جمع بندی آیا اخلاق از منظر امام علی(ع) نسبی است؟

تب‌های اولیه

82 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا اخلاق از منظر امام علی(ع) نسبی است؟

سلام
در تاپیکهای مختلف احادیثی از امام علی(ع) ذکر می شود که نسبی بودن اخلاق را در نزد ایشان بیان می کند،مثلا می گویند سه صفت برای مردخوب ولی برای زن مذموم است

شجاعت و بخشندگی و غیرت

و موارد دیگر که الان یادم نیست

ایا واقعا امام علی (ع) به نسبی بودن اخلاق معتقد بودند ؟

با تشکر

با نام الله


کارشناس بحث: استاد صادق

بی نظیر;455372 نوشت:
سلام

در تاپیکهای مختلف احادیثی از امام علی ع ذکر می شود که
نسبی بودن اخلاق را در نزد ایشان بیان می کند
مثلا می گویند سه صفت برای مردخوب ولی برای زن مذموم است

شجاعت و بخشندگی و غیرت

و موارد دیگر که الان یادم نیست

ایا واقعا امام علی ع به نسبی بودن اخلاق معتقد بودند ؟

با تشکر


پاسخ ::Hedye:
با سلام و تقدیر از سوال خوب شما
.:Gol::Gol:
در ابتدا باید دید نسبیت در اخلاق به چه معنا است.
نسبی در برابر مطلق است. برخی می‌گویند: اخلاق و ارزش‌های اخلاقی مانند: «عدل خوب است»، «احسان به پدر و مادر خوب است»، «ظلم و ستم به دیگران بد است»، اصولی ثابت، عام و همگانی می‌باشند که از عوامل اجتماعی و روان شناختی به دست نمی‌آید و دگرگون نمی‌شود و از هر جهت اطلاق دارد. اخلاق با چنین شاخصه‌ای مطلق است.
برخی می‌گویند: اخلاق و ارزش‌های اخلاقی هیچ اعتبار کلی و واقعیت و ریشة ثابتی ندارد. اعتبار همة اصول اخلاقی به فرهنگ، گزینش فردی، زمان، مکان و ... برمی‌گردد. اخلاق با چنین شاخصه‌ای نسبی است.
از آیات و روایات به خوبی به دست می‌آید که اخلاق از اصول ثابت، عام و فراگیر و همگانی بهره‌مند است. قران کریم می‌گوید:
«ولکنّ الله حبّب اِلیکم الایمان و زیّنه فی قلوبکم و کرّه إلیکم الکفر و الفسوق والعصیان؛(1) خداوند ایمان را محبوب قلب‌های شما قرار داد و کفر و فسق و گناه را مورد کراهت و نفرت طبیعت شما ساخت».
از تعبیر «فی قلوبکم» به خوبی فهمیده می‌شود که اخلاق و ارزش‌های اخلاقی به صورت ثابت و همگانی در عمق جان آدمیان ریشه دارد. فطری بودن دین که در بعضی آیات آمده، بیانگر اصول ثابت در جان انسان‌ها است.
نیز فرمود: «خداوند به عدل و احسان و ادای حق خویشاوندان فرمان می‌دهد و از کارهای ناپسند و سرکشی باز می‌دارد».(2)
در این آیه از «عدل»، «احسان» و «ادای حق خویشاوندان» به عنوان امور ارزشی و اخلاقی و از «فحشا»، «منکر» و «بغی» به عنوان امور ضد ارزشی و زشت یاد شده است.
در جای دیگر فرمود: «قل لا یستوی الخبیث والطیب؛(3) ناپاک و پاک مساوی نیستند».
نیز فرمود: «و یحلّ لهم الطیّبات و یحرّم علیهم الخبائث؛(4) طیبات را برای آنان حلال و خبائث را حرام می‌کند».
آدمی امور طیب و پاکیزه را می‌پسندد و این‌ها را خوب و ارزش می‌داند و اسلام این‌ها را حلال و یا واجب نموده است. در برابر آن امور ناپاک و خبیث را زشت می‌شمارد و اسلام آن‌ها را حرام نموده است.
امام صادق(ع) فرمود: «فبالعقل عرف العبادُ خالقهم ... و عرفو به الحسن من القبیح؛(5) بندگان در پرتو عقل، آفریدگار خویش را می‌شناسند ... و توسط عقل، نیک را از زشت باز می‌شناسند». پس عقل خوبی‌ها و بدی‌ها را خوب درک می‌کند، مانند عدل خوب است و ظلم و ستم بد است. اینها اصولی ثابت، عام و همگانی هستند.
سؤال: اگر احکام اخلاقی مطلق است، چرا در برخی موارد استثنا وجود دارد، همانند دروغ مصلحت‌آمیز؟ استثنا دلیل آن است که اخلاق مطلق نیست، بلکه با توجه به شرایط و موقعیت دگرگون می‌شود، و این یعنی نسبی بودن اخلاق؟
پاسخ: اگر موضوع اخلاق را رفتار بدانیم، در این صورت می‌گوییم: اخلاق نسبی است و چهره‌های کارهای اخلاقی با موقعیت‌ها دگرگون می‌شود (لیکن این نسبیت غیر از نسبیتی است که معنایش بیان شد). اما اگر موضوع اخلاق را رفتار آدمی ندانیم، بلکه ملکات نفسانی انسان در درون یا یک یا چند عنوان انتزاعی و کلی مانند عدل،‌احسان و ظلم را موضوع اخلاق دانستیم، در این صورت اخلاق مطلق است و عنوان‌های اخلاقی همیشه بار اخلاقی مثبت یا منفی خویش را حفظ می‌کنند و دگرگون نمی‌گردند.
توضیح: در مورد نسبی بودن اخلاق دو معنا وجود دارد:
1- اصل ارزشی و ضد ارزشی ثابتی وجود ندارد؛ خوبی و بدی به پسند و عدم پسند فرد یا جامعه وابسته است.
2- رفتارها و کارهای اخلاقی با توجه به موقعیت‌ها و تغییر عناوین دگرگون می‌‌شود.
نسبیت به معنای اوّل نادرست است؛ یعنی نمی‌توان پذیرفت که ارزش‌های اخلاقی از اصولی ثابت و کلی محروم است.
اما نسبیت به معنای دوم درست و قابل قبول است. چون کارهای اخلاقی همیشه به یک منوال نیست. گاهی راست گفتن ارزش اخلاقی دارد و گاهی دروغ (دروغ مصلحت‌آمیز). با توجه به این بیان آن چه در کلام حضرت در باب صفات یاد شده آمده از باب نسبیت به معنای صحیح آن است و نه نسبیت در برابر مطلق که در اخلاق دینی وغیر دینی مطرح است .

پی‌نوشت‌ها:
1. حجرات (49) آیه ‌.
2. نحل (16) آیه 90.
3. مائده (5) آیه 100.
4. اعراف (7) آیه ‌.
5. کلینی، کافی، ج 1، ص 29.

سلام و تشکر از پاسخ شما

در تاپیکی مطرح شد

امام علی در حکمت 234 یکی از خصلتهای زنان را ترس میداند.

به نظر حقیر ترس یک مورد و صفت اخلاقی خوب برای زن نیست

مثال می زنم

فرض کنید زنی مجبور است تنها زندگی کند
این زن اگر صفت ترس را داشته باشد
مشکلات بزرگی روبرو می شود
مثلا شب برای خوابیدن باید مزاحم خانواده شود

یا مثلا از اینکه بچه مریضش را نیم ه شب به دکتر ببرد ترس دارد
و بچه ممکن است جانش را از دست بدهد

از این قبیل مثالها زیاد است

حال چطور امکان داره ترس برای یک زن صفت خوبی باشه ؟

با تشکر

دلیلی دیگر بر رد این حدیث

می دانیم صفات و خصلتها از پدر و مادر به فرزند منتقل می شود

مثلا شجاعت و ترسو بودن می تواند از مادر به فرزند منتقل شود

پس چطور امکان دارد ترس یک صفت پسندیده برای زن باشد

چون امکان دارد از یک زن ترسو پسران ترسو متولد شوند
که باز این یک خصلت بد برای مردان می باشد

چطور امکان داره حضرت علی توصیه به صفتی بکند در زنان

که نتیجه ان چیز مثبتی نباشد ؟

صادق;455942 نوشت:
پاسخ :
با سلام و تقدیر از سوال خوب شما .
در ابتدا باید دید نسبیت در اخلاق به چه معنا است.
نسبی در برابر مطلق است. برخی می‌گویند: اخلاق و ارزش‌های اخلاقی مانند: «عدل خوب است»، «احسان به پدر و مادر خوب است»، «ظلم و ستم به دیگران بد است»، اصولی ثابت، عام و همگانی می‌باشند که از عوامل اجتماعی و روان شناختی به دست نمی‌آید و دگرگون نمی‌شود و از هر جهت اطلاق دارد. اخلاق با چنین شاخصه‌ای مطلق است.
برخی می‌گویند: اخلاق و ارزش‌های اخلاقی هیچ اعتبار کلی و واقعیت و ریشة ثابتی ندارد. اعتبار همة اصول اخلاقی به فرهنگ، گزینش فردی، زمان، مکان و ... برمی‌گردد. اخلاق با چنین شاخصه‌ای نسبی است.
از آیات و روایات به خوبی به دست می‌آید که اخلاق از اصول ثابت، عام و فراگیر و همگانی بهره‌مند است. قران کریم می‌گوید:
«ولکنّ الله حبّب اِلیکم الایمان و زیّنه فی قلوبکم و کرّه إلیکم الکفر و الفسوق والعصیان؛(1) خداوند ایمان را محبوب قلب‌های شما قرار داد و کفر و فسق و گناه را مورد کراهت و نفرت طبیعت شما ساخت».
از تعبیر «فی قلوبکم» به خوبی فهمیده می‌شود که اخلاق و ارزش‌های اخلاقی به صورت ثابت و همگانی در عمق جان آدمیان ریشه دارد. فطری بودن دین که در بعضی آیات آمده، بیانگر اصول ثابت در جان انسان‌ها است.
نیز فرمود: «خداوند به عدل و احسان و ادای حق خویشاوندان فرمان می‌دهد و از کارهای ناپسند و سرکشی باز می‌دارد».(2)
در این آیه از «عدل»، «احسان» و «ادای حق خویشاوندان» به عنوان امور ارزشی و اخلاقی و از «فحشا»، «منکر» و «بغی» به عنوان امور ضد ارزشی و زشت یاد شده است.
در جای دیگر فرمود: «قل لا یستوی الخبیث والطیب؛(3) ناپاک و پاک مساوی نیستند».
نیز فرمود: «و یحلّ لهم الطیّبات و یحرّم علیهم الخبائث؛(4) طیبات را برای آنان حلال و خبائث را حرام می‌کند».
آدمی امور طیب و پاکیزه را می‌پسندد و این‌ها را خوب و ارزش می‌داند و اسلام این‌ها را حلال و یا واجب نموده است. در برابر آن امور ناپاک و خبیث را زشت می‌شمارد و اسلام آن‌ها را حرام نموده است.
امام صادق(ع) فرمود: «فبالعقل عرف العبادُ خالقهم ... و عرفو به الحسن من القبیح؛(5) بندگان در پرتو عقل، آفریدگار خویش را می‌شناسند ... و توسط عقل، نیک را از زشت باز می‌شناسند». پس عقل خوبی‌ها و بدی‌ها را خوب درک می‌کند، مانند عدل خوب است و ظلم و ستم بد است. اینها اصولی ثابت، عام و همگانی هستند.
سؤال: اگر احکام اخلاقی مطلق است، چرا در برخی موارد استثنا وجود دارد، همانند دروغ مصلحت‌آمیز؟ استثنا دلیل آن است که اخلاق مطلق نیست، بلکه با توجه به شرایط و موقعیت دگرگون می‌شود، و این یعنی نسبی بودن اخلاق؟
پاسخ: اگر موضوع اخلاق را رفتار بدانیم، در این صورت می‌گوییم: اخلاق نسبی است و چهره‌های کارهای اخلاقی با موقعیت‌ها دگرگون می‌شود (لیکن این نسبیت غیر از نسبیتی است که معنایش بیان شد). اما اگر موضوع اخلاق را رفتار آدمی ندانیم، بلکه ملکات نفسانی انسان در درون یا یک یا چند عنوان انتزاعی و کلی مانند عدل،‌احسان و ظلم را موضوع اخلاق دانستیم، در این صورت اخلاق مطلق است و عنوان‌های اخلاقی همیشه بار اخلاقی مثبت یا منفی خویش را حفظ می‌کنند و دگرگون نمی‌گردند.
توضیح: در مورد نسبی بودن اخلاق دو معنا وجود دارد:
1- اصل ارزشی و ضد ارزشی ثابتی وجود ندارد؛ خوبی و بدی به پسند و عدم پسند فرد یا جامعه وابسته است.
2- رفتارها و کارهای اخلاقی با توجه به موقعیت‌ها و تغییر عناوین دگرگون می‌‌شود.
نسبیت به معنای اوّل نادرست است؛ یعنی نمی‌توان پذیرفت که ارزش‌های اخلاقی از اصولی ثابت و کلی محروم است.
اما نسبیت به معنای دوم درست و قابل قبول است. چون کارهای اخلاقی همیشه به یک منوال نیست. گاهی راست گفتن ارزش اخلاقی دارد و گاهی دروغ (دروغ مصلحت‌آمیز). با توجه به این بیان آن چه در کلام حضرت در باب صفات یاد شده آمده از باب نسبیت به معنای صحیح آن است و نه نسبیت در برابر مطلق که در اخلاق دینی وغیر دینی مطرح است .
پی‌نوشت‌ها:
1. حجرات (49) آیه ‌.
2. نحل (16) آیه 90.
3. مائده (5) آیه 100.
4. اعراف (7) آیه ‌.
5. کلینی، کافی، ج 1، ص 29.

سلام

بزرگوار سخنان شما قابل قبول

ولی چطور با این سخنان می خواهید ثابت کنید صفت ترس و خساست و غیرت نسبی هست ؟

و طبق فرمایش علی ع برای زنان خوب است ؟

بی نظیر;456561 نوشت:

سلام

بزرگوار سخنان شما قابل قبول

ولی چطور با این سخنان می خواهید ثابت کنید صفت ترس و خساست و غیرت نسبی هست ؟

و طبق فرمایش علی ع برای زنان بد است ؟


پاسخ مجدد :
باسلام وتقدیر از شما .
در ابتدا باید اشاره شود دیر قانع شدن در بحث علمی خوب است ولی نه همیشه . با توجه به معنای دقیق که باره نسبیت ارایه شد دیگر جای برای این مطلب باقی نخواهد بود زیرا با توجه به شرایط ساختار وجودی زن برخی صفات برای او یک نوع مصونیت است ونه محدودیت ونقص وزن می تواند در سایه آن اوصاف خود ویا زندگی مشترک خود را حفظ نماید . البته این گونه امور کلیت ندارد یعنی این طور نیست که هموار ه ودر همه شرایط آن صفات برای زن خوب ویا بد باشد وبرای مرد بالعکس . این گونه احادیث ناظر به وضع کلی وعمومی است ولی ممکن است نسبت به همه چنین نباشد .مثلا ترس برای زن موجب می شود که بی جا وهمه جا تردد نکند تا دچار آسیب ها وامور نا خواسته شود .در هر صورت این روایات در پی بیان یک اصل فراگیر وغیر قابل تخصیص نیست بلکه در صدد بیان یک اصل کلی است که نوعا چنین است نه این که همیشه ودر جا چنین باشد .

صادق;456608 نوشت:
پاسخ مجدد :

سلام

بزرگوار پاسخ شما مجدد نیست
اصل سوال من برای این است که صحت و سقم این حدیث که به امام علی ع نسبت داده می شود
و بعضا در تاپیکها از ان بر علیه زنها استفاده می شود مشخص شود

صادق;456608 نوشت:
با توجه به معنای دقیق که باره نسبیت ارایه شد دیگر جای برای این مطلب باقی نخواهد بود زیرا با توجه به شرایط ساختار وجودی زن برخی صفات برای او یک نوع مصونیت است ونه محدودیت ونقص وزن می تواند در سایه آن اوصاف خود ویا زندگی مشترک خود را حفظ نماید

بزرگوار اگر صفتی برای زن خوب است باید در تمام جهات یا حداقل بطور علمی و عقلی ثابت شود که این صفت بنا به این دلایل برای
زن و رشد شخصیت و تکامل او خوب است

نه اینکه شما فقط برای یک مورد محدود مثلا حفظ زندگی خانوادگی که ان هم معلوم نیست واقعا ترس در حفظ نظام خانواده موثر باشد مثال بزنید و
فتوا داده شود این خصلت برای زن خوب است

صادق;456608 نوشت:
در هر صورت این روایات در پی بیان یک اصل فراگیر وغیر قابل تخصیص نیست بلکه در صدد بیان یک اصل کلی است که نوعا چنین است نه این که همیشه ودر جا چنین باشد .

اینکه ترس بعضی جاها خوبه و بعضی جاها بد
یک اصل کلی و قابل فبوله چه برای زن چه مرد

اما مساله این است که این اصل اساسی در این روایت در مورد زن بیان شده

بالاخره باید مشخص شود که این سخن اگر از امام علی ع و مورد قبول است
تا چه حد صحت دارد ؟ ایا صحت دارد یا نه ؟
ایا علمیست ؟ بزرگوار اینها سخنانیست که به انها استناد می شود
طبق این سخنان قانون وضع می شود

چرا نباید صحت و سقم انها به دقت مورد بررسی واقع شود ؟

موفق باشید

در صورت صحت چنین احادیثی به نظر میاد که ترس زن فقط در مورد حفظ عفت آورده شده و مطلق نیست

اگر ترسو باشد، خود را در مسیر تند جریانات عفت شکن قرار نمی دهد

در نظام تعلیم و تربیت گفته می شود که فرد باید برون گرا باشد و ارتباطات اجتماعی داشته باشد و هم مسلک خود را بیابد و ترسو نباشد. صفات و ویژگیهایی که زن را به خطر می اندازد و به بحران می کشد، مطلق و مقید دارد که این جا حالت مقید آن مطرح است. این صفات بحران آفرین در هیچ یک از زن و مرد به طور مطلق پسندیده نیست، زیرا اسلام می کوشد انسانهایی تربیت شوند که از تکبر، ترس و غرور نجات یافته باشند.

خِيارُ خِصالِ النِّساءِ شِرارُ خِصالِ الرِّجالِ، الزَّهْوُ وَ الْجُبْنُ وَ الْبُخْلُ؛ فَإِذا كانَتِ الْمَرْأَةُ مَزْهُوَّةً لَمْ تُمَكِّنْ مِنْ نَفْسِها، وَ إِذا كانَتْ بَخِيلَةً حَفِظَتْ مالَها، وَ مالَ بَعْلِها، وَ إِذا كانَتْ جَبانَةً فَرِقَتْ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ يَعْرِضُ لَها

بهترين خصلت‏هاى زنان بدترين خوى و خصلت مردان است؛ مانندِ تكبّر، ترس و بخل. اگر زنى متكبّر باشد، بيگانه‏اى را به حريم خود نمى‏پذيرد و اگر بخيل شد اموال خود و شوهرش را حفظ مى‏كند و چون ترسو باشد از هرچه كه به آبروى او لطمه مى‏زند، فاصله مى‏گيرد

حكمت 234، ترجمه دشتى ص 678

*********************************

«احمد بن محمد بزنطي» نقل مي کند:
من با سه نفر ديگر خدمت امام (ع) شرفياب شديم. هنگام بازگشت امام (ع) به من فرمود: اي احمد! تو بنشين... چون پاسي از شب گذشت خواستم مرخص شوم. فرمود: مي روي يا مي ماني؟ عرض کردم: بستگي به نظر شما دارد. فرمود: بمان و اين هم رختخواب. آنگاه امام برخاست و به اتاق خود رفت. من از شوق به سجده افتادم و با خود گفتم: سپاس خداي را که حجت او و وارث علوم انبياء از ميان ما چند نفر به من تا اين حد لطف و عنايت فرمود.
هنوز در سجده بودم که امام (ع) بازگشت، برخاستم. حضرت دست مرا گرفت و فشرد و فرمود: اي احمد! اميرمؤمنان به عيادت «صعصعه بن صوحان» رفت؛ به هنگام بازگشت فرمود: اي صعصعه! از اينکه به عيادت تو آمده ام به برادران خود افتخار مکن؛ از خدا بترس و پرهيزکار باش

رجال کشي، جزء 6، ص 587 ـ 588 با اختصار.

*********************************

يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ اتَّقِ اللَّهَ وَلَا تُطِعِ الْكَافِرِينَ وَالْمُنَافِقِينَ ? إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا
اي پيغمبر (گرامي) هميشه خدا ترس و پرهيزکار باش و هرگز تابع رأي کافران و منافقان مباش که همانا خدا دانا و حکيم است.

*********************************

در این حدیث و آیه ، ترس برای همه کاری پسندیده است و نه مذموم و خاص بانوان بلکه برای مرد نیز پسندیده است

چرا که در حکمت منقول از امام علی ع ، اگر زن ترسو باشد به هر چه که آبروی او را میریزند ، فاصله میگیرد . اگر دقت کنیم میبینیم این ترس همان ترسی است که در آیه آنا پسندیده عنوان کرده چرا که اگر مرد و زن بترسند ، در قیامت آبروی آنها نزد خداوند و معصومین ع و پیامبر ص حفظ میشود و با افتخار شیعیانشان را معرفی خواهند کرد

امام على عليه السلام :

اَلشَّجاعَةُ عِزٌّ حاضِرٌ، اَلجُبنُ ذُلٌّ ظاهِرٌ؛
شجاعت عزّتى است آماده، ترس ذلّتى است آشكار.

غررالحكم، ج1، ص152، ح572

آیا زنان دچار ذلتی آشکار شده اند؟ یا این حدیث مخصوص مردان است ؟ پس در این صورت بسیاری از حدیث ها بدین طریق خاص مردان میشوند ؟

*********************************

رسول اكرم عليه السلام :

يا عَلىُّ لاتُشاوِر جَبانا فَإِنَّهُ يُضَيِّقُ عَلَيكَ المَخرَجَ وَلاتُشاوِرِ البَخيلَ فَإِنَّهُ يَقصُرُبِكَ عَن غايَتِكَ وَلاتُشاوِر حَريصا فَإِنَّهُ يُزَيِّنُ لَكَ شَرَّها؛
اى على با ترسو مشورت مكن، زيرا او راه بيرون آمدن از مشكل را بر تو تنگ مى كند و با بخيل مشورت مكن، زيرا او تو را از هدفت باز مى دارد و با حريص مشورت مكن، زيرا او حريص بودن را در نظرت زيبا جلوه مى دهد.

علل الشرايع، ج2، ص559، ح

ترس و بخل دو چیزی است که در حکمت امام علی ع برای زن خوب شمرده شده اند . پس این حدیث نیز یا برای مردها هست ، یا میگوید با زنان حرف نزنید زیرا این خصلت ها بریا زنان خوب است و همه باید دارای آن باشند و دیگر بحث آن حدیث که کمال عقل برای زن باید ثابت شود تا با او مشورت کرد هم فایده ندارد . چا که دو خلصت خوب برای زن در این جا به عنوان اخلاق بد شمرده شده اند . مثلا همان بخل و ترس و غیرت باید در فاطمه زهرا س ، همسر امام علی ع ، وجود داشته باشند . پس یعنی در این صورت امام علی ع نباید با شخص ترسو و بخیل که همسرش باشد مشورت کند

عن حمزه بن حمران قال : سمعت ابا عبدالله عليه السلام يقول : ان مما حفظ من خطب رسول الله صلى الله عليه و آله انه قال : ايها الناس ان لکم معالم فانتهوا الى معالمکم و ان لکم نهايه فانتهوا الى نهايتکم . الا ان المومن يعمل بين مخالفتين : بين اجل قد مضى لايدرى ما الله صانع فيه ؟ و بين اجل قد بقى لا يدرى ما الله قاض فيه فلياخذ العبد المومن من نفسه لنفسه و من دنايه لآخرته و فى الشبيه قبل الکبر و فى الحياه قبل الممات فو الذى نفس محمد بيده ما بعد الدنيا من مستعتب و ما بعدها من دار الا الجنه او النار.
:

حمزه بن حمران گويد: از امام صادق عليه السلام شنيدم که مى فرمود: بخشى از خطبه هاى رسول خدا صلى الله عليه و آله که حفظ شده است اين است که حضرت فرمود: اى مردم ! همانا براى شما نشانه هايى است پس از آن نشانه ها باخبر شويد و همانا براى شما نهايت و پايانى است پس آنجا باز ايستيد (يا پس آن نهايت را بشناسيد و از آن آگاه باشيد)، آگاه باشيد که مومن بين دو ترس عمل مى کند: يکى بين زمانى که سپرى شده است و او نمى داند که خداوند درباره زمان گذشته با او چه مى کند و ديگرى بين زمانى که باقى مانده است و او نمى داند که خداوند چه حکمى در آن روا مى دارد پس بايد بنده مومن از نفس خود براى خود و از دنياى خود براى آخرتش (توشه ) گيرد و در جوانى پيش از پيرى و در زندگانى پيش از مرگ (زاد و توشه فراهم کند)، پس سوگند به آن کسى که جان محمد صلى الله عليه و آله در دست اوست بعد از اين دنيا باز گشتنى نيست و خانه اى جز بهشت يا دوزخ پس از اين وجود ندارد.

*********************************

عن ابى عبدالله عليه السلام قال : المومن بين مخافتين ذنب قد مضى لايدرى ما صنع الله فيه و عمر قد بقى لايدرى ما يکتسب فيه من المهالک فلا يصبح الا خائفا و لا يصلحه الا الخوف .

امام صادق عليه السلام فرمود: مومن همواره بين دو ترس گرفتار است : يکى گناهى که گذشته است و او نمى داند که خداوند در مورد آن گناه با او چه مى کند و ديگرى عمرى که مانده است و او نمى داند که چه چيزى از مهالک را در آن کسب مى کند پس مومن صبح نمى کند مگر با حالت خوف و جز خوف نيز او را اصلاح نخواهد کرد.

در این دو حدیث ترس جزیی از زندگی مومن است ، زیرا این ترس او را از بدی باز میدارد درست مانند حدیث امام علی ع که زن باید ترسو باشد تا از بدی باز بماند و صدمه نبیند ، مومن باید همواره بترسد تا از بدی کردن باز بماند . این را نیز نمیشود گفت برای زنان است ، بلکه بای زن و مرد است

علامه شهید مطهری(ره) می فرماید: «در مقام امر به معروف و نهی از منکر، ترس زن مذموم است» آیه «المومنون و المومنات بعضهم اولیاء بعض یامرون بالمعرو ف و ینهون عن المنکر» مرد و زن را در امر به معروف و نهی از منکر شریک می داند و همسنگ قرار می دهد. در مقام حفظ ارزشها بیان می کند که اموال و جان خود را هزینه کنید، مگر زمانی که به هزینه عفاف شما باشد. لذا ترس فقط در این جا معنا دارد. آنجا که امر به معروف را بیان می کند می فرماید: «المومنون و المومنات. . . »
البته در کلام امیرالمؤمنین مطلق ترس منظور نیست، بطور نمونه
حرکت حضرت زهرا(س) در مورد باز پس گیری فدک، یک الگو است و آن حضرت در جریان فدک و بازپس گیری حق خویش شجاعت داشتند و این عمل ایشان برای امور مادی نبود، زیرا ایشان شخصیتی است که به قول مرحوم علامه اقبال:بهر محتاجی دلش آنگونه سوخت به یهودی چادر خود را فروختکسی که این چنین روحیه بی اعتنایی به دنیا دارد، این گونه به صحنه می آید و مشکلات را تحمل می کند و هرگز نمی ترسد، حضرت علی (ع) تمام اینها را می دیدند، ولی هرگز نفرمودند که کارهای حضرت زهرا(س) بر خلاف محورهای اصلی اسلام است و یا هنگام غصب خلافت، ایشان برای اثبات حقانیت ولایت امیرالمومنین (ع)، با جمعی از زنان قریش که گرد ایشان حلقه زده بودند، داخل مسجد شدند و برای حفظ اصول و دفاع از ولایت ایستادند. «علی حشد من نسائها» این سیره نشان می دهد که منظور از ترس، ترس معقول و به جاست و در هر شرایطی ارزنده نیست و تنها کاربرد آن در صیانت و حفاظت از زن است.

خِيارُ خِصالِ النِّساءِ شِرارُ خِصالِ الرِّجالِ، الزَّهْوُ وَ الْجُبْنُ وَ الْبُخْلُ؛ فَإِذا كانَتِ الْمَرْأَةُ مَزْهُوَّةً لَمْ تُمَكِّنْ مِنْ نَفْسِها، وَ إِذا كانَتْ بَخِيلَةً حَفِظَتْ مالَها، وَ مالَ بَعْلِها، وَ إِذا كانَتْ جَبانَةً فَرِقَتْ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ يَعْرِضُ لَها

بهترين خصلت‏هاى زنان بدترين خوى و خصلت مردان است؛ مانندِ تكبّر، ترس و بخل. اگر زنى متكبّر باشد، بيگانه‏اى را به حريم خود نمى‏پذيرد و اگر بخيل شد اموال خود و شوهرش را حفظ مى‏كند و چون ترسو باشد از هرچه كه به آبروى او لطمه مى‏زند، فاصله مى‏گيرد

ولی از طرف دیگر :

امام علي (ع) فرموده اند : غیره الرجال ایمان و غیره المراه کفر .
غیرت زن كفرآور و غیرت مرد نشانه ایمان اوست

غیرت زن خوب است ولی کفر آور هم هست ؟

از طرفی دیگر امام علی ع فرموده اند بدترین خصلت مرد غیرت است اما در جایی دیگر میبینیم که :

امام صادق عليه السلام :خداوند با غيرت است و مردان غيور را دوست دارد و از همين رو، زشتى ها را چه آشكار و چه پنهان حرام كرده است
كافى، ج5، ص535، ح1

رسول اكرم صلى الله عليه و آله :غيرت از ايمان است و بى بند و بارى از نفاق
نهج الفصاحه، ح 2045

إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى غَيُورٌ يُحِبُّ كُلَّ غَيُورٍ وَ لِغَيْرَتِهِ حَرَّم‏ الْفَوَاحِشَ ظَاهِرَهَا وَ بَاطِنَهَا.

همانا خداوند تبارک و تعالی با غيرت است و مردان غيور را دوست دارد و از همين رو، زشتى ها را چه آشكار و چه پنهان حرام كرده است.

كافى(ط-الاسلامیه) ج5، ص 535 و 536 ، ح1

كانَ إِبراهيمُ أَبى غَيورا و َأَنَا أَغيَرُ مِنهُ وَ أَرغَمَ اللّه أَنفَ مَن لا يَغارُ مِنَ المُؤمِنينَ؛


پدرم ابراهيم با غيرت بود و من با غيرت تر از اويم. خدا بينى مؤمنى را كه غيرت ندارد، به خاك مى مالد.

بحارالأنوار(ط-بیروت) ج100، ص248، ح33

اگر زنى متكبّر باشد، بيگانه‏اى را به حريم خود نمى‏پذيرد

و در نهایت متوجه نشدیم باید مغرور باشیم یا خیر؟ :Gig:

اَلحِرصُ وَالكِبرُ وَالحَسَدُ دَواعٍ إِلَى التَّقَحُّمِ فِى الذُّنوبِ؛
حرص و تكبّر و حسادت، انگيزه هاى فرورفتن در گناهانند.


نهج البلاغه،ص541 ،حكمت 371

ما مِن أَحَدٍ يَتيهُ إِلاّ مِن ذِلَّةٍ يَجِدُها فى نَفسِهِ؛
هيچ كس نيست كه تكبّر ورزد، مگر بر اثر خوارى و حقارتى است كه در خود مى بيند.


الكافى(ط-الاسلامیه)، ج2، ص312

إِنَّ فِى السَّماءِ مَلَكَينِ مُوَكَّلَينِ بِالعِبادِ، فَمَن تَواضَعَ لِلّهِ رَفَعاهُ وَمَن تَكَبَّرَ وَضَعاهُ؛
در آسمان دو فرشته بر بندگان گماشته شده اند پس هر كس براى خدا تواضع كند، او را بالا برند و هر كس تكبر ورزد او را پَست گردانند.


كافى(ط-الاسلامیه)، ج2، ص122

إِنَّ الزَّرعَ يَنبُتُ فِى السَّهلِ وَلايَنبُتُ فِى الصَّفا فَكَذلِكَ الحِكمَةُ تَعمُرُ فى قَلبِ المُتَواضِعِ وَلا تَعمُرُ فى قَلبِ المُتَكَبِّرِ الجَبّارِ، لأِنَّ اللّه جَعَلَ التَّواضُعَ آلَةَ العَقلِ وَجَعَلَ التَّكَبُّرَ مِن آلَةِ الجَهلِ؛
زراعت در زمين هموار مى رويد، نه بر سنگ سخت و چنين است كه حكمت، در دل هاى متواضع جاى مى گيرد نه در دل هاى متكبر. خداوند متعال، تواضع را وسيله عقل و تكبر را وسيله جهل قرار داده است.


تحف العقول، ص 396


اَلا اُخْبِرُكُمْ بِاَبْعَدِكُمْ مِنّى شَبَها؟ قَالُوا: بَلى يا رَسولَ اللّه‏ِ. قالَ: اَلْفاحِشُ الْمُتَفَحِّشُ الْبَذى‏ءُ، اَلْبَخِيلُ، اَلْمُخْتَالُ، اَلْحَقودُ، اَلْحَسُودُ،اَلْقاسِى الْقَلْبِ، اَلْبَعِيدُ مِنْ كُلِّ خَيْرٍ يُرْجى، غَيْرُ المَاْمونِ مِنْ كُلِّ شَرٍّ يُتَّقى؛
آيا شما را از كم شباهت‏ ترينتان به خودم آگاه نسازم؟ عرض كردند: چرا، اى رسول خدا! فرمودند: زشتگوىِ بى آبروىِ بى شرم،
بخيل، متكبر، كينه توز، حسود، سنگدل، كسى كه هيچ اميدى به خيرش و امانى از شرش نيست.
الكافى(ط-الاسلامیه)، ج 2، ص 291


لا یَدخُلُ الجَنَّهَ مَن فِی قَلبهِ مِثقالَ ذَرَّهٍ مِن کِبر
کسی که در قلبش به اندازه ذره ای کبر و خود بزرگ بینی باشد به بهشت وارد نمی شود.
الکافی ج2 ص310

(نگین);456676 نوشت:
در صورت صحت چنین احادیثی به نظر میاد که ترس زن فقط در مورد حفظ عفت آورده شده و مطلق نیست

اگر ترسو باشد، خود را در مسیر تند جریانات عفت شکن قرار نمی دهد

سلام
ضمن تایید سخن شما

این سوال مطرح می شود

ایا برای یک مورد و یا حتی چند مورد می توان یک خصلت مانند ترس را به طور مطلق یک خصیصه نیکو برای زنان دانست ؟

و حکم کلی صادر کرد ؟

موفق باشید

ᕘᕚRaiNᕘᕚ;456684 نوشت:
بهترين خصلت‏هاى زنان بدترين خوى و خصلت مردان است؛ مانندِ تكبّر، ترس و بخل. اگر زنى متكبّر باشد، بيگانه‏اى را به حريم خود نمى‏پذيرد و اگر بخيل شد اموال خود و شوهرش را حفظ مى‏كند و چون ترسو باشد از هرچه كه به آبروى او لطمه مى‏زند، فاصله مى‏گيرد

سلام

در این روایت از بخل بعنوان یک صفت نیکو برای زن نام برده شده فقط برای حفظ اموال خود و شوهر

و این متناقض با ایات قران است که مکرر سفارش به پرداخت زکات و کمک و یاری با مال و جان خود به مسلمان است

ایا حفظ اموال و جمع اوری مال و ندادن صدقه برای زن کاری نیکوست ؟

لطفا این تناقض را توضیح دهید ؟

بی نظیر;456779 نوشت:
سلام

در این روایت از بخل بعنوان یک صفت نیکو برای زن نام برده شده فقط برای حفظ اموال خود و شوهر

و این متناقض با ایات قران است که مکرر سفارش به پرداخت زکات و کمک و یاری با مال و جان خود به مسلمان است

ایا حفظ اموال و جمع اوری مال و ندادن صدقه برای زن کاری نیکوست ؟

لطفا این تناقض را توضیح دهید ؟

سلام هیچ تناقضی نیست و نخواهد بود....هر نقطه ای نقطه ی مقابل دارد و حتی نقطه ی مقابل هم نقطه مقابل دارد لذا منظور حضرت علی(ع) بزرگوار این است که بیشتر زن این خصوصیات رو داشته باشه در کارهایی خاص عالی است نه تحت هر شرایطی...برای مثال حضرت فرمودند ترس برای مرد نقص و بد است...اما همان حضرت فرموده است که ترس در برابر خدا برای من و امثال من واجب و ضروری است و نشانه ایمان محض است...لذا زکات و حفظ مال هم همینه....ما کلی پول خودمونو ذخیره می کنیم مثلا در بانک..که مثلا دزد نبرشون...خب بعدش زکات هم می دیم...ما که بخیل نیستم لذا ما اینگونه آنگونه ایم....حضرت علی(ع) رو من دوست دارم خیلی زیاد:hamdel:

nothing;456789 نوشت:
سلام هیچ تناقضی نیست و نخواهد بود....هر نقطه ای نقطه ی مقابل دارد و حتی نقطه ی مقابل هم نقطه مقابل دارد لذا منظور حضرت علی(ع) بزرگوار این است که بیشتر زن این خصوصیات رو داشته باشه در کارهایی خاص عالی است نه تحت هر شرایطی...برای مثال حضرت فرمودند ترس برای مرد نقص و بد است...اما همان حضرت فرموده است که ترس در برابر خدا برای من و امثال من واجب و ضروری است و نشانه ایمان محض است...لذا زکات و حفظ مال هم همینه....ما کلی پول خودمونو ذخیره می کنیم مثلا در بانک..که مثلا دزد نبرشون...خب بعدش زکات هم می دیم...ما که بخیل نیستم لذا ما اینگونه آنگونه ایم....حضرت علی(ع) رو من دوست دارم خیلی زیاد

شما درست می فرمایید

مشکل این روایات این است که بطور کلی بیان شده و لذا اکثر افراد از ان برداشت کلی می کنند

مثلا ممکن است حضرت علی منظورش ترس برای موارد محدودی باشد
اما در روایت این منظور نیامده

و از ان حکم کلی استنتاج می شود

از طرفی ترس برای مرد هم در مواردی خوب است که در روایت به ان اشاره نشده

از نظر حقیر این روایات به این صورت بسیار ناقص و اجحاف در حق زنان است

سوال این است ایا امام علی ع
واقعا چنین سخنان ناقصی را بیان فرموده یا در روایت احادیث دخل و تصرف واقع شده ؟

موفق باشید

من امام علی ع را خیلی دوست داشتم و عاشقش بودم :hamdel:

از وقتی این روایات رو از ایشون شنیدم
دیگه اون حس قشنگ رو ندارم

حتی در مورد حقانیت ایشون مردد شدم :Ghamgin:

:Motehayer::Motehayer:


تناقض اشکار روایت منسوب به امام علی با رفتار حضرت فاطمه ص

امام علی بخل را برای زن اخلاقی نیکو می داند

ایا حضرت فاطمه ص فاقد این اخلاق نیکو بود که گردنبند ازدواج خود را به فقیری بخشید !!!!!!!!!!!!!!!!

بی نظیر;456802 نوشت:
بطور کلی بیان شده

بی نظیر;456802 نوشت:
مشکل این روایات این است که بطور کلی بیان شده و لذا اکثر افراد از ان برداشت کلی می کنند
ببینید خانم نسبتا محترم....منو بد جور عصبانی کردی...درباره چیزی که هیچیز نمی دونی نظر قطع نده چون ریشه از جهل داره این کار شما....من موندم شما مسلمونی و عظمت حضرت علی رو زیر سوال می بری؟؟:Narahat: قطعا مسلمون نیستی.شماها هنوز نمی دونید زن و مرد بودن مهم نیست مهم آنچه حقیقت است هست.خب جواب بعدی شما: اولا این حدیث کلی نفرموده شما و امثال شما از روی.تعصب و زود قضاوت کردن و زود رنج بودن.کلی برداشت کردید.... در روایت ترس برای مرد خوب است اشاره نشده خب گفتم که در روایتی دیگر از حضرت علی نقل شده...همه چیز رو که نمی شه همه جا آورد...اگه اینطوره پشتش باید بگیم چرا ترس رو قشنگ در مورد تک تک اعمال و تک تک خلایق نفرموده چرا میزان ترس رو نفرموده چرا ترس از ارتفاع رو نفرموده؟ خانما شماها حالتون خوبه؟آخ که چقدر من از دست زن جماعت به خاطر مغزشون رنج می کشم(توهین نشه یه وقت منظورم اینه که خدا فرموده من مرد را عاقل تر از زن آفریدم)...لپ مطلب در مورد کاری خاص رو ول کردید...بخاطر یک حدیث که درکشو ندارید عظمت حضرت علی رو زیر سوال می بیرید؟ دین شما چیست؟ گفتی عاشقش بودی اونوقت بخاطر یک چنین چیزی که درکت نمی رسه رهاش کردی؟ واقعا متاسفم در حقانیتش شک کردی؟ عجب به این مسلمونیه شیطانی...اگه به حضرت علی شک کنی به حضرت محمد شک کردی و شک به حضرت محمد شک به خداست بی شک بیش از حد داری به کفر و گمراهی می رسی...امیدوارم راه راست رو حضرت نشونت بده

بی نظیر;456819 نوشت:
امام علی بخل را برای زن اخلاقی نیکو می داند

ایا حضرت فاطمه ص فاقد این اخلاق نیکو بود که گردنبند ازدواج خود را به فقیری بخشید

خانم جون مادرت نظر نده اینکه تکراری بود و جوابتو دادم واقعا که بی نظیری در ضد اسلام بودن

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
آیدی محترم:
nothing لطفاً در تایپک ها بی احترامی ، توهین نکنید!
ان شاءالله که تکرار نخواهد شد.
التماس دعا:Gol:

بی نظیر;456804 نوشت:
من امام علی ع را خیلی دوست داشتم و عاشقش بودم

از وقتی این روایات رو از ایشون شنیدم
دیگه اون حس قشنگ رو ندارم

حتی در مورد حقانیت ایشون مردد شدم

گفتی عاشقش بودی اونوقت بخاطر یک چنین چیزی که درکت نمی رسه رهاش کردی؟ واقعا متاسفم در حقانیتش شک کردی؟ عجب به این مسلمونیه شیطانی...اگه به حضرت علی شک کنی به حضرت محمد شک کردی و شک به حضرت محمد شک به خداست بی شک بیش از حد داری به کفر و گمراهی می رسی...امیدوارم راه راست رو حضرت نشونت بده

nothing;456826 نوشت:
ببینید خانم نسبتا محترم....منو بد جور عصبانی کردی...درباره چیزی که هیچیز نمی دونی نظر قطع نده چون ریشه از جهل داره این کار شما....من موندم شما مسلمونی و عظمت حضرت علی رو زیر سوال می بری؟؟ قطعا مسلمون نیستی.شماها هنوز نمی دونید زن و مرد بودن مهم نیست مهم آنچه حقیقت است هست.خب جواب بعدی شما: اولا این حدیث کلی نفرموده شما و امثال شما از روی.تعصب و زود قضاوت کردن و زود رنج بودن.کلی برداشت کردید.... در روایت ترس برای مرد خوب است اشاره نشده خب گفتم که در روایتی دیگر از حضرت علی نقل شده...همه چیز رو که نمی شه همه جا آورد...اگه اینطوره پشتش باید بگیم چرا ترس رو قشنگ در مورد تک تک اعمال و تک تک خلایق نفرموده چرا میزان ترس رو نفرموده چرا ترس از ارتفاع رو نفرموده؟ خانما شماها حالتون خوبه؟آخ که چقدر من از دست زن جماعت به خاطر مغزشون رنج می کشم(توهین نشه یه وقت منظورم اینه که خدا فرموده من مرد را عاقل تر از زن آفریدم)...لپ مطلب در مورد کاری خاص رو ول کردید...بخاطر یک حدیث که درکشو ندارید عظمت حضرت علی رو زیر سوال می بیرید؟ دین شما چیست؟ گفتی عاشقش بودی اونوقت بخاطر یک چنین چیزی که درکت نمی رسه رهاش کردی؟ واقعا متاسفم در حقانیتش شک کردی؟ عجب به این مسلمونیه شیطانی...اگه به حضرت علی شک کنی به حضرت محمد شک کردی و شک به حضرت محمد شک به خداست بی شک بیش از حد داری به کفر و گمراهی می رسی...امیدوارم راه راست رو حضرت نشونت بده

اقای هیچ چیز محترم

اگر برای دعوا و بدو بیراه گفتن امدی من اهلش نیستم

اگه می خوای بحث علمی و منطقی بکنی بفرما

تکلیف خودت رو روشن کن

سلام:Gol:
عزیزان!
از بحث های بیهوده پرهیز کنید و سعی کنید خیلی دوستانه صحبت کنید
این هم بار دوم ان شاءالله که سومین بار متذکر نشم!
یا حق

محمدی;456829 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
آیدی محترم: nothing لطفاً در تایپک ها بی احترامی ، توهین نکنید!
ان شاءالله که تکرار نخواهد شد.
التماس دعا
بسم الله الرحمن الرحیم سلام...میشه بفرمایید کجای نقد من بی احترامی بود؟ آیا این کاربر به حضرت علی بی احترامی نمی کند که به صراحت اعلام می کند تناقض دارد و یعنی حرف حضرت باطل است؟

nothing;456839 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم سلام...میشه بفرمایید کجای نقد من بی احترامی بود؟ آیا این کاربر به حضرت علی بی احترامی نمی کند که به صراحت اعلام می کند تناقض دارد و یعنی حرف حضرت باطل است؟

دوست عزیز!
شما می توانید خیلی محترمانه با ایشون صحبت کنید و در ضمن از الفاظ مناسب استفاده کنید.

nothing;456839 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم سلام...میشه بفرمایید کجای نقد من بی احترامی بود؟ آیا این کاربر به حضرت علی بی احترامی نمی کند که به صراحت اعلام می کند تناقض دارد و یعنی حرف حضرت باطل است؟

دوست گرامی و ارجمند

اگر می خواهی از سخنان منسوب به امام دفاع کنی بیا و با روش منطقی و علمی و عاقلانه دفاع کن

این طوری چیزی ثابت نمی تونی بکنی

ولی وقتی منطقی ثابت کردی از امام واقعا دفاع کردی

بی نظیر;456834 نوشت:
اقای هیچ چیز محترم

اگر برای دعوا و بدو بیراه گفتن امدی من اهلش نیستم

اگه می خوای بحث علمی و منطقی بکنی بفرما

تکلیف خودت رو روشن کن


بنده نیز اگر مرد بودم همینقدر راحت بودم ...شاید ! چرا که هیمشه این زن است که باید کوتاه بیاید . مثالش را در جای جای فروم زده ام نه یک مورد است نه 10 مورد. مانده ام شارع احکام اسلام چرا گفته زن همیشه کوتاه بیاید .
بگذریم که بحث خراب نشود ، چرا که با احادیث زیاد ، تا بدینجا ثابت شده که از نظر معصومین ع ، که واژه های هیچ کس و اعم از زن و مرد ، آن صفت را برای همه خوب یا برای همه بد شمرده اند .

از طرفی ما قبلا سند خطبه ای از امام علی ع را خواستار شدیم که بررسی سندی نشد متاسفانه . ترسم این نیز راه به جایی نبرد .

من عاجزانه و ملتمسانه از کاربر ان گرامی خواهش می کنم جو تاپیک را متشنج نکنند

تا بحث علمی و منطقی جریان داشته باشه

تا انشالله حقانیت امام علی ع اثبات شده و
و دخل و تصرف و ناقص بودن روایات به اثبات برسد

من که قلبم درد گرفت شما می گید امام علی تناقض آشکار داره و به حقانیتش شک کردید....بخدا قلبم تیر کشید...یقینا داری از اسلام خارج میشی...شما نگفتید بمن مسلمونید؟؟؟ یا سنی؟؟؟؟ فعلا که اگرم هر کدوم باشید یعنی در کل به خدا و حضرت محمد و دین اسلام و حق شک کردید و بصراحت اعلام کردید تمام اینها تناقضات دارند....بابا شما یه بار نهج البلاغه رو از اول تا آخر بخون بعد اینطوری از زن بودنت دفاع کن....شما باید از حق بودن دفاع کنی نه زن بودنت..........

nothing;456852 نوشت:
من که قلبم درد گرفت شما می گید امام علی تناقض آشکار داره و به حقانیتش شک کردید....بخدا قلبم تیر کشید...یقینا داری از اسلام خارج میشی...شما نگفتید بمن مسلمونید؟؟؟ یا سنی؟؟؟؟ فعلا که اگرم هر کدوم باشید یعنی در کل به خدا و حضرت محمد و دین اسلام و حق شک کردید و بصراحت اعلام کردید تمام اینها تناقضات دارند....بابا شما یه بار نهج البلاغه رو از اول تا آخر بخون بعد اینطوری از زن بودنت دفاع کن....شما باید از حق بودن دفاع کنی نه زن بودنت..........

دوست گرامی و محترم

اگر بزرگواری کنی اجازه بده کارشناس گرامی بیاد جواب بده تا من کافرو هدایت کنه و انشالله مسلمون بشم

لطفا این بزرگواری رو در حق من بکن

بی نظیر;456859 نوشت:
دوست گرامی و محترم

اگر بزرگواری کنی اجازه بده کارشناس گرامی بیاد جواب بده تا من کافرو هدایت کنه و انشالله مسلمون بشم

لطفا این بزرگواری رو در حق من بکن

خودت دعوتم کردی پیام دادی بهم..و منم جواب شما رو دادم.حالا حقیقت تلخه برات...و راضی نیستی...؟؟ باشه..

سلام و عرض ادب
بنده از کارشناس دعوت می کنم بیان در تاپیک حضور داشته باشند!
موفق باشید
:Gol:

هر کس یک ضعفی داره دیگه کاربر محترم بی نظیر...ضعف در شناخت عظمت حضرت علی دارد منم ضعف در کنترل غضب هنگام ناراحتی بیش از حد...در کل من از همه معذرت می خوام فقط از طریقه ی لحنم(نه محتوای مطلب حقیقتی که گفتم) ولی حق با علی(ع) است و علی(ع) حق است.........:hamdel:

سلام

سرکار خانم بی نظیر ، اونقدر حدیث از حضرت علی رسیده که به ظاهر حمل بر ذم زنان میشه ، دو برابر و چند برابرش در ذم مردان آمده ، تااونجا که حاضرمیشن یاران نزدیک به خودشون را با یاران معاویه عوض کنند ، اونم نه یک در برابر یک ، ده در برابر یک !!!

یک حدیث برای تایید شدن ، باید از فیلتر های خاصی بگذره ، بعد از اون نوبت به این می رسه که بدونیم حدیث به چه مناسبت واره شده است ؟

پس فکر می کنم جالب نباشه که به خاطر چند تا روایت تزلزل اعتقادی پیدا کنید .

اگر اینطور ملاک باشه ، مردان باید کلا از علی و آل بیت ببرند ، چون مذمت های اونها چند ده برابر مذمت های زنان است، هر عزیزی که خواست اشاره کنه تا واسش بگم .

لذا تا وقتی که تمام ریز و درشت حدیث رو به دست نیاوردید ، بهش استدلال نکنید . :Gol:

با سلام . اینطور که من فهمیدم ما شیعیان معتقد به صحیح جامع بودن کتاب های خود نیستیم . پس چرا چنین نظری در خصوص نهج البلاغه وجود دارد و آنرا تماما به امام علی ع نسبت میدهند ؟ و هر وقت یک نفر میگوید سخن از امام علی ع نیست یا بررسی سندی حدیث را میخواهد ، به او ایراد میگیرند ؟ تکلیف بهتر است مشخص شود ، یا نهج البلاغه صحیح است مثل صحیح بخاری و سملم ، یا اگر شک دارید و نیست چرا با یک ایراد گرفتن و شک در صحت حدیث ، شخصیت ادم را زیر سوال میبرند ؟

اسناد نهج البلاغه از ديدگاه ابن ابى الحديد معتزلى (که نمیدانم باید حرف یک غیر شیعی را باور کنم یا خیر ، هر چند ما از عامی ها حدیث هم قبول میکنیم ، ایشان که جای خود دارند ) . پس یا صحیح است یا جای شک دارد . از نظر شما کدامیک ؟؟

ابن ابى الحديد معتزلى يكى از علماى بزرگ اهل سنت در كتاب شرح نهج البلاغه جلد 10 صفحه 128 مى‏گويد: بسيارى از سران اهل هوا و هوس ادعا مى‏كنند كه قسمت اعظم خطبه‏هاى نهج البلاغه سخنانى است كه توسط برخى از فصيحان شيعه از جمله سيد رضى قدس سره انشا گرديده و به امام على عليه‏السلام نسبت داده شده و در حقيقت سخن او نمى‏باشد!!!
اينگونه افراد كسانى هستند كه چشمانشان در اثر عصبيت و عناد كور گشته و از صراط مستقيم منحرف شده‏اند و هيچگونه اطلاع و آشنائى با شيوه‏هاى سخن گفتن ندارند و من با مختصر سخنى اشتباه آنان را روشن مى‏نمايم و مى‏گويم:
شما كه در نهج البلاغه تشكيك مى‏كنيد، از دو حال خارج نيست يا اينكه مى‏گوئيد تمام نهج البلاغه ساخته ديگران است، يا برخى از آن:
صورت اول قطعا باطل است چونكه صحت اسناد بعضى از آن به امير المومنين عليه‏السلام به تواتر ثابت شده است و ما به آن يقين داريم و تمام يا اكثر محدثان و تاريخ نويسان، غير شيعه بسيارى از خطبه‏هاى نهج البلاغه را نقل كرده‏اند و چونكه شيعه نيستند نمى‏توان به آنها غرض ورزى خاصى را نسبت دهيم.
و اما صورت دوم و ادعاى اينكه بخشى از نهج البلاغه گفته‏هاى امام على عليه‏السلام نيست، اين احتمال نيز نادرست است زيرا كسى كه با سخنرانى و خطابه مانوس باشد و ذوق ادبيات عربى داشته و از علم بيان چيزى بداند حتما ميان كلام فصيح و غير آن و همچنين ميان كلام فصيح و فصيح‏تر فرق مى‏گذارد، و اگر كتابى به دستش رسد كه در آن سخنان جمعى از گويندگان مشهور با سخنان فقط دو نفر از آنان نوشته شده باشد حتما ميان آن دو سخن فرق مى‏گذارد و شيوه سخن گفتن هر كدام را مى‏شناسد، مثلا اگر در لابه لاى ديوان شعر ابى تمام كسى ابياتى را از پيش خود اضافه كند، افراد با ذوق و شعر شناس به راحتى آن اشعار دخيل را تشخيص مى‏دهند، و اگر شما در نهج البلاغه دقت كنيد خواهيد ديد تمام آن همچون آب زلال واحد و با يك شيوه و يك نفس گفته شده و همانند جسم بسيطى است كه ماهيت تمام اجزاء آن يكسان است.
نهج البلاغه نظير قرآن عزيز اول آن همانند وسطش و وسط آن همچون آخرش و هر آيه‏اى از آن در فن فصاحت و راه و روش و نظم سخنرانى همچون ديگر آيات و سوره‏ها است، و اگر برخى از خطبه‏ هاى نهج البلاغه ساختگى و فقط قسمتى از آن سخنان على عليه‏السلام بود هرگز اينگونه يكنواخت نبود.
بنابراين با اين دليل واضح و روشن ثابت شد كسانى كه گمان مى‏كنند تمام نهج البلاغه يا بخشى از آن ساختگى است، در گمراهى به سر مى‏برند.

اما اسناد نهج البلاغه هیچکدام دارای رجال حدیثی نیستند مثلا در کتاب موسوعة أحاديث أهل البيت (ع) از شیخ هادی نجفی در خصوص سند این حکمت اینطور داریم:

الرضي رفعه وقال: قال أمير المؤمنين (عليه السلام): خيار خصال النساء شرار خصال الرجال: الزهو والجبن والبخل فإذا كانت المرأة ذات زهو لم تمكن من نفسها وإذا كانت بخيلة حفظت مالها ومال بعلها وإذا كانت جبانة فرقت من كل شيء يعرض لها

و میبینیم که در نهج البلاغه نمیتوانیم سند متصل بیابیم و و روایت بالا مرسل است و همچنین مرفوع است که حالتی خاص از نوع مرسل است چرا که انقطاع سند صورت گرفته است و شیعه همیشه بررسی رجالی اسناد را میکند ، مگر اینکه نهج البلاغه را صحیح کامل بدانیم که در آن صورت ماجرا متفاوت خواهد شد

dead man;456909 نوشت:
اگر اینطور ملاک باشه ، مردان باید کلا از علی و آل بیت ببرند ، چون مذمت های اونها چند ده برابر مذمت های زنان است، هر عزیزی که خواست اشاره کنه تا واسش بگم .

سلام اگه ممکنه واسه من بگید
لطفا جایی که مردان مورد مذمت قرار گرفتند رو بگید که دقیقا اومده که مثلا اشاره به شخص یا اشخاص خاصی باشه یا اینکه مثل مذمت زنان اشاره ای به شخص خاصی نشده و کلی گفته ممنون میشم در این رابطه راهنمایی کنید :Gol:

dead man;456909 نوشت:
سرکار خانم بی نظیر ، اونقدر حدیث از حضرت علی رسیده که به ظاهر حمل بر ذم زنان میشه ، دو برابر و چند برابرش در ذم مردان آمده ، تااونجا که حاضرمیشن یاران نزدیک به خودشون را با یاران معاویه عوض کنند ، اونم نه یک در برابر یک ، ده در برابر یک !!!

سلام بر شما

بزرگوار احادیثی که در ذم مردان امده شاید اشاره به گروهی خاص بوده چون تا به حال من ندیده ام از احادیث بر علیه مردان
استفاده شود

ولی احادیث بر ذم زنان ظاهر احادیث بر کل زنان زنان دلالت دارد بطوریکه از این احادیث در همه جا حتی قوانین بر علیه زن
و ناتوان نشان دادن او استفاده می شود
مثل حدیث معروف ناقص العقلی زنان یا کم ایمانی زنان

البته به نظر حقیر حضرت علی هیچ گاه چنین عنوانهای ناروایی به نیمی از جمعیت دنیا نمی دهد

و این احادیث در طول زمان توسط شیاطین انسانی برای بهره گرفتن از زن تحریف شده است

و قصد این تاپیک بررسی علمی صحت و سقم این احادیث است

dead man;456909 نوشت:
پس فکر می کنم جالب نباشه که به خاطر چند تا روایت تزلزل اعتقادی پیدا کنید .

این احادیث همیشه مثل یک پتک جهت تضعیف زنان بر سر ما کوبیده شده و در همین کانون بحث های فراوانی را موجب شده

از این احادیث برعلیه ناتوانی زن در قضاوت یا رهبری و .... استفاده میشه

موفق باشید

بی نظیر;457066 نوشت:
ولی احادیث بر ذم زنان ظاهر احادیث بر کل زنان زنان دلالت دارد

مانند این حکمت دیگر از امام علی ع :المرأة شر كلها، وشر ما فيها: أنه لا بد منها زن همه اش بدی است و بدتر چیز او اینکه از او چاره نیست

آیت اللّه فضل اللّه : اما در باره عبارت «المرأة شرّ کلها ...» باید بگویم که ما در انتساب این سخن به امام علی(ع) احتیاط می کنیم، زیرا ظاهر آن با مفاهیم اسلامی ما که انسان را ـ مرد باشد یا زن ـ دارای قابلیت درونی برای خیر و شر می داند و نه تنها شر را بر خیر غالب نمی داند که چه بسا عکس این را هم معتقد است، سازگاری ندارد. انسان بر خیر سرشته شده است. فطرت انسانی او را به سوی حق گرایش می دهد. اما باطل حالت و اتفاقی است که از خارج از درون انسان می آید و مفهوم حدیث شریف «کل مولود یولد علی الفطرة حتی یکون ابواه یهوّدانه او ینصّرانه» همین است.
بنابراین چگونه ممکن است زن به تمامی شرّ باشد؟ اگر فطرت زن بر شرّ و بدی سرشته شده باشد چگونه می توان او را در برابر اعمال شر و ترک اعمال خیرش مسئول دانست؟ آیا چنین چیزی با عدالت سازگار است؟ اگر شر در تکوین طبیعی او نهفته باشد، در آن صورت آیا زنان صالح طبیعتی متفاوت از دیگر زنان دارند؟
البته برخی سخن یادشده را چنین تفسیر کردند که مقصود از «شرّ»، شرّ ذاتی نیست بلکه برخی مظاهر دلربایی و فریبایی است که زن در پیرامون خود پدید می آورد، اما در این صورت هم باید گفت که فریبندگی خاص زن نیست و مرد را هم شامل می شود. افزون از این، مراد کردن چنین معنایی با آن عبارت با بلاغت بیانی سازگار نیست. از این گذشته، معنای «و برتر چیز او (زن) این است که از او چاره نیست» چه خواهد شد؟ اگر مراد از آن نیاز مرد به زن در زاد و ولد است، طبعا وضع مرد هم چنین است زیرا زن نیز در زاد و ولد به مرد نیازمند است. اگر معنایی دیگر هم از این جمله بر می آید، ما دیگر اطلاعی از آن نداریم.
ما باید پیش از انتساب سخنی به امام علی(ع) در سند و دلالت آن دقت کنیم. پس هر گاه سند، مرسل بود و دلالت آن هم مخالف با مفاهیم اسلامی بود، باید آن را رد کنیم و چنین سخنی را به آن حضرت نسبت ندهیم. این روشی است که اهل بیت(ع) به ما یاد داده اند که «کل حدیث لا یوافق کتاب اللّه فهو زخرف، هر حدیثی که موافق با کتاب خدا نباشد، جعلی است.»

1304 - تكذيب رواية، المرأة شر كلها.
1305 - التفسير الصحيح لرواية: المرأة شر كلها.. مرفوض.
ويقول البعض:
".. (ولقد كرمنا بني آدم ((الإسراء / 70) فالتكريم الإلهي ليس مختصا بالرجل بل هو شامل لكل بني آدم، على اختلاف ألوانهم، وأعراقهم، وأنواعهم، ذكورا، وإناثا، بيضا، أو سودا، عربا، أو عجما.
ولهذا.. فإننا نرفض كل الروايات التي تحط من شأن المرأة وإنسانيتها، كما نرفض الروايات التي تحط من شأن بعض الأقوام والأعراق.
ونعتقد: أن المعصوم لا يصدر عنه أمثال هذه الروايات المخالفة للقرآن الكريم.
فمن الروايات التي تحط من شأن المرأة ما نسب إلى أمير المؤمنين (ع) أنه قال: (المرأة شر كلها، وشر ما فيها: أنه لا بد منها) . فإننا نشك أن هذه الكلمة للإمام علي (ع).. وذلك..

خلفيات كتاب مأساة الزهراء (ع) - السيد جعفر مرتضى - ج ٢ - الصفحة ٥٣٨

پس مهمترین چیز در اینجا ، بررسی اسناد خطبه ها و حکمت های امام علی ع است که نمیدانم چرا انجام نمیشود ؟ مثلا حکمت 80 نهج البلاغه را بررسی سندی نکردند و موضوع بسته شد

ᕘᕚRaiNᕘᕚ;457090 نوشت:
مانند این حکمت دیگر از امام علی ع :المرأة شر كلها، وشر ما فيها: أنه لا بد منها زن همه اش بدی است و بدتر چیز او اینکه از او چاره نیست

این حدیث مثل سخنان خود ماست که: زن بلاست خدا هیچ خانه ای را بی بلا نکند.....یا زن نصف ایمان مرد است پس بهتره دو زن بگیریم تا ایمانمون کامل بشه:Cheshmak: خلاصه کمی هم اغراق برای زیبایی و بیان ذات زن و توصیف درباره جنس زن در جملاتی این چنینی لازم است دقیقا مثل خریدن ناز یک زن توسط مرد است که جملاتی این چنینی هم برای زیبایی به کار می برد...مثلا میگه:تو همه چیز منی!! در صورتی که برای واقعا منظورش این نیست که هیچ چیز جز تو برام مهم نیست و یا فردی دیگر مثل مادر همه چیز من نیست!!! کلا زن همینه ذاتش مثل مروارید پنهانی باید باشه که در هر شرایطی کاملا در رضایت طرفین تحت نظر مرد قرار بگیره...چه در کلام چه در زندگی و ....چون خدا اینگونه زن رو آفریده.... یا دقیقا یه ربطایی هم به این مثل داره که مثلا چرا تمام پیامبران 124000 مرد هستند؟ این جور سوالات همه و همه نشون می ده زیر و روی این قضایا دور از تفکر ظاهری در کلام و عقاید و جنسیت زن و مرد است....این جواب خیلی قانع کنندس اگه بازم قانع نشدید بنظر من شما به زن بودن خود راضی نیستید و می خواید مرد باشید..که دیگه من از دستم کاری بر نمیاد

سوال مهم :

یک سوال مهم و کلیدی دیگر اینکه

ایا امام علی ع همه این احادیث مذمت زن را بعد از جنگ عایشه با ایشان بیان کرده یا قبل از ان هم
چنین سخنانی از ایشان نقل شده ؟

لطفا کارشناس محترم جواب دهید

چرا باید این همه روایات و احادیث بر ضد زنان بیاد به صورت کلی هم عنوان شود اصلا اشاره ای هم نشود که در رابطه با شخصی یا موردی خاص است بعدش بیایم کلی تفسیر کنیم که منظور از این حدیث این بوده اصلا از کجا معلوم تفسیرهایی که شده درست باشه یکی از بچه ها میگفت تا دیروز سند این خطبه اشکالی نداشت حالا به خاطر جریان های فمینیستی اومدن گفتند که سندش ایراد داره این سخن درسته؟
آیا عکس این قضیه هم هست مثلا روایتی بر ضد مردان باشد که نیاز به تفسیر داشته باشه؟
از کجا مطمئن بشیم منظور دقیق از احادیث این تفسیرهایی است که صورت گرفته؟؟

کارشناس محترم اگر ممکنه سوال های منم جواب دهید:Gol:

بی نظیر;456627 نوشت:

سلام

بزرگوار پاسخ شما مجدد نیست
اصل سوال من برای این است که صحت و سقم این حدیث که به امام علی ع نسبت داده می شود
و بعضا در تاپیکها از ان بر علیه زنها استفاده می شود مشخص شود

بزرگوار اگر صفتی برای زن خوب است باید در تمام جهات یا حداقل بطور علمی و عقلی ثابت شود که این صفت بنا به این دلایل برای
زن و رشد شخصیت و تکامل او خوب است

نه اینکه شما فقط برای یک مورد محدود مثلا حفظ زندگی خانوادگی که ان هم معلوم نیست واقعا ترس در حفظ نظام خانواده موثر باشد مثال بزنید و
فتوا داده شود این خصلت برای زن خوب است

اینکه ترس بعضی جاها خوبه و بعضی جاها بد
یک اصل کلی و قابل فبوله چه برای زن چه مرد

اما مساله این است که این اصل اساسی در این روایت در مورد زن بیان شده

بالاخره باید مشخص شود که این سخن اگر از امام علی ع و مورد قبول است
تا چه حد صحت دارد ؟ ایا صحت دارد یا نه ؟
ایا علمیست ؟ بزرگوار اینها سخنانیست که به انها استناد می شود
طبق این سخنان قانون وضع می شود

چرا نباید صحت و سقم انها به دقت مورد بررسی واقع شود ؟

موفق باشید


پاسخ ::Hedye:
باسلام وتشکر از مقاومت علمی شما برای درک عمیق تر از آموزه ی علوی .:Gol::Gol:

در ابتدا باید گفت : فهم سخنان یک گوینده یا نویسنده یا قوانین یک کتاب قانون ، باید با توجه به سخنان دیگر آن نویسنده یا گوینده و یا دیگر قوانین آن کتاب قانون بررسی شود ، زیرا چه بسا از یک سخن نویسنده چیزی بفهمید که با سخنان دیگر آن نویسنده منافات داشته باشد. از این رو باید در صورت امکان ،سخن گوینده را با توجه و مراعات سخنان دیگر او تفسیر نمود کرد .
شکی در این نیست که زن مانند مرد باید اخلاق و صفات نیکوی باطنی داشته باشد، امّا متناسب با خودش، چون وظائف زن و مرد به تناسب وضع جسمانی و روانی آنان است؛ بنا بر این هر کدام به تناسب وضع جسمانی و روانی خود باید اخلاق و صفات خویش را تنظیم کرده و به اخلاق پسندیده خود را بیاراید. در بسیاری از صفات نیک و بد مرد و زن با هم اشتراک دارند، اما در تعدادی از صفات با توجه به ویژگی های خاص، بین آن‌ها اختلاف است.
حال باید گفت قبل از همه در این کلام متعالی دقت دوباره وچندین باره نماید که فرمود : «خيار خصال النساء شرار خصال الرجال : الزهو و الجبن و البخل فإذا كانت المرأة مزهوة لم تمكن من نفسها . و إذا كانت بخيلة حفظت مالها و مال بعلها . و إذا كانت جبانة فرقت من كل شئ يعرض لها؛(1)
بهترین خصلت زنان بدترین خصلت مردان است، یعنی خود بزرگ بینی،ترس و بخل؛ زیرا هرگاه زن خودبزرگ بین باشد،به بیگانگان و نامحرمان اجازه دست درازی به حریم خود را نمی دهد . هر گاه (نسبت به مال خودش و مال شوهر که در اختیار اوست) بخیل باشد، آن را حفظ می کند . بیجا خرج نمی کند . ریخت و پاش نمی نماید . هر گاه ترسو باشد( از بی آبرویی و از تجاوز بیگانه به حریم خود بترسد) از هر چه حرمت او را تهدید نماید، فرار می کند.
بنا به روایت دیگری باز حضرت فرمود:
خير خصال الرجال شر خصال النساء ، كالشجاعة والكرم ، فإنهما من خير خصال الرجال وهما في النساء شر؛(2)
بهترین اخلاق مردان مانند شجاعت و بخشندگی بدترین اخلاق زنان است.(بعد همان توجیه را ذکر کردند.)
در توضیح این حدیث شریف عرض می کنیم:
باور ها و اعتقادات انسان زیربنای شخصیت او را تشکیل می دهند.
اعتقاد به توحید و یگانه دانستن خداوند، اصل و تنه درخت مبارک و تنومند و پر شاخ و برگ و ثمری است که شاخه های آن فروع اعتقادی هستند که از خاستگاه توحید بارور می شوند مثل اعتقاد به هدایتگری خداوند و عدالت و حکمت او ...
اخلاق و کردار شایسته و صالح، ثمره ها و میوه های مبارک این درخت پربرکت هستند، همچنان که اخلاق و اعمال ناپاک میوه و ثمره درخت ناپاک شرک می باشند.
محال است از درخت خجسته توحید، میوه نامبارک تکبر ، جبن و بخل ظاهر گردد.
اخلاق سه گانه خودبزرگ بینی ، ترس و بخل در زن نیز پسندیده نیستند. زنی که در ارتباط با زنان و مردان دیگر دارای خودبزرگ بینی باشد و آنان را حقیر بشمرد ، به ارث شیطان دلخوش کرده و مستحق سرزنش می باشد.
ترس زن هم مانع امر به معروف و نهی از منکر و حق گویی و صراحت سخن وی در صحنه های اجتماعی شده ، او را به تحمل ستم و زور سوق می دهد. ما زنان شجاع را که با صراحت امر به معروف و نهی از منکر کرده اند می ستاییم . بخشندگی زنان بزرگ را ستایش و تحسین می کنیم.
پس حدیث نمی خواهد این سه ویژگی ناپسند را برای زنان روا و پسندیده بشمرد ، بلکه مربوط به نمودهای پسندیده این سه خلق در موارد مشخص است.
غرور و تکبر از صفات زشت اخلاقی است. انسان متکبر خود را از دیگران برتر و والاتر و دیگران را پست می شمارد . از همنشینی با آنان اجتناب می ورزد . آن ها را کسر شأن خود می پندارد . اگر ناچار از همنشینی باشد، تکبر و غرور در رفتارش آشکار می باشد و نفرت همنشینان، از وی را در پی دارد.
اما با شخصیت و بزرگ دانستن خود در رفتار با مردان نامحرم و نمودهاي متکبرانه و مغرورانه در مواجهه با آن ها، نه تنها ناپسند نیست ، بلکه بسیار به جا و مفید و پسندیده می باشد.
نمود غرورمندانه و متکبرانه در رفتار زن با مرد نامحرم بین آن دو حریم ایجاد می کند. نه خود به نامحرم متمایل می شود و نه به نامحرم اجازه می دهد در باره او خیال فاسد کند.
غرور و خودبزرگ بینی زن از ارتباط با هر کس و ناکس از صفات خوب و پسندیده ای است که موجب می شود در فعالیت های اجتماعی و درگیری های شغلی با مردان حیثیت، عفاف، وقار و هیبت خود را حفظ کند . بدون اعتنا به زنانگی خود، همدوش مردان کار کرده، اجازه ندهد یک لحظه در فکر مردان همکار خیال های نابجا خطور کند و یا رفتار توهین آمیز بروز نماید.
اما زن هم مالک دارایی های شخصی خودش است و هم متصرف در اموال شوهر که به عنوان هزینه زندگی در دست اوست و شوهر هم که غالبا غایب است. زن اگر ذاتا بخیل و بسته دست باشد، این صفت ناپسند او را از دادن حقوق واجب مالی که به اموال خودش تعلق می گیرد و از بخشش اموال خودش به خویشاوندان و نیازمندان در حد متعادل باز می دارد و این خود گناه و ناپسند و مستحق توبیخ می باشد. اما زن اگر در ارتباط با اموال شوهرش دست و دل باز باشد، علاوه بر تصرف نابجا، خود و فرزندان و خانواده را به زحمت می اندازد . اموالی که باید در خانه و برای رفع نیاز افراد خانواده مصرف شود، به دیگران می دهد .
اما اگر نسبت به خرج کردن اموالش بخل داشته باشد، هم در خانه از ریخت و پاش بی مورد خودداری می ورزد ؛ هم با انفاق های بیجا، خود و خانواده را به زحمت نمی اندازد. بنا بر این در او روحیه بخشندگی در حد متعادل و کم تر از آن پسندیده است تا نه از دادن حقوق واجب و انفاق های مستحب به خویشاوندان باز ماند ؛ نه خود و خانواده را به زحمت بیندازد و اموال خود و شوهرش را بدون ضرورت از دست بدهد.
اما همین روحیه در شوهر و مرد ناپسند است، زیرا اگر دست بسته باشد، به خانواده وسعت عیش و روزی نمی دهد . بخل وی را به ذخیره کردن بیش از حد و خودداری از پرداخت حقوق واجب و مستحب مالی واداشته ، به کم گزاردن هزینه زندگی زن و فرزند سوق می دهد . زن و فرزند از این روحیه او رنج خواهند کشید . متحمل محرومیت و سختی خواهند شد، در حالی که اگر بخشنده باشد ، هم دیگران و هم خانواده اش بهره خواهند برد.
اما در مورد ترس، وظیفه دفاع از خانه و خانواده در طبیعت بر عهده نر نهاده شده ، به همین جهت در فقه اسلام جهاد بر زنان واجب نیست . مرد است که وظیفه دفاع از خانواده در مقابل هجوم دشمن را دارد. اگر مرد ترسو باشد، از دشمن فرار می کند . خانواده را بی پناه می گذارد اما اگر شجاع باشد ،با دشمنان درگیر می شود . با آنان نبرد می کند . اجازه نمی دهد دشمن به خانواده و مال و ناموس و وطنش نظر سوء داشته باشد.
زن اگر از بی آبرویی بترسد، از هر جا که احتمال بی آبرویی بدهد، فرار می کند. خود را به مهلکه نمی اندازد. در همین اتفاق های ناگوار ناموسی اگر دقت کنید، می بینید در غالب آن ها تهور و بی باکی زن نقش داشته است. زنانی که متهورانه و بدون ترس به هر خلوتگاهی می روند و در مسیر به منزل یا محل کار بر هر اتومبیلی سوار می شوند و ... احتمال در افتادن آن ها به مهلکه فراوان تر است.
در تعلیل و تبیینی هم که امام برای زیبا بودن خودبزرگ بینی و ترس و بخل برای زنان کرده ، همین توجیه مشاهده می شود . معلوم می گردد امام ذات این اخلاق را برای زنان نمی پسندد، بلکه نمود های این اخلاق را در حوزه های خاص مد نظر داشته است. یک بار دیگر به توجیه امام برای زیبا بودن این اخلاق برای زنان توجه کنید:
هرگاه زن خودبزرگ بین باشد، به بیگانگان و نامحرمان اجازه دست درازی به حریم خود را نمی دهد . هر گاه (نسبت به مال شوهر که در اختیار اوست) بخیل باشد،آن را حفظ می کند . بیجا خرج نمی کند . ریخت و پاش نمی نماید . هر گاه ترسو باشد( از بی آبرویی و تجاوز بیگانه به حریم خود بترسد) از هر چه حرمت او را تهدید نماید، فرار می کند.
بنا بر این خودبزرگ بینی زنان هنگام برخورد با نامحرم و بخل زن نسبت به هزینه کردن اموال شوهر و خود در منزل و خودداری او از ریخت و پاش های معمول و ترس او از بی آبرویی و فرار او از صحنه هایی که ممکن است آبروی او را به باد دهد، منظور است ،نه این که این سه صفت به طور مطلق برای زن پسندیده باشد
.
پس نظر را نغز کن تا نغز بینی :Gol::Gol:گذر از پست کن تا مغز بینی :Sham::Sham:
پی نوشت ها:
1. نهج البلاغه، حکمت 234.
2. مستدرك سفينة البحار ، نمازی شاهرودي ، ج 3 ، ص 70.

سلام

من به شخصه عرض میکنم که اینطور احادیث رو زیاد ملاک قرار نمیدم ، یکی چون فاقد سند متصل به حضرت علی هستند ، و دوم اینکه اصول کلی اسلام مانع از پذیرش اونها میشه .

اما برای نمونه شما به خطبه 107 نهج البلاغه رجوع کنید ، به خطبه 69 رجوع کنید ، ببینید که چقدر از مردان اطرافش گله و شکایت میکند ؟ آرزوی مرگ میکند ، آنان را علنی نفرین میکند ، خب آنان هم مرد بودند ، از اجنه و ... که نبودند ؟

قسمتی از خطبه 107 :

خدایا! اينان از من خسته اند و من از آنان خسته؛ آنان از من به ستوده اند و من از آنان دل شکسته؛ پس بهتر از آنان را مونس من دار و بدتر از مرا بر آنان بگمار.

حتی در جایی در جنگ صفین می فرماید : ای کاش ده نفر از شما را می دادم و یک نفر از آنها را می آوردم ( منظور یاران معاویه )

بی نظیر;457066 نوشت:
ولی احادیث بر ذم زنان ظاهر احادیث بر کل زنان زنان دلالت دارد بطوریکه از این احادیث در همه جا حتی قوانین بر علیه زن
و ناتوان نشان دادن او استفاده می شود

هر کس میتواند حدیث برای خودش در جایی بنویسد و به هر کس خواست نسبت بدهد ، شما هر کس ادعای حدیث کرد ، اول از او بدیهی ترین امر ، یعنی سند حدیث را بخواهید .

بعد از آن ببینید که حدی در چه موردی بیان شده ؟ آیا کلیست ؟ یا محدود به افراد خاصیست ؟

همانطور که همه مردان مذموم علی نیستند ، همه زنان هم مذموم او نبوده ، نیستند و نخواهند بود .

شما به این حدیث نگاه کنید :

ضُرَیْسِ بْنِ عَبْدِ الْمَلِکِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ نَحْنُ قُرَیْشٌ وَ شِیعَتُنَا الْعَرَبُ وَ عَدُوُّنَا الْعَجَم
«ما قریش هستیم؛ شیعیان ما عرب هستند و دشمنان ما عجم .

خب من دوست دارم برداشت شما ازاین حدیث ضعیف السند را بدانم ؟ آیا طبق این حدیث حکم به شیعه نبودن تمام ایرانی ها می کنید ؟

آیه نازل می شود : اقتلوا المشرکین !!!!

آیا این خشونت اسلام است ؟

مسلما خیر ،

پس : اولا سند روایت ، ثانیا حتی اگر طرف مقابل خیلی تعصب داشت باید مشخص شود که حدیث راجع به چه کسانیست .


بی نظیر;457066 نوشت:
قصد این تاپیک بررسی علمی صحت و سقم این احادیث است

البته من اینقدر خوشبین نیستم ، بدبینم نیستم ، ولی خب ...

اینو به همه عرض می کنم : اگر مسلمان هستید ، ملاکتان در درجه اول قرآن باشد ، قرآن می گوید : تقوا ، شما هم بگویید تقوا .

اگر هم به آیینی غیر اسلام معتقدیم ( خودمو عرض می کنم ) که دیگه این بحثا اصلا مطرح نیست ...

بی نظیر;457066 نوشت:
از این احادیث برعلیه ناتوانی زن در قضاوت یا رهبری و .... استفاده میشه

مخالف این جور افکارم شدیدا .

دلایل نقضشم فراوان هست ، بگردیم تو جامعه زیاد پیدا میشه .

موفق باشید . :Gol::Gol::Gol:

(نگین);457117 نوشت:
چرا باید این همه روایات و احادیث بر ضد زنان بیاد به صورت کلی هم عنوان شود اصلا اشاره ای هم نشود که در رابطه با شخصی یا موردی خاص است بعدش بیایم کلی تفسیر کنیم که منظور از این حدیث این بوده اصلا از کجا معلوم تفسیرهایی که شده درست باشه یکی از بچه ها میگفت تا دیروز سند این خطبه اشکالی نداشت حالا به خاطر جریان های فمینیستی اومدن گفتند که سندش ایراد داره این سخن درسته؟
آیا عکس این قضیه هم هست مثلا روایتی بر ضد مردان باشد که نیاز به تفسیر داشته باشه؟
از کجا مطمئن بشیم منظور دقیق از احادیث این تفسیرهایی است که صورت گرفته؟؟
کارشناس محترم اگر ممکنه سوال های منم جواب دهید
:Gol:

پاسخ ::Hedye:
باسلام . وتقدیر از شما که با طرح پرسش های خوب ومناسب خود زمینه درک درست از آموزه های دینی را برای خود ودیگران فراهم می سازید .
:Gol::Gol:
قبل ازپاسخ به دغدغه های ذهنی تان ، به دو نکته توجه نماید :
نکته اول: روایاتى که در مورد مذمت برخى از زنان وارد شده، همه آن‏ها، یا اکثر و عمده آن‏ها از امام
على‏ علیه‏ السلام نقل شده است. دقت در این امر به ما کمک مى‏کند که به اوضاع زمان امام على ‏علیه‏ السلام بیاندیشیم، زیرا همان گونه که آیات قرآن شأن نزول دارد و دانستن اسباب نزول در فهم و درک مراد خداوند به ما کمک مى‏کند، روایات هم شأن صدور دارند و پى بردن به اسباب صدور در پى بردن به معنا و مراد معصومان‏ علیهم ‏السلام به ما کمک شایانى مى‏کند.
خطبه هتشاد نهج البلاغه را حضرت امیرعلیه‏السلام بعد از فراغ از جنگ جمل بیان نمودند. از جمله محمد بن على، معروف به ابوطالب مکى متوفاى سال 386 ه' ق این نکته را متذکر شده است. (1) بعد از او سید رضى گردآورنده نهج البلاغه در آغاز به این نکته اشاره نموده است.
حال به یاد داشته باشیم که اولین عامل درگیرى و ناامنى در حکومت علوى، یک زن بود به نام ام المؤمنین عایشه. وى از مقام ام المؤمنین بر ضد امام على ‏علیه‏السلام بهره گرفت. او نسبت به على دلى پرکینه داشت که این حقد و کینه او باعث آتش افروزى در جنگ جمل شد و حرمت‏ها را شکست و خون ده‏ ها هزار انسان را در راه احساسات زنانه‏ اش به هدر داد و جنگ‏ هاى صفین و نهروان را به وجود آورد. خود حضرت در خطبه دیگرى به مذمت مردانى پرداخته است که فریب عایشه را خوردند و به خونریزى و جنگ رو آوردند: «کنتم جند المرأة و اتباع البهیمة». (2)
نکته دوم: اگر در برخی خطبه ها از نقص عقل زنان یاد شده، در موارد دیگر از نقص عقل مردان نیز یاد شده است. نه کمال عقل در انحصار مردان است، و نه نقص عقل در انحصار زنان. هم بین زنان عده‏ اى به کمال عقل راه یافته‏ اند و هم میان مردان برخى به ضعف و نقص عقل مبتلا شده‏ اند. امام على‏ علیه ‏السلام فرمود: «اعجاب المرء بنفسه برهان نقصه و عنوان ضعف عقله؛ مردى که خودپسند است، عقلش ناقص و ضعیف است».(3) نیز فرمود: «اعجاب المرءبنفسه حمق؛ خودپسندى مرد دلیل حماقت و بى خردى او است». (4)
حضرت در مذمت کوفیان فرمود: «فأنتم لا تعقلون؛ شما مردان کوفه عاقل نیستید».(5) نیز در مذمت مردم بصره فرمود: «خفت عقولکم؛ عقل‏هاى شما سست است».(6)
در عین حال به طور مشخص در این باب به چند نکته توجه نماید :
1 - از نظر سند و انتساب این روایت به امام معصوم:
برخى در سند و انتساب خطبه یا روایت نقصان عقل به ا مام معصوم تردید جدى به خرج داده و گفته ‏اند: از این که مضمون این روایت با بسیارى از آیات و روایات دیگر، نیز با عقل مخالفت دارد، صدور آن از معصوم قابل مناقشه، بلکه مردود است. (7)
2 - از جهت عمومیت گفته‏ اند: این سخن از جهت دلالت منطقى به صورت قضیه موجبه کلیه نیست؛ یعنى مراد تمامى زنان نیستند، بلکه تنها به برخى زنان اشاره دارد.
یکى از نویسندگان در توضیح و شرح خطبه مذکور مى‏نویسد:
«شک نیست که خطبه یاد شده یک قانون کلى و همگانى درباره عموم زنان نیست؛ بلکه با توجه به این که این خطبه بعد از جنگ جمل و آن همه خون ریزى‏هایى که توسط «عایشه» رخ داد، از امام صادر شده، درباره دسته خاصى از زنان است که در این گونه مسیرها گام بر مى‏دارند وگرنه چه کسى مى‏تواند انکار کند که در پیشرفت اسلام زنان بزرگ و با شخصیتى همچون خدیجه بانوى اسلام، فاطمه زهرا و زینب کبرى و جمعى از زنان مبارز و دانشمند مانند سوده همدانیه شرکت داشته ‏اند و براى پیشرفت اسلام و اجراى حق و عدالت بزرگ‏ترین فداکارى را به خرج داده‏اند، و با ایمانى محکم و تفکرى عالى، مردان خود را با تمام وجود در این مسیر حمایت مى‏کردند».(8)
3 - از نظر برداشت و پیام:
خداوند حکیم در خلقت جهان موجودات را حکیمانه آفریده؛ یعنى هر موجودى را به تناسب موقعیت و مسئولیتى که باید عهده‏ دار آن باشد، آفریده است، مثلاً چشم را ظریف اما استخوان‏ هاى اطراف آن را سخت و محکم آفریده است. در سیستم بدن هر عضوى به تناسب با وظیفه ‏اش آفریده شده است تا این مجموعه اعضا با این تناسب و دقت حکیمانه بتوانند در کنار یکدیگر در سیستمى واحد، هر کدام وظیفه خود را به انجام برسانند.
این مربوط به یک سیستم اندامواره‏اى چون بدن است، حال در سیستم اندامواره بزرگ‏ترى به نام اجتماع بشرى نیز همین حکمت و ظرافت لحاظ شده است. واقعیت این است که در نظام آفرینش براى هر یک از مردان و زنان وظایف و مسئولیت‏هاى تکوینی ویژه‏اى در نظر گرفته شده و خداوند حکیم با تناسب همان وظایف، خصائص و قوت و ضعف هایى در خلقت هر یک لحاظ کرده است. به همین جهت است که خصوصیات روانى و جسمى زنان با مردان متفاوت است. زن با توجه به زن بودنش وظایفى را برعهده دارد، و خداوند خصوصیات روحى و عاطفى و توان جسمانیش را در راستاى آن آفریده است. براى مرد با توجه به مرد بودنش وظایفی قرار داده و خصوصیات روانى و جسمى او متناسب با همین وظایف آفریده شده است. این سخن روشن و عقل پسند است و در آن تردیدى نیست. امام على‏ علیه ‏السلام در خطبه مذکور مى‏خواهد این پیام را به گوش جهانیان برساند که از جنس مادینه توقع و انتظار انجام وظایف نرنیه را داشتن خطا است و برعکس از جنس نرنیه توقع انجام وظایف مادینه نیز نارواست. به قول شاعر:
جهان چون چشم و خط و خال و ابروست :Gol::Gol: که هر چیزش به جاى خویش نیکوست
حاصل سخن این که در این سخن، حضرت در مقام گوشزد کردن به وظایف هر یک از زنان و مردان است. نه در پی تنقیص زنان.
4 - از نظر شیوه استدلال:
برخى سخن و شیوه استدلال امام على‏ علیه ‏السلام را در خطبه مذکور، از نوع «جدل» دانسته‏ اند. شایان ذکر است که جدل آن نوع استدلالى است که مقدمات آن از مسلّمات است و آن را مخاطب قبول دارد. در این سخن امام على ‏علیه‏ السلام خواسته است از اعتقاد و دانسته مردم آن زمان مبنى بر وجود برخى از نقص‏ها در وجود زنان بهره بگیرد و به آنان متذکر بشود: این که خود مى‏دانید و قبول دارید که زنان از نقص هایى بهره مندند، پس چرا تابع فلان زن شده و شعله‏هاى آتش جنگ جمل را با همکارى خودتان تقویت نموده‏اید! (9)
این سخن تقویت مى‏شود با جمله ‏اى که از حضرت در ذیل خطبه نقل شده است که اشاره دارد به زنى همانند عایشه که نزد آنان خیلى محترم و نیکوکار شمرده مى‏شد. حضرت مى‏فرماید: حتى اگر زنى را [ همانند عایشه ] نیکوکار پنداشته‏ اید، مواظب و برحذر باشید مبادا همانند اطاعت از او در جنگ جمل، دنیا و آخرت خویش را تباه نمایید.
نیز تقویت مى‏شود با عنایت به این که این خطبه بعد از جنگ جمل و با توجه به مسائل بوجود آمده بعد از جنگ‏افروزى عایشه بیان شده است.
5 - از نظر واقعیت:
واقعیت این است که بین جنس نرینه و مادینه از چند جهت تفاوت هایی وجود دارد.
الف: از نظر اعضاء و جوارح؛
ب: از نظر احساسات و عواطف و تمایلات و اخلاق؛
ج: از نظر فعالیت‏ هاى خردمندانه و تفکر.
از نظر اعضا و جوارح: ممکن است برخى تصور کنند که مرد و زن تنها در اعضایى که مربوط به جنسیت آن دو است، تفاوت دارند و در دیگر اعضا و جوارح تساوى و یکسانى حکمفرما است. در حالى که واقعیت جز این است. آن دو جنس در تمامى اعضا و جوارح با یکدیگر اختلاف دارند، چه اعضا و جوارحى که به عضو جنسى و تولید مثل مربوط است و چه غیر آن، رویش مو در بدن زن و مرد، چربى زیر پوست، بافت‏ ها، ظرافت و ضخامت پوست، شکل استخوان‏ها، وزن حجمى استخوان‏ها، مقدار مواد آلى و کانى در استخوان‏ها، درشتى عضلات، زور بازو، شکل هندسى و حجم و وزن مغز، وزن قلب، ضربان نبض، فشار خون، حرارت بدن، قد، وزن، ارتعاشات صوتى، زیر و بم صدا، جثه، ترشحات بدن، میزان گلبول‏ هاى قرمز و سفید در خون، گنجایش و حجم ریه و الگوى رشد جسمانى در آغاز از دو جنس نرنیه و مادینه. خلاصه این که همه چیز در زن و مرد متفاوت است.
ریشه این تفاوت‏ ها در فعالیت‏ هاى غددى نهفته است. تفاوت فعالیت ‏ها و ترشحات غدد درون ریز و هورمونى بین دو جنس نرنیه و مادنیه به قدرى زیاد است که بدون استثنا تمامى اعضا و جوارح زن و مرد را از هم مجزا مى‏کند، به گونه‏اى که آزمایشگاه به راحتى مى‏تواند تشخیص دهد این خون، یا ادرار و یا دیگر ترشحاتى که از بدن یک نفر به دست آمده است و حتى یک تار مو، مربوط به زن است یا مرد. (10)
از نظر احساسات، عواطف، تمایلات و اخلاق: بنا به گفته روانشناسان، محبت، رفتار انفعالى، رفتار عاطفى و حمایت کننده را از ویژگى‏هاى زنانه و در مقابل، پرخاشگرى، استقلال، رقابت، سلطه و حاکمیت را از ویژگى‏هاى مردانه برشمرده‏اند. (11) نیز گفته‏ اند داشتن دلی پر مهر و عاطفه و احساساتى آتشین، جلوه گرى، دلربایى، آرایش گرى و دوستدار پارچه و لباس و طلا و امور زینتى از خصائص زنان است. (12) زن براى این که نشان دهد جلوه کردن و دلبرى در انحصار غریزه او است، به زیور و آرایش علاقه نشان مى‏دهد و در برابر مغازه‏ هاى زرگرى و لباس و پارچه فروشى، پاهایش شل مى‏شود. (13)
زن در تقلید، مدپرستى، تجمل پرستى، خنده وگریه از مرد پیش‏قدم است. (14)
زنان به جهت این که از نیروى احساس و عاطفه بیشترى بهره مندند، از صحنه‏هاى احساسى و عاطفى بیشتر تحت تاثیر قرار مى‏گیرند و به هیجان مى‏آیند. (15)
ریشه این اختلاف: از اختلافات در اعضا و جوارح زن و مرد، تفاوت‏ هاى احساسى، عاطفى، تمایلى و اخلاقى پدید مى‏آید. چون که غدد تناسلى در زن و مرد متفاوت است و این غده‏ها افزون بر تأثیرات جنسیتى، تأثیرات عاطفى و احساسى متفاوتى در دو جنس نر و ماده مى‏گذارند، سرانجام به تمایز شخصیت این دو جنس منجر مى‏شود. به عنوان مثال ترشح بیضه‏ها موجب تهور و جوش و خروش مى‏گردد و این همان خصایصى است که گاو نر جنگى را از گاوى که در مزارع براى شخم به کار مى‏رود، متمایز مى‏سازد (چون که در اولى بیضه‏ ها ترشح دارد، ولى در دومى اخته شده است و ترشحى ندارد) (16)
تنها با زیاد یا کم شدن یکى از ترشحات بدن یا یکى از عناصر متابولیکى هر چند ناچیز باشد، اخلاق، رفتار و شخصیت آدمى را دگرگون مى‏سازد.
از این سخن نتیجه مى‏گیریم و مى‏گوییم: با توجه به دامنه وسیع در تفاوت‏ ها که بین زن و مرد در همه چیز وجود دارد( که تفاوت ترشحاتى غدد، جزئى از آن است) مى‏گوییم: باید اذعان نمود که لازم است زن، زن باشد و مرد، مرد. هر یک به وظایف و مسئولیت‏هاى خویش. (17)
اما از نظر فعالیت‏ هاى خردمندانه و تفکر گفته‏ اند: این روایت ناظر به عقل حسابگرى زنان است که در مقایسه با مردان کم‏تر است؛ یعنى واقعیت این است. نه زیاده روى در مورد حمایت از زنان درست است و نه نقطه مقابلش که به زنان ظلم روا داشته شد. همان گونه که اگر کسى در مقام مقایسه، مرد را از نظر عاطفه، از زن ناقص یا کم تر بداند، خطا نکرده و گفتارش خلاف واقع نیست، همین طور در بعد عقلانى اگر زن را نسبت به مرد کم تر بداند، خطا نکرده است و گفتارش خلاف واقع نیست.
بیان این سخن:
اولاً: این سخن در پى بیان یک قضیه موجبه کلیه‏ اى که استثنا نداشته باشد، نیست. همان گونه که در بخش دوم بیان شد، نه تمامى مردان از نظر عقل بر تمامى زنان برترى دارند و نه نقص عقل در انحصار زن مى‏باشد و کمال عقل در انحصار مرد است، بلکه این سخن درصدد بیان یک واقعیت است و آن این که: وجه غالب در کنش‏هاى مردان رفتارهاى حسابگرانه و وجه غالب در کنش‏ هاى زنان رفتارهاى مهرانگیز و عاطفى و احساسى است. این مطلق نیست، بلکه نسبى است.
ثانیاً: هر یک از این دو نیروى عاطفه و عقل حسابگرایانه در جاى خویش نیکو، پسندیده و ضرورى است. قوت هر یک از این دو در یک فرد نه دلیل بر خوبى او است و نه دلیل بر بدى. نیز ضعف هر یک از این دو نه دلیل بر خوبى و نه دلیل بر بدى او است. در واقع قوت و ضعف این دو در دو جنس نرنیه و مادنیه نوعى تقسیم کار و تقسیم وظایف و مسؤولیت‏هاى تکوین و طبیعى است. به هیچ وجه مرد نمى‏تواند از عهده وظایف مهرانگیز و عاطفى زن برآید و برعکس، زن نمى‏تواند از عهده وظایف حسابگرایانه مرد برآید. موفقیت اصلى زن در وظایف خویش است که در راستاى ودیعه تکوین وى قرار دارد و موفقیت اصلى مرد نیز در امورى است که همگون با قواى تکوین اش مى‏باشد. در طبیعت و قوانین تکوین بین مردان و زنان کارها تقسیم شده است. چرا ما در نظام تشریع آن را نپذیریم؟ سخن امام على ‏علیه‏ السلام درباره زنان هشدار دهنده است که نباید از آنان انتظار حرکتى مردگونه داشت، چون که زنان سراپاشور و احساس و عاطفه‏اند؛ در برخورد با آنان نباید انتظار حسابگرانه‏ هاى مردانه را داشت، بلکه مى‏بایست دقیقاً همگام با وظایف تکوین تقسیم کار را پذیرفت و روانشناسى زنان را در نظر داشت.
ثالثاً: عقل مورد بحث، عقل ارزشى نیست، بلکه عقل سنجش است. توضیح: عقل یک وقت عقل سنجش یا نظرى است که مایه تکلیف است و هر انسان مکلفى مى‏بایست بهره‏اى از آن داشته باشد تا مشمول تکلیف گردد. این در دختران زودتر از پسران شکوفا مى‏شود، بدین جهت دختران سن تکلیف شان چند سال قبل از پسران است.
معناى دیگر عقل، عقل عملى یا ارزشى است. این عقل است که در روایات از آن تمجید شده است. این عقل آدمى را به عبادت خدا وامى‏دارد و مایه تحصیل بهشت است. (العقل ما عبد به الرحمان و اکتسب به الجنان) (18) این عقل به منزله عقال (زانو بند شتر) هواهاى نفسانى را کنترل مى‏کند. [ در چنین عقلى مردان برزنان برترى ندارند، بلکه از پاره‏اى روایات برترى زنان فهمیده مى‏شود.(19)
در عقل نظرى یا سنجشى به عقیده برخى روانشناسان، پسران از یک سن خاصى بر دختران سبقت مى‏گیرند. (20)
علت تفاوت زن و مرد در عقل حسابگرى:
ممکن است برترى مردان بر زنان در عقل سنجشى، ناشى از تفاوت آنان در محیط کار و تجربه باشد؛ یعنى از نظر ذات و استعداد کاملاً یکسان هستند، کسى چون زنان به جهت وظایفى که طبیعت بر عهده زنان گذاشته است، کم تر از مردان در اجتماع حضور و فعالیت دارند و کم تر از مردان، تجارت و فعالیت ‏هاى اقتصادى بازارى دارند، بدین جهت مردان در عقل تجربى بر زنان سبقت گرفته‏ اند.
ممکن است این برترى نه از جهت تجربه، بلکه از جهت ظرفیت وجودى مردان باشد، چون واقعیت این است که وزن، حجم و ظرفیت مغزى زنان نسبت به مردان متفاو ت است. در خور توجه است که زنان در تمام نژادها میزان ظرفیت، حجم و مقدار نخاعى آنان از مردان کمتر است. به همان نسبت در همه نژادها قدشان از مردان کوتاه تر است. مغز زن در تمامى نژادها صد تا دویست گرم از مرد کم تر است. این سبب اختلاف مردان با زنان در عقل و درک نظرى آنان مى‏گردد.
هورمون‏ها، غدد تناسلى، بافت‏ ها، وضعیت اندام، وزن مغز، مقدار قد، دوران باردارى و هزاران فعالیت‏ هاى فیزیولوژى و روانى در درک آدمى مؤثر است.
شاید بتوان گفت: اگر حسابگرى‏هاى زاده از برآوردهاى عقلى خشک در انسانى به نام مادر باشد، فرزند دچار نابسامانى تربیتى و کمبود عاطفى مى‏گردد. (21)
در علوم پزشکى ثابت شده که بدن‏ها دربست در اختیار غدد و ترشحات غددى قرار دارند، و اعمال این‏ها نیز توسط سلسله اعصاب کنترل مى‏شود، و سلسله اعصاب، مرکزى و فرماندهى دارند و این مرکز فرماندهى نزد زنان و مردان متفاوت است. در مردان در ناحیه پیشانى رشد بیشترى یافته و در زنان در منطقه «هیپوتالاموس» رشد و نمو زیادترى دارد. نیز ثابت شده که پیشانى مرکز تعقل و تفکر است و «هیپوتالاموس» مرکز عاطفه و احساسات است، و تمام این‏ها با هم همکارى مى‏کند. بنابراین جا دارد که واقع بین باشیم و از واقعیت‏هاى موجود، قضاوت واقعه بینانه در مورد مردان و زنان داشته باشیم و بگوییم: گویا مرد بر دریایى از تعقل و تفکر نشسته و زن بر اقیانوسى از عاطفه و احساسات.(22) اما این بدان معنا نخواهد بود که زنان عقل نداشته یا مردان عاطفه ندارند، بلکه بدین معنا است که هر یک از این دو نیرو ی انسانی در هر یک از دو جنس بیشتر و عمیق تر از دیگری است.

در پایان مطالعه کتاب (( زن در آینه عرفان )) توصیه می شود .از مطالعه آن کتاب غفلت نکنید .
پی‌نوشت‌ها :
‏1. قوت القلوب، ج1، ص 282.
2. نهج البلاغه، خ13.
3. غررالحکم، آمدی، ج2، 109.
‏4. همان، ج1، ص 311.
5. نهج البلاغه، صبحی صالح، خ34.
6. همان، ج14.
7. کتاب نقد، جمعی از نویسندگان، ج12، ص 268.
8. محمد جعفر امامی و محمد رضا آشتیانی، ترجمه گویا و شرح فشرده ای بر نهج البلاغه، زیر نظر ناصر مکارم شیرازی، ج1، ص 389 - 390.
9. کتاب نقد، همان، ص 268 و 269.
10. دکتر سید رضا پاک نژاد، اولین دانشگاه و آخرین پیامبران، ح19، ص 280 - 293.
11. روانشناسی رشد، ج اول، ص 330، از انتشارات سمت.
12. دکتر سیدرضا پاک نژاد، اولین دانشگاه و آخرین پیامبران، ح19، ص 281.
13. همان، ص 294.
14. همان، ص 294 و 295.
15. کتاب نقد، ج12، ص 59.
16. کتاب نقد، ش 12، ص 58.
17. دکتر پاک نژاد، همان، ح9، ص 280.
18. کلینی، اصول کافی، ج اول، کتاب عقل و جهل .
19. وسائل الشیعه، ج20، ص 168؛ من لا یحضره الفقیه، ج3، ص 458.
20. روانشناسی رشد، ج1، ص 331.
21. کتاب نقد، ش 12، ص 59 - 60.
22. دکتر سید رضا پاک نژاد، همان، ج19، ص 299 - 300.

سلام و عرض ادب
دخالت من در این بحث به خاطر دعوت سرکار بی نظیر است
و روی صحبت من به ایشان
در مورد صحت نسبت دادن احادیث به پیشوایان مذهبی از جانب من تردید کلی وجود دارد اگر تاریخ جمع آوری احادیث را دنبال کنیم فاصله زیاد چند صد ساله محل هر نوع شک وشبهه را باز میگذارد
اگر سیر تحولات تاریخی و شدت تحولات اجتماعی و حب و بغض های مختلفی که بین گروه های مختلف سیاسی و حکومتی و مذهبی در سالهای بین پیشوایان مذهبی تا مکتوب شدن آنها به طور گسترده وجود دارد همه چیز مشکوک میشود
شاید به علم رجال اشاره کنید و یا کتب اربعه احادیث اهل سنت که به جمع آوری صحیح احادیث اشاره دارد و یا زدودن زنگارهایی که در گفتار پیشوایان دینی با استفاده از مقابله متن احادیث با یکدیگر و یا متن اصلی دین و صحت امانت راویان حدیث
شاید آنچه جمع آوری شده مورد اطمینان مؤمنان باشد و به آن شک هم نکنند و با تفسیر و توجیه در مقام دفاع از آن برآیند ولی از دید شخصی مثل من ، هنوز اعتبار صددرصد به این اقوال نیست
بعد راجع به جانبداری این احادیث از مردان در برابر زنان اعتراض دارید وقتی کنه شریعت دین برتری مرد نسبت به زن را ترویج میکند جای تعجب است!! که شما به اینگونه احادیث، آنهم از جانب پیشوایان دین، که مسلماً عرایض ایشان بر خلاف اصل دین نیست اعتراض میکنید.
دنبال هر رأی و تفسیر یا توجیه بگردید که موافق رأی شما باشد نمیتواند مور استناد قرار بگیرد زیرا اکثر مخالفان نظر شما هنوز خیل احادیث دیگر مخالف نظر شما در اختیار دارند و هم متن دین مخالف نظر شماست
پیروز و موفق باشید

بی نظیر;457113 نوشت:
سوال مهم :

یک سوال مهم و کلیدی دیگر اینکه

ایا امام علی ع همه این احادیث مذمت زن را بعد از جنگ عایشه با ایشان بیان کرده یا قبل از ان هم
چنین سخنانی از ایشان نقل شده ؟

لطفا کارشناس محترم جواب دهید


پاسخ ::Hedye:
باسلام . وتقدیر از شما که با طرح پرسش های خوب ومناسب خود زمینه درک درست از آموزه های دینی را برای خود ودیگران فراهم می سازید . متن زیر را به دقت وحوله مطالعه نماید تا این دغدغه ها از ذهن شریف شما کاملا بر طرف گرددد
:Gol::Gol:
قبل ازپاسخ به دغدغه های ذهنی تان ، به دو نکته توجه نماید :
نکته اول: روایاتى که در مورد مذمت برخى از زنان وارد شده، همه آن‏ها، یا اکثر و عمده آن‏ها از امام
على‏ علیه‏ السلام نقل شده است. دقت در این امر به ما کمک مى‏کند که به اوضاع زمان امام على ‏علیه‏ السلام بیاندیشیم، زیرا همان گونه که آیات قرآن شأن نزول دارد و دانستن اسباب نزول در فهم و درک مراد خداوند به ما کمک مى‏کند، روایات هم شأن صدور دارند و پى بردن به اسباب صدور در پى بردن به معنا و مراد معصومان‏ علیهم ‏السلام به ما کمک شایانى مى‏کند.
خطبه هتشاد نهج البلاغه را حضرت امیرعلیه‏السلام بعد از فراغ از جنگ جمل بیان نمودند. از جمله محمد بن على، معروف به ابوطالب مکى متوفاى سال 386 ه' ق این نکته را متذکر شده است. (1) بعد از او سید رضى گردآورنده نهج البلاغه در آغاز به این نکته اشاره نموده است.
حال به یاد داشته باشیم که اولین عامل درگیرى و ناامنى در حکومت علوى، یک زن بود به نام ام المؤمنین عایشه. وى از مقام ام المؤمنین بر ضد امام على ‏علیه‏السلام بهره گرفت. او نسبت به على دلى پرکینه داشت که این حقد و کینه او باعث آتش افروزى در جنگ جمل شد و حرمت‏ها را شکست و خون ده‏ ها هزار انسان را در راه احساسات زنانه‏ اش به هدر داد و جنگ‏ هاى صفین و نهروان را به وجود آورد. خود حضرت در خطبه دیگرى به مذمت مردانى پرداخته است که فریب عایشه را خوردند و به خونریزى و جنگ رو آوردند: «کنتم جند المرأة و اتباع البهیمة». (2)
نکته دوم: اگر در برخی خطبه ها از نقص عقل زنان یاد شده، در موارد دیگر از نقص عقل مردان نیز یاد شده است. نه کمال عقل در انحصار مردان است، و نه نقص عقل در انحصار زنان. هم بین زنان عده‏ اى به کمال عقل راه یافته‏ اند و هم میان مردان برخى به ضعف و نقص عقل مبتلا شده‏ اند. امام على‏ علیه ‏السلام فرمود: «اعجاب المرء بنفسه برهان نقصه و عنوان ضعف عقله؛ مردى که خودپسند است، عقلش ناقص و ضعیف است».(3) نیز فرمود: «اعجاب المرءبنفسه حمق؛ خودپسندى مرد دلیل حماقت و بى خردى او است». (4)
حضرت در مذمت کوفیان فرمود: «فأنتم لا تعقلون؛ شما مردان کوفه عاقل نیستید».(5) نیز در مذمت مردم بصره فرمود: «خفت عقولکم؛ عقل‏هاى شما سست است».(6)
در عین حال به طور مشخص در این باب به چند نکته توجه نماید :
1 - از نظر سند و انتساب این روایت به امام معصوم:
برخى در سند و انتساب خطبه یا روایت نقصان عقل به ا مام معصوم تردید جدى به خرج داده و گفته ‏اند: از این که مضمون این روایت با بسیارى از آیات و روایات دیگر، نیز با عقل مخالفت دارد، صدور آن از معصوم قابل مناقشه، بلکه مردود است. (7)
2 - از جهت عمومیت گفته‏ اند: این سخن از جهت دلالت منطقى به صورت قضیه موجبه کلیه نیست؛ یعنى مراد تمامى زنان نیستند، بلکه تنها به برخى زنان اشاره دارد.
یکى از نویسندگان در توضیح و شرح خطبه مذکور مى‏نویسد:
«شک نیست که خطبه یاد شده یک قانون کلى و همگانى درباره عموم زنان نیست؛ بلکه با توجه به این که این خطبه بعد از جنگ جمل و آن همه خون ریزى‏هایى که توسط «عایشه» رخ داد، از امام صادر شده، درباره دسته خاصى از زنان است که در این گونه مسیرها گام بر مى‏دارند وگرنه چه کسى مى‏تواند انکار کند که در پیشرفت اسلام زنان بزرگ و با شخصیتى همچون خدیجه بانوى اسلام، فاطمه زهرا و زینب کبرى و جمعى از زنان مبارز و دانشمند مانند سوده همدانیه شرکت داشته ‏اند و براى پیشرفت اسلام و اجراى حق و عدالت بزرگ‏ترین فداکارى را به خرج داده‏اند، و با ایمانى محکم و تفکرى عالى، مردان خود را با تمام وجود در این مسیر حمایت مى‏کردند».(8)
3 - از نظر برداشت و پیام:
خداوند حکیم در خلقت جهان موجودات را حکیمانه آفریده؛ یعنى هر موجودى را به تناسب موقعیت و مسئولیتى که باید عهده‏ دار آن باشد، آفریده است، مثلاً چشم را ظریف اما استخوان‏ هاى اطراف آن را سخت و محکم آفریده است. در سیستم بدن هر عضوى به تناسب با وظیفه ‏اش آفریده شده است تا این مجموعه اعضا با این تناسب و دقت حکیمانه بتوانند در کنار یکدیگر در سیستمى واحد، هر کدام وظیفه خود را به انجام برسانند.
این مربوط به یک سیستم اندامواره‏اى چون بدن است، حال در سیستم اندامواره بزرگ‏ترى به نام اجتماع بشرى نیز همین حکمت و ظرافت لحاظ شده است. واقعیت این است که در نظام آفرینش براى هر یک از مردان و زنان وظایف و مسئولیت‏هاى تکوینی ویژه‏اى در نظر گرفته شده و خداوند حکیم با تناسب همان وظایف، خصائص و قوت و ضعف هایى در خلقت هر یک لحاظ کرده است. به همین جهت است که خصوصیات روانى و جسمى زنان با مردان متفاوت است. زن با توجه به زن بودنش وظایفى را برعهده دارد، و خداوند خصوصیات روحى و عاطفى و توان جسمانیش را در راستاى آن آفریده است. براى مرد با توجه به مرد بودنش وظایفی قرار داده و خصوصیات روانى و جسمى او متناسب با همین وظایف آفریده شده است. این سخن روشن و عقل پسند است و در آن تردیدى نیست. امام على‏ علیه ‏السلام در خطبه مذکور مى‏خواهد این پیام را به گوش جهانیان برساند که از جنس مادینه توقع و انتظار انجام وظایف نرنیه را داشتن خطا است و برعکس از جنس نرنیه توقع انجام وظایف مادینه نیز نارواست. به قول شاعر:
جهان چون چشم و خط و خال و ابروست :Gol::Gol: که هر چیزش به جاى خویش نیکوست
حاصل سخن این که در این سخن، حضرت در مقام گوشزد کردن به وظایف هر یک از زنان و مردان است. نه در پی تنقیص زنان.
4 - از نظر شیوه استدلال:
برخى سخن و شیوه استدلال امام على‏ علیه ‏السلام را در خطبه مذکور، از نوع «جدل» دانسته‏ اند. شایان ذکر است که جدل آن نوع استدلالى است که مقدمات آن از مسلّمات است و آن را مخاطب قبول دارد. در این سخن امام على ‏علیه‏ السلام خواسته است از اعتقاد و دانسته مردم آن زمان مبنى بر وجود برخى از نقص‏ها در وجود زنان بهره بگیرد و به آنان متذکر بشود: این که خود مى‏دانید و قبول دارید که زنان از نقص هایى بهره مندند، پس چرا تابع فلان زن شده و شعله‏هاى آتش جنگ جمل را با همکارى خودتان تقویت نموده‏اید! (9)
این سخن تقویت مى‏شود با جمله ‏اى که از حضرت در ذیل خطبه نقل شده است که اشاره دارد به زنى همانند عایشه که نزد آنان خیلى محترم و نیکوکار شمرده مى‏شد. حضرت مى‏فرماید: حتى اگر زنى را [ همانند عایشه ] نیکوکار پنداشته‏ اید، مواظب و برحذر باشید مبادا همانند اطاعت از او در جنگ جمل، دنیا و آخرت خویش را تباه نمایید.
نیز تقویت مى‏شود با عنایت به این که این خطبه بعد از جنگ جمل و با توجه به مسائل بوجود آمده بعد از جنگ‏افروزى عایشه بیان شده است.
5 - از نظر واقعیت:
واقعیت این است که بین جنس نرینه و مادینه از چند جهت تفاوت هایی وجود دارد.
الف: از نظر اعضاء و جوارح؛
ب: از نظر احساسات و عواطف و تمایلات و اخلاق؛
ج: از نظر فعالیت‏ هاى خردمندانه و تفکر.
از نظر اعضا و جوارح: ممکن است برخى تصور کنند که مرد و زن تنها در اعضایى که مربوط به جنسیت آن دو است، تفاوت دارند و در دیگر اعضا و جوارح تساوى و یکسانى حکمفرما است. در حالى که واقعیت جز این است. آن دو جنس در تمامى اعضا و جوارح با یکدیگر اختلاف دارند، چه اعضا و جوارحى که به عضو جنسى و تولید مثل مربوط است و چه غیر آن، رویش مو در بدن زن و مرد، چربى زیر پوست، بافت‏ ها، ظرافت و ضخامت پوست، شکل استخوان‏ها، وزن حجمى استخوان‏ها، مقدار مواد آلى و کانى در استخوان‏ها، درشتى عضلات، زور بازو، شکل هندسى و حجم و وزن مغز، وزن قلب، ضربان نبض، فشار خون، حرارت بدن، قد، وزن، ارتعاشات صوتى، زیر و بم صدا، جثه، ترشحات بدن، میزان گلبول‏ هاى قرمز و سفید در خون، گنجایش و حجم ریه و الگوى رشد جسمانى در آغاز از دو جنس نرنیه و مادینه. خلاصه این که همه چیز در زن و مرد متفاوت است.
ریشه این تفاوت‏ ها در فعالیت‏ هاى غددى نهفته است. تفاوت فعالیت ‏ها و ترشحات غدد درون ریز و هورمونى بین دو جنس نرنیه و مادنیه به قدرى زیاد است که بدون استثنا تمامى اعضا و جوارح زن و مرد را از هم مجزا مى‏کند، به گونه‏اى که آزمایشگاه به راحتى مى‏تواند تشخیص دهد این خون، یا ادرار و یا دیگر ترشحاتى که از بدن یک نفر به دست آمده است و حتى یک تار مو، مربوط به زن است یا مرد. (10)
از نظر احساسات، عواطف، تمایلات و اخلاق: بنا به گفته روانشناسان، محبت، رفتار انفعالى، رفتار عاطفى و حمایت کننده را از ویژگى‏هاى زنانه و در مقابل، پرخاشگرى، استقلال، رقابت، سلطه و حاکمیت را از ویژگى‏هاى مردانه برشمرده‏اند. (11) نیز گفته‏ اند داشتن دلی پر مهر و عاطفه و احساساتى آتشین، جلوه گرى، دلربایى، آرایش گرى و دوستدار پارچه و لباس و طلا و امور زینتى از خصائص زنان است. (12) زن براى این که نشان دهد جلوه کردن و دلبرى در انحصار غریزه او است، به زیور و آرایش علاقه نشان مى‏دهد و در برابر مغازه‏ هاى زرگرى و لباس و پارچه فروشى، پاهایش شل مى‏شود. (13)
زن در تقلید، مدپرستى، تجمل پرستى، خنده وگریه از مرد پیش‏قدم است. (14)
زنان به جهت این که از نیروى احساس و عاطفه بیشترى بهره مندند، از صحنه‏هاى احساسى و عاطفى بیشتر تحت تاثیر قرار مى‏گیرند و به هیجان مى‏آیند. (15)
ریشه این اختلاف: از اختلافات در اعضا و جوارح زن و مرد، تفاوت‏ هاى احساسى، عاطفى، تمایلى و اخلاقى پدید مى‏آید. چون که غدد تناسلى در زن و مرد متفاوت است و این غده‏ها افزون بر تأثیرات جنسیتى، تأثیرات عاطفى و احساسى متفاوتى در دو جنس نر و ماده مى‏گذارند، سرانجام به تمایز شخصیت این دو جنس منجر مى‏شود. به عنوان مثال ترشح بیضه‏ها موجب تهور و جوش و خروش مى‏گردد و این همان خصایصى است که گاو نر جنگى را از گاوى که در مزارع براى شخم به کار مى‏رود، متمایز مى‏سازد (چون که در اولى بیضه‏ ها ترشح دارد، ولى در دومى اخته شده است و ترشحى ندارد) (16)
تنها با زیاد یا کم شدن یکى از ترشحات بدن یا یکى از عناصر متابولیکى هر چند ناچیز باشد، اخلاق، رفتار و شخصیت آدمى را دگرگون مى‏سازد.
از این سخن نتیجه مى‏گیریم و مى‏گوییم: با توجه به دامنه وسیع در تفاوت‏ ها که بین زن و مرد در همه چیز وجود دارد( که تفاوت ترشحاتى غدد، جزئى از آن است) مى‏گوییم: باید اذعان نمود که لازم است زن، زن باشد و مرد، مرد. هر یک به وظایف و مسئولیت‏هاى خویش. (17)
اما از نظر فعالیت‏ هاى خردمندانه و تفکر گفته‏ اند: این روایت ناظر به عقل حسابگرى زنان است که در مقایسه با مردان کم‏تر است؛ یعنى واقعیت این است. نه زیاده روى در مورد حمایت از زنان درست است و نه نقطه مقابلش که به زنان ظلم روا داشته شد. همان گونه که اگر کسى در مقام مقایسه، مرد را از نظر عاطفه، از زن ناقص یا کم تر بداند، خطا نکرده و گفتارش خلاف واقع نیست، همین طور در بعد عقلانى اگر زن را نسبت به مرد کم تر بداند، خطا نکرده است و گفتارش خلاف واقع نیست.
بیان این سخن:
اولاً: این سخن در پى بیان یک قضیه موجبه کلیه‏ اى که استثنا نداشته باشد، نیست. همان گونه که در بخش دوم بیان شد، نه تمامى مردان از نظر عقل بر تمامى زنان برترى دارند و نه نقص عقل در انحصار زن مى‏باشد و کمال عقل در انحصار مرد است، بلکه این سخن درصدد بیان یک واقعیت است و آن این که: وجه غالب در کنش‏هاى مردان رفتارهاى حسابگرانه و وجه غالب در کنش‏ هاى زنان رفتارهاى مهرانگیز و عاطفى و احساسى است. این مطلق نیست، بلکه نسبى است.
ثانیاً: هر یک از این دو نیروى عاطفه و عقل حسابگرایانه در جاى خویش نیکو، پسندیده و ضرورى است. قوت هر یک از این دو در یک فرد نه دلیل بر خوبى او است و نه دلیل بر بدى. نیز ضعف هر یک از این دو نه دلیل بر خوبى و نه دلیل بر بدى او است. در واقع قوت و ضعف این دو در دو جنس نرنیه و مادنیه نوعى تقسیم کار و تقسیم وظایف و مسؤولیت‏هاى تکوین و طبیعى است. به هیچ وجه مرد نمى‏تواند از عهده وظایف مهرانگیز و عاطفى زن برآید و برعکس، زن نمى‏تواند از عهده وظایف حسابگرایانه مرد برآید. موفقیت اصلى زن در وظایف خویش است که در راستاى ودیعه تکوین وى قرار دارد و موفقیت اصلى مرد نیز در امورى است که همگون با قواى تکوین اش مى‏باشد. در طبیعت و قوانین تکوین بین مردان و زنان کارها تقسیم شده است. چرا ما در نظام تشریع آن را نپذیریم؟ سخن امام على ‏علیه‏ السلام درباره زنان هشدار دهنده است که نباید از آنان انتظار حرکتى مردگونه داشت، چون که زنان سراپاشور و احساس و عاطفه‏اند؛ در برخورد با آنان نباید انتظار حسابگرانه‏ هاى مردانه را داشت، بلکه مى‏بایست دقیقاً همگام با وظایف تکوین تقسیم کار را پذیرفت و روانشناسى زنان را در نظر داشت.
ثالثاً: عقل مورد بحث، عقل ارزشى نیست، بلکه عقل سنجش است. توضیح: عقل یک وقت عقل سنجش یا نظرى است که مایه تکلیف است و هر انسان مکلفى مى‏بایست بهره‏اى از آن داشته باشد تا مشمول تکلیف گردد. این در دختران زودتر از پسران شکوفا مى‏شود، بدین جهت دختران سن تکلیف شان چند سال قبل از پسران است.
معناى دیگر عقل، عقل عملى یا ارزشى است. این عقل است که در روایات از آن تمجید شده است. این عقل آدمى را به عبادت خدا وامى‏دارد و مایه تحصیل بهشت است. (العقل ما عبد به الرحمان و اکتسب به الجنان) (18) این عقل به منزله عقال (زانو بند شتر) هواهاى نفسانى را کنترل مى‏کند. [ در چنین عقلى مردان برزنان برترى ندارند، بلکه از پاره‏اى روایات برترى زنان فهمیده مى‏شود.(19)
در عقل نظرى یا سنجشى به عقیده برخى روانشناسان، پسران از یک سن خاصى بر دختران سبقت مى‏گیرند. (20)
علت تفاوت زن و مرد در عقل حسابگرى:
ممکن است برترى مردان بر زنان در عقل سنجشى، ناشى از تفاوت آنان در محیط کار و تجربه باشد؛ یعنى از نظر ذات و استعداد کاملاً یکسان هستند، کسى چون زنان به جهت وظایفى که طبیعت بر عهده زنان گذاشته است، کم تر از مردان در اجتماع حضور و فعالیت دارند و کم تر از مردان، تجارت و فعالیت ‏هاى اقتصادى بازارى دارند، بدین جهت مردان در عقل تجربى بر زنان سبقت گرفته‏ اند.
ممکن است این برترى نه از جهت تجربه، بلکه از جهت ظرفیت وجودى مردان باشد، چون واقعیت این است که وزن، حجم و ظرفیت مغزى زنان نسبت به مردان متفاو ت است. در خور توجه است که زنان در تمام نژادها میزان ظرفیت، حجم و مقدار نخاعى آنان از مردان کمتر است. به همان نسبت در همه نژادها قدشان از مردان کوتاه تر است. مغز زن در تمامى نژادها صد تا دویست گرم از مرد کم تر است. این سبب اختلاف مردان با زنان در عقل و درک نظرى آنان مى‏گردد.
هورمون‏ها، غدد تناسلى، بافت‏ ها، وضعیت اندام، وزن مغز، مقدار قد، دوران باردارى و هزاران فعالیت‏ هاى فیزیولوژى و روانى در درک آدمى مؤثر است.
شاید بتوان گفت: اگر حسابگرى‏هاى زاده از برآوردهاى عقلى خشک در انسانى به نام مادر باشد، فرزند دچار نابسامانى تربیتى و کمبود عاطفى مى‏گردد. (21)
در علوم پزشکى ثابت شده که بدن‏ها دربست در اختیار غدد و ترشحات غددى قرار دارند، و اعمال این‏ها نیز توسط سلسله اعصاب کنترل مى‏شود، و سلسله اعصاب، مرکزى و فرماندهى دارند و این مرکز فرماندهى نزد زنان و مردان متفاوت است. در مردان در ناحیه پیشانى رشد بیشترى یافته و در زنان در منطقه «هیپوتالاموس» رشد و نمو زیادترى دارد. نیز ثابت شده که پیشانى مرکز تعقل و تفکر است و «هیپوتالاموس» مرکز عاطفه و احساسات است، و تمام این‏ها با هم همکارى مى‏کند. بنابراین جا دارد که واقع بین باشیم و از واقعیت‏هاى موجود، قضاوت واقعه بینانه در مورد مردان و زنان داشته باشیم و بگوییم: گویا مرد بر دریایى از تعقل و تفکر نشسته و زن بر اقیانوسى از عاطفه و احساسات.(22) اما این بدان معنا نخواهد بود که زنان عقل نداشته یا مردان عاطفه ندارند، بلکه بدین معنا است که هر یک از این دو نیرو ی انسانی در هر یک از دو جنس بیشتر و عمیق تر از دیگری است.

در پایان مطالعه کتاب (( زن در آینه عرفان )) توصیه می شود .از مطالعه آن کتاب غفلت نکنید .
پی‌نوشت‌ها :
‏1. قوت القلوب، ج1، ص 282.
2. نهج البلاغه، خ13.
3. غررالحکم، آمدی، ج2، 109.
‏4. همان، ج1، ص 311.
5. نهج البلاغه، صبحی صالح، خ34.
6. همان، ج14.
7. کتاب نقد، جمعی از نویسندگان، ج12، ص 268.
8. محمد جعفر امامی و محمد رضا آشتیانی، ترجمه گویا و شرح فشرده ای بر نهج البلاغه، زیر نظر ناصر مکارم شیرازی، ج1، ص 389 - 390.
9. کتاب نقد، همان، ص 268 و 269.
10. دکتر سید رضا پاک نژاد، اولین دانشگاه و آخرین پیامبران، ح19، ص 280 - 293.
11. روانشناسی رشد، ج اول، ص 330، از انتشارات سمت.
12. دکتر سیدرضا پاک نژاد، اولین دانشگاه و آخرین پیامبران، ح19، ص 281.
13. همان، ص 294.
14. همان، ص 294 و 295.
15. کتاب نقد، ج12، ص 59.
16. کتاب نقد، ش 12، ص 58.
17. دکتر پاک نژاد، همان، ح9، ص 280.
18. کلینی، اصول کافی، ج اول، کتاب عقل و جهل .
19. وسائل الشیعه، ج20، ص 168؛ من لا یحضره الفقیه، ج3، ص 458.
20. روانشناسی رشد، ج1، ص 331.
21. کتاب نقد، ش 12، ص 59 - 60.
22. دکتر سید رضا پاک نژاد، همان، ج19، ص 299 - 300.

nothing;457108 نوشت:
ᕘᕚRaiNᕘᕚ;457090 نوشت:
مانند این حکمت دیگر از امام علی ع :المرأة شر كلها، وشر ما فيها: أنه لا بد منها زن همه اش بدی است و بدتر چیز او اینکه از او چاره نیست

این حدیث مثل سخنان خود ماست که: زن بلاست خدا هیچ خانه ای را بی بلا نکند.....یا زن نصف ایمان مرد است پس بهتره دو زن بگیریم تا ایمانمون کامل بشه:Cheshmak: خلاصه کمی هم اغراق برای زیبایی و بیان ذات زن و توصیف درباره جنس زن در جملاتی این چنینی لازم است دقیقا مثل خریدن ناز یک زن توسط مرد است که جملاتی این چنینی هم برای زیبایی به کار می برد...مثلا میگه:تو همه چیز منی!! در صورتی که برای واقعا منظورش این نیست که هیچ چیز جز تو برام مهم نیست و یا فردی دیگر مثل مادر همه چیز من نیست!!! کلا زن همینه ذاتش مثل مروارید پنهانی باید باشه که در هر شرایطی کاملا در رضایت طرفین تحت نظر مرد قرار بگیره...چه در کلام چه در زندگی و ....چون خدا اینگونه زن رو آفریده.... یا دقیقا یه ربطایی هم به این مثل داره که مثلا چرا تمام پیامبران 124000 مرد هستند؟ این جور سوالات همه و همه نشون می ده زیر و روی این قضایا دور از تفکر ظاهری در کلام و عقاید و جنسیت زن و مرد است....این جواب خیلی قانع کنندس اگه بازم قانع نشدید بنظر من شما به زن بودن خود راضی نیستید و می خواید مرد باشید..که دیگه من از دستم کاری بر نمیاد


پاسخ : :Hedye:
با سلام . در اصلاح رویکر شما باید گفت :
:Gol::Gol:
چه چیزی در زن بودن زنان را نگران می‌کنند؟ بله قبول داریم اگر انسان نتواند حقیقت خود را درک کند، یا ارزش و شخصیت خود را بشناسد، برای او مشکل خواهد بود. انسان اگر نتواند زیبایی‌های وجود خود و جنبه مثبت وجودش را بیابد و تنها به کاستی‌ها نگاه کند و صرفاً در پی مقایسه خود با دیگران یا جنس خود با جنس دیگر باشد و به ارزش وجودی و آنچه که دارد، آگاه نشود، زندگی برای او سخت و جانکاه خواهد بود. البته این جا دیگر مشکل، جنسیت (زن یا مرد بودن ) نیست ، مشکل آن است که خود را پیدا نکرده است.
ممکن بود اگر خداوندفلان زن را مرد خلق می‌کرد و مشکلات مردان را تجربه می‌کردید، باز می‌پرسیدید که چرا خداوند شما را مرد خلق کرده است، ولی به جای طرح سئوالاتی از این قبیل باید بدانیم مشکل در مرد یا زن بودن نیست، زیرا هر دو در انسان بودن مشترکند و ارزش‌های انسانی به جنبه جنسی و جسمانی بر نمی‌گردد، بلکه کمالات و شخصیت انسانی است که قابل دسترسی برای هر دو می‌باشد.
در جامعه امروز ما، زنان مانند مردان و بلکه در مواردی جلوتر از آنان، مراحل ترقی و پیشرفت را طی می‌کنند و چیزی از مردان کم ندارند تا آروز کنید ای کاش مرد بودید یا چرا زن هستید؟!
باید استعدادهای درونی خود را شناسایی کنید و به زن بودن خود افتخار کنید. استعدادها و کمالات و ارزش‌ها را در وجود خود بارور ساخته و نمایان کنید، تا حس احترام به خودتان را برای دیگران ایجاد کنید؛ برای این منظور باید اول خودتان برای خود ارزش بگذارید و احترام نمایید تا احترام و ارزش‌گذاری دیگران را جلب کنید.علاقه‌های خود را بازشناس و تلاش کنید که روز به روز پیشرفت‌های تازه‌ای داشته باشید، در غیر این صورت چنین پرسش‌هایی،‌ مشکلی از شما را حل نخواهد کرد.
به جای نگاه به آنچه ندارید و به جای منفی بافی،‌نگاه مثبت به خودتان داشته باشید. به آنچه که دارید و هستید ، فکر کنید.
البته روحیه پرسش‌گری قابل تقدیر و تحسین است و به هیچ وجه نمی‌خواهیم شما را از پرسش کردن منع نماییم، ولی تأکید می‌کنیم که در اسلام، مسئله‌ای به نام جنسیت مطرح نیست. زنان مانند مردان از شرافت و کرامت برخوردارند و از نگاه دینی، هیچ تفاوتی بین زن و مرد، دختر و پسر وجود ندارد.
زن و مرد (زن و پسر) مکمل یکدیگرند و دوشادوش یکدیگر به فعالیت‌های اجتماعی، فرهنگی، مذهبی و سیاسی می‌پردازند. در بسیاری از عرصه‌های علمی،‌زنان و پسران با یکدیگر رقابت دارند. و هر کدام به فراخور تلاش‌های خود به موفقیت‌های دست پیدا می‌کنند.
از طرف دیگر اگر بنا بود همه زنان مثل شما فکر کنند، در عالم طبیعت نباید زن داشته باشیم.
در آن صورت واژه زیبایی به نام «مادر» با تمام رازهایی که در آن وجود دارد، نبود و اصلاً نسلی از بشر تداوم نمی‌یافت. پس با خواجه حافظ شیرازی بخوانیم:
خیز تا بر کِلک آن نقاش جان افشان کنیم :Gol::Gol: کاین همه نقش عَجَب در گردش پرگار داشت
موضوع قفل شده است