جمع بندی آیا در اهداف قوانین اسلامی ، با نتیجه ی عملی آنها تفاوت وجود دارد؟ (بخش دوم)

تب‌های اولیه

8 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا در اهداف قوانین اسلامی ، با نتیجه ی عملی آنها تفاوت وجود دارد؟ (بخش دوم)

سلام و خسته نباشید و ممنون از زحمات زیادتون در این سایت
دو سؤال در پست قبل در همین زمینه پرسیده بودم. کارشناس محترم سؤال اول بنده رو پاسخ گفتن. الان سؤال دوم رو مطرح میکنم
(جناب محی آلدین هم اشاره ای به این پرسش بنده فرموده بودن. خوشحال میشم در این پست شرکت کنن)

از طرفِ منِ مسلمان اینگونه پذیرفته شده ، که قوانین و احکام اسلامی ، بر اساس فطرت انسان بوده و لذا با خواست درونی ما سازگاری کامل دارد

پرسش:
اگر احکام بر اساس فطرت من هستند پس باید از آنها خوشم بیاید. البته گاهی ما به دلایلی از مسیر طبیعی و فطری خود خارج میشویم و تمایلات نادرستی پیدا میکنیم (مثل تمایل به همجنسگرایی). اما.... اگر فقط در مواردی این تضاد پیش می آمد میپذیرفتم که بخاطر کج فهمی ما و در نتیجه پیدا شدن علائق ناصحیح در دل ماست. ولی وقتی میبینم این تضاد بعضاًً زیاد میشود و از طرفی افرادی که خلاف این احکام و طبق خواست خودشان (چیزی که دوست داشتند) عمل کرده اند ، موفق تر بوده اند ، آن وقت این سؤال برایم مطرح میشود که بر چه اساسی باید بپذیریم که تمام تضادها بین خواست ما و حکم دینی ، بخاطر انحراف ما از فطرت است؟ و چرا گاهی افرادی که به میل شخصی عمل کرده اند موفق تر بوده اند؟

با نام الله



کارشناس بحث: استاد صدیق

[=microsoft sans serif]

RezaDodangeh;435105 نوشت:
گر احکام بر اساس فطرت من هستند پس باید از آنها خوشم بیاید.

باسلام
فطرت عبارت است از سرشتى كه هر موجودى در آغاز خلقت خود بدان حالت است‏.[1] و امور فطری عبارتند از امور فطری اموری هستند که طبع سلیم انسانی از پذیرش آن اکراه ندارد. اما اکراه با دل بخواه بودن ملازمه ای ندارد. زیرا امری که دل بخواه انسان است، گاه مطابق هوای نفس اوست و گاه موافق با عقل سلیم او.
توضیح اینکه فطرت بر دو نوع سلیم و غیر سلیم یا فطرت صحیح و غیر صحیح است وبه اصطلاح فلسفی، فطرتی که صحیح است عقل نامیده میشود و میتواند حق را از باطل تشخیص دهد.[2]
امر فطری که در این مبحث منظور است و گفته میشود دین اسلام موافق با فطرت است، امری است که به صورت همگانی در نهاد تمام انسانها قرار دارد و موافق با طبع و عقل سلیم اوست نه الزاما مطابق با میل و خواهش نفسانی او.
البته گاهی موافق با میل نفسانی انسانی نیز هست.
مثلا ازدواج صحیح امری است که مطابق با فطرت انسان است و این مسئله موافق با میل و هوای نفس او نیز هست.
بنابراین،
درست است که آموزه های دین اسلام بر اساس فطرت سلیم انسانی است. اما این مسئله ملازمه ای با دل بخواه بودن و موافق بودن با میل نفسانی انسان ندارد.
به عبارت دیگر، در این جمله ابتدایی شما که مبنای استدلال شما قرار گرفته است، یک مغالطه صورت گرفته.
یعنی؛ امر فطری مساوی با امری گرفته شده که دلبخواه ماست. اما این مطلب صحیح نیست.
RezaDodangeh;435105 نوشت:
که بر چه اساسی باید بپذیریم که تمام تضادها بین خواست ما و حکم دینی ، بخاطر انحراف ما از فطرت است؟

برای درک این مطلب باید به این مسأله توجه کرد که فطری بودن احکام یک امر است، و لزوم پذیرش ان پس از قبول اصول عقائد و مبانی دین اسلام امری دیگر. و نباید میان این دو مسئله خلط کرد.
به عبارت دیگر، فطری بودن تمام اموزه ها و احکام دین اسلام، امری است که برای پذیرش بیشتر انسانها در انها قرار داده شده است. یعنی خداوند متعال برای اینکه احکام دینش همانند اصول عقائد ان مورد پذیرش انسانهای پاک نهاد و غیر لجبار قرار گیرد، انها را مطابق با فطرت سلیم و عقل سلیم قرار داده است تا انسانها از پذیرش ان ابائی نداشته باشند.
اما این مسأله الزاما ربطی به حقانیت ان احکام ندارد. حقانیت و لزوم تبعیت از انها امری است که وابسته به اثبات اصول عقائد است نه مطابق با فطرت و میل حتی عقلانی بودن ما انسانها.
بنابراین،
دین اسلام بر اساس فطرت سالم انسانها که با مادیات و امور نفسانی پوشیده نشده مطابق است. هرچند برخی از انها را متوجه نمیشویم، مثلا اینکه چرا باید برای عبادت خداوند باید این افعال خاص را انجام دهیم یا برای حج چنان باید بکنیم، ولی حداقل این استکه نفس انسان از انها بیزار نیست و اگر به عقلش مراجعه کند، هیچ گریزی از ان نمی یابد.
البته انسانهای پاک به آگاهی هایی میرسند که واقعا میفهمند که چرا چنین عباداتی راانجام میدهند و جزئیات انرا نیز میفهمند. این مسئله دینی است و وابسته به ادله نقلی و عقلی.
در ادله نقلی نیز بر برخی از این احکامی که مطابق با فطرت است اشاره شده است.

RezaDodangeh;435105 نوشت:
چرا گاهی افرادی که به میل شخصی عمل کرده اند موفق تر بوده اند؟

موفقیت این افراد صرفا موفقیت در یک سری امور دنیایی است یا اعم از دنیا و اخرت
اگر صرفا دنیایی است، اشکالی ندارد. بله ممکن است که یک سری افراد صرفا بر اساس میل شخصی خود عمل کنندو هیچ کاری به دین و احکام و اموزه های اخلاقی ان نداشته باشند و در زمینه مسائل مادی و دنیایی پیشرفت نیز داشته باشند ولی باید توجه کرد که
اولا: دین صرفا برای دنیا نیست و هر دو جنبه دنیا و اخرت را در بر میگیرد و قصدش پیشرفت دنیا و اخرت انسان است. البته دنیا به منزله ابزار و سیله ای برای اخرت نه به عنوان مستقل
ثانیا: اگر درست بر اساس دین عمل کنیم، پیشرفت در دنیا نیز نا ممکن نیست و شاهدش نیز انسانهای متدینی هست که هم متدین هستندو هم در امور مادی و دنیایی پیشرفت کرده اند. البته پر واضح است که باید برای پیشرفت در دنیا، باید بر اساس روش های علمی عمل کرد ولی باید توجه داشت که این اصول و قواعد با دینداری منافات نداشته باشد.
مثلا کسی که میخواهد پیشرفت مالی کند، باید بر اساس قواعد بازار عمل کند و تجارت نماید ولی باید توجه کند که در مسائل مالی، گرفتار ربا و معامله غیر مشروع نشود.


[/HR][=microsoft sans serif][1] . فرهنگ فلسفى، ص: 499

[=microsoft sans serif][2] . همان

ضمن تشکر از پاسخ جامع شما ، این یکی دو روز کمی درگیر کار هستم. إن شاالله کمی مشغله کمتر بشه ، نظر خودم رو عرض میکنم تا به نتیجهء مطلوب برسیم

با عرض سلام مجدد (بعد از غیبت چتد روزه)
مطالب شما رو خوندم. بجز یک قسمت که در آخر صحبتم اشاره خواهم کرد ، در سایر بخش ها با توجه به پاسخ هایی که فرمودید و همینطور پاسخی که جناب رئوف به بخش اول همین سؤال داده بودند ، به این نتیجه رسیدم که بهتر است مصداقی مطالبم رو عرض کنم. و البته هر مورد در یک پست جداگانه

اما فعلاً یک مطلب در مورد بخش دوم پاخ شما
این قسمت رو اگر توضیح کاملتری بدهید ممنون میشم: [=microsoft sans serif]تا انسانها از پذیرش آن ابائی نداشته باشند. اما این مسأله الزاما ربطی به حقانیت آن احکام ندارد
درست متوجه شدم؟! یعنی منظور شما این بود که بعضی احکام اسلامی ، حق نیست؟

[=microsoft sans serif]

RezaDodangeh;447466 نوشت:
این قسمت رو اگر توضیح کاملتری بدهید ممنون میشم: تا انسانها از پذیرش آن ابائی نداشته باشند. اما این مسأله الزاما ربطی به حقانیت آن احکام ندارد
درست متوجه شدم؟! یعنی منظور شما این بود که بعضی احکام اسلامی ، حق نیست؟

باسلام
در ادامه همین مطلب جواب شما وجود دارد.

صدیق;438632 نوشت:
به عبارت دیگر، فطری بودن تمام اموزه ها و احکام دین اسلام، امری است که برای پذیرش بیشتر انسانها در انها قرار داده شده است. یعنی خداوند متعال برای اینکه احکام دینش همانند اصول عقائد ان مورد پذیرش انسانهای پاک نهاد و غیر لجبار قرار گیرد، انها را مطابق با فطرت سلیم و عقل سلیم قرار داده است تا انسانها از پذیرش ان ابائی نداشته باشند.
اما این مسأله الزاما ربطی به حقانیت ان احکام ندارد. حقانیت و لزوم تبعیت از انها امری است که وابسته به اثبات اصول عقائد است نه مطابق با فطرت و میل حتی عقلانی بودن ما انسانها.

به عبارت دیگر منظور بنده این است که حقانیت احکام شریعیت، متوقف بر این نیست که آن احکام با فطرت انسان مطابق باشد تا اگر کسی اشکال کرد که مثلا فلان حکم شرعی مطابق با فطرت انسانی و اصول انسانی نیست پس حق نیست و باید جلوی اجرای آن گرفته شود.
بلکه حقانیت احکام شرعی متوقف است بر اثبات اصول عقائد دین.

[=microsoft sans serif]آیا در اهداف قوانین اسلامی ، با نتیجه ی عملی آنها تفاوت وجود دارد؟ (بخش دوم)

پرسش: اگر احکام بر اساس فطرت من هستند پس باید از آنها خوشم بیاید. البته گاهی ما به دلایلی از مسیر طبیعی و فطری خود خارج میشویم و تمایلات نادرستی پیدا میکنیم (مثل تمایل به همجنسگرایی). اما.... اگر فقط در مواردی این تضاد پیش می آمد میپذیرفتم که بخاطر کج فهمی ما و در نتیجه پیدا شدن علائق ناصحیح در دل ماست. ولی وقتی میبینم این تضاد در برخی موارد زیاد میشود و از طرفی افرادی که خلاف این احکام و طبق خواست خودشان (چیزی که دوست داشتند) عمل کرده اند ، موفق تر بوده اند ، آن وقت این سؤال برایم مطرح میشود که بر چه اساسی باید بپذیریم که تمام تضادها بین خواست ما و حکم دینی ، بخاطر انحراف ما از فطرت است؟ و چرا گاهی افرادی که به میل شخصی عمل کرده اند موفق تر بوده اند؟

پاسخ:
فطرت عبارت است از سرشتى كه هر موجودى در آغاز خلقت خود بدان حالت است‏.[1] و امور فطری عبارتند از امور فطری اموری هستند که طبع سلیم انسانی از پذیرش آن اکراه ندارد. اما اکراه با دل بخواه بودن ملازمه ای ندارد. زیرا امری که دل بخواه انسان است، گاه مطابق هوای نفس اوست و گاه موافق با عقل سلیم او.
توضیح اینکه فطرت بر دو نوع سلیم و غیر سلیم یا فطرت صحیح و غیر صحیح است وبه اصطلاح فلسفی، فطرتی که صحیح است عقل نامیده میشود و میتواند حق را از باطل تشخیص دهد.[2]
امر فطری که در این مبحث منظور است و گفته میشود دین اسلام موافق با فطرت است، امری است که به صورت همگانی در نهاد تمام انسانها قرار دارد و موافق با طبع و عقل سلیم اوست نه الزاما مطابق با میل و خواهش نفسانی او.البته گاهی موافق با میل نفسانی انسانی نیز هست.مثلا ازدواج صحیح امری است که مطابق با فطرت انسان است و این مسئله موافق با میل و هوای نفس او نیز هست.
بنابراین،درست است که آموزه های دین اسلام بر اساس فطرت سلیم انسانی است. اما این مسئله ملازمه ای با دل بخواه بودن و موافق بودن با میل نفسانی انسان ندارد.به عبارت دیگر، در این جمله ابتدایی شما که مبنای استدلال شما قرار گرفته است، یک مغالطه صورت گرفته.یعنی؛ امر فطری مساوی با امری گرفته شده که دلبخواه ماست. اما این مطلب صحیح نیست.
اما برای درک این اینکه تمام شکستهای ما به خاطر مخالفت با این حکم فطری ماست، باید به این مسأله توجه کرد که فطری بودن احکام یک امر است، و لزوم پذیرش ان پس از قبول اصول عقائد و مبانی دین اسلام امری دیگر. و نباید میان این دو مسئله خلط کرد.
به عبارت دیگر، فطری بودن تمام اموزه ها و احکام دین اسلام، امری است که برای پذیرش بیشتر انسانها در انها قرار داده شده است. یعنی خداوند متعال برای اینکه احکام دینش همانند اصول عقائد ان مورد پذیرش انسانهای پاک نهاد و غیر لجبار قرار گیرد، انها را مطابق با فطرت سلیم و عقل سلیم قرار داده است تا انسانها از پذیرش ان ابائی نداشته باشند.اما این مسأله الزاما ربطی به حقانیت ان احکام ندارد. حقانیت و لزوم تبعیت از انها امری است که وابسته به اثبات اصول عقائد است نه مطابق با فطرت و میل حتی عقلانی بودن ما انسانها.
بنابراین، دین اسلام بر اساس فطرت سالم انسانها که با مادیات و امور نفسانی پوشیده نشده مطابق است. هرچند برخی از انها را متوجه نمیشویم، مثلا اینکه چرا باید برای عبادت خداوند باید این افعال خاص را انجام دهیم یا برای حج چنان باید بکنیم، ولی حداقل این استکه نفس انسان از انها بیزار نیست و اگر به عقلش مراجعه کند، هیچ گریزی از ان نمی یابد.
البته انسانهای پاک به آگاهی هایی میرسند که واقعا میفهمند که چرا چنین عباداتی راانجام میدهند و جزئیات انرا نیز میفهمند. این مسئله دینی است و وابسته به ادله نقلی و عقلی.در ادله نقلی نیز بر برخی از این احکامی که مطابق با فطرت است اشاره شده است.
نکته آخر اینکه، علت موفقیت برخی از کسانی که با امور دینی و خدا کاری ندارند چیست؟
موفقیت این افراد صرفا موفقیت در یک سری امور دنیایی است یا اعم از دنیا و اخرت
اگر صرفا دنیایی است، اشکالی ندارد. بله ممکن است که یک سری افراد صرفا بر اساس میل شخصی خود عمل کنندو هیچ کاری به دین و احکام و اموزه های اخلاقی ان نداشته باشند و در زمینه مسائل مادی و دنیایی پیشرفت نیز داشته باشند ولی باید توجه کرد که
اولا: دین صرفا برای دنیا نیست و هر دو جنبه دنیا و اخرت را در بر میگیرد و قصدش پیشرفت دنیا و اخرت انسان است. البته دنیا به منزله ابزار و سیله ای برای اخرت نه به عنوان مستقل
ثانیا: اگر درست بر اساس دین عمل کنیم، پیشرفت در دنیا نیز نا ممکن نیست و شاهدش نیز انسانهای متدینی هست که هم متدین هستندو هم در امور مادی و دنیایی پیشرفت کرده اند. البته پر واضح است که باید برای پیشرفت در دنیا، باید بر اساس روش های علمی عمل کرد ولی باید توجه داشت که این اصول و قواعد با دینداری منافات نداشته باشد.
مثلا کسی که میخواهد پیشرفت مالی کند، باید بر اساس قواعد بازار عمل کند و تجارت نماید ولی باید توجه کند که در مسائل مالی، گرفتار ربا و معامله غیر مشروع نشود.

[=microsoft sans serif]


[/HR][=microsoft sans serif][1] . فرهنگ فلسفى، ص: 499

[=microsoft sans serif][2] . همان
موضوع قفل شده است