جمع بندی آیا در اسلام تنبیه بدنی زن ها جایز است؟

تب‌های اولیه

91 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

ستاره*;246233 نوشت:
حالم بهم می خوره وقتی میینم همه دنبال ایه و حدیث و...

دنبال آیه وحدیث نیستیم دستور خداوند هست

sar1343;246339 نوشت:
اول موعظه اش کن اگر مشکل حل نشد، بس

جناب خداوند هرگز نیومده اول دوم سوم بگه. یک بار که متن آیه شریفه رو بادقت مرور کنید خواهی فهمید که این مرد هست که باید تصمیم بگیره کدوم یک از دستوراتو اجرا کنه

taliya;246361 نوشت:
چرا همش به این ایه تاکید میکنید.مگر خداوند در قران نفرموده زن و

هم اون آیه شریفه که شما نقل کردید هم همین آیه مبارکه مبارکه النسا آیه 19 (و عاشروهن بالمعروف) به یک مرد مسلمان چگونگی برخورد با همسرانشو نشون میده.
قرآن وسنت: سنت نبوی(ص) می فرماید چنان بزنید که نه درد مادامی داشته باشد نه جایش بماند

☀ستوده ☀;246362 نوشت:
فطرتشون هوس بازه دس

دلیلش هوسبازی مردها نیس دلیلش: الرجـــال قــوامون علی النســــا.

قدس شریف;246494 نوشت:
دنبال آیه وحدیث نیستیم دستور خداوند هست

به قول یکی از دوستان اسلام گفته واسه شیر دادن زن به بچه بهش اجر و مزد بدید
یا واسش کنیز بگیرید
اینکارو می کنید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

چرا اصلا باید زن رو بزنی چرااااااااااااااااا؟

اولا و دوما ....روهم که قبول ندارید یهو باید بری سیاه و کبودش کنید
اینه تعریف مسلمونی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

قدس شریف;246494 نوشت:

دلیلش هوسبازی مردها نیس دلیلش: الرجـــال قــوامون علی النســــا.

اگه مردی واقعا به این چیزی که نوشتید عمل کنه هرگز نمیره زن دوم بگیره یا زنش رو کتک بزنه!!:Narahat az:

ستاره*;246499 نوشت:
به قول یکی از دوستان اسلام گفته واسه شیر دادن

بابا یه ذره آروم تر... ترسیدم... آیه مربوط به شیر دادن رو لطفا مطالعه کنید: مبارکه بقره آیه 233 که باندازه وسعش مرد باید کور بشه کارایی که شما گفتیدو انجام بده! (باندازه وسعش)
ضمنا میدونم شوخی کردید ولی هرگز اسلامو اینطور زیر سوال نبرید که دینیست که به زنانگی ارزش داد.

☀ستوده ☀;246533 نوشت:
اگه مردی واقعا به این چیزی که نوشتید عمل کن

بحث زن دوم و دلایلش مفصله و درمورد کتک صحیح میفرمایید اما اینم توجه داشته باشید یه زن مومنه باید نسبت به شوهرش در اوامر معقول و خدایی قانت(فرمانبر) باشه. مبارکه النســــا آیه شریفه 34

از رسول خدا پرسيدند منظور از زدن همسر در آن آيه چيست؟
فرمودند منظور زدن با چوب مسواك است.

ستاره*;246499 نوشت:
چرا اصلا باید زن رو بزنی چرااااااااااااااااا؟

در اسلام دو نوع برخورد فیزیکی داریم یکی بعد از انجام گناه که شامل مواردی مثل حد برای شراب خوار میشه یکی هم قبل از ان که اخرین مرحله ی نهی از منکر است!و این ایه هم همین مورد دوم است!ان ایه برای وقتی است که زن در مواردی که باید به حرف همسرش عمل کنه سرپیچی کند(و به طور خاص در این ایه منظور تعمین نیاز مرد است)!!! یا به عبارت بهتر از وظایف همسری خود امتنا کند!که گناه است!!
پس شامل نهی از منکر میشه!

این مورد برای وقتی که عکس این مسئله هم اتفاق بیافتد هست!یعنی به هر حال نهی از منکر در مورد مرد هم میتواند اتفاق بیافتد!اما چون معمولا توانایی زنها در انجام این مرحله ی اخر نهی از منکر به خاطر پایین بودن توان فیزیکیشان سخت است خدا این وظیفه رو به حاکم شرع سپرده!

و شاید سوال پیش بیاد که چرا در هر دو مورد زن و مرد خیلی با شخصیت نرن دادگاه و شکایت کنن؟؟!!
چرا خدا در موردی که زن از تعمین نیاز مرد خود داری میکنه نخواسته که این مسئله هم توسط حاکم شرع حل بشه؟!؟!
خوب اگر مرد نفقه یا مهر رو نده، برای همسرش شرایطی رو که در شان اونه برای زندگی فراهم نکنه و.. زن به قاضی شکایت میکنه تا اون حقشو بگیره!چرا مرد این کار رو نکنه!؟؟...

جوابش اینه که :

برای یک زن مسلمان با ویژگی هایی که اسلام از اون میخواد و زنی عفیف است 100% برخورد فیزیکی براش تو همچین موردی از اینکه شوهرش بخواد شکایت اون رو در این موضوع ـ به خصوص در مورد مصداق این ایه! ـ پیش یک مرد غریبه (یعنی همون قاضی) بکنه خیلی شیرین تره!!....

واقعا فکر کنید همچین مشکلی هست !! شما راه حل بهتری بدین!؟؟!!...... انصافا راه بهتری برای حل همچین مشکلی بین زنوشوهر هست؟؟......

از طرفی شرایطی هم که داره نمیذاره این حکم باعث سو استفاده مردان بشه!!اگه قرمز یا کبود بشه دیه داره!!یا وقتی به ناحق باشه توسط حاکم قصاص میشه!و دیه هم داره!
کما اینکه نمونش در تاریخ هست!

hoorshid;246656 نوشت:
!!اگه قرمز یا کبود بشه دیه داره!!یا وقتی به ناحق باشهتوسط حاکم قصاص میشه!و دیه هم داره!

سلام
منم يه جا شنيده بودم كه زدن بايد طوري باشه كه بدن زن قرمز نشه!
حالا شما يه نوع زدن رو بگيد كه باعث قرمزي نشه!!:khandeh!::khandeh!::khaneh:

ببینید منظورش قرمز شدن مادامه(همون کبودی__که چند روزی طول بکشه)

و از جنس شما همسرانی خلق کردیم که با ایشان آرامش یابید...
با آنان به خوشی رفتار کنید...
آنان لباس شما وشما لباس ایشانید...

مردی که زندگیشو بپای زن میریزه و زن تنها امانت دار اونه درخانه. اگر نافرمانی کنه نسبت بمردش خدا راه های مقابله بازن رو جلو پای مرد گذاشته و آخرینش زدن هست نه ترک کردن و بی یاور گذاشتن زن. فهمیدید؟

قدس شریف;246782 نوشت:
و از جنس شما همسرانی خلق کردیم که با ایشان آرامش یابید...
با آنان به خوشی رفتار کنید...
آنان لباس شما وشما لباس ایشانید...
مردی که زندگیشو بپای زن میریزه و زن تنها امانت دار اونه درخانه. اگر نافرمانی کنه نسبت بمردش خدا راه های مقابله بازن رو جلو پای مرد گذاشته و آخرینش زدن هست نه ترک کردن و بی یاور گذاشتن زن. فهمیدید؟

جناب قدس شريف قبل از طرح مسائل و كل كل كردن لطفا به آيات قرآن با دقت نگاه و مطالعه فرمائيد و بعد تشريف بياريد براي طرح ذهنيتهاي خودتان فتامل

نقل قول:
جناب خداوند هرگز نیومده اول دوم سوم بگه. یک بار که متن آیه شریفه رو بادقت مرور کنید خواهی فهمید که این مرد هست که باید تصمیم بگیره کدوم یک از دستوراتو اجرا کنه

وَ اللَّاتِي تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَ اهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضاجِعِ وَ اضْرِبُوهُنَّ.
جناب قدس شريف بفرمائيد اين آيه را براي ما معنا كنيد تا ما بفهميم كه آيا مرد حق دارد در هر موردي نسبت به زنش دست درازي كند يا خير و آيا اصلا در چه صورتي مرد بقول شما ميتواند تصميم بگيرد كه كدام دستور رو اجرا كنه
جناب قدس شريف تا الان جمله ضرب غير مبرح به گوشتان خورد ؟؟؟
مطمئنا اگر اين كلمه حتي براي يكبار به گوش مباركتون ميخورد اينقدر اصرار به خودكامگي مردها نداشتيد
راستي شما كه اينقدر دم از مطالعه در آيات الهي ميكنيد براي ما جمله فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَيْهِنَّ سَبِيلا را معنا بفرمائيد خيلي متمايليم كه شما براي ما اين كلمات نوراني قرآن را معنا و تفسير بفرمائيد تا متوجه شويم كه ظلم مرد به زن تا چه حد ميتواند امتداد داشته باشد
جناب قدس شريف تا اين جملات رو مرور كنيم انشاالله به مباحث ديگر هم خواهيم پرداخت

قدس شریف;246775 نوشت:
ببینید منظورش قرمز شدن مادامه(همون کبودی__که چند روزی طول بکشه)

کی گفته!!!؟؟شما از خودتون فتوا میدین؟!؟!
منظور کاملا معلومه!!
اگر کسی بتونه خودشو کنترل کنه و این زدن از روی عصبانیت نباشه قرمز نمیشه....!!

hoorshid;246927 نوشت:
کی گفته!!!؟؟

عزیزم. هول نباش اول بگو سوالت چیه؟ تو یه زدن بگو قرمز نشه؟ آخه عاقل میشکون گرفتنم قرمز میکنه چه برسه...

رحیق مختوم;246881 نوشت:
جناب قدس شريف بفرمائيد اين آيه را براي ما معنا كنيد تا ما بفهميم ك

یه چیز بگم ناراحت نمیشی؟ شما بجای اینکه حرف خدا رو بزنید میخواین طوری بنویسید که اسلامو یه جور دیگه نشون بدید تا طرفداراش زیاد شن... بشما بگم که لازم نیست. خدا خودش اینقد خواطرخواه داره که نیازی به اینکارا نداره. اینجایید که حرف خدا رو بزنید. حالا صراحتا بفرمایید کجای حرف من__که تماما به استناد از قرآن کریم بود__ایراد وارد شده؟

جناب رحیق مختوم کی گفته در هرشرایطی؟ قرآن و شریعت فرمودند: در موقعی که زن از شوهرش__در موارد عقلانی و شرعی__اطاعت نکند شایسته توبیخ میشود. حال چگونه؟ خدا بما پیشنهاد داده که چگونه. ضربوهن تجویز شده اما توصیه نشده__که چرا نصیحت کردن اول آمده است و موکد است تاجایی که با نصیحت حل میشود که یک مسلمان به طرف ضربوهن نمی رود.

یه چیزی
اگه زن ذر کارهایی که وظیفه اش است(بیرون رفتن از خانه و شوهرداری)کوتاهی کنه می تونند از تنبیه بدنی استفاده کنند
چیز دوم! :khandeh!:
همه چیز رو تو قرآن توصیف نکرده بنابراین اول دوم سوم داره!
چیز سوم!
اولش دلتون میاد بعدشم اگه دست رو ما بلند کنید پدرتون در خواهد آمد!:Kaf:

[="Tahoma"][="Magenta"]

fezeh;247059 نوشت:
همه چیز رو تو قرآن توصیف نکرده بنابراین اول دوم سوم داره!
چیز سوم!
اولش دلتون میاد بعدشم اگه دست رو ما بلند کنید پدرتون در خواهد آمد!

سلام

یه چیز بگم؟

این نحوه زدن رو می شه از ماجرای حضرت نوح بود یا یکی دیگه که قسم خورده بود که زنشو تازیانه بزنه

اما خطا بود؟

آیه بود؟

فکر کنم منظورو فهمدیه باشید؟[/]

قدس شریف;247040 نوشت:
عزیزم. هول نباش اول بگو سوالت چیه؟ تو یه زدن بگو قرمز نشه؟ آخه عاقل میشکون گرفتنم قرمز میکنه چه برسه...

اینو از اقایونی بپرس که فتواشو دادن!!بعدم یه نگا به رساله مینداختی بعد نظر میدادی اونم با این اعتماد به نفس:

:khaneh:

اگر به صورت کسی سیلی یا چیز دیگر بزند بطوری که صورت او سرخ شود باید یک مثقال و نیم شرعی طلای سکه دار که هر مثقالی 18 نخود است بدهد. اگر کبود شد سه مثقال و اگر سیاه شود شش مثقال شرعی طلا بدهد ولی اگر جای دیگر بدن به واسطه ی زدن سرخ یا کبود یا سیاه شود ، نصف انچه را که گفته شد باید بدهد!!!!

حالا برو بپرس چی کار باید بکنی که سرخ نشه......

:khandeh!:

بسم الله
جناب قدس شريف:
اول بيچاره خانومتون در حال يا آينده.
دوم جالبه در پستهايي كه ديدم حق نميگوييدوفكر ميكنيد حق با شماست وبقيه ناحق
سوم هرچند فكر كنم انسان يك كلامي هستيدحالا يه امتحاني ميكنم: كتاب الله و عترتي كه گفته شده در كنار هم از ضلالت جلوگيري ميكنند نه جدا

سلام
سوال بنده را هم جواب بديد لطفا اگر زدن با چوب مسواك است چرا قبل از نزول ايه مردي كه به زنش سيلي زده بود قصاص نشد؟؟درواقع انگار ايه امد كه مردها نسبت به همسرانشون قصاص نشن

مواد 480 و 481 قانون مجازات اسلامی دیه جراحت سر و صورت را بیان می کند :

ماده ۴۸۰
ديه جراحت سر و صورت به ترتيب زير است‌:
۱- حارصه‌: خراش پوست بدون آنکه خون جاري شود - يک شتر.
۲- داميه‌: خراشي که از پوست بگذرد و مقدار اندکي وارد گوشت شود و همراه با جريان خون باشد کم يا زياد - دو شتر.
۳- متلاحمه‌: جراحتي که موجب بريدگي عميق گوشت شود لکن به پوست نازک روي استخوان نرسد - سه شتر.
۴- سمحاق: جراحتي که از گوشت بگذرد و به پوست نازک روي استخوان برسد - چهار شتر.
۵- موضحه‌: جراحتي که از گوشت بگذرد و پوست نازک روي استخوان را کنار زده و استخوان را آشکار کرده - پنج شتر.
۶- هاشمه‌: عملي که استخوان را بشکند گر چه جراحتي را توليد نکرده باشد - ده شتر. ۷- منقله‌: جراحتي که درمان آن جز با جا به جا کردن استخوان ميسر نباشد - پانزده شتر.
۸- مأمومه‌: جراحتي که به کيسه‌ي مغز برسد ثلث ديه کامل و يا ۳۳ شتر ديه دارد.
۹- دامغه‌: جراحتي که کيسه‌ي مغز را پاره کند غير از ثلث ديه‌ي کامل ارش بر او افزوده مي‌گردد.
تبصره: ديه‌ي جراحات گوش و بيني و لب در حکم جراحات سر و صورت مي‌باشد.

ماده ۴۸۱
هر گاه يکي از جراحت‌هاي مذکور در بندهاي ۱ تا ۵ در غير سر و صورت واقع شود در صورتي که آن عضو داراي ديه‌ي معين باشد بايد نسبت ديه‌ي آن را با ديه کامل سنجيد آنگاه به مقدار همان نسبت ديه‌ي جراحت‌هاي فوق را که در غير سر و صورت واقع مي‌شود تعيين کرد و در صورتي که آن عضو داراي ديه‌ي معين نباشد دادن ارش لازم است‌.
تبصره: جراحات وارده به گردن در حکم جراحات بدن مي‌باشد.

ماده ۴۸۴
ديه‌ي ضربتي که در اثر آن رنگ پوست متغير گردد به قرار زير است‌:
الف- سياه شدن صورت بدون جراحت و شکستگي شش دينار
ب- کبود شدن صورت سه دينار
ج- سرخ شدن صورت يک دينار و نيم‌
د- در ساير اعضاي بدن در صورت سياه شدن سه دينار و در صورت کبود شدن يک دينار و نيم و در صورت سرخ شدن سه ربع ديناراست‌.
تبصره ۱: فرقي در حکم مذکور بين زن و مرد و کوچک و بزرگ نيست و همچنين فرقي ميان تغيير رنگ تمام صورت يا قسمتي از آن و نيز فرقي بين آن که اثر جنايت مدتي بماند يا زايل گردد نمي‌باشد.
تبصره ۲: جنايتي که باعث تغيير رنگ پوست سر شود دادن ارش لازم است‌.

یعنی اگر سیاه شدگی در صورت باشد حسب بند الف ماده 484 =6 هزارم دیه کامل(6 بروی مخرج 1000)

یعنی اگر همین سیاهی در سایر نقاط بدن باشد حسب بند د ماده 484ق.م.ا =3هزارم دیه کامل(3بر روی مخرج 1000)

حسب بند ب ماده 484 قانون مجازات اسلامی دیه کبودی صورت =3هزارم دیه کامل(3بر روی مخرج 1000)
حسب بند دال ماده مذکور دیه کبودی دی سایر نقاط بدن =5/1 هزارم دیه کامل است(5/1برروی مخرج 1000)
اما سرخ شدن
طبق بند ج ماده 484 سرخ شدن صورت =دیه ان 5/1 هزارم دیه کامل است(5/1برروی مخرج 1000)
اما طبق بند دال همین ماده سرخ شدن در سایر نقاط بدن =سه چهارم از یک دینار دیه ان است

در تبصره ماده مذکور آمده است جنایتی که با عث تغییر رنگ پوست سر شود ارش دارد

[=Arial Black]نشوز زوجه و وظیفه زوج

[=Arial Black]خداوند متعال در قرآن کریم می‎فرماید: «والاتی تخافون نشوزهن فعظوهن واهجروهن فی المضاجع و اضربوهن فان اطعنکم فلاتبغوا علیهن سبیلاً»، آن زنان را که از سرکشی و بدخوئی‎شان بیم دارید، نخست پند و اندرز دهید، (اگر مؤثر واقع نشد) در بستر از آنان دوری کنید ( و اگر دوری کردن هم سودی نبخشید) یا آن‎ها را تنبیه کنید، پس اگر از شما اطاعت کردند راهی برای تعدی به آنها نجویید.

[=Arial Black]برخی آیه فوق را چنین تفسیر کرده اند که شوهر در صورت عدم تمکین و نشوز زن, می‎تواند با تحکم و اجبار با وی مواقعه کند.

[=Arial Black]این برداشت به دو دلیل اشتباه می باشد:
[=Arial Black]الف)- این تفسیر با آیاتی که به رفتار نیکو و معروف سفارش نموده، در تعارض است. یعنی در واقع با روح شریعت اسلام منافات دارد. از این رو سید قطب می‎نویسد: «هرگز چنین کاری از مقرارت اسلامی نبوده و جزء اسلام به شمار نمی‎آید».
[=Arial Black]ب)- روایات متعددی که در تفسیر این آیه وارد شده, ضرب را مقید به «ضرباً رفیقا»، «ضرباً غیر مبرح» و «ضرباً بالسواک» نموده است؛ فقها هم ضرب را مقید به این قیود نموده اند.

[=Arial Black]لذا ضرب در این مورد به معنای مجازات و تعزیر نیست, بلکه این زدن باید هیچ دردی را در پی نداشته باشد یا زدن دوستانه یا زدن با مسواک (چوب‎های مسواک غالباً 20 سانتی و از شاخه‎های باریک می‎باشد که پس از خشک شدن نرم و ملایم می‎شود) می باشد.
[=Arial Black]پس این نوع ضرب نوعی اعلام ناراحتی و نارضایتی است, شبیه همان معنای «و اهجروهن» می‎باشد. این تفسیر با روایاتی که اصل ضرب (تنبه بدنی) را رد می‎کند، نیز قابل جمع است.
[=Arial Black]امام باقر (ع) می فرماید: «آیا جای تعجب نیست که کسی همسرش را بزند و آنگاه با او دست به گردن شود». مرحوم علامه پس از بیان این روایت می‎فرماید: امثال این بیانات در احادیث بسیار زیاد است که اگر کسی در آنها دقت کند، نظر اسلام را در باره زنان درک می‎کند.
[=Arial Black]چنین تفسیری که اعمال خشونت را دفع می‎کند با دستور حکیمانه قرآن «امساک بمعروف» نیز همخوانی دارد و مؤید دیگر این تفسیر آن است که اگر زدن, اثری بر جای گذارد وفق نظر اکثر فقها, باید زوج قصاص شود یا دیه آن را پرداخت نماید, بدین جهت اگر زدن زن از نظر قانون و شرع مجاز بود, هرگز نمی‎بایست, مجازاتی را بدنبال داشته باشد, بدین جهت, وضع مجازات برای کسی که زن خود را می‎زند, دلیل برآن است که به هیچ وجه ضرب به این معنا در شرع اسلام مجاز نیست.

[=Arial Black]در رابطه با تفسیر آیه فوق سه نظر مطرح است که به شرح ذیل بیان می گردد:
[=Arial Black]الف)- برخی از معاصرین در تفسیر آیه عدم تمکین زوجه اظهار می دارند: به دلیل اینکه ضرب اساساً در دین مقدس اسلام به معنای تعزیر و تادیب است و بر اساس روایت معتبر, تعزیر به دست حاکم می‎باشد؛ طبیعتاً می‎توان آیه را این طور تفسیر نمود که به جهت آنکه انسان موجودی صاحب عقل و منطق است، ابتدا باید او را نصیحت و موعظه کرد (در مورد خاصی از نشوز که امتناع از هم بستر شدن باشد) و در صورت عدم تأثیر، دوری از خوابگاه توصیه شده است که یک نوع اعراض توسط زوج محسوب می‎شود و در صورت عدم تأثیر این مرحله، زوج باید موضوع را به محاکم اطلاع دهد و دادگاه باید زن را تغزیر نماید. چرا که «التعزیر بید الحاکم» است و شوهر حق مباشرت در ضرب ندارد.
[=Arial Black]به تعبیر دیگر، برای ضرب زوجه توسط زوج دو مشکل وجود دارد.
[=Arial Black]محذور اول وحدت سیاق آیه است که اقتضاء می‎کند، زوج در ضرب مباشر باشد.
[=Arial Black] محذور دوم ضرب در اسلام به معنی تعزیر است و تعزیر در حیطه حکومت و جزء وظایف حاکم می باشد.
[=Arial Black]لیکن محذور دوم اهم و اشد است و مرعات آن أولی از محذور وحدت سیاق است.
[=Arial Black]
[=Arial Black]بر چنین تفسیری چند اشکال وارد است، زیرا
[=Arial Black]
[=Arial Black]از یک طرف منجر به دخالت بیشتر دولت در نهاد خانواده می شود و از طرف دیگر سعادت خانواده تامین نمی شود، یکی از استادان حقوق معتقد است: «حکیمان رخنه دولت در این سرای مردمی را زیان‎بار و خطرناک شمرده‎اند و با جدا ساختن «تدبیر منزل» از «سیاست مدن» مرز قاطع و طبیعی میان دولت و خانواده را نمایان ساخته‎اند. تجربه نیز نشان داده است که هرگاه دولت‎ها خواسته‎اند وجود خویش را بر خانواده تحمیل کنند به آن آسیب رسانده‎اند», نکته مهمتر این که محذور یاد شده در صورتی بوجود می‎آید که ضرب به معنی تعزیر و مجازات قرار داده شود، اما همان‎طور که گذشت ضرب در آیه به معنای تعزیر نیست و به همین علت هم در صورت زدن به نظر مشهور فقها برای آن مجازات دیه و قصاص تعیین گردیده است، لذا تعارضی وجود ندارد تا محذور دوم اهم دانسته شود.
[=Arial Black]
[=Arial Black]ب)- در برخی از روایات زدن را به گرسنگی و ندان پوشاک تفسیر کردند, پیامبر گرامی اسلام می فرماید: «من تعجب می‎کنم از کسی که همسرش را می‎زند در حالی که خود سزاوارتر از او به کتک خوردن است. زنانتان را با چوب نزنید چرا که قصاص خواهید شد، بلکه آن‎ها را با گرسنگی و ندادن پوشاک بزنید». چنین برداشتی همان ضمانت اجرای نشوز زن یعنی ترک انفاق است که تقریباً همه فقها, آن (ترک انفاق) را ضمانت اجرای نشوز قرار داده اند.
[=Arial Black]
[=Arial Black]بنابراین با توجه به اصل عدم ولایت و این که زدن زوجه مخالف اصل و قاعده است وبا توجه به تعارض آن (زدن) با آیات معروف و روایات مؤید آن مانند روایتی از امام صادق (ع) که می‎فرماید: «وقتی که مردی می‎خواهد ازدواج کند بگوید اعتراف می‎کنم به پیمانی که خداوند از من گرفته است که یا به شایستگی نگهداری کنم یا به نیکی طلاق دهم». باید در تفسیر آن به قدر متیقن اکتفاء نمود و تفسیر مضیق کرد و زدن را مطابق روایات به ترک انفاق یا ضرب غیرمبرح یا دوستانه که در واقع تعزیری در آن نیست، تفسیر نمود.
[=Arial Black]
[=Arial Black]در حقوق موضوعه ایران اشاره‎ای به این مسأله نشده است و قانونگذار تنها ترک انفاق را به عنوان ضمانت اجرای نشوز قرار داده است و به دلیل اینکه استفاده از تحکم و اجبار توسط شوهر در ارتباط جنسی با اصل 40 قانون اساسی منافات دارد؛ باید آن را از مصادیق سوء استفاده از حق شمرد. یکی از اساتید حقوق در این باره معتقد است: «بی‎گمان شوهر برای کامجویی از همسر خود حق توسل به زور را ندارد. خشونت و ایراد ضرب و تهدید از مصداق های بارز سوء استفاده از حق داشتن رابطه جنسی با همسر است و دادگاه می‎تواند با اقدامی مناسب (مانند استفاده از اجبار و تعیین جریمه نقدی) شوهر را از خشونت باز دارد».

منبع:
http://hawzah.net/FA/articleview.html?ArticleID=66098

بسم الله
البته بنده شوخي نكردم.
اما صحبتهاي شما:
1.زن در تمام امور كه منافي ولايت حق تعالي نباشد بايد از امر شوهرش اطاعت كند(خروج از اسلام!!خير بلكه خروج از تسليم است)
2.آنجا كه فرموديد منظور از قرمز شدن كبوديه ويا ترتيبي در كار نيست
3.ان شاء الله عمل شود
پاسخ: نظر شخصي بنده بدون تنافي با نظر مراجع:براي هرنوع خروج از منزل زمانيكه ولي زن چه در تجرد چه تاهل اجازه دهد فكر اينها را ميكند پس همان قيد اجازه كافي است امادرصورت بي قيدي ولي ويا بي غيرتي!، ترس براي زن فضيلت است وبراين اساس بايد تدبير كند

بسم الله
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
اول اينكه قران به عربي است حالا من اين را:
والاتی تخافون نشوزهن فعظوهن واهجروهن فی المضاجع و اضربوهن فان اطعنکم فلاتبغوا علیهن سبیلاً
خواندم .
خوب؟

hoorshid;247075 نوشت:
اگر به صورت کسی سیلی یا چیز دیگر بزند بطوری که صورت او سرخ شود باید یک مثقال و نیم شرعی طلای سکه دار که هر مثقالی 18 نخود است بدهد. اگر کبود شد سه مثقال و اگر سیاه شود شش مثقال شرعی طلا بدهد ولی اگر جای دیگر بدن به واسطه ی زدن سرخ یا کبود یا سیاه شود ، نصف انچه را که گفته شد باید بدهد!!!! حالا برو بپرس چی کار باید بکنی که سرخ نشه......


در پاسخ به دوست عزيزمان بايد بگم ميتوان موهاي زن را كشيد!:khandeh!::khandeh!:
در اين صورت نه قرمزي ايجاد ميشود كه نيازي به ديه شود و هم زن تنبيه شده و به جزاي اعمال خود خواهد رسيد!:Kaf::Kaf::Kaf::Kaf:
اما در پاسخ به دوستمان جناب قدس شريف
قال قدس:" زن باید مطیع مردش باشه(نگو قبول ندارم که از اسلام خارج میشی)"
شما دوست عزيز چه تفكري راجع به ازدواج داريد؟:Moteajeb!:
آيا مرد زن ميگيرد تا مطيعش باشد و اگر نه او را بزند؟!!
مگر نه اين است كه زن و مرد با ويژگي هاي جسمي و روحي و ... متفاوت خلق شده اند تا مكمل هم شوند؟ دو نفر در كنار هم بشوند يكي. عيوب هم را بپوشانند. تا در كنار هم به آرامش برسند و مسير كمال را طي كنند. چه زيباتر ميشود اگر زنان و مردان شيعه به جاي امتياز گرفتن در برابر هم كه فلان جا به سود من گفته و فلان جا خطاب تويي و ... حامي هم باشند.
يا علي و التماس دعا

قدس شریف;247040 نوشت:

یه چیز بگم ناراحت نمیشی؟ شما بجای اینکه حرف خدا رو بزنید میخواین طوری بنویسید که اسلامو یه جور دیگه نشون بدید تا طرفداراش زیاد شن... بشما بگم که لازم نیست. خدا خودش اینقد خواطرخواه داره که نیازی به اینکارا نداره. اینجایید که حرف خدا رو بزنید. حالا صراحتا بفرمایید کجای حرف من__که تماما به استناد از قرآن کریم بود__ایراد وارد شده؟

جناب رحیق مختوم کی گفته در هرشرایطی؟ قرآن و شریعت فرمودند: در موقعی که زن از شوهرش__در موارد عقلانی و شرعی__اطاعت نکند شایسته توبیخ میشود. حال چگونه؟ خدا بما پیشنهاد داده که چگونه. ضربوهن تجویز شده اما توصیه نشده__که چرا نصیحت کردن اول آمده است و موکد است تاجایی که با نصیحت حل میشود که یک مسلمان به طرف ضربوهن نمی رود.


جناب قدس شريف اول شما رو توصيه به ادب در گفتار ميكنم چون اگر بخواهيد مغلطه كنيد مجبورم دست به كاري بزنم كه نه خوشايند شما هست نه ما پس در محيطي آرام و بدون جو سازي به بحث مي نشينيم
اينكه حضرتعالي مسئله عقلاني و شرعي را مطرح مي كنيد نميدانم به استناد كدام روايت مي فرمائيد اما آنچه در آيات و تفاسير وارد گرديده يكي از مواردش در عدم تمكين زن از شوهرش در مسئله همبستري بعد از مراحلي كه خود آيه شريفه بيان فرمودند امر به زدن گرديده است آنهم با شرائطي كاملا استثنائي
در ضمن شما لازم نيست به ما بفرمائيد خدا چه پيشنهادي داده يا نداده
جناب قدس شريف ميخواهيم اسلام را در اين مسئله طوري نشون بديم كه شما فكر ميكنيد نيست قضاوتش هم با خوانندگان محترم
پس دقت بفرمائيد

" وَ اللَّاتِي تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ"
كلمه" نشوز" به معناى عصيان و استكبار از اطاعت است، و مراد از خوف نشوز اين است كه علائم آن به تدريج پيدا شود، و معلوم گردد كه خانم مي ‏خواهد ناسازگارى كند، و اگر در جمله:" فعظوهن" فاى تفريع را آورد، و موعظه را نتيجه ترس از نشوز، قرار داد، نه از خود نشوز، شايد براى اين بوده كه رعايت حال موعظه را در بين علاج هاى سه‏ گانه كرده باشد، و بفهماند از ميان اين سه راه علاج موعظه علاجى است كه هم در حال نشوز مفيد واقع مي ‏شود، و هم قبل از نشوز، و هنگام پيدا شدن علامتهاى آن و علاج هاى سه‏ گانه همان است كه عبارت:
" فَعِظُوهُنَّ وَ اهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضاجِعِ وَ اضْرِبُوهُنَّ" بر آن دلالت مي ‏كند، و گو اين كه اين راه‏هاى علاج با حرف و او به يكديگر عطف شده، و حرف واو دلالتى بر ترتيب ندارد، ولى از معناى آيه مي ‏دانيم كه بين اين سه علاج ترتيب هست، و مي ‏خواهد بفرمايد اول او را موعظه كنيد، اگر موعظه اثر نگذاشت با او قهر كنيد، و رختخوابتان را جدا سازيد، و اگر اين نيز مفيد واقع نشد، او را بزنيد دليل بر اين كه رعايت تدريج و ترتيب لازم است اين است كه ترتيب نامبرده به حسب طبع نيز وسايل گوناگونى از كيفر دادن است، هر كس بخواهد كسى را كيفر كند طبيعتا اول از درجه ضعيف آن شروع مي ‏كند، و سپس به تدريج كيفر را شديد و شديدتر مى‏سازد، بنا بر اين ترتيبى كه از آيه فهميده مي ‏شود از سياق آن به دست مي ‏آيد، نه از حرف واو.
و ظاهر جمله:" وَ اهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضاجِعِ" اين است كه بستر محفوظ باشد، ولى در بستر با او قهر كند، مثلا در بستر پشت به او كند، و يا ملاعبه نكند، و يا طورى ديگرى بى‏ميلى خود را به او بفهماند، گو اينكه ممكن است با مثل اين عبارت جدا كردن بستر نيز اراده بشود، ولى بعيد است (معمولا وقتى بخواهند بگويند بسترت را از او جدا كن نمي ‏گويند در بستر از او كناره بگير) و اى بسا معناى اول از اين نظر تاييد شود، كه مضجع را به لفظ جمع آورده، چون بنا بر اين كه منظور جدا كردن مضجع بوده باشد، ديگر به حسب ظاهر احتياج نبود كلمه نامبرده را به لفظ جمع بياورد، و كثرت را بفهماند (زيرا كسى، همسرش مضاجع دارد كه هر شب با او بخوابد)" مترجم".
" فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَيْهِنَّ سَبِيلًا ..."
يعنى اگر در اثر اعمال آن سه راه علاج به اطاعت شما در آمدند، ديگر عليه آنان بهانه‏ جويى مكنيد، و با اين كه اطاعت شما مي كنند براى اذيت و آزارشان دنبال بهانه نگرديد، و در آخر اين مطلب را تعليل مي ‏كند به اين كه" إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلِيًّا كَبِيراً" و اعلام مي دارد به اين كه مقام پروردگارشان على و كبير است، پس از قدرت و تفوقى كه بر زنان خود دارند مغرور نشوند و سوء استفاده ننموده در اثر غرور به آنها ظلم و استعلا و استكبار نكنند، و همواره به ياد علو مقام پروردگارشان باشند.
_________________________________
ترجمه الميزان، ج‏4، ص: 546

غم قائم;247183 نوشت:
بسم الله
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
اول اينكه قران به عربي است حالا من اين را:
والاتی تخافون نشوزهن فعظوهن واهجروهن فی المضاجع و اضربوهن فان اطعنکم فلاتبغوا علیهن سبیلاً
خواندم .
خوب؟

خوب به جمال مباركتون جناب غم قائم
ظاهرا جواب حضرتعالي هم در پس قبلي حقير داده شد اما براي مزيد اطلاع و مطالعه نيز بار ديگر آيه مذكور را بررسي ميكنيم

در باره رابطه زناشويى فرموده:" وَ اللَّاتِي تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ، وَ اهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضاجِعِ، وَ اضْرِبُوهُنَّ، فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَيْهِنَّ سَبِيلًا إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلِيًّا كَبِيراً" .
و در الدر المنثور است كه بيهقى از اسما بنت يزيد انصارى روايت كرده كه نزد رسول خدا (ص) شده در حالى كه آن جناب در بين اصحابش قرار داشت، اسما عرضه داشت: پدر و مادرم فدايت باد، من از طرف زنان خدمت شما آمده‏ام، يا رسول اللَّه جانم به فدايت بدان كه هيچ زنى در شرق و غرب از آمدن من به نزد تو خبردار نشده، مگر آن كه نظريه‏اش‏ مثل همين نظريه‏ اى است كه من عرض مي ‏كنم.
خداى تعالى تو را به حق مبعوث كرد به سوى مردان و زنان (عالم) و ما به تو ايمان آورديم، و به معبود تو كه تو را فرستاده نيز ايمان آورديم، و ما طايفه زنان محصور در چهار ديوارى خانه‏ ها، و تحت سيطره مردان هستيم، و در عين حال پايه و اساس خانه و زندگى شما مردانيم اين مائيم كه شهوات شما را بر مي ‏آوريم، و به فرزندان شما حامله مي شويم، و اما شما مردان در دين اسلام برتري‏هايى بر ما يافته‏ ايد، شما به نمازهاى جمعه، و جماعت و به عيادت بيماران، و به تشييع جنازه مي ‏رويد، همه‏ ساله مي ‏توانيد پشت سر هم به حج برويد، و از همه اينها ارزنده ‏تر اين كه شما مردان مي توانيد در راه خدا جهاد كنيد، و چون شما به سوى حج و يا عمره و يا به سوى جهاد مي ‏رويد اموال شما را حفظ مي ‏كنيم، و براى شما پارچه مي ‏بافيم، تا لباس برايتان بدوزيم، و اموال شما را تر و خشك مي ‏كنيم، (در نسخه‏اى ديگر آمده اولادتان را تربيت مي ‏كنيم) پس آيا در اجر و ثواب با شما شريك نيستيم؟ حضرت با همه رخسارش روى به اصحاب خود كرد و سپس فرمود: آيا سخن هيچ زنى بهتر از سؤال اين زن در باره امر دينيش شنيده‏ ايد؟ عرضه داشتند: يا رسول اللَّه، هيچ احتمال نمي ‏داديم زنى به چنين مطالبى راه پيدا كند، آن گاه رسول خدا (ص) متوجه آن زن شد، و سپس به وى فرمود: اى زن برگرد، و به همه زنانى كه اين سؤال را دارند، اعلام كن كه همين كه شما به خوبى شوهردارى كنيد، خشنودى او را به دست آوريد، و تابع موافقت او باشد، اجر همه اينها معادل است با اجر همه آنهايى كه براى مردان شمردى، زن برگشت در حالى كه از شدت خوشحالى مكرر مي ‏گفت:" لا اله الا اللَّه، اللَّه اكبر".
مؤلف قدس سره: روايات در اين معنا در جوامع حديث از طرق شيعه و اهل سنت بسيار وارد شده، و از ميان همه آن روايات زيباتر روايتى است كه مرحوم كلينى در كافى از ابى ابراهيم موسى بن جعفر (ع) نقل كرده كه فرمود: (جهاد زن اين است كه نيكو شوهردارى كند) ، و از جامع‏ترين كلمات در اين باره سخنى است كه در نهج البلاغه آمده، سخنى كه علاوه بر جامعيت مشتمل است برأس اساس تشريع احكام راجع به زنان ، و اين سخن را كافى نيز به سند خود از عبد اللَّه بن كثير از امام صادق (ع) از على بن ابى طالب (ع) نقل كرده ، و نيز به سند خود از اصبغ بن نباته از آن جناب آورده، كه در نامه‏ اى كه به فرزندش نوشته فرموده:" ان المراة ريحانة و ليست بقهرمانة" ، (زن ريحانه است نه قهرمان).
و هم چنين كلام ديگرى كه در اين باره از رسول خدا (ص) نقل شده كه فرمود: (زن لعبت است، هر كس او را گرفت مراقب باشد ضايعش نسازد)، آرى رسول خدا (ص) تعجب مي ‏كرد از مردى كه همسرش را مي ‏زند، و آن گاه با همان دست با وى معانقه مي ‏كند .
در كافى نيز به سند خود از ابى مريم از امام ابى جعفر (ع) روايت كرده كه فرمود: رسول خدا (ص) فرمود: (آيا جاى تعجب نيست كه كسى همسرش را بزند، و آن گاه با او دست به گردن شود؟ و امثال اين بيانات در احاديث بسيار زياد است، كه اگر كسى در آنها دقت كند نظريه اسلام در باره زنان را درك مي ‏كند .
حال به بحثى كه پيرامون داستان اسماء دختر يزيد انصارى داشتيم بر مي ‏گرديم، اگر كسى در اين حديث و در نظاير آن كه داستانهايى از مراجعه زنان به رسول خدا (ص) و گفتگويشان با آن جناب در مسائل راجع به شرايع دين را حكايت مي كند، و نيز در احاديثى كه از حقوق مختلف زنان خبر مي ‏دهد دقت كند، اين معنا برايش روشن مي ‏شود كه زنان در عين اين كه در حجابند، و مسئوليتشان اداره داخل خانه‏ ها است، و بيشتر به شؤون زندگى منزلى مي ‏پردازند در عين حال ممنوع از مراوده و آمد و شد به نزد ولى امر، و نيز تلاش در حل مشكلاتى كه احيانا پيش مي ‏آيد نبوده‏ اند
___________________________________
ترجمه الميزان، ج‏4، ص: 555

[=&quot]دوست و کارشناس گرامی صراحتا اعلام میکنم اگر از دست من دلخورید من عذرخواهی میکنم نمیخوام هیچ مسلمونی والله از دستم دلگیر باشد خصوصا شما که با این بار علمیتون بیشتر صاحب احترام هستید. باوربفرمایید دست خودم نیست رو قرآن ناجور تعصب دارم ضمنا من اونقدرهام که شما حس میکنید یه دنده نیستم[/][=&quot] وخیلی از مشکلاتم با حضور در اسک دین حل گشته.

[/][=&quot]شما گفتید[/][=&quot]:
[/]
[=&quot]
[/]

رحیق مختوم;247284 نوشت:
اما آنچه در آيات و تفاسير وارد گرديده يكي از مواردش در عدم تمكين زن از شوهرش در مسئله همبستري بعد از مراحلي كه خود آيه شريفه بيان فرمودند امر به زدن گرديده است

[=&quot]
[/][=&quot]زن نشوزه میشود با عدم تمکین[/][=&quot]
[/][=&quot]مرد نشوز میشود با عدم تامین[/][=&quot]
[/][=&quot]این که شما فرمودی زدن زن فقط در مواقع عدم تمکین هست کامل خلاف قرآن وشریعت است. موارد بالا اصلی ترین موارد نشوزند. مثلا زن با گرفتن روزه مستحبی بدون اجازه شوهر نشوز میشود ویا عدم حفظ رازهای شوهر و بی حجابی و... و نشوز را__بنا بر فرموده شما که صحیح است__تا آنجاکه نصیحت کارساز است اقدام به ضرب جایز نیست اما درغیر اینصورت نشوزه شایسته تنبیه بدنی است[/][=&quot].[/]

بسم الله
كارشناس محترم جناب رحيق مختوم
بنده سوالي نداشتم كه جواب فرموديد مجددا(هرچند بابت لطفتان تشكر) .بلكه طي بحث با جناب قدس شريف آن پست گذاشته شد كه شما پست ايشون رو حذف كرديد نفهميدم چه جوابي دادند.
به نظرم به جاي حذف پست ونوشتن مغلطه درست اين است كه تشخيص مغالطه بودن را به مخاطب واگذاريد يا خودتان بهمون با دليل بفرماييد كه فلان فرد اينجا داره مغالطه ميكنه. اين جوري من بي سواد هم بحث كردن ياد ميگيرم.وبه نظرحقيرپستهايي رو كه مطالب غير مرتبط يا خارج از ادب بحث رو حذف بفرماييد. بنده سركار هستم.
جناب قدس شريف
اول اينكه قسم جلاله نخوريد
دوم با منبع سخن بگوييد تعصب به قران دليل بر صحت برداشتتان نيست
سوم اگر هر جاي بحث صحبتي از كارشناسان رو قبول كرديد بفرماييد كه در مقايسه با پستهاي قبلي انسان دچار سردرگمي نشود
چهارم دروغ بستن به خداوند وپيامبران و..روزه را باطل ميكند خوبه همگي كمي محتاط باشيم
پنجم روحيه حق جويي وعدم تسليم در برابر كثرت نيكوست اگر نيت الهي باشد اما احترام در بحث مهم است
موفق باشيد

رحیق مختوم;247284 نوشت:
اينكه حضرتعالي مسئله عقلاني و شرعي را مطرح مي كنيد نميدانم به استناد كدام روايت مي فرمائيد اما آنچه در آيات و تفاسير وارد گرديده يكي از مواردش در عدم تمكين زن از شوهرش در مسئله همبستري بعد از مراحلي كه خود آيه شريفه بيان فرمودند امر به زدن گرديده است آنهم با شرائطي كاملا استثنائي

سلام علیکم
نشوز زن شامل هر گونه سرپیچی از حقوق واجب شوهر می شود نه فقط يك مورد خاص

نشوز المرأة عصيانها لزوجها و استيلاؤها عليه و مخالفتها إياه‏( مجمع البيان في تفسير القرآن، ج‏3، ص: 69)

وَ اللَّاتِي تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ اصل الارتفاع و كنى به هنا عن ارتفاع الزوجة بطغيانها عن طاعة زوجها و حقوقه و تباعدها بتمردها عن ذلك. و يكون ذلك بعد التدرج منها بالخروج عن الطاعة و حفظ حقوق الزوج و واجباته‏(آلاء الرحمن في تفسير القرآن، ج‏2، ص: 106)

نُشُوزَهُنَّ ترفعهن عن الطاعة للأزواج في المباشرة و الخروج عن البيت، فإنهما حقان للرجل على الزوجة(آیه الله شیرازی؛ تبيين القرآن، ص: 95)

ماده ۱۱۳۰قانون مدنی جمهوری اسلامی ایران

در صورتي که دوام زوجيت موجب عسر و حرج زوجه باشد، وي مي‌تواند به حاکم شرع مراجعه و تقاضاي طلاق کند. چنان چه عسر و حرج مذکور در محکمه ثابت شود، دادگاه مي‌تواند زوج را اجبار به طلاق نمايد و در صورتي که اجبار ميسر نباشد زوجه به اذن حاکم شرع طلاق داده مي‌شود.
تبصره: عسر و حرج موضوع اين ماده عبارت است از به وجود آمدن وضعيتي که ادامه‌ي زندگي را براي زوجه با مشقت همراه ساخته و تحمل آن مشکل باشد و موارد ذيل در صورت احراز توسط دادگاه صالح از مصاديق عسر و حرج محسوب مي‌گردد:
۱- ترک زندگي خانوادگي توسط زوج حداقل به مدت شش ماه متوالي و يا نه ماه متناوب در مدت يک سال بدون عذر موجه.
۲- اعتياد زوج به يکي از انواع مواد مخدر و يا ابتلا وي به مشروبات الکلي که به اساس زندگي خانوادگي خلل وارد آورد و امتناع يا عدم امکان الزام وي به ترک آن در مدتي که به تشخيص پزشک براي ترک اعتياد لازم بوده است.
۳- محکوميت قطعي زوج به حبس پنج سال يا بيشتر.
۴- ضرب وشتم يا هرگونه سوءرفتار مستمر زوج که عرفاً با توجه به وضعيت زوجه قابل تحمل نباشد.
۵- ابتلاي زوج به بيماري‌هاي صعب‌العلاج رواني يا ساري يا هر عارضه‌ي صعب‌العلاج ديگري که زندگي مشترک را مختل نمايد.
موارد مندرج در اين ماده مانع از آن نيست که دادگاه در ساير مواردي که عسر و حرج زن در دادگاه احراز شود، حکم طلاق صادر نمايد.

[=B Nazanin]سلام
این ها مواردی است که در قباله های ازدواج گنجانده شده است(بند ب)
مواردي كه زن مي تواند حسب مورد از دادگاه تقاضاي صدور اجازه طلاق نمايند به شرح زير است
[=B Nazanin]:
[=Calibri][=Calibri]1- استنكاف(خودداری) شوهر از دادن نفقه زن به مدت 6 ماه به هر عنوان و عدم امكان الزام او به تاديه نفقه(امكان اجبار او به پرداخت نفقه وجود نداشته باشد)و همچنين در موردي كه شوهر ستير حقوق واجبه زن را به مدت 6 ماه ادا نكند و اجبار او به ايفای حقوق زن هم ممكن نباشد .[1]

توضیح : عدم پرداخت خرجی زن و انجام سایر حقوق واجب زن مثل هزینه وسایل آرایشی به مدت شش ماه از سوی زوج این حق را به زن می دهد که از جانب مرد وکیل باشد خود را مطلقه کند.
جای دارد که این مطلب را هم این جا بگم ،در مطالعاتی که داشتم متوجه شدم حتی چیزی که ما به عنوان جهیزیه عرفا بر عهده زن می گذاریم جزء نفقه است ووسایل لازم و ضروری زندگی است و بر عهده مرد شرعا و قانونا می باشد نه زن یعنی جهیزیه هم بر عهده زن نیست و این تو عرف ما رواج یافته است ولی فقه و قانون هیچ تکلیفی برعهده زن نمی گذارد.
2- سو رفتار و ياسو معاشرت زوج به حدي كه ادامه زندگي را براي طرف ديگر غير قابل تحملنمايد.
توضیح : بد رفتاری غیر قابل تحمل مرد با زن و فرزندان ، عرصه را بر زن تنگ بگیرد.

3- ابتلا هر يكاز زوجين به امراض صعب العلاج به نحوي كه دوام زناشويي براي طرف ديگر مخاطره آمیزباشد.
توضیح : بیماری خطرناک غیر قابل درمان مرد در حدی که سلامت زن را به خطر بیندازد مثل ایدز که هنوز درمان نداردالبته فراموش نشود که نیاز به اثباتدر دادگاه دارد.
4- جنون زوج در مواردی که فسخ شرعا ممکن نباشد.
توضیح : دیوانه بودن مرد در زمانی که امکان فسخ نباشد،این مورد واضح است.
5- عدم رعايتدستور دادگاه در مورد منع اشتغال به كار يا حرفه اي كه منافي با مصالح خانوادگي ياحيثيات زوجه باشد.
توضیح : اشتغال مرد به کاری که به حیثیت و آبروی زن و مصالح خانوادگی او لطمه می زند مثلا زن از خانواده تجار باشد مرد برود سراغ فروختن تریاک یا مثلا برود فیلم بفروشد یا برود مسافر کشی با موتور!
نکته:در صورتی که قبلا (بر اساسشکایت زوجه) حکمی از دادگاه صالح صادر شده باشد مبنی بر اینکه مرد (زوج) نباید به یک شغل یا مشاغل خاصی - به دلیل مغایرت با مصالح خانوادگی و حیثیت زن (زوجه) -اشتغال داشته باشد و مرد از این حکم دادگاه سرپیچی نماید ، این مورد نیز از مواردی است که زن می تواند با اثبات قضیه (سرپیچی زوج)در دادگاه صالح ، با استفاده از وکالت زوج و اجازه دادگاه خود را مطلقه نماید.
6- محكوميت زوج به حكم قطعي به مجازات پنج سال حبس يا بيشتر يا به جزاي نقدي كه بر اثر عجز ازپرداخت منجر به پنج سال بازداشت شود يا به حبس و جزاي نقدي كه مجموعا منتهي به پنجسال يا بيشتر و بازداشت شود و حكم مجازات در حال اجرا باشد.
توضیح : محکومیت به حبس از پنج سال به بالا ( در زندان بسر بردن مرد به عنوان محکومیت در حال اجرا از پنج سا ل به بالا ملاک است ) اما زمانی که محکومیت قطعی نشده باشد یا حتی قطعی هم بشود ولی اجرا نشده باشد زن نمی تواند از این حق خود استفاده کند اما اگر خلاف این صورت بود زن می تواند با ارائه مدارک به دادگاه از حق خود استفاده کند.
7- ابتلا زوج به هرگونه اعتياد مضري كه به تشخيص دادگاه به اساس زندگي خانوادگي خلل وارد آورد و ادامهزندگي برای زوجه دشوارباشد.
توضیح : اعتیادی که به اساس زندگی خانوادگی ضرر بزند مانند اعتیادی که منجر به بیکاری مرد ، فروش اثاثیه منزل و وارد نمودن ضرر به سلامت جسمی و روحی زن و فرزند گردد که متاسفانه امروزه به علت تهاجم دشمن هرروزه بر امار قربانیان که بهتره بگبم خانواده های قربانی افزوده می شود و حتی متاسفانه به فروختن ناموس دست می زنند و خیلی ها بوده اند که دختر و همسر خود را به کشور های حاشیه خلیج فارس فرستاده تا معضل خماری خود را حل کنند برای کسب اطلاعات بیشترمی توانید به مستند های ارائه شده از سوی نیروی انتظامی یا سایر ارگان ها مراجعه کنید عنوان هایی مثل صادرات غیر نفتی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

8- زوج زندگی خانوادگی را بدون عذر موجه ترک نماید که تشخیص ترک زندگی خانوادگی و عذر موجه با دادگاه است یا این که شش ماه متوالی بدون عذر موجه از نظر دادگاه غیبت کند.
توضیح : ترک بدون علت خانواده یا غیبت متوالی 6 ماهه بدون دلیل موجه نه این که زوح به سفری کاری که 1سال طول می کشد برود.
الا ای حال زن با اثبات « ترک زندگی خانوادگی »در پیشگاه دادگاه و ضمنا باید ترک زندگی خانوادگی ، از نظر دادگاه،
« بدون عذر موجه » باشد ، آنگاه زن به اذن دادگاه و با استفاده از وکالت این شق از بند ب ، می تواند خود را مطلقه نماید.

9- محکومیت قطعی زوج در اثر ارتکاب جرم و اجرای هرگونه مجازات اعم از حدود و تعزیرات ،دراثر ارتکاب جرمی که مغایر با حیثیت و شئون خانوادگی زوجه است با توجه به معیار وضع و موقعیت زوجه و عرف و موازین که تشخیص با دادگاه است.
توضیح : اجرای هر نوع مجازاتی که آبرو و موقعیت زن را به خطر اندازد، مثلا خانم یک مهندس با آبرو باشد حالا مرد او به جرم تجاوز به عنف یا لواط یا حمل 50کیلوگرم کریستال محکوم شود.
ذکر 4 نکته این جا ضروری است:


الف : زوجدر اثر ارتكاب جرمي که محكوميت قطعي يافته باشد.


ب: اين محكوميت منجر به اجراي مجازات شده باشد.


ج : مجازات در حال اجرا ، چه از نوع حد يا تعزير باشد فرقي نمي كند ، فقط بايد مغاير با حيثيت خانوادگي و شئون زوجه باشد.


د : دادگاه تشخيص دهد كه اين جرم با شرايط فوق ، مغاير با حيثيت و شئون خانوادگي زوجه است البته دادگاه ، وضع و موقعيت زوجه و عرف و موازين ديگر را ملاك اين تشخيص قرار خواهد داد.


نکته:در صورت وجود اين چهار مورد با هم ،‌ آنگاه دادگاه به زوجه اجازه طلاق با استفاده از وكالت داده شده ، خواهد داد.

10- در صورتی که زوج مفقود الاثر شود و ظرف 6ماه پس از مراجعه زوجه به دادگاه پیدانشود.

توضیح : در صورتی که زوج ناپدید شود و خبری از او در دست زوجه نباشد و زوجه به همین خاطر به دادگاه رجوع نماید و از این رجوع زوجه به دادگاه ، شش ماه نیز بگذرد و زوج پیدا نگردد ، زوجه با استناد به این بند و با اجازه دادگاه می تواند به وکالت از شوهرش خود را طلاق دهد.
11-در صورتی کهپس از 5سالزوجه از شوهر خود به جهت عقیم بودن و یا عوارض جسمی دیگر زوج صاحب فرزند نشود.
توضیح : بچه دار نشدن مرد پس از پنج سال ، یعنی عیب از مرد باشد و نتواند زن را باردار کند.
12-زوج همسر دیگری بدون رضایت زوجه خود اختیار کند یا این که به تشخیص دادگاه بین همسران خود رعایت عدالت نکند که ماده 1119قانون مدنی به آن اشاره دارد.

توضیح : در صورتی که زوج بدون اجازه و رضایت زوجه ، ازدواج مجدد نماید و یا اینکه با اجازه زوجه ازدواج مجدد بنماید اما بین همسران خود به عدالت رفتار ننماید ، آنگاه زوجه می تواند با استناد به این بند و با اجازه دادگاه ، به وکالت از شوهرش خود را مطلقه نماید.


در بین چند زوجه اختیار شده توسط مرد ، این حقتنها برای زوجه ای برقرار می باشد که این بند از عقدنامه به نفع او توسطزوج امضاء گردیده است و بعد از امضای این شروط توسطزوج ، وی (شوهر)خلاف این شروط عمل نماید.


امكان اجبار او (زوج) به پرداخت حقوقشرعي و قانونيزن(زوجه)وجود نداشته باشد.[1]

رحمان;247727 نوشت:

سلام علیکم
نشوز زن شامل هر گونه سرپیچی از حقوق واجب شوهر می شود نه فقط یک مورد خاص.
نشوز المرأة عصيانها لزوجها و استيلاؤها عليه و مخالفتها إياه‏( مجمع البيان في تفسير القرآن، ج‏3، ص: 69)
وَ اللَّاتِي تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ اصل الارتفاع و كنى به هنا عن ارتفاع الزوجة بطغيانها عن طاعة زوجها و حقوقه و تباعدها بتمردها عن ذلك. و يكون ذلك بعد التدرج منها بالخروج عن الطاعة و حفظ حقوق الزوج و واجباته‏(آلاء الرحمن في تفسير القرآن، ج‏2، ص: 106)
نُشُوزَهُنَّ ترفعهن عن الطاعة للأزواج في المباشرة و الخروج عن البيت، فإنهما حقان للرجل على الزوجة(آیه الله شیرازی؛ تبيين القرآن، ص: 95)

سلام عليكم و رحمه الله
جناب رحمان :hamdel:
از بذل توجهتان و پيگيري مطالب بسيار ممنون و سپاسگزارم :ok:
بخاطر ياد آوري بجاي حضرتعالي فايل اصلي و پيوست را اصلاح كرديم

غم قائم;247686 نوشت:
بسم الله
كارشناس محترم جناب رحيق مختوم
بنده سوالي نداشتم كه جواب فرموديد مجددا(هرچند بابت لطفتان تشكر) .بلكه طي بحث با جناب قدس شريف آن پست گذاشته شد كه شما پست ايشون رو حذف كرديد نفهميدم چه جوابي دادند.
به نظرم به جاي حذف پست ونوشتن مغلطه درست اين است كه تشخيص مغالطه بودن را به مخاطب واگذاريد يا خودتان بهمون با دليل بفرماييد كه فلان فرد اينجا داره مغالطه ميكنه. اين جوري من بي سواد هم بحث كردن ياد ميگيرم.وبه نظرحقيرپستهايي رو كه مطالب غير مرتبط يا خارج از ادب بحث رو حذف بفرماييد. بنده سركار هستم.
جناب قدس شريف
اول اينكه قسم جلاله نخوريد
دوم با منبع سخن بگوييد تعصب به قران دليل بر صحت برداشتتان نيست
سوم اگر هر جاي بحث صحبتي از كارشناسان رو قبول كرديد بفرماييد كه در مقايسه با پستهاي قبلي انسان دچار سردرگمي نشود
چهارم دروغ بستن به خداوند وپيامبران و..روزه را باطل ميكند خوبه همگي كمي محتاط باشيم
پنجم روحيه حق جويي وعدم تسليم در برابر كثرت نيكوست اگر نيت الهي باشد اما احترام در بحث مهم است
موفق باشيد

با عرض معذرت در خطاب اشتباهي كه بجاي سركار جناب خطاب كرديم
سركار گرانقدر غم قائم پستهايي كه هيچ ارتباطي با موضوع بحث نداشته باشند حذف خواهند گرديد بحث كردن و يادگيري آن تايپيكي جداگانه را ميطلبد
ميتوانيد تايپيكي مستقل در يكي از انجمنها ايجاد و روشهاي بحث كردن و تبادل اطلاعات را در آنجا مطرح فرمائيد
ايدكم الله في الدارين

رحیق مختوم;247867 نوشت:
سلام عليكم و رحمه الله
جناب رحمان :hamdel:
از بذل توجهتان و پيگيري مطالب بسيار ممنون و سپاسگزارم :ok:
بخاطر ياد آوري بجاي حضرتعالي فايل اصلي و پيوست را اصلاح كرديم

سلام علیکم
من هم از شما تشکر می کنم.ببخشید

به نظر من اگر حرف زدن با زن تاثیر گذار نباشه کتک زدن اصلا تاثیر نداره
نهایتش اینه که زن دور از چشم همسرش اون اشتباه رو انجام بده
مثلا خیلی از مردها رو میشناسم که بخاطر بی حجابی زنشونو کتک میزنند و یکی رو دیدم وقت هایی که شوهرش خونه نبود حتی بی حجاب تا سر کوچه میومد با اینکه میدونست اگه شوهرش بفهمه اونو تا سر حد مرگ کتک میزنه:Ghamgin:
به نظر من راهکار کتک رو باید کلا حذف کرد
فرض کنید یه مرد اشتباه میکنه،اون زن بیچاره میتونه شوهرشو بزنه:Motehayer:
سعی میکنه با شوهرش حرف بزنه یا چه میدونم این همه راه حل...
من نمیدونم واقعا چرا بعضی از مردها فکر میکنند بداخلاقی،داد و بیداد و کتک جای محبت و صحبت رو میگیره
چرا دروغ بگم
من که واقعا از ازدواج میترسم:please:
به نظر من با کتک شاااااااید زن در ظاهر تنبیه شه ولی اون عشق و علاقه ی به همسر که میتونه باعث بشه زن و مرد از خیلی از گناه ها دور بمونند واقعا در معرض خطر قرار میگیره
ببخشید من تازه به این سایت اومدم و آشنا نیستم
بنابراین اگر نحوه بیان نظراتم اشکال داره شرمنده:Rose:

من تازه عضو شدم نمی دونم باید چی کار کنم

با سلام خدمت دوستان عزیز
عزیزان من در اسلام تنبیه بدنی هر شخص جایز است. تعجب نکنید شما می توانید هر شخص را تنبیه بدنی کنید. حتی زن هم می تواند شوهرش را تنبیه کند.
البته به شرطی که شخص مرتکب گناه علنی شود. اصلا یکی از مراتب نهی از منکر تنبیه بدنی است. خداوند نگفت اگر زن ظرف نشوید می توانید کتکش بزنید، چون ظرف شستن برای زن واجب نیست ( البته این حرف رو جدی نگیرید، خواهش می کنم ظرفاتون رو بشورید). بلکه فرمود اگر نشوز کرد، یعنی اگر به واجبات خودش عمل نکرد و در اموری که اطاعت شوهر واجب بود اطاعت نکرد بزنید.
بله اگر شوهر هم گناهی مرتکب بشه مثلا شراب خوار باشه، زن اول باید نصیحت کنه. بعد باهاش قهر کنه، بعد هم هر موقع شرایط مناسب شد با لنگه کفش بیافته به جون شوهر.

خداوند میفرمایند و میخواهند که بفهمانند :
تو با کلید واقعی وارد شو ! اگر باز نشد ! بزن بشکن!

نمیگه به محض اینکه خطا دیدی بزن !
میگه نصیحت کن ! دلداری بده ! اگر در و راه دل و عقل این موجود باز نشد ! بعد شروع کن به تنبیه!

مثال اینه که
من لقمه رو از پشت سر به دهان میذارم
شما به من میگی بیا لقمه رو از روبروی صورت به دهان بگذار !!
اگر نشد بعد به خودت زحمت بده و از پشت سر اینکارو کن !

هم امر به معروفه و هم نهی از منکر !!!

میدونی اگر زدی و بیش از حده خطای زن اثر منفی روی وجودش به جا گذاشتی گیری و گناهکار ؟

ازمظلومترین آیات قرآن همین آیه است که باید کمی بیشتر ازاین پیرامون اون دانست وتحقیق کرد.

[="Teal"]

رضا;16120 نوشت:
آیا در اسلام تنبیه بدنی زن ها جایز است؟(کارشناس:رسا)

والا ما شنیدیم باید با چوب مسواک بزنیمشون !

منتهی اگر خیلی دخترای بدی بشن باید چوب مسواک رو داغ کرد (مثل سیگار) بعد بزنی روی دستشون! :khaneh:[/]

پرسش:
آیا در اسلام تنبیه بدنی زن ها جایز است؟

پاسخ:

اسلام با شرائطی نسبت به تنبیه بدنی زن ناشزه که نسبت به حقوق جنسی شوهر بی تفاوت باشد اجازه داده است، اما کیفیت مسئله وپاسخ تفصیلی در گرو چند نکته است که باید به آنها توجه بفرمایید:

نکته اول
:
یکی از حکمت های اختلاف زن و مرد در خصوص حق ارتباط جنسی به تفاوت­های فیزیولوژی و همچنین روان آنها برمی گردد، زن و مرد اگرچه هر دو نیاز جنسی و عاطفی دارند اما تقدم و تأخر این نیازها در ایشان فرق می کند.
نیاز جنسی مرد مقدم بر نیاز عاطفی او، و نیاز عاطفی زن مقدم بر نیاز جنسی اوست(1) به همین خاطر زنان بر خلاف مردان، از کسی که نسبت به او محبت نداشته باشند لذتی نمی برند و آن را تجاوز به حساب می آورند، اما مرد می تواند حتی از زنی که هیچ حس محبتی نسبت به او ندارد لذت ببرد.

خالق زن و مرد با توجه به اگاهی از این تفاوت حقوق و وظائیف تعیین نموده است، لذا اسلام هرگاه می­خواهد به مردان در خصوص زنانشان سفارش کند عمدتا سفارش­های او عاطفی و اخلاقی است، اما وقتی می­خواهد به زنان در خصوص مردانشان سفارش کند، سفارش های او عمدتا جنسیتی است.

این نشان میدهد سنخ رابطه جنسی برای مرد و زن متفاوت است، سنخ نیاز جنسی در مرد بسیار متفاوت است، تهاجمی است، در گرو محبت نیست، این نیاز اگر ارضاء نشود هم با کج خُلقی خانواده را جهنم میکند، و هم در جامعه منشأ فساد و مانند آن میشود.
شما کمتر می بینید که زنی به مردی تجاوز کرده و او را به قتل رسانده باشد! اما احساس نیاز جنسی در مرد به قدری قوی است که برای ارضاء مرد را به تجاوز و قتل زن وامیدارد، در حالی که میداند حکم او اعدام است!

ما حتی همانطور که اخیرا اتفاق افتاد در حوادث می بینیم مردی که خودش چندتا بچه دارد به یک دختر خردسال تجاوز کرده و او را به قتل می رساند، آیا این رفتارها برای فهم قدرت این غریزه در درون مرد کفایت نمی کند؟

نکته دوم
:
آنچه که در ازدواج به عنوان حقوق متقابل در برابر هم قرار گرفته است صرفا حق رابطه جنسی مرد در برابر حق رابطه جنسی زن نیست! چون جنسیت در مرد از نیازهای جدی تر به شمار می رود بر خلاف زن که نیازهای عاطفی، آرامش، امنیت و مانند آن نیازهای جدی او به شمار رفته و نیاز رابطه جنسی بعد از ارضاء نیاز عاطفی است، وگرنه خود زن هم طالب آن نخواهد بود.

لذا در ازدواج در وهله اول تأمین جنسی مرد از وظائف زن است، اسلام حتی کار خانه را بر زن واجب نکرده است بلکه فقط تأمین نیاز جنسی مرد را از او خواسته است، از آن طرف تأمین تمام نیازهای عاطفی، اقتصادی و امنیتی زن را بر عهده مرد گذاشته است، طبیعتا همانطور که مرد حتی نمی تواند یک روز نیازهای زن در این خصوص را عقب بیندازد زن هم حق ندارد حتی یک روز نیاز جنسی مرد را غقب بیندازد.
اگر مردی حتی به خاطر فقر نتواند از پس مخارج همسرش را برآید اگر بخواهد زنش را نگه دارد دادگاه او را به تأمین نیازهای همسرش اجبار می کند، ولو برای یک روز! و هرگز فقر مرد را به عنوان توجیه نمیپذیرد.

از آن طرف اگر مردی نیازهای همسرش را تأمین نکرد نمیتوان توصیه کرد که زن با مرد قهر کند یا او را کتک بزند! چون مرد مانند زن در گرو عاطفه نیست تا به خاطر قهر و کمبود محبت به مسیر درست بازگردد! و از آن طرف زن معمولا زورش به مرد نمیرسد و نیز رابطه جنسی بدون خواست قلبی مرد ممکن نیست بر خلاف زن که حتی با اجبار می توان با او رابطه داشت، بنابراین توصیه به کتک زدن مرد راهکار منطقی و شدنی ای نیست!

نکته سوم:

تنبیه بدنی بدون شک یکی از اقسام تنبیه است که می تواند به عنوان عنصری بازدارنده به شمار برود، و اختصاصی به زنان هم ندارد، بلکه مردان هم در صورت برخی لغزش ها تنبیه بدنی میشوند، اما اسلام این را به خاطر ضعف بدنی زنان نسبت به مردان، و همچنین مفاسدی که در پی خواهد داشت بر عهده ایشان نگذاشته است.
بنابراین باید پذیرفت که زن ناشزه دارد مرتکب ظلم در حق شوهرش می شود، اگرچه شاید در نظر او بزرگ نباشد اما در حقیقت ظلم بزرگی است و اگر قهر و نصیحت در او اثر نداشت مستحق تنبیه است.

نباید از این ابا داشته باشیم که بگوییم زنی که بی جهت حق شوهرش را ترک می کند مجرم است، منتهی جرم او چون یک جرم خصوصی و خانوادگی است تنبیه او هم در گام اول خصوصی و پنهانی و در درون خانواده است.

نکته چهارم:

باید توجه کنید که اسلام اگرچه حق مرد برای ارتباط جنسی را به رسمیت می شناسد اما هیچ وجوب یا حتی استحبابی در خصوص رابطه در جایی که زن راضی نیست وجود ندارد، بلکه از نظر اسلام بسیار مطلوب است که مرد در انتخاب زمان و شرایط ارتباط جنسی، حال همسرش را مراعات کرده و نظر او را دخالت دهد.

اسلام بدنبال این نیست که با این حقوق برای زن و مرد نسخه لازم الاجرا بپیچد، بلکه در وهله اول به دنبال این است که زن و شوهر آنچنان صمیمی باشد که بحث رابطه جنسی و تمکین، اجازه خروج از خانه و بحث نفقه و مهریه و مانند آن اصلا بین آنها مطرح نباشد، اسلام هرگز به دنبال اجرای چنین احکامی نیست، بلکه به دنبال آن است که زن وشوهر عشقانه یکدیگر را دوست بدارند و جانشان را برای یکدیگر فدا کنند!

این احکام در حقیقت خط قرمزی است که اسلام برای زن و شوهرهای ناسازگار تعیین کرده است، یعنی کف کار است، خط قرمزهای حداقلی است. و اگر واقعا محبتی در میان باشد مشکل با همان نصیحت و قهر حل می شود، لذا شاید به ندرت بتوان موردی یافت که کار به تنبیه همس رسیده باشد.

نکته پنجم:

این یک مسئله حقوقی است و مطلقا ناظر به ارزش گذاری و برتری مرد بر زن نیست، خود همین مرد هم اگر برخی لغزش ها را مرتکب شود تنبیه شده و شلاق خواهد خورد.
علاوه بر اینکه هرگز اسلام اجازه نمی دهد کسی زنش را از روی حس انتقام، یا کینه ونفرت، یا تشفی خاطر کتک بزند، تنبیه حقیقی تنبیهی برای توجه است، نه برای انتقام! بنابراین بعید است، و شاید به ندرت بتوان یافت زن و مردی که کارشان به تنبیه بدنی برسد،

نکته ششم:

قرآن کریم در جایی که زن بدون عذر و بهانه از تمکین خودداری می کند ابتدا توصیه به موعظه میکند، موعظه به معنای اینکه صرفا بنشیند و زنش را نصیحت کند نیست! بلکه یعنی از طریق گفتاری به دنبال حل مسئله باشد، علت امر را جویا شود، مشکلی اگر هست برطرف کند، اگر زن از نظر افسردگی یا طبع سرد دچار سرد مزاجی شده است آن را برطرف کند و اموری از این قبیل.

در مرحله دوم قرآن کریم میفرماید در بستر از آنها رو بگردانید! خیلی جالب است قرآن نمی فرماید بسترتان را عوض کنید، بلکه می فرماید:«وَ اهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضاجِع‏» (2) این یعنی در همان بستر از آنها رو بگردانید، نه اینکه بسترتان را عوض کنید(3)

اگر این دو راه فایده ای نداشت در مرحله سوم قرآن کریم می فرماید: «وَ اضْرِبُوهُن‏»؛ آنها را بزنید(4)
یعنی نمی توان همان ابتدا زن ناشزه را تنبیه کرد، بلکه باید با او صحبت کرد، این نصیحت کردن خیلی معنای گسترده ای دارد، حتی مشاوره را هم شامل میشود، یعنی اگر زنی نیاز به مشاوره دارد او را به مشاوره و گفتار درمانی و مانند آن راهنمایی کند. جواز تنبیه فقط در جایی است که راه های دیگر به بن بست قطعی خورده باشند.

نکته هفتم:

این جواز تنبیه بعد از نصیحت و قهر در جایی است که عذری در کار نباشد، وگرنه زن اگر بیمار است، دچار سردمزاجی است، یا به افسردی مبتلاست، یا مشکل قابل توجهی مانند آن دارد هرگز اسلام اجازه بداخلاقی با او هم نمی دهد چه برسد اجازه تنبیه بدنی! قطعا تنبیه زنی که برای عدم تمکین عذر موجهی دارد حرام است، و مصداق ظلم به شمار می رود.

نکته هشتم:

بعد از تمام نکاتی که گذشت تازه اصل سخن در این است که منظور از زدن چیست؟ آیا منظور تنبیه بدنی است؟! جدایی است؟ در این نظرات مختلفی وجود دارد.
اما بر فرض که تنبیه بدنی باشد طبق روایات این زدن، هرگز نباید حتی منجر به کبوی شود، بلکه باید زدنی رقیق و نرم با چیزی شبیه چوب مسواک باشد، همانطور که امام رضا(علیه السلام) می فرمایند:
«الضَّرْبُ بِالسِّوَاكِ وَ شِبْهِهِ ضَرْباً رَفِيقا»؛ زدنی نرم با مسواک و مانند آن(5)

روشن است که کسی با چوب مسواک آن هم به گونه­ ای که حتی کبود نشود دردش نمی گیرد، بنابراین این «ضرب» در حقیقت نوعی اعلان تنفر است، نه تنبیه بدنی! یعنی بیشتر از آنکه درد بدنی مدّ نظر اسلام باشد، درد عاطفی ناشی از آن مدّ نظر اسلام است.
چرا که همانطور که گذشت فعلیت یافتن قوه جنسی زن در گرو تحریک عاطفی است، وگرنه هرگز نمیشود با تنبیه بدنی زن را وادار به رابطه جنسی کرد، همانطور که خود پیامبر(صلی الله علیه و آله) می فرمایند:
«أَيَضْرِبُ أَحَدُكُمُ الْمَرْأَةَ ثُمَّ يَظَلُّ مُعَانِقَهَا»؛ آیا احدی از شما همسرش را کتک می زند و شب او را در آغوش می گیرد؟!(6)

پس باید حقیقت ماجرا را چیزی غیر از تنبیه بدنی دانست؛ شاید مراد رها کردن آنها باشد، یعنی زنی که با نصیحت و قهر به راه نیاید دیگر به راه نخواهد آمد و باید او را رها نمود، و این ضرب پایانی به معنای قطع ارتباط است و آخرین تلنگر برای بازگشت زن به زندگی یا جدایی!

پی نوشت ها:
1. حسین لطف آبادی، روان شناسی رشد،(2) نوجوانی، جوانی و بزرگسالی، تهران، سمت، چاپ چهارم، 1381ش، ص95.
2. نساء:34/4.
3. الفرقان فی تفسیر القرآن، انتشارات فرهنگ اسلامى‏، قم، چاپ دوم، 1365ش، ج7، ص50.
4. نساء:34/4.
5. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، دار إحياء التراث العربي‏، بیروت، چاپ دوم، 1403ق، ج101، ص58.
6. الکافی، ج5، ص509.

موضوع قفل شده است