آیا قلب مرکز تفکر است؟ آیا منی از پشت و سینه می آید؟

تب‌های اولیه

175 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

[="#006400"]هوالعالم

شايد در اين مورد بايد به جاي اصطلاح اتصال به عضو از واژه احاطه بر جسم استفاده كنيم تا منظور رساتر
و خود پاسخگو باشه

جايگاه نفس در بدن بيشتر به قلب نسبت داده شده
اينم شايد به اين خاطر كه انسان تمايلات مادي و معنوي داره
با نظر به وجود افراد با تمايلات خوب و بد و دنيوي و معنوي ميشه گفت كه ممكنه به سمت سر بالا بره و يا پايين تر از ميانه جسم قرار بگيره ...
بستگي به حد و كيفيت اعمال عقلاني و تمايلات شهواني يا نفساني شخص داره !

از طرفي منظور از قلب يا قلوب هميشه به معني اين عضو مادي بدن نيست .[/]

استوار;437420 نوشت:
با توجه به طبقه بندی که برای حیات بیان کردید، همانطور که فرمودید نظر ما با نظر علامه (ره) در مورد جنین و نفخه روح منافاتی ندارد.
پس فقط منافات نظر حقیر با ایشان برمیگردد به چگونگی اتصال روح با کالبد.
ما معتقدیم روح با مغز مرتبط میشود. ایشان معتقدند روح با قلب مرتبط میشود.
لذا لازم است پاسخ پرسشم را در مورد قلب مصنوعی که قبلا بیان شد، بدهید.

[=arial]با سلام
همانطور که عرض کردم اظهار نظر در این زمینه برای بنده درست نیست چون متخصص در این زمینه نیستم و یقینا باید متخصصان پزشکی به صورت قطعی بگویند تا سخن علامه هم مشخص شود .
آنچه که بنده میفهمم این است که ارتباط میان روح و بدن تقابلی است. حیات قلب یا مغز، منوط به انجام وظیفه ای است که بر عهده دارند. مرگ قلب، توقف گردش خون در عروق و ارسال آن به اعضای بدن است. در این میان قلب طبیعی و مصنوعی تفاوتی وجود ندارد. توقف قلب به تنهایی برای استناد به مرگ کافی نیست وملاک حیات، گردش خون در بدن است، ممکن است ادامه تپش قلب با استفاده از تجهیزات پزشکی حاکی از حیات نباشد انجام گیرد .
بعید نیست، بقای حیات در ساقه مغز حاکی از بقای ارتباط روح انسان با بدن او باشد. فقدان ادراک و هوشیاری ملاکی برای زنده بودن یا نبودن بیمار نخواهد بود و فقدان علائم حیاتی و از کار افتادن ساقه مغز به تنهایی نمی تواند حاکی از مرگ شخص باشد و بر اساس نظر فقها مبنی بر «اذهاق النفس»، پایان دادن به زندگی فردی که دچار مرگ مغزی شده است را در مصادیق قتل نفس قرار می دهد. و اطلاق آیات, و روایات ناظر بر حرمت قتل، شامل مرگ مغزی نیز می شود و دلیلی برای خروج قتل با انگیزه مشفقانه از عموم حکم حرمت قتل وجود ندارد. انگیزه شرافتمندانه ممکن است فقط عامل تخفیف در مجازات او باشد.
لذا خارج کردن قلب از بدن که هنوز از کار نیفتاده، بعید نیست که عمل قتل بر آن صدق کند. نسبت به سایر اعضا- که خارج کردن آنها موجب مرگ قطعی نمی شود - و اگر حفظ جان مسلمانی متوقف بر آن باشد، مانعی ندارد.
بنظرم بحث خیلی تخصصی داره میشه.

عمار;438118 نوشت:
[=arial]با سلام
همانطور که عرض کردم اظهار نظر در این زمینه برای بنده درست نیست چون متخصص در این زمینه نیستم و یقینا باید متخصصان پزشکی به صورت قطعی بگویند تا سخن علامه هم مشخص شود .
آنچه که بنده میفهمم این است که ارتباط میان روح و بدن تقابلی است. حیات قلب یا مغز، منوط به انجام وظیفه ای است که بر عهده دارند. مرگ قلب، توقف گردش خون در عروق و ارسال آن به اعضای بدن است. در این میان قلب طبیعی و مصنوعی تفاوتی وجود ندارد. توقف قلب به تنهایی برای استناد به مرگ کافی نیست وملاک حیات، گردش خون در بدن است، ممکن است ادامه تپش قلب با استفاده از تجهیزات پزشکی حاکی از حیات نباشد انجام گیرد .
بعید نیست، بقای حیات در ساقه مغز حاکی از بقای ارتباط روح انسان با بدن او باشد. فقدان ادراک و هوشیاری ملاکی برای زنده بودن یا نبودن بیمار نخواهد بود و فقدان علائم حیاتی و از کار افتادن ساقه مغز به تنهایی نمی تواند حاکی از مرگ شخص باشد و بر اساس نظر فقها مبنی بر «اذهاق النفس»، پایان دادن به زندگی فردی که دچار مرگ مغزی شده است را در مصادیق قتل نفس قرار می دهد. و اطلاق آیات, و روایات ناظر بر حرمت قتل، شامل مرگ مغزی نیز می شود و دلیلی برای خروج قتل با انگیزه مشفقانه از عموم حکم حرمت قتل وجود ندارد. انگیزه شرافتمندانه ممکن است فقط عامل تخفیف در مجازات او باشد.
لذا خارج کردن قلب از بدن که هنوز از کار نیفتاده، بعید نیست که عمل قتل بر آن صدق کند. نسبت به سایر اعضا- که خارج کردن آنها موجب مرگ قطعی نمی شود - و اگر حفظ جان مسلمانی متوقف بر آن باشد، مانعی ندارد.
بنظرم بحث خیلی تخصصی داره میشه.

ضمن تشکر از شما استاد عزیز، بله داره تخصصی میشه:ok:

حقیر چند نکته عرض کنم:

1) سلولهای مغزی غیر قابل تکثیرند و تعویض نمیشوند. به عبارتی LifeTime هستند.
2) بقیه سلولهای بافتهای بدن، تکثیر و تعویض میشوند. اما در هر صورت سلولهای جدید، تمامی اطلاعات ژنوم سلول قبلی را دارا خواهند بود.
3) تمامی سلولهای بدن قسمتی به نام ریز لوله (میکروتوبول) دارند.
4) از میان اینها، تنها ریز لوله‌های سلولهای مغز خاصیت کوانتیک دارند.
5) یک محیط کوانتومی با تعریفی ساده و مرتبط با بحث ما در واقع مرز میان ماده و معناست.
6) در یک محیط کوانتومی با پدیده‌هائی روبرو هستیم که با خواص ماده غیر قابل توضیح و توجیهند.
7) وجود قلب مصنوعی امروزه نشان میدهد که نظریه ارتباط روح با قلب صحیح نیست.
Dirol اخیرا و طبق یک نظریه بسیار محکم، بیان شده که خودآگاهی انسان، در هر ثانیه 40 مرتبه در میکروتوبول سلولهای مغز روشن و خاموش میشود.
9) و نیز بیان شده که پردازشهائی که در سلولهای مغزی صورت میگیرد بصورت آنالوگ هست و نه دیجیتال.
10) موارد بالا نشان میدهند که ما با افاضه مکرر چیزی در سلول مغزی روبرو هستیم که خواص مادی نداشته و ارمغانش برای مغز مادی، خودآگاهی و اراده است.
11) به عبارت دیگر هر چند مغز مرکز فرماندهی بدن و منشا و محل احساسات و روان انسان است، اما خودآگاهی، پروسه تفکر، تصمیم گیری و اراده را به تنهائی نمیتواند بانجام برساند چون سرعت پردازش این امور، از پردازشهای مادی بسیار بسیار بیشتر است.
12) از مطالب بالا میتوان نتیجه گیری کرد که امر فرامادی با مغز مرتبط میشود.
13) تنها اندامی از بدن که مستقلا تولید الکتریسیته میکنند، مغز و قلب هستند.
14) بغیر از ارتباطات داخلی این دو عضو، ارتباط مغز با قلب از طریق تعاملات میدانهای مغناطیسی تولید شده از این دو نیز فراهم میشود.
15) میدانهای مغناطیس این دو عضو بر هم تأثیر میگذارند.
16) به همین دلیل است که بشر تا مدتها قلب را منشاء احساسات و عواطف و ادراکات میدانسته. و بعد از آنهم در زبان محاوره و استعاره و مَثَل، بسیاری از امورش را به قلبش نسبت داده.
17) میدان مغناطیس قلب از مغز قویتر و بُرد بیشتری دارد (تا چند ده متر). اما از سوی دیگر مغز قابلیت دریافت و ارسال امواج الکترومغناطیس به فواصل بسیار دور و با سرعت نور را دارد.

ضمنا یک چیز دیگر که فراموش کردم بیان کنم این هست: سلولهای مغزی، اولین سلولهائی هستند که در جنین تشکیل میشوند.

موفق باشید.

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و خداقوت

عــــلی;426836 نوشت:
سوره حج (22) - آيه 46 ، افلم يسيروا في الارض فتكون لهم قلوب يعقلون بها اوء اذان يسمعون بها فانها لا تعمي الا بصرو لكن تعمي القلوب التي في الصدور
آيا در زمين سير نكردند تا آنان را قلبهايي باشد كه با آن تعقل كنند يا گوشهايي كه با آن بشنوند چرا كه چشمهاي آنان كور نمي شود بلكه قلبهايي كه در سينه هاست كور مي شود.
سوره اعراف (7) ، آيه 179 ، بيقين گروه بسياري از جن و انس را براي دوزخ آفريديم آنها قلبهايي دارند كه با آن نمي فهمند و چشمهايي كه با آن نمي بينند و گوشهايي كه با آن نمي شنوند آنها همچون چهارپايانند بلكه گمراهتر اينان همان غافلانند.

آیا کسانی که قلبهایشان در سینه کور شده است، تعقل و تفکری ندارند؟

مسلماً هر کسی تا وقتی که زنده است، سلولهای مغزش کار میکنه و تفکر و تعقل هم دارد(حالا شاید درجاتش فرق کند).

آیا میتونیم بگیم که واسطه گری قلب در کار تعقل و تفکر، مثل واسطه گری میکروسکوپ و تلسکوپ در کار دیدن است؟
یعنی با واسطه گری قلب، مغز چیزهایی را میفهمد که بدون این واسطه گری، نخواهده فهمید!

در پناه خدا

استوار;439276 نوشت:
حقیر چند نکته عرض کنم:

سلام. چند مورد سوال برام ایجاد شد، اگر راهنمایی فرمایید:

نقل قول:
یک محیط کوانتومی با تعریفی ساده و مرتبط با بحث ما در واقع مرز میان ماده و معناست.

منظور شما از معنا دقیقا چیه؟ چیزهای دنیا یا ماده اند یا معنا؟ مثلا امواج موبایل معنا هستند؟

نقل قول:
موارد بالا نشان میدهند که ما با افاضه مکرر چیزی در سلول مغزی روبرو هستیم که خواص مادی نداشته


افاضه مکرر؟ منظورتون اینه که شما فکر میکنید سلول های مغزی توسط یک عامل خارجی به صورت مداوم تحریک میشند؟

نقل قول:
سرعت پردازش این امور{خود آگاهی}، از پردازشهای مادی بسیار بسیار بیشتر است.

پردازش مادی چه فرقی با پردازش غیر مادی داره؟ پردازش مادی چی هست؟ غیر مادیش چیه؟ پردازش یک کامپیوتر مادی یا غیر مادی؟

سرعت پردازش مغز چقدره و حد پردازش غیر مادی چقدره؟ که نتیجه گرفتید پردازش مغزی در خودآگاهی نمیتونه مادی باشه.

نقل قول:
میدان مغناطیس قلب از مغز قویتر و بُرد
بیشتری
دارد (تا چند ده متر). اما از سوی دیگر مغز قابلیت دریافت و ارسال امواج الکترومغناطیس به فواصل بسیار دور و با سرعت نور را دارد.

در جمله اول میفرمایید که: قلب توانایی ارسال امواج تا چند ده متر دارد که برد امواجش از امواج مغز بیشتر است، و بلافاصله اضافه میکنید "اما

مغز قابلیت دریافت و ارسال امواج الکترومغناطیس به فواصل
بسیار دور
" را دارد! به نظر متناقض میاد!

اگر امواج الکترومغناطیسی قلب منظورتونه؛ که اونها هم اگر به مانعی نخورند تا خیلی دور میروند و سرعتشون هم سرعت نوره.

البته با توجه به فرکانس پایین امواج مغزی که شما قبلا بهش اشاره کردید، این امواج انرژی پایینی دارند و نمیتونن راحت از موانع عبور کنن!

درست میگم؟

البته سوال زیاد داشتم اما فکر کنم همین تعداد هم به اندازه کافی وقت گیر و ازار دهنده باشه

:khandeh!:

یک چیز دیگه هم بگم:
دیروز یک برنامه شبکه 1 پخش کرد. اسمش بود فک کنم زمین و بهشت(یک مستند ساخت ایران در مورد عمل جراحی قلب، پیوند اعضا و...)
بعد با یک(خانم)صحبت می کرد که تازه قلب جدیدی رو بهش پیوند زده بودند. تو یک قسمت از حرفاش گفت:
نقل به مضمون:
"از وقتی که این قلب جدید به من پیوند زده شده(فک کنم گفت تو خواب) چهره های جدیدی رو می بینم که تا به حال اونا رو اصلا ندیدم و نسبت به شون احساس دارم. به هر کس هم میگم باورش نمیشه."

سلام و عرض ادب.

B-neshan;439410 نوشت:
منظور شما از معنا دقیقا چیه؟ چیزهای دنیا یا ماده اند یا معنا؟ مثلا امواج موبایل معنا هستند؟

چیزهای دنیا شامل جرم و انرژی، ماده هستند. مثل امواج موبایل.
و معنا, هر چیز غیر مادی و مجرد است.
عالم ماده در مقابل عالم معنا.

B-neshan;439410 نوشت:
افاضه مکرر؟ منظورتون اینه که شما فکر میکنید سلول های مغزی توسط یک عامل خارجی به صورت مداوم تحریک میشند؟

نظریات جدید کوانتوم ذهن، بیانگر اینه که خودآگاهی در هر ثانیه حدود 40 مرتبه در ریز لوله سلول مغز، روشن و خاموش میشود.
اینجا بحث تحریک نیست. بحث افاضه هست. بحث مجهز شدن به یک قابلیت است.

B-neshan;439410 نوشت:
پردازش مادی چه فرقی با پردازش غیر مادی داره؟ پردازش مادی چی هست؟ غیر مادیش چیه؟ پردازش یک کامپیوتر مادی یا غیر مادی؟
سرعت پردازش مغز چقدره و حد پردازش غیر مادی چقدره؟ که نتیجه گرفتید پردازش مغزی در خودآگاهی نمیتونه مادی باشه.

در دنیای مادی، پردازش یک پروسه الگوریتمیک است.
اما خود آگاهی و فعاليتهای عقلانی مغز اکيدا جنبه‌ای غير الگوريتميک دارد و هيچ کامپيوتری با هيچ درجه پيچيدگی قادر به تقليد از اعمال مغز نيست.
سرعت پردازش با واحد فلاپس ( FLoating point Operations per Second ) سنجیده میشود و با پیشوندهای کیلو، مگا، گیگا، ترا و پتا بیان میشود.
یک مگا فلاپس به معنی یک میلیون محاسبه در ثانیه است.
به عنوان مثال سریعترین کامپیوترهای دسکتاپ امروزی، سرعت پردازشی در محدوده گیگا فلاپس دارند.
و سریعترین ابر کامپیوتر سال 2012، سرعت پردازش 16 پتا فلاپس (16 هزار تریلیون محاسبه در ثانیه) را به نمایش گذاشت.
البته برای رسیدن به این سرعت باید بدانید که این ابر کامپیوتر از 1.6 میلیون هسته و 1.6 پتا بایت رم استفاده کرد.
و همچنین فضائی به مساحت 4500 فوت مربع را اشغال نمود، و توان مصرفی آن 7890 کیلو وات بود!

و این در حالیست که این سرعت تنها یک بیستم سرعت پردازش اطلاعات در مغز است. آنهم با تفاوت در مصرف الکتریسیته و حجم. آنهم با تفاوت بین پردازش الگوریتمیک و غیر الگوریتمیک.

B-neshan;439410 نوشت:
در جمله اول میفرمایید که: قلب توانایی ارسال امواج تا چند ده متر دارد که برد امواجش از امواج مغز بیشتر است، و بلافاصله اضافه میکنید "اما
مغز قابلیت دریافت و ارسال امواج الکترومغناطیس به فواصل
بسیار دور
" را دارد! به نظر متناقض میاد!

تناقضی نیست دوست عزیز. چون دو مطلب مجزا بیان شد:
1) میدان مغناطیسی: بیان شد بُرد میدان مغناطیسی قلب از مغز بیشتر است. (تا چند ده متر)
2) امواج الکترو مغناطیس: مغز توانائی ارسال و دریافت این امواج را دارد. (فواصل دور و با سرعت نور)

B-neshan;439410 نوشت:
اگر امواج الکترومغناطیسی قلب منظورتونه؛ که اونها هم اگر به مانعی نخورند تا خیلی دور میروند و سرعتشون هم سرعت نوره.

تا جائیکه حقیر خبر دارم، قلب امواج الکترومغناطیس ارسال و دریافت نمیکند.

B-neshan;439410 نوشت:
البته با توجه به فرکانس پایین امواج مغزی که شما قبلا بهش اشاره کردید، این امواج انرژی پایینی دارند و نمیتونن راحت از موانع عبور کنن!

امواج رادیوئی با فرکانس پائین، طول موج بلندی دارند.
در کل سیگنال‌های با طول موج‌های بلندتر مسافت بیشتری را می‌پیمایند.

سلام و عرض ادب.

سلمان14;439295 نوشت:
آیا میتونیم بگیم که واسطه گری قلب در کار تعقل و تفکر، مثل واسطه گری میکروسکوپ و تلسکوپ در کار دیدن است؟
یعنی با واسطه گری قلب، مغز چیزهایی را میفهمد که بدون این واسطه گری، نخواهده فهمید!

با توجه به کارکرد، آناتومی و وظایف این دو عضو، بنظر نمیاد که قلب بتونه اطلاعاتی رو برای تعقل و تفکر در اختیار مغز بذاره.

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و خداقوت خدمت دکتر مهندس حاجی قدیم و جناب استوار جدید و بقیه بزرگواران

استوار;439924 نوشت:
با توجه به کارکرد، آناتومی و وظایف این دو عضو، بنظر نمیاد که قلب بتونه اطلاعاتی رو برای تعقل و تفکر در اختیار مغز بذاره.

حقیر که نگفتم قلب همین قلب مادی است؟(البته بنظر نمیاد هم جواب مناسبی نیست، شاید بعداً به نظرات آمد)

تا الان اینطوری برداشت کردم که بدون عواطف انسانی، عقل درست نخواهد فهمید و یا معانی مد نظر دینی را درک نخواهد کرد(حالا منشا این عواطف کجاست و در کجا تولید میشود، مادی است یا غیرمادی بماند)

در پناه خدا

سلام و عرض ادب.

سلمان14;439295 نوشت:
آیا میتونیم بگیم که واسطه گری قلب در کار تعقل و تفکر، مثل واسطه گری میکروسکوپ و تلسکوپ در کار دیدن است؟
یعنی با واسطه گری قلب، مغز چیزهایی را میفهمد که بدون این واسطه گری، نخواهده فهمید!

استوار;439924 نوشت:
با توجه به کارکرد، آناتومی و وظایف این دو عضو، بنظر نمیاد که قلب بتونه اطلاعاتی رو برای تعقل و تفکر در اختیار مغز بذاره.

سلمان14;440499 نوشت:
حقیر که نگفتم قلب همین قلب مادی است؟(البته بنظر نمیاد هم جواب مناسبی نیست، شاید بعداً به نظرات آمد)
تا الان اینطوری برداشت کردم که بدون عواطف انسانی، عقل درست نخواهد فهمید و یا معانی مد نظر دینی را درک نخواهد کرد(حالا منشا این عواطف کجاست و در کجا تولید میشود، مادی است یا غیرمادی بماند)

ارائه نظر بصورت کلی و مبهم، روا نیست. لطفا اندیشه‌ای را که در ذهن دارید کاملتر و واضح بیان کنید.:Gol:

با سلام و خداقوت دوباره

استوار;440519 نوشت:
ارائه نظر بصورت کلی و مبهم، روا نیست. لطفا اندیشه‌ای را که در ذهن دارید کاملتر و واضح بیان کنید.

حضورتون عرض شد(حقیر از خلاصه نویسی خوشم میاد)

سلمان14;440499 نوشت:
تا الان اینطوری برداشت کردم که بدون عواطف انسانی، عقل درست نخواهد فهمید و یا معانی مد نظر دینی را درک نخواهد کرد(حالا منشا این عواطف کجاست و در کجا تولید میشود، مادی است یا غیرمادی بماند)

آنچه مسلم است ما این عواطف رو به قلب نسبت میدهیم یا در جسم مادی در حوزه قلب حس میکنیم.

قلب کور شده چنین عواطفی ندارد، قلب کور نشده چنین عواطفی دارد.

بازخورد این عواطف ایجاد شده در حوزه قلب، کارایی بهتر عقل است، خواه منشا این عواطف قلب باشد یا مغز.

در پناه خدا

سلام و عرض ادب.

سلمان14;440529 نوشت:
حضورتون عرض شد(حقیر از خلاصه نویسی خوشم میاد)

خلاصه نویسی بشرط آنکه اصل مطلب را بدون ابهام برساند خوب است. و این خیلی فرق دارد با کلی گوئی و مبهم گوئی.
اینگونه هر کسی میتواند مطالب اشتباه و غیر عقلانی بیان کند و بعد بگوید منظورم این نبوده و آن بوده.

سلمان14;440529 نوشت:
آنچه مسلم است ما این عواطف رو به قلب نسبت میدهیم یا در جسم مادی در حوزه قلب حس میکنیم.
قلب کور شده چنین عواطفی ندارد، قلب کور نشده چنین عواطفی دارد.
بازخورد این عواطف ایجاد شده در حوزه قلب، کارایی بهتر عقل است، خواه منشا این عواطف قلب باشد یا مغز.

وارد کردن عواطف و احساسات در اندیشیدن مبتنی بر عقلانیت، امکان دارد نتیجه خوبی در بر نداشته باشد.
مثلا کسی که قرار است در زمین سیر کند و از سرگذشت قوم لوط عبرت بگیرد، شاید تحت تأثیر عواطف انسانی، به خدا ایراد وارد کند که کشته شدن کودکان و نابالغان در آن عذاب الهی کاری ظالمانه است.

با سلامی دوباره

استوار;440539 نوشت:
خلاصه نویسی بشرط آنکه اصل مطلب را بدون ابهام برساند خوب است.

خدمتتان رسانده شد.

استوار;440539 نوشت:
وارد کردن عواطف و احساسات در اندیشیدن مبتنی بر عقلانیت، امکان دارد نتیجه خوبی در بر نداشته باشد.
مثلا کسی که قرار است در زمین سیر کند و از سرگذشت قوم لوط عبرت بگیرد، شاید تحت تأثیر عواطف انسانی، به خدا ایراد وارد کند که کشته شدن کودکان و نابالغان در آن عذاب الهی کاری ظالمانه است.

1- دروغگو باشیم(یا نادان) اگر خلق را بیش از خالق دوست داشته باشیم.
2- این سوالات در جای خودش پاسخ داده شده.
3- فکر میکنم حتی با وجود شرایط مد نظر شما کسی که دارای عواطف انسانی(نسبت به انسان) باشد هر چند پایینتر از کسی است که دارای عواطف انسانی (نسبت به خالق و مخلوق با حفظ رتبه و درجه) است اما بهتر از کسی است که هیچ عاطفه ای ندارد. [نظر شخصی]
4- ریشه این «امکان دارد» ، به عواطف انسانی ربط ندارد، این مشکل از جای دیگری آب میخورد.

در پناه خدا

سلام و عرض ادب.

سلمان14;440550 نوشت:
خدمتتان رسانده شد.

روند نقل قولهای شما-حقیر-شما که در پست شماره 161 بیان شد، نشانگر کلی گوئی و ابهام در فرمایشات جنابعالی است.
اینکه قلب را در کنار مغز و همراه با تشبیهاتی مانند میکروسکوپ و تلسکوپ بیان کنید، و سپس بگوئید منظورم قلب مادی نبوده، این ابهام در کلامتان را می‌رساند.
اینکه بفرمائید: «حالا منشا این عواطف کجاست و در کجا تولید میشود، مادی است یا غیرمادی بماند» نیز باعث پیچیده کردن و مبهم نمودن کلامتان میشود.

سلمان14;440550 نوشت:
1- دروغگو باشیم(یا نادان) اگر خلق را بیش از خالق دوست داشته باشیم.

این کلامتان دو اشکال عمده دارد:
اول اینکه بواسطه کلی گوئی و مبهم بودنش، از آن طعنه و توهین به مخاطب برداشت میشود.
دوم اینکه هیچ ارتباطی با مطلبی که حقیر بیان نمودم ندارد. در واقع شما از تفاوت بین معنای عواطف انسانی و دوست داشتن خلق و دوست داشتن خالق غفلت نموده‌اید.
عواطف انسانی مطابق تعریف به مهربانی، شفقت و دلسوزی و محبت انسان به انسانهای دیگر، حیوانات و حتی گیاهان بکار میرود. و نه نسبت به خداوند.

سلمان14;440550 نوشت:
2- این سوالات در جای خودش پاسخ داده شده.

بازهم کلی گوئی همراه با ابهام. کدام سؤالات در کجا پاسخ داده شد؟

سلمان14;440550 نوشت:
4- ریشه این «امکان دارد» ، به عواطف انسانی ربط ندارد، این مشکل از جای دیگری آب میخورد.

بازهم کلی گوئی همراه با ابهام.

جمله قرمز: چرا؟ به چه چیز ربط دارد؟
جمله آبی: مشکل؟ از چه جائی آب میخورد؟

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و خداقوت

استوار;440663 نوشت:
اول اینکه بواسطه کلی گوئی و مبهم بودنش، از آن طعنه و توهین به مخاطب برداشت میشود.

خیر حقیر همچین منظوری نداشتم، شما بد برداشت کرده اید.
بیخیال دیگه بحث رو شخصی نکنید. نمیخوام برای بقیه موضوعات اینچنینی پاسخ بنویسم :Gol:

استوار;440663 نوشت:
عواطف انسانی مطابق تعریف به مهربانی، شفقت و دلسوزی و محبت انسان به انسانهای دیگر، حیوانات و حتی گیاهان بکار میرود. و نه نسبت به خداوند.

منظور حقیر از عواطف انسانی، عواطف و احساساتی است که در انسانها بوجود می آید، نسبت به خالق و مخلوق. و این منظور خودم رو کاملتر از منظور شما و یا هر کسی دیگری که «عوازف انسانی» را تعریف کرده است میدانم.

استوار;440663 نوشت:
جمله قرمز: چرا؟ به چه چیز ربط دارد؟
جمله آبی: مشکل؟ از چه جائی آب میخورد؟

ببین بزرگوار برای درک و تعقل آنچه مدنظر قرآن است، باید قلبت کار کنه، یعنی دارای عواطف و احساسات انسانگونه باشی(این برداشت حقیر از موضوع بوده) احساسات انسانگونه در کجا ایجاد میشوند؟ در کجا حس میشوند؟ «قلب»

حالا شما اومدی یک امکان را وارد بحث ساختی، امکان دو حالت دارد، ممکن است رخ دهد، ممکن است رخ ندهد، وقتی یک مسئله با مسئله دیگر وصف امکانی دارد، یعنی عامل سومی سرنوشت رابطه اون دو رو رقم میزند. بنابراین رابطه ی بین قلب کور نشده و نفهمیدن موضوعات دینی به چیز دیگری ربط دارد.

اما، حقیر هنوز معتقدم مسئله ای که شما مطرح کردید نیز نوعی کوری قلب است که ما انسانها ارادت خاصی نسبت به مخلوق داریم و نه خدا!!! و به کارهای خدا گیر میدهیم.

در پناه خدا

سلام و عرض ادب.

سلمان14;441266 نوشت:
خیر حقیر همچین منظوری نداشتم، شما بد برداشت کرده اید.

خیالم راحت شد.

سلمان14;441266 نوشت:
بیخیال دیگه بحث رو شخصی نکنید.

چشم.

سلمان14;441266 نوشت:
نمیخوام برای بقیه موضوعات اینچنینی پاسخ بنویسم

هر طور راحتید.

سلمان14;441266 نوشت:
منظور خودم رو کاملتر از منظور شما و یا هر کسی دیگری که «عواطف انسانی» را تعریف کرده است میدانم.

این اعتماد به نفس شما رو میرسونه. درود بر شما.

سلمان14;441266 نوشت:
احساسات انسانگونه در کجا ایجاد میشوند؟

در مغز.

سلمان14;441266 نوشت:
در کجا حس میشوند؟

در همه بدن. از جمله قلب و خود مغز.

سلمان14;441266 نوشت:
ببین بزرگوار برای درک و تعقل آنچه مدنظر قرآن است، باید قلبت کار کنه، یعنی دارای عواطف و احساسات انسانگونه باشی

ببین بزرگوار، ما دو تا اصطلاح داریم که کمی با هم تفاوت دارن:

1) کور دل:
آنکه حقایق را نبیند و نشنود و درک نکند.
اگر این کوردلان را تو به مردم شمری // من نخواهم که مرا خلق ز مردم شمرند.

2) سنگ‌دل: بی رحم . جفاکار. بی مروت. آنکه تهی از عواطف انسانی باشد.
بر خود چو شمع خنده زنان گریه میکنم // تا با تو سنگدل چه کند سوز و ساز من.

توی اون آیه شریفه (آیه 46 سوره حج)، فرموده کوردل. نفرموده سنگدل. پس منظور اون آیه، تهی بودن از عواطف انسانی نیست.

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و خداقوت

استوار;441276 نوشت:
توی اون آیه شریفه (آیه 46 سوره حج)، فرموده کوردل. نفرموده سنگدل. پس منظور اون آیه، تهی بودن از عواطف انسانی نیست.

منظور حقیر این بود که برداشتم از آیه این است که: انسان خالی از عواطف انسانی حقایق را نمیبیند.

أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا فَإِنَّهَا لَا تَعْمَى الْأَبْصَارُ وَلَكِن تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ
آيا در زمين گردش نكرده‏اند تا دلهايى داشته باشند كه با آن بينديشند يا گوشهايى كه با آن بشنوند در حقيقت چشمها كور نيست ليكن دلهايى كه در سينه‏هاست كور است

همونطور که بوسیله گوش میشنویم، بوسیله قلبهایی مالامال از عواطف انسانی حقایق را مبینیم، اگر این قلبهای مالامال از عواطف انسانی نباشد حقایق را درک نخواهیم کرد. همانطور که گوش ابزاری برای فهمیدن پیامهای دیگران است، دل هم ابزاری است که بواسطه آن حقایق فهمیده میشود.

اگر بخواهیم مثال بزنیم، فرض کنید که مغز یا اندیشیدن که برای هر انسانی صورت میگیرد، یک رایانه است که نرم افزارهایی مثل عواطف انسانی یا بیرحمی، سبعیت، توحش، شیطان صفتی، حقه بازی و .... قابل نصب روی اون هستند طبعاً نتیجه نصب هر نرم افزار با بقیه فرق دارد.

تنها نرم افزاری که منجر به تولید نتایجی از جنس حقیقت دارد، عواطف انسانی است. حالا اینها رو قلب میگید، دل میگید، در تمام بدن است در وسط سینه است، در سمت چپ سینه است دقیق نمیدانم.

در پناه خدا.

سلام و عرض ادب.

سلمان14;441572 نوشت:
منظور حقیر این بود که برداشتم از آیه این است که: انسان خالی از عواطف انسانی حقایق را نمیبیند.

سلمان14;441572 نوشت:
تنها نرم افزاری که منجر به تولید نتایجی از جنس حقیقت دارد، عواطف انسانی است. حالا اینها رو قلب میگید، دل میگید، در تمام بدن است در وسط سینه است، در سمت چپ سینه است دقیق نمیدانم.

با توجه به تفاوت سنگدلی و کوردلی، الزامی نیست که هر کوردل، سنگدل نیز باشد.
به عبارت دیگر، لزومی ندارد که تنها نرم افزاری که منجر به تولید نتایجی از جنس حقیقت میشود، عواطف انسانی باشد.
قدرت تعقل و تفکر، عمق اندیشه و محاسبه، میزان علم و آگاهی به مسائل، چهار چوب ذهنی و تصورات ذهنی نهادینه شده، قدرت و ثروت و ... نیز همگی در میزان بصیرت دل و کوردل نبودن مؤثرند.
عواطف انسانی هم یکی از مؤثرات هستند.

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و خداقوت

استوار;441614 نوشت:
به عبارت دیگر، لزومی ندارد که تنها نرم افزاری که منجر به تولید نتایجی از جنس حقیقت میشود، عواطف انسانی باشد.
قدرت تعقل و تفکر، عمق اندیشه و محاسبه، میزان علم و آگاهی به مسائل، چهار چوب ذهنی و تصورات ذهنی نهادینه شده، قدرت و ثروت و ... نیز همگی در میزان بصیرت دل و کوردل نبودن مؤثرند.
عواطف انسانی هم یکی از مؤثرات هستند.

حقیر فکر میکنم مخاطب کسی است که توانایی(علمی و مادی) فکر کردن دارد، پس خیلی از مسایل مطرح شده توسط شما توسط این توانایی پوشش داده میشود، بیشتر فکر میکنم قضیه به همان عواطف انسانی ربط داشته باشد چرا که حقیقتاً بدون عواطف(شاید کلمه احترام معنی بهتری بده تا عواطف، احترام شایسته هر چیزی در حد خودش) انسان آنچه را باید بفهمد نمیفهمد.

حالا عواطف، احترام، معرفت، روشن دلی، قلب کور نشده، ناسنگدل، هرچی دوست دارید اسمش رو بگذارید.

در پناه خدا

سلام و عرض ادب.

سلمان14;442775 نوشت:
حقیر فکر میکنم مخاطب کسی است که توانایی(علمی و مادی) فکر کردن دارد، پس خیلی از مسایل مطرح شده توسط شما توسط این توانایی پوشش داده میشود، بیشتر فکر میکنم قضیه به همان عواطف انسانی ربط داشته باشد

با توجه به آیه، آن انسان همانگونه که توانائی دیدن و شنیدن دارد، توانائی تفکر نیز دارد.
اما ذهنی که درون یک چهارچوب خاص محصور باشد و از یک روش تفکر محدود یا نادرست پیروی کند، یا اسیر لجاجت باشد، یا ... هیچگاه به حقیقت نخواهد رسید.
لزومی ندارد این کوردل، حتما سنگدل نیز باشد.
شما به مطلبی صحیح اشاره میکنید که میتواند یک حالت خاص از کوردلی باشد.

با سلام و خداقوت مجدد

استوار;442786 نوشت:
اما ذهنی که درون یک چهارچوب خاص محصور باشد و از یک روش تفکر محدود یا نادرست پیروی کند، یا اسیر لجاجت باشد، یا ... هیچگاه به حقیقت نخواهد رسید.

روش تفکر درست هم یک روش تفکر خاص و ویژه است.
مگه اینکه منظورتون چیز خاصی باشه که نیاز به توضیح داره

در پناه خدا

سلام و عرض ادب.

سلمان14;442789 نوشت:
روش تفکر درست هم یک روش تفکر خاص و ویژه است.
مگه اینکه منظورتون چیز خاصی باشه که نیاز به توضیح داره

عرض کردم:

نقل قول:
اما ذهنی که درون یک چهارچوب خاص محصور باشد و از یک روش تفکر محدود یا نادرست پیروی کند

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و خداقوت

ولی حقیر چهارچوب خاص را برای ذهن ضروری میدانم، اما نه هر چهارچوبی، و به نظرم فقط درست یا نادرست بودن اون روش تفکر است که تعیین کننده خواهد بود. و بخشی از کارکرد درست ذهن هم به همون عواطف یا احساسات یا احترام یا ... قلبی ربط داشت.

منظورم این بود که جمله شما این تصور رو به ذهن میرساند که اگر ذهن رها و آزاد از چهارچوبهای تفکری باشد حقایق را میفهمد!!!!
شبیه تئوری های بودایی و چینی و مینی و ....
درصورتیکه خودم چهارچوب درستی برای ذهن را ضروری میدانم.

در پناه خدا

عــــلی;426836 نوشت:

ایا منی از پشت و سینه بیرون میاید؟؟؟!!!

ایات 5 تا 7 سوره طارق
فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ مِمَّ خُلِقَ5خُلِقَ مِنْ ماءٍ دافِقٍ6يَخْرُجُ مِنْ بَيْنِ الصُّلْبِ وَ التَّرائِبِ7
5) انسان باید نگاه کند که از چه چیز آفریده شده است . 6) از آبی جهنده آفریده شده . 7) که از ما بین استخوانهای پشت و استخوانهای سینه بیرون می آید .


میدونم که به احتمال زیاد پاسخ این سئوال توسط دیگر دوستان داده شده فقط میخواستم بطور خیلی خلاصه بگم که منظور از آب جهنده منی نیست !در اینجا منظور مایعیست که قبل از تبدیل شدن به منی حاوی سلول dna هست و از امتهای سلول فقرات خارج میشه و حتی قدیمیها هم این رو میدونستند و این اصطلاح از پشت کسی بودن یعنی از نسل کسی بودن هم اشاره به همین دلیل علمی داره
موضوع قفل شده است