جمع بندی آیا تقلید عقلانی است؟

تب‌های اولیه

69 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

کریم;766502 نوشت:
چند تا از این احادیث بررسی سندی کردی؟

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

بار دیگر میگویم خواهش میکنم پست های بنده را با دقت بخوانید بنده در پست 43 به نقل از آیت الله العظمی مظاهری که منبع هم دادم عرض کردم:

(( روایت 4 از باب 24 صحیحه بزنطی عن الرضا علیه السلام سئلته عن المسح علی القدمین فوضع کفه علی الاصابع فمسحها الی الکعبین الی ظاهر الدقدم که امام رضا علیه السلام همه روی پای مبارکشان را به واسطه همه انگشتان مسح کردند ))
http://almazaheri.ir/Farsi/Print/Pri...=Lesson&ID=971

دقت فرمودید
صحیحه بزنطی!

در باب روایت عبد الاعلی که معروف به قویه است اگر مقداری کتب اصولی را بخوانید مثل کتاب الوسیط آیت الله سبحانی صحت این روایت را خواهید یافت در ضمن به همان فایل صوتی هم بار دیگر گوش کنید وانگهی بنده آدرس هم داده ام میتانید اگر روایات را ضعیف السند میدانید با ادله بفرمایید

از طرفی استدلال مراجع بزرگوار که در پست قبلی عرض کردم برای مسح کل روی پا به خاطر صحت همین روایات است!

کریم;766502 نوشت:
این برداشت شخصی شماست؟ آیه می فرماید: ارجلکم، اگر ملاک فقط قرآن است. شما چطور اینرا مختص روی پا کرده اید؟ به چه دلیلی کعبین نشانگر این مساله است. وثانیا همانطور که در فتاوای نقل کرده خودتان آمده بود. حد واجبش تا کعبین است. برفرض که ملاک را سخن شما قرار دهیم. کسی نگفته اگر تا مفصل ساق مسح کنی وضویت باطل است. لذا زمانی که می فرماید: وارجلکم، وشما می فرمایید هر حدیثی غیر کل دست را بگوید. خلاف قرآن است. پس باید کل پا مسح شود. که عملا نشدنی است.
لطفا ناظر به این سوالات جواب دهید. ممنون
در بحث هم طرف مقابل خود را هیچوقت به چیزی که ندارد متهم نکنید. در این سایت کسی به دنبال پیچاندن چیزی نیست. بلکه همه می خواهیم چیزی یاد بگیریم.

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

ارجلکم را فرمود الی الکعبین(دقت کنید شما فقط ارجلکم را در نظر گرفته بقیه آیه را در تکمیل شدن معنا در نظر نمیگیرید) کعبین هم در لغت معنا کردیم که عموم مترجمین قرآن کریم الی الکعبین را تا بر آمدگی روی پا ترجمه کرده اند(که بنده نام های زیادی از مترجمین را میشناسم که نام نمیبرم اما دوستان میتوانند با مراجعه به سایت قران آنلاین ترجمه های مختلف را ببینند) حتی راغب اصفهانی در کتاب مفردات الفاظ قرآن ذیل کلمه کعب میگوید: استخوان برآمده روی پا

بنده نظر فقها را نقل کردم آن بزرگواران کجا گفتند تا کعبین؟؟( البته به معنای مورد نظر شما نه معنای مورد نظر آن) دوستان به پست 46 و 51 مراجعه کنند و نظر حدود 10 تن از مراجع بزرگوار را ببینند همه بزرگواران علنا یا تلویحا مکان مسح مورد نظر آیه را روی پا و تا برآمدگی روی پا (که بعضا تا نزدیک یا متصل به مچ پاست نقل کردند)

استاد گرامی آیه کاملا واضح است روایات هم همینطور نظر فقها هم مشخص است بنده نمیدانم چرا اینقدر کلنجار رفتن!

استاد عزیز بنده از سخنان شما اینگونه برداشت کردم که شما موضوع را پیچیده میکنید (پیچیده به معنای سخت کردن نه پیچاندن عرفی که گفته میشود):ok:
بنده هم میخواهم بیاموزم پس مشکلی نیست یک بحث علمی است:Gol:

دوست بزرگوار سلام علیکم
بنده از جدیت واستمرار شما در بحث تشکر می کنم. وتوضیحاتی که بیان داشتید. به هرحال هر کس موظف است از مرجعی که تحقیق کرده واعلم می داند. تقلید کند. وعمل به فتاوای او مجزی است. واینکه باید مراجع مسح با کل کف دست را واجب می کردند. باید خود جواب دهند که چرا نکرده اند. یا ادله ای دارند. که خوب بالطبع مرجع بدون دلیل وبررسی تمام روایات وآیات مربوطه نظر نمی دهد.
بنده اگر در ذهنم بوده مساله ای را بپیچانم. از شما وبقیه دوستان عذر خواهی می کنم. هر چند که تا قدری که خود می دانم. هیچوقت چنین قصدی نداشتنه ام. با عرض پوزش چون این بحث مربوط به بخش فقه واحکام است. لذا خارج از موضوع تاپیک اینجا بوده. وبنده هم صرا به احترام حضرتعالی نخواستم. سخن تان بی جواب باشد. وقصد اطاله کلام نداشتم.
ولی توصیه می کنم. در بخش فقه وبا کارشناسان فقه این مساله را بحث کنید. وان شاء الله لینکش را اینجا هم قرار دهید تا استفاده کنیم.
شب جمعه ای مارا از دعای خود محروم نفرمایید.
ا

سختی اجتهاد:
اجتهاد در امور فقهی وعملی سخت ترین کار است. چون در استنباط احکام شرعی تنها حدیث صحیح اعتبار دارد. واگر حدیث ضعیف، یا مرسل باشد. مورد استناد قرار نمی گیرد. وبررسی حدیث صحیح وپدیدا کردن آن از شاق ترین کارها است.
اولا باید روات حدیث یک به یک بررسی شوند. واگ ردر میان روات که حدیث مسند است. یک نفر فاسق پیدا شود. حدیث کنار گذاشته میشود.
ثانیا: دلالت حدیث باید در تضاد وتناقض با احادیث دیگر نباشد. ودر عین حال مخالف با قرآن نباشد. که یضرب علی الجدار.
و...
بنابراین اخباری بودن کار چندان سختی نیست. چون هر خبری دستت آمد، دروغ باشه در حقیقت یا صحیح مهم نیست. فقط روایت باشه حتی اگر از کعب الاحبار یهودی باشه.
اما هنر ومردانگی کار مراجع ماست که مو را از ماست می کشند بیرون. وعمر خود را می گزارند تا درست فتوا داده باشند.

کریم;766710 نوشت:
دوست بزرگوار سلام علیکم
بنده از جدیت واستمرار شما در بحث تشکر می کنم. وتوضیحاتی که بیان داشتید. به هرحال هر کس موظف است از مرجعی که تحقیق کرده واعلم می داند. تقلید کند. وعمل به فتاوای او مجزی است. واینکه باید مراجع مسح با کل کف دست را واجب می کردند. باید خود جواب دهند که چرا نکرده اند. یا ادله ای دارند. که خوب بالطبع مرجع بدون دلیل وبررسی تمام روایات وآیات مربوطه نظر نمی دهد.
بنده اگر در ذهنم بوده مساله ای را بپیچانم. از شما وبقیه دوستان عذر خواهی می کنم. هر چند که تا قدری که خود می دانم. هیچوقت چنین قصدی نداشتنه ام. با عرض پوزش چون این بحث مربوط به بخش فقه واحکام است. لذا خارج از موضوع تاپیک اینجا بوده. وبنده هم صرا به احترام حضرتعالی نخواستم. سخن تان بی جواب باشد. وقصد اطاله کلام نداشتم.
ولی توصیه می کنم. در بخش فقه وبا کارشناسان فقه این مساله را بحث کنید. وان شاء الله لینکش را اینجا هم قرار دهید تا استفاده کنیم.
شب جمعه ای مارا از دعای خود محروم نفرمایید.
ا

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سلام علیکم

استاد گرامی ممنون از مشارکت شما در این بحث اما در انتها بنده پاسخ قانع کننده ای دریافت نکردم(با عرض معذرت)
استدلال بنده به کتاب و سنت کاملا واضح است و اگر ایرادی در استدلال به آیه و روایات ذکر شده بنده وجود دارد خوشحال میشوم شما و سایر خوانندگان محترم بفرمایید

التماس دعا از شما دارم موفق باشید

کریم;767047 نوشت:
سختی اجتهاد:
اجتهاد در امور فقهی وعملی سخت ترین کار است. چون در استنباط احکام شرعی تنها حدیث صحیح اعتبار دارد. واگر حدیث ضعیف، یا مرسل باشد. مورد استناد قرار نمی گیرد. وبررسی حدیث صحیح وپدیدا کردن آن از شاق ترین کارها است.

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سلام علیکم

مسأله ى 2ـ «اجتهاد» و يا ـ با واژه اى بهتر و رساتر ـ «استنباط» برحسب كريمه ى:«وَلَوْ رَدُّوهُ إلَى الرَّسُولِ وَ إلى اُولى الأمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ»(سوره ى نسا، آيه ى 83) «اگر ـ مسأله ى تاكتيك سرّى جنگى راـ به پيامبر و به فرماندهان جنگى شان ارجاع دهند همواره حكم آن را برخى از استنباط كنندگانشان: «فرماندهان دانشور» استنباط و كاوش مى كنند.

مسأله ى 3ـ «تقليد» هم به واژه ى برترش «اِتّباعِ احسن القول»: پيروى از بهترين سخن پيرامون احكام شرعيه است

برحسب آيه ى كريمه ى: «فَبَشِّرْ عبادِ. الَّذينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أحْسَنَهُ أولئكَ الَّذينَ هَداهُمُ اللّه ُ وَ أولئكَ هُمْ أولُوا الألْبابِ»(سوره زمر، آيه ى 18) «پس به بندگان من نويد ده، آنان كه سخن[حق] را با كوشش و كاوش به گوش [دل] مى شنوند و بهترينش را پيروى مى كنند، اينانند كسانى كه خدا هدايتشان كرده و هم اينان خردمنداند».

اين دو واژه، كه اجتهاد و استنباطش در اصل به معنى جستجويى شايسته از آب هاى صاف پنهان، و به اصطلاح تكاپويى شايسته براى به دست آوردن مخازن علمى و معرفتى كتاب و سنت است، تقليد و پيروى نيز به معناى آشاميدن همان آب آشكار شده است،

و در اين جا با افزودن واژه ى «احتياط» مثلثى از هندسه ى مسئوليت مكلفان را در زمينه هاى احكام شرعيه ى مورد اختلاف فقيهان تشكيل مى دهد.


کریم;767047 نوشت:
اولا باید روات حدیث یک به یک بررسی شوند. واگ ردر میان روات که حدیث مسند است. یک نفر فاسق پیدا شود. حدیث کنار گذاشته میشود.
ثانیا: دلالت حدیث باید در تضاد وتناقض با احادیث دیگر نباشد. ودر عین حال مخالف با قرآن نباشد. که یضرب علی الجدار.
و...
بنابراین اخباری بودن کار چندان سختی نیست. چون هر خبری دستت آمد، دروغ باشه در حقیقت یا صحیح مهم نیست. فقط روایت باشه حتی اگر از کعب الاحبار یهودی باشه.
اما هنر ومردانگی کار مراجع ماست که مو را از ماست می کشند بیرون. وعمر خود را می گزارند تا درست فتوا داده باشند.

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سلام علیکم

استاد گرامی در مرتبه و مرحله اول در همه روایات از متواتر گرفته تا ضعیف باید با محور قرآن کریم سنجیده شود اگر فرضا روایت متواتر مخالف قرآن کریم بود باید به دیوار کوبیده شود و اگر روایتی ضعیف موافق قرآن کریم بود باید مورد اعتنا و عمل و توجه قرار گیرد

پس ملاک اول قرآن است و در مرحله بعد اگر روایتی نه موافق قرآن بود و نه مخالف یعنی عملا مطلبی از قرآن از نظر ما(نه معصومین چون آن بزرگواران از آیات رمزی و مقطعه قرآن و بطون آیات میتوانند تمام مطالب دین را استخراج و استدلال کنند) در رد یا تایید روایت نبود آن هنگام به سراغ سایر موارد برای تایید یا تکذیب روایت میرویم

در ضمن استاد عزیز مطلبی که بنده در باب مسح پا عرض کردم دقیقا از همین قاعده پیروی میکرد که اولا نص قرآن کریم مشخص است ثانیا روایات صحیح السند هم آن را تایید میکند پس چرا حکم مسح بخشی از پا است نه کل روی پا؟؟؟؟؟!!

در انتها با تشکر از شما دوستان را دعوت میکنم که پست های 39 تا 53 را با دقت و بار دیگر بخوانند

سلام، جناب آقای ثقلین ممنون از مطالب شما، بنده عرض کردم مساله مسح پا امری فقهی است. وخارج از موضوع تاپیک، وطبق قانون سایت ما نمی توانیم خارج از تخصص خود جوابگو باشیم. در مورد مساله اجتهاد هم بنده دنبال بحث لغوی نبودم. واجتهاد از نظر اصطلاحی وتعریفی که بنده کردم. مشهور بین علماء شیعه است. واین علماء وفقهاء طبق حدیث واما الحوادث الواقعه ...که شیخ صدوق در کمال الدین نقل کرده است. حجت امام برما هستد. ان شاء الله توضیحات بیشتر بعدا عرض می کنم.

رضا ثقلین;767465 نوشت:
:«وَلَوْ رَدُّوهُ إلَى الرَّسُولِ وَ إلى اُولى الأمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ»(سوره ى نسا، آيه ى 83) « ـ

در آیه 59 همین سوره هم خداوند متعال می فرماید:
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُواالرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ في‏ شَيْ‏ءٍ فَرُدُّوهُ‏إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِالْآخِرِ ذلِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْويلاً (نساء/59)اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، خدا را اطاعت كنيد و پيامبر و اولياىامر خود را [نيز] اطاعت كنيد؛ پس هر گاه در امرى [دينى‏] اختلاف نظر يافتيد، اگربه خدا و روز بازپسين ايمان داريد، آن را به [كتاب‏] خدا و [سنت‏] پيامبر [او]عرضه بداريد، اين بهتر و نيك‏فرجام‏تر است.
پس مرجع رفع اختلاف خدا، رسول واولی الامر هستند. خداوند متعال که خود مستقیم با ما سخن نمی گوید. وسخنان خود را در قرآن کریم بیان کر ده است. لذا برای فهم سخن خداوند در موارد رفع اختلاف باید به قرآن کریم مراجعه کنیم.
اگر نتوانستیم، قرآن را درست بفهمیم. مفسر حقیقی قرآن رسول خداست. وباید به او مراجعه شود. در زمان حیات به خود ایشان وبعد از وفات به سنت ایشان.
وبعد از وفات مفسر وآگاه به سنت درست نبی مکرم اسلام (ص)، اولی الامر واهل بیت علیهم السلام هستند. پس باید ب ایشان مراجعه شود. حال سخن این است. یکی از این مواضع اختلاف بین مسلمانها احکام فقهی است. واز طرف دیگر همه قادر به فهم قرآن وتفسیرآن نیستند. ورسول خدا واولی الامر هم در میان ما نیستند. پس مرجع اختلاف کیست؟
خود حضرات طبق حدیث واما الحوادث الواقعة...، مقبوله عمر بن حنظله از امام صادق علیه السلام وادله دیگر که در بحث ولایت فقیه همین سایت مفصل بحث شده اند. بیانگر این است.به کسی باید رجوع کرد که راوی احادیث اهل بیت هست. وبالطبع نمی شود به هر کسی که حدیث نقل می کند اعتماد کرد. چون به یقین می دانیم این احادیث صحیح وسقیم دارد. جعلی دارد.
لذا کسی باید ناقل این احادیث باشد که حدیث شناس باشد. وبین احادیث مختلف بتواند بر اساس معیارهای موجود در علوم مختلف برای اجتهاد سخن صواب وصحیح را پیدا کند.
واگر این مرجع نباشد وهمه متهم باشند به اینکه دارند خلاف صریح قرآن فتوا می دهند. العیاذ بالله
مردم که آواره وسرگردان می مانند. وتکلیف شان مشخص نیست. لذا با استناد به برخی آیات بدون در نظر گرفتن تمام احادیث واستناد به برخی از احادیث نمی توان چنین نتیجه ای گرفت که مراجع خلاف صریح قرآن فتوا داده اند. بلکه باید به تقریرات درس آنها مراجعه کرد یا سالها پای درسشان نشست تا مشخص شود دلیل آنها برای صدور این فتوا چی بوده است.

کریم;767740 نوشت:
حال سخن این است. یکی از این مواضع اختلاف بین مسلمانها احکام فقهی است. واز طرف دیگر همه قادر به فهم قرآن وتفسیرآن نیستند. ورسول خدا واولی الامر هم در میان ما نیستند. پس مرجع اختلاف کیست؟
خود حضرات طبق حدیث واما الحوادث الواقعة...، مقبوله عمر بن حنظله از امام صادق علیه السلام وادله دیگر که در بحث ولایت فقیه همین سایت مفصل بحث شده اند. بیانگر این است.به کسی باید رجوع کرد که راوی احادیث اهل بیت هست. وبالطبع نمی شود به هر کسی که حدیث نقل می کند اعتماد کرد. چون به یقین می دانیم این احادیث صحیح وسقیم دارد. جعلی دارد.
لذا کسی باید ناقل این احادیث باشد که حدیث شناس باشد. وبین احادیث مختلف بتواند بر اساس معیارهای موجود در علوم مختلف برای اجتهاد سخن صواب وصحیح را پیدا کند.

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سلام علیکم از تاخیر در پاسخم عذر خواهی میکنم

استاد گرامی در مرتبه و مرحله اول در همه روایات از متواتر گرفته تا ضعیف باید با محور قرآن کریم سنجیده شود اگر فرضا روایت متواتر مخالف قرآن کریم بود باید به دیوار کوبیده شود و اگر روایتی ضعیف موافق قرآن کریم بود باید مورد اعتنا و عمل و توجه قرار گیرد

پس ملاک اول قرآن است و در مرحله بعد اگر روایتی نه موافق قرآن بود و نه مخالف یعنی عملا مطلبی از قرآن از نظر ما(نه معصومین چون آن بزرگواران از آیات رمزی و مقطعه قرآن و بطون آیات میتوانند تمام مطالب دین را استخراج و استدلال کنند) در رد یا تایید روایت نبود آن هنگام به سراغ سایر موارد برای تایید یا تکذیب روایت میرویم

بله درست است که برداشت ها مختلف است اما اگر در خود آیات دقت شود و ادله عقلی و روایات هم در نظر گرفته شود مسلما اختلاف در برداشت و تفاوت ها به حداقل میرسد چون آیات اگر این قدر سخت و پیچیده باشد که هر کس یک برداشت متفاوت بکند دیگر دقت بر روی قرآن بی دلیل و بی نتیجه خواهد بود و آیاتی چون بیان لناس ها و مبین بودن آیات و حجة بالغه و ... زیر سوال میرود و بی معنی میشود از سویی اگر مفسران با همدیگر مباحثه و مناظره و گفتگو و تبادل نظر کنند به نظرم اختلافات و اشتباهات در تفاسیر به حداقل خواهد رسید!

چگونه میتوان قرآن را ظنی الدلاله و ادله اش را برای اثبات یک مطلب چه از نص و چه از ظاهر ضعیف دانست و آنگاه بشود از آن کسب فیض و نور و معرفت کرد؟؟؟؟!!

استدلال بنده به کتاب و سنت کاملا واضح است و اگر ایرادی در استدلال به آیه و روایات ذکر شده بنده وجود دارد خوشحال میشوم شما و سایر خوانندگان محترم بفرمایید


اولا نص قرآن کریم مشخص است ثانیا روایات صحیح السند هم آن را تایید میکند پس چرا حکم مسح بخشی از پا است نه کل روی پا؟؟؟؟؟!!

در انتها با تشکر از شما دوستان را دعوت میکنم که پست های 39 تا 53 را با دقت و بار دیگر بخوانند

کریم;767740 نوشت:
واگر این مرجع نباشد وهمه متهم باشند به اینکه دارند خلاف صریح قرآن فتوا می دهند. العیاذ بالله
مردم که آواره وسرگردان می مانند. وتکلیف شان مشخص نیست. لذا با استناد به برخی آیات بدون در نظر گرفتن تمام احادیث واستناد به برخی از احادیث نمی توان چنین نتیجه ای گرفت که مراجع خلاف صریح قرآن فتوا داده اند. بلکه باید به تقریرات درس آنها مراجعه کرد یا سالها پای درسشان نشست تا مشخص شود دلیل آنها برای صدور این فتوا چی بوده است.

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

در دوری برخی از آقایان علما از قرآن و مهجوریت آن به جملات زیر دقت کنید:

حضرت علی (ع): «به زودی بر شما بعد از من زمانی می آید که عالمان دین معانی قرآن را دور می افکنند و حافظانش معنا وعمل به آن را به فراموشی می سپارند و مردم نیز از قرآن چیزی جز خطش نمی شناسند... پس قرآن و اهل قرآن در آن زمان، طرد شدگان حذف شده از جامعه اما همراهانی هم گام با هم در یک راه هستند ولی هیچ پناهنده ای آن دو را پناه نمی دهد» نهج البلاغه خطبه ۱۴۷


علامه طباطبایی:
«علوم حوزوی به گونه ای تنظیم شده اند که به هیچ وجه به قرآن احتیاج ندارند، به طوری که شخص متعلم می تواند تمام این علوم را از صرف، نحو، بیان، لغت، حدیث، رجال، درایه، فقه و اصول فرا گرفته و به آخر برسد و آنگاه متخصص در آنها بشود و ماهر شده در آنها اجتهاد کند ولی اساساً قرآن نخواند و جلدش را هم دست نزند!

در حقیقت برای قرآن جز تلاوت کردنش برای کسب ثواب و یا بازوبندی فرزندان که از حوادث روزگار حفظشان کند چیزی نمانده، اگر اهل عبرتی عبرت بگیر!»


امام خمینی:
«مع الاسف به دست دشمنان توطئه گر و دوستان جاهل، قرآن این کتاب سرنوشت ساز نقشی جز در گورستان ها و مجلس مردگان نداشته و ندارد!» وصیت نامه صفحه ۲.

به این منبع: http://ahdallah.blog.ir/tag/%D9%81%D...A7%D9%86%DB%8C

«مرحوم آية الله شيخ مرتضى مطهّرى از قول حضرت آية الله حاج سيّد رضى شيرازى دامت بركاته براى حقير نقل نمود كه: در يكى از سفرهاى اخير به عتبات عاليات به يكى از مراجع عظام مشهور و معروف گفتم: چرا شما درس تفسير را در حوزه شروع نمى‌كنيد؟! گفت: با موقعيّت و وضعيّت فعلى ما امكان ندارد. من گفتم: چرا براى علّامه طباطبائى امكان داشت كه در حوزه علميّه قم آنرا رسمى نمود؟! گفت: او تَضحيه كرد! (خود را فدا نمود.) » روح مجرّدتعليقه ص ۱۰۷

به این منبع: http://nooremojarrad.com/%D8%AF%D8%A...7_%D9%87%D8%A7

پس زیاد به برخی علما و مراجع نمیشود اعتماد داشت!

رضا ثقلین;774506 نوشت:
اولا نص قرآن کریم مشخص است ثانیا روایات صحیح السند هم آن را تایید میکند پس چرا حکم مسح بخشی از پا است نه کل روی پا؟؟؟؟؟!!

این مساله را قبلا بحث کردیم. حالا نمی دانم باید دوباره چه جوابی بدیم.
البته در اصل فرمایشات شما وصحت آن بنده حرفی ندارم. اما نتیجه گیریهای هایی مطلقی که نسبت به علماء وعدم اعتمد به آنها دارید برای بنده قابل قبول نیست. وهمه را نمی شود با یک چوب راند.

رضا ثقلین;774508 نوشت:
«مرحوم آية الله شيخ مرتضى مطهّرى از قول حضرت آية الله حاج سيّد رضى شيرازى دامت بركاته براى حقير نقل نمود كه: در يكى از سفرهاى اخير به عتبات عاليات به يكى از مراجع عظام مشهور و معروف گفتم: چرا شما درس تفسير را در حوزه شروع نمى‌كنيد؟! گفت: با موقعيّت و وضعيّت فعلى ما امكان ندارد. من گفتم: چرا براى علّامه طباطبائى امكان داشت كه در حوزه علميّه قم آنرا رسمى نمود؟! گفت: او تَضحيه كرد! (خود را فدا نمود.) »

ایشان آیت الله خوئی بودند. که تفسیر قرآن شروع کرده بودند ویک جلد از آن به اسم البیان چاپ شده است. ولی بعلتی که بیان شده است. متاسفانه ادامه پیدا نکرد.

رضا ثقلین;774508 نوشت:
پس زیاد به برخی علما و مراجع نمیشود اعتماد داشت!

البته چون بحث روی تقلید ومرجع تقلید است. ما وظیفه داریم از مرجع اعلم تقلید کنیم. واین هم باید با تحقیق وپرس وجو از اهل آن باشد. لذا دیگر اعتماد برقرار شده است. ونسبت به سایر علماء هم که مورد تقلید نیستند ودر زمره اعلم ها قرار ندارند. از موضوع بحث ما خارج هستند. تا بخواهیم در مورد اعتماد یا عدم اعتماد به آنها بحث کنیم.

*- اسلام و تقلید در اصول فکری و اعتقادی:

ظواهر امر حاکی از آن است که به رغم فریاد بلندتر دیگران راجع به آزادی، تنها اندیشه و اعتقادی که در آن شناخت و باور «اصول» یا نوع جهان‌بینی الزاماً تحقیقی است و تقلید در آن جایز نمی‌باشد، اسلام عزیز است.

در جهان شرق نوع نگاه به جهان و اول و آخرش که تبیین کننده هدف و راه زندگی می‌باشد، موروثی است. در همین قرن 20 و 21 - انواع و اقسام بت پرستی‌ها به سنت آباء و اجدادشان نه تنها ادامه دارد، بلکه به شدت تبلیغ و ترویج می‌گردد – حتی در کشور مسلمانی مانند مالزی. در هندوستان کهن کسی ایرادی به آن وارد نمی‌نماید و در ژاپن، چین و کره نمی‌گویند که با پیشرفت بشر امروز، تراشیدن و ساختن یک مجسمه و سپس عبادت آن مسخره و احمقانه است. در امریکا و اروپا هم که «شیطان پرستی – فراماسونی» تبلیغ و ترویج می‌شود.

در جهان غرب نیز مدعی هستند که هر «نظریه‌ای» که از جانب ما تولید و صادر شد، بدون نیاز به هیچ دلیل عقلی یا علمی و بدون ضرورت به هیچ اثباتی، باید به عنوان آخرین نظریه، علم محسوب شده و مورد قبول همگان واقع شود، تا وقتی خودمان بگوییم که آن رد شد و امروز باید به این یکی معتقد شوید. گویی «نظریه» نیز مُد لباس و خودرو یا یک نظام سیاسی است!

اما در اسلام (ولایی)، تقلید در اصول به هیچ وجه جایز و مورد قبول نیست. پرستش الله جل جلاله، اعتقاد به معاد، نبوت یا امامت نیز به شکل تقلیدی مقبول و معتبر نمی‌باشد. در اولین بند هر رساله‌ای قید شده است که «عقیده مسلمان به اصول دین باید از روى دلیل باشد» و یا «اصول دین تحقیقی است و تقلید در آن جایز نیست».

*- تقلید در فروع (احکام):

چنان چه بیان شد، در باب تقلید در فروع (احکام)، همه انسان‌ها مقلد هستند و فقط مرجع تقلید‌شان متفاوت است، که آن هم به چگونگی اصول و نوع جهان‌بینی، شعور و درک‌شان از حقایق عالم هستی بر می‌گردد.

خداوند متعال می‌فرماید: این بشر تو سرآمد آفرینش هستی و تو خلیفة‌الله هستی. لذا جماد، حیوان و نوع بشری که مثل خودت هستند یا حتی به لحاظ عقل، خرد، علم و مرتبه‌ی وجودی کمتر از خودت هستند نمی‌توانند و نباید مرجع تقلید تو قرار گرفته و «چه باید و چه نباید کرد»ها در شئون متفاوت زندگی فردی و اجتماعی را برایت تعیین و به تو دیکته کنند. بلکه این فقط خداست که جهان را بر اساس علم، حکمت و مشیّت خود آفریده و به همه امور و راه‌های سعادت بشر علم دارد. و فقط اوست که می‌تواند و باید قوانین را وضع و برای شما تشریع نماید.

اما شناخت و کسب علم در این فروع بر همگان واجب نیست و اصلاً میسر نیز نمی‌باشد. مگر همگان می‌توانند حقوق‌دان، پزشک، مهندس، معمار، خیاط، فیزیک‌دان و ... شوند که همگان بتوانند یا ذوق و استعداد این را داشته باشند که مجتهد شوند و احکام را از منابع «قرآن، سنت، عقل و اجماع» استنباط و استخراج کرده و ضمن عمل به دیگران نیز بیان و ابلاغ نمایند؟

«سلامتی» یک اصل است و درک ضرورت برخورداری و حفظ آن نیز تقلیدی نیست، اما اگر سلامتی کسی به مخاطره افتاد، برای حفظ یا دور کردن خطر، یا باید خودش علم داشته باشد و یا به اهلش (پزشک) مراجعه نموده و احکام صادره‌ی او را تبعیت نماید.

لذا «تقلید در احکام» که به قواعد و قوانین رفتار فردی و اجتماعی انسان اختصاص دارد، در اسلام «اجباری» نیست. انسان می‌تواند خودش برود تحصیل و تحقیق کند و در این امر عالم شود، یا به احتیاط عمل کند که در هر امری کار بسیار دشواری است و یا به اهلش (فقها) که عمری را صرف مطالعه و شناخت این مهم کرده‌اند رجوع نموده و از آنان بیاموزند که حکم چیست و چه باید کرد؟ لذا در هر رساله‌ای که برای عمل کردن تألیف شده، قید شده است که مکلف یا باید خودش مجتهد شود، یا بنا بر احتیاط عمل نماید و یا به اهلش مراجعه نموده و تقلید نماید. چنان چه امام خامنه‌ای می‌فرمایند: «‌تقلید‌، ادله شرعی دارد و عقل نیز حکم می‌کند که شخص ناآگاه به احکام دین باید به مجتهد جامع الشرایط مراجعه کند.»

پس «تقلید» در احکام نه تنها عقلانی و منطقی است، بلکه اساساً غیر آن راهی وجود ندارد و هر کس مسلمان نشود، و در شناخت و عمل به احکام الهی مجتهد یا مقلد نگردد، و یا اساساً خود را ملزم و مکلف به رعایت احکام الهی نداند، حتماً از دیگران تقلید خواهد کرد – اگر چه این دیگران (مراجع) حیوانات یا انسان‌ نماهای بدتر از حیوان باشند.

حالا فقط یک سؤال مطرح می شود: اگر مسلمانان در احکام الهی از مجتهد و فقیه تقلید نکنند، چه کنند؟ بدیهی است که سه راه بیشتر وجود ندارد؛ یا همگی مجتهد شوند که ممکن نیست – یا هر کس هر کاری دلش خواست به نام اسلام انجام دهد و یا اصلاً به احکام اسلامی عمل نکنند. که دو راه همان است که دشمنان اسلامی و مخالفان «تقلید» خواهان و مترصد آن هستند.
برگرفته شده از: http://tarazoo.blog.ir

کریم;774597 نوشت:
این مساله را قبلا بحث کردیم. حالا نمی دانم باید دوباره چه جوابی بدیم.
البته در اصل فرمایشات شما وصحت آن بنده حرفی ندارم. اما نتیجه گیریهای هایی مطلقی که نسبت به علماء وعدم اعتمد به آنها دارید برای بنده قابل قبول نیست. وهمه را نمی شود با یک چوب راند.

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سلام علیکم

اولا بنده در بیشتر پست هایم گفتم بعضی از علما نه همه! البته در برخی موارد هم عموم علما و باز هم نه همه!

ثانیا سوال شما چه بود؟ این سوال شما از بنده در پست 39 بود:(( در مورد فقهاء شیعه شما بفرمایید کدام یک از فقهاء بزرگ شیعه ومرجع اعلم فتوایی خلاف قرآن داده است؟ البته آدرس این فتواهای خلاف قرآن با آیه ای که مخالف آن است بیان کنید. ممنون ))

شما یک نمونه خواستید بنده هم با ادله آیات و روایات ثابت کردم و هم چنان منتظر پاسخ قانع کننده شما از روی ادله قرآنی و روایی هستم

کریم;774597 نوشت:
ایشان آیت الله خوئی بودند. که تفسیر قرآن شروع کرده بودند ویک جلد از آن به اسم البیان چاپ شده است. ولی بعلتی که بیان شده است. متاسفانه ادامه پیدا نکرد.


البته علت های دیگری هم داشته که بهتر است به فایل صوتی زیر دقت بفرمایید:

http://www.forghan.ir/darsname/inside/4/770/%D8%A7%DB%8C%D8%AA_%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87!_%D9%85%D8%AF%D8%B1%D8%B3%DB%8C_

با تشکر از شما

golzar84;774620 نوشت:
پس «تقلید» در احکام نه تنها عقلانی و منطقی است، بلکه اساساً غیر آن راهی وجود ندارد و هر کس مسلمان نشود، و در شناخت و عمل به احکام الهی مجتهد یا مقلد نگردد، و یا اساساً خود را ملزم و مکلف به رعایت احکام الهی نداند، حتماً از دیگران تقلید خواهد کرد – اگر چه این دیگران (مراجع) حیوانات یا انسان‌ نماهای بدتر از حیوان باشند.

حالا فقط یک سؤال مطرح می شود: اگر مسلمانان در احکام الهی از مجتهد و فقیه تقلید نکنند، چه کنند؟ بدیهی است که سه راه بیشتر وجود ندارد؛ یا همگی مجتهد شوند که ممکن نیست – یا هر کس هر کاری دلش خواست به نام اسلام انجام دهد و یا اصلاً به احکام اسلامی عمل نکنند. که دو راه همان است که دشمنان اسلامی و مخالفان «تقلید» خواهان و مترصد آن هستند.

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سلام علیکم

مطالبی را به نقل از رساله توضیح المسائل آیت الله العظمی دکتر صادقی تهرانی(ره) خدمت شما عرض میکنم

به این منبع:http://www.olumquran.com/fa/publicat...m/resale-novin


مسائل شرعيه چند قسم است:

الف) عقايد اصلى: اصول دين، كه خود اجتهادى و به دوگونه است: 1 ـ نوعى كه به گونه اى خودكفا خودتان آن ها را با دليل هايشان مى دانيد و بدان ها قانعيد. 2 ـ نوعى ديگر كه با پرسش از شرعمداران با ادله ى قانع كننده به آن ها در حد توان و امكانتان قانع مى شويد.

ب) احكام فرعى كه اين نيز بر دو قسم است: 1 ـ احكامى كه هم چون عقايد نيازمند به دلايل قانع كننده است. 2 ـ احكامى كه در هرصورت يا بايد درباره ى آن ها اجتهاد خودى و يا غيرى كرد. و يا در صورت عدم توان اجتهاد نوبت به احتياط يا تقليد مى رسد.

مسائل اجتهاد و تقليد و احتياط، و تقليد اعلم از قبيل مسأله ى اخيرند كه تقليد بى دليل در آن ها باطل است.

مسأله ى 1ـ تقليد در اصول عقايد و مانندشان ـ چون وجوب اصل تقليد و تقليد اعلم ـ جايز نيست، بلكه يا بايد با دلايل كافى خودتان در اين زمينه اجتهاد كنيد، و يا با پرسش از شرعمداران با ادله ى كافى قانع گرديد.

در فروع دين نيز در مسائلى مانند اصل وجوب نماز، روزه و... تقليد راه ندارد و تنها در مانند احكام فرعى نماز، روزه و... بايد تقليد كرد،

كه البته مراد از تقليد پيروى بى چون و چرا هم چون يهود و نصارى از علمايشان نيست، بلكه با پيروى شما از دلايل قانع كننده ى مجتهد است، و يا با اطمينان به اين كه مستندات آن مجتهد برمبناى قرآن و سنت قطعى است.

مسأله ى 2ـ «اجتهاد» و يا ـ با واژه اى بهتر و رساتر ـ «استنباط» برحسب كريمه ى:«وَلَوْ رَدُّوهُ إلَى الرَّسُولِ وَ إلى اُولى الأمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ»(سوره ى نسا، آيه ى 83) «اگر ـ مسأله ى تاكتيك سرّى جنگى راـ به پيامبر و به فرماندهان جنگى شان ارجاع دهند همواره حكم آن را برخى از استنباط كنندگانشان: «فرماندهان دانشور» استنباط و كاوش مى كنند.

مسأله ى 3ـ «تقليد» هم به واژه ى برترش «اِتّباعِ احسن القول»: پيروى از بهترين سخن پيرامون احكام شرعيه است

برحسب آيه ى كريمه ى: «فَبَشِّرْ عبادِ. الَّذينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أحْسَنَهُ أولئكَ الَّذينَ هَداهُمُ اللّه ُ وَ أولئكَ هُمْ أولُوا الألْبابِ»(سوره زمر، آيه ى 18) «پس به بندگان من نويد ده، آنان كه سخن[حق] را با كوشش و كاوش به گوش [دل] مى شنوند و بهترينش را پيروى مى كنند، اينانند كسانى كه خدا هدايتشان كرده و هم اينان خردمنداند».

اين دو واژه، كه اجتهاد و استنباطش در اصل به معنى جستجويى شايسته از آب هاى صاف پنهان، و به اصطلاح تكاپويى شايسته براى به دست آوردن مخازن علمى و معرفتى كتاب و سنت است، تقليد و پيروى نيز به معناى آشاميدن همان آب آشكار شده است،

و در اين جا با افزودن واژه ى «احتياط» مثلثى از هندسه ى مسئوليت مكلفان را در زمينه هاى احكام شرعيه ى مورد اختلاف فقيهان تشكيل مى دهد.

تقلید گرایی:
ما دردنیایی زندگی می کنیم که تقلید گرایی برهر چیزی غلبه دارد. انسانها در همه چیز حتی امور عادی زندگی خود تقلید می کنند. مخصوصا از موقعی که ماهواره پابه عرصه گذاشته است.
1- تقلید در نوع غذا خوردن،
2- تقلید در نوع حرف زدن.
3- تقلید در نوع پوشش.
4- تقلید در نوع فیلم بازی کردن.
5- تقلید در شکل فوتبال بازی کردن از بازیکنان معروف.
6- و....
بگذریم از گوش دادن به حرف دکتر ومتخصص های دیگر که باید باشد. مواردی هم که ذکر شد نیاز به اثبات ندارد چون حقایق موجود در خارج همین را بوضوح نشان می دهد.
اما سخن بنده در ین است. با وجود اینهمه تقلید چرا دیوار تقلید معقول ودرستی مثل تقلید در احکام دین از مرجع تقلید متخصص در فقه دیوارش کوتاه است. وهمین طور مورد هجمه قرار گرفته است. ولی تقلید در موارد ذکر شده که فرهنگ کشور را به حراج گذاشته شده است. درست ونشانه پیشرفت محسوب می شود؟!

کریم;775898 نوشت:
تقلید گرایی:
ما دردنیایی زندگی می کنیم که تقلید گرایی برهر چیزی غلبه دارد. انسانها در همه چیز حتی امور عادی زندگی خود تقلید می کنند. مخصوصا از موقعی که ماهواره پابه عرصه گذاشته است.
1- تقلید در نوع غذا خوردن،
2- تقلید در نوع حرف زدن.
3- تقلید در نوع پوشش.
4- تقلید در نوع فیلم بازی کردن.
5- تقلید در شکل فوتبال بازی کردن از بازیکنان معروف.
6- و....
بگذریم از گوش دادن به حرف دکتر ومتخصص های دیگر که باید باشد. مواردی هم که ذکر شد نیاز به اثبات ندارد چون حقایق موجود در خارج همین را بوضوح نشان می دهد.
اما سخن بنده در ین است. با وجود اینهمه تقلید چرا دیوار تقلید معقول ودرستی مثل تقلید در احکام دین از مرجع تقلید متخصص در فقه دیوارش کوتاه است. وهمین طور مورد هجمه قرار گرفته است. ولی تقلید در موارد ذکر شده که فرهنگ کشور را به حراج گذاشته شده است. درست ونشانه پیشرفت محسوب می شود؟!

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سلام علیکم از تاخیر در پاسخم عذر خواهی میکنم

قبل از هر چیز عرض کنم: سوال شما چه بود؟ این سوال شما از بنده در پست 39 بود:(( در مورد فقهاء شیعه شما بفرمایید کدام یک از فقهاء بزرگ شیعه ومرجع اعلم فتوایی خلاف قرآن داده است؟ البته آدرس این فتواهای خلاف قرآن با آیه ای که مخالف آن است بیان کنید. ممنون ))

شما یک نمونه خواستید بنده هم با ادله آیات و روایات ثابت کردم و هم چنان منتظر پاسخ قانع کننده شما از روی ادله قرآنی و روایی هستم

اما در باب مطالبی که فرمودید:

اولا مگر تقلید در آن مسائلی که فرمودید آن هم از کفار و استعمار کاری شرعی و عقلی است؟؟؟؟؟!!

ثانیا تقلید در آن مسائل کجا و تقلید در دین که اساس زندگی مادی و معنوی -دنیوی و اخروی -روحی و جسمی و... است کجا!!! چگونه با هم مقیسه میکنید؟؟؟!!

ثالثا ائمه معصومین در روایات معتبر تقلید کورکورانه را نفی کرده اند

اما روایاتی مورد استناد شماست برای تقلید میشود لطف بفرمایید 3 تا از آنها را نقل کنید

با تشکر

سوال:
آیا تقلید که فقه شیعه در امور عملیه آنرا جایز می داند، با توجه به اختلاف فقهاء درست است؟ وچه دلیل وپشتوانه عقلی برای صحت این کار وجود دارد؟

پاسخ:
اسلام دینی عقلانی وبا محوریت عقل است. وحدیث اول اصول کافی که نشان می دهد. اولین مخلوق خدا عقل بوده است. واینکه خداوند بر اساس عقل از انسان حساب می کشد.(بک أثیب وبک أعاقب)، واین نشان می دهد. همه احکام اسلام بر اساس عقلانی است. ودر عین حال اسلام مخالف با تقلید کورکورانه است. ومشرکان را بخاطر همین نوع تقلید از آباء خود مذمت می کند.

و چون به آنان گفته شود: «از آنچه خدا نازل كرده است پيروى كنيد»؛ مى‏گويند: «نه، بلكه از چيزى كه پدران خود را بر آن يافته‏ايم، پيروى مى‏كنيم.» آيا هر چند پدرانشان چيزى را درك نمى‏كرده و به راه صواب نمى‏رفته‏اند [باز هم در خور پيروى هستند]؟[1]
لذا کسی حق ندارد در عقاید دینی خود مقلد باشد. بلکه باید با دلیل وبرهان آنها را بپذیرید. وتقلید فقط در بحث احکام عملی وفروعات فقهی است. ولی اسلام در اندیشه که همان جهان بینی واصول دین باشد. اجازه تقلید نداده است. وآنچه ایراد دارد. تقلید در اندیشه است. که انسان اندیشه دیگران را بدون تامل وتفکر در آن اخذ کرده وطبق آن عمل کند. چیزی که الان در اکثر دنیا وجود دارد. اسم آزادی است. ولی در اصل عین تقلید است. آنهم در روش زندگی وامور اساسی که اسلام اصلا اجازه تقلید در آنها نمی دهد. واگر کسی با ارزشهای موجود در همین کشورهای پیشرفته مخالفت کند. با انواع تهمتها مواجه خواهد شد. اینکه عین تقلید است.
اما فقه شیعه تقلید در احکام عملیه را از باب رجوع به متخصص، یا به تعبیر دیگر رجوع جاهل به عالم اجازه داده است. که خود قانونی عقلایی است. والان همه طبق آن عمل می کنند. اگر کسی مریض شد، بدون هیچ درنگی وتفکری به پزشک مراجعه می کند. وهیچوقت در مخیله اش نیست که به مهندس مراجعه کند. در مباحث فقهی هم هر کس مجتهد شد. حق تقلید ندارد. حتی اگر در برخی مسائل وابواب فقهی مجتهد باشد. در آنها نباید تقلید کند. واین خود نشان دهنده اجتهاد محور بودن شیعه است. اما کسانی که به هر دلیلی مثل عدم استعداد یا اشتغال در تخصص وفنی دیگر مجتهد نشده اند. چطور باید احکام دین را یاد بگیرندوبه وظایف دینی خود عمل کنند. دوراه بیشتر ندارند:
یا احتیاط کنند. که خود نیاز به تخصص وتبحر در علوم حوزوی وفقهی دارد. ویا اینکه تقلید کنند. یعنی از مرجعی که اعلم به مسائل فقهی از دیگران است. مراجعه کرده وطبق فتوای او عمل نمایند. والا فقه شیعه راه را باز گذاشته وکسی که نمی خواهد تقلید کند. می تواند علوم لازم را خوانده وبعد رسیدن به مرحله اجتهاد طبق نظر خود عمل نماید.


[/HR] [1][1] . بقره/170
موضوع قفل شده است