جمع بندی آیا ممکن است حوری بهشتی در همین دنیا به انسان داده شود؟

تب‌های اولیه

137 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا ممکن است حوری بهشتی در همین دنیا به انسان داده شود؟

با سلام
آیا ممکن است کسی به واسطه ی دوری از گناه و مراقبه ی بسیار طولانی به جایی برسد که خداوند پاداش اخروی او را در همین دنیا عطا کرده و در همین دنیا مثلا فرشتگانی را به شکل حوریان بهشی در اختیار او بگذارد و به او اجازه ی برقراری روابط نا مشروع با آنها را بدهد؟

با نام و یاد دوست




کارشناس بحث: استاد اویس

[=Georgia]
با سلام خدمت شما برادر گرامی

اگر نعمت حضور و مراقبت تامه روزی انسان شود و شخص علاوه بر دوری از گناهان، توفیق ادراک معارف الهیه از جمله توحید صمدی هو الاول و الاخر و الظاهر و الباطن را پیدا کند به چنان درجه ای نائل می شود که هر دم فرشتگان و حوریان الهی صف در صف منتظر نیم نگاهی از چنین انسانی هستند تا چه رسد به اینکه افتخار هم آغوشی با وی را پیدا کنند. اگرچه انسانی که بدین مقام راه یافته و حلاوت حقیقی ذکر رب را چشیده است از چنان لذت فوق العاده ای برخوردار خواهد بود که دیگر سودای مقاربت با ملائکه الله را نداشته و هرگز اعتنایی به ایشان نخواهد داشت.

فرض بفرمایید کودکی را که آرزو دارد سطلی انباشته از اسباب بازی خانه سازی داشته باشد آیا می توان این آرزو را نیز در مرد بالغ مرفهی که از دهها خانه های بزرگ و مجلل برخوردار است محقق دانست. بدیهی است که این چنین آرزویی سودای همان کودکی است که بضاعت فهمش در حد همان لذت بازی با اسباب بازی است نه بیش از آن.

خوب است در این خاطره علامه طباطبایی علیه الرحمه اندکی اندیشه نمایی که فرمود:
روزی مشغول گفتن ذکری بودم که باید چند هزار مرتبه گفته می‌شد و از این رو، چند ساعت وقت لازم داشتم. اتاق را خلوت کرده و شرایط را طوری فراهم کردم تا کسی به آنجا نیاید و من بتوانم آن ذکر را به تعداد مشخصی بگویم. مشغول گفتن ذکر بودم که احساس کردم آثار این ذکر، کم‌کم بر من هویدا می‌شود. ناگهان دیدم که از جانب راست من فرشته‌ای با جامی از آب بهشتی ظاهر شد و عرض کرد این یک جام بهشتی برای شماست آن را برای شما آورده‌ام تا میل کنید.
من که در میانه ذکر توجه به هر چه غیر حق را ناروا و بیرون از ادب می دانستم به این فرشته، اعتنا نکردم! ملک بارها می‌گفت: من فرشته‌ام و آب سلسبیل بهشتی برایت آورده‌ام از دست من بگیر و آن را بنوش و همچنان توجه نمی کردم تا اینکه ملک از سمت چپم ، ظاهر شد و باز همان سخنان را تکرار کرد و این بار نیز کوچکترین توجهی به آن فرشته نکردم تا اینکه سقف شکافته شد و آن فرشته بالا رفت.

آری آنکه غرق لذت حضور عند الله است موانست و مقاربت و معاشقت با ملائکه برایش طعمی ندارد. اگر می خواهی این معنا را درک کنی کافی است عسل مصفایی را بنوشی و بعد از آن نی شکری را در دهان گذاری آیا شرینی نی شکر در کام عسلین تو قابل ادراک است؟!

اویس;698035 نوشت:
انسانی که بدین مقام راه یافته و حلاوت حقیقی ذکر رب را چشیده است از چنان لذت فوق العاده ای برخوردار خواهد بود که دیگر سودای مقاربت با ملائکه الله را نخواهد داشت و هرگز اعتنایی به ایشان نخواهد داشت

استاد
پس بفرمایید امامان برای چی آنقدر عنایت به جنس لطیف (زنان) داشتند و درباره ی لذت آن سخن ها فرموده اند؟

خادم مهدی(عج);697474 نوشت:
به او اجازه ی برقراری روابط نا مشروع با آنها را بدهد؟
روابط نامشروع نیست که:khaneh: این میشه مشروع و حلال...بله که میشه ولی بهتره به همین زمینیاش بسنده کنیم...البته انقدر وضع این دنیا خراب شده ادم مجبور میشه از اون دنیا نیرو بیاره:Nishkhand:

خادم مهدی(عج);697474 نوشت:
به او اجازه ی برقراری روابط نا مشروع با آنها را بدهد؟

واقعا بعضی وقتها آدم از بعضی سوالها خندش میگیره. آخه اجازه برقراری رابطه نا مشروع ؟ اونم از طرف خدا؟

خادم مهدی(عج);697474 نوشت:
و به او اجازه ی برقراری روابط نا مشروع با آنها را بدهد؟

روابط نامشروع یعنی روابطی که خدااجازه نداده و حرامه
روابط مشروع یعنی روابطی که خدا اجازه داده

آنوقت سوال اینه که آیا خدا اجازه می دهد به کسی که کاری را که خدا اجازه نمی دهد انجام دهد!
خوب اگه خدا اجازه بده دیگه نامشروع نیست و اجازه داده و مشروعه

عذر میخوام که اینو میگم
چرا یه عده از کاربران عادت کردید تا یکی یه تاپیکی میزنه سوالی میپرسه نقدش میکنید و میکوبیدش؟
خوبه وقتی خودتون هم تاپیک میزنید به جای جواب دادن بهتون نقدتون کنن و با عصبانیت جوابتون بدن؟
اگر بلدید به سوال جواب بدید خوب بدید اگر بلد نیستید واسه چی نقد میکتید؟:Narahat::offlow:

استاد ظاهر

کاش تاپیکایی که باعث میشن مسلمونا بشن مضحکه دشمن و سوزه خنده یه عده بی دین

رو تایید عمومی نکنین از این به بعد

:geryeh::ghati:

[="Microsoft Sans Serif"][="Blue"]

اویس;698035 نوشت:
اگرچه انسانی که بدین مقام راه یافته و حلاوت حقیقی ذکر رب را چشیده است از چنان لذت فوق العاده ای برخوردار خواهد بود که دیگر سودای مقاربت با ملائکه الله را نداشته و هرگز اعتنایی به ایشان نخواهد داشت.

سلام
آیا عارفی می تواند ادعا کند بگوید مثلا من به مقاماتی رسیدم و حلاوتی در وصول حق و ذکر رب یافته ام که هرگز اعتنایی به همنشینی اهل بیت نمی کنم و چنان خداوند و راز و نیاز با او برای بنده لذت بخش است که اصلا سودای نزدیکی با اهل بیت علیهم السلام را در سر ندارم!
آری آنکه غرق لذت حضور عند الله است همنشینی با غیر او یعنی اهل بیت برایش طعمی ندارد. اگر می خواهی این معنا را درک کنی کافی است عسل مصفایی را بنوشی و بعد از آن نی شکری را در دهان گذاری آیا شرینی نی شکر در کام عسلین تو قابل ادراک است؟!
فرض بفرمایید کودکی را که آرزو دارد سطلی انباشته از اسباب بازی خانه سازی داشته باشد آیا می توان این آرزو را نیز در مرد بالغ مرفهی که از دهها خانه های بزرگ و مجلل برخوردار است محقق دانست. بدیهی است که این چنین آرزویی سودای همان کودکی است که بضاعت فهمش در حد همان لذت بازی با اسباب بازی است نه بیش از آن.باید عارف بضاعت خود را تنها متوجه ذات الهی بنماید و از توجه به غیر من جمله اهل بیت دوری گزیند تا به کمالات معنوی برسد!

هر کسی چنین حرفی زد بنده همان ابتدا به او می گویم که تو عارف نیستی،عارف همه چیز را مظهر خدا می بیند
به دریا بنگرم دریا تو بینم
به صحرا بنگرم صحرا تو بینم
به هر جا بنگرم از کوه و در و دشت
نشان از قامت رعنا تو بینم

در مورد حور عین در روایات داریم که
مَكْتُوبٌ عَلَى خَدِّهَا الْأَيمَنِ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ- وَ عَلَى خَدِّهَا الْأَيسَرِ عَلِي وَلِي اللَّهِ وَ عَلَى جَنْبَيهَا الْحَسَنُ وَ عَلَى ذَقَنِهَا الْحُسَينُ وَ عَلَى شَفَتَيهَا بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ (مستدرك‏الوسائل،ج4 ،ص387)
نوشته شده بر گونه ي راست حور عین « محمّدٌ رسولُ اللَّه‏» و بر گونه ي چپ او نوشته شده « علىٌّ ولىُ اللَّه‏» و بر پيشاني او حسن و بر چانه ي او حسين و بر دو لب او بسم اللَّه الرّحمن الرحيم

اينكه فرمودند: بر جاهاي مختلف صورت حور العين جملاتي نوشته شده، روشن است كه مراد نوشته شدن به معناي عادي كلمه نيست. چرا كه در اين صورت چنان همسری را نمي شد حور العين ناميد؛ چه در اين صورت قيافه اي نازيبا از او پديد مي آمد. اهل معنا در تفسير اين روايت مي گويند: مراد اين است كه صورت حور العين ظهور ولايت اهل بيت (ع) مي باشد؛ به گونه اي كه هر كه به او نظر كند نور وجود و جمال باطني اهل بيت(ع) را مشاهده مي كند. و نور وجود اهل بيت (ع) همانا ظهور اسم الله مي باشد كه وجه الله خوانده مي شود. لذا فرمودند: « نَحْنُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى ـــ ماييم اسماء حسناي خدا » و فرمودند: « ... نَحْنُ وَجْهُ اللَّهِ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى فَأَينَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّه ــــ ماييم وجه الله كه خداوند متعال فرمود: پس هر كجا سر بگردانيد ، وجه الله آنجاست» آیا عارفی می تواند بگوید من حور العین که تجلی ولایت اهل بیت و نور وجود و جمال باطنی آنهاست و تجلی وجه الله و در مقام شهود نور الله است توجهی نمی کنم؟

شاعر می گوید:
به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست
عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست

اینکه عارف حقیقی به حور عین هم نظر می کند از این بابت است که او را مظهر اسماء و صفات خدا می داند.

یا به تعبیر امیر بیان علی (ع) می گوید : ما رأیت شینا الّا و رأیت الله قبله و بعده و معه

هیچ چیز را ندیدم جزء آنکه خداوند را قبل از او و بعد از او و با او دیدم .

یا به تعبیر قرآن کریم : شَهِدَ اللّهُ أَنَّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ وَالْمَلاَئِكَةُ وَأُوْلُواْ الْعِلْمِ قَآئِمَاً بِالْقِسْطِ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ ( سوره آل عمران / 18 )

تا به مقام شهود برسد که الشهید ینظر بنورالله و همه عالم را نور خدا ببیند .

پس توجه و نظر به حور عین با مطالبی که گفتیم نه تنها امر پست و دونی نبوده بلکه یکی از نعمات عالی بهشتی است.

اویس;698035 نوشت:
خوب است در این خاطره علامه طباطبایی علیه الرحمه اندکی اندیشه نمایی که فرمود:

در اینجا می شود یک نکته ای ذکر کرد که بسیار مهم است و آن ادامه داستان است که علامه می گوید ابتدا از طرف راست آن حوری امد و سپس از طرف چپ و وقتی از طرف چپ من آمد و آن جام را به من تعارف کرد. من نـیز توجهى ننمودم و روى خود را برگرداندم. آن حوریه رنجیده شد و رفت و من تا به حال، هر وقت آن منظره به یادم مى افـتد، از رنجش آن حور متأثر مى شوم.

این تاثر از چه جهت است؟ کلید پاسخ به این داستان همینجاست که علت تاثر علامه طباطبایی و همچنین علت رنجیده شدن آن حوز چه بوده است؟ البته بیشتر تاثر علامه طباطبایی اهمیت دارد اینجا.
در قران امده
«و أنه هو أضحک و أبکی»؛ و به درستی اوست که می خنداند و می گریاند (نجم/ 43)
امام علی (ع) فرمود: «السرور یبسط النفس؛ شادی، سبب انبساط روح است»
دقیقا عکس آن را هم می توان گفت که غم و تاثر از انقباض روح است

یعنی علت تاثر علامه که از انقباض روح است به دلیل بی توجهی به حور بوده؟ چون بالاخره این ذکری که علامه می گوید ذکر الله است اما حور عین هم تجلی و عین ذکر الله است....

بیشتر این مطلب را باز نکنم بهتر است همین حد که بالاشاره عرض شد کفایت می نماید.

Miss Chadoriii;698100 نوشت:
کاش تاپیکایی که باعث میشن مسلمونا بشن مضحکه دشمن و سوزه خنده یه عده بی دین

زُيِّنَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَيَسْخَرُونَ مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ اتَّقَوْا فَوْقَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَاللَّهُ يَرْزُقُ مَن يَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ (البقرة: ٢١٢)
زندگی دنیا برای کافران زینت داده شده است، از این‌رو افراد باایمان را، مسخره می‌کنند؛ در حالی که پرهیزگاران در قیامت، بالاتر از آنان هستند؛ (چراکه ارزشهای حقیقی در آنجا آشکار می‌گردد، و صورت عینی به خود می‌گیرد؛) و خداوند، هر کس را بخواهد بدون حساب روزی می‌دهد.

فَالْيَوْمَ الَّذِينَ آمَنُوا مِنَ الْكُفَّارِ يَضْحَكُونَ (المطففين: ٣٤)
ولی امروز (روز قیامت) مؤمنان به کفار می‌خندند.

یکتای بی همتا;698116 نوشت:

زُيِّنَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَيَسْخَرُونَ مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ اتَّقَوْا فَوْقَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَاللَّهُ يَرْزُقُ مَن يَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ (البقرة: ٢١٢)
زندگی دنیا برای کافران زینت داده شده است، از این‌رو افراد باایمان را، مسخره می‌کنند؛ در حالی که پرهیزگاران در قیامت، بالاتر از آنان هستند؛ (چراکه ارزشهای حقیقی در آنجا آشکار می‌گردد، و صورت عینی به خود می‌گیرد؛) و خداوند، هر کس را بخواهد بدون حساب روزی می‌دهد.

حوصله بحث ندارم زبون روزه

کلا روزه منو برده به قول نقی:khandeh!:

فقط یه سوالی

بعد از خوندن این تاپیک و سوالش

چه حسی به شما دست داد ؟؟

توی یه کلمه بگین

مثلا

تعجب ؟؟؟

خنده ؟؟؟؟

عصبانیت ؟؟؟؟

Miss Chadoriii;698121 نوشت:
حوصله بحث ندارم زبون روزه

کلا روزه منو برده به قول نقی:khandeh!:

فقط یه سوالی

بعد از خوندن این تاپیک و سوالش

چه حسی به شما دست داد ؟؟

توی یه کلمه بگین

مثلا

تعجب ؟؟؟

خنده ؟؟؟؟

عصبانیت ؟؟؟؟

هر حسی به آدم دست بده درست نیست که { اونم با زبون روزه } یه کسی که یه سوال براش پیش اومده یا یه مشکل براش پیش اومده به جای جداب دادن به سوالاتش و راهنمایی کردنش خوردش کنید و بکوبیدش اینم جلوی این همه بازدید کننده
سعی کنید این عادت رو ترک کنید

Miss Chadoriii;698121 نوشت:
فقط یه سوالی

بعد از خوندن این تاپیک و سوالش

چه حسی به شما دست داد ؟؟

توی یه کلمه بگین


هیچ حسی به من دست نداد!
سوالی پرسیده شد که من جواب دادم بدون اینکه توهینی به پرسشگر و مردان متدین و سایرین داشته باشم .

سلام خدمت همه ی دوستان گرامی

لطف کنید تاپیک ها را با نظرات منطقی و به دور از توهین دنبال کنید . در این صورت همه از نظرات خوب شما بهرمند میشند

و اگر مخالفتی با نظری دارید با احترام متقابل و اثبات عقلی صحبت کنید تا من هم مجبور به حذف نشم

متشکرم:Gol:

خادم مهدی(عج);697474 نوشت:
با سلام
آیا ممکن است کسی به واسطه ی دوری از گناه و مراقبه ی بسیار طولانی به جایی برسد که خداوند پاداش اخروی او را در همین دنیا عطا کرده و در همین دنیا مثلا فرشتگانی را به شکل حوریان بهشی در اختیار او بگذارد و به او اجازه ی برقراری روابط نا مشروع با آنها را بدهد؟

سلام

بنده بدون هیچ گونه برداشتی از حرف های شما صرفا نظر خودم رو میگم
.

انسان باید به درجه ای برسد که فقط به خاطر یک هدف عبادت کند ( چند هدف رو من قبول ندارم )
اینکه مثلا اون هدف بزرگ اهداف کوچیک رو زیر خودش داشته باشه به کنار
.
کسی به خاطر بهشت عبادت کنه و به خاطر خدا === شد دوگانه

و ترس از جهنم === هدف کوچیکی هست == متزلزل هست ==

یه لحظه فکر کنید جهنم و بهشتی اصلا نیست بر فرض ؟ هدف شما هم نابود میشه

.
.

من به امید وصلش مسلمان شدم

قید بیدینی زدم ، در ره جانان شدم

.
بیت خودم
.

و اینکه ما نمی گیم کامل هستیم
یعنی سعیمون بر این هست که نگرشمون این باشه
.
و اینکه انسان جایزالخطاست

خادم مهدی(عج);697474 نوشت:
با سلام
آیا ممکن است کسی به واسطه ی دوری از گناه و مراقبه ی بسیار طولانی به جایی برسد که خداوند پاداش اخروی او را در همین دنیا عطا کرده و در همین دنیا مثلا فرشتگانی را به شکل حوریان بهشی در اختیار او بگذارد و به او اجازه ی برقراری روابط نا مشروع با آنها را بدهد؟

سلام
تا به حال چنین چیزی تو روایات و داستان ها نیومده جز فرزندان حضرت آدم چون نسل اولیه بودند ...
:Computer:
معمولا حوریه برای جهان پس از مرگ آفریده شده و بعید بنظر میرسد تو این دنیا با فرد مومن تزویج شود ..
:khandidan: چه اینکه میبینیم تو تاریخ
انسان هایی بی نظیر بودند چون سلمان فارسی که منا اهل البیت هم خوانده شدند اما حوریه ای به ایشان در دنیا تزویج نشد.
:reading:
اما امکان دیدن ملائک و حوریه برای دوستان خاص خدا هست همانطور که دوستان عرض کردند علامه طباطبایی هم دیده اند و داستان های دیگر ....
:Box:

اویس;698035 نوشت:
[=Georgia]
با سلام خدمت شما برادر گرامی

اگر نعمت حضور و مراقبت تامه روزی انسان شود و شخص علاوه بر دوری از گناهان، توفیق ادراک معارف الهیه از جمله توحید صمدی

هو الاول و الاخر و الظاهر و الباطن را پیدا کند به چنان درجه ای نائل می شود که هر دم فرشتگان و حوریان الهی صف در صف منتظر نیم نگاهی از چنین انسانی هستند تا چه رسد به اینکه افتخار هم آغوشی با وی را پیدا کنند. اگرچه انسانی که بدین مقام راه یافته و حلاوت حقیقی ذکر رب را چشیده است از چنان لذت فوق العاده ای برخوردار خواهد بود که دیگر سودای مقاربت با ملائکه الله را نداشته و هرگز اعتنایی به ایشان نخواهد داشت.

فرض بفرمایید کودکی را که آرزو دارد سطلی انباشته از اسباب بازی خانه سازی داشته باشد آیا می توان این آرزو را نیز در مرد بالغ مرفهی که از دهها خانه های بزرگ و مجلل برخوردار است محقق دانست. بدیهی است که این چنین آرزویی سودای همان کودکی است که بضاعت فهمش در حد همان لذت بازی با اسباب بازی است نه بیش از آن.

خوب است در این خاطره علامه طباطبایی علیه الرحمه اندکی اندیشه نمایی که فرمود:
روزی مشغول گفتن ذکری بودم که باید چند هزار مرتبه گفته می‌شد و از این رو، چند ساعت وقت لازم داشتم. اتاق را خلوت کرده و شرایط را طوری فراهم کردم تا کسی به آنجا نیاید و من بتوانم آن ذکر را به تعداد مشخصی بگویم. مشغول گفتن ذکر بودم که احساس کردم آثار این ذکر، کم‌کم بر من هویدا می‌شود. ناگهان دیدم که از جانب راست من فرشته‌ای با جامی از آب بهشتی ظاهر شد و عرض کرد این یک جام بهشتی برای شماست آن را برای شما آورده‌ام تا میل کنید.
من که در میانه ذکر توجه به هر چه غیر حق را ناروا و بیرون از ادب می دانستم به این فرشته، اعتنا نکردم! ملک بارها می‌گفت: من فرشته‌ام و آب سلسبیل بهشتی برایت آورده‌ام از دست من بگیر و آن را بنوش و همچنان توجه نمی کردم تا اینکه ملک از سمت چپم ، ظاهر شد و باز همان سخنان را تکرار کرد و این بار نیز کوچکترین توجهی به آن فرشته نکردم تا اینکه سقف شکافته شد و آن فرشته بالا رفت.

آری آنکه غرق لذت حضور عند الله است موانست و مقاربت و معاشقت با ملائکه برایش طعمی ندارد. اگر می خواهی این معنا را درک کنی کافی است عسل مصفایی را بنوشی و بعد از آن نی شکری را در دهان گذاری آیا شرینی نی شکر در کام عسلین تو قابل ادراک است؟!

خواستم عرض کنم اون شخص یک حوری بوده نه ملک الهی
با ملک الهی که مقاربت و معاشقه نمیشه کرد

[="Microsoft Sans Serif"][="Indigo"]

خادم مهدی(عج);697474 نوشت:
آیا ممکن است کسی به واسطه ی دوری از گناه و مراقبه ی بسیار طولانی به جایی برسد که خداوند پاداش اخروی او را در همین دنیا عطا کرده

سلاااااااااااااااااام

نقل قول:
سیرۀ استاد عظيم الشّأن ما، علامه طباطبائي«ره» نيز در پايبندي به ظواهر شرع، به گونه‌ای بود که ‌همگان با اشاره او را به يكديگر نشان مي‌دادند. او در اخلاق، ‌زير نظر عارف كاملی همچون مرحوم آیت الله ‌العظمي قاضي طباطبايي«ره» [3] ‌رشد كرد و به مقام كشف و شهود رسيد، ‌تا جايي كه خود مي‌گويد: در عالم كشف، ‌حوريه‌اي را ديدم كه جام شرابي از فردوس در دست داشت، ‌من بدو توجّهي نكردم، ‌پس از سمت راست آمد و باز از او روي بر تافتم و اين بار از سمت چپ آمد و چون به او توجّهي نكردم، ‌نوميد برفت. مرحوم علامه طباطبائی«ره»هنگام نقل اين روايت لبخندي زد و فرمود: ‌هر گاه اين ماجرا را به خاطر مي‌آورم، براي آن حوريه ناراحت مي‌شوم.

حالا خودم نمی دونم اینی که نقل کردم چه ربطی داشت:Gig:.... ولی برداشت خودم رو می گم:

1- اول اینکه... حوری وقتی بهت می دن که قبلش اینقدر سیر و سلوک داشتی که این چیزا برات مهم نیست... یعنی اینقدر توجهت به خداست که فرصت همنشینی با حوری بهشتی رو هم نداری.... البته در اون مقامات....به مراتب بالاتری از لذت دست پیدا کرده ای...

2-اما حالا ببینیم به کسایی که اول راه هستند هم از این حلال ها می دهند؟؟.... من نمی دونم...

ㄟ(ツ)ㄏ...
ولی اگه همچین خدماتی باشه که استقبال می کنیم...
:khandeh!:

یا علی[/]

خادم مهدی(عج);697474 نوشت:
آیا ممکن است کسی به واسطه ی دوری از گناه و مراقبه ی بسیار طولانی به جایی برسد که خداوند پاداش اخروی او را در همین دنیا عطا کرده و در همین دنیا مثلا فرشتگانی را به شکل حوریان بهشی در اختیار او بگذارد

با سلام

نعم الهی در عوالم بعد از مرگ حاصل علم و عمل صالح شما در این دنیا است

و ثابت است که علم و عمل انسان با او اتحاد وجودی دارند،هر چه هست درون شماست

آن فرشتگان و حوریانی هم که فرمودید از وجود شما جدا نیستند و با شمایند،لذا اگر

حواس باطنی انسان تقویت شود مانند آنچه استاد بزرگوار در داستان حضرت علامه فومودند

برای هر کس قابل شهود خواهد بود(بإذن الله تعالی) اما کسی که به این مقام نائل شود

گمان نمی کنم دیگر طالب حور باشد همانطور که استاد گرامی فرمودند.

الدین القیم;698105 نوشت:
اینکه عارف حقیقی به حور عین هم نظر می کند از این بابت است که او را مظهر اسماء و صفات خدا می داند.

عارفی از راهی عبور می کرد،مردی را دید که نشسته و کاسه آبی در دست او و در آن می نگرد.

عارف سؤال کرد ای مرد چه می کنی؟

مرد پاسخ داد تصویر ماه را در اب نظاره می کنم،بسیار زیباست.

عارف پاسخ داد مگر در گردن دمل داری؟سرت را بالا بیار و ماه را ببین!

اینهم حکایت کسی که از مقام توجه به نعمت گذشته طالب دیدار منعم است.

hosain.nor;698068 نوشت:
واقعا بعضی وقتها آدم از بعضی سوالها خندش میگیره. آخه اجازه برقراری رابطه نا مشروع ؟ اونم از طرف خدا؟

یکتای بی همتا;698080 نوشت:
روابط نامشروع یعنی روابطی که خدااجازه نداده و حرامه
روابط مشروع یعنی روابطی که خدا اجازه داده

آنوقت سوال اینه که آیا خدا اجازه می دهد به کسی که کاری را که خدا اجازه نمی دهد انجام دهد!
خوب اگه خدا اجازه بده دیگه نامشروع نیست و اجازه داده و مشروعه


منظور روابطی است که برای عموم مردم نامشروع است(یا به قول شما خدا اجازه ی آن را نداده) ولی برای شخص خاصی مجاز می شود(خدا اجازه انجام آن را فقط به او می دهد)
پس اگر خدا فقط به یک شخص اجازه بدهد نمی توان نام آن را مشروع گذاشت زیرا هر کسی اجازه آن را ندارد

خادم مهدی(عج);698617 نوشت:
منظور روابطی است که برای عموم مردم نامشروع است(یا به قول شما خدا اجازه ی آن را نداده) ولی برای شخص خاصی مجاز می شود(خدا اجازه انجام آن را فقط به او می دهد)
پس اگر خدا فقط به یک شخص اجازه بدهد نمی توان نام آن را مشروع گذاشت زیرا هر کسی اجازه آن را ندارد

مساله اینست که آیا این امکان برای عموم مردم وجود دارد که بخواهد مشروع یا نا مشروع باشد!؟
خیر، بنابراین به نظر نمی رسد برای امری که ممکن نیست مشروعیت تعریف شود.
ضمنا حوری نیز برای انسان خلق شده (تفاوتی دردنیا و آخرت ندارد) و زمانی که درموردی خاص به فرمان الهی بر فردی ظاهر می شود، مشروعیت این امر بدیهی است!

A.Afshin;698630 نوشت:
ضمنا حوری نیز برای انسان خلق شده (تفاوتی دردنیا و آخرت ندارد) و زمانی که درموردی خاص به فرمان الهی بر فردی ظاهر می شود، مشروعیت این امر بدیهی است!

با سلام :

غیر بدیهی بودن این امر کاملا بدیهی است.

مسائل آخرت متناسب با مقتضیات آن عالم است و با مورد سؤال ایشان هیچ تناسبی ندارد

شما چطور و بر اساس چه استدلال یا منبع موثقی آن را بدیهی قلمداد فرموده اید؟

**گلشن**;698683 نوشت:
بله به کسانی که از صبح تا شب نماز بخوانند و هر روز روزه بگیرند و سالی یک بارم برن مکه
یک عدد حوری بهشتی تعلق می گیره

در تایید حرف های شما:Nishkhand::

در مورد نماز داریم که:
ِ لَا تُقْبَلُ مِنْ عَبْدٍ صَلَاةٌ حَتَّى يَسْأَلَ اللَّهَ الْجَنَّةَ وَ يَسْتَجِيرَ بِهِ مِنَ النَّارِ وَ يَسْأَلَهُ أَنْ يُزَوِّجَهُ مِنَ الْحُورِ الْعِين‏

نماز بنده‏ اى قبول نشود تا از خدا بهشت را بخواهد و از دوزخ به او پناه برد و همسرى حور العين را طلب كند.
تحف العقول، ص: 118

در مورد روزه هم روایت داریم که کسی که ماه رجب را روزه بگیرد:


أَرْبَعِينَ أَلْفَ مَدِينَةٍ مِنْ ذَهَبٍ فِي كُلِّ مَدِينَةٍ أَرْبَعُونَ أَلْفَ أَلْفِ قَصْرٍ فِي كُلِّ قَصْرٍ أَرْبَعُونَ أَلْفَ أَلْفِ بَيْتٍ وَ فِي كُلِّ بَيْتٍ أَرْبَعُونَ أَلْفَ أَلْفِ مَائِدَةٍ مِنْ ذَهَبٍ عَلَى كُلِّ مَائِدَةٍ أَرْبَعُونَ أَلْفَ أَلْفِ قَصْعَةٍ فِي كُلِّ قَصْعَةٍ أَرْبَعُونَ أَلْفَ أَلْفِ لَوْنٍ مِنَ الطَّعَامِ وَ الشَّرَابِ لِكُلِّ طَعَامٍ وَ شَرَابٍ مِنْ ذَلِكَ لَوْنٌ عَلَى حِدَةٍ وَ فِي كُلِّ بَيْتٍ أَرْبَعُونَ أَلْفَ أَلْفِ سَرِيرٍ مِنْ ذَهَبٍ طُولُ كُلِّ سَرِيرٍ أَلْفَا ذِرَاعٍ فِي أَلْفَيْ ذِرَاعٍ عَلَى كُلِّ سَرِيرٍ جَارِيَةٌ مِنَ الْحُور


خدا در بهشتى چهل هزار شهر باو دهد از طلا كه در هر شهرى چهل هزار هزار كاخ است و در هر كاخى چهل هزار هزار خانه و باز در هر خانه چهل هزار تخت طلا، هر تختى هزار ذراع در دو هزار ذراع و بر هر تختى دختری از حور وجود دارد.

الأمالي صدوق ص: 539



در مورد حج هم داریم که کسی در طول عمرش 50 بار حج برود:

وَ مَنْ حَجَ‏ خَمْسِينَ حَجَّةً بُنِيَ لَهُ مَدِينَةٌ فِي جَنَّةِ عَدْنٍ فِيهَا أَلْفُ قَصْرٍ فِي كُلِّ قَصْرٍ أَلْفُ حَوْرَاءَ مِنْ حُورِ الْعِينِ وَ أَلْفُ زَوْجَةٍ وَ يُجْعَلُ مِنْ رُفَقَاءِ مُحَمَّدٍ ص فِي الْجَنَّةِ.
و كسى كه پنجاه نوبت حجّ بجاى آورد، در بهشت عدن شهرى براى او بنا كنند كه در آن شهر هزار قصر، و در هر قصر هزار حوريه از حور العين، و هزار همسر موجود است، و او را از رفيقان محمّد صلّى اللَّه عليه و آله در بهشت قرار مى‏دهند.


من لا يحضره الفقيه، ج‏2، ص: 217

[="Microsoft Sans Serif"][="Blue"]

حبیبه;698566 نوشت:
اینهم حکایت کسی که از مقام توجه به نعمت گذشته طالب دیدار منعم است.

سلام علیکم
اهل معرفت برای خداوند مقاماتی بیان می‌کنند؛ اولین آن مقامات، مقام ذات است. در مورد مقام ذات بر این باورند که مرحله کنه و حقیقت ذات خداوند از دسترس بشر خارج است؛ به همین جهت در عرفان از مرتبه ذات تعبیر به غیب الغیوب می‌شود؛ یعنی غایب و مخفی‌ای که از آن غایب‌تر نیست. آنها برای این ادعا علاوه بر دلایل عقلی، از دلایل نقلی نیز گواه می‌آورند و می‌گویند این سخن پیامبر(صلی الله علیه و آله) که فرمود: ما عرفناک حق معرفتک؛ (بحار الأنوار، ج 68، ص 23) [خدایا تو را آن‌گونه که هستی نشناخیتم]، اشاره به همین مطلب دارد؛ زیرا شناخت و علم مستلزم احاطه عالم به معلوم است؛ خداوند نامحدود است و غیر خدا همه محدودند؛ کلام مولی الموحدین علی (ع) در خطبه اوّل نهج البلاغه نیز ناظر به این حقیقت است که فرمود : «... الَّذِي لَا يُدْرِكُهُ بُعْدُ الْهِمَمِ وَ لَا يَنَالُهُ غَوْصُ الْفِطَنِ ... ــــ آن خدایی که نه همّتهای عالی و بی کران خواه ، درکش توانند و نه غوّاصان دریای ژرف اندیشه ، به او دست یازند». بنابراین حقیقت ذات خدا برای غیر خدا قابل شناخت نیست. از این‌رو آنچه ما، در مورد خداوند می‌توانیم خبر دهیم در حقیقت مربوط به مقامات تجلی، ظهور و بروز خدا است، نه ذات خدا پس تنها راه شناخت خدا محصور است در مقام شناخت تجلی البته در داستان منقول شما که ماه هم تجلی گر نور خورشید است و می شود مستقیم ماه را دید اما نمی توان مستقیم به خداوند نظر نمود بلکه با تجلی است که خداوند رویت می شود در کلام عرفا هم سخن از پرتو ذات و جام تجلی صفات و جلوه ذات و امثال این الفاظ بوده و اصولا شناخت خدا هم منوط به وجود تجلی است.
دوش وقـت سـحـر از غصه نـجاتم دادند وَندَر آن ظلمتِ شـب آب حـیاتم دادنـد
بـیخود از شَـعشَـعهِ پـرتو ذاتم کردند بـاده از جـاِم تـجلـی صـفـاتـم دادند
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی آن شـب قـدر که این تازه بـراتـم دادند
بـعـد ازروی مـن و آیـینه وصف جمال کـه در آنجا خبـر از جـلوه ذاتـم دادند

چنانچه در قران کریم هم در مورد داستان موسی وارد شده است که وَ لَمّا جاءَ مُوسی لِمیقاتِناوَ کَلَّمَهُ رَبُّهُ قالَ رَبِّ اَرِنی اَنظُراِلَیکَ قال لَنَ تَرینی وَلکِن اُنظُر اُلی الجَبَلِ فَاِنِ استَقَرَّ مَکانَهُ فَسَوفَتَرینی فَلَمّا تَجَلّیر َبَّهُ لَلجَبَلِ جَعَلَهُ وَ خَرَّمُوس صَعِقآًفَلَمّا اَفاقَقالَ سُبحانَکَ تُبتُ اِلَیکَ وَ اَنا اَوَّلُ المُؤمنینَ
وچون موسی به وعده گاه آمد و پروردگارش با او سخن گفت ، عرض کرد:پروردگارا خودت را به من نشان بده تا من ترا بنگرم ، خطاب رسید، هرگزمرا نخواهی دید، ولی به این کوه نگاه کن ، اگر در جای خود برقرار ماند توبزودی مرا خواهی دید، لذا پروردگارش بر آن کوه تجلی نموده ، آن کوه متلاشی گشت و موسی بیهوش بیافتاد و چون به هوش آمد، گفت : منزهی تو، به سوی توباز می گردم و من اولین مؤمنان هستم

یعنی درخواست رویت موسی با تجلی خداوند بر کوه اجابت شد که موسی تاب و توان همین تجلی را هم نداشت و بی هوش بر روی زمین افتاد،در واقع امر رویت حق جز به تجلی محال است زیرا اگر ذات تجلی نداشته باشد به هیچ طریقی نمی توان نسبت به آن شناخت حاصل نمود مثالی برای تقریب ذهن بزنم که البته این مثال از جهتی مقرب است و از جهتی مبعد فرض بنمایید برای دیدن بصری اشیاء نیاز به نور است که این نور به شی اصابت کند و بازگشت آن به چشم انسان برسد و آن شیء رویت شود و چشم ما را هم ذات انسان فرض کنید که محدودیت دارد اگر نوری نباشد چشم ما به هیچ طریق نمی تواند از اشیاء کوچکترین شناختی حاصل کند و در تاریکی مطلق چشم هیچ درک نمی کند اما اگر نور را تجلی حساب کنیم اگر آن نور به اشیاء اثابت کند و به چشم بیاید انگاه برای ما قابل درک و رویت است.مثل خداوند و تجلیاتش هم همین مثل است که اگر تجلی (نور) نباشد هیچ چیزی قابل درک و شناخت نیست که عارف بخواهد چیزی به بشناسد.

قیصری در شرح فصوص می نویسد که او در همه مقامات و مواطن مرا مى‏شناسد و من او را در مقام هويت و احديتش نمى‏شناسم چه كسى بر آن اطلاع ندارد و بر حقيقت آن عارف نيست اما در مقام واحديت كه تجلى به اسماء و صفات و ظهور تفصيلى است او را مى‏ شناسم و به مقام شهود مى رسم.
«شرح فصوص قيصرى، ص 182»

غرض قيصرى اين است كه هويت مطلقه تا به مظاهر در نيامده شناخته نمى‏شود. به اصطلاح از مقام احديت به مقام واحديتش برسد. بلكه خود احديت هم تعينى است و آن هويت ساريه بى‏ قيد و تعين را عنقا گويند كه به فارسى سيمرغ مى‏ نامند و اين عنقا تا به كثرت اسماء و صفات در نيامده بى‏ نام و نشان است كه از آن در حديث شريف قدسي تعبير به «كنت كنزا مخفيا» شده است كه شناخته نمى‏شود مگر به خلق. يعنى تعين گرفتن كنز مخفى.

در واقع حتی عطاياى ذاتى بى ‏واسطه اسماء و صفات ظاهر نمى‏شود زيرا كه حق تعالى از حيث ذاتش تجلى بر موجودات نمى‏ كند مگر از وراء حجابى از حجب اسمائيه (اسم يعنى حجاب) از اينجاست كه اهل اللّه مى‏گويند ظهور بى‏ مظهر تصور شدنى نيست و سرّ و نكته حديث قدسي داود پيغمبر عليه السلام: «كنت كنزا مخفيا فأحببت ان اعرف فخلقت الخلق لكي اعرف» همين است كه كنز مخفى ذات است و خلق مظاهر آن ذات كه حجابند پس نكته چقدر شيرين که بسیاری از آن غافل هستند اين كه رؤيت مرئى مربوط به رفع حجاب است اما جناب دوست براى رؤيتش حجاب آفريد كه تا به حجاب بى‏ حجاب ديده شود اگر کسی همین نکته اخیر را فهمیده باشد درک این معنا برایش سختت نیست که چگونه می توان از رویت حور عین به رویت خدا رسید!

به قول حافظ شیرازی
زاهد ظاهرپرست از حال ما آگاه نیست
در حقّ ما هر چه گوید جای هیچ اکراه نیست
در طریقت هر چه پیش سالک آید خیر اوست
بر صراط مستقیم ای دل کسی گمراه نیست

اگر در طریقت سالک و مراتب بهشت حور و تزویج با او قرار داده شده است در طریقت هر چه پیش سالک آید خیر اوست
علامه حسن زاده املی مطالبی در مورد حور عین دارند که به عرض می رسد:
چون ديده بصيرت مرد موقن بكحل توفيق گشاده شود و ابراهيم وار بر مطالعه ملكوت هر دو كون قادر شود، وَ كَذلِكَ نُرِي إِبْراهِيمَ مَلَكُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ‏ واردان حضرت عزت را كه از پرده غيب ظهور ميكنند و در يك ذره از ذرات كاينات خويشتن را بواسطه نور تجلى جلوه ميدهند مشاهده مى‏ كند و لا محاله چنانكه گفته آمد هر يكى به نيكوترين صورتى از صور مخلوقات ممثل شوند، مانند آنچه در قصه مريم آمده است كه‏ فَتَمَثَّلَ لَها بَشَراً سَوِيًّا 2. و چون تمتع از آن مشاهده جز بفيضان اثرى از عالم وحدت كه مقتضى ازدواج ذات و صورت باشد با يكديگر به وجهى كه مفضى باتحاد بود صورت نبندد، پس با هر يكى از آن صور كه بمنزله يكى از آن حوران بهشت باشد از اين ازدواج حاصل گردد، وَ زَوَّجْناهُمْ بِحُورٍ عِينٍ‏ 3. و بآن سبب كه چهره اين پردگيان از ديده اغيار و اهل تضاد مصون است، حُورٌ مَقْصُوراتٌ فِي- الْخِيامِ‏ 4 باشند. و بحكم آنكه نامحرمان عالم تكثر را چه آن قوم كه بظاهر عالم ملك بازمانده ‏اند و چه آن قوم كه بباطن عالم ملكوت محجوب شده وصل ايشان ناممكن است، لَمْ يَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ 5 وَ لا جَانٌ‏ 6 باشند و به سبب آنكه معاودت آن حالت هر نوبت موجب التذاذى بود زيادت از نوبت اولى مانند محبوبى مفقود كه بعد از مقاسات طلب باز يافته شود بكارت و عزابت آن لذات هر نوبت متجدد شود.
يادداشت‏ها
(1)- و اين چنين پادشاهى آسمانها و زمين را به ابراهيم نموديم تا از اهل يقين باشد. (انعام 6/ 75)
(2)- پس بر او بگونه بشرى خوشپيكر نمودار شد. (مريم 19/ 17)
(3)- ايشان را با دختركان سيه چشم (بهشتى) همسر كنيم. (دخان 44/ 54)
(4)- سيه چشمانى دور از چشم بيگانگان در سرا پرده‏ها (الرحمن 55/ 72)
(5)- پيش از ايشان نه آدمى و نه پرى آنها را لمس نكرده است.(الرحمن 55/ 74)

خادم مهدی(عج);697474 نوشت:
با سلام
آیا ممکن است کسی به واسطه ی دوری از گناه و مراقبه ی بسیار طولانی به جایی برسد که خداوند پاداش اخروی او را در همین دنیا عطا کرده و در همین دنیا مثلا فرشتگانی را به شکل حوریان بهشی در اختیار او بگذارد و به او اجازه ی برقراری روابط نا مشروع با آنها را بدهد؟

بسم الله ... الرحمن الرحیم
سلام علیکم برادر و رحمت خدا بر شما،
اول می‌گویید پاداش اخروی را در همین دنیا به ایشان بدهد و بعد می‌فرمایید فرشتگان را به شکل حوری به ایشان بدهد تا روابط نامشروع برقرار کنند؟ سبحان الله! خدا اجازه‌ی روابط نامشروع بدهد؟ آخه یعنی چی!؟ :Moteajeb!:
خوب همان عنوان تاپیکتان را تکرار کنید برادر خودش گویاست نیازی به توضیح ندارد :ok::Gol:
حقیر وقت نکردم باقی پاسخ‌ها را بخوانم ولی تا جایی که به ذهن الکنم می‌رسد بله ممکن است ... شما موتوا قبل أن تموتوا بشوید امکانش هست ... معروف است که در سلوک مرحوم علامه‌ی طباطبایی استاد ایشان به ایشان فرمودند اگر حوریانی به نزد تو آمدند که با ایشان باشی به ایشان اعتنا نکن ... ورای ایشان هم در ازدواج شیث هبة‌الله علیه‌السلام فرزند و وصی حضرت آدم علیه‌السلام با یک حوریه ما روایت داریم ... یعنی امکانش هست ولی شرایطش معمولاً برقرار نمی‌شود ...
با این وجود مسائل دیگری را می‌توان مطرح کرد ... مثل اینکه حضرت فاطمه سلام‌الله‌علیها حوریه‌ی انسیه هستند که معنای آن چه باشد خودش عالمی دارد ... این را مقدمه گفتم که بعد ماجرای داستان خواب امام سجاد علیه‌السلام را تعریف کنم که خواب دیدند حوریه‌ای از بهشت به ایشان تزویج شد، صبح که شد مختار کنیزی را نزد ایشان فرستاد و نوشته بود که این یکی را دیگر نبخشید یا آزاد نکنید و برای خودتان تزویج کنید و خلاصه از آن زن زید بن علی بن الحسین علیهماالسلام زاده شد ... حالا چطور باید معنایش کرد و چطور می‌شود انسان باشد و مثلش به حوری بهشتی بخورد را باز نمی‌دانم ... ولی این یک آیه را هم در کنارش خدمتتان عرضه می‌کنم ان شاء الله در فهم دو مثال اخیر کمکی کند:

وَلَوْ نَشَاءُ لَجَعَلْنَا مِنكُم مَّلَائِكَةً فِي الْأَرْ‌ضِ يَخْلُفُونَ [الزخرف، ۴۹۳]
و اگر بخواهیم هر آینه قرار دهیم از شما فرشتگانی در زمین که جانشین باشند.

و اگرچه ملائکه لزوماً به معنای فرشته نیست (چنانکه به ابلیس هم فرمان سجده داده شد و او هم از ملائکه بود و هم نبود، در کاربرد عام آن شامل می‌شد و در کاربرد خاص آن شامل نمی‌شود) و منظور از این آیه هم اشاره به این است که خلافت بعد از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله به افرادی از بنی‌هاشم «مِنكُم» می‌رسد که یکی از پس از دیگر خلیفه می‌شود و این خلافت استمرار دارد تا قیام قیامت، لیکن اخباری هم رسیده است که بشود از ظاهر آیه اینطور برداشت کرد که این خلفا فرشته‌خوی هستند و مانند فرشتگان هرگز آلوده نمی‌شوند، برای مثال در [الروضة من الكافي يا گلستان آل محمد / ترجمه كمره‏اى، ج‏1، ص: 91] آمده است:

[INDENT=2]... و قول خدا «وَ لَوْ نَشاءُ لَجَعَلْنا مِنْكُمْ مَلائِكَةً» يعنى از بنى هاشم فرشته‏‌ها ميسازيم، مقصود اين است كه امامانى مقرر ميداريم مانند فرشته‏‌ها در تقدس و طهارت و عصمت كه «يخلفون» يعنى آن امامان خلفاء روى زمين‏اند.
دنباله حديث 18- فرمود: پس حارث بن عمرو فهرى در خشم شد و گفت بار خدايا اگر اين حكم درست است و از نزد تو است كه مقرر شده بنى هاشم پيشوائى امت را مانند هر قل پس از هر قل بارث برند (يعنى برسم پادشاهان و امپراطوران روم) پس بر سر ماها از آسمان سنگ فرو ريزد يا اين كه عذاب دردناكى بر سر ما ببارد
[/INDENT]

اگر وجه خطاب کردن اهل بیت علیهم‌السلام به ملائکه را تقدس و پاکی ایشان بدانیم در این صورت دو مثال اخیر هم راحت‌تر درک می‌شوند و علاوه بر امکان خاص نزول حوری در دنیا بر صاحبشان که قاعدتاً اگر رخ بدهد هم نادر است، یک امکان عام برای تمام مؤمنین مطرح می‌شود که ان شاء الله خدا به همه‌ی مجردین از ایشان از زن و مرد همسرانی پاک و معصوم و بنده برای خدا مانند فرشتگان برساند ... ان شاء الله و هو فعال لما یشاء

یا علی علیه‌السلام

یکتای بی همتا;698767 نوشت:
در مورد نماز داریم که:
ِ لَا تُقْبَلُ مِنْ عَبْدٍ صَلَاةٌ حَتَّى يَسْأَلَ اللَّهَ الْجَنَّةَ وَ يَسْتَجِيرَ بِهِ مِنَ النَّارِ وَ يَسْأَلَهُ أَنْ يُزَوِّجَهُ مِنَ الْحُورِ الْعِين‏

نماز بنده‏ اى قبول نشود تا از خدا بهشت را بخواهد و از دوزخ به او پناه برد و همسرى حور العين را طلب كند.
تحف العقول، ص: 118

در مورد روزه هم روایت داریم که کسی که ماه رجب را روزه بگیرد:

أَرْبَعِينَ أَلْفَ مَدِينَةٍ مِنْ ذَهَبٍ فِي كُلِّ مَدِينَةٍ أَرْبَعُونَ أَلْفَ أَلْفِ قَصْرٍ فِي كُلِّ قَصْرٍ أَرْبَعُونَ أَلْفَ أَلْفِ بَيْتٍ وَ فِي كُلِّ بَيْتٍ أَرْبَعُونَ أَلْفَ أَلْفِ مَائِدَةٍ مِنْ ذَهَبٍ عَلَى كُلِّ مَائِدَةٍ أَرْبَعُونَ أَلْفَ أَلْفِ قَصْعَةٍ فِي كُلِّ قَصْعَةٍ أَرْبَعُونَ أَلْفَ أَلْفِ لَوْنٍ مِنَ الطَّعَامِ وَ الشَّرَابِ لِكُلِّ طَعَامٍ وَ شَرَابٍ مِنْ ذَلِكَ لَوْنٌ عَلَى حِدَةٍ وَ فِي كُلِّ بَيْتٍ أَرْبَعُونَ أَلْفَ أَلْفِ سَرِيرٍ مِنْ ذَهَبٍ طُولُ كُلِّ سَرِيرٍ أَلْفَا ذِرَاعٍ فِي أَلْفَيْ ذِرَاعٍ عَلَى كُلِّ سَرِيرٍ جَارِيَةٌ مِنَ الْحُور

خدا در بهشتى چهل هزار شهر باو دهد از طلا كه در هر شهرى چهل هزار هزار كاخ است و در هر كاخى چهل هزار هزار خانه و باز در هر خانه چهل هزار تخت طلا، هر تختى هزار ذراع در دو هزار ذراع و بر هر تختى دختری از حور وجود دارد.

الأمالي صدوق ص: 539

در مورد حج هم داریم که کسی در طول عمرش 50 بار حج برود:

وَ مَنْ حَجَ‏ خَمْسِينَ حَجَّةً بُنِيَ لَهُ مَدِينَةٌ فِي جَنَّةِ عَدْنٍ فِيهَا أَلْفُ قَصْرٍ فِي كُلِّ قَصْرٍ أَلْفُ حَوْرَاءَ مِنْ حُورِ الْعِينِ وَ أَلْفُ زَوْجَةٍ وَ يُجْعَلُ مِنْ رُفَقَاءِ مُحَمَّدٍ ص فِي الْجَنَّةِ.
و كسى كه پنجاه نوبت حجّ بجاى آورد، در بهشت عدن شهرى براى او بنا كنند كه در آن شهر هزار قصر، و در هر قصر هزار حوريه از حور العين، و هزار همسر موجود است، و او را از رفيقان محمّد صلّى اللَّه عليه و آله در بهشت قرار مى‏دهند.

من لا يحضره الفقيه، ج‏2، ص: 217

من از این احادیث یک برداشت دیگه هم کردم
چون خطاب این روایات عمومیست معلوم میشه این حوریها به خانمها هم تعلق می گیره :shadi:

یا‌رقیه;698546 نوشت:
اول اینکه... حوری وقتی بهت می دن که قبلش اینقدر سیر و سلوک داشتی که این چیزا برات مهم نیست... یعنی اینقدر توجهت به خداست که فرصت همنشینی با حوری بهشتی رو هم نداری

بسم الله ... الرحمن الرحیم
سلام علیکم مؤمن
پس برای چی اصلاً میدن؟ که از یاد خدا بازدارند؟ خدای ناکرده خدا می‌خواهد بنده‌اش نتواند به خودش نرسد که مانع‌تراشی می‌کند؟
البته این درست است اگر بگویید در دنیا برای امتحان می‌دهند و ماجرای حضرت مرحوم علامه هم ظاهراً همین بوده است، لیکن اگر حضرت علامه به ایشان تمایل پیدا می‌کردند نه گناهی کرده بودند و نه حرجی بر ایشان بود، ازدواج هم می‌کردند و از حلال خدا لذت می‌بردند و شکر خدا می‌گفتند، فقط مقامشان شاید کمتر بالا می‌رفت، به همین دلیل استادشان به ایشان فرموده بودند که اگر حوریه‌هایی به سویت آمدند التفات نکن که حرکتت متوقف نشود ...
در اینجا هم سؤال جناب آغازگر پرسیدن از امکان این مسأله هست که نتیجه می‌گیریم که بله امکانش هست ... ایشان اگر به جای حضرت علامه رسیدند و حوریه‌ها نزد ایشان آمدند می‌توانند به ایشان التفات کنند و خواهند دید که خدا بنده‌ی مقربش که ایشان باشند را ضایع نخواهد کرد :ok: لا خوف علیهم و لا هم یحزنون ... از حلال خدا استفاده کنند و شکر خدا را هم بگویند ... حضرت علامه که التفات نکردند برای این بود که التفاتشان به این بود که این دنیا محل مسابقه است، خواستند جزء السابقون السابقون باشند، مگرنه کسی به مقام دوم شدن هم رضایت دهد حرجی نیست و پاداشش هم می‌دهند
در پناه خدا باشید
ببخشید آمدم جمله‌ی معترضه بشوم پاراگراف‌های معترضه شدم
یا علی علیه‌السلام

بسم الله ... الرحمن الرحیم
سلام علیکم مجدد و رحمت خدا بر شما،
تجربه‌ی نعمات اخروی در دنیا ممکن است اگر بحث فقط بر سر امکان آن باشد:

۱. حجر الأسود سفید بود ولی سیاه شد چرا؟ چون قطعه‌ای از بهشت است و هر چشمی که بر بهشت و وسائل آن بیفتد بهشت بر آن واجب می‌شود و به همین دلیل حجر در دنیا سیاه گشت تا چشمان ناپاکی که بر آن می‌افتد آنچه می‌بیند آنچه هست نباشد

۲. طعامی که برای حضرت مریم سلام‌الله‌علیها آورده می‌شد از کجا بود؟ طعامی برای فاطمه بنت وهب سلام‌الله‌علیها در کعبه آورده شد از کجا بود؟ طعامی که برای حضرت زهراء سلام‌الله‌علیها آورده شد از کجا بود؟ سیبی که رسول خدا صل‌الله‌علیه‌وآله در معراج خوردند از کجا بود و نطفه‌ی حضرت زهراء سلام‌الله‌علیها و در واقع تک‌تک اهل بیت علیهم‌السلام با چه طعامی بسته شد و این طعام از کجا بود؟ نطفه‌ی مؤمن از کدام آب که از کدام ابر می‌ریزد بسته می‌شود؟

۳. فرمودند موتوا قبل أن تموتوا ... بمیرید قبل از آنکه بمیرید ... کسانی که بمیرند قبل از آنکه خواهند مرد قوای برزخی‌اشان فعال شده و تجربه‌های بعد از مرگ را خواهند داشت در حالیکه همچنان مستقر در همین بدن هستند ... چشمشان می‌بیند آنچه چشم‌ها نمی‌بیند ... گوششان می‌شنود آنچه گوشها نمی‌شنود ... تجربیات بعد از مرگ فقط برای بعد از مرگ نیست ...

۴. در مورد اینکه بهشت و جهنم خود را خودمان می‌سازیم هم اگرچه درست است ولی موضوع پیچیده‌تر از آن است که به نظر می‌رسد ... عرش خدا که در بالای آسمان هفتم است در قلب مؤمن چه کار می‌کند؟ عرش خدا در درون قلب ماست که لابد در همین نزدیکی داخل ماست یا قلب ما فوق آسمان‌ها و پیرامون عرش خداست؟ باطن انسان در درون بدن اوست یا در خارج از بدن او؟ این عوالم و آسمان‌های هفت‌گانه که در بیرون از ما هستند و ما برای دعا دستمان را به سمت آسمان بلند می‌کنیم چون خداوند فرموده «وَفِي السَّمَاءِ رِ‌زْقُكُمْ وَمَا تُوعَدُونَ» چطور متناظر با عوالم باطنی انسان می‌شوند؟ در نماز که باید توجه قلبی به خدا داشته باشیم چرا بستن چشم کراهت دارد و باید چشم باز باشد؟ مگر باطن ما در خارج ماست؟ حضرت علی علیه‌السلام چرا فرمودند أتزعم انک جرم صغیر بل فیک انطوی عالم اکبر؟ آیا اگر قرار باشد حوری برای کسی فرستاده شود از درون او بیاید یعنی از آسمان نمی‌آید و منظور از آسمان مجاز از عوالم باطنی است؟ آیا بهشت و جهنم همین الآن موجود نیستند و آیا مرتبه‌ای از وجود همه‌ی ما اکنون در ان شاء الله بهشت و خدای ناکرده در جهنم نیست؟ و بهشت و جهنم در درون جسم ماست یا در خارج از آن در ورای آسمان‌ها و در زیر زمین‌ها در خدای ناکرده کوه کمد بین مکه و مدینه یا در صحرای یمن؟

بله تجربه‌ی عالم بعد از مرگ قبل از مرگ ممکن است ... تجربه‌ی نعمت و پاداش آن هم ممکن است ... در واقع همه‌ی ما همین الآن یا متنعم یا معذب هستیم ولی از آن غافلیم ... آنکه از غفلت کناره گیری کرد و هیجانات درونی‌اش فروکش کرد و نفسش را کشت قبل از آنکه اجل مرگش فرا رسد این شخص می‌تواند به مراتب دیگر وجودی خودش هم سرکی کشیده و آنها را تجربه کند بعد از آنکه از آنها غافل شده بود ... اینکه به جای دنیا دیگر در این عوالم سرگرم شود یا باز هم سرگرم نشود تا باز هم اوج بگیرد دیگر تصمیمش با خود اوست ... حضرت علامه تصمیم گرفتند که باز اوج بگیرند و نزدیکتر به خدا بشوند ...

اگر اشتباه نباشم
یا علی علیه‌السلام

[="Black"]

خادم مهدی(عج);697474 نوشت:
آیا ممکن است کسی به واسطه ی دوری از گناه و مراقبه ی بسیار طولانی به جایی برسد که خداوند پاداش اخروی او را در همین دنیا عطا کرده

سلام.
استبعاد عقلی ندارد این موضوع اما متاسفانه ما معنای حور را نمی دانیم:
حدیث «إِنَّ فَاطِمَةَ خُلِقَتْ حُورِیَّةً فِی صُورَةِ إِنْسِیَّةٍ» که معنای ظاهری آن این است که «فاطمه، حوریّه ‏اى است که همانند صورت انسان خلق شده است» که این روایت در کتاب های «بحار الانوار» و «مستدرک الوسائل» به سند مشترک از کتاب «دلائل الامامة» ذکر شده است.گفتنی است که در منابع دیگری نیز این حدیث با سلسله سند دیگری –مانند اسماء بنت عمیس- نقل شده است راویان آن در علم رجال اجمالاً توثیق شده اند، و سند حدیث، مورد اعتنا است.
در همین روایت معارف عمیقی وجود دارد که چون مرتبط به موضوع تاپیک نیست از ذکر آن موارد خودداری می کنم فقط به این روایت استشهاد کردم که بگویم هنوز ما نمی دانیم معنای حور چیست که گفته می شود حضرت فاطمه حور آفریده شده است اما در صورت انسی که برخی بخواهند از دیدی خاص نگاه کنند و بگویند توجه به حور مربوط به افرادی با ایمان کم است در حالی که بر خلاف این مدعا مراتب و جمال حور عین به مراتب تقوای شخص مربوط است در حالی که اگر این مطلبی که می گویند صحیح بود باید عکس این مطلب اتفاق می افتاد.[/]

حسن بصرى گفت : اى آن كه به دنيا جوياى آنى كه نيابى ، خواهى كه در آخرت بدان رسى ، كه نجسته اى ؟

*/ بهشتت باشد جهنم من...*/

حبیبه;698670 نوشت:
مسائل آخرت متناسب با مقتضیات آن عالم است و با مورد سؤال ایشان هیچ تناسبی ندارد

شما چطور و بر اساس چه استدلال یا منبع موثقی آن را بدیهی قلمداد فرموده اید؟


عرض کردم اگر فرض کنیم که یک حوری خود را بر فردی نمایان سازد از آنجا که این امر به اذن الهی انجام شده پس مشروعیت آن بدیهی است.
مشکل کجاست؟

خادم مهدی(عج);697474 نوشت:
با سلام
آیا ممکن است کسی به واسطه ی دوری از گناه و مراقبه ی بسیار طولانی به جایی برسد که خداوند پاداش اخروی او را در همین دنیا عطا کرده و در همین دنیا مثلا فرشتگانی را به شکل حوریان بهشی در اختیار او بگذارد ؟

با سلام خدمت شما

سالک هدفش رسیدن به کرامات، حور العین، بهشت و ثواب و.... نیست بلکه تنها و تنها قصدش از سلوک و تهذیب نفس، لقاء الله است! سلوک باید خالصانه و بدون هر غرضی باشد!

وقتی سالک به مقصد رسید خداوند خیر دنیا و آخرت، کرامات و... را به وی میدهد، بهشت را مسخر وی قرار میدهد و در واقع روح وی، ساکن بهشت میشود و جسمش ساکن این دنیا! این همان معنی حیات طیبه است که در قران و دعای ابوحمزه ثمالی به آن اشاره شده!

این اشعار سعدی و حافظ و اولیای الهی که از زیبارویان و شراب و... سخن میگویند در واقع همان نعمات جنات نعیم را توصیف میکنند!

لینک زیر را هم مطالعه کنید

http://www.askdin.com/thread24190.html

حبیبه;698560 نوشت:
با سلام

نعم الهی در عوالم بعد از مرگ حاصل علم و عمل صالح شما در این دنیا است

و ثابت است که علم و عمل انسان با او اتحاد وجودی دارند،هر چه هست درون شماست

آن فرشتگان و حوریانی هم که فرمودید از وجود شما جدا نیستند و با شمایند،لذا اگر

حواس باطنی انسان تقویت شود مانند آنچه استاد بزرگوار در داستان حضرت علامه فومودند

برای هر کس قابل شهود خواهد بود(بإذن الله تعالی) اما کسی که به این مقام نائل شود

گمان نمی کنم دیگر طالب حور باشد همانطور که استاد گرامی فرمودند.

پس حوری اون موقعی میدن که نمیخوایی؟؟!
پس شما هم قبول کردید که بهشت جای برآوردن حاجات دنیایی نیست و علیرقم اینکه همه چیز هست اما بهشتیان جز از ذکر خدا از چیز دیگری لذت نمیبرند....

ملاali;698872 نوشت:
اما بهشتیان جز از ذکر خدا از چیز دیگری لذت نمیبرند....

قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع‏ مَا تَلَذَّذَ النَّاسُ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ بِلَذَّةٍ أَكْثَرَ لَهُمْ مِنْ لَذَّةِ النِّسَاءِ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنِينَ‏ إِلَى آخِرِ الْآيَةِ ثُمَّ قَالَ وَ إِنَّ أَهْلَ الْجَنَّةِ مَا يَتَلَذَّذُونَ بِشَيْ‏ءٍ مِنَ الْجَنَّةِ أَشْهَى عِنْدَهُمْ مِنَ النِّكَاحِ لَا طَعَامٍ وَ لَا شَرَابٍ.
امام صادق عليه السلام فرمود: «مردم در دنيا و آخرت لذّتى بيشتر از لذّت زنان ندارند و اين همان فرموده خداوند عز و جل است كه: «محبّت امور مادّى، از زنان و فرزندان ... در نظر مردم جلوه داده شده است.» تا آخر آيه سپس حضرت فرمود: لذّتى كه بهشتيان در بهشت از نکاح مى ‏برند از هيچ چیزی نمی برند نه از هیچ خوردنى و نه از هیچ نوشيدنى»
الكافي ، ج‏5، ص: 321

البته داریم که
وَرِضْوَانٌ مِّنَ اللَّهِ أَكْبَرُ
و رضای خدا، (از همه اینها) برتر است
اما نه اینکه از هیچ چیز جز این لذت نمی برند.

ملاali;698872 نوشت:
پس حوری اون موقعی میدن که نمیخوایی؟؟!
پس شما هم قبول کردید که بهشت جای برآوردن حاجات دنیایی نیست و علیرقم اینکه همه چیز هست اما بهشتیان جز از ذکر خدا از چیز دیگری لذت نمیبرند....

با سلام و احترام:

برادر گرامی ما نمی توانیم صریح قران را نادیده گرفته و معاذالله ردّ کنیم و اگر تضاد و تقابلی بین هر چیز با قران باشد

اصل تعالیم قران است،ما ملزم به انقیاد در مقابل کلام وحییم!این یک مطلب.

و اما بعد:خیر قبول نکردم،بهشت مراتبی دارد و تجلیاتی ،هم بهشت روحانی داریم و هم جسمانی درست مثل همین دنیا

آیه:"و بشّر الذین آمنوا و عملوا الصالحات ان لهم جنات تجری من تحتها الانهار کلما رزقوا منها من ثمرة رزقا قالوا هذا الذی رزقنا من قبل و اوتوا به متشابها

و لهم فیها ازواج مطهره و هم فیها خالدون"

این ایه شریفه تصریح دارد که بهشتی ها هنگامی که روزیهای بهشتی به آنها داده می شود می گویند این شیبه همان روزی است که قبل به ما داده شده بود

و شبیه آنچه داشتند به آنها داده می شود و در بهشت برای انها زوجهای پاک است ......

اینها نعم بهشت جسمانی است،اما لقاء خدا و لذت ذکر و لذات عقلی و روحی هم در بهشت وجود دارد.

مثل همین دنیا شما هم لذت خوردن یک غذای لذیذ برایتان لذت است

هم لذت احساس محبت به نزدیکانتان و یا حل یک مسئله علمی بسیار سخت(لذت عقلی).

A.Afshin;698850 نوشت:
عرض کردم اگر فرض کنیم که یک حوری خود را بر فردی نمایان سازد از آنجا که این امر به اذن الهی انجام شده پس مشروعیت آن بدیهی است.
مشکل کجاست؟

با سلام و احترام:

مشکل آن است که خصوص سؤال نه در منابع نقلی و نه عقلی بیان نشده است

شهود با چیزی که پرسیده شده است متفاوت است.

از محضر شریفتان عذر می خواهم اما باید در بیان مسائل معرفتی مبنا را منابع موثق قرار دهیم.

با سپاس

[="Microsoft Sans Serif"][="Indigo"]

باء;698798 نوشت:
پس برای چی اصلاً میدن؟ که از یاد خدا بازدارند؟ خدای ناکرده خدا می‌خواهد بنده‌اش نتواند به خودش نرسد که مانع‌تراشی می‌کند؟

سلام علیکم حاجی.... چه خبر ... واسه ما داغونا دعا می کنی یا نه؟....

حق با شماست... منظور بنده هم چیزی جز فرمایش شما نبود....

می خواستم بگم کسانی که به این امکانات می رسند... این کرامات هدفشان نیست و برای همین لذت های بالا تری دارند...

مثلا فلان شخص قدرت طی الارض پیدا می کند....اصلا هدفش از سیر و سلوک طی الارض نبوده و بنابراین لذت های بالاتر از طی الارض خواهد داشت....

یا مثلا... فلان شخص... لذتی که از 2 رکعت نماز می برد.. از هم نشینی با حوری نمی برد... بنابراین همنشینی با حوری هدفش نبوده و نیست.... امکانات جانبی است....

که البته در بند دوم صحبتهایم عرض کردم.... اگر به بنده ، بفرما بزنند... با کمال میل قبول خواهم کرد....:khandeh!:...

البته اینکه نمی توانم منظورم را خوب توضیح بدهم... به این خاطر است که قسمت نشده از این مواهب مستفیض شوم.... و در حد درک خودم می گویم....:khaneh:....

یا علی[/]

حبیبه;698924 نوشت:
با سلام و احترام:

برادر گرامی ما نمی توانیم صریح قران را نادیده گرفته و معاذالله ردّ کنیم و اگر تضاد و تقابلی بین هر چیز با قران باشد

اصل تعالیم قران است،ما ملزم به انقیاد در مقابل کلام وحییم!این یک مطلب.

و اما بعد:خیر قبول نکردم،بهشت مراتبی دارد و تجلیاتی ،هم بهشت روحانی داریم و هم جسمانی درست مثل همین دنیا

آیه:"و بشّر الذین آمنوا و عملوا الصالحات ان لهم جنات تجری من تحتها الانهار کلما رزقوا منها من ثمرة رزقا قالوا هذا الذی رزقنا من قبل و اوتوا به متشابها

و لهم فیها ازواج مطهره و هم فیها خالدون"

این ایه شریفه تصریح دارد که بهشتی ها هنگامی که روزیهای بهشتی به آنها داده می شود می گویند این شیبه همان روزی است که قبل به ما داده شده بود

و شبیه آنچه داشتند به آنها داده می شود و در بهشت برای انها زوجهای پاک است ......

اینها نعم بهشت جسمانی است،اما لقاء خدا و لذت ذکر و لذات عقلی و روحی هم در بهشت وجود دارد.

مثل همین دنیا شما هم لذت خوردن یک غذای لذیذ برایتان لذت است

هم لذت احساس محبت به نزدیکانتان و یا حل یک مسئله علمی بسیار سخت(لذت عقلی).

اما تعبیر شما این بود که وقتی لذت قرب الهی چشیده شود آدمی از حور و قصور انصراف میدهد
منتها توضیح ندادید که بدون هیچی چگونه لذت خدا چشیده میشود؟

شما گفته بودید که دینتان را یافته اید
اما ذهنتون پره از حرفای قلبمه عرفا و فلاسفه ایی که علمای اسلام تا مرز تکفیر آنان رفته اند

فراموش نکنید عرفان و فلسفه هیچ وقت مساوی با عقلانیت نیست
بلکه خدا و معاد را پایین آوردن تا عقل محدود و دانش موجود است و لاغیر

یا‌رقیه;698940 نوشت:
[="Microsoft Sans Serif"][="Indigo"]

سلام علیکم حاجی.... چه خبر ... واسه ما داغونا دعا می کنی یا نه؟....

حق با شماست... منظور بنده هم چیزی جز فرمایش شما نبود....

می خواستم بگم کسانی که به این امکانات می رسند... این کرامات هدفشان نیست و برای همین لذت های بالا تری دارند...

مثلا فلان شخص قدرت طی الارض پیدا می کند....اصلا هدفش از سیر و سلوک طی الارض نبوده و بنابراین لذت های بالاتر از طی الارض خواهد داشت....

یا مثلا... فلان شخص... لذتی که از 2 رکعت نماز می برد.. از هم نشینی با حوری نمی برد... بنابراین همنشینی با حوری هدفش نبوده و نیست.... امکانات جانبی است....

که البته در بند دوم صحبتهایم عرض کردم.... اگر به بنده ، بفرما بزنند... با کمال میل قبول خواهم کرد....:khandeh!:...

البته اینکه نمی توانم منظورم را خوب توضیح بدهم... به این خاطر است که قسمت نشده از این مواهب مستفیض شوم.... و در حد درک خودم می گویم....:khaneh:....

یا علی

[/]

سلام
من واقعا نمیدونم
چه کسی این حرفای ذوقی و عرفانی رو وارد دین کرده
خود پیامبر و امامان علنا گفته اند که ما به زن علاقه داریم
اما حالا یه عده میگن عارف امتناع دارد از حوری...
و آخرشم اینکه اصلا در بهشت لذتی جز رضوان خدا نیست...

آقا ما تسلیمیم بهشت روحانی برای خودتون..مارو همین دو روز دنیای جسمانی بس

خدا رحمت کنه خیام...
که چه قشنگ گفت:

ای دل تو باسرار معما نرسی
در نکته زیرکان دانا نرسی
این جا به می لعل بهشتی میساز
کانجا که بهشت است رسی یا نرسی

و الحق و النصاف که قرآن و صحبت حور و قصور بدون تفسیر امام حاضر معماست و نه چیز دیگر...

الهم العجل لولیک الفرج

الدین القیم;698782 نوشت:
[=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif]
سلام علیکم
اهل معرفت برای خداوند مقاماتی بیان می‌کنند؛ اولین آن مقامات، مقام ذات است. در مورد مقام ذات بر این باورند که مرحله کنه و حقیقت ذات خداوند از دسترس بشر خارج است؛ به همین جهت در عرفان از مرتبه ذات تعبیر به غیب الغیوب می‌شود؛ یعنی غایب و مخفی‌ای که از آن غایب‌تر نیست. آنها برای این ادعا علاوه بر دلایل عقلی، از دلایل نقلی نیز گواه می‌آورند و می‌گویند این سخن پیامبر(صلی الله علیه و آله) که فرمود: ما عرفناک حق معرفتک؛ (بحار الأنوار، ج 68، ص 23) [خدایا تو را آن‌گونه که هستی نشناخیتم]، اشاره به همین مطلب دارد؛ زیرا شناخت و علم مستلزم احاطه عالم به معلوم است؛ خداوند نامحدود است و غیر خدا همه محدودند؛ کلام مولی الموحدین علی (ع) در خطبه اوّل نهج البلاغه نیز ناظر به این حقیقت است که فرمود : «... الَّذِي لَا يُدْرِكُهُ بُعْدُ الْهِمَمِ وَ لَا يَنَالُهُ غَوْصُ الْفِطَنِ ... ــــ آن خدایی که نه همّتهای عالی و بی کران خواه ، درکش توانند و نه غوّاصان دریای ژرف اندیشه ، به او دست یازند». بنابراین حقیقت ذات خدا برای غیر خدا قابل شناخت نیست. از این‌رو آنچه ما، در مورد خداوند می‌توانیم خبر دهیم در حقیقت مربوط به مقامات تجلی، ظهور و بروز خدا است، نه ذات خدا پس تنها راه شناخت خدا محصور است در مقام شناخت تجلی البته در داستان منقول شما که ماه هم تجلی گر نور خورشید است و می شود مستقیم ماه را دید اما نمی توان مستقیم به خداوند نظر نمود بلکه با تجلی است که خداوند رویت می شود در کلام عرفا هم سخن از پرتو ذات و جام تجلی صفات و جلوه ذات و امثال این الفاظ بوده و اصولا شناخت خدا هم منوط به وجود تجلی است.
دوش وقـت سـحـر از غصه نـجاتم دادند وَندَر آن ظلمتِ شـب آب حـیاتم دادنـد
بـیخود از شَـعشَـعهِ پـرتو ذاتم کردند بـاده از جـاِم تـجلـی صـفـاتـم دادند
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی آن شـب قـدر که این تازه بـراتـم دادند
بـعـد ازروی مـن و آیـینه وصف جمال کـه در آنجا خبـر از جـلوه ذاتـم دادند

چنانچه در قران کریم هم در مورد داستان موسی وارد شده است که وَ لَمّا جاءَ مُوسی لِمیقاتِناوَ کَلَّمَهُ رَبُّهُ قالَ رَبِّ اَرِنی اَنظُراِلَیکَ قال لَنَ تَرینی وَلکِن اُنظُر اُلی الجَبَلِ فَاِنِ استَقَرَّ مَکانَهُ فَسَوفَتَرینی فَلَمّا تَجَلّیر َبَّهُ لَلجَبَلِ جَعَلَهُ وَ خَرَّمُوس صَعِقآًفَلَمّا اَفاقَقالَ سُبحانَکَ تُبتُ اِلَیکَ وَ اَنا اَوَّلُ المُؤمنینَ
وچون موسی به وعده گاه آمد و پروردگارش با او سخن گفت ، عرض کرد:پروردگارا خودت را به من نشان بده تا من ترا بنگرم ، خطاب رسید، هرگزمرا نخواهی دید، ولی به این کوه نگاه کن ، اگر در جای خود برقرار ماند توبزودی مرا خواهی دید، لذا پروردگارش بر آن کوه تجلی نموده ، آن کوه متلاشی گشت و موسی بیهوش بیافتاد و چون به هوش آمد، گفت : منزهی تو، به سوی توباز می گردم و من اولین مؤمنان هستم

یعنی درخواست رویت موسی با تجلی خداوند بر کوه اجابت شد که موسی تاب و توان همین تجلی را هم نداشت و بی هوش بر روی زمین افتاد،در واقع امر رویت حق جز به تجلی محال است زیرا اگر ذات تجلی نداشته باشد به هیچ طریقی نمی توان نسبت به آن شناخت حاصل نمود مثالی برای تقریب ذهن بزنم که البته این مثال از جهتی مقرب است و از جهتی مبعد فرض بنمایید برای دیدن بصری اشیاء نیاز به نور است که این نور به شی اصابت کند و بازگشت آن به چشم انسان برسد و آن شیء رویت شود و چشم ما را هم ذات انسان فرض کنید که محدودیت دارد اگر نوری نباشد چشم ما به هیچ طریق نمی تواند از اشیاء کوچکترین شناختی حاصل کند و در تاریکی مطلق چشم هیچ درک نمی کند اما اگر نور را تجلی حساب کنیم اگر آن نور به اشیاء اثابت کند و به چشم بیاید انگاه برای ما قابل درک و رویت است.مثل خداوند و تجلیاتش هم همین مثل است که اگر تجلی (نور) نباشد هیچ چیزی قابل درک و شناخت نیست که عارف بخواهد چیزی به بشناسد.

قیصری در شرح فصوص می نویسد که او در همه مقامات و مواطن مرا مى‏شناسد و من او را در مقام هويت و احديتش نمى‏شناسم چه كسى بر آن اطلاع ندارد و بر حقيقت آن عارف نيست اما در مقام واحديت كه تجلى به اسماء و صفات و ظهور تفصيلى است او را مى‏ شناسم و به مقام شهود مى رسم.
«شرح فصوص قيصرى، ص 182»

غرض قيصرى اين است كه هويت مطلقه تا به مظاهر در نيامده شناخته نمى‏شود. به اصطلاح از مقام احديت به مقام واحديتش برسد. بلكه خود احديت هم تعينى است و آن هويت ساريه بى‏ قيد و تعين را عنقا گويند كه به فارسى سيمرغ مى‏ نامند و اين عنقا تا به كثرت اسماء و صفات در نيامده بى‏ نام و نشان است كه از آن در حديث شريف قدسي تعبير به «كنت كنزا مخفيا» شده است كه شناخته نمى‏شود مگر به خلق. يعنى تعين گرفتن كنز مخفى.

در واقع حتی عطاياى ذاتى بى ‏واسطه اسماء و صفات ظاهر نمى‏شود زيرا كه حق تعالى از حيث ذاتش تجلى بر موجودات نمى‏ كند مگر از وراء حجابى از حجب اسمائيه (اسم يعنى حجاب) از اينجاست كه اهل اللّه مى‏گويند ظهور بى‏ مظهر تصور شدنى نيست و سرّ و نكته حديث قدسي داود پيغمبر عليه السلام: «كنت كنزا مخفيا فأحببت ان اعرف فخلقت الخلق لكي اعرف» همين است كه كنز مخفى ذات است و خلق مظاهر آن ذات كه حجابند پس نكته چقدر شيرين که بسیاری از آن غافل هستند اين كه رؤيت مرئى مربوط به رفع حجاب است اما جناب دوست براى رؤيتش حجاب آفريد كه تا به حجاب بى‏ حجاب ديده شود اگر کسی همین نکته اخیر را فهمیده باشد درک این معنا برایش سختت نیست که چگونه می توان از رویت حور عین به رویت خدا رسید!

به قول حافظ شیرازی
زاهد ظاهرپرست از حال ما آگاه نیست
در حقّ ما هر چه گوید جای هیچ اکراه نیست
در طریقت هر چه پیش سالک آید خیر اوست
بر صراط مستقیم ای دل کسی گمراه نیست

اگر در طریقت سالک و مراتب بهشت حور و تزویج با او قرار داده شده است در طریقت هر چه پیش سالک آید خیر اوست
علامه حسن زاده املی مطالبی در مورد حور عین دارند که به عرض می رسد:
چون ديده بصيرت مرد موقن بكحل توفيق گشاده شود و ابراهيم وار بر مطالعه ملكوت هر دو كون قادر شود، وَ كَذلِكَ نُرِي إِبْراهِيمَ مَلَكُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ‏ واردان حضرت عزت را كه از پرده غيب ظهور ميكنند و در يك ذره از ذرات كاينات خويشتن را بواسطه نور تجلى جلوه ميدهند مشاهده مى‏ كند و لا محاله چنانكه گفته آمد هر يكى به نيكوترين صورتى از صور مخلوقات ممثل شوند، مانند آنچه در قصه مريم آمده است كه‏ فَتَمَثَّلَ لَها بَشَراً سَوِيًّا 2. و چون تمتع از آن مشاهده جز بفيضان اثرى از عالم وحدت كه مقتضى ازدواج ذات و صورت باشد با يكديگر به وجهى كه مفضى باتحاد بود صورت نبندد، پس با هر يكى از آن صور كه بمنزله يكى از آن حوران بهشت باشد از اين ازدواج حاصل گردد، وَ زَوَّجْناهُمْ بِحُورٍ عِينٍ‏ 3. و بآن سبب كه چهره اين پردگيان از ديده اغيار و اهل تضاد مصون است، حُورٌ مَقْصُوراتٌ فِي- الْخِيامِ‏ 4 باشند. و بحكم آنكه نامحرمان عالم تكثر را چه آن قوم كه بظاهر عالم ملك بازمانده ‏اند و چه آن قوم كه بباطن عالم ملكوت محجوب شده وصل ايشان ناممكن است، لَمْ يَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ 5 وَ لا جَانٌ‏ 6 باشند و به سبب آنكه معاودت آن حالت هر نوبت موجب التذاذى بود زيادت از نوبت اولى مانند محبوبى مفقود كه بعد از مقاسات طلب باز يافته شود بكارت و عزابت آن لذات هر نوبت متجدد شود.
يادداشت‏ها
(1)- و اين چنين پادشاهى آسمانها و زمين را به ابراهيم نموديم تا از اهل يقين باشد. (انعام 6/ 75)
(2)- پس بر او بگونه بشرى خوشپيكر نمودار شد. (مريم 19/ 17)
(3)- ايشان را با دختركان سيه چشم (بهشتى) همسر كنيم. (دخان 44/ 54)
(4)- سيه چشمانى دور از چشم بيگانگان در سرا پرده‏ها (الرحمن 55/ 72)
(5)- پيش از ايشان نه آدمى و نه پرى آنها را لمس نكرده است.(الرحمن 55/ 74)

با سلام و عرض ادب و احترام:

برادر محترم ابتدا از مطالب بسیار دقیق و عمیق عرفانی و حکمی که نقل فرمودید بسیار متشکرم.

و در پاسخ حضرتعالی باید بگویم اولا هیچ کدام از معارفی را که فرمودید مثل بنده اهلیت درکش را ندارد

دست ما کوتاه و خرما بر نخیل

اما سخن در این نبود که حور و قصور و سایر نعم الهی پرتوهایی از جمال جمیل و تجلیات اسمایی و صفاتی حضرت حقند

بلکه سخن از همت عارفی بود که به مقام شهود رسیده و قطعا چنین کسی از منعم به نعمت نمی پردازد

همت بلند دار که مردان روزگار /از همت بلند به جایی رسیده اند

و

من گروهی را شناسم زاولیا/که دهانشان بسته باشد از دعا

کسی که به گنج خانه رسیده باشد رحل اقامت دل، در ویرانه نمی افکند

که این کند که تو کردی به ضعف همت و رای/ز گنج خانه شده خیمه بر خراب زده

و

"حسنات الابرار سیئات المقربین"

در سوره توبه ایه 72 نیز می توانید این معنا را بیابید:"......و مساکن طیبه فی جنات عدن.....و لذکر الله اکبر ..."که درجات بهشت را متذکر می گردد.

ابتدا از نعم بهشتی سخن می گوید بعد می فرماید ذکر خدا برتر است.

در آیه:"یا ایتها النفس المطمئنه......" هم این معنا را می یابید،بهشت دیدار یا جنة اللقاء نهایت کمال نفس ناطقه انسانی و مخاطب عبادی قرار گرفتن

کجا و لقاء حور العین کجا؟

منظور بلند نظری است.وگرنه سر مطالبی که فرمودید بحثی نیست.

یا‌رقیه;698940 نوشت:
[=Microsoft Sans Serif]
سلام علیکم حاجی.... چه خبر ... واسه ما داغونا دعا می کنی یا نه؟....


بسم الله ... الرحمن الرحیم
سلام علیکم برادر و رحمت خدا بر شما،
شما داغون نیستید شکر خدا ان شاء الله خیلی هم موفق هستید به توفیقات الهی، خدا خیرتان بدهد :Gol:
[=Microsoft Sans Serif]دعاگو هم هستم ان شاء الله خیر دنیا و آخرت برای شما و دوستان زیاده گردد و باقی بماند، آنچنان زیاد که شیطان از رحمت خدا بر شما و سایر مؤمنین فریاد زند و دماغش به خاک کشیده شود و هر چقدر که خدا خواهد در فرج امام زمانمان تعجیل گردد، ان شاء الله و علیه‌السلام
یا‌رقیه;698940 نوشت:
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]حق با شماست... منظور بنده هم چیزی جز فرمایش شما نبود....

می خواستم بگم کسانی که به این امکانات می رسند... این کرامات هدفشان نیست و برای همین لذت های بالا تری دارند...

مثلا فلان شخص قدرت طی الارض پیدا می کند....اصلا هدفش از سیر و سلوک طی الارض نبوده و بنابراین لذت های بالاتر از طی الارض خواهد داشت....

یا مثلا... فلان شخص... لذتی که از 2 رکعت نماز می برد.. از هم نشینی با حوری نمی برد... بنابراین همنشینی با حوری هدفش نبوده و نیست.... امکانات جانبی است....

که البته در بند دوم صحبتهایم عرض کردم.... اگر به بنده ، بفرما بزنند... با کمال میل قبول خواهم کرد....:khandeh!:...

البته اینکه نمی توانم منظورم را خوب توضیح بدهم... به این خاطر است که قسمت نشده از این مواهب مستفیض شوم.... و در حد درک خودم می گویم....:khaneh:....

یا علی


حق با شماست ... از مطلب شما یاد آن عالم ربانی افتادم که یکی از شاگردانشان یکی از کرامت‌های ایشان را دید و باورش نمی‌شد و مدام در حیرت و بهت بود، آن استاد گفتند می‌خواهی تو هم این کرامت را داشته باشی؟ با ذوق سرش را تکان داد که بله! جواب شنید که تا دوست داری به آن نخواهی رسید!
یعنی خلاصه اگر کسی می‌خواهد مراقبه کند که در دنیا به او حوری بدهند نمی‌رسد! مگر اینکه خدا طور دیگری اراده کند ...
از مرحوم آیت‌الله‌بهجت رحمه‌الله هم نقل به مضمون شده است اگر درست خاطرم باشد، وقتی بحث بر سر کرامات شده بود، که ما کاری نداریم که چه چیزی در دست ما بگذارند، ما کارمان را می‌کنیم، دیگر اگر چیزی از فضلش داد هم می‌گیریم
در پناه خدا باشید
یا علی علیه‌السلام

ملاali;698943 نوشت:
اما تعبیر شما این بود که وقتی لذت قرب الهی چشیده شود آدمی از حور و قصور انصراف میدهد
منتها توضیح ندادید که بدون هیچی چگونه لذت خدا چشیده میشود؟

شما گفته بودید که دینتان را یافته اید
اما ذهنتون پره از حرفای قلبمه عرفا و فلاسفه ایی که علمای اسلام تا مرز تکفیر آنان رفته اند

فراموش نکنید عرفان و فلسفه هیچ وقت مساوی با عقلانیت نیست
بلکه خدا و معاد را پایین آوردن تا عقل محدود و دانش موجود است و لاغیر

جناب ملا علی:

مجبورم از تشبیه معقول به محسوس استفاده کنم که به قول شما قلمبه......هم نباشد:

شما را شخص عزیزی که خیلی به او ارادت دارید به منزلش دعوت می کند،همه وسایل پذیرایی هم هست

گرچه شما برای ملاقات او و به عشق او دعوتش را پذیرفتید اما از پذیرایی او هم تشکر کرده و کمال بهره را می برید

و هیچ منافاتی هم بین حب او و استفاده از انعام او وجود ندارد.

یکتای بی همتا;698891 نوشت:

قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع‏ مَا تَلَذَّذَ النَّاسُ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ بِلَذَّةٍ أَكْثَرَ لَهُمْ مِنْ لَذَّةِ النِّسَاءِ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنِينَ‏ إِلَى آخِرِ الْآيَةِ ثُمَّ قَالَ وَ إِنَّ أَهْلَ الْجَنَّةِ مَا يَتَلَذَّذُونَ بِشَيْ‏ءٍ مِنَ الْجَنَّةِ أَشْهَى عِنْدَهُمْ مِنَ النِّكَاحِ لَا طَعَامٍ وَ لَا شَرَابٍ.
امام صادق عليه السلام فرمود: «مردم در دنيا و آخرت لذّتى بيشتر از لذّت زنان ندارند و اين همان فرموده خداوند عز و جل است كه: «محبّت امور مادّى، از زنان و فرزندان ... در نظر مردم جلوه داده شده است.» تا آخر آيه سپس حضرت فرمود: لذّتى كه بهشتيان در بهشت از نکاح مى ‏برند از هيچ چیزی نمی برند نه از هیچ خوردنى و نه از هیچ نوشيدنى»
الكافي ، ج‏5، ص: 321

البته داریم که
وَرِضْوَانٌ مِّنَ اللَّهِ أَكْبَرُ
و رضای خدا، (از همه اینها) برتر است
اما نه اینکه از هیچ چیز جز این لذت نمی برند.

یه جا بحث این حدیث بود..
نوشته بودن سندش نامعتبره...

نه داداش دلتو خوش نکن از این خبرا نیست
ما از عرفا و فلاسفه آموختیم..
که اونقدر بعد از مرگ ازین قبر به اون قبر میشی....
اونقدر گذر از برزخ ها خواهی داشت...
اونقدر فشارت میدن...
تا جز خود خداوند باری تعالی از چیز دیگری لذت نبری...

elina822;698197 نوشت:
سلام خدمت همه ی دوستان گرامی

لطف کنید تاپیک ها را با نظرات منطقی و به دور از توهین دنبال کنید . در این صورت همه از نظرات خوب شما بهرمند میشند

و اگر مخالفتی با نظری دارید با احترام متقابل و اثبات عقلی صحبت کنید تا من هم مجبور به حذف نشم

متشکرم:Gol:

سوالی که عقلانی مطرح نشه، نیاز به جواب عقلانی نداره،

چرا رو نظرات آدم برچسب بی احترامی و توهین می زنید.

اگر ما همین سوال استاتر رو مطرح کرده بودیم تا حالا10 بار پست ما به دلیل بی احترامی به دین و .. حذف شده بود. سوال خودش بیشتر از همه توهین آمیز بود.

ملاali;698952 نوشت:
سلام
من واقعا نمیدونم
چه کسی این حرفای ذوقی و عرفانی رو وارد دین کرده
خود پیامبر و امامان علنا گفته اند که ما به زن علاقه داریم
اما حالا یه عده میگن عارف امتناع دارد از حوری...
و آخرشم اینکه اصلا در بهشت لذتی جز رضوان خدا نیست...

...
و الحق و النصاف که قرآن و صحبت حور و قصور بدون تفسیر امام حاضر معماست و نه چیز دیگر...
...

الهم العجل لولیک الفرج


بسم الله ... الرحمن الرحیم
سلام علیکم برادر و رحمت خدا بر شما،
عارف از حوری امتناع ندارد برادر ... اگر در دنیا امتناع کند برای این است که دنیا محل پاداش و عقاب نیست و محل ابتلاء است ... تا در دنیا است باید بترسد که نکند بین خوب و بد نکند بد را و بین خوب و خوبتر نکند خوب را انتخاب کند ... مگرنه در آخرت نعمات خدا همه بوی خدا را می‌دهند و السابقون السابقون هم که باشد از نعمات خدا غافل نمی‌شود و با مشغول شدن به نعمات خدا هم از خدا غافل نمی‌شود ...
و البته آخرت هم روحانی نیست ... برخی از علما سر این قضیه شاید اختلاف داشته باشند ولی نهایتاً انکار جسمانی و روحانی بودن توأمان آنها خلاف قران و روایات است ... از این حیث روحانی بودن آخرت و یا جسم آخرتی یک نظریه است و نه نظر قطعی علما، تا جایی که حقیر فهمیدم، خودم هم قبولش ندارم و البته عالم هم نیستم :Nishkhand:
در پناه خدا باشید
یا علی علیه‌السلام

حبیبه;698971 نوشت:
جناب ملا علی:

مجبورم از تشبیه معقول به محسوس استفاده کنم که به قول شما قلمبه......هم نباشد:

شما را شخص عزیزی که خیلی به او ارادت دارید به منزلش دعوت می کند،همه وسایل پذیرایی هم هست

گرچه شما برای ملاقات او و به عشق او دعوتش را پذیرفتید اما از پذیرایی او هم تشکر کرده و کمال بهره را می برید

و هیچ منافاتی هم بین حب او و استفاده از انعام او وجود ندارد.

منافات داره خواهرم...
منافات داره گرامی...منافات داره سرورم...

مثالی که زدید فقط در حد همان محسوسات است

ملاali;698975 نوشت:
یه جا بحث این حدیث بود..
نوشته بودن سندش نامعتبره...

بستگی دارد که با چه کسی بحث می شود،اگر از عزیزان و اساتید فلسفه و عرفان هستند که همین عزیزان وقتی به روایتی استناد می کنند از آنها سوال کنید که آیا سند روایت صحیح است برای شما توضیح می دهند که این روایات به چه دلیل نیاز به سند ندارد شما همان دلیل را اینجا تحویلشان بدهید.
البته کاری هم ندارم که مجلسی اول سند را قوی می داند به قرائنی که روایت دارد:

و في القوي، عن جميل بن دراج قال. قال أبو عبد الله" ع" ما تلذذ الناس‏ في‏ الدنيا و الآخرة بلذة أكثر لهم من لذة النساء و هو قول الله عز و جل‏ زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنِينَ‏ إلى آخر الآية) ثمَّ قال: و إن أهل الجنة ما يتلذذون بشي‏ء من الجنة أشهى عندهم من النكاح، لإطعام و لا شراب.
روضة المتقين، ج‏8، ص: 88
ملاali;698975 نوشت:
نه داداش دلتو خوش نکن از این خبرا نیست
ما از عرفا و فلاسفه آموختیم..
که اونقدر بعد از مرگ ازین قبر به اون قبر میشی....
اونقدر گذر از برزخ ها خواهی داشت...
اونقدر فشارت میدن...
تا جز خود خداوند باری تعالی از چیز دیگری لذت نبری...

حوری که وعده خداست و وعده خداهم که حق است
وَنَادَىٰ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ أَصْحَابَ النَّارِ أَن قَدْ وَجَدْنَا مَا وَعَدَنَا رَبُّنَا حَقًّا فَهَلْ وَجَدتُّم مَّا وَعَدَ رَبُّكُمْ حَقًّا قَالُوا نَعَمْ فَأَذَّنَ مُؤَذِّنٌ بَيْنَهُمْ أَن لَّعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ
و بهشتیان دوزخیان را صدا می‌زنند که: «آنچه را پروردگارمان به ما وعده داده بود، همه را حق یافتیم؛ آیا شما هم آنچه را پروردگارتان به شما وعده داده بود حق یافتید؟!» گفتند: «بله!» در این هنگام، ندادهنده‌ای در میان آنها ندا می‌دهد که: «لعنت خدا بر ستمگران باد!

ملاali;698987 نوشت:
منافات داره خواهرم...
منافات داره گرامی...منافات داره سرورم...

مثالی که زدید فقط در حد همان محسوسات است

دیگه چه عرض کنم؟!!!

جز اینکه اگر کمی فقط کمی در این اندیشه کنید که وجود انسان و نیازهای او اعم از مادی و معنوی،عقلی و روحی و فطری

احتیاج به تامین و پاسخ دارد(این دنیا را عرض می کنم) و اگر تامین نشود انسان دچار یک نوع احساس نقص است،احساس بحران

و سرخوردگی،مثل همه مشکلاتی که خیلی ها دارند.

خب اگر قرار باشد در این دنیا این مشکلات باشد در عوالم برتر هم همین اوضاع باشد که کلا انسان به پوچی می رسد!!!

چرا خلقت؟چرا عبادت؟چرا زحمت؟

چرا این همه وعده و وعید از سوی خداوند؟

خداست، خدااااااااااااااا

و من اصدق من الله حدیثا؟چه کسی از خدا راستگو تر است؟

ببخشید که بیان من رسا نیست،در نهایت همه چیز به تلاش علمی و عملی خودتان بسته است.(برای حل مسائلتان)

یکتای بی همتا;699008 نوشت:

بستگی دارد که با چه کسی بحث می شود،اگر از عزیزان و اساتید فلسفه و عرفان هستند که همین عزیزان وقتی به روایتی استناد می کنند از آنها سوال کنید که آیا سند روایت صحیح است برای شما توضیح می دهند که این روایات به چه دلیل نیاز به سند ندارد شما همان دلیل را اینجا تحویلشان بدهید.
البته کاری هم ندارم که مجلسی اول سند را قوی می داند به قرائنی که روایت دارد:

و في القوي، عن جميل بن دراج قال. قال أبو عبد الله" ع" ما تلذذ الناس‏ في‏ الدنيا و الآخرة بلذة أكثر لهم من لذة النساء و هو قول الله عز و جل‏ زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنِينَ‏ إلى آخر الآية) ثمَّ قال: و إن أهل الجنة ما يتلذذون بشي‏ء من الجنة أشهى عندهم من النكاح، لإطعام و لا شراب.
روضة المتقين، ج‏8، ص: 88

حوری که وعده خداست و وعده خداهم که حق است
وَنَادَىٰ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ أَصْحَابَ النَّارِ أَن قَدْ وَجَدْنَا مَا وَعَدَنَا رَبُّنَا حَقًّا فَهَلْ وَجَدتُّم مَّا وَعَدَ رَبُّكُمْ حَقًّا قَالُوا نَعَمْ فَأَذَّنَ مُؤَذِّنٌ بَيْنَهُمْ أَن لَّعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ
و بهشتیان دوزخیان را صدا می‌زنند که: «آنچه را پروردگارمان به ما وعده داده بود، همه را حق یافتیم؛ آیا شما هم آنچه را پروردگارتان به شما وعده داده بود حق یافتید؟!» گفتند: «بله!» در این هنگام، ندادهنده‌ای در میان آنها ندا می‌دهد که: «لعنت خدا بر ستمگران باد!

این حرفا آخر و عاقبت ندارد

بله حوری حقه اما به قول عرفا ازدواج فقط روابط جنسی نیست که...
نکاح در عالم اسما جاریست
و خلاصه اینکه سرتو درد نیارم
حورالعین یعنی نور چشم
زن بکر یعنی علم بکر

موضوع قفل شده است