آیا علما موافق طاغوت بودند؟

تب‌های اولیه

34 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا علما موافق طاغوت بودند؟

سلام:Gol:
تو تاریخ داریم که خیلی از علمای طراز اول ما اعم از مراجع بزرگ با طاغوت و رژیم هایی که در زمانشون بودن نه تنها مخالف نبودن بلکه حتی بهشون هدیه هم میدادن .
نمونش هم آیت الله خویی
و خیلی از علمای دیگه .

واقعا چرا اینطوری بود ؟
میشه اینو گفت که این امام خمینی بود که چنین طرز تفکری(ضد طاغوت) داشتن؟

همیشه برام سوال بود که هیچوقت من ایت الله بهجت رو هم در امور سیاسی کشور یا حتی همدردی با یک ملت ستمدیده مثل فلسطین و ... سهیم ندیدم .
(تو رو خدا موضع غیر منطقی نگیرین . داریم صحبت میکنیم )

چرا بعضی از علما خودشونو از نظام اسلامی کنار میکشن؟
یا حتی با طاغوت دست دوستی میدن؟

قبلا از جوابهای صمیمیتون متشکرم:Gol:

نقل قول:

چرا بعضی از علما خودشونو از نظام اسلامی کنار میکشن؟
یا حتی با طاغوت دست دوستی میدن؟

با سلام

این بسته به اجتهاد ایشون داره که چه برخوردی داشته باشند.

خیر البریه;146806 نوشت:

با سلام

این بسته به اجتهاد ایشون داره که چه برخوردی داشته باشند.

یعنی تو دین ما این همه اختلاف وجود داره؟

این مساله ی کوچیکی نیست که ما بگیم هر کدوم از علما هر طور که دوست داشت رفتار کرده.

اصلا همین قضیه هم باعث اختلاف بین مردم جامعه ی اسلامی میشه .

آدم معمولی که مجتهدش هیچ تعهدی نسبت به جامعه اسلامی نداره ، دیگه از اون ادم چه انتظاری میتونیم داشته باشیم؟

نقل قول:

یعنی تو دین ما این همه اختلاف وجود داره؟

این مساله ی کوچیکی نیست که ما بگیم هر کدوم از علما هر طور که دوست داشت رفتار کرده.

اصلا همین قضیه هم باعث اختلاف بین مردم جامعه ی اسلامی میشه .

آدم معمولی که مجتهدش هیچ تعهدی نسبت به جامعه اسلامی نداره ، دیگه از اون ادم چه انتظاری میتونیم داشته باشیم؟




با سلام

این موضوع بسیار پیچیده و عمیق است و بسادگی نمیتوان قضاوت کرد همچنانکه اولیاء و انبیاء هم روش خاص وشرایط مخصوص بخود را داشتند مثلا حضرت موسی (ع) میجنگد اما حضرت عیسی (ع) صلح ومدارا میکند و حضرت رسول (ص) هم هر دو را دارد .

امام حسن (ع) صلح میکند اما امام حسین (ع) میجنگد وامام علی (ع) هر دو را دارد .

قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَن تَشَاء وَتَنزِعُ الْمُلْكَ مِمَّن تَشَاء وَتُعِزُّ مَن تَشَاء وَتُذِلُّ مَن تَشَاء بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلَىَ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ.

امر امر اوست.

با سلام

در اسلام، جهاد بر دو نوع است; يكى «جهاد دفاعى » و ديگرى «جهاد ابتدايى ». «جهاد دفاعى » آن است كه مسلمانان براى دفاع از خود، در برابر هجوم و حمله دشمن، دست به شمشير و سلاح مى برند; و «جهاد ابتدايى »، جهادى است كه به دستور ولى مسلمين به سوى كافران رفته، آنان را به پذيرش اسلام دعوت مى كنند و براى اين دعوت، موانع غيرمنطقى را به وسيله جنگ، از ميان بر مى دارند.

آيت الله خويى(رحمه الله)، حتّى جهاد ابتدايى را كه بسيارى از فقها در عصر غيبت جايز نمى دانند و حتّى فقيهانى چون امام خمينى(رحمه الله) به آن فتوا نمى دهند، مشروع مى داند و استدلالش نيز آن است كه: ادلّه ى جهاد موقّتى نيست.

بخلاف الإمام الخميني رضوان الله تعالى عليهما فهو يقول أن الجهاد الابتدائي منوط بإذن الإمام عليه السلام ، وليس للفقيه القيام بذلك . تحرير الوسيلة ج 1 ص 435 مسألة 2

برخى از محقّقان و انديشمندان و مورّخان اسلامى معتقدند كه در اسلام جهاد ابتدايى نداريم، و تمام جنگهاى زمان پيامبر(صلى الله عليه وآله)در صدر اسلام جنبه دفاعى داشته است; يعنى، حمله از سوى دشمنان بوده و پيامبر(صلى الله عليه وآله)و مسلمانان به دفاع از خويش بر مى خاستند.

آن چه پيش روى شما است تحليل انديشه سياسى كركى است كه توسط جناب آقاى سيد محمد على حسينى زاده و با همكارى و مساعدت آقايان محمد پزشكى، عبدالوهاب فراتى و محمد خردمند انجام گرفته است:

شيخ صدوق در عين اين كه با بوئيان مرتبط بود و در جلسات علمى آنان شركت مى كرد، جز در شرايط اضطرار همكارى با دولت جور را جائزنمى شمرد.

سيد مرتضى رساله اى مستقل در مورد همكارى با سلطان نوشته است. وى در اين رساله ابتدا سلطان را به عادل و ظالم تقسيم مى كند و قبول ولايت از جانب سلطان عادل را جائز و در مواردى واجب مى داند و در مورد قبول ولايت از جانب جائران را به واجب، مباح و قبيح تقسيم مى نمايد. واجب در صورتى است كه شخص بداند كه در صورت قبول ولايت از جانب ظالم مى تواند اقامه حق، دفع باطل و امر به معروف و نهى از منكر نمايد و در صورت عدم قبول ولايت قادر به انجام دادن اين ها نباشد و در اين صورت قبول ولايت واجب خواهد بود، در صورت اجبار و اكراه نيز با ترس ازدست دادن جان واجب مى شود.
سيد (مرتضى) قبح همكارى با سلاطين را مانند كذب ذاتى نمى داند. به نظر او صرف همكارى با ظالم قبيح نيست و بستگى به عوارض آن دارد. وى به سيره حضرت يوسف و حضرت على(ع) در اين مورد استناد مى كند و سپس مى فرمايد كه تولى امر در ظاهر از جانب ظالم است و در اصل از جانب ائمه حق، زيرا ائمه پذيرش اين ولايت را در شرايطى خاص اجازه داده اند و فقيه در واقع به اذن امام تن به قبول ولايت داده است. وى هم چنين اظهار تعظيم در برابر جائران را از روى تقيه جايز مى شمارد.

سيد (مرتضى) خود با آل بويه و خلفاى عباسى در ارتباط بود و مناصبى را از آنان پذيرفت و حتى از مدح خليفه عباسى خوددارى نمى كرد، در حالى كه خود را از او برتر مى ديد.

به نظر شيخ طوسى اگر انسان بداند و يا احتمال قوى بدهد كه در صورت همكارى با جائر مى تواند اقامه حدود و امر به معروف و نهى از منكر نمايد و خمس و زكات را براى صاحبان و مستحقان آن و در راه پيوند برادران مصرف كند و همين طور بداند كه در اين صورت در امر واجبى خللى وارد نكرده است و مجبور به ارتكاب كار زشتى نخواهد شد، مستحب است براى همكارى اقدام كند و اما در صورتى كه احتمال بدهد چنين امكانى براى او فراهم نخواهد شد و چه بسا ممكن است در امر واجب خللى وارد كند و يا ناگزير از ارتكاب كار زشتى شود همكارى به هيچ وجه جايز نيست. البته در صورت اجبار در صورتى كه نپذيرفتن همكارى خطر جانى داشته باشد، مى تواند همكارى را بپذيرد و بكوشد به عدل رفتار و برادران ايمانى خود را كمك كند.
به نظر شيخ در صورت اجبار فرد مى تواند در تمامى احكام و امور محول شده به او تا زمانى كه منجر به خونريزى ناروايى نشده تقيه كند، زيرا هرگز در مورد خونِ ناروا تقيه وجود ندارد.
شيخ مفيد نيز در صورتى كه همكارى متضمن منافعى براى مؤمنين باشد، با شرايطى آن را جايز مى شمارد. ابوالصلاح حلبى نيز در شرايط معينى همكارى با دولت جور را جائز مى داند و اين مبنايى است كه اكثر فقهاى بعدى آن را پذيرفته و به آن عمل كرده اند. علّامه حلّى با سلطان وقت ايلخانى مرتبط بود و در جمع علما در دربار او حضور مى يافت و توانست وى را به تشيّع علاقه مند سازد و پايگاه تشيّع را در ايران تقويت كند.

اين موضوع در مورد شهيد اوّل و ابن فهد حلّى، شاگرد وى نيز صادق است.
كركى نيز در ادامه همان سيره به دربار صفوى نزديك شد. او در جامع المقاصد در ذيل اين نظر علّامه كه قبول همكارى با دولت جور را حرام مى داند مگر در صورتى كه اين همكارى امكان امر به معروف و نهى ازمنكر را فراهم سازد، قيد مى كند كه شخص بايد يقين داشته باشد كه در صورت پذيرش همكارى، دولت جور قادر است امر به معروف و نهى ازمنكر كند و بايد بداند كه قبول مناصب در دستگاه جاير متضمن همكارى با او در كارهاى حرام نيست. هم چنين در صورتى كه مجبور به پذيرش همكارى شود و در صورت عدم پذيرش خطرى او و ساير مؤمنان را تهديد كند، همكارى جائز است و در غير اين موارد حرام است و درهرصورت همكارى با جائر در قتل و ظلم به هيچ وجه جائز نيست .

nakisa;146800 نوشت:
واقعا چرا اینطوری بود ؟ میشه اینو گفت که این امام خمینی بود که چنین طرز تفکری(ضد طاغوت) داشتن؟

nakisa;146800 نوشت:
چرا بعضی از علما خودشونو از نظام اسلامی کنار میکشن؟ یا حتی با طاغوت دست دوستی میدن؟


با سلام

ایستادگی در مقابل نظامهای جور و ظلم و فساد راههای متفاوتی و مختلفی دارد که یکی از انها انقلاب کردن است
دو نوع بحث است ابتدا خود انقلاب
و دوم مقدمات انقلاب

ابتدا مقدمات انقلاب
برای هر انقلابی مقدماتی لازم است

--داشتن رهبری مقتدر
--کادر سازی و داشتن کادر اجرایی پس از انقلاب
--اماده بودن مردم از هر قشری چون نظامی و کارگر و معلم و بازاری و........برای انقلاب
-- گذشتن مردم از جان وفرزندان و مال و....خود برای اسلام
--تبیین انقلاب بین قشرهای مختلف جامعه

بحث دوم خود انقلاب است:
انقلاب این طور نیست که از هر چند سال یکبار مردم به خیابان بریزند و انفلاب بکنند و بجنگند و شهر را به هم بریزند و کشته دهند و ...............انقلاب بکنند

انقلاب در هر کشور هر چند دهه یکبار صورت می گیرد تا بیاید نسل ها عوض شود و رهبری قوی پیدا شود و کادری قوی درست کنند و مردم هماهنگ شوند و امکانات باشد و .......

علما هر کدام به جای خود عالم بودند و تاج سر
ولی خب همه انسان بودند و هرکدام توانایی های مختلفی دارند و هر کدام در رشته و تخصصی توانایی دارند و هر کدام در موردی عملی انجام می دهند

عالمی مبارزه با طاغوت را کار فرهنکی می داند و تربیت نیرو
عالمی مبارزه با طاغوت و ظلم را گسترش حوزه های علمیه و تاسیس حوزه و مدرسه علمیه می داند
عالمی مبارزه با طاغوت را تحکیم کشورهای اسلامی می داند و اتحاد ممالک اسلامی
عالمی هم مبارزه با ظلم را انقلاب و ........

پس هر عالمی راه و روشی دارد و نمی شود گفت که به جای خود ثمر نداشت

اگر کادر سازی و تربیت نیرو و مبلغ گذشتگان نبود امام خمینی(ره) هم دچار مشکل می شد

از طرفی بحث رهبریت است
خیلی از علما تیزهوشی و نبوغ سیاسی شخصیت بی نظیری چون امام خمینی را نداشتند
مردی که شرق و غرب را به هم زد
نفوذ بین اقشار مختلف جامعه
و تصمیم گیری به جا و به موقع
و سرعت عمل
وپی گیری کارها
و .......همه و همه اعمالی بود که در تاریخ کمتر شخصیی پیدا می شود که جامع همه این فضایل باشد

و وقتی پیدا شود شخصیت عظیمی مثل حضرت روح الله می شود که جهان را به لرزه می اندازد

خب اینها همه درست
ولی این قضیه دلیل نمیشه که یه مجتهد برگرده بره به یه فاجر انگشتر هدیه بده که .

یا یه مجتهد دیگه هیچ عکس العملی در مقابل کشتار وحشیانه ی صهیون از خودش نشون نده .
نمیگم برن جنگ کنن که .

لا اقل یه پیغام که میتونن بدن.

مگه ما چه کاری از دستمون بر میاد ؟

اونا که بزرگان ما هستن وقتی این اعمال رو انجام نمیدن ، ما چه انتظاری از پیروانشون باید داشته باشیم؟

nakisa;146882 نوشت:
خب اینها همه درست ولی این قضیه دلیل نمیشه که یه مجتهد برگرده بره به یه فاجر انگشتر هدیه بده که .


با سلام

همین دیگه سرکار وقتی که فرمودید اینها همه درست یعنی که باید عواقب ان را هم قبول کرد

وقتی مرجعی می خواهد زیرساخت های انقلابی را فراهم کند و حوزه هایی در سراسر کشور درست کند تا این حوزه ها در اینده موجبات انقلاب را فراهم کنند باید که از در رفاقت و دوستی وارد شود

بزرگوار
ما خودمان را در ان زمان و دران شرایط وموقعیت ها قرار نداده ایم ونمی دانیم که تعامل با سلطان جابر و ظالم و هتاک یعنی چه؟؟
نمی دانیم برای تعامل با ظالمی که خون عالمان را نریزد چه باید کرد و چه اعمالی باید انجام داد
ما کم شهید عالم نداشتیم و نداریم که مهین سلاطین به شهادتشان رسانده اند

وقتی سلطان جابری عالمی را مقابل خود می دید ساده ترین راه حذف طرف بود

شما الان و این زمانه و مریدان و مقلدان علما را نبینید که با فرمان حضرت روح الله دنیا را برای امریکا و سلاطین ظالم و جابر ناامن می کنند
همیشه این طور نبوده
همیشه علما این همه فدایی نداشتند
ماجرای سید جمال الدین اسد ابادی
شهید مدرس و علماء مشروطه و نواب صفوی و.............

تاریخ را نگاهی بیندازیم!!!!
سلطان ظالم هر کسی را که می خواست به راحتی از میان بر می داشت ومردم صدایشان در نمی امد

رابطه علما بیشتر از باب حفظ امور مسلمین و رتق و فتق برخی امور واجبه مسلمین بود

والا همه علما در کتب و گفته ها و نوشته ها و درس های خود حکومت های مستبد و حاکمان ظالم را نفی می کردند

بله اگر عالمی هم دست دوستی می داد و هم بر طبق منافع انها حرکت می کرد و هم هر انچه انها می گفتند ایشان بله قربان می گفت حرف شما صحیح
ولی واقعا این طور نبوده وعلما خود به چنین کارهایی راضی نبودند ولی بعضا چاره چیست ؟؟

بنده همیشه می گویم برای صحبت کردن در مورد افراد در تاریخ باید که خودمان را جای انها بگذاریم و خودمان را در ان شرایط قرار دهیم و ان زمان را درک کنیم و مصالح و مفاسد ان زمان را بسنجیم
ان وقت می توانیم موضع بگیریم

متشکرم
ولی الان که دیگه این شرایط نیست.
چرا الان خیلیها ساکت هستن و حرفی نمیزنن؟

nakisa;146893 نوشت:
چرا الان خیلیها ساکت هستن و حرفی نمیزنن؟

با سلام

این زمان هم اکثر علما حکومت اسلامی را تایید کرده اند و می کنند اولا

معمولا از علما تراز اول و مراجع هستند که در مواقع حساس اظهار نظر کرده و بیانیه می دهند و خیلی از علما هم تاییدشان می کنند و همچنین تبعیت ثانیا

خیلی از تاییدها و بیانیه ها و نظرات علما رده های بعدی به کوش ما نمی رسد یعنی آقایان در دروس و سخنرانی و موعظه های خود مطالبی را بیان می کنند که خب به کوش ما نمی رسد ثالثا

برخی از علما نظام اسلامی مبارزه حکومت با استکبار را تایید کرده و حامی و پشتیبان نظام هستند و در موردی وارد نمی شوند رابعا

بعضا در دیدارهای خصوصی علما با مسئولین حکومتی و .....مباحثی مطرح می شود و حمایت های خود را اعلان می کنند و خیلی موارد علنی نمی شود ((( که بیشتر علما براین مساله تاکید دارند که ما در دیدارهای خود با مسئولین حمایت خود را می کنیم و لازم نیست بیانیه دهیم ))

الغرض که در این زمان هم روش علما به نوعی متفاوت است و این طور نیست که همه باهم سخنرانی کنند و یا باهم بیانیه بدهند و یا .........
همه علما در خط واحدی حرکت می کنند ولی با روش های متفاوت

nakisa;146893 نوشت:
متشکرم
ولی الان که دیگه این شرایط نیست.
چرا الان خیلیها ساکت هستن و حرفی نمیزنن؟

اتفاقاً خیلی خوب هم برخورد می کنند و نظرات جالبی هم میدهند :ok:
فقط یا رسانه ای نیست که حرفهاشون رو به گوش مردم برسونه یا رسانه نمی تونه هر حرفی رو به گوش مردم برسونه .:Gig::Narahat az:

:hamdel::hamdel::Gol::hamdel::Gol::Gol:

nakisa;146800 نوشت:
تو تاریخ داریم که خیلی از علمای طراز اول ما اعم از مراجع بزرگ با طاغوت و رژیم هایی که در زمانشون بودن نه تنها مخالف نبودن

علما در هيچ دوره اي موافق با طاغوت و شاه زمانشان نبودند مگراينکه گاهي براي مصالح دنياي اسلام و پيشبرد مکتب تشيع مجبور بودند علي رغم ميل باطني با طاغوت هاي زمان خود ارتباط داشته باشند نمونه آن آيه الله العظمي بروجردي ومحمد رضاشاه است که :
«وقتی محمد رضا، بر کرسی سلطنت تکیه زد، با قیافه حق به جانب مرموزی، خودش را مشتاق برای ایجاد روابط صلح آمیز با روحانیت، نشان داد. محمد رضا شاه در سنوات اولیه سلطنت خود، تلاش می کرد خود را با قطب مرجعیت وقت که مرحوم آقای بروجردی بودند، هماهنگ و موافق جلوه دهد.
گویا این معنا برای هر حاکم مقتدری لازم است تا برای اینکه در قدرت، حرف اول را بزند، تمام قدرت های دیگر را در خود هضم کند و محمد رضا روی همین اساس، تلاش می کرد که ابتدا از در مسالمت وارد شود و خواسته های دینی آقای بروجردی را تأمین کند. حتی در بیمارستان فیروزآبادی به عیادت مرحوم آقای بروجردی رفت و این وقتی بود که ایشان هنوز به مرجعیت عامه نرسیده بود.
گویا شاه به لحاظ تیزهوشی و آینده نگری و شیطنت می دانست که رفت و آمدهای علما از قم با مرحوم آقای بروجردی ... نتیجه خواهد داد و آقای بروجردی با حالتی انفرادی، بر کرسی مرجعیت تکیه خواهند زد؛ لذا شاه از باب مماشات، خود را به ایشان نزدیک می کرد.
به نظر می رسید که در ابتدا، شاه نسبت به آقای بروجردی با روی خوش برخورد می کرد و حتی می خواهم عرض کنم که مطیع محض ایشان بود. مرحوم آقای بروجردی هم متقابلاً با او مدارا و مماشات می کرد. این حالت مربوط به همان ایامی بود که قضیه ملاقات شاه با آن مرحوم در بیمارستان فیروز آبادی و در شهرری روی داد.
بعد از استقرار مرحوم آقای بروجردی در قم هم، شاه هرگاه به قم می آمد، برنامه اش را طوری تنظیم می کرد تا ملاقاتی با مرحوم آقای بروجردی در مسجد بالاسر داشته باشد، لذا هم زمان با اتمام درس ایشان به مسجد بالاسر وارد می شد. مرسوم این بود که هنگام ورود شاه حرم را قرق می کردند تا ملاقات صورت گیرد.
شاید برخی افراد فریب این ظاهر سازی ها را خوردند، اما دیری نگذشت که واقعیت کشف شد و مشخص گردید که تمام این مسائل ریا و خدعه بوده است. پس از این ماجرا بود که دیگر مرحوم آقای بروجردی، به محمد رضا شاه اجازه ملاقات نمی دادند. حتی یک بار در ایام اقامت مرحوم بروجردی در قم، شاه، پیشنهاد یک ملاقات خصوصی را با آن مرحوم داده بود. احتمالاً قصد داشت طی یک جلسه محرمانه با آقای بروجردی ملاقات کند و بعد از آن وانمود کند که اجازه برخی از کارها را از آقای بروجردی گرفته است. اما بعد از اطلاع از وجود توطئه، آقا به اطراف قم مسافرت می کنند.
شاه وقتی به قم آمد و مرحوم آقای بروجردی را بر سر قرار معمولی حاضر ندید متعجب شد که چگونه ایشان با وجود اینکه از قرار ملاقات اطلاع داشته، به مسافرت رفته است. بدین ترتیب، یکی از نقشه های محمد رضا شاه عقیم شد. ... وقتی شاه به قم آمد، ... نتوانست با مرحوم آقای بروجردی ملاقات کند و همین امر باعث شد که روابط آنان رو به سردی گراید.» (هفتاد سال خاطره از آیت الله بدلا، چاپ مرکز اسناد انقلاب اسلامی، صفحات 169 و 170)

nakisa;146800 نوشت:
نمونش هم آیت الله خویی و خیلی از علمای دیگه . واقعا چرا اینطوری بود ؟ میشه اینو گفت که این امام خمینی بود که چنین طرز تفکری(ضد طاغوت) داشتن؟

اگر در تاريخ معاصر خودمان دقت کنيد مي بينيد که جريان آيه الله العظمي خويي تهمتي بيش نيست اگر مايل هستيد اني برايتان اثبات شود به سايت شيعه آنلاين مراجعه کنيد
ضمنا در زمان طاغوت مراجع زير نيز زعامت داشتند کدام يکي از آنها با شاه ارتباط داشت که شما حضرت امام را مستثني از بقيه نموده ايد ،فرق امام با ديگران در اين بود که ايشان بر عبليه شاه قيام کردند، اني به اين معنا نيست که ديگران موافق بودند بلکه از اعلاميه هاي آنان روشن است که آن بزرگواران نيز با شاه موافق نبودند
ايه الله العظمي حکيم
ايه الله العظمي ميلاني
ايه الله العظمي گلپايگاني
ايه الله العظمي مرعشي نجفي
ايه الله العظمي اراکي
ايه الله العظمي سيد احمد خونساري
ايه الله العظمي سيد محمد تقي خوانساري
ايه الله العظمي حجت کوه کمره اي
ايه الله العظمي سيد صدر الدين صدر
ايا مي توانيد نمونه اي بياوريد که اين بزرگواران عملي انجام داده باشند که موافقت با شاه از عمل آنها ثابت شود

nakisa;146800 نوشت:
یا حتی با طاغوت دست دوستی میدن؟

اين اتهام بزرگي است دوران محمد رضا شا هکه عرض شد و دوره رضا شاه نيز هيچ ارتباط دوستي بين
زعيم بزرگ حوزهاي علميه ايه الله العظمي حائري يزدي و رضا شاه نمي توان يافت بلکه شيوه مبارزه ايشان با رضا شاه مدارا بوده واگر نبود مداراي ايشان با رضا شاه ، تشيع آسيب جدي مي ديد البته ايشان گاهي نيز عليه رضاشاه تحرکاتي داشتند و عالم بزرگ ديگر زمان رضا شاه ايه الله سيد حسين قميي است که با عليه رضا شاه و کشف حجاب اقداماتي انجام مي دهند که تبعيد مي شوند علم ديگر اين زمان مرحوم بافقي اشت که اهانت رضا شاه به ايشان شهره خاص وعام است
در زمان قاجار نيز رابطه به همين شکل بوده است فقط گاهي براي مصحلت اقداماتي انجام مي گرفته است که اين نشانه موافقت علما با شاهان قاجار نيست

با سلام و عرض ادب
در مورد این بحث یک سوال مهمی که ممکن است پیش بیاید همكارى علما - از جمله علامه مجلسى - با دولت صفويه است.اما [="purple"]لازم است بدانیم که این جواز همكارى با دولت جهت تقويت اسلام و مذهب شيعه بوده است نه بر اساس اين كه دولت صفويه دولت مشروع تلقى مى‏گرديد فقهاى شيعه هيچ گاه به سلطنت مشروعيت مستقل نبخشيدند سلطنت را به بخشى از امامت تبديل نكردند آنان خود را نايبان امام مى‏دانستند و در دستگاه دولت نه به نيابت از حاكم بلكه به نيابت از ائمه(ع) عمل مى‏كردند. [/]

به عنوان نمونه علامه محمد باقر مجلسى كه در دوره شاه سليمان صفوى عالمى برجسته و به دليل تأليف آثار بى‏شمار به صورت چهره‏اى شاخص در آمده بود به سال 1098 ه. ق به عنوان شيخ‏الاسلام اصفهان تعيين شد وى اين منصب را تا مرگ شاه‏سليمان در اواخر 1105 ه.ق بر عهده داشت و پس از آن نيز از طرف شاه سلطان حسين صفوى به همين سمت منصوب شد.

علامه مجلسى به دلايل مختلفى با دربار ارتباط و همكارى داشته است در آن زمان بيشتر علما در حمايت از شاهان صفوى مى‏كوشيدند و در پى درگيرى با آنان نبودند حتى به تضعيف نظرى مشروعيت آنان نيز نمى‏پرداختند ؛ زيرا صفويان دولتى قدرتمند و حامى تشيع بودند البته اعتقادات آنان در ابتداى امر غلوآميز و متأثر از تصوف كه بعدها با ارشاد علماى شيعه طريق اعتدال را پيشه كردند. اما به هر حال بعد از قرن‏ها دولتى در جهان اسلام از تشيع حمايت مى‏كرد آن هم در شرايطى كه عثمان‏هاى متعصب عزم خود را براى تصرف تمامى جهان اسلام و احياى خلافت جزم كرده بودند كه نتيجه‏اى جز آوارگى بيشتر براى شيعيان به همراه نداشت.

مفتيان عثمانى و ازبك فتوا به وجوب قتل شيعيان مى‏دادند و در سرزمين‏هاى تحت سلطه خود شيعيان را نابود مى‏كردند قبل از عثمانى‏ها نيز شيعيان همواره مورد ظلم و ستم شاهان ايرانى، خلفاى بنى عباس و بنى‏اميه و مورد آزار افراد جاهل بودند در اين شرايط صفويان تنها دولتى بودند كه سرسختانه از شيعه دفاع مى‏كردند و لذا حفظ آنان به عنوان تنها دولت حامى تشيع ضرورى به نظر مى‏رسيد در اين موقعيت عاقلانه نمى‏نمود كه علما اين فرصت تاريخى چشم بپوشند و دولت صفوى را به حال خود رها كنند پس ممكن بود تشيعى افراطى و غلوآميز و مختلط با تصوف منحط قزلباشان رواج پيدا كند علما بر اين اعتقاد بودند كه حفظ دولت صفويه در آن شرايط به مصلحت شيعه است ازاين‏رو آنان بهترين راه را انتخاب كردند و با درك اين كه مى‏توان با استفاده از اين فرصت تاريخى پايگاهى امن و مطمئن براى تشيع در جهان آن روز ايجاد كرد. به همكارى با صفويان پرداختند و با كمك به دولت صفوى آن را در مقابل دو دشمن قدرتمند و متعصب (ازبكان و عثمانيان)يارى دادند.

[="blue"]همكارى علماء با دولت صفويه دستاوردهاى بسيار مهمى را در برداشت از جمله:[/]

1- تبليغ و توضيح مبانى اعتقادى و فقهى شيعه و جايگزين نمودن تشيع فقهاهتى و علمى، به جاى تشيع صوفيانه. اين اقدام از لحاظ فرهنگى نفوذ تام تشيع جامعه ايرانى را به صورت جامعه‏اى تقريباً يك دست در آوردند و مذهب شيعه به دست مايه اصلى وحدت ملى در ميان اقوام ساكن در اين منطقه جغرافيايى مبدل گرديد.

2- شاهان صفوى براى حفظ موقعيت و مشروعيت خود از مخالفت با علما خوددارى مى‏كردند و آنان نيز مى‏توانستند نقش مهمى در كاهش ظلم و ستم حاكمان بر مردم ايفا كنند.

3- حفظ استقلال و تماميت ارضى ايران تا حد زيادى به تشيع و نيز دولت صفوى حامى آن وابسته بود در صورتى كه اوضاع مذهبى و سياسى ايران به همان صورت قبل از صفويه باقى مى‏ماند، حاكميت عثمانيان بر ايران بعيد نبود. ولى در پرتو همكارى علما با دولت صفوى مذهب شيعه به مذهب رسمى امپراطورى قدرتمند صفوى مبدل شد دولت صفوى با اتكا به شور مذهبى موفق شد ايران را از ادغام در قلمرو عثمانى و تعرض ازبكان حفظ كند در واقع صفويان روح ملى ايران را در قالب مذهب شيعى احيا كردند و شخصيت مستقل به ايران بخشيدند.

4- حضور علما و ارتباط آنها را با دربار، تا حد زيادى سبب اصلاح رفتار درباريان و جلوگيرى از انجام اعمال مخالف شرع، رعايت عدل و تقوا و... مى‏شد.

nakisa;146800 نوشت:
سلام:gol:
تو تاریخ داریم که خیلی از علمای طراز اول ما اعم از مراجع بزرگ با طاغوت و رژیم هایی که در زمانشون بودن نه تنها مخالف نبودن بلکه حتی بهشون هدیه هم میدادن .
نمونش هم آیت الله خویی
و خیلی از علمای دیگه .

قبلا از جوابهای صمیمیتون متشکرم:gol:

[=century gothic]با سلام
اولا که دوست گرامی اینطور که شما میفرماید نبوده و نیست !که توضیح خواهیم داد !
دوما اگر امکان دارد مدارک اینکه ایت الله خوئی چنین کاری کردند را ارائه دهید !!

به گزارش شيعه آنلاين، اخبار و شايعاتي وجود دارد که مرحوم آيت الله العظمي خويي، مرجع عاليقدر جهان تشيع در ديدار با فرح پهلوي از وي هديه اي دريافت کرده بود.
بدون شک در صورت صحت اين خبر، مي توان آن را نقطه سياه در تاريخ زندگينامه آن بزرگوار دانست.

اما با هدف يافتن و دانستن حقيقت اين مسأله، به سراغ آيت الله العظمي سيد "صادق روحاني" از شاگردان ارشد آن بزرگوار رفتيم و در مورد صحت يا کذب بودن آن سوال نموديم.
متن اين پرسش و پاسخ به شرح ذيل است:

[=century gothic]
پرسش: آیت الله العظمی روحانی، لطفا با توجه به رابطه نزدیک شما با آیت الله العظمی خوئی بفرمائید که چرا ايشان در دیدار با فرح از وی هدیه دریافت کرد؟

[=century gothic]پاسخ: بسمه جلت اسمائه، همین قدر بدانید که حضرت آیت الله فرموده بودند کسانی که این تهمت را به من زده اند، در آن دنیا در پیشگاه عدل الهی خواهند دید چه بر سرشان می آید و چه عذابی در انتظارشان است.
[=century gothic] ایشان در همان ایام پخش این شایعات برای من نامه نوشته و مرقوم فرموده بودند که فرح اینجا آمد و من رفتار ظالمانه شاه را به عنوان اعتراض با او مطرح کردم و او هم با ناراحتی و خیلی زود از منزل خارج شد.
[=century gothic]لازم است اشاره کنم که حتی بعد از درگذشت آقای آیت الله حکیم، محمدرضا پهلوی شخصی را خدمت آیت الله خوئی فرستاده بود و گفته بود اگر حاضرید جواب رسمی بدهید شاه پیام تسلیت را خطاب به شما می نویسد که ایشان فرموده بودند خیر جواب نخواهم داد یعنی ایشان تا این حد هم به پهلوی اعتنا نداشتند.
[=century gothic] حتی در موردی آیت الله العظمی خوئی برای درمان و معالجه به خارج رفته بودند که رئیس جمهور وقت سوریه برایشان پیام داد که به دمشق تشریف بیاورید و استقبال عظیمی از شما انجام خواهد شد که شاه به محض اطلاع از طریق مذاکرات گسترده سیاسی از این کار جلوگیری کرده بود.
[=century gothic]

با سلام

با انتشار کتاب «معلم اخلاق» از سوی مرکز اسناد انقلاب اسلامی که مربوط به اسناد ساواک در خصوص مرحوم آیت الله مشکینی است، گزارش ساواک از دیدار پرحاشیه فرح پهلوی با آیت الله خویی، مرجع تقلید برجسته آن مقطع نیز منتشر شد.

به گزارش رهوا از آینده، بررسی گزارش ساواک و نیز اقدام برنامه ریزی شده فرح پهلوی و دستگاه تبلیغاتی رژیم شاه نشان می دهد آنان همزمان با فراگیر شدن جریان انقلاب اسلامی، از تمام سوژه های اختلاف برای ضربه زدن به وحدت مردم و روحانیت و انقلابیون بهره می برده اند.
مرور این حوادث پس از 30 سال همچنین این هشدار را می دهد که انقلابیون و متدینین، باید تا چه میزان با درک شرایط و پرهیز از برخوردهای احساسی و ناسنجیده، از بهانه جویی دشمن بپرهیزند.

در آن مقطع همسر شاه که در سفری نمایشی به عتبات عراق سفر کرده بود، ناگهان با عده ای مسلح وارد دفتر آیت الله خویی شده و اخبار عجیبی با مضمون حمایت ایشان از حکوت پخش می شود و حتی برای جلوگیری از تکذیب این خبر از سوی دفتر این مرجع تقلید، ارتباط تلفنی بین ایران و کویت و عراق قطع شده و قرار می شود مسافران عراق به ایران، تفتیش بدنی شوند تا نواری به همراه نداشته باشند.
گزارش شگفت مربوط به بازتاب های دیدار آیت الله العظمی خویی با فرح پهلوی است. ساواک فهرستی از بازتاب ها را در میان انقلابیون ایران منعکس کرده که از آن جمله تلفن های فراوان از سوی معترضین به منزل آقای لطفی، نماینده تام الاختیار آیت الله خویی در تهران است. این ملاقات به قرار آن چه که گزارش شده این است:

(برای حفظ اصالت متن، آنچه می خوانید با همان ادبیات گزارش نویس ساواک آورده شده و از افزودن عناوین علمی مراجع تقلید و علما نیز خودداری شده است)
شهبانوی ایران در حالی که آقای خویی مریض بوده و خوابیده بوده است، بدون اطلاع قبلی با چند نفر مسلح عراقی ناگهان و غافلگیر پیش آقای خویی رفته اند و آیت الله خویی در مقام امر انجام شده قرار گرفته است و سخنانی هم که آیت الله خویی به شهبانوی ایران گفته است، کاملاً با گفته رادیو مخالفت دارد. زیرا آیت الله خویی به ایران و ملت ایران اصلاً دعا نکرده و آنها را دعوت به همبستگی و سرمشق گرفتن از علی (ع) نموده و آن چه رادیو می گوید نکرده است.
بلکه آیت الله خویی در این ملاقات به سه موضوع اشاره کرده است:
نفوذ بهائیان در ایران
اشاره به حوادث اخیر و کشتار دسته جمعی
اهانت به علما و زندان کردن و تبعید کردن آنها.

و در هر سه موضوع خیلی با تندی صحبت کرده است، در ضمن این ملاقات در کوفه انجام شده است نه در نجف.
این گزارش در نوع خود اولین بار است که منتشر می شود. البته گزارش مزبور بسیار مفصل تر است و لازم است تا در جزئیات آن بیشتر دقت شود. متن گزارش به روایت ساواک به این شرح است:


[=Century Gothic]موضوع: دیدار علیا حضرت شهبانو از آیت الله خوئی
[=Century Gothic]ملاقات علیا حضرت شهبانو با آقای خوئی در نجف اشرف را می‌توان از جهات متعددی به قرار زیر مورد بحث قرار داد:
[=Century Gothic]1- این ملاقات تمام به اصطلاح مجاهدین روحانی و غیر روحانی را بشدت بخشم درآورده و بحدی که امروز (سه شنبه) مرتباً از بازار تهران به منزل آقای عبد الله لطفی یگانه نماینده خوئی در تهران تلفن‌های شدید اللحنی می‌شده و در تمام این تلفن‌ها آقای خوئی مورد اهانت و ناسزا قرار می‌گرفته است و در قم رهبران مجاهدین از قبیل ربانی شیرازی و شیخ علی مشکینی و آقای یزدی گرفتن شهریه خوئی را تحریم کرده و حتی گفته می‌شود که مشکینی در این مورد اعلامیه‌ای نیز داده‌اند و از طرف دیگر بعضی از مقلدین خوئی از وی عدول کرده و به خمینی رجوع کرده‌اند.
ضمناً خشم مردم و مجاهدین تمام طرفداران خوئی و به ویژه نمایندگان ایشان را به وحشت انداخته و هیچ چاره‌ای فعلاً‌ جز اعتراف به خطا در خود ندیده‌اند و لذا می‌گویند اگر قضیه ملاقات مذکور راست باشد این یک جنایتی به مبارزه روحانیون است که خوئی مرتکب شده است، ولی ما می‌دانیم که این قضیه دروغ است و از شما مجاهدین می‌خواهیم اندکی صبر کنید و زود قضاوت نکنید تا ما قضیه را از نجف تحقیق نماییم.

[=Century Gothic]2. آقای فهری «داماد دستغیب شیرازی» نماینده خوئی در قم شب دوشنبه به تهران منزل لطفی می‌رود و از آنجا با داماد خوئی آقای جلال فقیه ایمانی که نماینده خوئی در اصفهان می‌باشد تماس تلفنی برقرار می‌کند بهر حال با هم قرار می‌گذارند که در یک تماس تلفنی با نجف قضیه را از خود خوئی بشنوند، ظاهراً با تمام سعی و کوشش تماس تلفنی برقرار نمی‌شود ولی آقای جلال مدعی [است] که من بوسیله تلکس با خوئی تماس تلفنی گرفتم و با او صحبت کردم.
ضمناً پس از آن که فهری و لطفی در تهران و آقا جلال در اصفهان نمی‌توانند کاری از پیش برده و علاج قضیه را بنمایند با هم قرار می‌گذارند که شب سه شنبه به قم بیایند و آقا جلال و فهری وارد قم می‌شوند، البته لطفی دائی فهری است و این هردو با آقا جلال رقابت و مخالفت کامل دارند و شاید در غیر موارد استثنائی با هم اجتماع نکنند و لذا شب سه شنبه هنوز موفق به دیدار هم نشده‌اند چون آقا جلال به منزل فهری نیامده است. به هر حال هر یک از نمایندگان خوئی جداگانه در این مورد فعالیت می‌کنند و با همه اختلافاتی که دارند در یک مطلب ظاهراً با هم متفق شده‌اند و منشأ این خبر نیز یکی خود آقا جلال است که مدعی است با آقای خوئی تماس گرفته و دیگری آقای آصفی از کویت است که با پسر آقای خوئی به نام سید جمال در نجف تماس گرفته است.
نتیجه تماس این دو نفر از این قرار است:

[=Century Gothic]
شهبانوی ایران در حالی که آقای خوئی مریض بوده و خوابیده بوده است بدون اطلاع قبلی با چند تن مسلح عراقی ناگهان و غافلگیر پیش آقای خوئی رفته‌اند و خوئی در مقابل امر انجام شده قرار گرفته است و سخنانی هم که خوئی به شهبانوی ایران گفته است کاملاً با گفته رادیو مخالفت دارد زیرا خوئی به ایران و ملت ایران اصلاً دعا نکرده و آنها را دعوت به همبستگی و سرمشق گرفتن از علی علیه السلام نموده و آنچه رادیو می‌گوید نکرده است بلکه خوئی در این ملاقات به سه موضوع اشاره کرده است.

[=Century Gothic]الف- نفوذ بهائیان در ایران.
ب - اشاره به حوادث اخیر و کشتار دسته جمعی.
پ- اهانت به علماء و زندان کردن و تبعید کردن آنها و در هر سه موضوع خیلی با تندی صحبت کرده است و در ضمن این ملاقات در کوفه انجام شده است نه در نجف.
آصفی ضمن مذاکره خصوصی اظهار نموده با پسر خوئی سید جمال که صحبت می‌کردم معلوم شد که خوئی غافلگیر شده است، در ضمن شخصی از کویت را به نجف فرستادم و نامه نیز به صورت استفتائیه بتوسط آن شخص به خوئی نوشتم و گفتم که آقای خوئی جواب تندی بر علیه ایران و این که ملاقات مجبوراً انجام گرفته در جواب نامه من بنویسد و من این نامه و جواب را فوراً به ایران خواهم فرستاد و پخش می‌شود و نیز فردا صبح به خوئی تلفن می‌کنم و او را وادار می‌نمایم که با گلپایگانی تماس گرفته و قضیه را به او بگوید و من با سرعت هرچه تمامتر مشغول کار هستم، آصفی افزوده است ازمغرب تا کنون حدود بیست مورد تلفن از تهران و شهرستان ها راجع به این قضیه به ما شده است.
[=Century Gothic]

نظریه شنبه: اظهار نظر می‌شود طرفداران خوئی دو راه در پیش دارند که مجبورند یکی از دو راه را انتخاب کنند:
الف- اینکه از طرف خوئی اعلامیه‌ای در اسرع وقت برسد که در آن اعلامیه این ملاقات را اجباری وانمود کرده و بر علیه ایران و حکومت نظامی و کشتار دسته جمعی نیز مطالبی نوشته شده باشد و این اعلامیه نیز در اسرع وقت پخش و منتشر شود.
ب- این که خود خوئی به شریعتمداری و گلپایگانی تلفن کند و بگوید که چنین اعلامیه‌ای که متضمن تکذیب ملا قات اختیاری باشد شما منتشر کرده و بنویسد که مرا مجبور به این ملاقات کرده‌اند، ضمناً اگر وجود اختلاف و نفاق بین علماء و آن هم اختلاف سلیقه در مورد دولت ایران به نفع دولت ایران باشد باید دولت با کوشش هر چه تمامتر در ابقاء این اختلاف بکوشد و معلوم است که این مطلب اختلاف و نفاق عمیقی بین اهل علم انداخته است بحدی که منجر به زد و خورد و جبهه‌گیری فارس و ترک زبان شده است و شاهدش زد و خوردی است که بین طرفداران خوئی و خمینی در مدرسه حجتیه و مؤمنیه اتفاق افتاده است که همین اختلاف و نفاق نیز مورد تنفر باصطلاح مجاهدین و خمینیسم‌ها می‌باشد و تحریم گرفتن شهریه خوئی نیز موید همین نفاق و اختلاف است و ظاهراً برای دولت این کار آسان باشد، زیرا طرفداران خوئی هیچ راهی برای تحقیق این قضیه جز با تماس تلفنی ندارند و آقای شریعتمداری و گلپایگانی نیز تا از خود خوئی قضیه را نشنوند و خاطر جمع نشوند اعلامیه‌ای نخواهند داد و از طرفی نیز عده‌ای از مجاهدین که با خوئی مخالفند و غرض شخصی با او دارند که این ملاقات داد و از طرفی نیز عده‌ای از مجاهدین که با خوئی مخالفند و غرض شخصی با او دارند که این ملاقات را اختیاری جلوه داده و خوئی در نظر مردم سقوط کند دولت اگر بخواهد و صلاح ببیند که اختلاف بین خوئیسم و خمینیسم بیفتد و ملاقات شهبانو را اختیاری جلوه دهد باید کارهای زیر را انجام دهد.
1. برای مدت محدودی ارتباطات تلفن بین ایران و کویت و عراق را فوری قطع نماید که به هیچ نحوی با نجف و کویت کسی نتواند تماس برقرار نماید.
2. تمام مسافرینی که از کویت و عراق و از پاریس می‌آیند کاملاً مورد تفتیش قرار دهد که اعلامیه‌ای یا نواری با خود نیاورند.
3. چنانچه معروف است تلویزیون در فیلم مربوطه ورود شهبانو به عراق ملاقات خوئی را نشان نداده است و فقط عکس آقای خوئی بوده است و لذا اگر فیلمی ‌در این باره موجود است نشان دهد و اگر فیلمی‌نیست در رادیو بنحوی اشاره بکند که ملاقات هیچوقت اجباری نمی‌شود و با قرار قبلی با خوئی بوده است. خلاصه اگر تا یک هفته طرفداران خوئی نتوانند کاری بکنند این ماه بعید نیست که شهریه خوئی گرفته نشود، البته قرار بر این بوده است که 22 ذیحجه شهریه‌ها را بدهند ولی برای خاطر همین قضیه شهریه را تأخیر می‌اندازند تا بلکه اعلامیه‌ای از خوئی بیاید. و تأخیر شهریه چون ماه محرم و تبلیغ و مسافرت طلبه‌ها به سایر نقاط نزدیک است بیش از یک هفته نمی‌تواند باشد. البته این امکان نیز وجود دارد که با سقوط خوئی مردم به خمینی عدول بکنند و در نتیجه تقویت بشود اگر چه بعید به نظر می‌رسد.

نظریه سه شنبه – اجرای بند (1) نظریه شنبه از لحاظ سیاست جهانی به مصلحت نمی‌باشد لیکن بندهای (2) و (3) قابل بررسی و در عمل مواجه با مشکلاتی می‌باشد. ضمناً اکثریت روحانیون مطلع ایمان دارند که آیت الله خوئی در درجه‌ای از معلومات قرار دارد که اکثریت روحانیون از شاگردان وی محسوب می‌شوند و حتی آیات ثلاثه نیز افتخار می‌نمایند که مورد تایید آیت الله خوئی باشند و جنجال اخیری که در مورد دیدار شهبانو از آیت الله خوئی روی داده وسیله عده‌ای از طلاب تندرو طرح‌ریزی و پیگیری می‌شود. لذا اصلح است آیت الله خوئی وسیله نمایندگانش در ایران از جمله آقای لطفی در تهران، آقای فهری در قم و... مورد محبت قرار گیرد.


آنچه که واضح است این است که در زمانیکه حاکمی لامذهب بر مسلمانان حکومت میکند هر عالمی بنا به اقتضای احوال مسلمین با حاکم مدارا نماید.

یعنی اگر عالمی با کلامش یا رفتاری باعث تنفر حاکم و جبهه گیری او نسبت به مسلمانان بشود و نهایتا این غضب باعث خون مومنی گردد آن عالم مسئول است.

این معنی بسیار واضح است لذا اگر هدیه ای هم به ایشان میدادند و ایشان میپذیرفت و بعد سفارش مسلمین رامیکرد و حتی شاه را هم دعا میکرد و هدیه ای هم برای شاه میفرستاد که فلانی با مسلمین مدارا کن و دعوتش میکرد به دین این جای سوال ندارد.

این عین عقل است.

یا حی

سلام به همگی و ممنون از جوابهای خوبتون .
من قانع شدم .
.لی باز یه سوال پیش میاد که پرسیدم ولی کسی جواب نداد بهش.
این که ما به مراجعمون علاقه ی خاصی داریم و حرفشون برامون حجته. این که خیلی از مرجع مردم رو دعوت میکنن به تظاهرات 22 بهمن یا روز قدس.
یا اینکه مردم بیان پای صندوقهای رای و ...
ولی بعضی ها هیچ عکس العملی در مورد این موارد نمیدن .
و این یه جورایی اینو به مردم میفهمونه که اونا هیچ علاقه ای ندارن به این موارد و دنبال سیر و سلوک خودشون هستن .
چون دوستان گفتن نام نبرم ، اسم نمیگم.
و اینکه تلویزیون این موارد رو انعکاس نمیده رو قبول ندارم چون تلویزین ایران غیر از این کار ، کار دیگه ای نمیتونه بکنه

ما به مراجعمون علاقه ی خاصی داریم و حرفشون برامون حجته. این که خیلی از مرجع مردم رو دعوت میکنن به تظاهرات 22 بهمن یا روز قدس.

یا اینکه مردم بیان پای صندوقهای رای و ...
ولی بعضی ها هیچ عکس العملی در مورد این موارد نمیدن .]


و این یه جورایی اینو به مردم میفهمونه که اونا هیچ علاقه ای ندارن به این موارد و دنبال سیر و سلوک خودشون هستن .

چون دوستان گفتن نام نبرم ، اسم نمیگم.

و اینکه تلویزیون این موارد رو انعکاس نمیده رو قبول ندارم چون تلویزین ایران غیر از این کار ، کار دیگه ای نمیتونه بکنه

nakisa;149325 نوشت:
ما به مراجعمون علاقه ی خاصی داریم و حرفشون برامون حجته. این که خیلی از مرجع مردم رو دعوت میکنن به تظاهرات 22 بهمن یا روز قدس.

یا اینکه مردم بیان پای صندوقهای رای و ...
ولی بعضی ها هیچ عکس العملی در مورد این موارد نمیدن .]


و این یه جورایی اینو به مردم میفهمونه که اونا هیچ علاقه ای ندارن به این موارد و دنبال سیر و سلوک خودشون هستن .

چون دوستان گفتن نام نبرم ، اسم نمیگم.

و اینکه تلویزیون این موارد رو انعکاس نمیده رو قبول ندارم چون تلویزین ایران غیر از این کار ، کار دیگه ای نمیتونه بکنه


با سلام و تشكر از دغدغه و پيگيري شما عزيز:Gol:

در تبيين اين موضوع علاوه بر نكاتي كه دوستان عزيز و كارشناسان بزرگوار اشاره فرمودند توجه شما را به مطالب ذيل جلب مي نمائيم:

1- بي شك پيوند دين و سياست در اسلام و سيره بزرگان دين و علماي اسلام، اصلي ثابت و مسلم است اما در بررسي ميزان فعاليت هاي سياسي علما بايد به عوامل مختلفي توجه داشت:

الف. توانايي هاي اشخاص: «لا يکلف الله نفسا الا وسعها» (بقره، آيه 286). برخي علماء با توجه شناختي که از توانايي ها و استعدادهاي خويش داشتند، به همان ميزان در مسائل مختلف از جمله موضوعات سياسي وارد مي شده اند.

ب. شرايط محيطي و ميزان احساس نياز: بسياري مواقع علت عدم حضور فعال و عدم اظهار نظر علماء در موضوعات سياسي، نه به خاطر عدم اهتمام به آن مسأله بلکه به خاطر درصد اهميت موضوع و احساس عدم نياز به اظهار نظر در اين قبيل موضوعات مي باشد، خصوصا در شرايطي که فقيهي عادل و جامع الشرايط هدايت و رهبري جامعه اسلامي را به عهده گرفته و رهنمودهاي لازم را ارائه مي نمايند. لذا در چنين شرايطي ديگر ضرورتي براي ورود ديگر علماء و اظهار نظر نمي ماند. هر چند مسلما در برخي موضوعات که با سرنوشت جامعه اسلامي و مسلمانان در ارتباط است اظهار نظر و مشارکت آنان مي تواند پشتوانه عظيمي براي نظام اسلامي محسوب گردد. و معمولاً در موضوعات پر اهميت و سرنوشت ساز، اكثريت علماء وارد صحنه شده و رسالت شان را ابلاغ مي كنند.

2- حضرت آيت الله بهجت، هميشه نسبت به امور سياسي جامعه اهتمام ويژه اي داشته اند و بستگي به توان خود و شرايط پيرامون، به انجام وظايف پرداخته اند. در قبل از پيروزي انقلاب اسلامي بعضي از فضلاي برجسته حوزه در اثر تشويق و تأکيد ايشان به فعاليت هاي سياسي و مبارزه با رژيم منحوس پهلوي پرداختند و در طول انقلاب و دفاع مقدس دست مبارکشان نوازشگر هميشگي نيروهاي انقلابي و بسيجي بود. حضور مقام معظم رهبري و مسؤولين نظام مقدس جمهوري اسلامي در بيت ايشان و ارتباط مستمر آنان با اين فقيه ژرف انديش تأييد مستحکمي است از خردمندي هاي سياسي و ارزش هاي معنوي آن بزرگوار .(برگي از دفتر آفتاب، گذري بر زندگي نامه فقيه عارف آيت الله العظمي بهجت، رضا باقي زاده، ص 73).

يکي از شاگردان برجسته ايشان (آيت الله مصباح) مي گويد: «... بزرگترين مشوق لااقل خود بنده در پرداختن به مسائل سياسي و اجتماعي، ايشان بود، در توصيه ها سفارش مي کردند اگر کساني که تقيد به مسائل معنوي و علمي دارند به اين کارها نپردازند، روزگاري بيايد که جو سياست و اجتماع به دست نا اهلان بيفتد و جامعه اسلامي را از مسير خود منحرف کند. معظم له، اهتمام داشتند که ما دور از مسائل سياسي و اجتماعي نباشيم و فعاليت هايي به خصوص در بعد فرهنگي به ما توصيه مي کردند که انجام بدهيم و حتي گاهي يک پيغام هاي خاصي براي حضرت امام در ارتباط با همين مسائل سياسي مي دادند...» (همان، ص 74). و ...

3 . علاوه بر ايشان مراجع عظام بسيار ديگري نظير ، آيت الله صافي ، آيت الله وحيد ، آيت الله سيستاني و... ، همواره به امور جامعه اسلامي و جهان اسلام حساسيت داشه و در مناسبت هاي مختلف و بر حسب نياز ديدگاههاي خويش را بيان مي نمايند .

4. خلاصه در بررسي چرايي ميزان فعاليت سياسي هر يک از بزرگان خصوصا در زمان کنوني بايد به اين قبيل مسائل توجه داشت. نه اين که عدم مشهود بودن فعاليت هاي سياسي آنان را دليل بر، مطلوب بودن کناره گيري افراد جامعه از فعاليت ها و مشارکت هاي سياسي ، يا عدم اهتمام آنان دانست. خصوصاً توجه به اين موضوع مهم که هر فرد مسلمان بايد با شناخت وظايف و تکاليف فردي و اجتماعي خويش و نقش و جايگاهي که در جامعه و نظام اسلامي دارد به انجام وظايف خود در عرصه هاي مختلف سياسي، اجتماعي و... بپردازد و بهترين الگو هم در چنين شرايطي، اسوه هاي کامل بشريت؛ يعني پيامبر اکرم(ص) و ائمه معصومين(ع) و جانشين واقعي آنان يعني ولي فقيه جامع الشرايط مي باشد.(بنقل از اداره مشاوره و پاسخ نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري، سايت پرسمان دانشجويي، مبحث مراجع و حكومت، با تغيير و تصرف.)

موفق باشيد ...:Gol:

nakisa;146800 نوشت:

همیشه برام سوال بود که هیچوقت من ایت الله بهجت رو هم در امور سیاسی کشور یا حتی همدردی با یک ملت ستمدیده مثل فلسطین و ... سهیم ندیدم .
(تو رو خدا موضع غیر منطقی نگیرین . داریم صحبت میکنیم )

سلام
این مورد رو اشتباه گرفتید بنده هم مقلد آیت الله بهجت که بودم هیچ بلکه دقیقا همین افکار رو در مورد ایشان داشتم اما با پا فشاری خیلی زیاد و مکاتبات مکرر با دفتر و تحقیق کردن فهمیدم اصلا ایشان اینگونه نبوده اند بلکه کاملا برعکس بوده تمام مکاتبات و طرق تحقیقم رو دارم اگه خواستید با پیام خصوصی به شما ارائه می کنم اما نمی تونم به صورت عمومی بذارم.(حتی شماره موبایل برخی از اطرافیان هم دارم)
لعنت خدا بر اون کسایی که اینگونه آیت الله بهجت رو جلوه دادن که خیلی ها رو می شناسم به خاطر همین دروغ پردازی ها در مورد آیت الله بهجت در درک مسائل و موضع گیری های سیاسی و ... به راه خطا رفتند از جمله خود بنده.
یک نمونه اش همینه که ایشان و حضرت روح الله شاگرد یکی از مراجع بزرگ بودند که این دو نفر موافق قیام علیه شاه بودند اما اون استادشون خیر!
شاید اگه ایشان درست شناخته می شد بسیاری از مشکلات رو نداشتیم.
در مورد مراجع دیگه تحقیق نکردم و نمی تونم چیزی بگم اما در مورد ایشان می تونم این ادعا رو داشته باشم که بیشترین تحقیق را داشته ام.
الحمد لله پسرشان (حاج علی آقا) هستند می توانید از ایشان بپرسید.
ایشان به دلیل نحوه سلوکشان رسانه ای نمی شدند همین و الا کسایی که ایشون رو خوب می شناختند می دونستند جریان از چه قراره.
ایام انتخابات سال 88 همین جریان فتنه می خواستند با همین دروغ پراکنی ها آن عارف فرزانه رو حامی خودشون معرفی کنند به حدی که در سایت ایشون هم حمایت از کاندیداها تکذیب شد و فتنه گران رسوا شدند اون روزا تو یه جمعی بحث می کردیم که یکنفر از همین فریب خورده های فتنه آنقدر روی دروغ خودش در مورد موضع سیاسی آیت الله بهجت پافشاری کرد که با تلفن خودم با دفتر تماس گرفتم و گذاشتم رو آیفون که همه جمع تکذیبیه رو شنیدند و طرف دیگه صداش در نیومد.
یادمه روز تشییع پیکر تو قم برگه های سبز با عکس همین موسوی تو گوشه و کنار جمعیت پخش می شد که رحلت آیت الله بهجت رو تسلیت گفته بود!
ایشون نه تنها به مسائل و مشکلات داخلی کشور اهمیت می دادند بلکه به فکر همه مسلمانان بودند جریان پیام ایشان به حزب الله لبنان در ایام جنگ 33 روزه را تحقیق کنید آنگاه که سیدحسن نصرالله در پیام تسلیتی که از تلویزیون پخش شد گفت :"ایشان پشتیبان معنوی لبنان در جنگ بود"(مستندات موجوده)
کنفرانس برلین یادتونه که همین فتنه گرهای سال 88 که اون موقع تو دولت اصلاحات بودند جمع شدند و به مقدسات توهین شد و... بعد از اون کنفرانس، طلاب قم جمع شدند در مسجد آیت الله بهجت و آیت الله بهجت براشون سخنرانی کرد که تا گوش نکنید و با حوادث آن روز تطبیق ندید نمی فهمید چقدر سخنان ایشون عمیق بوده.(می تونید از دفتر بگیرید).
دلم خیلی پره از دست کسایی که حقیقت آیت الله بهجت را وارونه جلوه دادند.

رصدگر;149871 نوشت:
سلام

ایشان به دلیل نحوه سلوکشان رسانه ای نمی شدند همین و الا کسایی که ایشون رو خوب می شناختند می دونستند جریان از چه قراره.

سلام و متشکرم:Gol:

ممنون میشم اگه مدارکتون رو در اختیارم قرار بدین چون این قضیه واقعا برام معضل شده بود.

یه سوال
مگه سیر و سلوک مانع اومدن افراد به تلویزیون یا حتی نشون دادنشون در مسائل سیاسی میشه؟

مثلا همون سخنرانی که شما میفرمایین چرا رسانه ای نشد؟ یا حتی تو اخبار هم حرفی ازش زده نشد؟

nakisa;149942 نوشت:

یه سوال
مگه سیر و سلوک مانع اومدن افراد به تلویزیون یا حتی نشون دادنشون در مسائل سیاسی میشه؟

مثلا همون سخنرانی که شما میفرمایین چرا رسانه ای نشد؟ یا حتی تو اخبار هم حرفی ازش زده نشد؟

فکر کنم اشتباه شد، عرض نکردم سیر و سلوک مانع اومدن به تلویزیون میشه عرض کردم "نحوه سلوکشان" منظورم نحوه رفتار و سیره عملی ایشان طوری بود که تا اونجا که بنده اطلاع دارم اجازه نمی دادند دوربین داخل خانه ایشان ببرند و یا کسانی که می بردند از آنها قول گرفته می شد تا زمان حیات منتشر نکنند.حکمتش را خدا می داند.(بنده مطالبی را می دانم که خودم نتیجه گیری کرده ام و فقط برای خودم حجت است و نمی توانم آن را به عنوان دلیل ذکر کنم برای همین توصیه می کنم تحقیق کنید)
مقام معظم رهبری همیشه به قم می رفتند(سفر غیر رسمی) و به ایشان سر می زدند و جلسات خصوصی داشتند به گونه ای که فقط آن دونفر در اطاق بودند الان بنده فقط تصویر یکی از دیدارهای ایشان با مقام معظم رهبری را دیده ام آن هم هنگامی گرفته شده که هنوز در حال احوالپرسی سرپا هستند و روی صندلی ها ننشسته اند.
یا حتی دولت و مجلس هم به دیدار ایشان می رفتند ولی به خواست ایشان رسانه ای نمی شد تصویری هست که بنده چهره آقایان لنکرانی(وزیر بهداشت سابق)و لاریجانی یادم هست.
البته عده ای سعی دارند از خودشان دلیل بتراشند که آیت الله بهجت برای اینکه سوء استفاده سیاسی نشود اجازه نمی دادند اما بنده تا به حال به چنین مطلبی نرسیده ام بلکه خلاف آن برایم ثابت شده والله اعلم.
در ویژه نامه ای که دقیقا یادم نیست به چه مناسبت بود (فکر کنم برای 40 ام رحلت بود) که از سوی دفتر منتشر شد مطلبی بدین مضمون آمده بود که "عده ای از اهل دل معتقدند بسیاری از بلاها به واسطه وجود ایشان از کشور دفع شد" خواهش می کنم خودتان تحقیق کنید و عین عبارات را بیابید که بنده اعتراف می کنم دقیقا یادم نیست.
ایشان مطالبی را از جریان مشروطه برای برخی نقل کرده اند که نشان از تیزبینی،دقت و بصیرت سیاسی بالای ایشان دارد که با وجود اینکه آن زمان طلبه بوده اند اما مانند خیلیها فقط سرشون تو فقه و اصول نبوده بلکه از اوضاع و احوال و جریانات اون موقع کاملا مطلع و آگاه بوده اند.
حتی ایشان اجازه انتشار رساله را هم اوایل ندادند و فرمودند بگذارید مردم از سایر مراجع تقلید کنند و اگر باز هم کسی ماند که خواست از بنده تقلید کند آنگاه رساله بدهید.حتی مدتی رساله ایشان بدون نام منتشر شده و بعدها با اصرار روی آن نوشتند "العبد محمد تقی بهجة"!
رساله را که دیگر نمی توان سیاسی کرد و گفت برای اینکه سو استفاده نشود این کار را انجام و مردم را به سایر مراجع رجوع داده اند!
به هر حال توصیه اکید دارم خودتان از نزدیکان و شاگردان حقیقیشان(نه هر کس که ادعا دارد 4 روز پای درس خارج فقه بوده!) پرس و جو کنید.
اگر زیاد علاقه دارید کتاب زمزم عرفان را از سایت تهیه و با دقت مطالعه کنید.
اگر مطالب سایت (نسخه قبلی) آن عارف روشن ضمیر را بخوانید(که فقط آن مطالب مورد تایید دفتر است) خیلی از مسائل برایتان روشن خواهد شد.(به خصوص بخش مصاحبه ها)


شادی روحشان صلوات بفرستید

رصدگر;149871 نوشت:
سلام
تمام مکاتبات و طرق تحقیقم رو دارم اگه خواستید با پیام خصوصی به شما ارائه می کنم اما نمی تونم به صورت عمومی بذارم

ولی جناب رصدگر قرارمون این بود ها .:Narahat az:
که شما مدارکتونو برام بفرستین .
وگرنه من زمزم عرفانو خوندم.

nakisa;150004 نوشت:
ولی جناب رصدگر قرارمون این بود ها .:Narahat az:
که شما مدارکتونو برام بفرستین .
وگرنه من زمزم عرفانو خوندم.

چرا عصبانی می شید؟:ok:
آنچه که دلیل روشن بود گفتم (البته گوشه ای از مطالب رو) حالا اگه مورد خاصی هم بود با پیام خصوصی در خدمتم
فوقش مطالب بنده رو نمی پذیرید. عصبانی نداره که:Kaf:

nakisa;149942 نوشت:
سلام و متشکرم:Gol:

ممنون میشم اگه مدارکتون رو در اختیارم قرار بدین چون این قضیه واقعا برام معضل شده بود.

یه سوال
مگه سیر و سلوک مانع اومدن افراد به تلویزیون یا حتی نشون دادنشون در مسائل سیاسی میشه؟


با سلام و تشكر:Gol:

براي روشن شدن بسياري از مطالبات و سوالات شما و ديگر دوستان، متن گفت وگوی تفصیلی آیت الله عباس محفوظی رییس دفتر آیت الله بهجت، كه به سؤالات متعددی از جمله رابطه ایشان با امام راحل، مقام معظم رهبری و نظرات و دیدگاه های سیاسی آن مرحوم پاسخ گفته مناسب و كارگشاست.

متن کامل این گفت وگو را در آدرس زير مطالعه كنيد:

http://www.hawzah.net/FA/NewsView.html?NewsID=88171

در مطالعه بعضي قسمت هاي اين گفتگو بيشتر دقت كنيد، با تأمل بيشتر بخوانيد.

موفق باشيد ...:Gol:

السلام علیکم

نقل قول:

به هر حال توصیه اکید دارم خودتان از نزدیکان و شاگردان حقیقیشان(نه هر کس که ادعا دارد 4 روز پای درس خارج فقه بوده!) پرس و جو کنید.

و
نقل قول:

براي روشن شدن بسياري از مطالبات و سوالات شما و ديگر دوستان، متن گفت وگوی تفصیلی آیت الله عباس محفوظی رییس دفتر آیت الله بهجت، كه به سؤالات متعددی از جمله رابطه ایشان با امام راحل، مقام معظم رهبری و نظرات و دیدگاه های سیاسی آن مرحوم پاسخ گفته مناسب و كارگشاست.

متن کامل این گفت وگو را در آدرس زير مطالعه كنيد:

http://www.hawzah.net/FA/NewsView.html?NewsID=88171

در مطالعه بعضي قسمت هاي اين گفتگو بيشتر دقت كنيد، با تأمل بيشتر بخوانيد.

چقدر راحت مردم را گول می زنید...

میزان اعتبار سخنان چنین شیخ علی بهجت فرزند آقای بهجت ره : توجه بفرمایید:

فرزند آقای بهجت:
"آیت الله بهجت شرکت نکردن در انتخابات را حرام می دانست. ولی ازآنجایی که از دوربین ها فراری بود لذا در انظار عمومی رای نمی داد."

http://www.rasekhoon.net/News/Show.aspx?ID=65517
---------------------------------------------------------------
حال ببینید فتوای خود مرحوم آقای بهجت که در سایتشان هم آمده:

شرکت نکردن در فعالیت‏هاى سیاسى
1980. آیا عدم شرکت در فعالیت‏هاى سیاسى تخلّف محسوب مى‏شود؟
ج. خیر.

لینک فتوا:

http://bahjat.org/fa/index.php?option=com_content&task=view&id=126&Itemid=45

العاقل یکفیه الاشاره!

والسلام.

ادامه از فوق:

****مفتضح کردن یک ادعای دیگر****

سایت حوزه از زبان آیت ا...محفوظی-مورد تایید شما- نوشته است:
"آنچه در تماس تلفنی و ملاقات حضوری با آیت الله محفوظی (مسؤول دفتر ایشان) حاصل گشت به شرح ذیل می باشد:
«ایشان اصل ولایت فقیه را قبول دارند. نظر تفصیلی ایشان پیرامون ولایت فقیه در ضمن مباحث قضا ایراد شده است .
همچنین ایشان حفظ جمهوری اسلامی و تبعیت از احکام حکومتی و مقررات و قوانین جمهوری اسلامی ایران را لازم می دانند و ارتباط نزدیک و صمیمی با مقام معظم رهبری داشته و دارند و در ایامی که مقام معظم رهبری به شهر مقدس قم مشرف می شوند با ایشان دیدار و ملاقات می نمایند. بنابراین هرگونه مطلبی برخلاف این واقعیت، به هیچ وجه صحیح نیست و مناسب است جهت بررسی دقیق این گونه مطالب، آنها را به صورت کامل و مستند برای این مرکز ارسال نمایید."

http://hawzah.net/Hawzah/Questions/QuestionView.aspx?LanguageID=1&QuestionID=62685
------------------------------------------

طبق نقل قول فوق آقای بهجت تبعیت از احکام حکومتی را لازم می دانند:

حال ببینیم حقیقت چیست:
------------------------------------------
علاوه بر مورد فوق ذکر دو مورد صریح زیر نیز در نقض این ها و بی اعتبار کردنشان خالی از لطف نیست:

1: مرحوم آقای بهجت در مورد قمه زنی قائل به استحباب بودند حال آنکه حکم حکومتی این نیست قائل به حرام و بدعت بودن این عمل شریفه است و.... پس واضح است که نسبت دادن اینچنین نظری "یعنی تبعیت از احکام حکومتی و..." صحیح نیست.

2:خود مرحوم بهجت تکلیف ما را معلوم کرده است:
استفتاءات از محضر آیت الله بهجت ، ج 1 ، ص 36 ، سوال 105
آیا عمل به حکم یا فتوای ولی امر مسلمانان برای غیر مقلدین او واجب است و در صورت تعارض با رای مجتهد اعلم کدام یک مقدم است ؟
ج . مقلد باید به فتوای مرجع تقلید خودش رجوع کند و موارد خاصه را سوال کند .

خداوندا آقای ما را برسان که ما یتیمیم....

والسلام علی من اتبع الهدی.

سلام ممنون از جوابهای جامع و مستندی که دادید. برای منم سوال بود که نظر عالمی بزرگوار مثل ایشون چی بوده.
مستنداتی را که ارجاع دادید اینجا کپی کردم.
* س: رابطه آیت الله بهجت با امام راحل چگونه بود؟

آیت الله محفوظی: امام خمینی(ره) به آیت الله بهجت علاقمند بودند، گاهی اوقات به آن کسی که همراهشان و در منزلش بود، می فرمود آماده باشید، برویم برای زیارت آیت الله بهجت. بدون اینکه قبلاً به ایشان خبر بدهند می آمدند در آنجا.

* س: ایشان برای حراست از حریم امام(ره) چه اقداماتی انجام می داد؟

آیت الله محفوظی: در بحث هایی که شب های پنجشنبه خدمت ایشان داشتیم، شاید کثیراً نقل می کرد بعضی از مطالب را که حضرت آیت الله خمینی اینچنین فرموده، آقای خمینی مثلاً درباره آقای بروجردی یا درباره مرحوم آخوند چنین نقلی کرده است؛ ایشان این نقل ها را از آیةالله خمینی داشتند و گاهی هم پیغام می داد برای ایشان(امام راحل) برای دفع بلا شما مثلاً قربانی بکنید.

* س: رابطه آیت الله بهجت با مقام معظم رهبری چگونه بود

آیت الله محفوظی: مقام معظم رهبری که مقیداً به ایشان علاقمند بود و شاید دیدارهایی که با ایشان داشته با دیگران نداشته باشد، آیت الله خامنه ای گاهی از اوقات خصوصی حرکت می کردند می آمدند در آن منزل سابقشان در آنجا با ایشان می نشستند و صحبت می کردند و دیداری داشتند، نه یک بار نه دو بار؛ ایشان حفظ نظام را لازم می دانستند حتی می فرمودند که مقررات نظام را باید مراعات کرد.

* س: آیا دیدارهای آیت الله بهجت با مقام معظم رهبری بیشتر خصوصی بود؟

آیت الله محفوظی: بله، دیدارهایی داشتند، اما دیدارها با غیر رهبری مثلاً کسی که رئیس جمهور می شدند نخست وزیر می شدند، این طور بود که اینها تقاضا می کردند اما ایشان آمادگی نداشتند برای ملاقات، گاهی از اوقات می خواست در مسجد ملاقات بکند یعنی بعد از آنکه مثلاً نمازشان تمام می شد یک چند دقیقه ای صحبت می کرد. معمولاً ایشان در روزهای جمعه اقامه روضه ای داشتند برای سیدالشهداء سلام الله علیه. در آنجا بعضی ها مثلاً رئیس مجلس، رئیس جمهور و یا فلان وزیر می آمدند و با ایشان ملاقات می کردند. ملاقات با مسئولین مملکتی در منزل کم داشتند؛ آقازاده های آیت الله خامنه ای که روحانی هستند معمولاً ارتباط داشتند و می آمدند گاهی در خدمت ایشان و با ایشان دیدار و ملاقات داشتند.

* س: از دیدارها و نظرات سیاسی آیت الله بهجت بگوید؟

آیت الله محفوظی: در خصوص دیدارها و نظرات سیاسی ایشان باید بگویم، آیت الله بهجت معمولاً کلّی صحبت می کردند و خیلی به بعضی از کسانی که الان در دنیا حاکم هستند بدبین بودند و می گفتند همه این جریاناتی که نسبت به شیعه و نسبت به اسلام می گذرد زیر سر اینهاست؛ آیت الله بهجت از مسائل روز جهان آگاه بود نه اینکه بی اطلاع باشد.

با سلام خدمت دوستان عزیز.
فکر میکنم سخن علمای حاضر هم بتونه در روشن شدن بحث خیلی یاریمون کنه.

آیت الله مصباح در سخنا ن روز پنج شنبه 5/8/90 در جمع دانشجویان با تاکید بر تلاش فراوان دشمنان اسلام برای پیدا کردن نقطه ضعفی در رهبر معظم انقلاب برای تخریب شخصیتشان گفت: ما رهبری داریم که دشمنان با تمام تلاششان نتوانستند یک نقطه سیاه از او پیدا کنند و این در حالی است که در دیگر کشورها اینطور نیست و.ما باید قدر ایشان را بدانیم.
وی در پایان تاکید کرد: این انقلاب با نام اسلام شروع شد و با نام اسلام به پیروزی رسید و قوام این حکومت و ملت در اسلامی بودن آن است.



فرزند آیة الله العظمی بهجت با اشاره به همزمانی روزهای پایانی عمر پدر بزرگوارشان با سفر رهبر معظم انقلاب به کردستان در بیان حالت روحی ایشان به حساسیت این مرجع تقلید نسبت به سلامت رهبری اشاره می کند و میگوید :این موضوع سبب شد تا معظم له برای سلامتی رهبر انقلاب چندین ختم ویژه ی صلوات و ذکر را گرفتند ومداومت بر این ختم ها که برای سلامتی رهبر انقلاب بوده تا آخرین ساعت عمر حضرت آیة الله بهجت ادامه داشته است.

موضوع قفل شده است