آداب زیارت امام رضا (ع)

تب‌های اولیه

15 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آداب زیارت امام رضا (ع)

سلام دوستان
عرض ادب و احترام
در این قسمت با آداب زیارت امام رضا (ع) در خدمت شما هستیم.
این موضوع شامل
تعریف زیارت**زیارت در روایت ** فضلیت زیارت** ثواب زیارت** آداب زیارت ** کیفیت زیارت ** زیارت وداع

زیارت چیست ؟

اثرپذيري روح‌ها از يكديگر
روح حالتي دارد كه تأثير مي‌گذارد و تأثر مي‌پذيرد. يعني وقتي كه شما كنار من نشسته‌ايد روح من ناخودآگاه (در حالي كه من هم متوجه نيستم) بر روح شما اثر مي‌گذارد و از روح شما اثر مي‌گيرد. همنشيني مؤثر است و به اين دليل است كه مي‌گويند به زيارت يكديگر برويد. به زيارت مؤمنان برويد. سر سفره فلاني ننشينيد. در مجلسي كه فلان كس است نرويد. در عالم مادي نيز همه چيز را نمي‌توان به چشم ديد. به عنوان مثال مي‌بينيم شخصي كه در محيطي نشسته يك مرتبه حالت تهوع پيدا مي‌كند و حالش بد مي‌شود، بدون اينكه چيزي خورده باشد. آنچه به چشم مي‌آيد باعث مسموميت او نشده است. بعد مشخص مي‌شود كه هوايي كه تنفس مي‌كند آلوده بوده، ماده‌اي سمي در هوا بوده كه به چشم نيامده ولي او تنفس كرده است. در عالم روح، قضيه از اين خيلي لطيف‌تر است. ارواح بر هم تأثير دارند و اين تأثير بين روح‌ها در اثر حضور فيزيكي جسم‌هاشان (قالب‌هاشان) در كنار هم (خصوصاً از دو كانال چشم و گوش كه مجراي تغذيه روح است) انجام مي‌شود



يك روح حساس و ظريف
وقتي كه روح ظريف و حساس باشد، اگر كسي در گوشه‌اي از جامعه اسلامي گناه كند، اين روح از گناه آن فرد متأثر مي‌شود و استغفار مي‌كند، نه به خاطر اينكه گناهي كرده است، به دليل آنكه روحش بر اثر گناه افراد صدمه ديده است. اگر يكي از شيعيان يك جسارت يا گناهي كرده باشد، توبه و استغفارش را اهل بيت(عليهم‌السلام) مي‌كنند چون روح آنها ظريف و حساس است و متأثر مي‌شوند. روح در آن جايي كه زندگي مي‌كند مرتباً از ديگران اثر دريافت مي‌كند به اين دليل است كه مي‌گويند جامعه‌ي سالم و نيز هم نفس و هم صحبت سالم پيدا كنيد
به اميرالمؤمنين(ع) خبر مي‌دهند كه در گوشه مملكت مثلاً كسي برخلاف شئونات انساني و اسلامي كاري كرده است. حضرت مي‌فرمايند: «اگر كسي اين حرف را بشنود و بميرد من مذمتش نمي‌كنم». امام علي(ع) نه گناهي كرده و نه مسئوليتي دارد و نه كسي او را عقاب مي‌كند. اما روح اين موجود لطيف متأثر از فضايي است كه در آن قرار گرفته. بنابراين يكي از مقوله‌ها در تربيت، مقوله مجالست است




القاء؛ مهمترين اثر زيارت
در مجالست، آن چيزي كه بيشتر مؤثر است زمان و تكرار و مداومت است، كثرت كمي برخوردهاست. يكي از مسائل در بحث زيارت مسأله القاست. آن چيزي كه در القاء به جاي كميت و زمان اهميت دارد، كيفيت است. آن چيزي كه بيشتر مطرح است استعداد و پذيرش و آمادگي طرف مقابل و همچنين روح قوي القاء كننده است. لذا در مدل القايي امكان دارد كسي در يك برخورد، تحول پيدا كند. در تاريخ صدر اسلام كساني مي‌آمدند و با پيامبر(ص) برخورد كرده و در يك برخورد متحول مي‌شدند، اين روش القاست. تربيت زيارت، بيشتر از نوع القايي است. زيارت افراد عادي، تأثيرات عادي و معمولي دارد. ولي درخصوص زيارت اهل بيت (عليهم السلام) توجه و تأكيد بيشتري شده است. شما در اطراف آهن‌ربا چيزي نمي‌بينيد، اما وقتي يك قطعه آهن كنارش مي‌بريد، متوجه مي‌شويد كه بر اثر القاي آهن به آهن‌ربا تبديل شده است
چون آهن ماده‌اش مستعد است، وقتي كه در محدوده آهن‌ربا قرار مي‌گيرد خودش به آهن‌ربا تبديل مي‌شود. شما وقتي در حوزه يك زيارت قرار مي‌گيريد هر چه نزديك‌تر شويد القاء قويتر مي‌شود. وقتي شما به زيارت اهل بيت (عليهم السلام) مي‌رويد فقط ثواب نبرده‌ايد، چيز ديگري شده‌ايد، اين مهم است. شمع خاموش ما وقتي به زيارت امام حسين (عليه‌السلام) و يا امام رضا (ع) مي‌آيد، هنگامي كه به شمع روشن آنها وصل مي‌شود روشن مي‌شود (تنها ثواب نبرده، تحول پيدا كرده است) اين شمع وقتي كه به شهر خودش بر مي‌گردد، از آن جا كه روشن است شمع وجود كس ديگري را هم روشن مي‌كند. لذا فرمود:«من زار زائرنا كمن زارنا» (كسي كه زائر ما را زيارت كند مثل آن است كه خود ما را زيارت كرده است). چون زائر ما چيزي گرفته كه شمع خاموش وجودش روشن شده است. اين آهن‌ربا كه تا ديروز آهن بود هزاران آهن ديگر در كنارش بودند و هيچ اثري نمي‌توانست بر آنها داشته باشد تحت القاء و مغناطيس وجود امام(ع) آهن‌ربا شده است. حالا وقتي به ديار خودش بر مي‌گردد او نيز مي‌تواند يك عده‌اي را آهن‌ربا كند
پس در زيارت يك القاء صورت مي‌گيرد. در زيارت روح عوض مي‌شود. تنها ثواب بردن مطرح نيست. زيارت در يك يا دو بعد بر ما اثر نمي‌گذارد. چون جامع است ما را غرق مي‌كند، پس در همه ابعاد است
امام زمان(عج) دائم به زيارت امام حسين(ع) مي‌روند، در مواقع مختلف (شب قدر، شب جمعه‌ها، دوشنبه‌ها) زيرا چيزي آنجاست، خبري آنجاست. ائمه اطهار(ع) وقتي مدينه بودند، هر وقت مريض مي‌شدند، و يا كاري داشتند به زيارت پيامبر(ص) مي‌رفتند. زيارت تنها درد دل و درمان دردها نيست. در زيارت، تغيير، تحول و نو شدن وجود دارد. شخصي خدمت امام صادق(ع) آمد و گفت: «يابن رسول الله! اين همه كه در باب زيارت گفته شده بسيار علاقه داريم، اما ما ناراحت هستيم» حضرت فرمود: «چرا ناراحتي؟» در جواب مي‌گويد: «بعضي اوقات مي‌بينيم پدر شما، اجداد شما ابي عبدالله، اميرالمؤمنين(ع)... شهيد شده‌اند، فوت كرده‌اند، ما در خدمت آنها نيستيم و از زيارت آنها استفاده نمي‌بريم، زماني فرزندان بچه‌هاي ما مي‌خواهند شما را ببينند اما شما نيز از دنيا رفته‌ايد آنها چه بكنند؟! آنها كه توفيق زيارت شما را ندارند، چه بكنند؟» حضرت مي‌فرمايد: «من زارنا في مماتنا كمن زارنا في حياتنا»، (آنهايي كه در مرگمان به زيارت ما آمده‌اند (به زيارت قبور ما بيايند) مانند كساني هستند كه در حيات ما به زيارت ما آمده‌اند) چرا كه ولايت امام(ع) و روح ايشان نمرده است. جسمش مرده است. ما نگاه ولايتي امام(ع) را مي‌خواهيم
ما در زيارت خودمان را تحت تابش مغناطيسي ولايت امام(ع) قرار مي‌دهيم
بعد از حضرت دوباره سؤال مي‌كند: «بعضي وقتها راه دور است.» حضرت مي‌فرمايند: «بعد و قرب ندارد، همه جا زيارت هست». البته چون ما موجودات مادي هستيم قرب بيشتر بر ما اثر مي‌گذارد




زيارت يك ملاقات دو طرفه
نكته ديگري كه بايد گفت اين است كه زيارت يك ملاقات دو طرفه است. اگر شما نامه‌اي را براي دوستان بنويسي و با پست به دستش برساني، مي‌گويند: نامه داده‌اي. نامه ارسال كردن يك طرفه است. اما زيارت يك ملاقات دو طرفه است. يعني وقتي شما به زيارت ابي‌عبدالله(ع) مي‌روي تنها تو نيستي كه ايشان را زيارت مي‌كني، او هم شما را مي‌بيند. وقتي به زيارت امام رضا(ع) مي‌روي، فقط شما نيستي كه به آنجا مي‌روي و مي‌بيني، ايشان نيز شما را مي‌بينند. «اشهد انك تشهد مقامي و تسمع كلامي و ترد سلامي» سلامم را جواب مي‌دهي، حرفهايم را مي‌شنوي (اصلاً داري مرا مي‌بيني). چه لذتي بيشتر از اينكه آدم در زمانهايي حس كند كه ائمه(ع) دارند نگاهش مي‌كنند؟! دست و چشم حمايتي آن ولي الله اعظم هوايش را دارد. همه چيز از همين يك نگاه حاصل مي‌شود




زيارت در روايات

زيارت در لغت عبارتست از تمايل و ميل كردن به سمت ذاتي مبارك و روحاني، خواه از نزديك باشد و خواه از دور، چه با گرايش قلبي و چه با قصد و نيتي ديگر و در اصطلاح ديني تمايلي است كه افزون بر ميل و حركت حسي، گرايش قلبي نيز نسبت به زيارت شونده يافته باشد.
بنابراين اكرام و تعليم قلبي بايد با انس روحي و فكري همراه باشد و اين معنا در مرتبه‌ي بالاتر توجه روحي، قلبي و اخلاقي و عملي نسبت به زيارت شونده است.
بدون ترديد زنده‌ترين و مؤثرترين راه براي شناخت و ايجاد ارتباطي فكري و قلبي، زيارت است. با حضور زائر در حرم، زيارت صدق مي‌كند اما حقيقت آن است كه اين پيوند روحي‌ست و مشتاقانه تحقق نمي‌يابد مگر اين كه آدمي به شناخت و معرفت نسبت به امام خويش رسيده باشد.
زيارت خاستگاه اعتقادي و فقهي دارد كه در تحكيم مباني اعتقادي نيز نقش بسزايي را ايفا مي‌كند. زائر اركان اعتقادي خود را در زيارت باز مي‌يابد.
از همين روست كه برخي از بزرگان، فقها و معصومين(ع) بر اهميت زيارت تأكيد ويژه‌اي داشته‌اند كه گزيده‌اي چند از سخنان و احاديث‌شان را بر مي‌شماريم.


سيد عبدالاعلي سبزواري(ره) در كتاب مهذب الاحكام بيان مي‌كند: «اگر فتوا بر وجوب زيارت مشكل باشد قطعاً مستحب موكد بودن آن از متون ديني و روايات فراواني كه از شيعه و سني و فرقيين نقل شده است به خوبي قابل مشاهده است. »


امام رضا(ع) نيز مي‌فرمايند: «هر امامي پيماني بر گردن شيعيان و دوستانش دارد يكي از شرايط وفاي به عهد و نيكو ادا كردن آن، زيارت مزار آنان است. پس هركس با رغبت به زيارت آنان برود و زيارتشان كند و آن چه را كه امامان بدان رغبت داشته‌اند تصديق كند، در روز قيامت امامان شفاعت كنند‌گانشان خواهند بود.»


امام باقر(ع) نيز در همين زمينه مي‌فرمايند: هركس مزار آل محمد(ص) را زيارت كند و با اين كار بخواهد نسبت به پيامبر اكرم(ص) صله رحم به جاي آورد گناهانش پاك مي‌شود مانند روزي كه از مادر زاده شده است.


به راستي دليل اين همه توصيه و تأكيد ائمه اطهار(ع) و علما بر زيارت چيست؟
مهم‌ترين دليلي كه ائمه، مسلمانان را تشويق به زيارت كرده‌اند آثار زيارت است كه در اين باب وصيت حضرت رسول اكرم(ص) به ابوذر خواندني است: «اي ابوذر به تو وصيتي مي‌كنم، اين وصيت را نگه‌دار شايد خدا تو را به دليل رعايت اين وصيت بهره‌مند گرداند؛ به زيارت قبور برو تا آخرت را به ياد تو آورد. » و يا در جايي ديگر مي‌فرمايند: وقتي به زيارت قبري مي‌روي سلام كن تا درس عبرت تو شود. افزون بر اين زيارت مايه‌ي مودت و دوستي است كه نسبت به مؤمنان اجري عظيم و ثوابي كثير دارد. از ديگر آثار زيارت مي‌توان ارزيابي و خودسازي را برشمرد. هدف غائي همه‌ي عبادات تزكيه‌ي نفس است و آماده كردن روح براي معرفت كردگار و اولياء‌اش كه البته با زيارت روح از گستره‌ي محبس تن بودن خويش رها و در عرصه‌ي ملكوت عروج مي‌گيرد.
اولياي الهي كه در دنيا مايه‌ي بركت و خير بودند و مردم با زيارت آنها و ملاقات حضوري در زمان حياتشان از دامنه‌ي بي‌كران فيوضاتشان بهره‌ها مي‌بردند، بعد از وفاتشان نيز نه تنها اين خيررساني قطع نمي‌شود بلكه به دليل اين كه به مرحله‌ي بالاتري از كمال مي‌رسند و قدرت و قوت مي‌يابند قلمروي اين فيوضات گسترده‌تر مي‌شود.
«لزوم رعايت آداب زيارت»
بي‌ترديد براي هر كار و شأني ادب و آييني‌ست كه با رعايت آن ارزش آن كار بيشتر و ميزان تأثير و ماندگاري آن افزون‌تر خواهد شد. از سوي ديگر زيبايي هر عملي در گرو حفظ ادب آن است. اين ملاك و قاعده هم در امور معنوي و فراطبيعي صدق مي‌كند و هم در امور مادي و طبيعي، البته ضرورت آن در امور معنوي بيشتر احساس مي‌شود، از اين رو براي حقايق ديني ضمن تفسير آن اسرار و حكمي ذكر مي‌كنند و آداب و آئيني بر مي‌شمارند.
بديهي است كه ادب هر شيء رعايت حدود و جوانب آن با همه‌ي دقايق و ظرايف آن است و اين خود بهترين نوع حرمت نهادن به آن حقيقت و عمل است ضمن اين كه تأدب و ادب‌ورزي از خصلت‌هاي نيكو، پسنديده، انساني و ديني است.
آنان كه با رعايت حدود و آداب به زيارت مي‌روند بهره‌اي بيشتر و لذت افزون‌تري مي‌برند ضمن اين كه لطايف و دقايقي در همين آداب نهفته است كه با التفات به آن ابواب ديگري از علوم و معارف براي انسان گشوده مي‌شود.
زيارت نوعي هجرت است و زائر در واقع مهاجر به سوي خدا و رسول اوست. كسي كه قصد زيارت و حركت به سوي امام داشته، قلب و عمل و عقل خود را متوجه حريم و ساحت احكام مي‌كند به يك نوع هجرت پرداخته و خود را براي يك محيط و دامنه‌ي ديگر آماده مي‌كند. از اين رو بايد كاملاً از محيط و اطراف خود جدا و كنده شده و با قصد و آهنگ هجرت سفر را آغاز كند، كه اين خود از آداب زيارت است كه به صورت مكرر در زيارتنامه‌ها آمده است. در زيارت رسول گرامي اسلام(ص) عرض مي‌كنيم: «اي رسول خدا! به عنوان مهاجر به سوي شما آمده‌ام و من با اين عمل آنچه خداوند در حق شما از قصد كردن به سوي شما بر من واجب كرده است اجرا مي‌كنم.»
ماهيت سفرهاي زيارتي با سفرهاي ديگر متفاوت است و اساساً بزرگان ديني ما كتاب «آداب سفر» را در كنار كتاب «آداب زيارت» تنظيم كرده‌اند تا به اين امر التفات دهند كه خصايص و ويژگي‌هاي سفرهاي زيارتي با جريان زيارت سازگار است و اگر زائر بخواهد در زيارت خود موفق باشد، بايد سفر زيارتي خود را تصحيح و نيت خود را اصلاح كند، لذا زائر بايد اجمالاً با آداب سفر زيارتي خويش آشنا باشد. سفرهاي زيارتي گرچه با سفرهاي ديگر از نظر شكل و صورت ظاهري يكسان است ولي از نظر سيرت و معنا متفاوت است؛ در سفرهاي تفريحي انسان براي انبساط خاطر و آسايش روان و شادابي تن سفر مي‌كند و طبعاً در مقام عمل اين نشاط و شادابي خود را مي‌نماياند و انسان با وجد و طرب مجدداً كار را آغاز مي‌كند، ليكن در سفرهاي زيارتي همين شادي و فرح و انبساط خاطر جان براي روح است.


اين‌گونه از سفرها زمينه‌ي تقويت اركان ايمان و پايه‌هاي اعتقادات و از بين برنده‌ي ملامت‌هاي جان و آرامش نفس و روان است. همان‌گونه كه در سفرهاي تفريحي انسان بايد خود را از تعلقات و وابستگي‌ها جدا سازد تا با پيوند با طبيعت و محيط اطراف لذتي برده و سفر براي او خوش و گوارا باشد در سفرهاي زيارتي نيز بايد خود را از تعلقات و نفسانيات جدا ساخته و از گرايش‌ها و تمايلات دنيايي دور بدارد تا لذت معنوي سفر را درك كند وقتي ره آورد سفر زيارتي حلاوت جان و ذكاوت نفس است و رهايي از سختي‌هاست قطعاً اين سفر لذت‌آفرين و جانفزاست.


آداب زيارت همه بيانگر اين است كه سفر زيارتي از آن جهت كه مقدمه‌اي براي وصول به جايگاه منيع و مقام رفيع قرب الهي است بايد با تمهيدات و آمادگي خاصي همراه باشد به گونه‌اي كه اگر اين ارادت و ساز و برگ‌ها فراهم نباشد چه بسا بهره‌ي كافي و لازم از سفر برده نشده جز سختي سفر و باختن مال چيزي در پي نداشته باشد.
زائر بايد با تمايل قلبي و ذهني كه پيدا كرده با انجام آداب و سنن زيارت آهسته خود را به حريم امامت نزديك كند تا استعداد آن را بيايد كه باب حصين ولايت را بشناسد و با آن مرتبط باشد و سپس با ورود به قطعه‌ي امن ولايت پناه بگيرد و در پرتوي آن از خطرات و لغزش‌ها مصون بماند و اين سر، خود نكته‌اي است كه در زيارتنامه‌ها نيز به آن اشاره شده است.


«زائر لكم عائذ بكم لائذ لقبوركم» به زيارت شما شتافته و به قبور و مرقدهاي مطهر شما پناه آورده‌ام.
زائراني كه با آداب زيارت آشنا نيستند امكان ارتباط نزديك و بهره‌برداري كامل را ندارند و كمتر استفاده مي‌كنند. آنان كه در صحن‌ها و رواق‌ها و اطراف ضريح مطهر و قبور منور حضور دارند، ليكن باب ورودي به وادي رحمت را نمي‌كوبند مانند گرسنگان و تشنگاني هستند كه خود را از راه دور به باغي سرسبز و پرميوه مي‌رسانند ولي در اطراف باغ دور مي‌زنند و در آن را نمي‌زنند كه بكوبند و دستي دراز نمي‌كنند كه دستگيري شود. رعايت ادب حضور و توجه به آيين زيارت براي شكسته دلان و قاصدان حقيقي اين امكان را فراهم مي‌كند تا حضور را به صورت جدي درك كنند و مدارا بشنوند و پيام هدايت را به جان بسپارند، آنگاه حركت معنوي خود را آغاز كنند و يا به انجام نهايي برسانند.
-------------------------------------------------------

پی نوشت ها
- بحارالانوار، ج 97، ص 162.
- بحارالانوار، ج 99، ص 1

منبع: سایت آستان قدس

ثواب زیارت امام علی بن موسی الرضا علیه السلام


رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم:«ستدفن بضعه منی بخراسان ما زارها مکروب الا نفس الله کربته ولا مذنب الا غفر الله ذنوبه.»(1) پاره تن من در خراسان دفن خواهد شد، هیچ گرفتار و گنه‏کاری اورا زیارت نکند جز این که خداوند گرفتاری او را برطرف سازد وگناهانش را ببخشاید.




امام رضا علیه السلام:«ان لکل امام عهدا فی عنق اولیائه و شیعته و ان من تمام‏الوفاء بالعهد و حسن الاداء زیارة قبورهم. »(2) هر امام و رهبری، عهد و میثاقی بر پیروان و دوستدارانش داردو همانا یکی از اعمالی که نمایانگر وفاداری و ادای میثاق است،زیارت آرامگاه آنان است.




امام رضا علیه السلام:«اللهم انک تعلم انی مکره مضطر فلا تؤاخذنی کما لم تؤاخذ عبدک‏و نبیک یوسف حین وقع الی ولایة مصر.»(3) بار خدایا تو می‏دانی که من بر پذیرفتن ولایتعهدی مامون مجبورو ناچارم پس مرا مؤاخذه مکن همان گونه که بنده و پیامبرت یوسف‏را به هنگام پذیرفتن حکومت مصر مؤاخذه نکردی.




امام رضا علیه السلام:«قد علم الله کراهتی لذلک، فلما خیرت بین قبول ذلک و بین‏القتل اخترت القبول علی القتل.»(4) ریان گوید: به حضرت رضا علیه السلام عرض کردم مردم می‏گویند شمابا این که اظهار بی‏رغبتی به دنیا می‏کنید ولایتعهدی راپذیرفته‏اید؟ امام فرمود: خداوند خود می‏داند که من این امر راناپسند می‏داشتم ولی چون بین پذیرش آن و مرگ مخیر شدم، قبول آن‏را بر مرگ ترجیح دادم.




امام رضا علیه السلام:«من زارنی علی بعد داری و مزاری اتیته یوم القیامه فی ثلاثة‏مواطن حتی اخلصه من اهوالها اذا تطایرت الکتب یمینا و شمالا وعند الصراط و عند المیزان.»(5) کسی که با دوری راه سرا و مزارم را زیارت کند، روز قیامت درسه جا [برای دستگیری] نزد او خواهم آمد و او را از بیم وگرفتاری آن موقفها رهایی خواهم بخشید: هنگامی که نامه‏ها [ی‏اعمال] به راست و چپ پراکنده شود، نزد صراط و نزد میزان [هنگام‏سنجش اعمال].




امام رضا علیه السلام:«من زارنی و هو یعرف ما اوجب الله تعالی من حقی و طاعتی فاناو آبائی شفعائه یوم القیامة و من کنا شفعائه نجی.»(6) هر که مرا زیارت کند در حالی که حق و طاعت مرا که خدا بر اوواجب کرده بشناسد، من و پدرانم در روز قیامت‏شفیع او هستیم وهر که ما شفیع وی باشیم نجات یابد.




امام رضا علیه السلام:«انی ساقتل بالسم مظلوما فمن زارنی عارفا بحقی... غفر الله‏ما تقدم من ذنبه و ما تاخر.»(7) من به زودی مظلومانه با سم به قتل خواهم رسید. پس هر که باشناخت‏حق من زیارتم کند خداوند گناهان گذشته و آینده او راببخشاید.




امام رضا علیه السلام:«... و هذه البقعة روضة من ریاض الجنة و مختلف الملائکة لا یزال‏فوج ینزل من السماء و فوج یصعد الی ان ینفخ فی الصور.»(8) این بارگاه بوستانی از بوستان‏های بهشت است، و محل آمد و شدفرشتگان آسمان، و همواره گروهی از ملائکه فرود می‏آیند و گروهی‏بالا می‏روند تا وقتی که در صور دمیده شود.




امام رضا علیه السلام:«و قد اکرهت و اضطررت کما اضطر یوسف و دانیال علیهما السلام اذقبل کل واحد منهما الولایة من طاغیة زمانه، اللهم لا عهد الاعهدک و لا ولایة الا من قبلک فوفقنی لاقامة دینک و احیاء سنة‏نبیک... .»(9) من [به این کار] واداشته شدم و ناچار گشتم، چنان که یوسف ودانیال علیهما السلام مجبور شدند چه هر یک از آن دو، ولایت رااز خودکامه زمان خویش پذیرفتند، خدایا پیمانی نیست مگر پیمان‏تو و ولایتی نیست مگر از سوی تو، پس مرا در برپا داشتن دینت وزنده کردن سنت پیامبرت توفیق رسان.




امام رضا علیه السلام:«قد نهانی الله عز و جل ان القی بیدی الی التهلکة فان کان الامرعلی هذا... اقبل ذلک علی انی لا اولی احدا و لا اعزل احدا و لاانقض رسما و لا سنة.»(10)
خداوند مرا بازداشته از این که خویش را با دست‏خود به نابودی‏افکنم، پس اگر قرار چنین است آن را می‏پذیرم به شرط آن که نه‏کسی را به کار گمارم و نه کسی را از کار کنار گذارم و نه رسم‏و سنتی را نقض کنم.



----------------------------------------
پی‏ نوشت‏ها:
1) عیون اخبار الرضا، ج‏2، ص‏257.

2) بحار، ج‏100، ص‏116.
3) بحار، ج‏49، ص‏130.
4) عیون اخبار الرضا، ج‏2، ص‏139.
5) وسائل، ج‏10، ص‏433.
6) همان، ج‏5، ص‏436.
7) همان، ج‏10، ص‏438.
Dirol بحار، ج‏102، ص‏44.
9) عیون اخبار الرضا، ج‏1، ص‏19.
10) علل الشرایع، ج‏1، ص‏226.

اهميت زيارت حضرت امام رضا (عليه السلام)


13 مزیت از مزایای زیارت شاه طوس امام علی بن موسی الرضا(علیه السلام)
مزيت اول - زيارت حضرت رضا (عليه السلام) افضل و برتر از زيارت سيدالشهدا (عليه السلام) است :
شاه عبدالعظيم حسنی فرمود: به حضرت جواد عليه السلام عرض كردم كه به زيارت قبر حضرت سيدالشهدا عليه السلام مشرف شوم يا به زيارت پدرتان .
فرمود: اندكى درنك كن ؛ سپس داخل اندرون شد بعد - در حالى كه اشكهايش بر رخسارش جارى بود - خارج شد و ...
سپس فرمود: زائران امام حسين عليه السلام بسيارند؛ امام زائران پدرم كمند.
در روايت ديگر فرمود: زيارت پدرم افضل است زيرا حضرت ابا عبدالله الحسين عليه السلام را همه مردم زيارت مى كنند؛ اما پدرم را، جز خواص شيعه زيارت نمى كنند.
زيرا هر فرقه اى از شيعه ، امام حسين عليه السلام را از جهات مختلفى از قبيل ، شهادت آن حضرت ، مخصوصا فرزند بى واسطه حضرت زهراعليهاالسلام بودن محترم مى شمارند و فرق ديگر شيعه ، از قبيل : كیسانيه ، زيديه ، اسماعيليه و واقفيه و...امامت حضرت سيدالشهدا عليه السلام را پذيرفته اند؛ اما در اين ميان ، حضرت رضا عليه السلام داراى ويژگى خاصى است كه اغلب انشعابات تشيع ، قبل از ايشان بوده و باقيمانده از فرق مختلف همين خواص شيعه هستند كه به ولايت حضرت رضا عليه السلام معتقدند و شمارشان نسبت به بقيه كمتر است ؛ لذا در روايات عارفا بحقه قيد شده يعنى ايشان را امام واجب الاطاعه بداند.



مزيت دوم - زائر حضرت رضا عليه السلام از زوار تمام انبياء و اوليا و ائمه عليهم السلام افضل و با ارزش تر است .
سليمان بن حمص گفت : از موسى بن جعفر عليه السلام شنيدم كه مى فرمود: هر كسى قبر فرزندم على را زيارت كند خداوند ثوابى معادل هفتاد حج مبرور به او عطا مى فرمايد.
با تعجب گفتم : هفتاد حج مبرور؟! فرمود: آرى هفتاد هزار حج .
باز با تعجب گفتم : هفتاد حج مبرور؟!
فرمود: آرى . هفتاد هزار حج مبرور. بار ديگر با تعجب پرسيدم .
فرمود: بعضى از حجها در پيشگاه خدا مقبول نمى شود.هر كس فرزندم را زيارت كند يا شبى در كنار قبر او به سر برد، مانند كسى است كه خداوند را در عرش زيارت كند.
باز با تعجب پرسيدم مانند كسى كه خدا را در عرش زيارت كند؟!
فرمود: آرى . روز قيامت ، در عرش خدا چهار نفر از پيشينيان : نوح ، ابراهيم ، موسى و عيسى و چهار نفر از آخر الزمان : محمد، على ، حسن و حسين عليهم السلام گرد خواهند آمد و بعد، اين مجلس ادامه خواهد يافت . يعنى غير از اين هشت نفر ديگران هم خواهند بود
زوار قبور ائمه عليهم السلام با ما، در همين جلسه شركت خواهند داشت .بالاترین درجه و با ارزش ترين عطيه و عنايت ، مخصوص زوار فرزندم على بن موسى الرضاست .




مزيت سوم - براى زوار حضرت رضا عليه السلام ضمانت شده است كه خداوند گناهان گذشته و آينده اش را مى بخشد.
امام جواد فرمود: هر كه قبر پدرم ، حضرت رضا عليه السلام را در توس زيارت كند خداوند گناهان گذشته و آينده او را مى بخشد و روز قيامت براى او منبرى در مقابل منبر رسول الله صلى الله عليه و آله مى نهد و با آسايش و آرامش بر آن منبر مى نشيند تا خداوند به اعمال آخرين نفر از بندگان خود رسيدگى نمايد.
اين روايت دو جنبه دارد:
1- بخشيدن گناه
2- آسودگى از حساب



مزيت چهارم - بخشيده شدن گناه به هر كميت و كيفيتى كه باشد
شخصى خراسانى به حضرت رضا عليه السلام گفت : يا بن رسول الله من پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله را در خواب ديدم كه به من فرمود:
وقتى پاره تن من در سرزمين شما دفن شود و ستاره ای از من در آنجا غروب كند، چگونه امانت مرا حفظ خواهيد كرد؟
حضرت رضا عليه السلام فرمود: من در سرزمين شما دفن مى شوم و پاره تن و ستاره دودمان اويم ؛ سپس فرمود: بدان هر كه مرا با قيد معرفت به حق واجبى كه خداوند از اطاعت برايم قرار داده است ، زيارت كند؛ من و پدران گرامى ام در روز قيامت شفيع او خواهيم بود و هر كه را ما شفاعت كنيم ، در قيامت نجات مى يابد - ولو كان عليه مثل وزرالثقلين الجن و الانس- گر چه به گناه جن و انس آلوده باشد



مزيت پنجم - زیارت با معرفت، اجر هفتاد شهید
حمزة بن حمران از امام صادق عليه السلام نقل مى كند كه فرمود: هر كه نواده مرا در توس خراسان با معرفت به حقش ، زيارت كند اجر هفتاد شهيد از شهدايى كه در كنار رسول اكرم صلى الله عليه و آله پيكار كرده اند، به او داده مى شود.
عرض كردم ، فدايت شوم .
عرفان به حقش چگونه است ؟ فرمود:
يعلم انه امام مفترض الطاعته ، غريب ، شهيد
بداند كه او امام واجب الاطاعه و غريب و شهيد است




مزيت ششم - زيارت حضرت رضا عليه السلام معادل هفتاد هزار حج است
يكى از اصحاب گفت : به حضرت صادق عليه السلام گفتم : فلانى مى گفت كه به شما گفته است : من نوزده حج عمره به جا آورده ام ؛ بعدا شما فرموده ايد كه يك حج و يك عمره ديگر به جاى آور تا به اندازه يك مرتبه زيارت حضرت سيدالشهدا عليه السلام به تو اجر داده شود.
امام ششم عليه السلام فرمود: اكنون بگو كدام يك نزد تو محبوبتر است بيست مرتبه به حج رفتن يا با امام حسين عليه السلام محشور شدن ؟ گفتم : با امام حسين عليه السلام محشور شدن محبوبتر است . فرمود: پس به زيارت امام حسين عليه السلام برو.
با بررسى به روايت ، زيارت امام حسين عليه السلام معادل تا هزار حج هم وارد شده است .
در روايتى از عايشه نقل شده است كه پيامبر اكرم فرمود: كسى كه حسينم را زيارت كند نود حج از حجهاى رسول الله صلى الله عليه و آله و عمره اش به او داده مى شود. اما توجه داشتيد كه زيارت حضرت رضا عليه السلام صدهزار حج ثواب داشت .




مزيت هفتم - به نحو شگفت انگيزى به زوار حضرت رضا عليه السلام كه عارف به حق او باشند ثواب و پاداش داده مى شود
اباصلت هروى روایت می کند از حضرت رضا عليه السلام كه فرمود: به خدا قسم هيچ يك از ما خانواده نيست ؛ مگر اينكه كشته شود يا شهيد مى گردد.
پرسيدم : آقا! شما را چه كسى مى كشد؟ فرمود:
شرورترين خلق خدا به وسيله سم در زمانم ؛ سپس مرا در ديار غربت دفن مى كنند.
الا فمن زارنى فى غربتى كتب الله له اجر ماءته الف شهيد و ماءته الف صديق و ماءته الف حاج معتمر و ماءته الف مجاهد و حشر فى زمرتنا و جعل فى الدرجات من الجنة رفيقنا.
بدان كه هر كس مرا در غربتم زيارت كند خداوند ثواب صد هزار شهيد و صد هزار صديق و صد هزار حاجى و عمره گزار و صد هزار مجاهد مى دهد و با ما محشور مى شود و در درجات عالى بهشت رفيق ماست .



مزيت هشتم - آتش جهنم بر بدن زائر حضرت رضا عليه السلام حرام و ثواب زيارتش ‍ بهشت برين است .
على بن مهزيار گفت : به حضرت جواد عليه السلام گفتم : پاداش زائر حضرت رضا عليه السلام چيست ؟
فرمود: الجنة و الله به خدا قسم بهشت .
عن عبدالعظيم الحسنى قال : سمعت ابا جعفر الثانى يقول :
ما زار ابى احد فاصابه اذى من مطر او برد او حر الا حرم جسده على النار.
شاهزاده عبدالعظيم حسنى گفت : از حضرت جواد شنيدم كه مى فرمود:
هيچ كس به زيارت پدرم نمى رود كه گرفتار ناراحتى از قبيل : باران يا سرما و يا گرما شود؛ مگر اينكه خداوند بدنش را بر آتش جهنم حرام مى كند.
خدايا! به ما توفيق زيارت و قبول آن را عنايت فرما




مزيت نهم - قيامت كه هيچ کس به ياد ديگرى نيست ؛ حضرت رضا عليه السلام در تلاش ‍نجات زائر خويش است .
در مواقف قيامت سه جاست كه هيچ كس به ياد ديگرى نيست ؛ و فقط به موارد زير مى انديشد.
1- ميزان عمل : عاقبتش به خير خواهد بود يا نه ؟
2- چگونگى عبور از صراط: از صراط خواهد گذشت يا سقوط خواهد كرد؟
3- تحويل گرفتن نامه عمل : نامه اعمالش به دست چپش داده خواهد شد يا به دست راستش ؟
حضرت رضا عليه السلام فرمود: من در اين موارد خطرناك به داد زوارم خواهم رسيد و از آنان شفاعت خواهم كرد.

قال الرضا عليه السلام : من زارنى على بعد دارى اتيعته يوم القيامة فى ثلاث مواطن حتى اخلصه من اهوالها.
اذا تطايرت الكتب يمينا و شمالا، عند الصراط و عندالميزان .

حضرت رضا عليه السلام فرمود: هر كس مرا در اين فاصله دورى كه دارم - زيارت كند روز قيامت سه جا به دادش مى رسم و او را از شدت آن سه مورد آسوده مى كنم :
1- هنگامى كه نامه هاى اعمال به دست راست يا چپ تحويل داده مى شود.
2- هنگام عبور از صراط
3- هنگام سنجش اعمال .




مزيت دهم - آسودگی حساب قیامت
بخش اول اين روايت ، در مزيت سوم كه آمرزنده گناه گذشته و آينده بود، ذكر شد؛ اما در اين قسمت بر محاسبه نشدن و آسودگى از حساب تكيه شده است .
كه قبلا ذكر شد منبرى برايش مى نهند تا خدا از حساب خلايق فارق شود
ابراهيم جعفرى از مهران چنين نقل كرده است كه گفت :
به خدمت حضرت جواد عليه السلام رسيدم و سؤ ال كردم : كسى كه پدر شما را در توس ‍ زيارت كند، چه امتيازى دارد؟
فرمود: هر كه قبر پدرم را در توس زيارت كند، خداوند گناهان گذشته و آينده اش را مى آمرزد.



مزيت يازدهم - زيارت حضرت رضا عليه السلام غم را از دل زائر مى زدايد.
قال رسول الله صلى الله عليه و آله :
ستد فمن بضعة منى بخراسان مازارها مكروب الا نفس الله كربته و لا مذنب الا غفر الله ذنوبه .

رسول اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: بزودى پاره اى از تن من در خراسان دفن مى شود، هيچ غمگينى او را زيارت نمى كند مگر اينكه خدا غم از دلش بزدايد و هيچ زائر گنهكارى مگر اينكه خداى تعالى گناهانش را بيامرزد.
بنابراين در اين درياى متلاطم زندگى پيوسته طوفانهاى غم و اندوه زندگى او را در معرض ‍ خط قرار مى دهد، حضرت رضا عليه السلام را با معرفت بايد زيارت كرد تا وجود انسان از اين طوفانها رها و دل از غم و صفات ناپسند زدوده و توشه اى براى سفر آخرت فراهم شود.




مزيت دوازدهم - شفاعت در انتظار زائران على بن موسى الرضا عليه السلام است .
امام صادق عليه السلام فرمود: احدى از اولين و آخرين نيست مگر اينكه روز قيامت، محتاج شفاعت حضرت رسول اكرم صلى الله عليه و آله است .
پس همه محتاج شفاعت هستند؛ اما طبق آيه ولا يشفعون الالمن ارتضى ؛
حضرت رضا عليه السلام فرمود:
(لا يشفعون الالمن ارتضى دينه )
شفاعت نمى كنند مگر كسانى را كه خدا دين و آيين آنها را بپسندد.
زيارت حضرت رضا عليه السلام موجب مى شود كه آن حضرت از زائرانش شفاعت كند.
حسين بن فضال از پدر خود نقل كرده است كه گفت : از حضرت رضا عليه السلام شنيدم كه فرمود: مرا با سم خواهند كشت و در سرزمين غربت دفن خواهم شد. اين كه مى گويم پدرم از قول پدر بزرگوار و آباء گرامى اش از رسول اكرم صلى الله عليه و آله نقل كرده اند كه فرمود:
الا فمن زارنى فى غربتى كنت انا و آبائى شفعاءه يوم القيامة و من كنا شفعاءه نجى و لو كان مثل وزرا الثقلين .
بدانيد كه هر كس مرا در غربتم زيارت كند، من و آباء گرامى ام روز قيامت شفيع او خواهيم بود هر كس كه ما را از او شفاعت كنيم نجات مى يابد اگر چه آلوده به گناه جن و انس ‍ باشد.




مزيت سيزدهم - افضل زيارات

محمد بن سليمان گفت : به حضرت جواد عليه السلام گفتم :
شخصى حج واجب خود را به جا آورده پس ‍ از آن به حج عمره رفته و در مراجعت به زيارت رسول اكرم صلى الله عليه و آله نايل شده است ؛ بعدا به نجف رفته ، على عليه السلام و امام موسى كاظم عليه السلام را زيارت كرده است ؛ باز در همين ايام وضعش از نظر مالى به گونه اى است كه نمى تواند عازم حج شود؛ حال بفرمائيد به حج برود، افضل و برتر است يا به توس رفته ، حضرت رضا عليه السلام را زيارت كند؟
قال ياءتى خراسان فيسلم على ابى عليه السلام افضل و ليكن ذلك فى رجب
فرمود: در صورتى كه در ماه رجب باشد به خراسان رفته ، پدرم حضرت رضا عليه السلام را زيارت كند بهتر است .
مزيت چهاردهم - در حرم حضرت رضا عليه السلام دو ركعت نماز با شرايط خاص به جا آوردن موجب برآمدن حاجت است .
صقربن دلف گفت : از حضرت هادى ، على بن محمد بن على بن موسى الرضا عليه السلام ، شنيدم كه فرمود:
هر كه برآورده شدن حاجتش را از خدا بخواهد، بايد غسل كرده به حرم حضرت رضا عليه السلام رود، در بالاى سر آن حضرت دو ركعت نماز بخواند در قنوت نماز آنچه بخواهد - در صورتى كه كار حرام يا قطع رحم و خوايشاوندى نباشد - از خدا بخواهد، خداى تعالى نيازش را برآورده سازد.
و نيز فرمود:
بارگاه ملكوتى حضرت رضا عليه السلام بقعه اى از بقعه هاى بهشت است كه هيچ مؤ منى آن را زيارت نكند، مگر اينكه خداوند او را از آتش ‍ آزاد و وارد بهشتش نمايد.
مزيت پانزدهم - مجموعه اى از فضايل زيارت حضرت رضا عليه السلام به قول و بيان خود آن امام عليه السلام .
بايد توجه داشت كه فضايل زيارت امام هشتم عليه السلام به عناوين پانزده گانه مذكور محدود نمى شود و زيارت آن حضرت فضايل بسيارى ديگر نيز دارد كه در اين مختصر نمى گنجد.
حضرت رضا عليه السلام فرمود:
هر كه به زيارت من رهسپار شود و عارف به حق من باشد، دعايش مستجاب و گناهانش ‍ بخشوده مى شود.
هر كه مرا در اين بقعه زيارت كند مثل كسى است كه رسول الله صلى الله عليه و آله را زيارت كرده باشد در روز قيامت من و آباء گرامى ام شفيع او خواهيم بود.
و هذه البقعة روضة من رياض الجنة و مختلف الملائكة لايزال فوج ينزل من السماء و فوج يصعد الى ان ينفخ فى الصور
بارگاه من باغى از باغهاى بهشت و محل رفت و آمد فرشتگان است كه مرتبا فوج فوج تا روز قيامت از آسمان نزول مى كنند و فوجى ديگر به آسمان صعود مى نمايند.
فضيلت دو ركعت نماز در حريم قدس ‍ حضرت رضا عليه السلام
اباصلت هروى گفت : حضرت رضا عليه السلام مى فرمود: من بزودى مظلومانه با سم كشته مى شوم و قبرم كنار قبر هارون خواهد بود خداوند تربت مرا محل رفت و آمد شيعيان و اهل بيتم قرار خواهد داد؛ هر كه مرا در غربتم زيارت كند، بر من واجب خواهد شد كه در روز قيامت او را زيارت كنم .
قسم به آن كسى كه محمد صلى الله عليه و آله را گرامى داشته و او را ميان جهانيان به نبوت برگزيده است ؛ هر كس در كنار قبرم دو ركعت نماز بگزارد خداوند گناهانش را مى آمرزد.
زائران قبر من در روز قيامت گراميترين وارد شوندگان بر خداى تعالى هستند هر مؤمنى كه مرا زيارت كند و در راه زيارت قطره اى از آسمان بر صورتش بچكد، خداوند بدنش را بر آتش جهنم حرام مى كند.

ادب حضور

نكاتي در باب آداب زيارت
براي مشرف شدن به حرم حضرت علي بن موسي الرضا (عليه‌السلام) نكات و موارد متعددي در روايات ذكر شده است و بزرگان دين هم هر كدام نكات خاص و ويژه‌اي را عمل مي‌نموده‌اند كه در اينجا به بخشي از آنها اشاره مي‌شود.
آنچه مسلم است اينكه زائر براساس توان نسبت به انجام اين اعمال اقدام مي‌نمايد.




1ـ اولين نكته‌اي كه اينجا لازم است به آن اشاره شود، اين است كه موقعي كه كسالت داريد يا خسته هستيد و يا در حال و هواي دعا نيستيد به زيارت نرويد. اول خودتان را آماده كنيد، بعد مشرف شويد.




2ـ با رعايت نكته فوق، با آرامش، بدون توجه به اطراف و يا صحبت‌هاي غيرضروري با اطرافيان، با توجه كامل قلب به حضرت رضا(عليه‌السلام) به طرف حرم حركت كنيد.




3ـ گفتن ذكر (استغفرالله ذا الجلال و الاكرام من جميع الذنوب و الاثام) در بين راه، يعني از محل اقامت تا ورودي صحن مطهر.




4ـ وقتي مي‌خواهيد پايتان را داخل صحن بگذاريد چون فضا عوض مي‌شود ذكر هم عوض مي‌شود. در صحن آرام آرام به طرف حرم حركت كنيد و ذكر شريف (لا اله الا الله) را تكرار كنيد تا آنكه به روضه مقدسه برسيد.




5ـ با احترام در ورودي روضه مقدسه بايستيد. وقتي اذن دخول را خوانديد و رقت قلبي به شما دست داد و اشكتان جاري شد و يا حالتان تغيير كرد، بدانيد كه اين علامت رخصت و اجازه ورود به روضه است.




6ـ سجده كردن حرام است ولي عتبه بوسي مستحب مؤكد است.




7ـ هنگام رويت ضريح مطهر و قدم برداشتن در روضه منوره بهتر است ذكر شريف «الله اكبر» را بگويي، البته با رعايت احترام و ادب.




8ـ اگر مزاحمتي براي زائران حضرت به وجود نمي‌آيد تا حد امكان به ضريح نزديك شويد و زيارتهاي وارده را بخوانيد. اگر امكانش نيست، اصرار نداشته باشيد، چرا كه آزار نرساندن به زائران حضرت، واجب‌تر است.




9ـ بهتر است زيارت حضرت رضا (عليه‌السلام) و دعاها را از روي مفاتيح يا كتب معتبر موجود در حرم بخوانيد.




10ـ اگر ناراحتي و مشكلي نداريد، ايستاده و با صداي آرام زيارت را بخوانيد تا موجب سلب حضور قلب از ديگران نشويد. به خاطر رعايت ادب و احترام در محضر حضرت، از دعوت ديگران به فرستادن صلوات با صداي بلند خودداري كنيد.




11ـ پس از خواندن زيارت، در صورت امكان به بالاي سر حضرت برويد و به نيابت از حضرت ولي عصر (عج) نماز زيارت را بخوانيد. اگر فرصت داريد دو ركعت نماز زيارت بخوانيد كه در ركعت اول بعد از حمد سوره يس، و در ركعت دوم سوره الرحمن خوانده مي شود و يا دو ركعت نماز مانند نماز صبح بخوانيد با نيت نماز زيارت.

منبع: سایت آستان قدس

آداب زيارت
حرم‌هاي معصومين(ع) از مكانهايي هستند كه انوار الهي بدون حجاب در آن جا تجلي مي‌يابد و هر قلبي كه بخواهد نوراني شود و به سوي خداوند راه پيدا كند مي‌تواند از اين منزلگاه‌هاي نوراني راه خويش را بيابد.
زيارت مانند ساير عبادات بلكه در صدر تمامي آنها داراي احكام، آداب و اسراري است و ظاهر و باطني دارد. عده زيادي هستند كه زيارت را انجام مي‌دهند اما به باطن آن نمي‌رسند. براي بدست آوردن باطن زيارت و رسيدن به اصل منشأ الهي و پي بردن به هدف اين عبادت بايد متخلق به آدابي شد كه آنها را مي‌توان به پنج دسته تقسيم نمود:
آداب پيش از سفر

آداب حين سفر

آداب پيش از تشرف

آداب حين تشرف

آداب پيش از سفر
1ـ اولين ادبي كه زائر بايد به آن در زيارت خويش توجه داشته باشد «نيت» است.
نيت: قصد زيارت كردن؛ اين كه قصد كني زائر شوي و بر يافته خويش عهد بندي. نيت تو بايد نيت زيارت ولي خدا باشد نه ديدن حريم حرم. مانند نيت نماز كه قصدت نزديكي به خداست براي زيارت نيز بايد قصدت نزديكي به خدا از طريق توسل به ولي خدا باشد و اين اولين پله از نردبان قرب الهي‌ست.. وقتي قصد زيارت مي‌كني بايد آن را با ديگر مقاصد دنيايي آلوده نسازي و منظور تو تنها تجديد عهد با ولي خدا و اجابت دعوت وي و طلب شفاعت از آنان باشد نه چيز ديگري، هنگامي كه مي‌گويي: «اني قصدتك» من قصد تو را كردم، يعني از هر آن چه غير توست دل بريدم و به سوي تو پناه آوردم؛ زيرا هر كه با شماست، با خداست. شما شفيعان سراي جاويديد و واسطه رحمت خداوند، هر كه به شما معتصم شود و از شما پيروي كند بهشت جايگاه ابدي اوست.» وقتي بداني قصدت از زيارت چيست، پاي در كدامين خاك مي‌گذاري، پاي بوس خاكي مي‌شوي كه روزانه صدها هزار فرشته خاك بوسش مي‌شوند كم كم حجاب‌ها از جلوي چشمانت كنار مي‌روند. با چشم سر نمي‌شود ديد، بايد چشم دل را گشود و خود را در ساحت حريمش پيدا كرد آن وقت مي‌شود قصد زيارت نمود.


«نبيند چشم نابينا خصوص اسرار پنهاني»


اين حس ذره ذره به تو حيا مي‌دهد حيايي كه پيش زمينه ترك گناه است. نيت دل كندن از غير و پيوستن به يار، آن جاست كه مصداق اين بيت شعر مي‌شوي «ما سميعيم و بصيريم و هشيم، با شما نامحرمان ما خامشيم»




2ـ دومين ادب اين كه ره توشه كافي براي سفر تدارك ديده باشي، حضرت رسول در اين باره مي‌فرمايند: «از شرف آدميست كه توشه خود را نيكو گرداند» و امام صادق(ع) نيز متذكر مي‌شوند: چون به سفر رويد سفره با خود برداريد و طعام‌هاي نفيس در آن قرار دهيد.




3ـ سومين؛ در حلال بودن خرجي سفر دقت كني و از آلودگي آن به مال حرام به شدت احتراز نمايي. لقمه‌اي كه قرار است بر تو قوت بخشد بايد طيب و طاهر باشد و اگر غير آن در بطن تو باشد لذت چشيدن طعم شيرين زيارت را از تو مي‌گيرد پس در آنچه زاد و توشه خود مي‌كني مطمئن باش كه قصد زيارت فقط سبك معرفت است كه رسيدن به آن با لقمه غير دست نيافتني ست.




4ـ چهارمين؛ بستگان، نزديكان و دوستان ديني خود را از سفر خويش آگاه‌سازي و با آنها وداع كني، در حديثي از امام صادق(ع) كه از سيره جدشان حضرت رسول(ص) ذكر مي‌كنند اهميت وداع را مي‌توان احساس كرد. ايشان مي‌فرمايند: وقتي حضرت رسول(ص) با مؤمني وداع مي‌كردند مي‌فرمودند: خداوند شما را رحمت كند و پرهيزگاري را توشه شما داند و شما را به سوي هر خيري متوجه گرداند و جميع حاجات شما را برآورد و دين و دنياي شما را سالم دارد، شما را به راحت برگرداند به سوي جمعي كه ايشان به سلامت باشند.




5ـ پنجمين؛ غسل طهارت جسم كه متن دعاي آن در كتب ديني ذكر شده است كه ما در اين جا به برگرفته‌اي از معني آن اشاره مي‌كنيم. به نام خدا و به مدد خدا، هيچ نيرو و قدرتي جز به مدد الهي وجود ندارد، بر آئين رسول خدا و سخنگويان راستگوي خدا كه درود خدا بر تمامي آنها باد. خدايا به وسيله اين غسل دلم را پاك و سينه‌ام را گشاده ساز و قلبم را نوراني كن. خدايا اين غسل را مايه نورانيت و پاكي و محفوظ ماندن و سبب شفاي من از هر درد و بيماري و آفت و بدي‌اي كه از آن هراس دارم و مي‌پرهيزم قرار بده و قلب و اعضا و استخوان‌ها و خون و مو و پوست و مغز و اعصابم و آنچه زمين از من مي‌كاهد را به وسيله اين غسل پاك گردان. خدايا در روز نيازمندي و تهي‌دستي و بي‌چيزي‌ام در پيشگاه تو اين غسل را شاهدي به سود من قرار ده اي پروردگار جهانيان كه همانا تو بر هر چيز توانايي.


اللهم طهر قلبي و اشرح لي صدري و أجر علي لساني مدحتك و الثناء عليك. اللهم اجعله لي طهوراً و شفاء و نوراً انك علي كل شيء قدير . اللهم اجعله لي نورا و طهورا و حرزاً و كافياً من كل داء و سقم و من كل آفه و عاهه و طهر به قلبي و جوارحي و عظامي و لحمي و دمي و شعري و بشري و مخي و عصبي و ما اقلت الارض مني و اجعله لي شاهداً يوم القيامه يوم حاجتي و فقري و فاقتي.


طهارتي ديگر كه براي نايل ماندن به ديدار امام لازم است طهارت ذهني است. فكر نيز مانند جسم احتياج به طهارت دارد. در روايات آمده است كه مي‌دانيد چه چيز ذهن شما را آلوده مي‌كند؟ پاسخ روشن است! سوء‌ظن به امام معصوم(ع). من و تو وقتي مي‌خواهيم به زيارت بياييم مي‌گوئيم با اين همه گناه امام مرا مي‌پذيرد؟ اين نوع گفتار سوء ظني است به امام معصوم(ع). آري اگر به خودمان نگاه كنيم كه ذره‌اي گذشت در وجودمان نيست پندارمان درست است اما امام خداي كرم است روي زمين، او مانند مونسي دلسوز، پدري مهربان و برادري همدل است. و اين نص صريح قرآن است كه خداوند خطاب به گناهكاران مي‌فرمايد: اگر همه گناهان را كردي و از بخشش نااميد هستي از رحمت من (خدا) نااميد مشو چرا كه گناه همه توبه‌كنندگان را مي‌بخشم.




6) ششمين؛ انگشتر عقيق با نگين زرد رنگ كه نقش روي آن «ماشاء الله لاقوه الا بالله استغفرالله»: هر چه خدا بخواهد است. نيرويي جز به مدد الهي وجود ندارد از او طلب مغفرت مي‌كنم، و نقش روي ديگر آن محمد و علي باشد به دست كني و اگر انگشتر فيروزه بود بهتر است نگيني داشته باشد كه يك روي آن «الله الملك» خدا فرمانرواست، و روي ديگر آن «الملك لله الواحد القهار» فرمانروايي تنها از آن خداي يكتا و قهار است، نقش شده باشد.




7) هفتمين؛ مقداري تربت امام حسين(ع) را با خود برداري، به راستي اگر نبود اين خاك هيچ تربتي ديگر نبود كه شفيع شود بين تو و خدا كه به واسطه اين خاك كه همراه خويش ساخته‌اي نظري حسيني به دلت بيندازد و سببي شود براي نجات و قبولي زيارتت. منقول است هنگام برداشتن آن اين دعا را بخواني: «خدايا اين خاك قبر امام حسين(ع) است كه ولي تو و فرزند ولي تو هست آن را بر گرفتم تا از آنچه مي‌ترسم و نمي‌ترسم پناهم باشد و همچنين روايت است هنگامي كه حضرت صادق(ع) به عراق آمدند گروهي نزد وي جمع شدند و پرسيدند كه مي‌دانيم تربت امام حسين(ع) شفاي هر ذرداست. آيا باعث ايمني از هر خوف و بيم نيز مي‌شود؟ ايشان فرمودند: هر گاه كسى خواهد كه او را از هر بيمى امان بخشد بايد تسبيحى كه از تربت آن حضرت ساخته باشند در دست بگيرد و سه مرتبه اين دعا را بخواند

أَصْبَحْتُ [أَمْسَيْتُ‏] اللَّهُمَّ مُعْتَصِما بِذِمَامِكَ وَ جِوَارِكَ الْمَنِيعِ الَّذِي لا يُطَاوَلُ وَ لا يُحَاوَلُ مِنْ شَرِّ كُلِّ غَاشِمٍ وَ طَارِقٍ مِنْ سَائِرِ مَنْ خَلَقْتَ وَ مَا خَلَقْتَ مِنْ خَلْقِكَ الصَّامِتِ وَ النَّاطِقِ [فِي جُنَّةٍ] مِنْ كُلِّ مَخُوفٍ بِلِبَاسٍ سَابِغَةٍ حَصِينَةٍ وَ هِيَ وِلاءُ أَهْلِ بَيْتِ نَبِيِّكَ عَلَيْهِمُ السَّلامُ [مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ‏] مُحْتَجِزا [مُحْتَجِبا] مِنْ كُلِّ قَاصِدٍ لِي إِلَى أَذِيَّةٍ بِجِدَارٍ حَصِينٍ الْإِخْلاصِ فِي الاعْتِرَافِ بِحَقِّهِمْ وَ التَّمَسُّكِ بِحَبْلِهِمْ جَمِيعا مُوقِنا أَنَّ الْحَقَّ لَهُمْ وَ مَعَهُمْ وَ مِنْهُمْ وَ فِيهِمْ وَ بِهِمْ أُوَالِي مَنْ وَالَوْا وَ أُعَادِي مَنْ عَادَوْا وَ أُجَانِبُ مَنْ جَانَبُوا فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ أَعِذْنِي اللَّهُمَّ بِهِمْ مِنْ شَرِّ كُلِّ مَا أَتَّقِيهِ يَا عَظِيمُ حَجَزْتُ الْأَعَادِيَ عَنِّي بِبَدِيعِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ إِنَّا جَعَلْنَا مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ سَدّا وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدّا فَأَغْشَيْنَاهُمْ فَهُمْ لا يُبْصِرُونَ
پس تسبيح را ببوسد و بر هر دو چشم بمالد و بگويد اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِحَقِّ هَذِهِ التُّرْبَةِ الْمُبَارَكَةِ وَ بِحَقِّ صَاحِبِهَا وَ بِحَقِّ جَدِّهِ وَ بِحَقِّ أَبِيهِ وَ بِحَقِّ أُمِّهِ وَ بِحَقِّ أَخِيهِ وَ بِحَقِّ وُلْدِهِ الطَّاهِرِينَ اجْعَلْهَا شِفَاءً مِنْ كُلِّ دَاءٍ وَ أَمَانا مِنْ كُلِّ خَوْفٍ وَ حِفْظا مِنْ كُلِّ سُوءٍ پس تسبيح را بر جبين خود بگذارد پس اگر در صبح چنين كند در امان خدا باشد تا شام و اگر در شام چنين كند در امان خدا باشد تا صبح.



Dirol هشتمين ادب؛ سوره‌هاي حمد، فلق و ناس، آيه الكرسي و قدر و آخر سوره آل عمران را بخواني.




9) نهمين گام براي وصول به ساحت امام(ع) اين است كه اعضاي خانواده خود را به گرد خويش جمع كني و دو ركعت نماز بخواني و از خدا طلب خير كني و سوره آيه الكرسي را بخواني و بعد از حمد و ثناي پروردگار اعضاي خانواده خويش را به خدا بسپاري به يمن تلاوت اين سوره، امام محمدباقر(ع) نيز هرگاه عزم سفر مي‌كردند خانواده خود را در حجره‌اي جمع مي‌نمودند و اين دعا را مي‌خواندند: اللهم اني استودعك الفداة نفسي و مالي و اهلي و ولدي الشاهد منا و الغائب. اللهم احفظنا و احفظ علينا. اللهم اجعلنا في جوارك. اللهم لا تسلبنا نعمتك و لا تغيير ما بنا من عافيتك و فضلك.




10) دهمين ادب از آداب پيش از سفر اين است كه با خانواده خود خداحافظي كني و بر در خانه بايستي و تسبيحات حضرت زهرا(س) را بگويي و هر يك از سوره‌هاي حمد و آيه الكرسي را بر 3 جانب خود يعني سمت راست و چپ و پيش رو بخواني و خواندن دعايي كه شرح آن در كتاب حليه المتقين علامه محمدباقر مجلسي آمده است و به جهت اكمال آن وارد شده است. «اللهم احفظني و احفظ ما معي و سلمني و سلم ما معي و بلفني و بلغ ما معي ببلاغك الحسن الجميل.»




11) يازدهمين؛ يازده مرتبه سوره توحيد را زمزمه كني و همچنين سوره‌هاي قدر و آيه الكرسي و فلق و ناس را و سپس عطر تلاوت اين سوره‌ها را با لمس بدن خود تا هميشه ماندگار كني در اعضا و جوارحت.




12) دوازدهمين؛ دعايي بخواني جهت در امان ماندن در سفر در اين باره حكايت زير خواندني است در حديثي معتبر منقول است دو نفر به خدمت حضرت رسول(ص) رسيدند و به ايشان گفتند: ما مي‌خواهيم براي تجارت به شام برويم حرزي به ما ياد بده تا در راه بخوانيم. فرمود كه چون در منزلي فرود آييد و نماز خفتن بكنيد، بعد از نماز پهلو را به رختخواب بگذاريد و تسبيح حضرت فاطمه عليها السلام را بخوانيد و پس از آن آيه الكرسي را بخوانيد چون چنين كنيد تا صبح محفوظ مي‌مانيد. وقتي آنها روانه شدند جمعي از دزدان در پي آنها رفتند. اعمالي كه حضرت رسول(ص) تعليم فرموده بودند انجام دادند شب هنگام دزدان غلام خود را فرستادند تا از آنها خبر بگيرد، چون به نزد آنان رسيد دو ديوار را ديد و خبري از آن دو تن نبود. وقتي به دزدان گفتند آنها نيز آن مسير را طي نمودند و همان ديدند كه غلام ديده بود.
سپيده صبح كه سر زد دزدان نزد آن دو تن آمدند و پرسيدند كه شما ديشب در كجا به سر برديد؟ گفتند: در همين مكان. گفتند: ما آمديم به تفحص شما و به غير از دو ديوار چيز ديگري نديديم راز اين واقعه چيست؟ و تجار تعليم حضرت رسول(ص) را به آنها گفتند. دزدان در حالي كه انگشت حيرت به لب داشتند گفتند: برويد كه دزدي به شما دست نخواهد يافت.




13) سيزدهمين ادب خواندن اين دعا هنگام ترك منزل است كه از حضرت رسول(ص) منقول است كه هيچ خليفه‌اي آدمي در اهلش نمي‌گذارد بهتر از آن كه در وقت بيرون رفتن دو ركعت نماز بخواند و سپس بگويد: اللهم اني استودعك نفسي و اهلي و مالي و ذريتي و دنياي و آخرتي و امانتي و خاتمة عملي.




14) چهاردهمين گام از آداب پيش از سفر دادن مقداري صدقه است، صدقه‌اي كه در عين ناچيزي هفتاد نوع بلا را از انسان دفع مي‌كند.




15) پانزدهمين و آخرين گام از آداب پيش از سفر اين است كه در هنگام سوار شدن به وسيله‌اي كه قرار است ركاب تو باشد براي رسيدن به عرش الهي اين آيه را تلاوت كني و پس از آن به ياد هفت آسمان عاشقي، هفت كهكشان دلدادگي به حضرت زهرا(س) تسبيحات خاصه ايشان كه تعليم پدر بزرگوارشان به وي بود را در وقت اضطرارشان زمزمه كني. «سبحان الذي سخرلنا هذا و ما كنا له مقرنين و انا الي ربنا لمنقلبون» : پاك و منزه است كسي كه اين (مركب، وسيله سفر را) مسخر ما كرد و ما خود بر آن توانا نبوديم و همانا ما به سوي پروردگارمان باز مي‌گرديم.

منبع: سایت آستان قدس

آداب حين سفر
1ـ اولين ادب، همسفر و همراه شدن با همنشينان و همراهاني است كه اهل تقوي، معرفت و معنويت باشند.
مجالست از مؤثرترين عوامل شكل‌گيري شخصيت انسان است. انسان‌ها غالباً همرنگ ياران و معاشران خود مي‌باشند. تأكيدهاي فراواني كه در آيات و روايات و احاديث و همچنين متون ادبي گذشته ما درباره همراهي با دوستان نيك و اهل تقوي شده، خود ناظر بر همين مطلب است. چنانكه امام علي(عليه‌السلام) مي‌فرمايند: «قارن اهل الخير تكن منهم» : با اهل نيكي همراه و همنشين باش تا تو نيز يكي از آنان باشي. و در حديث ديگري نيز مي فرمايند: همنشيني با نيكان همچون مراوده با عطرفروش است كه اگر او از عطر خويش به شخص ندهد، كمترين فايده اين دوستي بوي عطر مغازه‌اش است كه با پيكر و لباس تو عجين مي‌شود و در نتيجه تا مدتي بعد از جدا شدن از او نيز بوي خوش عطر از وجود تو استشمام مي‌گردد. سعدي عليه الرحمه نيز در گلستان اين چنين مي‌سرايد:


«همنشين تو از تو به بايد تا تو را عقل و دين بيفزايد»


آدمي با مجاورت با نيكان به رنگ آنان در مي‌آيد و صفات و كمالات آنان در وي نيز پديدار مي‌گردد. امام صادق(عليه‌السلام) نيز در اين باره به پيروانش مي‌فرمايد: با كسي رفاقت و مصاحبت كن و با كسي همنشين و همسفر شو كه تو به آن زينت يابي و مصاحبت مكن با كسي كه او به تو زينت يابد. يعني تو بتواني از او علم و كمالات كسب كني. همان‌گونه كه قطعه‌اي آهن پس از مدتي مجاورت با آهن‌ربا خاصيت آهن‌ربايي مي‌يابد و يا پاره‌اي فلز با اندك زماني نزديكي با آتش، آتشين مي‌شود و حرارت و نور از خود ساطع مي‌كند، وجود آدمي نيز كه جلوه‌اي از نور الهي است، از همنشيني و همسفري رنگ مي‌پذيرد و به راستي مشتي گل است كه از مجاورت با گل، بوي خوش گل را مي‌گيرد و خوشبو مي‌شود.


«گلي خوشبوي در حمام روزي رسيد از دست محبوبي به دستم
بدو گفتم كه مشكي يا عبيري كه از بوي دلاويز تو مستم
بگفتا من گلي ناچيز بودم و ليكن مدتي با گل نشستم
كمال همنشين در من اثر كرد وگرنه من همان خاكم كه هستم»




2ـ دومين ادب، خوش خلقي، شادماني و حلم و بردباري با همسفران است. شاد كردن دل مؤمن، شايد خيلي ساده و كوچك به نظر برسد و تا به حال براي آن اهميتي قائل نشده باشيم و تكرار روزمرگي‌هاي زندگي و مشكلات هميشگي باعث شود كه كمتر به آن فكر كنيم و حتي عده كثيري از ما ديگر نقش آن را در زندگي‌مان كمرنگ و يا بي‌رنگ بيابيم، اما درجه اهميت اين ادب كه نه تنها جزء آداب حين سفر است بلكه از اصول زندگيست، هنگامي برايمان ملموس مي‌شود كه پيامبر گرامي اسلام(صلي الله عليه و آله) آن را محبوبترين عمل نزد خداوند مي‌داند. رسول اكرم(صلي الله عليه و آله) مي‌فرمايند: محبوبترين عمل نزد خداوند شاد كردن مؤمن است.
وقتي مسافر نيت سفر مي‌كند و زائر قصد زيارت، بايد خود را مهمان امام بداند و هر چه در طول سفر زيارت‌اش از آغاز حركت تا هنگام مراجعت برايش پيش مي‌آيد از جانب آن بزرگواران دانسته و نه تنها صبر و بردباري پيشه كند بلكه به فكر شاد كردن دل همسفر خويش باشد؛ چنانكه حضرت صادق(عليه‌السلام) بزرگ پرچمدار مكتب شيعه مي‌فرمايد: از مروت سفر، خوش طبعي بسيار در چيزي است كه خداوند را به خشم نياورد. زائر بايد تمامي ناملايمات را به حلاوت پذيرايي امام و مولاي مهربانش، با خرسندي پذيرا شود و راه و رسم شكوه و شكايت را در پيش نگيرد و با ياران و همسفران و راهبران سفر تلخي و تندي نكند كه به راستي: «در ره منزل ليلي كه خطرهاست در آن شرط اول قدم آن است كه مجنون باشي» نكته اساسي اين حقيقت بزرگ آن است كه آدمي در طول زندگي خود مسافر است، مسافر يك سفر زيارتي كه به لقاي خداوند مي‌انجامد و اين سفر مانند همه‌ي سفرها رنج و مشقاتي را داراست. قرآن كريم در تأئيد اين مطلب مي‌فرمايد: «يا ايها الانسان انك كادح الي ربك كادحاً فملاقيه»؛ اي انسان تو در مسير به سوي پروردگار خود دشواري‌هاي زيادي را متحمل مي‌شوي پس آنگاه به لقاي پروردگارت نائل مي‌آيي »




3ـ سومين ادب؛ امام سجاد(عليه‌السلام) در رساله حقوقشان در مورد حق همسفر و هم صحبت اين چنين خاطرنشان مي‌سازند: «حق همسفر و هم صحبت آن است كه تا آن جا كه مي‌تواني، با نيكويي و احسان با او هم صحبتي كني وگرنه دست كم با انصاف با او رفتار كن و همان اندازه كه او تو را گرامي مي‌دارد، تو نيز او را گرامي بدار و همان‌گونه كه او تو را حافظ و نگهدارست، تو نيز نگاهدارش باش و به گونه‌اي باش كه او در هيچ گرامي داشتني بر تو پيش دستي نكند، و اگر چنين كرد آن را جبران نمايي، و تا آن جا كه شايستگي دارد، در دوستي با او كوتاهي مكن. خودت را بر آن بدار كه خيرخواه و نگهدار و ياور او در فرمانبرداري از پروردگارش، و كمك او به خويشتن در نافرماني نكردن از خدايش باشي. تو بايد براي او رحمت باشي نه زحمت . در حديث ديگري از حضرت رسول(صلي الله عليه و آله) منقول است كه هر كه اعانت كند مؤمن مسافري را، حق تعالي از او هفتاد و سه شدت از شدت‌هاي دنيا را بردارد و او را امان دهد از غم و اندوه و هفتاد غم و شدت در آخرت از او بردارد در وقتي كه از شدت احوال قيامت نفس‌هاي مردم گرفته باشد. با درك دو حديث فوق، لزوم كمك و همياري در سفر به خوبي روشن است. اين همياري مي‌تواند مادي، معنوي و يا فكري باشد كه هر يك به اقتضاي شرايط موجود امكان‌پذير است. گاهي رساندن آب به تشنه‌اي و اعطاي مقداري پول و خوراك به وي و گاه اين عطش و تشنگي، عطش معرفت است و آن آب گوارا و جانفزا علم و معرفتي است كه زكات آن ياد دادن و متذكر شدن به مؤمن است. وقتي دست گير بنده‌اي شوي و او را به حقوق شرعي و معرفتي خويش آشنا كني و پله‌اي از نردبان قرب الهي را به مدد ياري او طي كني، شامل آن گروهي مي‌شوي كه ثوابي كمتر از بهشت ندارند. امام صادق(عليه‌السلام): مؤمن حاجتي از كسي برآورده نكند جز آن كه خداي تبارك و تعالي او را فرياد زند ثواب تو بر من است و به كمتر از بهشت بر تو رضايت ندهم. حق مطلب آن جا ادا مي‌شود كه اين ياري، تنها برداشتن قدمي صرفاً مادي و مالي نباشد بلكه همياري معرفتي و معنوي نيز با او همراه باشد.


«تا تواني به جهان خدمت محتاجان كن به دمي يا قلمي يا قدمي يا درمي»




4ـ چهارمين ادب از آداب سفر، همسفر شدن با هم سطح خود از نظر مخارج است. با ارزشترين و گرامي‌ترين هستي مؤمن نزد وي عزت نفس اوست كه همواره بايد مراقب و محافظ آن باشد. عزت نفس فضيلتي است كه با گذشت زمان به دست مي‌آيد و با اندك لحظه‌اي غفلت از كف مي‌رود. آفت اين ارزش، طلب احتياج نزد بنده‌اي ديگر است. تأكيد بزرگان بر لزوم رعايت اين ادب و همسفرشدن با هم سطح خود از لحاظ برخورداري از تعلقات دنيوي اين است كه دست احتياج به پيش كسي دراز نكني و چشم‌داشتي به مال كسي نداشته باشي. در روايتي از امام صادق آمده است كه از ايشان پرسيدند: شخصي رفيق مي‌شود با جماعتي ثروتمند و از آنها دارايي‌اش كمتر است و آنها خرج خود را بيرون مي‌آورند و او مانند آنها نمي‌تواند خرج كند. امام صادق(عليه‌السلام) فرمود: با كسي رفيق شود كه مثل او باشد. عزت نفس مؤمن براي حضرت آنقدر مهم است كه مي‌گويد دوست ندارم خود را ذليل كند پس اگر قصد سفر داري براي خود همسفري فراهم ساز كه از لحاظ مالي شبيه به تو باشد. در حديث ديگري از شهاب منقول است كه به حضرت عرض نمودم كه شما مي‌دانيد حال و توانگري مرا و احساني كه با برادران خود مي‌كنم، پس با جماعتي از ايشان رفيق مي‌شوم در راه مكه و برايشان توسعه مي‌كنم و بسيار خرج مي‌كنم. فرمود كه اي شهاب! چنين مكن اگر تو دست به خرج نمودن بگشايي و ايشان هم بگشايند، به ايشان ضرر مي‌رسد و پريشان مي‌شوند، و اگر تو بكني و ايشان نكنند باعث مذلت و خواري ايشان است، پس رفاقت با جماعتي بكن كه مثل تو باشند در توانگري و توانايي.




5ـ پنجمين ادب، انفاق و گشاده‌دستي و سخت نگرفتن بر خود و همراهان از نظر مخارج و امكانات در سفر است. لقمان در نصايحش در مورد سفر به فرزند خويش مي‌گويد: در توشه خود صاحب كرم باش در ميان همسفران و چون تو را به ضيافت بطلبند، قبول كن و اگر از تو مدد بطلبند، ياري ايشان بكن. بر سه چيز بر ايشان غلبه كن: به بسيار خاموشي و بسيار نماز خواندن و سخاوت و جوانمردي در هر چه با خود داري از چهارپا و مال و توشه.
در سفر زيباست كه به سنت انفاق و گشاده‌دستي پاي‌بند باشي و از اعطاي مال خود به ديگر همسفران دريغ نورزي بلكه مشتاقانه و بدون هيچ‌گونه چشم‌داشتي در اين راه پيشگام باشي. بديهي است كه تنها با اين خصايص و نظاير آن است كه مسافر و يا زائر از خواص اهل ولا شده و از شفاعت و ورود در حوض رحمت و محبت اهل بيت بهره‌مند مي‌گردد و از نعمت‌ها و مواهبي كه نه چشمي ديده و نه گوشي شنيده و نه به خاطر كسي خطور كرده است، برخوردار مي‌شود.




6ـ ششمين ادب؛ پرهيز از تجملات و تشريفات و تعينات دنيوي در طول سفر است. حضرت رسول(صلي الله عليه و آله) در اين باره مي‌فرمايد: بهترين خرج نمودن‌ها نزد خدا، ميانه‌روي است و خدا اسراف را دشمن مي‌دارد مگر در راه حج و يا عمره.




7ـ هفتمين ادب، فراهم نكردن اسباب غفلت و اشتغالات دنيوي براي خود در سفر است. انسان مؤمن بايد در همه‌ي لحظات عمر و همه‌ي عرصه‌هاي زندگي، خود را در محضر خدا و خوبان خدا بداند و اگر هنوز چشم دل او باز نشده كه به هر سو، رو كند آن عزيزان را به ديده دل ببيند، لااقل توجه داشته باشد كه همواره در منظر آن شاهدان هميشه حاضر قرار دارد و آنان او را مي‌بينند. چنانكه قرآن كريم در بيان همين حقيقت مي‌فرمايد: «قل اعملوا فسيري الله عملكم و رسوله و المؤمنون: بگو عمل كنيد كه خدا و رسول خدا و مؤمنان آن را مي‌بينند » و بنابر احاديث، منظور از مؤمنان در اين آيه ائمه اطهار(عليه‌السلام) هستند و پيامبر اكرم مي‌فرمايند: «اعبدالله كانك تراه فان لم تكن تراه فانه يراك»؛ چنان بندگي كن كه گويي خداوند را مي‌بيني، پس اگر هنوز به آن مرتبه و جايگاه نرسيده‌اي و او را نمي‌بيني، لااقل با اين احساس به بندگي بپرداز كه در منظر خداوند قرار داري و او تو را مي‌بيند و چه شيرين است سخن رهبر كبير انقلاب اسلامي كه مي‌فرمايند: عالم محضر خداست، در محضر خدا معصيت نكنيد. اگر شخص همين توجه را حفظ كند كه در هر حال خداوند ناظر بر درون و برون و فكر و انديشه و اضطراب اوست، اين درك حضور چنان حيايي بر او مستولي مي‌سازد كه شرم مي‌كند در خلوت و آشكارا در فكر و دل، در قول و فعل و در غايب و حاضر مرتكب زشتي شود كه خلاف ادب حضور در محضر و منظر الهي باشد. در نتيجه اين شرم و حيا او را از غفلت و اشتغالات دنيوي و معاصي و آلودگي‌ها محفوظ مي‌دارد.




8ـ هشتمين ادب، ترك كلام بيهوده و مخاصمه و مجادله در طول سفر است.
امام سجاد(عليه‌السلام) براي پرهيز از مجادله در طول سفر، سخناني را بيان مي‌دارند كه خواندني است: حق طرفي كه تو عليه او ادعايي داري آن است كه گرچه آن ادعا واقعاً حق توست، در گفتگو براي بيان مدعا و در مطالبه حق خود از او، نيك رفتار و آرام باشي، زيرا شنيدن ادعا از شخص مدعي بر گوش طرف مقابل سخت و گران مي‌آيد. دليل خود را با نرمي و تواضع بفهماني، به او مهلت بدهي، بياني روشن و لطيف‌ترين فرمايش‌ها را به كارگيري و كشمكش او با تو، مانع از دليل آوردن تو نشود، چندان كه دليل از دستت برود و نتواني آن را جبران كني.




9ـ نهمين ادب، محافظت از نقشه و اموال خود است. زائري كه عاشق است، اگر در جريان سفر چيزي از او مفقود شد و يا خسارتي بر او وارد آمد، تأسف نمي‌خورد چرا كه ميزبان و دعوت كننده، آن امام مهربان و رئوف، خود ضامن جبران تمامي زحمات و خسارات است. گرچه او در پي اين جبران نيست و پاكبازانه پا در راه سفر زيارت مي‌نهد و شرق ديدار يار جبران كننده همه زحمات و خسارات است.




10ـ دهمين ادب؛ اقامه نماز اول وقت و ذكر تسبيحات اربعه 30 بار بعد از هر نماز شكسته. لقمان حكيم در ادامه نصايحش به فرزندش كه ذكر شد، اين چنين اهميت نماز اول وقت را به وي خاطرنشان مي‌سازد: اي فرزند! چون در سفري و وقت نماز آيد، از براي امري آن را تأخير مينداز و نماز را به جا آور و راحت بياب كه نماز قرضي است كه هر چند بيشتر ادا مي‌كني سبك بار مي‌شوي و نماز را با جماعت بخوان هر چند بر سر نيزه باشي و بر روي اداي آن به جماعت مصر باش. نماز عرصه دلبري است بين خدا و مخلوق، آدمي به حرمت نماز از گناهان تطهير مي‌گردد و به شرافت آن به حريم امن الهي نزديك. حال اگر مسافر باشي و نمازت نماز زائر، بدون حجاب پا بر آن حريم قدسي مي‌نهي و گام‌ها براي رسيدن به آن اوج، منتظر اجازت تو نخواهند ماند. تأكيد فراوان به گذاردن نماز به جماعت، اشاره به رواياتي است كه بيان مي‌دارد دست خدا با جماعت است و جمعي كه «يدالله» با اوست، تفرقه بينشان راه نمي‌يابد و سفرشان سفري الهي خواهد بود.




11ـ يازدهمين ادب؛ قرائت آية الكرسي در هر شب و پس از آن اين دعا «اللهم اجعل مسيري عبراً و صمتي تفكراً و كلامي ذكراً»: خدايا رفتارم را عبرت و سكوتم را انديشيدن و سخنم را از تو ياد كردن قرار ده. زائر در هر لحظه از سفر ياد خداست؛ چه در سكوت، چه در سخن و چه خواب و يا بيداري زائر عاشق از لحظه حركت به فكر درك لحظه حضور در آن آستان روحاني است.




12ـ دوازدهمين ادب، در هنگام سوار شدن به وسيله نقليه، «بسم الله الرحمن الرحيم» را بر لب جاري ساختن دوازدهمين ادب است، كه در هر كار كه نام و ياد خدا نيست، شيطان، عرصه جولان و حضور مي‌يابد.




13ـ سيزدهمين ادب و آخرين ادب از آداب سفر در آستانه ورود به شهري كه حرم در آن است، حمد خدا را به جا آوردن و سر به سجده شكر بر زمين نهادن است. قرائت اين دعا كه در كتاب «مصباح الزائر» آمده است، نيز وارد است:

«اللهم ارزقني خير هذا المكان و خير اهله و خير من دخل اليه أو يدخل اليه و خير من اقرب منه أو أقام به او خرج عنه و اكفني شره و شر اهله و شر من دخل اليه و يدخل اليه و شر من قرب منه او قام به او خرج عنه. اللهم و الهمهم حفظ حرمتك و العمل بشريعتك في ترك الاذي لانفسهم بظلمهم لنا و الغيبة لنا و التعرض بنا و اختم علي جوارحهم ان تقع منها مخالفة لارادتك او معارضة لحكمك بشيء يغير علينا عوائد رحمتك و فوائد نعمتك و ادفع عنا نحوس هذا المكان و ضره و بؤسه و اكداره و أخطاره و كمل لنا سعوده و خلوده و مساره و مباره و أدخلنا اليه مدخل صدق و أقمنا به مقام صدق و أخرجنا منه مخرج صدق و اجمل لنا من لدنك سلطاناً نصيرا و كن لنا علي الدهر ظهيراً و من كل سوء مجيراً وهب لنا في الدنيا انعاماً كثيراً وفي الآخرة نعيماً و ملكاً كبيراً و ابدأ في هذا الدعا و هذا الرجاء بمن يرضيك البدأة به من اهل الاصطفاء و الاجتباء و اجعلهم من الوسائل لنا اليك في كل ما عرضناه او نعرضه عليك يا ارحم الراحمين»:
«خدايا از خوبي اين مكان و ساكنان آن و هر كه به آن داخل شده است و يا بعداً وارد مي‌شود و يا به نزديك آن رسيده و در آن اقامت كرده يا از آن بيرون رفته، مرا بهره‌مند گردان. گزند آن و ساكنين آن و آنكه در آن وارد شده است يا خواهد شد يا خارج گشته و كسي كه نزديك آن رسيده و يا در آن اقامت گزيده و يا از آن بيرون رفته است را از من بازدار. خدايا نگه داشتن حرمتت و عمل كردن به دينت را به دل آنها بيافكن تا ما را نيازارند و به اين كار به خود ستم روا ندارند و پشت سر ما عيب‌جويي نكنند و مزاحم ما نشوند و چنان اعضاي بدنشان را كنترل كن كه نتوانند در مخالفت اراده‌ات يا معارضه فرمانت به كاري دست زنند كه سودهاي رحمتت و بهره‌هاي نعمتت را بر ما دگرگون سازند. بدشگوني اين مكان و زيان و مشكلات و آسيب‌ها و خطرهايش را از ما بگردان و نيك‌بختي و شادماني و نيكي‌هايش را و بقايش را بر ما تكميل فرما و ما را به راستي و درستي وارد گردان و در آن جا با بزرگواري مقيم و پا بر جايمان ساز و با دلي خوش و ستودگي ما را بيرون بر و از پيشگاه خود نيرويي مدد دهنده به ما مرحمت فرماي و در حوادث روزگار پشتيبان ما و از هر بدي پناهگاه ما باش. در دنيا نعمت‌هاي فراوان بر ما ببخش و در آن سرا نمعت‌هاي واقعي بزرگ به ما عطا كن. اين دعا و اميد را ابتدا در مورد هر كه از برگزيدگان و انتخاب شدگان كه آغاز كردن را به او مي‌پسندي، آغاز كن و آنان را وسيله‌اي براي تقرب ما به خودت در آنچه عرضه داشتيم يا عرضه خواهيم كرد قرار ده، اي مهربانترين مهربانان و يا خواندن اين آيه: «و قل رب ادخلني مدخل صدق و اخرجني مخرج صدق و اجعل لي من لدنك سلطاناً نصيراً؛ و اي رسول ما دائم دعا كن كه بارالها مرا به صدق داخل و به صدق خارج گردان و به من از جانب خود بصيرت و حجتي روشن كه دائم يار و مددكار باشد، عطا فرما. »

منبع: سایت آستان قدس

آداب پيش از تشرف به حرم
اولين ادب؛
غسل واجبي برعهده نداشتن و با وضو بودن


شست و شويي كن و آنگه به خرابات خرام / تا نگردد ز تو اين دير خراب آلوده


همان‌طور كه در آداب پيش از سفر ذكر شد مستحب است زائر پيش از تشرف غسل كند و وضو بگيرد. اين غسل تطهير وجود از معاصي با آب توبه و انابه است؛ شست و شوي نفس هزار چشم هزار نقش از پليدي دنيا؛ «و جعلنا من الماء كل شي حي(1)» آبي كه مطهر عالم اجسام است و از آن در قرآن به «ماء معين»: تعبير شده «قُلْ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ ماؤُكُمْ غَوْراً فَمَنْ يَأْتيكُمْ بِماءٍ مَعينٍ(2)».
از اين رو به بركت آب و ذكر توبه و شهادتين بر لب، جسم آدمي تطهير و قلبش از شرك و خودپرستي طاهر مي‌گردد. ادب زيارت اقتضا مي‌كند كه با انجام غسل، زيارت انجام پذيرد به گونه‌اي كه به بيان مرحوم شيخ مفيد اگر غسل نقض شده باشد، دوباره آن را انجام دهد. البته عده‌اي غسل روز را تا شام و غسل شب را تا صبح كافي و در اين فاصله نيازي به تجديد آن نمي‌دانند.(3) اما براي شرفيابي به محضري كه خود بنا به نص آيه‌ي تطهير، از قداست و طهارت خاصي برخوردارست و باريابي به صحن و سرايي كه نشان پاكي بر سر آن رخ‌نمايي مي‌كند ايجاب مي‌كند كه زائر بدون آراستگي جان و پيراستگي تن به آن بيت رفيع گام ننهد. و زيباتر آنكه بنا به فرموده‌ي امام صادق(ع)(4) در اين باره: مراد از زينت همانا تحصيل طهارت و پاكيزگيست.(5)


حكايتي ديگر بر تأكيد اين ادب وجود دارد. ابي‌بصير مي‌گويد: نياز به غسل داشتم. به سمت حمام رفتم و در بين راه عده‌اي را ديدم از دوستان شيعه‌ام كه قصد زيارت امام صادق(ع) را دارند. با خود گفتم: مبادا از فيض زيارت باز بمانم و ديگران در اين فيض از من سبقت بگيرند. بدون غسل راهي خانه‌ي امام شدم. هنگامي كه نگاه امام به من افتاد گفت: اي ابابصير نمي‌داني انسان ناپاك نبايد به خانه‌ي انبياء و فرزندان انبياء قدم گذارد. امام نگاه غضب آلودي به من كرد و فرمود: آيا در حال ناپاكي به خانه‌ي انبياء وارد مي‌شوي؟
ابابصير با پشيماني و تواضع تمام عرض كرد به خدا از غضب او و غضب شما پناه مي‌برم و از محضر الهي طلب آمرزش دارم و تكرار نمي‌كنم.
غسل زيارت يعني دست و دل شستن در مسير زندگي از هر چه غيردوست و پاك نمودن ظاهر و باطن از توجه و دلبستگي به هر چه جز اوست كه به راستي «هر چه را ديري نپايد دلبستگي نشايد» و اين مصداق تفسيري است از امام و پرچمدار مكتب شيعه براي آيه‌ي «الامن اتي الله بقلب سليم»
(جز كسي كه با قلب سليم به نزد خدا برود)(7) درباره اين عبارت فرمودند: «الْقَلْبُ السَّلِيمُ الَّذِي يَلْقَى رَبَّهُ وَ لَيْسَ فِيهِ أَحَدٌ سِوَاه»
(قلب سليم دليست كه در حالي به ديدار پروردگار خويش نايل مي‌شود كه احدي جز او در آن نيست.)(8) و نيز مصداق آن كلام حضرت است كه: «ما أنعم الله على عبد أجل من أن لا يكون في قلبه مع الله عز و جل غيره» (خداي عزوجل نعمتي بزرگ‌تر از اين به بنده‌اي ندارد كه چيز ديگري همراه خداي عزوجل در قلبش نباشد)(9)
زائر با آب ديده كه از شوق ديدار امام، بي‌اختيار از چشمانش جاري مي‌شود و عرصه‌ي دلبري مي‌يابد، دل و جان عاصي خود را صفا مي‌دهد و با اداي شهادتين نفس را از خودپرستي مي‌رهاند و آمادگي حضور در محضر كريم مي‌يابد و رخصت نظر افكندن بر بقعه بارگاه آنان.


چشم آلوده نظر بر رخ جانان دور است / بر رخ او نظر از آينه‌ي پاك انداز




دومين ادب:
مستحب است زائر براي تشرف به حريم حرم اهل بيت(ع) جامه‌اي نو و پاكيزه بر تن كند كه ترجيحاً سفيدرنگ باشد. ظاهر اين امر خبر از باطني عظيم و بس والاتر مي‌دهد و آن اينكه زائر براي كسب معرفت شرفيابي در محضر يار، بايد با وجودي پاكيزه از معاصي و باطني اميدوار به بخشش و رحمت امام و مزين به روحيات معنوي و محسنات اخلاقي و رفتاري رهسپار حرم شود. رعايت اين موارد براي زيارت مستحب است به استثناي زيارت امام حسين(ع).
امام صادق(ع) در شيوه‌ي زيارت جد بزرگوارشان مي‌فرمايند: اي ابي بصير هرگاه زيارت جدم حسين را اراده كردي روزهاي چهارشنبه و پنج‌شنبه را روزه بگير. چون روز جمعه به زيارت بروي غسل كن و بوي خوش روغن استعمال مكن و از سرمه‌ي چشم نيز استفاده مكن تا به نزد قبر برسي.(10)
محدث قمي مي‌فرمايد: از اين حديث و غير آن و همچنين كلمات علما روشن است كه به كار بردن بوي خوش در زيارت امام حسين(ع) شايسته نيست.(11) اين اشارات خبر از حكمتي دارد كه روح آدم خاكي از درك آن عاجز است و آن كس پي به سر آن مي‌برد كه حجاب‌ها از پيش ديدگانش كنار رفته باشد.
در برخي تعابير، دل آدمي به لوحي سفيد تشبيه شده كه گناه با رنگ سياهي مي‌گيرد. سفيد رنگ ذات و فطرت انسان است. براي همراهي و همرنگي با دل در اين سفر روحاني توصيه به پوشيدن لباس سفيد شده است؛ رنگي كه خداوند براي تن‌پوش زائران خانه‌ي خودش بر مي‌گزيند و روز وصل با بنده‌اش، همان روز قيامت، باز همين رنگ است كه صحنه‌ي محشر را مي‌پوشاند. خدايي كه براي زيارت حريم خودش و روز وصل با بندگانش رنگ تن پوششان را نيز انتخاب مي‌كند شايسته نيست كه من و تو عبد براي دلمان رنگي برگزينم كه هر روز رنگ به رنگ شود و اسير اين هزار چهره‌ي هزار نقش نگرد.




سومين ادب:
خوشبو شدن براي زيارت است به استثناي زيارت امام حسين(ع). براي هر بار تشرف به حرم استفاده از عطر يا گلاب ناب محمدي توصيه شده است. از امام صادق(ع) نقل شده است: هركس به مقدار يك كف دست گلاب به چهره‌اش بپاشد آن روز از خواري و فقر آسوده خواهد بود و هر كه گلاب را بر سر خود بريزد آن سال از بيماري سينه درد آسوده خواهد ماند.(12)
مستحب است هنگام استفاده از گلاب آن را در كف دست راست ريخته و زمزمه كنيم:

« اللهم بالرحمة و الحكمة التي طيبت بها أصل هذه الشجرة حتى جاءت بهذه الروائح العطرة و لم تكن شرفتها بمعرفتك و لا ارتضيتها لعبادتك و قد شرفتنا لمعرفتك و ارتضيتنا لعبادتك فلا يكن تطييبك لذكرنا و عنايتك بأمرنا و ارتفاع قدرنا دون هذه الثمرة و طيب ذكرنا في دار الفناء و بعد مفارقة الأحياء و في يوم الجزاء و في دار البقاء أفضل ما طيبت ذكر أحد من أولاد الأنبياء و أهل الدعاء و ذوي الرجاء و اجعله سببا لدفع أنواع البلاء و الابتلاء برحمتك يا أرحم الراحمين‏»:
پروردگارا، به رحمت و حكمت متعاليت كه ريشه‌ي اين درخت را به آن خشبو ساخته‌اي به گونه‌اي كه اين بوهاي خوش از آن برآيد ولي (با اين همه لطافت) او را به شرف شناخت خود مفتخر نساخته‌اي و براي عبادت خود برنگزيده‌اي و حال آنكه شناخت خودت را نصيب ما ساخته‌اي و ما را جهت عبادت خود انتخاب كرده‌اي، تو را سوگند مي‌دهم كه پاك نگه‌داشتنت ياد ما را و توجهت به كار ما و بلندگرداندن مرتبه‌ي ما كمتر از اين درخت نباشد و ياد ما را هم در اين ديار فاني و هم پس از جداشدن از عزيزان و روز پاداش و در سراي جاوداني ما به بهترين وجهي كه پيامبرزادگان و نيايشگران و اميدواران را بدان خوشنام ساخته‌اي پاكيزه و خوش قرار ده و اين كار را سبب دوري هرگونه بلا و گرفتاري ساز به رحمتت اي مهربان‌ترين مهربانان.


پس براساس روايات گلاب را بر سر خود بريزيم و نيز در روايات ديگر آمده است كه هنگام عطرزدن بگوييم:

« الحمد لله رب العالمين اللهم أمتعني بما رزقتني و لا تسلبني ما خولتني و اجعل ذلك رحمة و لا تجعله وبالا علي اللهم طيب ذكري بين خلقك كما طيبت نشوي و نشواري بفضل نعمتك عندي »:
سپاس ويژه‌ي خداوند، پروردگار جهانيان است. پروردگارا آنچه را به من روزي كردي برايم لذت بخش گردان و نعمتي را كه داده‌اي از من مگير و آن را برايم گواراساز و مايه‌ي رنج و دشواري بر من مگردان. خدايا ميان آفريدگانت يادم را پاكيزه گردان هم چنانكه به لطف نعمت‌هايي كه به من ارزاني داشتي پوست و موي بدنم را پاكيزه گرداندي.(13)




چهارمين ادب؛
تنها و بدون همراه به حرم مشرف شدن و در سفرهايي كه با دوستان و بستگان انجام مي‌پذيرد مواردي را براي تنها مشرف شدن در نظر گرفتن.
براي تبيين اين ادب از آداب پيش از تشرف، توجه به استنادات ذيل لازم است.


شخصي خدمت حضرت صادق(ع) آمد. آن حضرت پرسيدند: در راه چه كسي مصاحب و همنشين تو بود. گفت: تنها بودم. امام فرمودند: اگر من پيشتر تو را مي‌ديدم تو را نيكو تأديب مي‌نمودم كه چگونه بايد به سفر رفت. سپس فرمود: يك كس شيطان است و دو تا شيطانند و سه نفر مصاحبانند و چهار نفر رفيقانند(14) و به سند معتبر ديگري از حضرت موسي بن جعفر(ع) آمده است: هركس مي‌خواهد به تنهايي به سفر برود اين ذكر را بگويد: « مَا شَاءَ اللَّهُ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ اللَّهُمَّ آنِسْ وَحْشَتِي وَ أَعِنِّي عَلَى وَحْدَتِي وَ أَدِّ غَيْب.(15)
آنچه از ميان اين دو روايت بر مي‌آيد تفاوتي است كه به ظرفيت‌هاي متفاوت انسان‌ها مرتبط است. در حديث ديگري از حضرت رسول(ص) منقول است: اول رفيق به هم رسان پس به سفر برو و فرمود كه دو كس با يكديگر رفيق نمي‌شوند مگر آنكه محبوب‌ترين ايشان نزد خدا و آنكه ثوابش بيشتر است كه با رفيقش بيشتر مدارا كند.(16)
براي گروهي زائران، زيارت دست جمعي براي بهره‌مندي بيشتر از آن لازم است. دوستان ديني كه گرد يكديگر جمع شوند و از ويژگي‌ها و فضايل و كرامات كسي كه به زيارتش مي‌روند، با يكديگر سخن گويند و براي درك فضايل بيشتر از زيارت، از وجود يكديگر بهره برند. دوستي كه همسفرت باشد در شادي و غم، در شدت و سختي و هم صحبت تنهايي‌ها؛ كسي كه مانند تو در پي رسيدن به معرفت باشد. در حديثي از امام صادق(ع) است: كه با برادران و نيكوكاران باشيد و از براي خدا با يكديگر دوستي كنيد و به ديدن يكديگر برويد و با يكديگر بنشينيد و دين ما و احاديث ما را ياد كنيد.(17)
براي عده‌اي ديگر به تنهايي به زيارت رفتن وجد و نشاطي ايجاد مي‌كند كه در سفرهاي دسته جمعي به آن دست نمي‌يابند؛ حال و هواي ديگري از جنس ديگر؛ خلسه‌اي روحاني با امام كه قابل وصف نيست و توصيف آن را تنها كساني مي‌دانند كه آن طعم شيرين را چشيده باشند. آنچه مهم است نايل شدن به ديدارست و اينها همه مقدمه و چون و چراست و اصل چيز ديگري.


حيف است كه دل چون و چرا درگيرد / بگذار اطاعت خدا برگيرد
گردن بنهيد تا كه همچون خورشيد / تابيدن رحمتش سراسر گيرد




پنجمين ادب:
به هنگام رفتن به سوي روضه مقدسه با آرامش و وقار و تواضع و گام‌هاي كوتاه حركت كردن و سر به زير انداختن و به اطراف نظر نكردن.
گام‌هاي خسته را به سمت حريم حرم مي‌كشاني و خجل از لطفي كه به تو شده سنگفرش خيابان را شاهد مهرباني‌اش مي‌سازي و اشك اين مهمان ناخوانده از چشمانت سرازير مي‌شود. چه لحظه‌ي نابي...


دل از اغيار خالي كن چو قصد كوي او داري / نظر بر غير مگشا چون هواي روي او داري


مستحب است زائر، فاصله‌ي بين اقامتگاه خود با حرم را با گام‌هاي كوتاه و با توجه كامل طي كند. توجه به اينكه به سوي چه كسي مي‌رود و چه سعادتي نصيبش گشته است و كاستي‌هايي كه مي‌توانست او را از شايستگي حضور در محضر رفيع امام باز دارد را به ياد آورد و همچنين كرامت و بزرگواري آنان را كه چگونه چشم بر آن همه معاصي مي‌بندند. وقتي هجوم اين همه لطف را بر شانه‌هاي ضعيف و ناتوان خويش احساس مي‌كني بايد مراقب باشي كه در طول مسير دوباره سرگرم بازي‌هاي شيطان نشوي و جلوه‌هاي دنيوي، توجه تو را به خود جلب نكند و تو را مشغول نسازد. چقدر حقيرانه است! چشم بر آن همه لطف ببندي و دل بستگي‌هاي دنيوي در بازارها تو را گرم چانه زدن و خريدن كالاهايي كه فروشندگان عرضه مي‌كنند گرداند. خريدن سوغات براي افراد خانواده و دوستان جزء مستحبات مؤكد سفر است اما نبايد اين توصيه جاي اصل كه همان زيارت است را بگيرد و هدف از سفر «زيارت» با تفاوت دو حرف تبديل به سياحت گردد.
به راستي حقيقت است كه در مسير زندگي انسان كه قصد آن لقا و ديدار خداست، شيطان بازار مكاره‌اي از متاع دنيوي بر پا كرده تا راهيان زيارت حق را با مشغول ساختن به داد و ستد اين متاع قليل از توجه و هشياري بازداشته و به غفلت دچار سازد. اما اين گام‌هاي گسترده و تيرهاي فراوان شيطان(18) بر زائران دل آگاه حضرت معبود، كارگر نبوده(19) و قادر نيست آنها را از توجه به مقصد و مقصود خويش باز دارد چنانكه در قرآن كريم از آنان ياد شده است: «رِجالٌ لا تُلْهيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ ال»: رادمرداني كه هيچ داد و ستدي آنها را از ياد خدا غافل نمي‌سازد.(20)
هنگامي كه زائر به سمت حرم مطهر حركت مي‌كند هم از نظر ظاهر بايد گام‌هاي كوتاه برداشته و با وقار حركت كند و هم از نظر قلبي و روحي با خشوع باشد. انسان بايد با يادآوري عظمت مقام و رفعت جايگاه آنان نسبت به آن اولياي الهي هم در ظاهر رفتارش و هم در باطن كردارش چنين حالتي به او دست دهد. در حركت به سوي حرم مطهر ضمن وجود خضوع و خشوع بهتر است قلب و زبان او نيز همراه موافق با جسمش باشد.




ششمين ادب:
هزار مرتبه شويم دهان به عطر و گلاب / هنوز نام تو بردن كمال بي‌ادبي‌ست
زبان به ذكر و تسبيح و تحميد و تكبير مشغول داشتن و استغفار نمون و دهان به صلوات، بر محمد و آل محمد معطر نمودن.
مستحب است زائر به هنگام طي مسافت بين اقامتگاه خود تا حريم اهل البيت(ع) به استغفار و صلوات و تسبيحات اربعه مشغول باشد از اين طريق كدورت غفلت و معصيت را با استغفار از صفحه‌ي دل زدوده و با صلوات بر پيامبر(ص) و اهل البيتش(ع) و تسبيح و تحميد و تكبير حضرت حق، قلب خود را نوراني كند تا آمادگي دروني لازم براي تشرف به حريم آن بزرگواران ايجاد شود. در اينجا شايسته است با توجه به عدم لياقت خود براي گام نهادن در صحن و سرا و حضور يافتن در محضر آن والا مقامان عالم خلقت با آن بزرگواران اين‌گونه نجوا كند « و قد أتيتك يا إلهي بعد تقصيري و إسرافي على نفسي معتذرا نادما منكسرا مستقيلا مستغفرا منيبا مقرا مذعنا معترفا لا أجد مفرا مما كان مني و لا مفزعا أتوجه إليه في أمري غير قبولك عذري و إدخالك إياي في سعة من رحمتك إلهي فاقبل عذري و ارحم شدة ضري و فكني من شد [أسر] وثاقي‏»:
هيچ دستاويزي نيست بلكه مستوجب آنم اي خداي من بعد از تقصير و اسراف بر نفس خويشتن به سوي تو آمدم در حالي كه پوزش خواهم و پشيمانم. شكسته‌ام، عفو خواهم، آمرزش طلبم. بازگشت كنان به گناه خويش اقرار و اذعان و اعتراف دارم. گريزگاهي از گناهي كه از من سرزده نمي‌يابم، و نه پناهگاهي كه در گرفتاريم بدان رو آورم جز اين كه عذر مرا بپذيري و مرا در رحمت بي‌منتهايت در آوري خدايا پس عذر مرا بپذير و بر سختي حالم و پريشانيم رحم كن و مرا از بند سخت گناهانم رهايي بخش.(21)» و نيز بدين‌گونه زمزمه كند: «إِلَهِي هَلْ يَرْجِعُ الْعَبْدُ الْآبِقُ إِلَّا إِلَى مَوْلَاهُ أَمْ هَلْ يُجِيرُهُ مِنْ سَخَطِهِ أَحَدٌ سِوَاه»:
مولاي من اكنون اين بنده‌ي گريز پاي تو كه به سويت بازگشته. و آيا بنده‌اي كه گريخته است به جايي جز درگاه مولايش مي‌تواند باز گردد. يا احدي جز مولاي او كسي او را از خشم مولايش پناه تواند بود.(22)
همه‌ي اين آداب و حالات و اذكار براي آن است كه زائر از فضاي اطراف خود خارج شود و با ايجاد تمركز و توجه به يك نقطه كه آن هم موقعيت و عظمت آنكه زيارت مي‌شود است، خود را به او نزديك كند تا وقتي به جوار محبوب رسيد آمادگي زيارت را پيدا كند چنان كه هنگام ورود به نماز، اذان و اقامه و تكبيرات و... همه و همه براي ايجاد تمركز براي ارتباط و تقرب به ساحت الهي‌ست.



-------------------------------------------
پی نوشت ها
1ـ سوره انبياء، آيه 30.
2ـ سوره ملك، آيه 30.
3ـ هدية الزائرين، صفحه 19
4ـ سوره اعراف، آيه 31.
5ـ بحارالانوار جلد 97، صفحه 132.
6ـ معجم فقه الجواهر، جلد 2، صفحه 203.
7ـ سوره شعرا، آيه 89.
8ـ اصول كافي، جلد 2، صفحه 16
9ـ عدة الداعي، باب چهارم، درمان عملي ريا.
10ـ تهذيب الاحكام، جلد 6، صفحه 76.
11ـ هدية الزائرين، صفحه 20.
12ـ آداب سفر در فرهنگ نيايش، صفحه 90.
13ـ آداب سفر در فرهنگ نيايش، صفحه 91.
14ـ حلية المتقين، صفحه 369.
15ـ چشمه رستگاري، عبدالباسط شهيب زادگان، ص 10.
16ـ حلية المتقين، صفحه 370.
17ـ حلية المتقين، صفحه 245.
18ـ نهج‌البلاغه، خطبه 129.
19ـ سوره حجر، آيه 42، سوره نحل، آيه 99، سوره اسراء آيه 65.
20ـ سوره نور آيه 37.
21ـ مفاتيح الجنان، دعاي كميل.
22ـ اقتباس از مناجات التائبين امام سجاد(ع)، مفاتيح الجنان، مناجات اول خمس عشر.


آداب حين تشرف
دومين ادب از آداب حين تشرف، بر عتبه بوسه زدن و سر بر سجده شكر نهادن است.
زائر با شور و شعف وصف ناپذير از وصال، پاي بر خاك مي‌نهد و آرام و مبهوت بر آستانه؛ حرم مي‌ايستد؛ خاك‌نشين، عرش مقام مي‌گردد و سر به نشانه تسليم بر خاك فرود مي‌آورد و سجده شكر، بوسه بر زمين مي‌زند، همان شكر، كه پاسخ توفيقي است كه شامل حالش شده است؛ آنگاه گام بر حريم حرم مي‌نهد. زائر بيدار دلي كه از لحظه حركت با خيال يار سر كرده و با اشتياق ديدارش عزم سفر كرده، بار و بنه بسته و دل به سختي سفر نباخته و در لحظه ورود در قاب چشمانش عكس رخ يار را به نظاره مي‌نشيند و در برابر آن همه بزرگي، سكوت و اشك تنها نشانه عجز و نيازش مي‌گردد.


ما در پياله عكس رخ يار ديده‌ايم
اي بي خبر ز لذت شرب مدام ما


در مورد بوسيدن عتبه نص و روايت صريحي موجود نيست اما آنچه مي‌توان ذكر كرد اين است كه فرقه اماميه بر اين ادب پاي بندند «و لا كراهة في تقبيل الضرائح بل هو سنة عندنا و لو كان هناك تقية فتركه أولى. و أما تقبيل الأعتاب فلم نقف فيه على نص نعتد به و لكن عليه الإمامية»(1)
و اما نظر ديگر علما بر استحباب اين ادب است. بنابراين اگر زائر در درگاه اهل بيت(ع) سجده شكر كند و نيت او در اين امر شكر خداوند باشد به جهت توفيق زيارت شايسته‌تر است؛ هم زائر سجده شكر كرده وهم جز براي خدا خضوع و خشوعي نداشته است.




3ـ سومين ادب؛ پاي راست را در هنگام ورود و پاي چپ را در هنگام خروج مقدم داشتن است. در روايتي از امام صادق(ع) كه به صفوان در مورد شيوه زيارت قبر اميرالمؤمنين(ع) آموخته بودند اين چنين آمده است «ثم قبل العتبه و قدم رجلك اليمني قبل أسيري(2)» پس آستانه را ببوس و پاي راست را قبل از پاي چپ حركت ده. ادب زيارت حكم مي‌كند كه زائر پس از خواندن اذن دخول و ايجاد رقت قلب در دل خويش پاي راست را جلو نهد و در حال خروج پاي چپ را پيش گذارد. بين حريم حرم و حريم مسجد فاصله‌اي نيست هر دو بيت الله اند و اين ادب در هنگام ورود به مسجد نيز اشاره شده است با پاي راست وارد شدن، يعني اعتراف به راستي و وحدانيت خدا، يعني نهادن پايي بر خاك كه از سر صداقت و يكرنگي پيش مي‌رود و وارد مي‌شود، يعني اقرار و اعتراف بنده‌اي كه از سر تسليم و ارادت به ولي خدا پناه آورده است، يعني دل شكسته و پيوسته به لطف يار، يعني دلي از غير بريده و به يار رسيده يعني...




4ـ چهارمين ادب؛ در صورت عدم ازدحام جمعيت و به نحوي كه موجب مزاحمت اذيت ديگران نباشد به ضريح مطهر نزديك شدن و پنجه در آن افكندن و بر آن بوسه زدن.
بعد از اين همه توبه و اعتراف، سر دل گفتن و مقدمه‌چيني، ديگر عرصه خودنمايي‌ است. جايي كه زائر جسور مي‌شود و اين جسارت به او بال پرواز مي‌دهد، مي‌پرد تا اوج، بر فراز گنبد يار، مثل يك كبوتر دل باخته در محضر يار. چه مي‌كند اين حس با دل آدمي با ذكر و اذن طلبيدن از وي آنگونه كه موجب آزار ديگر ميهمانان نشود، به ضريح نزديك مي‌شود و قصه دلدادگي خود را خط به خط، كلمه به كلمه بازگو مي‌كند. شكوه مي‌كند از دنيا فريبان يارنما، آن همه به زبان اشك، بهترين زبان زنده دنيا، با زمزمي به رنگ پرنيان عشق به نجوا مي‌نشيند و مي‌گويد، مي‌گويد و مي‌گويد...
در متون ديني ما ذكر شده است كه امام سجاد(ع) كنار قبر پيامبر مي‌ايستاد و به سمت قبله قد علم مي‌كرد و آنگاه مي‌گفت: «بارالها! به تو با همه وجودم پناه مي‌آورم و به قبر نبي تو حضرت محمد(ص) روي مي‌آورم. خداوندا در حالي هستم كه مالك آنچه كه خير و صلاح من است و به آن اميد بسته‌ام نيستم و قدرت دفع بدي و شر و آنچه كه از آن برحذر هستم را ندارم و همه امور را به دست قدرت شما مي‌دانم هيچ فقيري از من ناچيزتر نيست. پروردگارا! به آنچه كه از خير نازل فرموده‌اي محتاجم، خداوندا با خير و نيكي به من روي كن زيرا هرگز كسي قدرت منع خير تو را ندارد. خداوندا! به تو پناه مي‌آورم از اين كه دلم و ظاهر وجودم تغيير كند و شكل انساني را از دست بدهم يا نعمتي كه به من انعام فرمودي از من زايل شود. خداوندا! مرا با تقوا و پرهيزگاري مكرم فرما و با نعمت‌هاي فراوانت مرا جميل و زيبا و با طراوت قرار ده و در سايه سلامت و صحت قرار ده و توفيق شكر سلامتي و عافيت را نصيب فرما.»(3)
در برخي توصيه‌ها آداب بوسيدن قبر را از آداب مهم زيارت دانسته‌اند. و به آن اهميت فراواني داده‌اند. به عنوان نمونه سيدبن طاووس درباره زيارت ابالحسن امام هادي(ع) مي‌فرمايد: «ثُمَّ قَبِّلِ الْعَتَبَةَ وَ قَدِّمْ رِجْلَكَ الْيُمْنَى قَبْلَ الْيُسْرَى»(4) و همين عبارت در مورد زيارت امام حسن عسگري(ع) نيز ذكر شده است.(5)




5ـ پنجمين ادب؛ به هنگام زيارت، پشت به قبله و رو به قبر مطهر ايستادن.
در اين ادب از آداب حين تشرف، سري نهفته است و آن اين كه قبله حقيقي ولي الله معصوم است. ظاهراً اين ادب مخصوص اهل بيت(ع) و معصومين است و براي غير معصوم چنين ادبي هرگز ذكر نشده است بلكه در زيارت مؤمنان و اوليا و ساير بندگان خاص خداوند آن است كه زائر پشت سر يا بالاي سر رو به قبله به دعا و زيارت و راز و نياز مشغول شود اين ادب در زيارت حضرت معصومه نيز صادق است.




6ـ جز در حالت ضعف و بيماري در حال ايستاده زيارت كردن. شايسته است زائر نماز و دعا و زيارت را ايستاده بخواند.
وقتي طعنه زنان كور دل به آن پيرزن كه چند دوك نخ براي خريدن يوسف آورده بود گفت: كه اين خريداران تمامي ثروت خود را پيشكش برده فروشان مصر كرده‌اند و تو چند دوك نخ آورده‌اي؟ پيرزن آهي از نهانخانه دل بر كشيد و گفت: مي‌دانم كه اين پيشكش من در برابر آن همه ثروت مدعيان اندك است! اما دوست داشتم من هم جزو خريداران يوسف باشم. حكايت غريبيست عاشقي، عشق تنها وديعه خداوند است كه هيچ نعمت ديگري توان برابري با آن را ندارد و چقدر ظريف است مرز عاشقي و مدعي بودن! خريدار يار بودن و دلبري در محضر او، توان و يارايي آنچنان نمي‌خواهد، همين كه اندكي پي قد قامت ديدار رخش قد علم كني و به احترام آن همه شكوه و عظمت و غناي يار، جرعه‌اي از فقر و زمزمه‌اي از مناجات را چاشني كني تو هم جز زائران حريم ملكوتي‌اش خواهي شد.
«ثُمَّ قَبِّلْ ضَرِيحَهُ وَ ضَعْ خَدَّكَ الْأَيْمَنَ عَلَيْهِ ثُمَّ الْأَيْسَرَ وَ قُلِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ صَلِّ عَلَى حُجَّتِكَ الْوَفِيِّ وَ وَلِيِّكَ الزَّكِيِّ»(6)
محدث قمي: گرچه اين ادب صريحاً در جايي ذكر نشده ولي خوبي آن از جهات كثيره‌اي استفاده شده است.



7ـ هفتمين ادب ذكر تكبير و لا الا الله و و حده لا شريك له بر زبان جاري ساختن.
يكي از آدابي كه قبل از زيارت شايسته است و از دستورالعمل‌هاي زيارتي بر مي‌آيد، گفتن تكبير در هنگام ديدن قبر مطهر است. در لحظه ورود، زائر نگاهش به آن بزرگواران كه مي‌افتد از هجوم ناگهاني آن همه فيض و شكوه كه هر نظاره‌گري را به شگفتي وا مي‌دارد و دلش را از فرش به عرش مي‌كشاند، تنها كلامش، ذكر «الله اكبر» است، زائر در مقام ابراز آن همه شگفتي چاره‌اي جز تسليم و رضا و نجواي ذكر جليل الله اكبر ندارد. ائمه آينه تمام نماي صفات و اسماي الهي‌اند و نظاره آن شكوه ايزدي در وجود بنده‌اي نيك، نشانه‌اي از اسرار الله و اقراريست به بندگي خدا.
شايد رمز ديگر اين تعبير آن است كه زائر حيران و ناهشيار اگر از غفلت خويش فاصله نگيرد و دقت لازم را نداشته باشد ممكن است غرور را با خدا اشتباهي بگيرد و اين كمين‌گاه شيطان است. همان لغزشگاه پندارهاي باطل آدمي. همان قصه ديرينه كه احتمال لغزش آن حتي براي ملائكه الله نيز وجود داشت. آنها با ديدن اهل بيت(ع) در معرض خطا قرار گرفتند و ائمه به تقديس و تسبيح خداوند پرداختند تا فرشتگان متوجه شوند كه آنها خدا نيستند.
بر اين اساس زائر مأمور شده است كه در بدو ورود و تشرف به محضر آن بزرگواران در عين مشاهده تمامي اسما و صفات خداوندي در وجود آنان با گفتن الله اكبرهاي مكرر خود را از ابتلا به غلو و انتساب خداوندگاري به آنان مصون بدارد.(7) امام محمدباقر(ع) نيز در اهميت اين ادب ذكر مي‌كنند: چون امام را ديد تكبير بگويد و هر كه پيش روي امام تكبير بگويد و نيز بگويد «لا اله الا الله، وحده لا شريك له» خداي متعال براي او خشنودي و رضوان اكبر خود را واجب خواهد نمود و بين او و حضرت ابراهيم و پيامبر اكرم(ص) و پيامبران الهي در قيامت در دارالجلال جمع خواهد كرد.(8) بنابراين تكبير از آداب ملاقات امام است چه در حال حيات چه در حال ممات.




8ـ هشتمين ادب؛ قرائت زيارتنامه‌هاي وارده از معصومين در حين زيارت.
نوبتي هم باشد نوبت دعاست. فرصت نياز بنده و ناز مولا! صحبت از همنشيني و دلدادگيست، آن هم با كلامي كه سفارش شده از آنهاست، با چاشني جرعه‌اي اشك كه دردانه‌وار بر پهناي صورت مي‌لغزد. ذكر جليلي است آميخته با مضامين ناب و آتشين عرفاني، عجين شده با ذره ذره عشق، جمله جمله نياز، كلمه كلمه عطش، به زلالي آب، همرنگ و همجنس سيل اشك زائر كه از سر صدق و تسليم و رضا مهمان چشمانش مي‌گردد. لفظ رفيعي كه حتي ناب‌ترين شعرها و داستان‌هاي دنيا با تمام پوشش‌هاي دروغين آرايه‌ها، با رنگيني كاذب جملات، هرگز به حلاوت و شيريني آنها نمي‌رسند.
علامه حلي در تذكره الفقها استحباب زيارت را تنها به زيارات وارده از معصومين منقول مي‌داند و در نوع زيارات اهل‌البيت(ع) اين جمله را به تكرار بيان مي‌كند. «و يستحب ان يزره بالمنقول» «زيارت با نفس حضور و سلام دادن حاصل مي‌شود و ليكن اگر خواست زيارتش را بخواند زيارت مأثوره و وارد شده از معصومين را بخواند.(9)»


متن زيارات وارده از ائمه علاوه بر توصيف و اقرار به كمالات و فضايل بي‌حد و حصر ايشان و جايگاه بي‌نظير آنان در دنيا و آخرت حاوي 5 موضوع كلي است كه در متن همه زيارات يافت مي‌شود: 1ـ سلام 2ـ شهادت 3ـ صلوات 4ـ تولي و تبري 5ـ دعا و توسل


خواندن زيارتنامه‌هايي كه اهل‌بيت(ع) به دوستداران و شيعيانشان آموخته‌اند، عرض سلام و ادب است و اقرار به مقام و منزلت ايشان در نزد پروردگار، و لكن با عباراتي سنجيده‌تر و مؤدبانه‌تر. بنابراين شايسته است زائر براي تكميل عرض ادب و ارادت خويش به پيشگاه آن بزرگواران از متون زيارات معتبر بهره گيرد. در اين زمينه توجه به چند نكته لازم و ضروري است.


نكته اول؛ استفاده از متون زيارتي كه از خود اهل بيت(ع) رسيده است و از نظر انتساب به آن بزرگواران مورد اطمينان مي‌باشد اين ادعيه به دو گروه تقسيم مي‌شوند.
اول، زيارات جامعه كه در زيارت هر يك از اهل بيت(ع) مي‌توان آنها را خواند و از معتبرترين و پرمحتواترين آنها يكي زيارت امين الله و ديگري زيارت جامعه كبيره است.
دوم؛ زيارت خاصه هر يك از چهارده معصوم، كه خود آنها نيز به زياراتي كه در زمان معيني اختصاص ندارند و زياراتي كه مختص ايام خاصي است تقسيم مي‌شوند.


نكته دوم؛ اين كه زائر در انتخاب متن زيارتنامه هم، تناسب محتواي آن با حالات دروني خويش را در نظر بگيرد و همه با توجه به حجم متفاوت متون زيارات تناسب حجم زيارتنامه با توانايي و ظرفيت جسمي و روحي خويش را مراعات كند. پرداختن به زيارتنامه‌هاي طولاني براي كساني كه جسماً كم توانند و يا از نظر روحي هنوز ظرفيت لازم را ندارند موجب مي‌شود كه در اواسط كار خسته شوند و ذوق و حال و توجه خويش را از دست بدهند و صرفاً با تكلف و اجبار و براي پايان رساندن متن زيارتنامه، به خواندن آن بپردازند كه اين نه تنها موجب كم و يا بي‌بهره شدن كار زائر مي‌گردد حتي ممكن است به زده شدن و بي‌رغبتي وي به انجام زيارت و خواندن زيارتنامه در موارد بعد منجر شود.
آنچه گفته شد منحصر به زيارت نيست بلكه شامل همه امور مستحب مي‌باشد. شرط ثمربخشي و تأثير مستحبات انجام آنها با شوق و رغبت است و با اكراه و بي‌ميلي و خستگي و بي‌رغبتي انجام دادن آنها نه تنها كم يا، بي‌اثر است بلكه ممكن است به زده شدن و بي‌رغبتي شخص به انجام آنها در آينده نيز منجر شود.


سومين نكته؛ به هنگام خواندن الفاظ زيارتنامه به معاني آنها نيز توجه داشته باشد و با حالتي كه احساسات و مكنونات قلبي خود را در قالب الفاظ بيان كند زيارتنامه بخواند.
اين به آن معنا نيست كه بسياري از زائران كه با زبان عربي آشنايي ندارند و معمولاً معاني الفاظ زيارتنامه‌هايي را كه مي‌خوانند متوجه نمي‌شوند، از خواندن زيارتنامه هيچ بهره‌اي نصيبشان نمي‌شود، زيرا در صورتي كه خواندن زيارتنامه همراه با عشق و ارادت به مزور و در مقام ابراز آن انجام مي‌شود و زائر اجمالاً بداند كه اين الفاظ به مزور اظهار ارادت و محبت مي‌كند و موجب بهره‌هاي بسياري براي او خواهد بود لكن اگر اين امر توأم با درك معاني الفاظ باشد قطعاً ثمرات بيشتري براي زائر خواهد داشت.


نكته چهارم: اينكه به اقتضاي ادب در صورت عدم ضعف و بيماري بهتر است زائر در حال ايستاده به خواندن زيارتنامه بپردازد، (كه در آداب قبل به آن اشاره شد) و با طمأنينه و آرامش و به لحن شمرده و آرام و مؤدبانه و با صداي كوتاه زيارنامه را بخواند. خواندن تند با لحن تحكم‌آميز و با صداي بلند و فريادگونه و با حالتي كه گويا صرفاً در مقام رفع تكليف انجام مي‌شود چندان لطفي نداشته و شايسته آن محضر والا نيست.
همان‌طور كه قبلاً گفته شد با صداي بلند خواندن زيارتنامه علاوه بر اين كه خلاف ادب است موجب آزار ديگران و از بين رفتن توجه و تمركز آنان نيز مي‌شود كه خود نيز امري ناپسند و نارواست.
نكته پنجم: اين كه زائر تمام وقت خود را به خواندن زيارتنامه‌هاي مختلف اختصاص ندهد و براي راز دل گفتن‌هاي خويش از يك سو و با سكوت و آرامش به خود مزور توجه نمودن و از حضور در محضر وي لذت بردن از سوي ديگر زماني باقي بگذارد.



---------------------------------------------
پی نوشت ها
1ـ بحارالأنوار، جلد 97، ص 136، باب 3، آداب الزيارة و أحكام الروضات‏.
2ـ بحارالانوار، جلد 97، ص 284.
3ـ وسايل الشيعه، جلد 14، ص 342 و 343.
4ـ بحارالانوار، جلد 99، ص 65.
5ـ بحارالأنوار، جلد 97، ص 283، باب 4، زياراته صلوات الله عليه المط
6ـ بحارالأنوار، جلد 99، ص 63، باب 6، فضل زيارة الإمامين الهمامين
7ـ بحارالانوار، جلد 26، ص 335.
8ـ بحارالانوار، جلد 24، ص 369.
9ـ تذكرة الفتها، جلد 8، ص 450.

منبع: سایت آستان قدس

کیفیت زیارت امام رضا (ع)

زیارت مشهور آن جناب است که در کتب معتبرى مانند «کامل الزیارات» و «عیون اخبارالرضا» و «مصباح الزائر» نقل شده و از عبارت «کامل الزیارات» به دست مى آید که این زیارت از یکى از ائمّه(علیهم السلام) روایت شده است.(1)
در کتاب هاى فوق، این زیارت با اندکى اختلاف نسبت به یکدیگر نقل شده است، و ما این زیارت را بر اساس نسخه متداول نقل مى کنیم




پیش از آن که از منزل خارج شوى غسل مى کنى و در هنگام غسل چنین مى گویى:

اَللّـهُمَّ طَهِّرْنى وَطَهِّرْ لى قَلْبى، وَاشْرَحْ لى صَدْرى، وَاَجْرِ عَلى لِسانى

خدایا پاکم کن و پاک کن دلم را و بگشا سینه ام را و مدح و ثناى خود را بر

مِدْحَتَکَ، وَالثَّنآءَ عَلَیْکَ، فَاِنَّهُ لا قُوَّةَ اِلاَّ بِکَ، اَللّـهُمَّ اجْعَلْهُ لى طَهُوراً وَشِفآءً

زبانم جارى کن زیرا که نیرویى نیست جز بوسیله تو خدایا این غسل را برایم پاک کننده و درمان (دردهایم) قرار ده


و به هنگام بیرون رفتن مى گویى:

بِسْمِ اللهِ وَ بِاللهِ وَ اِلَى اللهِ، وَ اِلَى ابْنِ

به نام خدا و به (یارى) خدا و بسوى خدا و بسوى فرزند

رَسُولِ اللهِ، حَسْبِىَ اللهُ، تَوَکَّلْتُ عَلَى اللهِ، اَللّهُمَّ اِلَیْکَ تَوَجَّهْتُ، وَ اِلَیْکَ

رسول خدا بس است مرا خدا و توکل کردم بر خدا، خدایا به درگاه تو رو کنم و به سوى تو

قَصَدْتُ، وَ ما عِنْدَکَ اَرَدْتُ

آهنگ دارم و آنچه در پیش تو است (از فضل و احسان) مى خواهم


هنگامى که از خانه بیرون مى روى بر در خانه خود بایست و بگو:

اَللّـهُمَّ اِلَیْکَ وَجَّهْتُ وَجْهى، وَ عَلَیْکَ خَلَّفْتُ اَهْلى وَ مالى وَ ما خَوَّلْتَنى،

خدایا رویم را بدرگاه تو کردم و به امید تو جا گذاشتم خانواده و داراییم و نیز آنچه را تو به من ارزانى داشتى

وَ بِکَ وَثِقْتُ، فَلا تُخَیِّبْنى، یا مَنْ لا یُخَیِّبُ مَنْ اَرادَهُ، وَلا یُضَیِّعُ مَنْ

و به تو اعتماد کردم پس نومیدم مکن اى که نومید نکند هر که او را قصد کند و تباه نسازد

حَفِظَهُ، صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد، وَ احْفَظْنى بِحِفْظِکَ، فَاِنَّهُ لا یَضیعُ مَنْ حَفِظْتَ

هر که را نگهدارى کند درود فرست بر محمّد و آل محمّد و نگهداریم کن به نگهدارى خود که براستى تو ضایع نکنى هر که را نگهدارى کنى


سپس هنگامى که به سلامت به مقصد رسیدى و خواستى به زیارت بروى، مجدّداً غسل مى کنى و مى گویى:

اَللّهُمَّ طَهِّرْنى وَطَهِّرْ لى قَلْبى، وَاشْرَحْ لى صَدْرى،

خدایا پاکم کن و پاک کن دلم را و بگشا سینه ام را و مدح

وَاَجْرِ عَلى لِسانى مِدْحَتَکَ وَ مَحَبَّتَکَ وَ الثَّنآءَ عَلَیْکَ، فَاِنَّهُ لا قُوَّةَ اِلاَّ بِکَ،

و دوستى و ثناى خود را بر زبانم جارى کن که براستى نیرویى نیست جز به تو و

وَقَدْ عَلِمْتُ اَنَّ قِوامَ دینىِ اَلتَّسْلیمُ لاَِمْرِکَ،وَالاِْتِّباعُ لِسُنَّةِ نَبِیِّکَ،وَالشَّهاَدَةُ

این را بخوبى دانسته ام که آنچه موجب ماندن و قوام دین من است همان تسلیم در برابر فرمان تو و متابعت از سنّت پیامبرت و گواهى دادن

عَلى جَمیعِ خَلْقِکَ، اَللّـهُمَّ اجْعَلْهُ لى شِفآءً وَ نُوراً، اِنَّکَ عَلى کُلِّ شَىْء قَدیرٌ.

به این مطلب براى همه خلق توست خدایا این غسل را براى من شفا و نورى قرار ده که تو بر هر چیز توانایى


آنگاه پاکیزه ترین لباس هاى خود را مى پوشى و به آرامى و وقار و با گام هاى کوتاه در حال گفتن

اَللهُ اَکْبَرُ و لا اِلـهَ اِلاَّ اللهُ و سُبْحانَ اللهِ و الْحَمْدُللهِِ

خدا بزرگتر است معبودى جز خدا نیست، منزه است خدا، ستایش خاص خداست

به سوى حرم حرکت مى کنى، و هنگام ورود به آن روضه مقدس مى گویى:

بِسْمِ اللهِ وَبِاللهِ، وَعَلى مِلَّةِ رَسُولِ اللهِ صَلَّى

به نام خدا و به (یارى) خدا و بر کیش ر سول خدا صلى

اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ، اَشْهَدُ اَنْ لا اِلـهَ اِلاَّ اللهُ، وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ، وَ اَشْهَدُ اَنَّ

الله علیه و آله گواهى دهم که معبودى نیست جز خداى یگانه اى که شریک ندارد و گواهى دهم که همانا

مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ، وَاَنَّ عَلِیّاً وَلِىُّ اللهِ

محمّد بنده و رسول او است و على ولى (و نماینده) خداست

سپس در مقابل قبر آن حضرت پشت به قبله مى ایستى و چنین مى گویى:

اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ، وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ، وَاَشْهَدُ

گواهى دهم که معبودى جز خداى یگانه نیست که شریک ندارد و گواهى دهم

اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ، وَاَنَّهُ سَیِّدُ الاَْوَّلینَ وَالاْخِرینَ، وَاَنَّهُ سَیِّدُ

که همانا محمّد بنده و رسول اوست و او آقاى اوّلین و آخرین است و اوست آقاى

الاَْنْبِیآءِ وَالْمُرْسَلینَ، اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد عَبْدِکَ وَ رَسُولِکَ وَ نَبِیِّکَ،

پیمبران و رسولان خدایا درود فرست بر محمّد بنده و رسول و پیامبر و بزرگ

وَسَیِّدِ خَلْقِکَ اَجْمَعینَ، صَلاةً لا یَقْوى عَلى اِحْصآئِها غَیْرُکَ، اَللّـهُمَّ

و آقاى آفریدگانت همگى درودى که نیروى شماره آن را کسى جز تونداشته باشد خدایا

صَلِّ عَلى اَمیرِ الْمُؤمِنینَ عَلِىِّ بْنِ اَبیطالِب، عَبْدِکَ وَ اَخى رَسُولِکَ، اَلَّذِى

درود فرست بر امیر مؤمنان على بن ابى طالب بنده و برادر رسولت آن بزرگوارى که

انْتَجَبْتَهُ بِعِلْمِکَ، وَ جَعَلْتَهُ هادِیاً لِمَنْ شِئْتَ مِنْ خَلْقِکَ، وَالدَّلیلَ عَلى مَنْ

او را برگزیدى به علم خود و راهنماییش کردى براى هر که خواستى از خلق خود و دلیلش ساختى بر آن کس که

بَعَثْتَهُ بِرِسالاتِکَ، وَدَیّانَ الدّینِ بِعَدْلِکَ، وَفَصْلَ قَضآئِکَ بَیْنَ خَلْقِکَ،

برانگیختى او را به رسالت هاى خود و داور دین قرارش دادى از روى عدالت و فیصله دهنده حکم خود گرداندى او را در میان خلقت

وَالْمُهَیْمِنَ عَلى ذلِکَ کُلِّهِ، وَالسَّلامُ عَلَیْهِ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَبَرَکاتُهُ، اَللّـهُمَّ

و مسلطش کردى بر همه اینها و سلام باد بر او و رحمت خدا و برکاتش خدایا

صَلِّ عَلى فاطِمَةَ بِنْتِ نَبِیِّکَ، وَزَوْجَةِ وَلِیِّکَ، وَاُمِّ السِّبْطَیْنِ الْحَسَنِ

درود فرست بر فاطمه دختر پیامبرت و همسر ولى و نماینده ات و مادر دو سبط (این امّت) حسن

وَالْحُسَیْنِ، سَیِّدَىْ شَبابِ اَهْلِ الْجَنَّةِ، اَلطُّهْرَةِ الطّاهِرَةِ الْمُطَهَّرَةِ، اَلتَّقِیَّةِ

و حسین دو آقاى جوانان اهل بهشت آن بانوى پاک پاکیزه طاهره پرهیزکار

النَّقِیَّةِ، اَلرَّضِیَّةِ الزَّکِیَّةِ، سَیِّدَةِ نِسآءِ اَهْلِ الْجَنَّةِ اَجْمَعینَ، صَلاةً لا یَقْوى

زبده پسندیده تزکیه شده بانوى زنان اهل بهشت همه شان درودى بر او فرست که کسى

عَلى اِحْصآئِها غَیْرُکَ، اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ سِبْطَىْ نَبِیِّکَ،

نیروى شماره اش را جز تو نداشته باشد خدایا درود فرست بر حسن و حسین دو نوه پیغمبرت

وَسَیِّدَىْ شَبابِ اَهْلِ الْجَنَّةِ، اَلْقآئِمَیْنِ فى خَلْقِکَ، وَالدَّلیلَیْنِ عَلى مَنْ

و دو آقاى جوانان اهل بهشت که بپا خواستند در میان خلقت و دو نشانه بر آن کس که

بَعَثْتَ بِرِسالاتِکَ، وَدَیّانَىِ الدّینِ بِعَدْلِکَ، وَفَصْلَىْ قَضآئِکَ بَیْنَ خَلْقِکَ،

او را به رسالات خود مبعوث داشتى و دو داور در دینت از روى عدل تو و دو فیصله دهنده حکم تو در میان خلقت

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ، عَبْدِکَ الْقآئِمِ فى خَلْقِکَ، وَالدَّلیلِ

خدایا درود فرست بر على بن الحسین بنده ات که قیام کرد در میان خلق تو و دلیل بود

عَلى مَنْ بَعَثْتَ بِرِسالاتِکَ، وَدَیّانِ الدّینِ بِعَدْلِکَ، وَفَصْلِ قَضآئِکَ بَیْنَ

بر آن کس که به رسالت مبعوثش داشتى و داور در دین بود به عدل و داد تو و فیصله دهنده حکم تو بود در میان

خَلْقِکَ، سَیِّدِ الْعابِدینَ، اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِىٍّ، عَبْدِکَ

خلقت آقاى عبادت کنندگان خدایا درود فرست بر محمّد بن على بنده ات

وَخَلیفَتِکَ فى اَرْضِکَ، باقِرِ عِلْمِ النَّبِیّینَ، اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّد

و جانشینت در روى زمین شکافنده علم پیمبران خدایا درود فرست بر جعفر بن محمّد

الصّادِقِ، عَبْدِکَ وَوَلِىِّ دینِکَ، وَ حُجَّتِکَ عَلى خَلْقِکَ اَجْمَعینَ، اَلصّادِقِ

صادق بنده و سرپرست دینت و حجّت تو بر همه خلقت آن امام راستگوى

الْبآرِّ، اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُوسَى بْنِ جَعْفَر، عَبْدِکَ الصّالِحِ، وَلِسانِکَ فى

نیکوکار خدایا درود فرست بر موسى بن جعفر بنده شایسته ات و زبان گویاى تو در

خَلْقِکَ، وَالنّاطِقِ بِحُکْمِکَ، وَالْحُجَّةِ عَلى بَرِیَّتِکَ، اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى عَلىِّ

میان خلقت آن که به حکم تو گویا بود و حجّتى بر خلق تو بود خدایا درود فرست بر على

بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضى، عَبْدِکَ وَ وَلِىِّ دینِکَ، اَلْقآئِمِ بِعَدْلِکَ، وَالدّاعى

بن موسى الرضا آن آقاى پسندیده و بنده تو و سرپرست دینت و قیام کننده به عدل و داد تو و دعوت کننده

اِلى دینِکَ وَدینِ آبائِهِ الصّادِقینَ، صَلاةً لا یَقْوى عَلى اِحْصائِها غَیْرُکَ،

به آیین تو و آیین پدران راستگویش درودى فرست که نیروى شماره اش را کسى جز تو نداشته باشد

اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدِ بْنِ عَلىٍّ، عَبْدِکَ وَ وَلِیِّکَ الْقآئِمِ بِاَمْرِکَ، وَالدّاعى

خدایا درود فرست بر محمّد بن على بنده ونماینده ات که قیام کرد به فرمان تو و دعوت کرد

اِلى سَبیلِکَ، اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى عَلىِّ بْنِ مُحَمَّد، عَبْدِکَ وَ وَلِىِّ دینِکَ،

به راه تو خدایا درود فرست بر على بن محمّد بنده تو و سرپرست آیین تو

اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلَى الْحَسَنِ بْنِ عَلِىٍّ، اَلْعامِلِ بِاَمْرِکَ، اَلْقآئِمِ فى خَلْقِکَ،

خدایا درود فرست بر حسن بن على آن بزرگوارى که به دستورت عمل کرد و در میان خلقت بپاخواست

وَحُجَّتِکَ الْمُؤَدّى عَنْ نَبِیِّکَ، وَشاهِدِکَ عَلى خَلْقِکَ، اَلْمَخْصُوصِ

و آن حجّت عالى مقام تو که پرداخت (آنچه را بعهده داشت) از طرف پیامبرت و گواه تو بر خلقت آن که مخصوص گشت

بِکَرامَتِکَ، اَلدّاعى اِلى طاعَتِکَ، وَطاعَةِ رَسُولِکَ، صَلَواتُکَ عَلَیْهِمْ

به کرامتت و دعوت کننده بود بسوى فرمانبردارى تو و فرمانبردارى رسول تو و درودهاى تو بر

اَجْمَعینَ، اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى حُجَّتِکَ وَ وَلِیِّکَ الْقآئِمِ فى خَلْقِکَ، صَلاةً

همگى ایشان باد خدایا درود فرست بر حجّتت و نماینده ات که قیام کننده است در میان خلق تو درودى

تآمَّةً نامِیَةً باقِیَةً، تُعَجِّلُ بِها فَرَجَهُ، وَتَنْصُرُهُ بِها، وَتَجْعَلُنا مَعَهُ فِى الدُّنْیا

کامل و روینده و ماندنى که شتاب کنى بدان وسیله در فرج او و بدان یاریش کنى و قرار دهى ما را با آن حضرت در دنیا

وَالاْخِرَةِ، اَللّـهُمَّ اِنّى اَتَقَرَّبُ اِلَیْکَ بِحُبِّهِمْ، وَاُوالى وَلِیَّهُمْ، وَاُعادى

و آخرت خدایا من تقرّب جویم به درگاه تو بوسیله دوستى ایشان و دوست دارم دوستشان را و دشمن دارم

عَدُوَّهُمْ، فَارْزُقْنى بِهِمْ خَیْرَ الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ، وَاصْرِفْ عَنّى بِهِمْ شَرَّ الدُّنْیا

دشمنشان را پس روزى من گردان بوسیله ایشان خوبى دنیا و آخرت را و بگردان از من به برکت ایشان شرّ دنیا

والاْخِرَةِ، وَاَهْوالَ یَوْمِ الْقِیامَةِ

و آخرت و دهشت هاى قیامت را



آنگاه نزد سر مبارک آن حضرت مى نشینى و مى گویى:

اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا وَلِىَّ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا حُجَّةَ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا نُورَ

سلام بر تو اى ولى خدا سلام بر تو اى حجّت خدا سلام بر تو اى نور

اللهِ فى ظُلُماتِ الاَْرْضِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا عَمُودَ الدّینِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا

خدا در تاریکى هاى زمین سلام بر تو اى استوانه دین سلام بر تو اى

وارِثَ آدَمَ صَفْوَةِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا وارِثَ نُوح نَبِىِّ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ

وارث حضرت آدم برگزیده خدا سلام بر تو اى وارث نوح پیغمبر خدا سلام بر تو

یا وارِثَ اِبْراهیمَ خَلیلِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا وارِثَ اِسْماعیلَ ذَبیحِ اللهِ،

اى وارث ابراهیم خلیل خدا سلام برتو اى وارث اسماعیل قربانى خدا

اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا وارِثَ مُوسى کَلیمِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا وارِثَ عیسى

سلام بر تو اى وارث موسى هم سخن خدا سلام بر تو اى وارث عیسى

رُوحِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا وارِثَ مُحَمَّد رَسُولِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا

روح خدا سلام بر تو اى وارث محمّد رسول خدا سلام بر تو اى

وارِثَ اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ عَلِىٍّ وَلِىِّ اللهِ، وَوَصِىِّ رَسُولِ رَبِّ الْعالَمینَ،

وارث امیر مؤمنان على(ع) ولى خدا و وصىّ رسول پروردگار جهانیان

اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا وارِثَ فاطِمَةَ الزَّهْرآءِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا وارِثَ الْحَسَنِ

سلام بر تو اى وارث فاطمه زهرا سلام بر تو اى وارث حسن

وَالْحُسَیْنِ، سَیِّدَىْ شَبابِ اَهْلِ الجَنَّةِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا وارِثَ عَلىِّ بْنِ

و حسین دو آقاى جوانان اهل بهشت سلام بر تو اى وارث على بن

الْحُسَیْنِ زَیْنِ الْعابِدینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا وارِثَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِىٍّ باقِرِ عِلْمِ

الحسین سیّد و زینت عبادت کنندگان سلام بر تو اى وارث محمّد بن على شکافنده علم

الاَْوَّلینَ وَالاْخِرینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا وارِثَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّد الصّادِقِ

اوّلین و آخرین سلام بر تو اى وارث جعفر بن محمّد آن راستگوى

الْبآرِّ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا وارِثَ مُوسَى بْنِ جَعْفَر، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا

نیکوکار سلام بر تو اى وارث موسى بن جعفر سلام بر تو اى

الصِّدّیقُ الشَّهیدُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْوَصِىُّ الْبآرُّ التَّقِىُّ، اَشْهَدُ اَنَّکَ قَدْ

راستى پیشه شهید سلام بر تو اى وصى نیک رفتار با تقوا گواهى دهم که براستى تو

اَقَمْتَ الصَّلاةَ وَآتَیْتَ الزَّکاةَ، وَاَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ، وَنَهَیْتَ عَنِ الْمُنْکَرِ،

برپا داشتى نماز را و بدادى زکات را و امر کردى به معروف (کار نیک) و نهى کردى از کار زشت

وَعَبَدْتَ اللهَ مُخْلِصاً حَتّى اَتیکَ الْیَقینُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبَا الْحَسَنِ

و پرستش کردى خدا را از روى اخلاص تا مرگت فرا رسید سلام بر تو اى ابا الحسن

وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَکاتُهُ * سپس مى گویى: اَللّـهُمَّ اِلَیْکَ صَمَدْتُ مِنْ اَرْضى،

و رحمت خدا و برکاتش * * * * * * * خدایا به آهنگ دربار تو کوچ کردم از سرزمینم

وَقَطَعْتُ الْبِلادَ رَجاءَ رَحْمَتِکَ فَلا تُخَیِّبْنى، وَلا تَرُدَّنى بِغَیْرِ قَضآءِ

به امید رحمت تو شهرها را درنوردیدم پس نومیدم مکن و بازم مگردان بدون برآوردن

حاجَتى، وَارْحَمْ تَقَلُّبى عَلى قَبْرِ ابْنِ اَخى رَسُولِکَ، صَلَواتُکَ عَلَیْهِ

حاجتم و رحم کن به این رفت و آمد و روى آوردنم بر سَرِ قبر برادر زاده پیغمبرت که درودهاى تو بر او

وَآلِهِ، بِاَبى اَنْتَ وَاُمّى یا مَوْلاىَ، اَتَیْتُکَ زآئِراً وافِداً عآئِذاً

و آلش باد پدر و مادرم به فدایت اى سرور من آمده ام براى زیارتت و واردم بر تو و پناهنده ام به تو

مِمّا جَنَیْتُ عَلى نَفْسى، وَاحْتَطَبْتُ عَلى ظَهْرى، فَکُنْ لى شافِعاً اِلَى اللهِ

از آن جنایاتى که بر خود کردم و بار گناهى که بر دوش کشیدم پس تو شفیع من باش در پیشگاه خداوند

یَوْمَ فَقْرى وَفاقَتى،فَلَکَ عِنْدَاللهِ مَقامٌ مَحْمُودٌ، وَاَنْتَ عِنْدَهُ وَجیهٌ

در روز نیاز و نداریم زیرا که تو در پیشگاه خداوند مقامى شایسته دارى و در نزد او آبرومندى


آنگاه دست راست را بلند مى کنى و مى گویى:

اَللّهُمَّ اِنّى اَتَقَرَّبُ اِلَیْکَ بِحُبِّهِمْ وَبِوِلایَتِهِمْ،

خدایا من به تو تقرّب جویم بوسیله دوستى و ولایت این خاندان

اَتَوَلّى آخِرَهُمْ بِما تَوَلَّیْتُ بِهِ اَوَّلَهُمْ، وَاَبْرَءُ مِنْ کُلِّ وَلیجَة دُونَهُمْ، اَللّهُمَّ

دوست دارم آخرین آنها را به همان نحو که دوست داشتم اوّلین نفرشان را و بیزارى جویم از هر همدمى غیر از ایشان خدایا

الْعَنِ الَّذینَ بَدَّلُوا نِعْمَتَکَ، وَاتَّهَمُوا نَبیَّکَ، وَ جَحَدُوا بِآیاتِکَ، وَ سَخِرُوا

لعنت کن کسانى که دگرگون کردند نعمت تو را و متّهم کردند (در امر خلافت) پیامبرت را و منکر شدند آیات تو را و به مسخره گرفتند

بِاِمامِکَ، وَ حَمَلُوا النّاسَ عَلى اَکْتافِ آلِ مُحَمَّد، اَللّـهُمَّ اِنّى اَتَقَرَّبُ اِلَیْکَ

امام تو را و سوار کردند مردم را بر دوش آل محمّد (و بر علیه آنان تحریکشان کردند) خدایا من به تو تقرّب جویم

بِاللَّعْنَةِ عَلَیْهِمْ، وَ الْبَرآئَةِ مِنْهُمْ فِى الدُّنْیا وَ الاْخِرَةِ یا رَحْمنُ

بوسیله لعنت کردن بر ایشان و بیزارى جستن از آنها در دنیا و آخرت اى خداى بخشاینده


سپس به پایین پاى آن حضرت برمى گردى و مى گویى:

صَلَّى اللهُ عَلَیْکَ یا اَبَا الْحَسَنِ، صَلَّى اللهُ عَلى

درود خدا بر تو اى ابا الحسن، درود خدا بر

رُوحِکَ وَ بَدَنِکَ، صَبَرْتَ وَ اَنْتَ الصّادِقُ الْمُصَدَّقُ، قَتَلَ اللهُ مَنْ قَتَلَکَ

روان تو و بر پیکرت باد بردبارى کردى با این که تو راستگویى بودى تصدیق شده خدا بکشد کسانى که تو را کشتند

بِالاَْیْدى وَ الاَْلْسُنِ.

بدست و زبان.


آنگاه بر قاتلان امیرمؤمنان و حسن و حسین و جمیع اهل بیت رسول خدا(علیهم السلام) لعن مى کنى، سپس به بالاى سر حضرت برمى گردى و دو رکعت نماز مى خوانى، در رکعت اوّل پس از حمد، سوره «یس» و در رکعت دوم سوره «الرحمن» را تلاوت مى کنى و در دعا و تضرّع، تلاش و همّت به خرج مى دهى و براى پدر و مادر و برادران دینى،زیاد دعا مى کنى. (البتّه انجام این امور در مواقعى است که ازدحام جمعیّت نباشد و گرنه مى توان در گوشه اى ایستاد و تمام زیارت را خواند).(2)




یادآورى:
الف) براى فرستادن لعن بر قاتلان ائمّه(علیهم السلام) اگر عبارت ذیل را که به گفته محدّث قمى(ره) از بعضى دعاها گرفته شده است(3)، بخواند شاید مناسب تر باشد:

اَللّـهُمَّ الْعَنْ قَتَلَةَ اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ، وَقَتَلَةَ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ عَلَیْهِمُ السَّلامُ،

خدایا لعنت کن کُشندگان امیر مؤمنان را و کشندگان حسن و حسین علیهم السلام را

وَقَتَلَةَ اَهْلِ بَیْتِ نَبِیِّکَ، اَللّهُمَّ الْعَنْ اَعْدآءَ آلِ مُحَمَّد وَقَتَلَتَهُمْ، وَزِدْهُمْ

و کشندگان خاندان پیامبرت را خدایا لعنت کن دشمنان آل محمّد و کشندگانشان را و بیفزا بر آنها

عَذاباً فَوْقَ الْعَذابِ، وَهَواناً فَوْقَ هَوان، وَذُلاّ فَوْقَ ذُلٍّ، وَخِزْیاً فَوْقَ

عذابى روى عذابى و خوارى بر روى خوارى و زبونى بر روى زبونى و رسوایى بر روى

خِزْى، اَللّـهُمَّ دُعَّهُمْ اِلَى النّارِ دَعّاً، وَاَرْکِسْهُمْ فى اَلیمِ عَذابِکَ رَکْساً،

رسوایى خدایا بیفکن آنها را بدوزخ به سختى و سرنگونشان کن در عذاب دردناک یک باره

وَاحْشُرْهُمْ وَاَتْباعَهُمْ اِلى جَهَنَّمَ زُمَراً.

و آنان را با پیروانشان گروه گروه بسوى جهنم محشور فرما.


ب) «علاّمه مجلسى»(رحمه الله) از «شیخ مفید»(رحمه الله) نقل کرده که مستحب است زائر محترم بعد از زیارت حضرت رضا(علیه السلام)، این دعا را بخواند:

اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ یا اَللهُ الدّآئِمُ فى مُلْکِهِ، اَلْقآئِمُ فى عِزِّهِ، اَلْمُطاعُ فى

خدایا از تو خواهم اى خدایى که فرمانرواییش همیشگى و عزّتش پایدار است و در سلطنتش (همه موجودات) فرمانبردار

سُلْطانِهِ، اَلْمُتَفَرِّدُ فى کِبْرِیائِهِ، اَلْمُتَوَحِّدُ فى دَیْمُومِیَّةِ بَقآئِهِ، اَلْعادِلُ فى

اویند، یکتا است در عظمت و بزرگوارى و یگانه است در بقاى همیشگى در میان مخلوقاتش به عدالت رفتار کند

بَرِیَّتِهِ، اَلْعالِمُ فى قَضِیَّتِهِ، اَلْکَریمُ فى تَأْخیرِ عُقُوبَتِهِ، اِلهى حاجاتى

و داناست در قضاوت و بزرگوار است در پس انداختن کیفر، خدایا حاجت هاى من

مَصْرُوفَةٌ اِلَیْکَ، وَآمالى مَوْقُوفَةٌ لَدَیْکَ، وَکُلَّما وَفَّقْتَنى مِنْ خَیْر فَاَنْتَ

بسوى تو بازگردد و آرزوهایم در پیشگاه تو باز ایستاده و هرگاه مرا به کار نیکى موفق کرده اى

دَلیلى عَلَیْهِ، وَطَریقى اِلَیْهِ، یا قَدیراً لا تَؤُدُهُ الْمَطالِبُ، یا مَلِیّاً یَلْجَأُ اِلَیْهِ

راهنماى من بر آن کار و طریق من بسوى آن تو بودى اى توانایى که (زیادى) خواسته ها درمانده اش نکند اى دارایى که به او پناه آرد

کُلُّ راغِب، مازِلْتُ مَصْحُوباً مِنْکَ بِالنِّعَمِ جارِیاً عَلى عاداتِ الاِْحْسانِ

هر مشتاق، همواره با نعمت هاى تو قرین بوده ام و بر شیوه هاى احسان

وَالْکَرَمِ، اَسْئَلُکَ بِالْقُدْرَةِ النّافِذَةِ فى جَمیعِ الاَْشْیآءِ، وَقَضآئِکَ الْمُبْرَمِ

و کرمت (که نسبت به من داشتى) گام بر مى داشتم از تو خواهم بدان نیروى نافذت در همه چیزها و بدان حکم مسلّمت

الَّذى تَحْجُبُهُ بِاَیْسَرِ الدُّعآءِ، وَبِالنَّظْرَةِ الَّتى نَظَـرْتَ بِها اِلَى الْجِبالِ

که با کوچکترین درخواستى آن را جلوگیرى کنى و بدان نظرى که از روى عنایت به کوه ها کردى

فَتَشامَخَتْ، وَ اِلَى الاَْرَضینَ فَتَسَطَّحَتْ، وَ اِلَى السَّمواتِ فَارْتَفَعَتْ،

و آنها بلندى گرفتند و به زمینها افکندى هموار شدند و به آسمان ها نگریستى و آنها مرتفع گشتند و

وَاِلَى الْبِحارِ فَتَفَجَّرَتْ، یا مَنْ جَلَّ عَنْ اَدَواتِ لَحَظاتِ الْبَشَرِ،وَلَطُفَ عَنْ

به دریاها آن نظر را کردى آنها روان گردیدند اى که والاترى از ابزار و آلات دید بشر و لطیف ترى از

دَقآئِقِ خَطَراتِ الْفِکَرِ، لا تُحْمَدُ یا سَیِّدى اِلاَّ بِتَوْفیق مِنْکَ یَقْتَضى

ریزه کارى هایى که در افکار خطور کند ستایش نشوى اى آقاى من جز به توفیق خودت که خود آن نیز موجب

حَمْداً، وَلا تُشْکَرُ عَلى اَصْغَرِ مِنَّة اِلاَّ اسْتَوْجَبْتَ بِها شُکْراً، فَمَتى

ستایش دیگرى است و سپاسگزاریت نشود بر کوچکترین نعمتى جز آن که سزاوار گردى بدان سپاسگزارى دیگرى را

تُحْصى نَعْمآؤُکَ یا اِلهى، وَتُجازى آلاؤُکَ یا مَوْلاىَ، وَتُکافَئُ صَنایِعُکَ

پس چه زمان نعمتهایت بشماره در آید اى معبود من و سپاسگزارى شود به عطاهایت اى سرور من و پاداش داده شود به داده هایت

یا سَیِّدى، وَمِنْ نِعَمِکَ یَحْمَدُ الْحامِدُونَ، وَمِنْ شُکْرِکَ یَشْکُرُ الشّاکِرُونَ،

اى آقاى من و آن هم از نعمت هاى توست که ستایشت کنند ستایش کنندگان و از سپاس توست که سپاسگزاریت کنند سپاسگزاران

وَاَنْتَ الْمُعْتَمَدُ لِلذُّنُوبِ فى عَفْوِکَ، وَالنّاشِرُ عَلَى الْخاطِئینَ جَناحَ

و تویى که مورد اعتمادى در گذشتت از گناهان و گستراننده بر خطاکاران بال هاى

سِتْرِکَ، وَاَنْتَ الْکاشِفُ لِلضُّرِّ بِیَدِکَ، فَکَمْ مِنْ سَیِّئَة اَخْفاها حِلْمُکَ حَتّى

پرده پوشیت را و تویى برطرف کننده سختى به قدرتت چه بسیار گناهى که پوشاند آن را بردباریت تا این که

دَخِلَتْ، وَحَسَنَة ضاعَفَها فَضْلُکَ حَتّى عَظُمَتْ عَلَیْها مُجازاتُکَ، جَلَلْتَ

از بین رفت و کار نیکى که چند برابرش کرد فضل تو تا بزرگ گردید براى آن پاداش تو،

اَنْ یُخافَ مِنْکَ اِلاَّ الْعَدْلُ، وَاَنْ یُرْجى مِنْکَ اِلاَّ الاِْحْسانُ وَالْفَضْلُ، فَامْنُنْ

تو برترى از آن که از تو بترسند جز ازعدالتت و از این که جز احسان و فضل چیز دیگرى از تو امید رود، منّت بنه

عَلَىَّ بِما اَوْجَبَهُ فَضْلُکَ، وَلا تَخْذُلْنى بِما یَحْکُمُ بِهِ عَدْلُکَ، سَیِّدى لَوْ

عَلَىَّ بِما اَوْجَبَهُ فَضْلُکَ، وَلا تَخْذُلْنى بِما یَحْکُمُ بِهِ عَدْلُکَ، سَیِّدى لَوْ

عَلِمَتِ الاَْرْضُ بِذُنُوبى لَساخَتْ بى، اَوِ الْجِبالُ لَهَدَّتْنى، اَوِ السَّماواتُ

براستى زمین از گناهان من آگاه بود حتماً مرا در خود فرو برده بود یا اگر کوه ها بدانها اطلاع داشت مرا درهم مى شکست یا اگر آسمانها

لاَخْتَطَفَتْنى، اَوِ الْبِحارُ لاََغْرَقَتْنى، سَیِّدى سَیِّدى سَیِّدى، مَـوْلاىَ

مى دانستند مرا ربوده بودند یا اگر دریاها مى دانست مرا در امواج خود غرق مى کرد اى آقاى من ... و اى مولا

مَـوْلاىَ مَـوْلاىَ، قَدْ تَکَرَّرَ وُقُوفى لِضِیافَتِکَ، فَلا تَحْرِمْنى ما وَعَدْتَ

و سرور من... براستى بارها شد که به مهمانیت آمدم پس محرومم مکن از آنچه به درخواست کنندگانت

الْمُتَعَرِّضینَ لِمَسْئَلَتِکَ، یا مَعْرُوفَ الْعارِفیِنَ، یا مَعْبُودَ الْعابِدینَ، یا

وعده فرمودى اى مورد شناسایى براى عارفان و اى معبود عبادت کنندگان و اى

مَشْکُورَ الشّاکِرینَ، یا جَلیسَ الذّاکِرینَ، یا مَحْمُودَ مَنْ حَمِدَهُ، یا

مورد سپاس سپاس گزاران و اى همنشین اهل ذکر اى ستوده ستایش کنندگان اى

مَوْجُودَ مَنْ طَلَبَهُ، یا مَوْصُوفَ مَنْ وَحَّدَهُ، یا مَحْبُوبَ مَنْ اَحَبَّهُ، یا غَوْثَ

حاضر نزد آن کس که تو را جوید اى توصیف شده کسى که بیگانگى او را بپرستد اى محبوب دوستدارش اى فریادرس

مَنْ اَرادَهُ، یا مَقْصُودَ مَنْ اَنابَ اِلَیْهِ، یا مَنْ لا یَعْلَمُ الْغَیْبَ اِلاَّ هُوَ، یا مَنْ لا

هر که آهنگش کند اى مقصد کسى که بسویش بازگردد اى که نداند غیب را جز او اى که

یَصْرِفُ السُّوءَ اِلاَّ هُوَ، یا مَنْ لا یُدَبِّرُ الاَْمْرَ اِلاَّ هُوَ، یا مَنْ لا یَغْفِرُ الذَّنْبَ

نگرداند بدى (و بلا) را جز او اى که تدبیر کار را نکند

اِلاَّ هُوَ، یا مَنْ لا یَخْلُقُ الْخَلْقَ اِلاَّ هُوَ، یا مَنْ لا یُنَزِّلُ الْغَیْثَ اِلاَّ هُوَ، صَلِّ

جز او اى که نیامرزد گناه را جز او اى که نیافریند خلق را جز او اى که فرو نفرستد باران را جز او درود

عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، وَاغْفِرْ لى یا خَیْرَ الْغافِرینَ، رَبِّ اِنّى اَسْتَغْفِرُکَ

فرست بر محمّد و آل محمّد و بیامرز مرا اى بهترین آمرزندگان پروردگارا از تو آمرزش خواهم

اسْتِغْفارَ حَیآء، وَاَسْتَغْفِرُکَ اسْتِغْفارَ رَجآء، وَاَسْتَغْفِرُکَ اسْتِغْفارَ اِنابَة،

آمرزش شرمسارى و حیا و از تو آمرزش خواهم آمرزش امیدوارى و از تو آمرزش خواهم آمرزش توبه جویى

وَاَسْتَغْفِرُکَ اسْتِغْفارَ رَغْبَة،وَاَسْتَغْفِرُکَ اسْتِغْفارَ رَهْبَة،وَاَسْتَغْفِرُکَ اسْتِغْفارَ

و بازگشت و از تو آمرزش خواهم آمرزش از روى اشتیاق و از تو آمرزش خواهم آمرزش از روى بیم و هراس و از تو آمرزش خواهم آمرزش از روى

طاعَة، وَاَسْتَغْفِرُکَ اسْتِغْفارَ ایمان، وَاَسْتَغْفِرُکَ اسْتِغْفارَ اِقْرار، وَاَسْتَغْفِرُکَ

طاعت و فرمانبردارى و از تو آمرزش خواهم آمرزش از روى ایمان و از توآمرزش خواهم از روى اقرار (بگناه) و از تو آمرزش خواهم آمرزش

اسْتِغْفارَ اِخْلاص، وَاَسْتَغْفِرُکَ اسْتِغْفارَ تَقْوى، وَاَسْتَغْفِرُکَ اسْتِغْفارَ

از روى اخلاص و از تو آمرزش خواهم آمرزش تقوا و پرهیزکارى و از تو آمرزش خواهم آمرزش از روى

تَوَکُّل، وَاَسْتَغْفِرُکَ اسْتِغْفارَ ذِلَّة، وَاَسْتَغْفِرُکَ اسْتِغْفارَ عامِل لَکَ، هارِب

توکّل و از تو آمرزش خواهم آمرزش از روى خوارى و از تو آمرزش خواهم آمرزش کسى که برایت کار کرده و از (ترس) تو بسوى

مِنْکَ اِلَیْکَ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، وَتُبْ عَلَىَّ وَ عَلى والِدَىَّ بِما

خودت گریخته پس درود فرست بر محمّد و آل محمّد و توجه کن بر من و بر پدر و مادرم بدانچه

تُبْتَ وَتَتُوبُ عَلى جَمیعِ خَلْقِکَ، یا اَرْحَـمَ الرّاحِمینَ، یا مَنْ یُسَمّى

توجه کرده و بازگردى بر همه خلق خود اى مهربانترین مهربانان اى که نامور گشتى

بِالْغَفُورِ الرَّحیمِ، یا مَنْ یُسَمّى بِالْغَفُورِ الرَّحیمِ، یا مَنْ یُسَمّى بِالْغَفُورِ

به آمرزنده مهربان اى که نامور گشتى به آمرزنده مهربان اى که نامور گشتى به آمرزنده

الرَّحیمِ، صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد،وَاقْبَلْ تَوْبَتى،وَ زَکِّ عَمَلى،وَاشْکُرْ

مهربان درود فرست بر محمّد و آل محمّد و بپذیر توبه ام را و پاک کن کردارم را و قدردانى کن

سَعْیى، وَارْحَمْ ضَراعَتى، وَلاتَحْجُبْ صَوْتى، وَلا تُخَیِّبْ مَسْئَلَتى، یا

از سعى و کوششم و رحم کن به تضرّع و زاریم و در پرده (بى توجهى خود) قرار مده آوازم را و نومید مکن درخواستم را اى

غَوْثَ الْمُسْتَغیثینَ، وَاَبْلِغْ اَئِمَّتى سَلامى وَدُعآئى، وَشَفِّعْهُمْ فى جَمیعِ

فریادرس فریادخواهان و برسان به امامان و پیشوایانم سلام و دعاى مرا و شفیع ساز آنها را براى من در تمام

ما سَئَلْتُکَ، وَاَوْصِلْ هَدِیَّتى اِلَیْهِمْ کَما یَنْبَغى لَهُمْ، وَزِدْهُمْ مِنْ ذلِکَ ما

آنچه از تو درخواست کردم و برسان هدیه مرا به ایشان بدان سان که شایسته مقام آنهاست و بیفزا براى آنها آنچه را

یَنْبَغى لَکَ بِاَضْعاف لا یُحْصیها غَیْرُکَ، وَلا حَوْلَ وَلاقُوَّةَ اِلاَّ بِاللهِ الْعَلِىِّ

تو سزاوار آنى به چندین برابر که شماره اش نتواند جز تو و جنبش و نیرویى نیست جز به خداى

الْعَظیمِ، وَصَلَّى اللهُ عَلى اَطْیَبِ الْمُرْسَلینَ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرینَ.(4)

والاى بزرگ و درود خدا بر پاکیزه ترین فرستادگان محمّد و آل پاکش.



----------------------------------------------

پی نوشت ها

1. کامل الزیارات، باب 102، صفحه 309، حدیث 2.
2. عیون اخبار الرضا، جلد 2، صفحه 267، حدیث 1 و کامل الزیارات، باب 102، صفحه 309، حدیث 2 و مصباح الزائر، صفحه 389 .
3. رجوع کنید به: بحارالانوار، جلد 30، صفحه 393 .
4. بحارالانوار، جلد 99، صفحه 57.

منبع: سایت آیت مکارم شیرازی

زیارت وداع


«علاّمه مجلسى»(رحمه الله) از «بلدالامین» نقل مى کند که براى وداع با آن حضرت همان سخنى را بگو که امام صادق(علیه السلام) براى وداع با رسول گرامى(صلى الله علیه وآله) بیان داشته است یعنى:


لا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ تَسْلیمى عَلَیْکَ * واگر خواستى بگو: اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا وَلِىَّ اللهِ
قرار ندهد خداوند این سلام را آخرین سلام من بر تو * * * * * سلام بر تو اى نماینده خدا


وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَکاتُهُ، اَللّـهُمَّ لا تَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ زِیارَتى اِبْنَ نَبِیِّکَ،
و رحمت خدا و برکاتش نیز بر تو باد خدایا قرار مده این بار را آخرین بار زیارت من از فرزند پیامبرت


وَحُجَّتِکَ عَلى خَلْقِکَ، وَاجْمَعْنى وَاِیّاهُ فى جَنَّتِکَ، وَاحْشُرْنى مَعَهُ وَفـى
و حجّت تو بر خلقت و گرد آور من و او را در بهشتت و محشورم کن با او در


حِـزْبِهِ مَـعَ الشُّـهَدآءِ وَالصّالِحینَ، وَحَسُنَ اُولئِکَ رَفیقاً، وَاَسْتَوْدِعُکَ
زمره حزب او با شهیدان و مردان شایسته و آنها نیکو رفیقانى هستند و تو را به خدا مى سپارم


اللهَ وَاَسْتَرْعیکَ، وَاَقْرَءُ عَلَیْکَ السَّلامَ، آمَنّا بِاللهِ وَبِالرَّسُولِ، وَبِما جِئْتَ بِهِ
و رعایتت را نسبت به خود خواهانم و سلام بر تو مى رسانم، ایمان داریم به خدا و به رسول خدا و بدانچه تو آوردى


وَدَلَلْتَ عَلَیْهِ، فَاکْتُبْنا مَعَ الشّاهِدینَ.
و بدان راهنمایى کردى پس نام ما را در زمره گواهان ثبت فرما.

منبع: سایت آیت مکارم شیرازی

موضوع قفل شده است