آیاعصمت انبیا و امامان و علت ثواب ان نوعی پارتی بازی نیست؟

تب‌های اولیه

222 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

مهران احمدی;610227 نوشت:
پیامبر امده که سخنان خدا را تفسیر کند بنابرین باید از ابتدا علمی داشته باشد که اگر کسی سوالی از اوپرسید بتواند جواب او را بدهد که از این علم بعنوان نور ائمه یاد می شود بنابراین پیامبر هر چه سخن می گفته از روی علم بوده چون اگر سخنی از خود می گفته یعنی از روی هوا و هوس میگفت در نتیجه امکان اینکه اشتباه گفته باشد زیاد می شد در نتیجه خود او به جای اینکه مردم را هدایت کند باعث ایجاد انحراف در دین می شد

تو همین انجمن خوندم که قبل از جنگی یکی از فرماندهان سپاه پیامبر ازش میپرسه که خدا گفته اینجا اردو بزنیم یا نظر خودتون بوده!؟ و پیامبر میگه نظر خودم بوده! و بعد اون فرمانده میگه اگه اینطوره پس باید جای دیگه ای اردو بزنیم!!
برداشت از داستان با خودتون!

alieye;610570 نوشت:
واقعا عذرخواهی میکنم که به جای شما قضاوت کردم ولی همین متنهای شما نشون میده که من درست فکر میکردم چون،ظاهرا مطالب قبلیم رو قبل از اینکه بخونید و روش فکر کنید،فقط دنبال جواب دادن هستید(منظورم بحث جهان مادی و جهان مطلق و داستان ذرات باهوش هستش،که نرفتید بخونید).

عادتشه!!!:khaneh:

Masood11;610575 نوشت:
عادتشه!!! :khaneh:

مسعود به روح اعتقاد داري؟ :Nishkhand:

alieye;610570 نوشت:
سعی کنید به جای بازی با جملات و جواب دادنهای بی مورد

سلام
برچسب زدن به طرف مقابل در بحث كار درستي نيست. شما وقتي چيزي را به كسي نسبت ميدهيد بايد دقيقاً مشخص كنيد كه كجا و چگونه؟
بازي با كلمات.... كو؟
جواب دادن هاي بي مورد.... كدوم جواب؟

alieye;610570 نوشت:
حالا خوبه لینکش رو هم بهتون دادم

متوجه لينك نشدم. الان متوجه شدم و مطالعه كردم

alieye;610570 نوشت:
جمله بنا به دلایلی ، همون جمله ای هستش که زمانی که میخوان از روده درازی بپرهیزند،از این جمله استفاده میکنند و ارجاع میدن به منبع اصلی

alieye;610570 نوشت:
تلاش کردن رو حتما به معنای دویدن دنبال یه چیزی ندونید و یا کارهای سخت فیزیکی

alieye;610570 نوشت:
فکر نکنم لازم باشه که بگم ، مطالب داخل پرانتز ، توضیح واضحات یا همون پاورقی هستش

برادر نه شما علامه هستي و نه سايرين كودك! شما انگار داريد با بچه هاي دبستاني صحبت ميكنيد. لحن شما هم تند نيست بلكه توهين آميز است

شما تنها كاري كه ميكنيد اين است كه فقط نظرات شخصي خود را بيان ميكنيد بدون آوردن حتي يك دليل
ضمن اينكه حرف شما بيشتر اين است كه:
شماها داريد اشتباه ميكنيد!
ايني كه فكر ميكنيد نيست!
بايد برويد خيلي قبل تر!
و البته من هم به شما نميگويم تا خودتان كشف كنيد!!!

لينك شما را هم خواندم ، با احترام ، مطالب خوبي فرموديد ولي نتيجه درستي در آن نديدم (البته الان متهم ميشوم كه من خوب نخوانده ام!!!)

alieye;610570 نوشت:
چون برادر Reza-D،ظاهرا دنبال مچگیری هستند

اگر اشكال گرفتن به صحبت هاي طرف مقابل و خواستن از او كه پاسخي به اشكالات ما بدهد ، از منظر شما ميشود مچ گيري ، همين نام را برايش بگذاريد

يا حق

Masood11;610575 نوشت:
تو همین انجمن خوندم که قبل از جنگی یکی از فرماندهان سپاه پیامبر ازش میپرسه که خدا گفته اینجا اردو بزنیم یا نظر خودتون بوده!؟ و پیامبر میگه نظر خودم بوده! و بعد اون فرمانده میگه اگه اینطوره پس باید جای دیگه ای اردو بزنیم!!
برداشت از داستان با خودتون!

شاید منظور از اینکه گفته خدا گفته این بوده باشه که ایا وحی الهی بوده یا بر اساس علم خودتون میگید چون اگر پیامبر بخواد بر اساس نظر شخصی و بدون علم و عقل عمل کنه خوب این امکان خیلی زیاده که در خیلی جا ها اشتباه کنه ولی همانطور که می دانیم علم پیامبر کاملترین علم است چون از اون به عنوان نور یاد شده و خدا به کسی که چیزی نمی دونه و باعث به هلاکت افتادن دین و درنتیجه خلقت میشه مسئولیتی به این سنگینی نمی ده چون خودش گفته که هر کس را ب اندازه ی وسعش مکلف می کنه و در نتیجه کسی که چنین مسئولیت سنگینی داره حتما باید علم و عقلی کامل داشته باشه به هر حال اگه حدیث و منبع در اختیارتون هست بیان کنید تا بتونیم بیشتر قضاوت کنیم . با تشکر

مهران احمدی;610437 نوشت:
صرفا با یک اعتراف که نباید اینقدر فاصله باشه میان پیامبر و یک شخص دیگه به طوری که به خاطر یک اعتراف خشک و خالی مقام او اینقدر بالا بره و سعادت همیشگی او تضمین بشه

عذرخواهي از برادر مهران احمدي. هم بابت تاخير هم براي مطلبي كه فرموديد (مطالب پراكنده نباشد) ، به روي چشم
بنا به تذكر شما ، مطالب را بطور كامل و يكجا عرض ميكنم. لطفا اگر مطلبي هست مجدد بفرماييد:

1 - این اعتراف چیز ساده ای نیست که بگوییم چرا صرف همین اعتراف چنین و چنان شد. بلکه همین یک اعتراف گاهی مرز بین کفر و ایمان است
من به خدا ایمان دارم - من به خدا ایمان ندارم
تفاوت از زمین تا آسمان است....

2 - آیا صرف همین اعتراف دیگر همه چیز تمام شده؟ خیر
بعد از این اعتراف شخصی مثل پیامبر(ص) تازه برای شروع راه انتخاب شده اند ، نه اینکه خداوند راه را برای ایشان پایان یافته فرض کند
به بیان ساده خداوند به ایشان میگوید: خب در اولین امتحان قبول شدی پس انتخاب میشوی برای قرار گرفتن در معرض سخت ترین امتحانات! اما به دلیل پذیرفته شدن در اولین آزمایش ، در امتحان های بعدی من تجه ویژه به تو خواهم کرد

3 - برای درک بهتر این موضوع ، نیاز به تبیین بحث جبر و اختیار است
سوال:
ابلیس چه زمانی به خدا کافر شد؟
معمولاً پاسخ اين است: زماني كه خداوند از او خواست كه به آدم سجده كند. ولي اينطور نيست!

آيه اين است:
وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلاَئِكَةِ اسْجُدُواْ لآدَمَ فَسَجَدُواْ إِلاَّ إِبْلِيسَ أَبَى وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ
و به فرشتگان گفتيم: آدم را سجده کنيد ، همه سجده کردند جز ابليس که سر باز زد و تكبر ورزيد و او از کافران
بود

ابليس قبل از اين لحظه كافر شده بود ولي اين كفر را پنهان ميكرد. آزمايش خداوند (بخشي از آن) براي اين بود كه ابليس آنچه را در دل پنهان كرده نشان دهد

حال نكته اين است:
آيا كفر ورزيدن ابليس ، جبر الهي بود؟

بله و خير!
خدا ابليس را مجبور كرد تا اختياراً كفر خويش را آشكار كند!

اگر نكته اي هست بفرماييد

[=arial black]عالم ذر در آینه وحی

آیه 2 سوره تغابن
هو الذی خلقکم فمنکم کافر و منکم مومن
او کسی است که شما را آفرید گروهی از شما کافر و گروهی مومنید
امام صادق درباره این آیه میفرماید : خداوند ایمان و کفر آنها را به ولایت ما شناخت روزی که از آنها پیمان گرفته شد در حالیکه ریز بودند

آیه 56 سوره نجم
هذا نذیر من نذر الاولی
این (پیامبر ) بیم دهنده ای از بیم دهندگان پیشین است
امام صادق میفرماید : خداوند خلق را آفرید در حالیکه در ذر بودند و پیامبر را به آنها عرضه داشت برخی به او ایمان آورده برخی کافر شدند آنگاه او را در این آفرینش برانگیخت پس به او ایمان آورد هرکس که در ذر ایمان آورده بود و کافر شد هرکس که در عالم ذر کفر ورزیده بود

آیه 5 سوره حج
[=arial black]یا ایها الناس ان کنتم فی ریب من البعث فانا خلقناکم من تراب ثم من نطفة ثم من مضغة مخلقة [=arial black]و غیر مخلقة
ای مردم اگر در رستاخیز شک دارید ما شما را از خاک آفریدیم آنگاه از نطفه و سپس از خون بسته شده پس از آن از مضغه که برخی دارای خلقت و شکل است و برخی اینگونه نیست.
سلام بن مستنیر گوید درباره این سخن خدا از امام باقر پرسیدم فرمود : مخلقه همان ذرات ریزی هستند که خداوند آنها را آفرید و از آنها پیمان گرفت و سپس در پشت مردان و رحم زنان جاری ساخت و همان هایی هستند که به دنیا می آیند تا از پیمانی که بستند سوال شوند. اما غیر مخلقه هر جنبنده ای است که وقتی خداوند ذر را آفرید و از آنا پیمان گرفت آنان را در پشت آدم قرار نداد و همان نطفه هایی هستند که قبل از آنکه روح در آنها دمیده شود سقط می شوند.

Reza-D;610633 نوشت:
خدا ابليس را مجبور كرد تا اختياراً كفر خويش را آشكار كند!

اینکه می گویید خداوند ابلیس را مجبور کرد تا اختیارا کفر خود را به نمایش بگذارد این خود نوعی دور زدن موضوع جبر است وقتی که می گویید خدا مجبور کرد دیگر بحث اختیار معنایی نخواهد داشت چون اساس و پایه ی ان جبر است اما من این گونه می گوییم که خداوند اطلاع داشت که شیطان کافر خواهد شد بر اساس اختیار خودش نه اینکه او را مجبور کرده باشد چون خداوند دو اراده دارد یکی همان ایجاد است که اولا مو جودات را ایجاد کرده و ثانیا قوانین را بوجود اورده که مثلا هر که کفر ورزد قلب او سخت می شود و اراده ی دوم او همان امر و نهی است که امر می کند اما مجبور نمی کند و نهی می کند ولی مجبور نمی کند در واقع شیطان بر اساس اختیار خود کافر شد نه اینکه خدا او را مجبور کرده باشد وقتی که می گویید خدا او را مجبور کرد که اختیارا کافر شود در واقع مصداق این مثال است که به بچه ای بگویی مشق هایت را بنویس ولی حق استفاده از مداد و دفتر را نداری و اگر مشق هایت را ننویسی تو را تنبیه می کنم در واقع او را مجبور کرده ای که با اختیار خود مشق ها یش را ننویسد که این موضوع دو باره می شود جبر در غالبی دیگر.

رهگذر آسمان;610640 نوشت:
هرکس که در ذر ایمان آورده بود و کافر شد هرکس که در عالم ذر کفر ورزیده بود

اگر اینگونه باشد که هرکس در ذر ایمان اورده در این دنیا هم ایمان اورد و اگر در ذر ایمان نیاورده اینجا هم کافر شود پس در نتیجه این جهان می شود بازیچه و ما عروسک خیمه شب بازی چون اگر ایمان اورده باشیم در این دنیا هر کار که بکنیم کافر نمی شویم و اگر کافر باشیم در عالم ذر در این دنیا هر چقدر که سعی و تلاش هم که بکنیم باز هم کافر از دنیا می رویم و ای بازهم می شود نوعی جبر و به عبارت دیگر بازی دادن خدا بندگان را. ایا خداوند و چنین بازیچه ای ؟ استغفرالله اما من از عالم ذر اینگونه برداشت کردم که خداوند در عالم ذر ( شاید ذر مترادف باشد با ذرات یعنی زمانی که خداوند توانایی ها را در وجسم انسان قرار داد ) خدا پرستی را و شناخت پیامبر و حجت های خود را در وجود انها قرار داد که از ان به عنوان فطرت یاد می شود که احادیث بسیاری بر پایه ی ایات قران در این زمینه وجود دارد اگر اینگونه بود که هرکس که در عالم ذر کافر شود در این دنیا هم کافر خواهد بود دیگر ارسال پیامبران و وعده ی ثواب و عقاب بیهوده و بازیچه ای بیش نبود.

رهگذر آسمان;610640 نوشت:
در حالیکه ریز بودند

این خود دلیلی می شود برای پست قبلی که عرض کردم یعنی خداوند گوشت و پوست و خون همه ی انسان ها را با شناخت پروردگار خود و حجت های او سرشته است

رهگذر آسمان;610640 نوشت:
همان نطفه هایی هستند که قبل از آنکه روح در آنها دمیده شود سقط می شوند.

یعنی اینکه اگر خداوند وجود کسی را با شناخت پروردگارش و حجت های او نسرشته باشد اصلا او را به دنیا وارد نمی کند چون اگر اینگونه باشد کار برای انسان ها خیلی سخت می شود و اگر انسان بی شناخت سرشتی پروردگار و حجت های او بدنیا بیاید او هدف خلقت خود که رسیدن به کمال است را نمی فهمد چو این هدف از طریق خدا و حجت های او بیان می شود و عقل انسان بر اساس فرموده ی امام رضا به حدی نیست که بتواند همه مصالح خود را بدست اورد.

مهران احمدی;610654 نوشت:
وقتی که می گویید خدا او را مجبور کرد که اختیارا کافر شود
برادر عزيزم ، من نگفتم خدا او را مجبور كرد كه اختياراً كافر شود
عرض كردم:
Reza-D;610633 نوشت:
خدا ابليس را مجبور كرد تا اختياراً كفر خويش را آشكار كند

مهران احمدی;610654 نوشت:
اینکه می گویید خداوند ابلیس را مجبور کرد تا اختیارا کفر خود را به نمایش بگذارد این خود نوعی دور زدن موضوع جبر است وقتی که می گویید خدا مجبور کرد دیگر بحث اختیار معنایی نخواهد داشت چون اساس و پایه ی ان جبر است
خير ، دور زدن نيست. عين فرمايش امام صادق(ع) است كه فرمودند زندگي ما نه جبر است و نه اختيار ، بلكه امري بينابين آنهاست

خداوند در قرآن ميفرمايد:

خَتَمَ اللّهُ عَلَى قُلُوبِهمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عظِيمٌ (البقره - 7)
خداوند بر دل‏ها و بر گوش‏هاى آنان مهر نهاده و بر ديدگانشان پرده ‏اى است و عذابى بزرگ خواهند داشت

آيا اين جبر است يا اختيار؟ (اين بار حتماً لازم است شما پاسخ بدهيد. چون ميخواهم تحليل شما را بدانم)

مهران احمدی;610662 نوشت:
اگر اینگونه باشد که هرکس در ذر ایمان اورده در این دنیا هم ایمان اورد و اگر در ذر ایمان نیاورده اینجا هم کافر شود پس در نتیجه این جهان می شود بازیچه و ما عروسک خیمه شب بازی چون اگر ایمان اورده باشیم در این دنیا هر کار که بکنیم کافر نمی شویم و اگر کافر باشیم در عالم ذر در این دنیا هر چقدر که سعی و تلاش هم که بکنیم باز هم کافر از دنیا می رویم و ای بازهم می شود نوعی جبر و به عبارت دیگر بازی دادن خدا بندگان را

به گونه اي ، شما خودتان پاسخ را فرموده ايد:
مهران احمدی;610654 نوشت:
من این گونه می گویم که خداوند اطلاع داشت که شیطان کافر خواهد شد بر اساس اختیار خودش
اگر خداوند ميدانست كه ابليس كافر خواهد شد ديگر چرا او را آزمايش كرد و طبق علمي كه بر كفر ابليس داشت ، او را مجازات نكرد؟

البته ميتوانيد بگوييد ، در عالم ذر آزمون انجام شد و همان كافي بود و ديگر نيازي به آزمون دنيا نبود. شايد دليلش اين باشد كه آزمون دو بخش داشت و خدا علم دارد كه هر كس در بخش اول ناموفق بوده ، در بخش دوم هم ناموفق خواهد بود. اما بدون انجام بخش دومِ آزمون ، آنها اعتاراض خواهند كرد كه اگر به ما اجازه ميدادي ، در بخش دوم (در دنيا) جبران ميكرديم. همچنين اعتراض كنند كه از كجا معلوم ، آنها كه در بخش اول موفق بودند ، در بخش دوم نيز موفق باشند؟!

روي اين حرفم تاكيد ندارم چون خودم بايد تحقيق بيشتري كنم. البته بيخودي نظر ندادم ، اطلاعاتي دارم. اما چون اطلاعاتم كامل و مستدل نيست ، نميتوانم با قاطعيت بگويم. سعي ميكنم تحقيق كنم و اگر دلايل قانع كننده اي پيدا كردم ، عرض كنم

(اي كاش كارشناس تاپيك هم به پيشرفت بحث كمك ميكردند)

Reza-D;610673 نوشت:
خير ، دور زدن نيست. عين فرمايش امام صادق(ع) است كه فرمودند زندگي ما نه جبر است و نه اختيار ، بلكه امري بينابين آنهاست

اقای عزیز شما فرموده ی امام صادق رو درست متوجه نشدید منظور ایشان از اینکه اختیار نیست این نیست که انسان اختیار ندارد بلکه منظور ایشان این است که خدا به انسان اختیار داده و او را امر و نهی کرده است که این امر و نهی خداوند نیز بر اساس قوانینی است که در جهان حاکم کرده این حدیث امام صادق را امام هادی به طور کامل توضیح داده اند که به صورت رساله ای است که در مورد جبر و اختیار برای مردم اهواز فرستاده که متن کامل ان در کتاب تحف العقول موجود است و به فارسی نیز ترجمه شده

[=arial black]....
حدیث میگویم ؛ میگویید شاید طرف غیر مسلمان بود ...
آیه از قرآن می آورم میگویید اینکه میشود جبر ....
امان از دل علی
امان ...

برای ایمان من سخنان قرآن و اهل بیت کافی است
شما بمان و تفکر عظیم بی عدالتی خدا که چرا علی علی شد و ما نشدیم .

Reza-D;610673 نوشت:
خداوند بر دل‏ها و بر گوش‏هاى آنان مهر نهاده و بر ديدگانشان پرده ‏اى است و عذابى بزرگ خواهند داشت

این نیز بر اساس همان قوانین است که بندگان بواسطه ی اعمال خودشان باعث می شوند که مهر بر دل انها زده شود مثلا وقتی بند های چیزی را بخواهد انکار کند هر چه هم به او بگویی باز هم قبول نمی کند که این همان مهر زدن است که بواسطه ی اعمال بنده و به خاطر خصوصیتی است که خداوند قرار داده که اگر بنده چیزی را با خواست خود انکار کند و قبول نکند هر چه هم به او بگویی قبول نکند چون خواست بنده نیست تا قبول کند و اینکه خداوند بر دلهای انها مهر زد ....... در واقع از انجام کار خبر می دهد همانطور که امام رضا فرموده که وقتی کسی می گویید خدا مرا بر دشمن پیروز کرد در واقع از انجام کار خبر می دهد یا به امام صادق عده ای گفتند که بد بختی بر ما چیره شد او گفت شما بواسطه ی اعمال خودتان بد بخت شدید.

Reza-D;610679 نوشت:
اگر خداوند ميدانست كه ابليس كافر خواهد شد ديگر چرا او را آزمايش كرد و طبق علمي كه بر كفر ابليس داشت ، او را مجازات نكرد

خدا می دانست که شیطان با اختیار خودش نا فرمانی می کند نه اینکه او را مجبور کرده باشد و ازمایش خدا هم برای این بود که به شیطان ثابت شود و ازمایش برای کسی است که چیزی را نمی داند پس معنای ازمایش برای خدا که به کار می رود با ازمایش برای بنده که به کار می رود متفاوت است البته من هنوز دقیق خودم هم معنای ازمایش که برای خدا به کار رود را نفهمیده ام اما فقط می دانم معنی انچه که برای خدا به کار میرود با انچه که برای مخلوق به کار می رود متفاوت است

رهگذر آسمان;610692 نوشت:
حدیث میگویم ؛ میگویید شاید طرف غیر مسلمان بود ...
آیه از قرآن می آورم میگویید اینکه میشود جبر ....
امان از دل علی
امان ...

برای ایمان من سخنان قرآن و اهل بیت کافی است
شما بمان و تفکر عظیم بی عدالتی خدا که چرا علی علی شد و ما نشدیم .


برادر من کدام حدیث را اوردی که من گفتم غیر مسلمان بود در ضمن در جاهای بسیاری از قران دعوت به تفکر و تعقل شده و خدا هم گفته حجت امت محمد عقل است پس ما شیعیان اگر نتوانیم سوالات خود را جواب دهیم چگونه می توانیم دیگران را به دین خود دعوت حال انکه جواب سوالات خودمان را هم بلد نیستیم و اگر سخنان اهل بیت و قران را کامل فهمیده اید خوش به حالتان شما الان علامه ی دهری . در ضمن شما نمی خواد غصه ی امام علی رو بخوری امام علی این همه بدبختی را از دست جاهلان که در جهل خود مانده بودند و به تفکر دردین نمی پرداختند کشید نه از دست کسانی که به دنبال دین رفتند انکس که نداند و بداند که ندادند لنگان خرک خویش به منزل برساند
انکس که نداند و نداند که نداند در جهل مرکب ابد دهر بماند
البته منظورم شما نبودی چون شما ماشالله علامه ای هستی واسه خودت.

اقای کارشناس کجایی که از بی کارشناسی هلاک شدیم

رهگذر آسمان;610692 نوشت:
شما بمان و تفکر عظیم بی عدالتی خدا که چرا علی علی شد و ما نشدیم .

شما معلومه که تاپیک را با دقت مطالعه نکردی بفرما یه بار دیگه با دقت از اول بخون بعدا نظر بده اگه گره باز نمی کنی لا اقل گره تو کار ننداز و بقیه رو دلسرد کن

مهران احمدی;610696 نوشت:
برادر من کدام حدیث را اوردی که من گفتم غیر مسلمان بود در ضمن در جاهای بسیاری از قران دعوت به تفکر و تعقل شده و خدا هم گفته حجت امت محمد عقل است پس ما شیعیان اگر نتوانیم سوالات خود را جواب دهیم چگونه می توانیم دیگران را به دین خود دعوت حال انکه جواب سوالات خودمان را هم بلد نیستیم و اگر سخنان اهل بیت و قران را کامل فهمیده اید خوش به حالتان شما الان علامه ی دهری . در ضمن شما نمی خواد غصه ی امام علی رو بخوری امام علی این همه بدبختی را از دست جاهلان که در جهل خود مانده بودند و به تفکر دردین نمی پرداختند کشید نه از دست کسانی که به دنبال دین رفتند انکس که نداند و بداند که ندادند لنگان خرک خویش به منزل برساند
انکس که نداند و نداند که نداند در جهل مرکب ابد دهر بماند
البته منظورم شما نبودی چون شما ماشالله علامه ای هستی واسه خودت.

[=arial black]

اولا اگه یه ذره به اون عکس کنار تاریخ عضویت دقت کنی متوجه میشی بنده خواهرم نه برادر
ثانیا کلا اعصاب نداریا ؛ بنده از شما اسمی آوردم یا نقل قولی کردم که فکر کردی مخاطبم شمایی ؟
ثالثا غصه خوردن برای حضرت امیر نه بخاطر خر لنگ جنابعالی و نه بخاطر جهل مرکب خودم بود؛ اشاره به نفرین اهل کوفه توسط حضرت علی بود که در مورد حکم جهاد نافرمانی کردند و ربطی به صحبتهای شما نداشت مخاطب بنده هم خودش متوجه شد منظورم چیه.
رابعا اینجا نمیام که به کسی ثابت کنم علامه دهرم یا آمار علامه هارو دربیارم میام تا یه چیزی یاد بگیرم و اگه چیزی بلد بودم به بقیه انتقالش بدم حالا اینکه تو قوانین سایت ننوشته که برای نظر دادن اول باید از شما اجازه بگیرم و وقتی دانشم از طرف شما مهر تائید گرفت بعدش نظر بدم این دیگه تقصیر من نیست

مهران احمدی;610689 نوشت:
اقای عزیز شما فرموده ی امام صادق رو درست متوجه نشدید منظور ایشان از اینکه اختیار نیست این نیست که انسان اختیار ندارد بلکه منظور ایشان این است که خدا به انسان اختیار داده و او را امر و نهی کرده است که این امر و نهی خداوند نیز بر اساس قوانینی است که در جهان حاکم کرده این حدیث امام صادق را امام هادی به طور کامل توضیح داده اند که به صورت رساله ای است که در مورد جبر و اختیار برای مردم اهواز فرستاده که متن کامل ان در کتاب تحف العقول موجود است و به فارسی نیز ترجمه شده
فرمايش شما كاملاً درست است و من هم چيزي بجز اين نگفتم. ولي فكر ميكنم شما بدون دقت به عرض بنده ، نظر ميدهيد. دقيقاً من كجاي حرفهايم گفتم كه انسان اختيار ندارد؟! :Gig:

چرا اين كلمه را در جملهء من كاملاً ناديده گرفته ايد؟

خداوند ابليس را مجبور كرد كه اختياراً كفر خويش را آشكار كند

ببين برادر عزيز. خداوند از فرشتگان و ابليس خواست كه به آدم سجده كنند و با اين آزمون ابليس را مجبور كرد آنچه در دل دارد آشكار كند (كه همان كفر بود)
در واقع خداوند با اين آزمون ، ابليس را مجبور به انتخاب
كرد ، همانطور كه تمام ما انسان ها مجبور به انتخاب هستيم

اگر غير از اين است بفرماييد


مهران احمدی;610695 نوشت:
خدا می دانست که شیطان با اختیار خودش نا فرمانی می کند نه اینکه او را مجبور کرده باشد و ازمایش خدا هم برای این بود که به شیطان ثابت شود و ازمایش برای کسی است که چیزی را نمی داند پس معنای ازمایش برای خدا که به کار می رود با ازمایش برای بنده که به کار می رود متفاوت است
احسنت بر شما. خدا علم دارد كه چه خواهد شد و ائمه هم همين علم را دارند (از خدا گرفته اند) و بر اساس همين علم ميگويند آنهايي كه در عالم ذر مومن بودند ، در دنيا نيز مومن خواهند بود (و كافران كافر). مطلبي كه خواهرمان هم فرمودند و شما بر آن ايراد گرفتيد كه اين ميشود جبر:
رهگذر آسمان;610640 نوشت:
عالم ذر در آینه وحی

آیه 2 سوره تغابن
هو الذی خلقکم فمنکم کافر و منکم مومن
او کسی است که شما را آفرید گروهی از شما کافر و گروهی مومنید

امام صادق درباره این آیه میفرماید : خداوند ایمان و کفر آنها را به ولایت ما شناخت روزی که از آنها پیمان گرفته شد در حالیکه ریز بودند

آیه 56 سوره نجم
هذا نذیر من نذر الاولی
این (پیامبر ) بیم دهنده ای از بیم دهندگان پیشین است

امام صادق میفرماید : خداوند خلق را آفرید در حالیکه در ذر بودند و پیامبر را به آنها عرضه داشت برخی به او ایمان آورده برخی کافر شدند آنگاه او را در این آفرینش برانگیخت پس به او ایمان آورد هرکس که در ذر ایمان آورده بود و کافر شد هرکس که در عالم ذر کفر ورزیده بود

آیه 5 سوره حج
یا ایها الناس ان کنتم فی ریب من البعث فانا خلقناکم من تراب ثم من نطفة ثم من مضغة مخلقة و غیر مخلقة
ای مردم اگر در رستاخیز شک دارید ما شما را از خاک آفریدیم آنگاه از نطفه و سپس از خون بسته شده پس از آن از مضغه که برخی دارای خلقت و شکل است و برخی اینگونه نیست.

سلام بن مستنیر گوید درباره این سخن خدا از امام باقر پرسیدم فرمود : مخلقه همان ذرات ریزی هستند که خداوند آنها را آفرید و از آنها پیمان گرفت و سپس در پشت مردان و رحم زنان جاری ساخت و همان هایی هستند که به دنیا می آیند تا از پیمانی که بستند سوال شوند. اما غیر مخلقه هر جنبنده ای است که وقتی خداوند ذر را آفرید و از آنا پیمان گرفت آنان را در پشت آدم قرار نداد و همان نطفه هایی هستند که قبل از آنکه روح در آنها دمیده شود سقط می شوند

لذا همانطور كه خود شما هم فرموديد ، علم داشتن ، به آنچه واقع خواهد شد ، به معناي جبر نيست

نكته اي هست بفرماييد

رهگذر آسمان;610705 نوشت:
اولا اگه یه ذره به اون عکس کنار تاریخ عضویت دقت کنی متوجه میشی بنده خواهرم نه برادر
ثانیا کلا اعصاب نداریا ؛ بنده از شما اسمی آوردم یا نقل قولی کردم که فکر کردی مخاطبم شمایی ؟
ثالثا غصه خوردن برای حضرت امیر نه بخاطر خر لنگ جنابعالی و نه بخاطر جهل مرکب خودم بود؛ اشاره به نفرین اهل کوفه توسط حضرت علی بود که در مورد حکم جهاد نافرمانی کردند و ربطی به صحبتهای شما نداشت مخاطب بنده هم خودش متوجه شد منظورم چیه.
رابعا اینجا نمیام که به کسی ثابت کنم علامه دهرم یا آمار علامه هارو دربیارم میام تا یه چیزی یاد بگیرم و اگه چیزی بلد بودم به بقیه انتقالش بدم حالا اینکه تو قوانین سایت ننوشته که برای نظر دادن اول باید از شما اجازه بگیرم و وقتی دانشم از طرف شما مهر تائید گرفت بعدش نظر بدم این دیگه تقصیر من نیست

اگر منظورتون من نبوده چرا در جمله خودتان میارید که اگر ایه ای از قران میاریم یا حدیثی میاریم میگید جبره پس خانوم مشخص کنید که منظور شما دقیقا کیه

Reza-D;610706 نوشت:
جبور كرد كه اختياراً كفر خويش را آشكار كند

خداوند او را مجبور نکرد که کفر خویش را اشکار کند بلکه شیطان خودش خواست که کفرش را اشکار کند در حالی که می توانست باز هم این کفر را در سینه ی خود نگه دارد وقتی که لفظ مجبور می اید به این معنی است که اجباری در کار بوده اگر اینگونه بگوییم که این شرایط باعث شد که کفر خود را اشکار کند درست است اما اگر بگوییم خدا او را مجبور کرد این جمله با بقیه ی جمله منافات دارد

مهران احمدی;610709 نوشت:
خداوند او را مجبور نکرد که کفر خویش را اشکار کند بلکه شیطان خودش خواست که کفرش را اشکار کند در حالی که می توانست باز هم این کفر را در سینه ی خود نگه دارد وقتی که لفظ مجبور می اید به این معنی است که اجباری در کار بوده اگر اینگونه بگوییم که این شرایط باعث شد که کفر خود را اشکار کند درست است اما اگر بگوییم خدا او را مجبور کرد این جمله با بقیه ی جمله منافات دارد
فرمايش شما برادر عزيزم اشكال دارد. به دو دليل كه عرض ميكنم

1 - ميفرماييد:

مهران احمدی;610709 نوشت:
شیطان خودش خواست که کفرش را اشکار کند در حالی که می توانست باز هم این کفر را در سینه ی خود نگه دارد
خير نميتوانست. در آخر عرض ميكنم چرا

2 - ميفرماييد:

مهران احمدی;610709 نوشت:
اگر اینگونه بگوییم که این شرایط باعث شد که شيطان كفر خود را آشكار كند درست است
باز هم با عرض بنده فرقي ندارد
شرايط را چه كسي بوجود آورد؟ خدا
يعني اينطور ميشود: شرايطي كه خدا بوجود آورد باعث شد كه......

علم خداوند را كه قبول داريد و درمورد آن هم فرموديد. با اين حساب خداوند ميدانسته كه ابليس چگونه و با چه آزموني خودش را لو خواهد داد. از حكيم بودن خدا به دور است كه آزموني را براي لو رفتن ابليس ترتيب دهد (يكي از دلايل آزمون) اما آزموني باشد كه ابليس بتواند در آن كلك بزند و ظاهر نمايي كند

در واقع ابليس هرگز نميتوانست كفر خود را پنهان كند. اما اين واژهء ((هرگز نميتوانست)) به اين معنا نيست كه قدرتِ اين عمل را نداشته باشد (جبر بدون اختيار باشد) ، بلكه منظور اين است كه خدا آزموني را ترتيب داد كه ميدانست ابليس در اين آزمون ، توانايي پنهان كاري نخواهد داشت

موردي هست بفرما برادر

مهران احمدی;606364 نوشت:
آیاعصمت انبیا و امامان و علت ثواب ان نوعی پارتی بازی نیست؟

با اجازهء شما به اصل سوال تاپيك بر ميگردم و بنده يك جمع بندي به همراه چند مطلب عرض ميكنم تا ادامهء بحث ساده تر شود

1 - گفتيم در عالم ذر ، آزموني انجام شد و در نتيجه عده اي مومن و عده اي كافر شدند
اين مطلب جاي بحث دارد و بايد چگونگي آن بيان شود. ضمن اينكه ايرادهايي هم به آن وارد است. اما در اين پست ، فعلاً فرض را بر درستي آن ميگذاريم

2 - با علمي كه خداوند به آينده دارد (و آن را به ائمه نيز داده است) بيان شده كه آنان كه در عالم ذر مومن بودند ، در دنيا نيز مومن خواهند بود و......

3 - عصمت انبياء به معناي عدم قرار گرفتن آنها در معرض آزمون نيست ، بلكه آنها بيشتر از خيلي افراد عادي در معرض اين آزمون ها قرار گرفته اند

4 - آنجايي كه خداوند دست معصومين را ميگيرد هم باز همراه با ارادهء خود آنهاست. چرا كه آنها (عدد مثال است) 90 درصد كار را انجام ميدهند و خداوند در 10 درصد ديگر آنها را حفظ ميكند

5 - زماني كه حضرت ابراهيم(ع) از خداوند ميخواهد امامت را در ذريهء ايشان قرار دهد ، خداوند ميفرمايد عهد من به ظالمين نميرسد. پس اگر جبري در كار بود خداوند ميگفت من نميگذارم آنها ظلم كنند! اما خداوند با گفتن اين جمله كه عهد من به ظالمين نميرسد ، مشخص فرمود كه اين عهد به كساني ميرسد كه بر ظلم و گناه چيره شوند

Reza-D;609888 نوشت:
با سلام
این مطلب در چند تاپیک دیگر هم از سوی کارشناسان عزیز مطرح شده ولی به نظرم اشکال دارد

اشکال این مطلب این است که از دید بندگان به موضوع نگاه میشود. در مثال هایی هم که آورده میشود این موضوع به خوبی مشهود است:

جناب "رئوف" عزیز ، عدالت بر شما (شمای نوعی) عَرَضی است. یعنی شما اجباری به این ندارید که حتماً به هر دو مثلاً 5000 تومن بدهید ، مگر اینکه خود بخواهید عادلانه تقسیم کنید. اما درمورد خداوند ، عدالت در ذات خداوند است نه اینکه بر خداوند عارض شود. عدالت از جلوه های خداوند است و برای بروز جلوهء ذات خداوند ، نیازی نیست که ما طلبکار باشیم یا نباشیم. یعنی اقتضای عدالت خداوند این است که فضل و بخشش او عادلانه باشد و اگر اختلافی هست ، دلیلش طلب نداشتن ما نیست

در این مورد هم عرضی دارم. استاد گرامی دقت دارند که سوال تاپیک ، توازن بین توان و تکلیف نیست ، بلکه بحث عصمت است و عصمت یعنی مصونیت از هر گونه گناه. در واقع سوال تاپیک این است:
آیا به دست آوردن این عصمت ، جبری بوده ، یا اینکه اختیاری هم وجود دارد؟
اگر اختیاری وجود داشته باشد آنگاه میتوان بحث توازنِ توان و تکلیف را مطرح نمود. اما اگر اعطای عصمت بصورت جبری باشد ، آنچه که جبر است ، تکلیفی هم برای آن متصور نیست که توانی برای انجام آن لازم شود. آنگاه بفرمایید که آیا این جبر با عدالت خداوند سازگار است یا خیر؟



با سلام خدمت شما دوست گرامی

دو مطلب:

- اینکه عدالت ذاتی خداوند است، مطلب صحیحی است. اما آیا ذاتی بودن عدالت، باعث می شود که عملی مصداق عدالت نباشد؟ به عبارت دیگر، اگر عدالت ذاتی باشد، موجب می شود عملی که عادلانه بوده است (تفاوت در نعمت) غیر عادلانه شود؟ اگر چنین ملازمه ای در نظر دارید، لطفا استلزام آن را بیان کنید.
عمل عادلانه طبق تعریفی که مطرح شد، مشخص است. اگر عملی بر طبق این تعریف باشد، عادلانه و در غیر این صورت غیر عادلانه خواهد بود و ذاتی بودن یا عرضی بودن عدالت تاثیری در این بحث ندارد.

- تصور بنده از سوال پرسشگر محترم همان بود که در پاسخ نخست عرض کردم. به عبارت دیگر، اینکه آیا اعطاء عصمت ناعادلانه است یا خیر، ظاهرا منظور پرسشگر محترم هم همین مسئله بوده و لذا همین پرسش را ادامه داده اند. شما می توانید مسئله خود را تحت عنوان ماهیت عصمت به صورت مجزا مطرح کنید (البته پیش از این نیز بحث هایی در این زمینه صورت گرفته است.)

موفق باشید

Reza-D;610718 نوشت:
شرايطي كه خدا بوجود آورد باعث شد كه......

ولی جبر نبود

Reza-D;610718 نوشت:
توانايي پنهان كاري نخواهد داشت

او توانایی داشت اما خدا می دانست که با همین توانایی خود را لو می دهد یا به عبارت دیگر هم می توانست خو د را لو دهد و هم لو ندهد اما خود ابلیس خواست که سجده نکند و خود را لو بدهد نه اینکه مجبور باشد

رئوف;610763 نوشت:
با سلام خدمت شما دوست گرامی
سلام به شما استاد عزیز


رئوف;610763 نوشت:
اینکه عدالت ذاتی خداوند است، مطلب صحیحی است. اما آیا ذاتی بودن عدالت، باعث می شود که عملی مصداق عدالت نباشد؟ به عبارت دیگر، اگر عدالت ذاتی باشد، موجب می شود عملی که عادلانه بوده است (تفاوت در نعمت) غیر عادلانه شود؟ اگر چنین ملازمه ای در نظر دارید، لطفا استلزام آن را بیان کنید.
عمل عادلانه طبق تعریفی که مطرح شد، مشخص است. اگر عملی بر طبق این تعریف باشد، عادلانه و در غیر این صورت غیر عادلانه خواهد بود و ذاتی بودن یا عرضی بودن عدالت تاثیری در این بحث ندارد
من هم نگفتم این اختلاف به دلیل ناعدالتی است. اگر دقت بفرمایید در آخر عرائضم در همان پاراگراف که شما به آن پاسخ دادید ، گفتم:
اگر اختلافی هست ، دلیلش طلب نداشتن ما نیست (یعنی: بلکه چیز دیگری است)

در واقع بنده نتیجه گیری درمورد وجود یا عدم وجود عدالت خدا نکردم. بلکه عرضم این بود:
شما فرمودید ما طلبی نداریم که بخواهیم بپرسیم چرا خدا به یکی زیاد نعمت داده و به یکی کم عطا کرده
بنده هم عرض کردم بحث عدالت خدا به ذات او برمیگردد نه طلب ما و اگر قرار است پاسخی بفرمایید باید منطبق با ذات حق تعالی باشد و نه از منظر ما بندگان. چرا که طلب داشتن یا طلب نداشتن ما بندگان ، تاثیری در ذات خداوند ندارد و عدالت نیز در ذات خداست


رئوف;610763 نوشت:
تصور بنده از سوال پرسشگر محترم همان بود که در پاسخ نخست عرض کردم. به عبارت دیگر، اینکه آیا اعطاء عصمت ناعادلانه است یا خیر، ظاهرا منظور پرسشگر محترم هم همین مسئله بوده و لذا همین پرسش را ادامه داده اند
بزرگوار ، سوال آقای احمدی این بود:
مهران احمدی;606364 نوشت:
اگر ما هم این علم پیامبران را داشتیم خوب معلوم بود که گناه نمی کردیم یا خیلی کم گناه می کردیم بنابراین گناه نکردن ما خیلی بیشتر از گناه نکردن پیامبران ارزش دارد چون ما که علم یقینی از همان ابتدا نداشته ایم ایا این موضوع درست است؟
و شما پاسخ دادید:
رئوف;608313 نوشت:
اگر از فردی که 100 واحد نعمت دارد، 100 واحد طلب شود و از فردی که 40 واحد نعمت دارد نیز، 40 واحد طلب شود، ناعدالتی ای رخ نمی دهد و نتیجه قابل قبول است
شما بحث توان و تکلیف را مطرح فرمودید ، اینکه خداوند از هر کسی به قدر توانش ، انتظار دارد
ولی استارتر تاپیک (همانطور که از ایشان نقل قول کردم) حرفشان این بود که وقتی به کسی 100 واحد علم داده شود بسیار راحت تر میتواند به 100 برسد ، اما آن که 40 واحد علم دارد ، ممکن است به 20 هم نرسد
نه به دلیل اختلاف در میزان توان و تکلیف ، بلکه به دلیل اختلاف در میزان احاطه داشتن به حقیقت

مهران احمدی;610775 نوشت:
او توانایی داشت اما خدا می دانست که با همین توانایی خود را لو می دهد یا به عبارت دیگر هم می توانست خو د را لو دهد و هم لو ندهد اما خود ابلیس خواست که سجده نکند و خود را لو بدهد نه اینکه مجبور باشد

من هم نگفتم ابلیس به سجده کردن مجبور بود. بلکه عرض کردم به لو دادن آنچه در سینه داشت مجبور بود

به نظرم این بحث (سجده کردن ابلیس) چون فقط یک مثال بود و بطور مستقیم به تاپیک مربوط نمیشود ، بهتر است خاتمه پیدا کند
اگر مایل بودید در فرصت دیگری در خصوصی به آن بپردازیم

Reza-D;610718 نوشت:
آزموني را براي لو رفتن ابليس ترتيب دهد (يكي از دلايل آزمون) اما آزموني باشد كه ابليس بتواند در آن كلك بزند و ظاهر نمايي كند

همه ی لحظات زندگی مخلوقات ازمون انهاست این گفته ی من نیست گفته ی ائمه است (کتاب توحید صدوق باب ابتلا و ازمایش) بنابر این شما اینگونه می گویید که خدا نشسته فکر کرده و ازمونی برای ابلیس ترتیب داده در حالی که این از صفات و کار های مخلوقات است که برای کاری و به تله اندازی چیزی نقشه می ریزند اما ابلیس هم مانند سایر مخلوقات در هر لحظه از عمر خود در حال ازمایش بوده که در ان لحظه که سجده نکرد باعث شد طینت و باطن خود را اشکار کند و در ان ازمایش شکست خورد.

Reza-D;610779 نوشت:
اگر مایل بودید در فرصت دیگری در خصوصی به آن بپردازیم

من هم همین نظر رو دارم چون بحث از پارتی بازی شروع شده و با عالم ذر ادامه پیدا کرده و الان در مبحث جبر و اختیار قرار داریم و خدا می داند به کجا ختم شود

می دانم که همه کارهای زیادی داریم و سخت است که مدت زیادی راپای اینترنت بگذرانیم به خاطر همین یکبار دیگه بحث کلی و سوال اصلی رو مطرح می کنم
بحث اصلی به اینجا رسیده که هر کس به او توانایی بیشتری داده شده مسئولیت بیشتری نیز دارد(مانند پیامبران) و هر کس به او توانایی کمتری داده شده مسئولیت کمتری نیز دارد حالا کار با این نداریم که چرا به پیامبر بیشتر داده شد و به من نوعی کمتر اما سوال اصلی این است که ایا کسی که به او توانایی کمتری و در پی ان مسئولیت کمتری داده شده با انجام تمام و کمال مسئولیت خود می تواند با کسی که به او توانایی بیشتری و در نتیجه مسئولیت بیشتری داده شده و او نیز مسئولیت خودرا به طور کامل انجام داده هم رتبه در بهشت باشد؟

مهران احمدی;609994 نوشت:
مطابق با گفته ی شما حالا اگر شخصی که 100 واحد نعمت به او داده شده 100 واحد مسئولیت خود را تمام و کمال انجام دهد و اگر شخصی که 40 واحد به او داده شده 40 واحد را انجام دهد ایا این دو نفر در بهشت هم رتبه خواهند بود ؟ اگر جواب مثبت است بنابراین دیگر گفتن جملاتی مانند اینکه حسن و حسین سید جوانان اهل جنت اند معنی نخواهد داشت چون دیگران هم مسلما می توانند به مسئولیت خود عمل کنند وبا انها هم رتبه شوند و اگر جواب منفی است این باز هم می شود یک نظام طبقاتی چون شخصی که به او 40 واحد داده شده دست خودش که نبوده که این گونه باشد و همینطور برابری در اسلام زیر سوال می رود چون همیشه در اسلام حرف از برابری و عدالت است و گرنه با پادشاهان و نظام طبقاتی دوره ی اشکانیان چه فرقی دارد که در ان همیشه پادشاهان حرف از رنگین بودن خون خود می زدند و همینطور خدا در قران فرموده رسولانی از جنس خودتان .....و همچنین اینکه گرامی ترین انسانها با تقوا ترین انهاست پس اگر بگوییم انها چون تقوای بیشتری دارند گرامی تر اند باز هم این نوعی دور زدن مسئله و به حاشیه راندن ان است چو این تقوا هم بواسطه ی علم یقینی انهاست پس اگر انها هم انسان اند باید قوانینی مانند دیگر انسانها بر انها جاری باشد نه اینکه به انها خدا بهترین کمالات را بدهد و بواسطه ی همین کمالات در اخرت هم بهترین درجه را داشته باشند و یک شخص زنا زاده و گدا و بی سرپرست بدنیا بیاید و در اخرت هم به درجه ی انها نرسد این چه قانونی است و خدا هر طور که میخواهد می بخشد که جواب درست حسابی و منطقی نشد پس اگر اینگونه باشد که خدا هر گونه می خواهد و بی دلیل کار میکند که انسان نمی تواند در این دنیا زندگی کند چون اگر اینگونه باشد برای مثال ما به علت اعتماد به نظام مندی جهان دست به کار میزنیم و فعالیت میکنیم و اگر اعتماد به خالق خود و خالق این جهان نداشته باشیم که هر لحظه ممکن است نظام جهان را عوض کند( مثلا شکر را گاهی شیرین کند و گاهی شور ) چون او هر کار که می خواهد می کند و هر لحظه ممکن است هر چیزی را تغییر دهد اینگونه که انسان نمی تواند زندگی کند . لطفا جوابی درست حسابی و منطقی عرض بفرمایید . باتشکر


با سلام خدمت شما دوست گرامی

دوست گرامی، چند مطلب:

- اینکه همه انسان ها به اندازه نعمتی که به آنها داده شده است، عمل دارند، یک پیش فرض است که شما آن را مسلم انگاشته اید در حالی که اساسا چنین چیزی نیست و هیچ فردی صرفا بر اساس شایستگی خود، رستگار نمی شود بلکه این لطف خداوند است که شامل حال افراد می شود.

- همان طور که در پاسخ قبلی عرض شد، نسبت نعمت با مسئولیت هر فرد و عمل او بایستی سنجیده شود. بنابراین مسئولیت های یک فرد معصوم و نیز عذاب سنگین تخلفاتی هر چند کوچک و پیش پا افتاده ای (غیر از معصیت) را که ممکن از او رخ دهد، باید در نظر گرفت. چنانچه در مورد زنان پیامبر به سبب نسبت نزدیکی که با پیامبر داشتند، چنین آیه نازل شده است: يَا نِسَاء النَّبِيِّ مَن يَأْتِ مِنكُنَّ بِفَاحِشَةٍ مُّبَيِّنَةٍ يُضَاعَفْ لَهَا الْعَذَابُ ضِعْفَيْنِ وَكَانَ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرًا (1) ای زنان پيامبر ، هر کس از شما مرتکب کار زشت در خور عقوبت شود ، خدا عذاب او را دو برابر می کند و اين بر خدا آسان است
از این رو اگر فردی که به او نعمت بیشتر داده، دچار خطایی شود، مجازات و عذاب او نیز بیشتر از یک فرد معمولی است.

- با این حال در برخی از احادیث مطالبی وجود دارد که بیانگر این است که برخی از افراد در بهشت، در کنار پیامبر اسلام (ص) و برخی از اعمال وجود دارند که زمینه ساز چنین نتیجه ای می شود. به طور مثال: مَنْ كَفَلَ يَتِيماً وَ كَفَلَ نَفَقَتَهُ، كُنْتُ أَنَا وَ هُوَ فِي الْجَنَّةِ كَهَاتَيْن‏ (2) کسی که یتیمی را کفالت کند و نفقه‌اش را کفالت کند، من و او در بهشت مانند اين دو انگشت همسايه يكديگريم.

موفق باشید

1. احزاب 30
2. قرب الاسناد ص94

رئوف;610787 نوشت:
دوست گرامی، چند مطلب:

- اینکه همه انسان ها به اندازه نعمتی که به آنها داده شده است، عمل دارند، یک پیش فرض است که شما آن را مسلم انگاشته اید در حالی که اساسا چنین چیزی نیست و هیچ فردی صرفا بر اساس شایستگی خود، رستگار نمی شود بلکه این لطف خداوند است که شامل حال افراد می شود.

- همان طور که در پاسخ قبلی عرض شد، نسبت نعمت با مسئولیت هر فرد و عمل او بایستی سنجیده شود. بنابراین مسئولیت های یک فرد معصوم و نیز عذاب سنگین تخلفاتی هر چند کوچک و پیش پا افتاده ای (غیر از معصیت) را که ممکن از او رخ دهد، باید در نظر گرفت. چنانچه در مورد زنان پیامبر به سبب نسبت نزدیکی که با پیامبر داشتند، چنین آیه نازل شده است: يَا نِسَاء النَّبِيِّ مَن يَأْتِ مِنكُنَّ بِفَاحِشَةٍ مُّبَيِّنَةٍ يُضَاعَفْ لَهَا الْعَذَابُ ضِعْفَيْنِ وَكَانَ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرًا (1) ای زنان پيامبر ، هر کس از شما مرتکب کار زشت در خور عقوبت شود ، خدا عذاب او را دو برابر می کند و اين بر خدا آسان است
از این رو اگر فردی که به او نعمت بیشتر داده، دچار خطایی شود، مجازات و عذاب او نیز بیشتر از یک فرد معمولی است.

- با این حال در برخی از احادیث مطالبی وجود دارد که بیانگر این است که برخی از افراد در بهشت، در کنار پیامبر اسلام (ص) و برخی از اعمال وجود دارند که زمینه ساز چنین نتیجه ای می شود. به طور مثال: مَنْ كَفَلَ يَتِيماً وَ كَفَلَ نَفَقَتَهُ، كُنْتُ أَنَا وَ هُوَ فِي الْجَنَّةِ كَهَاتَيْن‏ (2) کسی که یتیمی را کفالت کند و نفقه‌اش را کفالت کند، من و او در بهشت مانند اين دو انگشت همسايه يكديگريم.

موفق باشید

1. احزاب 30
2. قرب الاسناد ص94


استاد محترم این جواب مناسبی برای سوال بنده نشد صریحا یا جواب بله یا خیر بدهید و بعد به توضیح خود بپردازید اما در جواب مطلب زیر:
رئوف;610787 نوشت:
- اینکه همه انسان ها به اندازه نعمتی که به آنها داده شده است، عمل دارند، یک پیش فرض است که شما آن را مسلم انگاشته اید در حالی که اساسا چنین چیزی نیست و هیچ فردی صرفا بر اساس شایستگی خود، رستگار نمی شود بلکه این لطف خداوند است که شامل حال افراد می شود.

لیس الانسان الا ما سعی همچنین من در همین پست هم عرض کردم اگر خدا همینطور بخواهد به کسی بیشتر بدهد و به کسی کمتر این چه قانونی است مثل این است که شخصی که زور او از چند نفر بیشتر است به یکی از انها بگوید می خواهم تو را بزنم چون زورم بیشتر از توست و حق با کسی است که زور دارد ایا خداوند ما واقعا این گونه است و رحمت خدا هم بر اساس عمل انسان به او تعلق می گیرد

مهران احمدی;610786 نوشت:
سوال اصلی این است که ایا کسی که به او توانایی کمتری و در پی ان مسئولیت کمتری داده شده با انجام تمام و کمال مسئولیت خود می تواند با کسی که به او توانایی بیشتری و در نتیجه مسئولیت بیشتری داده شده و او نیز مسئولیت خودرا به طور کامل انجام داده هم رتبه در بهشت باشد؟
از نظر وجود امکان ، بله میتواند

Reza-D;610800 نوشت:
از نظر وجود امکان ، بله میتواند

بنابراین اگر اینگونه باشد گناه نکردن یک زنا زاده برابر می شود با گناه نکردن پیامبر + چند عمل مستحبی او بنابر این گناه نکردن زنا زاده بیش از گناه نکردن پیامبر ارزش دارد اما ایا برای سخن خود دلیل روایی یا از قران دلیلی دارد؟

مهران احمدی;610835 نوشت:
اما ایا برای سخن خود دلیل روایی یا از قران دلیلی دارد؟
یک نمونه دلیل روایی را همین چند دقیقه پیش جناب "رئوف" آوردند:
رئوف;610787 نوشت:
در برخی از احادیث مطالبی وجود دارد که بیانگر این است که برخی از افراد در بهشت، در کنار پیامبر اسلام (ص) و برخی از اعمال وجود دارند که زمینه ساز چنین نتیجه ای می شود. به طور مثال: مَنْ كَفَلَ يَتِيماً وَ كَفَلَ نَفَقَتَهُ، كُنْتُ أَنَا وَ هُوَ فِي الْجَنَّةِ كَهَاتَيْن‏ (2) کسی که یتیمی را کفالت کند و نفقه‌اش را کفالت کند، من و او در بهشت مانند اين دو انگشت همسايه يكديگريم

مهران احمدی;610835 نوشت:
بنابراین اگر اینگونه باشد گناه نکردن یک زنا زاده برابر می شود با گناه نکردن پیامبر + چند عمل مستحبی او بنابر این گناه نکردن زنا زاده بیش از گناه نکردن پیامبر ارزش دارد
اول ، ملاک تشخیص جایگاه افراد صرف یک عمل نیست بلکه مجموع اعمال است

دوم ، اینکه پیامبر ، پیامبر شده ، با توجه به علم خدا بوده ، یعنی هرگز کسی به این جایگاه نمیتواند برسد
(همان عرضی که داشتم. نه اینکه امکانش را نداشته باشد ، بلکه انجام نخواهد داد و خدا و ائمه به این انجام ندادن علم دارند)

Reza-D;610844 نوشت:
دوم ، اینکه پیامبر ، پیامبر شده ، با توجه به علم خدا بوده ، یعنی هرگز کسی به این جایگاه نمیتواند برسد
(همان عرضی که داشتم. نه اینکه امکانش را نداشته باشد ، بلکه انجام نخواهد داد و خدا و ائمه به این انجام ندادن علم دارند)[/quote
من نگفتم کسی دیگری پیامبر شود بلکه هم مرتبه با او در بهشت باشد چون هیچ کس نمی تواند فضایلی را که پیامبر داشتند را به طور کامل داشته باشد که یک علت ان همین کوتاهی عمر انسان است اما احادیث دیگری پیدا کردم که بیانگر این موضوع یعنی هم مرتبه بودن با پیامبر در بهشت است که یکی از انان این است که خدا می فر ماید هرکه از پیامبر و ائمه پیروی کند او را همراه با انان به جایگاه کریمی وارد می کنم ام این گفته ی بنده هیچ منافاتی با عقل ندارد چون اگر قرار باشد کسی با پیامبر در بهشت هم مرتبه باشد باید مجموع ارزش اعمال انها با هم برابر باشد اما هیچ کس به اندازه ی پیامبر نمی تواند خدا را پیروی کند بنابراین در مقدار اعمال هیچ کس نمی تواند به اندازه ی پیامبر عمل کند بنابراین علت را باید در ارزش اعمال بررسی کرد بنابراین اگر برای مثال پیامبر با ترک محرمات و انجام واجبات و همه ی مستحبات به مرتبه ی بالای بهشت برسد یک زنا زاده ی گدا و بی سرپرست فقط با انجام واجبات و ترک محرمات به این منصب می رسد و این یعنی اینکه خدا هر کس را به اندازه ی وسعش تکلیف می دهد بنابر این یک نماز چنین شخصی به تنهایی از یک نماز پیامبر با ارزش تر است با توجه به موقعیت او. این مسئله را ازباب مثال عرض کردم . باتشکر

Reza-D;610844 نوشت:
اول ، ملاک تشخیص جایگاه افراد صرف یک عمل نیست بلکه مجموع اعمال است

دوم ، اینکه پیامبر ، پیامبر شده ، با توجه به علم خدا بوده ، یعنی هرگز کسی به این جایگاه نمیتواند برسد
(همان عرضی که داشتم. نه اینکه امکانش را نداشته باشد ، بلکه انجام نخواهد داد و خدا و ائمه به این انجام ندادن علم دارند)


من نگفتم کسی دیگری پیامبر شود بلکه هم مرتبه با او در بهشت باشد چون هیچ کس نمی تواند فضایلی را که پیامبر داشتند را به طور کامل داشته باشد که یک علت ان همین کوتاهی عمر انسان است اما احادیث دیگری پیدا کردم که بیانگر این موضوع یعنی هم مرتبه بودن با پیامبر در بهشت است که یکی از انان این است که خدا می فر ماید هرکه از پیامبر و ائمه پیروی کند او را همراه با انان به جایگاه کریمی وارد می کنم این گفته ی بنده هیچ منافاتی با عقل ندارد چون اگر قرار باشد کسی با پیامبر در بهشت هم مرتبه باشد باید مجموع ارزش اعمال انها با هم برابر باشد اما هیچ کس به اندازه ی پیامبر نمی تواند خدا را پیروی کند بنابراین در مقدار اعمال هیچ کس نمی تواند به اندازه ی پیامبر عمل کند بنابراین علت را باید در ارزش اعمال بررسی کرد بنابراین اگر برای مثال پیامبر با ترک محرمات و انجام واجبات و همه ی مستحبات به مرتبه ی بالای بهشت برسد یک زنا زاده ی گدا و بی سرپرست فقط با انجام واجبات و ترک محرمات به این منصب می رسد و این یعنی اینکه خدا هر کس را به اندازه ی وسعش تکلیف می دهد بنابر این یک نماز چنین شخصی به تنهایی از یک نماز پیامبر با ارزش تر است با توجه به موقعیت او. این مسئله را ازباب مثال عرض کردم . باتشکر

سلام آقا مهران ...

در ارتباط با بحثی که عنوان نمودین ... من هم خواستم نظرم رو بگم .

شما نمیدونم الان چند سالتون هست و چه میزان تحصیلات دارین و چه مقدار از مغز و هوشتون بهره جستین ... ولی خودم رو میگم ... من هنوزه که هنوزه از عمق مغز و هوشم استفاده نکردم و بارها و بارها برام ثابت شده کسانی که استعدادهای بیش از اندازه ای دارند استعداد بیشتری برای منحرف شدن دارند ...
هوش و استعداد که از حدی بالا میره ... اگر انسان کمی مسیر عقلانیت رو گم کنه به شدت منحرف میشه ... فرض کنین شما سواره یک ماشین آخرین سیستم شدین و سرعتش پائین تر از 1000 کیلومتر بر ساعت نمیاد ... کوچکترین تعللی که بکنین در درون دره فرود میاین ... و همینجوری هم با سرعت 1000 کیلومتر بر ساعت ادامه میدین ...

مثله شیطان که کوچکترین تعللی کرد و ...

من بارها و بارها به این نتیجه رسیدم که از پسه همین استعدادهایی که دارم بر نمیام ... شاید بتوان تصور نمود خداوند طبق علم ازلی میدانسته هر شخص به چه میزان نیازمند هوش و استعداد هست و به همون میزان به ایشان عطا کرده و اگر به ایشان بیشتر از آن عطا میکرد ... کنترل موهبتها برای ایشان ناممکن میشد .

و بتوان تصور نمود ... ندادن برخی از موهبتها و استعدادها خودش نوعی رحمانیت محسوب بشه ...

الهه خشم;610883 نوشت:
من بارها و بارها به این نتیجه رسیدم که از پسه همین استعدادهایی که دارم بر نمیام ... شاید بتوان تصور نمود خداوند طبق علم ازلی میدانسته هر شخص به چه میزان نیازمند هوش و استعداد هست و به همون میزان به ایشان عطا کرده و اگر به ایشان بیشتر از آن عطا میکرد ... کنترل موهبتها برای ایشان ناممکن میشد .

و بتوان تصور نمود ... ندادن برخی از موهبتها و استعدادها خودش نوعی رحمانیت محسوب بشه ...


من هم از خدا طلبکار نیستم که چرا اینقدر به من استعداد و توانایی داده بلکه خیلی هم راضی ام چون مسئولیت کم تری هم دارم نسبت به بعضی از افراد ولی میخواست بدونم که ایا با این استعداد که خدا به من داده میتونم به مقام و رتبه کسانی که خدا به انها بیشتر توانایی داده برسم که تا اندازه ی زیادی فهمیدم.

مهران احمدی;610878 نوشت:
من نگفتم کسی دیگری پیامبر شود بلکه هم مرتبه با او در بهشت باشد چون هیچ کس نمی تواند فضایلی را که پیامبر داشتند را به طور کامل داشته باشد که یک علت ان همین کوتاهی عمر انسان است اما احادیث دیگری پیدا کردم که بیانگر این موضوع یعنی هم مرتبه بودن با پیامبر در بهشت است که یکی از انان این است که خدا می فر ماید هرکه از پیامبر و ائمه پیروی کند او را همراه با انان به جایگاه کریمی وارد می کنم این گفته ی بنده هیچ منافاتی با عقل ندارد چون اگر قرار باشد کسی با پیامبر در بهشت هم مرتبه باشد باید مجموع ارزش اعمال انها با هم برابر باشد اما هیچ کس به اندازه ی پیامبر نمی تواند خدا را پیروی کند بنابراین در مقدار اعمال هیچ کس نمی تواند به اندازه ی پیامبر عمل کند بنابراین علت را باید در ارزش اعمال بررسی کرد بنابراین اگر برای مثال پیامبر با ترک محرمات و انجام واجبات و همه ی مستحبات به مرتبه ی بالای بهشت برسد یک زنا زاده ی گدا و بی سرپرست فقط با انجام واجبات و ترک محرمات به این منصب می رسد و این یعنی اینکه خدا هر کس را به اندازه ی وسعش تکلیف می دهد بنابر این یک نماز چنین شخصی به تنهایی از یک نماز پیامبر با ارزش تر است با توجه به موقعیت او. این مسئله را ازباب مثال عرض کردم . باتشکر

دو نكته:

1 - همراه بودن در بهشت لزوماً به معناي هم رتبه بودن نيست. مثلاً ممكن است كسي همراه پيامبر(ص) در بهشت باشد اما در آنجا برخي نعمت ها فقط مختص پيامبر(ص) باشد

2 - اينكه فرموديد ممكن است نماز يك شخص با درجهء پايين تر ، از نماز پيامبر(ص) بالاتر باشد ، بعيد ميدانم(نظر شخصي). اما نميتوانم با قاطعيت نظري بدهم
خودم هم بايد تحقيق كنم

من هم از شما تشكر ميكنم. موفق باشيد

Reza-D;611015 نوشت:
همراه بودن در بهشت لزوماً به معناي هم رتبه بودن نيست. مثلاً ممكن است كسي همراه پيامبر(ص) در بهشت باشد اما در آنجا برخي نعمت ها فقط مختص پيامبر(ص) باشد

2 - اينكه فرموديد ممكن است نماز يك شخص با درجهء پايين تر از نماز پيامبر(ص) بالاتر باشد ، بعيد ميدانم(نظر شخصي). اما نميتوانم با قاطعيت نظري بدهم
خودم هم بايد تحقيق كنم


جناب اقای reza-d شما اصلا قبول دارید که اگر شخصی که 40 واحد نعمت به او داده شده 40 مسئولیت خود را به طور کامل انجام دهد با شخصی که 100 واحد نعمت دارد و 100 واحد مسئولیت خود را به طور کامل انجام داده هم رتبه خواهد بود اگر خیر که ثابت کنید و اگر بله شما فرض کنید کسی که 100 نعمت دارد 100 عمل انجام دهد و کسی که 40 نعمت دارد 40 عمل بنابراین اگر قرار باشد هم رتبه باشند و اگر ارزش هر عمل را عدد 1 فرض کنیم بنابراین کسی که 100 عمل انجام داده 100 ارزش کسب کرده و کسی که 40 عمل انجام داده 40 ارزش بنابراین چگونه رتبه ی این دو برابر خواهد شد؟ اما حالا اگر بیاییم ارزش هر عمل شخصی که 100 نعمت دارد را 1 فرض کنیم و ارزش هر عمل شخصی که 40 واحد نعمت دارد را 2/5 حساب کنیم بنابراین هر کدام 100 واحد ارزش کسب کرده اند و رتبه ی انها نیز باربر خواهد شد. و دوم اینکه اگر قرار بود هرکس توانایی بیشتری دارد در رتبه ی بالا تری در بهشت قرار بگیرد پس این همه حرف از برابری و عدالت که در اسلام زده می شد کشک بود و این هم باز می شد نظام طبقاتی که یک عده ای چون فقیر متولد می شوند حق ورود به طبقه ی اشراف را ندارند و باید تا اخر عمر در طبقه ی فقرا بمانند اصلا اسلامی که امده این طرز فکر را از بین ببرد ایا می شود خود اینگونه سخن بگوید؟

مهران احمدی;611067 نوشت:
جناب اقای reza-d شما اصلا قبول دارید که اگر شخصی که 40 واحد نعمت به او داده شده 40 مسئولیت خود را به طور کامل انجام دهد با شخصی که 100 واحد نعمت دارد و 100 واحد مسئولیت خود را به طور کامل انجام داده هم رتبه خواهد بود اگر خیر که ثابت کنید و اگر بله شما فرض کنید
مهران عزيز ، در فرضي كه شما در نظر گرفته ايد حق با شماست و بنده هم موافقم و ميدانم كه:
40 از 40 = 100 از 100
تا اينجا اتحاد نظر داريم

اما اختلاف من با شما بر سر اين است كه بنده ميگويم دو نمونه امتياز دادن داريم:

الف) امتيازي كه خداوند صلاح ديده براي هر كس قرار دهد ، بدون آنكه آن شخص دخالتي داشته باشد. مثلاً شخصي مادرزاد شيعه است ، ايراني است ، خانواده اش مذهبي است و.... و شخصي ديگر مادرزاد كافر است ، در كشوري دور از اسلام ، با خانواده اي بي اعتقاد و....... (اين فرض شماست كه بنده هم با آن موافقم)

ب) امتيازي كه به واسطهء تلاش و حركتي از سوي خود فرد به او داده شده است. مثل پيامبر(ص). كه شما اين بخش را كامل ناديده مي گيريد

در فرض شما ، به پيامبر(ص) 100 واحد ارزش داده شده و به ديگري 40 واحد ،

بدون توجه به اينكه چرا اين اختلاف وجود دارد. و چون در فرض شما ، علت اين اختلاف در نظر گرفته نميشود ، اينطور نتيجه گيري ميشود كه در اين اختلاف ، خود افراد هيچ نقشي نداشته اند

اما از نظر بنده (كه شما در پذيرش يا رد آن مختار هستيد) ، 100 واحد ارزشي كه به پيامبر(ص) داده شده

به واسطهء عمل خود ايشان بوده ، لذا خود اين اختلاف درجه ، يعني برتري پيامبر(ص)

اين تفاوت ديدگاه بنده و شماست. هرچند در اصل اين موضوع كه هر كسي ميتواند با معصومين همنشين شود ، اختلاف نظري با شما ندارم :Gol:

جناب Reza-D
فرموده اید که :
از اين بيان سه برداشت ميشود:
1 - صحابه از پيامبر(ص) عاقل تر بودند! چون آنها ميدانستند كه حرف خدا كدام است و آن را بي هيچ واكنشي ميپذيرفتند. اما پيامبر(ص) كه از طريق وحي با خود خدا در ارتباط بود ، نميتوانست افكار و اعمال خود را با كلام الهي تطبيق دهد!!!!
2 - بنا بر مورد 1 ، استحقاق صحابه از شخص پيامبر(ص) براي پيامبري بيشتر بود. لذا مقام صحابه از پيامبر(ص) بالاتر است!!!!!
3 - باز هم بنا بر گفته هاي قبلي ، خدا اين درك را نداشت كه پيامبري را به صحابه اي كه عاقل تر از پيامبر(ص) بودند بدهد. يعني خدا اشتباه كرد!!! درحاليكه صحابه در گرفتن و پذيرفتن و انجام دستور خدا اشتباه نكردند ، لذا مقام صحابه از خدا هم بالاتر است!!!!!!!!!! :moteajeb:

پیامبر به اصحاب می فرمودند که کدام یک از سخنان ایشان وحی است و کاتبان وحی آنها را می نوشتند.

مهران احمدی;610792 نوشت:
استاد محترم این جواب مناسبی برای سوال بنده نشد صریحا یا جواب بله یا خیر بدهید و بعد به توضیح خود بپردازید اما در جواب مطلب زیر:

لیس الانسان الا ما سعی همچنین من در همین پست هم عرض کردم اگر خدا همینطور بخواهد به کسی بیشتر بدهد و به کسی کمتر این چه قانونی است مثل این است که شخصی که زور او از چند نفر بیشتر است به یکی از انها بگوید می خواهم تو را بزنم چون زورم بیشتر از توست و حق با کسی است که زور دارد ایا خداوند ما واقعا این گونه است و رحمت خدا هم بر اساس عمل انسان به او تعلق می گیرد



با سلام خدمت شما دوست گرامی

مسئله چنان ساده نیست که با یک بله یا خیر حل شود بلکه دارای ابعاد مختلفی است. از سویی همچنان که در آیه که در پاسخ قبلی عرض کردم، بیان شده است، اگر فردی از زنان پیامبر دچار خطایی شود، عذاب او نیز مضاعف خواهد بود و این از جهت قرابتی است که به شخص پیامبر دارد. اگر با این منطق پیش برویم، سوی دیگر قضیه هم باید محتمل باشد یعنی اگر فرد مانند زنان پیامبر (یا خود پیامبر) عمل درستی را انجام داد، (با توجه به حجم بسیار مسئولیتشان) ارزش کاری ایشان، بیش از ارزش کار شخص عادی است.

از سوی دیگر، اقتضای عدل الهی این است که اجر و ارزش کار هیچ کسی را ضایع نکند و به هر کسی به اندازه ای که تلاش کرده است، پاداش دهد.

مسئله دیگری که باید مورد توجه قرار گیرد این است که اساسا محاسبات الهی دارای زوایا و ابعاد مختلف است و یقینا ما نمی توانیم تمام این نکات را در نظر بگیریم و در جایگاه فردی بنشینیم که واقف و آگاه به همه این امور است. بنابراین ما از آنجایی که می دانیم خداوند عادل است و رفتار غیرعادلانه انجام نمی دهد، به او اطمینان داریم و حتی اگر علم ما به اندازه ای نباشد که تعیین مصداق عدالت کنیم، چون او عادل است، سخنش را می پذیریم و بر اساس فرامین او عمل می کنیم.

موفق باشید

Reza-D;611078 نوشت:
بدون توجه به اينكه چرا اين اختلاف وجود دارد. و چون در فرض شما ، علت اين اختلاف در نظر گرفته نميشود ، اينطور نتيجه گيري ميشود كه در اين اختلاف ، خود افراد هيچ نقشي نداشته اند

اما از نظر بنده (كه شما در پذيرش يا رد آن مختار هستيد) ، 100 واحد ارزشي كه به پيامبر(ص) داده شده به واسطهء عمل خود ايشان بوده ، لذا خود اين اختلاف درجه ، يعني برتري پيامبر(ص)

اين تفاوت ديدگاه بنده و شماست. هرچند در اصل اين موضوع كه هر كسي ميتواند با معصومين همنشين شود ، اختلاف نظري با شما ندارم[/quote

سلام و عرض ادب خدمت شما پس لاز مدتی نسبتا طولانی
در مورد عالم ذر پس از تحقیقاتی که انجام دادم به این نتایج رسیده ام:
خداوند در قران گفته که به پیامبران از فضل خود عطا کردیم و می دانید که فضل یعنی اینکه چیزی به کسی بدهیم که حق او نباشد و از روی بخشش این کار را انجام دهیم بنابراین اگر پیامبر زودتر از همه به خدا جواب مثبت داده باشد این پیامبر بودن حق اوست و دیگر نیازی به فضل نیست همانگونه که اگر کسی برای مدت کوتاهی در این دنیا باشد و در همین مدت کوتاه کافر بوده باشد و از دنیا برود برای همیشه در جهنم خواهد بود بنابراین بر اساس نیت او جهنم همیشگی در برابر همین مدت کوتاه قرار می گیرد که این هم حق اوست و همچنین اگر جواب مثبت پیامبر به خدا که بر اساس نیت او در عالم ذر صورت گرفته باشد بنابراین این پیامبر بودن هم حق اوست و دیگر نیاز به فضل نمی باشد
دوم اینکه اگر اینگونه باشد که کسانی که در این دنیا بدبخت و بیچاره شده اند به خاطر گناه و اشتباه انها در عالم ذر بوده از این موضوع این معنی برداشت می شود که این افراد گناهکار بدنیا امده اند و این موضوع نیز نوعی برداشت از عقاید مسیحیت است با این تفاوت که انها گفته اند همه ی افراد بشر گناهکار بدنیا می ایند و باید پاک شوند اما ما می گوییم فقط بدبخت و بیچاره ها گناهکار بدنیا می ایند که باید تلاش کنند که خود را پاک کنند و این یعنی نوعی برداشت از نظام طبقاتی اشکانیان و پادشاهان که خون و ذات پادشاهان پاک است و کسانی که رعیت و بیچاره هستند از نژاد و ذات پست هستند ایا این موضوع با عقل سازگار است؟

Reza-D;611078 نوشت:
در فرض شما ، به پيامبر(ص) 100 واحد ارزش داده شده و به ديگري 40 واحد ، بدون توجه به اينكه چرا اين اختلاف وجود دارد. و چون در فرض شما ، علت اين اختلاف در نظر گرفته نميشود ، اينطور نتيجه گيري ميشود كه در اين اختلاف ، خود افراد هيچ نقشي نداشته اند

اما از نظر بنده (كه شما در پذيرش يا رد آن مختار هستيد) ، 100 واحد ارزشي كه به پيامبر(ص) داده شده به واسطهء عمل خود ايشان بوده ، لذا خود اين اختلاف درجه ، يعني برتري پيامبر(ص)

اين تفاوت ديدگاه بنده و شماست. هرچند در اصل اين موضوع كه هر كسي ميتواند با معصومين همنشين شود ، اختلاف نظري با شما ندارم


سلام و عرض ادب خدمت شما پس از مدتی نسبتا طولانی
در مورد عالم ذر پس از تحقیقاتی که انجام دادم به این نتایج رسیده ام:
خداوند در قران گفته که به پیامبران از فضل خود عطا کردیم و می دانید که فضل یعنی اینکه چیزی به کسی بدهیم که حق او نباشد و از روی بخشش این کار را انجام دهیم بنابراین اگر پیامبر زودتر از همه به خدا جواب مثبت داده باشد این پیامبر بودن حق اوست و دیگر نیازی به فضل نیست همانگونه که اگر کسی برای مدت کوتاهی در این دنیا باشد و در همین مدت کوتاه کافر بوده باشد و از دنیا برود برای همیشه در جهنم خواهد بود بنابراین بر اساس نیت او جهنم همیشگی در برابر همین مدت کوتاه قرار می گیرد که این هم حق اوست و همچنین اگر جواب مثبت پیامبر به خدا که بر اساس نیت او در عالم ذر صورت گرفته باشد بنابراین این پیامبر بودن هم حق اوست و دیگر نیاز به فضل نمی باشد
دوم اینکه اگر اینگونه باشد که کسانی که در این دنیا بدبخت و بیچاره شده اند به خاطر گناه و اشتباه انها در عالم ذر بوده از این موضوع این معنی برداشت می شود که این افراد گناهکار بدنیا امده اند و این موضوع نیز نوعی برداشت از عقاید مسیحیت است با این تفاوت که انها گفته اند همه ی افراد بشر گناهکار بدنیا می ایند و باید پاک شوند اما ما می گوییم فقط بدبخت و بیچاره ها گناهکار بدنیا می ایند که باید تلاش کنند که خود را پاک کنند و این یعنی نوعی برداشت از نظام طبقاتی اشکانیان و پادشاهان که خون و ذات پادشاهان پاک است و کسانی که رعیت و بیچاره هستند از نژاد و ذات پست هستند ایا این موضوع با عقل سازگار است؟

مهران احمدی;621777 نوشت:
سلام و عرض ادب خدمت شما پس از مدتی نسبتا طولانی
سلام و عرض ادب. خوشحالم دوباره شما رو مي بينم

مهران احمدی;621777 نوشت:
خداوند در قران گفته که به پیامبران از فضل خود عطا کردیم
در چه موردي خداوند اين را فرموده؟ درمورد عالم ذر؟ يا در زمان اهداي مقام پيامبري؟ يا قبل از آن؟ يا بعد از آن؟ ضمناً اگر آيه مورد بحث را هم قرار دهيد بهتر ميشود نتيجه گيري كرد

مهران احمدی;621777 نوشت:
دوم اینکه اگر اینگونه باشد که کسانی که در این دنیا بدبخت و بیچاره شده اند به خاطر گناه و اشتباه انها در عالم ذر بوده از این موضوع این معنی برداشت می شود که این افراد گناهکار بدنیا امده اند و این موضوع نیز نوعی برداشت از عقاید مسیحیت است با این تفاوت که انها گفته اند همه ی افراد بشر گناهکار بدنیا می ایند و باید پاک شوند اما ما می گوییم فقط بدبخت و بیچاره ها گناهکار بدنیا می ایند که باید تلاش کنند که خود را پاک کنند و این یعنی نوعی برداشت از نظام طبقاتی اشکانیان و پادشاهان که خون و ذات پادشاهان پاک است و کسانی که رعیت و بیچاره هستند از نژاد و ذات پست هستند ایا این موضوع با عقل سازگار است؟
برادر چه كسي گفته اگر كسي بدبخت و بيچاره به دنيا بيايد دليلش گناه كاري در عالم ذر است؟!!

اصلاً تعريف شما از بدبخت و بيچاره چيست؟

اگر منظور فقر است ، كه اتفاقاً خيلي از بزرگان ، پيامبران(ع) و معصومين(ع) فقير بودند

اگر منظور مظلوم بودن و آزار و سختي ديدن است ، كه اتفاقاً اكثر معصومين(ع) مظلوم واقع شدند

اگر منظور گرفتاري هاي دنياست كه آن هم ربطي به خوب و بد بودن آدم ها ندارد (از نظر دلالت) و براي همه ، كم و بيش ، پيش مي آيد

و اتفاقاً خيلي از كافران ، زورگويان و ظالمين جزء پادشاهان و ثروتمندان بودند و هستند

Reza-D;621838 نوشت:
در چه موردي خداوند اين را فرموده؟ درمورد عالم ذر؟ يا در زمان اهداي مقام پيامبري؟ يا قبل از آن؟ يا بعد از آن؟ ضمناً اگر آيه مورد بحث را هم قرار دهيد بهتر ميشود نتيجه گيري كرد

فرق نمی کند چه زمانی مهم این است که داده و منظور او فضل بوده نه حق از جمله چند ایه می اورم تا مشخص شود
[=Traditional Arabic]وَلَقَدْ آتَيْنَا دَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ عِلْمًا وَقَالَا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي [=Traditional Arabic]فَضَّلَنَا[=Traditional Arabic] عَلَى كَثِيرٍ مِّنْ عِبَادِهِ الْمُؤْمِنِينَ سوره ی نمل ایه ی 15 و ایه ی بعد از ان (
[=Traditional Arabic]وَوَرِثَ سُلَيْمَانُ دَاوُودَ وَقَالَ يَا أَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنطِقَ الطَّيْرِ وَأُوتِينَا مِن كُلِّ شَيْءٍ إِنَّ هَذَا لَهُوَ [=Traditional Arabic]الْفَضْلُ[=Traditional Arabic] الْمُبِينُ)
و همچنین در ایه ی دیگر در قران زمانی که مشرکان می گویند چرا این قران بر شخص دیگری نازل نشد خداوند می فرماید که این فضل اوست و به هر کس که بخواهد می دهد (الان یادم نیست در کدوم سوره هست) و شما می گویید که این برتری و علمی که پیامبر دارد به خاطر عالم ذر بوده که با این علمی که ایشان دارند می توانسته دنیا را در تسخیر کامل خود در اورد ولی او ان را در همان راهی که خدا خواسته صرف کرده پس این علم از همه ی ثروت دنیا برتر بوده و به همین ترتیب هر که بعد از پیامبر زودتر جواب داده فضیلت او نیز بیشتر است بنا براین کسی که زنا زاده و در بدترین شرایط نیز به دنیا می اید نیز تقصیر خود اوست همانطور که کسی که پیامبر می شود به خاطر خود او در عالم ذر بوده بنابراین این شخص از یک طرف باید غصه و غم اینکه خود در عالم ذر به خدا جواب مثبت نداده تحمل کند و از طرف دیگر نیز باید وضعیت کنونی خویش را متحمل شود و همچنین در پست های قبلی نیز اشاره کردم که امام رضا فرموده کسی که در این دنیا فضیلت کمتری دارد به خاطر انتقام کشی خدا از او نیست بلکه ازمایش است اگر اینگونه باشد که چون پیامبر به خدا جواب مثبت داده باید علم و فضیلت بیشتری داشته باشد و کسی که نداده فضیلت کمتر این می شود همان انتقام کشی خدا.

مهران احمدی;621777 نوشت:
ر فرض شما ، به پيامبر(ص) 100 واحد ارزش داده شده و به ديگري 40 واحد ، بدون توجه به اينكه چرا اين اختلاف وجود دارد. و چون در فرض شما ، علت اين اختلاف در نظر گرفته نميشود ، اينطور نتيجه گيري ميشود كه در اين اختلاف ، خود افراد هيچ نقشي نداشته اند

اما از نظر بنده (كه شما در پذيرش يا رد آن مختار هستيد) ، 100 واحد ارزشي كه به پيامبر(ص) داده شده به واسطهء عمل خود ايشان بوده ، لذا خود اين اختلاف درجه ، يعني برتري پيامبر(ص)

اين تفاوت ديدگاه بنده و شماست. هرچند در اصل اين موضوع كه هر كسي ميتواند با معصومين همنشين شود ، اختلاف نظري با شما ندارم


لب کلام با توجه به پست قبل اینکه :
اگر پیامبر شدن یک شخص دست خودش بوده بنابراین زنا زاده شدن یا در یک خانواده ی ثروتمند بدنیا امدن بقیه هم دست خودشان بوده؟!!!!!
موضوع قفل شده است