جمع بندی آیا قرآن برگرفته از تورات است؟

تب‌های اولیه

23 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد میقات

[="Tahoma"]با سلام و درود

ادیان الهی همه از سوی «الله» صادر شده و یک منشأ دارند:

«وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتابِ وَ مُهَيْمِناً عَلَيْهِ»؛ و اين كتاب [قرآن‏] را به حق بر تو نازل كرديم، در حالى كه كتب پيشين را تصديق مى ‏كند، و حافظ و نگاهبان آنهاست‏.(مائده/ 48)

لذا در اصلِ توحید و یکتاپرستی و توجه به معاد و... مشترک؛ ولی در فروعات و دستورات عملی، متفاوت هستند:

«وَ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْراةِ وَ لِأُحِلَّ لَكُمْ بَعْضَ الَّذي حُرِّمَ عَلَيْكُمْ وَ جِئْتُكُمْ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطيعُون‏»؛ و آنچه را پيش از من از تورات بوده، تصديق مى ‏كنم؛ و (آمده ام) تا پاره‏ اى از چيزهايى را كه (بر اثر ظلم و گناه،) بر شما حرام شده، (مانند گوشت بعضى از چهارپايان و ماهيها،) حلال كنم؛ و نشانه ‏اى از طرف پروردگار شما، برايتان آورده‏ ام؛ پس از خدا بترسيد، و مرا اطاعت كنيد.(آل عمران/ 50)

ولی هیچگاه این به معنای زیرمجموعه بودن نیست.

در بیان تفاوت های اساسی بین قرآن کریم و بین تورات و انجیل، می توان به موارد ذیل اشاره نمود:

ـ استوار بودن اصول معارف و مفاهيم قرآن کریم بر پايه عقل و منطق مشترک انسانی؛
ـ شمولیت و جامعیت قرآن که آن را همگانی و همیشگی می کند؛
ـ پاسخگویی استعدادها و خاستگاه های وجودی انسان به شیوه معتدل و به دور از افراط و تفریط؛
ـ خالی بودن قرآن از اختلاف و تناقض؛
ـ پیراسته بودن قرآن از خرافات و نسبت های ناروا به پیامبران الهی؛
ـ و...

بنابر این:
چنین ادعایی نادرست و بی اساس است؛ که می تواند از عدم آشنایی با تورات و قرآن و نیز عدم آگاهی از چگونگی کتب آسمانی و کیفیت و فلسفه نزول آن ها، نشأت گرفته باشد.

ثناثنا;948509 نوشت:
هر چی تو قرآن اومده کاملتر و درست تر و با جزئیات ترش تو توراته

سلام
این که نشد ارائهء دلیل دوست عزیز
مصداقی بفرمائید کدام مطلب در قرآن هست که کاملتر و درست تر و با جزئیات‌ترِ آن در تورات آمده؟

بسمه تعالی
سلام

حرفی که زده می شود باید دقیق باشد. قرآن دقیقا زبان وحی بوده و تورات به زبان وحی بسیار نزدیک است و هر دو کلام روح الامین هستند. بنابراین شبیه هستند. ضمنا غیر ممکن است هر چه در قرآن باشد در تورات باشد. بسیاری از مطالب قرآن مرتبط با وقایع زمان پیامبر اسلام بوده و مطالب زیادی در قرآن درباره مسیح هست که در تورات غیر ممکن است دیده شود. اینها حداقل موارد عدم انطباق هستند.

[="Tahoma"]سلام

میقات;949930 نوشت:
با سلام و درود

ادیان الهی همه از سوی «الله» صادر شده و یک منشأ دارند:

«وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتابِ وَ مُهَيْمِناً عَلَيْهِ»؛ و اين كتاب [قرآن‏] را به حق بر تو نازل كرديم، در حالى كه كتب پيشين را تصديق مى ‏كند، و حافظ و نگاهبان آنهاست‏.(مائده/ 48)

لذا در اصلِ توحید و یکتاپرستی و توجه به معاد و... مشترک؛ ولی در فروعات و دستورات عملی، متفاوت هستند:

«وَ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْراةِ وَ لِأُحِلَّ لَكُمْ بَعْضَ الَّذي حُرِّمَ عَلَيْكُمْ وَ جِئْتُكُمْ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطيعُون‏»؛ و آنچه را پيش از من از تورات بوده، تصديق مى ‏كنم؛ و (آمده ام) تا پاره‏ اى از چيزهايى را كه (بر اثر ظلم و گناه،) بر شما حرام شده، (مانند گوشت بعضى از چهارپايان و ماهيها،) حلال كنم؛ و نشانه ‏اى از طرف پروردگار شما، برايتان آورده‏ ام؛ پس از خدا بترسيد، و مرا اطاعت كنيد.(آل عمران/ 50)

ولی هیچگاه این به معنای زیرمجموعه بودن نیست.

در بیان تفاوت های اساسی بین قرآن کریم و بین تورات و انجیل، می توان به موارد ذیل اشاره نمود:

ـ [HL]استوار بودن اصول معارف و مفاهيم قرآن کریم بر پايه عقل و منطق مشترک انسانی؛
ـ شمولیت و جامعیت قرآن که آن را همگانی و همیشگی می کند؛
ـ پاسخگویی استعدادها و خاستگاه های وجودی انسان به شیوه معتدل و به دور از افراط و تفریط؛
ـ خالی بودن قرآن از اختلاف و تناقض؛
ـ پیراسته بودن قرآن از خرافات و نسبت های ناروا به پیامبران الهی؛
[/HL]
ـ و...

بنابر این:
چنین ادعایی نادرست و بی اساس است؛ که می تواند از عدم آشنایی با تورات و قرآن و نیز عدم آگاهی از چگونگی کتب آسمانی و کیفیت و فلسفه نزول آن ها، نشأت گرفته باشد.

در واقع پیروان همه ادیان و مذاهب همین ادعاها را راجع به دین و مذهبشان دارند ، کیست که بگوید در کتاب مقدس من دروغ و تناقض و خرافه وجود دارد ؟ لذا نتیجه ای که از این مقدمات گرفتید را می شود برای هر دینی در جهان گرفت !

البته آیه 50 آل عمران از زبان مسیح است و نه پیامبر اسلام ، با اینحال نقش پیامبران پس از موسی به نظر تنها در حد یک فقیه برجسته است و نه بیشتر .. نه مسیح و نه محمد (ص) اصول تازه و بنیادینی را با خود به همراه نیاورده اند .. یک سری جزئیات در قرآن با تورات تفاوت پیدا کرده که کلیت موضوع را عوض نمی کند .. وگرنه حتی در احکامی مانند قصاص یا قطع دست و اعمالی مانند روزه و نماز نیز یا تفاوتی وجود ندارد و یا به حدی نیست که موجب تغییر اصل موضوع شود .

dahim-darni;950018 نوشت:
سلام

در واقع پیروان همه ادیان و مذاهب همین ادعاها را راجع به دین و مذهبشان دارند ، کیست که بگوید در کتاب مقدس من دروغ و تناقض و خرافه وجود دارد ؟ لذا نتیجه ای که از این مقدمات گرفتید را می شود برای هر دینی در جهان گرفت !

البته آیه 50 آل عمران از زبان مسیح است و نه پیامبر اسلام ، با اینحال نقش پیامبران پس از موسی به نظر تنها در حد یک فقیه برجسته است و نه بیشتر .. نه مسیح و نه محمد (ص) اصول تازه و بنیادینی را با خود به همراه نیاورده اند .. یک سری جزئیات در قرآن با تورات تفاوت پیدا کرده که کلیت موضوع را عوض نمی کند .. وگرنه حتی در احکامی مانند قصاص یا قطع دست و اعمالی مانند روزه و نماز نیز یا تفاوتی وجود ندارد و یا به حدی نیست که موجب تغییر اصل موضوع شود .

با سلام و درود

بله، ادعا راحت و آسان است، مهم واقعیت و اثبات آن ادعاست؛ نسبت به قرآن کریم، در جای خود و به ادله مختلف، این حقیقت به اثبات رسیده است.

البته سخن روی تورات و انجیل موجود و فعلی است که خرافه و تناقض و ... در آن ها مشهود است؛ و الا تورات و انجیل اصلی که در قالب الواح، نازل شده و اکنون در دسترس نیست.

همان طور که عرض شد، ادیان الهی در اصول مشترک هستند ولی در فروع تفاوت دارند. از طرفی شباهت در برخی فروع در ادیان الهی، چه اشکالی دارد؟! دین جدید، کامل تر از دین قبلی است، نه این که نباید هیچ شباهتی داشته باشد.

مطلب دیگر؛ مهم این است که هر آیین جدیدی، نسخ کننده آیین قبلی است و با آمدن آیین جدید، آیین قبلی از اعتبار ساقط می شود، مگر در آن حدی که در آیین جدید نیز بدان اعتبار داده شده باشد.

این هم که پیامبران بعد از حضرت موسی(علیه السلام) در حد فقیه و ... هستند، ادعایی در حد حرف و بدون دلیل است که در جای خود باید پیگیر آن بود.

بنابر این:
دین جدید، کامل تر از دین قبلی و نسخ کننده آن است و هیچ ملازمه هم وجود ندارد که دین جدید نباید هیچ شباهتی با دین قبلی داشته باشد.
این ادعا هم که قرآن چیزی اضافه از تورات ندارد، ادعای بی اساسی است که بطلانش آشکار است.

[="Tahoma"]

میقات;950029 نوشت:

با سلام و درود

بله، ادعا راحت و آسان است، مهم واقعیت و اثبات آن ادعاست؛ نسبت به قرآن کریم، در جای خود و به ادله مختلف، این حقیقت به اثبات رسیده است.

البته سخن روی تورات و انجیل موجود و فعلی است که خرافه و تناقض و ... در آن ها مشهود است؛ و الا تورات و انجیل اصلی که در قالب الواح، نازل شده و اکنون در دسترس نیست.

همان طور که عرض شد، ادیان الهی در اصول مشترک هستند ولی در فروع تفاوت دارند. از طرفی شباهت در برخی فروع در ادیان الهی، چه اشکالی دارد؟! دین جدید، کامل تر از دین قبلی است، نه این که نباید هیچ شباهتی داشته باشد.

مطلب دیگر؛ مهم این است که هر آیین جدیدی، نسخ کننده آیین قبلی است و با آمدن آیین جدید، آیین قبلی از اعتبار ساقط می شود، مگر در آن حدی که در آیین جدید نیز بدان اعتبار داده شده باشد.

این هم که پیامبران بعد از حضرت موسی(علیه السلام) در حد فقیه و ... هستند، ادعایی در حد حرف و بدون دلیل است که در جای خود باید پیگیر آن بود.

بنابر این:
دین جدید، کامل تر از دین قبلی و نسخ کننده آن است و هیچ ملازمه هم وجود ندارد که دین جدید نباید هیچ شباهتی با دین قبلی داشته باشد.
این ادعا هم که قرآن چیزی اضافه از تورات ندارد، ادعای بی اساسی است که بطلانش آشکار است.

خب به نظرم بهتر است روی یک مثال واقعی بحث بشود ، چه نکته اساسی و تازه ای در اسلام وجود دارد که ادیان پیشین آنرا نداشته اند ؟

dahim-darni;950033 نوشت:
خب به نظرم بهتر است روی یک مثال واقعی بحث بشود ، چه نکته اساسی و تازه ای در اسلام وجود دارد که ادیان پیشین آنرا نداشته اند ؟

به طور مثال حج

[="Tahoma"]

dahim-darni;950033 نوشت:

خب به نظرم بهتر است روی یک مثال واقعی بحث بشود ، چه نکته اساسی و تازه ای در اسلام وجود دارد که ادیان پیشین آنرا نداشته اند ؟

با سلام و درود

دین اسلام دین خاتم است و عمل به دین خاتم، عمل به تمام ادیان الهی است.

علی القاعده، ادیان الهی باید مشترکاتی داشته باشند زیرا از یک منشأ صادر شده اند. پس وجود مشترکات، اشکال محسوب نمی شود.

وقتی دین اسلام به عنوان دین الهی ثابت شد، معنایش این است که با دین قبلی تفاوت و اضافاتی دارد؛ و الا آمدن دین جدید لغو است. لذا دین جدید علاوه بر مزایای ادیان سابق، اضافاتی هم دارد.

این اضافات می تواند تفاوت در احکام و تکالیف باشد.

ممکن است کسی بگوید، این اضافات آن قدر هم مهم نیست، که در جواب باید گفت مهم بودن یا نبودن آن را ما تعیین نمی کنیم. وقتی دین اسلام را به عنوان دین خاتم پذیرفتیم، مهم بودن این تفاوت ها را هم می پذیریم. کسی که ادعا می کند مهم نیست، او باید ادعایش را اثبات کند.

کیفیت نمازهای واجب روزانه، تعداد رکعت های آن در زمان های پنج گانه، احکام آن و...، هم چنین روزه و کیفیت آن و... از نمونه های کامل بودن نماز و روزه در دین اسلام نسبت به سایر ادیان است.

بنابر این:
دین جدید باید کاملتر از دین قبلی باشد و دین اسلام کاملترین ادیان است.
کسی که ادعا دارد قرآن و دین اسلام از کتب آسمانی سابق و ادیان گذشته، کاملتر نیست؛ باید ادعایش را ثابت کند.

[="Tahoma"]سلام

سعدی شیرازی;950039 نوشت:
به طور مثال حج

مثال خوبی نزدید ! چون حج یکی از اعمال عربی بوده و وارد اسلام شده است . تقریبا اکثر اعمال حج امروز را اعراب پیش از پیامبر انجام می داده اند ..

میقات;950041 نوشت:
کیفیت نمازهای واجب روزانه، تعداد رکعت های آن در زمان های پنج گانه، احکام آن و...، هم چنین روزه و کیفیت آن و... از نمونه های کامل بودن نماز و روزه در دین اسلام نسبت به سایر ادیان است.

به همین دلیل عرض کردم پیامبران پس از موسی [ و دقیق تر پس از زرتشت ] نقشی در حد یک فقیه داشته اند و نه بیشتر ! همانطور که فرقه های مختلف اسلامی ظهور کردند و هریک نیز فقهایی برای خود داشتند و به ترتیب کیفیت نماز های روزانه یا احکام مختلف ، کیفیت زکات و حتی خمس و سایر احکام را به شکل های مختلف بیان کردند ..

میقات;950041 نوشت:
دین جدید باید کاملتر از دین قبلی باشد و دین اسلام کاملترین ادیان است.
کسی که ادعا دارد قرآن و دین اسلام از کتب آسمانی سابق و ادیان گذشته، کاملتر نیست؛ باید ادعایش را ثابت کند.

خب اینها که فرمودید نمی تواند کاملتر بودن اسلام نسبت به مثلا یهودیت را نشان بدهد .. چون مثلا تغییراتی که اسلام در کیفیت احکام ایجاد کرده ، پس از اسلام نیز در قالب مذاهب مختلف ادامه پیدا کرده است و به همین ترتیب می توان روش های دیگری را نیز برای کامل تر شدن احکام ارائه نمود مثلا با تنظیم روزه در یکی از ماه های شمسی و حذف تقویم قمری از تقویم اسلامی کاری کرد که آسیب ها و مشکلاتی که روزه تابستان برای افراد به وجود می آورد از بین برود و مثال هایی از این دست !

آنچه که موجب کمال یک تفکر نسبت به تفکر دیگر می شود این است که یک تفاوت بنیادین میان آنها وجود داشته باشد ، به گونه ای که آن تفاوت با دلایل کافی ثابت کند یکی بر دیگری ارجحیت دارد ، اما با تغییرات جزیی در مسائلی که میان هر دو تفکر کلیات مشترکی دارد صرفا صورت های مختلف از یک قالب ارائه شده است .

dahim-darni;950052 نوشت:
به همین دلیل عرض کردم پیامبران پس از موسی [ و دقیق تر پس از زرتشت ] نقشی در حد یک فقیه داشته اند و نه بیشتر ! همانطور که فرقه های مختلف اسلامی ظهور کردند و هریک نیز فقهایی برای خود داشتند و به ترتیب کیفیت نماز های روزانه یا احکام مختلف ، کیفیت زکات و حتی خمس و سایر احکام را به شکل های مختلف بیان کردند ..

با سلام و درود

طبق آیه شریفه «كانَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ‏ مُبَشِّرينَ وَ مُنْذِرينَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتابَ بِالْحَق‏»(بقره/ 213) می توان گفت اولین شریعت و کتاب الهی توسط حضرت نوح(علیه السلام) آورده شده است؛ نه حضرت موسی یا... .

کما این که آیین و کتاب حضرت ابراهیم(علیه السلام) نیز قبل از حضرت موسی(علیه السلام) و تورات بوده است: «إِنَّ هذا لَفِي الصُّحُفِ‏ الْأُولى‏ صُحُفِ‏ إِبْراهيمَ وَ مُوسى‏»(اعلی/ 18 و 19)

در ثانی، کاری با فرقه های مختلف نداریم، برای ما دین اسلام که مطابق با فرمایشات حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) و اهلبیت(علیهم السلام) ـ مفسران حقیقی قرآن ـ است معیار می باشد. در آن اختلاف و تفرقه نیست.

dahim-darni;950052 نوشت:
خب اینها که فرمودید نمی تواند کاملتر بودن اسلام نسبت به مثلا یهودیت را نشان بدهد .. چون مثلا تغییراتی که اسلام در کیفیت احکام ایجاد کرده ، پس از اسلام نیز در قالب مذاهب مختلف ادامه پیدا کرده است و به همین ترتیب می توان روش های دیگری را نیز برای کامل تر شدن احکام ارائه نمود مثلا با تنظیم روزه در یکی از ماه های شمسی و حذف تقویم قمری از تقویم اسلامی کاری کرد که آسیب ها و مشکلاتی که روزه تابستان برای افراد به وجود می آورد از بین برود و مثال هایی از این دست !

این ها مثال کوچکی بود ـ بدون وارد جزئیات شدن ـ برای این که اشاره ای شده باشد به کامل شدن دین های سابق؛ لذا ادعای تفاوت نداشتن قرآن با تورات و یا اسلام با یهود، ادعایی باطل و مردود است.

این هم که چه چیزی مهم محسوب می شود و چه چیزی کاملتر است، را صاحب دین و شارع مقدس می داند و حتما در دین جدید، کمال و رشدی نسبت به دین قبلی بوده که تشریع شده است. کسی که ادعا می کند کمالی رخ نداده و یا این کمال، مهم نیست باید ادعایش را ثابت کند.

لازم به ذکر است، وقتی انسان از تمام فلسفه و حکمت تکالیف دینی آگاهی ندارد، پیشنهاد و... با ادعای تکمیل دستورات دینی، ادعایی دور از واقعیت و حقیقت است.

«وَ ما أُوتيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاَّ قَليلاً»؛ و جز اندكى از دانش، به شما داده نشده است‏.(اسراء/ 85)

dahim-darni;950052 نوشت:
آنچه که موجب کمال یک تفکر نسبت به تفکر دیگر می شود این است که یک تفاوت بنیادین میان آنها وجود داشته باشد ، به گونه ای که آن تفاوت با دلایل کافی ثابت کند یکی بر دیگری ارجحیت دارد ، اما با تغییرات جزیی در مسائلی که میان هر دو تفکر کلیات مشترکی دارد صرفا صورت های مختلف از یک قالب ارائه شده است .

در ادیان الهی، چنین تصوری (تغییر بنیادین) نادرست و نتیجه ای هم که به دست می آید، نادرست خواهد بود؛ زیرا عرض شد ادیان الهی در اصول مشترک هستند لذا قرار نیست با آمدن دین جدید، تغییر بنیادین ایجاد شود.

«وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتابِ وَ مُهَيْمِناً عَلَيْهِ ... لِكُلٍّ جَعَلْنا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَ مِنْهاجاً وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ لكِنْ لِيَبْلُوَكُمْ في‏ ما آتاكُمْ‏»
و اين كتاب [قرآن‏] را به حق بر تو نازل كرديم، در حالى كه كتب پيشين را تصديق مى‏ كند و حافظ و نگاهبان آنهاست؛ ... ما براى هر كدام از شما، آيين و طريقه روشنى قرار داديم و اگر خدا مى ‏خواست، همه شما را امت واحدى قرار مى ‏داد؛ ولى خدا مى ‏خواهد شما را در آنچه به شما بخشيده بيازمايد؛ (و استعدادهاى مختلف شما را پرورش دهد).(مائده/ 48)

ادیان الهی در اصول، مشترک هستند؛ بله دین جدید همراه با تغییر در فروعات است، آن هم به اقتضای زمان و مکان، کاملا طبیعی و معقول است. از طرفی وقتی در دین سابق، تحریفات زیادی ایجاد شده و مردم از دین و کتاب الهی فاصله زیادی گرفته و دسترسی به آن ندارند، کاملا منطقی و معقول است که نیاز است تا پیامبری الهی با دین و آیینی جدید و متناسب با نیازهای آن ها برای هدایت و راهنمایی، فرستاده شود.

همین که دین و آیین جدید، با حفظ اصول، مطابق با زمان و مکان فعلی و مطابق با نیازهای مردم، تشریع شود، قطعا نسبت به دین قبلی متفاوت بوده و کاملتر و کاربردی تر از آن است.

سلام.طبیعیه که از شباهت های زیادی بین تورات و قرآن هست، ولی تفاوت هایی هم هرچند اندک هست، حداقل در شکل آیات و از شباهت های زیاد بین تورات و قرآن به تنهایی نمی تونیم نتیجه بگیریم که قرآن وحی نیست و از تورات کپی یا اقتباس شده.ما به خودی خود از این شباهت های زیاد بین تورات و قرآن می تونیم این احتمال جدی رو مطرح کنیم که قرآن تا حدی زیادی از تورات کپی برداری کرده و اقتباس کرده و وحی خدا نیست.ولی دیگه اثبات کردن این احتمال یا رد کردن این احتمال، کار راحتی نیست و کار یک پست و دو پست نیست...یا حداقل استارتر تاپیک این کار رو انجام ندادن...استاد میقات هم این احتمال رو که گفتم به خودی خود به صورت جدی مطرح می شه رو رد نکردن، چون بعید می دونم اصلا توی یک پست بشه ردش کرد....اینکه قرآن الالظاهر تفاوت هایی با قرآن داره و مثلا کامل تر و اینا که کافی نیست بگیم به تنهایی بگیم قرآن از تورات کپی نکرده یا اقتباس نکرده...

[="Tahoma"][="Navy"]

ثناثنا;948509 نوشت:
وقتی تورات رو خوندم، دیدم قرآن زیر مجموعه و برگرفته از توراته.
هر چی تو قرآن اومده کاملتر و درست تر و با جزئیات ترش تو توراته
یعنی خدا حرف جدید و بهتر و عقلانی تر نداشته؟؟؟
هرچند تورات هم یک کتاب داستان نوشته دست بشر بیشتر نیست

سلام
با توجه به اینکه خود یهودیان هیچوقت چنین ادعایی نداشتند(با اینکه خیلی دوست دارند سایر ادیان را نفی کنند) باید جای سوال برای شما باشد که دو کتاب با چنین فاصله زمانی چطور اینقدر شبیه هم هستند؟
یا حکیم[/]

محی الدین;950343 نوشت:
با توجه به اینکه خود یهودیان هیچوقت چنین ادعایی نداشتند(با اینکه خیلی دوست دارند سایر ادیان را نفی کنند)

سلام.منظورتون چیه که خود یهودیان هیچوقت چنین ادعای نداشتن...دقیقا منظورتون چه ادعایه...تا جایی که می دونم، یهودیان، اعتقاد دارن، که پیامبر تورات رو به نفع مصادره و تا حد زیاد کپی کرده...یهودیان همچین ادعا و اعتقادی نداشته باشن، چه داشته باشند ؟
و عجیب نیست که دو کتاب با فاصله زماانی زیاد ولی شبیه به هم باشند...چطور مگر
؟

والا استارتر های تاپیک معمولا، سوال که می کنن دیگر در بحث شرکت نمی کنن و پاسخ گو نیستن...از این جهت من سوال کردم

/:)

[="Tahoma"][="Navy"]

پارسا مهر;950346 نوشت:
سلام.منظورتون چیه که خود یهودیان هیچوقت چنین ادعای نداشتن...دقیقا منظورتون چه ادعایه...تا جایی که می دونم، یهودیان، اعتقاد دارن، که پیامبر تورات رو به نفع مصادره و تا حد زیاد کپی کرده...یهودیان همچین ادعا و اعتقادی نداشته باشن، چه داشته باشند ؟
و عجیب نیست که دو کتاب با فاصله زماانی زیاد ولی شبیه به هم باشند...چطور مگر؟

سلام
یعنی یهودیان هیچوقت ادعا نداشتند که پیامبر قرآن را از تورات نسخه برداری کرده چون آنها می دانستند طرح چنین ادعایی پذیرفتنی نیست چرا که این کار نیاز به سواد و تبحر زیادی داشته که ظاهرا پیامبر از آن برخوردار نبوده است. آنها هم می دانستند محمد ص یک فرد امّی است و چنین اتهامی به او وارد نیست.
یا علیم[/]

محی الدین;950348 نوشت:

سلام
یعنی یهودیان هیچوقت ادعا نداشتند که پیامبر قرآن را از تورات نسخه برداری کرده چون آنها می دانستند طرح چنین ادعایی پذیرفتنی نیست چرا که این کار نیاز به سواد و تبحر زیادی داشته که ظاهرا پیامبر از آن برخوردار نبوده است. آنها هم می دانستند محمد ص یک فرد امّی است و چنین اتهامی به او وارد نیست.
یا علیم

شما به نکته ی جالبی اشاره داشتید...پس در این صورت، یهودیانی که به پیامبر ایمان نیاوردند، چگونه دیدگاهی نسبت به پیامبر داشتند...یعنی می پنداشتند که پیامبر از تورات نسخه برداری نکرده، پس یهودیان می گفتند، پیامبر آیات قرآن را از کجا می آورد.منبع سخنان پیامبر را چه می دانستند و ادعا و اتهام می زدند

[="Tahoma"][="Navy"]

پارسا مهر;950349 نوشت:
شما به نکته ی جالبی اشاره داشتید...پس در این صورت، یهودیانی که به پیامبر ایمان نیاوردند، چگونه دیدگاهی نسبت به پیامبر داشتند...یعنی می پنداشتند که پیامبر از تورات نسخه برداری نکرده، پس یهودیان می گفتند، پیامبر آیات قرآن را از کجا می آورد.منبع سخنان پیامبر را چه می دانستند و ادعا و اتهام می زدند

سلام
قرآن می فرماید یهودیان پیامبر ص را از فرزندان خود هم بهتر می شناختند(چون در تورات اوصاف او خوانده بودند) اما وقتی واقعیت را دیدند ( که او نسل آنها و تابع ایشان نیست بلکه شریعت مستقلی دارد) دست به انکار زدند و با او به مخالفت برخواستند تا جایی که گفتند کفار از پیروان محمد ص هدایت یافته ترند.
یا علیم[/]

محی الدین;950352 نوشت:

سلام
قرآن می فرماید یهودیان پیامبر ص را از فرزندان خود هم بهتر می شناختند(چون در تورات اوصاف او خوانده بودند) اما وقتی واقعیت را دیدند ( که او نسل آنها و تابع ایشان نیست بلکه شریعت مستقلی دارد) دست به انکار زدند و با او به مخالفت برخواستند تا جایی که گفتند کفار از پیروان محمد ص هدایت یافته ترند.
یا علیم

پس شما می گید که یهودیا اعتقاد نداشتند که پیامبر، تورات رو به نفع حودش مصادره کرده و واقعا اعتقاد داشتن که محمد، پیامبر و رسول خداست ولی با این حال عناد ورزیدند...والا این توی منطق من پذیرشش سخته..حالا بماند مهم نیست، منطق من چی میگه...ولی به نظر من، این که یهودیا پیامبر رو از فرزندان خودشون بهتر می شناختند و اینا، بیشتر ادعای پیامبر و ادعاهای درون دینیه...چیزی که الالظاهر، دیده می شه و به زبون آورده می شد و هنوزم یهودیا به زبون می آرن، اینه که پیامبری به نام محمد، واقعا رسول خدا نبوده و نیست و یهودیا حداقل الالظاهر اعتقاد دارن، که پیامبر، از تورات کپی و اقتباص کرده، چه یهودیای زمان پیامبر چه یهودیای زمان حال...
بعید می دونم در ظاهرو کلام یهودیا این باشه که مثلا ما پیامبر رو به اندازه پسرمون می شناختیم و به پیامبری او ایمان داریم، ولی چون از نسل اسحاق نیست، عناد می ورزیم.

[="Tahoma"][="Navy"]

پارسا مهر;950361 نوشت:
پس شما می گید که یهودیا اعتقاد نداشتند که پیامبر، تورات رو به نفع حودش مصادره کرده و واقعا اعتقاد داشتن که محمد، پیامبر و رسول خداست ولی با این حال عناد ورزیدند...والا این توی منطق من پذیرشش سخته..حالا بماند مهم نیست، منطق من چی میگه...ولی به نظر من، این که یهودیا پیامبر رو از فرزندان خودشون بهتر می شناختند و اینا، بیشتر ادعای پیامبر و ادعاهای درون دینیه...چیزی که الالظاهر، دیده می شه و به زبون آورده می شد و هنوزم یهودیا به زبون می آرن، اینه که پیامبری به نام محمد، واقعا رسول خدا نبوده و نیست و یهودیا حداقل الالظاهر اعتقاد دارن، که پیامبر، از تورات کپی و اقتباص کرده، چه یهودیای زمان پیامبر چه یهودیای زمان حال...

سلام
یعنی می فرمایید استارتر یهودیه؟ اینکه یهودیا چی میگن مهم نیست. برای ما ملاک علمی است که وحی در اختیارمون میذاره. البته شواهد هم اونو تایید میکنه.
1. یهود هردینی بعد دین موسی ع را رد کرده است لذا طبیعی است اسلام را هم رد کند
2. یهودیان نژادپرستند لذا دلیلی ندارد نبوت محمدی ص را بپذیرد که از نژاد آنها نیست
3. یهودیان می خواهند تمام مکاتب در تحت سلطه مکتب خود بیاورند
اینها از امور واضحی است که اتهام یهودی را رد می کند ضمن اینکه در امی بودن محمد ص شکی نیست. در مکه چندتن بیشتر باسواد نبوده اند. محمد استاد یهودی نداشته بلکه اصلا استادی نداشته و امثال این شواهد قوی که سخن یهود فتنه گر را کاملا رسوا می سازد.
چطور می توان باور کرد چنین کتابی که سخنوران عرب را در عصر خود و بعد خود به شگفتی واداشته محصول به هم بافتن آموزه های تورات توسط یک فرد امی باشد؟ این خود اعجازی است که نسبت این کتاب را به خدای متعال ثابت می کند.
یا علیم[/]

آهسته حرکت کردن
یا اشتباه کردن مهم نیست
مهم این است که شما همیشه
جلوتر از کسانی هستید
که هرگز حرکت نمی کنند...

[="Tahoma"]با سلام و درود

لطفا مطالب مرتبط با تاپیک ارسال فرمایید.

پرسش:
تورات را خواندم، دیدم قرآن زیر مجموعه و برگرفته از تورات است و هر چه در قرآن آمده، کاملتر و درست تر و با جزئیات بیشتر در تورات هست. آیا خدا حرف جدید و بهتری نداشته است؟

پاسخ:
گرچه ادیان الهی همه از سوی «الله» صادر شده و یک منشأ دارند: «وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتابِ وَ مُهَيْمِناً عَلَيْهِ»؛ و اين كتاب [قرآن‏] را به حق بر تو نازل كرديم، در حالى كه كتب پيشين را تصديق مى ‏كند، و حافظ و نگاهبان آنهاست‏.(1)
و گرچه ادیان الهی، در اصلِ توحید و یکتاپرستی و توجه به معاد و... مشترک؛ ولی در فروعات و دستورات عملی، متفاوت هستند: «وَ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْراةِ وَ لِأُحِلَّ لَكُمْ بَعْضَ الَّذي حُرِّمَ عَلَيْكُمْ وَ جِئْتُكُمْ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطيعُون‏»؛ و آنچه را پيش از من از تورات بوده، تصديق مى ‏كنم؛ و (آمده ام) تا پاره‏ اى از چيزهايى را كه (بر اثر ظلم و گناه،) بر شما حرام شده، (مانند گوشت بعضى از چهارپايان و ماهيها،) حلال كنم؛ و نشانه ‏اى از طرف پروردگار شما، برايتان آورده‏ ام؛ پس از خدا بترسيد، و مرا اطاعت كنيد.(2)
ولی هیچگاه این به معنای زیرمجموعه بودن نیست.
در بیان تفاوت های اساسی بین قرآن کریم و بین تورات و انجیل، می توان به موارد ذیل اشاره نمود:
ـ استوار بودن اصول معارف و مفاهيم قرآن کریم بر پايه عقل و منطق مشترک انسانی؛
ـ شمولیت و جامعیت قرآن که آن را همگانی و همیشگی می کند؛
ـ پاسخگویی استعدادها و خاستگاه های وجودی انسان به شیوه معتدل و به دور از افراط و تفریط؛
ـ خالی بودن قرآن از اختلاف و تناقض؛
ـ پیراسته بودن قرآن از خرافات و نسبت های ناروا به پیامبران الهی؛
ـ و...
لازم به ذکر است حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) برای مردم مکه و مدینه شناخته شده بودند، حضرت نزد کسی تعلیم ندیده و مکتب نرفته اند؛ اهل کتاب نیز جزء همین مردم بودند و این را به روشنی می دانستند؛ دلیل واضحش این است که هیچ کدام ادعا نکردند که قرآن برگرفته و زیرمجموعه تورات است. بنابر این؛ ادعای زیرمجموعه بودن قرآن و یا برگرفته بودن قرآن از تورات، ادعایی نادرست و بی اساس است؛ که می تواند از عدم آشنایی با تورات و قرآن و نیز عدم آگاهی از چگونگی کتب آسمانی و کیفیت و فلسفه نزول آن ها، نشأت گرفته باشد.
نکته:
سخن روی تورات و انجیل موجود و فعلی است که خرافه و تناقض و ... در آن ها مشهود است؛ و الا تورات و انجیل اصلی که در قالب الواح، نازل شده و اکنون در دسترس نیست.

مطلب دیگر؛
علی القاعده، ادیان الهی باید مشترکاتی داشته باشند زیرا از یک منشأ صادر شده اند. پس وجود مشترکات، اشکال محسوب نمی شود و قرار نیست شباهتی نداشته باشند.
دین اسلام دین خاتم است و عمل به دین خاتم، عمل به تمام ادیان الهی است.
وقتی دین اسلام به عنوان دین الهی ثابت شد، معنایش این است که با دین قبلی تفاوت و اضافاتی دارد؛ و الا آمدن دین جدید لغو است. لذا دین جدید علاوه بر مزایای ادیان سابق، اضافاتی هم دارد. این اضافات می تواند تفاوت در احکام و تکالیف باشد.
این هم که چه چیزی مهم محسوب می شود و چه چیزی کاملتر است، را صاحب دین و شارع مقدس می داند و حتما در دین جدید، کمال و رشدی نسبت به دین قبلی بوده که تشریع شده است. وقتی دین اسلام را به عنوان دین خاتم پذیرفتیم، مهم بودن این تفاوت ها را هم می پذیریم.
بنابر این؛ دین جدید، کامل تر از دین قبلی و نسخ کننده آن است و هیچ ملازمه هم وجود ندارد که دین جدید نباید هیچ شباهتی با دین قبلی داشته باشد. کسی که ادعا می کند کمالی رخ نداده و یا این کمال، مهم نیست، او باید ادعایش را ثابت کند. چنین ادعایی از طرف انسان ها که علمشان در مقابل علم الهی، هیچ است، قابل اثبات نیست.

ممکن است گفته شود آنچه موجب کمال یک تفکر نسبت به تفکر دیگر می شود، این است که یک تفاوت بنیادین میان آن ها وجود داشته باشد، به گونه ای که آن تفاوت با دلایل کافی ثابت کند یکی بر دیگری ارجحیت دارد؛ لذا وقتی تغییر بنیادین ندارد، لزومی به دین جدید نیست.
در جواب باید گفت، در ادیان الهی، چنین تصوری (تغییر بنیادین) نادرست و نتیجه ای هم که به دست می آید، نادرست خواهد بود؛ زیرا ادیان الهی در اصول مشترک هستند لذا قرار نیست با آمدن دین جدید، تغییر بنیادین ایجاد شود.
«وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتابِ وَ مُهَيْمِناً عَلَيْهِ...لِكُلٍّ جَعَلْنا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَ مِنْهاجاً وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ لكِنْ لِيَبْلُوَكُمْ في‏ ما آتاكُمْ‏»؛ و اين كتاب [قرآن‏] را به حق بر تو نازل كرديم، در حالى كه كتب پيشين را تصديق مى‏ كند و حافظ و نگاهبان آنهاست؛... ما براى هر كدام از شما، آيين و طريقه روشنى قرار داديم و اگر خدا مى ‏خواست، همه شما را امت واحدى قرار مى ‏داد؛ ولى خدا مى ‏خواهد شما را در آنچه به شما بخشيده بيازمايد؛ (و استعدادهاى مختلف شما را پرورش دهد).(3)
بنابر این؛ ادیان الهی در اصول، مشترک هستند؛ بله دین جدید همراه با تغییر در فروعات است، آن هم به اقتضای زمان و مکان، کاملا طبیعی و معقول است. از طرفی وقتی در دین سابق، تحریفات زیادی ایجاد شده و مردم از دین و کتاب الهی فاصله زیادی گرفته و دسترسی به آن ندارند، کاملا منطقی و معقول است که نیاز است تا پیامبری الهی با دین و آیینی جدید و متناسب با نیازهای آن ها برای هدایت و راهنمایی، فرستاده شود.
همین که دین و آیین جدید، با حفظ اصول، مطابق با زمان و مکان فعلی و مطابق با نیازهای مردم، تشریع شود، قطعا نسبت به دین قبلی متفاوت بوده و کاملتر و کاربردی تر از آن است.

نتیجه گیری:
ادیان الهی چون منشأ مشترک و واحدی دارند، در اصول و حتی برخی فروع، مشترک و شبیه هستند لذا شباهت داشتن آن ها، به هیچ وجه، نقص و اشکال محسوب نمی شود.
افزون بر این که دین جدید، قطعا اضافه و کمالی نسبت به دین قبلی دارد که خداوند آن را تشریع فرموده است.
دین اسلام آخرین و کاملترین ادیان الهی و قرآن کریم آخرین و کاملترین کتاب آسمانی است.

پی نوشت ها:
1. مائده/ 48.
2. آل عمران/ 50.
3. مائده/ 48.

موضوع قفل شده است