آزادی در اسلام و حکومت اسلامی

تب‌های اولیه

174 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

[="Tahoma"]

atila133f;306439 نوشت:
اگر منظور اینست که قانون جامعه به گونه ای باشد که باید و نباید های اعتقادی شما در آن دیکته شده باشد و برای برای کل جامعه معیار زندگی باشد به صراحت میتوان گفت خیر . همانطور که حق من نوعی به فرض ضد دین هم نیست که در جامعه ای لزوما ضد دین باید ها و نباید های ضد دین خودم را به کل جامعه تعمیم دهم. .حق هندوها هم نیست کل جامعه هند را جامعه هندو بنامند و بخواهند بر اساس معیارهای خاص تفکر هندویسم حکومت و قانون تشکیل دهند و حق مسیحیان هم نیست تا کشور امریکا را کشوری مسیحی بنامند. اصلا جامعه اسلامی یعنی چی؟ جامعه متعلق به همه است مسلمان و مسیحی و بت پرست و کافر و ضد دین هم باید بتوانند در این جامعه زندگی دلخواه خود را داشته باشند منتها در محدوده شخصی خودشان با حق انتخاب تک تک افراد نه اجبار و اعمال قانون خاص برای همه . اصلا چیزی به نام جامعه اسلامی(بر اساس طبقه بندی سیاسی و رسمی) وجود خارجی ندارد. این یک توهم است که جوامع سیاسی و کشورها را بر اساس دین و مذهب خاصی ولو اکثریت طبقه بندی کنیم. یک وقت مثلا چند هزار نفر پیرو یک آئین میروند در مکان خاص خودشان جمع میشوند. این میشود یک جامعه مذهبی که به انتخاب خود اشخاص است ولی این که کلیت یک جامعه را بر اساس دین خاصی خطاب کنیم انحصار طلبی آشکاری است.

تشريع و قانون گذاري زماني درست و حق است و انسان را به سعادتش مي رساند كه هماهنگ با تكوين و آفرينش انسان و جهان باشد با فطرت و آفرينش انسان ، با حقيقت آفرينش جهان ، و با رابطه تكويني عالم و آدم هماهنگ باشد
انسان نيازمند جهان است و با آن در ارتباط است و در عين حال از هر راهي نميتواند در جهان اثر بگذارد چنانچه جهان نيز از هر راهي در انسان تاثيرگذار نيست
اين تاثير و تاثر آدم و عالم و انسانها با يكديگر مشخص و محدود است و از اينرو قانوني سعادت آور است كه با اين سه امر تكويني هماهنگي داشته باشد و چنين قانوني نه از خود انسان برميخيزد و نه از طبيعت و جهان زيرا نه انسان به عمق جهان آگاهي دارد و نه جهان از خودش باخبر است چه رسد به اينكه از انسان و از رابطه او با خود با خبر باشد

قانونگذار فقط آن كس ميتواند باشد كه انسان و جهان را آفريده و رابطه متقابل انسان و جهان را تنظيم كرده است و او جز خدا نيست و لذا در قرآن كريم آمده است " ان الحكم الا الله " يعني جعل حكم و قانون سعادت آور اختصاص به خداوند متعال دارد و كسي جز او توانايي وضع قانون را ندارد
انسان و جهان در مقام تكوين و در آفرينش و هستي خود نسبت به خداوند متعال عبوديت دارند و همين دليل آن است كه انسان در قانونگذاري و تشريع نيز بايد عبد خدا باشد و تنها از قانون كامل و برتر پيروي كند
اگر موجودي همه هستي خود را از ذات قدسي پروردگار متعال دريافت كرده است و ذاتا فقير اوست و در ذات و وصف و فعل و اثر نيازمند خدا بوده حدوثا در حال و آينده و بقاء نيز نيازمند اوست او در مقام تكوين همانند ديگر موجودات جهان و حتي فرشتگان عبد خداست چنانچكه در قرآن كريم در اين رابطه ميفرمايد " و ان كل من في السموات و الارض الا اتي الرحمن عبدا " يعني هيچ كس در آسمانها و زمين نيست مگر اينكه در محضر خداي رحمان عبوديت دارد
بنا بر اين اگر ملك و ملكوت جهان و انسان و آسمانها و زمين و هر آنچه و هر آنكه در آنهاست به دست خداوند است چنانچه ميفرمايد " تبارك الذي بيده الملك " و يا " و له اسلم من في السموات و الارض " لازم است انسان در زندگي فردي و اجتماعي و در قانون زندگي خود عبد خدا باشد و تنها قانون كامل و سعادت آور را كه همان قانون الهي است بپذيرد و تسليم قوانين ناقص جاهلانه و هوامدارانه بشري نگردد
________________
ولايت فقيه ،آيه الله جوادي آملي ، ص 55

[=14]با سلام

atila133f;306438 نوشت:
حتما برای این که نظمی به اموری جمعی زندگی انسانهای یک جامعه داده شود و بتوانیم در رفاه و آرامش نسبی زندگی کنیم. تا اینجا فکر نکنم اختلافی باشد.

اختلاف همینجاست!
آرامش نسبی که هیچ بلکه ما مسلمین از حداقل رفاه و آسایش محرومیم اگر ببینیم در کوچه و محله مان مظاهر فساد جولان دهد، هیچ آرامش نداریم،‌ آنهم به خاطر یک اقلیت بی دین و شهوت پرست!!

اگر آرامش داشتیم که حاضر نمی شدیم جانمان را بدهیم تا به آزادی متکی بر باورهایمان برسیم، شاهد مظاهر فساد اخلاق در جامعه ای باشیم و خواب راحت داشته باشیم، خیر!
فرهنگ جهاد و شهادت با تاروپود دین اسلام تنیده شده است، اگر این باور نبود از جان گذشتگی معنا نداشت.

اگر حکومت برای حفظ حداقلها باشد، حداقل چیزی که می خواهیم امنیت اخلاقی و مذهبی است.
اگر حکومت برای حفظ اهم امور باشد، اهم امور یک مسلمان حفظ دین خود و خانواده و هم کیشانش است.
اگر حکومت برای حفظ آرامش است، بالاترین آرامش در احیای شریعت و تعالیم بلند قرآن است.

atila133f;306438 نوشت:
مثلا رئیس جمهور کشور هند که کشوری با ادیان بی شمار است و اکثریت آن را هندوها تشکیل میدهند یک شخص مسلمان است ولی عقیده مذهبی خود را فقط برای خودش محترم میداند و انتظار ندارد عقاید و باورهایش در حکومت و قانون کشور و لاجرم در جامعه پیاده شود. این عین منطق است.

او هم مسلمان است و هم عاقل، چون عاقل است می داند در کشوری زندگی می کند که مسلمین در اقلیتند،‌ پس نباید انتظار زیادی داشت اما مطمئنا اگر معجزه ای شود و اکثریت مسلمان شوند آنگاه همین رئیس جمهور مسلمان، به دنبال احیای شریعت محمدی (صلی الله علیه و آله و سلم) است که اگر نباشد مسلمان نیست.

دوست بودن با رژیم های دیکتاتوری
شما اگه بی بی سی رو نگاه کنی همه اینا رو جواب میده.همونطور که نخست وزیر انگلیس گفت فقط به خاطر منافع اقتصادی
جرم محسوب شدن سؤال درباره هولوکاست
درسته که در امریکا آزادی بیان است ولی در همین کشور کسی را سیاه پوست صدا کردن جرم محسوب میشه.شما اگه دلیلشو میدونستید آبروتون میرفت!

صالح;306462 نوشت:
ما مسلمین از حداقل رفاه و آسایش محرومیم اگر ببینیم در کوچه و محله مان مظاهر فساد جولان دهد، هیچ آرامش نداریم،‌ آنهم به خاطر یک اقلیت بی دین و شهوت پرست!!

اون اقلیت شهوت پرست همون فرزندان خودتون هستند که فشار شهوتشون جولان میزنه
صالح;306462 نوشت:
اگر آرامش داشتیم که حاضر نمی شدیم جانمان را بدهیم تا به آزادی متکی بر باورهایمان برسیم، شاهد مظاهر فساد اخلاق در جامعه ای باشیم و خواب راحت داشته باشیم، خیر!

پس به خاطر این بود که خمینی گفته بود انقلاب ما یک انقلاب فرهنگی است.میجنگید تا دیگران را محدود کنید!
مگه اونا به نوامیس شما تجاوز می کنن؟ اونا به دین خودشان و شما هم به دین خودتان باشید.
صالح;306462 نوشت:
اهم امور یک مسلمان حفظ دین خود و خانواده و هم کیشانش است.

حالا اگه یکی نخواست به کیش شما باشه چی؟ زورکی که نمیشه همه رو برد بهشت!

atila133f;306443 نوشت:
آیا این همگان بر اساس عقیده مذهبی شان تفسیر و تعریف و قانونگذاری میکنند و حکومت تشکیل میدهند.

بله طبق عقیده لائیکشان قانون وضع کرده حکومت برپا می کنند و با حجاب و نماز و همه مظاهر دینی (تا آنجا که بتوانند) می جنگند.

لائیسیته گرچه به معنای پیروی نکردن از هیچ دینی است، اما واقعا غرب با این شیوه حکومت داری می کنند؟
مگر قرار نبود، دین، با برخورداری از همه ی آزادی ها در جامعه ی مدنی، آزادانه به فعالیت بپردازد(اینجا)

اروپا و آمریکا کجا حکومتشان عملا لائیسیته است؟ کاری به نوشته های روی کاغذی به نام قانون ندارم، بحث عمل است، پس کشور آزاد و دنیای آزادی نداریم.

بنده معتقدم آنها تنها دینی را که حقیقتا دین می دانند اسلام است، از دیدگاه آنان بی دینی یعنی مسلمان نبودن و الا اگر تابع هر دین دیگری باشی اشکالی ندارد، به برخوردشان با مظاهر دینی نگاه کنید!
آنها با مظاهری مثل صلیب و کلاه مخصوص یهودیها مشکلی ندارند (زیرا در جای خود ثابت شده که ادیان منحرفی مثل مسیح و یهودیت، با ظالم و مستکبر سر سازش دارد و استکبار با تبلیغ و ترویج آن هیچ مشکلی ندارد، زیرا به غیر از اسلام ناب، هیچ دینی با ظالم مشکل ندارد) اما با حجاب مشکل دارند پس آنها نیز عقیده شان را دیکته که چه عرض کنم، طبق آن استثمار و استعمار و استحمار می کنند.

بالاترین آپارتاید عقیدتی که مساوی با ظلم به بشریت است توسط کسانی انجام می شود که شعار می دهد: عقیده در قانون و حکومت راهی ندارد.
آنها به خوبی دریافتند وقتی بتوان دروغ گفت و ریاکارانه قانونی نوشت و ذهن مردم را جلب کرد اما عملا بر خلاف همه آنچه متعهد شده رفتار نمایند، چرا چنین نکنند اما دین مبین اسلام چنین نیست، از همان ابتدا همه چیز شفاف و روشن بیان شده و هیچ تفاوتی میان ایده ها و دستورات آن وجود ندارد.

ضمنا درباره اینکه اصرار دارید آزادی را بدون تفسیر بدانید نظری نداشتید؟

دوباره متن زیر را مطالعه نمائید:
برخورد کشورهای آزاد!! با حجاب اسلامی (در حد یک روسری نیم وجبی) را همگان شاهدیم، دوست بودن با رژیم های دیکتاتوری که حتی یک انتخابات نداشتند را شاهدیم، حمایت از حکام اقلیت سنی بر اکثریت شیعه را شاهدیم، جرم محسوب شدن تحقیق درباره هولوکاست و .... پس اینقدر سنگ چنین دنیائی را به سینه نزنید، در واقع اینها نمونه ای از همان تفسیر آزادی است که شما ادعا کردید، امکان دارد شما توضیح دهید و دلیل اینها را بیان کنید،‌ پس به محض اینکه شروع به توضیح کنید ناخواسته به کلام ما می رسید که آزادی بدون تفسیر نیست، پس عملا در هیچ جای دنیا، آزادی بدون تفسیر نیست، اعتقادات بانیان و مقننین آن، دخالت مستقیم در تفسیر و تعریف آزادی دارد، حال با این وجود [="Red"]چرا همگان حق تفسیر و تعریف آزادی را داشته باشند اما مسلمین خیر! این، آپارتاید نیست؟[/]

موفق باشید.

صالح;306466 نوشت:
بالاترین آپارتاید عقیدتی که مساوی با ظلم به بشریت است توسط کسانی انجام می شود که شعار می دهد: عقیده در قانون و حکومت راهی ندارد.

اهل تسنن در ایران بیشتر آزادی دارند یا در امریکا
در ایران اگه تونستی یه سنی پیدا کنی که آبدارچی یک اداره دولتی در سرزمین های اکثریت سنی باشه قول بهت میدم جمهوری اسلامی جایزه نوبل رو ببره!

با سلام به شما گرامی
اکثر مطالبی که نوشتید مربوط به تاپیک نبود‌، زیرا در پست شماره 46 قبلا عرض شد:
اینکه جمهوری اسلامی ایران، چه مقدار توانسته اسلام را پیاده کند و یا مردم فعلی همان اعتقاد مردم صدر انقلاب را دارند یا خیر، دو مسئله ایست که ربطی به تاپیک فعلی ندارد.

خصوصا اینکه اگر برخی از مدیران میانی ما، شاید تفاوت عقیده زیادی با آنچه اسلام ناب می گوید داشته باشند، پس فعلا کاری به جمهوریت و اسلامیت نظام خودمان نداریم.

تنها مطلب مرتبط شما این است:

keen fighter;306463 نوشت:
حالا اگه یکی نخواست به کیش شما باشه چی؟ زورکی که نمیشه همه رو برد بهشت!

اسلام به دنبال دینمدار کردن افراد نیست،‌ هیچ اجباری در دین نیست، نه تنها اسلام بلکه هیچ دینی با جبر وارد دلهای مردم نمی شود، پس هرکه تابع هر دین و ملتی باشد قانون به او کاری ندارد، اما صحیت از قوانین اجتماعی است، بحث در حضور و فعالیتهای اجتماعی مطرح است، این اجتماع با اکثریتی مسلمان تشکیل گشته است، مردم آزادانه حکومتی تشکیل داده و برای خود قانونی اسلامی دارند، طبیعتا باید و نبایدهای این قانون، اسلامی است.

بهائی ها مثل سائر مردم زندگی کرده و ازدواج و تحصیل و کسب و کارشان براه است،‌ اما تصدی امور دولتی و امثال آن طبق قانون ممنوع است، محروم شدن از مناصب دولتی به معنای زورکی بهشت بردن است؟

اینجا بحث حقوق بشر و آزادی است، اکثریت با مسلمین است و آنها حق داشتن قانون اسلامی دارند و قانون اسلامی داشتن هیچگاه به معنای تحمیل دین نیست.

لطفا در راستای مطالب مربوط به سرنگار، نظر خود را بیان نمائید.

موفق باشید.

با سلام خدمت شما

نقل قول:
حالا اگه یکی نخواست به کیش شما باشه چی؟ زورکی که نمیشه همه رو برد بهشت! :Khandidan!:

حكومت الهي در تحقق بخشيدن و هماهنگي با نظام طبيعت و خلقت تمام انسان ها را دعوت به يكتا پرستي و توحيد مي كند و همچنانكه اصل خلقت انسان براي عبادت و عبوديت پروردگار است (ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون) همه انسانها موظف به رعايت اين اصل هستند و اگر كسي بخواهد بر خلاف قانون طبيعت رفتار كند مجرم شناخته مي شود و بر خلاف طبيعت گام بر ميدارد حكومت اسلامي مبتني بر آموزه هاي توحيدي در همين راستا انسانها را به سوي پروردگار ميخواند حال اگر كسي در مقابل دين توحيدي مقاومت به خرج داد و قبولش نكرد به نظر شما اشكال از حكومت ديني است يا اشكال در ديدگاه آن شخص است
برخلاف تعريفي كه از آزادي در ذهن شماست آزادي نه به معناي بي بند و باري و لاقيدي است كه اگر بي بند و باري و لاقيدي آزادي است پس حيوانات آزادترين موجودات در عالم خلقتند آزادي آن است كه انسان در خلاف جهت فرامين هواي نفس اماره و هماهنگ با نظام تكويني و آفرينش موجودات گام بردارد
نپذيرفتن و نرفتن به زير قيودات اخلاقي دين توحيدي خلاف حركت در عالم تكوين و تشريع است
بحث به درازا كشيد و مطالب بسياري نگفته باقي ماند
انشاالله اگر تمايل داشته باشيد در ادامه در خدمتتان هستم
موفق و سربلند باشيد :Gol:

صالح;306462 نوشت:
آرامش نسبی که هیچ بلکه ما مسلمین از حداقل رفاه و آسایش محرومیم اگر ببینیم در کوچه و محله مان مظاهر فساد جولان دهد، هیچ آرامش نداریم،‌ آنهم به خاطر یک اقلیت بی دین و شهوت پرست!!
آن مشکل شماست که تحمل دیدن زیبایی های زندگی را ندارید و اسمش را فساد! میگذارید. قرار نیست نظرات شخصی و اعتقادی همه افراد در جامعه لحاظ شود . اگر اینطور باشد بنده هم میتوانم ادعا کنم دیدن شکل مسجد و سبک معماری آن ناراحتم میکند پس نباید مسجد وجود داشته باشد؟!!! اصلا تحمل شنیدن صدای اذان و قران را ندارم پس نباید باشد؟!!! اصلا شکل ظاهری و یا فرم لباس پوشیدن برادران بسیجی و یا خواهران محجبه با چادر سیاه باعث بر هم زدن آرامش و دیدن حجاب زنان باعث افسردگی من نوعی میشود پس نباید باشد؟!!! لااقل حرفی بزنید که حداقل منطق را داشته باشد. در ضمن در باره وعده های عیش و عشرت بهشت در قران و اسلام و رابطه آن با عشترکده های دنیا توضیح نفرمودید. که اگر عشرت و خوشگذرانی بد است چرا وعده داده شده است و اگر خوب است که وعده داده شده چرا نباید زمین را تا جایی که میتوانیم به بهشت موعود نزدیک کنیم و خوشگذرانی را ارزش بدانیم و عشترکده ها را گسترش دهیم چه اشکالی دارد انسان در خوشی زندگی کنند؟ خوشی ماهیتش خوب و ارزش است حتی اگر حیوانی هم باشد ایرادی ندارد به هر حال انسان حیوان ناطق است و زندگی اش ابعاد گوناگونی دارد.

رحیق مختوم;306447 نوشت:
تشريع و قانون گذاري زماني درست و حق است و انسان را به سعادتش مي رساند كه هماهنگ با تكوين و آفرينش انسان و جهان باشد با فطرت و آفرينش انسان ، با حقيقت آفرينش جهان ، و با رابطه تكويني عالم و آدم هماهنگ باشد
با درود . مشکل سر همین ادعای سعادت و رفتن به سمت فطرت است. هر کسی ادعا میکند این سعادت و فطرت واقعی نزد من است. حکومت وظیفه اش کشف فطرت انسان و تمیز حق و باطل الهی نیست. حکومت را بر اساس مشترکات انسانی تشکیل میدهند نه عقاید مذهبی بخشی از جامعه که اعتقادات خود را حق میپندارند و بقیه را باطل و منحرف.

صالح;306466 نوشت:
بله طبق عقیده لائیکشان قانون وضع کرده حکومت برپا می کنند و با حجاب و نماز و همه مظاهر دینی (تا آنجا که بتوانند) می جنگند
این که در مواردی افرادی در جاهایی تعصب به خرج داده و چنین میکنند چه ربطی به اصل قضیه دارد . مثلا در قوانین و رویه جاری امریکا کجا و چه کسی به نماز و حجاب کسی کار دارد. مسلمان مسجدش را دارد و همان نزدیکی شیطان پرستان هم مکان های خاص خود را دارند و هر کدام کار خود را میکنند. حال کشوری مثل فرانسه در مکانهای خاصی مثل ادارات دولتی و مدارس حجاب را ممنوع کرد نه در کل جامعه. که کار اشتباهی هم بود و گروه های حقوق بشر همانجا هم اعتراض کردند. البته توجیه کردند که حجاب تبلیغ مذهبی محسوب میشود و همانطور که استفاده از صلیب و ستاره داود در مدارس ممنوع است و نباید هیچ دینی در این مکانها تبلیغ کند. عدم تبلیغ مذهبی در مدارس شاید درست باشد ولی انتخاب پوشش هر شخص با خود است.

[="Tahoma"]

atila133f;306508 نوشت:
آن مشکل شماست که تحمل دیدن زیبایی های زندگی را ندارید و اسمش را فساد! میگذارید. قرار نیست نظرات شخصی و اعتقادی همه افراد در جامعه لحاظ شود . اگر اینطور باشد بنده هم میتوانم ادعا کنم دیدن شکل مسجد و سبک معماری آن ناراحتم میکند پس نباید مسجد وجود داشته باشد؟!!! اصلا تحمل شنیدن صدای اذان و قران را ندارم پس نباید باشد؟!!! اصلا شکل ظاهری و یا فرم لباس پوشیدن برادران بسیجی و یا خواهران محجبه با چادر سیاه باعث بر هم زدن آرامش و دیدن حجاب زنان باعث افسردگی من نوعی میشود پس نباید باشد؟!!! لااقل حرفی بزنید که حداقل منطق را داشته باشد. در ضمن در باره وعده های عیش و عشرت بهشت در قران و اسلام و رابطه آن با عشترکده های دنیا توضیح نفرمودید. که اگر عشرت و خوشگذرانی بد است چرا وعده داده شده است و اگر خوب است که وعده داده شده چرا نباید زمین را تا جایی که میتوانیم به بهشت موعود نزدیک کنیم و خوشگذرانی را ارزش بدانیم و عشترکده ها را گسترش دهیم چه اشکالی دارد انسان در خوشی زندگی کنند؟ خوشی ماهیتش خوب و ارزش است حتی اگر حیوانی هم باشد ایرادی ندارد به هر حال انسان حیوان ناطق است و زندگی اش ابعاد گوناگونی دارد.

مردم در جامعه الحادي
شكل گيري يك جامعه به اهداف و اصول و خط مشي نياز دارد و ماهيت هر جامعه ايي در ارتباط مستقيم با جهان بيني جاري در آن جامعه است و از اينرو جوامع را ميتوان به دو دسته الهي و الحادي تقسيم كرد
عده ايي معتقدند كه جهان هستي در همين طبيعت محسوس و مادي خلاصه ميشود و انسان نيز كه جزئي از اين مجموعه است سرنوشتي جز ولادت و سرگذشتي جز مرگ ندارد
بر اساس اين جهان احساسي خوبي و بدي انسان و رفتار او هيچ نقشي در آينده ندارد و لذا در زندگي دنيايي به لحاظ عقائد ، اخلاق و اعمال فردي نيازمند قانون نيست و از جهات ياد شده بي قيد و رهاست مگر آنكه طبيعت و زندگي به ناچار او را محدود سازد ، او آزاد است تا در حيطه مسائل شخصي با بدن خود به دلخواه رفتار كند و در استفاده از منابع و مواهب طبيعي هرگونه كه ميخواهد بهره مند باشد شعار چنين افرادي همان " نان ، مسكن و رهايي " هست يعني سه چيزي كه حيوانات نيز نيازمند آن هستند

جامعه الهي و مردم خدامدار
جامعه الهي بر جهان بيني الهي استوار است كه مي گويد جهان و انسان را خدا آفريده و انسان سرگذشت فراواني داشته و عوالمي را در پيش دارد و هزگز با مرگ از بين نميرود و چگونگي حيات و زندگي جاويد او در آينده بستگي تام به حيات دنيايي و چگونگي رفتار و اخلاق و عقايد او در اين دنيا دارد
در نظام الحادي جامعه مقدم بر قانون است زيرا قانون مولود تفكر انديشوران جامعه مي باشد ولي در نظام الهي و اسلامي قانون مقدم بر جامعه است زيرا از ناحيه خداوند متعال و براي تامين سعادت جامعه نازل شده است و بر همين اساس خداوند اولين انسان يعني حضرت آدم عليه السلام را فردي با قانون و داراي نبوت آفريد تا هيچگاه هيچ بشري بدون قانون سعادت بخش نباشد
_____________
ولايت فقيه ، آيه الله جوادي آملي ، ص 85 و 86

رحیق مختوم;306514 نوشت:
شكل گيري يك جامعه به اهداف و اصول و خط مشي نياز دارد و ماهيت هر جامعه ايي در ارتباط مستقيم با جهان بيني جاري در آن جامعه است و از اينرو جوامع را ميتوان به دو دسته الهي و الحادي تقسيم كرد
با درود . این تقسیم بندی از اساس غلط است . اصلا چنین دو جامعه ای وجود خارجی ندارد. در همه جوامع همه جور انسانی داریم با همه جور عقیده. چون عقاید مذهبی هر جور حساب کنیم شخصی و نسبی و انتخابی هستند و دین و مذهب ماهیتش اکثریت بردار نیستند و مهم نیست چه کسانی در جامعه بیشتر پیرو کدام دین هستند. مهم اینست حکومت برایند نظرات گوناگون باشد و به هیچ کدام اصالت و برتری و امتیاز ویژه ندهد و نسبت به همه عقاید مذهبی و غیر مذهبی بی طرف باشد.

رحیق مختوم;306514 نوشت:
جامعه الهي بر جهان بيني الهي استوار است كه مي گويد جهان و انسان را خدا آفريده و انسان سرگذشت
این جامعه شما خیالی و وهمی است و وجود خارجی ندارد. همه جوامع و کشورها جوامع بشری هستند و در آنها همه تفکرات زندگی میکند(جامعه مدنی) عقیده مذهبی و یا جهان بینی اعتقادی هر شخص فقط به خود او مربوط است نه با تعمیم دادن آن به کل جامعه از طریق حکومت و قوانین( در این جامعه دیگرانی با عقاید متضاد زندگی میکنند که اعتقادی به این جهان بینی ندارند) جامعه میگوید یعنی چه؟؟؟ در این جامعه افرادی هستند که نمیخواهند این جهان بینی و باورها و قوانین مذهبی را داشته باشند. شما یک امر انتخابی و شخصی را تبدیل به امری همگانی کرده اید و اسمش را میگذارید جامعه الهی!!!

keen fighter;306463 نوشت:
حالا اگه یکی نخواست به کیش شما باشه چی؟ زورکی که نمیشه همه رو برد بهشت!

ببینید اصلا بحث این چیزها نیست!دعوا بر سر ایدئولوژی هاست!شما به یک ایدئولوژی اعتقاد داری یه عده دیگه به یک ایدئولوژی دیگه!

شما میگی اسلام حاکم باشه مردمی که اسلام رو قبول ندارند مجبور میشن تن به احکامی بدن که به انها اعتقاد ندارن پس سکولاریسم!خب سکولاریسم هم حاکم باشه کسانی که به اسلام اعتقاد ندارن محدود میشن و مجبور میشن تن به احکامی بدن که به اون اعتقاد ندارن!!!
چه فرقی دارد؟!
اگر اولی رو غلط میدونی خب با همون منطق باید دومی رو هم غلط بدونی!!!!

یک عده ادم به یک تفکر اعتقاد داشتن برای به اجرا در اوردن اون تفکر جنگیدن کلی هم خون دادن و بهش رسیدن(البته تا حدی) کسانی که این تفکر رو غلط میدونن و طرف دار یک ایده ی دیگه اند باید براش بجنگن و تلاش کنن!
معتقدان به تشیع بهای اعتقادشون رو پراختن و الانم دارن میپردازن!طرف مقابل هم اگر میتونه چنین بهایی رو بپردازه، بپردازه!!!این گوی و این میدان!!!
[spoiler]اما!!!!!.....!فقط مسئله اینه که برای کسی که نگاهش فقط محدود به مادیات است با مردن نابود میشه!چنین ادمی اعتقاد داردوقتی مرد با یک چوب خشک هیچ فرقی ندارد!!برای همین همه ی هستی این ادم میشه همین دنیا!و دلیلی نمیبینه برای هیچ و پوچ تنها سرمایه اشو(همین چن سال زندگی 70 نهایتا 80 ساله اشو) حروم کنه!ولی کسی که ایمان دارد بعد از مرگ تازه یک زندگی جدید براش شروع میشه این دنیا براش ارزش ندارد به همین خاطر خیلی راحت دنیاش رو برای ایدئولوژی که بهش معتقد است فدا میکنه!برای همین مقاوم تر است!دوام میاره!!!
به خاطر همین امام خمینی در مقابل چنین ادمایی گفت که:
اگر در مقابل دین ما بایستید در مقابل دنیای شما می ایستیم!!!! [/spoiler]

پس این مصاحبه دکتر نوری علا با دویچه وله را ببینید:
در مورد سکولاریسم برداشت‌های متفاوتی وجود دارد. حکومت با حساسیت بسیار با آن
برخورد کرده و به این مفهوم بار شدیدا منفی می‌دهد. در مقابل گروهی از
روشنفکران چاره نهایی حل مشکلات کشور در دوره کنونی را در سکولار شدن
حکومت، یعنی جدایی دین و دولت می‌دانند. دکتر اسماعیل نوری‌علا، نویسنده و
پژوهشگر در این عرصه که سردبیری سایتی به نام "سکولاریسم نو" را نیز بر
عهده دارد، در گفت‌وگویی با دویچه وله به پرسش‌هایی در این زمینه پاسخ گفته
است.
دویچه وله: می‌توانید نخست برای ما بگویید سکولاریسم یعنی چه؟

سکولاریسم
یک تاریخچه دارد و یک خواهر معنوی به نام "لائیسیته" که این‌ها در گذشته
معنای مختلفی داشتند و همین طور متحول شده‌اند و به هرحال هر دو توجه‌شان
به این بوده که بین دستگاه مذهبی و دستگاه حکومت چه نوع رابطه‌ای می‌تواند
وجود داشته باشد. سکولاریسم بیشتر متوجه این بوده است که به دستگاه مذهبی
اجازه‌ی دخالت در حکومت را ندهد. در حالی که لائیسته اصلاً در پی این بوده
است که دستگاه مذهبی را کنترل هم بکند. این دو یک تفاوت مختصری با هم
دارند. ولی من فکر می‌کنم که در روزگار ما الان یک کشور لائیک و یک کشور
سکولار هر دو به یک معنا هستند. به این معنا که هیچ کدام از مذاهب و مکاتب
خاص عقیدتی که در آنجا وجود دارند، پیروانشان نمی‌توانند بیایند حکومت را
در دست بگیرند و بازوی قدرت و سرکوب حکومت را در راستای جا انداختن
ارزشهای ویژه‌ی کوچک خودشان به کار برند، بلکه در دوران مدرن حکومت متعلق
به همه‌ی ملت است و همه‌ی اقشار ملت و همه‌ی مذاهب و مکاتب عقیدتی داخل یک
ملت را نمایندگی می‌کند و هیچ کدام را بر دیگری ترجیح نمی‌دهد.

مدت‌هاست
که بحث درباره‌ی سکولاریسم البته مورد توجه روشنفکران ایرانی قرار گرفته
است. ولی اگر به ترکیه نگاه کنیم، می‌بینیم که آنجا این بحث خیلی زودتر
شروع شده است. چرا بحث سکولاریزاسیون در ایران نسبت به مثلاً ترکیه دیر
شروع شده؟

این
دو جامعه کلاً با هم متفاوت هستند. به این معنا که در ترکیه اساساً در
دوران امپراتوری عثمانی تعریف حکومت این بوده که کسی که سلطنت می‌کند،
خلافت هم می‌کند. یعنی خلیفه و سلطان باهم یکی بوده‌اند. در حالی که در
ایران از صفویه به این‌سو، یعنی لااقل سیصد سال، این دو خود به خود ازهم
جدا بودند و اگر روابطی باهم داشتند، این بوده که نسبت به هم ملاحظه‌کاری
می‌کردند. در عین حال در ترکیه، به خاطر اینکه خلیفه و سلطان یکی بودند،
دستگاه مذهبی اساساً یکی از شاخه‌های حکومتی بوده و بوسیله‌ی سلطان و
خلیفه کنترل می‌شده است. در حالی که در کشور ما دستگاه روحانیت و مذهب
کلاً از دستگاه حکومتی جدا بود و هرگز هم تن نداده بود که بیاید و جزو
دستگاه حکومتی شود. در نتیجه در ایران مسئله‌ی این که بیایند و روحانیت را
در کنترل خودشان بگیرند، مسئله‌ای بوده که باید از نو اندیشیده و راه
چاره‌ای برایش فراهم می‌شده است. به همین دلیل هم حتی در انقلاب مشروطه که
این راه حل پیدا شد و قانون اساسی مشروطه نوشته شد، بلافاصله روحانیون
حکومت را وادار کردند که متممی بر قانون اساسی بنویسد و دوباره خودشان را
به عنوان ناظر بر قانونگذاری در حکومت مشروطه مطرح کردند. در نتیجه،
اساساً این دو حکومت با همدیگر تفاوت داشتند و در ایران حکومت مشروطه در
شکل رضاشاهی یا محمدرضاشاهی خودش ناگزیر بوده است با یک سازمان روحانیت
قوی مستقلی که به هیچ وجه تبدیل به زائده‌ی دستگاه حکومتی نمی‌شده است،
سروکار داشته باشد و با آن مبارزه کند.

شما
خودتان از نویسندگانی هستید که به موضوع سکولاریسم زیاد می‌پردازید و حتی
سایتی به این نام دارید. چرا پرداختن به این موضوع را برای ایران مبرم
می‌دانید؟

ببینید،
اگر ما مثل یک پزشک به یک بیمارنگاه کنیم، وقتی شما بیماری را تشخیص
بدهید، مثلاً بگویید این پیکر را مار زده است، خود به خود باید دارویی را
به این بیمار بدهید که از این سمی که در بدنش هست، رهایی پیدا کند. وقتی
که جامعه‌ای دچار حکومتی می‌شود که در آن حکومت مذهب و حکومت یکی می‌شوند
و دچار مصائب سی ساله‌ای می‌شوند، که ما با آن روبه‌رو هستیم، خود به خود
به محض این که آدم بخواهد چنین مسائلی را از میان بردارد، متوجه می‌شود که
باید مذهب را از حکومت خارج کرد. نه این که با مذهب مبارزه کرد، بلکه مذهب
را باید از حکومت خارج کرد تا این امتیازات اختصاصی یک قشر خاص در جامعه
از بین برود و دولت در خدمت تمام جامعه قرار گیرد. در نتیجه‌، به نظر من
مسئله‌ی اصلی ما در حال حاضر مسئله‌ی رسیدن به یک حکومت سکولار است،
حکومتی که مذهب از آن جدا شده و بیرون رفته است وحکومت می‌تواند ارزش‌ های
عام حقوق بشری را که دیگر اختصاص به یک قشر خاص ندارد مطرح کند. حتی به
نظر من و آنچه این سایتی که شما به آن اشاره کردید و اسمش "سکولاریسم نو"
است، آن است که اساساً سکولار بودن حکومت، اگر مثلاً به آمریکا یا اروپا و
کشورهای متمدن و پیشرفته نگاه کنیم، شرط اصلی برقراری یک حکومت دموکرات و
برقراری مفاد اعلامیه حقوق بشر این است که این حکومت سکولار شده باشد. تا
حکومت سکولار نشود، نه حقوق بشر را می‌شود در آن مستقر کرد و نه می‌توان
از آن امید دموکراسی داشت.

برخی می‌گویند، در شرایط کنونی نباید این موضوع را مطرح کرد، چون باعث افزایش اختلاف‌ها می‌شود. پاسخ شما به این افراد چیست؟

این
مسئله را به نظر من می‌شود از دو منظر نگاه کرد. اگر از این حرف غرض این
باشد که آقایان حرفتان را نزنید، چون حرف زدنتان موجب افزایش اختلاف
می‌شود، این جنبه‌ی سانسور کردن و ایجاد خفقان را می‌کند و ما را می‌برد
در جهت تکصدایی شدن جامعه که حرف بسیار خطرناکی است و ما نمونه‌اش را در
همان سی سال پیش، در انقلاب ۵۷ دیدیم که این وحدت کلمه‌ای که گفته می‌شد،
هیچ گونه اجازه‌ای را برای مطرح کردن نظرات مختلف و روشن کردن مسئله
نداشت. کسی جرأت نداشت مثلاً بپرسد آقا این حکومت اسلامی که می‌خواهید
تشکیل دهید چیست و دارای چه عواقبی خواهد بود. اما اگر اختلاف و مطرح کردن
عقاید مختلف در راستای تمیز دادن غلط از درست باشد، به نظر من نه تنها چیز
بدی نیست، بلکه حتماً لازم است. بخصوص اگر بشود اختلافات را در سطح نظر و
تئوری هدایت و مدیریت کرد. مثلاً شما نگاه کنید که امروز می‌گویند که شعار
جمهوری ایرانی را ندهید. اما تنها استدلالی که می‌کنند این است که این
موجب افزایش اختلاف و شکاف در اپوزیسیون می‌شود. در حالی که اگر این مسئله
مورد بحث قرار نگیرد، از آنجا که این حرکت به هرحال در داخل حکومت اسلامی
و با مسئله‌ی انتخابات در داخل حکومت اسلامی شروع شده است، خود به خود در
برتری گفتمانی با اصلاح‌طلبان درون حکومتی خواهد بود که می‌خواهند حکومت
اسلامی را حفظ کنند و نگذارند چیزی جانشین آن شود. در حالی که همان طور که
قبلاً هم گفتم، ما بیماریی که در پیکر جامعه‌ی ایران می‌بینیم ناشی از
حکومت اسلامی است و وظیفه‌ی مبرم ما این است که راه‌هایی پیدا کنیم که به
صورت مسالمت‌آمیز و با کمترین هزینه‌ها این حکومت اسلامی منحل شود و یک
حکومت سکولار جانشین‌اش شود. برای این کار باید مسأله به بحث گذاشته شود.
وگرنه اگر که قرار شود جوانان ما بیایند به خیابان و خون وجان و نفس و
انرژی خودشان را این گونه مصرف کنند، در راستای این مصرف کنند که حکومت
اسلامی منحل شود و یک حکومت اسلامی دیگر که باز روشن نیست که چیست سرجایش
بنشیند، به نظر من این هدر دادن تمام این ثروتهای ملی ما است.

شما
به شعار "جمهوری ایرانی" اشاره کردید که در تظاهرات پس از انتخابات اخیر
شنیده می‌شد. تا چه حد می‌شود در این شعار معنای خواست سکولار شدن دولت را
مستتر دید؟

اولا
این شعار، شعار جدیدی نیست. به نظر من از روزی که در انتخابات مربوط به
آقای محمد خاتمی، جبهه مشارکت اسلامی شعار "ایران برای همه ایرانیان" را
مطرح کرد، در واقع اقرار کرد که ایران برای همه ایرانیان نیست. حکومت
اسلامی ایرانیان را به دو – سه دسته از شهروندان تقسیم کرده است. عده‌ای
شهروند درجه یک‌اند، عده‌ای درجه دو و عده‌ای درجه سه و غیره. و چاره کار
این است که ایران باید متعلق بشود به همه ایرانیان. ما می‌دانیم که به
هرحال یک ملت چندمذهبی، چندقومی‌، چندزبانی و چندعقیدتی است. وقتی این صفت
"اسلامی" را به جمهوری اسلامی می‌چسبانید، بلافاصله بخش‌های عمده‌ای از
این ملت را از شمول خودش خارج می‌کند و نمی‌تواند نمایندگی کند. این البته
تنها اختصاص به مسئله اسلامیت ندارد. ما اگر جمهوری بهایی هم داشتیم‌ یا
جمهوری کمونیستی هم داشتیم یا جمهوری کارگری هم داشتیم، همه اینها بر
بیناد حذف بخشهای عمده‌ای از جامعه عمل خواهد کرد. در حالیکه شعار "جمهوری
ایرانی" یعنی جمهوری‌ای که متعلق به همه ایرانیان باشد، به همه ایرانیان
به یک چشم نگاه بکند و خدمتگزار همه ایرانیان باشد. در واقع وقتی ما در
حال حاضر مواجه با حکومت اسلامی هستیم، چاره‌ای نداریم که به کلمه
"جمهوری" صفت "ایرانی" را اضافه بکنیم که کار تفکیک و تمییز این دو نوع
حکومت از هم دیگر آسانتر شود. اما مسلما روزی که در ایران جمهوری سکولار و
دموکراتی که براساس حقوق بشر کار بکند، مستقر بشود، آن وقت دیگر ما
"جمهوری ایرانی" نخواهیم داشت، بلکه "جمهوری ایران" را خواهیم داشت. این
یک مسئله ضرورت تاکتیکی این مرحله از مبارزه است که مالکیت حکومت را به ما
ایرانیان برگرداند و این درست آن هدفی است که هدف اندیشه سکولار هم هست،
یعنی خارج کردن قدرت حکومتی از دست یک مذهب یا مکتب معین و دادن این قدرت
به تمام مردم.

خیلی مایلم نظرتون رو درباره حرف های ایشون بدونم.

اینم اضافه کنم که اگه کوموله ها یا مجاهدین کسی رو کشته باشند هیچ ربطی به بحث های بنده نداره!
ولی شما باید در مورد زندانیان سیاسی در جمهوری اسلامی توضیح بدین.

اینا جواب من نشد!!!!
من گفتم

hoorshid;306558 نوشت:
شما میگی اسلام حاکم باشه مردمی که اسلام رو قبول ندارند مجبور میشن تن به احکامی بدن که به انها اعتقاد ندارن پس سکولاریسم!خب سکولاریسم هم حاکم باشه کسانی که به اسلام اعتقاد ندارن محدود میشن و مجبور میشن تن به احکامی بدن که به اون اعتقاد ندارن!!!
چه فرقی دارد؟!
اگر اولی رو غلط میدونی خب با همون منطق باید دومی رو هم غلط بدونی!!!!

با همون منطق خودت که میگی حکومت دینی غلط است حکومت غیر دینی هم غلط میشه!!....

بذار یه جور دیگه توضیح بدم!

شما میگی هیچ تفکر واحدی (حالا هر چی میخواد باشه!اسلام!بودا!هندو....هرچی!) بر جامعه حاکم نباشد چون ممکنه همه افراد جامعه بهش معتقد نباشن!
خیلی خب!فرض کنیم اسم تفکر شما باشه تفکر الف!
مثلا فرض کن من معتقد به تفکر ب هستم!الف رو قبول ندارم!
و طبق نظر خود تفکر الف این حق رو هم دارم که قبولش نداشته باشم!در نتیجه طبق نظر همین تفکر خود این تفکر ،(یعنی تفکر الف)حق حاکمیت ندارد!!!!
نمیشه که!شما یک ایدئولوژی رو به عنوان ایدئولوژی درست بدونی اما ممیزیش کنی؟!؟!!چرا ایدئولوژی شما خودش شامل خودش نمیشه؟!؟!(چون اگر بشه خودش ، خودش رو از حاکمیت می اندازد!=پارادکس!!!)

ایدئولوژی شما خودش ناقض خودشه!!!!

[="Tahoma"]

atila133f;306554 نوشت:
با درود . این تقسیم بندی از اساس غلط است . اصلا چنین دو جامعه ای وجود خارجی ندارد. در همه جوامع همه جور انسانی داریم با همه جور عقیده. چون عقاید مذهبی هر جور حساب کنیم شخصی و نسبی و انتخابی هستند و دین و مذهب ماهیتش اکثریت بردار نیستند و مهم نیست چه کسانی در جامعه بیشتر پیرو کدام دین هستند. مهم اینست حکومت برایند نظرات گوناگون باشد و به هیچ کدام اصالت و برتری و امتیاز ویژه ندهد و نسبت به همه عقاید مذهبی و غیر مذهبی بی طرف باشد.

با سلام خدمت جنابatila
بله وقتي كسي از اساس تفكراتش ماديگرايانه باشد نبايد هم تقسيم بندي هايي اين چنيني را از استاد تفسير و شخصيتي مانند حضرت آيه الله جوادي آملي حفظه الله كه سالياني دراز در حوزه علميه قم به تحصيل و تدريس اشتغال دارند قبول كند
كرارا به دوستان گفتيم بدون دليل اظهار نظر نفرمايند ولي متاسفانه باز مي بينيم اظهارات بدون مطالعه و كنكاش كه منجر به انحراف موضوع مي شود صورت مي پذيرد
جناب آتيلا به هيچوجه اصل عدم الوجدان لايدل علي عدم الوجود يادتان نرود
ما نگفتيم چنين جوامعي با اين تقسيم بندي صد در صد وجود دارد حرفمان اين است كه حكومت الهي و ديني در صدد ايجاد چنين جامعه ايي هست هر چند كه بخاطر شيطنت ها نتواند موفق به تشكيل مدينه فاضله گردد نمونه آن حكومت آقا امير المومنين كه در عين حالي كه آنحضرت در صدد بر آمدن آمال و آرزوهاي يك حكومت صد در صد ايده آل الهي بودند ولي مع الاسف با شيطنت هاي گروههاي مختلف موفق به تشكيل چنان حكومتي نشدند هر چند وقتي در بيوگرافي حكومت علي عليه السلام وقتي مطالعه مي كنيم عدالت و قسط را در حد اعلاي كلمه مي بينيم همچنانكه فرموند قتل علي ع علي شدة عدالته
حال سوال اينجاست كه بنا بر اصل خلقت انسانها بر عبادت و عبوديت خداوند متعال وظيفه انسان در حكومت (هر حكومتي خواه الهي خواه غير الهي) چيه ؟؟

اگر بر اساس تفكرات ماديگرايي بيانديشيم بايد بگوئيم هر چه حكومتهاي غير الهي گفتند بايد جامه عمل پوشيد و يا بايد ادعا كنيم كه انسان چون معجوني از هوا و هوسهاي شهواني هست و اين غرائز بايد به منصه ظهور برسد بنا براين بايد بدنبال كشف و اقناع اين غرائز بر آمد هر چند از مجراي غير صحيحش باشد .

آيا انسان بما هو انسان ( و لقد كرمنا بني آدم ) آيا با هر حكومتي غير الهي كه در حقيقت خلاف جهت خلقت عالم وجود و تكوين راه ميرود بايد همسو باشد ؟؟؟
به نظر شما آيا خداوند متعال كه خالق انسانهاست به مصالح عباد آگاهتر است يا خود انسانها ؟؟؟
يا بايد بگوئيد خداوند متعال به مصلحت بندگانش آگاهتر است كه در اين صورت مطلوب ما ثابت خواهد شد
اگر بفرمائيد انسانها خودشان بهتر از خالق ميتوانند به مصلحت هاي نظام اجتماعي بيانديشند كه اين حرف را حتي جوامع لائيك كه قائل به الوهيتي نيستند نيز قبول نمي كنند چون حداقل آنان نيز ماده بما هو ماده را موثر در وجود مي دانند و تفكرات آنان در حداقلي آن يعني مصحلت انديشي را در ماده مي دانند پس قائل به يك مصلحت انديش ماورائي هستند ولي اين مطلب را در ماده مي بينند
كفار قريش هم كه در تحت هيچ حكومت مدوني نبودند در حقيقت الوهيت را قبول داشتند ولي راه را اشتباه مي رفتند و فكر ميكردند سنگ و چوب مي تواند مصحلت جامعه آنان را بدرستي تشخيص دهد
جناب آتيلا هر حكومتي كه مبتني بر آراء و عقائد غير الهي باشد خواه ناخواه نخواهد توانست راه حق و حقيقت را به مردمش نشان دهد همچنانكه در برخي جوامع الان مي بينيم كه مردم آنان مانند مترسكهايي در دستشان به هر سويي كه سردمدارانشان بخواهند كشانده مي شوند و جز خلاء عاطفي بي خدايي چيزي را براي مردمشان به ارمغان نياوردند

حكومت الهي چون بر اساس مصلحت انديشي ماوراء الطبيعي انسان چينش شده است نميتواند در برابر انسانهاي جامعه بي طرف باشد چون خواهان سعادت ابدي انسانهاست چون اصل را در ابديت انسان در عالم قيامت ميداند و در راه نيل به اهداف والاي خويش نميتواند نسبت به افراد جامعه بي تفاوت باشد

اما حكومت غير ديني چون تهي از مصحلت انديشي ماوراء الطبيعي براي انسانهاست و چون سعادت خواهي آن منحصر به جهان مادي مي شود بنابر اين در صدد به فعليت رسانيدن قواي بالقوه انسان بر اساس ماديگرايانه كه انحصارا منوط به همين دنياي هست بر ميايد چون در چنين حكومتهايي تنها چيزي كه جايگاهي ندارد عاقبت خلق و بعث انسانهاست كه اساسا بعضي از اين حكومتها اصلا به عاقبتي اعتقاد ندارند

رحیق مختوم;306589 نوشت:
هر حكومتي كه مبتني بر آراء و عقائد غير الهي باشد خواه ناخواه نخواهد توانست راه حق و حقيقت را به مردمش نشان دهد
اصلا فلسفه وجودی تشکیل حکومت چیست؟ شما از ابتدا پرسش غلط مطرح میکنید تا به نتیجه گیری دلخواه خود برسید! حکومت که وظیفه اش نشان دان راه حق و حقیقت نیست. نشان دادن راه زندگی و امثال اینها برای خود متولی دارد که اندیشمندان و فیلسوفان هر جامعه هستند نه حکومت و متولیان امر سیاست و اقتصاد. تازه در اینکه راه درست زندگی چیست هم بین اندیشمندان دنیا اختلاف است. یعنی هیچ فرمول یکسانی برای همه انسانها نسخه نشده است. این خود تک تک انسانها هستند که باید به فراخور درک و بینش خود و شناخت استعدادها و توانایی هایشان و بر اساس مقتضیات زمان و مکان راه درست را از نادرست تشخیص دهند. حیطه اعتقاد و فرهنگ و تفکر مبتنی بر آزادی کامل است و هیچ گاه با امر و نهی حکومت و قانون در یک حیطه نمیگنجد.

hoorshid;306569 نوشت:
با همون منطق خودت که میگی حکومت دینی غلط است حکومت غیر دینی هم غلط میشه!!.... بذار یه جور دیگه توضیح بدم! شما میگی هیچ تفکر واحدی (حالا هر چی میخواد باشه!اسلام!بودا!هندو....هرچی! ) بر جامعه حاکم نباشد چون ممکنه همه افراد جامعه بهش معتقد نباشن! خیلی خب!فرض کنیم اسم تفکر شما باشه تفکر الف! مثلا فرض کن من معتقد به تفکر ب هستم!الف رو قبول ندارم! و طبق نظر خود تفکر الف این حق رو هم دارم که قبولش نداشته باشم!در نتیجه طبق نظر همین تفکر خود این تفکر ،(یعنی تفکر الف)حق حاکمیت ندارد!!!! نمیشه که!شما یک ایدئولوژی رو به عنوان ایدئولوژی درست بدونی اما ممیزیش کنی؟!؟!!چرا ایدئولوژی شما خودش شامل خودش نمیشه؟!؟!(چون اگر بشه خودش ، خودش رو از حاکمیت می اندازد!=پارادکس!!!) ایدئولوژی شما خودش ناقض خودشه!!!!
با درود . جدایی دین از حکومت اساسا ایدئولوژی به معنی اخص کلمه نیست . بلکه امری است عقلی و تدبیری است شفاف برای حفظ آزادی ذاتی انسانها و حق انتخاب عقیده و دین در برابر حکومت و جامعه. قیاس شما قیاسی است به وضوح مع الفارق! اگر حکومت دینی شد امری که حیطه اش شخصی و ماهیتش آزاد است( دین و اصولا هر عقیده ای ) تبدیل به امری قانونی و به نوعی معیاری اجباری برای همگان میشود (حیطه اجتماعی) همگانی که باید بتوانند اگر بخواهند اعتقادی به آن دین و ملزوماتش نداشته باشند و عملا آن را رعایت نکنند و بتوانند از این آزادی ذاتی انسان بهره مند باشند در حالیکه حکومت دینی عملا این آزادی ذاتی را از بین میبرد و امری همواره انتخابی و آزاد را تبدیل به قانون و اجبار میکند. ولی در سیستم جدایی دین از حکومت حقی از شخص دیندار ضایع نمیشود . شخص دیندار با هر عقیده ای میتواند زندگی اعتقادی خود را داشته باشد و برای عقیده اش در جای خود تبلیغ کند . ولی اینکه بخواهد عقیده و اعتقادش را به اجبار کل جامعه تسری دهد و انتظار داشته باشد همه مطیع تفکر مذهبی خاص او باشند و با معیار او لباس بپوشند و سبک زندگی خود را با مذهب و مرام وی تطبیق دهند. این دخالت در کار دیگران و زیاده خواهی آشکار است که هیچ عقل سلیمی نمیپذیرد.

سلام
دوستان عزیزی که از سکولاریسم دفاع میکنن دچار یک نوع پارادوکس مخفی توی کلمشون شدن.
یکی از دوستان به این مسئله اشاره کرد اما متاسفانه از طرف جناب آتیلا جواب کاملا خارج از بحثی داده شد.
جناب آتیلا اگه سکولاریسم یا جدایی دین از سیاست یک ایدئو لوژی نیست،میشه برامون توضیح بدین که پس چطور ارزشهایی برای همین تفکر تعریف شده که خیلیا توی همین دنیای شما حتی حاضرن براش از جان خودشون هم بگذرن؟
حتما میدونید که یکی از خصلتهای ایدئولوژی ها تبدیل شدن تفکری خاص به عنوان عقیده (به معنی واقعی کلمه)و دفاع از این عقیده تا سر حد جان هست!

به جز این مسئله،تو کشورهایی که اربابان فکری این نوع تفکر دارن فکرشون رو پیاده میکنن،چرا به اگوسنتریسم رسیدن؟(اونم از نوع افراطی)

شما توی صحبتاتون گفتین که کسی نباید عقیدش رو بر کسی دیگه تحمیل کنه(البته این حرف درسته اما تحت شرایطی)پس لطف کنید و ابن مسئله رو برای من روشن کنید که چرا دنیای غرب فضا و شرایط رسانه ای و فرهنگی جوامع رو به وسیله تبلیغات وحشتناک داره به سمتی میبره که خودش میخواد(میبره به سمت عقاید خودش)خواهشا مثل بعضی از دوستان سطحی بین نگید که اونا عرضه میکنن میتونید استفاده نکنید.
دوستان غربی به وسیله علم روانشناسی و جامعه شناسی از طریق کنترل ذهن کاری میکنن که اشخاص بدون اینکه خودشون متوجه بشن کاری رو انجام بدن که غربی ها میخوان!!!
این نوعی زور و اجبار نیست؟
چرا من نوعی باید سبک زندگی فرهنگ غرب (مخصوصا آمریکا)رو داشته باشم؟!؟!و اگه دنبال روی این سبک زندگی نباشم باید بلایی سر کشورم بیارن که همه داریم میبینیم؟چرا دنیای غرب با هر کشوری که سبک زندگیه اونا رو قبول نکنه این رفتار رو انجام میده؟!؟!؟!
از نوشته هاتون مشخصه که اهل مطالعه و تفکر هستین.پس کار خیلی راحت تر میشه.چون دیگه برای شما لازم نیست که توضیح بدم کنترل ذهن یا مهندسی فرهنگی جامعه چیه و چه کارهایی میشه انجام داد.از تغییر ذائقه گرفته تا نوع پوشش و......

و در آخر یک پارادوسک مهم رو برای من حل کنید:
اگه اکثریت یک جامعه (دموکراسی غربی)به تحت اختیار بودن خودشون رای بدن،چه باید کرد؟

atila133f;306635 نوشت:
با درود . جدایی دین از حکومت اساسا ایدئولوژی به معنی اخص کلمه نیست . بلکه امری است عقلی و تدبیری است شفاف برای حفظ آزادی ذاتی انسانها و حق انتخاب عقیده و دین در برابر حکومت و جامعه. قیاس شما قیاسی است به وضوح مع الفارق! اگر حکومت دینی شد امری که حیطه اش شخصی و ماهیتش آزاد است( دین و اصولا هر عقیده ای ) تبدیل به امری قانونی و به نوعی معیاری اجباری برای همگان میشود (حیطه اجتماعی) همگانی که باید بتوانند اگر بخواهند اعتقادی به آن دین و ملزوماتش نداشته باشند و عملا آن را رعایت نکنند و بتوانند از این آزادی ذاتی انسان بهره مند باشند در حالیکه حکومت دینی عملا این آزادی ذاتی را از بین میبرد و امری همواره انتخابی و آزاد را تبدیل به قانون و اجبار میکند. ولی در سیستم جدایی دین از حکومت حقی از شخص دیندار ضایع نمیشود . شخص دیندار با هر عقیده ای میتواند زندگی اعتقادی خود را داشته باشد و برای عقیده اش در جای خود تبلیغ کند . ولی اینکه بخواهد عقیده و اعتقادش را به اجبار کل جامعه تسری دهد و انتظار داشته باشد همه مطیع تفکر مذهبی خاص او باشند و با معیار او لباس بپوشند و سبک زندگی خود را با مذهب و مرام وی تطبیق دهند. این دخالت در کار دیگران و زیاده خواهی آشکار است که هیچ عقل سلیمی نمیپذیرد.
اول اینکه
من اصلا قیاس نکردم که بخواد مع الفارق باشه یا نه...
من دارم با شما یک بحث فلسفی میکنم.
گفتم طبق نظرشما یک ایدئولوژی واحد نباید برجامعه حاکم باشد چون ممکنه همه قبولش ندشته باشن.حالا این ایدئولوژی هر چی میخواد باشه چه دین چه هر چیز دیگه...فرقی نمیکنه.حال اسلام نه هرچی!!!هر ایده ای رو ما در نظر بگیریم میتونه پارادکس تفکر شما رو همون طور که تو پست قبل توضیح دادم نشون بده!

دوم
شما عقیده داری دین یک مسئله ی شخصی است.موتاسفانه این بحث بدون اینکه توضیح داده بشه در موردش که دقیقا مقصود از شخصی بودن چیه خیلی جاها مطرح میشه.من سعی میکنم با منطق خودتون بحث کنم.
میشه اتسانها رو یا حداقل شرکت کنندگان تو بحث الان رد به دو دسته تقسیم کرد
اول معتقد به وجود دین به عنوان دستوراتی که از جانب خدا رسیده
دوم کسی که نگاهش کاملا لاییک است و اصلا به وجود دین معتقد نیست.
[spoiler]دسته ی اول نمیتونه به شخصی بودن دین معتقد باشه چون در این صورت اعتقاد خودش رو زیر سوال برده.فرد معتقد به دین توانایی مغذ انسان رو محدود میدونه و در نتیجه انسان رو موجودی نیازمند میدونه به دریافت راهنمایی از طرف خالقی که به اون معتقد است و مرز بندیی هم برای این محدودیت مغذ وجود ندارد.اگر عقل در تشخیص امکان اشتباه دارد که صد درصدر هم دارد و راحت ترین استدلالی هم که میشه براش اورد اینه که انسان دچار پشیمانی میشه ٫ پس عقل بشر به اعتقاد این دسته ی اول در همه ی امور چه امور شخصی و چه مسائل مهم اجتماعی نیازمند وحی است.البته اگر بخوایم بیشتر به موضوع نزدیک بشیم و در مورد خود اسلام و بع خصوص تشیع بحث کنیم میبینیم این مسئله در مورد اسلام بسیار ملموس تر است چون اسلام پر است از قوانین اجتناعی که با زندگی شخصی یک مسلمان در هم امیخته است و به هیچ وجه قابل تفکیک نیست کسی که به اسلام معتقد است میداند خداوند این قوانین رو برای مضحکه یا زیبایی قرار نداده هر قانون گذاری قوانین رو قرار میده تا اجرا بشن.و اجری قوانین اسلام همان حکومت اسلامی است.این دسته ی اول.
[/spoiler]
برای دسته ی دوم که معتقد به دین نیست نمیتواند هیچ فرقی بین دین و باقی ایدئولوژی ها وجود داشته باشد.دین هم از دید این فرد یک ایده است مانند بقیه ایده ها و زایده ی فکر بشر و وقتی ما در مورد یک ایدئولوژی بحث میکنیم مطالعه ی خود اون ایدئولوژی تعیین میکند که یک مسئله ی شخصیست یا توصیف کننده ی یک مسئله ی اجتماعی و یا حتی فراتر از اون نظریه ای در مورد شکل دهی بروکراسی حکومتی.....!!

شما بدون بررسی خود این تفکر که حرفش چیه و در مورد چه چیزی صحبت میکنه فقط میگین یک مسئله ی شخصی است!!!
ما نمیتونیم به جلد یک کتاب نگاه کنیم و در مورد محتواش نظر بدیم.
اگر بحث اصلی ما در مورد یک ایدئولوژی است به اسم اسلام و البته تشیع بسیار خب. ثابت کنید این تفکر هیچ کاری به مسائل اجتماعی ندارد....اگر توانستید این کار رو بکنید اون وقت میتونید بگید یک دین دار در یک حکومت غیر دینی ازادی دارد چون دینش هیچ ربطی به حکومت ندارد.در غیر این صورت چون دینش در مورد قوانین حکومتی که قطعا هم این فرد با انها درگیر خواهد شد خواه و نا خواه دستوراتی دارد که این فرد دین دار ملزم به اجرای انهاست اما در یک حکومت غیر دینی نمیتواند انها را اجرا کند. در نتیجه این حکومت غیر دینی دست و پای او رو در اجرای قوانین دینش بسته....پس این فرد هم همان طور که یک بی دین در حکومت دینی با محدودیت مواجه است و ازادی مطلق ندارد ازادیش رو از دست میده...

[spoiler]به علاوه در حکومت دینی کسی کاری به عقاید و رفتارهایی که وارد حوزه اجتماعی نمیشن ندارد....
[/spoiler] اما همون طور که گفتم بحث بنده کلی بود و نه مصداقی که شما برای اون مصداق دین رو اوردی.
من بحث کلی و فلسفی کردم در رد اون بلید از همین شیوه استفاده بشه.در غیر این صورت این دیگه سفسطه است....
من هنوز منتظرم تا بدونم شما چه طور با چنین تفکر پارادکسی کالی کنار میای!؟!؟
[spoiler]راستی میشه بگین این دقیقا یعنی چی:

atila133f;306635 نوشت:
جدایی دین از حکومت اساسا ایدئولوژی به معنی اخص کلمه نیست .
بالا خره یک ایده هست یا نه؟!
اگر این یک تفکر نیست پس چیه؟لباس است؟خوراکی است؟!!!!
شما به چی میگی ایده دقیقا؟![/spoiler]

[="Tahoma"]

نقل قول:
اصلا فلسفه وجودی تشکیل حکومت چیست؟

اصل فلسفه وجودي حكومت ها سعادت انسانهاست ولي حرف اينجاست كه آيا حكومت الهي ميتوانيد بهتر به اين هدف نائل شود يا حكومتهاي غير الهي ؟؟؟
نقل قول:
شما از ابتدا پرسش غلط مطرح میکنید تا به نتیجه گیری دلخواه خود برسید! حکومت که وظیفه اش نشان دان راه حق و حقیقت نیست. نشان دادن راه زندگی و امثال اینها برای خود متولی دارد که اندیشمندان و فیلسوفان هر جامعه هستند نه حکومت و متولیان امر سیاست و اقتصاد.

جالب است كه شما چقدر راه را درست ميرويد ميخواهم سوالي از شما بپرسم آيا حكومت الهيي كه حضرت پيامبر تشكيل دادند كه از همه نوع انسانها هم در آن بودند (از اقوام مختلف) آيا به غير از نشان دادن حق و حقيقت از ناحق به مردم آن زمان چيز ديگري بود ؟؟؟

صريح آيه شريفه ميفرمايد
هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَة
به نظر شما تذكيه و تعليم نفوس بجز نشان دادن راه سعادت و خوشبختي هست ؟؟؟

و يا آيه ديگري كه به صراحت به پيامبر ميفرمايد ما تو را سراج منير در بين انسانها قرار داديم
يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَرْسَلْناكَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِيراً وَ داعِياً إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِراجاً مُنِيرا
به نظر شما كار شخص مبشر و نذير به غير از راهنمايي به سعادت و شناخت شقاوتهاست ؟؟؟
اين نظريه شما كه سياست و اقتصاد را با مسائل ديني تفكيك ميدانيد همان تفكر اشتباه جدايي دين از سياست است كه در غلط بودن اين تفكر همين بس كه بالاترين حكومت الهي كه پيامبر عظيم الشان آنرا تشكيل دادند و بسيار هم موفق بودند هم صاحب دين بودند هم صاحب سياست و هم صاحب اقتصاد
نقل قول:
تازه در اینکه راه درست زندگی چیست هم بین اندیشمندان دنیا اختلاف است.

بستگي دارد آن دانشمندان چه دانشمنداني باشند آنچه كه قرآن بيان مي كند اين است كه

هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتابَ مِنْهُ آياتٌ مُحْكَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْوِيلِهِ وَ ما يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا وَ ما يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُولُوا الْأَلْباب‏
قرآن بالصراحه ميفرمايد غير از تفكرات خداگرايانه بقيه تفكرات تشطط آراء است يا اگر وحدتي وجود داشته باشد بخاطر اينكه مبتني بر تفكرات الهي نيست نميتواند سعادت بشر را تامين كند در مقابلش كه راسخون و پيشگامان در علوم هستند چون آراء و عقائدشان مبتني بر تفكرات الهي است بنا بر اين ميتواند در جهت مصالح عباد به كار گرفته و سعادت ابدي را به ارمغان بياورد
نقل قول:
یعنی هیچ فرمول یکسانی برای همه انسانها نسخه نشده است. این خود تک تک انسانها هستند که باید به فراخور درک و بینش خود و شناخت استعدادها و توانایی هایشان و بر اساس مقتضیات زمان و مکان راه درست را از نادرست تشخیص دهند. حیطه اعتقاد و فرهنگ و تفکر مبتنی بر آزادی کامل است و هیچ گاه با امر و نهی حکومت و قانون در یک حیطه نمیگنجد.

بنده تعجبم از شما بزرگوار اين است كه چرا بايد اينقدر سطحي نگر باشيد
فرمول سعادت بشر در قرآن است كه ميفرمايد

يا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَكُمُ الرَّسُولُ بِالْحَقِّ مِنْ رَبِّكُمْ فَآمِنُوا خَيْراً لَكُمْ وَ إِنْ تَكْفُرُوا فَإِنَّ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ كانَ اللَّهُ عَليماً حَكيماً

آيا رسول بالحق كه در نتيجه منجر به حكومت الهي ميشود از طرف خداست يا خلق خدا ؟؟؟
جالب اينجاست كه دقيقا بعد از اين جمله خداوند ميفرمايد اگر كفر بورزيد تمام آسمانها و زمين از آن اوست در اين جمله اين معنا هست كه كفر دقيقا خلاف حركت تكوين است و هر كس در جهت خلاف تكوين حركتي داشته باشد از دائره الهي بودنش خارج خواهد شد چه حكومت باشد چه شخص حال آن اشخاص چه دانشمندان باشند چه جهال جامعه

يا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَتْكُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ شِفاءٌ لِما فِي الصُّدُورِ وَ هُدىً وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنينَ
در اين آيه شريفه نيز خوشبختي و سعادت بشر را فقط و فقط در انحصار تفكرات الهي مي داند و با نفي حكومت هاي غير الهي هدايت و رحمت براي مومنين را در بيان مواعظ پند آميز ميداند

نقل قول:
حیطه اعتقاد و فرهنگ و تفکر مبتنی بر آزادی کامل است و هیچ گاه با امر و نهی حکومت و قانون در یک حیطه نمیگنجد.

بله فرمايش شما درست است بدو ورود به هر مذهبي براي هر كسي باز است بنده نوعي دوست دارم مسيحي شوم كسي هم نميتواند بنده را اجبار كند اين درست ، ولي ما حرفمان اين است كسي كه داخل هر دين و يا حكومتي شد نبايد به بايد ها و نبايدهاي آن دين و حكومت پايبند باشد؟؟؟ بنده بعيد ميدانم حكومتي هر چند غير الهي در جهان وجود داشته باشد كه بخواهد به مردمش درس لاقيدي و آزادي هاي مبتني بر بي بند و باري بدهد و جالب اينجاست با وجود ذاتي بودن تشخيص حسن و قبح چطور ميشود اين ادعا را ثابت كرد ؟؟؟
و سوال ديگر ما بر سر حكومت هاست كه آيا بعد از شكل گيري ميتوانند سعادت انسانها را ضمانت كنند يا نه ؟؟ و كدام حكومت مي تواند سعادت انسانها را ضمانت كند ، الهي يا غير الهي ؟؟؟
ما معتقديم حكومت الهي اگر فرصت و مجال تشكيل پيدا كند و شياطين فرصت دهند ميتواند بصورت صد در صد سعادت انسانها را تامين كند همچنانكه در حكومت الهي آخرين ذخيره الهي وجود مبارك آقا امام زمان چنين متصور است كه انشاالله خواهند توانست جهان را پر از عدل و داد فرمايند و اينهم بخاطر وجود تفكرات الهي بخاطر شناخت مصلحت هاي بندگان هست در زمامداران و متوليان چنين حكومتي است

اما حكومت هاي غير الهي بخاطر فقدان شناخت چنين مصالحي نميتوانند ضمانتي براي به سعادت رساندن انسانهاي تحت حكومتشان باشند همچنانكه نمونه هاي بسياري را در حكومتهاي لائيك يا تحريف شده فعلي مي بينيد
موفق باشيد :Gol:

atila133f;306508 نوشت:
مشکل شماست که تحمل دیدن زیبایی های زندگی را ندارید

کاملا درست می فرمائید دقیقا مشکل ماست، همگان برای رفع مشکلاتشان به دنبال تشکیل حکومتند، ما مسلمین نیز بمانند همگان با تشکیل حکومت به دنبال رفع مشکلمان هستیم.

ما انسانیم و مشکلات خاص خودمان را داریم، چرا باید همه مشکلات انسانها برای همدیگر یکسان باشد؟ ما مشکلمان عمل نشدن به دستورات خدایمان است، ما مشکلمان باوری است که به جهنم داریم، ما مشکلمان عدم احیای آموزه های قرآنی در تمام سطوح فردی و اجتماعی است، برای رفع همه این مشکلات بهترین راه را حکومت دینی می دانیم، چرا همگان حق برطرف کردن مشکلاتشان را به شیوه ای که خود می پسندند داشته باشند اما وقتی نوبت به مسلمین می رسد، کسانی دیگر بخواهند مشکل ما را حل نمایند، ما نمی توانیم نظر دیگران را قبول داشته باشیم، در واقع گفتگوی دو تمدنی که یکی انسان را خلیفه خدا در زمین و دیگری انسان را همتراز گاو بدانید میسر نیست، پس آنها نمی توانند برای حل مشکل ما نسخه بپیچند، چون قادر به درک وضعیت یک معتقد به خدا نبوت و معاد نیستند.

ضمنا بحث زیبائی بهشت

atila133f;306508 نوشت:
در ضمن در باره وعده های عیش و عشرت بهشت در قران و اسلام و رابطه آن با عشترکده های دنیا توضیح نفرمودید....

ربطی به آزادی بیان و حکومت اسلامی ندارد، تقاضا می کنم در تاپیکهای مشابه و یا با ایجاد تاپیکی مستقل، بحث را از سر بگیرید.

همچنان بحث تفسیر آزادی زمین مانده است، اگر همچنان معتقدید آزادی بدون تفسیر است، جریان کشورهای آزادی که سنگشان را به سینه زدید و جرم محسوب نمودن تحقیق و سؤال درباره هولوکاست در آن کشورها را پاسخ دهید، اگر مختصر توضیحی دهید معنایش تفسیر آزادی است، می فهمید که!!!

موفق باشید.

yahyai;306641 نوشت:
چرا من نوعی باید سبک زندگی فرهنگ غرب (مخصوصا آمریکا)رو داشته باشم؟!؟!و اگه دنبال روی این سبک زندگی نباشم باید بلایی سر کشورم بیارن که همه داریم میبینیم؟چرا دنیای غرب با هر کشوری که سبک زندگیه اونا رو قبول نکنه این رفتار رو انجام میده؟!؟!؟!
چه کسی شما و یا هر شخص دیگری را در هر نقطه از جهان وادار کرد سبک خاصی از زندگی را بپذیرید و به آن عمل کنید!!! مگر در همین امریکا و اروپا زنان با حجاب کامل زندگی نمیکنند؟ (در باره اجبار در مکان های خاص قبلا توضیح دادم و گفتم اجبار به بی حجابی را قبول ندارم) مگر مردان با لباس مخصوص مذهبی( مثلا عبا و عمامه) زندگی نمیکنند. مگر متعصب ترین افراد هم در همین جوامع زندگی و رفت و آمد نمیکنند؟ مگر کسی برای عبادات مذهبی مشکل دارد؟ اصلا فرهنگ یعنی چی؟ مجموعه باورهای فکری هر کس فرهنگ هر شخص را تشکیل میدهد که در مواجهه با جامعه به منصه ظهور میرسد.

yahyai;306641 نوشت:
اگه اکثریت یک جامعه (دموکراسی غربی)به تحت اختیار بودن خودشون رای بدن،چه باید کرد؟
در مثال شما چون موضوعی به رای گذاشته شده است که در ذات و ماهیت خود اکثریت بردار نیست و قابلیت رای دادن و انتخابات را ندارد پس لاجرم رای مردم در اینجا ماهیتش باطل است. آزادی تک تک انسانها بنا به کرامت ذاتی انسان مقدم بر هر چیز است ولو رای اکثریت. اصلا واژه مردم و خواست اکثریت و یا اقلیت در اموری که در حیطه آزادی حداقلی انسان است بی معنی است و محلی از اعراب ندارد.

صالح;306658 نوشت:
ما انسانیم و مشکلات خاص خودمان را داریم، چرا باید همه مشکلات انسانها برای همدیگر یکسان باشد؟ ما مشکلمان عمل نشدن به دستورات خدایمان است، ما مشکلمان باوری است که به جهنم داریم، ما مشکلمان عدم احیای آموزه های قرآنی در تمام سطوح فردی و اجتماعی است، برای رفع همه این مشکلات بهترین راه را حکومت دینی می دانیم، چرا همگان حق برطرف کردن مشکلاتشان را به شیوه ای که خود می پسندند داشته باشند اما وقتی نوبت به مسلمین می رسد، کسانی دیگر بخواهند مشکل ما را حل نمایند، ما نمی توانیم نظر دیگران را قبول داشته باشیم، در واقع گفتگوی دو تمدنی که یکی انسان را خلیفه خدا در زمین و دیگری انسان را همتراز گاو بدانید میسر نیست، پس آنها نمی توانند برای حل مشکل ما نسخه بپیچند، چون قادر به درک وضعیت یک معتقد به خدا نبوت و معاد نیستند.
مشکل تفکر امثال شما زیاده خواهی و یکی دانستن افراد جامعه است که از موضعی قیم مآبانه مرتب ما میگویید و در نظر نمیگیرید در مسئله ای مثل آزادی اعتقاد دینی و باید ها و نبایدهای متاثر از آن که هر لحظه میتواند تغییر کند و امری کاملا انتخابی و آزاد است پدیده ای به نام مردم نداریم ما مهم نیست من مهم است این ما تحت هیچ شرایطی نباید آزادی انتخاب من را از بین ببرد که حکومت دینی در هر شکلش عملا این کار را میکند. حکومت دینی امری ماهیتا آزاد را تبدیل به امری اجباری برای همه میکند. علت همه این بحث ها در یک عبارت خلاصه میشود آزادی ذاتی انسان. این را نباید کسی مخدوش کند که هر تفکر ایدئولوژیکی وقتی به قدرت سیاسی رسید این کار را میکند و با تطمیع و قدرت دادن به بخشی از جامعه نام مردم را بر آنها میگذارد و به سرکوب آزادی های انسان میپردازد و تا میگوید حکومت دموکراسی نیست میگوید این هم مردم!!! در حالی هر جور حساب کنیم لازمه دموکراسی آزادی اندیشه است که حکومت تمامیت خواه ایدئولوژیک تحمل آزادی را عملا ندارد و برای همین مرتب از یک مردم مهندسی شده و کاذب دم میزند.

hoorshid;306647 نوشت:
اگر بحث اصلی ما در مورد یک ایدئولوژی است به اسم اسلام و البته تشیع بسیار خب. ثابت کنید این تفکر هیچ کاری به مسائل اجتماعی ندارد....اگر توانستید این کار رو بکنید اون وقت میتونید بگید یک دین دار در یک حکومت غیر دینی ازادی دارد چون دینش هیچ ربطی به حکومت ندارد.در غیر این صورت چون دینش در مورد قوانین حکومتی که قطعا هم این فرد با انها درگیر خواهد شد خواه و نا خواه دستوراتی دارد که این فرد دین دار ملزم به اجرای انهاست اما در یک حکومت غیر دینی نمیتواند انها را اجرا کند. در نتیجه این حکومت غیر دینی دست و پای او رو در اجرای قوانین دینش بسته....پس این فرد هم همان طور که یک بی دین در حکومت دینی با محدودیت مواجه است و ازادی مطلق ندارد ازادیش رو از دست میده
با درود . شما پیش از این جدایی دین از سیاست را یک ایدئولوژی خطاب کردید وآن را با ایدئولوژی مذهبی مقایسه کردید و از این منظر حکومت های آزاد رایج در دنیا را هم به نوعی ایدئولوژیک دانستید که این خطایی آشکار است. اگر این طور باشد تا هرشخصی دهان باز کرد و راه حل و یا سخنی ارائه داد باید بگوییم دارد ایدئولوژیش را پیاده میکند! و یا هر حکومتی تشکیل دهیم با هر شکل و محتوایی باید آن را نوعی ایدئولوژی بنامیم! منظور از حکومت غیر ایدئولوژیک و آزاد اینست که تفاوتی بین ادیان و عقاید موجود در جامعه قائل نشود و به هیچ گروهی برتری ندهد. اگر شما خود همین نوع حکومت را هم نوعی ایدئولوژی میدانید مختارید! ولی با نظر (به اصطلاح حوزه رفته ها شاذ) من و شما واقعیت که عوض نمیشود! جدایی دین از حکومت امری کامل منطقی با برهانی روشن است که شاید یک کودک هم لازمه اش را درک کند. درباره محدودیت دینداران در حکومتی عرفی باید گفت این زیاده خواهی و قیم مابی یک شخص دیندار است که میتواند برایش محدودیت ایجاد کند وگرنه در حوزه شخصی هر چه بخواهد میتواند انجام دهد و در حوزه اجتماعی هم میتواند در مکان های مذهبی هر آنچه میخواهد اجرا کند ولی این که انتظار داشته باشد همه جامعه با تفکر او زندگی کنند امری به غایت غیرمعقول است. یک فرد مذهبی اینچنینی(و حکومت دینی) میگوید نباید مظاهر بی دینی در جامعه باشد در حالیکه یک فرد بی دین ویا دیندار سکولار ( و حکومت عرفی) نمیگوید نباید مظاهر دینی در جامعه باشد بلکه میگوید تو کار خودت را بکن و من کار خودم را میکنیم و هر دو تا جایی که مزاحم هم نشویم آزاد هستیم. حکومت مذهبی عملا معتقد به یکی شدن همه است و مثل جناب صالح مرتب میگوید ما میخواهیم!!! و حکومت عرفی آزادی را برای همه میخواهد. مسلما در یک جامعه آزاد در حیطه انتخاب شخصی افراد آزادی اصالت دارد نه نظر اکثریت یا اقلیت یا فلان مرجع مذهبی و یا فلان شخص بی دین. یعنی اصلا بحث نظر این گروه و آن گروه و شخص بخصوص نیست مسئله اصلی آزادی ذاتی و حق انتخاب تک تک افراد است باید همواره محفوظ باشد.

رحیق مختوم;306651 نوشت:
جالب است كه شما چقدر راه را درست ميرويد ميخواهم سوالي از شما بپرسم آيا حكومت الهيي كه حضرت پيامبر تشكيل دادند كه از همه نوع انسانها هم در آن بودند (از اقوام مختلف) آيا به غير از نشان دادن حق و حقيقت از ناحق به مردم آن زمان چيز ديگري بود ؟؟؟
با درود . دوست عزیز آیا شما تضمین کرده اید تک تک انسانها معتقد و پیرو ایشان هستند و حکومت ایشان را ملاکی برای حکومت در دنیای امروز میدانند؟ ما داریم در باره نوع انسان حرف میزنیم .آیا ما باید توجیه گر حکومت ایشان باشیم ؟

رحیق مختوم;306651 نوشت:
بنده تعجبم از شما بزرگوار اين است كه چرا بايد اينقدر سطحي نگر باشيد فرمول سعادت بشر در قرآن است
این فرمول برای معتقدان خیلی هم محترم است. ولی آیا همه معتقد به این فرمولند و آیا باید این فرمول را به کل جامعه و غیرمعتقدان تعمیم داد؟

رحیق مختوم;306651 نوشت:
بله فرمايش شما درست است بدو ورود به هر مذهبي براي هر كسي باز است بنده نوعي دوست دارم مسيحي شوم كسي هم نميتواند بنده را اجبار كند اين درست ، ولي ما حرفمان اين است كسي كه داخل هر دين و يا حكومتي شد نبايد به بايد ها و نبايدهاي آن دين و حكومت پايبند باشد؟؟؟
صرفنظر از اینکه علیرغم ادعا عملا چنین بدوی برای یک مسلمان زاده وجود ندارد. ولی عرصه فکر و اعتقاد را نمیتوان قید زد و برایش شرط و شروط تعیین کرد. مسلما هر انسانی در هر لحظه از زندگی مینواند عقیده اش را تغییر دهد و برای همین میگوییم عرصه دین و عقیده که آزاد و متغیر است باید از عرصه قانون و حکومت که امری جبری است جدا باشد.

atila133f;306842 نوشت:
چه کسی شما و یا هر شخص دیگری را در هر نقطه از جهان وادار کرد سبک خاصی از زندگی را بپذیرید و به آن عمل کنید!!! مگر در همین امریکا و اروپا زنان با حجاب کامل زندگی نمیکنند؟ (در باره اجبار در مکان های خاص قبلا توضیح دادم و گفتم اجبار به بی حجابی را قبول ندارم) مگر مردان با لباس مخصوص مذهبی( مثلا عبا و عمامه) زندگی نمیکنند. مگر متعصب ترین افراد هم در همین جوامع زندگی و رفت و آمد نمیکنند؟ مگر کسی برای عبادات مذهبی مشکل دارد؟ اصلا فرهنگ یعنی چی؟ مجموعه باورهای فکری هر کس فرهنگ هر شخص را تشکیل میدهد که در مواجهه با جامعه به منصه ظهور میرسد.

دوست عزیز
ابتدا که پستهای شما رو مطالعه کردم تصور کردم با یک انسان صاحب اندیشه و منطقی روبرو هستم،که به اصطلاح عوام به علوم روز آشنایی داره.اما الان وقتی این نظرات شما رو میبینم تعجب میکنم.
یعنی واقعا شما زور و اجبار رو در یک سخت افزار میبینید؟
اگه یک نگاه به کتابهای تئوریسین قدرت نرم (جوزف نای بندازین)شاید خیلی از مسائل براتون روشن بشه.
دوست گرامی لازم نیست من نوعی بغل گوش شما یک اسلجه بزارم تا شما رو وادار کنم طبق اعتقادات من رفتار کنید.بلکه با فراهم کردن شرایط محیطی باعث میشم شما تو زمینی که من انتخاب کردم بازی کنی.
این مسائل کاملا ثابت شده.واقعا شما اینقدر سطح فکریتون پایین هست که باید در مورد این مسائل برای شما توضیح داده بشه؟(از این گفته من ناراحت نشید.اگه کسی بود که ادعا نداشت و اینطور بی محبا ب همه چیز نمیتاخت شاید لحن صحبت من هم جوری دیگه ای بود و در راستای کمک به جهت گرفتن فکر طرف مقابلم بود.اما شما متاسفانه با اطلاعات بسیار کم به همه چیز میتازید!!!به نظر شخص شما این کار منطقیه؟)

atila133f;306844 نوشت:
در مثال شما چون موضوعی به رای گذاشته شده است که در ذات و ماهیت خود اکثریت بردار نیست و قابلیت رای دادن و انتخابات را ندارد پس لاجرم رای مردم در اینجا ماهیتش باطل است. آزادی تک تک انسانها بنا به کرامت ذاتی انسان مقدم بر هر چیز است ولو رای اکثریت. اصلا واژه مردم و خواست اکثریت و یا اقلیت در اموری که در حیطه آزادی حداقلی انسان است بی معنی است و محلی از اعراب ندارد.

این بی معنی بودن و محلی از اعراب نداشتن رو شما مشخص کردی؟یا مرجع قابل قبول دیگه ای؟
ببین دوست گرامی تو همه کشورها حتی تو خود کشور آرمانی تفکر شما(کشور عمو سام)این آزادی به رای گذاشته شده.
چون میدونم سطح اطلاعاتت زیادی بالاست در موردش خیلی کم توضیح میدم!!!
هر کشوری که صاحب قانون هست به نوعی آزادی رو به رای گذاشته.که حد این آزادی چقدر باشه.حتما (با توجه به اطلاعات زیاد شما)اینو میدونید که کلا هر قانونی باعث محدیدت میشه.هر قانونی که میخواد باشه.پس وقتی توی یک کشور قانون اساسی به رای گذاشته میشه یعنی مردم اون کشور به محدود شدن خودشون رای دادن و این هیچ اشکالی نداره.

میدونم یکی از جواباتون به این مسئله اینکه خوب اگه قانون نباشه کشور هرج و مرج میشه ،به همین دلیل انسانها به قانون تن در میدن.
حرف ما هم همینه.که باید یک قاون کامل و جامع وجود داشته باشه که همه به اون قانون اعتقاد داشته باشن.
حالا میرسیم به اینکه اون قانون توسط،کی و بر مبنای چه اصولی تنظیم شده.
هر کشوری بنا به فرهنگ(و...) مردم اون کشور اصول قانونش رو روی یک اصل کلی پایه گذاری میکنه.
مثلا کشور عمو سام (راستی با این فرد آشنا هستی که؟؟؟؟)اصول قانونش رو گذاشته روی آزادی.(به طور مثال میگم)
کشور ایران با توجه به فرهنگ مردمش پایه های قانونش رو گذاشته روی شریعت.
حالا شما میگی نباید من نوعی که به فلان چیز اعتقاد ندارم رو مجبور کنن که اعتقاد داشته باشم.
این اجباری که در بعضی از قوانین دیده میشه اجبار قانونی هست و نه شرعی.فرق این دوتا رو فکر کنم دیگه بدونی.
توی کشور عمو سام هم به این شکل هست.مثلا تو هیچ کشوری هیچ آدمی رو نمیتونی ببینی که بگه من چون به چراغ قرمز اعتقادی ندارم پس رعایت نمیکنم.هر کی اعتقاد داره بره رعایت کنه!!!!!!!!!
این حرف منطقیه؟
دین،یعنی روش،یعنی به زبون امروزی نوعی قانون(البته شامل قانون میشه و قانون صرف نیست)یک بعد معنوی و اعتقادی داره که درونی هست و اصلا قانون پذیر نیست و یک بعد قانونی داره (شریعت)این قسمت دومش مثل همه قوانین دیگه توی همه کشورهای دیگه هست.هر کشوری قانون خاص خودش رو داره و ایران هم قانون خودش رو داره.
اینکه پایه های قانونگذاری توی هر کشوری چی هست و چی باید باشه رو شما یا من نمیتونیم مشخص کنیم.اون خود مردم اون کشور هستن که میتونن بگن ما میخوایم پایه های قانونمون ،قوانین دین باشه و یا هر چیز دیگه ای.
این رای پذیر هست.

در ضمن به جای اینکه بگی حکومت باید چطوری باشه بیا قوانین حکومت اسلامی رو با قوانین کشورهای دیگه مقایسه کن و ببین کدوم حق هست.نه اینکه با این اطلاعات کم فقط با یکسری شنیده ها و سطحی نگری بخوای اصل حکومت رو زیر سئوال ببری.

در مورد سکولاریسم و منتهی شدنش به اگوسنتریسم (تفکری که به اعتراف خود اندیشمندان غربی باعث فرو پاشی نماد غرب-کشور عمو سام-میشه)توضیحی ندادی؟؟؟؟!!!

atila133f;306881 نوشت:
با درود . شما پیش از این جدایی دین از سیاست را یک ایدئولوژی خطاب کردید وآن را با ایدئولوژی مذهبی مقایسه کردید و از این منظر حکومت های آزاد رایج در دنیا را هم به نوعی ایدئولوژیک دانستید که این خطایی آشکار است. اگر این طور باشد تا هرشخصی دهان باز کرد و راه حل و یا سخنی ارائه داد باید بگوییم دارد ایدئولوژیش را پیاده میکند! و یا هر حکومتی تشکیل دهیم با هر شکل و محتوایی باید آن را نوعی ایدئولوژی بنامیم! منظور از حکومت غیر ایدئولوژیک و آزاد اینست که تفاوتی بین ادیان و عقاید موجود در جامعه قائل نشود و به هیچ گروهی برتری ندهد. اگر شما خود همین نوع حکومت را هم نوعی ایدئولوژی میدانید مختارید! ولی با نظر (به اصطلاح حوزه رفته ها شاذ) من و شما واقعیت که عوض نمیشود! جدایی دین از حکومت امری کامل منطقی با برهانی روشن است که شاید یک کودک هم لازمه اش را درک کند.

ميشه بگین ایدئولوژی یعنی چی؟!؟!
اجازه بدین اون رو براتون تعریف کنم تا انقدر با چنین اعتماد به نفسی واضحات رو انکار نکنید!!
An ideology is a set of ideas that constitute one's goals, expectations, and actions. An ideology is a comprehensive vision, a way of looking at things (compare worldview) as in several philosophical tendencies (see political ideologies), or a set of ideas proposed by the dominant class of a society to all members of this society (a "received consciousness" or product of socialization).
يا به بيان
می‌توان گفت ایدئولوژی به مجموعه‌ای از باورها و ایده‌ها گفته می‌شود که به عنوان مرجعِ توجیهِ اعمال، رفتار و انتظاراتِ افراد عمل می‌کند
ایدئولوژی مجموعه‌ای است از ایده‌ها، نظرات، اعتقادات و نگرشها.

ایا جدایی دین از سیاست به عنوان یک ایده مطرح نمیشه؟!؟!اين مقاله رو هم مطالعه کنید بد نیست!لااقل متوجه میشین که نه تنها سکولاریسم یک ایدئولوژی است بلکه کاملا هم سازماندهی شدست!http://en.wikipedia.org/wiki/Secularism
ایا این یک تفکر نیست؟!یک نظر نیست؟!؟!
شما این رو انکار میکنید؟!؟!تعریفتون از ایدئولوژی چیه؟!
این چیزا که دیگه بحث کردن نداره جناب!!!!ایدهئولوژی از ایده میاد معنی فارسیش میشه نظریه!نظر!
بله هر کس که دهان باز میکنه برای حل یک مشکل و یا راه حلی ارائه میدهد(حالا راه حل برای هر چی) دارد نظرش رو مطرح میکنه!ایده اش رو!!شما اسم این رو چی میزاری؟!؟!
این فرد دارد ایده میدهد که به فلان دلایل و به خاطر فلان اهداف اداره جامعه این طور باشد!این ایده نیست؟!یک طرز تفکر نیست؟!پس چیه؟!؟
شما به راحتی اسم ایدئولوژی رو از روی این تفکر بر میدارین و بی دلیل انکارش میکنین چون خودتونم میدونین به تناقض میرسین!!!از نظر شما فقط ادیان ایدئولوژی به حساب میان؟!؟!؟
لااقل برای حرفاتون دلیل بیارین!!!!انکار واضحات عقلی بدون اوردن دلیل برای فرار از پاسخ کار راحتی است!!!موتاسفانه کار شما چیزی به جز سفسطه نیست!
بهتر است به جای سفسطه و بازی با الفاظ پاسخ بنده رو تو پست :
http://www.askdin.com/post306569-75.html بدین!منتظرم!شما اسمشو هر چی دوس داری بذار با کلمه ی ایدئولوژی مشکل دارین اسمشو هر چی دوس دارین بذارین!اصلا سکولاریسم یک تفکر است!!!!ایدئولوژی نیست!!!!!!!!خوبه؟!پاسخ تناقض رو بدین!

atila133f;306881 نوشت:
درباره محدودیت دینداران در حکومتی عرفی باید گفت این زیاده خواهی و قیم مابی یک شخص دیندار است که میتواند برایش محدودیت ایجاد کند وگرنه در حوزه شخصی هر چه بخواهد میتواند انجام دهد و در حوزه اجتماعی هم میتواند در مکان های مذهبی هر آنچه میخواهد اجرا کند ولی این که انتظار داشته باشد همه جامعه با تفکر او زندگی کنند امری به غایت غیرمعقول است. یک فرد مذهبی اینچنینی(و حکومت دینی) میگوید نباید مظاهر بی دینی در جامعه باشد در حالیکه یک فرد بی دین ویا دیندار سکولار ( و حکومت عرفی) نمیگوید نباید مظاهر دینی در جامعه باشد بلکه میگوید تو کار خودت را بکن و من کار خودم را میکنیم و هر دو تا جایی که مزاحم هم نشویم آزاد هستیم. حکومت مذهبی عملا معتقد به یکی شدن همه است و مثل جناب صالح مرتب میگوید ما میخواهیم!!! و حکومت عرفی آزادی را برای همه میخواهد. مسلما در یک جامعه آزاد در حیطه انتخاب شخصی افراد آزادی اصالت دارد نه نظر اکثریت یا اقلیت یا فلان مرجع مذهبی و یا فلان شخص بی دین. یعنی اصلا بحث نظر این گروه و آن گروه و شخص بخصوص نیست مسئله اصلی آزادی ذاتی و حق انتخاب تک تک افراد است باید همواره محفوظ باشد.

این بخش رو توضیح دادم ولی شما بی توجه به اون فقط این بخش رو جواب دادین!
از پست قبل اسپم میزنم و منتظر پاسخ شما هستم!

hoorshid;306647 نوشت:

و وقتی ما در مورد یک ایدئولوژی بحث میکنیم مطالعه ی خود اون ایدئولوژی تعیین میکند که یک مسئله ی شخصیست یا توصیف کننده ی یک مسئله ی اجتماعی و یا حتی فراتر از اون نظریه ای در مورد شکل دهی بروکراسی حکومتی.....!!
شما بدون بررسی خود این تفکر که حرفش چیه و در مورد چه چیزی صحبت میکنه فقط میگین یک مسئله ی شخصی است!!!
ما نمیتونیم به جلد یک کتاب نگاه کنیم و در مورد محتواش نظر بدیم.
اگر بحث اصلی ما در مورد یک ایدئولوژی است به اسم اسلام و البته تشیع بسیار خب. ثابت کنید این تفکر هیچ کاری به مسائل اجتماعی ندارد....اگر توانستید این کار رو بکنید اون وقت میتونید بگید یک دین دار در یک حکومت غیر دینی ازادی دارد چون دینش هیچ ربطی به حکومت ندارد.در غیر این صورت چون دینش در مورد قوانین حکومتی که قطعا هم این فرد با انها درگیر خواهد شد خواه و نا خواه دستوراتی دارد که این فرد دین دار ملزم به اجرای انهاست اما در یک حکومت غیر دینی نمیتواند انها را اجرا کند. در نتیجه این حکومت غیر دینی دست و پای او رو در اجرای قوانین دینش بسته....پس این فرد هم همان طور که یک بی دین در حکومت دینی با محدودیت مواجه است و ازادی مطلق ندارد ازادیش رو از دست میده...

[="Red"]به نام خدا [/]

[="Purple"][="SeaGreen"]سلام علیکم[/]

جناب keen fighter ، شاید بتونید درباره مطلبی که در پست حذف شده نوشتید اینجا به جواب مناسبی برسید !
[/]

http://www.askdin.com/thread947.html

http://www.askdin.com/thread7209.html

yahyai;306897 نوشت:
اگه یک نگاه به کتابهای تئوریسین قدرت نرم (جوزف نای بندازین)شاید خیلی از مسائل براتون روشن بشه
با درود . در یک کشور آزاد هر کس کتاب خود را چاپ میکند و نظر خود را مطرح میکند بنابراین دلخوش کردن به اینکه فلان نویسنده فلان ادعا را کرد و مثلا به فرو پاشی غرب اعتراف کرد و یا از فلان چیز پرده برداشت! امری بیهوده است و بیشتر به درد سرمقاله کیهان میخورد! بنده 3 سال در یکی از کشورهای کوچک اروپایی زندگی کردم. تا جایی که من تجربه کردم جز موارد خیلی استثنایی کسی در امور فرهنگی و اعتقادی تک تک انسانها دخالتی نمیکند چه مستقیم چه غیرمستقیم. اگر منظور از قدرت نرم رسانه ها و جهت دهی تفکرات مردم است به وضوح میشود دید که بازار فرهنگی در کشورهای آزاد بازار مکاره ای است که همه گونه کالایی در آن یافت میشود و این که رسانه ها صرفا دست یهودیان است به داستانی تکراری و ملال آور و سبک سرانه بیشتر شبیه است. البته پول و ثروت در تبلیغات و به دست گرفتن شاهرگ فرهنگی هر جامعه ای نقش دارد شکی نیست. این یک امر محتوم در همه جوامع است. مگر در ایران یا هر کشوری چهار تا آدم بی پول میتوانند رسانه ای موثر تشکیل دهند؟!

yahyai;306897 نوشت:
این بی معنی بودن و محلی از اعراب نداشتن رو شما مشخص کردی؟یا مرجع قابل قبول دیگه ای؟
نه خیر . من مشخص نکردم یک امر ذاتی بر مبنای خرد انسان است که آزادی انسان کرامت ذاتی دارد و حق طبیعی اوست. واضح است هر چیزی که در حیطه آزادی های فردی محسوب میشه قابل به رای گذاشته شدن نیست مثل دین و مذهب و عقیده و نوع لباس پوشیدن و سبک زندگی نوع و شیوه تمایلات و روابط جنسی و ارزش ها و باور ها و .....

hoorshid;306898 نوشت:
ميشه بگین ایدئولوژی یعنی چی؟!؟! اجازه بدین اون رو براتون تعریف کنم تا انقدر با چنین اعتماد به نفسی واضحات رو انکار نکنید!! An ideology is a set of ideas that constitute one's goals, expectations, and actions. An ideology is a comprehensive vision, a way of looking at things (compare worldview) as in several philosophical tendencies (see political ideologies), or a set of ideas proposed by the dominant class of a society to all members of this society (a "received consciousness" or product of socialization). يا به بيان می‌توان گفت ایدئولوژی به مجموعه‌ای از باورها و ایده‌ها گفته می‌شود که به عنوان مرجعِ توجیهِ اعمال، رفتار و انتظاراتِ افراد عمل می‌کند ایدئولوژی مجموعه‌ای است از ایده‌ها، نظرات، اعتقادات و نگرشها. ایا جدایی دین از سیاست به عنوان یک ایده مطرح نمیشه؟!؟!اين مقاله رو هم مطالعه کنید بد نیست!لااقل متوجه میشین که نه تنها سکولاریسم یک ایدئولوژی است بلکه کاملا هم سازماندهی شدست!http://en.wikipedia.org/wiki/secularism ایا این یک تفکر نیست؟!یک نظر نیست؟!؟! شما این رو انکار میکنید؟!؟!تعریفتون از ایدئولوژی چیه؟! این چیزا که دیگه بحث کردن نداره جناب!!!!ایدهئولوژی از ایده میاد معنی فارسیش میشه نظریه!نظر! بله هر کس که دهان باز میکنه برای حل یک مشکل و یا راه حلی ارائه میدهد(حالا راه حل برای هر چی) دارد نظرش رو مطرح میکنه!ایده اش رو!!شما اسم این رو چی میزاری؟!؟! این فرد دارد ایده میدهد که به فلان دلایل و به خاطر فلان اهداف اداره جامعه این طور باشد!این ایده نیست؟!یک طرز تفکر نیست؟!پس چیه؟!؟ شما به راحتی اسم ایدئولوژی رو از روی این تفکر بر میدارین و بی دلیل انکارش میکنین چون خودتونم میدونین به تناقض میرسین!!!از نظر شما فقط ادیان ایدئولوژی به حساب میان؟!؟!؟ لااقل برای حرفاتون دلیل بیارین!!!!انکار واضحات عقلی بدون اوردن دلیل برای فرار از پاسخ کار راحتی است!!!موتاسفانه کار شما چیزی به جز سفسطه نیست! بهتر است به جای سفسطه و بازی با الفاظ پاسخ بنده رو تو پست :آزادی در اسلام و حکومت اسلامی بدین!منتظرم!شما اسمشو هر چی دوس داری بذار با کلمه ی ایدئولوژی مشکل دارین اسمشو هر چی دوس دارین بذارین!اصلا سکولاریسم یک تفکر است!!!!ایدئولوژی نیست!!!!!!!!خوبه؟!پاسخ تناقض رو بدین!
منظور از حکومت ایدئولوژیک به معنی اخص کلمه است. در هیچ کجای دنیا یک حکومت عرفی و آزاد را حکومت ایدئولوژیک نمینامد. این را هر کسی که الفبای علم سیاست را بداند تصدیق میکند. شما اصرار داری میتوانی شاخه جدیدی در علم سیاست باز کنی! مثل کلمات علم و عالم. یک شخص کم سواد هم ممکن است در هر رشته ای مقداری اطلاعات داشته باشد و به هر حال علمی دارد ولی وقتی میگوییم علم منظور علم تخصصی است و وقتی میگوییم عالم منظور دانشمند آن رشته است نه هر کسی که چهار خط مطلب بلد است. در باره ایدئولوژی هم به همیگونه تقسیم بندی میشود.

hoorshid;306898 نوشت:
و وقتی ما در مورد یک ایدئولوژی بحث میکنیم مطالعه ی خود اون ایدئولوژی تعیین میکند که یک مسئله ی شخصیست یا توصیف کننده ی یک مسئله ی اجتماعی و یا حتی فراتر از اون نظریه ای در مورد شکل دهی بروکراسی حکومتی.....!! شما بدون بررسی خود این تفکر که حرفش چیه و در مورد چه چیزی صحبت میکنه فقط میگین یک مسئله ی شخصی است!!! ما نمیتونیم به جلد یک کتاب نگاه کنیم و در مورد محتواش نظر بدیم.اگر بحث اصلی ما در مورد یک ایدئولوژی است به اسم اسلام و البته تشیع بسیار خب. ثابت کنید این تفکر هیچ کاری به مسائل اجتماعی ندارد....اگر توانستید این کار رو بکنید اون وقت میتونید بگید یک دین دار در یک حکومت غیر دینی ازادی دارد چون دینش هیچ ربطی به حکومت ندارد.در غیر این صورت چون دینش در مورد قوانین حکومتی که قطعا هم این فرد با انها درگیر خواهد شد خواه و نا خواه دستوراتی دارد که این فرد دین دار ملزم به اجرای انهاست اما در یک حکومت غیر دینی نمیتواند انها را اجرا کند. در نتیجه این حکومت غیر دینی دست و پای او رو در اجرای قوانین دینش بسته....پس این فرد هم همان طور که یک بی دین در حکومت دینی با محدودیت مواجه است و ازادی مطلق ندارد ازادیش رو از دست میده...
قضیه خیلی ساده است . واضح است که این مشکل اسلام سیاسی است که قیم مابی و زیاده خواهی و دخالت در کار دیگران را به بهانه اصلاح جامعه از طریق دخالت در حکومت ترویج میکند که امری کاملا غیرمنطقی و غیرعقلانی است و برای همین بیشترین درگیری در دنیای امروز بر سر این مسئله وجود دارد. اکثریت مسلمانان دنیا عملا چنین تفکری ندارند و طبق قاعده عقلی عیسی به دین خود موسی به دین خود زندگی میکنند. اما بخشی از متعصبین مذهبی میخواهند همه جامعه به یک گونه زندگی کنند و ارزشهای یکسانی داشته باشند. که امری غیر منطقی و محال است. بهتر است صاحبان تفکرات اینچنینی سعه صدر پیشه کنند و دستورات دینی خود را فقط برای خودمحترم بدانند نه کل یک جامعه و یک کشور ! خوشبختانه با عوض شدن نسلها و آگاهی بیشتر نسلهای جدید روز به روز از طرفداران اسلام سیاسی و کلا دین سیاسی کاسته میشود و این چیزی است که امثال شما را نگران کرده است چون میدانید دستورات دینی که از حوزه شخص به کل جامعه تعمیم یابد در معرض نابودی است و دین سیاسی در دنیای آینده انسان نقشی ندارد و این امر غیرعقلانی که خلاف ماهیت آزاد انسان است عمرش به پایان نزدیک است.آزادی بدون اما و اگر سرنوشت محتوم جوامع بشری است چه بخواهیم چه نخواهیم.

atila133f;307187 نوشت:
با درود . در یک کشور آزاد هر کس کتاب خود را چاپ میکند و نظر خود را مطرح میکند بنابراین دلخوش کردن به اینکه فلان نویسنده فلان ادعا را کرد و مثلا به فرو پاشی غرب اعتراف کرد و یا از فلان چیز پرده برداشت! امری بیهوده است و بیشتر به درد سرمقاله کیهان میخورد! بنده 3 سال در یکی از کشورهای کوچک اروپایی زندگی کردم. تا جایی که من تجربه کردم جز موارد خیلی استثنایی کسی در امور فرهنگی و اعتقادی تک تک انسانها دخالتی نمیکند چه مستقیم چه غیرمستقیم. اگر منظور از قدرت نرم رسانه ها و جهت دهی تفکرات مردم است به وضوح میشود دید که بازار فرهنگی در کشورهای آزاد بازار مکاره ای است که همه گونه کالایی در آن یافت میشود و این که رسانه ها صرفا دست یهودیان است به داستانی تکراری و ملال آور و سبک سرانه بیشتر شبیه است. البته پول و ثروت در تبلیغات و به دست گرفتن شاهرگ فرهنگی هر جامعه ای نقش دارد شکی نیست. این یک امر محتوم در همه جوامع است. مگر در ایران یا هر کشوری چهار تا آدم بی پول میتوانند رسانه ای موثر تشکیل دهند؟!

واقعا متاسف شدم که با کسی روبرو هستم که به هیچ وجه نمیشه اونو آدم منطقی و یا حتی مطلع دونست.اطلاعات شما در حد زیر صفره.
حداقل وقتی از یک مطلبی خبر نداری و یا به گوشت نخورده اظهار نظر نکن ،دوست گرامی.
البته این همون داستان نادان بودن دشمنان خداست.

قسمتی که از پست من انتخاب کردی به شدت جاده خاکی بود و فقط سطحی بودن خودت رو نشون دادی دوست گلم.
جوزف نای نگفته آمریکا داره میپاشه.جوزف نای یکی از عوام نیست.کسی هست که از تئوریاش تو کل دنیا دارن استفاده میکنن.(نه اینکه تمام دنیا استفاده کنه،بلکه یک کشور از تئوریش داره به صورت گسترده استفاده میکنه)حداقل یه سرچ کوچیک در مورد جوزف نای میکردی بعد اظهار نظر میکردی.اصلا فروپاشی آمریکا رو جوزف نای مطرح نکرده!!!!ظاهرا اصلا تو این دنیا نیستی!!!

فروپاشی بزرگ رو فرانسیس فوکویاما مطرح کرده رفیق گرامی!!!
ظاهرا اصلا اسم این آدم به گوشت نخورده.استراتژیست بزرگ آمریکایی.فقط کافیه اسمش رو تو نت سرچ کنی اونوقت میبینی چقدر پست و مقام تو خود آمریکا داره.کسی که پایان تاریخ رو نوشته.

حرفهایی که میزنی به شدت سطحیه و به هیچ وجه ارزش جواب دادن نداره.
من و دوستان سئوالات زیادی از شما و تفکری که داری ازش دفاع میکنی پرسیدیم اما شما ظاهرا هیچکدوم رو نمیبینی و فقط یک حرف رو اونم بدون منطق تکرار میکنی.
مشخصه که اصلا از بحث کردن چیزی نمیدونی.

من و دوستان کلی در مورد قانون نوع قانون گذاری تو هر کشوری بحث کردیم اما شما متاسفانه بدون در نظر گرفتن اونا و بدون اینکه پاسخی بدی حرف قبلی رو تکرار میکنی!!!!

سئوال مربوط به اگوسنتریسم رو چرا جواب نمیدی؟!؟!؟!؟!؟!؟
من میدونم چرا چون جوابی براش نداری.
به تناقضات افکارت رسیدی اما متاسفانه اینقدر شهامت نداری که بگی این نوع تفکر شکست خوردست.

اشکال نداره ادامه میدیم.اما از این به بعد سعی کن حداقل قبل از اظهار نظر یه سرچ کوچیک بکنی که اینطور به جاده خاکی نزنی!!!!:Nishkhand::Nishkhand::Nishkhand:

atila133f;307195 نوشت:
نه خیر . من مشخص نکردم یک امر ذاتی بر مبنای خرد انسان است که آزادی انسان کرامت ذاتی دارد و حق طبیعی اوست. واضح است هر چیزی که در حیطه آزادی های فردی محسوب میشه قابل به رای گذاشته شدن نیست مثل دین و مذهب و عقیده و نوع لباس پوشیدن و سبک زندگی نوع و شیوه تمایلات و روابط جنسی و ارزش ها و باور ها و .....

میگم جاده خاکی زدی همینه دیگه.
شما اصلا هیچ تعریف درستی از آزادی نداری.
اصلا نمیدونی آزادی یعنی چی!!!
اینا تعریف شما از آزادیه(خودت بخون خندت نمیگیره!؟!؟!)
((آزادی بدون اما و اگر سرنوشت محتوم جوامع بشری است چه بخواهیم چه نخواهیم.))
((
واضح است هر چیزی که در حیطه آزادی های فردی محسوب میشه قابل به رای گذاشته شدن نیست))

ببین دوست من شما مشکلت روی مفهوم آزادیه.بیا کلا در مورد آزادی بحث کنیم.
میخوام بدونم به نظر شخص شما اصلا آزادی میتونه مطلق و بدون اما و اگر باشه،بدون تکلیف!؟!؟!؟
اصلا توی افکار شما قانون موضوعیت داره؟!!!
(خواهشا قبلا از نظر دادن اینبار دیگه سرچ کن یا یکم مطلاعه کن!)

[="Black"]با سلام!
جناب آتیلا:
مگر برای قانون وضع کردن هم قانون داریم؟؟
یعنی شما یک اساسنامه دارید که توش نوشته قانون وضع کردن باید محدود به این شرایط خاص باشه؟ و اگر از این شرایط خارج باشه اون قانون از بیخ مشکل دار است؟
این اساسنامه رو از کجا آوردید؟ کی نوشتتش؟ کی تاییدش کرده؟ شما چه جوری بهش استناد میکنید و مدعی هستید که نمیشه دستورات دینی رو تبدیل به دستورات حکومتی و قانون کرد؟؟؟؟
ما دستورات خدا رو تبدیل به قانون کشورمون کرده ایم! (با رای اکثریت)!
حال کجا نوشته شده است که ما حق چنین کاری را نداریم؟ چه کسی گفته است نمیشود طبق صحیح ترین عقیده ی موجود در جهان قانون نوشت؟؟؟؟
حتما میخواهید بگویید اسلام صحیح ترین عقیده نیست! بر چه منطق سخن میکنید؟؟؟ اگر ما میگوییم اسلام صحیح ترین عقیده است با دلیل و منطق سخن میکنیم! ما بوسیله ی علم ثابت میکنیم صحیح ترین نسخه و شیوه ی زندگی که متناسب با جسم و روح و اخلاق انسان دوپا است نزد اسلام است! با علم ثابت میکنیم! شما بر چه اساس ثابت میکنید که صحیح ترین عقیده چه دینی است؟؟؟
ببینید دوست عزیز!!!! ادعای شما زمانی صحیح است که صحبت از عقیده ی اشتباه باشد!! آنگاه میتوان گفت بله کسی حق ندارد یک عقیده ی اشتباه را تبدیل به قانون کند! اما اگر صحیح ترین عقیده را که سازگار با جسم و روح انسان است به قانون تبدیل کنیم نه دور از عقل است ! نه دور از منطق است! و نه در هیچ اساس نامه ای نوشته نشده است که حق چنین کاری را نداریم!
[/]

yahyai;307223 نوشت:
اصلا فروپاشی آمریکا رو جوزف نای مطرح نکرده
من کی و کجا گفتم جوزف نای ادعای فروپاشی امریکا را مطرح کرده که شما برآشفته شدید و رطب و یابس بهم بافتید؟!!! من بطور کلی مثال زدم و گفتم فلان نویسنده چنین و چنان گفته و مثل سرمقاله های کیهان که با ذوق و شوق میگن فلانی در امریکا یا اروپا این حرفها را زد پس سند است!

yahyai;307229 نوشت:
میگم جاده خاکی زدی همینه دیگه. شما اصلا هیچ تعریف درستی از آزادی نداری. اصلا نمیدونی آزادی یعنی چی!!! اینا تعریف شما از آزادیه(خودت بخون خندت نمیگیره!؟!؟!) ((آزادی بدون اما و اگر سرنوشت محتوم جوامع بشری است چه بخواهیم چه نخواهیم.)) ((واضح است هر چیزی که در حیطه آزادی های فردی محسوب میشه قابل به رای گذاشته شدن نیست)) ببین دوست من شما مشکلت روی مفهوم آزادیه.بیا کلا در مورد آزادی بحث کنیم. میخوام بدونم به نظر شخص شما اصلا آزادی میتونه مطلق و بدون اما و اگر باشه،بدون تکلیف!؟!؟!؟ اصلا توی افکار شما قانون موضوعیت داره؟!!!
آزادی فقط آزادی است یک کلمه پنج حرفی! با مفهومی روشن و بدون حربه تفسیر که مثلا شورای محترم نگهبان با تفسیر خاص خود ناگهان نتیجه گیری کند ماست سیاه است! چون خیلی ها بعد از انقلاب گفتند منظور ما از آزادی آزادگی بود! یا آزادی در چارچوب دین خاص که اساسا آزادی نیست. روشن است که عالم ماده عالم حده و هر چیزی در دنیای مادی حدودی داره که در جای خودش خود به خود متوقف میشود. این یک قانون طبیعی است و ربطی به دین و عقیده خاصی هم ندارد. آزادی هر انسان هم مطلق نیست چرا ؟ چون آزادی انسانهای دیگر هم به همان اندازه باید وجود داشته باشد.خط قرمز آزادی هر انسان آزادی دیگران است میشود اصل عدم تزاحم که امری مقعول و انسان مدارانه است و شاید یک کودک هم میتواند به راحتی درستی آن را درک کند. این آزادی طبیعی انسان را کسی نباید از بین ببرد نه حکومت نه اکثریت مردم و نه هیچ عامل عمدی دیگر. مگر جبر طبیعت که ربطی به بحث ما ندارد . اینکه من گفتم آزادی بدون اما و اگر واضح است که منظور اما و اگری است که خارج از این چارچوب طبیعی انسانها وضع کنند نظیر رای اکثریت در یک حکومت توتالیتر مذهبی که آزادی طبیعی هر انسان را سلب میکند تا نظرات تمامیت خواهانه و زیاده طلبی های اکثریت را تامین کند. در اینجا رای اکثریت بی معنی است چون آزادی حداقلی نوع انسان از بین میرود. حکومت مذهبی عمدا و عملا این کار را میکند و اسمش را میگذارد دستورات الهی . در حالی حتی اعتقاد به خدا هم امری شخصی و انتخابی است چه رسد به دستوراتی که اصلا در اصل وجود یا عدم وجود چنین دستوراتی بی نهایت اختلاف وجود دارد.

شیـ«علی»ـعه;307241 نوشت:
این اساسنامه رو از کجا آوردید؟ کی نوشتتش؟ کی تاییدش کرده؟ شما چه جوری بهش استناد میکنید و مدعی هستید که نمیشه دستورات دینی رو تبدیل به دستورات حکومتی و قانون کرد؟؟؟؟ ما دستورات خدا رو تبدیل به قانون کشورمون کرده ایم! (با رای اکثریت)! حال کجا نوشته شده است که ما حق چنین کاری را نداریم؟ چه کسی گفته است نمیشود طبق صحیح ترین عقیده ی موجود در جهان قانون نوشت؟؟؟؟ حتما میخواهید بگویید اسلام صحیح ترین عقیده نیست! بر چه منطق سخن میکنید؟؟؟ اگر ما میگوییم اسلام صحیح ترین عقیده است با دلیل و منطق سخن میکنیم! ما بوسیله ی علم ثابت میکنیم صحیح ترین نسخه و شیوه ی زندگی که متناسب با جسم و روح و اخلاق انسان دوپا است نزد اسلام است! با علم ثابت میکنیم! شما بر چه اساس ثابت میکنید که صحیح ترین عقیده چه دینی است؟؟؟
این اساسنامه اختراع من نیست قرنهاست انسان عقلمدار به این نتیجه رسیده است دلیلش هم واضح است. مالکیت هر انسان بر وجود خود که لازمه اش آزادی است که حکومت مذهبی با رگ خواب مذهب این آزادی طبیعی انسان را از بین میبرد و اینکه در ایران چنین سیستمی به لطائف الحیل بوجود آمده توجیه کننده آن نیست. اصلا فلسفه وجودی و وظیفه حکومت کشف شیوه درست زندگی و نشان دادن برتری این دین و یا عقیده بر آن یکی و امثالهم نیست.

لطف کن هر پستی رو خواستی پاسخ بدی کل پست رو نقل قول کنی تا این شائبه پیش نیاد که نمیخوای و یا نمیتونی خیلی از مسائل رو جواب بدی و فقط جاهایی رو که دوست داری جواب میدی!!(البته من میدونم شما منظورت این نیستا،برای اینکه برای دوستان سوء تفاهم پیش نیاد عرض کردم!)


نقل قول:
قضیه خیلی ساده است .
نه دوست من قضیه به هیچ وجه ساده نیست،همین ساده انگاری شما و سطحی بین بودنتون باعث شده به این افکار برسید.

نقل قول:
واضح است که این مشکل اسلام سیاسی است که قیم مابی و زیاده خواهی و دخالت در کار دیگران را به بهانه اصلاح جامعه از طریق دخالت در حکومت ترویج میکند که امری کاملا غیرمنطقی و غیرعقلانی است
بر خلاف ادعاتون ظاهرا به هیچ وجه از سیاست و حکومت سر در نمیارین و اطلاعاتتون به شدت(مثل مسائل دیگه )ناقص هست.
شما مطرح کردی ((
واضح است که این مشکل اسلام سیاسی است که قیم مابی و زیاده خواهی و دخالت در کار دیگران را به بهانه اصلاح جامعه از طریق دخالت در حکومت ترویج میکند))دوست گرامی حکومت کارش چیه؟
کلا حکومت چه اسلامیش و چه غیر اسلامیش به چه منظوری به وجود اومده؟
به جز اینکه بشر برای اینکه به هرج و مرج پایان بده قبول کرد که باید نهادی باشه و قوانینی رو ایجاد کنه تا کلیت یک جامعه بتونن در کنار هم زندگی کنن؟
اجرا کردن هر قانونی(تاکید میکنم)هر قانونی ،یک نوع قیم مابی و زیاده خواهیه.چرا حکومت باید به من نوعی (حتی توی غرب)بگه که من چطور باید رانندگی کنم؟(میشه گفت به حکومت چه ربطی داره؟)
پس اون چیزی که شما اسمش رو میزاری قیم مابی و یا اصلاح جامعه و...توی همه حکومت ها به ناچار وجود داره و این رو تمام بشریت(البته به جز شما!)چه به جبر و چه به اختیار قبول کرده.منطق جبریش اینجاست که بشر پی برده برای زندگی کردن باید به حکومت و قوانین تن در بده.(بازم میگم البته به جز شما!)
شما داری بحث میکنی اما متاسفانه حتی موضوع بحت رو خودت هم نمیدونی و با یک جمله ناشیانه((
آزادی بدون اما و اگر سرنوشت محتوم جوامع بشری است چه بخواهیم چه نخواهیم.))از تفکراتت میخوای دفاع کنی.
دوست گرامی تو دنیای امروز بحث سر آزادی مطلق نیست(چون هیچ جای دنیا و هیچ اندیشمندی از اول خلقت((البته از نظر شما از اول دوره تکامل))تا ...همچین ادعایی نکرده و نمیتونه بکنه.چون حتی بی منطق ترین آدمها هم اینقدر منطق دارن که بدونن آزادی مطلق به هیچ وجه قابل قبول نیست)بلکه بحث سر حدود آزادیست و این حدود دخالت حکومت و قوانین هست که موضوعیت داره و بر سرش بحثهای زیادی شکل گرفته.

نقل قول:
برای همین بیشترین درگیری در دنیای امروز بر سر این مسئله وجود دارد.
فکر کنم مستدلترین صحبتت همین قسمت باشه.واقعا لذت بردم از اینکه حکومت آمریکا رو اسلامی میدونی!:Nishkhand:

دقیقا تمام مشکلات امروز دینا سر همین مسئله حکومت دینی(اسلامی) و حکومت سکولار است.
با این حرفتون موافقم.چون حکومت اسلامی نشات گرفته از دین اسلام هست و دین اسلام هم با ظلم و زور سازگار نیست و به شدت حتی توصیه به کشته شدن در راه مبارزه با ظالم میکنه و این رو یکی از بالاترین درجات میدونه.حکومتهای سکولار و اربابشون -اولین کشور ماسونی-تا وقتی که اسلام با زورگویی اونها و با ستم و ظلمی که تو کل دنیا برپا کردن مبارزه میکنه با حکومت اسلامی مخالف هستن و تمام درگیریشون سر همین داستانه.
اونا میخوان هر جا که منافعشون اقتضاء میکنه دخالت کنن و حکومتها و مردم اون کشورها رو تحت سلطه خودشون بگیرن و اما حکومتی که واقعا اسلامی باشه جلوی این امر می ایسته و اسلام انسانهایی رو پرورش میده که تا پای جان در دفاع از مظلوم می استن.
مشخصه که باید اونا با این دین و حکومتی که با این اساس پایه گذاری شده مخالف باشن و تمام تلاششون رو انجام بدن تا این نوع حکومت رو به زمین بکوبن.
چرا الان آمریکا و هم پیمانانش دارن ایران رو تحریم میکنن؟!؟!؟!؟!؟این سئوال پشتش کلی فلسفه خوابیده.
این ساده انگارانست که بخوایم بگیم فقط به خاطر انرژی هسته ای،نه دوست گرامی.بحث بر سر ایدئولوژی و نوع تفکراست.تفکر آمریکایی با تفکر اسلام به هیچ وجه قابل جمع نیست.
مشکل تمام این ((

درگیری در دنیای امروز)) از اینجاست

نقل قول:
اکثریت مسلمانان دنیا عملا چنین تفکری ندارند و طبق قاعده عقلی عیسی به دین خود موسی به دین خود زندگی میکنند.
کسی که این جمله رو یک نوع ""قاعده عقلی""بدونه باید به حالش گریست.

این جمله بیشتر از اینکه عقلانیت گویندش رو برسونه داره فریادمیزنه که گوینده من یک انسان کاملا نا آشنا به اصول عقلی و منطقیست.

توی دینمون موارد زیادی برای رد این جمله از معصومین دارم.

اما چون میدونم شما زیاد میونت با دین خوب نیست.از یکی از تربیت شده های دنیای سکولار شما جمله ای میزارم،امیدوارم که اثر بخش باشه:

برای پیروزی شر فقط کافیست که انسانهای خوب کاری انجام ندهند

(ادموند برک فیلسوف قرن هجدهم)

عین این حرف رو ما تو نهج البلاغه هم داریم.
اما از فیلسوفان دنیای غرب گذاشتم که بدونی حرفت حتی از نظر اربابان فکریت هم رد شدست.

اینکه اکثریت مسلمانان دنیا این تفکر رو دارن با چه سندی قابل دفاع هست؟
دین اسلام اساسش در مبارزه با زور و ستم هست.مبارزه با این دو خصلت بشری به هیچ وجه بدون حکومت داشتن امکان نداره.اگر میبینی مسلمانان دنیا زیر سلطه حکومت غیر دینی زندگی میکنن(البته عده ایشون)از بی همتی و درست نبودن دینشون هست.جدا از این مسئله عده ای هم توان مبارزه برای در دست گرفتن حکومت رو ندارن.البته منکر این نیستم که به لطف دوستان فکری شما در غرب نوعی اسلام بر پایه همون ""قاعده فکری""شما به وجود اومده.اما اونا رو به زور میشه جزء مسلمونا جای داد.حتی به لطف دوستان آمریکاییتون مذاهب افراطی به وجود اومده که این حرف شما رو یک نوع فحش میدونن و حتی شاید الان حکم اعدامتم صادر کرده باشن:Nishkhand:بالاخره دوستان آمریکاییتون به فکر شما هم بودن دیگه!
اما اسلام ناب اسلامیه که با منطق جلو میره،اسلامیه که حضرت علی(ع) تو نهج البلاغش معرفی میکنه.که افکارتون رو به بهم بزنید(یعنی برخورد بدید،بحث کنید)تا نتیجه بگیرید(نقل به مزمون).این پشتوانه فکری دین ماست.

نقل قول:
اما بخشی از متعصبین مذهبی میخواهند همه جامعه به یک گونه زندگی کنند و ارزشهای یکسانی داشته باشند
متعصب بی منطق رو که بالاتر براتون توضیح دادم چه کسانی هستن و به لطف چه کسانی به وجود اومدن.
اینکه یک جامعه ارزشهای یکسانی داشته باشن به خودی خود نمیتونه بد باشه.
به طور مثال اگر شما به این اصل که یک ارزشهایی وجود داره که خوب هست معتقد نبودید هیچ وقت سعی نمیکردید اون ارزش رو بست بدید.همین چیزی که شما الان داری ازش دفاع میکنی(سکولاریسم)یعنی یک نوع تفکر که از نظر شما ارزش هست و لیاقت بست داده شدن داره.
پس اگه بخوایم حتی حرف خود شما رو قبول کنیم شما به چه حکمی داری از این نوع ارزش دفاع و تبلیغ میکنی؟!غیر از این هست که شما تصور میکنی با بست دادن این ارزش(البته از نظر شما)انسان به کمال میرسه؟!!؟(کمال یا آزادی یا هر چیزی دیگری که شما به خاطرش از این نوع تفکر دفاع میکنی)
پس میبینی که بست دادن یک ارزش به خودی خود بد نیست.
اصلا بزار اینطوری برات بگم کسانی که سکولاریته(فکر سکولار) رو به سکولاریسم (سکولار گرایی)تبدیل کردن و بعد دست به سکولاریزاسیون(سکولار کردن جامعه)زدن،بر خلاف این نوع تفکر شما قدم برداشتن.در صورتی که اربابان فکری شما خود اونا بودن.
خود شما هم داری بر ضد این کلام گرانبهای خودت عمل میکنی،میگی نباید هیچکس هیچ ارزشی رو برتر بدونه و سعی کنه اون ارزش رو بست بده.اگه این هست پس شما الان داری چیکار میکنی؟!؟!؟!؟

نقل قول:
که امری غیر منطقی و محال است
وقتی من و یا دوستان دیگه به شما توصیه میکنیم که از شاخه ای به شاخه دیگه نپر واسه همینه.
شما ارزش رو با سلیقه یکی میدونی.
ببین دوست من هیچ وقت نمیشه سلایق رو یکی کرد.اما میشه ارزش یک جامعه رو به شکل واحد درآورد.
اصلا کاری ندارم که حضرت محمد(ص)پیامبر هست یا نیست.بحث سر ارزش هست.
حضرت محمد(ص)چه شما بخوای و چه نخوای برای تمام مسلمونا یک شخص ارزشمند هست.(این مثال برای شخصش)
دین اسلام برای مسلمونا یک ارزش هست ،غیر از این بود مسلمون نمیشدن(مثال فکریش)
سکولاریسم برای مردم خیلی از کشورهای غربی ارزش هست.(اینم مثال غربیش)
پس میشه ارزشها یکی باشه.
یعنی تمام یک جامعه به سکولاریسم معتقد باشن و اونو ارزش بدونن.یا تمام جامعه به دموکراسی معتقد باشن و اونو ارزش بدونن.
اما سلیقه رو نمیشه به طور مطلق یکی کرد.چون سلیقه حیطه شخصیه آدم هاست و هیچ کس نمیتونه بگه ما میخواییم همه سلایق رو یکی بکنیم.اما همین مسئله سلیقه و ذائقه رو هم با روشهایی میشه جهت داد.(خیلی بحثش طولانیه مربوط میشه به همون جنگ نرم که شما اصلا ازش خبر نداری!توی حوصله این تایپیک نمیگنجه)

نقل قول:
بهتر است صاحبان تفکرات اینچنینی سعه صدر پیشه کنند و دستورات دینی خود را فقط برای خودمحترم بدانند نه کل یک جامعه و یک کشور !
بالاتر توضیح دادم ،اگه بخوایم به همین حرف شما استناد کنیم این سئوال پیش میاد که خود شما الان اینجا داری چیکار میکنی.
اگه واقعا به این حرفت اعتقاد داری پس دیگه به هیچ وجه توی هیچ جایی نه پست بزن و نه صحبت کن!!:Nishkhand:

نقل قول:
خوشبختانه با عوض شدن نسلها و آگاهی بیشتر نسلهای جدید روز به روز از طرفداران اسلام سیاسی و کلا دین سیاسی کاسته میشود
بله دقیقا دارن کسانی که مثل شما هستن زیاد میشن و این دست آورد دنیای غرب هست که کسانی رو پرورش میده که به هیچ چیزی اهمیت نمیدن به جز مسائل سطحی و لذتهای زودگر ،از نظر منطقی هم که افکاری مثل شما رو پرورش میدن که نه اصول فکری محکمی دارن و نه میتونن از تفکرشون دفاع کنن و توی تمام صحبتاشون تناقض موج میزنه.
این مشکل امروز دنیای ماست.
اندیشمندان غربی خوب میدونن دارن چیکار میکنن.
بزار اینجا جواب اون سئوالی که ازت پرسیدم و شما در جواب فقط و فقط طفره رفتین رو بدم که حاصل همون سکولاریسم هست.
میدونی چطور سکولاریسم به اگوسنتریسم تبدیل میشه.
سکولاریسم یا عرف گرایی (یا همون جدایی دین از سیاست)معتقده که نباید خدا بر انسان حکومت کنه بلکه خود انسان باید برخودش حکومت کنه.
وقتی این مسئله پیش بیاد بالاخره باید بشر یک اصولی رو به عنوان پایه برای قانون گذاری قبول میکرد.اندیشمندان غربی این اصول پایه رو خواسته ای انسان قرار دادن(اومانیسم)اما بعد از پایه گذاری این نوع حکومتها (و تفکرها)متوجه شدن که خواسته های هر انسانی با انسنان دیگه فرق میکنه در نتیجه سوق پیدا کردن به (اگو سنتریسم)خود محوری.یعنی از منافع انسان(اومانیسم)به منفع خود من(اگوسنتریسم)میرسن.اول نفع انسان بعد سیر میکنن به نفع من.همین مسئله آزاد بودنی که شما مطرح میکنی.
این داستان(یکی از دلایل) باعث فروپاشی شده که فوکویاما در موردش صحبت میکنه.یا برایس کریستنسن توی کتاب اگر متفرق باشیم سقوط خواهیم کرد(2006 آمریکا)در موردش بحث میکنه.

البته اربابان فکری شما خوب میدونن که برای اینکه بتونن هر جا و به هر کی که خواستن به اسم منافعشون ستم کنن باید کسانی رو پرورش بدن که نسبت به سیاست و کارهای اونا در سطح جهان بی اعتنا باشن.که همین باعث فروپاشی خودشون میشه(باز هم به ادعای خودشون)

نقل قول:
و این چیزی است که امثال شما را نگران کرده است چون میدانید دستورات دینی که از حوزه شخص به کل جامعه تعمیم یابد در معرض نابودی است و دین سیاسی در دنیای آینده انسان نقشی ندارد
نگرانی من و امثال من از بابت مسئله ای هست که بالاتر گفتم.ما نمیخواییم جوونایی تربیت بشن که مثل شما افکار پوچ و غیر منطقی داشته باشن ،فریاد من و دوستان سر این مسئلست که همفکران شما از جملاتی که حتی خود اندیشمندان غربی ردش میکنن دفاع نکنن(عیسی و موسی).
فرق اسنان با حیوان در قدرت تعقل هست.فریاد ما سر اینکه فکر کنید ،دلیل منطقی برای کارهاتون داشته باشید.با فکر زندگی کنید نه با نفس و احساس.وقتی افراد اهل تفکر باشن خود به خود جامعه اصلاح میشه.حکومت نقشش اینکه اگر کسی خواست بر خلاف منافع جامعه حرکت کنه و راه جامعه رو منحرف کنه باهاش برخورد کنه.وقتی جامعه از روی تعقل به طور مثال با دزدی مخالف هست نقش حکومت اینکه با هر کسی که بخواد این حرکت رو انجام بده برخورد کنه.وقتی مثلا یک عده باعث نا امنی اخلاقی میشن این وظیفه حکومت میشه که باید با اون عده مقابله کنه.چرا چون جامعه اهل تعقل هست و میدونه وقتی دزدی زیاد بشه خواه ناخواه اموال تک تک افراد جامعه در خطره.همینطور مسائل اخلاقی.
بله دوست گرامی ما نگران این هستیم که جوونای ما به سمت جمود فکری خواسته غرب نرن و نزارن کشورهایی که مدعیه آزادی هستن به اسم آزادی و سکولاریسم و دموکراسی به وطنشون به هم وطنشون تجاوز کنه.
به نظرت وقتی یه جوون به این سمت بره جای نگرانی نداره؟!؟!
نقل قول:
این امر غیرعقلانی که خلاف ماهیت آزاد انسان است عمرش به پایان نزدیک است
غیر عقلانی!!!!
ماهیت آزاد انسان!!!
به به!به به!چه کلمات زیبایی!
اما مسئله اینکه کدوم عقل!؟کدوم ماهیت آزاد؟!

اگه منظور شما از عقل،عقلیست که انسان رو حیوان ناطق میدونه ،که این خودش داره داد میزنه که انسان عقل نداره!!!:shad:
اما اگه منظورتون همون ""قاعده عقلیه"" بالاست که شما گفتی ""عیسی به دین خود موسی به دین خود""که این هم باز از طرف خود اربابان شما رد شده.پس کدوم عقل منظور شماست.عقلی که انسان رو به طرف کمال میبره یا عقلی که انسان رو به طرف طباهی میره؟؟؟
ماهیت آزاد چیه؟چه تعریفی ازش داری؟
نگو تعریفت در حد همون جمله پایینی هستش که خداوکیلی از خنده میمیرم.
عقلی که آزادی مطلق رو بر بتابه و روی اون تاکید کنه و آینده بشریت رو توی این ببینه ،واقعا اسمش رو شما میزاری عقل!؟!؟؟!؟!
اصلا همچین ماهیت آزادی وجود داره!؟!؟؟!؟!
وجدانن یک نمونه حتی شده یک نمونه آزمایشگاهی به من نشون بده که آزادی مطلق و بدون اما و اگر رو اجرا کرده باشن.
اگه یک نمونه نشون بدی من از تمام حرفام و منطقم دست میکشم و به خود شما ،شخص شما ایمان میارم.
دوست من بی منطق بودن هم حدی داره.حتی بچه 5 ساله هم میدونه نمیتونه آزاد مطلق باشه!!
هیچ اندیشمندی (اندیشمند یعنی کسانی که اهل تفکر هستن چه خوب و چه بد)همچین حرفی نزده و نمیزنه.چون میدونه این حرف از دهنش بیرون بیادکل دنیا به مسخره میگیرنش.

نقل قول:
آزادی بدون اما و اگر سرنوشت محتوم جوامع بشری است چه بخواهیم چه نخواهیم.
وجدانن این جمله آخر خستگی تایپ رو از تن آدم بیرون میبره.
هم خوشحالم و هم متاسف.
خوشحال از اینکه دشمنان خدا اینقدر جهل دارن و این جملات واقعا جاهلانه و بدون دلیل و منطق رو بیان میکنن و متاسفم از اینکه یک جوون ،یک انسان به اینجا میرسه که افکارش رو اینطور پوچ میکنن!!

در آخر یک نکته رو بگم:
از تند بودن و صراحت لهجه من ناراحت نشو،من نه شما رو میشناسم و نه با شما خصومتی دارم.من با این نوع تفکر خصومت دارم و جلوی این نوع تفکر می ایستم.:hamdel:

atila133f;307259 نوشت:
آزادی فقط آزادی است یک کلمه پنج حرفی! با مفهومی روشن و بدون حربه تفسیر که مثلا شورای محترم نگهبان با تفسیر خاص خود ناگهان نتیجه گیری کند ماست سیاه است! چون خیلی ها بعد از انقلاب گفتند منظور ما از آزادی آزادگی بود! یا آزادی در چارچوب دین خاص که اساسا آزادی نیست. روشن است که عالم ماده عالم حده و هر چیزی در دنیای مادی حدودی داره که در جای خودش خود به خود متوقف میشود. این یک قانون طبیعی است و ربطی به دین و عقیده خاصی هم ندارد. آزادی هر انسان هم مطلق نیست چرا ؟ چون آزادی انسانهای دیگر هم به همان اندازه باید وجود داشته باشد.خط قرمز آزادی هر انسان آزادی دیگران است میشود اصل عدم تزاحم که امری مقعول و انسان مدارانه است و شاید یک کودک هم میتواند به راحتی درستی آن را درک کند. این آزادی طبیعی انسان را کسی نباید از بین ببرد نه حکومت نه اکثریت مردم و نه هیچ عامل عمدی دیگر. مگر جبر طبیعت که ربطی به بحث ما ندارد . اینکه من گفتم آزادی بدون اما و اگر واضح است که منظور اما و اگری است که خارج از این چارچوب طبیعی انسانها وضع کنند نظیر رای اکثریت در یک حکومت توتالیتر مذهبی که آزادی طبیعی هر انسان را سلب میکند تا نظرات تمامیت خواهانه و زیاده طلبی های اکثریت را تامین کند. در اینجا رای اکثریت بی معنی است چون آزادی حداقلی نوع انسان از بین میرود. حکومت مذهبی عمدا و عملا این کار را میکند و اسمش را میگذارد دستورات الهی . در حالی حتی اعتقاد به خدا هم امری شخصی و انتخابی است چه رسد به دستوراتی که اصلا در اصل وجود یا عدم وجود چنین دستوراتی بی نهایت اختلاف وجود دارد.

به به آتیلای عزیز!!
جواب این پستت توی پست قبلیم هست.
اگه جایی احساس کردی جواب نگرفتی اون قمست رو مشخص کن و روی اون قسمت بحث کنیم.
البته شما هر دفعه روی یک چیز انگشت میزاری و بحث رو از این شاخه به اون شاخه میپرونی.
مشکل شما اینکه حکومت ایران رو یک مثال کاملا پیاده شده از اسلام میدونی و البته باز هم بدون منطق روی بعضی از موارد سطحی انگشت میزاری و انو بدون هیچ دلیل منطقی رد میکنی.
تمام صحبتات هم به آزادی ختم میشه و باز هم میگم آزادی که خودت هیچ نوع تعریف درستی ازش نداره.
حالا شما پست قبلیم رو بخون.
اگه بعد از پست پایین خواستی باز هم در مورد خود آزادی و اصولش بحث کنی مطمئن باش در خدمتم.
به شرطی که فقط در مورد یک بحث باشه تا نتیجه گیری بشه.(بر طبق همون اصولی که خود شما برای آزاد بودن در پست 96 بهش اشاره کردی میشه به نتایج خیلی خوب یرسید):hamdel:

[="Black"]

atila133f;307261 نوشت:
این اساسنامه اختراع من نیست قرنهاست انسان عقلمدار به این نتیجه رسیده است

قرن هاست؟ کدام قرن ها؟ کدام مردم؟ دلیل خوبی نیست! اگر این دلیل شماست پس این چیزی که ما میگیم هم قرن هاست در حال اجراست!

atila133f;307261 نوشت:
دلیلش هم واضح است. مالکیت هر انسان بر وجود خود که لازمه اش آزادی است

پس این انسان هایی که به قوانین اسلامی رای داده اند یا عاقل نبوده اند و یا نمیدانستند که بر نفس خویش مالک اند! یا شایدم به قول شما

atila133f;307261 نوشت:
به لطائف الحیل بوجود آمده

لطایف الحیل دیگر چه صیغه ایست بنده خدا! دلایلتان برای حرفهایتان کمی آبکی و بی پشتوانه است! شما سعی دارید با نظرات شخصی حرفهایتان را به کرسی بنشانید که نمیشود!

دوست عزیز بنده سوال کردم بر چه مبنایی مردم یک جامعه حق ندارند برای جامعه ی خودشان قوانینی که دوست دارند وضع کنند؟
شما میگید چون هرکسی بر نفس خودش مالک است؟ خب همین مردمی که مالک خودشان هستند این قوانین را وضع کرده اند و کسی که میخواهد در جامعه ی انها زندگی کند باید به نظر اکثریت احترام بگذارد و اگر احساس میکند آزادی اش به مخاطره افتاده باید آن جامعه را ترک کند! چون قانون قانون است درست یا غلطش را کاری ندارم مهم قانون بودنش است و مهم تر اینکه این قانون درست یا نادرست توسط اکثریت مردم انتخاب شده است پس جالا که انتخاب شده است باید به آن احترام گذاشته شود!

atila133f;307261 نوشت:
اصلا فلسفه وجودی و وظیفه حکومت کشف شیوه درست زندگی و نشان دادن برتری این دین و یا عقیده بر آن یکی و امثالهم نیست.

من از قانون صحبت کردم
مگر هدف از قانون گذاشتن در یک جامعه نظم بخشیدن به یک جامعه نیست؟ خب زمانی میتوان به یک جامعه انسانی نظم بخشید که بهترین قوانین را که مطابق با جسم و روح هر انسانی است وضع کرد! و این بهترین قوانین نزد اسلام یافت میشود نه در مغزهای ناکامل انسان های مختلف! نزد کسی یافت میشود که انسان را خلق کرد ![/]

yahyai;307267 نوشت:
چرا حکومت باید به من نوعی (حتی توی غرب)بگه که من چطور باید رانندگی کنم؟
رانندگی امری است که در آن شما مستقیما با زندگی و وجود دیگران در ارتباطید این ماهیتش تفاوت دارد با آزادی انتخاب ارزشها و شیوه زندگی که هر کس میتواند کار خود را بکند.

yahyai;307267 نوشت:
منطق جبریش اینجاست که بشر پی برده برای زندگی کردن باید به حکومت و قوانین تن در بده.(
بله اما کدام قانون؟ هر چه که اسمش قانون شد ناگهان مقدس نمیشه! قانون نباید آزادی ذاتی انسان یعنی آزادی در اموری که با سایر انسانها تزاحمی مستقیم ندارد را نقض کند که قوانین حکومت مذهبی عملا این کار میکند . برای همین چنین قانونی غیرعقلانی و خلاف ماهیت آزاد انسان و از درجه اعتبار ساقط است.