جمع بندی آسیب شناسی عشق های امروزی ؛ از دروغین تا حقیقی!

تب‌های اولیه

175 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

سلام
با تشکر از حضور مفید و ارائه نظرات قابل استفاده در این بحث توسط کاربران عزیز

@};-@};-@};-

این طنز خیلی هم بی ارتباط با موضوع نیست :

از :Lflasher:دلیجان تا رفسنجان :Rflasher:

سير زندگي زن و شوهري كه بدون شناخت با هم ازدواج مي‌كنند:

اول زندگي «دليجان» هستند؛ يعني :Lflasher:قلبشون براي هم مي تپد و تو دل هم جاي دارند.
بعد به «لاهيجان» مي‌رسند و
:Lflasher: مشغول لهو، بازي و ملاعبه مي‌شوند.
بعد از مدتي به «سيرجان» مي‌شوند و
:Lflasher:از جان سير مي‌شوند.
بعد به «برازجان» مي‌رسند و
:Lflasher:از قلب و جان هم بيرون مي‌روند.
مسير آخرشان «رفسنجان» است؛ يعني
:Lflasher:
طلاق فيزيكي و جدايي است.

بقیه داستان

ستايشگر;932334 نوشت:
آدم از معشوقش که تضمین نمیگیره بذار از خونه برم بیرون! یا بذار کار فرهنگی بکنم! از طرف "معامله" اش تضمین میگیره

وجود حق و وظیفه بین افراد یک امر طبیعی است که ربطی به ازدواج هم ندارد
قبلاً مهر مادری را مثال زدم برای شما ، اما می دانیم که مادر هم حقوقی دارد و وظایفی ، همچنین فرزند

پس برویم به پیامبر(ص) هم بگوئیم مادر اگر به فرزندش محبت میکند برای این است که در پیری دستش را بگیرد
و فرزند هم اگر به مادر احترام می گذارد برای این است که مادر او را تر و خشک کند. پس چیزی به اسم عشق مادری هم وجود ندارد!!!

ستایشگر عزیز ، اصلاً بیائیم تمام شروط ازدواج را برداریم
در آن صورت هم شما می توانید بگوئید عشقی وجود ندارد چون زن و شوهر به هم محبت میکنند فقط به این دلیل که طرف مقابل نیاز جنسی اش را رفع میکند!!!

این شرح حقوق و وظایف که شما اشاره میکنید هیچ منفاتی با عشق ندارد
نه تنها ندارد بلکه می تواند نشانگر وجود عشق باشد. چطور؟

شما میگوئید اگر مرد برای زنش کار میکند و لباس میخرد به این دلیل است که زنش برای او غذا می پزد
خب من هم همین را نشانهء عشق می دانم. اینکه عاشق کسی باشی که برایت غذا می پزد
و زن عاشق مردی باشد که دارد بخاطر او کار و تلاش میکند و پول به خانه می آورد
اصلاً اگر نیازی نباشد عشقی هم به وجود نخواهد آمد

اگر زندگی آنطور بود که شما میگوئید ، مردها همه باید 4 زن داشته باشند و زنها هم در خانه دست به سیاه و سفید نزنند
اما می بینیم که خیلی از زنها مهریه را نمی گیرند و با آگاهی هم نمی گیرند. مگر مهریه جزء همان معامله که میگوئید نیست؟
می بینیم مردها حتی با وجود بیماری همسر اول ، اقدام به ازدواج دیگری نمی کنند. مگر ازدواج مجدد جزء شروط همین معامله نیست؟
می بینیم که یکی از طرفین که بیمار میشود ، دیگری از او پرستاری میکند. آیا طرف مقابل در شروط معامله پرستاری را هم قید کرده؟

نظرتان درمورد زن و شوهرهایی که بعد از مرگ یکی ، دیگری هم چند روز بعد وفات کرده چیست؟
نمونه اش را شاید در اقوام دیده باشید. این را هم در قراردادِ تجاریِ خود نوشته بودند؟!

ستايشگر;932334 نوشت:
بعد از اینکه شور و حرارت مربوط به اون میل جنسی گذشت، همه چیز تبدیل میشه به اینکه "من این کار رو میکنم تا اون هم اون کار رو بکنه که بعدش فلان طور بشه که بهمان قضیه ای که مطلوبم هست پیش بیاد". مثل همه موقعیت های دیگه

قطعاً موارد اینگونه هم در ازدواج ها مشاهده میشود
ولی اینکه بگوئیم تمام ازدواج ها همینگونه هستند کاملاً اشتباه است

ستايشگر;932334 نوشت:
مییینیم این اونی نبود که تو ذهنمون بود، ناراضی میشم، نفرت پیدا میکنیم، دردسر میشه و ....

بله باید دو نفر واقع بین باشند و از انتظارات نابجا و غیرواقعی از یکدیگر پرهیز کنند
اما این ربطی عدم وجود عشق ندارد

حتی به همان حالت تجاری صرف هم اگر نگاه کنیم ، باز هم نباید توقع بی جا از طرف مقابل داشته باشیم
در واقع
"توقعِ بی جا داشتن" ، حاصل عشق نیست ، بلکه حاصل خودش است!
خودش یک ایراد است که باید اصلاح بشود

آرمین...;930208 نوشت:
سلام
عشق یعنی سوختن یا ساختن ...
عشق یعنی زندگی یا باختن
ضمن قبولی طاعات و عبادات همه دوستان اسک دینی
در چت با کس بین تعدادی از کاربران گرامی بحثی انجام شد تحت عنوان عشق که جهت بررسی همه جانبه و استفاده بهینه همه عزیزآن و استفاده از نظرات کارشناس محترم سایت تصمیم بر این شد بصورت تاپیکی ب این موضوع پرداخته شود و همه جوانب آن مورد کنکاش و واکاوی قرا بگیرد !
لذا ب جهت شروع آن من سئوالات خودم را ابتدائا جهت اخذ نظر کارشناس محترم مطرح نموده تا پس تایید و انتشار آن سایر کاربران محترم نظرات و سئوالات مورد نظر خودشان را مطرح نموده و ب تبادل نظر بپردازند تا در پایان به یک جمع بندی مستدل در این خصوص برسیم شایان ذکر است کاربران خصوصا نامحرمان از گفتگو های دونفره مداوم با یکدیگر اجتناب فرمایند!

پرسش 1/ عشق یعنی چه ؟ واساسا شکل گیری آن در افراد بر اساس چه مولف های صورت می گیرد؟
2/چرا عشق های امروزی انطباقی با عشق های اساطیری ندارد؟ یعنی ن جاودان هستن و ن ماندگار؟
3/چرا عشق های زمانه ما با این همه شدت بعد از مدتی ب نفرت از یکدیگر تبدیل می شود ؟ و پایبندی ب یکدیگر در آن وجود ندارد؟
4/مرز تشخیص بین عشق حقیقی ودروغین در کجاست؟ واز کجا می شود عشق های هوی و هوسی و چند صباحی را تشخیص داد ؟

با تشکر


سلام
اول از همه عید سعیدفطر رو تبریک میگم
درباره سوالاتون
جواب سوال سوم رو میگم
از نظر من عشقای امروزی بیشتر وابستگیه تا دلبستگی
وابستگی یعنی اینکه طرف از نظر عاطفی کمبود داره و برای پر کردن خلأ عاطفیش زندگی خودشو بسته به اون شخص میبینه
رفتارای یه شخص وابسته: نمیتونه درست تصمیم بگیره_حس نگرانی داره همیشه(بعضیا اسم این نگرانی رو میذارن عشقِ زیاد!! بعد یه مدت به اصطلاح معشوق خسته میشه که یکی انقد نگرانشه و...)_ حس میکنن بدون شخصی که بهش وابسته هستن یا به قول خودشون عاشقشن نمیتونن زندگی کنن_...
اول از اینکه شخصی که وابسته دیگری هست دیر یا زود اون شخص که اسمشو میذارن معشوق ازدست میده
خب این قانون این جهانه برای وابسته ها چون وابستگی یه حس منفیه و فرکانس منفی به کل کاینات میفرسته
کایناتم دیر یا زود شرایطو جوری میچینن که از اون شخص جدا شه(کتاب قدرت راندا برن)
علت ناکامی افراد هم همینه که جای اینکه دلبسته هم بشن میان وابسته هم میشن
اکثر افراد همینن
وابستگی یعنی خودمو نمیشناسم وابستگی یعنی وجودم به غیر خدا به یه انسان وابسته است و این غلطه
آسیبای زیادی داره این وابستگی که اسمشو میذارن عشق
یکی از آسیباش اینه که بعد یه مدت دل زدگی ایجاد میشه و دو طرف از هم جدا میشن
آسیب دیگش خودکشیِ طرف میگه من نمیتونم بدون عشقم زندگی کنم و خودشو میکشه
آسیباش کلی هست
فکر میکنم قبل از اینکه دلبسته کسی بشیم باید اول خودمونو کامل بشناسیم
یاعلی

یا علے;932440 نوشت:
قبل از اینکه دلبسته کسی بشیم باید اول خودمونو کامل بشناسیم

=d>
@};-@};-@};-@};-@};-

به نام خدا.

Reza-D;932418 نوشت:
وجود حق و وظیفه بین افراد یک امر طبیعی است که ربطی به ازدواج هم ندارد
قبلاً مهر مادری را مثال زدم برای شما ، اما می دانیم که مادر هم حقوقی دارد و وظایفی ، همچنین فرزند

پس برویم به پیامبر(ص) هم بگوئیم مادر اگر به فرزندش محبت میکند برای این است که در پیری دستش را بگیرد
و فرزند هم اگر به مادر احترام می گذارد برای این است که مادر او را تر و خشک کند. پس چیزی به اسم عشق مادری هم وجود ندارد!!!

ستایشگر عزیز ، اصلاً بیائیم تمام شروط ازدواج را برداریم
در آن صورت هم شما می توانید بگوئید عشقی وجود ندارد چون زن و شوهر به هم محبت میکنند فقط به این دلیل که طرف مقابل نیاز جنسی اش را رفع میکند!!!

این شرح حقوق و وظایف که شما اشاره میکنید هیچ منفاتی با عشق ندارد
نه تنها ندارد بلکه می تواند نشانگر وجود عشق باشد. چطور؟

شما میگوئید اگر مرد برای زنش کار میکند و لباس میخرد به این دلیل است که زنش برای او غذا می پزد
خب من هم همین را نشانهء عشق می دانم. اینکه عاشق کسی باشی که برایت غذا می پزد
و زن عاشق مردی باشد که دارد بخاطر او کار و تلاش میکند و پول به خانه می آورد
اصلاً اگر نیازی نباشد عشقی هم به وجود نخواهد آمد

اگر زندگی آنطور بود که شما میگوئید ، مردها همه باید 4 زن داشته باشند و زنها هم در خانه دست به سیاه و سفید نزنند
اما می بینیم که خیلی از زنها مهریه را نمی گیرند و با آگاهی هم نمی گیرند. مگر مهریه جزء همان معامله که میگوئید نیست؟
می بینیم مردها حتی با وجود بیماری همسر اول ، اقدام به ازدواج دیگری نمی کنند. مگر ازدواج مجدد جزء شروط همین معامله نیست؟
می بینیم که یکی از طرفین که بیمار میشود ، دیگری از او پرستاری میکند. آیا طرف مقابل در شروط معامله پرستاری را هم قید کرده؟

نظرتان درمورد زن و شوهرهایی که بعد از مرگ یکی ، دیگری هم چند روز بعد وفات کرده چیست؟
نمونه اش را شاید در اقوام دیده باشید. این را هم در قراردادِ تجاریِ خود نوشته بودند؟!

حق و وظیفه یک چیزه که اصلا در موردش حرفی نزدم.

بحث ما در مورد احساسات بین یک آقا و خانم هست نه مادر و فرزند، اما برای تشریح سراغ این مثال شما میرم. اگر مادر همه جوره هوای بچه اش رو داشت ( فارغ از اینکه اون بچه چطور رفتار میکنه ) خوب میگم مادر بچه اش رو دوست داره و حرفمون هم درست هست. اما اگر مادر در ابتدای تولد ( اگر میشد در ابتدای بارداری ) از بچه اش امضا و تعهد بگیره که در صورتی تو رو باردار میشم و بزرگت میکنم که بجای دو سال فقط یکسال بهت شیر بدم، دیگه نمیشه بگیم بین این مادر و فرزند عشق برقراره! اینجا دیگه معامله ای داره صورت میگیره. ولی شما الان نمیبینید که مادری از بچه اش چنین تضمینی بگیره و بدون تضمین، بدون هیچی، خودش رو وقف بچه میکنه و این نشونه ی علاقه مادر به بچه اش هست.

اگر اینطوره که شما میفرمایید و نه اونطور که بنده عرض میکنم، پس لابد دو شریک هم علاقه مند و عاشق همند که با هم تشریک مساعی میکنند تو مثلا یه کسب و کار و این نشونه عشقشونه که مثلا به نوبت پای دخل می ایستن! اینطور نیست دیگه. هر کی پای دخل می ایسته، چون در نهایت سود خودش رو میخواد ببره نه بخاطر اینکه چشم و ابروی شریکش رو دوست داره! تو زندگی هم همینه. حالا ممکنه شما مجبور شی بخاطر اینکه ته ماه پولت گیرت بیاد، یه جا از مقداری از حقت هم بگذری در مقابل شریکت، اما به این معنی نیست که چیزی جز معامله بین شما و شریکتونه و یا اینکه چیزی جز سودتون برای شما اهمیت داره.

Reza-D;932425 نوشت:
قطعاً موارد اینگونه هم در ازدواج ها مشاهده میشود
ولی اینکه بگوئیم تمام ازدواج ها همینگونه هستند کاملاً اشتباه است

بله باید دو نفر واقع بین باشند و از انتظارات نابجا و غیرواقعی از یکدیگر پرهیز کنند
اما این ربطی عدم وجود عشق ندارد

حتی به همان حالت تجاری صرف هم اگر نگاه کنیم ، باز هم نباید توقع بی جا از طرف مقابل داشته باشیم
در واقع
"توقعِ بی جا داشتن" ، حاصل عشق نیست ، بلکه حاصل خودش است!
خودش یک ایراد است که باید اصلاح بشود

توقع بی جا داشتن با توقع غیر واقع بینانه داشتن هم متفاوت هست. توقع بی جا داشتن از غرور ریشه میگیره و توقع غیر واقع بینانه، از نگاه غلط.

ستایشگر :Gol:

ستايشگر;932480 نوشت:
به نام خدا

خداوند یار و یاورت باشد ستایشگر عزیز
جزء معدود پست هایی است که اگر نام شما را از آن بردارند ، امکان ندارد باور کنم نوشتهء شماست!

ستايشگر;932480 نوشت:
اگر مادر در ابتدای تولد ( اگر میشد در ابتدای بارداری ) از بچه اش امضا و تعهد بگیره که در صورتی تو رو باردار میشم و بزرگت میکنم که بجای دو سال فقط یکسال بهت شیر بدم، دیگه نمیشه بگیم بین این مادر و فرزند عشق برقراره! اینجا دیگه معامله ای داره صورت میگیره. ولی شما الان نمیبینید که مادری از بچه اش چنین تضمینی بگیره و بدون تضمین، بدون هیچی، خودش رو وقف بچه میکنه و این نشونه ی علاقه مادر به بچه اش هست

برادر این چه قیاسی است؟
اولاً یک نوزاد هیچگونه درکی از بلوغ ندارد که مادر بخواهد از او تعهد بگیرد!!!
ثانیاً این کودک پیش همان مادر رشد میکند و تربیتش دست همان مادر است
ثالثاً اصلاً نسبت مادری و فرزندی با نسبت همسری تفاوت های اساسی دارند

من فقط وجه تشابه این دو مورد را مطرح کردم ، شما دارید تمام اجزا را بر هم منطبق میکنید؟!
شما تا به حال نشنیده اید که فرزندی آق والدین بشود؟ خب چگونه آق والدین میشود؟
آیا قبلش قراردادی بین آنها نوشته شده و والدین بخاطر تخطی فرزند از مفاد قرارداد او را آق کرده اند؟!

ستايشگر;932480 نوشت:
اگر اینطوره که شما میفرمایید و نه اونطور که بنده عرض میکنم، پس لابد دو شریک هم علاقه مند و عاشق همند که با هم تشریک مساعی میکنند تو مثلا یه کسب و کار و این نشونه عشقشونه که مثلا به نوبت پای دخل می ایستن! اینطور نیست دیگه

در این مثال شما "شریک تجاری بودن" را پیش فرض گرفته اید
بعد نتیجه می گیرید همانطور که دو شریک تجاری عاشق هم نیستند پس زن و شوهر هم
"که نوعی شریک تجاری هستند" نمی توانند عاشق هم باشند

درحالیکه اساس بحث ما اثبات یا رد همین موضوع است که آیا زن و شوهر صرفاً شریک تجاری هستند یا خیر؟

ضمن اینکه بیش از نیمی از گفته های مرا پاسخی ندادید
گفتم چرا خیلی از مردها 4 زن نمی گیرند و چرا خیلی از خانمها مهریه را نمی گیرند؟
چرا وقتی یکی بیمار میشود دیگری با جان و دل از او پرستاری میکند؟
چرا حاضر به جدایی از هم نیستند و چرا دلتنگ هم میشوند؟ (آدم که دلتنگ شریک تجاریش نمیشود!)
چرا بعضی از زوجها وقتی یکی از آنها فوت میکند دیگری چند روز بیشتر زنده نمی ماند؟

سایر دوستانی که با عشق های آتشین مخالف هستند ، بی شک به دوست داشتن باور دارند
اما شما هرگونه احساس زن به مرد را کلاً منکر میشوید!

ستايشگر;932480 نوشت:
توقع بی جا داشتن با توقع غیر واقع بینانه داشتن هم متفاوت هست. توقع بی جا داشتن از غرور ریشه میگیره و توقع غیر واقع بینانه، از نگاه غلط

هیچ فرقی در صحبت من ایجاد نمی کند
شما هر کدام را که مایل هستید در جملات من قرار دهید

نمیدونم این جملات از کیه، به نظرم پرمغزه:



می پرسند : مجردی یامتاهل؟
می گویم : "متعهد"
چون تجربه نشان داده، نه مجردبودن، نشانه ی تعلق خاطرنداشتن به کسی است.
ونه متاهل بودن، نشانه ی
تعهدو وفاداری!
همه ی قراردادها را که روی کاغذهای بی جان نمی نویسند!
بعضی از عهدها را روی قلب هایمان می نویسیم، حواسمان به این عهدهای غیر کاغذی باشد شکستنشان یک "انسان" را در هم می شکند...

ریحــانه الــنبی;932635 نوشت:
نمیدونم این جملات از کیه، به نظرم پرمغزه:


می پرسند : مجردی یامتاهل؟
می گویم : "متعهد"
چون تجربه نشان داده، نه مجردبودن، نشانه ی تعلق خاطرنداشتن به کسی است.
ونه متاهل بودن، نشانه ی
تعهدو وفاداری!
همه ی قراردادها را که روی کاغذهای بی جان نمی نویسند!
بعضی از عهدها را روی قلب هایمان می نویسیم، حواسمان به این عهدهای غیر کاغذی باشد شکستنشان یک "انسان" را در هم می شکند...


=d>

گل گل گل گل گل

آرمین...;930208 نوشت:
پرسش 1/ عشق یعنی چه ؟ واساسا شکل گیری آن در افراد بر اساس چه مولف های صورت می گیرد؟

سلام و عرض ادب
ضمن تشکر از دوستان گلم
عرض کنم که به عبارت ساده تر و گویا عشق یعنی علاقه شدید به یک چیز که در دل انسان ایجاد محبت کند به طوری که یاد آوری آن لذت بخش باشد.
شکل گیری آن بر اساس نگاه و معرفت هر فرد شکل می گیرد ولی اساسا چون انسان کمال طلب است معمولا به چیزهای که ذاتا زیبا و خوشایند بوده می تواند زمینه علاقه شدید را در یک فرد ایجاد کند. پس یک چیز نسبی است و با توجه به نوع تفکرات و اندیشه و نگاه یک فرد تعیین می شود که بهتر است مبنا و زمینه علاقه شدید از راه معقول و منطقی باشد.

آرمین...;930208 نوشت:
2/چرا عشق های امروزی انطباقی با عشق های اساطیری ندارد؟ یعنی ن جاودان هستن و ن ماندگار؟

اساسا مبنای شکل گیری علاقه خیلی مهم می باشد، اگر تصمیم و علاقه های انسان از راه منطقی سیر شود و پایه و اساس آن بر محور تقوی و توحید باشد، این عشق و علاقه باعث کمال انسان خواهد شد والا اگر علاقه شدید از حریم الهی دور و بر محور احساس محض باشد، خیلی کارساز نبوده و شاید پشیمانی هم بهمراه داشته باشد. در عصر حاضر هم چون تفسیر عشق و علاقه نفسانی شده و هر فرد بر اساس احساس و خیال خود همین طوری به چیزی دل می بندد و آن را مطلوب خود فرض می کند و چه بسا اشتباه هم شده، فلذا بعد از مدتی قطع و یا نا امید می شود. در حقیقت افراد با توجه به خطای شناختی دچار اشتباه در انتخاب می شوند و به خاطر همین بعدا از کار خود چشیمان شده و یا آسیب جدی می بینند.

آرمین...;930208 نوشت:
3/چرا عشق های زمانه ما با این همه شدت بعد از مدتی ب نفرت از یکدیگر تبدیل می شود ؟ و پایبندی ب یکدیگر در آن وجود ندارد؟

اگر عشق با این نگاه که افراد نسبت به همدیگر علاقه شدید پیدا کرده اند تفسیر کنیم، این موضوع متفاوت است بدن صورت که برخی شناختشان از هم بیشتر بوده و انتظارات بجا و منطقی از هم دارند فلذا شاید پایدار هم باشد، منتها برخی از موارد علاقه شدید فقط از جنبه شهوانی بوده و انتظارات هم خیلی نامعقول و غیر منطقی است و شاید یک طرفه هم باشد، طبیعی است که بعدا تبدیل به نفرت خواهد شد. هر چیزی پایه و اساسی دارد و پایه و اساس عشق در بین دو انسان:
1. شناخت بیشتر از همدیگر
2. داشتن انتظار معقول از همدیگر
3. دو طرفه
4. به خاطر رضایت خدا
5.کنترل احساس با تدبیر عقل

آرمین...;930208 نوشت:
4/مرز تشخیص بین عشق حقیقی ودروغین در کجاست؟ واز کجا می شود عشق های هوی و هوسی و چند صباحی را تشخیص داد ؟

علاوه بر اینکه پایه شکل گیری علاقه باید حساب شده و صحیح باشد توجه به آثار آن هم لازم است تا تشخیص دهیم که ادامه این راه به صلاح بوده و یا بی ثمر هست؟!
اگر پایه شکل گیری هر کاری بر اساس شناخت، کسب رضایت الهی و انتخاب از راه عقل و تدبیر بوده و به رشد معنوی انسان موثر باشد، چنین علاقه ای نیکو است و الا انتخاب مسیر بیراهه بوده و جز ضرر سودی ندارد.
در عین حال اگر در ادامه راه انسان متوجه شود که علاقه به یک فرد او را از حب خدا دور کرده و زندگی را بی فایده و رمق را گرفته و ذهن انسان را بیجا مشغول کرده معلوم است که راه اشتباه است و باید چاره ای اندیشید.

سلام

واقعا الان مستاصل مانده ام

عاشق بشم
ازدواج بکنم

خوب و ماندگار است !

یا ن

دوست داشته باشم !
معقول و معمول

والله

از هرکسی که عاشق شدن

چه خانم و چه آقا پرسیدم

دل پر خونی از انواع و اقسام کلک و حیله و حقه و خیانت با یک نفر بشمار برو بالا در ارتباط بودن

و خیلی موارد دیگر

بنده خدا آقایی شکست های پی در پی عشقی خودش را تحت عنوان دست نوشته های یک عاشق از همه جا بی خبر

هر روز می نویسد

و همیشه توصیه می کند

مراقب باشید . هر عشقی عشق نیست !

لطفا

یک راهکار بدهید

چطور می توانم بفهم یک عشق واقعا
حقیقی است ؟

خدا عاقبت همه ما را ختم بخیر نماید !

آرمین...;932984 نوشت:
چطور می توانم بفهم یک عشق واقعا
حقیقی است ؟

بنده نیز بعنوان یه خانم این سوال بینهایت ذهنمو مشغول کرده و جوابش برا مهمه. لطفا کارشناسان محترم جدی تر کمک کنید.با تشکر

آرمین...;932984 نوشت:
لطفا

یک راهکار بدهید

چطور می توانم بفهم یک عشق واقعا
حقیقی است ؟

خدا عاقبت همه ما را ختم بخیر نماید !


سلام
بزرگوار
اگر کسی را دوست داشته باشید و با دیدن ایشان احساس خوبی دارید و متناسب با ملاکهایتان باشد و در حقیقت با تعقل انتخاب کردید و رضایت خدا را هم در نظر گرفته اید، این علاقه و انتخاب مبارکه و جای نگرانی نیست و حتی برکات خوبی را خواهد داشت و هیچ مذمتی نیست.
ان چیزی که نهی شده، انتخاب فرد مورد نظر با تکیه بر احساس و علاقه محض و آن هم به صورت افراط، این حالت برای زندگی آسیب زاد بوده، والا انتخاب شریک زندگی بدون علاقه و دوست داشتن اصلا معنی ندارد.

mery;932985 نوشت:
نقل قول نوشته اصلی توسط آرمین... نمایش پست ها
چطور می توانم بفهم یک عشق واقعا
حقیقی است ؟
بنده نیز بعنوان یه خانم این سوال بینهایت ذهنمو مشغول کرده و جوابش برا مهمه. لطفا کارشناسان محترم جدی تر

دوست داشتن و علاقه اگر بر اساس محور عقل بوده و همراه با شناخت باشد و حالت افراط و زیاده روی از آن حذف شده و رضایت الهی مد نظر باشد، چنین علاقه ای نیکو است و جای نگرانی ندارد.

نشاط;933047 نوشت:
دوست داشتن و علاقه اگر بر اساس محور عقل بوده و همراه با شناخت باشد و حالت افراط و زیاده روی از آن حذف شده و رضایت الهی مد نظر باشد، چنین علاقه ای نیکو است و جای نگرانی ندارد.

با عرض پوزش بنده صحبتهای شما رو قویا رد میکنم. چون با در نظر گرفتن و رعایت نکات شما درحالی که هیچ نیازی به ازدواج نداشتم و صرفا برای عمل به توصیه دینم این کار را کردم و در حال حاضر تا این لحظه بینهایت پشیمانم و به جایی رسیدم که از همان دین حتی دور شده ام .
نه اینکه ضعیف عمل کرده باشم که به قول اطرافیان و شاهدانم این قسمتم بوده یا اینکه چون خوب بودی خدا امتحان سختی برات گذاشته!!!
پس شاید بهتر باشه خیلی ملاک و معیار محکمی قایل نباشیم. ویا اینکه این صحبتهای شما رو در نظر داشته باشیم و همه چی رو به خدا سپرده و با صبری عظیم،دلی محکم ،پوستی کلفت ، چشم کم بینا و گوشی کم شنوا وارد زندگی شویم!!! اینه چیزی که من تا الان بهش رسیدم که البته این زندگی نمیشه و مرگ تدریجیه.
ببخشید اگه جوابم خوشایند نیس. اگه صلاح دونستید خذفش کنید. راستش روزای بینهایت سختی دارم...

آرمین...;932984 نوشت:
بنده خدا آقایی شکست های پی در پی عشقی خودش را تحت عنوان دست نوشته های یک عاشق از همه جا بی خبر

هر روز می نویسد

و همیشه توصیه می کند

مراقب باشید . هر عشقی عشق نیست !


سلام
این بنده خدا را نمی شود قضاوت کرد که درست می گوید یا نه چون با توجه به شرایط شخصی خود مطلب می نویسد
آنچه باید توجه کرد واقعیت شناسی است،
آیا انتظارات ایشان با واقعیات زندگی اش هماهنگ بود؟
آیا معنای ایشان از زندگی هماهنگ با معنای زندگی خواننده متن اوست! که خواننده متن او را موعظه ای برای خود بداند؟!

هر عشقی عشق نیست جمله درستی است ولی با برداشت های متفاوت چون مصادیق عشق برای افراد متفاوت یکی نیست...

به این توصیه و موارد کلیدی که جناب نشاط اشاره کردند دقت کنید :

نشاط;932795 نوشت:
اگر پایه شکل گیری هر کاری بر اساس شناخت، کسب رضایت الهی و انتخاب از راه عقل و تدبیر بوده و به رشد معنوی انسان موثر باشد، چنین علاقه ای نیکو است و الا انتخاب مسیر بیراهه بوده و جز ضرر سودی ندارد.

در صورت ضرر باید هزینه هایی پرداخت ولی بن بست وجود ندارد مجددا به فرمایش جناب نشاط توجه کنید:

نشاط;932795 نوشت:
در عین حال اگر در ادامه راه انسان متوجه شود که علاقه به یک فرد او را از حب خدا دور کرده و زندگی را بی فایده و رمق را گرفته و ذهن انسان را بیجا مشغول کرده معلوم است که راه اشتباه است و باید چاره ای اندیشید.

مثل همین کاری شما کردید، با مطرح کردن این مورد که در جامعه نیز فراگیر است به سود و زیان های این روابط با روش های مختلف پرداختید و از این طریق اساس شناخت را پایه ریزی کردید،

با بحث ها و گفت و گوهای صورت گرفته و با توجه به زمینه فکری خواننده و سایر عوامل دیگر در این زمینه بینش هایی داده شده است

از این ببعد با عقل و تدبیر و دوراندیشی و آگاهانه به این قضیه نگاه می شود و یا میتوان آینده را بهتر برآورد کرد (چه قبل رابطه و چه حین رابطه)

mery;933084 نوشت:
درحالی که هیچ نیازی به ازدواج نداشتم و صرفا برای عمل به توصیه دینم این کار را کردم و در حال حاضر تا این لحظه بینهایت پشیمانم

ازدواج در دین اسلام برای افرادی که نیاز دارند واجب می شود در غیر اینصورت مستحب است...

mery;933084 نوشت:
نه اینکه ضعیف عمل کرده باشم که به قول اطرافیان و شاهدانم این قسمتم بوده یا اینکه چون خوب بودی خدا امتحان سختی برات گذاشته!!!

به دنیا نیامده ایم که آن گونه که دوست داریم زندگی کنیم، آمده ایم تا هنر مقابله با مشکلات در زندگی را نشان دهیم.

دنیا محل برگزاری آزمون بهشت است نه خود بهشت!
وقتی تفکرات و اندیشه خود را اصلاح کنیم تا حدود زیادی می توان از زندگی راضی بود یکی از راههای مهم این اصلاح هماهنگی انتظارات با واقعیت است...

mery;933084 نوشت:
با عرض پوزش بنده صحبتهای شما رو قویا رد میکنم. چون با در نظر گرفتن و رعایت نکات شما درحالی که هیچ نیازی به ازدواج نداشتم و صرفا برای عمل به توصیه دینم این کار را کردم و در حال حاضر تا این لحظه بینهایت پشیمانم و به جایی رسیدم که از همان دین حتی دور شده ام .
نه اینکه ضعیف عمل کرده باشم که به قول اطرافیان و شاهدانم این قسمتم بوده یا اینکه چون خوب بودی خدا امتحان سختی برات گذاشته!!!
پس شاید بهتر باشه خیلی ملاک و معیار محکمی قایل نباشیم. ویا اینکه این صحبتهای شما رو در نظر داشته باشیم و همه چی رو به خدا سپرده و با صبری عظیم،دلی محکم ،پوستی کلفت ، چشم کم بینا و گوشی کم شنوا وارد زندگی شویم!!! اینه چیزی که من تا الان بهش رسیدم که البته این زندگی نمیشه و مرگ تدریجیه.
ببخشید اگه جوابم خوشایند نیس. اگه صلاح دونستید خذفش کنید. راستش روزای بینهایت سختی دارم...

سلام بزرگوار
امیدوار که سختی های زندگی شما بزودی تمام شود و احساس خوب و خوشی را از زندگی داشته باشید.
نگاه ایده آل گرایانه به زندگی و تطبیق آن بر محور احساس و عشق محض و تصور دنیای منهای مشکلات و مطابق با میل فردی یک تصور اشتباه بوده و باید رویکرد اصلاح شود، انسان در دایره اختیار و تکلیف خود می تواند عاقلانه و عاشقانه و همراه با تحمل زحمت و صبوری و عشق به خدا یک زندگی خوب و منطقی را تجربه کند. اصلا زندگی بدون وصل به خدا و تحمل سختی ها و توکل به او معنی ندارد، عشق و علاقه اگر در راستای کسب رضایت خدا باشد انسان روحش آرام خواهد شد و الا چیزی را متوجه نمیشه!

ریحــانه الــنبی;933120 نوشت:
دنیا محل برگزاری آزمون بهشت است نه خود بهشت!

سرکار خانم ریحانه النبی
ضمن تشکر از پاسختان، من هنوز به پاسخم نرسیده ام. من اصلا حرفی از بهشت و پاداش نمی زنم.سوال بنده و فکر کنم اکثر دوستان این باشه که چطور میشه انتخابی کرد که حداقل درصد ممکن برای پشیمانی رو داشته باشه؟
بله شما جواب خیلی کاملی دادین اما اینقد جوابتون کلی و تیتر وار است که برای خیلی ها ممکنه ملموس نباشه.من اگر ازدواج نکرده بودم اصن شاید متوجه صحبتتون نمیشدم.
مجدد سوالمو خدمتتون عرض میکنم: در شرایط کاملا عقلی و بدور از احساس، در شرایط بلوغهای لازمه و کافی ، طی ازدواجی سنتی بخاطر رضای خدا و عمل به سنت دین و پیامبر، طی چندین مرحله گفتگو با خاستگار و خانواده اش و... محرم میشیم و بعد نامزدیم تا باز از انتخاب مطمئن بشیم.عقد میکنیم و باز این دوره رو برای شناخت میگذاریم و حواسمان هست. در آخر طی این همه زمانی که گذشته عروسی میگیریم و حالا متوجه میشیم فقط اون طور که دیدیم و شناختیم نیست و لایه ها داشتن... .حالا به نظرتون داستان چیه؟ کوتاهی از دختر و خانوادشه یا ...
از نظر من با ورود دنیای مجازی و... به زندگیهایمان و عدم آمادگی لازم برایش و نبود آموزش ونوع مهارت استفاده از آن ما به گونه ای از نظر روانی و روحی چندین لایه به شخصیتهایمان اضافه شده که این کار را برای شناخت بینهایت سخت کرده بطوری که ممکنست گاهی خودمان از برخی کارهایمان تعجب کنیم.
با توجه به جو و فضا و آدمهای دنیای کنونی خواهشمند است انواع راها و روشهای لازم برای شناخت رو بفرمایید که اگه انتخاب درستی صورت بگیره قطعا کم کم عشقی پایدار و حقیقی در زندگی جاری خواهد شد.با تشکر مجدد

سرکار خانم ریحان النبی

با سلام

اون جوان سیه بخت
باور کنید . بخاطر اعتماد و اطمینان ب عشق های دروغین ن از سوی افرادی که اشتهار ب هوی و هوس داشتن
بلکه خانم های بسیار موجه و آبرو مند ی که با عشق وارد زندگی ایشان شدن

بنده خدا رو قرصی و بیمارستانی کردن

مد تی هم بیمارستان اعصاب و روان بستری بوده !
با عشق وارد زندگیش شدن

و بعد وابستگی جسارتا کاشی بالا اومد دونفرشان از قبل با کسانی دیگر دوس و رفیق بودن

و سومیش هم تا نامزدی تداوم داشت
گفت بخاطر اینکه پول نداری و ماشین مدل بالا
راهش گرفت
رفت با یک پیرمرد 66 ساله پول دار ازدواج کرد

چهارمی هم باز خیانت با خیلی ها دوس بوده
تا پای عقد هم رفته بودن

شاید اگر روزی اجازه داد دست نوشته هایش را بصورت پی دی اف در سایت قرار بدهم
اشک آدم از این همه خیانت و خباثت بر خی در می آید

امروزه ب جرات می گم خیلی از این عشق درو غ ین است

از اینود ب عشقش میگی
تو همه هستی منی و جون منی و بی تو هرگز

ببخشید
جسارتا

با اجازه اینجا لازمه

خخخخخخخ

با شرمسار بلافاصله مث آب خوردن با کسانی دیگری هم در ارتباط است

قشنگ تر از اینا رو ب جماعت دیگری تحویل میدهد

و این چرخه و تسلسل ادامه داره

و خداوند

مرگی را ارزانی مردانی نماید
که
ژست عشقی می گیرند

خداوند چه لطفی کرده
چنین عشق پاک ب او ارزانی داشته

در حالی که او یک عشق است
برای همه

ن

یک عشق
برای
یک نفر

آرمین...;933182 نوشت:
ون جوان سیه بخت
باور کنید . بخاطر اعتماد و اطمینان ب عشق های دروغین ن از سوی افرادی که اشتهار ب هوی و هوس داشتن
بلکه خانم های بسیار موجه و آبرو مند ی که با عشق وارد زندگی ایشان شدن

اینکه برای یک نفر یک مشکل چندین بار تکرار شده به نظرم باید اون فرد رفتار و روش شناخت طرف مقابلش رو بررسی کنه. یعنی این احتمال وجود داره که اون فرد داره کار اشتباهی رو تکرار می کنه و درس نمی گیره.
منکر خیانت نیستم ولی تکرار چنین موردی جای تامل داره.

zahra*;933185 نوشت:
اینکه برای یک نفر یک مشکل چندین بار تکرار شده به نظرم باید اون فرد رفتار و روش شناخت طرف مقابلش رو بررسی کنه. یعنی این احتمال وجود داره که اون فرد داره کار اشتباهی رو تکرار می کنه و درس نمی گیره.
منکر خیانت نیستم ولی تکرار چنین موردی جای تامل داره.

مشکل خیانت در بین خانم ها و آقایان ایرانی یک امر ی غیر قابل کتمان است !
که باعث شده اعتماد و اطمینان بکلی از بین برود

الان خانم های هم که ظاهر و شخصیت موجه هم دارن
گوی سبقت را از سایر ین برده
این پدیده ضد اخلاقی حالت اپیدمی پیدا کرده
وضعیت خوبی نیست
دیگر شنیدن این وقایع
ن شایع است
ن باورش برای مردم سخت و غیر قابل باور است

من منظورم خیانت و انکارش نبود. مطلب اصلی من در مورد تکرار یک واقعه برای یک شخص واحد بود. دیگه جامعه انقدر منفی، بد و منفور نشده که یک چنین اتفاقی چندین بار برای یک نفر بیوفته. به نظرم در صورت تکرار باید یکمی هم در خودمون بررسی کنیم شاید مشکل از ما بوده باشه. اون هایی که خوب ازدواج می کنند پس از کجا اومدند از سرزمین های دیگه؟ یعنی همه ی مردم کشور ما خیانت می کنند؟
دوباره میگم خیانت رو در هر دور طرف دخترها و پسرها انکار نمی کنم ولی تکرارش به این صورت که شما نوشتید واقعا جای فکر داره.
یعنی یکی چندین بار بهش خیانت شده؟ به نظر شما این عادیه؟ خوب اگر این طوری هست چند وقتی صبر کنه بعدا اقدام کنه.

ترس و ارعاب و وحشت سراسر وجود آدم از این عشق های چند روز و چند ساعته فرا می گیره

بین هر چی جوان گشتم

از عشق پایدار و ماندگار بگن

جز خیانت و دو در کردن !

فریب حرفی نداشتن

جز به آقا پیر پسری که ا نم در سن بالا بآی خانم سن بالا ازدواج کردن

از عشق برام گفتن

[="Teal"]

آرمین...;933182 نوشت:
سرکار خانم ریحان النبی

با سلام

اون جوان سیه بخت
باور کنید . بخاطر اعتماد و اطمینان ب عشق های دروغین ن از سوی افرادی که اشتهار ب هوی و هوس داشتن
بلکه خانم های بسیار موجه و آبرو مند ی که با عشق وارد زندگی ایشان شدن

بنده خدا رو قرصی و بیمارستانی کردن

مد تی هم بیمارستان اعصاب و روان بستری بوده !
با عشق وارد زندگیش شدن

و بعد وابستگی جسارتا کاشی بالا اومد دونفرشان از قبل با کسانی دیگر دوس و رفیق بودن

و سومیش هم تا نامزدی تداوم داشت
گفت بخاطر اینکه پول نداری و ماشین مدل بالا
راهش گرفت
رفت با یک پیرمرد 66 ساله پول دار ازدواج کرد

چهارمی هم باز خیانت با خیلی ها دوس بوده
تا پای عقد هم رفته بودن

شاید اگر روزی اجازه داد دست نوشته هایش را بصورت پی دی اف در سایت قرار بدهم
اشک آدم از این همه خیانت و خباثت بر خی در می آید

امروزه ب جرات می گم خیلی از این عشق درو غ ین است

از اینود ب عشقش میگی
تو همه هستی منی و جون منی و بی تو هرگز

ببخشید
جسارتا

با اجازه اینجا لازمه

خخخخخخخ

با شرمسار بلافاصله مث آب خوردن با کسانی دیگری هم در ارتباط است

قشنگ تر از اینا رو ب جماعت دیگری تحویل میدهد

و این چرخه و تسلسل ادامه داره

و خداوند

مرگی را ارزانی مردانی نماید
که
ژست عشقی می گیرند

خداوند چه لطفی کرده
چنین عشق پاک ب او ارزانی داشته

در حالی که او یک عشق است
برای همه

ن

یک عشق
برای
یک نفر

این دو جانبه ست
توی هر دو جنس به نظر من زیاد شده
نمیدونم همیشه هر کی مظلوم تره،یه رو ست و صادقه
گیرش آدمای ناجور میفته
واقعا نمیدونم چرا عدالت رعایت نمیشه ...[/]

zahra*;933204 نوشت:
من منظورم خیانت و انکارش نبود. مطلب اصلی من در مورد تکرار یک واقعه برای یک شخص واحد بود. دیگه جامعه انقدر منفی، بد و منفور نشده که یک چنین اتفاقی چندین بار برای یک نفر بیوفته. به نظرم در صورت تکرار باید یکمی هم در خودمون بررسی کنیم شاید مشکل از ما بوده باشه. اون هایی که خوب ازدواج می کنند پس از کجا اومدند از سرزمین های دیگه؟ یعنی همه ی مردم کشور ما خیانت می کنند؟
دوباره میگم خیانت رو در هر دور طرف دخترها و پسرها انکار نمی کنم ولی تکرارش به این صورت که شما نوشتید واقعا جای فکر داره.
یعنی یکی چندین بار بهش خیانت شده؟ به نظر شما این عادیه؟ خوب اگر این طوری هست چند وقتی صبر کنه بعدا اقدام کنه.

دقیقا من همین مورد رو می خواهم ثابت کنم

که این مشکل منحصر ب یک نفر و بخشی از افراد جامعه نیست
کلیت پیدا کرده

مثلا

فردی دیگری طی درد دلی که با من داشت
پسر جوانی بوده
که دختر خانم عاشق جونی اون شده بود
و پسره هم عاشق

آقا پسر گفت قسمش دادم با کسی ارتباط داشته یا خیر
گفت

دونفر
ب یکی از امامزادگان رفتیم و قسمش دادم
که طی اعترافی اعلام کرد
قبلا با دو تا پسر در فضای مجازی ارتباط داشته

ارتباطشون

فقط در حد تلفنی و اس و پی ام بوده
و همین
و پسره هم گفت

منم اعتراف کردم

با چندین نفر دختر ارتباط داشتم
و
همان جا من توبه کردم
و عهد بستم . دور این کارا نرم و دختر خانم هم توبه و عهد کرد
خلاصه میگه
بعد از مدتی عقد و ازدواج کردیم . ی روز بهش شک کردم
گفتم براش ی گوشی جدید بخرم بهش هدیه بدم
میگه گوشی رو خریدم بهش دادم

ایشان رکب خورد نمی دونست
شمارهها و ظاهرا اس هها هم در گوشی و سیم کارت ذخیره می شود

ب بهانه ای گوشی ، وی رو ازش گرفتم

چه دید
وا مصیبتا وا ویلا وا خاک بر سرا

به به
خانم چه اس های داده و چه اس هائی دریافت کرده
با کلی شماره از پسرا هها

گفت اول درستی ب حسابش رسیدم
تمام و کمال
کم نگذاشتم

می خواهم بگم بحث ی نفر نیست . که بگیم فرد خودش مشکل داره
الان
ب آب خوردن خیانت می شود

اونم بی گناه
بدون اینکه مشکلی فرد داشته باشد

ترگل;933207 نوشت:

این دو جانبه ست
توی هر دو جنس به نظر من زیاد شده
نمیدونم همیشه هر کی مظلوم تره،یه رو ست و صادقه
گیرش آدمای ناجور میفته
واقعا نمیدونم چرا عدالت رعایت نمیشه ...


با حرف سرکار تمام و کمال موافقم
ای کاش عدالت خدا طوری باشد

خائنین برای خائنین
آقایان پاک و مومن هم برای خانم های پاک و مومن !

وضعیت فعلی باعث شده است
سن ازدواج با لا برود
چرا

چون آقایان و خانم ها از عشق بی زارن

چون

در فضای حقیقی و مجازی ب راحتی شاهد انواع و اقسام خیانت ها هستند

mery;933174 نوشت:
در شرایط کاملا عقلی و بدور از احساس، در شرایط بلوغهای لازمه و کافی ، طی ازدواجی سنتی بخاطر رضای خدا و عمل به سنت دین و پیامبر، طی چندین مرحله گفتگو با خاستگار و خانواده اش و... محرم میشیم و بعد نامزدیم تا باز از انتخاب مطمئن بشیم. عقد میکنیم و باز این دوره رو برای شناخت میگذاریم و حواسمان هست. در آخر طی این همه زمانی که گذشته عروسی میگیریم
و حالا متوجه میشیم فقط اون طور که دیدیم و شناختیم نیست و لایه ها داشتن... .حالا به نظرتون داستان چیه؟ کوتاهی از دختر و خانوادشه یا ...

سلام و عرض ادب
تمام موضوع به همين بخش از صحبتتان كه با رنگ قرمز نشان داده ام برميگردد
صد البته ممكن است در برخي پيش آمكدها حكمتي باشد و با وجود تمام تلاش ما ، بازهم نتيجه به گونهء ديگري بشود
اما اينجا قرار است حالات معمول را بررسي كنيم و احتمالاتي مانند قسمت را در آخرين مرحله ببينيم

چند سال پيش صحبت هاي يكي از روانشناسان را از تلويزيون گوش ميكردم. ايشان در يك برنامهء جالب ، خواستگاري از دختر خودشان را بازسازي كرده بودند
تا به اين شكل ، روش پرسش و پاسخ در خواستگاري را آموزش بدهند. نكتهء جالب اينكه هيچكدام از سوالهايشان شبيه به سوال هاي ما در مراسم خواستگاري نبود!!

من از چگونگي شناخت شما از يكديگر اطلاعي ندارم. اما به توجه به اطلاعاتي كه از روش شناخت مردم دارم
مي توانم بگويم لااقل 80 درصد اين روش ها اشتباه است. چند مورد از چيزهايي كه گفتيد را بررسي ميكنم

كاملاً عقلي و به دور از احساس = اگر كاملاً به اينگونه عمل كرديد ، اشتباه كرديد! بخشي از نگاهِ عقلاني ، توجه به احساس است
در شرايط بلوغ هاي لازمه و كافي = بلوغ ، حد قطعي ندارد كه بگوئيم بلوغ كافي. باور اينكه به بلوغ كافي رسيده ايم باعث ميشود بي احتياط عمل كنيم
طي ازدواجي سنتي = ازدواج سنتي مزايايي دارد اما معايبي هم دارد. از جمله اينكه دو طرف عقد مي كنند بعد مي خواهند يكديگر را بشناسند!!
چندين مرحله گفتگو با خواستگار و خانواده اش = در شناخت ، آنچه مهم است كيفيت شناخت است نه كميت. اگر ما ندانيم چه چيزي را بررسي كنيم ، هزار جلسه هم فايده اي نخواهد داشت

البته باز هم ميگويم شايد شما خيلي هم دقيق عمل كرده باشيد و صرفاً حكمتي بوده كه در اين شرايط قرار گرفته ايد
ولي همانطور كه گفتم ، ابتدا بايد احتمالات معمول مثل آنچه در بالا عرض كردم را بررسي كرد. اگر هيچكدام از اينها نبود ، بعد بگوئيم حتماً حكمتي بوده

و حرف آخر اينكه ما نمي دانيم الان مشكل شما چيست. شايد اين مشكل بعدها پيش آمده و چه بسا خودتان هم در پيش آمدنش نقش داشته باشيد
پس اين احتمال را هم نمي شود ناديده گرفت كه شايد
"شناخت اوليه" مناسب بوده ، اما شما و همسرتان در "حفظ رابطه" درست عمل نكرده باشيد
چرا كه شناخت اوليه تكنيك خاص خودش را مي خواهد و حفظ رابطه تكنيك خودش را

سلام
شما گفتید :

mery;933084 نوشت:
اینه چیزی که من تا الان بهش رسیدم که البته این زندگی نمیشه و مرگ تدریجیه.
ببخشید اگه جوابم خوشایند نیس. اگه صلاح دونستید خذفش کنید. راستش روزای بینهایت سختی دارم...

عرض کردم :

ریحــانه الــنبی;933120 نوشت:
دنیا محل برگزاری آزمون بهشت است نه خود بهشت!

و شما:

mery;933174 نوشت:
من اصلا حرفی از بهشت و پاداش نمی زنم

در اینجا حرفی زده نشد ولی تفکرات و اندیشه ما احساسات ما را جهت می دهند، جمله بینهایت سختی دارم مطمئنا دروغ نیست ولی بخشی از این احساس سختی به نگرش و تعریف ما از دنیا هم بر میگردد
باید واقعیت دنیا را دید دنیا محل براوردن خواسته های ما نیست،
اگر بین انتظارات ما از دنیا و واقعیت های موجود در زندگی ناهماهنگی باشد ===>> ناکامی ===>> فشار و تنش در زندگی===>>نارضایتی از زندگی.

mery;933174 نوشت:
مجدد سوالمو خدمتتون عرض میکنم: در شرایط کاملا عقلی و بدور از احساس، در شرایط بلوغهای لازمه و کافی ، طی ازدواجی سنتی بخاطر رضای خدا و عمل به سنت دین و پیامبر، طی چندین مرحله گفتگو با خاستگار و خانواده اش و... محرم میشیم و بعد نامزدیم تا باز از انتخاب مطمئن بشیم.عقد میکنیم و باز این دوره رو برای شناخت میگذاریم و حواسمان هست. در آخر طی این همه زمانی که گذشته عروسی میگیریم و حالا متوجه میشیم فقط اون طور که دیدیم و شناختیم نیست و لایه ها داشتن... .حالا به نظرتون داستان چیه؟ کوتاهی از دختر و خانوادشه یا ...

مری عزیز همه موارد بولد شده باید تعریف بشه، کاملا عقلی بدور از احساس یعنی چی؟
بلوغ لازم و کافی از تظر طرفین یعنی چی؟

فرض تعاریف دو طرف کاملا همسو باشد،
به خودشناسی و دگر شناسی چه امتیازی می دهید؟
معیار و هدف ازدواج و انتظارات از زندگی مشترک ؟
و...

پرداختن به این موضوع که دامنه وسیعی دارد از موضوع اصلی دور می شویم

mery;933174 نوشت:
از نظر من با ورود دنیای مجازی و... به زندگیهایمان و عدم آمادگی لازم برایش و نبود آموزش ونوع مهارت استفاده از آن ما به گونه ای از نظر روانی و روحی چندین لایه به شخصیتهایمان اضافه شده که این کار را برای شناخت بینهایت سخت کرده بطوری که ممکنست گاهی خودمان از برخی کارهایمان تعجب کنیم.

این واقعیت انکار ناپذیر در زندگی همه بصورت مثبت و منفی اثرگذار بوده، در حال حاضر از فضای مجازی برای تبادل نظر در مورد عشق های امروزی بحث می کنیم و شناخت کسب می کنیم،
بی نهایت کتب بصورت انلاین در موضوعات مختلف برای مطالعه در دسترس است، با فشردن چند دکمه سؤالات شرعی را پاسخ می گیریم و...

موارد منفی را دیگر اشاره نمی کنم چون با آن بطور روزمره مواجه هستیم(از طرف خود یا دیگران)

متوجه منظورتان از افزایش لایه به شخصیت مان نمی شوم، به نظر من شناخت از خود به عنوان انسان کامل در حد توانایی موجود، شناخت از دیگران و ابزارهای موجود را با مشکل مواجه نخواهد کرد و یا مشکل را به حداقل خواهد رساند.

آرمین...;933182 نوشت:
با سلام

اون جوان سیه بخت
باور کنید . بخاطر اعتماد و اطمینان ب عشق های دروغین ن از سوی افرادی که اشتهار ب هوی و هوس داشتن
بلکه خانم های بسیار موجه و آبرو مند ی که با عشق وارد زندگی ایشان شدن

بنده خدا رو قرصی و بیمارستانی کردن

مد تی هم بیمارستان اعصاب و روان بستری بوده !
با عشق وارد زندگیش شدن

سلام
برای همین عرض کردم قضاوتی بابت ایشان نمی کنیم چون در شرایط ایشان نیستیم و از جرئیات اطلاع نداریم ..

آرمین...;933182 نوشت:
و سومیش هم تا نامزدی تداوم داشت

آرمین...;933182 نوشت:
چهارمی هم باز خیانت با خیلی ها دوس بوده
تا پای عقد هم رفته بودن

چند بار از یک سوراخ گزیده شدن Beee

جناب آرمین اگر وارد این مباحث شویم یعنی بحث خیانت مسیر موضوع عوض میشه اگر از نظر شما که استارتر هستین مشکل ندارد به این موضوع هم بپردازیم و یا در تاپیکی جداگانه این مورد فراگیر اجتماع را بررسی و تحلیل شود.

ریحــانه الــنبی;933321 نوشت:
سلام
برای همین عرض کردم قضاوتی بابت ایشان نمی کنیم چون در شرایط ایشان نیستیم و از جرئیات اطلاع نداریم ..

چند بار از یک سوراخ گزیده شدن Beee

جناب آرمین اگر وارد این مباحث شویم یعنی بحث خیانت مسیر موضوع عوض میشه اگر از نظر شما که استارتر هستین مشکل ندارد به این موضوع هم بپردازیم و یا در تاپیکی جداگانه این مورد فراگیر اجتماع را بررسی و تحلیل شود.

سلام

ممنونم از مشارکت سرکار در این تاپیک

چون مبحث وفاداری و خیانت هم جز لاینفک از این مقوله است

پرداختن ب ابن موضوع در این تاپیک بلا مانع است

این که ئ نفر چند بار از یک سوراخ گزیده می شود
نشان از مشکل عمیق در جامعه ما است
که من هم بدنبال همین جواب هستم

با تشکر

ریحــانه الــنبی;933320 نوشت:
متوجه منظورتان از افزایش لایه به شخصیت مان نمی شوم

به احتمال زياد منظورشان اين است كه افراد لايه هاي پنهاني در اخلاق و رفتارشان دارند كه به راحتي نميشود آنها را در زمان خواستگاري شناخت
و البته من هم به اين حرف اعتقاد بسيار زيادي دارم

ما بايد شناخت را به سه بخش تقسيم كنيم:

1 - شناخت سطحي يا دانستن ظواهر (از ديد مردم شناخت نسبي)
2 - شناخت نسبي يا شناخت نظري
(از ديد مردم شناخت دقيق)
3 - شناخت دقيق يا شناخت عملي
(كه اكثر مردم اصلاً به اين مرحله از شناخت نمي رسند!)


متاسفانه اكثر مردم فكر مي كنند شناخت سطحي ، همان شناخت نسبي است ، و شناخت نسبي ، همان شناخت دقيق!!
لذا تا سطح شناخت نسبي بيشتر پيش نمي روند درحاليكه خودشان خيال مي كنند به شناخت دقيق رسيده اند

مثلاً به خانمي ميگويي چه اطلاعاتي از خواستگارت داري؟ ميگويد يك

"شناخت نسبي" از او دارم
مي دانم ليسانس دارد ، كامپيوتر خوانده ، نسبتاً مذهبي است ، در وزارت نيرو شاغل است و....

چند وقت بعد دوباره ازش مي پرسي كارتان به كجا رسيد؟ ميگويد به

"شناخت دقيق" از او رسيدم
مي دانم به چه چيزهايي باور و اعتقاد دارد ، اهل رفيق بازي نيست ، اهل مواد و مشروبات نيست ، نماز مي خواند ، روزه مي گيرد و....

در حاليكه شناخت اولش صرفاً سطحي بوده و شناخت بعديش هم نسبي
و هنوز وارد مرحلهء شناخت دقيق نشده است

Reza-D;933327 نوشت:
هنوز وارد مرحلهء شناخت دقيق نشده است

این شناخت عمیق چطوری بدست میاد؟

آرمین...;933324 نوشت:
که من هم بدنبال همین جواب هستم

این طوری نمیشه قضاوت کرد یا تحلیل کرد. چون نه شناختی از آقا هست و نه از افرادی که رفتن سراغشون. من هنوز هم فکر می کنم مشکل اصلی از خود این آقا هست.
این موضوع برای من هنوز هم خیلی عجیب هست که چطور برای یکی این همه خیانت شده و دوباره سراغ کسی دیگه رفتن. به نظرم این شخص نباید دیگه سراغ هیچ کسی برند تا مشکلشون رو حل کنند.
یه نکته اینکه فکر نکنید کسی که بهش خیانت میشه همیشه شخص مقابل که خیانت کرده مقصر هست. یه طرف قضیه کسی هست که بهش خیانت شده. این فرد ممکنه حتی مهمترین علت خیانت باشه. خودش باعث شده به هرعلتی بهش خیانت بشه. مظلومی که باعث شده ظلم بهش بشه شک نکنید حتما باید خودش رو بررسی کنه.
اگر می خواید کمکشون کنید بهشون بگید که دوربین رو از بقیه بردارن رو خودشون زوم کنند.

zahra*;933330 نوشت:
این طوری نمیشه قضاوت کرد یا تحلیل کرد. چون نه شناختی از آقا هست و نه از افرادی که رفتن سراغشون. من هنوز هم فکر می کنم مشکل اصلی از خود این آقا هست.
این موضوع برای من هنوز هم خیلی عجیب هست که چطور برای یکی این همه خیانت شده و دوباره سراغ کسی دیگه رفتن. به نظرم این شخص نباید دیگه سراغ هیچ کسی برند تا مشکلشون رو حل کنند.
یه نکته اینکه فکر نکنید کسی که بهش خیانت میشه همیشه شخص مقابل که خیانت کرده مقصر هست. یه طرف قضیه کسی هست که بهش خیانت شده. این فرد ممکنه حتی مهمترین علت خیانت باشه. خودش باعث شده به هرعلتی بهش خیانت بشه. مظلومی که باعث شده ظلم بهش بشه شک نکنید حتما باید خودش رو بررسی کنه.
اگر می خواید کمکشون کنید بهشون بگید که دوربین رو از بقیه بردارن رو خودشون زوم کنند.

سلام

جسارتا ببخشید . چقدر از ایشان مطمئن هستم
که نا گزیرم از استعاره طفل معصوم را برای ایشان بکار ببرم

وقتی کسی از یک نفر یک بار خیانت می بیند
خوب
بنا نیست
دنیا براش ب آخر برسد

و دنبال کیسی دیگر نباشه

الان طوری شده ب همه چی بدبین شده

حتی
طوری شده

از هر خانمی که ابراز عشق می کند
متنفر شده
و با خودش عهد کرده . یک خانم مومنی را که بعنوان همسر اختیار کرد ! بدون شک بهش خیانت خواهد
کرد !


من اینقدر ایشان را از نظر اخلاقی می شناسم
که حاضرم پشت سرش نماز بخوانم

ببخشید
مشکل از سوی خانم هائی بوده .
که متاسفانه با عشق میامدن
با تنفر و خیانت می رفتن

ریحــانه الــنبی;933320 نوشت:
کاملا عقلی بدور از احساس

یعنی دور از ترس و نگرانی ،آزادانه و بدور از هر دلبستگی یا چشم داشت به طرف مقابل درموردش تصمیم بگیری که آیا تازنده هستی همسفر و همراه قابل اعتماد و مقبولی برایت خواهد بود...؟البته که به جواب قطعی نمی رسیم اما با درصد قابل قبولی میشه تخمین زد

ریحــانه الــنبی;933320 نوشت:
شرایط بلوغهای لازمه و کافی

منظور انواع بلوغهای عاطفی،جسمی روانی وآشنایی با انواع مهارتها مثل کنترل خشم و همسرداری و روابط اجتماعی و... آشنایی با حقوقی که در اثر ازدواج بوجود می آید مثل حقوق متقابل همسران نسبت به هم و ...
خب چرا همیشه باید یه نفر اذیت بشه. اگه اینجا برا من دنیاست ، برای همسرم نیست؟خودش تا حالا چند بار کاملا جدی بهم گفته که عجب صبر و طاقتی داری هر کی دیگه بود ترکیده بود... خب میدونم دنیاست و با سختی گره خورده و قرار نیس کسی اینجا بهش خوش بگذره اما خب چرا خدا مثلا باید این کارو با یکی مث من بکنه.من نمیگم خیلی مسلمونم، اما خدا میدونه تو این مدت هر کی اوضاعمو شنیده یا دیده یا کلا تمایلش از ازدواج رفته یا تو دینش به سوالای زیادی رسیده. بخدا حقم نبوده و نیس.

ریحــانه الــنبی;933320 نوشت:
متوجه منظورتان از افزایش لایه به شخصیت مان نمی شوم

به نظر من حالا اکثرمون یه جوری شدیم که بعضی گناها انگار برامون دیگه گناه نیست و از انجامش حس زرنگ بودنمون بهمون دست میده. هر کسی این زرنگی رو یه جوری و یه راهی میدونه که در صورتی که خاستگار حتی مسلمون و شیعه هم باشه معلوم نیس که چه خطا و گناهی رو حلال میدونه.
قطعا هر امکاناتی که اضافه میشه خوب و بد رو با خودش داره اما خب ما که آموزش از قبل نداشتیم و کنجکاو هم هستیم(منظورم دوستای همسن و سالم که جوانند هست) مطالبی که نهی در دینمان بود و با این شرایط در دسترس ترمان قرار گرفت، آنقد دیدیم و شنیدیم و برای هم فرستادیم که انگار نهیش برطرف شده وگناه به گناهمان افزود و ناخاسته از ضمیر پاک بچگیمان دور شدیم و در اثر این گناه ها به مشکلات و اختلالات روحی و روانی که اکثرا اصلا در ظاهر معلوم نیس دچاریم.

آرمین...;933338 نوشت:
و دنبال کیسی دیگر نباشه

نه من نمیگم دیگه دنبال هیچ کسی نره. میگم وقتی می بینه این طوریه یکم صبر کنه شرایطش رو بررسی کنه.

آرمین...;933338 نوشت:
من اینقدر ایشان را از نظر اخلاقی می شناسم
که حاضرم پشت سرش نماز بخوانم

نه اصلا بحث نماز و اخلاق نیست. نمی دونم چطوری منظورم رو بگم. نه اینکه بگم بد بوده بهش خیانت شده. اصلا خیلی هم خوب و متدین و متعهد ولی ممکنه در انتخابش در روش شناختش در معیارهاش اشتباهی رخ داده باشه. یعنی اینکه این طوری نیست هر کی خوب باشه متدین باشه با اخلاق باشه درست انتخاب کنه خوشبخت هم بشه. این دلیل و ضمانت انتخاب درست نیست. ممکنه طرف سادگی کنه. خوب طرف مقابلش رو نشناسه یا چون قبلا شکست خورده و حال روحی خوبی نداشته سریعا بخواد با یکی ازدواج کنه اون خلاش جبران بشه. چون ادم ها دچار خلا عاطفی می شند بعد از یک شکست. ممکنه این خلا اینقدر شدید باشه که خیلی معیارهاشو در نظر نگیره. ممکنه یه شخصیت خاصی داشته باشند. مثلا مهرطلب باشند و خیلی چیزهایی دیگه که ربطی به خوب و بد بودن ادم ها نداره.
هر دختری هم که چادر سر کنه نماز بخونه که برادر مسلمان نیست. مومن اسمی خیلی داریم. شما بگردید پیدا کنید ببینید چند تا مسلمان واقعی پیدا میشه. حالا مسلمان واقعی بودن هم باز ضامن خوشبختی نیست. دوتا ادم ممکنه خیلی خوب با اخلاق باشند ولی نتونند باهم زندگی کنند. دو نفر می بینید خیلی هم پایبند به دستورات دین نیستند ولی خوشبختند و برعکسش.
بهشون بگید برن پیش مشاوره ی با تجربه. بالاخره اینجا ما چیزی از ایشون نمی دونیم. اونجا شرایط رو توضیح میدند راهنمایی میگیرند.

zahra*;933348 نوشت:
نه من نمیگم دیگه دنبال هیچ کسی نره. میگم وقتی می بینه این طوریه یکم صبر کنه شرایطش رو بررسی کنه.

نه اصلا بحث نماز و اخلاق نیست. نمی دونم چطوری منظورم رو بگم. نه اینکه بگم بد بوده بهش خیانت شده. اصلا خیلی هم خوب و متدین و متعهد ولی ممکنه در انتخابش در روش شناختش در معیارهاش اشتباهی رخ داده باشه. یعنی اینکه این طوری نیست هر کی خوب باشه متدین باشه با اخلاق باشه درست انتخاب کنه خوشبخت هم بشه. این دلیل و ضمانت انتخاب درست نیست. ممکنه طرف سادگی کنه. خوب طرف مقابلش رو نشناسه یا چون قبلا شکست خورده و حال روحی خوبی نداشته سریعا بخواد با یکی ازدواج کنه اون خلاش جبران بشه. چون ادم ها دچار خلا عاطفی می شند بعد از یک شکست. ممکنه این خلا اینقدر شدید باشه که خیلی معیارهاشو در نظر نگیره. ممکنه یه شخصیت خاصی داشته باشند. مثلا مهرطلب باشند و خیلی چیزهایی دیگه که ربطی به خوب و بد بودن ادم ها نداره.
هر دختری هم که چادر سر کنه نماز بخونه که برادر مسلمان نیست. مومن اسمی خیلی داریم. شما بگردید پیدا کنید ببینید چند تا مسلمان واقعی پیدا میشه. حالا مسلمان واقعی بودن هم باز ضامن خوشبختی نیست. دوتا ادم ممکنه خیلی خوب با اخلاق باشند ولی نتونند باهم زندگی کنند. دو نفر می بینید خیلی هم پایبند به دستورات دین نیستند ولی خوشبختند و برعکسش.
بهشون بگید برن پیش مشاوره ی با تجربه. بالاخره اینجا ما چیزی از ایشون نمی دونیم. اونجا شرایط رو توضیح میدند راهنمایی میگیرند.

فر مایش سرکار کاملا درسته
من نمیخاستم زیاد مسئله را باز کنم . چون شما اشاره کردید . ناچار ه میگم وقتی سر بسته اشاره کردم . حاضرم پشت سرش نماز بخونم یعنی آقا پسره مذهبی و متدین بوده .
و کسی هم که مذهبی بوده انتخابش از اون دسته دختر خانم ها ی بی تعهد و بی بند بار قطعا نبوده است
و با عرض تاسف دختر خانم ها چادری هم بودن
:-t:-t آخه پس ب کی باید اعتماد کرد !

اون وضعیت خانم های مانتویی اینم از خانم های چادری مونم!

تو رو خدا توی این کشور ب چه کسانی باید اعتماد نمود
بنده خدا مشاوره هم رفته
چندین بار
الان دیگر وحشت داره
ب خانم ایرانی فکر کند

الان هم یک سال و اندی صبر کرده !
ب اصرار مادرش
باز موضوع ازدواج مطرح گردیده است !

من پیشنهاد دادم

شما تا الان با عشق و لاو پیش رفتید

چوبش خوردی .. که همه اش دروغی بیش نبوده

الان عشق بنداز دور روال عادی بیش برو

و بعد عاشق شو

در زندگی تون وقتی دیدی واقعا همان کسی است
که لیاقت عشق رو داره !

آرمین...;933324 نوشت:
این که ئ نفر چند بار از یک سوراخ گزیده می شود
نشان از مشکل عمیق در جامعه ما است
که من هم بدنبال همین جواب هستم

به نام خدا
باسلام

مومن زیرک هست
اینکه یک نفر چند بار از یک سوراخ گزیده شود، یعنی به احتمال زیاد اشتباه خود را مرتبا تکرار میکند
و از تجربه های قبلی استفاده نمیکند
من افرادی رو دیدم که از تجربه های مفید دیگران استفاده میکنند، و این یعنی زیرکی و راه بی ثمر را نپیمودن

اما افرادی راهم در اطراف خودم مشاهده کردم که متاسفانه با اینکه بارها و بارها مرتکب یک اشتباه میشوند ،
و برای این تجربه، هزینه ی گزافی هم میدهند، یعنی در واقع خسارت میبینند
اما متاسفانه از همین تجربه های گران خود استفاده نمیکنند
این دیگر مشکل جامعه نیست
مشکل خود شخص هست که اصرار دارد سرش را بر سنگ بی فکری بکوبد

آرمین...;933366 نوشت:
و با عرض تاسف دختر خانم ها چادری هم بودن آخه پس ب کی باید اعتماد کرد !

مطمئن باشید یک دختر متعهد و با اخلاق به همین راحتی خیانت نمیکنه. تعهد کلمه ی ارزانی نیست که به این راحتی به باد بره. چه این فرد متعهد خانم باشه چه آقا.
نشانه های مومن بودن چادری یا مانتوی بودن نیست. مومن متعهد هست برادر. متعهد. متعهد به خیلی چیزها.
همه ی دخترها را با این دید بی اعتمادی نبینید که ای وای چادریهای این طوری مانتوییها این طوری. پس این همه خانم خوب و متعهد که تو همین زمانه ازدواج کردند این ها کی هستند؟ اگر می خواید نمونه براتون میارم که من میشناسم هم شما. منکر شرایط بد ازدواج در زمان حال نیستم.
آرمین...;933366 نوشت:
شما تا الان با عشق و لاو پیش رفتید

این جمله ی شما کلی جای شک و شبهه و سوال داشت. یعنی شروعش با عشق بوده؟ اینکه خطرناکه.
من دیگه چیزی نمی نویسم. تکرار مکرراته. امیدوارم مشکل ایشون با تفکر و انتخاب درست حل بشه. این جور تاپیک ها به نظرم به نتیجه ی خاصی نمیرسه.

zahra*;933393 نوشت:
مطمئن باشید یک دختر متعهد و با اخلاق به همین راحتی خیانت نمیکنه. تعهد کلمه ی ارزانی نیست که به این راحتی به باد بره. چه این فرد متعهد خانم باشه چه آقا.
نشانه های مومن بودن چادری یا مانتوی بودن نیست. مومن متعهد هست برادر. متعهد. متعهد به خیلی چیزها.
همه ی دخترها را با این دید بی اعتمادی نبینید که ای وای چادریهای این طوری مانتوییها این طوری. پس این همه خانم خوب و متعهد که تو همین زمانه ازدواج کردند این ها کی هستند؟ اگر می خواید نمونه براتون میارم که من میشناسم هم شما. منکر شرایط بد ازدواج در زمان حال نیستم.

این جمله ی شما کلی جای شک و شبهه و سوال داشت. یعنی شروعش با عشق بوده؟ اینکه خطرناکه.

شخصا معتقدم ن ریش آقایان نشانه مومن بودن است !

ن چادر بسر کردن خانم ها دال بر مریم مقدس بودن !

آنها
چون در این جامعه چقدر بدیهایی دیدیم

که ترجیح میدهیم
ابتدا دیگر ب هر چیزی ب دید شک و تردید نگاه کنیم

علی الخصوص مسئله ازدواج و همسر که برای مردان با غیرت از جانشان هم اولی تر است !

فراموش نکنیم
زمین و زمان هم حتی امکان دارد
فرد با تعهدی را نسبت ب اصولش و خطوط قرمزش بی تعهد کند ...
مث آب خوردن

منکر خانم و آقایان متعهد و مومن نیستم

اما

یک حقیقت است

بدیها بیشتر است !

خیلی ها حکم شکر و مک را دارن
باید نزدیک شد و چشید
که فهمید نمک کدام است و شکر کدامین

خیلی ها

ب راحت پا روی ارزش هها می زارن
جسارت مرا بپذیرید

طوریکه

امروز با یکی
فردا با 10 دیگر

و بعد هم اسمش عشق میزرن
باور کنید

ما هر چه دیدیم زشتی و خباثت و خیانت بوده است

هر چند بازهم می گویم منکر عشق های حقیقی نیستم

عشق به اون آقای ... با سن 25 ساله از سوی خانم ها ظاهرا بوده است !

آرمین...;933394 نوشت:
علی الخصوص مسئله ازدواج و همسر که برای مردان با غیرت از جانشان هم اولی تر است !

همچنین برای زنان متعهد... زن ها هم انسان هستند.
خانم ها کم چوب شرایط بد ازدواج رو نمی خورند. یک آقا می تونه هر سنی که شد ازدواج کنه ولی یه خانم سنش که بره بالا ازدواج براش سخت و سختر و حتی ناممکن میشه.
اگر بنا به درد و دل در مورد این مسائل باشه فکر کنم همه دل پری دارند دختر و پسر نداره.
جسارتا من چند روز پیش به دلیل شرایط کاریم چیزهایی در مورد چند مرد متاهل شنیدم که واقعا افسوس خوردم به حال فرزندانشون و خیلی دوست داشتم کاری برای بچه هاشون انجام بدم ولی حیف که دستم به جایی نمیرسه. می دونم اوضاع بد شده ولی هم برای خانم ها و هم آقایون. نمی دونم شاید درست بشه شاید هم بدتر.
قرار بود چیزی ننویسم. دیگه تمام.

دختر ایرونی;933389 نوشت:
به نام خدا
باسلام

مومن زیرک هست
اینکه یک نفر چند بار از یک سوراخ گزیده شود، یعنی به احتمال زیاد اشتباه خود را مرتبا تکرار میکند
و از تجربه های قبلی استفاده نمیکند
من افرادی رو دیدم که از تجربه های مفید دیگران استفاده میکنند، و این یعنی زیرکی و راه بی ثمر را نپیمودن

اما افرادی راهم در اطراف خودم مشاهده کردم که متاسفانه با اینکه بارها و بارها مرتکب یک اشتباه میشوند ،
و برای این تجربه، هزینه ی گزافی هم میدهند، یعنی در واقع خسارت میبینند
اما متاسفانه از همین تجربه های گران خود استفاده نمیکنند
این دیگر مشکل جامعه نیست
مشکل خود شخص هست که اصرار دارد سرش را بر سنگ بی فکری بکوبد

سلام

بنده خدا فکر نمی کرد . حالا هم برابر مومنین باید از حربه زیرکی اسفاده نماید !
و این اشتباه مهلکه ایشان بوده است

zahra*;933395 نوشت:
همچنین برای زنان متعهد... زن ها هم انسان هستند.
خانم ها کم چوب شرایط بد ازدواج رو نمی خورند. یک آقا می تونه هر سنی که شد ازدواج کنه ولی یه خانم سنش که بره بالا ازدواج براش سخت و سختر و حتی ناممکن میشه.
اگر بنا به درد و دل در مورد این مسائل باشه فکر کنم همه دل پری دارند دختر و پسر نداره.
جسارتا من چند روز پیش به دلیل شرایط کاریم چیزهایی در مورد چند مرد متاهل شنیدم که واقعا افسوس خوردم به حال فرزندانشون و خیلی دوست داشتم کاری برای بچه هاشون انجام بدم ولی حیف که دستم به جایی نمیرسه. می دونم اوضاع بد شده ولی هم برای خانم ها و هم آقایون. نمی دونم شاید درست بشه شاید هم بدتر.
قرار بود چیزی ننویسم. دیگه تمام.

ممنونم که در این مباحثه شر کت نمودید
و امیدوارم ادامه دار باشد
و کاربران از مطالب مفید سرکار استفاده نمایند

شکی نیست . هم پسر هها دل پر درد و خون دارن

و هم

برخی دختر خانم ها

zahra*;933329 نوشت:
این شناخت عمیق چطوری بدست میاد؟

ببخشید دیر پاسخ دادم
به این بخش از صحبتم توجه بفرمائید:

Reza-D;933327 نوشت:
ما بايد شناخت را به سه بخش تقسيم كنيم:
1 - شناخت سطحی يا دانستن ظواهر (از ديد مردم شناخت نسبی)
2 - شناخت نسبی يا شناخت نظری (از ديد مردم شناخت دقيق)
3 - شناخت دقيق يا شناخت عملی (كه اكثر مردم اصلاً به اين مرحله از شناخت نمی رسند!)

بخشی از آن با سوال پرسیدن از طرف مقابل به دست میاید که در جلسات نهایی خواستگاری (و نه جلسات مقدماتی) قابل انجام است
بخشی هم با مشاهده در رفتار او قابل حصول است که بیشتر در دوران نامزدی می توان آن را انجام داد

البته بخش سومی هم هست که برای هر کسی مقدور نیست و شاید بشود گفت در بعضی ها این قدرتِ تشخیص وجود دارد

بخش پرسش:
سوال هایی که ما در خواستگاری می پرسیم معمولاً اینها هستند: مدرک شما چیست ، چه اعتقاداتی دارید ، نماز می خوانید یا نه و...
اما همانطور که گفتم اینگونه سوال ها برای شناخت نسبی است. برای شناخت کاملتر و دقیق تر ، باید سوال های فنی بپرسید
مثلاً:

"اگر مجبور باشید فقط با یک نفر به مسافرت بروید آن یک نفر کیست؟
چقدر به بچه دار شدن علاقه دارید و در چه زمانی؟
نظرتان درمورد کار کردن مرد درون خانه و کار کردن زن بیرون از خانه چیست؟
و......"

بخش مشاهده در رفتار (بسیار مهم):
مثلاً اینکه فرد چقدر طاقت دارد با یک کودک مدارا کند. چقدر در مقابل پیرتر از خودش ، صبور است
در رانندگی چظور با سایرین برخورد میکند ، چقدر اهل مسافرت است ، چقدر دور موبایلش است و.....

بخش سوم ، تجربه:
همانطور که از نامش هم پیداست ، کاملاً تجربی است و نمی شود گفت دقیقاً باید چه چیزی را بررسی کنید!
خیلی هم لازم نیست خود را درگیر این بخش از شناخت کنید. همان دو بخش قبلی اگر درست انجام بشود کافی است

نکتهء مهم:
شناخت از طریق روش های بالا ، اصول خود را دارد
مثلاً اینطور نیست که اگر از طرف پرسیدیم با چه کسی مسافرت می روی و او گفت با مادرم
سریع بگوئیم عجب بچه ننه ای است!! یا برعکس سریع بگوئیم چقدر آدم خوبی است که به مادرش احترام می گذارد!!
بلکه باید هر کدام از پاسخ ها و عملکردها با توجه به تمام شرایط بررسی شود تا دچار برداشت اشتباه نشویم

آرمین...;933396 نوشت:
سلام

سلام
آرمین جان ، بجای آنکه تمام انرژی خود را صرف شناخت زندگی یک شخص خاص کنید ، این انرژی را صرف شناخت خودِ زندگی کنید

یک کلید و یک شاه کلید به شما معرفی میکنم. بدون شک این کلیدها به تنهایی برای خوشبختی کافی نیستند
اما اگر به سایر موارد در انتخابِ صحیح دقت کنید ، آن وقت خیلی به شما کمک خواهند کرد

کلید:
بیشتر از آنکه ببینید چقدر به طرف مقابل علاقه دارید ، ببینید او چقدر به شما علاقه دارد

شاه کلید:
شناخت دقیق ، بیشتر از آنکه با سوال پرسیدن از طرف مقابل به دست بیاید ، با دقت در سوال های او به دست میاید
ببینید او چه سوال هایی از شما می پرسد. شخصیت هر کسی در پشت خواسته هایش پنهان است

عشق وجود داره

موضوع قفل شده است