آیا متن نامه های حضرت محمد به سران کشورها با قرآن هماهنگی دارد ؟

تب‌های اولیه

78 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

[=microsoft sans serif]

عماد;107854 نوشت:
چون از شربت گوارای معنویت بی بهره اید وهمان طور که دوستان گفتند بحث با شما در این موارد فایده ندارد وباید بحث روی مباحث اصلی مثل نبوت برود

اگر من از معنویت سرابگونه شما بی بهره ام خدا را شکر که جمجمه ام را حمال افکار پوسیده 1400 ساله نکرده ام

من آن شربت را که گاه بر آن دست اهریمن باشد نمی خواهم

ایشاء الله شربت گوارای معنویت همیشه گواری وجود خودتان باشد من الان الی قیام یوم الدین !!!!!:Nishkhand:

من افتخار می کنم که تنها در خدمت وجدان و عقل و خرد خدا دادی خودم م هستم

والله چی بگم !!!

خلاصه بحث کردن با شما ها همت حافظ وار می خواهد که من دارم

من همچنان منتظر پاسخ حکیمانه شما هستم به سئوالم غلام :Gol:

طه

بحث شما به این تاپیک مربوط نیست

اگر دوست داری با هر عنوانی تاپیک جداگانه بزن

گفتی که چون محمد صلی الله علیه و اله پیامبر منطقه ای بوده پس نمی توانسته جهانی عمل کند

اتفاقا مربوط به بحث است

اگر دنبال شبهه افکنی و غرض ورزی نیستی و انطور که ادعا می کنی راست پذیر و منور الفکر هستی شجاعت داشته باش و پاسخگوی سئوالها باش

و الا ثابت می شود که ملعون رجیمی بیش نیستی now its up to you

این هنر نیست که مطالب رو از سایتهای مغرض اینجا کپی پیست می کنی

رو کن ببینم از خودت چی داری وقتی نوبت به حرفهای خودت می رسد جز توهین و ناسزا هیچ برای گفتن نداری

غلامعلی نوحری;107954 نوشت:
اینجانب کاملا گوینده ی تحقیقات فوق را هم با رنگ قرمز مشخص کرده بودم ولی مثل اینکه شما نمی خواهید یک ذره به خود زحمت تفکر بدهید ؟؟؟

مدرک مستندبیاور،اینکه سر خود کسی بگوید طبری به کتاب ابن اسحاق دسترسی نداشته نه تو ،هر کس ،باید ازاو قبول کرد ،من هم می گویم داشته ،این شد حرف حساب !!!!!!
وقتی که عنوان تاپیک را دیدم منتظر بودم که ناهماهنگی نامه حضرت ختمی مرتبت با قران را ببینم ولی تاخیر شما در بیان این ناهماهنگی بنده را برآن داشت که خود دست به کار شده و این مطلب را سرچ کردم واز منبعی که شما کپی پیس کردی مطلب را یافتم ولی تعجب کردم ،چون فکرمی کردم ناهماهنگی در اصولی مثل توحید یا نبوت باشد ولی وقتی حرفهای بی مایه انجا را دیدم باز منتظر شدم شاید شما حرف واشکال بهتری بیان کنی ،ولی وقتی دیدم که عینا اشکالات سست آنان را بیان کرده ای برایتان تاسف خوردم
پیامبری که به قول شما ازبیابان های حجاز بوده و معروف هم نبوده به پادشاهی نامه نوشته و وی را به آیین خود خوانده ، اگر طوری بنوسیدکه تحکم داشته باشد و شاه را به جدی بودن دعوت خود واقف کند ،کجایش با و جادلو ا بالتی هی احسن منافان دارد،ایا دعوت موسی ازفرعون با وجادلوبالتی هی احسن ساگازی دارد،معنای شما ازایه درست نیست

غلامعلی نوری;107481 نوشت:
وجادلهم بالتی هی احسن اما محمد با چند خط نامه بدون هیچگونه پیش زمینه و شناختی چنان تحکم آمیز با پادشاه پر تشریفات و ابهت پارس حرف می زند گویی قصد اعلام جنگ و ارعاب دارد نه حریص به ایمان آوردن او !!!!!

به نظر شما باید چه می نوشتندکه مصداق ایه شریفه شوند ،اگرمی نوشتند ببخشید من پیامبر خدا هستم تو را خدا من را قبول کن ودلم را نشکن خوب بود
مردحسابی این چه حرف سستی است که کپی پیس کرده ای ،هر چه گفتند که نباید،منتقل کنی ،کمی هم خودت فکر کن

غلامعلی نوری;107793 نوشت:
نخست اگر خسرو پرویز بزرگ نامه را که یک عرب گمنام و ناشناخته نوشته بود و یک عرب گمنام دیگر آورده مودبا نه و در خور شان دربار پر تشریفات خود می یافت آیا آن را پاره می کرد ؟؟

سلام و درود

گمنام؟

به نظر شما کسی که میاید عرب سوسمارخور را دعوت می کند گمنام می شود؟

کمی فکر کنید واقعا منطقی است؟

اونم پادشاه بزرگ ایران؟

چه طور اعراب از ایران خبر داشتند اما ایران که مهد بزرگی بوده خیر؟

غلامعلی نوری;107793 نوشت:
آیا محمدنمی دانست با اینطور نامه نوشتن تحکم آمیز حتی یک روستایی عامی هم ایمان نمی آورد ]چه رسد به یک پادشه بزرگ و مغرور و مقتدر !!!!!

اگر کسی این نامه را تحکم آمیز بداند این نشان از صحیح عمل کردن

است

چرا چون


فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَينًا لَعَلَّهُ يتَذَكَّرُ أَوْ يخْشَى(طه/44)

اما بنرمي با او سخن بگوييد؛ شايد متذکر شود، يا (از خدا) بترسد!

در ضمن تا جایی که عقل من به من می گه

برای اینکه کسی بفهد که نامه از کیست باید خود را معرفی کند

و بزرگی را برساند و این نوع نگارش

یعنی معرفی خود به عنوان رسول حدا یعنی ترقیب به دقت بیشتر در خواندن نامه ای که هدفش از

بشارت و انذار است

نه دوست دارم و...

در مورد اینکه چرا نامه را پاره یا آتش زد مشخص است خود جواب داده اید!!!

غلامعلی نوری;107793 نوشت:
چه رسد به یک پادشه بزرگ و مغرور و مقتدر !!!!!

من نمی دانستم سلام را حتمی مکتوب باید گفت نمی شود به نامه

رسان گفت

که من را معرفی کن و سلام من را برسان

مگه آن موقع پیام رسان نبوده؟:Gig:

در ضمن نمی دانم این جمله سلام محسوب می شه یا خیر

سلام على من اتبع الهدى

سلام بر کسانی که به دنبال هدایت واقعی(اند)

آن هم وقتی که اولش یزگرد به نام پادشاه بزرگ پارس خطاب شود

نه فردی جاهل اونم پادشاهی که طبق اسناد نا معتبر(نامه عمر)

خود را صاحب فرهنگ می دانسته و صادر کننده به دیگر کشور ها و

صاحب دین و ارکان..

در ضمن هرچی نباشد پیامبر(ص) او

را با عنوانی نیکو خطاب قرار داد و او را بزرگ

دانست نه مانند شما او را به نام کوچک خطاب کند

لطفا نام پیامبر(ص) را با لقبشان صدا کنید یا اصلا صدا نکنید!!!

در ضمن نکته را فراموش نکنید که هدف نامه دعوت به اسلام و و راه حق است

نه احوال پرسی

غلامعلی نوری;107793 نوشت:
قَالُوا لَنَا أَعْمَالُنَا وَلَكُمْ أَعْمَالُكُمْ سَلَامٌ عَلَيكُمْ...............(القصص/55) ................... کردارهاي ما از آن ما و کردارهاي شما از آن شماست‏سلام بر شما .....

در ادامه از شما تقضی دارم آیات را کامل قرار دهید

وَإِذَا سَمِعُوا اللَّغْوَ أَعْرَضُوا عَنْهُ وَقَالُوا لَنَا أَعْمَالُنَا وَلَكُمْ أَعْمَالُكُمْ سَلَامٌ عَلَيكُمْ لَا نَبْتَغِي

الْجَاهِلِينَ(القصص/55)

و هرگاه سخن لغو و بيهوده بشنوند، از آن روي مي‌گردانند و مي‌گويند: «اعمال

ما از آن ماست و اعمال شما از آن خودتان؛ سلام بر شما (سلام وداع)؛ ماخواهان

جاهلان نيستيم!»

از این آیه استنباط می شود که در مقابل جاهلان سکوت کنید

و ادامه ندهید

این طور نیست؟

غلامعلی نوری;107793 نوشت:
در نامه، محمد با گفتن تنها عبارت عظیم فارس که نام خود را هم پیش از آ ن آورده چطور رعایت مقام پادشهی خسرو را کرده است ،و چطور مسالمت آمیز است ؟؟؟

قرار نیست مقام خود را پایین بیاورد

قرار است آن است که او را هدایت کند

وقتی کسی مثلا بیاد بگوید به علی از آموزگارش منطقی است؟

آیا خللی در دعوت به حق ایجاد نمی کند؟

ایا به ان پادشاه غرور هدیه نمی کند؟

جواب مشخص است هدف هدایت است نه گمراه کردن

غلامعلی نوری;107793 نوشت:
پس الان اینطور چیزی محال است هزار بار محال اندر محال است که نگهبانان و ارتش پارس بگذارند نامه یک عرب گمنام را عرب گمنام دیگری ( که تازیان کلا ً مادون فرهنگ و تمدن ایران بوده اند) به حضور پادشه بلند آوازه ی پارس ببرد !!!

عجب پادشاه بلند آوازه ی بی عرضه ای که نمی تواند خبر از اوضاع

کشور اعراب جاهل بگیرد که شخصی به قول شما نابغه آمده

و غوغا کرده و پادشاه به آن بزرگی نفهمیده!!:Gig::Gol:

(در صورتی که احتمالش هست که نامه های پی در پی فرستاده شده باشد ):Gol:

غلامعلی نوری;107954 نوشت:

عجیب است طلبکار هم شده اید !!!!!!!!!!

دست پیش می گیرید که پس نیفتید

اینجانب کاملا گوینده ی تحقیقات فوق را هم با رنگ قرمز مشخص کرده بودم ولی مثل اینکه شما نمی خواهید یک ذره به خود زحمت تفکر بدهید ؟؟؟

در ضمن اینجانب از ابتدای این تاپیک دهها بار پرسش خرد مدارو منطقی مطرح نموده ام اما دریغ از یک پاسخ :ghamgin:
شما به جای جوابگویی بحث را باطرح سوال کذایی تکراری خود به حاشیه می کشید در حالی که اگر به اندازه ی خردلی انصاف و منطق داشتید متوجه می شدید که جناب leone caetani پژوهش مفصلی انجام داده اند که آن را برای راستپذیران آوردم

با سلام
غلام علی وقتی میگویم بویی از تاریخ و علم نبردید !!ناراحت میشوید و میپندارد که توهین کردیم!!
اخه شما که یک مقاله نخ نامه را
که بدون سند در اینترنت رواج دادند کپی کردید و بدون اطلاع ان را چاسباندید اینجا!!
مثل اینکه هنوز شما تاریخ دانان برجسته را در دنیا نمیشناسید ؟!!
چطور است که آنها سخنی از این اراجیف آمده نکردند که سالیان زیاد تحقیق در این امور کردند !!بعد یه آقای یک نظریه عقیم داده و ان بدست آدمی مثل شما میفتند و بدون در نظر گرفتن سیره پیامبر اعظم در روابط خارجی خودتان را بالا پایین میاندازد !!؟
حالا خوب گوش کن تا یکبار دیگر برایت بگویم !!و دقت لازم به منابع داشته باش !!
مسئله ی دعوت در آثار دینی مسلمانان از جایگاه والایی برخوردار است ویکی از مهم تر ین عنصر در روابط خار جی اسلام به شمار می اید.
در متون دینی آمده است که مسلمانان قبل از دعوت به توحید ونبوت، حق نبردبا کافران راندارندوفقهانیز آن را به عنوان یک اصل مسلم در فقه پذیرفته اند[1].

در متون حدیثی بابی به این موضوع اختصاص یافته وروایات فروانی در اهمیت دعوت ونحوه وکیفیت آن گردآور ی شده است[2].
قرآن مجید نیز ایات فروانی در رابطه بادعوت دارد وحتی در برخی از ایات دعوت به عنوان وظیفه ی اصلی پیامبر گرامی اسلام تلقی شده است .
درایاتی از سوره ی احزاب چنین آمده است:

«ی ایهالنبی انَا ار سلنک شاهدا ومبشرا ونذیر ا و داعیا الی اللَه باذنه و سراجا منیرا[3]»
ای پیامبر! ماتورا گواه وبشارت دهنده وانذار کننده فرستادیم وتورا دعوت کننده به سوی خدا به فرمان او و چراغ روشنی بخش قراردادیم .
پیامبر گرامی اسلام نیز درروابط خارجی وبر خورد با سرا ن کشورها به اصل دعوت، ارزش و اهمیت فوق العا ده داده وآن راهمواره به عنوان نخسیتین ومهمترین مبنای روابط خارجی خویش قرارا داده است.

امام علی(ع) درروایتی می فرماید: هنگامی که پیامبر مرا به یمن می فرستاد فرمود یاعلی اگر خداوند یک نفر را به دست تو هدایت کند بهتر از تمام آن چیزی است که آفتاب برآن می تابد[4].
پیامبر گرامی اسلام چنان به اصل دعوت اهمیت می دادکه درجنگ ها نیز ابتدا به دعوت می پرداخت وحتی آنانی را که قبلا دعوت کرده بود مجددا به اسلام فرامی خواند[5].
باوجود آن که دعوت پیا مبر اعظم ( ص) قبلا به یهودیان خیبر رسیده بود حضرتش سه روز سفیران ودعوت گران خویش را به نزد آنان فرستاد تا آنان را مجدداً به اسلام فراخوانند[6].

از نامه‌های که به سرا ن کشورهای جهان توسط رسول اعظم(ص) فرستاده شده است نیزبه خوبی اهمیت دعوت در روابط خارجی آن حضرت روشن می گردد که مابرای نمونه برخی ازاین نامه هارا نقل می کنیم:
رسول خدا (ص) در نامه ی به کسری پادشاه ایران زمین چنین می آورد:
بنام خداوند بخشنده ومهربا ن . از محمد ابن عبدالله رسول خدا به خسرو پرویز، بزرگ پارس: درود وایمنی عذاب برکسی که پیروهدایت گردد، به خداو فرستاده‌ی او، ایمان آور که آفریدگاری جزخدای یگانه بی همتا نیست ومحمد بنده وفرستاده اوست .
من تورا به سوی خدا دعوت می کنم ؛زیرا که من پیامبر خدا برهمه ی مردمان هستم تا زنده دلان را هشدار دهم وکلمه ی عذاب بر کافران مسلم گردداز این رو اسلام آور تا ایمن مانی ؛چرا که اگر ایمان نیاوری بی گمان گناه همه مجوسیان برگردن توخواهد بود[7].

ودر نامه ی دیگری به پادشاه روم می نویسد:
بنام خداوند بخشنده ومهربان . ازمحمد رسول الله بنده وفرستاده ی خدا به هر قل بزرگ روم. درود بر کسی که راه هدایت در پیش گیرد . اما بعد : من تورا به سوی دین اسلام دعوت می کنم . اسلام آور تا ایمن مانی اگر اسلام آوری خداوند دوبار به توپاداش خواهد داد وگرنه گناه همه ی رومیان را به گردن خواهی داشت[8].سپس ایه مباهله را ذکرمی کند.[9]

با توجه به آن که در آن روز روم و ایران به عنوان دو ابر قدرت مطرح بودندبه گونه ای که قلمرو امپراتور روم در آن زمان ا ز اروپا تا شمال آفریقا وقسمتی از خاور میانه گسترده بو د،[10] پیامبر اسلام ، چنین فردی را قاطعانه به اسلام دعوت می کند این در قدم نخست بیانگر اهمیت وجایگاه ویژ ه ی دعوت درسیره ی سیاسی پیامبر(ص) در روابط خارجی می باشد.
ضمن
آن که این نامه ها قواعد وشیوه های دعوت ، مبانی واصول دعوت وهمچنین مراحل دعوت را به ما می آموزد.

ما بحث را در رابطه بامراحل دعوت پی می گیریم در نامه های پیامبر گرامی اسلام جمله (اسلم تسلم) به چشم می خورد ؛ یعنی: اگر دعوت براساس تبلیغ مسالمت آمیز را نپذیری ولجاجت نمایی در امان نخواهی بود.
از این جمله استفاده می شود که دعوت دارای دومرحله است :

الف) تبلیغ مسالمت آمیز ؛
ب) برخورد قهر آمیز ومسلحانه با جلو گیری کنندگان از تبلیغ اسلامی .[11]
در فرهنگ اسلامی از دومی به عنوان جهاد یاد می شود.جهاد یک اصل جدا گانه ی در قبا ل سایر اصول نیست بلکه از جمله ی مرا حل دعوت به شمار می اید ؛ به همین دلیل فقها در کتاب ها ی فقهی هنگامی که بابی را ویژه جهاد بازنموده اند در مقدمه آن باب دعوت را نیز بحث کرده اند وجهاد بدون دعوت را ممنوع دانسته اند.[12]
مر حوم شیخ بهائی در کتاب جامع عباسی در این باره می گوید:
« قبل از جهاد انجام سه امر واجب است: اول دعوت به اسلام است ؛ زیرا ابتدائاً قتال با کفار جایز نیست مگر بعد از آن که امام یا نایب او، ایشان رابه شهادتین واقرار به وحدانیت خدای تعالی وعدل او و نبوت حضرت محمد(ص) وامامت حضرت امیر موء منان واولاد معصوم ایشان(ع) وجمیع شرایع واحکام آن دعوت کند واگر بی آن که امام ، کفار را دعوت به اسلام نماید ، مسلمانی یکی از ایشان را بکشد ، معصیت کرده است،اما قصاص ودیه براو نیست.[13]
جهاد در اسلام هدف نیست بلکه وسیله وابزار دعوت است .
به وسیله ی جهادموانع دعوت برداشته می شود وجاده برای مرکب راه وار دعوت هموار می گردد .

فلسفه ی جهاد در اسلام ، حاکمیت اصول ارزشمند الهی و انسانی و رفع ستم از مظلومان[14] و مستضعفان است وجنگ برای جلوگیری از آلودگی وفساد در روی زمین[15] و برای مقابله با آنچه مانع کمال وسعادت انسان است مجاز شمرده شده است .به دیگر سخن : درشریعت مقدس اسلام جنگ ابزاری است که در حالت اضطرارو به عنوان آخرین راه چاره کار برد دارد[16].
آری اساس رسالت پیامبر گرامی دعوت به سوی خدا ویکتاپرستی ورساندن پیام خداوند به گوش همه ی جهانیان است .
و جهاد نیز مرحله ای از مراحل دعوت است که به منظور برداشتن موانع دعوت تشریع شده است وبه عبارت دیگر جهادهمان دعوت قهرآمیز است ودعوت نیز همان جهادمسالمت آمیز می‌باشد .

[1]-ر.ک :ابوجعفر محمد ابن الحسن طوسی، کتا ب الخلاف، قم ، مؤسسه انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین ،1417ق،ج5،ص265وص520ومحمد ابن منصور ابن احمد ابن ادریس حلی ، السرائر، همان ناشر، 1411ق،ج2ص12.
[2]-ر0ک :محمد ابن یعقوب کلینی، الکافی ،دار الکتب الاسلامیه ،چ 3،1367ش،ج 5ص36(باب الدعا الی الاسلام قبل القتال ).
[3]- احزاب ،(33):45و46.
[4]-همان ، ص 28(باب و صیة الرسو ل الله فی السرایا،ح4).
[5]-سید عبدالقیوم سجادی، اصول سیاست خارجی در قرآن ، مجله علوم سیاسی، فصلنامه تخصصی مؤ سسه آموزش عالی باقرالعلوم،س4،ش15،ص173.
[6]-ابن هشام، السیرة النبویه، قاهره ، مکتبة الکلیات الا زهریة ، 1978م،ج3،ص216.
[7]-علی احمدی میانجی ، مکاتیب الرسول،دار الحدیث ، 1419ق،ج2 ،ص316،وابن کثیرالبدایه والنهایه داراحیاء التراث العربی، بیروت ، ، 1408ق،ج4ص306
[8]- محمد باقر مجلسی ، بحار الا نوار ،موئسسه الوفا ، بیروت چ2، ج20،ص 386،وعلی احمدی میانجی پیشین ، ص390.
[9]-قل یااهل الکتاب تعالو ا الی کلمة سواء بینناوبینکم الانعبد الاّ الله ولا نشرک به شیئا.(آل عمران،64.)
[01]-ابو الفضل شکوری ، فقه سیاسی اسلام، ویرایش دوم ،مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، ص.31
[11]- ر.ک: همان ص322.
[12]-ر.ک: ابوجعفر محمد ابن الحسن طوسی، کتا ب الخلاف، قم ، مؤسسه انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین ،1417ق،ج5،ص265وص520ومحمد ابن منصور ابن احمد ابن ادریس حلی ، السرائر، همان ناشر، 1411ق،ج2ص12.
[13]-شیخ بهائی ، جامع عباسی ، موءسسه انتشاراتی فراهانی تهران، ص 155.
[14]- قرآن مجید ، سوره نسا، ایه 75.
[15]-سوره بقره ، ایه 246.
[16]-سید محمد موسوی ، دیپلماسی ورفتار سیاسی در اسلام ،مرکز باز شناسی اسلام وایران ،چ2، 1384،ص92.

[="microsoft sans serif"]

[="red"]ادامه تناقضات نامه ی محمد با قرآن [/]

در انتهای نامه خطاب به خسرو پرویز می گوید

اگر ایمان نیاوری گناه زرتشیان بر دوش توست !!!!!

این گفته ی محمد در تضاد آشکار با قرآن است

قرآن در آيات گوناگون می گوید که هیچ کس بار گناه دیگری رابه دوش نمی کشد !!!!!!

..........[="navy"]...... وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى ثُمَّ إِلَى رَبِّكُمْ مَرْجِعُكُمْ فَينَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ(الزمر/7)
[/]
[="darkgreen"]و هيچ گناهکاری بار [گناه] ديگري را برنمي‏دارد آنگاه بازگشت‏شما به سوي پروردگارتان است و شما را به آنچه مي‏کرديد خبر خواهد داد که او به راز دلها داناست
[/]

[="navy"] أَلَّا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى[/](النجم/38)

[="darkgreen"]که هيچ گناهکاری بار گناه ديگري را بر نمي‏دارد[/]

[/]

[="darkgreen"] [="red"]از طرفی دیگر[/]

سلیمان پسر داوود وقتی که به ملکه ی سباء نامه می نویسد

طبق شهادت قرآ ن [="blue"] به او نمی گوید اگر ایمان نیاوری گناه ملت خورسید پرست سباء به گردن توست[/] !!!!!![/]

[="red"] ادامه دارد .[/].........

غلامعلی نوری;108145 نوشت:
[=microsoft sans serif]

ادامه تناقضات نامه ی محمد با قرآن

در انتهای نامه خطاب به خسرو پرویز می گوید

اگر ایمان نیاوری گناه زرتشیان بر دوش توست !!!!!

این گفته ی محمد در تضاد آشکار با قرآن است

قرآن در آيات گوناگون می گوید که هیچ کس بار گناه دیگری رابه دوش نمی کشد !!!!!!

................ وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى ثُمَّ إِلَى رَبِّكُمْ مَرْجِعُكُمْ فَينَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ(الزمر/7)

و هيچ گناهکاری بار [گناه] ديگري را برنمي‏دارد آنگاه بازگشت‏شما به سوي پروردگارتان است و شما را به آنچه مي‏کرديد خبر خواهد داد که او به راز دلها داناست

أَلَّا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى(النجم/38)

که هيچ گناهکاری بار گناه ديگري را بر نمي‏دارد

از طرفی دیگر

سلیمان پسر داوود وقتی که به ملکه ی سباء نامه می نویسد

طبق شهادت قرآ ن به او نمی گوید اگر ایمان نیاوری گناه ملت خورسید پرست سباء به گردن توست !!!!!!

ادامه دارد ..........

[=Verdana]با سلام
جناب نوری آفرین !!آفرین از این همه هوش !!
[=Verdana]عجب غفلتی !!![=Verdana]:Khandidan!:
انگار شما ادعای خویشاوندی با خدا بودن پادشاهان ایران را فراموش کردید؟:Cheshmak:
خوب بنده از شما سوال میکنم در این داستانی که برایتان میگویم گناه کج اندیشی مردم به گردن کیست!!؟:Narahat az:
[=Verdana]روستایی بود دور افتاده که مردم ساده دل و بی سوادی در آن سکونت داشتند. مردی شیاد از ساده لوحی آنان استفاده کرده و بر آنان به نوعی حکومت می کرد.:Sham:
برحسب اتفاق گذر یک معلم به آن روستا افتاد و متوجه دغلکاری های شیاد شد و او را
نصیحت کرد که از اغفال مردم دست بردارد و گرنه او را رسوا می کند.

اما مرد شیادنپذیرفت.
بعد از اتمام حجت٬ معلم با مردم روستا از فریبکاری های شیاد سخن گفت و
نسبت به حقه های او هشدار داد.

بعد از کلی مشاجره بین معلم و شیاد قرار بر این شد که فردا در میدان روستا معلم و مرد شیاد مسابقه بدهند تا معلوم شود کدامیک
باسواد و کدامیک بی سواد هستند.
در روز موعود همه مردم روستا در میدان ده گردآمده بودند تا ببینند آخر کار، چه می شود.
شیاد به معلم گفت: بنویس «مار»
معلم نوشت: مار..م .. ا .. ر
!!
[=Verdana] نوبت شیاد که رسید شکل مار را روی خاک کشید.
و به مردم گفت: شما خود قضاوت کنید کدامیک از اینها مار است؟
مردم که سواد نداشتند متوجه نوشته مار نشدند اما همه شکل مار را شناختند و به
جان معلم افتادند او را کتک زدند و از روستا بیرون راندند.

[=&quot]
اولا جواب رابدهید که گناه این کج اندیشی
[=Verdana]مردمگردن کیست؟
[=Verdana]و ثانیا به مخاطب خود احترام بگذار
[=Verdana]ی[=Verdana]د و اینقدر ساده و نخ نامه طرح شبهه نکنید!!

سلام

در ادامه بی ادبی جناب نوری به پیامبر اسلام(ص)


غلامعلی نوری;108145 نوشت:
ادامه تناقضات نامه ی محمد با قرآن در انتهای نامه خطاب به خسرو پرویز می گوید اگر ایمان نیاوری گناه زرتشیان بر دوش توست !!!!!

لِيحْمِلُوا أَوْزَارَهُمْ كَامِلَةً يوْمَ الْقِيامَةِ وَمِنْ أَوْزَارِ الَّذِينَ يضِلُّونَهُمْ بِغَيرِ عِلْمٍ أَلَا سَاءَ مَا

يزِرُونَ(النحل/25)

آنها بايد روز قيامت، (هم) بار گناهان خود را بطور کامل بر دوش کشند؛ و هم سهمي از گناهان کساني که بخاطر جهل، گمراهشان مي‌سازند! بدانيد آنها بار سنگين بدي بر دوش مي‌کشند!

قَدْ مَكَرَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَأَتَى اللَّهُ بُنْيانَهُمْ مِنَ الْقَوَاعِدِ فَخَرَّ عَلَيهِمُ السَّقْفُ مِنْ

فَوْقِهِمْ وَأَتَاهُمُ الْعَذَابُ مِنْ حَيثُ لَا يشْعُرُونَ(النحل/26)

کساني که قبل از ايشان بودند (نيز) از اين توطئه‌ها داشتند؛ ولي خداوند به سراغ شالوده (زندگي) آنها رفت؛ و آن را از اساس ويران کرد؛ و سقف از بالا بر سرشان فرو ريخت؛ و عذاب (الهي) از آن جايي که نمي‌دانستند به سراغشان آمد!

وَلَيحْمِلُنَّ أَثْقَالَهُمْ وَأَثْقَالًا مَعَ أَثْقَالِهِمْ وَلَيسْأَلُنَّ يوْمَ الْقِيامَةِ عَمَّا كَانُوا يفْتَرُونَ(العنکبوت/13)

آنها بار سنگين (گناهان) خويش را بر دوش مي‌کشند، و (همچنين) بارهاي سنگين ديگري را اضافه بر بارهاي سنگين خود؛ و روز قيامت به يقين از تهمتهائي که مي‌بستند سؤال خواهند شد!

در ادامه در مورد ایاتی که جناب نوری آوردند بهتر است به ایات قبل ان رجوع کرده تا ببینیم منظور خدا چه بوده است:

خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَأَنْزَلَ لَكُمْ مِنَ الْأَنْعَامِ ثَمَانِيةَ أَزْوَاجٍ يخْلُقُكُمْ فِي بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ خَلْقًا مِنْ بَعْدِ خَلْقٍ فِي ظُلُمَاتٍ ثَلَاثٍ ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ لَهُ الْمُلْكُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ فَأَنَّى تُصْرَفُونَ(الزمر/6)

او شما را از يک نفس آفريد، و همسرش را از (باقيمانده گل) او خلق کرد؛ و براي شما هشت زوج از چهارپايان ايجاد کرد؛ او شما را در شکم مادرانتان آفرينشي بعد از آفرينش ديگر، در ميان تاريکيهاي سه گانه، مي‌بخشد! اين است خداوند، پروردگار شما که حکومت (عالم هستي) از آن اوست؛ هيچ معبودي جز او نيست؛ پس چگونه از راه حق منحرف مي‌شويد؟!

إِنْ تَكْفُرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَنِي عَنْكُمْ وَلَا يرْضَى لِعِبَادِهِ الْكُفْرَ وَإِنْ تَشْكُرُوا يرْضَهُ لَكُمْ وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى ثُمَّ إِلَى رَبِّكُمْ مَرْجِعُكُمْ فَينَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ(الزمر/7)

اگر کفران کنيد، خداوند از شما بي‌نياز است و هرگز کفران را براي بندگانش نمي پسندد؛ و اگر شکر او را بجا آوريد آن را براي شما مي‌پسندد! و هيچ گنهکاري گناه ديگري را بر دوش نمي‌کشد! سپس بازگشت همه شما به سوي پروردگارتان است، و شما را از آنچه انجام مي‌داديد آگاه مي‌سازد؛ چرا که او به آنچه در سينه‌هاست آگاه است!

درادامه ایات


أَفَرَأَيتَ الَّذِي تَوَلَّى(النجم/33)

آيا ديدي آن کس را که (از اسلام -يا انفاق-) روي گردان شد؟!

وَأَعْطَى قَلِيلًا وَأَكْدَى(النجم/34)

و کمي عطا کرد، و از بيشتر امساک نمود!

أَعِنْدَهُ عِلْمُ الْغَيبِ فَهُوَ يرَى(النجم/35)

آيا نزد او علم غيب است و مي‌بيند (که ديگران مي‌توانند گناهان او را بر دوش گيرند)؟!

أَمْ لَمْ ينَبَّأْ بِمَا فِي صُحُفِ مُوسَى(النجم/36)

يا از آنچه در کتب موسي نازل گرديده با خبر نشده است؟!

وَإِبْرَاهِيمَ الَّذِي وَفَّى(النجم/37)

و در کتب ابراهيم، همان کسي که وظيفه خود را بطور کامل ادا کرد،

أَلَّا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى(النجم/38)

که هيچ کس بار گناه ديگري را بر دوش نمي‌گيرد،

وَأَنْ لَيسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَى(النجم/39)

و اينکه براي انسان بهره‌اي جز سعي و کوشش او نيست،

وَأَنَّ سَعْيهُ سَوْفَ يرَى(النجم/40)

و اينکه تلاش او بزودي ديده مي‌شود،

ثُمَّ يجْزَاهُ الْجَزَاءَ الْأَوْفَى(النجم/41)

سپس به او جزاي کافي داده خواهد شد!

تا اینجا یک استنباط سطحی از ایات برداشت می شود آن اینکه
1. حضرت ابراهیم (ع) وظیفه اش را انجام داده است و مردم را به حق دعوت کرده است
2.عده ای از مردم هستند که به خاطر جهل بعضی دیگر آنها را گمراه می کنند و ان مردمی که گمراه کردهاند بخشی از گناه ان مردم را بر دوش خواهند گرفت
آیا غیر از این است؟

هر کس کمی اهل قیاس باشد خواهد فهمید که این پایان با این آیه تطابق دارد

:Gol:

غلامعلی نوری;108145 نوشت:
ادامه تناقضات نامه ی محمد با قرآن در انتهای نامه خطاب به خسرو پرویز می گوید اگر ایمان نیاوری گناه زرتشیان بر دوش توست !!!!! این گفته ی محمد در تضاد آشکار با قرآن است قرآن در آيات گوناگون می گوید که هیچ کس بار گناه دیگری رابه دوش نمی کشد !!!!!! ................ وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى ثُمَّ إِلَى رَبِّكُمْ مَرْجِعُكُمْ فَينَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ(الزمر/7) و هيچ گناهکاری بار [گناه] ديگري را برنمي‏دارد آنگاه بازگشت‏شما به سوي پروردگارتان است و شما را به آنچه مي‏کرديد خبر خواهد داد که او به راز دلها داناست أَلَّا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى(النجم/38) که هيچ گناهکاری بار گناه ديگري را بر نمي‏دارد از طرفی دیگر سلیمان پسر داوود وقتی که به ملکه ی سباء نامه می نویسد طبق شهادت قرآ ن به او نمی گوید اگر ایمان نیاوری گناه ملت خورسید پرست سباء به گردن توست !!!!!!

هه هه هه
جواب دهم یا بخندم
ترا خدا کمی فکر کن ،حیف است ،لااقل چیزی بنویس که دو نفر شک کنند وتردید در دلشان ایجاد شود

mkk1369;108194 نوشت:
لِيحْمِلُوا أَوْزَارَهُمْ كَامِلَةً يوْمَ الْقِيامَةِ وَمِنْ أَوْزَارِ الَّذِينَ يضِلُّونَهُمْ بِغَيرِ عِلْمٍ أَلَا سَاءَ مَا

يزِرُونَ(النحل/25)

آنها بايد روز قيامت، (هم) بار گناهان خود را بطور کامل بر دوش کشند؛ و هم سهمي از گناهان کساني که بخاطر جهل، گمراهشان مي‌سازند! بدانيد آنها بار سنگين بدي بر دوش مي‌کشند!

قَدْ مَكَرَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَأَتَى اللَّهُ بُنْيانَهُمْ مِنَ الْقَوَاعِدِ فَخَرَّ عَلَيهِمُ السَّقْفُ مِنْ

فَوْقِهِمْ وَأَتَاهُمُ الْعَذَابُ مِنْ حَيثُ لَا يشْعُرُونَ(النحل/26)

کساني که قبل از ايشان بودند (نيز) از اين توطئه‌ها داشتند؛ ولي خداوند به سراغ شالوده (زندگي) آنها رفت؛ و آن را از اساس ويران کرد؛ و سقف از بالا بر سرشان فرو ريخت؛ و عذاب (الهي) از آن جايي که نمي‌دانستند به سراغشان آمد!

وَلَيحْمِلُنَّ أَثْقَالَهُمْ وَأَثْقَالًا مَعَ أَثْقَالِهِمْ وَلَيسْأَلُنَّ يوْمَ الْقِيامَةِ عَمَّا كَانُوا يفْتَرُونَ(العنکبوت/13)

آنها بار سنگين (گناهان) خويش را بر دوش مي‌کشند، و (همچنين) بارهاي سنگين ديگري را اضافه بر بارهاي سنگين خود؛ و روز قيامت به يقين از تهمتهائي که مي‌بستند سؤال خواهند شد!

با درود بر راستپذیران

بله کاملا درست است و همین ها را می خواستم بیاورید !!!!!

با توجه به آیاتی که اینجانب آورده ام و آیاتی که شما آورده اید روشن می شود که در قرآن در این مبحث مانند مباحث دیگر پر از تناقض است و یک دست وهماهنگ نبوده و و گفته ی ثابتی در امری ندارد و هر وقت شرایط ،مصلحت و سیاست

روز اقتضاء کند آیه های پیشین خود را نقض و منسوخ می کند ‍!!!!!!!

در آیه ای می گوید هیچ گناهکاری بار گناه دیگری را بدوش نمی کشد ودر آیه دیگر خلاف این را می گوید

در آیه ای می گوید سخن الله تغییر نمی کند ولی در آیه ی دیگر می گوید هر وقت لازم باشد درکلام الله آيه ی منسوخ هم وجود می آید !!!!!!

در آیه ای می گوید در این قرآن هیچ شک و شبهه ای وجود ندارد اما در آیه ی دیگر می گوید آیات متشابه ، شبهه و شک بر انگیز وجود دارد !!!!!!!!!!!!!!!

آیا این گونه تناقضات آشکار دلیلی بر نان به نرخ روز خوردن نیست ؟؟؟؟؟

بجای توهین اگر می توانید سخن سنجیده گویید یا خموش

ایها الناس چرا شهامت اعتراف به این همه تناقض در قرآن را ندارید از چه می ترسید ؟؟؟ [="red"]الیس منکم رجل رشید [/]

یا اینکه به نفعتان و مصلحت وقتتان است که از این تناقضات دفاع کنید ؟؟؟؟

غلامعلی نوری;108204 نوشت:
با درود بر راستپذیران بله کاملا درست است و همین ها را می خواستم بیاورید !!!!! با توجه به آیاتی که اینجانب آورده ام و آیاتی که شما آورده اید روشن می شود که در قرآن در این مبحث مانند مباحث دیگر پر از تناقض است و یک دست وهماهنگ نبوده و و گفته ی ثابتی در امری ندارد و هر وقت شرایط ،مصلحت و سیاست روز اقتضاء کند آیه های پیشین خود را نقض و منسوخ می کند ‍!!!!!!!

سلام

نیاز نبود زحمت بکشید

که بعضی از آیات نسخ شده اند و بعضی از ایات ناسخ اند و...

البته اگر این آیات نسخ شده باشند

این تناقض نیست تکامل و عدالت است

کمی فکر کنید!!!

آیا این به معنای نسخ است؟

ادامه دارد...

mkk1369;108206 نوشت:
این تناقض نیست تکامل و عدالت است

کمی فکر کنید!!!

درود بر شما ‍!! آفرین و موافقم

پس شما هم به تکامل اعتراف دارید ؟؟؟

بله طبق تصدیق شما انسان هم تکامل دارد و داورین بدبخت درست می گفت!!!!

انسان هم در طول میلیاد ها سال تکامل یافته است و با آمدن جسم و اندیشه ی نسل جدید نسل پیش منسوخ شده است[="Red"] مانند ناسخ و منسوخ در قرآن [/]

پس عقاید 1400 سال پیش هم باید برای نسل امروزی منسوخ اعلام شود بله همانط.وری که فرمودید این تکامل است

بسیار موافق دستت درد نکنه از این نکته ی بسیار زیبا :Kaf:

غلامعلی نوری;108212 نوشت:
درود بر شما ‍!! آفرین و موافقم پس شما هم به تکامل اعتراف دارید ؟؟؟ بله طبق تصدیق شما انسان هم تکامل دارد و داورین بدبخت درست می گفت!!!! انسان هم در طول میلیاد ها سال تکامل یافته است و با آمدن جسم و اندیشه ی نسل جدید نسل پیش منسوخ شده است مانند ناسخ و منسوخ در قرآن پس عقاید 1400 سال پیش هم باید برای نسل امروزی منسوخ اعلام شود بله همانط.وری که فرمودید این تکامل است بسیار موافق دستت درد نکنه از این نکته ی بسیار زیبا


درود

من با حرف شما مخالف هستم

!!!

اما نه با همش:Gol:

غلامعلی نوری;108212 نوشت:
پس شما هم به تکامل اعتراف دارید ؟؟؟ بله طبق تصدیق شما انسان هم تکامل دارد و داورین بدبخت درست می گفت!!!!

درود

تکامل ادمیان با تکامل ایات فرق دارد

و

نقص به حساب نمی آید

اگر به ایات دقت کنید و درست بررسی کنید و فکر کنید نسخی در قران نخواهید یافت و اوج زیبایی اش را خواهید یافت

اما اگر دو موضوع مختلف را کنار هم قرار دهید نسخ و نقض هویدا می شود

در قران همه چیز هست

ولی کسی می تواند شیره ی هدایتش را بنوشد که خدا بخواهد!!!

شما بهتر است به جای آنکه بحث را زود جمع کنید کمی فکر کنید!!!

تکامل ایات با تامل بشر قابل قیاس نیست

و قیاس مع الفارق است!!!:Sham:

غلامعلی نوری;108212 نوشت:
پس عقاید 1400 سال پیش هم باید برای نسل امروزی منسوخ اعلام شود بله همانط.وری که فرمودید این تکامل است

عقاید 1400 پبش به شرطی نسخ شده اند که نیاز بشر امروز را براورده نکنند

که این دروغ است چون اسلام الان در دل بشر امروز روشنگری می کند!!!

کوش آن چشمی که بیند و زبانی است که بگویید و گوشی که بشنود!!!

:Gol::Gig:

غلامعلی نوری;108212 نوشت:

درود بر شما ‍!! آفرین و موافقم

پس شما هم به تکامل اعتراف دارید ؟؟؟

بله طبق تصدیق شما انسان هم تکامل دارد و داورین بدبخت درست می گفت!!!!

انسان هم در طول میلیاد ها سال تکامل یافته است و با آمدن جسم و اندیشه ی نسل جدید نسل پیش منسوخ شده است مانند ناسخ و منسوخ در قرآن

پس عقاید 1400 سال پیش هم باید برای نسل امروزی منسوخ اعلام شود بله همانط.وری که فرمودید این تکامل است


با سلام و احترام
جناب نوری ارجمند
اصولا قرآن با بحث تکامل در خلقت نه تنها مشکلی ندارد بلکه اذعان دارد که خلقت آسمان ها و زمین مرحله به مرحله و در شش دوره بوده است.
وَ هُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّام(هود/7)
و اوست كسى كه آسمانها و زمين را در شش هنگام آفريد.
قرآن با بحث جهش موجودات به معنای Transformism نیز مشکلی ندارد و ما خود از جمله منتقدان به فرضیه Fixism و ثبات نوعی موجودات در طول زمان ها هستیم، و اصولا داروین نیز خود مردی الهی بود و با بیان بحث جهش به هیچ روی بنای مخالفت با خدا را نداشت.
نکته ای که وجود دارد اینکه این انسان پس از خلقت مرحله ای روی زمین پراکنده شد و به فراخور حال محیط قرار گرفته در آن ،دست به یکسری انطباقات پیرامونی زد، اما آن جوهر و ذات الهی انسان ها به هیچ وجه تغییر نکرد ، بدیهی است انسان 1400 سال پیش نیز دارای روح تکامل گرای الهی بوده است ، زمانی که خالق انسان که آگاه به تمام زوایای درونی اوست نسخه تکامل او را می نویسد به جهت این روح واحد انسانی همان نسخه هم اکنون نیز قابل اجراست، تنها شیوه ها تغییر یافته اند والا چه در حیطه بدن و چه در حیطه روح نیازهای انسان ها پابرجاست.

جناب نوری
ما معتقدیم که سایر روشهای غیر الهی به بیراهه می روند زیرا آن روش ها در برنامه ریزی بر روی انسان از زوایای وجودی انسان همچون امور غیر مادی با خبر نیستند، مگر نبود که تا چند دهه پیش فلاسفه غرب و تبلیغات آنان منکر روح بودند ، حال چه شده که هالیوود فیلم روح می سازد! این نیاز جوشان انسانی به ماورا این جهان تنها در سایه تعلیمات کسانی تکامل پیدا خواهد کرد که از ان سوی این جهان با خبر بوده و برای اثبات ادعای همیشگی بودن دینشان معجزاتی آورده اند که بشر تاکنون همانند آنها را نیاورده است، قرآن معجزه جاویدان آخرین فرستاده الهی بارها همگان را به آوردن مثل خود فراخوانده و در طول این 1400 سال گزارشی در سطح دنیا وجود ندارد که کتابی به هر زبان دارای این معجزات ادبی ، علمی از کهکشانها تا زوجیت همه موجودات را بیان کرده باشد ، از کرویت زمین تا گردش منظومه ها که کل یجری لاجل مسمی. از این ها که بگذریم انواع پیش گویی های این کتاب الهی است که نشان می دهد حقانیت آن همیشگی بوده و منحصر به 1400 سال پیش نیست.

:hamdel:

هادي;108284 نوشت:
و اصولا داروین نیز خود مردی الهی بود و با بیان بحث جهش به هیچ روی بنای مخالفت با خدا را نداشت.

[="blue"][="indigo"]الَّذِينَ يبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَيخْشَوْنَهُ وَلَا يخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ وَكَفَى بِاللَّهِ حَسِيبًا[/][/](الأحزاب/39)

همان کساني که پيامهاي خدا را ابلاغ مي‏کنند و از او مي‏ترسند و از هيچ کس جز خدا بيم ندارند و خدا براي حسابرسي کفايت مي‏کند

دیدگاه شما درست است

بسیار سپاسگزارم :hamdel::hamdel:

غلامعلی نوری;108395 نوشت:
دیدگاه شما درست است

سلام

من گیج شدم

شما بالاخره با اسلام موافقید یل مخالف
یا شبهه دارید

می شود عقایدتان را درست بگویید؟!!

راستی اگر دوست داشتید دلیلم را برای ایاتی که اوردم و گفتم نقض نیست را بگویم(البته اگر

خودتان نمی دانید!!)

هادي;108284 نوشت:
و اصولا داروین نیز خود مردی الهی بود و با بیان بحث جهش به هیچ روی بنای مخالفت با خدا را نداشت.

سلام

بحث جهش بحث پیچیده و بدی نیست

چون در نظام خلقت نیز خود قران به تکامل اشاراتی داشته است

مثل این:

يا أَيهَا النَّاسُ إِنْ كُنْتُمْ فِي رَيبٍ مِنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِنْ مُضْغَةٍ مُخَلَّقَةٍ وَغَيرِ مُخَلَّقَةٍ لِنُبَينَ لَكُمْ وَنُقِرُّ فِي الْأَرْحَامِ مَا نَشَاءُ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى ثُمَّ نُخْرِجُكُمْ طِفْلًا ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّكُمْ وَمِنْكُمْ مَنْ يتَوَفَّى وَمِنْكُمْ مَنْ يرَدُّ إِلَى أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَيلَا يعْلَمَ مِنْ بَعْدِ عِلْمٍ شَيئًا وَتَرَى الْأَرْضَ هَامِدَةً فَإِذَا أَنْزَلْنَا عَلَيهَا الْمَاءَ اهْتَزَّتْ وَرَبَتْ وَأَنْبَتَتْ مِنْ كُلِّ زَوْجٍ بَهِيجٍ(الحج/5)

اي مردم! اگر در رستاخيز شک داريد، (به اين نکته توجه کنيد که:) ما شما را از خاک آفريديم، سپس از نطفه، و بعد از خون بسته شده، سپس از «مضغه» [= چيزي شبيه گوشت جويده شده‌]، که بعضي داراي شکل و خلقت است و بعضي بدون شکل؛ تا براي شما روشن سازيم (که بر هر چيز قادريم)! و جنين‌هايي را که بخواهيم تا مدت معيني در رحم (مادران) قرارمي‌دهيم؛ (و آنچه را بخواهيم ساقظ مي‌کنيم؛)بعد شما را بصورت طفل بيرون مي‌آوريم؛ سپس هدف اين است که به حد رشد و بلوغ خويش برسيد. در اين ميان بعضي از شما مي‌ميرند؛ و بعضي آن قدر عمر مي‌کنند که به بدترين مرحله زندگي (و پيري) مي‌رسند؛ آنچنان که بعد از علم و آگاهي، چيزي نمي‌دانند! (از سوي ديگر،) زمين را (در فصل زمستان) خشک و مرده مي‌بيني، اما هنگامي که آب باران بر آن فرو مي‌فرستيم، به حرکت درمي‌آيد و مي‌رويد؛ و از هر نوع گياهان زيبا مي‌روياند!

اما مسئله سر این است که می گوید ما از نژاد بوزینه هستیم!!:Gol::Gig:

غلامعلی نوری;107779 نوشت:
در آغاز قرن گذشته٬leone caetanii در « سالنامه های اسلام » خود براساس پژوهشهای قبلی محقق برجسته آلمانی hubert grimme در کتاب das leben muhammed او و با ارزيابی های کاملتر خودش در این زمينه قاطعا اعلام داشت که اصولا چنین نامه ای فرستاده نشده است تا پاسخی بدان داده شده باشد ٬‌و آنچه درباره ارسال اين پيغام گفته و نوشته شده داستانی است

سلام عليکم
غيبت بنده را ببخشيد
اين شد آدرس فلان آقا در فلان کتاب چنيني گفته ،سندش چيست مدرکش چيست نمي دانين ولي يه آن استناد مي کنيم يه نظر شما اين بحث علمي است

غلامعلی نوری;106864 نوشت:
می گویند بن مایه و سند نامه های محمد در تاریخ طبری است !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! اما آیا آقای طبری دروغ و و مصلحتی در کارش نبوده است ؟؟؟؟؟؟ طبری در تاريخ خود اين روايت ها را به ابن اسحاق٬ نخستین «سيره نويس» زندگی محمد نسبت داده است٬ با توجه به متون بسيار قديمی اين سيره که اکنون در دست ما است (ولی طبری تنها نسخه رونوشت برداری دستکاری شده ای از آنرا که امروزه بدان نيز دسترسی داریم در اختیار داشته است) ميتوان تاکيد کرد که ابن اسحاق در سيره خود مطلقا سخنی از این نامه های ارسالی پيامبر به سران کشور های خارجی بمیان نیاورده است. اشاره کوتاهی هم که ابن هشام در سيره خود در اين باره ميکند از جانب خود او است و نه اینکه مانند بقيه کتاب از ابن اسحاق گرفته شده باشد. اضافه بر آن فصلی که اين اشاره در ان آمده فصلی است که نويسنده پس از پايان کتابت اثر خود به آخر ان افزوده است و در متن اصلی کتاب وجود نداشته است. اين سکوت کامل ابن اسحاق دليل بر اين است که يا در زمان تدوین اين کتاب چنین موضوعی اصولا مطرح نبوده٬ يا اصالت آن قويا مورد تردید بوده است.

اما
اولا بن مايه طبري نيست چون قبل از طبري در طبقات الکبري (ترجمه ج 4ص170و171 ) آمده ونويسنده آن متوفاي 230است وحال آنکه طبري متوفاي 310است
ثانيا : بنده طبري را ديدم استناد به سيره ابن اسحاق نکرده ،اگر استناد کرده کدام جلد چه صفحه اي
ثالثا :ابن اسحاق دو سيره داشته که هر دوي آنان مفقود است وبه هيچ کدام دسترسي نيست فقط ابن هشام گزارشتاي از آن داشته ودر تاريخش آورده است
رابعا : سيره اين اسحاق که دست ما است سيره اين هشام اصلي نيست ،بلکه آنچه گزارش در اين هشام بوده شخصي نمع آوري کرده وآن را سيره ابن هشام ناميده ،پس نه آنچه دست طبري بوده اصل بوده ونه آنچه دست ماست ولي طبري با توجه به نزديک بودنش به ابن هشام از نظر زماني ممکن است سيره مفصل راداشته، چون همانطور که عرض شد ابن اسحاق دو سيره داشته است
خامسا : ادعاي اينکه ابن اسحاق مطلقا از نامه ها حرفي نزده اداعاي بي دليلي است چون اصلا سيره ها ي ابن اسحاق از دست رفته شايد در آنان بوده وطبقات الکبري و طبري وديگران از آن نوشته اند

پس اساسا اين اداعا ها باطل است مگر اينکه جواب قانع کننده اي مغرضين بدهند

موضوع قفل شده است