جمع بندی آیا شوهرم حق این رو داره من رو کتک بزنه؟

تب‌های اولیه

150 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

نقل قول:
برای ابراز عشق راه های دیگری جز تمکین کردن و بله قربان گفتن هم هست.هیچ انسانی از تمکین دیگران در برابر او بدش نمیاید اما خداوند به ما آموخته که انچه را که برای خود دوست نمیدارید برای دیگران هم نپسندید


خدا خیرتون بده.ازدیشب تاحالا وقتمون رو گرفتیم وتایپ میکنیم من ودوستانم تابتونیم به لیداخانم کمک کنیم .بعدشما آب پاکی میریزید رودستش که اینهااثرنداره واینجاهمه مردهستن و... و...

قرار نیست جبهه گیری بشه.آیا حق بازن هست یامرد؟این یه سوال احمقانه است.چون زمانی این سوال روباید کرد که جنگی درمیان باشه.
نه ماباید راه حل پیداکنیم.
چراهمسرایشون گاهی ازخشم استفاده میکنند باید علتش روپیداکرد تادرصورت برخورد صحیح از تنگ شدن رابطه جلوگیری کنیم.
ازلیداجان خواهش میکنم تمام مطالب روبادقت بخونید وبعدبه سوالات حتما حتما پاسخ بدید.

چون حداقل ده هاهزارنفر مشکل مشابه شمارودارند...والبته باتوجه به آمارروز این تعدادبیشتر ازاین مقداره.

اگر من وهمه دوستان اینجا داریم مطلب میذاریم چون این بحث این اواخر داغ شده بین زوجین.

فرمایش شما درسته و ماهم دنبال راه های ابراز علاقه هستیم.این نحوه ابراز کردن روش های خاصی داره.
دراین مورد هرتجربه واگاهی دارید دراختیاردوستان قرار بدید.
موفق باشید.

به نام او

من هم با کاربر سبزینه ی ظهور موافقم و وقتی یکی از پارگان تنمون به مشکلی بر می خوره باید کدورت ها و تعصب ها را کنار بزنیم و با جان و دل به دوست اسک دینیمون کمک کنیم و اگر هم کسی نمی تواند کمک کند نباید دوستمان را نا امید و زحمت دیگران را به باد فنا دهد .

یا حق

FTMH_Mohammadi;355785 نوشت:
6 ماه وای سی همه چی تمومه ...

ببخشید یعنی چی شش ماه وایسم ؟چی تمام است ؟

FTMH_Mohammadi;356003 نوشت:
سلام لیدا خانوم ...
خوب چرا سلیقتون عوض شده ... مگه شما از همچین مردی خوشتون نمیاومد ...

بعضی از دخترها سمت پسرهایی میرن که کمی تیتیش هستن ...خصوصیت این جور پسرها اینه که :
میشه باهاشون دوست شد ... باهاشون رفیق شد... باهاشون درد دل کرد ... کارها را به صورت اشتراکی انجام داد ... سر کار رفت .... بعضی جاها حرف شما میشه بعضی جاها حرف اونا ... میشه باهاشون مشورت کرد ... میشه ازشون بازخواست کرد ... میشه با هم دیگه تصمیم گرفت ....

بعضی از دخترها هم سمت پسرهایی میرن که خصوصیات مردونگی بارزتری دارن ... خصوصیت این جور پسرها اینه که :
باید مال اونا باشی ... باید زیر نظر اونا تصمیم بگیری ... باید از اینکه مال دیگری هستی لذت ببری ... خودت رو باید براشون لوس کنی ... وای سی کار ها رو اونا انجام بدن ... همیشه حرف حرف اونا باشه ... سر کار نری ... از بودن در کنار یک ابر مرد لذت ببری ...

خوب مگه به غیر از اینه که شما اینجور رابطه ای رو میخواستی ...

سلیقه من تغییر نکرده از اول نمیخواستم شوهرم دست روی من بلند کند .چه زنی همچین چیزی رو میخواهد؟

FTMH_Mohammadi;356253 نوشت:
زدن این آقا با زدن مردهای دیگه خیلی تفاوت داره ... زدن 2 مدل داریم :

1- مردی زود جوش هست ... اعصابش تندی سر مساله های گوناگون خورد میشه ... تعادلش رو از دست میده ... حمله ور میشه به سمت زنش ... معلوم نیست این عصبانیت و این زدن تا کجا پیش میره ... فقط خودش میدونه .... و چون فقط خودش میدونه این عصبانیت و این زدن رو تا کجا میخواد ادامه بده و دیگران ازش اطلاعی ندارند ... از او میترسند ... بهترین راهکار ( صحبت با پدر و مادر طرف ... شکایت ... جدا شدن هست .)

2- مردی مدیر هست ... اعصابش خورد نمیشه .... تعادلش رو از دست نمیده ... جاهایی خانم خونه پرخاش میکند ... بلند حرف میزند ... قلدری میکند ... او را با یک ( تاکید میکنم یک ضربه ) سر جایش مینشاند ... این زدن با عصبانیت همراه نیست ... فقط رفتار محکم و پاسخی غیر قابل شکست در مقابل رفتار قلدر منشانه خانوم هست ... به نظر من هم بد نیست ... من ازدواج نگردم ولی یه بار اینجوری کتک خوردم ... بعدش آروم تر هم شدم ....

خانوم لیدا ... به نظر من زندگی شما هیچ مشگلی ندارد ... و با این حرف دوستان که میگن دستش بشکنه و .... کاملا مخالفم ... شما نباید صدایتان را بالاتر از صدای شوهرتان ببرید ... نباید غر غر کنید ... اینها قوانین هستن ... حالا شما مجاز هستید هر کار دیگه ای که میخواهید بکنید ....هر جور مدیریت و سیاستی که میخواهید به کار ببرید ...

شما اوندفعه ای که کتک خوردید از شوهرتون نبود.کتک خوردن از شریک زندگی و آن کسیکه دوستش داریم خیلی سخت است.
اگر بیشتر از یک مرتبه بود باز آروم خواهید شد؟ من آروم نشدم و به خانواده همسرم اطلاع دادم.
چند دفعه بود تنها اون نبود اون شدیدترین برخورد بود.

FTMH_Mohammadi;356273 نوشت:

خانم لیدا ... من به شما توصیه میکنم کتاب "250 روش برای نه گفتن" نوشته "دکتر سوزان نیومن" ترجمه "هانیه حق نبی مطلق" رو تهیه کنید ...
ایشون در این کتاب خواسته های دیگران از ما رو تقریبا به 15 قسمت طبقه بندی کردند ...

1- خواسته های به حق ... ولی ما نمیخواهیم انجام بدیم ... ؟؟؟
2- خواسته های به حق ... خودمون هم دوست داریم انجام بدیم ... اما با زیاده خواهی طرف چه کنیم ؟؟؟
3- خواسته های به خق ... ولی چون توی جمع از ما اون تقاضا رو کرده ... نیازمند نوع خاصی جواب دادن هست ؟؟؟
4- خواسته های نا به حق ؟؟؟
5- خواسته های تا به حق که با توهین همراه هستند ؟؟؟
و ...

در پاسخ دادن به اینگونه درخواست ها روشهای متعددی نیز بیان کرده اند ...

مثلا ... اگر خواسته کسی به حق بود ولی شما نمیخواستین انجامش بدین ... جواب : عزیزم منم خسته هستم بیا با هم انجامش بدیم .
مثلا ... اگر خواسته کسی اشتباه بود و شما آن را میدانستید ....................... جواب : میل خودت هست این شما هستید که میدانید جه جیزی برای شما ارزش بیشتری دارد .
مثلا ... اگر خواسته کسی به حق بود ولی شما نمیخواستید آن را انجام دهید.. جواب : عزیزم خود تو که اوستای این کار هستی ...

و صدها مثال واقعی دیگر ... که بعضی از "نه" ها باید دقیق و قاطع باشند و بعضی از "نه" ها باید هنرمندانه باشند ... مشگل شما هم دقیقا همین مساله هست ... شما در خیلی از جاها میخواهید کار خودتان را انجام بدهید ... و یا نمیخواهید کاری رو انجام دهید ...

به نظر من مطالعه این کتاب میتونه براتون مفید باشه ...

برای معرفی کتاب سپاسگذارم

به نام او

این مشکلات در زندگی گذرا ولی خیلی دشوار است امیدوارم مشکل تمام عزیزان رفع بشه . به نظر من بزرگ ترین کاری که می شه کرد در خواست از عزیز ترین عزیزان خداوند رحمان است تا این امتحاناتی را که در زندگی گذاشته است را با کمک خودش نمره ی خوبی بدهد .

یا حق

سپاسگذارم برای راهنمایی و متن تفاهم را یادداشت میکنم و برمیدارم.

سبزينه ظهور;356175 نوشت:
شرمنده این بحث آخرصحبته.باید فهمیددقیقا ریشه این عصبانیت ازکجاست.برای توضیح بیشتروراهکارهای بیشترتوسط دوستان وکارشناسان نیاز به توضیح بیشتره.
اگرمایل بودید پاسخ بدید به دقت زیاد:
:1:همسر شما بچه چندم خونه هست؟ وچندنفرن کلا؟ فرزند سوم است و چهار بچه هستند. دو دختر و دو پسر .

:2:پدراون فردمتعصبی هست؟ بله

:3:درخانه بیشتربا کی صمیمیه؟پدریامادر؟ با مادر و خواهرشان همان دوست من صمیمی است

:4:بحران بزرگ مثل ازدست دادن عزیزویا دعواهاودرگیریهای عمیق درخانه ویامدرسه ویافامیل درگذشته داشته تابه حال؟ نمیدانم فکر نمیکنم

:5:درهفته چندبارعصبانی میشه؟وبیشترچه چیزعصبانیش میکنه؟اگرشمامقابل عصبانیتش سکوت کنید ایااروم میشه یا نه بیشترادامه میده؟ در هفته هفت هشت بار عصبانی میشود به طور کل انسان زود جوشی است. برای هر چیزی ممکن است عصبانی شود چون پرتوقع است از همه انتظار دارد. اگر دلیل عصبانیتش من باشم و سکوت کنم او هم آرام میشود اما فراموش نمیکند و اگر من برای کاری که او عصبانی شده و مربوط به من بوده سکوت کنم دفعه بعد نیز همان انتظار را دارد آن کار مطابق میلش باشد به همین دلیل من همیشه در برابرش سکوت نمیکنم.
در کل چی ارومش میکنه؟ خوابیدن و رابطه زناشویی و غذا خوردن و به گفته خودش دیدن من وقتی به خانه می آید و من را در خانه می بیند.

:6:بعداز دادن درخواست درمسائل زناشویی وبعد ازرسیدن به میل کامل ایا باز عصبیه یا نه...آروم میشه؟شب هاراحت میخوابه؟اهل کابوس دیدن هست؟ بله آرام میشود و هر کاری بخواهم بعد از اون برایم انجام میدهد . بله راحت میخوابد خواب می بیند اما کابوس نمی بیند.

:7:سرکار؟(خیلی مهمه)آیا رئیس بالا سرش هست؟آیا خودش رئیسه؟آیاباکارمندان مرافه وجنگ داره وکارمندان بااون خوب نیستن؟ شوهرم کارفرما هستند و در شرکت خود،رئیس هستند. با کارمندان خوب هستند و ممکن است مسائل کاری داشته باشند مثل دیگران

:8:خط مشش چیه؟مذهبی سنتی ویاروشن فکر؟یعنی دینش روباتحقیق وتفحص درک کرده یاازطیق خانواده بوده؟ اگر مذهبی بودن به انجام دادن واجبات است بله نماز میخواند و روزه میگیرد .انسان بسته یا متحجری نیست با درس خواندن من مسافرت رفتن و کلاسهای دیگر میروم مخالفتی ندارد تشویقم نیز میکند.

:9:توی خونه چقدر روی حرف هاش حساب باز میکنند(خانوادش)؟ در حد متعادل روی حرفش حساب میکنند.

:0::1:ازخواهرش بپرسیددردوران مجردی هم دست روی کسی بلندمیکرده؟؟

میپرسم

yanoor;356109 نوشت:
////////////////////////////////

با سلام

شما برای کارهای خودتان اگر برنامه ریزی بیشتری بکنید و کار با کامپیوتر را زمانی انجام بدهید که شوهرتان سر کار است

خوب مشکلی پیش نمی آید

در ضمن نگذارید دستش به روی شما باز شود زیرا پیامدهای خوبی ندارد

آنطور که نوشته اید :

(دو روز نگذاشت از خانه بیرون بروم.روز دوم گفت تو دوستم نداری از همان اول سعی کردم دلت رو به دست بیاورم تو همیشه جلوتر از من بودی چون من بیشتر دوستت داشتم.)

معلوم است ایشان کمبود عاطفی شدیدی دارند و شما برخلاف ایشان به او اظهار علاقه نمی کنید که خیلی بد است زن باید به همسرش اظعار عشق کند و البته متقابل است اما اگر او هم اظهار علاقه نکرد شما اینکار را بکنید تا یاد بگیرد

اما شما دارید کاری می کنید که علاقه شما نذد ایشان کم شود و این خطرناک است

به هرحال هر فردی باید قدر همسرش را بداند بخصوص اگر مهربان هم باشد

شما باعث اختلافات هستید در روش زندگیتان محبت و خوبی را بیشتر مد نظر داشته باشید

آینده را هم ببینید............

من به شوهرم محبت میکنم نمیتوانم بپذیرم کمبود عاطفی دارد. باعث همه اختلافات من هستم!؟ این منطقی است؟

[=arial narrow]خیلی ممنون که پاسخ دادید.
باید دید در گذشته زمان مجردی هم درخانه آدم زودجوشی بوده؟زودرنج بوده؟وقبلا هم عصبی بوده؟
باتوجه به جواب سوالات خداروشکر همسرشمامشکل روحی ویا مساله مهمی ندارند.
وعصبی بودن ایشان منشاازگذشته نداره بلکه فقط اثربخش بوده.
همسرشما درمحل کار رئیس هستند.باید خوب دقت کنید که درمحل کارشون زیردستان اون تاچقدربهش احترام میذارن.
جوری که مشخص منشااصلی این عصبی بودن مربوط به درگیری های جسمی هست.
وابزاراین شدت شغلشون هست ریاست کلمه ایی که به ذهنش القا میکنه رئیس باشه .

مردان همیشه بین حالات روحی محل کاروهمسرارتباط برقرار میکنند.یعنی اگردرمحل کاردارای فشارباشندآن به خانه منتقل میشه.

اگرسرخورده بشن عکس اون رودرخانه انجام میدن.دربسیاری ازتحقیقات مشخص شده که عصبی بودن مرد مربوط به محل کاراون هست.
[=arial narrow]اما درمورد شما نوع کارهمسرتون فقط بهش شدت میده وکم ویازیادش میکنه.
[=arial narrow]طوری که مشخصه ارامش مربوط به کارومحیط بیرون روندارند ومیخواهند درخانه بیشترازیک حالت معمولی توجه بهش بشه.
اگراین عصبی بودن بعد ازدواج بیشتر شده پس همسرشما به صورت شخصیتی عصبی مزاج نیست بلکه باتغییر نیازهای اون این حالت درش ایجادشده.
دقت کنید اون دقیقا زمان نیازهای جسمی درمعرض فشارروحیه ودرخارج اون مطیع میشه یابهتربگم مهربان میشه.
باید دقت کردکه رابطه ج ن سی دراین آقا برحالات روحی اون اشراف داره.
یعنی اروم بودن یانبودنش رو کنترل میکنه.بعضی مردان برعکس هستند.حالتهای این نوع ارتباط بادرون درانها منحصربه فرده نسبت به دیگری.
وقتی مردی ازهیچ جاارامش رواحساس نکنه بیشتربرهمسرش حساس میشه.وحتمابه تخلیه هیجان نیازداره.وقتی همسرشما درمحل کارنمیتونه این هیجان روتخلیه کنه درخانه نیازداره این کاروبکنه..

درواقع مسائلی مثل لذت غذا وخواب حس تخلیه روبه لذت منتقل میکنه.
همون انتقالی که درموردش بهتون گفتم.
لزومی نداره همیشه مقابل عصبانیت اون سکوت کنید چون اصلا قرار نیست اون عصبانی بشه پیشگیری همیشه بهتره.
چیزی که ازش میخواهیدوانتظارداریدنه نگه روزمان آروم بودنش بگیدو اجازه بدید اون این انرژی اضافی روبه حالاتی غیرازخشم تخلیه کنه.
مثل راهکارهایی که درپستهای قبلی دادم.

مواقعی هم که واقعا باید نه بگیدو میخواهیدسکوت نکنید ازروشهای نه گفتن که دوستمون مثال زدن استفاده کنید.

بله همسرشماحق نداره این کاروبکنه اما مابایدبدونیم که اگریک روز اتفاقی بیفته این همسره که اخرش باید دست ماروبگیره واون همیشه درهمه زمان های زندگی ماحضورداره پس نباید حالت تدافعی مقابلش باشیم.دقیقامثل فرزند.

وقتی بچه ما نافرمانی میکنه ناراحت میشیم اما زورمون نمیادچون میدونیم بابچه خودمون درجنگ نیستیم سعی میکنیم اون روآروم کنیم ونیازش روبرطرف کنیم.
دراین باره زن باید برای همسرمثل مادرباشه.
سخته که هیچ وقت جبهه نگیریم امااین متد زندگی هست
.چون شماتنهانقطه آرامش اون هستید.خشم اون نشانه ترس ازگرفتن این ارامش یعنی دوستش نداریدهم هست وبهش شدت میده.
اگربتونیدجلسات تفاهم روالقا کنید به زودی شاهدکاهش شدت عصبانیت اون میشید.
میتونیددریکی ازجلسات درمورد عصبانیتش چندسوال بپرسید؟
اینکه شفاف سازی کنه دقیقا چی باعث میشه ازکوره دربره.زمان عصبانیت دقیقا چی ازذهنش میگذره..بدون اینکه واهمه داشته باشه نظرش روبگه.واینکه:
آیاازاینکه گاهی فریادبکشه وبااین حالت حرفش رابه کرسی بنشاند لذت میبره؟وایا درمحل کار زیردستان اذتش میکنندواون دوست داره با دستور اونهارو مجاب کنه؟
دراین مورد حتماباهاش حرف بزنیدوبخواهیدصادقانه ودرکمال ارامش جواب بده
.:hamdel:

سبزینه ظهمر عزیز سپاسگذارم
یک جمله رو من قبول ندارم. (زن باید برای همسر مثل مادر باشد ).
این جمله ایست که تمام روانشناسان و مشاوران خانواده رد میکنند. همسر همسر است و مادر مادر.
من نمیخواهم مادر همسرم باشم میخواهم همسرش باشم شریک زندگیش باشم. اگر نیاز به مادر داشتند ازدواجشان برای چه بوده؟

سلام علیکم و رحمه الله

یک سوال سرکار لیدا
درباره
اختلاف بین سلایق شما و همسرتان
و
تغئیراتی که بخاطر همسرتان و زندگی مشترک تان پذیرفته اید
(حال چه تغئیرات در پوشش چه در سلیقه و نهایتا اجبار به تمکین جنسی ...)

آیا باعث شده که احساس کنید بنوعی در هویت و شخصیت قبلی تان تغئیر اجباری اعمال شده و بنوعی هویت شما در این جریانات از دست رفته یا زیر سوال رفته ( حداقل نزد خودتان )
و آن استقلال و اختیار از شما سلب شده ؟

...

فاتح;356425 نوشت:
سلام علیکم و رحمه الله

یک سوال سرکار لیدا
درباره
اختلاف بین سلایق شما و همسرتان
و
تغئیراتی که بخاطر همسرتان و زندگی مشترک تان پذیرفته اید
(حال چه تغئیرات در پوشش چه در سلیقه و نهایتا اجبار به تمکین جنسی ...)

آیا باعث شده که احساس کنید بنوعی در هویت و شخصیت قبلی تان تغئیر اجباری اعمال شده و بنوعی هویت شما در این جریانات از دست رفته یا زیر سوال رفته ( حداقل نزد خودتان )
و آن استقلال و اختیار از شما سلب شده ؟

...

سلام و درود
این درست است که برای پوشش و محل زندگی و رابطه زناشویی نظر همسرم به من اعمال شد. اما اگر شوهرم به من احترام و عشق و دوست داشتن را میدادند این مسائل به چشمم نمی آمد. زیرا به تنها موردی که فکر میکردم همان عشق و علاقه بود.
حالا این موارد برایم سخت شده با خودم میگویم برای چه کسی برای چه با خواسته های او زندگی کنم ؟
خوشبختانه هنوز به آنجا نرسیده است که هویتم رو زیر سئوال ببرد.

سبزينه ظهور;356413 نوشت:
دراین باره زن باید برای همسرمثل مادرباشه.

این را من یک توهین به آقایان تلقی میکنم.مردی که طبق نص قران کریم قوام دهنده و حامی همسر خویش است را شما به یک کودک تشبیه کردید که خود از عهده وظایفش برنمیاید.خانمها جز در برابر فرزندان خود تکلیفی ندارد ،حتی وظیفه پخت وپز وشستشو و.....به عهده زنها نمیباشد.آنچه زوجها در حق یکدیگر انجام میدهند تنها از سر لطف است نه ترحم و یا وظیفه
برخی از شما طوری این خانم را راهنمایی میکنید که گویا ایشان یک بیمار روانیست .ریشه مشکل در بی تقوایی و عدم آشنایی همسر ایشان به حقوق و حدود و وظایفش در چارچوب خانواده است و شما اگر ماه ها اینجا برای خانم لیدا نسخه بپیچید درد ایشان دوا نمیشود.از طرفی گفتگوی مستقیم ایشان با آقا هرچقدر منطقی و لطیف و نرم هم مشکل را حل نمیکند چون ایشان عیال شان را به عنوان یک شریک زندگی و یک انسان دارای حق و حقوق به رسمیت نمی شناسد.ایشان باید از کانالهای دیگری که همسرشان از آنها حساب میبرد اقدام کنند
والسلام

حلاج;356428 نوشت:
این را من یک توهین به آقایان تلقی میکنم.مردی که طبق نص قران کریم قوام دهنده و حامی همسر خویش است را شما به یک کودک تشبیه کردید که خود از عهده وظایفش برنمیاید.خانمها جز در برابر فرزندان خود تکلیفی ندارد ،حتی وظیفه پخت وپز وشستشو و.....به عهده زنها نمیباشد.آنچه زوجها در حق یکدیگر انجام میدهند تنها از سر لطف است نه ترحم و یا وظیفه
برخی از شما طوری این خانم را راهنمایی میکنید که گویا ایشان یک بیمار روانیست .ریشه مشکل در بی تقوایی و عدم آشنایی همسر ایشان به حقوق و حدود و وظایفش در چارچوب خانواده است و شما اگر ماه ها اینجا برای خانم لیدا نسخه بپیچید درد ایشان دوا نمیشود.از طرفی گفتگوی مستقیم ایشان با آقا هرچقدر منطقی و لطیف و نرم هم مشکل را حل نمیکند چون ایشان عیال شان را به عنوان یک شریک زندگی و یک انسان دارای حق و حقوق به رسمیت نمی شناسد.ایشان باید از کانالهای دیگری که همسرشان از آنها حساب میبرد اقدام کنند
والسلام

سلام جناب حلاج خان ...
نمیدونم چرا اینقدر مردهای این سایت زودی بهشون بر میخوره ... تندی بحث توهین و ... رو وسط میکشن ...
منظور سرکار خانم سبزینه ظهور این نبود که شوهرتون رو به چشم یه فرزند شیطون ببینید !!! منظور از این گفتمان این هست که همانگونه که مادر یک خانواده فرزندش را از خودش میبیند ... با گرمی و سردی اش میسازد ... شوهر خودتون رو از خودتون بدونید ... وقتی داد میزنه به دل نگیرید ... همچنین ... چه خوشمون بیاد چه خوشمون نیاد شاید بیشتر از 70 درصد وظایف یک دختر تو خونه شوهر ... همون وظایف پیشین مادر هست ... شما به این اشاره کردید که آنچه زوجها در حق همدیگر انجام میدهند از روی لطف است نه وظیفه ... با این حرفتون مخالفم ...

مرد و زن بعد از اینکه ازدواج میکنن چه بصورت پیش فرض و یا چه به صورت قراردادی وظایفی رو تو زندگی قبول میکنن ... مثلا مرد بیرون کار میکنه ... خرجی میاره ... سخت افزاری مواظب فرزندان هست ... محل زندگی رو تامین میکنه و ...
همچنین خانوم خونه وظایفی دیگه رو قبول میکنن ... مثلا تهیه غذا ... آرامش منزل ... نظم اجزای منزل ... آرامش فرزندان .... مواظبت نرم افزاری از فرزندان و ...

البته هیچ توافقی در این امور نیست ... مثلا آقای خونه میتونن تو خونه بشینن و پخت و پز کنن و خانوم خونه برن بیرون کار کنن ... ولی ... وقتی کارها تقسیم بندی شد و وظیفه هر کسی مشخص شد ... دیگر آن شخص نمیتواند بگوید این کار وظیفه من نیست ...

ایشان و خانواده ایشان کوچکترین مشگلی ندارند ... و به قول شما هیچ مشگل روانی ندارند ... یه مرد وقتی از یه دختری خوشش میاد هر جی میگه رو قبول میکنه ... تا وقتی که ازدواج میکنن ... وقتی که ازدواج میکنن آقای خونه سعی میکنه که مرزهای جدیدی برای خودش تعریف کنه ... اون چیزهایی که قبلا گفته بودو دیگه قبول نداره ... از این جهت شروع میکنه به داد و بیداد ... خانوم خونه هم میبینه که داره مرزهایی رو که با شوهرش به توافق رسیده بودن .... یا فکر میکرده به توافق رسیده رو از دست میده .... بنابراین شروع میکنه به شکایت و غرغر کردن .... هر دو دارن کار درستی رو میکنن ... در این مدت زمان 1 ساله خانم ها و آقایون مرزهای جدیدشون رو پایه ریزی میکنن ... ( گربه رو دم جچله میکشن !!!)

به نظر من مشگل هم در بی تقوایی نیست ... هم آقای خونه شخصی متعهد هست و هم خانوم خونه که اومده و تو این سایت مشگلش رو مطرح کرده ... ( معصوم هم که نیستن .... همه ما مشگلاتی داریم ) .

من شوهر ایشون رو فردی متدین ... سیاست مدار ... اخلاق گرا میدونم ... که الان داره سیاست به خرج میده ... کمی خانومشون رو توی تنگنا قرار میدن که مطیع تر بشن ... حالا بستگی داره به خود ایشون بعضی ها دوست دارن مطیع باشن و بعضی ها از اینکار متنفرن ... اگر این خانوم کمی ... تاکید میکنم کمی صبر کنن ... خواسته های خودشون رو با نرمش بیان کنن ... با نرمش مشگلات خودشون رو حل کنن ... با نرمش جواب نه بدن ... به مرور زمان هم آقای ایشون متوجه اخلاق ایشون میشن ... ولی من باز هم تاکید میکنم ... حرمت ها رو بین خودشون نشگنن ... حتی اگر کتکی هم این خانوم خورد فهش نده ... این عمل باعث میشه عشق بین این دو نفر بمیره ... تحمل کنه ... سیاستی بیاندیشه ....

اینجور که من آقای ایشون رو شناختم ... ایشون دست بزن ندارند ... فقط میخوان مدت زمانی ایشون تحت فشار بزارن تا ایشون مطیع تر بشه ...

من اگر جای ایشون بودم ... اگر تمکین میخواستن و حوصله نداشتم ... زیر تخت یه پارج آب میزاشتم ... و :khaneh::khaneh::khaneh:... یا روز بعد یه بادکنک میگرفتم و یه دفع تو صورتش میترکوندم ... یا تو خمیر دندونش نمک میریختم .... یا توی چاییش فلفل میریختم .

بهشم میگفتم ... اگر به خواسته هام تن در ندی هر روز برات یه سوپرایز دارم ... شاید یه روز هم با یه دسته گل ازش پذیرایی کردم .

سلام علیکم و رحمه الله

ظاهرا بخش عمده فاصله بین شما و همسرتان
بدلیل ناآشنائی همسرتان در مورد زندگی مشترک و نیازها و نحوه برخورد با همسر است.

فکر میکنید برایتان ممکن است که با یک واسطه ( روانشناس متخصص در مشاوره خانواده ) این مساله را با همسرتان حل کنید؟
یعنی آیا همسرتان هم دغدغه حل مشکل را دارد و با این مساله ( مشاوره ) موافقت میکند ؟

اگر چنین است زمینه اش را شما آماده کنید و مشکل را با مشاور در میان بگذارید . این مساله یک طرفه حل نمیشود.
و البته طبیعی است شما هم بعنوان یک همسر بی نیاز از مشاوره نیستید.

سعادتمند باشید

یاحق

FTMH_Mohammadi;356433 نوشت:
ایشان و خانواده ایشان کوچکترین مشگلی ندارند

FTMH_Mohammadi;356433 نوشت:
به نظر من مشگل هم در بی تقوایی نیست ... هم آقای خونه شخصی متعهد هست و هم خانوم خونه که اومده و تو این سایت مشگلش رو مطرح کرده

خودتان تناقص گفته هایتان را فهمیدید؟
تعهد و تقوا چه ارتباطی باهم دارند؟شما به شخصی که برای ارضای غرایضش روی همسرش دست بلند میکند میگویید باتقوا؟
ایشان به کدامیک از این فرامین خدا عمل میکنند که اورا باتقوا میدانید؟
(وَ عاشِرُوهُنّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِنْ کَرِهْتُمُوهُنّ فَعَسى‏ أَنْ تَکْرَهُوا شَيْئًا وَ يَجْعَلَ الله فيهِ خَيْرًا کَثيرًا)9؛ «و با آنان به طور شايسته رفتار کنيد و اگر از آن ها کراهت داشتيد، چه بسا چيزي خوشايند شما نباشد و خدا خير فراواني در آن قرار مي دهد».
(و لهنّ مِثْلُ الّذي عَلَيْهِنّ بِالْمَعْرُوفِ)؛8 «و براي زنان است مثل آنچه بر آنان است به متعارف».
هُنَّ لِبَاسٌ لَكُمْ وَأَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ آنها لباس شما هستند و شما لباس آنها
اگر مشکلی وجود ندارد پس تاپیک را ببندید و خانم هم بخاطر پست اسپم پوزش بخواهند

نقل قول:
سبزینه ظهمر عزیز سپاسگذارم
یک جمله رو من قبول ندارم. (زن باید برای همسر مثل مادر باشد ).
این جمله ایست که تمام روانشناسان و مشاوران خانواده رد میکنند. همسر همسر است و مادر مادر.
من نمیخواهم مادر همسرم باشم میخواهم همسرش باشم شریک زندگیش باشم. اگر نیاز به مادر داشتند ازدواجشان برای چه بوده؟

شاید مطالب قبلی رو من به علت گستردگی نوشته هاخوب انتقال ندادم.درمطالب قبلی تاکیدشده که این حالت مادرانه واین ترفندهاموقتی هست [=arial narrow]و فقط برای انتقال حالت تخلیه ازخشم به عاطفه وهیجان هست.
اگریک زن همیشه برای مرد حالت مادرانه داشته باشه مردروزهای اول رضایت دارد اما کم کم سردمیشه وعقب نشینی میکند.

اگرحالت شماهمیشه ثابت باشه برای مرد تکراری میشه.مردان تنوع وتغییرروزودتردرزندگی واردمیکنند.

اصلا همیشه به خانمها توصیه میشه زمان ازدواج انتظارنداشته باشید مردشماتاابد همین گونه باقی خواهدماند به مصادیق دقت نکنید چون این جزئیات درزندگی دررفتارمرد مدام درحالت تغییره فقط به خط مش یاشخصیت اصلی وکلیت اون توجه داشته باشید.

[=arial narrow]منظور ازاینکه میگن زن برای مرد دراین زمینه مادرباشه که دوست خوبمون فاطمه هم توضیح دادند یعنی اینکه درقبال بدی که میبینیم به شکل صحیحش بگذریم.

مثلا شماازوقتی که حالت تدافعی وجنگ به خودتون گرفتید درگیری داریدباخودتون وگاهی درذهنتون میادکه چرااون تغییراتی که بخاطرهمسرتون درخودتون ایجادکردید ؟یعنی عشق وفداکاری درشما داره ضربه میخوره.یعنی درآستانه اون هست وخداروشکرمیشه جلوی اون روگرفت.

زن باید همیشه همسرمردباشه ودرهمه مسائل مثل یک دوست کنارش باشه اما نه فقط یک دوست...درشنیدن حرفهایک رازدار....درفداکاری وایثاریک مادر در عشق بازی یک زن ماهر ودرمشکلات یک پرستارودرخانه همه این حالات رو به وقتش داشته باشه.تمام اینها روی هم رفته به معنی همسره.
زمانی همسرشما میشه اون چیزی که دوست داریدکه خودتون معنی همسررودرخانه پیاده کنید.:Gol:

نقل قول:
به نظر من مشگل هم در بی تقوایی نیست ... هم آقای خونه شخصی متعهد هست و هم خانوم خونه که اومده و تو این سایت مشگلش رو مطرح کرده

نقل قول:
خودتان تناقص گفته هایتان را فهمیدید؟
تعهد و تقوا چه ارتباطی باهم دارند؟شما به شخصی که برای ارضای غرایضش روی همسرش دست بلند میکند میگویید باتقوا؟

عذرخواهی میکنم اگر مطالب شمارو اینجا واردکردم ومیخوام درموردشون نظربدهم.
درجمله اول کلمه باتقواوجودنداره.فقط نوشته شده ادم بی تقوایی نیست ودرست هم گفته.خواهش میکنم ذهنیت لیداخانم رونسبت به همسرشون ناخواسته منفی نکنید.چون میدونم قصدکمک داریم اما باید کلمات روبااحتیاط بکاربگیریم.

برای ارضای غرایضش؟؟؟؟
نه خب اگراجازه بدید توضیحش بدم.درپستهای قبلی توضیح داده شد که این عصبی مزاجی مربوط به مسائل جسمی هست که دراین اقا ارتباط نزدیکی باهم دارند منتهی بافشارهای وارده ازمحیط که چندموردش مثال زده شداین شدت پیدامیکنه پس علت ارضای غرایض نیست...علت مشکل دراین ارضا هست..یعنی مسائلی وجودداره که باعث میشه فرددرارضای این غرایض دچارسلب آرامش بشه وچون آرامش رونمیبینه عصبی میشه.
پس این مرد صرفا به خاطرغرور خودش وبی تقوایی(بی تقوابودن یعنی کنارگذاشتن تعهداخلاقی به صورت عمدی وبدون هیچ دلیل درست)نیست.البته کاراین مردقابل توجیه به صورت اینکه گناهش مخفی بمونه نیست.
باید متوجه بشه که این طرزحرفش باعث شده همسرش مثل قبل باهاش نباشه..واین کارفقط ازطریق گفتمان وایجادکردن جوی شبیه جلسه تفاهم هست.:Gol:

نقل قول:
این را من یک توهین به آقایان تلقی میکنم.مردی که طبق نص قران کریم قوام دهنده و حامی همسر خویش است را شما به یک کودک تشبیه کردید که خود از عهده وظایفش برنمیاید.خانمها جز در برابر فرزندان خود تکلیفی ندارد ،حتی وظیفه پخت وپز وشستشو و.....به عهده زنها نمیباشد.آنچه زوجها در حق یکدیگر انجام میدهند تنها از سر لطف است نه ترحم و یا وظیفه


لیداجان اگراجازه بدید این مطلب روگزینه ایی توضیح بدم:
1)هرانسانی دردرون خودش کودک درونی دارد که دارای توانانیی هاو ناخوشیهایی است که دراون ازکودکی باقی مانده است.

2)مردان همیشه اظهارمیکنندکه توانا هستن وهیچ گونه ناتوانایی رونمیپذیرن واین روننگ میدونن بخاطر همین گاهی نصیحت وانتقادبراشون سخته وبه خاطرهمینه که ازکلمات ناتوانایی بچه بودن بی عرضه و...به شدت تنفردارند.

3)مردها ازاینکه به همسرشون بگن که بهش احتیاج دارندوبهش نیازدارند درمواقع غیرازمسائل زناشویی واهمه دارند.کلا خوششون نمیادواین باعث میشه گاهی احساسشون روبه به خوبی نشان ندهند

4)این طرزفکردرمردان باعث میشه که احساس رضایت تام نداشته باشند..وصفت تشنگی وسیری ناپذیری روبه خودمیگیرند.

مادر بودن توضیح داده شد..درزمینه ایثاروفداکاری باید مثل یک مادرباشیم که همسررو هم ازروی وظیفه هم ترحم هم دلسوزی وهم عشق درهمه جهت های عاطفی(عاطفه صرفافقط عشق نیست این گزنه هاهم شاملشه..خصوصاعشق به همسر)امارفتار مادرانه جوری که همیشه اینگونه باشه نه.
گاهی بایدمادرانه وگاهی بایدکودکانه برخوردکنیم برای اینکه مرد روازاون حصاری که دورخودش کشیده خارج کنیم.این حالتهای موقتی ترفندهایی برای مدیریت درخانه توسط زن هست.
خدابلده چطور ازکلمات استفاده کنه:دستورمیده که زن درقبال مردهیچ گونه وظیفه ازنظرکارکردن نداره.این کلام خدایک روش روان شناسی هست برای نفوذبه قلب زن(خدابزرگترین روان شناس عالمه ومیدونه چی بگه):
منظورروبایه جمله تمام میکنم:این عشق هست که برای انسان تعهدووظیفه می آفریند.
مادرنسبت به فرزنداحساس وظیفه میکنه چون عاشقه زن نسبت به مرداحساس تعهدووظیفه داره چون عاشقه.
اگرنداشته باشه عشق ایجادنمیشه.اما گاهی ادم مجبوره وظایفی انجام بده تابعدعاشق بشه...به خاطرهمین خدا نمازخواندن رو واجب کرده!

نقل قول:
ایشان به حقوق و حدود و وظایفش در چارچوب خانواده است و شما اگر ماه ها اینجا برای خانم لیدا نسخه بپیچید درد ایشان دوا نمیشود.از طرفی گفتگوی مستقیم ایشان با آقا هرچقدر منطقی و لطیف و نرم هم مشکل را حل نمیکند چون ایشان عیال شان را به عنوان یک شریک زندگی و یک انسان دارای حق و حقوق به رسمیت نمی شناسد.ایشان باید از کانالهای دیگری که همسرشان از آنها حساب میبرد اقدام کنند

!!!!
[=arial narrow]خواهش میکنم لطفا ازکلماتی که باعث ایجاد جبهه گیری وایجاددعوای جدیددریک خانه میشه استفاده نکنید.هرحرف که اینجازده میشه میتونه روی هرفردوخواننده اثرواون هم درخانه پیاده کنه وبعد..!!
خانم لیدااگرروانی بودن اینجاحضورنداشتند.خودشون دارند مطالب رومیخونندودرست هم تجزیه وتحلیل میکنند.

نمیدونم شماازکجا میدونید این توصیه ها بیخودی هست...جلسه تفاهم واموزش این جلسه تابه حال جلوی بیش از100طلاق رو گرفته.
حتی ماموردی روداشتیم که تمام مراحل طلاق روگذرانده بودن اما درعرض یک ماه با همین راهکارها مشکلشون برطرف شده.
دیگه چه برسه به لیدا جان که مشکلشون خداروشکربزرگ نیست وخودشون دارند برای رفع اون تلاش میکنند.
لفطا این گونه سخن هادیگه درچنین تاپیک هایی زده نشه
لطفا.

نقل قول:
ایشان عیال شان را به عنوان یک شریک زندگی و یک انسان دارای حق و حقوق به رسمیت نمی شناسد.ایشان باید از کانالهای دیگری که همسرشان از آنها حساب میبرد اقدام کنند

چرا عیالشان رابه عنوان شریک زندگی نمیدونند؟
چرا مردان گاهی برای رسیدن به خواسته خودزورمیگویند؟
چرا همیشه بااینکه راهکارداده میشه به زن ومردباز باهم سرستیزی میکنند؟
چرا....؟
چون اون کانالهایی که زن ومردبرای رفع این مشکل (که خودتون اشاره کردید)باید به کاربرده واقدام کنند رونمیشناسند.
این نسخه های دوستان برای شناخت این کانال هاست.
موفق باشید.:Gol:

سبزينه ظهور
در یک کلام، شما معنی تقوا را نمیدانید و دائم به اقایان تهمت میزنید.بنده شما را شایسته مشاورت در امور خانوادگی نمیدانم.
اما خاطره تلخی از دوران تحصیلم دارم که بی ارتباط با سخنان شما نیست
در کلاس سوم راهنمایی آموزگاری داشتیم که ادعای ایمان و تقوایش گوش فلک را کر میکرد.ایشان در چند ماه اول بازگشایی مدرسه با ضرب وشتم دانش آموزان چند نفر را ناقص کرد و یک دانش آموز را از طبقه چهارم به پایین پرت کرد اما چون امام جماعت مدرسه بود با او برخورد نشد تا اینکه یکی از همکلاسی های من زیر صربات مهلک او بقتل رسید. تقوایی که شما به آن باور دارید از نوع تقوای همین آموزگار بی رحم است
مردی که همسرش را به هر بهانه بزند بیقین با فرزنداش هم چنین خواهد کرد..خلاصه کلام اینکه تا دیر نشده با یک مشاور امور خانواده تماس بگیرید تا با این آقا گفتگوی مستقیم انجام گیرد

فاتح;356434 نوشت:
سلام علیکم و رحمه الله

ظاهرا بخش عمده فاصله بین شما و همسرتان
بدلیل ناآشنائی همسرتان در مورد زندگی مشترک و نیازها و نحوه برخورد با همسر است.

فکر میکنید برایتان ممکن است که با یک واسطه ( روانشناس متخصص در مشاوره خانواده ) این مساله را با همسرتان حل کنید؟
یعنی آیا همسرتان هم دغدغه حل مشکل را دارد و با این مساله ( مشاوره ) موافقت میکند ؟

اگر چنین است زمینه اش را شما آماده کنید و مشکل را با مشاور در میان بگذارید . این مساله یک طرفه حل نمیشود.
و البته طبیعی است شما هم بعنوان یک همسر بی نیاز از مشاوره نیستید.

سعادتمند باشید

یاحق

درباره رفتن به مشاوره هنوز با شوهرم صحبتی نکرده ام و نمیدانم قبول میکنند یا نه. اما به تنهایی مشاوره رفته ام و گفتند باید حساسیتهای شوهرم را کم کنم و او را راضی کنم به مشاوره برویم

لیدا;356586 نوشت:
درباره رفتن به مشاوره هنوز با شوهرم صحبتی نکرده ام و نمیدانم قبول میکنند یا نه. اما به تنهایی مشاوره رفته ام و گفتند باید حساسیتهای شوهرم را کم کنم و او را راضی کنم به مشاوره برویم

سلام خواهرم
اروم اروم راضیشون کن برید چون اگه بمونه فاصله میانتون زیاد میشه کار به جای میرسه که نبایدبرسه

FTMH_Mohammadi;356433 نوشت:

ایشان و خانواده ایشان کوچکترین مشگلی ندارند ... و به قول شما هیچ مشگل روانی ندارند ... یه مرد وقتی از یه دختری خوشش میاد هر جی میگه رو قبول میکنه ... تا وقتی که ازدواج میکنن ... وقتی که ازدواج میکنن آقای خونه سعی میکنه که مرزهای جدیدی برای خودش تعریف کنه ... اون چیزهایی که قبلا گفته بودو دیگه قبول نداره ... از این جهت شروع میکنه به داد و بیداد ... خانوم خونه هم میبینه که داره مرزهایی رو که با شوهرش به توافق رسیده بودن .... یا فکر میکرده به توافق رسیده رو از دست میده .... بنابراین شروع میکنه به شکایت و غرغر کردن .... هر دو دارن کار درستی رو میکنن ... در این مدت زمان 1 ساله خانم ها و آقایون مرزهای جدیدشون رو پایه ریزی میکنن ... ( گربه رو دم جچله میکشن !!!)

به نظر من مشگل هم در بی تقوایی نیست ... هم آقای خونه شخصی متعهد هست و هم خانوم خونه که اومده و تو این سایت مشگلش رو مطرح کرده ... ( معصوم هم که نیستن .... همه ما مشگلاتی داریم ) .

من شوهر ایشون رو فردی متدین ... سیاست مدار ... اخلاق گرا میدونم ... که الان داره سیاست به خرج میده ... کمی خانومشون رو توی تنگنا قرار میدن که مطیع تر بشن ... حالا بستگی داره به خود ایشون بعضی ها دوست دارن مطیع باشن و بعضی ها از اینکار متنفرن ... اگر این خانوم کمی ... تاکید میکنم کمی صبر کنن ... خواسته های خودشون رو با نرمش بیان کنن ... با نرمش مشگلات خودشون رو حل کنن ... با نرمش جواب نه بدن ... به مرور زمان هم آقای ایشون متوجه اخلاق ایشون میشن ... ولی من باز هم تاکید میکنم ... حرمت ها رو بین خودشون نشگنن ... حتی اگر کتکی هم این خانوم خورد فهش نده ... این عمل باعث میشه عشق بین این دو نفر بمیره ... تحمل کنه ... سیاستی بیاندیشه ....

اینجور که من آقای ایشون رو شناختم ... ایشون دست بزن ندارند ... فقط میخوان مدت زمانی ایشون تحت فشار بزارن تا ایشون مطیع تر بشه ...

مرد یا زنی که حرفها و رفتارش قبل از ازدواج و پس از ان تناقض پیدا کند ثبات شخصیتی و روانی ندارد و در قانون به آن فریب در ازدواج میگویند. آن طرفی که حقش ضایع شده حق اعتراض دارد طرف دیگر که نقش بازی کرده است چنین حقی ندارد. شوهر بنده مرا در ازدواج فریب ندادند یعنی هر چه گفتند همان بودند اما من از دست بزن داشتنش چیزی نمیدانستم.
ما انسان هستیم حیوان نیستیم تا با کتک و جنگ طرف مقابل مان را رام کنیم. فرق انسان و حیوان در بیان افکار و کنترل رفتار است. مگر نه اینکه ما اشرف مخلوقات هستیم.
دوست عزیز شما دست بزن را چگونه تعریف میکنید؟ یعنی من این مدت همیشه نوازش می شده ام و خود خبر نداشتم !؟ چون نظراتمان گاهی مخالف است و یا عصبانی میشود باید کتک بخورم ؟ چون زن هستم و خدا دوست داشته و من را زن افریده وظیفه ام تمکین جنسی و ارامش همسر و آسایش خانه است و اگر کمی صدایم بالا رفت باید کتک بخورم این رسم انسان بودن و انسانیت است؟
درست هست با زدن هر انسانی به مرور مطیعتر میشود در ظاهر مطیع و در باطن مثل آتش زیر خاکستر که هر لحظه احتمال سوزاندن را دارد. سیاست را مرد باید با عشقش و کلامش به همسرش نشان بدهد نه با زور و بازویش. من الان با این کار شوهرم از او میترسم و دیگر هیچوقت کوچکترین حرفهای درون دلم را پیش او بازگو نمیکنم. این رسم همسرداری و زن داری نیست.

خواهرم شما چرا این موضوع را با خانواده خود مطرح نمی کنید؟ یک چنین مشکلی برای اشنایان ما پیش اومد دختر به خانواده خود خبر داد (البته بعد از کلی صحبت با همسر ولی نتیجه نگرفتن) پدر و باردر دختر دخالت کردن بحمدلله دیگر خبری از زدن نیست .
مگر ما در ازدواج برده میگیریم که هر موقع خواستیم بزنیم هرموقع خواستیم هر کاری باهاش بکنیم .نه این رو دین نمیگه .زن به فرموده پیامبر ریحانه است .نه خشت که مالگد مال کنیم تا به هرشکلی خواستیم دراوریم
به نظر من اگر دیدید مشاوره و ... اثری ندارد به خانواده خود خبر دهید
موفق باشید

m001;355496 نوشت:
دین اسلام در مورد زدن زن اینطوری صحبت میکنه اگه زنی خطایی رو مرتکب شد اول با صحبت و نصیحت سعی می کنی با اون برخورد کنی دوم اگه تاثیر نداشت از هم خوابه شدن با او اجتناب می کنی و در اخر میگه اگه هیچکدوم اثر نداشت باید اونو بزنی.
حالا زدنو داشته باش(در روایات داریم)باید اونو با برگ گل بزنی یا با چوب مسواک اینجاست که به مچل بودن خودت پی می بری و می فهمی که خدا نظرش اینه که تحت هیچ شرایطی به زن توهین نشه و مورد ضرب و شتم قرار نگیره(تازه این برگ گل مال وقتیه که خانم مقصر باشه
m001;355496 نوشت:
:Nishkhand:) حالا اگه یه مرد پیدا میشه با همسرش برخورد خوبی نداره این دلیل نمیشه که اسلام موافق اینه پس به نظر من همسرتون یه فرد مذهبی نیست والا به این گفته ها عمل میکرد.(یا حداقل مذهبو درست نشناخته و به اون مذهبی که در ذهنشه عمل میکنه)
در مورد مسائل دیگم فک میکنم هم زمان باید با همسرتونم بحث شه و باهاش صحبت شه والا یه طرفه و فقط از جانب شما سرکار خانم سخته بهبود این شرایط.
فقط این سوال برام پیش اومده که کسی که هر روز درخواست داره اونم 2 بار و اگه مخالفتی ببینه اینطور برخورد زشتی داره چطور میشه در اون تایمی که شما مشکل دارید اینقدر عاقلو منطقی میشه.(فکر میکنم دوستان با من موافق باشن که
اعتقادات همسرتون اینو بهش میگه که تمکین یعنی اینی که من اجرا میکنم و اگه این اعتقادات درست شن مطمئنا نتایج خوبی به همراه داره)
به نظرم از این موضوع میشه برداشت کرد که ایشون یه سری اعتقادات غلط در مورد تمکین دارن که باعث اینکارشون میشه

یا علی

با سلام مجدد خدمت خانم لیدا متاسفانه بعضی از دوستان یه سری راهنمایی هایی می کنن که باعث تعجب میشه یکی از دوستان بود که می گفت این رفتار همسرتون طبیعیه و مورد خاصی نیست دیگری می گفت که نه شما باید مقابل به مثل کنید و دیگر نظرات این شکلی که به نظر من همه و همه دارای افراط و تفریطن
در ضمن انتقال این مسائل در شرایط فعلی به خانواده ها کار درستی نیست و ممکنه باعث دور شدن شما از همدیگه بشه
از نظر این حقیر که ادعای روانشناسی ندارم ولی شاید بالای 50 ساعت در مورد این مسائل از بزرگترین اساتید این امر سخنرانی گوش دادم به این مطلب رسیدم که اینطور مسائل نه با بی تفاوتی حل میشه و میشه گفت گذراست نه با برخورد تند و تهدید و اینطور مسائل
محبت داروی اعجاب اوریه که فک میکنم خیلی ها ازش غافل شدن زمانی که شما در پاسخ به رفتار غیر منطقی همسرتون با متانت اونو اروم کنید و بهش محبت کنید شک نکنید که ایشون از رفتار خودش خجالت میکشه و سعی میکنه رفتارشو درست کنه(جزئیات چگونگی رفتار رو می تونید با مراجعه به مشاور یاد بگیرید)
مولوی بزرگ می فرماید.
از محبت تلخها شیرین شود
وز محبت مسها زرین شود
ازمحبت دُردها صافی شود
وز محبت دَردها شافی شود
از محبت خارها گل می شود
وز محبت سرکه ها مل می شود
از محبت دار تختی می شود
وز محبت بار بختی می شود
از محبت سجن گلشن می شود
بی محبت روضه گلخن می شود
از محبت نار نوری می شود
وز محبت دیو حوری می شود
از محبت سنگ روغن می شود
بی محبت موم آهن می شود
از محبت حزن شادی می شود
وز محبت غول هادی می شود
از محبت نیش نوشی می شود
وز محبت شیر موشی می شود
از محبت سُقم صحت می شود
وز محبت قهر رحمت می شود
از محبت مرده ، زنده می شود
وز محبت شاه بنده می شود

خواهش دارم این مطلبی که بالا bold شده رو در موردش فکر کنید
برای راضی کردن همسرتون برای مشاوره هم به نظر من بهترین زمان همون زمانیست که گفتید ایشون ارامش کامل دارن و به حرفتون گوش میدن و باید جوری اینو مطرح کنید که یه وقت این برداشت براشون ایجاد نشه که شما به ایشون مثل یه بیمار نگاه میکنید و طوری بیان کنید که این مشاوره نیاز هر دوتونه نه فقط اون
اگر مشاور خوبی سراغ ندارید یا همسرتون موافقت نکردن بگید تا ادرس سایت یکی از بزرگترین مشاوران این امرو بهتون بدم اما به دلیل تکثر سوالات ممکنه کمی ارسال جواب طول بکشه اما در کل سعیتون بر این باشه که همسرتونو راضی کنید تا باهم پیش مشاور برید(حتما مشاوری انتخاب شه که اطلاعات دینی داشته باشه و صرف مدرک دانشگاهی خیلی کارساز نیست چون من سخنرانی افرادی رو شنیدم که تو امریکا واسشون سرو دست میشکنن ولی چون اطلاعات دینی پایینی دارن شاید حتی باعث ضربه زدن به زندگی و اعتقاداتتون هم بشن)
مطمئنم تمامی دوستانی که اینجا نظر دادن هدفشون کمک به شما بوده و همه ما ارزو داریم زندگی سرشار از خوشبختی و آرامش داشته باشید.
یا علی

لیدا;356594 نوشت:
مرد یا زنی که حرفها و رفتارش قبل از ازدواج و پس از ان تناقض پیدا کند ثبات شخصیتی و روانی ندارد و در قانون به آن فریب در ازدواج میگویند. آن طرفی که حقش ضایع شده حق اعتراض دارد طرف دیگر که نقش بازی کرده است چنین حقی ندارد. شوهر بنده مرا در ازدواج فریب ندادند یعنی هر چه گفتند همان بودند اما من از دست بزن داشتنش چیزی نمیدانستم.

سلام مجدد

خیر دوست بزرگوار رفتار همسر شما را نمی توان پای بی ثباتی شخصیتی ایشان گذاشت؛

زیرا بی ثباتی شخصیتی دارای بالا و پایین شدن زیاد خلق است که بسیار تابلو میشود اما با توجه به گفته هایتان همسرتان بعضا رفتارهای غیر معقول دارد که باید تغییر کند یا حداقل تعدیل شود.

لیدا;356594 نوشت:
ما انسان هستیم حیوان نیستیم تا با کتک و جنگ طرف مقابل مان را رام کنیم. فرق انسان و حیوان در بیان افکار و کنترل رفتار است. مگر نه اینکه ما اشرف مخلوقات هستیم.
دوست عزیز شما دست بزن را چگونه تعریف میکنید؟ یعنی من این مدت همیشه نوازش می شده ام و خود خبر نداشتم !؟ چون نظراتمان گاهی مخالف است و یا عصبانی میشود باید کتک بخورم ؟ چون زن هستم و خدا دوست داشته و من را زن افریده وظیفه ام تمکین جنسی و ارامش همسر و آسایش خانه است و اگر کمی صدایم بالا رفت باید کتک بخورم این رسم انسان بودن و انسانیت است؟
د

با شما موافقم؛

لیدا;356594 نوشت:
درست هست با زدن هر انسانی به مرور مطیعتر میشود در ظاهر مطیع و در باطن مثل آتش زیر خاکستر که هر لحظه احتمال سوزاندن را دارد. سیاست را مرد باید با عشقش و کلامش به همسرش نشان بدهد نه با زور و بازویش. من الان با این کار شوهرم از او میترسم و دیگر هیچوقت کوچکترین حرفهای درون دلم را پیش او بازگو نمیکنم. این رسم همسرداری و زن داری نیست.

پس باید جایگزینی برای زدن باشد تا ذهن طرف همیشه با شما باشد ، میشود یه بار یا هرچند بار به ظاهر جسم کسی را تحت کنترل در اورد اما مهم تمام ذهن و روان وی است که من انرا به اثرات دراز مدت دارو های گیاهی تشبیه میکنم.

ممکن است تغییر رفتار همسرتان بطول بینجامد اما سنجیده عمل کردن شما با گذشت زمان میتواند اثرات خوبی بجای بگذارد.

کسانی بوده اند که باز همسرانشان مثل همسر شما دوست داشته اند خانمشان مدام برای خودشان باشد متاسفانه این یک نقص در ذوجین هست، چرا که باید به استقلال طرف مقابل هم بیندیشد ،

بنظرم تا میتوانید به کسی مثل خانواده یتان نگویید زیرا قبح مسئله ممکن است برایشان بریزد اما در عین روی فکرش با صبر و حوصله کار کنید .

بجای دعوا که من قطعا به شما بگویم اثرش فقط در حد تخیله خشم است و اثار مخربش بیشتر شما میتوانید در عین اشتی بودن و در اختیارش بودن چند ساعتی سرد باشید و قتی جویای شما شد با ارامی طرح مسئله کنید که با رفتار های وی شما به زندگی سرد میشوید.

لیدا;356586 نوشت:
اما به تنهایی مشاوره رفته ام و گفتند باید حساسیتهای شوهرم را کم کنم و او را راضی کنم به مشاوره برویم

تفاوتی بین احساس نیاز
و رضایت از سر اصرار وجود دارد.
اصرار اجبار از روی بی میلی را موجب میشود
و
احساس نیاز به حل مشکل در همسرتان باعث میشود که به سادگی او را با خود همراه کنید و رضایت او را برای مشاوره جلب نمائید.
برای اینکار با او صحبت کنید و از مشکل احساس تان نسبت به او و زندگی صحبت کنید ( البته بدون نتیجه گیری شخصی در صحبت هایتان و یا بحث و جدل کردن )

این مشاوره برای شناخت طرفین به یکدیگر و اصلاح رفتار لازم است تا بقول سرکار همره این مشکل شاخه ندواند و تمام حجم ارتباط شما را شامل نشود.

موفق باشید

حلاج;356574 نوشت:
سبزينه ظهور
در یک کلام، شما معنی تقوا را نمیدانید و دائم به اقایان تهمت میزنید.بنده شما را شایسته مشاورت در امور خانوادگی نمیدانم.
اما خاطره تلخی از دوران تحصیلم دارم که بی ارتباط با سخنان شما نیست
در کلاس سوم راهنمایی آموزگاری داشتیم که ادعای ایمان و تقوایش گوش فلک را کر میکرد.ایشان در چند ماه اول بازگشایی مدرسه با ضرب وشتم دانش آموزان چند نفر را ناقص کرد و یک دانش آموز را از طبقه چهارم به پایین پرت کرد اما چون امام جماعت مدرسه بود با او برخورد نشد تا اینکه یکی از همکلاسی های من زیر صربات مهلک او بقتل رسید. تقوایی که شما به آن باور دارید از نوع تقوای همین آموزگار بی رحم است
مردی که همسرش را به هر بهانه بزند بیقین با فرزنداش هم چنین خواهد کرد..خلاصه کلام اینکه تا دیر نشده با یک مشاور امور خانواده تماس بگیرید تا با این آقا گفتگوی مستقیم انجام گیرد

وای وای وای ...
عجب پستی ... اتفاقا ما هم یه خانوم معلم داشتیم ... ایشون معلم دینیمون بود ... خیلی هم آروم و معتقد بود ... یکی از بچه ها تو کلاس "شر" بود ... و مثله همیشه مزاحمت میکرد و نمیزاشت استاد درس بده ... چندین بار خانوم معلم بهش گوشزد کرد ... ولی کو گوش شنوا ... تا اینکه خانوم معلم به این دختر یه سیلی زد ... دختره رفت سر جاش نشست و تا آخر کلاس آروم شد ... هفته بعد کلاس برگزار شد ... دختره دستش رو برد بالا ... گفت خانوم من یه سوال دارم ... گفت بگو عزیزم ( اینگار خود خانوم معلممون هم از کارش ناراحت بودش) دختره گفت ... دین اسلام راسته و اگر کسی به من سیلی زد من میتونم قصاصش کنم !!!! خانم معلممون جلوی تموم بچه ها رفت جلوی ایشون و گفت راسته ... میتونی بزنی !!! بی شرف دختره هم استاد محبوبمون رو زد ... ولی از اون ببعد هیچکس باهاش حرف نزد ... و سال بعد هم از مدرسمون رفت ...

جلاج ... چه من و چه خانم سبزینه ظهور تقریبا 10 سالی هست که بیرون از خونه داریم کار میکنیم ... خیلی از تعاملات اجتماعی مختلف رو دیدیم ... ایشون تو یه محیط روانشناختی فعالیت دارند و پست های بی نظیری هم میدن ... تقریبا من تا به حال اشتباهی از ایشون ندیدم ... اینجا هم دوستان دارن مشورت میکنن ... این جمله "من ایشون رو شایسته نمیدونم یعنی چی !!! " شما اگر کتاب های روانشناسی میخوندین مثله " مردان مرخی و زنان ونوسی" و یا " از حال بد به حال خوب" لابد اونا رو پر از توهین به انسانیت میدونستین ...

FTMH_Mohammadi;356866 نوشت:
.. تقریبا من تا به حال اشتباهی از ایشون ندیدم ...

عجب ،پس بفرمایید که ایشان معصومند
بیچاره ارباب رجوع که باید دائم داد بزند که من مشکل دارم و پاسخ بشنود که نخیر مشکل نداری

FTMH_Mohammadi;356866 نوشت:
بی شرف دختره

کسی که حق خود را میطلبد بی شرف نیست.برای آرام کردن این دختر راه دیگری جز توحش هم بود.میتوانست او را از کلاس بیرون کند و یا ....
معلم شما خود نیاز به یک معلم دینی دارد تا راه اصلاح امور و اخلاق مردم را بیاموزد

نقل قول:
ما انسان هستیم حیوان نیستیم تا با کتک و جنگ طرف مقابل مان را رام کنیم. فرق انسان و حیوان در بیان افکار و کنترل رفتار است. مگر نه اینکه ما اشرف مخلوقات هستیم.
دوست عزیز شما دست بزن را چگونه تعریف میکنید؟ یعنی من این مدت همیشه نوازش می شده ام و خود خبر نداشتم !؟ چون نظراتمان گاهی مخالف است و یا عصبانی میشود باید کتک بخورم ؟ چون زن هستم و خدا دوست داشته و من را زن افریده وظیفه ام تمکین جنسی و ارامش همسر و آسایش خانه است و اگر کمی صدایم بالا رفت باید کتک بخورم این رسم انسان بودن و انسانیت است؟

سلام ...
خوب این مدل گویش بسیار زیباست ... اگر شما اینجوری با همسرتون حرف بزنین ... همین چیزا رو بهشون بگین چه برخوردی رو از ایشون انتظار دارید ... من شما رو نمیشناسم ولی بعضی ها میخوان همین حرفها رو به شوهرشون بزنن ... بجاش میگن ...

مرتیکه من دیروز اینجا رو تمییز کردم ... اومدی عین گاو خوردی ریخته اینجا ... نمیدونم به ننه ایکبیریت رفتی یا به بابای معتادت ... خاک بر سر خودتو مامانتو بابات کنن ...

نقل قول:
سیاست را مرد باید با عشقش و کلامش به همسرش نشان بدهد نه با زور و بازویش. من الان با این کار شوهرم از او میترسم و دیگر هیچوقت کوچکترین حرفهای درون دلم را پیش او بازگو نمیکنم. این رسم همسرداری و زن داری نیست.

سلام لیداجان.باتوجه به گفته دوستان توی محیط مجازی خیلی خوب نمیشه این موضوع رو حل وفصل کرد.اینجا شمامیتونید با جمع کردن نظرات دوستان وضع رو بهتروبهترکنید امابرای ریشه کن کردن این موضوع مشاوره رفتن(البته کسی که بدونید خبره هست)رواقدام کنید.
اینکه چطورهمسرتون روراضی کنید مشاوره بیادخیلی مهمه.

پیشنهاد مشاوره رفتن:

مراقب باشید اگرفکرکنه این پیشنهادشما بخاطر ضعف دراون هست بیشترمقابله میکنه.

چه بسا مرددوست داره برای همسرش هیچ گونه ضعفی نداشته باشه تامردانگی وقدرتش به همسرش اثبات بشه..یعنی همان قانون تکیه گاه....وهمین علت باعث عقب نشینی مردان از مشاوره رفتن وغیره میشه.

پس بهتره جلسه تفاهم رو اول ایجاد کنید وبعدازیکی دوهفته درجلسه ازش بخواهید که بهتره مشاوره خانوادگی داشته باشندبرای آینده خودشون وفرزندشون.
علت مشاوره رفتن رو به صورت کلی بگید مثلا:مشاورخانوادگی داشته باشیم که همیشه مشاوره ماباشه اگر ثابت باشه از وضع زندگی وتغییرماوشخصیت ما آگاهی داره و میتونه در آینده درتربیت فرزند هم بهمون کمک کنه..

این طوری دیگه ترس نداره ازاینکه شماخودشون رومخاطب قرار دادید.
اما اگرپیش مشاوررفتید انتظارنداشته باشید که به شما حق کامل روبده وبعد شماروتحریک کنه به گرفتن حقتون..
چون یه مشاور همیشه دوطرفه به موضوع نگاه میکنه و هرگزدنبال مقصرنیست..فقط راهکارمیده برای بهتربرخوردکردن باهم.:Gol:
موفق باشید.

سلام ...
خانم لیدا لطفا از دست من ناراحت نشوید ... این پست نظر شخصی من هست ... شاید این پست من ناشی از محیطی بوده که در آن قرار گرفتم .. ولی به هر حال نظر من هست و میخواهم بیانش کنم اگر چه اشتباه باشد ... شاید جناب امیدوار بتونن در مورد صحت یا سقم نظر من توضیحی بدن ... اجازه بدین چند نمونه رخداد رو با هم بررسی کنیم :

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
سناریو اول :
شخصی رو در نظر بگیرید که به هیچ وجه تعادل عصبی نداره ... این شخص در کوچیکی از پدرشون کتک میخوردن ... کتک زدن و کتک خوردن رو از پدرشون یادگرفتن ... خواسته هاشون رو سعی میکنن با زور بدست بیارن ... وقتی مشگلی پیش میاد به سرشون میزنه ... وقتی از کسی عصبانی میشن به سمتش حمله ور میشن ... و معلوم نیست چه میزان ایشون رو کتک میزنن ... شاید سیاهشون کنن ... شاید کبودشون کنن ... شاید بکشتشون و ...

---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
سناریو دوم :
مردی انسان خوب و شریف و مومنی هست ... کم عصبانی میشه ... مشکلات نمیتونن حالات این شخص رو تغییر بدن ... فرض میکنیم این شخص در درون خونه نشستن ... که ناگهان زنگ خونه به صدا در میاد ... برادر ایشون میان ... این خانوم با همون لباس رکابی که بر تن دارن میاد جلوی برادر ایشون ... این آقا به روی همسرشون نمیارن ... مهمونی که تموم میشه این آقا به خانومشون گوشزد میکنن که این کار رو تکرار نکن ... یه هفته بعد سناریو تکرار میشود ... باز مرد گوشزد میکند ... و باز هم خانوم خونه زیر بار نمیره ...

انخاب های مرد بعد از تکرار سناریو :

1- به پدر و مادرش برم بگم : جوابی که به خودش میده ---> خوب این بچه تو اون خونواده بزرگ شده .
2- طلاقش بدم : جوابی که به خودش میده --> بهش دل بستم. طلاق دادن و ازدواج مجدد هم که به همین راحتی ها نیست .
3- جلوش رو بگیرم : راه حلی که به ذهنش میرسه --> میره مثلا لباس رکابی خانوم رو پاره میکنه و بهش میگه دیگه این لباس رو نپوش ---> خانومه هم بلند بلند داد میزنه "امل" -"داهاتی"-"بیشرف" من این لباسو با پول خودم خریدم و ...

جواب سناریو رو شما بدهید ... این مرد چگونه جلوی همسرش بایستد ؟؟؟

-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
سناریو شماره سوم :
پدری انسان خوب و شریف و مومنی هست ... کم عصبانی میشه ... مشکلات نمیتونن حالات این شخص رو تغییر بدن ... ولی این پدر یه مشگلی دارن ... این پدر شخصیت قوی ندارن که بتونن با شخصیتشون سکان خونه رو به دست بگیرن ... پسر ها و دختر ها نیز دارن بالغ میشن ... پدر برای رشد فرزندانش کمی محیط رو برای رشد فرزندانش باز میکنه ... یکی از فرزندان یک دفعه یه شب نمیاد خونه ... فردا پدرش بهش میگه کجا بودی ... پسر هم رعایت جایگاه پدر رو میکنه و میگه فلان جا ( دروغ میگه) ... هم پدر میفهمه که فرزند دروغ گفته و هم خودش میدونه که دروغ گفته ... ولی جایگاه پدر در اون خونه از بین نرفته ... هنوز حرف پدر حرف هست جایگاه پدر حفظ شده ... ولی فرض کنید ... این آقا پسر به پدرشون بگن ... بتوچه مگه تو فضولی ... بشین سرجات تو کارای منم دخالت نکن .... پدر میبینه فرزندان دیگرش هم دارن این ماجرا رو نگاه میکنن ...

جواب سناریو رو شما بدهید ... این مرد چگونه جلوی فرزندش بایستد ؟؟؟

-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
سناریو جهارم :
مرد خونه انسان خوب و شریف و مومنی هست ... کم عصبانی میشه ... مشکلات نمیتونن حالات این شخص رو تغییر بدن ... مرد خونه بیرون از خونه کار میکنن ... مشگلات بیرون ... ارتباطات مالی پیچیده ... دشواری هایی رو به این مرد تحمیل میکنه ... این مرد شب میاد خونه ... به هزاران نفر از صبح "چشم" گفته ... انتظار داره میاد خونه یه روی خوش ببینه ... خانومش میاد جلو و میگه ... مرد نیستی که ... مردای بیرون رو آدم میبینه کیف میکنه ... قد بلند ... ظاهر زیبا ... خوش تیپ ... من شرمم میشه که با تو هستم ... اون مادر فلان فلان شده ات هم نمیاد ببینه چه خری رو انداخته گردن من ... الهی ... و این دیالوگ تمامی ندارد ... پشت سر هم این خانوم آژیر میکشن ... همینجوری خانومه در حال تخقیر ... کوچک کردن ... شوهرشون هست ... مرد خونه برای حفظ جایگاهش اندیشه میکنه ... میگه اگر اجازه بدم این دیالوگ ادامه پیدا کنه ... دیگه جایگاهی در این خونه ندارم ... و حرمتم از بین میره ... باید به نوعی حرمت و جایگاه مرد بودن و سکاندار بودن خودم را در خانه حفظ کنم ...

جواب سناریو رو شما بدهید ... این مرد چگونه جلوی خانومش بایستد ؟؟؟

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

واي خوبه ما مرد نشديما!!!!!!!!!
حفظ جايگاه چقدر براي يه مرد مهمه!
خوب شما ميشه بگين چطور يه زن از جايگاهش توي خونه محافظت كنه؟!

مرصاد;356610 نوشت:
خواهرم شما چرا این موضوع را با خانواده خود مطرح نمی کنید؟ یک چنین مشکلی برای اشنایان ما پیش اومد دختر به خانواده خود خبر داد (البته بعد از کلی صحبت با همسر ولی نتیجه نگرفتن) پدر و باردر دختر دخالت کردن بحمدلله دیگر خبری از زدن نیست .
مگر ما در ازدواج برده میگیریم که هر موقع خواستیم بزنیم هرموقع خواستیم هر کاری باهاش بکنیم .نه این رو دین نمیگه .زن به فرموده پیامبر ریحانه است .نه خشت که مالگد مال کنیم تا به هرشکلی خواستیم دراوریم
به نظر من اگر دیدید مشاوره و ... اثری ندارد به خانواده خود خبر دهید
موفق باشید

برایم سخت هست با خانواده مطرح کنم خجالت میکشم
در خانواده ای بزرگ شدم والدین من هر دو تحصیلات عالیه دارند. در زمینه مالی فرهنگی شخصیتی همیشه در رفاه بودم. برادرم پزشک است.
من تک دختر هستم خانواده ام راضی به این ازدواج نبودند من برای رابطه خوب با خوهر همسرم و خانواده شان در قبل از ازدواجمان فکر میکردم مشکلی پیدا نمیکنم.
درست فکر میکردم با خانواده شوهر مشکل ندارم بسیار مرا دوست دارند اگر بد بودم دختر ناسازگار یا نامهربانی بودم مرا دوست نداشتند.
تلاشم را در جهت راضی کردن شوهرم برای رفتن به مشاوره می نمایم.

m001;356627 نوشت:

با سلام مجدد خدمت خانم لیدا متاسفانه بعضی از دوستان یه سری راهنمایی هایی می کنن که باعث تعجب میشه یکی از دوستان بود که می گفت این رفتار همسرتون طبیعیه و مورد خاصی نیست دیگری می گفت که نه شما باید مقابل به مثل کنید و دیگر نظرات این شکلی که به نظر من همه و همه دارای افراط و تفریطن
در ضمن انتقال این مسائل در شرایط فعلی به خانواده ها کار درستی نیست و ممکنه باعث دور شدن شما از همدیگه بشه
از نظر این حقیر که ادعای روانشناسی ندارم ولی شاید بالای 50 ساعت در مورد این مسائل از بزرگترین اساتید این امر سخنرانی گوش دادم به این مطلب رسیدم که اینطور مسائل نه با بی تفاوتی حل میشه و میشه گفت گذراست نه با برخورد تند و تهدید و اینطور مسائل
محبت داروی اعجاب اوریه که فک میکنم خیلی ها ازش غافل شدن زمانی که شما در پاسخ به رفتار غیر منطقی همسرتون با متانت اونو اروم کنید و بهش محبت کنید شک نکنید که ایشون از رفتار خودش خجالت میکشه و سعی میکنه رفتارشو درست کنه(جزئیات چگونگی رفتار رو می تونید با مراجعه به مشاور یاد بگیرید)
مولوی بزرگ می فرماید.

از محبت تلخها شیرین شود
وز محبت مسها زرین شود
ازمحبت دُردها صافی شود
وز محبت دَردها شافی شود
از محبت خارها گل می شود
وز محبت سرکه ها مل می شود
از محبت دار تختی می شود
وز محبت بار بختی می شود
از محبت سجن گلشن می شود
بی محبت روضه گلخن می شود
از محبت نار نوری می شود
وز محبت دیو حوری می شود
از محبت سنگ روغن می شود
بی محبت موم آهن می شود
از محبت حزن شادی می شود
وز محبت غول هادی می شود
از محبت نیش نوشی می شود
وز محبت شیر موشی می شود
از محبت سُقم صحت می شود
وز محبت قهر رحمت می شود
از محبت مرده ، زنده می شود
وز محبت شاه بنده می شود

خواهش دارم این مطلبی که بالا bold شده رو در موردش فکر کنید
برای راضی کردن همسرتون برای مشاوره هم به نظر من بهترین زمان همون زمانیست که گفتید ایشون ارامش کامل دارن و به حرفتون گوش میدن و باید جوری اینو مطرح کنید که یه وقت این برداشت براشون ایجاد نشه که شما به ایشون مثل یه بیمار نگاه میکنید و طوری بیان کنید که این مشاوره نیاز هر دوتونه نه فقط اون
اگر مشاور خوبی سراغ ندارید یا همسرتون موافقت نکردن بگید تا ادرس سایت یکی از بزرگترین مشاوران این امرو بهتون بدم اما به دلیل تکثر سوالات ممکنه کمی ارسال جواب طول بکشه اما در کل سعیتون بر این باشه که همسرتونو راضی کنید تا باهم پیش مشاور برید(حتما مشاوری انتخاب شه که اطلاعات دینی داشته باشه و صرف مدرک دانشگاهی خیلی کارساز نیست چون من سخنرانی افرادی رو شنیدم که تو امریکا واسشون سرو دست میشکنن ولی چون اطلاعات دینی پایینی دارن شاید حتی باعث ضربه زدن به زندگی و اعتقاداتتون هم بشن)
مطمئنم تمامی دوستانی که اینجا نظر دادن هدفشون کمک به شما بوده و همه ما ارزو داریم زندگی سرشار از خوشبختی و آرامش داشته باشید.
یا علی

از لطف شما سپاسگذارم
ممنونم خواهم شد آدرس سایت مشاوره ره برایم بنویسید

همره;356633 نوشت:
سلام مجدد

خیر دوست بزرگوار رفتار همسر شما را نمی توان پای بی ثباتی شخصیتی ایشان گذاشت؛

زیرا بی ثباتی شخصیتی دارای بالا و پایین شدن زیاد خلق است که بسیار تابلو میشود اما با توجه به گفته هایتان همسرتان بعضا رفتارهای غیر معقول دارد که باید تغییر کند یا حداقل تعدیل شود.

با شما موافقم؛

پس باید جایگزینی برای زدن باشد تا ذهن طرف همیشه با شما باشد ، میشود یه بار یا هرچند بار به ظاهر جسم کسی را تحت کنترل در اورد اما مهم تمام ذهن و روان وی است که من انرا به اثرات دراز مدت دارو های گیاهی تشبیه میکنم.

ممکن است تغییر رفتار همسرتان بطول بینجامد اما سنجیده عمل کردن شما با گذشت زمان میتواند اثرات خوبی بجای بگذارد.

کسانی بوده اند که باز همسرانشان مثل همسر شما دوست داشته اند خانمشان مدام برای خودشان باشد متاسفانه این یک نقص در ذوجین هست، چرا که باید به استقلال طرف مقابل هم بیندیشد ،

بنظرم تا میتوانید به کسی مثل خانواده یتان نگویید زیرا قبح مسئله ممکن است برایشان بریزد اما در عین روی فکرش با صبر و حوصله کار کنید .

بجای دعوا که من قطعا به شما بگویم اثرش فقط در حد تخیله خشم است و اثار مخربش بیشتر شما میتوانید در عین اشتی بودن و در اختیارش بودن چند ساعتی سرد باشید و قتی جویای شما شد با ارامی طرح مسئله کنید که با رفتار های وی شما به زندگی سرد میشوید.

همین کار را انجام میدهم اما نمیتوانم اگر در یک روز دست روی من بلند کرده باشد خوب رفتار کنم. کسی نیستم در صورت دعوا وظایفم را نادیده بگیرم. در حالیکه از لحاظ قانونی یا همان اعتقادات او من هیچ وظیفه ای در قبال کارهای خانه ندارم اما وجدانم راضی نمیشود به خانه بیاید و شام نداشته باشد. همانطور او بعد از دعوا از وظایف خودش چشم پوشی نمیکند.
اگر دعوا شده و من را زده باشد قرار بر این باشد شام درست کنم این کار را انجام میدهم اما قبل از آمدن او شامم را میخورم . هنگامیکه از در می آید مثل روزهای قبل به استقبالش نمیروم زیر لفظی جواب سلامش را میدهم .قبل از اینکه از دوش گرفتن فارغ شود میز شام را می چینم و خودم را به تلویزیون یا کتاب یا هر چیز دیگری در جای دیگری از خانه مشغول میکنم. او هم شام را خورده یا نحورده جمع میکند.
تا دو یا سه روز سر و سنگین میشوم و او پیشقدم میشود با معذرتخواهی یا خریدن هدیه به نظرش از دلم در می آورد.
چندین بار گفته ام رفتارت برایم غیر قابل تحمل است .گفته دیگر تکرار نمیکنم و دوباره تکرار میکند. وقتی میگویم گفتی اما تکرار کردی میگوید همین هم که هستم. یک بار جواب دادم من هم از اینجا میروم تا دیگر هیچوقت من را نبینی. به سمتم هجوم آورد و سیلی به من زد و گفت تو غلط میکنی.

فاتح;356641 نوشت:
تفاوتی بین احساس نیاز
و رضایت از سر اصرار وجود دارد.
اصرار اجبار از روی بی میلی را موجب میشود
و
احساس نیاز به حل مشکل در همسرتان باعث میشود که به سادگی او را با خود همراه کنید و رضایت او را برای مشاوره جلب نمائید.
برای اینکار با او صحبت کنید و از مشکل احساس تان نسبت به او و زندگی صحبت کنید ( البته بدون نتیجه گیری شخصی در صحبت هایتان و یا بحث و جدل کردن )

این مشاوره برای شناخت طرفین به یکدیگر و اصلاح رفتار لازم است تا بقول سرکار همره این مشکل شاخه ندواند و تمام حجم ارتباط شما را شامل نشود.

موفق باشید

دوست بزرگوار حق با شماست

FTMH_Mohammadi;357037 نوشت:
سلام ...
خوب این مدل گویش بسیار زیباست ... اگر شما اینجوری با همسرتون حرف بزنین ... همین چیزا رو بهشون بگین چه برخوردی رو از ایشون انتظار دارید ... من شما رو نمیشناسم ولی بعضی ها میخوان همین حرفها رو به شوهرشون بزنن ... بجاش میگن ...

مرتیکه من دیروز اینجا رو تمییز کردم ... اومدی عین گاو خوردی ریخته اینجا ... نمیدونم به ننه ایکبیریت رفتی یا به بابای معتادت ... خاک بر سر خودتو مامانتو بابات کنن ...

من بد دهنی نمیکنم بالاخص چنین کلماتی هرگز به کار نمیبرم. در روزی که دعوای شدیدداشتیم و توضیحش را نوشتم بعد از کتک زدن به او گفتم حیوون بیشعور.:okey:
همسرم نیز انسان منضبط و مرتبی است مشکلاتمان فراتر از امور منزل است. سه روز در هفته مستخدمی برای انجام نظافت منزل می آید. این مستخدم برای مادرشوهرم نیز سه روز دیگر از هفته کار میکند.

سبزينه ظهور;357088 نوشت:
سلام لیداجان.باتوجه به گفته دوستان توی محیط مجازی خیلی خوب نمیشه این موضوع رو حل وفصل کرد.اینجا شمامیتونید با جمع کردن نظرات دوستان وضع رو بهتروبهترکنید امابرای ریشه کن کردن این موضوع مشاوره رفتن(البته کسی که بدونید خبره هست)رواقدام کنید.
اینکه چطورهمسرتون روراضی کنید مشاوره بیادخیلی مهمه.

پیشنهاد مشاوره رفتن:

مراقب باشید اگرفکرکنه این پیشنهادشما بخاطر ضعف دراون هست بیشترمقابله میکنه.

چه بسا مرددوست داره برای همسرش هیچ گونه ضعفی نداشته باشه تامردانگی وقدرتش به همسرش اثبات بشه..یعنی همان قانون تکیه گاه....وهمین علت باعث عقب نشینی مردان از مشاوره رفتن وغیره میشه.

پس بهتره جلسه تفاهم رو اول ایجاد کنید وبعدازیکی دوهفته درجلسه ازش بخواهید که بهتره مشاوره خانوادگی داشته باشندبرای آینده خودشون وفرزندشون.
علت مشاوره رفتن رو به صورت کلی بگید مثلا:مشاورخانوادگی داشته باشیم که همیشه مشاوره ماباشه اگر ثابت باشه از وضع زندگی وتغییرماوشخصیت ما آگاهی داره و میتونه در آینده درتربیت فرزند هم بهمون کمک کنه..

این طوری دیگه ترس نداره ازاینکه شماخودشون رومخاطب قرار دادید.
اما اگرپیش مشاوررفتید انتظارنداشته باشید که به شما حق کامل روبده وبعد شماروتحریک کنه به گرفتن حقتون..
چون یه مشاور همیشه دوطرفه به موضوع نگاه میکنه و هرگزدنبال مقصرنیست..فقط راهکارمیده برای بهتربرخوردکردن باهم.:Gol:
موفق باشید.


نجام میرسانم.

چشم دوست گرامی امشب برای جلسه تفاهم جمع بندی کرده و در هفته آبنده انشالله به انجام میرسانم.

FTMH_Mohammadi;357119 نوشت:
سلام ...
خانم لیدا لطفا از دست من ناراحت نشوید ... این پست نظر شخصی من هست ... شاید این پست من ناشی از محیطی بوده که در آن قرار گرفتم .. ولی به هر حال نظر من هست و میخواهم بیانش کنم اگر چه اشتباه باشد ... شاید جناب امیدوار بتونن در مورد صحت یا سقم نظر من توضیحی بدن ... اجازه بدین چند نمونه رخداد رو با هم بررسی کنیم :
.......

دوست عزیزم راه حل تمام این موضوعات صحبت کردن و رسیدن به تفاهم می باشد

FTMH_Mohammadi;357119 نوشت:
سلام ...

سناریو جهارم :
مرد خونه انسان خوب و شریف و مومنی هست ... کم عصبانی میشه ... مشکلات نمیتونن حالات این شخص رو تغییر بدن ... مرد خونه بیرون از خونه کار میکنن ... مشگلات بیرون ... ارتباطات مالی پیچیده ... دشواری هایی رو به این مرد تحمیل میکنه ... این مرد شب میاد خونه ... به هزاران نفر از صبح "چشم" گفته ... انتظار داره میاد خونه یه روی خوش ببینه ... خانومش میاد جلو و میگه ... مرد نیستی که ... مردای بیرون رو آدم میبینه کیف میکنه ... قد بلند ... ظاهر زیبا ... خوش تیپ ... من شرمم میشه که با تو هستم ... اون مادر فلان فلان شده ات هم نمیاد ببینه چه خری رو انداخته گردن من ... الهی ... و این دیالوگ تمامی ندارد ... پشت سر هم این خانوم آژیر میکشن ... همینجوری خانومه در حال تخقیر ... کوچک کردن ... شوهرشون هست ... مرد خونه برای حفظ جایگاهش اندیشه میکنه ... میگه اگر اجازه بدم این دیالوگ ادامه پیدا کنه ... دیگه جایگاهی در این خونه ندارم ... و حرمتم از بین میره ... باید به نوعی حرمت و جایگاه مرد بودن و سکاندار بودن خودم را در خانه حفظ کنم ...

جواب سناریو رو شما بدهید ... این مرد چگونه جلوی خانومش بایستد ؟؟؟

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

باور کنید از این حرفها بلد نیستم به همسرم بزنم و تا الان نزده ام.

فضه الزهرا;357120 نوشت:
واي خوبه ما مرد نشديما!!!!!!!!!
حفظ جايگاه چقدر براي يه مرد مهمه!
خوب شما ميشه بگين چطور يه زن از جايگاهش توي خونه محافظت كنه؟!

سلام ...
درست حدس زدید ... بزرگترین و برترین چیز برای یک مرد جایگاه و اعتبارش هست ... این مساله کاملا غریزی هست و حتی در حیوانات هم دیده میشه ... موجوداتی مانند خرس پلنگ و ... از موجودیت و اعتبار خودشون هیچ وقت کوتاه نمیان ... یک مرد متعادل و نرمال هیچ وقت دستش رو روی زنش یا بچه اش بلند نمیکنه ... فقط در صورتی این کار رو انجام میده که اعتبارات ... و جایگاهش در خطر باشه ... و منطقی هم هست که این عمل رو انجام بده ... شاید اگر آقایون اینچنین نباشن نشه به عنوان یه تکیه گاه روشون حساب کرد و ما به صورت ناخودآگاه ازشون میخوایم که اینجوری باشن !!! و حتی خودمون هم خبر نداریم ...

و اما چگونه یک خانوم میتونه از اعتباراتش محافظت کنه : البته اینا نظرات من هستن و همشون ممکنه درست یا غلط باشن ... داریم با هم مشورت میکنیم ... به نظر من اعتبارات یک مرد باید ظاهری باشه و اعتبارات یک خانوم باید باطنی باشه ... مرد باید جثه قوی داشته باشه ... حرفش تو جمع خونده بشه ... ازش تو خانواده حساب برده بشه ... بچه ها با اینکه دوسش دارن باید یه جورایی هم ازش بترسن !!! ولی اعتبارات زن از فرم دیگری هست ... اعتبارات زن باید از نوع عشق و محبت باشه ... مرد با اینکه داره شاخ و شونه میکشه چشمش به راضی نکه داشتن زنش باشه ... تو دنیا به دنبال چیزی جز لبخند همسرش نباشه ... و ما هم نباید اونو ارزون بفروشیم و ... ما اعتباراتمون این شکلی هست ... باید شوهرمون همیشه حاضر باشه جونش رو برامون بده ... باید عین گرگ مواظب اعتباراتمون باشیم ... مثله مردا نباید کوتاه بیایم ... و حاضر باشیم برای اعتباراتمون بجنگیم ....

سلام لیدا خانوم ...
از اینکه نسبت به پستم جهت نگرفتین تشکر میکنم ... اینجا میخوام براتون یه خاطره تعریف کنم ...

من یه خاله داشتم که خیلی مهربان بود یه چیزی رو ازش یاد گرفتم گفتم شاید برای شما هم جالب باشه ...شوهر خاله من انسان فوق العاده با دیسیپلین و منظم و با شخصیت بود ... از اون شوهرهایی که فقط به درد پز دادن میخورن و تو خونه پدر همسرشون رو در میارن ... ایشون همیشه راس ساعت 2 بعد از طهر میخوابیدن و ساعت 4 بعد از ظهر میرفتن سر کار ... یه بار من خونشون بودم ... ایشون به همسرشون که خاله من میشدن گفتن این پیرهن رو اتو کن ... چون خاله ام کار داشت ... پیراهن رو داد به من و خودش رفت یه کار دیگه ای بکنه ... منم اتو کردم ... انصافا هم خوب اتو کردم ... نمیدونم شوهر خالم متوجه این مساله که من این لباس رو اتو کردم شد یا نه ... بعد از اینکه خالم اومد تو اتقاق پیراهن رو از من گرفت و داد دست شوهرش ... آقاشونم ... گفتن ... خانم این چه وضعه اتو کردنه ... اینجا رو ببین ... اونجا رو ببین ... و ...

خالم گفت ... باشه آقا ... الان درستش میکنم ... اومدن تو اطاق ... یه چشمک به من زدن ... 1 دقیقه صبر کردن ... و بدون اینکه کاری بکنند دوباره لباس رو دادن به شوهر خالم ... به شوهر خالم گفتن ... دستم سوخت ... بیا بگیرش ... شوهر خالم هم گفت ... آهان این شد یه اتو درست و خسابی ... اینجاش رو ببین ... اونجاش رو ببین ... باریکلا و ...

شب که شد... مساله رو با آب و تاب برای شوهرشون تعریف کردن و شوهر خالم هم خودش غرق خنده شده بود ... این خاطره ای که براتون تعریف کردم همون تبعیت از شوهر و اثبات هوشمندی بود که قبلا براتون تعریف کردم ...

امیدوارم منظورم رو متوجه شده باشین ...

FTMH_Mohammadi;357397 نوشت:
سلام ...
درست حدس زدید ... بزرگترین و برترین چیز برای یک مرد جایگاه و اعتبارش هست ... این مساله کاملا غریزی هست و حتی در حیوانات هم دیده میشه ... موجوداتی مانند خرس پلنگ و ... از موجودیت و اعتبار خودشون هیچ وقت کوتاه نمیان ... یک مرد متعادل و نرمال هیچ وقت دستش رو روی زنش یا بچه اش بلند نمیکنه ... فقط در صورتی این کار رو انجام میده که اعتبارات ... و جایگاهش در خطر باشه ... و منطقی هم هست که این عمل رو انجام بده ... شاید اگر آقایون اینچنین نباشن نشه به عنوان یه تکیه گاه روشون حساب کرد و ما به صورت ناخودآگاه ازشون میخوایم که اینجوری باشن !!! و حتی خودمون هم خبر نداریم ...

QUOTE]

مقصود شما این است منطقیست مرد دست بر روی زنش بلند کند. شما روزی ازدواج کردید چنین برخوردی را برای خود و زندگیتان می پذیرید؟
یعنی یک مرد تنها با شاخ و شانه کشیدن و کتک زدن میتواند تکیه گاه همسر و فرزندانش باشد؟
بسیار ظالمانه است !

لیدا;357421 نوشت:
ftmh_mohammadi;357397 نوشت:
سلام ...
درست حدس زدید ... بزرگترین و برترین چیز برای یک مرد جایگاه و اعتبارش هست ... این مساله کاملا غریزی هست و حتی در حیوانات هم دیده میشه ... موجوداتی مانند خرس پلنگ و ... از موجودیت و اعتبار خودشون هیچ وقت کوتاه نمیان ... یک مرد متعادل و نرمال هیچ وقت دستش رو روی زنش یا بچه اش بلند نمیکنه ... فقط در صورتی این کار رو انجام میده که اعتبارات ... و جایگاهش در خطر باشه ... و منطقی هم هست که این عمل رو انجام بده ... شاید اگر آقایون اینچنین نباشن نشه به عنوان یه تکیه گاه روشون حساب کرد و ما به صورت ناخودآگاه ازشون میخوایم که اینجوری باشن !!! و حتی خودمون هم خبر نداریم ...

Quote]

مقصود شما این است منطقیست مرد دست بر روی زنش بلند کند. شما روزی ازدواج کردید چنین برخوردی را برای خود و زندگیتان می پذیرید؟
یعنی یک مرد تنها با شاخ و شانه کشیدن و کتک زدن میتواند تکیه گاه همسر و فرزندانش باشد؟
بسیار ظالمانه است !

سلام ...
خیر منظورم رو متوجه نشدید ... منظور من این بود که اگر یک خانم بزرگترین اشتباه تاریخ رو هم انجام بده مردش پشتش میمونه ... و تنها در صورتی ممکن هست یک مرد دست رو همسرش بلند کنه که اعتبارات همسرش رو به خطر بندازه ... من 4 تا سناریو براتون نوشتم که به نظر خودم بعضی از اونها نیاز به پاسخ قاطع از طرف مرد دارن ( زدن) البته ممکن هست مردی به قدری مدیر و مدبر باشه که بتونه با مدیریت و شخصیت خودش هم جایگاهش رو حفظ کنه و هم اعتبارش رو ... ولی میدونم که همچین چیزی بیشتر ذاتی هست و کمتر مردی دارای چنین خصوصیات رفتاری هست .

من اگر ازدواج کنم هیچگاه اعتبارات شوهرم رو تهدید نمیکنم ... شاید خیلی اذیتش کنم ... شاید پدرشم در بیارم ولی به اعتباراتش لطمه نمیزنم ... چونکه میدونم جواب چنین مساله ای چه خواهد بود ... همسرم اصلا حرف منو گوش نمیده و فقط سعی میکنه اعتباراتش رو حفظ کنه و ...

اگر شما بتونین شوهرتون رو تحقیر کنین ... خوار کنین ... کوچیکش کنین ... به مرور زمان خودتون هم برای چنین مردی ارزش قایل نیستین ...

به بیان دیگه منظورم این بود که فعل زدن برای حفظ جایگاه قابل قبول هست نه کسب آن ...

FTMH_Mohammadi;357426 نوشت:
لیدا;357421 نوشت:

سلام ...
خیر منظورم رو متوجه نشدید ... منظور من این بود که اگر یک خانم بزرگترین اشتباه تاریخ رو هم انجام بده مردش پشتش میمونه ... و تنها در صورتی ممکن هست یک مرد دست رو همسرش بلند کنه که اعتبارات همسرش رو به خطر بندازه ... من 4 تا سناریو براتون نوشتم که به نظر خودم بعضی از اونها نیاز به پاسخ قاطع از طرف مرد دارن ( زدن) البته ممکن هست مردی به قدری مدیر و مدبر باشه که بتونه با مدیریت و شخصیت خودش هم جایگاهش رو حفظ کنه و هم اعتبارش رو ... ولی میدونم که همچین چیزی بیشتر ذاتی هست و کمتر مردی دارای چنین خصوصیات رفتاری هست .

من اگر ازدواج کنم هیچگاه اعتبارات شوهرم رو تهدید نمیکنم ... شاید خیلی اذیتش کنم ... شاید پدرشم در بیارم ولی به اعتباراتش لطمه نمیزنم ... چونکه میدونم جواب چنین مساله ای چه خواهد بود ... همسرم اصلا حرف منو گوش نمیده و فقط سعی میکنه اعتباراتش رو حفظ کنه و ...

اگر شما بتونین شوهرتون رو تحقیر کنین ... خوار کنین ... کوچیکش کنین ... به مرور زمان خودتون هم برای چنین مردی ارزش قایل نیستین ...

به بیان دیگه منظورم این بود که فعل زدن برای حفظ جایگاه قابل قبول هست نه کسب آن ...

پس حق زن اون وسط چه میشود ؟
جایگاه اعتبارات در چشم زن و مرد متفاوت است. هر کس از دید خودش می بیند. چه کسی چنین حقی به مرد داده.

لیدا;357432 نوشت:
ftmh_mohammadi;357426 نوشت:

پس حق زن اون وسط چه میشود ؟
جایگاه اعتبارات در چشم زن و مرد متفاوت است. هر کس از دید خودش می بیند. چه کسی چنین حقی به مرد داده.

سلام لیدا جان ...
ببین ... اول بزار من تعریف خودم رو از زدن بکنم ... زدن یعنی پاسخ محکم و غیر قابل شکست ...
منظورم این نیست که مرد بگیره زنش رو سیاه یا کبود کنه ... یا اینکه مرد هم شروع کنه به غرغر کردن و ادامه دادن دعوا و فحش و دری وری ...
منظورم از زدن ... پاسخی کامل ... محکم و تمام کننده هست ...

من خودم فمینیستم در حد تیم ملی ... ولی لیدا جان ... مگه من حق دارم شوهرم رو تحقیرش کنم ... اصلا چه سودی میبرم از این کارم ؟؟؟
شما واقعا همچین چیزی رو دوست داری ... دوست داری شوهرتون رو بتونی تحقیرش کنی و در حین تحقیر پاسخ قاطع و محکمی ازش نگیری ... ببین !!! برخی از تعاملات اجتماعی به گونه ای هست که پورت برای یک برخورد منطقی باز میمونه ... ولی شما وقتی به گونه ای برخورد میکنی (شمای نوعی رو میگم) که پورت گفتگو رو میبندی ... چه انتظاری از شوهرتون داری ... انتظار داری ایشون بشینه با شما حرف بزنه ؟؟؟

پادشاهان وقتی میرن به جنگ ... وقتی دارن نقشه جنگ رو میکشن ... همیشه پورت عقب نشینی رو برای حریفشون باز میزارن ... چونکه میدونن اگر اون پورت رو ببندند ... دشمنشون از بیم جان تا آخرین نفس و با آخرین قدرت میجنگد ... همیشه یه پورت باز برای شوهرت بزار بمونه ...

لیدا;357286 نوشت:
از لطف شما سپاسگذارم
ممنونم خواهم شد آدرس سایت مشاوره ره برایم بنویسید

با عرض سلام مجدد
متاسفانه به دلایلی سایتشون خراب شده اما یه سری سخنرانی فوق العاده مناسب برای مسائل زندگی شما از ایشون در همین سایت هست که اگه دانلود کنید و گوش کنید مطمئنا می تونه کمکتون کنه.

http://www.askdin.com/thread15274.html

اینم سایتشونه اگه یه وقت دوباره راه افتاد می تونید استفاده کنید.

http://www.hooraei.com

سلام خانم لیدای عزیز.
کم و بیش در جریان تایپیک شما بودم و میخوام خواهرانه در حد وسع خودم مطلبی رو عرض کنم.
شما و همسرتون بسیار در زمینه مهارت های ارتباطی زن و شوهر و علی الخصوص شناخت از ویژگی های جنس مخالف کم اطلاع هستید و به نظر من با یه تایپیک کار به جایی نمیبرید و باید به صورت حضوری و مداوم مشاوره برید تا بتونید دیدتون رو کلا عوض کنید و رفتارتون رو تغییر بدید(هم شما و هم همسرتون)،و این کار یه روز و دو روز نیست چون رفتار شما و همسرتون حاصل تربیت چندین ساله بوده و تغییرش نیاز به صبر و پشتکار داره .
مطلب دیگه اینکه به دنبال اینکه حق با کیه نباشید.واضحه که رفتار همسر شما بازخورد اخلاق و رفتار شماست،ایشون آزار روحی که متحمل میشنو با آزار جسمی دادن به شما پاسخ میدن.
پس هر دو باید خیلی جدی پیگیر رفع مسائل زندگیتون باشید.
در پایان .اگر مایل به مطالعه برای کسب مهارت هستید من سایتی مشاوره بهتون معرفی میکنم که مقالات مفید زیادی در این رابطه داره و هم میتونین مشکلتون رو مطرح کنید تا دوستان و کارشناسان بررسی کنن.

hamdardi.net

در پناه خدا موفق باشید

FTMH_Mohammadi;357403 نوشت:
سلام لیدا خانوم ...
از اینکه نسبت به پستم جهت نگرفتین تشکر میکنم ... اینجا میخوام براتون یه خاطره تعریف کنم ...

من یه خاله داشتم که خیلی مهربان بود یه چیزی رو ازش یاد گرفتم گفتم شاید برای شما هم جالب باشه ...شوهر خاله من انسان فوق العاده با دیسیپلین و منظم و با شخصیت بود ... از اون شوهرهایی که فقط به درد پز دادن میخورن و تو خونه پدر همسرشون رو در میارن ... ایشون همیشه راس ساعت 2 بعد از طهر میخوابیدن و ساعت 4 بعد از ظهر میرفتن سر کار ... یه بار من خونشون بودم ... ایشون به همسرشون که خاله من میشدن گفتن این پیرهن رو اتو کن ... چون خاله ام کار داشت ... پیراهن رو داد به من و خودش رفت یه کار دیگه ای بکنه ... منم اتو کردم ... انصافا هم خوب اتو کردم ... نمیدونم شوهر خالم متوجه این مساله که من این لباس رو اتو کردم شد یا نه ... بعد از اینکه خالم اومد تو اتقاق پیراهن رو از من گرفت و داد دست شوهرش ... آقاشونم ... گفتن ... خانم این چه وضعه اتو کردنه ... اینجا رو ببین ... اونجا رو ببین ... و ...

خالم گفت ... باشه آقا ... الان درستش میکنم ... اومدن تو اطاق ... یه چشمک به من زدن ... 1 دقیقه صبر کردن ... و بدون اینکه کاری بکنند دوباره لباس رو دادن به شوهر خالم ... به شوهر خالم گفتن ... دستم سوخت ... بیا بگیرش ... شوهر خالم هم گفت ... آهان این شد یه اتو درست و خسابی ... اینجاش رو ببین ... اونجاش رو ببین ... باریکلا و ...

شب که شد... مساله رو با آب و تاب برای شوهرشون تعریف کردن و شوهر خالم هم خودش غرق خنده شده بود ... این خاطره ای که براتون تعریف کردم همون تبعیت از شوهر و اثبات هوشمندی بود که قبلا براتون تعریف کردم ...

امیدوارم منظورم رو متوجه شده باشین ...

واقعا که بعضی از مردا آبروی آدم رو می برن ، البته که همونطور بعضی از زنها

موضوع قفل شده است