جمع بندی آیا خداوند «اغراء به جهل» می کند؟

تب‌های اولیه

126 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

غریبه آشنا;961322 نوشت:
خب دلیل؟؟

یه وقت هست مخاطب درکی ندارد و ما مثال میزنیم که مطلب مثل این است
خب این اغرا به جهل نیست چون از ابتدا مخاطب میداند مقصود کلام ظاهر کلام نیست

اما یه وقت هست بدون اینکه مجاز و حقیقت کلام را روشن کرده باشیم به کودک میگوییم قراره به شما بستنی بدهیم ولی بدون اینکه او بداند منظور ما چیز دیگر باشد
این اغرا به جهل است

ببینید جناب غریبه آشنا ما باید ابتدا به یک تعرف مشترک از اغرا به جهل برسیم؛ من دو سوال از شما میپرسم تا موضعتان را بفهمم:

اول اینکه آیا من اگر هرچه میدانم به شما نگویم و مثلا نسبت به برخی از چیزهایی که شما نمیدانید سکوت کنم آیا اغرا به جهل کرده ام؟ یا شما آیا لازم است هر چه که میدانید و من نمی دانم به من بگویید وگرنه مرتکب اغرا به جهل شده اید؟!!

و دوم اینکه از نگاه شما تفاوت دروغ با اغرا به جهل چیست؟

غریبه آشنا;961330 نوشت:
اونجایی که یک نفر هدایت بشه و جونش حفظ بشه از منظر دین یک دنیا احیا شده
ولی اگر هزار نفر دین بهشون نرسه هزار دنیا که هیچ یک دنیا استعداد هم نابود نشده و آبی از آب هم تکان نخورده

اتفاقا آن حیاتی که قرآن می فرماید که اگر یک نفر را زنده کنی انگار تمام مردم را زنده کرده اس شامل حیات معنوی هم میشود، نه فقط حیات دنیوی!

اما پاسخ شما را به جناب پارسامهر هم عرض کردم:

مسلم;961511 نوشت:
اغرا به جهل در جایی است که بشر توان دستیابی به اطلاعاتی که در سعادت و هدایت او نقش دارد را نداشته باشد، در اینجا لازم است که خداوند بشر را آگاه کند، خواهش می کنم دقت کنید، خداوند باید نوع بشر را آگاه کند به گونه ای که دیگر دستیابی به این اطلاعات برای بشر امکان پذیر باشد، یعنی در دسترس او باشد، این با فرستادن پیامبر تمام میشود، و دسترسی به این اطلاعات امکان پذیر خواهد شد، اما بقیه اش بر عهده خود بشر است.

اگر خداوند پیامبری نفرستد عقل با قاطعیت حکم می کند که خداوند کار قبیحی انجام داده چون احاطه کامل به مسئله دارد، اما در تعداد و کم و کیف ماجرا عقل به خاطر عدم احاطه علمی نمی تواند حکم قطعی کند.


مسلم;961511 نوشت:
بین مطالب عقل گریز و عقل ستیز نباید خلط کرد، عقل در یک جایی با قاطعیت حکم می کند و یک جا نمی تواند؛ با شاید و اینها که نمیشود بر علیه خداوند حکم کرد؛ اینکه اصل نبوت ضروری است را عقل با قاطعیت می فهمد و لذا به قبح ترک آن حکم می کند؛ اما اینکه کجا و چرا و چندتا و اینها را عقل نمی تواند با قاطعیت حرف بزند، دائما باید بگوید شاید و شاید و شاید...!

با سلام...

مسلم;961511 نوشت:
ببینید ما عرض کردیم که اغرا به جهل در جایی است که بشر توان دستیابی به اطلاعاتی که در سعادت و هدایت او نقش دارد را نداشته باشد، در اینجا لازم است که خداوند بشر را آگاه کند، خواهش می کنم دقت کنید، خداوند باید نوع بشر را آگاه کند به گونه ای که دیگر دستیابی به این اطلاعات برای بشر امکان پذیر باشد، یعنی در دسترس او باشد، این با فرستادن پیامبر تمام میشود، و دسترسی به این اطلاعات امکان پذیر خواهد شد، اما بقیه اش بر عهده خود بشر است.

خوب استاد شما می فرمایید که اغراء به جهل در جایی هست که بشر توان دستیابی به اطلاعاتی که در سعادت او نقش دارد را نداشته باشد...شما اینجا منظورتون تک تک انسان ها و بشر هست یا نه؟؟یعنی جمع کثیری از بشر، توان دستیابی به اطلاعاتی که در سعادت و شقاوت اونها نقش دارد را نداشته باشد، اهمیتی ندارد؟؟؟؟؟؟؟؟شما فکر می کنید نبوده اند کسان بسیار زیادی که، توان دستیابی به اطلاعاتی که در سعادت و شقاوت او نقش داشته باشد رو نداشته اند؟؟؟این رو خواهشن روشن کنید...

شما در ادامه نوشته اید که، خداوند باید نوع بشر را آگاه کند، به گونه ای که دیگر دستیابی به این اطلاعات برای بشر امکان پذیر باشد، منظورتون تک تک بشر هست؟؟اگر بلی، فکر میکنید که این امر رخ داده؟یعنی برای تک تک انسان ها در طول تاریخ این امر اتفاق افتاده؟؟؟اگر بگویید خیر....این رها کردن تک تک انسان ها در جهل حساب نمی شود و اغراء به جهل نیست؟؟؟

به نظر من، شما نوع بشر رو یک موجود یا یک انسان فرض کرده اید و فکر می کنید خدا باید این انسان را آگاه کند و راه سعادت و شقاوت اخروی رو که تنها در این دنیا عملی می شه رو برای اون یک انسان بازگو کنه.....اصلا توجه نمی کنید که این یک انسان واحد که شما آن را نوع بشر می دانید، متشکل از میلیون ها بشر و یا میلیون ها انسان واحد هست....

یکباره بیایید بگویید که، خدا به یک انسان در فلان تاریخ، راه سعادت رو نشون داده، پس دیگه به نوع بشر نشون داده، حالا دیگه، این بقیه اش بر عهده خود بشره...حالا اگر اون یک نفر، توسط برادش کشته شده، به خدا ربطی نداره، خدا به نوع بشر، اطلاعاتی داد.. خود بشر دیگه، برادر برادرشو می کشه و اون اطلاعات به فردفرد نمی رسه، به خدا چه ربطی داره، خدا که اغراء به جهل نکرده.... [-([-(

مسلم;961511 نوشت:
منظور شما از اغرا به جهل یعنی اینکه خداوند نعوذبالله امر اشتباهی به بشر بگوید؟ اگر منظورتان این است باز هم پاسخ ما منفی است، چننی فعلی هم از خداوند سر نمیزند!

خوب اگر پیامبر به مخاطبینش، و عربان، سخن بگوید و، آنها فکر کنند که و به این تصور بیافتند که رودخانه ی عسلی واقعا در بهشت در انتظارشان هست، در حالی که نیست، این را من، اغراء به جهل می دانم....و یک امر اشتباهی هست که خدا به مخاطبینش رسانده، یعنی خدا باعث و مسبب یک تصور و یک امر اشتباه در مخطاب شده....شما می گویید که همچین فعلی از خدا سر نمی زند؟؟؟؟از الله سر نزده؟؟؟

مسلم;961511 نوشت:
ظلم قرار دادن چیزی در غیر جای خودش است،
ممنون، حالا در تاپیک مربوطه ابهامات و سوالت رو بررسی می کنیمhappy

مسلم;961513 نوشت:
ببینید جناب غریبه آشنا ما باید ابتدا به یک تعرف مشترک از اغرا به جهل برسیم؛ من دو سوال از شما میپرسم تا موضعتان را بفهمم:

اول اینکه آیا من اگر هرچه میدانم به شما نگویم و مثلا نسبت به برخی از چیزهایی که شما نمیدانید سکوت کنم آیا اغرا به جهل کرده ام؟ یا شما آیا لازم است هر چه که میدانید و من نمی دانم به من بگویید وگرنه مرتکب اغرا به جهل شده اید؟!!

و دوم اینکه از نگاه شما تفاوت دروغ با اغرا به جهل چیست؟

من منظورم از اغرا به جهل به اشتباه انداختن مخاطب است که در پست قبلی به خوبی به آن اشاره کردم
اگر متکلم وعده دهد و مجاز و حقیقت کلامش را به مخاطب نگوید طوری که برداشت مخاطب ظاهر کلام باشد..در حالی که قصد گوینده ظاهر کلام نباشد..! اسم این نوع تکلم چیست؟ شما بفرمایید

پارسا مهر;961524 نوشت:
خوب استاد شما می فرمایید که اغراء به جهل در جایی هست که بشر توان دستیابی به اطلاعاتی که در سعادت او نقش دارد را نداشته باشد...شما اینجا منظورتون تک تک انسان ها و بشر هست یا نه؟؟یعنی جمع کثیری از بشر، توان دستیابی به اطلاعاتی که در سعادت و شقاوت اونها نقش دارد را نداشته باشد، اهمیتی ندارد؟؟؟؟؟؟؟؟شما فکر می کنید نبوده اند کسان بسیار زیادی که، توان دستیابی به اطلاعاتی که در سعادت و شقاوت او نقش داشته باشد رو نداشته اند؟؟؟این رو خواهشن روشن کنید...

خیر، منظوم تک تک انسان ها نیست!
ببینید نباید در این مسائل احساساتی نگاه کنید، با نگاه خشک عقلی، عقلی محض!

اغرا به جهل در زمانی است که عقل بتواند با قاطعیت حکم کند و احتمال دیگری را در میان نداند.
در خصوص اصل آمدن یک نبی و آگاه ساختن مردم عقل میگوید ضرورت دارد و اگر خداوند پیامبری نفرستد اغرا به جهل بوده و قبیح است.
اما در خصوص اینکه آیا باید برای تک تک افراد در تمام زمان ها پیامبری بفرستد؟ عقل می گوید این را من نمی توانم نظر بدهم چون احاطه علمی کافر ندارم.
البته قرآن کریم می فرماید: خداوند در طول عمر امت ها برای آنها پیامبرانی فرستاده است، یعنی اینطور نبوده که مطلقا پیامبرانی نداشته باشند، حتی در آمریکا و آفریقا و مانند آن هم انبیائی بوده است، اما اینکه در هر زمانی برای همه پیامبری باشد که در کوچه و محله خودشان باشد عقل نمیتواند ابراز نظر کند!

خداوند باید دینش را به دست مردم برساند و این مردم هستند که باید با تمام تلاش آن را به جهان عرضه کرده و تبلیغ کنند، البته با هدایت امامی که از جانب خداوند تعیین میشود، یعنی قطعا اگر مردم مانع ائمه(ع) نشده بودند الان اسلام فراگیر شده بود.

پارسا مهر;961525 نوشت:
خوب اگر پیامبر به مخاطبینش، و عربان، سخن بگوید و، آنها فکر کنند که و به این تصور بیافتند که رودخانه ی عسلی واقعا در بهشت در انتظارشان هست، در حالی که نیست، این را من، اغراء به جهل می دانم....و یک امر اشتباهی هست که خدا به مخاطبینش رسانده، یعنی خدا باعث و مسبب یک تصور و یک امر اشتباه در مخطاب شده....شما می گویید که همچین فعلی از خدا سر نمی زند؟؟؟؟از الله سر نزده؟؟؟

خب ما هم آن را قبیح میدانیم که وعده ای داده شود و در بهشت به انسان داده نشود، یا چیز دیگری غیر از آن وعده به انسان داده شود، اما مگر قرار است در بهشت اینهایی که در قرآن گفته شده نباشد؟!

غریبه آشنا;961556 نوشت:
من منظورم از اغرا به جهل به اشتباه انداختن مخاطب است که در پست قبلی به خوبی به آن اشاره کردم
اگر متکلم وعده دهد و مجاز و حقیقت کلامش را به مخاطب نگوید طوری که برداشت مخاطب ظاهر کلام باشد..در حالی که قصد گوینده ظاهر کلام نباشد..! اسم این نوع تکلم چیست؟ شما بفرمایید

خب بله به کار بردن کلامی در مجاز بدون قرینه ای که این مسئله فهمیده شود قبیح است، ما هم قبول داریم، یعنی اگرچه آن را در همه صورتهایش اغرا به جهل نمیدانیم، اما قبیح بودن آن را قبول داریم؛ اما این ربطی به خداوند ندارد.
خداوند وعده هایش عمل خواهد کرد، هر کجا هم که مجاز به کار برده قرینه ای برای فهم این مجاز به کار برده است.

مسلم;961666 نوشت:
ببینید نباید در این مسائل احساساتی نگاه کنید، با نگاه خشک عقلی، عقلی محض!

با سلام....هر انسانی از نسل آدم و حوا هم مثل من و شما انسان و بشر هستند....فرقی نیست، هست؟برای آنها هم دنیا مزرعه آخرت هست، فرقی نیست، هست؟....آنها هم می خواهند به سعادت اخروی برسند، فرقی نیست، هست ؟ آنها هم خود نمی توانند راه دستیابی به سعادت اخروی رو پیدا کنند و نیاز به پیامبر دارند...خوب، شما که ادعا دارید که، راه دستیابی به سعادت اخروی پیامبران هستند.....خوب الان اگر خدا، امکان دستیابی به پیامبر را برای بشر هایی ولو یک نفر باشد، مهیا نکند، و راه دستیابی به سعادت را که خودشان برایشان مقدور نیست که کسب کنند برایشان، مهیا نکند و آنها را رها کند، را چطور توجیه می گنید...شما این رها کردن انسان هایی در جهل، را اسمش را چه می گذارید؟؟؟این اسمش اغراء به جهل نیست؟ اسمش چیست؟؟این را چطور توجیه می کنید....
مسلم;961666 نوشت:
اگر خداوند پیامبری نفرستد اغرا به جهل بوده و قبیح است

وقتی اگر خدا امکان دسرسی به یک پیامبر الهی رو برای یک روستا و شهر و قبیله فراهم نکنه، اغراء به جهل نیست، آنوقت چرا نفرستادن و عدم امکان دسرسی به پیامبر برای تمام بشر مهیا نباشد می شود اغراء به جهل؟؟؟

مسلم;961666 نوشت:
خب ما هم آن را قبیح میدانیم که وعده ای داده شود و در بهشت به انسان داده نشود، یا چیز دیگری غیر از آن وعده به انسان داده شود، اما مگر قرار است در بهشت اینهایی که در قرآن گفته شده نباشد؟!

استاد اولا، فقط بحث وعده دادن نیست...من که در کلام، فقط محدود نشدم به وعده دادن....مثلا، خدا طوری از خلقت در شش روز بگوید که مردم فکر کنند که منظور واقعا شش روز خودمان هست....اینجا وعده ای داده نشده که حالا فردا پس فردا انتاظر داشته باشیم به آن عمل شود...حالا نمی دونم...شاید همین که خلقت دنیا در شش روز هم یک وعده حساب بشه...اما به هر حال...الان قرآن طوری سخن گفته، مثلا، قرآن طوری سخن گفته که مردم بسیاری فکر کردند که واقعا، در آسمان بالا، چند تا فرشته نگهبان ایستاده اند، اگر جنی خواست به آسمان های بالاتر نفوذ کند، با شهاب سنگ او را بزنند...یعنی شهاب شنگ ها را تیر فرشته ها می دانند..خوب الان، من می گم اگر واقعا، شهاب سنگ ها تیر فرشته ها نباشند یا آنگونه که مخاطب برداشت کره نباشد، قرآن موجب پدید آمدن یک امر اشتباه شده در اشخاصی شده...این را من اغراء به جهل می خوانم...اینها از خدا رخ می دهد؟؟؟آیا رخ نداده؟؟؟؟الان مردمانی که فکر می کردند که واقعا شهاب سنگ ها، تیر فرشته ها هستند..درست فکر می کردند...شما فکر می کنید که واقعا شهاب سنگهای مادی تیر فرشته ها هستند؟؟اگر واقعا تیر فرشته ها نیستند...آنوقت من می گویم، الله، موجب القای و اغراء یک امر اشتباه و جاهلانه در شخص شده....

مسلم;961667 نوشت:
خب بله به کار بردن کلامی در مجاز بدون قرینه ای که این مسئله فهمیده شود قبیح است، ما هم قبول داریم، یعنی اگرچه آن را در همه صورتهایش اغرا به جهل نمیدانیم، اما قبیح بودن آن را قبول داریم؛ اما این ربطی به خداوند ندارد.
خداوند وعده هایش عمل خواهد کرد، هر کجا هم که مجاز به کار برده قرینه ای برای فهم این مجاز به کار برده است.

استاد مساله و اشاره ی ما این هست که فرضا، قرینه هم آورده شد، ولی مخاطب متوجه نشد، آنوقت چی...بازم ما می گیم اغراء به جهل هست و القا به یک تصور باطل و خطا، صورت گرفته...

با سلام و احترام

پارسا مهر;961710 نوشت:
اگر خدا، امکان دستیابی به پیامبر را برای بشر هایی ولو یک نفر باشد، مهیا نکند، و راه دستیابی به سعادت را که خودشان برایشان مقدور نیست که کسب کنند برایشان، مهیا نکند و آنها را رها کند، را چطور توجیه می گنید...شما این رها کردن انسان هایی در جهل، را اسمش را چه می گذارید؟؟؟این اسمش اغراء به جهل نیست؟ اسمش چیست؟؟این را چطور توجیه می کنید....

پارسا مهر;961710 نوشت:
وقتی اگر خدا امکان دسرسی به یک پیامبر الهی رو برای یک روستا و شهر و قبیله فراهم نکنه، اغراء به جهل نیست، آنوقت چرا نفرستادن و عدم امکان دسرسی به پیامبر برای تمام بشر مهیا نباشد می شود اغراء به جهل؟؟؟

جناب پارسامهر عزیز
مسئله به این سادگی که شما می فرمایید نیست، نبی شدن یک انسان زمینه پیشینی میخواهد، اگر میشد راحت برای هر محله ای پیامبری فرستاد که اصلا خداوند چرا پیامبر بفرستد؟ مستقیم به همه مردم وحی میکرد!! اینکه می گوییم در میان پدران و مادران انبیا تا حضرت آدم(ع) نباید پدر مشرک یا مادر بدکاره وجود داشته باشد چون این نور در آن ها خاموش میشود!!
اینطور نیست که گمان کنید خداوند کارخانه پیامبرسازی دارد تا بگویید چرا برای هر محله ای یک پیامبر نمیفرستد؟ وحی از سنخ علوم حضوری بوده و دریافت آن نیازمند صفای درونی در حد اعلاست.
یا مثلا اگر هم زمان با پیامبر اسلام انبیاء متعددی را در قاره های مختلف مبعوث میکرد تا اسلام را در آنجا تبلیغ کنند اگرچه به ظاهر خوب به نظر میرسد اما با تفکر عقلی روشن میشد که موجب نابودی دین میشد! چون ظهور اسلام با یک پیامبر در یک منطقه موجب پیدایش 73 فرقه شده است که برای کشف حقیقت فقط باید تاریخ یک پیامبر را خواند، اما اگر اسلام در سرزمین های مختلف ظهور میکرد موجب میشد هزاران فرقه اسلامی داشته باشیم و برای کشف حقیقت باید زندگی ده ها پیامبر را مطالعه می کردیم!!
به همین خاطر میگویم عقل نمیتواند بفهمد که در این خصوص چه موانعی وجود دارد تا بتواند قضاوت کند! او فقط می تواند بگوید نبی ضرورت دارد، اما چند تا و کجا و اینها معلوم نیست!

پارسا مهر;961719 نوشت:
فقط بحث وعده دادن نیست...من که در کلام، فقط محدود نشدم به وعده دادن....مثلا، خدا طوری از خلقت در شش روز بگوید که مردم فکر کنند که منظور واقعا شش روز خودمان هست....اینجا وعده ای داده نشده که حالا فردا پس فردا انتاظر داشته باشیم به آن عمل شود...حالا نمی دونم...شاید همین که خلقت دنیا در شش روز هم یک وعده حساب بشه...اما به هر حال...الان قرآن طوری سخن گفته، مثلا، قرآن طوری سخن گفته که مردم بسیاری فکر کردند که واقعا، در آسمان بالا، چند تا فرشته نگهبان ایستاده اند، اگر جنی خواست به آسمان های بالاتر نفوذ کند، با شهاب سنگ او را بزنند...یعنی شهاب شنگ ها را تیر فرشته ها می دانند..


این سخنان مطلقا اغرا به جهل نیست
اولا خداوند خودش فرموده که قرآن آیات متشابهی هم دارد، اما حکمت این امر را ما نمی فهمیم، اما نمی توانیم آن را اغرا به جهل بدانیم!

ثانیا: قرآن کتابی برای همه افراد در سطوح مختلف است، نه اینکه تمام مردم همه آن را بفهمند، لذا اصلا خود قرآن برای فهم قرآن به راسخون در علم ارجاع می دهد، مثلا حروف مقطعه را نازل کرده که مردم از آن هیچ فهمی ندارند، اینها اغرا به جهل نیست.

ثالثا: فهم یک مطلب در گرو کنار هم گذاردن معنای لغوی، اصول زبان شناسی، قرائن جمله است و اگر انسان با رعایت این مسائل به فهم یقینی نرسید توقف می کند، ابهام یک متن به معنای دروغ یا اغرا به جهل نیست، بلکه انسان است که تا زمانی که معنای حرفی را نمی فهمد نباید موضع گیری کند، وقتی روز و شب در گرو خورشید و زمین است، نمی توان آفرینش زمین و خورشید را در قالب شش روز معمولی دانست!

رابعا: همانطور که سابقا عرض کردم اغرا به جهل در جایی است که بحث هدایت و سعادت در میان باشد.

پارسا مهر;961731 نوشت:
استاد مساله و اشاره ی ما این هست که فرضا، قرینه هم آورده شد، ولی مخاطب متوجه نشد، آنوقت چی...بازم ما می گیم اغراء به جهل هست و القا به یک تصور باطل و خطا، صورت گرفته...

خیر، با تفصیلی که عرض کردم اغرا به جهلی در کار نیست.

مسلم;961965 نوشت:
جناب پارسامهر عزیز
مسئله به این سادگی که شما می فرمایید نیست، نبی شدن یک انسان زمینه پیشینی میخواهد، اگر میشد راحت برای هر محله ای پیامبری فرستاد که اصلا خداوند چرا پیامبر بفرستد؟ مستقیم به همه مردم وحی میکرد!! اینکه می گوییم در میان پدران و مادران انبیا تا حضرت آدم(ع) نباید پدر مشرک یا مادر بدکاره وجود داشته باشد چون این نور در آن ها خاموش میشود!!
اینطور نیست که گمان کنید خداوند کارخانه پیامبرسازی دارد تا بگویید چرا برای هر محله ای یک پیامبر نمیفرستد؟ وحی از سنخ علوم حضوری بوده و دریافت آن نیازمند صفای درونی در حد اعلاست.
یا مثلا اگر هم زمان با پیامبر اسلام انبیاء متعددی را در قاره های مختلف مبعوث میکرد تا اسلام را در آنجا تبلیغ کنند اگرچه به ظاهر خوب به نظر میرسد اما با تفکر عقلی روشن میشد که موجب نابودی دین میشد! چون ظهور اسلام با یک پیامبر در یک منطقه موجب پیدایش 73 فرقه شده است که برای کشف حقیقت فقط باید تاریخ یک پیامبر را خواند، اما اگر اسلام در سرزمین های مختلف ظهور میکرد موجب میشد هزاران فرقه اسلامی داشته باشیم و برای کشف حقیقت باید زندگی ده ها پیامبر را مطالعه می کردیم!!
به همین خاطر میگویم عقل نمیتواند بفهمد که در این خصوص چه موانعی وجود دارد تا بتواند قضاوت کند! او فقط می تواند بگوید نبی ضرورت دارد، اما چند تا و کجا و اینها معلوم نیست!

با سلام.استاد گرامی...پس من نتیجه گرفتم که، چون خدا محدود و ناتوان هست، کاری که عقلا می فهمیم خدا باید انجام داده وگرنه اغراء به جهل می شود را انجام نمی دهد، یعنی ناچار است که انجام ندهد....یعنی چون فراهم امکان دسرسی به ارسال پیامبران ممکن نیست و خدا راه چاره ی دیگری ندارد، خدا به ناچار اغراء به جهل می کند...والسلام....پس فهمیدیم که خدا هم به ناچار کارهای قبیح انجام می دهد، به ناچار اغراء به جهل می کند....
پس نگویید که محال هست که خدا دروغ بگوید...خدا ممکن است ناچار شود و راهی جز دروغ نداشته باشد...نگویید در خدا دروغ فرضی نیست!!!!این را نگویید، دیدیم که خدا اغراء به جهل می کند به ناچار....
[SPOILER]و این هم که می گویید، عقل می فهد که نبی ضرورت دارد...اما چند تا و کجا و اینها معلوم نیست....من که می گویم معلوم هست....پاسخ به چند تا پیامبر، صفر تاست....یعنی درسته که ضرورت دارد عقلا، خدا پیامبر بفرستد، ولی در عمل، عقل می فهمد که صفرتا خدا باید پیامبر بفرستد...چون حتی ارسال یک نبی هم امکان پذیر نیست...مثلا ما می فهمیم که اصولا هیچ راهی برای اثبات ادعای نبی وجود ندارد... پس امکان ارسال نبی ای که انتظار برود که مردم به او ایمان راسخ و قطعی داشته باشند، امکان پذیر نیست و خدا هیچگاه محمد ص را پیامبر نمی فرستد... اما به هر حال، پس ما نتیجه گرفتیم که خدا به ناچار بسیاری از انسان ها را رها کرده و امکان دسرسی به پیامبر را برایسان به ناچار فراهم نکرده و اغراء به جهل کرده...[/SPOILER]

با سلام جناب پارسامهر عزیز

پارسا مهر;961968 نوشت:
پس من نتیجه گرفتم که

حقیقتش پیام شما را خواندم اما نفهمیدم ان نتایج را از کجای کلام بنده گرفتید...!!

پارسا مهر;961968 نوشت:
چون خدا محدود و ناتوان هست، کاری که عقلا می فهمیم خدا باید انجام داده وگرنه اغراء به جهل می شود را انجام نمی دهد، یعنی ناچار است که انجام ندهد....یعنی چون فراهم امکان دسرسی به ارسال پیامبران ممکن نیست و خدا راه چاره ی دیگری ندارد


عدم ظرفیت قابل هرگز به مثابه عدم فاعلیت فاعل تلقی نمیشود! یعنی شما اگر قدرت یک فعل را داشته باشید اما فعل ظرفیت نداشته باشد شما به ناتوانی توصیف نمیشوید! مثلا به شما بگویند قوانین هندسه و انتگرال و محاسبات فنی و فیزیکی را که بر فرض شما بلد هستید به یک کودک یاد بدهید! خب این نشدنی است اما مشکل از شما نیست، آن کودک قابلیت ندارد! کسی شما را متهم به ناتوانی و محدودیت توصیف نمی کند!!
شما به این نکته دقت نفرمودید!!

پارسا مهر;961968 نوشت:
پس نگویید که محال هست که خدا دروغ بگوید...خدا ممکن است ناچار شود و راهی جز دروغ نداشته باشد...نگویید در خدا دروغ فرضی نیست!!!!این را نگویید، دیدیم که خدا اغراء به جهل می کند به ناچار....

محال است خدا دروغ بگوید، محال است اغرا به جهل کند!!

پارسا مهر;961968 نوشت:
در عمل، عقل می فهمد که صفرتا خدا باید پیامبر بفرستد...چون حتی ارسال یک نبی هم امکان پذیر نیست...مثلا ما می فهمیم که اصولا هیچ راهی برای اثبات ادعای نبی وجود ندارد... پس امکان ارسال نبی ای که انتظار برود که مردم به او ایمان راسخ و قطعی داشته باشند، امکان پذیر نیست و خدا هیچگاه محمد ص را پیامبر نمی فرستد...

!!!
این مربوط به بحث نبوت است، متوجه ارتباط این بحث با موضوع تاپیک نشدم!!! در این رابطه اگر تردید دارید باید آن را در تاپیک مستقل پیگیری کنید.

مسلم;961981 نوشت:
عدم ظرفیت قابل هرگز به مثابه عدم فاعلیت فاعل تلقی نمیشود! یعنی شما اگر قدرت یک فعل را داشته باشید اما فعل ظرفیت نداشته باشد شما به ناتوانی توصیف نمیشوید! مثلا به شما بگویند قوانین هندسه و انتگرال و محاسبات فنی و فیزیکی را که بر فرض شما بلد هستید به یک کودک یاد بدهید! خب این نشدنی است اما مشکل از شما نیست، آن کودک قابلیت ندارد! کسی شما را متهم به ناتوانی و محدودیت توصیف نمی کند!!
شما به این نکته دقت نفرمودید!!
من عرضم در پست قبلی این بود که خدا با رها کردن جمع کثیری اغراء به جهل کرده....بعد شما آمدید می گویید، برای خدا امکان پذیر نبوده که اغراء به جهل نکند، خواسته یا ناخواسته اینطور گفتید...شاید دقت نداشتید...شما می گویید که، نمی شده که خدا برای همه پیامبر بفرستد...منم می گویم که پس خدا که نمی شده برای همه پیامبر بفرستد، پس به ناچار اغراء به جهل فرموده...خدا نمی توانسته که، امکان دسرسی به پیامبر را برای همه فراهم کند....پسنمی توانسته اغراء به جهل نکند...

در مورد این مثالی هم که شما زدید...اگر به شما بگویند که، قوانین هندسه و انتگرال، و محاسبات فنی را که بلدید به بنده که دانشجوی مکانیک هستم، یاد بدهید و گرنه شما، خیانت کردید ولی شما، مسیرت دور باشد و وسایل ارتباطی اصلا وجود نداشته باشد، آنوقت نمی توانیم بگوییم که شما به ناچار، قوانین هندسه را به من آموزش نمی دهی آیا

پارسا مهر;961984 نوشت:
من عرضم در پست قبلی این بود که خدا با رها کردن جمع کثیری اغراء به جهل کرده....بعد شما آمدید می گویید، برای خدا امکان پذیر نبوده که اغراء به جهل نکند، خواسته یا ناخواسته اینطور گفتید...شاید دقت نداشتید...شما می گویید که، نمی شده که خدا برای همه پیامبر بفرستد...منم می گویم که پس خدا که نمی شده برای همه پیامبر بفرستد، پس به ناچار اغراء به جهل فرموده...خدا نمی توانسته که، امکان دسرسی به پیامبر را برای همه فراهم کند....پسنمی توانسته اغراء به جهل نکند...

برادر عزیزم به این اغرا به جهل گفته نمیشود!
فرض کنید شما یک کسی هستید که به تمام راه های سعادت آگاه هستید و همه دارند راه را کج میروند؛ خب راه سعادت را به اطرافیان خود نشان می دهید، و به آنها هم می گویید هر کجا رفتید راه سعادت را به دیگران نشان دهید، اما آن بابایی که آمریکا است و امکان ارتباط مستقیم شما با او وجود ندارد، اینکه راه هدایت از جانب شما مستقیم به او نمیرسد آیا اغرا به جهل کرده اید؟ هیچ کسی هست که به شما بگوید شما مرتکب اغرا به جهل شده اید!

پارسا مهر;961984 نوشت:
در مورد این مثالی هم که شما زدید...اگر به شما بگویند که، قوانین هندسه و انتگرال، و محاسبات فنی را که بلدید به بنده که دانشجوی مکانیک هستم، یاد بدهید و گرنه شما، خیانت کردید ولی شما، راحت دور باشد و وسایل ارتباطی اصلا وجود نداشته باشد، آنوقت نمی توانیم بگوییم که شما به ناچار، قوانین هندسه را به من آموزش نمی دهی آیا

بحث سر ابزار نیست، بحث بر سر ظرفیت است، همه مردم ظرفیت دریافت علوم حضوری را ندارد که هر کسی این ظرفیت را پیدا کند مکاشفاتی هم خواهد داشت.

مثال بالایی بنده هم فقط به جهت تقریب به ذهن است، فقط ازاین جهت مثال است که:

اغرا به جهل فقط در جایی است که با اینکه مانعی در میان نیست باز هم انسان آگاه، انسان جاهل را مطّلع نکند و او را رها کند تا به مسیر باطل برود، اما در جایی که مانعی در میان باشد هرگز انسان آگاه به اغرا به جهل متهم نمیشود!

مسلم;961986 نوشت:
اغرا به جهل فقط در جایی است که با اینکه مانعی در میان نیست باز هم انسان آگاه، انسان جاهل را مطّلع نکند و او را رها کند تا به مسیر باطل برود، اما در جایی که مانعی در میان باشد هرگز انسان آگاه به اغرا به جهل متهم نمیشود!

خیلی خوب، احسنتم....پس چرا می گویید که خدا ضرورت دارد که پیامبری بفرستد، و اگر نفرستد اغراء به جهل داشته؟؟شما چرا می گویید که خدا ضرورت دارد پیامبر بفرستد، حالا چند تا و کجا را نمی دانیم و وگرنه اغراء به جهل کرده؟؟ شما اثبات کردید که، مانعی در میان نیست؟؟؟همانطور که عرض کردم، وقتی ما نشان دادیم که هیچ راهی نمی تواند وجود داشته باشد که، خدا ادعای پیامبری رسولش را اثبات کند، آنوقت نمی توانیم بگوییم با آن طرز تفکر شما بگوییم که خدا پیامبر نمی فرستد و اغراء به جهل هم نکرده؟؟؟؟من در پست قبلی هم به این موضوع اشاره کردم و شما گفتید ارتباطش را به این تاپیک نفهمیدم.من عرض کردم:

در عمل، عقل می فهمد که صفر تا خدا باید پیامبر بفرستد...چون حتی ارسال یک نبی هم امکان پذیر نیست...مثلا ما می فهمیم که اصولا هیچ راهی برای اثبات ادعای نبی وجود ندارد... پس امکان ارسال نبی ای که انتظار برود که مردم به او ایمان راسخ و قطعی داشته باشند، امکان پذیر نیست و خدا هیچگاه محمد ص را پیامبر نمی فرستد...

و این در حالیست که یکی از پیش فرض های آنکه ما یقین حاصل کنیم که محمد پیامبر خداست این هست که ما قبلا، فرض گرفته باشیم که خدا باید پیامبری بفرستد و الی اغراء به جهل کرده....!!!!شما از کجا این را فهمیدی؟؟شما از کجا فهمیدی که خدا پیامبری باید بفرستد و الی اغراء به جهل کرده؟؟شما از کجا فهمیدی که، عقل حکم می کند برای آنکه اغراء به جهلی صورت نپذیرد، خدا باید پیامبر بفرستد، حال یکی یا چند تاش بماند، شما از کجا فهمیدید که خدا ضرورت دارد پیامبر بفرستد، ولو یک دونه و اگر نفرستد اغراء به جهل داشته؟؟از کجا می دونید که رحم های مادران ما، امکان مولد یک شخصی که لایق پیامبری که محمد ص را داشته باشد، را داراست و امثال اینها؟؟شما علم غیب دارید استاد؟؟شما به تمام ریز و درشت عالم احاطه پیدا کردید و نتیجه گرفتید ؟؟

ادامه دارد...

مسلم;961965 نوشت:
این سخنان مطلقا اغرا به جهل نیست
اولا خداوند خودش فرموده که قرآن آیات متشابهی هم دارد، اما حکمت این امر را ما نمی فهمیم، اما نمی توانیم آن را اغرا به جهل بدانیم!

ثانیا: قرآن کتابی برای همه افراد در سطوح مختلف است، نه اینکه تمام مردم همه آن را بفهمند، لذا اصلا خود قرآن برای فهم قرآن به راسخون در علم ارجاع می دهد، مثلا حروف مقطعه را نازل کرده که مردم از آن هیچ فهمی ندارند، اینها اغرا به جهل نیست.

ثالثا: فهم یک مطلب در گرو کنار هم گذاردن معنای لغوی، اصول زبان شناسی، قرائن جمله است و اگر انسان با رعایت این مسائل به فهم یقینی نرسید توقف می کند، ابهام یک متن به معنای دروغ یا اغرا به جهل نیست، بلکه انسان است که تا زمانی که معنای حرفی را نمی فهمد نباید موضع گیری کند، وقتی روز و شب در گرو خورشید و زمین است، نمی توان آفرینش زمین و خورشید را در قالب شش روز معمولی دانست!

رابعا: همانطور که سابقا عرض کردم اغرا به جهل در جایی است که بحث هدایت و سعادت در میان باشد.


اولا استاد گرامی، دوباره اشتباه نشود که شما تعریف خودتان از غراء به جهل داشته باشید و من هم تعریف خودم را...تعریفی که آن را مشخص کردم و گویا کردم...اصلا از این بعد ذکر کلمه اغراء به جهل ممنوع....من از کلمه، سوق دادن به جهل استفاده می کنم..القی دادن به جهل استفاده می کنم....حالا به من بگویید، آن ها که گفتم و مثال زدم از شهاب سنگ، سوق دادن به جهل هست یا نه؟؟؟دوباره نگویید که، اغراء به جهل که فقط در بحث هدایت و سعادت هست!!!!x_x happy

اینکه، کتابی بفرستم و بنویسم و روانه ی بازار کنم و تذکر هم بدهم ولی که هزاران و بلکه میلیون ها نفر فکر کنند که، شهاب ها واقعا تیری هست که فرشته ها به اجنه پرتاب می کنند...را که من می گویم سوق دادن به جهل نام دارد(نه اغراء به جهل)، و با مثال و تعریفاتی ، آن را گویا کردم، از خدا سر می زند یا نه؟ ولو این سوق دادن به جهل برای یک نفر اتفاق بیافتد؟؟

و اینکه، وقتی خدا، آیات مربوط به شهاب سنگ ها را برای مردم مطرح می کرد، مخاطبان پیش خود چه فکر می کردند؟؟؟پیامبر به آنها گوشزد می کرد که اشتباه برداشت نکنید؟؟؟و اگر می گفت ولی همچنان آنها برداشت خودشان را از بی توجهی و بی دقتی داشتند، آیا پیامبر نباید و یا الله باید آنها روشن می کرد و یا اصلا بهتر نبود به آنها از شهاب چیزی نگوید؟؟به هر حال، این کلام پیامبر، باعث جهل مخاطب شده، آیا این اشکالی ندارد؟؟؟این را که من دیگر نمی گویم، اغراء به جهل که اگر هم بگویم اشکالی ندارد، از خدا سر می زند یا نه؟

مسلم;961986 نوشت:
اغرا به جهل فقط در جایی است که با اینکه مانعی در میان نیست باز هم انسان آگاه، انسان جاهل را مطّلع نکند و او را رها کند

استاد گرامی، بنده نمی دانم شما چرا مدام حرف از رها کردن می زنید..حرف از سکوت می زنید....فکر می کنید اغراء به جهل فقط زمانی هست که شخص سکوت کند و مخاطب را رها بگذارد...
این حاج آقا الان ازش نقل قول می کند، اینجا چه می گوید برای خودش و آیا منظورش صرفا و صرفا، از تفسیر به رای و امثال اینها، آنی بوده که به قول شما مربوط به هدایت و سعادت است، مثلا در مورد شهاب سنگ، اشتباه بگوید، اغراء به جهل نکرده؟؟

[=nassim-regular]اغراء به جهل یا تفسیر به رأی؟
[=nassim-regular]این کارشناس قرآنی با بیان اینکه شاید بتوان گفت که این اقدام از روی غرض نیست که اگر چنین باشد، تفسیر به رأی است، ادامه داد: این کار اغراء به جهل است؛ یعنی مردم به مطلبی از قرآن فرامی‌خوانند که قرآن آن مطلب را نگفته است که متاسفانه چنین مطالبی را در تفاسیر و ترجمه‌ها بسیار دیده‌ایم.
[=nassim-regular]وی افزود: برای مثال فرد آیه را به گونه‌ای مطرح کرده است که معنایی غیر از آنچه بیان شده دارد و اگر تعمدی در این کار باشد، دروغ بستن به خدا است که مطلبی از قول خدا مطرح شود که خداوند در قرآن آن را بیان نکرده است. این مطلب چه در تفسیر و چه در ترجمه صورت یکسانی دارد و خیلی باید در آن احتیاط کرد. مفسر و مترجم باید در این حوزه بسیار دشوار، خود را به خدا بسپارد و احتیاط لازم را به کار برد.

[=nassim-regular]منبع:http://www.iqna.ir/fa/news/1409953/%D8%AA%D9%81%D8%B3%DB%8C%D8%B1-%D8%A8%D9%87-%D8%B1%D8%A3%DB%8C-%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86-%DA%A9%D8%B1%DB%8C%D9%85-%D8%A7%D8%BA%D8%B1%D8%A7%D8%A1-%D8%A8%D9%87-%D8%AC%D9%87%D9%84-%D8%A7%D8%B3%D8%AA

شما یک جا منبع سراغ داردی که خیلی روشن و واضح، گفته باشد تعریف اغراء به جهل این هست...نه فقط در مورد خدا و الله...کلا، تعریف اغراء به جهل چیست...آیا منبعی سراغ دارید که یک دیدگاه شخصی طرف نباشد و کلا دیدگاه عموم را در مورد اغراء به جهل بیان کرده باشد...اغراء به جهل از نظر شما تنها زمانی مطرح هست که شخص، افراد را رها سازد و مطلع نکند؟؟چرا در باب اغراء به جهل، انقدر از سکوت و رها کردن و مطلع نکردن سخن می گویید... چرا نمی گویید مثلا کسی بر خلاف میل و قصدش باعث از راه به در شدن شخصی شد، هم اغراء به جهل کرده؟؟چرا نمی گویید کسی آیات را به نحوی گفت که مردم به گمراهی افتادن هم اغراء به جهل هست...سکوت و رها کردن شخص، یکی از اشکال اغراء به جهله....

پارسا مهر;961988 نوشت:
خیلی خوب، احسنتم....پس چرا می گویید که خدا ضرورت دارد که پیامبری بفرستد، و اگر نفرستد اغراء به جهل داشته؟؟شما چرا می گویید که خدا ضرورت دارد پیامبر بفرستد، حالا چند تا و کجا را نمی دانیم و وگرنه اغراء به جهل کرده؟؟ شما اثبات کردید که، مانعی در میان نیست؟؟؟همانطور که عرض کردم، وقتی ما نشان دادیم که هیچ راهی نمی تواند وجود داشته باشد که، خدا ادعای پیامبری رسولش را اثبات کند، آنوقت نمی توانیم بگوییم با آن طرز تفکر شما بگوییم که خدا پیامبر نمی فرستد و اغراء به جهل هم نکرده؟؟؟
.....
و این در حالیست که یکی از پیش فرض های آنکه ما یقین حاصل کنیم که محمد پیامبر خداست این هست که ما قبلا، فرض گرفته باشیم که خدا باید پیامبری بفرستد و الی اغراء به جهل کرده....!!!!شما از کجا این را فهمیدی؟؟شما از کجا فهمیدی که خدا پیامبری باید بفرستد و الی اغراء به جهل کرده؟؟

ما می دانیم که خدا انسان را هدفمند آفریده و زندگی بشر به این دنیا ختم نمیشود، سعادت بشر هدف خداوند است و انسان کامل هدف خلقت، به همین خاطر رویات می فرمایند جهان به خاطر محمد(ص) خلق شده، و به همین خاطر روایات می فرمایند باید در هر زمانی امامی باشد، چون وگرنه آفرینش در آن زمان بی هدف خواهد بود!
اگر هیچ انسانی ظرفیت دریافت حقائق را نداشته باشد خلقت خداوند زیر سوال میرود!!
یعنی شما وقتی خلقت خدا را ببینید تصدیق خواهید کرد که بالاخره هدف فعل الهی از خلقت تحقق یافته وگرنه خلقت لغو خواهد بود، اما اینکه چه تعداد و کجا این را عقل بشر درک نخواهد کرد.

پارسا مهر;961991 نوشت:
من از کلمه، سوق دادن به جهل استفاده می کنم..القی دادن به جهل استفاده می کنم....حالا به من بگویید، آن ها که گفتم و مثال زدم از شهاب سنگ، سوق دادن به جهل هست یا نه؟؟؟دوباره نگویید که، اغراء به جهل که فقط در بحث هدایت و سعادت هست!!!!

اینکه، کتابی بفرستم و بنویسم و روانه ی بازار کنم و تذکر هم بدهم ولی که هزاران و بلکه میلیون ها نفر فکر کنند که، شهاب ها واقعا تیری هست که فرشته ها به اجنه پرتاب می کنند...را که من می گویم سوق دادن به جهل نام دارد(نه اغراء به جهل)، و با مثال و تعریفاتی ، آن را گویا کردم، از خدا سر می زند یا نه؟ ولو این سوق دادن به جهل برای یک نفر اتفاق بیافتد؟؟

اجازه بدهید من پیش از پاسخ یک سوال از شما بپرسم، از نظر شما تفاوت دروغ و اغرا به جهل چیست؟(لطفا به این سوال بنده پاسخ بدید)

اما در مورد سوال شما قبلا هم پاسخ داده ام، این که آیا همه جای کتاب شما را همه باید بفهمند یا خیر بستگی به نیت و هدف شما از تدوین کتاب و همچنین مخاطبین شما دارد.
شما اگر کتاب را برای یک قشر خاص در یک زمان خاص بنویسید بله باید در سطح فهم همانها باشد، اما اگر در سطح تمام مردم بنویسید طبیعتا قضیه فرق خواهد کرد.
بله یک وقت من یک متن درسی برای دانسجویان مینوسیم خب اگر نفهمند کارم قبیح است، یا اگر مطلب را به گونه ای بنویسم که برداشت دیگری داشته باشند.
اما یک وقت شما می خواهید کتابی بنویسید که از دانشجویان زمان جابربن حیان تا زمان امروز مثلا قابل استفاده و دارای پیامی نو باشد طبیعتا بسیاری از مطالبتان را دانشجویان پیشین نخواهند فهمید!
خود قرآن هم فرموده که این قرآن آیات متشابه دارد شما هر کجا که تردید داشتید به راسخون فی العلم مراجعه کنید، با این هشدار دیگر نمی توان قرآن را متهم به اغرا به جهل کرد.
و امام سجاد(ع) هم می فرمایند آیات ابتدایی سوره حدید و سوره توحید را اصلا خداوند برای ژرف اندیشان آخرالزمان نازل کرده است.
بنا نیست همه قرآن را همه مردم بفهمند! نه خود قرآن چنین گفته و نه پیامبر(ص)، نه ائمه(ع) و نه علمای دین!

پارسا مهر;962001 نوشت:
اغراء به جهل یا تفسیر به رأی؟
این کارشناس قرآنی با بیان اینکه شاید بتوان گفت که این اقدام از روی غرض نیست که اگر چنین باشد، تفسیر به رأی است، ادامه داد: این کار اغراء به جهل است

بله تفسیر به رأی قرآن قطعا اغرا به جهل است، چون قرآن کتاب آسمانی است، شیمی و فیزیک و زیست شناسی نیست! قرآن بیان کننده راه سعادت و مربوط به هدایت است، من از اول تا کنون دارم همین را میگویم!

اگه در حد یک روستا هم مردمی باشند که به دین و وحی دسترسی نداشته باشند ادلّه اثبات و ضرورت نبوت زیر سوال است و به کلی اون ادلّه مخدوش است
و اگر ثابت شود چنین چیزی یکی از مصادیق اغرا به جهل است
و بنده قبول ندارم که موانع از طرف بشر است خیر
خلقت خلقت خداست
خدا دنیایی را آفریده که موانع بسیار دارد
خدا میتوانست دنیایی بیافریند پر از عدل و داد در عین اینکه مردم اختیار هم داشته باشند و از عدالت به خداوند پی ببرند (اختیارا)
نه از ترس برای خود خدا بتراشند(اجبارا)

من هم بانظر جناب پارسامهر موافقم
ادّله هایی از جنس ناگزیر بودن و غیره به انکار نبوت و خدا می انجامد

غریبه آشنا;962587 نوشت:
ادّله هایی از جنس ناگزیر بودن و غیره به انکار نبوت و خدا می انجامد

مشکل نگرش شما دو چیز است، مسائل عقل گریز را که عقل توان درک شرایط و مقدمات آن را ندارد می خواهید قاطعانه با عقل اثبات کنید!
دوم: ناگزیر بودن را به معنای ناتوانی فاعل معنا می کنید، در حالی که ناگزیری می تواند از عدم ظرفیت قابل باشد؛ معلمی که نمی تواند قوانین انتگرال را به کودکی آموزش بدهد به ناتوانی توصف نمیشود!

مسلم;962615 نوشت:
مشکل نگرش شما دو چیز است، مسائل عقل گریز را که عقل توان درک شرایط و مقدمات آن را ندارد می خواهید قاطعانه با عقل اثبات کنید!
دوم: ناگزیر بودن را به معنای ناتوانی فاعل معنا می کنید، در حالی که ناگزیری می تواند از عدم ظرفیت قابل باشد؛ معلمی که نمی تواند قوانین انتگرال را به کودکی آموزش بدهد به ناتوانی توصف نمیشود!

بله معلم ناگزیر است چون ظرفیت کودک را او خلق نکرده
اما در مورد خدا اینطور نیست
خداوند انسانهایی را که خود با علم محدود آفریده دعوت به چیزی میکند که نمیدانند و چون نمیدانند ناگزیر از گفتن مطالبی است که حقیقت ندارد و این یعنی دور باطل به اضافه جهل مرکب
ندانستن بهتر از دانستن غلط است
خب اگه معادی هست ولی درکش نیست چرا سخنی بگوییم که نوعی از انواع دروغ است
و نهایت نه تاکی بماند نه تاکستان
به چه حقی ملاصدرا میگوید مردگان زنده نمیشوند و معاد روحانی مثالی است و شما علما و مردم فهمی از حقیقت معاد ندارید و حقیقت معاد نزد من است؟
برفرض که نظر ایشان درست
ولی نتیجه این سخن این است که خداوند اغرا به جهل کرده و در مورد معاد مارو گمراه کرده
قرار نیست استخوان پوسیده زنده بشه ولی گفته میشه...

غریبه آشنا;962622 نوشت:
بله معلم ناگزیر است چون ظرفیت کودک را او خلق نکرده
اما در مورد خدا اینطور نیست

پاسخ اینها داده شده، مسئله جدیدی مطرح نمیشود، بحث دارد دور میزند:

مسلم;956814 نوشت:
وجود یک موجود و ظرفیت آن بستگی به علل پیشینی آن دارد، خداوند فیضش محدودیتی ندارد اما موجوداتی که فیض را می گیرند هر کدام ظرفیت خاصی دارند، مثلا نمی توان توقع داشت که خداوند که بخیل نیست اما چرا از دو گاو یک انسان به دنیا نمی آورد!! می گوییم نطفه گاو ظرفیت انسان شدن را ندارد!!!

در مورد مراتب انسانی هم همینطور است، عالم همه نظام مند و منظم و در چارچوب است، همانطور که ویژگی های جسمی پدر و مادر مانند دیابت و سرطان و مانند آن فرزند را مستعدّ این بیماری ها می کند ویژگی های روحی پدر و مادر نیز در فرزند تأثیر دارند، اینطور نیست که همه فرزندان در یک مرتبه متولد شوند.
هر بچه ای متناسب با علل پیشینی به هر اندازه که ظرفیت داشته باشد از خداوند فیض می گیرد!

مسلم;962577 نوشت:
در مورد سوال شما قبلا هم پاسخ داده ام، این که آیا همه جای کتاب شما را همه باید بفهمند یا خیر بستگی به نیت و هدف شما از تدوین کتاب و همچنین مخاطبین شما دارد.
شما اگر کتاب را برای یک قشر خاص در یک زمان خاص بنویسید بله باید در سطح فهم همانها باشد، اما اگر در سطح تمام مردم بنویسید طبیعتا قضیه فرق خواهد کرد.
بله یک وقت من یک متن درسی برای دانسجویان مینوسیم خب اگر نفهمند کارم قبیح است، یا اگر مطلب را به گونه ای بنویسم که برداشت دیگری داشته باشند.
اما یک وقت شما می خواهید کتابی بنویسید که از دانشجویان زمان جابربن حیان تا زمان امروز مثلا قابل استفاده و دارای پیامی نو باشد طبیعتا بسیاری از مطالبتان را دانشجویان پیشین نخواهند فهمید!
خود قرآن هم فرموده که این قرآن آیات متشابه دارد شما هر کجا که تردید داشتید به راسخون فی العلم مراجعه کنید، با این هشدار دیگر نمی توان قرآن را متهم به اغرا به جهل کرد.
و امام سجاد(ع) هم می فرمایند آیات ابتدایی سوره حدید و سوره توحید را اصلا خداوند برای ژرف اندیشان آخرالزمان نازل کرده است.
بنا نیست همه قرآن را همه مردم بفهمند! نه خود قرآن چنین گفته و نه پیامبر(ص)، نه ائمه(ع) و نه علمای دین!

پرسش
با توجه به اینکه خداوند با تخم کبوتر و تار عنکبوت به دروغ به مشرکین فهماند که کسی در غار نیست، یا اینکه در قرآن فرمود ما جهان را در شش روز خلق کردیم، در حالی که لازم است مفسرین بیایند و بگویند منظور از این 6 روز، 6 مرحله است؛ آیا خداوند اغراء به جهل میکند؟

پاسخ
برای پاسخ به این سوال باید به چند مقدمه و نکته:

نکته اول:
دروغ در جایی است که مفهومی که مطابق با واقع نیست به مخاطب انتقال داده شود، یعنی خود سخن و یا رفتار مستقیما حاکی از یک امر غیر واقعی و دروغ باشد، نه اینکه مخاطب اشتباه نتیجه بگیرد! در رفتار خداوند با مشرکین چنین فعلی یعنی انتقال مفهوم غلط از خداوند سر نزد. در قضیه ای که نقل فرمودید، فعلی که از خداوند سر زده تخم کبوتر و تار عنکبوت بوده، آیا تخم کبوتر دروغ بود؟ یا تار عنکبوت دروغ بود؟ اینها همه راست بودند. اینکه پیامبر(صلی الله علیه و آله) در غار نیست سخن خداوند نبود، نتیجه گیری خود مشرکین بود.
به عبارت دیگر در جایی که انسان داده هایی به کسی بدهد که مستقیما دارند از چیزی میگویند که غلط است، و نیاز به فکر کردن و پردازش اطلاعات ندارد، اینجا دروغ است، اما اگر یک سری داده هایی به مخاطب داده شود که صحیح هستند اما خود مخاطب با تحلیل و پردازش به یک امر اشتباه برسد اینجا دروغ نیست.

نکته دوم:

اغرا به جهل یعنی به نادانی و گمراهی کشاندن، بنابراین هر دروغی اغراء به جهل نیست، بلکه دروغی اغرا به جهل است که مفسده داشته باشد.(1) بنابراین اگرچه دروغی از خداوند صادر نشده، اما مقدمه دوم شما به خودیِ خود اشکال دارد که دروغ موجب اغراء به جهل است، این دو تلازمی ندارند.

اغرا به جهل حتی گاهی با سکوت هم محقق میشود، یعنی آن اطلاع و آگاهی از مسائلی که برای هدایت و سعادت بشر لازم است که نوع بشر دستش به آن نمیرسد و اگر از جانب خداوند به او نرسد گمراه میشود را خداوند به او نرساند و او را در جهلش رها کند،این هم اغراء به جهل است، به همین خاطر میگوییم معجزه حجت است چون خداوند باید مدعی کاذب را رسوا کند و اگر چنین نکند اغراء به جهل کرده است.

بنابراین قبح اغراء به جهل در خصوص خداوند به این است که خداوند اموری که مربوط به هدایت انسان ها می شود را از آنها دریغ کند، یا نعوذبالله دروغ بگوید، دروغ که از او منتفی است همانطور که اشاره شد، و اما در مورد کیفیت خلقت آسمان ها و زمین هم حتی اگر اصلا سخنی هم نمی گفت اغرا به جهل نبود، چه برسد به اینکه حالا به قول شما مبهم حرف زده است، که البته از قرائن، حقیقت مطلب روشن میشود، بنابراین اغزاء به جهلی در کار نیست.
در ادامه توضیح بیشتری در این رابطه عرض خواهد شد.

نکته سوم
همانطور که اشاره شد اینکه معنای برخی از آیات قرآن به روشنی فهمیده نمیشود مطلقا دلالتی بر اغراء به جهل ندارند، اما برای روشن تر شدن مسئله چند نکته بیان میشود:

الف) معانی لغات عربی را باید با مراجعه به کتب لغت یافت، نه استعمال فارسی یا ترجمه ها؛ «یوم» در عربی صرفا به معنای زمان طلوع تا غروب خورشید نیست که بعد به قول شما مفسرینی چون آیت الله مکارم و علامه طباطبایی بیایند تأویل و تفسیر کنند، بلکه «یوم» از اساس در عربی به معنای زمان کوتاه و بلند هم به کار می رود(2) همانطور که در فارسی مثلا می گوییم: "روزی که تو به عهدت وفا کنی من چنان خواهم کرد، اینجا منظور از روز، صبح تا غروب نیست، بلکه به جای زمان آمده است.

ب) در خصوص اینکه چرا خداوند فلان لفظ را به کار برده و فلان لفظ را به کار نبرده است، باید دقت کرد که قضاوت در خصوص انتخاب الفاظ از سوی خداوند زمانی پذیرفتنی خواهد بود که کسی با همان احاطه علمی که خداوند دارد انتخاب این الفاظ را به قضاوت بنشیند، این الفاظ حکیمانه است و اتفاقا گاهی دریچه های جدیدی به روی بشر می گشاید، مثلا برای لگدمال نشدن مورچه ها قرآن کریم در آیه 18 سوره نمل تعبیر «لایحطمنکم» را به کار برده که به معنای شکسته نشدن است، و این تعبیر اتفاقا دقیق انتخاب شده است چرا که جنس مورچه از «کیتین» است که حالت شکنندگی دارد.
بنابراین قضاوت کردن در خصوص انتخاب الفاظ از سوی خدا به این سادگی نیست!

ج) فهم یک مطلب در گرو کنار هم گذاردن معنای لغوی، اصول زبان شناسی، و قرائن جمله است و اگر انسان با رعایت این مسائل به فهم یقینی نرسید توقف می کند، ابهام یک متن به معنای دروغ یا اغرا به جهل نیست، بلکه انسان است که تا زمانی که معنای حرفی را نمی فهمد نباید موضع گیری کند.
خداوند خودش فرموده که همه قرآن برای ما قابل درک نیست، مثلا حروف مقطعه را نازل کرده که مردم از آن هیچ فهمی ندارند، اینها اغرا به جهل نیست؛ یا فرموده: قرآن آیات متشابهی هم دارد که باید آنها را به محکمات ارجاع داده، یا از راسخون فی العلم مدد گرفت، لذا بدون ارجاع به محکمات یا کمک گرفتن از راسخون فی العلم نمی توانیم آن را اغرا به جهل بدانیم!
مثلا در مورد روز قیامت هم آمده که مدت آن 50 هزار سال است، خب هر سال خودش 365 روز است، پس روشن میشود منظور از این روز، روز معمولی از طلوع خورشید تا غروب آن نیست!! باید نگاهی جامع نگرانه داشت و قرائن را درک کرد.

بنابراین وقتی که «یوم» به معنای زمان و مدت هم به کار می رود، و وقتی خورشید و زمین خودشان عامل شکل گیری روز و شب هستند و بدون آنها اصلا روز و شب معنا ندارد، با این دو قرینه کسی که بگوید جهان را در شش ایام خلق کرده ایم هیچ انسان عاقلی توجهش به سمت اینکه شش روز باشد نمی رود، چرا که اصلا خورشید و زمین و روز و شب به این معنا وجود نداشته که بگوییم جهان در شش روز فراهم آمده است، خداوند دارد از مراحل پیدایش هستی از جمله خود خورشید و زمین سخن می گوید!

د) اگر کتابی برای یک قشر خاص نوشته شده باشد بله باید هماهنگ با سطح فهم آنها باشد، اما وقتی کتابی برای تمام بشریت نوشته میشود باید برای تمامی آنها جذابیت داشته باشد، باید هر زمان یک حرف جدید داشته باشد، اگر همه قرآن را مردم همان زمان میفهمیدند طبیعتا برای مردمان آینده که قلمرو اگاهی بیشتری دارند جذابیت نمیداشت!
بنابراین لازم است برای مخاطبین در طراز بالاتر هم سخن بگوید و لازمه آن عدم فهم همگانی از قرآن است، لذا در روایات داریم آیات ابتدایی سوره حدید و سوره توحید برای مردم اخرالزمان نازل شده است که اهل تفکر هستند.(3)
_________________________
1. ر.ک: امام خميني(ره)، كتاب البيع، قم، اسماعيليان، 1410ق، قم، ج2 ص 64و65.
2. راغب اصفهانی، مفردات الفاظ قرآن، دارالقلم،1412ق، چاپ اول، بیروت، ج1، ص894.
3. کلینی، محمد، الكافي، دار الكتب الإسلامية، 1407، چاپ چهارم، تهران، ج1، ص91.

موضوع قفل شده است