آیا قبل از آدم و حوا انسانهای دیگری در زمین زندگی می کردند؟

تب‌های اولیه

197 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

حامد;331386 نوشت:
سلام
بله قرآن کریم برای همه انسانهاست اما خطابات قرآنی مجمل اند و گاهی اوقات برای تفصیل به کنکاش نیاز داریم .
به نظر شما این الناس در قرآن کیان اند ؟
حتما می فرمایید همه انسانها
اما از معصوم حدیث دایم که می فرماید : الناس ما و پیروان ما هستند
و اما آیه هم فرمود از نفس واحده و تصریحی به حضرت آدم ع نکرد حتی اگر به آدم ع تصریح شود می تواند به این معنا باشد که آدم ع اولین کسی بوده که دارای تامترین و کاملترین ویژگیهای انسانی بوده است پس شما همه به نوعی متفرع بر او هستید
اگر این تاویلات در تفسیر بیانات دینی مارا کمک نکند ( که قبلا هم پیش بینی کرده بودم) نهایتا به خلقت اعجازی آدم ع تکیه می کنیم و این دومین احتمالی بود که برای آقای گوجا مطرح کردم
والله الموفق

نمیدونم خدا چرا گفت قبل از انسان تمامی گروه های قبلی را از بین بردیم.
شاید شما از خدا بیشتر میفهمید. شاید یکی از دست خدا در رفت و از بین نرفت و کم کم تکامل یافت.

راستی حامد جان عزیز یه سوال ازت دارم.

حالا شما جزء کدوم دسته هستید؟

واژه (اى مردم) در آیه 1 سوره نساء
مربوط به گروه خاصی میشه ممنون میشم بهم بگی تا از نگرانی در بیام.

پروردگار و آفرینده گروه دیگه چه کسی هست؟ اگه گروه دیگه هم خالقشون خدای گروه اول است.
پس چرا واسه اونا کتاب و پیغمبری نفرستاد؟
اگه کتاب و پیغمبرشون با کتاب و پیغمبر ما یکی هست پس آیه 1 سوره نساء شامل اوناهم میشه. اینجوری که بازم جدشون حضرت آدمه!
این خدای مهربونم عجب کارای میکنه ها ! مگه نه !؟
حالا اگه جدشون فرق میکنه
چرا از اجدادشون تو قرآن چیزی نگفت؟
خدا که از همه چی نوشت چرا از جد اونا ننوشت!؟
یعنی خدا هم نمیدونست جدشون کیه!؟ مگه خدا نگفت ما از همه چیز در قرآن نوشتیم!؟

آخرین سوال؟ ما تو گروه اول هستیم یا گروه دوم؟

من که تو هیچ حذب و گروهی نیستم از الان گفته باشم.
حالا کدوم گروه بهتره بگو ماهم عضو همون بشیم.

دوست عزیز حرف شما یعنی توهین آشکار به خدا.یعنی به مسخره گرفتن کتاب قرآن که هرجور دلتون میخواد تفسیرش میکنید.

فاطمیون 18;331402 نوشت:
نمیدونم خدا چرا گفت قبل از انسان تمامی گروه های قبلی را از بین بردیم. شاید شما از خدا بیشتر میفهمید. شاید یکی از دست خدا در رفت و از بین نرفت و کم کم تکامل یافت.

سلام
کجا فرمود که ما ندیدیم و نشنیدیم ؟

فاطمیون 18;331402 نوشت:
حالا شما جزء کدوم دسته هستید؟

برام مهم نیست . برام این مهمه که خدای متعال به من نعمت تفکر و ایمان عطا کرده حالا بگو جد من یک جلبک بوده چه اهمیتی داره
فاطمیون 18;331402 نوشت:
واژه (اى مردم) در آیه 1 سوره نساء مربوط به گروه خاصی میشه ممنون میشم بهم بگی تا از نگرانی در بیام.

بنده برای نگرانی شما نمیتونم کاری بکنم فقط میتونم به حسب فرضیاتی که مطرح کردم جواب بدم و اون اینه که بخشی از آیه می تواند خطاب به گروه خاصی باشد و بخش دیگر خطاب به همگان چه اینکه همگان استعداد امتثال آن را دارند و اما حکمت جمله : خلقکم من نفس واحده اینستکه آن نفس واحده به منزله قله کمالات انسانی است و همگان بسوی او و صفاتش راه دارند چه اینکه تیره ها و طوایف عامل انفکاک ذاتی آنها نیست یعنی همه از نوع انسان اند
فاطمیون 18;331402 نوشت:
پروردگار و آفرینده گروه دیگه چه کسی هست؟ اگه گروه دیگه هم خالقشون خدای گروه اول است. پس چرا واسه اونا کتاب و پیغمبری نفرستاد؟

خدای همه یکی است اما در مورد فرستادن پیامبر چه بسا فرستاده و ما خبر نداریم یا اینکه ظرفیتهای لازم برای هدایت الهی در آنها وجود نداشته است لذا از تکلیف معاف بوده اند مانند کودکان
فاطمیون 18;331402 نوشت:
اگه کتاب و پیغمبرشون با کتاب و پیغمبر ما یکی هست پس آیه 1 سوره نساء شامل اوناهم میشه. اینجوری که بازم جدشون حضرت آدمه!

لازم نیست جدشون ادم باشه وحدت نوع و وجود استعداد کافی است
فاطمیون 18;331402 نوشت:
حالا اگه جدشون فرق میکنه چرا از اجدادشون تو قرآن چیزی نگفت؟ خدا که از همه چی نوشت چرا از جد اونا ننوشت!؟ یعنی خدا هم نمیدونست جدشون کیه!؟ مگه خدا نگفت ما از همه چیز در قرآن نوشتیم!؟

این سوالتون منو یاد سوال مکرر اهل سنت میندازه که میگن چرا از علی ع و ائمه شیعه با این همه اهمیت نامی برده نشده است . هرجوابی شما به اونا میدی من به شما میدم
فاطمیون 18;331402 نوشت:
من که تو هیچ حذب و گروهی نیستم از الان گفته باشم. حالا کدوم گروه بهتره بگو ماهم عضو همون بشیم. دوست عزیز حرف شما یعنی توهین آشکار به خدا.یعنی به مسخره گرفتن کتاب قرآن که هرجور دلتون میخواد تفسیرش میکنید.

من از دینی که تا اندازه ای ازش میدونم بگم بهتر است از اینکه با فرگشتی بجنگم که چیز زیادی ازش نمی دونم
فراموش نکنید که نسبت من و شما با دین یکی است نه من نماینده دینم و نه شما . ازطرفی فقط خدا میدونه کی حرفش درست تر و چه کسی بیشتر دلش میسوزه
والله الموفق

وسلام نامی از نامهای خداست.
دوست عزیز جناب حامد خان.به روایت زیر خوب توجه کن.
الف = مرحوم صدوق در کتاب خصال، ج 2، ص 652، ح 54 از امام باقر(ع) روایت کرده که فرمود: خدای عز وجل از روزی که زمین را آفریده، هفت عالم را در آن خلق و سپس منقرض کرده است که هیچ یک از آن عوالم از نسل آدم ابوالبشر نبوده‏اند و خدای تعالی همه آنها را ازپوسته روی زمین آفرید و نسلی را بعد از نسل دیگر ایجاد کرد و برای هر یک، عالمی بعد از عالم دیگر پدید آورد و همه را منقرض کرد تا در آخر، آدم ابوالبشر را بیافرید و ذریه‏اش را از او منشعب ساخت...

ب = (ترجمه تفسیرالمیزان، ج 4، ص 221 -231).در اینجا مراد از هفت عالم کثرت است چون عدد هفت و هفتاد و هزار برای کثرت استعمال می شود و بنابراین با روایت منافات ندارد و مراد از عالم یعنی جهان یعنی نسل های مختلف از انسان ها آمدند و یکی پس از دیگری منقرض شدند.همچنین قبل از خلقت نسل فعلی انسان ها روی زمین جن زندگی می کرد و تنها شیطان باقی مانده آنها است . چنانچه قرآن می فرماید: «الا ابلیس کان من الجن؛ ابلیس از جن بود و به آدم سجده نکرد»


دوست عزیز وقتی میگه از گذشته فقط شیطان مانده است یعنی همه منقرض شده اند.


ج = مرحوم علامه طباطبایی(ره) در ذیل آیه 1 سوره نساء میفرماید: «از ظاهر سیاق برمیآید که مراد از «نفس واحده»، آدم و مراد از «زوجها» حوا است که پدر و مادر نسل انسانند و ما نیز از آن نسل هستیم و به طوری که از ظاهر قرآن کریم برمیآید، همه افراد نوع انسان به این دو تن منتهی میشوند. از آیه شریفه برمیآید که نسل موجود از انسان، تنها به آدم و همسرش منتهی میشود و جز این دو نفر، هیچ کس دیگری در انتشار این نسل دخالت نداشته است».


د = «و اذ قال ربک للملئکه انی جاعل فی الارض خلیفه قالوا اتجعل فیها من یفسد فیها و یسفک الدماء...؛ و زمانی که پروردگارت به فرشتگان فرمود: میخواهم در زمین جانشینی بگذارم، گفتند [باز] در زمین کسانی میگذاری که در آن فساد کنند و خون‏ها بریزند» (بقره، 30)

معنی باز در زمین میگذاری نشون میده نسلهای قبلی منقرض شدن.

و = در کتاب توحید، ج 1، ص 277 از امام صادق(ع) روایتی آورده که در ضمن آن به راوی فرموده: شاید شما گمان میکنید که خدای عز وجل غیر از شما هیچ بشر دیگری را نیافریده است. نه، چنین نیست؛ بلکه هزار هزار آدم آفریده که شما از نسل آخرین آنها آدم ابوالبشر هستید.

معنی حدیث واضح هست که همه از نسل آدم هستیم.




دوست عزیز بنده روایات رو نقل کردم حال میل خودتونه که از کدوم گروه هستید.

فاطمیون 18;331489 نوشت:
دوست عزیز وقتی میگه از گذشته فقط شیطان مانده است یعنی همه منقرض شده اند.

سلام
این الا استثنا از موجودات قبلی نیست بلکه استثنا از سجده کنندگان است و هیچ ربطی به بحث ما ندارد و آیه هم به هیچ نحو دلالت بر مطلب شما ندارد
و اما روایات نه تنها موید شما نیست بلکه موید نظریه ماست چون وجود هفت نسل می تواند اساس تفاوتهای ژنیتیکی مد نظر فرگشتیان هم باشد
و اما استدلال به کلام علامه طباطبایی هم خوب بود اما می بینید که ایشان هم بیشتر به ظاهر تکیه فرمودند و نه واقع و یقین
یعنی ظاهر قرآن چنین می رساند اما ظاهر در عقیده و نظر حجت نیست بلکه در اعمال حجت است
واما در مورد جد هم که عرض کردم برایم مهم نیست مهم بهره مندی از تعقل و ایمان است
و در پایان عرض میکنم
بنده جزو اولین افرادی ام که نظریه وزین رتق و فتق علامه حسن زاده را که بیانگر تحقق ادوار مختلف حیات بشر بر روی کره زمین است مطرح کرده ام و اتفاقا بر همین اساس خیلی از اشکالات فرگشتیان را جواب داده ام . در موضوعات مشابه می توانید جستجو بفرمایید

والله الموفق

حامد;331492 نوشت:
سلام
این الا استثنا از موجودات قبلی نیست بلکه استثنا از سجده کنندگان است و هیچ ربطی به بحث ما ندارد و آیه هم به هیچ نحو دلالت بر مطلب شما ندارد
و اما روایات نه تنها موید شما نیست بلکه موید نظریه ماست چون وجود هفت نسل می تواند اساس تفاوتهای ژنیتیکی مد نظر فرگشتیان هم باشد
و اما استدلال به کلام علامه طباطبایی هم خوب بود اما می بینید که ایشان هم بیشتر به ظاهر تکیه فرمودند و نه واقع و یقین
یعنی ظاهر قرآن چنین می رساند اما ظاهر در عقیده و نظر حجت نیست بلکه در اعمال حجت است
واما در مورد جد هم که عرض کردم برایم مهم نیست مهم بهره مندی از تعقل و ایمان است
و در پایان عرض میکنم
بنده جزو اولین افرادی ام که نظریه وزین رتق و فتق علامه حسن زاده را که بیانگر تحقق ادوار مختلف حیات بشر بر روی کره زمین است مطرح کرده ام و اتفاقا بر همین اساس خیلی از اشکالات فرگشتیان را جواب داده ام . در موضوعات مشابه می توانید جستجو بفرمایید

والله الموفق

دوست گرامی لطفا گزینه ب رو کامل بخون

دوست عزیز تفسیر آیه قرآنه
نسل های مختلف از انسان ها آمدند و یکی پس از دیگری منقرض شدند.همچنین قبل از خلقت نسل فعلی انسان ها روی زمین جن زندگی می کرد و تنها شیطان باقی مانده آنها است.

دوست عزیز گزینه الف حدیث امام معصوم هست که فرمودند

همه را منقرض کرد تا در آخر، آدم ابوالبشر را بیافرید و ذریه‏اش را از او منشعب ساخت.


گزینه و حدیث امام معصوم هست که فرمودند:

بلکه هزار هزار آدم آفریده که شما از نسل آخرین آنها آدم ابوالبشر هستید.


دوست عزیز شما فرمدید فلان آیت الله به این نتیجه رسید.
آیت الله سیخی چنده دوست عزیز.امام معصوم داره میگه همه از نسل آدم ابوالبشر هستند.
چرا حرف امام معصوم(ع) رو نقض میکنی.
کارشناس دینی امام معصوم (ع) هست یا فلان آیت الله؟
چرا سجادتون رو جلوتر از امامتون پهن میکنید.
اسناد صحبتام تو پست قبلی هست برو بخون.

مقداد;331299 نوشت:
امام باقر(ع) در تاویل این آیه به جابر بن یزید می فرمایند: اى جابر! تأویل آیه این است كه خداوند متعال آنگاه كه این آفریدگان و این جهان را نابود ساخته و بهشتیان را در بهشت و دوزخیان را در دوزخ جاى دهد، جهان دیگرى غیر از این جهان را از نو پدید مى‏ آورد، بدون نر و ماده، تا او را پرستیده و یگانه دانند و به آنان زمینى غیر از این زمین مى ‏آفریند كه در آن استقرار یافته و آسمان دیگرى كه بر آنان سایه افكند. شاید تو بر این باورى كه خداوند تنها این جهان را آفریده و به جز شما بشرى را نیافریده است؟ آرى به خدا سوگند! به طور حتم خداوند متعال هزار هزار جهان و هزار هزار آدم آفریده كه تو در پایان این جهان‏ ها و آن آدمیان هستى.[1]

مقداد;331299 نوشت:
بنابراین از این آیه و این حدیث فهمیده می شود که انسان های بسیاری قبل از حضرت آدم(ع) وجود داشته اند. که ما از جزئیات خلقت آن ها بی خبریم. و شاید بعضی از فسیل هایی که توسط دانشمندان کشف می شود، مربوط به انسان های قبل از آدم باشد.

با عرض سلام
تا جاییکه از ترجمه شما برمی آید سخن در تاویل ایه از (آفریدگان) و (این جهان) است و (پدید آوردن جهانی از نو) الی آخر....
برای من دشوار است که این تاویل را بخواهم به آنچه شما طول عمر بشر نامیده اید و آن را 7000 سال تخمین میزنید ارتباط دهم. توضیحا اینکه اگر طول عمر بشر از زمان حضرت آدم 7000 سال باشد، این مختص نسل بشر است و ارتباطی به طول عمر جهان ندارد. طول عمر تقریبی جهان در آخرین برآورد ها سیزده میلیارد و هشتصد میلیون سال میباشد. لطفا در این مورد بیشتر توضیح بفرمایید.

مقداد;331299 نوشت:
«در تاریخ یهود آمده است كه: عمر نوع بشر از روزى كه در زمین خلق شده تا كنون، بیش از حدود هفت هزار سال نیست كه اعتبار عقلى هم كمك و مساعد این تاریخ است »

دستاورد های باستان شناسی نشان دهنده وجود تمدن های انسانی در 7000 سال پیش و حتی قبل از آن در (تقاط مختلف کره زمین ) میباشد که نشاندهدنده پراکندگی جمعیت انسانی در مناطق مختلف بوده و با خلقت آدم در این زمان در یک نقطه خاص از این کره خاکی تناقض دارد. این موضوع از سوی شما چگونه قابل توضیح میباشد؟

با تشکر

فاطمیون 18;331501 نوشت:
دوست گرامی لطفا گزینه ب رو کامل بخون دوست عزیز تفسیر آیه قرآنه نسل های مختلف از انسان ها آمدند و یکی پس از دیگری منقرضشدند.همچنین قبل از خلقت نسل فعلی انسان ها روی زمین جن زندگی می کرد و تنها شیطان باقی مانده آنها است. دوست عزیز گزینه الف حدیث امام معصوم هست که فرمودند همه را منقرض کرد تا در آخر، آدم ابوالبشر را بیافرید و ذریه‏اش را از او منشعب ساخت. گزینه و حدیث امام معصوم هست که فرمودند: بلکه هزار هزار آدم آفریده که شما از نسل آخرین آنها آدم ابوالبشر هستید. دوست عزیز شما فرمدید فلان آیت الله به این نتیجه رسید. آیت الله سیخی چنده دوست عزیز.امام معصوم داره میگه همه از نسل آدم ابوالبشر هستند. چرا حرف امام معصوم(ع) رو نقض میکنی. کارشناس دینی امام معصوم (ع) هست یا فلان آیت الله؟ چرا سجادتون رو جلوتر از امامتون پهن میکنید. اسناد صحبتام تو پست قبلی هست برو بخون.

سلام
اول می فرمایید خدا در قرآن گفته چنین و چنان بعد می روید یک حدیث می آورید که معلوم نیست چه ربطی به آیه مورد استناد در همان پست دارد بعد می گویید این الا در آیه یعنی همه منقرض شدن جز ابلیس در حالیکه آیه اصلا در این خصوص نیست
و اما روایت
صرف وجود روایت در یک موضوع دلیلی بر اثبات ان موضوع نیست . اگر شما درس حوزوی خوانده بودید این را می دانستید .
روایت اول باید از لحاظ سند تصحیح بشه بعد با ادله دیگر سنجیده بشه درصورت نداشتن معارض قوی می تونه در باب عقاید موید باشه چون عقاید یقینی اند و ظنیات در عقاید دلیل محسوب نمیشن چون روایت دلیل ظنی است
و اما بی ادبی تان نسب به علمای دین نشانه استبداد شما در درک دین است و فکر می فرمایید به جایی رسیده اید که خودتان بنشینید و از آیات و روایات استنباط کنید بدون اینکه نیازی به طی مراحل و رجوع به اندیشه های علمی دیگران داشته باشید
بنده در این سایت خود را رایزن دینی می دانم نه کسی که علوم دینی را تاخطوط قرمزش خوانده و باید یک چیز و به یک نحو ارائه دهد
باز هم تاکید می کنم فرض وجود آدم ع بعنوان یک فرد ویژه در میان گروه همنوع خود می تواند یک راه حل از چند راه حل برای تعارض بیانات دینی با فرگشت باشد
والله الموفق

[="Tahoma"]

چالشگر;331527 نوشت:
با عرض سلام
تا جاییکه از ترجمه شما برمی آید سخن در تاویل ایه از (آفریدگان) و (این جهان) است و (پدید آوردن جهانی از نو) الی آخر....
برای من دشوار است که این تاویل را بخواهم به آنچه شما طول عمر بشر نامیده اید و آن را 7000 سال تخمین میزنید ارتباط دهم. توضیحا اینکه اگر طول عمر بشر از زمان حضرت آدم 7000 سال باشد، این مختص نسل بشر است و ارتباطی به طول عمر جهان ندارد. طول عمر تقریبی جهان در آخرین برآورد ها سیزده میلیارد و هشتصد میلیون سال میباشد. لطفا در این مورد بیشتر توضیح بفرمایید.

دستاورد های باستان شناسی نشان دهنده وجود تمدن های انسانی در 7000 سال پیش و حتی قبل از آن در (تقاط مختلف کره زمین ) میباشد که نشاندهدنده پراکندگی جمعیت انسانی در مناطق مختلف بوده و با خلقت آدم در این زمان در یک نقطه خاص از این کره خاکی تناقض دارد. این موضوع از سوی شما چگونه قابل توضیح میباشد؟

با تشکر

با عرض سلام و ادب

این زمانی که برای طول عمر بشر نقل شده است،مربوط به نوع بشر از نسل حضرت آدم(ع) می باشد نه طول عمر جهان.

حامد;331665 نوشت:
سلام
اول می فرمایید خدا در قرآن گفته چنین و چنان بعد می روید یک حدیث می آورید که معلوم نیست چه ربطی به آیه مورد استناد در همان پست دارد بعد می گویید این الا در آیه یعنی همه منقرض شدن جز ابلیس در حالیکه آیه اصلا در این خصوص نیست
و اما روایت
صرف وجود روایت در یک موضوع دلیلی بر اثبات ان موضوع نیست . اگر شما درس حوزوی خوانده بودید این را می دانستید .
روایت اول باید از لحاظ سند تصحیح بشه بعد با ادله دیگر سنجیده بشه درصورت نداشتن معارض قوی می تونه در باب عقاید موید باشه چون عقاید یقینی اند و ظنیات در عقاید دلیل محسوب نمیشن چون روایت دلیل ظنی است
و اما بی ادبی تان نسب به علمای دین نشانه استبداد شما در درک دین است و فکر می فرمایید به جایی رسیده اید که خودتان بنشینید و از آیات و روایات استنباط کنید بدون اینکه نیازی به طی مراحل و رجوع به اندیشه های علمی دیگران داشته باشید
بنده در این سایت خود را رایزن دینی می دانم نه کسی که علوم دینی را تاخطوط قرمزش خوانده و باید یک چیز و به یک نحو ارائه دهد
باز هم تاکید می کنم فرض وجود آدم ع بعنوان یک فرد ویژه در میان گروه همنوع خود می تواند یک راه حل از چند راه حل برای تعارض بیانات دینی با فرگشت باشد
والله الموفق

سلام دوست عزیز.

اولا اینکه حدیث نباید پیرامون یک آیه باشه.که معصوم بگه منظور من از این حدیث این آیه بود.

ثانیا تمامی احادیثی که بنده ذکر کردم سندشان قوی هست.در اکثر کتوب شیعه هم آمده است.احادیثی کاملا با سند قوی.

ثالثا بنده یقین پیدا کردم شما هیچکدام از کتابهای تفسیر قرآن را مطالعه نکردید.
در تفسیر مبین ، تفسیر المیزان و چند تفسیر دیگر تماما پیرامون آیه 1 از سوره نسا و چند آیه دیگر آمده است که تمامی انسانهای امروزی از نسل آدم ابوالبشر هستیم.

رابعا شما شما برای ادعاتان هیچ منبعی ذکر نکردید.

خامسا از نظر بنده کارشناس دینی امام معصوم(ع) هست. و اگر هر عالمی حرف امام معصوم را نقض کند دلیل بر نامشروع بودن عالم است.
اتفاقا شما استبدای فکر میکنید. زیرا دین را با افراد میسنجید. اگر علما کار خطای هم بکنند یا با آنها هم پیمان میشوید یا میگویید دین بد است.
اما بنده عالمان را با دین ، کتاب خدا و معصومین میسنجم . و هر عالمی که از حریم و حوزه امنیتی خدا فراتر رود . حرفش به پشیزی نمی ارزد.

مطلب پایین فقط یک مثال است.
این رو مطمئن باش اگه امام معصوم(ع) صلاتین ظهر بگویید الآن شب است وتمام علمابگویند روز است.عقل من میگویید حرف امام معصوم درست است.
ولاغیر.

بنده دیگر در بحث شرکت نمیکنم.چون از نظر بنده حرف شما نقض حرف خدا و امام معصوم است و توهین آنان است.

وسلام.

مقداد;331706 نوشت:

با عرض سلام و ادب

این زمانی که برای طول عمر بشر نقل شده است،مربوط به نوع بشر از نسل حضرت آدم(ع) می باشد نه طول عمر جهان.

وسلام نامی از نامهای خداست.
باعرض سلام خدمت شما.

لطفا آیه ای از قرآن یا احادیثی از ائمه معصوم که در آن قدمت حضرت آدم ذکر شده باشد را ارائه دهید.
باتشکر از شما.

فاطمیون 18;331718 نوشت:
سلام دوست عزیز. اولا اینکه حدیث نباید پیرامون یک آیه باشه.که معصوم بگه منظور من از این حدیث این آیه بود. ثانیا تمامی احادیثی که بنده ذکر کردم سندشان قوی هست.در اکثر کتوب شیعه هم آمده است.احادیثی کاملا با سند قوی. ثالثا بنده یقین پیدا کردم شما هیچکدام از کتابهای تفسیر قرآن را مطالعه نکردید. در تفسیر مبین ، تفسیر المیزان و چند تفسیر دیگر تماما پیرامون آیه 1 از سوره نسا و چند آیه دیگر آمده است که تمامی انسانهای امروزی از نسل آدم ابوالبشر هستیم. رابعا شما شما برای ادعاتان هیچ منبعی ذکر نکردید. خامسا از نظر بنده کارشناس دینی امام معصوم(ع) هست. و اگر هر عالمی حرف امام معصوم را نقض کند دلیل بر نامشروع بودن عالم است. اتفاقا شما استبدای فکر میکنید. زیرا دین را با افراد میسنجید. اگر علما کار خطای هم بکنند یا با آنها هم پیمان میشوید یا میگویید دین بد است. اما بنده عالمان را با دین ، کتاب خدا و معصومین میسنجم . و هر عالمی که از حریم و حوزه امنیتی خدا فراتر رود . حرفش به پشیزی نمی ارزد. مطلب پایین فقط یک مثال است. این رو مطمئن باش اگه امام معصوم(ع) صلاتین ظهر بگویید الآن شب است وتمام علمابگویند روز است.عقل من میگویید حرف امام معصوم درست است. ولاغیر. بنده دیگر در بحث شرکت نمیکنم.چون از نظر بنده حرف شما نقض حرف خدا و امام معصوم است و توهین آنان است. وسلام.

سلام جناب فاطمیون
لطفا به پستهای قبلی تان بازگردید و ببینید این شما بودید که گفتید خدا می گوید همه قبل از آدم منقرض شده اند و بعد بجای آیه روایت را آوردید و بدون یک ارتباط منطقی به آیه ای از قرآن چسباندید
و اما در مورد روایت نیازی نمی بینم مطلب قبلی را تکرار کنم
در خصوص اطلاع از تفسیر هم عرض میشود موضوع اختلاف فرگشت با بیانات دینی در خصوص حضرت آدم ع موضوع جدیدی نیست تا برای اطلاع از آن نیاز به مراجعه باشد بلکه هرکس در مباحث دینی دستی داشته از این اختلاف خبر دارد . موضع دانشمندان دینی هم متفاوت بوده است . برخی از ایشان نظرشان رد فرگشت و اثبات بیان دینی است و برخی منافاتی بین این دو نمی بینند . در میان گروه دوم افرادی مانند علامه شعرانی می باشند که نسبت عدم اطلاع از مباحث تفسیری به ایشان کاملا مردود است .

در خصوص مرجعیت ائمه ع هیچ شکی نیست اما دو مطلب را فراموش نکنید
1- شما جز از طریق روایات با امام معصوم ع ارتباط ندارید و این روایات ادله ظنی اند و نه قطعی
2- حتی اگر در کنار امام ع هم نشسته باشید بین شما و کلام امام ع حجاب فهم شما وجود دارد
لذا بهتر است قبل از تکیه به فهم خودمان به فهم برتر از خودمان یعنی علمای پرهیزکار توجه کنیم و خود را مناط بی عیب قرار ندهیم مگر آنوقتی که شایستگی های لازم در فهم آیات و روایات را بدست آوردیم
و اما منبع فرضیه ها جمع بین بیانات دینی و مسلمات نظریه فرگشت است
والله الموفق

حامد;331750 نوشت:
سلام جناب فاطمیون
لطفا به پستهای قبلی تان بازگردید و ببینید این شما بودید که گفتید خدا می گوید همه قبل از آدم منقرض شده اند و بعد بجای آیه روایت را آوردید و بدون یک ارتباط منطقی به آیه ای از قرآن چسباندید
و اما در مورد روایت نیازی نمی بینم مطلب قبلی را تکرار کنم
در خصوص اطلاع از تفسیر هم عرض میشود موضوع اختلاف فرگشت با بیانات دینی در خصوص حضرت آدم ع موضوع جدیدی نیست تا برای اطلاع از آن نیاز به مراجعه باشد بلکه هرکس در مباحث دینی دستی داشته از این اختلاف خبر دارد . موضع دانشمندان دینی هم متفاوت بوده است . برخی از ایشان نظرشان رد فرگشت و اثبات بیان دینی است و برخی منافاتی بین این دو نمی بینند . در میان گروه دوم افرادی مانند علامه شعرانی می باشند که نسبت عدم اطلاع از مباحث تفسیری به ایشان کاملا مردود است .
در خصوص مرجعیت ائمه ع هیچ شکی نیست اما دو مطلب را فراموش نکنید
1- شما جز از طریق روایات با امام معصوم ع ارتباط ندارید و این روایات ادله ظنی اند و نه قطعی
2- حتی اگر در کنار امام ع هم نشسته باشید بین شما و کلام امام ع حجاب فهم شما وجود دارد
لذا بهتر است قبل از تکیه به فهم خودمان به فهم برتر از خودمان یعنی علمای پرهیزکار توجه کنیم و خود را مناط بی عیب قرار ندهیم مگر آنوقتی که شایستگی های لازم در فهم آیات و روایات را بدست آوردیم
و اما منبع فرضیه ها جمع بین بیانات دینی و مسلمات نظریه فرگشت است
والله الموفق

حیییی؟؟
:Moteajeb!:
شما اگه پست 156 رو میخوندی هم با احادیث مثال زدم هم با قرآن.:ok:

فاطمیون 18;331751 نوشت:
شما اگه پست 156 رو میخوندی هم با احادیث مثال زدم هم با قرآن

سلام اخوی
حرفهای من و شما مشخص است بقیه به قضاوت خوانندگان حواله
والله الموفق

حامد;331756 نوشت:
سلام اخوی
حرفهای من و شما مشخص است بقیه به قضاوت خوانندگان حواله
والله الموفق

علیک سلام.
مخصوصا حرفای شما با اسندای که ارائه دادید.:Cheshmak:

با عرض سلام

مقداد;331706 نوشت:
این زمانی که برای طول عمر بشر نقل شده است،مربوط به نوع بشر از نسل حضرت آدم(ع) می باشد نه طول عمر جهان.

من مجددا مطلب شما را اینجا میاورم:
مقداد;331299 نوشت:
امام باقر(ع) در تاویل این آیه به جابر بن یزید می فرمایند: اى جابر! تأویل آیه این است كه خداوند متعال آنگاه كه این آفریدگان و این جهان را نابود ساخته و بهشتیان را در بهشت و دوزخیان را در دوزخ جاى دهد، جهان دیگرى غیر از این جهان را از نو پدید مى‏ آورد، بدون نر و ماده، تا او را پرستیده و یگانه دانند و به آنان زمینى غیر از این زمین مى ‏آفریند كه در آن استقرار یافته و آسمان دیگرى كه بر آنان سایه افكند. شاید تو بر این باورى كه خداوند تنها این جهان را آفریده و به جز شما بشرى را نیافریده است؟ آرى به خدا سوگند! به طور حتم خداوند متعال هزار هزار جهان و هزار هزار آدم آفریده كه تو در پایان این جهان‏ ها و آن آدمیان هستى.[1]

در این گفته از امام باقر (ع) سخن از مسائل زیر است:
نابود ساختن (افریدگان این حهان)
انتقال بهشتیان به بهشت و دوزخیان به دوزخ
خلق (جهانی) جدید
عدم وجود نر و ماده
خلق زمینی غیر از این زمین و اسمانی غیر از این آسمان
خلق هزاران هزار (حهان) غیر از این جهان
در این گفتار سخنی از زمان و از خضرت آدم به میان نیامده. شما چگونه این مطلب را به خلقت آدم در 7000 سال پیش ارتباط میدهید؟

سعی میکنم بیشتر توضیح بدهم. توضیح اینکه استنادمن به همان کشفیات باستان شناسی است که عرض کردم:
این کشفیات نشاندهنده وجود تمدنی (پیوسته) تا هزاران سال قبل از حضرت آدم (7000 سال پیش) میباشد که
پیوستگی آن همچنان تا بعداز آنچه زمان حضرت آدم نامیده ایم نیز ادامه دارد. نکات سوال برانگیز در این ارتباط این ها هستند. من خواهش میکنم به این نکات در صورت امکان جدا جدا پاسخ بدهید:
1) اگر پیدایش نسل فعلی انسان 7000 سال پیش بوده، سیر پیوسته تمدنی که از بیش از ده ها هزار سال پیش کشف شده و تا کنون ادامه دارد باید بیانگر موجوداتی غیر از (ما) باشد که خالق این تمدن بوده اند و اکنون نیز زندگی میکنند. این تناقض چگونه پاسخ داده میشود؟ به بیان دیگر آثاری که نشاندهنده شروع تمدن انسانی در 7000 سال پیش باشد وجود ندارد و هر آنچه هست از تداوم تمدنی سخن میگوید که از ده ها هزار سال پیش آغاز شده.
2) آن روی سکه، باید بتوانیم شاهد تمدنی باشیم که از صفر در 7000 سال پیش پایه ریزی شده و پیشرفت کرده باشد. شواهد این تمدن کجاست؟
3) نژاد های متنوع انسانی، دارای قدمت ثابت شده چندین هزار ساله میباشند که در اقصی نقاط زمین پراکنده میباشند. چگونه این نژاد های مختلف از آدم و حوا از 7000 سال پیش به این سو منشعب شده و شکل گرفته و به اقصی نقاط زمین که در آندوران امکان سفر به آن اماکن وجود نداشت کوچ کرده اند؟
4) موضوع بند 3 در مورد خط و زبان هم صادق است. قائدتا اگر تمام نسل بشر در 7000 سال پیش از حضرت آدم بوجود آمده باشند و از یک نقطه جفرافیایی شروع به ازدیاد نسل کرده باشند، با توجه به پدر و مادر واحد و شروع ایجاد اجتماع انسانی در یک نفطه و بسط تدریجی این اجتماع در طی ده ها و شاید صد ها نسل بعد به نقاط دیگر زمین (صرفنظر از عملی بودن یا نبودن این بسط و گسترش) باید آثار و علائم خط مشترک را به صورت حلقه های جفرافیایی متحد المرکز به مرکزیت محل زندگی حضرت آدم در طی دوره های مختلف زمانی در سطح کره زمین شاهد باشیم (مانند حلقه هایی که در صورت برش تنه درخت در مقطع برش مشاهده میشود و بیانگر عمر درخت میباشد). آیا چنین شواهدی وجود دارد؟
با تشکر

[="Tahoma"]

چالشگر;331870 نوشت:
با عرض سلام

من مجددا مطلب شما را اینجا میاورم:

در این گفته از امام باقر (ع) سخن از مسائل زیر است:
نابود ساختن (افریدگان این حهان)
انتقال بهشتیان به بهشت و دوزخیان به دوزخ
خلق (جهانی) جدید
عدم وجود نر و ماده
خلق زمینی غیر از این زمین و اسمانی غیر از این آسمان
خلق هزاران هزار (حهان) غیر از این جهان
در این گفتار سخنی از زمان و از خضرت آدم به میان نیامده. شما چگونه این مطلب را به خلقت آدم در 7000 سال پیش ارتباط میدهید؟

با تشکر

با عرض سلام و ادب خدمت شما دوست بزرگوار

دقت نظر در فرمایش امام باقر(ع) مشخص می کند که منظور آن حضرت از خلقت هزاران جهان،قبل از خلقت ما انسانهای فعلی می باشد که از نسل حضرت آدم(ع) هستیم.

متن روایت این است که:

امام باقر(ع) در تاویل این آیه به جابر بن یزید می فرمایند: اى جابر! تأویل آیه این است كه خداوند متعال آنگاه كه این آفریدگان و این جهان را نابود ساخته و بهشتیان را در بهشت و دوزخیان را در دوزخ جاى دهد، جهان دیگرى غیر از این جهان را از نو پدید مى‏ آورد، بدون نر و ماده، تا او را پرستیده و یگانه دانند و به آنان زمینى غیر از این زمین مى ‏آفریند كه در آن استقرار یافته و آسمان دیگرى كه بر آنان سایه افكند. شاید تو بر این باورى كه خداوند تنها این جهان را آفریده و به جز شما بشرى را نیافریده است؟ آرى به خدا سوگند! به طور حتم خداوند متعال هزار هزار جهان و هزار هزار آدم آفریده كه تو در پایان این جهان‏ ها و آن آدمیان هستى.

اینکه امام باقر(ع) جابر را بعنوان فردی از نوع بشر امروزی بعنوان کسی که در پایان و بعد از آن موجودات معرفی می فرمایند،مشخص می شود که قبل از انسانهای امروزی موجودات گوناگونی خلق شده بودند.

[="Tahoma"]

فاطمیون 18;331722 نوشت:
وسلام نامی از نامهای خداست.
باعرض سلام خدمت شما.

لطفا آیه ای از قرآن یا احادیثی از ائمه معصوم که در آن قدمت حضرت آدم ذکر شده باشد را ارائه دهید.
باتشکر از شما.

با عرض سلام و ادب

در منابع دینی حدیث یا آیه ای برای محاسبه تاریخ حضرت آدم(ع) تاکنون نداریم. اما در تورات مطالبی وجود دارد که می توان با توجه به آن زندگی حضرت آدم (ع) را مرتبط به 8 هزار سال قبل دانست. که بعضی از علما، آن را پذیرفته اند.

علامه طباطبایی در این باره می نویسند: در تاریخ یهود آمده است كه: عمر نوع بشر از روزى كه در زمین خلق شده تا كنون، بیش از حدود هفت هزار سال نیست كه اعتبار عقلى هم كمك و مساعد این تاریخ است، براى اینكه اگر ما از نوع بشر یك انسان مرد و یك زن را كه با هم زن و شوهر باشند فرض كنیم كه در مدتى متوسط نه خیلى طولانى و نه خیلى كوتاه با هم زندگى كنند، و هر دو داراى مزاجى معتدل باشند، و در وضع متوسطى از حیث امنیت و فراوانى نعمت و رفاه و مساعدت و ... و همه عوامل و شرایطى كه در زندگى انسان مؤثرند قرار داشته باشند و از سوى دیگر فرض كنیم این دو فرد در اوضاعى متوسط توالد و تناسل كنند، و باز فرض كنیم كه همه اوضاعى كه در باره آن دو فرض كردیم در باره فرزندان آن دو نیز محقق باشد، و فرزندانشان هم از نظر پسرى و دخترى بطور متوسط به دنیا بیایند، خواهیم دید كه این انسان كه در آغاز فقط دو نفر فرض شده بودند، در یك قرن یعنى در رأس صد سال عددشان به هزار نفر مى‏رسد، در نتیجه هر یك نفر از انسان در طول صد سال پانصد نفر مى ‏شود. آن گاه اگر عوامل تهدیدگر را كه با هستى بشر ضدیت دارد (از قبیل بلاهاى عمومى، یعنى سرما، گرما، طوفان، زلزله، قحطى، و با، طاعون، خسف، زیر آوار رفتن، جنگهاى خانمان برانداز و سایر مصائب غیر عمومى كه احیانا به تك تك افراد مى‏ رسد) در نظر بگیریم و از آن آمار كه گرفتیم سهم این بلاها را كم كنیم، و در این كم كردن حد اكثر را در نظر بگیریم یعنى فرض كنیم كه بلاهاى نامبرده از هر هزار نفر انسان نهصد و نود و نه نفر را از بین ببرد، و در هر صد سال كه بر حسب فرض اول در هر نفر هزار نفر مى ‏شوند، غیر از یك نفر زنده نماند.

و به عبارت دیگر: عامل تناسل كه باید در هر صد سال دو نفر را هزار نفر كند تنها آن دو را سه نفر كند، و از هزار نفر تنها یك نفر بماند، آن گاه این محاسبه را به طور تصاعدى تا مدت هفت هزار سال یعنى هفتاد قرن ادامه دهیم، خواهیم دید كه عدد بشر به دو بلیون و نیم مى ‏رسد، و این عدد همان عدد نفوس بشر امروزى است، كه آمارگران بین المللى آن را ارائه داده ‏اند.[1]

این مطلب هیچ منافاتی با شواهد تمدنی چند میلیون ساله نیز ندارد و به راحتی می توان آدم (ع) را هشت هزار سال قبل مرتبط دانست در حالی که آثار تمدنی بسیار قدیمی تر از آن باشد. چون نسل امروز از آدم (ع) است اما قبل از آدم (ع) نیز موجوداتی شبیه انسان خلق شده بودند.

بنابر برخی از روایات، خداوند قبل از خلقت انسان، موجوداتی با شعور كه خدا را می ‏پرستیده ‏اند، خلق نموده و پس از قیامت نیز موجوداتی را خواهد آفرید و خلقت خداوند منحصر به خلق آدم و فرزندانش نیست. بنابر برخی از روایات دیگر، خداوند موجوداتی شبیه به انسان به نام « نسناس» را خلق كرده بود كه قبل از خلقت انسان از بین رفتند.[2]

در كتاب توحید، از امام صادق(ع) روایتی آورده كه در ضمن آن به راوی فرموده: شاید شما گمان می‏كنید كه خدای عزّ وجلّ غیر از شما هیچ بشر دیگری را نیافریده است. نه، چنین نیست؛ بلكه هزار هزار آدم آفریده كه شما از نسل آخرین آنها هستید.[3]

مرحوم صدوق در كتاب خصال از امام باقر(ع) روایت كرده كه فرمود: خدای عز وجل از روزی كه زمین را آفریده، هفت عالم را در آن خلق (و سپس منقرض كرده است) كه هیچ یك از آن عوالم از نسل آدم ابوالبشر نبوده ‏اند و خدای تعالی همه آنها را از پوسته روی زمین آفرید و نسلی را بعد از نسل دیگر ایجاد كرد و برای هر یك، عالمی بعد از عالم دیگر پدید آورد تا در آخر، آدم ابوالبشر را بیافرید و ذریه ‏اش را از او منشعب ساخت...،[4]

در كتاب‌ شریف‌ بحار الانوار احادیثی‌ وجود دارد مبنی‌ بر این‌ كه‌ قبل‌ از حضرت‌ آدم‌ عوالم دیگری‌ وجود داشته‌ است‌ كه‌ در آن‌، آدم‌های‌ بسیاری‌ زندگی‌ می‌كردند و خدای‌ سبحان‌ را تسبیح‌ می‌گفتند.[5]

پی نوشتها:
[1]. ترجمه المیزان، ج‏4، ص: 222.
[2]. بحارالانوار، ج 11، ص 103.
[3]. توحید، ج 1، ص 277.
[4]. خصال، ج 2، ص 652، ح 54.
[5]. رک: بحارالنوار؛ج‌ 54 از ص‌ 316، باب‌ العوالم.

[="Tahoma"]

چالشگر;331870 نوشت:
با عرض سلام

4) موضوع بند 3 در مورد خط و زبان هم صادق است. قائدتا اگر تمام نسل بشر در 7000 سال پیش از حضرت آدم بوجود آمده باشند و از یک نقطه جفرافیایی شروع به ازدیاد نسل کرده باشند، با توجه به پدر و مادر واحد و شروع ایجاد اجتماع انسانی در یک نفطه و بسط تدریجی این اجتماع در طی ده ها و شاید صد ها نسل بعد به نقاط دیگر زمین (صرفنظر از عملی بودن یا نبودن این بسط و گسترش) باید آثار و علائم خط مشترک را به صورت حلقه های جفرافیایی متحد المرکز به مرکزیت محل زندگی حضرت آدم در طی دوره های مختلف زمانی در سطح کره زمین شاهد باشیم (مانند حلقه هایی که در صورت برش تنه درخت در مقطع برش مشاهده میشود و بیانگر عمر درخت میباشد). آیا چنین شواهدی وجود دارد؟
با تشکر

با عرض سلام و ادب

در رابطه با دلیل اختلاف زبان انسانها مطالبی عرض می کنم:

بنا به روایات اهل بیت (ع) وروایات تاریخی نسل کنونی بشر بعد از حضرت آدم (ع) از فرزندان حضرت نوح (ع) است لذا حضرت نوح را ابو البشر ثانی می گویند . فرزندان آن حضرت هرکدام به منطقه ای از زمین هجرت کردند و از هر کدام نسلی پدید آمد؛ وچون ارتباطات در آن عصر بسیار دشوار بوده این نسلها سالیان درازی همدیگر را نمی دیدند ؛لذا ارتباط زبانی آنها بسیار اندک بود .

در آن زمان نیازهای بشر نیز اندک بوده و به تبع آن کلمات اندکی نیز داشتند ؛ لذا اکثر کلمات فرزندان نوح بعد از جدا شدن از همدیگر ومتناسب با نیازهای جدید وبخصوص نیازهای محیطی بوجود آمد .این اولین دلیل کثزت زبانها بود . عامل پیدایش گویشها ی مختلف یک زبان نیز همین دوری اقوام از همدیگر است .گویشها در بدو پیدایش تفاوت چندانی با زبان اصلی ندارند؛ ولی در طی هزاران سال این تفاوت بقدری زیاد می شود که زبانی جدید بوجود می آید .

برای مثال زبان کردی زمانی از گویشهای زبان فارسی بوده است؛ ولی الان یک فارس زبان تنها قادر به فهم برخی از کلمات کردی است . یا یک لر درس نخوانده قادر به فهم زبان یک گیلکی نیست در حالی که هر دو گویشهای زبان فارسی هستند .

عامل دیگری که باعث تغییر زبانها می شود دادوستد زبانهاست. اقوام به دلایل متعدی مثل مسافرتهای دسته جمعی به خاطر قحطی یا به سبب جنگها و... باهم آمیخته شده اند و به مرور زمان زبانهای آنها هم به هم آمیخته شده است؛ از زمان حضرت آدم (ع) حدود ده هزار سال می گذرد و این زمان برای پدید آمدن زبانهای فعلی کفایت می کند .در عرض حدود دو هزار سال زبان فارسی بقدری تغییر کرده است که امروز ما قادر به فهم زبان پهلوی نیستیم؛ ویکی از مهمترین عوامل این تغییر در زبان آمیخته شدن زبان فارسی با عربی است به طوری که حدود شصت درصد کلمات فارسی امروز، کلمات عربی است .

یکی از واضحترین دلایل خویشاوندی زبانها کلمات مشابهی است که در آنها وجود دارد مثلاً کلماتی چون بابا ، پاپا، تاتا ، دادا ، آتا ،اَبا، آباء و... یا مثل مادر و Mother یا برادر و Brother یا پدر و Father یا یاشماق (ترکی ) و یاچماق (فرانسه) به معنی نقاب؛ یا جناح(عربی ) و گناه.

مقداد;332789 نوشت:

از زمان حضرت آدم (ع) حدود ده هزار سال می گذرد و این زمان برای پدید آمدن زبانهای فعلی کفایت می کند .

سلام

برای این عدد "ده هزار سال" حدیثی در دست دارید یا سندی اثبات کننده آن؟

تفاوت رنگ انسان ها (به عنوان موردی ملموس) نشان می دهد که احتمالا سابقه و زمان حضرت آدم ع کهن تر بوده است

بعد از طرح سوال من مطالب قدیمی تر رو خوندم

مقداد;332788 نوشت:

با عرض سلام و ادب

در منابع دینی حدیث یا آیه ای برای محاسبه تاریخ حضرت آدم(ع) تاکنون نداریم. اما در تورات مطالبی وجود دارد که می توان با توجه به آن زندگی حضرت آدم (ع) را مرتبط به 8 هزار سال قبل دانست. که بعضی از علما، آن را پذیرفته اند.

علامه طباطبایی در این باره می نویسند: در تاریخ یهود آمده است كه: عمر نوع بشر از روزى كه در زمین خلق شده تا كنون، بیش از حدود هفت هزار سال نیست كه اعتبار عقلى هم كمك و مساعد این تاریخ است، براى اینكه اگر ما از نوع بشر یك انسان مرد و یك زن را كه با هم زن و شوهر باشند فرض كنیم كه در مدتى متوسط نه خیلى طولانى و نه خیلى كوتاه با هم زندگى كنند، و هر دو داراى مزاجى معتدل باشند، و در وضع متوسطى از حیث امنیت و فراوانى نعمت و رفاه و مساعدت و ... و همه عوامل و شرایطى كه در زندگى انسان مؤثرند قرار داشته باشند و از سوى دیگر فرض كنیم این دو فرد در اوضاعى متوسط توالد و تناسل كنند، و باز فرض كنیم كه همه اوضاعى كه در باره آن دو فرض كردیم در باره فرزندان آن دو نیز محقق باشد، و فرزندانشان هم از نظر پسرى و دخترى بطور متوسط به دنیا بیایند، خواهیم دید كه این انسان كه در آغاز فقط دو نفر فرض شده بودند، در یك قرن یعنى در رأس صد سال عددشان به هزار نفر مى‏رسد، در نتیجه هر یك نفر از انسان در طول صد سال پانصد نفر مى ‏شود. آن گاه اگر عوامل تهدیدگر را كه با هستى بشر ضدیت دارد (از قبیل بلاهاى عمومى، یعنى سرما، گرما، طوفان، زلزله، قحطى، و با، طاعون، خسف، زیر آوار رفتن، جنگهاى خانمان برانداز و سایر مصائب غیر عمومى كه احیانا به تك تك افراد مى‏ رسد) در نظر بگیریم و از آن آمار كه گرفتیم سهم این بلاها را كم كنیم، و در این كم كردن حد اكثر را در نظر بگیریم یعنى فرض كنیم كه بلاهاى نامبرده از هر هزار نفر انسان نهصد و نود و نه نفر را از بین ببرد، و در هر صد سال كه بر حسب فرض اول در هر نفر هزار نفر مى ‏شوند، غیر از یك نفر زنده نماند.

و به عبارت دیگر: عامل تناسل كه باید در هر صد سال دو نفر را هزار نفر كند تنها آن دو را سه نفر كند، و از هزار نفر تنها یك نفر بماند، آن گاه این محاسبه را به طور تصاعدى تا مدت هفت هزار سال یعنى هفتاد قرن ادامه دهیم، خواهیم دید كه عدد بشر به دو بلیون و نیم مى ‏رسد، و این عدد همان عدد نفوس بشر امروزى است، كه آمارگران بین المللى آن را ارائه داده ‏اند.[1]

این مطلب هیچ منافاتی با شواهد تمدنی چند میلیون ساله نیز ندارد و به راحتی می توان آدم (ع) را هشت هزار سال قبل مرتبط دانست در حالی که آثار تمدنی بسیار قدیمی تر از آن باشد. چون نسل امروز از آدم (ع) است اما قبل از آدم (ع) نیز موجوداتی شبیه انسان خلق شده بودند.

بنابر برخی از روایات، خداوند قبل از خلقت انسان، موجوداتی با شعور كه خدا را می ‏پرستیده ‏اند، خلق نموده و پس از قیامت نیز موجوداتی را خواهد آفرید و خلقت خداوند منحصر به خلق آدم و فرزندانش نیست. بنابر برخی از روایات دیگر، خداوند موجوداتی شبیه به انسان به نام « نسناس» را خلق كرده بود كه قبل از خلقت انسان از بین رفتند.[2]

در كتاب توحید، از امام صادق(ع) روایتی آورده كه در ضمن آن به راوی فرموده: شاید شما گمان می‏كنید كه خدای عزّ وجلّ غیر از شما هیچ بشر دیگری را نیافریده است. نه، چنین نیست؛ بلكه هزار هزار آدم آفریده كه شما از نسل آخرین آنها هستید.[3]

مرحوم صدوق در كتاب خصال از امام باقر(ع) روایت كرده كه فرمود: خدای عز وجل از روزی كه زمین را آفریده، هفت عالم را در آن خلق (و سپس منقرض كرده است) كه هیچ یك از آن عوالم از نسل آدم ابوالبشر نبوده ‏اند و خدای تعالی همه آنها را از پوسته روی زمین آفرید و نسلی را بعد از نسل دیگر ایجاد كرد و برای هر یك، عالمی بعد از عالم دیگر پدید آورد تا در آخر، آدم ابوالبشر را بیافرید و ذریه ‏اش را از او منشعب ساخت...،[4]

در كتاب‌ شریف‌ بحار الانوار احادیثی‌ وجود دارد مبنی‌ بر این‌ كه‌ قبل‌ از حضرت‌ آدم‌ عوالم دیگری‌ وجود داشته‌ است‌ كه‌ در آن‌، آدم‌های‌ بسیاری‌ زندگی‌ می‌كردند و خدای‌ سبحان‌ را تسبیح‌ می‌گفتند.[5]

پی نوشتها:
[1]. ترجمه المیزان، ج‏4، ص: 222.
[2]. بحارالانوار، ج 11، ص 103.
[3]. توحید، ج 1، ص 277.
[4]. خصال، ج 2، ص 652، ح 54.
[5]. رک: بحارالنوار؛ج‌ 54 از ص‌ 316، باب‌ العوالم.

از نظر ژنتیک تقریبا این همه تفاوت در ابناء بشر فقط طی 7000 یا 10000 سال ناممکن هست.حضرت نوح ع (به عنوان پدر ثانی ابناء بشر) قرن ها پس از آدم ع بوده است و حداقل بر اساس داستان های صدر اسلام ما در 1400 سال پیش سیاه پوست داشته ایم (بر اساس متون مصری بیش از 3500 سال پیش)!

یعنی تمام این تفاوت ها در رنگ انسان ها طی 3000 سال رخ داده است که تقریبا محال است. به عنوان مثال 500 سال است که بردگان سیاه پوست در اروپا و تقریبا همین مدت در امریکا زندگی می کنند و هنوز هم سیاه هستند. مانند اجدادشان!

یا صدها سال است که اروپاییان سفید در استرالیا و نیوزیلند و افریقای جنوبی زیست می کنند (بومیان آنجا سیاهند) و هنوز نوزادانی با موی بلوند و چشم آبی و پوست سفید می زایند. یا اعراب 1300 سال است که در مجاورت سیاهان سودان می زیند و هنوز سفیدند (البته نه به سفیدی اروپائیان. رنگشان درست مانند برادرانشان در عربستان و یمن است)!

سلام

دیدن این مطلب هم ضری نداره. منبع خبرآنلاین
--------

اندازه‌گیری جدید نرخ پیدایش جهش در ژنوم انسان باعث شده تا ژنتیسین‌ها درباره تاریخ تکامل انسان به ویژه زمانی که نیاکان انسان‌های ساکن اوراسیا و برجدید از پسرعموهای آفریقایی خود جدا شدند، بازنگری کنند. دانستن نرخ جهش‌ها به ما کمک می‌کند تا با مقایسه ژنوم آفریقایی‌ها و اوراسیایی‌ها و محاسبه میزان تفاوت میان ژنوم این دو گروه، تخمین بزنیم چه مدت زمانی برای به دست آمدن این افتراق ژنتیکی نیاز بوده است. وقتی ژنتیسین‌ها به این نتیجه برسند که نرخ جهش را پیش از این درست محاسبه نکرده‌بودند، تخمین‌های آن‌ها از مدت زمان افتراق نیاکان اوراسیایی‌ها از آفریقایی‌ها نیز دستخوش تغییر می‌شود.
یک تیم بین‌المللی که توسط دانشمندانی از دانشگاه توبینگن و مؤسسه انسان‌شناسی تکاملی ماکس پلانک رهبری می‌شود نتایج جدیدی در این باره به دست آورده‌اند که نشان می‌دهد انسان‌ها خیلی دیرتر از آن‌چه پیش‌تر تصور می‌کردیم از آفریقا به بیرون راه یافته‌اند.
یوهانس کراوز از دانشگاه توبینگن توانست بیش از ده ژنوم میتوکوندریایی (mtDNA: مولکول‌های DNA کوچک و حلقوی موجود در اندامک میتوکوندری که فقط از مادر به فرزند منتقل می‌شود و از پدر به نسل بعد منتقل نمی‌شود) از انسان‌های اوراسیایی با قدمت‌هایی تا حدود چهل هزار سال استخراج کند. این نمونه‌ها شامل برخی از قدیمی‌ترین نمونه‌های گونه انسان امروزی در اروپا می‌شدند از جمله سه اسکلت باستانی دفن شده در جمهوری چک و نیز قدیمی‌ترین بقایای انسان‌ها امروزی که در اوبرکسل آلمان کشف شده اند (به تصویر زیر دقت کنید).

بررسی و تحلیل این داده‌ها نشان می‌دهد انسان‌های شکارگر-جمع‌کننده (Hunter-Gatherer) پیش از عصر یخ‌بندان اروپایی ژنوم میتوکوندریایی مشابه نمونه‌های پس از یخبندان انسان‌های امروزی (مثلاً نمونه اوبرکسل آلمان) دارند. این نتایج نشان می‌دهد جمعیت‌های انسان‌های امروزی پیش و پس از عصر یخبندان اخیر (20,000 سال پیش) در اروپا امتداد یک جمعیت بزرگ بوده‌اند و عصر یخ‌بندان مانع زندگی آن‌ها در اروپا نشده است. دو تا از اسکلت‌های چک نیز دارای ژنوم میتوکوندریال کاملاً یکسان هستند که نشان می‌دهد این دو اسکلت متعلق به فرزندان یک مادر بوده‌اند.
پژوهشگران همچنین با استفاده از سن‌سنجی به کمک ایزوتوپ‌های رادیواکتیو سن سنگواره‌های انسان‌های امروزی را دوباره با دقت بیشتر محاسبه کردند تا بتوانند نرخ جهش‌های ژنتیک نسل انسان را طی ده‌ها هزار سال گذشته محاسبه کنند. این کار با شمارش تعداد جهش‌های موجود در انسان‌های امروزی که در سنگواره‌های نیاکان ما دیده نمی‌شود انجام پذیرفت. مقایسه تعداد جهش‌های انسان‌های امروزی با احتساب سن سنگواره‌هایی که این جهش‌ها در آن‌ها مشاهده نمی‌شود نرخ دقیقی از سرعت پیدایش این جهش‌ها به دست می‌دهد.
با این نرخ‌ها تازه محاسبه شده جدید، دانشمندان به این نتیجه رسیدند که آخرین مادربزرگ مشترک همه انسان‌های امروزی روی کره زمین حدود 160,000 سال پیش زندگی می‌کرده و به علاوه نسل تمام انسان‌های امروزی (همان‌گونه که پیش‌تر نیز در نظریه حوای میتوکوندریایی پیش‌بینی شده بود) به یک مادر مشترک (نه جمعیتی بزرگ و پراکنده) باز می‌گردد. نظریه حوای بر اساس همین ژنوم‌های میتوکوندریایی از حدود یکی دو دهه پیش ابراز شده بود و بیان می‌کرد نسل همه انسان‌های امروزی به جمعیتی بسیار کوچک (کمتر از ده نفر) بازمی‌گردد که حدود 160,000 سال پیش جایی در شرق آفریقا می‌زیسته‌اند. به خاطر شباهت تبعات این کشف با داستان آدم و حوا که میان یهودیان و مسیحیان و مسلمانان مشترک است، دانشمندان نام این نظریه را حوای میتوکوندریایی نهاده‌اند.
دستاورد دیگری که با استفاده از مقایسه ژنوم‌های میتوکوندریایی سنگواره‌های انسان‌ها به دست آمد کشف زمان خروج انسان امروزی از آفریقا بود. پیش‌تر تصور می‌شود انسان‌های امروزی پیش از 100,000 سال پیش از آفریقا بیرون رفته‌اند، اما داده‌های جدید نشان می‌دهد این اتفاق زمانی میان 62,000 تا 95,000 سال پیش رخ داده‌است. این داده‌ها با نتایج سنگواره‌شناسی سال‌های اخیر نیز هماهنگی دارد. زیرا با سن‌سنجی‌های رادیواکتیو اخیر مشخص شده بود زمان جدایی نسل اوراسیایی‌ها از آفریقایی‌ها نمی‌تواند خیلی از 30,000 سال پیش قدیمی‌تر باشد.
بنابراین اطلاعات ژنتیکی زمانی میان 95,000 تا 62,000 سال پیش جمعیتی از انسان‌های سیاه‌پوست آفریقایی شروع به مهاجرت به سمت خاورمیانه کردند. این سیاه‌پوستان باستانی نیاکان تمام انسان‌های سفیدپوست امروزی بوده‌اند. در‌ آن زمان جمعیت‌های مختلفی از خاورمیانه شروع به مهاجرت به شرق دور، شمال و غرب کردند و در مسیرهای مختلف و بر اثر جهش‌های متفاوتی رنگ پوستشان به مرور روشن‌تر شد. در نژاد «زرد» رنگدانه‌های سطحی تیره پوست کاهش پیدا کردند و در نژاد قفقازی (هندواروپایی‌ها و بقیه ساکنان خاورمیانه و اروپا) مقدار رنگدانه‌های تیره کاسته شد. در برخی نژاد‌ها نیز که از سمت شمال مجدداً به نواحی پرآفتاب جنوبی مهاجرت کردند (مثلاً زردپوستانی که به استرالیا و جزایر اقیانوس آرام رفتند) رنگ پوست دوباره تیره و حتی کاملاً سیاه شد.
اختلاف نتایج به دست آمده از این پژوهش که برخلاف پژوهش‌های پیشین بیشتر بر اساس ژنوم سنگواره‌‌های انسان امروزی انجام شده، شاید ناشی از حذف شدن برخی جهش‌ها در میان نسل‌های انسان‌های امروزی باشد، شاید هم ناشی از اشتباه محاسباتی پژوهشگران پیشین در محاسبه زمان افتراق ژنوم‌های انسان‌های امروزی. به هرحال مطالعه بیشتر روی اختلاف نژادهای امروزی و زنده بشر می‌تواند تا حد زیادی به پرسش‌های پیش روی ما درباره زمان مهاجرت و افتراق نژادهای مختلف پاسخ بدهد.

با سلام خدمت دوست عزیز جناب انوشیروان.
بنده متوجه نشدم شما می خواهید چه چیزی را اثبات کنید؟ همه اینها که گفتید نتایج علمی است و برای بنده قابل قبول. حال در کجای این دستاوردهای علمی حرفی از آدم و حوا به میان آمده است؟
بحث سر این است که برخی معتقدند داستان آدم و حوا صرفا تمثیلی و نمادین است و نسل انسان بر اساس یک روند تکاملی و بر اساس نظریه داروین متکامل شده و ما و میمون ها دارای اجداد مشترکی هستیم. حال مطالب شما کجای این را رد می کند. آیا وجود آدم و حوا را اثبات می کند؟ آیا این را اثبات می کند که ما انسان ها از 1 زوج انسان بدست آمده ایم؟
به اعتقاد بنده یا باید تمام مطالبتان از دین باشد و یا از علم. نمی شود بخشی را از دین بگیرید و بخشی را از علم.
مثلا بر اساس باورهای دینی بگویید آدم و حوا وجود دارند و بر اساس نظریات علمی بگویید قدمتشان بیشتر از 7 هزار سال است.
لازم به ذکر است که بر اساس متون دینی هیچ قومی تا زمان خاتم پیامبران بدون حجت نبوده است. لذا اگر قرار باشد با این گستردگی جامعه انسانی برای هر قومی یک حجت قایل باشیم و قدمت آدم و حوا را بیشتر از 7 یا 10 هزار بدانیم فکر می کنم حجت کم بیاوریم!
بالاخره تورات هم جزو متون دینی است. درست است که تحریف شده است. ولی هیچ دلیلی وجود ندارد که تمام آن تحریف شده باشد. اصلا چرا باید قدمت آدم و حوا توسط برخی تحریف شود؟ چه انگیزه ای وجود دارد؟

شریعت عقلانی;333044 نوشت:
با سلام خدمت دوست عزیز جناب انوشیروان.
بنده متوجه نشدم شما می خواهید چه چیزی را اثبات کنید؟ همه اینها که گفتید نتایج علمی است و برای بنده قابل قبول. حال در کجای این دستاوردهای علمی حرفی از آدم و حوا به میان آمده است؟

سلام بر شما

سخن من ایراد بر جناب مقداد بود که بر اساس اسرائیلیات آدم ع را مربوط به 7000 یا 10000 سال پیش دانستند.

شریعت عقلانی;333044 نوشت:

به اعتقاد بنده یا باید تمام مطالبتان از دین باشد و یا از علم. نمی شود بخشی را از دین بگیرید و بخشی را از علم.

علم در طول دين است و آيات الهى در پرتو علم بهتر شناخته مى‏شود


شریعت عقلانی;333044 نوشت:
حال در کجای این دستاوردهای علمی حرفی از آدم و حوا به میان آمده است؟

با این نرخ‌ها تازه محاسبه شده جدید، دانشمندان به این نتیجه رسیدند که آخرین مادربزرگ مشترک همه انسان‌های امروزی روی کره زمین حدود 160,000 سال پیش زندگی می‌کرده و به علاوه نسل تمام انسان‌های امروزی (همان‌گونه که پیش‌تر نیز در نظریه حوای میتوکوندریایی پیش‌بینی شده بود) به یک مادر مشترک (نه جمعیتی بزرگ و پراکنده) باز می‌گردد.

و مسلما در کنار مادربزرگ پدربزرگی هم بوده!

مقداد;332776 نوشت:
دقت نظر در فرمایش امام باقر(ع) مشخص می کند که منظور آن حضرت از خلقت هزاران جهان،قبل از خلقت ما انسانهای فعلی می باشد که از نسل حضرت آدم(ع) هستیم.
متن روایت این است که:
امام باقر(ع) در تاویل این آیه به جابر بن یزید می فرمایند: اى جابر! تأویل آیه این است كه خداوند متعال آنگاه كه این آفریدگان و این جهان را نابود ساخته و بهشتیان را در بهشت و دوزخیان را در دوزخ جاى دهد، جهان دیگرى غیر از این جهان را از نو پدید مى‏ آورد، بدون نر و ماده، تا او را پرستیده و یگانه دانند و به آنان زمینى غیر از این زمین مى ‏آفریند كه در آن استقرار یافته و آسمان دیگرى كه بر آنان سایه افكند. شاید تو بر این باورى كه خداوند تنها این جهان را آفریده و به جز شما بشرى را نیافریده است؟ آرى به خدا سوگند! به طور حتم خداوند متعال هزار هزار جهان و هزار هزار آدم آفریده كه تو در پایان این جهان‏ ها و آن آدمیان هستى.
اینکه امام باقر(ع) جابر را بعنوان فردی از نوع بشر امروزی بعنوان کسی که در پایان و بعد از آن موجودات معرفی می فرمایند،مشخص می شود که قبل از انسانهای امروزی موجودات گوناگونی خلق شده بودند.

با عرض سلام
بر اساس برداشت شما (جهان) یعنی (نسل فعلی انسان) درست است؟
با همین برداشت لطفا بفرمایید منظور از (زمین ) و (آسمان) چیست؟ (توچه بفرمایید شما این مطالب را در توجیه عمر 7000 ساله بشر کنونی آورده اید)
مقداد;332789 نوشت:
بنا به روایات اهل بیت (ع) وروایات تاریخی نسل کنونی بشر بعد از حضرت آدم (ع) از فرزندان حضرت نوح (ع) است لذا حضرت نوح را ابو البشر ثانی می گویند . فرزندان آن حضرت هرکدام به منطقه ای از زمین هجرت کردند و از هر کدام نسلی پدید آمد

دوستمان انوشیروان مطالب جالبی در این خصوص ارائه کرده اند. ضمن اینکه شما پاسخ سوالات قبلی بنده را هم کامل نداده اید. این همه نژاد های مختلف چگونه پس از حضرت نوح ایجاد شده اند؟ آیا دلیلی علمی برای مطلب خود دارید؟ حضرت نوح چند هزار سال قبل زندگی می کرده است؟
در ضمن لطفا به این سوال هم پاسخ دهید:
با کسر حدود 2000 سال (نبوت حضرت عیسی ) باقیمانده عمر انسان بر اساس مطالبی که شما میفرمایید 5000 سال میباشد. با عنایت به اینکه پس از حضرت عیسی مسیح، پیامبر اسلام مبعوث شده اند، میتوان نتیجه گرفت 123998 پیامبر در طی 5000 سال مبعوث شده اند. این رقم یعنی به صورت تقریبی و متوسط هر 15 روز یک پیامبر! لطفا کمی در این مورد توضیح بفرمایید.
با تشکر

سلام و خسته نباشید.
در پاسخ به جناب چالشگر،
اولا ما باید قبول کنیم که آدم ابوالبشر در حدود 7000 سال قبل بوده که با توجه به اینکه تورات خود کتابی هستش که حدود 3000 سال قدمت داره (شایدم بیشتر، دقیق نمیدونم) خب احتمال اینکه تحریفات زیادی واردش شده باشه هست. کتاب دینی ای که پیامبر خودش رو زنا کار و مشروب خور معرفی میکنه خب یه عدد عوض کردن رو که دیگه براش کاری نداره!!
خب فرض کنید دیگه حضرت موسی تورات رو آورده. پس زمان حضرت موسی میشه 4000 هزارمین سال هبوط آدم به زمین (تازه هبوط یا خلقت بازم خودش مسئله ایه).

قبلش چند تا پیامبر بزرگ داشتیم مثل هود صالح ادریس و غیره که اینم باید در نظر بگیریم که جمعیت زمین اون موقع خیلی کم بوده.مثلا توی قرآن میگه خدا پیامبری رو برای قریه (روستا) می فرستاده.

و اینکه همه پیامبران که پشت سر هم نیومدن که. مثلا حضرت ابراهیم دو پسر به نام های اسماعیل و اسحاق داره که هردوشون پیامبر بودن و هم زمان بودن،

یا خود حضرت ابراهیم در قرآن هستش که فرشتگان برای عذاب قوم لوط می رفتن که در مسیر برای امتحان حضرت ابراهیم به عنوان مهمان (به شکل انسان) به او سر می زنند. در حالی که هر دو پیامبر حضرت ابراهیم و حضرت لوط از پیامبران بزرگ الهی هستن. یا مثلا حضرت عیسی با حضرت یحیی هم دوره بوده و حضرت یحیی قبل از حضرت عیسی برای آماده کردن مردم برای حضرت عیسی مبعوث شدن. یا مثلا موسی و هارون که برای مصر بودن. تازه اینا پیامبرای معروف و بزرگ هستن و پیامبران غیر معروف و یا پیامبرانی که هنوز زنده اند مثل حضرت خضر هم در زمان خاصی پیامبری میکردن. و تازه همونطور که درتاریخ اومده بنی اسرائیل 70 پیامبر رو در یک بین الطلوعین کشتن. خب بقیه شو فرض کنید دیگه.

نمیدونم جوابم به درد بخور هست یا نه ولی ممنون بابت وقتی که گذاشتید.

وقتی نیای ما برمیگرده به حوای میتروکندریایی ۲۰۰۰۰۰ سال قبل! خب معلومه که قبل از ادم هم بودن ولی دیگه معلومه ادم و حوا تکامل یافته بودن و بعنوان انسانی که میتونه مسئول اعمالش باشه انتخاب شدن .
ولی باز هرچی قران بگه برام سنده

[="darkred"][="arial"]سلام علیکم
:Gol:از ظاهر آیات قرآن و روایات بر می آید كه، آدم و حوا علیهما السلام اولین انسان ها از نسل موجود بشر روی زمین بوده و نسل کنونی بشر به آن ها می رسد، و آیات متعددی از قرآن به این امر اشاره کرده است:

«یَأَیهُّا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّكُمُ الَّذِى خَلَقَكمُ مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنهْا زَوْجَهَا وَ بَثَّ مِنهْمَا رِجَالًا كَثِیرًا وَ نِسَاءً؛[1] اى مردم! از (مخالفت) پروردگارتان بپرهیزید! همان كسى كه همه شما را از یك انسان آفرید و همسر او را (نیز) از جنس او خلق كرد و از آن دو، مردان و زنان فراوانى (در روى زمین) منتشر ساخت.»
«یا بَنِی آدَمَ لَا یفْتِنَنَّكُمُ الشَّیطَانُ كَمَا أَخْرَجَ أَبَوَیكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ ینْزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِیرِیهُمَا سَوْآتِهِمَا إِنَّهُ یرَاكُمْ هُوَ وَقَبِیلُهُ مِنْ حَیثُ لَا تَرَوْنَهُمْ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّیاطِینَ أَوْلِیاءَ لِلَّذِینَ لَا یؤْمِنُونَ؛[2] ای فرزندان آدم! شیطان شما را نفریبد، آن گونه که پدر و مادر شما را از بهشت بیرون کرد، و لباسشان را از تنشان بیرون ساخت تا عورتشان را به آنها نشان دهد! چه اینکه او و همکارانش شما را می‌بینند از جایی که شما آنها را نمی‌بینید؛ (اما بدانید) ما شیاطین را اولیای کسانی قرار دادیم که ایمان نمی‌آورند!».
تعبیر انسان در این آیات نشان می دهد که همه نسل بشر امروز به آدم و حوا باز می گردد. و تكثیر نسل فرزندان آدم تنها از طریق او و همسرش صورت گرفته و موجود ثالثی در آن دخالت نداشته است.
البته این مطلب منافاتی با آن ندارد که قبل از حضرت آدم (ع) نیز انسان هایی خلق شده بودند. بنابر برخی از روایات، خداوند قبل از خلقت انسان، موجوداتی با شعور كه خدا را می‏پرستیده ‏اند، خلق نموده و پس از قیامت نیز موجوداتی را خواهد آفرید و خلقت خداوند منحصر به خلق انسان نیست. بنابر برخی از روایات دیگر، خداوند موجوداتی شبیه به انسان به نام « نسناس» را خلق كرده بود كه قبل از خلقت انسان از بین رفتند.
در كتاب توحید، از امام صادق(ع) روایتی آورده كه در ضمن آن به راوی فرموده: شاید شما گمان می‏كنید كه خدای عزّ وجلّ غیر از شما هیچ بشر دیگری را نیافریده است. نه، چنین نیست؛ بلكه هزار هزار آدم آفریده كه شما از نسل آخرین آنها هستید.
مرحوم صدوق در كتاب خصال از امام باقر(ع) روایت كرده كه فرمود: خدای عز وجل از روزی كه زمین را آفریده، هفت عالم را در آن خلق (و سپس منقرض كرده است) كه هیچ یك از آن عوالم از نسل آدم ابوالبشر نبوده ‏اند و خدای تعالی همه آنها را از پوسته روی زمین آفرید و نسلی را بعد از نسل دیگر ایجاد كرد و برای هر یك، عالمی بعد از عالم دیگر پدید آورد تا در آخر، آدم ابوالبشر را بیافرید و ذریه ‏اش را از او منشعب ساخت...،

در كتاب‌ شریف‌ بحار الانوار احادیثی‌ وجود دارد مبنی‌ بر این‌ كه‌ قبل‌ از حضرت‌ آدم‌ عوالم دیگری‌ وجود داشته‌ است‌ كه‌ در آن‌، آدم‌های‌ بسیاری‌ زندگی‌ می‌كردند و خدای‌ سبحان‌ را تسبیح‌ می‌گفتند.:Gol:
______________________
[1]. نساء،آیه 1.
[2]. اعراف،آیه27.
[3]. بحارالانوار، ج 11، ص 103.
[4]. توحید، ج 1، ص 277.
[5]. خصال، ج 2، ص 652، ح 54.
[6]. رک: بحارالانوار؛ج‌ 54 از ص‌ 316، باب‌ العوالم. [/][/]

با عرض سلام خدمت دوستان
دوست عزیز hanabam،
ممنون از مطالبی که فرمودید ولی نتیجه گیری ای نکرده بودید. لذا من هم نتوانستم نتیجه ای بگیرم.
دوست عزیز محمدی،
تقریبا تمام مطالبی که فرمودید در پست های قبلی بود. ولی سوالات مطروحه از جمله سوالات پست شماره 176 را جواب نداده بودید.
با تشکر

سلام برادر بزرگوار مقداد
منتظر پاسخ شما به سوالات پست شماره 176 هستم.
با تشکر

[="Tahoma"]

چالشگر;333098 نوشت:
با عرض سلام
بر اساس برداشت شما (جهان) یعنی (نسل فعلی انسان) درست است؟
با همین برداشت لطفا بفرمایید منظور از (زمین ) و (آسمان) چیست؟ (توچه بفرمایید شما این مطالب را در توجیه عمر 7000 ساله بشر کنونی آورده اید)

دوستمان انوشیروان مطالب جالبی در این خصوص ارائه کرده اند. ضمن اینکه شما پاسخ سوالات قبلی بنده را هم کامل نداده اید. این همه نژاد های مختلف چگونه پس از حضرت نوح ایجاد شده اند؟ آیا دلیلی علمی برای مطلب خود دارید؟ حضرت نوح چند هزار سال قبل زندگی می کرده است؟
در ضمن لطفا به این سوال هم پاسخ دهید:
با کسر حدود 2000 سال (نبوت حضرت عیسی ) باقیمانده عمر انسان بر اساس مطالبی که شما میفرمایید 5000 سال میباشد. با عنایت به اینکه پس از حضرت عیسی مسیح، پیامبر اسلام مبعوث شده اند، میتوان نتیجه گرفت 123998 پیامبر در طی 5000 سال مبعوث شده اند. این رقم یعنی به صورت تقریبی و متوسط هر 15 روز یک پیامبر! لطفا کمی در این مورد توضیح بفرمایید.
با تشکر

با عرض سلام و ادب

قبل از هر چیز بابت تأخیر بوجود آمده در پاسخ به سوالات شما،پوزش می طلبم.

برداشت بنده از عبارت جهان،انسان امروزی نیست،روایتی که ارائه شد،دلالت بر این ندارد که از عمر انسان امروزی که بر طبق آیات قرآنی از نسل حضرت آدم و حوا هستند نمی باشد،این روایات و روایات دیگری که می گویند قبل از انسان امروزی موجودات دیگری هم در زمین زندگی می کرده اند،برای این است که بدانیم فسلهایی که با قدمت چند میلیون سال کشف شده اند، با گزارشاتی که قدمت نسل انسان امروزی را ده یا هفت هزار سال می دانند،منافاتی ندارند.

اما در مورد تعداد پیامبران در این مدت زمانی،هیچگونه استبعادی وجود ندارد چرا که:

1 . اکثر انبیا شریعت مستقل نداشتند و به شریعت پیامبر دیگر دعوت می کردند; مثل حضرت لوط در زمان حضرت ابراهیم . این پیامبران خودشان به طور مستقیم از خداوند وحی دریافت می کردند; ولی از سوی وی مامور به شریعت پیامبر دیگری بودند.و اینگونه نبود که در هر دوره فقط یک شخص بعنوان پیامبر الهی حضور داشته باشد.

2 . پیامبران الهی از لحاظ حوزه تبلیغی بسیار متفاوت بوده اند لذا در یک زمان ممکن بوده دهها پیامبر در حال تبلیغ دین الهی بوده باشند.براساس روایات،بسیاری از پیامبران بر یک شهر یا روستا مبعوث شده بودند.

در مورد چرایی اختلاف نژادها انشاء الله در پست بعدی مطالبی عرض خواهم کرد.

[="Tahoma"]

چالشگر;333098 نوشت:
با عرض سلام
بر اساس برداشت شما (جهان) یعنی (نسل فعلی انسان) درست است؟
با همین برداشت لطفا بفرمایید منظور از (زمین ) و (آسمان) چیست؟ (توچه بفرمایید شما این مطالب را در توجیه عمر 7000 ساله بشر کنونی آورده اید)

دوستمان انوشیروان مطالب جالبی در این خصوص ارائه کرده اند. ضمن اینکه شما پاسخ سوالات قبلی بنده را هم کامل نداده اید. این همه نژاد های مختلف چگونه پس از حضرت نوح ایجاد شده اند؟ آیا دلیلی علمی برای مطلب خود دارید؟ حضرت نوح چند هزار سال قبل زندگی می کرده است؟
با تشکر

با عرض سلام و ادب

از جمله شبهاتی که در رابطه با برگشت نسل انسان امروزی به حضرت آدم(ع) مطرح می شود این است که:

با توجه به آيه 1 سوره نساء که بر طبق آن نسل همه بشر منتهی به حضرت آدم (ع) و همسرش می شود،چگونه مي توان نژاد و رنگ هاي مختلف را توجيه كرد؟

در پاسخ باید گفت:

در رابطه با چرایی اختلاف نژادها دو نظریه وجود دارد:

الف - کلیه این نژادها از یک ریشه بوده اند، ولی در پی جدا شدن از یکدیگر و مهاجرت به سرزمین های مختلف و ازدواج های داخلی، یک دسته صفات ژنتیکی به عنوان صفات برتر و فائق در آن مجموعه ها به وجود آمده است و ژن های دیگر در آن مناطق امکان بقا و رشد پیدا نکرده اند.
بنابراین محیط و منطقة زندگی و آب و هوا و غذاهای مختلفی، که به مرور زمان و در اثر تکثیر نسل انسان ها، با آن اُنس گرفتند، نقش بسزایی در به وجود آمدن رنگ ها و شکل ها می تواند داشته باشد.

ب - نسل آدم ابوالبشر(ع) با باقی مانده نسل انسان نماهای قبلی - که روی زمین ساکن بوده اند - مخلوط شده و تفاوت افراد بشر به همین جهت است.

هر دو نظریه در حال حاضر طرفدارانی دارد و دلیل هایی نیز هر کدام از قرآن و روایات بر مدعای خود ذکر می کنند. اگر چه با توجه به ظاهر آیات قرآن؛ نظریه دوم، کمتر قابل دفاع است و ظاهرا بشر امروزی ( به طور کامل) از نسل حضرت آدم (ع) می باشد، زیرا قرآن می فرماید: «یا ایها الناس اتقوا ربکم الذی خلقکم من نفس واحدة و خلق منها زوجها و بثّ منهما رجالا کثیرا و نساء(1)؛ ای مردم (حق) پروردگار خود را رعایت کنید، کسی که شما را از یک نفس ( حضرت آدم) خلق کرد و از او همسرش (حوا) را آفرید و از آن دو، مردان و زنان بسیاری را (در سراسر زمین) منتشر کرد».

همچنین می فرماید: «یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکر و أنثی و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا(2)؛ ای مردم ما شما را از مرد و زن (آدم و حوا) آفریدیم و شما را خلق ها و قبیله هایی قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید».

با وجود این شواهد هنوز در این مورد نمی توان حکم قطعی صادر کرد. در هر حال بشر امروزی از نژادهای مختلفی تشکیل شده است.

همان گونه که از آیه دوم به دست می آید ، یکی از حکمت های تفاوت انسان ها در نژاد ها و زبان ها ، شناخت انسان ها از یکدیگر معرفی شده است.

قرآن این مسئله را در آیه دیگر چنین بیان می کند.
«و من آیاته خلق السماوات و الأرض و اختلاف ألسنتکم و ألوانکم انّ فی ذلک لایات للعالمین(3)؛ از نشانه های او آفرینش آسمان ها و زمین و تفاوت زبان ها و رنگ های شما است . در این نشانه هایی است برای عالمان».

در آیه مذکور قرآن وجود نژادهای مختلف و زبان ها و لهجه های گوناگون را نشانه های الهی بیان نموده است.
برخی از مفسران در تفسیر این آیه نوشته اند: بی شک زندگی اجتماعی بشر بدون شناخت افراد و اشخاص ممکن نیست. اگر یک روز همه انسان ها یک شکل و یک قیافه و دارای یک قد و قواره باشند، در همان یک روز شیرازه زندگی به هم می ریزد. نه پدر و فرزند و همسر از بیگانه شناخته می شوند و نه مجرم از بیگناه ، یا بدهکار از طلبکار و یا فرمانده از فرمانبر و رئیس از مرئوس و میزبان از مهمان، چنان که دوست از دشمن شناخته نمی شود و جنجال عجیبی برپا خواهد شد.
بنابراین اختلاف رنگ که در قرآن به عنوان یکی از نشانه های الهی یاد شده . یکی از حکمت های آن شناسایی افراد است.

فخر رازی در ذیل آیه 22 روم می گوید: شناسایی انسان نسبت به آدم یا باید از طریق «چشم» حاصل شود یا به وسیله گوش. خداوند برای تشخیص چشم، رنگها و صورت ها و شکل ها را مختلف آفریده، نیز برای تشخیص گوش، اختلاف آوازها و آهنگ ها را ایجاد کرده است، به طوری که در تمام جهان نمی توان دو انسان را پیدا کرد که از نظر چهره و آهنگ صدا از تمام جهات یکسان باشند. صورت انسان (که عضو کوچکی است) و آهنگ صدای انسان، به قدرت پروردگار به میلیاردها شکل مختلف در می آید و این از آیات عظمت پروردگار است.(4)

پی نوشتها:

(1). سوره نساء ، آیه 1.

(2). سوره حجرات ، آیه 13.

(3). سوره روم ، آیه 22.

(4). تفسیر نمونه، ج16، ص 394 و 395.

با عرض سلام

مقداد;335345 نوشت:
برداشت بنده از عبارت جهان،انسان امروزی نیست،روایتی که ارائه شد،دلالت بر این ندارد که از عمر انسان امروزی که بر طبق آیات قرآنی از نسل حضرت آدم و حوا هستند نمی باشد،این روایات و روایات دیگری که می گویند قبل از انسان امروزی موجودات دیگری هم در زمین زندگی می کرده اند،برای این است که بدانیم فسلهایی که با قدمت چند میلیون سال کشف شده اند، با گزارشاتی که قدمت نسل انسان امروزی را ده یا هفت هزار سال می دانند،منافاتی ندارند.

من متوجه منظورتان نشدم. به نظر میرسد برخی قسمتهای جمله ناقصند و برداشتی از آن نمیتوان کرد. لطفا بیشتر توضیح بدهید.
مقداد;335345 نوشت:
1 . اکثر انبیا شریعت مستقل نداشتند و به شریعت پیامبر دیگر دعوت می کردند; مثل حضرت لوط در زمان حضرت ابراهیم . این پیامبران خودشان به طور مستقیم از خداوند وحی دریافت می کردند; ولی از سوی وی مامور به شریعت پیامبر دیگری بودند.و اینگونه نبود که در هر دوره فقط یک شخص بعنوان پیامبر الهی حضور داشته باشد.
2 . پیامبران الهی از لحاظ حوزه تبلیغی بسیار متفاوت بوده اند لذا در یک زمان ممکن بوده دهها پیامبر در حال تبلیغ دین الهی بوده باشند.براساس روایات،بسیاری از پیامبران بر یک شهر یا روستا مبعوث شده بودند.

همانطور که میدانید به مرور زمان زندگی بشر پیچیده تر شده و میشود. اگر در دوران حضرت آدم و یا حتی تا چند صد سال پیش زندگی انسان روندی ساده و پیشرفت های اجتماعی، صنعتی و فکری او روندی ملایم داشت، در عصر ما این روند حالت تصاعدی به خود گرفته و در دوره های زمانی خیلی کوتاه تحولات بزرگی چه در جهت مثبت و چه منفی در جوامع بشری رخ میدهد. سوال این است که چرا برای بشری که در مقایسه با انسان کنونی در حالت سکون نسبی قرار داشت 124000 پیامبر مبعوث شده اند ولی در زمان کنونی که بیش از هر زمان دیگری جوامع بشری دستخوش ناملایمات اخلاقی ناشی از پیشرفت های خود هستند و از نظر جمعیتی نیز جمعیت کره زمین در بیشترین حد خود میباشد پیامبری نازل نمیشود؟
مقداد;335355 نوشت:
الف - کلیه این نژادها از یک ریشه بوده اند، ولی در پی جدا شدن از یکدیگر و مهاجرت به سرزمین های مختلف و ازدواج های داخلی، یک دسته صفات ژنتیکی به عنوان صفات برتر و فائق در آن مجموعه ها به وجود آمده است و ژن های دیگر در آن مناطق امکان بقا و رشد پیدا نکرده اند.
بنابراین محیط و منطقة زندگی و آب و هوا و غذاهای مختلفی، که به مرور زمان و در اثر تکثیر نسل انسان ها، با آن اُنس گرفتند، نقش بسزایی در به وجود آمدن رنگ ها و شکل ها می تواند داشته باشد.

این اتفاقات که در کمتر از 7000 سال نمی افتد، تفییرات نژادی به زمان های بسیار بیشتری نیاز دارد. ضمن اینکه:
1) به نظر میرسد تایید این موضوع خود به نوعی تایید کننده نظریه داروین است که انشعاب نژاد ها از یکدیگر را بیان میکند.
2) آثار کشف شده از نژاد های مختلف انسانی به بیش از 7000 سال قبل بر میگردد.
در رابطه با دو مورد فوق چه نظری دارید؟
در پایان نظر شما را به بخشی از خطبه اشباح در نهح البلاغه جلب میکنم:

[="red"]فَلَمّا مَهَدَ اَرْضَهُ، وَ اَنْفَذَ اَمْرَهُ، اخْتارَ آدَمَ عَلَيْهِ السّلامُ خيرَةً مِنْ
هنگامى كه زمين را براى زندگى آماده كرد، و فرمان خود را جارى ساخت، آدم(ع) را از ميان مخلوق خود
خَلْقِهِ، وَ جَعَلَهُ اَوّلَ جِبِلَّتِهِ، وَ اَسْكَنَهُ جَنَّتَهُ، وَ اَرْغَدَ فيها اُكُلَهُ،
اختياركرد، و او را اولين نوع از آفرينش انسان قرارداد، و دربهشت خودساكن كرد، و روزيش را درآنجافراوان نمود،[/]

در جملات قبل از این چند خط، حضرت به آفرینش زمین اشاره میکنند و ادامه میدهند که پس از آمادگی زمین برای زندگی خداوند آدم را خلق کرد. ایشان با وجود اشاره به خلق آسمان ها و زمین، اشاره ای به موجودات انسان نمای قبل از انسان نداشته اند. نظرتان در این مورد چیست؟
با تشکر

[="Tahoma"]

چالشگر;335596 نوشت:
با عرض سلام

من متوجه منظورتان نشدم. به نظر میرسد برخی قسمتهای جمله ناقصند و برداشتی از آن نمیتوان کرد. لطفا بیشتر توضیح بدهید.

با عرض سلام و ادب

منظور بنده این است که از جمله دلایل رد این نظریه که از زمان خلقت حضرت آدم(ع) تا به امروز چیزی حدود هفت یا ده هزار سال می گذرد،این است که می گویند فسیلهایی یافت شده است که میلیونها سال قدمت دارند.در پاسخ این اشکال می گوییم با توجه به روایات وارده،قبل از حضرت آدم(ع) هم موجوداتی شبیه انسان زندگی می کرده اند که از بین رفته اند.

[="Tahoma"]

چالشگر;335596 نوشت:
با عرض سلام

همانطور که میدانید به مرور زمان زندگی بشر پیچیده تر شده و میشود. اگر در دوران حضرت آدم و یا حتی تا چند صد سال پیش زندگی انسان روندی ساده و پیشرفت های اجتماعی، صنعتی و فکری او روندی ملایم داشت، در عصر ما این روند حالت تصاعدی به خود گرفته و در دوره های زمانی خیلی کوتاه تحولات بزرگی چه در جهت مثبت و چه منفی در جوامع بشری رخ میدهد. سوال این است که چرا برای بشری که در مقایسه با انسان کنونی در حالت سکون نسبی قرار داشت 124000 پیامبر مبعوث شده اند ولی در زمان کنونی که بیش از هر زمان دیگری جوامع بشری دستخوش ناملایمات اخلاقی ناشی از پیشرفت های خود هستند و از نظر جمعیتی نیز جمعیت کره زمین در بیشترین حد خود میباشد پیامبری نازل نمیشود؟

با تشکر

با عرض سلام و ادب

خداوند پیامبران را برای هدایت مردم به راه راست و برای سعادت و خوش بختی مردم و خیر و صلاح آنان مبعوث کرده است. پیامبران آمده ‏اند تا راه سعادت را به انسان‏ها نشان دهند. بشر در تعلیمات انبیا مانند یک دانش ‏آموز بوده که او را از کلاس اوّل تا آخرین کلاس بالا برده ‏اند.

خداوند برنامه سعادت را توسط پیامبران به بشریت ابلاغ کرده است و از آن جایی که جامعه انسانی از اوّل شایستگی دریافت برنامه کامل و جامع را نداشت، پیامبران یکی پس از دیگری آمدند تا کم کم برنامه جامع را ارائه نمایند، تا رسیدن به زمان بعثت حضرت محمد(ص). در این زمان بشر به اندازه‏ ای از رشد رسید که بتواند برنامه سعادت را به طور جامع و به صورت کامل دریافت کند و آن را حفظ نمایند چون به این مرحله رسید، دین به صورت کامل به گونه ‏ای که بتواند تا قیامت نیازهای بشر را تأمین کند، عرضه شد و همه گفتنی ها گفته شد و دیگر برنامه و مطلبی باقی نماند تا نیاز به آمدن پیامبری باشد. در این موقعیت پیامبر اسلام(ص) به عنوان خاتم پیامبران و پایان دهنده نبوت مبعوث گردیده و قرآن به صراحت اعلام فرمود که او آخرین پیامبر است و تا قیامت پیامبری نخواهد آمد.

قرآن می فرماید: "محمد(ص) پدر هیچ یک از مردان شما نبود، ولی رسول خدا و خاتم و آخرین پیامبران است و خداوند به هر چیز آگاه است".(1)

پس نیاز به پیامبر برای این است که نقشه تکامل بشر به وسیله او ارسال شود. وقتی بشر نقشه کامل را دریافت نمود، دیگر نیازی به بعثت پیامبر ندارد.

به دیگر سخن: انبیای پیشین برای این که انسان بتواند در راه پرنشیب و فرازی که به سوی تکامل دارد پیش برود، هر کدام قسمتی از نقشه این مسیر را در اختیار او گذاردند تا این شایستگی را پیدا کرد که نقشه کلی و جامع تمام راه به وسیله آخرین پیامبر حضرت محمد(ص) از سوی خداوند بزرگ در اختیار او قرار گیرد. بدیهی است با دریافت نقشه کلی و جامع نیازی به نقشه دیگر نخواهد بود. از این رو روایات پیامبر اسلام(ص) را گذارنده آخرین آجر کاخ زیبا و مستحکم رسالت و پیامبری شمرده است.
رسول خدا(ص) فرمود: "من آن خشت آخرینم و من خاتم پیامبرانم".(2)
چون انسان‏ها آخرین نقشه را دریافت نموده ‏اند، با کمال عقلی که به آن دست یافته ‏اند، به وسیله آن میتوانند زندگی و خوشبختی را ترسیم کنند. به این دلیل نقشه کامل به انسان داده شده که چون به مرحله ‏ای از بلوغ فکری دست یافت که میتواند سعادت و رستگاری را بفهمد و در زندگی خود اجرا کند، نیز وجود امامان معصوم(ع) بعد از پیامبر، انسان‏ها را از دریافت‏های اشتباه و فهم غلط آیات الهی یا این نقشه زندگی و از تفسیرهای متفاوت که میتواند انسان‏ها را به بیراهه بکشاند، تضمین میکند، بنابراین با وجود نقشه کامل زندگی خوشبخت و مفسران معصوم که ما را از خطا و اشتباه باز میدارند، نیازی به پیغمبر جدید نخواهد بود.
بنابراین، اگر چه امروز از نعمت وجود پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) محروم می باشیم، اما پیام و سیره و سنت آن ها و آیات خداوند که برای هدایت انسان ها فرستاده شده و محفوظ مانده است، میان ما وجوددارد و می توانیم با به کارگیری آن ها زندگی سعادتمند و خیر دنیا و آخرت را برای خود رقم زنیم.

منابع:

1. احزاب (33) آیه 40.
2. ناصر مکارم شیرازی، پیام قرآن، ج 8، ص 412.

سلام

مقداد;335355 نوشت:

با عرض سلام و ادب

از جمله شبهاتی که در رابطه با برگشت نسل انسان امروزی به حضرت آدم(ع) مطرح می شود این است که:

با توجه به آيه 1 سوره نساء که بر طبق آن نسل همه بشر منتهی به حضرت آدم (ع) و همسرش می شود،چگونه مي توان نژاد و رنگ هاي مختلف را توجيه كرد؟

در پاسخ باید گفت:

در رابطه با چرایی اختلاف نژادها دو نظریه وجود دارد:

الف - کلیه این نژادها از یک ریشه بوده اند، ولی در پی جدا شدن از یکدیگر و مهاجرت به سرزمین های مختلف و ازدواج های داخلی، یک دسته صفات ژنتیکی به عنوان صفات برتر و فائق در آن مجموعه ها به وجود آمده است و ژن های دیگر در آن مناطق امکان بقا و رشد پیدا نکرده اند.
بنابراین محیط و منطقة زندگی و آب و هوا و غذاهای مختلفی، که به مرور زمان و در اثر تکثیر نسل انسان ها، با آن اُنس گرفتند، نقش بسزایی در به وجود آمدن رنگ ها و شکل ها می تواند داشته باشد.

دوست گرامی جناب مقداد

بنده ژنتیک می خوانم. همانگونه که در پست 173 عرض شد، نیای مشترک همه انسان های امروزی یکی است و علم این را پذیرفته است

امااین که این تفاوت در رنگ (به عنوان مثال) حاصل 3 تا 4 هزار سال باشد غیر ممکن است

Anoushiravan;332831 نوشت:
سلام

از نظر ژنتیک تقریبا این همه تفاوت در ابناء بشر فقط طی 7000 یا 10000 سال ناممکن هست.حضرت نوح ع (به عنوان پدر ثانی ابناء بشر) قرن ها پس از آدم ع بوده است و حداقل بر اساس داستان های صدر اسلام ما در 1400 سال پیش سیاه پوست داشته ایم (بر اساس متون مصری بیش از 3500 سال پیش)!

یعنی تمام این تفاوت ها در رنگ انسان ها طی 3000 سال رخ داده است که تقریبا محال است. به عنوان مثال 500 سال است که بردگان سیاه پوست در اروپا و تقریبا همین مدت در امریکا زندگی می کنند و هنوز هم سیاه هستند. مانند اجدادشان!

یا صدها سال است که اروپاییان سفید در استرالیا و نیوزیلند و افریقای جنوبی زیست می کنند (بومیان آنجا سیاهند) و هنوز نوزادانی با موی بلوند و چشم آبی و پوست سفید می زایند. یا اعراب 1300 سال است که در مجاورت سیاهان سودان می زیند و هنوز سفیدند (البته نه به سفیدی اروپائیان. رنگشان درست مانند برادرانشان در عربستان و یمن است)!

مقداد;335733 نوشت:
منظور بنده این است که از جمله دلایل رد این نظریه که از زمان خلقت حضرت آدم(ع) تا به امروز چیزی حدود هفت یا ده هزار سال می گذرد،این است که می گویند فسیلهایی یافت شده است که میلیونها سال قدمت دارند.در پاسخ این اشکال می گوییم با توجه به روایات وارده،قبل از حضرت آدم(ع) هم موجوداتی شبیه انسان زندگی می کرده اند که از بین رفته اند.

با عرض سلام
بخشی از خطبه 90 یا 91 نهج البلاغه یا خطبه اشباح را به همین منظور آورده بودم و نظر شما را در آن باره جویا شدم. حضرت در جملاتی قبل از آنجه من نقل کرده ام در مورد آفرینش و آماده سازی زمین برای حیات مطالبی میفرمایند و پس از آن بلادرنگ به آفرینش انسان اشاره کرده و میگویند پس از آفرینش زمین خداوند آدم را از میان مخلوقات خود اختیار کرد و او را اولین نوع از آفرینش انسان قرار داد. عبارت (پس از آفرینش زمین) دلالت بر این دارد که نسل آدم بسیار طولانی تر از 7000 سال میباشد. خواهش میکنم در این مورد نظر خود را بفرمایید.
مقداد;335739 نوشت:
به دیگر سخن: انبیای پیشین برای این که انسان بتواند در راه پرنشیب و فرازی که به سوی تکامل دارد پیش برود، هر کدام قسمتی از نقشه این مسیر را در اختیار او گذاردند تا این شایستگی را پیدا کرد که نقشه کلی و جامع تمام راه به وسیله آخرین پیامبر حضرت محمد(ص) از سوی خداوند بزرگ در اختیار او قرار گیرد. بدیهی است با دریافت نقشه کلی و جامع نیازی به نقشه دیگر نخواهد بود. از این رو روایات پیامبر اسلام(ص) را گذارنده آخرین آجر کاخ زیبا و مستحکم رسالت و پیامبری شمرده است.

لطفا چند مورد از مطالب مکملی که در دین اسلام آمده ولی در مسیحیت و دین یهود نبوده را تیتر گونه بفرمایید.
علاوه بر این لطفا مستنداتی علمی که امکان تغییر نژاد انسان از سیاه به سفید یا بالعکس را در طی حدود 4000 سال تایید کند را نیز ارائه بفرمایید.
با تشکر

انسان های قبل از آدم و حوا

جمع بندی:

پرسش:
آیا قبل از آدم و حوا انسانهای دیگری در زمین زندگی می کردند؟

پاسخ:
با عرض سلام و ادب

از ظاهر آیات قرآن و روایات بر می آید كه، آدم و حوا علیهما السلام اولین انسان ها از نسل موجود بشر روی زمین بوده و نسل کنونی بشر به آن ها می رسد، و آیات متعددی از قرآن به این امر اشاره کرده است:

«یَأَیهُّا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّكُمُ الَّذِى خَلَقَكمُ مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنهْا زَوْجَهَا وَ بَثَّ مِنهْمَا رِجَالًا كَثِیرًا وَ نِسَاءً؛[1] اى مردم! از (مخالفت) پروردگارتان بپرهیزید! همان كسى كه همه شما را از یك انسان آفرید و همسر او را (نیز) از جنس او خلق كرد و از آن دو، مردان و زنان فراوانى (در روى زمین) منتشر ساخت.»

«یا بَنِی آدَمَ لَا یفْتِنَنَّكُمُ الشَّیطَانُ كَمَا أَخْرَجَ أَبَوَیكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ ینْزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِیرِیهُمَا سَوْآتِهِمَا إِنَّهُ یرَاكُمْ هُوَ وَقَبِیلُهُ مِنْ حَیثُ لَا تَرَوْنَهُمْ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّیاطِینَ أَوْلِیاءَ لِلَّذِینَ لَا یؤْمِنُونَ؛[2] ای فرزندان آدم! شیطان شما را نفریبد، آن گونه که پدر و مادر شما را از بهشت بیرون کرد، و لباسشان را از تنشان بیرون ساخت تا عورتشان را به آنها نشان دهد! چه اینکه او و همکارانش شما را می‌بینند از جایی که شما آنها را نمی‌بینید؛ (اما بدانید) ما شیاطین را اولیای کسانی قرار دادیم که ایمان نمی‌آورند!».

تعبیر انسان در این آیات نشان می دهد که همه نسل بشر امروز به آدم و حوا باز می گردد. و تكثیر نسل فرزندان آدم تنها از طریق او و همسرش صورت گرفته و موجود ثالثی در آن دخالت نداشته است.

البته این مطلب منافاتی با آن ندارد که قبل از حضرت آدم (ع) نیز انسان هایی خلق شده بودند. بنابر برخی از روایات، خداوند قبل از خلقت انسان، موجوداتی با شعور كه خدا را می‏پرستیده ‏اند، خلق نموده و پس از قیامت نیز موجوداتی را خواهد آفرید و خلقت خداوند منحصر به خلق انسان نیست. بنابر برخی از روایات دیگر، خداوند موجوداتی شبیه به انسان به نام « نسناس» را خلق كرده بود كه قبل از خلقت انسان از بین رفتند.[3]

در كتاب توحید، از امام صادق(ع) روایتی آورده كه در ضمن آن به راوی فرموده: شاید شما گمان می‏كنید كه خدای عزّ وجلّ غیر از شما هیچ بشر دیگری را نیافریده است. نه، چنین نیست؛ بلكه هزار هزار آدم آفریده كه شما از نسل آخرین آنها هستید.[4]

مرحوم صدوق در كتاب خصال از امام باقر(ع) روایت كرده كه فرمود: خدای عز وجل از روزی كه زمین را آفریده، هفت عالم را در آن خلق (و سپس منقرض كرده است) كه هیچ یك از آن عوالم از نسل آدم ابوالبشر نبوده ‏اند و خدای تعالی همه آنها را از پوسته روی زمین آفرید و نسلی را بعد از نسل دیگر ایجاد كرد و برای هر یك، عالمی بعد از عالم دیگر پدید آورد تا در آخر، آدم ابوالبشر را بیافرید و ذریه ‏اش را از او منشعب ساخت...،[5]

در كتاب‌ شریف‌ بحار الانوار احادیثی‌ وجود دارد مبنی‌ بر این‌ كه‌ قبل‌ از حضرت‌ آدم‌ عوالم دیگری‌ وجود داشته‌ است‌ كه‌ در آن‌، آدم‌های‌ بسیاری‌ زندگی‌ می‌كردند و خدای‌ سبحان‌ را تسبیح‌ می‌گفتند.[6]

پرسش:
آیا نظریه داروین درست است که انسان هایی که قبل از حضرت آدم و حوا(ع) بودند از طریق سیر تکاملی به آن مرحله رسیده بودند؟

پاسخ:
با عرض سلام و ادب

اینکه خداوند حضرت آدم و حوا را مستقل از موجودات گذشته خلق کرده است،مطلبی است درست و موافق قرآن کریم.اما در رد نظریه داروین،مطالبی عرض می کنم،امیدوارم مفید واقع گردد:

1ـ نظریه چارلز داروین تنها یک فرضیه علمی است که بعضی از شواهد علمی آن را تأیید و بعضی دیگر نفی کرده اند و به تأیید و اثبات نهایی نرسیده است. امروزه دیرینه شناسان و جنین شناسان کاملاً با این دیدگاه (ترانسفورمیسم) مخالف هستند و شخصیتهای علمی سر شناس و معتبری مانند لویی آگاسر (جنین شناس) و ریچارد اوون (دیرین شناس) و چارلز ارسنت بیر و جرج بیوارت (جانور شناسان انگلیسی) از مخالفان سر سخت فرضیه (ترانسفورمیسم) هستند.

2ـ فرضیه داروین از ویژگی های یک فرضیه علمی محروم است چون یک فرضیه علمی از نظر منطقی نظریه ای کلی است که نظمی مکرّر و همیشگی را بیان می کند و ثانیاً بر وفق آن هم پیش بینی پدیده ا یی میسر است و هم تفسیر آن و ثالثاً نادرستی یک قانون علمی را می توان به تجربه دریافت (یعنی ابطال پذیر است) پس قضایای جزئی و واقعیت خارجی که مثلاً کره خورشید یک کره داغ است و هم چنین گزاره های تجربه نا پذیر از قانون و نظریه علمی خارج هستند و این فرضیه که بر انتخاب اصلح و طبیعی استوار است دارای چنین حالتی است.

3ـ اگر مسأله تبدل انواع، یک قانون کلی می باشد پس چرا برخی از جانداران به نوع دیگری بدل شدند. و برخی دیگر از همان جانداران در همان سرزمین به حال خود باقی ماندند پس چرا بعضی از میمونها به آدم تبدیل و بعضی به همان حالت باقی ماندند.

پرسش:
در صورت امکان ضمن شرح نظریه داروین،دلایل رد آن را هم بیان کنید؟

پاسخ:
با عرض سلام و ادب
خلاصه ي فرضيه تكامل انواع.
فرضيه تكامل انواع داروين ، مدعي است كه همه موجودات زنده در يك روند تكاملي از موجودات قبل از خود منشعب شده اند. مثلا مدعي است که جدّ انسان و ميموني به نام شامپانزه ، يك نوع حيوان شبه انسان يا شبه ميمون بوده كه در دو شرايط متفاوت به دو صورت انسان و ميمون ، تكامل يافته است. در اين فرضيه، اصلي وجود دارد به نام اصل انتخاب اصلح ؛ که مي گويد : موجود زنده اي در طبيعت بقا خواهد داشت که نسبت به ديگر رقباي خود در زندگي ، سازگاري بهتري با محيط داشته باشد ؛ يعني در تنازع براي بقا آن موجود زنده اي كه سازگاري بيشتري با شرائط محيطي دارد باقي مي ماند و بقيه ي موجودات از بين مي روند ؛ مثلا گروهي از موجودات كه از برگ درختان تغذيه مي كردند وقتي با خشك سالي مواجه شدند بر سر تصاحب غذا با هم به رقابت پرداختند و در اين ميان آنهايي كه گردنشان كمي بلندتر از ديگران بود به خاطر دسترسي آنها به غذاي بيشتر ،باقي ماندند و نسل آنها در زمين گسترش يافت. باز در خشك سالي هاي بعدي از بين همين گروه گردن دراز آنها كه باز گردنشان درازتر از بقيه بود باقي ماندند ؛ و به همين ترتيب در عرض ميليونها سال و هزاران خشك سالي ، نسلي گردن دراز به نام زرّافه پديد آمد .بر اساس اصل انتخاب اصلح ، ادعاي فرضيه تكامل انواع اين است که موجودات زنده ي كاملتر در طي ساليان دراز ، از موجودات زنده ي پست تر و ناقص تر به وجود مي آيند. لذا هر چه در زمان به عقب برگرديم با موجودات زنده ي ساده تر و ابتدايي تري مواجه خواهيم شد ؛ و قاعدتاً اوّلين موجودات زنده ، موجوداتي تك سلولي خواهند بود . پس طبق اين فرضيه، موجودات زنده از تك سلولي شروع شده و در اثر تكامل ، رفته رفته پيشرفته تر و كاملتر شده اند؛ تا در آخرين مرحله ي اين سلسله، انسان به وجود آمده است.

ــ ارزش علمي فرضيه تكامل از ديدگاه فلسفه علم .
دانشمندان فلسفه ي علم ، كه ارزش نظريّات علمي را بررسي مي كنند ، معتقدند كه فرضيه تكاملِ انواع داروين ، به طور كلّي فاقد خصوصيّات يك فرضيّه ي علمي ـ تجربي است. چون از نظر فلسفه ي علم ، يك فرضيه ي علمي ـ تجربي ، بايد داراي سه ويژگي زير باشد:

الف) ويژگي آزمايش پذيري
ب) ويژگي پيش بيني كنندگي
ج) ويژگي ابطال پذيري .

خاصيت آزمايش پذيري يعني اينكه بايد بتوان با ترتيب دادن آزمايش و تكرار آن آزمايش به دفعات متعدد ، ‌صحّت فرضيه را تأييد كرد ؛ مثلا مي توان آب را بارها و بارها جوشاند و درجه جوش آن را اندازه گرفت ، و ملاحظه نمود که آيا آب خالص هميشه در صد درجه به جوش مي آيد يا نه؟ در حالي كه ادعاي فرضيه ي تكامل انواع داروين ، كه مي گويد موجودات زنده از همديگر منشعب مي شوند، قابل آزمايش نيست ؛ و ما هيچ گاه نمي توانيم پديده ي تكامل را در طبيعت يا در آزمايشگاه با حواسّمان ـ چه بدون وسائل و چه با وسائل ـ مشاهده كنيم. آنچه در دست دانشمندان ديرينه شناس است تنها يك سري فسيل است ؛ كه آن هم يقينا فسيل تمام موجودات گذشته نيست. چون اوّلا هر استخواني تبديل به فسيل نشده است ؛ چرا كه تبديل استخوان به فسيل در شرايط خاصّي رخ مي دهد. ثانيا دانشمندان نمي توانند تمام زمين را براي يافتن فسيلها كاوش كنند.

در فرضيه تكامل داروين ، از تشابه فسيلها به اين نتيجه مي رسند كه صاحبان اين فسيلها ، تكامل يافته از يكديگرند. در حالي كه اين كافي براي اثبات يك فرضيه نيست؛ و در واقع نوعي فرضيه سازي علمي تخيلي است. آنچه براي ما يقيني است اين است كه در گذشته موجوداتي زندگي مي كرده اند ؛ و برخي از آنها شبيه هم بوده اند ؛ ولي ما از هيچ راه علمي و تجربي نمي توانيم به دست آوريم كه حتما بعضي از اين موجودات مشابه ، از بعض ديگر مشتق شده اند. چون ما تنها خود فسيلها و تشابه آنها را مي بينيم نه تبديل شدن آنها به همديگر را ؛ و لازمه ي تشابه بين دو موجود ؛ ارتباط آنها باهم نيست. اگر لازمه ي تشابه دو موجود زنده ، ارتباط تکاملي آنها با همديگر بود ، در آن صورت مي توانستيم با يقين حکم کنيم که هر دو انسان شبيه به هم ، فرزندان دوقلوي يک پدر و مادرند. امّا روشن است که چنين حکمي عقلاني نيست. آيا با ديدن دو انسان بسيار شبيه به هم مي توان به طور قطع و يقين گفت كه آن دو ، فرزندان دوقلوي يك پدر و مادرند؟ بلي از نظر روانشناختي ما يقين مي كنيم كه اين دو نفر فرزندان دوقلو ي يك پدر و مادرند ؛ ولي از نظر منطقي چنين يقيني حاصل نمي شود. چون دو نفر كه شباهت بسيار زيادي به هم دارند ، ممكن است در عالم واقع ، هيچ رابطه ي فاميلي باهم نداشته باشند. لذا از شباهت فسيلها تنها مي توان حدس زد كه اين موجودات از همديگر مشتق شده اند ؛ و علم به دنبال يقين منطقي است نه حدس و گمان كه يقين روانشناختي است.

برخي افراد کم دقّت در مقابل اين سخن فيلسوفان علم جبهه گيري کرده و گفته اند: فرضيه تکامل آزمايش پذير است. مگر نمي بينيد که فسيل شناسها فسيل موجودات مشابه را با روش علمي پيدا کرده اند؟
به اينها بايد گفت: ادّعاي فرضيه تکامل ، وجود موجوداتي در گذشته يا وجود شباهت بين آنها نيست ، تا يافته شدن اين موجودات شبيه به هم ادّعاي آنها را اثبات کند. ادّعاي فرضيه تکامل اين است که موجودات پستتر به مرور زمان تبديل به موجودات کاملتر مي شوند. پس بايد اين تبديل را با آزمايش ثابت کنند. چون صرف شباهت ، تبديل را ثابت نمي کند. از کجا معلوم ؛ شايد موجودات به صورت دفعي به وجود آمده اند ، ولي به وجود آورنده ي آن موجودات ، آنها را شبيه به هم آفريده است.

خصوصيت دوم يك فرضيه ي تجربي ، خاصيّت پيش بيني كنندگي آن است ؛ يعني يك فرضيه ي علمي بايد بتواند با فرمولهاي خود و با در دست داشتن پارامترهاي موجود در زمان حال ،اتفاقات بعدي را پيش بيني كند. مثلا بر اساس قانون جاذبه عمومي نيوتن ، مي توان از مطالعه ي وضع فعلي خورشيد و زمين و ماه ، پيش بيني كرد كه در چه روزي و چه ساعتي و چه دقيقه و ثانيه اي كسوف رخ خواهد داد . ولي با فرضيه ي تكامل داروين نمي توان پيش بيني كرد كه مثلا صدميليون سال بعد موجودات زنده ي فعلي به چه صورتي درخواهند آمد. مثلا اين فرضيه نمي تواند به طور قطع پيش بيني کند که آيا گردن زرّافه در صد ميليون سال ديگر باز درازتر خواهد شد يا نه ؟ اگر فرضيه ي تكامل انواع ، يك قانون علمي بود بايد با بررسي وضع فعلي موجودات زنده مي توانست آينده ي آنها را پيش بيني كند ؛ همانطور که نظريه جاذبه عمومي نيوتن با بررسي وضع فعلي سيارات مي تواند موقعيت آنها را در زمان آينده پيش بيني نمايد.

خاصيت سوم يك فرضيه ي علمي ، خاصيت ابطال پذيري است ؛ يعني يك فرضيه ي علمي بايد بگويد كه در چه شريطي ابطال مي شود. مثلا نظريه ي جاذبه عمومي نيوتن مي گويد كه اگر ماده اي پيدا شود كه جذب مواد ديگر نشود و عدم جذب آن نيز ناشي از يك نيروي مزاحم نباشد در آن صورت قانون جاذبه عمومي از عموميت افتاده و نقض مي شود. يا نظريه نسبيّت خاصّ اينشتين مدّعي است كه اگر ذره اي مادّي يافت شود كه سرعت آن بالاتر از سرعت نور باشد در آن صورت ، نظريه نسبيّت خاصّ باطل مي شود. يعني از خصوصيّات نظريه ي علمي يكي هم اين است كه بتواند موارد نقض خود را بيان كند. اگر نظريه اي چنين نباشد آن نظريه توتولوژيك خواهد بود ؛ و فرضيه تكامل انواع داروين ، يك فرضيه توتولوژيك است ؛ يعني با هر فرضي سازگار است ؛ و نمي گويد که در چه شرايطي ابطال مي شود . مثلا زرّافه الآن گردن دراز است ؛ فرضيه تكامل مدّعي است كه شرايط ويژه اي باعث گردن دراز شدن زرّافه شده است. اگر گردن زرّافه كوتاه بود باز فرضيه تكامل مي گفت كه شرايط ويژه اي باعث كوتاهي گردن آن شده است. لذا اين فرضيه نمي گويد كه چرا موجودات ، چنين هستند كه مي بينيم ؛ بلكه مي گويد چون موجودات چنين هستند پس در گذشته چنان بوده اند ؛ آن هم با حدس و گمان مبتني بر يافته هاي فسيل شناسان ، نه بر اساس مشاهده ي واقعي و تجربه.
بنابر اين فرضيه تكامل انواع ، هنوز قطعيت علمي كه سهل است ،به حدّ يك نظريه علمي ـ تجربي هم نرسيده است. لذا اين فرضيه در بين دانشمندان غربي هم منتقدين زيادي دارد؛ لكن فرهنگ و سياست سكولار غربي بر آن است كه اين فرضيه را به عنوان يك نظريه علمي به خورد بشريت دهد. چرا كه اين فرضيه مي تواند پايه ي مناسبي براي چنان فرهنگ و سياستي باشد ؛ چون بنا به اصل انتخاب اصلح که در اين فرضيه وجود دارد ؛پيام آن در نظام سياسي اين است كه : « حق با قويتر است ؛ و بقا با آن كسي است كه قويتر باشد» يعني هر که اقتصاد قويتري دارد باقي مي ماند ؛ هر که بمب اتمي دارد باقي مي ماند و .... که اينها همان شعار كشورهاي غربي است. در حالي که ديديم شوروي سابق همه ي اينها را داشت ولي سرنگون شد ؛ امّا کشورهاي بسيار ضعيفتر از آن باقي ماندند. همچنين اين فرضيه در حقيقت مدرک علمي اومانيسم مي باشد که ريشه ي مکتبهاي فرهنگي ، اجتماعي و روانشناسي غربي است. انسان در اين مکاتب ، انساني است بريده از خدا و بريده از قداست و بريده از ملکوت ؛ و فرضيه تکامل بهترين وسيله است براي ترسيم چنين انساني. لذا غربي ها در حقيقت با اين فرضيه مي خواهند اباء و اجداد مکاتب خودشان را اثبات نمايند.

اشکالات نقضي فرضيه تکامل داروين:

الف) گفته شد که مدعاي فرضيه تکامل در مورد موجودات بزرگ و پرسلولي مثل حشرات و پرندگان و... قابل آزمايش نيست ؛ چرا که اوّلاً به ادعاي اين فرضيه ، اين روند ، ميليونها سال طول کشيده است ؛ و ثانيا ميليونها عامل بر آن تاثير داشته اند که عملاً نمي توان همه را مشخص نمود . اما ادعاي اين فرضيه در دو مورد قابل آزمايش است ؛ اول: در مورد چگونگي تبديل مواد شيميايي ــ مثلا اسيدهاي آمينه ــ به موجودات زنده. دوم: در مورد چگونگي تبديل تک سلولي ها به موجودات پر سلولي .

ما در جهان امروز هم مواد شيميايي تشکيل دهنده ي موجودات زنده را در اختيار داريم ، هم تک سلولي ها را . همچنين مي دانيم که شرايط تبديل اين ترکيبات شيميايي به تک سلولي ها و شرايط تبديل تک سلولي ها به پر سلولي ها محدود و قابل مشابه سازي در آزمايشگاهند.
بنابراين ، اگر فرضيه ي تکامل داروين درست است ، پس بايد بتوان در اين دو مورد آن را در آزمايشگاه به اثبات رساند ؛ در حالي که هيچ دانشمندي تا به حال نتوانسته است يک تک سلولي كامل را از ترکيبات شيميايي بدست آورد ؛ يا نشان دهد که از ترکيب طبيعي چند تک سلولي يک چند سلولي درست مي شود. البته دقّت شود که برخي توانسته اند با ترکيب تک سلولي ها ، تک سلولي جديدي به وجود آورند ؛ لکن اينها با مهندسي ژنتيک است و هزاران فرسخ فاصله دارد با آنچه گفته شد.

ب) هم اکنون موجودات زنده اي در روي زمين زندگي مي کنند که در زمان دايناسورها و بلکه قبل از آنها نيز به همين شکل کنوني وجود داشته اند ؛ و فسيلهاي آنها که از زمان دايناسور ها به دست آمده است ، نشان مي دهد که در طي اين ميليونها سال هيچ تغييري نکرده اند. از جمله ي اين موجودات مي توان اشاره نمود به : ماهي خاوياري ، خرچنگ نعل اسبي ، نوعي از سرپايان به نام ناتيلوس ، پلاتيپوس ، اوپاسوم ، کروکوديل ، تواتارا ، اوکاپي ، لامپري ، کوالاکانت ، گينگو ، قلاب ماهي خون آشام ، کوسه ي مزي و ... .
فرضيه تکامل از توجيه اين امر که چرا اين موجودات در طي ميليونها سال تغيير نکرده اند ، عاجز است ؛ در حالي که در اين مدت شرائط زندگي اين موجودات تغييرات بسياري کرده است. برخي از اين موجودات حتّي قبل از دايناسورها نيز بر پهنه ي زمين بوده اند ولي استخوانهاي امروزي آنها عين فسليهاي اجداد خودشان است.

ج) فرضيه تکامل انواع، مدعي است که بنا به اصل تنازع بقا يا انتخاب اصلح ، همواره آن موجودي به حيات خود ادامه خواهد داد که از ديگر رقباي خود در حيات قويتر و با طبيعت سازگارتر است . يافته هاي فسيل شناسان ، نشان داده است که قبل از نسل انسان و ميمون (شامپانزه) نسلي مي زيسته است که از نظر مغزي کاملتر از ميمون ولي ناقصتر از انسان بوده است ؛ فرضيه تکامل مدعي است که برخي از اين موجودات در شرايط خاصي تبديل به ميمون شده اند و برخي ديگر در شرايط خاص ديگري تبديل به انسان شده اند؛ حال سوال اين است که چرا اين موجود انسان نما ، مغز متکامل خود را از دست داده و تبديل به ميمون شده است ؛ چگونه است که اين موجود با آن مغز کاملتر از مغز ميمون ،نتوانسته است به حيات خود ادامه دهد ولي ميموني که ناقصتر از او بوده توانسته است به حيات خود ادامه دهد. طبق اصل انتخاب اصلح همواره عامل مثبت مي ماند و عامل منفي از بين مي رود . آيا باهوش بودن براي حفظ حيات عامل منفي بود ؟ شکي نيست که هوش ، قويترين عامل بقا است .بنابر اين ، اصل تنازع بقا يا اصل انتخاب اصلح نمي تواند اصلي کلّي باشد.مشابه اين مثال در طبيعت به اندازه اي زياد است که خارج از حدّ شمارش است. براي مثال چگونه سگ پاکوتا يا سگ پشمالوي فانتزي ، که نه سرعت زيادي دارند ، نه قدرت زيادي و نه ديگر خصوصيات يک حيوان شکارچي را ، باقي مانده اند ولي بسياري از فاميلهاي آنها که شکارچيان قابلي بوده اند منقرض شده اند. فرضيه ي تکامل در جواب اين سوال مي گويد: حتماً اين موجوداتِ باقي مانده خصوصيات ويژه اي داشته اند که باعث بقاء آنها شده است. امّا قادر نيست بگويد که اين خصوصيات ويژه چيستند.

د) بين موجودات زنده تفاوت مغزي و هوشي چنداني ملاحظه نمي شود ؛ مثلا شامپانزه که بعد از دلفينها کاملترين مغز را بين حيوانات دارد ، تنها اندکي از يک نوع ميمون ديگر به نام اورانگوتان ، باهوشتر است ؛ اورانگوتان نيز تنها کمي از باهوشترين حيوان قبل از خود ــ در رتبه هوشي ــ باهوشتر است و ... . امّا بين انسان و شامپانزه ، فاصله هوشي ، به شدت زياد است ؛ ميمون اعداد کوچک(اعداد يک رقمي) را مي شناسد ؛ اما انسان ، دم از بي نهايتها مي زند . ميمونها براي ارتباط باهمديگر تنها چند علامت محدود دارند ؛ و زبان به معني واقعي کلمه در آنها وجود ندارد ؛ در حالي که انسانها با ميليونها واژه و با هزاران زبان و لهجه با همديگر سخن مي گويند. قدرت کشف و اختراع ميمونها نيز با انسان قابل مقايسه نيست . همچنين هنر و اخلاق و عقيده و آرمان و ... همگي اموري مختص انسانند. حال سوال اين است که اين فاصله عميق بين انسان و حيوان چگونه به وجود آمده است؟ فرضيه تکامل انواع داروين ، قادر به جواب گويي به اين سوال نيست. لذا برخي از انديشمندان ، انسان را از پديده ي تکامل استثناء کرده و گفته اند : فرضيه تکامل فقط شامل حيوانات مي شود ؛ و خلقت انسان از خلقت ديگر موجودات جداست. برخي نيز گفته اند مغز انسانهاي بدوي ناقصتر از انسان فعلي بوده است ؛ و به مغز ميمونها نزديکتر بوده است ؛ امّا يافته هاي فسيل شناسان نشان داده است که اندازه ي مغز انسانهاي غارنشين هفت هزار سال قبل با مغز انسانهاي فعلي تفاوتي نداشته است. همچنين جديدترين يافته ها نشان مي دهد که بين انسان فعلي و انسان نماهاي قبل از ما (انسان نئاندرتال) هيچ رابطه ژنتيکي وجود ندارد.

ه) در زمان اجداد زرّافه ها حيوانات زيادي بودند كه از برگ درختان تغذيه مي كردند پس چرا آنها در رقابت با زرّافه ها از بين نرفتند ؛ يا چرا آنها نيز گردن دراز نشدند؟

و) برخي از حيوانات ، باکره زا هستند ؛ يعني خودشان ، هم نر هستند هم ماده ؛ ولي اکثر حيوانات نر و ماده ي جدا از هم دارند ؛ چرا طبيعت که مي توانست روش باکره زايي را برگزيند آن را در اکثر حيوانها برنگزيد ؛ و چرا فقط در برخي برگزيد. در حالي که حيوانات باکره زا شانس بقاء بيشتري دارند.

پرسش:
بر اساس باور های اسلامی حضرت آدم چند هزار سال پیش در زمین میزیسته است؟

پاسخ:
با عرض سلام و ادب
مرحوم علامه طباطبايي(ره) در ذيل آيه 1 سوره نساء « یا أیها الناس اتقوا ربكم الذی خلقكم من نفس واحدة و خلق منها زوجها...» مي‏فرمايد: «از ظاهر سياق برمي ‏آيد كه مراد از «نفس واحده»، آدم و مراد از «زوجها» حوا است كه پدر و مادر نسل انسانند و ما نيز از آن نسل هستيم و به طوري كه از ظاهر قرآن كريم برمي‏ آيد، همه افراد نوع انسان به اين دو تن منتهي مي‏شوند. از آيه شريفه برمي ‏آيد كه نسل موجود از انسان، تنها به آدم و همسرش منتهي مي‏شود و جز اين دو نفر، هيچ كس ديگري در انتشار اين نسل دخالت نداشته است». در تاريخ يهود آمده است كه عمر نوع بشر از روزي كه در زمين خلق شده تاكنون، بيش از حدود هفت‏ هزار سال نيست كه اعتبار عقلي هم با اين تاريخ مساعد است؛ پس اعتبار عقلي هم همان را مي‏گويد كه تاريخ گفته است.

ليكن دانشمندان طبقات ‏الارض و به اصطلاح«ژئولوژي» معتقدند كه عمر نوع بشر بيش از ميليون‏ها سال است و بر اين گفتار خود، از فسيل آثاري از انسان‏ها و نيز ادله ‏اي از اسكلت سنگ شده خود انسان‏هاي قديمي آورده ‏اند، كه عمر هر يك از آنها معيارهاي علمي خودشان بيش از پانصد هزار سال است. اين اعتقاد ايشان است؛ اما ادله ‏اي كه آورده ‏اند قانع كننده نيست. دليلي نيست كه بتواند اثبات كند اين فسيل‏ها، بدن سنگ شده اجداد همين انسان‏هاي امروزي است و دليلي نيست كه بتواند اين احتمال را رد كند كه اين اسكلت‏هاي سنگ شده مربوط به يكي از ادواري است كه انسان‏هايي در زمين زندگي مي‏كرده ‏اند، چون ممكن است چنين بوده باشد و دوره ما انسان‏ها متصل به دوره فسيل‏هاي نامبرده نباشد، بلكه انسان‏هايي قبل از آفرينش آدم ابوالبشر در زمين زندگي مي‏كرده ‏اند و سپس منقرض شده باشند و اين پيدايش انسانها و انقراضشان تكرار شده باشد تا پس از چند دوره، نوبت به نسل حاضر رسيده باشد. قرآن كريم به طور آشكار، كيفيت پيدايش انسان در زمين را بيان نكرده كه آيا ظهور اين نوع موجود (انسان) در زمين، منحصر در همين دوره فصلي است كه ما در آن قرار داريم و يا دوره ‏هاي متعددي داشته و دوره ما انسان‏هاي فعلي آخرين ادوار آن است؟

در بعضي از روايات وارده از ائمه(ع) مطالبي آمده كه سابقه ادوار بسياري از بشر را قبل از دوره حاضر اثبات مي‏كند. در كتاب توحيد، ج 1، ص 277 از امام صادق(ع) روايتي آورده كه در ضمن آن به راوي فرموده: شايد شما گمان مي‏كنيد كه خداي عز و جل غير از شما هيچ بشر ديگري را نيافريده است. نه، چنين نيست؛ بلكه هزار هزار آدم آفريده كه شما از نسل آخرين آنها هستيد. مرحوم صدوق در كتاب خصال، ج 2، ص 652، ح 54 از امام باقر(ع) روايت كرده كه فرمود: خداي عز وجل از روزي كه زمين را آفريده، هفت عالم را در آن خلق -و سپس منقرض كرده است- كه هيچ يك از آن عوالم از نسل آدم ابوالبشر نبوده ‏اند و خداي تعالي همه آنها را ازپوسته روي زمين آفريد و نسلي را بعد از نسل ديگر ايجاد كرد و براي هر يك، عالمي بعد از عالم ديگر پديد آورد تا در آخر، آدم ابوالبشر را بيافريد و ذريه ‏اش را از او منشعب ساخت...،[8]

پرسش:
اگر واقعاً انسان های امروزی همگی از فرزندان آدم و حوا هستند،پس چرا این همه اختلاف زبان وجود دارد؟

پاسخ:
با عرض سلام و ادب

در رابطه با دلیل اختلاف زبان انسانها مطالبی عرض می کنم:

بنا به روایات اهل بیت (ع) وروایات تاریخی نسل کنونی بشر بعد از حضرت آدم (ع) از فرزندان حضرت نوح (ع) است لذا حضرت نوح را ابو البشر ثانی می گویند . فرزندان آن حضرت هرکدام به منطقه ای از زمین هجرت کردند و از هر کدام نسلی پدید آمد؛ وچون ارتباطات در آن عصر بسیار دشوار بوده این نسلها سالیان درازی همدیگر را نمی دیدند ؛لذا ارتباط زبانی آنها بسیار اندک بود .

در آن زمان نیازهای بشر نیز اندک بوده و به تبع آن کلمات اندکی نیز داشتند ؛ لذا اکثر کلمات فرزندان نوح بعد از جدا شدن از همدیگر ومتناسب با نیازهای جدید وبخصوص نیازهای محیطی بوجود آمد .این اولین دلیل کثزت زبانها بود . عامل پیدایش گویشها ی مختلف یک زبان نیز همین دوری اقوام از همدیگر است .گویشها در بدو پیدایش تفاوت چندانی با زبان اصلی ندارند؛ ولی در طی هزاران سال این تفاوت بقدری زیاد می شود که زبانی جدید بوجود می آید .

برای مثال زبان کردی زمانی از گویشهای زبان فارسی بوده است؛ ولی الان یک فارس زبان تنها قادر به فهم برخی از کلمات کردی است . یا یک لر درس نخوانده قادر به فهم زبان یک گیلکی نیست در حالی که هر دو گویشهای زبان فارسی هستند .

عامل دیگری که باعث تغییر زبانها می شود دادوستد زبانهاست. اقوام به دلایل متعدی مثل مسافرتهای دسته جمعی به خاطر قحطی یا به سبب جنگها و... باهم آمیخته شده اند و به مرور زمان زبانهای آنها هم به هم آمیخته شده است؛ از زمان حضرت آدم (ع) حدود ده هزار سال می گذرد و این زمان برای پدید آمدن زبانهای فعلی کفایت می کند .در عرض حدود دو هزار سال زبان فارسی بقدری تغییر کرده است که امروز ما قادر به فهم زبان پهلوی نیستیم؛ ویکی از مهمترین عوامل این تغییر در زبان آمیخته شدن زبان فارسی با عربی است به طوری که حدود شصت درصد کلمات فارسی امروز، کلمات عربی است .

یکی از واضحترین دلایل خویشاوندی زبانها کلمات مشابهی است که در آنها وجود دارد مثلاً کلماتی چون بابا ، پاپا، تاتا ، دادا ، آتا ،اَبا، آباء و... یا مثل مادر و Mother یا برادر و Brother یا پدر و Father یا یاشماق (ترکی ) و یاچماق (فرانسه) به معنی نقاب؛ یا جناح(عربی ) و گناه.

پرسش:
اگر انسان های امروزی فرزندان آدم و حوا هستند،پس اختلاف نژادی بخاطر چیست؟

پاسخ:
با عرض سلام و ادب

از جمله شبهاتی که در رابطه با برگشت نسل انسان امروزی به حضرت آدم(ع) مطرح می شود این است که:

با توجه به آيه 1 سوره نساء که بر طبق آن نسل همه بشر منتهی به حضرت آدم (ع) و همسرش می شود،چگونه مي توان نژاد و رنگ هاي مختلف را توجيه كرد؟

در پاسخ باید گفت:

در رابطه با چرایی اختلاف نژادها دو نظریه وجود دارد:

الف - کلیه این نژادها از یک ریشه بوده اند، ولی در پی جدا شدن از یکدیگر و مهاجرت به سرزمین های مختلف و ازدواج های داخلی، یک دسته صفات ژنتیکی به عنوان صفات برتر و فائق در آن مجموعه ها به وجود آمده است و ژن های دیگر در آن مناطق امکان بقا و رشد پیدا نکرده اند.
بنابراین محیط و منطقة زندگی و آب و هوا و غذاهای مختلفی، که به مرور زمان و در اثر تکثیر نسل انسان ها، با آن اُنس گرفتند، نقش بسزایی در به وجود آمدن رنگ ها و شکل ها می تواند داشته باشد.

ب - نسل آدم ابوالبشر(ع) با باقی مانده نسل انسان نماهای قبلی - که روی زمین ساکن بوده اند - مخلوط شده و تفاوت افراد بشر به همین جهت است.

هر دو نظریه در حال حاضر طرفدارانی دارد و دلیل هایی نیز هر کدام از قرآن و روایات بر مدعای خود ذکر می کنند. اگر چه با توجه به ظاهر آیات قرآن؛ نظریه دوم، کمتر قابل دفاع است و ظاهرا بشر امروزی ( به طور کامل) از نسل حضرت آدم (ع) می باشد، زیرا قرآن می فرماید: «یا ایها الناس اتقوا ربکم الذی خلقکم من نفس واحدة و خلق منها زوجها و بثّ منهما رجالا کثیرا و نساء[9]؛ ای مردم (حق) پروردگار خود را رعایت کنید، کسی که شما را از یک نفس ( حضرت آدم) خلق کرد و از او همسرش (حوا) را آفرید و از آن دو، مردان و زنان بسیاری را (در سراسر زمین) منتشر کرد».

همچنین می فرماید: «یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکر و أنثی و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا[10]؛ ای مردم ما شما را از مرد و زن (آدم و حوا) آفریدیم و شما را خلق ها و قبیله هایی قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید».

با وجود این شواهد هنوز در این مورد نمی توان حکم قطعی صادر کرد. در هر حال بشر امروزی از نژادهای مختلفی تشکیل شده است.

همان گونه که از آیه دوم به دست می آید ، یکی از حکمت های تفاوت انسان ها در نژاد ها و زبان ها ، شناخت انسان ها از یکدیگر معرفی شده است.

قرآن این مسئله را در آیه دیگر چنین بیان می کند.
«و من آیاته خلق السماوات و الأرض و اختلاف ألسنتکم و ألوانکم انّ فی ذلک لایات للعالمین[11]؛ از نشانه های او آفرینش آسمان ها و زمین و تفاوت زبان ها و رنگ های شما است . در این نشانه هایی است برای عالمان».

در آیه مذکور قرآن وجود نژادهای مختلف و زبان ها و لهجه های گوناگون را نشانه های الهی بیان نموده است.
برخی از مفسران در تفسیر این آیه نوشته اند: بی شک زندگی اجتماعی بشر بدون شناخت افراد و اشخاص ممکن نیست. اگر یک روز همه انسان ها یک شکل و یک قیافه و دارای یک قد و قواره باشند، در همان یک روز شیرازه زندگی به هم می ریزد. نه پدر و فرزند و همسر از بیگانه شناخته می شوند و نه مجرم از بیگناه ، یا بدهکار از طلبکار و یا فرمانده از فرمانبر و رئیس از مرئوس و میزبان از مهمان، چنان که دوست از دشمن شناخته نمی شود و جنجال عجیبی برپا خواهد شد.
بنابراین اختلاف رنگ که در قرآن به عنوان یکی از نشانه های الهی یاد شده . یکی از حکمت های آن شناسایی افراد است.

فخر رازی در ذیل آیه 22 روم می گوید: شناسایی انسان نسبت به آدم یا باید از طریق «چشم» حاصل شود یا به وسیله گوش. خداوند برای تشخیص چشم، رنگها و صورت ها و شکل ها را مختلف آفریده، نیز برای تشخیص گوش، اختلاف آوازها و آهنگ ها را ایجاد کرده است، به طوری که در تمام جهان نمی توان دو انسان را پیدا کرد که از نظر چهره و آهنگ صدا از تمام جهات یکسان باشند. صورت انسان (که عضو کوچکی است) و آهنگ صدای انسان، به قدرت پروردگار به میلیاردها شکل مختلف در می آید و این از آیات عظمت پروردگار است[12].

پرسش:
چرا خداوند دیگر پیامبری مبعوث نمی کند؟

پاسخ:

با عرض سلام و ادب
خداوند پیامبران را برای هدایت مردم به راه راست و برای سعادت و خوش بختی مردم و خیر و صلاح آنان مبعوث کرده است. پیامبران آمده ‏اند تا راه سعادت را به انسان‏ها نشان دهند. بشر در تعلیمات انبیا مانند یک دانش ‏آموز بوده که او را از کلاس اوّل تا آخرین کلاس بالا برده ‏اند.
خداوند برنامه سعادت را توسط پیامبران به بشریت ابلاغ کرده است و از آن جایی که جامعه انسانی از اوّل شایستگی دریافت برنامه کامل و جامع را نداشت، پیامبران یکی پس از دیگری آمدند تا کم کم برنامه جامع را ارائه نمایند، تا رسیدن به زمان بعثت حضرت محمد(ص). در این زمان بشر به اندازه‏ ای از رشد رسید که بتواند برنامه سعادت را به طور جامع و به صورت کامل دریافت کند و آن را حفظ نمایند چون به این مرحله رسید، دین به صورت کامل به گونه ‏ای که بتواند تا قیامت نیازهای بشر را تأمین کند، عرضه شد و همه گفتنی ها گفته شد و دیگر برنامه و مطلبی باقی نماند تا نیاز به آمدن پیامبری باشد. در این موقعیت پیامبر اسلام(ص) به عنوان خاتم پیامبران و پایان دهنده نبوت مبعوث گردیده و قرآن به صراحت اعلام فرمود که او آخرین پیامبر است و تا قیامت پیامبری نخواهد آمد.
قرآن می فرماید: "محمد(ص) پدر هیچ یک از مردان شما نبود، ولی رسول خدا و خاتم و آخرین پیامبران است و خداوند به هر چیز آگاه است".[13]

پس نیاز به پیامبر برای این است که نقشه تکامل بشر به وسیله او ارسال شود. وقتی بشر نقشه کامل را دریافت نمود، دیگر نیازی به بعثت پیامبر ندارد.

به دیگر سخن: انبیای پیشین برای این که انسان بتواند در راه پرنشیب و فرازی که به سوی تکامل دارد پیش برود، هر کدام قسمتی از نقشه این مسیر را در اختیار او گذاردند تا این شایستگی را پیدا کرد که نقشه کلی و جامع تمام راه به وسیله آخرین پیامبر حضرت محمد(ص) از سوی خداوند بزرگ در اختیار او قرار گیرد. بدیهی است با دریافت نقشه کلی و جامع نیازی به نقشه دیگر نخواهد بود. از این رو روایات پیامبر اسلام(ص) را گذارنده آخرین آجر کاخ زیبا و مستحکم رسالت و پیامبری شمرده است.
رسول خدا(ص) فرمود: "من آن خشت آخرینم و من خاتم پیامبرانم".[14]
چون انسان‏ها آخرین نقشه را دریافت نموده ‏اند، با کمال عقلی که به آن دست یافته ‏اند، به وسیله آن میتوانند زندگی و خوشبختی را ترسیم کنند. به این دلیل نقشه کامل به انسان داده شده که چون به مرحله ‏ای از بلوغ فکری دست یافت که میتواند سعادت و رستگاری را بفهمد و در زندگی خود اجرا کند، نیز وجود امامان معصوم(ع) بعد از پیامبر، انسان‏ها را از دریافت‏های اشتباه و فهم غلط آیات الهی یا این نقشه زندگی و از تفسیرهای متفاوت که میتواند انسان‏ها را به بیراهه بکشاند، تضمین میکند، بنابراین با وجود نقشه کامل زندگی خوشبخت و مفسران معصوم که ما را از خطا و اشتباه باز میدارند، نیازی به پیغمبر جدید نخواهد بود.
بنابراین، اگر چه امروز از نعمت وجود پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) محروم می باشیم، اما پیام و سیره و سنت آن ها و آیات خداوند که برای هدایت انسان ها فرستاده شده و محفوظ مانده است، میان ما وجوددارد و می توانیم با به کارگیری آن ها زندگی سعادتمند و خیر دنیا و آخرت را برای خود رقم زنیم.

پی نوشتها:
[1]. نساء،آیه 1.
[2]. اعراف،آیه27.
[3]. بحارالانوار، ج 11، ص 103.
[4]. توحید، ج 1، ص 277.
[5]. خصال، ج 2، ص 652، ح 54.
[6]. رک: بحارالانوار؛ج‌ 54 از ص‌ 316، باب‌ العوالم.
[7]. تفسیر نمونه،ذیل آیه اول سوره نساء.
[8]. ترجمه تفسيرالميزان، ج 4، ص 221 -231.
[9]. سوره نساء ، آیه 1.
[10]. سوره حجرات ، آیه 13.
[11]. سوره روم ، آیه 22.
[12]. تفسیر نمونه، ج16، ص 394 و 395.
[13]. احزاب (33) آیه 40.
[14]. ناصر مکارم شیرازی، پیام قرآن، ج 8، ص 412.

موضوع قفل شده است