جمع بندی آیا ماه، نور هفت آسمان است؟

تب‌های اولیه

32 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد هدی

با سلام

پارسا مهر;791647 نوشت:
آیا درست است که در آیات بالا اشاره شده به اینکه ماه نور هفت آسمان و یا خورشید چراغ هفت آسمان است؟؟

خير .درست نيست . در آيه 16 سوره مباركه نوح بيان شده است :وَ جَعَلَ الْقَمَرَ فِيهِنَّ نُوراً وَ جَعَلَ الشَّمْسَ سِراجاً
فرمود "فيهن نورا" نه "لهن نورا"
يعني ماه در آسمانها نور است ؛مگر ماه در آسمانها نور نيست ؟لطفا دقت كنيد ،ايه نفرموده "لهن نورا" براي 7 آسمان نور است بلكه فرموده "فيهن نورا" در آسمانها نور است ،كه هست .حتي اگر در يكي از اين 7 آسمان نور باشد .مثل اينكه بگوييم ايران نفت دارد،لازم نيست در تمامي استانهاي ايران چاه نفت وجود داشته باشد در يك استان هم كه باشد اين سخن ، غلط نيست .مرحوم علامه طباطبايي در ذيل آيه 16 سوره مباركه نوح مي فرمايند:
"و اما اينكه فرمود: (قمر را در آسمانها نور قرار داد) و آسمانها را ظرف قمر خواند - به طورى كه گفته اند - منظور اين است كه بفرمايد قمردر ناحيه آسمانها قرار دارد، نه اينكه همه آسمانها را نور مى دهد، مثل اينكه خود ما مى گوييم در اين خانه ها يك چاه آب هست، با اينكه چاه آب در يكى از آنها است، و بدين جهت مى گوييم (در اين خانه ها) كه وقتى در يكى از آنها باشد مثل اين است كه در همه باشد، و باز نظير اينكه مى گوييم : من به ميان مردم بنى تميم رفتم، با اينكه به خانه بعضى از آنان رفته ام."(1)
بنابراين آيه شريفه نفرموده است كه ماه نور براي 7 آسمان است تا چنين شبهه اي براي شما حاصل شود بلكه فرموده در آسمانها نور است .

(1)- ر.ك: الميزان ، ذيل آيه 16 سوره نوح

چهارمين منقبتى كه وجود مقدس حضرت زهرا سلام‏اللَّه‏عليها با پدر و همسر و فرزندانش مشترك است، در اهتدا و اقتدا و تمسك است، يعنى هدايت يافتن و پيروى كردن مردم از آنان و در موقع نياز، متوسل شدن به آنان.
انس بن مالك روايت مى‏كند:
«صلى بنا رسول‏اللَّه صلى اللَّه عليه و آله و سلم صلوة الفجر، فلماانفتل من الصلوة اقبل علينا بوجهه الكريم، فقال: معاشر المسلمين، من افتقد الشمس فليستمسك بالقمر، و من افتقد القمر فليستمسك بالزهرة، و من افتقد الزهرة، فليستمسك بالفرقدين. فقيل: يا رسول‏اللَّه، ما الشمس و القمر، و ما الزهره و ما الفرقدين؟ فقال: انا الشمس و على القمر و فاطمه الزهره و الحسن و الحسين الفرقدان، و كتاب اللَّه لا يفترقان حتى يردا على الحوض». (1)

«روزى پيامبر اكرم با ما نماز صبح بجاى آورد، و پس از فراغت از نماز روى مباركش را به سوى ما گردانيد: و فرمود: اى جماعت مسلمانان، هر كس كه آفتاب را از دست بدهد، پس بايد به ماه تمسك جويد، و در فقدان ماه دست به دامان زهره شود، و اگر زهره را نيابد به دو ستاره‏ى فرقدان پناه آورد. از پيامبر اكرم سؤال شد كه يا رسول‏اللَّه مقصود از آفتاب و ماه و زهره و فرقدان ( دو ستاره نورافشان چيست؟ فرمود: من آفتابم، على ماه، و فاطمه زهره است و دو ستاره حسنين هستند. آنان با كتاب خدا دو دستاويز بشرند و همواره بهم پيوسته‏اند و هرگز از يكديگر جدا نمى‏شوند تا در كنار حوض كوثر به من ملحق شوند».
روايت فوق را ابو اسحاق ثعلبى در عرائس نقل كرده است.

نطنزى نيز در الخصائص العلويه اين روايت را بدينگونه نقل مى‏نمايد كه حضرت رسول فرمود:
«اطلبوا الشمس، فاذا غابت، فاطلبوا القمر، و اذا غاب القمر فاطلبوا الزهره، و اذا غابت الزهره، فاطلبوا الفرقدين. قلنا: يا رسول‏اللَّه، من الشمس؟ قال: انا. و من القمر؟ قال: على. فمن الزهره؟ قال فاطمه. قلنا: فمن الفرقدان؟ قال: الحسن والحسين». (2)
«آفتاب را بيابيد، و اگر آفتاب غروب كرد، ماه را طلب كنيد. در صورتيكه ماه از نظرها پنهان شد، زهره را بطلبيد، و اگر زهره ناپديد شد دو ستاره‏ى فرقدين رابجوييد.سؤال شد يا رسول‏اللَّه مقصود از شمس و قمر و زهره فرقدين چه كسانى هستند؟ فرمود: من آفتابم، على ماه، و فاطمه زهره است، و حسن و حسين دو ستاره فرقدان».
اين روايت را صاحب «روضة الصفاء» (3) و «حبيب السير» (4)
با عبارات ديگر از جابربن‏عبداللَّه نقل كرده‏اند كه حضرت رسول فرمود:

«اهتدوا بالشمس، فاذا غابت الشمس فاهتدوا بالقمر، و اذا غاب القمر فاهتدوا بالزهره، و اذا غابت فاهتدوا بالفرقدين. فقيل: يا رسول‏اللَّه من الشمس؟ قال: انا. من القمر؟ على بن ابى‏طالب، من الزهرة؟ الزهراء سلام‏اللَّه‏عليها. و الفرقدان؟ هما الحسنان». (5)
روايت مورد بحث را جمعى از دانشمندان شيعه نيز از جابر بن عبداللَّه نقل كرده‏اند. (6)
شيخ صدوق رحمه‏اللَّه‏عليه نيز در معانى‏الاخبار اين حديث را ذكرنموده است با اين تفاوت كه بجاى كلمه‏ى «اهتدوا» كلمه‏ى «اقتدوا» آورده است. در اكثر اين روايات كه از شيعه و سنى منقول است گفتار پيامبر با اين جمله خاتمه مى‏يابد: «كتاب خدا و عترت من بهم پيوسته است و هرگز از يكديگر جدا نمى‏شوند تا در كنار حوض كوثر به من ملحق شوند» (7)و خود اين مطلب موضوع بسيار فوق‏العاده و مهمى است. (8)
از روايات مذكور كاملا روشن است كه حضرت صديقه سلام‏اللَّه‏عليها در مراتب و مناقب گفته شده، هم‏رديف رسول اكرم، اميرالمؤمنين و حسنين عليهم‏السلام است و در مقام تمسك،اهتدا و اقتدا همانند آنان مى‏باشد، و اگر در ولايت عصمت نظير پيامبر اكرم، على، و حسنين نبود، امر هدايت يافتن، و پيروى مردم از او، و توسل هر بشرى در مشكلات به او، كارى بيهوده و گزاف مى‏بود. حضرت زهرا عليهاالسلام يكى‏از ذخائرى است كه حضرت رسول اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سلم بعد از خود باقى گذاشته است و در اين باره مى‏فرمايد:

«انى مخلف فيكم الثقلين كتاب اللَّه و عترتى». (9)
«من در ميان شما دو وزنه‏ى سنگين باقى مى‏گذارم، كتاب خدا و خاندان من».
و حضرت صديقه سلام‏اللَّه‏عليها يك تن از عترت پيامبر، و زهره‏اى است كه در مدار عصمت و ولايت، با شمس و قمر و فرقدين هم‏رتبه و هم‏درجه است، اگر چه نور شمس و قمر بر نور زهره غلبه دارد و با وجود خورشيد و ماه نمى‏توان نور زهره را مشاهده كرد، و گوئى پيامبر اكرم با تقدم و تاخر اسامى پنج تن در همه‏ى روايات و با ترتيب مشخص و معين مى‏خواهد بيان فرمايد كه اميرالمؤمنين عليه‏السلام از زهرا عليهاالسلام افضل است، و مقام زهرا تالى و بلافاصله بعد از اميرالمومنين است و اگر چنين نبود، شايسته بود كه اول نام حضرت زهرا ذكر شود.

ترتيب اسماء پنج تن، در آسمانها، در عرش، در كرسى، در جنت و در ساير مواقف كه نوشته شده و يا مورد خطاب خدايى بوده‏اند به همين سبك و نسق بوده است. رسول خدا در هر جا كه سخن از پنج تن است، ابتدا نام خودش را ذكر مى‏كند، بعد اميرالمؤمنين و سپس حضرت صديقه را، و در تمام اخبار و احاديث اين ترتيب اسماء مراعات شده است، لذا معلوم مى‏شود كه مقام حضرت زهراء عليهاالسلام تالى و بلافاصله بعد از اميرالمؤمنين است، اگر چه، پنج تن در مناقب و فضائل و مطالبى كه گفته شد، هم‏رديف، هم‏درجه و يكسانند، با وجود اين مقام آنان در مراتب و مدراج ديگر ممكن است با هم اختلاف داشته باشد، ولى آنچه محققا از ترتيب اسامى آنها در كلام پيامبر مى توان استفاده كرد، اين است كه رسول اكرم داراى عاليترين مقام، و اميرالمؤمنين پس از پيامبر، و حضرت زهرا سلام‏اللَّه‏عليها بعد از او، حسنين پس از فاطمه، صاحب والاترين مقام در جهان آفرينش هستند.

و ما اين مطلب را نيز ثابت خواهيم كرد كه حضرت زهرا عليهاالسلام از يازده امام ديگرافضل‏تر و برتر مى‏باشد، و اگر جز اين يك منقبت، فضيلت ديگرى در شان او نبود، همين براى اثبات مقام ولايت آن حضرت كافى بود. پيامبر اكرم براى امت خود، نمونه‏ها و يادگاريهاى پاينده‏اى بعد از خودش بر جاى نهاده است: يادگاريهاى پاينده‏اى بعد از خودش بر جاى نهاده است: يادگاريهايى كه در هر زمان و مكان، در زمينه‏هاى علمى، عملى، تمسكى، اقتدايى، و اهتدايى و... جوابگوى جميع نيازهاى بشرى باشند.

حضرت صديقه سلام‏اللَّه‏عليها در تمام شئون مذكور سهيم و مشترك است، به عبارت ديگر چنان كه على بن ابى‏طالب مقتداى ما، هادى ما، رهنماى ما، و ولى ماست، عينا حضرت زهرا سلام‏اللَّه‏عليها نيز همانگونه است، نه تنها براى ما مسلمانان، بلكه براى جميع بشر از اولين و آخرين.

1ـ العرائس ( مخطوط). ( رجوع بفرماييد به حقاق الحق ج 24/ 250).
در معانى‏الاخبار شيخ صدوق اين حديث به دو طريق بصورتهاى زير آمده است:
( 1)- احمد بن ابى‏جعفر البيهقى، عن على بن جعفر المدينى، عن ابى‏جعفر المحاربى، عن ظهير بن صالح العمرى، عن يحيى بن تميم، عن المعتمر بن سليمان، عن ابيه، عن يزيد الرقاشى، عن انس بن مالك، قال: «صلى بنا رسول‏اللَّه صلى اللَّه عليه و آله و سلم صلاه الفجر، فلما انفتل من صلاته اقبل علينا بوجهه الكريم، فقال: معاشر الناس، من افتقد الشمس فليتمسك بالقمر، و من افتقد القمر فليتمسك بالزهره، و من افتقد الزهره، فليتمسك بالفرقدين. قيل: يا رسول‏اللَّه، مالشمس و القمر و الزهره و الفرقدان؟ فقال: انا الشمس و على القمر و فاطمه الزهره و الحسن و الحسين الفرقدان، و كتاب اللَّه لايفترقان حتى يردا على الحوض».

(2)- محمد بن عمر ( و) بن على البصرى، عن عبداللَّه بن على الكرخى، عن محمد بن عبداللَّه، عن ابيه، عن عبدالرزاق الصنعانى، عن معمر، عن الزهرى، عن انس، قال: «صلى بنا رسول‏اللَّه صلى اللَّه عليه و آله و سلم صلاه الفجر، فلما انفتل من الصلاه اقبل علينا بوجهه الكريم على اللَّه عز و جل، ثم قال: معاشر الناس، من افتقد الشمس فليتمسك بالقمر، و من افتقد القمر فليتمسك بالزهره، و من افتقد الزهره، فليتمسك بالفرقدين. ثم قال رسول‏اللَّه: انا الشمس، و على القمر و فاطمه الزهره و الحسن و الحسين الفرقدان، و كتاب اللَّه لايفترقان حتى يردا على الحوض». ( معانى‏الاخبار ص 114- 115).@ 2ـ الخصائص العلويه، فرائدالسمطين ج 2/ 16/ ح 361، شواهد التنزيل ج 2/ ح 922.@ 3ـ كتاب «روضه الصفاء»تاليف محمد بن خاوندشاه بن محمود معروف به ميرخواند متوفاى 903 يا 904 هجرى مى‏باشد.
4ـ كتاب «تاريخ حبيب السير فى اخبار افراد بشر»تاليف غياث‏الدين بن همام‏الدين شيرازى معروف به خواندمير متوفاى 941 هجرى است.
5ـ روضه الصفاء جلد 1/ جزء 3/ ذيل احوال حضرت حسين بن على عليهماالسلام، حبيب السير ج 1/ 35. همچنين مراجعه بفرماييد به: شواهد التنزيل- آيه‏ى ( اهدنا الصراط المستقيم)- ج 1/ ح 91، و مقتل الحسين خوارزمى ج 1/ 110.

ترجمه‏ى فارسى اين روايت چنين است: پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سلم فرمودند: «راه راست را با خورشيد بيابيد؛ آنگاه كه خورشيد پنهان گرديد راه راست را با ما بيابيد؛ و آنگاه كه ماه پنهان گرديد راه راست را با ستاره‏ى زهره بيابيد؛ و آنگاه كه ستاره‏ى زهره پنهان شد راه راست را با ستاره‏ى زهره بيابيد؛ و آنگاه كه ستاره‏ى زهره پنهان شد راه راست را با دو ستاره‏ى فرقدين بيابيد. به رسول خدا عرض شد كه: يا رسول‏اللَّه منظور از خورشيد چيست؟ فرمود: منظور من هستم. ماه كيست؟ فرمود: على بن ابى‏طالب. زهره كيست؟ فرمود: زهرا، و فرقدين نيز حسنين مى‏باشند».
6ـ معانى‏الاخبار ص 114- 115، امالى طوسى ج 2/ 130، 131، بحارالانوار ج 24/ 74، 75.

شيخ طوسى در امالى روايت جابر را با عباراتى آورده است كه نظر به اهميتى كه دارد ما آن را در اينجا عينا نقل مى‏كنيم:
«جماعه، عن ابى‏المفضل، عن الحسن بن على بن زكريا، عن محمد بن صدقه، عن موسى بن جعفر، عن ابيه، عن جده، عن جابرالانصارى، قال: صلى بنا رسول‏اللَّه صلى اللَّه عليه و آله و سلم صلاه الفجر، ثم انفتل و اقبل علينا يحدثنا، ثم قال: ايها الناس، من فقد الشمس فليتمسك بالقمر، و من فقد القمر فليتمسك بالفرقدين. قال: فقمت انا و ابوايوب الانصارى و معنا انس بن مالك، فقلنا: يا رسول اللَّه من الشمس؟ قال: انا. فاذا هو صلى اللَّه عليه و آله و سلم قد ضرب لنا مثلا، فقال: ان اللَّه تعالى خلقنا، فجعلنا بمنزله نجوم السماء كلما غاب نجم طلع نجم، فانا الشمس، فاذا ذهب بى فتمسكوا بالقمر. قلنا. فمن القمر؟ قال: اخى و وصيى و وزيرى و قاضى دينى و ابوولدى و خليفتى فى اهلى على بن ابى‏طالب. قلنا: فمن الفرقدان؟ قال: الحسن والحسين. ثم مكث مليا، فقال: هولاء و فاطمه و هى الزهره عترتى و اهل بيتى، هم مع القرآن، لايفترقان حتى يردا على الحوض». ( امالى طوسى ج 2/ 130، 131).

يعنى: جابر روايت مى‏كند كه «رسول خدا نماز صبح را با ما خواند و پس از اتمام نماز رو به ما نمود و با ما سخن گفت. حضرت فرمود: اى مردم، هركس كه خورشيد را از دست دهد بايد به ماه تمسك جويد، و هركس ماه را از دست دهد بايد به فرقدان متمسك شود.
جابر مى‏گويد: من و ابوايوب انصارى برخاستيم- انس بن مالك نيز بود- به پيامبر عرض كرديم: اى رسول خدا منظور از خورشيد چيست؟ فرمود: خورشيد، من هستم؛ آنگاه پيامبر براى ما مثالى زد، فرمود: خداى تعالى ما را خلق نمود؛ آنگاه ما را بمنزله‏ى ستارگاه آسمان قرار داد، هرگاه ستاره‏اى پنهان گردد ستاره‏ى ديگرى طلوع مى‏نمايد؛ پس (بدانيد كه) من خورشيدم و آنگاه كه من رفتم به ماه متمسك گرديد. گفتيم: منظور از ماه كيست؟ پيامبر فرمود: ماه، برادر و وصى و وزير و پرداخت‏كننده‏ى ديون من و پدر فرزندان من و جانشين من در ميان خاندانم يعنى على بن ابى‏طالب مى‏باشد. گفتيم: منظور از فرقدان چيست؟ فرمود: منظور حسن و حسين هستند. آنگاه پيامبر لحظه‏اى درنگ نمود و سپس فرمود: آنان و فاطمه- كه زهره مى‏باشد- خاندان و اهل‏بيت من هستند؛ آنان با قرآنند، و قرآن و اهل‏بيت من تا ( روز قيامت كه) بر من در كنار حوض ( كوثر)وارد مى‏گردند از يكديگر جدا نمى‏شوند.
7ـ العرائس ( مخطوط)، امالى طوسى ج 2/ 130، 131، معانى‏الاخبار ص 114- 115، بحارالانوار ج 24/ 74- 76.
8ـ علاوه بر روايات فوق كه ب نقل از انس بن مالك و جابر بن عبداللَّه انصارى بود روايتى نيز به همى مضمون از جناب سلمان نقل است كه صاحب كفايه‏الاثر آن را بدينگونه نقل مى‏نمايد:

«حدثنا محمد بن عبداللَّه بن المطلب و ابوعبداللَّه محمد بن احمد بن عبداللَّه بن الحسن بن عباس الجوهرى، جميعا قالا: حدثنا ( محمد بن) لاحق اليمانى عن ادريس بن زياد، قال:

حدثنا اسرائيل بن يونس بن ابى‏اسحاق السبيعى، عن جعفر بن الزبير، عن القاسم ( بن سليمان)، عن سلمان الفارسى رضى‏اللَّه‏عنه قال: خطبنا رسول‏اللَّه صلى اللَّه عليه و آله و سلم فقال: معاشر الناس، انى راحل عنكم عن قريب و منطلق الى المغيب، اوصيكم فى عترتى خيرا، و اياكم والبدع، فان كل بدعه ضلاله و كل ضلاله و اهلها فى النار. معاشر الناس، من افتقد الشمس فليتمسك بالقمر، و من افتقد القمر فليتمسك بالفرقدين، و من افتقد الفرقدين فليتمسك بالنجوم الزاهره بعدى، اقول قولى و استغفر اللَّه لى و لكم. قال: فلما نزل عن المنبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم تبعته حتى دخل بيت عائشه، فدخلت عليه قلت: بابى انت و امى يإ؛ببّّ رسول‏اللَّه، سمعتك تقول: اذا افتقدتم الشمس فتمسكوا بالقمر، و اذا افتقدتم القمر فتمسكوا بالفرقدين، و اذا افتقدتم الفرقدين فتمسكوا به بعدى و اما الفرقدان فالحسن و الحسين، فاذا افتقدتم القمر فتمسكوا بهما، و اما النجوم الزاهره فالائمه التسعه من صلب الحسين عليه‏السلام و التاسع مهديهم. ثم قال: انهم هم الاوصياء و الخلفاء بعدى، ائمه ابرار، عدد اسباط يعقب و حوارى عيسى.

قلت: فسمهم لى يا رسول‏اللَّه، قال: اولهم و سيدهم على بن ابى‏طالب، و سبطى، و بعدهما زين‏العابدين على بن الحسين، و بعده محمد بن على باقر علم النبيين، و جعفر الصادق ابن محمد، و ابنه الكاظم سمى موسى بن عمران، والذى يقتل بارض خراسان على ابنه، ثم ابنه محمد، و الصادقان على و الحسن، و الحجه القائم المنتظر فى غيبته، فانهم عترتى من دمى و لحمى، علمهم علمى، و حكمهم حكمى، من آذانى فيهم فلا اناله اللَّه تعالى شفاعتى». ( كفايه الاثر ص 40- 42).

يعنى: «سلمان فارسى مى‏گويد: روزى رسول خدا براى ما سخنرانى نمود و در آن فرمود: اى مردم، من بزودى از ميان شما بسوى ( عالم) غيب خواهم رفت، به شما وصيت مى‏كنم كه با خاندان من بخوبى رفتار نماييد، از بدعتها بپرهيزيد كه هر بدعتى، گمراهى و ضلالت است و اهل هر ضلالتى جايگاهش آتش است. اى مردم، هركس خورشيد را از دست داد بايد به ماه متمسك شود، و هر كس كه ماه را از دست داد بايد به فرقدان تمسك نمايد، و هرگاه كه فرقدان را از دست داد بايد به ستارگان درخشان بعد ازم ن متمسك گردد.

سخنم را مى‏گويم و از خداوند براى خودم و شما طلب مغفرت مى‏نمايم. سلمان مى‏گويد: آنگاه كه پيامبر از منبر پايين آمدند به دنبال حضرت رفتم تا به منزل عايشه داخل گرديد، من نيز داخل گرديدم و به پيامبر عرض كردم: اى رسول خدا پدر و مادرم بفدايت باد، شنيدم كه فرمودى: «هر كس كه خورشيد را از دست داد بايد به ماه متمسك شود، و هر كس كه ماه را از دست داد بايد به فرقدان تمسك نمايد، و هرگاه كه فرقدان را از دست داد بايد به ستارگاه درخشان بعد از من متمسك گردد»، منظور شما از خورشيد و ماه و فرقدان و ستارگان درخشان چيست؟ پيامبر فرمودند: خورشيد، من هستم و ماه، على است؛ آنگاه كه مرا از دست داديد پس از من به او متمسك گرديد. فرقدان نيز حسن و حسين هستند، آنگاه كه ماه را از دست داديد به آن دو متمسك شويد؛ ستارگاه درخشان نيز نه امامى هستند كه از فرزندان حسين مى‏باشند و نهمين آنان مهدى ايشان است. پيامبر سپس فرمودند: آنان اوصيا و خلفاى بعد از من مى‏باشند؛ آنان امامانى نيك به تعداد فرزندان يعقوب و حوارى عيسى هستند.

سلمان مى‏گويد : عرض كردم: يا رسول‏اللَّه نام آنان را ذكر بفرماييد. حضرت نيز نام آنان را براى من ذكر فرمودند و گفتند: اولين آنان كه آقا و سرور آنان مى‏باشد على بن ابى‏طالب است، سپس دو نوه‏ى من ( حسن و حسين)، و پس از آن دو زين‏العابدين على بن حسين، و بعد از او محمد بن على باقر علم انبيا، و جعفر صادق فرزند محمد، و فرزندش كاظم كه به نام موسى بن عمران ناميده مى‏شود، و فرزندش على كه در سرزمين خراسان به قتل خواهد رسيد، و پس از او فرزندش محمد، و سپس، آن دو ( امام) صادق يعنى على و حسن، و بعد از آنان حجت قائم كه در غيبتش به انتظار او مى‏نشينند؛ اينان عتر ( و خاندان) من هستند و از خون و گوشت من مى‏باشند؛ علم آنان بمانند علم من، و حكم آنان بمانند حكم من است، كسى كه مرا- با آزار آنان اذيت مى‏نمايد- خداوند با شفاعت من ياريش نفرمايد.

9ـ اين روايت كه به حديث «ثقلين» مشهور است با عبارات مختلفى بيان گرديده است و در تواتر آن هيچ ترديدى نمى‏توان نمود. ما ذيلا به بعضى از مصادر اين روايت از كتب عامه اشاره مى‏نماييم:
صحيح مسلم- كتاب فضائل الصحابه، باب من فضائل على بن ابى‏طالب- ج 4/ 1873/ ح 2408، صحيح ترمذى- كتاب المناقب، باب الكبرى ج 2/ 194، مسند احمد بن حنبل ج 4/ 366، 367، سنن دارمى- كتاب فضائل القرآن، باب فضل من قرا القرآن- ج 2/ 431، 432، المستدرك ج 3/ 109، 148، 533، نظم دررالسمطين ص 232، شرح السنه ج 7/ 205، 206، تفسير ابن كثير ج 4/ 113، ذخائرالعقبى ص 16، مناقب ابن مغازلى ص 234، 235، مقتل الحسين ج 1/ 104، فرائدالسمطين ج 2/ 272- 275/ ح 538، 539، اسد الغابه ج 2/ 12، شرح العقيده الطحاويه ج 2/ 737، 738، احياء الميت ص 114، الصواعق المحرق ص 224، 229، 230، مجمع‏الزوائد ج 9/ 163، الدرالمنثور ج 2/ 60، ج 6/ 7، 306، ينابيع‏الموده ص 183 370 41 38 30.

ابتدا سوال میکنیم
شمس و قمر یک اسم جنس و عام است یا علم؟
یعنی اقمار و خورشیدها نور و سراج اند یا همین خورشید و همین ماه؟

دوم
ایا این شمس، خورشید اسمان دنیا است یا منظور هفت خورشید و هفت قمر در هفت اسمان است؟

سوم
ایا ممکن است مقصود از خورشید، رسول و مقصود از قمر، وصی او باشد؟ یعنی در ادبیات چنین تعبیری استفاده میشود یا نه ؟
چهارم
تفاوت فیهن و لهن

هدی;792173 نوشت:
خير .درست نيست . در آيه 16 سوره مباركه نوح بيان شده است :وَ جَعَلَ الْقَمَرَ فِيهِنَّ نُوراً وَ جَعَلَ الشَّمْسَ سِراجاً
فرمود "فيهن نورا" نه "لهن نورا"
يعني ماه در آسمانها نور است ؛مگر ماه در آسمانها نور نيست ؟لطفا دقت كنيد ،ايه نفرموده "لهن نورا" براي 7 آسمان نور است بلكه فرموده "فيهن نورا" در آسمانها نور است ،كه هست .حتي اگر در يكي از اين 7 آسمان نور باشد .مثل اينكه بگوييم ايران نفت دارد،لازم نيست در تمامي استانهاي ايران چاه نفت وجود داشته باشد در يك استان هم كه باشد اين سخن ، غلط نيست .مرحوم علامه طباطبايي در ذيل آيه 16 سوره مباركه نوح مي فرمايند:
"و اما اينكه فرمود: (قمر را در آسمانها نور قرار داد) و آسمانها را ظرف قمر خواند - به طورى كه گفته اند - منظور اين است كه بفرمايد قمردر ناحيه آسمانها قرار دارد، نه اينكه همه آسمانها را نور مى دهد، مثل اينكه خود ما مى گوييم در اين خانه ها يك چاه آب هست، با اينكه چاه آب در يكى از آنها است، و بدين جهت مى گوييم (در اين خانه ها) كه وقتى در يكى از آنها باشد مثل اين است كه در همه باشد، و باز نظير اينكه مى گوييم : من به ميان مردم بنى تميم رفتم، با اينكه به خانه بعضى از آنان رفته ام."(1)
بنابراين آيه شريفه نفرموده است كه ماه نور براي 7 آسمان است تا چنين شبهه اي براي شما حاصل شود بلكه فرموده در آسمانها نور است .

با سلام و تشکر.خوشحالم که شما دوباره پس از وقفه ای در سایت حضور پیدا کردید
این پاسخی که شما دادید واقعیت چیزی بود که من هم در هنگام ایجاد تاپیک در ذهن مرور می کردم.وحتی به نظر خودم هم آمد که پاسخ همین باشد.ولی باز دو دل ماندم.این مثال هایی که شما فرمودید به نظرم کمی غیر عادی آمدند.مثلا جمله "در این خانه ها یک چاه آب هست" به نظرم بی معنیست!!:Gig: درستش این است که بگوییم در یکی از خانه ها یک چاه آب است.:Gig: در این خانه ها یک چاه آب هست، به ذهنم غریب است!یعنی اگر هم استفاده شده باشد در سخنان روزمره، اشتباه هست،یک جمله اشتباه است که در سخنان روزمره به کار رفته!کاش شما یک مثال از زبان عربی و منبعی معتبر ترجیحا از قرآن می زدید مساوی با همین مثال...امیدوارم که همیاری کنید.مثال دوم را هم ارتباطش را به شبهه نیافتم.پیش می آید که یک دسته مردم به یک اسم معروف می شوند.مردم جنگو.مردم ایرانی...حالا من به میان مردم جنگو و یا بنی تمیم رفتم، چه ارتباطی به شبهه دارد؟خوب وقی طرف به منزل بعضی از خانه های بنی تمیم رفته طبیعتا به میان مردم بنی تمیم رفته دیگر.ارتباط این مثال با شبهه چیست؟من متوجه پیام این مثال نشدم.

فرض کنید که هفت قصر بزرگ داریم و تاریک...هیچ چراغی و نوری در قصر ها نیست.اگر من تنها یک شمع خیلی کوچک در یکی از اتاق های یکی از قصر ها روشن کنم.می توانم بگویم که من شمع را چراغ و نور هفت قصر قرار دادم یا شمع را نور در هفت قصر قرار دادم؟:Gig:

با سلام.

و طاها;792216 نوشت:
ایا ممکن است مقصود از خورشید، رسول و مقصود از قمر، وصی او باشد؟ یعنی در ادبیات چنین تعبیری استفاده میشود یا نه ؟
البته از نگاه شیعه به قضیه نگاه کنیم همچین تفسیری زیاد بعید نیست.ولی در هر صورت اگر همچین تفسیری هم داشته باشد، دلیل نمی شود که دیگر آن تعبیر علمی و تجربی ای نداشته باشد.یعنی نهایت دو تفسیر دارد.که یکی از آنها می تواند به قول شما نمادین بودن آنها به پیامبر و وصی باشد.

و طاها;792216 نوشت:
شمس و قمر یک اسم جنس و عام است یا علم؟
یعنی اقمار و خورشیدها نور و سراج اند یا همین خورشید و همین ماه؟

دوم
ایا این شمس، خورشید اسمان دنیا است یا منظور هفت خورشید و هفت قمر در هفت اسمان است؟


این نکته را بهتر است سرکار هدی باز کنند و پاسخ بدهند.به نظرم این پاسخ اگر درست باشد منطقی تر از پاسخ سرکار هدی ست.ولی با توجه به کلیت آیات بعید است که ما بیش از یک خورشید داشته باشیم.در هیچ آیه ای اشاه ای به خورشید ها نشده و یا ماه ها نشده.

پارسا مهر;792227 نوشت:
با سلام.
البته از نگاه شیعه به قضیه نگاه کنیم همچین تفسیری زیاد بعید نیست.ولی در هر صورت اگر همچین تفسیری هم داشته باشد، دلیل نمی شود که دیگر آن تعبیر علمی و تجربی ای نداشته باشد.یعنی نهایت دو تفسیر دارد.که یکی از آنها می تواند به قول شما نمادین بودن آنها به پیامبر و وصی باشد.

این نکته را بهتر است سرکار هدی باز کنند و پاسخ بدهند.به نظرم این پاسخ اگر درست باشد منطقی تر از پاسخ سرکار هدی ست.ولی با توجه به کلیت آیات بعید است که ما بیش از یک خورشید داشته باشیم.در هیچ آیه ای اشاه ای به خورشید ها نشده و یا ماه ها نشده.

سلام
منتظرم تا کارشناس نظر خود را مطرح کنند
اما نکته ای عرض کنم
هرگاه قرینه صارفه داشته باشیم که مقصود از شمس و قمر، مادی نیست، بایستی به سراغ معنای مجازی رفت. و لزومی ندارد هر دو معنا صادق باشد. و چون مادی بودن برای شما قابل قبول به نظر نمیرسد باید به سمت معنای مجازی رفت.
اگر انچه درباره معنای فیهن توسط کارشناس گفته شد را بپذیریم معنای مادی شمس و قمر میتواند در کنار تاویل ایه مطرح شود.

هردو معنی میشه بهش داد

مثلا این دلیل علمیش:
http://www.quranology.com/farsi/khorshid-mah.htm

اون بالا هم دلیل معنویش
اگه باهم مقایسه کنید میبینید هردو به هم میخورن مثلا پیامبر مثل خورشید که نورش به همه جا میرسه
ماه (امام علی ع ) که نورشو از خورشید(پیامبر) میگیره و..........

تفاوت فیهن و لهن

الم یروا کیف خلق الله
ایا ندیدند؟
یا
آیا ندانستند؟
کدام ترجمه؟
........
از چه سوال شده ؟
کیفیت و چگونگی خلقت.
.......
چه کسانی میتوانند ادعا کنند کیفیت خلقت هفت اسمان را دیده اند؟
چه کسانی میتوانند ادعا کنند علم به کیفیت خلقت هفت اسمان دارند؟
نهایتا علم تجربی از کیفیت دنیا و اسمان اول میگوید.
.........
سوال روی کیفیت بود.
بعد
این کیفیت را چگونه رقم زد
قمر را در این خلقت نور و خورشید را سراج قرار داد.

اما دقت
جعل القمر فیهن نورا لهم
جعل القمر فیهن نورا لهن

جمله اول درست است.
یعنی خدا چنان خلق کرد که ماه در هفت اسمان نور باشد برای انسان.
و چنان خلق کرد که خورشید در هفت اسمان بشود سراج برای انسان.

فعلا همین

حالا نکته بعدی
مخاطب ایه کیست؟
الم تروا
آیا نمیبینید؟

این آیه را باید در کنار ایه ای دیگر تحلیل کرد.
این میشود یک بحث چالشی و پر از سوال

قالَ بَل رَبُّـكُم رَبُّ السَّـماواتِ وَ الاَرضِ اَلَّـذى فَـطَـرَهُـنَّ وَ اَنَا عَـلىٰ ذٰلِـكُم مِـنَ الشّاهِـديـنَ

و طاها;792245 نوشت:
هرگاه قرینه صارفه داشته باشیم که مقصود از شمس و قمر، مادی نیست، بایستی به سراغ معنای مجازی رفت. و لزومی ندارد هر دو معنا صادق باشد. و چون مادی بودن برای شما قابل قبول به نظر نمیرسد باید به سمت معنای مجازی رفت.

نمی دانم قرینه صارفه چیست!:Nishkhand: ولی اگر قرار بود مادی بودن و یک یک وجه که به نظر منظور قرآن است چون با علم و عقلانیت در تضاد است، را کنار بگذاریم و یک معنای مجازی در نظر بگیریم، آنوقت دیگر راهی برای اینکه با مطالعه قرآن بفهمیم که قرآن دارای تناقض هست یا نه، نداریم.چون تا به ناقضی رسیدیم خیلی راحت می گوییم اینجا مجز به کار رفته.مثلا قرآن خیلی شفاف و آشکار گفته باشد که خورشید به دور زمین در حرکت است.بعد ما ببینیم که چون با علم روز در تضاد است، بگوییم که اینجا خورشید و زمین مجاز هستند.مثلا چه می دانم زمین نماد پیامبر و خورشید نماد مومنان هستند(مثلا)!!پس صرف اینکه من چون آیه با علم در تضاد است، آن را مجاز بگیریم را من نمی توانم بپذیریم که در مرحله تحلیل و بررسی قرآنم با دید انتقادی.
از طرفی در قرآن چند بار تقریبا مشابه در مورد خلقت ماه و خورشید سخن به میان آمده.که اشاره شده که این ماه و خورشید هریک در فلکی شناورند و همچنین درکنار اشاره به ماه و خورشید به آمد و شد روز و شب هم اشاره شده.و در نتیجه منطقی است که منظور از خورشید و ماه در این دست آیات، پیامبر و وصی و غیره نیستند.در آیات دیگری نیز باز حرف از ماه و خورشید است که به نظر و منطقی و بدیهی می رسد که منظور همان ماه و خورشید مادی هستند.حالا اگر قرار باشد که در آیه ای دوباره ماه و خورشید بیاید در حالی که معنای مادی ندارد، باید یک قرینه ای بیاید که ما متوجه این قضیه شویم و ذهن به اشتباه نیافتد.که در آیه اگر اشتباه نکنم قرینه ای برای این امر نیامده. از طرفی اگر منظور مادی نبوده و تنها مجاز در نظر بوده، چه لزومی به استفاده از مجاز بود.خیلی ساده نام پیامبر و نام وصی می آمد.

hasan2014;792248 نوشت:
هردو معنی میشه بهش داد

مثلا این دلیل علمیش:
http://www.quranology.com/farsi/khorshid-mah.htm

اون بالا هم دلیل معنویش
اگه باهم مقایسه کنید میبینید هردو به هم میخورن مثلا پیامبر مثل خورشید که نورش به همه جا میرسه
ماه (امام علی ع ) که نورشو از خورشید(پیامبر) میگیره و..........


من متوجه نشدم که اون لینکها چطور دلیل معنوی به حساب می آیند و از طرفی در یکی دو تا از آیات در ترجمه اینطور آمده که ماه نور خورشید را بازتاب می کند.که اشتباه هستند.مثلا ترجمه صحیح آیات 1 تا 2 شمس:
سوره الشمس (91) آیه 1 وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها سوگند به آفتاب و روشني اش به هنگام ، چاشت ،
سوره الشمس (91) آیه 2 وَ الْقَمَرِ إِذا تَلاها و سوگند به ماه چون از پي آن بر آيد ،

و طاها;792250 نوشت:
حالا نکته بعدی
مخاطب ایه کیست؟
الم تروا
آیا نمیبینید؟

این آیه را باید در کنار ایه ای دیگر تحلیل کرد.
این میشود یک بحث چالشی و پر از سوال


میشه بیشر توضیح بدید.چطور نتیجه گرفتید که آیه باید در کنار آیه ای دیگر تحلیل بشه؟

hasan2014;792212 نوشت:
چهارمين منقبتى

سلام.اگر اشتباه نکنم شما می خواستید بگویید که در این آیه منظور از خوشید پیامبر و منظور از ماه حضرت علی می باشد....در ادامه...

و طاها;792250 نوشت:
این آیه را باید در کنار ایه ای دیگر تحلیل کرد.

مخاطب طرف مقابل حضرت نوح است.یعنی نوح به کافران قوم خود سخن می گوید:
سوره نوح (71) آیه 13 ما لَكُمْ لا تَرْجُونَ لِلَّهِ وَقاراً شما را چه مي شود که از شکوه خداوند نمي ترسيد ،
سوره نوح (71) آیه 14 وَ قَدْ خَلَقَكُمْ أَطْواراً حال آنکه شما را به گونه هاي مختلف بيافريد
سوره نوح (71) آیه 15 أَ لَمْ تَرَوْا كَيْفَ خَلَقَ اللَّهُ سَبْعَ سَماواتٍ طِباقاً آيا نمي بينيد چگونه خدا هفت آسمان طبقه طبقه را بيافريد
سوره نوح (71) آیه 16 وَ جَعَلَ الْقَمَرَ فِيهِنَّ نُوراً وَ جَعَلَ الشَّمْسَ سِراجاً و ماه را روشني آنها ، و خورشيد را چراغشان گردانيد
سوره نوح (71) آیه 17 وَ اللَّهُ أَنْبَتَكُمْ مِنَ الأَْرْضِ نَباتاً و خدا شما را چون نباتي از زمين برويانيد

و پس ماه و خورشید هم مادی هستند.آنزمان که پیامبر و وصی ای نبود.معنی نمی دهد که نوح به کافران بگوید ببینید که محمد را خورشید و علی یا وصی را ماه هفت آسمان قرار دادیم...

پارسا مهر;792254 نوشت:
نمی دانم قرینه صارفه چیست!:Nishkhand: ولی اگر قرار بود مادی بودن و یک یک وجه که به نظر منظور قرآن است چون با علم و عقلانیت در تضاد است، را کنار بگذاریم و یک معنای مجازی در نظر بگیریم، آنوقت دیگر راهی برای اینکه با مطالعه قرآن بفهمیم که قرآن دارای تناقض هست یا نه، نداریم.چون تا به ناقضی رسیدیم خیلی راحت می گوییم اینجا مجز به کار رفته.مثلا قرآن خیلی شفاف و آشکار گفته باشد که خورشید به دور زمین در حرکت است.بعد ما ببینیم که چون با علم روز در تضاد است، بگوییم که اینجا خورشید و زمین مجاز هستند.مثلا چه می دانم زمین نماد پیامبر و خورشید نماد مومنان هستند(مثلا)!!پس صرف اینکه من چون آیه با علم در تضاد است، آن را مجاز بگیریم را من نمی توانم بپذیریم که در مرحله تحلیل و بررسی قرآنم با دید انتقادی.
از طرفی در قرآن چند بار تقریبا مشابه در مورد خلقت ماه و خورشید سخن به میان آمده.که اشاره شده که این ماه و خورشید هریک در فلکی شناورند و همچنین درکنار اشاره به ماه و خورشید به آمد و شد روز و شب هم اشاره شده.و در نتیجه منطقی است که منظور از خورشید و ماه در این دست آیات، پیامبر و وصی و غیره نیستند.در آیات دیگری نیز باز حرف از ماه و خورشید است که به نظر و منطقی و بدیهی می رسد که منظور همان ماه و خورشید مادی هستند.حالا اگر قرار باشد که در آیه ای دوباره ماه و خورشید بیاید در حالی که معنای مادی ندارد، باید یک قرینه ای بیاید که ما متوجه این قضیه شویم و ذهن به اشتباه نیافتد.که در آیه اگر اشتباه نکنم قرینه ای برای این امر نیامده. از طرفی اگر منظور مادی نبوده و تنها مجاز در نظر بوده، چه لزومی به استفاده از مجاز بود.خیلی ساده نام پیامبر و نام وصی می آمد.

مجاز و مانند ان همه در ادبیات و شعر وجود دارد و برای خودشان تعریف دارند.
اینطور نیست که هر جای قران شمس امد به معنای مجازی باشد. هر گردی گردو نیست
اگر در این زمینه تحقیق کنید مسئله پیچیده نیست.
کل قران متد ادبی دارد و اصلا اساس اعجازش در این متد بوده است. حال چگونه انتظار دارید خیلی ساده گفته شود؟
البته نیامدن اسم دلایل عقلی هم دارد... که جای خودش...

پارسا مهر;792263 نوشت:

سلام.اگر اشتباه نکنم شما می خواستید بگویید که در این آیه منظور از خوشید پیامبر و منظور از ماه حضرت علی می باشد....در ادامه...

مخاطب طرف مقابل حضرت نوح است.یعنی نوح به کافران قوم خود سخن می گوید:
سوره نوح (71) آیه 13 ما لَكُمْ لا تَرْجُونَ لِلَّهِ وَقاراً شما را چه مي شود که از شکوه خداوند نمي ترسيد ،
سوره نوح (71) آیه 14 وَ قَدْ خَلَقَكُمْ أَطْواراً حال آنکه شما را به گونه هاي مختلف بيافريد
سوره نوح (71) آیه 15 أَ لَمْ تَرَوْا كَيْفَ خَلَقَ اللَّهُ سَبْعَ سَماواتٍ طِباقاً آيا نمي بينيد چگونه خدا هفت آسمان طبقه طبقه را بيافريد
سوره نوح (71) آیه 16 وَ جَعَلَ الْقَمَرَ فِيهِنَّ نُوراً وَ جَعَلَ الشَّمْسَ سِراجاً و ماه را روشني آنها ، و خورشيد را چراغشان گردانيد
سوره نوح (71) آیه 17 وَ اللَّهُ أَنْبَتَكُمْ مِنَ الأَْرْضِ نَباتاً و خدا شما را چون نباتي از زمين برويانيد

و پس ماه و خورشید هم مادی هستند.آنزمان که پیامبر و وصی ای نبود.معنی نمی دهد که نوح به کافران بگوید ببینید که محمد را خورشید و علی یا وصی را ماه هفت آسمان قرار دادیم...

بحث پیچیده نشود.
پست شماره 10 را بخوانید.
من همین قدر میتوانم توضیح بدهم.

و طاها;792285 نوشت:
بحث پیچیده نشود.
داریم چیز یاد می گیریم.اگر بحث پیچیده هم شد اشکال ندارد.البته شاید شما از پیچیده شدن بحث ناراضی باشید و فرصت و حوصله نداشته باشید...
و طاها;792284 نوشت:
مجاز و مانند ان همه در ادبیات و شعر وجود دارد و برای خودشان تعریف دارند.اینطور نیست که هر جای قران شمس امد به معنای مجازی باشد. هر گردی گردو نیست
بله حرف من هم این بود که هر گردی گردو نیست و باید دلیل منطقی داشته باشیم که یک جا خورشید را مجاز بدانیم.تا اینجا با شما موافقم.ولی انتقاد من به حرف شما این بود که شما نوشتید که:و چون مادی بودن برای شما قابل قبول به نظر نمیرسد باید به سمت معنای مجازی رفت.خوب من به چه دلیل مادی بودن ماه را قبول نمی کنم؟حرف من این بود و هست که اگر ماه و خورشید را مادی در نظر بگیریم احیانا با علم روز در تضاد است.خوب حالا این دلیل می شود که خورشید را مادی نگیریم و مجاز بدانیم؟؟پاسخ من خیر است!حرف من این بود و گفتم چرا پاسخ خیر است...در هر صورت، تا اینجا ممنونم.

پارسا مهر;792287 نوشت:
داریم چیز یاد می گیریم.اگر بحث پیچیده هم شد اشکال ندارد.البته شاید شما از پیچیده شدن بحث ناراضی باشید و فرصت و حوصله نداشته باشید...

بله حرف من هم این بود که هر گردی گردو نیست و باید دلیل منطقی داشته باشیم که یک جا خورشید را مجاز بدانیم.تا اینجا با شما موافقم.ولی انتقاد من به حرف شما این بود که شما نوشتید که:
و چون مادی بودن برای شما قابل قبول به نظر نمیرسد باید به سمت معنای مجازی رفت.
خوب من به چه دلیل مادی بودن ماه را قبول نمی کنم؟حرف من این بود و هست که اگر ماه و خورشید را مادی در نظر بگیریم احیان با علم روز در تضاد است.خوب حالا این دلیل می شود که خورشید را مادی نگیریم و مجاز بدانیم؟؟پاسخ من خیر است!حرف من این بود و گفتم چرا این طور نگاه و تصمیم درست نیست...

در هر صورت، تا اینجا ممنونم.

بله انتقاد شما درست است.
من در این گفتگوها سعی میکنم فروضی را مطرح کنم و بابی بگشایم تا راهی احیانا برای پاسخ گرفتن هموار شود.
از ورود به ریز مسائل میگریزم. چون لازم است وقت زیادی صرف کنم. پس به همان فروض اکتفا میکتم.
اما نکته ای که باید توجه کنیم این است که برای فهم قران، خود را در فضای ان دوران ببریم.
جواب ساده ی من این است.
خداوند کیفیت خلقت را توضیح میدهد که به گونه ای افرید که خورشید برای شما انسانها سراج و چراغ و حرارت بخش باشد و ماه برای شما انسانها نور باشد.
جعل الله الشمس فیهن ( السماوات)سراجا لکم ( انسان)

از یک نگاه دیگر
شمس به هر کوکبی در همان فضا و اقمار اطرافش، گفته میشود. اما نسبت به ما، نجم هستند. ( التحقیق فی لغات القران، علامه مصطفوی)
پس خورشیدها سراج هستند.

با سلام و تشكر از مشاركت شما در بحث

hasan2014;792212 نوشت:
چهارمين منقبتى كه وجود مقدس حضرت زهرا سلام‏اللَّه‏عليها با پدر و همسر و فرزندانش مشترك است، در اهتدا و اقتدا و تمسك است، يعنى هدايت يافتن و پيروى كردن مردم از آنان و در موقع نياز، متوسل شدن به آنان.
انس بن مالك روايت مى‏كند:
«صلى بنا رسول‏اللَّه صلى اللَّه عليه و آله و سلم صلوة الفجر، فلماانفتل من الصلوة اقبل علينا بوجهه الكريم، فقال: معاشر المسلمين، من افتقد الشمس فليستمسك بالقمر، و من افتقد القمر فليستمسك بالزهرة، و من افتقد الزهرة، فليستمسك بالفرقدين. فقيل: يا رسول‏اللَّه، ما الشمس و القمر، و ما الزهره و ما الفرقدين؟ فقال: انا الشمس و على القمر و فاطمه الزهره و الحسن و الحسين الفرقدان، و كتاب اللَّه لا يفترقان حتى يردا على الحوض». (1)

آيا اين رواياتي كه آورديد ، ذيل ايه 16 سوره مباركه نوح مطرح شده بود؟
ببينيد بله درست است كه در برخي ايات ، خورشيد تاويل به وجود مقدس پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله شده است و ماه و ستارگان و ... به امير المومنين و حضرت زهرا و امام حسن و امام حسين عليهم السلام اما اينطور نيست كه ما مجاز باشيم هر كجا در قرآن سخن از شمس ئ قمر رفت به اين معاني برداشت كنيم مگر اينكه روايتي در ذيل ايه مشخصي وجود داشته باشد كه ما را به اين تاويل رهنمون شود .

با سلام و تشكر از مشاركت شما

و طاها;792216 نوشت:
ابتدا سوال میکنیم
شمس و قمر یک اسم جنس و عام است یا علم؟

در ايه 16 سوره مباركه نوح، اسم علم است .
و طاها;792216 نوشت:
دوم
ایا این شمس، خورشید اسمان دنیا است یا منظور هفت خورشید و هفت قمر در هفت اسمان است؟
تمامي ستارگان و نجوم و كواكبي كه ما مي بينيم در آسمان اول قرار دارند .ما از 6 آسمان ديگر اطلاعي نداريم تا بدانيم آيا شمس و قمري دارند يا نه و يا اينكه مشابه شمس و قمر ما هستند يا خير .
و طاها;792216 نوشت:
سوم
ایا ممکن است مقصود از خورشید، رسول و مقصود از قمر، وصی او باشد؟ یعنی در ادبیات چنین تعبیری استفاده میشود یا نه ؟

همانطور كه در پاسخ جناب hasan2014 عرض كردم براي چنين برداشتي بايد دليل داشته باشيم .

و طاها;792216 نوشت:
چهارم
تفاوت فیهن و لهن

مشخص است . "فيهن" يعني در اين مجموعه شمس و قمري وجود دارد .
"لهن" يعني براي اين مجموعه شمس و قمري وجود دارد بعبارت ديگر اين شمس و قمر براي نوردهي به اين مجموعه خلق شده اند .واز آنجا كه بنابه توضيحات جناب پارسا مهر ، اين شمس و قمر معهود ما ، حتي براي آسمان اول هم نمي تواند نوردهي داشته باشد چگونه مي توانيم براي 6 آسمان ديگر نوردهي آن را بپذيريم در حالي كه از ماهيت شش آسمان ديگر هم اطلاعي نداريم .

پارسا مهر;792224 نوشت:
این مثال هایی که شما فرمودید به نظرم کمی غیر عادی آمدند.مثلا جمله "در این خانه ها یک چاه آب هست" به نظرم بی معنیست!! درستش این است که بگوییم در یکی از خانه ها یک چاه آب است. در این خانه ها یک چاه آب هست، به ذهنم غریب است!یعنی اگر هم استفاده شده باشد در سخنان روزمره، اشتباه هست،یک جمله اشتباه است که در سخنان روزمره به کار رفته!کاش شما یک مثال از زبان عربی و منبعی معتبر ترجیحا از قرآن می زدید مساوی با همین مثال...امیدوارم که همیاری کنید.مثال دوم را هم ارتباطش را به شبهه نیافتم.پیش می آید که یک دسته مردم به یک اسم معروف می شوند.مردم جنگو.مردم ایرانی...حالا من به میان مردم جنگو و یا بنی تمیم رفتم، چه ارتباطی به شبهه دارد؟

ارتباطش اين است كه وقتي ميگوييم مثلا :"در اين روستا چاه آب است " حتي اگر در يكي از خانه هاي روستا هم يك چاه آب باشد گفته ما صحيح است مثل اينكه در آيه فرموده جعل فيهن قمرا، يعني در اين هفت آسمان قمر را قرار داديم ،خب مگر قرار نداده است ؟ نفرموده براي اين هفت آسمان ، تا اشكال كنيم نور قمر به همه ي هفت آسمان نمي رسد . بلكه فرموده در اين هفت اسمان ، خب صحيح هم هست . من واقعا متوجه محل اشكال شما نمي شوم .

پارسا مهر;792224 نوشت:
فرض کنید که هفت قصر بزرگ داریم و تاریک...هیچ چراغی و نوری در قصر ها نیست.اگر من تنها یک شمع خیلی کوچک در یکی از اتاق های یکی از قصر ها روشن کنم.می توانم بگویم که من شمع را چراغ و نور هفت قصر قرار دادم یا شمع را نور در هفت قصر قرار دادم؟

1- باز هم همان اشتباه را مرتكب شديد . در ايه نفرموده شمس و قمر را چراغ و نور هفت اسمان قرار دادم بلكه فرموده شمس و قمر را در هفت آسمان قرار دادم [ كه ما عرض كرديم حتي در يكي از اين آسمانها هم باشد ، اين سخن ، صحيح است ]
بنابراين مثال شما را اينگونه تصحيح كنيم : من در هفت قصر شمعي قرار دادم . حتي اگر در يكي از اتاقهاي آن هم قرار داده باشيد ، سخن شما صحيح است .
حالا چرا شما بايد با توجه به گستره ي هفت قصر اين سخن را بگوييد و از اين شمع كه فقط يك اتاق را روشن ميكند نام ببريد ؟ شايد به اين دليل كه داريد با كسي صحبت ميكنيد كه در آن يك اتاق زندگي ميكند.
بله . كسي كه ميخواهد در آن اتاق زندگي كند شما به او ميگوييد من براي شما در قصر شمع قرار دادم . محل انتفاع آن شمع اتاقي است كه آن فرد ميخواهد در آن زندگي كند . مشكل كجاست ؟
لطفا از منظر ناظر زميني به قضيه نگاه كنيد .

فکز می کنم پاسخم را گرفتم.تا اینجا ممنونم.مرسی

هدی;792374 نوشت:
با سلام و تشكر از مشاركت شما

در ايه 16 سوره مباركه نوح، اسم علم است .
تمامي ستارگان و نجوم و كواكبي كه ما مي بينيم در آسمان اول قرار دارند .ما از 6 آسمان ديگر اطلاعي نداريم تا بدانيم آيا شمس و قمري دارند يا نه و يا اينكه مشابه شمس و قمر ما هستند يا خير .

همانطور كه در پاسخ جناب hasan2014 عرض كردم براي چنين برداشتي بايد دليل داشته باشيم .

مشخص است . "فيهن" يعني در اين مجموعه شمس و قمري وجود دارد .
"لهن" يعني براي اين مجموعه شمس و قمري وجود دارد بعبارت ديگر اين شمس و قمر براي نوردهي به اين مجموعه خلق شده اند .واز آنجا كه بنابه توضيحات جناب پارسا مهر ، اين شمس و قمر معهود ما ، حتي براي آسمان اول هم نمي تواند نوردهي داشته باشد چگونه مي توانيم براي 6 آسمان ديگر نوردهي آن را بپذيريم در حالي كه از ماهيت شش آسمان ديگر هم اطلاعي نداريم .

سلام علیکم

نقد مطلب اول
از کی تا به حال، اسم علم، الف و لام معرفه گرفته است؟!

نقد مطلب دوم
بحث روی برداشت از ایه بود. یعنی ایا کلمات این ایه تاب چنین برداشتی را دارند؟
ما میخواهیم از روی همین ایات به علم یا شبه علم برسیم.

نقد مطلب سوم
مطلب مهمی نگفتید. برای هر چیزی باید دلیل اورد. نیازی نبود شما بگویید.
دوما من سوال کردم نه ادعا تا دلیل بیاورم.
سوما شما باید صریحا پاسخ میدادید. مثلا میگفتید خیر نمیشود یا میگفتید نمیدانم.

نقد مطلب چهارم
نظرم را به جناب پارسا گفتم. مراجعه کنید.
جعل الله الشمس فیهن سراجا لکم

عليكم السلام

و طاها;792382 نوشت:
سلام علیکم

نقد مطلب اول
از کی تا به حال، اسم علم، الف و لام معرفه گرفته است؟!


بزرگوار من كجا عرض كردم كه "ال" شمس و قمر ، "ال" معرفه است ؟!!!
كجا عرض كردم اسم علم ،"ال" معرفه ميگيره؟!!!
شما پرسيديد شمس و قمر ، اسم جنس و خاصه يا اسم علم ؟ من عرض كردم علم . ولي عرض نكردم "ال" آنها ، "ال" معرفه است . مگه فقط "ال" يك نوع و فقط معرفه داريم ؟
"ال" الشمس و القمر ، زائده ي غير لازمه است .مثل "الحسن و الحسين .

و طاها;792382 نوشت:
بحث روی برداشت از ایه بود. یعنی ایا کلمات این ایه تاب چنین برداشتی را دارند؟
ما میخواهیم از روی همین ایات به علم یا شبه علم برسیم.

بله تاب چنين برداشتي را دارند اما اثباتش مهم است . والا تاب برداشتي كه جناب hasan2014 هم فرمودند دارد اما بايد با دليل اثبات شوند .
و طاها;792382 نوشت:
مطلب مهمی نگفتید. برای هر چیزی باید دلیل اورد. نیازی نبود شما بگویید.

درصدد عرض مطلب مهم نيستم . درصدد عرض مطلب صحيح هستم و اينكه نياز به تذكر آن در روند بحث هست يا خير را لطفا قضاوت نكنيم . هستند اشخاصي كه با تاييد اوليه يك مطلب و بدون در دست داشتن ادله ي لازم ، راه يك برداشت غلط را طي ميكنند بنابراين لازم به تذكر اين مطلب هست كه براي برداشت هاي مختلف ، تصور ذهنيشان كافي نيست بلكه بايد دليل ارائه كرد . خوانندگان بحث ما لزوما بنده و شما و جناب پارسا مهر و جناب hasan2014 نيستند ، خيلي ها ميهمان ، مي خوانند . پاسخگو بايد همه ي اين جوانب را در نظر بگيرد .

و طاها;792382 نوشت:
جعل الله الشمس فیهن سراجا لکم

بنده هم عرض كردم از ديد ناظر زميني . ظاهرا در اين يك مورد توافق نظر داريم .

پارسا مهر;792380 نوشت:
فکز می کنم پاسخم را گرفتم.تا اینجا ممنونم.مرسی

جناب طاها هم اگر غير از "جعل الله الشمس فیهن سراجا لکم" نظر ديگري ندارند بحث را طولاني تر نكنيم و خاتمه يافته تلقي نماييم .

نظری ندارم.
گفتنی ها را گفتم. مغالطات هم مشخص است.

تجربه وعلم ایناثابت نکرده ...
دلتون خوشه

[="Tahoma"]سلام و عرض ادب.

و طاها;792432 نوشت:
نظری ندارم.
گفتنی ها را گفتم. مغالطات هم مشخص است.

ضمن عرض تبریک به مناسبت فرارسیدن بهار طبیعت ،
جناب و طاها، در پستهائی که مطالعه نمودم، متوجه مغالطه نشدم. منظورتان کدام مغالطات است؟

تو پیام خصوصی بخشی رو گفتم

هدی;792421 نوشت:
جناب طاها هم اگر غير از "جعل الله الشمس فیهن سراجا لکم" نظر ديگري ندارند بحث را طولاني تر نكنيم و خاتمه يافته تلقي نماييم .

با عرض سلام
فرصت شد سری هم به تاپیک (دلایل وجود ستارگان از دیدگاه قرآن) بزنید. مدتهاست منتظرم!
با تشکر

پرسش: سوره نوح (71) آیه 15 أَ لَمْ تَرَوْا كَيْفَ خَلَقَ اللَّهُ سَبْعَ سَماواتٍ طِباقاً آيا نمي بينيد چگونه خدا هفت آسمان طبقه طبقه را بيافريد
سوره نوح (71) آیه 16 وَ جَعَلَ الْقَمَرَ فِيهِنَّ نُوراً وَ جَعَلَ الشَّمْسَ سِراجاً و ماه را روشني آنها ، و خورشيد را چراغشان گردانيد
آیا درست است که در آیات بالا اشاره شده به اینکه ماه نور هفت آسمان و یا خورشید چراغ هفت آسمان است؟؟اگر بلی، چرا و چگونه....خورشید یک نخود هم در آسمان اول هم حساب نمی شود چه برسد به اینکه چراغ هفت آسمان باشد. آیا درست است که در آیات بالا اشاره شده به اینکه ماه نور هفت آسمان و یا خورشید چراغ هفت آسمان است؟ فرض کنید که هفت قصر بزرگ داریم و تاریک...هیچ چراغی و نوری در قصر ها نیست.اگر من تنها یک شمع خیلی کوچک در یکی از اتاق های یکی از قصر ها روشن کنم.می توانم بگویم که من شمع را چراغ و نور هفت قصر قرار دادم یا شمع را نور در هفت قصر قرار دادم؟


پاسخ: خير .درست نيست . در آيه 16 سوره مباركه نوح بيان شده است :وَ جَعَلَ الْقَمَرَ فِيهِنَّ نُوراً وَ جَعَلَ الشَّمْسَ سِراجاً
فرمود "فيهن نورا" نه "لهن نورا"
يعني ماه در آسمانها نور است ؛مگر ماه در آسمانها نور نيست ؟لطفا دقت كنيد ،ايه نفرموده "لهن نورا" براي 7 آسمان نور است بلكه فرموده "فيهن نورا" در آسمانها نور است ،كه هست .حتي اگر در يكي از اين 7 آسمان نور باشد .مثل اينكه بگوييم ايران نفت دارد،لازم نيست در تمامي استانهاي ايران چاه نفت وجود داشته باشد در يك استان هم كه باشد اين سخن ، غلط نيست .مرحوم علامه طباطبايي در ذيل آيه 16 سوره مباركه نوح مي فرمايند:
"و اما اينكه فرمود: (قمر را در آسمانها نور قرار داد)و آسمانها را ظرف قمر خواند - به طورى كه گفته اند - منظور اين است كه بفرمايد قمردر ناحيه آسمانها قرار دارد، نه اينكه همه آسمانها را نور مى دهد، مثل اينكه خود ما مى گوييم در اين خانه ها يك چاه آب هست، با اينكه چاه آب در يكى از آنها است، و بدين جهت مى گوييم (در اين خانه ها)كه وقتى در يكى از آنها باشد مثل اين است كه در همه باشد، و باز نظير اينكه مى گوييم : من به ميان مردم بنى تميم رفتم، با اينكه به خانه بعضى از آنان رفته ام."(1)
بنابراين آيه شريفه نفرموده است كه ماه نور براي 7 آسمان است تا چنين شبهه اي براي شما حاصل شود بلكه فرموده در آسمانها نور است .
در ايه نفرموده شمس و قمر را چراغ و نور هفت اسمان قرار دادم بلكه فرموده شمس و قمر را در هفت آسمان قرار دادم [ كه ما عرض كرديم حتي در يكي از اين آسمانها هم باشد ، اين سخن ، صحيح است ]
بنابراين مثال شما را اينگونه تصحيح كنيم : من در هفت قصر شمعي قرار دادم . حتي اگر در يكي از اتاقهاي آن هم قرار داده باشيد ، سخن شما صحيح است .
حالا چرا شما بايد با توجه به گستره ي هفت قصر اين سخن را بگوييد و از اين شمع كه فقط يك اتاق را روشن ميكند نام ببريد ؟ شايد به اين دليل كه داريد با كسي صحبت ميكنيد كه در آن يك اتاق زندگي ميكند.
بله . كسي كه ميخواهد در آن اتاق زندگي كند شما به او ميگوييد من براي شما در قصر شمع قرار دادم . محل انتفاع آن شمع اتاقي است كه آن فرد ميخواهد در آن زندگي كند .



(1)- ر.ك: الميزان ، ذيل آيه 16 سوره نوح

کلید واژه ها: ماه، نور آسمان، جعل القمر فیهن نورا،جعل الشمس سراجا،نور هفت آسمان

موضوع قفل شده است