جمع بندی آیا اینکه اقوام بسیاری از داشتن پیامبر محروم بودند نشان دهنده ی نقض ضرورت وجود نبی نیست؟

تب‌های اولیه

104 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

نسیم رضوان;393991 نوشت:
واقعا برای من عجیبه! اگر تاثیر مال حرام بر انسان تا این حد زیاده، چطور بعضی از انسانهایی که در طول عمرشون غرق در مال حرام بودند ناگهان به راه راست هدایت میشن و حتی به درجه شهادت می رسند؟ درسته که مصداقی نمیشه بحث کرد اما واقعا مسلمان شدن پسر سلطان شراب برای من خیلی جالبه! بالاخره اون فرد چه مزیتی بر سایر همنوعانش داشته؟ چرا او هدایت شد و بسیاری از آدمهای مثل او و با شرایط او مشمول لطف پرودگار نشدند؟

سلام.

برای همه عجیب است و این به نظر حقیر دو پاسخ بیشتر ندارد:
1- یا آن فردی که شما فکر می کنید متحول و هدایت شده در اصل مقام بالایی در آخرت پیدا نکرده است و چیزی که شما می بینید تنها یک ظاهر است. لذا نمی توان بر اساس ظواهر در مورد موفقیت معنوی افراد قضاوت کرد.

2- یا این که خداوند او را از همان ابتدا بیشتر دوست داشته و در مقایسه با دیگران به او برتری خاصی داده است (همان پاکی ذاتی که جناب حامد فرمودند). لذا تأثیری که مال حرام بر نوع انسان می گذارد در اینها بسیار کمرنگ تر است.

موفق باشید.

سوال:
اینکه اقوام بسیاری از داشتن نبی محروم بودند نشان دهنده ی نقض ضرورت وجود نبی نیست؟

پاسخ:
در مورد این مسئله توجه به چند نکته لازم است:

- این چنین نیست که بسیاری از اقوام از داشتن پیامبر محروم باشند. برعکس بر اساس آنچه قرآن می فرماید، هیچ قومی بدون انذار دهنده نبوده است: إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ بِالْحَقِّ بَشِيرًا وَنَذِيرًا وَإِن مِّنْ أُمَّةٍ إِلَّا خلَا فِيهَا نَذِيرٌ (1) ما تو را به حق به رسالت فرستاديم تا مژده دهی و بيم دهی و هيچ ملتی نيست مگر آنکه به ميانشان بيم دهنده ای بوده است

- مطلب دیگر این است که اطلاع ما نسبت به اقوام گذشته محدود است و پیامبران و اقوام محدودی در قرآن ذکر شده اند. در واقع خود قران نیز به این مطلب اشاره می کند: ولقد ارسلنا رسلا من قبلك منهم من قصصنا عليك ومنهم من لم نقصص عليك (2) ما پيش از تو رسولانى فرستاديم; سرگذشت گروهى از آنان را براى تو بازگفته، و گروهى را براى تو بازگو نكرده‏ ايم

- با توجه به مطالب فوق و نیز تعداد بسیار پیامبران 124000 هزار نفر، به نظر نمی رسد که اقوامی وجود داشته باشند که در میان آنها پیامبر یا نذیر وجود نداشته باشد. البته پر واضح است که تمام اقوام از وجود پیامبران اولوالعزم برخوردار نبوده اند ولی این مسئله به معنای گمراهی آنها نیست و راه هدایت همیشه برای بشریت باز بوده است به این معنا که اگر کسی طالب کمال و هدایت بوده است، می توانسته است راه را پیدا کند و این مضمون آیه قرآن است که می فرماید: وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ (3) کسانی را که در راه ما مجاهدت کنند ، به راههای خويش هدايتشان می کنيم ، و خدا با نيکوکاران است. با توجه به تمام مطالب بیان شده، فرض سوال شما صحیح نیست بنابراین خدشه ای به ضرورت وجود پیامبر وارد نمی کند.

- ضرورت ارسال پیامبر، یک ضرورت نوعی است به این معنا که برای هدایت نوع انسان ها، ضروری است که پیامبران مبعوث شوند. در بررسی چنین موارد کلی که شامل میلیاردها انسان می شود، نمی توان بر اساس موارد جزئی در مورد کل تصمیم گیری نمود. به عبارت دیگر اینکه نوع انسان ها نیازمند نبی هستند، با این مسئله که در برخی موارد نادر، پیامبری در دسترس کسی نبوده است، نقض نمی شود.

- مسئله دوم اینکه تکلیف این افراد، این چنین روشن می شود که به میزانی که از حقیقت برایشان مکشوف شده است، چقدر پایبند بوده اند؟ هرکس حتی کسی که در غار بوده است، بر اساس عقل و فطرت خدادادی که داشته است، به میزانی با حقایق و درستی ها و پاکی ها آشنا است، به چه میزان به آن مسائل پایبند بوده است؟ میزان پایبندی به حقیقت، ملاک قضاوت در مورد افراد است. حال این حقیقت ممکن است برای برخی بیشتر نمایان شود(در قالب دین اسلام) و برای برخی دیگر، کمتر ظاهر گردد.

- اسلام دین برتر است. دینی که اشتمال بیشتری بر حقیقت دارد و کسی که طالب حقیقت است (که اخلاقا و عقلا همه باید طالب حقیقت باشند) در این دین دسترسی بیشتری به حقیقت خواهند داشت و راه کمال را هموارتر و بهتر طی خواهند کرد.
- مطلب نخست این است که راه کمال بر کسی بسته نیست. انسان با عقل و فطرتی که دارد، می تواند مسائل ابتدایی را درک کند و اگرچه در حضور معصوم بهتر و راحت تر می تواند به این مسائل دسترسی پیدا کند ولی این چنین نیست که شخصی که حضور امام را درک نکرد و یا اینکه معارف به او نرسید، مجبور است گمراه باشد. در متون دینی ما موارد متعددی وجود دارد که وعده کمک و نصرت به کسی که در راه معارف حق تلاش کند، داده است. به طور مثال اینکه وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ (4) و كسانى كه در راه ما (با نفس خود و دشمن ما) جهاد كردند به يقين آنها را به راه‏هاى (وصول به مقام قرب) هدایت خواهیم کرد و خداوند با محسنین است. و یا احادیثی که بیان گر آن هستند که اگر هرکسی به آنچه می داند، عمل کند، خداوند مسائل که نمی داند را برایش معلوم خواهد کرد.(5)

- مسئله دیگر در مورد این جهان و سرشت انسان است. انسان برای رسیدن به کمال چاره ای غیر از مختار بودن ندارد به عبارت دیگر کمال تنها در سایه اختیار حاصل می شود.حالتی که فرد بتواند بین خیر و شر، خیر را برگزیند تا به جهت تلاش و کوشش به کمال برسد. با توجه به ماهیت اختیار، فرد باید بتواند توانایی عمل خوب و بد را داشته باشد. به این معنا که فردی که دارای قدرت و اختیار است، می تواند در راه خدا و در جنگ احد در رکاب پیامبر باشد و یا اینکه سعی کند معدود نسخه های موجود در صدر اسلام را از بین ببرد. معنا اختیار این است که هر دو عمل برای فرد ممکن باشد. حال عده ای راه درست را می روند و عده ای نیز ممکن است از اختیار خود سوء استفاده کنند. بازگشت این مسئله به خدا نیست. بلکه به سرشت اختیاری بشری است و اینکه در واقع تصمیم عمل از سوی انسان گرفته می شود.

1. فاطر 24
2. مومن 78
3. عنکبوت 69
4. عنکبوت 69
5. رجوع کنید به : ثواب الاعمال، ص 134 . المیزان، ج 7، چاپ بیروت، ص 350. بحارالانوار، ج 78، ص 189 .

موضوع قفل شده است