جمع بندی آیا روح از نطفه مرد، و جسم از نطفه زن تولید می‌شود؟

تب‌های اولیه

27 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

width: 700 align: center

[TD="align: center"]با نام و یاد دوست

[/TD]

[TD="align: center"][/TD]


کارشناس بحث: استاد مسلم

[TD][/TD]

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام و احترام

اللیل والنهار;1023316 نوشت:
یه متنی تو یکی از تایپکها دیدم اگه امکانش هست لطفا بررسی بشه آیا از نظر منابع دینی هم این موضوع سندیت دارد؟

ابو علی سینا: سازنده خونی که از او منی و از منی فرزند تولید می‌شود، کبد یا قلب است و سازنده منی جایگاه و ظروف آن می‌باشند؛ پس منی مرد، نطفه زن را به حرکت در می‌آورد که ابتدا به سوی ساختن مبدأ و سپس از عضو اول قوه‌ای بر می‌خیزد که مبدأ برای ساخت بقیه اعضا به ترتیب می‌باشد و نطفه بسته شده با نفوذ نیروی مذکر در آن صاحب نفس می‌شود و چنین به نظر می‌آید که روح از نطفه مرد، و بدن از نطفه زن تولید می‌شود.

بنده با اندک جستجویی که کردم نتوانستم سند این سخن از ابن سینا را بیابم تا بتوانیم بدون دخالت ترجمه و مستقیما از متن عربی بفهمیم سخن ابن سینا در این خصوص چه بوده است؟ آیا اصلا چنین سخنی را گفته است، و یا خیر، و اگر چنین سخنی دارد منظورش چه بوده است.

اما فارغ از این انتساب این سخن با این معنا صحیح به نظر نمی رسد، چرا که:
آفرینش روح پس از شکل گیری و کامل شدن بُعد مادی انسان و بعد از پیدایش جنین است، همان طور که قرآن کریم می فرماید: «ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظاماً فَكَسَوْنَا الْعِظامَ لَحْماً ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ»؛ آن گاه آن نطفه را علقه گردانديم، پس آن علقه را به صورت پاره ‏گوشتى درآورديم، پس آن پاره‏ گوشت را استخوان‏هايى ساختيم و بر استخوان‏ها گوشت پوشانديم، سپس او را با آفرينشى ديگر پديد آورديم‏.(مومنون:14)

طبق روایات مراد از «أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ» که بعد از مراحل پیشین تکامل جنین آورده شده است، همان دمیده شدن روح است.(تفسیر قمی، ج2، ص91)

بنابراین زمانی روح به جنسنی تعلق می گیرد که نطفه زن و مرد ترکیب شده و طبق روایات چهارماه از تکامل ان گذشته باشد، همان طور که اباشِبْل‏ از امام صادق(ع) نقل می کند که: «قُلْتُ فَإِنْ رَكَزَهَا فَسَقَطَ الصَّبِيُّ- لَا يُدْرَى أَ حَيّاً كَانَ أَوْ مَيِّتاً، قَالَ: هَيْهَاتَ يَا أَبَا شِبْلٍ‏ إِذَا بَلَغَ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ فَقَدْ صَارَتْ فِيهِ الْحَيَاةُ- وَ قَدِ اسْتَوْجَبَ الدِّيَة»؛ از امام(ع) در مورد دیه جنین سقط شده با لگد که معلوم نیست در رحم مادرش زنده بوده یا مرده سوال کردم؛ امام(ع) فرمود: هرگز ای ابا شبل، جنین که به چهارماهگی رسید دارای حیات است، و (سقط او) مستوجب دیه است(.(همان، ج2، ص90

بنابراین نمیتوان گفت خلقت روح از نطفه مرد است! حدوث نفس در بدن حاصل رشد تکاملی آن است(ملاصدرا، العرشیه، ص235) و روشن است که این رشد و تکامل در گرو ترکیب نطفه زن و مرد است، نه نطفه مرد به تنهایی. بنابراین قطعا این سخن که روح از نطفه مرد است و جسم از نطفه زن اشتباه است، بلکه هم بدن و هم روح از ترکیب نطفه زن و مرد و سپس تکامل آن پدید می آید.

باسلام خداقوت

علت اینکه این سوال برام پیش اومد این بود که قبلا یه متنی رو خوندم که متاسفانه گشتم این چند روز پیدا نکردم یا بالای صفحه یه تقویم خوندم که گاهی حدیث اینا چاپ میشه روشون یا تو یه کتابی دقیق یادم نیست

چیزی که تو ذهنم مونده از اون متن فقط اینکه که اگر خیری یا عمل نیکی در خودتان دیدید این رو از پدرتان بدانید یه همچین چیزی

با دیدن این متن تایپک هم این به ذهنم رسید که نکنه این بین چیزی هست که توجه نکردم یعنی نقش پدر و در انتقال مسائل اینچنینی از طریق پدر باشه

البته حسابی با سرکار یارب بحث کردیم که باز بنده قانع نشدم و خواستم که سوال دوباره ارجاع داده بشه

چون همزمان این سوال برام پیش اومد چرا زن را کشتزار گفته یعنی تو این لحظه ذهنم رفت به متن پست تایپک که اشاره کرده بود بدن از نطفه زن تولید میشود

مثال میزنم

مثلا یک زمین رو در نظر بگیرید و دانه ای که درون این زمین کاشته میشه در اینجا تو بحث با سرکار یارب به اینجا رسیدیم که این دانه چیزی تشکیل شده از موادی که از طریق زمین دریافت کرده آب و املاح که در درون این زمین بوده پس این دانه چیزی در درونش داره که بخشی از ان به زمین مربوط میشه

به اینجا رسیدم اصلا زمین (زن ) و دانه (مرد) آیا این تمثیل درست است ؟

تا اینجا چیزیهایی که گفتم اگه اشکالی برش وارد هست ممنون میشم بفرمایید تا ادامه بحث رو عرض کنم

با سلام و احترام

اللیل والنهار;1023622 نوشت:
چیزی که تو ذهنم مونده از اون متن فقط اینکه که اگر خیری یا عمل نیکی در خودتان دیدید این رو از پدرتان بدانید یه همچین چیزی

حتی اگر چنین چیزی هم باشد ناظر به نقش پدر است، نه اینکه بخواهد نقش مادر را انکار کند
نقش مادر هم در جای خودش نقش بسیار پررنگی است

شما پسران امیرالمومنین(ع) را ببینید که از ناحیه پدر هر سه به یک پدر و یک انسان کامل و معصوم میرسند اما تفاوت آنها از ناحیه مادر موجب چه تفاوت عمیقی بین آنها شده است:
یکی مادرش فاطمه است میشود امام حسن و امام حسین(علیهما السلام)
یکی مادرش ام البنین است میشود حضرت عباس(ع)
یکی مادرش خوله است میشود محمد حنفیه

اللیل والنهار;1023622 نوشت:
همزمان این سوال برام پیش اومد چرا زن را کشتزار گفته یعنی تو این لحظه ذهنم رفت به متن پست تایپک که اشاره کرده بود بدن از نطفه زن تولید میشود
مثال میزنم
مثلا یک زمین رو در نظر بگیرید و دانه ای که درون این زمین کاشته میشه در اینجا تو بحث با سرکار یارب به اینجا رسیدیم که این دانه چیزی تشکیل شده از موادی که از طریق زمین دریافت کرده آب و املاح که در درون این زمین بوده پس این دانه چیزی در درونش داره که بخشی از ان به زمین مربوط میشه


مثال کاشتن نطفه به کاشتن دانه از با تشبیه در خود همین کاشتن است، چرا که اسپرم ماند دانه ای در درون تخمک کاشته میشود و آن را بارور میسازد، نه از این باب که محل کشت بی تاثیر است و اصل همان دانه است.

علاوه بر اینکه در همین تمثیل هم کاشتن بهترین دانه در زمین شورزار نتیجه مطلوبی نخواهد داد. پس یک محصول خوب نتیجه یک دانه و نطفه خوب در یک بستر نیک است، همانطور که پیامبر(ص) می فرمایند: «اخْتَارُوا لِنُطَفِكُمْ‏ فَإِنَّ الْخَالَ أَحَدُ الضَّجِيعَيْن‏»؛ براى نطفه هاى خود جایگاه مناسبی اختیار کنید که دائی در خصوصیات فرزند موثر است همان طوری که دو همخوابه در خصوصیات فرزندانشان موثرند(کلینی، الکافی، ج5، ص332)

ابو علی سینا: سازنده خونی که از او منی و از منی فرزند تولید می‌شود، کبد یا قلب است و سازنده منی جایگاه و ظروف آن می‌باشند؛

پس منی [مرد]‌ نطفه زن را به حرکت در می‌آورد که ابتدا به سوی ساختن مبدأ و سپس از عضو اول قوه‌ای بر می‌خیزد که مبدأ برای ساخت بقیه اعضا به ترتیب می‌باشد

و نطفه بسته شده با نفوذ نیروی مذکر در آن صاحب نفس می‌شود و چنین به نظر می‌آید که روح از نطفه مرد، و بدن از نطفه زن تولید می‌شود.

وقتی منی صاحب نفس شد، نفس به سمت تکمیل اعضا حرکت می‌کند؛ نفس در این مرحله «غاذیه» است؛ چون کار دیگری انجام نمی‌دهد؛ گر چه توان و قوه غیر آن در او هست؛ سپس وقتی قوه غاذیه در او استقرار یافت آماده پذیرش قوه حس می‌شود.

منبع : ابن سینا، شفا، فصل اول، مقاله شانزدهم، فن هشتم طبیعیات؛ طبیعیات شفاء ج 3، ص 401 و 402؛ عیون مسائل النفس و سرح العیون فی شرح العیون‏، ص 259 - 260.

با سلام

بنظر بنده اسپرم که تخمک را باور میکند یعنی روح نباتی همراه اسپرم مرد بر روح نباتی تخمک زن غالب آمده و مراحل نطفه تا جنین و... را پیش میبرد.

در مورد جمله "روح از نطفه مرد، و بدن از نطفه زن تولید می‌شود" احتمالا منظور اینست که تخمک، وظیفه تکاملِ نطفه بسته شده را زیر نظر روحانیت اسپرم دارد! بالاخره باید روحانیتی باشد تا این تکامل را دقیق و مرتب و قدم به قدم و با نظم خاصی پیش رود!!!

خود این روحانیت (نفس نباتی) که اشاره شد بستر را برای ولوج روح آماده می سازد! تا زمان ولوج روح آیا میشود ماده ای بدون روحانیت، خودش به طور خودکار تغذیه کند و رشد کند و...؟!!!

در ضمن گفته شده به نظر میرسد روحانیت مذکور از مرد باشد نه اینکه حتما اینطور باشد! لذا نمیتوان گفت روحانیت یا همان نفس نباتی آن فرزند حتما همان روحانیت منتقل شده از پدر است و میتواند از هر دو باشد. چون اسپرم و تخمک هر دو روحانیت(نفس نباتی) دارند! ولی در تکامل فرزند، روحانیت مرد غالب و هدایتگر است!

حضرت امیرالمؤمنین على(ع) مى فرمایند: «اى کمیل! در آدمى چهار نفس است: نفس نامى نباتى، نفس حسى حیوانى، نفس ناطقه قدسى و نفس کلى الهى.

«نفس نامى نباتى»، داراى قواى پنجگانه است:ماسکه، جاذبه، هاضمه، دافعه و مربیّه و دو خاصیت آن خاصیت افزایش و کاهش است. این نفس از کبد برانگیخته مى شود و شبیه ترین چیزها به نفس حیوانى است.

مسلم;1023633 نوشت:
اصل همان دانه است.

باسلام خب همین نکته رو در نظر بگیرید

گفته میشه تخمک چیزی که به ذهن بنده میرسه چیزی شبیه تخم یعنی پوسته که تو خالی هست و شکل و شمایل دارد ولی درون مایع ندارد.

یا به تعبیری دیگر اینکه این اصل در درون یک چیز قرار گیرد نیاز به کاسه هست نمیدونم می تونم منظورم رو برسونم یا نه

که بنده هم به این موضوع که ایشون هم اشاره کردند رسیدم اصلا منظور اون روح که دمیده میشود نیست مثل اینکه این مراحل طی میشود و برای اینکه ان روح در جان این تخم ( که با ترکیب تخمک و اسپرم تکمیل شده) قرار گیرد. مثل اینکه یک چیزی چیزی دیگری را در خود حل کند نیاز به حلال باشد

یحبّونه;1023642 نوشت:
در مورد جمله "روح از نطفه مرد، و بدن از نطفه زن تولید می‌شود" احتمالا منظور اینست که تخمک، وظیفه تکاملِ نطفه بسته شده را زیر نظر روحانیت اسپرم دارد! بالاخره باید روحانیتی باشد تا این تکامل را دقیق و مرتب و قدم به قدم و با نظم خاصی پیش رود!!!

گویا این اصل برای نمود نیاز به یک کاسه و ظرفی دارد که با وجود این کاسه می تونه هویدا بشه یه همچین چیزی کلمات و جملات رو نمی تونم پیدا کنم Smile تا منظورمو برسونم

و نقش مادر وقتی پر رنگ میشه که این کاسه مناسب رو پیدا کردیم و مثلا این شیر رو درونش قرار دادیم باید در محلی قرار بگیره که فاصد نشود و اون نگهداری و محیط نگهداری دمای مورد نیاز کلا رسیدگی به این ماده خیلی مهمه که مادر نقشش رو بر عهده داره یعنی با طی همه این مراحل برای رسیدن به نتیجه نیازمند این مراقبت هاست (منظور قرار گرفتن تخمک تکمیل شده که مشه بهش گفت دانه یا تخم در رحم مادر )

خب ببینیم تا اینجا چی گفتیم، درسته درست نیست که بعد توضیح بدم چی شد این موضوع رو تو اون تایپک مطرح کردم Smile

مسلم;1023620 نوشت:
بنده با اندک جستجویی که کردم نتوانستم سند این سخن از ابن سینا را بیابم تا بتوانیم بدون دخالت ترجمه و مستقیما از متن عربی بفهمیم سخن ابن سینا در این خصوص چه بوده است؟ آیا اصلا چنین سخنی را گفته است، و یا خیر، و اگر چنین سخنی دارد منظورش چه بوده است.

سلام

سخن ابن سینا نادرست است.

این طور که متوجه شدم ابن سینا گفته منی در کبد یا قلب ساخته میشود(بالخره کدامیک؟) در صورتیکه حتی اگر زیست شناسی هم نخوانیم واضحه منی در غدد بنام بیضه ها ساخته میشه.

عجیب است فردی بنام ابن سینا که اینقدر در بین مسلمانان از نظر علم ابرومند بوده همچین حرفی زده!!

بی ادعا;1023651 نوشت:
سلام

سخن ابن سینا نادرست است.

این طور که متوجه شدم ابن سینا گفته منی در کبد یا قلب ساخته میشود(بالخره کدامیک؟) در صورتیکه حتی اگر زیست شناسی هم نخوانیم واضحه منی در غدد بنام بیضه ها ساخته میشه.

عجیب است فردی بنام ابن سینا که اینقدر در بین مسلمانان از نظر علم ابرومند بوده همچین حرفی زده!!

باسلام متشکرم از مشارکت شما ولی موضوع بحث تایپک این موضوع نیست
باتشکر
یاحق

اللیل والنهار;1023652 نوشت:
باسلام متشکرم از مشارکت شما ولی موضوع بحث تایپک این موضوع نیست
باتشکر

سلام

بله میدانم موضوع این نیست
ولی خواستم عرض کنم وقتی اساس سخن ابن سینا نادرست باشد دیگر جایی برای بررسی سوالات متعددی که در اغاز تاپیک مطرح کردید نباید بماند.

بی ادعا;1023651 نوشت:
سلام

سخن ابن سینا نادرست است.

این طور که متوجه شدم ابن سینا گفته منی در کبد یا قلب ساخته میشود(بالخره کدامیک؟) در صورتیکه حتی اگر زیست شناسی هم نخوانیم واضحه منی در غدد بنام بیضه ها ساخته میشه.

عجیب است فردی بنام ابن سینا که اینقدر در بین مسلمانان از نظر علم ابرومند بوده همچین حرفی زده!!


جمله را درست نخواندی گفته سازنده ی اون خونی که از آن خون منی تولید میشود قلب یا کبد است نگفته خود منی.منی که واضحه در بیضه ها ساخته میشه.

ali 000;1023657 نوشت:
جمله را درست نخواندی گفته سازنده ی اون خونی که از آن خون منی تولید میشود قلب یا کبد است نگفته خود منی.منی که واضحه در بیضه ها ساخته میشه.

اینم باز درست نیست.

خون در مغز استخوانها ساخته میشه نه قلب

ابن سینا هم مثل همه دانشمندان قدیمی نظریات نادرست داشته. اما همین دانشمندان قدم به قدم علم رو جلو بردند تا به اینجا رسیده (و اینجا هم نمی مونه)
دلیل بزرگ دانستن ابوعلی سینا نقش مثبت در پیشبرد تمدن بشری است نه صحت نظریات.

ali 000;1023657 نوشت:
منی که واضحه در بیضه ها ساخته میشه

منی در کلیه ساخته میشه.
نقل قول:
كليه ها مانند لوبيا ساخته شده اند، براي اين كه «مني » از كليه ها قطره قطره به سمت مثانه مي چكد. اگر كليه ها كروي و يا به شكل چهارگوش بودند، قطرات مني كه همواره در حال انبساط و انقباضند، به يكديگر برخورد كرده و در نتيجه هنگام خروج، موجب التذاذ نمي شدند.

https://www.valiasr-aj.com/persian/shownews.php?idnews=6005

بی ادعا;1023651 نوشت:
سلام سخن ابن سینا نادرست است.این طور که متوجه شدم ابن سینا گفته منی در کبد یا قلب ساخته میشود(بالخره کدامیک؟) در صورتیکه حتی اگر زیست شناسی هم نخوانیم واضحه منی در غدد بنام بیضه ها ساخته میشه.

عجیب است فردی بنام ابن سینا که اینقدر در بین مسلمانان از نظر علم ابرومند بوده همچین حرفی زده!!

(فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسانُ مِمَّ خُلِقَ) انسان باید نگاه کند از چه چیز آفریده شده است
(خُلِقَ مِنْ ماءٍ دافِقٍ) او از یک آب جهنده آفریده شد
(یَخْرُجُ مِنْ بَیْنِ الصُّلْبِ وَ التَّرائِبِ) خارج مى شود از میان صلب(پشت) و ترائب (جلوی بدن)

احتمالا ابن سینا براساس آیات سوره طارق و برخی احادیث نظرش را گفته. چون در گذشته صلب را پشت مرد و ترائب را سینه زن یا استخوان بالای سینه مرد و... تفسیر و برداشت میکرده اند!

قَالَ لِأَنَّ اَلْمَنِيَّ اِخْتِيَارٌ وَ يَخْرُجُ مِنْ جَمِيعِ اَلْجَسَدِ
حضرت صادق (علیه السلام) : منی اختیاری است و از تمام بدن خارج می‌شود

اما سخن امام صادق تفسیر کامل و درست قضیه است. هنگام خروج منی بدن سست میشود و حالت زوجین طوری است انگار تمام بدنش درگیر است نه فقط اعضای تناسلی! لذا منی همراه با روحانیتش از تمام بدن خارج میشود و مثل حالت ادرار که از مثانه و مجاری تخلیه میشود نیست!

در آیه مذکور هم جمع صلب و ترائب، کنایه از کل بدن هست! یعنی منی فقط اسپرم نیست بلکه عصاره ای است حامل صفات و روحانیت و... هم هست!

در ضمن روح شهوت یا همان روح نباتی تقریبا پایین تنه بدن را احاطه کرده لذا از یه منظر میتوان گفت بین پشت و جلو در آیه مذکور، روح نباتی را نیز شامل میشود!

روح بخاری، جسمی لطیف است که واسطه بین روح و جسم قرار دارد و متصل و مرتبط کننده این دو با هم است. این روح بخاری هم از جنس روح است هم از جنس ماده!

کبد و قلب و دماغ و در هر یک هم، یک روح بخاری وجود دارد؛
- اولی روح بخاری قلبی حیوانی است. بعد همین بخار از طریق شرایان قسمتی از آن به طرف پایین و کبد می آید و قسمتی هم به طرف بالا و دماغ می رود
-آن بخشی که به طرف پایین می آید روح بخاری کبدی یا روح بخاری نباتی یا طبیعی می شود که محل نفس نباتی است یعنی محل قوای نفس نباتی مانند قوه غاذیه و تغذیه است در اینجا اطلاق لفظ محل دغدغه ای ندارد چون نفس نباتی مادی است.

اللیل والنهار;1023648 نوشت:
پس منی [مرد]‌ نطفه زن را به حرکت در می‌آورد که ابتدا به سوی ساختن مبدأ و سپس از عضو اول قوه‌ای بر می‌خیزد که مبدأ برای ساخت بقیه اعضا به ترتیب می‌باشد

و نطفه بسته شده با نفوذ نیروی مذکر در آن صاحب نفس می‌شود و چنین به نظر می‌آید که روح از نطفه مرد، و بدن از نطفه زن تولید می‌شود.

وقتی منی صاحب نفس شد، نفس به سمت تکمیل اعضا حرکت می‌کند؛ نفس در این مرحله «غاذیه» است؛ چون کار دیگری انجام نمی‌دهد؛ گر چه توان و قوه غیر آن در او هست؛ سپس وقتی قوه غاذیه در او استقرار یافت آماده پذیرش قوه حس می‌شود.

عَنْ عَبْدِ اللَّهِ‌بْنِ‌سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ: قُلْتُ لَهُ الْمَوْلُودُ یُشْبِهُ أَبَاهُ وَ عَمَّهُ قَالَ إِذَا سَبَقَ مَاءُ الرَّجُلِ مَاءَ الْمَرْأَهًِْ فَالْوَلَدُ یُشْبِهُ أَبَاهُ وَ عَمَّهُ
وَ إِذَا سَبَقَ مَاءُ الْمَرْأَهًِْ مَاءَ الرَّجُلِ یُشْبِهُ الرَّجُلُ أُمَّهُ وَ خَالَهُ.

امام صادق (علیه السلام)-عبدالله‌بن‌سنان گوید: به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم: «نوزاد به پدر و عمّش شبیه می‌شود»؟
فرمود: «چون آب مرد پیشی گرفت به آب زن فرزند به پدر و عمو ماند و چون آب زن پیش افتد فرزند به مادر و دائیش ماند».
ابوبصیر گوید: از امام صادق (علیه السلام) پرسیدم: «مرد بسا به دایی‌هایش بماند و بسا به عموهایش»؟
فرمود: «راستش نطفه‌ی مرد سفید و سفت است و نطفه‌ی زن زرد و رقیق

و اگر نطفه‌ی مرد به نطفه‌ی زن غالب شود، مرد به پدر و عموهایش شبیه می‌شود
و اگر نطفه‌ی زن به نطفه‌ی مرد غالب شود به دایی‌هاش شبیه می‌شود».

امام حسن (علیه السلام)- امام جواد (علیه السلام) حدیثی طولانی در مورد آمدن خضر (علیه السلام) نزد امیرالمؤمنین (علیه السلام)
و امام حسن (علیه السلام) و پرسش درباره‌ی مسائلی فرموده است:... درباره‌ی فرزندی که شباهت به عموها و دایی‌ها پیدا می‌کند،

همانا مرد هرگاه نزدیک همسرش بیاید با دلی آرام و رگ‌هایی استراحت‌کننده و بدنی آرام جماع کند نطفه در رحم قرار می‌گیرد
سپس بیرون می‌شود فرزند شباهت به پدرش دارد و اگر نزدیکی کند با دل منقلب نطفه متزلزل شود و بر یکی از رگ‌ها آرام گیرد.

پس اگر بر رگ عموها قرار گرفت به فرزند عموهایش شباهت پیدا می‌کند و اگر به رگی از رگ‌های دایی‌ها قرار گرفت شباهت به دایی‌ها پیدا می‌کند.

یحبّونه;1023687 نوشت:
پس اگر بر رگ عموها قرار گرفت به فرزند عموهایش شباهت پیدا می‌کند و اگر به رگی از رگ‌های دایی‌ها قرار گرفت شباهت به دایی‌ها پیدا می‌کند.

پس رگهایی مربوط به خانواده شوهر در بدن زن وجود داره
احتمالا این رگها بعد از ازدواج به وجود میان
یحبّونه;1023687 نوشت:
لذا منی همراه با روحانیتش از تمام بدن خارج میشود و مثل ادرار که از مثانه و مجاری تخلیه میشود نیست!

طبق حدیث امام صادق (ع) منی در کلیه ساخته میشه و بعد به مثانه میریزه

یحبّونه;1023642 نوشت:
ابو علی سینا: سازنده خونی که از او منی و از منی فرزند تولید می‌شود، کبد یا قلب است و سازنده منی جایگاه و ظروف آن می‌باشند؛

پس منی [مرد]‌ نطفه زن را به حرکت در می‌آورد که ابتدا به سوی ساختن مبدأ و سپس از عضو اول قوه‌ای بر می‌خیزد که مبدأ برای ساخت بقیه اعضا به ترتیب می‌باشد

و نطفه بسته شده با نفوذ نیروی مذکر در آن صاحب نفس می‌شود و چنین به نظر می‌آید که روح از نطفه مرد، و بدن از نطفه زن تولید می‌شود.

وقتی منی صاحب نفس شد، نفس به سمت تکمیل اعضا حرکت می‌کند؛ نفس در این مرحله «غاذیه» است؛ چون کار دیگری انجام نمی‌دهد؛ گر چه توان و قوه غیر آن در او هست؛ سپس وقتی قوه غاذیه در او استقرار یافت آماده پذیرش قوه حس می‌شود.

من متن عربی را مطالعه کردم، ایشان می گوید که نطفه مرد، نقطه آغاز حرکت است که نطفه زن را به حرکت در می آورد و سپس این حرکت تکاملی ادامه پیدا می کند تا اعضاء دیگر ایجاد میشوند؛ بعد می گوید از آنجا که این حرکت در نطفه مونث به نفوذ قدرت نطفه مذکر در آن آغاز میشود و به داشتن روح منتهی میشود، شبیه این است که بگوییم روح از نطفه مذکر و بدن از نطفه مونث است، متن را ببینید:
«المنى يحرّك شيئا آخر أى نطفة المرأة، فيحرك أولا إلى تكوين المبدأ، ثم يبعث عن العضو الأول قوة هي مبدأ ينحو إلى تكوين سائر الأعضاء منه بالترتيب، و تكون النطفة المنعقدة صارت ذات نفس بنفوذ قوة الذكر فيها. فإن الروح يشبه أن يتولد من نطفة الذكر، و البدن من نطفة الأنثى»
بنابراین به اعتبار آغاز حرکت است، نه اینکه واقعا روح از نطفه مرد آفریده شده، و بدن از نطفه زن!

یحبّونه;1023642 نوشت:
نمیتوان گفت روحانیت یا همان نفس نباتی آن فرزند حتما همان روحانیت منتقل شده از پدر است و میتواند از هر دو باشد. چون اسپرم و تخمک هر دو روحانیت(نفس نباتی) دارند! ولی در تکامل فرزند، روحانیت مرد غالب و هدایتگر است!

بله قطعا از هر دو است، نطفه در ابتدا دارای نفس نباتی است، و در ادامه سیر تکملی خود بعد از ترکیب با نطفه زن دارای روح حیوانی، و سپس دارای روح انسانی میشود.

اطلاعات بیشتر در خصوص نقش کلیه:

نقل قول:
و اینکه کلیه را مانند لوبیا قرار داده برای آن است که محل ریزش منی نقطه به نقطه در آن قرار دارد و اگر دایره ای یا مربع بود، نقطه ها به هم وصل شد و مرد از خروج آن احساس لذت نمی کرد چون منی از فقرات کمر به کلیه می ریزد و آن با قبض و بسط خود آن را به مثانه پرتاب می کند همانگونه که تیر از کمان پرتاب می شود.

http://www.ghadeer.org/Book/537/89382

باسلام

مطالب مختلفی رو تو این مدت که تایپک رو زدم خوندم البته جرقه این مباحث رو در پستهای که در تایپک چرا حق مرد بر زن اینقدر غیر قابل توصیف است خوندم و بحث کردم زده شد و در تایپک تفاوت پسر و دختر دیگه مطرحش کردم Smile

ولی همچنان این دیدگاه رو دارم که از همان شروع بوجود آمدن یک انسان یک نوع قبول کردن و پذیرفتن از سمت جنس زن که در زندگی مشترک هم دیده میشه شکل میگیره نمیخوام بگم برتری مرد بر زن ولی همچنان بما فضل الله بعضهم على بعض؛ برترى نسبى جسمى و جسمانى مردان بر زنان و قدرت بیشتر بر تحمل مشکلات اجتماعى که در بطن خلقت به آنها داده شده است.

یه جورایی یه خوشبحالتون برام پیش اومد که اگه مسئولیت بیشتر دارند یه حس اینکه گویا مورد توجه باشی بیشتر Smile

ممنون از توضیحات کارشناس محترم و همه بزرگواران که مشارکت کردند

دیگه سوالی ندارم
در صورت صلاحدید جمع بندی بفرمایید

یاحق

با سلام و احترام

اللیل والنهار;1024379 نوشت:
ولی همچنان این دیدگاه رو دارم که از همان شروع بوجود آمدن یک انسان یک نوع قبول کردن و پذیرفتن از سمت جنس زن که در زندگی مشترک هم دیده میشه شکل میگیره نمیخوام بگم برتری مرد بر زن ولی همچنان بما فضل الله بعضهم على بعض؛ برترى نسبى جسمى و جسمانى مردان بر زنان و قدرت بیشتر بر تحمل مشکلات اجتماعى که در بطن خلقت به آنها داده شده است.

یه جورایی یه خوشبحالتون برام پیش اومد که اگه مسئولیت بیشتر دارند یه حس اینکه گویا مورد توجه باشی بیشتر :)

ببینید قطعا مرد بر زن برتری هایی دارد، همانطور که قرآن کریم با تعبیر «بما فضل الله بعضهم علی بعض» به آنها اشاره کرده است، ما منکر این برتری ها نیستیم منتهی دو نکته در این بین وجود دارد:

نکته اول:
اینکه این برتری ها دو طرفه است، یعنی هم مرد برتری هایی را به لحاظ قدرت جسمانی و کنترل احساسات در بحران ها دارد، و هم از آن طرف زن برتری هایی را به لحاظ ملاطفت و عطوفت و دلسوزی و صبر دارد، به همین خاطر همانگونه که شما اگر بخواهید یک کارگر برای کار سنگین استخدام کنید به دنبال کارگر مرد خواهید رفت، اگر بخواهید برای کودک خردسالتان پرستار یا مربی بگیرید قطعا یک مربی زن را انتخاب خواهید کرد.
یعنی قرآن کریم «بما فضل الله بعضهم علی بعض را به صورت مطلق نفرموده، منظور قرآن این نیست که در همه موارد مرد برتر است، بلکه در آنچه برای قوّامیّت لازم است، مرد برتر است، وگرنه قطعا در برخی امور هم زن مصداق فضل الله بعضهم علی بعض است.

نکته دوم:
علی رغم اینکه زن و مرد بر یکدیگر برتری هایی دارند، قرآن کریم در هنگام تعیین ملاک کلی برای افضلیت و بزرگواری، آن را نه در این برتری هایی که ذکر شد، بلکه منحصر در تقوا می داند: «إن اکرمکم عندالله اتقاکم»
یعنی اینطور نیست که این برتری های جسمانی و مانند آن موجب افضلیت مرد بر زن یا بالعکس شود، چرا که اگر این ها ملاک افضلیت باشد قطعا حیوانات بر انسان افضل خواهند بود! بنابراین این برتری های میان زن و مرد اگر چه وجود دارند، اما ملاک افضلیت و بزرگواری و کرامت نیستند، بلکه ملاک این مسئله فقط تقواست.

مسلم;1024382 نوشت:
بلکه ملاک این مسئله فقط تقواست.

باسلام خداقوت

متوجه این مورد هستم ولی اگه میگم که همچنان این دیدگاه رو دارم چون برام قابل هضم نیست که چطور میشه که پیامبر اکرم (ص) اینگونه میفرمایند:

حدیث در کافی از حضرت صادق –ع- چنین نقل شده است : مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مَالِکِ بْنِ عَطِیَّةَ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّ قَوْماً أَتَوْا رَسُولَ اللَّهِ ص فَقَالُوا یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّا رَأَیْنَا أُنَاساً یَسْجُدُ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَوْ أَمَرْتُ أَحَداً أَنْ یَسْجُدَ لِأَحَدٍ لَأَمَرْتُ الْمَرْأَةَ أَنْ تَسْجُدَ لِزَوْجِهَا ،
گروهی به نزد پیامبر –ص- آمدند و گفتند : ای رسول خدا ! ما مردمی را دیدیم که برخی از آنها در برابر برخی دیگر سجده می کرد . آن حضرت فرمود : اگر قرار بود که من به کسی دستور دهم برای دیگری سجده کند به زن دستور می دادم برای شوهرش سجده کند .
الکافی ۵ ۵۰۷ باب حق الزوج على المرأة

مسلم;1024382 نوشت:
چرا که اگر این ها ملاک افضلیت باشد قطعا حیوانات بر انسان افضل خواهند بود!


میدونم که اینجا میخواهد نهایت تواضع ،تسلیم ، اطاعت ، پیروی ، تمکین زن در برابر شوهرش رو بگه و مطمئنا برتری جسمی و ... مطرح نیست

اگر سجده نهایت تذلل و خشوع بنده در برابر خداوند است
بلاخره یه برتری باید باشد که ارزش سجده کردن یک انسان بر انسان دیگر رو داشته باشه
[=HelveticaNeue]
اینجا هم نگفته زنان بر مردان باتقوا سجده کنند هر چقدر می خواهم خودمو قانع کنم که این برتری هر چیزی باشه تا تقوایی نباشه ارزش نداره ولی باز نمی تونم به همین سادگی با این موضوع کنار بیام Smile

با سلام و احترام

اللیل والنهار;1024392 نوشت:
متوجه این مورد هستم ولی اگه میگم که همچنان این دیدگاه رو دارم چون برام قابل هضم نیست که چطور میشه که پیامبر اکرم (ص) اینگونه میفرمایند:

حدیث در کافی از حضرت صادق –ع- چنین نقل شده است : مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مَالِکِ بْنِ عَطِیَّةَ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّ قَوْماً أَتَوْا رَسُولَ اللَّهِ ص فَقَالُوا یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّا رَأَیْنَا أُنَاساً یَسْجُدُ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَوْ أَمَرْتُ أَحَداً أَنْ یَسْجُدَ لِأَحَدٍ لَأَمَرْتُ الْمَرْأَةَ أَنْ تَسْجُدَ لِزَوْجِهَا ،
گروهی به نزد پیامبر –ص- آمدند و گفتند : ای رسول خدا ! ما مردمی را دیدیم که برخی از آنها در برابر برخی دیگر سجده می کرد . آن حضرت فرمود : اگر قرار بود که من به کسی دستور دهم برای دیگری سجده کند به زن دستور می دادم برای شوهرش سجده کند .
الکافی ۵ ۵۰۷ باب حق الزوج على المرأة...

میدونم که اینجا میخواهد نهایت تواضع ،تسلیم ، اطاعت ، پیروی ، تمکین زن در برابر شوهرش رو بگه و مطمئنا برتری جسمی و ... مطرح نیست
اگر سجده نهایت تذلل و خشوع بنده در برابر خداوند است
بلاخره یه برتری باید باشد که ارزش سجده کردن یک انسان بر انسان دیگر رو داشته باشه

نه نهایت تذلل و خشوع لزوما از باب برتر بودن نیست، بلکه در این امور از باب حقوق است
به عنوان مثال فرزند باید نهایت احترام را نسبت به والدینش داشته باشد، به گونه ای که حتی اگر در حق او ظلم کردند نباید نگاه غضب آلود به ایشان بکند، خب این بدین معناست که همه والدین از فرزندانشان برترند؟
خیر این یک احترام بابت شخصیت حقوقی والدین است، نه شخصیت حقیقی آنها؛ ممکن است درجه فرزند بسیار بالاتر از ایشان باشد اما به لحاظ حقوقی چون این دو والدین او هستند باید همواره در برابر آنها نهایت تواضع را داشته باشد

بحث احترام به شوهر هم همین است، یعنی ممکن است زن به لحاظ شخصیت حقیقی خودش بسیار بالاتر از شوهرش باشد، اما به لحاظ شخصیت حقوقی یعنی زن و شوهر بودن باید در برابر شوهرش نهایت احترام را داشته باشد، و البته این در مورد شوهر نسبت به زنش هم هست.

مسلم;1024396 نوشت:
خب این بدین معناست که همه والدین از فرزندانشان برترند؟

مسلم;1024396 نوشت:
باید در برابر شوهرش نهایت احترام را داشته باشد،

باسلام خوب مورد سوال بنده هم همین باید ها هست دیگه بلاخره یه چیزی این بین هست که بایدی رو به وجود میاره حتی بدون در نظر گرفتن شخصیت حقیقیشون

قبول دارم که درجه و برترى مرد بر زن فقط در حد برترى حقوقى است که در اداره خانواده لازم است. اسلام وظیفه سنگین ترى براى مرد نسبت به زنان قرار داده و به همین دلیل اختیارات و حقوق بیشترى هم براى آنها قرار داده .

گویا پستها و توضیحات داره یه مسائلی رو دوباره بهم یادآوری میکنه که تا حدودی برام قابل درک میشه موضوع مثلا یه جایی خوندم

از نظر شخصیتى زن و مرد هر دو داراى روحى خدایى مى باشند و بدین جهت از تمامى موجودات مادى برتر هستند و از نظر معنوى نیز برترى به تقواست که هر دو مى توانند به آن برسند، از نظر علمى هم وضع روشن است و همینطور است برترى هاى دیگر. پس مردان نه در دنیا و نه در آخرت بر زنان برترى حقیقى و واقعى ندارند. تنها در زندگى اجتماعى و اعتبارى و حقوقى و قراردادى، که یک نفر باید مدیر باشد و دیگرى زیر نظر او کار کند، مدیریت واحد خانواده برعهده مرد است.

اسلام اصرار زیادى دارد که مسئولیت سنگین مالى و تأمین مخارج خانواده را از دوش زنان بر دارد و بر گردن مردان بیاندازد تا آنان راحت تر به اداره خانواده و ایجاد محیطى عاطفى و آرام براى کل اعضاء خانواده و تربیت فرزندان که سازندگان اجتماع فردا هستند، همت گمارند.

مثلا میخونم اینا رو یه نوری روشن میشه بعد باز دوباره خاموش میشه Smile

مثلا توضیح میده یکی رو مدیر دیگری میگه زیر نظر او کار کنند به جای مدیریت و معاونت میگه زیر دست اون باز خیلی یک باره میاد پایین تفاوت زیاد میشه نمیدونم شاید منم ببخودی حساسیت نشون میدم چون در ادامه گویا همین تفاوت بین زن مرد در مورد اداره خانواده برای ایجاد محیط عاطفی آرام رو اشاره میکنه

خیلی ممنون متشکرم

اللیل والنهار;1024392 نوشت:

باسلام خداقوت

متوجه این مورد هستم ولی اگه میگم که همچنان این دیدگاه رو دارم چون برام قابل هضم نیست که چطور میشه که پیامبر اکرم (ص) اینگونه میفرمایند:

حدیث در کافی از حضرت صادق –ع- چنین نقل شده است : مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مَالِکِ بْنِ عَطِیَّةَ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّ قَوْماً أَتَوْا رَسُولَ اللَّهِ ص فَقَالُوا یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّا رَأَیْنَا أُنَاساً یَسْجُدُ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَوْ أَمَرْتُ أَحَداً أَنْ یَسْجُدَ لِأَحَدٍ لَأَمَرْتُ الْمَرْأَةَ أَنْ تَسْجُدَ لِزَوْجِهَا ،
گروهی به نزد پیامبر –ص- آمدند و گفتند : ای رسول خدا ! ما مردمی را دیدیم که برخی از آنها در برابر برخی دیگر سجده می کرد . آن حضرت فرمود : اگر قرار بود که من به کسی دستور دهم برای دیگری سجده کند به زن دستور می دادم برای شوهرش سجده کند .


میدونم که اینجا میخواهد نهایت تواضع ،تسلیم ، اطاعت ، پیروی ، تمکین زن در برابر شوهرش رو بگه و مطمئنا برتری جسمی و ... مطرح نیست

اگر سجده نهایت تذلل و خشوع بنده در برابر خداوند است
بلاخره یه برتری باید باشد که ارزش سجده کردن یک انسان بر انسان دیگر رو داشته باشه
[=HelveticaNeue]
اینجا هم نگفته زنان بر مردان باتقوا سجده کنند هر چقدر می خواهم خودمو قانع کنم که این برتری هر چیزی باشه تا تقوایی نباشه ارزش نداره ولی باز نمی تونم به همین سادگی با این موضوع کنار بیام Smile




با سلام

1- در روایت مذکور آمده که عده ای دیگران را سجده و تعظیم میکردند نه اینکه عبادت میکردند!!! مانند سجده سرباز و وزیر در برابر پادشاهان

لذا در این روایت منظور از سجده، عبادت طرف مقابل نیست!

2- چه بسا پیامبر این سخن را براساس شرایط آن زمان و مخاطب خود گفته اند! خصوصا به این دلیل که سخنانی از پیامبر اکرم بر خلاف همین سخن در تمجید از زنان آمده!

3- ایشان فرمودند اگر به کسی دستور دهم! خب پیامبر تنها به مسلمان دستور میدهند! لذا منظور سجده و تعظیم زن مسلمان بر شوهر مسلمان است!

فعلا همین قدر از تفکر در این حدیث به ذهنم رسید اگر بیشتر دریافتم مینویسم!


یحبّونه;1024407 نوشت:
لذا در این روایت منظور از سجده، عبادت طرف مقابل نیست!

باسلام اصلا منظور بنده این نبود که مرد همچین جایگاهی دارد منظورم اینکه بلاخره باتوجه به اون توانمندی یا هر ویژگی که خداوند بر او داده یه جایگاهی دارد که زن در آن جایگاه نیست حال این جایگاه از نظر حقوقی باشد یا هر چیز دیگر مثلا اگر هر دو را از نظر تقوا یکی در نظر بگیریم بلاخره مرد + همون اختیارات و جایگاه بالاتر از نظر حقوقی میشه نسبت به زن

یحبّونه;1024407 نوشت:
مانند سجده سرباز و وزیر در برابر پادشاهان


که در ادامه رفتم متنی که قبلا خونده بودم مرور کردم

توانایی مرد در مسائل اجتماعی و شم اقتصادی و تلاش و کوشش برای تحصیل مال و تأمین نیازمندی های منزل و اداره زندگی بیشتر است. و چون مسؤل تأمین هزینه، مرد است سرپرستی داخله منزل هم با مرد است اما این چنین نیست که از این سرپرستی بخواهد مزیتی به دست آورد و بگوید من چون سرپرستم پس افضل هستم بلکه این کار کار اجرایی است، وظیفه است نه فضیلت، روح قیوم و قوام بودن وظیفه است و این چنین نیست که قرآن به زن بگوید تو در تحت فرمان مرد هستی، بلکه به مرد می گوید تو سرپرستی زن و منزل را به عهده داری. اگر این آیه به صورت تبیین وظیفه تقلی شود نه اعطای مزیت، آنگاه روشن می شود:«الرجال قوامون علی النساء» یعنی: «یا ایها الرجال کونوا قوامین» یعنی ای مردها شما به امر خانواده قیام کنید همان طوری که برای مسائل قضایی می فرماید: «کونوا قوامین بالقسط شهداءلله»؛ (نساء، ۱۳۵) ؛«الرجال قوامون علی النساء» گرچه جمله خبریه است ولی روحش انشا است یعنی ای مردها شما قوام منزل باشید، سرپرست منزل باشید، کارها را در بیرون انجام دهید، اداره زندگی را در منزل به عهده بگیرید، زیرا آسایش و آرامش زندگی مرد، در خانه است. این نکته که آیه شریفه می فرماید: «و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها»؛ (روم، ۲۱)
آنچه در تعبیرات روایی آمده است «لیاوی الیها» برابر همین تعبیر قرآنی است.«الرجال قوامون علی النساء» به این معنا نیست که زن اسیر مرد است و مرد قوام، قیوم و مدیر است و می تواند به دلخواه خود عمل کند. هرگز این تکلیف نیامده فتوای یک جانبه بدهد و به مرد بگوید تو فرمانروا هستی و هر چه می خواهی بکن، بنابراین اسلام این دو حکم الزامی را در کنار هم ذکر کند و به زن در مقابل شوهر تمکین می دهد و به مرد در مقابل زن دستور سرپرستی می دهد، تنها بیان وظیفه و جریان امور خانواده است و هیچ یک نه معیار فضیلت است و نه موجب نقص.

قبول و هضم این سخن از پیامبر نازنین برای بنده هم اوّلش سخت بود ولی با تفکر میشه فهمید ما درست متوجه منظور ایشان نشدیم

پیامبر نازنین فرمودند اگر قرار بر سجده بود میگفتم زن بر شوهرش سجده کند! و اصلا نفرمودند عبادتش کند یا شوهرش از وی برتر است پس باید سجده کند یا ...

سجده ای که مردم برای پیامبر ذکر کردند سجده جهت احترام به پادشاه یا بزرگی که وی را صاحب نعمت و سرور خود میدانند میباشد لذا منظور از پیامبر از انجام مشابه این سجده برای شوهر توسط زن، همان احترام و تعظیم بیشتر مرد نزد زن است نه به معنی برتری وی!

یعنی اگر قرار بود دستور دهم که مثل ژاپنیها برای احترام به دیگری سجده و تعظیم کنید به زنان میگفتم با شوهرشان اینگونه تعظیم کنند!

و بعد اینکه ایشان سجده زن را در شوهرش منحصر کردند و حلال شمردند! پس شوهر نسبت به دیگران و حتی فرزندان، برای زن خاصّتر است و دلیلی دارد.

اگر منظور پیامبر برتری مردان بر زنان بود پس باید میفرمودند به هر مردی باید سجده کنید حتی پدرانتان!


به برداشت متفاوت دیگری هم بنده از این سخن دارم: در یک زوج مومن که هر دو عاشق و دوستدار و مونس یکدیگرند مرد بیشتر نقش عاشق را بازی میکند تا زن! و این خود بخود روی زن تاثیر میگذارد که ارزش این عشق را بداند و ... و اینجاست که نه در ظاهر بلکه بصورت باطنی و قلبی، زن در برابر این عشق عاشقش سجده میکند و بزرگش میدارد! خصوصا اینکه مرد چون عاشق است عشق ورزیش بعضی مواقع به حدی میشود که وی هم در قلبش، همسرش را سجده میکند!

پرتو حقّ است زن، معشوق نیست *** خالق است آن، گویی که او مخلوق نیست

پرسش:
ابن سینا گفته است که روح انسان از نطفه ی مرد، و بدن او از نطفه زن شکل می­گیرد، این سخن به چه معناست؟ آیا صحیح است؟ آیا مثال زنان به کشت زار در قرآن کریم نشان دهنده ی این نیست که پدر نقش اساسی در تکوّن فرزند را بر عهده دارد؟


پاسخ:

با مطالعه سخنان ابن سینا روشن میشود که منظور ایشان این نیست که حقیقتا روح از نطفه مرد تشکیل شده و بدن از نطفه زن شکل می­گیرد، بلکه وی می­گوید که نطفه ی مرد، نقطه آغاز حرکت است که نطفه ی زن را به حرکت در می آورد و سپس این حرکت تکاملی ادامه پیدا می کند تا اعضاء دیگر ایجاد میشوند؛ بعد می گوید از آنجا که این حرکت در نطفه مونث به نفوذ قدرت نطفه مذکر در آن آغاز میشود و به داشتن روح منتهی میشود، شبیه این است که بگوییم روح از نطفه مذکر و بدن از نطفه مونث است، متن ابن سینا چنین است:
«المنى يحرّك شيئا آخر أى نطفة المرأة، فيحرك أولا إلى تكوين المبدأ، ثم يبعث عن العضو الأول قوة هي مبدأ ينحو إلى تكوين سائر الأعضاء منه بالترتيب، و تكون النطفة المنعقدة صارت ذات نفس بنفوذ قوة الذكر فيها. فإن الروح يشبه أن يتولد من نطفة الذكر، و البدن من نطفة الأنثى»(1)

بنابراین این سخن ابن سینا به اعتبار آغاز حرکت است، نه اینکه واقعا روح از نطفه مرد آفریده شده، و بدن از نطفه زن.
علاوه بر اینکه روایات نیز چنین سخنی را تأیید نمی کنند که روح واقعا از نطفه ی مرد و بدن از نطفه ی زن باشد، چرا که از دیدگاه قرآن کریم آفرینش روح پس از شکل گیری و کامل شدن بُعد مادی انسان و بعد از پیدایش جنین است، همان طور که می فرماید: «ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظاماً فَكَسَوْنَا الْعِظامَ لَحْماً ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ»؛ آن گاه آن نطفه را علقه گردانديم، پس آن علقه را به صورت پاره ‏گوشتى درآورديم، پس آن پاره‏ گوشت را استخوان‏هايى ساختيم و بر استخوان‏ها گوشت پوشانديم، سپس او را با آفرينشى ديگر پديد آورديم‏.(2) طبق روایات مراد از «أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ» که بعد از مراحل پیشین تکامل جنین آورده شده است، همان دمیده شدن روح است.(3)

بنابراین زمانی روح به جنین تعلق می گیرد که نطفه ی زن و مرد ترکیب شده و طبق روایات چهارماه از تکامل آن گذشته باشد، همان طور که اباشِبْل‏ از امام صادق(علیه السلام) نقل می کند که: «قُلْتُ فَإِنْ رَكَزَهَا فَسَقَطَ الصَّبِيُّ- لَا يُدْرَى أَ حَيّاً كَانَ أَوْ مَيِّتاً، قَالَ: هَيْهَاتَ يَا أَبَا شِبْلٍ‏ إِذَا بَلَغَ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ فَقَدْ صَارَتْ فِيهِ الْحَيَاةُ- وَ قَدِ اسْتَوْجَبَ الدِّيَة»؛ از امام(علیه السلام) در مورد دیه جنین سقط شده با لگد که معلوم نیست در رحم مادرش زنده بوده یا مرده سوال کردم؛ امام(علیه السلام) فرمود: هرگز ای ابا شبل، جنین که به چهارماهگی رسید دارای حیات است، و (سقط او) مستوجب دیه است.(4)

بنابراین نمیتوان گفت خلقت روح از نطفه مرد است! بلکه حدوث نفس در بدن حاصل ترکیب دو نطفه و انعقاد آن و تشکیل جنین و رشد تکاملی آن است(5) و روشن است که تمامی این مراحل رشد و تکامل در گرو ترکیب نطفه زن و مرد است، نه نطفه مرد به تنهایی. بنابراین هم بدن و هم روح از ترکیب نطفه زن و مرد و سپس تکامل آن پدید می آید.
مثال کاشتن نطفه به کاشتن دانه از با تشبیه در خود همین کاشتن است، چرا که اسپرم ماند دانه ای در درون تخمک کاشته میشود و آن را بارور میسازد، نه از این باب که محل کشت بی تاثیر است و اصل همان دانه است.

همچنین در مورد تمثیل زنان به کشت زار که قرآن کریم فرموده است: «نِساؤُكُمْ حَرْثٌ لَكُم‏»؛ زنان شما کشتزار شما هستند.(6) این مثال هم برای نفی نقش زن نیست، چرا که روشن است کاشتن بهترین دانه در زمین شورزار نتیجه مطلوبی نخواهد داد. پس یک محصول خوب نتیجه یک دانه و نطفه خوب در یک بستر نیک است، همانطور که پیامبر(ص) می فرمایند: «اخْتَارُوا لِنُطَفِكُمْ‏ فَإِنَّ الْخَالَ أَحَدُ الضَّجِيعَيْن‏»؛ براى نطفه هاى خود جایگاه مناسبی اختیار کنید که دائی در خصوصیات فرزند موثر است همان طوری که دو همخوابه در خصوصیات فرزندانشان موثرند(7)

بنابراین قطعا قرآن به دنبال این نیست که بخواهد نقش مادر را انکار کند، بلکه نقش مادر هم در جای خودش نقش بسیار پررنگی است؛ شما پسران امیرالمومنین(علیه السلام) را ببینید که از ناحیه پدر هر سه به یک پدر و یک انسان کامل و معصوم میرسند اما تفاوت آنها از ناحیه مادر موجب چه تفاوت عمیقی بین آنها شده است:یکی مادرش فاطمه است میشود امام حسن و امام حسین(علیهما السلام)؛ یکی مادرش ام البنین است میشود حضرت عباس(علیه السلام)؛ و یکی مادرش خوله است که میشود محمد حنفیه.
بنابراین قطعا نقش مادر چه به لحاظ ژنتیک، و چه به لحاظ تربیت بسیار پررنگ و غیر قابل انکار است.

پی نوشت ها:
1. ابن سینا، الشفاء(الطبیعیات)، مكتبة آية الله المرعشى‏، قم، 1404ق، ج3(الحیوان)، ص401.
2. مومنون:14/23.
3. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، دار الكتاب‏، قم، چاپ سوم، 1404ق، ج2، ص91.
4. همان، ج2، ص90.
5. ملاصدرا، العرشیه، انتشارات مولى‏، تهران، 1361ش، ص235.
6. بقره:223/2.
7. کلینی، محمد، الكافي، دار الكتب الإسلامية، چاپ چهارم، 1407ق، ج5، ص332.

موضوع قفل شده است