آيا اين بخاطر كم بودن اعتماد به نفس منه؟

تب‌های اولیه

19 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

با نام و یاد دوست



کارشناس بحث: استاد امیدوار

زمانه;466209 نوشت:
خواهش ميكنم باتوضيحات خودم وجناب سبزينه ظهور كه اينجاهم آوردمش كمكم كنين.ازنظراخلاقي بررسيش كردن برام اما الان احساس ميكنم واقعا نيازبه مشاوره دارم .منتظرراهنمايي هاتونم.

بسمه تعالی
با عرض سلام و تحیت محضر حضرتعالی
ضمن تشکر از سرکار سبزینه ظهور، هرچند اطلاعات بنده از ویزگیها و...حضرتعالی ناکافی است، اما چه بسا ایشان نیز این فرض اولیه بنده را که شما فردی کمال گرا، دارای وجدان سختگیر و وسواس هستید را تایید کنند. احساس گناه و مسولیت کاذب و افراطی که در واقع نمودی از وابستگی است می تواند زمینه افسردگی را در پی داشته باشد.
غرض از بیان این مقدمه این است که بدانید چنین احساس گناهی بار ارزشی ندارد. خودسرزنشگری شما بیش از انکه معلول رفتار و اتفاقی باشد که رخ داده است، معلول ذهن سختگیر شماست. لذا لازم است از کمال زدگی و نیز شخصی سازی امور ( که خود یکی دیگر از تحریفات شناختی است) پرهیز کنید. به این منظور سعی کنید در مقابل این افکار تحریف شده، افکار مقابله ای را بکار بگیرید و از نسبت دادن اتفاقات و مقصر جلوه دادن خویش اجتناب نمایید.
طبعا سرکار سبزینه ظهور، فرایند بکار گیری این افکار مقابله ای را با تفصیل بیشتری، به شما آموزش خواهند داد.

در پناه خدای متعال موفق باشید.

مشکلات خودتون را با قرآن و توسل به اهل بیت حل کنید

زمانه;466209 نوشت:
خواهش ميكنم باتوضيحات خودم وجناب سبزينه ظهور كه اينجاهم آوردمش كمكم كنين.ازنظراخلاقي بررسيش كردن برام اما الان احساس ميكنم واقعا نيازبه مشاوره دارم .منتظرراهنمايي هاتونم.

سلام ...
منم نظر بدم ...

1- نظره من این هستش که اولا شما نهایته کاری رو که میتونستین انجام بدین رو انجام دادین ... همینکه ایشون رو به منزلتون راه دادین و برایه ایشون ارزش قائل شدین ... قابل تقدیر هست و به نظره من شما از لحاظ شرعی کاره اشتباهی نکردین .
2- در مورده اینکه ایشون به دیگران گفتن شما ایشون رو از خونه بیرون انداختین ... انسانها همدیگه رو میشناسن ... به همین راحتی اون ها در مورده شما قضاوت نمیکنن ... پس نگران این صحبت اونها نباشین .
3- شما گفتین که میدونین اون خانومه مقصر بوده و شروع به راهنمایی کردنش داشتین ... من تو چنین موقعیت هایی قرار داشتم ... معمولا روشی که جواب میده این هستش که از حرفهای بی سر و تهش حمایت کنین ... باید میزاشتین خودش رو تخلیه کنه و شما باید به حرفهای بی سر و تهش گوش میدادین و روش مهر تائید میزدین .... اتفاقا به صورت کاملا اغراق شده ... یعنی اینقدر حرفهای غیر اصولی و خودخواهانه میزدین تا دوستتون خندش میگرفت ... مثلا میگفتین ... مرتیکه فکر کرده کی هست ... خانوم خونه که نباید نهار و شام درست کنه ... خانوم باید فقط ستایش بشه ... اینجوری آروم میشد ... بعد از اینکه آروم میشد ... میتونستی باهاش حرف بزنی ...
4- این کاری هستش که خودم میکنم ولی نمیتونم بگم برایه شما مناسب هست یا نه ... عذاب وجدان همیشه عقلانی نیست ... یعنی انسان از لحاظ عقلانی میدونه که کارش درست بوده ... ولی عذاب وجدان میگیره ... بنابراین بعضی موقع ها باید همونجوری باهاش کنار اومد ... مثلا اگر من جای شما بودم به همین خانومه زنگ میزدم و بهش میگفتم ... عزیزم همه حق با شما هست ... من عصبانی شدم ... من ناراحت بودم ... منو ببخش . { با اینکه من مطمئن هستم که خودم کاره اشتباهی رو انجام ندادم } بعضی موقع ها وجدان ما رو گول میزنه و بعضی موقع ها ما تو دلمون نیاز میکنیم که احساس داریم دیگران ما رو ببخشن ... خوب چرا این کار رو نکنیم و همش به مساله فکر کنیم ... اما در مورده بیرون انداختن از خونه ... بهشون بگین که قصدتون این نبوده ... و کامل براشون توضیح بدین .
5- در نهایت ...
الف) سونا - استخر - جکوزی
ب) رفتن به سینما
ج) دم کرده استوخودوس . سنبل الطیب . دارچین .

باعث میشه دنیات عوض بشه و تو یه مده فکری دیگه به قضیه فکر کنی ...

امیدوارم برات مفید بوده باشه .

زمانه;466209 نوشت:
خواهش ميكنم باتوضيحات خودم وجناب سبزينه ظهور كه اينجاهم آوردمش كمكم كنين.ازنظراخلاقي بررسيش كردن برام اما الان احساس ميكنم واقعا نيازبه مشاوره دارم .منتظرراهنمايي هاتونم.

سلام
در تکمیل صحبت استاد مطالب زیر را در نظر بگیرید:

احساس گناه و احساس مسئولیت بر دو نوع است: 1- احساس سازنده 2- احساس سوزنده

در احساس سازنده انسان برای سود معنوی خود و دیگران اقداماتی انجام می‌دهد. مثلا به داد بیچارگان می‌رسد. یعنی کسانی که زندگی شان همه آه شده است و ما می‌توانیم با مال، قدم، و زبان خود به آنها کمک کنیم.

در احساس سوزنده انسان کاری انجام نمی دهد و با کسی مشورت نمی‌کند و فقط خود را سرزنش می کند تا به یک بیماری مثل افسردگی یا تپش قلب دچار می‌شود. این حالت وقتی پیش می‌آید که انسان ببیند یکی از بستگان نزدیکش دچار مشکل شده و از دست ما کاری بر نمی‌آید.... و یا ببیند در آن طرف دنیا به کسی ظلم شده و از دست ما کاری بر نمی‌آید و با غصه خوردن دچار افسردگی شویم!

اگر انسان علم، مال، و وقت کافی برای کمک به دیگران ندارد سعی می‌کند نزدیکان دیگر را تشویق به اینکار بکند. البته در مورد شما با رضایت شخص مشکل دار باشد تا آبرویش حفظ شود.

شما تمام اقداماتی که سرکار سبزینه ظهور اشاره کرده‌اند را انجام داده‌اید در حالیکه از روی احساس گناه هم نبوده بلکه از روی احساس مسئولیت بوده است.
منتهی نباید انتظار نتیجه‌ای مطلوب خود را داشته باشید که اگر به آن نتیجه نرسیدید احساس گناه کنید .... شما وظیفه خود را انجام داده اید.

احساس مسئولیت تا مادامی ارزش دارد که منجر به ضرر روحی و جسمی شما نشود.... مسئولیت ما در حد توان ما باید باشد. مخصوصا وقتی دیگران به راهنمایی و نصیحت ما گوش نمی دهند باید بگذاریم تا کمی خودشان تجربه کنند.

در مورد حدود اولویت مسئولیتهای انسان در زندگی شخصی و اجتماعی اش و حق قاطعیت در بعضی امور زندگی تحقیق کنید

شاید در اینجا دعا برای آن شخص تنها مسئولیت شما باشد.

سلام از توضيحات همه شما دوستان گرامي ممنون .كارشناس محترم اگه ميشه در مورد اين جمله كه فرمودين:از كمال زدگي ونيزشخصي سازي امور كه يكي از تحريفات شناختي است پرهيز كنيد بيشتر توضيح دهيد و دوست دارم در مورد افكار مقابله اي نيز راهكار بدين .

دوباره سلام من تا حدودي توانستم اون چيزي كه شما ميگيد رو در نظر بگيرم واحساس گناهم كم شد ه براي رفع اتهام از خودم نيز سعي ميكنم با دوتا از خواهراش صحبت كنم اما براي‌همسرم هر چي توضيح ميدم قانع نميشه ديگه نميدونم چيكار كنم؟

زمانه;466592 نوشت:
سلام از توضيحات همه شما دوستان گرامي ممنون .كارشناس محترم اگه ميشه در مورد اين جمله كه فرمودين:از كمال زدگي ونيزشخصي سازي امور كه يكي از تحريفات شناختي است پرهيز كنيد بيشتر توضيح دهيد و دوست دارم در مورد افكار مقابله اي نيز راهكار بدين .

بسمه تعالی
با عرض سلام و تحیت محضر حضرتعالی

1- کمال طلبی دارای دو قسم مثبت و منفی است. کمال طلبی سالم، باعث پیشرفت و رضایت شخص است، اما کمال طلبی ناسالم، سبب انتقادگری افراطی از خود، عدم رضایت از خود و وضع موجود، استرس و...می شود لذا به کمال طلبی ناسالم، کمال زدگی می گویم.
کمال زدگی یعنی اینکه، در حسرت ناداشته ها باشیم و داشته های خود را نبینیم.
کمال زدگی باعث می شود؛
فرد هر اندازه نیز که دارای موفقیتهیا زیادی باشد، بازهم ناراضی است
اگر مرتکب اشتباهی شود و یا به هدف خود نرسد، از خود انتقاد می کند و خود را فرد شکست خورده ای در نظر می گیرد.
احساس می کند که باید همیشه و در هر موقعیتی قوی باشد و احساسات خود را کنترل کند.
یک فرد کمال زده گمان می کند؛
همیشه باید کامل باشد
اگر اشتباه کند پیش دیگران کوچک می شود
برای اینکه وی را دوست داشته باشند باید بی کم و کاست باشد
و طبعا چنین وضعیتی منجر به کاهش سطح حرمت خود و اعتماد به نفس خواهد شد.
و...

2- شخصی سازی، به این معنا است که حوادث و اتفاقات خوب و بویژه بدی را که در اطراف ما رخ می دهد، به نوعی به خود منسوب کنیم و از این بابت خود را سرزنش نماییم. به نحویکه از متغیرها و عوامل متعددی که منجر به بروز چنین اتفاقی شده است غفلت کنیم.

3- برای مقابله با کمال زدگی لازم است؛
_ از تفکر همه یا هیچ خودداری شود؛ به این منظور جنبه های مثبت یک رخداد نیز لحاظ شود و مساوی با صفر انگاشته نشوند.
_ تعمدا برخی کارها، به صورت ناقص انجام شوند، مثلا قسمتی از شیشه ماشین را پاک نکنیم، از هر صفحه از یک کتاب به هنگام مطالعه، یک پارگراف را جا بیندازیم و..
_ موفقیتهای خود را ببینیم و خود را تشویق کنیم و خدای متعال را به خاطر این توفیقات شکرگزاری کنیم. همراه نمودن شکرگزاری با سجده، نیایش و...آثار بی بدیلی در پی دارد.

4- برای مقابله با تحریف شناختی شحصی سازی لازم است، از سو گیری منفی نسبت ببه خود اجتناب کنیم و دیگر متغیرها را فراموش نکنیم. مثلا در مورد اتفاق جاری در رابطه با شما، متغیرهایی مانند شخصیت و خلقیات این خانم، حوادث پیش آمده در سطح ارتباط وی با همسرش ووو نباید نادیده گرفته شود... به نظر می رسد؛ ایشان از قبل مستعد یک انفجار عصبی بوده اند و این استعداد ربط چندانی به موضع گیری شما نداشته است.

در پناه خدای متعال موفق باشید

و آخر دعوانا ان الحمدالله رب العالمین

فکر می کنم استرس و ناراحتی شما از بابت همسرتون هست و افکاری که ایشون به شما القا می کنه! و از طرفی یه جورهایی فکر می کنم اون طرف که احتمالا خانم بوده، از طرف فامیل همسرتون هست! ببخشید ولی نیاز هست که برخی چیزها رو بگین!
فکری که من دارم اینه که همه ی اون ها از حقیقتی فرار می کنند و یا از قدرتی که همسر طرف داره! و برای همین به قولی دست پیش رو گرفتن که پس نیفتن
احساسی که شما دارین، بعضی از مشاور ها بهش می گن رنج ناپاک! شما از کارتون راضی هستین ولی از افکار بقیه خیر! خیلی خوب شما مسئول افکار دیگران نیستین! و حتی کارهای اونها
شما با پذیرفتن اون فرد در خونه تون خودتون رو در موقعیت استرس شدید قرار دادین و با مسئولیت پذیری زیاد، که گاهی بعضی از این افراد تازه آبروی آدم رو می برن، سعی در اصلاح زندگی کردین که خودش به هم زده!
بسیار خوب من در این جا اعلام می کنم لطفا دلسوزی خودتون رو تموم کنین و واقع گرایانه نگاه کنین!
شاید اون طرف شما رو در جبهه ی مقابل خودش فرض کرده و به نوعی از لحن صحبت شما، به ناراحتی شما پی برده و به نوعی فکر کرده محترمانه دارید بیرونش می کنین!
خیلی خوب شما فقط کافیه که از خودتون دفاع کنین و نه از جبهه ی مخالف اون خانم
همون طور که گفتم فکر می کنم شما باید به دلسوزی خودتون پایان بدین

سلام ممنون از همه پاسخ ها .آره طرف خواهر همسرمه.وفكر نميكردم نياز باشه بگم اما اينم بگم كه همسر من تك پسره و7تا خواهر داره كه مرتبا براي حل مشكلاتشون حتي مشكلات خيلي كوچيك به برادرشون رجوع ميكنن ومن از وقتي كه با همسرم ازدواج كردم هميشه تو استرس بودم بخاطر يه سر ي اتفاقات كه بيشتر بخاطر من بود چون اقوام همسرم با من مخالف بودن هميشه اضطراب داشتم .در مورد اينكه من خودم و درگير كردم اينه كه اونا ميگن چون همسرم تنها حاميشونه موظفه كه كاراشونو انجام بده من با اين قضيه مشكلي ندارم مشكله من اينه كه اونا ازمنم اين انتظارو داردن كه من واقعا نميتونم انجام بدم وخودم ميدونم تواناييشو ندارم بيشتر از نظر روحي .

خانم زمانه ی عزیز
لطفا برای کمک بیشتر اطلاعات بیشتری در اختیارم قرار بدین
مشکل الآن چیه و چکار می خواهین بکنین؟
از چه چیزی رنج می برین؟
از خصوصیات شما استرس پیشرفته احساس می کنم؟ چرا؟

سلامتی شما از همه چیز مهم تره
به همسرتون بگین که استرس برای قلبتون ضرر داره و دکترگفته باید خودتون رو از استرس دور نگه دارین( اگه می خواین برید پیش دکتر، مطمئن باشین این رو بهتون می گه)
هر کسی مسئول زندگی خودشه و اون ها باید یاد بگیرن خودشون مشکلاتشون رو حل کنن! نمی شه اون ها هی اشتباه کنن و اصلا فکر نکنن به این که یک کار چه عواقبی داره و شما مثل پاک کن دنبال شون راه بیفتین!
باید تصمیم بگیرین که چندسال و با چه کیفیتی می خواهین زندگی کنین! این روش زندگی شما اشتباههو به سلامتی و آرامشتون به شدت ضرر می زنه!
حتی خداوند درباره ی پیامبر از مردم خواسته بود که حریم شخصی ایشون رو حفظ کنن
خواهر شوهر های شما باید بیشتر به همسرهاشون تکیه کنن و نه به برادرشون! این کار به زندگی اون ها هم لطمه می زنه و وابستگی عاطفی اون ها رو به همسرانشون هم کم می کنه!
فکر می کنین اگه حمایت های همسرتون و خانواده اش نبود، آیا خواهرشوهرتون تا این مرحله در دعوا پیش می رفت؟
چرا باید از کار اشتباه یک فرد حمایت کرد؟
مادرم کمی قبل از عروسی به همسرم گفت: بعد از عروسی شما نزدیک ترین فرد به دخترم می شین! دختر من حق نداره بدون اجازه ی شما حتی بیاد خونه ی ما! ولی یادتون باشه من دخترم رو قانع تربیت کردم. امیدوارم هرگز کاری نکنین که اشکی بخواد بریزه
حمایت در کار خوب باید باشه و تازه اونم در حد اعتدال!

مشكل اينه كه فرهنگ من با فرهنگ خانواده همسرم فرق داره .مثلا من ياد گرفتم كه اگه با همسرم دعوام شد خودم حلش كنم وبزرگترا رو وارد اين قضيه نميكنم وماخانوادتا اين طور هستيم وطلاق رو يه چيز بد ميدونيم .ولي خانواده همسرم اگه دعواشون بشه سريعا به خانه ما ميان وبايد تك برادرشونو تو جريان بزارن ومن هميشه تو جريان اتفاقاتشون هستم واز اين موضوع خيلي رنج ميبرم. ودچاراسترس ميشم هر چي ميخام بيخيال بشم نميتونم. ذهنم وقتي درگيرشون ميشه رو زندگيم تاثيرمنفي ميزاره .آخه من از نظر جسمي وبيشتر روحي توانايي اينو ندارم كه به اونا كمك كنم.حالا سوال من اينه كه همسر وفرزندانم مهم هستن يا اونا؛ بيشتر به كدومشن توجه كنم ؟

آره منم حرفاتونو قبول دارم واينو هم بهشون گفتم ولي اونا ميگن ما تو زندگي خيلي سختي ميكشيم وتو اگه جاي ما هم بودي نميتونستي و وقتي مثال خودم و ميزنم ميگن داداش ما ماه با همسراي ما مقايسه اش ميكني فكر ميكنن من بهشون دروغ ميگم.ويه خورده بيشتر راهنمايشون كنم فكر ميكنن من ناراضي هستم كه به خونه ما اومدن واگه حرفشونو تاييد كنم ميرن همه جا ميگن كه من انداختمشون بيرون .

زمانه;469453 نوشت:
آره منم حرفاتونو قبول دارم واينو هم بهشون گفتم ولي اونا ميگن ما تو زندگي خيلي سختي ميكشيم وتو اگه جاي ما هم بودي نميتونستي و وقتي مثال خودم و ميزنم ميگن داداش ما ماه با همسراي ما مقايسه اش ميكني فكر ميكنن من بهشون دروغ ميگم.ويه خورده بيشتر راهنمايشون كنم فكر ميكنن من ناراضي هستم كه به خونه ما اومدن واگه حرفشونو تاييد كنم ميرن همه جا ميگن كه من انداختمشون بيرون .

سلام
اگر زن و شوهر به غیبت نکردن مقید باشند، ریشه‌ی بسیاری از این اختلافات کنده می‌شود.

دختری که عیب لباسش را به دیگران بگوید برایش آبرویی نمی‌ماند.

قاضی و مشاور باید تخصص علمی و دینی داشته باشد تا بتواند اختلاف زوجین را برطرف کند.

شوهر شما اگر اینها را رعایت نکند و غیبت کردن از دامادها را اجازه بدهد، آن وقت نکبت این غیبت دامنگیر زندگی خودش می‌شود.

از طرفی دامادها با تصور اینکه همه معایب آنها پیش برادر زن گفته شده است رابطه خود را با او کم می‌کنند.

به جای سنگ صبور شدن خواهران، باید آنها را پیش مشاور متدین ببرد... کتاب و سی دی زندگی دینی برای آنها تهیه کند... یا برای صحیح عمل کردن در کلاسهای اخلاق و همسرداری آنها را ثبت نام کند.

از طرفی دامادها هم بی‌عیب نیستند و با یک مشاور در مورد خصوصیات آنها و برای کمک به آنها مشورت کنید.

اگر تخصص ندارد به خواهرانش صریحا بگوید.

شما هم با شوهرتان برای رهایی از غیبت شنیدن همفکری کنید تا به طریق صحیح و اخلاقی خواهرانش را بیدار نمایید.

در واقع اول شما و شوهرتان باید پیش یک مشاور مذهبی متخصص بروید و برای مقابله با این عمل خواهران شوهرتان، راهکاری پیدا کنید.

در غیر اینصورت مسئله حل نشده باقی می‌ماند و منزل شما به یک کلاس بد آموزی برای فرزندانتان هم تبدبل خواهد شد.

اگر اهل کتاب خواندن و اصلاح خود باشند، کتابهای خوبی برای آنها نوشته شده است.

موفق باشید

همسرم چون برادري نداره خودشو مسول اونا ميدونه وفكر ميكنه اگه بهشون پنا بده دل خواهراشو شاد كرده وگاهي اوقاتم بهشون ميگه كه تقصير خودشونه ولي اونا محل نميزارن .يعني شما ميگيد مستقيما بهشون بگيم اينجا نياين برين پيش مشاور؟ مگه اين سايت مشاوره مذهبي متخصص نداره؟ واگه داره من چطور ميتونم ازشون كمك بگيرم.ممنون از پاسختون

متخصص داره ولی دوتا توی زمینه ی مشاوره فعالیت می کنن و تازه چون امکانات سوال و جواب هم زمان از زوجین وحود نداره، با محدودیت روبه رو هستن
شما نباید از همسرتون پیش فامیل هاش بدگویی کنین! و طبیعی که اون ها نظر شما رو نمی پذیرن! باید به صورت جدی گفته های من و بقیه ی کاربران رو به همسرتون بگین!
نه بگین خواهرات چطورین و نه مقایسه کنین! بلکه اون رو تنها متوجه زندگی خودتون و مشکلاتی که به وجود اومده بکنین
برای خواهرشوهر هاتون توضیح هیچی ندین
اگه بتونین همسرتون رو اصلاح کنین اون ها کم کم اصلاح می شن
مشکلات زندگی برای همه هست
گاهی آدم می بره و باید به یکی تکیه کنه! البته گاهی و نه همیشه! تکیه کنه هم منظور این نیست خودش هی بزنه خراب کنه و به تکیه گاهش بگه درست کن
دکتر حبشی توی ازدواج دانشجویی مون می گفتن: هر بار که یک خانم می یاد قهر، یک پله به طلاق نزدیک تر می شه ! چون شوهرش می بینه انگار زن نباشه هم زندگی می چرخه!

زمانه;469530 نوشت:
همسرم چون برادري نداره خودشو مسول اونا ميدونه وفكر ميكنه اگه بهشون پنا بده دل خواهراشو شاد كرده وگاهي اوقاتم بهشون ميگه كه تقصير خودشونه ولي اونا محل نميزارن .يعني شما ميگيد مستقيما بهشون بگيم اينجا نياين برين پيش مشاور؟ مگه اين سايت مشاوره مذهبي متخصص نداره؟ واگه داره من چطور ميتونم ازشون كمك بگيرم.ممنون از پاسختون

سلام
منظورم اینست که باید برادر به خواهران ماهیگیری یاد بدهد تا خودشان ماهیگیری کنند و الا یا برادر بلاخره یک جایی کم می‌آورد یا خواهران!!

مشکلات یک زن و شوهر اکثراً ناشی از عدم شناخت صحیح از شخصیت همسر است. که لازم است دو کتاب زیر را مطالعه کنند:

http://hodhod2012.blogfa.com/post/29

http://majidk57.blogfa.com/post-2622.aspx

اگر افراد مومن باشند با عمل به دستورات قرآن و معصومین با داشتن هزاران مشکل مادی، حیاط طیبه خود را حفظ می کنند!

اگر مومن نباشند یا یک زندگی مادی آشفته دارند و یا مجبورند به خودشان ضرر بزنند.

شوهرانی هستند که هنوز خود را نشناخته‌اند چه رسد به اینکه همسرشان را بشناسند و بنابراین ممکن است همسرآزاری کنند!

عفو در روایات خواص زیادی دارد که اشخاص مومن از خواص آن استفاده می کنند و به خدا نزدیک می شوند.(البته مقابله با ظلم هم راهکارهای منطقی دارد)!

اگر شما ابتدا مشکل خود را به مشاور صریحاً می‌گفتید راهنمایی بهتری برای برچیدن این معضل از زندگی خود پیدا می‌کردید.

مشاوره اینترنتی بدلیل مختصر بودن صحبتهای شما و کارشناس ممکن است نتیجه مطلوبی نداشته باشد.

بنابراین پیشنهاد می کنم به یک مشاور متخصص و متدین مراجعه کنید و برای مشکل خود و شوهرتان راهنمایی بگیرید. (اگر شوهرتان موافق است باهم پیش مشاور بروید)
امروزه مراکز مشاوره تخصصی در سطح شهرها ایجاد شده است و یا در مراکز بهزیستی و فرهنگی ممکن است از مشاوران خوبی استفاده کنند.

موفق باشید

موضوع قفل شده است