جمع بندی آیا این حدیث با اصل ولایت فقیه در نزاع است ؟

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا این حدیث با اصل ولایت فقیه در نزاع است ؟

سلام ...
چند وقت پیش داشتم بهار الانوار رو مطالعه میکردم رسیدم به این حدیث :

الملوک حکام علی الناس و العلما حکام علی الملوک (( امام صادق . بهار الانوار . جلد 1 ص 183 )

در این حدیث به صراحت ذکر شده که پادشاهان بر مردم حکومت میکنند و علما بر پادشاهان . در حالیکه اگر امام صادق به ولایت فقیه اعتقاد داشتند باید میفرمودند علما حاکمین بر انسانها هستند ...

با نام و یاد دوست






کارشناس بحث: استاد صدیقین


پرسش:
آیا حدیث «الملوک حکام علی الناس و العلماء حکام علی الملوک» با اصل ولایت فقیه در نزاع نیست؟ درست این بود که بگوید: علماء حاکمان بر انسان‌ها هستند در حالی که گفته شده است: حاکمان بر پادشاهان هستند؟

پاسخ:
این روایت به صورت مرسل در کتاب کنز الفوائد کراجکی از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است که حضرت فرمودند: «قَالَ الصَّادِقُ (علیه السلام): الْمُلُوكُ حُكَّامٌ عَلَى النَّاسِ وَ الْعُلَمَاءُ حُكَّامٌ عَلَى الْمُلُوكِ»؛ پادشاهان حاکم بر مردم اند و علما حاکم بر پادشاهان.(1)
در خصوص رابطه آن با ولایت فقیه باید به چند نکته توجه بفرمایید:

نکته اول:

روایت مذکور به لحاظ سندی آنچنان از اتقان بخوردار نیست که بتواند در برابر نظریه ولایت فقیه که هم با ادله عقلی به صورت قطعی اثبات می­شود و هم روایات فراوانی آن را تأیید می کنند برابری کند.

نکته دوم:

اینکه علماء حاکم بر ملوک باشند دلالتی بر این ندارد که پس ملوک نمی توانند از علما باشند! روایت بر فرض پذیرش می خواهد بگوید جایگاه علم و علماء به لحاظ اعتبار بالاتر از جایگاه ملوک است، یعنی دو جایگاه را دارد مشخص می کند، جایگاه علمی و جایگاه حاکمیتی، و از میان این دو جایگاه، جایگاه علم را برتری می دهد، و میگوید حکام و پادشاهان باید از علما پیروی کنند، یا به عبارتی آنچه که در مسیر حاکمیت اعتبار دارد تشخیص علماست، نه تشخیص حکام و پادشاهان، پادشاهان فقط مجری هستند، بنابراین در حاکمیت اصالت با رأی علماست و پادشاهان خودشان پیرو هستند.
علاوه بر اینکه روایت هرگز نمیگوید این دو جایگاه در یک فرد قابل جمع نیستند، چنین نهی ای از روایت برداشت نمیشود، بلکه روایت در این خصوص ساکت است؛ بنابراین اینکه یک حاکمی خودش عالم باشد از نگاه این روایت هرگز مردود نیست، چون این روایت در حقیقت به دنبال حاکمیت دینی است که حاکم طبق دیدگاه علما حکومت کند.

نکته سوم:

در برخی روایات مشابه، مانند آنچه که شیخ طوسی که معاصر کراجکی بوده است در امالی خویش نقل نموده، «علما» حاکم بر «حکّام» قرار نگرفته اند، بلکه «علم» حاکم بر «حکّام» قرار گرفته است، همان طور که از قول امام کاظم(علیه السلام) از امیرالمومنین(علیه السلام) نقل می کند که حضرت فرمودند: «الْمُلُوكُ حُكَّامٌ عَلَى النَّاسِ، وَ الْعِلْمُ حَاكِمٌ عَلَيْهِم‏»؛ پادشاهان حاکم بر مردم هستند، و علم حاکم بر ایشان است.(2)

طبق این بیان، روایت مذکور نه تنها نزاعی با ولایت فقیه ندارد، بلکه تأیید کننده ی ولایت فقیه است، چرا که می فرماید: علم حاکم بر پادشاهان است، نه علما تا به دوگانگی میان علما و حکام برسیم، یعنی پادشاهان باید طبق علم بر مردم حکومت کنند، یا به عبارتی از حاکم باید از علما باشد یا از علما پیروی کند.

پی نوشت ها:
1. کراجکی، محمد بن علی، کنزالفوائد، دارالذخائر، قم، چاپ اول، 1410ق، ج2، ص33.
2. طوسی، محمد بن حسن، الامالی، دار الثقافة، قم، چاپ اول، 1414ق، ص56.

موضوع قفل شده است