جمع بندی آیا از نظر علمی کوه ها ، میخ های زمین هستند؟

تب‌های اولیه

118 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

سلام.

سیده راضیه;422394 نوشت:
من یک مثال دم دست زدم شما یک لایه انعطاف پذیر ضخیم رو در نظر بگیرید و از دو طرف به اون فشار وارد کنید حتما این لایه چین میخوره و مکانیسم چین خوردگیش bukeling هست یعنی چین خوردگی در اثر نیروی موازی لایه ها.
یه سوال:
نیروی جاذبه فقط لایه رو به طرف زمین میکشه خمش به سمت بالا رو چطور میشه توضیح داد؟
چین خوردگی مکانیزم های مختلفی داره و اونی که شما میگید در اثر نیروهای عمودی، bending هست و این فقط یکی از مکانیزم هاست که معمولا کمتر هم اتفاق میافته که یک لایه فقط در اثر وزن خودش به پایین خم بشه.

ممنون از مطالب ارزشمندتان.
جواب سؤالتون سخته و بلد نیستم.
موفق باشید.

سلام
در زمین شناسی از واژه های تنش و واتنش به جای نیرو و عکس العمل استفاده میشه و اینها خیلی باهم فرق دارن.
و دفرمیشن های زمین رو نمیشه با نیرو و عکس العمل نیرو توضیح داد.فشار نیرو بر واحد سطحه ولی دوفشار مساوی و مقابل هم باعث ایجاد تنش می شن.
انواع تنش در زمین شناسی:
فشارشی،کششی،برشی،چرخشی،اصلی،فرعی،عمودی،موازی،یک محوری، دومحوری، سه محوری، بیشترین،کمترین،متوسط، هیدوراستاتیک،لیتواستاتیک،غیر هیدرواستاتیک و لیتواستاتیک، میانگین،انحرافی،تفاضلی
چین خوردگی، جابجایی جسم نیست بلکه یک واتنش در لایه های سنگی است.
تعریف واتنش:
هرگونه عکس العمل سنگ ها در برابر تنش وارد شده به آنها.
انواع واتنش: انتقال پیکره،چرخش پیکری،تغییر حالت داخلی،حجمی،همگن،ناهمگن،واتنش خطی،دراز شدگی،برشی و...
وقتی لایه های سنگ ها تحت تنش قرار میگیرن یعنی تک تک ذرات و دانه های سنگ تحت تنش هستند و بسته به خیلی عوامل مثل ترکیب لایه ها و خواص رئولوژی سنگ هاتوسعه جهت یافتگی کانی ها در طول دفرمیشن،خواص مکانیکی سطوح جداکننده لایه ها( اگر دارای لایه بندی باشند و لایه ها ازهم جدا باشند) ضخامت لایه ها، ویسکوزیته و... دچار انواع مختلفی از واتنش ها میشن و هندسه چین رو تشکیل میدن.
در یک چین خوردگی ممکنه چندین واتنش مختلف ایجاد بشه مثلا در یک لایه چین خورده یک قسمت کشیده بشه یک قسمت فشرده بشه یک قسمت ثابت باشه یا فقط جابجا بشه.و اینها مربوط به ذرات درونی سنگ هاست نه کل لایه.

سلام و عرض ادب.

كنجكاو;422408 نوشت:
نيروي افقي ذخيره شده بود چطور به مولفه عمودي تبديل شد ؟ببخشيد اگر خارج از موضوع تاپيكه بفرماييد خصوصي بپرسم قصدم انحراف موضوع نيست .

ضمن عرض پوزش مجدد از شما دوست عزیز.

نیروی افقی وارد به یک سطح شیبدار، به دو مؤلفه یکی عمود بر سطح آن و دیگری در امتداد سطح تجزیه میشود.

منظور حقیر از مؤلفه عمودی که در پست شماره 100 بیان شد، عمود بر سطح است. که اشتباها عمود بر افق بیان نمودم و بابتش عذرخواهی میکنم.

از آنجا که این سطوح کوچک میان فصل مشترک فرش و زمین زاویه بسیار کمی نسبت به افق دارند، آن نیروی عمود بر این سطوح نیز بسیار به قائم نزدیک خواهد بود.

سرکار راضیه در پست شماره 105 به کُرنش (Buckling) اشاره نمودند که برای اجسام نسبتا دو بُعدی مانند ستونها (که نسبت طولشان به سطح مقطعشان زیاد است) و مانند صفحات (که نسبت سطح به ضخامتشان زیاد است) نمود دارد.
اما در تئوریهای مبحث فیزیک و مکانیک کلاسیک، در رابطه با اجسام صلب با سطوح یکنواخت و صاف صحبت میشود.
در مورد مثال شما، هم با سطوح غیر یکنواخت روبرو هستیم، هم با ناهمگون بودن حجم فرش و تار و پود آن.
و از آنجا که این قبیل اجسام دو بُعدی هنگامی که عمود بر سطح مقطعشان تحت فشار واقع میشوند، بسیار مستعد کرنش هستند، همان مولفه‌های نیروی غیر افقی بظاهر ناچیز (که ناشی از ناهمگون بودن حجم و یا غیر یکنواخت بودن سطوح است)، میتوانند قبل از وقوع کرنش باعث چین خوردگی شوند.

سلام و عرض ادب.

بی نظیر;422355 نوشت:
اجازه بدین من بصورت دیگه ای بیان کنم
وقتی یک میخ عمل تثبیت کنندگی انجام میده ما چی می گیم ؟
معمولا می گیم میخ این عمل و انجام داده
دیگه نمی گیم قسمت بالای میخ انجام داده یا قسمت پایین
کل میخ بعنوان یک جسم این عمل و انجام داده
چه نیازی به جداسازی بالای میخ از پایین میخ است ؟

حالا همین رو برای کوه می تونیم در نظر بگیریم
چرا باید تاکید کنیم تثبیت کنندگی از بالا انجام شده یا از پایین ؟
چیزی که مشخصه تثبیت کننده توسط کوه انجام شده

در باره من فوقها یا از بالای زمین

به این مثال دقت کنید
فرض کنید در یک محل مرتفع سربازی از درون یک سنگر
که ان سنگر کمی عمیق است دارد دیده بانی می کند
در اینجا ما چه می گوییم ؟
ایا نمی گوییم سربازی از بالا داره دیده بانی می کنه ؟

این دقیقا مثل همان است که بگوییم کوهها از بالای زمین عمل تثبیت کننده گی را انجام می دهند

به نکاتی جالب و با دیدگاهی مناسب اشاره فرمودید.

عمل دیدن مکانیزمی دارد که این مکانیزم در ساختمان چشم و مغز رخ میدهد. یعنی مکانیزم دیدن در سر اتفاق می‌افتد.

سر آن سرباز، در بالای زمین قرار دارد. پس دیده‌بانی از بالای زمین انجام میشود.

مکانیزم تثبیت کنندگی، در فصل مشترک دو جسم اتفاق میافتد. این فصل مشترک، زیر سطح روئی، و روی سطح زیری است.

پس در مورد تثبیت کنندگی کوه‌ها، محل مکانیزم تثبیت کردن، زیر زمین است. نه بالای زمین.

موفق باشید.

استوار;422846 نوشت:
عمل دیدن مکانیزمی دارد که این مکانیزم در ساختمان چشم و مغز رخ میدهد. یعنی مکانیزم دیدن در سر اتفاق می‌افتد.

سلام و عرض ادب

درسته که مکانیزم دیدن در سر انجام میشه
ولی شما وقتی می خواهید بگویید سرباز داره دیده بانی می کنه
چی می گین ؟ می گین سرباز داره با قسمت بالای بدنش از بالای زمین دیده بانی انجام میده :Moteajeb!:
یا می گیم سرباز داره از ان بالا دیده بانی انجام میده

به نظر من در باره کوه هم همینطور است

به جای اینکه بگوییم کوه با قسمت پایینش مکانیسم تثبیت کننده گی را از بالای زمین انجام می دهد

می گوییم کوه از بالای زمین تثبیت کننده است

ببینید منظور من دقیقا اینه که لازم نیست اشاره کنیم کوه با بالاش یا پایینش این عمل و انجام میده
بلکه فقط می گیم کوه این عمل و انجام میده

همانطور که نمی گیم سرباز با قسمت بالای بدنش دیده بانی می کنه
یا میخ در قسمت پایین تثبیت کننده است

بلکه اشاره به میخ یا سرباز می کنیم
پس کافیه اینجا هم اشاره به کوه بکنیم

موفق باشید

سلام و عرض ادب.

بی نظیر;423011 نوشت:

درسته که مکانیزم دیدن در سر انجام میشه
ولی شما وقتی می خواهید بگویید سرباز داره دیده بانی می کنه
چی می گین ؟ می گین سرباز داره با قسمت بالای بدنش از بالای زمین دیده بانی انجام میده :Moteajeb!:
یا می گیم سرباز داره از ان بالا دیده بانی انجام میده

به نظر من در باره کوه هم همینطور است

به جای اینکه بگوییم کوه با قسمت پایینش مکانیسم تثبیت کننده گی را از بالای زمین انجام می دهد

می گوییم کوه از بالای زمین تثبیت کننده است

ببینید منظور من دقیقا اینه که لازم نیست اشاره کنیم کوه با بالاش یا پایینش این عمل و انجام میده
بلکه فقط می گیم کوه این عمل و انجام میده

همانطور که نمی گیم سرباز با قسمت بالای بدنش دیده بانی می کنه
یا میخ در قسمت پایین تثبیت کننده است

بلکه اشاره به میخ یا سرباز می کنیم
پس کافیه اینجا هم اشاره به کوه بکنیم



با اجازه شما، یکبار دیگه به صورت مقایسه‌ای مرور کنیم:

1) سرباز فاعل هست برای فعل دیدن.
2) مکانیزم دیدن در سر سرباز انجام میشه.
3) سرباز در سنگری در بالای زمین قرار داره.
4) پس عمل دیده‌بانی توسط سرباز و از بالای زمین داره انجام میشه.

1) کوه فاعل هست برای فعل تثبیت کردن.
2) مکانیزم تثبیت کردن در فصل مشترک دو لایه انجام میشه. یعنی زیر لایه روئی و روی لایه زیری.
3) قسمتی از کوه بالای لایه روئی، قسمتی داخل لایه روئی و قسمتی داخل لایه زیری قرار دارد.
4) پس عمل تثبیت کردن توسط کوه (کل کوه) و در بین دو لایه انجام میشه.

در مورد میخ و دو قطعه چوب:
فعلی که میخوایم انجام بدیم، متصل کردن قطعه روئی به زیری هست.
عامل اتصال این دو قطعه میخ هست.
با قرار گرفتن قسمتی از ارتفاع میخ در هر دو قطعه، قطعه بالائی روی قطعه زیری تثبیت میشه.
مکانیزم این تثبیت در فصل مشترک دو قطعه هست.
پس این گزاره نادرسته : «میخ عمل اتصال دو قطعه را از بالای قطعه روئی انجام میده.»

استوار;423022 نوشت:
با اجازه شما، یکبار دیگه به صورت مقایسه‌ای مرور کنیم:

1) سرباز فاعل هست برای فعل دیدن.
2) مکانیزم دیدن در سر سرباز انجام میشه.
3) سرباز در سنگری در بالای زمین قرار داره.
4) پس عمل دیده‌بانی توسط سرباز و از بالای زمین داره انجام میشه.

1) کوه فاعل هست برای فعل تثبیت کردن.
2) مکانیزم تثبیت کردن در فصل مشترک دو لایه انجام میشه. یعنی زیر لایه روئی و روی لایه زیری.
3) قسمتی از کوه بالای لایه روئی، قسمتی داخل لایه روئی و قسمتی داخل لایه زیری قرار دارد.
4) پس عمل تثبیت کردن توسط کوه (کل کوه) و در بین دو لایه انجام میشه.

در مورد میخ و دو قطعه چوب:
فعلی که میخوایم انجام بدیم، متصل کردن قطعه روئی به زیری هست.
عامل اتصال این دو قطعه میخ هست.
با قرار گرفتن قسمتی از ارتفاع میخ در هر دو قطعه، قطعه بالائی روی قطعه زیری تثبیت میشه.
مکانیزم این تثبیت در فصل مشترک دو قطعه هست.
پس این گزاره نادرسته : «میخ عمل اتصال دو قطعه را از بالای قطعه روئی انجام میده.»

سلام

بزرگوار مطلب برای من کاملا روشنه
بازم اگه شما به مورد و دلیل بهتری رسیدین خوشحال می شم بیان کنین

موفق باشید

سلام و عرض ادب.

بی نظیر;423011 نوشت:
ببینید منظور من دقیقا اینه که لازم نیست اشاره کنیم کوه با بالاش یا پایینش این عمل و انجام میده
بلکه فقط می گیم کوه این عمل و انجام میده

اگر لطف کنید و موضوع زیر را برای حقیر روشن کنید، ممنون میشم:

اگر این لزوم در اشاره وجود نداره، پس چرا نمیگوئید «کوه عمل تثبیت را انجام میدهد» و بجای آن میگوئید: « کوه عمل تثبیت را از بالای آن انجام میدهد» ؟

استوار;423057 نوشت:
اگر این لزوم در اشاره وجود نداره، پس چرا نمیگوئید «کوه عمل تثبیت را انجام میدهد» و بجای آن میگوئید: « کوه عمل تثبیت را از بالای آن انجام میدهد» ؟

سلام و عرض ادب

قبلا گفتم همونطوری که می گوییم
سرباز از ان بالا داره دیده بانی می کنه

سلام و عرض ادب.

بی نظیر;423063 نوشت:
قبلا گفتم همونطوری که می گوییم
سرباز از ان بالا داره دیده بانی می کنه

نشد.
اگر بگوئید: «لازم نیست اشاره کنیم کوه با بالاش یا پایینش این عمل و انجام میده. بلکه فقط می گیم کوه این عمل و انجام میده» پس دیگر نیازی نیست که بر خلاف گفته خودتان لفظ از بالا را اضافه نمائید.

مثال سرباز و دیده‌بانی از بالا، بر این قضیه کوه و عمل تثبیت منطبق نمیشود.
در اینجا، سرباز برای اینکه بتواند محدوده وسیعی را ببیند و نیز خود دیده نشود، وجودش به طور کامل در بالای زمین است.
در واقع این قید مکان برای آن عمل یک الزام است.
در مورد کوه نیازی به قید مکان نیست. همانگونه که خودتان فرمودید: الزامی نیست بگوئیم بالای کوه یا پائین کوه.
بلکه فقط لازم است بگوئیم کوه این عمل را انجام میدهد. کلِ کوه.
پس چرا در آیه قید مکان بیان شده؟ آنهم در حالی که قسمت اعظم حجم و وزن کوه، داخل زمین است.

استوار;423153 نوشت:
نشد.
اگر بگوئید: «لازم نیست اشاره کنیم کوه با بالاش یا پایینش این عمل و انجام میده. بلکه فقط می گیم کوه این عمل و انجام میده» پس دیگر نیازی نیست که بر خلاف گفته خودتان لفظ از بالا را اضافه نمائید.

مثال سرباز و دیده‌بانی از بالا، بر این قضیه کوه و عمل تثبیت منطبق نمیشود.
در اینجا، سرباز برای اینکه بتواند محدوده وسیعی را ببیند و نیز خود دیده نشود، وجودش به طور کامل در بالای زمین است.
در واقع این قید مکان برای آن عمل یک الزام است.
در مورد کوه نیازی به قید مکان نیست. همانگونه که خودتان فرمودید: الزامی نیست بگوئیم بالای کوه یا پائین کوه.
بلکه فقط لازم است بگوئیم کوه این عمل را انجام میدهد. کلِ کوه.
پس چرا در آیه قید مکان بیان شده؟ آنهم در حالی که قسمت اعظم حجم و وزن کوه، داخل زمین است.

سلام و عرض ادب

شایدم حق با شما باشه
من دیگه چیزی به ذهنم نمی رسه
امیدوارم اساتید و کارشناسان جواب منطقی به این مورد بدهند

با تشکر از شما :Gol:

استوار;423153 نوشت:
نشد.
اگر بگوئید: «لازم نیست اشاره کنیم کوه با بالاش یا پایینش این عمل و انجام میده. بلکه فقط می گیم کوه این عمل و انجام میده» پس دیگر نیازی نیست که بر خلاف گفته خودتان لفظ از بالا را اضافه نمائید.

مثال سرباز و دیده‌بانی از بالا، بر این قضیه کوه و عمل تثبیت منطبق نمیشود.
در اینجا، سرباز برای اینکه بتواند محدوده وسیعی را ببیند و نیز خود دیده نشود، وجودش به طور کامل در بالای زمین است.
در واقع این قید مکان برای آن عمل یک الزام است.
در مورد کوه نیازی به قید مکان نیست. همانگونه که خودتان فرمودید: الزامی نیست بگوئیم بالای کوه یا پائین کوه.
بلکه فقط لازم است بگوئیم کوه این عمل را انجام میدهد. کلِ کوه.
پس چرا در آیه قید مکان بیان شده؟ آنهم در حالی که قسمت اعظم حجم و وزن کوه، داخل زمین است.

سلام

موردی دیگر به ذهنم رسید
ببینید خداوند در قران وقتی می خواد اشاره به تشکیل جنین کنه می گه از ابی افریده شد
یعنی به اسپرم مرد که دیده میشه اشاره می کنه ولی به تخمک زن چون دیده نمی شه
اشاره نمی کنه

از دیدگاه عرب جاهلی چیزهای پنهان قابل لمس نبودند

اینجا هم همین مورد پیش اومده قسمت پایین کوه چون زیر زمینه و دیده نمی شه
برای عرب جاهلی اصلا وجود نداره
انچه عرب از کوه می بینه و می دونه همان قسمت بالای زمین است

با تشکر

سلام و عرض ادب.

بی نظیر;423206 نوشت:
از دیدگاه عرب جاهلی چیزهای پنهان قابل لمس نبودند

اینجا هم همین مورد پیش اومده قسمت پایین کوه چون زیر زمینه و دیده نمی شه
برای عرب جاهلی اصلا وجود نداره
انچه عرب از کوه می بینه و می دونه همان قسمت بالای زمین است

بعید است. چون الفاظ رواسی و اوتاد هر دو به ریشه دار بودن کوه‌ها اشاره دارند.
و اعراب اگر این را نمیدانستند، منطقی بود پس از شنیدن تشبیه کوه به میخ و لنگر، جامه بر سر کشیدندی و گریبان چاک دادندی و نعره زنان به بیابان دویدندی. :khaneh:

سلام و عرض ادب.

در آیه 32 سوره النازعات میفرماید: والجبال ارساها.

از طرفی لفظ رواسی 9 مورد در قرآن تکرار شده. که تنها در یک مورد ( آیه 10 سوره فصلت) از مِن فوقها استفاده شده.

یک پرسش:

با توجه به عبارت آبی رنگ، آیا لزوماً منظور از همه الفاظ رواسی بکار رفته در قرآن، کوه‌ها میباشد؟

[="Tahoma"]

استوار;424100 نوشت:
سلام و عرض ادب.

در آیه 32 سوره النازعات میفرماید: والجبال ارساها.

از طرفی لفظ رواسی 9 مورد در قرآن تکرار شده. که تنها در یک مورد ( آیه 10 سوره فصلت) از مِن فوقها استفاده شده.

یک پرسش:

با توجه به عبارت آبی رنگ، آیا لزوماً منظور از همه الفاظ رواسی بکار رفته در قرآن، کوه‌ها میباشد؟


سلام
چنین تلازمی وجود ندارد اما احتمال این معنا قویتر است
والله الموفق

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد میقات

[="Tahoma"]پرسش:
این که قرآن می گوید وجود کوه ها برای این است که زمین نلرزد، از نظر علمی صحیح است؟ اگر چنین است چرا باز هم زمین لرزه داریم؟

پاسخ:
«وَ أَلْقى‏ فِي الْأَرْضِ رَواسِيَ‏ أَنْ تَميدَ بِكُمْ وَ أَنْهاراً وَ سُبُلاً لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُون‏»؛ و در زمين، كوه‏ هاى ثابت و محكمى افكند تا لرزش آن را نسبت به شما بگيرد؛ و نهرها و راه‏ هايى ايجاد كرد، تا هدايت شويد.(1)
«وَ جَعَلْنا فِي الْأَرْضِ رَواسِيَ‏ أَنْ تَميدَ بِهِمْ وَ جَعَلْنا فيها فِجاجاً سُبُلاً لَعَلَّهُمْ يَهْتَدُون‏»؛ و در زمين، كوه ‏هاى ثابت و پابرجايى قرار داديم، مبادا آنها را بلرزاند! و در آن، درّه ‏ها و راه ‏هايى قرار داديم تا هدايت شوند!(2)

بیان تفسیری:
كوه‏ ها از ريشه به هم پيوسته‏ اند و همچون زرهى كره زمين را در بر گرفته ‏اند، و اين سبب مى ‏شود كه از لرزش هاى شديد زمين كه بر اثر فشار گازهاى درونى هر لحظه ممكن است رخ دهد، تا حد زيادى جلوگيرى شود.
از اين گذشته وضع خاص كوه‏ ها مقاومت پوسته زمين را در مقابل جاذبه ماه (جزر و مد) زياد مى ‏كند و اثر آن را به حد اقل مى‏ رساند.
از سوى سوم از قدرت طوفان هاى شديد و حركت دائمى بادها بر پوسته زمين مى‏ كاهد چرا كه اگر كوه‏ ها نبودند سطح هموار زمين دائما در معرض تندبادها قرار داشت و آرامشى متصور نبود.(3)

بیان علمی:
از پوسته زمين هر قدر پائين‏ تر برويم، با افزايش يک نواخت حرارت روبرو خواهيم بود. در عميق‏ ترين معدن طلاى جهان در آفريقاى جنوبى ديواره‏ هاى معدن به اندازه ای داغ است كه به دستگاه های سردكن، با هزینه های بسیار نیاز است تا كار را در اعماق معدن براى كارگران تحمل ‏پذير كند. اگر افزايش حرارت را در اعماق ادامه دهيم در عمق پنجاه كيلومترى، درجه حرارت به هزار و پانصد خواهد رسيد كه محل ذوب شدن سنگ ها است، با این وجود، به علت فشار شديد نزديک به دو هزار آتمسفر كه در اين عمق حكمفرماست، مواد و سنگ ها سيال نمى ‏شوند بلكه خاصيت پلاستيكى به دست مى ‏آورند كه گاهى در قشرهاى نازک حركت كرده و در اثر كم شدن فشار به صورت مذاب در آمده و در شكل آتشفشان بيرون مى ‏ريزند.
در عمق پائين ‏تر از پنجاه كيلومتر، هنوز به مركز زمين نرسيده، درجه حرارت به دو هزار مى ‏رسد. از عمق سه هزار كيلومتر، هسته آهنى زمين شروع مى‏ شود كه درجه حرارت آن چهار هزار و درجه فشار در حدود دو ميليون آتمسفر است.
به هر حال مركز زمين مثل پوسته آن جامد نيست و پوسته آن نسبت به مركز مثل پوسته تخم مرغ نسبت به درون آن است.
زمين با حركت هاى وضعى و انتقالى و محورى و ديگر حركت ها كه دارد، اگر كوه‏ ها نبود مرتبا پوسته آن كه روى هسته پلاستيكى آن قرار گرفته، به اين سو و آن سو مى ‏لغزيد و زندگى را غير ممكن مى ‏ساخت و چه بسا كه پوسته پاره مى ‏شد.
اين كوه ‏ها هستند كه از هر طرف سر به آسمان كشيده و چند برابر آن، در زمين ريشه دوانيد و از هر طرف پوسته زمين را به زنجير كشيده و آن را بر روى هسته ميخكوب كرده‏ اند. اين است معناى‏ «وَ أَلْقى‏ فِي الْأَرْضِ رَواسِيَ أَنْ تَمِيدَ بِكُمْ‏».(4)

بیانی دیگر؛
ناگفته نماند كه كوه ها فقط بر روى قاره‏ ها نيستند، بلكه در زير درياها و كف اقيانوس ها نيز كوه هاى بسيار وجود دارد، حتی درازترين سلسله جبال در زير آب ها پنهان است، مثلا سلسله جبال اطلس ميانه از ايسلند شروع شده و به سوى قطب جنوب ادامه دارد، اين سلسله جبال كه به شكل حرف انگليسى «s» است در حدود بيست هزار كيلومتر طول دارد و بيشتر قله ‏هاى آن با سطح آب نيم تا يک ميل فاصله دارد (دريا ديار عجائب).(5)
هم چنین نباید از لنگر بودن كوه ها برای زمین، غافل ماند زیرا طوفان هاى روى كره زمين سرعت حركت آن را كم يا زياد می كنند، مثلا در طول 50 كيلومتر طوفان، اگر بلندى كوه‏ ها را 2 كيلومتر در نظر بگيريم نسبت به جهت طوفان، 86 ميلى متر در ثانيه از سرعت حركت زمين كاسته يا به آن اضافه می شود. اين افزايش گرچه ناچيز است ولى لرزش و ضربه آن به اندازه انفجار ناگهانى شصت و نه ميليون عدد بمب هيدرژنى رديف 50 مگا تن است (بمب هيدرژنى رديف 50 مگا تن برابر 2500 عدد بمب اتمى است كه در هيروشيماى ژاپن مصرف شد.)
اگر هنگام وقوع طوفان هاى وحشتناک، زمين گرفتار اين ضربه ‏ها می شد همه چيز و آثار حيات از بين می رفت. ضربه گير اين ضربه‏ هاى مخوف، كوه ها هستند كه به شكل كامل چرخ لنگرى، تغييرات ناگهانى سرعت را به تغييرات تدريجى سرعت تبديل می كنند. اين تحقيق با كلمه‏ «أَنْ تَمِيدَ بِكُمْ» خيلى مناسب است.(6)
اين است معنى آياتی كه می فرماید: كوه ها را ميخ ها قرار داديم(7) و كوه ها براى آن است كه زمين از اضطراب و لرزه باز ماند.(8)

نکته مهم:
اين كه گاهى زلزله‏ هايى رخ مى ‏دهد، آن نيز تابع قوانين خاص خود هست و اتفاقاً همين زلزله ‏ها و لرزش ‏هايى كه چند ثانيه طول مى ‏كشد، اهميّت فوق العاده سكون زمين را براى ما روشن مى ‏سازد و مى ‏فهميم كه از چه نعمت بزرگى برخورداريم كه به آن توجّه نداريم.(9)

بنابر این:
همان طور که قرآن می فرماید کوه ها میخ زمین و مانع لرزش آن هستند؛ بیان علمی نیز مؤید این است. زمین لرزه های موردی نیز اصلا ناقض این حقیقت نیست، زیرا:
اولا: زمین لرزه ها، چند ثانیه ای هستند و این مقدار زمان، در مقابل مدت زمان آرامش زمین، چیزی به حساب نمی آید.
ثانیا: این زمینه لرزه ها منجر به اختلال سکونت در زمین و ناامن شدن سکونت در زمین نیستند.
ثالثا: همین وجود کوه ها است که باعث شده لرزش های مخرب و ناامن کننده زمین، به کمترین مقدار و به حداقل خود برسد.
خلاصه: اگر کوه ها نبودند، زمین اصلا امن و قابل سکونت نبود و اکنون که زمین امن و قابل سکونت است، اهمیت وجود کوه ها بیش از پیش آشکار و روشن می شود.

_________
(1) نحل/ 15.
(2) انبیاء/ 31.
(3) مکارم شیرازی و همکاران، تفسير نمونه، ج ‏11، ص 182.
(4) قرشی، تفسير احسن الحديث، ج ‏5، ص 419 و 420.
(5) قرشی، قاموس قرآن، ج 2، ص 8.
(6) ر.ک: مجله «مكتب اسلام»، شهریور 1351، شماره 8، سال 13، صفحه 68 تا 73؛ به قلم: قاموس قرآن، ج 2، ص 8 و 9.
(7) نبأ/ 7.
(8) نحل/ 15؛ انبیاء/ 31.
(9) جعفری، تفسير كوثر، ج ‏6، ص 118.

موضوع قفل شده است