آیا توسل جستن به اولیا شرک است؟ (اطلاع اولیاء از ما؟)

تب‌های اولیه

171 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا توسل جستن به اولیا شرک است؟ (اطلاع اولیاء از ما؟)

باسمه تعالی

با سلام و تشکر

نقل از سعید:
آیا شما در مورد توسل به مردگان تنها امامان و امامزادگان را مد نظر دارید یا نه توسل به امام حنفیه و امام شافعی و حنبلی را هم شرک می دانید؟

جواب از جناب عقیل:بله جناب سعید من مخالف توسل به این بزرگواران هستم و برای من فرقی نمی کند.

مقدمه اول:
محمد بن مؤمل شاگرد ابن خُزيمه، استاد بخاري و مسلم، مي‌گويد به همراه استادم ابن خزيمه و جمعي از اساتيد به زيارت بارگاه قبر علي بن موسي الرضا (ع) در طوس رفتيم، استادم ابن خزيمه چنان در برابر آن بقعه متبرکه تعظيم و تواضع کرد که همگي در شگفت مانديم. (
ابن حجر العسقلاني، تهذيب التهذيب، ج 7، ص 339)
• ابو علي خلال، شيخ حنابله، مي‌گويد هرگاه مشکلي بر من عارض شود، قبر موسي بن جعفر (ع) را زيارت مي‌کنم و به ايشان متوسل مي‌شوم و خداوند مشکل مرا آسان مي‌کند. (
الخطيب البغدادي، تاريخ بغداد، ج 1، ص 120)
• محمد بن ادريس شافعي به قبر ابو حنيفه و احمد بن حنبل به قبر شافعي متوسل مي‌شد. (
الخطيب الخوارزمي، مناقب ابي حنيفه، ج 2، ص 199)
• مسلمانان به قبر ابو ايوب انصاري متوسل مي‌شدند و براي طلب باران به قبر او پناه مي‌بردند. (
حاکم الحسكاني النيسابوري، المستدرک علي الصحيحين، ج 3، ص 518)
• مردم سمرقند براي طلب باران به قبر محمدبن اسماعيل بخاري متوسل شدند. (
الحافظ شمس الدين الذهبي، سير اعلام النبلاء، ج 12، ص 469؛ طبقات الشافعيه، ج 2، ص 234)
مقدمه دوم: بنابر گفته شما بزرگانی چون محمد بن ادریس شافعی و احمد بن حنبل و ... یا مشرک بودند یا اینکه آنچه شما به عنوان دلیل آوردید مورد قبول آنها نبوده و آنطور که شما از آیات برداشت کردید آنها قبول نداشتند.
نتیجه: بزرگانی که همه نزدیک به عصر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بودند، کسی نگفته که توسل جستن به اولیاء شرک است بلکه خود توسل می جستند. پس اینکه شما شرک میدانید از کجا به خداوند متعال نسبت میدهید (قُلْ آللَّهُ أَذِنَ لَكُمْ أَمْ عَلَى اللَّهِ تَفْتَرُون)
تشکر:Gol:

بسم الله الرحمن الرحيم
السلام عليكم و رحمه الله و بركاته
موضوع توسل موضوع مهمي است چون که مربوط به مهم ترین اصل دین یعنی توحید می شود. و در عین حال موضوع گسترده ای است که فکر نکنم بتوان با گفتگوی نوشتاری به نتیجه رسید.
به نظر من اگر بیاییم به یکی از اصول توسل به اولیاء بپزدازیم بهتر باشد.
یکی از ارکان توسل به گذشتگان صالح اطلاع آنها از ماست که اگر آنها از ما بی اطلاع باشند توسل ما به آنها بی نتیجه است چون از دعای ما خبر ندارند.
پس اگر به موضوع اطلاع اولیاء از ما بپردازیم و به نتیجه برسیم در حقیقت به پاسخ سوال تاپیک می رسیم.
پس با اجازه ی جناب سعید بنده بحث را شروع می کنم.
و در آخر از رز سفید هم تشکر میکنم که زحمت انتقال موضوع به این سرنگار را کشیدند.
با تشکر

بسم تعالی
سلام علیکم
بنده برای ادعای خودم دلایل فراوانی از قرآن که مرجع اصلی مسلمان هاست دارم الحمدلله
ابتدا یکی از دلایلم را بیان می کنم تا زیاد شلوغ نشود و فعلا دلایل دیگر ا مطرح نمی کنم بلکه می خواهم به همین دلیل بپردازیم
‏ وَإِذْ قَالَ اللّهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ أَأَنتَ قُلتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِي وَأُمِّيَ إِلَهَيْنِ مِن دُونِ اللّهِ قَالَ سُبْحَانَكَ مَا يَكُونُ لِي أَنْ أَقُولَ مَا لَيْسَ لِي بِحَقٍّ إِن كُنتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ تَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِي وَلاَ أَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِكَ إِنَّكَ أَنتَ عَلاَّمُ الْغُيُوبِ ‏(116)
مَا قُلْتُ لَهُمْ إِلاَّ مَا أَمَرْتَنِي بِهِ أَنِ اعْبُدُواْ اللّهَ رَبِّي وَرَبَّكُمْ وَكُنتُ عَلَيْهِمْ شَهِيداً مَّا دُمْتُ فِيهِمْ فَلَمَّا تَوَفَّيْتَنِي كُنتَ أَنتَ الرَّقِيبَ عَلَيْهِمْ وَأَنتَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ(117)
و آن گاه را كه خداوند مي‌گويد : اي عيسي پسر مريم ! آيا تو به مردم گفته‌اي كه جز الله ، من و مادرم را هم دو خداي ديگر بدانيد ( و ما دو نفر را نيز پرستش كنيد ؟ ) . عيسي مي‌گويد : تو را منزّه از آن مي‌دانم كه داراي شريك و انباز باشي . مرا نسزد كه چيزي را بگويم ( و بطلبم كه وظيفه و ) حق من نيست . اگر آن را گفته باشم بيگمان تو از آن آگاهي . تو ( علاوه از ظاهر گفتار من ) از راز درون من هم باخبري ، ولي من ( چون انساني بيش نيستم ) از آنچه بر من پنهان مي‌داري بي‌خبرم . زيرا تو داننده رازها و نهانيهائي ( و از خفايا و نواياي امور باخبري ) . ‏(116)
من به آنان چيزي نگفته‌ام مگر آنچه را كه مرا به گفتن آن فرمان داده‌اي ( و آن ) اين كه جز خدا را نپرستيد كه پروردگار من و پروردگار شما است . من تا آن زمان كه در ميان آنان بودم از وضع ايشان اطّلاع داشتم ، و هنگامي كه مرا ميراندي ، تنها تو مراقب و ناظر ايشان بوده‌اي و تو بر هر چيزي مطّلع هستي . ‏(117)
مائده 117و 116
نکته ی مورد استدلال بنده قسمت قرمز رنگ آیه می باشد که حضرت عیسی می فرماید:
من تا آن زمان كه در ميان آنان بودم از وضع ايشان اطّلاع داشتم ، و هنگامي كه مرا ميراندي ، تنها تو مراقب و ناظر ايشان بوده‌اي
در این جا حضرت عیسی به عدم اطلاع خود از اهل زمین اعتراف می کند و خدا را بر آنها مطلع می داند.
قطعا مقام حضرت عیسی از بسیاری از کسانی که شیعیان به آنها توسل می جویند برتر و بلند تر است
پس آیا این عقلانی هست که کسانی را بخوانیم که از ما اطلاعی ندارند و صدای ما را نمی شنوند.
منتظر جواب کوتاه و مختصر شما هستم
خواهشا از طرح کردن مسائل دیگر خودداری کنید.

والسلام علی من اتبع الهدی

با سلام
می خواستم از شما برادر بزرگوار درخواست کنم در صورت امکان قبل از اینکه موضوع بحث را عوض کرده و به موضوع دیگری بپردازیم ابتدا به مطالب مستندی که جناب سعید زحمت جمع آوری آنها را کشیده اند جواب بفرمائید سپس به بحث جدید بپردازیم چون در این صورت شاید خوانندگان گرامی تصورشان این باشد که از زیر بار بحث فرار می کنید و حرف میان حرف میندازید و این اصلا برای شما خوب نیست لطفا جواب مطالب جناب سعید را بفرمایید تا بنده بعد از آن مطالب مفیدی در مورد آیه مورد اشاره حضرت عالی ذکر کنم فقط امیدوارم دوباره به دلیل گستردگی بحث از جواب دادن طفره نروید.
با تشکر

سلام علیکم جمیعا

این موضوع را جناب رزسفید در باب اطلاع اولیاء از زندگان و چرا توسل به آنها شرک است به اینجا منتقل کردند تا مباحثی در این رابطه اینجا بیان گردد.

از طرفی بلوچ گرامی فرمودند که ما توانائی پاسخ به تمام موارد مطرح شده را نداریم . لذا مطلب را جمع بندی کرده یک بخش آن به پرسش و پاسخهای بین جناب سعید و عقیل گرامی اختصاص داده شد.

دوستان برای اینکه این مبحث به نتیجه نهائی برسد حتی الامکان در این تاپیک مطلبی درج نکنند تا هم جناب عقیل بتوانند با تمرکز بیشتری به مباحث برسند و از مبحث دور نشوند و هم اینکه خط مناظره گم نگردد.

من موضوعتی که مطرح شده را باز یادآوری میکنم.

سعید;54342 نوشت:
نقل از سعید: آیا شما در مورد توسل به مردگان تنها امامان و امامزادگان را مد نظر دارید یا نه توسل به امام حنفیه و امام شافعی و حنبلی را هم شرک می دانید؟ جواب از جناب عقیل:بله جناب سعید من مخالف توسل به این بزرگواران هستم و برای من فرقی نمی کند.

ایشان در پاسخ این موارد را از بزرگان تسنن آوردند در دو مقدمه :

سعید;54342 نوشت:
مقدمه اول: محمد بن مؤمل شاگرد ابن خُزيمه، استاد بخاري و مسلم، مي‌گويد به همراه استادم ابن خزيمه و جمعي از اساتيد به زيارت بارگاه قبر علي بن موسي الرضا (ع) در طوس رفتيم، استادم ابن خزيمه چنان در برابر آن بقعه متبرکه تعظيم و تواضع کرد که همگي در شگفت مانديم. (ابن حجر العسقلاني، تهذيب التهذيب، ج 7، ص 339) • ابو علي خلال، شيخ حنابله، مي‌گويد هرگاه مشکلي بر من عارض شود، قبر موسي بن جعفر (ع) را زيارت مي‌کنم و به ايشان متوسل مي‌شوم و خداوند مشکل مرا آسان مي‌کند. (الخطيب البغدادي، تاريخ بغداد، ج 1، ص 120) • محمد بن ادريس شافعي به قبر ابو حنيفه و احمد بن حنبل به قبر شافعي متوسل مي‌شد. (الخطيب الخوارزمي، مناقب ابي حنيفه، ج 2، ص 199) • مسلمانان به قبر ابو ايوب انصاري متوسل مي‌شدند و براي طلب باران به قبر او پناه مي‌بردند. (حاکم الحسكاني النيسابوري، المستدرک علي الصحيحين، ج 3، ص 518) • مردم سمرقند براي طلب باران به قبر محمدبن اسماعيل بخاري متوسل شدند. (الحافظ شمس الدين الذهبي، سير اعلام النبلاء، ج 12، ص 469؛ طبقات الشافعيه، ج 2، ص 234)

سعید;54342 نوشت:
مقدمه دوم: بنابر گفته شما بزرگانی چون محمد بن ادریس شافعی و احمد بن حنبل و ... یا مشرک بودند یا اینکه آنچه شما به عنوان دلیل آوردید مورد قبول آنها نبوده و آنطور که شما از آیات برداشت کردید آنها قبول نداشتند. نتیجه: بزرگانی که همه نزدیک به عصر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بودند، کسی نگفته که توسل جستن به اولیاء شرک است بلکه خود توسل می جستند. پس اینکه شما شرک میدانید از کجا به خداوند متعال نسبت میدهید (قُلْ آللَّهُ أَذِنَ لَكُمْ أَمْ عَلَى اللَّهِ تَفْتَرُون)

جناب عقیل بدین دلیل که مبحث توسل را گسترده دانستند پیشنهاد دادند که تنها در این بعد بحث گردد:

عقیل;54523 نوشت:
به نظر من اگر بیاییم به یکی از اصول توسل به اولیاء بپزدازیم بهتر باشد. یکی از ارکان توسل به گذشتگان صالح اطلاع آنها از ماست که اگر آنها از ما بی اطلاع باشند توسل ما به آنها بی نتیجه است چون از دعای ما خبر ندارند. پس اگر به موضوع اطلاع اولیاء از ما بپردازیم و به نتیجه برسیم در حقیقت به پاسخ سوال تاپیک می رسیم. پس با اجازه ی جناب سعید بنده بحث را شروع می کنم. و در آخر از رز سفید هم تشکر میکنم که زحمت انتقال موضوع به این سرنگار را کشیدند.

ودلایلی مبنی بر عدم توانائی ارتباط بین مردگان و زندگان آوردند در تاپیک 3

و همینطور فرمودند که من دلایلی دارم که امامان اربعه تسنن این اعمال را شرک میدانستند.

عقیل;54646 نوشت:
جناب عمار و حمید پرسیدند که چرا بنده به پست جناب سعید پاسخ ندادم اولا بگویم که برای من و همه ی مسلمانان اجابت خدا و رسول مهم است نه مردم سمرقند و ... يا ايها الذين امنوا استجيبوا لله و للرسول اذا دعاکم لما يحييکم و اعلموا ان الله يحول بين المرء و قلبه و انه اليه تحشرون دوما اگر بنده ثابت کنم که امامان چهار گانه ی اهل سنت با این نوع توسل مخالف بودند (به قول شما وهابی بودند) قبول می کنید. سوما تمامی آدرس ها بدون ذکر متن اصلی کتاب آورده شده اند.

حال تا جناب سعید تشریف ییاورند و نظرشان را درج کنند کمی صبر بخرج بدهیم.

و عقیل گرامی هم تا زمانی که جناب سعید تشریف می آورند یک نگاهی به مصادیق بیاندازند و موضوع را در همین مبحث ادامه بدهند.

یاحق

سعید;54342 نوشت:
آیا توسل جستن به اولیا شرک است؟

با سلام به شما دوستان لازم به ذکر است که:
توسّل يعني كسي را در پيشگاه خداوند شفيع قرار دادن. البته آدمي مي‏تواند و مجاز است كه مستقيماً از خداوندحاجت خود را بخواهد؛ ولي اگر بتواند در اين مسير دعاي ديگران ـ به خصوص مقرّبان به درگاه الهي را نيز همراه خودسازد، احتمال تأثير فزون‏تري در كار خواهد بود. ولي اگر خداوند به طور كلي فراموش گردد و تنها وسايط ديده شوند،بديهي است كه اين امر با آموزه‏هاي ديني و قرآني سازگاري ندارد.
در مورد توسل نيز رجوع كنيد به كتاب : «آئين وهابيت»، جعفر سبحاني.
الف) در رابطه با چگونگي توسل به اهل بيت(ع) مي‏توان گفت كه امري بسيار آسان همگاني و هر زماني است. هركسي مي‏تواند در هر حالي حاجت خود را به آنان عرض نموده و از آنان شفاعت و وساطت بين خود و خداوند رابخواهد. اما آدابي مانند خواندن برخي از دعاها و زيارات و... در جهت توجه بهتر و بيشتر و كمال بخشيدن به آن استو الزامي ندارد.
ب ) اما اينكه چرا به آنان توسل مي‏جوييم علت‏هاي مختلفي دارد:
اولا: خداوند در قرآن فرموده است: وابتغوا اليه الوسيله به سوي خداوند وسيله برگيريد، (مائده آيه 25).اين وسيله مي‏تواند اعمال صالح باشد و مي‏تواند شخص صالح و وجيهي باشد. زيرا انسان آلوده و گنهكار چون ازساحت قرب الهي دور است با استشفاع از محبوبين درگاه خدا تضمين بهتري براي درخواست خود مي‏يابد. در قرآننيز آياتي در مورد توسل به اوليا آمده است. فرزندان يعقوب هنگام پشيماني از گناه خود به يعقوب(ع) گفتند: يا ابانااستغفرلنا اي پدر! تو براي ما طلب آمرزش نما (يوسف آيه 97) در آيه ديگر مي‏فرمايد: ولو انهم اذظلمواانفسهم جاوءك فاستغفروالله و استغفر لهم الرسول لوجدوالله توابا رحيما اگر به هنگام ستم برخويش نزد تو آيند «اي پيامبر» واستغفار كرده و تو نيز براي آنان استغفار كني خدا را توبه پذير و مهربان خواهند يافت»، (نساء، آيه 64).
ثانيا: خداوند عنايت دارد كه در مراحل گوناگون و به طرق مختلف انسان‏ها به افراد برگزيده و الگوهاي راستينتوجه يابند تا از اين طريق راهي به سوي تربيت درست بيابند و اين يكي از همان راه‏هاست.
ج ) فرق توسل به ائمه(ع) و معبودهاي ساختگي آن است كه : استشفاع كنندگان به آن معبودها آنها را عواملمستقل و تصميم گيرنده در عرض خداوند به حساب مي‏آورند و اين شرك است. ولي به اعتقاد ما نقش ائمه و انبيا(ع)و اولياي الهي شفاعت اذني است. يعني آنان با اذن خداو طبق خواست او به مدد مددجويان مي‏شتابند. چنينديدگاهي هرگز مستلزم شرك نيست. زيرا اراده ائمه(ع) را در طول اراده خدا و مجراي همان قرار مي‏دهد نه مستقل ازآن. از توضيح فوق اشتباه وهابيون كه شيعه را در اين زمينه متهم به شرك مي‏كنند به خوبي روشن مي‏شود.

باسمه تعالی
با سلام و تشکر

جناب عقیل شما شرک بودن توسل به اولیاء را با تمسک به قرآن شرک دانستید و معنای این کلام شما این است که خدای متعال این کار را شرک می داند و حال آنکه هیچ یک از بزرگان دین چنین نگفتند و این عمل شما چیزی جز افترا بستند به خدای متعال نیست. خدای متعال تبیین آیات را بر عهده ی پیامبر صلی الله علیه و آله نهاده است( لتبین للناس ما نزل الیهم) و پیامبر هم بعد از خود طبق روایت متواتر ثقلین، تمسک به اهل بیت را مایه ی هدایت و عدم ضلالت دانسته است،تا دین اسلام دستخوش انحراف و تفسیر های شخص یا گروه نگردد.
لذا از شما خواهش می کنم بحث را عوض نکنید ابتدا در آدرسهایی که داده شده است خوب تامل کنید بعد منصفانه جواب دهید.
تشکر:Gol:

بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیکم و رحمه الله و برکاته
اولا از دوستانی که صبر نمودند و چیزی ننوشتند تشکر می کنم چون واقعا زیادی پست های ارسالی بحث را شلوغ و بی نظم می کند.
جناب سعید فرمودند

سعید;54763 نوشت:
جناب عقیل شما شرک بودن توسل به اولیاء را با تمسک به قرآن شرک دانستید و معنای این کلام شما این است که خدای متعال این کار را شرک می داند و حال آنکه هیچ یک از بزرگان دین چنین نگفتند و این عمل شما چیزی جز افترا بستند به خدای متعال نیست.

سلام بر جناب سعید
استاد برگوار اگر این سخنان افترا بر خداوند متعال بود که دلیلی در کتاب خدا نداشت پس چگونه استناد به آیات صریح خدا افترا به خدا محسوب می شود.
گفتید هیچ یک از بزرگان دین چنین چیزی نگفتند.
اتفاقا اکثر علمای اهل سنت بر این عقیده هستند که مردگان از ما اطلاع ندارند. و این را اگر مایل باشید اثبات خواهم کرد.
سعید;54763 نوشت:
خدای متعال تبیین آیات را بر عهده ی پیامبر صلی الله علیه و آله نهاده است( لتبین للناس ما نزل الیهم) و پیامبر هم بعد از خود طبق روایت متواتر ثقلین، تمسک به اهل بیت را مایه ی هدایت و عدم ضلالت دانسته است،تا دین اسلام دستخوش انحراف و تفسیر های شخص یا گروه نگردد.

اولا ما آیه را تفسیر نکردیم و اصلا احتیاج به تفسیر ندارد ما فقط آیه را با ترجمه اش ذکر کردیم که صراحتا به عدم اطلاع حضرت عیسی علیه السلام از دنیا خبر می دهد.
آیا پیامبر در تبیین قرآن منظور آیه را عوض می کند؟ قطعا خیر چون اگر این طور می بود حرف خدا و رسول تناقض پیدا می کرد پس وقتی آیه به بی اطلاعی عیسی از زمینیان خبر می دهد پیامبر نمی آید و بگوید که خیر عیسی از ما اطلاع دارد؟
سعید;54763 نوشت:
لذا از شما خواهش می کنم بحث را عوض نکنید ابتدا در آدرسهایی که داده شده است خوب تامل کنید بعد منصفانه جواب دهید.

بنده بحث را عوض نکردم و این مباحث در راستای موضوع بود.
اما این که خیلی اصرار دارید بر پاسخ مطالب پست اول بفرمایید:

سعید;54342 نوشت:
محمد بن مؤمل شاگرد ابن خُزيمه، استاد بخاري و مسلم، مي‌گويد به همراه استادم ابن خزيمه و جمعي از اساتيد به زيارت بارگاه قبر علي بن موسي الرضا (ع) در طوس رفتيم، استادم ابن خزيمه چنان در برابر آن بقعه متبرکه تعظيم و تواضع کرد که همگي در شگفت مانديم. (ابن حجر العسقلاني، تهذيب التهذيب، ج 7، ص 339)

برادر عزیز شما بحث زیارت قبور را با توسل اشتباه گرفته اید در این جا حرفی از توسل آنها به امام رضا سخنی نیامده است. البته اگر نقل قول شما صحیح باشد و بنده چون این موضوع با توسل ربطی نداشت نقل قول شما و آدرس را بررسی نکردم.
سعید;54342 نوشت:
• ابو علي خلال، شيخ حنابله، مي‌گويد هرگاه مشکلي بر من عارض شود، قبر موسي بن جعفر (ع) را زيارت مي‌کنم و به ايشان متوسل مي‌شوم و خداوند مشکل مرا آسان مي‌کند. (الخطيب البغدادي، تاريخ بغداد، ج 1، ص 120)

اولا ابو علی خلال را هیچ کس نمی شناسد و نمی شه گفت از علمای بزرگ حنفی است.
دوما درون رجال این روایت شخصی به نام
القاضي أبو محمد الحسن بن الحسين بن محمد بن رامين الإستراباذي
وجود دارد که در هیچ کتاب رجالی احوال وی نیامده است.
پس اگر شما جرح و تعدیل این شخص را پیدا کردید به بنده نیز خبر دهید.
سعید;54342 نوشت:
• محمد بن ادريس شافعي به قبر ابو حنيفه و احمد بن حنبل به قبر شافعي متوسل مي‌شد. (الخطيب الخوارزمي، مناقب ابي حنيفه، ج 2، ص 199)

شما در میان این همه کتب معتبر حدیثی اهل سنت چرا رفتید روی کتاب جناب خوارزمی که در شیعه یا سنی بودن او شک وجود دارد اگر نگویم که ایشان شیعه بود می گویم که یک سنی گمراه بوده و از استادش هم مشخص است که ایشان کی بوده اند.
پس لطفا برای این که بحث علمی پیش رود از منابع معتبر نقل قول کنید که مورد قبول ما هستند.
سعید;54342 نوشت:
• مسلمانان به قبر ابو ايوب انصاري متوسل مي‌شدند و براي طلب باران به قبر او پناه مي‌بردند. (حاکم الحسكاني النيسابوري، المستدرک علي الصحيحين، ج 3، ص 518)

اگه لطف کنید متن اصلی کتاب را قرار دهید یا راویان را ذکر کنید ممنون می شوم چون من چنین چیزی با این آدرس و سرچ کلمه ی ابو ایوب انصاری پیدا نکردم.
سعید;54342 نوشت:
• مردم سمرقند براي طلب باران به قبر محمدبن اسماعيل بخاري متوسل شدند. (الحافظ شمس الدين الذهبي، سير اعلام النبلاء، ج 12، ص 469؛ طبقات الشافعيه، ج 2، ص 234)

مردم سمرقند مسئول اعمال خودشان هستند و اعمال آنها به منزله ی تایید اسلام نیست. و حرف خدا و رسول برای ما حجت تر از اعمال مردم سمرقند است.
سعید;54342 نوشت:
مقدمه دوم: بنابر گفته شما بزرگانی چون محمد بن ادریس شافعی و احمد بن حنبل و ... یا مشرک بودند یا اینکه آنچه شما به عنوان دلیل آوردید مورد قبول آنها نبوده و آنطور که شما از آیات برداشت کردید آنها قبول نداشتند.

ببخشید می شود دلیلتان را برای این سخن بیاورید که شافعی واحمد بن حنبل توسل را قبول داشتند.
سعید;54342 نوشت:
نتیجه: بزرگانی که همه نزدیک به عصر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بودند، کسی نگفته که توسل جستن به اولیاء شرک است بلکه خود توسل می جستند. پس اینکه شما شرک میدانید از کجا به خداوند متعال نسبت میدهید (قُلْ آللَّهُ أَذِنَ لَكُمْ أَمْ عَلَى اللَّهِ تَفْتَرُون)

همه اش حرف های بی دلیل و مدرک .

اما بنده هم چنان منتظر پاسخ شما جناب سعید به مطالب ذکر شده در پست های قبلی هستم.

عقیل;54539 نوشت:
بسم تعالی سلام علیکم بنده برای ادعای خودم دلایل فراوانی از قرآن که مرجع اصلی مسلمان هاست دارم الحمدلله ابتدا یکی از دلایلم را بیان می کنم تا زیاد شلوغ نشود و فعلا دلایل دیگر ا مطرح نمی کنم بلکه می خواهم به همین دلیل بپردازیم ‏ وَإِذْ قَالَ اللّهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ أَأَنتَ قُلتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِي وَأُمِّيَ إِلَهَيْنِ مِن دُونِ اللّهِ قَالَ سُبْحَانَكَ مَا يَكُونُ لِي أَنْ أَقُولَ مَا لَيْسَ لِي بِحَقٍّ إِن كُنتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ تَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِي وَلاَ أَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِكَ إِنَّكَ أَنتَ عَلاَّمُ الْغُيُوبِ ‏(116) مَا قُلْتُ لَهُمْ إِلاَّ مَا أَمَرْتَنِي بِهِ أَنِ اعْبُدُواْ اللّهَ رَبِّي وَرَبَّكُمْ وَكُنتُ عَلَيْهِمْ شَهِيداً مَّا دُمْتُ فِيهِمْ فَلَمَّا تَوَفَّيْتَنِي كُنتَ أَنتَ الرَّقِيبَ عَلَيْهِمْ وَأَنتَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ(117) ‏ و آن گاه را كه خداوند مي‌گويد : اي عيسي پسر مريم ! آيا تو به مردم گفته‌اي كه جز الله ، من و مادرم را هم دو خداي ديگر بدانيد ( و ما دو نفر را نيز پرستش كنيد ؟ ) . عيسي مي‌گويد : تو را منزّه از آن مي‌دانم كه داراي شريك و انباز باشي . مرا نسزد كه چيزي را بگويم ( و بطلبم كه وظيفه و ) حق من نيست . اگر آن را گفته باشم بيگمان تو از آن آگاهي . تو ( علاوه از ظاهر گفتار من ) از راز درون من هم باخبري ، ولي من ( چون انساني بيش نيستم ) از آنچه بر من پنهان مي‌داري بي‌خبرم . زيرا تو داننده رازها و نهانيهائي ( و از خفايا و نواياي امور باخبري ) . ‏(116) ‏ من به آنان چيزي نگفته‌ام مگر آنچه را كه مرا به گفتن آن فرمان داده‌اي ( و آن ) اين كه جز خدا را نپرستيد كه پروردگار من و پروردگار شما است . من تا آن زمان كه در ميان آنان بودم از وضع ايشان اطّلاع داشتم ، و هنگامي كه مرا ميراندي ، تنها تو مراقب و ناظر ايشان بوده‌اي و تو بر هر چيزي مطّلع هستي . ‏(117) مائده 117و 116 نکته ی مورد استدلال بنده قسمت قرمز رنگ آیه می باشد که حضرت عیسی می فرماید: من تا آن زمان كه در ميان آنان بودم از وضع ايشان اطّلاع داشتم ، و هنگامي كه مرا ميراندي ، تنها تو مراقب و ناظر ايشان بوده‌اي در این جا حضرت عیسی به عدم اطلاع خود از اهل زمین اعتراف می کند و خدا را بر آنها مطلع می داند. قطعا مقام حضرت عیسی از بسیاری از کسانی که شیعیان به آنها توسل می جویند برتر و بلند تر است پس آیا این عقلانی هست که کسانی را بخوانیم که از ما اطلاعی ندارند و صدای ما را نمی شنوند. منتظر جواب کوتاه و مختصر شما هستم خواهشا از طرح کردن مسائل دیگر خودداری کنید. والسلام علی من اتبع الهدی

در ضمن جناب سعید می دانم که وقت شما برای حضور در سایت اندک است پس من عجله ای ندارم چون که بنده هم مشغله ی زیادی دارم و نمی توانم زیاد آنلاین باشم پس اگر بنده دیر پاسخ دادم زود قضاوت نکنید
با تشکر
یا غیاث المستغیثین

بسم اله الرحمن ارحیم

جناب عقیل اشکالات وارده بر سعید گرامی را دیدم فقط جدل نمودید و چیزی از ردیه دیده نمیشود.
به یک حدیث و چندین کتاب در ذیل توجه کنید.
بخاری در صحیح خود نقل میکند:
عمربن خطاب در سالهای قحطی ،به عباس ابن عبد المطلب متوسل میشد و میگفت پروردگارا!ما در گذشته به پیامبرت متوسل میشدیم و رحمت خود را میفرستادی اکنون به عموی پیامبرت توسل می جوییم رحمت خود را بفرست . در این هنگام باران ریزش میکرد و همگی سیراب میشدند.

رفاعی که به عناوین گوناگون احادیث متواتر توسل را رد میکند به صحت این حدیث اذعان دارد و میگوید:
این حدیث صحیح است ... اگر مفاد حدیث دلیل بر صحت توسل به اشخاص باشد ما از پیشگامترین کسانی هستیم که مفاد آن را اخذ کرده به آن عمل میکنیم
با توجه به اینکه از خود خلیفه دوم در مورد توسل به عباس نقل شده و اینکه مخصوصا وی به خدا سوگند یاد میکند و میگوید:هذا والله الوسیلة الی الله والمکان منه؛ (اسد الغابة،ج3،ص111.)
روشن میگردد که واقعیت توسل در این مورد توسل به ذات و شخصیت و مقام عباس در نزد خداست.
شمس الدین ابو عبدالله محمدبن نعمان مالکی (متوفای683 ه.ق )در کتب خود "مصباح الظلام فی المستغیثین بخیر الانام" نحوه توسل عمر را از ابن عباس چنین نقل کرده است:
اللهم انا نستقیک بعمّ نبیک و نستشفع الیک بشیبته فسقوا؛

که عباس بن عتبه نیز شعری در این باره می سراید:

بعمّی سقی الله الحجاز و اهله عشیّة یستسقی بشیبته عمر

فتح الباری ،ج3،375 به نقل از مصباح الظلام

مسأله توسل در طول تاریخ امری رایج بوده است


1-ابن جوزی (متوفای597 ه.ق)در کتاب"الوفاء فی فضایل المصطفی"بابی به نام "توسل به پیامبر گرامی"و باب دیگری به "طلب شفاعت از قبرش" اختصاص داده است.
2-شمس الدین محمد بن نعمان مالکی (متوفای673) کتاب "مصباح الظلام فی المستغیثین بخیر الانام" نوشته و سید نور الدین سمهودی در کتاب "وفاءالوفا" در باب توسل به پیامبر از او زیاد نقل کرده است
3-ابن داودمالکی شاذلی در کتاب "البیان والختصار"توسلهای عالمان و صالحان را به پیامبر به هنگام گرفتاری گرداوری نمووده است.
4-تقی الدین سبکی(متوفای756ه.ق)در کتاب شفاءالسقام صفحات 120-133 به تحلیل مسإله پرداخته است.
5-سید نورالدین سمهودی(متوفای911) در کتاب معروف"وفاءالوفالاخبار دارالمصطفی"ج2 صص413-419پیرامون مسإله بحث نموده و شواهدی آورده است.
6-ابوالعباس قسطلانی(متوفای 932)در مواهب اللدنییه 7-ابو عبدالله زرقانی مصری مالکی(متوفای 1122)شارح المواهب اللدنییه در ج8 ص 317.
8-خالدی بغدادی(متوفای1299)علاوه بر کتاب صلح الاخوان رساله ای در پاسخ به محمود آلوسی بغدادی در موضوع توسل به نوشته و در سال 1306 چاپ شده است
9-عدوی حمزاوی(متوفای1303)بحثی در باره توسل در کتاب "کنزالمطالب"ص198نموده است
10-عزامی شافعی قضاعی مولف کتاب "فرقان القران" .این کتاب با الاسماء و الصفات بیهقی در 140 صفحه چاپ شده است.
با مراجعه به کتب فوق شبهات در این زمینه رفع خواهد شد.

اگر واقعا مرد مناظره اید مطالب فوق را باآیه و حدیث صحیح رد کنید و یا دلیل عقلی بیاورید

به نام خدا

سلام به همه دوستان

( ابتدا خواهش میکنم که دوست گرامی عقیل عزیز ، پیش از این که به این مطلب بپردازند پاسخ دوستان را بدهند تا مطلبی از قلم نیفتد و بعد از پاسخ دادن به ایشان این مطلب را هم بررسی کنند )

در مورد مطلب طرح شده چند مسئله قابل ذکر است :
یکی اینکه دوستان دقت نظر داشته باشند ، در این تایپیک نوشته شده توسل به اولیاء الله شرک است !
این امر ، کاملاًٌ اشتباه و مطرود است و آیات قرآن و سنت نبوی بر آن تصریح دارد ، در هیمن سایت بارها و بارها در مورد توسل صحبت شده ، و اگر بگوییم توسل شرک است خطا کرده ایم .
در ضمن اینجا فعلاً اختلاف بر این است که آیا اموات از حال زندگان مطلعند یا خیر !
بهتره دوستان در طرح اشکال دقت نظر داشته باشند ، اگر امری چون توسل شرک باشد دیگر به چه چیزی از مبانی دینی میتوان اعتماد داشت !
در این صورت خود حج عیناً شرک است ! زیرا ظاهر آن این است که مردم به دور سنگ و چوب و پارچه حلقه زده و ان را عبادت میکنند !
در این صورت بوسیدن حجرالاسود شرک است ، همینطور بوسیدن قرآن ! و . . .
این را هم باید مد نظر داشته باشیم که اگر اموات از احیاء خبر نداشته باشند باز هم بر اصل توسل خدشه ای وارد نخواهد شد .

اما بررسی مورد طرح شده :

مَا قُلْتُ لَهُمْ إِلَّا مَا أَمَرْتَنِي بِهِ أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّي وَرَبَّكُمْ وَكُنْتُ عَلَيهِمْ شَهِيدًا مَا دُمْتُ فِيهِمْ فَلَمَّا تَوَفَّيتَنِي كُنْتَ أَنْتَ الرَّقِيبَ عَلَيهِمْ وَأَنْتَ عَلَى كُلِّ شَيءٍ شَهِيدٌ(المائدة/117)

در این آیه حضرت عیسی علیه السلام به خداوند میگوید من تا زمانی که در بین آنها بودم شاهد و ناظر بر اعمال ایشان بودم !
در مورد این شاهد بودن چند نکته قابل تأمل وجود دارد !
یک اینکه این شاهد بودن بر اعمال امت از وظایف انبیاء علیهم السلام در میان مردم بوده .

همانطور که در آیات قرآن بر این مسئله تصریح شده :

يا أَيهَا النَّبِي إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ شَاهِدًا وَمُبَشِّرًا وَنَذِيرًا(الأحزاب/45) و (الفتح/8)

ِانَّا أَرْسَلْنَا إِلَيكُمْ رَسُولًا شَاهِدًا عَلَيكُمْ كَمَا أَرْسَلْنَا إِلَى فِرْعَوْنَ رَسُولًا(المزمل/15)

مراد از این شهادت ، گواه بودن بر اعمال امت در جهت اهداف تربیتی انبیاء بوده و به گفته قرآن یکی از اهداف رسالت ایشان .

در آیاتی هدف از این مأموریت انبیاء اینگونه بیان شده :

وَيوْمَ نَبْعَثُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيدًا(النحل/84)

به این معنی که انبیاء علیهم السلام یکی از شاهدان روز قیامت هستند بر اعمال امتشان !

آنچه که توسط دوستان طرح گشته این است که این شهادت تا زمانی خواهد بود که شخص نبی دربین مردم باشد و برای بعد از رحلت او پا بر جا نیست .

مثال نقض :

همین شهادت برای پیامبر اسلام صلوات الله علیه و آله به صورت دیگری طرح گشته :

َفكَيفَ إِذَا جِئْنَا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَجِئْنَا بِكَ عَلَى هَؤُلَاءِ شَهِيدًا(النساء/41)

وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَيكُونَ الرَّسُولُ عَلَيكُمْ شَهِيدًا(البقرة/143)

به این معنی که پیامبر علاوه بر شاهد بودن بر اعمال امت بر بقیه انبیاء نیز شاهد است .

آنچه که مشخص است این است که پیامبر در زمان زندگی بقیه شهیدان ( انبیاء ) حضور جسمانی در بین آنان نداشته ، اما ایشان میتوانند بر آنها شاهد باشند .

با طرح این مبحث ، فرض محال بودن اطلاع کسانی که در دنیا نیستند از بقیه انسانها رد خواهد شد زیرا حداقل وجود مقدس پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله مثال نقضی بر آن است .

( فعلاً در مورد ائمه علیهم السلام صحبتی نمیشود ، زیرا باید گفت تا زمانی که مباحث در امر امامت راه به جایی نبرد و جایگاه امام بعنوان وصی پیامبر مشخص نباشد نمی توان این مسئله را در مورد آنان بررسی کرد . )

دلیل عقلی :

سوالی که اینجا مطرح است این است که مثلاً در فاصله بین عروج حضرت عیسی علیه السلام تا ظهور و رسالت پیامبر اسلام صلوات الله علیه و آله تکلیف مردمی که بر آیین عیسی علیه السلام هستند چیست و اگر عیسی علیه السلام بر اعمال آنان گواه نیست چه کسی بر اعمالشان گواه است ؟

یا عیناً همین سوال درمورد امثال بنده و بقیه دوستان ! اگر پیامبر بر اعمال ما گواه نیست چگونه میتواند شاهدی برای روز قیامت باشد ؟

و این سوال به ترتیب میتواند برای هر کدام از انبیاء نیز برقرار باشد !

اما مسئله دیگر این است که برخی مسائل هستند که جز خداوند احدی از آن مطلع نیست و به صراحت در قرآن از آن یاد شده است :

فَقُلْ إِنَّمَا الْغَيبُ لِلَّهِ(يونس/20)

وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَيبِ لَا يعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ وَيعْلَمُ مَا فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا يعْلَمُهَا وَلَا حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ وَلَا رَطْبٍ وَلَا يابِسٍ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ(الأنعام/59)

اما در مورد همین مسئله هم وضعیت به صورتی است که خداوند هر که را بخواهد از چند و چون آن مطلع خواهد نمود :
َلَا يحِيطُونَ بِشَيءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِمَا شَاءَ(البقرة/255)

ذَلِكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيبِ نُوحِيهِ إِلَيكَ(آل عمران/44) و (يوسف/102)

وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يجْتَبِي مِنْ رُسُلِهِ مَنْ يشَاءُ(آل عمران/179)

و . . .

و اگر ما فرض را بر این بگیریم که انبیاء از اعمال امتشان پس از رحلت بی خبر باشند ، فرض محالی نیست که خداوند عزوجل به خواست و اراده خویش ایشان را بر این امور مطلع سازد .

یا علی !

بسم الله الرحمن الرحيم
سلام

ابتدا جادارد که از جناب عقیل تشکر کنم که مجبور به نادیده گرفتن عموم مطالب بنده هستند!!! حالا علتش چیست خودتان حدس بزنید.

اما بعد خدمت دوستان عزیز عرض کنم که بنده با ایشون در همین موضوع قبلا بحثهای طولانی کرده ام. متاسفانه ایشون با آنهمه آیه ای که بنده آوردم حقیقت رو قبول نمی کنند.

نمی خوام بگم که جواب ننویسید که باز رجزخوانی بکند می خواهم بگویم انتظار قبول کردن حقایق از طرف ایشون رو نداشته باشید.

در ضمن دوست گرامی جناب عقیل منتظر پاسختان در تاپیک زیر هستم :

http://www.askdin.com/showthread.php?t=8193

باتشکر - یاعلی

بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیکم و رحمه الله و برکاته
زمزم;54838 نوشت:
بسم اله الرحمن ارحیم جناب عقیل اشکالات وارده بر سعید گرامی را دیدم فقط جدل نمودید و چیزی از ردیه دیده نمیشود. به یک حدیث و چندین کتاب در ذیل توجه کنید. بخاری در صحیح خود نقل میکند: عمربن خطاب در سالهای قحطی ،به عباس ابن عبد المطلب متوسل میشد و میگفتکپروردگارا!ما در گذشته به پیامبرت متوسل میشدیم و رحمت خود را میفرستادی اکنون به عموی پیامبرت توسل می جوییم رحمت خود را بفرست . در این هنگتم باران ریزش میکرد و همگی سیراب میشدند. رفاعی که به عناوین گوناگون احادیث متواتر توسل را رد میکند به صحت این حدیث اذعان دارد و میگوید: این حدیث صحیح است ... اگر مفاد حدیث دلیل بر صحت توسل به اشخاص باشد ما از پیشگامترین کسانی هستیم که مفاد آن را اخذ کرده به آن عمل میکنیم با توجه به اینکه از خود خلیفه دوم در مورد توسل به عباس نقل شده و اینکه مخصوصا وی به خدا سوگند یاد میکند و میگوید:هذا والله الوسیلة الی الله والمکان منه؛ (اسد الغابة،ج3،ص111.) روشن میگردد که واقعیت توسل در این مورد توسل به ذات و شخصیت و مقام عباس در نزد خداست. شمس الدین ابو عبدالله محمدبن نعمان مالکی (متوفای683 ه.ق )در کتب خود "مصباح الظلام فی المستغیثین بخیر الانام" نحوه توسل عمر را از ابن عباس چنین نقل کرده است: اللهم انا نستقیک بعمّ نبیک و نستشفع الیک بشیبته فسقوا؛ که عباس بن عتبه نیز شعری در این باره می سراید: بعمّی سقی الله الحجاز و اهله عشیّة یستسقی بشیبته عمر فتح الباری ،ج3،375 به نقل از مصباح الظلام

سلام بر جناب زمزم
برادر عزیز سخن ما در مورد اطلاع اولیا از ما بود و این حدیث دقیقا سخنان بنده و قرآن را تایید می کند شما ببینید که حضرت عمر می فرماید
پروردگارا!ما در گذشته به پیامبرت متوسل میشدیم و رحمت خود را میفرستادی اکنون به عموی پیامبرت توسل می جوییم رحمت خود را بفرست
چرا حضرت عمر مثل گذشته در اینجا هم به پیامبر توسل نجستند چون که دیگر پیامبر میان انها حضور نداشت و از دعای آنان بی خبر بود و بنده هم توسل به زندگان را کاری خلاف قرآن نگفته ام و حضرت عباس هم در آن زمان زنده بودند

دوستان عزیز خواهش می کنم دیگه از ارسال مطلب خود داری کنید تا بنده فردا پاسخ این مطالب را بدهم و بگذارید مطالب زیاد نشود و بعدا بگویید چرا به سوال ها پاسخ نمی دهی.
خیلی ممنون از صبر شما
ان شاء الله فردا جواب خواهم داد.
والسلام
یا غیاث المستغیثین

بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیکم و رحمه الله و برکاته
خیلی ممنون از شما دوستان گرامی که وضعیت بنده را درک می کنید و از ارسال مطالب اضافی خودداری می کنید.

زمزم;54846 نوشت:
مسأله توسل در طول تاریخ امری رایج بوده است 1-ابن جوزی (متوفای597 ه.ق)در کتاب"الوفاء فی فضایل المصطفی"بابی به نام "توسل به پیامبر گرامی"و باب دیگری به "طلب شفاعت از قبرش" اختصاص داده است. 2-شمس الدین محمد بن نعمان مالکی (متوفای673) کتاب "مصباح الظلام فی المستغیثین بخیر الانام" نوشته و سید نور الدین سمهودی در کتاب "وفاءالوفا" در باب توسل به پیامبر از او زیاد نقل کرده است 3-ابن داودمالکی شاذلی در کتاب "البیان والختصار"توسلهای عالمان و صالحان را به پیامبر به هنگام گرفتاری گرداوری نمووده است. 4-تقی الدین سبکی(متوفای756ه.ق)در کتاب شفاءالسقام صفحات 120-133 به تحلیل مسإله پرداخته است. 5-سید نورالدین سمهودی(متوفای911) در کتاب معروف"وفاءالوفالاخبار دارالمصطفی"ج2 صص413-419پیرامون مسإله بحث نموده و شواهدی آورده است. 6-ابوالعباس قسطلانی(متوفای 932)در مواهب اللدنییه 7-ابو عبدالله زرقانی مصری مالکی(متوفای 1122)شارح المواهب اللدنییه در ج8 ص 317. 8-خالدی بغدادی(متوفای1299)علاوه بر کتاب صلح الاخوان رساله ای در پاسخ به محمود آلوسی بغدادی در موضوع توسل به نوشته و در سال 1306 چاپ شده است 9-عدوی حمزاوی(متوفای1303)بحثی در باره توسل در کتاب "کنزالمطالب"ص198نموده است 10-عزامی شافعی قضاعی مولف کتاب "فرقان القران" .این کتاب با الاسماء و الصفات بیهقی در 140 صفحه چاپ شده است. با مراجعه به کتب فوق شبهات در این زمینه رفع خواهد شد. اگر واقعا مرد مناظره اید مطالب فوق را باآیه و حدیث صحیح رد کنید و یا دلیل عقلی بیاورید

سلام به جناب زمزم و تشکر
برادر گرامی بنده ده ها آیه از قرآن می توانم در اثبات ادعایم بیاورم اما شما اصلا دنبال قرآن نیستید و حرف علما برای شما از قرآن مهم تر است اولا بگم که من فرصت بررسی این همه آدرس را نداشتم و البته منکر این نیستم که عده ای اندک از علمای اهل سنت در این جا دچار انحراف شده اند. مثلا علمایی که اهل تصوف بودهد و عقاید صوفیانه داشته اند.
دوما این علمایی که اسم بردید نه جزء علمای درجه اول و نه دوم و نه سوم اهل سنت هستند و تا حالا بنده اسم بعضی از آنها را نشنیده بودم و جالب این که بعضی از آنها مال قرن دهم به بعد هستند.

سلام بر برادر حمید عزیز
از شما تشکر می کنم که آمدید و به سوال بنده پاسخ دادید

حمید;54847 نوشت:
به نام خدا سلام به همه دوستان ( ابتدا خواهش میکنم که دوست گرامی عقیل عزیز ، پیش از این که به این مطلب بپردازند پاسخ دوستان را بدهند تا مطلبی از قلم نیفتد و بعد از پاسخ دادن به ایشان این مطلب را هم بررسی کنند ) در مورد مطلب طرح شده چند مسئله قابل ذکر است : یکی اینکه دوستان دقت نظر داشته باشند ، در این تایپیک نوشته شده توسل به اولیاء الله شرک است ! این امر ، کاملاًٌ اشتباه و مطرود است و آیات قرآن و سنت نبوی بر آن تصریح دارد ، در هیمن سایت بارها و بارها در مورد توسل صحبت شده ، و اگر بگوییم توسل شرک است خطا کرده ایم . در ضمن اینجا فعلاً اختلاف بر این است که آیا اموات از حال زندگان مطلعند یا خیر ! بهتره دوستان در طرح اشکال دقت نظر داشته باشند ، اگر امری چون توسل شرک باشد دیگر به چه چیزی از مبانی دینی میتوان اعتماد داشت ! در این صورت خود حج عیناً شرک است ! زیرا ظاهر آن این است که مردم به دور سنگ و چوب و پارچه حلقه زده و ان را عبادت میکنند ! در این صورت بوسیدن حجرالاسود شرک است ، همینطور بوسیدن قرآن ! و . . . این را هم باید مد نظر داشته باشیم که اگر اموات از احیاء خبر نداشته باشند باز هم بر اصل توسل خدشه ای وارد نخواهد شد .

بحث ما در مورد توسل نیست بلکه در مورد توسل به اولیاء ای است که از دنیا رفته اند است و این مواردی که گفتید شامل این نوع نمی شود.
اما در مورد قسمت قرمز
نمی دونم این سخن را شما بر چه اساسی می زنید در حالی که قرآن می گوید
إِن تَدْعُوهُمْ لَا يَسْمَعُوا دُعَاءَكُمْ وَلَوْ سَمِعُوا مَا اسْتَجَابُوا لَكُمْ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكْفُرُونَ بِشِرْكِكُمْ وَلَا يُنَبِّئُكَ مِثْلُ خَبِيرٍ
(فاطر 14)
اگر آنها را بخوانيد صداى شما را نمى‏شنوند، و اگر بشنوند به شما پاسخ نمى‏گويند؛ و روز قيامت، شرک (و پرستش) شما را منکر مى‏شوند، و هيچ کس مانند (خداوند آگاه و) خبير تو را (از حقايق) با خبر نمى‏سازد!
در این آیه خداوند خواندن کسانی را که صدای ما را نمی شنوند شرک می داند اما بنده منتظر دلیل شما برای این سخنتان هستم که چطور بی خبری اولیا از ما مانع توسل ما به آنها نمی شود هستم.
حمید;54847 نوشت:
اما بررسی مورد طرح شده : مَا قُلْتُ لَهُمْ إِلَّا مَا أَمَرْتَنِي بِهِ أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّي وَرَبَّكُمْ وَكُنْتُ عَلَيهِمْ شَهِيدًا مَا دُمْتُ فِيهِمْ فَلَمَّا تَوَفَّيتَنِي كُنْتَ أَنْتَ الرَّقِيبَ عَلَيهِمْ وَأَنْتَ عَلَى كُلِّ شَيءٍ شَهِيدٌ(المائدة/117) در این آیه حضرت عیسی علیه السلام به خداوند میگوید من تا زمانی که در بین آنها بودم شاهد و ناظر بر اعمال ایشان بودم ! در مورد این شاهد بودن چند نکته قابل تأمل وجود دارد ! یک اینکه این شاهد بودن بر اعمال امت از وظایف انبیاء علیهم السلام در میان مردم بوده . همانطور که در آیات قرآن بر این مسئله تصریح شده : يا أَيهَا النَّبِي إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ شَاهِدًا وَمُبَشِّرًا وَنَذِيرًا(الأحزاب/45) و (الفتح/8) ِانَّا أَرْسَلْنَا إِلَيكُمْ رَسُولًا شَاهِدًا عَلَيكُمْ كَمَا أَرْسَلْنَا إِلَى فِرْعَوْنَ رَسُولًا(المزمل/15) مراد از این شهادت ، گواه بودن بر اعمال امت در جهت اهداف تربیتی انبیاء بوده و به گفته قرآن یکی از اهداف رسالت ایشان . در آیاتی هدف از این مأموریت انبیاء اینگونه بیان شده : وَيوْمَ نَبْعَثُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيدًا(النحل/84) به این معنی که انبیاء علیهم السلام یکی از شاهدان روز قیامت هستند بر اعمال امتشان ! آنچه که توسط دوستان طرح گشته این است که این شهادت تا زمانی خواهد بود که شخص نبی دربین مردم باشد و برای بعد از رحلت او پا بر جا نیست . مثال نقض : همین شهادت برای پیامبر اسلام صلوات الله علیه و آله به صورت دیگری طرح گشته : َفكَيفَ إِذَا جِئْنَا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَجِئْنَا بِكَ عَلَى هَؤُلَاءِ شَهِيدًا(النساء/41) وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَيكُونَ الرَّسُولُ عَلَيكُمْ شَهِيدًا(البقرة/143) به این معنی که پیامبر علاوه بر شاهد بودن بر اعمال امت بر بقیه انبیاء نیز شاهد است . آنچه که مشخص است این است که پیامبر در زمان زندگی بقیه شهیدان ( انبیاء ) حضور جسمانی در بین آنان نداشته ، اما ایشان میتوانند بر آنها شاهد باشند . با طرح این مبحث ، فرض محال بودن اطلاع کسانی که در دنیا نیستند از بقیه انسانها رد خواهد شد زیرا حداقل وجود مقدس پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله مثال نقضی بر آن است . ( فعلاً در مورد ائمه علیهم السلام صحبتی نمیشود ، زیرا باید گفت تا زمانی که مباحث در امر امامت راه به جایی نبرد و جایگاه امام بعنوان وصی پیامبر مشخص نباشد نمی توان این مسئله را در مورد آنان بررسی کرد . ) دلیل عقلی : سوالی که اینجا مطرح است این است که مثلاً در فاصله بین عروج حضرت عیسی علیه السلام تا ظهور و رسالت پیامبر اسلام صلوات الله علیه و آله تکلیف مردمی که بر آیین عیسی علیه السلام هستند چیست و اگر عیسی علیه السلام بر اعمال آنان گواه نیست چه کسی بر اعمالشان گواه است ؟ یا عیناً همین سوال درمورد امثال بنده و بقیه دوستان ! اگر پیامبر بر اعمال ما گواه نیست چگونه میتواند شاهدی برای روز قیامت باشد ؟ و این سوال به ترتیب میتواند برای هر کدام از انبیاء نیز برقرار باشد ! اما مسئله دیگر این است که برخی مسائل هستند که جز خداوند احدی از آن مطلع نیست و به صراحت در قرآن از آن یاد شده است : فَقُلْ إِنَّمَا الْغَيبُ لِلَّهِ(يونس/20) وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَيبِ لَا يعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ وَيعْلَمُ مَا فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا يعْلَمُهَا وَلَا حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ وَلَا رَطْبٍ وَلَا يابِسٍ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ(الأنعام/59) اما در مورد همین مسئله هم وضعیت به صورتی است که خداوند هر که را بخواهد از چند و چون آن مطلع خواهد نمود : َلَا يحِيطُونَ بِشَيءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِمَا شَاءَ(البقرة/255) ذَلِكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيبِ نُوحِيهِ إِلَيكَ(آل عمران/44) و (يوسف/102) وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يجْتَبِي مِنْ رُسُلِهِ مَنْ يشَاءُ(آل عمران/179) و . . . و اگر ما فرض را بر این بگیریم که انبیاء از اعمال امتشان پس از رحلت بی خبر باشند ، فرض محالی نیست که خداوند عزوجل به خواست و اراده خویش ایشان را بر این امور مطلع سازد .

هر چند که به آیه ای که بنده آوردم پاسخی ندادید و با آیه هایی دیگر خواستید که بگویید این آیه چنین منظوری را نمی رساند.
اما شاهد بودن پیامبر:
بنده یک جواب مختصر می نویسم و اگر خواستید در آینده جوابی مفصل می نویسم.
آیا شما قبول دارید که پیامبر از اعمال بد ما ناراحت می شوند؟ فکر می کنم جواب شما هم بله باشد.
آیا این ناراحتی پیامبر با مژده ای که خدا به نیکوکاران داده تناقض ندارد.
الله تعالی می فرمایند:
‏ فَرِحِينَ بِمَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ وَيَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُواْ بِهِم مِّنْ خَلْفِهِمْ أَلاَّ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ ‏
(آل عمران 170)
آنها بخاطر نعمتهاى فراوانى که خداوند از فضل خود به ايشان بخشيده است، خوشحالند؛ و بخاطر کسانى که هنوز به آنها ملحق نشده‏اند [= مجاهدان و شهيدان آينده ]، خوشوقتند؛ (زيرا مقامات برجسته آنها را در آن جهان مى‏بينند؛ و مى‏دانند) که نه ترسى بر آنهاست، و نه غمى خواهند داشت.

خداوند می فرماید آنها ( اولیا)بعد از مرگ ناراحتی ندارند پس چطور ممکن است آنها اعمال ما را ببینند و ناراحت نشوند؟

به نام خدا

سلام بر دوست خوبم ، عقیل عزیز

دوست خوب من قصد ما جدل نیست ! پس لطفاً واقع بینانه تر مطالب را مطالعه کنید .

دوست خوب من شما در مورد شاهد بودن انبیاء صحبت کردید و بنده همین شهادت ایشان را دقیقتر بررسی کردم و با مثال نقضی که در مورد پیامبر صلوات الله علیه وآله خدمتتان ارائه دادم فرضیه عدم اطلاع انبیاء علیهم السلام از امتشان را رد نمودم .

یک سوال عقلی هم پرسیدم :

مگر نه اینکه انبیاء باید شاهد بر اعمال امت باشند !

پس در این صورت پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله شاهد بر اعمال من و شما نیست ! آیا این با آیه ای که خداوند در آن فرموده َيوْمَ نَبْعَثُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيدًا (النحل/84) تفاوت ندارد !

اگر پیامبر شاهد امتش ( که بنده وشما جزو آن هستیم ) باشد و نتواند بر اعمال ما شهادت دهد ، آنوقت آیا از خداوند نفی حکمت نخواهد شد ؟

در ضمن اگر نیم نگاهی به کاربرد شهادت در امور فقهی بیاندازید خواهید فهمید که شاهد به شخصیتی اطلاق میشود که خود ناظر امر بوده و برای دیگرانی که نبوده اند یا در صدد کشف موضوع هستند گواهی میدهد .

دوست من نمیدانم از این واضح تر میشود توضیح داد یا نه !

حالا شما بعنوان جواب نوشتید :

عقیل;55072 نوشت:

الله تعالی می فرمایند:
‏ فَرِحِينَ بِمَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ وَيَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُواْ بِهِم مِّنْ خَلْفِهِمْ أَلاَّ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ ‏
(آل عمران 170)
آنها بخاطر نعمتهاى فراوانى که خداوند از فضل خود به ايشان بخشيده است، خوشحالند؛ و بخاطر کسانى که هنوز به آنها ملحق نشده‏اند [= مجاهدان و شهيدان آينده ]، خوشوقتند؛ (زيرا مقامات برجسته آنها را در آن جهان مى‏بينند؛ و مى‏دانند) که نه ترسى بر آنهاست، و نه غمى خواهند داشت.

خداوند می فرماید آنها ( اولیا)بعد از مرگ ناراحتی ندارند پس چطور ممکن است آنها اعمال ما را ببینند و ناراحت نشوند؟

من نمی دونم با استدلال به چه مفهومی در این آیه خواستید صحبت بنده را نقض کنید !

احتمالاً منظور شما این بوده :

اگر شهیدان اعمال ما را میدیدند ، پس ناراحت هم میشدند ، و چون خداوند فرموده نه غمی بر آنهاست و نه ناراحت میشوند ، پس اعمال ما را نمی بینند .

دوست خوب من آن اندوهی که شما میفرمایید اگر مصداق داشته باشد که نعوذبالله انبیاء اصلآً از اولیاء الله نیستند :

أَلَا إِنَّ أَوْلِياءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيهِمْ وَلَا هُمْ يحْزَنُونَ(يونس/62)

چرا که پیامبر به فرموده خداوند :

لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ(التوبة/128)

پس اگر پیامبر صلوات الله علیه و آله رنجی که بر کسی وارد میشود را ببیند و ناراحت شود دیگر مصداق آیه اولیاء الله (يونس/62) نخواهد شد ؟

اینگونه پاسخ دادید ؟؟؟؟

اما بگذارید کمی عقب تر برویم ، یه آیات خوبی اشاره نمودید :

وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يرْزَقُونَ(آل عمران/169)

فَرِحِينَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَيسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَيهِمْ وَلَا هُمْ يحْزَنُونَ(آل عمران/170)

يسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَفَضْلٍ وَأَنَّ اللَّهَ لَا يضِيعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنِينَ(آل عمران/171)

و کسانی را که در راه خدا کشته شده اند مرده ندانید ، بلکه آنان زنده اند و در نزد پروردگارشان روزی میخورند . 169

آنها شادمانند به خاطر آنچه خداوند از فضلش روزیشان ساخته و بشارت دهنده اند به کسانی که هنوز به ایشان ملحق نگشته اند از پشت سرشان ( شهیدانی که بعداً شهید خواهند شد ) ، که نه هیچ خوفی بر آنان است و نه هرگز اندوهگین خواهند شد . 170

بشارت دهنده اند به نعمت خداوند و فضل او ، و خداوند هرگز پاداش ایمان آورندگان را ضایع نخواهد نمود .

دوست خوب من ، عقیل عزیز ، من هنوز موندم شما از کجای این آیات استنباط کردید که آنها از حال شهیدان بعد از خودشون نا آگاهند ؟

حالا من کاری ندارم که معنای آیه چیه !!!! ( که اتفاقاً تأیید کننده نظر ماست ) !

دوست گرامی عقیل جان ، از اینکه فکورانه مطالب بنده را بررسی میکنید کمال تشکر را دارم

یا علی

بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیکم و رحمه الله و برکاته
سلام بر جناب حمید

حمید;55077 نوشت:
سلام بر دوست خوبم ، عقیل عزیز دوست خوب من قصد ما جدل نیست ! پس لطفاً واقع بینانه تر مطالب را مطالعه کنید . دوست خوب من شما در مورد شاهد بودن انبیاء صحبت کردید و بنده همین شهادت ایشان را دقیقتر بررسی کردم و با مثال نقضی که در مورد پیامبر صلوات الله علیه وآله خدمتتان ارائه دادم فرضیه عدم اطلاع انبیاء علیهم السلام از امتشان را رد نمودم . یک سوال عقلی هم پرسیدم : مگر نه اینکه انبیاء باید شاهد بر اعمال امت باشند ! پس در این صورت پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله شاهد بر اعمال من و شما نیست ! آیا این با آیه ای که خداوند در آن فرموده َيوْمَ نَبْعَثُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيدًا (النحل/84) تفاوت ندارد ! اگر پیامبر شاهد امتش ( که بنده وشما جزو آن هستیم ) باشد و نتواند بر اعمال ما شهادت دهد ، آنوقت آیا از خداوند نفی حکمت نخواهد شد ؟ در ضمن اگر نیم نگاهی به کاربرد شهادت در امور فقهی بیاندازید خواهید فهمید که شاهد به شخصیتی اطلاق میشود که خود ناظر امر بوده و برای دیگرانی که نبوده اند یا در صدد کشف موضوع هستند گواهی میدهد . دوست من نمیدانم از این واضح تر میشود توضیح داد یا نه ! حالا شما بعنوان جواب نوشتید :

من دلیل آوردم که حضرت عیسی از امتش خبر ندارد پس با این برداشتی که شما از آیه می کنید تناقض دارد پس بدانید برداشت شما از این آیه طبق آیه های دیگر درست نیست.
پس چطور حضرت عیسی شاهد بر امتش است اما از آنها خبر ندارد؟
حمید;55077 نوشت:
من نمی دونم با استدلال به چه مفهومی در این آیه خواستید صحبت بنده را نقض کنید ! احتمالاً منظور شما این بوده : اگر شهیدان اعمال ما را میدیدند ، پس ناراحت هم میشدند ، و چون خداوند فرموده نه غمی بر آنهاست و نه ناراحت میشوند ، پس اعمال ما را نمی بینند . دوست خوب من آن اندوهی که شما میفرمایید اگر مصداق داشته باشد که نعوذبالله انبیاء اصلآً از اولیاء الله نیستند : أَلَا إِنَّ أَوْلِياءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيهِمْ وَلَا هُمْ يحْزَنُونَ(يونس/62) چرا که پیامبر به فرموده خداوند : لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ(التوبة/128) پس اگر پیامبر صلوات الله علیه و آله رنجی که بر کسی وارد میشود را ببیند و ناراحت شود دیگر مصداق آیه اولیاء الله (يونس/62) نخواهد شد ؟ اینگونه پاسخ دادید ؟؟؟؟ اما بگذارید کمی عقب تر برویم ، یه آیات خوبی اشاره نمودید : وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يرْزَقُونَ(آل عمران/169) فَرِحِينَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَيسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَيهِمْ وَلَا هُمْ يحْزَنُونَ(آل عمران/170) يسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَفَضْلٍ وَأَنَّ اللَّهَ لَا يضِيعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنِينَ(آل عمران/171) و کسانی را که در راه خدا کشته شده اند مرده ندانید ، بلکه آنان زنده اند و در نزد پروردگارشان روزی میخورند . 169 آنها شادمانند به خاطر آنچه خداوند از فضلش روزیشان ساخته و بشارت دهنده اند به کسانی که هنوز به ایشان ملحق نگشته اند از پشت سرشان ( شهیدانی که بعداً شهید خواهند شد ) ، که نه هیچ خوفی بر آنان است و نه هرگز اندوهگین خواهند شد . 170 بشارت دهنده اند به نعمت خداوند و فضل او ، و خداوند هرگز پاداش ایمان آورندگان را ضایع نخواهد نمود . دوست خوب من ، عقیل عزیز ، من هنوز موندم شما از کجای این آیات استنباط کردید که آنها از حال شهیدان بعد از خودشون نا آگاهند ؟ حالا من کاری ندارم که معنای آیه چیه !!!! ( که اتفاقاً تأیید کننده نظر ماست ) ! دوست گرامی عقیل جان ، از اینکه فکورانه مطالب بنده را بررسی میکنید کمال تشکر را دارم یا علی

آیاتی که می فرمایند اولیا هیچ ترس و ناراحتی ای ندارند مفسران آن را به بهشت تفسیر کرده اند که در بهشت هیچ غمی نخواهند داشت اما آیه ای که می فرماید شهدا هیچ غمی ندارند و شادمانند مربوط به زمان بعد از مرگ آنها و قبل از قیامت می باشد یعنی برزخ.
اما این که شهدا زنده اند
طبق نظر تمامی مسلمانان حضرت عیسی زنده هستند و فقط به آسمان برده شده اند
اذ قال الله يا عيسى اني متوفيک و رافعک الي
اما حضرت عیسی می فرماید من تا زمانی که در بین مردم بودم از آنها اطلاع داشتم اما حالا از آنها خبر ندارم.
پس چطور حضرت عیسی که زنده است از ما اطلاعی ندارد؟
پس صرف زنده بودن آن ها دلیل بر اطلاع آنها از ما نمی شود
هر چند که حیاتی که آیه می گوید ما از کیفیت آن خبر نداریم و توجه کنید که خداوند می فرمایند احیاء عند ربهم یعنی نزد خدا زنده هستند نه در کنار ما .
با تشکر

به نام خداوند

سلام به دوست خوبم عقیل عزیز

عقیل جان برای چندمین بار خدمتت عرض میکنم ، واقع بینانه بررسی کن . باور کن اگه من بخوام همه جملاتت رو تک تک بررسی کنم از مبحث اصلی دور میشم و این اصلاً درست نیست .

شما فرمودید :

عقیل;55132 نوشت:
من دلیل آوردم که حضرت عیسی از امتش خبر ندارد پس با این برداشتی که شما از آیه می کنید تناقض دارد پس بدانید برداشت شما از این آیه طبق آیه های دیگر درست نیست.
پس چطور حضرت عیسی شاهد بر امتش است اما از آنها خبر ندارد؟


من در پاسخ شما اینگونه میگویم :

شما یک آیه آوردید ! بنده چندین آیه آوردم در اثبات شهادت انبیاء بر امتشان !

(الأحزاب/45) و (الفتح/8) و (المزمل/15) و (النحل/84) و (النساء/41) و (البقرة/143) و . . .

حال این شما هستید که باید بگویید برداشت شما از یک آیه درست است یا برداشت من از چندین آیه !!!

در ضمن خداوند عقل رو هم بعنوان حجت به انسان اعطا نموده ، ینده در همین راستا سوالی عقلی هم پرسیدم :

آیا مگر نه اینکه من و شما الان از امت محمد صلی الله علیه و آله هستیم ؟

آیا مگر نه اینکه خداوند در روز قیامت از هر امتی شاهدی ( که بنا بر قول آیات دیگه همون انبیاء علیهم السلام هستند ) بر می انگیزاند ؟

با این اوصاف آیا درست است که بگوییم خداوند شاهدی را برای اعمال ما می آورد که از اعمال ما بی خبر است ؟

این قسمت اول . دوست خوبم ، عقیل عزیز من باز هم خواهش میکنم سوال بنده رو جواب بدید و تنها اونچه رو که در ذهنتون هست مطرح نکنید !

فعلاً بیا همین قسمت رو بررسی کنیم ، هر وقت روی همین نکته به توافق رسیدیم من به بررسی بقیه موارد طرح شده از جانب شما خواهم پرداخت .

یا علی .

:Sham:بسم الله الرحمن الرحیم:Sham:




1-البته بحث توسل قبلا در تایپیکی که جناب آقای عقیل با اسم «توسل به اموات فقط از لحاظ قرآن» بررسی شده بود وجناب آقای عقیل باز همان مطالب گذشته رادر این تایپیک بیان می کنند.

2- ریشۀ تمام اختلافات در بحث توسل به حیات برزخی اولیای دین و بحث سماع اموات می رسدو تا آنجایی که بنده اطلاع دارم و تحقیقی نیز در این رابطه انجام داده ام و نظر اکثر اهل سنت را جمع آوری نموده ام کسی ازبزرگان اهل سنت منکر سماع اولیای الهی نیست و حتی ابن تیمیه در مجموع الفتاوای خود قائل به سماع فی الجملۀ اموات «نه اولیای دین» است.

در همایشی که دو سال قبل در زاهدان برقرار گردید موضوع بحث کمیسیون کلامی حیات برزخی اولیای الهی بود ودر انتهاء به بحث سماع«شنیدن»موتی ختم گردیدکه علمای اهل سنت دو نظریۀ عمده داشتند:
1- پذیرش سماع به خاطر روایات متعدد.
2- پذیرش فی الجمله .
لذا کسی پیدا نمی شود که منکر اصل سماع موتی باشد .
لذا من سوالم از آقای عقیل این است :
شما که این قدر برنظریۀ خود پافشاری می کنید و خود را اهل سنت واقعی می دانید درمقابل علمایی که دوستان نام آنها را بردند نظر تعدادی از علمای برجستۀ اهلسنت را بیاورید که موضوع اصل سماع را منکر باشند تا ببینیم تعداد علمای گمراه «به قول شما »و صوفی ؟!بیشتر است یا هدایت یافته ؟!!تاما هم استفاده ببریم وتحقیقمان کاملتر شود.

- جناب آقای عقیل نوشته اندبرادر عزیز سخن ما در مورداطلاع اولیا از ما بود و این حدیث دقیقا سخنان بنده و قرآن را تایید میکند شما ببینید که حضرت عمر می فرماید:پروردگارا!ما در گذشته به پیامبرت متوسل می شدیم و رحمت خود را می فرستادی اکنون به عموی پیامبرت توسل می جوییم رحمت خود را بفرست».

که این مطلب سؤالاتی را ایجاد می کند.
1- چرا جناب عمر به عباس توسل می کند با اینکه خدا از رگ گردن به ما نزدیک تر است آیا جناب عمر هم مشرک بوده؟چه اینکه اگر صرف توسل موجب شرک شود فرقی بین توسل به شخص در حیات دنیوی وبرزخی وجود ندارد.وکسی درعدم تحقق شرک زنده بودن را شرط نکرده است.

2- در توسل شرایطی شرط است چه اینکه ما به هر کسی توسل نمی کنیم .آیا جناب عباس صلاحیت توسل را داشت؟
چون شما معتقدید ابوطالب که برادر عباس است مشرک بود و حال ابو لهب را نیز قرآن روشن نموده ،بنابراین عمر به فرد مشرکی توسل نموده آیا این عیب نیست؟!!!!
اگرعباس مؤمن است و کارهای زمان جاهلیت او خدشه ای به ایمانش وارد نمی سازد آیا ابوطالب مؤمن نیست؟!آیا او که حامی اصلی پیامبر اکرم «صلی الله علیه وآله» بود ،در دایرۀ صحابی جلیل القدر قرار نمی گیرد؟

3- چرا جناب عمر به امام علی «علیه السلام» یا «امام حسن و امام حسین«علیهما السلام» سیدا شباب اهل الجنة توسل نکردند آیا بخاطر رابطه تیره میان آنها بوده است یا بخاطر دشمنی و یا...

نکتۀ آخر جناب آقای عقیل بنده یک توصیۀ دوستانه به شما دارم و آن این است که در استفادۀ از آیات اگر وقت نمودید یک نگاهی هم به تفاسیر خودتان بزنید تا این قدر بی ارتباط سخن نگویید.

بسم تعالی
السلام علیکم

حمید;55142 نوشت:
من در پاسخ شما اینگونه میگویم : شما یک آیه آوردید ! بنده چندین آیه آوردم در اثبات شهادت انبیاء بر امتشان ! (الأحزاب/45) و (الفتح/8) و (المزمل/15) و (النحل/84) و (النساء/41) و (البقرة/143) و . . . حال این شما هستید که باید بگویید برداشت شما از یک آیه درست است یا برداشت من از چندین آیه !!!

حمید عزیز من نمی خواهم وارد مسائل تخصصی بشم و در مورد این حرف بزنم که منظور از شاهد چیست؟ چون که واقعا به نتیجه ای نمی رسیم چون علم ما به آن حد نرسیده.
اما من می گویم
مگر حضرت عیسی هم پیامبر نبود چرا می گوید من از امتم خبر ندارم .
اما این که فرمودید دلایل من یکی هست اشتباه می کنید من گفتم این یکی از دلایل من هست که چون نمی خوام پست ها طولانی بشه فقط این یک دلیل را آوردم.
حمید;55142 نوشت:
در ضمن خداوند عقل رو هم بعنوان حجت به انسان اعطا نموده ، ینده در همین راستا سوالی عقلی هم پرسیدم : آیا مگر نه اینکه من و شما الان از امت محمد صلی الله علیه و آله هستیم ؟ آیا مگر نه اینکه خداوند در روز قیامت از هر امتی شاهدی ( که بنا بر قول آیات دیگه همون انبیاء علیهم السلام هستند ) بر می انگیزاند ؟ با این اوصاف آیا درست است که بگوییم خداوند شاهدی را برای اعمال ما می آورد که از اعمال ما بی خبر است ؟ این قسمت اول . دوست خوبم ، عقیل عزیز من باز هم خواهش میکنم سوال بنده رو جواب بدید و تنها اونچه رو که در ذهنتون هست مطرح نکنید ! فعلاً بیا همین قسمت رو بررسی کنیم ، هر وقت روی همین نکته به توافق رسیدیم من به بررسی بقیه موارد طرح شده از جانب شما خواهم پرداخت .

همان طور که در بالا گفتم نمی خواهم زیاد وارد مسائل تفسیری و تخصصی بشیم چون نتیجه ای دربر ندارد.
اما من آیاتی را انتخاب می کنم که هیچ گونه شک و شبهه ای در آن نیست و منظور کاملا مشخص است.

اما یکی دیگر از دلایل بنده:
بارها در قرآن به ناشنوایی اموات اشاره شده
وَمَا يَسْتَوِي الْأَحْيَاءُ وَلَا الْأَمْوَاتُ إِنَّ اللَّهَ يُسْمِعُ مَن يَشَاءُ وَمَا أَنتَ بِمُسْمِعٍ مَّن فِي الْقُبُورِ
(فاطر22)
إِنَّكَ لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَى وَلَا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعَاءَ إِذَا وَلَّوْا مُدْبِرِينَ
(نمل 80)
فکر نکنم توضیح بخواهد چون خود آیات واضح است.

پس تا حالا کسی به سوال قبلی بنده پاسخ نداده جز جناب حمید که البته به آیه جواب ندادند و خواستند با آیات دیگر بدهند.
با تشکر
و یک تشکر سفارشی از جناب حمید

بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیکم و رحمه الله و برکاته

صدرا;55161 نوشت:
- ریشۀ تمام اختلافات در بحث توسل به حیات برزخی اولیای دین و بحث سماع اموات می رسدو تا آنجایی که بنده اطلاع دارم و تحقیقی نیز در این رابطه انجام داده ام و نظر اکثر اهل سنت را جمع آوری نموده ام کسی ازبزرگان اهل سنت منکر سماع اولیای الهی نیست و حتی ابن تیمیه در مجموع الفتاوای خود قائل به سماع فی الجملۀ اموات «نه اولیای دین» است.

ببخشید که به همه ی مطالبتان جواب ندادم.
ولی این نکته را بگم که که شنوایی امواتی که ما در مورد آن صحبت می کنیم با آن چیزی که شما می فرمایید تناقضی ندارد من مخالف آنم که ما در هر لحظه می توانیم صدای خود را به مردگان برسانیم یعنی کسی که در جنگل های آمازون قرار دارد و کسی که در ایران قرار دارد هر دو هم زمان یک مرده را می خوانند و او می شنود با این که مرده ممکن است بشنود ولی نه به اختیار خود و همیشه بلکه به اذن خداوند و در بعضی موارد مثلا بعضی از علما معتقدند که در لحظات اول در قبر گذاشته شدن مرده صدای پای مردم را می شنود و این مسئله با سخنان بنده تناقضی ندارد
همان طور که خداوند می گوید
إِنَّ اللَّهَ يُسْمِعُ مَن يَشَاءُ
خداوند پيام خود را به گوش هر کس (مردگان) بخواهد مى‏رساند
ولی در ادامه به پیامبر خطاب می کند
وَمَا أَنتَ بِمُسْمِعٍ مَّن فِي الْقُبُورِ
و تو نمى‏توانى سخن خود را به گوش آنان که در گور خفته‏اند برسانى!
امیدوارم سخنانم مفهوم بوده باشد
با تشکر
یا الله

به نام خدا

سلام بر همه دوستان علی الخصوص عقیل گرامی


دوست من اینجوری نشد ! چرا ؟ الان خدمتتون عرض میکنم ، دقت کنید !

شما در ابتدا میفرمایید :

hamedi;55330 نوشت:
حمید عزیز من نمی خواهم وارد مسائل تخصصی بشم و در مورد این حرف بزنم که منظور از شاهد چیست؟ چون که واقعا به نتیجه ای نمی رسیم چون علم ما به آن حد نرسیده.


و سپس در ادامه میفرمایید :

hamedi;55330 نوشت:

اما من می گویم
مگر حضرت عیسی هم پیامبر نبود چرا می گوید من از امتم خبر ندارم .


شما آیه ای رو بعنوان دلیل آوردید و بهش استناد کردید ، حالا که همون آیه پاسخ داده شده میفرمایید که نباید درش وارد شد چون نتیجه ای نداره !

بالاخره شما میتونید بفرمایید اگر علم شما درحد تببین شهادت نیست ، چرا درهمین آیه شهادت را حمل بر اطلاع انبیاء از امت دانسته اید که با رحلت نبی قطع میشود ؟ سوال اینجاست چرا به آیه ای استناد فرمودید که بالاتر از سطح علمی شماست و نمی توانید به مسائل پیرامون آن پاسخ دهید ؟

نهایتاً اینکه یا میشه از شهادت در این آیه کلام شما رو فهمید ، که در اینصورت باید به سوال بنده پاسخ داده بشه ! یا اینکه نه نمی شه در موردش قضاوت کرد ، که در اون صورت هم شما باید دلیل اولتون ازمجموع دلایل رو منتفی بدونید ! تا بعد ما ببینیم که واقعاً منتفیه یا اینکه نیست .

اما بنده به شما میگم عزیز دلم ، شهادت انبیاء بر اعمال امت امری حتمی است ! زیرا خداوند شاهدانی را بر اعمال انسانها ذکر نموده و خود ذات اقدسش ورای همه شاهد ها حاضر و ناظر است و قطعاً انبیاء بر اعمال امتشان و پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله علاوه بر شهادت بر امت بر بقیه انبیاء علیهم السلام نیز شاهد خواهد بود ! و این مسئله عین آیات قرآن است.
در ضمن خدمتتان عرض نمودم که عقل هم نمی پذیرد که شاهد در محکمه عدل الهی کسی باشد که از اعمال بی اطلاع باشد .

پس خواهش میکنم صراحتاً بفرمایید ( قبل از اونکه به سراغ بقیه مطالب برید ) که تکلیف دلیل اولتان چیست ؟

اگر هنوز به آن استدلال میکنید ، پس خواهشاً پاسخ دهید و اگر دیگر به آن استدلال نخواهید کرد ، پس لطفاً بفرمایید تا ما هم بدانیم !

اما مژده ای هم به شما بدهم و آن اینکه هر زمانی که تکلیف دلیل اول مشخص بشود ، بنده صحبت های جالبی در مورد دلایل بعدیتان خواهم داشت . پس منتظر هستم تا ببینم چه خواهد شد .

در ضمن بنده هم از شما بخاطر رعایت موازین اخلاقی در مباحثه کمال تشکر را دارم

موفق و پیروز باشید ، در سایه حضرت حق ، انشاءالله

باسمه تعالی
با سلام

در آیه ی شریفه « فَلَمَّا تَوَفَّيْتَنِي كُنْتَ أَنْتَ الرَّقِيبَ عَلَيْهِمْ وَ أَنْتَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ شَهِيد» حضرت عیسی علیه السلام به خدای متعال عرضه می دارد که تا زمانی که من در میان امتم بودم خودم شاهد اعمالشان بودم ( مراقبشان بودم)پس از اینکه مرا به سوی خود خواندی تنها تو مراقب و شاهد بر آنها بودی و تو بر هر چیز شاهدی.
معنای این کلام عدم اطلاع حضرت عیسی علیه السلام از اعمال مردم نیست بلکه مراد این است که حضرت بعد از رفتن از میان مردم وظیفه ای نسبت به مراقبت و رهبری اعمال مردم ندارد. و برداشت جناب عقیل بر خلاف ظاهر کلام است.
(الرقیب: الحارس یشرف علی رقبه، یحرس القوم/العین)
تشکر:Gol:

باسمه تعالی
با سلام

نقل از عقیل:اتفاقا اکثر علمای اهل سنت بر این عقیده هستند که مردگان از ما اطلاع ندارند. و این را اگر مایل باشید اثبات خواهم کرد.

جناب عقیل اولا: شما باید کلامی بیاورید که در آن بزرگان اهل سنت توسل به اولیاء را شرک بدانند.نه اینکه مردگان از ما اطلاع ندارند.(البته خیال شما را راحت کنم که قبل از ابن تیمیه کسی از بزرگان اهل سنت نگفته توسل به اولیاء شرک است)

ثانیا:اینکه شما با تمسک به آیات توسل به اولیاء را شرک می دانید آیا مراد خدای متعال هم همین است؟ از کجا معلوم مراد خدای متعال چیز دیگری نباشد؟ شما تنها از ترجمه ی آیه عدم اطلاع حضرت عیسی علیه السلام را می توانید ادعا کنید که آن هم جواب دارد. اما شرک بودن توسل به اولیاء در کجای ترجمه ی آیه آمده؟ بلکه در قرآن خدای متعال توسل فرزندان یعقوب علیه السلام به پدرشان را ذکر می کند و آنرا شرک نمی خواند.(قالُوا يا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا إِنَّا كُنَّا خاطِئِينَ) و از آنجایی که آیات قرآن هیچیک با دیگری تناقض ندارد (افَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلافاً كَثِيراً) لزوما حرف شما باطل است.
ثالثا: شما در مورد آدرس های داده شده منصفانه برخورد نکردید.
تشکر:Gol:



عقیل;55356 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیکم و رحمه الله و برکاته

ببخشید که به همه ی مطالبتان جواب ندادم.
ولی این نکته را بگم که که شنوایی امواتی که ما در مورد آن صحبت می کنیم با آن چیزی که شما می فرمایید تناقضی ندارد من مخالف آنم که ما در هر لحظه می توانیم صدای خود را به مردگان برسانیم یعنی کسی که در جنگل های آمازون قرار دارد و کسی که در ایران قرار دارد هر دو هم زمان یک مرده را می خوانند و او می شنود با این که مرده ممکن است بشنود ولی نه به اختیار خود و همیشه بلکه به اذن خداوند و در بعضی موارد مثلا بعضی از علما معتقدند که در لحظات اول در قبر گذاشته شدن مرده صدای پای مردم را می شنود و این مسئله با سخنان بنده تناقضی ندارد
همان طور که خداوند می گوید
إِنَّ اللَّهَ يُسْمِعُ مَن يَشَاءُ
خداوند پيام خود را به گوش هر کس (مردگان) بخواهد مى‏رساند
ولی در ادامه به پیامبر خطاب می کند
وَمَا أَنتَ بِمُسْمِعٍ مَّن فِي الْقُبُورِ
و تو نمى‏توانى سخن خود را به گوش آنان که در گور خفته‏اند برسانى!
امیدوارم سخنانم مفهوم بوده باشد
با تشکر
یا الله


با سلام به جناب عقیل و دوستان عزیز



البته شما جواب همۀ سخنان ما را مرحمت نفرمودید.و سؤالات هنوز باقی است.
در مورد سماع موتی :
سؤال من از شما این است
1- مسلمانان در بحث توسل وغیره به چه کسی رجوع می کنند؟
آیا به قبرستان می روند و مردم عادی که یک زمانی حیات دنیوی داشتند را مخاطب خود قرار می دهند؟یا نه سراغ انبیاء و اولیاء می روند .آیا سماع پیامبر اکرم«صلی الله علیه وآله» و اهل بیتش «علیهم السلام» با سماع من وشما ی نوعی زمانی که از این دنیا برویم یکسان است؟!!!!!!!!!

2- آیا حال کسی که در برزخ است مانند حالش در دنیا است؟یعنی ویژگی های برزخ کاملا مثل دنیا است؟
3- سماع مقید که برخی برای جمع بین روایات گفته اند دلیلی ندارد همچنانکه شنقیطی این تذکر را می دهد.
4- در تفسیر آیۀ شریفه دقت نکردی به تفسیر ابن رجب حنبلی و شنقیطی و غیره مراجعه کنید ببینید سمع منفی از اموات چیست.:Mohabbat:

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام

دوستان در مورد توسل به این احادیث از سایت درر خوب دقت کنید :

أنه علم رجلا أن يدعو فيقول : اللهم إني أسألك وأتوسل إليك بنبيك نبي الرحمة ، يا محمد يا رسول الله إني أتوسل بك إلى ربي في حاجتي لتقضى لي ، اللهم فشفعه في الراوي: - المحدث: ابن تيمية - المصدر: مجموعة الرسائل والمسائل - الصفحة أو الرقم: 1/18
خلاصة حكم المحدث: صحيح

چقدر جالبه اون رجل عین شیعیان کنونی مشرک شده بوده و به جای یاالله گفته یا محمد یا رسول الله !!!

باتشکر - یاعلی

بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیکم و رحمه الله برکاته

حمید;55377 نوشت:
شما آیه ای رو بعنوان دلیل آوردید و بهش استناد کردید ، حالا که همون آیه پاسخ داده شده میفرمایید که نباید درش وارد شد چون نتیجه ای نداره ! بالاخره شما میتونید بفرمایید اگر علم شما درحد تببین شهادت نیست ، چرا درهمین آیه شهادت را حمل بر اطلاع انبیاء از امت دانسته اید که با رحلت نبی قطع میشود ؟ سوال اینجاست چرا به آیه ای استناد فرمودید که بالاتر از سطح علمی شماست و نمی توانید به مسائل پیرامون آن پاسخ دهید ؟ نهایتاً اینکه یا میشه از شهادت در این آیه کلام شما رو فهمید ، که در اینصورت باید به سوال بنده پاسخ داده بشه ! یا اینکه نه نمی شه در موردش قضاوت کرد ، که در اون صورت هم شما باید دلیل اولتون ازمجموع دلایل رو منتفی بدونید ! تا بعد ما ببینیم که واقعاً منتفیه یا اینکه نیست . اما بنده به شما میگم عزیز دلم ، شهادت انبیاء بر اعمال امت امری حتمی است ! زیرا خداوند شاهدانی را بر اعمال انسانها ذکر نموده و خود ذات اقدسش ورای همه شاهد ها حاضر و ناظر است و قطعاً انبیاء بر اعمال امتشان و پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله علاوه بر شهادت بر امت بر بقیه انبیاء علیهم السلام نیز شاهد خواهد بود ! و این مسئله عین آیات قرآن است. در ضمن خدمتتان عرض نمودم که عقل هم نمی پذیرد که شاهد در محکمه عدل الهی کسی باشد که از اعمال بی اطلاع باشد . پس خواهش میکنم صراحتاً بفرمایید ( قبل از اونکه به سراغ بقیه مطالب برید ) که تکلیف دلیل اولتان چیست ؟ اگر هنوز به آن استدلال میکنید ، پس خواهشاً پاسخ دهید و اگر دیگر به آن استدلال نخواهید کرد ، پس لطفاً بفرمایید تا ما هم بدانیم ! اما مژده ای هم به شما بدهم و آن اینکه هر زمانی که تکلیف دلیل اول مشخص بشود ، بنده صحبت های جالبی در مورد دلایل بعدیتان خواهم داشت . پس منتظر هستم تا ببینم چه خواهد شد . در ضمن بنده هم از شما بخاطر رعایت موازین اخلاقی در مباحثه کمال تشکر را دارم موفق و پیروز باشید ، در سایه حضرت حق ، انشاءالله

سلام بر حمید گرامی
خیلی خوب به خاطر این که بحث بی فایده نباشد برویم سراغ دلایل بعدی و اگر کسی که دنبال حق باشد حق را می پذیرد
خوب حالا دلیل دوم را بررسی کنیم که قبلا به آن اشاره کرده بودم

آیا امام ابوحنیفه هم وهابی بود؟

جناب صدرا مدتی است که می خواهد بگوید این عقاید بنده مربوط به وهابیت است و ربطی به ائمه ی چهار گانه ی اهل سنت رحمه الله علیهم اجمعین ندارد اما حالا ببینیم که امام ابوحنیفه در مورد توحید و توسل به اولیا چه عقیده ای داشتند
1-ابوحنیفه می‏گوید: (برای هیچ شخصی جایز نیست که برای خواستن از خداوند به غیر خدا توسل جوید، بلکه باید از ذات اقدس الهی بخواهد و دعایی که به آن اجازه داده شده و انسان به انجام آن مأمور گردیده این دعایی است که از این فرموده خداوند استنباط می‏شود: (و بهترین و زیباترین نامها فقط شایسته خداوند است، پس به این نامها او را بخوانید و از کسانی که در نامهای خدا دچار انحراف و سرگردانی می‏شوند، دوری کنید و آنها را ترک نمایید، به زودی سزا و کیفر اعمالشان را خواهند دید...) (اعراف/180)
الدر المختار مع حاشیة رد المختار، 6/396-397.

2- ابوحنیفه می‏گوید: (برای هیچ شخصی جایز نیست که برای خواستن از خداوند به غیر خدا توسل جوید، بلکه باید از ذات الهی بخواهد و به او توسل کند)
التوسل و الوسیله، ص82، شرح الفقه الأکبر ص198

جناب عقیل درمورد توسل لازم است بدانید که:

از عايشه در باره خوارج نقل شده است كه پيامبر فرمود :
هم شرّ الخلق والخليقة ، يقتلهم خير الخلق والخليقة ، وأقربهم عند اللّه وسيلة .
شرح نهج البلاغة ، ج2 ، ص267 از مسند احمد ؛ اما اين روايت را دستان امانت دار اهل سنت حذف كرده اند . و المناقب ، ابن المغازلي ، ص56 ، ح 79.
خوارج ، بدترين خلائق هستند ، آن ها را بهترين فرد از ميان خلائق كه نزديك ترين وسیله به خداوند هستند ، خواهد كشت .
مراد حضرت علي عليه السلام است .

و از أبي هريره در باره قصه حضرت آدم نقل شده است :
يا آدم هؤلاء صفوتي... فإذا كان لك لي حاجة فبهؤلاء توسل، فقال النبي: نحن سفينة النجاة من تعلق بها نجا ومن حاد عنها هلك، فمن كان له إلي الله حاجة فليسألنا أهل البيت .
فرائد السمطين ، ج1 ، ص 36 ح 1 و المناقب للخوارزمي ، ص 318 ، ح 320 .
اي آدم ! اين ها ( اهل بيت ) برگزيدگان من هستند ... هر وقت حاجتي داشتي اينها را واسطه قرار بده . پيامبر اسلام (صلي الله عليه وآله وسلم) فرمودند : ما كشتي نجات هستيم ، هر كس سوار اين كشتي شد ، نجات خواهد يافت و هر كس سر پيچي كند ، هلاك مي شود ، هر كسي حاجتي به سوي خداوند دارد ، بايد ما اهل بيت را واسطه قرار دهد .

و سيوطي نقل مي كند كه حضرت آدم به درگاه خداوند چنين استغاثه مي كرد :
اللهمّ إنّي أسألك بحقّ محمد وآل محمد سبحانك لا إله إلا أنت، عملت سوءً، وظلمت نفسي فاغفر لي إنّك أنت الغفور الرحيم، فهؤلاء الكلمات التي تلقي آدم .
الدر المنثور ، ج1 ، ص 60.
بار خدايا ! از تو درخواست مي كنم به حق محمد و آل محمد كه تو پاك و منزهي و غير از تو خدايي نيست ، من كاري بدي كردم و به خود ظلم نمودم ؛ پس مرا ببخش كه تو بخشنده و مهربان هستي ... .

عقیل;56866 نوشت:
آیا امام ابوحنیفه هم وهابی بود؟

جناب صدرا مدتی است که می خواهد بگوید این عقاید بنده مربوط به وهابیت است و ربطی به ائمه ی چهار گانه ی اهل سنت رحمه الله علیهم اجمعین ندارد اما حالا ببینیم که امام ابوحنیفه در مورد توحید و توسل به اولیا چه عقیده ای داشتند
1-ابوحنیفه می‏گوید: (برای هیچ شخصی جایز نیست که برای خواستن از خداوند به غیر خدا توسل جوید، بلکه باید از ذات اقدس الهی بخواهد و دعایی که به آن اجازه داده شده و انسان به انجام آن مأمور گردیده این دعایی است که از این فرموده خداوند استنباط می‏شود: (و بهترین و زیباترین نامها فقط شایسته خداوند است، پس به این نامها او را بخوانید و از کسانی که در نامهای خدا دچار انحراف و سرگردانی می‏شوند، دوری کنید و آنها را ترک نمایید، به زودی سزا و کیفر اعمالشان را خواهند دید...) (اعراف/180)
الدر المختار مع حاشیة رد المختار، 6/396-397.

2- ابوحنیفه می‏گوید: (برای هیچ شخصی جایز نیست که برای خواستن از خداوند به غیر خدا توسل جوید، بلکه باید از ذات الهی بخواهد و به او توسل کند)
التوسل و الوسیله، ص82، شرح الفقه الأکبر ص198

بسم الله الرحمن الرحیم


:Mohabbat:با سلام حضور دوستان محترم:Mohabbat:


جناب آقای عقیل
1- باز که گوش به حرف ما ندادید و مثل اکثر موارد رو به کپی برداری آوردید وبه خیال خود به مقصود خود رسیده و عقیده خود را تثبیت نمودید .
در حالی که اگر به به اصل کتاب مراجعه می کردید «که بنده گمان نمی کنم که اصل کتاب را تا به حال دیده باشید چون هنگامی که داشتید این متن را از سایتهای وهابی زده کپی می کردید «ظاهرا سایت اهل سنت» متوجه اشتباه آنها نشدید و شما هم همان را تکرار کردید .کتابی که به آن استناد نمودید«رد المختار» نیست بلکه«ردالمحتار»تألیف ابن عابدین شامی است که شرح درالمختار حصکفی است.

2- جنابعالی از کجای متن کتاب در المختار و رد المحتار رد توسل را استفاده می کنید؟!!
البته شما که متن اصلی را نیاوردید ولی برای اینکه به زحمت نیفتید متن اصلی را بیان می کنم:
«وفي التاترخانية معزيا للمنتقى عن أبي يوسف عن أبي حنيفة لا ينبغي لأحد أن يدعو الله إلا به والدعاء المأذون فيه المأمور به ما استفيد من قوله تعالى { ولله الأسماء الحسنى فادعوه بها } قال وكذا لا يصلي أحد على أحدإلا على النبي صلى الله عليه وسلم
( و ) كره قوله ( بحق رسلك وأنبيائك وأوليائك ) أو بحق البيت لأنه لا حق للخلق على الخالق تعالى ولو قال لآخر بحق الله أو بالله أنتفعل كذا لا يلزمه ذلك وإن كان الأولى فعله ...»
که در اینجا سؤالاتی به ذهن خطور می کند.
الف:متن فوق در کدام قسمت کتاب فقهی حصکفی و ابن عابدین آمده؟آیا ربطی به بحث توسل دارد؟!
ب:بر فرض قبول استناد چنین سخنی به ابو حنیفه آیا سخن ایشان در رد توسل است؟!آیا ایشان نسبت به بحث توسل اصلا در مقام بیان بوده اند؟!.
ج:در صورتی که در مقام بیان بوده باشند:آیا مطلق توسل از نظر ایشان مردود است؟! در این صورت این سخن مخالفت صریح با قرآن و سنت قطعی است ودر این صورت آیا قول ایشان ارزشی دارد؟!
د:چگونه از جملۀ «لاینبغی» حرمت استفاده می کنی؟ در حالی که با کراهت نیز سازگار است.
ح:با این متن نمی توان نظر ابوحنیفه را دانست اگر می توانید بروید متنی صریح و شفاف را از ایشان بیان کنید.:Sham:

جناب آقای عقیل
لطف بفرمایید جواب پست قبلی را هم مرحمت بفرمایید که فراموش نشود.
:Ghamgin:

با سلام به دوستان عزیز
ظاهرا خبری از دوستمان عقیل نیست ?:Ghamgin:.
دوستان در سایت های اهل سنت نگاه کنند ببینند آقای ابوحنیفه مخالف با توسل بوده اند؟ یا خیر .:Mohabbat:

با سلام خدمت شما
برخی شبهات راجع به توسل هست که بررسی آنها مفید است مثل همین شبهه ای که آقای عقیل آنرا از سایت های دیگر اینجا کپی نمودند.
ابن تیمیه این سخن را در کتاب «قاعدة جلیله فی التوسل و الوسیلة »آورده و مدعی است ابوحنیفه با نوعی از توسل مخالف است.منتظر جواب دوستان اهل سنت هستیم تا بحث روشنتر شود.

بسمه تعالی

با سلام و تشکر
جناب عقیل اگر وقت کردی جواب پست قبلی بنده را هم بدهید.
تشکر:Gol:

شایسته و مناسب است که یکی از مدیران و کارشناسان گرامی انجمن کلام مباحث این تاپیک

را با هماهنگی مدیر انجمن کلام جناب صدیق عزیز جمع بندی کنه و برای کاربران عزیز نتیجه گیری نمایید

بسم تعالی
سلام دوستان با عرض سلام مجدد

دوست عزیزمان جناب عقیل به دلایل مشکلاتی دیگر قادر به حضور در سایت نیستند.
اگر اجازه دهید بنده به این تایپیک ادامه دهم.

قبل از حضور در این بحث یه سوال داشتم لطفا پاسخ منطقی و با استدلال از قرآن و حدیث صحیح پاسخ دهید

آیا ائمه علم غیب داشته و در زمان زندگانی و زمان وفات از تمام امور با خبر بوده اند و بر جهان تسلط دارند و از حال همه مردم آگاه هستند؟؟؟؟!!

baluch boy;58511 نوشت:
بسمه تعالی

بهتر است از اول شروع کنیم

نام شما کارشناس ثبت شده گمان کنم عربی یاد داشته باشد.

پاسخ به قلم

ابوعثمان الوادي فإن كان أبو بكر محمد هو بن حيوية بن المؤمل الكرجي النحوي الأديب فهو متكلم فيه قال الذهبي : (( قال الخطيب كان غير موثق عندهم قاله البرقاني )) [ ميزان الاعتدال ص 129 / 6 ] ، وأظنه هو بل هو محمد بن المؤمل بن الحسين بن عيسى الماسرجي النبيسابوري ، ذكره الحاكم في تاريخ نيسابور قال : (( أحد وجوه خرسان وأحسنهم بيانا ، وأفصحهم لسانا ، ولقد صحبته في السفر والحضر فما رأيته يكلم بالفارسية إلا من يعلم أنه أعجمي لا يحسن العربية ، وكنت معه ببغداد والحرمين سندة أحد وأربعين فتحير أهل تلك الديار من فصاحته وحسن بيانه حتى أن المشايخ البغداديين يقولون إلى شيخ خرسان : كأنه لم يتكلم بالفارسية قط )) [ تاريخ نيسابور ص 481 ] ، وقال الذهبي السير : (( وبنى دارا للمحدثين وأدر عليهم الأرزاق )) [ ص 24 / 16 ]

سواء صح الخبر أم لم يصح فليس فيه دليل على جواز التوسل أو الاستغاثة ، لأن الراوي أخبر عن ابن خزيمة يعظم تلك البقعة ويتواضع ويتضرع ولم يخبر أنه طاف أو نذر أو دعاء صاحب القبر ، أما عن سبب تعظيم وتواضع وتضرع ابن خزيمة فله تأويل وذلك لأنه محدث كبير يسمى إمام الأئمة لا بد أنه قرأ حديث قول النبي صلى الله عليه وسلم : (( وإني كنت نهيتكم عن زيارة القبور فزوروها فإنها تزهد في الدنيا وترغب في الآخرة )) [ صحيح ابن حبان ح 981 ] ، فينظر لهذا إلى مآل أحد أئمة آل البيت وأئمة المسلمين الذي كانت له المكانة في نفوس الناس ، وكيف أصبح رهين قبر وأنه إما معذب وإما منعم ، وابن خزيمة كان إمام وقته فتشابه حال ابن خزيمة مع حال علي بن موسى الرضا من حيث الوحاه عند الناس ، فعندما يستحضر ابن خزيمة هذه المعاني يتواضع ويتضرع لله عز وجل ، والله تعالى أعلم .

أما أن ابن خزيمة كان يستغيث بالقبر ويدعوه من دون الله عز وجل فهذا الذي لم يثبت عنه بل لم ينقل فضلا عن أيثبت ، ومن أدعى فعليه البينة .

ودعوى صاحب الشبهة توسل شيوخ الحاكم بقبر يحيى بن يحيى فهو يشر إلى قوله الحاكم : (( سمعت أبا علي النيسابوري يقول كنت في غم شديد فرأيت النبي صلى الله عليه وسلم في المنام كأنه يقول لي صر إلى قبر يحيى بن يحيى واستغفر وسل تقض حاجتك فأصبحت ففعلت ذلك فقضيت حاجتي )) [ تهذيب التذهيب ص 260 / 11 ]

كما ترى منام والمنامات ليست حجة عند أهل العلم قال الشاطبي في الاعتصام : (( وأضعف هؤلاء احتجاجاً قوم استندوا في أخذ الأعمال إلى المقامات ، وأقبلوا وأعرضوا بسببها ، فيقولون : رأينا فلاناً الرجل الصالح ، فقال لنا : اتركوا كذا ، واعملوا كذا . ويتفق هذا كثيراً للمتمرسين برسم التصوف ، وربما قال بعضهم : رأيت النبي صلى الله عليه وسلم في النوم ، فقال لي كذا وأمرني بكذا ، فيعمل بها ويترك بها معرضاً عن الحدود الموضوعة في الشريعة ، وهو خطأ ، لأن الرؤيا من غير الأنبياء لا يحكم بها شرعاً على حال إلا أن تعرض على ما في أيدينا من الأحكام الشرعية ، فإن سوغتها عمل بمقتضاها ، وإلا وجب تركها والإعراض عنها ، وإنما فائدتها البشارة ، أو النذارة خاصة ، وأما استفادة الأحكام فلا )) [ ص 184 ]

وقال ابن كثير في البداية والنهاية : (( وقد ذكر الحافظ بن عساكر في ترجمة أحمد بن كثير وقال إنه كان من الصالحين أنه رأى النبي صلى الله عليه وسلم وأبا بكر وعمر وهابيل، أنه استحلف هابيل ان هذا دمه فحلف له وذكر أنه سأل الله تعالى أن يجعل هذا المكان يستجاب عنده الدعاء فأجابه إلى ذلك وصدقه في ذلك رسول الله صلى الله عليه وسلم وقال إنه وأبا بكر وعمر يزورون هذا المكان في كل يوم خميس وهذا منام لو صح عن أحمد بن كثير هذا لم يترتب عليه حكم شرعي والله أعلم )) [ ص 105 – 106 / 1 ]

وقال العراقي : (( قد يفهم من كون الرؤيا جزءا من أجزاء النبوة ، ولم يذكر أنها جزء من الرسالة أنه لا يعتمد عليها في إثبات حكم ، وإن أفادت الاطلاع على غيب فشأن النبوة الاطلاع على الغيب وشأن الرسالة تبليغ الأحكام للمكلفين ويترتب على ذلك أنه لو أخبر صادق عن النبي صلى الله عليه وسلم في النوم بحكم شرعي مخالف لما تقرر في الشريعة لم نعتمده )) [ طرح التثريب ص 215 / 8 ]

وقال الحافظ ابن حجر في فتح الباري وهو يشرح قصة ثويبة : ((فالذي في الخبر رؤيا منام فلا حجة فيه )) [ 145 / 9 ] ، وكذا قال بدر الدين العيني في عمد القاري : (( فالذي في الخبر رؤيا منام فلا حجة فيه )) [ ص 95 / 20 ] وقال الكرماني : (( الرؤيا ليست بدليل )) [ عمدة القاري ص 95 / 20 ]


قلت : عندما تقرأ هذا الكلام تظن أن هذا من كلام الحافظ الخطيب البغدادي ، ومجرد أن ترجع للمصدر تكتشف خطأ هذا الظن الذي حصل بسبب كذب صاحب الشبهة حيث قال : (( الحافظ الخطيب البغدادي توسل بقوله " بحق محمد " )) أي جعل الخطيب من المتوسلين ، هذا ما قاله وهذا ما يفهم من قوله .

أما الخطيب البغدادي لم يتوسل إنما أخرج حديثا موضوع تحت باب " دعاء لحفظ القرآن والحديث وأصناف العلوم " ، وقال : أنا محمد بن الحسين بن محمد المتوثي نا عثمان بن أحمد الدقاق نا محمد بن خلف بن عبد السلام نا موسى بن إبراهيم المروزي نا وكيع عن عبيدة عن شقيق عن ابن مسعود عن النبي صلى الله عليه و سلم قال من أراد أن يؤتيه الله حفظ القرآن وحفظ العلم فليكتب هذا الدعاء في إناء نظيف بعسل ثم يغسله بماء مطر يأخذه قبل أن يقع إلى الأرض ثم يشربه على الريق ثلاثة أيام فانه يحفظ بإذن الله اللهم إني أسألك بأنك مسؤول لم يسأل مثلك أسألك بحق محمد رسولك ونبيك وإبراهيم خليلك وصفيك وموسى كليمك ونجيك وعيسى كلمتك وروحك .... الخ

وفي سند هذا الحديث موسى بن إبراهيم المروزي أبو عمران قال العقيلي : (( منكر الحديث )) [ ضعفاء العقيلي ص 166 / 4 ] ، وقال الذهبي : (( كذبه يحيى وقال الدارقطني وغيره متروك فمن بلاياه قال حدثنا وكيع عن عبيدة عن أبي وائل عن ابن مسعود عن النبي صلى الله عليه وسلم قال من أراد أن يؤتيه الله حفظ العلم فليكتب هذا الدعاء في إناء نظيف ويغسله بماء مطر ويشربه على الريق ثلاثة أيام اللهم إن أسألك فإنك لم يسأل مثلك أسألك بحق محمد وإبراهيم وموسى الحديث بطوله )) [ ميزان الاعتدال ص 535 / 6 ] ، وذكره أيضا في كتاب المغنى في الضعفاء وقال : (( أحاديثه موضوعات ذكره العقيلي وابن عدي وله في الفضائل من الموضوعات )) [ ص 682 / 2 ]

c
http://demo.ovh.com/download/5853248...006/twasol.doc

با سلام به آقای بلوچ بوی [=&quot]
[/]به علت بی ربط بودن تایپکتان با عنوان خاص بحث که فعلا به خاطر آن تاپیک را نتیجه گیری نکرده ایم« که ادعای جناب آقای عقیل مبنی بر مخالفت ابوحنیفه با بحث توسل بود»تاپیک شما را حذف نمودم اگر می خواهید آنرا جداگانه مطرح کنید جواب داده می شود .[=&quot]
[/]همچنین اگر می خواهید ادامه دهید ادعای آقای عقیل را ثابت کنید که مدعی بود ابو حنیفه مخالف توسل است
.

باعرض سلام خدمت همه دوستان گرامی من تازه به جمع شما امده ام همه مطالب در رابطه با توحید را خوانده ام اما توحید میدانید که اصل دین است و فرق خدا و بنده خدا در توحید نهفته است لااله الا الله تمام توحید است در طول تاریخ 124000بیغمبر از جانب خداوند مامور نشر توحید بوده اند همگی گفته اند خداوند یکتا را برستش کنید فقط از او یاری بجویید در حالی که همگی خود این کار را میکردند وبا وجود نبی بودنشان در روز بارها از خداوند متعال استغفار میکردند هیچکدام برای تبلیغ خود سخن نمیگفتند انها هم بشری بودند مثل ما فقط از جانب خداوند مامور بودند که بگویند لااله الا الله وحده لاشریک له والسلام

خالد;79620 نوشت:
باعرض سلام خدمت همه دوستان گرامی من تازه به جمع شما امده ام همه مطالب در رابطه با توحید را خوانده ام اما توحید میدانید که اصل دین است و فرق خدا و بنده خدا در توحید نهفته است لااله الا الله تمام توحید است در طول تاریخ 124000بیغمبر از جانب خداوند مامور نشر توحید بوده اند همگی گفته اند خداوند یکتا را برستش کنید فقط از او یاری بجویید در حالی که همگی خود این کار را میکردند وبا وجود نبی بودنشان در روز بارها از خداوند متعال استغفار میکردند هیچکدام برای تبلیغ خود سخن نمیگفتند انها هم بشری بودند مثل ما فقط از جانب خداوند مامور بودند که بگویند لااله الا الله وحده لاشریک له والسلام

سلام
خیلی خووش اومدین

با توجه به روایات مشاهده می کنیم که حتی پیامبران اولو العزم هم حتی قبل از ولادت پیامبر خاتم و اهلبیت ایشان ، به 5 تن آل عبا علی الخصوص امیرالمومنین علیه السلام توسل میجسته اند .

روایات در این زمینه بسیار هست به عنوان نمونه :

خداوند توبه ی آدم را زمانی پذیرت که آدم علیه السلام خدا را به پنج تن قسم داد و این ذکر را خواند :

يا حميد بحق محمد، يا عالي بحق علي، يا فاطر بحق فاطمه، يا محسن بحق الحسن، يا قديم الاحسان بحق الحسين

موفق باشید :Gol:

ماه بانو;79700 نوشت:
سلام
خیلی خووش اومدین

با توجه به روایات مشاهده می کنیم که حتی پیامبران اولو العزم هم حتی قبل از ولادت پیامبر خاتم و اهلبیت ایشان ، به 5 تن آل عبا علی الخصوص امیرالمومنین علیه السلام توسل میجسته اند .

روایات در این زمینه بسیار هست به عنوان نمونه :

خداوند توبه ی آدم را زمانی پذیرت که آدم علیه السلام خدا را به پنج تن قسم داد و این ذکر را خواند :

يا حميد بحق محمد، يا عالي بحق علي، يا فاطر بحق فاطمه، يا محسن بحق الحسن، يا قديم الاحسان بحق الحسين

موفق باشید :gol:


سلام سوره فاطر ایه 14 ان تدعوهم لایسمعوا دعاآکم ولوسمعو مااستجابوالکم ویوم القیامه یکفرون بشرککم ولا ینبءک مثل خبیر * اگر انها را بخوانید نشنوند واگربشنوند جواب ندهند وروز قیامت چون انهارا شریک خدا گرفتند ازشمابیزاری میجویند وهیچکس مانند خدای دانا تورا به حقیقت اگاه نگرداند

با سلام خدمت دوستان عزیز
آیۀ 13و14سورۀ فاطر در مورد معبود های بت پرستان است.خداوند در این آیات می فرماید:
«يُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهارِ وَ يُولِجُ النَّهارَ فِي اللَّيْلِ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِي لِأَجَلٍ مُسَمًّى ذلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ لَهُ الْمُلْكُ وَ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ ما يَمْلِكُونَ مِنْ قِطْمِيرٍ ؛ إِنْ تَدْعُوهُمْ لا يَسْمَعُوا دُعاءَكُمْ وَ لَوْ سَمِعُوا مَا اسْتَجابُوا لَكُمْ وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ يَكْفُرُونَ بِشِرْكِكُمْ وَ لا يُنَبِّئُكَ مِثْلُ خَبِيرٍ»
او شب را در روز داخل مى ‏كند و روز را در شب، و خورشيد و ماه را مسخر (شما) كرده، هر كدام از آنها تا سرآمد معينى به حركت خود ادامه دهد، اين است خداوند، پروردگار شما، حاكميت (در سراسر عالم) از آن او است، و كسانى را كه جز او مى‏خوانيد (و مى‏پرستيد) حتى به اندازه پوست نازك هسته خرما حاكميت (و مالكيت) ندارند! 14- اگر آنها را بخوانيد صداى شما را نمى‏شنوند، و اگر بشنوند به شما پاسخ نمى‏گويند، و روز قيامت شرك (و پرستش) شما را منكر مى ‏شوند، و هيچ كس مانند (خداوند آگاه و) خبير تو را (از حقايق) با خبر نمى ‏سازد!

قبل از آیه ای که آورده شده است مخاطب آیه مشخص است که مشرکین اند .کسانی که بتها وفرشتگان را می پرستیدند «تدعون من دون الله»،نه مسلمانان ،آیا هر خواندنی مساوی با پرستش است؟!در این صورت همه انسانها مشرک محسوب می شود.
نکته ای که در اینجا باید مورد توجه قرار بگیرد این است که :در تمام استعمالات قرآن که لفظ یدعون یا تدعون به همراه«الله» آمده، مراد از آن پرستش است نه مطلق خواندن،که ما برای نمونه دو مورد را ذکر می کنیم:
1-«قُلْ إِنِّي نُهِيتُ أَنْ أَعْبُدَ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ قُلْ لا أَتَّبِعُ أَهْواءَكُمْ قَدْ ضَلَلْتُ إِذاً وَ ما أَنَا مِنَ الْمُهْتَدِينَ »[1].
2-«إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ عِبادٌ أَمْثالُكُمْ فَادْعُوهُمْ فَلْيَسْتَجِيبُوا لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ ؛أَ لَهُمْ أَرْجُلٌ يَمْشُونَ بِها أَمْ لَهُمْ أَيْدٍ يَبْطِشُونَ بِها أَمْ لَهُمْ أَعْيُنٌ يُبْصِرُونَ بِها أَمْ لَهُمْ آذانٌ يَسْمَعُونَ بِها قُلِ ادْعُوا شُرَكاءَكُمْ ثُمَّ كِيدُونِ فَلا تُنْظِرُونِ»[2].

[1].انعام/56. ». بگو من از پرستش كسانى كه غير از خدا مى‏ خوانيد نهى شده ‏ام، بگو من از هوى و هوس هاى شما پيروى نمى‏ كنم اگر چنين كنم گمراه شده ‏ام و از هدايت يافتگان نخواهم بود.

[2] .اعراف/194-195. آنهايى را كه غير از خدا مى ‏خوانيد (و پرستش مى ‏كنيد) بندگانى همچون خود شما هستند، آنها را بخوانيد و اگر راست مى‏ گوئيد بايد به شما پاسخ دهند (و تقاضايتان را بر آورند).آيا (آنها لا اقل همانند خود شما) پاهايى دارند كه با آن راه بروند؟ يا دستهايى دارند كه با آن چيزى را بگيرند (و كارى انجام دهند)؟ يا چشمانى دارند كه با آن ببينند؟ يا گوشهايى دارند كه با آن بشنوند؟ (نه، هرگز، هيچكدام) بگو (اكنون كه چنين است) اين بتهايى را كه شريك خدا قرار داده ‏ايد (بر ضد من) بخوانيد و براى من نقشه بكشيد و لحظه‏ اى مهلت ندهيد (تا بدانيد كارى از آنها ساخته نيست!).

با توجه به آیات فوق می یابیم واژه« تدعون» در قرآن به معنای پرستش است نه مطلق خواندن و پرستش نیز دارای دو رکن است :
1 ـ انجام فعلي که گوياي خضوع و تذلّل باشد.
2 ـ عقيده و انگيزه خاصي که انسان را به عبادت و خضوع نسبت به آن شخص وا داشته است، از قبيل:
الف) اعتقاد به الوهيت کسي که در مقابل اوخضوع کرده است.
ب) اعتقاد به ربوبيت کسي که بر او خضوع شده است:
حال اگر این دو رکن در مفهوم پرستش اخذ نشود باید گفت که سجده ملائکه بر آدم سجده عبادی بوده،در حالی که اینگونه نبوده.
«وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلِيسَ أَبى‏ وَ اسْتَكْبَرَ وَ كانَ مِنَ الْكافِرِينَ»[1] . و هنگامى كه به فرشتگان گفتيم براى آدم سجده و خضوع كنيد، همگى سجده كردند جز شيطان كه سر باز زد و تكبر ورزيد (و به خاطر نافرمانى و تكبر) از كافران شد!
ویا در مورد اکرام و خضوع نسبت به والدین باید بگوئیم که خداوند متعال به ما دستور شرک ورزیدن داده است.آیا این سخن قابل پذیرش است؟
«وَ قَضى‏ رَبُّكَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِيَّاهُ وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ كِلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ وَ لا تَنْهَرْهُما وَ قُلْ لَهُما قَوْلاً كَرِيماً ، وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَ قُلْ رَبِّ ارْحَمْهُما كَما رَبَّيانِي صَغِيراً»[2].
در توسل به اولیای الهی جدای از وجود آیاتی که اصل توسل را مطلوب می داند [3]جواب دیگری که داده می شود این است: در توسل مطلوب حقیقی خداوند است اما ولی خدا تنها به عنوان وسیله ای است که وصول انسان به مطلوبش را سهل می گرداند و شخص متوسل نیز هیچگاه وسیله را در عرض خدا نمی داند، بلکه آن ولی خدا هرچه دارد به عنایت وتوجه خداوند نسبت به اواست لذا توسل به اولیای الهی که به قصد توجه به خداوند متعال صورت می پذیرد تخصصا از تحت این آیات خارج است.


[1].البقرة/34.

[2].الاسری/24.

[3] . اسراء: 57:«اولَئِکَ الَّذِينَ يَدْعُونَ يَبْتَغُونَ إِلَي رَبِّهِمُ الْوَسِيلَةَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ وَيَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَيَخَافُونَ عَذَابَهُ إِنَّ عَذَابَ رَبِّکَ کَانَ مَحْذُوراً»آنچه مشرکان به عنوان معبود خود مي خوانند (از ملائکه، جن و انس)، خود براي تقرّب به درگاه پروردگارشان به دنبال وسيله هستند تا به او نزديک تر باشند. همه اميد رحمت از خداوند دارند و در تمامي حوايج زندگي به او مراجعه مي کنند و نافرماني اش نمي کنند؛چراکه بايد خود را از عذاب خدا دور سازند.

صدرا;79929 نوشت:
سلام جناب صدرا بااحترام به شما باید بگویم دون الله یعنی غیر از خدا حالا شما بگید که مگر خدای متعال احد و واحد نیست بله هر کس یا هر شیء غیر خداست فقط خداوند متعال است که هر لحظه باماست شنوا و داناست و فریادرس خواهش میکنم دوستان مساله توحید اصلیترین رکن دین است شفا و رزق و قضا وقدر وفریاد رس فقط خداست صفات خدا را به غیر از خدا ندهیم رسول الله(ص) بهترین بنده خداست ما هم و شما هم میگوییم عبده و رسوله یعنی بنده و فرستاده خداست من یک سوال از همه دوستان دارم ایا ما اگر به جای خداوند سبحان بنده او را بخوانیم ظلم نکرده ایم لاله الا الله

خالد;80118 نوشت:
سلام جناب صدرا بااحترام به شما باید بگویم دون الله یعنی غیر از خدا حالا شما بگید که مگر خدای متعال احد و واحد نیست بله هر کس یا هر شیء غیر خداست فقط خداوند متعال است که هر لحظه باماست شنوا و داناست و فریادرس خواهش میکنم دوستان مساله توحید اصلیترین رکن دین است شفا و رزق و قضا وقدر وفریاد رس فقط خداست صفات خدا را به غیر از خدا ندهیم رسول الله(ص) بهترین بنده خداست ما هم و شما هم میگوییم عبده و رسوله یعنی بنده و فرستاده خداست من یک سوال از همه دوستان دارم ایا ما اگر به جای خداوند سبحان بنده او را بخوانیم ظلم نکرده ایم لاله الا الله

با سلام به خالد گرامی
1- ظاهرا پستهای ارسالی را به دقت مطالعه نفرمودید.تمامی آیاتی که در قرآن کریم به سبک و سیاق آیات فوق آمده که لفظ [="darkred"]تدعون ویا یدعون[/]،به همراه من دون الله آمده، در مورد پرستش است.نه مطلق خواندن .ودر پرستش اعتقاد به بتها یا فرشتگان ویا غیر آنها چه به نحو طولی باشد و چه به نحو عرضی باشد شرک محض است وکسی در این باره شکی ندارد.
2- در مورد توسل به اولیای الهی[="darkred"] کسی آنها را نمی پرستد[/]،بلکه اولیای الهی به واسطه ابرویی که دارند واسطه اند آن هم واسطه ای که هر چه دارد آن به آن و دم به دم به اذن الهی است.
3- در برداشت نکات از آیات شریفه فهم مفسرین و متکلمین فریقین امر بسیار مهمی است وما نمی بینیم کسی مصداق این ایات را توسل به اولیای الهی بداند.
4- نکته آخر که بسیار مهم است این که در بحث توسل به اولیای الهی اینگونه نیست که شیعه یک طرف باشد و اهل تسنن یک طرف بلکه اکثر قریب به اتفاق مسلمانان بحث توسل را قبول دارند و آنرا انجام می دهند .ومخالف در این مساله افرادی اند که دیدگاههای افراطی سلفی دارند که اگر خواستید بیان شود.

خالد;80118 نوشت:
سلام جناب صدرا بااحترام به شما باید بگویم دون الله یعنی غیر از خدا حالا شما بگید که مگر خدای متعال احد و واحد نیست بله هر کس یا هر شیء غیر خداست فقط خداوند متعال است که هر لحظه باماست شنوا و داناست و فریادرس خواهش میکنم دوستان مساله توحید اصلیترین رکن دین است شفا و رزق و قضا وقدر وفریاد رس فقط خداست صفات خدا را به غیر از خدا ندهیم رسول الله(ص) بهترین بنده خداست ما هم و شما هم میگوییم عبده و رسوله یعنی بنده و فرستاده خداست من یک سوال از همه دوستان دارم ایا ما اگر به جای خداوند سبحان بنده او را بخوانیم ظلم نکرده ایم لاله الا الله

سلام
عالم، عالم اسباب است چه در وادی امور دنیوی و مادی و چه در وادی امور معنوی و اخروی . بهره مندی و استفاده از اسباب در هر دو وادی عین توحید است . اگر توحید نبود خداوند عالم را چنین خلق نمی کرد . یعنی شما می فرمایید خداوند عالم را بگونه ای خلق کرد که ما در تک تک امور خود مشرک باشیم چون از اسباب استفاده می کنیم ؟؟؟؟ این چه تهمتی است که به خدا می زنید ؟
دیگر اینکه می گویید خدا به ما نزدیک است خوب به شما چه ؟ شما هم به او نزدیکید ؟ او به خدایی خود به همه چیز نزدیک است شما هم خدایید که به همان اندازه به او نزدیک باشید ؟ یا خلقید و باید به سختی و مرارت کسب کمالات کنید تا به او تقرب جویید ؟ اگر نزدیکی خدا برای عدم بهره مندی از اسباب کافی است دیگر آب نخورید غذا نخورید نماز نخوانید .
یا ایها الذین امنوا امنوا
موفق در کشف حقیقت

سلام دوستان گرامی اسباب دنیا با توحید توفیر دارد توفیری که توحید واقعی از ان استخراج میشود دوستان من در دنیا اگر نیاز به کمکی بیدا کنم مثلا جابجا کردن وسیله ای یا دکتر برم برای مداوا وغیره از شخصی که زنده است وکنارم است کمکمیخواهم و کمک از هر کسی بر اساس تخصصش است من از دکتر نمیخوام که ماشینم را تعمیر کند وغیره من یک سوال دارم اگر در یک ثانیه در سراسر دنیا 1000000نفر همزمان از یکی از اولیا یا انبیا طلب شفا کنند او صدای همه انها را میشنود؟ واگر هم بشنود به چند نفر میتواند جواب دهد ؟ مطمئن باشید اگر بگویید صدای همه را میشنود وبه همه جواب میدهد ویا به قول شما نزد خدا شفاعت میکند صفت خدای متعال را به او داده اید. و این شرک است . وحالا یک سوال از همتون تقاضا دارم هر یک از شما اگر جایی سراغ دارید که امیرالمومنین علی علیه السلام به کسی متوصل شده باشد لطفا بفرمایید .در امان خدای سبحان باشید.

خالد;80593 نوشت:
سلام دوستان گرامی اسباب دنیا با توحید توفیر دارد توفیری که توحید واقعی از ان استخراج میشود دوستان من در دنیا اگر نیاز به کمکی بیدا کنم مثلا جابجا کردن وسیله ای یا دکتر برم برای مداوا وغیره از شخصی که زنده است وکنارم است کمکمیخواهم و کمک از هر کسی بر اساس تخصصش است من از دکتر نمیخوام که ماشینم را تعمیر کند وغیره

با سلام به دوست عزیز
قبل از پاسخ به سؤال شما ابتدا لازم است شرک تعریف شود و اقسام آن بیان شود سپس به بحث توسل بپردازیم که در توسل به اولیای الهی آیا شرک محقق می شود یا خیر؟
الف:تعریف شرک
«شرک» در لغت به معناي نصيب، و در اصطلاح قرآن در مقابل حنفيت به کار رفته است. حنيف به معناي ميل به استقامت است، لذا شرک در راه استقامت و اعتدال نيست، بلکه بر خلاف فطرت سليم انسانيّت است.
خداوند متعال مي‏فرمايد: (قُلْ إِنَّنِي هَدانِي رَبِّي إِلي صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ دِيناً قِيَماً مِلَّةَ إِبْراهِيمَ حَنِيفاً وَما کانَ مِنَ الْمُشْرِکِينَ)[1]؛ «بگو اي پيامبر محققاً مرا خدا به راه راست هدايت کرده است به دين استوار و آيين پاک ابراهيم که وجودش از لوث شرک و عقايد باطل مشرکان، منزّه بود.»
همچنين مي‏فرمايد: (وَأَنْ أَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّينِ حَنِيفاً ولا تَکُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِکِينَ)[2]؛«و روي به جانب دين حنيف اسلام و آيين پاک توحيدآور و هرگز لحظه‏اي هم با آيين مشرکان مباش.»

[1].سوره انعام‏آيه 161.

[2].سوره يونس، آيه 105.

ب:اقسام شرک
شرک يا متعلق به عقيده است و يا مربوط به عمل. نوع اوّل بر سه قسم است:
1 - شرک در الوهيت؛
2 - شرک در خالقيت؛
3 - شرک در ربوبيت.
شرک مربوط به عمل را شرک در عبادت و طاعت مي‏نامند که بر دو قسم است:
1 - شرک جلي: که در علم کلام و فقه مورد بحث قرار مي‏گيرد.
2 - شرک خفي: که در علم اخلاق از آن بحث مي‏شود و قرآن تمام اين اقسام را بررسي کرده است.

موضوع قفل شده است