آیا حضرت ابراهیم در ماجرای شکستن بتها دروغ گفت؟

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا حضرت ابراهیم در ماجرای شکستن بتها دروغ گفت؟

آیا حضرت ابراهیم در ماجرای شکستن بتها دروغ گفت؟چرا که گفت بت بزرگ آنها را شکسته

ابـراهيم بطور قطع اين عمل را به بت بزرگ نسبت داد ولى تمام قرائن شهادت مى دادكه او قصد جـدى از ايـن سخن ندارد , بلكه مى خواسته است عقايد مسلم بت پرستان راكه خرافى و بى اساس بـوده است به رخ آنها بكشد , به آنها بفهماند كه اين سنگ وچوبهاى بى جان آنقدر بى عرضه اند كه حـتـى نـمى توانند يك جمله سخن بگويند و از عبادت كنندگانشان يارى بطلبند , تا چه رسد كه بخواهند به حل مشكلات آنها بپردازند . به هر حال ابراهيم به هيچ وجه دروغ نگفت چون دروغ آن است كه قرينه اى همراه نداشته باشد .
منبع : تفسير نمونه، آیت الله العظمی مكارم شيرازى و ديگران ج 13 ص 438

داستان مریضی حضرت ابراهیم(ع) از دیدگاه علامه طباطبایی


فَنَظرَ نَظرَةً في النُّجُومِ فَقَالَ إِني سقِيمٌ
شكي نيست در اينكه ظاهر اين دو آيه اين است كه خبر دادن ابراهيم (عليه السلام ) از مريضي خود مربوط است به نظر كردن در نجوم ، حال اين نگاه كردن در ستارگان يا براي اين بوده كه وقت و ساعت را تشخيص دهد، مثل كسي كه دچار تب نوبه است ، و ساعات عود تب خود را با طلوع و غروب ستاره اي و يا از وضعيت خاص نجوم تعيين مي كند.
و يا براي آن بوده كه از نگاه كردن به نجوم ، به حوادث آينده اي كه منجم ها آن حوادث را از اوضاع ستارگان بدست مي آورند، معين كند. و صابئي مذهبان به اين مساءله بسيار معتقد بودند و در عهد ابراهيم (عليه السلام ) عده بسياري از معاصرين او از همين صابئي ها بوده اند.
بنابر وجه اول ، معنايش آيه چنين مي شود: وقتي اهل شهر خواستند همگي از شهر بيرون شوند تا در بيرون شهر مراسم عيد خود رابه پا كنند، ابراهيم نگاهي به ستارگان انداخت و سپس به ايشان اطلاع داد كه به زودي كسالت من شروع مي شود، و من نمي توانم در اين عيد شركت كنم .
و بنابر وجه دوم معنايش اين مي شود: ابراهيم در اين هنگام نگاهي به ستارگان كرد و طبق قواعد منجمين پيشگويي كرد كه به زودي من مريض خواهم شد، و در نتيجه نمي توانم با شما از شهر بيرون شوم .
ولي وجه اولي با وضع ابراهيم (عليه السلام ) مناسب تر به نظر مي رسد، براي اينكه آن جناب با اينكه توحيدي خالص داشت ، ديگر معنا ندارد براي غير خدا تاثيري قائل باشد. و از سوي ديگر دليلي هم كه به قوت دلالت كند بر اينكه آ ن جناب در آن ايام مريض نبوده در دست نداريم ، بلكه دليل داريم بر اينكه مريض بوده ، براي اينكه از يك سو خداي تعالي او را صاحب قلبي سليم معرفي كرده و از سوي ديگر از او حكايت كرده كه صريحا گفته است : من مريضم و كسي كه داراي قلب سليم است ، دروغ و سخن بيهوده نمي گويد.
اين بود آن وجهي كه ما در تفسير اين دو آيه اختيار كرديم . و مفسرين در توجيه آن وجوهي ذكر كرده اند كه از همه وجيه تر و به تر اين است كه : نگاه كردنش به نجوم ، و خبر دادنش از مريضي خود، از باب معاريض كلام است .

و معاريض عبارت است از اينكه : گوينده چيزي را بگويد كه شنونده از ظاهر آن معنايي بفهمد و خود او معناي ديگري اراده كند. پس شايد نظر كردن آن جناب در ستارگان نظر كردن موحد در صنع خداي تعالي باشد، تا از آن راه بر وجود خداي تعالي و يكتايي او استدلال كند، ولي مردم خيال كردند كه نظر كردن او مثل نظر كردن منجم ها است ، كه مي خواهد از وضع ستارگان بر پيش آمدن حوادثي استدلال كند. آنگاه فرموده : ((من مريضم (( و منظورش اين بوده كه او به زودي دچار بيماري مي شود، چون آدمي در طول عمر بدون بيماري نمي شود، همچ نان كه باز از همان جناب حكايت كرده كه گفت : ((و اذا مرضت فهو يشفين (( چيزي كه هست مردم خيال كردند منظور او اين است كه همين امروز كه روز عيد ايشان است مريض است ، و آنچه در نظر آن جناب مرجح بوده كه اين همه زحمت به خود بدهد، اين بوده كه در شهر تنها بماند و آن هدفي را كه در نظر داشته انجام دهد، يعني بت هاي اهل شهر را بشكند.
ليكن اين وجه - كه گفتيم بهترين وجوهي است كه مفسرين ذكر كرده اند - وقتي صحيح است كه آن جناب در آن روز مريض نبوده باشد و حال آنكه خواننده عزيز متوجه شد كه گفتيم هيچ دليلي بر اين معنا نيست .

علاوه بر اين گفتن معاريض براي انبياء جايز نيست ، زيرا باعث مي شود اعتماد مردم به سخنان ايشان سست گردد.

ترجمه تفسير الميزان جلد 17

موضوع قفل شده است