جمع بندی آیا لذات بهشت فقط روحانی است؟

تب‌های اولیه

1001 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

ملاali;730062 نوشت:
سلام
چرا اصرار دارید که معاد جسمانی است؟
قرآن خود صریح گفته که ما برای شما مثال میزنیم

مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِى وُعِدَ الْمُتَّقُونَ فِيهَآ أَنْهَارٌ مِّن مَّآءٍ غَيْرِ آسِنٍ وَ أَنْهَارٌ مِّن لَّبَنٍ لَّمْ يَتَغَيَّرْ طَعْمُهُ وَأَنْهَارٌ مِّنْ خَمْرٍ لَّذَّةٍ لِّلشَّارِبِينَ وَ أَنْهَارٌ مِّنْ عَسَلٍ مُّصَفّىً وَلَهُمْ فِيهَا مِن كُلِ‏ّ الثَّمَرَاتِ وَمَغْفِرَةٌ مِّن رَّبِّهِمْ كَمَنْ هُوَ خَالِدٌ فِى النَّارِ وَسُقُواْ مَآءً حَمِيماً فَقَطَّعَ أَمْعَآءَهُمْ‏
اگر برای شما فرقی نمیکنه گه انجا چه هست پس دیگر اصرار نکنید

اگر بهشت شیرین است بهشت آفرین شیرین تر است

یاحق

سلام علیکم

قرآن کریم برای دنیا هم مثال زده میفرماید:

إِنَّما مَثَلُ الْحَياةِ الدُّنْيا کَماءٍ أَنْزَلْناهُ مِنَ السَّماءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَباتُ الْأَرْضِ مِمَّا يَأْکُلُ النَّاسُ وَ الْأَنْعامُ حَتَّي إِذا أَخَذَتِ الْأَرْضُ زُخْرُفَها وَ ازَّيَّنَتْ وَ ظَنَّ أَهْلُها أَنَّهُمْ قادِرُونَ عَلَيْها أَتاها أَمْرُنا لَيْلاً أَوْ نَهاراً فَجَعَلْناها حَصيداً کَأَنْ لَمْ تَغْنَ بِالْأَمْسِ کَذلِکَ نُفَصِّلُ الْآياتِ لِقَوْمٍ يَتَفَکَّرُونَ
[=arial]
مَثَل زندگی دنیا، همانند آبی است که از آسمان نازل کرده ایم، که در پی آن، گیاهان زمین که مردم و چهارپایان از آن می خورند، می روید، تا زمانی که زمین، زیبایی خود را یافته و آراسته می گردد، و اهل آن مطمئن می شوند که می توانند از آن بهره مند گردند. ناگهان فرمان ما، شب هنگام یا در روز، فرا می رسد و آنچنان آن را درو می کنیم که گویی دیروز هرگز نبوده است.
[=WebRoya]
آیا شما از این مثال زدن نتیجه میگیرید که در دنیا آبی نیست گیاهی نیست چهارپایی نیست بهره گیری نیست شب و روزی نیست؟

ملاali;730062 نوشت:
سلام
چرا اصرار دارید که معاد جسمانی است؟
قرآن خود صریح گفته که ما برای شما مثال میزنیم

مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِى وُعِدَ الْمُتَّقُونَ فِيهَآ أَنْهَارٌ مِّن مَّآءٍ غَيْرِ آسِنٍ وَ أَنْهَارٌ مِّن لَّبَنٍ لَّمْ يَتَغَيَّرْ طَعْمُهُ وَأَنْهَارٌ مِّنْ خَمْرٍ لَّذَّةٍ لِّلشَّارِبِينَ وَ أَنْهَارٌ مِّنْ عَسَلٍ مُّصَفّىً وَلَهُمْ فِيهَا مِن كُلِ‏ّ الثَّمَرَاتِ وَمَغْفِرَةٌ مِّن رَّبِّهِمْ كَمَنْ هُوَ خَالِدٌ فِى النَّارِ وَسُقُواْ مَآءً حَمِيماً فَقَطَّعَ أَمْعَآءَهُمْ‏
اگر برای شما فرقی نمیکنه گه انجا چه هست پس دیگر اصرار نکنید

یاحق

لطفا بفرمایید اگر اینها تشبیه معقول به محسوس است پس"نهرهای آب صاف و نهرهای شیری که دگرگون نمیشود و نهرهایی از شراب پاک که مایه لذت نوشندگان است و نهرهای عسل مصفا ومیوه های گوناگون و نیز آتش و آب جوشانی که امعاء و احشاء درونشان را قطعه قطعه میکند" چه معنایی دارد؟

اینها به چه نحوی با لذات و عذابهای روحانی مشابهت پیدا میکنند ؟ چه لزومی دارد خدا به انسانها وعده هایی دهد که وجود ندارد؟

ملاali;730076 نوشت:
در انجیل هم امده که بعد از مدتی همه بهشتیان به ملائکه تبدیل میشوند و آنجا نکاح نیست

شما انجیل را پس از تحریف بعنوان کتاب آسمانی قبول دارید و قرآن را با انجیل تحریف شده تفسیر میکنید!!!

انجیل میگوید پس از مدتی ... در نتیجه باید بگوییم وعده های خدا در قرآن که میفرماید این نعمتها هرگز از آنها قطع نمیشود "نعوذبالله"کذب است...

Serat;730273 نوشت:
لطفا بفرمایید اگر اینها تشبیه معقول به محسوس است پس"نهرهای آب صاف و نهرهای شیری که دگرگون نمیشود و نهرهایی از شراب پاک که مایه لذت نوشندگان است و نهرهای عسل مصفا ومیوه های گوناگون و نیز آتش و آب جوشانی که امعاء و احشاء درونشان را قطعه قطعه میکند" چه معنایی دارد؟

اینها به چه نحوی با لذات و عذابهای روحانی مشابهت پیدا میکنند ؟ چه لزومی دارد خدا به انسانها وعده هایی دهد که وجود ندارد؟

پاسخ شما خیلی روشن است
شما اگر بخواهید به جنین از دنیا بگویید چه میگویید از لذت های آن؟
غیر از این است که برای اون از اونچه که درکش و فهمش را دارد مثال میزنید؟
الآن هم ما در رحم دنیا هستیم:ok:

و اتفاقا تشابه دنیا و آخرت به رحم و دنیا پشتوانه روایی هم دارد

ملاali;730279 نوشت:
پاسخ شما خیلی روشن است
شما اگر بخواهید به جنین از دنیا بگویید چه میگویید از لذت های آن؟
غیر از این است که برای اون از اونچه که درکش و فهمش را دارد مثال میزنید؟
الآن هم ما در رحم دنیا هستیم:ok:

و اتفاقا تشابه دنیا و آخرت به رحم و دنیا پشتوانه روایی هم دارد

خب ما هم نمیگوییم آخرت دقیقا مثل همین دنیا است به هرصورت دنیا از اسمش معلومه به معنای دنی و پست است و آخرت برتر و بالاتر است.

یارب;730106 نوشت:
ابتدا این نکته را بگویم که بیش از این بحث کردن با شما کاربر گرامی و محترم جدل است، این سوال شما توسط فلاسفه بحث شده و بارها در طول تاریخ شبهه شده و مفسران و متفکران و قرآن شناسان و علمای شیعه به اتفاق نظر آن رد کرده اند و پاسخ داده اند و برآن دلیل آورده اند ،
شما وقتی نمیخواهید بپذیرید نمی پذیرید! و ماهم قرار نیست شما را مجبور به پذیرش کنیم!!!

خواهر یا برادر گرامی !
جدلی درکار نیست من از شما دلیل میخواهم و شما میگویید این اعتقاد ما است
اینکه شما رای اکثریت را پذیرفته ایید عین جمعیت گرایی است که اسلام با آن مخالف است
مسائل اعتقادی یه مسئله فردیه..من نظر و دلیل شما رو خواستم نه نظر و آرای مفسرین را
ملاک ما در این بحث دلیل شخصی خود شما ست نه دیگران
من از شما سوالاتی پرسیدم ولی شما فقط میگویید که اکث ر علما میگویند که فلان.. این که نشد
شما هیچ دلیلی تا به اینجا در رد این نظریه که آیات بهشت و جهنم از باب تشبیه معقول به محسوس اند نیاورده اید

یارب;730106 نوشت:
بهشت مراتب و درجات دارد و اینگونه نیست که همه به محض ورود به بهشت به بالاترین مقام برسند!! هرکس برابر شان و منزلتی که در دینا کسب نموده از نعمات الهی بهره مند میشود و خوشا به سعادت آن کسی که به بالاترین مقام یعنی لذت درک خدا در آخرت برسد

مگر لذت درک خداوند یک مرتبه دارد؟!
مراتب و درجات در لذات روحانی هم میتواند باشد .. لذت درک خداوند فقط یک مرتبه ندارد که بخواهیم مراتب پایین تر لذت را جسمانی بدانیم
با حساب حرف شما چه طوره اصلا قائل باشیم که پایین ترین مرتبه بهشت شهوتکده است و غفلت از لذت خدا!!!!؟

خواهشا به جای احساساتی برخورد کردن سخن مرا با دلیل رد کنید بلکه ما هم روشن شویم

Serat;730280 نوشت:
ب ما هم نمیگوییم آخرت دقیقا مثل همین دنیا است به هرصورت دنیا از اسمش معلومه به معنای دنی و پست است و آخرت برتر و بالاتر است.

بله
اما نمخواهید قبول کنید که نسبت آن با دنیا مثل نسبت دنیا با رحم مادر است(بلکه بیشتر )
اگر قبول کنید این نسبت را به تبع آن باید بپذیرید که آیات بهشت از باب تشبیه معقول به محسوس است و بس

صادق;730119 نوشت:
سلام بر شما گرامی .
کمی تند رفته اید وکمی در نگارش تان دقت نکرده اید .
موارد یاد شده رنگ قرمز زده شده است .
- توجه داشته باشید که بارخ داد مرگ بدن مادی از روح آدمی فاصله می گیرد وگرنه روح در هیچ یکی از مواطن بی بدن مناسب همان موطن نیست .
مثلا در برزخ با بدن مثالی ودر قیامت با جسم متناسب همان عالم است . ( اگر خواستید در این باب بشتر توضیح خواهم داد )
- بحث در باره انسان است که موجود ممکن الوجود است ونه خداوند که موجود واجب الوجود است ( ا زقیاسش خنده آمد خلق را ....)
- بحث دنیا طلبی یک بحث اخلاقی است ولی فعلا بحث ما فلسفی وکلامی است ونه اخلاقی !!

- آیا می دانی جناب آسیه چه گفت ؟
گفت : رب ابنی عندک بیتا فی الجنه = خدا یا برایم در نزد خود خانه ی در بهشت بساز .
طبق این آیه او (آسیه) نیز هم طالب عندیت شد وهم طالب خانه ی در بهشت . منافاتی ندارد .

سلام

بازگشت همه به سوی اوست
آیا حضرت حق جسم است؟؟ خیر
پس آخرت هم که بعد از برزخ است جسمانی نیست

مطلب خیلی روشنه

صادق;730119 نوشت:
این جمله استاد : اگر بهشت شیرین است بهشت آفرین شیرین تر است .
حق است ولی دلیل بر نفع ادعای شما نیست

من از شما گرامی سوال میکنم آیا فرد بهشتی در بهشتی که منزل قرب الهی است اینقدر عقل ندارد که برترین لذت را تشخیص دهد؟؟؟
وفتی بهترین لذت و لذت حقیقی موجود است چرا به غیر آن باید مشغول شد؟؟؟

اگر مراتب بهشت را بخواهیم به جسمانی و روحانی تقسیم کنیم پس باید پایین ترین مرتبه آنرا شهوتکده و منزل غفلت از خدا بدانیم

خواهشا برای رد سخن بنده دلیل بیاورید و سخن های تکراری مفسران و فلاسفه را نگویید

باتشکر

ملاali;730303 نوشت:
بله
اما نمخواهید قبول کنید که نسبت آن با دنیا مثل نسبت دنیا با رحم مادر است(بلکه بیشتر )
اگر قبول کنید این نسبت را به تبع آن باید بپذیرید که آیات بهشت از باب تشبیه معقول به محسوس است و بس

دوست عزیز ما میگیم نره شما میگی بدوش

ما میگیم خدا دروغ نمیگه خدا نیازی نداره تشبیه معقول به محسوسی کند که صحت و درستیش مورد اشکاله شما حرف خودت رو تکرار کن

ملاali;730331 نوشت:
بازگشت همه به سوی اوست
آیا حضرت حق جسم است؟؟ خیر
پس آخرت هم که بعد از برزخ است جسمانی نیست

دلیلی که آوردید صحیح نیست. در این وصورت مجبوریدبگویید اهل نار هم بجای بدی نخواهند رفت و همه انذارهای قرآن دروغ است

ملاali;730300 نوشت:
ینکه شما رای اکثریت را پذیرفته ایید عین جمعیت گرایی است که اسلام با آن مخالف است
مسائل اعتقادی یه مسئله فردیه..من نظر و دلیل شما رو خواستم نه نظر و آرای مفسرین را
ملاک ما در این بحث دلیل شخصی خود شما ست نه دیگران
من از شما سوالاتی پرسیدم ولی شما فقط میگویید که اکث ر علما میگویند که فلان.. این که نشد
شما هیچ دلیلی تا به اینجا در رد این نظریه که آیات بهشت و جهنم از باب تشبیه معقول به محسوس اند نیاورده اید

سلام علیکم
عجب!!
بزرگوار چه کسی گفته نظر کثریت را به خاطر اینکه فرض تعدادشان بیشتر بوده پس ما هم پذیرفتیم!!!

از ابتدای تاپیک شما فرمودید به فلان دلیل ها معادفقط روحانی است ،در جواب شما استاد مخترم و کاربران گرامی دلایل شما را رد کردندو برای رد کردن آن هم دلیل آوردند!!
و در پست قبل هم بنده عرض کردم که :

یارب;730106 نوشت:
ما وقتی نظرکسانی که معتقدند معاد فقط روحانی است را در کنار نظرات تمام مفسران شیعه و اسلام شناسان که عمر خود را در تفکر و تدبر در قرآن گذرانده اند و میگویند معاد هم جسمانی است و هم روحانی است قرار میدهیم دلایل این بزرگواران را کاملا منطقی و عقلانی و مطابق آیات و روایات است می بینیم که دیگر جای شک و شبهه ای برایمان باقی نمی ماند و کاملا به این نتیجه میرسیم که معاد هم روحانی است و هم جسمانی

(مثل این میماند که کسی فرض این تاپیک را مطالعه نماید ،نظرات شما را بخواند ،نظرات کاربران دیگر را هم بخواند و نهایت به این نتیجه برسد که نتایج فلان گروه منطقی تر و مستند تر و صحیح تر است ، حال از طرفی آن گروهی که نظراتشان منطقی تر بوده است هم تعدادشان خیلی خیلی بیشتر از آن گروهی باشد که نظراتشان قابل قبول نبوده است)

در ثانی مگر قرار است اینجا کسی تفسیر به رای کند؟!! هرکس هم که پاسخ میدهد بنا بر آیات و روایات و آنچه از بزرگان دین به ما رسیده است پاسخ میدهد
بنده وقتی تاپیک را مطالعه مینمودم واقعا از پاسخگویی خوب بزرگوران نهایت بهره را بردم ، بسیار دلایل مستند و منطقی آورده اند، حال اینکه شما نمیخواهید بپذیرید حرف دیگری است

یازهرا(س)

ملاali;730300 نوشت:
مگر لذت درک خداوند یک مرتبه دارد؟!
مراتب و درجات در لذات روحانی هم میتواند باشد .. لذت درک خداوند فقط یک مرتبه ندارد که بخواهیم مراتب پایین تر لذت را جسمانی بدانیم
با حساب حرف شما چه طوره اصلا قائل باشیم که پایین ترین مرتبه بهشت شهوتکده است و غفلت از لذت خدا!!!!؟

خواهشا به جای احساساتی برخورد کردن سخن مرا با دلیل رد کنید بلکه ما هم روشن شویم

میشود بفرمایید کسی که در بهشت است فرض لذت خداوند را کمتر درک میکند با کسی که بیشتر درک میکند در بهشت چگونه است؟ مگر شما نمیفرمایید این نعماتی که میگویند در بهشت وجود ندارد(نهر آب .و میوه های بهشتی وهمسران پاکیزه و غیره..) و فقط تشبیه است ، پس همه باید محو ذات الهی باشند درست است ، حال چگونه میشود یکی کمتر باشد یکی بیشتر ؟!!

میشو بفرمایید شهوت به چه معنا است ؟!

بنده مانده ام شما چگونه با وجود آیات زیر منکر نعمات بهشتی می شوید، حال میشود بفرمایید منظور خداوند در آیات زیر از خوردن، همسران، گوشت ،پرندگان،عسل و غیره چه بوده است ؟!!!

ادخلوا الجنه انتم و ازواجكم تحبرون (70)
يطاف عليهم بصحاف من ذهـب و اكـواب و فـيـها ما تشتهيه الانفس و تلذ الاعين و انتم فيها خالدون (71)
و تلك الجنه التـى اورثـتـمـوهـا بما كنتم تعملون (72)
لكم فيها فاكهه كثيره منها تاءكلون (73)
وَأَمْدَدْنَاهُم بِفَاكِهَةٍ وَلَحْمٍ مِّمَّا يَشْتَهُونَ ‏
كُلُوا وَاشْرَبُوا هَنِيئاً بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ ‏

وَفاكِهَةٍ مِمّا یَتَخَیَّرونَ(914)
قُطوفُها دانِیَة(915)
وَلَهُم فِیهَا مِن كُلِ‏ّ الثَّمَراتِ(916)
وَلَحمِ طَیرٍ مِمّا یَشتَهُونَ(917)
وَاَنهارٌ مِن عَسَلٍ مُصَفّى‏
مُتَّكِئِينَ عَلَى سُرُرٍ مَّصْفُوفَةٍ وَزَوَّجْنَاهُم بِحُورٍ عِينٍ ‏

میشود بفرمایید در بهشتی که بندگان فقط محو خداوند هستند دیدار فرزندان چه دلیلی دارد؟!! که خداوند در این آیه میفرماید:

وَالَّذِينَ آمَنُوا وَاتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّيَّتُهُم بِإِيمَانٍ أَلْحَقْنَا بِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَمَا أَلَتْنَاهُم مِّنْ عَمَلِهِم مِّن شَيْءٍ كُلُّ امْرِئٍ بِمَا كَسَبَ رَهِينٌ ‏

میشود بفرمایید چرا در این آیه خشنودی خداوند از نعمتهای دیگر بزرگ تر دانسته شده است؟! مگر جز خشنودی خدا نعمت دیگری هم در بهشت است؟

وَعَدَ اللّهُ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَمَسَاكِنَ طَيِّبَةً فِي جَنَّاتِ عَدْنٍ وَرِضْوَانٌ مِّنَ اللّهِ أَكْبَرُ ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ(72 توبه)

میشود بفرمایید چرا خداوند نعمت را در این آیه جمع بسته است!! مگر حز نعمت قرب الهی در بهشت نعمت دیگری هم داریم؟!!
ان الذين آمنوا و عملوا الصالحات لهم جنات النعيم

یازهرا(س)

Serat;730335 نوشت:
دوست عزیز ما میگیم نره شما میگی بدوش

ما میگیم خدا دروغ نمیگه خدا نیازی نداره تشبیه معقول به محسوسی کند که صحت و درستیش مورد اشکاله شما حرف خودت رو تکرار کن

چرا نیاز نداره؟؟؟
این کار حکیمه که معقولاتی را که از تصور ما خارج است تشبیه به محسوس کند
ضعف از خدا نیست از ما است

Serat;730336 نوشت:
دلیلی که آوردید صحیح نیست. در این وصورت مجبوریدبگویید اهل نار هم بجای بدی نخواهند رفت و همه انذارهای قرآن دروغ است

صحیح است
چه کسی گفته که جای بد لزوما جسمانی است؟
قهر خدا و اسما غضبی خداوند مگر جسمانی است؟

Serat;730264 نوشت:
مَثَل زندگی دنیا، همانند آبی است که از آسمان نازل کرده ایم، که در پی آن، گیاهان زمین که مردم و چهارپایان از آن می خورند، می روید، تا زمانی که زمین، زیبایی خود را یافته و آراسته می گردد، و اهل آن مطمئن می شوند که می توانند از آن بهره مند گردند. ناگهان فرمان ما، شب هنگام یا در روز، فرا می رسد و آنچنان آن را درو می کنیم که گویی دیروز هرگز نبوده است.

آیا شما از این مثال زدن نتیجه میگیرید که در دنیا آبی نیست گیاهی نیست چهارپایی نیست بهره گیری نیست شب و روزی نیست؟

احسنتم،بسیار مستدل بود.

ملاali;730331 نوشت:
سلام

بازگشت همه به سوی اوست
آیا حضرت حق جسم است؟؟ خیر


پس آخرت هم که بعد از برزخ است جسمانی نیست

مطلب خیلی روشنه

من از شما گرامی سوال میکنم آیا فرد بهشتی در بهشتی که منزل قرب الهی است اینقدر عقل ندارد که برترین لذت را تشخیص دهد؟؟؟
وفتی بهترین لذت و لذت حقیقی موجود است چرا به غیر آن باید مشغول شد؟؟؟

اگر مراتب بهشت را بخواهیم به جسمانی و روحانی تقسیم کنیم پس باید پایین ترین مرتبه آنرا شهوتکده و منزل غفلت از خدا بدانیم

خواهشا برای رد سخن بنده دلیل بیاورید و سخن های تکراری مفسران و فلاسفه را نگویید

باتشکر

باسلام وتشکر .
این گفته ی جناب تان مارا به یاد این سخن انداخت که گفته است :
خانه از بیخ وبن ویران است
خواجه در فکر تعمیر ایوان است .
گویا جناب تان با اصل جسمانی بودن معاد مشکل دارید .
لذا خوب است قبل از همه دراین باب کمی با شما سخن کنم :
عقیده صحیح در مورد معاد آن است که هم روحانی و هم جسمانی است. در این میان نظریات دیگری نیز وجود دارد.هم چنین در کیفیت معاد جسمانی اختلاف نظر وجود دارد.
مرحوم علامه مجلسی می‏گوید: معاد جسمانی از اموری است که همه صاحبان ادیان در آن اتفاق نظر دارند . از ضروریات دین محسوب می‏شود و منکران آن از زمره مسلمین خارجند، آیات کریمه قرآن در این زمینه صراحت دارد . قابل تأویل نیست .اخبار در این زمینه متواتر است و قابل انکار نمی‏باشد.(1)
اینان می‏گویند: درست است که کانون پاداش و کیفر و لذّت و ألم، روح است، ولی می‌دانیم که روح، بسیاری از لذّت‏ها و آلام را از طریق چشم دریافت می‏کند. بنابراین، باید معاد جسمانی باشد ،همان طور که ظاهر آیات و روایات بر همین امر دلالت دارد. آیاتی از قبیل:
1- «أیحسب الانسان أن لن نجمع عظامه بلی قادرین علی ان نسوّی بنانه؛
آیا انسان می‏پندارد که استخوان‏های او را جمع نخواهیم کرد، آری قادریم که حتی خطوط سر انگشتان او را موزون و مرتب کنیم».(2)
2- بگو همان کسی آن را زنده می‏کند که نخستین بار آفرید و او به هر مخلوقی آگاه است».(3)
3-خداوند کسانی که در قبرها هستند را زنده می‏کند.(4)
4-در صور دمیده می‏شود. پس همه از قبرها به سوی پروردگارش شتابان می‏روند.(5)
مراد از جسمانی بودن معاد:
بعضی‏ها جسمانی بودن معاد را به معنای این می‏دانند که جسم انسان با خصوصیات مادی که برای دنیا خلق شده و پیوسته در تحول است که گاهی استخوانش می‏شکند، دیوانه می‏شود، احتیاج به تخلیه و دفع فضولات دارد، سرما می‏خورد، گرمازده می‏شود، خسته می‏شود، پیر می‏شود و... در آخرت با همین خصوصیات زنده خواهد شد. بدن اخروی عین بدن دنیوی است.
اما جسمانی بودن به این معنا که قابلیت برای بقا و جاودانگی ندارد. هیچ یک از معتقدان به معاد جسمانی ملتزم نمی‏شوند، جسمی که در دنیا بود با همان وضعیت بر نمی‏گردد، بلکه منظور بازگشت آن به گونه دیگر خواهد بود، به طوری که از جهت شباهت عین جسم اول باشد و از جهتی مثل آن است. به طوری که هر کس این قالب را ببیند ،بگوید این، فلانی است، آن فلان شخص دیگر است.
به تعبیر دیگر مادی بودن در قیامت و آخرت مادیتی خواهد بود که با قوانین مربوط به آن جا سازگار باشد، به نحوی که قابلیت جاودانگی داشته و فضولات نداشته باشد و موجب خستگی و ملالت نباشد.
صدرالمتألهین می‌گوید: آن چه در اعتقاد به حشر بدن‏ها از روز قیامت لازم است، آن است که بدن هایی از قبرها برانگیخته می‏شوند ،به طوری که اگر کسی تک تک آن‏ها را ببیند، بگوید: این فلان کس است یا بگوید این بدن فلان است و آن بدن به همان است.(6)
علامه تهرانی(ره) می‏نویسد: جمهور اهل اسلام و تمام فقها و اصحاب حدیث قائل شده‏اند که معاد فقط جسمانی است. بنابراین، روح نزد آنان عبارت است از جسمی که در بدن جاری است همانند آب در گل و روغن در زیتون.
جمهور فلاسفه و پیروان مشایین، قائل شده‏اند که معاد فقط روحانی است؛ یعنی فقط عقلی است، چون بدن و جسم به واسطه انعدام، صورت و عوارض و متعلقاتش منعدم می‏شود و اعاده معدوم امری محال است، امّا نفس چون مجرّد است باقی می‏ماند.
بسیاری از اکابر حکما و مشایخ عرفا و جمعی از متکلمین مانند حجة الاسلام غزالی و کعبی و حلیمی و راغب اصفهانی و بسیاری از اصحاب امامیه مانند شیخ مفید و شیخ طوسی و سید مرتضی و علاّمه حلّی و خواجه نصیر الدین طوسی قائل به هر دو قسم معاد شده اند . محقق سبزواری هم همین قول را متین و استوار می‏داند، چون انسان عبارت است از نفس و بدن،
به تعبیر دیگر، از عقل و نفس ترکیب یافته ، بنابراین، برای بدن کمالی است و برای نفس هم کمالی. هم چنین اکثر نصاری و تناسخیه به همین قول معتقدند .فقط فرق در این است که محققین از مسلمانان و پیروان آنان معتقدند ارواح حادث اند و به بدن عود می‏کند، ولی تناسخیه معتقدند که ارواح قدیم اند و هر کدام به جسم خاص حلول می‏نمایند.
در گفتار کسانی که معتقد به معاد روحانی و جسمانی هستند، نیز اختلاف است که آیا آن چه از بدن در آخرت بازگشت دارد، عین این بدن است؛ یا مثل آن است؟
ایشان می‏فرماید: بر افراد صاحب بصیرت پوشیده نیست که نشئه دوم که نشئه آخر است، شرایط دیگری دارد.بدنی ثابت و لا یتغیر و مناسب با ابدیت است.
آیات وارد در قران کریم هم دلالت بر این دارند که روح به بدنی مثل این بدن تعلق می‏گیرد و محشور می‏شود. از جمله: «علی ان نبدّلکم امثالکم و ننشئکم فیما لا تعلمون؛(7) میان شما مرگ را مقدّر کردیم تا آن که مثل‏های شما را تبدیل کنیم و شما را در آن چیزهایی که نمی‏دانید ایجاد نماییم».
آیه دیگر: ایشان را آفریدیم . بنیان وجودی و کیان آن‏ها استوار نمودیم . زمانی که بخواهیم مثل‏های آنان را تبدیل می‏نماییم».(8)
مراد از امثال در این آیات همان بدن است . به معنای احوال و اطوار است، یعنی بدن‏های آنان را به احوالات و اطوار مختلف در می‏آوریم. البته با اطوار عالیه محشور می‏شود و نه با آن مادّیت و کثافت که در دنیا بود و محتاج به دفع فضولات بود و قابلیت بقا نداشت.(9)
بنابراین انسان در بهشت و جهنم با جسم و روحش خواهد بود، امّا جسمانیتی که با قوانین آن سازگار باشد و از نعمت‏های آن جا استفاده خواهد کرد.
نیازهای انسان در بهشت هم برآورده می‏شود:«ما تشتهیه الانفس».(10)

پی‌نوشت‏ها:
1. بحارالانوار، ج 7، ص 47.
2. قیامت (75) آیه 3 و 4.
3. یس (36) آیه 79.
4. حج (22) آیه 7.
5. یس ، آیه 51.
6. علامه تهرانی، معادشناسی، ج 6، مجلس 37.
7. واقعه (56) آیه 61.
8. انسان (76) آیه 28.
9. معادشناسی، علامه تهرانی، ج 6، ص 158 تا 166 با تغییر و تصرّف.
10. زخرف (43) آیه 71.

یکتای بی همتا;730085 نوشت:
البته خود من هم تفکیک جسم و ماده و این گونه تفکیک ها را فعلا قبول ندارم

سلام
فعلا قبول ندارم یعنی چه؟ یا قبول کنید یا نکنید. تکلیف خودتان را در بحث مشخص کنید.

یکتای بی همتا;730085 نوشت:
ما اصلا این تفکیک ها را قبول نداریم یا اگر هم قبول داشته باشیم کاری به این مسائلی که برخی از فلاسفه مطرح می کنند و فی کل واد یهیمون هستند نداریم
ما می گوییم معاد آخرت جسمانی است اما نقایص جسم برای مومنین وجود ندارد! مثلا کفار در آیات داریم که بدن اینها می سوزد و پوست ها از بین می رود و بعد مجددا پوست می رود! خوب این زوال طبق همین چیزی که می گویند برای کفار وجود دارد اما خداوند مجددا پوست می آورد و ... در حالی که اگر قرار بود برای اینکه بگوییم زوال نیست بگوییم معاد با جسم عنصری نیست،خوب در عذاب کفار هم به مشکل بر می خوریم و باز باید مثل معتقدین به معاد روحانی این دسته آیات را هم تاویل کنیم!
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِنَا سَوْفَ نُصْلِيهِمْ نَارًا كُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُم بَدَّلْنَاهُمْ جُلُودًا غَيْرَهَا لِيَذُوقُوا الْعَذَابَ ۗ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَزِيزًا حَكِيمًا
اما مثلا حضرت ابراهیم بدنش حتی در همین دنیا هم نمی سوزد اما کفار در آخرت بدنهایشان می سوزد! در حالی که صفت جسم و مقتضای ماده بودن این است که بدن ابراهیم در دنیا بسوزد اما نمی سوزد

مثلا ما الان جسم داریم یا نداریم؟ خوب صفت نقص جسم زوال است و به پیری می رود،یعنی جسم و بدن من و شما با گذر زمان دچار پیری و فرسودگی می شود و صفت جسم همین است،اما خوب مثلا امام زمان تا یک میلیون سال دیگر هم ظهور نکنند ایشان پیر می شوند؟ قطعا نه جسم ایشان این نقص را ندارد! یا مثلا داریم اگر کسی چهل روز غسل جمعه انجام دهد بدنش در قبر نمی پوسد و بزرگانی هم بوده که این اتفاق برای آنها افتاده و بدن آنها در قبر از بین نرفته در حالی که آقایان می گویند صفت جسم زوال است اما در قبر برای آنها زوالی نیست!
یا مثلا همان حضرت آدم که پس از خلق مادی خداوند به او فرمود در بهشت داخل شو نه گرسنه می شوی و نه تشنه اما او با بدن مادی بود اما پس از خوردن میوه ممنوعه هم گرسنه می شد و هم تشنه
و ...

در کل این مسائل اینگونه نیست که زوال و خوردن و آشامیدن و ... جز ویژگی ذاتی جسم باشند که اگر دیگر زوال نبود جسم نیست یا مثلا اگر بدن زیر خاک نپوسید این دیگر بدن نیست!

پیری و فساد از باب نمونه بود که آنها را هم شهید مطهری مطرح کرده بودو خودش هم پاسخ داده بود.
[SPOILER]شهید مطهری می گوید: قـابـل ذكـر اسـت كـه شـرايـط حـاكـم بـر ايـن جـهـان ، مـحـيـط را بـراى حـركـت و تـغـيـيـر و تـبـديـل مـنـاسـب سـاخـتـه اسـت ولى مـى تـوان بـا تـغـيـيـر شـرايـط ايـن حـركـت و تـغـيـيـر و تـبديل ها را متوقف ساخت يا بسيار كُند كرد. مثلا امروزه با عمليات پاستوريزه و مشابه آن مواد خوراكى را مدت ها نگه مى دارند بدون اينكه فاسد شوند و طعم و مزه آنها تغيير يابد. خداوند در قـرآن نـيـز داسـتـان حـضـرت عـزيـر را مـطـرح مـى كـنـد كـه از دنـيـا رفـت و بـعـد از صـد سـال وقـتـى دوباره زنده شد مشاهده كرد كه مركبش مرده و بدنش پوسيده و پراكنده گشته است ولى غذايش كه بنا بر روايات شير و انگور بود، سالم ، با طراوت و تازه مانده است و گذر زمـان طـولانـى هيچ تغييرى در آن به وجود نياورده است [/SPOILER]

شما هم بیشتر روی همین مثالها مانور دادید. در حالی که اصل مسئله این بود:

برای علت وجود شرور در جهان گفته می شود که اقتضای عالم ماده اینچنین است و اقتضای ماده تضاد و تزاحم است که در این صورت اگر در بهشت ماده باشد باید تضاد و تزاحم هم در آنجا باشد و اگر بگوییم در بهشت ماده نیست در این صورت هم خیلی از وعده های بهشتی در قرآن داده شده که ذاتشان ماده است در بهشت نیستند زیرا اگر ماده نباشند خودشان نیستند.

یکتای بی همتا;730085 نوشت:
اصلا تقابلی نیست بلکه بسیار تاکید شده که این زینت دنیا با صفت فنا را می بینید جوگیر نشوید این فانی را بگیرید در آخرت بهتر و غیر فانی آن وجود دارد و آخرت هم بهتر است و هم فانی نیست یعنی نقص هایی که اینجا دارد آنجا برای شما ندارد

در آیه صفت آنها گفته نشده که شما هم به جاودانگی اشاره می کنید بلکه خود آنها را با آخرت و نعماتش مقایسه کرده است و صریحا گفته که آنها متاع زندگی دنیا ( پست) هستند. بنابراین مثلا حب الشهوات اانساء غیر از ازواج مطهره است.

یکتای بی همتا;730085 نوشت:
محبّت امور مادی، از زنان و فرزندان و اموال هنگفت از طلا و نقره و اسبهای ممتاز و چهارپایان و زراعت، در نظر مردم جلوه داده شده است؛ (تا در پرتو آن، آزمایش و تربیت شوند؛ ولی) اینها (در صورتی که هدف نهایی آدمی را تشکیل دهند،) سرمایه زندگی پست (مادی) است؛ و سرانجام نیک (و زندگیِ والا و جاویدان)، نزد خداست.
بگو: «آیا شما را از چیزی آگاه کنم که از این (سرمایه‌های مادی)، بهتر است؟» برای کسانی که پرهیزگاری پیشه کرده‌اند، (و از این سرمایه‌ها، در راه مشروع و حق و عدالت، استفاده می‌کنند،) در نزد پروردگارشان (در جهان دیگر)، باغهایی است که نهرها از پایِ درختانش می‌گذرد؛ همیشه در آن خواهند بود؛ و همسرانی پاکیزه، و خشنودی خداوند (نصیب آنهاست). و خدا به (امورِ) بندگان، بیناست.

پرانتز در ترجمه ی آیات برای موارد ضروری و رفع ابهام آن هم با وجود قرینه است نه اینکه هر تفسیری که خواستیم داخل پرانتز ترجمه ی آیات کنیم.

سلام علیکم

کاربر گرامی و محترم جناب آقای ملاali ،اجازه بفرمایید بنده حقیر اشکالاتی که تا کنون به استدلال شما وارد است را بیان نمایم

لطفا استدلالهایی که تا کنون آورده اید را یک مروری بفرمایید!!
شما فرمودید بهشت فقط روحانی است
بزرگوران(استاد محترم و کاربران گرامی) لطف کردند آیات متعددی برایتان از توصیفات بهشت آوردند
شما به نوعی کلا منکر نعمات بهشتی(جز نعمت عبادت خداوند) شدید فرمودید :

ملاali;729211 نوشت:
سخن ما هم همین است اگر جسمی هم باشد متفاوت از دنیاست برای بقا احتیاج به خوردن و آشامیدن ندارد
پس استفاده حلال از لذات در کنار ذکر و عبادت حضرت خق مربوط به دنیاست که نیاز طبیعی و تکلیف در آن است..حال که در آخرت این نیاز طبیعی به خوردن و آشامیدن مرتفع شده..مشغولیت به آن چه توجیهی دارد؟
سفارش استفاده به لذات حلال در دنیا به جهت رفع مانع بوده برای رشد معنوی (مهم) نه اینکه خود هدف باشد!

نتیجه: مشغول شدن به لذات غیر حقیقی مستلزم داشتن بدن دنیایی است حال آنکه اینطور نیست لذا در بهشت جز لذت حقیقی که ذکر و تقدیس حضرت حق است مشغولیت به لذت دیگر منتفی است

باز بزگواران در پاسخ شماگفتند اگر اینگونه است چرا خداوند در توصیق بهشت آیات متعددی آورده که به صراحت از خوردن و آشامیدن و همسران و باغ و نهر و غیره نام برده است؟

شما در پاسخ فرمودید که :

ملاali;730477 نوشت:
این کار حکیمه که معقولاتی را که از تصور ما خارج است تشبیه به محسوس کند[/quote]

و اما اشکالاتی که وارد است
1- شما از طرفی منکر لذت و نعمت دیگری جز ذکر و تقدیس حضرت حق در بهشت میشوید، از آنطرف وقتی آیاتی برایتان آورده میشود که از نعمتها و لذت های بهشتی نام برده است میفرمایید اینها تشبیه معقول به محسوس است!!
حال سوال بنده از شما این است الان خداوند دارد چه چیزی را تشبیه معقول به محسوس میکند ؟!! چیز نبوده را؟!! چون که شما الان معتقدید جز لذت عبادت خدا در بهشت چیز دیگری نیست پس الان به نظر شما خداوند دارد چه چیزی را تشبیه معقول به محسوس میکند؟!!

2- لطفا یک بار دیگر تشبیه معقول به محسوس را برای خودتان مرور بفرمایید، بنده از تعریف خودتان استفاده میکنم که نیاز به تعریف مجدد نباشد؛
تشبیه معقول به محسوس یعنی:

ملاali;730477 نوشت:
این کار جکیمه که معقولاتی را که از تصور ما خارج است تشبیه به محسوس کند

حال سوال بنده از شما این است بعد از اینکه فردی درمورد چیز ناشناحته ای برای ما تشبیه معقول به محسوس میکند ما باید نسبت به آن شی آگاه تر شوم یا مبهم تر!!! از طرفی باید شباهتی بین آنها باشد یا نه ؟!
مثالی بزنم تا بحث روشن تر شود
فرض کنید فرندتان را میخواهند ببرند از طرف مدرسه فرودگاه، فرزندتان اصلا تا کنون هواپیما ندیده ، می آید میگوید پدر هواپیما چگونه است ؟ شما هم برای اینکه پسرتان اگر هواپیما را دید بشناسد و بتواند در ذهنش مجسم کند برایش چیز ندیده را به چیزهایی که دیده تشبیه میکنید
حال فکر کنید شما می آیید به او میگویید هواپیما چیزی است که در عمق دریاهاست،حرف میزند،تنهااست و غیره!!!! (الان به نظرتان شناخت هواپیما برای پسرتان روشن تر شد یا مبهم تر !!!)
بعدپسرتان را میبرند فرودگاه هواپیما را نشانش میدهند ،میگوید این که هواپیما نیست ! میپرسند چرا ؟! میگوید آنچه پدرم برایم توصیف کرد با این زمین تا آسمان فرق دارد!!!

دقیقا جریان مثالی که زدم شده حکایت استدلال کردن شما!! از یک طرف میفرمایید این آیات تشبیه معقول به محسوس است از آنطرف میفرمایید اصلا خوردن و آشامیدن و ازدواج در بهشت وجود ندارد!!!
اگر اینگونه باشد که شما میگویید و با این استدلال شما ما هم این وسط اگر خداوند توفیق دهد برویم بهشت دقیقا میشویم مثل فرزندی که در بالا مثال زدم!!! چونکه ما با توجه به آنچه خداوند در آیاتش در مورد بهشت فرموده ،بهشت را متصور شده بودیم !!!

حال بنده میخواهم فرض را بر این بگیرم که شما درست میگویید و این آیات تشبیه معقول به محسوس است!! پس باید قانونا با این تشبیه ها بتوانیم بهشتی را متصور شویم درست است؟!!
خب اکنون بنده از شما میخواهم با توجه به آیات زیر بهشت رابرای ما توصیف بفرمایید تا ماهم بفهمیم بهشت چه شکلی است!! که اگر خداوند توفیق داد رفتیم بهشت بگوییم ، این همان بهشتی است که خداوند وعده داده بود و توصیفش را هم کرده بود!! الحق که خدای صادقی داریم!!

خداوندعزیز و حکیم در توصیف بهشت در قرآن اینگونه فرموده است که : (بنده حقیر با کسب اجازه از آیاتی که کاربر محترم هوالحبیب زحمت دسته بندیش را کشیده اند جهت توصیف شما از بهشت استفاده میکنم)

هو الحبیب;729302 نوشت:
- وجود باغ در بهشت: در آيه 13 نساء مى‏ خوانيم: وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَناتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الأنْهارُ: «هركس اطاعت خدا و رسولش كند او را وارد باغ‏هايى از بهشت مى ‏كند كه نهرها از زير درختانش جارى است». و در آيه 221 بقره مى‏ خوانيم: وَ اللَّه يَدْعُوا الَى الْجَنَّةِ وَ الْمَغْفِرةِ بِاذْنِهِ: «خداوند دعوت به سوى باغ بهشت و آمرزش گناهان، به اذن و فرمانش مى‏ كند». و در آيه 46 رحمان آمده: وَلِمنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتانِ: «براى كسى كه از مقام پروردگارش خائف باشد، دو باغ بهشتى است».

2 – وجود درخت و سایه: در آيات سوره واقعه مى‏ خوانيم: وَ اصْحابُ الْيَمينِ ما اصْحابُ الْيَمينِ- في سِدْرٍ مَخْضُودٍ- وَ طَلْحٍ مَنْضُودٍ- وَ ظِّلٍ مَمْدُودٍ- وَ مَاءٍ مَسْكُوبٍ‏ «و اصحاب يمين چه اصحاب يمينى؟! آنها در سايه درخت سدر بى‏ خار قرار دارند، و در سايه درخت طلح پر برگ (طلح درختى است خوشرنگ و خوشبو) و سايه كشيده و گسترده در كنار آبشارها. اكُلُها دائمٌ وَ ظِلُّها: «ميوه‏ ها و سايه ‏هايش دائمى است» (رعد 35).
و گاه از آن تعبير به‏ «ظِلِّ ظَليلْ» شده است مى‏ فرمايد وَ نُدْخِلُهُمْ ظِّلًا ظَليلًا «آنها را در سايه‏ هايى كه هرگز قطع نمى‏ شود وارد مى ‏كنيم» (نساء 57).
3 – خانه های زیبا: وَ مَساكِنَ طَيِّبَةً في جَنَّاتِ عَدْنٍ‏ «و مسكن‏ هاى پاكيزه‏اى در باغ‏هاى جاويدان بهشت»- همين تعبير در آيه 12 صفّ نيز آمده است.
در آيه 75 فرقان از آن تعبير به‏ «غرفه» شده كه به معناى عمارت‏ هاى طبقه بالا است، مى‏ فرمايد: اولئكَ يُجْزَوْنَ الْغُرْفَةَ بِما صَبَرُوا: «خداوند به پرهيزگاران و عباد الرحمن (بندگان خاص خدا) غرفه‏ هاى بهشتى به خاطر صبر و استقامتشان پاداش مى‏ دهد». در آيه 37 سبا مى‏ خوانيم‏ وَهُمْ في الْغُرُفاتِ آمِنُونَ: «آنها در غرفه‏ هاى بهشتى در نهايت آرامش و امنيتند» و در آيه 20 زمر به تعبير ديگرى در اين زمينه برخورد مى‏ كنيم مى‏ فرمايد: لَهُمْ غُرَفٌ مِنْ فَوْقِها غُرَفٌ مَبْنِيَّةٌ تَجْري مِنْ تَحْتِها الأنْهَارُ: «براى آنها (پرهيزگاران) غرفه ‏هائى است و بر فراز آن، غرفه ‏هايى ديگر و از زير آنها نهرها جارى است».
4 – وجود فرش و تخت: در آيه 45 رحمن (سوره‏اى كه مجموعه‏اى از نعمت‏هاى مختلف بهشتى در آن آمده است) مى‏ خوانيم: مُتَّكِئينَ عَلَى فُرُشٍ بَطائنُها مِنْ اسْتَبْرَقٍ‏ «اين در حالى است كه آنها بر فرش‏هايى تكيه كرده‏اند (نشسته‏اند) كه آستر آنها از پارچه ابريشمين ضخيم است». در آيه 16 غاشيه به تعبير ديگرى در اين زمينه برخورد مى ‏كنيم كه ضمن توصيف نعمت‏ هاى گوناگون و روح پرور بهشتى مى ‏فرمايد: وَزَرابِيُّ مَبْثُوثَةٌ: «در آنجا فرش‏ هاى بسيار زيبا و نفيس گسترده شده».
در آيه 76 سوره رحمن نيز به تعبير ديگرى در زمينه فرش‏ هاى بهشتى برخورد مى‏ كنيم، مى‏ فرمايد: مُتَّكِئينَ عَلَى رَفْرَفٍ خُضْرٍ وَ عَبْقَرِيّ حِسانٍ: «ساكنان بهشت بر تخت‏ هايى تكيه زده ‏اند كه با زيباترين پارچه‏ هاى سبز رنگ پوشانيده شده» آيه 15 و 16 واقعه مى‏ فرمايد: عَلى‏ سُرُر مَوْضُونَةٍ مُتَكِئينَ عَلَيْها مُتَقابِلينَ: «مقربان بر تخت‏ هايى كه به هم پيوسته وصف كشيده است قرار دارند- در حالى كه بر آنها تكيه كرده و روبروى يكديگرند».
در آيه 56 سوره يس آمده‏ «في ظِلالٍ عَلَى الأرائكِ مُتَّكِئُونَ) و عيناً در آيه 13 انسان، و در دو آيه‏ عَلَى الأرائِكِ يَنْظُرُونَ: «بر تخت‏ها نشسته و تماشا مى‏كنند» ديده مى‏ شود (مطففين 23 و 35).
5 – میوه ها و دیگر نعمت ها: در بعضى از آيات مى‏ فرمايد: فيها مِنْ كُلِّ فاكِهَةٍ زَوْجانِ: «در آن دو باغ بهشتى كه مخصوص خدا ترسان است از هر نوع فاكه ه‏اى دو گونه مختلف وجود دارد» (رحمن 52) در آيه 20 واقعه تنوع ميوه‏ هاى بهشتى به اين صورت بيان شده: وَ فاكِهَةٍ مِمّا يَتَخَيِّرُونَ: «هر نوع ميوه‏اى كه مايل باشند به آنان تقديم مى‏ كنند»!.
و در 42 مرسلات آمده است‏ وَ فَواكِهُ مِمّا يَشْتَهُونَ‏ «و انواع ميوه‏ هايى كه به آن تمايل دارند». فيها فاكِهَةٌ وَ نَخْلٌ وَ رُمّانٌ‏ «در آن دو باغ ميوه بهشتى و نخل (رطب) و انار است» (سوره رحمن آيه 68). وَحَدائقَ وَ اعْناباً: «خداوند براى پرهيزگاران باغ‏هاى خرم و سر سبز (پر ميوه) و انگورها قرار داده» (نبأ 32)
6 - گوشت: در قرآن مجيد علاوه بر ذكر انواع ميوه‏ها به عنوان غذاهاى بهشتيان اشاره كمرنگ و مختصرى روى مسأله‏ «لَحْم» (گوشت) به طور عام و «لَحْمِ طَيْرٍ» (گوشت پرندگان) به طور خاص، شده است: در يك مورد بعد از ذكر بخش مهمى از نعمت‏هاى بهشتى مى‏ افزايد: وَامْدَدْناهُمْ بِفاكَهِةٍ وَلَحْمٍ مِمّا يَشْتَهُونَ‏ «همواره از انواع ميوه‏ها و گوشت‏ ها از هر نوع تمايل داشته باشند در اختيارشان مى‏ گذاريم» (طور 22).
جمله‏ «مِمّا يَشْتَهُونَ» (از هر نوع بخواهند) معناى وسيعى دارد كه انواع اين غذا را از هر قسم و به هر كيفيت شامل مى‏ شود.
و در جاى ديگر بعد از ذكر انواع نعمت‏هاى بهشتى و انواع ميوه‏ها مى‏ فرمايد: وَلَحْمِ طَيْرٍ مِمّا يَشْتَهُونَ: «و گوشت پرندگان از هر نوع كه بخواهند».
7 – نوشیدنی های بهشتی: در آيه 15 سوره «محمّد» صلى الله عليه و آله و سلم خداوند مى‏فرمايد: مَثَلُ الجَنَّةِ التّى وُعِدَ الْمُتَّقُونَ فيها انْهارٌ مِنْ ماءٍ غَيْرِ آسِنٍ وَ انْهارٌ مِنْ لَبَنٍ لَمْ يَتَغَيّرْ طَعْمُهُ وَ انْهارٌ مِنْ خُمْرٍ لَذَّةٍ لِلّشارِبيْنَ وَ انْهارٌ مِنْ غَسَلٍ مُصَفّىً: «وصف بهشتى كه به پرهيزگاران وعده داده چنين است كه در آن نهرهايى از آب صاف و خالص است كه هرگز بوى آن تغيير نكرده، و نهرهايى از شير كه طعم آن دگرگون نگشته، و نهرهايى از شراب (طهور) كه مايه لذت نوشندگان است، و نهرهايى از عسل تصفيه شده»!
انَّ الابْرارَ يَشْرَبُونَ مِنْ كَأْسٍ كانَ مِزاجُها كافُوراً- عَيْناً يَشْرَبُ بِها عِبادُ اللَّه يُفْجِّرُونَها تَفْجيراً: «ابرار نيكان) از جامى مى‏ نوشند كه با كافور (نوعى از عطر و بوى خوش) آميخته است- چشمه‏اى است كه بندگان خاص خدا از آن مى‏ نوشند و به هر جا بخواهند آن را جارى مى‏ كنند» (دهر 5 و 6).
و در چند آيه بعد از آن مى‏ افزايد: وَيُسْقَونَ فيها كَاْساً كانَ مِزاجُها زَنْجَبيلًا- عَيْناً فيها تُسَمّى سَلْسَبيلًا: «آنها از جام‏هايى در بهشت سيراب مى‏نوشند كه لبريز از شراب طهورى است كه با زنجبيل آميخته شده- از چشمه‏ اى در بهشت كه نامش سلسبيل است» (دهر 17 و 18).
و در چند آيه بعد مى ‏فرمايد: وَسَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً: «و پروردگارشان شراب طهور به آنها مى‏ نوشاند» (شرابى كه ساقيش خداست و پاك و پاك كننده از تمام پليدى‏ هاست!) (دهر 21).
8 - لباس های زیبا: وَيَلْبَسُونَ ثِياباً خُضْراً مِنْ سُنْدُسٍ وَ اسْتَبْرَقٍ: «آنها لباس‏هاى (فاخر و زيبايى) به رنگ سبز از حرير نازك و ضخيم در بر مى‏ كنند» (كهف 31). نظير همين تعبير با تفاوت مختصرى در آيه 53 دخان و 21 دهر ديده مى ‏شود، در اولى مى‏ گويد: يَلْبَسُون مِنْ سُنْدُسٍ وَ اسْتَبْرَقٍ: و در دوّمى مى‏ فرمايد: عالِيَهُمْ ثِيابُ سُنْدُسٍ خُضْرٍ وَ اسْتَبْرقٍ‏ «بر اندام آنها لباس‏هايى است از حرير نازك سبز رنگ و ديباى ضخيم». و در تعبير ديگر مى‏ خوانيم: وَ لِباسُهُمْ فيها حَرير «و لباس آنها در بهشت از حرير است» (حج 23).
و بسیار آیات دیگر...

خب اکنون بنده منتظر توصیف شما از بهشت هستم! بفرماید بهشت چگونه است؟!

یازهرا(س)

[="Arial Narrow"][="DarkSlateGray"]این جسم نیست که احساسات را درک میکند
این روح است که احساسات را درک میکند.
[/]

سلام:Gol:

حالا شد...

به دقت به پاسخ های بنده توجه کنید

یارب;730386 نوشت:
این نعماتی که میگویند در بهشت وجود ندارد(نهر آب .و میوه های بهشتی وهمسران پاکیزه و غیره..) و فقط تشبیه است ، پس همه باید محو ذات الهی باشند درست است ، حال چگونه میشود یکی کمتر باشد یکی بیشتر ؟!!

انسان جمیع اسماء الهی است بعضی مانند معصومین تمام اسماء را بلفعل میکنند و بعضی فقط با چند اسم حتی یک اسم متحد میشوند(محشور میگردند)

یارب;730386 نوشت:
میشو بفرمایید شهوت به چه معنا است ؟!
شهوت میلی است که انسان با حیوان در آن شریک است و توجه تام به این میل حتی در مورد حلال از نظر اسلام مردود است و از طرفی در بهشت جای لذت بردن تام است و در آن محدودیت و نقصی نیست لذا همجواری شهوت با عقل را فقط در دنیا و آن هم به صورت محدود میتوان متصور شد نه در بهشت

یارب;730386 نوشت:
نده مانده ام شما چگونه با وجود آیات زیر منکر نعمات بهشتی می شوید، حال میشود بفرمایید منظور خداوند در آیات زیر از خوردن، همسران، گوشت ،پرندگان،عسل و غیره چه بوده است ؟!!!
همانطور که در سوره نور ،آیه 35 ، چراغدان و روغن زیتون حقیقت نور نیستند بلکه تشبیه اند

یارب;730386 نوشت:
میشود بفرمایید در بهشتی که بندگان فقط محو خداوند هستند دیدار فرزندان چه دلیلی دارد؟!! که خداوند در این آیه میفرماید:

وقتی انسان وحدانی شد مثل این میماند که همه چیز دارد منتها انسانی که از کثرت فراتر نرفته این مسئله را نمیفهمد و چنین آرزوهایی را طلب میکند
حدیث داریم که شخصی از معصوم سوال کرد آیا شترم در بهشت هست حضرت جواب مثبت دادند

یارب;730386 نوشت:
میشود بفرمایید چرا در این آیه خشنودی خداوند از نعمتهای دیگر بزرگ تر دانسته شده است؟! مگر جز خشنودی خدا نعمت دیگری هم در بهشت است؟

خیر
خداوند علیرغم اینکه لذت حقیقی را تشبیه به محسوسات کرده (متناسب با فهم کثرت خواه فرد حاظر در دنیا) اما در این آیات حقیقت آن را معرفی کرده
آیا حقیقتا خداوند در عرش خود احتیاج به تخت و چوب و لوح قلم دارد که غیر از خود خدا هستند یا اینکه به یک وجود در ذات خداوند موجودند؟؟؟

یارب;730386 نوشت:
میشود بفرمایید چرا خداوند نعمت را در این آیه جمع بسته است!! مگر حز نعمت قرب الهی در بهشت نعمت دیگری هم داریم؟!!
ان الذين آمنوا و عملوا الصالحات لهم جنات النعيم

خداوند در عین اینکه بسیط است صفات و اسما متعدد دارد

یارب;730655 نوشت:
برای اینکه پسرتان اگر هواپیما را دید بشناسد و بتواند در ذهنش مجسم کند برایش چیز ندیده را به چیزهایی که دیده تشبیه میکنید
حال فکر کنید شما می آیید به او میگویید هواپیما چیزی است که در عمق دریاهاست،حرف میزند،تنهااست و غیره!!!! (الان به نظرتان شناخت هواپیما برای پسرتان روشن تر شد یا مبهم تر !!!)
بعدپسرتان را میبرند فرودگاه هواپیما را نشانش میدهند ،میگوید این که هواپیما نیست ! میپرسند چرا ؟! میگوید آنچه پدرم برایم توصیف کرد با این زمین تا آسمان فرق دارد!!!

این اشکال شما به تشبیه محسوس به محسوس وارد است نه تشبیه معقول به محسوس!!!(دقت کنید)
وجه تشابه لذت حقیقی به لذت محسوس در این است که همانطور که در دنیا با این امور لذت میبری و سعادتت را در این امور میبینی در بهشت هم با لذت حقیقی کمال لذت را میبری و خشنود و راضی هستی

یاحق

حبیبه;730479 نوشت:
نوشته اصلی توسط Serat
مَثَل زندگی دنیا، همانند آبی است که از آسمان نازل کرده ایم، که در پی آن، گیاهان زمین که مردم و چهارپایان از آن می خورند، می روید، تا زمانی که زمین، زیبایی خود را یافته و آراسته می گردد، و اهل آن مطمئن می شوند که می توانند از آن بهره مند گردند. ناگهان فرمان ما، شب هنگام یا در روز، فرا می رسد و آنچنان آن را درو می کنیم که گویی دیروز هرگز نبوده است.

آیا شما از این مثال زدن نتیجه میگیرید که در دنیا آبی نیست گیاهی نیست چهارپایی نیست بهره گیری نیست شب و روزی نیست؟
احسنتم،بسیار مستدل بود.

سلام
خب این خیلی روشنه که صحبت در مورد محسوسات از باب تشبیه محسوس به محسوس است نه محسوس به معقول
کجا خداوند گفته که جهان آخرت محسوس است؟
در مورد امور فرا مادی لغت مثل به معنای توصیف نیست بلکه به معنای تمثیل است درست مثل آیه 35 نور که خداوند نور خود را به چراغدان تشبیه کرده و حتی پای روغن زیتون را هم وسط کشیده

صادق;730491 نوشت:
اینان می‏گویند: درست است که کانون پاداش و کیفر و لذّت و ألم، روح است، ولی می‌دانیم که روح، بسیاری از لذّت‏ها و آلام را از طریق جسم دریافت می‏کند. بنابراین، باید معاد جسمانی باشد

صادق;730491 نوشت:
نیازهای انسان در بهشت هم برآورده می‏شود:«ما تشتهیه الانفس

سلام
اگر منظورتان از لذات جسمانی شهوت است باید عرض کنم که توجه تام به این میل در اسلام مردود است و قطعا بهشت همانند دنیا دار طبیعیت و تکلیف نیست که بخواهیم تحت کنترل عقل به شهوت قائل باشیم
بلکه بهشت منزل لذت تام بردن است لذا اون لذت تام همان لذت حقیقی است نه شهوت
همجواری شهوت و عقل فقط در دنیا که دار طبیعیت و تکلیف است متصور است(آنهم بصورتی که شهوت محدود و محکوم عقل باشد)در غیر اینصورت همانطور که در پست های قبلی عرض کردم باید مرتبه ایی از بهشت را شهوتکده و دار غفلت دانست
در حالی که اینطور نیست

ملاali;730736 نوشت:
سلام
خب این خیلی روشنه که صحبت در مورد محسوسات از باب تشبیه محسوس به محسوس است نه محسوس به معقول
کجا خداوند گفته که جهان آخرت محسوس است؟
در مورد امور فرا مادی لغت مثل به معنای توصیف نیست بلکه به معنای تمثیل است درست مثل آیه 35 نور که خداوند نور خود را به چراغدان تشبیه کرده و حتی پای روغن زیتون را هم وسط کشیده

اگر مدرکی علمی دارید برای اینکه در بیان مسائل معاد در قران هر جا از لفظ مثل استفاده شده است مقصود تشبیه معقول به محسوس است بیان بفرمائید

ما قطعا می پذیریم،اما اگر سلیقه ای با این مسائل برخورد شود قطعا از هیچکس پذیرفته نیست.

حبیبه;730742 نوشت:
اگر مدرکی علمی دارید برای اینکه در بیان مسائل معاد در قران هر جا از لفظ مثل استفاده شده است مقصود تشبیه معقول به محسوس است بیان بفرمائید

ما قطعا می پذیریم،اما اگر سلیقه ای با این مسائل برخورد شود قطعا از هیچکس پذیرفته نیست.

دلیل از این بیشتر که اخرت ورای ماده و محسوسات است اگر بود که این همه منکر نداشت...
در فلسف ثابت شده که مبدا عالم عقلانی است نه جسمانی شکل از بی شکلی آید نه از شکل
از این دلیل بیشتر میخواهید؟!!!

و اما دلیل از خود قرآن:

قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِى أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّيِّبَتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِىَ لِلَّذِينَ ءَامَنُواْ فِى الْحَيَوةِ الدُّنْيَا خَالِصَةً يَوْمَ الْقِيَمَةِ كَذَ لِكَ نُفَصِّلُ الْأَيَتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ‏

روزی پاک و طیب از چه چیزی قرار است خالص گردد؟ جز خالص شدن از جسمیت و مادیت چه چیزی رو میتوان در نظر گرفت؟

ملاali;730747 نوشت:
که این همه منکر نداشت...

همه علماء اسلام از فلاسفه و عرفاء و متکلمین جز مشائین معاد جسمانی را گذشته از نحوه آن قبول دارند حتی بوعلی سینا که نتوانست برهان عقلی برای آن بیابد تعبدا پذیرفت

کدام همه را می فرمائید؟

آیات قران را نمی شود تفسیر به رأی کرد!

چگونه خالصة را خالص شدن از جسم معنا کردید با چه دلیلی؟

بعد هم جسمانیت معادل مادّیت نیست!این را توجه کنید.

ابتدا یک مطلبی را خدمت شما عرض نمایم ، برای اینکه بتوانیم در خصوص آیات الهی نظر دهیم و آن را تفسیر نماییم باید علم تفسیر داشته باشیم ، پس اینگونه نیست که هرکس خواست شروع کند به نفسیر آیات برای خودش!!
"يكي از قواعد مهمي كه تفسير مطلوب را از تفسير به رأي متمايز مي‎كند، آن است كه مفسر به ميزان كافي از مقدمات علمي مورد نياز در تفسير آگاه بوده و از آن‎ها در تفسير استفاده كند. به نظر اكثر عالمان قرآني، يكي از مصاديق روشن تفسير به رأي، تفسير كسي است كه از علوم مورد نياز در تفسير بي‎بهره بوده و يا در فراگيري آن به حد كمال نرسيده باشد و با اين وجود، از روي گمان و تخمين به تفسير بپردازد"http://www.andisheqom.com/public/application/index/viewData?c=6623&t=article

"آیا هر کسی می تواند دست به تفسیر و تأویل قرآن کریم بزند؟

مفسّر و تأویل کننده ی قرآن کریم باید چه صفاتی داشته باشد؟ پیامبر اکرم(ص) اولین و سزاوار ترین فرد برای تفسیر قرآن کریم می باشد که به نص خود قرآن خداوند همه ی تنزیل و تأویل را براو نازل کرده است: «وأنزل اللّهُ علیک الکتابَ و الحِکمَةَ». (سوره ی نساء، آیه133)
بعد از وفات ایشان امیر المؤمنین علی(ع) و اهل بیت (ع) به حکم آیه ی تطهیر که مشمول موهبت های الهی و درایت و طهارت قلب می باشند، بهترین مفسران قرآن هستند.
برخی از صحابه و تابعان نیز مفسران بعدی قرآن کریم بودند و بعد از آن بنا به آیه ی شریفه: «وما یعلم تأویلَهُ إلاّ اللّهُ و الراسِخُونَ فِی العِلمِ». (سوره ی آل عمران، آیه7) وظیفه تفسیر و تأویل قرآن بر عهده ی «راسخون فی العلم» بود. قرآن شناسان و علمای اسلامی شرایطی را برای مفسّر قرار داده اند. گرچه در این باب اختلاف نظر وجود دارد، ولی به طور اجمال می توان گفت که اعتقاد داشتند که مفسّر باید با این علوم آشنا باشد تا بتواند قرآن را تفسیر کند که برخی آن را علوم پانزده گانه3 نام نهاده اند که عبارت اند از: علم اللغه، صرف و نحو، اشتقاق، معانی و بیان و بدیع، علم قرائت، اصول دین، اصول فقه، اسباب النّزول، قصص، فقه، ناسخ و منسوخ، حدیث و علم موهبتی که همان فهم و بصیرتی است که خداوند در اثر رعایت تقوا و پرهیزگاری به بنده ی خود عنایت می فرماید و بوسیله ی آن حقایق و اسرار نهان قرآن را بر او آشکار می کند. شرط دیگر تفسیر شناسی است که مفسّر همواره باید در آثار معتبر مفسران از قدما و معاصران تحقیق کرده و شناخت عمیق و ناقدانه ای از آثار گوناگون در زمینه ی یکایک علوم قرآنی داشته باشد تا آنجا که بدون مراجعه به آثار معتبر علمای گذشته، بتواند اظهار نظر کند."http://www.hawzah.net/fa/Magazine/View/5248/5298/49158/%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%AE%D8%AA-%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86%D8%AA%D9%81%D8%B3%DB%8C%D8%B1-%DA%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA-%D9%85%D9%81%D8%B3%D8%B1-%DA%A9%DB%8C%D8%B3%D8%AA

پس ما یا باید به آن درجه ای از علم و معرفت برسیم که بتوانیم تفسیر نماییم یااگر نرسیدیم مانند امثال بنده که سواد قرآنی نداریم باید از تفسیر علمای شیعه در تفسیر بهره مند شویم و با توجه به تفاسیر آنان در قرآن تدبر و تامل نماییم

(این موضوع را هم در صورت امکان مطالعه بفرمایید
http://www.tadabbor.org/default.aspx?page=article&AID=768&desc=%D8%AA%D9%81%D8%B3%DB%8C%D8%B1%20/%20%D9%85%D9%86%D8%A7%D8%A8%D8%B9%20%D9%88%20%D8%A7%D8%A8%D8%B2%D8%A7%D8%B1%D9%87%D8%A7%D9%89%20%D8%AA%D9%81%D8%B3%DB%8C%D8%B1:%20%D9%85%D9%86%D8%A7%D8%A8%D8%B9%20%D9%88%20%D8%A7%D8%A8%D8%B2%D8%A7%D8%B1%D9%87%D8%A7%D9%89%20%D9%85%D9%88%D8%B1%D8%AF%20%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D9%81%D8%A7%D8%AF%D9%87%20%D9%88%20%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D9%86%D8%A7%D8%AF%20%D9%85%D9%81%D8%B3%D8%B1%20%D8%AF%D8%B1%20%D9%81%D8%B1%D8%A7%DB%8C%D9%86%D8%AF%20%D8%AA%D9%81%D8%B3%DB%8C%D8%B1%20%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86)

این نکته را هم دقت بفرمایید هرگر نمیتوانیم با علوم فلسفی به تنهایی قرآن را تفسیر کرد!! اگر کسی بدون داشتن علوم قرآن (علم اللغه، صرف و نحو، اشتقاق، معانی و بیان و بدیع، علم قرائت، اصول دین، اصول فقه، اسباب النّزول، قصص، فقه، و غیر ه ) فقط با علوم فلسفی دست به تفسیر آیات بزند به یقیین گمراه خواهد شد!!
...............................................................

شما پاسخ سوالات بنده را نفرمودید !

بنده پرسیدم

یارب;730655 نوشت:
شما از طرفی منکر لذت و نعمت دیگری جز ذکر و تقدیس حضرت حق در بهشت میشوید، از آنطرف وقتی آیاتی برایتان آورده میشود که از نعمتها و لذت های بهشتی نام برده است میفرمایید اینها تشبیه معقول به محسوس است!!
حال سوال بنده از شما این است الان خداوند دارد چه چیزی را تشبیه معقول به محسوس میکند ؟!! چیز نبوده را؟!! چون که شما الان معتقدید جز لذت عبادت خدا در بهشت چیز دیگری نیست پس الان به نظر شما خداوند دارد چه چیزی را تشبیه معقول به محسوس میکند؟!!

حال لطفا بفرمایید خداوند دار چه چیزی از بهشت را تشبیه معقول به محسوس میکند؟!

ملاali;730723 نوشت:
این اشکال شما به تشبیه محسوس به محسوس وارد است نه تشبیه معقول به محسوس!!!(دقت کنید)
وجه تشابه لذت حقیقی به لذت محسوس در این است که همانطور که در دنیا با این امور لذت میبری و سعادتت را در این امور میبینی در بهشت هم با لذت حقیقی کمال لذت را میبری و خشنود و راضی هستی

متوجه منظور نشدید! بنده آن مثال را زدم که بگویم باید در تشبیه بین مشبه و مشبه به ارتباط معنایی وجود داشته باشد!!


شما پاسخ این سوال بنده را هم نفرمودید

یارب;730655 نوشت:
حال بنده میخواهم فرض را بر این بگیرم که شما درست میگویید و این آیات تشبیه معقول به محسوس است!! پس باید قانونا با این تشبیه ها بتوانیم بهشتی را متصور شویم درست است؟!!
خب اکنون بنده از شما میخواهم با توجه به آیات زیر بهشت رابرای ما توصیف بفرمایید تا ماهم بفهمیم بهشت چه شکلی است!! که اگر خداوند توفیق داد رفتیم بهشت بگوییم ، این همان بهشتی است که خداوند وعده داده بود و توصیفش را هم کرده بود!! الحق که خدای صادقی داریم!!

ببنید بزگوار در تفسیر آیات وقتی مفسران میگویند فلان آیه دارد تشبیه معقول به محسوس میکند دقیقا بیان میکنند دارد به چه چیزی اشاره میکند!
حال بنده آمدم نزذ شما میگوم آیات زیر دارد بهشت را توصیف میکند هدف خداوند از گفتن این آیات چیست ؟شما هم میفرمایید این ها تشبیه معقول به محسوس است ، بنده هم میگویم باشد قبول ! آیا جز این است بنده الان باید بتوانم با این تشبیهات بهشتی را متصورم شوم ؟پس لطفا یکی یکی و دقیق بفرمایید هرکدام از این واژ ها به چیزی دارد اشاره میکند؟ منظورش چیست؟
پس
لطفا یکی یکی بفرمایید در هرکدام از مواردی که در آیات زیر قرمز نموده ام اشاره به چه چیزی دارد؟!( با دلیل متقن و مستدل )

1-وجود باغ در بهشت: در آيه 13 نساء مى‏ خوانيم: وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَناتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الأنْهارُ: «هركس اطاعت خدا و رسولش كند او را وارد باغ‏هايى از بهشت مى ‏كند كه نهرها از زير درختانش جارى است». و در آيه 221 بقره مى‏ خوانيم: وَ اللَّه يَدْعُوا الَى الْجَنَّةِ وَ الْمَغْفِرةِ بِاذْنِهِ: «خداوند دعوت به سوى باغ بهشت و آمرزش گناهان، به اذن و فرمانش مى‏ كند». و در آيه 46 رحمان آمده: وَلِمنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتانِ: «براى كسى كه از مقام پروردگارش خائف باشد، دو باغ بهشتى است».

2 – وجود درخت و سایه: در آيات سوره واقعه مى‏ خوانيم: وَ اصْحابُ الْيَمينِ ما اصْحابُ الْيَمينِ- في سِدْرٍ مَخْضُودٍ- وَ طَلْحٍ مَنْضُودٍ- وَ ظِّلٍ مَمْدُودٍ- وَ مَاءٍ مَسْكُوبٍ‏ «و اصحاب يمين چه اصحاب يمينى؟! آنها در سايه درخت سدر بى‏ خار قرار دارند، و در سايه درخت طلح پر برگ (طلح درختى است خوشرنگ و خوشبو) و سايه كشيده و گسترده در كنار آبشارها. اكُلُها دائمٌ وَ ظِلُّها: «ميوه‏ ها و سايه ‏هايش دائمى است» (رعد 35).
و گاه از آن تعبير به‏ «ظِلِّ ظَليلْ» شده است مى‏ فرمايد وَ نُدْخِلُهُمْ ظِّلًا ظَليلًا «آنها را در سايه‏ هايى كه هرگز قطع نمى‏ شود وارد مى ‏كنيم» (نساء 57).
3 – خانه های زیبا: وَ مَساكِنَ طَيِّبَةً في جَنَّاتِ عَدْنٍ‏ «و مسكن‏ هاى پاكيزه‏اى در باغ‏هاى جاويدان بهشت»- همين تعبير در آيه 12 صفّ نيز آمده است.
در آيه 75 فرقان از آن تعبير به‏ «غرفه» شده كه به معناى عمارت‏ هاى طبقه بالا است، مى‏ فرمايد: اولئكَ يُجْزَوْنَ الْغُرْفَةَ بِما صَبَرُوا: «خداوند به پرهيزگاران و عباد الرحمن (بندگان خاص خدا) غرفه‏ هاى بهشتى به خاطر صبر و استقامتشان پاداش مى‏ دهد». در آيه 37 سبا مى‏ خوانيم‏ وَهُمْ في الْغُرُفاتِ آمِنُونَ: «آنها در غرفه‏ هاى بهشتى در نهايت آرامش و امنيتند» و در آيه 20 زمر به تعبير ديگرى در اين زمينه برخورد مى‏ كنيم مى‏ فرمايد: لَهُمْ غُرَفٌ مِنْ فَوْقِها غُرَفٌ مَبْنِيَّةٌ تَجْري مِنْ تَحْتِها الأنْهَارُ: «براى آنها (پرهيزگاران) غرفه ‏هائى است و بر فراز آن، غرفه ‏هايى ديگر و از زير آنها نهرها جارى است».
4 – وجود فرش و تخت: در آيه 45 رحمن (سوره‏اى كه مجموعه‏اى از نعمت‏هاى مختلف بهشتى در آن آمده است) مى‏ خوانيم: مُتَّكِئينَ عَلَى فُرُشٍ بَطائنُها مِنْ اسْتَبْرَقٍ‏ «اين در حالى است كه آنها بر فرش‏هايى تكيه كرده‏اند (نشسته‏اند) كه آستر آنها از پارچه ابريشمين ضخيم است». در آيه 16 غاشيه به تعبير ديگرى در اين زمينه برخورد مى ‏كنيم كه ضمن توصيف نعمت‏ هاى گوناگون و روح پرور بهشتى مى ‏فرمايد: وَزَرابِيُّ مَبْثُوثَةٌ: «در آنجا فرش‏ هاى بسيار زيبا و نفيس گسترده شده».
در آيه 76 سوره رحمن نيز به تعبير ديگرى در زمينه فرش‏ هاى بهشتى برخورد مى‏ كنيم، مى‏ فرمايد: مُتَّكِئينَ عَلَى رَفْرَفٍ خُضْرٍ وَ عَبْقَرِيّ حِسانٍ: «ساكنان بهشت بر تخت‏ هايى تكيه زده ‏اند كه با زيباترين پارچه‏ هاى سبز رنگ پوشانيده شده» آيه 15 و 16 واقعه مى‏ فرمايد: عَلى‏ سُرُر مَوْضُونَةٍ مُتَكِئينَ عَلَيْها مُتَقابِلينَ: «مقربان بر تخت‏ هايى كه به هم پيوسته وصف كشيده است قرار دارند- در حالى كه بر آنها تكيه كرده و روبروى يكديگرند».
در آيه 56 سوره يس آمده‏ «في ظِلالٍ عَلَى الأرائكِ مُتَّكِئُونَ) و عيناً در آيه 13 انسان، و در دو آيه‏ عَلَى الأرائِكِ يَنْظُرُونَ: «بر تخت‏ها نشسته و تماشا مى‏كنند» ديده مى‏ شود (مطففين 23 و 35).
5 – میوه ها و دیگر نعمت ها: در بعضى از آيات مى‏ فرمايد: فيها مِنْ كُلِّ فاكِهَةٍ زَوْجانِ: «در آن دو باغ بهشتى كه مخصوص خدا ترسان است از هر نوع فاكه ه‏اى دو گونه مختلف وجود دارد» (رحمن 52) در آيه 20 واقعه تنوع ميوه‏ هاى بهشتى به اين صورت بيان شده: وَ فاكِهَةٍ مِمّا يَتَخَيِّرُونَ: «هر نوع ميوه‏اى كه مايل باشند به آنان تقديم مى‏ كنند»!.
و در 42 مرسلات آمده است‏ وَ فَواكِهُ مِمّا يَشْتَهُونَ‏ «و انواع ميوه‏ هايى كه به آن تمايل دارند». فيها فاكِهَةٌ وَ نَخْلٌ وَ رُمّانٌ‏ «در آن دو باغ ميوه بهشتى و نخل (رطب) و انار است» (سوره رحمن آيه 68). وَحَدائقَ وَ اعْناباً: «خداوند براى پرهيزگاران باغ‏هاى خرم و سر سبز (پر ميوه) و انگورها قرار داده» (نبأ 32)
6 - گوشت: در قرآن مجيد علاوه بر ذكر انواع ميوه‏ها به عنوان غذاهاى بهشتيان اشاره كمرنگ و مختصرى روى مسأله‏ «لَحْم» (گوشت) به طور عام و «لَحْمِ طَيْرٍ» (گوشت پرندگان) به طور خاص، شده است: در يك مورد بعد از ذكر بخش مهمى از نعمت‏هاى بهشتى مى‏ افزايد: وَامْدَدْناهُمْ بِفاكَهِةٍ وَلَحْمٍ مِمّا يَشْتَهُونَ‏ «همواره از انواع ميوه‏ها و گوشت‏ ها از هر نوع تمايل داشته باشند در اختيارشان مى‏ گذاريم» (طور 22).
جمله‏ «مِمّا يَشْتَهُونَ» (از هر نوع بخواهند) معناى وسيعى دارد كه انواع اين غذا را از هر قسم و به هر كيفيت شامل مى‏ شود.
و در جاى ديگر بعد از ذكر انواع نعمت‏هاى بهشتى و انواع ميوه‏ها مى‏ فرمايد: وَلَحْمِ طَيْرٍ مِمّا يَشْتَهُونَ: «و گوشت پرندگان از هر نوع كه بخواهند».
7 – نوشیدنی های بهشتی: در آيه 15 سوره «محمّد» صلى الله عليه و آله و سلم خداوند مى‏فرمايد: مَثَلُ الجَنَّةِ التّى وُعِدَ الْمُتَّقُونَ فيها انْهارٌ مِنْ ماءٍ غَيْرِ آسِنٍ وَ انْهارٌ مِنْ لَبَنٍ لَمْ يَتَغَيّرْ طَعْمُهُ وَ انْهارٌ مِنْ خُمْرٍ لَذَّةٍ لِلّشارِبيْنَ وَ انْهارٌ مِنْ غَسَلٍ مُصَفّىً: «وصف بهشتى كه به پرهيزگاران وعده داده چنين است كه در آن نهرهايى از آب صاف و خالص است كه هرگز بوى آن تغيير نكرده، و نهرهايى از شير كه طعم آن دگرگون نگشته، و نهرهايى از شراب (طهور) كه مايه لذت نوشندگان است، و نهرهايى از عسل تصفيه شده»!
انَّ الابْرارَ يَشْرَبُونَ مِنْ كَأْسٍ كانَ مِزاجُها كافُوراً- عَيْناً يَشْرَبُ بِها عِبادُ اللَّه يُفْجِّرُونَها تَفْجيراً: «ابرار نيكان) از جامى مى‏ نوشند كه با كافور (نوعى از عطر و بوى خوش) آميخته است- چشمه‏اى است كه بندگان خاص خدا از آن مى‏ نوشند و به هر جا بخواهند آن را جارى مى‏ كنند» (دهر 5 و 6).
و در چند آيه بعد از آن مى‏ افزايد: وَيُسْقَونَ فيها كَاْساً كانَ مِزاجُها زَنْجَبيلًا- عَيْناً فيها تُسَمّى سَلْسَبيلًا: «آنها از جام‏هايى در بهشت سيراب مى‏نوشند كه لبريز از شراب طهورى است كه با زنجبيل آميخته شده- از چشمه‏ اى در بهشت كه نامش سلسبيل است» (دهر 17 و 18).
و در چند آيه بعد مى ‏فرمايد: وَسَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً: «و پروردگارشان شراب طهور به آنها مى‏ نوشاند» (شرابى كه ساقيش خداست و پاك و پاك كننده از تمام پليدى‏ هاست!) (دهر 21).
8 - لباس های زیبا: وَيَلْبَسُونَ ثِياباً خُضْراً مِنْ سُنْدُسٍ وَ اسْتَبْرَقٍ: «آنها لباس‏هاى (فاخر و زيبايى) به رنگ سبز از حرير نازك و ضخيم در بر مى‏ كنند» (كهف 31). نظير همين تعبير با تفاوت مختصرى در آيه 53 دخان و 21 دهر ديده مى ‏شود، در اولى مى‏ گويد: يَلْبَسُون مِنْ سُنْدُسٍ وَ اسْتَبْرَقٍ: و در دوّمى مى‏ فرمايد: عالِيَهُمْ ثِيابُ سُنْدُسٍ خُضْرٍ وَ اسْتَبْرقٍ‏ «بر اندام آنها لباس‏هايى است از حرير نازك سبز رنگ و ديباى ضخيم». و در تعبير ديگر مى‏ خوانيم: وَ لِباسُهُمْ فيها حَرير «و لباس آنها در بهشت از حرير است» (حج 23).

9-همسران بهشتی :
وعندهم قـاصرات الطرف عین * کأنهن بیض مکنون؛ و در نزد بندگان مخلصین خدا زنهائی هستند که چشمان خود را فقط بدانها می اندازند و به دیگری نظر ندارند، و آنان سیاه چشم هستند. و به اندازه ای پیکرشان سفید است که گوئی مانند سپیدی تخم مرغهائی است که پوستش کنده نشده و محفوظ مانده است» (الصآفات/48و49)

«فیهن خیرات حسان * فبأی آلاء ربکما تکذبان * لم یطمثهن إنس قبلهم و لا جان * فبأی آلاء ربکما تکذبان* و در آن باغهاى بهشتى زنانى هستند نیکو خلق و زیبا. پس کدامین نعمتهاى پروردگارتان را انکار مى کنید؟

«و عندهم قاصرات الطرف أتراب؛ و نزد آنان همسرانى است که تنها چشم به شوهرانشان دوخته اند، و همسن و سالند!» (ص/52).
باتشکر
یازهرا(س)

حبیبه;730764 نوشت:
همه علماء اسلام از فلاسفه و عرفاء و متکلمین جز مشائین معاد جسمانی را گذشته از نحوه آن قبول دارند حتی بوعلی سینا که نتوانست برهان عقلی برای آن بیابد تعبدا پذیرفت

کدام همه را می فرمائید؟

آیات قران را نمی شود تفسیر به رأی کرد!

چگونه خالصة را خالص شدن از جسم معنا کردید با چه دلیلی؟

بعد هم جسمانیت معادل مادّیت نیست!این را توجه کنید.

اکثر علما بر ظاهر تکیه کردن و احتیاطا تاویل را کنار گذشتن...یه سخنی دارند علامه طباطبایی حاکی از این که اهل حوزه هنوز به بلوغ اینکه مسله معاد را بفهمند نرسیده اند(دقت کنید اشاره به طلبه ها داشتند) عوام جای خود
در ثانی در دیگر آثار ابن سینا صریحا اعتقاد ایشان معاد روحانی است و اعلام کرده اند آیات معاد استعاره و تمثیلند
ثالثا بحث ما اینجا برهانیه نه تعبدی...
رابعا در مسایل عقلی و تحقیقی تعداد طرفدار و جمعیت ملاک نیست
اینقدر تتکرار نکنید که علما اتفاق نظر دارند...
شما چه میدانید دلیل آنها چیست؟
شما تا در جواب استدلال استدلال نیاورید چیزی را ثابت نکردید ولواینکه همه عالم به معاد جسمانی باور داشته باشند

ملاali;730821 نوشت:
ثالثا بحث ما اینجا برهانیه نه تعبدی...

بله دقیقا به همین دلیل از شما برای فرمایشاتتان برهان خواستم!

ملاali;730821 نوشت:
شما تا در جواب استدلال استدلال نیاورید چیزی را ثابت نکردید

خب به همین دلیل سخنان شما را نمی توانم بپذیرم چون هیچ استدلالی جز آنچه به عقیده ی خودتان استدلال است نیاورده اید.

یارب;730789 نوشت:
ابتدا یک مطلبی را خدمت شما عرض نمایم ، برای اینکه بتوانیم در خصوص آیات الهی نظر دهیم و آن را تفسیر نماییم باید علم تفسیر داشته باشیم ، پس اینگونه نیست که هرکس خواست شروع کند به نفسیر آیات برای خودش!!
"يكي از قواعد مهمي كه تفسير مطلوب را از تفسير به رأي متمايز مي‎كند، آن است كه مفسر به ميزان كافي از مقدمات علمي مورد نياز در تفسير آگاه بوده و از آن‎ها در تفسير استفاده كند. به نظر اكثر عالمان قرآني، يكي از مصاديق روشن تفسير به رأي، تفسير كسي است كه از علوم مورد نياز در تفسير بي‎بهره بوده و يا در فراگيري آن به حد كمال نرسيده باشد و با اين وجود، از روي گمان و تخمين به تفسير بپردازد"http://www.andisheqom.com/public/application/index/viewData?c=6623&t=article

"آیا هر کسی می تواند دست به تفسیر و تأویل قرآن کریم بزند؟

مفسّر و تأویل کننده ی قرآن کریم باید چه صفاتی داشته باشد؟ پیامبر اکرم(ص) اولین و سزاوار ترین فرد برای تفسیر قرآن کریم می باشد که به نص خود قرآن خداوند همه ی تنزیل و تأویل را براو نازل کرده است: «وأنزل اللّهُ علیک الکتابَ و الحِکمَةَ». (سوره ی نساء، آیه133)
بعد از وفات ایشان امیر المؤمنین علی(ع) و اهل بیت (ع) به حکم آیه ی تطهیر که مشمول موهبت های الهی و درایت و طهارت قلب می باشند، بهترین مفسران قرآن هستند.
برخی از صحابه و تابعان نیز مفسران بعدی قرآن کریم بودند و بعد از آن بنا به آیه ی شریفه: «وما یعلم تأویلَهُ إلاّ اللّهُ و الراسِخُونَ فِی العِلمِ». (سوره ی آل عمران، آیه7) وظیفه تفسیر و تأویل قرآن بر عهده ی «راسخون فی العلم» بود. قرآن شناسان و علمای اسلامی شرایطی را برای مفسّر قرار داده اند. گرچه در این باب اختلاف نظر وجود دارد، ولی به طور اجمال می توان گفت که اعتقاد داشتند که مفسّر باید با این علوم آشنا باشد تا بتواند قرآن را تفسیر کند که برخی آن را علوم پانزده گانه3 نام نهاده اند که عبارت اند از: علم اللغه، صرف و نحو، اشتقاق، معانی و بیان و بدیع، علم قرائت، اصول دین، اصول فقه، اسباب النّزول، قصص، فقه، ناسخ و منسوخ، حدیث و علم موهبتی که همان فهم و بصیرتی است که خداوند در اثر رعایت تقوا و پرهیزگاری به بنده ی خود عنایت می فرماید و بوسیله ی آن حقایق و اسرار نهان قرآن را بر او آشکار می کند. شرط دیگر تفسیر شناسی است که مفسّر همواره باید در آثار معتبر مفسران از قدما و معاصران تحقیق کرده و شناخت عمیق و ناقدانه ای از آثار گوناگون در زمینه ی یکایک علوم قرآنی داشته باشد تا آنجا که بدون مراجعه به آثار معتبر علمای گذشته، بتواند اظهار نظر کند."http://www.hawzah.net/fa/Magazine/View/5248/5298/49158/%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%AE%D8%AA-%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86%D8%AA%D9%81%D8%B3%DB%8C%D8%B1-%DA%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA-%D9%85%D9%81%D8%B3%D8%B1-%DA%A9%DB%8C%D8%B3%D8%AA

پس ما یا باید به آن درجه ای از علم و معرفت برسیم که بتوانیم تفسیر نماییم یااگر نرسیدیم مانند امثال بنده که سواد قرآنی نداریم باید از تفسیر علمای شیعه در تفسیر بهره مند شویم و با توجه به تفاسیر آنان در قرآن تدبر و تامل نماییم

(این موضوع را هم در صورت امکان مطالعه بفرمایید
http://www.tadabbor.org/default.aspx?page=article&AID=768&desc=%D8%AA%D9%81%D8%B3%DB%8C%D8%B1%20/%20%D9%85%D9%86%D8%A7%D8%A8%D8%B9%20%D9%88%20%D8%A7%D8%A8%D8%B2%D8%A7%D8%B1%D9%87%D8%A7%D9%89%20%D8%AA%D9%81%D8%B3%DB%8C%D8%B1:%20%D9%85%D9%86%D8%A7%D8%A8%D8%B9%20%D9%88%20%D8%A7%D8%A8%D8%B2%D8%A7%D8%B1%D9%87%D8%A7%D9%89%20%D9%85%D9%88%D8%B1%D8%AF%20%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D9%81%D8%A7%D8%AF%D9%87%20%D9%88%20%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D9%86%D8%A7%D8%AF%20%D9%85%D9%81%D8%B3%D8%B1%20%D8%AF%D8%B1%20%D9%81%D8%B1%D8%A7%DB%8C%D9%86%D8%AF%20%D8%AA%D9%81%D8%B3%DB%8C%D8%B1%20%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86)

این نکته را هم دقت بفرمایید هرگر نمیتوانیم با علوم فلسفی به تنهایی قرآن را تفسیر کرد!! اگر کسی بدون داشتن علوم قرآن (

علم اللغه، صرف و نحو، اشتقاق، معانی و بیان و بدیع، علم قرائت، اصول دین، اصول فقه، اسباب النّزول، قصص، فقه، و غیر ه ) فقط با علوم فلسفی دست به تفسیر آیات بزند به یقیین گمراه خواهد شد!!
...............................................................

شما پاسخ سوالات بنده را نفرمودید !

بنده پرسیدم

حال لطفا بفرمایید خداوند دار چه چیزی از بهشت را تشبیه معقول به محسوس میکند؟!

متوجه منظور نشدید! بنده آن مثال را زدم که بگویم باید در تشبیه بین مشبه و مشبه به ارتباط معنایی وجود داشته باشد!!


شما پاسخ این سوال بنده را هم نفرمودید

ببنید بزگوار در تفسیر آیات وقتی مفسران میگویند فلان آیه دارد تشبیه معقول به محسوس میکند دقیقا بیان میکنند دارد به چه چیزی اشاره میکند!
حال بنده آمدم نزذ شما میگوم آیات زیر دارد بهشت را توصیف میکند هدف خداوند از گفتن این آیات چیست ؟شما هم میفرمایید این ها تشبیه معقول به محسوس است ، بنده هم میگویم باشد قبول !

آیا جز این است بنده الان باید بتوانم با این تشبیهات بهشتی را متصورم شوم ؟پس لطفا یکی یکی و دقیق بفرمایید هرکدام از این واژ ها به چیزی دارد اشاره میکند؟ منظورش چیست؟
پس
لطفا یکی یکی بفرمایید در هرکدام از مواردی که در آیات زیر قرمز نموده ام اشاره به چه چیزی دارد؟!( با دلیل متقن و مستدل )

1-وجود باغ در بهشت: در آيه 13 نساء مى‏ خوانيم: وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَناتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الأنْهارُ: «هركس اطاعت خدا و رسولش كند او را وارد باغ‏هايى از بهشت مى ‏كند كه نهرها از زير درختانش جارى است». و در آيه 221 بقره مى‏ خوانيم: وَ اللَّه يَدْعُوا الَى الْجَنَّةِ وَ الْمَغْفِرةِ بِاذْنِهِ: «خداوند دعوت به سوى باغ بهشت و آمرزش گناهان، به اذن و فرمانش مى‏ كند». و در آيه 46 رحمان آمده: وَلِمنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتانِ: «براى كسى كه از مقام پروردگارش خائف باشد، دو باغ بهشتى است».

2 – وجود درخت و سایه: در آيات سوره واقعه مى‏ خوانيم: وَ اصْحابُ الْيَمينِ ما اصْحابُ الْيَمينِ- في سِدْرٍ مَخْضُودٍ- وَ طَلْحٍ مَنْضُودٍ- وَ ظِّلٍ مَمْدُودٍ- وَ مَاءٍ مَسْكُوبٍ‏ «و اصحاب يمين چه اصحاب يمينى؟! آنها در سايه درخت سدر بى‏ خار قرار دارند، و در سايه درخت طلح پر برگ (طلح درختى است خوشرنگ و خوشبو) و سايه كشيده و گسترده در كنار آبشارها. اكُلُها دائمٌ وَ ظِلُّها: «ميوه‏ ها و سايه ‏هايش دائمى است» (رعد 35).
و گاه از آن تعبير به‏ «ظِلِّ ظَليلْ» شده است مى‏ فرمايد وَ نُدْخِلُهُمْ ظِّلًا ظَليلًا «آنها را در سايه‏ هايى كه هرگز قطع نمى‏ شود وارد مى ‏كنيم» (نساء 57).
3 – خانه های زیبا: وَ مَساكِنَ طَيِّبَةً في جَنَّاتِ عَدْنٍ‏ «و مسكن‏ هاى پاكيزه‏اى در باغ‏هاى جاويدان بهشت»- همين تعبير در آيه 12 صفّ نيز آمده است.
در آيه 75 فرقان از آن تعبير به‏ «غرفه» شده كه به معناى عمارت‏ هاى طبقه بالا است، مى‏ فرمايد: اولئكَ يُجْزَوْنَ الْغُرْفَةَ بِما صَبَرُوا: «خداوند به پرهيزگاران و عباد الرحمن (بندگان خاص خدا) غرفه‏ هاى بهشتى به خاطر صبر و استقامتشان پاداش مى‏ دهد». در آيه 37 سبا مى‏ خوانيم‏ وَهُمْ في الْغُرُفاتِ آمِنُونَ: «آنها در غرفه‏ هاى بهشتى در نهايت آرامش و امنيتند» و در آيه 20 زمر به تعبير ديگرى در اين زمينه برخورد مى‏ كنيم مى‏ فرمايد: لَهُمْ غُرَفٌ مِنْ فَوْقِها غُرَفٌ مَبْنِيَّةٌ تَجْري مِنْ تَحْتِها الأنْهَارُ: «براى آنها (پرهيزگاران) غرفه ‏هائى است و بر فراز آن، غرفه ‏هايى ديگر و از زير آنها نهرها جارى است».
4 – وجود فرش و تخت: در آيه 45 رحمن (سوره‏اى كه مجموعه‏اى از نعمت‏هاى مختلف بهشتى در آن آمده است) مى‏ خوانيم: مُتَّكِئينَ عَلَى فُرُشٍ بَطائنُها مِنْ اسْتَبْرَقٍ‏ «اين در حالى است كه آنها بر فرش‏هايى تكيه كرده‏اند (نشسته‏اند) كه آستر آنها از پارچه ابريشمين ضخيم است». در آيه 16 غاشيه به تعبير ديگرى در اين زمينه برخورد مى ‏كنيم كه ضمن توصيف نعمت‏ هاى گوناگون و روح پرور بهشتى مى ‏فرمايد: وَزَرابِيُّ مَبْثُوثَةٌ: «در آنجا فرش‏ هاى بسيار زيبا و نفيس گسترده شده».
در آيه 76 سوره رحمن نيز به تعبير ديگرى در زمينه فرش‏ هاى بهشتى برخورد مى‏ كنيم، مى‏ فرمايد: مُتَّكِئينَ عَلَى رَفْرَفٍ خُضْرٍ وَ عَبْقَرِيّ حِسانٍ: «ساكنان بهشت بر تخت‏ هايى تكيه زده ‏اند كه با زيباترين پارچه‏ هاى سبز رنگ پوشانيده شده» آيه 15 و 16 واقعه مى‏ فرمايد: عَلى‏ سُرُر مَوْضُونَةٍ مُتَكِئينَ عَلَيْها مُتَقابِلينَ: «مقربان بر تخت‏ هايى كه به هم پيوسته وصف كشيده است قرار دارند- در حالى كه بر آنها تكيه كرده و روبروى يكديگرند».
در آيه 56 سوره يس آمده‏ «في ظِلالٍ عَلَى الأرائكِ مُتَّكِئُونَ) و عيناً در آيه 13 انسان، و در دو آيه‏ عَلَى الأرائِكِ يَنْظُرُونَ: «بر تخت‏ها نشسته و تماشا مى‏كنند» ديده مى‏ شود (مطففين 23 و 35).
5 – میوه ها و دیگر نعمت ها: در بعضى از آيات مى‏ فرمايد: فيها مِنْ كُلِّ فاكِهَةٍ زَوْجانِ: «در آن دو باغ بهشتى كه مخصوص خدا ترسان است از هر نوع فاكه ه‏اى دو گونه مختلف وجود دارد» (رحمن 52) در آيه 20 واقعه تنوع ميوه‏ هاى بهشتى به اين صورت بيان شده: وَ فاكِهَةٍ مِمّا يَتَخَيِّرُونَ: «هر نوع ميوه‏اى كه مايل باشند به آنان تقديم مى‏ كنند»!.
و در 42 مرسلات آمده است‏ وَ فَواكِهُ مِمّا يَشْتَهُونَ‏ «و انواع ميوه‏ هايى كه به آن تمايل دارند». فيها فاكِهَةٌ وَ نَخْلٌ وَ رُمّانٌ‏ «در آن دو باغ ميوه بهشتى و نخل (رطب) و انار است» (سوره رحمن آيه 68). وَحَدائقَ وَ اعْناباً: «خداوند براى پرهيزگاران باغ‏هاى خرم و سر سبز (پر ميوه) و انگورها قرار داده» (نبأ 32)
6 - گوشت: در قرآن مجيد علاوه بر ذكر انواع ميوه‏ها به عنوان غذاهاى بهشتيان اشاره كمرنگ و مختصرى روى مسأله‏ «لَحْم» (گوشت) به طور عام و «لَحْمِ طَيْرٍ» (گوشت پرندگان) به طور خاص، شده است: در يك مورد بعد از ذكر بخش مهمى از نعمت‏هاى بهشتى مى‏ افزايد: وَامْدَدْناهُمْ بِفاكَهِةٍ وَلَحْمٍ مِمّا يَشْتَهُونَ‏ «همواره از انواع ميوه‏ها و گوشت‏ ها از هر نوع تمايل داشته باشند در اختيارشان مى‏ گذاريم» (طور 22).
جمله‏ «مِمّا يَشْتَهُونَ» (از هر نوع بخواهند) معناى وسيعى دارد كه انواع اين غذا را از هر قسم و به هر كيفيت شامل مى‏ شود.
و در جاى ديگر بعد از ذكر انواع نعمت‏هاى بهشتى و انواع ميوه‏ها مى‏ فرمايد: وَلَحْمِ طَيْرٍ مِمّا يَشْتَهُونَ: «و گوشت پرندگان از هر نوع كه بخواهند».
7 – نوشیدنی های بهشتی: در آيه 15 سوره «محمّد» صلى الله عليه و آله و سلم خداوند مى‏فرمايد: مَثَلُ الجَنَّةِ التّى وُعِدَ الْمُتَّقُونَ فيها انْهارٌ مِنْ ماءٍ غَيْرِ آسِنٍ وَ انْهارٌ مِنْ لَبَنٍ لَمْ يَتَغَيّرْ طَعْمُهُ وَ انْهارٌ مِنْ خُمْرٍ لَذَّةٍ لِلّشارِبيْنَ وَ انْهارٌ مِنْ غَسَلٍ مُصَفّىً: «وصف بهشتى كه به پرهيزگاران وعده داده چنين است كه در آن نهرهايى از آب صاف و خالص است كه هرگز بوى آن تغيير نكرده، و نهرهايى از شير كه طعم آن دگرگون نگشته، و نهرهايى از شراب (طهور) كه مايه لذت نوشندگان است، و نهرهايى از عسل تصفيه شده»!
انَّ الابْرارَ يَشْرَبُونَ مِنْ كَأْسٍ كانَ مِزاجُها كافُوراً- عَيْناً يَشْرَبُ بِها عِبادُ اللَّه يُفْجِّرُونَها تَفْجيراً: «ابرار نيكان) از جامى مى‏ نوشند كه با كافور (نوعى از عطر و بوى خوش) آميخته است- چشمه‏اى است كه بندگان خاص خدا از آن مى‏ نوشند و به هر جا بخواهند آن را جارى مى‏ كنند» (دهر 5 و 6).
و در چند آيه بعد از آن مى‏ افزايد: وَيُسْقَونَ فيها كَاْساً كانَ مِزاجُها زَنْجَبيلًا- عَيْناً فيها تُسَمّى سَلْسَبيلًا: «آنها از جام‏هايى در بهشت سيراب مى‏نوشند كه لبريز از شراب طهورى است كه با زنجبيل آميخته شده- از چشمه‏ اى در بهشت كه نامش سلسبيل است» (دهر 17 و 18).
و در چند آيه بعد مى ‏فرمايد: وَسَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً: «و پروردگارشان شراب طهور به آنها مى‏ نوشاند» (شرابى كه ساقيش خداست و پاك و پاك كننده از تمام پليدى‏ هاست!) (دهر 21).
8 - لباس های زیبا: وَيَلْبَسُونَ ثِياباً خُضْراً مِنْ سُنْدُسٍ وَ اسْتَبْرَقٍ: «آنها لباس‏هاى (فاخر و زيبايى) به رنگ سبز از حرير نازك و ضخيم در بر مى‏ كنند» (كهف 31). نظير همين تعبير با تفاوت مختصرى در آيه 53 دخان و 21 دهر ديده مى ‏شود، در اولى مى‏ گويد: يَلْبَسُون مِنْ سُنْدُسٍ وَ اسْتَبْرَقٍ: و در دوّمى مى‏ فرمايد: عالِيَهُمْ ثِيابُ سُنْدُسٍ خُضْرٍ وَ اسْتَبْرقٍ‏ «بر اندام آنها لباس‏هايى است از حرير نازك سبز رنگ و ديباى ضخيم». و در تعبير ديگر مى‏ خوانيم: وَ لِباسُهُمْ فيها حَرير «و لباس آنها در بهشت از حرير است» (حج 23).

9-همسران بهشتی :


وعندهم قـاصرات الطرف عین * کأنهن بیض مکنون؛ و در نزد بندگان مخلصین خدا زنهائی هستند که چشمان خود را فقط بدانها می اندازند و به دیگری نظر ندارند، و آنان سیاه چشم هستند. و به اندازه ای پیکرشان سفید است که گوئی مانند سپیدی تخم مرغهائی است که پوستش کنده نشده و محفوظ مانده است» (الصآفات/48و49)

«فیهن خیرات حسان * فبأی آلاء ربکما تکذبان * لم یطمثهن إنس قبلهم و لا جان * فبأی آلاء ربکما تکذبان* و در آن باغهاى بهشتى زنانى هستند نیکو خلق و زیبا. پس کدامین نعمتهاى پروردگارتان را انکار مى کنید؟

«و عندهم قاصرات الطرف أتراب؛ و نزد آنان همسرانى است که تنها چشم به شوهرانشان دوخته اند، و همسن و سالند!» (ص/52).
باتشکر
یازهرا(س)

سلام
فکر میکردم منطقی هستید...

ببینید من کتاب تفسیر ندارم و اصلا ادعایی نکردم
من نتیجه تدبر و تعقل برخی از اندیشمندان مسلمان را عرضه میکنم تا محک بخورند و ببینم آیا برهانی بر رد آن هست یا خیر

تا اینجا متاسفانه جز جمعیت گرایی و حرفهای متعصبانه چیزی ندیده ام

و اما جواب سوال شما که میگویید خداوند چه چیزی را تشبیه میکند؟
دقت نمیکنید
باز هم میگویم ایراد شما به تشبیهات محسوس به محسوس وارد است نه تشبیه معقول به محسوس
وقتی میگوییم معقول یعنی ورای تصور و تجسم است یعنی حقیقت آن با علم حصولی بدست نمی آید بلکه با علم حضوری میتوان درکش کرد
محسوس نیست که سوال کنیم چه چیزی را دارد تشبیه میکند؟؟!!

فقط یه وجه تشابه دارد و آن اینکه همان طور که این امور دنیایی مثل تجری من تحت انهار در دنیا برای شما مطلوب است است بهشت همانگونه برای شما مطلوب است و بس

پس قرار نیست شما حثیقت بهشت را تصور کنید بلکه باید تعقل کرد که اکثرا در دنیا یه این مقام نمیرسند بلکه باید برزخ ها بگذرانند و از صورت به معنا برسند

من سوالات شما را پاسخ گفتم
جا دارد من بگویم چرا به سوالات بنده پاسخ نمیگویید و بحث را به حاشیه میبرید

حبیبه;730825 نوشت:
بله دقیقا به همین دلیل از شما برای فرمایشاتتان برهان خواستم!

خب به همین دلیل سخنان شما را نمی توانم بپذیرم چون هیچ استدلالی جز آنچه به عقیده ی خودتان استدلال است نیاورده اید.

جالبه..
اینکه صریحا در حدیث داریم خدا جسم نیست
و در قرآن داریم که بازگشت ما به اوست استدلال نیست؟
اینکه در فلسفه ثابت شده مبدا و غایت عالم جسمانی نیست استدلال نیست؟
اینکه شکل از بی شکلی میاآید استدلال نیست؟
اینکه در حدیث داریم خداوند اول عقل را آفرید لذا حقیقت اشیاء عقلانی اند نه جسمانی!!!استدلال نیست؟
اینکه در فلسفه ثابت شده و پشتوانه روایی هم دارد که عالم از سه بخش ماده و مثال و عقل درست مثل خود انسان که عالم صغیر است
استدلال نیست؟

اونوقت اینکه اکثر علما گفته اند معاد جسمانی است شد استدلال؟

از شما یکی اصلا توقع نداشتم

موفق باشید

قابل توجه کاربر حبیبه و یارب
احساس میکنم شما منطقی نیستید بگذارید کارخودم و شما رو راحت کنم و از یه راه دیگه وارد بشم
اصلا نیازی نیست به چیزی پاسخ بدید

اگه شما یه حدیث معتبر بیارید که مثل آیات قرآن تاویل پذیر نباشد(یعنی قیودی در آن باشد که جز به ظاهر آن نتوان به چیز دیگر معنا کرد)
من از نظرم عقب نشینی میکنم
بعنوان مثال: مردم در دنیا و آخرت از چیزی به اندازه نکاح لذت نمیبرند
این خودش حدیثه اما سندش کاملا نامعتبره

بسم الله

ملاali;730841 نوشت:
جالبه..
اینکه صریحا در حدیث داریم خدا جسم نیست
و در قرآن داریم که بازگشت ما به اوست استدلال نیست؟
اینکه در فلسفه ثابت شده مبدا و غایت عالم جسمانی نیست استدلال نیست؟
اینکه شکل از بی شکلی میاآید استدلال نیست؟
اینکه در حدیث داریم خداوند اول عقل را آفرید لذا حقیقت اشیاء عقلانی اند نه جسمانی!!!استدلال نیست؟
اینکه در فلسفه ثابت شده و پشتوانه روایی هم دارد که عالم از سه بخش ماده و مثال و عقل درست مثل خود انسان که عالم صغیر است
استدلال نیست؟

اونوقت اینکه اکثر علما گفته اند معاد جسمانی است شد استدلال؟

از شما یکی اصلا توقع نداشتم

موفق باشید

چه کسی منکر مطالبی است که فرمودید؟

شما از مقدماتی که فراهم می کنید نتایجی نامناسب می گیرید.

اینکه عالم سه بخش است چه ربطی به ردّ معاد جسمانی دارد؟

خوب در قیامت هم انسان ذو مراتب است.

شما بفرمائید ببینیم مگر در همان حکمت متعالیه ثابت نشده است که روح برای إعمال مقتضیاتش نیاز به جسم دارد؟

حالا این جسم فرض کنید از نوع جسم اخروی ملاصدرا باشد چه منافاتی با آنچه می فرمائید دارد؟

مگر ذو مراتب بودن بهشت را مطالعه نکرده اید،حتی در قران هم بهشت با لفظ جمع آمده است:"جنات"

و وقتی اشاره به بهشت بندگان خاص است مفرد می شود:"جنتی"

آیه و لکل درجات مما عملوا را چه می کنید؟

حبیبه;730879 نوشت:
چه کسی منکر مطالبی است که فرمودید؟

شما از مقدماتی که فراهم می کنید نتایجی نامناسب می گیرید.

اینکه عالم سه بخش است چه ربطی به ردّ معاد جسمانی دارد؟

خوب در قیامت هم انسان ذو مراتب است.

شما بفرمائید ببینیم مگر در همان حکمت متعالیه ثابت نشده است که روح برای إعمال مقتضیاتش نیاز به جسم دارد؟

حالا این جسم فرض کنید از نوع جسم اخروی ملاصدرا باشد چه منافاتی با آنچه می فرمائید دارد؟

مگر ذو مراتب بودن بهشت را مطالعه نکرده اید،حتی در قران هم بهشت با لفظ جمع آمده است:"جنات"

و وقتی اشاره به بهشت بندگان خاص است مفرد می شود:"جنتی"

آیه و لکل درجات مما عملوا را چه می کنید؟

ما تا ماقبل عالم عقلی نیاز به جسم داریم.همین
آیا ملایکه جسم دارند؟
آخرت آخرت است نه دنیای مجدد و ذومراتب !!!! آخرت عالم وحدانی است نه عالم کثرت
شما منکر اینید که ما از کثرت به وحدت میرویم؟
آیا معنی بازگشت به سوی خداوند یعنی بازگشت از کثرت به کثرت؟؟!!!
چرا خودمونو گول میزنیم؟

فکر نمیکنید دلیل اصرار به معاد جسمانی کثرت خواهی است نه خداخواهی؟
بازم اصرار کنید...

همین جناب صدرا اکثر علما را طالب دنیا میداند نه طالب آخرت و عالم مجردات
و اما جناب صدرا طی تحقیق پژوهشگران معاد جسمانی را ثابت نکرده ولو مثالی...
بلکه به حشر حقیقت جسم در عالم عقلی بعد ار عالم برزخ اشاره دارد
دیگه شما بفرما چه کسی معاد جسمانی را ثابت کرده؟
هیچکس
مابقی تعبدی برمبنای ظاهر روایات و آیات به معاد جسمانی باور دارند...
همین
شما هم در زمره اینانید میترسید ظاهر را رها کنید

یاحق

حبیبه;730882 نوشت:
شما مخالفان زیادی در این تاپیک دارید،تخصیص بنده و سرکار یارب به این نسبت چیست؟

این شمائید که می خواهید دست به تاویل بزنید،پس این شمائید که باید مدرک ارائه کنید!

بحث دارد به جدل تبدیل می شود!!!!!!!

ما احسنش می کنیم:

آیات متشابه قران قابلیت تاویل دارند که آنهم در انحصار اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام است،پس به این راحتی دست به تاویل نزنید.

اینکه من مخالفان زیادی دارم دلیل بر اثبات حرف شما نمیشود
اگر جدلی هست از شماست من از شما سوال میپرسم شما به جای پاسخ و آوردن حدیث استنطاق میکنید
اگه فکر میکنید احساساتی شدید دیگر به بحث ادامه ندهید
چون براتون خوب نیست

موفق باشید

سلام بر دوستان
طرفداران معاد جسمانی میگویند نباید آیات معاد را تاویل کرد حتی اگر تاویل پذیر باشند...
سوال
چه کسی اجبار کرده که قرآن را مطابق با نازلترین فهم از آن معنی کند؟
بعنوان مثال شخصی از لغت مصباح و آب همان چراغگردسوز و آب خوردن را میفهمد...
واقعا چرا باید نازلترین معنا را گرفت و مابقی را رها کرد؟
هیچ حجت شرعی در این نیست
که اگر این بود قرآن خود دستور به تدبر و تعقل نمیداد

بعنوان مثال برای چراغ و آب میتوان معنای هدایت و علم را در نظر داشت

آیات معاد هم از این قاعده مستثنا نیستند

یاحق

و اما مسله دیگری که طرفداران معاد جسمانی متاسفانه از پاسخ به آن در این تاپیک طفره رفته اند مسله شهوت در بهشت است
البته جناب یکتای بی همتا اصراری بر وجود شهوت در بهشت نداشتند و آنرا لازمه ذاتی جسم ندانستند

و اما سوال
چطور در بهشت که جای لذت بردن تام است میتوان به وجود شهوت قایل بود
چراکه توجه تام به شهوت حتی در مورد حلال مذموم است...
پس فقط در یک فرض و در یک عالم میتوان به وجود شهوت و استفاده از آن قایل بود و آن دنیاست
به عبارت دیگر همجواری عقل و شهوت مستلزم تکلیف و تزاحم است
حال آنکه در بهشت تکلیف و تزاحم نیست لذا شهوت در آن نیست

یاحق

ملاali;730740 نوشت:
سلام
اگر منظورتان از لذات جسمانی شهوت است باید عرض کنم که توجه تام به این میل در اسلام مردود است و قطعا بهشت همانند دنیا دار طبیعیت و تکلیف نیست که بخواهیم تحت کنترل عقل به شهوت قائل باشیم
بلکه بهشت منزل لذت تام بردن است لذا اون لذت تام همان لذت حقیقی است نه شهوت
همجواری شهوت و عقل فقط در دنیا که دار طبیعیت و تکلیف است متصور است(آنهم بصورتی که شهوت محدود و محکوم عقل باشد)در غیر اینصورت همانطور که در پست های قبلی عرض کردم باید مرتبه ایی از بهشت را شهوتکده و دار غفلت دانست
در حالی که اینطور نیست

باسلام وتشکر .
هر چند درک ما از بهشت و حقایق عالم آخرت چندان کامل نیست و نمی توانیم به طور دقیق در خصوص وضعیت آن جهان اظهار نظر نماییم، اما در حالت کلی می توان گفت که از قرائن نقلی درآیات و روایات بر می آید که در بهشت جنسیت و لذت های جنسی مطرح است. به همین خاطر وعده همسران بهشتی به مومنان داده شده است. مردان و زنان بهشتی با اراده و اختیار خود از یکدیگر یا همسران بهشتی بهره مند خواهند شد.
البته نمی توان به طور قطع گفت که فرایند این روابط به طور کامل از سنخ لذت های جنسی دنیایی است و فرایند ازدواج و توالد و تناسل و مانند آن در بهشت هم وجود دارد، اما در هر حال آنچه مسلم است، نوعی رابطه متناسب با قوانین و شرایط آن عالم بین زنان و مردان بهشتی وجود خواهد داشت. و جنسیت در آن عالم مطرح خواهد بود. بحث تنها درعاطفه محض نیست؛ هرچه هست، در لذت بخشی هزاران بار بالاتر از روابط جنسی و عاطفی دنیایی است تا جایی که تصور آن برای دنیاییان ممکن نیست.
در آیات و روایات به صراحت از لذت­های جسمانی در بهشت سخن گفته شده مثل لذت خوردن، نوشیدن، پوشیدن، نگاه کردن و لذت جنسی، ولی این لذت­ها در دنیا با رنج­ها و زحمت­ها و ناپاکی­هایی همراه هستند اما در همان آیات به خالص بودن آنان از این ناپاکی­ها به بهشت تصریح شده است، مثلاً وقتی سخن از شراب بهشتی می­گوید، تصریح می­کند که این شراب نه عقل را می­زداید و نه سر درد در پی دارد، بلکه طهارت­زا و پاکی آفرین است و انسان را به سوی خدا سوق می دهد، یا وقتی سخن از همسران بهشتی و لذت جنسی است، تصریح می شود که آن همسران«مطهّره» و پاک مطلق هستند و هم نشینی با آنان هم فقط لذت­زا و لذت­بار است و هیچ ناپاکی و غفلت در پی ندارد.
نوشیدنی­ها هم هیچ غَش و ناخالصی ندارند و از نوشیدن آنها تعب و رنجی حاصل نمی گردد.
اینها همه دورنمایی از نعمت­های جسمانی بهشت است و درک واقعیت آنها تا زمانی که چشیده نشوند، مشکل است، اگر نگوییم محال است.

من ادم کم توقعی هستم، یه دوتا حوری بایه ساختمون ویه نت پرسرعت تو بهشت بهم بدن عالی هستش

ملاali;729077 نوشت:
وقتی نیاز طبیعی و تکلیف در بهشت منتفی است چرا فرد بهشتی باید لذت برتر را که ذکر و تقدیس است را رها کند و مشغول لذت پایین تر گردد؟؟؟

سلام
اگر انسان در آنجا تکلیفی ندارد پس ذکر و تقدیس چه هستند ؟ آیا انجام تکلیف نیست ؟

ملاali;729077 نوشت:
در مورد بهشت داریم که مثل بهشت مثل باغی است چنان و چنان

چگونه میشود مانند باغ و جاری بودن آب و خوردن میوه و حوری و .... را به شکل دیگر ایجاد کرد ؟ چطور میشود پذیرفت که همه ی اینهمه وعده های خداوندی را فقط یک رؤیا دانست ؟ فکر نمی کنید با این دیدگاه بد آموزی می کنید و آن شکوه و جلال بهشت را کم ارزش می کنید ؟ تازه چرا وعده های برحق خدا را به این تفسیر می کنید که محضاً برای ترساندنند ؟ چرا نمیگید برای ترغیب مؤمنین هم هست ؟ چرا همش در بعد منفی آن مثل می آورید ؟

صادق;730905 نوشت:
نوشیدنی­ها هم هیچ غَش و ناخالصی ندارند و از نوشیدن آنها تعب و رنجی حاصل نمی گردد.

سلام استاد
بفرمایید از همین چیزای دنیاست اما ناخالصی ندارد .
توی همین دنیا هم هست . شما بیایید از آب منطقه ما بخورید . از هوای ما استنشاق کنید . اصلاً آدمای اینجا را ببینید . بعد برگردید شمال یا تهران . خب تفاوت را بخوبی لمس می کنید و مرزی بین بهشت و جهنم را و یا این دنیا و آن دنیا را درک میکنید . اینطور نیست استاد ؟

مرید الحسین (ع);731016 نوشت:

سلام استاد
بفرمایید از همین چیزای دنیاست اما ناخالصی ندارد .
توی همین دنیا هم هست . شما بیایید از آب منطقه ما بخورید . از هوای ما استنشاق کنید . اصلاً آدمای اینجا را ببینید . بعد برگردید شمال یا تهران . خب تفاوت را بخوبی لمس می کنید و مرزی بین بهشت و جهنم را و یا این دنیا و آن دنیا را درک میکنید . اینطور نیست استاد ؟

باسلام وتشکر .
چون مرید وعاشق حسین ، وپسر خوبی هستی به چند نکته توجه فرمائید:
1.اگر چه خداوند متعال در توصیف بهشت به مواردی نظیر باغ و درخت و چشمه وديگر نعمتهائي كه در همين دنيا در دسترس انسان مي باشد؛ اشاره می نماید و یا برخی از لذت های جنسی را به عنوان نعمت های بهشتی نام می برد، لکن پاداش کارهای خوب انسان در قیامت و در بهشت تنها نعمت هاي قابل تجربه مادي نيستند، بلكه اوصافی که در مورد نعمت‌های بهشتی مثل حوريان بهشتی و شراب طهور و... ذکر کردید، تنها بخش کوچکی از نعمت‌های بهشت است كه متناسب با درك انسان از لذت ها و خوشي ها بيان شده است.و الا چنين لذتها و شهواتي در مقايسه با نعمت ها و لذت هایي كه ذكر نشده اند ناچيزند، در حالي كه آیات قرآن بیانگر آن است که در بهشت نه تنها اين نعمت هاي مادي بلكه هر چيزي كه انسان بخواهد و اراده كند (حتي زمين فوتبال ويا ورزش )،برای او فراهم می‌شود(1).
در بهشت هر چیزی که مورد میل و رغبت بهشتیان باشد و حتي لذت هائي فوق خواسته‌های آنان وجود دارد.(2) خداوند متعال مي فرمايد: " هیچ کس نمی‌داند و در مقابل اعمال خیری که پاکان و نیکان در این جهان انجام می‌دهند، چه نعمت هایی که مایه روشنی چشم است، در جهان غیب برای آنان فراهم شده است". (3) در تفاسیر شیعی و سنی ذیل این آیه حدیثی از رسول گرامی اسلام (ص) بدین مضمون نقل شده: "خداوند فرموده: برای پاداش بندگان شایسته و درستکارم، نعمت هایی آماده کرده ام که نه چشمی آن‌ها را دیده و نه گوش شنیده و نه بر قلب بشری خطور کرده است". (4) بنا بر این نعمت‌های بهشت ، منحصر در آنچه در قرآن و يا روايات بيان شده م مي شود در همين دنيا نيز بخشي از آنها را تجربه نمود،نمی‌باشد.
2. سر اين كه ذكر نعمت هاي مادي در قرآن بيش تر مي باشد،اين است كه این امور برای عموم مردم به ویژه مردمی که آیات در ابتدا برای‌ آن ها نازل شد، بسیار لذت‌بخش و بلکه لذت‌بخش‌ترین امور بوده است. قرآن به عنوان نمونه به اين نوع لذت هاي بهشتي بيش تر اشاره مي نمايد؛ اما جداي از همه نعمت هاي جسمي، اصل نعمت هاي بهشتي نعمت ها و لذت هاي روحاني و معنوي مي باشد كه با نعمت هاي جسمي بهشتي قابل مقايسه نمي باشد. مثل خوشی و سلامتی و طول عمر و بالاتر از آن جاودانگی و اين كه در آن جا هیچ غم، بیماری و غصه وجود ندارد. جز خوشی و لذت نیست،آن جا كسي سخن بیهوده ای بر زبان نمی‌آورند و نمی‌شنوند (5)، نه ترس و اندوهی دارند (6)، و نه در دل، کینه و کدورتی. (7) و سخنی جز سلام و درود و تحیت بین آنان نیست. (8)
3.البته در مورد نعمت های بهشتی که بيشتر مورد توجه ماست و مي شناسيم و به زعم ما در دنیا هم وجود دارد،نيز نبايد از اين نكته غافل شد كه در دنیا بسیاری از لذت های مادی که انسان درک می کند، به خاطر محدودیت های عالم ماده و تزاحم لذت ها و درد ها و مشکلات با هم،بسیار ناچیز و محدود و ناخالص می باشد، در حالی که در بهشت محدودیت نیست و هر لذتی در اوج خود حاصل می شود. در عين حال اگر چه افراد زیادی در دنیا از نعمت های آن بهره مند می شوند. اما واضح است که معدودند افرادی که از نعمت های محدود دنیا به طور کامل بهره مند باشند. همه نعمت ها برای همه افراد در تمام لحظات عمر قابل استفاده نیست. دائما آفت هائی مثل مریضی و پیری و فقر و ... مانع بهره مندی کامل انسان می شود. چنان كه فرموديد به راحتی هم قابل بهره مندي نيستند،در حالی که در بهشت نه بیماری هست و نه پيري و نه محروميت و نه هيچ مانع ديگري براي لذت هاي بهشتي وجود ندارد.
4. يكي از بالاترين لذت ها و نعمت هائي كه در بهشت نصيب انسان هاي صالح مي شود ، نعمت رضوان الهی (9) و لقای الهي (10) می باشد. بهشتيان در اين مقام لطف هایی از پروردگارشان دریافت می‌دارند که ایشان را غرق سرور می‌سازد. هیچ کس نمی‌تواند تصوری از مرتبه آن سرور داشته باشد (11) و این سعادت بی مانند و نعمت‌های وصف ناشدنی و رحمت و رضوان و قرب الهی برای همیشه ادامه خواهد یافت (12) و پایانی نخواهد داشت. (13) لذا در مورد وجود عبادت و نماز و ...در بهشت بايد توجه شود كه معناي عبادت به عنوان ارتباط با خدا و انس و گفتگو با او و لذت بردن از مناجات با خداي متعال و رسيدن به مقام رضوان الهي و قرار گرفتن در جوار رحمت و قرب ويژه الهي به عنوان يكي از بالاترين لذتها و نعمتهاي بهشتي مطرح است كه رسيدن به آن لذت آرزوي افراد است لكن تكاليف الهي كه در غالب نماز و روزه و ... در دنيا به انسان عرضه مي شوند مختص عالم دنيا مي باشد و اساسا پس از مرگ پرونده تكاليف بسته مي گردد (14)،و در بهشت ديگر عبادات به عنوان وظيفه مطرح نمي گردند.

پی‌نوشت‌ها:
1. نمل (27)، آیه 21 و فرقان (25)، آیه 16 و زمر (39)، آیه 34 و فصلت (41)، آیه 31 و شوری (42)، آیه 22 و زخرف(43)، آیات 71 و 70 و ق (50)، آیه 35.
2. ق (50)، آیه 35.
3. سجده (32) آیه 17.
4. طبرسي، تفسیر مجمع البیان، ناصرخسرو 1372ش ، ح 7 و 8، ص 331 و سيوطي، تفسیر درالمنثور، كتابخانه مرعشي ،1404ق، ج 5، ص 276.
5. مریم (19)، آیه 62 و نبأ (78)، آیه 35 و غاشیه (88)، آیه 11.
6. اعراف (7)، آیه 35 و محمد (47)، آیه 28.
7. اعراف،‌ آیه 43.
8. واقعه (56)، آیه 26.
9. آل عمران (3)، آیه 15 و توبه (9)، آیه 21 و 72 و حدید (57)، آیه 20 و مائده (5) آیه 119.
10. قمر (54) آیه 55.
11. سجده (32)، آیه 17.
12. بقره، آیه 25 ـ 28 و آل عمران، آیات 36، 98 و 107.
13. دخان (44)، آیه 56 و فصلت، آیه 8 و انشقاق (84)، آیه 25 و تین (95)، آیه 6.
14.علامه مجلسي،بحارالانوار،ج74 ،ص 190،الوفاء بيروت،14040ق .

ملاali;730096 نوشت:
همین که آمده بهتر از این ها .. یعنی غیر از اینها .. نشان به این نشان که وابستگی به دنیا حاصلش عذاب است لذا از نظر ماهوی تقابل دارند

متوجه نشدم چگونه خیر را به معنای غیر می دانید؟
خداوند فرموده است آخرت خیر است و نه غیر و معنای خیر بودن را هم در بقا و فنا ذکر نموده
مَا عِندَكُمْ يَنفَدُ وَمَا عِندَ اللَّهِ بَاقٍ
وابستگی به دنیا حاصلش عذاب است چون وابستگی به امور فانی است و بالاخره از این فانی باید جدا شد و چون وابستگی وجود دارد باعث عذاب است

ملاali;730096 نوشت:
در هیج یک از آیات معاد نیامده انچه که در دنیا میخواهید در اخرت برای شما ذخیره شده ... بلکه اشاره به بهتر بودن دارد

وَفِيهَا مَا تَشْتَهِيهِ الْأَنفُسُ وَتَلَذُّ الْأَعْيُنُ وَأَنتُمْ فِيهَا خَالِدُونَ
اشاره به آنچه که می خواهند شده و تاکید شده که آن چیز هایی که چشم از آن لذت می برد و یقینا بهتر از نعمات دنیا است،خوب این ثابت کننده نظر ماست نه شما
حتی اگر بگوید آخرت غیر از دنیا است باز هم دلالت ندارد که این غیر بودن در جسمانی بودن یا نبودن آن است بلکه می تواند در موارد دیگری هم باشد مثل مرگ و حیات

ملاali;730096 نوشت:
خیر مَثل به معنی توصیف نیست آیات دیگر تصدیق دارند که مثل یعنی همان تمثیل و استعاره

در آیه مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِي: در اين باره چند قول است:
1- «مثل» مبتدا و خبر آن محذوف است. يعنى «مثل الجنة التي ... اجل مثل».
2- سيبويه و ابو على فارسى گويند: به تقدير «فيما نقص عليكم مثل الجنة ...»
در اين صورت هم «مثل» مبتدا و خبر آن محذوف است.
3- «مثل» بمعناى صفت و مبتدا است و «تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ» خبر آن است.چنان كه «وَ لِلَّهِ الْمَثَلُ الْأَعْلى‏» (نحل 60: براى خداوند است صفت برتر)

از آنجا كه قبلا در باره كيفر اهل كفر، سخن گفته شده است، اينك در باره پاداش اهل ايمان سخن گفته، مى‏فرمايد:مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ: مقاتل گويد: يعنى بهشتى كه به اهل تقوى وعده داده شده، بى‏ شباهت و بى‏ مانند است.
حسن گويد: یعنى صورت و صفت آن بهشت، چنين و چنان است.
ابن قتيبه گويد: «مثل» در اصل بمعناى «شبه» و شباهت است و گاهى بمعناى صورت و صفت شى‏ء مى‏ آيد. برخى گويند: كلمه «مثل» در اينجا در كلام اضافه شده و تقدير: «الجنة التي وعد المتقون ...است.(تفسیر سوم)

که می بینید با تفاسیر مختلفی که می توان کرد که بر مقصود شما دلالت ندارد و حتی اگر دلالت هم داشته باشد به نحوه های مختلف می شود آن را تفسیر کرد و اقلا جز آیات متشابه می رود و با آیات محکمی که وعده های بهشت را حقیقی و بدون تمثیل می دانند تفسیر می شود مثل آیه فَوَرَبِّ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ إِنَّهُ لَحَقٌّ مِّثْلَ مَا أَنَّكُمْ تَنطِقُونَ


ملاali;730096 نوشت:
اللَّهُ نُورُ السَّمَوَتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَوةٍ

این آیه نمی گوید مثل نوره مشکاه (مثل آیه ای که گفت مثل الجنه التی وعد المتقون ....) بلکه می گوید مثل نور خدا مثل مشکاتی است (یعنی هم لفظ مثل آمده و هم لفظ ک که دلالت بر تشبیه دارد) که در آیه مورد استناد شما چنین چیزی نیست.

صادق;731020 نوشت:
چون مرید وعاشق حسین ، وپسر خوبی هستی به چند نکته توجه فرمائید

ممنون استاد
خوبی از خودتونه .
فقط خواستم بگم که احتمالاً ماها خسرالدنیا و الآخرتیم . چون اولا: با اون همه گناه که مانند بنده کرده ام یک راست بلیط رفت به دوزخ داریم ولی اعتقاد داریم اون دوزخ با اینی که داخلش هستیم برابر روایات معتبر آسان زیست تر باشد .به لطف خداوند .
دوم به دور از عدالت است که ماها یی که اینقدر با اوضاع دوزخی اینجا خو گرفته ایم را بگذارند آدمایی از جنس خوبانی مانند ...... را ببرند در دوزخ . :ok:

مرید الحسین (ع);731026 نوشت:

ممنون استاد
خوبی از خودتونه .
فقط خواستم بگم که احتمالاً ماها خسرالدنیا و الآخرتیم . چون اولا: با اون همه گناه که مانند بنده کرده ام یک راست بلیط رفت به دوزخ داریم ولی اعتقاد داریم اون دوزخ با اینی که داخلش هستیم برابر روایات معتبر آسان زیست تر باشد .به لطف خداوند .
دوم به دور از عدالت است که ماها یی که اینقدر با اوضاع دوزخی اینجا خو گرفته ایم را بگذارند آدمایی از جنس خوبانی مانند ...... را ببرند در دوزخ . :ok:

مرید حسین حسینی زندگی می کند.
کسی که حسینی باشد بی تردید بهشتی است .
آن مراد این مریدش را با خود در بهترین غرفه های بهشت خواهد برد تردید نداشته باش .

ملاali;730097 نوشت:
همینطوره و سخن ما هم همین است

لذا باید آیاتی مثل تشتهی النفس و تلذ العین را تفسیز معنوی کرد نه شهوانی


ما قبلا در آن تاپیک حور گفتیم که تمام اين لذات از سنخ ارتباط با خالق است (حتی لذات دنیوی مثلا نکاح) این مطالب جناب محی الدین در فصوص را مطالعه کنید

فإذا شاهد الرجل الحقّ في المرأة كان شهوده في منفعل، و إذا شاهده في نفسه- من حيث ظهور المرأة عنه- شاهده في فاعل.
و إذا شاهده من [في‏] نفسه من غير استحضار صورة ما تكوّن عنه كان شهوده في منفعل عن الحقّ بلا واسطة.
فشهوده للحقّ في المرأة أتمّ و أكمل، لانّه يشاهد الحقّ من حيث هو فاعل و منفعل، و من نفسه من حيث هو منفعل خاصة.
فلهذا أحبّ- ص- النساء لكمال شهود الحقّ فيهنّ، إذ لا يشاهد الحقّ مجردا عن المواد أبدا، فإن اللّه بالذات غني عن العالمين فإذا كان الأمر من هذا الوجه ممتنعا، و لم تكن الشهادة إلّا في مادة، فشهود الحقّ في النساء أعظم الشهود و أكمله.

ملاali;730097 نوشت:
ما هم در اولین پست همین را گفتیم
که اگر در بهشت جسمی هم باشد لزوما به معنای لذات جسمانی و نیازهای طبیعی دنیا نیست لذا در بهشت یک لذت است آن هم لذت عبادت و زضوان الهی
و به انجیل هم اشاره کردیم که برای بهشتیان بدن قائل است اما لذات بدنی خیر که شما گفتید انجیل تحریف شده حال آنکه خود شما هم این مطلب را غیر عقلی نمیدانید

این لذات جسمانی هیچ تعارضی با لذات معنوی ندارد و می شود به نحوی که در بالا توضیح دادیم ارتباط برقرار کرد و همانطور که جناب محی الدین گفتند (إذ لا يشاهد الحقّ مجردا عن المواد أبدا، فإن اللّه بالذات غني عن العالمين فإذا كان الأمر من هذا الوجه ممتنعا، و لم تكن الشهادة إلّا في مادة، فشهود الحقّ في النساء أعظم الشهود و أكمله.)
در واقع محی الدین می گوید که حق تعالى هيچ گاه مجرد از مواد (يعنى مظاهر و مجالى) مشاهده نمى‏شود زيرا حق تعالى به حسب ذات غنى از عالميان است (و شهود او مجرد از آنها يعنى مواد و عالمين امكان ندارد). پس چون امر از اين وجه ممتنع است و شهادت (يعنى شهود) نمى ‏باشد مگر در ماده پس ...
در واقع از همین نکته می شود پاسخ به شبهات شما را داد


عصران;730606 نوشت:
فعلا قبول ندارم یعنی چه؟ یا قبول کنید یا نکنید. تکلیف خودتان را در بحث مشخص کنید.

سلام
فعلا قبول ندارم یعنی با این دلایلی که نقل شد قبول ندارم اما با دلایل دیگری ممکن است قبول داشته باشم.

عصران;730606 نوشت:
پیری و فساد از باب نمونه بود که آنها را هم شهید مطهری مطرح کرده بودو خودش هم پاسخ داده بود.

شما هم بیشتر روی همین مثالها مانور دادید. در حالی که اصل مسئله این بود:

برای علت وجود شرور در جهان گفته می شود که اقتضای عالم ماده اینچنین است و اقتضای ماده تضاد و تزاحم است که در این صورت اگر در بهشت ماده باشد باید تضاد و تزاحم هم در آنجا باشد و اگر بگوییم در بهشت ماده نیست در این صورت هم خیلی از وعده های بهشتی در قرآن داده شده که ذاتشان ماده است در بهشت نیستند زیرا اگر ماده نباشند خودشان نیستند.


برخی در بحث problem of evil که مطرح می شود یکی از دلایل را این می دانند که اقتضای ماده تضاد و تزاحم است البته به نظر ما این دلیل وجود شرور در عالم نیست (کاری هم نداریم که اصلا آیا شرور وجود دارد یا امری عدمی است و توجیهاتی که در اینباره آورده می شود) دلیل اصلی آن وجود آزمایش است که قران هم به دلیل آزمایش به این موارد اشاره کرده است
وَلَنَبْلُوَنَّكُم بِشَيْءٍ مِّنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ
قطعاً همه شما را با چیزی از ترس، گرسنگی، و کاهش در مالها و جانها و میوه‌ها، آزمایش می‌کنیم؛ و بشارت ده به استقامت‌کنندگان!

اما متوجه نشدم که شما چگونه از این موارد نتیجه گرفته اید که آخرت جسمانی نیست؟ چود تضاد و تعارض و شرور نیست؟
چون ما در قران داریم که
يُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَيَخَافُونَ يَوْمًا كَانَ شَرُّهُ مُسْتَطِيرًا
آنها به نذر خود وفا می‌کنند، و از روزی که شرّش گسترده است می‌ترسند!

فقط خداوند این شرور و تزاحمی که هست را از مومنین به پاس اعمالی که دارند بر می دارد اما در دنیا چون مکان امتحان است این تضاد ها برداشته نمی شود
فَوَقَاهُمُ اللَّهُ شَرَّ ذَٰلِكَ الْيَوْمِ وَلَقَّاهُمْ نَضْرَةً وَسُرُورًا
(بخاطر این عقیده و عمل) خداوند آنان را از شرّ آن روز نگه می‌دارد و آنها را می‌پذیرد در حالی که غرق شادی و سرورند!

عصران;730606 نوشت:
در آیه صفت آنها گفته نشده که شما هم به جاودانگی اشاره می کنید بلکه خود آنها را با آخرت و نعماتش مقایسه کرده است و صریحا گفته که آنها متاع زندگی دنیا ( پست) هستند. بنابراین مثلا حب الشهوات اانساء غیر از ازواج مطهره است.

به خود آنها اشاره نشده بلکه به حب الشهوات من النساء و البنین و ... به حب شهوات به آنها اشاره شده و در آیه بعد با تاکید بر خالدین فیها ،خلود آنها را در آخرت یک مزیت در برابر زندگی دنیا حساب کرده،و همچنین تاکید بر خیر بودن

ملاali;730736 نوشت:
سلام
خب این خیلی روشنه که صحبت در مورد محسوسات از باب تشبیه محسوس به محسوس است نه محسوس به معقول
کجا خداوند گفته که جهان آخرت محسوس است؟
در مورد امور فرا مادی لغت مثل به معنای توصیف نیست بلکه به معنای تمثیل است درست مثل آیه 35 نور که خداوند نور خود را به چراغدان تشبیه کرده و حتی پای روغن زیتون را هم وسط کشیده

سلام علیکم

جناب ملاعلی گویا این بحث ما با شما آخر نداره.

آیا شما فکر میکنید در آیه "الله نور السموات..." چگونگی ذات خدا وصف شده است یا بقول خودتان مثال زده شده است؟ اگر چنین فکر میکنید در اشتباه هستید. منظور از این آیه توصیف و تمثیل ذات الهی نیست .

کسی نمیتواند به کنه ذات خدا پی ببرد که نتوان آن را توصیف کرد یا بقول شما با مثال بشود چیزی از آن فهمید.

اما هر یک از آیات قرآن معانی مختلفی دارند ... معنی ظاهری که میتوان از این ایه شریفه فهمید اینست که میفرماید خدا روشن کننده آسمان و زمین است ...

روشن کردن آسمان و زمین میتواند به معنای ایجاد کردن یا هستی و حیات دادن به آن باشد. مثل اینکه بگوییم فلانی آتش جنگ را برافروخت. اینجا منظور روشن کردن آتش نیست. منظور راه انداختن جنگ است.

بعد از اینکه میفرماید روشن کننده آسمان و زمین است یعنی برپاکننده و هستی بخش آسمان و زمین ... وصفی از چگونگی این هستی بخشی ارائه میدهد.

یعنی اگر بخواهیم عوامل روشن کننده عالم هستی را در قالب ماکتی تصور کنیم این ماکت بصورت چراغی است داخل چراغدانی که روغن آن بدون نیاز به هیچ آتشی شعله گرفته و جهان هستی روح و حیات میگیرد و به عبارتی چراغ هستی با قدرت خدا (و بدون حتی عامل آتش و نیرویی از خارج) روشن میشود.

و موجودات به لحاظ قرب و بعدی که به این نور و به این عامل حیات دارند در مراتب و درجات مختلف قرار میگیرند ...

همین مثال کوچک (چراغ ) خودش از یک واقعیتی بزرگ بوجود آمده است. دنیا و لذات مادی مثل زنان و طعامهای و شرابهای دنیوی مانند همین مثال کوچک است که نشات گرفته از اصلی است که فناناپذیر و جاودانه است.

شما میفرمایید این اصل وجود ندارد و همه چیز عبادت خداست. ما هم قبول داریم همه چیز باید عبادت و بندگی خدا باشد.

اما میگوییم تا اصل و حقیقتی وجود نداشته باشد فرعی هم وجود ندارد . دنیا فرع است به آخرت. لذات دنیا هم فرعند بر لذات آخرت.مثل نور آفتاب که به زمین میتابد و انرژی زمین را تامین میکند. اگر برای زمینیان محدود باشد برای خود خورشید که محدود نخواهد شد...

ضمن اینکه عبادت هم در این دنیا فقط نماز و روزه نیست. ازدواج هم عبادت است. خوردن و نوشیدنی هم که برای انجام وظیفه باشد عبادت است. ورزش و تفریح اگر برای گرفتن نشاط و نیرو و در جهت بندگی خدا باشد عبادت است چرا اینها در دنیا عبادت است اما در آخرت نمیتواند عبادت محسوب شود؟

یکتای بی همتا;731047 نوشت:
به خود آنها اشاره نشده بلکه به حب الشهوات من النساء و البنین و ... به حب شهوات به آنها اشاره شده و در آیه بعد با تاکید بر خالدین فیها ،خلود آنها را در آخرت یک مزیت در برابر زندگی دنیا حساب کرده،و همچنین تاکید بر خیر بودن

سلام علیکم

در آیه شریفه ، حب الشهوات من النساء بطور مطلق آمده یعنی شهوت به هر زنی غیر از همسر ولی نزد خداوند دیگر اینگونه شهوات آلوده وجود ندارد و هر کسی با همسر خودش است و نظر به غیر همسر ندارد. ازواج مطهر را خداوندبرتر میداند نه حب به هر زنی .... البته منظور بنده این نیست که شهوت از سنخ دنیویش آنجا مطرحه...

ملاali;730883 نوشت:
آیا ملایکه جسم دارند؟

اگر ملائکه جسم ندارند چگونه بر امور این دنیا دخالت میکنند؟ چگونه جلوی مرگ انسانها رو میگیرند تا زمان معین ...له معقبات من بین یدیه و من خلفه یحفظونه من امر الله

ملاali;730883 نوشت:
ما تا ماقبل عالم عقلی نیاز به جسم داریم.

یاحق

اگر همه انسانها بتوانند به مرتبه عالم عقلی برسند یعنی قبل از پا گذاشتن به دنیا هم در آن عالم در حال عبادت خدا بوده اند. درصورتیکه در احادیث فقط در مورد ائمه علیهم السلام آمده که نور ایشان دوهزار سال قبل از خلقت به تسبیح خدا مشغول بوده.. تازه اگر نوری که در حدیث آمده همان مرتبه عقلانی باشد

موضوع قفل شده است