جمع بندی آیا خداوند به مجردها وعده ی غنا داده است؟

تب‌های اولیه

90 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

میقات;881209 نوشت:
[="Tahoma"]

....

با سلام و احترام

وقتی خداوند میگوید نفقه و مهریه را تامین میکند، به چه معناست؟
یغنیهم چه معنایی میدهد؟
کار خدا چیست؟ خداوند چه نقشی ایفا خواهد کرد؟
مسلما برای انها از اسمان پول نمی فرستد...
در اینجا فاعل و کننده کار در غنی کردن، خداوند است.
این فاعل چه کاری انجام میدهد؟

آیا این فاعلیت از نوع وعده به فاعلیت طولی است؟
یعنی هر کاری حتی غذا خوردن فاعلش خداست.
به عبارتی فاعلیت خدا در وعده به غنی کردن در نفقه و مهریه تفاوتی با فاعلیت خدا در سایر اموری که وعده نداده ندارد؟

با سلام و درود

«فضل»: زیاده و اضافه از حد.

هر بخشش و عطیه ای که بخشنده ی آن، الزام و اجباری به آن نداشته باشد را فضل می گویند.(مفردات ألفاظ القرآن، ص 639)

در آیه شریفه نیز خداوند می فرماید از فضلش آن ها را مستغنی می کند؛ یعنی آن چه خداوند به فقرا وعده داده است، بیش از آن مقدار استحقاق، لیاقت و قابلیت آن ها است.

لذا بنده خدا همراه با کار و تلاش، بر خداوند توکل می کند و خداوند نیز بیش از آن چه که او استحقاقش را دارد به او تفضل می فرماید.

میقات;881431 نوشت:
با سلام و درود

«فضل»: زیاده و اضافه از حد.

هر بخشش و عطیه ای که بخشنده ی آن، الزام و اجباری به آن نداشته باشد را فضل می گویند.(مفردات ألفاظ القرآن، ص 639)

در آیه شریفه نیز خداوند می فرماید از فضلش آن ها را مستغنی می کند؛ یعنی آن چه خداوند به فقرا وعده داده است، بیش از آن مقدار استحقاق، لیاقت و قابلیت آن ها است.

لذا بنده خدا همراه با کار و تلاش، بر خداوند توکل می کند و خداوند نیز بیش از آن چه که او استحقاقش را دارد به او تفضل می فرماید.

با سلام و احترام

هنوز منتظرم جواب سوالات دو پست قبلی را بدهید...

[="Tahoma"]

و طاها;883034 نوشت:
با سلام و احترام

هنوز منتظرم جواب سوالات دو پست قبلی را بدهید...

با سلام و درود

تصور می کردم در پست قبلی، پاسخ فرمایشات شما داده شده باشد.

با توجه به همان پاسخ قبلی عرض می کنم: فاعلیت و سهم بنده خدا این است که در راه کسب معاش و تامین هزینه همسر و فرزندان، تلاش و فعالیت کند، و سهم فاعلیت خداوند نیز این است که از فضلش، بیش از آن چه بنده استحقاقش را دارد به او عطا می کند.

مطابق انچه گذشت
برای اینکه فردی شامل وعده شود باید یک لیاقت حداقلی داشته باشد که البته ما کم و کیف ان را نمیدانیم و خدا هم بیان نکرده است. و لذا نمیدانیم چه کار باید کرد تا ان لیاقت حداقلی را پیدا کرد.
فرض میکنیم که فردی ان لیاقت را به هر شکلی بوده به دست اورده... اما خداوند بنا به حکمتش ممکن است به او ان چه وعده داده را ندهد تا زمانی که حکمت اقتضا کند و از طرفی همانطور که قبلا گفتید زمان تحقق وعده نامعلوم است. شاید ده سال طول کشید تا خدا وعده اش را عملی کند و شاید بیست سال و شاید سی سال....
به هر حال فرض میکنیم طی بیست سال این وعده تحقق پیدا کرد.
چه وعده ای ؟ همان نفقه و مهریه که گفته شد....ا

با توجه به این مقدمات :

خداوند از مجردانی که ترس از تامین نشدن نفقه و مهریه دارند میفرماید اگر لیاقت حداقلی که نمیدانید چیست و چگونه به دست می اید را به دست اورید و حکمت در تامین شدن باشد در زمان نامشخصی که معلوم نیست یک سال است یا بیست سال یا ... ان را تامین میکنم پس از تامین نشدنش نترسید و ازدواج کنید!

میقات;883044 نوشت:
[="Tahoma"]
.

با سلام و احترام

سوالم چیز دیگری بود... لکن بیشتر فکر کردم و ان را به موضوع و تحقیق دیگری موکول میکنم.

اما

تا جایی که به یاد دارم و در صورت لزوم مستند میکنم...

ابتدا شما ابتدای ایه را به فقر فعلی تفسیر کردید

بعد گفتید فقر محتمل...

فعلا بنده فقر محتمل را ملاک قرار میدهم.

خوب ما دو دسته مجرد داریم

عده ای که فقر فعلی دارند... و به خاطر فقر فعلی ازدواج نکرده اند...
عده ای که فقر فعلی ندارند اما از فقر محتمل در اینده میترسند...

ایه در صدد رفع ترس ان عده ای است که از فقر محتمل میترسند و وعده به رفع ان میدهد...

اما ایا وعده ی خدا ارتباطی با مجردهایی که فقر فعلی دارند و به خاطر فقر فعلی ازدواج نمیکنند، دارد؟

[="Tahoma"]

و طاها;883319 نوشت:
با توجه به این مقدمات :

خداوند از مجردانی که ترس از تامین نشدن نفقه و مهریه دارند میفرماید اگر لیاقت حداقلی که نمیدانید چیست و چگونه به دست می اید را به دست اورید و حکمت در تامین شدن باشد در زمان نامشخصی که معلوم نیست یک سال است یا بیست سال یا ... ان را تامین میکنم پس از تامین نشدنش نترسید و ازدواج کنید!

با سلام و درود

اولا این چیزهایی که شما انتظار دارید روشن شود، از این آیه به دست نمی آید. مطالبی که عرض می شود با توجه به مجموعه دین و تعالیم قرآنی نیست.

در ثانی، شرائط کلی لیاقت داشتن را می دانیم و در پست های قبلی بیان شد.

ثالثا، وعده الهی قرار نیست بدین گونه باشد که یکمرتبه پول هنگفتی به او برسد و همه مخارج مهریه و نفقه و ... یکجا تامین شود؛ بلکه تحقق وعده می تواند بدین صورت باشد که با پیدا کردن کار و درآمدی ـ ولو مختصر ـ زندگی اش اداره شود به گونه ای که محتاج و نیازمند دیگران نباشد.

[="Tahoma"]

و طاها;883323 نوشت:
با سلام و احترام

سوالم چیز دیگری بود... لکن بیشتر فکر کردم و ان را به موضوع و تحقیق دیگری موکول میکنم.

اما

تا جایی که به یاد دارم و در صورت لزوم مستند میکنم...

ابتدا شما ابتدای ایه را به فقر فعلی تفسیر کردید

بعد گفتید فقر محتمل...

فعلا بنده فقر محتمل را ملاک قرار میدهم.

خوب ما دو دسته مجرد داریم

عده ای که فقر فعلی دارند... و به خاطر فقر فعلی ازدواج نکرده اند...
عده ای که فقر فعلی ندارند اما از فقر محتمل در اینده میترسند...

ایه در صدد رفع ترس ان عده ای است که از فقر محتمل میترسند و وعده به رفع ان میدهد...

اما ایا وعده ی خدا ارتباطی با مجردهایی که فقر فعلی دارند و به خاطر فقر فعلی ازدواج نمیکنند، دارد؟

با سلام و درود

عرائضم را با دقت بیشتری مطالعه فرمایید.

در پست های قبلی (به ویژه شماره 11 و 14) بیان شده که مفسران نظرات مختلفی دارند ولی مشهور مفسران، آیه اول را ناظر به فقر در آینده (محتمل) و آیه دوم را ناظر به فقر فعلی می دانند.

میقات;883328 نوشت:
[="Tahoma"]

با سلام و درود

عرائضم را با دقت بیشتری مطالعه فرمایید.

در پست های قبلی (به ویژه شماره 11 و 14) بیان شده که مفسران نظرات مختلفی دارند ولی مشهور مفسران، آیه اول را ناظر به فقر در آینده (محتمل) و آیه دوم را ناظر به فقر فعلی می دانند.

با سلام و احترام

در پست قبلی عرض کردم در مورد ایه ی اول سخن مشهور را ملاک قرار دادم یعنی همان فقر محتمل...

و سوالی پرسیدم که منتظرم نظر شما را در این مورد جویا شوم.

[="Tahoma"]

و طاها;883373 نوشت:
با سلام و احترام

در پست قبلی عرض کردم در مورد ایه ی اول سخن مشهور را ملاک قرار دادم یعنی همان فقر محتمل...

و سوالی پرسیدم که منتظرم نظر شما را در این مورد جویا شوم.

با سلام و درود

در باره کسانی که به جهت فقر فعلی ازدواج نکرده اند:

آیه دوم می تواند ناظر به کسانی باشد که فقر فعلی دارند. می فرماید عفت پیشه کنند تا خداوند از فضلش آن ها را مستغنی کند و زمینه ازدواجشان فراهم شود.

البته برخی نظر دیگری دارند که در پست 11، اشاره شد:

نقل قول:

در این زمینه روایتی داریم که در تفسیر آیه «لا یجدون نکاحا» می فرماید: «يتزوّجوا حَتَّى يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ‏»(الكافي (ط - الإسلامية)، ج ‏5، ص 331، ح 7)

در تفسیر کنزالدقائق آمده، بنابر این روایت، طلب عفت، از طریق ازدواج کردن است؛ یعنی کسانی که قدرت بر مهریه و نفقه ندارند باید ازدواج کنند و مهریه و نفقه را بر ذمه بگیرند و خداوند آن ها را از فضلش بی نیاز می کند.(تفسير كنز الدقائق و بحر الغرائب، ج ‏9، ص 294)


میقات;883379 نوشت:
[="Tahoma"]

با سلام و درود

در باره کسانی که به جهت فقر فعلی ازدواج نکرده اند:

آیه دوم می تواند ناظر به کسانی باشد که فقر فعلی دارند. می فرماید عفت پیشه کنند تا خداوند از فضلش آن ها را مستغنی کند و زمینه ازدواجشان فراهم شود.

البته برخی نظر دیگری دارند که در پست 11، اشاره شد:

با سلام و احترام

به ایه دوم هم میرسیم اما سوالم درباره ایه اول است.

[="Tahoma"]

و طاها;883511 نوشت:
با سلام و احترام

به ایه دوم هم میرسیم اما سوالم درباره ایه اول است.

با سلام و درود

بله، طبق تفسیر مشهور، آیه اول ناظر به ترس از فقر در آینده است. لذا طبق این برداشت می توان گفت کسانی که به خاطر فقر فعلی، ازدواج نکرده اند، مشمول آیه نیستند.

میقات;883379 نوشت:
[="Tahoma"]

با سلام و درود

در باره کسانی که به جهت فقر فعلی ازدواج نکرده اند:

آیه دوم می تواند ناظر به کسانی باشد که فقر فعلی دارند. می فرماید عفت پیشه کنند تا خداوند از فضلش آن ها را مستغنی کند و زمینه ازدواجشان فراهم شود.

البته برخی نظر دیگری دارند که در پست 11، اشاره شد:

با سلام و احترام

نسبت به انچه در مورد نظر برخی نوشتید نکاتی قابل ذکر هستند که نظر ان ''برخی'' را بی اعتبار میکند. اگرچه همین ذکر کلمه ی '' برخی'' برای ملاک عمل نبودن کافی است

اولا
اگر خوب دقت کنیم این آیه شریفه به طور کلی و عام فرموده است: اگر امکان ازدواج نیست ،پاکدامنى پیشه کنند و نفرموده است که اگر امکان ازدواج دائم نیست، پاکدامنى پیشه کنند و از نظر روایات، ازدواج اعم از ازدواج دائم و موقت است و این طور نیست که ازدواج موقت همیشه و برای همه افراد ممکن باشد زیرا روشن است که اگر چه نکاح متعه نفقه ندارد، ولی ازدواجی نیست که بدون هیچ سرمایه و خرجی شکل بگیرد، زیرا در این ازدواج، حتما باید مرد مهریه را تعیین و به زن پرداخت کند.
نقل از سایت اسلام کوییست
دوما
تفاسیر نیز همین را میگویند مگر همین یکی یا دو تایی که شما میگویید...

سوما
اگر چنین دلالتی و معنایی برای ایه تصور کنیم بدین معناست که متعه نکاح نباشد و این خلاف قول مشهور و حتی اجماع است. مگر اینکه بین تعریف فقهی و قرانی تفاوت قائل شویم.

چهارما
روایات مربوطه یا مجهول است یا مرسل . و شما باید سندش را لحاظ کنید.

پنجما
معقول نیست به کسی که نمیتواند ازدواج کند بگوییم ازدواج کن.
پس کسی که لایجدون نکاحا ، نمیتواند به همان چیزی که نمی یابد ارشاد شود.

پس این معنا و تفسیر هم خلاف عقل است و هم خلاف قران و تفاسیر و هم اعتبار محکم روایی ندارد.

میقات;883582 نوشت:
[="Tahoma"]

با سلام و درود

بله، طبق تفسیر مشهور، آیه اول ناظر به ترس از فقر در آینده است. لذا طبق این برداشت می توان گفت کسانی که به خاطر فقر فعلی، ازدواج نکرده اند، مشمول آیه نیستند.

با سلام و احترام

از ایه اول که بگذریم به پست شما میرسیم که در انتهای کلامتان به نظر برخی اشاره کردید که استعفاف در ایه را استعفاف به متعه دانسته اند...
و شاید شما مدافع این قول هستید...
لذا در پست قبلی پاسخی نسبت به ان دادم...
اگر مدافع این تفسیر غیر مشهور و ضعیف هستید بحث را روی ان متمرکز کنیم و الا برویم روی ادامه مطلب گفتگو کنیم.

میقات;883325 نوشت:
[="Tahoma"]

با سلام و درود

اولا این چیزهایی که شما انتظار دارید روشن شود، از این آیه به دست نمی آید. مطالبی که عرض می شود با توجه به مجموعه دین و تعالیم قرآنی نیست.

در ثانی، شرائط کلی لیاقت داشتن را می دانیم و در پست های قبلی بیان شد.

ثالثا، وعده الهی قرار نیست بدین گونه باشد که یکمرتبه پول هنگفتی به او برسد و همه مخارج مهریه و نفقه و ... یکجا تامین شود؛ بلکه تحقق وعده می تواند بدین صورت باشد که با پیدا کردن کار و درآمدی ـ ولو مختصر ـ زندگی اش اداره شود به گونه ای که محتاج و نیازمند دیگران نباشد.

با سلام و احترام

نسبت به ماتقدم و نسبت به ایه اول نتایجی را نگاشتم که مورد انتقاد شما قرار گرفته است.

اولا نمیدانم بند سوم یا نکته سوم شما چه وجهی دارد؟ چون من هم نگفته ام قرار است یکمرتبه پولی به دستش برسد اتفاقا عکس این را گفتم.

اما نسبت به کلیت پاسخ شما باید عرض کنم

مجردها لزوما نسبت به اطمینان بخشی خداوند یا وعده ی او ( طبق انچه گذشت) شک ندارند...
اتفاقا گروه اعظمی مشکل را در لیاقت خود میدانند...
پس وعده خدا نسبت به مجردانی که لیاقت حداقلی را ندارند، نمیتواند انها را مجاب کند و نمیتواند دلیل درستی برای ازدواج باشد.
پس تنها مجردانی که لیاقت حداقلی دارند میتوانند به وعده ی خدا دل خوش کنند.
و خدا هم نگفته هر کس لیاقت حداقلی ندارد من به او لیاقت حداقلی را میدهم.

و همانطور که در پستهای قبلی گذشت این لیاقت حداقلی کم و کیفش نامعلوم است و من از شما خواستم ان را مشخص کنید اما مشخص نکردید و گفتید نمیدانم.
و حتی کلیات ان لیاقت نیز نامعلوم بود و تنها برخی از انها، ان هم به عنوان شروط کلی ذکر شد...

به هر حال چه لیاقت معلوم باشد و چه نامعلوم، گره کار مجردان را باز نمیکند و باعث نمیشود انها ازدواج کنند.
مگر مجردهایی که ان لیاقت را داشته باشند... این دسته میتوانند به وعده خدا اطمینان کنند و ازدواج کنند و اگر به این دلیل ازدواج نکنند یا مشکل اعتقادی و ایمانی دارند یا ایه را طور دیگری معنا میکنند...
و عرض شد وقتی خدا میخواهد وعده اش را عملی کند با فرض وجود لیاقت، زمان تحقق وعده نامعلوم است و حکمت خدا نیز میتواند دخیل باشد....

[="Tahoma"]

و طاها;883748 نوشت:
نسبت به انچه در مورد نظر برخی نوشتید نکاتی قابل ذکر هستند که نظر ان ''برخی'' را بی اعتبار میکند.

با سلام و درود

بله، این تفسیر می تواند ایراداتی داشته باشد، کما این که در همان پست 11 بدان اشاره شده بود:

نقل قول:

الا این که این برداشت و تفسیر، موجب تکلف و به سختی افتادن است، البته احتمال هم دارد لفظی از حدیث موقع ثبت، افتاده باشد.(ر.ک: تفسير الصافي، ج ‏3، ص 433)

[="Tahoma"]

و طاها;883749 نوشت:
با سلام و احترام

از ایه اول که بگذریم به پست شما میرسیم که در انتهای کلامتان به نظر برخی اشاره کردید که استعفاف در ایه را استعفاف به متعه دانسته اند...
و شاید شما مدافع این قول هستید...
لذا در پست قبلی پاسخی نسبت به ان دادم...
اگر مدافع این تفسیر غیر مشهور و ضعیف هستید بحث را روی ان متمرکز کنیم و الا برویم روی ادامه مطلب گفتگو کنیم.

بنده راجع به متعه و ازدواج موقت، صحبتی نکردم و قرار هم نیست این موضوع مطرح شود.

[="Tahoma"]

و طاها;883753 نوشت:
نمیدانم بند سوم یا نکته سوم شما چه وجهی دارد؟ چون من هم نگفته ام قرار است یکمرتبه پولی به دستش برسد اتفاقا عکس این را گفتم.

شما قبلا فرمودید:

و طاها;883319 نوشت:
شاید ده سال طول کشید تا خدا وعده اش را عملی کند و شاید بیست سال و شاید سی سال....
به هر حال فرض میکنیم طی بیست سال این وعده تحقق پیدا کرد.

بنده عرض کردم می تواند خیلی معمولی و بطور عادی، این وعده محقق شود.

میقات;883919 نوشت:
[="Tahoma"]

بنده راجع به متعه و ازدواج موقت، صحبتی نکردم و قرار هم نیست این موضوع مطرح شود.

با سلام و احترام

آیا من گفته ام شما راجع به متعه صحبت کردید؟

=======

پس به هر حال شما مدافع چنین قولی نیستید. و صرفا جهت یاداوری ان را ذکر کردید

میقات;883920 نوشت:
[="Tahoma"]

شما قبلا فرمودید:

بنده عرض کردم می تواند خیلی معمولی و بطور عادی، این وعده محقق شود.


با سلام و احترام

من هم نگفته ام نمیتواند خیلی معمولی و به طور عادی باشد
لذا وجه انتقاد شما نامعلوم است.

اما باید متذکر شوم که نیاز است معمولی و عادی بودن تعریف شود...
مثلا معمولی همین تلاش انسان برای تامین معاش است که بین کافر و مسلمان مشترک است.
پس اگر خدا بخواهد فاعلیت خاصی برای تحقق وعده اش داشته باشد میشود غیر معمولی.

پس اگر معمولی باشد معنای ایه چیز دیگری است.

[="Tahoma"]

و طاها;884000 نوشت:
مثلا معمولی همین تلاش انسان برای تامین معاش است که بین کافر و مسلمان مشترک است.
پس اگر خدا بخواهد فاعلیت خاصی برای تحقق وعده اش داشته باشد میشود غیر معمولی.

پس اگر معمولی باشد معنای ایه چیز دیگری است.

با سلام و درود

پست شماره 40:

نقل قول:

مطلب دیگر؛ ایمان و عمل صالح، حداقل شرائط است یعنی کسی که اصلا ایمان ندارد و یا اصلا عمل صالح ندارد نمی توان ادعای لیاقت داشتن در باره اش داشت.

میقات;884158 نوشت:
[="Tahoma"]

با سلام و درود

پست شماره 40:

با سلام و احترام

متوجه نمیشوم این نقل و قول چه ارتباطی با صحبتهای من دارد.

[="Tahoma"]

و طاها;884201 نوشت:
با سلام و احترام

متوجه نمیشوم این نقل و قول چه ارتباطی با صحبتهای من دارد.

با سلام و درود

شما فرمودید کافر و مسلمان در عمل و تلاش مشترک هستند؛ و من عرض کردم طبق معیارهای قرآنی، صرف عمل کفایت نمی کند بلکه ایمان نیز ملاک است.

لذا در کنار عمل صالح، ایمان، شرط لازم است. لذا مؤمن و کافر، مساوی نیستند تا در برابر وعده الهی یک انتظار یکسان داشته باشند.

میقات;884247 نوشت:
[="Tahoma"]

با سلام و درود

شما فرمودید کافر و مسلمان در عمل و تلاش مشترک هستند؛ و من عرض کردم طبق معیارهای قرآنی، صرف عمل کفایت نمی کند بلکه ایمان نیز ملاک است.

لذا در کنار عمل صالح، ایمان، شرط لازم است. لذا مؤمن و کافر، مساوی نیستند تا در برابر وعده الهی یک انتظار یکسان داشته باشند.


با سلام و احترام
این جملات شما مورد نقد بنده نبوده است.
اگر یادتان باشد در پستهای قبلی گفتم وعده ی خدا زمان مشخصی برای تحققش مطرح نشده و میتواند ده یا بیست سال هم طول بکشد ( و میتواند ظرف شش ماه باشد...)

و شما در مقابل گفتید :
'' بنده عرض کردم می تواند خیلی معمولی و بطور عادی، این وعده محقق شود.''

بنده هم گفتم کسی منکر معمولی انجام شدن نیست.

اما نکته ای که متذکر شدم این بود که
یک کافر که مشمول وعده نیست تلاش میکند و غنی میشود.
یک مسلمان که لیاقت ندارد تلاش میکند و خودش را به غنی و توانگری می رساند.

این دو دسته مشمول وعده نیستند اما غنی شدند.
این میشود به شکل معمولی رسیدن به توانگری...

اما انچه شما قصد بیانش را دارید معمولی نیست بلکه غیر معمولی است.

[="Tahoma"]

و طاها;884258 نوشت:
اما نکته ای که متذکر شدم این بود که
یک کافر که مشمول وعده نیست تلاش میکند و غنی میشود.
یک مسلمان که لیاقت ندارد تلاش میکند و خودش را به غنی و توانگری می رساند.

این دو دسته مشمول وعده نیستند اما غنی شدند.
این میشود به شکل معمولی رسیدن به توانگری...

اما انچه شما قصد بیانش را دارید معمولی نیست بلکه غیر معمولی است.

با سلام و درود

سخنم اصلا ناظر به کافر نیست. غنی شدن او و بطور کلی ثروتمندی کفار، حکمت های دیگری دارد که از موضوع گفتگو خارج است. همین طور مسلمانی که قابلیت و لیاقتش را از دست داده است.

در مورد سایر مسلمانان نیز این گونه غنی شدن، غیر معمولی نیست؛ زیرا وقتی عالَم را صرف عالم ماده ندانیم و ایمان را نیز در دخیل و سهیم بدانیم، لطف و فضل الهی و برکت پیدا کردن و ...، دیگر غیر معمولی نیست.

ما بسیار شنیدیم که به مجردها میگویند بروید ازدواج کنید خدا شغل و سرمایه را جور میکند و امثال این صحبت ها...
با توجه به انچه گذشت
اولا
انها که فقر فعلی دارند و به همین سبب زنی پیدا نمیکنند اصلا خداوند نفرموده بروند ازدواج کنند بلکه اتفاقا فرموده عفت پیشه کنند تا زمانی که فقر فعلی شان به فضل خدا از بین برود. نه اینکه بروند ازدواج کنند تا بعد فقرشان برطرف شود چون امر به مالایطاق است و لغو. ( ایه دوم )
دوما
انها که فقر فعلی ندارند و لیاقت هم ندارند و از فقر محتمل می ترسند، خداوند وعده نکرده لیاقت بدهد پس نمیتوانند به وعده ی خدا دلگرم شوند.... چون یا به بی لیاقتی خود علم دارند و یا لااقل به با لیاقتی خود علم ندارند. ( ایه اول )
سوما
انها که فقر فعلی ندارند و لیاقت تحقق وعده را دارند و از فقر محتمل می ترسند ممکن است فقر به سراغشان بیاید و حتی بابت همین موضوع ( نفقه یا مهریه) درخواست طلاق مطرح شود. و ممکن است این فقر به مدت طولانی طول بکشد و برطرف نشود. چون خداوند قول نداده به شکل خارق العاده چنین کاری کند و قول هم نداده طول نکشد ( با توجه به گفتگوهای گذشته ) ( ایه اول )
چهارما
انها که فقر فعلی دارند و زن هم برایشان هست ، خداوند وعده به غنی نداده است. و فرضا این دسته را مشمول بنده دوم و سوم ( مشمول ایه ی اول ) بدانیم، همان احکام بند دوم و سوم برای انها صدق میکند طبق انچه گذشت و الا اصلا مشمول ایه نیستند ان طور که در چند پست قبلی گفته شد.

میقات;884263 نوشت:
[="Tahoma"]

با سلام و درود

سخنم اصلا ناظر به کافر نیست. غنی شدن او و بطور کلی ثروتمندی کفار، حکمت های دیگری دارد که از موضوع گفتگو خارج است. همین طور مسلمانی که قابلیت و لیاقتش را از دست داده است.

در مورد سایر مسلمانان نیز این گونه غنی شدن، غیر معمولی نیست؛ زیرا وقتی عالَم را صرف عالم ماده ندانیم و ایمان را نیز در دخیل و سهیم بدانیم، لطف و فضل الهی و برکت پیدا کردن و ...، دیگر غیر معمولی نیست.

با سلام و احترام

با همین جهانبینی اسلامی که به این داستان بنگریم باز هم معمولی با غیر معمولی فرق میکند.
شما فرض کنید سه دسته انسان میخواهند توانگر شوند.
کافر تلاش میکند و توانگر میشود.
مسلمان بالیاقت تلاش میکند و توانگر میشود.
مسلمان بی لیاقت تلاش میکند و توانگر میشود.

خداوند وعده اش را نسبت به گروه دوم تحقق بخشیده است نه نسبت به دو گروه دیگر.
لذا این تحقق معمولی نیست و اصلا به همین جهت این ایه اهمیت پیدا میکند و الا کافر و مسلمان با لیاقت و بی لیاقت در به دست اوردن غنی یکسان میشدند
در حالی که میدانیم اینها یکسان نیستند و در جهان بینی اسلام اینها یکسان نیستند

و طاها;884279 نوشت:
ما بسیار شنیدیم که به مجردها میگویند بروید ازدواج کنید خدا شغل و سرمایه را جور میکند و امثال این صحبت ها...
با توجه به انچه گذشت
اولا
انها که فقر فعلی دارند و به همین سبب زنی پیدا نمیکنند اصلا خداوند نفرموده بروند ازدواج کنند بلکه اتفاقا فرموده عفت پیشه کنند تا زمانی که فقر فعلی شان به فضل خدا از بین برود. نه اینکه بروند ازدواج کنند تا بعد فقرشان برطرف شود چون امر به مالایطاق است و لغو. ( ایه دوم )
دوما
انها که فقر فعلی ندارند و لیاقت هم ندارند و از فقر محتمل می ترسند، خداوند وعده نکرده لیاقت بدهد پس نمیتوانند به وعده ی خدا دلگرم شوند.... چون یا به بی لیاقتی خود علم دارند و یا لااقل به با لیاقتی خود علم ندارند. ( ایه اول )
سوما
انها که فقر فعلی ندارند و لیاقت تحقق وعده را دارند و از فقر محتمل می ترسند ممکن است فقر به سراغشان بیاید و حتی بابت همین موضوع ( نفقه یا مهریه) درخواست طلاق مطرح شود. و ممکن است این فقر به مدت طولانی طول بکشد و برطرف نشود. چون خداوند قول نداده به شکل خارق العاده چنین کاری کند و قول هم نداده طول نکشد ( با توجه به گفتگوهای گذشته ) ( ایه اول )
چهارما
انها که فقر فعلی دارند و زن هم برایشان هست ، خداوند وعده به غنی نداده است. و فرضا این دسته را مشمول بنده دوم و سوم ( مشمول ایه ی اول ) بدانیم، همان احکام بند دوم و سوم برای انها صدق میکند طبق انچه گذشت و الا اصلا مشمول ایه نیستند ان طور که در چند پست قبلی گفته. بروند عفت پیشه کنند تا به فضل خدا درست شود؟ نباید تلاش کنند تا در مجردی هم وضعشان خوب شود تا زندگی مشترک آینده شان هم صفر کیلومتر شروع شود؟

Aminabz;884499 نوشت:
نباید تلاش کنند تا در مجردی هم وضعشان خوب شود تا زندگی مشترک آینده شان هم صفر کیلومتر شروع شود؟

با سلام و احترام

باید تلاش کنند اما انچه گفته شد با فرض تلاش، صادق است.

مثلا الان میلیون ها جوان ایرانی هستند که بسیاری از انها تلاش میکنند اما تلاششان به نتیجه نمی رسد.

در ضمن در پستهای قبلی مکررا گفتم تلاش میکنند...

[="Tahoma"]

و طاها;884279 نوشت:
دوما
انها که فقر فعلی ندارند و لیاقت هم ندارند و از فقر محتمل می ترسند، خداوند وعده نکرده لیاقت بدهد پس نمیتوانند به وعده ی خدا دلگرم شوند.... چون یا به بی لیاقتی خود علم دارند و یا لااقل به با لیاقتی خود علم ندارند. ( ایه اول )

با سلام و درود

نمی توان قضاوت قطعی داشت. چنین کسی می تواند با توبه و ... صاحب لیاقت گردد؛ لذا تکمیل فرمایش شما این است که این شخص در صورت باقی ماندن بر لیاقت نداشتن، وعده الهی در باره اش محقق نمی شود.

لذا خداوند به او هم وعده داده و به وعده اش هم عمل می کند، البته مادامی که خود آن شخص برای دریافت آن فضل، مانع ایجاد نکرده باشد.

و طاها;884279 نوشت:
سوما
انها که فقر فعلی ندارند و لیاقت تحقق وعده را دارند و از فقر محتمل می ترسند ممکن است فقر به سراغشان بیاید و حتی بابت همین موضوع ( نفقه یا مهریه) درخواست طلاق مطرح شود. و ممکن است این فقر به مدت طولانی طول بکشد و برطرف نشود. چون خداوند قول نداده به شکل خارق العاده چنین کاری کند و قول هم نداده طول نکشد ( با توجه به گفتگوهای گذشته ) ( ایه اول )

کسی که با توکل بر خدا، در مقابل ترس از فقر، ازدواج کرده و در مقابل دریافت فضل الهی، مانع ایجاد نکرده است، وعده الهی در حقش محقق می شود و فقر و نیازمندی اش برطرف می شود.
البته برطرف شدن فقر، لزوما به معنای ثروتمند و سرمایه دار شدن نیست بلکه می تواند در حد نیازمند نبودن به دیگران باشد. لذا وعده الهی در حق او محقق شده است.

این وعده هم زود محقق می شود، به گونه ای که به خاطر ازدواجش و گذراندن مخارج عادی زندگی، نیازمند دیگران نباشد.

نکته:
باید شرائط عادی را در نظر داشت. لذا وقتی خداوند وعده بی نیازی می دهد، معنایش این نیست که اگر کسی پس از مدتی بعد از ازدواج بخواهد طلاق بدهد، مهریه را یکجا داشته باشد.

زندگی متعارف و عادی ای که با توکل بر خدا ادامه دار است، به فضل الهی نفقه اش تامین و به مرور، مهریه زن نیز قابل پرداخت می شود.

لذا هم زندگی متعارف و معمولی را باید در نظر داشت و هم مهریه های سبک و مورد سفارش دین.

[="Tahoma"]

و طاها;884287 نوشت:
کافر تلاش میکند و توانگر میشود.
مسلمان بالیاقت تلاش میکند و توانگر میشود.
مسلمان بی لیاقت تلاش میکند و توانگر میشود.

خداوند وعده اش را نسبت به گروه دوم تحقق بخشیده است نه نسبت به دو گروه دیگر.
لذا این تحقق معمولی نیست و اصلا به همین جهت این ایه اهمیت پیدا میکند و الا کافر و مسلمان با لیاقت و بی لیاقت در به دست اوردن غنی یکسان میشدند
در حالی که میدانیم اینها یکسان نیستند و در جهان بینی اسلام اینها یکسان نیستند

غنی شدن گروه دوم، همان فضل الهی است.

غنی شدن دیگران می تواند عنوان دیگری به خود بگیرد که موضوع گفتگو نیست.

میقات;884954 نوشت:

با سلام و درود


با سلام و احترام

شما از یک بند از نوشتار من نقل و قول گرفتید و این چند خط را نوشتید :

نقل قول:

نقل قول:

نمی توان قضاوت قطعی داشت. چنین کسی می تواند با توبه و ... صاحب لیاقت گردد؛ لذا تکمیل فرمایش شما این است که این شخص در صورت باقی ماندن بر لیاقت نداشتن، وعده الهی در باره اش محقق نمی شود.

لذا خداوند به او هم وعده داده و به وعده اش هم عمل می کند، البته مادامی که خود آن شخص برای دریافت آن فضل، مانع ایجاد نکرده باشد.

این جملات را تک تک بررسی می کنیم :

نقل قول:
نمی توان قضاوت قطعی داشت.

در مورد چه چیزی نمی توان قضاوت قطعی داشت ؟
نقل قول:
چنین کسی می تواند با توبه و ... صاحب لیاقت گردد؛

مگر من گفتم نمی تواند صاحب لیاقت گردد ؟!
نقل قول:
لذا تکمیل فرمایش شما این است که این شخص در صورت باقی ماندن بر لیاقت نداشتن، وعده الهی در باره اش محقق نمی شود.

مگر من گفتم وعده ی الهی درباره اش محقق می شود ؟!

نقل قول:
لذا خداوند به او هم وعده داده و به وعده اش هم عمل می کند،

مگر من گفته ام خداوند به وعده اش عمل نمی کند ؟!
یا آیا گفته ام ایراد کار از خداست ؟!
نقل قول:
البته مادامی که خود آن شخص برای دریافت آن فضل، مانع ایجاد نکرده باشد.

مگر من با این جمله مخالفت کرده ام ؟!
من گفتم کسی که لیاقت ندارد ( به هر دلیلی که باشد و از هر حیث که باشد چه مقتضا نباشد و چه مانع مفقود نباشد )، مشمول تحقق وعده نمی شود.
اکنون نمی دانم وجه انتقاد شما چیست ؟
آن بخشی که از مطالب من نقل و قول گرفتید و چند خط بالا را در موردش نگاشتید این است :
نقل قول:
دوما

انها که فقر فعلی ندارند و لیاقت هم ندارند و از فقر محتمل می ترسند، خداوند وعده نکرده لیاقت بدهد پس نمیتوانند به وعده ی خدا دلگرم شوند.... چون یا به بی لیاقتی خود علم دارند و یا لااقل به با لیاقتی خود علم ندارند. ( ایه اول )

اگر نقدی هست بفرمایید. چون بنده در جملات شما نقدی بر جملات خویش ندیدیم.
اگر جمله ی خاصی اشتباه است همان را نقل و قول بگیرید و مثلا بگویید اشتباه است و به چه دلیل اشتباه است....

-------------------------------------------------------------------

اما نقل و قول بعدی شما :

نقل قول:
کسی که با توکل بر خدا، در مقابل ترس از فقر، ازدواج کرده و در مقابل دریافت فضل الهی، مانع ایجاد نکرده است، وعده الهی در حقش محقق می شود و فقر و نیازمندی اش برطرف می شود.

نمی دانم کدام جمله ی بنده مشکل داشته است که این جملات را مرقوم فرمودید ؟! شاید قصدتان این بوده که با بیان دیگری جملات بنده را تکرار کنید ؟!
اما این جمله را از باب توجه و تاکید عرض می کنم :
بزرگوار وقتی خداوند می فرماید اگر فقیر شوند، بی نیازشان می کند یعنی ممکن است فقیر شوند ... و الا وعده به بی نیاز کردن بی معنا و لغو است ....
از طرفی می دانیم طبق شرع ناتوانی از نفقه می تواند از ناحیه زن مورد شکایت قرار گیرد و در نهایت منجر به طلاق شود ...
پس این طور نیست که فکر کنیم طبق آیه اول، کسی فقیر نخواهد شد.

نقل قول:
البته برطرف شدن فقر، لزوما به معنای ثروتمند و سرمایه دار شدن نیست

مگر بنده تا به حال گفته ام به این معناست ؟
نقل قول:
بلکه می تواند در حد نیازمند نبودن به دیگران باشد. لذا وعده الهی در حق او محقق شده است.

بله کسی که توان پرداخت نفقه را پیدا کند و بدانیم لیاقت هم داشته است، وعده ی خدا در مورد او محقق شده است.
اما اگر توان پرداخت نفقه را پیدا نکند یا بدانیم لیاقت نداشته یا ندانیم که لیاقت داشته یا نداشته، نمی توانیم بگوییم مشمول وعده ی خدا شده است. ( مثل کفار یا مسمانانی که صرفا با تلاش خودشان به غنی می رسند نه فضل خدا )
تا به اینجای کلام معلوم نیست انتقادی داشته باشید ...

اما در ادامه گفته اید :
نقل قول:
این وعده هم زود محقق می شود، به گونه ای که به خاطر ازدواجش و گذراندن مخارج عادی زندگی، نیازمند دیگران نباشد.

معلوم نیست این زود به چه معناست ؟ یک سال یا پنج سال یا ده سال ؟...بله شما گفته اید :

نقل قول:
به گونه ای که به خاطر ازدواجش و گذراندن مخارج عادی زندگی، نیازمند دیگران نباشد

اما طبق آنچه در آیه امده است و در چند سطر قبلی گفتم :
وقتی خداوند می فرماید اگر فقیر شوند، بی نیازشان می کند یعنی ممکن است فقیر شوند ... و الا وعده به بی نیاز کردن بی معنا و لغو است ....
از طرفی می دانیم طبق شرع ناتوانی از نفقه می تواند از ناحیه زن مورد شکایت قرار گیرد و در نهایت منجر به طلاق شود ...
پس این طور نیست که فکر کنیم طبق آیه اول، کسی فقیر نخواهد شد.

باید بدانیم که فرد نیازمند می شود ...
اما شما می گویید نیازمند نمی شود ...

نقل قول:
معنایش این نیست که اگر کسی پس از مدتی بعد از ازدواج بخواهد طلاق بدهد، مهریه را یکجا داشته باشد.

مگر تا به حال گفته ایم معنایش این است ؟!

[=impact]ما بسیار شنیدیم که به مجردها میگویند بروید ازدواج کنید خدا شغل و سرمایه را جور میکند و امثال این صحبت ها...
با توجه به انچه گذشت

اولا

انها که فقر فعلی دارند و به همین سبب زنی پیدا نمیکنند اصلا خداوند نفرموده بروند ازدواج کنند
بلکه اتفاقا فرموده عفت پیشه کنند تا زمانی که فقر فعلی شان به فضل خدا از بین برود.
نه اینکه بروند ازدواج کنند تا بعد فقرشان برطرف شود چون امر به مالایطاق است و لغو. ( ایه دوم )

دوما

انها که فقر فعلی ندارند و لیاقت هم ندارند و از فقر محتمل می ترسند، خداوند وعده نکرده لیاقت بدهد
پس نمیتوانند به وعده ی خدا دلگرم شوند.... چون یا به بی لیاقتی خود علم دارند و یا لااقل به با لیاقتی خود علم ندارند. ( ایه اول )

سوما

انها که فقر فعلی ندارند و لیاقت تحقق وعده را دارند و از فقر محتمل می ترسند
ممکن است فقر به سراغشان بیاید و حتی بابت همین موضوع ( نفقه یا مهریه) درخواست طلاق مطرح شود.
و ممکن است این فقر به مدت طولانی طول بکشد و برطرف نشود.
چون خداوند قول نداده به شکل خارق العاده چنین کاری کند و قول هم نداده طول نکشد ( با توجه به گفتگوهای گذشته ) ( ایه اول )

چهارما

انها که فقر فعلی دارند و زن هم برایشان هست ، خداوند وعده به غنی نداده است.
و فرضا این دسته را مشمول بنده دوم و سوم ( مشمول ایه ی اول ) بدانیم، همان احکام بند دوم و سوم برای انها صدق میکند طبق انچه گذشت
و الا اصلا مشمول ایه نیستند ان طور که در چند پست قبلی گفته شد.

بسم الله الرحمن الرحیم

ما هم بیکار بودیم ازدواج کردیم و از همون روزهای اول سراغ کاری با درآمد روزی ده هزار تومن رفتیم خداروشکر الان یک کار
دیگه پیدا شده که درآمدش بهتر از اونه و میدونم
شکر نعمت نعمتت افزون کند کفر نعمت از کفت بیرون کند
ازدواج کنید و با یقین وایمان به خدا ازدواج کنید نه با ترس از فقر و .....
چون خداوند وعده داده که از فضل خودش بی نیاز خواهد کرد .
برای پیشامدها صبور باشیم و از خداند بی نیاز طلب خیر و عاقبت بخیری کنیم ما نه از حکمت الهی و نه آزمونهای الهی اطلاعی نداریم تنها کاری که میتونیم
بکنیم توکل و صبر در کنار تلاش هستش و باید همه چیز رو به خدا بسپریم با اطمینان و ایمان
با امید به خدا و با توکل به خداوند مهربان

[="Tahoma"]

و طاها;885317 نوشت:
اگر نقدی هست بفرمایید. چون بنده در جملات شما نقدی بر جملات خویش ندیدیم.

با سلام و درود

اولا عرائض بنده تکمیل فرمایش شما بوده؛ در ثانی شما فرمودید این شخص نمی تواند به وعده الهی دلگرم شود، که من عرض کردم نمی توان قضاوت قطعی کرد و این گفته شما مشروط به این است که آن شخص در بی لیاقتی خود باقی بماند و الا اگر آن را با توبه و ... جبران کند، مشمول وعده الهی می شود. همین.

و طاها;885317 نوشت:
اما نقل و قول بعدی شما :

برداشت من از این فقره از فرمایش شما، این بود که مورد نقض برای آیه برشمرده اید، لذا درصدد بیان آن بودم تا روشن شود نقض نیست. لذا اگر منظور هر دو در یک راستا است، فهو المطلوب.

یک نکته: آیه شریفه ضمانت نمی کند که چنین شخصی دیگر هیچگاه مبتلا به فقر نخواهد شد؛ لذا اگر چنین کسی فقیر شد، علتش را لزوما نباید در این آیه جستجو کند، بلکه علت فقرش می تواند عوامل دیگری داشته باشد.
لذا اگر منظورتان بیان مورد نقض است، می تواند نقض نباشد؛ اگر هم منظورتان این نیست، که عرائض بنده می شود توضیحی.

میقات;885407 نوشت:
[="Tahoma"]

با سلام و درود

در ثانی شما فرمودید این شخص نمی تواند به وعده الهی دلگرم شود، که من عرض کردم نمی توان قضاوت قطعی کرد و این گفته شما مشروط به این است که آن شخص در بی لیاقتی خود باقی بماند و الا اگر آن را با توبه و ... جبران کند، مشمول وعده الهی می شود. همین.

با سلام و احترام

در همان بند گفته شد که صحبت سر شخصی است که یا بی لیاقت است یا نمیداند بی لیاقت است یا با لیاقت...

لذا میتوان قضاوت قطعی داشت.

جوانی را فرض کنید که میداند لیاقت ندارد
به او میگوییم ازدواج کن... میگوید از فقر محتمل میترسم...
میگوییم خدا وعده داده تو را غنی کند... میگوید وعده ی خدا تا زمانی که لیاقت پیدا نکنم محقق نمیشود پس نمی توانم ازدواج کنم تا ان زمانی که لیاقت را به دست اورم.

باز
جوانی را فرض کنید که نمیداند لیاقت دارد یا ندارد و لذا او هم اقدام به ازدواج نمیکند... چون وعده ی خدا معلوم نیست شامل او باشد...

نکته :
با توجه به انچه گذشت کسی نمیتواند تشخیص بدهد صاحب لیاقت هست یا نیست... پس وعده خدا نمیتواند سبب ازدواج او شود...
لذا فرض اول عملا و در واقعیت باطل است و مصداق ندارد.
و همه ی جوانان یا اکثریت انها مصداق جاهل به لیاقت هستند. یعنی نمیدانند صاحب لیاقت هستند یا نیستند...

[="Tahoma"]

و طاها;885754 نوشت:
با سلام و احترام

در همان بند گفته شد که صحبت سر شخصی است که یا بی لیاقت است یا نمیداند بی لیاقت است یا با لیاقت...

لذا میتوان قضاوت قطعی داشت.

جوانی را فرض کنید که میداند لیاقت ندارد
به او میگوییم ازدواج کن... میگوید از فقر محتمل میترسم...
میگوییم خدا وعده داده تو را غنی کند... میگوید وعده ی خدا تا زمانی که لیاقت پیدا نکنم محقق نمیشود پس نمی توانم ازدواج کنم تا ان زمانی که لیاقت را به دست اورم.

باز
جوانی را فرض کنید که نمیداند لیاقت دارد یا ندارد و لذا او هم اقدام به ازدواج نمیکند... چون وعده ی خدا معلوم نیست شامل او باشد...

نکته :
با توجه به انچه گذشت کسی نمیتواند تشخیص بدهد صاحب لیاقت هست یا نیست... پس وعده خدا نمیتواند سبب ازدواج او شود...
لذا فرض اول عملا و در واقعیت باطل است و مصداق ندارد.
و همه ی جوانان یا اکثریت انها مصداق جاهل به لیاقت هستند. یعنی نمیدانند صاحب لیاقت هستند یا نیستند...

با سلام و درود

به چنین افرادی باید گفت همان خدایی که چنین وعده داده و شرط تحقق وعده اش، لیاقت داشتن است؛ همان خدا راه بازگشت و کسب لیاقت را نیز بیان فرموده است لذا نباید ناامید بود.

با توبه جدی و واقعی، انسان بی لیاقت می تواند لایق شود و لذا چنین افرادی می توانند توبه کنند و بوسیله جبران گذشته با توبه و عمل صالح، به وعده الهی امیدوار باشند. لذا هیچ گاه راه بن بست نیست.

توجه: دین یک مجموعه از معیارها و ارزش ها است و همه را با هم باید در نظر داشت. لذا نباید بخشی را دید و بخشی را ندید، و یا آیه ای را گرفته و انتظار داشت همه چیز از آن آیه استنباط شود.

بنابر این، این افراد می توانند با توبه و عمل صالح، کسب لیاقت کرده و مشمول وعده الهی قرار گیرند.

[="Tahoma"]ازدواج، فقر و وعده بی نیازی

پرسش:
با توجه به آیات 32 و 33 سوره نور، آیا خداوند به مجردها وعده غنا و بی نیازی داده است؟ مراد از فقر، چه فقری است؟ مصادیق ایامی چیست و «لایجدون نکاحا» چه کسانی هستند؟ تفاوت «یغنهم الله من فضله» که در هر دو آیه آمده چیست؟

پاسخ:
«وَ أَنْكِحُوا الْأَيامى‏ مِنْكُمْ وَ الصَّالِحينَ مِنْ عِبادِكُمْ وَ إِمائِكُمْ إِنْ يَكُونُوا فُقَراءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَليم‏»؛ مردان و زنان بى‏ همسر خود را همسر دهيد، هم چنين غلامان و كنيزان صالح و درستكارتان را؛ اگر فقير و تنگدست باشند، خداوند از فضل خود آنان را بى ‏نياز مى‏ سازد؛ خداوند گشايش‏ دهنده و آگاه است‏.(1)
«وَ لْيَسْتَعْفِفِ‏ الَّذينَ لا يَجِدُونَ نِكاحاً حَتَّى يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ»؛ و كسانى كه (وسايل) ازدواج نمى ‏يابند، بايد خويشتندارى كنند تا خدا از بخشش خود آنان را توانگر سازد.(2)
بررسی واژگان آیات
ـ واژه «فقر»
فقر در لغت به معنای حاجت، و فقیر به معنای حاجتمند و نیازمند است(3). راغب نیز در مفردات، فقیر در این آیه را فقرى می داند كه از عدم كسب و كار ناشى می شود.(4)
به تناسب موضوع، فقیر در این جا کسی است که توان مالی (دادن مهریه و نفقه) برای ازدواج ندارد. لذا حداقل و قدرمتیقن از معنای فقر، فقر مالی (مهریه و نفقه) است. البته معنای فقر می تواند محدود و منحصر به این نباشد و وسعت معنا داشته باشد ولی آن مد نظر ما نیست. تفسیری را شاید نتوان پیدا کرد که فقر مالی را بیان نکرده باشد.
روایاتی هم که در این زمینه هست همین معنای فقر مالی را بیان می کنند مانند شخصی که به محضر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) رسید و از فقر و تنگدستی شکایت کرد و حضرت به او فرمودند ازدواج کند و او ازدواج کرد و مشکلش برطرف شد.(5)
نکته: قید «إِنْ يَكُونُوا فُقَراءَ» اختصاص به عباد و اماء ندارد بلکه همه بی همسران را می گوید.
حتی مجمع البیان آن را اصلا ناظر به عباد و اماء ندانسته و به زنان و مردان آزاد اختصاص داده و می آورد: سپس در باره افراد آزاد می فرمايد: «إِنْ يَكُونُوا فُقَراءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ‏»؛ اگر اين ها گرفتار تنگدستى هستند، خداوند پس از ازدواج بى ‏نيازشان می كند.(6)
ـ واژه «ایامی»
«ايامى» از «ايم» بر وزن قیم، بر فرد بى همسر، چه مرد باشد و چه زن، بكر باشند يا ثيب، اطلاق می شود.(7)
بنابر این، «ایامی» بر فرد بی همسر اطلاق می شود بدون این که به توان و امکانات مالی او ناظر باشد.
ـ تعبیر «لایجدون»
«لایجدون» می تواند ناظر باشد به کسانی که توان مالی (برای دادن مهریه و نفقه) ندارند و مورد مناسبی برای ازدواج پیدا نمی کنند(8)، یا کسانی که توان مالی دارند ولی مورد مناسبی برای ازدواج پیدا نمی کنند.
ـ واژه «فضل»
فضل یعنی زیاده و اضافه از حد.
هر بخشش و عطیه ای که بخشنده ی آن، الزام و اجباری به آن نداشته باشد را فضل می گویند.(9)
در آیه شریفه نیز خداوند می فرماید از فضلش آن ها را مستغنی می کند؛ یعنی آن چه خداوند به فقرا وعده داده است، بیش از آن مقدار استحقاق، لیاقت و قابلیت آن ها است. لذا بنده خدا همراه با کار و تلاش، بر خداوند توکل می کند و خداوند نیز بیش از آن چه که او استحقاقش را دارد به او تفضل می فرماید.
بیان تفسیری
در جواب این که آیا هر دو آیه یک مطلب را دنبال می کنند و یا پیام دو آیه متفاوت است؟ و آیا فقر فعلی مراد است یا ترس از فقر در آینده؟ باید گفت: طبق تفسیر مشهور، آیه اول ناظر به فقر در آینده، و آیه دوم ناظر به فقر فعلی است.
توضیح: یکسری از مفسران به این موضوع اصلا نپرداخته اند. احتمال دیگری هم هست. در این زمینه روایتی داریم که در تفسیر آیه «لا یجدون نکاحا» می فرماید: «يتزوّجوا حَتَّى يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ‏»(10)
در تفسیر کنزالدقائق آمده، بنابر این روایت، طلب عفت، از طریق ازدواج کردن است؛ یعنی کسانی که قدرت بر مهریه و نفقه ندارند باید ازدواج کنند و مهریه و نفقه را بر ذمه بگیرند و خداوند آن ها را از فضلش بی نیاز می کند.(11)
بنابر این گونه تفسیر کردن و این روایت، دو آیه موافق یگدیگرند و با هم مشکلی ندارند.
البته برخی نیز در پی دفع تناقض بین این دو آیه، آیه اول را در ترس از فقر آینده و آیه دوم را در فقر فعلی دانسته اند. بنابر این تفسیر، کسی که اکنون امکان ازدواج را دارد نباید از ترس مخارج مثلا یکسال بعد و پس از آن، ازدواج را ترک کند؛ ولی کسی که حتی مخارج اولیه ازدواج را ندارد باید صبر کند تا وقتی خداوند از فضلش به او عطا کند.
تفسیر صافی، علاوه بر انتخاب این قول، در باره تفسیر اول می آورد: بنابر این تفسیر، هر دو آیه موافق هم هستند در معنا، الا این که این برداشت و تفسیر، موجب تکلف و به سختی افتادن است، البته احتمال هم دارد لفظی از حدیث موقع ثبت، افتاده باشد.(12)
بیانی دیگر از این تفسیر:
«وَ لْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لا يَجِدُونَ نِكاحاً حَتَّى يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ»‏ در اين آيه چندين مطلب مورد نظر است. اوّل اين كه: هر كه قدرت مالى براى ازدواج ندارد از فحشاء و زنا پرهيز كند و خود را نگاه دارد تا خدا به او از كرم خود قدرت مالى عطا فرمايد.
در جمع ميان اين آيه و آيه قبلى گفته ‏اند: مراد از آيه اوّل كسى است كه كار دارد ولى هنوز وسعت مالى پيدا نكرده است، و منظور از آيه دوم كسى است كه كار هم ندارد و اگر تزويج كند آواره خواهد ماند. و اللَّه العالم.(13)
علّامه شعرانى: شايد مراد از آيه اوّل ترس از فقر آينده است و در آيه دوم ترس از فقر موجود به حدّى كه توانايى حالى نداشته باشد. پس آن‏كه فعلا تمكّن دارد از تزويج، نبايد از فقر آتى بترسد و اگر فعلا تمكّن ندارد، شكيبايى كند تا متمكّن شود.(14)
بیانی دیگر؛ منافاتى ميان اين دو آيه وجود ندارد، زيرا مقصود از آيه نخست، اولياى زن است و اين ‏كه نبايد آنان خواستگار را بر اثر نادارى ‏اش رد كنند؛ و مقصود از آيه دوم، خود شخص نادار است، يعنى اگر مردم او را رد كردند و به خاطر نادارى ‏اش به او زن ندادند، بايد صبر كند و با تكيه به خداوند تلاش نمايد تا وسايل ازدواج برايش فراهم شود.(15)
تفسیری دیگر از این دو آیه:
تصور نشود كه بين آيه‏ «وَ أَنْكِحُوا الْأَيامى‏» و آيه‏ «وَ لْيَسْتَعْفِفِ» تناقض باشد، زيرا آيه اولى وارد شده براى نهى مؤمن از قبول نكردن نكاح به جهت فقر، و ترک تزويج زن به جهت فقر خودش؛ و آيه دوم وارد شده براى امر به صبر بر ترک نكاح به جهت حذر از سختى حالت ازدواج و خوف مزيت فقر؛ يا هر دو آيه قضييتين مهملتين هستند.(16)
ازدواج و پیام آیه
نگاه قرآن به ازدواج، نگاه مادی و معاملاتی نیست. قرآن می خواهد با ازدواج ساده و آسان، زن و مرد، زندگی مشترک تشکیل داده و کامل کننده هم باشند.
زن اگر مطالبه نفقه هم نکند بر مرد واجب است نفقه او را پرداخت کند لذا مرد با قبول زوجیت، متعهد می شود تلاش کند تا بتواند از عهده پرداخت نفقه بر آید.
بنابر این، مردها به بهانه ترس از پرداخت نفقه و مهریه، و یا حتی بلندپروازی و ایده آل نگری که در صورتی اقدام به ازدواج می کنم که بتوانم امکانات چنین و چنانی برای همسر آینده ام فراهم کنم و ...، نباید ازدواج را ترک کنند. زن نیز باید نگاهش را اصلاح کند و با نفقه متعارف و ساده راضی باشد و با قرار دادن مهریه سبک، زمینه ازدواج و زندگی مشترک را فراهم کند. لذا زن نیز نباید با بلندپروازی و ... تا زمان پیدا شدن شوهری با چنین و چنان امکاناتی، ازدواج را عقب بیندازد.
اسلام یک جانبه نگاه نمی کند. نفقه و مهریه را بر مرد واجب کرده و به او توصیه می کند در راه تامین آن ها باید تلاش کند و حق زن را به او پرداخت نماید؛ از طرفی به زن هم توصیه می کند با مرد همراهی کرده و با کم کردن توقعات، زندگی ساده و آرامی را داشته باشند.
مطالبه زن و انتظار تحقق وعده
وعده خداوند (وعده غنا و بی نیازی) حقیقی است و همان طور که مرد باید با ایمان قوی و با توکل (اعتماد به تحقق وعده الهی)، برای ازدواج اقدام و برای تامین مخارجش تلاش جدی داشته باشد، زن نیز باید با ایمان قوی و با توکل (اعتماد به تحقق وعده الهی)، از قبول ازدواج سر باز نزد. لازم به ذکر است، پرداخت نفقه و مهریه در هر حال بر عهده مرد واجب است لذا هر چقدر هم پرداخت مهریه به تاخیر بیفتد، حق زن محفوظ است و بر مرد دادن آن واجب.
از طرفی نگاه مادی و متوقعانه به ازدواج، نگاه صحیحی نیست و این زندگی دوام و یا آرامش ندارد. بله زن می تواند و حق دارد پس از تحقق عقد، از مرد نصف مهریه را طلب کند و نیز پس از ازدواج می تواند تمام مهر را طلب کند و این حق اوست؛ ولی ازدواج که مطالبه حق و حقوق و جدال و کشمکش بین زن و مرد نیست. تعالیم قرآن و روایات درباره ازدواج، چیز دیگری را بیان می فرماید. لذا اگر کسی بخواهد مقایسه کند بین زن و مرد و این که زن بگوید من همه چیزم را می دهم ولی تو فقط به وعده خداوند امید داری، نگاه و مقایسه درستی نیست. زن و مرد هر کدام حقوقی دارند و باید آن را ادا کنند.
البته این آیه شریفه در مقام بیان این امور نیست ـ و این امور از سایر تعالیم دینی فهم می شود ـ بلکه آیه شریفه در مقام تشویق به ازدواج، توکل بر خداوند، اعتماد بر وعده های الهی و تقویت ایمان است؛ نسبت به هر دو، هم زن و هم مرد.
زمینه تحقق وعده الهی
وعده الهی تخلف بردار نیست و در عین حال، بنده باید قابلیت و زمینه دریافت آن را داشته باشد تا آن وعده در حق او محقق شده و به فعلیت برسد. به بیان دیگر، به فعلیت نرسیدن وعده الهی، به معنای تخلف از وعده الهی نیست زیرا اگر مانعی بر سر راه قابلیت و فعلی شدن وعده نبود، قطعا محقق می شد. لذا فیض الهی بطور دائم در حال نزول است و اگر سهم ما از آن کم است به خاطر موانعی است که خودمان ایجاد کرده ایم.
از اینرو قطعی بودن وعده الهی معنایش این نیست که در هر شرائط و هر قابلیتی که انسان باشد، در هر حال، مشمول وعده الهی شده و در حق او به فعلیت می رسد. گناه می تواند لیاقت و قابلیت گذشته را از بین ببرد و انسان را از رحمت الهی محروم کند، رحمتی که اگر آن گناه نبود، قطعا به انسان می رسید. لذا کسی که بر خدا توکل نموده و از فقر نترسد و ازدواج کند، وعده الهی در حق او قطعی است، مگر این در اثر گناه و ... آن قابلیتی که داشته را از دست بدهد.
این قطعی است که گناه آثاری دارد و می تواند مانع دریافت فیض الهی شود؛ کما این که در دعای کمیل می خوانیم: «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تُنْزِلُ النِّقَمَ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تُغَيِّرُ النِّعَمَ؛ خدايا! بيامرز براى من آن گناهانى را كه كيفرها را فرو می بارند، خدايا! بيامرز برايم گناهانى را كه نعمت ها را دگرگون می سازند.»
از آیات قرآن می توان برداشت نمود که ایمان، عمل صالح، ترک گناه و عصیان، شکرگزاری، یاد و ذکر الهی، تقوای الهی، توکل بر خداوند، و ... از جمله اموری هستند که مسیر کسب لیاقت و توسعه قابلیت و ظرفیت وجودی انسان را معرفی و می توانند آن را کم یا زیاد کنند.
نکته: دین یک مجموعه به هم پیوسته است و نمی توان یک زاویه را گرفت و از دیگر زوایا غافل شد. خداوند وعده برکت و روزی را می دهد ولی این معنایش این نیست که هر کسی ازدواج کرد، به محض عقد ازدواج، الا و لابد وضع مالیش خوب می شود و می تواند نفقه و مهریه اش را (هر مقدار که قرار داده و هر آرزویی که داشته) بدهد؛ خیر؛ انسان در هر حال باید بر طبق معیارها و ارزش های الهی حرکت کند. پس از آن است که موانع فیض الهی برطرف شده و عالم به خدمت او در می آید.
گناهکاران و وعده الهی
ممکن است پرسیده شود آیا گناهکاران بطور کلی از وعده الهی محرومند و آیا گناه، بطور کلی لایق بودن برای دریافت وعده الهی را از بین می برد؟ در جواب باید گفت همان خدایی که چنین وعده داده و شرط تحقق وعده اش، لیاقت داشتن است؛ همان خدا راه بازگشت و کسب لیاقت را نیز بیان فرموده است لذا نباید ناامید بود. با توبه جدی و واقعی، انسان بی لیاقت می تواند لایق شود و لذا چنین افرادی می توانند توبه کنند و بوسیله جبران گذشته با توبه و عمل صالح، به وعده الهی امیدوار باشند. لذا هیچ گاه راه بن بست نیست.
بنابر این، این افراد می توانند با توبه و عمل صالح، کسب لیاقت کرده و مشمول وعده الهی قرار گیرند.
کلام آخر؛ کسی که با توکل بر خدا، در مقابل ترس از فقر، ازدواج کرده و در مقابل دریافت فضل الهی، مانع ایجاد نکرده است، وعده الهی در حقش محقق می شود و فقر و نیازمندی اش برطرف می شود.
البته برطرف شدن فقر، لزوما به معنای ثروتمند و سرمایه دار شدن نیست بلکه می تواند در حد نیازمند نبودن به دیگران باشد. لذا وعده الهی در حق او محقق شده است.
این وعده هم زود محقق می شود، به گونه ای که به خاطر ازدواجش و گذراندن مخارج عادی زندگی، نیازمند دیگران نباشد.
نکته: باید شرائط عادی را در نظر داشت. لذا وقتی خداوند وعده بی نیازی می دهد، معنایش این نیست که اگر کسی پس از مدتی بعد از ازدواج بخواهد طلاق بدهد، مهریه را یکجا داشته باشد.
زندگی متعارف و عادی ای که با توکل بر خدا ادامه دار است، به فضل الهی نفقه اش تامین و به مرور، مهریه زن نیز قابل پرداخت می شود. لذا هم زندگی متعارف و معمولی را باید در نظر داشت و هم مهریه های سبک و مورد سفارش دین.

__________
(1) نور: 24/ 32.
(2) نور: 24/ 33.
(3) قرشی، قاموس قرآن، ج ‏5، ص 197.
(4) راغب، مفردات ألفاظ القرآن، ص 641.
(5) کلینی، الكافي (ط - الإسلامية)، ج ‏5، ص 330.
(6) طبرسی، مجمع البیان، ج 7، ص 220.
(7) ر.ک: طبرسی، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ‏7، ص 219؛ راغب، مفردات ألفاظ القرآن، ص 100؛ قرشی، قاموس قرآن، ج ‏1، ص 152.
(8) طباطبایی، تفسير الميزان، ترجمه موسوی همدانی، ج ‏15، ص 157.
(9) راغب، مفردات ألفاظ القرآن، ص 639.
(10) کلینی، الكافي (ط - الإسلامية)، ج ‏5، ص 331، ح 7.
(11) مشهدی قمی، تفسير كنز الدقائق و بحر الغرائب، ج ‏9، ص 294.
(12) ر.ک: صافی، تفسير الصافي، ج ‏3، ص 433.
(13) قرشی، تفسير احسن الحديث، ج ‏7، ص 215.
(14) شعرانی، پژوهش هاى قرآنى علامه شعرانى، ج ‏2، ص 931.
(15) مغنیه، التفسير الكاشف، ج ‏5، ص 420.
(16) شاه عبدالعظیمی، تفسير اثنى عشرى، ج ‏9، ص 243.

موضوع قفل شده است