جمع بندی آیا اخلاق از منظر امام علی(ع) نسبی است؟

تب‌های اولیه

82 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

سلام و عرض ادب
فرمودید

صادق;457128 نوشت:
پس حدیث نمی خواهد این سه ویژگی ناپسند را برای زنان روا و پسندیده بشمرد

خدا رو شکر قبول فرمودید این سه ویژگی غرور و بخل و ترس سه ویژگی ناپسند است
اما در ادامه دارید با کلمات بازی کنید
فرمودید

صادق;457128 نوشت:
بلکه مربوط به نمودهای پسندیده این سه خلق در موارد مشخص است.

حقیر فکر می کنم از کلمه نمود های پسندیده به جای کلمه رفتار عاقلانه استفاده کردید

تا عاقلانه رفتار کردن را منسوب به سه صفت ناپسند فوق بکنید

این تکنیک شما در ادامه جوابتون کاملا مشخص است فرمودید

صادق;457128 نوشت:
اما با شخصیت و بزرگ دانستن خود در رفتار با مردان نامحرم و نمودهاي متکبرانه و مغرورانه در مواجهه با آن ها، نه تنها ناپسند نیست ، بلکه بسیار به جا و مفید و پسندیده می باشد.
نمود غرورمندانه و متکبرانه در رفتار زن با مرد نامحرم بین آن دو حریم ایجاد می کند. نه خود به نامحرم متمایل می شود و نه به نامحرم اجازه می دهد در باره او خیال فاسد کند.
غرور و خودبزرگ بینی زن از ارتباط با هر کس و ناکس از صفات خوب و پسندیده ای است که موجب می شود در فعالیت های اجتماعی و درگیری های شغلی با مردان حیثیت، عفاف، وقار و هیبت خود را حفظ کند . بدون اعتنا به زنانگی خود، همدوش مردان کار کرده، اجازه ندهد یک لحظه در فکر مردان همکار خیال های نابجا خطور کند و یا رفتار توهین آمیز بروز نماید.
اما زن هم مالک دارایی های شخصی خودش است و هم متصرف در اموال شوهر که به عنوان هزینه زندگی در دست اوست و شوهر هم که غالبا غایب است. زن اگر ذاتا بخیل و بسته دست باشد، این صفت ناپسند او را از دادن حقوق واجب مالی که به اموال خودش تعلق می گیرد و از بخشش اموال خودش به خویشاوندان و نیازمندان در حد متعادل باز می دارد و این خود گناه و ناپسند و مستحق توبیخ می باشد. اما زن اگر در ارتباط با اموال شوهرش دست و دل باز باشد، علاوه بر تصرف نابجا، خود و فرزندان و خانواده را به زحمت می اندازد . اموالی که باید در خانه و برای رفع نیاز افراد خانواده مصرف شود، به دیگران می دهد .
اما اگر نسبت به خرج کردن اموالش بخل داشته باشد، هم در خانه از ریخت و پاش بی مورد خودداری می ورزد ؛ هم با انفاق های بیجا، خود و خانواده را به زحمت نمی اندازد. بنا بر این در او روحیه بخشندگی در حد متعادل و کم تر از آن پسندیده است تا نه از دادن حقوق واجب و انفاق های مستحب به خویشاوندان باز ماند ؛ نه خود و خانواده را به زحمت بیندازد و اموال خود و شوهرش را بدون ضرورت از دست بدهد.

بزرگوار این رفتارها را می گویند رفتار عاقلانه نه نمودهای بخل و عجب و ترس

با عرض معذرت استاد محترم شما برای توجیه این روایت کارهای عاقلانه نظیر ولخرج نبودن زیاد یا رفتار همراه با حجب و حیا در مقابل مردان
و رعایت موارد ایمنی را در تردد و ... منتسب به
نمودهای سه رذیله اخلاقی ترس و بخل و غرور کردید

در بیان روایت سه خصلت ترس و بخل و غرور برای زنان ستوده شده

بزرگوار کسی که رذیله اخلاقی بخل را داشته باشد در مقام کمک به مستمندان ضعیف ظاهر می شود
ممکن است زکات مال خود را ندهد

یک فرد خسیس نمی تواند دو گانه رفتار کند
جایی ببخشد و جایی نبخشد
یک فرد خسیس هرگز مانند حضرت فاطمه نمی تواندگردنبد خود را به فقیر بدهد
تنها از یک ذات بخشنده این کار بر می اید

اما ریخت و پاش نکردن و خرج بیهوده نکردن نشانه خسیسی نیست نشانه عاقلانه خرج کردن است

زن می تواند با داشتن خصلت نیکوی بخشندگی عاقلانه رفتار کند

این در موارد بخل و ترس هم صادق است

حقیر فکر می کنم به احتمال قوی این احادیث مورد تحریف واقع شده
چون پسندیده دانستن رذایل اخلاقی با عاقلانه رفتار کردن زمین تا اسمون فرق دارد

موفق باشید

dead man;457129 نوشت:
من به شخصه عرض میکنم که اینطور احادیث رو زیاد ملاک قرار نمیدم ، یکی چون فاقد سند متصل به حضرت علی هستند ، و دوم اینکه اصول کلی اسلام مانع از پذیرش اونها میشه .

سلام

این حرفیه که ما داریم خودمون و خفه می کنیم و می گیم و برای گفتن این حرف همه نوع تهمت از ضد اسلام و ضد ولایت فقیه و طرفدار اسراییل و ...
به ما زده میشه

dead man;457129 نوشت:
ر کس میتواند حدیث برای خودش در جایی بنویسد و به هر کس خواست نسبت بدهد ، شما هر کس ادعای حدیث کرد ، اول از او بدیهی ترین امر ، یعنی سند حدیث را بخواهید .

بعد از آن ببینید که حدی در چه موردی بیان شده ؟ آیا کلیست ؟ یا محدود به افراد خاصیست ؟

همانطور که همه مردان مذموم علی نیستند ، همه زنان هم مذموم او نبوده ، نیستند و نخواهند بود .

شما به این حدیث نگاه کنید :

ضُرَیْسِ بْنِ عَبْدِ الْمَلِکِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ نَحْنُ قُرَیْشٌ وَ شِیعَتُنَا الْعَرَبُ وَ عَدُوُّنَا الْعَجَم
«ما قریش هستیم؛ شیعیان ما عرب هستند و دشمنان ما عجم .

خب من دوست دارم برداشت شما ازاین حدیث ضعیف السند را بدانم ؟ آیا طبق این حدیث حکم به شیعه نبودن تمام ایرانی ها می کنید ؟

آیه نازل می شود : اقتلوا المشرکین !!!!

آیا این خشونت اسلام است ؟

مسلما خیر ،

پس : اولا سند روایت ، ثانیا حتی اگر طرف مقابل خیلی تعصب داشت باید مشخص شود که حدیث راجع به چه کسانیست .

بزرگوار من دقیقا تو این سخنان با شما موافقم

dead man;457129 نوشت:
اینو به همه عرض می کنم : اگر مسلمان هستید ، ملاکتان در درجه اول قرآن باشد ، قرآن می گوید : تقوا ، شما هم بگویید تقوا .

اگر هم به آیینی غیر اسلام معتقدیم ( خودمو عرض می کنم ) که دیگه این بحثا اصلا مطرح نیست ...

ما فریادمان همین است ولی کسی گوش نمی کند متاسفانه بسیاری از شیعیان احادیث برایشان حجت است و قران را به حدیث
عرضه می کنند

dead man;457129 نوشت:
مخالف این جور افکارم شدیدا .

دلایل نقضشم فراوان هست ، بگردیم تو جامعه زیاد پیدا میشه .

شما دقیقا حرفتان حرف ما است

موفق باشید

بی نظیر;457210 نوشت:
حقیر فکر می کنم به احتمال قوی این احادیث مورد تحریف واقع شده
چون پسندیده دانستن رذایل اخلاقی با عاقلانه رفتار کردن زمین تا اسمون فرق دارد

واقعا درست میگید چرا نباید با صفات پسندیده زنان را مورد خطاب قرار دهند :Gol:

صادق;457186 نوشت:
دوشادوش یکدیگر به فعالیت‌های اجتماعی، فرهنگی، مذهبی و سیاسی می‌پردازند.


بسیار زیبا بیان کردید ما هم همین رو میگیم باید دوشادوش هم باشند نه یکی سایه دیگری . متاسفانه من تنها چیزی که از روایات و گفتارهای علما دریافتم این است که زن همون به خونه داری و شوهر داریش برسه براش کافیه تا در اجتماع حضور داشته باشه و کارهای فرهنگی کنه. حالا کارهای سیاسی اش بماند در حالی که چنین چیزی اصلا در جامعه امروز قابل پذیرش نیست زن و مرد هر دو باید در فعالیت ها سهیم باشند. :Gol:

فقط یه سوال ؟
اگر این احادیث گفته معصوم است چرا با عقل جور در نمیاد
؟؟؟؟؟؟؟

متحیر;457164 نوشت:
سلام و عرض ادب
دخالت من در این بحث به خاطر دعوت سرکار بی نظیر است
و روی صحبت من به ایشان
در مورد صحت نسبت دادن احادیث به پیشوایان مذهبی از جانب من تردید کلی وجود دارد اگر تاریخ جمع آوری احادیث را دنبال کنیم فاصله زیاد چند صد ساله محل هر نوع شک وشبهه را باز میگذارد
اگر سیر تحولات تاریخی و شدت تحولات اجتماعی و حب و بغض های مختلفی که بین گروه های مختلف سیاسی و حکومتی و مذهبی در سالهای بین پیشوایان مذهبی تا مکتوب شدن آنها به طور گسترده وجود دارد همه چیز مشکوک میشود
شاید به علم رجال اشاره کنید و یا کتب اربعه احادیث اهل سنت که به جمع آوری صحیح احادیث اشاره دارد و یا زدودن زنگارهایی که در گفتار پیشوایان دینی با استفاده از مقابله متن احادیث با یکدیگر و یا متن اصلی دین و صحت امانت راویان حدیث
شاید آنچه جمع آوری شده مورد اطمینان مؤمنان باشد و به آن شک هم نکنند و با تفسیر و توجیه در مقام دفاع از آن برآیند ولی از دید شخصی مثل من ، هنوز اعتبار صددرصد به این اقوال نیست

بعد راجع به جانبداری این احادیث از مردان در برابر زنان اعتراض دارید وقتی کنه شریعت دین برتری مرد نسبت به زن را ترویج میکند جای تعجب است!! که شما به اینگونه احادیث، آنهم از جانب پیشوایان دین، که مسلماً عرایض ایشان بر خلاف اصل دین نیست اعتراض میکنید.
دنبال هر رأی و تفسیر یا توجیه بگردید که موافق رأی شما باشد نمیتواند مور استناد قرار بگیرد زیرا اکثر مخالفان نظر شما هنوز خیل احادیث دیگر مخالف نظر شما در اختیار دارند و هم متن دین مخالف نظر شماست
پیروز و موفق باشید

سلام و تشکر از حضور شما

با قسمت ابی سخنان شما کاملا موافقم و تنها امید من به نادرستی این احادیث و حقانیت دین اسلام همین توجیه برای
نامعتبر بودن این احادیث است

نمی دانم چه اصراری هست که با هزار توجیه و بازی با کلمات و سفسطه سعی در درستی این احادیث دارند

متحیر;457164 نوشت:
دنبال هر رأی و تفسیر یا توجیه بگردید که موافق رأی شما باشد نمیتواند مور استناد قرار بگیرد زیرا اکثر مخالفان نظر شما هنوز خیل احادیث دیگر مخالف نظر شما در اختیار دارند و هم متن دین مخالف نظر شماست

بنده خدایی بود تو کانون که می گفت احادیث مثل قوطی عطاری هست هرچیزی ازش بیرون میاد

موفق باشید

صادق;457163 نوشت:
خطبه هتشاد نهج البلاغه را حضرت امیرعلیه‏السلام بعد از فراغ از جنگ جمل بیان نمودند

با سلام و تشکر از پاسخگویی

این خطبه و کلمات امام علی در زمینه نقصان عقل و ایمان زنان، در بیانات پیامبر سابقه داشته و با بیانات امامان دیگر تایید شده است پس نمیشه همه روایات را به جنگ جمل ربط داد

صادق;457163 نوشت:
حضرت در مذمت کوفیان فرمود: «فأنتم لا تعقلون؛ شما مردان کوفه عاقل نیستید».(5) نیز در مذمت مردم بصره فرمود: «خفت عقولکم؛ عقل‏هاى شما سست است».(6)

احادیث فروانی بر ضد زنان هست که کلی بوده در حالی که مذمت مردان فقط مربوط به یارانش و مردم کوفه بوده تا جایی که من میدونم حدیثی وجود نداره که بر ضد مردان به صورت کلی بیان شده باشد

صادق;457163 نوشت:
واقعیت این است که بین جنس نرینه و مادینه از چند جهت تفاوت هایی وجود دارد.

اگر این ویژگی ها مربوط به تفاوت های زن و مرد باشد چرا به خاطر تفاوت هایی که دست خود انسان نیست زنان مورد مذمت قرار گرفتند؟؟؟

جواب این دو سوال رو هم نگرفتم

(نگین);457117 نوشت:
آیا عکس این قضیه هم هست مثلا روایتی بر ضد مردان باشد که نیاز به تفسیر داشته باشه؟
از کجا مطمئن بشیم منظور دقیق از احادیث این تفسیرهایی است که صورت گرفته؟؟

nothing;457108 نوشت:
این حدیث مثل سخنان خود ماست که: زن بلاست خدا هیچ خانه ای را بی بلا نکند.....یا زن نصف ایمان مرد است پس بهتره دو زن بگیریم تا ایمانمون کامل بشه خلاصه کمی هم اغراق برای زیبایی و بیان ذات زن و توصیف درباره جنس زن در جملاتی این چنینی لازم است دقیقا مثل خریدن ناز یک زن توسط مرد است که جملاتی این چنینی هم برای زیبایی به کار می برد...مثلا میگه:تو همه چیز منی!! در صورتی که برای واقعا منظورش این نیست که هیچ چیز جز تو برام مهم نیست و یا فردی دیگر مثل مادر همه چیز من نیست!!! کلا زن همینه ذاتش مثل مروارید پنهانی باید باشه که در هر شرایطی کاملا در رضایت طرفین تحت نظر مرد قرار بگیره...چه در کلام چه در زندگی و ....چون خدا اینگونه زن رو آفریده.... یا دقیقا یه ربطایی هم به این مثل داره که مثلا چرا تمام پیامبران 124000 مرد هستند؟ این جور سوالات همه و همه نشون می ده زیر و روی این قضایا دور از تفکر ظاهری در کلام و عقاید و جنسیت زن و مرد است....این جواب خیلی قانع کنندس اگه بازم قانع نشدید بنظر من شما به زن بودن خود راضی نیستید و می خواید مرد باشید..که دیگه من از دستم کاری بر نمیاد

سلام بزرگوار . من این حرف را قبول ندارم و آن را توهین میدانم .چرا باید زن را اینطور توصیف کرد ؟ فرمودید کمی اغراق و زیبایی برای بیان ذات زن ؟ آنهم در دو موردی که فرمودید : دو زن بگیریم برای داشتنایمان کامل؟ برادر ، این تعریف از زن بود یا چه ؟ من به شما میگویم که چقدر ما بانوان بدمان می آید که مردها مینشینند در کنار هم و محض شوخی میگویند خوب برو زن بگیر ، با فلانی ازدواج ن و هر هر کر کر میخندند ! شوخی آن است که همه بخندند نه اینکه یکی نیشش باز باشد تا بناگوش و دیگری غم در دلش بیاید . پس میبینید که اصلا لازم نیست و اصلا چرا میفرمایید لازم است ؟ لازم است شخصیت زن را زیر سوال ببرید و بگویید همسرم ایمانت نصف است ، برم یکی دیگر بگیرم تا ایمانم کامل شود ؟ این ناز خریدن زن است یا ناراحت کردن او ؟ شما درست راه برعکس را میپیمایید و گفتن این حرف هیچگونه زیبایی برای زن ندارد بلکه توهین آمیز هم هست . ناز خریدن زن با جملات عاشقانه است نه توهین آمیز .
البته خداوند نفرموده همه 124 هزار پیامبر مرد بوده اند ، و نگفته زن بوده اند . در این مورد بحثی نمیکنم چرا که بحث ما الان چیز دیگریست .

میفرمایید اگر حرف های شما را قبول نکنم ، پس جنسیت من میل به مرد شدن دارد ؟ یعنی میفرمایید بنده باید از خوشحالی اشک شوق بریزم یا خودم را به در و دیوار بکوبم تا شوهرم به من بگوید ای ناقص الایمان عزیزم و ای ناقص العقل نازم، الهی فدایت شوم ، برم یک نصفه ایمان دیگر گیر بیاورم تا ایمانم کامل شود و من با شنیدن این حرف هر هر بخندم و بگویم ای من به فدایت که اینقدر ناز مرا خریداری ؟

عزیز این حرف حتی یک سر سوزن با منطق سازگاری ندارد ، نمیدانم در خانه شما چطور قربان صدقه میروند ولی بنده اولین بار است که میشنوم توهین را جزئی از ذات زن میدانند که باید بشنود و خوشش هم بیاید!
خلاصه شاید در خانه شما ، اینطور قانع شدن ها هست ولی از نظر من بسیار عجیب و مضحک آمد که کسی ناز دیگری را با این کلمات بخواهد بخرد ! گویا با کلمات قربان صدقه رفتن و کارهای ناز خریدن هیچ آشنایی ندارد و با روحیه زن آشنا نیست

از قرار معلوم منطق من وشما سازگاری ندارد پس بنا را بر توهین نمیگذارم که مثل شما بگویم اگر حرف من قانع کننده نبود و پر از منطق بود ، پس شما نمیدانم میلتان به کدامین جنسیت میکشد ؟ هر کسی منطقی دارد و دلیل ندارد نپذیرفتن منطق شما که چیز عجیبی هم بود و مدلش را نشنیده بودیم ! دلیل بر نوسان جنسیتی و شخصیتی بنده باشد !

اما حرف اصلی من فعلا بر صحت این حکمت ها است ، تا برسیم به مسائل بعد از آن . صحت یا عدم صحت یک چیز تا معلوم نشده ، جدال ما قبل ندارد ، اینطور نیست ؟ پس ابتدا اثبات حقیقت ، سپس بحث بر سر موضوع ، چرا که نظذ من این است که هر حدیثی مخالف قران را باید بر دیوار کوبید

موفق باشید

صادق;457163 نوشت:
حال به یاد داشته باشیم که اولین عامل درگیرى و ناامنى در حکومت علوى، یک زن بود به نام ام المؤمنین عایشه

بزرگوار سلام. به یاد داشته باشید اولین عامل درگیری یا عاملان درگیری که مانع تشکیل حکومت علوی شدند ، زن نبود یا زن نبودند . بلکه بیعت کننده گان در سقیفه بودند که زن در میان آنها جایگاهی نداشت و شمشیر حرف اول و آخر را میزد

صادق;457163 نوشت:
برخى در سند و انتساب خطبه یا روایت نقصان عقل به ا مام معصوم تردید جدى به خرج داده و گفته ‏اند: از این که مضمون این روایت با بسیارى از آیات و روایات دیگر، نیز با عقل مخالفت دارد، صدور آن از معصوم قابل مناقشه، بلکه مردود است. (7)

:Gol:

سلام

صادق;457186 نوشت:
پاسخ :
با سلام . در اصلاح رویکر شما باید گفت :
چه چیزی در زن بودن زنان را نگران می‌کنند؟ بله قبول داریم اگر انسان نتواند حقیقت خود را درک کند، یا ارزش و شخصیت خود را بشناسد، برای او مشکل خواهد بود. انسان اگر نتواند زیبایی‌های وجود خود و جنبه مثبت وجودش را بیابد و تنها به کاستی‌ها نگاه کند و صرفاً در پی مقایسه خود با دیگران یا جنس خود با جنس دیگر باشد و به ارزش وجودی و آنچه که دارد، آگاه نشود، زندگی برای او سخت و جانکاه خواهد بود. البته این جا دیگر مشکل، جنسیت (زن یا مرد بودن ) نیست ، مشکل آن است که خود را پیدا نکرده است.
ممکن بود اگر خداوندفلان زن را مرد خلق می‌کرد و مشکلات مردان را تجربه می‌کردید، باز می‌پرسیدید که چرا خداوند شما را مرد خلق کرده است، ولی به جای طرح سئوالاتی از این قبیل باید بدانیم مشکل در مرد یا زن بودن نیست، زیرا هر دو در انسان بودن مشترکند و ارزش‌های انسانی به جنبه جنسی و جسمانی بر نمی‌گردد، بلکه کمالات و شخصیت انسانی است که قابل دسترسی برای هر دو می‌باشد.
در جامعه امروز ما، زنان مانند مردان و بلکه در مواردی جلوتر از آنان، مراحل ترقی و پیشرفت را طی می‌کنند و چیزی از مردان کم ندارند تا آروز کنید ای کاش مرد بودید یا چرا زن هستید؟!
باید استعدادهای درونی خود را شناسایی کنید و به زن بودن خود افتخار کنید. استعدادها و کمالات و ارزش‌ها را در وجود خود بارور ساخته و نمایان کنید، تا حس احترام به خودتان را برای دیگران ایجاد کنید؛ برای این منظور باید اول خودتان برای خود ارزش بگذارید و احترام نمایید تا احترام و ارزش‌گذاری دیگران را جلب کنید.علاقه‌های خود را بازشناس و تلاش کنید که روز به روز پیشرفت‌های تازه‌ای داشته باشید، در غیر این صورت چنین پرسش‌هایی،‌ مشکلی از شما را حل نخواهد کرد.
به جای نگاه به آنچه ندارید و به جای منفی بافی،‌نگاه مثبت به خودتان داشته باشید. به آنچه که دارید و هستید ، فکر کنید.
البته روحیه پرسش‌گری قابل تقدیر و تحسین است و به هیچ وجه نمی‌خواهیم شما را از پرسش کردن منع نماییم، ولی تأکید می‌کنیم که در اسلام، مسئله‌ای به نام جنسیت مطرح نیست. زنان مانند مردان از شرافت و کرامت برخوردارند و از نگاه دینی، هیچ تفاوتی بین زن و مرد، دختر و پسر وجود ندارد.
زن و مرد (زن و پسر) مکمل یکدیگرند و دوشادوش یکدیگر به فعالیت‌های اجتماعی، فرهنگی، مذهبی و سیاسی می‌پردازند. در بسیاری از عرصه‌های علمی،‌زنان و پسران با یکدیگر رقابت دارند. و هر کدام به فراخور تلاش‌های خود به موفقیت‌های دست پیدا می‌کنند.
از طرف دیگر اگر بنا بود همه زنان مثل شما فکر کنند، در عالم طبیعت نباید زن داشته باشیم.
در آن صورت واژه زیبایی به نام «مادر» با تمام رازهایی که در آن وجود دارد، نبود و اصلاً نسلی از بشر تداوم نمی‌یافت. پس با خواجه حافظ شیرازی بخوانیم:
خیز تا بر کِلک آن نقاش جان افشان کنیم کاین همه نقش عَجَب در گردش پرگار داشت

بزرگوار این سخنان شما نصیحت است تا جواب علمی و منطقی و قانع کننده

من به شخصه نگران زن بودن خودم نیستم و زن را موجودی بسیار والاتر از مرد می دانم
به جهات مختلف که فعلا اینجا جای بیان ان نیست

من فقط به دنبال این هستم که چرا رهبر یکی از بزرگترین ادیان اینچنین زن را مورد نکوهش قرار دهد

ایا این سخنان واقعا صحت دارد یا نه ؟

موفق باشید

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام

بی نظیر;457407 نوشت:
من به شخصه نگران زن بودن خودم نیستم و زن را موجودی بسیار والاتر از مرد می دانم
به جهات مختلف که فعلا اینجا جای بیان ان نیست

باز خوب حقوق بشریون می گویند زن مساوی مرد است از هر نظر،ما می گوییم از نظر الهی بین این دو فرقی نیست چون ملاک تقواست و هر دو می توانند آن را کسب کنند،ولی نظر شما واقعاً نظر عجیبی است. زن از مرد برتر است؟ما هیچ وقت نگفته ایم مرد از زن برتری مطلق دارد،منتهی ظاهراً شما قائل به برتری مطلق زن هستید بر مرد.
بر مبنای چه دلیلی؟
یک تاپیکی زده بودید برای اثبات این که زنان از نظر عقلی و علمی و ... برترند.ما در جای خود نشان دادیم تمامی ادله شما خلط بین قوه و فعل هستند و لذا از نظر منطقی مردود می باشند.

بی نظیر;457407 نوشت:
من فقط به دنبال این هستم که چرا رهبر یکی از بزرگترین ادیان اینچنین زن را مورد نکوهش قرار دهد

این نکوهش نیست.اینطور هم نیست که هر زنی این را نکوهش تلقی کند.بنده زنان فراوانی دیده ام که به علت تقوا در مقابل این سخنان موضع گیری نمی کنند و حتی می پذیرند مسئله را.
این که یکسری صفات زن را بررسی و بیان کنیم،غیر از نکوهش است.در این خطبه ها و روایات تنها یکسری ویژگی ها و صفات بیان شده است.

بی نظیر;457407 نوشت:
ایا این سخنان واقعا صحت دارد یا نه ؟

نظر چه کسی را می خواهید؟نظر خودتان،نظر بنده،یا نظر اسلام و تاریخ را؟
خودتان که بار ها گفته این خطبه ها و روایات از شیاطین بر می خیزند.لذا از نظر شما بعید است این سخنان واقعاً منسوب باشند به حضرت علی (ع).مگر این که حضرت علی (ع) را انسان درستی ندانیم (استغفرالله).
ما هم نظرمان را گفته ایم،نظر اسلام و تاریخ هم بار ها بیان شده و در تاپیک مخصوص قرار بود مسئله بررسی شود که متاسفانه تاپیک به حاشیه کشیده شد.

لبیک یا مهدی
و من الله توفیق

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام

بی نظیر;457221 نوشت:
با قسمت ابی سخنان شما کاملا موافقم و تنها امید من به نادرستی این احادیث و حقانیت دین اسلام همین توجیه برای
نامعتبر بودن این احادیث است

بار ها گفته ایم که این ها اولاً دلیل بر عدم حقانیت اسلام نیستند،ثانیاً از نظر ما دلیل بر حقانیت اسلام هستند.

بی نظیر;457221 نوشت:
نمی دانم چه اصراری هست که با هزار توجیه و بازی با کلمات و سفسطه سعی در درستی این احادیث دارند

توجیه و سفسطه را افرادی می کنند که قصد دارند از یک روایت،نقیض آن را نتیجه بگیرند.خصوصاً کسی که وقتی سفسطه اش را به او می گویی،می گوید این که سفسطه ام را به من می گویی یا از شیوه منطقی استفاده می کنی،خودش سفسطه است.

بی نظیر;457221 نوشت:
بنده خدایی بود تو کانون که می گفت احادیث مثل قوطی عطاری هست هرچیزی ازش بیرون میاد

این عقیده یکسری از عوام الناس است که در روایات انواع و اقسام امور متناقض و مطالب عجیب و غریب هست.منتهی برای افرادی که علوم حدیث کار کرده باشند و یک بار کتب معتبر روایی را در دستشان گرفته باشند،این حرف به هیچ وجه صحت ندارد و باطل است.ما جز زیبایی در روایات صحیح چیزی ندیدیم.

لبیک یا مهدی
و من الله توفیق

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام

بی نظیر;457214 نوشت:
این حرفیه که ما داریم خودمون و خفه می کنیم و می گیم و برای گفتن این حرف همه نوع تهمت از ضد اسلام و ضد ولایت فقیه و طرفدار اسراییل و ...
به ما زده میشه

ما وقتی به کسی می گوییم طاغوت،که کشور های غربی و حکومت زنان را در آن ها معیار قرار دهد.چنین کسی از اسلام فاصله گرفته است،چون باید به طاغوت کافر باشد ولی محب آنان است.

بی نظیر;457214 نوشت:
ما فریادمان همین است ولی کسی گوش نمی کند متاسفانه بسیاری از شیعیان احادیث برایشان حجت است و قران را به حدیث
عرضه می کنند

شما بفرمایید تضاد این روایات را با قرآن ثابت کنید.ما منتظریم.
ثانیاً ما قرآن را هم بعضاً با روایات تفسیر می کنیم و صحت برخی روایات را هم با قرآن تعیین می کنیم.چون فرقی بین حرف معصومین (ع) و قرآن نیست.

بی نظیر;457214 نوشت:
شما دقیقا حرفتان حرف ما است

این همان چیزی است که عرض کردیم.چون طاغوت موفق شده است زنان را رهبر کند،پس کار صحیحی است.این همان چیزی است که در اول پست گفتیم.
حرف ایشان و شما توسل به طاغوت و حکومت های غربی و دشمنان اسلام است.

لبیک یا مهدی
و من الله توفیق

بسم الله الرحمان الرحیم
سلام

بی نظیر;457066 نوشت:
بزرگوار احادیثی که در ذم مردان امده شاید اشاره به گروهی خاص بوده چون تا به حال من ندیده ام از احادیث بر علیه مردان
استفاده شود

چون مردان این صفات را اگر کلی باشند،توهین به خود تلقی نمی کنند.بر خلاف زنان که خیلی هایشان به علت فعالیت حقوق بشریون این را توهین می دانند.این هم به طور جزئیه نشان می دهد که چرا حضرت علی (ع) باید آن صفات را به زنان نسبت می داد،در واقع این مخالفت ها به همان صفات بر می گردد.

بی نظیر;457066 نوشت:
ولی احادیث بر ذم زنان ظاهر احادیث بر کل زنان زنان دلالت دارد بطوریکه از این احادیث در همه جا حتی قوانین بر علیه زن
و ناتوان نشان دادن او استفاده می شود
مثل حدیث معروف ناقص العقلی زنان یا کم ایمانی زنان

بله خیلی از روایات در ظاهر و در باطن بر کل زنان عادی دلالت دارد.این روایات برای بیان ویژگی های زنان استفاده می شوند.نه برای ناتوان نشان دادنشان.

بی نظیر;457066 نوشت:
البته به نظر حقیر حضرت علی هیچ گاه چنین عنوانهای ناروایی به نیمی از جمعیت دنیا نمی دهد

این که عنوان نارواست،نظر شماست.و الا از نظر ما عنوان ناروا نیست.

بی نظیر;457066 نوشت:
و این احادیث در طول زمان توسط شیاطین انسانی برای بهره گرفتن از زن تحریف شده است

قبلاً هم عرض کرده بودیم که اینطور سخن گفتن خیلی بد است.شما چقدر در علوم حدیث و در تاریخ مطالعه داشته اید که می گویید شیاطین این ها را گفته اند؟
معصومین (ع) نگفته باشند،خیلی از فقها گفته اند و این حرف توهین مستقیم به فقها محسوب می شود.انقدر با اطمینان سخن نگویید.
به شما هم گفته بودیم قبلاً.چه شده که در قرن اخیر که عصر حقوق بشر و طاغوت است این مسائل مطرح می شود؟
اگر واقعاً سند این ها مشکل دارد،چرا فقهای قدیمی در قرون گذشته به صراحت اعلام نکرده اند این خطبه ها و سخنان سندشان مشکل دارد؟
اگر واقعاً با عقل و وجدان در تعارض است،چرا علمای 14 قرن اخیر نگفته اند این ها را قبول نداریم و از معصومین (ع) نیست؟
دلیلش یک چیز است:پدیده حقوق بشر و طاغوت.

بی نظیر;457066 نوشت:
و قصد این تاپیک بررسی علمی صحت و سقم این احادیث است

صحت این احادیث معلوم است.شما در بالا گفتید قبول ندارد این ها را و حرف شیاطین می دانید این روایات را.خب دیگر چه بحثی می ماند؟می خواهید ببینید حضرت علی (ع) جزو آن دسته هستند که گفتید یا نه؟(استغفر الله).

بی نظیر;457066 نوشت:
این احادیث همیشه مثل یک پتک جهت تضعیف زنان بر سر ما کوبیده شده و در همین کانون بحث های فراوانی را موجب شده

از این احادیث برعلیه ناتوانی زن در قضاوت یا رهبری و .... استفاده میشه


عرض شد که حقیقت است،حتی اگر روایات نگفته باشند.برای مسلمان واقعی نباید حقیقت تلخی باشد.ولی برای حقوق بشریون خیلی تلخ است.

لبیک یا مهدی
و من الله توفیق

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام

بی نظیر;457113 نوشت:
یک سوال مهم و کلیدی دیگر اینکه

ایا امام علی ع همه این احادیث مذمت زن را بعد از جنگ عایشه با ایشان بیان کرده یا قبل از ان هم
چنین سخنانی از ایشان نقل شده ؟


این روایات توسط سایر معصومین (ع) هم بیان شده اند تا جایی که کتب روایی نشان می دهند.لذا فقط مختص آن زمان نیستند.

لبیک یا مهدی
و من الله توفیق

ᕘᕚRaiNᕘᕚ;457328 نوشت:
سلام بزرگوار . من این حرف را قبول ندارم و آن را توهین میدانم .چرا باید زن را اینطور توصیف کرد ؟ فرمودید کمی اغراق و زیبایی برای بیان ذات زن ؟ آنهم در دو موردی که فرمودید : دو زن بگیریم برای داشتنایمان کامل؟ برادر ، این تعریف از زن بود یا چه ؟ من به شما میگویم که چقدر ما بانوان بدمان می آید که مردها مینشینند در کنار هم و محض شوخی میگویند خوب برو زن بگیر ، با فلانی ازدواج ن و هر هر کر کر میخندند ! شوخی آن است که همه بخندند نه اینکه یکی نیشش باز باشد تا بناگوش و دیگری غم در دلش بیاید . پس میبینید که اصلا لازم نیست و اصلا چرا میفرمایید لازم است ؟ لازم است شخصیت زن را زیر سوال ببرید و بگویید همسرم ایمانت نصف است ، برم یکی دیگر بگیرم تا ایمانم کامل شود ؟ این ناز خریدن زن است یا ناراحت کردن او ؟ شما درست راه برعکس را میپیمایید و گفتن این حرف هیچگونه زیبایی برای زن ندارد بلکه توهین آمیز هم هست . ناز خریدن زن با جملات عاشقانه است نه توهین آمیز .
البته خداوند نفرموده همه 124 هزار پیامبر مرد بوده اند ، و نگفته زن بوده اند . در این مورد بحثی نمیکنم چرا که بحث ما الان چیز دیگریست .

میفرمایید اگر حرف های شما را قبول نکنم ، پس جنسیت من میل به مرد شدن دارد ؟ یعنی میفرمایید بنده باید از خوشحالی اشک شوق بریزم یا خودم را به در و دیوار بکوبم تا شوهرم به من بگوید ای ناقص الایمان عزیزم و ای ناقص العقل نازم، الهی فدایت شوم ، برم یک نصفه ایمان دیگر گیر بیاورم تا ایمانم کامل شود و من با شنیدن این حرف هر هر بخندم و بگویم ای من به فدایت که اینقدر ناز مرا خریداری ؟

عزیز این حرف حتی یک سر سوزن با منطق سازگاری ندارد ، نمیدانم در خانه شما چطور قربان صدقه میروند ولی بنده اولین بار است که میشنوم توهین را جزئی از ذات زن میدانند که باید بشنود و خوشش هم بیاید!
خلاصه شاید در خانه شما ، اینطور قانع شدن ها هست ولی از نظر من بسیار عجیب و مضحک آمد که کسی ناز دیگری را با این کلمات بخواهد بخرد ! گویا با کلمات قربان صدقه رفتن و کارهای ناز خریدن هیچ آشنایی ندارد و با روحیه زن آشنا نیست

از قرار معلوم منطق من وشما سازگاری ندارد پس بنا را بر توهین نمیگذارم که مثل شما بگویم اگر حرف من قانع کننده نبود و پر از منطق بود ، پس شما نمیدانم میلتان به کدامین جنسیت میکشد ؟ هر کسی منطقی دارد و دلیل ندارد نپذیرفتن منطق شما که چیز عجیبی هم بود و مدلش را نشنیده بودیم ! دلیل بر نوسان جنسیتی و شخصیتی بنده باشد !

اما حرف اصلی من فعلا بر صحت این حکمت ها است ، تا برسیم به مسائل بعد از آن . صحت یا عدم صحت یک چیز تا معلوم نشده ، جدال ما قبل ندارد ، اینطور نیست ؟ پس ابتدا اثبات حقیقت ، سپس بحث بر سر موضوع ، چرا که نظذ من این است که هر حدیثی مخالف قران را باید بر دیوار کوبید

موفق باشید


خانم محترم شما چرا قدرت تجزیه و تحلیلتان مثل خانم بی نظیر بیش از حد ضعیف است؟چرا مثال اولم که شبیه بود به کلام حضرت علی(ع) رو نقد نکردید مثال دومیم رو از روی شوخی زدم که شوخیه رایجی بود...هر چند در کل دو زن گرفتن هم هیچ مشکلی ندارد اگه بنظر شما توهین بزن میشه پس قرآن رو هم متهم کردید به توهین...چون خدا مجاز می دونه چند زن بگیریم...پس بقرآن هم شک کردید...منظورم از ذات زن اینطوریه و نازشو بکشیم منظورم در رابطه با دو زن گرفتن نبود که خوشش بیاد یا نه منظورم در کل مطلب پاسخ هام بود...من نمی دونم شماها چرا اصرار دارید شبیه مرد ها باشید... در کل اصلا فرض محال میگیم حق با شما ....دنیا انقدر عجایب دردناک و ظلم ها داره که این تاپیکای این چنینی که شما مطرح کردید قابل بحث نیست و نباید وجود داشته باشه در برابرش....در قلب شما ها چی می گزره....در قلب این دوستمون که نابود شده و داره میمیره و در کل قلوب که ظلم های بزرگی بهشون شده چی می گزره http://www.askdin.com/showthread.php?p=457406#post457406 کاش به جای این همه کش و قوص این قضییه یکم بفکر این دوستمون در این تاپیکی که گفتم بودیم

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام

بی نظیر;456819 نوشت:
تناقض اشکار روایت منسوب به امام علی با رفتار حضرت فاطمه ص

امام علی بخل را برای زن اخلاقی نیکو می داند

ایا حضرت فاطمه ص فاقد این اخلاق نیکو بود که گردنبند ازدواج خود را به فقیری بخشید !!!!!!!!!!!!!!!!


در تناقض وحدت موضوع شرط است.موضوعات به صورت زیر هستند:
1-صدقه دادن حضرت فاطمه (س) کاری نیکو بود.
2-بخل کار خوبی است.
اول این که موضوعات دو امر متفاوت هستند یکی صدقه دادن است،یکی بخل است.گزاره دو کلیه نیست،جزئیه هم نیست.گفته نشده هر بخل خوب است.همچنین گفته نشده برخی بخل خوب است.تنها زمانی استدلال بالا شکل می گیرد که گزاره دو کلیه باشد.پس تناقضی نیست.چون وحدت موضوع نیست.در واقع رابطه بخیل و کسی که صدقه می دهد عموم و خصوص من وجه است،با یکدیگر اشتراک دارند این دو مجموعه.
ثانیاً باید ثابت کنید این گردبند مال حضرت علی (ع) بوده است،نه مال حضرت فاطمه (س).اگر مال خود حضرت فاطمه (س) بوده،چه اشکالی دارد مال خودشان را بدهند به دیگری؟ما بخل را وقتی در نظر می گیریم که مربوط به مال شوهر باشد نه مال خود زن.
رابعاً میان بخیل و کسی که صدقه می دهد تباینی نیست.فرد می تواند بخیل باشد و مال خود را در امور مستحب به کسی ندهد،ولی در امور واجب بدهد.

لبیک یا مهدی
و من الله توفیق

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام

بی نظیر;456772 نوشت:
این سوال مطرح می شود

ایا برای یک مورد و یا حتی چند مورد می توان یک خصلت مانند ترس را به طور مطلق یک خصیصه نیکو برای زنان دانست ؟

و حکم کلی صادر کرد ؟


از گزاره ای که نه کلیه بیان شده است نه جزئیه،نه می توان کلی بودنش را نتیجه گرفت نه جزئی بودنش را.لذا فقط با استناد به این حکمت نهج البلاغه نمی توانیم بگوییم این مسئله مطلق است یا مقید.بلکه باید روایات دیگر را هم لحاظ کنیم.

بی نظیر;456779 نوشت:
در این روایت از بخل بعنوان یک صفت نیکو برای زن نام برده شده فقط برای حفظ اموال خود و شوهر

و این متناقض با ایات قران است که مکرر سفارش به پرداخت زکات و کمک و یاری با مال و جان خود به مسلمان است

ایا حفظ اموال و جمع اوری مال و ندادن صدقه برای زن کاری نیکوست ؟

لطفا این تناقض را توضیح دهید ؟


عرض شد این تناقضی ندارد.
صدقه دادن و انفاق وقتی مطرح است که شما از مال خودتان بدهید.نه این که از کیسه خلیفه ببخشید.وقتی بدون رضایت شوهر،از مال شوهر
مانند آن است که بنده از دوستم دزدی کنم و بعد چیزی را که از او دزدیده ام صدقه بدهم.آیا هدف وسیله را توجیه می کند؟آیا این کار حلال است؟

«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَنفِقُواْ مِن طَيِّبَاتِ مَا كَسَبْتُمْ وَمِمَّا أَخْرَجْنَا لَكُم مِّنَ الأَرْضِ وَلاَ تَيَمَّمُواْ الْخَبِيثَ مِنْهُ تُنفِقُونَ وَلَسْتُم بِآخِذِيهِ إِلاَّ أَن تُغْمِضُواْ فِيهِ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ غَنِيٌّ حَمِيدٌ»

اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد، از چيزهاى پاكيزه ‏اى كه به دست آورده‏ ايد، و از آنچه براى شما از زمين برآورده‏ ايم‏، انفاق كنيد، و در پى ناپاك آن نرويد كه (از آن‏) انفاق نماييد، در حالى كه آن را (اگر به خودتان مى ‏دادند) جز با چشم‏پوشى (و بى ‏ميلى‏) نسبت به آن‏، نمى ‏گرفتيد، و بدانيد كه خداوند، بى‏ نيازِ ستوده (صفات‏) است‏.
سوره بقره (سوره 2)،آیه 267

امام باقر (ع): - در پاسخ به سؤال از آيه «و لاتيمّموا الخبيث منه تنفقون» : مردم زمانى كه اسلام آوردند درآمدهايى از ربا و اموال حرام در اختيار داشتند و افراد به سراغ اين ‏درآمدها در بين ‏دارايى ‏هاى خود مى‏ رفتند و آنها را صدقه مى ‏دادند، امّا خداوند آنان را از اين كار نهى فرمود. صدقه دادن جز از درآمد پاك و حلال درست نيست.

تفسير عیاشی: 1 / 149 / 492، منتخب ميزان الحكمة: 570

طبق این روایت،نمی شود از هر مالی صدقه داد.لذا از مال شوهر هم بدون رضایتش نباید صدقه داد.چون می توان آن را مال حرام در نظر گرفت و صدقه از حرام طبق آیه و روایت بالا جایز نیست.

لبیک یا مهدی
و من الله توفیق

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام

بی نظیر;456802 نوشت:
مشکل این روایات این است که بطور کلی بیان شده و لذا اکثر افراد از ان برداشت کلی می کنند

مثلا ممکن است حضرت علی منظورش ترس برای موارد محدودی باشد
اما در روایت این منظور نیامده

و از ان حکم کلی استنتاج می شود


کلی مطرح کردن صفات،نیازمند دلیل است وقتی گزاره نه کلی مطرح شده نه جزئی.برای مثال در خطبه 80 (یا به عبارتی 79) نهج البلاغه به این دلیل می گوییم کلیه زنان عادی مصداق آن قرار می گیرند که استدلال هایی که آورده شده برای همه زنان عادی صدق می کند.
اما این که حکم کلی استنتاج شود،نخیر چنین نیست.از گزاره بدون سور نه می توان کلی استنتاج کرد نه جزئی.

بی نظیر;456802 نوشت:
از طرفی ترس برای مرد هم در مواردی خوب است که در روایت به ان اشاره نشده

بله ممکن است خوب باشد.ولی بیان نشدن،به معنی عدم نیست.عدم الوجدان لایستلزم علی عدم الوجود.پیدا نکردن،دلیل بر نبود نیست.با فرض این که پیدا نکرده باشیم.این تاثیری در صحت این حکمت ندارد،چون موضوعش زن است نه مرد.

بی نظیر;456802 نوشت:
از نظر حقیر این روایات به این صورت بسیار ناقص و اجحاف در حق زنان است

این اجحاف در حق زن نیست.زن نباید مال شوهرش را بدون اجازه او مصرف کند.اصلاً اسلام را بگذارید کنار.وقتی مثلاً زن به شوهرش بگوید ماشینت را فروختم تا صدقه بدهم،آیا مرد احساس عدم صداقت نمی کند؟این خلاف اصول زندگی مشترک است.همینطور راجع به ترس،ترس در دفع خطر احتمالی مفید است.یعنی شما احساس خطر می کنید،می ترسید،می روید چاقو را از دست نوزادی می گیرید تا به خودش لطمه نزند.کجایش بد است؟اصلاً نترسیدن است که در اینجا بد است و باعث صدمه دیدن نوزاد می شود.درباره تکبر هم که در خود حکمت آمده و نیازی به توضیح ندارد.

شما اسلام را هم بگذارید کنار،حقوق بشریون هم اینطور نیستند که دید انتقادی به این حرف داشته باشند.

بی نظیر;456802 نوشت:
سوال این است ایا امام علی ع
واقعا چنین سخنان ناقصی را بیان فرموده یا در روایت احادیث دخل و تصرف واقع شده ؟

این سخن ناقص نیست و حتی حقوق بشریون و غیرمسلمانان هم ممکن است آن را بپذیرند.

لبیک یا مهدی
و من الله توفیق

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام

بی نظیر;456804 نوشت:
من امام علی ع را خیلی دوست داشتم و عاشقش بودم

از وقتی این روایات رو از ایشون شنیدم
دیگه اون حس قشنگ رو ندارم

حتی در مورد حقانیت ایشون مردد شدم


ولایت یعنی این که وقتی شما کسی را مولای خود دانستید و مولای شما به شما گفت فلان کار را کن،نگویید نمی کنم چون ممکن است غلط باشد.
احتمالاً شنیده اید،فردی نزد یکی از معصومین (ع) (فکر کنم امام صادق (ع)) آمد.گفت چرا قیام نمی کنید؟ما آماده ایم تا به شما کمک کنیم.تعدادمان هم انقدر است.حضرت (ع) به او گفتند بپر در تنور.نپذیرفت و شروع کرد توجیه کردن و گفتن این که نه نباید بپرم،چرا به نظر شما باید بپرم و ... .در همان لحظه یکی از شاگردان امام (ع) آمد.امام (ع) به او گفت بپر در تنور.شاگرد بی درنگ و بدون سوال کردن پرید.آن مرد که نپریده بود تعجب کرد و رفت داخل تنور را نگاه کرد،دید گلستان شده است و به شاگرد آسیبی نرسیده است.ولایت یعنی این.ولایت از مسلمات شیعه است.

ما معیار سنجش حق نیستیم.حق معیار سنجش ماست.امام علی (ع) معیار است،چون حق است.نه این که ما معیاری باشیم برای سنجش سخن ایشان.

لبیک یا مهدی
و من الله توفیق

nothing;457452 نوشت:
خانم محترم شما چرا قدرت تجزیه و تحلیلتان مثل خانم بی نظیر بیش از حد ضعیف است؟

شما زبان به توهین میگشایید چرا که یا باید منطق ما مثل شما باشد یا اگر نباشد نه منطق داریم و نه قدرت تجریه و تحلیل ؟ادب را حفظ کنید

nothing;457452 نوشت:
چرا مثال اولم که شبیه بود به کلام حضرت علی(ع) رو نقد نکردید مثال دومیم رو از روی شوخی زدم که شوخیه رایجی بود

مثال اولی شما را بنده گفتم که اگر علمش را دارید به جای بحث بیهوده ، ثابت کنید کلام از امام علی ع است ، هر چند گفته اند در انتسابش به امام ع شک دارند و اسنادش را قبلا نشان دادیم پس بحث آن را نمیکنم چرا که از نظر بنده مردود است و با این حساب آن سندی که از خود گفتید که زن بلا است و همه این را میگویند نیز مردود است و هر چه عرف شد مگر صحیح است که عرف را برای حکمت نهج البلاغه مثال میزنید ؟

شوخی زمانی شوخی است که طرفین بخندند نه فقط یک نفر . شما معنای کلمه را یاد بگیرید ، سپس اقدام به انجامش نمایید . وگرنه بنده نیز میتوانم با مشت یکی بزنم توی صورت دیگران و هر هر بخندم و ای باشد شوخی بنده ! جز خودم هم انتظار داشته باشم ان بیچاره بدبخت کتک خورده هم بخندد و اگر نخندد ، بگویم برو بابا منطقت مشکل دارد و از لحاظ جنسیتی مشکل داری که نمیخندی !

nothing;457452 نوشت:
هر چند در کل دو زن گرفتن هم هیچ مشکلی ندارد اگه بنظر شما توهین بزن میشه پس قرآن رو هم متهم کردید به توهین...چون خدا مجاز می دونه چند زن بگیریم...پس بقرآن هم شک کردید...منظورم از ذات زن اینطوریه و نازشو بکشیم منظورم در رابطه با دو زن گرفتن نبود که خوشش بیاد یا نه منظورم در کل مطلب پاسخ هام بود...

شما حق ندارید ما را به همه چیز متهم کنید . یا میگویید امام علی ع را قبول ندارید یا چون شما را قبول نداریم ، پس جنسیتمان مشکل دارید یا قران را قبول نداریم ! نمیدانستم خدا جانشین اینطوری روی زمین هم دارد که تا امام عج نیامده اند کارشان را راه بیندازد و برای مردم نسخه دینی بپیچد !

نکند فقط این شمایید که باید سوال داشته باشید یا مردم فقط سوالی باید داشته باشند که سوال شما باشد ؟یا یا فقط شما باید شبهه برایتان پیش بیاید ؟ و اگر کسی چیزی را که از نظر شما مشکل ندارد را بپرسد به هزار چیز متهم میکنید ! منطقتان را برای خود نگه دارید و اگر کسر شان است ، چرا دخالت در تاپیک هایی میکنید که نه جوابش را میدانید و نه برایتان شبهه است و فقط توهین میکنید ! هر کسی مجاز است هر سوالی خواست بپرسد . شما که به فکرش هستید بشتابید ! ما به مشکلات خودمان میرسیم ، شما به کارهای خود

nothing;457452 نوشت:
منظورم از ذات زن اینطوریه و نازشو بکشیم منظورم در رابطه با دو زن گرفتن نبود که خوشش بیاد یا نه منظورم در کل مطلب پاسخ هام بود

دقیقا شما فرمودید : توصیف درباره جنس زن در جملاتی این چنینی لازم است

و آن وقت آن جملات چیستند ؟ با هم میبینیم !

نقل قول:
این حدیث مثل سخنان خود ماست که: زن بلاست خدا هیچ خانه ای را بی بلا نکند.....یا زن نصف ایمان مرد است پس بهتره دو زن بگیریم تا ایمانمون کامل بشه:Cheshmak: خلاصه کمی هم اغراق برای زیبایی و بیان ذات زن و توصیف درباره جنس زن در جملاتی این چنینی لازم است

nothing;456826 نوشت:
ببینید خانم نسبتا محترم....منو بد جور عصبانی کردی...درباره چیزی که هیچیز نمی دونی نظر قطع نده چون ریشه از جهل داره این کار شما

بقیه را به جهل متهم میکنید ولی خود حاضر نیستید بررسی سندی بکنید تا صحت چیزی را بدانید و مطلع شوید ! اجازه دهید ما با اسناد و حدیث بررسی موضوع را بکنیم ، نه با حرف بیهوده . هر چند کارشناس عزیز هم فرمودند که نهج البلاغه صحیح مطلق نیست و همانطور که میدانیم کل روایتش هایش به صورت مرسل است و مرفوع و با لفظ رفعه ، از سید رضی به نقل از امام علی ع نوشته شده است . زیرا سید رضی به رجال حدیث دقت نداشتند و سعی میکردند احادیثی که مطمئن هستند از امام شنده اند را در کتاب جمع آوری کنند ، پس هر چه جمع آوری کرده اند ، مشخص نیست صحیح ملق باشد ، جز در مواردی که تواتر حدیث داشته باشیم از امام علی ع یا دیگر معصومین ع یا پیامبر ص ، مثلا در کتاب من لا یحضره الفقیه نیز که احکام از آن میگیریم ، اسناد مردود وجود دارد و این اشتباهی است که پیش می آمده . ما مثل سنیان نیستیم که کتاب صحیح مطلق داشته باشیم ، ما رجال حدیث را داریم . بله ! با حدی ثو سند اگر صحبت میکنید بسم الله در غیر این صورت فکر نکنم بخواهم توهین های شما را بشنوم .

nothing;457108 نوشت:
این جواب خیلی قانع کنندس اگه بازم قانع نشدید بنظر من شما به زن بودن خود راضی نیستید و می خواید مرد باشید..که دیگه من از دستم کاری بر نمیاد

تشکر که به فکر بودید ولی گویا از شما کاری ساخته نیست ، پس بیش از این خود را به زحمت نیندازید . من بانو هستم و نمیخواهم تغییر جنسیت دهم ولیکن ممنون که گزینه ها را روی میز قرار دادید و رو بروی بنده گذاشتید

بن موسی;457441 نوشت:
این روایات توسط سایر معصومین (ع) هم بیان شده اند تا جایی که کتب روایی نشان می دهند.لذا فقط مختص آن زمان نیستند.

لبیک یا مهدی
و من الله توفیق

با سلام. چند نمونه اش را اگر نشان دهید ، ممنون خواهم شد

سلام علیکم
دوستان عزیز، لطفاً در تاپیک ها توهین نکنید و خیلی محترمانه و البته دوستانه صحبت کنیم
نه فقط دوستانه و محترمانه! با سند و مدرک هم صحبت کنید تا دیگر دوستان قانع بشوند.
ان شاءالله که دیگه شاهد این مسائل در این تاپیک نباشیم.
موفق باشید
:Gol:

بن موسی;457425 نوشت:
باز خوب حقوق بشریون می گویند زن مساوی مرد است از هر نظر،ما می گوییم از نظر الهی بین این دو فرقی نیست چون ملاک تقواست و هر دو می توانند آن را کسب کنند،ولی نظر شما واقعاً نظر عجیبی است. زن از مرد برتر است؟ما هیچ وقت نگفته ایم مرد از زن برتری مطلق دارد،منتهی ظاهراً شما قائل به برتری مطلق زن هستید بر مرد.
بر مبنای چه دلیلی؟

سلام

برتری مطلق هیچ گاه نگفته ام واضح است که در قدرت بدنی مردان برتر از زن هستند
منظور من از برتری زن بر مرد در نوع افرینش و وظیفه ای که در این جهان به عهده او گذاشته شده است
ایا مهمترین یا یکی از مهمترین اهداف بشر ادامه نسل نیست ؟ این وظیفه خطیر به عهده چه کسی گذاشته شده و چه کسی بیشترین نقش را در این مورد دارد ؟
معمولا معلوم و مرسوم است که وظایف مهم و حساس و کلیدی را بر عهده افراد کارامد و شایسته تر قرار می دهند
در جنگها مردان برای حفظ زنان می جنگند و خود کشته می شوند
چرا که بقای زن مهم تر از بقای مرد برای طبیعت می باشد

از طرفی زنان با نشان داده اند در مدیریت بسیار قوی تر از مردان هستند
مثال می زنم

درصد بیشتر قبولی دختران نسبت به پسران نشان از مدیریت بهتر زنان در مدارس دخترانه می باشد

و مردان در مدیریت مدارس از زنان عقب مانده اند

حالا جای این بحث اینجا نیست

بن موسی;457425 نوشت:
یک تاپیکی زده بودید برای اثبات این که زنان از نظر عقلی و علمی و ... برترند.ما در جای خود نشان دادیم تمامی ادله شما خلط بین قوه و فعل هستند و لذا از نظر منطقی مردود می باشند.

شما همیشه ادعای نشان دادن دارید
من هم ادعا می کنم نشان دادم شما درست نمی گویید
هرکس یک طرفه به قاضی برود خوش حال بر می گردد

بن موسی;457425 نوشت:
این نکوهش نیست.اینطور هم نیست که هر زنی این را نکوهش تلقی کند.بنده زنان فراوانی دیده ام که به علت تقوا در مقابل این سخنان موضع گیری نمی کنند و حتی می پذیرند مسئله را.
این که یکسری صفات زن را بررسی و بیان کنیم،غیر از نکوهش است.در این خطبه ها و روایات تنها یکسری ویژگی ها و صفات بیان شده است.

من که هر گز باور ندارم که پیامبر گرامی زنان را واقعا نکوهش کرده باشد یا حضرت علی
من می دانم و یقین دارم این احادیث مورد تحریف دوست و دشمن واقع شده
دشمن اگاهانه و دوست نااگانه

حالا می گویید اگر می دانی چرا تاپیک می زنی ؟
برای نشان دادن بی اعتباری احادیثی که چهره دین را زشت کرده است

بن موسی;457425 نوشت:
نظر چه کسی را می خواهید؟نظر خودتان،نظر بنده،یا نظر اسلام و تاریخ را؟
خودتان که بار ها گفته این خطبه ها و روایات از شیاطین بر می خیزند.لذا از نظر شما بعید است این سخنان واقعاً منسوب باشند به حضرت علی (ع).مگر این که حضرت علی (ع) را انسان درستی ندانیم (استغفرالله).
ما هم نظرمان را گفته ایم،نظر اسلام و تاریخ هم بار ها بیان شده و در تاپیک مخصوص قرار بود مسئله بررسی شود که متاسفانه تاپیک به حاشیه کشیده شد.

وفاق عمومی بر بطلان این احادیث

موفق باشید

بن موسی;457432 نوشت:
ما وقتی به کسی می گوییم طاغوت،که کشور های غربی و حکومت زنان را در آن ها معیار قرار دهد.چنین کسی از اسلام فاصله گرفته است،چون باید به طاغوت کافر باشد ولی محب آنان است.

اینکه شما فکر می کنید تمام جهان طاغوت است جز ایران
همه کافر و جهنمی هستند جز شیعه
و از شیعه ها هم باز بیشترشان نظیر من طاغوتی هستیم
و خدا وند بهشت را فقط برای عده انگشت شماری افریده
و جایی بسیار خلوت است
چون همه جهان رفته اند جهنم

یکم نیاز به بازنگری در اعتقادات و عقایدتان مشاهده می شود
قصد اهانت ندارم بهتره با یک عالم اسلامی و یک روانشناس زبده مشورت کنید

بن موسی;457432 نوشت:
شما بفرمایید تضاد این روایات را با قرآن ثابت کنید.ما منتظریم

در جای خودش ثابت کرده ام روایت خاصی مورد نظر است ذکر کنید

بن موسی;457432 نوشت:
این همان چیزی است که عرض کردیم.چون طاغوت موفق شده است زنان را رهبر کند،پس کار صحیحی است.این همان چیزی است که در اول پست گفتیم.
حرف ایشان و شما توسل به طاغوت و حکومت های غربی و دشمنان اسلام است.

حالا اگر روزی در اینده که حتما خواهد امد زنان طبق قانون حق رهبری را بدست اورند
انگاه به نظر شما حکومت ایران هم طاغوتی خواهد بود

بی نظیر;456627 نوشت:

سلام

بزرگوار پاسخ شما مجدد نیست
اصل سوال من برای این است که صحت و سقم این حدیث که به امام علی ع نسبت داده می شود
و بعضا در تاپیکها از ان بر علیه زنها استفاده می شود مشخص شود

بزرگوار اگر صفتی برای زن خوب است باید در تمام جهات یا حداقل بطور علمی و عقلی ثابت شود که این صفت بنا به این دلایل برای
زن و رشد شخصیت و تکامل او خوب است

نه اینکه شما فقط برای یک مورد محدود مثلا حفظ زندگی خانوادگی که ان هم معلوم نیست واقعا ترس در حفظ نظام خانواده موثر باشد مثال بزنید و
فتوا داده شود این خصلت برای زن خوب است

اینکه ترس بعضی جاها خوبه و بعضی جاها بد
یک اصل کلی و قابل فبوله چه برای زن چه مرد

اما مساله این است که این اصل اساسی در این روایت در مورد زن بیان شده

بالاخره باید مشخص شود که این سخن اگر از امام علی ع و مورد قبول است
تا چه حد صحت دارد ؟ ایا صحت دارد یا نه ؟
ایا علمیست ؟ بزرگوار اینها سخنانیست که به انها استناد می شود
طبق این سخنان قانون وضع می شود

چرا نباید صحت و سقم انها به دقت مورد بررسی واقع شود ؟

موفق باشید


پاسخ مجدد :
باسلام وتقدیر از تلاش شما که در پی بهتر درک نمودن معارف دین خود همواره می کوشید . این گل زیبا تقدیم شما:Gol::Gol: واین پاسخ جامع پیش کش حضورت :Hedye:

در باره سخن معروف امام علی (ع) در نهج البلاغه سؤالات زیادی مطرح کرده اید که جواب به آن ها نیاز به مطالعه فراوان دارد . باید در مباحث روانشناسی و فلسفه اخلاق و مبانی اخلاق دنبال آن ها بود .
اما در باره حدیث فوق توضیح می دهیم که شاید جواب بسیاری از سوال های شما باشد.
«خيار خصال النساء شرار خصال الرجال : الزهو و الجبن و البخل فإذا كانت المرأة مزهوة لم تمكن من نفسها . و إذا كانت بخيلة حفظت مالها و مال بعلها . و إذا كانت جبانة فرقت من كل شئ يعرض لها؛(1)
بهترین خصلت زنان بدترین خصلت مردان است، یعنی خود بزرگ بینی،ترس و بخل؛ زیرا هرگاه زن خودبزرگ بین باشد،به بیگانگان و نامحرمان اجازه دست درازی به حریم خود را نمی دهد . هر گاه (نسبت به مال خودش و مال شوهر که در اختیار اوست) بخیل باشد، آن را حفظ می کند . بیجا خرج نمی کند . ریخت و پاش نمی نماید . هر گاه ترسو باشد( از بی آبرویی و از تجاوز بیگانه به حریم خود بترسد) از هر چه حرمت او را تهدید نماید، فرار می کند.
بنا به روایت دیگری باز حضرت فرمود:
خير خصال الرجال شر خصال النساء ، كالشجاعة والكرم ، فإنهما من خير خصال الرجال وهما في النساء شر؛(2)
بهترین اخلاق مردان مانند شجاعت و بخشندگی بدترین اخلاق زنان است.(بعد همان توجیه را ذکر کردند.)
در توضیح این حدیث شریف عرض می کنیم:
باور ها و اعتقادات انسان زیربنای شخصیت او را تشکیل می دهند.
اعتقاد به توحید و یگانه دانستن خداوند، اصل و تنه درخت مبارک و تنومند و پر شاخ و برگ و ثمری است که شاخه های آن فروع اعتقادی هستند که از خاستگاه توحید بارور می شوند مثل اعتقاد به هدایتگری خداوند و عدالت و حکمت او ...
اخلاق و کردار شایسته و صالح، ثمره ها و میوه های مبارک این درخت پربرکت هستند، همچنان که اخلاق و اعمال ناپاک میوه و ثمره درخت ناپاک شرک می باشند.
محال است از درخت خجسته توحید، میوه نامبارک تکبر ، جبن و بخل ظاهر گردد.
اخلاق سه گانه خودبزرگ بینی ، ترس و بخل در زن نیز پسندیده نیستند. زنی که در ارتباط با زنان و مردان دیگر دارای خودبزرگ بینی باشد و آنان را حقیر بشمرد ، به ارث شیطان دلخوش کرده و مستحق سرزنش می باشد.
ترس زن هم مانع امر به معروف و نهی از منکر و حق گویی و صراحت سخن وی در صحنه های اجتماعی شده ، او را به تحمل ستم و زور سوق می دهد. ما زنان شجاع را که با صراحت امر به معروف و نهی از منکر کرده اند می ستاییم . بخشندگی زنان بزرگ را ستایش و تحسین می کنیم.
پس حدیث نمی خواهد این سه ویژگی ناپسند را برای زنان روا و پسندیده بشمرد ، بلکه مربوط به نمودهای پسندیده این سه خلق در موارد مشخص است.
غرور و تکبر از صفات زشت اخلاقی است. انسان متکبر خود را از دیگران برتر و والاتر و دیگران را پست می شمارد . از همنشینی با آنان اجتناب می ورزد . آن ها را کسر شأن خود می پندارد . اگر ناچار از همنشینی باشد، تکبر و غرور در رفتارش آشکار می باشد و نفرت همنشینان، از وی را در پی دارد.
اما با شخصیت و بزرگ دانستن خود در رفتار با مردان نامحرم و نمودهاي متکبرانه و مغرورانه در مواجهه با آن ها، نه تنها ناپسند نیست ، بلکه بسیار به جا و مفید و پسندیده می باشد.
نمود غرورمندانه و متکبرانه در رفتار زن با مرد نامحرم بین آن دو حریم ایجاد می کند. نه خود به نامحرم متمایل می شود و نه به نامحرم اجازه می دهد در باره او خیال فاسد کند.
غرور و خودبزرگ بینی زن از ارتباط با هر کس و ناکس از صفات خوب و پسندیده ای است که موجب می شود در فعالیت های اجتماعی و درگیری های شغلی با مردان حیثیت، عفاف، وقار و هیبت خود را حفظ کند . بدون اعتنا به زنانگی خود، همدوش مردان کار کرده، اجازه ندهد یک لحظه در فکر مردان همکار خیال های نابجا خطور کند و یا رفتار توهین آمیز بروز نماید.
اما زن هم مالک دارایی های شخصی خودش است و هم متصرف در اموال شوهر که به عنوان هزینه زندگی در دست اوست و شوهر هم که غالبا غایب است. زن اگر ذاتا بخیل و بسته دست باشد، این صفت ناپسند او را از دادن حقوق واجب مالی که به اموال خودش تعلق می گیرد و از بخشش اموال خودش به خویشاوندان و نیازمندان در حد متعادل باز می دارد و این خود گناه و ناپسند و مستحق توبیخ می باشد. اما زن اگر در ارتباط با اموال شوهرش دست و دل باز باشد، علاوه بر تصرف نابجا، خود و فرزندان و خانواده را به زحمت می اندازد . اموالی که باید در خانه و برای رفع نیاز افراد خانواده مصرف شود، به دیگران می دهد .
اما اگر نسبت به خرج کردن اموالش بخل داشته باشد، هم در خانه از ریخت و پاش بی مورد خودداری می ورزد ؛ هم با انفاق های بیجا، خود و خانواده را به زحمت نمی اندازد. بنا بر این در او روحیه بخشندگی در حد متعادل و کم تر از آن پسندیده است تا نه از دادن حقوق واجب و انفاق های مستحب به خویشاوندان باز ماند ؛ نه خود و خانواده را به زحمت بیندازد و اموال خود و شوهرش را بدون ضرورت از دست بدهد.
اما همین روحیه در شوهر و مرد ناپسند است، زیرا اگر دست بسته باشد، به خانواده وسعت عیش و روزی نمی دهد . بخل وی را به ذخیره کردن بیش از حد و خودداری از پرداخت حقوق واجب و مستحب مالی واداشته ، به کم گزاردن هزینه زندگی زن و فرزند سوق می دهد . زن و فرزند از این روحیه او رنج خواهند کشید . متحمل محرومیت و سختی خواهند شد، در حالی که اگر بخشنده باشد ، هم دیگران و هم خانواده اش بهره خواهند برد.
اما در مورد ترس، وظیفه دفاع از خانه و خانواده در طبیعت بر عهده نر نهاده شده ، به همین جهت در فقه اسلام جهاد بر زنان واجب نیست . مرد است که وظیفه دفاع از خانواده در مقابل هجوم دشمن را دارد. اگر مرد ترسو باشد، از دشمن فرار می کند . خانواده را بی پناه می گذارد اما اگر شجاع باشد ،با دشمنان درگیر می شود . با آنان نبرد می کند . اجازه نمی دهد دشمن به خانواده و مال و ناموس و وطنش نظر سوء داشته باشد.
زن اگر از بی آبرویی بترسد، از هر جا که احتمال بی آبرویی بدهد، فرار می کند. خود را به مهلکه نمی اندازد. در همین اتفاق های ناگوار ناموسی اگر دقت کنید، می بینید در غالب آن ها تهور و بی باکی زن نقش داشته است. زنانی که متهورانه و بدون ترس به هر خلوتگاهی می روند و در مسیر به منزل یا محل کار بر هر اتومبیلی سوار می شوند و ... احتمال در افتادن آن ها به مهلکه فراوان تر است.
در تعلیل و تبیینی هم که امام برای زیبا بودن خودبزرگ بینی و ترس و بخل برای زنان کرده ، همین توجیه مشاهده می شود . معلوم می گردد امام ذات این اخلاق را برای زنان نمی پسندد، بلکه نمود های این اخلاق را در حوزه های خاص مد نظر داشته است. یک بار دیگر به توجیه امام برای زیبا بودن این اخلاق برای زنان توجه کنید:
هرگاه زن خودبزرگ بین باشد، به بیگانگان و نامحرمان اجازه دست درازی به حریم خود را نمی دهد . هر گاه (نسبت به مال شوهر که در اختیار اوست) بخیل باشد،آن را حفظ می کند . بیجا خرج نمی کند . ریخت و پاش نمی نماید . هر گاه ترسو باشد( از بی آبرویی و تجاوز بیگانه به حریم خود بترسد) از هر چه حرمت او را تهدید نماید، فرار می کند.
بنا بر این خودبزرگ بینی زنان هنگام برخورد با نامحرم و بخل زن نسبت به هزینه کردن اموال شوهر و خود در منزل و خودداری او از ریخت و پاش های معمول و ترس او از بی آبرویی و فرار او از صحنه هایی که ممکن است آبروی او را به باد دهد، منظور است ،نه این که این سه صفت به طور مطلق برای زن پسندیده باشد.
:Gol::Gol::Gol::Sham::Sham::Sham:
پی نوشت ها:
1. نهج البلاغه، حکمت 234.
2. مستدرك سفينة البحار ، نمازی شاهرودي ، ج 3 ، ص 70.

بی نظیر;456627 نوشت:

سلام

بزرگوار پاسخ شما مجدد نیست
اصل سوال من برای این است که صحت و سقم این حدیث که به امام علی ع نسبت داده می شود
و بعضا در تاپیکها از ان بر علیه زنها استفاده می شود مشخص شود

بزرگوار اگر صفتی برای زن خوب است باید در تمام جهات یا حداقل بطور علمی و عقلی ثابت شود که این صفت بنا به این دلایل برای
زن و رشد شخصیت و تکامل او خوب است

نه اینکه شما فقط برای یک مورد محدود مثلا حفظ زندگی خانوادگی که ان هم معلوم نیست واقعا ترس در حفظ نظام خانواده موثر باشد مثال بزنید و
فتوا داده شود این خصلت برای زن خوب است

اینکه ترس بعضی جاها خوبه و بعضی جاها بد
یک اصل کلی و قابل فبوله چه برای زن چه مرد

اما مساله این است که این اصل اساسی در این روایت در مورد زن بیان شده

بالاخره باید مشخص شود که این سخن اگر از امام علی ع و مورد قبول است
تا چه حد صحت دارد ؟ ایا صحت دارد یا نه ؟
ایا علمیست ؟ بزرگوار اینها سخنانیست که به انها استناد می شود
طبق این سخنان قانون وضع می شود

چرا نباید صحت و سقم انها به دقت مورد بررسی واقع شود ؟

موفق باشید


بی نظیر;456627 نوشت:

سلام

بزرگوار پاسخ شما مجدد نیست
اصل سوال من برای این است که صحت و سقم این حدیث که به امام علی ع نسبت داده می شود
و بعضا در تاپیکها از ان بر علیه زنها استفاده می شود مشخص شود

بزرگوار اگر صفتی برای زن خوب است باید در تمام جهات یا حداقل بطور علمی و عقلی ثابت شود که این صفت بنا به این دلایل برای
زن و رشد شخصیت و تکامل او خوب است

نه اینکه شما فقط برای یک مورد محدود مثلا حفظ زندگی خانوادگی که ان هم معلوم نیست واقعا ترس در حفظ نظام خانواده موثر باشد مثال بزنید و
فتوا داده شود این خصلت برای زن خوب است

اینکه ترس بعضی جاها خوبه و بعضی جاها بد
یک اصل کلی و قابل فبوله چه برای زن چه مرد

اما مساله این است که این اصل اساسی در این روایت در مورد زن بیان شده

بالاخره باید مشخص شود که این سخن اگر از امام علی ع و مورد قبول است
تا چه حد صحت دارد ؟ ایا صحت دارد یا نه ؟
ایا علمیست ؟ بزرگوار اینها سخنانیست که به انها استناد می شود
طبق این سخنان قانون وضع می شود

چرا نباید صحت و سقم انها به دقت مورد بررسی واقع شود ؟

موفق باشید


پاسخ مجدد :
باسلام وتقدیر از تلاش شما که در پی بهتر درک نمودن معارف دین خود همواره می کوشید . این گل زیبا تقدیم شما:Gol::Gol: واین پاسخ جامع پیش کش حضورت :Hedye:

در باره سخن معروف امام علی (ع) در نهج البلاغه سؤالات زیادی مطرح کرده اید که جواب به آن ها نیاز به مطالعه فراوان دارد . باید در مباحث روانشناسی و فلسفه اخلاق و مبانی اخلاق دنبال آن ها بود .
اما در باره حدیث فوق توضیح می دهیم که شاید جواب بسیاری از سوال های شما باشد.
«خيار خصال النساء شرار خصال الرجال : الزهو و الجبن و البخل فإذا كانت المرأة مزهوة لم تمكن من نفسها . و إذا كانت بخيلة حفظت مالها و مال بعلها . و إذا كانت جبانة فرقت من كل شئ يعرض لها؛(1)
بهترین خصلت زنان بدترین خصلت مردان است، یعنی خود بزرگ بینی،ترس و بخل؛ زیرا هرگاه زن خودبزرگ بین باشد،به بیگانگان و نامحرمان اجازه دست درازی به حریم خود را نمی دهد . هر گاه (نسبت به مال خودش و مال شوهر که در اختیار اوست) بخیل باشد، آن را حفظ می کند . بیجا خرج نمی کند . ریخت و پاش نمی نماید . هر گاه ترسو باشد( از بی آبرویی و از تجاوز بیگانه به حریم خود بترسد) از هر چه حرمت او را تهدید نماید، فرار می کند.
بنا به روایت دیگری باز حضرت فرمود:
خير خصال الرجال شر خصال النساء ، كالشجاعة والكرم ، فإنهما من خير خصال الرجال وهما في النساء شر؛(2)
بهترین اخلاق مردان مانند شجاعت و بخشندگی بدترین اخلاق زنان است.(بعد همان توجیه را ذکر کردند.)
در توضیح این حدیث شریف عرض می کنیم:
باور ها و اعتقادات انسان زیربنای شخصیت او را تشکیل می دهند.
اعتقاد به توحید و یگانه دانستن خداوند، اصل و تنه درخت مبارک و تنومند و پر شاخ و برگ و ثمری است که شاخه های آن فروع اعتقادی هستند که از خاستگاه توحید بارور می شوند مثل اعتقاد به هدایتگری خداوند و عدالت و حکمت او ...
اخلاق و کردار شایسته و صالح، ثمره ها و میوه های مبارک این درخت پربرکت هستند، همچنان که اخلاق و اعمال ناپاک میوه و ثمره درخت ناپاک شرک می باشند.
محال است از درخت خجسته توحید، میوه نامبارک تکبر ، جبن و بخل ظاهر گردد.
اخلاق سه گانه خودبزرگ بینی ، ترس و بخل در زن نیز پسندیده نیستند. زنی که در ارتباط با زنان و مردان دیگر دارای خودبزرگ بینی باشد و آنان را حقیر بشمرد ، به ارث شیطان دلخوش کرده و مستحق سرزنش می باشد.
ترس زن هم مانع امر به معروف و نهی از منکر و حق گویی و صراحت سخن وی در صحنه های اجتماعی شده ، او را به تحمل ستم و زور سوق می دهد. ما زنان شجاع را که با صراحت امر به معروف و نهی از منکر کرده اند می ستاییم . بخشندگی زنان بزرگ را ستایش و تحسین می کنیم.
پس حدیث نمی خواهد این سه ویژگی ناپسند را برای زنان روا و پسندیده بشمرد ، بلکه مربوط به نمودهای پسندیده این سه خلق در موارد مشخص است.
غرور و تکبر از صفات زشت اخلاقی است. انسان متکبر خود را از دیگران برتر و والاتر و دیگران را پست می شمارد . از همنشینی با آنان اجتناب می ورزد . آن ها را کسر شأن خود می پندارد . اگر ناچار از همنشینی باشد، تکبر و غرور در رفتارش آشکار می باشد و نفرت همنشینان، از وی را در پی دارد.
اما با شخصیت و بزرگ دانستن خود در رفتار با مردان نامحرم و نمودهاي متکبرانه و مغرورانه در مواجهه با آن ها، نه تنها ناپسند نیست ، بلکه بسیار به جا و مفید و پسندیده می باشد.
نمود غرورمندانه و متکبرانه در رفتار زن با مرد نامحرم بین آن دو حریم ایجاد می کند. نه خود به نامحرم متمایل می شود و نه به نامحرم اجازه می دهد در باره او خیال فاسد کند.
غرور و خودبزرگ بینی زن از ارتباط با هر کس و ناکس از صفات خوب و پسندیده ای است که موجب می شود در فعالیت های اجتماعی و درگیری های شغلی با مردان حیثیت، عفاف، وقار و هیبت خود را حفظ کند . بدون اعتنا به زنانگی خود، همدوش مردان کار کرده، اجازه ندهد یک لحظه در فکر مردان همکار خیال های نابجا خطور کند و یا رفتار توهین آمیز بروز نماید.
اما زن هم مالک دارایی های شخصی خودش است و هم متصرف در اموال شوهر که به عنوان هزینه زندگی در دست اوست و شوهر هم که غالبا غایب است. زن اگر ذاتا بخیل و بسته دست باشد، این صفت ناپسند او را از دادن حقوق واجب مالی که به اموال خودش تعلق می گیرد و از بخشش اموال خودش به خویشاوندان و نیازمندان در حد متعادل باز می دارد و این خود گناه و ناپسند و مستحق توبیخ می باشد. اما زن اگر در ارتباط با اموال شوهرش دست و دل باز باشد، علاوه بر تصرف نابجا، خود و فرزندان و خانواده را به زحمت می اندازد . اموالی که باید در خانه و برای رفع نیاز افراد خانواده مصرف شود، به دیگران می دهد .
اما اگر نسبت به خرج کردن اموالش بخل داشته باشد، هم در خانه از ریخت و پاش بی مورد خودداری می ورزد ؛ هم با انفاق های بیجا، خود و خانواده را به زحمت نمی اندازد. بنا بر این در او روحیه بخشندگی در حد متعادل و کم تر از آن پسندیده است تا نه از دادن حقوق واجب و انفاق های مستحب به خویشاوندان باز ماند ؛ نه خود و خانواده را به زحمت بیندازد و اموال خود و شوهرش را بدون ضرورت از دست بدهد.
اما همین روحیه در شوهر و مرد ناپسند است، زیرا اگر دست بسته باشد، به خانواده وسعت عیش و روزی نمی دهد . بخل وی را به ذخیره کردن بیش از حد و خودداری از پرداخت حقوق واجب و مستحب مالی واداشته ، به کم گزاردن هزینه زندگی زن و فرزند سوق می دهد . زن و فرزند از این روحیه او رنج خواهند کشید . متحمل محرومیت و سختی خواهند شد، در حالی که اگر بخشنده باشد ، هم دیگران و هم خانواده اش بهره خواهند برد.
اما در مورد ترس، وظیفه دفاع از خانه و خانواده در طبیعت بر عهده نر نهاده شده ، به همین جهت در فقه اسلام جهاد بر زنان واجب نیست . مرد است که وظیفه دفاع از خانواده در مقابل هجوم دشمن را دارد. اگر مرد ترسو باشد، از دشمن فرار می کند . خانواده را بی پناه می گذارد اما اگر شجاع باشد ،با دشمنان درگیر می شود . با آنان نبرد می کند . اجازه نمی دهد دشمن به خانواده و مال و ناموس و وطنش نظر سوء داشته باشد.
زن اگر از بی آبرویی بترسد، از هر جا که احتمال بی آبرویی بدهد، فرار می کند. خود را به مهلکه نمی اندازد. در همین اتفاق های ناگوار ناموسی اگر دقت کنید، می بینید در غالب آن ها تهور و بی باکی زن نقش داشته است. زنانی که متهورانه و بدون ترس به هر خلوتگاهی می روند و در مسیر به منزل یا محل کار بر هر اتومبیلی سوار می شوند و ... احتمال در افتادن آن ها به مهلکه فراوان تر است.
در تعلیل و تبیینی هم که امام برای زیبا بودن خودبزرگ بینی و ترس و بخل برای زنان کرده ، همین توجیه مشاهده می شود . معلوم می گردد امام ذات این اخلاق را برای زنان نمی پسندد، بلکه نمود های این اخلاق را در حوزه های خاص مد نظر داشته است. یک بار دیگر به توجیه امام برای زیبا بودن این اخلاق برای زنان توجه کنید:
هرگاه زن خودبزرگ بین باشد، به بیگانگان و نامحرمان اجازه دست درازی به حریم خود را نمی دهد . هر گاه (نسبت به مال شوهر که در اختیار اوست) بخیل باشد،آن را حفظ می کند . بیجا خرج نمی کند . ریخت و پاش نمی نماید . هر گاه ترسو باشد( از بی آبرویی و تجاوز بیگانه به حریم خود بترسد) از هر چه حرمت او را تهدید نماید، فرار می کند.
بنا بر این خودبزرگ بینی زنان هنگام برخورد با نامحرم و بخل زن نسبت به هزینه کردن اموال شوهر و خود در منزل و خودداری او از ریخت و پاش های معمول و ترس او از بی آبرویی و فرار او از صحنه هایی که ممکن است آبروی او را به باد دهد، منظور است ،نه این که این سه صفت به طور مطلق برای زن پسندیده باشد.
:Gol::Gol::Gol::Sham::Sham::Sham:
پی نوشت ها:
1. نهج البلاغه، حکمت 234.
2. مستدرك سفينة البحار ، نمازی شاهرودي ، ج 3 ، ص 70.

بی نظیر;457648 نوشت:
من که هر گز باور ندارم که پیامبر گرامی زنان را واقعا نکوهش کرده باشد یا حضرت علی
من می دانم و یقین دارم این احادیث مورد تحریف دوست و دشمن واقع شده
دشمن اگاهانه و دوست نااگانه

حالا می گویید اگر می دانی چرا تاپیک می زنی ؟
برای نشان دادن بی اعتباری احادیثی که چهره دین را زشت کرده است

با تشکر از دعوت شما از مخلص
این فرمایشات شما بسیار جای اشکال است . البته از نظر مخلص. بدیهی است تفکر شما محترم است.
اینها که فرمودید نشان از بی ارزش شدن استدلالات آتی شما میکند چون کلام را آلوده به مصادره به مطلوب و ... سایر خطاهای خطیر میکند. برای فهم حقیقت بهتر ان است که قبل از تحقیق و انشای استدلال و شنیدن دلایل علی السویه به هردو سوی سخن توجه و اعتبار یکسانی بدهید. یعنی :
1- احتمال دارد که پیامبر گرامی زنان را واقعا نکوهش کرده باشد یا حضرت علی ....
2- احتمال دارد که مورد بالا صحیح نباشد و ایشان نظر دیگری داشته باشند.
به حب و بقض که به جایی نمیرسید! به جایی هم برسید، جایگاه سستی خواهد بود که ارزشی ندارد!
وقتی به وضوح ! میفرمایید هدف شما نشان دادن بی اعتباری احادیثی است که ....فلان هستندو....فلان یعنی کلی از منطق فاصله گرفته اید. معیار شما که نباید زشت و زیبا از نظر عقلتان باشد !‌ اگر دیدید چیزی خوب است به دین نسبت بدهید اگر خوشتان نیامد بگویید لابد تحریف هست!!!!
بعدش هم! به چه کسی میخوای نشون بدی! این بی اعتباری احادیث را به خودت میخوای نشون بدی؟!!! چون به کس دیگه هم که با این منطق هیچ چیز نشان ندادی جز سست بودن فرایند استدلال.....

به هر حال دست کم در حد خودتان در ارتباط با صحت و سقم چنین احادیث به ظاهر زن ستیز به کلیت شرع هم توجه داشته باشید. شما ابتدا موضع خود را در ارتباط با آیات قرانی مربوط به حقوق زن و .... مشخص کنید کلیاتی راجع به نظر دین به زن و حقوقش پیدا میکنید که شاید نیاز چندانی به تفحص در احادیثی که بسیار محل شک و تردید هستند نخواهید داشت. و دست کم تعجب نمیکنید از شنیدن چنین سخنانی از بزرگان دین! چون نظر دین مشخص است نسبت به حقوق زن!

http://www.askdin.com/thread35013.html
جمع بندی _1
پرسش : احادیثی از امام علی(ع) ذکر می شود که نسبی بودن اخلاق را در نزد ایشان بیان می کند،مثلا می گویند سه صفت برای مردخوب ولی برای زن مذموم است
شجاعت و بخشندگی و غیرت
و موارد دیگر که الان یادم نیست
ایا واقعا امام علی (ع) به نسبی بودن اخلاق معتقد بودند ؟

پاسخ :
نسبی در برابر مطلق است. برخی می‌گویند: اخلاق و ارزش‌های اخلاقی مانند: «عدل خوب است»، «احسان به پدر و مادر خوب است»، «ظلم و ستم به دیگران بد است»، اصولی ثابت، عام و همگانی می‌باشند که از عوامل اجتماعی و روان شناختی به دست نمی‌آید و دگرگون نمی‌شود و از هر جهت اطلاق دارد. اخلاق با چنین شاخصه‌ای مطلق است.
برخی می‌گویند: اخلاق و ارزش‌های اخلاقی هیچ اعتبار کلی و واقعیت و ریشة ثابتی ندارد. اعتبار همة اصول اخلاقی به فرهنگ، گزینش فردی، زمان، مکان و ... برمی‌گردد. اخلاق با چنین شاخصه‌ای نسبی است.
از آیات و روایات به خوبی به دست می‌آید که اخلاق از اصول ثابت، عام و فراگیر و همگانی بهره‌مند است. قران کریم می‌گوید:
«ولکنّ الله حبّب اِلیکم الایمان و زیّنه فی قلوبکم و کرّه إلیکم الکفر و الفسوق والعصیان؛(1) خداوند ایمان را محبوب قلب‌های شما قرار داد و کفر و فسق و گناه را مورد کراهت و نفرت طبیعت شما ساخت».
از تعبیر «فی قلوبکم» به خوبی فهمیده می‌شود که اخلاق و ارزش‌های اخلاقی به صورت ثابت و همگانی در عمق جان آدمیان ریشه دارد. فطری بودن دین که در بعضی آیات آمده، بیانگر اصول ثابت در جان انسان‌ها است.
نیز فرمود: «خداوند به عدل و احسان و ادای حق خویشاوندان فرمان می‌دهد و از کارهای ناپسند و سرکشی باز می‌دارد».(2)
در این آیه از «عدل»، «احسان» و «ادای حق خویشاوندان» به عنوان امور ارزشی و اخلاقی و از «فحشا»، «منکر» و «بغی» به عنوان امور ضد ارزشی و زشت یاد شده است.
در جای دیگر فرمود: «قل لا یستوی الخبیث والطیب؛(3) ناپاک و پاک مساوی نیستند».
نیز فرمود: «و یحلّ لهم الطیّبات و یحرّم علیهم الخبائث؛(4) طیبات را برای آنان حلال و خبائث را حرام می‌کند».
آدمی امور طیب و پاکیزه را می‌پسندد و این‌ها را خوب و ارزش می‌داند و اسلام این‌ها را حلال و یا واجب نموده است. در برابر آن امور ناپاک و خبیث را زشت می‌شمارد و اسلام آن‌ها را حرام نموده است.
امام صادق(ع) فرمود: «فبالعقل عرف العبادُ خالقهم ... و عرفو به الحسن من القبیح؛(5) بندگان در پرتو عقل، آفریدگار خویش را می‌شناسند ... و توسط عقل، نیک را از زشت باز می‌شناسند». پس عقل خوبی‌ها و بدی‌ها را خوب درک می‌کند، مانند عدل خوب است و ظلم و ستم بد است. اینها اصولی ثابت، عام و همگانی هستند.
سؤال: اگر احکام اخلاقی مطلق است، چرا در برخی موارد استثنا وجود دارد، همانند دروغ مصلحت‌آمیز؟ استثنا دلیل آن است که اخلاق مطلق نیست، بلکه با توجه به شرایط و موقعیت دگرگون می‌شود، و این یعنی نسبی بودن اخلاق؟
پاسخ: اگر موضوع اخلاق را رفتار بدانیم، در این صورت می‌گوییم: اخلاق نسبی است و چهره‌های کارهای اخلاقی با موقعیت‌ها دگرگون می‌شود (لیکن این نسبیت غیر از نسبیتی است که معنایش بیان شد). اما اگر موضوع اخلاق را رفتار آدمی ندانیم، بلکه ملکات نفسانی انسان در درون یا یک یا چند عنوان انتزاعی و کلی مانند عدل،‌احسان و ظلم را موضوع اخلاق دانستیم، در این صورت اخلاق مطلق است و عنوان‌های اخلاقی همیشه بار اخلاقی مثبت یا منفی خویش را حفظ می‌کنند و دگرگون نمی‌گردند.
توضیح: در مورد نسبی بودن اخلاق دو معنا وجود دارد:
1- اصل ارزشی و ضد ارزشی ثابتی وجود ندارد؛ خوبی و بدی به پسند و عدم پسند فرد یا جامعه وابسته است.
2- رفتارها و کارهای اخلاقی با توجه به موقعیت‌ها و تغییر عناوین دگرگون می‌‌شود.
نسبیت به معنای اوّل نادرست است؛ یعنی نمی‌توان پذیرفت که ارزش‌های اخلاقی از اصولی ثابت و کلی محروم است.
اما نسبیت به معنای دوم درست و قابل قبول است. چون کارهای اخلاقی همیشه به یک منوال نیست. گاهی راست گفتن ارزش اخلاقی دارد و گاهی دروغ (دروغ مصلحت‌آمیز). با توجه به این بیان آن چه در کلام حضرت در باب صفات یاد شده آمده از باب نسبیت به معنای صحیح آن است و نه نسبیت در برابر مطلق که در اخلاق دینی وغیر دینی مطرح است .

پی‌نوشت‌ها:
1. حجرات (49) آیه ‌.
2. نحل (16) آیه 90.
3. مائده (5) آیه 100.
4. اعراف (7) آیه ‌.
5. کلینی، کافی، نشر دار الکتب الاسلامیه . تهران . 1380 ق . ج 1، ص 29.

http://www.askdin.com/thread35013-5.html
پرسش : نسبی بودن اخلاق در کلمات امیرمومنان ع ....
جمع بندی _2
در ابتدا باید گفت : فهم سخنان یک گوینده یا نویسنده یا قوانین یک کتاب قانون ، باید با توجه به سخنان دیگر آن نویسنده یا گوینده و یا دیگر قوانین آن کتاب قانون بررسی شود ، زیرا چه بسا از یک سخن نویسنده چیزی بفهمید که با سخنان دیگر آن نویسنده منافات داشته باشد. از این رو باید در صورت امکان ،سخن گوینده را با توجه و مراعات سخنان دیگر او تفسیر نمود کرد .
شکی در این نیست که زن مانند مرد باید اخلاق و صفات نیکوی باطنی داشته باشد، امّا متناسب با خودش، چون وظائف زن و مرد به تناسب وضع جسمانی و روانی آنان است؛ بنا بر این هر کدام به تناسب وضع جسمانی و روانی خود باید اخلاق و صفات خویش را تنظیم کرده و به اخلاق پسندیده خود را بیاراید. در بسیاری از صفات نیک و بد مرد و زن با هم اشتراک دارند، اما در تعدادی از صفات با توجه به ویژگی های خاص، بین آن‌ها اختلاف است.
حال باید گفت قبل از همه در این کلام متعالی دقت دوباره وچندین باره نماید که فرمود : «خيار خصال النساء شرار خصال الرجال : الزهو و الجبن و البخل فإذا كانت المرأة مزهوة لم تمكن من نفسها . و إذا كانت بخيلة حفظت مالها و مال بعلها . و إذا كانت جبانة فرقت من كل شئ يعرض لها؛(1)
بهترین خصلت زنان بدترین خصلت مردان است، یعنی خود بزرگ بینی،ترس و بخل؛ زیرا هرگاه زن خودبزرگ بین باشد،به بیگانگان و نامحرمان اجازه دست درازی به حریم خود را نمی دهد . هر گاه (نسبت به مال خودش و مال شوهر که در اختیار اوست) بخیل باشد، آن را حفظ می کند . بیجا خرج نمی کند . ریخت و پاش نمی نماید . هر گاه ترسو باشد( از بی آبرویی و از تجاوز بیگانه به حریم خود بترسد) از هر چه حرمت او را تهدید نماید، فرار می کند.
بنا به روایت دیگری باز حضرت فرمود:
خير خصال الرجال شر خصال النساء ، كالشجاعة والكرم ، فإنهما من خير خصال الرجال وهما في النساء شر؛(2)
بهترین اخلاق مردان مانند شجاعت و بخشندگی بدترین اخلاق زنان است.(بعد همان توجیه را ذکر کردند.)
در توضیح این حدیث شریف عرض می کنیم:
باور ها و اعتقادات انسان زیربنای شخصیت او را تشکیل می دهند.
اعتقاد به توحید و یگانه دانستن خداوند، اصل و تنه درخت مبارک و تنومند و پر شاخ و برگ و ثمری است که شاخه های آن فروع اعتقادی هستند که از خاستگاه توحید بارور می شوند مثل اعتقاد به هدایتگری خداوند و عدالت و حکمت او ...
اخلاق و کردار شایسته و صالح، ثمره ها و میوه های مبارک این درخت پربرکت هستند، همچنان که اخلاق و اعمال ناپاک میوه و ثمره درخت ناپاک شرک می باشند.
محال است از درخت خجسته توحید، میوه نامبارک تکبر ، جبن و بخل ظاهر گردد.
اخلاق سه گانه خودبزرگ بینی ، ترس و بخل در زن نیز پسندیده نیستند. زنی که در ارتباط با زنان و مردان دیگر دارای خودبزرگ بینی باشد و آنان را حقیر بشمرد ، به ارث شیطان دلخوش کرده و مستحق سرزنش می باشد.
ترس زن هم مانع امر به معروف و نهی از منکر و حق گویی و صراحت سخن وی در صحنه های اجتماعی شده ، او را به تحمل ستم و زور سوق می دهد. ما زنان شجاع را که با صراحت امر به معروف و نهی از منکر کرده اند می ستاییم . بخشندگی زنان بزرگ را ستایش و تحسین می کنیم.
پس حدیث نمی خواهد این سه ویژگی ناپسند را برای زنان روا و پسندیده بشمرد ، بلکه مربوط به نمودهای پسندیده این سه خلق در موارد مشخص است.
غرور و تکبر از صفات زشت اخلاقی است. انسان متکبر خود را از دیگران برتر و والاتر و دیگران را پست می شمارد . از همنشینی با آنان اجتناب می ورزد . آن ها را کسر شأن خود می پندارد . اگر ناچار از همنشینی باشد، تکبر و غرور در رفتارش آشکار می باشد و نفرت همنشینان، از وی را در پی دارد.
اما با شخصیت و بزرگ دانستن خود در رفتار با مردان نامحرم و نمودهاي متکبرانه و مغرورانه در مواجهه با آن ها، نه تنها ناپسند نیست ، بلکه بسیار به جا و مفید و پسندیده می باشد.
نمود غرورمندانه و متکبرانه در رفتار زن با مرد نامحرم بین آن دو حریم ایجاد می کند. نه خود به نامحرم متمایل می شود و نه به نامحرم اجازه می دهد در باره او خیال فاسد کند.
غرور و خودبزرگ بینی زن از ارتباط با هر کس و ناکس از صفات خوب و پسندیده ای است که موجب می شود در فعالیت های اجتماعی و درگیری های شغلی با مردان حیثیت، عفاف، وقار و هیبت خود را حفظ کند . بدون اعتنا به زنانگی خود، همدوش مردان کار کرده، اجازه ندهد یک لحظه در فکر مردان همکار خیال های نابجا خطور کند و یا رفتار توهین آمیز بروز نماید.
اما زن هم مالک دارایی های شخصی خودش است و هم متصرف در اموال شوهر که به عنوان هزینه زندگی در دست اوست و شوهر هم که غالبا غایب است. زن اگر ذاتا بخیل و بسته دست باشد، این صفت ناپسند او را از دادن حقوق واجب مالی که به اموال خودش تعلق می گیرد و از بخشش اموال خودش به خویشاوندان و نیازمندان در حد متعادل باز می دارد و این خود گناه و ناپسند و مستحق توبیخ می باشد. اما زن اگر در ارتباط با اموال شوهرش دست و دل باز باشد، علاوه بر تصرف نابجا، خود و فرزندان و خانواده را به زحمت می اندازد . اموالی که باید در خانه و برای رفع نیاز افراد خانواده مصرف شود، به دیگران می دهد .
اما اگر نسبت به خرج کردن اموالش بخل داشته باشد، هم در خانه از ریخت و پاش بی مورد خودداری می ورزد ؛ هم با انفاق های بیجا، خود و خانواده را به زحمت نمی اندازد. بنا بر این در او روحیه بخشندگی در حد متعادل و کم تر از آن پسندیده است تا نه از دادن حقوق واجب و انفاق های مستحب به خویشاوندان باز ماند ؛ نه خود و خانواده را به زحمت بیندازد و اموال خود و شوهرش را بدون ضرورت از دست بدهد.
اما همین روحیه در شوهر و مرد ناپسند است، زیرا اگر دست بسته باشد، به خانواده وسعت عیش و روزی نمی دهد . بخل وی را به ذخیره کردن بیش از حد و خودداری از پرداخت حقوق واجب و مستحب مالی واداشته ، به کم گزاردن هزینه زندگی زن و فرزند سوق می دهد . زن و فرزند از این روحیه او رنج خواهند کشید . متحمل محرومیت و سختی خواهند شد، در حالی که اگر بخشنده باشد ، هم دیگران و هم خانواده اش بهره خواهند برد.
اما در مورد ترس، وظیفه دفاع از خانه و خانواده در طبیعت بر عهده نر نهاده شده ، به همین جهت در فقه اسلام جهاد بر زنان واجب نیست . مرد است که وظیفه دفاع از خانواده در مقابل هجوم دشمن را دارد. اگر مرد ترسو باشد، از دشمن فرار می کند . خانواده را بی پناه می گذارد اما اگر شجاع باشد ،با دشمنان درگیر می شود . با آنان نبرد می کند . اجازه نمی دهد دشمن به خانواده و مال و ناموس و وطنش نظر سوء داشته باشد.
زن اگر از بی آبرویی بترسد، از هر جا که احتمال بی آبرویی بدهد، فرار می کند. خود را به مهلکه نمی اندازد. در همین اتفاق های ناگوار ناموسی اگر دقت کنید، می بینید در غالب آن ها تهور و بی باکی زن نقش داشته است. زنانی که متهورانه و بدون ترس به هر خلوتگاهی می روند و در مسیر به منزل یا محل کار بر هر اتومبیلی سوار می شوند و ... احتمال در افتادن آن ها به مهلکه فراوان تر است.
در تعلیل و تبیینی هم که امام برای زیبا بودن خودبزرگ بینی و ترس و بخل برای زنان کرده ، همین توجیه مشاهده می شود . معلوم می گردد امام ذات این اخلاق را برای زنان نمی پسندد، بلکه نمود های این اخلاق را در حوزه های خاص مد نظر داشته است. یک بار دیگر به توجیه امام برای زیبا بودن این اخلاق برای زنان توجه کنید:
هرگاه زن خودبزرگ بین باشد، به بیگانگان و نامحرمان اجازه دست درازی به حریم خود را نمی دهد . هر گاه (نسبت به مال شوهر که در اختیار اوست) بخیل باشد،آن را حفظ می کند . بیجا خرج نمی کند . ریخت و پاش نمی نماید . هر گاه ترسو باشد( از بی آبرویی و تجاوز بیگانه به حریم خود بترسد) از هر چه حرمت او را تهدید نماید، فرار می کند.
بنا بر این خودبزرگ بینی زنان هنگام برخورد با نامحرم و بخل زن نسبت به هزینه کردن اموال شوهر و خود در منزل و خودداری او از ریخت و پاش های معمول و ترس او از بی آبرویی و فرار او از صحنه هایی که ممکن است آبروی او را به باد دهد، منظور است ،نه این که این سه صفت به طور مطلق برای زن پسندیده باشد
.
پس نظر را نغز کن تا نغز بینی :Gol::Gol:گذر از پست کن تا مغز بینی :Sham::Sham:
پی نوشت ها:
1. نهج البلاغه، نشر موسسه امیر المومنین . قم 1375 ش . حکمت 234.
2. نوری . مستدرك سفينة البحار ، نمازی شاهرودي ، نشر دار الاحیا التراث آل البیت . قم 14 14 ق ج 3 ، ص 70.

http://www.askdin.com/thread35013-5.html
نسبی بودن اخلاق ......
جمع بندی _3
پاسخ : قبل ازپاسخ به دغدغه های ذهنی تان ، به دو نکته توجه نماید :
نکته اول: روایاتى که در مورد مذمت برخى از زنان وارد شده، همه آن‏ها، یا اکثر و عمده آن‏ها از امام
على‏ علیه‏ السلام نقل شده است. دقت در این امر به ما کمک مى‏کند که به اوضاع زمان امام على ‏علیه‏ السلام بیاندیشیم، زیرا همان گونه که آیات قرآن شأن نزول دارد و دانستن اسباب نزول در فهم و درک مراد خداوند به ما کمک مى‏کند، روایات هم شأن صدور دارند و پى بردن به اسباب صدور در پى بردن به معنا و مراد معصومان‏ علیهم ‏السلام به ما کمک شایانى مى‏کند.
خطبه هتشاد نهج البلاغه را حضرت امیرعلیه‏السلام بعد از فراغ از جنگ جمل بیان نمودند. از جمله محمد بن على، معروف به ابوطالب مکى متوفاى سال 386 ه' ق این نکته را متذکر شده است. (1) بعد از او سید رضى گردآورنده نهج البلاغه در آغاز به این نکته اشاره نموده است.
حال به یاد داشته باشیم که اولین عامل درگیرى و ناامنى در حکومت علوى، یک زن بود به نام ام المؤمنین عایشه. وى از مقام ام المؤمنین بر ضد امام على ‏علیه‏السلام بهره گرفت. او نسبت به على دلى پرکینه داشت که این حقد و کینه او باعث آتش افروزى در جنگ جمل شد و حرمت‏ها را شکست و خون ده‏ ها هزار انسان را در راه احساسات زنانه‏ اش به هدر داد و جنگ‏ هاى صفین و نهروان را به وجود آورد. خود حضرت در خطبه دیگرى به مذمت مردانى پرداخته است که فریب عایشه را خوردند و به خونریزى و جنگ رو آوردند: «کنتم جند المرأة و اتباع البهیمة». (2)
نکته دوم: اگر در برخی خطبه ها از نقص عقل زنان یاد شده، در موارد دیگر از نقص عقل مردان نیز یاد شده است. نه کمال عقل در انحصار مردان است، و نه نقص عقل در انحصار زنان. هم بین زنان عده‏ اى به کمال عقل راه یافته‏ اند و هم میان مردان برخى به ضعف و نقص عقل مبتلا شده‏ اند. امام على‏ علیه ‏السلام فرمود: «اعجاب المرء بنفسه برهان نقصه و عنوان ضعف عقله؛ مردى که خودپسند است، عقلش ناقص و ضعیف است».(3) نیز فرمود: «اعجاب المرءبنفسه حمق؛ خودپسندى مرد دلیل حماقت و بى خردى او است». (4)
حضرت در مذمت کوفیان فرمود: «فأنتم لا تعقلون؛ شما مردان کوفه عاقل نیستید».(5) نیز در مذمت مردم بصره فرمود: «خفت عقولکم؛ عقل‏هاى شما سست است».(6)
در عین حال به طور مشخص در این باب به چند نکته توجه نماید :
1 - از نظر سند و انتساب این روایت به امام معصوم:
برخى در سند و انتساب خطبه یا روایت نقصان عقل به ا مام معصوم تردید جدى به خرج داده و گفته ‏اند: از این که مضمون این روایت با بسیارى از آیات و روایات دیگر، نیز با عقل مخالفت دارد، صدور آن از معصوم قابل مناقشه، بلکه مردود است. (7)
2 - از جهت عمومیت گفته‏ اند: این سخن از جهت دلالت منطقى به صورت قضیه موجبه کلیه نیست؛ یعنى مراد تمامى زنان نیستند، بلکه تنها به برخى زنان اشاره دارد.
یکى از نویسندگان در توضیح و شرح خطبه مذکور مى‏نویسد:
«شک نیست که خطبه یاد شده یک قانون کلى و همگانى درباره عموم زنان نیست؛ بلکه با توجه به این که این خطبه بعد از جنگ جمل و آن همه خون ریزى‏هایى که توسط «عایشه» رخ داد، از امام صادر شده، درباره دسته خاصى از زنان است که در این گونه مسیرها گام بر مى‏دارند وگرنه چه کسى مى‏تواند انکار کند که در پیشرفت اسلام زنان بزرگ و با شخصیتى همچون خدیجه بانوى اسلام، فاطمه زهرا و زینب کبرى و جمعى از زنان مبارز و دانشمند مانند سوده همدانیه شرکت داشته ‏اند و براى پیشرفت اسلام و اجراى حق و عدالت بزرگ‏ترین فداکارى را به خرج داده‏اند، و با ایمانى محکم و تفکرى عالى، مردان خود را با تمام وجود در این مسیر حمایت مى‏کردند».(8)
3 - از نظر برداشت و پیام:
خداوند حکیم در خلقت جهان موجودات را حکیمانه آفریده؛ یعنى هر موجودى را به تناسب موقعیت و مسئولیتى که باید عهده‏ دار آن باشد، آفریده است، مثلاً چشم را ظریف اما استخوان‏ هاى اطراف آن را سخت و محکم آفریده است. در سیستم بدن هر عضوى به تناسب با وظیفه ‏اش آفریده شده است تا این مجموعه اعضا با این تناسب و دقت حکیمانه بتوانند در کنار یکدیگر در سیستمى واحد، هر کدام وظیفه خود را به انجام برسانند.
این مربوط به یک سیستم اندامواره‏اى چون بدن است، حال در سیستم اندامواره بزرگ‏ترى به نام اجتماع بشرى نیز همین حکمت و ظرافت لحاظ شده است. واقعیت این است که در نظام آفرینش براى هر یک از مردان و زنان وظایف و مسئولیت‏هاى تکوینی ویژه‏اى در نظر گرفته شده و خداوند حکیم با تناسب همان وظایف، خصائص و قوت و ضعف هایى در خلقت هر یک لحاظ کرده است. به همین جهت است که خصوصیات روانى و جسمى زنان با مردان متفاوت است. زن با توجه به زن بودنش وظایفى را برعهده دارد، و خداوند خصوصیات روحى و عاطفى و توان جسمانیش را در راستاى آن آفریده است. براى مرد با توجه به مرد بودنش وظایفی قرار داده و خصوصیات روانى و جسمى او متناسب با همین وظایف آفریده شده است. این سخن روشن و عقل پسند است و در آن تردیدى نیست. امام على‏ علیه ‏السلام در خطبه مذکور مى‏خواهد این پیام را به گوش جهانیان برساند که از جنس مادینه توقع و انتظار انجام وظایف نرنیه را داشتن خطا است و برعکس از جنس نرنیه توقع انجام وظایف مادینه نیز نارواست. به قول شاعر:
جهان چون چشم و خط و خال و ابروست :Gol::Gol: که هر چیزش به جاى خویش نیکوست
حاصل سخن این که در این سخن، حضرت در مقام گوشزد کردن به وظایف هر یک از زنان و مردان است. نه در پی تنقیص زنان.
4 - از نظر شیوه استدلال:
برخى سخن و شیوه استدلال امام على‏ علیه ‏السلام را در خطبه مذکور، از نوع «جدل» دانسته‏ اند. شایان ذکر است که جدل آن نوع استدلالى است که مقدمات آن از مسلّمات است و آن را مخاطب قبول دارد. در این سخن امام على ‏علیه‏ السلام خواسته است از اعتقاد و دانسته مردم آن زمان مبنى بر وجود برخى از نقص‏ها در وجود زنان بهره بگیرد و به آنان متذکر بشود: این که خود مى‏دانید و قبول دارید که زنان از نقص هایى بهره مندند، پس چرا تابع فلان زن شده و شعله‏هاى آتش جنگ جمل را با همکارى خودتان تقویت نموده‏اید! (9)
این سخن تقویت مى‏شود با جمله ‏اى که از حضرت در ذیل خطبه نقل شده است که اشاره دارد به زنى همانند عایشه که نزد آنان خیلى محترم و نیکوکار شمرده مى‏شد. حضرت مى‏فرماید: حتى اگر زنى را [ همانند عایشه ] نیکوکار پنداشته‏ اید، مواظب و برحذر باشید مبادا همانند اطاعت از او در جنگ جمل، دنیا و آخرت خویش را تباه نمایید.
نیز تقویت مى‏شود با عنایت به این که این خطبه بعد از جنگ جمل و با توجه به مسائل بوجود آمده بعد از جنگ‏افروزى عایشه بیان شده است.
5 - از نظر واقعیت:
واقعیت این است که بین جنس نرینه و مادینه از چند جهت تفاوت هایی وجود دارد.
الف: از نظر اعضاء و جوارح؛
ب: از نظر احساسات و عواطف و تمایلات و اخلاق؛
ج: از نظر فعالیت‏ هاى خردمندانه و تفکر.
از نظر اعضا و جوارح: ممکن است برخى تصور کنند که مرد و زن تنها در اعضایى که مربوط به جنسیت آن دو است، تفاوت دارند و در دیگر اعضا و جوارح تساوى و یکسانى حکمفرما است. در حالى که واقعیت جز این است. آن دو جنس در تمامى اعضا و جوارح با یکدیگر اختلاف دارند، چه اعضا و جوارحى که به عضو جنسى و تولید مثل مربوط است و چه غیر آن، رویش مو در بدن زن و مرد، چربى زیر پوست، بافت‏ ها، ظرافت و ضخامت پوست، شکل استخوان‏ها، وزن حجمى استخوان‏ها، مقدار مواد آلى و کانى در استخوان‏ها، درشتى عضلات، زور بازو، شکل هندسى و حجم و وزن مغز، وزن قلب، ضربان نبض، فشار خون، حرارت بدن، قد، وزن، ارتعاشات صوتى، زیر و بم صدا، جثه، ترشحات بدن، میزان گلبول‏ هاى قرمز و سفید در خون، گنجایش و حجم ریه و الگوى رشد جسمانى در آغاز از دو جنس نرنیه و مادینه. خلاصه این که همه چیز در زن و مرد متفاوت است.
ریشه این تفاوت‏ ها در فعالیت‏ هاى غددى نهفته است. تفاوت فعالیت ‏ها و ترشحات غدد درون ریز و هورمونى بین دو جنس نرنیه و مادنیه به قدرى زیاد است که بدون استثنا تمامى اعضا و جوارح زن و مرد را از هم مجزا مى‏کند، به گونه‏اى که آزمایشگاه به راحتى مى‏تواند تشخیص دهد این خون، یا ادرار و یا دیگر ترشحاتى که از بدن یک نفر به دست آمده است و حتى یک تار مو، مربوط به زن است یا مرد. (10)
از نظر احساسات، عواطف، تمایلات و اخلاق: بنا به گفته روانشناسان، محبت، رفتار انفعالى، رفتار عاطفى و حمایت کننده را از ویژگى‏هاى زنانه و در مقابل، پرخاشگرى، استقلال، رقابت، سلطه و حاکمیت را از ویژگى‏هاى مردانه برشمرده‏اند. (11) نیز گفته‏ اند داشتن دلی پر مهر و عاطفه و احساساتى آتشین، جلوه گرى، دلربایى، آرایش گرى و دوستدار پارچه و لباس و طلا و امور زینتى از خصائص زنان است. (12) زن براى این که نشان دهد جلوه کردن و دلبرى در انحصار غریزه او است، به زیور و آرایش علاقه نشان مى‏دهد و در برابر مغازه‏ هاى زرگرى و لباس و پارچه فروشى، پاهایش شل مى‏شود. (13)
زن در تقلید، مدپرستى، تجمل پرستى، خنده وگریه از مرد پیش‏قدم است. (14)
زنان به جهت این که از نیروى احساس و عاطفه بیشترى بهره مندند، از صحنه‏هاى احساسى و عاطفى بیشتر تحت تاثیر قرار مى‏گیرند و به هیجان مى‏آیند. (15)
ریشه این اختلاف: از اختلافات در اعضا و جوارح زن و مرد، تفاوت‏ هاى احساسى، عاطفى، تمایلى و اخلاقى پدید مى‏آید. چون که غدد تناسلى در زن و مرد متفاوت است و این غده‏ها افزون بر تأثیرات جنسیتى، تأثیرات عاطفى و احساسى متفاوتى در دو جنس نر و ماده مى‏گذارند، سرانجام به تمایز شخصیت این دو جنس منجر مى‏شود. به عنوان مثال ترشح بیضه‏ها موجب تهور و جوش و خروش مى‏گردد و این همان خصایصى است که گاو نر جنگى را از گاوى که در مزارع براى شخم به کار مى‏رود، متمایز مى‏سازد (چون که در اولى بیضه‏ ها ترشح دارد، ولى در دومى اخته شده است و ترشحى ندارد) (16)
تنها با زیاد یا کم شدن یکى از ترشحات بدن یا یکى از عناصر متابولیکى هر چند ناچیز باشد، اخلاق، رفتار و شخصیت آدمى را دگرگون مى‏سازد.
از این سخن نتیجه مى‏گیریم و مى‏گوییم: با توجه به دامنه وسیع در تفاوت‏ ها که بین زن و مرد در همه چیز وجود دارد( که تفاوت ترشحاتى غدد، جزئى از آن است) مى‏گوییم: باید اذعان نمود که لازم است زن، زن باشد و مرد، مرد. هر یک به وظایف و مسئولیت‏هاى خویش. (17)
اما از نظر فعالیت‏ هاى خردمندانه و تفکر گفته‏ اند: این روایت ناظر به عقل حسابگرى زنان است که در مقایسه با مردان کم‏تر است؛ یعنى واقعیت این است. نه زیاده روى در مورد حمایت از زنان درست است و نه نقطه مقابلش که به زنان ظلم روا داشته شد. همان گونه که اگر کسى در مقام مقایسه، مرد را از نظر عاطفه، از زن ناقص یا کم تر بداند، خطا نکرده و گفتارش خلاف واقع نیست، همین طور در بعد عقلانى اگر زن را نسبت به مرد کم تر بداند، خطا نکرده است و گفتارش خلاف واقع نیست.
بیان این سخن:
اولاً: این سخن در پى بیان یک قضیه موجبه کلیه‏ اى که استثنا نداشته باشد، نیست. همان گونه که در بخش دوم بیان شد، نه تمامى مردان از نظر عقل بر تمامى زنان برترى دارند و نه نقص عقل در انحصار زن مى‏باشد و کمال عقل در انحصار مرد است، بلکه این سخن درصدد بیان یک واقعیت است و آن این که: وجه غالب در کنش‏هاى مردان رفتارهاى حسابگرانه و وجه غالب در کنش‏ هاى زنان رفتارهاى مهرانگیز و عاطفى و احساسى است. این مطلق نیست، بلکه نسبى است.
ثانیاً: هر یک از این دو نیروى عاطفه و عقل حسابگرایانه در جاى خویش نیکو، پسندیده و ضرورى است. قوت هر یک از این دو در یک فرد نه دلیل بر خوبى او است و نه دلیل بر بدى. نیز ضعف هر یک از این دو نه دلیل بر خوبى و نه دلیل بر بدى او است. در واقع قوت و ضعف این دو در دو جنس نرنیه و مادنیه نوعى تقسیم کار و تقسیم وظایف و مسؤولیت‏هاى تکوین و طبیعى است. به هیچ وجه مرد نمى‏تواند از عهده وظایف مهرانگیز و عاطفى زن برآید و برعکس، زن نمى‏تواند از عهده وظایف حسابگرایانه مرد برآید. موفقیت اصلى زن در وظایف خویش است که در راستاى ودیعه تکوین وى قرار دارد و موفقیت اصلى مرد نیز در امورى است که همگون با قواى تکوین اش مى‏باشد. در طبیعت و قوانین تکوین بین مردان و زنان کارها تقسیم شده است. چرا ما در نظام تشریع آن را نپذیریم؟ سخن امام على ‏علیه‏ السلام درباره زنان هشدار دهنده است که نباید از آنان انتظار حرکتى مردگونه داشت، چون که زنان سراپاشور و احساس و عاطفه‏اند؛ در برخورد با آنان نباید انتظار حسابگرانه‏ هاى مردانه را داشت، بلکه مى‏بایست دقیقاً همگام با وظایف تکوین تقسیم کار را پذیرفت و روانشناسى زنان را در نظر داشت.
ثالثاً: عقل مورد بحث، عقل ارزشى نیست، بلکه عقل سنجش است. توضیح: عقل یک وقت عقل سنجش یا نظرى است که مایه تکلیف است و هر انسان مکلفى مى‏بایست بهره‏اى از آن داشته باشد تا مشمول تکلیف گردد. این در دختران زودتر از پسران شکوفا مى‏شود، بدین جهت دختران سن تکلیف شان چند سال قبل از پسران است.
معناى دیگر عقل، عقل عملى یا ارزشى است. این عقل است که در روایات از آن تمجید شده است. این عقل آدمى را به عبادت خدا وامى‏دارد و مایه تحصیل بهشت است. (العقل ما عبد به الرحمان و اکتسب به الجنان) (18) این عقل به منزله عقال (زانو بند شتر) هواهاى نفسانى را کنترل مى‏کند. [ در چنین عقلى مردان برزنان برترى ندارند، بلکه از پاره‏اى روایات برترى زنان فهمیده مى‏شود.(19)
در عقل نظرى یا سنجشى به عقیده برخى روانشناسان، پسران از یک سن خاصى بر دختران سبقت مى‏گیرند. (20)
علت تفاوت زن و مرد در عقل حسابگرى:
ممکن است برترى مردان بر زنان در عقل سنجشى، ناشى از تفاوت آنان در محیط کار و تجربه باشد؛ یعنى از نظر ذات و استعداد کاملاً یکسان هستند، کسى چون زنان به جهت وظایفى که طبیعت بر عهده زنان گذاشته است، کم تر از مردان در اجتماع حضور و فعالیت دارند و کم تر از مردان، تجارت و فعالیت ‏هاى اقتصادى بازارى دارند، بدین جهت مردان در عقل تجربى بر زنان سبقت گرفته‏ اند.
ممکن است این برترى نه از جهت تجربه، بلکه از جهت ظرفیت وجودى مردان باشد، چون واقعیت این است که وزن، حجم و ظرفیت مغزى زنان نسبت به مردان متفاو ت است. در خور توجه است که زنان در تمام نژادها میزان ظرفیت، حجم و مقدار نخاعى آنان از مردان کمتر است. به همان نسبت در همه نژادها قدشان از مردان کوتاه تر است. مغز زن در تمامى نژادها صد تا دویست گرم از مرد کم تر است. این سبب اختلاف مردان با زنان در عقل و درک نظرى آنان مى‏گردد.
هورمون‏ها، غدد تناسلى، بافت‏ ها، وضعیت اندام، وزن مغز، مقدار قد، دوران باردارى و هزاران فعالیت‏ هاى فیزیولوژى و روانى در درک آدمى مؤثر است.
شاید بتوان گفت: اگر حسابگرى‏هاى زاده از برآوردهاى عقلى خشک در انسانى به نام مادر باشد، فرزند دچار نابسامانى تربیتى و کمبود عاطفى مى‏گردد. (21)
در علوم پزشکى ثابت شده که بدن‏ها دربست در اختیار غدد و ترشحات غددى قرار دارند، و اعمال این‏ها نیز توسط سلسله اعصاب کنترل مى‏شود، و سلسله اعصاب، مرکزى و فرماندهى دارند و این مرکز فرماندهى نزد زنان و مردان متفاوت است. در مردان در ناحیه پیشانى رشد بیشترى یافته و در زنان در منطقه «هیپوتالاموس» رشد و نمو زیادترى دارد. نیز ثابت شده که پیشانى مرکز تعقل و تفکر است و «هیپوتالاموس» مرکز عاطفه و احساسات است، و تمام این‏ها با هم همکارى مى‏کند. بنابراین جا دارد که واقع بین باشیم و از واقعیت‏هاى موجود، قضاوت واقعه بینانه در مورد مردان و زنان داشته باشیم و بگوییم: گویا مرد بر دریایى از تعقل و تفکر نشسته و زن بر اقیانوسى از عاطفه و احساسات.(22) اما این بدان معنا نخواهد بود که زنان عقل نداشته یا مردان عاطفه ندارند، بلکه بدین معنا است که هر یک از این دو نیرو ی انسانی در هر یک از دو جنس بیشتر و عمیق تر از دیگری است.

در پایان مطالعه کتاب (( زن در آینه عرفان )) توصیه می شود .از مطالعه آن کتاب غفلت نکنید .
پی‌نوشت‌ها :
‏1.دیلمی . قوت القلوب، نشر مطبعه علمیه . قم . بی تا ج1، ص 282.
2. نهج البلاغه، نشر موسسه امیر المومنین .قم . 1375 ش . خ13.
3. آمدی . غررالحکم، نشر موسسه نشر فرهنگ اسلامی . تهران 1378 ش . ج2، 109.
‏4. همان، ج1، ص 311.
5. نهج البلاغه، ، خ34.
6. همان، ج14.
7. کتاب نقد، جمعی از نویسندگان، نشر موسسه فرهنگی طها . قم 1387 ش . ج12، ص 268.
8. محمد جعفر امامی و محمد رضا آشتیانی، ترجمه گویا و شرح فشرده ای بر نهج البلاغه، زیر نظر ناصر مکارم شیرازی، نشر مدرسه ی امیر المومنین .قم . 1376 ش . ج1، ص 389 - 390.
9. کتاب نقد، همان، ص 268 و 269.
10. دکتر سید رضا پاک نژاد، اولین دانشگاه و آخرین پیامبران، نشر موسسه مطالعاتی . ح19، ص 280 - 293.
11. روانشناسی رشد،انتشارات سمت. تهران . 1375 ش ج اول، ص 330،
12. دکتر سیدرضا پاک نژاد، اولین دانشگاه و آخرین پیامبران، ح19، ص 281.
13. همان، ص 294.
14. همان، ص 294 و 295.
15. کتاب نقد، ج12، ص 59.
16. کتاب نقد، ش 12، ص 58.
17. دکتر پاک نژاد، همان، ح9، ص 280.
18. کلینی، اصول کافی، نشر دار الکتبالاسلامیه تهران . 1380 ق . ج اول، کتاب عقل و جهل .
19.حر عاملی . وسائل الشیعه، نشر دار الاحیا ء التراث العربی بیروت . 10408 ق ج20، ص 168؛
20. روانشناسی رشد، ج1، ص 331.
21. کتاب نقد، ش 12، ص 59 - 60.
22. دکتر سید رضا پاک نژاد، همان، ج19، ص 299 - 300.

http://www.askdin.com/thread35013-6.html
نسبی بودن اخلاق ....
جمع بندی _4
پاسخ :چه چیزی در زن بودن زنان را نگران می‌کنند؟ بله قبول داریم اگر انسان نتواند حقیقت خود را درک کند، یا ارزش و شخصیت خود را بشناسد، برای او مشکل خواهد بود. انسان اگر نتواند زیبایی‌های وجود خود و جنبه مثبت وجودش را بیابد و تنها به کاستی‌ها نگاه کند و صرفاً در پی مقایسه خود با دیگران یا جنس خود با جنس دیگر باشد و به ارزش وجودی و آنچه که دارد، آگاه نشود، زندگی برای او سخت و جانکاه خواهد بود. البته این جا دیگر مشکل، جنسیت (زن یا مرد بودن ) نیست ، مشکل آن است که خود را پیدا نکرده است.
ممکن بود اگر خداوندفلان زن را مرد خلق می‌کرد و مشکلات مردان را تجربه می‌کردید، باز می‌پرسیدید که چرا خداوند شما را مرد خلق کرده است، ولی به جای طرح سئوالاتی از این قبیل باید بدانیم مشکل در مرد یا زن بودن نیست، زیرا هر دو در انسان بودن مشترکند و ارزش‌های انسانی به جنبه جنسی و جسمانی بر نمی‌گردد، بلکه کمالات و شخصیت انسانی است که قابل دسترسی برای هر دو می‌باشد.
در جامعه امروز ما، زنان مانند مردان و بلکه در مواردی جلوتر از آنان، مراحل ترقی و پیشرفت را طی می‌کنند و چیزی از مردان کم ندارند تا آروز کنید ای کاش مرد بودید یا چرا زن هستید؟!
باید استعدادهای درونی خود را شناسایی کنید و به زن بودن خود افتخار کنید. استعدادها و کمالات و ارزش‌ها را در وجود خود بارور ساخته و نمایان کنید، تا حس احترام به خودتان را برای دیگران ایجاد کنید؛ برای این منظور باید اول خودتان برای خود ارزش بگذارید و احترام نمایید تا احترام و ارزش‌گذاری دیگران را جلب کنید.علاقه‌های خود را بازشناس و تلاش کنید که روز به روز پیشرفت‌های تازه‌ای داشته باشید، در غیر این صورت چنین پرسش‌هایی،‌ مشکلی از شما را حل نخواهد کرد.
به جای نگاه به آنچه ندارید و به جای منفی بافی،‌نگاه مثبت به خودتان داشته باشید. به آنچه که دارید و هستید ، فکر کنید.
البته روحیه پرسش‌گری قابل تقدیر و تحسین است و به هیچ وجه نمی‌خواهیم شما را از پرسش کردن منع نماییم، ولی تأکید می‌کنیم که در اسلام، مسئله‌ای به نام جنسیت مطرح نیست. زنان مانند مردان از شرافت و کرامت برخوردارند و از نگاه دینی، هیچ تفاوتی بین زن و مرد، دختر و پسر وجود ندارد.
زن و مرد (زن و پسر) مکمل یکدیگرند و دوشادوش یکدیگر به فعالیت‌های اجتماعی، فرهنگی، مذهبی و سیاسی می‌پردازند. در بسیاری از عرصه‌های علمی،‌زنان و پسران با یکدیگر رقابت دارند. و هر کدام به فراخور تلاش‌های خود به موفقیت‌های دست پیدا می‌کنند.
از طرف دیگر اگر بنا بود همه زنان مثل شما فکر کنند، در عالم طبیعت نباید زن داشته باشیم.
در آن صورت واژه زیبایی به نام «مادر» با تمام رازهایی که در آن وجود دارد، نبود و اصلاً نسلی از بشر تداوم نمی‌یافت. پس با خواجه حافظ شیرازی بخوانیم:
خیز تا بر کِلک آن نقاش جان افشان کنیم :Gol::Gol: کاین همه نقش عَجَب در گردش پرگار داشت

موضوع قفل شده است