آیا این سوال ها برای شما هم بوجود آمده؟!

تب‌های اولیه

22 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا این سوال ها برای شما هم بوجود آمده؟!

من یک جوان شیعی هستم و افتخار می کنم . منم مثل همه دچار ابهامات و شبهاتی میشوم . سوالی که مداوم ذهن من رو مشغول می کنه و شاید ذهن هزاران و شایدم ذهن میلیون ها آدم بروی کره زمین .
من یک جوان شیعی هستم چون در یک خانواده اهل مذهب شیعه بدنیا آمده ام . اگر در یک خانواده سنی بدنیا می آمدم مسلماْ مذهب من سنی میشد . و همینطور در دین های دیگر مانند : یهودی , مسیحی ... و حتی اگر در چین یا روسیه بدنیا می آمدم شاید اصلا کافر و بی دین بودم . و کلی فرقه و مذهب در سراسر دنیا وجود داره که اگر من در یکی از کشور ها و یا خانواده های آنها بدنیا می آمدم مسلما الان من شیعه نبودم .
ما اعتقاد داریم که بالاترین و کاملترین دین خدا اسلام است و حتما هم همینطوره . ولی سرنوشت این همه آدم بروی کره زمین چه میشود ؟؟؟؟؟ آیا فقط مسلمانان اهل بهشتن؟
واقعا سرنوشت این همه مسیحی , کلیمی , زرتشت , بت پرست , کافر , بودایی و ... چه میشود؟؟؟

برچسب: 

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد طاها

با عرض سلام به شما دوست گرامی

سوالاتی که برای شما به وجود آمده کاملا طبیعی است و در گذشته و حال به ذهن افراد بسیاری رسیده و ایشان گاه در جستجوی پاسخ آن برآمده اند. وقتی به روایات اسلامی مراجعه میکنیم میبینیم سوالاتی که امروز برای شما به وجود آمده روزی به ذهن معاصران معصومین آمده بود و وقتی به کتب اندیشمندان بزرگ اسلامی گذشته نگاه میکنیم میبینیم این سوال پس از معصومین نیز مطرح بوده و اندیشمندان با الگو گرفتن از آیات قرآنی و روایات معصومین به این قبیل سوالات پاسخ داده اند.

اگر بخواهیم پاسخ را مختصر و مفید عرض کنیم این است:

این طور نیست که فقط مسلمانها اهل بهشت هستند

و این طور نیست که هر غیرمسلمانی اهل دوزخ باشد.

این پاسخ با استفاده از روایات و آیات قرآن است که میتوانید بحث جالب آنرا در کتاب ارزشمند «عدل الهی» اثر استاد شهید مطهری مشاهده فرمایید:

http://lib.motahari.ir/Content/854/269

در پناه حق

با سلام

برخی از روشن فکران عقیده دارند که بین مسلمان و غیر مسلمان در پاداش و رفتن به بهشت فرقی وجود ندارد.
معمولاً کسانی که داعیه روشن فکری دارند، با قاطعیت می‌گویند هیچ فرقی میان مسلمان و غیر مسلمان، بلکه موحد و غیر موحد نیست. هر کس عمل نیکی انجام دهد، خدمتی از راه تأسیس یک مؤسسه خیریه و یا اکتشاف و اختراع و یا از راه دیگر انجام دهد، استحقاق ثواب و پاداش از جانب خداوند دارد. می گویند خداوند عادل میان بندگان خود تبعیض نمی‌کند.
طرفداران این نگرش هم به دلیل عقل استدلال کرده‌اند و هم به دلیل نقل. دلیل عقلی آنان بر دو مقدمه استوار است:
خداوند با همه موجودات نسبتی مساوی داشته. . . بندگان و مخلوقات برای او یکسان هستند و با هیچ‌کس خویشاوندی و رابطه خصوصی ندارد؛ بر این اساس به افعال و عملکرد همگان پاداش و ثواب می‌دهد؛ و چون نسبت خداوند به همه موجودات یکسان است، دلیلی ندارد که عمل نیک از یک نفر مقبول باشد و از یک نفر دیگر مقبول نباشد.
دوم: خوبی و بدی اعمال، قراردادی نیست، بلکه واقعی است، یعنی حسن و قبح افعال ذاتی بوده و هر کدام آثار خود را دارد؛ از این رو پاداش و ثواب آن در راستای حسن ذاتی آن است. هر گاه اعمالی به ‌وجود آمد که حسن ذاتی داشته باشد، ثواب دارد.
از این دو مقدمه چنین نتیجه می‌گیریم که چون خداوند اهل تبعیض نیست و چون عمل نیک از هر کس نیک است، پس هر کس کار نیک بکند، ضرورتاً و الزاماً از طرف خدا پاداش نیک خواهد داشت.
دلیل نقلی نیز دلیل عقل را تأیید و تأکید می کند؛ زیرا در آیات و روایات تصریح شده است که عمل نیک پاداش و عمل بد عذاب را در پی دارد

با تشکر

با تشکر از بزرگواران .
بحث اصلی بنده بیشتر به خداپرستی مربوطه .
من از طریق نیایش و نماز و روزه و ... به خدا پرستی خود ادامه میدهم . حال اون بت پرست یا کافر و بی دین چطور نزد خدا محبوب میشود؟ اینکه خداوند کریم و مهربان است شکی نیست . ولی باید فرقی بین من مسلمان با مسیحی که شاید هفته ای یکبار هم به کلیسا نمی رود باید فرقی باشد . البته این نکته رو بگم که اصلا بحث من راجب این نیست که من یا ما مسلمانان از بقیه برتر برترند .
چیزی که من از فرمایشات آقای سلیمانی درباره روشن فکران دستگیرم شد نباید فرقی بین مذاهب و ادیان باشه که قطعا درست نیست . مگر میشود ما این همه محدودیت در دینمان داریم و حال آنکه یک مسیحی با این همه آزادی هایی که برای خودشان به ارمغان آورده اند یکسان باشیم؟ (چون خدا پرستی آنها بسیار محدوده)

yalda solimani;758733 نوشت:
برخی از روشن فکران عقیده دارند

با عرض سلام به شما دوست گرامی

آنچه بیان کرده اید یکی از دیدگاه هایی است که شهید مطهری آنرا نقل و سپس نقد کرده است. شما نقل را بیان کرده اید اما نقد را خیر. همینکه ایشان از عبارت «معمولاً کسانی که داعیه روشن فکری دارند» استفاده میکنند نشان از قابل نقد بودن این کلام دارد و پیشنهاد میکنم نقد این مطلب را که استاد بیان کرده اند و دیدگاه منتخب ایشان را نیز مطالعه نمایید.

در پناه حق

malek1620;758752 نوشت:
مگر میشود ما این همه محدودیت در دینمان داریم

با عرض سلام به شما دوست گرامی

همانطور که خود نیز اشاره کرده اید ابدا میان یک مسلمان که تن به تکالیف و محدودیتهای متعدد الهی داده است و غیرمسلمانی که از این تکالیف و محدودیتها دور بوده نمیتوان قایل به درجه یکسان شد. نکته ای هم که در پست پیشین عرض شد این بود: هر غیرمسلمانی جهنمی نیست بلکه ممکن است به بهشت راه یابد اما بهشت دارای مراتبی است و راهیابی غیرمسلمان به بهشت به این معنا نیست که لزوما با مسلمانی که به تکالیف الهی در این دنیا عمل نموده است در یک مرتبه و درجه باشد.

در پناه حق

malek1620;758752 نوشت:
فرمایشات آقای سلیمانی
سلام
جناب مالک عزیز ، آقای "
yalda silimni" نداریما :Nishkhand:
ضمن اینکه تصویر خانم در جلوی اکانت ایشون مشخصه :ok:

طاها;758929 نوشت:
شهید مطهری
احتمالاً جمله ای که میخوام بگم باعث میشه انگ نفهمی بخورم ، ولی خب میگم
هیچ وقت نفهمیدم چرا جامعهء روحانیت ، نظریات و صحبت های شهید مطهری رو بی نقص میدونن؟!!!
من ندیدم حتی درمورد صحبت های بزرگانی مثل علامه طباطبایی اینقدر با قاطعیت اسم برده بشه

نمیخوام بگم روحانیون چنین قیاسی دارن ، صرفاً از باب شدت ماجرا عرض میکنم
جوری شده که چه بگی "قال صادق" ، چه بگی "قال مطهری"! :Gig:

طاها;758930 نوشت:
میان یک مسلمان که تن به تکالیف و محدودیتهای متعدد الهی داده است و غیرمسلمانی که از این تکالیف و محدودیتها دور بوده نمیتوان قایل به درجه یکسان شد
بلکه نمیتوان مسلمانی که زمینه آشنایی و ناخت خدا و دین خدا براش فراهم بوده رو با کافری که روحش هم از این چیزها بی خبر بوده ، یکی دانست. به قول استارتر محترم:
malek1620;758752 نوشت:
من از طریق نیایش و نماز و روزه و ... به خدا پرستی خود ادامه میدهم . حال اون بت پرست یا کافر و بی دین چطور نزد خدا محبوب میشود؟

طاها;758929 نوشت:

با عرض سلام به شما دوست گرامی

آنچه بیان کرده اید یکی از دیدگاه هایی است که شهید مطهری آنرا نقل و سپس نقد کرده است. شما نقل را بیان کرده اید اما نقد را خیر. همینکه ایشان از عبارت «معمولاً کسانی که داعیه روشن فکری دارند» استفاده میکنند نشان از قابل نقد بودن این کلام دارد و پیشنهاد میکنم نقد این مطلب را که استاد بیان کرده اند و دیدگاه منتخب ایشان را نیز مطالعه نمایید.

در پناه حق

با سلام

دیدگاه اعتدال از آیات و روایات استفاده می‌شود. شهید مطهری و برخی از نظریه پردازان اسلامی، طرفداران این دیدگاه هستند. بر اساس این نگرش، فعالیت و خدمات کسانی مثل مخترعان و مکتشفان کافر که با انگیزه انسان دوستی شکل می‌گیرد، پاداش داشته، با این توضیح كه اگر كافر منكر خدا و یا مشرك باشد، پاداش در دنیا داده می شود و در آخرت بهره و نصیبی ندارند مگر جهنم :«مَن كاَنَ یُرِیدُ الْحَیَوةَ الدُّنْیَا وَ زِینَتهَا نُوَفّ‏ِ إِلَیهْمْ أَعْمَالَهُمْ فِیهَا وَ هُمْ فِیهَا لَا یُبْخَسُونَ*أُولئِكَ الَّذینَ لَیْسَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ إِلاَّ النَّارُ وَ حَبِطَ ما صَنَعُوا فیها وَ باطِلٌ ما كانُوا یَعْمَلُونَ؛ كسانى كه زندگى دنیا و زینت آن را بخواهند، (نتیجه) اعمالشان را در همین دنیا بطور كامل به آنها مى‏ دهیم و چیزى كم و كاست از آنها نخواهد شد! (ولى) آنها در آخرت، جز آتش، (سهمى) نخواهند داشت و آنچه را در دنیا (براى غیر خدا) انجام دادند، بر باد مى ‏رود و آنچه را عمل مى ‏كردند، باطل و بى اثر مى‏ شود!»

شهید مطهری(ره) در این باره می‏گوید: «اگر کسی در روایات دقت کند، می‏یابد که ائمه(ع) تکیه‏ شان بر این مطلب بوده که هر چه بر سر انسان می‏آید، از آن است که حق بر او عرضه بشود و او در مقابل حق، تعصب و عناد بورزد و یا لااقل در شرایطی باشد که می‏بایست تحقیق و جستجو کند نکند. اما افرادی که ذاتاً و به واسطه قصور فهم و یا به علل دیگر در شرایطی به سر می‏برند که مصداق منکر و یا مقصر به شمار نمی‏روند، آنان در ردیف منکران و مخالفان نیستند. ائمه اطهار بسیاری از مردم را از این طبقه می‏دانند. این گونه افراد دارای استضعاف و قصور هستند و امید عفو الهی درباره آنان می‏رود. همان طوری که ممکن است منشأ استضعاف، عدم امکان تغییر محیط باشد، ممکن است این جهت باشد که ذهن انسان متوجه حقیقت نشده باشد و به این سبب از حقیقت محروم مانده باشد

Reza-D;758938 نوشت:
بلکه نمیتوان مسلمانی که زمینه آشنایی و ناخت خدا و دین خدا براش فراهم بوده رو با کافری که روحش هم از این چیزها بی خبر بوده ، یکی دانست. به قول استارتر محترم:

بله اقا رضا . اتفاقا این موضوع هم یکی از دغدغه های فکری منه !
مثلا اون بومی (سرخ پوست ها) یا انسانهایی که در جنگل های آمازون زندگی می کنند و به دور از تمدن و آیین ها و مذاهب دیگر هستند سرنوشت آنها چیست؟
به روایتی آنها هم خداپرستی می کنند . حال آنکه بت یا شیطانی را می پرستند .

yalda solimani;758977 نوشت:

دیدگاه اعتدال از آیات و روایات استفاده می‌شود. شهید مطهری و برخی از نظریه پردازان اسلامی، طرفداران این دیدگاه هستند. بر اساس این نگرش، فعالیت و خدمات کسانی مثل مخترعان و مکتشفان کافر که با انگیزه انسان دوستی شکل می‌گیرد، پاداش داشته، با این توضیح كه اگر كافر منكر خدا و یا مشرك باشد، پاداش در دنیا داده می شود و در آخرت بهره و نصیبی ندارند مگر جهنم :«مَن كاَنَ یُرِیدُ الْحَیَوةَ الدُّنْیَا وَ زِینَتهَا نُوَفّ‏ِ إِلَیهْمْ أَعْمَالَهُمْ فِیهَا وَ هُمْ فِیهَا لَا یُبْخَسُونَ*أُولئِكَ الَّذینَ لَیْسَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ إِلاَّ النَّارُ وَ حَبِطَ ما صَنَعُوا فیها وَ باطِلٌ ما كانُوا یَعْمَلُونَ؛ كسانى كه زندگى دنیا و زینت آن را بخواهند، (نتیجه) اعمالشان را در همین دنیا بطور كامل به آنها مى‏ دهیم و چیزى كم و كاست از آنها نخواهد شد! (ولى) آنها در آخرت، جز آتش، (سهمى) نخواهند داشت و آنچه را در دنیا (براى غیر خدا) انجام دادند، بر باد مى ‏رود و آنچه را عمل مى ‏كردند، باطل و بى اثر مى‏ شود!»

اگه اینطور باشد پس سرنوشت انسانهایی که در تبلیغات هیچ پیامبر و امامی نبوده اند و حتی اگر بوده باشند و اسمی از یکتا پرستی نشنیده باشند چه میشود؟ مثل همین سرخ پوستانی که در جنگل های آمازون بدور از تمدن و فرهنگ و سایر ادیان هستند .

malek1620;759092 نوشت:
بله اقا رضا . اتفاقا این موضوع هم یکی از دغدغه های فکری منه !
مثلا اون بومی (سرخ پوست ها) یا انسانهایی که در جنگل های آمازون زندگی می کنند و به دور از تمدن و آیین ها و مذاهب دیگر هستند سرنوشت آنها چیست؟
به روایتی آنها هم خداپرستی می کنند . حال آنکه بت یا شیطانی را می پرستند .

اگه اینطور باشد پس سرنوشت انسانهایی که در تبلیغات هیچ پیامبر و امامی نبوده اند و حتی اگر بوده باشند و اسمی از یکتا پرستی نشنیده باشند چه میشود؟ مثل همین سرخ پوستانی که در جنگل های آمازون بدور از تمدن و فرهنگ و سایر ادیان هستند .

با سلام

البته باید توجه داشت که شرایط و ملاحظات بسیار در انتخاب و گزینش پیامبر مورد ملاحظه است که خداوندِ باعث الانبیاء خود از آن آگاه است. شاید بتوان گفت که در سرزمین ‎ هایی؛ مانند فلسطین، جزیرة العرب، مکّه و مدینه، رجال دین و مردان خدا و کسانی که آمادگی قبول دعوت حق را داشته ‎ باشند بیشتر پرورش می ‎ یافته ‎ اند. چنان که مثلاً در یونان، فلاسفه بیشتر زمینه پیدایش داشته ‎ اند. در هر حال این امری است الاهی و خدا از همه داناتر به آن است. هر چه که باشد و به هر جهتی که باشد، این پیامبرانی که در قرآن مجید یاد شده ‎ اند، از این سرزمین های مبارک برخاسته ‎ اند و در این جای هیچ بحثی نیست که همه ادیان بزرگ موجود در جهان امروز، در خاورمیانه متولد شده اند و در طی قرون متمادی بقیه ادیان را در خود هضم کرده و پیروان آنها را به تبعیت از خود دعوت کرده اند. اگر امروز دینی؛ مانند مسیحیت در سراسر اروپا و قاره آمریکا طرفداران زیادی دارد، مسلماَ منشأ پیدایش آن مانند همه ادیان ابراهیمی در آسیا و به طور احض در خاورمیانه بوده است. امّا این بدان معنا نیست که پیامبران الاهی در بقیه نقاط جهان نبوده اند و اگر امروز غیر از این ادیان بزرگ، دینی دیگر یافت نمی شود، نشانه آن نیست که هرگز نبوده است، بلکه اگر با کاوش های قطعی تاریخی وجود پیامبری الاهی در غیر آسیا و خاورمیانه ثابت شود، به طور حتم مورد قبول واقع می شود. امروز به خوبی نشانه های از خداپرستی (اگر چه ضعیف و یا تحریف شده) در قبایل بدوی و یا سرخپوستان قاره آمریکا دیده می شود که نشانه از تعالیم پیامبران الاهی است.

با تشکر

yalda solimani;758733 نوشت:
با سلام

برخی از روشن فکران عقیده دارند که بین مسلمان و غیر مسلمان در پاداش و رفتن به بهشت فرقی وجود ندارد.
معمولاً کسانی که داعیه روشن فکری دارند، با قاطعیت می‌گویند هیچ فرقی میان مسلمان و غیر مسلمان، بلکه موحد و غیر موحد نیست. هر کس عمل نیکی انجام دهد، خدمتی از راه تأسیس یک مؤسسه خیریه و یا اکتشاف و اختراع و یا از راه دیگر انجام دهد، استحقاق ثواب و پاداش از جانب خداوند دارد. می گویند خداوند عادل میان بندگان خود تبعیض نمی‌کند.
طرفداران این نگرش هم به دلیل عقل استدلال کرده‌اند و هم به دلیل نقل. دلیل عقلی آنان بر دو مقدمه استوار است:
خداوند با همه موجودات نسبتی مساوی داشته. . . بندگان و مخلوقات برای او یکسان هستند و با هیچ‌کس خویشاوندی و رابطه خصوصی ندارد؛ بر این اساس به افعال و عملکرد همگان پاداش و ثواب می‌دهد؛ و چون نسبت خداوند به همه موجودات یکسان است، دلیلی ندارد که عمل نیک از یک نفر مقبول باشد و از یک نفر دیگر مقبول نباشد.
دوم: خوبی و بدی اعمال، قراردادی نیست، بلکه واقعی است، یعنی حسن و قبح افعال ذاتی بوده و هر کدام آثار خود را دارد؛ از این رو پاداش و ثواب آن در راستای حسن ذاتی آن است. هر گاه اعمالی به ‌وجود آمد که حسن ذاتی داشته باشد، ثواب دارد.
از این دو مقدمه چنین نتیجه می‌گیریم که چون خداوند اهل تبعیض نیست و چون عمل نیک از هر کس نیک است، پس هر کس کار نیک بکند، ضرورتاً و الزاماً از طرف خدا پاداش نیک خواهد داشت.
دلیل نقلی نیز دلیل عقل را تأیید و تأکید می کند؛ زیرا در آیات و روایات تصریح شده است که عمل نیک پاداش و عمل بد عذاب را در پی دارد

با تشکر

سلام نقد هایی بر دلایل شما وارد است. دلیل اول : اولا اگر خداوند با همه نسبت یکسان دارد پس مفهوم قرب به خدا چیست؟ثانیا آیا نسبت خدا با انسان و حیوانات یکی است؟ البته روی این دلیل اول بحثی ندارم. دلیل دوم :درست است که خوبی و بدی اعمال ذاتی است ( البته من این را قبول ندارم ولی با این فرض جلو می رویم) اما هرعمل یک حسن فعلی یا همان ذاتی دارد و یک حسن فاعلی یا همان نیت. فکر می کنم واضح باشد ولی توضیح می دهم . مثلا کودکی را در نظر بگیرید که مقداری گل به سمت شما پرتاب کرده و لباس شما را کثیف می کند. این عمل کودک به ذات خود کاربدی است اما چون او بچه است و نمی فهمد شما بچه را کتک نمی زنید و یا از او شکایت نمی کنید. در این جا عمل کودک قبح ذاتی دارد ولی قبح فاعلی ندارد. همانگونه که اگر این کودک عمل خیری انجام دهد خیلی پاداشی ندارد. کی گفته عمل نیک از هر کس عمل نیک است . رضا خان هم در تاریخ هست که گل به سرش می مالید و در مجلس سید الشهدا شرکت می کرد . اصلا چیزی که در عمل بیشتر مد نظر است حسن فاعلی آن عمل است. پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: انماالاعمال بالنیات. حال مناقشه مهمی مطرح است که آدم کافری که نه خدا می شناسد و نه پیغمبر و نه جهان آخرت به چه نیتی عمل انجام می دهد؟آیا واقعا خدا را مدنظر دارد؟ خیر. وقتی خدا از بین رفت چیزی که می آید خودپرستی است. همین. مگر این که اصولی مثل خدا ، معاد ، پیغمبر و... را قبول داشته باشد. حالا نه درقالب اسلام که مصداق اکمل است بلکه در قالب دین های دیگر هم قبول است ولی در حدی پایین تر. اما استدلالات این روشنفکران به دلایلی که گفتم باطل است.

ابوالبرکات;759327 نوشت:
سلام نقد هایی بر دلایل شما وارد است. دلیل اول : اولا اگر خداوند با همه نسبت یکسان دارد پس مفهوم قرب به خدا چیست؟ثانیا آیا نسبت خدا با انسان و حیوانات یکی است؟ البته روی این دلیل اول بحثی ندارم. دلیل دوم :درست است که خوبی و بدی اعمال ذاتی است ( البته من این را قبول ندارم ولی با این فرض جلو می رویم) اما هرعمل یک حسن فعلی یا همان ذاتی دارد و یک حسن فاعلی یا همان نیت. فکر می کنم واضح باشد ولی توضیح می دهم . مثلا کودکی را در نظر بگیرید که مقداری گل به سمت شما پرتاب کرده و لباس شما را کثیف می کند. این عمل کودک به ذات خود کاربدی است اما چون او بچه است و نمی فهمد شما بچه را کتک نمی زنید و یا از او شکایت نمی کنید. در این جا عمل کودک قبح ذاتی دارد ولی قبح فاعلی ندارد. همانگونه که اگر این کودک عمل خیری انجام دهد خیلی پاداشی ندارد. کی گفته عمل نیک از هر کس عمل نیک است . رضا خان هم در تاریخ هست که گل به سرش می مالید و در مجلس سید الشهدا شرکت می کرد . اصلا چیزی که در عمل بیشتر مد نظر است حسن فاعلی آن عمل است. پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: انماالاعمال بالنیات. حال مناقشه مهمی مطرح است که آدم کافری که نه خدا می شناسد و نه پیغمبر و نه جهان آخرت به چه نیتی عمل انجام می دهد؟آیا واقعا خدا را مدنظر دارد؟ خیر. وقتی خدا از بین رفت چیزی که می آید خودپرستی است. همین. مگر این که اصولی مثل خدا ، معاد ، پیغمبر و... را قبول داشته باشد. حالا نه درقالب اسلام که مصداق اکمل است بلکه در قالب دین های دیگر هم قبول است ولی در حدی پایین تر. اما استدلالات این روشنفکران به دلایلی که گفتم باطل است.

با سلام

عقل، پاره ای از امور را مستقلا درك می كند و نیز ترتب ثواب و عقاب و استحقاق بهشت و جهنم را بر اثر فهم ارتباط بین آن ها تشخیص می دهد، بدین گونه كه به نظر عدلیه، احکام تشریعی خداوند (احکام واجب، حرام و ....) ریشه تكوینی دارند. یعنی احکام الهی مبتنی بر اموری واقعی هستند و بصورت دلبخواهی وضع نشده اند. هر حکمی همانند هر عملی از یک باطن برخوردار است و خداوند در امر و نهی خود آنها را مد نظر قرار داده است. رابطه میان خوبی و بدی با یک عمل رابطه ای حقیقی و ذاتی است. به همین دلیل عقل، می تواند این رابطه واقعی را درک کند و بفهمد کدامیک مستحق مدح و کدامیک مستحق ذمّ هستند.
برخلاف عدلیه، اشاعره، همانطور که منکر صفت عدل ذاتی شدند2 ، حسن و قبح ذاتی افعال را نیز مورد انكار قرار دادند و معتقد شدند عقل در ادراك حسن و قبح‏ها تابع دستورات شرع است. به عبارت دیگر، حسن وقبح شرعى است و نه ذاتی یا عقلی. عقل هرگز نمی تواند حکمی درباره خوبی یا بدی هیچ عملی بکند. پاسخ سوالاتی از قبیل؛ چیستی عدل و چیستی ظلم را باید از لسان شرع اخذ نمود به همین دلیل خود را "اهل سنت‏" یا " اهل حدیث " خواندند. اشاعره معتقدند، حتی اگر خداوند پیامبرش را به جهنم ببرد، چون فعل خداوند است حسن و عادلانه است. عقل ما به تنهایی نمی تواند بفهمد چه عملی خوب است و چه عملی بد است چرا که افعال فی ذاته از صفت خوبی و بدی برخوردار نیستند. هیچ مصلحت و مفسده واقعی ورای احکام شرعی وجود ندارد. به همین دلیل اگر خداوند امر بگوید ظلم خوب است و عدل بد است، عمل غیر عادلانه ای انجام نداده است. ما تنها از طریق شرع می توانیم به خوبی و بدی افعال پی ببریم

yalda solimani;759380 نوشت:
با سلام

عقل، پاره ای از امور را مستقلا درك می كند و نیز ترتب ثواب و عقاب و استحقاق بهشت و جهنم را بر اثر فهم ارتباط بین آن ها تشخیص می دهد، بدین گونه كه به نظر عدلیه، احکام تشریعی خداوند (احکام واجب، حرام و ....) ریشه تكوینی دارند. یعنی احکام الهی مبتنی بر اموری واقعی هستند و بصورت دلبخواهی وضع نشده اند. هر حکمی همانند هر عملی از یک باطن برخوردار است و خداوند در امر و نهی خود آنها را مد نظر قرار داده است. رابطه میان خوبی و بدی با یک عمل رابطه ای حقیقی و ذاتی است. به همین دلیل عقل، می تواند این رابطه واقعی را درک کند و بفهمد کدامیک مستحق مدح و کدامیک مستحق ذمّ هستند.
برخلاف عدلیه، اشاعره، همانطور که منکر صفت عدل ذاتی شدند2 ، حسن و قبح ذاتی افعال را نیز مورد انكار قرار دادند و معتقد شدند عقل در ادراك حسن و قبح‏ها تابع دستورات شرع است. به عبارت دیگر، حسن وقبح شرعى است و نه ذاتی یا عقلی. عقل هرگز نمی تواند حکمی درباره خوبی یا بدی هیچ عملی بکند. پاسخ سوالاتی از قبیل؛ چیستی عدل و چیستی ظلم را باید از لسان شرع اخذ نمود به همین دلیل خود را "اهل سنت‏" یا " اهل حدیث " خواندند. اشاعره معتقدند، حتی اگر خداوند پیامبرش را به جهنم ببرد، چون فعل خداوند است حسن و عادلانه است. عقل ما به تنهایی نمی تواند بفهمد چه عملی خوب است و چه عملی بد است چرا که افعال فی ذاته از صفت خوبی و بدی برخوردار نیستند. هیچ مصلحت و مفسده واقعی ورای احکام شرعی وجود ندارد. به همین دلیل اگر خداوند امر بگوید ظلم خوب است و عدل بد است، عمل غیر عادلانه ای انجام نداده است. ما تنها از طریق شرع می توانیم به خوبی و بدی افعال پی ببریم
بنده بافرض قبول حسن و قبح ذاتی اعمال نقد کردم.شما ازقول روشنفکران می گویید که چون اعمال حسن و قبح ذاتی دارند هرکس این عمل را انجام دهد خدا او را پاداش می دهد یا عقاب می کند. پس خدا به رضا خان میرپنج بابت شرکت در مجلس روضه که به خاطر عوام فریبی است پاداش داده و اون کودک که گل پرتاب می کند را به خاطر آزار مومنان عذاب می کند. آیا این درست است؟ بنابراین علاوه برحسن فعلی حسن فاعلی هم بسیار مهم است که اگر قبول کنیم که حسن فاعلی هم باید برای عمل باشد باید قبول کنیم که اعمال کسانی که کافر هستند چون ایمان ندارند به درد نمی خورد.هیچ ربطی هم به نظر اشاعره و معتزله نداشت.

ابوالبرکات;759408 نوشت:
بنده بافرض قبول حسن و قبح ذاتی اعمال نقد کردم.شما ازقول روشنفکران می گویید که چون اعمال حسن و قبح ذاتی دارند هرکس این عمل را انجام دهد خدا او را پاداش می دهد یا عقاب می کند. پس خدا به رضا خان میرپنج بابت شرکت در مجلس روضه که به خاطر عوام فریبی است پاداش داده و اون کودک که گل پرتاب می کند را به خاطر آزار مومنان عذاب می کند. آیا این درست است؟ بنابراین علاوه برحسن فعلی حسن فاعلی هم بسیار مهم است که اگر قبول کنیم که حسن فاعلی هم باید برای عمل باشد باید قبول کنیم که اعمال کسانی که کافر هستند چون ایمان ندارند به درد نمی خورد.هیچ ربطی هم به نظر اشاعره و معتزله نداشت.

حسن فاعلی و حسن فعلی انجام هر امری بدون اجتماع شرایط آن، الهی نیست. لذا قبل‌از اقدام باید به ‌جمع شرایط پرداخت و این مهم با تفکر و تدبّر و تأیید و تنفیذ شرع و عقل باطنی میسّر است. عارفان حق در تمام امور با تدبیر الهی به ‌جمع شرایط پردازند و به ‌عبارت دیگر، هم‌ خود را واجد شرایط کنند و هم دیگران را به ‌رعایت آن توصیه نمایند. این شرایط عبارتند از دو رکن مهم ‌ایمان وعمل ‌صالح، که نیل به سعادت ابدی منوط به آن است. بدون تحقق این دو رکن، سایراوصاف و شرایط نه درافزایش مراتب کمالیه انسان نقشی دارند ونه درکاهش آن،ونه می‌توانند جای این‌ها را گرفته از مراتب محرومیت از سعادت بکاهند.
ایمان کامل و عمل صالح یعنی مجموعع حسن فاعلی و حسن فعلی. حسن فاعلی، داشتن روح پاک و ‌ایمان به معارف الهی است و حسن فعلی، عمل بر طبق وحی و رسالت. بنابراین شرط موفقیت این است که انسان الهی از روی ‌ایمان و معرفت، همه ابعاد وجودی خود را بر اساس وحی و رسالت مطابقت دهد تا زمینه حصول کمال نهایی برایش فراهم گردد. در پیشگاه خالق متعال ‌ایمان و عمل صالح معیار اصلی است، چه از مرد باشد و چه از زن «اِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ الْعَمَلُ الصّٰالِحُ یَرْفَعُهُ».

yalda solimani;759470 نوشت:
حسن فاعلی و حسن فعلی انجام هر امری بدون اجتماع شرایط آن، الهی نیست. لذا قبل‌از اقدام باید به ‌جمع شرایط پرداخت و این مهم با تفکر و تدبّر و تأیید و تنفیذ شرع و عقل باطنی میسّر است. عارفان حق در تمام امور با تدبیر الهی به ‌جمع شرایط پردازند و به ‌عبارت دیگر، هم‌ خود را واجد شرایط کنند و هم دیگران را به ‌رعایت آن توصیه نمایند. این شرایط عبارتند از دو رکن مهم ‌ایمان وعمل ‌صالح، که نیل به سعادت ابدی منوط به آن است. بدون تحقق این دو رکن، سایراوصاف و شرایط نه درافزایش مراتب کمالیه انسان نقشی دارند ونه درکاهش آن،ونه می‌توانند جای این‌ها را گرفته از مراتب محرومیت از سعادت بکاهند.
ایمان کامل و عمل صالح یعنی مجموعع حسن فاعلی و حسن فعلی. حسن فاعلی، داشتن روح پاک و ‌ایمان به معارف الهی است و حسن فعلی، عمل بر طبق وحی و رسالت. بنابراین شرط موفقیت این است که انسان الهی از روی ‌ایمان و معرفت، همه ابعاد وجودی خود را بر اساس وحی و رسالت مطابقت دهد تا زمینه حصول کمال نهایی برایش فراهم گردد. در پیشگاه خالق متعال ‌ایمان و عمل صالح معیار اصلی است، چه از مرد باشد و چه از زن «اِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ الْعَمَلُ الصّٰالِحُ یَرْفَعُهُ».
آفرین پس قبول دارید حرف روشنفکران بیخود است؟؟؟؟

Reza-D;758937 نوشت:
احتمالاً جمله ای که میخوام بگم باعث میشه انگ نفهمی بخورم ، ولی خب میگم

با عرض سلام به شما دوست گرامی

امیرالمومنین میفرماید: خذ الحكمة ممّن أتاك بها‏؛ حکمت را از کسى که آن‌ را برای تو می ‌آورد، بگیر. (غرر الحكم و درر الكلم، ص: 361)

استاد مطهری، استاد است برای من و شما اما شاگرد است برای علامه و هر دو شاگردند برای امام صادق و مکتب اسلام.

اینکه شهید مطهری یک اسلام شناس زبردست با بیانی شیواست واقعیت انکارناپذیری است که هم جامعه روحانیت و هم غیر ایشان به آن معترفند و با توجه به حضور پررنگی که ایشان در مجامع دانشگاهی و روشنفکری داشته اند، شخصیت شناخته تری نزد جوانان بوده و هستند و از اینرو مطالعه آثار ایشان به جوانان توصیه میشود اما هرگز در آثار علمی روحانیت، سهمی بیش از قران و معصومین و نیز اندیشه دیگر اندیشمندان بزرگ به دیدگاههای استاد شهید مطهری داده نشده است بلکه از اندیشه ایشان همواره به عنوان یکی از تبیینها و تفسیرهای مکتب اسلام (قران و روایات) بهره برداری شده است.

حق اینست که اگر مطهری در آثار اسلام اندیشان معاصر اعم از حوزوی و دانشگاهی جایگاه پررنگی دارد از اینروست که اندیشه اسلام و بزرگان اسلامی را با دقت بالا فهمیده است و با بیان روشن خود و متناسب با گفتمان روز ارائه نموده است.

بنابراین اگر بخواهیم خوشبینانه درباره نظر شما اظهار نظر نماییم تنها میتوان گفت: نتیجه گیری عجولانه ای است.

در پناه حق

Reza-D;758938 نوشت:
بلکه نمیتوان مسلمانی که زمینه آشنایی و ناخت خدا و دین خدا براش فراهم بوده رو با کافری که روحش هم از این چیزها بی خبر بوده ، یکی دانست. به قول استارتر محترم:

با عرض سلام به شما دوست گرامی

هیچ کافری در گذشته و حال از شناخت حق و حقیقت به کلی دور نبوده و نیست زیرا دارای عقل و فطرت بوده و است و عقل و فطرت آدمی را به سمت حقیقت رهنمون میشود هرچند تمام حقیقت نباشد و زمینه تن دادن به همین مقدار از حق و حقیقت نیز همواره برایش فراهم بوده و است.

سخن اینست که در حسابرسی روز قیامت یکی از اموری که نقش اساسی دارد روحیه تسلیم پذیری در برابر حق و حقیقت است نه عمل به حقیقت تام و تمام؛ تا گفته شود کافر که به حقیقت تام و تمام دسترسی نداشت تا به آن عمل کند. (در این باره میتواند به کتاب ارزشمند کافی مراجعه نمایید: الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏2، ص: 381، بَابُ أَصْنَافِ النَّاس‏؛ الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏2، ص: 407، بَابُ الْمُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ)

کافری که ندای ظلم ستیزی را از عمق جانش شنیده آیا در برابر این فرمان درونی روحیه کرنش داشته است یا خیر و تن به ان داده است یا خیر؟

سرخپوستی که ندای فطرتش در ایمان آوردن به قدرتی متعالی و توصیه بزرگان قومش در این باره را شنیده آیا به آن تن داده است یا خیر؟

اگر آن کافر و این سرخپوست با افکار و سنتهای قوم خود (که از نظر اسلام هم نادرست بوده) مخالفت کرده اند، از باب لاابالی گری بوده یا کشف حقیقت از مسیری عقلایی تر؟

مشاهده میفرمایید که با این حساب، هیچ کافری را نمیتوان به کلی از جرگه آگاهان به حقیقت، خارج دانست هرچند این تمام حقیقت نباشد. پس معیار «روحیه تسلیم پذیری» همچنان پابرجاست. کافر یاد شده گرچه نسبت به حقیقت کامل، بی اطلاع باشد اما از همه حقیقت دور نبوده و زمینه تسلیم در برابر حق و یا عناد با آن در او مهیا بوده است و همین امر، سرنوشت وی در آخرت را مشخص میکند؛ و همین است که باعث محبوبیت یک کافر نزد خدا و عدم محبوبیت کافر دیگر میشود.

ضمنا وقتی وضعیت حسابرسی یک مسلمان در قیامت را با یک کافر مقایسه میکنیم باید به این نکته هم توجه داشته باشیم که برای ما انسانها کشف تام و تمامی از میزان تسلیم پذیری یک کافر یا میزان دقیق دسترسی او به حقیقت (یا بگویید: زمینه های شناخت حقیقت) به سادگی امکانپذیر نیست اما برای خداوند هست و شاید از اینروست که خداوند درباره ایشان چنین تعبیری دارد:

وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ إِمَّا يُعَذِّبُهُمْ وَ إِمَّا يَتُوبُ عَلَيْهِمْ وَ اللَّهُ عَليمٌ حَكيمٌ؛ و گروهى ديگر، به فرمان خدا واگذار شده ‏اند: يا آنها را مجازات مى‏ كند، و يا توبه آنان را مى ‏پذيرد و خداوند دانا و حكيم است. (توبه/106)

در پناه حق

malek1620;759092 نوشت:
بله اقا رضا . اتفاقا این موضوع هم یکی از دغدغه های فکری منه !

با عرض سلام به شما دوست گرامی

با مطالعه کتابی که معرفی کردیم تمامی دغدغه شما برطرف میشود.

بطور خلاصه عرض میکنیم:

طبق ملاکی که در پست پیشین گفته شد یعنی دارا بودن «روحیه تسلیم پذیری در برابر حق»:

شخصی که به بت پرستی یا شیطان پرستی رو آورده اگر این انتخابش از سر لاابالی گری نباشد و چنانچه از زشتی عملش مطلع شود آنرا ترک میکند چنین کسی بخاطر جهل قصوری و ناآگاهی اش، دلیلی برای عقوبتش نیست و بخاطر آن روحیه تسلیمش، استحقاق بهشت را دارد.

اما اگر تن دادنش به بت پرستی و شیطان پرستی بخاطر لاابالی گری باشد و چنانچه حق برایش بیان شود آگاهانه با آن عناد بورزد چنین کسی استحقاق بهشتی شدن را ندارد و بخاطر پافشاری بر باطل، مستحق عذاب است.

باید توجه داشت که قاضی روز قیامت خداوند علیم و حکیم است که از درون و بیرون انسان مطلع است و خوب میداند شخص بت پرست یا شیطان پرست، در کدام گروه قرار میگیرد.

در پناه حق

طاها;759568 نوشت:
بنابراین اگر بخواهیم خوشبینانه درباره نظر شما اظهار نظر نماییم تنها میتوان گفت: نتیجه گیری عجولانه ای است
سلام
برادر عزیز ، چطور وقتی هنوز دلایل من رو نشنیدید ، درمورد بنده حکم صادر میکنید؟!
قید خوشبینانه ترین! هم جالب بود. لطفاً دید بدبینانه رو هم بفرمایید

همینطور روی هوا حرف نزدم استاد
استاد مطهری بدون شک عالم بزرگی هستن و من تا اینجاش مشکلی ندارم. اما وقتی آثار ایشون رو مطالعه کردم دیدم در برخی جاها سفسطه میکنن
به موضوع تاپیک مربوط نمیشه ، ولی اگر شد و خدا خواست ، با سند صحبتم رو به شما یا سایر کارشناسان ارائه میدم و نظرتون رو جویا میشم

طاها;759569 نوشت:
ضمنا وقتی وضعیت حسابرسی یک مسلمان در قیامت را با یک کافر مقایسه میکنیم باید به این نکته هم توجه داشته باشیم که برای ما انسانها کشف تام و تمامی از میزان تسلیم پذیری یک کافر یا میزان دقیق دسترسی او به حقیقت (یا بگویید: زمینه های شناخت حقیقت) به سادگی امکانپذیر نیست اما برای خداوند هست و شاید از اینروست که خداوند درباره ایشان چنین تعبیری دارد:

وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ إِمَّا يُعَذِّبُهُمْ وَ إِمَّا يَتُوبُ عَلَيْهِمْ وَ اللَّهُ عَليمٌ حَكيمٌ؛ و گروهى ديگر، به فرمان خدا واگذار شده ‏اند: يا آنها را مجازات مى‏ كند، و يا توبه آنان را مى ‏پذيرد و خداوند دانا و حكيم است. (توبه/106)

بخشی از سؤالم رو پاسخ گرفتم

مثالی میزنم:
برای فردی تمام شرایط رو جهت تحصیل عالی ، از ابتدایی تا لیسانس فراهم می کنیم (اختیار درس خوندن با خودشه)
شخص دیگری رو هم در جایی قرار می دیم که نهایتاً میتونه تا کلاس اول ابتدایی رو یاد بگیره (او هم اختیار با خودشه)

بعد به این دو نفر میگیم که هر کدوم در همون حدی که بهشون امکانات داده شده وظیفه دارن که عمل کنن
اگر نفر اول لیسانس بگیره و نفر دوم اول ابتدایی ، از هر دوی اونها پذیرفته میشه

حالا اگر پاداش هر دو برابر باشه ، اولی خواهد گفت که من چندین سال تلاش کردم و زحمت کشیدم ، چرا پاداشم باید با دومی برابر باشه؟!
و اگر پاداش نفر اول به سبب تلاش بیشتر ، زیادتر باشه ، دومی اعتراض خواهد کرد که خب اگر زمینه برای من هم فراهم بود ، میتونستم همینقدر تلاش کنم

این رو هم توضیح بفرمایید لطفاً. البته در بخشی که نقل قول کردم تا حدودی اشاره کردید ، اما میخوام جامع تر بفرمایید
تشکر :Gol:

با عرض سلام به شما دوست گرامی

مطلبی که قبلا بیان کرده بودید «جایگاه شهید مطهری در آثار و اندیشه روحانیت» بود نه «نقدپذیری مطالب استاد مطهری».

و آنچه در پست سابق عرض کردیم نیز ناظر به همان مطلب بود اما هرگز ادعا نکرده و نمیکنیم که دیدگاه های شهید مطهری همگی بی نقص و نقدناپذیر است.

درباره پرسش شما هم باید عرض کنیم:

آن طور که از آیات و روایات اسلامی برداشت میشود سیستم حسابرسی اعمال در قیامت بسیار دقیق و پیچیده است و فرض هایی هم که ما و شما میکنیم نواقصی دارد که نمیتواند دید کاملی درباره استحقاق ثواب یا عقاب هر طرف را به ما ارائه دهد.

به عنوان مثال فردی که الان امکانات تحصیل فقط در حد پایه اول ابتدایی را داراست:

آیا خودش هم در این زمینه نقش داشته یا خیر؛ یعنی آیا قبلا آگاهانه و عامدانه کاری کرده است که نتیجه امروز آن، عدم دسترسی به تحصیل در مراتب بالاتر است یا خیر؟

آیا این فرد (در همین دنیا) از مراحل بالاتر از اول ابتدایی تصوری دارد یا خیر؟

و اگر دارد، آیا میل و رغبتی به طی کردن آن مراحل داراست یا خیر (هرچند شرایط برایش مهیا نبوده)؟

و اگر راغب است، آیا در این زمینه تلاشی و اقدامی هم بکار برده است یا خیر (هرچند تلاشی ناکام)؟

و اموری از این قبیل.

همانطور که مشاهده میفرمایید فرضهای ما و شما نسخه کاملی از تمامی شرایط انسانها را در خود گردآوری نمیکند و از اینرو نمیتوان پیش بینی درستی از وضعیت نهایی هر یک در قیامت داشت.

بنابراین در پاسخ به سوال همین قدر عرض میکنیم که: خداوند در حق هیچ یک از بندگانش ظلم روا نمیدارد و آنچه را که استحقاقش را دارند به ایشان میدهد و جایی برای اعتراض به خدا در قیامت باقی نخواهد ماند. این هم اصلی عقلی است و هم تصریح قرآن و روایات است.

شاید بی مناسبت نباشد که در این باره به حدیثی از امام صادق(ع) اشاره کنیم:

عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع مَا تَقُولُ فِي الْأَطْفَالِ الَّذِينَ مَاتُوا قَبْلَ أَنْ يَبْلُغُوا فَقَالَ سُئِلَ عَنْهُمْ رَسُولُ اللَّهِ ص فَقَالَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا كَانُوا عَامِلِينَ ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَيَّ فَقَالَ يَا زُرَارَةُ هَلْ تَدْرِي مَا عَنَى بِذَلِكَ رَسُولُ اللَّهِ ص قَالَ قُلْتُ لَا فَقَالَ إِنَّمَا عَنَى كُفُّوا عَنْهُمْ وَ لَا تَقُولُوا فِيهِمْ شَيْئاً وَ رُدُّوا عِلْمَهُمْ إِلَى اللَّهِ؛

زراره مي گويد: از امام صادق درباره سرنوشت اخروی اطفالی كه قبل از بلوغ مي ميرند سؤال كردم. حضرت فرمود: از رسول خدا درباره این اطفال سوال شد و او پاسخ فرمود خدا داناتر است كه با آنها چگونه رفتار میشود. امام صادق سپس فرمود: ای زراره آیا میدانی مراد رسول خدا در این پاسخ چه بوده است؟ عرض کردم: خیر؛ امام فرمود: منظورش این بوده است که در اين باره از کنجکاوی و قضاوت خودداری کنید و چيزی نگوييد و علم آن را به خداوند واگذاريد. (الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏3، ص: 249)

در پناه حق

موضوع قفل شده است