1- زندگی روی مریخ .
2-سیاره شکن
3-سفر در زمان و مکان
4-زمانی که غرب فهمید با اضافه کردن نوترون به اتم اورانیوم، هسته اتم به دو نیم تقسیم میشود. مسلمون ها مسخرشون میکردند و میگفتند فقط خدا میتونه این کار را بکند ولی حالا عاجزانه بدنبال آن هستند.
حالا به جای اینکه بشینید جواب من رو بدبد برید به شناخت دنیا بپردازید وگرنه بهای سنگینی پرداخت خواهید کرد.
وقتی خدا به ابلیس گفت جلوی انسان سجده کن. خودش میدانست که چی آفریده است . نه برای نا فرمانی نه برای توکل بلکه برای قدرت تفکر و اختیاری که حتی ابلیس از آن بی بهره بود پس وقتی آدم نا فرمانی کرد دلیل کافی برای ناتوانی انسان نبود. وقتی آخرالزمان شد بعد انسان هم نابود شد دقیقا خدا باید به چه چیز انسان افتخار کنه؟ انسان تا به حال نافرمانی و ناشکری کرده فقط یه چیز باقی مانده که اونم به لطف شما داره از بین میره.این کارهایی که شما الان انجام میدهید ابلیس هم قادر به انجام دادنشون هست اما کمی دیدتون رو باز کنید ببینید قرآن داره در محوری می چرخه که فقط خاص انسان نیست و ابلیس هم قادر به انجام آن هست.

ساحران فرعون وقتی ان هیولاها را میساختند هیچ توکلی بر خدا نداشتند و چون عصای موسی همه هیولاهای دروغین انان بلعید متوجه شدند چیزی بالا تر از علم هم وجود دارد لذا بسجده در افتادند و ایمان اوردند انچان قوی که فرعون دست وپای انان را از چپ و راست برید و انان از ایمان خود نبریدند .
ابلیس هم اختیار داشت و هم قدرت تفکر و هم به واسطه مناجات 6000 ساله مقام ملائکه ولی مشکلش این بود که در مقابل خدا قد علم کرد
خدا نیاز نداره به چیزی افتخار کنه خدا میخواهد که بنده های خوبش رو انتخاب کنه که میکنه و هرکه رو خدا انتخاب کنه زنده جاویده و پیروز حالا ناسپاسان بروند به جهنم چه اهمیتی دارد خلایق هرچه لایق .

با سلام و عرض ادب
ضمن تشكر از كاربران و مشاركت كنندگان در بحث
نظربه اتمام بحث و ارائه پاسخ هاي كافي،تاپيك جهت جمع بندي قفل مي شود .

اثبات عدم تحريف قرآن كريم
پرسش: چگونه اثبات مي كنيد كه قرآن تحريف نشده است ؟ در صورتي كه كتب آسماني پيشين تحريف شده و نيز استدلال به آيه "انا نحن نزلنا الذكر و انا له لحافظون" مخدوش است زيرا مورد سوال اثبات عدم تحريف خود قران است و شما نمي توانيد از اين كتاب دليل بر عدم تحريف خودش بياوريد .ضمن اينكه رواياتي در كتب شيعه من جمله كافي وجود دارد كه دال بر تحريف قران است .مانند:" کلینی در آخر کتاب فضل قرآن از کتاب خودش (الکافی) از محمدبن یحیی از احمدبن محمد از علی‌بن حکیم از هشام‌بن سالم از ابی‌عبدالله روایت کرده که‌ گفته‌: قرآنی که جبرئیل به سوی پیامبر نازل کرد، هفده هزار آیه می‌باشد
الکافی: (2/634)"
در حالی که می دانیم قرآن کنونی اینقدر آیه ندارد!!حال چگونه اطمينان حاصل كنيم كه قران طي قرون متمادي تحريف نشده است ؟

پاسخ : تحريف از نظر لغوي از ماده «حرف» به معناي طرف، گوشه، يا جانب آمده و «تحريف الشيء» به معناي عدول از مواضع اصلي خودش به طرفي يا جانبي ديگر. و «تحريف كلام» به معناي تفسير كلام به غير وجه صحيحش آن هم بدون دليل مي باشد.(1)
تحريف به دو بخش عمده تحريف معنوي و لفظي تقسيم مي شود .
تفسير معنوي يعني تفسير و تحليل و معني نادرست از يك كلام كه در قرآن همان تفسير به راي است . اين قسم تحريف در واقع يعني تحريف تفسير قران و افراد بسياري بوده و هستند كه قران را به راي و نظر خود تفسير و تحليل مي كنند .
تحريف لفظي خود به چند قسم تقسيم مي شود :
1- تحريف به زياده
تحريف به معناي اضافه نمودن مطلبي به مطالب گذشته است و اين در قرآن اتفاق نيفتاده است و تمام علماي شيعه و سني به اين قول اتفاق نظر دارند.
2- تحريف به نقصان
اين قسم تحريف هم در قرآن كريم واقع نشده است و آياتي از قبيل « إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ » (2) و « لا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ»(3) بر آن دلالت دارند .
3- تحريف به تبديل
تبديل نمودن به اين معناست كه كلمه‌اي از قرآن را تبديل به كلمه مترادف يا متضاد نمائيم و استاد معرفت اين نوع تحريف را مخالف با اعجاز لفظي قرآن مي‌داند
بنابراين معناي مورد نظر ما از تحريف ، دخل و تصرف در ظاهر كلام است يا به زياد كردن يا كم كردن يا تبديل نمودن، به طوري كه از وجه صحيحش عدول كرده باشد.

[=&quot]
[=&quot]در بحث ادله عدم تحريف قرآن كريم ، دلايل چندگانه اي اعم از قرآن ، روايات ، گواهي تاريخ ، اهتمام مسلمين و... مورد توجه قرار مي گيرد . البته بنده تصور مي كنم موافقان تحريف قرآن به اندازه كافي ادله عدم تحريف را بررسي كرده باشند بنده در اينجا فعلا متعرض آيات و روايات وارده در اين باب نمي شوم بلكه مايلم بحثم را با بررسي يك حقيقت تاريخي آغاز كنم[=&quot]:
[=&quot]اهتمام مسلمين به حفظ و ضبط قرآن كريم[=&quot]
[=&quot]يكي از ويژگي هاي منحصر بفرد قرآن كريم به عنوان يك كتاب آسماني ، نوع نزول آن است ، آيات قرآن بتدريج نازل شد و همزمان هم توسط كتاب وحي نگارش مي شد و هم به مردم ابلاغ مي گشت . با توجه به محدود بودن ادوات نگارش در زمان نزول قرآن كريم ، و با عنايت به اين مساله كه از بر كردن و حفظ قرآن ، جزيي از برنامه تبليغي رسول اكرم (ص) بود و ثواب بسياري براي حفاظ قرآن وجود داشت ، مسلمانان با رغبت و اهتمام بسيار به حفظ و از بر كردن تك تك آياتي كه نازل مي شد همت مي گماردند ، مضاف بر اينكه قرآن برنامه تمامي وجوه و زواياي زندگي يك مسلمان بود و براي هر عملي ، به ايات قرآن استناد مي شد . عدد حفاظ قرآن به قدري بود كه در يكي از جنگها كه در زمان ابوبكر اتفاق افتاد چهارصد نفر از حفاظ قرآن به شهادت رسيدند (4) حتي تعليم قرآن را مهريه زنان قرار مي دادند لذا در صدر اسلام علاوه بر اينكه قرآن كريم توسط كتاب وحي نوشته شد - و البته برخي مسلمين و بويژه كاتبان وحي ، خود نيز نسخه شخصي داشتند - توسط عموم مردم حفظ و از بر شد ، در واقع نوع نزول قرآن كريم در صدر اسلام امكان تحريف آنرا عملا از ميان برد[=&quot] .
[=&quot]توجه و اهتمام ويژه به بحث حفظ و از بر كردن قران يك ضرورت غير قابل انكار مي نمود همچنانكه در قرائت نسخه هاي مكتوب هم اهتمام تامي بر قرائت صحيح وجود داشت به نحوي كه اصطلاح قاري و مقري - قاري يعني فردي كه قرآن را بصورت صحيح قرائت مي كرد و مقري يعني فردي كه قرائت صحيح را دريافت مي نمود- حكايت از اين اهتمام دارد . (5[=&quot])
[=&quot]لذا به جهت حفظ و نگهداري قرآن مكتوب و چه به جهت قرائت از ناحيه قاريان زبده و چه به جهت اهتمام بر حفظ و از بر كردن قرآن ، نه شكل مكتوب قرآن كريم و نه شكل محفوظ آن دستخوش هيچگونه تحريفي نگشت[=&quot]. [=&quot]در واقع اگر كسي مي خواست هم نمي توانست قرآن را تحريف كند زيرا اگر در قرآن مكتوب هم - بر فرض محال - دستي مي برد حافظه حفاظ قرآن را چگونه مي خواست تغيير دهد ؟ شما يك مصرع از شعر يك شاعر را در نظر بگيريد، مثلا "ميازار موري كه دانه كش است [=&quot]" [=&quot]ميليونها ايراني اين شعر را از بر كرده اند حال اگر كسي بخواهد در شعر فردوسي و در كتاب او دست هم ببرد چگونه مي تواند در حافظه ميليونها نفر دست ببرد و انرا تغيير دهد ؟ لذا امكان عملي تحريف قرآن در صدر اسلام بصورت كامل منتفي شد[=&quot] [=&quot]با توجه به اين اهتمام عالي وتام مسلمانان - كه حتي بر سر اختلاف قرائت واكنش نشان مي دادند - چگونه امكان عملي تحريف قران و كم و زياد نمودن ايه يا كلمه اي از اين كتاب شريف و عزيز كه در اذهان اينهمه حافظ ، وجود داشته ، ميسر ، مقدور يا عملي بوده است ؟[=&quot]. [=&quot]پس از شهادت پيامبر (ص) هم جريان حفظ و از بر كردن قرآن كريم متوقف نشد بلكه با ممنوعيت نقل احاديث پيامبر (ص)كه به دستور عمر انجام شد و نيز شعار "حسبنا كتاب الله " قرآن كريم همچنان در صدر توجه و در صدر محفوظات مسلمانان بود[=&quot] .
[=&quot]كساني كه بحث تحريف قرآن را مطرح مي كنند بيشتر بر روي قرآن مكتوب و تاريخ و پيشينه كتابت قرآن و در ادوار بعد ، تكثير و انتشار آن متمركز شده اند و در واقع بحث تحريف را از زاويه تحريف در قرآن مكتوب مورد نقد و بحث قرار مي دهند در حاليكه آنچه در حافظه حفاظ قرآن است ، ملاك است[=&quot] .
[=&quot]اگر به پيشينه بحث نگارش در تمام وجوهش - ابزار نگارش ، نوع خط ، اعراب ، نقط و اعجام و ...- نظري بيافكنيد خواهيد ديد كه هم ابزار نگارش عمدتا ابتدايي بود - البته براي كتابت قرآني كه كاتبان وحي آنرا براي پيامبر (ص[=&quot]) [=&quot]مي نوشتند كاغذ تهيه مي شد (5)- و هم خط پيشرفت چنداني نداشت به نحوي كه از نقط و اعجام و ... تهي بود و بر فرض فراهم بودن تمامي شرايط نگارش، در كل شبه جزيره تنها 17 تن خواندن و نوشتن بلد بودند لذا بحث نگارش و كتابت قرآن كريم عليرغم اينكه بسيار مهم بود و از سوي نبي مكرم (ص) بشدت مورد اعتنا بود[=&quot] - [=&quot]به نحوي كه اگر در نيمه شب هم وحي نازل مي شد ، كتاب وحي را براي ثبت آن مطلع مي ساختند- اما به دليل بي سوادي عمومي و عدم وجود ابزار نگارش كافي براي عموم مردم و ابتدايي بودن آن ، در ميان عموم مسلمانان شيوع چنداني نداشت هر چند كاتبان وحي عمدتا نسخه اي شخصي هم براي خود داشتند اما عامه مردم از راه حفظ و از بر كردن ، قرآن را محفوظ مي داشتند . اين روند از بر كردن قرآن و حفظ آن ،حتي بعد از يكسان سازي مصاحف در زمان عثمان و بعدها كه پيشرفتي نسبي در نقط و اعجام و خط پديد آمد نيز همچنان در صدر اهتمام مسلمين قرار داشت ، بحث حفظ و از بر نمودن قرآن ، بسيار ريشه دارتر ، اصيل تر و پيشرفته تر و پيشروتر از كتابت و نگارش آن در ميان مسلمانان بود و پايه نگارش ها هم همين حافظه حفاظ قرآن بود و همين رويه موجب مي شد از دستبرد و تحريف مصون بماند - عرض كردم كه فعلا در مقام اثبات عدم تحريف قرآن با آيات يا ديگر ادله نيستم تا بدانها متمسك شوم - زيرا هيچ كس نمي توانست حافظه حفاظ قرآن را مورد دستبرد و تحريف قرار دهد[=&quot] .
[=&quot]لذا موافقان تحريف ، بايد اين جنبه از حفظ و نگهداري قرآن - كه در حافظه حفاظ قرار داشت- را از بحث نگارش و كتابت قرآن كه چندي بعد با پيشرفت در خط و نگارش و بعدها با پيشرفت صنعت چاپ ، رونق گرفت ، از يكديگر متمايز نمايند و اگر مايل به اثبات تحريف قران هستند بايد اثبات كنند كه چگونه مي شد حافظه اين همه حافظ قران در ادوار و قرون متمادي مورد دستبرد و تحريف قرار گيرد[=&quot] .[=&quot]

يكي ديگر از ادله ي عدم تحريف قرآن كريم ، عنايات الهي و حججي است كه در برخي ادوار براي مردم قرار مي دهد مانند جريان حفظ مرحوم كربلايي كاظم ساروقي . ايشان فرد بي سوادي بود و قران كريم از غيب به حفظ او رسيد و آنچه مجتهدين و علما و تمامي مردم در زمان حيات ايشان بررسي كردند ، اين بود كه قراني كه از غيب به حفظ او رسيد عينا همين قران موجود و حاضري است كه در ميان ما وجود دارد بدون كم و كاست حتي يك حرف . لذا اينگونه عنايات ، خود استدلال و حجتي بر عدم تحريف قرآن كريم در ساليان و قرون متمادي و اطمينان قلبي براي مسلمانان مي باشد .
و اما روايتي كه از جناب كليني در خصوص تحريف قران بيان شدو بر طبق آن حكم به اعتقاد تحريف قرآن توسط مرحوم كليني مي شود :
عَلِيُّ بْنُ الْحَكَمِ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ‏ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ الْقُرْآنَ الَّذِي جَاءَ بِهِ جَبْرَئِيلُ ع إِلَى مُحَمَّدٍ ص سَبْعَةَ عَشَرَ أَلْفَ آيَة
گروهي از قرآن پژوهان و حديث شناسان (7) معتقدند در روايت فوق لفظ " عشر " توسط نسخه برداران به روايت افزوده شده است و در روايت اصلي ، عدد " سبعة آلاف" وجود داشته است كه تقريبا با عدد آيات فعلي مطابقت دارد .
دليل بر اين مدعا اين است كه مرحوم فيض كاشاني در وافي (8)، اين روايت را از كافي بصورت " سبعه آلاف" نقل نموده است و لذا ايشان كه به نسخه اصلي و قديمي كافي دسترسي داشته اند روايت مذكور را بدون " عشر " و با لفظ " سبعه آلاف" ضبط كرده اند لذا اين لفظ بعدا و از ناحيه نسخه برداران افزوده گرديده است.

(1)- مصطفوي، حسن، التحقيق في كلمات القرآن، تهران، انتشارات مرتضوي، ج2، ص197
(2)- حجر/9
(3)- فصلت /42
(4)- البیان فى تفسیر القرآن، ص ۲۶۰٫
(5)- برگرفته از مقاله عوامل پيدايش اختلاف قرائات، علي نصيري ، فصلنامه بينات ، شماره 26
(6)- به گفته دكتر راميار اعراب كاغذ را از قديم مى شناختند. آن هنگام كاغذ در هند ساخته مى شد و از آن جا به يمن مى فرستادند، و توسط كاروان هاى تجارتى تابستانى و زمستانى از يمن به شام و از آن جا به روم مى رفت و عربستان آن موقع واسطه تجارت جنوب و شمال بود.( ر.ك: تاريخ قرآن ، ص 277)
(7)- ميرزا صالح مازندراني، ايت الله معرفت ، مرحوم شعراني و عميدي بر اين عقيده اند .
(8)- وافي كتابي است كه ملا محسن فيض كاشاني در شرح روايات كتب اربعه من جمله كافي نگاشت . ايشان در اين كتاب روايت مذكور را بدون لفظ " عشر " آورده است و اين نشان مي دهد حداقل تا زمان نگارش وافي ،روايت مذكور در نسخه اصلي كافي ، دست نخورده و با بصورت " سبعة آلاف" بوده است.

موضوع قفل شده است