جمع بندی آیا شأن انسانی زن در اسلام ، همانند مرد است؟

تب‌های اولیه

300 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

نقل قول:
بله بسيار از اين مطلب استقبال مي كنم و مشتاقانه منتظر بحث شما و نقل قولتان از ايشان هستم .
نقل قول:
مسئوليت صرف ،بدون در نظر گرفتن اينكه آن مسئوليت ،وسيله اي براي تقرب مي تواند باشد يعني مسئوليت اجرايي محض ،هيچ ارزش معنوي و تقربي به همراه ندارد . ديگر مسئوليت اجرايي بالا تر از مقام خلافت كه نداريم ، خلافت بدون احقاق حق و ابطال باطل ،دنياست و حضرت امير عليه افضل صلوات المصلين ،دنيا را مانند عطسه بز و يا استخوان خوكي در دست جذامي مي دانند .(1)و (2)
نقل قول:
بنده صرفا به موضوعات مرتبط با تاپيك پاسخ مي دهم بزرگوار .
به همين دليل آيات مرتبط را بيان نمودم تا اگر مايل باشيد به شكلي كاملا مبسوط در خصوص آن به بحث بپردازيم . بحث ما مربوط به شان زن در اسلام است ، آيه مورد استناد شما در خصوص تفاوت و تفاضل مقام انبياء است دو موضوع كاملا متفاوتند . و اما بنده از دوستان مخالف متوقع بودم حداقل يكي از بزرگواران به سوال من در خصوص آيه 11 سوره مباركه تحريم مي پرداختند .
نقل قول:
برادر بزرگوار! ما نه چيزي در ذهن داريم نه غلبه خارجي موضوع را از خودمان برساخته ايم ؛ بزرگوار ! بحث علمي اين نيست كه من در تاييد عرايضم مطلبي بياورم و شما هم بگوييد خب من هم مطلب ديگري در تضاد با مطلب شما مي گذارم ، بحث علمي اين است كه انديشه ها را نقد و بررسي كنيم به صرف اينكه استاد جوادي فرمودند يا علامه طباطبايي يا فلان مفسر عاليقدر ، كه نمي شود دليل ، اگر قرار بود علامه طباطبايي مانند بنده و شما بيانديشند كه علامه نمي شدند ، شما سخن علامه مرتضي العاملي را هم در خصوص موضوع تاپيك بيان كنيد ، در موردش بحث مي كنيم اما اگر خارج از موضوع تاپيك باشد متاسفانه به دليل انحراف موضوع ، حذف خواهد شد .


نقل قول:
بله در اينكه عقلانيت حضرات معصومين (ع) با ما متفاوت است شكي نيست ، در اينكه حضرت امير(ع) هم فراموش نفرموده بودند كه حضرت زهراي مرضيه سلام الله تعالي عليها بافضيلتند و زنان بافضيلت ديگري نيز هستند شكي نيست در اينكه ترس و ابايي هم نداشتند كه عايشه را مورد خطاب قرار دهند شكي نيست ؛ در اينكه سند اين روايات ممكن است صحيح يا موثق باشد هم اصراري بر انكارش نيست ، برادر بزرگوار ! مساله ي مورد بحث بر سر اطلاق اينگونه روايات است ، گرامي ! ما موظفيم سخن معصوم (ع) را بر قرآن عرضه كنيم ، شما اطلاق اين روايات را چگونه با آيه 11 تحريم جمع مي كنيد ، لطفا دقت بفرماييد ما روايات ديگري هم داريم كه در مدح و تمجيد از زنان بيان شده است منتها از آنجا كه آنها نيز روايتند و مي توانند مورد خدشه - حالا سند يا متن يا دلالت يا هرسه - قرار بگيرند ، ما اطلاق روايات مورد بحثمان را بر قرآن عرضه مي كنيم ، برادر چه كنيم با آيه 11 تحريم ؟ شما تعارضش را لطفا حل بفرماييد .
با سلام و خسته نباشی .

برادر عزیز و بزرگوار جناب هدی اگه اجازه بدید سر فرصت من با شما وارد بحث می شم .
دارم تعلیه بر کتاب صلح امام حسن سلام الله علیه می نویسم این موسسه عجله داره بعد از فراغ می طلبه از آنجا که بهتر هم دیگه رو درک می کنیم درست حسابی وارد بحث بشیم .

امیدوارم صبر کنید دوست عزیز اتفاقا من بحث را لازم و ضروری می دانم .

ولی یه نکته ایی بگم و عذر خواهی می کنم بنده برادر کوچک شما هستم .

شما فکر می کنید من عرض روایات بر قرآن را بلد نیستم هم کتاب نوشتم در این باره هم بارها تدریسش کردم این یه مساله . مساله دیگر برادر عزیزم این قدر نگویید روایت ضعیف خدشه در سند خدشه در دلالت سعی کنید تا حتی الامکان خواهشن از این گونه الفاظ خوداری کنید و حتم دارم ان شاء الله متوجه باشید برای چی و به چه علت اینو می گم .

فردا امام صادق صلوات الله علیه این سوال را از شما پرسید که چرا این قدر روایات ما را ضعیف ... خدشه ... سند ... دلالت ... می دانید ؟ یا چرا اعتقاد دارید این روایات ضعیفه و یقینا ضعیف نیست چی جواب می دهید .؟

خواهشی که دارم این از تعابیر کم استفاده کنید خطر اینها از افکار وهابیت که در گیرشیم و روز به روز داره زیاد می شه خیلی بیشتره .( من این تعابیر را در بحثها و موضوهای گوناگون دارم می بینم تکرار می شه خاص یه این بحث نیست . )

در رابطه با آیه تحریم :

وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذينَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قالَتْ رَبِّ ابْنِ لي‏ عِنْدَكَ بَيْتاً فِي الْجَنَّةِ وَ نَجِّني‏ مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ وَ نَجِّني‏ مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمينَ .التحريم : 11

این آیه معرکه است واقعا در مورد عدم تعارض و زیبائی هایی که درش هست در همان فرصت بحث خواهیم کرد به امید خدای متعال .

امیدوارم عذز بنده را بپذیرید و صبر بفرمایید تا بحث علمی برادرانه داشته باشیم .

نقل قول:
.ایشان این روایت را ندیده باشند.که این احتمالش کم است.مگر اینکه این روایت خیلی ضعیف باشد،یا درجاهای کمی آورده شده باشد.
۲.ایشان این روایت را قبول نداشته باشند،که در این صورت باید ذکر کرده و آنرا ضعیف السند معرفی کرده باشند،مگر اینکه سندیتش بیش از حد ضعیف باشد،که از آنجا که در کتاب کافی ذکر شده نمیتواند اینطور باشد.
۳.دلیل دیگر که غیرعقلانی تر است اینکه ایشان اطمینان نداشته باشند امام صادق دقیقا چه گفته اند.مثلا شاید امام صادق گفته باشند و عرض کرد دختر مانند پسر نیست،یا پسر و دختر مانند هم نیست.

ایشان نه فقط این روایت , چند روایت در این باب را ملاحظه نکرده .

دلیلیش هم ایشان دست طولایی در حدیث نداشتند و نکته دومی هست که بماند برای وقت دیگر .

خاک پای اهل بیت;300708 نوشت:
حتی در اینجا هم ترجمه کردید و دختر مانند پسر نیست! ببینید!من نمیگویم این آیه میگوید دختر از پسر بهتر است،ترجمه نادرست آن مد نظرم است.میتوانید لطف کنید و متن عربی این روایت را ذکر کنید؟


با سلام دوست گرامی سعی کنید زود قضاوت نکنید وهمه جوانب را بررسی وبسنجید در تفسیر آیه مزبور آنقدر شواهد وامارات و حتی آیات دیگر موجود است که به هیچ عنوان نمیتوان سخن شما را قبول کرد بدلایل زیر :

حدیث صحیح از اصول کافی :
محمد بن يحيى، عن أحمد بن محمد، وعلي بن إبراهيم، عن أبيه جميعا، عن ابن محبوب عن ابن رئاب، عن أبي بصير، عن أبي عبدالله عليه السلام قال: إن الله تعالى أوحى إلى عمران أني واهب لك ذكرا سويا، مباركا، يبرئ الاكمه والابرص ويحيي الموتى بإذن الله، وجاعله رسولا إلى بني إسرائيل، فحدث عمران امرأته حنة بذلك وهي ام مريم، فلما حملت كان حملها بها عند نفسها غلام، فلما وضعتها قالت: رب إني وضعتها انثى وليس الذكر كالانثى، أي لا يكون البنت رسولا يقول الله عزوجل والله أعلم بما وضعت، فلما وهب الله تعالى لمريم عيسى كان هو الذي بشر به عمران ووعده إياه، فإذا قلنا في الرجل منا شيئا وكان في ولده أو ولد ولده فلا تنكروا ذلك.

لازم به توضیح است که :
(محرر كسى است كه وقف كنيسه مى شده و از آن بيرون نمى آمده است . حنه وقتى فرزندش را زاييد عرضه داشت : پروردگارا من او را دختر زاييدم و پسر مثل دختر نيست ، دختر حيض مى شود و ناگزير مى گردد تا از مسجد بيرون شود، و محرر نمى تواند از مسجد در آيد).

ودر حديث دیگر امام (ع) فرمود: (همسر عمران نذر كرده بود كودكى كه در رحم دارد وقف كنيسه نموده و براى خدمت و عبادت در آنجا بگمارد، و پسر براى اينكار، چون دختر نيست ، آنگاه فرمود مريم رشد كرد و در كنيسه اهل كنيسه را خدمت مى كرد و حوائج آنان را در دسترسشان قرار مى داد، تا آنكه به حد بلوغ رسيد، زكريا دستور داد براى خود حجابى ترتيب دهد و در آن حجاب دور از انظار عابدان به عبادت بپردازد)).


شاهد بعدی آیات سوره مریم است که هنگامیکه زکریا از خدای متعال در خواست ذریه طیبه را کرد خداوند به او پسر یعنی حضرت یحیی را بخشید نه دختر .

هُنَالِكَ دَعَا زَكَرِيَّا رَبَّهُ قَالَ رَبِّ هَبْ لِي مِن لَّدُنْكَ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً إِنَّكَ سَمِيعُ الدُّعَاء (38) فَنَادَتْهُ الْمَلآئِكَةُ وَهُوَ قَائِمٌ يُصَلِّي فِي الْمِحْرَابِ أَنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكَ بِيَحْيَى مُصَدِّقًا بِكَلِمَةٍ مِّنَ اللَّهِ
وَسَيِّدًا وَحَصُورًا وَنَبِيًّا مِّنَ الصَّالِحِينَ (-مریم-39)

وحضرت ابراهیم (ع) نیز بشارت به فرزند پسر :
الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِي وَهَبَ لِي عَلَى الْكِبَرِ إِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَقَ إِنَّ رَبِّي لَسَمِيعُ الدُّعَاء {إبراهيم/39}
بنابراین با توجه به مجموع آیات وروایات بروشنی علت نگرانی مادر مریم همان مشکلات زنانگی دختران و نقصان در عبادت دختران بود که نمیتوانست پیامبر شود مانند شوهرش ونیازی به پیچاندن معنی آیات نمیباشد .

هدی;300733 نوشت:
خب اگر اينطور است و شما روايات مورد بحثمان را ناظر بر غلبه مي دانيد ، ظاهرا اگر اشتباه نكنم مورد بحث شما اين بايد باشد كه در تمامي ادوار اينگونه هست و غلبه با زنان بدون بهره از علم و ... است نه اينكه صرفا غلبه خارجي موضوع ، در زمان صدور روايت اينگونه بوده است من تصور مي كنم صحبت شما اين است كه همواره غلبه خارجي موضوع اينگونه بوده و هست نه صرفا در زمان صدور روايت . اميدوارم فهمم از مقصود شما صحيح باشد اگر اينگونه است در اين خصوص بحث كنيم .

با سلام

الحمد لله که کم کم داریم تفاهم میکنیم ! بله برداشت من از آیات وروایات همین است بیشتر توضیح بدهم :

هنگامیکه خدای متعال فرمود : ان کیدکن عظیم : یعنی بدرستیکه مکر زنان بزرگ است : این آیه و آیات وروایات دیگر ناظر بر اکثریت مخاطبین هستند نه اطلاق . بزبان ساده تر در آیات دیگر هم خدای متعال انسان را کافر وظالم خوانده وفرمود :ان الانسان لظلوم کفار : اما آیا میتوان معصومین را هم مشمول عمومیت آیه کرد ؟

همینطور در روایات که زنان را ضعیف و احساسی و .... دانسته اند مقصود ویژگی غالب زنان است نه اینکه زنان کامل و مقتدری نداشته باشیم .وشاهدش هم بررسی اوضاع واحوال زنان در جوامع مختلف است که کدامیک از دو جنس مرد یازن بیشتر از دیگری بدنبال زینت و ظواهر و فروع هستند .

در روایتی که متفق الفریقین است آمده که 4 نفر از زنان عالم مصطفای خدای سبحان شدند : حضرت آسیه ومریم و خدیجه وفاطمه سلام الله علیهم .

واگر خداوند فرمود :
(و كانت من القانتين ) - يعنى مريم از زمره مردمى بود كه مطيع خدا و خاضع در برابر اويند، و دائما بر اين حال هستند، و اگر مريم (عليهاالسلام ) را با اينكه زن بود، فردى از قانتين خواند با اينكه كلمه مذكور جمع مذكر است ، بدين جهت بود كه بيشتر قانتين مردان هستند.المیزان

و در مجمع البيان از ابو موسى از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) روايت كرده كه فرمود: از مردان ، بسيارى به حد كمال رسيدند، ولى از زنان به جز چهار نفر به حد كمال نرسيدند، اول آسيه دختر مزاحم همسر فرعون ، و دوم مريم دختر عمران ، و سوم خديجه دختر خويلد، و چهارم فاطمه دختر محمد (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) بودند.

وروایات صحیح دیگر شاهد بر این مطلب بسیارند که در گذشته در موضوعات دیگر اوردم .

به نام خدا
سلام عليكم

یونس بن عبد الرحمن;300901 نوشت:
اسلام شان خاصی به مرد داده این شکی درش نیست و در کلمات ائمه علیهم السلام و بزرگان امامیه هست ولی اشتباه شما در این جاست که فکر می کنید این برتری ذاتی است در حالی که به ذات بر نمی گرده . از باب مثال : عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مَرَّارٍ عَنْ يُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا علیه السلام قَالَ‏ قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ كَيْفَ صَارَ الرَّجُلُ إِذَا مَاتَ وَ وُلْدُهُ مِنَ الْقَرَابَةِ سَوَاءٌ تَرِثُ النِّسَاءُ نِصْفَ مِيرَاثِ الرِّجَالِ وَ هُنَّ أَضْعَفُ مِنَ الرِّجَالِ وَ أَقَلُّ حِيلَةً فَقَالَ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَضَّلَ‏ الرِّجَالَ‏ عَلَى النِّسَاءِ بِدَرَجَةٍ وَ لِأَنَّ النِّسَاءَ يَرْجِعْنَ عِيَالًا عَلَى الرِّجَال‏ یونس بن عبد الرحمن , یکی از مفاخر بزرگ بشریت , تاج و سرور امامیه , افتخار شیعه اثناعشریه , صاحب سر امام رضا صلوات الله علیه , فقیهی قدر , متکلمی فوق العاده توانمند و چیره دست , و از اصحاب اجماع بلکه برترین اصحاب اجماع است , ایشان از اهل کوفه هستند . در این روایت شریفه و صدها روایات دیگر به طور صریح فضیلت مرد بر زن ذکر شده خب تا شما نفهمی مراد از این تفضیل چیست نمی تونی فهم دقیقی از روایات وارده داشته باشی . از این لحاظ که فهم شما از این روایات یعنی برتری ذاتی بوده کلامتان را بناء کردید . خطا در این جاست . از این نظر که من باید نظرم بیان کنم یا بهتر بگم نظر امامیه در این جا بیان کنم حق با شما است . من عمدا چیزی نمی گفتم می خواستم اهمیت این مساله روشن بشه که شان در ذات نیست و این خلط بزرگی است که در این مباحث شده متاسفانه .

جان كلام :
اگر منظور شما اين است كه اين فضل و درجه مرد نسبت به زن به امور زندگي و شئونات آن و مسئوليتي كه اسلام عزيز بر دوش مرد در قبال زن و فرزندان قرار داده - كما اينكه در روايت شريفه فوق كه ذكر فرموديد يكي ازعلل نصف بودن ارث زن نسبت به مرد اين مساله بيان شده كه خرج و مخارج زن بر عهده مرد است - باز مي گردد و اين فضل و درجه ، ذاتي نيست بلكه به دليل مسئوليت بيشتر در حوزه خانواده يا احيانا در حوزه هاي خاص اجتماعي است كه مرد امكانات بيشتري دارد - مثلا چون تامين مخارج خانواده شرعا بر مرد واجب است و تكليف است لذا فضل بيشتري در ارث دارد يعني سهم ارث بيشترش به دليل تكاليف سنگين مالي او است - خب اختلافي با هم نداريم ما اين مساله را قبلا هم بيان كرديم تصور مي كنم در اين تاپيك يا شايد در بحث ديگري بوده اما عرض شد كه در اسلام ، مسئوليتها تعريف و تقسيم شده است مرد متناسب با نوع خلقتش مسئوليتهايش مشخص شده و زن نيز ، حالا در اين عرصه تقسيم تكاليف ، يكسري امكانات هم متناسب با تكاليف ، تقسيم شده است مثل ارث ؛ هر كس هم تكاليف تعيين شده اش را بهتر و خالصانه تر انجام دهد مقرب تر است و ارزش و كرامت بيشتري نزد خدا خواهد داشت خداوند هم بيشتر از وسع كسي از او حساب نخواهد كشيد و بر اساس همان وسع و امكانات جزا و عقاب مي نمايد .
برخي روايات در اين موضوع هم ناظر به اين مسئوليت مرد است و مراد از فضل همان امكانات بيشتر در قبال مسئوليت بيشتر است و هيچ ربط و ارتباطي به افضليت جنس مرد نسبت به جنس زن ندارد اگر منظور شما اين است كه خب اختلاف ما و شما اختلاف انگور و عنب است و اگر منظورتان غير اين است بايد در بابش صحبت كنيم و البته شما اثبات .
هر چند در خصوص تعبير "بما فضل الله بعضهم علي بعض " مطلب قابل عرض وجود دارد و تفضل مرد بر زن در آيه فوق ، مطلق نيست . (1)

(1)- ر. ك: عبد الله جوادي آملي ،حق و تكليف در اسلام ، ص 314

به نام خدا
با سلام

خیر البریه;300933 نوشت:
الحمد لله که کم کم داریم تفاهم میکنیم ! بله برداشت من از آیات وروایات همین است

خب حالا بايد ببينيم و بررسي كنيم كه آيااين غلبه خارجي به جهت عدم دسترسي به تربيت صحيح بوده است - كه طبيعتا با تحت تربيت صحيح قرار گرفتن ، موارد مذموم رفع مي شود - يا به جهت جنس و ذات است ؟
توضيح اينكه اگر اطلاق روايات مذكور به دليل جنس زن و ذات زن باشد باز هم مشكل بر سر جايش باقي است يعني باز هم شما نمونه هايي داريد كه زن هستند اما آنگونه كه در روايات آمده نيستند مثل وجود مبارك زهراي مرضيه سلام الله عليها يا زينب كبري سلام الله عليها و يا ساير زنان بزرگوار و ارجمند كه مورد تقدير ائمه هدي عليهم السلام واقع شدند .
اگر توصيف روايات و مذمت ، به جنس و ذات زن بازگردد كه هيچ راه توجيهي وجود ندارد ، زن ، زن است ، حضرت زهراي مرضيه سلام الله عليها زن هستند و از جهت جنس و ذات با ساير زنان يكسانند روايات هم كه اطلاق دارند .
پس فقط مي ماند يك مساله و يك راه،و آن اينكه روايات ناظر به غلبه خارجي موضوعند فرقي هم نمي كند اين غلبه خارجي در زمان صدور روايت بوده باشد يا الان ، يعني اگر اكنون هم زناني تحت تربيت صحيح قرار نگيرند نمي توان مثلا به سخن آنان اعتماد چنداني داشت، اگر منظور شما از اطلاق و اغلب اين است خب بله اين مطلب صحيح است اما اگر منظورتان اين است كه روايت اطلاق دارد هميشه و همه جا و ناظر به همه ي زنان است حتي زنان فرهيخته و انديشمند و فقط حضرت زهرا سلام الله عليها يا حضرت خديجه سلام الله عليها يا حضرت زينب كبري سلام الله عليها از آن استثنا هستند آنگاه بايد پاسخ اين پرسش ما را بدهيد كه به چه دليلي اين بزرگواران را كه زن هستند از اطلاق روايات استثنا نموده ايد ؟
اما در خصوص اين مطلبتان :

خیر البریه;300933 نوشت:
هنگامیکه خدای متعال فرمود : ان کیدکن عظیم : یعنی بدرستیکه مکر زنان بزرگ است : این آیه و آیات وروایات دیگر ناظر بر اکثریت مخاطبین هستند نه اطلاق . بزبان ساده تر در آیات دیگر هم خدای متعال انسان را کافر وظالم خوانده وفرمود :ان الانسان لظلوم کفار : اما آیا میتوان معصومین را هم مشمول عمومیت آیه کرد ؟

اين مساله نيازمند يك بررسي جدي تر است كه جاي بحثش اينجا و در اين تاپيك نيست لطفا به سايت اسراء جهت مطالعه بيشتر مراجعه بفرماييد. (1)
ادامه دارد ...

(1)- ر.ك : بنياد بين المللي اسراء ، ذيل آيه 28 سوره مباركه يوسف ، جلسه 24

خیر البریه;300933 نوشت:
همینطور در روایات که زنان را ضعیف و احساسی و .... دانسته اند مقصود ویژگی غالب زنان است نه اینکه زنان کامل و مقتدری نداشته باشیم .وشاهدش هم بررسی اوضاع واحوال زنان در جوامع مختلف است که کدامیک از دو جنس مرد یازن بیشتر از دیگری بدنبال زینت و ظواهر و فروع هستند .

يكي از مواردي كه متاسفانه در خصوص روايات بعضا انجام نمي شود اين است اين تقسيم بندي در نظر گرفته نمي شود كه برخي روايات ناظر به خلقيات و نوع خلقت و آفرينش و ويژگي هاي رواني زن است ، برخي روايات ناظر به غلبه خارجي موضوع در زمان صدور روايت است و برخي روايات ناظر به يك امر اخلاقي است لذا در بررسي روايت ، آن جهت اعتبار اصلي يا لحاظ نمي شود و يا كمرنگ بيان مي شود بنابراين حتي ممكن است سوء تعبير از روايت صورت گيرد .
استاد جوادي آملي در اين خصوص با ذكر مثالي توضيح مي فرمايند :
"اين‏گونه روايات ناظر به تربيت‏هاى عمومى است نظير روايتى كه مى ‏گويد: خداى سبحان شش گروه را به شش گناه عقاب مى ‏كند، يكى اين است كه:
"الفقهاء بالحسد» (1) مضمون اين روايات ناظر به اين است كه هركسى در رشته خود مبتلاست، نه اين كه فقه بد است‏ يا فقيه حسود است، بلكه يعنى بايد مواظب بود كه اين خطر در اين رشته راه پيدا نكند. پيامبران الهى كه مربيان بشرند از يك سو مي گويند:
«الفقهاء امناء الرسل‏» (2)
اينها امين و وارث پيغمبرند، و از سوى ديگر هشدار مى ‏دهند كه مبادا گرفتار حسد بشويد و در اثر گناه حسد بسوزيد، چون شما در مظنه رشكيد وزمينه حسد در شما هست. بنابرين همانطورى كه اين روايت تنقيص فقه يا فقاهت وفقيه نيست، آن روايت‏ خمسه نيز تنقيص زن نيست.
اكثر اين روايات يا نظير قضاياى شخصيه است‏ يا با توجه به شرايط مخصوص آن عصر يا آن موضوع است"(3)

(1)- كافي ،ج8،ص162
(2)- همان ،ج1،ص46
(3)- زن در آيينه جلال و جمال ،ص 331

هدی;301295 نوشت:
آنگاه بايد پاسخ اين پرسش ما را بدهيد كه به چه دليلي اين بزرگواران را كه زن هستند از اطلاق روايات استثنا نموده ايد ؟


با سلام

بهمان دلیل که روایت ایشان را مستثنا کرد . البته باید توجه داشت که همه ابعاد قضیه بر ما روشن نیست مثل جنبه عصمت 14 معصوم در عین بشر بودن ایشان؛ که به چه علت و چرا فقط این 4 زن مستثنا هستند . مثلا در مورد دو زن روایت شده که از نظر جسمی نیز با سایر زنان تفاوت داشته اند اما آن دو زن دیگر چه ؟

سئل رسول الله (صلى الله عليه وآله) ما البتول ؟ قال:
التي لم تر حمرة قط ولم تحض فإن الحيض مكروه في بنات الانبياء وقال (عليه السلام):
لعائشة يا حميرا إن فاطمة ليست كنساء الادميين لا تعتل كما تعتلن.


أبو عبد الله
قال: حرم الله النساء على علي ما دامت فاطمة حية لانها طاهرة لا تحيض وقال عبيد
الهروي في الغريبين سميت مريم بتولا لانها بتلت عن الرجال وسميت فاطمة بتولا لانها

بتلت عن النظير.

البحار - عن مصباح الانوار - لبعض الاصحاب، عن امير المؤمنين (عليه السلام)، ان النبي (صلى الله عليه وآله) سئل ما البتول ؟ فانا سمعناك يا رسول الله تقول: ان مريم بتول وان فاطمة (عليها السلام) بتول، فقال (صلى الله عليه وآله): " البتول التي لم تر حمرة، اي لم تحض، فانه مكروه في بنات الانبياء ".
وان بنات الانبياء لا تحيض .

ويقال إنما سميت فاطمة لانها فطمت عن الطمث.

بیان : ((البتل )) به معنى قطع است یعنى فاطمه به دلیل عدم مشاهده حیض با زنان خود متفاوت است . و در ((النهایة )) آمده است :
زنى را بتول مى گویند که از مردان منقطع گردیده شهوتى نسبت به آنان نداشته باشند، و مریم و فاطمه را از آن جهت بتول گفته اند که از جهت فضل و دین و حسب غیر از زنان زمان خود بودند، و گفته شده آنها را بتول گفته اند به دلیل اینکه ایشان از دنیا قطع علاقه نموده متوجه خداوند تعالى گردیده اند:
و مثل این سخن را فیروزآبادى نیز در کتابش آورده است

نقل قول:
جان كلام :
اگر منظور شما اين است كه اين فضل و درجه مرد نسبت به زن به امور زندگي و شئونات آن و مسئوليتي كه اسلام عزيز بر دوش مرد در قبال زن و فرزندان قرار داده - كما اينكه در روايت شريفه فوق كه ذكر فرموديد يكي ازعلل نصف بودن ارث زن نسبت به مرد اين مساله بيان شده كه خرج و مخارج زن بر عهده مرد است - باز مي گردد و اين فضل و درجه ، ذاتي نيست بلكه به دليل مسئوليت بيشتر در حوزه خانواده يا احيانا در حوزه هاي خاص اجتماعي است كه مرد امكانات بيشتري دارد - مثلا چون تامين مخارج خانواده شرعا بر مرد واجب است و تكليف است لذا فضل بيشتري در ارث دارد يعني سهم ارث بيشترش به دليل تكاليف سنگين مالي او است - خب اختلافي با هم نداريم ما اين مساله را قبلا هم بيان كرديم تصور مي كنم در اين تاپيك يا شايد در بحث ديگري بوده اما عرض شد كه در اسلام ، مسئوليتها تعريف و تقسيم شده است مرد متناسب با نوع خلقتش مسئوليتهايش مشخص شده و زن نيز ، حالا در اين عرصه تقسيم تكاليف ، يكسري امكانات هم متناسب با تكاليف ، تقسيم شده است مثل ارث ؛ هر كس هم تكاليف تعيين شده اش را بهتر و خالصانه تر انجام دهد مقرب تر است و ارزش و كرامت بيشتري نزد خدا خواهد داشت خداوند هم بيشتر از وسع كسي از او حساب نخواهد كشيد و بر اساس همان وسع و امكانات جزا و عقاب مي نمايد .
برخي روايات در اين موضوع هم ناظر به اين مسئوليت مرد است و مراد از فضل همان امكانات بيشتر در قبال مسئوليت بيشتر است و هيچ ربط و ارتباطي به افضليت جنس مرد نسبت به جنس زن ندارد اگر منظور شما اين است كه خب اختلاف ما و شما اختلاف انگور و عنب است و اگر منظورتان غير اين است بايد در بابش صحبت كنيم و البته شما اثبات .
هر چند در خصوص تعبير "بما فضل الله بعضهم علي بعض " مطلب قابل عرض وجود دارد و تفضل مرد بر زن در آيه فوق ، مطلق نيست . (1)

با عرض سلام و خسته نباشید .

جناب هدی عزیز من با شما اختلاف نظری ندارم در فرمایشتون ولی به اصطلاح یه حلقه گم شده در این بین هست که باید در مورد آن بحث بشه . و دقیقا در روایتی شریفه ایی که از یونس بن عبد الرحمن رضوان الله علیه ذکر کردم هم اشعاری به آن دارد آن جا که امام رضا صلوات الله علیه دو علت را ذکر می فرماید یکی مطلق و آن یکی در باب ارث است . بله من تفاضل را در ذات و ذاتیات نمی بینیم ولی باید کلام ائمه اطهار علیهم صلوات الله و سلامه روشن شود .


سوالی از شما دارم .

نقل قول:
[=&quot]ناظر به اين مسئوليت مرد است و [/][=&quot]مراد از فضل همان امكانات بيشتر در قبال مسئوليت بيشتر است[/][=&quot][/]

این حرف شما کاملا صحیح است و دقیقا مثل این می ماند که می گوییم خدواند متعال پیامبر صلی الله علیه و آله را اختیار کرد – از بین این همه انبیاء و رسل اولی العزم - و از آن مسوولیت سنگینی می خواهد .

خب سوال این است که چرا این امکانات بیشتر را داد چرا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را اختیار کرد و چرا مسوولیت را بیشتر و سنگیتر کرد ؟ ( همش که منحصر در عقل برتر و جسم توانمندتر نیست . )

( در آتی آیاتی را ذکر خواهیم کرد مساله به طور کامل روشن شود . )

یه نکته کلی هم بگم بعضی ها این جا می خوان از این راه ( که البته یکی از راهها ست ) اسلام را بهتر بشناسند باید بگم تجربه نشان داده این راهش نیست و چه بسا از اسلام خارج شوند و در این صورت البته هیچ سود و ضرری برای خدا نخواهد داشت و او غنی از عالمیان است .

نقل قول:
بهمان دلیل که روایت ایشان را مستثنا کرد . البته باید توجه داشت که همه ابعاد قضیه بر ما روشن نیست مثل جنبه عصمت 14 معصوم در عین بشر بودن ایشان؛ که به چه علت و چرا فقط این 4 زن مستثنا هستند . مثلا در مورد دو زن روایت شده که از نظر جسمی نیز با سایر زنان تفاوت داشته اند اما آن دو زن دیگر چه ؟

سئل رسول الله (صلى الله عليه وآله) ما البتول ؟ قال:
التي لم تر حمرة قط ولم تحض فإن الحيض مكروه في بنات الانبياء وقال (عليه السلام):
لعائشة يا حميرا إن فاطمة ليست كنساء الادميين لا تعتل كما تعتلن.

أبو عبد الله
قال: حرم الله النساء على علي ما دامت فاطمة حية لانها طاهرة لا تحيض وقال عبيد
الهروي في الغريبين سميت مريم بتولا لانها بتلت عن الرجال وسميت فاطمة بتولا لانها

بتلت عن النظير.

البحار - عن مصباح الانوار - لبعض الاصحاب، عن امير المؤمنين (عليه السلام)، ان النبي (صلى الله عليه وآله) سئل ما البتول ؟ فانا سمعناك يا رسول الله تقول: ان مريم بتول وان فاطمة (عليها السلام) بتول، فقال (صلى الله عليه وآله): " البتول التي لم تر حمرة، اي لم تحض، فانه مكروه في بنات الانبياء ".
وان بنات الانبياء لا تحيض .

ويقال إنما سميت فاطمة لانها فطمت عن الطمث.

در ادامه روایات جناب خیر البریة این روایت مبارکه رو هم ذکر کنم .


سُئِلَ عَالِمٌ فَقِيلَ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى قَدْ أَنْزَلَ هَلْ أَتَى فِي أَهْلِ الْبَيْتِ وَ لَيْسَ شَيْ‏ءٌ مِنْ نَعِيمِ الْجَنَّةِ إِلَّا وَ ذَكَرَ فِيهِ إِلَّا الْحُورَ الْعِينَ قَالَ ذَلِكَ إِجْلَالًا لِفَاطِمَةَ صلوات الله عليها .‏


خالی از لطف نیست کلام سید مرتضی عاملی را این جا ذکر کنم خوبه در باب علت این مساله .


قد روى الشيخ الطوسي بسنده عن الإمام الصادق عليه السلام قال : حرم الله النساء على الإمام علي عليه السلام ، ما دامت السيدة فاطمة عليها السلام حية . قال : قلت : كيف ؟ ! قال عليه السلام : لأنها طاهرة لا تحيض . ورواه غير الشيخ أيضاً من العامة والخاصة . ثالثاً : إن الآية القرآنية الشريفة تقول : ( وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجاً لِتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَجَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ. فقد دلت هذه الآية المباركة على أن الهدف من الزواج هو تحقيق السكون ، والرضا ، وذلك من خلال التوحد والالتقاء ووجدان النفس لحقيقتها الكاملة ، ليكونا معاً بمثابة نفس واحدة . . ومن الواضح : أن السيدة الزهراء عليها السلام حين تكون مع الإمام علي عليه السلام ، فإن الإمام علي عليه السلام سوف لا يجد في نفسه أية حاجة إلى شئ آخر ، لأن السيدة الزهراء عليها السلام هي الكمال كله . . فلا يبقى أي مبرر لتطلّب شئ آخر . ما دام أن السكون والرضا قد بلغ منتهاه ، فما هو الداعي لأن يبحث الإمام علي عليه السلام عن زوجة أخرى ، ما دام أن تلك الزوجة لن يكون لها أي دور في حياته ، ولا يوجد أي مجال للزيادة في حالة السكون ، والرضا ، والسعادة . وربما لأجل هذه الخصوصية بالذات لم يتزوج النبي صلى الله عليه وآله في حياة السيدة خديجة عليها السلام أية امرأة أخرى ، لكنه تزوج بعدها بالعديد



علامه مجلسی اعلی الله مقامه نیز دو وجه ذکر می کند به بیان ذیل :


بيان : هذا التعليل يحتمل وجهين : الأول أن يكون المراد أنها لما كانت لا تحيض حتى يكون له ( عليه السلام ) عذر في مباشرة غيرها ، فلذا حرم الله عليه غيرها رعاية لحرمتها . الثاني أن يكون المعنى أن جلالتها منعت من ذلك وعبر عن ذلك ببعض ما يلزمه من الصفات التي اختصت بها .


بنده وجه دوم از تعلیل ایشان را صحیح می دانم زیرا اولی داخل در دومی است از جهاتی لذا وجه دوم پیش من متعین است .

البته این خصوصیاتی که در روایت ما از حضرت زهراء سلام الله علیها ذکر شده آیا مختص به ایشون است یا خیر ؟

علامه مرتضی عاملی حفظه الله ظاهرا این خصوصیت را برای حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها نیز قائل هستند حضرت مریم هم در روایت استثناء شد . به طور کل در این زمینه از اعلام ما فعلا غیر علامه مجلسی و سید مرتضی چیزی ندیدم .

نقل قول:
زنى را بتول مى گویند که از مردان منقطع گردیده شهوتى نسبت به آنان نداشته باشند، و مریم و فاطمه را از آن جهت بتول گفته اند که از جهت فضل و دین و حسب غیر از زنان زمان خود بودند، و گفته شده آنها را بتول گفته اند به دلیل اینکه ایشان از دنیا قطع علاقه نموده متوجه خداوند تعالى گردیده اند:
و مثل این سخن را فیروزآبادى نیز در کتابش آورده است
آن چه که در نهایه آمده قطعا کم لطفی در تفسیر معنای بتل است .

حضرت مریم را بتول گفته اند همانگونه که در روایات آمده چون منقطع از مردان بود .

حضرت زهراء صلوات الله علیها را بتول گفتن چون منقطع از نظیر و همتا بود . ( به جزء پدر و بعل همتایی ندارد الا این که بعضی از بزرگان در این مساله نسبت به حسنین علیهم السلام اختلاف کردند . )

این صحیحه نه توجهی که صاحب نهایه ذکر کرده است .

البته این که از لحاظ حسب و نسب , فضل و دین و دیانت نیز درسته .

بنو هاشم ملح أهل الأرض این در مورد حضرت زهراء صلوات الله علیها در مورد حضرت مریم سلام الله علیها نیز نسبت به زمانه خودش کاملا صحیح است .

خیر البریه;300927 نوشت:

نخیر!مساله پیامبر بودنه،مساله اینه که خواب دیده بودن!مساله اینه که پیامبری به زن میرسه!شما فکر میکنید حضرت محمد(ص)از این دعاها نکردن؟پس چرا خدا بهشون پسر نداد؟

خیر البریه;300933 نوشت:
هنگامیکه خدای متعال فرمود : ان کیدکن عظیم : یعنی بدرستیکه مکر زنان بزرگ است

یعنی مکر زنان وقتی بخواهند مکر کنند بزرگ است.
خیر البریه;300933 نوشت:
واگر خداوند فرمود : (و كانت من القانتين ) - يعنى مريم از زمره مردمى بود كه مطيع خدا و خاضع در برابر اويند، و دائما بر اين حال هستند، و اگر مريم (عليهاالسلام ) را با اينكه زن بود، فردى از قانتين خواند با اينكه كلمه مذكور جمع مذكر است ، بدين جهت بود كه بيشتر قانتين مردان هستند.المیزان

پس در آیه ۴۱ سوره نمل که میفرماید ننظر اتهدی ام تکون من الذین لایهتدون به این جهت است که بیشتر کسانیکه هدایت نمیشوند مرد هستند یا دقیقا بعد از آیه مورد علاقه شما در سوره یوسف میفرماید انک کنت من الخطئین به این جهت است که بیشتر خطاکاران مرد هستند(البته این در نفسیر تسنیم هست).یا مثلا از آیه ۱۰ سوره تحریم استنباط میشود که بیشتر کافران مرد هستند.و از آیه ۱۱ و ۱۲ سوره تحریم استنباط میشود که بیشتر مومنان مرد هستند.در مورد مادر حضرت موسی هم داریم لتکون من المسلمین...پس نتیجه میگیریم بیشتر انسانهای دنیا مرد هستند....

تابحال تعداد بسیار کم(یا شاید هیچ کسی)ژاپنی به کمال رسیده اند.آیا این میرساند که استعداد ژاپنی ها در رسیدن به کمال کمتر است؟یا شرایط محیط است؟تا بحال ۱۴ نفر عرب به بالاترین مرحله رسیده اند که کسی مثل آنها نیست.آیا این نتیجه میدهد که اعراب استعداد بیشتری در رسیدن به کمال دارند؟آیا این فضیلتی بر دیگر اقوام است؟همین ۱۴ نفر در یک دوره خاص بوده اند.آیا این میرساند که در آن دوره مردم بیشتر استعداد رسیدن به کمال را داشته اند؟
منظور من از این دو مثال این بود که مثال اول بیان میکند رسیدن به کمال به شرایط محیط هم بستگی دارد.مسلما اگر اسلام به ژاپن برسد ژاپنی ها در رسیدن به کمال فرقی با بقیه ندارند.و این فضیلتی که ما داریم برداشته میشود.همینطور که میبینید بسیاری از اروپاییان و امریکاییانی که مسلمان میشوند به مقامات بالا میرسند و یک روایتی داریم با این مضمون که بعد از ظهور امام زمان اوضاع چنان میشود که زنان در خانه هایشان مجتهد هستند(البته اصل روایت را در خاطر ندارم)
مثال دوم بیان میکند که بسیاری از این مقامات اکتسابی نیست.همینکه شما میبینید یک زن(حضرت فاطمه) به چنین مقامی رسیده اند یعنی این جسم میتواند چنین روحی را تحمل کند.همینطور که خداوند برای بهترین روح عالم (حضرت محمد(ص)) چنین زمانی(جاهلیت) و چنین مکانی را آفرید،و همیانطور که برای این روح جسم را زیبا کرد تا مردم بپسندند،برای چنین روحی جسم مذکر انتخاب کرد،تا بتواند آن مسوولیتها را اجرا کند.همانطور که تمام پیامبران قبل از حضرت خاتم بوده اند.آیا این دلیل بر این است که در آن زمان استعداد مردم برای رسیدن به کمال بیشتر بوده و مردم قبل از پیامبر بر مردم بعد از پیامبر برتری داشته اند؟

بالاخره من نفهمیدم بتول یعنی کسی که از مرد بی نیاز است،بتول یعنی کسیکه عادت نمیشود،یا بتول یعنی کسی که نظیر ندارد؟من آخر نفهمیدم حضرت مریم به چه علت بتول خوانده میشدند؟چرا هر حدیثی یک چیز میگوید؟

آیا روایت داریم که حضرت خدیجه عادت نمیشده اند یا حدس سید مرتضاست؟اگر علت اینکه پیامبر و امام علی در زمان حیات حضرت خدیجه و حضرت فاطمه ازدواج نکرده اند این باشد که اینها عادت نمیشده اند پس حوا و همسر زکریا هم باید همینطور باشند...
فکر میکنم همین آرامش در ازدواج و کفویت پیامبر و امام علی با حضرت خدیجه و حضرت فاطمه درست تر باشد!

اگر حیض دیدن مانعی در رسیدن به کمال باشد زنان سیده کمتر از سایر زنان میتوانند به کمال برسند!

در جایی(فکر میکنم منتهی الآمال) خواندم که پیامبر قضای حاجت نمیکردند(یعنی احتیاجی نداشتند).پس آیا این نقص است؟

اگر حیض بد است،چرا خداوند چیز بد آفریده است؟مگر نه اینکه میگوییم هرچه خدا آفریده خوب است؟حیض آلودگی جسمی را میبرد و خون را تصفیه میکند.خب اگر اینطور که میگویید جسم و روح با هم ارتباط دارند و این کثیفی به روح سرایت میکند،از کجا معلوم حیض روح را هم تطهیر نکند؟وقتی انسان حیض میبیند به این معنی نیست که الآن کثیف شده،بلکه به این معنی است که الآن دارد آلودگیها از او دور میشود!در وجود هرکس غیر از معصومین آلودگی هست.

در مورد اطلاق روایات به شرایط و زمانهای خاص فکر میکنم مثالی که از ژاپنیها زدم بتواند این مساله را تبیین کند.یا مثلا اینکه میگویند امریکا شیطان بزرگ است.بحث من سر درستی یا نادرستی این حرف نیست.بحث من بحث ادبیست.یعنی آیا در اینجا منظور گوینده این است که از ابتدای خلقت بشریت تا روز قیامت آمریکا شیطان بزگ است؟یا منظور این است که این حکومتی که الآن جلوی شماست شیطان بزرگ است؟آیا وقتی میگوییم ژاپنی ها مشرکند(کار به این ندارم که این حرف درست است یا نادرست) یعنی همیشه مشرکند؟الآن مردم کشورهای غربی منظم هستند و ما نامنظم و یک زمانی برعکس بوده.الآن دروغ در بین ایرانیان بیشتره یا غربیا؟اگه این روندی که هست ادامه پیدا کنه سالها بعد اروپا یک کشور اسلامی میشه و ما؟!شاید ما نسبت به مردم بیشتر کشورها فضیلت داشته باشیم به اینکه امکانات برای رشدمان بهتر باشد،ولی آیا همیشه این طور هستیم؟آیا از این امکانات استفاده میکنیم؟

در مورد مساله زن هم بوضوح میبینیم که عقل زنان بدلیل رشد اجتماعی و علمی با قبل قابل مقایسه نیست...من نمیدانم دیدن این مساله آیا واقعا اینقدر سخت است؟!

در مورد اعتماد به حدیث برخی حدیث را کم اهمیت میدانند و برخی هرچه حدیث میشنوند قبول کرده و نقل میکنند.آخر اگر دقت کنید بعضی احادیث با هم تعارض دارند و با هم جمع نمیشوند.بهمین دلیل است که علما احکام متفاوت صادر میکنند.صرف اینکه یک حدیث در کافی باشد معتبر نیست،چه برسد به اینکه در بحار باشد.شما در گوگل یک سرچ کنید احادیث،بعدش گزینه هایی که میآید یکی احادیث خنده دار است.بدلیل همین است که بسیاری از مردم احادیث را قبول ندارند.البته تقصیر خودشان است،تحقیق نمیکنند.ما علم رجال داریم،اجتهاد داریم...همینطور که نمیشود هر چیزی گفت.من هم الآن میتوانم از خودم حدیث بسازم(العیاذ بالله).
آیت الله جوادی میفرمایند ما از حدیث مرسل نمیتوانیم استنباط استحبابی کنیم،چه برسد به تفسیر!دلیل اینکه ایشان و علامه از خیلی از احادیث در تفسیر خود استفاده نکردند همین بوده!
البته این را هم قبول دارم که انسان نباید راحت حدیث را ضعیف اعلام کند.البته راحت هم نمیشود آن را تایید کرد!

خاک پای اهل بیت;301624 نوشت:
بالاخره من نفهمیدم بتول یعنی کسی که از مرد بی نیاز است،بتول یعنی کسیکه عادت نمیشود،یا بتول یعنی کسی که نظیر ندارد؟من آخر نفهمیدم حضرت مریم به چه علت بتول خوانده میشدند؟چرا هر حدیثی یک چیز میگوید؟

با سلام وصلوات

واما در معنی بتول اگر چه اصل معنی یعنی قطع شدگی است :
در فرهنگ لغت عرب :
ب ت ل
تبتل إلى الله، وهو متنسك متبتل. وبتل عملك لله: أخلصه من الرياء والسمعة وأفرده عن ذلك. وبتل العمرة: أوجبها وحدها، وعمرة بتلاء. وامرأة مبتلة: لم يتراكب لحمها كأن اللحم بتل عنها. وخضر مبتل وبتيل. تقول: لها ثغر مرتل، وخضر مبتل. وقال ابن الطثرية:
عقيلية أما ملاث إزارها ... قد عص وأما خصرها فبتيل
وطلقها بتة بتلة. وقيل لمريم عليها السلام العذراء البتول، لانقطاعها عن الأزواج. ثم قيل لفاطمة تشبيهاً بها في المنزلة عند الله: البتول.

( بتل ) الشيء انقطع ولله انقطع إليه وأخلص والشيء بتله وعمله لله أخلصه من الرياء
( انبتل ) انقطع والفسيلة من أمها انفصلت عنها
( تبتل ) انقطع وعن الزواج تركه زهدا فيه وإلى الله تفرغ لعبادته
( البتل ) يقال عطاء بتل منقطع النظير أو لا عطاء بعده والحق يقال ما قلت إلا بتلا
فانْبتَلَ الشيء . وتَبتَّلَ : انقطع ، مثل انْبَتَّ ، قال أبو كَبِير الهُذَلِي : أقْسمْتُ لا أسْأَدَها بَعْدِى رَجُلْ إلاَّ امرَأً أُمِرَّ شَزْراً فاعْتَدَلْ مُحَنَّبَ الساقَين مَحْبُوكَ الإطِلْ كأنه تَيسُ ظِباءٍ مُنْبَتِلْ وشاهِدُ التَبتُّلِ قولُه تعالَى : وَتَبَتَّلْ إِلَيهِ تَبتِيلاً قال الأزهريُّ : معناه : انْقَطِعْ إليه . بَتَلَ الشيء بَتْلاً : مَيَّزَه عن غَيرِه وأبانَهُ منه . والبَتُولُ كصَبُورٍ : المُنْقَطِعةُ عنِ الرجالِ التي لا شَهْوَةَ لها فيهم . سُمِّيَتْ مَريمُ العَذراءُ البتُولَ رضي اللّه تعالَى عنها لانقطاعِها من الأزواج ، قاله الزَّمَخْشَرِيُّ .
كالبَتِيلِ كأمِيرٍ ، وفي التهذيب : لِتَركِها التَّزْوِيجَ . لُقِّبَتْ فاطمةُ بنتُ سيّدِ المرسلِين عليهما الصلاة والسلام وعلى ذُرِّيتها : بالبتُولِ ، تشبيهاً بها في المَنْزِلَة عند اللّه تعالى ، قاله الزمخشري . وقال ثَعْلَبٌ : لانقطاعِها عن نِساءِ زمانِها ، عن نِساءِ الأُمَّةِ فَضْلاً ودِيناً وحَسَباً وعَفافاً ، وهي سيِّدةُ نساءِ العالَمين وأُمُّ أولادِه ، صلّى اللّه عليه وسلّم ، ورضي عنها وعنهم . وقد أفرَدَ العُلماءُ في الأحادِيث الوارِدة في فَضْلِها كِتاباً مُستقِلاً ، منهم شيخُنا العارِف باللّه تعالى السيِّد عبدُ الله بن إبراهيم بن حسن الحُسَيني الطّائِفيُّ ، فإنّه ألف في ذلكَ رِسالةً ، وقَرَأْتُها عليه بالطائف ، في سنة . قيل : البتُولُ مِن النِّساء : المُنْقَطِعةُ عن الدُّنيا إلى اللّهِ تَعالَى وبه لُقِّبَتْ فاطمةُ أيضاً ، رضي اللّهُ تعالَى عنها . البَتُولُ : الفَسِيلَةُ مِن النَّخلة المُنْقطِعةُ عن أُمِّها المُستَغْنِيةُ بنفسها ،
والبتِيلةِ فيهما أي في الفَسِيلةِ ، والمُنْقَطعةُ عن الدُّنيا ، عن ابن عَبّاد . والمُبْتِلَةُ كمُحْسِنَةٍ : أمّها يستوي فيه الواحِدُ والجمعُ ، كما في المُحْكَم . وقد انْبَتَلَتْ الفَسِيلةُ مِن أُمِّها وتَبتَّلَتْ واسْتَبتَلَتْ : انْقَطَعَتْ . وصَدَقَةٌ بَتَّةٌ بَتْلَةٌ : مُنْقَطِعةٌ عن صاحبِها . وفي العُباب : مُنْقَطِعةٌ مِن جميعِ المالِ إلى سبيلِ اللّهِ تعالَى . وعَطاءٌ بَتْلٌ : مُنْقَطِعٌ إمّا أن يُرِيدَ الغايةَ ، أي إنه لا يُشْبِهُه عَطاءٌ ، أو يُريدُ : أنه مُنْقَطِعٌ لا يُعْطَى بعدَه عطاءٌ وتَبتَّلَ إلى اللّهِ تعالَى وبَتَّلَ تَبتِيلاً : انْقَطَع إليه ، كما فَسَّر الأزهريُّ به الآيةَ . وقيل : بَتَّلَ : أَخْلَصَ مِن رِياءٍ وسُمْعةٍ . وقال ابنُ عَرفةَ : تَبتَّلْ إليه : انْفَرِدْ له في طاعتِه ، وأفرِدْها له . أو تَبتَّلَ : تَركَ النِّكاحَ وزَهِدَ فيه . ومنه حديثُ سعدٍ رضي الله عنه : رَدّ رسول اللّهِ صلى اللّه عليه وسلم التبتّلَ على عثمان بن مظعون ، رضي اللّه عنه ، ولو أَذِنَ لاخْتَصينا يعني الانقطاعَ عن النّساء وتركَ النِّكاح ، ثم استُعِيرَ للانقطاعِ إلى اللّه عزّ وجلّ ، ومنه الحديث : لا رَهْبانِيَّةَ ولا تَبتُّلَ في الإسلام . المُبتَّلَةُ كمُعَظَّمةٍ : الجَمِيلَةُ مِن النِّساء كأنها بُتِّلَ حُسْنُها على أعضائها : أي قُطِّعَ . قِيل : هي التي تَمَّ خَلْقُها لم يَركَبْ بَعْضُ لَحْمِها بَعْضاً فهو لذلك مُنْمازٌ . أو هي التي في أَعْضائِها اسْتِرسالٌ كأَنَّ اللَّحْمَ بُتِّلَ عنها ، عن اللِّحيانيّ . وقيل : مُبَتَّلَةُ الخَلْقِ : مُنْقطِعةُ الخَلْقِ عن النِّساء ، لها عليهن فَضْلٌ . وقال ابنُ الأعرابي : هي الحَسَنةُ الخَلْقِ ، لا يَقْصرُ شيءٌ عن شيءٍ ، لا تكون حسنةَ العَينِ سَمجَةَ الأنْفِ ، ولا حَسنةَ الأنفِ سَمجَةَ العينِ ، ولكن تكون تامةً . وجَمَلٌ مُبَتَّلٌ كذلك ، ولا يُوصَفُ به الرَّجُلُ كما في الصِّحاح .

وسمّيت بتولا لتبتّلها عن الحيض والنفاس ولتبتّلها كلّ ليلة بكراً
( بتل ) البَتْل القَطْع بَتَله يَبْتِله ويَبْتُله بَتْلاً وبَتَّله فانْبَتَل وتَبَتَّل أَبانَه من غيره ومنه قولهم طلقها بَتَّةً بَتْلَةً وقول ذي الرمة رَخِيمات الكَلام مُبَتَّلات جواعل في البَرَى قَصَباً خِدَالا قال ابن سيده زعم الفارسي أَن الكسر رواية وجاء به شاهداً على حذف المفعول أَراد مُبَتِّلات الكلام مُقَطَّعات له وفي حديث حذيفة أُقيمت الصلاة فَتَدافَعُوها وأَبَوْا إِلا تقديمَه فلما سَلَّم قال لَتَبْتِلُنَّ لها إِماماً أَو لَتُصَلُّنَّ وُحْداناً معناه لتَنْصِبُنَّ لكم إِماماً وتَقْطَعُنَّ الأَمرَ بإِمامته من البَتْلِ القَطْعِ قال ابن الأَثير أَورده أَبو موسى في هذا الباب وأَورده الهروي في باب الباء واللام والواو وشَرَحَه بالامتحان والاختبار من الابتلاء فتكون التاءَان فيها عند الهروي زائدتين الأُولى للمضارعة والثانية للافتعال وتكون الأُولى عند أَبي موسى زائدة للمضارعة والثانية أَصلية قال وشرحه الخطابي في غريبه على الوجهين معاً التهذيب الأَصمعي المُبْتِل النَّخْلة يكون
لها فَسِيلة قد انفردت واستغنت عن أُمّها فيقال لتلك الفَسِيلة البَتُول ابن سيده البَتُول والبَتِيل والبَتِيلة من النخْل الفَسِيلة المُنْقَطِعةُ عن أُمها المستغنيةُ عنها والمُبْتِلةُ أُمُّها يستوي فيه الواحد والجمع وقول المتنخل الهذلي ذَلِكَ ما دِينُكَ إِذ جُنِّبَتْ أَجْمالُها كالبُكُرِ المُبْتل إِنما أَراد جمع مُبْتِلة كتَمْرة وتَمْر وقوله ذلك ما دينك أَي ذلك البكاء دينك وعادتك والبُكُر جمع بَكُور وهي التي تُدرك أَوّلَ النَّخْل وقد انْبتَلَت من أُمِّها وتَبَتَّلت واسْتَبْتَلَتْ وقيل البَتْلَة من النخل الوَدِيَّة وقال الأَصمعي هي الفَسِيلة التي بانت عن أُمها ويقال للأُم مُبْتِل والبَتْل الحَقُّ بَتْلاً أَي حقّاً ومنه صَدَقَة بَتْلة أَي منقطعة عن صاحبها كبَتَّة أَي قَطَعها من ماله وأَعطيته عطاء بَتْلاً أَي مُنْقَطعاً إِما أَن يريد الغاية أَي أَنه لا يشبهه عطاء وإِما أَن يريد أَنه لا يعطيه عطاءً بعده وحَلَف يميناً بَتْلَة أَي قَطَعَها وتَبَتَّلَ إِلى الله تعالى انقطع وأَخلص وفي التنزيل وتَبَتّل إِليه تبتيلاً جاء المصدر فيه على غير طريق الفعل وله نظائر ومعناه أَخْلِصْ له إِخْلاصاً والتَّبَتُّلُ الانقطاع عن الدنيا إِلى الله تعالى وكذلك التبتيل يقال للعابد إِذا ترك كل شيء وأَقبل على العبادة قد تَبَتَّل أَي قطع كُلَّ شيء إِلا أَمْرَ الله وطاعتَه وقال أَبو إِسحق وتَبَتَّلْ إِليه أَي انقطِعْ إِليه في العبادة وكذلك صدقة بَتْلَة أَي مُنْقَطِعة من مال المتصدّق بها خارجة إِلى سبيل الله والأَصل في تبتل أَن تقول تبتلت تبتلاً فتبتيلاً محمول على معنى بَتِّل إِليه تبتيلاً وانْبَتَل فهو مُنْبَتِل أَي انقطع وهو مثل المُنْبَتِّ وأَنشد كأَنَّه تيسُ إِرانٍ مُنْبَتِل ورجل أَبْتَل إِذا كان بعيدَ ما بَين المَنْكِبَينِ وقد بتل يبتل بتلاً والبَتُول من النساء المنقطعة عن الرجال لا أَرَبَ لها فيهم وبها سُمِّيت مريمُ أُمُّ المَسيح على نبينا وعليه الصلاة والسلام وقالوا لمريم العَذْراء البَتُول والبَتِيل لذلك وفي التهذيب لتركها التزويج والبَتُول من النساء العَذْراء المنقطعة من الأَزواج ويقال هي المنقطعة إِلى الله عز وجل عن الدنيا والتَّبَتُّل ترك النكاح والزهدُ فيه والانقطاع عنه التهذيب البتول كل امرأَة تنقبض من الرجال لا شهوة لها ولا حاجة فيهم ومنه التبتل وهو ترك النكاح وقال ربيعة بن مقروم الضبي لو أَنَّها عَرَضَتْ لأَشْمَطَ راهِبٍ عَبَدَ الإِلهَ صَرُورَةٍ مُتَبَتِّل وروى سعيد بن المسيب أَنه سمع سعد بن أَبي وقاص يقول لقد ردَّ رسول الله صلى الله عليه وسلم على عثمان بن مظعون التَّبَتُّل ولو أَحَلَّه لاخْتَصَيْنا وفسر أَبو عبيد التَّبَتُّل بنحو ما ذكرنا وفي الحديث لا رَهْبانيَّة ولا تَبَتُّل في الإِسلام والتَّبَتُّلُ الانقطاع عن النساء وترك النكاح وأَصل البَتْلِ القَطْع وسئل أَحمد بن يحيى عن فاطمة رضوان الله عليها بنت سيدنا رسول الله صلى الله عليه وسلم لم قيل لها البَتُول ؟ فقال لانقطاعها عن نساء أَهل زمانها ونساء الأُمة عفافاً وفضلاً وديناً وحسباً وقيل لانقطاعها عن الدنيا إِلى الله عز وجل وامرأَة مُبَتَّلة الخَلْق أَي منْقطعة الخَلْق عن النساء لها عليهن فضل من ذلك قول الأَعشى مُبَتَّلة الخَلْقِ مِثْل المَهَا ةِ لمْ تَرَ شَمْساً ولا زَمْهَرِيرا وقيل المُبَتَّلة التامة الخَلْقِ وأَنشد لأَبي النجم طَالَتْ إِلى تَبْتِيلِها في مَكْرِ أَي طالت في تمام خَلْقِها وقيل تَبْتِيل خَلْقِها انفراد كل شيء منها بحسنه لا يتكل بعضُه على بعض قال ابن الأَعرابي المبتلة من النساء الحسَنة الخَلْقِ لا يَقْصُر شيء عن شيء لا تكون حَسَنة العين سَمِجَة الأَنف ولا حَسَنة الأَنف سَمِجَة العين ولكن تكون تامَّة قال غيره هي التي تفرّد كل شيء منها بالحسن على حِدَتِه والمُبَتَّلة من النساء التي بُتِّلَ حسنها على أَعضائها أَي قُطِّع وقيل هي التي لم يَرْكَبْ بعضُ لحمها بعضاً فهو لذلك مُنْماز وقال اللحياني هي التي في أَعضائها استرسال لم يركب بعضه بعضاً والأَول أَقرب إِلى الاشتقاق وجمل مُبَتَّل كذلك الجوهري امرأَة مُبَتَّلة بتشديد التاء مفتوحةً أَي تامَّة الخَلْق لم يركب لحمها بعضه بعضاً ولا يوصف به الرجل وأَنشد بيت ذي الرمة رَخِيمات الكَلامِ مُبَتَّلات ويقال للمرأَة إِذا تزينت وتحسنت إِنها تتبتل وإِذا تركت النكاح فقد تبتلت وهذا ضدّ الأَول والأَول مأْخوذ من المُبَتَّلة التي تم حسن كل عضو منها والبَتِيلة كل عضو مكتنز مُنْمازٍ الليث البَتِيلَةُ كل عضو بلحمه مُكْتَنز من أَعضاء اللحم على حِيَاله والجمع بتائل وأَنشد إِذا المُتُونُ مَدَّتِ البَتَائلا وفي الحديث بَتَل رسول الله صلى الله عليه وسلم العُمْرَى أَي أَوجبها ومَلَّكَها مِلْكاً لا يتطرق إِليه نقض والعُمْرَى بَتَاتٌ.

پس در مجموع معانی در حضرت فاطمه سلام الله علیها نمایان است زیرا هم عدم حیض وهم انقطاع از ماسوی الله در ایشان متواتر است . اما در مورد حضرت مریم همان انقطاع ما سوی الله است چون در آحادی از اخبار از حیض ایشان سخن رفته است .

نقل قول:
در جایی(فکر میکنم منتهی الآمال) خواندم که پیامبر قضای حاجت نمیکردند(یعنی احتیاجی نداشتند).پس آیا این نقص است؟

اگر حیض بد است،چرا خداوند چیز بد آفریده است؟مگر نه اینکه میگوییم هرچه خدا آفریده خوب است؟حیض آلودگی جسمی را میبرد و خون را تصفیه میکند.خب اگر اینطور که میگویید جسم و روح با هم ارتباط دارند و این کثیفی به روح سرایت میکند،از کجا معلوم حیض روح را هم تطهیر نکند؟وقتی انسان حیض میبیند به این معنی نیست که الآن کثیف شده،بلکه به این معنی است که الآن دارد آلودگیها از او دور میشود!در وجود هرکس غیر از معصومین آلودگی هست.


در منتهی الامال آمده که : مشايخ حديث روايت كرده اند كه چـون حضرت رسول صلى اللّه عليه و آله و سلم اراده قضاى حاجت مى نمود از مردم بسيار دور مى شد. روزى در بيابانى براى قضاء حاجت دور شد و موزه خود را كند و قضاى حاجت نموده وضو ساخت و چون خواست كه موزه را بپوشد مرغ سبزى ـ كه آن را (سبز قبا) مى گويند ـ از هوا فرود آمد موزه حضرت را برداشت و به هوا بلند شد؛ پس موزه را انداخت مار سياهى از ميانش بيرون آمد و به روايت ديگر مار را از موزه آن حضرت گرفت و بلند شد و به اين سبب حضرت نهى فرمود از كشتن آن.

اما آنچه در اخبار آمده اینست که زمین مامور به بلع ادرار و مدفوع اهل بیت است زیرا هیچکس از ایشان چیزی ندید .
نكته دیگر اسلام دين تسليم است اینکه چرا من مرد و زشت و فقیر وعلیلم اما دیگری زن وزیبا وخوشبخت و... سر همه اینها را ما نمیدانیم خدای متعال از حیض بعنوان یک رنج واذیت برای زنان در قرآن نامبرده اما در روایات صحیح که نقصان عقول را بسبب نقص در دین بسبب عادت ماهیانه ونقص عقل را نقص در شهادت زنان دانسته اند شاید یکی از جهات کمال این 4 زن عدم حیض ایشان و احتساب شهادت ایشان معادل شهادت یک مرد باشد والله اعلم .

اگرچه خدای متعال مشیتش بر تولد بدون پدر حضرت عیسی (ع) و عدم حیض بعضی زنان (وَاللَّائِي لَمْ يَحِضْنَ) قرار گرفته اما این نافی الگو بودن ایشان نیست زیرا در قرآن کریم با وجود اینکه حضرت مریم یک زن استثنایی است اما الگوی سایر زنان معرفی شده واین جالب توجه است .

نقل قول:
یعنی مکر زنان وقتی بخواهند مکر کنند بزرگ است.

این یک آیه بود وگرنه چرا خدای متعال در آیات دیگر از بعضی زنان بعنوان دشمن یاد میکند :
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ مِنْ أَزْوَاجِكُمْ وَأَوْلَادِكُمْ عَدُوًّا لَّكُمْ فَاحْذَرُوهُمْ وَإِن تَعْفُوا وَتَصْفَحُوا وَتَغْفِرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ {التغابن/14}
ومقصود غالب جامعه آماری است.

شاید هم مانند خدای متعال این مکر یک امتیاز برای خانمها باشد که فقط زیبنده بانوان است چون کید خدای متعال هم متین است ! مانند بعضی صفات نکوهیده مثل تکبر وترس وخساست که برای مردان زشت است اما برای بانوان زیبا زیرا که بهترین صفات زن بدترین صفات مرد است !

به نام خدا
سلام عليكم

خیر البریه;301328 نوشت:
با سلام بهمان دلیل که روایت ایشان را مستثنا کرد . البته باید توجه داشت که همه ابعاد قضیه بر ما روشن نیست مثل جنبه عصمت 14 معصوم در عین بشر بودن ایشان؛ که به چه علت و چرا فقط این 4 زن مستثنا هستند . مثلا در مورد دو زن روایت شده که از نظر جسمی نیز با سایر زنان تفاوت داشته اند اما آن دو زن دیگر چه ؟ سئل رسول الله (صلى الله عليه وآله) ما البتول ؟ قال: التي لم تر حمرة قط ولم تحض فإن الحيض مكروه في بنات الانبياء وقال (عليه السلام): لعائشة يا حميرا إن فاطمة ليست كنساء الادميين لا تعتل كما تعتلن. أبو عبد الله قال: حرم الله النساء على علي ما دامت فاطمة حية لانها طاهرة لا تحيض وقال عبيد الهروي في الغريبين سميت مريم بتولا لانها بتلت عن الرجال وسميت فاطمة بتولا لانها بتلت عن النظير. البحار - عن مصباح الانوار - لبعض الاصحاب، عن امير المؤمنين (عليه السلام)، ان النبي (صلى الله عليه وآله) سئل ما البتول ؟ فانا سمعناك يا رسول الله تقول: ان مريم بتول وان فاطمة (عليها السلام) بتول، فقال (صلى الله عليه وآله): " البتول التي لم تر حمرة، اي لم تحض، فانه مكروه في بنات الانبياء ". وان بنات الانبياء لا تحيض . ويقال إنما سميت فاطمة لانها فطمت عن الطمث. بیان : ((البتل )) به معنى قطع است یعنى فاطمه به دلیل عدم مشاهده حیض با زنان خود متفاوت است . و در ((النهایة )) آمده است : زنى را بتول مى گویند که از مردان منقطع گردیده شهوتى نسبت به آنان نداشته باشند، و مریم و فاطمه را از آن جهت بتول گفته اند که از جهت فضل و دین و حسب غیر از زنان زمان خود بودند، و گفته شده آنها را بتول گفته اند به دلیل اینکه ایشان از دنیا قطع علاقه نموده متوجه خداوند تعالى گردیده اند: و مثل این سخن را فیروزآبادى نیز در کتابش آورده است

گرامي ! استدلال شما در باب مساله مور بحث ما كامل نيست .در خطبه 80 نهج البلاغه علت نقص عقل زن ، اينگونه معرفي شده است : واما نقصان عقولهن فشهادة امراتين كشهادة الرجل الواحد
يكي از موارد بحث ما در اين تاپيك هم بر روي اين روايت بود كه" ان النساء عي و عوره "
كه به مساله اطلاق روايت در بيهوده گويي تمامي زنان - با توجه به اطلاق روايت - پرداختيم .خب حالا شما از بتول بودن حضرت زهراي مرضيه سلام الله عليها دليل مي آوريد بر اينكه اين روايت اطلاق ندارد در صورتي كه حضرت امير (ع) بنابر خطبه 80 نهج شريف ، نقص ايمان را به عادت زنان مرتبط نمودند نه به نقص عقل كه نتيجه اش مي تواند بيهوده گويي باشد و اين يعني دليل شما بر اين مساله حداقل بر طبق خطبه 80 ، صحيح نمي باشد .
وانگهي برادر بزرگوارم شما بانواني مجلله چون حضرت خديجه كبري (س) ، حضرت زينب كبري (س) ، حضرت مريم (س) ، آسيه (س) يا ساير زنان مجلله را با اين دليل كه در خصوص حضرت زهرا (س) نقل شده است داخل در اين دليل مي دانيد و استثنا معرفي مي كنيد و از اطلاق روايات خارج مي كنيد ؟ فعلا بحث بنده بر سر آن اطلاق روايات است لطفا زاويه بحث را دقت بفرماييد و بزرگواري كنيد تكليف اين مورد را مشخص نماييد . جناب خير البريه لطفا دقيقا بيان بفرماييد آيا مثلا بانو مجتهده امين را داخل در اطلاق اين روايات مي دانيد ؟
البته هنوز تكليف آيه 11 سوره تحريم و الگو بودن حضرت آسيه (س) را نيز مشخص نفرموديد .

سلام عليكم

یونس بن عبد الرحمن;301537 نوشت:
در روایتی شریفه ایی که از یونس بن عبد الرحمن رضوان الله علیه ذکر کردم هم اشعاری به آن دارد آن جا که امام رضا صلوات الله علیه دو علت را ذکر می فرماید یکی مطلق و آن یکی در باب ارث است . بله من تفاضل را در ذات و ذاتیات نمی بینیم ولی باید کلام ائمه اطهار علیهم صلوات الله و سلامه روشن شود .

اگر مايليد بحث را بر روي آيه 228 بقره يعني اين فراز ايه شريفه :"...وللرجال عليهن درجه..." متمركز بفرماييد مشكلي نيست ، شايد از جهاتي متناسب با موضوع تاپيك و يكي از سوالات اصلي در اين باب باشد .
یونس بن عبد الرحمن;301537 نوشت:
این حرف شما کاملا صحیح است و دقیقا مثل این می ماند که می گوییم خدواند متعال پیامبر صلی الله علیه و آله را اختیار کرد – از بین این همه انبیاء و رسل اولی العزم - و از آن مسوولیت سنگینی می خواهد . خب سوال این است که چرا این امکانات بیشتر را داد چرا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را اختیار کرد و چرا مسوولیت را بیشتر و سنگیتر کرد ؟ ( همش که منحصر در عقل برتر و جسم توانمندتر نیست . )

1- من تصور نمي كنم كه مقايسه صحيحي باشد هر چند مسئوليت نبوت و رسالت يك مسئوليت اجرايي است اما ولي الله شدن يك مقام معنوي است كه زن و مرد بردار نيست :
" مسئله نبوت و مسئله رسالت كارهاي اجرايي است...مرد بودن شرط پيام رساندن و رسول شدن است نه شرط ولي‌الله شدن, زن مي‌تواند ولي‌الله باشد از بسياري از انبيا بگذرد مثل صديقه طاهره (صلوات الله عليها)."(1)
وقتي مسئوليت بيشتر باشد بايد امكانات نيز متناسب با آن مسئوليت تعيين شود لذا مسئوليت پيامبر (ص) كه بيشتر است ، امكانات ايشان نيز بيشتر است .
2- در حوزه خانواده مسئوليت مرد بيشتر است .چرا ؟ زيرا مطابق با نوع خلقتش مسئوليت بر عهده اش قرار دارد : تامين معاش خانواده ، تامين امنيت خانواده و... لذا امكاناتش هم بيشتر است اين كاملا منطقي و طبيعي است بايد خانواده با او هماهنگ كنند چون مسئول است ، مراد از مسئوليت ، قيام به امور خانواده است مراد سلطه گري يا سالار بودن نيست بلكه مرد مسئول خانواده است و امور مالي خانواده نيز بر عهده اوست طبيعتا بايد هماهنگي ها با او انجام شود ، بله او مي تواند بخشي ازحوزه ي مديريت و مسئوليتش را به همسرش تفويض كند مثلا هماهنگي رفت وآمدها و خريدها و تصميمات در خصوص درس و مدرسه فرزندان را به همسرش بسپارد اما به دليل تكليف و مسئوليتي كه خداوند براي او تعيين كرده ، اين تكاليف متوجه اوست اما در تفويضش به ديگري مختار است و مجاز .
3- باور بفرماييد من هنوز متوجه نشدم شان خاصي كه شما مي فرماييد مربوط به چه جنبه يا بعدي از ابعاد وجودي مرد است ؟ در حوزه خلقت و تقرب كه زن و مرد يكسانند مي ماند وظايف و تكاليف كه آنهم ميان تكليف و حق و امكانات هر يك از زن و مرد ، تناسب وجود دارد ، تكاليف را هم متناسب با وسع ، قرار داده اند
آن درجه هم مربوط به تكليف و كار اجرايي سنگين تر است و متقابلا حق بيشتر . خب حالا شما برادر بزرگوار بفرماييد از نظر شما اين درجه به چه چيزي باز مي گردد ؟

(1)- ر.ك: بنياد بين المللي علوم وحياني اسراء ، جلسه 452 ذيل آيه 228 سوره مباركه بقره

اینطور که از ظاهر آیات و روایات بر می آید جایگاه زن پایینتر از مرد است اما نکته قابل توجه این است که مرد و زن هر دو به یک میزان یعنی 24 بار در قرآن تکرار شده است در حالی که خدا میتوانست نام مرد را 2 برابر یا 4 برابر زن تکرار کند که این نشاندهنده این است که باید با دیدی خاص به آیات و روایات نظر افکند

یونس بن عبد الرحمن;301537 نوشت:
این حرف شما کاملا صحیح است و دقیقا مثل این می ماند که می گوییم خدواند متعال پیامبر صلی الله علیه و آله را اختیار کرد – از بین این همه انبیاء و رسل اولی العزم - و از آن مسوولیت سنگینی می خواهد . خب سوال این است که چرا این امکانات بیشتر را داد چرا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را اختیار کرد و چرا مسوولیت را بیشتر و سنگیتر کرد ؟ ( همش که منحصر در عقل برتر و جسم توانمندتر نیست . )
من قصد نداشتم دیگر در این بحث شرکت کنم چون توضیحات جناب هدی کامل است ولی یک نکته رو فقط یاد اوری میکنم
ببینید جناب یونس عبدالرحمن ما نباید در این مسائل یک بعدی و فقط از یک جنبه مسئه رو نگاه کنیم.ما در مورد خانواده ای صحبت میکنیم که اگر نگوییم مهمترین هدف لااقل یکی از مهمترین اهداف ان تربیت نسل صالح است.
و بار این مسئولیت به عهده ی والدین است و نقش پر رنگ مادر هم در این مسئله غیر قابل انکار است.از طرفی تاثیر پذیری فرزند از مادر با تاثیری که از پدر میپذیرد قابل قیاس نیست.
حتما سفارشات بسیار اسلام رو به مادران چه در هنگام بادرای و چه بعد از ان به خصوص هفت سال اول رو ملاحضه فرمودین.و یا حدیث معروفی که : از دامن زن مرد به معراج میرود.همین ناظر بر نقش مهم تربیتی زن دارد.یک زن باید تا حد امکان مشغله ای به جز تربیت فرزند نداشته باشد زنی که مسئولیت تامین معاش خانواه به عهده اش باشد به قطع یقین از عهده این وظیفه به خوبی بر نخواهد امد(دقت کنید اسلام به زن اجازه فعالیت اقتصادی را داده اما مسئولیت نداده تا خدشه ای به مسئولیت اصلیش وارد نشود و با توجه به شرایط بتواند انجام یک کار اضافه را با مسئولیتهای اصلیش هماهنگ کند)

قران وقتی از احسان به والدین صحبت میکند دیگر نمیگوید دادن نفقه ,... دشوار است اما بالافاصله بعد از لَا تُشْرِكْ بِاللَّهِ میفرماید:وَ إِذْ قالَ لُقْمانُ لاِبْنِهِ وَ هُوَ يَعِظُهُ يا بُنَيَّ لا تُشْرِکْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظيمٌ13وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَيْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْناً عَلى‏ وَهْنٍ وَ فِصالُهُ في‏ عامَيْنِ أَنِ اشْکُرْ لي‏ وَ لِوالِدَيْکَ إِلَيَّ الْمَصيرُ14وَ إِنْ جاهَداکَ عَلى‏ أَنْ تُشْرِکَ بي‏ ما لَيْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما وَ صاحِبْهُما فِي الدُّنْيا مَعْرُوفاً وَ اتَّبِعْ سَبيلَ مَنْ أَنابَ إِلَيَّ ثُمَّ إِلَيَّ مَرْجِعُکُمْ فَأُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ15
و ( به یاد آر ) هنگامی را که لقمان به پسرش در حالی که او را پند می داد گفت: ای پسر عزیزم ، برای خدا شریک و همتا قرار مده ، زیرا شرک ظلمی بس بزرگ است ( زیرا بزرگی ظلم به تناسب بزرگی مظلوم است و یکسان شمردن آن که جز از او نعمتی نیست با آن که هیچ نعمتی از او نیست به غایت قبیح است ) . 14) و ما انسان را درباره پدر و مادرش سفارش کردیم ، در حالی که مادرش او را ( در شکم خود در ایّام بارداری ) در حال ضعف روی ضعف حمل کرد ، و ( شیر دادن و ) از شیر جدا کردنش در دو سال بود ، ( گفتیم ) که مرا و پدر و مادرت را سپاس گزار ، که بازگشت ( همه ) به سوی من است. (سوره لقمان)
بلافاصله بعد از توصیه به احترام به والدین نقش مادر را یاد اور میشود. (1)

از طرف دیگر زن با توجه به صفاتی که دارد و رفتار وی نقش اساسی در حفظ عفت جامعه دارد بهتر است مسئولیتی را که به حضور بیشتر در جامعه نیاز مند است نداشته باشد.برای زنی که باید رو بگیرد قطعا انجام امور اجرایی مشکل است.در مورد نبوت و رسالت و البته مرجعیت که همه مسئولیتهای اجراییست دقت کنید که فردی که عهده دارد این مسئولیتهاست محل رجوع مردم است اعم از زن و مرد و قطعا بهتر است که این کار به عهده ی مرد باشد تا امکان سواستفاده وجود نداشته باشد مگر انکه مراجعه کننده گان نیز زن باشند که مثل مورد مرجعیت زن برای زن که از نظر بسیاری از بزرگان بدون اشکال است) اما در مورد ولی الله که مسئولیت اجرایی نیست محدودیتی در جنسیت فرد نیست.
در مورد درون خانواده هم وقتی بحث احکام فقهی و تمکین است این تمکین در دو مورد بیان شده یکی رفع نیاز همسر و دیگری هنگام خروج از منزل که هنگام عقد میتواند ان را در مورادی استثنا کند و یا در مورد اعمال مستحبی و...نیز همین طور است.یعنی تبعیت مطلق نیست که چنین برداشتی بکنیم.

اما کلام اخر:
ببینید ما در مورد دو صفت در زنان صحبت میکنیم که این صفت یا ذاتیست و یا اکتسابی.اگر ذاتی باشد استثنا پذیر نیست کما اینکه استثنا ها ی بسیاری وجود دارد و اگر اکتسابی باشد ناظر بر حقایق خارجیه و امورد تربیتی است. علم اعتقاد ايمان اين براي روح است روح نه زن است نه مرد.دقت کنید که این ها فقط کالبدیست برای قرار گرفتن روح و روح انسان مجرد است.شما یک کمال رو بگویید (کمال رو با مسئولیت اجرایی خلط نکنید!!) که مشروط به ذکورت یا ممنوع به انوثت باشد.....ایا میتوانید چنین چیزی در اسلام پیدا کنید؟!؟!؟!

(1) دروس تفسیری ایت الله جوادی

نقل قول:
اگر مايليد بحث را بر روي آيه 228 بقره يعني اين فراز ايه شريفه :"...وللرجال عليهن درجه..." متمركز بفرماييد مشكلي نيست ، شايد از جهاتي متناسب با موضوع تاپيك و يكي از سوالات اصلي در اين باب باشد .
و علیکم السلام و رحمة الله و برکاته .

جناب برادر عزیز و بزرگوار ببینید شما در بحثاتون آن طور که من متوجه شدم ترکیزتون روی جناب آقای جوادی آملی حفظه الله است به عبارتی محور بحثهای شما ایشون است .

من ممکن است رأی مفسرین را بعدا ذکر کنم ولی هیچ کدوم را محور قرار نمی دم صرفا از باب استشهاد به کلام آنهاست در روشن شدن معنای حقیقی آیه است که خیلی روشن است .

از طرفی شما بزرگوار خوب می دانید جناب آقای جوادی آملی زید عزه در وسط علمی در این زمینه دارای آراء خاص خود هستند که بنده در این چند روز تقریبا با تمامی بزرگان ما در خصوص این آیه شریفه ( صرفا از باب تاکید نه بیشتر ) صحبت کردم ظاهرا هم رأی ایشون نیستند . ( آقایان صافی , مکارم , و .... )

با قطع نظر از محوریت کلام غیر این و آن بعد خواهیم فهیمد واقعا این آیه شریفه معناش همان است که جناب آقای جوادی آملی زید عزه می فرمایند یا خیر . ؟

همانگونه که می فرمایید این آیه شریفه ربط به خیلی از موضوعات مورد بحث ما دارد که خوب است در موردش بحث و گفتگو شود .

نقل قول:

1- من تصور نمي كنم كه مقايسه صحيحي باشد هر چند مسئوليت نبوت و رسالت يك مسئوليت اجرايي است اما ولي الله شدن يك مقام معنوي است كه زن و مرد بردار نيست :
" مسئله نبوت و مسئله رسالت كارهاي اجرايي است...مرد بودن شرط پيام رساندن و رسول شدن است نه شرط ولي‌الله شدن, زن مي‌تواند ولي‌الله باشد از بسياري از انبيا بگذرد مثل صديقه طاهره (صلوات الله عليها)."(1)
وقتي مسئوليت بيشتر باشد بايد امكانات نيز متناسب با آن مسئوليت تعيين شود لذا مسئوليت پيامبر (ص) كه بيشتر است ، امكانات ايشان نيز بيشتر است .
2- در حوزه خانواده مسئوليت مرد بيشتر است .چرا ؟ زيرا مطابق با نوع خلقتش مسئوليت بر عهده اش قرار دارد : تامين معاش خانواده ، تامين امنيت خانواده و... لذا امكاناتش هم بيشتر است اين كاملا منطقي و طبيعي است بايد خانواده با او هماهنگ كنند چون مسئول است ، مراد از مسئوليت ، قيام به امور خانواده است مراد سلطه گري يا سالار بودن نيست بلكه مرد مسئول خانواده است و امور مالي خانواده نيز بر عهده اوست طبيعتا بايد هماهنگي ها با او انجام شود ، بله او مي تواند بخشي ازحوزه ي مديريت و مسئوليتش را به همسرش تفويض كند مثلا هماهنگي رفت وآمدها و خريدها و تصميمات در خصوص درس و مدرسه فرزندان را به همسرش بسپارد اما به دليل تكليف و مسئوليتي كه خداوند براي او تعيين كرده ، اين تكاليف متوجه اوست اما در تفويضش به ديگري مختار است و مجاز .
3- باور بفرماييد من هنوز متوجه نشدم شان خاصي كه شما مي فرماييد مربوط به چه جنبه يا بعدي از ابعاد وجودي مرد است ؟ در حوزه خلقت و تقرب كه زن و مرد يكسانند مي ماند وظايف و تكاليف كه آنهم ميان تكليف و حق و امكانات هر يك از زن و مرد ، تناسب وجود دارد ، تكاليف را هم متناسب با وسع ، قرار داده اند
آن درجه هم مربوط به تكليف و كار اجرايي سنگين تر است و متقابلا حق بيشتر . خب حالا شما برادر بزرگوار بفرماييد از نظر شما اين درجه به چه چيزي باز مي گردد ؟
عنایت داشته باشید برادر بزرگوارم من اصلا در مقام مقایسه نبودم اصلا و ابدا .

ببینید دقیقا شما این جا باز هم جناب آقای جوادی حفظه الله را محور قراردادید که بنده با نظریات ایشان در این مورد سر سخت مخالفم در ضمن این که می توانم بزرگواران دیگری را محور قرار بدم .

ایشان آدم مطلق را ولی الله می داند در حالی که من این را خلاف قرآن و روایات می دانم قرآن کریم به صراحت منصب ولایت را به افراد خاصی داده و آنها را ولی خود می داندامیدوارم متوجه باشید که بحث استخلاف چیز دیگری است ربط به ولی الله بودن ندارد . )

منصب ولایت مطلقه اللهی جعل است که همانا أنبیاء و رسل و أوصیاء دارای این ولایت مطلقه هستند .

اما ما بقی بشر آنهایی که به درجات عالیه از فقهات می رسند به نص امام معصوم علیه السلام و با نصب و معرفی ایشون می شن حجت نسبی بر مردم که بعضا تعبیر به حجت اللهی هم می کنن . ( بزرگانی مثل محمد بن مسلم , زرازة بن اعین , یونس بن عبد الرحمن , ابن أبی عمیر أعلی الله مقامهم الشریف )

بنابر این بشر – منهای أنبیاء و أوصیاء – ولی الله نیست ولی ایشان معتقد است که بشر من حیث هو بشر ولی الله است.

آن چرا که کاملا مشهود و عیان است این است که مقام ولی الله که حیثیت اجرایی دارد به هیچ زنی داده نشده من نمی گم این قرآن , این روایات , و این واقع امر که همگی داریم می بینیم . ( حرف بنده نیست . )

من نمی دانم واقعا دیگر زنی در عالم ما سوی الله به گرد پای حضرت زهراء صلوات الله علیها می رسد چرا خدواند متعال این مقام را به ایشان نداد و این امر ( که امامت را به ایشان نداد ) در روایات کثیره و عدیده ما فوق صراحت است .

نمی دانم دیگه خداوند متعال منتظر کدوم خانمه که آن را ولی خود قرار دهد .؟؟؟

درست است بی شک حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها حجت پروردگار است و بعد از حضرت ختمی مرتب و حضرت أمیر المومنین صلوات الله علیهما و آلهما افضل ما سوی الله است . این هم اراده و مشیت اللهی اقتضاء کرده و اراده فرموده است .

یه نکته در حاشیه بگم : الان هالیود و استودیهای برادران والنر تمام توآن خود را به کار بستن و دارند از زن تبلیغ می کنن کاری کرده هالییود و این را به مردم القاء کرده که اصلا مرد محلی از اعراب ندارد و هر چه هست زن است آمریکا و اروپا در حال حاضر آزادی بی قید و بند و مطلق به زن دادن ولی شما نگاه کنید در مناصب اجرایی نسبت زنان به مردان تقریبا ناچیز است در مناصب شغلی مختلفشون قرآن و روایات ما خواسته ایی دارند به نظرم این دلیل صدق این خواسته است .

در ضمن این که ایشان می فرماید مقام اجرایی , خب همین مقام اجرایی را خدای عز و جل کسی را به این مقام برگزید شان و مرتبه خاصی پیش آن دارد و قطعا و یقینا از منزلت خاصی نزد آن برخوردار است .

از باب مثال و تقریب به ذهن عرض می کنم .

ببینید الرسول الأقدس صلی الله علیه و آله خداوند متعال در علم ازلی علم به خصوصیات منحصر به فرد و بی نظیر و بی بدیل ایشان داشت از این رو ایشان را برای مقام نبوت , رسالت و امامت - که مقام اجرایی هستن - اجتباء , اصطفاء و اختیار کرد و فرمود :

الأحزاب : 45 يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَرْسَلْناكَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذيراً *
وَ داعِياً إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِراجاً مُنيراً 46

این یه طرف مساله , طرف دیگر مساله این است وظیفه النبی الأعظم صلی الله علیه و آله بسیار سنگین و غیر قابل تصور است به حیث خدای عز و جل می فرماید : ای پیامبر من اگه فکر این مساله که گوش بدی به حرف بعضی از مشرکان به ذهنت خطور کنه ( خطور کنه نه این که فکرشو پیامبر کرده باشه ) من شاهرگت را می برم این را خدای متعال نسبت به هیچ یک از پیامبران خود ندارد اصلا و ابدا .

این طرف دوم قضیه , طرف سوم یقینا این پیامبر جایگاه ویژه و خاصی نزد خدا دارد که حتی انبیاء اولی العزم نمی توانند تصورشو بکنن و در واقع کسی قادر به درک این رتبه عظیم نیست مگر حضرت أمیر المومنین صلوات الله علیه است . ( چون نفس پیغمبر است . )

واقعا مقام پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله آدم را دیوانه می کند اصلا حتی در وهم هم نمی شه تصورش کرد بنابراین این همه دنبال کسب رضای اللهی هستند جالبه خداوند دنبال رضایت پیامبرش است .

مقام اجرائي جايگاه خاص خود را دارد و متلبس به این جایگاه این طور نیست که مقام و شانی نزد خدواند متعال نداشته باشد . قطعا و یقینا آن مراتب سه گانه کاملا بر آن منطبق است .

آقای جوادی حفظه الله از حضرت صدیقه تعبیر از ولی می کند – خب اشکالی ندارد از جهاتی – ولی نوع روایات ما از ایشان به حجت تعبیر کردند و ای کاش ایشون هم تعبیر را به کار می برد که یقینا بار معنایی خاص خود را دارد .

خب , این که قرآن و روایات کثیره ما تعبیر از افضلیت کردند شکی درش نیست .

چون حضرت عالی کلام آقای جوادی آملی را محور بحث قرار می دهید اگه زحمتی براتون نیست تمام حرفای ایشان در ذیل این آیه شریفه را درج کنید که وارد بحث این آیه شریفه شویم به امید خداوند متعال .

در رابطه با فرموده حضرت عالی که هنوز متوجه نشدید مقصود من از شان چیست حق با شما است البته ناگفته نماند چیز خاصی هم نیست در لا به لای کلام شریف شما هست ولی به بیان خودم می خوام آن را توضیح بدم . از این جهت من شرمنده شما هستم بزرگوار از این که هنوز توضیح ندادم قصد و منظورم چیست .

طرف بحث من حضرت عالی هستید که اهل علم و فضل می باشید و اگه گفتم حرف آقای جوادی را نمی پذیریم ( خداوند متعال امثال ایشان را زیاد گرداند و طول عمر پر برکت به ایشان عنایت فرماید ) بحث علمی است خدایی نکرده اسباب ناراحتی حضرت عالی یا کسی دیگه نشود .

در مورد مساله شئون خاص و منحصر به حضرت صدیقه کبری فاطمه زهراء سلام الله علیها که مثلا عادت ماهانه نمی بینید خب به نص آیه شریفه تطهیر هو نوع رجس از این بزرگوارن به دور است . این بحثی درش نیست روایات صحیحه هم در این باب صحیح و زیاد است .

در رابطه با حضرت مریم سلام الله علیها نیز خب روایت داریم که ایشان هم عادت ماهانه نمی بیننن .

اما در مورد حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها بنده هم رای جناب سید مرتضی عاملی هستم و این را ترجیح می دم متاسفانه اعلام ما در این زمینه بیانی واضحی ندارند .

این مساله می ماند تا حضرت امام السر و العلن کاشف البلوی و المحن الحجة بن الحسن صلوات الله علیه تشریف که آوردند سوال می کنیم و الان راهی واضح برای فهم آن نداریم .

نقل قول:
از طرف دیگر زن با توجه به صفاتی که دارد و رفتار وی نقش اساسی در حفظ عفت جامعه دارد بهتر است مسئولیتی را که به حضور بیشتر در جامعه نیاز مند است نداشته باشد.برای زنی که باید رو بگیرد قطعا انجام امور اجرایی مشکل است.در مورد نبوت و رسالت و البته مرجعیت که همه مسئولیتهای اجراییست دقت کنید که فردی که عهده دارد این مسئولیتهاست محل رجوع مردم است اعم از زن و مرد و قطعا بهتر است که این کار به عهده ی مرد باشد تا امکان سواستفاده وجود نداشته باشد مگر انکه مراجعه کننده گان نیز زن باشند که مثل مورد مرجعیت زن برای زن که از نظر بسیاری از بزرگان بدون اشکال است) اما در مورد ولی الله که مسئولیت اجرایی نیست محدودیتی در جنسیت فرد نیست.

خانم بزرگوار

خب این حرف شما از جهات عدیده دارای اشکالات است که اجمالا در بحثهای بعدی با جناب آقای هدی عزیز روشن می گردد .

نکات دیگری در کلام شریف هست که مورد قبول نیست اجازه بدید سر جاش از آن بحث بشود .

التماس دعاء موفق و پیروز باشید .

خیر البریه;301924 نوشت:
ما در روایات صحیح که نقصان عقول را بسبب نقص در دین بسبب عادت ماهیانه ونقص عقل را نقص در شهادت زنان دانسته اند

من متخصص حدیث نیستم.اما بعضی آن را مرسل دانسته اند.در مورد شهادت هم قرآن میگوید بسبب فراموشی.اگر چند ثانیه هم فکر کنید میبینید که شهادت از شهود میآید و به عقل و استدلال ربطی ندارد.به شهود،حافظه،شجاعت و اعتمادبنفس ربط دارد.اگر شما چیزی را میبینید نباید در نقل آن تحلیل و استدلال را ربط دهید.باید عینا همان را ذکر کنید!اگر اشتباه نکنم شهادت برده هم نصف شهادت آزاد است.کلا بسیاری از احکامی که شما دلیل بر برتری مرد میدانید در مورد آزاد نسبت به بنده هم صحیح است.آیا این دلیل است که شان انسانی برده کمتر است؟آیا اگر یک برده ای قرار است فردا آزاد شود امروز از نظر عقل و ایمان و شان انشانی کمتر است و فردا یکدفعه شان انشانی او بیشتر میشود؟آیا عقل اعراب از بقیه نژادها(برده ها)بیشتر است؟

خیر البریه;301924 نوشت:
زیرا در قرآن کریم با وجود اینکه حضرت مریم یک زن استثنایی است اما الگوی سایر زنان معرفی شده

الگوی تمام انسانها معرفی شده،و هیچ جا نگفته استثنایی است!

خیر البریه;301924 نوشت:
وگرنه چرا خدای متعال در آیات دیگر از بعضی زنان بعنوان دشمن یاد میکند : يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ مِنْ أَزْوَاجِكُمْ وَأَوْلَادِكُمْ عَدُوًّا لَّكُمْ فَاحْذَرُوهُمْ وَإِن تَعْفُوا وَتَصْفَحُوا وَتَغْفِرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ {التغابن/14} ومقصود غالب جامعه آماری است.

پس غالب جامعه آماری اولاد هم دشمن هستند.پس مردها هم اکثرا بد هستند!واقعا چطور نتیجه ای گرفتید؟!!!!!!یعنی معنی بعضی را نمیدانید؟بعضی از یکی از کل شروع میشود تا کل منهای یکی!اما معمولا برای موارد کم بکار میآید.برای غالب از لفظ اکثر استفاده میشود!!

خیر البریه;301924 نوشت:
زیرا که بهترین صفات زن بدترین صفات مرد است !

این آخرین جمله جمله قصار خودتان بود؟

من نمیدانم چرا جمله ان کیدکن عظیم را میپیچانید؟در یک جا از شما دیدم که در قرآن گفته کید شیطان ضعیف است.در اینجاهم گفته کید زنان عظیم است،پس کید زنان عظیمتر از کید شیطان است!!!!!!!!پس چرا شما زن میگیرید؟اینکه میگوید کید زنان عظیم است قول عزیز مصر است.خداوند آن را رد نکرده،ولی این جمله از دید انسان نگاه شده،یعنی کید زنان برای مردان عظیم است.اما کید شیطان در برابر خدا ضعیف است!

میدانید چرا گفته اند جهاد زن خوب شوهر داری است؟چون واقعا ساختن و سروکله زدن با افراد متکبر و بعضا زورگو بسیار سخت است....یه کم فکر کنید چرا این حدیثو گفتن؟

یونس بن عبد الرحمن;302176 نوشت:
من نمی دانم واقعا دیگر زنی در عالم ما سوی الله به گرد پای حضرت زهراء صلوات الله علیها می رسد چرا خدواند متعال این مقام را به ایشان نداد و این امر ( که امامت را به ایشان نداد ) در روایات کثیره و عدیده ما فوق صراحت است .

یعنی شما دارید میگید مقام پیامبران از حضرت فاطمه بیشتره؟مقام حضرت ابراهیم که امام بودند از حضرت فاطمه بیشتره؟

یونس بن عبد الرحمن;302176 نوشت:
در ضمن این که ایشان می فرماید مقام اجرایی , خب همین مقام اجرایی را خدای عز و جل کسی را به این مقام برگزید شان و مرتبه خاصی پیش آن دارد و قطعا و یقینا از منزلت خاصی نزد آن برخوردار است .

این هم یعنی حضرت فاطمه به این مقام نرسیدند!!!

یونس بن عبد الرحمن;302180 نوشت:
ما در مورد حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها بنده هم رای جناب سید مرتضی عاملی هستم و این را ترجیح می دم متاسفانه اعلام ما در این زمینه بیانی واضحی ندارند .

\س حتما آسیه هم عادت نمیشده!در آن بیان از اینکه پیامبر در طول حیات حضرت خدیجه ازدواج نکردند نتیجه گرفته شده حضرت خدیجه عادت نمیشده اند.پس حوا و زن حضرت زکریا هم لابد عادت نمیشده اند.فکر میکنم امام رضا و امام حسن عسکری هم یک زن داشته اند....

در مورد این حدیث که زن را در خانه نگهدارید آیا نباید پیامبر و امامان در این کار پیشقدم میشدند؟

با سلام خدمت همه دوستان.

نظرات و بحث های مختلفی تو این تاپیک مطرح شده بود که مفید و آموزنده بودن. اما من که خسته شدم از بس از این صفحه به صفحه بعد رفتم. :khab: :khaneh:. شاید همه مثل من حوصله نداشته باشن اینهمه ورق بزنن :reading: :vamonde:.
یه پیشنهاد داشتم گفتم شاید خوب باشه مطرحش کنم: می خواستم بگم اگه ممکنه یه پست جمع بندی یا خلاصه از مطالب تاپیک های طولانی توسط کارشناسان محترم تهیه بشه تا هرکی خواست در صورت علاقه یا نیاز به جزئیات بحث ها مراجعه کنه. البته می دونم زحمت دوستان مدیر و کارشناس زیاد می شه :khejalati: اما فکر کنم بهتر از اینه که ما اینجوری بشیم: :khobam:

یه نکته هم به نظرم رسید که اگه پرت و پلاست پیشاپیش عذرخواهی می کنم: دیدم تو پستهای این تاپیک در مورد محتوای خطبه 79 نهج البلاغه هم صحبت و بحث شده بود. فکر می کردم این مسأله با مقاله ای که جناب طارق تو همین سایت نوشتن به جمع بندی رسیده باشه ولی ظاهراً این طور نبوده.
برای دوستانی که این مقاله رو ندیدند لینک زیر رو قرار دادم:

http://www.ahl-ul-bayt.org/fa.php/page,14391A95463.html?PHPSESSID=0f83a949e5b02fa6d8756cb40cc2a7a9

خودم خیلی از مقاله ایشون استفاده کردم. البته مقاله طولانی تری هم هست که به همین جمع بندی رسیده و خانم مریم فقیه زاده اونو نوشتن که آدرسش اینه:
http://www.ahl-ul-bayt.org/fa.php/page,14391A95463.html?PHPSESSID=0f83a949e5b02fa6d8756cb40cc2a7a9

برای همه دوستان آرزوی موفقیت دارم. :Gol:

نقل قول:
اگر مايليد بحث را بر روي آيه 228 بقره يعني اين فراز ايه شريفه :"...وللرجال عليهن درجه..." متمركز بفرماييد مشكلي نيست ، شايد از جهاتي متناسب با موضوع تاپيك و يكي از سوالات اصلي در اين باب باشد .

بسم الله الرحمن الرحیم .

با سلام مجدد خدمت شما برادر عزیز .

در رابطه با این آیه شریفه خب یکی دوتا آیه دیگه هست که بهم دیگه مرتبط هستن مثل این آیه شریفه :

الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِمْ فَالصَّالِحاتُ قانِتاتٌ حافِظاتٌ لِلْغَيْبِ بِما حَفِظَ اللَّهُ وَ اللاَّتي‏ تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَ اهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضاجِعِ وَ اضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَيْهِنَّ سَبيلاً إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلِيًّا كَبيراً .النساء :
34

اما بحث در این آیه شریفه : وَ لَهُن‌ِّ مثْل‌ُ الِّذي‌ عَلَيْهن‌ِّ بالْمَعْرُوف‌ وَ للرَّجال‌ عَلَيْهن‌ِّ دَرَجَةٌ.

برادر بزرگوار و عزیز خوب می دانید که اکثر مفسرین اگر نگویم همه آنها قائل به فضیلت مردان بر زنان هستند و از همه مهمتر قرآن و عترت علهیم السلام نیز همین معنی را بیان فرمودند .

در این بین بعضیا سعی کرده اند که درجه را به معنای فزونی قدرت جسمی و عقلی و قوای ادراکی تفسیر و توجیه کنن بدون این که بار معنایی آن را - که اثبات فضیلت برای مردان باشد - در نظر بگیرند .

این رای با توجه به قرآن و احادیث و مفسرین و فهم عرفی و علمی از این آیه شریفه کاملا در تقابل است .

و اساسا می شه گفت محال است به عبارت دیگر این درجه منشأ آن بی شک قدرت و علم است ولی آن طور نیست که مجرد از بار معنایی خاص خود باشد .

جناب عزیز و بزرگوار اگه اجازه بدید بنده صلاح می بینم اول آیه 34 النساء را بحث کنیم .

از آن جا که سائل پرسیده که آیا شأن انسانی در اسلام مانند مرد است . ؟ لذا همه این بحثها به گونه ایی داخل خواهند بود .

بعد اگه اجازه بدید آیه 11 سوره تحریم و دیگر آیات شریفه و همچنین تک تک روایات را مورد بحث و برسی قرار دهیم .

هدی;302012 نوشت:
گرامي ! استدلال شما در باب مساله مور بحث ما كامل نيست .در خطبه 80 نهج البلاغه علت نقص عقل زن ، اينگونه معرفي شده است : واما نقصان عقولهن فشهادة امراتين كشهادة الرجل الواحد يكي از موارد بحث ما در اين تاپيك هم بر روي اين روايت بود كه" ان النساء عي و عوره " كه به مساله اطلاق روايت در بيهوده گويي تمامي زنان - با توجه به اطلاق روايت - پرداختيم .خب حالا شما از بتول بودن حضرت زهراي مرضيه سلام الله عليها دليل مي آوريد بر اينكه اين روايت اطلاق ندارد در صورتي كه حضرت امير (ع) بنابر خطبه 80 نهج شريف ، نقص ايمان را به عادت زنان مرتبط نمودند نه به نقص عقل كه نتيجه اش مي تواند بيهوده گويي باشد و اين يعني دليل شما بر اين مساله حداقل بر طبق خطبه 80 ، صحيح نمي باشد . وانگهي برادر بزرگوارم شما بانواني مجلله چون حضرت خديجه كبري (س) ، حضرت زينب كبري (س) ، حضرت مريم (س) ، آسيه (س) يا ساير زنان مجلله را با اين دليل كه در خصوص حضرت زهرا (س) نقل شده است داخل در اين دليل مي دانيد و استثنا معرفي مي كنيد و از اطلاق روايات خارج مي كنيد ؟ فعلا بحث بنده بر سر آن اطلاق روايات است لطفا زاويه بحث را دقت بفرماييد و بزرگواري كنيد تكليف اين مورد را مشخص نماييد . جناب خير البريه لطفا دقيقا بيان بفرماييد آيا مثلا بانو مجتهده امين را داخل در اطلاق اين روايات مي دانيد ؟ .


با سلام وتشکر از همگان بخاطر روند مناسب ادامه بحثها .

خدمت هدی محترم عرض کنم که من متوجه مقصود شما نشدم ! در احادیثی که از پیامبر (ص) و وصیش امام علی (ع) نقل شده علت نقصان ایمان زنان را عادت ماهیانه وعلت نقصان عقل ایشان ، نصف مرد بودن شهادت ایشان دانسته اند .پس اگر زنی حیض نشود ایمانش کامل است و اگر شهادتش برابر شهادت یک مرد حساب گردد عقلش کامل باشد . قبلا گفتیم که روایاتی در مورد عدم حیض دو زن از 4 زن کامل داریم اما در مورد کمال گواهی ایشان هم نصوصی وارد است مثلا در مورد حضرت زهرا (س) آیه تطهیر و در مورد حضرت مریم وآسیه نیز آیات اصطفاء و امثال دلیل ما هستند ودر مورد هر 4 زن اخباری هم وارد شده که مجموعا حساب این 4 زن را جدا میکند .

اما در مورد سایر زنان اینجانب اشراف کامل به اوضاع و احوال آنها ندارم والله العالم .

نقل قول:

البته هنوز تكليف آيه 11 سوره تحريم و الگو بودن حضرت آسيه (س) را نيز مشخص نفرموديد


خدای سبحان در آیه 11 میفرماید :
و نيز خداى تعالى براى كسانى كه ايمان آوردند مثلى مى زند و آن داستان همسر فرعون است كه گفت : پروردگارا نزد خودت برايم خانه اى در بهشت بنا كن و مرا از فرعون و عمل او نجات بده و از مردم ستمكار برهان.

و میدانیم که بنا بر نصوص متواتر مقام حضرت زهرا (س) از همه زنان عالم برتر است پس غیر ایشان در زمان خودشان برتری داشتند نه در همه زمانها . و صریح قران هم در مورد الگو بودن حضرت رسول (ص) وابراهیم (درمورد برائت از شرک) است و زنان را ضرب المثل زده است .

خاک پای اهل بیت;302199 نوشت:
من متخصص حدیث نیستم.اما بعضی آن را مرسل دانسته اند.در مورد شهادت هم قرآن میگوید بسبب فراموشی.اگر چند ثانیه هم فکر کنید میبینید که شهادت از شهود میآید و به عقل و استدلال ربطی ندارد.به شهود،حافظه،شجاعت و اعتمادبنفس ربط دارد.اگر شما چیزی را میبینید نباید در نقل آن تحلیل و استدلال را ربط دهید.باید عینا همان را ذکر کنید!اگر اشتباه نکنم شهادت برده هم نصف شهادت آزاد است.کلا بسیاری از احکامی که شما دلیل بر برتری مرد میدانید در مورد آزاد نسبت به بنده هم صحیح است.آیا این دلیل است که شان انسانی برده کمتر است؟آیا اگر یک برده ای قرار است فردا آزاد شود امروز از نظر عقل و ایمان و شان انشانی کمتر است و فردا یکدفعه شان انشانی او بیشتر میشود؟آیا عقل اعراب از بقیه نژادها(برده ها)بیشتر است؟

با سلام

حدیث فوق صحیح است و ارسال سليمان جعفري چون از حماد بن عيسي و موسي بن حمزة بن بزيع و سکوني که ثقه هستند روایت میکند ،ضرری به سند نمیزند بعلاوه این حدیث طرق دیگری هم دارد .

اما در مورد شهادت ، خالق حکیم خودش به احساسات زنان آگاهتر بوده وچون زنان اکثرا مغلوب عواطف هستند و شواهد عینی هم گواه مطلب است بدین سبب شهادت ایشان نصف شهادت مرد ان است .

اما در مورد برده وشان انسانیش ، شکی نیست که شان انسانی مربوط به عبادت است که در بنده وآزاد مساویست و ربطی به مسائل اقتصادی و حقوقی ندارد . مزید بر اینکه بعضی مجازاتها در برده و زن کمتر از مردان است مانند عدم قتل زن مرتد وبرده زانی .

نقل قول:

الگوی تمام انسانها معرفی شده،و هیچ جا نگفته استثنایی است!

اولا که استثنایی است چون بدون شوهر حامله شد وحیض هم نمیشد !

ثانیا الگوی انسانها بنص قرآن حضرت رسول (ص) هستند و زنان را ضرب المثل زده است .

نقل قول:

پس غالب جامعه آماری اولاد هم دشمن هستند.پس مردها هم اکثرا بد هستند!واقعا چطور نتیجه ای گرفتید؟!!!!!!یعنی معنی بعضی را نمیدانید؟بعضی از یکی از کل شروع میشود تا کل منهای یکی!اما معمولا برای موارد کم بکار میآید.برای غالب از لفظ اکثر استفاده میشود!!

متوجه نمیشم ! از کجا معلوم اکثر اولاد مرد هستند ؟!

نقل قول:

اما کید شیطان در برابر خدا ضعیف است!

کید شیطان در برابر مومنین و متوکلینی که بنص قرآن تسلطی بر ایشان ندارد ، ضعیف است اما کید او برای دوستانش بسیار قوی است و بعضی از انسانها هم آلت دست و دام ولانه شیاطین هستند .
إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ (99) إِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَى الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَالَّذِينَ هُم بِهِ مُشْرِكُونَ (100)

نقل قول:
این آخرین جمله جمله قصار خودتان بود؟

نه از کلمات قصار مولایم علیست در نهج البلاغه :

خيار خصال النساء شرار خصال الرجال ...

آخر جواب من را ندادید:اگر و کانت من القانتین دلیل بر این شود که بیشتر افراد قانت مرد هستند نتیجه نمیگیریم بیشتر افراد دنیا مرد هستند؟

آیا اگر دلیل تک همسری پیامبر و امام علی در زمان حضرت خدیجه و حضرت فاطمه عادت ندیدن آنها باشد آیا نمیتوان نتیجه گرفت حوا و همسر حضرت زکریا هم عادت نمیشده اند؟

اگر آن فراز خطبه ۸۰ نهج البلاغه صحیح باشد پس حضرت باید در معروف هم با همسرانشان مخالفت کنند.همینطور پیامبر و سایر امامان...خب چرا خودشان در این کار الگوی سایرین نبودند؟چرا پیامبر برای رضایت همسرانشان حلال خدا را بر خود حرام کردند؟

اگر عادت ماهیانه سبب نقص ایمان میشود چرا خداوند آن را خلق کرد؟آیا خداوند آنقدر قدرت نداشت که سیستم جسمانی زن را طور دیگری خلق کند که نیاز به عادت ماهیانه نداشته باشد؟

چرا خداوند از حضرت مریم و آسیه مثال زده برای کل افراد؟آیا نمیخواسته با این کار نشان دهد زن و مرد در رسیدن به کمال (و نیز در سقوط به درجات پایین،مانند زن نوح و زن لوط)برابرند؟

اگر از اینکه حقوق مرد بر زن بیشتر از حقوق زن بر مرد است نتیجه میگیرید شان مرد بر زن بیشتر است،پس چون حقوق مادر بر فرزند بیشتر از حقوق فرزند بر مادر است،شان انسانی مادر بیشتر است.چون حقوق مادر بیشتر از پدر است،شان انسانی مادر بیشتر است.

آیا در قرآن قدرت تعقل و تدبیری که به وحی متصل نباشد مانند ملکه سبا میبینید؟خیلی جالب است در ترجمه قرآن در ترجمه ننظر اتهدی ام تکون من الذین لایهتدون آمده ببینیم آیا هدایت میشود یا چون اکثر زنان فریفته شده و اسیر ظواهر است؟!!!جالب است از کانت من القانتین نتیجه میگیرند بیشتر قانتها مرد هستند و من الذین لایهتدون را مونث ترجمه میکنند

کلا سوالات زیادی آوردم که جواب ندادید.

http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8808130123

یا الله

سلام و درود بر همه دوستان و عرض تشکر به دلیل اینکه با توجه به تایپیک بحث می شود

نقل قول:
ه پیشنهاد داشتم گفتم شاید خوب باشه مطرحش کنم: می خواستم بگم اگه ممکنه یه پست جمع بندی یا خلاصه از مطالب تاپیک های طولانی توسط کارشناسان محترم تهیه بشه تا هرکی خواست در صورت علاقه یا نیاز به جزئیات بحث ها مراجعه کنه. البته می دونم زحمت دوستان مدیر و کارشناس زیاد می شه :khejalati: اما فکر کنم بهتر از اینه که ما اینجوری بشیم:
دوست بزرگوار این کار برای همه تایپیک ها انجام میشه اما با توجه به اینکه همچنان سوالات در این تایپیک پرسیده میشه و تایپیک فعال هست فعلا پاسخگویی انجام و در نهایت نتیجه گیری خواهد شد


خاک پای اهل بیت;302478 نوشت:
آخر جواب من را ندادید:اگر و کانت من القانتین دلیل بر این شود که بیشتر افراد قانت مرد هستند نتیجه نمیگیریم بیشتر افراد دنیا مرد هستند؟


سلام

یک دقیقه تامل کنید؛ چه قیاسی که از معنی آیه گرفتید ! چه ربطی به بیشتر بودن تعداد مردان دارد حتی برعکس چون بنص قران تعداد مومنین کم است میتوان نتیجه گرفت کلا تعداد مرد و زن مومن کم است و زنان مومن کمتر.

نقل قول:
آیا اگر دلیل تک همسری پیامبر و امام علی در زمان حضرت خدیجه و حضرت فاطمه عادت ندیدن آنها باشد آیا نمیتوان نتیجه گرفت حوا و همسر حضرت زکریا هم عادت نمیشده اند؟


قبلا گفتیم که بعضی زنان کلا حیض نمیشوند اما این همه دلیل تک همسری پیامبر وعلی و... علیهماالسلام نیست .


نقل قول:
اگر آن فراز خطبه ۸۰ نهج البلاغه صحیح باشد پس حضرت باید در معروف هم با همسرانشان مخالفت کنند.همینطور پیامبر و سایر امامان...خب چرا خودشان در این کار الگوی سایرین نبودند؟چرا پیامبر برای رضایت همسرانشان حلال خدا را بر خود حرام کردند؟


مکرر گفتیم که اطلاقی در کار نیست و نکته دیگر از کجا چنین قاطع میگویید که سیره عملی معصومین چنین نبوده است ؟

البته خدای متعال پیامبرش را توبیخ کرد که چرا رضای الله را بر رضای زنانت ترجیح دادی !


نقل قول:
اگر عادت ماهیانه سبب نقص ایمان میشود چرا خداوند آن را خلق کرد؟آیا خداوند آنقدر قدرت نداشت که سیستم جسمانی زن را طور دیگری خلق کند که نیاز به عادت ماهیانه نداشته باشد؟


این مثل آنست که من بگویم اصلا چرا زن و مرد آفرید ؟، چرا روز وشب و ..... مگر خداوند قادر نبود که سیستم بدنی مخلوقات را طوری خلق کند که نیازی به استراحت و کمک شب نداشته باشند؟ و...

دربعضی اخبار از حیض زنان بعنوان تقاص عصیان حضرت حوا سخن رفته است .


نقل قول:

چرا خداوند از حضرت مریم و آسیه مثال زده برای کل افراد؟آیا نمیخواسته با این کار نشان دهد زن و مرد در رسیدن به کمال (و نیز در سقوط به درجات پایین،مانند زن نوح و زن لوط)برابرند؟


شکی نیست که زنان هم میتوانند :
مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ {النحل/97}

اما کو ؟

نقل قول:
اگر از اینکه حقوق مرد بر زن بیشتر از حقوق زن بر مرد است نتیجه میگیرید شان مرد بر زن بیشتر است،پس چون حقوق مادر بر فرزند بیشتر از حقوق فرزند بر مادر است،شان انسانی مادر بیشتر است.چون حقوق مادر بیشتر از پدر است،شان انسانی مادر بیشتر است.


ما چنین نتیجه ای نگرفتیم .


نقل قول:
آیا در قرآن قدرت تعقل و تدبیری که به وحی متصل نباشد مانند ملکه سبا میبینید؟خیلی جالب است در ترجمه قرآن در ترجمه ننظر اتهدی ام تکون من الذین لایهتدون آمده ببینیم آیا هدایت میشود یا چون اکثر زنان فریفته شده و اسیر ظواهر است؟!!!جالب است از کانت من القانتین نتیجه میگیرند بیشتر قانتها مرد هستند و من الذین لایهتدون را مونث ترجمه میکنند


متوجه مقصودتان نشدم ؟!

خیر البریه;302474 نوشت:
ولا که استثنایی است چون بدون شوهر حامله شد وحیض هم نمیشد !

پس حضرت فاطمه استثنایی نیستند،چون با شوهر حامله شدند!!!!!!این چه قیاسیست؟؟!!یعنی شما میگویید حضرت عیسی که در گهواره سخن میگفتند اسثتنا نیستند؟حضرت موسی با این معجزات استثنا نیستند؟حضرت محمد(ص) یک نمونه از مردان عادی هستند؟معلوم است که اینها استثنایی هستند!اینها معجزه است!اما حضرت مریم بخاطر خوب بودنشان استثنایی نیستند!

خیر البریه;302474 نوشت:
ثانیا الگوی انسانها بنص قرآن حضرت رسول (ص) هستند و زنان را ضرب المثل زده است .

حضرت مهدی(عج) از حضرت فاطمه بعنوان الگوی خود یاد کرده اند.
در قرآن به حضرت مریم میفرماید ان الله اصطفاک و طهرک و اصطفاک علی نسا العالمین.دوبار اصطفا را بکار برده،اولی را کلی گفته،دومی نسبت به زنان(یعنی در امر زادن عیسی(ع))
یعنی شما این داستانهایی که در مورد زنان است را اصلا نخوانید!اینها فقط برای ما هستند.تقوی و ایمان و صبر و تعقل و... را از مریم و مادر موسی و همسر حضرت ابراهیم و ملکه سبا و... اصلا نخوانید!

خیر البریه;302506 نوشت:
ک دقیقه تامل کنید؛ چه قیاسی که از معنی آیه گرفتید ! چه ربطی به بیشتر بودن تعداد مردان دارد حتی برعکس چون بنص قران تعداد مومنین کم است میتوان نتیجه گرفت کلا تعداد مرد و زن مومن کم است و زنان مومن کمتر.

انگار پستهای قبلی من را نخواندید:
خطاب عزیز مصر به زنش:انک کنت من الخاطئین....پس اکثر خطاکاران مرد هستند.
درباره ملکه سبا:ننظر اتهتدی من تکون من الذین لا یهتدون...پس اکثر کسانی که هدایت نمیشوند(یا گمراه میشوند مرد هستند
درباره مادر موسی:لتکون من المومنین...پس اکثر مومنین مرد هستند.
از سوره تحریم هم که هم نتیجه میشود اکثر کافران مرد هستند هم نتیجه میشود اکثر مومنان مرد هستند....پس اکثر انسانها مرد هستند۱
از اینکه گفتند بهترین فرزندان شما دختران هستند پس اینها جزو دشمنان نیستند.پس اکثر فرزندان پسر دشمن انسان هستند.

خیر البریه;302506 نوشت:
و نکته دیگر از کجا چنین قاطع میگویید که سیره عملی معصومین چنین نبوده است ؟

در بعضی احادیث آمده زن را در خانه نگهدار،اما میبنیم بسیاری زنان خدمت پیامبر میآمده و جلو مردان بحث میکردند و پیامبر نمیزدند توی سرشان که برو توی خانه.حضرت فاطمه هم بیرون میرفتند...آیه ۱ سوره تحریم هم که دلیل قاطعی بر سیره معصومین بود.
خیر البریه;302506 نوشت:
البته خدای متعال پیامبرش را توبیخ کرد که چرا رضای الله را بر رضای زنانت ترجیح دادی !

پیامبر الگو بودند و معصوم.کار اشتباهی نمیکردند.این آیه میگوید پیامبر چقدر به رضای همسرانشان اهمیت میداده اند.تا جایی که خدا هم اعتراض میکند.نه اینکه العیاذبالله اشتباه کرده باشند،بلکه منظور این است که بیش از این وظیفه ندارند.مثل آنجاها که برای رسالت و تبلیغشان اینطور میگوید وبیشتر منظورشان زنان پیامبر است.وقتی پیامبربا تمام معصومیت و بزرگیشان برای رضای حفصه و عایشه حلال خدا را بر خود حرام میکنند شما دیگر باید برای رضای همسرانتان بمیرید!
خیر البریه;302506 نوشت:
اما کو ؟

هرکه را عاشق شدند و سوختند مهر کردند و دهانش دوختند.....خانما دنبال شهرت نیستند.
خیر البریه;302506 نوشت:
ما چنین نتیجه ای نگرفتیم .
اما از وللرجال علیهن درجه اینطور استنباط میکنید...بعلاوه،واقعا فکر نمیکنید اینکه زنها میتوانند مادر شوند یک فضیلتی بر مردها محسوب میشود؟...بهشت زیر پای مادران است.
خیر البریه;302506 نوشت:
متوجه مقصودتان نشدم ؟!

درست عربی بلد نیستم.اما من الذین لا یهتدون را طوری ترجمه میکنند انگار نوشته من اللاتی لایهتدن

بسم الله الرحمن الرحیم .

نقل قول:
البته خدای متعال پیامبرش را توبیخ کرد که چرا رضای الله را بر رضای زنانت ترجیح دادی !

معاذ الله , دوست عزیز چنین نفرمایید .

يا أَيُّهَا النَّبِيُّ لِمَ تُحَرِّمُ ما أَحَلَّ اللَّهُ لَكَ تَبْتَغي‏ مَرْضاتَ أَزْواجِكَ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحيمٌ.التحريم : 1

خدواند متعال هیچ وقت و هیچ جا مطلقا پیامبر عظیم الشأن خود را صلی الله علیه و آله توبیخ نکرده بلکه نهایت ملاطفت و رأفت و مهربانی را نسبت به ایشان اعمال کرده است .

این آیه شریفه گواه نهایت لطف و مهربانی خداوند متعال با پیغمبر خود است .

در ضمن این آیه شریفه گواه روشن و بسیار واضح بر این که خدای متعال عائشه و حفصه را له و لورده کرده و حقیقت آنان را تا قیام قیامت به همه نشون داده است .

خاک پای اهل بیت;302579 نوشت:
پس حضرت فاطمه استثنایی نیستند،چون با شوهر حامله شدند!!!!!!این چه قیاسیست؟؟!!یعنی شما میگویید حضرت عیسی که در گهواره سخن میگفتند اسثتنا نیستند؟حضرت موسی با این معجزات استثنا نیستند؟حضرت محمد(ص) یک نمونه از مردان عادی هستند؟معلوم است که اینها استثنایی هستند!اینها معجزه است!اما حضرت مریم بخاطر خوب بودنشان استثنایی نیستند!

با سلام

چون این بحث سنگین است و ممکن است بعضی به شبهه و تشکیک دچار شوند فقط بگویم که تقدیر انسان قبل از خلقت معین است البته بعد از خلقت نیز با دعا میتوان سرنوشت را تغییر داد و حضرت عیسی و یحیی و مریم و .... استثنایی بودند مثلا در مورد حضرت زهرا (س) روایت است :
محمد
بن أحمد بن داود، عن محمد بن وهبان البصري، عن الحسن ابن محمد بن الحسن السيرافي،
عن العباس بن الوليد المنصوري، عن إبراهيم بن محمد بن عيسى بن محمد العريضي قال:
حدثنا أبو جعفر عليه السلام ذات يوم قال: إذا صرت إلى قبر جدتك فاطمة عليها السلام
فقل: يا ممتحنة امتحنك الله الذي خلقك قبل أن يخلقك، فوجدك لما امتحنك صابرة ....تهذیب
یعنی حضرتش قبل از خلقت مورد آزمایش خدای متعال بوده است . وبعد از خلقتش هم منحصر بفرد بوده و مثلا از غذای بهشتی در این دنیا تناول کرده و ...

نقل قول:
حضرتمهدی(عج) از حضرت فاطمه بعنوان الگوی خود یاد کرده اند
نقل قول:
.

نقل قول:

در قرآن به حضرت مریممیفرماید ان الله اصطفاک و طهرک و اصطفاک علی نسا العالمین.دوبار اصطفا را بکاربرده،اولی را کلی گفته،دومی نسبت به زنان(یعنی در امر زادن عیسی(ع))

یعنی شمااین داستانهایی که در مورد زنان است را اصلا نخوانید!اینها فقط برای ما هستند.تقویو ایمان و صبر و تعقل و... را از مریم و مادر موسی و همسر حضرت ابراهیم و ملکه سباو... اصلا نخوانید!



ما نگفتیم که حضرت زهرا (س) الگو نیستند ، اگر بخواهیم مثل شما قیاس کنیم من هم باید بگویم که چون حضرت مهدی (ع) گفتند که حضرت زهرا (س) برای من الگوی خوبی است پس رسول خدا (ص) برای ایشان الگوی خوبی نیستند !!!!!

نکته دیگر اینکه مکرر گفتیم که زنان عاقل کمیاب هستند نه نایاب !

نقل قول:
انگارپستهای قبلی من را نخواندید
نقل قول:
:


نقل قول:

خطاب عزیز مصر به زنش:انک کنت من الخاطئین....پساکثر خطاکاران مرد هستند.

درباره ملکه سبا:ننظر اتهتدی من تکون من الذین لایهتدون...پس اکثر کسانی که هدایت نمیشوند(یا گمراه میشوند مرد هستند
درباره مادرموسی:لتکون من المومنین...پس اکثر مومنین مرد هستند.
از سوره تحریم هم که همنتیجه میشود اکثر کافران مرد هستند هم نتیجه میشود اکثر مومنان مرد هستند....پساکثر انسانها مرد هستند۱
از اینکه گفتند بهترین فرزندان شما دختران هستند پساینها جزو دشمنان نیستند.پس اکثر فرزندان پسر دشمن انسان هستند.


شاید من متوجه نمیشوم اگر کسی مقصود شما را فهمیده با زبانی شیوا برای من هم بازگو کند .

نقل قول:

دربعضی احادیث آمده زن را در خانه نگهدار،اما میبنیم بسیاری زنان خدمت پیامبر میآمدهو جلو مردان بحث میکردند و پیامبر نمیزدند توی سرشان که برو توی خانه.حضرت فاطمه همبیرون میرفتند...آیه ۱ سوره تحریم هم که دلیل قاطعی بر سیره معصومین بود.

اولا که خدای متعال بزنان فرمود : وقرن فی بیوتکن : در خانه هایتان قرار گیرید ...

با مطالعه تاریخ موارد اندکی میبینیم که زنان مومن بحضور معصومین آمده وسوالاتی را پرسیده اند شاید هم از روی ناچاری و.... بوده است .
در باره حضرت فاطمه (س) من جایی ندیدم بجز مواردی اندک که موضوع مهمی در کار بوده زیرا خود حضرتش فرموده که بهترین امر برای زن آنست که نه مردی را ببیند ونه مردی او را .


اما در مورد آیه 1 سوره تحریم ؛ این فقط یک مورد شخصی بود که پیامبر (ص) حلالی را بر خود حرام کرد وبا عتاب خدای متعال متوجه شد وبرگشت آیا شما مورد دیگری سراغ دارید ؟

نقل قول:
پیامبرالگو بودند و معصوم.کار اشتباهی نمیکردند.این آیه میگوید پیامبر چقدر به رضایهمسرانشان اهمیت میداده اند.تا جایی که خدا هم اعتراض میکند.نه اینکه العیاذباللهاشتباه کرده باشند،بلکه منظور این است که بیش از این وظیفه ندارند.مثل آنجاها کهبرای رسالت و تبلیغشان اینطور میگوید وبیشتر منظورشان زنان پیامبر است.وقتیپیامبربا تمام معصومیت و بزرگیشان برای رضای حفصه و عایشه حلال خدا را بر خود حراممیکنند شما دیگر باید برای رضای همسرانتان بمیرید!

مامنکر مهربانی ومعاشرت معروف با زن نیستیم بلکه در آیات وروایات بر حسن رفتار با ضعیفه تاکید شده است زیرا زن بسان استخوان کجی است که اگر بخواهیم راستش کنیم میشکند !

واما در معني توبيخ در فرهنگ عرب آمده :
[ وبخ ] التوبيخ: التهديد والتأنيب.
وبخ: التَّوبيخ: الملامةُ، وَبَّخُتُه بسوء فعلهِ.

نقل قول:
هرکهرا عاشق شدند و سوختند مهر کردند و دهانش دوختند.....خانما دنبال شهرتنیستند.
>
ما که حسود نیستیم خوش بحال اینچنین زنانی .

نقل قول:
امااز وللرجال علیهن درجه اینطور استنباط میکنید...بعلاوه،واقعا فکر نمیکنید اینکهزنها میتوانند مادر شوند یک فضیلتی بر مردها محسوب میشود؟...بهشت زیر پای مادراناست.

بله وظیفه مادر در تربیت اساسی و بیشتر از مرد است .

نقل قول:
درستعربی بلد نیستم.اما من الذین لا یهتدون را طوری ترجمه میکنند انگار نوشته من اللاتیلایهتدن

معنی درست آنست که حضرت سلیمان با امتحان ملکه سبا میخواست عقلش را بیازماید که آیا بسان اکثر زنان زود نتیجه گیری میکند ومیگوید این تخت من است یا نیست یا با احتیاط وحزم سخن میگوید .

من نمیدانم چرا میگویید منظور من را متوجه نمیشوید.منظور من از این مثالها این بود که خداوند زنان را جزو جامعه زن و مرد میداند.وقتی میگوید کانت من القانتین برای این منظور مذکر بکار میبرد که نمیخواسته زن و مرد را تفکیک کند،میخواسته بگوید در قانت بودن فرقی بین زن و مرد نیست.اگر میگفت کانت من القانتات قطعا شما نتیجه میگرفتید علت اینکه مونث بکار برده این است که بین قنوت زن و مرد فرق است و زن نمیتواند به مقام مرد برسد و مرد اصلا یک چیزی فراتر از زن است و مرد خیلی بهتر است و....
اما در اینجا میخواهد بگوید فرقی ندارد.آن مثالهایی هم که زدم برای همین بود که نشان دهم این ادبیات قرآن است،و اگر منظور قرآن از آوردن جمع مذکر این بود که بیشتر قانتها مرد هستند،پس طبق مثالهایی که زدم بیشتر مسلمانها،بیشتر گناهکاران،بیشتر کسانی که گمراه میشوند(هدایت نمیشوند)،بیشتر کسانی که ایمان آوردند و بیشتر کسانیکه کافر شدند هم مرد هستند....این استدلال غلط است.در زبان عربی در یک جمع اگر یک مرد و دومیلیون زن باشد از جمع مذکر استفاده میشود.

خیر البریه;302820 نوشت:
اولا که خدای متعال بزنان فرمود : وقرن فی بیوتکن : در خانه هایتان قرار گیرید ...

به زنان پیامبر فرمود،همانطور که گفت شما مثل زنان دیگر نیستید،همانطور که به آنها اجازه ازدواج بعد از فوت همسر نداد،همانطور که به آنها حق طلاق داد...

خیر البریه;302820 نوشت:
در باره حضرت فاطمه (س) من جایی ندیدم بجز مواردی اندک که موضوع مهمی در کار بوده زیرا خود حضرتش فرموده که بهترین امر برای زن آنست که نه مردی را ببیند ونه مردی او را .

این حدیث از حضرت فاطمه که میگوید زنان بهتر است در پستو باشند و....حضرت فاطمه آن را در بین اصحاب گفتند،یعنی صدایشان را میشنیدند.انگار شما نمیدانید حضرت فاطمه معلم سلمان بودند.اینطور که شما میگویید شرط حضرت زینب که حتی با برادر خود سفر بروند درست نیست.شاگردان زن امام صادق هم که حتما وجود نداشتند.آن زنی که پیامبر به او گفتند جهاد زن خوب شوهرداری است هم حتما کار اورژانسی داشته که نگذاشته مردها بروند و بعد حرفش را بزند.اینکه پیامبر خطاب به مردان دیگر از آن زن تعریف میکنند هم حتما از عجایب است.آیا آن زنی که مجادله کرد بهتر نبود برود پیش یکی از همسران پیامبر و حرفش را بزند؟احتمالا در دوران پیامبر هم زنان حج نمیرفته اند.اگر برای زن بهتر است غیر از شوهرش هیچ مردی را نشناسد حتما در طواف خانه خدا دیوانه میشود...گاهی اوقات فکر میکنم واذاالمووده سئلت برای زمان ما هم کاربرد دارد.همیشه مردها در طول تاریخ میخواسته اند شخصیت زن را بکشند...

خیر البریه;302820 نوشت:
اما در مورد آیه 1 سوره تحریم ؛ این فقط یک مورد شخصی بود که پیامبر (ص) حلالی را بر خود حرام کرد وبا عتاب خدای متعال متوجه شد وبرگشت آیا شما مورد دیگری سراغ دارید ؟

اگر شخصی بود چرا در قرآن آمد؟پیامبر الگو بودند.پس باید برای اینهمه داستان انبیا که در قرآن آمده بگوییم به ما ربطی ندارد؟مثلا داستان برخورد حضرت موسی با دختران شعیب شخصی بوده،داستان حضرت یوسف شخصی بوده،دعاهای حضرت زکریا شخصی بوده....در مورد ادعای اینکه العیاذبالله خدا ایشان را عتاب کرده استغفار کنید....فکر میکنم دیگر مثال از آیه ۱ سوره تحریم آنقدر واضح است که نیاز به توضیح نداشته باشد.

خیر البریه;302820 نوشت:
بله وظیفه مادر در تربیت اساسی و بیشتر از مرد است .

این دیگر شد وظیفه!شان انسانی نیست...پس چرا بهشت زیر پایشان است؟

خیر البریه;302820 نوشت:
معنی درست آنست که حضرت سلیمان با امتحان ملکه سبا میخواست عقلش را بیازماید که آیا بسان اکثر زنان زود نتیجه گیری میکند ومیگوید این تخت من است یا نیست یا با احتیاط وحزم سخن میگوید .

منظور من از اینکه گفتم عربی بلد نیستم صرف فعل لایهتدون برای جمع مونث غایب بود.اگر منظور خدا اینکه شما دوست دارید بود:مثل اکثر زنان...قطعا میفرمود ام تکون من اللاتی لا یهتدن!خیلی جالب است از اینکه برای یک زن گفته شده و کانت من القانتین نتیجه میگیرید بیشتر قانتها مرد هستند ولی اینکه برای یک زن بکار گفته شده من الذین لا یهتدون را طوری ترجمه میکنید انگار گفته من اللاتی لایهتدون!

خیر البریه;302506 نوشت:
دربعضی اخبار از حیض زنان بعنوان تقاص عصیان حضرت حوا سخن رفته است.

یک توصیه به شما دارم:هر روایتی که میشنوید حداقل ۳۰ ثانیه رویش فکر کنید...قرآن گفته هیچکس گناه دیگری را بدوش نمیکشد.و اگر اینطور بود چرا گناه حوا باید فقط به دخترانش منتقل شود،و چرا گناه آدم به پسرانش منتقل نمیشود؟جالب است که حتی نماز قضای پدر به دوش پسر بزرگ است،اما نماز قضای مادر به دوش کسی نیست...گرچه این توضیحات لازم نبود،همینکه این جمله شما را نقل قول کرده و علامت تعجب میگذاشتم کافی بود...

فکر میکنم دیگر هر حدیثی که نقل کردید باید حتما در موردش تحقیق کنم!

ببخشید !نمیخواستم در بحثتان شرکت کنم ولی ....!!

خیر البریه;302506 نوشت:

دربعضی اخبار از حیض زنان بعنوان تقاص عصیان حضرت حوا سخن رفته است .

کدام اخبار ؟!! ظاهرا برای اثبات برتری شان مرد بر زن داریم متوسل به انجیل عهد عتیق هم میشویم !
در سوره اعراف،آیه 20 میخوانیم ؛فوسوس لهما الشیطان"که ضمیر مثنی(هما) اورده شده یعنی شیطان ادم و حوا را با هم فریب داد و در اصل آدم است که عصیان کننده خوانده میشود:"وَ عَصى‏ آدَمُ رَبَّهُ فَغَوی"
"عاقبت آدم پروردگارش را عصيان كرد و از پاداش او محروم ماند "

درست نقطه مقابل تفکر مسیحی تحریف شده که معتقدند شیطان حوا را گول زد و حوا ادم را فریب داد لذا تفکر منفی نسبت به زن از همان ابتدا در ذهن متدینین مسیحی وجود دارد. اعتقادبه عذاب الهی زن به شکل ایام حیض و درد زایمان هم حاصل تفکر آنهاست که ظاهرا در اخبار ما هم نفوذ کرده است!!

مهر آوا;302503 نوشت:
دوست بزرگوار این کار برای همه تایپیک ها انجام میشه اما با توجه به اینکه همچنان سوالات در این تایپیک پرسیده میشه و تایپیک فعال هست فعلا پاسخگویی انجام و در نهایت نتیجه گیری خواهد شد

با سلام و تشکر. :Gol:
بسیار عالی. ان شاء الله به جمع بندی خوبی برسه. پس همچنان به مطالعه ادامه می دیم و از صحبت دوستان استفاده می کنیم:reading:. از پارازیت ایجاد شده پوزش می خوام. :ok:

بسم الله الرحمن الرحیم .

با اجازه جناب هدی بزرگوار .

آقا عذر خواهی می کنم یه ذره حاشیه می رم احتمال می دم شاید آیه اول سوره تحریم برای بعضی خوانندگان واضح نشده باشه توضیحشو می دم ( به هر حال ربطی به زن هم داره به یه شکلی ... )

يا أَيُّهَا النَّبِيُّ لِمَ تُحَرِّمُ ما أَحَلَّ اللَّهُ لَكَ تَبْتَغي‏ مَرْضاتَ أَزْواجِكَ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحيمٌ.التحريم : 1

علامه طباطبایی قدس سره ذیل این آیه شریفه حرف خوبی می گوید :

در جمله" يا أَيُّهَا النَّبِيُّ" خطاب را متوجه آن جناب بدان جهت كه نبى است كرده، و نه بدان جهت كه رسول است، دلالت دارد كه مساله مورد عتاب مساله شخصى آن جناب بوده، نه مساله‏اى كه جزو رسالتهاى او براى مردم باشد .

جریان نزول هر چی باشه در مورد عائشه و حفصه است . این مورد اتفاق همه است بدون استثناء .

پیامبر صلی الله علیه و آله یه مساله کاملا شخصی را بر خود حرام کرد که انجامش ندهد . این هم شدت حیاء و بزرگ منشی و عظمت بی همتای خلق نبی اکرم صلی الله علیه و آله روشن می کند .

خطاب همراه با عتاب که در اصل متوجه عائشه و حفصه که ای پیامبر من این دو اصلا ارزش اینو ندارن به خاطر حرف ( در واقع دسیسه ) آنها چیزی که بر شما حلاله را بر خودت غدغن - منع - کنی .

دوستان توجه داشته باشند این جا تحریم به معنای اصطلاحی نیست بلکه به معنای لغوی یعنی منع یا غدغن کردن به کار برده شده است .

این آیه شریفه مستمسک بعضی شده و بر عصمت پیامبر صلی الله علیه و آله خدشه وارد کردند در حالی که ربط به عصمت ندارد و اوج خلق نبی اکرم و اوج انحراف آن دو زن را روشن می کند.

من نمی دانم واقعا توبیخ از کجای آیه استفاده می شود . ؟!!!!!!

خاک پای اهل بیت;302936 نوشت:
این ادبیات قرآن است،و اگر منظور قرآن از آوردن جمع مذکر این بود که بیشتر قانتها مرد هستند،پس طبق مثالهایی که زدم بیشتر مسلمانها،بیشتر گناهکاران،بیشتر کسانی که گمراه میشوند(هدایت نمیشوند)،بیشتر کسانی که ایمان آوردند و بیشتر کسانیکه کافر شدند هم مرد هستند....این استدلال غلط است.در زبان عربی در یک جمع اگر یک مرد و دومیلیون زن باشد از جمع مذکر استفاده میشود.


با سلام

قبلا گفتیم که قرآن در کنار سنت میشود ثقلین ؛ اگر بخواهیم فقط از قران دلیل بیاوریم دچار چنین توهماتی میشویم اما وقتی به سنت مراجعه کنیم معنی درست قرآن نتیجه میشود :

مرحوم کلینی رحمه الله در اصول کافی بابی تحت عنوان کمبودن تعداد زنان صالح باز کرده واحادیثی صحیح اورده که قبلا معنی کردیم :

باب في قلة الصلاح في النساء

(10217) - 1 - عدة من أصحابنا، عن أحمد بن محمد بن خالد، عن أبيه، عن محمد بن سنان، عن
عمروبن مسلم، عن الثمالي، عن أبي جعفر (ع) قال: قال رسول الله صلى الله عليه وآله: الناجي من الرجال قليل ومن النساء أقل وأقل، قيل: ولم يا رسول الله؟ قال: لانهن كافرات الغضب مؤمنات الرضا.
(100218) - 2 - عنه، عن محمد بن علي، عن محمد بن الفضيل، عن سعدبن أبي عمر (و) الجلاب، عن أبي عبدالله (ع) أنه قال لامرأة سعد: هنيئا لك يا خنساء فلولم يعطلك الله شيئا إلا ابنتك ام الحسين لقد أعطاك الله خيرا كثيرا إنما مثل المرأة الصالحة في النساء كمثل الغراب الاعصم في الغربان وهو الابيض إحدى الرجلين.
(10219) - 3 - علي بن إبراهيم، عن أبيه، عن ابن أبي عمير، عن حفص بن البختري، عن أبي عبدالله (ع) قال: مثل المرأة المؤمنة مثل الشامة في الثور الاسود.
(10220) - 4 - أحمد بن محمد العاصمي، عن علي بن الحسن بن فضال، عن علي بن أسباط عن عمه يعقوب بن سالم، عن محمد بن مسلم، عن أبي جعفر (ع) قال: قال رسول الله صلى الله عليه وآله: إنما مثل المرأة الصالحة الغراب الاعصم الذي لا يكاد يقدر عليه، قيل: وما الغراب الاعصم الذي لايكاد يقدر عليه؟ قال: الابيض إحدى رجليه.

(10221) - 5 - محمد بن يحيى، عن أحمد بن محمد بن عيسى، عن ابن محبوب، عن ابن سنان، عن بعض أصحابه، عن أبى جعفر (ع) قال رسول الله صلى الله عليه وآله: مالابليس جند أعظم من النساء والغضب.

خاک پای اهل بیت;302937 نوشت:
به زنان پیامبر فرمود،همانطور که گفت شما مثل زنان دیگر نیستید،همانطور که به آنها اجازه ازدواج بعد از فوت همسر نداد،همانطور که به آنها حق طلاق داد...

با سلام

نه گرچه خطاب بزنان پیامبر است اما دستور کلی به همه زنان است همچنانکه مفسران بدان تصریح کرده اند .

نقل قول:

این حدیث از حضرت فاطمه که میگوید زنان بهتر است در پستو باشند و....حضرت فاطمه آن را در بین اصحاب گفتند،یعنی صدایشان را میشنیدند.انگار شما نمیدانید حضرت فاطمه معلم سلمان بودند.اینطور که شما میگویید شرط حضرت زینب که حتی با برادر خود سفر بروند درست نیست.شاگردان زن امام صادق هم که حتما وجود نداشتند.آن زنی که پیامبر به او گفتند جهاد زن خوب شوهرداری است هم حتما کار اورژانسی داشته که نگذاشته مردها بروند و بعد حرفش را بزند.اینکه پیامبر خطاب به مردان دیگر از آن زن تعریف میکنند هم حتما از عجایب است.آیا آن زنی که مجادله کرد بهتر نبود برود پیش یکی از همسران پیامبر و حرفش را بزند؟احتمالا در دوران پیامبر هم زنان حج نمیرفته اند.اگر برای زن بهتر است غیر از شوهرش هیچ مردی را نشناسد حتما در طواف خانه خدا دیوانه میشود...گاهی اوقات فکر میکنم واذاالمووده سئلت برای زمان ما هم کاربرد دارد.همیشه مردها در طول تاریخ میخواسته اند شخصیت زن را بکشند...

همه اینها را میدانیم اما دلیل بر همان حضور حد اقلی زنان در جامعه هستند . بله در احادیث حج زنان مستثنا شده است .

نقل قول:
اگر شخصی بود چرا در قرآن آمد؟پیامبر الگو بودند.پس باید برای اینهمه داستان انبیا که در قرآن آمده بگوییم به ما ربطی ندارد؟مثلا داستان برخورد حضرت موسی با دختران شعیب شخصی بوده،داستان حضرت یوسف شخصی بوده،دعاهای حضرت زکریا شخصی بوده....در مورد ادعای اینکه العیاذبالله خدا ایشان را عتاب کرده استغفار کنید....فکر میکنم دیگر مثال از آیه ۱ سوره تحریم آنقدر واضح است که نیاز به توضیح نداشته باشد.

بخاطر همین در قرآن آمده که به ما هم بفهماند که پیامبر با خودش هم تعارف ندارد ورسول الله است و الگوی ما . ضمنا در معنی توبیخ وعتاب دقت کنید که دیگر مفسران هم مشکلی در استفاده از این کلمات نمیبینند .

نقل قول:

این دیگر شد وظیفه!شان انسانی نیست...پس چرا بهشت زیر پایشان است؟

این جملات مثل از دامن زن مرد به معراج میرود نشان از نقش اصلی زن در تربیت دارد .

نقل قول:

منظور من از اینکه گفتم عربی بلد نیستم صرف فعل لایهتدون برای جمع مونث غایب بود.اگر منظور خدا اینکه شما دوست دارید بود:مثل اکثر زنان...قطعا میفرمود ام تکون من اللاتی لا یهتدن!خیلی جالب است از اینکه برای یک زن گفته شده و کانت من القانتین نتیجه میگیرید بیشتر قانتها مرد هستند ولی اینکه برای یک زن بکار گفته شده من الذین لا یهتدون را طوری ترجمه میکنید انگار گفته من اللاتی لایهتدون!

ترجمه من نبود ! به المیزان مراجعه کنید .

نقل قول:
یک توصیه به شما دارم:هر روایتی که میشنوید حداقل ۳۰ ثانیه رویش فکر کنید...قرآن گفته هیچکس گناه دیگری را بدوش نمیکشد.و اگر اینطور بود چرا گناه حوا باید فقط به دخترانش منتقل شود،و چرا گناه آدم به پسرانش منتقل نمیشود؟جالب است که حتی نماز قضای پدر به دوش پسر بزرگ است،اما نماز قضای مادر به دوش کسی نیست...گرچه این توضیحات لازم نبود،همینکه این جمله شما را نقل قول کرده و علامت تعجب میگذاشتم کافی بودفکر میکنم دیگر هر حدیثی که نقل کردید باید حتما در موردش تحقیق کنم! ...

من هم یک توصیه دارم که زود قضاوت مکنید ! در قران آمده که گناه دیگران را بدوش میکشند :
لِيَحْمِلُواْ أَوْزَارَهُمْ كَامِلَةً يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَمِنْ أَوْزَارِ الَّذِينَ يُضِلُّونَهُم بِغَيْرِ عِلْمٍ أَلاَ سَاء مَا يَزِرُونَ (-نحل-25)

واحادیث فراوانی در مورد تقاص فرزندان انسان حتی تا 7 نسل آمده است .

امید به ظهور;303042 نوشت:
کدام اخبار ؟!! ظاهرا برای اثبات برتری شان مرد بر زن داریم متوسل به انجیل عهد عتیق هم میشویم ! در سوره اعراف،آیه 20 میخوانیم ؛فوسوس لهما الشیطان"که ضمیر مثنی(هما) اورده شده یعنی شیطان ادم و حوا را با هم فریب داد و در اصل آدم است که عصیان کننده خوانده میشود:"وَ عَصى‏ آدَمُ رَبَّهُ فَغَوی" "عاقبت آدم پروردگارش را عصيان كرد و از پاداش او محروم ماند " درست نقطه مقابل تفکر مسیحی تحریف شده که معتقدند شیطان حوا را گول زد و حوا ادم را فریب داد لذا تفکر منفی نسبت به زن از همان ابتدا در ذهن متدینین مسیحی وجود دارد. اعتقادبه عذاب الهی زن به شکل ایام حیض و درد زایمان هم حاصل تفکر آنهاست که ظاهرا در اخبار ما هم نفوذ کرده است!!

با سلام
قبلا بطور کامل ومفصل وصریح در این مورد بحث شده است ونیازی به تکرار مکررات نیست . به دو لینک ادم وحوا و لینک زن مراجعه کنید اگر باز سوالی بود در خدمتیم .

یونس بن عبد الرحمن;303061 نوشت:
من نمی دانم واقعا توبیخ از کجای آیه استفاده می شود . ؟!!!!!!


با سلام

دوست گرامی معنی توبیخ چیست ؟ شاید شما معنی خطرناکی از از توبیخ وعتاب برداشت میکنید !

خیر البریه;303073 نوشت:
مرحوم کلینی رحمه الله در اصول کافی بابی تحت عنوان کمبودن تعداد زنان صالح باز کرده واحادیثی صحیح اورده که قبلا معنی کردیم : باب في قلة الصلاح في النساء (10217) - 1 - عدة من أصحابنا، عن أحمد بن محمد بن خالد، عن أبيه، عن محمد بن سنان، عن عمروبن مسلم، عن الثمالي، عن أبي جعفر (ع) قال: قال رسول الله صلى الله عليه وآله: الناجي من الرجال قليل ومن النساء أقل وأقل، قيل: ولم يا رسول الله؟ قال: لانهن كافرات الغضب مؤمنات الرضا. (100218) - 2 - عنه، عن محمد بن علي، عن محمد بن الفضيل، عن سعدبن أبي عمر (و) الجلاب، عن أبي عبدالله (ع) أنه قال لامرأة سعد: هنيئا لك يا خنساء فلولم يعطلك الله شيئا إلا ابنتك ام الحسين لقد أعطاك الله خيرا كثيرا إنما مثل المرأة الصالحة في النساء كمثل الغراب الاعصم في الغربان وهو الابيض إحدى الرجلين. (10219) - 3 - علي بن إبراهيم، عن أبيه، عن ابن أبي عمير، عن حفص بن البختري، عن أبي عبدالله (ع) قال: مثل المرأة المؤمنة مثل الشامة في الثور الاسود. (10220) - 4 - أحمد بن محمد العاصمي، عن علي بن الحسن بن فضال، عن علي بن أسباط عن عمه يعقوب بن سالم، عن محمد بن مسلم، عن أبي جعفر (ع) قال: قال رسول الله صلى الله عليه وآله: إنما مثل المرأة الصالحة الغراب الاعصم الذي لا يكاد يقدر عليه، قيل: وما الغراب الاعصم الذي لايكاد يقدر عليه؟ قال: الابيض إحدى رجليه. (10221) - 5 - محمد بن يحيى، عن أحمد بن محمد بن عيسى، عن ابن محبوب، عن ابن سنان، عن بعض أصحابه، عن أبى جعفر (ع) قال رسول الله صلى الله عليه وآله: مالابليس جند أعظم من النساء والغضب.

قرار شد با شما بحث حدیثی نکنم،چون معلوم نیست احادیث را از کجا نقل میکنید!بعلاوه،این حدیث آخری چه ربطی به کم بودن زنان صالحه دارد؟
با فرض درست بودن این احادیث دلیلی ندارد و کانت من القانتین را آنطور تفسیر کنیم.چون همانطور که گفتم ادبیات قرآن(و حتی ادبیات عرب)آنطور است.
خیر البریه;303076 نوشت:
بخاطر همین در قرآن آمده که به ما هم بفهماند که پیامبر با خودش هم تعارف ندارد ورسول الله است و الگوی ما . ضمنا در معنی توبیخ وعتاب دقت کنید که دیگر مفسران هم مشکلی در استفاده از این کلمات نمیبینند .
فکر می کنم توضیحات جناب یونس عبدالرحمن کافی بود!

خیر البریه;303076 نوشت:
ترجمه من نبود ! به المیزان مراجعه کنید .

ترجمه هرکس که باشد!چرا نگفته ام تکون من اللاتی لا یهتدن؟

خیر البریه;303076 نوشت:
من هم یک توصیه دارم که زود قضاوت مکنید ! در قران آمده که گناه دیگران را بدوش میکشند : لِيَحْمِلُواْ أَوْزَارَهُمْ كَامِلَةً يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَمِنْ أَوْزَارِ الَّذِينَ يُضِلُّونَهُم بِغَيْرِ عِلْمٍ أَلاَ سَاء مَا يَزِرُونَ (-نحل-25) واحادیث فراوانی در مورد تقاص فرزندان انسان حتی تا 7 نسل آمده است .

در اینکه عمل یک نفر بر نسلش تاثیر میگذارد مساله ای نیست،اما چرا باید تقاص دیگری را بدهند؟چرا این عمل فقط روی فرزندان دختر اثر بگذارد؟چرا عمل آدم روی کسی اثر نگذارد؟چرا نماز قضای مادر را نباید کسی بخواند؟(آیا جز این نیست که خدا نماز قضای مادر را میبخشد؟)

در مورد نماز نخواندن زنان هم در ایام عادت شاید تربیت زن و مرد فرق دارد،وقتی زن مدتی از نماز خواندن محروم میشود بیشتر حریص میشود...خداوند وقتی بنده ای را دوست داشته باشد برای او فراق و وصال میگذارد،در احوال تمام عرفا میبینید که میگویند دوام وصل میسر نمیشود...البته نماز نخواندن بمعنای دوری از خدا نیست،زن میتواند ذکر گفته و دعا کند!نماز نخواندن به معنای دوری از خود نماز است،گاهی اوقات همین عبادات حجاب انسان میشوند...اگر گفته اند زنان کمتر به مقامات کمال رسیده اند(اگر درست باشد)بمعنای کم بودن استعدادشان نیست،بخاطر شرایط است،مثل اینکه میگویند قلیل من الآخرین،به این معنا نیست که استعداد مردم کم میشود(یا کم شده)،بلکه شرایط برای رشد استعداد بد شده!

شما هر حدیثی که میشنوید قبول میکنید،ظاهرش را هم میپذیرید!اما فقط به(ظاهر) آنهایی که دوست داشته باشید عمل میکنید.اگر حدیثی ببینید که بگوید زنها باید در پستو باشند به آن عمل میکنید.اگر بگویند با زنها مشورت نکنید بهیچ عنوان مشورت نمیکنید،اما یقینا به حدیث زیر عمل نمیکنید:
شاوروهنّ و خالفوهنّ...فکر میکنم نامه ۱۳ نهج البلاغه!
برای اینکه هم در دنیا سعدتمند شوید و هم در آخرت یک گروه از زنها تشکیل دهید و در تمام امور با آنها مشورت کنید،سپس هرچه گفتند حتما خلاف آن را عمل کنید،بی چون و چرا!من هم حاضرم بطور رایگان به شما مشورت دهم!

دیگر موسم امتحانات شده و من باید لبتاب را کلا کنار بگذاردم....خیلی خیلی دعایم کنید!

به نام خدا
با سلام
عذر خواهي مي كنم با بت تاخير در ادامه بحث[ يك مساله شخصي پيش آمد كه با هماهنگي با مدير محترم سايت مدتي توفيق مباحثه با بزرگواران را نداشتم ]

یونس بن عبد الرحمن;302176 نوشت:
مقام اجرائي جايگاه خاص خود را دارد و متلبس به این جایگاه این طور نیست که مقام و شانی نزد خدواند متعال نداشته باشد . قطعا و یقینا آن مراتب سه گانه کاملا بر آن منطبق است .

برادر بزرگوار ما در خصوص كاراجرايي في حد نفسه صحبت كرديم آنچه استاد جوادي آملي حفظه الله هم بيان مي كنند اين است كه " نفس كار اجرايي بهشت آور نيست "(1) يعني اگر همين مقام اجرايي كه در صدر كارهاست منهاي احقاق حق و ابطال باطل باشد ، دنياست(2) ما في نفسه عرض كرديم كه تقرب آور نيست .
یونس بن عبد الرحمن;302176 نوشت:
چون حضرت عالی کلام آقای جوادی آملی را محور بحث قرار می دهید اگه زحمتی براتون نیست تمام حرفای ایشان در ذیل این آیه شریفه را درج کنید که وارد بحث این آیه شریفه شویم به امید خداوند متعال .

بحث ايشان ذيل آيه شريفه 228 بقره بسيار مبسوط است اما آنچه به بحث ما مرتبط است را در اينجا مي آورم :
"اين آيه مباركه كه مطالب فراواني در بر داشت به اين آخرين مطلب رسيديم كه فرمود: ﴿و لهن مثل الذي عليهن بالمعروف و للرجال عليهن درجه﴾ يعني حقوق زن و شوهر متقابل است ولي مردها بر زنها يك مزيتي دارند. سخن از مزيت مرد بر زن بود كه آيا اين مزيت مربوط به معارف و علوم و اخلاقيات و نفسانيات و شئون انساني است يا اين نحوه اداره كردن امور داخلي و سرپرستي خانواده و امثال ذلك است. ...
اشاره به يكسان بودن أساس پيدايش انسان‌ها و طرح تقوي به عنوان تنها محور كرامت
اينها را كه قرآن كريم اصلاح كرد آن‌گاه به اساس پيدايش انسانها در آيه معروف كه آيه سيزده سوره «حجرات» است اشاره كرد، فرمود: ﴿يا ايها الناس انا خلقناكم من ذكر و انثي و جعلناكم شعوبا و قبائل لتعارفوا ان اكرمكم عند الله اتقاكم ان الله عليم خبير﴾ مبدأ قابلي پيدايش همه شما يك مرد است و يك زن و اين نژادها و گروهها و قبيله‌ها و شعبه‌ها به منزله يك آمار طبيعي است؛ يك شناسنامه طبيعي است نه از اين نژاد بودن باعث فخر است نه از آن قبيله بودن مايه عار، تنها محور كرامت تقواست و هر كه اتقي بود اكرم است، اين به عنوان اصل كلي. بعد در سورهٴ مباركهٴ «احزاب» بسياري از فضايل اخلاقي را هم به عنوان مرد و هم به عنوان زن بازگو كرد آيه 35 سوره «احزاب» اين است كه ﴿ان المسلمين والمسلمات والمومنين والمومنات والقانتين والقانتات والصادقين والصادقات والصابرين والصابرات والخاشعين والخاشعات والمتصدقين والمتصدقات والصائمين والصائمات والحافظين فروجهم والحافظات والذاكرين الله كثيرا والذاكرات اعد الله لهم مغفرة و اجرا عظيما﴾ كه بسياري از فضايل نفساني را اين آيه مباركه جمع كرده است. فرمود زن و مرد در اين‌گونه از مسائل كه مربوط به عبادات و اخلاقيات است يكسانند و اگر در آيه محل بحث فرمود: ﴿للرجال عليهن درجه﴾ يعني در مسائل خانوادگي و اداره امور داخلي وگرنه از نظر مقامات معنوي در سورهٴ مباركهٴ «مجادله» فرمود كه ﴿يرفع الله الذين آمنوا منكم والذين اوتوا العلم درجات﴾ آن‌كه مؤمن است و عالم نيست درجه دارد، آن‌كه مؤمن عالم است درجات دارد چه زن چه مرد ﴿يرفع الله الذين آمنوا منكم والذين اوتوا العلم درجات﴾ اين ﴿درجاتٍ﴾ تميز است براي جمله دوم، تميز جمله اول محذوف است يعني «يرفع الله الذين آمنوا منكم درجةً والذين اوتوا العلم درجاتٍ» مؤمن غير عالم درجه دارد، مؤمن عالم درجات خواه زن خواه مرد، ديگر از اين جهت بين مذكر بودن يا مؤنث بودن ميزي نيست. "(3)
یونس بن عبد الرحمن;302176 نوشت:
در رابطه با فرموده حضرت عالی که هنوز متوجه نشدید مقصود من از شان چیست حق با شما است البته ناگفته نماند چیز خاصی هم نیست در لا به لای کلام شریف شما هست ولی به بیان خودم می خوام آن را توضیح بدم . از این جهت من شرمنده شما هستم بزرگوار از این که هنوز توضیح ندادم قصد و منظورم چیست .

بله اين مساله همان است كه بنده بر آن تاكيد دارم ، كسي منكر بحث مديريت مرد در حوزه خانواده نيست من در اين زمينه بحثي ندارم اين مطلب هم مربوط به امكانات بيشتر جسمي و ... است كه طبيعتا مسئوليت بيشتري هم مي طلبد . اما اگر بحث در فضل و شرافت و برتري ذاتي و ايماني و اخلاقي و اعتقادي و عملي است به دلايل قرآني ، مردود است .

(1)- زن در آيينه جلال و جمال ، ص 168
(2)- همان ، ص167
(3)- ر.ك : بنياد بين المللي علوم وحياني اسراء ، ذيل سوره بقره ، جلسه 453

یونس بن عبد الرحمن;302176 نوشت:
در رابطه با فرموده حضرت عالی که هنوز متوجه نشدید مقصود من از شان چیست حق با شما است البته ناگفته نماند چیز خاصی هم نیست در لا به لای کلام شریف شما هست ولی به بیان خودم می خوام آن را توضیح بدم . از این جهت من شرمنده شما هستم بزرگوار از این که هنوز توضیح ندادم قصد و منظورم چیست .

بله اين مساله همان است كه بنده بر آن تاكيد دارم ، كسي منكر بحث مديريت مرد در حوزه خانواده نيست من در اين زمينه بحثي ندارم اين مطلب هم مربوط به امكانات بيشتر جسمي و ... است كه طبيعتا مسئوليت بيشتري هم مي طلبد . اما اگر بحث در فضل و شرافت و برتري ذاتي و ايماني و اخلاقي و اعتقادي و عملي است به دلايل قرآني ، مردود است .

به نام خدا
با سلام

یونس بن عبد الرحمن;302180 نوشت:
در مورد مساله شئون خاص و منحصر به حضرت صدیقه کبری فاطمه زهراء سلام الله علیها که مثلا عادت ماهانه نمی بینید خب به نص آیه شریفه تطهیر هو نوع رجس از این بزرگوارن به دور است . این بحثی درش نیست روایات صحیحه هم در این باب صحیح و زیاد است . در رابطه با حضرت مریم سلام الله علیها نیز خب روایت داریم که ایشان هم عادت ماهانه نمی بیننن . اما در مورد حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها بنده هم رای جناب سید مرتضی عاملی هستم و این را ترجیح می دم متاسفانه اعلام ما در این زمینه بیانی واضحی ندارند . این مساله می ماند تا حضرت امام السر و العلن کاشف البلوی و المحن الحجة بن الحسن صلوات الله علیه تشریف که آوردند سوال می کنیم و الان راهی واضح برای فهم آن نداریم .

قبلا هم عرض كردم كه در نقل نهج شريف ، دليل نقص عقل زنان را دو برابر بودن شهود مرد در مقابل زن بيان مي كند ، مي فرمايد :" و اما نقصان عقولهن فشهادة امرأتين كشهادة الرجل الواحد"(1) اين چه ربط دارد به عادت ماهيانه ؟ آنچه به عادت ماهيانه با توجه به روايت فوق مربوط مي شود بحث نقص ايمان است :"فاما نقصان ايمانهن فقعودهن عن الصلاة و الصيام في ايام حيضهن" (2)
الان در بحثي كه شما و جناب خير البريه در مورد عدم عادت ماهيانه زنان برگزيده مي كنيد دو مطلب قابل مناقشانه است :
اول : اين مساله - عادت ماهيانه - ربطي به نقصان عقل زنان ندارد بر طبق روايت حضرت امير (ع)
دوم : شما با اين دلايل نمي توانيد احتمالاتي را در خصوص حضرت خديجه (س) در نظر بگيريد و يا حتي در خصوص آسيه (س) ، در خصوص ايشان چه مطلبي را مي توانيد ذكر نماييد ؟ ايشان درقرآن به عنوان الگوي زن و مرد مومن معرفي شده اند و هيچيك از شما دو بزرگوار با وجود اصرار بسيار بنده هنوز متعرض اين مطلب نشده ايد .
و سخن نهايي در اين باب اينكه بزرگواري بفرماييد به ارتباط نقص عقل و ايمان و دلايلي كه در نهج شريف آمده عنايت بفرماييد تا خلط بحث و خلط دليل نشود .

(1)- نهج البلاغه ، خطبه 80
(2)- همان

موضوع قفل شده است