جمع بندی آیا حضرت آدم علیه السلام معصیت کرد یا نکرد ؟

تب‌های اولیه

217 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

کریم;306522 نوشت:
بنده همان اول دلیل علمی از دیدگاه مفسران را ذکر کردم وقتی آیه به طور مطلق اطاعت از پیامبر را واجب کرده است،این نشان می دهد که شامل قول وفعل هر دو می شود.الان شما که می فرمایید اطاعت در قول است نه فعل باید دلیل محکمی ذکر بفرمایید تا دلیل ما را رد کنید. البته در لغت طاعةرا به امتثال وانقیاد معنی کرده اندوهمچنین خضوع در مقابل کسی که مورد اطاعت قرار می گیرد،امتثال وانقیاد منحصر در قول نیست،همچنین اطاعت در مقابل رسول پیروی از احکامی است که از جانب خداوند بیان می کندکه در این زمینه علماءدین عمل معصومین را نیز حجت می دانند.که می توانید به کتب لغت مانند لسان العرب،العین وتاج العروس وهمچنین رساله های عملیه وکتب فقهی مثل تحریرالوسیله مراجعه کنید.

با سلام.
1. دلیل شما؟! کدام دلیل؟! لطفا توضیح دهید چگونه از مطلق بودن قول و فعل استخراج می شود؟
2. اینکه فلان مفسری یا فلان عالم فلان نظر شخصی را دارد دلیل علمی نیست . مهم این است که نظرش بر چه مبنایی استوار است و چه ادله ای بر نظرش دارد. اگر قرار بود که هر چه علما گفته اند ما بدون ذکر دلیل از آنها قبول کنیم که دیگر چرا سایت راه اندازی کردید و گفتگو می کنید.
3. به احتمال بسیار قوی مبنای نظر مفسرین بر قول و فعل بودن منظور آیه بر عصمت پیامبر استوار است. دقت شود آنها عصمت را از این آیه استخراج نکرده اند. بلکه عصمت را پیش فرض قرار داده و قول و فعل بودن را استخراج کرده اند.
4. البته هنوز مطلق بودن آیه را اثبات نکرده اید. یعنی حتی اگر فعل را هم بتوان از این آیه استخراج کرد ( که هنوز ثابت نشده ) مطلق بودن هم چالش دیگری است که باید اثبات شود. یعنی مصداق فعل و قول خداوند مستقل از هر علتی در عالم هستی. لازم به ذکر است ما تنها توانستیم قول خدا را ( آنهم با اغماض ) که از طریق وحی و بدون واسطه و دخالت پیامبر بر زبان ایشان جاری شده قابل اطاعت مطلق بدانیم. بنده هنوز منتظر نقد های شما بر مطالب بنده پیرامون فعل خداوند هستم.

شریعت عقلانی;306784 نوشت:
1. دلیل شما؟! کدام دلیل؟! لطفا توضیح دهید چگونه از مطلق بودن قول و فعل استخراج می شود؟

علی الظاهر باید به اول بحث برگردیم،سوالاتی که مطرح فرموده اید در شروع بحث مربوط به آیه توضیح داده شده بود،برداشت اطلاق از آیه شخصی نیست،اگر به کتابهای مربوط به علوم قرآنی مثل التمهیدفی علوم القرآن وکتابهای اصول فقه ماننداصول فقه مرحوم مظفر مراجعه کنیدبحث مربوط به مطلق ومخصص بحثی مستقل است.
از نظر علماءدو علم مذکور اگر لفظی صادر شود مثل عالم را احترام کن،وهیچ قیدی وجود نداشته باشد که منظور علماءعادل است،امر فوق شامل همه علماءاعم از عادل وفاسق می شود.در اینجا نیز به طور مطلق فرموده اطیعواالرسول،ونفرموده فقط در کلام از او اطاعت کنید ویا در مواردی که درست عمل می کند،بلکه به طور مطلق امر به اطاعت از رسول کرده است لذا هم شامل قول پیامبروهم شامل فعل او می شود واین اطاعت به طورمطلق نمی سازد مگر اینکه پیامبر معصوم باشد.
برخلاف برداشت شمامفسران عصمت را پیش فرض قرار نداده اند بلکه عصمت را از آیه فوق به دست آورده اند.

کریم;306805 نوشت:
از نظر علماءدو علم مذکور اگر لفظی صادر شود مثل عالم را احترام کن،وهیچ قیدی وجود نداشته باشد که منظور علماءعادل است،امر فوق شامل همه علماءاعم از عادل وفاسق می شود.در اینجا نیز به طور مطلق فرموده اطیعواالرسول،ونفرموده فقط در کلام از او اطاعت کنید ویا در مواردی که درست عمل می کند،بلکه به طور مطلق امر به اطاعت از رسول کرده است لذا هم شامل قول پیامبروهم شامل فعل او می شود واین اطاعت به طورمطلق نمی سازد مگر اینکه پیامبر معصوم باشد.

بله. شما درست می فرمایید. اگر جایی یک امر کلی ذکر شد و اشاره به جزییاتش نشد. هر مسئله ای را راجع به آن کلی بگوییم شامل تمام جزییاتش می شود. تا این جا درست. ولی این زمانی در مورد اطاعت مورد قبول واقع می شود که اطاعت در عمل را جزء جزییات اطاعت بدانیم. به اعتقاد بنده اطاعت در عمل هیچ گونه مصداقی در خارج ندارد و جزء جزییات اطاعت نمی شود. شما یک مورد را مثال بزنید ( جدای از پیامبران چون هنوز اثبات نشده ) که اطاعت در عمل مصداق داشته باشد. ما در عمل کردن فعلمان را با قول پیامبران مقایسه می کنیم نه فعلشان. چرا که قولشان همیشه و برای همه زمان ها در تاریخ ثبت و ضبط شده است ولی فعلشان فقط قابل مشاهده برای مردم آن زمان بوده است و لذا نمی تواند به طور مطلق مصداق اطاعت کردن باشد.
اطاعت کردن را ما هر جا که به کار می بریم صرفا شامل قول بوده و به هیچ وجه مصداق عمل نیست. به دلایل زیر :
1. در هر جامعه یا گروهی هر کس وظیفه خود را دارد. هیچ کس انتظار ندارد که می بایست از فعل رئیس گروه تقلید کرد. چرا که او فعل مخصوص به خود را دارد و برای خودش موجه است. هر کس باید بنا به قول هایی که از رئیس به او می رسد عمل کند.
2. امر و نهی کردن یکی از مصادیق فعل پیامبر است. در واقع اصل امر و نهی کردن را می توان فعل رسول و محتوای امر و نهی کردن را می توان قول رسول نامید. حال سوال اینجاست آیا می توان از هر دو ( قول و فعل ) اطاعت کرد؟ آیا می توان مثلا در جنگ همانند رسول به سربازان امر و نهی کرد؟ آیا می توان جامعه را مدیریت کرد؟
3. چون اطاعت از رسول بعد از اطاعت از خدا آمده است و برای خدا فقط مصداق بی واسطه برای قول داریم ( قرآن ) و نه برای فعل و اگر هم بنا بر فرض محال برای فعل داشته باشیم قابل تبعیت کردن نیست چون علم ما به امور کامل و در حد علم خدا نیست پس اطاعت فقط در قول منظور آیه است.

شریعت عقلانی;307089 نوشت:
شما یک مورد را مثال بزنید ( جدای از پیامبران چون هنوز اثبات نشده ) که اطاعت در عمل مصداق داشته باشد

وقتی ارباب به نوکرش می گوید:هر طور که من لباس پوشیده ام لباس بپوش،یاپدر به پسرش می گوید هر طور که من غذا می خورم غذا بخور این اطاعت از او در عمل است.حال خداوند فعل وتقریر امام که به نوع عملکرد او برمی گردد را حجت قرار داده ونوع عملکرد دینی او حجت برای ما می باشد.
شریعت عقلانی;307089 نوشت:
برای همه زمان ها در تاریخ ثبت و ضبط شده است ولی فعلشان فقط قابل مشاهده برای مردم آن زمان بوده است

اگر شما کتب سیره را بخوانید مثل سیره ابن هشام،سنن نبی ویا در این اواخر کتاب الصحیح من سیرةالنبی نوع اعمال وسبک زندگی حضرت رسول را ثیت کرده اندوبه خاطر همین اوامر خداوند وحجیت افعال آنحضرت مسلمانان مصمم بودند تا سبک وروش آنحضرت را در موارد مختلف نقل کنند.

کریم;307414 نوشت:
وقتی ارباب به نوکرش می گوید:هر طور که من لباس پوشیده ام لباس بپوش،یاپدر به پسرش می گوید هر طور که من غذا می خورم غذا بخور این اطاعت از او در عمل است.حال خداوند فعل وتقریر امام که به نوع عملکرد او برمی گردد را حجت قرار داده ونوع عملکرد دینی او حجت برای ما می باشد.

ظاهرا منظور بنده را متوجه نشدید.
بنده عرض کردم نمونه ای که قول از اطاعت باشد و برداشت به عمل شود. در کجای مثال شما حرفی از اطاعت زده شد. بنده می گویم نمونه ای که مثلا پدر به پسر بگوید از من اطاعت کن و پسر افعال پدر را مد نظر قرار دهد. یعنی اگر پدر شما به شما بگوید باید از من اطاعت کنی یعنی منظورش این بوده که باید هر کاری من می کنم بکنی یا هر چه می گویم بگویی؟
بله اگر مثلا فلان امام بگوید که هر طور که من وضو می گیرم باید وضو بگیرید. خوب این جا قول وجود دارد که می گوید از فلان عمل من تبعیت کن. پس شما در اصل از قول ایشان اطاعت می کنی چون گفته از فلان عمل من اطاعت کن.

کریم;307414 نوشت:
اگر شما کتب سیره را بخوانید مثل سیره ابن هشام،سنن نبی ویا در این اواخر کتاب الصحیح من سیرةالنبی نوع اعمال وسبک زندگی حضرت رسول را ثیت کرده اندوبه خاطر همین اوامر خداوند وحجیت افعال آنحضرت مسلمانان مصمم بودند تا سبک وروش آنحضرت را در موارد مختلف نقل کنند.

1. ما نمی گوییم افعال پیامبران اصلا قابل تبعیت نیست. خیر. فقط می گوییم. مطلق نیست. والبته قعلشان تا آنجا که بر قول خداوند و شریعت منطبق است قابل قبول است.
2. آیا در کتب سیره تمام افعال پیامبر در تمام طول زندگی اش ذکر شده یا فقط آن بخشی که بتوان از آن تبعیت کرد؟
3. ما می توانیم از روی سیره زندگی انسان های غیر پیامبر هم سبک زندگی اسلامی درست کنیم. مثلا از روی سبک زندگی حضرت امام هم می توان الگو گرفت.
4. ما می گوییم تمام آنچه که باید مبنای حجت شرعی پیروان قرار بگیرد در متون مقدس دینی ثبت و ضبط است. ولی تمام اقوال و تمام افعال اولیا خدا را نمی توان ادعا کرد که ثبت و ضبط شده است.

شریعت عقلانی;307619 نوشت:
ما نمی گوییم افعال پیامبران اصلا قابل تبعیت نیست. خیر. فقط می گوییم. مطلق نیست. والبته قعلشان تا آنجا که بر قول خداوند و شریعت منطبق است قابل قبول است.

الان حرف شما با قبل فرق کرد،شما قبلا با مقایسه اطیعواالله واطیعوالرسول می فرمودید چون اطاعت در مورد خداوند فقط در قول است همین حالت در مورد پیامبر نیز می باشد،اصل قضیه را وقتی قبول دارید ما هم سوالمان این است که شما به کدامین دلیل می فرمایید بعضی از افعال پیامبر قابل تبعیت است؟ما با توجه با اطیعوالارسول می گوییم که اطاعت در مطلق افعال حضرت می باشد.
شریعت عقلانی;307619 نوشت:
آیا در کتب سیره تمام افعال پیامبر در تمام طول زندگی اش ذکر شده یا فقط آن بخشی که بتوان از آن تبعیت کرد؟

اگر شما به کتبی که ذکر کردم مراجعه کنید سیره وروش زندگی آنحضرت در تمام ابعاد ذکر شده است،مثل،نوع رفتار با همسران،کودکان،بزرگان قوم وقبیله ها،نوع لباس پوشیدن،موهای سر،شکل وشمایل،که می توان اکثر رفتارهای آنحضرت ضبط وثبت شده است.
شریعت عقلانی;307619 نوشت:
. ما می توانیم از روی سیره زندگی انسان های غیر پیامبر هم سبک زندگی اسلامی درست کنیم. مثلا از روی سبک زندگی حضرت امام هم می توان الگو گرفت.

ما هم با شما موافق هستیم،اگر از رفتار حضرت امام وبزرگانی از این قبیل می توان تقلید کرد بخاطر توجه آنها به اموردینی است ودقت در اینکه امری خلاف دین از آنها سر نزند،حال پیامبری که آورنده دین است واین همه معارف واصول صحیح زندگی مدیون تلاشهای آنحضرت می باشد سزاوار است که افعالش مورد تبعیت قرار نگیرد؟!
شریعت عقلانی;307619 نوشت:
ما می گوییم تمام آنچه که باید مبنای حجت شرعی پیروان قرار بگیرد در متون مقدس دینی ثبت و ضبط است. ولی تمام اقوال و تمام افعال اولیا خدا را نمی توان ادعا کرد که ثبت و ضبط شده است.

بله مسلم است که در طول تاریخ به خاطر شیطنت های افرادی مانند معاویه خیلی از احادیث رسول خدا(ص)وسیره وروش آنحضرت مورد بی مهری قرار گرفته واز بین رفته است،ولی بحث ما سوای این حرفها است ما معتقدیم افعال آنحضرت همانند اقوالش در مورد امور شرعی حجت بوده وقابل تبعیت است.مثلا:وقتی رسول خدا،زناکار را سنگسار می کند،وبا فرد زناکار چنین عمل می کند فعل او در این زمینه برما حجت شرعی است.

کریم;308294 نوشت:
الان حرف شما با قبل فرق کرد،شما قبلا با مقایسه اطیعواالله واطیعوالرسول می فرمودید چون اطاعت در مورد خداوند فقط در قول است همین حالت در مورد پیامبر نیز می باشد،اصل قضیه را وقتی قبول دارید ما هم سوالمان این است که شما به کدامین دلیل می فرمایید بعضی از افعال پیامبر قابل تبعیت است؟ما با توجه با اطیعوالارسول می گوییم که اطاعت در مطلق افعال حضرت می باشد.

ظاهرا اشکال از بیان بد بنده بود. با عرض پوزش.
ببینید نه تنها پیامبر که از فعل تمام انسان ها می توان تبعیت کرد و آن ها را الگو قرار داد منوط به انطباقشان با شریعت. شریعت هم که قول پیامبر است.

شریعت عقلانی;308355 نوشت:
ببینید نه تنها پیامبر که از فعل تمام انسان ها می توان تبعیت کرد و آن ها را الگو قرار داد منوط به انطباقشان با شریعت. شریعت هم که قول پیامبر است.

با سلام و عرض ادب.
فرمودید به شرطی که عمل کسی مطابق با شریعت باشد می توان از آن تبعیت کرد. خوب اگر اعتقاد داشته باشیم که عمل معصوم مطابق شریعت است پس چه مشکلی هست؟ آیا باز هم نمی توان از عمل او تبعیت کرد؟
یا اینکه منظور شما این است که نمی توان از هر عملی که معصوم انجام داده است تقلید کرد چون برخی از آنها مختص مقام رسالت و امامتند؟ (مثل اینکه سربازی بخواهد مانند مافوقش به بقیه دستور دهد؟) اگر منظور شما این باشد همین قید و اشکال تا حدی در مورد تبعیت از قول معصوم نیز وجود دارد و به طور کلی تبعیت درست از هر دو (قول و عمل) به اندکی تفکر و اجتهاد نیازمند است (حداقل برای تشخیص موضع دستور).
شاید هم منظور دیگری داشتید که بنده متوجه نشدم که اگر این طور است پوزش می خواهم.

مؤمن;309414 نوشت:
با سلام و عرض ادب. فرمودید به شرطی که عمل کسی مطابق با شریعت باشد می توان از آن تبعیت کرد. خوب اگر اعتقاد داشته باشیم که عمل معصوم مطابق شریعت است پس چه مشکلی هست؟ آیا باز هم نمی توان از عمل او تبعیت کرد؟ یا اینکه منظور شما این است که نمی توان از هر عملی که معصوم انجام داده است تقلید کرد چون برخی از آنها مختص مقام رسالت و امامتند؟ (مثل اینکه سربازی بخواهد مانند مافوقش به بقیه دستور دهد؟) اگر منظور شما این باشد همین قید و اشکال تا حدی در مورد تبعیت از قول معصوم نیز وجود دارد و به طور کلی تبعیت درست از هر دو (قول و عمل) به اندکی تفکر و اجتهاد نیازمند است (حداقل برای تشخیص موضع دستور). شاید هم منظور دیگری داشتید که بنده متوجه نشدم که اگر این طور است پوزش می خواهم.

با سلام خدمت شما.
کارشناس محترم کریم به آیه اطیعو الله و اطیعو الرسول استناد کردند و گفتند که چون اطاعت از رسول هم عرض اطاعت از خدا آمده پس مطلق است و هم چنین واژه اطاعت هم در قول است و هم در فعل.
بنده عرض کردم چون برای خداوند فعلی نمی توان در نظر گرفت ( به طور مستقیم و بلاواسطه ) و اگر هم بتوان در نظر گرفت قابل تبعیت نیست چون علم ما نسبت به علم خدا ناقص است. پس آیه اطلاق در عمل ندارد. همچنین اطاعت در معنای عرفی اش اطاعت در قول است. هیچ کجا ما معنای اطاعت را بر فعل تفسیر نمی کنیم.
در مورد اطاعت از فعل امامان و پیامبران هم تا آنجا که فعلشان بر قول خداوند که بر زبان انبیا جاری می شود مطابقت داشته باشد می توانیم از آن افعال الگوگیری عملی بکنیم ولی ما معتقدیم که تمام افعال پیامبران ( به صورت مطلق ) بر شریعتی که تشریح کردند منطبق نیست.
نمی دانم کجای مطلب بنده گنگ بود. عرض کردم در تبعیت از فعل معصوم و غیر معصوم یا رسول و غیر رسول نداریم. از فعل هر کسی که با شریعت منطبق باشد می توان الگو گرفت.
به همان دلیلی که شما فرمودید یعنی اینکه برخی افعال اقتضای مقام ریاست است نمی توان از افعال اطاعت مطلق کرد. ولی خود قول چنین اقتضایی ندارد. شریعت قول خداست که بر زبان نبی جاری می شود و تنها این مورد را می توان مطلق دانست و از آن تبعیت کرد.

سلام به جناب شریعت عقلانی...
این تاپیک یک جورایی از دستم خارج شده متاسفانه.
بگذریم...

[="blue"]لطفا نظرتون رو راجعبه اینکه پیامبر یک دستور و یا یک عملی انجام دهد که از نظر ما معقول نیست و ما بصیرت نداریم. باید چه کار کنیم ؟
شاید خوب باشد شاید بد. و ما نمیتوانیم تشخیص دهیم ؟
در جنگ و زندگی عادی.

باید چه کار کنیم ؟ اطاعت کنیم یا خیر ؟[/]

با تشکر

baghiatosalam;309971 نوشت:
سلام به جناب شریعت عقلانی... این تاپیک یک جورایی از دستم خارج شده متاسفانه. بگذریم... لطفا نظرتون رو راجعبه اینکه پیامبر یک دستور و یا یک عملی انجام دهد که از نظر ما معقول نیست و ما بصیرت نداریم. باید چه کار کنیم ؟ شاید خوب باشد شاید بد. و ما نمیتوانیم تشخیص دهیم ؟ در جنگ و زندگی عادی. باید چه کار کنیم ؟ اطاعت کنیم یا خیر ؟ با تشکر

با سلام.
در این مورد 2 حالت داریم.
یکی اینکه عقل انسان با آن دستور حالت ممتنع دارد. یعنی نه تایید می کند نه رد. بسیاری از احکام شرعی مانند نماز و روزه و غسل و ... از این قبیل اند.
دوم اینکه عقل انسان نوعی ضرر در آن دستورات مشاهده می کند. مثلا امروزه با وجود تایید برخی پزشکان مبنی بر تاثیر مثبت روزه بر سلامتی بسیاری هم آن را در مناطق گرمسیری که روزها بلند و طاقت فرسا هستند زیان بار می دانند.
در مورد نمونه اول فکر نمی کنم پیروی مشکلی داشته باشد. مانند ترتیب رکعات نماز یا غسل و ... .
ولی در مورد دوم حقیقتا پاسخی ندارم. عقلم می گوید نباید انجام داد و احساس دینی ام می گوید که باید انجام داد. لذا در این مورد دوم پاسخ قطعی ندارم.
در کل اگر هم پیروی باشد صرفا در قول باید باشد و پیروی در عمل منوط به انطباقش با قول است. چراکه هر کسی فعلی مخصوص به خود دارد.

شریعت عقلانی;310288 نوشت:
دوم اینکه عقل انسان نوعی ضرر در آن دستورات مشاهده می کند. مثلا امروزه با وجود تایید برخی پزشکان مبنی بر تاثیر مثبت روزه بر سلامتی بسیاری هم آن را در مناطق گرمسیری که روزها بلند و طاقت فرسا هستند زیان بار می دانند.

دوست عزیز شما اگز قبل از تردید عقلی ویا بعد از آن به رساله های توضیح المسائل مراجع تقلید مراجعه می کردید همه با اجماع گفته اند که اگر کسی روزه برایش ضرر داشته باشد وبه این مساله اطمینان دارد نباید روزه بگیرد.در مساله ای به این شفافیت لازم نیست شما در تردید باشید که پیروی لازم است یانه؟
پیامبر بزرگوار اسلام فرمود:لا ضرر ولا ضرار فی الاسلام ،در اسلام حکمی که موجب ضرر وزیان شود نیست.
با بیان خود پیامبر در اسلام حکم ضرری نیست.آنوقت ما می گوییم که اگر فرمایش پیامبر (ص)موجب ضرر باشد چکار باید بکنبم..به بیان دیگر ما به حسن وقبح عقلی قائل هستیم یعنی احکام ومهارف دین مخالف با عقل سلیم نمی باشد واگر با اصول عقلی سنجیده شود هیچ ضدیتی با آنها ندارد.بنابراین مساله ای که به قول منطقیین سالبه به انتفاءموضوع است جای اشکال ندارد تا ما بگوییم ممکن است فرمایش پیامبر مخالف با عقل باشد.

کریم;310916 نوشت:
دوست عزیز شما اگز قبل از تردید عقلی ویا بعد از آن به رساله های توضیح المسائل مراجع تقلید مراجعه می کردید همه با اجماع گفته اند که اگر کسی روزه برایش ضرر داشته باشد وبه این مساله اطمینان دارد نباید روزه بگیرد.در مساله ای به این شفافیت لازم نیست شما در تردید باشید که پیروی لازم است یانه؟

با سلام خدمت جناب کریم بزرگوار.
البته این موضوع به موضوع تاپیک ارتباط مستقیم ندارد.
ولی در کل برای روشن شدن موضوع عرض می کنم :
آیا ما می توانیم تمام ضررهایی را که به بدنمان می رسد تشخیص دهیم؟ همه می دانیم علم هر روز در حال پیشرفت و گسترش است. شما فرض کنید اصلا حکمی روزه اصلا وجود نداشت. پیش پزشک می روید و می گویید بهترین رژیم غذایی با ذکر وقت خوردن و آشامیدن را برایتان بنویسد. رژیمی که بهتیرن سود را برای بدنتان دارد. و به دکتر می گویید که اگر مثلا روزها چیزی نخورم چه اتفاقی می افتد و آیا برایم ضرر دارد یا خیر؟
شما فکر میکنید پزشک متخصص چه پاسخی به شما می دهد؟
عرض بنده در مورد شخص خاصی نبود. مثلا پزشکان همیشه توصیه می کنند که باید در طول روز مقدار مشخصی آب بخورید. این مسئله در مناطق گرمسیری اهمیت بیشتری دارد. حال ممکن است شخص روزه دار آب نخورد و و بر اساس تشخیص خودش هیچ اتفاقی هم برایش نیافتد. ولی ممکن است ضرری که بر او وارد شده برای او قابل تشخیص نیست و به مرور زمان تاثیر می گذارد.
در ضمن ضرر صرفا جسمی نیست؟ شخصی را تصور کنید که در مناطق گرمسیری زندگی می کند. روزه اش را هم کامل می گیرد. هیچ اتفاقی هم برای جسمش نمی افتد. ( در ظاهر ) منتها کارش طوری است که با روزه گرفتن بازدهی کارش بسیار پایین می آید. دوستانش که روزه نیستند جور او را در کار می کشند. ولی به هر حال کامل جبران نمی شود.
روزه گرفتن این شخص : 1. باعث می شود که بازدهی مکانی که در آن کار می کند پایین بیاید که این هم خود یک نوع ضرر است.
2. دیگران مجبورند ( نه اجبار زورکی منظور رعایت حالش را می کنند. ) که بیشتر کار کنند. حال برای این فرد روزه واجب است.
در کل از اینکه مطالب بنده بی ارتباط به موضوع تاپیک بود از دوستان عذرخواهی می کنم.

با سلام خدمت همه بزرگواران مخصوصا جناب BaghiatoSalam:Gol:
مباحث ارائه شده جالب و قابل استفاده بود، اما میخواهم این نکته را عرض کنم که بنابر فرمایش علامه جوادی آملی :
«وجوه ياد شده و نيز وجوه ديگري كه ممكن است ارائه شود هر كدام داراي نقاط روشن و نقاط تاريك است. براي حفظ عصمت حضرت آدم (عليه‏السلام)، بايد وجوه لبّي و عقلي را بر شواهد لفظي و نقلي ترجيح داد، تا مبادا دامن اصل نبوّت به گَرد گناه هر چند كوچك، آلوده گردد؛ زيرا طبق فتواي مفسّران بزرگ چونان طوسي و طبرسي همهٴ معاصي، كبيره است و «كوچكِ قياسي» بودن بعضي از آنها منافي «بزرگ نفسي» بودن آنها نيست؛ يعني هر معصيتي در حدّ نفس خود بزرگ است، گرچه در مقام سنجش با معصيت مهمتر، كوچك تلقي شود.»(تسنیم، ج3، ص351)
و نکته دیگر آنکه اگر ما فقط ظاهر قرآن را بگیریم و از ورود عقل خود داری کنیم، قطعا باید با توجه به آیاتی که خود بیشتر به آنها آگاهی دارید، برای خداوند جسمانیت را ثابت بگردانیم و حال آنکه ما در آنجا دست به تأویل میزنیم. لذا در عصمت انبیاء هم اگرچه شاید تبیین برخی از آن زوایا مشکل باشد اما اصل عقلی عصمت انبیاء را ثابت کرده است و باید ما ندای «نمیدانم» سر دهیم.

پرسش
طبق آیات 19 الی 22 اعراف، خداوند خوردن از آن درخت را ظلم برشمرده و آدم و حوا را از تبعیت از شیطان نهی کرده است و او را دشمن ایشان معرفی کرده است، اما با این حال فریب شیطان را خورده و از آن درخت خوردند. این چطور با عصمت ایشان قابل جمع است؟

پاسخ

برای پاسخ به این سوال توجه به چند نکته لازم است:

نکته اول:

اگر در متون دینی سخنی بود که به ظاهر خلاف برهان عقلی باشد روشن می شود که مراد آن آیه یا روایت چیز دیگریست! مثلا قرآن از «یدالله» و «وجه الله» سخن میگوید اما از آنجا که برهان عقلی جسمانیت را از خداوند نفی می کند از این قرینه می فهمیم که منظور از ید، و وجه چیز دیگری غیر از دست و صورت است.
در بحث عصمت انبیا و ائمه نیز مطلب چنین است، یعنی برهان عقلی که مبتنی بر حکمت خداوند است بر عصمت ایشان دلالت می کند تا اعتماد به ایشان محقق شود، در غیر این صورت هدف خداوند از ارسال ایشان محقق نخواهد شد و نقض غرض پیش می آید.(1)
اگر قرار باشد آدم این گونه فریب بخورد خب او چه هدایت کننده ای می شود؟! ارسال این نبی با نفرستادنش چه فرقی میکند؟!

نکته دوم:

تعابیری چون «ظلم» و «ذنب» و «عصیان» لزوما به معنای گناه نیستند تا گفته شود هر کجا این تعابیر به کار رفت حتما گناهی صورت گرفته است، بلکه مثلا «ذنب» به معنای دنباله و پیامد است(2) یا «ظلم» به معنای چیزی را در غیر موضع آن قرار دادن است(3) و عصیان هم اگرچه به معنای رویگردانی از پیروی است(4) اما این مخالفت اعم از عدم اطاعت از اوامر و نواهی مولوی و یا ارشادی است که عصیان از اوامر و نواهی مولوی است که گناه است، نه اوامر و نواهی ارشادی(5) که تفصیل مطلب در ادامه خواهد آمد.

نکته سوم:
وسوسه شیطان نسبت به حضرت آدم(ع) هم وسوسه ای مانند وسوسه شیطان در حق دیگران نبوده است، چرا که قرآن کریم در خصوص وسوسه شیطان در مورد دیگران تعبیر «فی» را به کار می برد: «يُوَسْوِسُ في‏ صُدُورِ النَّاسِ»(6) که نشان از قدرت نفوذ و تسلط است که البته در صورتی که انسان از جانب خودش سستی نشان دهد محقق خواهد شد، اما در خصوص حضرت آدم تعبیر «لهما»، یا «الیه» را به کار می برد:
«فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّيْطان‏»(7) و «فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطان‏»(8) بنابراین نباید تعبیر وسوسه ما را دچار اشتباه کند و گمان کنیم که شیطان قدرت فریب انبیاء را داشته و بر آنها تسلط یافته است،بلکه منظور از وسوسه ارتباط و نزدیک شدن است.(9)

نکته چهارم:

پیش از هبوط آدم هنوز شریعتی ابلاغ نشده بود و امر مولوی و فرمان تشریعی الهی در کار نبوده است، بلکه امر خداوند امری ارشادی بوده، و آثار آن هم نتیجه تکوینی خوردن از آن درخت بوده است، نه مجازات خداوند(10) همانطور که قرآن کریم در موضع دیگری می فرماید:
«فَقُلْنا يا آدَمُ إِنَّ هذا عَدُوٌّ لَكَ وَ لِزَوْجِكَ فَلا يُخْرِجَنَّكُما مِنَ الْجَنَّة فَتَشْقى‏»؛ پس گفتيم: «اى آدم! اين (ابليس) دشمن تو و (دشمن) همسر توست! مبادا شما را از بهشت بيرون كند كه به زحمت و رنج خواهى افتاد.(11)
در این آیه شریفه اخراج از بهشت به شیطان نسبت داده شده است، یعنی این خروج از بهشت و به سختی افتادن نتیجه تکوینی آن عمل بوده، نه جریمه و مجازات خداوند(12)
وقتى امر مولوى معنا نداشت اطاعت هم مصداق نخواهد داشت، و وقتى اطاعت و معصيتى نبود مدح و ذم، ثواب و عقاب، وعد و وعيد و انذار و بشارتى هم نخواهد بود.(13)
بنابراین خداوند به عنوان صاحب شریعت آدم را به چیزی امر و نهی نکرد تا مخالفت با آن شرعا حرام باشد، بلکه خوردن آن درخت و نتیجه آن را برای آدم بیان نمود، و فرمود از آن نخور که به دنیا هبوط کرده و دچار سختی هایی خواهی شد.


________________________________
1. سبحانی جعفر، الالهیات، المركز العالمي للدراسات الإسلامية، چاپ سوم، 1412ق، قم، ج3، ص167.
2. مفردات، راغب اصفهانی، دار القلم‏، چاپ اول، 1412ق، بیروت، ج1، ص331.
3. همان، ج1، ص537.
4. همان، ج1، ص570.
5. سبحانی، جعفر، عصمة الانبیاء، مؤسسه امام صادق(ع)‏، قم، ص103.
6. ناس:5/114.
7. اعراف:20/7.
8. طه:120/20.
9. عصمة الانبیاء، ص102.
10. طباطبایی، محمد حسین، ترجمه المیزان، دفتر انتشارات اسلامى‏، چاپ پنجم، 1374ش، قم، ج8، ص39؛ عصمة الانبیاء، ص100.
11. طه:117/20.
12. عصمة الانبیاء، ص96.
13. ترجمه المیزان، ج1، ص209.

موضوع قفل شده است