اثبات امامت از طریق آیه تطهیر

تب‌های اولیه

16 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

hamed-dj;14246 نوشت:
این جمله را در قرآن می بینیم بعد می رویم سراغ تاریخ و سنت و حدیث مسلمین. می بینیم نه تنها آن فرقه ای که شیعه نامیده می شوند و طرفدار اهل بیت هستند بلکه آن فرقه ای هم که طرفداری بالخصوصی از اهل بیت ندارند، در معتبرترین کتابهایشان هنگام بیان شأن نزول آیه، آن را در وصف اهل بیت پیغمبر دانسته اند

سلام
ما همیشه اهل بیت را دوست داشتیم و ارادت خاصی به اهل بیت داریم
hamed-dj;14246 نوشت:
در آن جریانی که می گویند آیه در طی آن نازل شد، علی علیه السلام هست و حضرت زهرا و حضرت امام حسن و حضرت امام حسین و خود رسول اکرم. و در احادیث اهل تسنن است که وقتی این آیه نازل شد، ام سلمه که یکی از زنهای پیغمبر است می آید خدمت حضرت و می گوید یا رسول الله! آیا من هم جزء اهل البیت شمرده می شوم یا نه؟ می فرماید تو به خیر هستی ولی جزء اینها نیستی. مدارک این مطلب هم یکی و دو تا نیست، در روایات اهل تسنن زیاد است.

اهل سنت معتقدند که بنابر آیه ی 33 احزاب زنان و دختران پیامبر از اهل بیت محسوب می شوند هم چنان که همه ی زنان و فرزندان از اهل بیت پدر خانواده هستند اما در مورد حدیث ام امومنین ام سلمه این حدیث از ااحادیث ضعیف است و استناد به آن درست نیست
hamed-dj;14246 نوشت:
در این آیات ضمیرها همه مؤنث است: «لستن کاحد من النساء ان اتقیتن»؛ شما مانند هیچ یک از دیگر زنان نیستید، اگر تقوا پیشه می کنید. معلوم است که مخاطب، زنهای پیغمبرند. بعد از دو سه آیه یکمرتبه ضمیر مذکر می شود و به همین آیه می رسیم: «انما یرید الله لیذهب عنکم (نه عنکن) الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا». بعد دو مرتبه ضمیر مؤنث می شود. قرآن هیچ کاری را به گزاف نمی کند. اولا در اینجا کلمه اهل البیت آورده و قبلا همه اش نساء النبی است: یا نساء النبی. یعنی عنوان نساء النبی تبدیل شد به عنوان اهل البیت پیغمبر. و ثانیا ضمیر مؤنث تبدیل شد به ضمیر مذکر. اینها گزاف و لغو نیست، لابد چیز دیگری است، مطلب دیگری می خواهد بگوید غیر از آنچه که در آیات پیش بوده است. آیات قبل و بعد از این آیه، همه تکلیف و تهدید و خوف و رجا و امر است راجع به زنان پیغمبر: «و قرن فی بیوتکن و لا تبرجن تبرج الجاهلیة»؛ در خانه های خودتان بمانید و مانند زمان جاهلیت تظاهر به زینت نکنید. (آیه 33) همه اش امر است و دستور و تهدید، و ضمنا خوف و رجا که اگر کار خوب بکنید چنین می شود و اگر کار بد بکنید چنان می شود. این آیه یعنی آیه تطهیر بالاتر از مدح است، می خواهد مسئله تنزیه آنها از گناه و معصیت را بگوید. مفاد این آیه غیر از مفاد آیات ماقبل و مابعد آن است. در اینجا مخاطب اهل البیت است و در آنجا نساء النبی. در اینجا ضمیر مذکر است و در آنجا مؤنث. ولی همین آیه ای که مفاد آن اینهمه با ماقبل و مابعدش مختلف است، در وسط آن آیات گنجانده شده، مثل کسی که در بین صحبتش مطلب دیگری را می گوید و بعد رشته سخنش را ادامه می دهد.

وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا(احزاب 33)
و (ای زنان پیامبر)و در خانه‏هاى خود بمانيد، و همچون دوران جاهليّت نخستين (در ميان مردم) ظاهر نشويد، و نماز را برپا داريد، و زکات را بپردازيد، و خدا و رسولش را اطاعت کنيد؛ خداوند فقط مى‏خواهد پليدى و گناه را از شما اهل بيت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد.
می بینید که آیه تطهیر خود یک آیه ی کامل نیست و در میان آیه ای آمده که مخاطبانش نساء النبی است و خداوند متعال هیچگاه کاری را انجام نمی دهد که بندگان خود را به گمراهی بکشد و در مورد ضمایر آیه در اول آیه ضمایر مونث آمده چون مخاطب زنان هستند اما در آخر آیه ضمیر مذکر آمده چون پیامبر خودش نیز از اهل بیت خویش است البته آیه ی 73 هود نیز که مخاطب آیه هاجر زن ابراهیم علیه سلام است با ضمیر مذکر آمده
قَالُواْ أَتَعْجَبِينَ مِنْ أَمْرِ اللّهِ رَحْمَتُ اللّهِ وَبَرَكَاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّهُ حَمِيدٌ مَّجِيدٌ
hamed-dj;14246 نوشت:
در آیه الیوم اکملت لکم دینکم هم می بینیم عین همین مطلب هست و بلکه در مورد این آیه عجیبتر است. قبل از این آیه همه اش صحبت از یک مسائل خیلی فرعی و عادی است: «احلت لکم بهیمة الانعام» (سوره مائده، آیه 1) گوشت چارپایان بر شما حلال است و تذکیه چنین بکنید و اگر مردار باشد حرام است و آنهایی را که خفه می کنید (منحنقه) حرام است و آنهایی که با شاخ زدن به یکدیگر کشته می شوند گوشتشان حرام است و... یکدفعه می گوید: «الیوم یئس الذین کفروا من دینکم فلا تخشوهم و اخشون الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا»؛ امروز کافران از (شکست) آئین شما ناامید شدند بنابراین از آنها نترسید و از من بترسید. امروز دین شما را برای شما کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و دین اسلام را برای شما پسندیدم. (مائده/ 3) بعد دوباره می رود دنبال همان مسائلی که قبلا می گفت. اساسا این جمله ها به ماقبل و مابعدش نمی خورد یعنی نشان می دهد که این، مطلبی است که در وسط و شکم مطلب دیگری گنجانده شده و از آن رد شده اند. آیه ای هم که امروز می خواهیم بگوئیم عین همین سرنوشت را دارد. یعنی آیه ای است در وسط آیات دیگر که اگر آنرا برداریم، رابطه آنها هیچ با همدیگر قطع نمی شود کما اینکه اگر «الیوم اکملت»... را از وسط آن آیات برداریم، رابطه ماقبل و مابعدش هیچ قطع نمی شود. آیه ای است در وسط آیات دیگر به طوری که نمی شود گفت دنباله ماقبل یا مقدمه مابعد است بلکه مطلب دیگری است. در اینجا نیز قرائن خود آیه و نقلهای شیعه و سنی همه از همین مطلب حکایت می کنند، ولی این آیه را نیز قرآن در وسط مطالبی قرار داده که به آنها مربوط نیست. حال رمز این کار چیست؟ این، باید یک رمزی داشته باشد.

پس چرا خداوند موضوعی به این مهمی را که باعث دو دستگی مسلمانان شده است واضح نگفته و در لفاف و با کنایه بیان کرده
حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالْدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّيَةُ وَالنَّطِيحَةُ وَمَا أَكَلَ السَّبُعُ إِلاَّ مَا ذَكَّيْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَن تَسْتَقْسِمُواْ بِالأَزْلاَمِ ذَلِكُمْ فِسْقٌ الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن دِينِكُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِينًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِّإِثْمٍ فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ (مائده3)
گوشت مردار، و خون، و گوشت خوک، و حيواناتى که به غير نام خدا ذبح شوند، و حيوانات خفه‏شده، و به زجر کشته شده، و آنها که بر اثر پرت‏شدن از بلندى بميرند، و آنها که به ضرب شاخ حيوان ديگرى مرده باشند، و باقيمانده صيد حيوان درنده -مگر آنکه (بموقع به آن حيوان برسيد، و) آن را سرببريد- و حيواناتى که روى بتها (يا در برابر آنها) ذبح مى‏شوند، (همه) بر شما حرام شده است؛ و (همچنين) قسمت کردن گوشت حيوان به وسيله چوبه‏هاى تير مخصوص بخت آزمايى؛ تمام اين اعمال، فسق و گناه است -امروز، کافران از (زوال) آيين شما،مأيوس شدند؛ بنابر اين، از آنها نترسيد! و از (مخالفت) من بترسيد! امروز، دين شما را کامل کردم؛ و نعمت خود را بر شما تمام نمودم؛ و اسلام را به عنوان آيين (جاودان) شما پذيرفتم- امّا آنها که در حال گرسنگى، دستشان به غذاى ديگرى نرسد، و متمايل به گناه نباشند، (مانعى ندارد که از گوشتهاى ممنوع بخورند؛) خداوند، آمرزنده و مهربان است.
سوال:
آیا اگر حرف شما صحیح باشد می توانیم بپذیریم که قرآن کتابی مبین و واضح است؟

عقیل;14280 نوشت:
سلام
ما همیشه اهل بیت را دوست داشتیم و ارادت خاصی به اهل بیت داریم
اهل سنت معتقدند که بنابر آیه ی 33 احزاب زنان و دختران پیامبر از اهل بیت محسوب می شوند هم چنان که همه ی زنان و فرزندان از اهل بیت پدر خانواده هستند اما در مورد حدیث ام امومنین ام سلمه این حدیث از ااحادیث ضعیف است و استناد به آن درست نیست

وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا(احزاب 33)
و (ای زنان پیامبر)و در خانه‏هاى خود بمانيد، و همچون دوران جاهليّت نخستين (در ميان مردم) ظاهر نشويد، و نماز را برپا داريد، و زکات را بپردازيد، و خدا و رسولش را اطاعت کنيد؛ خداوند فقط مى‏خواهد پليدى و گناه را از شما اهل بيت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد.
می بینید که آیه تطهیر خود یک آیه ی کامل نیست و در میان آیه ای آمده که مخاطبانش نساء النبی است و خداوند متعال هیچگاه کاری را انجام نمی دهد که بندگان خود را به گمراهی بکشد و در مورد ضمایر آیه در اول آیه ضمایر مونث آمده چون مخاطب زنان هستند اما در آخر آیه ضمیر مذکر آمده چون پیامبر خودش نیز از اهل بیت خویش است البته آیه ی 73 هود نیز که مخاطب آیه هاجر زن ابراهیم علیه سلام است با ضمیر مذکر آمده
قَالُواْ أَتَعْجَبِينَ مِنْ أَمْرِ اللّهِ رَحْمَتُ اللّهِ وَبَرَكَاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّهُ حَمِيدٌ مَّجِيدٌ

پس چرا خداوند موضوعی به این مهمی را که باعث دو دستگی مسلمانان شده است واضح نگفته و در لفاف و با کنایه بیان کرده
حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالْدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّيَةُ وَالنَّطِيحَةُ وَمَا أَكَلَ السَّبُعُ إِلاَّ مَا ذَكَّيْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَن تَسْتَقْسِمُواْ بِالأَزْلاَمِ ذَلِكُمْ فِسْقٌ الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن دِينِكُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِينًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِّإِثْمٍ فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ (مائده3)
گوشت مردار، و خون، و گوشت خوک، و حيواناتى که به غير نام خدا ذبح شوند، و حيوانات خفه‏شده، و به زجر کشته شده، و آنها که بر اثر پرت‏شدن از بلندى بميرند، و آنها که به ضرب شاخ حيوان ديگرى مرده باشند، و باقيمانده صيد حيوان درنده -مگر آنکه (بموقع به آن حيوان برسيد، و) آن را سرببريد- و حيواناتى که روى بتها (يا در برابر آنها) ذبح مى‏شوند، (همه) بر شما حرام شده است؛ و (همچنين) قسمت کردن گوشت حيوان به وسيله چوبه‏هاى تير مخصوص بخت آزمايى؛ تمام اين اعمال، فسق و گناه است -امروز، کافران از (زوال) آيين شما،مأيوس شدند؛ بنابر اين، از آنها نترسيد! و از (مخالفت) من بترسيد! امروز، دين شما را کامل کردم؛ و نعمت خود را بر شما تمام نمودم؛ و اسلام را به عنوان آيين (جاودان) شما پذيرفتم- امّا آنها که در حال گرسنگى، دستشان به غذاى ديگرى نرسد، و متمايل به گناه نباشند، (مانعى ندارد که از گوشتهاى ممنوع بخورند؛) خداوند، آمرزنده و مهربان است.
سوال:
آیا اگر حرف شما صحیح باشد می توانیم بپذیریم که قرآن کتابی مبین و واضح است؟


سلام دوست عزیز:Gol:خسته نباشید:Gol:
من کارشناس نیستم و فقط مطلب را نقل کردم ولی اگر شبهه یا سوالی هست بهتره صبر کنیم تا کارشناس بیاد و جواب بده:Gol:
موفق و پیروز باشید

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام

باتشکر از دوست عزیزم جناب حامد دی جی که این مطلب زیبا و مفید را آوردند.

اما دوست گرامی جناب عقیل

عقیل;14280 نوشت:

ما همیشه اهل بیت را دوست داشتیم و ارادت خاصی به اهل بیت داریم

دوست عزیز ولی این ادعای شما مخالف عقاید شماست که در کتبتان آمده مثلا جناب احمد ابن حنبل می گوید سنی باید بغض علی ابن ابیطالب علیه السلام را در دل داشته باشد!!!

ابن مجاور شیبانی در " تاریخ المستبصر" ج 1 ص 101 چنین می گوید :

" و هم حنابلة المذهب لان الحنابلة يقولون فيما بينهم: لا يكون الحنبلي حنبليا حتى يبغض عليا سويا "
حنبلی مذهب ها در میان خود می گویند : حنبلی ، حنبلی نیست مگر اینکه بغض و دشمنی علی ( علیه السلام ) را داشته باشد

النقض لأبي الرشيد الرازي ج 1 ص 517

وأما حديث المجتهدين في مواضع هذا الكتاب شنعوا على الشيعة ، وعندهم أن أحدهم وهو أحمد بن حنبل المجتهد المصيب ، روى عن مذهب الخواجة السني محمد بن أحمد بن يعقوب الجورجاني قاضي هراة ، وعن محمد بن عبدك الهروي قال سمعت علي بن حشرم يقول : لا يكون الرجل سنيا حتى يبغض عليا قليلا ، أنا قلت : لا يكون الرجل سنيا حتى يحب عليا كثيرا .
سنّی ، سنّی نیست مگر اینکه بغض و دشمنی علی ( علیه السلام ) را داشته باشد ولو اندک

عقیل;14280 نوشت:
اهل سنت معتقدند که بنابر آیه ی 33 احزاب زنان و دختران پیامبر از اهل بیت محسوب می شوند هم چنان که همه ی زنان و فرزندان از اهل بیت پدر خانواده هستند اما در مورد حدیث ام امومنین ام سلمه این حدیث از احادیث ضعیف است و استناد به آن درست نیست

دوست عزیز اولا در این مورد بنده دلایل زیادی آورده ام و در جای خودش بحث می شود که زنان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم جزو اهل بیت ایشان نیستند بنا به صراحت خود ایشان.

اما در مورد حدیث حضرت ام سلمه باز تاکید می کنم :

حدثنا محمود بن غيلان حدثنا أبو أحمد الزبيري حدثنا سفيان عن زبيد عن شهر بن حوشب عن أم سلمة أن النبي صلى الله عليه وسلم جلل على الحسن والحسين وعلي وفاطمة كساء ثم قال اللهم هؤلاء أهل بيتي وخاصتي أذهب عنهم الرجس وطهرهم تطهيرا فقالت أم سلمة وأنا معهم يا رسول الله قال إنك إلى خير. قال هذا حديث حسن وهو أحسن شيء روي في هذا وفي الباب عن عمر بن أبي سلمة وأنس بن مالك وأبي الحمراء ومعقل بن يسار وعائشة. قال الشيخ الألباني : صحيح
سنن الترمذي ج5/ص699
ام سلمه همسر رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم فرمود : رسول خدا بر روي حسن ، حسين ، علي وفاطمه عبايي کشيد .پس فرمود که حداوندا ايشان اهل بيت من و نزديکان من هستند . از ايشان پليدي را ببر و ايشان را پاک گردان . ام سلمه مي گويد : از رسول خدا پرسيدم که آيا من همراه ايشان هستم (از اهل بيتم)؟ فرمودند تو بر خوبي هستي (از اهل بيت نيستي اما از نيکاني) .

جالب است که علمای شما می گویند این حدیث حسن است ولی شما می گویید ضعیف هست!!!

همچنین این حدیث در مسند احمد 53/462 و مسند احمد 54/45 و دیگر منابع اهل سنت آمده است.

3517 - حدثنا أبو العباس محمد بن يعقوب ، ثنا العباس بن محمد الدوري ، ثنا عثمان بن عمر ، ثنا عبد الرحمن بن عبد الله بن دينار ، ثنا شريك بن أبي نمر ، عن عطاء بن يسار ، عن أم سلمة رضي الله عنها ، أنها قالت : في بيتي نزلت هذه الآية ( إنما يريد الله ليذهب عنكم الرجس أهل البيت ) قالت : فأرسل رسول الله صلى الله عليه وسلم إلى علي وفاطمة والحسن والحسين رضي الله عنهم ، أجمعين فقال : « اللهم هؤلاء أهل بيتي » قالت أم سلمة : يا رسول الله ، ما أنا من أهل البيت ؟ قال : إنك أهلي خير وهؤلاء أهل بيتي اللهم أهلي أحق . هذا حديث صحيح على شرط البخاري ولم يخرجاه

جناب حاکم نیشابوری می گوید این حدیث با روش بخاری ( صاحب صحیح بخاری صحیح ترین کتاب اهل سنت بعد از قرآن ) صحیح است ولی او این حدیث را نیاورده است!!!

حالا ما سخن شما را بپذیریم یا سخن علمایتان را؟؟؟!!!

عقیل;14280 نوشت:
وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا(احزاب 33)
و (ای زنان پیامبر)و در خانه‏هاى خود بمانيد، و همچون دوران جاهليّت نخستين (در ميان مردم) ظاهر نشويد، و نماز را برپا داريد، و زکات را بپردازيد، و خدا و رسولش را اطاعت کنيد؛ خداوند فقط مى‏خواهد پليدى و گناه را از شما اهل بيت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد.
می بینید که آیه تطهیر خود یک آیه ی کامل نیست و در میان آیه ای آمده که مخاطبانش نساء النبی است و خداوند متعال هیچگاه کاری را انجام نمی دهد که بندگان خود را به گمراهی بکشد و در مورد ضمایر آیه در اول آیه ضمایر مونث آمده چون مخاطب زنان هستند اما در آخر آیه ضمیر مذکر آمده چون پیامبر خودش نیز از اهل بیت خویش است البته آیه ی 73 هود نیز که مخاطب آیه هاجر زن ابراهیم علیه سلام است با ضمیر مذکر آمده
قَالُواْ أَتَعْجَبِينَ مِنْ أَمْرِ اللّهِ رَحْمَتُ اللّهِ وَبَرَكَاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّهُ حَمِيدٌ مَّجِيدٌ

همانطور که قبلا هم عرض شد وقتی این آیه نازل شده شخص پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم حضرات امیرالمومنین علی و صدیقه طاهره فاطمه زهرا و حسنین علیهم السلام را زیر کسا جمع کرده و فرموده اند که اینان اهل بیت من هستند :

61 - ( 2424 ) حدثنا أبو بكر بن أبي شيبة ومحمد بن عبدالله بن نمير ( واللفظ لأبي بكر ) قالا حدثنا محمد بن بشر عن زكرياء عن مصعب بن شيبة عن صفية بنت شيبة قالت قالت عائشة
: خرج النبي صلى الله عليه و سلم غداة وعليه مرط مرحل من شعر أسود فجاء الحسن بن علي فأدخله ثم جاء الحسين فدخل معه ثم جاءت فاطمة فأدخلها ثم جاء علي فأدخله ثم قال إنما يريد الله ليذهب عنكم الرجس أهل البيت ويطهركم تطهيرا. صحیح مسلم 4/1883

4688 - حدثنا أبو بكر أحمد بن سلمان الفقيه ، وأبو العباس محمد بن يعقوب قالا : ثنا الحسن بن مكرم البزار ، ثنا عثمان بن عمر ، ثنا عبد الرحمن بن عبد الله بن دينار ، عن شريك بن أبي نمر ، عن عطاء بن يسار ، عن أم سلمة قالت : في بيتي نزلت : إنما يريد الله ليذهب عنكم الرجس أهل البيت. قالت : فأرسل رسول الله صلى الله عليه وسلم إلى علي وفاطمة والحسن والحسين ، فقال : « هؤلاء أهل بيتي » « هذا حديث صحيح على شرط البخاري ولم يخرجاه » المستدرک 11/12

و احادیث زیادی که در هیچ یک از احادیث سخنی از همسران پیامبر نیست. حتی هیچکدام از آنها ( همسران ) چنین ادعایی هم نکرده اند و تنها حضرت ام سلمه سوال نموده اند که جواب ایشان در بالا ذکر شد.

عقیل;14280 نوشت:
پس چرا خداوند موضوعی به این مهمی را که باعث دو دستگی مسلمانان شده است واضح نگفته و در لفاف و با کنایه بیان کرده
حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالْدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّيَةُ وَالنَّطِيحَةُ وَمَا أَكَلَ السَّبُعُ إِلاَّ مَا ذَكَّيْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَن تَسْتَقْسِمُواْ بِالأَزْلاَمِ ذَلِكُمْ فِسْقٌ الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن دِينِكُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِينًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِّإِثْمٍ فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ (مائده3)
گوشت مردار، و خون، و گوشت خوک، و حيواناتى که به غير نام خدا ذبح شوند، و حيوانات خفه‏شده، و به زجر کشته شده، و آنها که بر اثر پرت‏شدن از بلندى بميرند، و آنها که به ضرب شاخ حيوان ديگرى مرده باشند، و باقيمانده صيد حيوان درنده -مگر آنکه (بموقع به آن حيوان برسيد، و) آن را سرببريد- و حيواناتى که روى بتها (يا در برابر آنها) ذبح مى‏شوند، (همه) بر شما حرام شده است؛ و (همچنين) قسمت کردن گوشت حيوان به وسيله چوبه‏هاى تير مخصوص بخت آزمايى؛ تمام اين اعمال، فسق و گناه است -امروز، کافران از (زوال) آيين شما،مأيوس شدند؛ بنابر اين، از آنها نترسيد! و از (مخالفت) من بترسيد! امروز، دين شما را کامل کردم؛ و نعمت خود را بر شما تمام نمودم؛ و اسلام را به عنوان آيين (جاودان) شما پذيرفتم- امّا آنها که در حال گرسنگى، دستشان به غذاى ديگرى نرسد، و متمايل به گناه نباشند، (مانعى ندارد که از گوشتهاى ممنوع بخورند؛) خداوند، آمرزنده و مهربان است.
سوال:
آیا اگر حرف شما صحیح باشد می توانیم بپذیریم که قرآن کتابی مبین و واضح است؟

دوست عزیز در قرآن مبنا بر این نیست که همه چیز تمام و کمال و واضح گفته شود. اگر شما مدعی هستید که واضح گفته شده لطف کنید و از قرآن تعداد رکعات نمازهای یومیه را برای ما نشان دهید!!!

نماز های یومیه اعمالی است که از اولیات اسلام هستند و در حدیث هست که اولین پرسش در قیامت از نماز است. حال چرا تعداد رکعات نماز در قرآن نیامده؟؟؟!!! آیا باید بگوییم که با این مقدمه قرآن کتابی مبین و واضح نیست؟؟؟!!!

البته در خود قرآن آیاتی هست که به شما نشان می دهد که شما باید در کنار قرآن از فرمایشات مبین و معلم قرآن ( که در صدر اسلام شخص حضرت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم بودند ) استفاده کنید تا قرآن برای شما مبین و واضح شود. مانند آیه 44 سوره مبارکه نحل :

وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ

اما در مورد اینکه آیه الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِينًا در روز غدیر نازل شده است شکی وجود ندارد که برای اثبات این مطلب از کتب خودتان به احادیث زیر توجه کنید :

45 - حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ الصَّبَّاحِ سَمِعَ جَعْفَرَ بْنَ عَوْنٍ حَدَّثَنَا أَبُو الْعُمَيْسِ أَخْبَرَنَا قَيْسُ بْنُ مُسْلِمٍ عَنْ طَارِقِ بْنِ شِهَابٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ أَنَّ رَجُلاً مِنَ الْيَهُودِ قَالَ لَهُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ، آيَةٌ فِى كِتَابِكُمْ تَقْرَءُونَهَا لَوْ عَلَيْنَا مَعْشَرَ الْيَهُودِ نَزَلَتْ لاَتَّخَذْنَا ذَلِكَ الْيَوْمَ عِيدًا . قَالَ أَىُّ آيَةٍ قَالَ ( الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِينًا ) . قَالَ عُمَرُ قَدْ عَرَفْنَا ذَلِكَ الْيَوْمَ وَالْمَكَانَ الَّذِى نَزَلَتْ فِيهِ عَلَى النَّبِىِّ - صلى الله عليه وسلم - وَهُوَ قَائِمٌ بِعَرَفَةَ يَوْمَ جُمُعَةٍ . صحیح البخاری 1/88 و صحیح البخاری 14/342 و صحیح البخاری 15/169 و صحیح البخاری 24/59 و ...

در ضمن این علمای شما نزول این آیه را در مورد ماجرای غدیر خم می دانند :

1 - أحمد بن موسى بن مردويه اصفهاني. 2 - أبو نعيم أحمد بن عبد الله اصفهاني. 3 - أبو الحسن علي بن محمد جلابي معروف به ابن مغازلي. 4 - موفق بن أحمد معروف به أخطب خطباء خوارزم. 5 - محمد بن علي بن إبراهيم نطنزي. 6 - أبو حامد محمود بن محمد صالحاني. 7 - إبراهيم بن محمد بن المؤيد الحمويني.

اگر باز مشکلی وجود داشت بنده آماده پاسخگویی هستم.

باتشکر - یاعلی

خیلی ممنون حامدی عزیز
من معمولا هیچ وقت وارد بحثی که اطلاعاتم کامل نیست نمیشوم در این مبحثم من فقط از شیعه میدونم و از سنی اطلاعاتم کم بود بخاطر همین سعی کردم وارد بحثی نشم که اطلاعاتم ناقص هست
موفق و پیروز باشید

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام

دوست عزیزم جناب حامد دی جی

HAMED-DJ;14363 نوشت:
خیلی ممنون حامدی عزیز
من معمولا هیچ وقت وارد بحثی که اطلاعاتم کامل نیست نمیشوم در این مبحثم من فقط از شیعه میدونم و از سنی اطلاعاتم کم بود بخاطر همین سعی کردم وارد بحثی نشم که اطلاعاتم ناقص هست
موفق و پیروز باشید

این کار شما دقیقا درست است که اگر در مطلبی اطلاعات کافی نداشته باشی وارد بحث نشوی. و اینکه شما از شیعه می دانید هم خیلی عالی هست. انشاالله که حضرت امام زمان ارواحنا فداه به همه ما و شما تفقه در دین اعطا نمایند که نعمتی عظیم هست.

البته در مورد این بحث من و جناب عقیل در تاپیکی دیگر در حال بحث هستیم اگر علاقه داشتید می توانید مطالعه نمایید :

http://www.askdin.com/showthread.php?t=2936&page=6

التماس دعا - یاعلی

hamedi;14507 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام

دوست عزیزم جناب حامد دی جی

این کار شما دقیقا درست است که اگر در مطلبی اطلاعات کافی نداشته باشی وارد بحث نشوی. و اینکه شما از شیعه می دانید هم خیلی عالی هست. انشاالله که حضرت امام زمان ارواحنا فداه به همه ما و شما تفقه در دین اعطا نمایند که نعمتی عظیم هست.

البته در مورد این بحث من و جناب عقیل در تاپیکی دیگر در حال بحث هستیم اگر علاقه داشتید می توانید مطالعه نمایید :

http://www.askdin.com/showthread.php?t=2936&page=6

التماس دعا - یاعلی

مرسی دوست عزیز
چشم حتما سر میزنم

hamed-dj;14511 نوشت:
مرسی دوست عزیز
چشم حتما سر میزنم

تاملاتی بر شمولیت آیه تطهیر نسبت به زنان پیامبر (ص).

  • بر فرض که آیه تطهیر شامل ازواج پیامبر(ص) شود آیا همه زنان حضرت را شامل است یا برخی از ایشان را؟
  • در صورتی که آیه شامل همه شود از آنجا که مراد از (اراده)در آیه تطهیر اراده تکوینیه است و مطلق (رجس) از آنها نفی شده عصمت جمیع زنان پیامبر (ص) لازم می آید.
  • از طرف دیگر پیامبر (ص) در حدیث ثقلین فرمودند : عترت و اهل بیتم هرگز از قرآن جدا نمی شوند تا بر سرحوض کوثر بر من وارد شوند و اگر به آنها تمسک کنید هرگز گمراه نخواهید شد.حال سوال این است که آیا برادران اهل تسنن ازواج پیامبر (ص) را (سوده ،عایشه،حفصه،زینب بنت خزیمه،ام سلمه،جویریه،صفیه،زینب بنت جحش) کاملا میشناسند ؟. و آیا اصلا سیره واحدی از آنها به جای مانده؟ (صرف نظر از اختلافات زیاد آنها) که برادران ما به آن تمسک کنند ؛ زیرا پیامبر (ص) حکیم است و معنا ندارد دستور به تمسک به افرادی بدهند که سیره آنها در حاله ای از ابهام باشد که قابل عمل نباشد.
  • در صورتی که آیه شامل بعضی از ازواج باشد این امر احتیاج به استدلال قابل قبول دارد بی زحمت آنرا بیان بفرمایید.
با شناختی که از تاریخ حاصل میشود ام المومنین عایشه کسی نیست که پیامبر (ص) در مدح او، چه رسد بر وجوب متابعت از ایشان روایتی بفرمایند و او در طول عمرش آن را بیان نکندو بدان افتخار نکند. هر چند خود عایشه معترف است که در قرآن آیه ای راجع به خانواده ایشان نازل نشده است:( فَقَالَتْ عَائِشَةُ مِنْ وَرَاءِ الْحِجَابِ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ فِينَا شَيْئًا مِنَ الْقُرْآنِ إِلاَّ أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ عُذْرِى . تحفة 17692 - 167/6 .بخاری:سوره احقاف،ح4726).
  • بر فرض پذیرش که ام المومنین عایشه جزو آیه تطهیر باشد در جریان جنگ جمل ایشان بر امام زمان خود(کسی که قطعا جزو آیه تطهیر است،نفس او نفس پیامبر (ص) است،باحق است و حق با اوست وبا او سنجیده می شود) شورید و جنگی به پا نمود که نزدیک 20هزار نفر کشته شدند ،حال آیا می توان گفت هر دو گروه حق هستند و از ثقلین تبعیت نمودند؟!!

6.در احادیثی که احمدبن حنبل و ترمذی نقل نموده اند عبارت (اللهم هولاء اهل بيتي و خاصتي ) آمده که مراد افراد مخصوصی اند لذا ترمذی نقل میکند پیامبر (ص) تا شش ماه هنگام رفتن به نماز صبح مرتب بر در خانه فاطمه(س) گذر میکردند و میفرمودند الصلاه یا اهل بیت (عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- كَانَ يَمُرُّ بِبَابِ فَاطِمَةَ سِتَّةَ أَشْهُرٍ إِذَا خَرَجَ إِلَى صَلاَةِ الْفَجْرِ يَقُولُ : الصَّلاَةَ يَا أَهْلَ الْبَيْتِ (إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا). ترمذی کتاب مناقب.
7.رسول خدا (صلی الله عليه واله)در جريان مباهله با مسيحيان نجران چه افرادی را به همراه خود بردند همان افراد خاصان درگاه پيامبرند مسلم در كتاب صحيح خود آورده:( ولما نزلت هذه الآية فقل تعالوا ندع أبناءنا وأبنائكم [ 3 / آل عمران / 61 ] دعا رسول الله صلى الله عليه و سلم عليا وفاطمة وحسنا وحسينا فقال اللهم هؤلاء أهلي ).صحيح مسلم باب فضائل امام علي عليه السلام .
ما مي گوئيم اهل بيت در آيه تطهير همان افرادي بودند كه به همراه پيامبر (صلي الله عليه و اله) به مباهله رفتند.
8.سيوطي در كتاب جامع الصغير از پيامبر (صلي الله عليه و اله) نقل مي كند كه ان حضرت خطاب به فاطمه (سلام الله عليها) فرمودند: (أوّل من يلحقني من أهلي أنت يا فاطمه و أوّل من يلحقني من أزواجي زينب) كه در اين روايت اطلاق اهل بر همسر نشده است و حضرت به فاطمه سلام الله عليها ميفرمايند: اولين كسي كه از اهلم به من ملحق ميشود تويي اي فاطمه و اولين كسي كه از ازواجم به من ملحق ميشود زينب است . (جامع الصغیر ح 2832).

والسلام علیکم.

[=Zar]حديث قرطاس در يك نگاه

[=Zar]داستان ((قرطاس)) در كتابهاي حديث به طرق متعدد و متضاد ذكر شده است، دانشمندان اسلامي با تحقيق و بررسي هايي كه به عمل آورده اند ثابت كرده اند كه اين روايت بدان گونه كه معروف است صحت ندارد براي اطلاع بيشتر رجوع كنيد به كتاب ((سيماي صادق فاروق اعظم، اثر ملا عبدالله احمديان))، نويسنده در اين كتاب تمام طرق اين حديث را مورد بررسي قرار داده است.
[=Zar]پروفسور شبلي نعماني مي گويد: 1- كسالت پيغمبر حدود سيزده روز به طول انجاميد. 2- دستور پيغمبر براي آوردن قلم و كاغذ در روز پنجشنبه و فوت او در روز دوشنبه بوده است پس معلوم مي شود كه پيغمبر بعد از آن دستور چهار روز زنده بوده است. 3- هيچ روايت مسلمي وجود ندارد كه نشان دهد پيغمبر دچار خبط دفاع شده باشد.
[=Zar]4- در حالي كه عده زيادي از اصحاب در آن لحظه در حضور پيغمبر بودند و اين خود مي توانست به تعداد اقوال و روايات كمك كند، باز هم جز عبدالله بن عباس كسي ديگر در رابطه با اين واقعه قولي يا روايتي بيان نكرده است. 5- عبدالله بن عباس در آن موقع ده و به روايتي سيزده يا چهارده سال داشته است. 6- عبدالله بن عباس شاهد و گواه مستقيم اين واقعه نيست زيرا وي در آن موقع در محل حضور نداشته و در جريان وقايع و گفتگوها نبوده است. 7- هيچ دليل روشن و مسجلي وجود ندارد كه در موقع درخواست قلم و كاغذ از سوي پيامبر، مردم وي را به هذيان گويي متهم كرده باشند.( 20 )
[=Zar] همچنين دانشمند و نويسنده روماني، كونستان ويرزيل گيورگيو، مي نويسد: ((محمد طوري در اطرافيان نفوذ كلام داشت كه هر چه مي گفت از طرف آنها پذيرفته مي شد. ايشان كه در هشتاد جنگ كوچك و بزرگ شركت كرد و فرماندهي آنها را بر عهده داشت دليرتر از آن بود كه نتواند جانشين خود را تعيين نمايد و دچار رو در بايستي شود. لذا اين روايت قابل قبول نيست)). ( 21)
[=Zar]حق اين است كه به موجب اين روايت، ابتدا شخص پيامبر گرامي اسلام [=AGA Arabesque]r[=Zar] زير سئوال مي رود و در مرحله دوم حضرت علي و ديگر اهل بيت كه در آن مجلس حضور داشتند مقصر شناخته مي شوند زيرا آنان صاحب خانه بودند و ديگران به عنوان ميهمان و عيادت كننده حضور يافته بودند و مسلم است كه روي سخن پيامبر [=AGA Arabesque]r[=Zar] به آنها بوده است چنانكه در روايتي از مسند احمد تصريح شده است كه حضرت علي فرمود: (( رسول خدا به من دستور داد كه لوحي بياورم من به خاطر اينكه نمي خواستم از محضر پيامبر [=AGA Arabesque]r[=Zar] دور شوم (از ترس اينكه مبادا در اين اثنا رحلت كنند) عرض كردم: آنچه را مي فرماييد به خاطر مي سپارم و حفظ مي كنم، آن حضرت فرمود: (( شما را به نماز و زكات و خوش رفتاري با زير دستان (مملوكان) وصيت مي كنم)).( 22 )
[=Zar]بنابراين[=Zar] صحت جزئيات روايت قرطاس مورد ترديد است.
[=Zar]در روايتي از حضرت علي نقل شده است كه فرمود: (( اگر رسول خدا مرا به جانشيني خود بر مي گزيد، من از جنگ دست بر نمي داشتم تا حق خود را بگيرم))، نيز مي فرمايد: ((به خدا سوگند اگر من تنها با دشمن روبرو شوم و جمعيت آنها به قدري باشد كه همه روي زمين را پر كنند، باكي نداشته و نمي هراسم)).( 23 )
[=Zar]علاوه[=Zar] بر آن، اگر علي از جانب خدا و رسول به خلافت منصوب شده بود، هرگز براي او جايز نبود كه بنا بر مصالح اجتماعي يا شخصي، خلافت فرمان خدا عمل كند و از اين حق صرف نظر نمايد، به خصوص، هنگامي كه مردم به طور اتفاق بعد از شهادت حضرت عثمان [=AGA Arabesque]t[=Zar] نزد او آمدند به هيچ وجه برايش جايز نبود كه بگويد: (( دعوني و التمسوا غيري . . . و انا لكم وزيرا خير لكم مني اميراً))( 24 )؛ دست از من برداريد و ديگري را بخواهيد و اگر من مشاور شما باشم بهتر از اين است كه زمامدار شما باشم.
[=Zar]
[=Zar]مراسم بيعت با سيدنا ابوبكر [=AGA Arabesque]t

[=Zar]مسلمانان در مدينه بعد از وفات پيامبر [=AGA Arabesque]r[=Zar] به رغم اينكه خود اهل حل و عقد و داراي فهم و بصيرت بودند و در ميان آنان مهاجران و انصار نيز وجود داشتند و به هر نتيجه اي كه آنان مي رسيدند و مورد توافق آنان قرار مي گرفت در جزيره العرب و ساير مسلمين جهان اجرا مي شد، بر سر دو راهي قرار گرفتند، آنان دو راه در پيش داشتند: راه نخست اتحاد و يكپارچگي و دست در دست هم دادن براي گسترش اسلام و رساندن احكام خداوندي به مردم دنيا و سپردن زمام رهبري و بيعت با كسي كه همه مسلمين به برتري و فضيلت وي معترف و از جايگاه والاي او نزد پيامبر [=AGA Arabesque]rآگاه بودند و مي دانستند كه پيامبر [=AGA Arabesque]r[=Zar] به وفاداري و صداقت وي گواهي داده و او را در مراحل بسيار حساس و سرنوشت ساز مقدم ساخته است. راه دوم نزاع و پراكندگي و اختلاف نظر و چند دستگي بود كه آينده اسلام را مورد تهديد قرار مي داد و سرنوشت اسلام نيز همانند ساير ادياني مي شد كه به علت اختلاف بر سر رياست و رهبري و جدال بر سر خلافت، قرباني شدند.
[=Zar]از جانب ديگر، آنچه مساله را بغرنج و پيچيده تر مي ساخت وقوع اين حادثه در شهر مدينه بود، شهري كه مسكن دو تيره بزرگ از قبيله ي قحطان، يعني اوس و خزرج (انصار) بود، و آنان كساني بودند كه رسول الله [=AGA Arabesque]r[=Zar] و مسلمين را در شهر خود جاي دادند و از هر گونه همكاري، فداكاري، محبت و ايثار دريغ نورزيدند، و قرآن به فضل آنان گواهي داده است.( 25 )
[=Zar]بنابراين[=Zar] هيچ بعيد نبود كه براي خود حقي در خلافت پيامبر كه از مكه همراه با ياران و عشيره خود هجرت نموده و به ديار آنها آمده قايل باشند و يا خود را از ديگران سزاوارتر بدانند، اين امر، خلافت عقل و منطق و غير طبيعي نبود، اما در ميان آنان دو قبيله بزرگ و رقيب ديرينه (اوس و خزرج) وجود داشت كه هيچ يك در برابر ديگري كوتاه نمي آمد.
[=Zar]و از طرفي ديگر، قبايل عرب جز در برابر قريش، در برابر قبيله اي ديگر سر تسليم فرود نمي آوردند زيرا موقعيت برتر و سوابق رهبري ديني و اجتماعي قريش مسلم بود. حضرت عمر با درايت و تيزبيني و دور انديشي ويژه خويش به اين مطلب پي برد و دريافت كه اسلام با خطر بزرگي مواجه است و بايد هر چه سريعتر به امر خلافت خاتمه داد، زيرا اگر ريسمان اتحاد و انسجام از دست جماعت و گروهي رها شد كه مسلمين به آنان چشم دوخته اند و بايد آموزگار و رهنماي جهانيان و محافظ كيان اسلام و آينده سازان آن باشند، هرگز بار ديگر باز نخواهند گشت. بنابراين، تاخير در انتخاب خليفه را روا ندانست و حضرت ابوبكر را به عنوان كانديداي خلافت پيشنهاد نمود تا جلوي هر گونه فتنه و آشوبي را گرفته و شيطان فرصت و راهي به متفرق ساختن جمعيت مسلمين و القاي وساوس شوم خود در قلوب آنان نداشته باشد و رسول الله [=AGA Arabesque]r[=Zar] در حالي دنيا را وداع گفته باشد كه (قبل از تدفين) مسلمين يكپارچه و متحد داراي امير و سرپرستي باشند كه خود او متولي مراسم تشييع پيكر پاك رسول الله [=AGA Arabesque]r[=Zar] باشد.
[=Zar]براي اينكه بيشتر به حساسيت بحران و ضرورت تعجيل در گزينش رهبر پي ببريد به روايت مالك از زهري به نقل از خود سيدنا عمر [=AGA Arabesque]t[=Zar] توجه نماييد:
[=Zar](( هنگامي كه در خانه ي پيغمبر و در كنار پيكر پاك وي نشسته بوديم، ناگاه مردي از بيرون فرياد بر آورد كه اي پسر خطاب براي لحظه اي بيرون بيا، من جواب دادم كه ما را آرام بگذار زيرا سرگرم فراهم ساختن مقدمات مربوط به دفن پيامبر [=AGA Arabesque]r[=Zar] هستيم. آن مرد جواب داد كه حادثه اي اتفاق افتاده كه شما بايد از آن مطلع شويد. انصار در سقيفه بني ساعده اجتماع كرده اند قبل از اينكه حادثه ناگواري رخ دهد به آنها برسيد. من رو به ابوبكر كردم و گفتم: بيا نزد برادران خود برويم تا از كم و كيف قضيه مطلع شويم. ( 26 )
[=Zar](حضرت عمر اين سخنان را در حضور صدها نفر از اجله ي اصحاب اظهار كرد كه اگر نكته اي بر خلاف واقعيت در آن مي بود مسلماً مورد اعتراض اصحاب قرار مي[=Zar] [=Zar]گرفت).
[=Zar]از اين روايت چنين نتيجه گيري مي شود كه اولاً ابوبكر و عمر [=AGA Arabesque]t[=Zar] در علم كردن مساله خلافت و جانشيني پيامبر، دستي نداشته و كسي را به اين كار تشويق و ترغيب نكرده اند، ثانياً: اين دو نفر با نظري خاص و طبق برنامه اي از پيش طرح شده و با طيب خاطر به سقيفه بني ساعده نرفته اند.
[=Zar]همانگونه كه بيان شد، انصار پيش از ديگران در سقيفه بني ساعده گرد آمده بودند
[=Zar](ممكن است در طرح اين برنامه، منافقان نيز نقش داشته باشند) بهر حال حضرت عمر [=AGA Arabesque]t[=Zar] پس از آگاهي از اين جريان به اتفاق حضرت ابوبكر [=AGA Arabesque]t[=Zar] به منظور جلوگيري از بروز فتنه و آشوب در جمع برادران انصار (در سقيفه) حضور يافتند و پس از بحث و تبادل نظر، حضرت ابوبكر [=AGA Arabesque]t[=Zar] به اتفاق آراء به عنوان خليفه برگزيده شد، و همه حاضران به دست او بيعت كردند.

jami;74137 نوشت:
[=zar]حديث قرطاس در يك نگاه

[=zar]داستان ((قرطاس)) در كتابهاي حديث به طرق متعدد و متضاد ذكر شده است، دانشمندان اسلامي با تحقيق و بررسي هايي كه به عمل آورده اند ثابت كرده اند كه اين روايت بدان گونه كه معروف است صحت ندارد براي اطلاع بيشتر رجوع كنيد به كتاب ((سيماي صادق فاروق اعظم، اثر ملا عبدالله احمديان))، نويسنده در اين كتاب تمام طرق اين حديث را مورد بررسي قرار داده است.

[=Zar]پروفسور شبلي نعماني مي گويد: 1- كسالت پيغمبر حدود سيزده روز به طول انجاميد. 2- دستور پيغمبر براي آوردن قلم و كاغذ در روز پنجشنبه و فوت او در روز دوشنبه بوده است پس معلوم مي شود كه پيغمبر بعد از آن دستور چهار روز زنده بوده است. 3- هيچ روايت مسلمي وجود ندارد كه نشان دهد پيغمبر دچار خبط دفاع شده باشد.
[=Zar]4- در حالي كه عده زيادي از اصحاب در آن لحظه در حضور پيغمبر بودند و اين خود مي توانست به تعداد اقوال و روايات كمك كند، باز هم جز عبدالله بن عباس كسي ديگر در رابطه با اين واقعه قولي يا روايتي بيان نكرده است. 5- عبدالله بن عباس در آن موقع ده و به روايتي سيزده يا چهارده سال داشته است. 6- عبدالله بن عباس شاهد و گواه مستقيم اين واقعه نيست زيرا وي در آن موقع در محل حضور نداشته و در جريان وقايع و گفتگوها نبوده است. 7- هيچ دليل روشن و مسجلي وجود ندارد كه در موقع درخواست قلم و كاغذ از سوي پيامبر، مردم وي را به هذيان گويي متهم كرده باشند.( 20 )

[=Comic Sans MS]با سلام
دوست گرامی منبع خود را مشخص کنید!!:Ealam:
البته اینکه اسمی را عوض کنیم مطالب به حق عوض نمیشود!!که شرمناکمان کند!!و با اسامی جدید به میدان بیایم!:Cheshmak:
ای کاش کمی با علم حدیث آشنایی داشتید که این گونه ناشیانه قلم را وارانه جلوه نمیدادید !!
[=Comic Sans MS]اولاً: حديث قرطاس و يا دوات و قلم در منابع شيعه نيز ذكر گرديده كه در ذيل مطرح مي‌گردد.:Sham:
[=Comic Sans MS]ثانياً: استناد ما و يا ديگر علماي شيعه به منابع و متون اهل سنّت نه از سر اعتبار و يا وثوق آنها براي ما و يا ديگر علماي شيعه باشد بلكه از باب قاعده «الزام» (الزموهم بما الزمو به انفسهم) است. عين عبارت قاعدة
[=Comic Sans MS]قاعده الزام: يكى از قواعد مسلّمه عقلائيه است كه: اگر شخصى يا قومى بر حسب ضوابط و مطالب معين و مورد قبول خودشان به چيزي ملتزم شد ، شخص ديگرى كه آن ضابطه از نظر او صحيح نيست ، مي‌تواند با كسى كه به آن ضابطه ملتزم است ، عمل كند و لازم است طرف مقابل هم به اين قاعده عقلائى عمل كند و الّا نزد عقلاء محكوم خواهد بود.
[=Comic Sans MS]لذا علّت اين كه مي‌بينيد در موضوع مورد بحث (حديث قرطاس) علماي ما به روايات وارده در كتب اهل سنّت استناد مي‌كنند همين است.

حديث قرطاس در منابع شيعه:

[=Comic Sans MS]1. سليم بن قيس كه از تابعين رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلّم بوده نقل مي كند:
[=Comic Sans MS]أبان بن أبي عياش عن سليم ، قال : إني كنت عند عبد الله بن عباس في بيته وعنده رهط من الشيعة . قال : فذكروا رسول الله صلى الله عليه وآله وموته ، فبكى ابن عباس ، وقال : قال رسول الله صلى الله عليه وآله يوم الاثنين - وهو اليوم الذي قبض فيه - وحوله أهل بيته وثلاثون رجلا من أصحابه : ايتوني بكتف أكتب لكم فيه كتابا لن تضلوا بعدي ولن تختلفوا بعدي . فمنعهم ... فقال : ( إن رسول الله يهجر )

[=Comic Sans MS] فغضب رسول الله صلى الله عليه وآله وقال : ( إني أراكم تخالفوني وأنا حي ، فكيف بعد موتي ) ؟ فترك الكتف . قال سليم : ثم أقبل علي ابن عباس فقال : يا سليم ، لولا ما قال ذلك الرجل لكتب لنا كتابا لا يضل أحد ولا يختلف .
[=Comic Sans MS]فقال رجل من القوم : ومن ذلك الرجل ؟ فقال : ليس إلى ذلك سبيل . فخلوت بابن عباس بعد ما قام القوم ، فقال : هو عمر . فقلت : صدقت ، قد سمعت عليا عليه السلام وسلمان وأبا ذر والمقداد يقولون : ( إنه عمر ) . فقال : يا سليم ، اكتم إلا ممن تثق بهم من إخوانك ، ... .

[=1]

  • [=Comic Sans MS]ابان بن ابي عياش از سليم نقل مي كند: به اتفاق جمعي از شيعيان در خانه عبد الله بن عبّاس بوديم كه يادي از رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلّم و هنگام وفات آن حضرت شد كه به اين جهت ابن عبّاس به گريه افتاد و گفت: رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم در روز دوشنبه‌اي كه جان به جانم آفرين تسليم كرد در حالي كه اهل بيتش و سي نفر از اصحابش نزد او حاضر بودند فرمود:
    [=Comic Sans MS] برايم كتف( گوسفندي ) بياوريد تا برايتان چيزي بنويسم كه بعد از آن گمراه نشده و با هم اختلاف نكنيد. :Sham::Sham:
    [/]
    [=Comic Sans MS]در اين حال بود كه فرعون اين امّت آنها را از اين كار بازداشت و گفت: رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم هذيان مي‌گويد.:Ghamgin:
    [=Comic Sans MS]اين جا بود كه حضرت غضبناك گرديد و فرمود: شما را مي‌بينم كه در حالي كه من هنوز زنده هستم و در ميان شمايم با من مخالفت مي‌‌كنيد معلوم است كه بعد از من چگونه خواهيد بود.
    اين بود كه آوردن كتف به فراموشي سپرده شد. سليم گفت: ابن عبّاس به من روي كرد و گفت: اي سليم ! اگراين سخن از آن شخص صادر نشده بود آن حضرت براي ما مطلبي نوشته بود كه هيچ كس گمراه نمي‌شد و به اختلاف نمي‌افتاد.

    [=Comic Sans MS]شخصي از حاضران گفت: شخصي كه از اين اقدام رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم ممانعت نمود چه كسي بود؟
    ابن عبّاس گفت: راهي براي افشاء اين سرّ وجود ندارد. امّا چون بعد از رفتن ديگران با ابن عبّاس خلوت نمودم و از او در باره آن شخص سئوال نمودم گفت: آن شخص عمر بود.
    ومن به او گفتم : راست مي‌گوئي چون از علي عليه السلام‌ و سلمان و اباذر و مقداد شنيدم كه آنها نيز مي‌گفتند: آن شخص عمر بود.
    آنگاه ابن عبّاس گفت: اي سليم ! اين راز را نزد كسي باز گو نكن مگر ابن كه به او اطمينان داشته باشي، چون دلهاي مردم از محبت اين دو نفر (ابوبكر و عمر) سيراب گشته همان طور كه قلوب بني اسرائيل از محبت گوساله و سامري سيراب گشته.

    [=Comic Sans MS]كتاب سليم بن قيس(از تابعين) ، تحقيق محمد باقر أنصاري ، ص 325 و رواه الطبرسي في الاحتجاج والمجلسي في البحار عن كتاب سليم بن قيس . الاحتجاج: ج 1 ، ص 223، بحار الأنوار: ج 31 ، ص 425 و ج 36 ، ص 277.
  • [=Comic Sans MS]نعماني در كتاب الغيبه مطلب فوق را با همان سند و با اختلاف اندكي اين گونه آورده است:[=Comic Sans MS]:Sham:
    [=Comic Sans MS]بإسناده ، عن عبد الرزاق ، قال : حدثنا معمر بن راشد ، عن أبان بن أبي عياش ، عن سليم بن قيس : « أن عليا عليه السلام قال لطلحة - في حديث طويل عند ذكر تفاخر المهاجرين والأنصار بمناقبهم وفضائلهم - : يا طلحة ، أليس قد شهدت رسول الله صلى الله عليه وآله حين دعانا بالكتف ليكتب فيها ما لا تضل الأمة بعده ولا تختلف ، فقال : صاحبك ما قال : إن رسول الله يهجر ، فغضب رسول الله وتركها ؟ قال : بلى قد شهدته . [=Comic Sans MS]
    [=Comic Sans MS]قال : فإنكم لما خرجتم أخبرني رسول الله صلى الله عليه وآله بالذي أراد أن يكتب فيها ويشهد عليه العامة ، وأن جبرئيل أخبره بأن الله تعالى قد علم أن الأمة ستختلف وتفترق ،[=Comic Sans MS]
    [=Comic Sans MS]ثم دعا بصحيفة فأملى علي ما أراد أن يكتب في الكتف ، وأشهد على ذلك ثلاثة رهط : سلمان الفارسي ، وأبا ذر ، والمقداد ، وسمى من يكون من أئمة الهدى الذين أمر المؤمنين بطاعتهم إلى يوم القيامة ، فسماني أولهم ، ثم ابني هذا حسن ، ثم ابني هذا حسين ، ثم تسعة من ولد ابني هذا حسين ، كذلك يا أبا ذر ، وأنت يا مقداد ؟ قالا : نشهد بذلك على رسول الله صلى الله عليه وآله .[=Comic Sans MS]
    [=Comic Sans MS]فقال طلحة : والله لقد سمعت من رسول الله صلى الله عليه وآله يقول لأبي ذر : ما أقلت الغبراء ، ولا أظلت الخضراء ذا لهجة أصدق ولا أبر من أبي ذر ، وأنا أشهد أنهما لم يشهدا إلا بالحق ، وأنت أصدق وأبر عندي منهما.[=Comic Sans MS]
    [=Comic Sans MS]علي عليه السلام‌ در حديثي طولاني كه در آن مهاجرين و انصار با يكديگر به فضايل و مناقب خويش افتخار و مباهات مي‌نمودند به طلحه فرمود: اي طلحه! آيا تو شاهد نبودي كه رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم از ما خواست كه برايش كتف گوسفندي بياوريم يا مطلبي بنويسد كه امّت گمراه نشده و به اختلاف مبتلا نشود؟
    :Sham::Sham:
    امّا دوست و همنشينت گفت آنچه را كه گفت : كه رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم هذيان مي‌گويد.:Ghamgin:
    و اين سخن موجب ناراحتي آن حضرت شد و از خواسته خود منصرف گرديد.
    طلحه گفت: آري من شاهد بودم.
    [=Comic Sans MS]:Sham::Sham:
    [=Comic Sans MS]آنگاه علي عليه السلام‌ فرمود: امّا چون شما اصحاب از نزد آن حضرت خارج گشتيد رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم مرا نسبت به آن مطلبي كه قصد نموده بود كه بنويسد و گروهي از مردم نيز بر آن شهادت دهند با خبر ساخت. و اين مطلبي بود كه جبرئيل آن حضرت را از آْن با خبر ساخته بود چون او به خوبي مي‌دانست كه اين امّت به زودي به اختلاف و گمراهي مبتلا خوتاهند شد.[=Comic Sans MS]
    [=Comic Sans MS]لذا از من صحيفه‌اي در خواست نمود و بر روي كتف مطالبي را براي من املاء نمود و بر اين مطلب گروهي از جمله : سلمان فارسي و ابوذر و مقداد شاهد بودند. و در آن صحيفه از اماماني كه مؤمنان را بر اطاعت از آنها امر نموده نام آورد كه من اوّلين آنها و بعد از من فرزندم حسن و بعد از او حسين و سپس نه فرزندان اويند.[=Comic Sans MS]
    [=Comic Sans MS]اي اباذر و تو اي مقداد آيا شما دو نفر بر اين مطلب شاهد نبوديد؟ آنها گفتند :آري ما اين مطلب را از رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم شاهد بوديم. [=Comic Sans MS]:Sham::Sham:
    [=Comic Sans MS]طلحه گفت: به خدا سوگند كه من از رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم شنيدم كه به ابوذر يفرمود: آسمان بر كسي سايه نيافكند و زمين به زير پاي كسي گسترده نشد كه صادق تر و صريح الهجه تر از ابوذر باشد. من نيز شهادت مي‌دهم كه آن دو نفر به حقّ شهادت داده‌اند. و تو يا علي از آن دو نفر نيز صادق تري! [=Comic Sans MS]
    [=Comic Sans MS]كتاب الغيبة ، محمد بن إبراهيم نعماني(380 هق) ، ص 85 .

    [=Comic Sans MS]محمد بن جرير طبري از علماي بزرگ شيعه مي‌نويسد:[=Comic Sans MS] [=Comic Sans MS]أليس قال الرسول صلى الله عليه وآله وسلم، وقد تغرغر : إيتوني بدواة وصحيفة اكتب لكم ما لا تضلون معه بعدي . فقال الثاني : هجر رسول الله ! ! ثم قال : حسبنا كتاب الله ! ، وفي هذا القول كفر بالله العظيم ! لان الله جل ذكره يقول : ( وما اتاكم الرسول فخذوه وما نهاكم عنه فانتهوا ) فزعم عمر انه لا حاجة له فيما دعاهم إليه الرسول ( صلى الله عليه وآله وسلم ) ، لعلمه ان الرسول يريد تأكيد الامر لعلي ( عليه السلام ) ، ولو علم أن الامر له أو لصاحبه لبادر بالدواة والصحيفة .[=Comic Sans MS]
    [=Comic Sans MS]آيا اين رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم نبود كه در حالي كه اشك در چشمانش حلقه زده بود فرمود: برايم صحيفه و دواتي بياوريد تا برايتان مطلبي بنويسم كه بعد از من گمراه نشويد؟
    :Sham::Sham:
    و اين جا بود كه دوّمي گفت: رسول خدا هذيان مي‌گويد.
    و سپس گفت: كتاب خدا براي ما كافي است.:Ghamgin:
    و او در اين گفتارش به خداوند بزرگ كفر ورزيد.
    چرا كه خداوند متعال مي‌فرمايد: آنچه را كه رسول برايتان آورده اخذ كرده و قبول نمائيد و آنچه از آنچه كه شما را نهي نموده دوري ورزيد.
    [=Comic Sans MS]
    [=Comic Sans MS]امّا عمر به گمانش رسيد كه به آنجه كه ‌رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم فرموده نيازي نيست چون به خوبي مي‌دانست كه آن حضرت قصد نموده تا بر خلافت علي عليه السلام‌ تاكيد ورزد لذا از اين عمل ممانعت به عمل آورد و الا اگر احتمال مي‌داد كه آن حضرت قصد دارد تا براي او و دوستش (ابوبكر) مطلبي بنويسد حتماً به آوردن دوات و قلم مبادرت مي‌ورزيد. [=Comic Sans MS]:Sham:
    [=Comic Sans MS]المسترشد - محمد بن جرير الطبري (شيعي، وفات قرن 4 هق) - ص 681 به بعد .[=Comic Sans MS]

    [=Comic Sans MS]مرحوم شيخ مفيد مي فرمايد:[=Comic Sans MS]:Sham:
    [=Comic Sans MS]المورد الوحيد الذي اتفق على نقله الخاصة والعامة قوله صلي الله عليه و آله و سلّم في آخر عمره حيث قال : إيتوني بدواة وقلم ( أو كتف ) اكتب لكم كتابا لن تضلوا بعده أبدا فقال عمر إن الرجل ليهجر [=Comic Sans MS]
    [=Comic Sans MS]تنها موردي كه در نقل آن عامّه و خاصّه (شيعه و سنّي ) اتّفاق و اجماع نموده‌اند سخن آن حضرت در ْآخر عمر شريفشان است كه فرمودند برايم صحيفه‌اي بياوريد تا برايتان مطلبي بنويسم كه بعد از من يه هيچ وجه گمراه نشويد.:Sham::Sham:
    و در اين جا بود كه عمر گفت: آن مرد هذيان مي‌گويد.
    [=Comic Sans MS]:Ghamgin:
    [=Comic Sans MS]أوائل المقالات ، شيخ مفيد (413 هق) ، ص 406. [=Comic Sans MS]

    [=Comic Sans MS]وي در كتاب ارشاد خود اين‌چنين آورده است:[=Comic Sans MS]
    [=Comic Sans MS]فقام بعض من حضر يلتمس دواة وكتفا فقال له عمر : ارجع ، فإنه يهجر ! ! ! فرجع . وندم من حضره على ما كان منهم من التضجيع في إحضار الدواة والكتف ، فتلاوموا بينهم فقالوا : إنا لله وإنا إليه راجعون ، لقد أشفقنا من خلاف رسول الله . فلما أفاق صلى الله عليه وآله قال بعضهم : ألا نأتيك بكتف يا رسول الله ودواة ؟ فقال : ( أبعد الذي قلتم ! ! لا ، ولكنني أوصيكم بأهل بيتي خيرا ) ثم أعرض بوجهه عن القوم فنهضوا ، وبقي عنده العباس والفضل وعلي بن أبي طالب وأهل بيته خاصة .[=Comic Sans MS]
    [=Comic Sans MS]بعضي از كساني كه در مجلس حاضر بودند درخواست دوات و قلم و كتفي كه بر روي آن بنويسند نمودند كه در اين جا عمر به او گفت: برگرد ! اين مرد هذيان مي‌گويد و آن شخص نيز بازگشت.:geryeh:
    و آن شخصي كه مي‌خواست براي آوردن دوات و قلم اقدام نمايد نيز به خاطر جلوگيري از سروصدا از قصد خود منصرف گرديد و آن گروه يكديگر را نكوهش نموده و گفتند: انا لله و انا اليه راجعون از مخالفت با رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم خوف داريم .
    و چون حال آن حضرت افاقه نمود برخي گفتند: اي رسول خدا! آيا برايتان كتف براي نوشتن بياوريم؟
    دور باد آن جيزي كه گفتيد . نه نياز يه آوردن نيست ، لكن من شما را به نيكي با اهل بيتم توصيه مي‌كنم.
    [=Comic Sans MS]:Sham::Sham:
    [=Comic Sans MS]و آنگاه بود كه رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم از آن گروه روي برگرداند و آنها نيز از آتجا خارج شدند و فقط عبّاس و فضل و علي عليه السلام‌ و اهل بيتش نزد آن حضرت ماندند. [=Comic Sans MS]
    [=Comic Sans MS]الإرشاد ، شيخ مفيد (413 هق) ، ج 1 ص 184 .

    [=Century Gothic]هم‌چنين در كتاب امالي نوسته است:[=Century Gothic]
    [=Century Gothic]أخبرني أبو حفص عمر بن محمد بن علي الصيرفي قال : حدثنا أبو الحسين العباس بن المغيرة الجوهري قال : حدثنا أبو بكر أحمد بن منصور الرمادي قال : حدثنا أحمد بن صالح قال : حدثنا عنبسة قال : أخبرني يونس ، عن ابن شهاب ، عن عبيد الله بن عبد الله بن عتبة ، عن عبد الله بن العباس قال : لما حضرت النبي صلى الله عليه وآله الوفاة وفي البيت رجال فيهم عمر بن الخطاب ، فقال رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم : هلموا أكتب لكم كتابا لن تضلوا بعده أبدا ؟ فقال عمر : لا تأتوه بشئ فإنه قد غلبه الوجع وعندكم القرآن ، حسبنا كتاب الله[=Century Gothic]
    [=Century Gothic]عبدالله بن عبّاس مي‌گويد: زماني كه وفات رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم فرا رسيد در خانه آن حضرت گروهي حاضر بودند كه از جمله آنها عمر بن خطّاب بود.
    آن حضرت فرمودند: برايم صحيفه‌اي بياوريد تا برايتان مطلبي بنويسم كه بعد از من هرگز گمراه نشويد .
    عمر گفت: چيزي براي او نياوريد كه درد و بيماري بر او غالب گرديده و بين شماها قرآن موجود است و براي ما كتاب خدا كفايت مي‌كند.
    [=Century Gothic]:Narahat:
    [=Century Gothic]الأمالي ، شيخ مفيد (413 هق) ، ص 36 .[=Century Gothic]

    [=Century Gothic]ابو‌الفتح كراجكي مي‌نويسد:[=Century Gothic]
    [=Century Gothic]وهم الذين قال لهم : " ائتوني بدواة وكتف ، أكتب لكم كتابا لن تضلوا بعدي " ، فلم يفعلوا ، وقال أحدهم : دعوه فإنه يهجر ، ولم ينكر الباقون عليه ، هذا مع إظهارهم الإسلام ، واختصاصهم بصحبة النبي ( صلى الله عليه وآله ) ، ورؤيتهم الآيات ، وقطع أعذارهم بالمعجزات .[=Century Gothic]
    [=Century Gothic] و آنها كساني بودند كه حضرت به آنها فرمود: برايم صحيفه‌اي بياوريد تا برايتان مطلبي بنويسم كه بعد از من هرگز گمراه نشويد . :Sham:
    امّا آنها اين كار را نكردند و يكي از آنان گفت: رهايش سازيد كه او هذيان مي‌گويد و ديگران نيز اين گفته را انكار نكردند و اين در حالي بود كه آنها مسلمان بودند و از همنشينان آن حضرت بودند و آيات قرآن را ديده بودند و با ديدن معجزات از آن حضرت هر گونه عذر بهانه‌اي از آنها پذيرفته نبود.
    [=Century Gothic]
    [=Century Gothic]التعجب ، أبو الفتح كراجكي(449 هق) ، ص 90.[=Century Gothic]

    [=Century Gothic]ابن شهر آشوب در كتاب خود آورده است: [=Century Gothic]
    [=Century Gothic]وقد شهر في الصحاح والتواريخ قوله صلى الله عليه وآله : ائتوني بدواة وكتف أكتب لكم كتابا لن تضلوا بعده أبدا .[=Century Gothic]
    [=Century Gothic]دركتاب‌هاي صحاح اهل سنّت و كتاب‌هاي تاريخشان اين سخن رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم مشهور گرديده است كه آن حضرت فرمودند: برايم دوات و قلم بياوريد تا برايتان مطلبي بنويسم كه بعد از من هرگز گمراه نشويد .[=Century Gothic]:Sham:
    [=Century Gothic]مناقب آل أبي طالب ، ابن شهر آشوب(588 هق ) ، ج 1، ص 199 .

    [=Comic Sans MS]ابن عباس يقول : يوم الخميس وما يوم الخميس ، ثم بكى حتى بل دمعه الحصى ، فقيل له : وما يوم الخميس ؟ فقال : اشتد برسول الله وجعه يوم الخميس فقال ائتوني بداوة وكتف أكتب لكم كتابا لن تضلوا بعده أبدا . فتنازعوا ولا ينبغي عند نبي تنازع فقالوا : هجر رسول الله . وفي رواية مسلم والطبري قالوا : ان رسول الله يهجر . وقال يونس الديلمي : وصى النبي فقال قائلهم: قد ظل يهجر
    [=Comic Sans MS]ابن عبّاس در حالي كه مي‌گريست و اشكانش جاري بود مي‌گفت: روز پنج شنبه و چه روزي بود آن روز؟!:Ealam:
    روزي كه بيماري رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم كه منجر به وفاتش گرديد شدّت يافت و در ان حال بود كه آن حضرت فرمود: برايم صحيفه و دواتي بياوريد تا برايتان مطلبي بنويسم كه بعد از من گمراه نشويد.:Ealam:
    امّا در حالي كه جايز نيست نزد پيامبر نزاعي صورت گيرد نزاع صورت گرفت و در اين بين بود كه گفتند: پيامبر هذيان مي‌گويد. :Narahat:

    [=Comic Sans MS]يونس ديلمي مي‌گويد: پيامبر وصيت كرد و گوينده‌اي در آن بين گفت:...
    [=Comic Sans MS]مناقب آل أبي طالب ، ابن شهر آشوب(588 هق ) ، ج 1، ص 203 .

    [=Comic Sans MS]سيّد بن طاووس مي‌نويسد:
    [=Comic Sans MS]أطبق على نقلها المخالف والمؤالف
    [=Comic Sans MS]بر نقل اين مطلب، مؤالف (موافق) و مخالف ( يعني: شيعه و سنّي ) اجماع كرده و متّفق القول گرديده‌اند.
    [=Comic Sans MS]سعد السعود ، سيد ابن طاووس(664 هق)، ص 266 .
    [=Comic Sans MS]هم‌چنين او در كتاب كشف المحجة مي‌نويسد :
    [=Comic Sans MS]ذكروا بلا خلافأن جدك محمدا صلى الله عليه وآله قال عند وفاته إئتوني بدواة وقرطاس أكتب لكم كتابا لا تضلوا بعدي أبدا وأن عمر قال في وجه جدك المعظم واستخف بحقه الأعظم وأقدم على أن قال إنه ليهجر أي يهذي يا ويله وويل لمن وافقه على هذه المصيبة والرزية هذا تفسيرها بغير شبهة عند علماء أهل اللغة العربية فلما سمع النبي صلى الله عليه وآله ما قد بلغ حال حرمته إليه وأن الحجة قد صارت لله جل جلاله وله ، عليه وآله السلام في الكتاب الذي دعا الناس إليه بترك الكتاب وقال قوموا عني لا ينبغي عندي التنازع فكل ضلال في الدنيا منذ ذلك اليوم وقع مستورا وشائعا كان بطريق عمر ومن وافقه فما أدري كيف يكون يوم القيامة حال ذلك الاقدام .
    [=Comic Sans MS]بدون هيچ اختلافي اين مطلب را ذكر نموده‌اند كه جدّ بزرگوارتان به هنگام وفات فرمودند: برايم كاغذ و دواتي بياوريد تا برايتان مطلبي بنويسم كه بعد از آن هرگز گمراه نشويد و عمر رودر روي جدّ بزرگوارتان ايستاد و مقام والاي او را سبك شمرد و اقداماتي انجام داد تا آنجا كه گفت: آن مرد هذيان مي‌گويد. :Narahat:
    [=Comic Sans MS]اي واي بر او! و بر كساني كه در اين مصيبت و بلاي بزرگ با او موافقت نمودند . اين تفسير اين مطلب نزد علماي لغت عرب است كه چون رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم شنيد كه حرمتش نگه‌داشته نمي‌شود و حجت نيز براي او و مردم از سوي خداوند عزّ و جلّ تمام گشته، و از آنها خواست كه برايش صحيفه‌اي بياورند تا مطلبي بنويسد امّا آنها اين عمل را ترك كرده و انجام ندادند لذا حضرت فرمود: برخيزيد و از نزد من خارج شويد كه نزاع و كشمكش نزد من شايسته نيست.
    و تمام گمراهي‌ها و ضلالت‌ها به طريقه و روش عمر و پيروانش به صورت آشكار و پنهان از آن روز آغاز گرديد.

    [=Comic Sans MS]و نمي‌دانم كه حال او روز قيامت براي اين اعمل و رفتارش چگونه خواهد بود
    [=Comic Sans MS]كشف المحجة لثمرة المهجة ، سيد ابن طاووس(664 هق)، ص 65 .

    [=Comic Sans MS]وي در كتاب ديگرش اين‌چنين مي‌نويسد:[=Comic Sans MS]
    [=Comic Sans MS]الحديث الرابع من المتفق عليه في صحته من مسند عبد الله بن عباس قال : لما احتضر النبي " ص " وفي بيته رجال فيهم عمر بن الخطاب فقال النبي " ص " : هلموا أكتب لكم لن تضلوا بعده أبدا فقال عمر بن الخطاب : إن النبي " ص " قد غلب عليه الوجع وعندكم القرآن حسبكم كتاب ربكم . وفي رواية ابن عمر من غير كتاب الحميدي قال عمر : إن الرجل ليهجر وفي كتاب الحميدي قالوا ما شأنه هجر .[=Comic Sans MS]
    [=Comic Sans MS]حديث چهارم كه بر صحت آن (شيعه و سنّي ) اتّفاق دارند حديثي است كه از مسند عبدالله بن عبّاس نقل شده .
    او مي‌گويد: زماني كه وفات رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم فرا رسيد در خانه آن حضرت گروهي حاضر بودند كه از جمله آنها عمر بن خطّاب بود.
    آن حضرت فرمودند: برايم صحيفه‌اي بياوريد تا برايتان مطلبي بنويسم كه بعد از من هرگز گمراه نشويد .
    عمر گفت: چيزي براي او نياوريد كه درد و بيماري بر او غالب گرديده و بين شماها قرآن موجود است و براي ما گتاب خدا كفايت مي‌كند.
    [=Comic Sans MS]:Ghamgin:
    [=Comic Sans MS]الطرائف في معرفة مذاهب الطوائف ، سيد ابن طاووس ( 664 هق)، ص 432.[=Comic Sans MS]

    [=Comic Sans MS]مرحوم مقدس اردبيلي در كتاب خود مي‌نويسد:[=Comic Sans MS]
    [=Comic Sans MS]... وكذا عدم سماع الثاني قوله صلى الله عليه وآله حين الموت : ايتونى بالدواة و القلم حتى اوصى بما تفعلون بعدى وقال ليست المصلحة في ذلك ، بل ينبغى أن يترك إلى راى الجماعة ، وتركوا.[=Comic Sans MS]
    [=Comic Sans MS]وانظر أيّها العاقل هل يتكلم مثل هذا الكلام من له أدنى معرفة في الامور ، فإنّه ترك لقوله صلى الله عليه واله الصريح الذى هو حجة المجتهدين ، وحكمه الذى يسعون في تحصيله والاطلاع عليه ، ليستنبطوا منه فرعاً ويستدلون به عليه ، وقول بالعمل بما ظهر عندهم انه الصواب ، لا ما قاله النبي صلى الله عليه وآله وليس ذلك الا تصويب فعلهم وقولهم وتخطئة النبي صلى الله عليه وآله وتسميته مثل هذا الفاضل ذلك اجتهاداً خطاء فاحش . [=Comic Sans MS]
    [=Comic Sans MS]و هم‌چنين توجّه نكردن و گوش ندادن دوّمي به فرمايش رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم به هنگام وفات كه فرمود: برايم دوات و قلم بياوريدتا به آنچه كه لازم است بعد از من به آن عمل كنيد وصيت كنم.
    امّا او گفت: مصلحت نيست در اين كار نيست؛ بلكه سزاوار اين است كه به راي جمهور عمل شود...
    [=Comic Sans MS]
    [=Comic Sans MS]مجمع الفائدة، محقق أردبيلي(993هق)، ج 3، ص 217 .[=Comic Sans MS]

    [=Comic Sans MS]مرحوم محقق داماد مي‌نويسد: [=Comic Sans MS]
    [=Comic Sans MS]ومن التصحيفات الفاضحة المعنوية ما لعلماء العامة في حديث مرض النبي ( صلى الله عليه وسلم ) : " ائتوني بدواة وقرطاس أكتب لكم كتابا لا تضلوا بعدي " . وقال عمر : ما شأنه أهجر - أو - هجر ؟ [=Comic Sans MS]
    [=Comic Sans MS]از جمله صفحات افتضاح از حيث معنا و مفهوم آن مطالبي است كه نزد اهل سنّت در رابطه با ايّام بيماري و وفات آن حضرت است كه فرمودند: برايم دوات و كاغذي بياوريد تا برايتان مطلبي بنويسم كه بعد از من هرگز گمراه نشويد .
    و عمر گفت: او را چه به اين كارها؟ او هذيان مي‌گويد.
    [=Comic Sans MS]:Narahat:
    [=Comic Sans MS] الرواشح السماوية ، ميرداماد محمد باقر الحسيني الأستر آبادي( 1041 هق) ، ص 211[=Comic Sans MS]
    [=Comic Sans MS]علامه مجلسي در بحار الانوار مي‌گويد:[=Comic Sans MS]
    [=Comic Sans MS]وقد شهر في الصحاح والتواريخ قوله صلى الله عليه وآله : ايتوني بدوات وكتف أكتب لكم كتابا لن تضلوا بعده أبدا [=Comic Sans MS]
    [=Comic Sans MS]دركتاب‌هاي صحاح اهل سنّت و كتاب‌هاي تاريخشان اين سخن رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم مشهور گرديده است كه آن حضرت فرمودند: برايم دوات و قلم بياوريد تا برايتان مطلبي بنويسم كه بعد از من هرگز گمراه نشويد .[=Comic Sans MS]
    [=Comic Sans MS]بحار الأنوار ، علامه مجلسي( 1111 هق) ، ج 16 ، ص 135

    موضوع قفل شده است