جمع بندی آیا ولایت مطلقه با روح دموکراسی سازگار است؟

تب‌های اولیه

55 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

چه عصبانی!!!!....با یه کم ارامشم میشه بحث کرد!من نه کاره ایم نه...داریم بحث عقیدتی میکنیم!و هر کس با اوردن دلیل نظرشو میگه.اعتراف چیه؟!؟...
من واضح بحث میکنم نه اینکه با سوال جواب بدم!در ضمن این بحث شما ربطی به این تاپیک نداره ولی من جواب میدم(گرچه تو سایت قبلا خیلی دربارش بحث شده)
اولا اعضای خبرگان منصوب رهبر نیستن...من نمیدونم شما اینو از کجا اوردی؟!
دوما گذارشی نبوده یعنی حتما یه جای کار میلنگه؟!؟!این منطق شما مثل این میمونه: همه مجرمن مگه اینکه عکسش ثابت شه!!!!بله؟
سوم امام در حدیثی که شما هم اشاره کردی واضح است که یک ویژگی رو بیان میکنن نه اینکه بگن یه گروه ادم نشستن برین از همشون بپرسین از نظر هر کدوم که خوشتون اومد و دوسش داشتین به اون عمل کنین!!!!ما برای تقلید دوتا راه داریم یا بنا بر احتیاط به سختترین احکم هر کدام عمل میکنیم یا علم رو تشخیص میدیم و از اون میپرسیم.مشکلش چیه؟
در مورد حکومت هم تو پست قبل توضیح دادم.که:

hoorshid;360257 نوشت:
ولی هر عاقلی میدونه حکومت مقتدر و پایدار بیشتر از یک حاکم نمیتونه داشته باشه پس برای حفظ حکومت دینی که واجب است (چون اجرای احکام حکومتی اسلام مثل باقی احکامش واجب است)در مسائل حکومتی از یک نفر که از بین خودشان انتخاب شده تبعیت میکنن...

در مورد عدم وجود عصمت هم عرض کردم:

hoorshid;360257 نوشت:
اگر هم اشتباه بکند و ما هم به خاطر تبعیت از اون اشتباه کنیم باز اشکالی به ما وراد نیست چون به دستور امام معصوم عمل کردیم و در زمان غیبت برای فهم حکم دین به همان کسی رجوع کردیم که خودشان دستور دادن!
مگه امام زمان عج نمیدونستن فقیه معصوم نیست که دستور دادن حکم دین رو در زمان غیبت از انها بپرسیم و حالا ماها اینو فهمیدیم!؟!؟!... المتقدم لکم مارق
و المتاخر عنکم زاهق و اللازم لکم لاحق!!!!
خودشون گفتن در زمان غیبت انها حجت من بر شما هستن!معنی حجت رو که میدونید ان شا الله؟!؟!

حالا اگر عدم عصمت مطرح است چه یک نفر چه هزار نفر!تعدادشون زیاد شه معصوم میشن؟!؟!!...یا مثلا تعداد یه عده زیاد باشه دلیل میشه حرف اون عده درسته؟!؟!...مگه نمیگین چون احتمال خطا هست نباید این کار رو کرد(که من نمیفهمم چرا اینو میگید با توجه به توضیحات قبلیم!!!) خب حالا ما ده تا فقیه داشته باشیم میتونید ادعا کنید اصلا خطا ندارن؟!!!پس ایرادتون اگر به اونچه عرض کردم وارد باشه به گروه فقها هم وارد است.و اشکال همچنان وجود دارد.

اتفاقا این شیوه احتمال خطا رو کاهش میده با یه مثال توضیح میدم:
ببینید مثلا توی جمع پزشکان اینکه بفهمن فلان تشخیص درسته یا غلط برای خیلی هاشون شاید سخت باشه ولی تشخیص اینکه کدام پزشک بهتر است و مهارت بیشتری داره برای اونها راحت تره.

البته رک بودن شما رو تحسین می کنم ، اما عجله تان را نه ، من عصبانی نیستم ، فقط کمی رک حرف زدم ، شماهم که خودتون رک تشریف دارین دیگه ؟

ببینید سرکار خانم ، حال که امام معصوم و عقل کل در جامعه حکومت نمی کند باید بهترین راه را انتخاب کنیم ، وقتی ما با ولی فقیه به مثابه امام معصوم برخورد کنیم و تعیین مصلحت جامعه رو به دست اون بسپاریم یعنی تصور کردیم که نعوذ بالله ایشون مثل امام معصوم می تونن که مصلحت رو به تنهایی تشخیص بدن . بهترین کار در این میان اینه که اکثر صاحب نظران خبره و نه صرفا یک عده فقیه ، به طور مستمر و با همفکری مداوم مصالح کشور و نظام رو تعیین کنند . که اینکار مصداق قرآنی دارد و قرآن کار مشورتی را بر کار فردی ارجح دانسته است .

ببینید اعضای خبرگان توسط ولی فقیه در مناصب دیگر نصب مستقیم دارند ، در خبرگان هم یک فیلترینگ اساسی وجود دارد ، وقتی ورود به خبرگان محدود می شود ، در حقیقت انتخاب میان خودی ها صورت می گیرد ، در آنصورت هر کس وارد خبرگان بشود خودی است و دیگر مسلم است که گزارشی بیرون نمی آید .

بعدهم خیلی جالب است که شما می گویید چون خطایی رخ نداده پس گزارشی هم بیرون نیامده ، این همه مشکلات در کشور وجود دارد ، وقتی مشکلات ادامه پیدا می کند اما آیا تا کنون چنین گزارشی به جامعه از سوی خبرگان رسیده است ؟ من نمیگم همه مجرمن مگر عکسش ثابت شه ،

دوست عزیز ، امام معصوم اولا مرجعیت دینی رو بیان می کنن ، ثانیا می فرمایند به روات حدیث ما مراجعه کنید ( یعنی همونی که گفتین : یه عده نشستن برین و از اونا بپرسین ) ، تا چه کنند ؟ حکم الهی رو بدونید ، حکم الهی چیه ؟ احکام دین .

با سلام و تشکر از همه دوستان

مطالبی از موافقین و مخالفین موضوع فوق مطرح گشته و تقریبا هیچ دلیلی برای عرضه نمانده است،‌ یعنی دو طرف آنچه داشتند مطرح ساختند به همین دلیل، موضوع جهت جمع بندی بسته می شود.

موفق باشید.

پرسش
با توجه به اینکه لازمه پذیرش «ولایت مطلقه فقیه» تقدم نظر او بر نظر مردم است، چنین نگرشی چطور با روح دموکراسی سازگار است؟

پاسخ

برای پاسخ به این سوال توجه به چند نکته لازم است:

نکته اول: شناخت دقیق دموکراسی

دموکراسی از واژه یونانی demokratia که مرکب از دو واژه demos(مردم)، و kratein(حکومت) است گرفته شده، یعنی حکومت به وسیله ی مردم.(1)
اما در خصوص تعریف حکومت دموکراسی و شرایط آن تعریف واحدی وجود ندارد که ما آن را به عنوان معیار قرار بدهیم برای سنجش دموکراسی بودن حکومت ها؛ و این تعاریف متعدد موجب شده که تمام مکاتب فکری اعم از لیبرالیسم، سوسیالیسم، محافظه کاران و... همگی گوهر دموکراسی را تنها نزد خود بدانند.(2)

اما در هر صورت برای آن مولفه هایی بر شمرده اند: مانند: رضایت و مقبولیت عامه، اصل مشارکت، اصل برابری، حاکمیت قانون، حاکمیت مردم(اکثریت)، و...(3)
دو دیدگاه اساسی نسبت به «دموکراسی» وجود دارد، یکی کسانی که به آن به مثابه «روش» می نگرند، و دیگری دیدگاه کسانی که به آن به مثابه «هدف» می­نگرند، و انتخاب اکثریت را کاشف از خیر و مصلحت واقعی می دانند(4)

روشن است که نگرش دوم با اسلام سازگار نیست، چون طبق دیدگاه اسلام اولا تشریع و قانونگذاری مختص خداوند است، و ثانیا: مبنای این دیدگاه نسبی گرایی است؛ پس دموکراسی سازگار با اسلام، دموکراسی به عنوان روش است، نه اینکه اصالت داشته و هدف تلقی شود.

نکته دوم: شناخت دقیق «ولایت مطلقه»

«مطلقه» در ولی فقیه به معنای خودکامگی و استبداد رأی نیست، فقیه مجری دین است، یعنی قانونی که خداوند آن را وضع نموده، و مردم آن را پذیرفته، و با حضور خود زمینه اجرای آن را فراهم کرده اند را در جامعه پیاده می کند؛ قید «مطلقه» دست فقیه را در تعارض قوانین باز میگذارد، نه اینکه اجازه ابراز نظر شخصی به او بدهد! یعنی فقیه در صورت تزاحم قوانین و یا نیاز به حکم جدید لازم است با توجه به شرائط حکم مهم تر از نظر خدا و اسلام را کشف و اجرا کند.
بنابراین ولی فقیه هرگز نمی تواند مطابق میل خود رفتار کند، و اگر مطلبی را بر خلاف نظر برخی از مردم مقدم می دارد چون حکم خداست، نه اینکه حکم خود را بر حکم مردم مقدم کند! و طبق مبانی دینی حکم خدا و رسول بر نظر مردم مقدم است(5)، و مردم هم با حاکم ساختن دین آن را پذیرفته اند.

پس روشن میشود نظر فقیه هم به خودیِ خود تقدمی بر نظر مردم ندارد، بلکه این فقیه فقط حکم خدا را تشخیص می دهد و آن حکم بر نظر شخصی خود فقیه و مردم مقدم است. و وظیفه مردم به اقتضای دموکراسی این است که فقیه جامع الشرایط را مستقیم یا غیر مستقیم برای تشخیص احکام دین و اجرای آن انتخاب کنند.

نکته سوم: اعتبارسنجی «دموکراسی» در برابر «ولایت فقیه»

بر فرض این که «ولایت مطلقه فقیه» با روح دموکراسی در تعارض باشد، مگر دموکراسی وحی نازل شده از جانب خدا است که آن را ملاک سنجش قرار دهیم؟ حتی اگر وحی نازل شده باشد باشد، مگر یک تلقی از آن وجود دارد؟

در بین خود اندیشمندان غربی هم دموکراسی مخالفین سرشناسی دارد، از سقراط و افلاطون گرفته، تا مارکس که دموکراسی لیبرال را «دیکتاتوری بورژوایی» می­خواند، یا مثلا هربرت مارکوزه که تصمیم های سیاسی عمومی را با اراده اصیل نمی داند بلکه معتقد است رسانه ها نوعی شعور کاذب در مردم پدید می آورند.(6)

خب وقتی عقل و نقل، و دین و آیین اسلام، ما را به سمت «ولایت مطلقه فقیه» سوق می دهد حتی اگر با دوکراسی قابل جمع نباشد، این ولایت مطلقه است که مقدم می شود، نه دموکراسی! مگر آنکه به مبانی اسلام معتقد نباشیم. در فرض این مسئله که اصلا «ولایت مطلقه» با دموکراسی اصلا تعارضی ندارد.
______________________________
1. بیات، عبدالرسول، فرهنگ واژه ها، موسسه اندیشه و فرهنگ دینی، چاپ سوم، 1386، قم، 270.
2. همان، ص273.
3. همان، ص274.
4. همان، ص280.
5. احزاب:6/33.
6. فرهنگ واژه ها، ص283.

موضوع قفل شده است