جمع بندی آیا شک باعث عذاب می شود؟

تب‌های اولیه

10 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا شک باعث عذاب می شود؟

سلام. قرآن مجید، در آیۀ 8 از سورۀ ص، می فرماید: «أَأُنزِلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ مِن بَيْنِنَا بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ مِّن ذِكْرِي بَلْ لَمَّا يَذُوقُوا عَذَابِ»

آیا این آیه به معنای آن است که به صرف شک، انسان عذاب را خواهد چشید؟

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد میقات

[="Tahoma"]

«أَ ءُنزِلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ مِن بَيْنِنَا بَلْ هُمْ فىِ شَكٍ‏ّ مِّن ذِكْرِى بَل لَّمَّا يَذُوقُواْ عَذَاب‏»
آيا از ميان همه ما، قرآن تنها بر او [محمّد] نازل شده؟! آنها در حقيقت در اصل وحى من ترديد دارند، بلكه آنان هنوز عذاب الهى را نچشيده ‏اند (كه اين چنين گستاخانه سخن مى‏ گويند).(ص، Dirol

با سلام و درود

خیر، چنین نیست که به صرف شک، انسان مستحق عذاب شود.

با توجه به سیاق این مجموعه آیات و نیز با قرینه سایر آیات مرتبط، روشن می شود که این باقی ماندن در شک، از روی عناد و عدم پذیرش حق است، نه شک واقعی و حقیقی.

مشرکان به پیامبر صلی الله علیه وآله حسادت نموده و می گفتند چرا از بین ما، بر او باید قرآن نازل شود، او که یتیم بوده و نه مال و ثروتی دارد و نه مقام و منسبی، و نه اسم و رسمی؛ در حالی که ما مکنت و مال و ثروت و مقام و منسب و ... داریم.

«وَ قالُوا لَوْ لا نُزِّلَ هذَا الْقُرْآنُ عَلى‏ رَجُلٍ مِنَ الْقَرْيَتَيْنِ عَظيم‏»؛ و گفتند: چرا اين قرآن بر مرد بزرگ (و ثروتمندى) از اين دو شهر (مكه و طائف) ناز ل نشده است؟!(زخرف، 31)

از اینرو آن ها قبول دارند که قرآن از جانب خداوند متعال نازل شده، فقط ايراد آن ها اين است كه چرا بر پیامبر نازل شده و بر ديگران كه با عظمت و شوكت و جلال هستند نازل نشده است.

لذا معتقد نشدن آن ها به خاطر نقص در دلالت و حقانیت قرآن و اثبات نبوت نیست، بلکه به خاطر تعلق خاطری است که آن ها به اعتقاد باطل و تقلیدهای کورکورانه خود دارند و نمی گذارد آن ها در آیات الهی تفکر و تدبر نمایند.

به بیان دیگر، ایمان نیاوردن مشرکان به حقانیت قرآن، به خاطر شک داشتن در حقانیت قرآن نیست، بلکه به خاطر روحیه تکبر و سرکشی است که دارند و باعث شده تا به حقانیت قرآن اعتراف نکنند، هر چند به آن یقین داشته باشند.

البته مشرکان این تکبر و سرکشی را ادامه می دهند تا عذاب بر آن ها نازل شده و ناچار به اعتراف بشوند، که البته آن اعتراف سودی ندارد؛ کما این که امت های سابق نیز پس از سرکشی و نافرمانی، وقتی توبه کردند که دیگر سودی به حالشان نداشته:

«وَ لَيْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ حَتَّى إِذا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ إِنِّي تُبْتُ الْآنَ وَ لاَ الَّذينَ يَمُوتُونَ وَ هُمْ كُفَّارٌ أُولئِكَ أَعْتَدْنا لَهُمْ عَذاباً أَليماً»؛ براى كسانى كه كارهاى بد را انجام مى‏ دهند، و هنگامى كه مرگ يكى از آنها فرا مى ‏رسد مى ‏گويد «الآن توبه كردم»، توبه نيست؛ و نه براى كسانى كه در حال كفر از دنيا مى ‏روند اينها كسانى هستند كه عذاب دردناكى برايشان فراهم كرده ‏ايم‏.(نساء، 18)

«إِنَّ الَّذينَ حَقَّتْ عَلَيْهِمْ كَلِمَتُ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُون‏ وَ لَوْ جَاءَتهُمْ كُلُّ ءَايَةٍ حَتىَ‏ يَرَوُاْ الْعَذَابَ الْأَلِيم‏ فَلَوْ لا كانَتْ قَرْيَةٌ آمَنَتْ فَنَفَعَها إيمانُها إِلاَّ قَوْمَ يُونُسَ»؛ (و بدان) آنها كه فرمان پروردگار تو بر آنان تحقق يافته، ايمان نمى ‏آورند، هر چند تمام آيات (و نشانه ‏هاى الهى) به آنان برسد، تا زمانى كه عذاب دردناک را ببينند! چرا هيچ يک از شهرها و آباديها ايمان نياوردند كه (ايمانشان بموقع باشد، و) به حالشان مفيد افتد؟! مگر قوم يونس‏.(یونس، 96-98)

میقات;669638 نوشت:

«أَ ءُنزِلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ مِن بَيْنِنَا بَلْ هُمْ فىِ شَكٍ‏ّ مِّن ذِكْرِى بَل لَّمَّا يَذُوقُواْ عَذَاب‏»


آيا از ميان همه ما، قرآن تنها بر او [محمّد] نازل شده؟! آنها در حقيقت در اصل وحى من ترديد دارند، بلكه آنان هنوز عذاب الهى را نچشيده ‏اند (كه اين چنين گستاخانه سخن مى‏ گويند).(ص، Dirol

با سلام و درود

خیر، چنین نیست که به صرف شک، انسان مستحق عذاب شود.

با توجه به سیاق این مجموعه آیات و نیز با قرینه سایر آیات مرتبط، روشن می شود که این باقی ماندن در شک، از روی عناد و عدم پذیرش حق است، نه شک واقعی و حقیقی.

مشرکان به پیامبر صلی الله علیه وآله حسادت نموده و می گفتند چرا از بین ما، بر او باید قرآن نازل شود، او که یتیم بوده و نه مال و ثروتی دارد و نه مقام و منسبی، و نه اسم و رسمی؛ در حالی که ما مکنت و مال و ثروت و مقام و منسب و ... داریم.

با سلام و سپاس. گرامی، برعکس شما، متن آیه اصلاً چنین برداشتی را به من نمی دهد، بلکه در مقابل بهانۀ آنها که می گویند چرا از بین ما باید ذکر بر او نازل شود، می فرماید: «بلکه آنها از ذکر من در شک هستند.» در واقع این سخن اوّل را قرآن بهانه می شمارد و شک در ذکر را علت اصلی این حرفها می خواند. پس باز هم شک به عنوان یک ریشه مطرح می شود که این سخنان سرپوشی بر آن هستند.

بعلاوه، منظور شما از "شک از روی عناد و عدم پذیرش حق" برای بنده مشخص نیست. عناد و عدم پذیرش حق در زمانی معنی دارد که شکی در کار نیست و فرد حق را شناخته ولی انکار می کند یا از تلاش برای شناختن حق خودداری می کند. عناد و عدم پذیرش حق، چجور شکاکیتی را می تواند ایجاد کند؟

[="Tahoma"]

חסר משמעות;669977 نوشت:
با سلام و سپاس. گرامی، برعکس شما، متن آیه اصلاً چنین برداشتی را به من نمی دهد، بلکه در مقابل بهانۀ آنها که می گویند چرا از بین ما باید ذکر بر او نازل شود، می فرماید: «بلکه آنها از ذکر من در شک هستند.» در واقع این سخن اوّل را قرآن بهانه می شمارد و شک در ذکر را علت اصلی این حرفها می خواند. پس باز هم شک به عنوان یک ریشه مطرح می شود که این سخنان سرپوشی بر آن هستند.

بعلاوه، منظور شما از "شک از روی عناد و عدم پذیرش حق" برای بنده مشخص نیست. عناد و عدم پذیرش حق در زمانی معنی دارد که شکی در کار نیست و فرد حق را شناخته ولی انکار می کند یا از تلاش برای شناختن حق خودداری می کند. عناد و عدم پذیرش حق، چجور شکاکیتی را می تواند ایجاد کند؟

با سلام و درود

منشأ شک آن ها حسادت، عناد، علاقمندی آنان به تقلید و روی گردانی آنان از شنیدن دلیل و تفکر و تدبر است، زیرا اگر آنان تفکر و تدبر می کردند، به صداقت و راستی پیامبر، عالم می شدند.

لذا چون آن ها بنای تفکر و تدبر ندارند، همیشه در شک می مانند و اين شک به هيچ وجه از ايشان زايل نمی گردد مگر زمانی که عذاب بر آنان نازل شود که آن زمان هم دیر است.

میقات;670934 نوشت:

با سلام و درود

منشأ شک آن ها حسادت، عناد، علاقمندی آنان به تقلید و روی گردانی آنان از شنیدن دلیل و تفکر و تدبر است، زیرا اگر آنان تفکر و تدبر می کردند، به صداقت و راستی پیامبر، عالم می شدند.

لذا چون آن ها بنای تفکر و تدبر ندارند، همیشه در شک می مانند و اين شک به هيچ وجه از ايشان زايل نمی گردد مگر زمانی که عذاب بر آنان نازل شود که آن زمان هم دیر است.

سلام. گرامی بنده هنوز درست متوجه نشده ام که این چه شکی است؟ شک به معنای دو دلی است، ولی این بیان شما نشانگر این است که حق را می شناسند ولی از سر دشمنی می گویند نه. این یعنی یقین و نه شک.

بعلاوه، آیا این بیان که «آنها شک دارند، بلکه هنوز عذاب را نچشیده اند» مثل این نیست برای نشاندن حرف خودمان بر کرسی، بگوییم: «مثل اینکه تنت میخارد؟»

[="Tahoma"]

חסר משמעות;671625 نوشت:
سلام. گرامی بنده هنوز درست متوجه نشده ام که این چه شکی است؟ شک به معنای دو دلی است، ولی این بیان شما نشانگر این است که حق را می شناسند ولی از سر دشمنی می گویند نه. این یعنی یقین و نه شک.

بعلاوه، آیا این بیان که «آنها شک دارند، بلکه هنوز عذاب را نچشیده اند» مثل این نیست برای نشاندن حرف خودمان بر کرسی، بگوییم: «مثل اینکه تنت میخارد؟»

با سلام و درود

شک آن ها همان تردید و دو دلی است، و منشأ این شک هم حسادت و عناد و ... است که باعث شده آن ها از دلیل و تفکر، روی گردان شوند، و لذا در همان شک خود باقی مانده اند.

آن ها از این شک بیرون نمی آیند زیرا نمی خواهند دست از حسادت و عناد و تقلید کورکورانه بردارند، لذا تنها چیزی که آن ها را از شک بیرون می آورد عذاب الهی است.

با آمدن عذاب، پرده ها کنار رفته و حقیقت روشن، و شک برطرف شده و به یقین تبدیل می شود و پشیمان می گردند، که دیگر پشیمانی سودی ندارد.

«بَلْ لَمَّا يَذُوقُوا عَذاب‏»؛ بلكه آنان هنوز عذاب الهى را نچشيده ‏اند [كه اين چنين گستاخانه سخن مى ‏گويند].(ص، Dirol

علامه طباطبایی(ره) می آورد:
این فراز آیه، اعراضى است از اعراض قبلى، و معنايش اين است كه انكار قرآن از ناحيه مشركين و ايمان نياوردن آنان به حقانيت آن، ناشى از شكى نيست كه نسبت به آن داشته باشند، بلكه ناشى از روح سركشى و استكبارى است كه دارند، اين روحيه باعث شده كه به حقانيت قرآن اعتراف نكنند، هر چند نسبت به آن يقين داشته باشند؛ و اين سركشى را هم چنان ادامه مى‏ دهند تا وقتى كه عذاب را بچشند، آن وقت به حكم اضطرار ناگزير مى‏ شوند اعتراف كنند، هم چنان كه اقوام ديگرى كه مثل ايشان بودند، بعد از چشيدن عذاب اعتراف كردند.(ترجمه الميزان، ج ‏17، ص 280)

میقات;672547 نوشت:

با سلام و درود

شک آن ها همان تردید و دو دلی است، و منشأ این شک هم حسادت و عناد و ... است که باعث شده آن ها از دلیل و تفکر، روی گردان شوند، و لذا در همان شک خود باقی مانده اند.

آن ها از این شک بیرون نمی آیند زیرا نمی خواهند دست از حسادت و عناد و تقلید کورکورانه بردارند، لذا تنها چیزی که آن ها را از شک بیرون می آورد عذاب الهی است.

با آمدن عذاب، پرده ها کنار رفته و حقیقت روشن، و شک برطرف شده و به یقین تبدیل می شود و پشیمان می گردند، که دیگر پشیمانی سودی ندارد.

«بَلْ لَمَّا يَذُوقُوا عَذاب‏»؛ بلكه آنان هنوز عذاب الهى را نچشيده ‏اند [كه اين چنين گستاخانه سخن مى ‏گويند].(ص، Dirol

علامه طباطبایی(ره) می آورد:
این فراز آیه، اعراضى است از اعراض قبلى، و معنايش اين است كه انكار قرآن از ناحيه مشركين و ايمان نياوردن آنان به حقانيت آن، ناشى از شكى نيست كه نسبت به آن داشته باشند، بلكه ناشى از روح سركشى و استكبارى است كه دارند، اين روحيه باعث شده كه به حقانيت قرآن اعتراف نكنند، هر چند نسبت به آن يقين داشته باشند؛ و اين سركشى را هم چنان ادامه مى‏ دهند تا وقتى كه عذاب را بچشند، آن وقت به حكم اضطرار ناگزير مى‏ شوند اعتراف كنند، هم چنان كه اقوام ديگرى كه مثل ايشان بودند، بعد از چشيدن عذاب اعتراف كردند.(ترجمه الميزان، ج ‏17، ص 280)

با سلام. آیا با این تفاصیل، باید اینگونه برداشت کنیم که عقلشان یک چیز میگفته و دلشان چیز دیگری می خواسته است؟ یعنی عقلشان اسلام را حق می دیده ولی دلشان نمی خواسته اسلام را بپذیرند؟

[="Tahoma"]

חסר משמעות;673233 نوشت:
با سلام. آیا با این تفاصیل، باید اینگونه برداشت کنیم که عقلشان یک چیز میگفته و دلشان چیز دیگری می خواسته است؟ یعنی عقلشان اسلام را حق می دیده ولی دلشان نمی خواسته اسلام را بپذیرند؟

با سلام و درود

بله؛ اگر به عقلشان مراجعه کرده و در باره قرآن و قرائن و دلائل آن بر الهی بودنش، تعقل و تفکر می کردند، در شک نمی ماندند، زیرا این شک آن ها از طرف قرآن نیست و قرآن حجتش تمام است بلکه آنان به خاطر حسادت و علاقه به تقلید از گذشتگان، اصلا فرصت فکر و تعقل را به خود نداده و لذا در شک باقی مانده اند و تنها با مواجهه با عذاب است که حق را فهمیده و شک آن ها برطرف می شود.

[="Tahoma"]آیا شک باعث عذاب می شود؟

پرسش:
قرآن مجید، در آیۀ 8 سورۀ ص، می فرماید: «أَ أُنزِلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ مِن بَيْنِنَا بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ مِّن ذِكْرِي بَلْ لَمَّا يَذُوقُوا عَذَابِ»
آیا این آیه به معنای آن است که به صرف شک، انسان عذاب را خواهد چشید؟

پاسخ:
«أَ ءُنزِلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ مِن بَيْنِنَا بَلْ هُمْ فىِ شَكٍ‏ّ مِّن ذِكْرِى بَل لَّمَّا يَذُوقُواْ عَذَاب‏»؛ آيا از ميان همه ما، قرآن تنها بر او [محمّد] نازل شده؟! آنها در حقيقت در اصل وحى من ترديد دارند، بلكه آنان هنوز عذاب الهى را نچشيده ‏اند (كه اين چنين گستاخانه سخن مى‏ گويند).(1)
با سلام و درود
خیر، چنین نیست که به صرف شک، انسان مستحق عذاب شود. با توجه به سیاق این مجموعه آیات و نیز با قرینه سایر آیات مرتبط، روشن می شود که این باقی ماندن در شک، از روی عناد و عدم پذیرش حق است.
به بیان دیگر؛ منشأ شک آن ها حسادت، عناد، علاقمندی آنان به تقلید و روی گردانی آنان از شنیدن دلیل و تفکر و تدبر است، زیرا اگر آنان تفکر و تدبر می کردند، به صداقت و راستی پیامبر، عالم می شدند. لذا چون آن ها بنای تفکر و تدبر ندارند، همیشه در شک می مانند و اين شک به هيچ وجه از ايشان زايل نمی گردد مگر زمانی که عذاب بر آنان نازل شود که آن زمان هم دیر است.
مشرکان به پیامبر صلی الله علیه وآله حسادت نموده و می گفتند چرا از بین ما، بر او باید قرآن نازل شود، او که یتیم بوده و نه مال و ثروتی دارد و نه مقام و منسبی، و نه اسم و رسمی؛ در حالی که ما مکنت و مال و ثروت و مقام و منسب و ... داریم.
«وَ قالُوا لَوْ لا نُزِّلَ هذَا الْقُرْآنُ عَلى‏ رَجُلٍ مِنَ الْقَرْيَتَيْنِ عَظيم‏»؛ و گفتند: چرا اين قرآن بر مرد بزرگ (و ثروتمندى) از اين دو شهر (مكه و طائف) ناز ل نشده است؟!(2)
از اینرو آن ها قبول دارند که قرآن از جانب خداوند متعال نازل شده، فقط ايراد آن ها اين است كه چرا بر پیامبر نازل شده و بر ديگران كه با عظمت و شوكت و جلال هستند نازل نشده است.
لذا معتقد نشدن آن ها به خاطر نقص در دلالت و حقانیت قرآن و اثبات نبوت نیست، بلکه به خاطر تعلق خاطری است که آن ها به اعتقاد باطل و تقلیدهای کورکورانه خود دارند و نمی گذارد آن ها در آیات الهی تفکر و تدبر نمایند.
به بیان دیگر، ایمان نیاوردن مشرکان به حقانیت قرآن، به خاطر شک داشتن در حقانیت قرآن نیست، بلکه به خاطر روحیه تکبر و سرکشی است که دارند و باعث شده تا به حقانیت قرآن اعتراف نکنند، هر چند به آن یقین داشته باشند.
البته مشرکان این تکبر و سرکشی را ادامه می دهند تا عذاب بر آن ها نازل شده و ناچار به اعتراف بشوند، که البته آن اعتراف سودی ندارد؛ کما این که امت های سابق نیز پس از سرکشی و نافرمانی، وقتی توبه کردند که دیگر سودی به حالشان نداشته:
«وَ لَيْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ حَتَّى إِذا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ إِنِّي تُبْتُ الْآنَ وَ لاَ الَّذينَ يَمُوتُونَ وَ هُمْ كُفَّارٌ أُولئِكَ أَعْتَدْنا لَهُمْ عَذاباً أَليماً»؛ براى كسانى كه كارهاى بد را انجام مى‏ دهند، و هنگامى كه مرگ يكى از آنها فرا مى ‏رسد مى ‏گويد «الآن توبه كردم»، توبه نيست؛ و نه براى كسانى كه در حال كفر از دنيا مى ‏روند اينها كسانى هستند كه عذاب دردناكى برايشان فراهم كرده ‏ايم‏.(3)
«إِنَّ الَّذينَ حَقَّتْ عَلَيْهِمْ كَلِمَتُ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُون‏ وَ لَوْ جَاءَتهُمْ كُلُّ ءَايَةٍ حَتىَ‏ يَرَوُاْ الْعَذَابَ الْأَلِيم‏ فَلَوْ لا كانَتْ قَرْيَةٌ آمَنَتْ فَنَفَعَها إيمانُها إِلاَّ قَوْمَ يُونُسَ»؛ (و بدان) آنها كه فرمان پروردگار تو بر آنان تحقق يافته، ايمان نمى ‏آورند، هر چند تمام آيات (و نشانه ‏هاى الهى) به آنان برسد، تا زمانى كه عذاب دردناک را ببينند! چرا هيچ يک از شهرها و آباديها ايمان نياوردند كه (ايمانشان بموقع باشد، و) به حالشان مفيد افتد؟! مگر قوم يونس‏.(4)
در ادامه توضیح بیشتری در باره شک و تردید مشرکان داده می شود:
مشرکان در شکی مانده بودند که خودشان عامل آن بودند. شک مشرکان همان تردید و دو دلی است، و منشأ این شک هم حسادت و عناد و ... است که باعث شده آن ها از دلیل و تفکر، روی گردان شوند، و لذا در همان شک خود باقی مانده اند.
آن ها از این شک بیرون نمی آیند زیرا نمی خواهند دست از حسادت و عناد و تقلید کورکورانه بردارند، لذا تنها چیزی که آن ها را از شک بیرون می آورد عذاب الهی است. با آمدن عذاب، پرده ها کنار رفته و حقیقت روشن، و شک برطرف شده و به یقین تبدیل می شود و پشیمان می گردند، که دیگر پشیمانی سودی ندارد.
«بَلْ لَمَّا يَذُوقُوا عَذاب‏»؛ بلكه آنان هنوز عذاب الهى را نچشيده ‏اند [كه اين چنين گستاخانه سخن مى ‏گويند](5). علامه طباطبایی(ره) می آورد: این فراز آیه، اعراضى است از اعراض قبلى، و معنايش اين است كه انكار قرآن از ناحيه مشركين و ايمان نياوردن آنان به حقانيت آن، ناشى از شكى نيست كه نسبت به آن داشته باشند، بلكه ناشى از روح سركشى و استكبارى است كه دارند، اين روحيه باعث شده كه به حقانيت قرآن اعتراف نكنند، هر چند نسبت به آن يقين داشته باشند؛ و اين سركشى را هم چنان ادامه مى‏ دهند تا وقتى كه عذاب را بچشند، آن وقت به حكم اضطرار ناگزير مى‏ شوند اعتراف كنند، هم چنان كه اقوام ديگرى كه مثل ايشان بودند، بعد از چشيدن عذاب اعتراف كردند.(6)
نهایت: مشرکان اگر به عقلشان مراجعه کرده و در باره قرآن و قرائن و دلائل آن بر الهی بودنش، تعقل و تفکر می کردند، در شک نمی ماندند، زیرا این شک آن ها از طرف قرآن نیست و قرآن حجتش تمام است بلکه آنان به خاطر حسادت و علاقه به تقلید از گذشتگان، اصلا فرصت فکر و تعقل را به خود نداده و لذا در شک باقی مانده اند و تنها با مواجهه با عذاب است که حق را فهمیده و شک آن ها برطرف می شود.

__________

  1. ص، 8.
  2. زخرف، 31.
  3. نساء، 18.
  4. یونس، 96-98.
  5. ص، 8.
  6. ترجمه الميزان، نرم افزار جامع التفاسیر نور، ج ‏17، ص 280.
موضوع قفل شده است