ابراز علاقه دختر به پسر اشکالی داره؟

تب‌های اولیه

73 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

وقتی هر دو طرف واقعا به هم علاقه دارن ولی سنشون در حدی نیس ک بتونن به ازدواج فکر کنن و بخوان هرجور شده همدیگه رو داشته باشن و باهم در ارتباط باشن چی؟ موافقم با اینکه آدم نخواد گناه هم بکنه در حد گرفتن دستای هم دیگه هم شده گناه میکنه... ولی... لطفا کمک کنید...

hannane.76;305972 نوشت:
وقتی هر دو طرف واقعا به هم علاقه دارن ولی سنشون در حدی نیس ک بتونن به ازدواج فکر کنن و بخوان هرجور شده همدیگه رو داشته باشن و باهم در ارتباط باشن چی؟ موافقم با اینکه آدم نخواد گناه هم بکنه در حد گرفتن دستای هم دیگه هم شده گناه میکنه... ولی... لطفا کمک کنید...

دختر خانم محترم یا ازدواج یا هیچ رابطه ای. فکر نکنید من ازونایی هستم که فقط برای دیگران نسخه میدم و خودم عمل نمیکنم .این حرف ناشی از تجربه شخصیمه و بهش عمل کردم وگرنه الان داشتم به خودم بد و بیراه می گفتم. با توجه به سن پایین شما احتمال زود گذر بودن احساسات و به خصوص فرد مورد نظرتون بسیار زیاده .به نظر من شما تا سه چهار سال دیگه به شرایط ازدواج میرسید و بهتره اونوقت تصمیم بگیرید. میدونم صبر سخته ولی اگه برای خدا باشه راحت میشه . بازم میگم اینکارا خودم انجام دادم که دارم میگم. پس شدنیست.

فرزانه!!;305868 نوشت:
[="tahoma"][="seagreen"]سلام علیکم
یعنی چی دقیقاً غیر مستقیم؟
بهرجهت اگه اون آقا بفهمه ارزش دختر میاد پایین؛ اینطور نیس؟ دیگه چه فرقی داره مستقیم یا غیر مستقیم باشه؟
[/][/]

برای هرکسی میتونه روشی وجود داشته باشه. اگر علاقه دو طرفه باشه کافیه یه سیگنال کوچیک بفرسته و شهامت ایراز علاقه در پسر ایجاد میشه ولی اگر یکطرفه باشه اصلا طرف متوجه نمیشه که بخواد کوچیک بشه.
چرا اینطوری فکر میکنید شما دخترا. احتمالا تا به حال کسی را دوست نداشتید که اینو میگید

حق دوست;305974 نوشت:
دختر خانم محترم یا ازدواج یا هیچ رابطه ای. فکر نکنید من ازونایی هستم که فقط برای دیگران نسخه میدم و خودم عمل نمیکنم .این حرف ناشی از تجربه شخصیمه و بهش عمل کردم وگرنه الان داشتم به خودم بد و بیراه می گفتم. با توجه به سن پایین شما احتمال زود گذر بودن احساسات و به خصوص فرد مورد نظرتون بسیار زیاده .به نظر من شما تا سه چهار سال دیگه به شرایط ازدواج میرسید و بهتره اونوقت تصمیم بگیرید. میدونم صبر سخته ولی اگه برای خدا باشه راحت میشه . بازم میگم اینکارا خودم انجام دادم که دارم میگم. پس شدنیست.

اینی که شما میگین تقریبا غیرممکنه... غیییییر ممکن... واقعا نمیتونم. شما میگی سن من کمه؟؟ اکی قبول ولی شما که چیزی از من نمیدونید میگید از سر کم تجربگیو احساس زود گذره... اختلاف سنیمون میشه گفت به نسبت زیاده 6 سال. ولی چیجوری بگم.. تو اینترنتم آشنا نشدیم. سر خیابونم همدیگه رو ندیدیم. تو یه مهمونی خانوادگی دیدیم همدیگه رو. اتفاقا خانواده ی اونم خانواده ی مذهبیی هستن. خودشم تا حدودی.. ولی ازدواج تو سن 16 و 21... واقعا درسته؟؟! تو فرهنگ خانواده ی هیچکدوممون نیست این... خانواده رو بیخیال شیم، من تو مدرسه ایم که دانش آموزاش یه تکون میخورن کل شهر خبردار میشه (سمپادی ام)! این راه غیر ممکنه....:( من واقعا دوسش دارم نمیدونم چیکارکنم. از بیخ و بن هم بخاطر عقاید اون عوض شدم. فیس بوکمو بستم. یاهوومو بستم. حجاب میکنم (منی ک تا دیروز آرایش میکردم Fool ) الان خوشحالم ازنک این کارا رو کردم. اول ه خاطر اون بود همش... الان به خاطر خودمم هست... آرامش پیدا کرده زندگیم... جز یه درد بزرگ که داره از درون خوردم میکنه... دوری ازش..

===============

بنده همون Hannaneh.76 هستم

h a n a;305987 نوشت:
اینی که شما میگین تقریبا غیرممکنه... غیییییر ممکن... واقعا نمیتونم. شما میگی سن من کمه؟؟ اکی قبول ولی شما که چیزی از من نمیدونید میگید از سر کم تجربگیو احساس زود گذره... اختلاف سنیمون میشه گفت به نسبت زیاده 6 سال. ولی چیجوری بگم.. تو اینترنتم آشنا نشدیم. سر خیابونم همدیگه رو ندیدیم. تو یه مهمونی خانوادگی دیدیم همدیگه رو. اتفاقا خانواده ی اونم خانواده ی مذهبیی هستن. خودشم تا حدودی.. ولی ازدواج تو سن 16 و 21... واقعا درسته؟؟! تو فرهنگ خانواده ی هیچکدوممون نیست این... خانواده رو بیخیال شیم، من تو مدرسه ایم که دانش آموزاش یه تکون میخورن کل شهر خبردار میشه (سمپادی ام)! این راه غیر ممکنه....:( من واقعا دوسش دارم نمیدونم چیکارکنم. از بیخ و بن هم بخاطر عقاید اون عوض شدم. فیس بوکمو بستم. یاهوومو بستم. حجاب میکنم (منی ک تا دیروز آرایش میکردم Fool ) الان خوشحالم ازنک این کارا رو کردم. اول ه خاطر اون بود همش... الان به خاطر خودمم هست... آرامش پیدا کرده زندگیم... جز یه درد بزرگ که داره از درون خوردم میکنه... دوری ازش..

===============

بنده همون hannaneh.76 هستم


اول یه سوال
نسبت به علاقه اون اصلا مطمئنید یا حدس میزنید

میدونید مشکله شما چیه . میخواهید یکی تایید کنه که دوستی شما مشکلی نداره و بعد اگه مشکلی پیش بیاد همه چیزا بندازید گردن اون.
بنده بهتر از اونی که شما فکر کنید وضعیتتونا درک میکنم .نمیخواستم موضوع خودما باز کنم ولی میگم شاید درس عبرتی بشه برای سایرین.
من در سن حدود 18 سالگی فهمیدم به دختر خالم علاقه مندم البته اون موقع خیلی بچه بود حدودا 14 به خودم گفتم زندگی بچه بازی نیست صبر کن لیسانستا بگیری بعد. حدودا 22 سالگی اقداماتی انجام دادم (به مادرش موضوعا گفتم) تا نظرشا بدونم . اون موقع کنکور داشت برای همین فکر کردم مادرش بهش چیزی نگفته. چند روز پیش(23 سالگی) بازم اقداماتی انجام دادم و به من گفت که به درد هم نمیخوریم من هم پذیرفتم چون دلایلش منطقی بود( البته الان اعصابم داغونه فردا امتحان دارم هنوز نخوندم). علتهای علاقه ام چون الهی بود (به خاطر ایمان و ... اون) دارم با خودم کنار میام و چون رضای خدا مد نظرم بود مطمئنم خیری توش هست
به نظر من از داستان من میتونی 2 تا درس بگیری
1- اولا بنده 6 سال صبر کردم برای کسی که نمیدونستم دوستم داره یا نه پس غیر ممکن نیست
2- اگه من روش دیگه اتخاذ میکردم و با اون در زمانی که نمی تونستیم منطقی تصمیم بگیریم با هم یه رابطه را آغاز میکردیم به هم وابسطه میشدیم وبعد میفهمیدیم به درد هم نمیخوریم چه بلایی سرمون میومد

امیدوارم در مورد تغییرات حرفتون درست باشه و به خاطر اون نباشه چون این تغییرات گرچه تغییرات خوبیه ولی اگر به خاطر خودتون نباشه در صورت به هم خوردن رابطه میتونه تنیجه عکس بده
بنابر این همیشه رضای خدا را هدفتون قرار بدین از قرار گرفتن در شرایط پر خطر پرهیز کنید از خدا طلب صبر و خیر کنید. نماز اول وقت و خواندن قران برای آرامش اعصاب بسیار موثره

[="Tahoma"][="SeaGreen"]

حق دوست;305979 نوشت:
برای هرکسی میتونه روشی وجود داشته باشه. اگر علاقه دو طرفه باشه کافیه یه سیگنال کوچیک بفرسته و شهامت ایراز علاقه در پسر ایجاد میشه ولی اگر یکطرفه باشه اصلا طرف متوجه نمیشه که بخواد کوچیک بشه.
چرا اینطوری فکر میکنید شما دخترا. احتمالا تا به حال کسی را دوست نداشتید که اینو میگید

چه قضاوتی بود از سوالم داشتین؟
می گم بالاخره آقا می فهمه علاقه ی خانوم رو.
چه تضمینی هست که همین فهمیدن غیرمستقیم، از ارزش اون خانوم پیش اون آقا کم نکنه؟
چون در بروز مستقیم، نکته همینجاس که خانوم آقا رو درجریان علاقش میذاره و این نکته باعث کم شدن محبت آقا یا کوچیک شدن خانوم میشه.
من فقط فرق دو راه مستقیم و غیر مستقیم رو از این نظر، متوجه نمیشم. نه اینکه بگم موافق یا مخالف کدوم هستم. (هرچند اصولاً مخالف روش مستقیمم. چون در این روش، طرف مقابل آدم خیلی خیلی با جنبه ای باید باشه که عموماً موجود نیس. و افسانه ای هم نباید فک کرد و تصمیم گرفت.)
راجع به اشخاص از روی سوالاشون قضاوتی نکنین لطفاً. گاهی سوال از سر حتی شبهه افکنی بنیادی و اعتقادی نیس .گاهی فقط سواله؛ یه معمای ساده ی ذهنی؛ جدای از شخصیت و منش همیشگی آدم.[/]

فرزانه!!;306051 نوشت:
[="tahoma"][="seagreen"]
چه قضاوتی بود از سوالم داشتین؟
می گم بالاخره آقا می فهمه علاقه ی خانوم رو.
چه تضمینی هست که همین فهمیدن غیرمستقیم، از ارزش اون خانوم پیش اون آقا کم نکنه؟
چون در بروز مستقیم، نکته همینجاس که خانوم آقا رو درجریان علاقش میذاره و این نکته باعث کم شدن محبت آقا یا کوچیک شدن خانوم میشه.
من فقط فرق دو راه مستقیم و غیر مستقیم رو از این نظر، متوجه نمیشم. نه اینکه بگم موافق یا مخالف کدوم هستم. (هرچند اصولاً مخالف روش مستقیمم. چون در این روش، طرف مقابل آدم خیلی خیلی با جنبه ای باید باشه که عموماً موجود نیس. و افسانه ای هم نباید فک کرد و تصمیم گرفت.)
راجع به اشخاص از روی سوالاشون قضاوتی نکنین لطفاً. گاهی سوال از سر حتی شبهه افکنی بنیادی و اعتقادی نیس .گاهی فقط سواله؛ یه معمای ساده ی ذهنی؛ جدای از شخصیت و منش همیشگی آدم.
[/][/]

اگه قضاوت بدی داشتم معذرت میخوام
اگه طرف اینقدر بی جنبه هست که با فهمیدن اینکه یه دختر بهش علاقه داره کوچیک کنه دخترا که اصلا ارزش علاقه را نداره .اگرم که جنبه داره که یعنی اینقدر ارزش نداره که بخواهی بهش بفهمونی دوستش داری.
به شخصه اگر کسی حتی مستقیم هم بهم ابراز علاقه کنه (البته ظاهر و رفتار جلف نداشته باشه) و ازش خوشم نیاد من ازش معذرت خواهی میکنم نه اینکه کوچیکش کنم . اگرم غیر مستقیم باشه و دوستش نداشته باشم به روی خودم نمیارم. اگرم شرایط ازدواجم را داشته باشه خیلی هم خوشحال میشم که اون اقدام کنه (البته غیر مستقیم) بخشی از کار من را آسون کرده. بازم میگم این نظر شخصیمه

راستی روش های غیر مستقیم بستگی داره به رابطه ای که با شخص دارید مثلا همکلاسی، فامیل همسایه و... بفرمایید ت روش غیر مستقیمی که به نظرم مناسب باشه بگم
مثلا اگه فامیل باشه خالی کردن سینی شربت (از ریختن چایی به دلیل عواقب خطرناک پرهیز شود) روی آقا داماد
همکلاسی :گرفتن جزوه و ریختن آن در جوب و پس دادن آن به صورت گلی.
و....
شوخی بودا جدی نگیرید

[="Tahoma"][="SeaGreen"]من اونقد که نشون میدم خشک نیستم اما جدیداً به این نتیجه رسیدم که بسیاری از جاها اتفاقاً خشک بودن بهتره.
خودم خیلی موافق این بودم که واسه یه خانوم خب روش غیر مستقیم می تونه یه جاهایی مفید باشه؛ اما جاش کجاس خیلی مهمه.
مثلاً دختری که درشرایط خیلی خاص تری قرار داره و عموماً آقایون از ترس طرد شدن طرفش نمیرن. همچین جاهایی شاید روش غیر مستقیم کمک کنه.هرچند به کارگیری این روش تو چنین موقعیتا هم گاهی کمکی نکرده.
اما به طور معمول وقتی دختر و پسر در شرایط شبیه به هم هستن به نظرم مستقیم و غیر مستقیم شروع ابراز علاقه از طرف خانوم درست نیستش.
الان توضیحات خودتونو ببینین:
پسره شهامت پیدامی کنه بیاد جلو
من خودم دوست دارم غیر مستقیم اون شروع کنه و کارمو راحت تر می کنه!!
این گله رو از طرف خیلی از دخترخانومای مذهبی که بخاطر حیای بالاشون حتی صداشون هم درنمیاد داشته باشین.(من به خودم نارنجک بستم که سکوتمو شکستم!!)
چرا آقا پسرا حتی مذهبی هاشون باید راحت تر باشن که اول خانوم ابراز علاقه ی غیر مستقیم کنه؟؟
آخه کسی که شجاعت اولیه رو نداره و از رفتار دختر شجاع میشه چه تضمینی هست که بتونه بعداً تکیه گاه مطمئنی برای این خانوم باشه؟
به نظر من، مردی قابل اتکاس و قابل احترام و شایسته ی اینه که یه دختر بهش علاقه مند بشه که به خودش شهامت ابراز علاقه رو از راه هایی که اسلام مجاز شمرده بده و از جواب رد شنیدن هم نترسه.
البته منطقی نگاه کنیم، اگه دختر هم اونقد بی جنبه باشه که همچین ابراز احساس صادقانه رو به شیوه ی تحقیرکننده ای جواب کنه، خب اون دختر بی لیاقتی شو نشون داده و چه بهتر که خود اون آقا، قبل عمق پیدا کردن علاقه،با چنین اقدام به موقعی، دختر رو بشناسه و احساسشو از بین ببره.
امیدوارم باز از حرفام سوءتفاهم نشه.
[/]

[="Tahoma"][="SeaGreen"]البته اینو بگم پست های قبلی تونو خوندم و متوجه هستم که شما در مساله ای که براتون پیش اومد ، در هر مرحله ای درست ترین انتخاب رو میشه گفت داشتین و از این بابت، تبریک می گم بهتون.
اما منظورم از اون گله گذاری به عموم کسانی بود که منتظر یه اشاره از سمت خانوم هستن و اگه خانوم بخاطر حیای بالاش حتی اشاره ای هم نکنه، آقا هم به خودش شهامت جلو رفتن رو نمیده.
من گله ام از این دست افراده.
[/]

حق دوست;306005 نوشت:
اول یه سوال
نسبت به علاقه اون اصلا مطمئنید یا حدس میزنید

میدونید مشکله شما چیه . میخواهید یکی تایید کنه که دوستی شما مشکلی نداره و بعد اگه مشکلی پیش بیاد همه چیزا بندازید گردن اون.
بنده بهتر از اونی که شما فکر کنید وضعیتتونا درک میکنم .نمیخواستم موضوع خودما باز کنم ولی میگم شاید درس عبرتی بشه برای سایرین.
من در سن حدود 18 سالگی فهمیدم به دختر خالم علاقه مندم البته اون موقع خیلی بچه بود حدودا 14 به خودم گفتم زندگی بچه بازی نیست صبر کن لیسانستا بگیری بعد. حدودا 22 سالگی اقداماتی انجام دادم (به مادرش موضوعا گفتم) تا نظرشا بدونم . اون موقع کنکور داشت برای همین فکر کردم مادرش بهش چیزی نگفته. چند روز پیش(23 سالگی) بازم اقداماتی انجام دادم و به من گفت که به درد هم نمیخوریم من هم پذیرفتم چون دلایلش منطقی بود( البته الان اعصابم داغونه فردا امتحان دارم هنوز نخوندم). علتهای علاقه ام چون الهی بود (به خاطر ایمان و ... اون) دارم با خودم کنار میام و چون رضای خدا مد نظرم بود مطمئنم خیری توش هست
به نظر من از داستان من میتونی 2 تا درس بگیری
1- اولا بنده 6 سال صبر کردم برای کسی که نمیدونستم دوستم داره یا نه پس غیر ممکن نیست
2- اگه من روش دیگه اتخاذ میکردم و با اون در زمانی که نمی تونستیم منطقی تصمیم بگیریم با هم یه رابطه را آغاز میکردیم به هم وابسطه میشدیم وبعد میفهمیدیم به درد هم نمیخوریم چه بلایی سرمون میومد

امیدوارم در مورد تغییرات حرفتون درست باشه و به خاطر اون نباشه چون این تغییرات گرچه تغییرات خوبیه ولی اگر به خاطر خودتون نباشه در صورت به هم خوردن رابطه میتونه تنیجه عکس بده
بنابر این همیشه رضای خدا را هدفتون قرار بدین از قرار گرفتن در شرایط پر خطر پرهیز کنید از خدا طلب صبر و خیر کنید. نماز اول وقت و خواندن قران برای آرامش اعصاب بسیار موثره


از رفتاراش مشخصه دوسم داره اونم ولی همش میتونه مخ زنی باشه Smile در کلمن احتمال همه چیو دادم. اون دانشجوئه من دبیرستانی. یه دختر دبیرستانی جذابیتی خاصی واسه یه پسر دانشجو نداره با وجود اونهمه..... میبینین که من همه چیو در نظر گرفتم و احتمال ظربه خوردن ازش برام 90%ه... یه بار خواستم فقط برای چند هفته ی امتحانا رابطمو باش قطع کنم ولی نتونستم. خیلی مشکلا برام پیش اومد.... تنها کسی هم که کنارم بود اون بود و چنتا از دوستام. درواقع یه جور تکیه گاه شده برام... همش تو فکر قطع رابطه هستم... ولی نمیتونم.... از بحث دین هم خارجشیم از نظر احساسی و فکری داغون دارم میشم.. از احساسم کاملا مطمئنم.... اون کارامم آره اول فقط به خاطر اون بود... ولی خب الان تقریبا شده برام یه عادت ترک نشدنی. سختمه ک حجاب نکنم. نه بخاطر اون. عادت کردم...

خانم محترم
بنده خودم به کسی که علاقه داشتم ابراز علاقه کردم و نه هم شنیدم . مشکلی هم با نه شنیدن ندارم( البته اینقدرا هم باجنبه نیستم) . همونطور که مشکلی با نه گفتن ندارم. طبق نظر شما هم با جواب منطقی روبرو شدم.
یکبار یه نفر یه سری معیار هایی داره و شخص خاصی مد نظرش نیست که باهاش ازدواج کنه. اینقدر میره خاستگاری یا خاستگار براش میاد تا فرد مورد نظرش را پیدا کنه.
یه حالتم هست که طرف به یه نفر علاقه داره . در این حالت اگه پسره که مشکلی نیست.
اما اگه دختره باید جنبه های تصمیمش را بسنجه (متناسب به فرد) .ممکنه حالت اول برای پسر باشه و در صورت عدم ابراز علاقه با یکی دیگه ازدواج کنه
ضمنا تشخیص اینکه یه پسر به یه دختر علاقه داره اصلا سخت نیست ولی اینکه یه دختر به یه پسر علاقه داشته باشه انیشتین هم باشی نمیفهمی (البته منظورم دخترای مذهبی و با حیا هستن)

[="Tahoma"][="SeaGreen"]حنا جان انشاالله که خیر باشه.
ولی یه چیز رو از دختری که ده سالی ازت بزرگتره داشته باش.
انشاالله ده سال دیگه به حنا خانومی شبیه خودت بگو.
تا وقتی هنوز عشق به اون پسر بهت محیطه و تو در این دایره محاط شدی،(چون از جنس خودم سمپادی هستی فنی تر حرف زدم!!) تموم این نمی تونم ها به قوت خودش باقی می مونه.
یه بار بخواه که بتونی. مخصوصاً تو که اینقد منطقی به قضیه نگاه می کنی می تونی چنین اراده ی قوی داشته باشی.
بخواه که بتونی. من دوبار سر دو قضیه ی مهم اراده کردم که بتونم با اینکه داشتم از خودم و اراده ام ناامید می شدم اما چون خواستم، دیدم که خدا کمکم کرد تا بتونم.
اراده ی آدما از جنس فولاد بلکه محکم تره. اگه بخوان می تونن دنیا رو زیر و رو کنن(اینو جدی بگیر؛ شوخی نیس) گذشتن از یه نفر که عاشقانه دوستش داری در برابر کارهای بزرگتری که از اراده ی تو برمیاد هیچ نیس.
خیلی دوس دارم بتونم بیشتر باهات صحبت کنم اما عمومی خیلی محدود میشه حرف زد.
[/]

حق دوست;306094 نوشت:
خانم محترم
بنده خودم به کسی که علاقه داشتم ابراز علاقه کردم و نه هم شنیدم . مشکلی هم با نه شنیدن ندارم( البته اینقدرا هم باجنبه نیستم) . همونطور که مشکلی با نه گفتن ندارم. طبق نظر شما هم با جواب منطقی روبرو شدم.
یکبار یه نفر یه سری معیار هایی داره و شخص خاصی مد نظرش نیست که باهاش ازدواج کنه. اینقدر میره خاستگاری یا خاستگار براش میاد تا فرد مورد نظرش را پیدا کنه.
یه حالتم هست که طرف به یه نفر علاقه داره . در این حالت اگه پسره که مشکلی نیست.
اما اگه دختره باید جنبه های تصمیمش را بسنجه (متناسب به فرد) .ممکنه حالت اول برای پسر باشه و در صورت عدم ابراز علاقه با یکی دیگه ازدواج کنه
ضمنا تشخیص اینکه یه پسر به یه دختر علاقه داره اصلا سخت نیست ولی اینکه یه دختر به یه پسر علاقه داشته باشه انیشتین هم باشی نمیفهمی (البته منظورم دخترای مذهبی و با حیا هستن)

غیر مستقیم بم فهموندین که... بیخیال. فقط از پرانتز آخریتون یکم دلخور شدم. شاید منظوری نداشتین حالا. Smile
یه سوال! اگه پسره چیجوری میشه فهمید آیا؟! خیلی برام سواله! فک کنین یکی که دوسش دارین بیاد به شما یه چیزی درباره خودش بگه که اگه یکی که کلا غیرت حالیش نیست بشنوه رگه غیرت بزنه بالا! شما چیکار میکنین در مقابل اون شخص؟ تو خودتون میریزید عصبانیتتونو سرش خالی نمیکنین؟؟

h a n a;306090 نوشت:
از رفتاراش مشخصه دوسم داره اونم ولی همش میتونه مخ زنی باشه Smile در کلمن احتمال همه چیو دادم. اون دانشجوئه من دبیرستانی. یه دختر دبیرستانی جذابیتی خاصی واسه یه پسر دانشجو نداره با وجود اونهمه..... میبینین که من همه چیو در نظر گرفتم و احتمال ظربه خوردن ازش برام 90%ه... یه بار خواستم فقط برای چند هفته ی امتحانا رابطمو باش قطع کنم ولی نتونستم. خیلی مشکلا برام پیش اومد.... تنها کسی هم که کنارم بود اون بود و چنتا از دوستام. درواقع یه جور تکیه گاه شده برام... همش تو فکر قطع رابطه هستم... ولی نمیتونم.... از بحث دین هم خارجشیم از نظر احساسی و فکری داغون دارم میشم.. از احساسم کاملا مطمئنم.... اون کارامم آره اول فقط به خاطر اون بود... ولی خب الان تقریبا شده برام یه عادت ترک نشدنی. سختمه ک حجاب نکنم. نه بخاطر اون. عادت کردم...

پیشنهاد میکنم با مشاور متخصص مشورت کنید و طبق نظراتش عمل کنید.
قصد ندارم شما را بترسونم ولی از وضعیت خودتون غافل نشید
و اینرا بدونید هیچ پسر مذهبی حاضر به ایجاد رابطه ای با دختری به قصد غیر ازدواج نخواهد شد و اگر رابطه ای شکل بگیره همیشه به اون دختر به چشم مسبب گناههاش نگاه میکنه و حاضر نیست باهاش ازدواج کنه .

h a n a;306096 نوشت:
غیر مستقیم بم فهموندین که... بیخیال. فقط از پرانتز آخریتون یکم دلخور شدم. شاید منظوری نداشتین حالا. Smile
یه سوال! اگه پسره چیجوری میشه فهمید آیا؟! خیلی برام سواله! فک کنین یکی که دوسش دارین بیاد به شما یه چیزی درباره خودش بگه که اگه یکی که کلا غیرت حالیش نیست بشنوه رگه غیرت بزنه بالا! شما چیکار میکنین در مقابل اون شخص؟ تو خودتون میریزید عصبانیتتونو سرش خالی نمیکنین؟؟

این که جواب شما نبود
جواب ایدی فرزانه!! بود
رفرش نکردم اینطوری شد

[="Tahoma"][="SeaGreen"]حرفاتون می تونه منطقی باشه جناب.
اما در کل به علاقه ای که بعد ازدواج پیش میاد خوش بین تر هستم اون عاقلانه اس اما ازدواج بر مبنای علاقه ی از پیش شکل گرفته در بیشتر موارد احساسی برخورد کردنه و درصد کمی از علاقه ها مبنای عقلایی داره. (باز پیش قضاوت نشه لطفاً.)
حالا به فرض خودتون که پسر به کسی خاص فک نکنه
اگه با ابراز علاقه ی غیر مستقیم به دختره توجه کنه و حتی دربهترین حالت، باهم ازدواج هم بکنن باز ترس از سرکوفت زدن، بعدها پیش میاد. چون این ادعا همیشه برا آقا هس که من که از اول نمی خواستم.
باز نگین پس این آدم ارزش علاقه ی دخترو نداشته؛ دختر بیچاره ظاهری از رفتارهای این آقا دیده و حال اون که که تو زندگی، خیلی از مشکلات پیچیده که پیش میاد جنبه هایی از شخصیت طرف مقابل رو نشون میده. جنبه هایی پنهونی که به قول خودتون انیشتین هم می بودیم نمی تونستیم حدس بزنیم.
در این موارد عقل حکم می کنه احتیاط بهتره. وقتی مطمئن نیستیم چند سال بعد این ابراز علاقه به نفعمون خواهد بود یا به ضررمون، علاقه رو ابراز نمی کنیم.
بهرحال به نظرم فرد رو از دست دادن و مدتی هرچند سخت و طولانی ، درگیر شدن می ارزه به آرامشی که بعدش نصیبمون میشه.
شعار نمیدم. نظری رو گفتم که دارم بهش پایبندیمو نشون میدم و به یاری خدا با تحمل سختیاش بهاشو دارم میدم.
[/]

فرزانه!!;306095 نوشت:
حنا جان انشاالله که خیر باشه.
ولی یه چیز رو از دختری که ده سالی ازت بزرگتره داشته باش.
انشاالله ده سال دیگه به حنا خانومی شبیه خودت بگو.
تا وقتی هنوز عشق به اون پسر بهت محیطه و تو در این دایره محاط شدی،(چون از جنس خودم سمپادی هستی فنی تر حرف زدم!!) تموم این نمی تونم ها به قوت خودش باقی می مونه.
یه بار بخواه که بتونی. مخصوصاً تو که اینقد منطقی به قضیه نگاه می کنی می تونی چنین اراده ی قوی داشته باشی.
بخواه که بتونی. من دوبار سر دو قضیه ی مهم اراده کردم که بتونم با اینکه داشتم از خودم و اراده ام ناامید می شدم اما چون خواستم، دیدم که خدا کمکم کرد تا بتونم.
اراده ی آدما از جنس فولاد بلکه محکم تره. اگه بخوان می تونن دنیا رو زیر و رو کنن(اینو جدی بگیر؛ شوخی نیس) گذشتن از یه نفر که عاشقانه دوستش داری در برابر کارهای بزرگتری که از اراده ی تو برمیاد هیچ نیس.
خیلی دوس دارم بتونم بیشتر باهات صحبت کنم اما عمومی خیلی محدود میشه حرف زد.

مرسی فرزانه جون واسه حرفای قشنگت. بم امیدواری داد. من "باید" این رابطه رو دیر یا زود تموم کنم... خیلی برام عذاب آوره ترس اینکه اگه الان ولش کنم دیگ بش نمیرسم. ولی دوستم راس میگف. پسری که میخواد تا تهش وایسه الان واسه دوستی نمیاد جلو. به وقتش میاد جلو که تا تهش بمونه.... واسه همین میخوام اینکارو بکنم... فقط شجاعتشو ندارم هنوز.... ازین که ادای دخترای عاشقو درارمم خیلی بدم میاد. ینی چندشم میشه جمله های اینا رو میخونم. با اینکه الان خودم دارم اونجوری مینویسم. ولی خب چیکار کنم... واقعیت تلخه:|

حق دوست;306100 نوشت:
پیشنهاد میکنم با مشاور متخصص مشورت کنید و طبق نظراتش عمل کنید.
قصد ندارم شما را بترسونم ولی از وضعیت خودتون غافل نشید
و اینرا بدونید هیچ پسر مذهبی حاضر به ایجاد رابطه ای با دختری به قصد غیر ازدواج نخواهد شد و اگر رابطه ای شکل بگیره همیشه به اون دختر به چشم مسبب گناههاش نگاه میکنه و حاضر نیست باهاش ازدواج کنه .

منم با حرف شما موافقم... Smile واسه همین تو فکر چاره ام Smile خیلی ممنون از همه ی راهنماییاتون Smile

فرزانه!!;306104 نوشت:
[="tahoma"][="seagreen"]حرفاتون می تونه منطقی باشه جناب.
اما در کل به علاقه ای که بعد ازدواج پیش میاد خوش بین تر هستم اون عاقلانه اس اما ازدواج بر مبنای علاقه ی از پیش شکل گرفته در بیشتر موارد احساسی برخورد کردنه و درصد کمی از علاقه ها مبنای عقلایی داره. (باز پیش قضاوت نشه لطفاً.)
حالا به فرض خودتون که پسر به کسی خاص فک نکنه
اگه با ابراز علاقه ی غیر مستقیم به دختره توجه کنه و حتی دربهترین حالت، باهم ازدواج هم بکنن باز ترس از سرکوفت زدن، بعدها پیش میاد. چون این ادعا همیشه برا آقا هس که من که از اول نمی خواستم.
باز نگین پس این آدم ارزش علاقه ی دخترو نداشته؛ دختر بیچاره ظاهری از رفتارهای این آقا دیده و حال اون که که تو زندگی، خیلی از مشکلات پیچیده که پیش میاد جنبه هایی از شخصیت طرف مقابل رو نشون میده. جنبه هایی پنهونی که به قول خودتون انیشتین هم می بودیم نمی تونستیم حدس بزنیم.
در این موارد عقل حکم می کنه احتیاط بهتره. وقتی مطمئن نیستیم چند سال بعد این ابراز علاقه به نفعمون خواهد بود یا به ضررمون، علاقه رو ابراز نمی کنیم.
بهرحال به نظرم فرد رو از دست دادن و مدتی هرچند سخت و طولانی ، درگیر شدن می ارزه به آرامشی که بعدش نصیبمون میشه.
شعار نمیدم. نظری رو گفتم که دارم بهش پایبندیمو نشون میدم و به یاری خدا با تحمل سختیاش بهاشو دارم میدم.
[/][/]

بذارید اینطور بگم
باید به اون کاری که میکنید اعتقاد داشته باشید تا بعد احساس پشیمونی نکنید. نظر شما در مورد خودتون کاملا درسته .با توجه به حرفاتون شما جوانب را سنجیدید و تصمیمتون را گرفتید و توکل به خدا و این بهترین کاریه که میشه کرد
من کلی گفتم . شاید اگر من هم جای شما بودم همینکار را می کردم.
کلا مقوله عشق و عقل خیلی با هم کنار نمیان . باید تصمیم بگیریم که عاشقانه میخواهیم عمل کنیم یا عاقلانه و نتیجه کار از همه جهت بسنجیم و پای عواقبش هم بایستیم.
در ضمن خدا را شکر که دختر نیستم (چون بعید میدونم کسی میومد خاستگاریم)

[="Tahoma"][="SeaGreen"]

H a n a;306105 نوشت:
مرسی فرزانه جون واسه حرفای قشنگت. بم امیدواری داد. من "باید" این رابطه رو دیر یا زود تموم کنم... خیلی برام عذاب آوره ترس اینکه اگه الان ولش کنم دیگ بش نمیرسم. ولی دوستم راس میگف. پسری که میخواد تا تهش وایسه الان واسه دوستی نمیاد جلو. به وقتش میاد جلو که تا تهش بمونه.... واسه همین میخوام اینکارو بکنم... فقط شجاعتشو ندارم هنوز.... ازین که ادای دخترای عاشقو درارمم خیلی بدم میاد. ینی چندشم میشه جمله های اینا رو میخونم. با اینکه الان خودم دارم اونجوری مینویسم. ولی خب چیکار کنم... واقعیت تلخه:|

خوشحالم که با دوست منطقی مث شما تو این سایت آشنا شدم
خدا کمکت می کنه عزیزم.
توکل کن به خدا و امیدوارم هرچه زودتر قضیه به بهترین شکل که به صلاح هر دوتون باشه، ختم به خیر بشه و به آرامش برسی.:Gol:[/]

جناب، اینو مخالفم که عقل و عشق باهم کنار نمیان.
قرآن عشقی که بعد ازدواج پیش میاد رو محترم و هدیه ی خدا دونسته و اتفاقاً این عشق، خیلی هم عاقلانه اس.
نکته اینجاس که ما احساساتمون تو سن نوجوونی و جوونی رو که زودگذرن و یه کم شباهتی به عشق دارن و با عقل در تعارضن، اسم اینا رو میذاریم عشق، با وجود اینکه اینا عشق نیستن. ما اشتباه اسم گذاری کردیم. عشق مقدس تر از اینه که با عقل که رسول باطنیه و یه ابزار برای هدایت آدما، در تعارض قرار بگیره.
بهرحال، از بحث مفیدی که داشتیم استفاده کردم
خدا عاقبت هممونو ختم به خیر کنه.
التماس دعا دارم...
یاعلی

پیشنهاد میکنم این تاپیک را هم یه نگاه بندازیر
http://www.askdin.com/thread13499.html

موضوع قفل شده است