آشنایی با اسلام برای نوجوانان

تب‌های اولیه

38 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

[="Tahoma"][="Blue"] نشانه‌های دین حق:
1- دین حق، دینی است كه با عقل سازگار باشد.

بت‌پرستان مجسمه‌هایی را از سنگ و چوب می‌تراشیدند
و در برابر آن عبادت می‌كردند. قرآن می‌فرماید:
این كار شما بر خلاف عقل است. [قالَ أَتَعْبُدُونَ ما تَنْحِتُون‏] (2)
آیا چیزی را می‌پرستید كه خود ساخته‌اید؟
ممكن است كه این راه كج و انحرافی را نیاكان ما نیز رفته باشند،
ولی ما نباید آن راه را برویم.
چنانکه بت‌پرستان در توجیه كار خود می‌گفتند:
[إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا عَلی‏‏ أُمَّةٍ] (3) یعنی ما نیاكان خود را در راه بت‌پرستی دیده‌ایم.[/]

[="Tahoma"][="Blue"]
2- دین حق آن است که از طرف آفریدگار باشد نه دیگران.
به این مثال توجه كنید: هر دستگاه و وسیله‌ی مهمی كه تولید و به بازار وارد می‌شود،
معمولاً یك دفترچه‌ی راهنما دارد كه روش استفاده از آن محصول را بیان كرده ‌است.
انسان هم كه آفریده خداست،
دفترچه‌ی راهنمایی دارد كه خداوند آن را به صورت كتاب آسمانی فرستاده است.
همان‌گونه كه دفترچه‌ی راهنمای محصولات را کسی می‌نویسد
كه آن محصول را طراحی کرده و ساخته است،
برنامه‌ی زندگی ما را هم باید خدایی بدهد كه ما را آفریده و
از نیازهای ما آگاه است و توانایی رفع مشكلات ما را دارد.
[/]

[="Tahoma"][="Blue"].

3- دین حق آن است كه
در مورد تمام نیازهای انسان
برنامه داشته باشد؛
نسبت به

جسم و روح،

دنیا و آخرت،

فرد و جامعه.[/]

[="Tahoma"][="Blue"]
4- دین حق دینی است
كه عمل به آن سبب رشد و برتری انسان باشد
و گذشت زمان آن را كهنه نكند
و دستوراتش همیشه تازه و جذّاب باشد.

دستورات دینی نظیر بندگی خدا،
اطاعت از افراد پاک، توجه به حق مردم،
تغذیه سالم، نظافت، تحصیل و کار، احترام به دیگران
و کمک به مستمندان که هیچ یک از این
دستورات برای زمان ومکان مخصوصی نیست،
بلکه همیشه و در هر زمان و مکان زنده است.

کلام همیشه زنده امام حسین (علیه السلام) که فرمود: «هیهات منّا الذلة»، هرگز زیر بار ذلّت نمی‌روم، گرچه خود و فرزندانم شهید شویم. این شعار در همه مكان‌ها و زمان‌ها و برای همه انسان‌ها زیبایی دارد و کهنه نمی‌شود.
آری، تشكر از خدا كه در نماز است،
چشیدن گرسنگی و یاد گرسنگان كه در روزه است،
دفاع از مال و جان و دین كه در جهاد است،
كمك به محرومان كه در خمس و زكات است،
دعوت مردم به نیكی‌ها
و تلاش برای نجات دیگران از آلودگی‌ها و زشتی‌ها
كه در امر به معروف و نهی از منكر است،
سفارش به نظافت كه در وضو
و غسل و
گرفتن ناخن و آراستن سر و صورت است،
سفارش به رعایت
ادب
و سلام كردن و
بدون دعوت جایی نرفتن و
احترام به پدر و مادر و
بستگان و معلمان و وفای به عهد كه در برنامه‌های دینی است،
و هزاران برنامه دیگر دینی،
هیچگاه كهنه نمی‌شود و
همچون خورشید در آسمان دین می‌درخشد و به همه انرژی معنوی می‌دهد.[/]

[=times new roman]درس دوم: خداشناسی از راه نعمت ها


به خود که نگاه می‌كنم، می‌بینم خودم، خودم را نساخته‌ام، پس سازنده‌ای دارم.
سازنده‌ی من باید دانا و توانا باشد، مرا دوست داشته باشد، تمام نیازهای مرا بداند و بتواند آنها را برطرف سازد.
او آفریدگار مهربان من، خداست.
هر نوزادی كه به دنیا می‌آید، اولین چیزی كه نیاز دارد، غذاست. اما كسی را نمی‌شناسد و توانایی انجام هیچ كاری را ندارد!
اگر تمام متخصصان جمع شوند و بخواهند راهی برای تغذیه او مشخص كنند، چه طرحی دارند؟ غذا چه باشد؟ چه موادّی را دارا باشد و در چه درجه حرارتی نگهداری شود؟ توسط چه كسی تهیه شود و چگونه به طفل داده شود؟
نوزاد فقط یك كار می‌داند و آن مكیدن است. نه توانایی جویدن دارد و نه فوت كردن بلد است.
چه كسی مهربان‌تر از مادر و چه غذایی بهتر از شیر مادر؟ لذا تغذیه نوزاد زیر نظر و دید مادر است، به گونه‌ای كه مادر بتواند از بچه مراقبت كند و تغذیه‌اش همراه عشق و محبت باشد. غذا نیز همواره آماده بوده و نیازی به سرد كردن یا گرم كردن نداشته باشد.
اگر این همه نعمت نبود چه می‌شد؟
اگر مادر شیر نداشت؛ اگر نوزاد به جای مكیدن، فوت می‌كرد؛ اگر نمی‌توانست گرسنگی خود را با گریه اعلام كند؛ اگر همه نیازهای نوزاد در شیر مادر یافت نمی‌شد و اگر مهر مادر كم بود و حاضر به پذیرش چنین مسئولیتی نبود؟
كدام علم و قدرت است كه بتواند این همه نیاز را بشناسد و به طور دقیق تمام آن‌ها را برطرف سازد؟
خدایا! نه من می‌دانستم چه نیازی دارم و نه پدر و مادرم خبر داشتند چه غذایی برای من لازم و مفید است.
پیش از به دنیا آمدنم، سینه مادر را پر از شیر و قلب او را پر از مهر و زندگی‌اش را از راه تلاش پدر تأمین كردی.
بهترین غذا را در اختیارم گذاشتی تا از ساده‌ترین راه، نیاز خود را تأمین كنم و در این مكیدن، نوعی ورزش برای من قرار دادی.
خدایا! تو را در برابر این همه لطف، سپاس می‌گویم.
مرا یاری كن تا از نعمت‌های تو به خوبی استفاده كنم، تو را فراموش نكنم، به پدر و مادرم نیكی كنم و همان‌گونه كه تو برای من خدای خوبی بودی، من هم برای تو بنده خوبی باشم.
قرآن درباره‌ی اهمیت شیر مادر برای فرزندان می‌فرماید: [وَ الْوالِداتُ یُرْضِعْنَ أَوْلادَهُنَّ حَوْلَیْنِ كامِلَیْن] (1) یعنی مادران دو سال تمام فرزندان خود را شیر دهند.
پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمودند: «بهترین غذا برای كودك، شیر مادر است» (2).
عالمان دینی نیز می‌فرمایند: اگر روزه گرفتن مادر، به طفل شیرخوار زیان می‌رساند، روزه بر مادر واجب نیست. زیرا تغذیه‌ی كودك، مهم‌تر از روزه واجب ماه رمضان است.

[/HR]1. سوره بقره، آیه 233.
2. عیون اخبارالرضا، جلد 2، صفحه 34.

[="Tahoma"][="Blue"]

[=times new roman,times]درس سوم: قدرت و حكمت خداوند

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]تمام آفریده‌ها، نشانه‌ی قدرت خداست. كوه و دشت و دریا در زمین، خورشید و ماه و ستارگان در آسمان. اما در میان آفریده‌ها، در بعضی ویژگی‌های خاصی وجود دارد؛ مثلا خداوند كه انسان را آفرید، چشم او را از پیه ساخت و گوش او را از استخوان نرم و زبان او را از گوشت. چه قدرتی می‌تواند از پیه، بینایی و از استخوان، شنوایی و از گوشت، سخن گفتن بیافریند؟
بسیاری از ساخته‌های بشر، پس از چند سال از كار می‌افتد ولی اعضای بدن انسان یك عمر كار می‌كند.
در طول تاریخ میلیاردها بشر آفریده شده‌اند، ولی چهره و خطوط سرانگشت حتی دو نفر یكسان نیست، در حالی‌كه هر هنرمندی بیش از چند نمونه، قدرت هنرنمایی ندارد!
انسان، از خاك جز خشت و آجر و سرامیك و چند نمونه دیگر نمی-تواند بسازد، ولی خداوند، از همین خاك در یك باغ، هم میوه شیرین مثل خرما و توت، هم میوه ترش مثل لیمو‌ترش و هم ترش و شیرین مثل انار و پرتقال به وجود می‌آورد.
در قرآن می‌خوانیم:
«در زمین قطعه‌هایی در كنار هم هستند و باغ‌هایی از انواع انگور و كشتزار و درخت خرما (میوه‌هایی) همانند و غیر همانند كه همه با یك آب آبیاری می‌شوند و بعضی میوه‌ها را در خوردن بر بعضی برتری دادیم همانا در این (تنوع طعم و رنگ و مزه میوه‌ها) نشانه‌هایی از قدرت خداوند است برای كسانی كه می‌اندیشند.» [وَ فِی الْأَرْضِ قِطَعٌ مُتَجاوِرات وَ جَنَّاتٌ مِنْ أَعْنابٍ وَ زَرْعٌ وَ نَخیل صِنْوانٌ وَ غَیْرُ صِنْوانٍ یُسْقى‏ بِماءٍ واحِدٍ وَ نُفَضِّلُ بَعْضَها عَلى‏ بَعْضٍ فِی الْأُكُل إِنَّ فی‏ ذلِكَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُون].
آری، برخی افراد میوه را برای پر كردن شكم می‌خواهند، ولی خردمندان با دیدن این همه زیبایی و شگفتی، روح ایمان خود را تقویت می‌كنند و قدرت خدا را در آن می‌بینند، زیرا از یك آب و خاك، نمی‌توان بیش از یك طعم و رنگ و مزه انتظار داشت، ولی قدرت خداوند به گونه‌ای است كه انواع مزه‌ها، رنگ‌ها، طعم‌ها و شكل‌ها را از آن بیرون می‌آورد.
خداوند حكیم است، یعنی همه‌ی كارهای او به‌جا و صحیح و هدفدار است و كار بیهوده از او سر نمی‌زند. حتی در مواردی که به نظر ما تلخ و ناگوار است، دلیلی وجود دارد. مثلا اگر انسان درد و مرض را احساس نمی‌كرد، یكباره وجود او از كار می‌افتاد. ولی دردها نظیر چراغ و آژیری است كه علامت و نشانه نوعی خطر است.
دردها و بیماری‌ها، افرادی را به سراغ كشف داروها و پیشرفت‌های علمی سوق می‌دهد، و در سایه دردها انسان قدر سلامتی را حس می‌كند.
دردها احساسات بستگان را نسبت به انسان لطیف می‌كند. بیماری‌ها، تكبّر و غرور انسان را پایین می‌آورد و رابطه انسان را با خداوند زیاد می‌كند و دیگران را به فكر و اندیشه وادار می‌کند تا قدر سلامتی خود را بدانند.
یكبار دیگر به این سطرها توجه كنید. تمام كارهای خداوند در جای خود عالمانه است، و سلامتی و بیماری را در جهت رشد ما قرار داده است.
اگر سلامتی تولید را بیشتر می‌كند، بیماری ترحّم را.
اگر سلامتی وسیله‌ی رشد است، بیماری وسیله‌ی قرب به خداست.
آری، خداوند قدرت دارد، اما معنای قدرت او این نیست كه هر چه را ما می‌پسندیم و یا می‌خواهیم، انجام دهد بلكه او قدرتش را در جایی به كار می‌برد كه عالمانه و حكیمانه باشد.
شما قدرت دارید كه پیراهن خود را پاره كنید، اما این کار را نمی‌كنید. خداوند قدرت دارد بدون درس خواندن كسی را دانشمند كند و بدون زحمت كشاورزی، محصولات را به وجو
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]د آورد و بدون پزشك و دارو، بیمار را شفا دهد، اما اینكار را نمی‌كند چون حكیمانه نیست. چون سبب ركود فكرها و تلاشها و روابط می‌شود.

[/HR][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]1. سوره رعد، آیه 4.[/]

[=times new roman]درس چهارم: رابطه با خدا

اولین وظیفه‌ی ما پس از شناخت خدا، رابطه با خداست و اینکه او را به خاطر نعمت‌هایی كه به ما داده است، دوست بداریم.
اگر كسی یك دوربین عكاسی به ما هدیه كند، تا آخر عمر او را دوست داریم و او را فراموش نمی‌كنیم. خداوند دو دوربین به ما داده است. دو چشم زیبا، كه یك عمر از دور و نزدیك و از زاویه‌های مختلف عكس می‌گیرد. دوربینی سبك، كوچك، ظریف، زیبا، در جایی محكم و مناسب. خداوند این دو دوربین را در گودی قرار داده تا به گونه‌ای مناسب حفاظت شود، علاوه بر آنكه پلك و مژه و ابرو نیز از ورود اشیای خارجی و نور شدید به چشم جلوگیری می‌كنند.
این دوربین‌ها با همه كوچكی، رابطه‌ی ما را با جهان اطرافمان برقرار می‌كند و ما می‌توانیم شگفتی‌ها و زیبایی‌های جهان بزرگ را ببینیم.
این دوربین‌ها بین ما و دانشمندان، با مطالعه كتاب‌های آنان رابطه برقرار می‌كند. جان ما را از خطرات پیش رو حفظ ‌می‌كند. از راه مطالعه به دانش ما می‌افزاید و با آنها همه چیز را می‌شناسیم. روزانه هزاران عكس می‌گیرد، ولی خسته نمی‌شود.
در هر نعمتی از نعمت‌های خدای بزرگ كمی فكر كنیم، علاقه ما به آفریدگار زیاد می‌شود. این علاقه، اولین رابطه‌ی ما با خداست.
رابطه‌ی دیگر، شكر خداوند مهربان است. اگر هدیه‌ی یك دوربین تشكر می‌خواهد، هدیه‌ی چشم‌های زیبا تشكری چند برابر می‌خواهد.
شكر خدا در چیست؟
شكر خدا آن است كه در بهداشت چشم كوشا باشیم. آب آلوده به صورتمان نزنیم. با شكم پر مطالعه نكنیم. با مطالعه نوشته‌های ریز و در فضایی كه نور كافی نیست، به چشمان خود آسیب نزنیم. با چشم خود گناه نكنیم و كسی را نترسانیم.
نگاه مهرآمیز به پدر و مادر عبادت است. نگاه به قرآن و كعبه عبادت است. نگاه به عالمان و رهبران دینی عبادت است. دیدار بندگان خوب خدا عبادت است و اگر از دنیا رفته‌اند، زیارت قبر آن‌ها عبادت است.
گفتن [الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِین‏‏] (1) ، شكر زبانی است، ولی بهترین نوع شكر، نماز خواندن است. قرآن می‌فرماید: [فَلْیَعْبُدُواْ رَبَّ هَذَا الْبَیْتِ الَّذِی أَطْعَمَهُم مِّن جُوعٍ وَ آمَنَهُم مِّنْ خَوْفِ] (2). به شكرانه‌ی اینكه خداوند مردم را از ناامنی و گرسنگی نجات داد، باید خدای كعبه را عبادت كنند.
نماز در همه‌ی دین‌های آسمانی بوده است.
رسول خدا (صلی‌الله علیه و آله) فرمود: «در دینی كه نماز نباشد، خیری نیست.»
به راستی اگر نماز نباشد خوبی‌های دیگر كارساز نمی‌شود، همان‌گونه كه اگر سوزن نباشد، نخ‌ها چیزی را نمی‌دوزند.
اگر پلیس از راننده‌ای گواهینامه رانندگی خواست و او نداشت، اتومبیل را توقیف و راننده را جریمه می‌كند، حتی اگر مدرك دانشگاهی و یا گواهی مهارتی دیگری داشته باشد.
بیاییم هر روز چند دقیقه با خدای خود حرف بزنیم. راستی چرا با همه كس حرف بزنیم، ولی با او حرف نزنیم؟ ما خدا را دوست داریم و هر كس فردی را دوست دارد، می‌خواهد با او حرف بزند.
برای اینكه همه ما انسان‌ها به طور یكنواخت با خدای بزرگ حرف بزنیم، خداوند انسان را راهنمایی كرده كه همه به یك سو، رو به قبله و با بدن و لباس پاك، قلب روشن و نیت خالص و با یك زبان به نماز بایستند. همان‌گونه كه تمام خلبان‌های دنیا اگر بخواهند با فرودگاه هر كشوری حرف بزنند باید با زبان انگلیسی سخن بگویند، ما نیز باید نمازمان را به زبان عربی بخوانیم. آری، زبان واحد، نشانه‌ی وحدت خداپرستان است.
این نماز زمانی به ما رشد بیشتری می‌دهد كه در مكان مقدّسی مثل مسجد و در زمان اول وقت و به جماعت برگزار شود، به شرط آنکه همراه با رسیدگی به بینوایان و دعا به بندگان خدا باشد.
كسی كه نماز می‌خواند گویا دستش را در دست خدا می‌گذارد و ریسمان محكمی را می‌گیرد. و كسی كه ریسمان محكم الهی را گرفته و دستش را در دست قدرت خدا گذاشته، بر هر مشكلی پیروز می‌شود.
قرآن می‌فرماید: [وَ اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاة] (3)، از صبر و نماز یاری بجویید.
هرگاه برای رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و یا امامان مشكلی پیش می‌آمد، آنان به نماز پناه می‌بردند و از نماز و یاد خدا كمك می‌گرفتند.
نماز، به قدری مهم است كه امام حسین (علیه السلام) ظهر عاشورا در میدان نبرد و در برابر تیرباران دشمن، آن را رها نكرد و در اوّل وقت و به جماعت خواند.


[/HR]1. سوره حمد، آیه 2.
2. سوره قریش، آیات 3-4.
3. سوره بقره، آیه 45.

[="Tahoma"][="Blue"]

[=times new roman,times]درس پنجم: نماز، تشكر از خدا

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]همه‌ی انسان‌ها در همه جا، همین‌كه مورد محبت قرار گرفتند، از كسی كه به آنها محبت كرده تشكر می‌كنند. حتی اگر به كودكی كه توان حرف زدن ندارد گلی بدهیم، او با لبخند و نگاه خود تشكر می‌كند. حتی اگر حیوانی مورد محبت قرار گیرد، از خود عملی نشان می‌دهد كه نوعی تشكر است.
ما می‌بینیم كه همه هستی _ از جماد و نبات و حیوان _ در برابر گرفتن چیزی بازدهی دارند؛ خاک در برابر گرفتن دانه، خوشه و درخت در برابر آب و کود، میوه و سایه و چوب می‌دهد و حیوان با خوردن علف، شیر و مرغ در برابر خوردن دانه، تخم می‌دهد و آن بازده، تشكر طبیعی آنها به حساب می‌آید. چرا انسان از خدا تشكر نكند؟
چه كسی به اندازه خدا به ما محبت می‌كند؟
چه كسی مهر ما را در دل پدر و مادر قرار می‌دهد؟
چه كسی خورشید تابان را رایگان و همیشه به ما داده است؟
او به ما آموخت كه چگونه از آب و خاك و گیاهان و حیوانات استفاده كنیم. اگر همه حیوانات وحشی بودند و ما نمی‌توانستیم از آنها استفاده كنیم، چه مشكلاتی پیش می‌آمد؟
[/]

[="Tahoma"][="Blue"][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
.

خداوند به قدری با ما مهربان است كه یك كار خوب ما را ده برابر پاداش می‌دهد، ولی اگر از ما کار بدی سر زند، به اندازه همان یك كار حساب می‌كند. آیا نباید با این خدای مهربان گفتگو كرد؟ آری. همان‌گونه كه خدا از راه قرآن با ما حرف زده ما هم باید از راه نماز با خدا حرف بزنیم.[/]

[="Tahoma"][="Blue"][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
البته همه می‌دانیم كه خداوند به تشكر ما نیازی ندارد و این تشكر ما به سود خود ماست. مثلاً اگر گفتیم خانه‌ها را رو به خورشید بسازید، به این معنا نیست كه خورشید به خانه ما نیاز دارد، بلكه ساختمان رو به خورشید به نفع خود ماست. اگر همه‌ی مردم رو به خورشید خانه بسازند یا پشت به خورشید، در خورشید اثری ندارد. لكن اگر رو به خورشید خانه ساختیم از روشنی و حرارت و بركات آن بهره خواهیم گرفت و اگر پشت به خورشید خانه بسازیم، از نور و حرارت و بركات آن محروم خواهیم شد.
چنانکه درس خواندن شاگرد و توجه به درس استاد و فراگیری علم، تشكر از استاد است، اما سود این تشكر برای شاگرد است نه استاد.
عبادت ما در برابر خداوند به سود خود ماست.
اگر كودكی دستش را در دست بزرگی گذاشت، خود را قوی می‌بیند و در برابر هر خطری به آن قوی دلگرم است. نمازگزار با گفتگوی با خدا و بندگی او، خود را در پناه لطف خدا قرار می‌دهد و به همین خاطر هرگز خود را تنها و غریب نمی‌یابد. این حالت حتی برای خانه خدا و مساجد نیز هست. مثلاً افرادی كه اهل مسجد هستند، هرگز خودشان را تنها نمی-یابند، حتی اگر در محله‌ای ناآشنا و غریب باشند، مردم مسجد را پشتیبان و یاور خود می‌دانند. با آشنایی و انس با مسجدی‌ها خود را از تنهایی می-رهانند. اهل مسجد برای پیدا كردن دوست، دنبال این و آن نیستند. زیرا در مسجد با افراد با ایمانی كه برای رضای خدا، همه با پاكی و با وضو، به یك سو، با انتخاب یك امام جماعت، بدون هیچ تشریفات و امتیاز، برادرانه، در كنار هم با یك زبان برای یك خدا بندگی می‌كنند، دوست می-شوند.
به هر حال نماز به منزله‌ی آن است كه انسان دستش را در دست خدا بگذارد و مسجد به منزله‌ی رفتن میان دوستان خوب و با ایمان است.
بیاییم این نماز و گفتگوی با خدا را با علاقه و صحیح و در اول وقت و کنار هم در خانه‌ی خدا مسجد به پا داریم.
[/]

[="Tahoma"][="Blue"]

[=times new roman,times]درس ششم : چگونه نماز بخوانیم؟

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]برای اینكه مسافران در بیابان‌ها گم نشوند و صحیح و سالم به مقصد برسند، دولت جاده و راههایی تعیین می‌كند و در آن تابلوها و علامت‌هایی می‌زند، پلیس راه می‌گذارد، تا سرعت ماشین‌ها را كنترل كند. اگر این كارها انجام نمی‌شد، مسافران راه را گم كرده و هر كس به سویی می‌رفت و به زحمت می‌افتاد.
خداوند نیز اگر راه بندگی و نماز را از طریق پیامبران و رهبران آسمانی، برای رشد و کمال مردم تعیین نمی‌کرد، هر كس به راهی می‌رفت و خداوند را آنگونه كه خود خیال می‌كرد، ستایش می‌نمود.
خداوند برای آنكه همه‌ی مردم در یك راه مستقیم و سالم حركت كنند، راه نماز را همراه با علامت‌ها و دستوراتی به ما یاد داده است؛
اوّل: دستور داد با وضو و طهارت و با نظافت و نشاط با خدا گفتگو كنند.
دوّم: خداوند واجبات نماز را در حدود 20 كلمه قرار داد، كه فراگیری آن برای همه آسان باشد. این كلمات هم معنا دارد و هم قالب و آهنگ.
سوّم: دستور داد كه همه‌ی مردم به یك سو نماز بخوانند، تا دلها و فكرها پراكنده نشود.
چهارم: دستور داد كه همه‌ی مردم در نماز با یك زبان با خدا سخن
بگویند. همان‌گونه كه تمام خلبان‌های دنیا با فرودگاه هر كشوری باید به زبان انگلیسی گفتگو كنند.
در نماز با لباس پاك به سوی مكه می‌ایستیم و به زبان عربی با خدا سخن می‌گوییم.
اولین كلمه‌ی نماز، «الله اكبر» است. یعنی خدا بزرگتر است؛ بزرگتر از فكر و خیال ما. بزرگتر از دیدنی‌ها و شنیدنی‌ها. كسی كه خدا را بزرگ یافت، همه چیز نزد او كوچك می‌شود. شما زمین فوتبالی را در نظر بگیرید، تا مادامی كه ما در زمین باشیم این زمین نزد ما بسیار بزرگ است. ولی اگر سوار هواپیما شویم و پرواز كنیم و از بالا نگاه کنیم، این زمین نزد ما كوچك و کوچکتر می‌شود. هرچه هواپیما بالاتر می‌رود، زمین كوچكتر می‌شود. انسان می‌تواند به قدری پرواز كند كه تمام زمین در چشم او به قدر یك نخود شود. آری، هر چه ایمان ما به خداوند بیشتر شود و خدا را بزرگتر بیابیم، قدرت‌هایی مثل آمریكا نزد ما كوچكتر می‌شود.
در دعا نیز می‌خوانیم: «چون خداوند در دل مسلمانان بزرگ است، چیزهای دیگر نزد آنان كوچك است.» (1)
امام خمینی (رحمه الله) می‌فرمود:
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]«آمریكا هیچ غلطی نمی‌تواند بكند».[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] زیرا او به قدری ایمانش به خدا زیاد بود كه دیگر آمریكا نزد او كوچك بود.

[/HR][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]1. بحارالأنوار، جلد 64، صفحه315.[/]

[="Tahoma"][="Blue"]

[=times new roman,times]درس هفتم : عدل الهی

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]امام علی (علیه السلام) فرمود: «عدل یعنی قرار دادن هر چیز در جای خودش و انجام هر كاری به شكلی شایسته» (1).
البته آنچه مهم است بدانیم این است كه عدل همه جا به معنای مساوات نیست. معلم عادل كسی نیست كه به همه‌ی بچه‌ها نمره‌ی یكسان بدهد، بلكه معلمی عادل است كه حق هر دانش آموز را بدهد.
پزشك عادل كسی نیست كه به همه‌ی بیماران یك نسخه و دارو بدهد، بلكه پزشكی عادل است كه به هر بیماری داروی مناسب او را بدهد.
خداوند، عادل حكیم است، یعنی عدل او بر اساس حكمت است.
عدل خدا یعنی خداوند حق هیچ موجودی را پایمال نمی‌كند. بگذریم که هیچ موجودی از آغاز حقی بر خدا ندارد تا پایمال شود. ما قبلا نبوده‌ایم و از خود چیزی نداشته‌ایم تا اگر از ما گرفته شد، به ما ظلمی شده باشد.
برای توضیح بیشتر به یك مثال توجه كنید: در كلمه‌ی «ادب» حرف «الف» ایستاده و «دال» خمیده و «ب» خوابیده است.
آیا اگر این حروف عقل و شعور داشتند، حق شكایت به نویسنده را داشتند؟ آیا «الف» حق داشت بگوید چرا مرا روی پا واداشته‌ای یا دال بگوید چرا كمر مرا خم كرده‌ای یا «ب» بگوید چرا مرا خوابانده‌ای؟ هرگز! چون این حروف قبلا نبوده‌اند و از ما طلبی نداشته‌اند. نویسنده‌ای عاقل با هدفی روشن، این سه حروف را در كنار هم گذاشته است و با توجه به اینکه هر حرفی یك صدای خاصی دارد كه تركیب این صداها ادب می-شود.
در آفرینش هم یكی جماد، یكی نبات، یكی حیوان و یكی انسان است و هر چهار دسته، صدها نمونه و شكل و رنگ و اثر خاصی دارند. خدای حكیم و دانا این آفریده‌ها را آفرید و برای هدفی بزرگ در كنار هم گذاشت. (همچون حروف کلمه‌ی «ادب») و چون هیچكدام از پیش وجود نداشتند، حق اعتراض و شكایتی ندارند.
مثالی دیگر:
اگر قالی بزرگی را با چاقو قطعه‌قطعه كنیم، به قالی و صاحب آن ظلم شده است، چون این قالی از خود بزرگی داشت. ولی اگر قالیبافی از اول قالی كوچكی بافت، ظلمی صورت نگرفته است. زیرا این قالیچه قبلاً از خود بزرگی نداشته تا بزرگی او را گرفته باشیم. به‌ علاوه ظلم در صورتی است كه توقّع ما از قالی بزرگ و كوچك، یكی باشد، ولی اگر از هر چیزی به مقدار خودش توقّع داشتیم، ظلمی صورت نگرفته ‌است. مثلاً اگر به شخصی هزار تومان و به دیگری ده هزار تومان دادیم و گفتیم شكر بخرند و این دو نفر آنچه داشتند شكر خریدند. در اینجا پاداش هر دو یكسان است، زیرا هر دو یكسان به وظیفه عمل كرده‌اند. اگر كسی نسبت به دیگری شكر كمتری آورد، تقصیری نداشته، چون پول او كمتر بوده -است.
با این مثالها می‌فهمیم كه معنای عدالت خداوند آن نیست كه همه‌ی انسان‌ها مثل چوب كبریت و قالب صابون یكسان باشند، بلكه همین ‌كه خداوند چیزهای متفاوتی خلق كند، ولی از هر كدام توقع مناسبی داشته باشد، عادل است. همان‌گونه كه در مثال كلمه «ادب» و خرید شكر و قالی بافته شده بیان کردیم.
هر كس بهره بیشتری دارد، مسؤولیت بیشتری نیز دارد. همان‌گونه كه اگر در ماشین بنزین بیشتری ریختیم، از او پیمودن راه بیشتر یا حمل بار بیشتری را انتظار داریم.
خداوند تمام موجودات را با تفاوت‌هایی حكیمانه آفریده و برای هر موجودی راهی مناسب برای رسیدن به كمال قرار داده است و برای هر دستور و فرمان یا پاداش و كیفری كه می‌دهد، میان نژادی با نژاد دیگر یا امّتی با امّت دیگر یا فردی با فرد دیگر هیچ تبعیضی قرار نداده است.
هر مهندسی در ساختمان، آهن طبقات پایین را ضخیم‌تر قرار می‌دهد، ولی این ظلم نیست.
هر معلمی بر اساس مهارت و پاسخ شاگردان، نمره‌های متفاوتی می-دهد، ولی این ظلم نیست.
در كارخانه ماشین‌سازی هم پیچ و مهره کوچک ساخته می‌شود هم چرخ و تایر بزرگ و از هر كدام توقعی است، ولی هیچ كس مسؤول كارخانه را ظالم نمی‌داند.
تفاوت‌هایی كه در هستی می‌بینیم، نشانه‌ی قدرت خداست. چنانکه خداوند در قرآن می‌فرماید: [وَ مِنْ آیاتِهِ خَلْقُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافُ أَلْسِنَتِكُمْ وَ أَلْوانِكُم‏] (2)، و از آیات او آفرینش آسمان‌ها و زمین و تفاوت زبان‌ها و رنگ‌های شماست‏.

[/HR][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]1. نهج البلاغه، حکمت 437.
2. سوره روم، آیه 22.

[/]

[="Tahoma"][="Blue"]

[=times new roman,times]درس هشتم: عدالت اجتماعی

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]خداوند خود عادل است و ما را نیز به عدالت و نیكوكاری فرمان داده است، [إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسان] (1).
همان‌گونه كه اگر پدر و مادر میان فرزندان به عدالت رفتار نكنند، فرزندان ناراحت می‌شوند؛ اگر ما نیز به عدالت رفتار نكنیم، خداوند و مردم از ما ناراضی می‌شوند.
ما باید حق هر كس را مراعات كنیم. اگر نوجوانی در مسجدی نشسته باشد و او را از سر جایش بلند كنند، هر كس جای او نماز بخواند، نمازش درست نیست، چون در حق این نوجوان ظلم كرده و جایی که ایستاده حقّ او بوده است.
پیامبر اكرم (صلی الله علیه وآله) آبی نوشید، نوجوانی در كنار او نشسته بود، از حضرت خواست كه مقدار باقیمانده آب را برای تبرك و شفا به او بدهد. بعد از این درخواست، افراد بزرگسالی که در کنار پیامبر بودند نیز چنین درخواستی كردند، حضرت فرمود: چون نوجوان قبل از شما درخواست كرده، باید نوبت او مراعات شود و آب را ابتدا به نوجوان داد. حفظ نوبت همان عدالت است.
حضرت علی (علیه السلام) مادری را دید كه دو كودك به همراه دارد و سه خرما بیشتر ندارد، به هر كودكی یك عدد خرما داد و خرمای سوم را با دقت نصف كرد، تا میان كودكان به عدالت رفتار كند، حضرت از این مادر به خاطر این عدالت ستایش كرد.
استفاده بدون اجازه از مال دیگران، ظلم به حق آنهاست.
ریختن آبروی مردم، ظلم به آنان است.
نام بد به دیگران دادن و یا نام افراد را سبك بردن، كتك زدن و حتی ترساندن، ظلم است.
استفاده از اموال دولت بیش از آنچه قانون معیّن كرده، ظلم به جامعه است.
ظلم به مردم، گناهی نابخشودنی است. حتی اگر نوجوانی میوه درختی را بدون اجازه و به ناحق خورد، باید صاحبش را راضی كند و نمی‌تواند بگوید: چون بالغ نیستم، تكلیفی ندارم.
نماز و روزه بر کسی که به تکلیف نرسیده واجب نیست، ولی احترام مال و جان و آبروی مردم، حتی بر نوجوانان لازم است.
مراعات عدالت در جامعه از خانه شروع می‌شود و برای حفظ عدالت در جامعه باید حقوق یكدیگر را در خانه و مدرسه و خیابان و ماشین مراعات كنیم. در چیزهایی كه مخصوص افراد خانواده است، بدون اجازه آنها تصرف نكنیم.
آری، اسلام به خاطر مراعات حقوق، نه به فرزند اجازه می‌دهد مزاحم استراحت پدر و مادر شود و نه به آنان اجازه می‌دهد حتی بر سر فرزند داد بزنند. نابالغ بودن بهانه‌ای برای نادیده گرفتن و شكستن حق دیگران نیست. از اینجا معلوم می‌شود كه كودكان و نوجوانان باید قبل از بلوغ با اخلاق اسلامی آشنا باشند.

[/HR][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]1. سوره نحل، آیه 90.
[/]

میتونم کپیش کنم بزارم وبلاگم با اجازتون

[="Tahoma"][="Blue"]با سلام
این مطالب مربوط به دروس اقای قرائتیه
دروس ایشان نیاز به اجازه ندارد ایشان به همه این اجازه را داده اند
[/]

[="Tahoma"][="Blue"]

[=times new roman,times]درس نهم: راهنمایان بشر

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: برای هر امّتی پیامبری است.‏ [وَ لِكُلِّ أُمَّةٍ رَسُول] (1). خداوند هیچگاه مردم را بدون راهنما و رهبر آسمانی نگذاشته است. [وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هاد] (2). یعنی در هر زمان و مكانی باید مردم راهنمای زنده داشته باشند كه آن راهنمای زنده یا پیامبر است یا جانشین او. در ضمن باید بدانیم كه انبیا تنها در منطقه خاصی نبوده‌اند، هرکجا امتی بوده راهنمایی بوده است. خداوندی كه به مردم لطف و مهربانی دارد هرگز مردم را بدون راهنما نمی‌گذارد و هرگز زمین خالی از حجت نمی‌ماند.
گر‌چه انسان گاهی با فكر و عقل و گاهی با علم و مطالعه و گاهی با مشورت و گاهی با احساس و وجدان و گاهی با تجربه خود و دیگران، می‌تواند راه حق را پیدا كند، اما بسیاری از اوقات، پیدا كردن راه حق نیاز به آگاهی كامل انسان از زمانهای گذشته، حال و آینده و همچنین آگاهی انسان از خودش دارد، و این آگاهی‌ها تنها در اختیار آفریدگار انسان است و علم و تجربه ما به آنها نمی‌رسد.
به همین دلیل مردم با اینكه از علم و عقل و تجربه استفاده می‌كنند، هر كدام در طول عمر صدها بار از كرده خود پشیمان می‌شوند. پشیمانی انسان نشان آن است كه علم و عقل و تجربه او ناقص است. این پشیمانی از قدیم بوده و هست و خواهد بود.
اكنون كه خطا و پشیمانی‌های مردم باسواد و بی‌سواد در كشورهای پیشرفته و عقب‌مانده را مشاهده می‌كنیم، می‌فهمیم باید انسان راهنمایانی داشته باشد كه در کمالات از خود انسان برتر باشند. خطا و خلاف و پشیمانی، جهل و ترس و شك در وجودشان نباشد و از هر جهت امین و مورد اعتماد مردم باشند.
خداوند آنان را از طریق كمالات، معجزات، قدرت بیان، حلم و بردباری، علم و شجاعت بر همه‌ی مردم برتری داده باشد و مردم دست خود را در دست آن افراد بگذارند و با راهنمایی آنان دنیا و آخرت خود را آباد كنند. نام آن راهنمایان، پیامبران آسمانی است.
تنها پیامبرانند كه هرگز پشیمان نمی‌شوند؛ چون سخن آنان سخن خداست و خداوند هرگز پشیمان نمی‌شود. علم آنان از علم خداست و علم خدا محدودیت و نهایت ندارد.
انبیا از مردم و با مردم و در مردم و مثل مردم زندگی می‌كردند.
در كوچه وبازار راه می‌رفتند؛ [یَمْشُونَ فِی الْأَسْواق] (3) وهر دستوری می-دادند، ابتدا خودشان به آن عمل می‌كردند. در میان مردم صادق و امین بودند و برای هدایت مردم جانفشانی می‌كردند.
مردم را برادر خود می‌دانستند؛ [إِذْ قالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ هُود] (4) و اجازه نمی‌دادند كسی در ستایش آنان چاپلوسی كند. خودشان را در زندگی روزمرّه، بشری مثل همه‌ی مردم می‌دانستند؛ [قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُم] (5)
تمام انبیا یك هدف و یك مأموریت داشتند و آن دعوت مردم به خداپرستی و دور كردن مردم از اطاعت ستمگران و خرافات و برداشتن آداب و رسومی بود كه با عقل سازگار نیست. [وَ لَقَدْ بَعَثْنا فی‏ كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوت] (6)، ما در هر امتی رسولی برانگیختیم كه: «خدای یكتا را بپرستید و از طاغوت اجتناب كنید!»
تمام انبیا مردم را به عبادت و نماز سفارش می‌كردند. قرآن از قول حضرت ابراهیم (علیه السلام) می‌گوید: «پروردگارا! من فرزندانم را به سرزمینی كه قابل كشت نیست، در كنار كعبه آورده‌ام، تا نماز به پا دارند.» (7)
خدا به موسی می‌فرماید: [أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْری] (8)، نماز را به پا دار، تا یاد من باشی.
حضرت عیسی می‌گوید: [وَ أَوْصانی‏ بِالصَّلاةِ] (9)، خداوند مرا به نماز سفارش كرده است.
بنابراین یكی از برنامه‌های همه انبیا، دعوت مردم به بندگی خدا از طریق نماز بوده است.
اگر خداوند انسان را بدون پیامبر به حال خود رها كند، هر انسانی با سلیقه و مقدار علم خود راهی را انتخاب می‌كند. در آن راه خیال‌ها، وسوسه‌ها و فشارهای ستمگران هر روز او را به سویی می‌كشاند. هر روز انسان راهی می‌رود و فردای آن روز پشیمان می‌شود. امروز با یكی دوست می‌شود و فردا با او قهر می‌كند. امروز یك راه را بهترین می‌داند و فردا راهی دیگر را.
هرگز خداوند انسان را اینگونه به حال خود رها نمی‌كند.
خداوند در قرآن می‌فرماید: [وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِذْ قالُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ عَلی‏ بَشَرٍ مِنْ شَیْ‏ء] (10)، آنان كه گفتند خدا چیزی نازل نكرده و پیامبری نفرستاده است، در حقیقت خدا را آنچنان كه باید نشناخته‌اند.
مگر می‌شود خداوند انسان را كه بهترین موجودات هستی است، به حال خود رها كند و برای او راهنمایی معصوم نفرستد؟ هرگز چنین نیست. خداوند در قرآن می‌فرماید: ما هدایت مردم را بر خود واجب كرده‌ایم؛ [إِنَّ عَلَیْنا لَلْهُدی] (11)، كوتاه سخن آن كه انسان برجسته‌ترین موجود هستی است؛ یعنی از جمادات و نباتات و حیوانات، برجسته‌تر و همه چیز برای استفاده او آفریده شده است. اگر خداوند از طریق پیامبران بشر را راهنمایی نكند، همه چیز به هدر رفته است. همان‌گونه كه اگر مدیر مدرسه برای كلاسها معلم تعیین نكند و بچه‌ها را به حال خود رها كند، تمام بودجه‌های آموزش و پرورش و مدرسه و آب و گاز و برق و تلفن و كتابخانه و آزمایشگاه به هدر می‌رود. دنیا مدرسه‌ای است که مردم شاگردان این مدرسه و انبیا معلمان آن هستند، لكن معلمانی كه همه چیز می‌دانند و هرگز گناه نمی‌كنند و بهترین بندگی خدا را دارند و دلسوزترین مردم هستند و برای هدایت بشر تا پای جان ایستاده‌اند و از هیچ كس پاداش و مزدی نمی‌خواهند؛ [قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَیْهِ أَجْرا] (12)، بگو: در برابر این (رسالت و تبلیغ)، پاداشی از شما نمی‏طلبم!
در عمل به دستوراتشان، خودشان پیشگامند. در دعوت خود، مردم را مجبور نمی‌كنند؛ بلكه با استدلال و خوش‌اخلاقی آنها را دعوت می‌كنند. پیامبران هم مردم را به بهشت آخرت و سعادت دنیا مژده می‌دادند و هم به مردم درباره كیفر خلافكاری‌ها هشدار می‌دادند.
كسانی كه دنبال انبیا می‌روند، راه مستقیم، بی‌خطر، بدون اشتباه و امیدبخش را می‌پیمایند و كسانی كه از پیامبران جدا هستند، هر روز ستمگران بیرونی یا وسوسه‌ها و خیالها و آرزوهای درونی و یا آداب و رسوم و تعصبات قومی و منطقه‌ای، آنان را به سویی می‌كشانند و دنیا و آخرت آنها را تباه می‌كنند.
اكنون بیاییم همان‌گونه كه خدا بر انبیا سلام می‌كند، ما هم به آنان سلام كنیم:
[سَلامٌ عَلی‏ نُوحٍ فِی الْعالَمین]‏ (13). [سَلامٌ عَلی‏ إِبْراهیم] (14). [سَلامٌ عَلی‏ مُوسی‏ وَ هارُون] (15). [سَلامٌ عَلی‏ إِلْ‏یاسین] (16).
و در پایان به پیامبر عزیز اسلام نیز آنگونه كه در نماز است، سلام كنیم: «السلام علیك ایّها النبیّ و رحمة الله و بركاته».
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]

[/HR][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]1. سوره یونس، آیه 47.
2. سوره رعد، آیه 7.
3. سوره فرقان، آیه 20.
4. سوره شعراء، آیه 124.
5. سوره کهف، آیه 110.
6. سوره نحل، آیه 36.
7. سوره ابراهیم، آیه 37.
8. سوره طه، آیه 14.
9. سوره مریم، آیه 32.
10. سوره انعام، آیه 91.
11. سوره لیل، آیه 12.
12. سوره انعام، آیه 90.
13. سوره صافّات، آیه 79.
14. سوره صافّات، آیه 109.
15. سوره صافّات، آیه120.
16. سوره صافّات، آیه130.
[/]

[="Tahoma"][="Blue"]

[=times new roman,times]درس دهم: آشنایی با اخلاق پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله)

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: (ای پیامبر!) همانا تو بر اخلاق بزرگی استواری. [إِنَّكَ لَعَلی‏ خُلُقٍ عَظیم] (1)
امام علی (علیه السلام) می‌فرماید: «اخلاق خوب آن است كه اگر به خواسته‌های خود رسیدی راضی باشی و اگر نرسیدی عصبانی نباشی. اخلاق خوب آن است كه در برخورد با مردم كینه و انتقام نداشته باشی و بی مهری‌های آنان را به حساب نیاوری با آنان رفت و آمد داشته باشی گر چه آنان مثل شما نباشند و اگر ظلمی به تو شد مردم را ببخشی.»
امام حسن (علیه السلام) می‌فرماید: «اخلاق خوب، سر آغاز هر كار نیك است.»
امام‌ صادق (علیه السلام) می‌فرماید: «همان‌گونه كه نور خورشید آلودگی‌ها (میكروب‌ها) را می‌كشد، اخلاق خوب نیز خطاهای انسان را از بین می‌برد.»
اخلاق خوب آن است كه انسان همیشه و برای همه آن را به كار برد. مثلا به همه سلام كند و به همه احترام گزارد.
پس اگر كسی فقط به معلم خود سلام كند و احترام گزارد به این کار به تنهایی اخلاق گفته نمی‌شود.
پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله) حتی به كودكان سلام می‌كرد. آنان را با نام خوب صدا می‌كرد. با مردم عادی مشورت و به آنان دعا و با آنان همكاری می‌كرد. در سفری، همراهان می‌خواستند غذا تهیه كنند و هر كس كاری را به عهده ‌گرفت. پیامبر فرمود: پس من هم برای پخت غذا هیزم و آتش تهیه می‌كنم. یاران او گفتند: ما كارهای شما را انجام می‌دهیم. حضرت قبول نكرد و فرمود: اگر می‌خواهید من از این غذا بخورم، من هم باید سهمی از این كار داشته باشم.
پیامبر عزیز ما با افراد فقیر هم غذا می‌شد و با آنان دست می‌داد. روی زمین می‌نشست، حتی اگر یك عدد خرما را به او می‌دادند می‌پذیرفت و همیشه تبسم بر لب داشت.
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]

[/HR][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]1. سوره قلم، آیه 4.[/]

[="Tahoma"][="Blue"]

[=times new roman,times]درس یازدهم: دوست داشتن پیامبر و اهل بیت (علیهم السلام)

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]انسان نسبت به كسی كه به او نیكی كند، علاقمند می‌شود و هر چه نیكی بهتر و بیشتر باشد، علاقه به او بیشتر است.
اكنون ببینیم چه كسی بیش از هر كس به ما لطف و محبت داشته است تا نسبت به او شناخت پیدا كنیم و او را دوست بداریم و با پیروی از او، او را یاری كنیم.
بعد از خداوند كه ما را آفرید و نعمت سلامتی و علم و فكر و عقل و هوش و استفاده از زمین و آسمان و گیاهان و حیوانات و امكانات را داد، هیچ كس به اندازه پیامبران و جانشینان بر حق آنان به ما خدمت نكرده‌اند.
آنان هم حق معلمی بر ما دارند به خاطر علومی كه از طرف خداوند به ما یاد دادند و هم حق تربیت بر ما دارند؛ چون در اخلاق و صبر و شجاعت و تقوی الگوی ما بوده‌اند و هم ما را از آینده خود آگاه كرده‌اند.
اگر پدر و مادر برای لباس و خوراك و پوشاك و مسكن بر ما حق دارند پیامبر و اهل بیت او به خاطر هدایت و تقوی و اخلاق، حق بیشتری دارند، چون در خوراك و پوشاك و مسكن، انسان با حیوانات یكسان است. آنها نیز نوعی خوراك و پوشاك و مسكن دارند، اما انسان به خاطر هدایت و رشد و تقوی بر حیوانات برتری دارد و این برتری را ما از راهنمایی رهبران آسمانی داریم.
كسانی كه از رهبران معصوم جدا هستند، گرچه در علم و صنعت رشد داشته باشند، اما رشد و صنعت آنان همه جا سبب نجات بشر نیست. امروز آمریكا در صنعت پیشرفته است، اما با این وسیله به دنیا زور می‌گوید، چون از تقوی و اخلاق جدا شده است.
اكنون كه امتیاز انسان بر حیوانات هدایت اوست و این هدایت را از رهبران معصوم دارد، پس باید سعی كنیم آنان را بهتر بشناسیم و بیشتر دوست بداریم و از آنان پیروی كنیم.
همه‌ی امامان ما شهید شده‌اند تا به ما یاد بدهند تا پای جان تسلیم ظلم نشویم، زندگی ساده داشته‌اند تا به ما یاد دهند از اسراف و تجملات دوری كنیم، عبادت خدا كرده‌اند تا راه و رسم بندگی را به ما یاد دهند.
آنان با عمل خود عدالت و تقوی را به ما آموختند تا انسان‌ها را از الگو قرار دادن نااهلان نجات دهند.
پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: «من و علی پدران این امت هستیم.» (1) اگر پدر به فكر جسم ما می‌باشد، رهبران آسمانی به فكر جسم و روح ما هستند.
در حدیث می‌خوانیم: «معلم نیز پدر انسان است»
در قرآن می‌خوانیم: «حضرت ابراهیم پدر مردم است.» (2)
به وسیله‌ی امامان معصوم خداوند نعمت‌های خودش را بر انسان فرو می‌فرستد. آنان پیوسته به ما دعا می‌كنند و واسطه قبول شدن دعاهای ما هستند. ما نیز باید نسبت به زحمات آنان آگاه باشیم و به آنان عشق بورزیم و به زیارتشان برویم و از دستوراتشان پیروی كنیم؛ زیرا دستورات آنان دستورات خداست و پیروی از آنان پیروی از خداست و نپذیرفتن دستورات آنان نپذیرفتن دستورات خداست.
ما باید نام آنان را زنده بداریم. تولد آنان را گرامی بداریم و در شهادت آنان سوگوار باشیم. به همنامی با آنان افتخار كنیم و از پدر و مادر خود برای این نامگذاری تشكر كنیم و كتاب‌هایی كه درباره‌ی زندگی آنان نوشته شده را بخوانیم و دوستان آنان را دوست بداریم و با دشمنانشان دشمن باشیم.


[/HR][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]1. بحارالانوار، جلد 16، صفحه 364 .
2. سوره حج، آیه 78.
[/]

[="Tahoma"][="Blue"]

[=times new roman,times]درس دوازدهم: آشنایی با اهل بیت پیامبر (علیهم السلام)



[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]همان‌گونه كه كتاب و معلم، هر دو لازمند؛

قرآن و امام نیز هر دو لازمند.



[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]بارها پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: «من میان شما دو چیز گرانبها را می‌گذارم و می‌روم، یكی قرآن (كه دستور زندگی است) و دیگری اهل بیت من (كه معلمان این كتابند).» (1)
سپس فرمود: «بین قرآن و اهل بیت من هرگز جدایی نیست. این دو با هم برای همیشه وسیله هدایتند.» در این درس، با اهل بیت پیامبر كه همان امامان معصومند آشنا می‌شویم.
همان‌گونه كه پیامبر و قرآن از طرف خداست باید همتای قرآن نیز از طرف خدا تعیین شود؛ تا هرگز بین این دو جدایی پیش نیاید.
امام باید نمونه قرآن باشد. امام رضا (علیه السلام) فرمود: «تمام كلمات ما برخاسته از قرآن است.» (2)
آشنایی با امام علی (علیه السلام)
اولین امام ما حضرت علی (علیه السلام) است كه بارها و بارها توسط پیامبر اسلام به مردم معرفی شد و در اواخر عمر نیز هنگامی كه از آخرین سفر حج برمی‌گشتند به فرمان خداوند در مراسمی باشكوه بعد از نماز ظهر و سخنرانی در غدیر خم، ایشان را به همه معرفی كردند.
حضرت علی (علیه السلام) آینه قرآن است؛ اگر در قرآن دستور نماز و عبادت است، بهترین نماز و عبادت را آن حضرت انجام می‌داد، او از نماز خسته نمی‌شد، همان‌گونه كه ماهی از شنا خسته نمی‌شود.
اگر قرآن به احترام گذاردن به كودكان یتیم سفارش می‌كند، حضرت علی پدر یتیمان بود و غذای آنان را بر دوش خود حمل می‌كرد و به در خانه آنان می‌برد.
اگر قرآن به علم سفارش می‌كند، علم حضرت علی (علیه السلام) تا آنجا بود كه فرمود: «هر چه بپرسید جواب می‌دهم.»
اگر قرآن به كار و تلاش سفارش می‌كند، او نخلستان‌هایی را ایجاد كرد.
اگر قرآن به شجاعت سفارش می‌كند، حضرت علی (علیه السلام) در جنگ با بزرگترین كفار آن‌گونه جنگید كه شمشیر زدن او از عبادات همه‌ی عبادت‌کنندگان برتری پیدا كرد.
حضرت علی در همسرداری و تربیت فرزند و كمك به مظلومان، بعد از پیامبر (صلی الله علیه و آله) همتایی نداشت. همین‌كه پیامبر او را به امامت برگزید، مردم به او تبریك گفتند و در مراسمی با او پیمان وفاداری بستند. نه تنها در زندگی حتی در شهادت، او تمام خوبی‌ها را به خود اختصاص داد؛ مثلاً در بهترین ایام (ماه رمضان)، در بهترین شب‌ها (شب قدر)، در بهترین مكان‌ها (مسجد)، در بهترین عبادات (نماز)، در بهترین حالات (سجده)، از طریق شهادت جان خود را تقدیم خدا كرد.
آشنایی با حضرت زهرا (علیها ‌السلام)
حضرت علی (علیه السلام) دارای امتیازاتی بود كه هیچ كس دیگری نداشت. از جمله این‌که همسری همچون حضرت زهرا (علیها ‌السلام) داشت که همسر هیچ پیامبری نیز به مقام او نمی‌رسد. در اینجا مناسب است چند كلمه‌ای راجع به حضرت زهرا (علیها السلام) صحبت كنیم.
كدام عروس در مسیر خانه داماد، لباس عروسی خود را به فقیر هدیه می-كند و می‌گوید: [لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّی تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّون] (3)، هرگز به نیكی نمی-رسید تا آنچه را كه دوست دارید، در راه خدا انفاق كنید.
حضرت فاطمه زهرا (علیهاالسلام) به گونه‌ای از پدر خود حفاظت می-كرد كه گویا مادر بود نه دختر. همین‌كه پدرش مورد بی‌مهری و جسارت كفار قرار می‌گرفت، همچون مادر، او را دلداری می‌داد؛ تا آنجا كه پیامبر فرمود: «فداها أبوها» (4). یعنی «پدرش فدای این فرزند.»
دلسوزی حضرت زهرا (علیهاالسلام) به قدری بود كه فرزندش امام حسن (علیه السلام) می‌گوید: مادرم از سر شب تا پایان شب به دیگران دعا می‌كرد. به او گفتم: ای مادر چرا برای خود دعا نمی‌كنی؟ گفت: «الْجَارُ ثُمَّ الدَّارُ» (5)، اول همسایه بعد اهل خانه. یعنی اول دیگران بعد خود.
حضرت فاطمه زهرا (علیهاالسلام) كسی بود كه فرزندش امام حسین در كربلا فرمود: من زیر بار زور نمی‌روم چون در دامن فاطمه پرورش یافته‌ام.
دختری تربیت كرد كه با سخنرانی، حكومت ستمگر بنی‌امیه را رسوا كرد.
فاطمه زهرا برای زنان كلاس درس داشت. كارش را با خادم خود فضه یكسان تقسیم می‌كرد. هرگز از شوهرش تقاضایی نكرد. برای اسلام به مدینه هجرت كرد. در جنگ خندق و احد، پدر و مسلمانان را یاری می-كرد. غذای افطار خودش را به یتیم و مسكین و اسیر داد. با سخنرانی خود در مسجد پیامبر، از امام خود دفاع كرد.
نه برای فاطمه زهرا همسری جز علی بود و نه برای علی همسری جز فاطمه یافت می‌شد. اگر مریم مادر یك عیسی بود، فاطمه مادر 11 عیسی بود. فاطمه زهرا به حجاب بسیار اهمیت می‌داد.
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]

[/HR][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]1. وسائل الشیعه، جلد 27، صفحه 33.
2. بحارالانوار، جلد 39، صفحه 2.
3. سوره آل‌عمران، آیه 92.
4. بحارالانوار، جلد 43، صفحه 86.
5. وسائل‏الشیعه، جلد 7، صفحه112.
[/]

[="Tahoma"][="Blue"]

[=times new roman,times]درس سیزدهم: امام حسن و امام حسین (علیهما السلام)

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]از آنجا كه انسان برای همیشه نیاز به راهنما دارد، (همان‌گونه كه نیاز به آب و هوا و غذا دارد) مسأله امامت و رهبری یك حادثه برای یك زمان نیست، بلكه همچون خورشید برای همیشه باید با نور هدایت به عقلها و فكرها روشنی دهد.
امام حسن (علیه السلام) که امام دوم ماست، در شب نیمه رمضان سه سال پس از هجرت پیامبر (صلی الله علیه و آله) به مدینه متولد شد و پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله) در گوش او اذان گفت و برای او عقیقه كرد.
در كودكی آیات قرآن و سخنان پیامبر (صلی الله علیه و آله) را شنیده و در خانه برای مادرش بیان می‏کرد و هر گاه حضرت علی (علیه السلام) از حضرت زهرا (علیهاالسلام) می‏پرسید: «چگونه این آیات را شنیده‏ای؟» عرض می‌كرد: «از حسن (علیه السلام) شنیده‌ام.»
امام حسن (علیه السلام) بسیار متواضع بودند. روزی گروهی از کودکان که نانی بیش نداشتند، حضرت را دعوت به مهمانی كردند، حضرت هم قبول ‏فرمودند و بعد آن حضرت آنها را به میهمانی دعوت كردند و پذیرائی ‏نمودند.
ایشان در برابر بدرفتاری‌های دیگران بسیار صبور بودند. روزی مردی از سرزمین شام، امام حسن (علیه السلام) را دید و به ایشان جسارت كرد و ناسزا گفت، امام ساكت ماندند؛ وقتی فهمیدند كه او به خاطر فقر و نداری در تنگنا قرار گرفته فرمودند: «اگر گمشده‏ای، تو را راهنمایی كنم و اگر گرسنه‏ای، سیرت کنم و اگرمحتاجی به تو کمک کنم؟» آن مرد شرمنده شد و گفت: «خدا بهتر می‌داند چه کسی را امام قرار دهد.»
امام حسین (علیه السلام) كه امام سوم ماست، در روز سوم شعبان در سال چهارم هجری متولد شد.
پیامبر در گوش راست او اذان و در گوش چپش اقامه گفت. فرشته وحی از طرف خدا پیام آورد كه نام او را حسین بگذارید. پس از هفت روز گوسفندی را ذبح و گوشت او را همراه مقداری نقره به فقرا دادند.
سلمان فارسی می‌گوید: پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) امام حسین را روی زانوی خود می‌نشاند و می‌فرمود: «تو امام و پسر امام و پدر امامان هستی. 9 نفر از امامان از فرزندان تو هستند. آخرین آنها قائم است.»
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) امام حسین را (در زمانی كه كودك بود) بغل می‌كرد و می‌بوسید و می‌فرمود: «حُسَیْنٌ مِنِّی وَ أَنَا مِنْ حُسَیْن» (1)، حسین از من است و من از حسین هستم.
در كوفه كم آبی بود. مردم نزد حضرت علی آمدند و از خشكسالی شكایت كردند. حضرت به فرزندش امام حسین فرمود: «به پا خیز و دعا كن.» امام حسین به پا خاست و بعد از ستایش خدا و صلوات بر پیامبر دعا كرد. همین‌كه دعای آن حضرت تمام شد، ناگهان ابری پیدا شد وباران بارید.
در جنگ صفین، لشكر حضرت علی تشنه شدند. افرادی به سراغ آب رفتند، ولی دست خالی برگشتند. امام حسین از پدر اجازه گرفت و رفت و آب آورد. حضرت علی به گریه افتاد. پرسیدند چرا گریه می‌كنی؟ فرمود: همین كسی كه امروز مسلمانان را سیراب كرد، در آینده در كربلا در كنار آب تشنه شهید خواهد شد.
امام حسین (علیه السلام) در زمان امام حسن می‌فرمود: «امام حسن برادر من و امام من است و من مطیع او هستم.»
امام حسین هنگام كودكی بر دوش پیامبر و روزگاری در كربلا زیر سم اسب قرار گرفت. آنچه مهم است آن است كه در دو حال، از خدا راضی بود و می‌فرمود: «الهی رضًا برضاك»
پیامبر آنجا كه به سوی نماز عید حركت می‌كرد، امام حسین كه كودك بود را با خود می‌برد و او همراه پیامبر تکبیر «الله اكبر» می‌گفت و آنجا كه لازم بود مباهله و نفرین كند باز این كودك را با خود می‌برد.
نیمه شبی امام حسن از خواب بیدار شد و آب خواست. آن شب پیامبر كه در خانه فاطمه (علیها السلام) مهمان بود، بیدار شد و برای این كودك آب آورد. در این میان امام حسین نیز از خواب برخاست و آب خواست ولی حضرت اول آب را به امام حسن داد. فاطمه (علیهاالسلام) پرسید: آیا حسن را بیشتر دوست دارید؟ پیامبر فرمود: «هر دو نزد من یكسانند؛ ولی نوبت با حسن بود. او اول آب خواست.»
امام حسین در مقابل حكومت ظلم ایستاد و حاضر شد كه خود و یاران و فرزندانش، حتی طفل شیرخوارش شهید شوند، اما تسلیم ستمگران نشود و به همه انسان‌ها آموخت عزت، در راه حق بودن است و شهادت در راه حق، از زندگی در راه باطل بهتر است. حتی نوجوان كربلا، حضرت قاسم گفت: اگر بنا باشد قدرت و حكومت به دست بنی امیه باشد، برای من مرگ از عسل شیرین‌تر است. آری، زندگی زمانی شیرین است كه رهبر الهی و قانون الهی و اخلاق الهی باشد.

[/HR][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]1. بحارالأنوار، جلد 43، صفحه270. [/]

[="Tahoma"][="Blue"]

[=times new roman,times]درس چهاردهم: رحمت گسترده (آشنایی با امام زمان(علیه السلام))

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]آیه‌ی [بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمان‏ الرَّحِیمِ] یكصد و چهارده مرتبه در قرآن تكرار شده است ـ صد و سیزده بار در آغاز سوره‌ها و یك بار در آیات سوره نمل ـ تنها در این آیات، 228 بار خداوند با صفت رحمت و مهر ستایش شده است. علاوه بر این كه صدها بار دیگر خداوند بزرگ، در آیات دیگر قرآن با این وصف ستوده شده است.
از مجموع این آیات این اصل مهم و كلی كه مبنای آفرینش انسان و جهان بر رحمت است به خوبی آشكار می‌گردد. از این رو همه جا باید رد پای این اصل را پیدا كرد.
رحمت خداوند در بعثت پیامبر
خداوند در قرآن مجید خطاب به پیامبر می‌فرماید: [وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمین] (1) ، و ما تو را جز رحمتی برای جهانیان نفرستادیم.
خداوند پیامبر اسلام و دیگر پیامبران را برای برخوردار ساختن انسان‌ها از رحمت خود در دنیا و آخرت مبعوث كرده است.
اوصیا و جانشینان پیامبر (صلی الله علیه و آله) نیز ادامه دهنده راه آن حضرت هستند. امام دوازدهم حضرت مهدی (علیه السلام) نیز جلوه‌ای از رحمت گسترده پروردگار برای همه انسان‌ها به‌ویژه برای شیعیان و معتقدان به آن حضرت است.
در زیارت آل یاسین كه از زیارت‌های امام زمان (علیه السلام) می‌باشد، می‌خوانیم: «والرحمة الواسعة» (2) ، سلام بر تو… ای رحمت گسترده پروردگار.
در حدیثی از جابر صحابی پیامبر نیز از امام زمان (علیه السلام) با عنوان «رحمةٌ للعالمین» یاد شده‌ است. (3)
آری، آن امام و ذخیره خداوند برای آینده جهان و پیاده كننده لطف و رحمت خداوند در زمین است.
رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در باره‌ی آن حضرت می‌فرماید: «من شما را به مهدی (علیه السلام) بشارت می‌دهم. او در بین امت من مبعوث خواهد شد در زمانی كه مردم بسیار با یكدیگر اختلاف دارند و چیزی پایدار و ثابت نیست، و او زمین را پر از عدل و داد می‌كند، همان‌گونه كه از ظلم و ستم پر شده است. ساكنان آسمان و زمین از او راضی می‌شوند، دارایی‌ها را به صورت صحیح بین مردم تقسیم می‌كند.»
شخصی پرسید: ای رسول خدا معنای تقسیم صحیح اموال چیست؟
حضرت فرمود: «یعنی به عدالت ثروت‌ها را در بین مردم توزیع می-كند.» (4)
هم‌چنین امام زمان (علیه السلام) در نامه‌ای به یكی از نمایندگان خاص خود در زمان غیبت صغری می‌فرماید: «من موجب آمان و آرامش برای اهل زمین هستم». (5)
آری، امام زمان (علیه السلام) جلوه مهر و لطف خداوند بر اهل زمین است و اگر سخن از شمشیر و جنگ نیز وجود دارد، در برابر ستمگران و مستكبرانی است كه مانع بارش رحمت الهی بر مردم زمین هستند.

[/HR][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]1. سوره انبیاء، آیه 107.
2. بحارالانوار، ج52، ص171.
3. كلینی، محمدبن یعقوب، الكافی، ج1، ص527.
4. كشف الغمه، ج2، ص471.
5. كتاب الغیبه، شیخ طوسی، ص292.
[/]

[="Tahoma"][="Blue"]

[=times new roman,times]درس پانزدهم: جهان آخرت

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]ما همین كه به خود و اطراف خود نگاه می‌كنیم، مشاهده می‌كنیم كه هر چیزی در جای خود قرار گرفته‌ است. اگر كودك ناتوان است، پدر و مادر با علاقه‌ای كه به او دارند، او را نگهداری می‌كنند و تمام مشكلات او را حل می‌كنند. آب دهان، شیرین است تا ما احساس ناراحتی نكنیم و آب چشم، شور است تا با شوری خود چشم را حفظ كند.
خداوند روی انگشتان دست، مقداری پوست اضافه قرار داده كه هنگام خم شدن انگشتان، مشكلی نداشته باشد. روی زانو نیز مقداری پوست اضافه قرار داده كه زانوی ما به راحتی خم شود. مژه‌های چشم و پلك چشم و گودی چشم و ابروی بالای چشم، همه برای آن است كه به چشم ما ضرری نرسد. خداوند لب‌های ما را نرم قرار داد، تا به راحتی سخن بگوییم و هنگام غذا چیزی از دهانمان بیرون نریزد. فاصله‌ی خورشید را به گونه‌ای قرار داد كه ما نسوزیم. زمین را برای ما تصفیه خانه رایگان قرار داد كه آب كثیف در آن فرو می‌رود ولی از كنار آن آب زلال خارج می‌شود. ما به هر چه بنگریم، دست خدا را در آن می‌بینیم. آیا ممكن است خداوندی كه در بدن ما و در كل جهان این همه زیبایی‌ها و هنرنمایی‌ها و صنعت‌ها و حكمت‌ها قرار داده، پس از چندی با مرگ انسان همه چیز او را تمام كند؟!
آیا می‌توانیم با خود بگوییم نوزاد، كودكی شود و بعد، جوان و پس از آن، سالمند و بعد با مردن، پرونده انسان در هم پیچیده و تمام شود؟
به یك مثال توجه كنید: اگر شخصی افراد زیادی را به مهمانی دعوت كند و در سفره انواع غذاها، نوشیدنی‌ها، سبزی‌ها و میوه‌ها را با نظم بچیند. محل پذیرایی را با فرش‌ها، پرده‌ها و چراغ‌ها زینت دهد، ولی مهمانان به جای ادب، به یكدیگر حمله كنند، حق یكدیگر را تلف كنند و پس از مدتی سر و صدا و درگیری سفره برچیده و چراغها خاموش و مهمانی تعطیل شود. آیا به كسی كه این مهمانی را برگزار کرده نمی‌گویند زحماتت به هدر رفت و مهمانی بیهوده بود؟ آیا نباید از این جمعیت مهمانان بهره‌گیری و هدفی دنبال می‌شد؟ بعد از آشنایی با این مثال، به سراغ درس خود برویم.
زمین سفره‌ای گسترده است؛ انواع غذاها و میوه‌ها و رنگ‌ها و مزه‌ها و نهرها و كوه‌ها و معادن و زیبایی‌ها در این سفره قرار داده شده است و مردم زمین در این خانه بزرگ مدتی هستند. بعضی مردم ستمگر و بعضی مظلومند. اگر پس از چند روزی مرگ همه را فرا گیرد و چراغ خورشید خاموش و سفره برچیده شود، در این آفرینش چه سودی است؟ اگر از غذا انسان ساخته شود و انسان بمیرد و خاك شود، و هیچ مزد و كیفری در كار نباشد و خوبان و بدان با هم محو و نابود شوند، در این آفرینش چه هدفی در كار است؟ اگر ما حاضر نیستیم سفره بی‌هدف پهن كنیم، خدای حكیم نیز انسان بی‌هدف خلق نمی‌كند.
خدا حكیم است تا آنجا كه برای ایستادن ما گودی كف پا را قرار داده و همه چیز را برای بشر آفریده است. ما نمی‌توانیم بگوییم همه چیز برای بشر خلق شده است ولی بشر برای خوردن و مردن. پس باید حساب و كتاب و كیفر و پاداشی باشد و همان‌گونه كه اگر برگ‌ها در پاییز می‌ریزند دوباره سبز می‌شوند و همان‌گونه كه بعد از خواب دوباره بیدار می‌شویم باید دو مرتبه انسان زنده شود تا مزد كار نیك و بد خود را ببیند. البته بخشی از مزد و پاداش‌ها در دنیا داده می‌شود، اما مزد اصلی در جهان دیگر است.
زنده شدن مرده، مثل بیدار شدن از خواب و مثل به یاد‌ آوردن چیزهای فراموش‌شده‌ است. همان خدایی كه ما را آفرید می‌تواند بعد از مرگ دوباره ما را زنده كند.
چنانکه اگر كسی ماشینی ساخت می‌تواند قطعات آن را از هم جدا كند و بار دیگر آنها را به هم متصل كند. همان‌گونه كه ما می توانیم خشتی را خاك كنیم و دومرتبه از همان خاك‌ها خشت جدیدی بسازیم. مگرنه آن است كه دندان‌های كودك می‌ریزد، ولی دو مرتبه دندان محكم‌تری می‌روید؟ حتی اگر قسمت كوچكی و ذره‌ای از انسان باشد، می‌شود تبدیل به یك انسان شود. شما پنج سانتیمتر از شاخه درخت انگور را قطع كنید و در زمینی كشت كنید. همان قلمه‌ی كوچك، درخت انگور بزرگی می‌شود.
بنابراین خدایی كه یك شاخه كوچك را درخت می‌كند، و پس از ریزش دندان، دندان محكم‌تری را برای زندگی طولانی، پدید می‌آورد و درختان پاییزی را در بهار سبز می‌كند و خواب رفته‌ها را بیدار می‌كند، مرده‌ها را نیز زنده خواهد كرد. زیرا اگر زنده نكند و انسان با مرگ نابود شود، مثل همان مهمانی بی‌فایده است كه مهمانان به یكدیگر ظلم كنند و سفره برچیده شود.
[/]

[="Tahoma"][="Blue"]

[=times new roman,times]درس شانزدهم: كیفر و پاداش

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]خداوند از طریق پیامبران خود، به كسانی كه ایمان به خدا و قیامت و پیامبران دارند، وعده‌هایی داده كه یك زندگی همیشگی در بهشت خواهند داشت و از انواع میوه‌ها و غذاها و خوشی و لذتها هر چه را كه بخواهند، استفاده می‌كنند. در بهشت، درد و رنج، غم و اندوه و هیچ گونه ناراحتی وجود ندارد. در آنجا حرف ناروا گفته نمی‌شود. از كسانی كه در دنیا به دستورات خدا عمل كرده‌اند، به بهترین نوع پذیرایی می‌شود. پذیرایی كنندگان افرادی بسیار زیبا و خوش‌سیما هستند. آبها و نهرهای بهشتی و میوه‌های بهشتی برای ما قابل فهم نیست، زیرا ما در دنیا هر چیز خوبی را چند بار استفاده كنیم دیگر نسبت به آن علاقه‌ای نداریم. مثلا برای گردشگران، شهرها و روستاهای نرفته زیباست، ولی برای اهل آن شهر و روستا كه همیشه آنجا را می‌بینند تازگی ندارد. اما در بهشت با اینكه بهشتیان همیشه در آنجا هستند، ولی در هر نگاهی كه می‌كنند، لذت و تازگی احساس می‌كنند.
اما برای كسانی كه در دنیا كار زشت انجام داده‌اند، با سخن و یا با زور مردم آزاری كردند و از نعمت‌های خدا استفاده نموده ولی از خدا تشكر نكردند، به جای انجام فرمان خدا دستورات دیگران را اطاعت كردند، نه نماز خواندند و نه سخن انبیا را پذیرفتند، به پدر و مادر خود بدرفتاری كردند، مردم را مسخره كردند، مال آنان را به ناحق ربودند، غذای حرام خوردند، حق دیگران را مراعات نكردند و از كرده های خود پشیمان نشدند و عذرخواهی نكردند؛ برای اینگونه افراد، دوزخ آماده شده است. آتش دوزخ هرگز خاموش نمی‌شود.
در قرآن می‌خوانیم: «اهل بهشت از اهل دوزخ می‌پرسند: چه چیز شما را روانه جهنم كرد؟» آنها چهار جواب می‌دهند:
اول می‌گویند: [قالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّین] (1)، ما اهل نماز نبودیم.
دوم می‌گویند: [وَ لَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِین] (2)، ما گرسنگان را سیر نكردیم.
سوم می‌گویند: [وَ كُنَّا نخَُوضُ مَعَ الخْائضِین] (3)، ما با همنشینی با كسانی كه در فساد غرق بودند، غرق شدیم.
چهارم می‌گویند: [وَ كُنَّا نُكَذِّبُ بِیَوْمِ الدِّین] (4)، ما پیوسته قیامت را نمی‌پذیرفتیم و آن را رد می‌كردیم.
به خاطر این اعمال، گرفتار قهر خدا و روانه دوزخ شدیم.
گاهی انسان در یك لحظه چاقو به چشم خود فرو می‌كند، ولی برای همیشه كور است. دست به برق می‌زند و برای همیشه می‌میرد. بنابراین زمان گناه و چاقو به چشم زدن یك لحظه است، اما اثر آن برای همیشه باقی خواهد ماند. در دنیا نیز انسان ممكن است با یك لحظه خلاف و گناه، قهر همیشگی خدا را برای خود بخرد.

[/HR][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]1. سوره مدثّر، آیه 43.
2. سوره مدثّر، آیه 44.
3. سوره مدثّر، آیه 45.
4. سوره مدثّر، آیه46.
[/]

[="Tahoma"][="Blue"]

[=times new roman,times]درس هفدهم: پای سخن خالق (سوره حمد)[=times new roman,times]
[=times new roman,times][بِسْمِ اللهِ الرَّحْمانِ الرَّحیمِ]


[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]به نام خداوند بخشنده‌ی مهربان
همیشه و در همه جا آغاز و افتتاح كارها را از طریق افراد مهم انجام می‌دهند. مثلاً كلنگ ساختمان مهم را به دست یكی از بزرگان منطقه به زمین می‌زنند. در افتتاح یك كارخانه، نوار را یك فرد برجسته قیچی می‌كند. در جنگ فرمان حمله از طرف فرمانده‌ی کل صادر می‌شود. ما مسلمانان نیز بهتر است، كار خود را با نام خداوند آغاز کنیم؛ كه علم و قدرت و محبتش از هر كسی برتر است.
اولین آیه‌ی قرآن با «بسم الله» شروع می‌شود. سایر پیامبران نیز آغاز كارشان را با «بسم الله» شروع می‌كردند. در آغاز غذا خوردن،‌ مسافرت، خوابیدن، سوار وسیله‌ی نقلیه ‌شدن، به گفتن «بسم الله» سفارش شده ‌است. «بسم الله» نشانه‌ی آشنایی با خدا و پناه بردن به او و استمداد از اوست. همین كه انسان می‌گوید: «به نام خداوند بخشنده‌ی مهربان» یعنی خدایا! من به تو ایمان دارم، تو را دوست دارم، از تو كمك می‌خواهم و با نام تو به كارم رنگ خدایی می‌دهم.
[=times new roman,times][الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ]

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]ستایش مخصوص خداوندی است كه پروردگار جهانیان است.
كلمه «ربّ» به كسی می‌گویند كه هم صاحب چیزی است و هم در رشد و پرورش آن نقشی دارد. خداوند هم مالك همه چیز است و هم همه چیز را رشد می‌دهد. «الْحَمْدُ لِلَّهِ» بهترین نوع شكر از خداست.
انسان در برابر خوبی‌ها، تشكر می‌كند و خداوند سرچشمه‌ی همه خوبی‌هاست.
آری، اگر از دانش‌آموزی به خاطر خوب درس‌خواندنش تشكر می‌كنیم، باید از سرچشمه‌ی آن درس كه معلم و كتاب است نیز تشكر كنیم.
خداوند برای همه چیز راه رشد وتربیت مخصوصی قرار داده است؛
تخم هندوانه را رشد می‌دهد تا هنداونه شود.
به زنبور آموخته كه چه گلی را بمكد و چگونه عسل درست كند. در بدن كوچك زنبور عسل سه كارخانه مهم قرار داده‌ است؛ كارخانه عسل‌سازی، كارخانه زهرسازی و كارخانه ‌موم‌سازی، به او هنر خانه‌سازی نیز آموخته است.
دیگران كه چیزی می‌سازند آن را رها می‌كنند و می‌روند. مثلا كسی كه قالی یا ساختمان یا ماشینی درست می‌كند، ساخته خود را به دیگری واگذار می‌كند و به سراغ قالی و ساختمان و ماشین دیگری می‌رود، ولی خداوند هر چه را آفریده حتی برای یك لحظه آن را رها نمی‌كند و از آن غافل نیست. قرآن می‌فرماید: [وَ ما كُنَّا عَنِ الْخَلْقِ غافِلین] (1)، و ما (هرگز) از آفریده‌های (خود) غافل نبوده‏ایم.
[=times new roman,times][الرَّحْمانِ الرَّحیمِ]

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif](خدایی كه) بخشنده و مهربان است.
ریشه‌ی این دو كلمه رحمت خداست. خداوند «رحمان» و «رحیم» است.
در اینجا به چند نمونه از رحمت خدا اشاره می كنیم:
آفریدن او رحمت است.
روزی دادن او رحمت است.
پرورش او رحمت است.
بخشیدن گناهان از طرف او رحمت است.
همین كه برای كار خوب ده پاداش ولی برای کار بد یك كیفر می‌دهد، رحمت است.
او علاقه به فرزند را در دل پدر و مادر قرارداد.
او به انسان عقل و فهم و حافظه داد.
او به انسان چشم و گوش و هوش داد.
خورشید تابان و سبزی گیاهان و رام بودن حیوانات از اوست.
علم و قدرت و زنده بودن ما به دست اوست.
پس او را كه این همه مهربان است ستایش می‌كنیم، او را دوست می-داریم، با او از طریق نماز و دعا حرف می‌زنیم، فرمانش را می‌پذیریم و از مخالفت با او دوری می‌كنیم.
[=times new roman,times][مالِكِ یَوْمِ الدِّینِ]

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]خداوند مالك روز قیامت است.
گر‌چه خداوند مالك همه چیز در همه جاست ولی در قیامت، انسان مالک بودن خدا را بهتر می‌فهمد. انسان همیشه به شناسنامه و كارت شناسایی نیاز دارد، اما در حال عادی این نیاز را درك نمی‌كند، ولی هنگام ورود و خروج از كشور، ‌ثبت‌نام برای مدرسه،‌ گرفتن گواهی‌نامه، رفتن به دانشگاه،‌ گرفتن پول از بانک، شركت در مراسم مهم و امثال آن انسان نیاز به كارت و شناسنامه را بهتر احساس می‌كند. در قیامت هم كه مال و فامیل و علم و مقام و دوستان هیچ كاری نمی‌توانند برای انسان بكنند، انسان با تمام وجود می‌فهمد كه جز خداوند هیچ كسی اختیار و قدرتی ندارد و در آن روز می‌فهمد كه مالك، فقط خداوند است.

[=times new roman,times][مالِكِ یَوْمِ الدِّینِ]

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]این خداوند، هم آفریدگار و پرورش دهنده ما است و هم انواع رحمت خود را بر ما می‌فرستد و هم در قیامت سر و كارها فقط با اوست.
پس فقط او را پرستش كنیم و فقط از او كمك بگیریم.
[=times new roman,times][إیّاكَ نَعْبُدُ وَ إیّاكَ نَسْتَعینُ]

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]ما فقط تو را می‌پرستیم و ما فقط از تو كمك می‌گیریم.
هر كسی به كسی وابسته است، او را دوست دارد، از او كمك می‌خواهد، او را صدا می‌زند و مشكلش را با او در میان می‌گذارد. انسان نیز در نماز، اول می‌گوید: خدایا! تو بسیار مهربانی. [بِسْمِ اللهِ الرَّحْمانِ الرَّحیمِ]
سپس می‌گوید: تو مربّی ما هستی. [رَبِّ الْعالَمینَ]
آینده و قیامت ما به دست تو است. [مالِكِ یَوْمِ الدِّینِ]
پس ما فقط بندگی تو را می‌كنیم و فقط از تو كمك می‌خواهیم. [إیّاكَ نَعْبُدُ وَ إیّاكَ نَسْتَعینُ]
خدایا! غیر از تو یا نمی‌توانند كاری انجام دهند. مثل بت‌ها و مجسمه‌ها كه هیچ سود و زیانی ندارند.
یا صدای ما را نمی‌شنوند.
یا نیاز ما را نمی‌دانند.
یا ما را دوست ندارند تا به ما كمك كنند.
یا كم كمك می‌كنند.
یا برای یك لحظه كمك می‌كنند.
یا برای كمك خود بر ما منّت می‌گذارند.
یا در برابر كمك خود ما را به بردگی و ذلّت می‌كشانند.
پس به جای دیگران، ما فقط بندگی تو را می‌پذیریم، [إیّاكَ نَعْبُدُ] و فقط از تو كمك می‌خواهیم. [إیّاكَ نَسْتَعینُ]
[=times new roman,times][اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ]

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]خداوندا؛ ما را به راه راست هدایت فرما.
انسان نمی‌تواتد مثل جمادات، راكد باشد. او فكر دارد، حرف می‌زند، غذا می‌خورد، دوست انتخاب می‌کند، كتاب می‌خواند، شغل انتخاب می‌كند. پس تمام انسان‌ها باید در فکر و حرف و رفتار خود راهی را بروند. انسان‌ها در راه خود اشتباه می‌كنند و پشیمان می‌شوند. انسان باید راهی را برود كه درست باشد و خطا نداشته باشد و راه بی‌خطا و درست همان راه مستقیم است كه در جمله‌ی [اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ]، از خداوند می‌خواهیم كه همه ما را به آن راه مستقیم هدایت كند. راهی كه در آن خوشبختی دنیا و آخرت ما باشد. راهی كه پیامبران و شایستگان رفته‌اند. راهی كه در آن اشتباه و خطا و پشیمانی نباشد.
[=times new roman,times][صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیرِْ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لَا الضَّالِّینَ]

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]خدایا: راه كسانی را به من نشان بده كه برآنان نعمت دادی نه غضب شدگان و نه گمراهان.
هر كسی ممكن است راه و فكر و كار خود را درست و حق بداند. ما از خدا می‌خواهیم راه ما را راه پیامبران و نیكوكاران و شهدا و راستگویان قرار دهد. آری، كسانی هستند كه خداوند بر آنان نعمت‌های زیادی داده ولی آنان ناسپاسی كرده و گمراه شده‌اند و گروهی در همین دنیا مورد قهر و غضب خداوند قرار گرفته‌اند.
ما ازخداوند دو چیز می‌خواهیم:
یكی آن كه ما را به راه مستقیم هدایت كند، همان راه كسانی كه به آنان نعمت داده است.
دوم این كه ما نعمت‌های الهی را با ناسپاسی خود به گناه و كج‌روی و قهر خدا تبدیل نكنیم.
آری، نعمت خدا یك خیر است و بهره‌گیری درست از آن، چیز دیگری است؛ مثلاً علم و نوشتن نعمت خداست ولی می‌توان از این نعمت‌ها بد استفاده كرد و به جای نامه محبت‌آمیز، كلمات بد و قهر‌آور نوشت.
پس از نگاهی گذرا به سوره حمد اکنون آیه‌ی دیگری را بررسی می‌کنیم:
نیكی به دیگران سبب می‌شود كه خداوند نیكی خود را بر ما بیشتر كند. 1. اگر در مهمانی ظرف میوه‌ای را نزد ما آوردند، اگر ما فقط برای خودمان برداریم، ظرف را از نزد ما دور و برای دیگران می‌برند، ولی اگر همین كه ظرف میوه را نزد ما آوردند؛ میوه‌ای برای نفری كه دست راست نشسته برداریم و به او بدهیم بعد میوه‌ای برای كسی كه دست چپ ما نشسته است برداریم و به او بدهیم تا مادامی كه ما به دیگران احسان می‌كنیم و میوه می‌دهیم صاحب خانه ظرف را نزد ما نگه می‌دارد. همچنین تا مادامی كه ما به بندگان خدا احسان كنیم، خداوند احسان خود را برای ما نگه می‌دارد و ادامه می‌دهد. قرآن می‌فرماید: [إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُم]، اگر نیكی كنید به خود نیكی كرده‌اید. (2) البته اگر نعمت‌های خدا را به دیگران ایثار کنیم، هم شکر نعمت‌ها را به جا آورده‌ایم و هم باعث استمرار آن شده‌ایم چنانکه خداوند می‌فرماید:
[أَحْسِنْ كَما أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَیْك]
تو به دیگران نیكی كن همان‌گونه كه خداوند به تو نیكی كرده‌است.
آری، نیكی به دیگران فرمان خداست كه انجام آن پاداش زیادی دارد.
نیكی به دیگران مشكلات مردم را برطرف می‌كند و میان افراد جامعه برابری و برادری به وجود می‌آورد.
نیكی به دیگران سبب می‌شود كه آنان نیز در روز گرفتاری و نیاز ما به ما نیكی و كمك كنند. نیكی به دیگران یك نمونه تشكر از خداست.
نیكی به دیگران شامل هر نوع محبت، خدمت، حمایت و كمك می‌شود.


[/HR][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]1. سوره مؤمنون، آیه 17.
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]2. سوره اسراء، آیه 7.
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]3. سوره قصص، آیه 77.
[/]

[="Tahoma"][="Blue"]

[=times new roman,times]درس هجدهم: پای سخن خالق (آشنایی با سوره والعصر)

[=times new roman,times]بسم الله الرحمن الرحیم[=times new roman,times]
[=times new roman,times][وَ الْعَصْرِ (1) إِنَّ اْلإِنْسانَ لَفی خُسْرٍ (2) إِلاَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقّ‏ِ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ (3)]


[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]به زمان و روزگار سوگند. همانا انسان در خسارت است. مگر آنان كه ایمان آورده و كارهای نیك انجام داده و یكدیگر به حق و استقامت سفارش می‌كنند.
زمان بسیار عزیز و مهم است و خداوند در قرآن به تمام ساعات آن سوگند یاد كرده است مثلاً:
[والفجر] (1)، سوگند به سپیده‌دم!
[والصبح] (2)، سوگند به صبح!
[والضحی] (3)، سوگند به چاشت!
[والنهار] (4)، سوگند به روز!
[والعصر] (5)، سوگند به عصر!
[والیل] (6)، سوگند به شب!
[وَ اللَّیْلِ إِذْ أَدْبَرَ] (7)، سوگند به شب، آن گاه كه رو به رفتن است، یعنی سوگند به سحر!
تفاوت ضرر و خسارت:
خداوند پس از سوگند، می‌فرماید:
[إِنَّ اْلإِنْسانَ لَفی خُسْرٍ]
همانا انسان در خسارت است.
اگر جنسی باشد و قیمت آن كم شود، ضرر است. مثلاً اگر سكه ارزان شود، می‌گویند: صاحبش «ضرر» كرده است، زیرا طلا هست ولی نرخش كم شده است، ولی اگر جنس و سرمایه از بین برود، می‌گویند: «خسارت» كرده است. مثل یخ فروشی كه مشتری نداشته باشد، در این جا نرخ یخ كم نشده بلكه سرمایه آب شده است.
اگر انسان از عمر خود استفاده خوب نكند، سرمایه‌اش از دست رفته است. زیرا عمر انسان بالاترین سرمایه اوست.
اگر مال از بین برود می‌توان آن را جایگزین كرد ولی اگر عمر تلف شود جایگزین ندارد.
[إِلاَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ]
مگر آنان كه ایمان آورده و كارهای نیك انجام داده‌اند.
قرآن می‌فرماید: «به زمان و روزگار سوگند که انسان در حال آب شدن و هدر رفتن است، یعنی هر لحظه‌اش می‌رود و بر نمی‌گردد. مگر كسانی كه ایمان آورده و كارهای شایسته انجام دهند که در برابر رفتن عمر،سرمایه‌ی ایمان و عمل صالح را به دست آورده‌اند.»
ایمان به خدا و معاد و پیامبران آسمانی، ایمان به حق و راه حق است. در حدیث می‌خوانیم: «ایمان ده درجه دارد؛ ایمان بعضی در درجه پایین است و بعضی در درجه بالاتر قرار دارند».
نشانه‌ی ایمان كامل آن است كه انسان به قدرت و آن چه در دست خداست بیش از آن چه در دست خودش هست اطمینان داشته باشد. مثلاً نگوید: «چون درس خوانده‌ام و نمره‌ی خوب دارم، پس حتماً خوش‌بخت خواهم بود.» زیرا ممكن است در اثر یك فراموشی تمام خوانده‌ها بر باد برود. نگوید: «چون پدرم سرمایه‌دار است پس زندگی راحتی خواهم داشت». زیرا ممكن است تمام دارایی‌ها انسان یك شبه از بین برود.
ما باید از امكانات و تلاش خود استفاده كنیم ولی فكر نكنیم همه كاره هستیم. گاهی تمام سیم‌كشی‌های برق درست و لامپ‌ها سالم است ولی از نیروگاه، برق قطع می‌شود. حضرت علی (علیه السلام) می‌فرماید: «چون دیدم تصمیمات ما بر هم می‌خورد، فهمیدم خدایی است كه كارها را از راه دیگری سر و سامان می‌دهد» . (8)
بنابراین ما باید از تلاش و کوشش خود دست برنداریم ولی بدانیم فكر و تلاش و برنامه‌های ما جلو اراده خدا را نمی‌گیرد.
معمولاً قرآن در كنار كلمه [آمَنُوا] كلمه‌ی [عَمِلُوا الصّالِحاتِ] را آورده تا بگوید باید ایمان همراه با عمل باشد.
اگر پدر و مادر به فرزندش بگوید من تو را دوست دارم، ولی كاری برای فرزند نكند، فرزند می‌گوید این چه دوستی است که همراه با كار نیست. قرآن به پیامبر می‌فرماید: «به مردم بگو اگر خدا را دوست دارید پس باید مرا پیروی كنید». (9)
دوستی و ایمان باید همرا با عمل باشد، آن هم عمل صالح و كار شایسته، آن هم همه كارهای خوب که زمینه‌اش به وجود می‌آید، نه این كه بعضی عمل‌های خوب را انجام دهیم و بعضی دیگر را انجام ندهیم.
اگر نردبانی یكی دو تا پله داشت ما را به پشت بام نمی‌رساند.
اگر بیمار به بعضی از دستورات پزشك عمل كند، به سلامت کامل نمی-رسد.
اگر فرزندی به دنیا آمد و فقط دست یا پا و یا سر او بزرگ شد و بقیه-ی اعضای بدن او همچنان كوچك باقی ماند، این طفل نمی‌تواند زندگی سالم داشته باشد.
ایمان و عمل مثل نخ و سوزن است اگر با هم باشند لباس دوخته می‌شود.
[وَ تَواصَوْا بِالْحَقّ‏ِ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ]
و یكدیگر به حق و استقامت سفارش می‌كنند.
خداوند در این سوره می‌فرماید: همه مردم مثل یخ هر لحظه آب می‌شوند و دچار خسران می‌شوند مگر انسان‌هایی كه اهل ایمان و كارهای شایسته باشند كه هر چه از عمرشان كم می‌شود، در عوض به ایمان و عمل صالحشان افزوده شود. در پایان سوره می‌فرماید: تنها به فكر خود بودن كافی نیست، بلكه مؤمن باید با دل سوزی برای دیگران آنان را نیز به پیمودن راه حق سفارش كند، [تَواصَوْا بِالْحَقّ] و به یك بار و دو بار دلخوش نباشد، بلكه در سفارش به حق، تاکید و پافشاری كند و حتی اگر مورد بی‌مهری قرار گرفت، دلسرد و ناراحت نشود. بلكه آن قدر مقاومت و صبر كند تا دیگران را نیز به راه حق آورد مثل كسی كه می‌خواهد چوبی را بشكند، آن قدر تبر می‌زند تا بشكند و هرگز نمی‌گوید چند تبر زدم، چوب نشكست و من دست از كارم کشیدم. [تَواصَوْا بِالصَّبْرِ]

[/HR][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]1. سوره فجر، آیه 1.
2. سوره تکویر، آیه 18.
3. سوره ضحی، آیه 1.
4. سوره شمس، آیه 3.
5. سوره عصر، آیه 1.
6. سوره لیل، آیه 1.
7. سوره مدثّر، آیه 33.
8. بحارالانوار، جلد 83، صفحه 189.
9. سوره آل‌عمران، آیه 31.
[/]

[="Tahoma"][="Blue"]

[=times new roman,times]درس نوزدهم: پای سخن خالق (آشنایی با سه نعمت)

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]خداوند در قرآن می‌فرماید:
[=times new roman,times][أَیَحْسَبُ أَنْ لَمْ یَرَهُ أَحَدٌ . أَ لَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَیْنَیْنِ‏ . وَ لِسانًا وَ شَفَتَیْنِ] (1)

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]آیا انسان خیال می‌كند كسی او را نمی‌بیند؟ آیا ما برای او دو چشم و زبان و دو لب قرار ندادیم؟
چگونه انسان می‌بیند، ولی خیال می‌كند خدا او را نمی‌بیند؟!
آیا فراموش كرده‌ایم كه خداوند برای چشم چند محافظ قرار داده است؟ اشك شور كه درون چشم را حفظ می‌كند و مژه و پلك و ابرو كه حافظ و سایبان چشم است.
عكس‌برداری چشم نیاز به تنظیم و دقت ندارد، خستگی ندارد، هم عكس ساده می‌گیرد، هم رنگی. آیا دستگاه عكس برداری كه از پیه ساخته شده و میلیون‌ها عكس می‌گیرد سازنده ندارد؟
علاوه بر عكس‌برداری، چشم، سیمای غضب و محبت است. یعنی با نگاه، انسان علاقه و ناراحتی خود را به دیگران اعلام می‌كند.
چشم وسیله‌ی زیبایی انسان است. انسان با یك چشم نمی‌تواند فاصله و عمق و مسافت اشیا را به خوبی درك كند. چشم وسیله شناسایی افراد است. اگر گوش و لب و دهان افراد پوشیده باشد شناخته می‌شوند ولی اگر نواری روی چشم قرار گیرد و چشم پوشیده شود، افراد شناخته نمی‌شوند.
چشم راه اثر‌گذاری در دیگران است. تاثیرپذیری شاگردی كه در برابر چشم استاد است و او را می‌بیند با شاگرد غیرحضوری تفاوت دارد.
[وَ لِسانًا وَ شَفَتَیْنِ] آیا یك زبان و دو لب به او ندادیم؟
زبان با دو لب كلمه را می‌سازد و بدون همكاری آن‌ها بسیاری از حروف ساخته نمی‌شوند.
انواع لهجه‌ها از آثار قدرت خداوند است. انسان در آفریدن جملات و كلمات محدودیتی ندارد.
زبان وسیله چشیدن مزه‌ها است.
با قدرت خداوند، آن مقدار آبی كه برای حركت و سخن گفتن و جویدن لازم است، به طور خودكار در خود دهان تولید می‌شود تا زبان در خواب و بیداری، تر و تازه باشد.
مقدار تولید آب دهان نه زیاد است كه از لب سرازیر شود و نه كم است كه انسان دائما در كنار ظرف آب زندگی كند.
مزه آب دهان شیرین است و نوع آن به گونه‌ای است كه هم در هضم غذا و هم در فرو رفتن آن به معده اثر دارد.
زبان غذا را برای جویدن به دندان‌ها هل می‌دهد ولی خودش آسیب نمی‌بیند. زبان، لقمه‌ها را بازرسی می‌كند و بعد از غذا، دهان را جارو می-كند.
لب نیز یكی از نعمت‌های الهی است. شكل لب منحنی و زیبا است. با همین شكاف لب، مكیدن سینه مادر، سخن گفتن، فوت كردن،گرفتن هوا و پس دادن آن، راحت و رایگان و دائمی صورت می‌گیرد.
راستی اگر لب‌ها روی هم قرار نمی‌گرفت و باز بود، انسان چقدر زشت می‌شد. هنگام غذا خوردن به خصوص نوشیدن آب، غذاها و آب‌ها به لباس و بدن ریخته می‌شد و چه مشكلاتی پیش می‌آمد.
خداوند در قرآن بارها می‌فرماید: اگر نعمت‌ها را دگرگون می‌كردیم، شما چه می‌كردید و به چه كسی پناه می‌بردید و چه کسی مشكل شما را حل می‌كرد؟ مثلاً در سوره ملك می‌خوانیم: «به من خبر دهید اگر آب (چشمه‌ها و چاه‌های شما) در عمق زمین فرو رود به گونه‌ای كه با هیچ وسیله‌ای نتوانید آن را خارج كنید، چه کسی آب گوارا برای شما خواهد آورد.» 1. [قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ ماؤُكُمْ غَوْراً فَمَنْ یَأْتیكُمْ بِماءٍ مَعین] (2)

[/HR][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]1. سوره بلد، آیات 7-9.
2. سوره ملک، آیه 30.
[/]

[="Tahoma"][="Blue"]

[=times new roman,times]درس بیستم: پای سخن خالق (از سختی‌ها نترسیم)

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]خداوند در قرآن می‌فرماید:
[فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرا . إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً] (1)
پس با سختی آسانی‌هاست. البته با سختی‌ آسانی‌هاست.
انسان نباید به هنگام برخورد با سختی فقط تلخی‌ها و سختی‌های ظاهری آن را ببیند، بلكه باید بدانیم كه همراه با سختی‌ها آسانی‌هاست.
كشاورزی سخت است، ولی اگر انسان به یاد برداشت میوه‌ها و محصولات در پایان کار باشد، آن سختی را تحمّل می‌كند.
درس خواندن و كار کردن و خدمت به دیگران و امثال آن سخت است، ولی دانشمند شدن، خود‌كفا شدن و محبوب‌شدن را به همراه دارد.
نماز‌خواندن به خصوص نماز صبح و رفتن به مسجد سخت است، ولی یاد رضای خدا و پاداش‌های فراوان، سختی‌ها را هموار می‌كند.
نابرده رنج گنج میسر نمی‌شود مزد آن گرفت جان برادر كه كاركرد
سختی‌ها فكر را به كار می‌اندازد كه چگونه آن سختی را برطرف كنیم.
اگر بدانیم كه سختی‌ها سبب رضای خداوند از ما می‌شود، آن‌ها را تحمل می‌كنیم. همان‌گونه كه اگر بدانیم شفای بیماری ما در مصرف فلان داروی تلخ است، آن را مصرف می‌كنیم.
اگر بدانیم كه تمام افراد كامیاب نیز مزه تلخی‌ها را چشیده‌اند، ما نیز حاضر به چشیدن مزه آن می‌شویم.
اگر بدانیم چشیدن تلخی‌ها و سختی‌ها به ما هوشیاری می‌دهد و ما را از بی‌تفاوتی و بی‌خیالی رها می‌كند و اگر بدانیم صبر و مقاومت ما سبب درود و ستایش خداوند از ما می‌شود به استقبال سختی‌ها می‌رویم.

[/HR][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]1. سوره انشراح، آیات 5-6.[/]

[="Tahoma"][="Blue"]

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][=times new roman,times]درس بیست ویکم: آشنایی با اخلاق اسلامی (دروغ)

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]چون دروغ گناهی است كه نیاز به زمان و مكان و قدرت و پول و وسیله‌ای ندارد، انسان زود گرفتار آن می‌شود.
چه افراد نااهلی كه به خاطر وعده‌های دروغی كه به مردم می‌دهند، مردم را با خود همراه و بر آنان حكومت می‌كنند.
با دروغ، انسان خطرناك‌ترین اعمال را انجام می‌دهد. برادران یوسف به دروغ به پدرشان گفتند: «اگر یوسف را برای تفریح همراه ما بفرستی ما خیرخواه و محافظ او خواهیم بود». پس از آن به دروغ گفتند: «ما سرگرم مسابقه بودیم و یوسف را كنار وسائل خود نشانده بودیم» و به دروغ گفتند: «گرگ او را خورده است، حتی شبانه نزد پدر آمدند و به دروغ گریستند.»
هزاران انسان خوب با دروغ افراد نااهل، گرفتار و حتی كشته شده و یا به زندان افتاده‌اند. تمام پیامبران دروغ گفتن را گناه می‌دانند.
امام حسن عسکری (علیه السلام) می‌فرماید: «دروغ، كلید گناهان دیگر است.» همان‌گونه كه برادران یوسف با دروغ های خود برادر عزیزی را ربوده و به چاه انداختند و پدرشان را که پیامبر بود دهها سال به گریه و ناله واداشتند.
امام صادق (علیه السلام) می‌فرماید: «دوستان خود را از راه راستگوئی شناسائی كنید نه عبادت، زیرا گاهی افراد عبادت می‌كنند، اهل نماز و روزه هم هستند، ولی در گفتار دروغ می‌گویند.» اگر انسان دروغ بگوید و مطالب را وارونه نشان دهد، فكر و عمل مردم را وارونه می‌كند.
دروغگو فقیر می‌شود، زیرا مثلا اگر فروشنده چیزی را فروخت و به دروغ گفت: این چیز سالم است، همین‌كه مردم آن را ناقص و ناسالم یافتند، دیگر از او جنس نمی‌خرند و با همین دروغ، مشتریان خود را از خود فراری می‌دهد و فقیر می‌شود.
دروغگو بی‌حیا می‌شود، زیرا همین‌كه دروغش بر دیگران روشن و آبرویش ریخته شد، انسان بی‌آبرو دست به كارهای بی‌حیایی می‌زند.
دروغ نوشتن مثل دروغ گفتن، گناه است. اگر پزشك بیماری را تشخیص ندهد و نسخه بنویسد، دروغ نوشته است.
گاهی ما برای تفریح و سرگرمی خود یا دیگران دروغ می‌سازیم، یا دروغ دیگران را نقل می‌كنیم و گاهی به دروغ كار ناروائی را بر مردم یك استان نسبت می‌دهیم.
دروغگو همیشه نگران است كه مبادا دروغش فاش و رسوا و آبرویش ریخته شود.
در روایات می‌خوانیم: «با دروغگو رفیق نشوید»، دروغگو بخاطر آنكه مردم به دروغش پی‌برده‌اند، او را طرد كرده و زندگی برای او تلخ می‌شود. ما نباید هرچه را شنیدیم برای دیگران بازگو كنیم، زیرا چه بسا شنیده‌ها دروغ باشد.
دروغ گفتن حتی به طفل و كودك حرام است. اسلام به ما دستور داده حتی از دروغ شوخی نیز بپرهیزیم.
انواع دروغ:
گاهی راننده با روشن كردن چراغهای مخصوص و بوقهای پی‌درپی به مردم اعلام می‌كند كه بیمار دارم، در حالی كه چنین نیست و این کار نوعی دروغ است. گاهی انسان با رفتارش، دروغ می‌گوید. مثلاً به وعده خود عمل نمی‌كند، یا سر خود را به علامت خوب بودن یا بد بودن تكان می-دهد، در حالی كه آنگونه كه نشان می‌دهد نیست.
البته راست گفتن هم، همه جا جایز نیست، مثلاً اگر كسی از ما پرسید: فلانی برای من حرف بد زده یا نه؟ و ما در اینجا اگر راست بگوئیم، میان دو نفر یا بیشتر فتنه می شود، نباید راست بگوئیم.
در حدیث می‌خوانیم: «اگر به كودك قولی دادید، به آن عمل كنید، تا دروغگو نشوید.»
گوش سپردن به دروغ نیز گناه است، قرآن می‌فرماید: «اگر آدم نااهلی برای شما خبری آورد، زودباور نباشید و ابتدا تحقیق كنید». (1)

[/HR][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]1. سوره حجرات، آیه 6.[/]

[="Tahoma"][="Blue"]

[=times new roman,times]درس بیست و دوم : آشنایی با اخلاق اسلامی (زبان)

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]زبان عضو كوچكی است كه كارهای بزرگی انجام می‌دهد.
تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد.
حضرت علی (علیه السلام) می‌فرماید: «مقام انسان، زیر زبانش نهفته است». (1)
خداوند در قرآن می‌فرماید: [وَ لِساناً وَ شَفَتَیْنِ] (2). ما به انسان زبان و دو لب دادیم.
سرچشمه‌ی نیکی‌ها:
اكنون به سراغ بعضی از دستورات خداوند درباره زبان برویم:
1- با زبان خدا را عبادت و او را یاد و از او تشكر می‌كنیم.
2- با زبان كتابش را می‌خوانیم.
3- با زبان مردم را به سوی خوبی‌ها فرا‌می‌خوانیم، یعنی امر به معروف می‌كنیم.
4- با زبان مردم را از بدی‌ها بازداشته وهشدار می‌دهیم، یعنی نهی از منكر می‌كنیم.
5- با زبان بر سر ظالم فریاد می‌كشیم و از مظلوم حمایت می‌كنیم.
6- با زبان به مردم سلام و بین دلها پیوند می‌زنیم.
7- با زبان مردم را شاد می‌كنیم.
8- با زبان اذان می‌گوییم.
9- با زبان آموزش می‌دهیم.
10- باید با مردم خوب سخن بگوییم.
11- نسبت به پدر و مادر سخن تند نگوییم.
12- اسرار مردم را فاش نکنیم.
13- تا امکان دارد سوگند نخوریم.
14- سخنی نگوییم که سبب ناراحتی دیگران شود.
15- در سخن گفتن انصاف داشته باشیم.
16- کاری را که قدرت انجام آن را نداریم قول ندهیم.
اینها گوشه‌هایی از آثار خوب زبان است.
سرچشمه‌ی گناهان:
در اینجا به گوشه‌ای از گناهان زبان اشاره می‌كنیم:
1- با زبان می‌توانیم به مردم نیش بزنیم و آنان را از خود برنجانیم. [وَیْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَة] (3).
2- با زبان می توانیم پشت سر مردم عیب‌های آنها را بازگو كنیم و یا برای آنها عیب بسازیم و به آنان نسبت دهیم.
3- با زبان می‌توان ظالم را تشویق كرد.
4- با زبان می‌توان افرادی را منحرف كرد.
5- با زبان می‌توان افرادی را تحقیر كرد.
6- با زبان می‌توان به نفع دشمنان حرف زد.
7- با زبان می‌توان سخنان یاوه گفت و از نااهلان ستایش كرد.
8- با زبان می‌توان اسرار مردم را فاش كرد.
آری، زبان مثل كلید است كه با حرکت به سویی در بسته می‌شود و به سوی دیگر در باز می‌شود. با زبانی كه می‌توان آن‌همه عبادت كرد، می‌توان گناهان زیادی هم انجام داد.

[/HR][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]1. نهج البلاغه، حکمت 392 .
2. سوره بلد، آیه 9.
3. سوره همزه، آیه 1.
[/]

[="Tahoma"][="Blue"]

[=times new roman,times]درس بیست و سوم: آشنایی با اخلاق اسلامی (سلام كردن)

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]«سلام» یكی از نامهای خداوند است، یعنی خداوند از هر عیب و نقصی سالم است. همان‌گونه كه كلمه «سبحان الله» نیز به معنای آن است كه خداوند از هر عیب و نقصی دور و سالم است.
یكی از نامهای بهشت، دارالسلام است، یعنی خانه‌ای كه هیچ‌گونه درد و مرض و ناراحتی در آن نیست.
پیام خداوند به بندگان خوبش نیز «سلام» است. در قرآن می‌خوانیم: [سَلامٌ عَلی‏ نُوحٍ فِی الْعالَمینَ] (1)، [سَلامٌ عَلی‏ إِبْراهیمَ] (2)، [سَلامٌ عَلی‏ مُوسی‏ وَ هارُونَ] (3)، [سَلامٌ عَلی‏ إِلْ‏یاسینَ] (4)، [وَ سَلامٌ عَلَی الْمُرْسَلین ‏] (5) با این عبارات خداوند به حضرت نوح و ابراهیم و موسی و هارون و تمام پیامبران سلام می‌كند.
پیامبران به ‌خصوص پیامبر اسلام (علیهم السلام)، به همه مردم حتی به كودكان سلام می‌كردند. خداوند به پیامبرش می‌گوید: «هرگاه مؤمنان نزد تو آمدند، پس به آنان سلام كن» (6).
در قیامت فرشتگان به خوبان بهشتی «سلام» می‌كنند.
اسلام برای ملاقات دو مسلمان كلمه «سلام» را مطرح می‌كند.
«سلام» كوتاه‌ترین كلمه است ولی بیشترین معنا را دارد.
«سلام» به معنای بركت و دوری از خطر است.
«سلام» نشانه علاقه و شادی است.
«سلام» ارزان‌ترین و باارزش‌ترین هدیه به دیگران است.
«سلام» احترام به افراد است.
«سلام» آرام بخش دلهاست.
«سلام» سبب زیاد شدن و محكم شدن محبت‌ها و اولین حق مسلمان بر دیگری است.
«سلام»، دعوت به سلامتی و ایمنی از خطر است.
«سلام» نشانه‌ی آن است كه در انسان تكبر و بخل نیست.
در سلام كردن هم مردم شاد و هم گناهان بخشیده و هم پاداشها زیاد می‌شود.
سلام كردن انجام دادن فرمان خداست.
سلام كردن ذكر خداست.
«سلام» كلید امنیّت و باز شدن راه برای كمك به یكدیگر است.
با سلام كردن به مردم می‌گوئیم كه شما نزد من عزیز هستید، قلب و روح من نسبت به شما سالم است و كینه‌ای ندارم.
سلام كردن یك نوع ادب الهی است كه خداوند به سایر انبیا نیز آموخته است.
ما در نماز به پیامبر (صلی الله علیه و آله) سلام كرده و می‌گوئیم: «السلام علیك ایها النبی» همچنین به تمام بندگان خوب تاریخ در هر زمان و مكان كه هستند، سلام می‌كنیم: «السلام علینا و علی عبادالله الصّالحین»
هركس زودتر سلام كند، نزد خدا محبوب‌تر است و كسی كه سلام نكند بخیل است.
پاداش كسی كه سلام كند، هفتاد برابر كسی است كه جواب می‌دهد. هرگاه در میان مردم سلام كردن كم شود، دشمنی و كینه افزایش پیدا می-كند.
در حدیث می‌خوانیم: «پاسخ كسی كه بدون سلام كردن حرف می‌زند را ندهید و افرادی كه حتی نسبت به سلام‌كردن بخل می‌ورزند به مهمانی دعوت نكنید».
بهتر است كوچك‌ترها به بزرگ‌ترها سلام كنند، افرادی كه در حال حركتند به دیگران سلام كنند، افراد كم به افراد زیاد‌تر سلام كنند و پولدار به فقیر سلام كند.
باید سعی كنیم در سلام كردن فرقی میان افراد نگذاریم و بلند سلام كنیم و جواب سلام مردم را خوب بدهیم و سلام كردن را در جامعه رواج بدهیم. در حدیث می‌خوانیم: رواج دادن سلام، سبب عفو خداوند و سالم ماندن خود و برتری یافتن از دیگران است.
اگر سلام كردن كار مستحبی است، جواب آن واجب است.
اسلام سفارش می‌كند به واسطه افراد حاضر به غائبین سلام برسانند. پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) به یكی از یارانش فرمود: تو دارای عمر طولانی هستی سلام مرا به امام باقر (علیه السلام) كه او را نخواهم دید برسان.
اسلام می‌فرماید: به افراد بدکار و هرزه‌گو و كفار سلام نكنید.
به امید اینكه ما در هر گفتگو و برخوردی به همه سلام كنیم. مثلاً هنگامی كه گوشی تلفن را برمی‌داریم، بجای «الو» یا هر كلمه دیگر «سلام» كنیم. هنگامی كه وارد كلاس یا هر جای دیگر می‌شویم، سلام كنیم. به كوچكترها و زیردستان و افراد گمنام سلام كنیم. همان‌گونه كه امام جمعه در اول خطبه‌های خود به مردم سلام می‌كند.
در قرآن دهها آیه برای سلام‌كردن آمده است. اگر كسی به ما سلام كرد باید جواب بهتری به او بدهیم.
آری، در هیچ كلمه‌ای این همه نور و بركت برای ارتباط وجود ندارد، سلام كردن را در خود به صورت یك عادت درآوریم.

[/HR][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]1. سوره صافّات، آیه 79.
2. سوره صافّات، آیه109 .
3. سوره صافّات، آیه120 .
4. سوره صافّات، آیه130 .
5. سوره صافّات، آیه181.
6. سوره انعام آیه 54.
[/]

[="Tahoma"][="Blue"]

[=times new roman,times]درس بیست و چهارم: آشنایی با اخلاق اسلامی (حجاب)

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]همان‌گونه كه كفش سبب حفظ پا می‌شود، لباس سبب حفظ بدن است. حفظ بدن تنها مخصوص سرما و گرما نیست. هر چه بدن بهتر پوشیده باشد سالم‌تر و هر‌چه به سمت برهنگی برویم، فتنه و فساد بیشتری را خواهیم یافت. پوشش برای زن و مرد واجب است و برای دختران ضروری‌تر.
انسان اشیای گرانبها را بدون سرپوش، در دسترس همه قرار نمی‌دهد. روی ماشین‌های قیمتی، اجناس قیمتی و كتاب‌های قیمتی، نوعی پوشش و جلد قرار می‌دهند.
اگر برهنگی و خودنمایی رواج پیدا كند، هر كس می‌خواهد زیبایی‌های خود را بهتر و بیشتر نشان دهد و هر‌چه توجه به زیبایی‌ها بیشتر شود، انسان از هدف‌های بزرگ خود غافل می‌شود.
شما اگر در مسیر راه مدرسه سرگرم تماشای دیدنی‌ها بشوید، یا از كلاس باز می‌مانید یا سر‌كلاس حواس شما به سوی آن دیدنی‌هاست. چون دیدن یك كار ساده‌ای‌است، ولی اثر آن در روح انسان باقی می‌ماند.
حتی دیدن بعضی از صحنه‌ها، در خواب هم انسان را به خود مشغول می‌كند.
اسلام برای رسیدن به هدفهای خوب، سفارش كرده كه از امور متفرقه صرف‌نظر كنید.
به چند نمونه توجه كنید:
1- اسلام می‌فرماید: «برای لذت بردن از غذا، حواس شما به غذای خودتان باشد.» (1) كسانی كه سر سفره مشغول دیدن فیلم و نگاه به این و آن هستند از غذای خود لذت كامل نمی‌برند.
2- هنگام نماز، در مقابل عكس و مجسمه و درب باز و روبروی انسان‌ها نماز نخوانید، زیرا نگاه به اینها، شما را از هدف اصلی كه رابطه و گفتگو با خداست باز می‌دارد.
3- هنگام تحصیل و مطالعه یا در جلسه امتحان هر چه بیشتر به اطراف بنگریم، موفقیت ما كمتر خواهد شد.
اسلام برای اینكه هر كس به هدف خود برسد و حواسها پرت نشود، به همه دستور داده از زیبایی‌های خود در بیرون استفاده نكنند و مسیر كوچه و خیابان به گونه‌ای باشد كه همه‌ی مردم به طور جدّی به سراغ كار خود بروند تا به هدف خود برسند.
هر چه جلوه بیشتر باشد و هر چه به اطراف بنگریم از تصمیم خود كم كرده‌ایم. نظیر جوی آبی كه اگر به اطراف رها شود، چیزی از آن به مزرعه نمی‌رسد. هر سال میلیونها تصادف رانندگی در دنیا به خاطر پرت شدن حواس افراد است. شما اگر به لباس و كار خود توجه كنید اندوه ندارید، اما اگر از خانه كه بیرون آمدید به هر ماشین و لباسی چشم دوختید، یا نسبت به افراد دیگر حسادت می‌ورزید یا غصه می‌خورید یا نسبت به پدر و مادر بدبین می‌شوید و یا نسبت به خداوند كم‌علاقه می‌گردید.
این گوشه‌ای از ضررهای حضور در جامعه با پوشش‌های نامناسب و به دنبال آن چشم‌چرانی‌ها است.
قرآن می‌فرماید: «به مردان و زنان با ایمان بگو از بعضی از نگاه‌های خود چشم‌پوشی كنند. و به زنان بگو باید روسری خود را بر گردن خود بیفكنند (تا علاوه بر سر، گردن و سینه‌ی آنها نیز پوشیده باشد) و زینت خود را (برای نامحرمان) ظاهر نكنند». (2)
خداوندی كه ما را آفرید و به ما چشم داد و برای لذت بردن ما حتی آسمان‌ها را با ستارگان زینت داد، اگر به ما گفت خود را بپوشانید و به هر چیز نگاه نكنید، خیر ما را می‌خواهد.
اگر خداوند به ما دستگاه گوارش داد و انواع میوه‌های لذیذ را برای ما آفرید، ولی فرمود گوشت خوك یا شراب نخورید، خیر ما را خواسته است. همان‌گونه كه اگر والدین با تلاشهای شبانه‌روزی، همه‌ی امكاناتی را كه در توان دارند برای ما فراهم كنند بعد به ما دستور دهند به طرف چیز خاصی نرویم خیر ما را می‌خواهند.
در دنیا هر كشوری از حجاب و عفت و پاكدامنی دورتر شود، آمار خلافكاری‌های آن نیز بیشتر می‌شود. دختران و پسران بی‌بند و بار، شكار افراد هرزه می‌شوند و مورد سوء قصد قرار می‌گیرند.
دختران و پسران ما باید بدانند مدرسه و محیط سالم آنجایی‌است كه انسان هدف را گم نكند و استعدادهای انسان پخش نشود.
اسلام افرادی را مَحرم و افرادی را نامحرم دانسته است. ما اگر خواسته باشیم بنده‌ی خوب خدا باشیم باید آنگونه كه او می‌خواهد لباس بپوشیم و هر جا او گفته پوشش خود را مراعات كنیم. پسران نیز باید به گونه‌ای لباس بپوشند که افراد هرزه به آنان نگاه بد نیندازند.
قرآن می‌فرماید: «هر گاه خواستید چیزی را از زنان (به عنوان عاریه) بگیرید از پشت پرده بخواهید. این رفتار برای فكر و روح شما پاك‌تر است». (3) اختلاط و ارتباط دختر و پسر و زن و مرد بدون حریم و حجاب، به پاكی دل و روح هر دو ضربه می‌زند.

[/HR][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]1. سوره عبس، آیه 24.
2. سوره احزاب، آیه 59.
3. سوره احزاب، آیه 53.
[/]

[="Tahoma"][="Blue"]

[=times new roman,times]درس بیست و پنجم: آشنایی با اخلاق اسلامی (چند دستور و تذکر بهداشتی)

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]در قرآن ‌می‌خوانیم:
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][وَ رَبَّكَ فَكَبرِّْ وَ ثِیَابَكَ فَطَهِّر]

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]ای پیامبر! پروردگارت را بزرگ بدار و لباس خود پاكیزه كن.
مهم آن است كه خداوند در كنار دستور تكبیر، [وَ رَبَّكَ فَكَبرِّْ]، «پروردگارت را بزرگ بدار.» می‌فرماید: «لباس خود را پاكیزه كن»، یعنی نظافت در كنار تکبیر و عبادت قرار دارد.
اسلام هم به پاكیزگی بدن و هم به پاكیزگی لباس سفارش كرده است. دستور شستن سر و صورت در وضو و شستن تمام بدن در غسل، برای آن است كه مردم همیشه پاكیزه و با نشاط باشند.
حتی در وضو اگر انسان با آب سرد وضو بگیرد و آب وضو را با حوله و امثال آن خشك نكند، پاداش زیادی دارد. شاید به دلیل اینکه هرچه آب سرد روی پوست بدن بماند، نشاط بیشتری برای انسان می‌آورد. به گرفتن ناخن و مسواك كردن بسیار سفارش شده تا آن‌جا كه پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: «اگر به خاطر سختی و مشقت مردم نبود، مسواك را واجب می‌كردم» و خود آن حضرت همیشه مسواك به همراه داشتند.
در حدیث می‌خوانیم: «خداوند نسبت به افراد كثیف خشمگین است».
خداوند نظافت و زیبایی را دوست دارد و سفارش كرده هر‌چقدر می‌توانید نظیف باشید. نظافت نوعی پیش‌گیری از بیماری‌هاست.
نظافت و پیشگیری وظیفه همه هست.
نظافت و پیشگیری راحت‌تر و ارزان‌تر از درمان بیماری است.
لباس نظیف در روح و روان انسان اثر دارد و غم و اندوه را برطرف می‌كند.
سفارش شده زمانی حمام بروید که نه گرسنه باشید و نه با شکم پر باشید و هنگام خروج از حمام حتی در تابستان سر خود را بپوشانید.
در هر هفته روزهای جمعه غسل جمعه كنید، یعنی اول سر و گردن بعد سمت راست بدن همراه با دست و پای راست و بعد سمت چپ را بشویید.
شانه و مسواك و حوله هر كسی باید مخصوص به خود او باشد و دیگران استفاده نكنند.
اسلام از نگاه داشتن ادرار به شدت نكوهش كرده ‌است و نسبت به نگاه به آب و سبزی و زیبایی سفارش كرده ‌است.
تا گرسنه نشده‌اید، غذا نخورید و قبل از آن كه به طور كامل سیر شوید، از خوردن فاصله بگیرید.
میوه‌ها را قبل از خوردن با آب بشویید.
اسلام می‌فرماید: لقمه را كوچك بگیرید و بسیار بجوید و زمانی را كه مشغول خوردن غذا هستید، از عمرتان حساب نمی‌شود، یعنی عجله نكنید. معده، خانه‌ی بسیاری از امراض است، از پرخوری دوری كنید. زیرا شكم انسان دشمن انسان است و اگر مردم كمی کمتر بخورند، استقامت بدنشان بیشتر خواهد شد.

[/HR][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]1. سوره مدثّر، آیات 3-4.[/]

[="Tahoma"][="Blue"]

[=times new roman,times]درس بیست و ششم: آشنایی با اخلاق اسلامی (چند دستور و تذکر بهداشتی)

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]اسلام به نظافت و بهداشت بسیار اهمیت می‌دهد.
پبامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) لباس‌های خود را در دیگ آب جوش قرار می‌داد تا عالی‌ترین درجه نظافت را رعایت كند.
شعار پیامبر (صلی الله علیه و آله) این بود كه نظافت پایه اسلام است. شعار دیگرش این بود: «النظافه من الایمان» (1)، یعنی نظافت نشانه ایمان است.
شاید دلیل آنكه پوشیدن لباس سیاه در اسلام پسندیده نیست، آن باشد كه کثیفی و چرك در لباس سیاه پیدا نیست و انسان را وادار به شستن نمی‌كند.
در زندگی پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) می‌خوانیم: كه آن حضرت درباره نظافت و سلامتی و پیشگیری از بیمار شدن، بسیار توجه داشت و به دیگران سفارش می‌كرد.
از جمله سفارشات اسلام این است:
1- با آبی كه دیگران خود را با آن شسته‌اند و یكبار مصرف شده است، خود را نشوییم.
2- آب آشامیدنی مردم حتی دشمنان را آلوده نكنیم.
3- شستن ظرفهای آلوده را به تأخیر نیاندازید و همین‌كه آنها را شستید، آنها را واژگون قرار دهید.
4- از خوردن غذای داغ كه دهان را می‌سوزاند، بپرهیزید.
5- روی غذای چرب، آب سرد ننوشید.
6- دستهای خود را قبل از غذا بشوئید و آنها را با چیزی خشك نكنید تا مبادا در حوله‌ای كه با آن خشك می‌كنیم، آلودگی باشد.
7- از غذاهای مانده و نیم‌خورده حیوانات دوری كنید.
8- دندانهای خود را با وسیله تمیز، خلال كنید.
9- در آستانه غروب و در هنگامی كه نور كم است، مطالعه نكنید.
10- در خوردن غذا عجله نكنید و لقمه را كوچك بگیرید.
11- استفاده از خرما، زیتون، انجیر، انگور، انار، سبزیجات بخصوص كاهو و حبوبات، بخصوص عدس و گوشت، بخصوص گوشت پرنده و عسل در لابلای غذاهای سالانه در حدی كه اسراف و پرخوری نباشد و همچنین استفاده از نان جو و آرد سبوس دار و شستن میوه قبل از خوردن و بعضی از میوه‌ها را با پوست خوردن سفارش شده است.
12- مصرف غذا باید همراه با آرامش (نه در حال حركت) باشد.
13- به غذای خود بنگریم كه میل ما، با نگاه کردن به غذا بیشتر می‌شود.
14- به غذای خود بنگریم تا مبادا در آن چیزی كه برای بدن ضرر دارد قرار داشته باشد.
15- به غذای خود بنگریم و در سر سفره، نگاه به لقمه دیگران نكنیم.
16- به غذای خود بنگریم و از قدرت خدا كه در تهیه‌ی آن به كار رفته غافل نباشیم و بدانیم كه خداوند برای آفریدن این غذا چگونه تمام هستی را بكار گرفته و چگونه ساخته است؟ از آب و خاك بی‌رنگ، این همه میوه‌‌ رنگارنگ و از آب و خاكی كه مزه‌ای ندارند، انواع مزه‌ها پدید آورده است، چگونه غذاها را با معده انسان هماهنگ قرار داده و در هر میوه‌ای اندازه خاص قرار داده است، مثلاً در گندم یا سیب چه مقدار قند یا آب یا نشاسته و یا مواد دیگر قرار داده است.
به غذای خود بنگریم كه چگونه مقدار نان موجود را كه می‌خوریم به صورت گوشت و پی و استخوان و دندان و مو و ناخن و اشك شور و آب دهان شیرین در می‌آید. به غذای خود بنگریم كه چه انسان‌هایی در تهیه و تولید آن زحمت‌ها كشیده‌اند و ما زحمات آنان را هدر ندهیم.
به غذای خود بنگریم كه قدرتی كه از خوردن آن بدست می‌آوریم، در راه صحیح بكار بگیریم. به غذای خود بنگریم و ببینیم كه آیا این غذا را دیگران نیز دارند یا میلیون‌ها انسان گرسنه از داشتن غذا محرومند؟
به غذای خود بنگریم و از نقش آفتاب و باران، آب و خاك و باد و سایر عوامل طبیعی كه در تهیه آن بكار رفته غافل نباشیم.
اسلام، هم برای قبل از غذا و هم برای هنگام مصرف آن و هم برای بعد از مصرف، دستورات بهداشتی داده است.
اكنون بعضی از تذكرات بعد از مصرف غذا را با هم می‌خوانیم:
1- بول و غائط خود را نگاه نداریم و هر چه زودتر به دستشوئی برویم.
2- ایستاده ادرار نكنیم، زیرا لباس و بدن نجس می‌شود و هم کامل تخلیه نشده و قطراتی در مسیر راه می‌ماند.
3- رو به قبله و پشت به قبله و در برابر مردم و رو به خورشید و باد و ماه ادرار نكنیم.
4- در نهر و حوض و استخر آب و پای درخت میوه و در كوچه‌ها ادرار نكنیم.
5- محل خروج را با آب و بر طبق دستور اسلام بشوئیم.
6- در ساختن خانه، مستراح در دورترین نقطه باشد.
7- قبل از خوابیدن از رفتن به دستشوئی غفلت نشود.

[/HR][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]1 . بحارالانوار، جلد 59، صفحه 291.[/]

[="Tahoma"][="Blue"]

[=times new roman,times]درس بیست و هفتم: آشنایی با اخلاق اسلامی (ادب)

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]اگر انسان سرمایه و علم و زیبایی و عقل داشته باشد، ولی ادب نداشته باشد، همه آن را به باد می‌دهد و مردم از او ناراحت و خدا از او خشمگین می‌شود. آری، «ارزش عالم و عاقل، به ادب اوست» (1).
كسی كه ادب دارد حرف زشت نمی‌زند، اهل فحش و غیبت و بدگویی و تهمت نیست.
حضرت علی (علیه السلام) می‌فرماید: «كسی كه ادب دارد، بهتر از كسی است كه فامیل مشهوری دارد، ولی بی‌ادب است» (2).
امام صادق (علیه السلام) فرمود:
«اگر پدر و مادر فرزند خود را با ادب تربیت كنند، بهتر از آن است که فرزندشان بی‌ادب باشد ولی برای فرزند بی‌ادب سرمایه و مال ذخیره كنند.» (3) و فرمودند: «نیاز انسان به ادب بیش از مال است» (4).
سفارش امام باقر (علیه السلام) به فرزندش این بود:
«دوستی با افراد بی‌ادب انسان را خراب می‌كند».
و «هر كس جلوی زبان خود را نمی‌گیرد و هر چه می‌خواهد می‌گوید، پشیمان می‌شود» (5).
گفتار و رفتار ما با دیگران باید به گونه‌ای باشد كه دوست داریم مردم با ما به همان گفتار و رفتار عمل كنند.
پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: «هنگامی كه خشمگین و عصبانی هستید، كسی را تأدیب نكنید» (6). (زیرا ممكن است ادب‌كردن شما با كتك و توهین به طور ناروا باشد.)
رفاقت با افراد با ادب انسان را با ادب می‌كند. تحصیل علم نیز می‌تواند در ادب اثر داشته باشد. احترام به افراد سبب ادب افراد می‌شود.
اولین مورد ادب آن است كه نسبت به خدا ادب داشته باشیم، نام خداوند را بزرگ ببریم، بدون وضو دست به نام خدا و پیامبر و امامان و قرآن نزنیم و اگر برای ما مشكلی پیش آمد، آن را به خدا نسبت ندهیم. مثلا اگر در اثر خواب آلودگی یا خراب بودن وسیله نقلیه یا مراعات نكردن قوانین رانندگی گرفتار مشكل و یا تصادفی شدیم، نگوییم خداوند این مشكل را برای ما به وجود آورد.
قرآن در چند مورد می‌فرماید: «ما به مردم ستمی نمی‌كنیم و این خود مردم هستند كه به خودشان ستم می‌كنند» (7).
قرآن در سوره فجر می‌فرماید: «بعضی مردم هنگام خوشی و فراوانی نعمت می‌گویند: خداوند به ما محبت و كرامت كرده و هنگام تنگدستی می‌گویند خداوند ما را خوار كرده است.» قرآن در جواب آنها می‌فرماید: «این گونه حرف زدن بی‌ادبی نسبت به خداوند است. دلیل آنكه شما تنگدست شدید این بود كه هنگام دارایی و رفاه به افراد نیازمند و یتیم كمك نكردید و به فكر فقرا نبودید و ارث نیاکان را یكجا و به ناحق می-خورید و ثروت را بسیار دوست دارید و در اختیار دیگران نمی‌گذارید. این رفتار شما سبب شد كه نعمت خودمان را از شما گرفتیم و شما گرفتار تنگدستی شدید» (8).
ادب نسبت به خداوند آن است كه ما هنگام نماز با لباس مناسب و زیبا و بدن آرام و با وضو و مسواك باشیم و به بندگان خدا احترام بگذاریم و برای مساجد، كه خانه خدا است احترام بگذاریم.
زیارت اولیای خدا نیز از نمونه‌های ادب و احترام به آنان است.
ادب نسبت به سالمندان
امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) در سن كودكی پیرمردی را دیدند که مشغول وضو گرفتن است، ولی وضوی او صحیح نیست. خواستند به او تذكر بدهند، نگران شدند كه این پیرمرد خجالت خواهد كشید. به خاطر ادبی كه داشتند به پیرمرد گفتند: ما دو كودك وضو می-گیریم شما داوری كن كه وضوی كدام یك از ما بهتر است؟ این دو كودك در برابر پیر‌مرد وضو گرفتند. پیرمرد گفت: وضوی هر دوی شما درست است، ولی وضوی من درست نیست. (9)
ادب نسبت به پدر و مادر
ادب نسبت به پدر و مادر آن است كه صدای خود را از صدای آنان بلند‌تر نكنیم. نگاه به آن‌ها، نگاه مهر‌آمیز باشد. از آنان تشكر كنیم؛ دستوراتشان را عمل كنیم؛ در راه رفتن جلو نیفتیم و بدون اجازه آنان، جائی نرویم.
رعایت ادب نسبت به غیر مسلمانان
ادب نسبت به افراد خانه و همسایگان و همه‌ی مردم، سبب محبوبیت می‌شود. امام صادق (علیه السلام) دوستی داشت كه حرف بدی به غلامش زد. امام از شدت ناراحتی به صورت خود سیلی زد و پرسید: چرا این نسبت بد را به غلامت دادی؟ گفت: او غلام من است و مادرش مسلمان نیست. حضرت فرمود: حتی به غیر مسلمان و حتی به غلام نباید نسبت ناروا بدهی و من تو را با ادب می‌دانستم، اكنون كه این‌گونه بی‌ادبی كردی از من دور شو.

[/HR][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]1. غررالحكم، صفحه 48.
2. غررالحكم، صفحه 248.
3. اصول كافی، جلد 8، صفحه 150.
4. غررالحكم، صفحه 247.
5. تحف العقول، صفحه 376.
6. اصول كافی، جلد 7، صفحه 260.
7. سوره آل‌عمران، آیه 117.
8. سوره فجر، آیات 15-20.
9. بحار الانوار، جلد ،43 صفحه 319.
[/]

[="Tahoma"][="Blue"]

[=times new roman,times]درس بیست و هشتم : اوقات فراغت

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]انسان باید ساعات شبانه روز خود را برای چند چیز تقسیم كند:
1- ساعتی برای كار و تحصیل.
2- ساعتی برای عبادت و خدمت.
3- ساعتی برای خواب و استراحت.
3- ساعتی برای تفریح.
زیرا اگر تفریح نباشد؛ حال و نشاطی برای كار و تحصیل و عبادت نخواهد بود. در اسلام به ورزشهای مفید مثل اسب سواری، تیراندازی و شنا سفارش شده و برای این نمونه كارها مسابقاتی نیز برقرار می‌شده است و پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) نیز در مسابقات شركت می‌نمودند و برای برندگان جایزه تعیین می‌كردند. به برندگان در آن زمان درخت خرما یا شتر حامله می‌دادند و شما می‌دانید كه خرما بهترین میوه‌ای است كه تاریخ مصرف آن تا ماهها زمان دارد و از چوب و برگ آن، استفاده زیادی می‌شود. و در مورد شتر از كرك‌ و گوشت و شیر و بچه آن نیز استفاده می‌گردد.
در ورزشهای اسلامی دشنام و كینه وجود ندارد. اسلام ورزش را برای پسر و دختر لازم می‌داند و به پدران و مادران سفارش می‌كند تیراندازی را برای دفاع و شنا را برای نجات، به فرزندان خود بیاموزید. اسلام پاداش بسیاری از كارها را بر اساس راه‌رفتن و حرکت و تلاش که نوعی ورزش است قرار‌داده است. مثلا می‌فرماید: هر قدمی كه برای دیدن بستگان یا تحصیل علم یا زیارت یا نماز‌جماعت بردارید، ثوابی دارد. یعنی ثواب و پاداش را بر اساس ورزش كه قدم زدن است قرار‌داده و نفرموده هر كلمه-ای كه یاد می‌گیرید یا هر نگاهی كه به بستگان می‌كنید ثواب دارد بلكه فرموده هر قدمی كه برای آنها برمی‌دارید. معلوم می‌شود قدم‌زدن كه ساده-ترین و عمومی‌ترین و ارزان‌ترین و در دسترس‌ترین ورزش است اساس بخشی از پاداش‌ها قرار گرفته است.
كوتاه‌كردن ناخن و حمام و نظافت در روز جمعه، رفتن به جلسات مذهبی، دیدن دوستان و بستگان و شركت در نماز جمعه، از دیگر دستورات روز تعطیل است. روز جمعه یكی از عیدهای مسلمانان حساب می‌شود. یاد حضرت مهدی (علیه السلام) و دعا برای آن بزرگوار و انتظار آمدن آن عزیز كه در روز جمعه خواهد بود، نیز مورد سفارش است.
گرچه نماز جمعه یك عبادت است، اما ویژگی‌هایی دارد:
1- آن را به جای نماز ظهر می‌خوانند.
2- نماز ظهر چهار ركعت است، ولی نماز جمعه دو ركعت.
3- امام جمعه دو خطبه و سخنرانی دارد كه بین آن دو سخنرانی چند لحظه‌ای می نشیند. این دو سخنرانی به جای دو ركعت نماز حساب می-شود و امام جمعه باید مردم را به تقوا و دوری از گناه دعوت كند و در خطبه‌ها و سخنرانی‌ها اخبار مورد نیاز مردم را به آنها برساند.
4- گوش دادن به خطبه‌ها لازم است.
5- امام جمعه باید خطبه‌های خود را ایستاده بخواند و در دستش اسلحه یا مشابه آن باشد.
ما باید در ایام تعطیلات تمام كمبودهای فردی و اجتماعی خودمان را جبران كنیم. هم به جسم خود برسیم و هم به روح خود. آموزشهای ضروری را كه در ایام کار و تحصیل فرصت آن را نداریم، در زمان تعطیلی فراگیریم، از هنر یا حرفه‌ای كه فردا سبب نجات ما از فقر و بیكاری می-شود، غافل نشویم. به خصوص از هنرهایی كه علاوه بر هنربودن، یك تولید اقتصادی هستند. مثلا انواع بافندگی‌، دوزندگی و صنایع‌دستی كه برای خود و خانواده و كشور درآمدی فراهم می‌كند، غافل نباشیم. در تابستان‌ها یك حرفه و هنری بیاموزیم.
ورزش هم باید همراه با اخلاق و محبت و خدمت به دیگران باشد، نه وسیله‌ای برای فخرفروشی و آزار رساندن به دیگران.
[/]

[="Tahoma"][="Blue"]

[=times new roman,times]درس بیست و نهم : وضو

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]امام رضا (علیه السلام) فرمود: «كسی كه به عبادت خدای بزرگ می‏ایستد، باید خود را از آلودگی‌ها پاك كند، از سستی و بی‏حالی دور باشد و با وضو، خود را برای سخن‌گفتن با خدای توانا، پاك و آماده سازد.»
چگونه وضو بگیریم؟
1- ابتدا نیت می‌کنیم که برای اطاعت دستور خداوند، وضو می‌گیریم.
2- صورت را از بالا به پایین، از جایی كه موی سر روییده، تا چانه می‏شوییم.
3- سپس دست راست را از آرنج تا نوك انگشتان، از بالا به پایین می‏شوییم.
4- دست چپ را نیز مانند دست راست می‏شوییم.
5- با رطوبتی كه بر دست مانده، جلوی سر را مسح می‏كنیم؛ یعنی دست را بر سر گذاشته و كمی به طرف پیشانی می‏كشیم.
5- پس از مسح سر، پای راست را از نوك انگشتان تا برآمدگی روی پا مسح می‏كنیم.
6- پای چپ را مانند پای راست مسح می‏كنیم و به این ترتیب وضوی خود را به پایان می‌رسانیم.
احكام وضو
1- شستن داخل بینی و دهان و مقداری از لب و چشم كه هنگام بستن، دیده نمی‏شود، واجب نیست، ولی برای آن كه یقین كند از جاهایی كه باید شسته شود چیزی باقی نمانده، واجب است مقداری از آن را هم بشوید.
2- اگر برای مسح، رطوبتی در كف دست نمانده باشد، نمی‏تواند دست را با آب دیگری، تر كند بلكه باید از اعضای دیگر وضو مثلاً از صورت رطوبت بگیرد و با آن مسح كند.
3- رطوبت دست باید به قدری باشد كه بر سر و پا اثر بگذارد.
4- اگر رطوبت كف دست به اندازه مسح سر باشد، می‏تواند سر را با همان رطوبت مسح كند و برای مسح پاها از اعضای دیگر وضو رطوبت بگیرد.
5- بین دست و سر یا پاها باید چیزی مانند چادر و كلاه یا جوراب و كفش فاصله نباشد، هر چند رقیق و نازك باشد. (مگر در حال ناچاری)
6- محل مسح باید پاك باشد، پس اگر نجس باشد و نتواند آن را آب بكشد باید تیمم كند.
[/]

[="Tahoma"][="Blue"]

[=times new roman,times]درس سی ام : نماز

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]نمازهای پنجگانه روزانه
در هر شبانه‏روز باید در پنج وعده (صبح، ظهر، عصر، مغرب و عشا) مجموعاً هفده ركعت نماز بخوانیم. هریک از این نمازها وقت اختصاصی دارد که باید در آن وقت خوانده شود و اگر در خارج وقت خوانده شود باید به نیت قضا و نمازی که وقت آن از دست رفته خوانده شود.
اوقات نماز
وقت ‏نماز صبح، از اذان صبح تا طلوع آفتاب است و باید در این فرصت خوانده شود و اگر آفتاب طلوع كند و انسان نماز صبح را نخوانده باشد، باید به نیّتِ «قَضا» بخواند.
وقت نماز ظهر و عصر، از هنگام ظهر تا مغرب است كه نمازگزار باید در این فاصله، ابتدا نماز ظهر را و پس از آن، نماز عصر را بخواند.
از اذانِ مغرب - كمی بعد از غروب آفتاب - تا نیمه شب، وقت نماز مغرب و عشا است و باید نماز مغرب، قبل از عشا خوانده شود.
البته بهتر است انسان، نماز را در اوّل وقت بخواند و هرچه به اوّل وقت نزدیكتر باشد، ثواب بیشتری دارد.
اگر وقت نماز کم و به اصطلاح وقت تنگ باشد، به طوری كه اگر نمازگزار بخواهد مستحبات نماز را بجا آورد بخشی از نماز بعد از وقت خوانده می‏شود، نباید مستحبات را بجا آورد، مثلاً می‌تواند قنوت نماز را نخواند.
اذان و اقامه
وقت نمازها با اذان به مردم اعلام می‌شود.‌
هنگام سپیده صبح، وقت ظهر و در نخستین لحظات شب، هنگام تاریك شدن هوا، در هر منطقه اسلامی با آهنگ روح‏نواز اذان، به همه اعلام می‏شود كه: «وقت نماز فرا رسیده است.»
«اذان»، شعار توحیدی مسلمانان است.
«اذان»، شهادت بر یگانگی خداوند و رسالت پیامبر اسلام است.
مستحب ‏است قبل از شروع ‏نماز، ابتدا اذان و سپس اقامه گفته وسپس نماز را شروع كنیم.
قبل از وارد شدن به متن نماز، بار دیگر مُقدّمات نماز را فهرست‏وار یادآور می‏شویم:
1 - نمازگزار باید طهارت لازم (وضو یا غسل یا تیمم) را به دست آورد.
2 - بدن و لباس خود را از آلودگی‌ها پاك كند.
3 - بدن خود را با لباس پاك و مباح بپوشاند.
4 - مكانی كه بر آن نماز می‏خواند، مجاز و مباح باشد.
5 - وقت نماز را رعایت كند، نماز را قبل از وقت شروع نكند و برای بعد از وقت هم نگذارد.
6 - رو به قبله بایستد.
7 - بهتر است، اذان و اقامه هم بگوید.
تَكبیرةُ الاِحرام
«نماز» با گفتن تَكبیرةُ الاِحرام یعنی «اللَّهُ اكبَر» آغاز می‏شود، با این تكبیر به حریم نماز وارد می‏شویم و برخی كارها بر ما حرام می‏شود.
«اللَّهُ اكبَر» اعلام بزرگی پروردگار و دوری جستن از تمام قدرت‌های دروغین است.
گفتن «اللَّه اكبر» در آغاز نماز به معنای جدایی از غیر خدا و پیوستن به اوست.
هنگامی ‏كه نماز را شروع می‏كنیم باید متوجه باشیم كه چه ‏نمازی را می‏خوانیم؛ مثلاً نمازظهر است یا عصر و آن را تنها برای اطاعت فرمان خداوند بزرگ بجا آوریم. این همان «نیّت» است‏كه از اجزای ‏اصلی نماز به شمار می‏آید.
هنگام گفتن «اللَّه‏اكبر» مستحب است، دستها را تا مقابل گوشها بالا ببریم.
از آغاز تا پایان نماز باید از كارهایی كه نماز را باطل می‏كند، پرهیز کنیم:
1 - خوردن و آشامیدن.
2 - روی از قبله بر گرداندن.
3 - سخن گفتن.
4 - خندیدن.
5 - گریستن.
6 - بهم زدن صورت نماز، مثل راه رفتن.
7 - كم یا زیاد كردن اجزای اصلی نماز؛ مانند ركوع.
قَرائت‏
در نماز لازم است در رکعت اول و دوم ابتدا سوره حمد و پس از آن یك‏ سوره دیگر از قرآن و در رکعات سوم و چهارم تسبیحات اربعه خوانده شود.
پسرها و مردان باید در نماز صبح و مغرب و عشا، حمد و سوره را (در ركعت اوّل و دوّم) بلند بخوانند و دختران و خانم‌ها در صورتی كه نامحرم صدایشان را بشنود باید آهسته بخوانند و همه‌ی نمازگزاران باید حمد و سوره نماز ظهر و عصر را آهسته بخوانند.
انسان باید نماز را یاد بگیرد كه غلط نخواند و كسی كه اصلاً نمی‏تواند صحیح آن را یاد بگیرد، باید هر طور كه می‏تواند بخواند و بهتر آن است كه نماز را به جماعت بجا آورد.
در ركعت سوم و چهارم نماز، سوره حمد یا تسبیحات را باید آهسته بخوانیم.
رکوع
1. در ركوع باید به مقدار گفتن ذكر واجب رکوع، بدن آرام باشد.
2. اگر نمازگزار پیش از آنكه به مقدار ركوع خم شود و بدنش آرام گیرد، عمداً ذكر ركوع را بگوید، نمازش باطل است.
3. اگر پیش از تمام شدن ذكر واجب، عمداً سر از ركوع بردارد، نمازش باطل است.
4. بعد از تمام شدن ذكر ركوع، باید بایستد و بعد از آنكه بدن آرام گرفت به سجده برود و اگر عمداً پیش از ایستادن، یا پیش از آرام گرفتن بدن، به سجده برود نمازش باطل است.
سَجده‏
لازم است در سجده‌ی نماز، هفت عضو بدن؛ یعنی پیشانی، كف دو دست، سر زانوها و نوك انگشتان بزرگ پا را بر زمین گذاشته و پیشانی را روی خاك یا سنگ یا چیزهای دیگری از زمین بگذاریم.
سجده بر چیزهایی كه از زمین می‏روید و برای خوراك و پوشاك انسان مصرف نمی‏شود، نیز صحیح است.
مُهر نماز كه بیشتر در بین ما معمول است، در حقیقت قطعه خاك پاكیزه‏ای است كه نمازگزار همراه خود دارد تا برای سجده، پیشانی را روی آن بگذارد.
در حال گفتن ذكر سجده، بدن باید آرام باشد.
قُنوت‏
مستحب ‏است در قنوت، دستها را روبروی صورت‏ گرفته و دعایی ‏بخوانیم؛ در اینجا به زبان فارسی نیز می‌توان دعا کرد.
پیامبرخدا (صلی الله علیه وآله) فرمود:
«كسی كه قنوت نمازش طولانی‏تر باشد، حسابرسی او در روز قیامت راحت‏تر است.»
2 تذکّر:
1- اگر نمازگزار در بین نماز به قدری ساكت بماند كه نگویند نماز می‏خواند، نمازش باطل می‏شود.
2- رها كردن نماز واجب (شكستن نماز)، حرام است مگر در حال ناچاری، مانند این موارد:
- حفظ جان‏ خود یا دیگران.
- حفظ مال‏ و جلوگیری از ضرر مالی و بدنی‏.
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]«والحمدلله ربّ العالمین»[/]

موضوع قفل شده است