جمع بندی اثبات عدم تحریف قرآن

تب‌های اولیه

160 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
اثبات عدم تحریف قرآن

سلام ، میخواستم برای این متن توضیحی دهید :
دلایل فراوانی مبنی بر تحریف کتاب های آسمانی از قبیل قرآن وجود دارد اما در نهایت به این دلیل که خداوند از کلام خود محافظت میکند اثبات تحریف، بی نتیجه است حال اگر ثابت شود که خداوند نمی خواهد از کلام خود محافظت کند چی؟
همانگونه که میدانید پروردگار معجزات حیرت آوری به انسان ها نشان داده لذا تحریف کتب آسمانی دغدغه ی او نیست، که آن را چندین بار در زمان و مکان متفاوت نازل کند، چنانچه برای تحریف نشدنش می توانست از عناصر فنا ناپذیر و تغییر ناپذیری برای ارسال آیه ها استفاده کند : مثل "تتانیوم" این فلز دست کم 2000 سال بدون تغییر باقی میماند ،حال اگر کتب آسمانی دیگر بجز قرآن تحریف شده بود، این نشانه ضعف خدا میبود که در واقع غیر قابل قبول است مگر خودش میخواست اینگونه شود. در اینصورت چرا انسان را میان شک و تردید قرار داد؟
پاسخ : خدا روح خود را درون انسان دمید تا بتواند نیمه تحریف شده کلامش را بازسازی کند و اینگونه برتری انسان را اثبات کند در واقع این فطرت آدمی است که میتواند تا حدودی درست را ازغلط تشخیص دهد و این امتحان اصلی انسان است که روح خدا را درون خود پرورش دهد .


با نام و یاد دوست



به نام خدا
با سلام
نقدهاي بسياري بر متني كه آورده ايد وارد است كه سعي مي كنم قسمت به قسمت آن را بيان كنم .

pc1371;330846 نوشت:
سلام ، میخواستم برای این متن توضیحی دهید : دلایل فراوانی مبنی بر تحریف کتاب های آسمانی از قبیل قرآن وجود دارد اما در نهایت به این دلیل که خداوند از کلام خود محافظت میکند اثبات تحریف، بی نتیجه است حال اگر ثابت شود که خداوند نمی خواهد از کلام خود محافظت کند چی؟

دلايل شما براي اثبات تحريف قرآن چيست ؟
چگونه خداوند نمي خواهد از كلام خود محافظت نمايد در حاليكه خود در كتاب شريفش مي فرمايد :
انا نحن نزلنا الذكر و انا له لحافظون (1)
بى ‏ترديد ما اين قرآن را به تدريج نازل كرده‏ ايم و قطعا نگهبان آن خواهيم بود

pc1371;330846 نوشت:
همانگونه که میدانید پروردگار معجزات حیرت آوری به انسان ها نشان داده لذا تحریف کتب آسمانی دغدغه ی او نیست


اين صحيح نيست كه حرف و سخني را به خداوند نسبت دهيم كه مغاير با صفت حكمت اوست .خداوند حكيم است و شخص حكيم كار بيهوده نمي كند ، غرض از ارسال رسل و انزال كتب ، راهنمايي بشر است حال چگونه تحريف كتب – كه نتيجه مستقيم آند گمراهي بشر از سعادت حقيقي است- مورد عنايت خداوند نيست در حاليكه خداوند در قرآن تحريف كنندگان كتب پيشين را كافر خوانده و آنان را مورد لعن قرار داده است :
مِّنَ الَّذِينَ هَادُواْ يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَن مَّوَاضِعِهِ وَيَقُولُونَ سَمِعْنَا وَعَصَيْنَا وَاسْمَعْ غَيْرَ مُسْمَعٍ وَرَاعِنَا لَيًّا بِأَلْسِنَتِهِمْ وَطَعْنًا فِي الدِّينِ وَلَوْ أَنَّهُمْ قَالُواْ سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَاسْمَعْ وَانظُرْنَا لَكَانَ خَيْرًا لَّهُمْ وَأَقْوَمَ وَلَكِن لَّعَنَهُمُ اللّهُ بِكُفْرِهِمْ فَلاَ يُؤْمِنُونَ إِلاَّ قَلِيلًا(2)
برخى از آنان كه يهودى‏ اند كلمات را از جاهاى خود برمى ‏گردانند و با پيچانيدن زبان خود و به قصد طعنه زدن در دين [اسلام با درآميختن عبرى به عربى] مى ‏گويند شنيديم و نافرمانى كرديم و بشنو [كه كاش] ناشنوا گردى و [نيز از روى استهزا مى ‏گويند] راعنا [كه در عربى يعنى به ما التفات كن ولى در عبرى يعنى خبيث ما] و اگر آنان مى ‏گفتند شنيديم و فرمان برديم و بشنو و به ما بنگر قطعا براى آنان بهتر و درست‏تر بود ولى خدا آنان را به علت كفرشان لعنت كرد در نتيجه جز [گروهى] اندك ايمان نمى‏ آورند
آوردن معجزات توسط پيامبران در واقع اثبات ادعاي نبوت توسط ايشان بود تا مردم متوجه بشوند كه آنان حقيقتا انبياء الهي اند و از رهگذر اعتماد حاصله ، به فرامين الهي - كه خداوند توسط انبياء در قالب كتب آسماني بر آنان نازل فرمود – گردن نهند . معجزات – بجز قرآن كريم كه خود هم كتاب الهي است و هم اعجاز – صرفا در زمان خود ارائه شدند و براي مردم ساير ادوار ارائه نگرديد بلكه اين كتب انبياء الهي بود كه برنامه زندگي تمامي مردم بود و بايد به آن عمل مي شد و عمل بشود .



(1)- حجر/9
(2)- نساء/46

pc1371;330846 نوشت:
ه آن را چندین بار در زمان و مکان متفاوت نازل کند

بنده متوجه منظور شما از چندين بار نزول كتب آسماني نشدم ، اگر منظور شما اين است كه چون تورات تحريف شد خداوند ، انجيل را نازل كرد و چون انجيل نازل شد خداوند قران را نازل كرد ، بايد عرض كنم كه اين برداشت شما صحيح نيست ، انجيل به دليل تحريف تورات و قرآن به دليل تحريف انجيل نازل نشد بلكه احكام و فرامين الهي بتدريج براي بشر نازل شد تا با سطوح درك بشر در ادوار مختلف هماهنگ باشد بنابراين فلسفه ارسال رسل و انزال كتب در ادوار مختلف ، تفاوت سطوح بشر و بالا تر رفتن سطح آنان و آمادگي براي اجراي فرامين كامل تر بود نه تحريف كتب قبلي .


pc1371;330846 نوشت:
چنانچه برای تحریف نشدنش می توانست از عناصر فنا ناپذیر و تغییر ناپذیری برای ارسال آیه ها استفاده کند : مثل "تتانیوم" این فلز دست کم 2000 سال بدون تغییر باقی میماند

اين سخن به اين معني است كه شما تحريف را فقط ناشي از تغيير مكتوب در كتب مي دانيد در اينصورت بايد بدانيد كه تحريف كنندگان كتب پيشين صرفا به تحريف كتبي و دستبرد در آيات الهي دست نمي زدند بلكه با پنهان كردن كتب اصيل الهي ، در احكام و فرامين مربوطه تحريف ايجاد كرده و آنرا براي مردم بيان مي كردند همانگونه كه قرآن از اين مساله پرده برداشته است :
فَبَدَّلَ الَّذِينَ ظَلَمُواْ قَوْلًا غَيْرَ الَّذِي قِيلَ لَهُمْ فَأَنزَلْنَا عَلَى الَّذِينَ ظَلَمُواْ رِجْزًا مِّنَ السَّمَاء بِمَا كَانُواْ يَفْسُقُونَ (3)
اما كسانى كه ستم كرده بودند [آن سخن را] به سخن ديگرى غير از آنچه به ايشان گفته شده بود تبديل كردند و ما [نيز] بر آنان كه ستم كردند به سزاى اينكه نافرمانى پيشه كرده بودند عذابى از آسمان فرو فرستاديم

(3)- بقره/59

pc1371;330846 نوشت:
حال اگر کتب آسمانی دیگر بجز قرآن تحریف شده بود، این نشانه ضعف خدا میبود که در واقع غیر قابل قبول است مگر خودش میخواست اینگونه شود.

كتب آسماني ديگر به دليل اينكه يكجا و بصورت الواح نازل شد و نزول آن به يكباره صورت گرفت ، پس از درگذشت انبياء عليهم السلام توسط برخي احبار و روحانيون يهودي و مسيحي مورد تحريف قرار گرفت ،اين چگونه نشانه ضعف خداست ؟ خداوند كتب آسماني را براي هدايت بشر نازل نموده است و بايد در دسترس بشر باشد .

pc1371;330846 نوشت:
خدا روح خود را درون انسان دمید تا بتواند نیمه تحریف شده کلامش را بازسازی کند

حالا باز سازي شد ؟
تورات و انجيل تحريف شده با وجود اينكه خداوند از روح خود در انسان دميده است باز سازي شدند ؟
برداشت و تلقي شما از دميدن روح خدايي در انسان صحيح نيست.
همان كساني كه كتب اسماني پيشين را تحريف كردند ايا روح خدا در آنان دميده نشده بود ؟ معناي دميدن خدا از روحش در ما اين نيست كه بخشي از روح خداوند در انسان دميده شده باشد بلكه اين اضافه شدن روح به خدا از باب احترام و تشريف بوده است (4) نه بدين معنا كه بخش يا قسمتي از روحش را خداوند در ما دميده است .
وانگهي كتب آسماني از آن باب نازل شدند كه بشر را در زندگي به راه سعادتي كه خود به تنهايي نمي تواند بيابد ، رهنمون شود حال چگونه انسان مي تواند احكامي را كه نميداند صحيحش چيست باز سازي كند اگر مي توانست كه خود قادر بود اين احكام را بيابد و به سعادت برسد اصولا چه نيازي به انزال كتب آسماني بود ؟


(4)- الميزان ، ج 12 ، ص228

pc1371;330846 نوشت:
در واقع این فطرت آدمی است که میتواند تا حدودی درست را ازغلط تشخیص دهد و این امتحان اصلی انسان است که روح خدا را درون خود پرورش دهد .


بله فطرت آدمي همانگونه كه خود شما هم فرموديد تا حدودي درست را از غلط تشخيص مي دهد اما براي رسيدن به سعادت دنيا و عقبي ، بشر نياز به برنامه همه جانبه اي دارد كه سعادت او را در دو جهات تامين كند و اين برنامه را صرفا كسي مي تواند براي او تدوين نمايد كه او را خلق نموده و راه سعادت دنيا و آخرت او را بهتر مي داند .
پرورش و ارتقاء اين فطرت نيز منجر به تبعيت هر چه بيشتر او از انبياء و كتب الهي مي شود نه تدوين كتاب الهي .


نتيجه اينكه معجزات انبياء – بجز قران كه خود هم معجزه است و هم كتاب الهي – براي اثبات ادعاي نبوت است تا مردم كتب و برنامه الهي و فرامين انبياء را گردن نهند ، كتب الهي هم براي ارائه راه سعادت دنيا و آخرت مردم نازل شده است و برخي بر اساس نفسانيات خويش اقدام به تحريف كتب اسماني كردند ، با پيشرفت و بالا رفتن سطح فهم بشري ، كتب نازله آسماني احكام و قوانين پيشرفته تري را براي انسان به ارمغان اورد تا نوبت به قرآن كريم رسيد . نوع نزول قرآن كه تدريجي بود موجب شد كه آيات الهي بدون هيج كم و كاستي در اذهان مردم حفظ گردد :
وَقُرْآنًا فَرَقْنَاهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلَى مُكْثٍ وَنَزَّلْنَاهُ تَنزِيلًا(5)
و قرآنى [با عظمت را] بخش بخش [بر تو] نازل كرديم تا آن را به آرامى به مردم بخوانى و آن را به تدريج نازل كرديم
و به اين ترتيب به هيچ وجهي قابل تحريف و دستبرد قرار نگيرد . لذا نوع نزول قرآن كريم امكان تحريف آنرا عملا غير ممكن نمود .



(5)- اسراء/106

pc1371;330846 نوشت:
سلام ، میخواستم برای این متن توضیحی دهید :
دلایل فراوانی مبنی بر تحریف کتاب های آسمانی از قبیل قرآن وجود دارد اما در نهایت به این دلیل که خداوند از کلام خود محافظت میکند اثبات تحریف، بی نتیجه است حال اگر ثابت شود که خداوند نمی خواهد از کلام خود محافظت کند چی؟
همانگونه که میدانید پروردگار معجزات حیرت آوری به انسان ها نشان داده لذا تحریف کتب آسمانی دغدغه ی او نیست، که آن را چندین بار در زمان و مکان متفاوت نازل کند، چنانچه برای تحریف نشدنش می توانست از عناصر فنا ناپذیر و تغییر ناپذیری برای ارسال آیه ها استفاده کند : مثل "تتانیوم" این فلز دست کم 2000 سال بدون تغییر باقی میماند ،حال اگر کتب آسمانی دیگر بجز قرآن تحریف شده بود، این نشانه ضعف خدا میبود که در واقع غیر قابل قبول است مگر خودش میخواست اینگونه شود. در اینصورت چرا انسان را میان شک و تردید قرار داد؟
پاسخ : خدا روح خود را درون انسان دمید تا بتواند نیمه تحریف شده کلامش را بازسازی کند و اینگونه برتری انسان را اثبات کند در واقع این فطرت آدمی است که میتواند تا حدودی درست را ازغلط تشخیص دهد و این امتحان اصلی انسان است که روح خدا را درون خود پرورش دهد .

البته بر اساس جوّ، شایعه، افترا، فتنه و خباثت هر چیزی می‌توان گفت و نسبت داد و از جمله این جوّی که امروزه نسبت به اعتقاد شیعه مبنی بر تحریف یا دستکاری شدن آیات قرآن کریم و یا دست کم قبول نداشتن نظم فعلی آن است. البته این اتهام تازگی ندارد، بلکه در قرون قبل نیز در هر دوره‌ای یک‌بار مطرح شده است و اختلاف افکنان فعی نیز از آن جهت که معمولاً نه اهل تشیع هستند و نه اهل تسنن و گاه اصلاً مسلمان هم نیستند، بلکه جیره‌خوار وهابیت و یا صهیونیسم هستند، همان جریان‌های گذشته را در کتب تورق کرده و شبهه‌ یا اتهامی قدیمی را کپی و مطرح می‌کنند. آنها بر این باورند که در هر حال نسل جدید نه این حرف‌ها را شنیده و نه آن کتب را مطالعه کرده و نه از پاسخ‌هایش مطلع هستند، پس می‌توان بر همان مبانی مجدداً جوّسازی کرد. اگر به اسناد معتبر در کتب شیعه و سنی مراجعه گردد، مشهود است که نه تنها شیعه هیچ‌گاه معتقد به تحریف یا دست‌کاری قرآن کریم نبوده است، بلکه بالعکس در میان اهل تسنن چنین باورهایی به صورت مستند رواج داشته است. شیعه به آیه کریمه‌ی «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ - اين ماييم كه اين ذكر (قرآن) را نازل كرده‏ايم و ما آن را بطور قطع حفظ خواهيم كرد - (الحجر، 9)» اعتقاد راسخ دارد و معتقد است که هر کس مدعی تحریف یا دست‌کاری قرآن کریم شده باشد، این آیه را نیز تکذیب نموده است و باید در صحت همه‌ی آیت قرآن کریم تردید نماید. و شیعه اثبات می‌نماید که حرف به حرف قرآن کریم همان‌گونه است که نازل گردیده است. شیعه مبدأ تاریخی جمع‌آوری قرآن کریم و تنظیم آن را در همان زمان حضرت رسول‌اکرم (ص) می‌داند و معتقد است لابد جمع‌آوری شده بود که حضرت (ص) مکرر امر به ختم قرآن کریم می‌نمودند و از آثار و ثواب آن می‌فرمودند و مکرر حافظین و کاتبین قرآن را برای کنترل آن چه در سینه‌ها یا نوشتارها مثبوت شده بود را احضار و نظارت می‌نمودند و این اعتقاد تشیع مغایر با اعتقاد اهل تسنن است که معتقدند قرآن کریم تا زمان خلیفه‌ی سوم عثمان جمع‌آوری نشده بود. هر چند که در کتب معتبر خود بدان تصریح نموده‌اند. خوارزمی در مناقب از علی بن ریاح نقل که: علی بن ابیطالب و ابیّ بن کعب قرآن را در زمان رسول خدا (ص) جمع‌آوری کردند و حاکم نیشابوری نیز در «مستدرک، ج4» از زید بن ثابت نقل کرده است که: ما در خدمت پیامبر اکرم (ص) قطعات پراکنده‌ی قرآن را جمع‌آوری می‌کردیم و هر کدام را طق راهنمایی پیامبر اکرم (ص) در محل مناسب خود قرار می‌دادیم. ولی در عین حال نوشته‌ها متفرق بود. به همین جهت پیامبر (ص) به علی (ع) دستور داد که آن را جمع‌آوری نماید و ما را از تضییع و از بردن آن بر حذر داشت. اما، اهل تسنن به رغم این شواهد و مستندات خودشان و نیز غیر معقول بودن جمع‌آوری نشدن قرآن کریم، معتقد است که تا زمان عثمان قرآن جمع‌آوری نشده بود! مستندات آنها گواهی بر آن دارد که عثمان قرآن را جمع‌آوری کرد و سپس آن را سوزاند(؟!) «صحیح بخاری، باب فضائل القرآن، ج 6 ص 236 – کنز العمال ج1، ص 433» و البته برخی از مفسرین آنها توجیه کردند که او به خاطر جلوگیری از تحریفات و اختلافات احتمالی قرآن می‌سوزانده است. پس ریشه‌ی اعتقاد به تحریف یا دست‌کاری شدن قرآن کریم به اهل سنت و دوران عثمان بر می‌گردد که بدین بهانه‌ قرآن‌ها را به آتش می‌کشیدند و شیعه نه تنها اعتقادی به تحریف و جا به جایی آیات و غیر قابل قبول بودن نظم فعلی آن ندارد، بلکه به آتش کشیدن قرآن را به هر بهانه‌ای حرام و گناه کبیره می‌داند.


pc1371;330846 نوشت:
دلایل فراوانی مبنی بر تحریف کتاب های آسمانی از قبیل قرآن وجود دارد اما در نهایت به این دلیل که خداوند از کلام خود محافظت میکند اثبات تحریف، بی نتیجه است حال اگر ثابت شود که خداوند نمی خواهد از کلام خود محافظت کند چی؟ همانگونه که میدانید پروردگار معجزات حیرت آوری به انسان ها نشان داده لذا تحریف کتب آسمانی دغدغه ی او نیست، که آن را چندین بار در زمان و مکان متفاوت نازل کند، چنانچه برای تحریف نشدنش می توانست از عناصر فنا ناپذیر و تغییر ناپذیری برای ارسال آیه ها استفاده کند : مثل "تتانیوم" این فلز دست کم 2000 سال بدون تغییر باقی میماند ،حال اگر کتب آسمانی دیگر بجز قرآن تحریف شده بود، این نشانه ضعف خدا میبود که در واقع غیر قابل قبول است مگر خودش میخواست اینگونه شود. در اینصورت چرا انسان را میان شک و تردید قرار داد؟ پاسخ : خدا روح خود را درون انسان دمید تا بتواند نیمه تحریف شده کلامش را بازسازی کند و اینگونه برتری انسان را اثبات کند در واقع این فطرت آدمی است که میتواند تا حدودی درست را ازغلط تشخیص دهد و این امتحان اصلی انسان است که روح خدا را درون خود پرورش دهد .

سلام
1- دلیلی بر تحریف قرآن وجود ندارد نه تنها دلایل فراوانی نیست بلکه یک دلیل هم نیست
2- منظور از حفظ قرآن کریم حفظ الفاظ آن بر یک لوح تیتانیوم نیست چه اینکه تیتانیوم را هم می توان زد و خراب کرد و شکست
3- اگر در کتب الهی گذشته بطور قابل توجهی تحریف صورت می گرفت بطوریکه دیگر آن کتاب شایستگی هدایت بسوی سعادت را نداشت خدای تعالی پیامبر دیگری می فرستاد اما بعد از پیامبر خاتم پیامبری نخواهد آمد پس لازم است کتاب الهی محفوظ بماند تا مردم علیه خدای تعالی حجتی نداشته باشند که ما پیام و کتاب مطمئنی از سوی تو نداشتیم
4- روح انسان کامل کننده کتاب نیست بلکه موضوع کتاب است یعنی کتاب الهی آمده تا این روح را فعلیت الهی ببخشد
والله الموفق

کارشناس محترم سرکار خانم هدی ، ما هزاران کلمه داریم که میلیون ها جمله را میسازند حتی یک مجرم هم میتواند از میلیون ها جمله پانصدتاش رو به سود خود تمام کند ، اما این جملات نیستند که چیزی را اثبات می کنند ،بلکه قدرت تفکر و منطق است که در نهایت مورد باور قرار میگیرد من میگم قرآن تحریف شده بعد شما میرید از تو خود قرآن آیه در میارید که خلافش رو ثابت میکنه و شما اصل علم رو میبرید زیر سوال در ادامه به چند نکته اشاره خواهم کرد :
شما گفتید :
1- كتب آسماني ديگر به دليل اينكه يكجا و بصورت الواح نازل شد و نزول آن به يكباره صورت گرفت ، پس از درگذشت انبياء عليهم السلام توسط برخي احبار و روحانيون يهودي و مسيحي مورد تحريف قرار گرفت ،اين چگونه نشانه ضعف خداست ؟ خداوند كتب آسماني را براي هدايت بشر نازل نموده است و بايد در دسترس بشر باشد .
پاسخ : اول اینکه مگر خود خدا نمیدانست که اگر یکباره اونرو نازل کنه تحریف میشه؟ دوم اینکه در دسترس بودن کتاب دلیل تحریف شدنش نیست مگر کتاب فنا پذیر باشد و شما هم کلام خدا را فنا پذیر تلقی کنید
2-برداشت و تلقي شما از دميدن روح خدايي در انسان صحيح نيست.
همان كساني كه كتب اسماني پيشين را تحريف كردند ايا روح خدا در آنان دميده نشده بود ؟
پاسخ : با وجود نسخه فنا ناپذیر چه نیازی به روح شخص تحریف کننده دارد، مگر آنکه کتاب فنا پذیر باشد و شما کلام خدا را فنا پذیر تلقی کنید.
3-بله فطرت آدمي همانگونه كه خود شما هم فرموديد تا حدودي درست را از غلط تشخيص مي دهد اما براي رسيدن به سعادت دنيا و عقبي ، بشر نياز به برنامه همه جانبه اي دارد كه سعادت او را در دو جهات تامين كند و اين برنامه را صرفا كسي مي تواند براي او تدوين نمايد كه او را خلق نموده و راه سعادت دنيا و آخرت او را بهتر مي داند .
پاسخ : مگه من گفتم چون قرآن تحریف شده پس باید کلش رو کنار گذاشت و یا اون رو ویرایش کرد؟ خیر من گفتم برای اطمینان اون 40 تا صفتی که انسان باید رعایت کند و تمام دنیا اون رو قبول دارند تقویت کند .مگر دلیل خوب بودن شما این نیست و یا چون عزاداری و کارهای دیگر میکنید خوب هستید؟
4-انجيل به دليل تحريف تورات و قرآن به دليل تحريف انجيل نازل نشد بلكه احكام و فرامين الهي بتدريج براي بشر نازل شد تا با سطوح درك بشر در ادوار مختلف هماهنگ باشد.
پاسخ : درک بشر؟ اعراب اگر درک داشتند اون زمان دخترانشون رو زنده بگور نمیکردند در همون زمان ،غرب نسبت به اعراب از درک بالاتری برخودار بودند و عقل حکم میکنه که همیشه روی چیزی سرمایه گذاری کنه که برای موفق شدن ریسک کمتری داشته باشد. چنانچه در نظام فعلی جمهوری اسلامی کلمه زن مفهوم ناچیزی دارد و جالب تر اینکه خود اعراب فعلی تفکر جمهوری اسلامی را ندارند.
شما هم توجیه میکنید و خیلی موضع گیری میکنید درصورتی که اگر انسان، خوب و پاک باشه نیازی به اثبات تحریف قرآن و یا عدم آن نداره. مگر قرآن سعی داره بجز صفات نیک و سعادت انسان چیز دیگری بگه؟ که اون قسمتش رو کسی تحریف نکرده.

pc1371;332888 نوشت:
اول اینکه مگر خود خدا نمیدانست که اگر یکباره اونرو نازل کنه تحریف میشه؟ دوم اینکه در دسترس بودن کتاب دلیل تحریف شدنش نیست مگر کتاب فنا پذیر باشد و شما هم کلام خدا را فنا پذیر تلقی کنید

سلام
بنده مختصر جواب میدهم تا جناب هدی خودشان تفصیل دهند
راز عدم تحریف قرآن خاتمیت نبوت پیامبر و بقای حجت الهی در میان مردم است در حالی که در پیامبران گذشته بقای کتاب یک دین مقصود نبوده چون برنامه الهی بقای جاودانه شریعتی غیر اسلام نبوده لذا شریعت و پیامبر جدید را جایگزین می فرمود که باعث احیا دین الهی می شد اما اینها در اسلام منتفی است پس قرآن بعنوان حجت الهی باید باقی بماند

pc1371;332888 نوشت:
با وجود نسخه فنا ناپذیر چه نیازی به روح شخص تحریف کننده دارد، مگر آنکه کتاب فنا پذیر باشد و شما کلام خدا را فنا پذیر تلقی کنید.

روح انسانها فعلیت ندارد تا بتواند مکمل کتاب کامل الهی باشد بلکه ارواح در سایه عمل به کتاب آسمانی فعلیت پیدا می کنند لذا تکیه کتاب الهی به ارواح انسانی غیر منطقی است
pc1371;332888 نوشت:
مگه من گفتم چون قرآن تحریف شده پس باید کلش رو کنار گذاشت و یا اون رو ویرایش کرد؟ خیر من گفتم برای اطمینان اون 40 تا صفتی که انسان باید رعایت کند و تمام دنیا اون رو قبول دارند تقویت کند .مگر دلیل خوب بودن شما این نیست و یا چون عزاداری و کارهای دیگر میکنید خوب هستید؟

چهل صفت یا ده صفت هرچه باشد متکی به تعلیم و تذکر کتاب الهی است ضمن اینکه مقصود دین فقط چند صفت اخلاقی نیست
دین کامل باید عالم انسانی را با تمام شوونش اداره کند

pc1371;332888 نوشت:
درک بشر؟ اعراب اگر درک داشتند اون زمان دخترانشون رو زنده بگور نمیکردند در همون زمان ،غرب نسبت به اعراب از درک بالاتری برخودار بودند و عقل حکم میکنه که همیشه روی چیزی سرمایه گذاری کنه که برای موفق شدن ریسک کمتری داشته باشد. چنانچه در نظام فعلی جمهوری اسلامی کلمه زن مفهوم ناچیزی دارد و جالب تر اینکه خود اعراب فعلی تفکر جمهوری اسلامی را ندارند.

قرآن برای اعراب تنها نیامده است تا این اشکال وارد باشد بلکه برای تمام بشریت آمده است و هنر اسلام این است که نازلترین ملتها را چنان اوج بخشید
والله الموفق

برادر عزیز شما یه ضرب المثل معروف قدیمی رو که میگه : "هیچ کس نمیگه ماست من ترشه" را اثبات کردید نه عدم تحریف قرآن و مسلمونها به خاطر این ماستشون بهای سنگینی پرداخت کرده و خواهند کرد همچنین من پاسخ تمام حرف های شما را دارم اما فعلا صلاح نمیبینم بدم ولی آنان که باید بدانند ،فهمیدند.

هدی;332841 نوشت:

كتب آسماني ديگر به دليل اينكه يكجا و بصورت الواح نازل شد و نزول آن به يكباره صورت گرفت ، پس از درگذشت انبياء عليهم السلام توسط برخي احبار و روحانيون يهودي و مسيحي مورد تحريف قرار گرفت ،اين چگونه نشانه ضعف خداست ؟ خداوند كتب آسماني را براي هدايت بشر نازل نموده است و بايد در دسترس بشر باشد .

حالا باز سازي شد ؟
تورات و انجيل تحريف شده با وجود اينكه خداوند از روح خود در انسان دميده است باز سازي شدند ؟
برداشت و تلقي شما از دميدن روح خدايي در انسان صحيح نيست.
همان كساني كه كتب اسماني پيشين را تحريف كردند ايا روح خدا در آنان دميده نشده بود ؟ معناي دميدن خدا از روحش در ما اين نيست كه بخشي از روح خداوند در انسان دميده شده باشد بلكه اين اضافه شدن روح به خدا از باب احترام و تشريف بوده است (4) نه بدين معنا كه بخش يا قسمتي از روحش را خداوند در ما دميده است .
وانگهي كتب آسماني از آن باب نازل شدند كه بشر را در زندگي به راه سعادتي كه خود به تنهايي نمي تواند بيابد ، رهنمون شود حال چگونه انسان مي تواند احكامي را كه نميداند صحيحش چيست باز سازي كند اگر مي توانست كه خود قادر بود اين احكام را بيابد و به سعادت برسد اصولا چه نيازي به انزال كتب آسماني بود ؟


(4)- الميزان ، ج 12 ، ص228


هدی;332841 نوشت:
خیر هنوزم باز سازی نشده چون نیازی به بازسازی ندارد دلیلش هم واضحه چون زیاد تحریف شده.

حامد;332876 نوشت:
سلام
1- دلیلی بر تحریف قرآن وجود ندارد نه تنها دلایل فراوانی نیست بلکه یک دلیل هم نیست
2- منظور از حفظ قرآن کریم حفظ الفاظ آن بر یک لوح تیتانیوم نیست چه اینکه تیتانیوم را هم می توان زد و خراب کرد و شکست
3- اگر در کتب الهی گذشته بطور قابل توجهی تحریف صورت می گرفت بطوریکه دیگر آن کتاب شایستگی هدایت بسوی سعادت را نداشت خدای تعالی پیامبر دیگری می فرستاد اما بعد از پیامبر خاتم پیامبری نخواهد آمد پس لازم است کتاب الهی محفوظ بماند تا مردم علیه خدای تعالی حجتی نداشته باشند که ما پیام و کتاب مطمئنی از سوی تو نداشتیم
4- روح انسان کامل کننده کتاب نیست بلکه موضوع کتاب است یعنی کتاب الهی آمده تا این روح را فعلیت الهی ببخشد
والله الموفق

حامد;332876 نوشت:
دوست عزیز فلز تتانیوم برای اون زمان تعریف نشده بود و تا کنون که کشف گردیده از خطر تحریف گذشته ،همچنین تتانیوم تنها برای درک بهتر از مفهوم بود و عناصر بسیاری میباشد که هنوز ناشناخه است و یا غیر قابل شناسایی میباشد.

هدی;332838 نوشت:
به نام خدا
با سلام
نقدهاي بسياري بر متني كه آورده ايد وارد است كه سعي مي كنم قسمت به قسمت آن را بيان كنم .

دلايل شما براي اثبات تحريف قرآن چيست ؟

چگونه خداوند نمي خواهد از كلام خود محافظت نمايد در حاليكه خود در كتاب شريفش مي فرمايد :
انا نحن نزلنا الذكر و انا له لحافظون (1)
بى ‏ترديد ما اين قرآن را به تدريج نازل كرده‏ ايم و قطعا نگهبان آن خواهيم بود


اين صحيح نيست كه حرف و سخني را به خداوند نسبت دهيم كه مغاير با صفت حكمت اوست .خداوند حكيم است و شخص حكيم كار بيهوده نمي كند ، غرض از ارسال رسل و انزال كتب ، راهنمايي بشر است حال چگونه تحريف كتب – كه نتيجه مستقيم آند گمراهي بشر از سعادت حقيقي است- مورد عنايت خداوند نيست در حاليكه خداوند در قرآن تحريف كنندگان كتب پيشين را كافر خوانده و آنان را مورد لعن قرار داده است :
مِّنَ الَّذِينَ هَادُواْ يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَن مَّوَاضِعِهِ وَيَقُولُونَ سَمِعْنَا وَعَصَيْنَا وَاسْمَعْ غَيْرَ مُسْمَعٍ وَرَاعِنَا لَيًّا بِأَلْسِنَتِهِمْ وَطَعْنًا فِي الدِّينِ وَلَوْ أَنَّهُمْ قَالُواْ سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَاسْمَعْ وَانظُرْنَا لَكَانَ خَيْرًا لَّهُمْ وَأَقْوَمَ وَلَكِن لَّعَنَهُمُ اللّهُ بِكُفْرِهِمْ فَلاَ يُؤْمِنُونَ إِلاَّ قَلِيلًا(2)
برخى از آنان كه يهودى‏ اند كلمات را از جاهاى خود برمى ‏گردانند و با پيچانيدن زبان خود و به قصد طعنه زدن در دين [اسلام با درآميختن عبرى به عربى] مى ‏گويند شنيديم و نافرمانى كرديم و بشنو [كه كاش] ناشنوا گردى و [نيز از روى استهزا مى ‏گويند] راعنا [كه در عربى يعنى به ما التفات كن ولى در عبرى يعنى خبيث ما] و اگر آنان مى ‏گفتند شنيديم و فرمان برديم و بشنو و به ما بنگر قطعا براى آنان بهتر و درست‏تر بود ولى خدا آنان را به علت كفرشان لعنت كرد در نتيجه جز [گروهى] اندك ايمان نمى‏ آورند
آوردن معجزات توسط پيامبران در واقع اثبات ادعاي نبوت توسط ايشان بود تا مردم متوجه بشوند كه آنان حقيقتا انبياء الهي اند و از رهگذر اعتماد حاصله ، به فرامين الهي - كه خداوند توسط انبياء در قالب كتب آسماني بر آنان نازل فرمود – گردن نهند . معجزات – بجز قرآن كريم كه خود هم كتاب الهي است و هم اعجاز – صرفا در زمان خود ارائه شدند و براي مردم ساير ادوار ارائه نگرديد بلكه اين كتب انبياء الهي بود كه برنامه زندگي تمامي مردم بود و بايد به آن عمل مي شد و عمل بشود .



(1)- حجر/9
(2)- نساء/46


هدی;332838 نوشت:
اگر کتابش فنا ناپذیر میبود که دیگر نیازی به نگهبانی نداشت چنانچه صفت نگهبانی را فقط میتوان از سوی فرد تحریف کننده دانست تازه خدا هم آنقدر بیکار نیست که ببینه کی کلامش رو تحریف میکنه بعد هم اعدامش کنه درضمن اگر هم قرار بود نگهبانی کنه کتابهای دیگری هم بود که نیاز به نگهبانی داشت.

حامد;332876 نوشت:
سلام 1- دلیلی بر تحریف قرآن وجود ندارد نه تنها دلایل فراوانی نیست بلکه یک دلیل هم نیست 2- منظور از حفظ قرآن کریم حفظ الفاظ آن بر یک لوح تیتانیوم نیست چه اینکه تیتانیوم را هم می توان زد و خراب کرد و شکست 3- اگر در کتب الهی گذشته بطور قابل توجهی تحریف صورت می گرفت بطوریکه دیگر آن کتاب شایستگی هدایت بسوی سعادت را نداشت خدای تعالی پیامبر دیگری می فرستاد اما بعد از پیامبر خاتم پیامبری نخواهد آمد پس لازم است کتاب الهی محفوظ بماند تا مردم علیه خدای تعالی حجتی نداشته باشند که ما پیام و کتاب مطمئنی از سوی تو نداشتیم 4- روح انسان کامل کننده کتاب نیست بلکه موضوع کتاب است یعنی کتاب الهی آمده تا این روح را فعلیت الهی ببخشد

با سلام.
به اعتقاد بنده ابتدا لازم است مقصود از تحریف را به صورت واضح و مشخص بیان کنیم تا زودتر به نتیجه برسیم. لذا از شما خواهش می کنم ابتدا بفرمایید اینکه می گویید قرآن تحریف نمی شود منظور از تحریف دقیقا چیست؟

pc1371;332957 نوشت:
برادر عزیز شما یه ضرب المثل معروف قدیمی رو که میگه : "هیچ کس نمیگه ماست من ترشه" را اثبات کردید نه عدم تحریف قرآن و مسلمونها به خاطر این ماستشون بهای سنگینی پرداخت کرده و خواهند کرد همچنین من پاسخ تمام حرف های شما را دارم اما فعلا صلاح نمیبینم بدم ولی آنان که باید بدانند ،فهمیدند.

سلام
اینجا جای بحث علمی است نه جای شعار برادر
اگر شبهه و اشکالی دارید بفرمایید مطرح کنید
ما یا یاد میدیم یا یاد می گیریم و گاهی هردو
ما مسلمانیم
و افتخارمان غوطه ور شدن در دریای علم و حیرته
والله الموفق

pc1371;332957 نوشت:
برادر عزیز شما یه ضرب المثل معروف قدیمی رو که میگه : "هیچ کس نمیگه ماست من ترشه" را اثبات کردید نه عدم تحریف قرآن و مسلمونها به خاطر این ماستشون بهای سنگینی پرداخت کرده و خواهند کرد همچنین من پاسخ تمام حرف های شما را دارم اما فعلا صلاح نمیبینم بدم ولی آنان که باید بدانند ،فهمیدند.

سلام به همگی

دوست عزیز ! دست مریزاد ، خدایی حال کردم با این قسمت جملاتت ، خیلی معنی میده اگه بفهمی چی نوشته !

ترکیب بندی آرایه های ادبیت فوق العاده بود ، بازم دستت درد نکنه .

سلام و عرض ادب

حامد;332876 نوشت:
- دلیلی بر تحریف قرآن وجود ندارد نه تنها دلایل فراوانی نیست بلکه یک دلیل هم نیست

با قرآنهای کشف شده در صنعا ثابت کرد که متن قرآن تحریف شده
موفق باشید

pc1371;332972 نوشت:
دوست عزیز فلز تتانیوم برای اون زمان تعریف نشده بود و تا کنون که کشف گردیده از خطر تحریف گذشته ،همچنین تتانیوم تنها برای درک بهتر از مفهوم بود و عناصر بسیاری میباشد که هنوز ناشناخه است و یا غیر قابل شناسایی میباشد.

سلام
نوع فلز مهم نیست اصل خود بحث درست نیست

شریعت عقلانی;332997 نوشت:
به اعتقاد بنده ابتدا لازم است مقصود از تحریف را به صورت واضح و مشخص بیان کنیم تا زودتر به نتیجه برسیم. لذا از شما خواهش می کنم ابتدا بفرمایید اینکه می گویید قرآن تحریف نمی شود منظور از تحریف دقیقا چیست؟

تحریف در قرآن عبارت است از :
تغییر لفظی پذیرفته شده در میان امت اسلام در قرآن کریم به نحوی که شائبه تغییر در تعالیم آن ایجاد شود
والله الموفق

در اینجا سوال کننده اگر به پیامبری پیامبر خاتم اعتقاد داشته باشد طبق فرموده آن حضرت، نباید در عدم تحریف قرآن کریم مشکلی داشته باشد البته موثق بودن فرمایش پیامبر از همان راههایی که شما می دانید قبلا برای ما حاصل شده است و سپس بعد از آن وقتی خود حضرت بفرمایند که در این قرآن تحریفی صورت نگرفته است ، برای عدم تحریف قرآن کفایت می کند

حامد;332876 نوشت:
ت 3- اگر در کتب الهی گذشته بطور قابل توجهی تحریف صورت می گرفت بطوریکه دیگر آن کتاب شایستگی هدایت بسوی سعادت را نداشت خدای تعالی پیامبر دیگری می فرستاد اما بعد از پیامبر خاتم پیامبری نخواهد آمد پس لازم است کتاب الهی محفوظ بماند تا مردم علیه خدای تعالی حجتی نداشته باشند که ما پیام و کتاب مطمئنی از سوی تو نداشتیم

به نظر شما هیچ کس روی زمین در طول تاریخ وجود ندارد که کتاب بدون تحریف خداوند در اختیار او نبوده باشد؟ پرواضح است که وجود دارد آنهم بسیار زیاد.
اگر می گویید تکلیف آنها با خداست ما هم همین پاسخ را به شما می دهیم.
یادتان می آید پیرامون فلسفه دین و امامت و در برهان لطف بحث می کردیم و شما فرمودیدکه :
حامد;305055 نوشت:
در عالم امکان ضرورتهای متعددی وجود دارند که باید با هم تعامل کنند وگرنه نظام از هم گسیخته می شود . اصل اسباب اصلی است که اقتضای ذات عالم امکانی است چه در آن انسان و امامی باشد چه نباشد لذا ضرورت وجود امام در تحت آن قرار می گیرد نه فوق آن . اینکه چه ضرورتی مافوق دیگری قرار می گیرد گرچه تا اندازه ای قابل تحلیل است اما مشاهده و تجربه ما را بیشتر کمک می کند

خوب همانطور که اراده خدا در لطف رساندن به انسانها در تحت اسباب این جهانی است می توان گفت اراده خدا هم در جلوگیری از تحریف قرآن در تحت اسباب این جهانی است به طوری که نباید از انسان سلب اختیار گردد.
و من الله توفیق

حامد;333015 نوشت:
تحریف در قرآن عبارت است از : تغییر لفظی پذیرفته شده در میان امت اسلام در قرآن کریم به نحوی که شائبه تغییر در تعالیم آن ایجاد شود والله الموفق

با تشکر فراوان.
خوب اگر آیه ای جایش هم عوض شد به طوریکه خطر بروز شائیه در تعالیم آن بوجود آید مانند آیات اتمام و اکمال دین و آیه تطهیر که اصلا مکانش در مقایسه آیات قبلی و بعدی با مفهوم خود آیه نمی خواند آنوقت تحریف صورت گرفته است یا خیر؟

[="Teal"]

pc1371;330846 نوشت:
دلایل فراوانی مبنی بر تحریف کتاب های آسمانی از قبیل قرآن وجود دارد

سلام!
دلایلتون چیست؟[/]

به نام خدا
با سلام و تشكر از مشاركت بزرگواران
برخي از سوالاتي كه در اين تاپيك مطرح شده است قدري مغاير با موضوع تاپيك است لذا بايد در تاپيكي مجزا مطرح و پيگيري گردد .
اما مطالب مرتبط با موضوع تاپيك كه در پستهاي اقايان pc1371 ، متحير و شريعت عقلاني وجود داشت قابل بحث و بررسي و پاسخگويي است كه ان شاء الله در حد بضاعت علمي اندكي كه دارم مواردي را عرض خواهم كرد .
بنظر مي رسد براي بررسي دقيق تر بحث تحريف قرآن مناسب تر است به پيشنهاد جناب شريعت عقلاني ، در ابتدا مشخص كنيم كه تحريف به چه معناست و كدام معناي تحريف ، در بحث تحريف قران مورد نظر است ؟
تحريف از نظر لغوي از ماده «حرف» به معناي طرف، گوشه، يا جانب آمده و «تحريف الشيء» به معناي عدول از مواضع اصلي خودش به طرفي يا جانبي ديگر. و «تحريف كلام» به معناي تفسير كلام به غير وجه صحيحش آن هم بدون دليل مي باشد.(1)
تحريف به دو بخش عمده تحريف معنوي و لفظي تقسيم مي شود .
تفسير معنوي يعني تفسير و تحليل و معني نادرست از يك كلام كه در قرآن همان تفسير به راي است . اين قسم تحريف در واقع يعني تحريف تفسير قران و افراد بسياري بوده و هستند كه قران را به راي و نظر خود تفسير و تحليل مي كنند .
تحريف لفظي خود به چند قسم تقسيم مي شود :
1- تحريف به زياده
تحريف به معناي اضافه نمودن مطلبي به مطالب گذشته است و اين در قرآن اتفاق نيفتاده است و تمام علماي شيعه و سني به اين قول اتفاق نظر دارند.

2- تحريف به نقصان
اين قسم تحريف هم در قرآن كريم واقع نشده است و آياتي از قبيل « إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ » (2) و « لا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ»(3) بر آن دلالت دارند .
3- تحريف به تبديل
تبديل نمودن به اين معناست كه كلمه‌اي از قرآن را تبديل به كلمه مترادف يا متضاد نمائيم و استاد معرفت اين نوع تحريف را مخالف با اعجاز لفظي قرآن مي‌داند
بنابراين معناي مورد نظر ما از تحريف در اين تاپيك ،
دخل و تصرف در ظاهر كلام يا به زياد كردن يا كم كردن يا تبديل نمودن، به طوري كه از وجه صحيحش عدول كرده باشد ، است كه ان شاء الله بر روي وقوع يا عدم وقوع آن بحث خواهيم كرد .
ادامه دارد ...

(1)- مصطفوي، حسن، التحقيق في كلمات القرآن، تهران، انتشارات مرتضوي، ج2، ص197
(2)- حجر/9
(3)- فصلت /42

با سلام خدمت جناب هدی
با عرض پوزش از اینکه وسط بحث می آیم.
قبل از اینکه بحث را ادامه دهید خواستم بدانم جابه جایی آیات هم جزء تحریف به حساب می آید؟

قران قابل تحریف نیست حتی اگه داخلش نوشته نشده بود هیجوقت تحریف نمیشه
چرا ؟ چون معجزه جاویده
شما هم اگه معتقدید قران کلام خداست و معجزه است بهتره بیخیال این موضوع بشید .

شریعت عقلانی;333152 نوشت:
با سلام خدمت جناب هدی با عرض پوزش از اینکه وسط بحث می آیم. قبل از اینکه بحث را ادامه دهید خواستم بدانم جابه جایی آیات هم جزء تحریف به حساب می آید؟

با سلام
خير جابجايي آيات در تعريف تحريف نمي گنجد . بحث قرار گيري هر آيه در بخش بخصوصي از سوره ، خود مطلب مجزايي است و بحث ديگري مي طلبد اما اجمالا خير در مبحث تحريف قرار نمي گيرد .

در بحث ادله عدم تحريف قرآن كريم ، دلايل چندگانه اي اعم از قرآن ، روايات ، گواهي تاريخ ، اهتمام مسلمين و... مورد توجه قرار مي گيرد . البته بنده تصور مي كنم اقايان موافق تحريف قرآن به اندازه كافي ادله عدم تحريف را بررسي كرده باشند بنده در اينجا فعلا متعرض آيات و روايات وارده در اين باب نمي شوم بلكه مايلم بحثم را با بررسي يك حقيقت تاريخي آغاز كنم:
اهتمام مسلمين به حفظ و ضبط قرآن كريم
يكي از ويژگي هاي منحصر بفرد قرآن كريم به عنوان يك كتاب آسماني ، نوع نزول آن است ، ايات قرآن بتدريج نازل شد و همزمان هم توسط كتاب وحي نگارش مي شد و هم به مردم ابلاغ مي گشت . با توجه به محدود بودن ادوات نگارش در زمان نزول قرآن كريم ، و با عنايت به اين مساله كه از بر كردن و حفظ قرآن ، جزيي از برنامه تبليغي رسول اكرم (ص) بود و ثواب بسياري براي حفاظ قرآن وجود داشت ، مسلمانان با رغبت و اهتمام بسيار به حفظ و از بر كردن تك تك آياتي كه نازل مي شد همت مي گماردند ، مضاف بر اينكه قرآن برنامه تمامي وجوه و زواياي زندگي يك مسلمان بود و براي هر عملي ، به ايات قرآن استناد مي شد . عدد حفاظ قرآن به قدري بود كه در يكي از جنگها كه در زمان ابوبكر اتفاق افتاد چهارصد نفر از حفاظ قرآن به شهادت رسيدند (1) حتي تعليم قرآن را مهريه زنان قرار مي دادند لذا در صدر اسلام علاوه بر اينكه قرآن كريم توسط كتاب وحي نوشته شد - و البته برخي مسلمين و بويژه كاتبان وحي ، خود نيز نسخه شخصي داشتند - توسط عموم مردم حفظ و از بر شد ، در واقع نوع نزول قرآن كريم در صدر اسلام امكان تحريف آنرا عملا از ميان برد .
در واقع اگر كسي مي خواست هم نمي توانست قرآن را تحريف كند زيرا اگر در قرآن مكتوب هم - بر فرض محال - دستي مي برد حافظه حفاظ قرآن را چگونه مي خواست تغيير دهد ؟ شما يك مصرع از شعر يك شاعر را مثلا "ميازار موري كه دانه كش است " ميليونها ايراني اين شعر را از بر كرده اند حال اگر كسي بخواهد در شعر فردوسي و در كتاب او دست هم ببرد چگونه مي تواند در حافظه ميليونها نفر دست ببرد و انرا تغيير دهد ؟ لذا امكان عملي تحريف قرآن در صدر اسلام بصورت كامل منتفي شد .
ادامه دارد ...

(1)- البیان فى تفسیر القرآن، ص ۲۶۰٫

شریعت عقلانی;333026 نوشت:
خوب اگر آیه ای جایش هم عوض شد به طوریکه خطر بروز شائیه در تعالیم آن بوجود آید مانند آیات اتمام و اکمال دین و آیه تطهیر که اصلا مکانش در مقایسه آیات قبلی و بعدی با مفهوم خود آیه نمی خواند آنوقت تحریف صورت گرفته است یا خیر؟

سلام
جابجایی آیه به فرض تحقق موجب تحریف نیست چرا که معانی آیات الزاما در ارتباط با آیات قبل و بعد فهمیده نمی شود و چه بسا قرار دادن آیه ای در میان آیات به ظاهر غیر متجانس حکمتهایی داشته است که ما از آن بی خبریم
موردی را هم که ذکر فرمودید مورد قبول نیست یعنی چنین جابجایی مورد تایید علما نیست
والله الموفق

شریعت عقلانی;333022 نوشت:
به نظر شما هیچ کس روی زمین در طول تاریخ وجود ندارد که کتاب بدون تحریف خداوند در اختیار او نبوده باشد؟ پرواضح است که وجود دارد آنهم بسیار زیاد. اگر می گویید تکلیف آنها با خداست ما هم همین پاسخ را به شما می دهیم.

سلام
آنچه مهم است وجود حجت الهی است به نحوی که جستجوگر بتواند بدان راه یابد نه اینکه تمام افراد بشر بتوانند بدون زحمت یا جستجویی آنرا بیابند
اگر نظرات بنده را در باب پراکندگی جغرافیایی انبیاء علیهم السلام می دیدید به سادگی این نتیجه حاصل می شد که خدای متعال در رساندن هدایتهای خود از اسباب عادی استفاده می کند بلکه نحوه تحقق نبوت و ویژگیهای تکوینی در برخی افراد بشر برای دریافت وحی نیز عادی است به عبارت دیگر نظام احسن حاکم بر جامعه بشری اقتضای تحقق چنین افرادی را بطور عادی دارد
در باب برخورداری از حجت الهی نیز چنین است
اگر یک انسان امروز بگوید حجت الهی کجاست ما قرآن را به او نشان می دهیم اما دیگر ضامن هدایت شدن و کمال انسانی او نیستیم
پس تکیه یک فرد بلکه یک گروه و بالاتر یک ملت بر کتاب تحریف شده حجتی برعلیه خدا نیست چه اینکه همه اینها موظف به جستجوی حجت الهی بوده اند و در همه زمانها حجت الهی ( پیامبر ، امام یا کتابی محفوظ) وجود داشته است . اما گر گدا کاهل بود تقصیر صاحب خانه چیست ؟
و اما در باب محافظت از قرآن هم کاملا با شما موافقم قبلا هم این مطلب را عرض کرده ام که حفظ قرآن کریم از طریق اسباب عادی است و همین اسباب برای حفظ آن کافی است همچنانکه مشاهده می کنیم
والله الموفق

پس از شهادت پيامبر (ص) هم جريان حفظ و از بر كردن قرآن كريم متوقف نشد بلكه با ممنوعيت نقل احاديث پيامبر (ص)كه به فرمان عمر انجام شد و نيز شعار "حسبنا كتاب الله " قرآن كريم همچنان در صدر توجه و در صدر محفوظات مسلمانان بود .
كساني كه بحث تحريف قرآن را مطرح مي كنند بيشتر بر روي قرآن مكتوب و تاريخ و پيشينه كتابت قرآن و در ادوار بعد ، تكثير و انتشار آن متمركز شده اند و در واقع بحث تحريف را از زاويه تحريف در قرآن مكتوب مورد نقد و بحث قرار مي دهند در حاليكه آنچه در حافظه حفاظ قرآن است ، ملاك است .
اگر به پيشينه بحث نگارش در تمام وجوهش - ابزار نگارش ، نوع خط ، اعراب ، نقط و اعجام و ...- نظري بيافكنيد خواهيد ديد كه هم ابزار نگارش عمدتا ابتدايي بود - البته براي كتابت قرآني كه كاتبان وحي آنرا براي پيامبر (ص) مي نوشتند كاغذ تهيه مي شد (1)- و هم خط پيشرفت چنداني نداشت به نحوي كه از نقط و اعجام و ... تهي بود و بر فرض فراهم بودن تمامي شرايط نگارش، در كل شبه جزيره تنها 17 تن خواندن و نوشتن بلد بودند لذا بحث نگارش و كتابت قرآن كريم عليرغم اينكه بسيار مهم بود و از سوي نبي مكرم بشدت مورد اعتنا بود - به نحوي كه اگر در نيمه شب هم وحي نازل مي شد ، كتاب وحي را براي ثبت آن مطلع مي ساختند- اما به دليل بي سوادي عمومي و عدم وجود ابزار نگارش كافي براي عموم مردم و ابتدايي بودن آن ، در ميان عموم مسلمانان شيوع چنداني نداشت هر چند كاتبان وحي عمدتا نسخه اي شخصي هم براي خود داشتند اما عامه مردم از راه حفظ و از بر كردن ، قرآن را محفوظ مي داشتند . اين روند از بر كردن قرآن و حفظ آن ،حتي بعد از يكسان سازي مصاحف در زمان عثمان و بعدها كه پيشرفتي نسبي در نقط و اعجام و خط پديد آمد نيز همچنان در صدر اهتمام مسلمين قرار داشت ، بحث حفظ و از بر نمودن قرآن ، بسيار ريشه دارتر ، اصيل تر و پيشرفته تر و پيشروتر از كتابت و نگارش آن در ميان مسلمانان بود و پايه نگارش ها هم همين حافظه حفاظ قرآن بود و همين رويه موجب مي شد از دستبرد و تحريف مصون بماند - عرض كردم كه فعلا در مقام اثبات عدم تحريف قرآن با آيات يا ديگر ادله نيستم تا بدانها متمسك شوم - زيرا هيچ كس نمي توانست حافظه حفاظ قرآن را مورد دستبرد و تحريف قرار دهد .
لذا موافقان تحريف ، بايد اين جنبه از حفظ و نگهداري قرآن - كه در حافظه حفاظ قرار داشت- را از بحث نگارش و كتابت قرآن كه چندي بعد با پيشرفت در خط و نگارش و بعدها با پيشرفت صنعت چاپ ، رونق گرفت ، از يكديگر متمايز نمايند و اگر مايل به اثبات تحريف قران هستند بايد اثبات كنند كه چگونه مي شد حافظه اين همه حافظ قران در ادوار و قرون متمادي مورد دستبرد و تحريف قرار گيرد .

(1)- به گفته دكتر راميار اعراب كاغذ را از قديم مى شناختند. آن هنگام كاغذ در هند ساخته مى شد و از آن جا به يمن مى فرستادند، و توسط كاروان هاى تجارتى تابستانى و زمستانى از يمن به شام و از آن جا به روم مى رفت و عربستان آن موقع واسطه تجارت جنوب و شمال بود.( ر.ك: تاريخ قرآن ، ص 277)


با سلام

قبلا مفصل بحث كرديم :

http://javdan.blogfa.com/

واما قرآنهاي يافت شده در صنعا كه مورد استناد جناب متحير بود :
بزرگوار لينك ارائه شده شما را بدقت مطالعه كردم ، حقيقت اين است كه اين مطلب بقدري نقيصه وموارد غير قابل قبول دارد كه نمي توان به آن به عنوان مدركي مستند و علمي استناد و حتي اعتنا كرد .
جاعلين اين صحنه سازي بقدري ناشي عمل كرده اند و بقدري ديگران را بي اطلاع تصور نموده اند كه انسان از ورود به اين بحث احساس خوشايند ورود در يك نقد علمي را نخواهد داشت بلكه احساس ناخوشايند تحميق به او دست مي دهد . واقعا تاسف بار است ؛فردي بي سواد و بي اطلاع و يا مغرض و شايد مزدور كه ژست يك پژوهشگر را بخود گرفته تا چه حد ديگران را ساده لوح تصور نموده كه به ارائه چنين اراجيفي در قالب الفاظ علمي و پژوهشي دست زده ؟! او تصور مي كند مسلمانان نمي دانند كه خط و نگارش و ابزار و ادوات آن در زمان نزول قرآن پيشرفت امروزي را نداشته است ؟حالا مي خواهد با اين بيان آنان را از گمراهي در آورده و كشف عظيمش را برخ بكشد ؟! و نويد تحريف قرآن بدهد ؟!
معمولا افراد هرگز نمي توانند نياتشان را بطور كامل پنهان كنند بالاخره از يكجايي درز مي كند :
آيات حجاب !!!
شال كمر!!!
جناب متحير براي خود شما كه اهل مطالعه ايد نظرات لوكزنبرگ آلماني در باب "شباهت فراوان به روايات مسيحي " تداعي كننده نظرات امثال گلدزيهر آلماني و يا ساير مستشرقين در باب قرآن و آموزه هاي آن نيست ؟بنظر مي رسد همگي از يك مشرب فكري واحد تغذيه نموده اند .

يريدون ان يطفيوا نور الله بافواههم و يابي الله الا ان يتم نوره و لو كره الكافرون
مى ‏خواهند نورخدا را با سخنان خويش خاموش كنند ولى خداوند نمى ‏گذارد تا نور خود را كامل كند هر چند كافران را خوش نيايد

لطفا شما و ساير موافقان تحريف قرآن اگر نظر و استناد محكمي داريد كه ثابت مي كند مي توان در حافظه ميليونها حافظ قرآن دستبرد و قرآن را تحريف نمود ، ارائه بفرماييد .

سلام خدمت دوستان
دوست گرامی جناب شریعت عقلانی پرسیدند که

شریعت عقلانی;333026 نوشت:
خوب اگر آیه ای جایش هم عوض شد به طوریکه خطر بروز شائیه در تعالیم آن بوجود آید مانند آیات اتمام و اکمال دین و آیه تطهیر که اصلا مکانش در مقایسه آیات قبلی و بعدی با مفهوم خود آیه نمی خواند آنوقت تحریف صورت گرفته است یا خیر؟

حامد;333238 نوشت:
موردی را هم که ذکر فرمودید مورد قبول نیست یعنی چنین جابجایی مورد تایید علما نیست

از جناب حامد باید بپرسم که این موارد زیر به چه چیزی اشاره دارد
تفسير نمونه، ج‏17، ص: 295;333263 نوشت:
مفسر بزرگ نويسنده" الميزان" پاسخ ديگرى بر آن افزوده كه خلاصه‏اش چنين است:" ما هيچ دليلى در دست نداريم كه جمله إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ ... همراه اين آيات نازل شده است، بلكه از روايات به خوبى استفاده مى‏شود كه اين قسمت جداگانه نازل گرديده، امام به هنگام جمع آورى آيات قرآن در عصر پيامبر يا بعد از آن در كنار اين آيات قرار داده شده است.

ترجمه الميزان، ج‏5، ص: 272;333263 نوشت:
مؤيد گفتار ما بيشتر- اگر نگوئيم همه- رواياتى است كه در شان نزول وارد شده، و اتفاقا روايات زيادى هم هست، كه متعرض شان نزول جمله مورد بحث شده، و نامى از اصل آيه نبرده، واضح‏تر بگويم، شان نزول جمله:" الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا ..." را متعرض شده، و نامى از آيه:" حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ ..."، به ميان نياورده، و اين خود مؤيد آن است كه جمله:" الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا ..." مستقل و جداى از صدر و ذيل آيه نازل شده، و قرار گرفتن اين جمله در وسط آيه مذكور يا مستند به تاليف رسول خدا (ص) است، و يا به تاليف مؤلفين بعد از رحلت آن جناب است.

تفسير نمونه، ج‏11، ص: 28
[spoiler]قسمتى از اين روايات، رواياتى است كه مى‏گويد على ع بعد از وفات پيامبر ص به جمع‏آورى قرآن پرداخت، و هنگامى كه آن را جمع كرد و بر گروهى از صحابه كه اطراف مقام خلافت را گرفته بودند عرضه فرمود، آنها از آن استقبال نكردند و على ع گفت ديگر آن را نخواهيد ديد ولى با دقت در همين روايات روشن مى‏شود كه قرآن نزد على ع با ديگر قرآنها ابدا تفاوت نداشت بلكه اين تفاوت در سه چيز بود: نخست اينكه آيات و سوره‏ها به ترتيب نزول تنظيم شده بود[/spoiler]
بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏35، ص: 234

فکر نکنم نیازی به ترجمه برای شما باشه.


[spoiler]فلعل آية التطهير أيضا وضعوها في موضع زعموا أنها تناسبه أو أدخلوها في سياق مخاطبة الزوجات لبعض مصالحهم الدنيوية و قد ظهر من الأخبار عدم ارتباطها بقصتهن فالاعتماد في هذا الباب على النظم و الترتيب ظاهر البطلان‏
و لو سلم عدم التغيير في الترتيب فنقول سيأتي أخبار مستفيضة بأنه سقط من القرآن آيات كثيرة فلعله سقط مما قبل الآية و ما بعدها آيات لو ثبتت لم يفت الربط الظاهري بينها و قد وقع في سورة الأحزاب بعينها ما يشبه هذا فإن الله سبحانه بعد ما خاطب الزوجات بآيات مصدرة بقوله تعالى يا نساء النبي‏ إِنْ كُنْتُنَّ تُرِدْنَ الْحَياةَ الدُّنْيا الآية عدل إلى مخاطبة المؤمنين بما لا تعلق له بالزوجات بآيات كثيرة ثم عاد إلى الأمر بمخاطبتهن و عيرهن‏ بقوله سبحانه‏ يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْواجِكَ وَ بَناتِكَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلَابِيبِهِنَ‏ و قد عرفت اعتراف الخصم فيما رووا أنه كان قد سقط منها آية فألحقت فلا يستبعد أن يكون الساقط أكثر من آية و لم يلحق غيرها.
وَ رَوَى الصَّدُوقُ فِي كِتَابِ ثَوَابِ الْأَعْمَالِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع‏ سُورَةُ الْأَحْزَابِ فِيهَا فَضَائِحُ الرِّجَالِ وَ النِّسَاءِ مِنْ قُرَيْشٍ وَ غَيْرِهِمْ يَا ابْنَ سِنَانٍ إِنَّ سُورَةَ الْأَحْزَابِ فَضَحَتْ نِسَاءَ قُرَيْشٍ مِنَ الْعَرَبِ وَ كَانَتْ أَطْوَلَ مِنْ سُورَةِ الْبَقَرَةِ وَ لَكِنْ نَقَصُوهَا وَ حَرَّفُوهَا
[/spoiler]
و بسیاری از موارد دیگر...
هدی;333263 نوشت:
لطفا شما و ساير موافقان تحريف قرآن اگر نظر و استناد محكمي داريد كه ثابت مي كند مي توان در حافظه ميليونها حافظ قرآن دستبرد و قرآن را تحريف نمود

يا أَهْلَ الْكِتابِ لا تَغْلُوا في دينِكُمْ وَ لا تَقُولُوا عَلَى اللهِ إِلَّا الْحَقَّ
اگر بگویید اکنون میلیون ها نفر حافظ قرآن هستند،خوب چه ربطی به قبل دارد چون کسی نگفته که اخیرا قرآن تحریف شده اگر هم بگویید مربوط به زمان پیامبر بوده،این حرف صحیح نیست!!
بعد هم جوری شما حرف می زنید که انگار بعد از پیامبر اختلافاتی پیش نیامد! از کارشناس تاریخی می پرسم که چندین جنگ بین قبایل به دلیل اختلافات در قرآن بعد از پیامبر رخ داد؟؟

تحریف در منظر شیعه و سنی:
اهل سنت معتقدند که آیات منسوخ از قرآن حذف شده اند و روایاتی هم برای آن ذکر کرده و آیه ما نَنْسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنْسِها نَأْتِ بِخَيْرٍ مِنْها أَوْ مِثْلِها أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللهَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَديرٌ شاهد بر مدعای خود می گیرند!
اما شیعه معتقد است که آیات منسوخ از قرآن حذف نشده و کسی که ادعای حذف آن ها را بکند قائل به تحریف قرآن است
از طرفی در بعضی از روایات اهل شیعه وارد شده که قرآن تحریف به حذف شده[spoiler]بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏2، ص: 206
93- شي، تفسير العياشي عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ خَالِدٍ قَالَ قَالَ أَبُو الْحَسَنِ الْأَوَّلُ ع‏ كَيْفَ تَقْرَأُ هَذِهِ الْآيَةَ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ وَ لا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ‏ مَا ذَا قُلْتُ مُسْلِمُونَ فَقَالَ سُبْحَانَ اللَّهِ يُوقِعُ عَلَيْهِمُ الْإِيمَانَ فَسَمَّاهُمْ مُؤْمِنِينَ ثُمَّ يَسْأَلُهُمُ الْإِسْلَامَ وَ الْإِيمَانُ فَوْقَ الْإِسْلَامِ قُلْتُ هَكَذَا يُقْرَأُ فِي قِرَاءَةِ زَيْدٍ قَالَ إِنَّمَا هِيَ فِي قِرَاءَةِ عَلِيٍّ ع وَ هُوَ التَّنْزِيلُ الَّذِي نَزَلَ بِهِ جَبْرَئِيلُ عَلَى مُحَمَّدٍ ص إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسَلِّمُونَ لِرَسُولِ اللَّهِ ص ثُمَّ الْإِمَامِ مِنْ بَعْدِهِ.
[/spoiler]

و فخر رازی مفسر بزرگ سنی در مورد اعتقاد شیعه به تحریف قرآن گفته
[spoiler]مفاتيح الغيب، ج‏19، ص: 124
المسألة الرابعة: احتج القاضي بقوله: إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ على فساد قول بعض الإمامية في أن القرآن قد دخله التغيير و الزيادة و النقصان قال: لأنه لو كان الأمر كذلك لما بقي القرآن محفوظا، و هذا الاستدلال ضعيف، لأنه يجري مجرى إثبات الشي‏ء بنفسه، فالإمامية الذين يقولون إن القرآن قد دخله التغيير و الزيادة و النقصان، لعلهم يقولون إن هذه الآية من جملة الزوائد التي ألحقت بالقرآن، فثبت أن إثبات هذا المطلوب بهذه الآية يجري مجرى إثبات الشي‏ء نفسه و أنه باطل و اللّه أعلم.
[/spoiler]

به نظر شما وقتی دو مذهب شیعه و سنی هر یک دیگری را به این امر که اعتقاد به تحریف قرآن دارند متهم می کنند دلیل تحریف قرآن نیست؟!!

بی‏مناسبت نیست در این جا برخی از تصریحاتی را که بزرگان علمای امامیه، در زمینه نفی تحریف ابراز داشته‏اند، عرضه کنیم تا روشن شود هیچ گاه علمای شیعه قایل به تحریف قرآن نبوده‏اند و آن چه به آنان نسبت داده می‏شود کذب محض است.البته برخی از اخباریون افراطی ـ که در زمره شاخصین علمای شیعه قرار نگرفته‏اند ـ در این زمینه مطالبی را گفته‏اند که نباید به حساب عموم شیعه گذاشت.
اگر بخواهیم بزرگان علمای امامیه را به دو دسته محققین و محدثین (1) تقسیم کنیم باید بگوییم محققین از روز نخست تا کنون، بالاتفاق شبهه تحریف را مردود شمرده‏اند و محدثین نیز از دوران رئیس المحدثین ابو جعفر صدوق تا زمان خاتم المحدثین شیخ حر عاملی و نیز محدث کاشانی، همه با محققین هم گام بوده و منکر تحریف بوده‏اند.صرفا از سده یازدهم گروهی به نام اخباریون که جای گزین محدثین شدند، مسأله تحریف را مطرح ساختند و این غائله را بر پا نمودند، بنا بر این نباید این نظر ناصواب را به همه شیعیان نسبت داد.در این جا برای اثبات ادعای فوق سخنانی از بزرگان را به عنوان شاهد می‏آوریم:
1.شیخ المحدثین ابو جعفر محمد بن علی بن الحسین بن بابویه صدوق (متوفای 381) در رساله اعتقادات چنین می‏گوید: «اعتقاد ما بر این است قرآنی که بر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نازل گردیده، همین قرآن موجود است که در دست مردم قرار دارد با 114 سوره، بی‏کم و کاست و هر کس به ما نسبت دهد که قرآن را بیش از این می‏دانیم، دروغ گوست» (2).
2.عمید طائفه محمد بن محمد بن نعمان، معروف به شیخ مفید (متوفای 413) در کتاب پر ارج خود «اوائل المقالات» ، می‏گوید: «برخی از اهل امامت بر این باورند که از قرآن هرگز چیزی کم نشده است، نه کلمه و نه آیه و نه سوره‏ای، به جز آن چه در مصحف علی علیه السلام بوده و عنوان شرح و تفسیر را داشته است» .آن گاه گوید: «این قول، نزد من به حقیقت نزدیک‏تر است از قول کسانی که گفته‏اند برخی کلمات از قرآن افتاده و رأی من همان است.و اما زیادت در مصحف، هرگز نبوده و نیست و این مطلب اجماعی علماست، زیرا اگر افزوده شدن سوره‏ای مورد نظر باشد با مسأله اعجاز منافات دارد و اگر افزوده شدن کلمه یا کلماتی مقصود باشد آن نیز به دلیل عدم رجحان مردود است، پس قرآن از هر گونه زیادتی در سلامت است.علاوه بر استدلال مذکور در این زمینه از امام صادق علیه السلام روایتی در دست دارم» (3).
3.علم الهدی سید مرتضی علی بن الحسین (متوفای 436) در جوابیه اول از مسایل رساله طرابلسیات می‏گوید: «علم به صحت نقل قرآن مانند علم به وجود شهرهای بزرگ و حوادث تاریخی معروف و کتاب‏های مشهور جهان و اشعار شعرای عرب است، زیرا عنایت به قرآن، پیوسته بیش از امور یاد شده بوده است...» .
4.شیخ الطائفه ابو جعفر محمد بن الحسن طوسی (متوفای 460) در مقدمه تفسیر نفیس خود «التبیان» آورده است: «احتمال زیادت در قرآن به طور کلی منتفی است، زیرا اجماع امت بر عدم زیادت است و اما نقیصه، این عقیده نیز با ظاهر آرای مسلمین مخالف است و همین شایسته مذهب ماست که هرگز در قرآن زیادتی و نقصی رخ نداده است.کلام سید مرتضی و ظاهر روایات اهل بیت بر همین دلالت دارد...» (4).
5.جمال الدین ابو منصور حسن بن یوسف بن المطهر، علامه حلی (متوفای 726) در «أجوبة المسائل المهناویة» در جواب سید مهنا گوید: «حق آن است که هرگز تبدیل، تأخیر و تقدیم در قرآن رخ نداده است.هم چنین زیادت و نقصی بر آن وارد نشده است.پناه می‏برم به خدا از این که کسی چنین چیزی را باور داشته باشد، زیرا موجب طعن در معجزه جاوید اسلام می‏شود و اساس نبوت را متزلزل می‏کند» (5). برای این که نقل اقوال علما موجب طولانی شدن بحث نشود، در این جا فقط به نام و آدرس گفتار دانش مندان نامی شیعه بسنده می‏کنیم (6):
علامه ابو علی فضل بن حسن طبرسی (متوفای 548)، مجمع البیان، ج 1، ص .15
محقق اردبیلی (متوفای 993)، مجمع الفائدة، ج 2، ص .218
شیخ جعفر کبیر کاشف الغطاء (متوفای 1228)، کشف الغطاء و رساله الحق المبین، ص .11
شیخ محمد حسین آل کاشف الغطاء (متوفای 1373) .أصل الشیعة و أصولها، ص .133
فیض کاشانی محمد محسن (متوفای 1090)، مقدمه ششم تفسیر صافی و علم الیقین، ج 1، ص 565 و وافی، ج 2، ص 274 ـ .273
خاتم المحدثین شیخ حر عاملی، صاحب وسایل الشیعة (متوفای 1104) در رساله فارسی که به همین منظور نوشته است، طبق نقل شیخ رحمت الله دهلوی در کتاب پر ارزش خود، اظهار الحق، ج 2، ص 208 و الفصول المهمة، سید شرف
الدین، ص .166
علامه شیخ محمد جواد بلاغی (متوفای 1353)، آلاء الرحمان، ج 1، ص 27 ـ .25
محقق ثانی شیخ علی بن عبد العالی کرکی (متوفای 940) در رساله‏ای که به همین منظور نوشته است، طبق نقل سید محسن اعرجی در کتاب اصولی خود: شرح وافیه (خطی) .
سید شرف الدین عاملی (متوفای 1381)، الفصول المهمة، ص 163 و نیز در کتاب ردیه خود بر مسایل موسی جار الله، ص .28
سید محسن امین عاملی (متوفای 1371)، أعیان الشیعة، ج 1، ص .41
علامه امینی شیخ عبد الحسین تبریزی، الغدیر، ج 3، ص .101
علامه طباطبایی (متوفای 1402)، المیزان، ج 12، ص 137 ـ .106
امام خمینی قدس سره در کتاب «تهذیب الاصول» ، ج 2، ص 165 و نیز در «انوار الهدایة»
شرح کفایة الاصول، ج 1، ص 245 که با کمال حدت و شدت از موضع پاک بزرگان شیعه در این باره دفاع نموده و از بی‏ارزشی گفته‏های حاجی نوری پرده برداشته است.
آیت الله سید ابو القاسم خویی قدس سره در مقدمه تفسیر خود «البیان» ، ص 258 ـ .215 با دلایل متین و استوار از ساحت قدس قرآن دفاع کرده هر گونه اتهام قول به تحریف را از شیعه ناروا دانسته که این نوشتار شمه‏ای از بیانات روشن و مستدل این استاد بزرگ‏وار است.


بسیاری از بزرگان علمای اهل سنت، که منصفانه مسأله تحریف را بررسی کرده‏اند، شیعه امامیه را از تهمت قول به تحریف مبرا دانسته‏اند.اولین کسی که شهادت به نزاهت موضع شیعه داده است، ابو الحسن علی بن اسماعیل اشعری (متوفای 324)، شیخ اشاعره و بنیان گذار مکتب اشعری است که تمامی جهان تسنن، امروزه پیرو این مکتب هستند.وی در این زمینه چنین می‏گوید: «شیعه امامیه دو دسته‏اند: یک دسته کوته نظران ظاهر بین که فاقد اندیشه‏اند و در مسایل دینی دارای نظر و آرای عمیق نیستند.اینان قایل به تحریف در جهت نقص برخی کلمات بوده‏اند و دلیل آنان روایاتی است که نزد محققین طائفه فاقد اعتبار است، ولی همین دسته نسبت به زیادتی در قرآن، به کلی منکرند و می‏گویند: هرگز در قرآن زیادتی رخ نداده است.دسته دوم، محققین و صاحبان نظر و اجتهادند که هر دو جهت زیادت و نقص را منکرند.آنان می‏گویند قرآن هم چنان که بر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نازل شده تا کنون دست نخورده است و از گزند تحریف، به طور مطلق، در امان بوده است، زیادت، نقص و تبدیل و تغییری در آن حاصل نشده است» (7).
علامه شیخ رحمت الله هندی دهلوی در کتاب نفیس خود «اظهار الحق» (8) به تفصیل در نزاهت و برائت شیعه از قول به تحریف سخن گفته است.مجموع گفتار او را در صیانة القرآن آورده‏ایم.هم چنین استاد معاصر، محمد عبد الله دراز در کتاب پر ارج خود، «المدخل إلی القرآن الکریم» (9) ، از شیعه دفاع نموده، ساحت آنان را از این تهمت مبرا دانسته است.استاد شیخ محمد محمد مدنی، رئیس دانشکده الهیات دانش گاه الازهر در «رسالة الاسلام» (10) به تفصیل و استشهاد فراوان از موضع شیعه دفاع کرده و به طور کلی این نسبت را به شیعه نسبت ظالمانه گرفته است (11).
[spoiler].فرق میان محققین و محدثین در آن است که محققین در احکام شرع اجتهاد را روا می‏دارند و اندیشه عقلی را در شناخت معارف دین دخیل می‏دانند، ولی محدثین، صرفا پیرو احادیث وارده از معصومین بوده، تمامی اصول و فروع دین را طبق آن بررسی می‏کنند.ولی این دقت را روا می‏داشتند که در استناد به روایات روش اتقان را در پیش گیرند و هرگز در این راه سستی و تساهل از خود روا نمی‏داشتند.
محققین در اجتهاد و اظهار رأی و نظر، خود را آزاد می‏دانند و پیوسته ره نمودهای خرد و اندیشه را پیش رو خود قرار داده‏اند، بر خلاف محدثین که فقط به ظواهر احادیث وارده تمسک می‏جویند به شرط آن که در انتخاب آن دقت شده و از راه صحیح به دست آمده باشد.[/spoiler]

عقل;333331 نوشت:
تحریف در منظر شیعه و سنی:

عقل;333331 نوشت:

اهل سنت معتقدند که آیات منسوخ از قرآن حذف شده اند و روایاتی هم برای آن ذکر کرده و آیه ما نَنْسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنْسِها نَأْتِ بِخَيْرٍ مِنْها أَوْ مِثْلِها أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللهَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَديرٌ شاهد بر مدعای خود می گیرند!
اما شیعه معتقد است که آیات منسوخ از قرآن حذف نشده و کسی که ادعای حذف آن ها را بکند قائل به تحریف قرآن است
از طرفی در بعضی از روایات اهل شیعه وارد شده که قرآن تحریف به حذف شده[spoiler]بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏2، ص: 206[/spoiler][spoiler]
93- شي، تفسير العياشي عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ خَالِدٍ قَالَ قَالَ أَبُو الْحَسَنِ الْأَوَّلُ ع‏ كَيْفَ تَقْرَأُ هَذِهِ الْآيَةَ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ وَ لا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ‏ مَا ذَا قُلْتُ مُسْلِمُونَ فَقَالَ سُبْحَانَ اللَّهِ يُوقِعُ عَلَيْهِمُ الْإِيمَانَ فَسَمَّاهُمْ مُؤْمِنِينَ ثُمَّ يَسْأَلُهُمُ الْإِسْلَامَ وَ الْإِيمَانُ فَوْقَ الْإِسْلَامِ قُلْتُ هَكَذَا يُقْرَأُ فِي قِرَاءَةِ زَيْدٍ قَالَ إِنَّمَا هِيَ فِي قِرَاءَةِ عَلِيٍّ ع وَ هُوَ التَّنْزِيلُ الَّذِي نَزَلَ بِهِ جَبْرَئِيلُ عَلَى مُحَمَّدٍ ص إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسَلِّمُونَ لِرَسُولِ اللَّهِ ص ثُمَّ الْإِمَامِ مِنْ بَعْدِهِ.
[/spoiler]

و فخر رازی مفسر بزرگ سنی در مورد اعتقاد شیعه به تحریف قرآن گفته
[spoiler]مفاتيح الغيب، ج‏19، ص: 124[/spoiler][spoiler]
المسألة الرابعة: احتج القاضي بقوله: إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ على فساد قول بعض الإمامية في أن القرآن قد دخله التغيير و الزيادة و النقصان قال: لأنه لو كان الأمر كذلك لما بقي القرآن محفوظا، و هذا الاستدلال ضعيف، لأنه يجري مجرى إثبات الشي‏ء بنفسه، فالإمامية الذين يقولون إن القرآن قد دخله التغيير و الزيادة و النقصان، لعلهم يقولون إن هذه الآية من جملة الزوائد التي ألحقت بالقرآن، فثبت أن إثبات هذا المطلوب بهذه الآية يجري مجرى إثبات الشي‏ء نفسه و أنه باطل و اللّه أعلم.
[/spoiler]

به نظر شما وقتی دو مذهب شیعه و سنی هر یک دیگری را به این امر که اعتقاد به تحریف قرآن دارند متهم می کنند دلیل تحریف قرآن نیست؟!!

آقاي عقل بزرگوار اين فرمايش حضرتعالي سالبه به انتفاع موضوع است و احاديثي كه منقول از كتب آورده ايد بايد در اسناد و مداركش دقت شود

به بحثي در اين رابطه كه در كتاب ارزشمند الغدير علامه اميني رضوان الله تعالي عليه هست توجه فرماييد

نخسيتن زمزمه تحريف قرآن از حنجره چه كسي برخاست ؟؟

خليفه اول براي سست كردن بنيان محكم قرآن طرح كم و زياد شدن قرآن را ريخت ، عمر در آخرين روزهاي زندگانيش در پايان خطبه ايي كه در مدينه خواند درحالي كه دستهايش را بر هم زد گفت
اياكم ان تهلكوا عن آيه الرجم ان يقول قائل لا نجد حدين في كتاب اللله فقد رجم رسول الله و رجمناه و الذي نفسي بيده لو لا ان يقول الناس زاد عمر بن الخطاب في كتاب الله تعالي لكتبتها (الشيخ و الشيخه فارجموهما البته) فانا قد قراناها

و از عايشه روايت شده انها قالت كان فيما انزل من القرآن عشر رضعات معلومات يحرمن ثم نسخن ب- خمس معلومات فتوفي رسول الله و هم فيما يقراء من القرآن
و صدها نمونه ديگر كه باعث شد عده ايي كوركورانه با همين ريسمان محكم الهي خود را در چاه تطبيق افكندند
با اين همه طرفداران آنها چون فخر رازي و ديگران قول تحريف قرآن را به شيعيان نسبت مي دهند و حال آن كه تمام دانشمندان بنام شيعه منكر چنين عقيده ايي مي باشند و لغزش فكري چند تن معدود را نميشود به حساب يك مذهب گذاشت

ادامه ...

با وجود شمار فراواني از روايات تحريف در جوامع روايي اهل سنت و نيز پذيرش نسخ تلاوت در قرآن كه مآلاً به معناي وقوع تحريف به كاستي در قرآن است و همچنين دفاع ار درستي چنين تحريفي از سوي برخي عالمان اهل سنت شگفتا كه شماري از نويسندگان مغرض و تفرقه انداز اهل سنت همسو با فرقه منحرف وهابيت به صورتي گسترده شيعه و عالمان شيعي را طرفدار تحرف قرآن معرفي ميكنند حتي پاره ايي از مفتيان به استناد اين تهمت شيعه را كافر و مهدور الدم شناسانده اند
اين در حالي است كه همه عالمان شيعي بر نادرستي تحريف به كاستي تاكيد داشته اند و دارند و تا كنون دهها اثر مستقل از صاحب نظران آنان در انكار شبهه تحريف به رشته تحرير در آمده است

گفتني است محدث نوري تنها عالم شيعي است كه ظاهرا بر تحريف قرآن پاي فشرده ليكن در اعتراف نامه ايي كه پس از نگارش كتاب فصل الخطاب في تحريف كتاب رب الارباب منتشر ساخت ادعاي خود را تصحييح كرد شاگرد وي شيح آقا بزرگ تهراني در اين باره چنين گفته است :
از استادم محدث نوري شنيدم كه مي گفت من در اين كتاب كوشيدم تا اثبات كنم كه قرآن موجود همان است كه در دوران عثمان جمع آوري شده و در آن تغيير و تبديلي كه در كتابهاي پيشين تحقق يافته رخ نداده است از اين رو بهتر بود آن را فصل الخطاب في عدم تحريف الكتاب گويند در حاليكه عنوان فصل الخطاب في تحريف الكتاب مردم را از راه يافتن به مراد من به اشتباه انداخته است

و نيز گفته است
از زبان ايشان در پايان عمرش شنيدم كه مي گفت من در نامگذاري كتاب اشتباه كردم و سزاوار آن بود كه نامش را فصل الخطاب في عدم تحريف الكتاب مي گذاشتم زيرا من در اين كتاب اثبات كردم قرآن شريف وحي الهي است كه در هيج سوره و آيه ايي تغيير يا تبديل يا زيادت و يا نقصاني از روزي كه جمع آوري شده تا به امروز ره نيافه و همان قرآن گرد آورده نخستين با تواتر قطعي به دست ما رسيده است اين گفتاري است كه خودم از زبان استادم شنيده ام و در مقام عمل نيز ديده ايم كه ايشان به مضامين روايات بهايي نميداد بلكه آنها را روايات آحادي ميدانست كه با آنها قرآنيت اثبات نميشود بلكه مي بايست به ديوار كوبيده شوند

ثمره تلخ تهمت تحريف به شيعه ايي كه شهره تحقيق در قلمرو نزاهت قرآن از گزند افزايش يا آسيب كاهش است سبب شد تا گروهي از قلم زنان تفرقه مدار و بيگانه پرست چنين نگرند يا نگارند : مردم فلان منطقه مسلمانند و مردم فلان منطقه شيعه يعني شيعه مسلمان نيست و مقابل مسلمان است

هيچ فرقه ايي از گروههاي اسلامي نمي تواند دعواي خام تحريف قرآن را در سر بپروراند زيرا ملت شيعه و نحلت سني با هر ويژگي كه داشته باشند يا بعدا پيدا كنند زير مجموعه اسلامند يعني با حفظ اصل اسلام جريان ملتها و نخلتهاي هفتاد و سه گروه مطرح مي شود و تحريف قرآن ريشه همه آنانر ا ميخشكاند زيرا با تحريف قرآن اساس اسلام منهدم مي شود و با انهدام اصل همه فروغ مترتب بر آن منهدم مي شوند بنابر اين اگر فردي شيعه يا سني مدعي تحرف قرآن شود پيشاپيش هويت فكري و شخصيت مذهبي خود را حراج و هزينه مي كند و از جامه مذهب به در مي آيد زيرا با آسيب ديدن اصل اسلام هيچ مجالي براي تشيع يا تسنن باقي نمي ماند چون چنين كار نابخرادنه ايي بر شاخه تشيع نشستن يا بر ساقه تسنن آرميدن و اصل و ريشه درخت اسلام را قطع كردن است

سرمايه كفر جانمايه نفاق و سرانجام الحاد همانا در دام كذب تكذيب نيرنگ و بهتان تعبيه شده است داد و ستدي كه با اين دلمايه كاسد مي شود سود آور نخواهد بود" فما ربحت تجارتهم" خروجي چنين كارگاه افك ورز چيزي جز تهمت شعر و سحر به اعجاز و برچسب شاعر و ساحر بودن به پيامبر معجزآور نيست از همين قبيل است آنچه از اين آيات بر مي آيد " و ما علمناه الشعر و ما ينبغي له ان هو الا ذكر و قرآن مبين" ، "ان هو الا سحر يوثر" ،" ان هذا الا قول البشر" ، "‌و يقولون اانا لتاركوا الهتنا لشاعر مجنون" ، چنين گروهي كه آب ناب را سراب و سراب صرف را كوثر سّرّه مي پندارند در هر عصر و مصري بوده و هستند و دلهاي فسرده آنها نظير هم است " اولئك كالانعام بل هم اضل"

اين دسيسه شوم كه در حدوث اعجاز آنرا با تير شعر و سحر هدف قرار ميداد بعد از استقرار و ثبات نسبي او در مرحله بقا آن را با تبر تحريف و نيزه افزايش و كارد كارگر كاهش نشانه ميگيرد دشمن كهنه و كينه كهن حدوث و بقا نميشناسد روزي تجمل كرده است با تهمت شعر و سحر و زماني تبغل نموده است با بهتان تحريف و شايد هم زماني نيز تفيًل كند با طعمه مدرن اينترنتي مخالفت علم و عقل و تمدن و صنعت و آزادي وحقوق بشر با دين به مخالفت بلكه به محاربت با وحي الهي برخيزد

با سلام خدمت دوست گرامی جناب رحیق مختوم

رحیق مختوم;333351 نوشت:
هيچ فرقه ايي از گروههاي اسلامي نمي تواند دعواي خام تحريف قرآن را در سر بپروراند زيرا ملت شيعه و نحلت سني با هر ويژگي كه داشته باشند يا بعدا پيدا كنند زير مجموعه اسلامند يعني با حفظ اصل اسلام جريان ملتها و نخلتهاي هفتاد و سه گروه مطرح مي شود و تحريف قرآن ريشه همه آنانر ا ميخشكاند

ابتدا شما عقیده تحریف را از شیعه مبرا دانسته و به اهل سنت نسبت دادید مانند سخنان زیر
رحیق مختوم;333348 نوشت:
خليفه اول براي سست كردن بنيان محكم قرآن طرح كم و زياد شدن قرآن را ريخت ، عمر در آخرين روزهاي زندگانيش در پايان خطبه ايي كه در مدينه خواند درحالي كه دستهايش را بر هم زد گفت اياكم ان تهلكوا عن آيه الرجم ان يقول قائل لا نجد حدين في كتاب اللله فقد رجم رسول الله و رجمناه و الذي نفسي بيده لو لا ان يقول الناس زاد عمر بن الخطاب في كتاب الله تعالي لكتبتها (الشيخ و الشيخه فارجموهما البته) فانا قد قراناها

رحیق مختوم;333348 نوشت:
و از عايشه روايت شده انها قالت كان فيما انزل من القرآن عشر رضعات معلومات يحرمن ثم نسخن ب- خمس معلومات فتوفي رسول الله و هم فيما يقراء من القرآن و صدها نمونه ديگر كه باعث شد عده ايي كوركورانه با همين ريسمان محكم الهي خود را در چاه تطبيق افكندند با اين همه طرفداران آنها چون فخر رازي و ديگران قول تحريف قرآن را به شيعيان نسبت مي دهند و حال آن كه تمام دانشمندان بنام شيعه منكر چنين عقيده ايي مي باشند و لغزش فكري چند تن معدود را نميشود به حساب يك مذهب گذاشت

رحیق مختوم;333350 نوشت:
با وجود شمار فراواني از روايات تحريف در جوامع روايي اهل سنت و نيز پذيرش نسخ تلاوت در قرآن كه مآلاً به معناي وقوع تحريف به كاستي در قرآن است و همچنين دفاع ار درستي چنين تحريفي از سوي برخي عالمان اهل سنت شگفتا كه شماري از نويسندگان مغرض و تفرقه انداز اهل سنت همسو با فرقه منحرف وهابيت به صورتي گسترده شيعه و عالمان شيعي را طرفدار تحرف قرآن معرفي ميكنند

شما قبول کردید که اهل سنت قائل به تحریف است و اعتقاد به حذف آیات منسوخ نشانه اعتقاد ان ها به تحریف است و روایات فراوانی در منابع اهل سنت در این زمینه وجود دارد
و من هم این سخن شما را قبول می کنم که اهل سنت معتقد به تحریف قرآن است.و دیگر در این بحثی نیست اما به سراغ اعتقاد شیعه برویم!
دوست گرامی جناب باغ بهشت گفت:
باغ بهشت;333343 نوشت:
بی‏مناسبت نیست در این جا برخی از تصریحاتی را که بزرگان علمای امامیه، در زمینه نفی تحریف ابراز داشته‏اند، عرضه کنیم تا روشن شود هیچ گاه علمای شیعه قایل به تحریف قرآن نبوده‏اند و آن چه به آنان نسبت داده می‏شود کذب محض است

این سخنان شما بررسی خواهد شد
باغ بهشت;333343 نوشت:
آیت الله سید ابو القاسم خویی قدس سره در مقدمه تفسیر خود «البیان» ، ص 258 ـ .215 با دلایل متین و استوار از ساحت قدس قرآن دفاع کرده هر گونه اتهام قول به تحریف را از شیعه ناروا دانسته که این نوشتار شمه‏ای از بیانات روشن و مستدل این استاد بزرگ‏وار است.

ابتدا باید به جناب رحیق مختوم بگویم احادیث در مورد تحریف قرآن در بین شیعه بسیار زیاد است.و فقط مخصوص سنی ها نیست!
اما ایشان (خوئی) سخن دیگری نیز دارد:[SPOILER][=&quot]ایشان جزء آن علمائی است که در شناخت حدیث توانایی فراوانی دارد و موسوعه بسیار بزرگی را درباره‌ی رجال نوشته - که می‌گوید: کثرت و فراوانی این روایات (مبنی بر تحریف قرآن) قطعی بودن صدور برخی از این روایات از معصومین را می‌رساند که‌ حداقل اطمینان خاطری را در این زمینه‌ فراهم می‌سازد، و برخی از این روایات از راه‌های معتبر روایت شده‌اند [=&quot]البیان فی تفسیر القرآن: (226) و نیز نگاه به صفحات (198-199-247-257) که صراحتاً می‌گوید قرآن تحریف شده است[/SPOILER]
[=&quot]پس اگر برخی از این روایات بدون شک از معصومین روایت شده‌اند، برای شیعه کافی است که اعتقاد به آن را واجب بدانند، زیرا جائز نیست که‌ با روایت‌‌ای منقول از امام معصوم مخالفت ورزید، زیرا مخالفت با امام معصوم و رد اقوال او مانند مخالفت با خداوند و رد آیات خداوند است... این، به‌ اضافه‌ی اسبابی که‌ در ابتدای همین باب ذکر داشتیم علت اعتقاد برخی از علمای شیعه به‌ وجود تحریف در قرآن را برای ما روشن می‌‌سازد
اما شیخ مفید:

[SPOILER][=&quot]شیخ مفید می‌گوید: اخبارهای مشهور از طرف ائمه هدی از آل محمد[=&quot] نقل شده که در قرآن اختلاف وجود دارد و بیانگر آن است که‌ برخی از ظالمان در قرآن حذف و نقصان را ایجاد کرده‌اند [=&quot]أوائل المقالات: (91)، فصل الخطاب: (30)[/SPOILER]
البته این شخص در جاهای دیگری تقیه کرده و می گوید قرآن تحریف نشده!

کاشانی:
[SPOILER][=&quot]کاشانی در تفسیر خودش پس از ذکر روایاتی که نشان‌دهنده‌ی وجود تحریف در قرآن هستند، می‌نویسد: آنچه که از تمام این اخبار و روایاتی که‌ از طریق اهل بیت نقل شده‌اند، فهمیده می‌شود این است که آن قرآنی که ما امروز در اختیار داریم، کامل نمی‌باشد و تمام آن قرآنی نیست که بر محمد[=&quot][=&quot]r[=&quot] نازل شده است، بلکه برخی از آن، مخالف آیات نازل شده است، برخی هم تغییر و تحریف شده و چیزهای فراوانی نیز از جمله نام علی[=&quot][=&quot]t[=&quot] در بسیاری از جاها و امثال آن از قرآن حذف شده؛ و این قرآن بر آن ترتیب نیست که مورد رضایت خدا و رسول می‌باشد [=&quot]تفسیر الصافی: المقدمة السادسة: (1/49)[/SPOILER]

اما جناب مجلسی چه می گوید:
[SPOILER][=&quot]مجلسی به هنگام شرح خودش بر کتاب الکافی در توضیح روایت هشام‌بن سالم از صادق که می‌گوید: آن قرآنی که جبرئیل امین بر محمد[=&quot][=&quot]r[=&quot] نازل کرده، هفده هزار آیه است، می‌گوید: این خبر صحیح است، پوشیده نماند که این خبر و بسیاری از اخبار صحیح دیگر درباره‌ی نقص و تغییر قرآن صریح هستند؛ و به نظر من اخبار منقول در این باب به حد تواتر معنوی رسیده‌اند و نادیده‌ گرفتن تمام این اخبار سبب بی‌اعتمادی به‌ همه‌ی اخبار در تمامی زمینه‌ها می‌شود، بلکه به گمان من اخبار در این مورد کمتر از اخبار درباره‌ی امامت نیستند، پس چگونه امامت را با خبر ثابت می‌کنند [=&quot]مرآة العقول: (12/525)، فصل الخطاب: (353[/SPOILER]
و ایشان سخنان دیگری دارد که فعلا ذکر نمی کنم.

باغ بهشت;333343 نوشت:
امام خمینی قدس سره در کتاب «تهذیب الاصول» ، ج 2، ص 165 و نیز در «انوار الهدایة» شرح کفایة الاصول، ج 1، ص 245 که با کمال حدت و شدت از موضع پاک بزرگان شیعه در این باره دفاع نموده و از بی‏ارزشی گفته‏های حاجی نوری پرده برداشته است.

امام خمینی:
[SPOILER][=&quot]آقای خمینی گفته: شاید آن قرآنی که علی‌بن ابیطالب جمع کرده بود و می‌خواست پس از رسول خدا[=&quot][=&quot]r[=&quot] آن را به مردم تبلیغ کند، قرآنی با تمام ویژگی‌هایی باشد که در فهم قرآن دخالت مستقیم دارند و با تعلیم رسول‌الله[=&quot][=&quot]r[=&quot] به علی[=&quot][=&quot]t[=&quot] ثبت و ضبط شده‌اند.
[=&quot]خلاصه: هر چند پیامبر خدا[=&quot]احکام را کاملاً تبلیغ کرد و حتی اشکالی را برای امت اسلامی باقی نگذاشت، اما تنها کسی که تمام احکام را چه از کتاب و چه از سنت کاملاً ثبت و ضبط کرد، امیرالمؤمنین علی‌بن ابیطالب بود و آن هم در زمانی که بسیاری از احکام به‌ خاطر بی‌توجهی قوم (صحابه[=&quot]ن[=&quot]) به آن، از دست رفت
[=&quot]التعادل و الترجیح: (26). [/SPOILER]

و همچنین امام خمینی:
[SPOILER][=&quot]آنهایی - یعنی صحابه[=&quot]ن[=&quot] - که بجز به حکومت رسیدن و دنیادوستی هیچ هدف دیگری اعم از اسلام و قرآن نداشتند، و آنهایی که قرآن را تنها وسیله‌ی رسیدن به هدف‌های پلید خود قرار داده بودند، نزد آنها آسان بود که‌ چنین آیاتی را از کتاب خدا حذف کنند - یعنی آن آیاتی که دلالت بر خلافت علی‌بن ابیطالب[=&quot][=&quot]t[=&quot] دارند - و همچنین آسان بود که کتاب آسمانی را تحریف کنند، و قرآن را برای همیشه دور از چشم مردم دنیا قرار دهند، بگونه‌ای که این ننگ در حق قرآن و مسلمانان تا روز قیامت باقی بماند، و آن اتهام تحریفی که به یهود و نصاری می‌زدند، بر خود آنها نیز ثبت گردد [=&quot]کشف الأستار: (114)، (چاپ تهران). [/SPOILER]

سخنان و روایات از شیعه و سنی مبنی بر تحریف قرآن متواتر است که اگر نیاز بود آن ها را بیان می کنم!

پس آیا نمی توان گفت قرآن تحریف شده؟!!

رحیق مختوم;333348 نوشت:
آقاي عقل بزرگوار اين فرمايش حضرتعالي سالبه به انتفاع موضوع است و احاديثي كه منقول از كتب آورده ايد بايد در اسناد و مداركش دقت شود

با عرض سلام خدمت شما و سایر دوستان
هر جا با شیعه چه با سنی بحث می کنم اگر به احادیثشان استناد کنم سریعا می گویند که این احادیث باید سندش بررسی شود و در نهایت می گویند این حدیث ضعیف است.
اما یک روایت را با بررسی سند بیان کنم:
[=&quot]
کلینی در آخر کتاب فضل قرآن از کتاب خودش (الکافی) از محمدبن یحیی از احمدبن محمد از علی‌بن حکیم از هشام‌بن سالم از ابی‌عبدالله روایت کرده که‌ گفته‌: قرآنی که جبرئیل به سوی پیامبر[/][=&quot] نازل کرد، هفده هزار آیه می‌باشد [/]
[=&quot][=&quot]الکافی: (2/634)[/]
در حالی که می دانیم قرآن کنونی اینقدر آیه ندارد!![/]

اما بررسی رجالی حدیث فوق:
[spoiler] [=&quot]1- محمدبن یعقوب کلینی: نزد امامیه معروف به [/][=&quot]ثقة[/][=&quot]الإسلام است (یعنی معتبر و معتمد است). [/]
[=&quot]2- محمدبن یحیی عطار: نجاشی درباره‌ی او گفته (در زمان خودش استاد یاران ما بوده، او فردی موثوق، معتبر و معتمد می‌باشد و احادیث فراوانی را روایت کرده است). طوسی درباره‌‌اش گفته: (قمی روایات فراوانی داشته است) و ایشان از احمدبن محمدبن عیسی بسیار روایت نموده است، زیرا تقریباً سه هزار روایت را از او نقل کرده است، چنان‌که کلینی در کتابش الکافی بیشتر از پنج هزار روایت را از او روایت کرده است. [/]
[=&quot]3- احمدبن محمدبن عیسی: نجاشی دربارة او گفته: (استاد قمی‌ها و سرشناس‌ترین و معتبرترین آنها و فقیه بلامنازع آنها بوده). طوسی درباره‌اش گفته: (عالم و سرشناس‌ترین و فقیه بلامنازع قم بوده) نزدیک به هزار روایت را از علی بن حکم روایت نموده. [/]
[=&quot]4- علی‌بن حکم بن زبیر نخعی: طوسی درباره‌ی او گفته: (موثوق و بلندمرتبه می‌باشد). [/]
[=&quot]5- هشام‌بن سالم: نجاشی درباره‌ی او گفته: (موثوق و معتمد است). شیخ مفید در [/][=&quot]«رساله العدد[/][=&quot]ية[/][=&quot]»[/][=&quot] او را از جمله بزرگان و عالمان نام برده و گفته: جزء آن کسانی است که حلال و حرام و فتوی و احکام از آنها گرفته می‌شود و جز[/][=&quot]ء[/][=&quot] آن کسانی است که هیچگونه طعن به آنها وارد نمی‌شود و هیچ راهی برای عیبجوئی از آنها وجود ندارد. [/]
[/spoiler]

بنا بر این حدیث فوق صحیح می باشد. اما سوال: چه اتفاقی برای آیات کم شده افتاده؟!!

باز هم سخن خوئی را تکرار می کنم:
[spoiler][=&quot]ایشان جزء آن علمائی است که در شناخت حدیث توانایی فراوانی دارد و موسوعه بسیار بزرگی را درباره‌ی رجال نوشته - که می‌گوید: کثرت و فراوانی این روایات (روایات مربوط به تحریف قرآن) قطعی بودن صدور برخی از این روایات از معصومین را می‌رساند که‌ حداقل اطمینان خاطری را در این زمینه‌ فراهم می‌سازد، و برخی از این روایات از راه‌های معتبر روایت شده‌اند [/][=&quot]البیان فی تفسیر القرآن: (226) و نیز نگاه به صفحات (198-199-247-257) که صراحتاً می‌گوید قرآن تحریف شده است[/][/spoiler]

اما قرآن حقیقی کجاست؟
به این روایت دقت کنید:

[spoiler] [=&quot]مهدی به هنگام ظهور قرآن را تلاوت می‌کند، مسلمانان می‌گویند: به خدا قسم این است آن قرآنی که خداوند بر محمد[/][=&quot] نازل کرده است، چرا که‌ در آن تحریف و تبدیل و حذفی وجود ندارد ونفرین خدا بر کسی که حذف و تحریف و تبدیل را در آن جایی داد[/]
[=&quot]فصل الخطاب: (99-239)، محجة العلماء: (140)، البحار: (53/9)، حق الیقین: (2/36). [/][/spoiler]

43892;333153 نوشت:
قران قابل تحریف نیست حتی اگه داخلش نوشته نشده بود هیجوقت تحریف نمیشه
چرا ؟ چون معجزه جاویده
شما هم اگه معتقدید قران کلام خداست و معجزه است بهتره بیخیال این موضوع بشید .

آیا کتاب های دیگر کلام خدا و معجزه نبودند که تحریف شدند؟
اگر اون دنیا خدا بهت گفت که تو حتی حاضر نشدی روی کلام من تحقیق و تفکر کنی چه پاسخی خواهید داد؟
میخوای بدون مدرک بهش بگی خوب کلام خودت بود؟

عقل;333392 نوشت:
سخنان و روایات از شیعه و سنی مبنی بر تحریف قرآن متواتر است که اگر نیاز بود آن ها را بیان می کنم!

عقل;333392 نوشت:

پس آیا نمی توان گفت قرآن تحریف شده؟!!

جناب آقاي عقل حقير گمان ميكنم شما هدف از بحثتان در اين موضوع تنها اثبات روايات تحريف از طريق منابع شيعي مي باشد در حاليكه در چند پست قبل مواردي را در بيان عدم تحريف قرآن در منابع شيعه برايتان آوردم

بزرگترين و علمي ترين تفسير در بين ما شيعيان تفسير شريف الميزان به قلم تواناي علامه طباطبائي اعلي الله مقامه الشريف است بنا براين به مطالبي كه در اين كتاب شريف است توجه فرمائيد

گفتارى در چند فصل در مصونيت قرآن از تحريف‏

يكى از ضروريات تاريخ اين معنا است كه تقريبا در 14 قرن قبل پيغمبرى از نژاد عرب به نام محمد (ص) مبعوث به نبوت شد و دعوى نبوت كرده است و امتى از عرب و غير عرب به وى ايمان آوردند و نيز كتابى آورده كه آن را به نام" قرآن" ناميده و به خداى سبحان نسبتش داده است و اين قرآن متضمن معارف و كلياتى از شريعت است كه در طول حياتش مردم را به آن شريعت دعوت مى‏كرده است.
و نيز از مسلمات تاريخ است كه آن جناب با همين قرآن تحدى كرده و آن را معجزه نبوت خود خوانده، و نيز هيچ حرفى نيست در اينكه قرآن موجود در اين عصر همان قرآنى است كه او آورده و براى بيشتر مردم معاصر خودش قرائت كرده است. و مقصود ما از اينكه گفتيم اين همان است تكرار ادعا نيست بلكه منظور اين است كه بطور مسلم اين چنين نيست كه آن كتاب به كلى از ميان رفته باشد
_______________
ترجمه الميزان، ج‏12، ص: 151

[="Tahoma"]و كتاب ديگرى نظير آن و يا غير آن به دست اشخاص ديگرى تنظيم و به آن جناب نسبت داده شده و در ميان مردم معروف شده باشد كه اين، آن قرآنى است كه به محمد نازل شده است.
همه اينها كه گفتيم امورى است كه احدى در آن ترديد ندارد، مگر كسى كه فهمش آسيب ديده باشد. حتى موافق و مخالف در مساله تحريف و عدم آن نيز در هيچ يك آنها احتمال خلاف نداده است.

تنها چيزى كه بعضى از مخالفين و موافقين احتمال داده‏اند اين است كه جملات مختصرى و يا آيه‏اى در آن زياد و يا از آن كم شده و يا جا به جا و يا تغييرى در كلمات و يا اعراب آن رخ داده باشد و اما اصل كتاب الهى، به همان وضع و اسلوبى كه در زمان رسول خدا (ص) بوده باقى مانده است، و به كلى از بين نرفته است.

از سوى ديگر مى‏بينيم كه قرآن كريم با اوصاف و خواصى كه نوع آياتش واجد آنهاست تحدى كرده يعنى بشر را از آوردن كتابى مشتمل بر آن اوصاف عاجز دانسته است و ما تمامى آيات آن را مى‏بينيم كه آن اوصاف را دارد بدون اينكه آيه‏اى از آن، آن اوصاف را از دست داده باشد.

مثلا اگر به فصاحت و بلاغت تحدى نموده مى‏بينيم كه تمامى آيات همين قرآنى كه در دست ماست آن نظم بديع و عجيب را دارد و گفتار هيچ يك از فصحاء و بلغاى عرب مانند آن نيست، و هيچ شعر و نثرى كه تاريخ از اساتيد ادبيات عرب ضبط نموده و هيچ خطبه و يا رساله و يا محاوره‏اى از آنان چنان نظم و اسلوبى را ندارد و اين نظم و اسلوب و اين امتيازات در تمامى آيات قرآنى مشهود است و همه را مى‏بينيم كه در تكان دادن جسم و جان آدمى مثل همند.

و نيز مى‏بينيم كه در آيه" أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلافاً كَثِيراً" «1» به اختلاف نداشتن قرآن تحدى نموده و اين خصوصيت در قرآن عصر ما نيز هست، هيچ ابهام و يا خللى در آيه‏اى ديده نمى‏شود مگر آنكه آيه‏اى ديگر آن را بر طرف مى‏سازد، و هيچ تناقض و اختلافى كه در بدو نظر تناقض و اختلاف باشد، پيش نمى‏آيد، مگر آنكه آياتى آن را دفع مى‏سازد.
_________
ترجمه الميزان، ج‏12، ص: 152

[="Tahoma"]باز مى‏بينيم كه با معارف حقيقى و كليات شرايع فطرى و جزئيات فضائل عقلى كه مبتكر آن است تحدى نموده، و عموم دانشمندان عالم را نه تنها اهل لغت و ادبيات را به آوردن مانند آن دعوت كرده و از آن جمله فرموده است:" قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى‏ أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ كانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيراً" «1» و نيز فرموده:" إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْلٌ وَ ما هُوَ بِالْهَزْلِ" .

اين تحدى قرآن است و ما مى‏بينيم كه همين قرآن عصر ما بيان حق صريحى را كه جاى هيچ ترديد نباشد و دادن نظريه‏اى را كه آخرين نظريه باشد كه عقل بشر بدان دست يابد، چه در اصول معارف حقيقى و چه در كليات شرايع فطرى و چه در جزئيات فضائل اخلاقى استيفاء مى‏كند، بدون اينكه در هيچ يك از اين ابواب نقيصه و يا خللى و يا تناقض و لغزشى داشته باشد بلكه تمامى معارف آن را با همه وسعتى كه دارد مى‏بينيم كانه به يك حيات زنده‏اند و يك روح در كالبد همه آنها جريان دارد و آن روح واحد مبدأ تمامى معارف قرآنى است و اصلى است كه همه بدان منتهى مى‏گردند و به آن بازگشت مى‏كنند، و آن اصل توحيد است كه اگر يك يك معارف آن را تحليل كنيم، سر از آن اصل در مى‏آوريم و اگر آن اصل را تركيب نماييم به يك يك آن معارف بر مى‏خوريم.

و نيز اگر برايمان ثابت شده كه قرآن نازل شده بر پيامبر خاتم (ص) متعرض داستان امت‏هاى گذشته بوده، قرآن عصر خود را مى‏بينيم كه در اين باره بياناتى دارد كه لايق‏ترين بيان و مناسب‏ترين كلام است كه شايسته طهارت دين و نزاهت ساحت انبياء (ع) مى‏باشد، بطورى كه انبياء را افرادى خالص در بندگى و اطاعت خدا معرفى مى‏كند و اين معنا وقتى براى ما محسوس مى‏شود كه داستان قرآنى هر يك از انبياء را با داستان همان پيغمبر كه در تورات و انجيل آمده مقايسه نماييم آن وقت به بهترين وجهى دستگيرمان مى‏شود كه قرآن ما چقدر با كتب عهدين تفاوت دارد.

و نيز اگر مى‏دانيم كه در قرآن كريم اخبار غيبى بسيارى بوده، در قرآن عصر خود نيز مى‏بينيم كه بسيارى از آيات آن بطور صريح و يا تلويح از حوادث آينده جهان‏ خبر مى‏دهد.
______________
ترجمه الميزان، ج‏12، ص: 153

[="Tahoma"]و نيز مى‏بينيم كه خود را به اوصاف پاك و زيبا از قبيل نور، و هادى به سوى صراط مستقيم، و به سوى ملتى اقوم- يعنى تواناترين قانون و آيين در اداره امور جهان- ستوده. و قرآن عصر خود را نيز مى‏يابيم كه فاقد هيچ يك از اين اوصاف نيست، و در امر هدايت و دلالت از هيچ دقتى فروگذار نكرده است.

و از جامع‏ترين اوصافى كه براى خود قائل شده صفت يادآورى خداست و اينكه در راهنمايى به سوى خدا هميشه زنده است، و همه جا از اسماى حسنى و صفات علياى خدا اسم مى‏برد، و سنت او را در صنع و ايجاد وصف مى‏كند، و اوصاف ملائكه و كتب و رسل خدا را ذكر مى‏نمايد، شرايع و احكام خدا را وصف مى‏كند، منتهى اليه و سرانجام امر خلقت يعنى معاد و برگشت به سوى خدا و جزئيات سعادت و شقاوت و آتش و بهشت را بيان مى‏كند.
و همه اينها ذكر و ياد خداست، و همانست كه قرآن كريم به قول مطلق، خود را بدان ناميده است.

چون از اسامى قرآن هيچ اسمى در دلالت بر آثار و شؤون قرآن به مثل اسم" ذكر" نيست، به همين جهت در آياتى كه راجع به حفظ قرآن از زوال و تحريف صحبت مى‏كند آن را به نام ذكر ياد نموده، و از آن جمله مى‏فرمايد:" إِنَّ الَّذِينَ يُلْحِدُونَ فِي آياتِنا لا يَخْفَوْنَ عَلَيْنا أَ فَمَنْ يُلْقى‏ فِي النَّارِ خَيْرٌ أَمْ مَنْ يَأْتِي آمِناً يَوْمَ الْقِيامَةِ اعْمَلُوا ما شِئْتُمْ إِنَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِالذِّكْرِ لَمَّا جاءَهُمْ وَ إِنَّهُ لَكِتابٌ عَزِيزٌ لا يَأْتِيهِ الْباطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ" «1» كه مى‏فرمايد: قرآن كريم از اين جهت كه ذكر است باطل بر آن غلبه نمى‏كند، نه روز نزولش و نه در زمان آينده، نه باطل در آن رخنه مى‏كند و نه نسخ و تغيير و تحريفى كه خاصيت ذكريتش را از بين ببرد.

و نيز در آيات مورد بحث ذكر را به طور مطلق بر قرآن كريم اطلاق نموده، و نيز به طور مطلق آن را محفوظ به حفظ خداى تعالى دانسته و فرموده:" إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ" «1» كه از آن دو اطلاق اين معنا استفاده مى‏شود كه گفتيم قرآن كريم از هر زياده و نقصان و تغيير لفظى و يا ترتيبى كه ذكر بودن آن را از بين ببرد محفوظ خواهد بود.
_______________
ترجمه الميزان، ج‏12، ص: 154

[="Tahoma"]پس از آنچه گذشت اين معنا به دست آمد كه: قرآنى كه خداى تعالى بر پيغمبر گراميش (ص) نازل كرده و آن را به وصف ذكر توصيف نموده به همان نحو كه نازل شده، محفوظ به حفظ الهى خواهد بود و خدا نخواهد گذاشت كه دستخوش زياده و نقص و تغيير شود.
و خلاصه دليل ما هم اين شد كه قرآنى كه خداى تعالى بر پيغمبرش نازل كرده و در آيات زيادى آن را به اوصاف مخصوصى توصيف نموده، اگر بخواهد محفوظ نباشد و در يكى از آن اوصاف دچار دگرگونى و زياده و نقصان گردد آن وصف ديگر باقى نخواهد ماند و حال آنكه ما مى‏بينيم قرآن موجود در عصر ما تمامى آن اوصاف را به كاملترين و بهترين طرز ممكن داراست. از همين جا مى‏فهميم كه دستخوش تحريفى كه يكى از آن اوصاف را از بين برد نگشته است، و قرآنى كه اكنون دست ما است همان است كه به رسول خدا (ص) نازل شده است.

پس اگر فرض شود كه چيزى از آن ساقط شده و يا از نظر اعراب و زير و زبر كلمات و يا ترتيب آيات دچار دگرگونى شده باشد، بايد قبول كرد كه دگرگونى‏اش به نحوى است كه كمترين اثرى در اوصاف آن از قبيل اعجاز، رفع اختلاف، هدايت، نوريت، ذكريت، هيمنه و قهاريت بر ساير كتب آسمانى و ... ندارد. پس اگر تغييرى در قرآن كريم پيدا شده باشد از قبيل سقوط يك آيه مكرر و يا اختلاف در يك نقطه و يا يك اعراب و زير و زبر و امثال آن است.
________________
ترجمه الميزان، ج‏12، ص: 155

موضوع قفل شده است