جمع بندی آیا عرفان به معنای ریاضت درست است؟

تب‌های اولیه

19 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا عرفان به معنای ریاضت درست است؟

با عرض سلام و خسته نباشید.
یک سوال است که مدتی است ذهنم را مشغول کرده است و پاسخ معقولانه ای برای ان پیدا نکرده ام و آن در رابطه با عرفان و ریاضت و تکامل انسان هست.
مدتی است در مورد فسلفه و مسائل دینی مطالعه میکنم و خیلی کنجکاو هستم که بدانم راهی که اسلام برای تکامل انسان قرار میدهد چیست و نشانه ی یک انسان کامل از منظر اسلام چیست.
در این مدت به زندگی بزرگانی برخورد کردم که از نظر همگان جزء اوالیاء خداوند و انسان های کامل شمرده میشوند و یکی از مهم ترین نکات بارزی که در زندگی آنها وجود دارد و میتوان دلیل اصلی رشد و ترقی انها در امور معنوی دانست ریاضت ها و گوشه نشینی ها و تارک دنیا شدن انهاست!
در روایات داریم کسانی که از جامعه فاصله گرفته اند و زهد و تقوا پیشه کرده اند(صبح تا شب نماز و روزه و....) مورد نکوهش قرار گرفته اند!
مگر نه این که اسلام و قرآن به استفاده از نعمت های حلال خداوند تاکید کرده است ، پس چرا اغلب اکثر بزرگان حتی از استفاده صحیح از دنیا و نعمت های آن امتناع میکنند؟

[=arial]

با نام الله


[=arial]


[=arial] کارشناس بحث: استاد سمیع

IslamQuest-E;515077 نوشت:
با عرض سلام و خسته نباشید.
یک سوال است که مدتی است ذهنم را مشغول کرده است و پاسخ معقولانه ای برای ان پیدا نکرده ام و آن در رابطه با عرفان و ریاضت و تکامل انسان هست.
مدتی است در مورد فسلفه و مسائل دینی مطالعه میکنم و خیلی کنجکاو هستم که بدانم راهی که اسلام برای تکامل انسان قرار میدهد چیست و نشانه ی یک انسان کامل از منظر اسلام چیست.
در این مدت به زندگی بزرگانی برخورد کردم که از نظر همگان جزء اوالیاء خداوند و انسان های کامل شمرده میشوند و یکی از مهم ترین نکات بارزی که در زندگی آنها وجود دارد و میتوان دلیل اصلی رشد و ترقی انها در امور معنوی دانست ریاضت ها و گوشه نشینی ها و تارک دنیا شدن انهاست!
در روایات داریم کسانی که از جامعه فاصله گرفته اند و زهد و تقوا پیشه کرده اند(صبح تا شب نماز و روزه و....) مورد نکوهش قرار گرفته اند!
مگر نه این که اسلام و قرآن به استفاده از نعمت های حلال خداوند تاکید کرده است ، پس چرا اغلب اکثر بزرگان حتی از استفاده صحیح از دنیا و نعمت های آن امتناع میکنند؟

باسمه تعالی

با عرض سلام و خسته نباشید

ما باید بین رهبانیت (به معنای گوشه نشینی و ترک ازدواج، انزوای کامل از خلق و یک گوشه نشستن و عبادت نمودن) و زاهدانه زندگی کردن فرق قائل شویم
آنچه که مذموم است قسم اول است ولکن قسم دوم توصیه شده، لذا اولیاء الهی و عرفای بالله مانند مرحوم ملا حسینقلی همدانی(ره)، مرحوم قاضی(ره)، حضرت امام (ره)و ... در عین حال که همسر و فرزندانی داشتند و از نعمت های الهی استفاده می نمودند و در میان جامعه و با مردم محشور بودند، و خدمات اجتماعی فراوانی داشتند، در عین حال زندگی آنها یک زندگی ساده و زاهدانه بوده و این امر نه تنها اشکالی ندارد بلکه یک نقطه مثبت در زندگی این رادمردان الهی است.
موفق باشید

[="Indigo"]

IslamQuest-E;515077 نوشت:
پس چرا اغلب اکثر بزرگان حتی از استفاده صحیح از دنیا و نعمت های آن امتناع میکنند؟

کدوم یکی از بزرگان مثلا ؟[/]

نقل قول:
ما باید بین رهبانیت (به معنای گوشه نشینی و ترک ازدواج، انزوای کامل از خلق و یک گوشه نشستن و عبادت نمودن) و زاهدانه زندگی کردن فرق قائل شویم
آنچه که مذموم است قسم اول است ولکن قسم دوم توصیه شده

قسم دومی هم که شما میفرمایید اتفاقا در روایات مذموم شمرده شده است.
هم روایت از حضرت علی(ع) داریم که شخصی که دارای زن و بچه بود به تقلید از امام علی (ع) در طول روز به جای کار کردن و کسب روزی حلال به عبادت میپرداختند که مورد نکوهش قرار گرفتند.
یک روایت مشابه هم از پیامبر با همین مضمون داریم.
نقل قول:
کدوم یکی از بزرگان مثلا ؟

مثلا بزرگانی که جناب سمیع معرفی نمودند و برزگانی که عدمتا صاحب کرامات و فضیلت های معنوی زیادی هستند یا مثلا آیت الله بهجت.
زمانی که زندگی این بزرگان را بررسی میکنید میبینید که بعضا نماز خواندن در 8 ساعت در روز و نماز شب های طولانی و....
روایتی از پیامبر داریم به چنین کسانی که در طول شب و روز به سختی به عبادت مشغول هستند که آنها را مورد نکوهش قرار میدهند و میفرمایند که من که پیامبر هستم اینگونه نیستم و در طول شب ساعاتی را استراحت میکنم و در طول روز نیز کار و تلاش میکنیم و بخشی از روز را به عبادت میپردازم.

IslamQuest-E;515530 نوشت:
مثلا بزرگانی که جناب سمیع معرفی نمودند و برزگانی که عدمتا صاحب کرامات و فضیلت های معنوی زیادی هستند یا مثلا آیت الله بهجت.
زمانی که زندگی این بزرگان را بررسی میکنید میبینید که بعضا نماز خواندن در 8 ساعت در روز و نماز شب های طولانی و....
روایتی از پیامبر داریم به چنین کسانی که در طول شب و روز به سختی به عبادت مشغول هستند که آنها را مورد نکوهش قرار میدهند و میفرمایند که من که پیامبر هستم اینگونه نیستم و در طول شب ساعاتی را استراحت میکنم و در طول روز نیز کار و تلاش میکنیم و بخشی از روز را به عبادت میپردازم.

سلام بزرگوار
درمورد آنچه فرمودید باید بگم
اولا این همه عبادات مستحبی و ذکر های طولانی همه تا اونجایی که بنده می دونم از اهل بیت(علیهم السلام)نقل شدن! و لابد خود آن بزرگواران در انجامشان کوشا تر بودن
مثلا حضرت علی(علیه السلام) بعضی شب ها 1000 رکعت نماز می خواندند بنظر شما این مقدار عبادت کم هست؟ مسلما نه
دوما کار امثال آیت الله بهجت چی بوده؟ تدریس و تربیت نفوس مستعد-پاسخ گویی به شبهات اینها اصلا کار کمی نیست و بسیار ارزش مند و استراتژیک هست و البته وقت گیر!
نکته بعد اینکه یک نفر آن قدر خدا رو دوست داره که می خواد وقت خالی ای که دارد به جای تفریح با عبادت و گفتگو با خدا پر کنه این کجاش مذموم هست اینکه نهایت معرفت و عشقه!
یا حق

سلام علیکم

متاسفانه این روزها ما به اطلاعات زیادی دسترسی داریم که بر خلاف ظاهر معنوی و خداگونشون همگی مانع مسیر خدا میشند چجور؟ به این شکل که کلی احادیث می بینیم و کلی حرف و حدیث می شنویم راجع به خدا پیامبر و اولیا و زندگی اولیا...

خب در نظر اول با نگاه به زندگی این بزرگان و مقایسه خودمون با این ها و همچنین ضمیمه کردن سه چهار تا حدیث به این مضموم که زندگی دنیاتون رو بچسبید و از نعمت ها لذت ببرید دچار حس سردرگمی و یاس از خودمون میشیم ... که اخر تکلیف این راه چی هست؟

روش درست این هست که حدیث خوندن رو وقتی که نمی دونیم موضع حدیث چی هست ترک کنیم...
در قدم دوم کلیات رو از خدا بگیریم ... از کلام خدا ... تاکید خدا بر ایمان به خدا هست، عمل به نماز و دستگیری از فقیران و نیازمندان... یه اشاره هم داریم که نماز شب خیلی خوب هست ... خب به نظرم برای شروع نماز شب هم مفید فایده نیست... چون ممکن هست فرد نتونه به سرعت نماز شب رو پیدا کنه...
پس واجبات اصلی و ترک محرمات. خدا قشنگ بیان میکنه به مومنین بگو نگاهشون رو کوتاه کنند... پس اینم یه دستور ترک محرمات میگه وای بر دروغ گو...
اینم یکی دیگه...
خب فردی که میخواد شروع کنه به سیر الی الله با این دوتا شروع میکنه انجام واجبات(نماز پنجگانه) ترک محرمات(چشم و گوش و زبون)
حالا این ها در بیست و چهار ساعت وقتی نمیگیره از ادم، پس میتونه زندگیش رو هم انجام بده...
انشالله ادم جلو تر که رفت یه خورده احساس نیاز به مراقبه میکنه به وقتش به شرطش به روش درستش این ها رو هم اضافه میکنه...
هیچ لطمه ای هم به زندگی وارد نمیشه اما با یه شیب رو به مثبت کم یعنی در طی یه زمان طولانی نه اینکه یه شبه .... یواش یواش زمان ادم برکت میکنه نظم پیدا میکنه و ادم خودش رو پیدا میکنه می دونه دنبال چی هست تو این مسیر پس زندگیش رو هم بر همین اساس میچینه ... خدا هم کمک میکنه و ادم از زندگیش باز نمیشه اما عبادتش هم خیلی بهتر میشه البته بیشتر کیفیتش تغییر میکنه ، کمیت هم اضافه میشه اما نه به حدی که زندگی مختل بشه ...

انشالله مفید بوده باشه.

IslamQuest-E;515530 نوشت:
قسم دومی هم که شما میفرمایید اتفاقا در روایات مذموم شمرده شده است.
هم روایت از حضرت علی(ع) داریم که شخصی که دارای زن و بچه بود به تقلید از امام علی (ع) در طول روز به جای کار کردن و کسب روزی حلال به عبادت میپرداختند که مورد نکوهش قرار گرفتند.
یک روایت مشابه هم از پیامبر با همین مضمون داریم.

مثلا بزرگانی که جناب سمیع معرفی نمودند و برزگانی که عدمتا صاحب کرامات و فضیلت های معنوی زیادی هستند یا مثلا آیت الله بهجت.
زمانی که زندگی این بزرگان را بررسی میکنید میبینید که بعضا نماز خواندن در 8 ساعت در روز و نماز شب های طولانی و....
روایتی از پیامبر داریم به چنین کسانی که در طول شب و روز به سختی به عبادت مشغول هستند که آنها را مورد نکوهش قرار میدهند و میفرمایند که من که پیامبر هستم اینگونه نیستم و در طول شب ساعاتی را استراحت میکنم و در طول روز نیز کار و تلاش میکنیم و بخشی از روز را به عبادت میپردازم.



باسمه تعالی

کدام روایت زندگی زاهدانه را مذموم شمرده؟ خود حضرت علی علیه السلام در عین حال که در اجتماع بود و خدمات شایانی داشت، حفر چاهها و قنات ها و وقف آنها و حاکم بودن ... ولی در عین حال زندگی زاهدانه ای داشت که نیاز به ذکر نیست
و اتفاقا آن روایتی را شما مطرح کردید ناظر به رهبانیت و گوشه نشینی است نه یک زندگی زاهدانه

کجای زندگی آیه الله بهجت به رهبانیت می خورد؟؟؟ شخصیت عظیمی که مرجعیت شیعه را به عهده داشت با مردم حشر و نشر داشت ، شاگردان بزرگی در حوزه تربیت کرد و به هیج عنوان آن زندگی ای که مربوط به رهبانیت و گوشه نشینی است را نداشت ولی در عین حال یک زندگی ساده داشت
آنچه که مذموم است فقط و فقط عبادت کردن و سربار دیگران بودن است.

[="#006400"]هوالعالم

اکثرا تعریف درستی از ریاضت نداریم .
ریاضت یکجور آموزش محاسبه در اعمال دنیوی ست
یعنی تربیت و تادیب نفس ...[/]

نقل قول:

قسم دومی هم که شما میفرمایید اتفاقا در روایات مذموم شمرده شده است.
هم روایت از حضرت علی(ع) داریم که شخصی که دارای زن و بچه بود به تقلید از امام علی (ع) در طول روز به جای کار کردن و کسب روزی حلال به عبادت میپرداختند که مورد نکوهش قرار گرفتند.
یک روایت مشابه هم از پیامبر با همین مضمون داریم.
[="#000080"][="#000080"]بد تفسیر شده
حتی درست حرف زدن درست تفسیر کردن و به عشق مردم کار کردن و ... میتونه عبادت باشه
اونهم در حد جهاد !
[/][/]

IslamQuest-E;515077 نوشت:
یک سوال است که مدتی است ذهنم را مشغول کرده است و پاسخ معقولانه ای برای ان پیدا نکرده ام و آن در رابطه با عرفان و ریاضت و تکامل انسان هست.
بسمه تعالي

ابتدا بايد معناي رياضت را دانست

رياضت، تربيت كردن است. و آنكه حيوان را تربيت كند «رائض» گويند. تربيت حيوان منع كردن اوست از آنچه كه مورد پسند رائض نيست و اجبار نمودن اوست به آن چيزي كه مورد قبول رائض است.
اما در انسان قوه حيواني، مبدا ادراكات و كارهايي حيواني است. اگر مطيع قوه عاقله نباشد مانند حيوان تربيت نشده اي است كه گاهي به سوي شهوت طغيان ميكند و گاهي به سوي غضب. و در چنين شرايطي قوه عاقله را به استخدام خويش در مي‌آورد. ولي اگر قوه حيواني تربيت شود و مطيع عقل گردد ديگر افعال ناشايست ازو صادر نميشود. بنا براين رياضت نفس نهي كردن او از هواهاي نفساني و امر كردن به اطاعت خداي سبحان است.
علامه عظيم الشان حسن زاده آملي در كتاب صد كلمه در معرفت نفس مي فرمايد:
«آنكه چند روزي خود را از هرزه خواري و هرزه كاري، و از گزاف وياوه سرايي، بلكه زياده گويي و خلاصه از مشتهايات و تعشّقات حيواني باز بدارد مي بيند كه اقتضاي تكويني نفس اين است كه از رياضت، ضياء و صفاء مي يابد، وآثار او را نور و بهايي است. پس اگر رياضت، مطابق دستور العملِ انسان ساز ــ اعني منطق وحي «ان هذا القرآن يهدي للتي هي اقوم»ــ بوده باشد، اقتضاي تكويني نفس به كمال غايي و نهايي خود نائل آيد».
ادامه دارد

ادامه دارد
رياضت، يعني غبار روبي جان، رياضت يعني اصلاح نا خالصي‌ها رياضت يعني تكميل قابليت ها،رياضت يعني برطرف كردن حجابها و مانع‌هايي كه مانع دريافت حقايق است (الذين كانت أعينُهم في غطاءٍ عن ذكري و كانو لا يستطيعون سمعا)[1]
كساني كه چشمهاي آنان در حجاب و پوشش است و حقيقت قرآن را نمي‌بينند، پرده اي بر روي ديده آنهاست و گرنه قرآن پوشيده نيست و حقايق و معارف در حجاب نيست. پس رياضت براي برطرف كردن اين حجابها از چهره جان انسان است.
ابن سينا گويد: «انسان سالك، محتاج به رياضت است و رياضت متوجه سه هدف است 1- دور ساختن غير حق از راه حق
2- تابع ساختن نفس اماره به نفس مطمئنه است تا قواي تخيل و وهم به سوي توهماتِ مناسب با امر قدسي كشيده شوند و از توهماتي كه مناسب با عالم طبيعت است روي گردان شوند.
3- لطيف ساختن درون براي تنبه و آگاهي.»[2]
و از آنجا كه اغراض عقلي مختلف است رياضت ها نيز گوناگون خواهند بود:
1-رياضت عقلي كه در علم اخلاق مطرح است
2-رياضت سمعي كه عبادات شرعي باشد
3-رياضت عارفين كه دقيق ترين اقسام رياضات است زيرا اهل معرفت و عرفان غير از وجه الله چيزي را نمي خواهند و هر چه غير از اورا مانع مي دانند. پس رياضت عارفان منع كردن نفس است از توجه به سوي غير خدا و وادار نمودن نفس بر توجه به سوي خدا.
زهد حقيقي انسان را نسبت به غير خدا بي اعتنا ميكند و آزاد مي سازد. حقيقت زهد اين است كه حريم دل از هر چه غير خداست پاك شود. زاهد يعني پاسبان و نگهبان. زاهد پاسبنان حريم دل است تا محبت‌ها و علاقه هاي غير خدا در آن راه نيابد.

ادامه دارد


[/HR][1] -سوره كهف آيه 101

[2] - الاشارات و التنبيهات نمط 9 فصل 8.

زهد و پارسايي
علامه ملا مهدي نراقي مي فرمايد: «زهد، ضد رغبت و حب به دنياست و زهد اين است كه انسان با قلبش دنيا را نخواهد ........ و زهد روي گرداني از دنيا به سوي آخرت، يا روي گرداني از غير خدا به سوي خداست كه اين قسم دوم بالاترين درجه زهد است. وكسي كه از هر چيزي غير از خدا روي گرداند حتي از بهشت او زاهد مطلق است.....»[1]
رواياتي در باب مدح زهد
روايات در باب مدح زهد بسيار است كه به چند نمونه مختصر اشاره مي شود:
رسول خدا عليه الصلاة و السلام مي فرمايد: «اذا رأيتم الرجلَ قد اُوتى صمتاً و زهداً فاقتربوا منه فإنه يلقي الحكمةَ»
[2]. اگر مردي را ديديدكه روزه گرفتن و زهد را پيشه خود ساخته به او نزديك شويد چون او حكمت را القاء مي كند.
و نيز مي فرمايد: « وَ مَنْ يَرْغَبْ فِي الدُّنْيَا فَطَالَ فِيهَا أَمَلُهُ أَعْمَى اللَّهُ قَلْبَهُ عَلَى قَدْرِ رَغْبَتِهِ فِيهَا وَ مَنْ زَهِدَ فِيهَا فَقَصَّرَ فِيهَا أَمَلَهُ أَعْطَاهُ اللَّهُ عِلْماً بِغَيْرِ تَعَلُّمٍ‏ وَ هُدًى بِغَيْرِ هِدَايَةٍ فَأَذْهَبَ عَنْهُ الْعَمَى وَ جَعَلَهُ بَصِيرا»
[3]
كسي كه به دنبا راغب باشد و آرزويش در دنيا بلند وطولاني باشد خود قلبش را به اندازه رغبتش به دنيا كور مي سازد و كسي كه در دنيا زهد پيشه كند و آرزويش را كوتاه دارد خدا به او علمي بدون يادگيري هدايتي بدون راهنمايي شدن به او عطا ميكند و كوري را از او مي برد و او را بصير قرار مي دهد.
و نيز مي فرمايد: «اذا اراد الله بعبد خيرا زهّده في الدنيا»
[4] زماني كه خدا بخواهد به بنده اي خير دهد او را از دنيا روي گردان ميكند.
و نيز مي فرمايد: «ازْهَدْ فِي‏ الدُّنْيَا يُحِبَّكَ اللَّهُ (عَزَّ وَ جَلَّ)، وَ ازْهَدْ فِي مَا فِي أَيْدِي النَّاسِ يُحِبَّكَ النَّاسُ»
[5]. در دنيا زهد دار تا خدا تو را دوست بدارد و از آنچه در دستان مردم است بي رغبت باش تا مردم تو را دوست بدارند.
حضرت علي عليه السلام فرمود: «ازْهَدْ فِي‏ الدُّنْيَا يُبَصِّرْكَ اللَّهُ عَوْرَاتِه»
[6]در دنيا زهد پيشه كن تا خدا زشتيهاي دنيا را برايت نمايان كند
ازْهَدْ فِي‏ الدُّنْيَا وَ اعْزُبْ عَنْهَا وَ إِيَّاكَ أَنْ يَنْزِلَ بِكَ الْمَوْتُ وَ أَنْتَ تَجِدُّ فِي طَلَبِهَا فَتَشْقَى
[7].
ادامه دارد


[/HR][1] - جامع السعادات ج 2 ص 55

[2] - شرح اصول كافي صدر المتالهين ج2 ص 196

[3] - تحف العقول ص 60

[4] - كافي ج 2 ص 130

[5] - امالي شيخ طوسي ص 140

[6] - نهج البلاغه

[7] - عيون الحكم و المواعظ ص 85

نبي اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) ابوذر را از جهت زهد به عيسي بن مريم (عليهماالسلام) تشبيه كرده است؛ «أبوذر فى أُمّتى علي زهد عيسي بن مريم»[1].
عن الصادق عليه السلام: «جُعل الخيرُ كلُّه فى بيتٍ وجُعل مفتاحُه الزّهد فى الدّنيا»
[2]؛ تمام خير در خانه اي قرار داده شده و كليد آن، زهد در دنياست. مرحوم علامه مجلسي در شرح اين حديث مي گويد: علتش آن است كه زهد در دنيا سبب حصول جميع سعادت‏هاي علمي و عملي مي‏گردد.
. زهد در دنيا و رغبت به آخرت: «يا هشام! إنّ العقلاء زهدوا في الدّنيا و رغبوا في الآخرة لأنّهم علموا أنّ الدّنيا طالبة و مطلوبة، فمن طلب الآخرة طلبته الدّنيا حتّي يستوفي منها رزقه و من طلب الدّنيا طلبته الآخرة فيأتيه الموت فيفسد عليه دنياه و آخرته»
[3]؛ اي هشام! عاقلان نسبت به دنيا زهد پيشه مي‌كنند و به آخرت رغبت دارند؛ زيرا مي‌دانند دنيا دو قسم است: طالب و مطلوب؛ يعني كسي كه در پي آخرت است، دنيا طالب اوست تا وي روزي خود را از دنيا استيفا كند، ولي كسي كه دنيا مطلوب اوست و آن را مي‌طلبد، آخرت، وي را تعقيب مي‌كند تا آنكه مرگ به سراغ او مي‌آيد؛ در نتيجه، دنيا و آخرتش را خراب مي‌كند.
ادامه دارد


[/HR][1] - أُسد الغابة، ج6، ص97، شماره 5869، ترجمة أبوذر الغفارىّ.

[2] - بحار، ج 70، ص 49.

[3] - بحار، ج1، ص139.

امير1;518167 نوشت:
ادامه دارد

آنان كه با نگاه زاهدانه و مذمت‏گرايانه به دنيا مي‏نگرند، ميانِ وابستگي به دنيا كه ناپسند است، با بهره‏برداري صحيح از مواهب الهي كه پسنديده است خلط كرده‏اند. در تعاليم اسلام، موارد فراواني هست كه افراد را از آلودگي و تعلّق به دنيا برحذر داشته است. كمتر آيه يا روايتي هست كه مسائل حيات دنيوي را تشريح كرده باشد؛ ولي به پرهيز از دنيا فرمان نداده باشد. پرهيز از دنيا يعني عدم آلودگي و ترك علاقه به دنيا. اگر كسي خود را به علاقه دنيا نيالود زاهد است، زيرا زهد به معناي تنبلي، بيكاري يا انزوا از جامعه نيست، بلكه به معناي انزوا از «تعلق به دنيا» و انعزال از محبت به آن است كه رأس كل خطيئة[1] ناميده شده است، چنان‏كه گفته‌‏اند: «الزهد إسقاط الرغبة عن الشي‏ء بالكلية»[2]؛ زهد ساقط كردن رغبت است از چيزي به طور كلي كه به هيچ نوع به آن مايل نباشد.
بر اين اساس، نبايد بين انزوا از كارهاي دنيا و ترك تلاش در دنيا كه مذموم است با انزوا از علاقه به دنيا كه بسيار ممدوح است خلط كرد. نگرش انبيا و ائمه اطهار(عليهم‌السلام) به دنيا بهترين شاهد بر اين مدعاست. براي اثبات مطلب مزبور به چند روايت اشاره مي‏شود:

1. در نيم روز گرمي، زاهدمَنِشي، امام باقر(عليه‌السلام) را ديد كه در باغ خود كشاورزي مي‏كند. او به قصد خيرخواهي از آن امام همام پرسيد: اگر در اين حال بميري خدا را چگونه ملاقات خواهي كرد؟ امام باقر(عليه‌السلام) فرمود كه اگر در اين حال بميرم، درحال طاعتِ خدا مرده‏ام.

[3]

2. شيخ مفيد (قدس‌سره) نقل مي‏كند كه رهگذري از حضرت اميرمؤمنان(عليه‌السلام) پرسيد كه بار اين شتر چيست و آن حضرت فرمود مثلاً سيصد درخت خرما. شخص سائل عرضه داشت كه اين تعداد درخت چگونه بر يك شتر جاي مي‏گيرد و آن حضرت فرمود كه اين‏ها هسته‏هاي خرماست كه مي‏خواهم آن‏ها را بكارم تا نخلستاني به بار آيد.
[4]

3. حضرت اميرمؤمنان(عليه‌السلام) كه نماد دين و الگوي مؤمنان است در نامه‏اي به عثمان بن حنيف چگونگي استفاده از دنيا را بسيار زيبا رسم مي‏كند كه هيچ ابهامي براي رهپويان راه حق باقي نمي‏گذارد.
در اين نامه امام‏علي(عليه‌السلام) چنين مي‏فرمايد كه گويا مي‏شنوم شخصي از شما مي‏پرسد كه اگر غذاي فرزند ابي‏طالب همين نان ساده است، او در صحنه‏هاي نبرد از پا درمي‏آيد؛ آن‏گاه حضرت مي‏فرمايد: والله لوتظاهَرتِ العربُ علي قتالي لما ولّيتُ عنها
[5]؛ به خدا سوگند! اگر اعراب در نبرد با من پشت به پشت يكديگر بدهند، از آنان روي برنمي‏تابم.
دستور به پرهيز از دنيا و زهد، لسان سلبي ادله ديني است؛ امّا در لسان اثباتي آن هم روايات فراواني هست كه فضيلت دامداري، كشاورزي، باغداري، كشتيراني، صيد ماهي، شيلات و سحرگاهان به دنبال كار رفتن را بيان مي‏كنند، چنان‏كه در برخي روايات آمده است كه اگر كسي درختي را پرورش دهد، خداوند چند درخت در بهشت به او پاداش مي‏دهد.

4. پيامبر اكرم‏صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: مَن سقي طلحةً أو سدرةً فكأنما سقي مؤمناً من‏ظماء

[6]؛ كسي كه نهالي را آبياري كند، گويا مؤمني را از تشنگي رهانيده است. فضايل و پاداش‏ها در اين روايات براي امور فردي نيست، بلكه تحريص و تشويق به امور اجتماعي است.
روايات فراواني از پيشوايان اسلام هست كه مسلمانان را به تجارت، صدقات جاريه از قبيل وقف باغ، مزرعه، مرتع و مانند آن تشويق مي‏كند و كار را مايه عزت آنان مي‏خواند.

5. يكي از شيعيان امام صادق(عليه‌السلام) به نام معلّي بن خنيس مي‏گويد كه امام صادق(عليه‌السلام) وي را ديد كه ديرتر از ديگران به بازار مي‏رود؛ آن حضرت به او فرمود كه زود به سوي عزّت خود (محل كسب) برود: رُويَ عن معلّي بن خنيس أنّه قال: رأني أبوعبدالله(عليه‌السلام) و قد تأخّرتُ عن السوق، فقال لي: اُغْدُ إلي عزّك.

[7] امام (عليه‌السلام) فرمود:
كه بامدادان به سوي عزت خود روان شو نه به سوي كسب خويش؛ يعني نفرمود: «اُغدُ إلي كسبك»، پس كار عزت است.
صدوقِ در كتاب شريف من لا يحضره الفقيه كه از منابع معتبر شيعه است، رواياتي را با عنوان «باب التجارة و آدابها و فضلها» گرد آورده كه احاديثي از قبيل التجارة تزيد في العقل
[8] و ترك التجارة مذهبة للعقل[9] در ميان آن‏هاست و نشان مي‏دهد كه در فرهنگ اسلام، تجارت مايه عزت و زيادتِ عقل است و ترك آن سبب ذلّت و زوال عقل.

6. در كلام گهربار معصومان(عليهم‌السلام) هست كه خداوند دست بالا را بيش از دست پايين دوست دارد. رسول خداصلي الله عليه و آله و سلم و امام صادق(عليه‌السلام) فرمودند: اليد العليا خير من اليد السفلي.

[10] دست بالا همان دست دهنده و دست پايين همان دست گيرنده يعني دستي است كه براي طلب به سوي ديگران دراز شود.
از ديدگاه اسلام، كسي كه اهل كار نيست و چشمش به دست ديگران است، ذليل و كارگر نزد خداوندْ عزيز است. مسلمانان بايد بكوشند تا دست بالا باشند و بتوانند زندگي محرومان و فقيران را تأمين كنند.


[/HR][1] - كافي،ج2، ص 131.

[2] - منازل السائرين، باب الزهد، ص 53.

[3] - كافي، ج 5، ص 73 ـ 74 ؛ كتاب وافي، ج 17، ص 29.

[4] - ر.ك: كافي، ج 5، ص 75؛ كتاب وافي، ج 17، ص 31 ـ 32.

[5] - نهج‏ البلاغه، نامه 45، بند 19 ـ 20.

[6] - تفسير عياشي، ج 2، ص 86؛ وسائل الشيعه، ج 17، ص 42.

[7] - من لا يحضره الفقيه، ج 3، ص 192

[8] - ج3، ص 191.

[9] - ج3، ص 192.

[10] - كافي، ج 4، ص 18؛ بحارالانوار، ج 21، ص 210.

سمیع;515347 نوشت:
لذا اولیاء الهی و عرفای بالله مانند مرحوم ملا حسینقلی همدانی(ره)، مرحوم قاضی(ره)، حضرت امام (ره)و ... در عین حال که همسر و فرزندانی داشتند و از نعمت های الهی استفاده می نمودند و در میان جامعه و با مردم محشور بودند، و خدمات اجتماعی فراوانی داشتند، در عین حال زندگی آنها یک زندگی ساده و زاهدانه بوده و این امر نه تنها اشکالی ندارد بلکه یک نقطه مثبت در زندگی این رادمردان الهی است.

[=comic sans ms]آن زاهد منزوي كه دنيا او را طلاق داده است، مي‏پندارد او دنيا را طلاق داده است. اين «طلاقِ خُلع» يا «طلاق مُبارات»، طلاق مردانه نيست. طلاق مردانه، طلاق علوي(عليه‌السلام) است، كه دنيا با همه يال و كوپال و زرق و برق خود بيايد و او دست ردّ بر سينه نامحرم زند و بگويد: «طَلّقْتُك ثلاثةً لا رجعةَ لي فيك».
كسي كه دنيا به كام او باشد و همچنان زيلوي حسينيّه جماران را فراموش نكند و آن خانه ساده قم را حفظ كند و رسم ساده‏زيستي و ساده به سربردن را از ياد نبرد، دنيا را طلاق مردانه داده است.

بسياري با دنيا بي‏ارتباطاند؛ امّا نه آن‏گونه كه حضرت علي(عليه‌السلام) دست ردّ به‏درآورد و بر سينه نامحرم زد. بسياري سعي كردند كه زهد را براي دنيا تحمّل كنند؛ «أفضلُ الزُّهدِ إخفاءُ الزّهدِ»

[1]. امّا كسي كه خطر «يتركَ الدّنيا للدّنيا»[2] دامنگير او نشود، هنرمند است.

كسي كه شناخت او مبتني بر توحيد باشد، پديده‏هاي جهان را آيات الهي مي‏داند، هرگز تعلق اصيل خود را متوجه چيزي غير از خدا نمي‏كند، اگر سودي به سوي او آمد خوشحال نمي‏شود و اگر نفعي از او زايل شد غمگين نمي‏گردد چون همه چيز را آيت الهي مي‏داند كه آمد و شد آنها آزمايشِ زهد و پارسايي است؛ (لكيلا تأسوا علي مافاتكم ولاتفرحوا بما آتَاكُمْ)
[3]
.

«خداوند به تقواپيشگان اين سيره را تعليم مي‏دهد كه (رَبَّنا هَب لَنا مِن أزوجِنا وذُرّيَّاتِنَا قُرَّةَ أعيُنٍ واجعَلنا لِلمُتَّقينَ إماما)

[4] بگويند. «زهد» نيز به معناي «خودسازي» براي «ديگرسازي» است. خودسازي براي حركت و تحول و تكامل و بيداري جامعه. زهدي كه در برابر ديگران مسئوليت نياورد مطلوب و پذيرفته نيست»[5]



[/HR][1] - از اميرمؤمنان(عليه‌السلام): همان، ج67، ص 316 ـ 317؛ شرح غرر الحكم، ج2، ص402، ح3016.

[2] - از امام رضا(عليه‌السلام): بحار الانوار، ج2، ص84.

[3]- سوره حديد، آيه 23.

[4] - سوره فرقان، آيه 74

[5] -.جامعه در قرآن - صفحه 239

سمیع;515833 نوشت:
و اتفاقا آن روایتی را شما مطرح کردید ناظر به رهبانیت و گوشه نشینی است نه یک زندگی زاهدانه

تفاوت زهد و رهبانیت
امیرالمومنین در نهج البلاغه در مورد زهد می فرماید : زهد در قرآن در دو جمله خلاصه شده است.
1- تا بر گذشته تاسف نخورید 2- به آنچه دارید زیاد خوشحال نباشید بنابر این هر کس از گذشته تاسف نخورد و به آنچه دارد دلبسته نباشد زهد را از دو طرف به دست آورده است .
از این سخن بخوبی استفاده می شود که زهد هرگز به معنی جدائی و بیگانگی از دنیا در منطق اسلام نیست بلکه در دو جمله خلاصه می شود .
1- اگر انسان چیزی را از دست داد به سوگ و عزا ننشیند و با بی اعتنایی به آن خود را برای فعالیت های ثمر بخش آینده آماده سازد نه اینکه باقی مانده نیرو و انرژی خود را در راه تاسف بر گذشته بر باد دهد
2- نسبت به آنچه دارد دلبسته نباشد تاسر حد اسارت و آزادگی خود را به این وسیله از دست بدهد . در جای دیگر از نهج البلاغه زهد در سه چیز خلاصه شده است:
الف)کاستن از آرزوهای دور و دراز شخصی که انسان را از اجتماع ، بیگانه و در خود و منافع مادی خویش فرو می برد و مجال همه چیز را از او سلب می کند
ب)توجه به شکر گزاری یعنی صرف هر نعمتی در راهی که برای آن آفریده شده نه اندوختن و انباشتن
ج) پرهیز از گناه به هنگامی که انسان بر سر دو راهی قرار می گیرد منافع شخصی در یک مسیر و حق و عدالت در مسیر دیگر
در فلسفه اسلام هیچ مانعی ندارد که شخص زاهد ثروتی داشته باشد و در آن چنان فرو رود که از دیگران غافل شود دنیا پرست است لذا در نهج البلاغه در خطبه علا بن زیاد حارثی میخوانیم که علی علیه السلام هنگامی که از او عیادت کرد نخست به خانه وسیع و پهناورش ایراد نمود و سپس فرمود اگر این خانه پناهگاه مردم محروم باشد هیچ مانعی ندارد یعنی داشتن یک خانه در یک صورت دنیا پرستی است و در صورت دیگر زهد اگر به آن از دریچه فردی بنگرد دنیا پرستی است و اگر از دریچه اجتماع به آن نگاه کند زهد است اتفاقاً در ذیل همین خطبه می خوانیم که علی علیه السلام برادر علا عاصم بن زیاد را که از زهد قطع پیوند از اجتماع و پوشیدن لباس خشن و تنها پرداختن به عبادت و جدا شدن از هر گونه فعالیت و کار تفسیر می کرد سخت مورد ملامت قرار داد و به او تاکید کرد که اسلام از چنین زهدی به کلی بیگانه است.
از آنچه گفتیم فرق میان زهد اسلامی و رهبانیت بدعتی مسیحی بخوبی روشن می شود زیرا زاهد آن کس است که زندگی او در دل اجتماع او را از وابستگی به زندگی تجملی شخصی باز می دارد ، بنابر این زهد او بخاطر رسیدن هر چه بیشتر به اهداف اجتماعی است در حالیکه راهب بیگانه از اجتماع و بریده از اجتماع است او اجتماع را رها می کند تا به خود برسد و به اصطلاح به نیایش و عبادت بپردازد.

ادامه دارد

امير1;518180 نوشت:
ادامه دارد

اسلام با لسان سلبي با رهبانيت برخورد كرده و آن را موجب خمود و انحراف از طريق مستقيم مي دادند:

خداوند در قرآن کریم در مورد رهبانیتی که در میان مسیحیان رایج شد می‏فرماید: «وَ رَهْبانِيَّةً ابْتَدَعُوها ما كَتَبْناها عَلَيْهِمْ إِلَّا ابْتِغاءَ رِضْوانِ اللَّهِ فَما رَعَوْها حَقَّ رِعايَتِها فَآتَيْنَا الَّذِينَ آمَنُوا مِنْهُمْ أَجْرَهُمْ وَ كَثِيرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ» (حدید/27)

«و [اما] ترك دنيايى كه از پيش خود درآوردند، ما آن را بر ايشان مقرّر نكرديم مگر براى آن­كه كسب خشنودى خدا كنند، با اين حال آن را چنان‏كه حقّ رعايت آن بود منظور نداشتند. پس پاداش كسانى از ايشان را كه ايمان آورده بودند بدان‏ها داديم و [لى‏] بسيارى از آنان دست­خوش انحرافند.»

پس مسیحیان علاوه بر این که رهبانیت را بدعت کردند، حدود آن را رعایت ننمودند، و به نام زهد، رهبانيت را ديرها بپا داشته و ناهنجاري‏هايى را در آئين مسيح به وجود آوردند. بنابر این اگر چه رهبانيت در آغاز چهره معتدل و ملايمى داشت، اما بعداً به انحراف گرائيد و موجب بسیاری از مفاسد شد

پیامبر اکرم (ص) فرمود: رهبانیت در اسلام وجود ندارد[1]
در فرهنگ اسلام به زهد سفارش شده و یکى از کمالات اخلاقى انسان تلقی گردیده است.

زهد دارای دو جنبه روانى (عـدم دلبـسـتـگـى بـه دنیا و مظاهر آن) و عملى (چشم پوشیدن از برخى مواهب) می باشد.

زهد اسلامی به معنای زندگی ساده و عدم اسارت در چنگال مال و مقام است و هیچ ارتباطی به مسأله ی رهبانیت ندارد
از جمله بدعت هاى مسیحیان در زمینه ی رهبانیت، "تحریم ازدواج" براى مردان و زنان تارک دنیا و " انزواى اجتماعى" و پشت‏پا زدن به وظائف انسان در اجتماع، و انتخاب صومعه‏ها و دیرهاى دور افتاده براى عبادت و زندگى در محیطى دور از اجتماع بود که در پی آن مفاسد زیادى در دیرها و مراکز زندگى رهبان ها به وجود آمد.

امام علی (ع) درباره‌ی راهبان در ذیل آیه ی: « بگو به شما خبر دهم که زیانکارترین مردم کیانند؟ آنها هستند که تلاش هایشان در زندگی دنیا کم شده با این حال گمان می کنند کار نیک انجام می دهند»[2] حدیثی زیبا فرموده‌اند:« یکی از مصادیق بارز آنها رهبانها هستند که خود را در ارتفاعات کوه ها و بیابان ها محبوس داشتند»[3]

«اسلام زهدگرایى را در عین جامعه‏ گرایى و در متن زندگى و در بطن روابط اجتماعى مي ‏پذیرد»[4]

زهد مورد نظر اسلام، در آیه ی زیر خلاصه مى شود: «تا آنکه بر آنچه از دست شما رفته است، تأسّف نخورید و بدانچه به دست شما رسیده است، شاد نشوید[5]

بـنـابـراین، زهد به معناى برخوردار نشدن از دنیا نیست بلکه برخوردارى از دنیا و نعمتهاى الهى است به طریقى که موجب غفلت انسان نگردد. چنانکه امام صادق (ع) مى فرماید: زهـد در دنیا ضایع کردن مال و حرام نمودن حلال نیست، بلکه زهد در دنیا به این است که اعتماد تـو نـسـبـت به آنچه در دستت مى باشد، بیشتر نباشد از اعتمادت نسبت به آنچه در دست خداوند عزوجل است[6]

ادمه دارد

[1] دعائم‏ الإسلام ج 2، ص193ح701 و عن رسول الله ص أنه نهى عن الترهب قال لا رهبانیة فی الإسلام تزوجوا فإنی مکاثر بکم الأمم و نهى عن التبتل و نهى النساء أن یتبتلن و یقطعن أنفسهن من الأزواج - مجمع البحرین ماده ی رهب
[2] قل هل ننبئکم بالاخسرین اعمالاً الذین ضل سعیهم فی الحیاة الدنیا وهم یحسبون انهم یحسنون صنعا (کهف، آیه 103 و 104)
[3] هم الرهبان الذین حبسوا انفسهم فی السواری؛ کنزالعمال، ج 2، حدیث 4496
[4] به كتاب سیری در نهج البلاغه استاد شهيد مطهري، صص218-220 مراجعه شود
[5] (لِکَیْلا تَاءْسَوْا عَلى ما فاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِماآتاکُمْ)، حدید، آیه 23
[6] بحارالانوار، ج 70، ص

امير1;518223 نوشت:
ادمه دارد

[=times new roman]شهید مطهری(ره) در بیان تفاوت های زاهد و راهب می فرماید:

[=comic sans ms]زاهد و راهب هر دو از تنعم و لذت‏گرایى دورى مي‌‏جویند ولى راهب از جامعه و تعهدات و مسؤولیت هاى اجتماعى مي‌‏گریزد و آنها را جزء امور پست و مادى دنیایى مى‏شمارد و به صومعه و دیر و دامن کوه پناه مى‏برد، اما زاهد به جامعه و ملاک هاى آن و ایده‏هاى آن و مسؤولیت ها و تعهدهاى آن رو مي‌‏آورد
زاهد و راهب هر دو آخرت گرایند، اما زاهد آخرت‏گراى جامعه ‏گراست و راهب آخرت‏گراى جامعه‏ گریز.

در لذت‏گریزى نیز ایندو در یک حد نمي‌‏باشند، راهب سلامت و نظافت و قوت و انتخاب همسر و تولید فرزند را تحقیر مي‌‏کند اما زاهد حفظ سلامت و رعایت نظافت و برخوردارى از همسر و فرزند را جزء وظیفه مي ‏شمارد.

[=times new roman][=comic sans ms]زاهد و راهب هر دو تارک دنیایند اما دنیایى که زاهد آن را رها مى‏کند سرگرم شدن به تنعم و تجمل و تمتعات و این امور را کمال مطلوب و نهایت آرزو دانستن است، ولى دنیایى که راهب آن را ترک مي‌‏کند کار، فعالیت و تعهد و مسؤولیت اجتماعى است. این است که زهد زاهد بر خلاف رهبانیت راهب در متن زندگى و در بطن روابط اجتماعى است و نه تنها با تعهد و مسؤولیت اجتماعى و جامعه ‏گرایى منافات ندارد بلکه وسیله ی بسیار مناسبى است‏ براى خوب از عهده مسؤولیت ها بر آمدن».[1]

[1]سیری در نهج البلاغه، ص221

پرسش:
با توجه به تأکید اسلام و قرآن به استفاده از نعمت‌های حلال خداوند، چرا بعضی از عرفای اسلامی، به رهبانیت و دوری از نعمت‌های حلال روی آورده‌اند؟

پاسخ:
ما باید بین رهبانیت (به معنای گوشه‌نشینی و ترک ازدواج، انزوای کامل از خلق و یک گوشه نشستن و عبادت نمودن) و زاهدانه زندگی کردن فرق قائل شویم.
آن چه که مذموم است، قسم اول است؛ ولکن قسم دوم توصیه شده است. لذا اولیاء الهی و عرفای بالله مانند مرحوم ملا حسینقلی همدانی (قدس سره)، مرحوم قاضی (قدس سره)، حضرت امام خمینی (قدس سره) و ... در عین حال که همسر و فرزندانی داشتند و از نعمت‌های الهی استفاده می‌نمودند و در میان جامعه و با مردم محشور بودند، و خدمات اجتماعی فراوانی داشتند، در عین حال زندگی آن‌ها یک زندگی ساده و زاهدانه بوده و این امر نه تنها اشکالی ندارد؛ بلکه یک نقطه مثبت در زندگی این رادمردان الهی است.
شهید مطهری(ره) در بیان تفاوت های زاهد و راهب می فرماید:

زاهد و راهب هر دو از تنعم و لذت‏گرایى دورى مي‌‏جویند ولى راهب از جامعه و تعهدات و مسؤولیت هاى اجتماعى مي‌‏گریزد و آنها را جزء امور پست و مادى دنیایى مى‏شمارد و به صومعه و دیر و دامن کوه پناه مى‏برد، اما زاهد به جامعه و ملاک هاى آن و ایده‏هاى آن و مسؤولیت ها و تعهدهاى آن رو مي‌‏آورد
زاهد و راهب هر دو آخرت گرایند، اما زاهد آخرت‏گراى جامعه ‏گراست و راهب آخرت‏گراى جامعه‏ گریز.

در لذت ‏گریزى نیز این دو در یک حد نمي‌‏باشند، راهب سلامت و نظافت و قوت و انتخاب همسر و تولید فرزند را تحقیر مي‌‏کند اما زاهد حفظ سلامت و رعایت نظافت و برخوردارى از همسر و فرزند را جزء وظیفه مي ‏شمارد.

زاهد و راهب هر دو تارک دنیایند اما دنیایى که زاهد آن را رها مى‏ کند سرگرم شدن به تنعم و تجمل و تمتعات و این امور را کمال مطلوب و نهایت آرزو دانستن است، ولى دنیایى که راهب آن را ترک مي‌‏کند کار، فعالیت و تعهد و مسؤولیت اجتماعى است. این است که زهد زاهد بر خلاف رهبانیت راهب در متن زندگى و در بطن روابط اجتماعى است و نه تنها با تعهد و مسؤولیت اجتماعى و جامعه ‏گرایى منافات ندارد بلکه وسیله ی بسیار مناسبى است‏ براى خوب از عهده مسؤولیت ها بر آمدن.»(1)
پی نوشت:
1. مطهری، مرتضی،مجموعه آثار شهید مطهری، ج16، ص518، انتشارات صدرا.

موضوع قفل شده است