آیا کسی که از دین اسلام به مسیحیت گرایش پیدا کند مرتد محسوب می شود؟

تب‌های اولیه

103 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

من اشخاصی را می شناسم که مسلمان زاده هستند اما از دین اسلام برگشته اند و مسیحی شده اند.حتی در بین خانواده خود تبلیغ می کنند.
البته این کاملا طبیعی است که هر کس عقیده خود را تبلیغ کند.چرا این کار باید قیام علیه حکومت تلقی شود؟
اگر سازمان داده باشد درست اما اگر شخصی باشد چطور؟
در هر صورت من فکر می کنم اگر دینی پایه و بنیان قوی داشته باشد از تبلیغ دیگر ادیان واهمه ای ندارد.مگر در کشورهای مسیحی مساجد جدید ساخته نمی شود.چرا انها جلوگیری نمی کنند؟چند سال است که در ایران اجازه ساخت کلیسا یا کنیسه جدید نداده اند؟
ازادی مذهب باید همه جا باشد.هر کس حق دارد نظر خود را تبلیغ کند و دیگران را به راهی که به نظرش درست است تشویق کند.انتخاب با افراد است.
ممنون

پارسی;160526 نوشت:
من اشخاصی را می شناسم که مسلمان زاده هستند اما از دین اسلام برگشته اند و مسیحی شده اند.حتی در بین خانواده خود تبلیغ می کنند.

[=century gothic]با سلام
مسلمان زاده با کسی که از دین اسلام برگردد فرق میکند !گریز شما همین جاست !

[=Century Gothic]ضمنا اگر منحرفین از خدا بی خبر عده ای کمی از مردم ساده اندیش که از مسیحیت چیزی نمیدانند را به انحراف کشانده اند !
شما بزرگ نمایی نکنید !!
حتی اروپایهای از خدا بی خبر هم فهمیدن که در اسلام چنین چیزی وجود ندارد!!
میتوانید از ان بی خردانی که از این ترفند استفاده میکنند که جان خود را در خطر نشان دهند سوال کنید که به هیچ وجه از آنها پذیرفته نمیشود !
و کاملا با احکام اسلامی آشنایی دارند!

[=Century Gothic]اگر مسلماني از روى تحقيق (نه هوا و هوس و فرار از تكاليف) به اين نتيجه رسيد كه دين ديگرى حق است، امكان خارج شدن از دين براي او وجود دارد ، امااگر بخواهد در مقابل اسلام موضع گيري و مقابله نمايد ، مرتد محسوب شده وجامعه اسلامي با وجود شرايطي با او برخورد خواهد نمود. البته این برخورد الزاما اعدام نیست.

مرتد از نظر اسلام كسي است كه به مبارزه با عقيده و ايمان و باور مردم درجامعه روي آورده و به اين جهت يك مجرم اجتماعي شناخته مي شود ، نه مجرم اعتقادي. زيرا اعتقاد ، جرم نيست و اين كه آيا در باور خود صداقت دارديا نه و از روي تحقيق از دين خارج شده ، يا از روي هوا و هوس و با انگيزههاي ديگر، تنها خداوند مي داند و پاداش و جزاي او نيز در آخرت خواهد بود ،اما از اين جهت كه قصد تخريب و تزلزل باور انسان ها را در جامعه داشتهباشد و به مقابله با آن برخيزد ، مربوط به جنبه اجتماعي مي شود و حكومتديني با آن برخورد خواهد كرد
[=Century Gothic]قرآن مى‏گويد: «لا اكراه فى الدين؛ در پذيرشعقيده اكراه نيست». اصولاً عقيده با اكراه سازگار نيست.
اين سخن درستىاست، ولى نبايد از اين گزاره، تفسير ناروا نمود و گفت: هر كه هرگونه دلشبخواهد، آزاد است تا عقايد ديگران را به بازى بگيرد، بلكه قرآن به دنبالسخن مذكور مى‏گويد: «قد تبيين الرشد من الغى؛ راه راست از راه‏هاى انحرافىو نادرست روشن است».(بقره:۲۵۶) يعنى وقتى راه رشد و حقيقت آشكار است، دليلى براىاكراه و اجبار وجود ندارد، زيرا عقل سليم بدون داشتن انكار و عناد آن راپذيرا است.
[=Century Gothic] حال اگر فردى در خانواده مسلمان تشخيص داد كه دين اسلام بر حقنيست، مى‏تواند دين ديگر را انتخاب كند و [=Verdana][=Century Gothic]در قانون اسلام یا جمهوری اسلامی هیچ حکمی برای آن تعیین نشده تا زمانی که به صورت مقابله با اسلام درنیاید . بدیهی است در جامعه‏اى كه براساس اعتقادات و باورهاى دينى،قوانين، رفتارهاى اجتماعى و فردى، اميال و آرزوهاى انسان‏ها ارزش‏هاىاخلاقى شكل گرفته كه هر يك از اين موارد كاركردهاى بسيارى در زندگى فردى واجتماعى دارد، کسی حق ندارد به مقابله با دین و اعتقادات دیگران بپردازد ودر برابر دين و اعتقادات موضع‏گيرى نموده و درصدد تخريب آنها باشد، زيراآثار نامطلوب در زندگى فردى و ا جتماعى ايجاد خواهد كرد و باعث تزلزلاركان اجتماعى خواهد شد، بنابراين ارتداد از اين جهت كه افكار عمومى وايمان مردم را متزلزل مى‏كند، اظهار آن روا و شايسته نيست، و با وجود يكسرى شرايط اسلام با مرتد برخورد مى‏كند.
اما اگر باور خود را رواج نداد وبه امنيت فكرى و فرهنگى جامعه آسيبى وارد نكرد، به او كارى ندارند و حكم ارتداد نداشته و عقيده ‏اش نزد خودش محترم است. اين كه خدا با او چگونه برخورد مى‏كند، تنها خدا مى‏داند كه وى صداقت دارد يا از روى عناد و لجاجتبه اين عقيده روى آورده است.
خداوند فرداى قيامت بر پايه عدل و حكمت، بااو رفتار خواهد كرد. همو فرموده است: «اگر حجت بر كسى تمام نشده باشد،مؤاخذه‏اش نمى‏كند.»(اسراء:۱۵) در عین حال که منکران حقیقت و رفتارهای ناشایست رامجازات خواهد نمود.


[=Century Gothic] بنده آماده گی کامل دارم تا باشما در مورد ادیان [=Century Gothic]گفتگو [=Century Gothic] کنم آنهم با عقل و منطق و با سند !

یا علی ع

سلام . با اجازه بزرگان این سایت منم نظرم رو بگم .

فرض کنید شما مسلمون هستید و می خواهید تغییر دین بدهید .در این صورت در ذهن خود تغییر دین میدهید . کسی خبر دار نمیشود . شما حتی نیاز نیست شناسنامه یا کارت ملی خود را عوض کنید چون در جایی ثبت نشده که دین شما چیست .

چه زمانی مشخص میشود شما تغییر دین داده اید . زمانی که میگویید من مسلمان بوده ام و حالا مسیحی شده ام و این رو در بوغ میکنید . خوب در این صورت دین هم میگوید شما یا غرض داشته اید یا مریضی روانی دارید و یا از چیزی ناراحت هستید که در جریانات محاکمه مشخص میشود وضعیت شما چگونه است . و اگر ثابت شود شما غرضی داشته اید و آن را دز بوغ کرده اید در آن صورت قانون در مورد شما اجرا میشود .

محسن ایلخانی;202456 نوشت:
چه زمانی مشخص میشود شما تغییر دین داده اید . زمانی که میگویید من مسلمان بوده ام و حالا مسیحی شده ام و این رو در بوغ میکنید . خوب در این صورت دین هم میگوید شما یا غرض داشته اید یا مریضی روانی دارید و یا از چیزی ناراحت هستید که در جریانات محاکمه مشخص میشود وضعیت شما چگونه است . و اگر ثابت شود شما غرضی داشته اید و آن را دز بوغ کرده اید در آن صورت قانون در مورد شما اجرا میشود .

این یعنی چه؟

صدرا;134150 نوشت:

6- حکم ارتداد با آزادی بیان نیز در تنافی نیست .فرد مرتد می تواند بدون اعلام ارتداد خود ، به بیان سؤالات و ادلۀ خود در مجامع علمی بپردازد و از اندیشمندان پاسخ در خور مطالبه نماید.

7- هیچ مکتب و مذهبی و لو در مکاتیب بشری و غیر الهی مانند لیبرالیسم، به آزادی مطلق معتقد نیست و برای برخورداری از آن قیود و شرایطی قائل است. لیبرالها مرز آزادی هر فردی را، رعایت حقوق سایر شهروندان و مصالح اجتماعی می دانند.

8- رعایت حقوق خداوند بر بندگان، مصالح جامعۀ اسلامی و حقوق شهروندان مسلمان، سه ضلعی است که آزادی هر فردی محدود به آنها است.

بر خلاف ادعا مورد 6 حکم مرتد منافات با آزادی بیان دارد.فرد مرتد همان گونه که دیگران اجازه بیان عقیده خود را دارند باید بتواند چه در محافل علمی و چه غیر علمی به بیان نظرات خود بپردازد.ما مسلمانان چطور برای خود قائل به این حق هستیم که در هر جمعی و هر محفلی می توانیم آزادانه به بیان اندیشه خود بپردازیم اما به دیگران این حق را نمی دهیم و در صورت توان اجازه هم داده نمی شود.توجه داشته باشید که هدف هر دو طرز فکر بیان حقیقت و پیشرفت به مخاطب است
همان طور که در بین ما مسلمانان اندیشمند وجود دارد در بین مرتدین هم موجود است و فرد اندیشمند باید در بیان اندیشه خود آزاد باشد اینکه به وی اجازه اعلام ارتداد خود را ندهیم ظلمیست که به وی وارد کرده ایم

در رابطه با 7 :اولا نمی توان اجازه دادن به شخص مرتد برای ابراز اندیشه و نوشتن کتاب و مقاله را آزادی مطلق نامید این کار نه تنها به مصالح اجتماعی لطمه نمی زند بلکه می تواند باعث پیشرفت آن شود. بیان این گونه نظرات باعث می شود که جامعه از حالت یک بعدی خارج شده و همچنین به تولید اندیشه بپردازد
دوما اگر به این مورد قائل باشیم پس نباید در جامعه های غیر مسلمان به تبلیغ اسلام بپردازیم چون جامعه آنها بر مناسباتی استوار است که با اسلام در تضاد بوده و باعث می شود که مصالحشان در خطر بیفتد
سوما کدام مکتب بشری یا الهی در حال حاضر برای بیرون رفتگان از آن دین یا مکتب مجازات اعدام را در نظر گرفته است ( با شرایط موجود در اسلام یا هر شرط دیگری)

در پایان این مطلب را باید توجه داشته باشیم که فردی که مرتد شده یک سری مطالب را از سر گذرانده می خواهد تجربیات و دانسته های خود را در میان دیگران به اشتراک بگذارد ( این فرد ممکن است اندیشمند هم نباشد ) و این جز حقوق فردی بوده و اصلا غیر منطقی نیست.

با سلام

تعمق;223474 نوشت:
بر خلاف ادعا مورد 6 حکم مرتد منافات با آزادی بیان دارد.فرد مرتد همان گونه که دیگران اجازه بیان عقیده خود را دارند باید بتواند چه در محافل علمی و چه غیر علمی به بیان نظرات خود بپردازد.ما مسلمانان چطور برای خود قائل به این حق هستیم که در هر جمعی و هر محفلی می توانیم آزادانه به بیان اندیشه خود بپردازیم اما به دیگران این حق را نمی دهیم و در صورت توان اجازه هم داده نمی شود.توجه داشته باشید که هدف هر دو طرز فکر بیان حقیقت و پیشرفت به مخاطب است
همان طور که در بین ما مسلمانان اندیشمند وجود دارد در بین مرتدین هم موجود است و فرد اندیشمند باید در بیان اندیشه خود آزاد باشد اینکه به وی اجازه اعلام ارتداد خود را ندهیم ظلمیست که به وی وارد کرده ایم

در رابطه با 7 :اولا نمی توان اجازه دادن به شخص مرتد برای ابراز اندیشه و نوشتن کتاب و مقاله را آزادی مطلق نامید این کار نه تنها به مصالح اجتماعی لطمه نمی زند بلکه می تواند باعث پیشرفت آن شود. بیان این گونه نظرات باعث می شود که جامعه از حالت یک بعدی خارج شده و همچنین به تولید اندیشه بپردازد
دوما اگر به این مورد قائل باشیم پس نباید در جامعه های غیر مسلمان به تبلیغ اسلام بپردازیم چون جامعه آنها بر مناسباتی استوار است که با اسلام در تضاد بوده و باعث می شود که مصالحشان در خطر بیفتد
سوما کدام مکتب بشری یا الهی در حال حاضر برای بیرون رفتگان از آن دین یا مکتب مجازات اعدام را در نظر گرفته است ( با شرایط موجود در اسلام یا هر شرط دیگری)

ما که متوجه نشدیم میخواهید چه بگوید !!شما گویا در معنی و مفهوم مرتد مانده اید!!

تعمق;223474 نوشت:

در پایان این مطلب را باید توجه داشته باشیم که فردی که مرتد شده یک سری مطالب را از سر گذرانده می خواهد تجربیات و دانسته های خود را در میان دیگران به اشتراک بگذارد ( این فرد ممکن است اندیشمند هم نباشد ) و این جز حقوق فردی بوده و اصلا غیر منطقی نیست.


از کدام حقوق سخن میگوید !!
ان فرد مرتد چه مطالبی را از سر گذرانده که به مخالفت با دین میپردازد !!چه لزومی دارد که به مخالفت پرداخته و به فکر رهایی دیگران باشد ؟
راه د
ور نرویم همین حرام زاده شاهین نجفی بیاد سخن بگوید ببینیم !به کجا رسیده بوده و چه بدست آورده بوده که ما نمیدانیم !!!!!
میخواهید نمونه این مرتدها و آنچه از سر گذراندند را و مهم تر برای چه هدفی برای شما توضیح دهم !!تا آنچه را که به خورد جوامع ما داده اند برایتان روشن شود !!
چرا این خبرها! از همان جایی که شما و امثال شما طوطی وار سخنان آنها را بزبان می آور
ید بویی شنیده نمیشود !!

رضا;134770 نوشت:

مرتد از نظر اسلام كسي است كه به مبارزه با عقيده و ايمان و باور مردم درجامعه روي آورده و به اين جهت يك مجرم اجتماعي شناخته مي شود ، نه مجرم اعتقادي. زيرا اعتقاد ، جرم نيست و اين كه آيا در باور خود صداقت دارديا نه و از روي تحقيق از دين خارج شده ، يا از روي هوا و هوس و با انگيزههاي ديگر، تنها خداوند مي داند و پاداش و جزاي او نيز در آخرت خواهد بود ،اما از اين جهت كه قصد تخريب و تزلزل باور انسان ها را در جامعه داشتهباشد و به مقابله با آن برخيزد ، مربوط به جنبه اجتماعي مي شود و حكومتديني با آن برخورد خواهد كرد

قرآن مى‏گويد: «لا اكراه فى الدين؛ در پذيرشعقيده اكراه نيست». اصولاً عقيده با اكراه سازگار نيست.
اين سخن درستىاست، ولى نبايد از اين گزاره، تفسير ناروا نمود و گفت: هر كه هرگونه دلشبخواهد، آزاد است تا عقايد ديگران را به بازى بگيرد، بلكه قرآن به دنبالسخن مذكور مى‏گويد: «قد تبيين الرشد من الغى؛ راه راست از راه‏هاى انحرافىو نادرست روشن است».(بقره:۲۵۶) يعنى وقتى راه رشد و حقيقت آشكار است، دليلى براىاكراه و اجبار وجود ندارد، زيرا عقل سليم بدون داشتن انكار و عناد آن راپذيرا است.
حال اگر فردى در خانواده مسلمان تشخيص داد كه دين اسلام بر حقنيست، مى‏تواند دين ديگر را انتخاب كند و در قانون اسلام یا جمهوری اسلامی هیچ حکمی برای آن تعیین نشده تا زمانی که به صورت مقابله با اسلام درنیاید . بدیهی است در جامعه‏اى كه براساس اعتقادات و باورهاى دينى،قوانين، رفتارهاى اجتماعى و فردى، اميال و آرزوهاى انسان‏ها ارزش‏هاىاخلاقى شكل گرفته كه هر يك از اين موارد كاركردهاى بسيارى در زندگى فردى واجتماعى دارد، کسی حق ندارد به مقابله با دین و اعتقادات دیگران بپردازد ودر برابر دين و اعتقادات موضع‏گيرى نموده و درصدد تخريب آنها باشد، زيراآثار نامطلوب در زندگى فردى و ا جتماعى ايجاد خواهد كرد و باعث تزلزلاركان اجتماعى خواهد شد، بنابراين ارتداد از اين جهت كه افكار عمومى وايمان مردم را متزلزل مى‏كند، اظهار آن روا و شايسته نيست، و با وجود يكسرى شرايط اسلام با مرتد برخورد مى‏كند.
اما اگر باور خود را رواج نداد وبه امنيت فكرى و فرهنگى جامعه آسيبى وارد نكرد، به او كارى ندارند و حكم ارتداد نداشته و عقيده ‏اش نزد خودش محترم است. اين كه خدا با او چگونه برخورد مى‏كند، تنها خدا مى‏داند كه وى صداقت دارد يا از روى عناد و لجاجتبه اين عقيده روى آورده است.
خداوند فرداى قيامت بر پايه عدل و حكمت، بااو رفتار خواهد كرد. همو فرموده است: «اگر حجت بر كسى تمام نشده باشد،مؤاخذه‏اش نمى‏كند.»(اسراء:۱۵) در عین حال که منکران حقیقت و رفتارهای ناشایست رامجازات خواهد نمود.


یا علی ع

نمی توان به هر کس (مرتد) که مخالف ما حرف می زد گفت ساکت شو وگرنه اعدام میشی چون داری اعتقادات مردم رو متزلل می کنی و قصد تخریب داری

البته باید فراموش نکنیم که مجازات اعدام برای فرد مرتد است نه هر فرد دیگر مثل مسیحیها و .......

باید راهی رو پیدا کرد تا مردم بتوانند (در همه زمانها) سخن هر کس که منطقی تر و مستندتر بود بپذیرند نه هر که زور بیشتری داشت حرفش قبول شود شما میگی مرتد اعتقادات مردمو به بازی میگیره خب اونم همین نسبتو به شما میده در نتیجه هرکی زورش بیشتر بود حرفش به کرسی میشینه که این منطقی نیست

اگر به سخن هر چه را برای خودت دوست داری برای دیگران هم دوست داشته باش قائل باشیم نتیجه گیریمان عوض خواهد شد

تعمق;223479 نوشت:
نمی توان به هر کس (مرتد) که مخالف ما حرف می زد گفت ساکت شو وگرنه اعدام میشی چون داری اعتقادات مردم رو متزلل می کنی و قصد تخریب داری

البته باید فراموش نکنیم که مجازات اعدام برای فرد مرتد است نه هر فرد دیگر مثل مسیحیها و .......

باید راهی رو پیدا کرد تا مردم بتوانند (در همه زمانها) سخن هر کس که منطقی تر و مستندتر بود بپذیرند نه هر که زور بیشتری داشت حرفش قبول شود شما میگی مرتد اعتقادات مردمو به بازی میگیره خب اونم همین نسبتو به شما میده در نتیجه هرکی زورش بیشتر بود حرفش به کرسی میشینه که این منطقی نیست

اگر به سخن هر چه را برای خودت دوست داری برای دیگران هم دوست داشته باش قائل باشیم نتیجه گیریمان عوض خواهد شد

با سلام
آقای گرامی مثل اینکه شما هنوز معنی و مفهوم اینکه به چه کسی مرتد گفته میشود را نمیدانید !!
پس لطف کرده و قبل از قلم زدن مطالب را درست بخوانید که تکرار کردن مطالب دور از علم است !!

تعریف شما از مرتد
مرتد از نظر اسلام كسي است كه به مبارزه با عقيده و ايمان و باور مردم درجامعه روي آورده و به اين جهت يك مجرم اجتماعي شناخته مي شود
اینکه قبلا مسلمان باشد را هم می افزاییم
مطالب پست بالایی من هم در رد توجیهات شما بود

لطفا بحث را متشنج نکنید

در ضمن شما ماشالله چقدر زود جواب میدهید ( در این وقت شب)

تعمق;223481 نوشت:
تعریف شما از مرتد
مرتد از نظر اسلام كسي است كه به مبارزه با عقيده و ايمان و باور مردم درجامعه روي آورده و به اين جهت يك مجرم اجتماعي شناخته مي شود
اینکه قبلا مسلمان باشد را هم می افزاییم
مطالب پست بالایی من هم در رد توجیهات شما بود

لطفا بحث را متشنج نکنید

در ضمن شما ماشالله چقدر زود جواب میدهید ( در این وقت شب)

با سلام
خب چه اشکالی در ان وجود دارد !!
مثلا شما یک مرتد !!چه در ذهن خود دارید که به مبارزه با عقاید ما میپردازید !!طفره نرفته و جواب دهید
اگر به این نتیجه رسیدید که دین دیگری حق است و ان را بتحقیق بدست آورده اید که بعید میدانم !!خوب خوشا به سعادت شما خوش باشید!!
دیگر چه لزومی دارد که شروع میکنید به مخالفت و تلاش در گسترش ان ؟

نمیدانم این چه دردی است که به جان خیلیها افتاده که دل خوش کرده اند به چهار تا مقاله فمینیستی با پشتوانه صهیونیسم که اظهار نظرهایی میکنند که کوچکترین علمی به ان ندارند !
لطف کنید اگر شبهه و یا سخنی دارید ان را علمی بیان کنید تا علمی به شما پاسخ داده شود !!
اما قبل از نوشتن مطالب آمده را با دقت بخوانید
اسأل تعلم. بپرس تا بدانى.

من به هیچ روی مرتد نیستم و نخواهم بود و خدا آن روز را نیاورد

ابدا و ابدا قصد مبارزه با اسلام و شما را ندارم

ولی اگر مرتد بودم نمی توانستم بگم چون مجازات سختی داشت

مسئله بحث بر سر حکم ارتداد است نه ادیان
در واقع راه حل رفع شبه این نیست که همه مرتدید بیایند از تجربیاتشان با شما بگویند تا شما جوابشان بدهید و تازه شاید هم ندهید

فرد مرتد هم می خواهد مانند شما دیگران را از گمراهی نجات دهد ولی در برابر مجازات سنگین شما قرار می گیرد

تعمق;223483 نوشت:
من به هیچ روی مرتد نیستم و نخواهم بود و خدا آن روز را نیاورد


ابدا و ابدا قصد مبارزه با اسلام و شما را ندارم

ولی اگر مرتد بودم نمی توانستم بگم چون مجازات سختی داشت

مسئله بحث بر سر حکم ارتداد است نه ادیان
در واقع راه حل رفع شبه این نیست که همه مرتدید بیایند از تجربیاتشان با شما بگویند تا شما جوابشان بدهید و تازه شاید هم ندهید

فرد مرتد هم می خواهد مانند شما دیگران را از گمراهی نجات دهد ولی در برابر مجازات سنگین شما قرار می گیرد

[=Book Antiqua]با سلام
اولا بنده گفتم مثلا !!نگفتم شما مرتد هستید !!
دوما پس مرتد میخواهد ما را از انحراف نجات دهد !!
پس به این نتیجه رسیدیم که کسی که دینش را دین دیگری انتخاب کند مرتد نیست !!
حالا این را توضیح دهید آیا شما فرق مبارزه با یک دین را و
[=Book Antiqua]گفتگو از شبهه هات پیش آمده در یک دین را میدانید !!
روزانه ۱۰ نفر در همین سایت شبهه پراکنی میکنند !!آیا ما به آنها مرتد گفته ایم ؟
جواب دهید !داریم به نتیجه میرسیم !!
قرآن کریم می‌فرماید: "جمعی از اهل کتاب (از یهود) گفتند: (بروید در ظاهر) به آن‌چه بر مؤمنان نازل شده‌، در آغاز روز ایمان بیاورید و در پایان روز کافر شوید; شاید آن‌ها (از آیین خود) باز گردند." (آل‌عمران‌، 72).
البته ممکن است گاهی ارتداد فردی‌، از حدود زبان تجاوز نکند و نه از روی قصد خیانت به مسلمانان‌، بلکه بر اثر گرفتار شدن در دام شبهات از اسلام خارج شود; امّا بحث ما جنبة کلی دارد و احکام تابع یک فرد و دو فرد نمی‌شود، بلکه مجموع افراد را به طور کلی باید در نظر گرفت‌; از این جهت می‌توان گفت‌: بازگشت یک فرد مؤمن به انکار و اعتراض (ارتداد) غالباً خالی از واکنش و تحریکات بر ضد نظام اسلام نخواهد بود; آن هم نه تحریک بر ضد مسائل سطحی و فرعی‌، بلکه تحریک علیه نظامی که به قیمت خون میلیون‌ها انسان فداکار و جانباز تمام شده است‌.
در این هنگام‌، ارتداد یک فرد، به صورت هستة فتنه در آمده و تحریکات و واکنش‌های او مایة جذب دشمنان و مغرضان و ماجراجویان و افراد ضعیف‌الایمان گردیده و به ایجاد شورش منجر می‌شود.
آیین مقدس اسلام جهت پیش‌گیری و ریشه‌کن ساختن چنین فتنه‌ها و فسادها دستور داده است که مرتد کشته شود تا نظام دین و حکومت اسلام و آیین و کتاب او دستخوش چنین حوادث شوم نگردد و مغرضان با مکتب خدا بازی نکنند.
بنابراین‌، اسلام به خاطر جرمی که مرتد مرتکب شده و برای حفظ حقوق دیگران که در سایة بقای دین و حکومت اسلامی و مبارزه با ایادی و عوامل بیگانه حاصل می‌شود، چنین کیفری (اعدام یا حبس و...) را برای مرتد در نظر گرفته است و این حکم (مجازات مرتد) هیچ منافاتی با آیه "لا إکراه فی الدین‌" و آزادی عقیده ندارد.

این تاپیک هم برای شما خوب است
تناقض بين «لا اكراه فى الدين »و حكم قتل مرتد

استاد جوادی آملی در این باره می گوید:


ارتداد آن است که کسی محققانه دین را بپذیرد، سپس دین را کنار بگذارد.

در ارتداد یک نکته مهم این است که پیش از این، دین را با برهان منطقی پذیرفته باشد، اگر کسی واقعا شاک متفحص است، یعنی هر چند در خانواده مسلمان تربیت شده ولی اسلامی را که قبول کرده، «اسلام روان شناختی» است نه اسلام معرفت شناختی و یقین منطقی ؛ دید پدر و مادرش مسلمان هستند، او هم مسلمان شد، نه از معصوم شنید و نه از حکیم متأله دریافت کرد، اسلام موروثی دارد که اگر هم یقین داشته باشد، یقین روانی است نه یقین منطقی، چنین شخصی اگر به ایمان خود باقی بماند، ممکن است خداوند متعال منت گذاشته و دین او را بپذیرد. اما اگر شک کرد، معلوم نیست که خداوند متعال احکام ارتداد بر آن بار کند و معلوم نیست که تعریف ارتداد شامل آن بشود.
بنابراین، ارتداد یعنی کسی که یقین معرفت شناختی دارد، با این حال دین را به بازی بگیرد و از آن اعلام بیزاری نماید.1



1. روزنامه جمهوری اسلامی، ویژه نامه صحیفه حوزه، ش 48 (30 اردیبهشت 1381) ص 14.

لا حول و لا قوة الا بالله

سلام
هر چقدر بيشتر اين پست ها رو خوندم بيشتر سردرگم شدم
يك جا ميگيد هر كسي از اسلام خارج بشه و كفر اختيار كنه مرتد محسوب ميشه ، خب مگر مسيحي ها و يهودي ها كافر هستن ؟
يك جا ميگيد دينش رو ميتونه عوض بكنه ولي تبليغ نميتونه بكنه ، پس چرا انتظار داريم كه مسلمون ها در كشور هاي ديگه تبليغ بكنن ؟
يك جا ميگيد ميتونه تحقيق بكنه و دينش رو عوض بكنه به شرطي كه اصول دين رو قبول داشته باشه و حلال خدا رو حرام و حرام خدا رو حلال نكنه ، خب اين هم كه ميشه همون اسلام چون كسي كه مسيحي ميشه قاعدتاً ميتونه مشروب و گوشت خوك بخوره
خب اين چه جور تغيير ديني هست و چه جوري ميشه آزادانه دين رو تغيير داد ؟

وقتي كسي ميبينه كه در كشور اسلامي دزدي بسيار بيشتر از كشور غير اسلامي هست ، رعايت حقوق ديگران بسيار كمتر هست ، حق الناس رعايت نميشه ، بيت المال در كشور غير اسلامي بسيار بهتر و عادلانه تر تقسيم ميشه ، رعايت قانون در كشور اسلامي كمتر هست و...
چه طور انتظار داريد كه ميره دنبال تحقيق در مورد دين برتر اسلام رو انتخاب كنه
به نظر شما با گفتن اين جمله كه چون دين اسلام بهتر بود آخرين دين بود ميشه همچين شخصي رو قانع كرد ؟

بنده كه به عنوان يك مسلمان كه به دينش تعصب داره و نه تعصب بي جا ، اصلاً با اين دلايل قانع نشدم چه برسه به بقيه

آقا خواهشا جواب ما رو بدید !!!شرط و شروط هم نذارید !!!
الان یکی که از پدر و مادری مسلمان به دنیا اومده به این نتیجه رسیده که مسیحیت از اسلام بهتره !!! و میخواد مسیحی شه !! طوری که همه جا تو مدارک ( مثلا شناسنامه و ... ) بنویسن مسیحی!! ولی به هیچ وجه از این کارش قصد تبلیغ برا مسیحیست و یا کوبیدن اسلام رو نداره !!آیا این طرف مرتد محسوب میشه ؟؟؟؟ یعنی حکمش اعدامه ؟؟؟
ببخشید که دوباره پرسیدم ولی پست هاتون سنگینه !! زیر سیکل بنویسید که ما هم بفهمیم !!:khandeh!:

اصلا دین یک مساله شخصی هست و تا وقتی که مساله شهروندی و قانون اجتماعی رعایت بشه به کسی ربطی نداره که مثلا من اگر مسیحی باشم چرا پدر و مادرم مسلمان هست گرچه که من هیچ دینی را هم قبول ندارم

با سلامحکم مرتد در فقه شیعه و اهل سنت اعدام است و خون مرتد هدر محسوب میشود - چه با فتوای فقیه باشد و چه بعد از قتل اثبات شود که فرد مرتد بوده استبازگشت و خروج از اسلام شاهدی بر عدم اقناع فکری است برای عدم امکان اثبات چنین فرضی - این حکم کارا است چون کسی جرات نمی کند مرتد شود مثل تحدی قران - هر کس در طول تاریخ مدعی تحدی شده است کشته شده است پس هیچکس در تحدی با قران پیروز نشده و نخواهد شد - نه فقط این حتی شک در واجبات دین و اصول هم کفر است مثلا اگر کسی مدعی عدم پایبندی به نماز شود و علنا اعلام کند کفر او مسلم و مهدور الدم استلطفا به توضیح المسائل ایات اعظام مراجعه کنید

sina178s;223887 نوشت:
با سلامحکم مرتد در فقه شیعه و اهل سنت اعدام است و خون مرتد هدر محسوب میشود - چه با فتوای فقیه باشد و چه بعد از قتل اثبات شود که فرد مرتد بوده استبازگشت و خروج از اسلام شاهدی بر عدم اقناع فکری است برای عدم امکان اثبات چنین فرضی - این حکم کارا است چون کسی جرات نمی کند مرتد شود مثل تحدی قران - هر کس در طول تاریخ مدعی تحدی شده است کشته شده است پس هیچکس در تحدی با قران پیروز نشده و نخواهد شد - نه فقط این حتی شک در واجبات دین و اصول هم کفر است مثلا اگر کسی مدعی عدم پایبندی به نماز شود و علنا اعلام کند کفر او مسلم و مهدور الدم استلطفا به توضیح المسائل ایات اعظام مراجعه کنید

بعضی سازمانهای اطلاعاتی بواسطه حساسیت ماموریت و اسنادی که در اختیار دارند برای خائنان و افشا کنندگان اسرار احکام بسیار سنگین از قبیل اعدام دارند .
دین و تعالیم آن بی ارزش تر از اسنادو اطلاعات سازمانهای اطلاعاتی نیست . اظهار و اعلان کفر که مبارزه آشکار با دین خداست عقوبتی کمتر از این هم نباید داشته باشد . حکم ارتداد یک حکم شخصی نیست بلکه حکمی در جهت صیانت از ساحت ارزشهای الهی است .
و اما برخی ادعاهایتان مثل کشتن مدعیان تحدی با قرآن هم بی پایه و اساس است .

یعنی چی؟ یعنی کسی که قبلا پدر و مادرش مسلمان بوده و بعد او که بزرگ شده به این نتیجه رسیده که دین اسلام به درد او نمیخوره و دیگه قبول نداره دین اسلام رو اون فرد باید اعدام بشه؟

رضا;223488 نوشت:
با سلام

دوما پس مرتد میخواهد ما را از انحراف نجات دهد !!
پس به این نتیجه رسیدیم که کسی که دینش را دین دیگری انتخاب کند مرتد نیست !!
حالا این را توضیح دهید آیا شما فرق مبارزه با یک دین را و

گفتگو از شبهه هات پیش آمده در یک دین را میدانید !!
روزانه ۱۰ نفر در همین سایت شبهه پراکنی میکنند !!آیا ما به آنها مرتد گفته ایم ؟
جواب دهید !داریم به نتیجه میرسیم !!
قرآن کریم می‌فرماید: "جمعی از اهل کتاب (از یهود) گفتند: (بروید در ظاهر) به آن‌چه بر مؤمنان نازل شده‌، در آغاز روز ایمان بیاورید و در پایان روز کافر شوید; شاید آن‌ها (از آیین خود) باز گردند." (آل‌عمران‌، 72).
البته ممکن است گاهی ارتداد فردی‌، از حدود زبان تجاوز نکند و نه از روی قصد خیانت به مسلمانان‌، بلکه بر اثر گرفتار شدن در دام شبهات از اسلام خارج شود; امّا بحث ما جنبة کلی دارد و احکام تابع یک فرد و دو فرد نمی‌شود، بلکه مجموع افراد را به طور کلی باید در نظر گرفت‌; از این جهت می‌توان گفت‌: بازگشت یک فرد مؤمن به انکار و اعتراض (ارتداد) غالباً خالی از واکنش و تحریکات بر ضد نظام اسلام نخواهد بود; آن هم نه تحریک بر ضد مسائل سطحی و فرعی‌، بلکه تحریک علیه نظامی که به قیمت خون میلیون‌ها انسان فداکار و جانباز تمام شده است‌.
در این هنگام‌، ارتداد یک فرد، به صورت هستة فتنه در آمده و تحریکات و واکنش‌های او مایة جذب دشمنان و مغرضان و ماجراجویان و افراد ضعیف‌الایمان گردیده و به ایجاد شورش منجر می‌شود.
آیین مقدس اسلام جهت پیش‌گیری و ریشه‌کن ساختن چنین فتنه‌ها و فسادها دستور داده است که مرتد کشته شود تا نظام دین و حکومت اسلام و آیین و کتاب او دستخوش چنین حوادث شوم نگردد و مغرضان با مکتب خدا بازی نکنند.
بنابراین‌، اسلام به خاطر جرمی که مرتد مرتکب شده و برای حفظ حقوق دیگران که در سایة بقای دین و حکومت اسلامی و مبارزه با ایادی و عوامل بیگانه حاصل می‌شود، چنین کیفری (اعدام یا حبس و...) را برای مرتد در نظر گرفته است و این حکم (مجازات مرتد) هیچ منافاتی با آیه "لا إکراه فی الدین‌" و آزادی عقیده ندارد.

این تاپیک هم برای شما خوب است
تناقض بين «لا اكراه فى الدين »و حكم قتل مرتد

با سلام خدمت شما

گفت وگو از شبهات از اصول منطقی هر دینی باید باشد این از واضحات است چون ما سر خود را که نمی خواهیم کلاه بگذاریم و من متوجه این هستم

حکم مرتد تنها به حکومت اسلامی محدود نشده است که به نظر می رسد شما آن را محدود کردید و در جواب به مضرات مرتد در حکومت اسلامی پرداختید البته با همین محدودیت هم نمی توان چنین حکم کرد.

نوشتن کتاب و مقاله به صورت منطقی و رعایت اصول اخلاقی زمانی که خالی از فحش و توهین باشد باید به صورت آزادانه در یک دین مدعی آزادی انجام گیرد که البته فقط برای مرتدین این اجازه داده نمی شود( متاسفانه در ایران غیر مرتدین و حتی مسلمانان هم شامل این قانون می شوند)

نکته دیگر اینکه کسی که از ابتدا غیر مسلمان بوده یعنی پدر مادر غیر مسلمان داشته، زمانی که روی به تبلیغ غیر توهین آمیز و منطقی دین جدیدش آورد ( مثلا کتاب بنویسد)همان مضراتی که برای تبلیغ شخص مرتد ایجاد می شود را به وجود خواهد آورد اما در اینجا خبری از حکم اعدام نیست.پس احتمالا دلیل دیگری هم باید باشد
ما حق نداریم فردی را به صرف اینکه قبلا دین ما را داشته در صورت تبلیغ عقیده جدیدش اعدام کنیم فقط به خاطر اینکه بر علیه پایه های حکومت حرف زده به نظر من حکومت باید اجازه نقد و بررسی پایه های خود را بدهد تا مشروعیت و مردمیت خود را حفظ و خدشه ناپذیر کند

مسئله دیگر این است که ما باید در انتخاب دین به همه مردم حق انتخاب و تحقیق و پژوهش را بدهیم چون نوع دین به شیوه زندگی انسان بر می گردد و تاثیر مستقیم و عمیقی در رفتار انسانها دارد
تناقض در رفتار ما اینجاست که ما وقتی به غیر مسلمانان می رسیم به آنان چنین حقی را می دهیم و حتی برای خود حق تبلیغ را قائل می شویم و در صورت جلوگیری از آن برایش مبارزه هم می کنیم اما زمانی که خود زیر سوال می رویم می گوییم باید فقط علما نظر بدهند و کتب را به انواع ظاله و غیر ظله تقسیم کرده و حفظ امنیت اجتماع را بهانه می کنیم

نتیجه اینکه در زمان اعطای حق آزادی بیان قلم و عقیده باید مانند یک قاضی بی طرف بود اما در هنگام دفاع و تبلیغ به بهترین شکل عمل نمود از این لحاظ فرقی بین مرتد و غیر مرتد نیست

قبلا از ناپیوسته بودن مطالب عذر می خوام

رضا;223492 نوشت:
استاد جوادی آملی در این باره می گوید:


ارتداد آن است که کسی محققانه دین را بپذیرد، سپس دین را کنار بگذارد.

در ارتداد یک نکته مهم این است که پیش از این، دین را با برهان منطقی پذیرفته باشد، اگر کسی واقعا شاک متفحص است، یعنی هر چند در خانواده مسلمان تربیت شده ولی اسلامی را که قبول کرده، «اسلام روان شناختی» است نه اسلام معرفت شناختی و یقین منطقی ؛ دید پدر و مادرش مسلمان هستند، او هم مسلمان شد، نه از معصوم شنید و نه از حکیم متأله دریافت کرد، اسلام موروثی دارد که اگر هم یقین داشته باشد، یقین روانی است نه یقین منطقی، چنین شخصی اگر به ایمان خود باقی بماند، ممکن است خداوند متعال منت گذاشته و دین او را بپذیرد. اما اگر شک کرد، معلوم نیست که خداوند متعال احکام ارتداد بر آن بار کند و معلوم نیست که تعریف ارتداد شامل آن بشود.
بنابراین، ارتداد یعنی کسی که یقین معرفت شناختی دارد، با این حال دین را به بازی بگیرد و از آن اعلام بیزاری نماید.1



1. روزنامه جمهوری اسلامی، ویژه نامه صحیفه حوزه، ش 48 (30 اردیبهشت 1381) ص 14.

اگر تعریف مرتد این گونه است که می فرمایید به چه دلیل آن را به دو دسته ملی و فطری تقسیم کرده اند می شد بگوییم اگر کسی با تحقیق به اسلام در آمد سپس خارج شد مرتد است دیگر لزومی نداشت به دین پدر مادر آن شخص استناد کنیم و دو نوع حکم را صادر کنیم

در حقیقت بحث من بر سر این حکم این است که با توجه به اینکه این حکم به مسئله آزادی بیان مربوط می شود چرا تفاوت بین مرتد و غیر مرتد قائل گشته ایم در صورتی که نتایج به بار آمده از هر دو گروه یکسان است

چیه حرف حق جواب نداره؟

سلام
ای بابا این همه سوال و جواب نداره تابلو هست کسی که مرتد میشه و بر ادعای خودش پا بر جا هست مرتد و خونش مباح میشه :khandeh!:

طاها;2212 نوشت:
[=georgia]در اين بحث بايد به چند نكته توجه شود

[=georgia]1-اجراي حدود الهي بعد از اثبات در دادگاه صالحه صورت مي گيرد.
[=georgia]بديهي است اگر دادگاه صالحه بناشد يا قاضي آن مجتهد و عادل نباشد يا از طريق صحيح اثبات نشود مثلاً دو نفر عادل به ارتداد او نزد قاضي شهادت ندهند يا خودش نزد قاضي اقرار نكند، حد الهي بر او جاري نمي شود.

[=georgia]2-اجراي حدود الهي در نظام اسلامي اجرا مي شود، يعني در يك نظام ولايي كه تمام احكام و اجرائيات آن زير نظر امام يا فقيه عادل جامع الشرائط انجام شود.

[=georgia]به تعبير ديگر فقيه كه حاكم اسلامي است مبسوط اليد باشد، يعني بتواند حدود الهي را اجرا كند و طاغوت و ظالمي مزاحم او نباشد.

[=georgia]اجراي حدود در نظام طاغوتي (نظامي كه حاكم آن غير مشروع باشد يعني فقيه جامع الشرائط نباشد يا زير نظر او نباشد) طبيعتاً ممكن نخواهد بود.

[=georgia]3-بر اساس آية شريفة "لا اكراه في الدين" و بر اساس حكم عقل و عقيده، مطلبي را نمي شود با زور به كسي تزريق كنند.
[=georgia]هر كس بايد بر اساس مقدمات و پيش درآمدهاي صحيح، عقيده و جهانبيني صحيحي انتخاب كند.

[=georgia]پس آزادي عقيده به اين معنا كه هر انساني آزاد است عقيدة صحيحي را انتخاب كند امّا هر كس هر چه دلش خواست و از راه مقدمات غير عقلي و غير معتبر براي خود عقيده اي انتخاب كند،[=georgia] آزاد نيست و نزد عقل و وجدان معذور نمي باشد.

[=georgia]اگر خداوند در روز قيامت از او سؤال كند چرا اين عقيده را انتخاب كردي، حجّت و دليلي ندارد.
[=georgia]انسان از نظر عقلي آزاد نيست كه هر عقيده اي براي خود انتخاب نمايد، همان طور كه آزاد نيست هر غذايي را بخورد.
[=georgia]چه بسا غذا مسموم باشد و يا آزاد نيست هر دارويي را مصرف كند يا هر صدايي را بشنود

[=georgia]انسان آزاد مطلق نيست واین را به حکم عقل و وجدان درک میکندو هیچ انسانی ازآزادی مطلق سود نمی بردوهیچ کس خواهان آزادی مطلق نیست.

[=georgia]در هر صورت ازادي عقيده به معنايي كه گفته شد صحيح است، و اسلام مخالف آن نيست

[=georgia]4- آزادي عقيده حق همه است (به دليل اين كه عقيدة مطلبي است دروني و قلبي و اگر آن را بيان يا ابراز نكند چندان براي ديگران خطري ايجاد نمي كند و باعث انحراف و فساد نمي شود)

[=georgia]امّا آزادي بيان و قلم همچون ازادي عقيده نيست زيرا اگر سخني يا نوشته اي مطابق حقّ نباشد، چه بسا جامعه اي را به انحراف و فساد بكشاند يا چهره هايي را مشوّه كند يا باعث جنگ و نزاع شود. سخنراني ها و نوشته ها اگر درست و مطابق حق و واقعيت نباشد بايد از آن جلوگيري كرد.

[=georgia]با اين توضيحات اگر كسي بر اساس تشخيص صحيح و همراه با تحقيق، به اين نتيجه رسيد كه از اسلام بر گردد و به دين ديگري روي آورد

[=georgia]اگر اين كار بازتابي در جامعه نداشته باشد و بين خود و خدا اين كار صورت گيرد، مانعي ندارد و مصداق آزادي عقيده و "لا اكراه في الدين" است و كسي هم مزاحم او نيست
[=georgia]و حاكم اسلامي دخالتي در عقايد كسي ندارد و تجسس در عقايد افراد حرام است

[=georgia]اگر مرتد بخواهد در جامعة اسلامي، عقيدة خود را ابراز كند و عقايد خود را به اين و آن بگويد و عليه دين تبليغ بكند، جامعة اسلامي به او اين اجازه را نمي دهد.

[=georgia]وي بايد با عالمان ديني به مباحثه و مناظره بپردازد تا ديدگاه هاي اسلام برايش روشن شود اگر قانع نشد، بر مسلك خود باقي مي ماند و اگر قانع شد به اسلام بر مي گردد و توبه مي كند.

[=georgia]در صورت اول تا وقتي كه در جامعة اسلامي زندگي مي كند حق ندارد عقايد خود را ابراز كند چون عقايد مسلمانان تضعيف مي شود. اگر مي خواهد ابراز عقيده كند بايد به ميان همكيشان خود برود و در آن جا ابراز عقيده كند.

پارسی;160526 نوشت:
من اشخاصی را می شناسم که مسلمان زاده هستند اما از دین اسلام برگشته اند و مسیحی شده اند.حتی در بین خانواده خود تبلیغ می کنند.
البته این کاملا طبیعی است که هر کس عقیده خود را تبلیغ کند.چرا این کار باید قیام علیه حکومت تلقی شود؟
اگر سازمان داده باشد درست اما اگر شخصی باشد چطور؟
در هر صورت من فکر می کنم اگر دینی پایه و بنیان قوی داشته باشد از تبلیغ دیگر ادیان واهمه ای ندارد.مگر در کشورهای مسیحی مساجد جدید ساخته نمی شود.چرا انها جلوگیری نمی کنند؟چند سال است که در ایران اجازه ساخت کلیسا یا کنیسه جدید نداده اند؟
ازادی مذهب باید همه جا باشد.هر کس حق دارد نظر خود را تبلیغ کند و دیگران را به راهی که به نظرش درست است تشویق کند.انتخاب با افراد است.
ممنون

رضا;202393 نوشت:

[=century gothic]با سلام
مسلمان زاده با کسی که از دین اسلام برگردد فرق میکند !گریز شما همین جاست !

[=Century Gothic]ضمنا اگر منحرفین از خدا بی خبر عده ای کمی از مردم ساده اندیش که از مسیحیت چیزی نمیدانند را به انحراف کشانده اند !
شما بزرگ نمایی نکنید !!
حتی اروپایهای از خدا بی خبر هم فهمیدن که در اسلام چنین چیزی وجود ندارد!!
میتوانید از ان بی خردانی که از این ترفند استفاده میکنند که جان خود را در خطر نشان دهند سوال کنید که به هیچ وجه از آنها پذیرفته نمیشود !
و کاملا با احکام اسلامی آشنایی دارند!

[=Century Gothic]اگر مسلماني از روى تحقيق (نه هوا و هوس و فرار از تكاليف) به اين نتيجه رسيد كه دين ديگرى حق است، امكان خارج شدن از دين براي او وجود دارد ، امااگر بخواهد در مقابل اسلام موضع گيري و مقابله نمايد ، مرتد محسوب شده وجامعه اسلامي با وجود شرايطي با او برخورد خواهد نمود. البته این برخورد الزاما اعدام نیست.

مرتد از نظر اسلام كسي است كه به مبارزه با عقيده و ايمان و باور مردم درجامعه روي آورده و به اين جهت يك مجرم اجتماعي شناخته مي شود ، نه مجرم اعتقادي. زيرا اعتقاد ، جرم نيست و اين كه آيا در باور خود صداقت دارديا نه و از روي تحقيق از دين خارج شده ، يا از روي هوا و هوس و با انگيزههاي ديگر، تنها خداوند مي داند و پاداش و جزاي او نيز در آخرت خواهد بود ،اما از اين جهت كه قصد تخريب و تزلزل باور انسان ها را در جامعه داشتهباشد و به مقابله با آن برخيزد ، مربوط به جنبه اجتماعي مي شود و حكومتديني با آن برخورد خواهد كرد
[=Century Gothic]قرآن مى‏گويد: «لا اكراه فى الدين؛ در پذيرشعقيده اكراه نيست». اصولاً عقيده با اكراه سازگار نيست.
اين سخن درستىاست، ولى نبايد از اين گزاره، تفسير ناروا نمود و گفت: هر كه هرگونه دلشبخواهد، آزاد است تا عقايد ديگران را به بازى بگيرد، بلكه قرآن به دنبالسخن مذكور مى‏گويد: «قد تبيين الرشد من الغى؛ راه راست از راه‏هاى انحرافىو نادرست روشن است».(بقره:۲۵۶) يعنى وقتى راه رشد و حقيقت آشكار است، دليلى براىاكراه و اجبار وجود ندارد، زيرا عقل سليم بدون داشتن انكار و عناد آن راپذيرا است.
[=Century Gothic] حال اگر فردى در خانواده مسلمان تشخيص داد كه دين اسلام بر حقنيست، مى‏تواند دين ديگر را انتخاب كند و [=Verdana][=Century Gothic]در قانون اسلام یا جمهوری اسلامی هیچ حکمی برای آن تعیین نشده تا زمانی که به صورت مقابله با اسلام درنیاید . بدیهی است در جامعه‏اى كه براساس اعتقادات و باورهاى دينى،قوانين، رفتارهاى اجتماعى و فردى، اميال و آرزوهاى انسان‏ها ارزش‏هاىاخلاقى شكل گرفته كه هر يك از اين موارد كاركردهاى بسيارى در زندگى فردى واجتماعى دارد، کسی حق ندارد به مقابله با دین و اعتقادات دیگران بپردازد ودر برابر دين و اعتقادات موضع‏گيرى نموده و درصدد تخريب آنها باشد، زيراآثار نامطلوب در زندگى فردى و ا جتماعى ايجاد خواهد كرد و باعث تزلزلاركان اجتماعى خواهد شد، بنابراين ارتداد از اين جهت كه افكار عمومى وايمان مردم را متزلزل مى‏كند، اظهار آن روا و شايسته نيست، و با وجود يكسرى شرايط اسلام با مرتد برخورد مى‏كند.
اما اگر باور خود را رواج نداد وبه امنيت فكرى و فرهنگى جامعه آسيبى وارد نكرد، به او كارى ندارند و حكم ارتداد نداشته و عقيده ‏اش نزد خودش محترم است. اين كه خدا با او چگونه برخورد مى‏كند، تنها خدا مى‏داند كه وى صداقت دارد يا از روى عناد و لجاجتبه اين عقيده روى آورده است.
خداوند فرداى قيامت بر پايه عدل و حكمت، بااو رفتار خواهد كرد. همو فرموده است: «اگر حجت بر كسى تمام نشده باشد،مؤاخذه‏اش نمى‏كند.»(اسراء:۱۵) در عین حال که منکران حقیقت و رفتارهای ناشایست رامجازات خواهد نمود.


[=Century Gothic] بنده آماده گی کامل دارم تا باشما در مورد ادیان [=Century Gothic]گفتگو [=Century Gothic] کنم آنهم با عقل و منطق و با سند !

یا علی ع

تعمق;223474 نوشت:
بر خلاف ادعا مورد 6 حکم مرتد منافات با آزادی بیان دارد.فرد مرتد همان گونه که دیگران اجازه بیان عقیده خود را دارند باید بتواند چه در محافل علمی و چه غیر علمی به بیان نظرات خود بپردازد.ما مسلمانان چطور برای خود قائل به این حق هستیم که در هر جمعی و هر محفلی می توانیم آزادانه به بیان اندیشه خود بپردازیم اما به دیگران این حق را نمی دهیم و در صورت توان اجازه هم داده نمی شود.توجه داشته باشید که هدف هر دو طرز فکر بیان حقیقت و پیشرفت به مخاطب است
همان طور که در بین ما مسلمانان اندیشمند وجود دارد در بین مرتدین هم موجود است و فرد اندیشمند باید در بیان اندیشه خود آزاد باشد اینکه به وی اجازه اعلام ارتداد خود را ندهیم ظلمیست که به وی وارد کرده ایم

در رابطه با 7 :اولا نمی توان اجازه دادن به شخص مرتد برای ابراز اندیشه و نوشتن کتاب و مقاله را آزادی مطلق نامید این کار نه تنها به مصالح اجتماعی لطمه نمی زند بلکه می تواند باعث پیشرفت آن شود. بیان این گونه نظرات باعث می شود که جامعه از حالت یک بعدی خارج شده و همچنین به تولید اندیشه بپردازد
دوما اگر به این مورد قائل باشیم پس نباید در جامعه های غیر مسلمان به تبلیغ اسلام بپردازیم چون جامعه آنها بر مناسباتی استوار است که با اسلام در تضاد بوده و باعث می شود که مصالحشان در خطر بیفتد
سوما کدام مکتب بشری یا الهی در حال حاضر برای بیرون رفتگان از آن دین یا مکتب مجازات اعدام را در نظر گرفته است ( با شرایط موجود در اسلام یا هر شرط دیگری)

در پایان این مطلب را باید توجه داشته باشیم که فردی که مرتد شده یک سری مطالب را از سر گذرانده می خواهد تجربیات و دانسته های خود را در میان دیگران به اشتراک بگذارد ( این فرد ممکن است اندیشمند هم نباشد ) و این جز حقوق فردی بوده و اصلا غیر منطقی نیست.

رضا;223478 نوشت:
با سلام

ما که متوجه نشدیم میخواهید چه بگوید !!شما گویا در معنی و مفهوم مرتد مانده اید!!


از کدام حقوق سخن میگوید !!
ان فرد مرتد چه مطالبی را از سر گذرانده که به مخالفت با دین میپردازد !!چه لزومی دارد که به مخالفت پرداخته و به فکر رهایی دیگران باشد ؟
راه د
ور نرویم همین حرام زاده شاهین نجفی بیاد سخن بگوید ببینیم !به کجا رسیده بوده و چه بدست آورده بوده که ما نمیدانیم !!!!!
میخواهید نمونه این مرتدها و آنچه از سر گذراندند را و مهم تر برای چه هدفی برای شما توضیح دهم !!تا آنچه را که به خورد جوامع ما داده اند برایتان روشن شود !!
چرا این خبرها! از همان جایی که شما و امثال شما طوطی وار سخنان آنها را بزبان می آور
ید بویی شنیده نمیشود !!

تعمق;223479 نوشت:
نمی توان به هر کس (مرتد) که مخالف ما حرف می زد گفت ساکت شو وگرنه اعدام میشی چون داری اعتقادات مردم رو متزلل می کنی و قصد تخریب داری

البته باید فراموش نکنیم که مجازات اعدام برای فرد مرتد است نه هر فرد دیگر مثل مسیحیها و .......

باید راهی رو پیدا کرد تا مردم بتوانند (در همه زمانها) سخن هر کس که منطقی تر و مستندتر بود بپذیرند نه هر که زور بیشتری داشت حرفش قبول شود شما میگی مرتد اعتقادات مردمو به بازی میگیره خب اونم همین نسبتو به شما میده در نتیجه هرکی زورش بیشتر بود حرفش به کرسی میشینه که این منطقی نیست

اگر به سخن هر چه را برای خودت دوست داری برای دیگران هم دوست داشته باش قائل باشیم نتیجه گیریمان عوض خواهد شد

رضا;223480 نوشت:
با سلام
آقای گرامی مثل اینکه شما هنوز معنی و مفهوم اینکه به چه کسی مرتد گفته میشود را نمیدانید !!
پس لطف کرده و قبل از قلم زدن مطالب را درست بخوانید که تکرار کردن مطالب دور از علم است !!

تعمق;223481 نوشت:
تعریف شما از مرتد
[=century gothic]مرتد از نظر اسلام كسي است كه به مبارزه با عقيده و ايمان و باور مردم درجامعه روي آورده و به اين جهت يك مجرم اجتماعي شناخته مي شود
اینکه قبلا مسلمان باشد را هم می افزاییم
مطالب پست بالایی من هم در رد توجیهات شما بود

لطفا بحث را متشنج نکنید

در ضمن شما ماشالله چقدر زود جواب میدهید ( در این وقت شب)

رضا;223482 نوشت:
با سلام
خب چه اشکالی در ان وجود دارد !!
مثلا شما یک مرتد !!چه در ذهن خود دارید که به مبارزه با عقاید ما میپردازید !!طفره نرفته و جواب دهید
[=book antiqua]اگر به این نتیجه رسیدید که دین دیگری حق است و ان را بتحقیق بدست آورده اید که بعید میدانم !!خوب خوشا به سعادت شما خوش باشید!!
دیگر چه لزومی دارد که شروع میکنید به مخالفت و تلاش در گسترش ان ؟

نمیدانم این چه دردی است که به جان خیلیها افتاده که دل خوش کرده اند به چهار تا مقاله فمینیستی با پشتوانه صهیونیسم که اظهار نظرهایی میکنند که کوچکترین علمی به ان ندارند !
[=book antiqua]لطف کنید اگر شبهه و یا سخنی دارید ان را علمی بیان کنید تا علمی به شما پاسخ داده شود !!
اما قبل از نوشتن مطالب آمده را با دقت بخوانید
اسأل تعلم. بپرس تا بدانى.

تعمق;223483 نوشت:
من به هیچ روی مرتد نیستم و نخواهم بود و خدا آن روز را نیاورد

ابدا و ابدا قصد مبارزه با اسلام و شما را ندارم

ولی اگر مرتد بودم نمی توانستم بگم چون مجازات سختی داشت

مسئله بحث بر سر حکم ارتداد است نه ادیان
در واقع راه حل رفع شبه این نیست که همه مرتدید بیایند از تجربیاتشان با شما بگویند تا شما جوابشان بدهید و تازه شاید هم ندهید

فرد مرتد هم می خواهد مانند شما دیگران را از گمراهی نجات دهد ولی در برابر مجازات سنگین شما قرار می گیرد

رضا;223488 نوشت:
[=Book Antiqua]با سلام
اولا بنده گفتم مثلا !!نگفتم شما مرتد هستید !!
دوما پس مرتد میخواهد ما را از انحراف نجات دهد !!
پس به این نتیجه رسیدیم که کسی که دینش را دین دیگری انتخاب کند مرتد نیست !!
حالا این را توضیح دهید آیا شما فرق مبارزه با یک دین را و
[=Book Antiqua]گفتگو از شبهه هات پیش آمده در یک دین را میدانید !!
روزانه ۱۰ نفر در همین سایت شبهه پراکنی میکنند !!آیا ما به آنها مرتد گفته ایم ؟
جواب دهید !داریم به نتیجه میرسیم !!
قرآن کریم می‌فرماید: "جمعی از اهل کتاب (از یهود) گفتند: (بروید در ظاهر) به آن‌چه بر مؤمنان نازل شده‌، در آغاز روز ایمان بیاورید و در پایان روز کافر شوید; شاید آن‌ها (از آیین خود) باز گردند." (آل‌عمران‌، 72).
البته ممکن است گاهی ارتداد فردی‌، از حدود زبان تجاوز نکند و نه از روی قصد خیانت به مسلمانان‌، بلکه بر اثر گرفتار شدن در دام شبهات از اسلام خارج شود; امّا بحث ما جنبة کلی دارد و احکام تابع یک فرد و دو فرد نمی‌شود، بلکه مجموع افراد را به طور کلی باید در نظر گرفت‌; از این جهت می‌توان گفت‌: بازگشت یک فرد مؤمن به انکار و اعتراض (ارتداد) غالباً خالی از واکنش و تحریکات بر ضد نظام اسلام نخواهد بود; آن هم نه تحریک بر ضد مسائل سطحی و فرعی‌، بلکه تحریک علیه نظامی که به قیمت خون میلیون‌ها انسان فداکار و جانباز تمام شده است‌.
در این هنگام‌، ارتداد یک فرد، به صورت هستة فتنه در آمده و تحریکات و واکنش‌های او مایة جذب دشمنان و مغرضان و ماجراجویان و افراد ضعیف‌الایمان گردیده و به ایجاد شورش منجر می‌شود.
آیین مقدس اسلام جهت پیش‌گیری و ریشه‌کن ساختن چنین فتنه‌ها و فسادها دستور داده است که مرتد کشته شود تا نظام دین و حکومت اسلام و آیین و کتاب او دستخوش چنین حوادث شوم نگردد و مغرضان با مکتب خدا بازی نکنند.
بنابراین‌، اسلام به خاطر جرمی که مرتد مرتکب شده و برای حفظ حقوق دیگران که در سایة بقای دین و حکومت اسلامی و مبارزه با ایادی و عوامل بیگانه حاصل می‌شود، چنین کیفری (اعدام یا حبس و...) را برای مرتد در نظر گرفته است و این حکم (مجازات مرتد) هیچ منافاتی با آیه "لا إکراه فی الدین‌" و آزادی عقیده ندارد.

این تاپیک هم برای شما خوب است
تناقض بين «لا اكراه فى الدين »و حكم قتل مرتد

تعمق;224248 نوشت:
با سلام خدمت شما

گفت وگو از شبهات از اصول منطقی هر دینی باید باشد این از واضحات است چون ما سر خود را که نمی خواهیم کلاه بگذاریم و من متوجه این هستم

حکم مرتد تنها به حکومت اسلامی محدود نشده است که به نظر می رسد شما آن را محدود کردید و در جواب به مضرات مرتد در حکومت اسلامی پرداختید البته با همین محدودیت هم نمی توان چنین حکم کرد.

نوشتن کتاب و مقاله به صورت منطقی و رعایت اصول اخلاقی زمانی که خالی از فحش و توهین باشد باید به صورت آزادانه در یک دین مدعی آزادی انجام گیرد که البته فقط برای مرتدین این اجازه داده نمی شود( متاسفانه در ایران غیر مرتدین و حتی مسلمانان هم شامل این قانون می شوند)

نکته دیگر اینکه کسی که از ابتدا غیر مسلمان بوده یعنی پدر مادر غیر مسلمان داشته، زمانی که روی به تبلیغ غیر توهین آمیز و منطقی دین جدیدش آورد ( مثلا کتاب بنویسد)همان مضراتی که برای تبلیغ شخص مرتد ایجاد می شود را به وجود خواهد آورد اما در اینجا خبری از حکم اعدام نیست.پس احتمالا دلیل دیگری هم باید باشد
ما حق نداریم فردی را به صرف اینکه قبلا دین ما را داشته در صورت تبلیغ عقیده جدیدش اعدام کنیم فقط به خاطر اینکه بر علیه پایه های حکومت حرف زده به نظر من حکومت باید اجازه نقد و بررسی پایه های خود را بدهد تا مشروعیت و مردمیت خود را حفظ و خدشه ناپذیر کند

مسئله دیگر این است که ما باید در انتخاب دین به همه مردم حق انتخاب و تحقیق و پژوهش را بدهیم چون نوع دین به شیوه زندگی انسان بر می گردد و تاثیر مستقیم و عمیقی در رفتار انسانها دارد
تناقض در رفتار ما اینجاست که ما وقتی به غیر مسلمانان می رسیم به آنان چنین حقی را می دهیم و حتی برای خود حق تبلیغ را قائل می شویم و در صورت جلوگیری از آن برایش مبارزه هم می کنیم اما زمانی که خود زیر سوال می رویم می گوییم باید فقط علما نظر بدهند و کتب را به انواع ظاله و غیر ظله تقسیم کرده و حفظ امنیت اجتماع را بهانه می کنیم

نتیجه اینکه در زمان اعطای حق آزادی بیان قلم و عقیده باید مانند یک قاضی بی طرف بود اما در هنگام دفاع و تبلیغ به بهترین شکل عمل نمود از این لحاظ فرقی بین مرتد و غیر مرتد نیست

قبلا از ناپیوسته بودن مطالب عذر می خوام

[=Book Antiqua]با سلام
تعجب بنده از شما این است که چرا مطالب را نمیخوانید !!
و میخواهید آنچه را که در ذهن خود دارید بر مخاطب تحمیل کنید !!
شما زمانی میتوانید از قوانین اسلام سر در آورید که آشنایی با اصول و احکام و ..و..........و.........داشته باشید !:Sham::Sham:
[=Book Antiqua]مگر غیر از این است در هر کاری به متخصص رجوع میشود الا مسائل دینی و همه در این امورات خود را متخصص میدانند و اظهار نظرهایی که نه تنها علمی نیست بلکه به هیچ عنوان از دید یک متخصص دینی قابل قبول نیست !و کسی که کوچکترین آشنبایی با دین داشته باشد اینها را بخوبی درک میکند

شما بایک پیش زمینه فکری که در ان قبلا جای گرفته که حکم مرتد نا درست است سخن میگوید در صورتی که هیچ سندی و هیچ مطلب علمی برای رد ان ندارید به جز سخنان ملحدین و کفار !! !
[=Book Antiqua]شما هنوز نمیدانید که قوانین ملحدین برای ما کوچکترین ارزشی ندارد !!

[=Book Antiqua]در پستهای قبلی اگر دقت کنید بارها و بارها جواب شما داده شده !اما برای بعضی چون شما قابل درک نیست !
و برای قابل درک بودن باید پایه اعتقادات خود را قوی کنید !!
[=Book Antiqua]در غیر این صورت گفتار با شما بیهوده است چرا که در سخنان شما مشخص است از مقدمات اشتباه نتیجه اشتباه گرفته اید

رضا;225594 نوشت:
با سلام
تعجب بنده از شما این است که چرا مطالب را نمیخوانید !!
و میخواهید آنچه را که در ذهن خود دارید بر مخاطب تحمیل کنید !!
شما زمانی میتوانید از قوانین اسلام سر در آورید که آشنایی با اصول و احکام و ..و..........و.........داشته باشید !:sham::sham:
مگر غیر از این است در هر کاری به متخصص رجوع میشود الا مسائل دینی و همه در این امورات خود را متخصص میدانند و اظهار نظرهایی که نه تنها علمی نیست بلکه به هیچ عنوان از دید یک متخصص دینی قابل قبول نیست !و کسی که کوچکترین آشنبایی با دین داشته باشد اینها را بخوبی درک میکند

شما بایک پیش زمینه فکری که در ان قبلا جای گرفته که حکم مرتد نا درست است سخن میگوید در صورتی که هیچ سندی و هیچ مطلب علمی برای رد ان ندارید به جز سخنان ملحدین و کفار !! !
شما هنوز نمیدانید که قوانین ملحدین برای ما کوچکترین ارزشی ندارد !!

در پستهای قبلی اگر دقت کنید بارها و بارها جواب شما داده شده !اما برای بعضی چون شما قابل درک نیست !
و برای قابل درک بودن باید پایه اعتقادات خود را قوی کنید !!
در غیر این صورت گفتار با شما بیهوده است چرا که در سخنان شما مشخص است از مقدمات اشتباه نتیجه اشتباه گرفته اید

سلام

باور کنید من مطالب بالا را خوانده ام
سعیم هم این است که از قوانین سر در بیاورم ولی نه با زور و کلاه گذاشتن سر خود از روشی هم که برای درک این مسئله فرمودید هم ممنونم اما درک این موضوع چه ارتباطی به پایه اعتقادات دارد؟؟؟

پیش ضمینه های فکری من در این مورد به مسائل آزادی بیان وقلم بر می گردد که البته آنها را عقلانی می بینم و به چیز دیگری هم مربوط نیست

شما می گویید مرتد حق تبلیغ دین جدیدش و با نقد دین قبلی اش را ندارد چون به اجتماع آسیب می زند اگر این قانون را جهانی بگیریم دیگر نه تنها مرتد بلکه غیر مرتدین و همچنین مسلمانان حق هیچ گونه نقدی در اجتماع های مختلف را ندارند
ما مسلمانان عقیده ای داریم و معتقدیم که آن درست است و دیگران هم همین طور و البته هر دو نظر هم با هم متضاد و مخالف همند حال اگر بنا را بر منطق و نه زور بگذاریم باید اجازه صحبت به همدیگر در چارچوبهای اصولی بدهیم آیا این سخن من اشتباه هست؟ یا اینکه می گویم در زمان اعطای حق آزادی بیان مانند یک قاضی بی طرف بود اشتباه است اگر هست بفرمایید کجای آن مشکل دارد؟؟؟( این را هم در نظر داشته باشید که همه جا حقوق و قوانین را ما تعیین نمی کنیم پس طوری رفتار کنیم که دوست داریم با ما رفتار شود

[=book antiqua]با سلام

تعمق;225674 نوشت:
سلام

باور کنید من مطالب بالا را خوانده ام
سعیم هم این است که از قوانین سر در بیاورم
ولی نه با زور و کلاه گذاشتن سر خود از روشی هم که برای درک این مسئله فرمودید هم ممنونم اما درک این موضوع چه ارتباطی به پایه اعتقادات دارد؟؟؟


جناب تعمق سر در آوردن از قوانین حاصل تحصیل و تلاش است !
شما به بنده بگوید آیا کسی که پزشک نیست میتواند مدعی طبابت باشد ؟
دو حالت دارد !یا میگوید بله که شخصی بدون اینکه دکتر باشد مدعی طبابت میشود و گند ان بد از چند وقتی بالا میاید !
یا میگوید نه حق ندارد !!؟چون در این راه تلاش نکرده !!
حالا نقل شما شده که بدون تخصص مدعی درک و فهم قوانینی میشوید که از حیطه نظر دهی شما خارج است !
[=century gothic]به پایه اعتقادات ارتباط دارد شما اگر اعتقادات قوی داشته باشید حکمتهای خداوند را در قوانین خیلی راحت درک میکنید !

تعمق;225674 نوشت:

پیش ضمینه های فکری من در این مورد به مسائل آزادی بیان وقلم بر می گردد که البته آنها را عقلانی می بینم و به چیز دیگری هم مربوط نیست

قوانین شما برای آزادی بیان و قلم از کجا گرفته شده !!؟
از چه دینی و مسلکی ؟

دقیقا موضوع بحث ما با شما همینجاست !!
[=century gothic]که برای من شیعه عقاید فمینیستی با پشتوانه صهیونیستی نه اعتباری ندارد بلکه خیلی هم مخرب است !
درست نتیجه ای که با این قوانی
[=century gothic]ن[=century gothic] در غرب گرفته اند نمایان است !!
اما زهی خیال باطل که کسی فکر کند در غرب آزادی بیان است و قلم !!

تعمق;225674 نوشت:

شما می گویید مرتد حق تبلیغ دین جدیدش و با نقد دین قبلی اش را ندارد چون به اجتماع آسیب می زند اگر این قانون را جهانی بگیریم دیگر نه تنها مرتد بلکه غیر مرتدین و همچنین مسلمانان حق هیچ گونه نقدی در اجتماع های مختلف را ندارند

ببینید تبلیغ کردن تا مبارزه کردن بدون علم داشتن خیلی فرق میکند !
[=century gothic]اینجا قوانین حاکم هر کشوری جواب گو میشود این در تمامی دنیا ثابت شده !هر کشوری قوانینی دارد که این قوانین مورد احترام مردم ان کشور واقع شده
[=book antiqua]تازه شما خیلی از آزادیهای بیان را ندارید و میبینیم که در همین غربی که خیلیها مدعی آزادی قلم و بیان هستند تا زمانی که در مورد فساد و ضربه زدن به عقاید مسلمانان باشد مشکلی ندارد اما اگر در حیطه های سیاسی آنها وارد شوید سر از جایی در می آورید که عرب نی انداخت !

تعمق;225674 نوشت:

ما مسلمانان عقیده ای داریم و معتقدیم که آن درست است و دیگران هم همین طور و البته هر دو نظر هم با هم متضاد و مخالف همند حال اگر بنا را بر منطق و نه زور بگذاریم باید اجازه صحبت به همدیگر در چارچوبهای اصولی بدهیم آیا این سخن من اشتباه هست؟

[=century gothic]ما مشکلی با سخن گفتم و طرح شبهه گفتوگو نداریم !!؟
مشکل با کسانی است که به مبارزه با عقاید اسلام میپردازند و قصد و غرض آنها چیز دیگریست !

درمورد این حدیث تعمق کنید که خیلی پر محتواست :Hedye:
[=century gothic]
امام سجاد علیه السلام فرموده اند:
إنّ دين الله لا يُصاب بالعقول الناقصة والآراء الباطلة والمقاييس الفاسدة، لا يُصاب إلاّ بالتسليم...
دین خدا با عقل های ناقص و آراء باطل و قیاس های فاسد به دست نمی آید، و جز با تسلیم دسترسی به آن ممکن نیست...
(اکمال الدین، ص 324، باب 31، حدیث 9)

رضا;225710 نوشت:
با سلام


جناب تعمق سر در آوردن از قوانین حاصل تحصیل و تلاش است !
شما به بنده بگوید آیا کسی که پزشک نیست میتواند مدعی طبابت باشد ؟
دو حالت دارد !یا میگوید بله که شخصی بدون اینکه دکتر باشد مدعی طبابت میشود و گند ان بد از چند وقتی بالا میاید !
یا میگوید نه حق ندارد !!؟چون در این راه تلاش نکرده !!
حالا نقل شما شده که بدون تخصص مدعی درک و فهم قوانینی میشوید که از حیطه نظر دهی شما خارج است !
به پایه اعتقادات ارتباط دارد شما اگر اعتقادات قوی داشته باشید حکمتهای خداوند را در قوانین خیلی راحت درک میکنید !

قوانین شما برای آزادی بیان و قلم از کجا گرفته شده !!؟
از چه دینی و مسلکی ؟

دقیقا موضوع بحث ما با شما همینجاست !!
که برای من شیعه عقاید فمینیستی با پشتوانه صهیونیستی نه اعتباری ندارد بلکه خیلی هم مخرب است !
درست نتیجه ای که با این قوانی
ن در غرب گرفته اند نمایان است !!
اما زهی خیال باطل که کسی فکر کند در غرب آزادی بیان است و قلم !!

ببینید تبلیغ کردن تا مبارزه کردن بدون علم داشتن خیلی فرق میکند !
اینجا قوانین حاکم هر کشوری جواب گو میشود این در تمامی دنیا ثابت شده !هر کشوری قوانینی دارد که این قوانین مورد احترام مردم ان کشور واقع شده
تازه شما خیلی از آزادیهای بیان را ندارید و میبینیم که در همین غربی که خیلیها مدعی آزادی قلم و بیان هستند تا زمانی که در مورد فساد و ضربه زدن به عقاید مسلمانان باشد مشکلی ندارد اما اگر در حیطه های سیاسی آنها وارد شوید سر از جایی در می آورید که عرب نی انداخت !

ما مشکلی با سخن گفتم و طرح شبهه گفتوگو نداریم !!؟
مشکل با کسانی است که به مبارزه با عقاید اسلام میپردازند و قصد و غرض آنها چیز دیگریست !

درمورد این حدیث تعمق کنید که خیلی پر محتواست :hedye:

امام سجاد علیه السلام فرموده اند:
إنّ دين الله لا يُصاب بالعقول الناقصة والآراء الباطلة والمقاييس الفاسدة، لا يُصاب إلاّ بالتسليم...
دین خدا با عقل های ناقص و آراء باطل و قیاس های فاسد به دست نمی آید، و جز با تسلیم دسترسی به آن ممکن نیست...
(اکمال الدین، ص 324، باب 31، حدیث 9)

سلام به جناب رضا

1-من هم می گویم کسی که پزشکی نخوانده نباید ادعای پزشکی کند اما به نظرم قیاس شما در اینجا درست نیست چون علوم پزشکی در همه جای دنیا اثبات شده است و برای درمان یک فرد نظریه های مختلف پزشکی که از اساس به صورت کاملا متناقض ( مانند مباحث مذهبی که از اساس با هم متناقضند) باشد وجود ندارد(حداقل در بیماریهای شایع و غیر خاص اینگونه است)

2-مسئله اینجاست که حال یک فرد عامی وجود دارد و می خواهد درباره دینی که سراسر زندگی دنیایی و آخرت خود را به شدت تحت تاثیر قرار خواهد داد شروع به تحقیق کند طبعا باید بتواند نظرات مختلف را بخواند و بشنود و برای این موضوع هم باید از قبل به اندیشمندان هر مسلکی اجازه انتشار عقایدشان را داد و این امر هم مستلزم آزادی بیان است
این از ابتدایی ترین حقوق هر فرد است
شما یا باید راه منطقی جهت رسیدن به حقیقت را نشان بدهید یا به مواردی که من گفتم پایبند باشید(البته توجه داشته باشید مقصود من در اینجا این نیست که بیایید و دین را تبلیغ کنید من می گویم یک روش و مسلک را برگزینید که یک فرد عامی بتواند به حقیقت برسد و در ضمن این قانون را اگر بر ما عرضه کردند معترض نشویم.

3-مقصود دقیق شما از مبارزه چیست ممنون می شوم اگر کمی بیشتر توضیح دهید؟؟؟؟از فاکتورهای تشخیص آن و دیگر موارد بگویید

4-من مدافع غرب نیستم و اصلا غرب را نمی شناسم

به نظر من یک انسان وقتی به سن بلوغ میرسه حق انتخاب داره و اصلا مهم نیست که پدر و مادرش مسلمان بودند ..خ.دش باید راه خودش رو انتخاب بکنه من به شخصه از دین اسلام خیری ندیدم و البته ضد دین هم نیستم فقط شخصا دیگه اعتقادی به دین اسلام ندارم آیا من مرتد هستم؟ مجازات من اعدام هستش؟

[=Book Antiqua]با سلام

تعمق;225968 نوشت:
سلام به جناب رضا

1-من هم می گویم کسی که پزشکی نخوانده نباید ادعای پزشکی کند اما به نظرم قیاس شما در اینجا درست نیست چون علوم پزشکی در همه جای دنیا اثبات شده است و برای درمان یک فرد نظریه های مختلف پزشکی که از اساس به صورت کاملا متناقض ( مانند مباحث مذهبی که از اساس با هم متناقضند) باشد وجود ندارد(حداقل در بیماریهای شایع و غیر خاص اینگونه است)

[=Book Antiqua]
خب چطور شما از قوانین پزشکی اطلاع میدهید که ثابت شده است اما بدون دقت به نظرات بزرگان دین و علمای گرانقدر اسلام در دنیا در مورد حکم مرتد میگوید درست نیست !
منظور بنده تخصص است !!
در مسائل دینی هم باید
[=Book Antiqua]ب[=Book Antiqua]ه متخصصین این امر رجوع کرد !:Sham::Sham::Sham::Sham:
دقت کنید به حدیثی که آورده ام !

تعمق;225968 نوشت:

2-مسئله اینجاست که حال یک فرد عامی وجود دارد و می خواهد درباره دینی که سراسر زندگی دنیایی و آخرت خود را به شدت تحت تاثیر قرار خواهد داد شروع به تحقیق کند طبعا باید بتواند نظرات مختلف را بخواند و بشنود و برای این موضوع هم باید از قبل به اندیشمندان هر مسلکی اجازه انتشار عقایدشان را داد و این امر هم مستلزم آزادی بیان است
این از ابتدایی ترین حقوق هر فرد است
شما یا باید راه منطقی جهت رسیدن به حقیقت را نشان بدهید یا به مواردی که من گفتم پایبند باشید(البته توجه داشته باشید مقصود من در اینجا این نیست که بیایید و دین را تبلیغ کنید من می گویم یک روش و مسلک را برگزینید که یک فرد عامی بتواند به حقیقت برسد و در ضمن این قانون را اگر بر ما عرضه کردند معترض نشویم.

[=Century Gothic]یک فرد عامی آیا در این راه تحصیل کرده که بخواهد حکمی را با استناد به سخنان غربیون رد کند !!
در هیچ دینی شما به اندازه اسلام آزادی بیان پیدا نمیکنید
در اسلام همه صاحب نظران و پيروان اديان آزادند كه تفكر خويش را به ديگران ارائه دهند، درمورد اسلام سؤال كنند، و يا از عقيده خويش دفاع كنند.
اما نباید فراموش کرد که [=Century Gothic] [=Book Antiqua]انسان طبيعتا موجودى اجتماعى است و زندگى اجتماعى بدون وجود قانون امكان پذير نيست .
و هـر قـانـونـى قـيـدى بر آزادى است .
هرقانونى تواءم با كلفت و مشقت است .
شاءن قانون , محدود كـردن آزاديـسـت .

مـاهيت قانون , اثبات حق براى كسانى و تكليف براى كسان ديگر است .
مفاد هر قـانـونى تصريحا يا تلويحا بايد و نبايد است .
وچون آزادى مطلق امكان پذير نيست , بنابر اين آزادى همواره محدودبه قانون است و نمى توان گفت آزادى , فوق قانون است .
بـه بـيـان ديگر هر قانونى تعدى به آزادى است اما هر قانونى همواره چيز بدى نيست بلكه چه بسا ضـرورى و حـيـاتـى باشد.
بايدديد آيا آن قانون طبق موازين عقل و فطرت است يا نه ؟

[=Book Antiqua] براى مثال اگـرتـصويب كنند كه هر مادرى بايد به كودك خود شير بدهد و بدون عذراز اين مسئوليت شانه خـالى نكند.
اين قانون آزادى مادران را محدودمى كند ولى چون اين محدوديت مطابق با موازين عـقـل و فـطرت است در نزد عقلا پذيرفته است .
عقلا مى گويند چون همه پزشكان معتقدندهيچ چيزى جاى شير مادر را نمى گيرد بنابر اين چنين قانونى ترغيب به اداى حق فرزند است نه چيزى بـيـشتر از حق او.
يا اگر تصويب شودكه والدين بايد كودكان خود را در مقابل بيمارى فلج اطفال مـايه كوبى كنند, اين قانون هم ضد آزادى والدين است و هم ضد آزادى كودكان ,اما همه معترفند كـه اين قوانين ضرورى و كاملا حكيمانه است .
قانون ضرورت سواد آموزى , قانون ضرورت در بند كردن ديوانگان خطرناك , قانون منع سفيهان از تصرفات مالى و دهها قانون ديگر كه در ميان اقوام و مـلل در طول تاريخ پذيرفته شده است , همه تحديدآزادى است اما تحديدى ضرورى و بايسته , و هـيـچ مـلـتـى از وجـود ايـن قوانين شاكى و آزرده نبوده و نخواهد بود.
در واقع همه پذيرفته اند كـه آزادى نـمـى تـوانـد بدون حد و مرز باشد.:Sham::Sham::Sham:
به عبارت ديگر, عقلاى جهان پذيرفته اند كه بايد از پاره اى آزاديها صرف نظر كرد تا از كل آزادى محروم نماند.:Sham::Sham::Sham:
يعنى هر جا آزادى خاصى در تعارض با آزادى خـودانـسـان در بـقـيه عمر باشد

[=Book Antiqua]مثل آنكه نسبت به پيشگيريهاى پزشكى مقيد نباشد و در نـتـيـجـه يـك عـمر فلج شود و يا آزادى فرد در تعارض باآزادى ديگر آحاد جامعه باشد مثل آنكه بـخـواهـد بـدون مراعات قوانين رانندگى از هر سو كه بخواهد براند, اين آزادى الزاما بايدمحدود شود.
تا اينجا مساءله مورد اتفاق همه انسانها با مسلك هاى مختلف است .
آنچه مهم و مورد اختلاف است تشخيص موارد اين دو سنخ ‌محدوديت است .
يعنى براى تشخيص اينكه در چه موردى آزادى فردى مـغـايـر بـا مصلحت خود فرد يا مغاير با مصلحت جامعه است ,نظرها با هم فرق دارد و اين ناشى از تفاوت منظرهاست .
[=Book Antiqua] يعنى جهان بينى ها و انسان شناسى هاست كه تعيين مى كند چه چيزى موافق يا مغاير با مصلحت فرد يا جامعه است :Sham::Sham::Sham:

تعمق;225968 نوشت:

3-مقصود دقیق شما از مبارزه چیست ممنون می شوم اگر کمی بیشتر توضیح دهید؟؟؟؟از فاکتورهای تشخیص آن و دیگر موارد بگویید

4-من مدافع غرب نیستم و اصلا غرب را نمی شناسم

[=Book Antiqua]ببینید انتظار ندارید که بنده به جای شما دلیل بیاورم !!
شما با احکامی که در مورد مرتد است مخالفت دارید!
این شما هستید که باید جوابگو باشید !
شما اگر مدافع غرب نیستید که چرا سخنان غربیان را بزبان میاورید؟
ضدیت با عقاید و هتاکی کردن به مقدسات ما با گفتگو فرق میکند !مثلا آیا تابحال در مورد کتاب سلمان رشدی لعنت الله تحقیق کردید ؟
آیا تا بحال در مورد خود این ملعون تحقیق کرده اید!!
آیا در این مورد ما حکم خداوند را در نظر نگیریم و بگوئیم جوابش را بدهیم!!
فکر میکنید چنین اشخاصی به دنبال تحقیق و شناخت هستند !!؟آنهم علمی !!

رضا;225985 نوشت:
با سلام


خب چطور شما از قوانین پزشکی اطلاع میدهید که ثابت شده است اما بدون دقت به نظرات بزرگان دین و علمای گرانقدر اسلام در دنیا در مورد حکم مرتد میگوید درست نیست !
منظور بنده تخصص است !!
در مسائل دینی هم باید
به متخصصین این امر رجوع کرد !:sham::sham::sham::sham:
دقت کنید به حدیثی که آورده ام !

یک فرد عامی آیا در این راه تحصیل کرده که بخواهد حکمی را با استناد به سخنان غربیون رد کند !!
در هیچ دینی شما به اندازه اسلام آزادی بیان پیدا نمیکنید
در اسلام همه صاحب نظران و پيروان اديان آزادند كه تفكر خويش را به ديگران ارائه دهند، درمورد اسلام سؤال كنند، و يا از عقيده خويش دفاع كنند.
اما نباید فراموش کرد که انسان طبيعتا موجودى اجتماعى است و زندگى اجتماعى بدون وجود قانون امكان پذير نيست .
و هـر قـانـونـى قـيـدى بر آزادى است .
هرقانونى تواءم با كلفت و مشقت است .
شاءن قانون , محدود كـردن آزاديـسـت .

مـاهيت قانون , اثبات حق براى كسانى و تكليف براى كسان ديگر است .
مفاد هر قـانـونى تصريحا يا تلويحا بايد و نبايد است .
وچون آزادى مطلق امكان پذير نيست , بنابر اين آزادى همواره محدودبه قانون است و نمى توان گفت آزادى , فوق قانون است .
بـه بـيـان ديگر هر قانونى تعدى به آزادى است اما هر قانونى همواره چيز بدى نيست بلكه چه بسا ضـرورى و حـيـاتـى باشد.
بايدديد آيا آن قانون طبق موازين عقل و فطرت است يا نه ؟

براى مثال اگـرتـصويب كنند كه هر مادرى بايد به كودك خود شير بدهد و بدون عذراز اين مسئوليت شانه خـالى نكند.
اين قانون آزادى مادران را محدودمى كند ولى چون اين محدوديت مطابق با موازين عـقـل و فـطرت است در نزد عقلا پذيرفته است .
عقلا مى گويند چون همه پزشكان معتقدندهيچ چيزى جاى شير مادر را نمى گيرد بنابر اين چنين قانونى ترغيب به اداى حق فرزند است نه چيزى بـيـشتر از حق او.
يا اگر تصويب شودكه والدين بايد كودكان خود را در مقابل بيمارى فلج اطفال مـايه كوبى كنند, اين قانون هم ضد آزادى والدين است و هم ضد آزادى كودكان ,اما همه معترفند كـه اين قوانين ضرورى و كاملا حكيمانه است .
قانون ضرورت سواد آموزى , قانون ضرورت در بند كردن ديوانگان خطرناك , قانون منع سفيهان از تصرفات مالى و دهها قانون ديگر كه در ميان اقوام و مـلل در طول تاريخ پذيرفته شده است , همه تحديدآزادى است اما تحديدى ضرورى و بايسته , و هـيـچ مـلـتـى از وجـود ايـن قوانين شاكى و آزرده نبوده و نخواهد بود.
در واقع همه پذيرفته اند كـه آزادى نـمـى تـوانـد بدون حد و مرز باشد.:sham::sham::sham:
به عبارت ديگر, عقلاى جهان پذيرفته اند كه بايد از پاره اى آزاديها صرف نظر كرد تا از كل آزادى محروم نماند.:sham::sham::sham:
يعنى هر جا آزادى خاصى در تعارض با آزادى خـودانـسـان در بـقـيه عمر باشد

مثل آنكه نسبت به پيشگيريهاى پزشكى مقيد نباشد و در نـتـيـجـه يـك عـمر فلج شود و يا آزادى فرد در تعارض باآزادى ديگر آحاد جامعه باشد مثل آنكه بـخـواهـد بـدون مراعات قوانين رانندگى از هر سو كه بخواهد براند, اين آزادى الزاما بايدمحدود شود.
تا اينجا مساءله مورد اتفاق همه انسانها با مسلك هاى مختلف است .
آنچه مهم و مورد اختلاف است تشخيص موارد اين دو سنخ ‌محدوديت است .
يعنى براى تشخيص اينكه در چه موردى آزادى فردى مـغـايـر بـا مصلحت خود فرد يا مغاير با مصلحت جامعه است ,نظرها با هم فرق دارد و اين ناشى از تفاوت منظرهاست .
يعنى جهان بينى ها و انسان شناسى هاست كه تعيين مى كند چه چيزى موافق يا مغاير با مصلحت فرد يا جامعه است :sham::sham::sham:

ببینید انتظار ندارید که بنده به جای شما دلیل بیاورم !!
شما با احکامی که در مورد حکم مرتد است مخالفت دارید!
این شما هستید که باید جوابگو باشید !
شما اگر مدافع غرب نیستید که چرا سخنان غربیان را بزبان میاورید؟
ضدیت با عقاید و هتاکی کردن به مقدسات ما با گفتگو فرق میکند !مثلا آیا تابحال در مورد کتاب سلمان رشدی لعنت الله تحقیق کردید ؟
آیا تا بحال در مورد خود این ملعون تحقیق کرده اید!!
آیا در این مورد ما حکم خداوند را در نظر نگیریم و فمینیستی برخورد کنیم و بگوئیم جوابش را بدهیم!!
فکر میکنید چنین اشخاصی به دنبال تحقیق و شناخت هستند !!؟آنهم علمی !!

مسئله در تفاوت نظر متخصصین است آن هم به شکل کاملا پایه ای و اساسی و به همین دلیل می گویم آزادی بیان برای شنیدن همه-آیا حق داریم منابع را برای نسلی که تازه به سن بلوغ رسیده و می خواهد تصمیم بگیرد یک طرفه کنیم

اگر امکان پذیر است که متخصصین بنشینند در رابطه با موضوعی بحث کنند و همه بر یک موضوع اتفاق نظر داشته و و نتیجه را به عوام و مردم اعلام کنند حرفتان درست بود

من نخواسته ام رای نهایی بدهم فقط دلیلهای خودم را آوردم به انتظار نقد شدن و فهمیدن و آنجا هم که به طور مشخص چیزی گفته ام به خاطر این بود که عرصه بر کارشناسان مشخص شده و نقاط کور بحث روشن شود(این رای نهایی من نیست)

فرد عامی بالاخره باید روزی دینی اختیار کند یا نه. نمی شود گفت چون تحصیلات ندارد نمیتواند در هیچ چیز اظهار نظر کند من می گویم هر کس به اندازه نیاز و توانایی و علاقه خود مطالعه میکند و طبعا نظراتش هم در همین مقدار است
فرق من و شما شاید این باشد که شما فقط علمای اسلام را متخصص میگیرید اما من آنها را متخصص همفکر می خوانم دیگران هم متخصصند حالا فقط به دلیل اینکه خیلی از نظراتشان به نظر من درست نیست نمی گویم دیگر اجازه تبلیغ نظر خود را ندارید

به نظر من قانون آزادی بیان در موضعی قرار دارد که ضمینه لازم برای بحث بر روی انواع جهان بینی ها را تضمین می کند( حداقل تا اندازه ای) و جهان بینی ها هم باید بر آن صحه بگذارند مثل دزدی که می گوییم بد است و مورد قبول در اینجا می گوییم آزادی بیان خوب است و حدود آن نیز باید دقیق مشخص شود

من برای روشن شدن خودم و همچنین بحث پرسیدم که منظورتان از مقابله با عقاید اسلام چیست فقط همین ولی نمیدانم شما چه برداشتی کرده اید

من خود مخالف توهین و مسخره کردنم و به نظرم رفتار سلمان رشدی و یا شاهین نجفی اصلا و اصلا صحیح نیست

آیا غیر مسلمانان که هتاکی نکرده اند توانسته و یا می توانند در جوامع اسلامی به دور از ترس و مخفی کاری سخنان خود را بیان کنند و مثلا زندانی نشوند

تعمق;225989 نوشت:
مسئله در تفاوت نظر متخصصین است آن هم به شکل کاملا پایه ای و اساسی و به همین دلیل می گویم آزادی بیان برای شنیدن همه-آیا حق داریم منابع را برای نسلی که تازه به سن بلوغ رسیده و می خواهد تصمیم بگیرد یک طرفه کنیم

اگر امکان پذیر است که متخصصین بنشینند در رابطه با موضوعی بحث کنند و همه بر یک موضوع اتفاق نظر داشته و و نتیجه را به عوام و مردم اعلام کنند حرفتان درست بود

من نخواسته ام رای نهایی بدهم فقط دلیلهای خودم را آوردم به انتظار نقد شدن و فهمیدن و آنجا هم که به طور مشخص چیزی گفته ام به خاطر این بود که عرصه بر کارشناسان مشخص شده و نقاط کور بحث روشن شود(این رای نهایی من نیست)

فرد عامی بالاخره باید روزی دینی اختیار کند یا نه. نمی شود گفت چون تحصیلات ندارد نمیتواند در هیچ چیز اظهار نظر کند من می گویم هر کس به اندازه نیاز و توانایی و علاقه خود مطالعه میکند و طبعا نظراتش هم در همین مقدار است
فرق من و شما شاید این باشد که شما فقط علمای اسلام را متخصص میگیرید اما من آنها را متخصص همفکر می خوانم دیگران هم متخصصند حالا فقط به دلیل اینکه خیلی از نظراتشان به نظر من درست نیست نمی گویم دیگر اجازه تبلیغ نظر خود را ندارید

به نظر من قانون آزادی بیان در موضعی قرار دارد که ضمینه لازم برای بحث بر روی انواع جهان بینی ها را تضمین می کند( حداقل تا اندازه ای) و جهان بینی ها هم باید بر آن صحه بگذارند مثل دزدی که می گوییم بد است و مورد قبول در اینجا می گوییم آزادی بیان خوب است و حدود آن نیز باید دقیق مشخص شود

من برای روشن شدن خودم و همچنین بحث پرسیدم که منظورتان از مقابله با عقاید اسلام چیست فقط همین ولی نمیدانم شما چه برداشتی کرده اید

من خود مخالف توهین و مسخره کردنم و به نظرم رفتار سلمان رشدی و یا شاهین نجفی اصلا و اصلا صحیح نیست

آیا غیر مسلمانان که هتاکی نکرده اند توانسته و یا می توانند در جوامع اسلامی به دور از ترس و مخفی کاری سخنان خود را بیان کنند و مثلا زندانی نشوند

فرض کنید شما پدری هستید که فرزند صغیره دارید و ببینید شخصی ایشان را گمراه می کند آیا به ایشان اجازه آزادی بیان می دهید؟ مسلما خیر و فرزندتان را از ایشان دور خواهید کرد.

حکم صحبت های گمراهان و کافران در بلاد اسلام هم اینچنین است. مراجع و ولی فقیه که اعلم هستند نباید به کافران اجازه دهند مردم ساده که مسلحت خویش را به درستی نمی دانند را گمراه کنند و به کفر بکشانند. آزادی بیان یک کلمه فانتزی غربی است که برای فساد جوامع ما بوجود آوردند.

thinker;225991 نوشت:

فرض کنید شما پدری هستید که فرزند صغیره دارید و ببینید شخصی ایشان را گمراه می کند آیا به ایشان اجازه آزادی بیان می دهید؟ مسلما خیر و فرزندتان را از ایشان دور خواهید کرد.

حکم صحبت های گمراهان و کافران در بلاد اسلام هم اینچنین است. مراجع و ولی فقیه که اعلم هستند نباید به کافران اجازه دهند مردم ساده که مسلحت خویش را به درستی نمی دانند را گمراه کنند و به کفر بکشانند. آزادی بیان یک کلمه فانتزی غربی است که برای فساد جوامع ما بوجود آوردند.

منظورتان از گمراه کردن و همچنین فرزند صغیره چیست دقیقتر بگویید

تعمق;225993 نوشت:
منظورتان از گمراه کردن و همچنین فرزند صغیره چیست دقیقتر بگویید

فرضا (مثال) ایشان را به لهو و لعب یا می گساری دعوت می کند.

تعمق;225989 نوشت:
مسئله در تفاوت نظر متخصصین است آن هم به شکل کاملا پایه ای و اساسی و به همین دلیل می گویم آزادی بیان برای شنیدن همه-آیا حق داریم منابع را برای نسلی که تازه به سن بلوغ رسیده و می خواهد تصمیم بگیرد یک طرفه کنیم

اگر امکان پذیر است که متخصصین بنشینند در رابطه با موضوعی بحث کنند و همه بر یک موضوع اتفاق نظر داشته و و نتیجه را به عوام و مردم اعلام کنند حرفتان درست بود

من نخواسته ام رای نهایی بدهم فقط دلیلهای خودم را آوردم به انتظار نقد شدن و فهمیدن و آنجا هم که به طور مشخص چیزی گفته ام به خاطر این بود که عرصه بر کارشناسان مشخص شده و نقاط کور بحث روشن شود(این رای نهایی من نیست)

فرد عامی بالاخره باید روزی دینی اختیار کند یا نه. نمی شود گفت چون تحصیلات ندارد نمیتواند در هیچ چیز اظهار نظر کند من می گویم هر کس به اندازه نیاز و توانایی و علاقه خود مطالعه میکند و طبعا نظراتش هم در همین مقدار است
فرق من و شما شاید این باشد که شما فقط علمای اسلام را متخصص میگیرید اما من آنها را متخصص همفکر می خوانم دیگران هم متخصصند حالا فقط به دلیل اینکه خیلی از نظراتشان به نظر من درست نیست نمی گویم دیگر اجازه تبلیغ نظر خود را ندارید

به نظر من قانون آزادی بیان در موضعی قرار دارد که ضمینه لازم برای بحث بر روی انواع جهان بینی ها را تضمین می کند( حداقل تا اندازه ای) و جهان بینی ها هم باید بر آن صحه بگذارند مثل دزدی که می گوییم بد است و مورد قبول در اینجا می گوییم آزادی بیان خوب است و حدود آن نیز باید دقیق مشخص شود

من برای روشن شدن خودم و همچنین بحث پرسیدم که منظورتان از مقابله با عقاید اسلام چیست فقط همین ولی نمیدانم شما چه برداشتی کرده اید

من خود مخالف توهین و مسخره کردنم و به نظرم رفتار سلمان رشدی و یا شاهین نجفی اصلا و اصلا صحیح نیست

آیا غیر مسلمانان که هتاکی نکرده اند توانسته و یا می توانند در جوامع اسلامی به دور از ترس و مخفی کاری سخنان خود را بیان کنند و مثلا زندانی نشوند

[=Century Gothic]با سلام

ببینید آنچه که ذکر شد برای نتیجه گیری بود نباید فراموش کنید که اسلام دین تسلیم است نه قیاس !
اینکه برای شما توضیح دادیم از علما و متخصصین !برای وجود حکمتهای است که کمتر کسی آنها را درک میکند و برای عموم کاریست بسیار دشوار !
اما چیزی که روشن است هر انکار یا بازگشت از اسلام ، حکم مرگ و اعدام را ندارد.
با کمی تحقیق خواهید دریافت که حکم مرتد در مواردی صادر شده است که فرد از اسلام به دین کفر گرایش پیدا کرده است وبه دشمنی با اسلام برخواسته است ، یعنی اگر به ادیان دیگر گرایش پیدا کند و از اسلام خارج شود , حکم کشته شدن برای او صادر نمی شود ، مگر خروج او به قصد ضربه به اسلام و ترویج و تبلیغ دینی نادرست باشد.
( در مورد ارتداد ، فقها بر خروج از اسلام و گرایش به کفر و تبلیغ و ترویج دین نادرست ، اتفاق نظر دارند ):Sham:

حکم ارتداد یک حکم اجتماعی ، سیاسی است.

اسلام فردی را که از اسلام باز گردد ، بر کفر خود اصرار داشته باشد و توبه نکند ، کفر خود را اشکار کند ، به معانعت و دشمنی با اسلام برخیزد ، در بین مسلمانان تبلیغ سو کند ، به اعتقادات مسلمانان توهین کند و سعی در ضربه به اسلام و ایمان مسلمانان داشته باشد را مرتد می خواند و او را مستحق کشته شدن می داند و بر مسلمانان و حکومت اسلامی اجرای این حکم را واجب کفایی می داند.
چنین کسی با ارتداد خود ، فقط خود و عاقبت خود را تباه نمی کند ، بلکه با اعمال و رفتار خود و دشمنی ، بر مسلمانان و جامعه اسلامی ضربه می زند ، که این جرم و گناه نابخشودنی است و جزای ان مرگ است.

مسلم است اسلام به علت اعتقادات درونی فرد مرتد ، حکم مرگ او را صادر نکرده است ، چرا که این اعتقادات خود او را گمراه می کند و در اخرت مستحق عذاب الهی می شود .
این حکم به موجب دشمنی با اسلام و اثار سوئی که مرتد بر مسلمانان و امت اسلامی و حکومت اسلامی دارد ، صادر می شود.

مجازات مرگ برای کسی که مسلمانان را به گمراهی دعوت کند ، به دشمنی با ان ها بر خیزد ، به انها و اعتقاداتشان توهین کند ، تحریفات و تبلیغات سوء می کند ، برای ست کردن ایمان مسلمانان و ایجاد شک و تردید در دل مسلمانان تلاش کند ، به قرآن و پیامبران و امامان توهین و بی احترامی می کند بسیار کم است و با کمی تامل خواهید دریافت حکم ارتداد نه تنها سخت گیرانه و غیر منطقی نیست بلکه بسیار منصفانه و منطقی و انسانی است.

حکم ارتداد نه موجب سلب ازادی افراد در انتخاب دین است و نه راهی برای اجبار فرد بر مسلمان ماندن ، این حکم ، حکمی است در جهت نجات خود فرد و حفظ اسلام و جامعه مسلمین.
بی شک هر فرد یا افرادی که هدف انها دشمنی با اسلام و مسلمین و گمراهی مسلمانان باشد ، چه مرتد باشد ، چه مسلمان یا کافر ، مستحق مجازات سنگینی است و باید محو و نابود شود.
حکم ارتداد یک حکم دقیق و ظریف است که با نگرش درست به ان خواهید دریافت که وجود این حکم در جهت حفظ اسلام و جامعه مسلمین ، دفع توطئه دشمنان ، تبلیغ اسلام و اثبات حقانیت اسلام ضروری است.

[=Book Antiqua]یا علی ع

thinker;225994 نوشت:

فرضا (مثال) ایشان را به لهو و لعب یا می گساری دعوت می کند.

قبلا هم گفتم که بحث ارتداد تنها به حکومت اسلامی محدود نمی شود بلکه آنرا به جامعه اسلامی ربط می دهند یک جامعه اسلامی هم همیشه دارای حکومت اسلامی نیست

رابطه پدر و فرزند با رابطه مراجع و مردم متفاوت است و قیاس آن از اساس اشتباه است
در رابطه با مثالی که زدید هم این طور می گویم فردی فرزندی را به دنیا می آورد و طبعا در قبال آن مسئولیت دارد او به کمک روابط و عواطف عمیق و مثال نازدنی پدرانه تا رسیدن فرزندش به حدی از رشد شرایط صحیح زندگی را با تنبیه و تشویق و موارد دیگر آموزش می دهد و همچنین از نظر مادی هم تامین می کند و مسئلیتش با کسانی که جامعه را اداره می کنند متفاوت است در اداره جامعه مردم گروهی را برای حفظ امنیت و آسایش حل مسائل مختلف زندگی انتخاب می کنند توجه داشته باشید
حفظ امنیت جامعه هم به شیو های متفاوتی صورت می گیرد و بهترین شیوه چیست(حکومتهای جهان هم یکی از اهدافشان حفظ امنیت است و بحث بر سر مصداقهاست همچنین در مثالتان توجه کنید که هر گردی گردو نیست
من در بحث، شرایط کنونی آزادی بیان در ایران را در نظر نگرفتم و بیشتر به آنچه ایده آل در اسلام است پرداختم.

اگر صحبت با مردم ساده گمراه کردن آنان است پس نباید هیچ عقیده ای با مردم ساده در هیچ کجای جهان گفت وگو کند و این حرف اشتباه است.

رضا;225996 نوشت:
[=Century Gothic]با سلام

ببینید آنچه که ذکر شد برای نتیجه گیری بود نباید فراموش کنید که اسلام دین تسلیم است نه قیاس !
اینکه برای شما توضیح دادیم از علما و متخصصین !برای وجود حکمتهای است که کمتر کسی آنها را درک میکند و برای عموم کاریست بسیار دشوار !
اما چیزی که روشن است هر انکار یا بازگشت از اسلام ، حکم مرگ و اعدام را ندارد.
با کمی تحقیق خواهید دریافت که حکم مرتد در مواردی صادر شده است که فرد از اسلام به دین کفر گرایش پیدا کرده است وبه دشمنی با اسلام برخواسته است ، یعنی اگر به ادیان دیگر گرایش پیدا کند و از اسلام خارج شود , حکم کشته شدن برای او صادر نمی شود ، مگر خروج او به قصد ضربه به اسلام و ترویج و تبلیغ دینی نادرست باشد.
( در مورد ارتداد ، فقها بر خروج از اسلام و گرایش به کفر و تبلیغ و ترویج دین نادرست ، اتفاق نظر دارند ):Sham:

حکم ارتداد یک حکم اجتماعی ، سیاسی است.

اسلام فردی را که از اسلام باز گردد ، بر کفر خود اصرار داشته باشد و توبه نکند ، کفر خود را اشکار کند ، به معانعت و دشمنی با اسلام برخیزد ، در بین مسلمانان تبلیغ سو کند ، به اعتقادات مسلمانان توهین کند و سعی در ضربه به اسلام و ایمان مسلمانان داشته باشد را مرتد می خواند و او را مستحق کشته شدن می داند و بر مسلمانان و حکومت اسلامی اجرای این حکم را واجب کفایی می داند.
چنین کسی با ارتداد خود ، فقط خود و عاقبت خود را تباه نمی کند ، بلکه با اعمال و رفتار خود و دشمنی ، بر مسلمانان و جامعه اسلامی ضربه می زند ، که این جرم و گناه نابخشودنی است و جزای ان مرگ است.

مسلم است اسلام به علت اعتقادات درونی فرد مرتد ، حکم مرگ او را صادر نکرده است ، چرا که این اعتقادات خود او را گمراه می کند و در اخرت مستحق عذاب الهی می شود .
این حکم به موجب دشمنی با اسلام و اثار سوئی که مرتد بر مسلمانان و امت اسلامی و حکومت اسلامی دارد ، صادر می شود.

مجازات مرگ برای کسی که مسلمانان را به گمراهی دعوت کند ، به دشمنی با ان ها بر خیزد ، به انها و اعتقاداتشان توهین کند ، تحریفات و تبلیغات سوء می کند ، برای ست کردن ایمان مسلمانان و ایجاد شک و تردید در دل مسلمانان تلاش کند ، به قرآن و پیامبران و امامان توهین و بی احترامی می کند بسیار کم است و با کمی تامل خواهید دریافت حکم ارتداد نه تنها سخت گیرانه و غیر منطقی نیست بلکه بسیار منصفانه و منطقی و انسانی است.

حکم ارتداد نه موجب سلب ازادی افراد در انتخاب دین است و نه راهی برای اجبار فرد بر مسلمان ماندن ، این حکم ، حکمی است در جهت نجات خود فرد و حفظ اسلام و جامعه مسلمین.
بی شک هر فرد یا افرادی که هدف انها دشمنی با اسلام و مسلمین و گمراهی مسلمانان باشد ، چه مرتد باشد ، چه مسلمان یا کافر ، مستحق مجازات سنگینی است و باید محو و نابود شود.
حکم ارتداد یک حکم دقیق و ظریف است که با نگرش درست به ان خواهید دریافت که وجود این حکم در جهت حفظ اسلام و جامعه مسلمین ، دفع توطئه دشمنان ، تبلیغ اسلام و اثبات حقانیت اسلام ضروری است.

[=Book Antiqua]یا علی ع

از توجه و راهنمایتان ممنونم:Gol:
من هم با حکم ارتداد بیشتر آشنا شدم

رضا;225996 نوشت:
[=Century Gothic]با سلام

ببینید آنچه که ذکر شد برای نتیجه گیری بود نباید فراموش کنید که اسلام دین تسلیم است نه قیاس !
اینکه برای شما توضیح دادیم از علما و متخصصین !برای وجود حکمتهای است که کمتر کسی آنها را درک میکند و برای عموم کاریست بسیار دشوار !
اما چیزی که روشن است هر انکار یا بازگشت از اسلام ، حکم مرگ و اعدام را ندارد.
با کمی تحقیق خواهید دریافت که حکم مرتد در مواردی صادر شده است که فرد از اسلام به دین کفر گرایش پیدا کرده است وبه دشمنی با اسلام برخواسته است ، یعنی اگر به ادیان دیگر گرایش پیدا کند و از اسلام خارج شود , حکم کشته شدن برای او صادر نمی شود ، مگر خروج او به قصد ضربه به اسلام و ترویج و تبلیغ دینی نادرست باشد.
( در مورد ارتداد ، فقها بر خروج از اسلام و گرایش به کفر و تبلیغ و ترویج دین نادرست ، اتفاق نظر دارند ):Sham:

حکم ارتداد یک حکم اجتماعی ، سیاسی است.

اسلام فردی را که از اسلام باز گردد ، بر کفر خود اصرار داشته باشد و توبه نکند ، کفر خود را اشکار کند ، به معانعت و دشمنی با اسلام برخیزد ، در بین مسلمانان تبلیغ سو کند ، به اعتقادات مسلمانان توهین کند و سعی در ضربه به اسلام و ایمان مسلمانان داشته باشد را مرتد می خواند و او را مستحق کشته شدن می داند و بر مسلمانان و حکومت اسلامی اجرای این حکم را واجب کفایی می داند.
چنین کسی با ارتداد خود ، فقط خود و عاقبت خود را تباه نمی کند ، بلکه با اعمال و رفتار خود و دشمنی ، بر مسلمانان و جامعه اسلامی ضربه می زند ، که این جرم و گناه نابخشودنی است و جزای ان مرگ است.

مسلم است اسلام به علت اعتقادات درونی فرد مرتد ، حکم مرگ او را صادر نکرده است ، چرا که این اعتقادات خود او را گمراه می کند و در اخرت مستحق عذاب الهی می شود .
این حکم به موجب دشمنی با اسلام و اثار سوئی که مرتد بر مسلمانان و امت اسلامی و حکومت اسلامی دارد ، صادر می شود.

مجازات مرگ برای کسی که مسلمانان را به گمراهی دعوت کند ، به دشمنی با ان ها بر خیزد ، به انها و اعتقاداتشان توهین کند ، تحریفات و تبلیغات سوء می کند ، برای ست کردن ایمان مسلمانان و ایجاد شک و تردید در دل مسلمانان تلاش کند ، به قرآن و پیامبران و امامان توهین و بی احترامی می کند بسیار کم است و با کمی تامل خواهید دریافت حکم ارتداد نه تنها سخت گیرانه و غیر منطقی نیست بلکه بسیار منصفانه و منطقی و انسانی است.

حکم ارتداد نه موجب سلب ازادی افراد در انتخاب دین است و نه راهی برای اجبار فرد بر مسلمان ماندن ، این حکم ، حکمی است در جهت نجات خود فرد و حفظ اسلام و جامعه مسلمین.
بی شک هر فرد یا افرادی که هدف انها دشمنی با اسلام و مسلمین و گمراهی مسلمانان باشد ، چه مرتد باشد ، چه مسلمان یا کافر ، مستحق مجازات سنگینی است و باید محو و نابود شود.
حکم ارتداد یک حکم دقیق و ظریف است که با نگرش درست به ان خواهید دریافت که وجود این حکم در جهت حفظ اسلام و جامعه مسلمین ، دفع توطئه دشمنان ، تبلیغ اسلام و اثبات حقانیت اسلام ضروری است.

[=Book Antiqua]یا علی ع

از توجه و راهنمایتان ممنونم:Gol:
من هم با حکم ارتداد بیشتر آشنا شدم

از مطالبی که نوشتید هر خوانندهای پی میبرد که پذیرفتن اسلام زورکی هست خوب من که از اول اسلام رو قبول نداشتم و فقط پدر و مادرم مسلمان بودند یعنی حق ندارم الان بگم که مسلمان نیستم؟

بنام آفریدگار هستی

سلام

قبل از پی گیری این بحث من موضوعی را دوست دارم بیان کنم.و آن این است که دوستان توجه کنند.اصولن مباحثی از قبیل ارتداد یا قانون حجاب اجباری قبل از آنکه موضوعی دینی باشد موضوعی برون دینی است.
توضیح اینکه در بسیاری از ادیان ، گروه های نظامی ، گروه های سیاسی ، احزاب و حتی باند های تبهکارانه ......حکمی یا قراردادی به صورت نوشته و یا نانوشته وجود دارد که هر کس به آن گروه پشت کرد و یا به قول سیاسی ها " برید " از طرف گروه مورد تنبیه قرار می گیرد.حال مصداق این تنبیه از محروم کردن فرد بریده از بسیاری از امتیازهای گروه تا حکم قتل را شامل می شود.
بنابراین توجه می کنید که بحث " ارتداد " یک موضوع صرفن اسلامی نیست که دوستان از مواضع درون دینی به آن جواب دهند.
نظر من این است که دوستان مواضع دینی و گروهی خود را در این موضوع کنار بگذارند. ما فرض را بر این بگذاریم که همه ی دوستان در باورهای دینی خودشان محق هستند .ولی بحث را به درون دین نبرید.
باز هم یاد آورری می کنم در موضوع ارتداد، الزامن فرد مرتد کسی نیست که از دین اسلام به دین دیگر تغییر دین داده باشد .ممکن است فردی مسیحی باشد که به دین اسلام آمده یا از مسیحیت به یهودیت پیوسته یا اینکه اصلن فردی باشد که عطای هر چی دین است را به لقایشان بخشیده و به قولی " ازاده " باشد.
نظر من این است که اگر دوستان حکم " ارتداد " بطور کلی تر و فارغ از این که به کدام دین و باور وابسته هستند مورد بررسی قرار دهند به نتیجه ی عمومی تری می رسند.

ارادتمند:Gol:

چرا باید کسی را که با تحقیق به این نتیجه رسیده که دین اسلام اون دینی نیست که درست باشه کشت؟ چرا باید به قتل رسوند اون فرد را؟

saeedsaeedi;227602 نوشت:
چرا باید کسی را که با تحقیق به این نتیجه رسیده که دین اسلام اون دینی نیست که درست باشه کشت؟ چرا باید به قتل رسوند اون فرد را؟

سلول سرطانی را باید از جامعه جدا کرد.

Thinker;227603 نوشت:
سلول سرطانی را باید از جامعه جدا کرد.

:Ghamgin::Motehayer:

فَإِذَا انسَلَخَ الأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُواْ الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُواْ لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ فَإِن تَابُواْ وَأَقَامُواْ الصَّلاَةَ وَآتَوُاْ الزَّكَاةَ فَخَلُّواْ سَبِيلَهُمْ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ ﴿۵﴾
پس چون ماه‏هاى حرام سپرى شد مشركان را هر كجا يافتيد بكشيد و آنان را دستگير كنيد و به محاصره درآوريد و در هر كمينگاهى به كمين آنان بنشينيد پس اگر توبه كردند و نماز برپا داشتند و زكات دادند راه برايشان گشاده گردانيد زيرا خدا آمرزنده مهربان است (۵)
[="red"]چه دین خشنی[/]

(قاتلوا الذین لا یؤمنون بالله و لا بالیوم الاخر و لا یحرمون ما حرم الله ورسوله ولا یدینون دین الحق من الذین اوتوا الکتاب حتی یعطوا الجزیه عن یدوهم صاغرون ):([="Red"]با کسانی از اهل کتاب که ایمانی به خدا و روز جزا ندارند و آنچه راخدا و رسولش حرام کرده حرام نمی دانند و به دین حق نمی گروند، کارزار کنیدتا با دست خود و با ذلت و خواری جزیه بپردازند)، [="Black"]

یک سئوال

اگر در کشورهای مسیحی ، یک آدم مسیحی مسلمان شود و برای اسلام تبلیغ کند ، آیا مسیحیان را محق می دانید که او را بکشند ؟

چطور برای مسلمین محترم باید همه جا آزادی بیان و اجازه ی تبلیغ باشد و آن ها مجاز باشند در اجتماع " اثر گذار " باشند اما به ادیان دیگر که می رسیم ، قانون عوض می شود ؟

saeedsaeedi;227602 نوشت:
چرا باید کسی را که با تحقیق به این نتیجه رسیده که دین اسلام اون دینی نیست که درست باشه کشت؟ چرا باید به قتل رسوند اون فرد را؟

با سلام و درود بر جناب سعیدی
کجا و به کدوم دلیل این حرف را میزنید در کجای احکام دین اسلام نوشته اگر مسیحی شد اعدام میشود ؟؟؟
آقایان بزرگوار مسئله پذیرش دین ابدا نمیتواند اجباری باشد که دین مشتمل بر یک سری اعتقادات است و به زور نمیتوان کسی را وادار به اعتقادی خاص کرد
جناب سعیدی بنده برایتان از قرآن کریم استدلال میاورم که در انتخاب دین انسانها آزادند توجه بفرمائید

[نفى اكراه و اجبار در دين‏]
و در جمله:" لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ"، دين اجبارى نفى شده است، چون دين عبارت است از يك سلسله معارف علمى كه معارفى عملى به دنبال دارد، و جامع همه آن معارف، يك كلمه است و آن عبارت است از" اعتقادات"، و اعتقاد و ايمان هم از امور قلبى است كه اكراه‏
و اجبار در آن راه ندارد، چون كاربرد اكراه تنها در اعمال ظاهرى است، كه عبارت است از حركاتى مادى و بدنى (مكانيكى)، و اما اعتقاد قلبى براى خود، علل و اسباب ديگرى از سنخ خود اعتقاد و ادراك دارد و محال است كه مثلا جهل، علم را نتيجه دهد، و يا مقدمات غير علمى، تصديقى علمى را بزايد.
و در اينكه فرمود:" لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ"، دو احتمال هست، يكى اينكه جمله خبرى باشد و بخواهد از حال تكوين خبر دهد، و بفرمايد خداوند در دين اكراه قرار نداده و نتيجه ‏اش حكم شرعى می ‏شود كه: اكراه در دين نفى شده و اكراه بر دين و اعتقاد جايز نيست و اگر جمله ‏اى باشد انشايى و بخواهد بفرمايد كه نبايد مردم را بر اعتقاد و ايمان مجبور كنيد، در اين صورت نيز نهى مذكور متكى بر يك حقيقت تكوينى است، و آن حقيقت همان بود كه قبلا بيان كرديم، و گفتيم اكراه تنها در مرحله افعال بدنى اثر دارد، نه اعتقادات قلبى.


[علت اينكه در دين اكراه نيست‏]
خداى تعالى دنبال جمله" لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ"، جمله" قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ"، را آورده، تا جمله اول را تعليل كند، و بفرمايد كه چرا در دين اكراه نيست، و حاصل تعليل اين است كه اكراه و اجبار- كه معمولا از قوى نسبت به ضعيف سر می ‏زند- وقتى مورد حاجت قرار می گيرد كه قوى و ما فوق (البته به شرط اينكه حكيم و عاقل باشد، و بخواهد ضعيف را تربيت كند) مقصد مهمى در نظر داشته باشد، كه نتواند فلسفه آن را به زير دست خود بفهماند، (حال يا فهم زير دست قاصر از درك آن است و يا اينكه علت ديگرى در كار است) ناگزير متوسل به اكراه می ‏شود، و يا به زيردست دستور می دهد كه كوركورانه از او تقليد كند و ...
و اما امور مهمى كه خوبى و بدى و خير و شر آنها واضح است، و حتى آثار سوء و آثار خيرى هم كه به دنبال دارند، معلوم است، در چنين جايى نيازى به اكراه نخواهد بود، بلكه خود انسان يكى از دو طرف خير و شر را انتخاب كرده و عاقبت آن را هم (چه خوب و چه بد) می ‏پذيرد و دين از اين قبيل امور است، چون حقايق آن روشن، و راه آن با بيانات الهيه واضح است، و سنت نبويه هم آن بيانات را روشن‏تر كرده پس معنى" رشد" و" غى" روشن شده، و معلوم مى‏گردد كه رشد در پيروى دين و غى در ترك دين و روگردانى از آن است، بنا بر اين ديگر علت ندارد كه كسى را بر دين اكراه كنند.
_______________________________

ترجمه الميزان، ج‏2، ص: 525

ادامه ...

saeedsaeedi;227602 نوشت:
چرا باید کسی را که با تحقیق به این نتیجه رسیده که دین اسلام اون دینی نیست که درست باشه کشت؟ چرا باید به قتل رسوند اون فرد را؟

[دلالت آيه شريفه بر اينكه اسلام دين شمشير و خون و اكراه و اجبار نيست‏]
و اين آيه شريفه يكى از آياتى است كه دلالت می ‏كند بر اينكه مبنا و اساس دين اسلام شمشير و خون نيست، و اكراه و زور را تجويز نكرده، پس سست بودن سخن عده‏ اى از آنها كه خود را دانشمند دانسته، يا متدين به اديان ديگر هستند، و يا به هيچ ديانتى متدين نيستند، و گفته‏ اند كه: اسلام دين شمشير است، و به مساله جهاد كه يكى از اركان اين دين است، استدلال نموده ‏اند، معلوم می ‏شود.
جواب از گفتار آنها در ضمن بحثى كه قبلا پيرامون مساله" قتال" داشتيم گذشت، در آنجا گفتيم كه آن قتال و جهادى كه اسلام مسلمانان را به سوى آن خوانده، قتال و جهاد به ملاك زورمدارى نيست، نخواسته است با زور و اكراه دين را گسترش داده، و آن را در قلب تعداد بيشترى از مردم رسوخ دهد، بلكه به ملاك حق مدارى است و اسلام به اين جهت جهاد را ركن شمرده تا حق را زنده كرده و از نفيس‏ترين سرمايه‏ هاى فطرت يعنى توحيد دفاع كند، و اما بعد از آنكه توحيد در بين مردم گسترش يافت، و همه به آن گردن نهادند، هر چند آن دين، دين اسلام نباشد، بلكه دين يهود يا نصارا باشد، ديگر اسلام اجازه نمی ‏دهد مسلمانى با يك موحد ديگرى نزاع و جدال كند، پس اشكالى كه آقايان كردند ناشى از بى اطلاعى و بى توجهى بوده است.


[آيه" لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ ..." با آيات وجوب جهاد و قتال نسخ نشده است‏]
از آنچه كه گذشت اين معنا روشن شد كه آيه مورد بحث يعنى" لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ" به وسيله آيه ‏اى كه جهاد و قتال را واجب می كند نسخ نشده است، و قائلين به نسخ اشتباه كرده ‏اند.
يكى از شواهد بر اينكه اين آيه نسخ نشده، تعليلى است كه در خود آيه است، و می ‏فرمايد:" قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ"،" رشد" و" غى" از هم جدا شده‏ اند و معقول نيست آيه‏اى كه می ‏خواهد اين آيه را نسخ كند فقط حكمش (حرمت) را نسخ كرده، ولى علت حكم باقى بماند و اينكه می ‏بينيم علت حكم باقى مانده براى اينكه مساله روشن شدن" رشد" از" غى" در اسلام چيزى نيست كه برداشته شود، پس آيه:" فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ" «1» يا آيه" وَ قاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ" «2» چون نمی ‏تواند در ظهور حقانيت دين اثرى داشته باشد، پس آن وقت نخواهد توانست حكمى را كه معلول اين ظهور است بردارد، و اصلا چه ارتباطى ميان آيات جهاد با آن مساله هست؟.
و به عبارتى ديگر در آيه شريفه، جمله" لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ" اينطور تعليل می ‏شود، كه چون حق روشن است، بنا بر اين قبولاندن حق روشن، اكراه نمی ‏خواهد، و اين معنا چيزى است كه حالش قبل از نزول حكم قتال و بعد از نزول آن فرق پيدا نمی ‏كند پس روشنايى حق، امرى است كه در هر حال ثابت است و نسخ نمی ‏پذيرد.
***************************************
(1) سوره توبه آيه 5" با مشركين هر كجا آنها را يافتيد قتال كنيد".
(2) سوره بقره آيه 224" و در راه خدا قتال كرده و به جنگ بپردازيد".
_______________________________

ترجمه الميزان، ج‏2، ص: 525 و 526

هدف1;227607 نوشت:
فَإِذَا انسَلَخَ الأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُواْ الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُواْ لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ فَإِن تَابُواْ وَأَقَامُواْ الصَّلاَةَ وَآتَوُاْ الزَّكَاةَ فَخَلُّواْ سَبِيلَهُمْ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ ﴿۵﴾
پس چون ماه‏هاى حرام سپرى شد مشركان را هر كجا يافتيد بكشيد و آنان را دستگير كنيد و به محاصره درآوريد و در هر كمينگاهى به كمين آنان بنشينيد پس اگر توبه كردند و نماز برپا داشتند و زكات دادند راه برايشان گشاده گردانيد زيرا خدا آمرزنده مهربان است (۵)
چه دین خشنی

جناب هدف 1 سلام علیکم و رحمه الله
با عرض تاسف زیاد باید خدمتتان عرض کنم شما فقط به ذکر آیه شریفه پرداختید ولی از علل و عواملی که باعث این دستور بود را نگفتید به صراحت به شما عرض میکنم حتما بیشتر به مطالعه قرآن بپردازید (افلا یتدبرون القرآن ام ..... ) متاسفم

حال به تبیین این موضوع خواهم پرداخت که چرا خداوند متعال دستور کشتن مشرکین را صادر نمود

در محيط دعوت اسلام گروه‏هاى مختلفى وجود داشتند، كه پيامبر ص با هر يك از آنها طبق موضع‏گيريهايشان رفتار می كرد:
گروهى با پيامبر ص هيچ گونه پيمانى نداشتند، و پيامبر ص در مقابل آنها نيز هيچ گونه تعهدى نداشت گروه‏هاى ديگرى در" حديبيه" و مانند آن پيمان ترك مخاصمه با رسول خدا ص بسته بودند اين پيمانها بعضى داراى مدت معين بود، و بعضى مدتى نداشت.
در اين ميان بعضى از طوائفى كه با پيامبر ص پيمان بسته بودند، يك جانبه و بدون هيچ مجوزى پيمانشان را به خاطر همكارى آشكار با دشمنان اسلام شكستند، و يا در صدد از ميان بردن رسول خدا ص بر آمدند، همانند يهود" بنى نضير" و" بنى قريظه"، پيامبر ص هم در مقابل آنها شدت عمل به خرج داد، و همه را از مدينه طرد كرد، ولى قسمتى از پيمانها هنوز به قوت خود باقى بود، اعم از پيمانهاى مدت‏ دار و بدون مدت.
آيه اول مورد بحث به تمام مشركان (بت پرستان) اعلام می ‏كند كه:
هر گونه پيمانى با مسلمانان داشته ‏اند، لغو خواهد شد، و می ‏گويد" اين اعلام برائت و بيزارى خداوند و پيامبرش از مشركانى كه با آنها عهد بسته‏ ايد، ميباشد".
(بَراءَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَى الَّذِينَ عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ).
سپس براى آنها يك مهلت چهارماهه قائل می ‏شود، كه در اين مدت بيانديشند، و وضع خود را روشن سازند، و پس از انقضاى چهار ماه يا بايد دست از آئين بت پرستى بكشند و يا آماده پيكار گردند، و می ‏گويد:" چهار ماه در زمين آزادانه به هر كجا می خواهيد برويد" (ولى بعد از چهار ماه وضع دگرگون خواهد شد) (فَسِيحُوا فِي الْأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ) «1»" اما بدانيد كه شما نمی ‏توانيد خداوند را ناتوان سازيد، و از قلمرو قدرت او بيرون رويد" (وَ اعْلَمُوا أَنَّكُمْ غَيْرُ مُعْجِزِي اللَّهِ).
" و نيز بدانيد كه خداوند كافران مشرك و بت‏ پرست را سرانجام خوار و رسوا خواهد ساخت". (وَ أَنَّ اللَّهَ مُخْزِي الْكافِرِينَ)
__________________________________________________
1-" سيحوا" از ماده" سياحت" به معنى گردش توام با آرامش و مهلت است.
تفسير نمونه، ج‏7، ص: 282 و 283

ادامه...

هدف1;227607 نوشت:
فَإِذَا انسَلَخَ الأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُواْ الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُواْ لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ فَإِن تَابُواْ وَأَقَامُواْ الصَّلاَةَ وَآتَوُاْ الزَّكَاةَ فَخَلُّواْ سَبِيلَهُمْ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ ﴿۵﴾
پس چون ماه‏هاى حرام سپرى شد مشركان را هر كجا يافتيد بكشيد و آنان را دستگير كنيد و به محاصره درآوريد و در هر كمينگاهى به كمين آنان بنشينيد پس اگر توبه كردند و نماز برپا داشتند و زكات دادند راه برايشان گشاده گردانيد زيرا خدا آمرزنده مهربان است (۵)
چه دین خشنی

1- آيا الغاى يك جانبه پيمان صحيح است؟
می دانيم در اسلام مخصوصا اهميت فوق العاده‏اى به مساله وفاى به عهد و پايبند بودن به پيمانها- حتى در برابر كافران و دشمنان- داده شده است، با اين حال اين سؤال پيش می ‏آيد كه چگونه قرآن دستور می ‏دهد پيمان مشركان يك جانبه لغو گردد؟


پاسخ اين سؤال با توجه به امور زير روشن می ‏شود.
اولا بطورى كه در آيه 7 و 8 همين سوره (چند آيه بعد) تصريح شده، اين لغو پيمان بدون مقدمه نبوده است، بلكه از آنها قرائن و نشانه‏ هايى بر نقض پيمان آشكار شده بود، و آنها آماده بودند در صورت توانايى بدون كمترين اعتنا به پيمانهايى كه با مسلمانها دارند، ضربه كارى را بر آنها وارد سازند.
اين كاملا منطقى است كه اگر انسان ببيند، دشمن خود را آماده براى شكستن پيمان می ‏كند و علائم و قرائن آن در اعمال او به قدر كافى به چشم می خورد، پيش از آنكه غافلگير شود اعلام لغو پيمان كرده و در برابر او به پا خيزد.


ثانيا در پيمانهايى كه به خاطر شرايط خاص بر قوم و ملتى تحميل می ‏شود، و آنها خود را ناگزير از پذيرش آن می ‏بينند، چه مانعى دارد كه پس از قدرت و توانايى اين گونه پيمانها را به طور يك جانبه لغو كنند.
آئين بت پرستى نه يك مذهب بود و نه يك مكتب عاقلانه، بلكه يك روش خرافى و موهوم و خطرناك بود، كه می ‏بايست سرانجام از جامعه انسانى برچيده شود، و اگر قدرت و قوت بت پرستان در جزيره عرب به قدرى در آغاز كار زياد بود، كه پيغمبر ص مجبور شد تن به صلح و پيمان با آنها در دهد، دليل اين نخواهد بود كه به هنگام كسب نيرو و قدرت به چنين پيمان تحميلى كه بر خلاف منطق و عقل و درايت است، وفادار بماند، اين درست به آن مd ‏ماند كه يك مصلح بزرگ در ميان گاو پرستان بعضى از كشورها ظهور كند، و براى برچيدن اين برنامه دست به كار تبليغات وسيع بزند، و به هنگامى كه تحت فشار قرار گيرد، به ناچار با آنها پيمان ترك مخاصمه ببندد، ولى به هنگامى كه پيروان كافى پيدا كرد، قيام كند و براى جاروب كردن اين افكار پوسيده دست به كار شود، و پيمان خود را با آنها ملغى شده اعلام نمايد.


لذا می ‏بينيم اين حكم مخصوص مشركان بوده و اهل كتاب و ساير اقوامى كه در اطراف جزيره عربستان وجود داشتند، و به نوعى با پيامبر ص پيمان بسته بودند، پيمانشان تا پايان عمر پيامبر ص محترم شمرده شد.
به علاوه می ‏بينيم لغو پيمان مشركان به شكل غافلگيرانه صورت نگرفت، بلكه چهار ماه به آنها مهلت داده شد، و در مركز اجتماع عمومى حجاز، يعنى روز عيد قربان در كنار خانه كعبه اين موضوع به آگاهى همه رسانده شد، تا فرصت كافى براى فكر و انديشه بيشتر پيدا كنند، شايد دست از اين آئين خرافى كه مايه عقب‏ ماندگى و پراكندگى و جهل و خباثت است، بردارند، خداوند هرگز راضى نشد آنها را غافلگير سازد و مجال تفكر را از آنها سلب كند حتى اگر آماده پذيرش اسلام نشوند مجال كافى براى تهيه نيرو بمنظور دفاع از خود داشته باشند تا در يك جنگ غير عادلانه درگير نشوند! اگر پيامبر ص نظر تربيتى و رعايت اصول انسانى نداشت هرگز نبايد با دادن مهلت چهارماهه دشمن را از خواب بيدار كند و مجال كافى براى تهيه نيرو و آمادگى جنگى به او بدهد بلكه بايد در يك روز معين پس از الغاى يك جانبه پيمان، بدون مقدمه، به آنها حمله كند و بساط آنان را برچيند.
بهمين دليل می ‏بينيم بسيارى از بت پرستان از اين مهلت چهارماهه استفاده كردند و با مطالعه بيشتر در تعليمات اسلام به آغوش آن باز گشتند.
_____________________________

تفسير نمونه، ج‏7، ص: 285

رحیق مختوم;227643 نوشت:
1- آيا الغاى يك جانبه پيمان صحيح است؟
می دانيم در اسلام مخصوصا اهميت فوق العاده‏اى به مساله وفاى به عهد و پايبند بودن به پيمانها- حتى در برابر كافران و دشمنان- داده شده است، با اين حال اين سؤال پيش می ‏آيد كه چگونه قرآن دستور می ‏دهد پيمان مشركان يك جانبه لغو گردد؟


پاسخ اين سؤال با توجه به امور زير روشن می ‏شود.
اولا بطورى كه در آيه 7 و 8 همين سوره (چند آيه بعد) تصريح شده، اين لغو پيمان بدون مقدمه نبوده است، بلكه از آنها قرائن و نشانه‏ هايى بر نقض پيمان آشكار شده بود، و آنها آماده بودند در صورت توانايى بدون كمترين اعتنا به پيمانهايى كه با مسلمانها دارند، ضربه كارى را بر آنها وارد سازند.
اين كاملا منطقى است كه اگر انسان ببيند، دشمن خود را آماده براى شكستن پيمان می ‏كند و علائم و قرائن آن در اعمال او به قدر كافى به چشم می خورد، پيش از آنكه غافلگير شود اعلام لغو پيمان كرده و در برابر او به پا خيزد.


ثانيا در پيمانهايى كه به خاطر شرايط خاص بر قوم و ملتى تحميل می ‏شود، و آنها خود را ناگزير از پذيرش آن می ‏بينند، چه مانعى دارد كه پس از قدرت و توانايى اين گونه پيمانها را به طور يك جانبه لغو كنند.
آئين بت پرستى نه يك مذهب بود و نه يك مكتب عاقلانه، بلكه يك روش خرافى و موهوم و خطرناك بود، كه می ‏بايست سرانجام از جامعه انسانى برچيده شود، و اگر قدرت و قوت بت پرستان در جزيره عرب به قدرى در آغاز كار زياد بود، كه پيغمبر ص مجبور شد تن به صلح و پيمان با آنها در دهد، دليل اين نخواهد بود كه به هنگام كسب نيرو و قدرت به چنين پيمان تحميلى كه بر خلاف منطق و عقل و درايت است، وفادار بماند، اين درست به آن مd ‏ماند كه يك مصلح بزرگ در ميان گاو پرستان بعضى از كشورها ظهور كند، و براى برچيدن اين برنامه دست به كار تبليغات وسيع بزند، و به هنگامى كه تحت فشار قرار گيرد، به ناچار با آنها پيمان ترك مخاصمه ببندد، ولى به هنگامى كه پيروان كافى پيدا كرد، قيام كند و براى جاروب كردن اين افكار پوسيده دست به كار شود، و پيمان خود را با آنها ملغى شده اعلام نمايد.


لذا می ‏بينيم اين حكم مخصوص مشركان بوده و اهل كتاب و ساير اقوامى كه در اطراف جزيره عربستان وجود داشتند، و به نوعى با پيامبر ص پيمان بسته بودند، پيمانشان تا پايان عمر پيامبر ص محترم شمرده شد.
به علاوه می ‏بينيم لغو پيمان مشركان به شكل غافلگيرانه صورت نگرفت، بلكه چهار ماه به آنها مهلت داده شد، و در مركز اجتماع عمومى حجاز، يعنى روز عيد قربان در كنار خانه كعبه اين موضوع به آگاهى همه رسانده شد، تا فرصت كافى براى فكر و انديشه بيشتر پيدا كنند، شايد دست از اين آئين خرافى كه مايه عقب‏ ماندگى و پراكندگى و جهل و خباثت است، بردارند، خداوند هرگز راضى نشد آنها را غافلگير سازد و مجال تفكر را از آنها سلب كند حتى اگر آماده پذيرش اسلام نشوند مجال كافى براى تهيه نيرو بمنظور دفاع از خود داشته باشند تا در يك جنگ غير عادلانه درگير نشوند! اگر پيامبر ص نظر تربيتى و رعايت اصول انسانى نداشت هرگز نبايد با دادن مهلت چهارماهه دشمن را از خواب بيدار كند و مجال كافى براى تهيه نيرو و آمادگى جنگى به او بدهد بلكه بايد در يك روز معين پس از الغاى يك جانبه پيمان، بدون مقدمه، به آنها حمله كند و بساط آنان را برچيند.
بهمين دليل می ‏بينيم بسيارى از بت پرستان از اين مهلت چهارماهه استفاده كردند و با مطالعه بيشتر در تعليمات اسلام به آغوش آن باز گشتند.
_____________________________

تفسير نمونه، ج‏7، ص: 285

حالا مثلا من مهلت هم نمیخوام و با درک عمیق به این نتیجه رسیدم که اسلام رو قبول ندارم و با هیچ کسی هم کاری ندارم و فقط دارم سوال میپرسم چرا باید کسی که پدر و مادرش مسلمان باشد به زود مسلمان باشد؟چرا بعد از پدر و مادر نمیتواند دین دیگری انتخاب بکند؟ چرا میگویید مرتد را باید کشت
موضوع قفل شده است