آتش در عقاید ایرانیان باستان

تب‌های اولیه

104 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آتش در عقاید ایرانیان باستان

با سلام

واژه آتش در اوستا
واژه آتش در اوستا به صورت اتر، و در زبان پهلوی به صورت آتور و آتر و آتش، و در زبان پارسی به صورت آذر و آدر، و در گویش های گوناگون آن به صورت های آتیش، آدیش، تش و شکل های کم و بیش نزدیک به این صورت ها آمده و ثبت و ضبط شده است.
ریشه این کلمه در زبان سانسکریت آدری بوده است و مفهوم آن زبانه و شعله آتش است و به عنوان صفت ایزد آتش که آگنی نامیده می شده، نیز به کار می رفته است.
آتش، (یا آذر) در ایران پیش از اسلام عنصری مقدس بوده و در عقاید زردشتیان مظهر فروغ ایزدی و پسر اهورمزدا به شمار می آمده و جنبه، الوهیت داشته است (یسنا، 25: 7).:Sham:
همانند دیگر ایزدان زردشتی، آتش نیز دعایی ویژه دارد که «آتش نیایش» خوانده می شود.
در منابع متأخرتر دورهساسانی، آتش هفتمین مخلوق از «مخلوقات هفتگانه گیتی» (مخلوق این جهانی) به شمار آمده است (بندهشن، 3: 7؛ زادسپرم، 1: 25). احتمال دارد که منظور از خورشید و روشنان در آغاز فروردین یشت، که از 6 مخلوق سخن رفته، آتش باشد.
اورمزد همه آفریدگان «مینو» (آفریدگان در حالت غیر محسوس و روحانی) را پیش از درآمدن به صورت «گیتی» (به صورت محسوس و جسمانی)، نخست به شکل «اخگر آتشی» آفرید که این صورت خود برخاسته از روشنی بی آغاز (نور ازلی) اورمزد است (بندهشن، 1 الف: 4، 44، 50؛ روایات پهلوی، 128). همچنین آمده است که اورمزد آت را از دل خویش آفرید و نور آن را از نور ازلی خلق کرد (روایات پهلوی، 44: 28).
جنس آتش همچون آسمان و فلز و باد، نر به شمار آمده است (بندهشن، 15 الف: 1). :Sham:
گفته شده که آتش در همه آفریدگان وجود دارد: در آسمان به صورت نور خورشید و روشنان دیگر و نیز به صورت برق؛ در زمین نیز گرمی آتش است که ریشه های درختان و چشمه های آبها را زنده نگاه می دارد. بدن گیومرث (نمونه نخستین و مثالی بشر که اولین زوج بشر از او پدید آمده است) و گاو ایوداد (نمونه نخستین چارپایان) از زمین، ولی نطفه آنان از آتش بود (بندهشن، 1 الف: 3).

انواع آتش در اوستا و در کتابهای پهلوی
اوستا پنج گونه آتش را نام برده است و بر هر یک درود مخصوص فرستاده است.
نخستین آتش، آتش بزرگ است که به آتش بهرام مشهور بوده است و در آتشکده ها نگاهداری می شده است.
دومین آتش در بدن جانوران و کالبد آدمی پنهان است و آتش درون نامیده شده است.
سومین آتش در روییدنی ها و بدنه چوبین گیاهان و درختان جاری است و مولد جیات نباتات و جانداران است.
چهارمین آتش در ابر ها نهفته است و به صورت برقش یا آذرخش از دل ابرها بیرون می جهد و این همان آتش جهنده ای است که از گرز تشتر زبانه می کشد و شراره می گیرد.
پنجمین آتش، آتش ایزدی است که در عرش جاودان و در برابر اهورامزدا قرار دارد.
آتش مقدس زندگی در نهاد تمام فرزندان طبیعت، به امانت گذشاته شده است و به همه موجودات جهان ارمغان داده شده است.
گوهر زندگی انسان و سایر موجودات زنده و جاندار همین آتش جاودانه درون است، آتشی که هرگز نمی میرد و مظهر دوام و بقای جان است. این همان آتش درون است که از آن تعبیر به آتش نامیرای عشق و آتش جاودان جان شده است و گوهر هستی موجودات زنده، به ویژه آدمیزاده است. ادبیات اساطیری و عرفانی ما سرشار است از روشنی و شعله این آتش نامیرا. آتش مینوی نگاهبان و نگه دارنده زدگی جانوران است، و آتش زمینی پاک سازنده و سوزنده پلیدی و پلشتی و گناه است. رسم برافروختن آتش در اغلب جشن های آیینی ایران باستان وجود داشته است.
از جشن سده که جشن رسمی ستایش و گرامی داشت آتش بوده است تا جشن چهارشنبه سوری، از جشن شب یلدا تا جشن مهرگان و جشن آذرگان، و از همه مهم تر جشن نوروز. در خانه های ایرانیان باستان، در روز نخست فروردین، پس از آراستن اتاق برگزاری مراسم نوروز، روی میز مراسم، کوزه ای آب و صراحی شراب و گلدانی گل و بشقابی شیرینی و کاسه ای نقل و آتشدانی پر از آتش می گذاشتند و آتش را با چوب صندل و عود و سایر چوب های خوشبو نیرو می دادند و هر کس موظف بود که با دست خود چوب بر آتش بگذارد و نام درگذشتگان خود را بر شمارد، زیرا بر این باور بودند که روح آن ها که در گذشته اند در صورت یاد کردن از ایشان به خانه و کاشانه زمینی خود بر می گردد و از روشنایی آتش شاد دلگرم و روشن روان می شود و تطهیر می گردد.
آتش نوروزی در تمام مدت جشن های نوروزی روشن نگاه داشته می شد و به طور مداوم با چوب های معطر عود و صندل جان تازه و فروغ نو می گرفت و زبانه می کشید. این آتش پاک کننده بدی ها و گناهان بود و برکت بخشنده و میمنت بار، و ارمغان آور بهروزی و تندرستی و شادکامی، در تمام طول سال آینده برای اهل خانه و خویشان آن ها بود و هر چه مشتعل تر می شد خیر و برکت و میمنت آن افزون تر و بخشندگی آن کریمانه تر می شد و سرچشمه خجستگی و بهروزی افزون تر می گشت. نگهبانی و پاسداری آتش در ایران باستان بر عهده اردیبهشت بوده است.
اردیبهشت که از امشاسپندان بوده است در عالم روحانی نماینده راستی و پاکی و تقدس اهورامزدا است و در عالم مادی، نگهبان همه آتش های روی زمین. واژه آذردر زبان فارسی شکل دیگری از آتش و یکی از قدیمی ترین نام های آن در زبان های آریایی است. یسنای 62 در ستایش آذر می باشد و آتش نیایش که نماز ویژه آتش است، از این یسنا گرفته شده است. مطابق متن یشت ها، آذر ایزد نگهبان خاص آتش بوده است و از میان گیاهان آذرگون یا آذریون به ایزد آذر اختصاص داشته است.
نهمین ماه سال و نهمین روز هر ماه به نام این ایزد و آذر روز از آذر ماه جشن آذرگان بوده است، که در این روز مردم در آتشکده ها، آتش نیایش می خوانده اند.

ادامه دارد....!!

سلام

حالا من یک سوالی از شما می کنم آتش نباشد چه می شود؟؟

آتش درسروده هاى گاهانى
گاتها اصیل ترین پاره اوستاى موجوداند؛ سروده هایى که به باور عموم پژوهندگان از خود زرتشت به جامانده است.
نیایش با آتش و احترام به آن در میان ایرانیان سابقه اى دیرینه و کهن تر از آیین زرتشت دارد. استاد زرین کوب این رسم و باور رابازمانده و یادگارى عصر پیش از جدایى اقوام هند و ایرانى مى داند و در باره خویشکارى آتش مى نویسد: نقش آتش در داورى بین پاک و ناپاک و درست و نادرست به ادوار قبل از جدایى اقوام هند و آریایى مى رسد.
علاوه بر این با توجه به اساطیر ایران باستان مشاهده مى کنیم که باور به ایزد آذر بر تعالیم زرتشت مقدم است. پس مى توان به صراحت این ایده را مطرح کرد که آتش پرستارى و نیایش با آن جزیى از بدنه اصلى آیین زرتشت نیست.
به هر حال آتش در سروده هاى گاهانى تقدس و نقش خود را حفظ کرده است و مظهر عدالت و داد خداوندى است.
مزدا پرستان در نزد آن نماز به پا مى دارند و سوپرستى است.
زردشت ادعا مى کند که در پرتو گرماى آذر، نیروى «منش نیک» به او روى آورد.
در پرتو گرماى آذر تو - که نیرومندى اش از اشه است - نیروى «منش نیک» به من روى خواهد نمود.
آذر در جهان پسین نشان دهنده و مشخص کننده جایگاه نیکوکاران و بدکاران است. اى مزدا اهوره! با آذر فروزان خویش، واپسین جایگاه هر دو گروه پیروان راستین و پیروان دروندرا آشکار کن.
علاوه بر این خویشکارى آتش در آن سرا براى نیکان موجب خیر و خوشى و شادکامى است و براى بدکاران وسیله عذاب وکیفر است: اى مزدا! تو با آذر فروزان و آهن گدازان هر دو گروه را خواهى آزمود پاداش و پادافره خواهى داد.
هر یک از آفریدگان جهان در حمایت یکی از ایزدان است و نگاهبان آتش، اردیبهشت امشاسپند است (بندهشن، 3: 15، 26: 41 به بعد). این پیوستگی آتش و اشه (اردیبهشت) را در کهن ترین بخش اوستا یعنی گاهان نیز می بینیم (یسنای 43، بند 4 و غیره).
اهریمن همان گونه که در آغاز خلقت بر همه افریدگان تاخت و آنها را آلوده ساخت، بر آتش نیز حمله برد
دودی که همراه آتش است، اثری از آلودگی اهریمن است (بندهشن، 4: 27). از این رو ریختن چیزهای ناپاک یا هیزم تر بر آتش که سبب دود کردن آن می گردد، منع شده است و بر عکس، ریختن هیزم خشک و بویهای خوش بر آتش سبب خشنودی آن می شود (دینکرد، 2/794ـ 795).

ادامه دارد....!!

آتش در متون غیرگاهانى
یکى از ویژگیهاى اختصاصى مزدا پرستان، احترام و نیایش آتش تا سر حد پرستش است. به طورى که موبدان آتش نیایش رادر پنج وعده عبادت، در آتشکده مى خوانند.
روز نهم هر ماه آذر (آتش) نام دارد و در آن جشن هاى ویژه آتش بر گزار مى کنند. در آتش نیایش، آذر، بزرگترین بخشوده اهورامزدا، جلوه گاه او، بزرگترین سزاوار ستایش و نزدیک ترین ایزد به اهورامزدا (پسراهورامزدا) است.
در بندهاى نهایى آتش نیایش آمده است: درود و ستایش به تو، اى آتش اهورامزدا، مى ستایم این روشنایى پاک و درخشان را، اینک که به ما آشکارى، توان و نیرویمان بخشاى تا بهترین اندیشه و گفتار و کردار را داشته باشیم. یاریمان ده که با بدى و زشتى و دروغ پیکار کنیم روان ما را پالوده گردان از بدى و راه بى فرجامى، تا شایسته پرستش اهوراى بزرگ باشیم.

آتش نیایش به آتش بهرام نیایش نیز مشهور است؛ زیرا بر پایه گزارش اوستا پنج نوع آتش وجود دارد که برترین آنها برزى سونگهه (در پهلوى آتش بهرام) است.
بزرگداشت آتش نزد پیروان آیین زرتشت از چنان اهمیتى برخوردار است که هر گاه فردى از آنان بمیرد، در فصل زمستان نه شب و در فصل تابستان مى بایست به مدت یک ماه، آتش از خانه او دور شود، به گونه اى که اگر کسى از این فرمان سرپیچى کند، سزاوار دویست تازیانه با اسپهه - اشترا، و دویست تازیانه با سروشو - چرن است.:Sham:
امروزه نیز زرتشیان آتش را گرامى مى دارند و در بخشى از اعتقادنامه سال 1370 که از سوى انجمن موبدان تهران منتشر شده در باره پرستش نورها و فروغها آمده است.
در دین زرتشتى اعتقاد بر این است که تمام نورها و فروغها از اهورامزدا نشأت مى گیرد و روشنایى در هر جلوه اى مانند خورشید، آتش، ماه، ستاره و هر چیز نورانى که باشد آن را نمادى از اهورامزدا دانسته و پرستش سوى خود قرار مى دهند.

آتش در اساطیر ایران باستان
کشف آتش یکی از مهم ترین و حیاتی ترین اکتشافات تاریخ زندگی بشر بوده است و به دلیل اهمیت حیاتی این اکتشاف، و نقش بسیار مهم و زندگانی بخشی که آتش در حیات بشر باستانی ایفا می کرده، ستایش و تقدیس آتش از همان دوران باستان رواج و تداول داشته و آتش در اغلب فرهنگ های اساطیری، موجودی مقدس و متعالی یه شمار می رفته و ستایش می شده است.
در اساطیر ایران باستان، پیدایش آتش را به هوشنگ نسبت می دادند.
به روایت شاهنامه فردوسی، در یکی از روزهایی که هوشنگ به شکار رفته بود، ماری بر سر راه دید و چون مار قصد حمله و آسیب رساندن به او را داشت، هوشنگ به قصد کشتن مار سنگی به جانبش پرتاب کرد.
سنگ به مار برخورد نکرد، بلکه به سنگ دیگری برخورد و از این برخورد، شراره آتش جهید و آتشی پدید آمد که تا آن روزگار ناشناخته بود. هوشنگ به شکرانه و میمنت پیدایش این فروغ ایزدی، آن روز را جشن گرفت و به شادمانی و تکریم ایزدان آسمانی پرداخت و این همان جشن سده است که در آن ایرانیان باستان به تقدیس و ستایش آتش می پرداختند.
در برخی دیگر از روایت های ایرانی، آفرینش آتش وابسته به پیدایش گیاهان و روییدنی ها است.
شاید اعتقاد به سرچشمه گیاهی و نباتی آتش در اقوام کهن ایرانی از اینجا ریشه گرفته باشد که چون این اقوام آتش را از سایش دو تکه چوب به یکدیگر ایجاد می کردند و شعله اش را از این مالش و سایش بر می افروختند، این باور در آنان ریشه دوانید که سرچشمه آتش، چوب درختان است، پس آتش منشاء نباتی دارد و روح درخت و گیاه است.
این باور کم کم پرورش یافت و نضج گرفت و به این صورت تکامل یافت که آتش روح طبیعت و هر آن چیزی است که در طبیعت شکوفا می شود و می بالد، تعمیم این باور چنان گسترش یافت که آتش روح و روان زندگی و حیات شناخته شد و در طی گذشت سده ها و هزاره ها، این استنتاج فلسفی و هستی شناسانه به وجود آمد که آتش روح هستی و آفرینش است. و بر مبنای همین باور، آتش حرمتی مقدس و آسمانی یافت و پرستش شد، و چنین بود که با گذشت زمان، آتش بنیانی ایزدی و سرشتی مینوی یافت. در اوستا، آتش پسر اهورامزدا و سپندارمذ، و زمین دختر ایشان معرفی شده است.
این عنصر آسمانی و مقدس، نزدیک ترین دوست و خویشاوند، و طبیعی ترین همراه و یاور بشر تلقی شده، هم چنین به عنوان پیکی میان انسان و ایزدان مورد احترام بسیار بوده است.
از این رو در ایران باستان آن را مظهر ربانیت، و شعله اش را یادآور فروغی ایزدی می پنداشتند
و برای شعله مقدسی که با چوب عود و اتر در آتشکده ها، همیشه فروزان نگاه می داشتند احترام و ارزش خاص و مقدسی قائل بودند.
این آتشدان فروزان، در پرستش گاه ها و نیایش گاه ها، به منزله محراب پیروان آیین مزدایسنا بوده است.

ادامه دارد....!!

سابقه آتش پرستى و تقدیس آتش در میان ایرانیان
کرتیر هیربد و موبد بزرگ که سى سال رهبرى روحانى را در سلطنت شاپور اول هرمز اول و بهرام دوم بر عهد داشت، مى گوید: آئین مزدائى با دست من تحکیم یافت و مردان فروزانه بدست من تنبیه شدند و یا با اعتراف به خطاى خویش، گناهانشان بخشوده شد. آتشکده ها بدست من ایجاد شد و مغان بر آنها گماشته شدند. به فرمان آفریدگار، منصب پادشاهان را تأئید نمودم؛ و در سراسر ایران آتشکده هاى متعددى ساخته شد.
و ازدواج با اقارب دوباره ممنوع گردید.
به هر جا که ارتش شاهنشاهى قدم گذاشت، آتشکده هائى در آن بر پا شد، در انطاکیه و... آتشکده ها بنا گردید.
در اساطیر مذهبى ادیان از جمله اسلام، آمده است که بشر از دیرباز آتش را گرامى مى داشته است.
برخى اساطیر مدعى اند که انسان اولیه به تقدیس آتش پرداخت و بر این کار اصرار کرد که آتش قربانى او را قبول کند و بسوزاند.
برخى گفته اند آتش پرستى پس از داستان حضرت ابراهیم آغاز شده است. برخى معتقدند که قبل از پیدایش نفت و مواد سوختنى، آتش در نزد اقوام مختلف، اعتبارى تام و ارزشى فراوان داشته است.
مؤلف فرهنگ قرآن مى گوید: اگر چه بعد از این، عقیده آتش پرستى در بسیارى از نقاط زمین رونق گرفت، ولى در نقاط نفت خیز رواج بیشترى داشت. مى توان گفت که کیش آتش پرستى با مواد نفتى و سوختى رابطه نزدیکى داشته است. در غرب باکو منطقه اى نفت خیز وجود دارد که در آن آتشکده بزرگى داشته اند.
آئین زرتشت که ترکیبى از آئین زروانى یعنى عناصرپرستى و ستاره پرستى بود، از باکو به اطراف و اکناف ایران و هند و قسمتى از عربستان انتشار یافت.
آئین زروانى قبل از زرتشت نیز در ماوراء النهر و غرب هند و افغانستان رایج بوده است.
کلمه زروانى مشتق از کلمه زوکه معنى عناصر چهارگانه: آب، خاک، آتش و باد است، همین را مى رساند. چون آتش از میان این عناصر الطاف و حالت فعال ترى دارد، مردم آن نواحى آن را به عنوان خداى بزرگ مى پرستنده اند و آن سه عنصر دیگر را خدایان کوچک مى دانسته اند. زرتشت میان این دو آئین را (زروانى و ستاره پرستى) تلفیق کرد و آئین خود را پدید آورد. تقدیس آتش از ایران به یونان راه یافت و پیروانى پیدا کرد.
آتش المپیاد یادگارى است از آن دوران که جزء تشریفات اولیه مراسم جهانى ورزش معاصر است.
فلاسفه اسلامى بر این باورند که تقدیس آتش نتیجه اعتقاد به خیر و شر، پاک و پلید نور و تاریکى است. و این جزء ضدین است یا عنصر غالب دو ضد، و عنصر برتر آن، پس شایسته تقدیس بوده است.
محققان جدید براین عقیده اند که سابقه آتش پرستى به دوران طبیعت پرستى مى رسد. به گفته یک مورخ ایرانى، در عهد اردشیر آتشکده هاى خاموش دوباره مشتعل شد و این زمان رسمیت یافتن آئین زرتشت به عنوان دین رسمى و سراسرى کشور ایران بوده است.

ادامه دارد....!!

دیدگاه کریستن سن در مورد تقدیس آتش در میان ایرانیان
کریستن سن مى گوید: نصوص متعدده اوستا ثابت مى کند که پرستش عناصر طبیعى از اصول دیانت زرتشتى بوده است.
منظور از عناصر طبیعى: آب، خاک، و آتش است. آتش در این مذهب از سایر عناصر مهم تر بوده است. اوستا آتش را پنج نوع مى شمارد و نام آنها را در یسناى 11 و17 آورده است.
در کتاب نبدهشن اسامى این آتشها با مختصر اشتباهى نقل شده است:
1- آتش معابد که آتش و هرام نامیده مى شد.
2- آتش در جسم و جان آدمیان و جانوران.
3- آتش نهفته در نباتات.
4- آتش نهفته در ابر (صاعقه)
5- آتش موجود در بهشت در حضور اهورا مزدا. و ظاهرا این آتش مربوط به جاه و جلال و جبروت پادشاهان است که پیوسته همراه آنان بوده و به نام خورنه (و در زبان پهلوى خور) و در فارسى فرشیده مشهور است.
آتش در اوستا آتر نامیده شده که در فارسى دورهاى میانه آذر مى باشد و آن را پسر اهورا مزدا خوانده اند.
عیسویان گاهى آتش مقدس زرتشتیان را دختر اهورا مزدا نامیده اند، چنانکه هئونام کشیش عیسوى که از روى خشم آتش یکى از آتشکده ها را خاموش کرد، گفته است: نه آن خانه، خانه خداست و نه آن آتش دختر خدا بود، بلکه دخترى بود دستخوش هوس شاهان و گدایان. احتمالا این از جمله تغییراتى باشد که در نزد ارمنیان قبلا زرتشتى صورت گرفته است، زیرا در آثار عامیانه ارمنه هنوز هم آتش را موجودى مونث مى شمارند.
گفته مى شود در اوستاى دوره ساسانى که فعلا مفقود است، مطالب فراوانى در رابطه با تقدیس آتش و فوائد روحانى حاصله از آن و وظایف انسان در قبال آتش موجود بوده است. وى (کریستن سن) مى گوید یکى از ماههاى زرتشتیان آذر نام داشته است. ماههاى زرتشتى 30 روزه بوده اند و هر روز اختصاص به خدائى خاص داشته است. جد اردشیر اول ریاست معبد آناهیتا در استخر فارس را بر عهده داشته است.

(ادامه دارد...)

دیدگاه سایکس در مورد تقدیس آتش در میان ایرانیان
سایکس مى گوید: در مذهب زرتشت با ارزش ترین چیزها آتش است و از قداست بسیارى برخوردار مى باشد.
وى این تقدیس و تکریم را به سنت هاى کهن مردم آذربایجان (باکو) ربط مى دهد. زرتشتیان آتش را مظهر خالق جهان مى دانند. زرتشتیان به پاس گرامى داشت آتش مقدس شمع روشن را خاموش نمى کنند و بر آن نمى دمند. دخانیات نزد آنان ممنوع است، زیرا باید چوب کبریت را با دهان خاموش کنند و این اهانت به آتش است.

دیدگاه فلیسین شاله در مورد تقدیس آتش در میان ایرانیان
فلیسین شاله مى گوید: آتش، نشان وجود نورانى خداوند متعال است. آتش اصل آداب دینى است و هر آتشگاه، محل و مکان ویژه دارد و در آنجا شعله آتش جاویدان مى سوزد. وجود نقش آتشدان و آتش در حال اشتعال بر قبور سلاطین هخامنشى، نشانه اى از تقدیس آتش در دوره هخامنشى است.
احترام براى آتش تا آنجا بود که باعث گردید تا بنائى برگرد آتش بسازند که آن را از عوامل طبیعى حفظ کند. براى حفظ آتش مقدس طریقه اى بکار رفت که از تابش نور خورشید بر جایگاه آتش و شعله فروزان آن در آتشکده جلوگیرى شود. تابش آفتاب بر آتش، اهانت به آتش مقدس محسوب مى شود.
بر مسکوکات رایج ایران نقش آتشکده و آتشدان حک شد. و این سنت، تا اوائل دوره ساسانى ادامه داشت. غیر از آتش شاهى آتشهاى دیگرى وجود داشت؛ از جمله، آتش خانه (اجاق)، آتش معابد (آتش ‍ آذران)، آتش و هرام، و... در آغاز یادآور شدیم که آتش در زندگى انسان بدوى (اولیه) نقش بسیار تعیین کننده اى داشته است.
وجود چاههاى نفت و فوران ناگهانى آن و در نتیجه افروختن مشعلى فواره اى که در چشم و روان بدویان عظمتى شگفت مى آفریند، زمینه هاى روانى پرستش یا تقدیس آتش را پدید آورد. این تقدیس و تکریم علتى دیگر نیز داشت و آن اعتقادات خورشید پرستى و ستاره پرستى بدویان بود، و چون خورشید و اجرام سماوى که ارباب انواع بودند در تمام ساعات شبانه روز دیده نمى شدند، معابدى به نامشان بر پا کردند و در آنها آتش افروختند. نور آتش را پرتوى از ذات خداى خورشید یا سایر خدایان دانسته، در برابر آن سجده و عبادت مى کردند. در مذهب مهرپرستى ایران باستان، مهر یا میترا توتمى بود که خداى خورشید و آفریدگارجهان وجود نامیده مى شد.
هوشنگ بنیان گذار این آئین بود. در آئین زرتشت مهر از مقام خدائى فرو افتاد و در ردیف فرشتگان (ایزدان) قرار گرفت که از طرف اهورامزدا حافظ عهد و میثاق و طرفدار پادشاهان گردید و عنوان فرشته روشنائى به خود گرفت.
در آخرت نیز وظیفه داشت تا در سر پل چینوات داورى اموات را به همراه فرشته چنوه (عدل) انجام دهد.
زرتشتیان مهر را چشم اهورامزدا مى دانند. اهورامزدا به خورشید (مهر) هزار گوش و دو هزار چشم داد تا اعمال بندگان را ببیند و سخنانشان را بشنود. در اساطیر هند نیز سخن از تقدیس آتش رفته است. در چین نیز وضع به همین صورت است. یونگ نخستین پادشاهى است که در چین آتش را کشف کرد و در ردیف خدایان قرارش داد. محققان بر پیشینه تاریخى تقدیس آتش در کلیه ادوار ما قبل و ما بعد تاریخ اعتراف کرده اند.
آتش علاوه بر عظمت ذهنى، عامل و سپر تدافعى بدویان و حتى انسان متمدن بوده و مى باشد. براى بر حذر بودن از خطر حیوانات وحشى و... آتش عامل مهمى بوده است. جشن آتش افروزى در ایران باستان و ایران پس از اسلام همچنان رواج داشته و دارد. گویند مردآویج سردار ایرانى در سال 323 هجرى قمرى جشن آتش افروزى بزرگى تدارک دید. او دستور داد تا هیزم بسیارى گرد آوردند و نفت و آلات آتش افروزى تدارک دیدند. استادان آتش افروز جمع شدند، مشعلها ساختند و بر سر هر کوه و کمر و پشته، توده ها و مشعلها گذاشتند، کلاغها و بازها به کمک آتش بازان شتافتند و آسمان تاریک آن مقطع سیاه تاریخ ایران را به نور مشعلهاى خویش که بر منقارها و پاها داشتند، روشن ساختند.

(ادامه دارد...)

دلایل احترام و تقدس آتش در ایران باستان
یکی از دلایل احترام و تقدس آتش، در ایران باستان، این بوده است که آتش را همانند آب، مولد و موجد زندگی می پنداشتند و بر این باور بودند که وجود همه چیز به نوعی به آن وابسته است. بر طبق باورهای اساطیری تخمه و نطفه آدمیزاد از آتش بوده و آتش سرچشمه زندگی بشری بر زمین بوده است.
زبده و گوهر آتش در اوستا فریا فره نامیده شده است و آن فروغ یا فر و شکوه مخصوصی است که از طرف اهورامزدا به پیامبران و پهلوانان و صاحبان کی و کیان بزرگ، از سر موهبت، بخشیده می شده است.
در آیین مزدایسنا چنین آمده است که زرتشت نگاه دارنده و پاس دارند آتش جاودانی بوده است.

ریشه های آتش در اساطیر ایران
در کتاب شناخت اساطیر ایران- نوشته جان هینلز درباره آتر یا آتش چنین آمده است: تا به امروز آتش کانون آیین های هندو و زرتشتی بوده است، اما ریشه های آن به دوران هند واروپایی باز می گردد... عنصر آتش همچنین در همه جهان پراکنده است، در خورشید که در آسمان برین است، وجود دارد.
آتش در ابر توفان زا افروخته می شود و به صورت برق به زمین فرود می آید و در اینجا دائما به دست مردمان دوباره متولد می شود... مرکزیت آتش در دین زرتشتی، شاید یکی از شناخته ترین جنبه های این دین باشد، اما بسیار بد تعبیر شده است.
هم باورها و هم اعمال دینی مربوط به دوران پیش از زرتشت کاملا رنگ زرتشتی به خود گرفته اند، و در اسطوره شناسی ایرانی غالبا دشوار است که عقاید قدیم را از متاخر جدا سازیم. آتش پسر اهوره مزداست و نشانه مرئی حضور او، و نمادی از نظم راستینش. یکی از پارسیان کنونی می نویسد: واقعا چه چیزی می تواند بیش از شعله پاک و بی آلایش نماینده طبیعی و والای خدا باشد که خود نور جاودانی است؟
به هر حال آیین های زردشتی بسیاری از عقاید قدیمی را حفظ کرده اند. در این آیین ها آتش مستقیما مورد خطاب قرار می گیرد و موبد بدو نثار می کند. در نیایش آتش موبد این سخنان را بر می خواند: آفرین خوانم بر یزش و نیایش، نثار خوب، نثار آرزو کردنی و نثار ستایش آمیز که بر تو، ای آتش پسر اهوره مزدا، (نثار می شود) تو شایسته ستایش هستی، شایسته دعا هستی باشد که تو شایسته ستایش، شایسته دعا باشی در خانه های مردم. نیکی باد مردی را که تو را بپرستد.

(ادامه دارد...)

آتیش نباشه خوب چه کار می کنند؟

مقدس ترین آتش های باستانی ایران
مقدس ترین آتش های باستانی ایران آتش های سه گانه در آتشکده های سه گانه بوده اند. این سه آتش عبارت بوده اند از آتش فرنبغ که بنا به روایتی درآتشکده ای به همین نام، در کابل افغانستان و بنا به روایتی دیگر در کاریان فارس قرار داشته است. آتش گشنسب که در آتشکده ای به همبن نام در شیز جای داشته و آتش برزین مهر در کوه ریوند نیشابور قرار داشته است. باور آیینی ایرانیان باستان بر این بوده است که هر سه آتش مقدس بر پشت گاو اساطیری سریشوگ، نگهداری می شده است.
تا این که شبی، توفان شدیدی رخ داده و آتش ها از پشت گاو به دریا افتاده اند و در آن جا به سوختن ادامه داده و در دریا به مردمان روشنی بخشیده اند. هر یک از این آتش ها با طبقه ای از مردم پیوند داشته است.
فرنبغ آتش مربوط به موبدان بوده، گشنسب آتش جنگجویان، و برزین مهر آتش کشتگران. این هر سه آتش مقدس، جمشید را در پادشاهی مینوی اش یاری کردند و جمشید بود که آتش فرنبغ را در جایگاه خاص خود- در آتشکده ای همنام آتش- قرار داد و هنگامی که فره را از دست داد، باز همین آتش فرنبغ بود که فره را از دست ضحاک پلشت آیین رهایی بخشید.
آتش برزین مهر تا زمان گشتاسب- حامی زرتشت- از جهان نگهبانی می کرد و راه را برای گسترش و همگانی شدن آیین و دین زردشت در طول فرمانروایی این پادشاه بزرگ هموار می ساخت و در این مدت از این آتش کرامات و معجزات زیادی بروز کرد.
آتش گشنسب نیز جهان را تا دوران خسرو، شاه بزرگ ساسانی (یا کیخسرو پادشاه کیانی) حفظ کرده است. هنگامی که او بتکده ها را در هم شکست، این آتش بر یال اسب او قرار گرفت و تاریکی و تیرگی اهرمن خو را پس راند و وادار به عقب نشینی کرد.بنا بر باور های باستانی، این سه آتش بزرگ حامیان و رهنمایان و پاسداران انسان در تمام طول تاریخند.

(ادامه دارد...)

سه گروه آتش آیینی
سه گروه آتش آیینی وجود دارد: آتش بهرام، آتش آدران و آتش دادگاه. آتش بهرام شاه پیروزمند آتش هاست.
به نام اورمزد این آتش را به یاری می خوانند و از او می خواهند که در برابر قوای تاریکی آنان را نیرو ببخشد، زیرا فره او با دروغ می جنگد، و در واقع نمادی است از راستکاری. بهتر است که بگوییم که آتش را مانند شاه بر تخت می نشانند تا این که بگوییم آن را در جای خود قرار می دهند، و چوب را به شکل تخت می نهند. بر بالای آن تاجی به نشانه پادشاهی آتش نیرومند آویزان است.
وقتی بدین گونه آتش را بر تخت نشاندند، چهار موبد، دسته جمعی آن را با پیروزی، مانند شاهی، حمل می کنند، در حالی که دیگران سایبانی را بر آن گرفته اند.
موبدان با شمشیرها و گرزهای مهر در پیش و پس آن همگی به صورت محافظان شاه حرکت می کنند.
پس از آن که آتش را بر تخت نشاندند، فقط موبدانی که دشوار ترین آیین های دینی تطهیر را گذرانیده اند، می توانند از آن مراقبت کنند. جز آنان کسی نمی تواند وارد حرم خاص آتش شود، حتی انان نیز باید دستکش های سفید به دست کنند و از آن مراقبت کنند. دلیل قداست آن جریان طولانی و دشوار تطهیر آن است.

(ادامه دارد...)

با تشکر از استاد رضا
سوالی که مطرح است این است که آیا بحث آتش وانواع آن با این تفاسیر و احترام به آن با مراسم ویژه در متون اصلی زرتشتی آمده یا اینکه موبدان برای زرتشتیان به ارمغان آورده اند.
اگر جناب آقای موبد مهران هم که به حمدالله موحدی کاملند توضیحاتی بفرمایند متشکریم.

صدرا;84148 نوشت:
با تشکر از استاد رضا
سوالی که مطرح است این است که آیا بحث آتش وانواع آن با این تفاسیر و احترام به آن با مراسم ویژه در متون اصلی زرتشتی آمده یا اینکه موبدان برای زرتشتیان به ارمغان آورده اند.
اگر جناب آقای موبد مهران هم که به حمدالله موحدی کاملند توضیحاتی بفرمایند متشکریم.

با سلام
به صدرای گرامی !
آنچه قابل ذکر است
زرتشت همه خدايان را بيرون رانده بود و از يك خدا و يك ((اهورامزدا)) گفته بود، كه يگانه است ؛ و خداى فقير و غنى ، موبد و غير موبد (همه و همه ) فقط يك خداوند است : ((اهورامزدا)).
اما
((موبدان )) خداى يگانه زرتشت را تجلى تثليثى دادند و گفتند كه : زرتشت خود فرموده كه ((آتش ))، رمز و اشاره اى از جهان ملكوتى اهورايى است و بايد ((آتش )) را تقديس كرد و احترام گذاشت .
آنگاه موبدان ، آتش (رمز و اشاره اهورائى ) را به سه قسمت كردند و سه آتش ‍ ساختند: يكى در استخر (فارس ) كه آتش روحانيان و موبدان بود، و يكى در آذربايجان ، كه آتش شاهزادگان و جنگجويان ، و سومين آتش
((ريوند)) كه آتش دهقانان و كشاورزان بود.
بنابراين ،
((موبدان ))، توحيد زرتشت را به صورت يك زيربناى ((شرك )) در آوردند و اين ديگر مهارت شگفت انگيزى است ...1

1-تاريخ و شناخت اديان 15 / 2 /242 245

تطهیر آتش
شانزده آتش از منابع مختلف جمع آوری می شود و آنگاه 1128 باز آن ها را تطهیر می کنند و این جریان یک سال طول می کشد، و هزینه آن هنگفت است.
از این رو، جای تعجب نیست که چنین آتشی بسیار به ندرت بر تخت نشانده شود. امور مربوط به آتش های آدران و دادگاه از اهمیت بسیار کمتری برخوردارند.
آتش دادگاه را مردمان غیر روحانی نیز می توانند مراقبت کنند، با این همه هر دو را با تشریفات نظامی در جای خود قرار می دهند، زیرا آتش های مقدس نمودار فرمانروایی معنوی روشنی و راستی در نبرد با نیروهای تاریکی هستند، و این نبردی است که مومنان با همکاری اورمزد و پسرش آتش بدان می پردازند.تطهیر آتش های گوناگون نشانه و نماد این است که انسان ها، از هر قشر و طبقه ای، و با هر مقام و منصبی، باید همانند آتش ها تطهیر شوند.
نزدیک شدن به آتش و نشانه گذاشتن با خاکستر بر پیشانی، نماد این باور است که انسان ها نیز همانند آتش، سرانجام تبدیل به غبار خواهند شد و خاکستر خواهند گردید.
دعایی که زردشتیان در هنگام انجام مراسم این آیین می خوانند چنین است: بگذار تا پیش از مرگ بکوشیم تا بوی خوش نیکوکاری و اعمال نیک را بگسترانم، و نور پارسایی و دانش را به نزد دیگران رهنمون شوم.

(ادامه دارد...)

آتش هفتمین مرحله از آفرینش
در اساطیر ایران باستان، آتش، در هفتمین مرحله از آفرینش، و پس از آفرینش آسمان، آب، زمین، گیاه، گوسپند، و مرد پرهیزگار، آفریده شده است.
بر اساس باورهای کهن ایرانیان، تخمه و اصل همه چیز از آب است، به جز مردمان و گوسپندان که اصل و تخمه شان از آتش است: چنین گوید به دین که نخستین آفریده همه آب سرشکی بود؛ زیرا همه از آب بود جز تخمه مردمان و گوسپندان؛ زیرا آنان را تخمه از اصل آتش است. او، نخست، آسمان را آ فرید برای بازداشتن (اهریمن و دیوان)، باشد که (آن را) آغازین خوانند.
دیگر، آب را آفرید برای از میان بردن دیو تشنگی.
سه دیگر، زمین همه مادی را آفرید.
چهارم، گیاه را آفرید برای یاری گوسپندان سودمند.
پنجم گوسپند را برای یاری مرد پرهیزگار آفرید.
ششم، مرد پرهیزگار را آفرید برای از میان بردن و از کار افکندن اهریمن و همه دیوان. سپس، آتش را (چون) اخگری آفرید و بدو درخشش از روشنی بیکران پیوست. آن گونه تنی نیکو (داشت) که آتش را در خور اوست(بند هش).
او آتش را در همه آفرینش چنان بپراکند و فراز آفرید به مانند خانه خدایی که چون در خانه شد، در هیمه زغال سرخ بازنهاد.
او فرمود به آتش که ترا خویشکاری در دوران اهریمنی، پرستاری مردم کردن و خورش ساختن و از میان بردن سردی است، هنگامی که ترا چیز برنهند بیرون آی، چون هیزم برهندن، فراز گیر (بند هش).

(ادامه دارد...)

با تشکر از رضای بزرگوار
امیدوارم که جناب آقای موبد مهران به این پست نگاهی بفرمایند .
آیا این عقاید با سخنانی که ایشان بیان می فرمایند قابل تطبیق است؟

رضا و صدرای گرامی
درود
در سرتاسر این نوشته ها چند نکته است که اگر نادیده گرفته شود، کج راهی و گمراهی کمترین پیامد آنست.
1- هر دوی شما به همراه استادان دیگر چون حامد، طاها ... در همین آسکدین بر من خرده گرفتید و گفتید که تنها با ترجمه فارسی نمیتوان قرآن را فهمید. زبان قرآن هنوز زنده است و مردمی هستند که با آن زبان میگویند و مینویسند. تازه روز نخست هم ایرانیان برایش دستور زبان نوشتند. از این رو برگردان فارسی آن کمترین اشکال را دارد. زبان اوستایی به دلیل پیشینه چند هزار ساله، حتی در زمان ساسانیان نیز یک زبان نیمه مرده به شمار می آمد. امروزه در سرزمینی میان یزد، کاشان، اصفهان تا سمنان به زبان ساسانی سخن گفته میشود. در روستاهای خراسان هم زبان اشکانی هست. گفته میشود که زبان لری و بختیاری و ... بازمانده فارسی هخامنشی است. اردو و پشتو هم ریشه در زبان اوستایی دارد. زبان سانسکریت هم خواهر همزاد اوستایی به شمار می آید. زبانهای اروپایی هم ریشه در زبان آریایی و بدینگونه در شمار از ریشه ها با زبان اوستایی همسازند. بدینگونه اگر کسی بخواهد زبان اوستایی را بفهمد باید در این زبانها دانشی برخوردار داشته باشد. نخستین برگردانهای فارسی نزدیک به 200 سال پیش آغاز گردید. از آن زمان تا کنون گره های بسیاری گشوده شده است و دانشمندانی هستند که با برخورداری از دانش زبانشناسی هنوز در راه گشودن گره های زبانی اوستایی هستند.
2- واژه ها در درازای زمان و مکان مفهومهایی می یابند و باید یک متن را با مفهوم واژه در آن زمان بررسی کرد نه با مفهوم واژه در این زمان. برای نمونه در گاتها آتر و سوچا (سوزان) یک صفت با مفهوم روشنایی است. برای نمونه در گاتها سرود 30 بند 2، زرتشت از مردم میخواهد که بهترین گفته را با اندیشه روشن بررسی و از دو راه یکی را برگزینند.... در این سرود اندیشه روش سوچا مننگها است. سوچا همان سوزان در فارسی امروزین است. از این رو آتش در گاتها روشنایی است که صفت آتش مادی است. آتش زرتشت در اندیشه روشن نه در چوب. مهمترین داده خداوند به انسان دین است. دین از ریشه دیدن، به معنای بینش است. این واژه را در فارسی امروزین وجدان معنا کرده اند. دیدن در تاریکی امکان ندارد. از این رو خداوند در اندیشه انسان آتشی را روشن کرده است که در پرتو آن میتوان نیک را از بد با توانایی دیدن=دین=بنیش باز شناسایی کرد. از این روست که آتش هم نماد هدایت وهم نماد داوری شده است.
آتش است این بانگ نای و نیست باد
هر که این آتش ندارد نیست باد (مولوی)
در ازل پرتو حسنت به تجلی دم زد
عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد (حافظ)
آتش آن نیست که از گریه او خندند شمع
آتش آنست که در خرمن پروانه زدند (حافظ)
آتش زرتشت چنین است. از آنجا که در گاتها اشو زرتشت چکیده هستی اش را در نماز به آتش خداوند پیشکش میکند، اینست که قبله نماز زرتشتیان روشنایی و وسیله مادی آن آتش است.
در فرهنگ ایران باستان، که به گونه ای از فروغ آمایش (فتوسنتز) آگاه بودند، آن را در استوره مهر بیان کرده اند. میدانید که امروزه هم در فرهنگ ایرانی جان دادن به موجودات بی جان و به سخن در آوردن آنها همچنان رواج دارد. مانند گفتگوی شمع با پروانه یا داستان مرغان در مثنوی، یا جانوران در کلیله و دمنه ....
به گرما و نور خورشید مهر می گویند. مهر ذره ای از وجود خود را در میان ذرات گیاهان میگذارد و آنها را میسازد. این ذره از راه گیاه به دیگر موجودات منتقل میشود. آتش آن ذره از مهر است که از زندان ماده رها و به سوی اصل خود در آسمان باز میگردد. همه چیز در گیتی (جهان مادی) از آسمان به زمین می آید، ولی آتش از زمین به آسمان باز میگردد. پسمانده آن هم یعنی خاکستر هیچ پیوستگی و زندگی و ... ندارد. چوب سرد و سخت و خاموش و تاریک و زبر است. در درون این زندان یک حقیقت است که گرم و روشن و رقصان و نرم و ... است از زمین به آسمان پر میکشد. آتش داستان زندگی انسان است که باید این حقیقت را در درونش از زندان تن آزاد کند و به سوی خداوند پر کشد. ....
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک
چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم (مولوی)
طایر گلشن قدسم چه دهم شرح فراق
که در این دامگه حادثه چون افتادم (حافظ) {در استوره های ایرانی انسان از آفریده شدن و آمدن به زمین خودداری میکرد. تا آنکه اهورامزدا وظایف او را در گسترش خیر به او نشان داد و یپامد آن را در بهشت بر وی نمایان ساخت، آنگاه انسان داوطلبانه به گیتی و چهره مادی در آمد تا به وظایف خود عمل کند.}
3- واژه های باستانی، دامنه گسترده ای از معنا داشتند که امروزه به چند چیز ویژه منحصر شده اند. برای نمونه واژه پدر از مصدر پاییدن با پسوند فاعلی تر/در است. از این رو پدر یعنی نگهبان. کسی که یک چیز را میپاید. پا در فارسی امروزین به گونه بد در ارتشبد، موبد و هیربد یا بان در نگهبان بجا مانده است. پات از همین ریشه و معنا در آتورپاتکان=آذربایجان و گلپاتگان= گلپایگان و بایگانی هست. امروزه تنها به انسانی که پدر خانواده است، گفته میشود پدر، ولی در زبان اوستایی معنای عام نگهبان و پاییدن را داشت. برای کوتاهی سخن از شرح واژه هایی چون دختر، خواهر، مادر، پسر و ...خود داری کرده، تنها تاکید میکنم که برای نمونه فرزندان ماده و نر جانورانی چون شتر، استر نیز در همان یشتها که آتش را پور اهورامزدا دانسته، با نام پور خوانده است.
بنابراین جمله آترم اهورم پوترم یزه مَ ایده. به معنای آتش آفریده اهورامزدا را گرامی میداریم. در شماری از برگردانها میستاییم آمده است که درست هم نیست. زیرا ستودن خودش یک واژه اوستایی است و اگر منظور ستودن بود، همین واژه بکار برده میشد.
4- پسر هر شاهی، ولیعهد او بود. اگر آتش پسر اهورامزدا دانسته میشد، میبایست در سامانه شاهی اهورامزدا با شش وزیرش (امشاسپندان) آتش در مقامی بالای امشاسپندان جای داده میشد. نه آنکه ایزدی زیر دست اردیبهشت باشد که خود مقام دوم در میان امشاسپندان را دارد.
5- در یسنا، نه تنها آتش، بلکه آسمان،ستارگان، خورشید، ماه، آب، زمین، گیاه، جانور، روان راستکاران، خود راستکاران ..... هم ستوده شده اند. در همه این ستایشها نخست اهورامزدا به آفرینندگی ستوده شده، سپس هر یک از اجزای مادی و مینوی (روحانی) هستی به آفریده شده بودن از سوی اهورامزدا، شناخته و ستایش شده اند. ستایش آفریده (مخلوق) از ستایش آفریننده (خالق) بیرون نیست.
خواهش میکنم، ترجمه په نام و ستایش و بخش کوچکی از اورمزدیشت را که در عنوان های دیگر نوشتم بخوانید.
6- آتشکده زرتشتی نبود، تا آنکه اردشیر دوم هخامنشی، دیو یسنان را پیراست و مزدیسنان (زرتشتیان) را گمارد تا به پرستش اورمزد بپردازند.
7- کتابهایی چون بندهش، دینکرد، روایت پهلوی در سده های نخستین هجری، پس از سرنگونی ساسانیان نوشته شده است. از این تنها نشان از دهه های آخر ساسانی دارند و منبع درستی برای بررسی دین زرتشتی و حتی ساسانی هم نیستند.
8- جشن چهارشنبه سوری، یک راه برای مسخره کردن زرتشتیان است. ناسزا گویی به آتش است. کی آن را زرتشتی میداند؟
آ- گاهشمار ایرانی-زرتشتی هفته ندارد. هر روز با نامی شناخته میشود.
ب- در گاهشمار ایرانی-زرتشتی روز با برآمدن خورشید آغاز میگردد. در گاهشمار عربی روز با فرو شد خورشید ( دیدن هلال ماه) آغاز میگردد. از این رو پسین سه شنبه در فرهنگ ایرانی-زرتشتی، سه شنبه و در فرهنگ عربی چهارشنبه است.
پ- آتش قبله نماز است. در پاکترین جای روشن میگردد و در برابر آن خداوند نیایش میشود.
افروختن آن در کوچه با هیزم ناپاک توهین به آتش است. ناسزا هایی چون سردی من از تو هم توهین به آتش است.
ت- در گاهشمار ایرانی-زرتشتی، پنج روز آخر سال، پنجه نامیده میشود. در استوره (اسطوره) ها هنگام آفرینش انسان است. از این روی جشن پنجه برای سپاسگزاری از خداوند برای آفرینش انسان و برخورداری او از فره ایزدی=فروهر=فروردین برگزار میگردد. خانه تکانی، لباس نو، نماز نوروز، دیدار بزرگان خانواده، دیدار استادان، دیدار دوستان و ... از آداب این آیین است. سفره جشن که امروزه سفره هفت سین، سفره عقد، سفره نذر و ... خوانده میشود، در این پنج روز گسترده میشود. در آن هفت سینی=خوانچه به نماد هفت گامه رسایی (تکامل، عرفان) در آن چیده میشود.
9-در استوره هوشنگ، مار نماد گدازه آتشفشان است. از سوی دیگر میدانیم که قطب شمال چون هند و آفریقای امروزین بود که میتوانست فیلهای ماموت را سیر کند. بیش از ده هزار سال پیش یخبندان آن آغاز میگردد. آب دریای مازنداران نود متر بالاتر از امروز بود، کویرهای ایران هم دریا بودند. بین النهرینی هم نبود چون خلیج فارس تا نزدیک ترکیه ادامه داشت. این آبها در قطب انباشته شدند و این خشکی ها پدید آمد. ایرانیان که در جنوب سیبری امروزین در سرزمین ایرانویچ زندگی میکردند، به دلیل یخبندان، دچار مرگ و میر شدند. در این هنگام با گدازه روان آتشفشان (مار سیاه که زبان سرخ دارد، همه چیز را می بلعد و...) با آتش آشنا شدند. آن را به لانه های خود بردند (هنوز خانه نداشتند) و آشیانه هایشان نیک شد. هوشنگ نام کسی نیست. نام دوره ای است که ایرانیان آشیانه نیک داشتند. هو= نیک + شینته=شنگ=آشینانه چون نمیتوانستند که آتش را دوباره روشن کنند به پرستیدن آتش=پرستاری آتش پرداختند. در شاهنامه هم پرستنده به معنای ندیم و ندیمه و خدمتکار است. برای نمونه در داستان اردشیر بابکان هست که پرستنده را گفت دلوی آب بیاور...
مهرابه= جایگاه مهر =محراب، مناره= آتشکده، اسم مکان از نار؛ گلدسته= ستونی که بر بالای آن گل آتش نگهداری میشد تا هر کس که در خانه آتش نداشت از آنجا برای خانه خود ببرد. در ایران آن هنگام آتش را از آتش روشن میکردند. و ابزاری برای روشن کردن آتش نداشتند.
10- خواهشمندم که سد (صد) و یک نام خدا در خرده اوستا را بخوانید. این کتاب به دست آدرباد مهر اسپندان در زمان شاهپور دوم ساسانی نوشته شده است.
چند نام خدا:
مینو ستی گر= سازنده جهان مینو؛ امینوگر= سازنده جهان غیر مینو (گیتی=مادی)؛ آدربادگر= سازنده هوا از آتش؛ آذر نم گر= سازنده آب از آتش؛ باد آذر گر= سازنده آتش از باد(هوا)؛ گل آذر گر= سازنده آتش از گل/خاک؛ گرگر= سازنده کل؛ گرآگر= سازنده سازندگان؛ هدهه= به خودی خود پیدا شده. {آقای رضا به این واژه توجه کنید و بدانید که خوتای/خدا به معنای خود آفریده نیست. }
در این سد و یک نام خدا، میبینیم که آتش را از باد و خاک . ... ساخت شده است نه آنکه پسر اهورامزدا باشد.
امیدوارم که بلند شدن رایانامه، حوصله تان را سر نبرد و بتوانید با دقت و حوصله همه اش را بخوانید.

موبدیار مهران;85704 نوشت:
رضا و صدرای گرامی
درود
در سرتاسر این نوشته ها چند نکته است که اگر نادیده گرفته شود، کج راهی و گمراهی کمترین پیامد آنست.


با سلام
جناب موبد یار مهران گرامی این نوشته ها که بیشتر بوی توجیح میدهد تا یک مطلب علمی!!
بنده ارتباط این نوشتار شما را با مطالب آمده نمیدانم !!بگذریم و بپردازم به ادامه مطالب!

آتش در دین زردشتی کنونی
در دین زردشتی کنونی آتش چنان مقدس است که نه اشعه خورشید را باید گذاشت که بر آن بیفتد و نه چشم کافری آن را ببیند.:Sham:
شاید همیشه وضع چنین نبوده است، زیرا در دوران های کهن آتشدان ها را بر سر کوه ها می ساختند.
درباره آتر فقط چند اسطوره به ما رسیده است.
یکی از این اسطوره ها که در سرود قدیمی زامیاد یشت آمده است، ستیز میان آتر و غول اژی دهاکه را بر سر فره ایزدی، روایت می کند: اژی سه پوزه بدآیین که تجسمی است از هوس ویرانگر برای به چنگ آوردن فره ایزدی بتاخت تا آن را خاموش سازد.
آتر نیز برای به دست آوردن آن شتافت و آن فره دست نیافتنی را نجات داد، اما اژی که همچنان از پس می تاخت و ناسزا می گفت، فریاد برآورد که اگر آتر فره را به دست آورد، بر او خواهد تاخت و نخواهد گذاشت که دیگر هرگز روی زمین بدرخشد.
چون آتر دچار تردید شد، اژی تاخت تا فره را به دست آورد.
این بار نوبت آتر بود که زبان به تهدید بگشاید. به دهاکه (ضحاک) هشدار داد: ای اژدهای سه پوز بازگرد، اگر آن فره دست نیافتنی را به چنگ آوری، بر پشت تو زبانه می کشم و در دهان توشعله افکنم که دیگر هرگز نتوانی بر روی زمین آفریده اهوره گام برداری.
اژی هراسان خود را پس کشید و فره ایزدی همچنان دست نیافتنی ماند. این اسطوره بار دیگر نشان می دهد که ایرانیان باستان زندگی را نبردی میان نیروهای خیر و شر می دیدند.
آتر طبعا برای خیر می جنگید، از این رو، در یکی از دعاهای زردشتی با عنوان جنگجوی خوب دلیر نامیده شده است.
ارتباط قدیمی آتش با عنصر طبیعی در متن متاخر دیگری ظاهر می شود که در آن آتش به صورت برق، دیوی را که در پی باز داشتن باران است شکست می دهد.
اما این اسطوره ها دیگر نقش مهمی را در عقاید زردشتیان کنونی ایفا نمی کنند، و در این دین آتش، نماد اهوره مزدا و کانون عبادت های روزانه آنان است.:Sham:
با این حال، هنوز به آتش جنگجو خطاب می کنند، زیرا از مقدس ترین آتش ها، یعنی آتش بهرام، در خواست می شود که نه با دیوان خشکسالی بلکه با دیوان مینویی تاریکی نبرد کند.

:Sham:

ادامه دارد....!

رضا;86960 نوشت:

با سلام
جناب موبد یار مهران گرامی این نوشته ها که بیشتر بوی توجیح میدهد تا یک مطلب علمی!!
بنده ارتباط این نوشتار شما را با مطالب آمده نمیدانم !!بگذریم و بپردازم به ادامه مطالب!

آتش در دین زردشتی کنونی
در دین زردشتی کنونی آتش چنان مقدس است که نه اشعه خورشید را باید گذاشت که بر آن بیفتد و نه چشم کافری آن را ببیند.:sham:
شاید همیشه وضع چنین نبوده است، زیرا در دوران های کهن آتشدان ها را بر سر کوه ها می ساختند.
ادامه دارد....!


رضای گرامی
درود
یادتان رفت که بنویسید در همه اینها که نوشته اید، منظور مینوی آتش است، نه آتش مادی که میسوزاند.
یادتان رفت که بگویید در نیایش برساد، بر مینوی همه چیز حتی مینوی روز، ماه، سال، مینوی شادی، مینوی نیکی، مینوی پنج بخش گاتها، مینوی اردیبهشت بلند و آذر، سروش و ورهرام و .... یاد شده است.
یادتان رفت که بنویسید، در تیر یشت ایزد تیشتر با دیو اپوش میجنگد. ایزد مهر ارابه چهار اسبه هزار گوش و هزار چشم دارد و به دستور اهورامزدا، مسوول پاسداری از عدالت است. یادتان رفت از جنگ ورهرام بنویسید. از آناهیتا، دوشیزه ای زیبا که لباسی از پوست هزار سگ آبی دارد، ننوشتید.
خب که چی؟
شما ادبیات دینی خودتان را خواندی؟ از توصیف های جنسی، حوریان و توان جنسی مردان نیکو که به آنجا میروند چی؟ از حلیه المتقین و بتکده هایی که نامش را بقعه و امامزاده گذاشتید چی؟ از آنهم طلا و نقره و مسی که بر گنبد و بارگاه و ... کرده اید چی؟ شما از یک سوی میگویید که اگر زندگیتان با یک ماشین فلان قیمت میگذرد، بروید یک ماشین فلان قیمت بالاتر بخرید، اسراف است و گناه است و ..... از یک سو این همه ثروت را در اینجا بلوکه میکنید. در حالی که در حلبی آبادها و کپرنشینها و .... مسلمانان شیعه ایرانی زندگی دارند که در خور جانوران است.
شما از سوی خداوند به خودتان نمایندگی داده اید و یک ساختمان را بارگاه ملکوتی، آستان قدسیه، درگاه کبریایی و ... میخوانید.
خب که چه؟
این که موبدان ساسانی با شاعری سخنی استوره ای را بیان کرده، درون آن باورهایی را برای نشان دادن هدف و راه بیان کرده اند، گرچه که از دید خود من هم نارساست، ولی این اندازه سیاه که شما مینمایید نیست.
شما با قبله نماز خود چه میکنید؟ آن همه گلاب که با آن میشویید، هزینه اش چه اندازه است و درد چند مسلمان را درمان میکند، پوشش آن چی و هزینه تزیینات و .....؟
خب آتش، هم قبله نماز است، مردمی هم که چندان از توحید زرتشتی برخوردار نیستند، تنها پوست را میبینند. ایشان می اندیشند که اگر تزیینات و آیین و آداب و .... باشد، خب به خدا بیشتر و بهتر خدمت کرده اند.
چرا یک بام و دو هوا میکنی؟


حضور در آتش اغلب آیینهای دینی زردشتیان
در اغلب آیینهای دینی زردشتیان آتش حضور دارد و اهمیت آن تا آنجاست که از دیرزمان زردشتیان را «آتش پرست» نامیده اند.
از جمله کاربردهای دینی آتش، استفاده از آن در آزمایشهای دینی (ور) است که متهمان را از آن گذر می دادند تا اگر گناهکارند، آتش آنان را نابود کند و اگر بی گناهند، نجات یابند.
نمونه آن را در داستان سیاوش (شاهنامه) و در داستان ویس و رامین می یابیم. گاه نیز فلز گداخته بر سینه متهم می ریختند، چنانکه آذرباد مارسپندان، موبدان موبد دوران شاپور دوم ساسانی، برای اثبات حقانیت دین، تن به چنین آزمایشی داد.
ویژگی گناه زدایی آتش در رویدادهای پایان جهان نیز دیده می ود.
در آن هنگام آتش همه جا را فرا می گیرد و همه فلزات زمین گداخته می شوند و همه مردمان باید از آن بگذرند تا گناهانشان پاک گردد (بندهشن، 34: 18 به بعد؛ زادسپرم، 34: 50، 35: 40 به بعد).
افزون بر صورت آشکار و مرئی، اتش را ایزد می پنداشتند و از او یاری می جستند. همین اید است که گرشاسب را به گناه آزردن آتش از درآمدن به بهشت باز می دارد و سرانجام به میانجیگری گوشورون (اید نگهبان چارپایان) بخشوده می شود. مزدک با استفاده از پندار زردشتیان نسبت به الوهیت و حقیقت گویی آتش، کسی را در پشت آتش در آتشکده پنهان ساخت، تا با این ترفند وانمود کند که آتش گواه بر حقانیت اوست.
اثری از اهمیت و تقدس آتش در عقاید عامه ایرانیان پس از اسلام برجای مانده است، مانند قسم خوردن به «سو» (نور چراغ)، یا روشن کردن شمع و چراغ بر سر آرامگاهها و جز آن.


1- مری بویس، هخامنشیان ترجمه همایون صنعتی زاده، تهران: توس، 1375

2- تاریخ سکه، از قدیمی ترین ازمنه تا دوره ساسانیان، نوشته ملکزاد بیانی، تهران: دانشگاه تهران، 1346

3- ایران، از آغاز تا اسلام، رمان گیرشمن، ترجمه دکتر محمد معین، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، 1370 (چاپ هشتم)

4- آشنایی با ادیان بزرگ، نویسنده: حسین توفیقی، بخش ادیان ایران باستان، ص 66

5- تاریخ ادیان و مذاهب جهان، ج اول، بخش ادیان و مذاهب ایران باستان، مؤلف: عبدالله مبلغى آبادانى

6- جان بى ناس، تاریخ جامع ادیان، ترجمه على اصغر حکمت

7- پژوهشی در کیش زرتشت، نویسنده: علی اصغر منجزی، انتشارات زمزم هدایت سال انتشار: 1384

8- دائره المعارف بزرگ اسلامی، مقاله آتش، نویسنده: دکتر آذرتاش آذرنوش

رضا;87749 نوشت:

حضور در آتش اغلب آیینهای دینی زردشتیان
در اغلب آیینهای دینی زردشتیان آتش حضور دارد و اهمیت آن تا آنجاست که از دیرزمان زردشتیان را «آتش پرست» نامیده اند.
نمونه آن را در داستان سیاوش (شاهنامه) و در داستان ویس و رامین می یابیم. گاه نیز فلز گداخته بر سینه متهم می ریختند، چنانکه آذرباد مارسپندان، موبدان موبد دوران شاپور دوم ساسانی، برای اثبات حقانیت دین، تن به چنین آزمایشی داد.
ویژگی گناه زدایی آتش در رویدادهای پایان جهان نیز دیده می ود.
در آن هنگام آتش همه جا را فرا می گیرد و همه فلزات زمین گداخته می شوند و همه مردمان باید از آن بگذرند تا گناهانشان پاک گردد (بندهشن، 34: 18 به بعد؛ زادسپرم، 34: 50، 35: 40 به بعد). افزون بر صورت آشکار و مرئی، اتش را ایزد می پنداشتند و از او یاری می جستند. همین اید است که گرشاسب را به گناه آزردن آتش از درآمدن به بهشت باز می دارد و سرانجام به میانجیگری گوشورون (اید نگهبان چارپایان) بخشوده می شود. مزدک با استفاده از پندار زردشتیان نسبت به الوهیت و حقیقت گویی آتش، کسی را در پشت آتش در آتشکده پنهان ساخت، تا با این ترفند وانمود کند که آتش گواه بر حقانیت اوست.
اثری از اهمیت و تقدس آتش در عقاید عامه ایرانیان پس از اسلام برجای مانده است، مانند قسم خوردن به «سو» (نور چراغ)، یا روشن کردن شمع و چراغ بر سر آرامگاهها و جز آن.


1- مری بویس، هخامنشیان ترجمه همایون صنعتی زاده، تهران: توس، 1375

2- تاریخ سکه، از قدیمی ترین ازمنه تا دوره ساسانیان، نوشته ملکزاد بیانی، تهران: دانشگاه تهران، 1346

3- ایران، از آغاز تا اسلام، رمان گیرشمن، ترجمه دکتر محمد معین، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، 1370 (چاپ هشتم)

4- آشنایی با ادیان بزرگ، نویسنده: حسین توفیقی، بخش ادیان ایران باستان، ص 66

5- تاریخ ادیان و مذاهب جهان، ج اول، بخش ادیان و مذاهب ایران باستان، مؤلف: عبدالله مبلغى آبادانى

6- جان بى ناس، تاریخ جامع ادیان، ترجمه على اصغر حکمت

7- پژوهشی در کیش زرتشت، نویسنده: علی اصغر منجزی، انتشارات زمزم هدایت سال انتشار: 1384

8- دائره المعارف بزرگ اسلامی، مقاله آتش، نویسنده: دکتر آذرتاش آذرنوش


رضای گرامی درود
یک- آتش به عنوان تنها منبع در دسترس روشنایی، قبله نماز ماست. برای چه نباید در همه آیین های ما حضور نداشته باشد. مانند آنست که وجود مهر نماز را نماد خاکپرستی مسلمانان بدانیم که سجده بر خاک میکنند. این چه استدلالی است؟
دو- پرستیدن از دو بخش پر= کنار پیرامون+ ایستَ = ایستادن ساخته شده است. پرستیدن به معنای در کنار چیزی ایستادن است. واژه پرستار و سرپرست هم از همین واژه ساخته شده است. اگر شاهنامه را بخوانید، پرستنده به عنوان ندیم، خدمتگزار و مانند آن است.
پرستیدن به معنای محافظت و نگهبانی است. همان است که در فرهنگ فارسی امروزین الهی دورت بگردم شده است. عبادت به معنای بندگی کردن در فرهنگ عرب، در فرهنگ ایرانی، کاری بوده است که بنده برای خدا (ارباب) میکرده است. از این رو به جای واژه عبادت واژه پرستیدن بکار برده شده است. یادتان هست که خدا عنوان انسانی بوده است، نه الهی؟ برای نمونه کدخدا؛ دهخدا؛ خانهخدا؛ نا(و)خدا
یکی بر سر شاخ و بن میبرید
خداوند بستان نظر کرد و دید (سعدی)
همچنین باید یادتان باشد که برایتان نوشتم اندیشه روشن در گاتها هات 30 بند2 سوچا مننگها به معنای منش و یا اندیشه سوزان آورده شده است.
این اندیشه سوزان است که میتوان درست را از نادرست شناسایی کند.
سیاوش و آزمون با آتش، فلز گداخته و خوردن آب گوگرد دار (اسیدی=سوگند خوردن) مربوط به فرهنگ ایرانی است. استوره ای است، چه ربطی به دین زرتشتی دارد؟
در فرهنگ سامی هم خداوند بر موسی به گونه شعله آتش بر شاخ درخت نمایان شد. الله نور السماوات و والارض هم هست.
خب که چی؟
آتش خدا نیست، ایزد است یعنی ستودنی. ستودنی ها هم مادی هستند و هم معنوی یکی دو تا هم نیستند. به شمار آفریده های خداوند ایزد = ستودنی است.
دیده بگشا که دلدار
به تجلیست از در و دیوار
همانگونه که حاجت خواستن از اولیا را شرک نمیدانید؟ حاجت خواستن از تجلیات دلدار هم شرک ندانید چون از دلدار است نه از این پدیده ای که خود نیازمند پرستاری است.
در فرهنگ ساسانی یک مینو است و آن خداوند. این مینو از ذات خود مینوی همه اجزای هستی از مادی و معنوی را ساخته است. وحدت در عین کثرت و کثرت در عین وحدت. در همه اوستا هم این مینو ستایش میشود. چون ستایش جلوه، ستایش آفریده برابر با ستایش آفریننده و آن ذاتی است که اینها جلوه او هستند.

موبدیار محترم
درود
به نظر بنده آتش در خود گاهان به عنوان قبله و عنصری مقدس نیامده است و در آموزه ی مزدیسنی بدعتی متاخر است. اگر استدلال مرا نپذیرفتید لطفا پاسخ دهید. اولا نویسندگان یونان باستان نوشته اند که مغان ایران با مراسم خاصی آتشی روشن می کرده اند و از روی آن آتش به پیشگویی می پرداختند. پس به مرور زمان به آتش با دیده ی احترام نگاه کردند و چون وسیله ای برای ارتباط با عالم نامرئی (مینوی) شد, با روح افراد زنده و گذشتگان پیوند خورد. اما برای افرادی چون شاهان آتشکده ساختند. حتی هنگامی که شاه از دنیا می رفت, آتشکده ی مخصوص او را خاموش می کردند. اما نکته ی مهم این است که ایران دوره ی هخامنشی آتشکده ندارد و بیشتر آتشکده ها به عصر اشکانی اختصاص دارد.
پس اولا: قبله بودن آتش در گاهان نیامده و احترام به آتش و به ویژه آتشکده بدعتی متاخر است.
ثانیا: آتشکده ها مخصوص شاهان بوده و به نوعی پرستش روح شاه زنده بوده است و ربطی به مزداپرستی راست کیش ندارد.
ثالثا: بنیانگذار سلسله ی ساسانی یعنی اردشیر بابکان خادم معبد آناهید در استخر بوده و آتش آناهید که امروزه نیز در آدریان و آتشکده های شما مورد احترام است, قطعا از آموزه های زردشت نیست.

بزرگمهر;87791 نوشت:
موبدیار محترم
درود
به نظر بنده آتش در خود گاهان به عنوان قبله و عنصری مقدس نیامده است و در آموزه ی مزدیسنی بدعتی متاخر است. اگر استدلال مرا نپذیرفتید لطفا پاسخ دهید. اولا نویسندگان یونان باستان نوشته اند که مغان ایران با مراسم خاصی آتشی روشن می کرده اند و از روی آن آتش به پیشگویی می پرداختند. پس به مرور زمان به آتش با دیده ی احترام نگاه کردند و چون وسیله ای برای ارتباط با عالم نامرئی (مینوی) شد, با روح افراد زنده و گذشتگان پیوند خورد. اما برای افرادی چون شاهان آتشکده ساختند. حتی هنگامی که شاه از دنیا می رفت, آتشکده ی مخصوص او را خاموش می کردند. اما نکته ی مهم این است که ایران دوره ی هخامنشی آتشکده ندارد و بیشتر آتشکده ها به عصر اشکانی اختصاص دارد.
پس اولا: قبله بودن آتش در گاهان نیامده و احترام به آتش و به ویژه آتشکده بدعتی متاخر است.
ثانیا: آتشکده ها مخصوص شاهان بوده و به نوعی پرستش روح شاه زنده بوده است و ربطی به مزداپرستی راست کیش ندارد.
ثالثا: بنیانگذار سلسله ی ساسانی یعنی اردشیر بابکان خادم معبد آناهید در استخر بوده و آتش آناهید که امروزه نیز در آدریان و آتشکده های شما مورد احترام است, قطعا از آموزه های زردشت نیست.[/quote]
بزرگمهر گرامی
درود
در نوشته شما چند نکته است.
1- آتشکده زرتشتی نیست، بایستی نهادی در دین مهر پرستی باشد. واژه مهرابه که معرب آن محراب است، همچنین واژه درب مهر در میان زرتشتیان و آداب پرستش مهر در سردابه کلیساها و.... گویای این ادعاست.
2- در سنگ نوشته ای از اردشیر دوم هخامنشی است که آتشکده را از دیو یسنان پیراستم و مزدایسنان را گماشتم تا به ستایش اهورامزدا بپردازند.
3- مغان ماد زرتشتی نبودند و دیوپرست (دین ایرانیان باستان شامل پرستش مهر و آناهیتا و بهرام و...) بودند. آتشکده آناهیتا در استخر فارس که پایتخت شاه موبدان ماد و خواستگاه ساسانیان است، این گفته را تایید میکند.
4- آتش و آتشکده دو مقوله جدا از هم هستند. آتش در فرهنگ زرتشتی یک مقوله مینوی و آتشکده یک جایگاه برای نگهداری از آتش مادی است و ربطی به آتش مینوی ندارد. آتش مادی نمادی برای آتش مینوی است. این به صراحت در اوستا، گاتها و کتابهای فلسفی ساسانی نوشته شده است.
5- در نمونه های زیرین، توجه شما را به کاربرد واژه و مفهوم آتش، سو، راستی، جلب میکنم. دقت نمایید که آتش مینوی از راستی گرم و تواناست. مانتره (به معنی بیدار کننده اندیشه، نامی که اشو زرتشت به گاتها داده است) هم از راستی تواناست.
5- آتش در گاتها
در گاتها آتش و سوختن با دو واژه آثر (آتر) و سو/ سوچا آمده است که در فارسی امروزین به ترتیب آذر/آتش و سوختن شده است.
هات 44 بند 17:
برگردان فارسی از جعفری:
اینک از تو میپرسم، خدایا مرا به درستی آگاه ساز
چگونه بر راه تو گام زنان، ای دانا، به خواست خود خواهم رسید، به تو پیوسته و با تو یکی خواهم گردید، و به گفتار خود نیرو خواهم بخشید تا با پیام تو که از راستی {اشا} برمیخیزد، مردم را به سوی رسایی {خرداد} و جاودانی {اَمرداد؛ اَ نشان نفی و مرداد یعنی مرگ و نیستی} راه بنمایم؟
برگردان واژه به واژه از موبد آذرگشسب:
ای را از تو میپرسم، ای اهورا، به درستی به من بگوی
چگونه ای مزدا به دست آورم هدفم را، با راهنمایی شما، پیوستن کامل به شما و کی سخنان من کارگر شود تا راهنمایی کند به رسایی و جاودانی در آینده، برابر با کلام مقدس {مانتره= اندیشه برانگیز، نامی که اشو زرتشت به گاتها داده است} که از پرتو راستی {اشا} بهترین راهنماست.
43 بند 9:
{برگردان فارسی از علی اکبر جعفری}
ای خدای دانا هنگامی ترا افزاینده شناختم که منش نیک مرا فرا گرفت و پرسید چه کسی را میخواهی خدمت بکنی؟
گفتم ارمغان نماز خود را به فروغ (آثرَ) تو پیشکش میکنم. و تا تاب و توانایی دارم دل به راستی {هنجار هستی} خواهم بست.
{برگردان واژه به واژه از موبد آذرگشسب}
به راستی تو را ای مزدا اهورا {هستی بخش دانا} پاک {افزاینده، پیشبرنده} شناختم، آنگاه که اندیشه پاک{نیک} به سوی من آمد و از او پرسیدم برای که میخواهی که نماز بگزارم. پس به آذر تو نماز {از مصدر وید= دانستن با پیشوند وی به معنی تصمیم گرفتن. دستور کانگا: احترام و محبت، توجه داشتن، نگاه کردن؛ تاراپوروالا: با تمام قلب پرستش کردن و نماز گزاردن؛ پورداود: بازشناختن، امتیاز دادن} نیاز {راتام= رادی دهش} میکنم. تا زمانی که توان دارم، اشا را بویژه احترام {از مصدر توجه داشتن و احترام کردن} خواهم کرد.

هات 46 بند 7:
{جعفری:}
هنگامی که دروغکار به آزار من کمر میبندد، چه کسی را ای هستی بخش دانا جز آتش و منش خد برای نگهداری من گمارده ای؟ از پرتو این دو فروزه روشنایی و دانایی است ای هستی بخش که آیین راستی بکار بسته میشود. نهاد مرا از این آیین آگاه ساز.
{آذرگشسب:}
کدام کس ای مزدا مرا پناه خواهد داد، هنگامی که هواخواه دروغ برای آزار من آماده شود، غیر از آذر و اندیشه تو؟
با کار کردن این دو، ای اهورا آیین راستی رسا خواهد شد {بارتولومه: از مصدر ثرو به معنای انجام دادن}
آن آموزش را برای (بیداری) وجدان {دَاِنا= بینش از مصدر دیدن} من آشکار ساز {فرا بگو}.

هات 47 بند6
جعفری:
اما ای خدای دانا از راه همین خرد افزاینده و در پرتو فروغ (آثر) تو نیکی به هر دو گروه میرسد. زیرا با افزایش و گسترش آرامش و راستی بسیاری از جویندگان، این راه راست را بر میگزینند.
آذرگشسب:
پس در پرتو خرد مقدس {سپنتا مینو} ای مزدا اهورا میبخش و در پرتو آذر تو سرنوشت دو گروه تعیین خواهد شد.
با افزایش ایمان {آرامش= اسفند} و راستی به درستی بسیاری از جویندگان به او گرایش {از مصدر ور به معنای برگزیدن} پیدا خواهند کرد

51-9:
جعفری:
به هر دو گروه راستکار و دروغکار تو از آتش فروزان (آثرم سوخرم) و با آزمایش فلز گداخته پاداش میدهی.
زیرا این آیین زندگانی {دو هستی} است که رنج از برای دروغکار است و سود و خوشی از آن راستکار.
آذرگشسب:
آن پاداشی که به هر دو گروه خواهی داد تو از راه آتش فروزان ای مزدا و با آزمایش فلز گداخته، میرساند.
نشانی در زندگی داده شده که رنج از برای هواخواه دروغ و سود از برای پیروان راستی.

هات 43-4
جعفری:
مزدا، هنگامی ترا توانا و افزاینده شناختم که دریافتم تو با دستهای خود یاری میکنی و به هر دو گروه، هم دروغکار و هم راستکار، پاداش میدهی.
فروغ {آثرو} ترا راستی نیرو مبخشد و من از گرمی آن تاب و توانایی منش نیک را می یابم.
آذرگشسب:
آنگاه ترا ای مزدا، نیرومند {تخمم= دلیر و پهلوان؛ رستم= رئود (از مصدر روییدن= پسر؛ رودابه= پسرزا، سودابه= دختر زا)+ تخمه، تهمتن+ تخمه+تنو؛ تهمورث= تخمه+ اروپه (روباه)} و پاک {سپنتا= افزاینده و پیشرفت دهنده} شناختم، هنگامی که در پرتو آن دست تو برآورده می سازی خواسته هایمان را آنگاه پاداش میبخشی به هواخواهان دروغ و پیروان راستی، در پرتو گرمای آتش تو که از اشا {هنجار هستی. خداوند نخست هنجار هستی را آفرید، سپس استوار بر این هنجار هستی را آفرید} نیرومند است. آنگاه نیروی منش پاک به من روی {جی مت از مصدر گم (گام زدن)} خواهد آورد.

34-4
جعفری:
خدایا، خواهان فروغ تو میباشم که از پرتو راستی {اشا} تواناست. آن نیرومند و آشکارا به یاران کمک میکند. اما ای مزدا، با دستهای توانایش جلوی آزار بدخواهان را سخت میگیرد.
آذرگشسب:
پس ای اهورا مزدا آذر نیرومند تو را در پرتو راستی، خواهانیم که با دوام و تواناست و مدام برای پیروان راستی آشکارا یاری می آورد ولی با یک نگاه بدی {آزار} بدخواهان را میبیند {آشکار کردن؛ دستور کانگا: باز داشتن و جلوگیری کردن}

32-14:
جعفری:
....
زیرا مستی نوشابه هوم، آن دور دارنده هوش، آنان را برافروخته {سئوچیت = سوزان} و بدین کار واداشته است.
آذرگشسب:
.... به امید این که دوردارنده مرگ (شکست ناپذیر، صفت هوم) با کمک
برانگیخته {سئوچیت= از مصدر سوچ به معنای سوزاندن} شود.

31-19:
جعفری:
ای خدا، کسی که به آوای راستی {اشا} گوش میدهد و می اندیشد، دانشمندی است که چاره زندگانی را میداند..... از فروغ فروزان تو ای دانا {ثوا آثرا سوخرا مزدا}، به هر دو گروه نیکویی خواهد داد.
آذرگشسبک
گوش دهید به کسی که بیندیشد به راستی (اشا) ای اهورا، به دانایی که درمان بخش زندگیست..... بوسیله فروغ فروزان {سوخرا از مصدر سوچ و سوک به معنای فروزندگی و درخشیدن در فارسی امروزین سرخ} تو ای مزدا سرنوشت هر دو گروه را تعیین فرما.

هات 31 بند 3
جعفری:
آن خشنودی را که در پرتو فروغ مینوی {مئینیو آثراچا} خود و از راه راستی {اشا} به این دو گروه خواهی داد، آن آیینی که برای فرزانگان است، آن را ای خدای دانا برای آگاهی و روشنایی ما به ما، با زبان خود بگو تا ما همه را برای برگزیدن راه آماده سازیم.
آذرگشسب:
چه میبخشی از راه آتش معنوی و سعادتی که از راه اشا، به هر دو گروه وعده فرمودی. چه قانونی است برای دانایان؟ آن را به من ای مزدا برا آگاهی آشکار ساز با گفتار دهان خویش تا همه زندگان را بگروانم.

هات 30 بند 2
جعفری:
پس بهترین گفته را با گوش بشنوید و با اندیشه روشن بنگرید، سپس هر مرد و هر زن از شما از این دو راه یکی را برای خود برگزینید. این آیین را پیش از آنکه روز بزرگ فرا رسد، دریابید و نیک بفهمید.
آذرگشسب:
بشنوید با گوشهایتان بهترین را، بنگرید {اَوِنَتا از ریشه وَاین در دری وین و در فارسی امروزین بین، در پهلوی دیتن} با اندیشه روشن بین {سوچا مننگها. در گزارش پهلوی روشن آمده است. میلز و دینشاه سلیستر: زبانه آتش؛ در فارسی امروزین سو (سوی چراغ، سوی چشم) از همین واژه است. از ریشه سوچ و سوک به معنای سوختن} دو راه برگزینید هر کس برای خویشتن، پیش از رویداد بزرگ. هر یک به درستی بیدار {بئودنتو، در فارسی بو مانند بو بردن، به معنای آگاه شدن، دریافتن } شوید و این (پیام) را گسترش دهید.

جناب موبدیار مهران عزیز
آقای دكتر معين می‏گويد ؟ قطع نظر از اوستا و به ويژه گاتها كه قدمت آنرا از هزار و صد تا هفتصد پيش از مسيح نوشته‏اند ، در جزء آثار قديم ايران ، در اسحق آوند جنوب‏ بهستان ( بيستون ) نقشی از زمان مادها مانده كه قدمت آن به قرن هشتم‏ پيش از مسيح می‏رسد ، اكنون اين نقش موسوم است به " دكان داود " و آن‏ گوری است كه در بدنه كوه تراشيده شده و تصوير آن عبارت است از يك‏ ايرانی كه در برابر آتش ايستاده است . گيرشمن گويد : ما سه معبد از عهد هخامنشی می‏شناسيم يكی در " پاسارگاد " كه به امر كورش ساخته شده ، ديگری در نقش رستم در جبهه مقبره داريوش كه شايد به دستور خود او بنا شده و سومين در شوش كه ظاهرا متعلق به زمان اردشير دوم است ( 1 )
مطلبی كه قابل توجه است اين است كه عكس العمل زردشت در مقابل اين‏ عمل چه بوده است ؟ آيا زردشت اين كار را نهی كرده و بار ديگر بعد از او رواج يافته و عملا جزء بلكه ركن دين زردشتی قرار گرفته است ، يا زردشت با تعظيم و تقديس‏ آتش به همان شكلی كه بوده مخالف نبوده است .
اگر روايات خود زردشتيان و مخصوصا اوستای موجود را ملاك قرار دهيم‏ زردشت با اين كار موافق بوده است.
آقای دكتر معين می‏گويد : آذر ، نام يكی از ايزدان مزديسناست " آذر ايزد " ( فرشته آذر و يا رب النوع آذر ) در اوستا غالبا پسر اهورا مزدا خوانده شده (2) از اين‏ تعبير خواسته‏اند بزرگی مقام او را برسانند ، چنانكه " سپندار مذ " فرشته موكل زمين را نظر به سود آن ، " دختر اهورا مزدا " ناميده‏اند دريسنا 25 بند 7 آمده است : آذر پسر اهورا مزدا را می‏ستائيم ، تو را ای آذر مقدس و پسر اهورامزدا و سرور راستی ما می‏ستائيم ، همه‏ اقسام آتش را می‏ستائيم . در بندهای 50 46 از " زاميا ديشت " " ايزد آذر " رقيب " آژی دهاك " ( ضحاك ) شمرده شده است كه از طرف " سپنت مئنيو " ضد ضحاك برانگيخته شده تا وی را از رسيدن به " فر " يعنی فروغ سلطنت باز دارد (3)
از نظر تاريخی به هيچ وجه نمی‏توان قرائنی به دست آورد كه زردشت‏ مخالف تقديس و تعظيم آتش بوده است.
( 1 ) مزديسينا و ادب پارسی ، ص 278.
(2) همچنانكه عيسی پسر خدا خوانده شد و قرآن سخت آنرا مورد حمله‏ قرار داده است
(3) مزديسينا و ادب پارسی ، ص.276 ايضا كريستن سن ، ص 167.

هادي;88351 نوشت:
جناب موبدیار مهران عزیز
آقای دكتر معين می‏گويد ؟ قطع نظر از اوستا و به ويژه گاتها كه قدمت آنرا از هزار و صد تا هفتصد پيش از مسيح نوشته‏اند ، در جزء آثار قديم ايران ، در اسحق آوند جنوب‏ بهستان ( بيستون ) نقشی از زمان مادها مانده كه قدمت آن به قرن هشتم‏ پيش از مسيح می‏رسد ، اكنون اين نقش موسوم است به " دكان داود " و آن‏ گوری است كه در بدنه كوه تراشيده شده و تصوير آن عبارت است از يك‏ ايرانی كه در برابر آتش ايستاده است . گيرشمن گويد : ما سه معبد از عهد هخامنشی می‏شناسيم يكی در " پاسارگاد " كه به امر كورش ساخته شده ، ديگری در نقش رستم در جبهه مقبره داريوش كه شايد به دستور خود او بنا شده و سومين در شوش كه ظاهرا متعلق به زمان اردشير دوم است ( 1 )
مطلبی كه قابل توجه است اين است كه عكس العمل زردشت در مقابل اين‏ عمل چه بوده است ؟ آيا زردشت اين كار را نهی كرده و بار ديگر بعد از او رواج يافته و عملا جزء بلكه ركن دين زردشتی قرار گرفته است ، يا زردشت با تعظيم و تقديس‏ آتش به همان شكلی كه بوده مخالف نبوده است .
اگر روايات خود زردشتيان و مخصوصا اوستای موجود را ملاك قرار دهيم‏ زردشت با اين كار موافق بوده است.
آقای دكتر معين می‏گويد : آذر ، نام يكی از ايزدان مزديسناست " آذر ايزد " ( فرشته آذر و يا رب النوع آذر ) در اوستا غالبا پسر اهورا مزدا خوانده شده (2) از اين‏ تعبير خواسته‏اند بزرگی مقام او را برسانند ، چنانكه " سپندار مذ " فرشته موكل زمين را نظر به سود آن ، " دختر اهورا مزدا " ناميده‏اند دريسنا 25 بند 7 آمده است : آذر پسر اهورا مزدا را می‏ستائيم ، تو را ای آذر مقدس و پسر اهورامزدا و سرور راستی ما می‏ستائيم ، همه‏ اقسام آتش را می‏ستائيم . در بندهای 50 46 از " زاميا ديشت " " ايزد آذر " رقيب " آژی دهاك " ( ضحاك ) شمرده شده است كه از طرف " سپنت مئنيو " ضد ضحاك برانگيخته شده تا وی را از رسيدن به " فر " يعنی فروغ سلطنت باز دارد (3)
از نظر تاريخی به هيچ وجه نمی‏توان قرائنی به دست آورد كه زردشت‏ مخالف تقديس و تعظيم آتش بوده است.
( 1 ) مزديسينا و ادب پارسی ، ص 278.
(2) همچنانكه عيسی پسر خدا خوانده شد و قرآن سخت آنرا مورد حمله‏ قرار داده است
(3) مزديسينا و ادب پارسی ، ص.276 ايضا كريستن سن ، ص 167.

هادی گرامی
درود
خواهشمندم که نامه شماره 25 را که من به نام آقای بزرگمهر نوشتم بخوانید.
روشنایی قبله نماز ماست. آتش مادی تنها منبع روشنایی است که در دسترس انسان است.
آتشکده از دین مهر پرستی است. واژه مهرابه که محراب نوشته میشود، واژه مناره= آتشکده، گلدسته = آتشدان، مسجد= نام آرامی آتشکده هم از این موضوع سرچشمه میگیرد.
واژه هایی چون پدر، پسر، دختر، مادر یک معنا دارند و همگی صفت فاعلی هستند. امروزه این واژه ها به گونه نام عام بکار برده میشوند. در زمان اوستا این واژه ها هم به عنوان صفت بکار برده میشدند و هم به عنوان نام عام. از این رو رابطه خدا و آتش و زمین (سپندارمز=اسفند) رابطه امروزین خویشاوندی نیست. مفهوم صفتی آنها مورد نظر است. پت/پا= نگهداری کردن + تر/در پسوند فاعلی.
ایزد/یزت یعنی ستودنی. هر چیزی که خداوند آفریده است ستودنی است. شماری از مهمترین ها را مردم با نام یاد کرده و میستودند. اینها رب النوع نیستند. هر چیز مادی یک نگهبان مینوی دارد که مینو خوانده میشود. برای نمونه در نیایش برساد در خرده اوستا شما این نکته را می یابید.
ستودنی ها /یزته ها /ایزدان بیشمار و در دو دسته ایزدان مینو و ایزدان گیتی رده بندی میشوند. در نیایش تندرستی در خرده اوستا هست، یزدان مینوان، یزدان گیتیان، هفت امشاسپندان میزد روشن همه برساد. در نوشته های ساسانی سر دسته یزدان گیتیان خود اشو زرتشت دانسته شده است.
هادی گرامی، در نیایش په نام و ستایش یکتا خداوند چنین آمده است:
سپاس اوی بزرگ استیگان که آفرید و داد په خویش، همبود زور دانایه، اورتر شش امشاسپندان، اود وس یزدان، روشن بهشت گروسمان، گرد آسمان، خور تاوا، ماه بامی، ستر وس تخمه، باد و اندروا، آتش، آب و زمین و ارور و گوسفند و ایوخشست و مردم.
سپاس او را بزرگ هستی ها که از خودش و با زور و دانایی خودش، شش امشاسپند برتر، ایزدان بسیار، بهشت روشن گروسمان (خانه سرود)، آسمان گرد، خورشید تابان، ماه درخشان، ستارگان بسیار گوناگون، باد، خلا، آتش و آب و زمین و گیاه و جانور و فلزات و مردم را آفرید.
همانگونه که میبینید، در این نیایش که از سروده های ساسانی است، یعنی اوج دوران تحریف، باز هم اهورامزدا آفریننده ایزدان و امشاسپندان و ووو آتش است.
در استوره های ساسانی اگر بررسی کنید خواهید دید که ایزد آذر زیردست امشاسپند اردیبهشت است. اگر ایزد پسر اهورامزدا بود، با توجه به ولیعهدی پسر در فرهنگ ایرانی، آذر بایستی در سلسله مراتب قدرت در آسمان، ولیعهد میبود، نه زیر دست امشاسپند.
در 101 نام خداوند نیز خداوند آفریننده آتش از هوا و آتش از گل خوانده شده بود. اگر مفهوم پدری و پسری بود، در آنجا هم به نام پدر آذر یاد میشد، نه به عنوان آفریننده آتش از هوا و گل.

موبدیار مهران;88598 نوشت:
هادی گرامی
درود
خواهشمندم که نامه شماره 25 را که من به نام آقای بزرگمهر نوشتم بخوانید.
روشنایی قبله نماز ماست. آتش مادی تنها منبع روشنایی است که در دسترس انسان است.
آتشکده از دین مهر پرستی است. واژه مهرابه که محراب نوشته میشود، واژه مناره= آتشکده، گلدسته = آتشدان، مسجد= نام آرامی آتشکده هم از این موضوع سرچشمه میگیرد.

با سلام
جناب مهران آیا این خنده دار نیست !!:Khandidan!:!اما این گفتار شما با اسناد ناسازگار است!!

رضا;118120 نوشت:
با سلام
جناب مهران آیا این خنده دار نیست !!:khandidan!:!اما این گفتار شما با اسناد ناسازگار است!!

آقای رضا
درود
دکتر علی شریعتی میگوید که غم میراث دانایان است.
اگر سندی است، بفرمایید تا بررسی شود. البته سند از نوشته های زرتشتی، وگرنه اسناد تاریخ نویسان اسلامی تکرار اتهام های بی پایه است.

موبدیار مهران;118594 نوشت:
آقای رضا
درود
دکتر علی شریعتی میگوید که غم میراث دانایان است.
اگر سندی است، بفرمایید تا بررسی شود. البته سند از نوشته های زرتشتی، وگرنه اسناد تاریخ نویسان اسلامی تکرار اتهام های بی پایه است.

[=Verdana]
با سلام
بله حتما گوش دادید که مرحوم شریعتی در مورد زرتشت چه نظری دارد در مورد کتاب تقدیم کردن به پادشاه و در کنار پادشاه قرار گرفتن و گشت و گذار !!
برعکس تمامی پیامبران الهی که به مبارزه با طاغوت پرداخته اند !!(حتما آری اینچنین بود ای برادر شریعتی را بخوانید)
جناب مهران از شما سوال میکنم چه کسی برای اولین بر در جهان اوستا را ترجمه کرد؟
و به دست شما داد!!؟
شما نه دانشمندان
[=Verdana]اوستا[=Verdana] شناس را قبول دارید!و نه دانشمندان اسلامی را !!
در همین تاپیک سراسر منبع است که شما متاسفانه دقتی ندارید!!!

کریستن سن مى گوید: نصوص متعدده اوستا ثابت مى کند که پرستش عناصر طبیعى از اصول دیانت زرتشتى بوده است. منظور از عناصر طبیعى: آب، خاک، و آتش است.
آتش در این مذهب از سایر عناصر مهم تر بوده است.:Sham:

[=Verdana]اوستا آتش را پنج نوع مى شمارد و نام آنها را در یسناى 11 و17 آورده است.
در کتاب نبدهشن اسامى این آتشها با مختصر اشتباهى نقل شده است: :Cheshmak:
1- آتش معابد که آتش و هرام نامیده مى شد.
2- آتش در جسم و جان آدمیان و جانوران.
3- آتش نهفته در نباتات.
4- آتش نهفته در ابر (صاعقه)
5- آتش موجود در بهشت در حضور اهورا مزدا.
و ظاهرا این آتش مربوط به جاه و جلال و جبروت پادشاهان است که پیوسته همراه آنان بوده و به نام خورنه (و در زبان پهلوى خور) و در فارسى فرشیده مشهور است.
آتش در اوستا آتر نامیده شده که در فارسى دورهاى میانه آذر مى باشد و آن را پسر اهورا مزدا خوانده اند.
عیسویان گاهى آتش مقدس زرتشتیان را دختر اهورا مزدا نامیده اند، چنانکه هئونام کشیش عیسوى که از روى خشم آتش یکى از آتشکده ها را خاموش کرد، گفته است: نه آن خانه، خانه خداست و نه آن آتش دختر خدا بود، بلکه دخترى بود دستخوش هوس شاهان و گدایان.
احتمالا این از جمله تغییراتى باشد که در نزد ارمنیان قبلا زرتشتى صورت گرفته است، زیرا در آثار عامیانه ارمنه هنوز هم آتش را موجودى مونث مى شمارند.
گفته مى شود در اوستاى دوره ساسانى که فعلا مفقود است، مطالب فراوانى در رابطه با تقدیس آتش و فوائد روحانى حاصله از آن و وظایف انسان در قبال آتش موجود بوده است.:Sham:
وى (کریستن سن) مى گوید یکى از ماههاى زرتشتیان آذر نام داشته است. ماههاى زرتشتى 30 روزه بوده اند و هر روز اختصاص به خدائى خاص داشته است.
جد اردشیر اول ریاست معبد آناهیتا در استخر فارس را بر عهده داشته است.

عجب قبله نیایشی !!!!!

رضا;118673 نوشت:
عجب قبله نیایشی !!!!!


آقای رضا
درود
دکتر علی شریعتی میگوید، غم میراث دانایان است.

سلام

در دين زرتشت آتش نماد روشنايي دارد !

madanchi11;120974 نوشت:
سلام

در دين زرتشت آتش نماد روشنايي دارد !


معدنچی گرامی
درود
آتش در گاتها همان نوری است که برای نمونه در سوره نور آیه 35 گفته شده است.
آتش در گاتها نماد هدایت الهی است. دین از مصدر دیدن به معنای بینش است. این دین در تاریکی نمیتواند ببیند. از این روی خداوند به اندیشه یک روشنی داده که در پرتو آن بتوان ببیند.

رضا;118673 نوشت:
عجب قبله نیایشی !!!!!


دوستان گرامی درود
موبدیاری که آتشدان کوچک در دست و دمپایی به پا دارد، من هستم.
داریم از آتش آتشکده کرمان، برای روشن کردن آتش سده، آتش بر میداریم.

موبدیار مهران;121514 نوشت:
معدنچی گرامی
درود
آتش در گاتها همان نوری است که برای نمونه در سوره نور آیه 35 گفته شده است.
آتش در گاتها نماد هدایت الهی است. دین از مصدر دیدن به معنای بینش است. این دین در تاریکی نمیتواند ببیند. از این روی خداوند به اندیشه یک روشنی داده که در پرتو آن بتوان ببیند.

[=Verdana]
با سلام
بله جناب مهران این خیالات و این فرضیات برای خودتان خوب است !
نه کسانی که اهل تفکرهستند

آری خداوند متعال‏ نورالانوار است، اما نه به این معنی که ما اشیاء را به دو قسم تقسیم‏ کنیم.
نور ها و ظلمت ها و خداوند را تنها نور آن نورها بدانیم نه نور ظلمتها!!
خداوند نورالانوار است به معنی اینکه هستی مساوی نور است و ظلمت‏ مساوی عدم.
پس خداوند نور همه چیز است:

«الله نور السموات و الارض» (سوره نور/35)
ترجمه: خداوند نور آسمان ها و زمین است.'' :Sham:

در این جهت نور حسی از قبیل آتش و آفتاب و چراغ، با سنگ و کلوخ تفاوت نمی‏کند، چنین‏ نیست که اگر رو به سوی آتش کنیم به سوی خدا رو آورده‏ایم و اگر رو به‏ سوی خاک کنیم رو بسوی نورالانوار نیاورده‏ایم.

می‏گویند که به وسیله نور با خدای خود راز و نیاز می‏نمایند.

اما ما می گوییم که یکتاپرستی این است که انسان آنگاه که رو به سوی خدا می‏آورد هیچ چیز را وسیله و واسطه رو آوردن قرار ندهد::Sham:

«و اذا سئلک عبادی‏ عنی فانی قریب» (بقره/186)
ترجمه: و چون بندگان من از دور و نزدیکی من می پرسند، بدانند که من به آنها نزدیک خواهم بود.''
در رو آوردن به سوی خدا لزومی ندارد و نبایست‏ چیزی را وسیله و واسطه قرار داد.
اما مسئله کعبه و قبله که طرح کرده‏ اند، قیاس گرفتن تقدیس آتش با رو به‏ کعبه ایستادن در حین نماز و عبادت خدا قیاس مع الفارق است.
زرتشتیگری [=Verdana]می گویند:چون آتش این همه فوائد برای انسان داشته و دارد پس انسان حق‏ دارد که برای آن ارزش و احترام زیاد قائل شود. :Khandidan!:

بعثت پیامبران برای این است که بشر را به‏ سرچشمه خیرات و برکات و نعمات آشنا کنند.
انبیا آمده‏ اند که بشر را از سبب متوجه مسبب الاسباب کنند، انبیا آمده‏اند که به بشر بفهمانند که تمام سپاسها و ستایشها اختصاص دارد به ذات اقدس الهی که پروردگار تمام‏ جهانهاست.

بعلاوه، مگر تنها آتش پیک آسمانی است[=Verdana] جناب مهران[=Verdana] که برای کمک بشر از آسمان به‏ زمین آمده است؟
اگر مقصود از آسمان این جوی است که بالای سر ماست، هیچ عنصری از آنجا نیامده است، اگر هم آمده باشد پیک مخصوص الهی‏ نیست، و اگر مقصود از آسمان جهان غیب و ملکوت است همه چیز از آسمان‏ آمده است و همه چیز پیک آسمانی است، اختصاص به آتش ندارد.

خداوند در قرآن کریم می فرماید:
«و ان من شی‏ء الا عندنا خزائنه و ما ننزله الا بقدر معلوم» (حجر/21)
ترجمه: هیچ چیزی نیست مگر آنکه خزانه‏ های آن نزد ماست و فرود نمی‏آوریم مگر به‏ اندازه معین.

رضا;121532 نوشت:

با سلام
بله جناب مهران این خیالات و این فرضیات برای خودتان خوب است !
نه کسانی که اهل تفکرهستند

آری خداوند متعال‏ نورالانوار است، اما نه به این معنی که ما اشیاء را به دو قسم تقسیم‏ کنیم.
نور ها و ظلمت ها و خداوند را تنها نور آن نورها بدانیم نه نور ظلمتها!!
خداوند نورالانوار است به معنی اینکه هستی مساوی نور است و ظلمت‏ مساوی عدم.
پس خداوند نور همه چیز است:

«الله نور السموات و الارض» (سوره نور/35)
ترجمه: خداوند نور آسمان ها و زمین است.'' :sham:

در این جهت نور حسی از قبیل آتش و آفتاب و چراغ، با سنگ و کلوخ تفاوت نمی‏کند، چنین‏ نیست که اگر رو به سوی آتش کنیم به سوی خدا رو آورده‏ایم و اگر رو به‏ سوی خاک کنیم رو بسوی نورالانوار نیاورده‏ایم.

می‏گویند که به وسیله نور با خدای خود راز و نیاز می‏نمایند.

اما ما می گوییم که یکتاپرستی این است که انسان آنگاه که رو به سوی خدا می‏آورد هیچ چیز را وسیله و واسطه رو آوردن قرار ندهد::sham:

«و اذا سئلک عبادی‏ عنی فانی قریب» (بقره/186)
ترجمه: و چون بندگان من از دور و نزدیکی من می پرسند، بدانند که من به آنها نزدیک خواهم بود.''
در رو آوردن به سوی خدا لزومی ندارد و نبایست‏ چیزی را وسیله و واسطه قرار داد.
اما مسئله کعبه و قبله که طرح کرده‏ اند، قیاس گرفتن تقدیس آتش با رو به‏ کعبه ایستادن در حین نماز و عبادت خدا قیاس مع الفارق است.
زرتشتیگری می گویند:چون آتش این همه فوائد برای انسان داشته و دارد پس انسان حق‏ دارد که برای آن ارزش و احترام زیاد قائل شود. :khandidan!:

بعثت پیامبران برای این است که بشر را به‏ سرچشمه خیرات و برکات و نعمات آشنا کنند.
انبیا آمده‏ اند که بشر را از سبب متوجه مسبب الاسباب کنند، انبیا آمده‏اند که به بشر بفهمانند که تمام سپاسها و ستایشها اختصاص دارد به ذات اقدس الهی که پروردگار تمام‏ جهانهاست.

بعلاوه، مگر تنها آتش پیک آسمانی است جناب مهران که برای کمک بشر از آسمان به‏ زمین آمده است؟
اگر مقصود از آسمان این جوی است که بالای سر ماست، هیچ عنصری از آنجا نیامده است، اگر هم آمده باشد پیک مخصوص الهی‏ نیست، و اگر مقصود از آسمان جهان غیب و ملکوت است همه چیز از آسمان‏ آمده است و همه چیز پیک آسمانی است، اختصاص به آتش ندارد.

خداوند در قرآن کریم می فرماید:
«و ان من شی‏ء الا عندنا خزائنه و ما ننزله الا بقدر معلوم» (حجر/21)
ترجمه: هیچ چیزی نیست مگر آنکه خزانه‏ های آن نزد ماست و فرود نمی‏آوریم مگر به‏ اندازه معین.


آقای رضا
درود
بجز دروغهایی که به ما نسبت داده اید، با همه سخنان شما هم باورم.
نمیگویم که این دروغها را شما گفته اید. این دروغها را کسانی در گذشته گفته اند و شما با صداقت آن دروغها را تکرار کرده اید. به هر روی آتش در فرهنگ زرتشتی هیچ چیزی بیشتر از یک پدیده نیست. پدیده ای که دانایی خداوند را نشان میدهد. این پدیده بودن و این نشان دادن دانایی خداوند به آتش منحصر نیست. از این روی در سرتاسر یسنا، همه بخشهای هستی از مادی و نا مادی، بر شمرده و ستایش شده اند. در سرتاسر اوستا تنها اهورامزدا به عنوان آفریننده و یگانه دانای هستی بخش و دیگر اجزای هستی به عنوان آفریده و نمادی که دانایی و مهر ورزی این هستی بخش دانا را نشان میدهد، ستوده شده اند. ......
سندش: یتا اهو، سندش: په نام و ستایش یکتا خداوند؛ سندش: اورمزد یشت و ...ووووو

موبدیار مهران;121543 نوشت:
آقای رضا
درود
بجز دروغهایی که به ما نسبت داده اید، با همه سخنان شما هم باورم.
نمیگویم که این دروغها را شما گفته اید. این دروغها را کسانی در گذشته گفته اند و شما با صداقت آن دروغها را تکرار کرده اید. به هر روی آتش در فرهنگ زرتشتی هیچ چیزی بیشتر از یک پدیده نیست. پدیده ای که دانایی خداوند را نشان میدهد. این پدیده بودن و این نشان دادن دانایی خداوند به آتش منحصر نیست. از این روی در سرتاسر یسنا، همه بخشهای هستی از مادی و نا مادی، بر شمرده و ستایش شده اند. در سرتاسر اوستا تنها اهورامزدا به عنوان آفریننده و یگانه دانای هستی بخش و دیگر اجزای هستی به عنوان آفریده و نمادی که دانایی و مهر ورزی این هستی بخش دانا را نشان میدهد، ستوده شده اند. ......
سندش: یتا اهو، سندش: په نام و ستایش یکتا خداوند؛ سندش: اورمزد یشت و ...ووووو


با سلام
جناب مهران کدام دروغ !!
اینکه برای کتمان حقیقت همه چیز را در ظاهر میخواهید جور دیگری جلوه دهید منظورتان است ؟
مغان زردشتی در دوره اسلامی هنگامی که با علمای اسلامی مواجه شدند در صدد دفاع از خود بر آمدند، ولی اینبار نگفتند که ما آتش را از آن جهت‏ می‏پرستیم که با اهورامزدا از یک جنس و یک طبیعت است، بلکه اساسا پرستش آتش را انکار کردند و مدعی شدند که ما اهورا مزدا را که خدای‏ متعال است می‏پرستیم و آتش را محراب و یا قبله خود قرار می‏دهیم، همچنانکه مسلمین هنگامی که خدای متعال را پرستش می‏کنند و نماز می‏خوانند به سوی کعبه می‏ایستند بدون آنکه کعبه را پرستش کنند.
زردشتیان از یک طرف به پیروی از سنت قدیمی معمولا هر جا سخن از تقدیس و تعظیم آتش به میان آمد کلمه " ''پرستش'' " و " ''عبادت'' " را بکار می‏بردند و از طرف دیگر برای اینکه خود را از حملات مسلمین نجات‏ دهند بجای کلمه " ''پرستش'' " و " ''عبادت'' " از قبله قرار دادن آتش سخن‏ به میان آوردند.

دقیقی شاعر زردشتی معروف که مقتدای فردوسی در سرودن شاهنامه است یعنی اول او به سرودن شاهنامه پرداخت و فردوسی راه او را تعقیب و تکمیل کرد رسما طبق سنت معمول زردشتیان کلمه پرستش را به کار می برد.
آنجا که پیام فرشته را به زردشت درباره آتش نقل می کند چنین می گوید:

پیامی بر از من گشتاسب شاه *** بگو کای خداوند دیهیم و گاه
سپردم به تو کار هر آذری *** کجا زان ببینی به هر کشوری
نکوشند در کشتن آذران *** به آب لطیف و خاک گران
بفرمای با موبدان و ردان *** بدان پاک پاکیزه دل هربدان
مغان را ببندند و کوشش کنند *** همه آذران را پرستش کنند
(نقل از مزدیسنا و ادب پارسی، صفحه 283)

فردوسی نیز در تعبیرات خود از همین سنت زردشتی پیروی کرده و در بسیاری از موارد کلمه " پرستش " را به کار برده است، فردوسی در افسانه معروف کشف آتش می گوید: هوشنگ یک روز مار بزرگی دید و به او حمله کرد و سنگ بزرگی برداشت که به مار بکوبد سنگ به مار نخورد و مار فرار کرد ولی به سنگ دیگری خورد و آتشی جهید و بدین ترتیب آتش کشف شد.
آنگاه می گوید:
فروغی پدید آمد از هر دو سنگ *** دل سنگ گشت از فروغ آذرنگ
نشد مار، کشته ولیکن زراز *** پدید آمد آتش از آن سنگ باز
هر آنکس که بر سنگ آهن زدی *** از او روشنایی پدید آمدی
جهاندار پیش جهان آفرین *** نیایش همی کرد و خواند آفرین
که او را فروغی چنین هدیه داد *** همین آتش آنگاه قبله نهاد
بگفتا فروغی است این ایزدی *** پرستید باید اگر بخردی

رضا;121546 نوشت:
دقیقی شاعر زردشتی معروف که مقتدای فردوسی در سرودن شاهنامه است یعنی اول او به سرودن شاهنامه پرداخت و فردوسی راه او را تعقیب و تکمیل کرد رسما طبق سنت معمول زردشتیان کلمه پرستش را به کار می برد.
آنجا که پیام فرشته را به زردشت درباره آتش نقل می کند چنین می گوید:

پیامی بر از من گشتاسب شاه *** بگو کای خداوند دیهیم و گاه
سپردم به تو کار هر آذری *** کجا زان ببینی به هر کشوری
نکوشند در کشتن آذران *** به آب لطیف و خاک گران
بفرمای با موبدان و ردان *** بدان پاک پاکیزه دل هربدان
مغان را ببندند و کوشش کنند *** همه آذران را پرستش کنند
(نقل از مزدیسنا و ادب پارسی، صفحه 283)

فردوسی نیز در تعبیرات خود از همین سنت زردشتی پیروی کرده و در بسیاری از موارد کلمه " پرستش " را به کار برده است، فردوسی در افسانه معروف کشف آتش می گوید: هوشنگ یک روز مار بزرگی دید و به او حمله کرد و سنگ بزرگی برداشت که به مار بکوبد سنگ به مار نخورد و مار فرار کرد ولی به سنگ دیگری خورد و آتشی جهید و بدین ترتیب آتش کشف شد.
آنگاه می گوید:
فروغی پدید آمد از هر دو سنگ *** دل سنگ گشت از فروغ آذرنگ
نشد مار، کشته ولیکن زراز *** پدید آمد آتش از آن سنگ باز
هر آنکس که بر سنگ آهن زدی *** از او روشنایی پدید آمدی
جهاندار پیش جهان آفرین *** نیایش همی کرد و خواند آفرین
که او را فروغی چنین هدیه داد *** همین آتش آنگاه قبله نهاد
بگفتا فروغی است این ایزدی *** پرستید باید اگر بخردی

آقای رضا
درود
اگر شاهنامه را میفرمایید که در شاهنامه پرستش و پرستیدن یعنی محافظت و نگهبانی کردن. پرستار در بیمارستان، بیمار را میپرستد، تا بیمار درمان شود. سرپرست جایی یا چیزی از آن جا و یا چیز نگهداری میکند (میپرستد) تا آنجا یا آن چیز درست کار کند. پرستیدن = پر + ایستیدن = کنار/پیرامون + ایستادن.
پرستیدن به معنای عبادت یا رابطه میان انسان با خدا نیست. این یک خلط معناست که پس از ترجمه عبادت به پرستیدن پدید آمد.
در شاهنامه نیز سند بسیار است که پرستیدن یعنی نگهداری و پرستاری نه عبادت و نماز و نیایش.
برای نمونه در داستان اردشیر بابکان:
ز برنا کنیزک بپیچید روی *** بشد درو و بنشست بر پیش جوی
پرستنده ای را بفرمود شاه *** که دلو آور و آب برکش ز چاه
پرستنده بشنید و آمد دوان *** رسن برد بر چرخ دلو گران
چو دلو گران سنگ پر آب گشت *** پرستنده را روی پر تاب گشت
پرستنده راگفت کی نیم زن ***نه زن داشت این دلو و چندین رسن

یا در جایی دیگر:
بدان تا پذیره شدندی سپاه *** بیاراستی تخت پیروز شاه
کشیدی پرستنده هر سو رده *** همه جامه هاشان به زر آژده

یعنی برای پذیرایی از سپاه تخت شاه پیروز را آراستند و خدمتکاران در هر سو با جامه های زربافت صف کشیدند.
در این نمونه ها میبینید که پرستنده یعنی خدمتکار.

موبدیار مهران;121514 نوشت:
معدنچی گرامی
درود
آتش در گاتها همان نوری است که برای نمونه در سوره نور آیه 35 گفته شده است.
آتش در گاتها نماد هدایت الهی است. دین از مصدر دیدن به معنای بینش است. این دین در تاریکی نمیتواند ببیند. از این روی خداوند به اندیشه یک روشنی داده که در پرتو آن بتوان ببیند.

سلام

یعنی اگر در جائی نور نباشد خدا نیست ؟

رضا;121545 نوشت:

با سلام
جناب مهران کدام دروغ !!
اینکه برای کتمان حقیقت همه چیز را در ظاهر میخواهید جور دیگری جلوه دهید منظورتان است ؟
مغان زردشتی در دوره اسلامی هنگامی که با علمای اسلامی مواجه شدند در صدد دفاع از خود بر آمدند، ولی اینبار نگفتند که ما آتش را از آن جهت‏ می‏پرستیم که با اهورامزدا از یک جنس و یک طبیعت است، بلکه اساسا پرستش آتش را انکار کردند و مدعی شدند که ما اهورا مزدا را که خدای‏ متعال است می‏پرستیم و آتش را محراب و یا قبله خود قرار می‏دهیم، همچنانکه مسلمین هنگامی که خدای متعال را پرستش می‏کنند و نماز می‏خوانند به سوی کعبه می‏ایستند بدون آنکه کعبه را پرستش کنند.
زردشتیان از یک طرف به پیروی از سنت قدیمی معمولا هر جا سخن از تقدیس و تعظیم آتش به میان آمد کلمه " ''پرستش'' " و " ''عبادت'' " را بکار می‏بردند و از طرف دیگر برای اینکه خود را از حملات مسلمین نجات‏ دهند بجای کلمه " ''پرستش'' " و " ''عبادت'' " از قبله قرار دادن آتش سخن‏ به میان آوردند.

آقای رضا
درود
دروغ همین که شما یسنا را نمیبینید. په نام و ستایش یکتا خداوند را نمیبینید. اورمزد/هرمزد یشت را نمیبینید. 101 نام خدا را نمیبینید. یک جمله آثرم اهورم پوثرم را میبینید. آنهمه استدلال را که این پوثره به معنای معلول و پدیده و به وجود آمده است را نمیبینید. آنگاه به سخن چند عالم زرتشتی که معلوم نیست، به راستی زرتشتی هستند یا نه استناد میکنید، آنهم از راه نقل قول از رواییانی که دشمن موبدان زرتشتی هستند و مغرضانه نوشته اند. خب خداوکیلی سخن مغرضانه میتواند سند باشد؟
موبدان زرتشتی تا در قدرت بودند، حاضر نبودند با عربها سخن بگویند تا چه رسد که بیایند، احتجاج کنند. هنگامی هم که مسلمانان این اندازه قدرت یافتند که موبدان را احضار کنند و به احتجاج وادارند، که دیگر راوی هم مسلمان ضد موبد زرتشتی است. از این روی نقل قول ایشان مغرضانه است و سند نیست.
شما چرا به خود اوستا و این نیایشهایی که نوشته ام مراجعه نمیکنید؟

بهلول;121700 نوشت:
سلام

یعنی اگر در جائی نور نباشد خدا نیست ؟


بهلول گرامی
درود
آیا آیه الله نور السماوات و والارض را خوانده اید؟
سوره نور آیه 35 را چی؟
یا این بیت از مولوی که دل هر ذره را که بشکافی آفتابیش در میان بینی؟
ساسانیان در اوج انحراف و تحریف به پنج گونه آتش باور داشتند. آتشی که در تن جانداران است، آتشی که در آسمان است و .....
به هر روی اگر کسی به خداوند باور داشته باشد، دلش آتشدان روشنایی خداوند است.
جایی هست که روشنایی نباشد؟
این درست نیست که یک نماد را، یک نمونه را، یک سخن کوتاه انسانی را بخواهید اینگونه پردازش کنید و با بزرگی خداوند بسنجید.
این روشنایی، نشان از راهنمایی/هدایت خداوند است، نه خود خداوند. ما نگفتیم الله نور السماوات و والارض ، که شما میپرسید اگر جایی تاریک باشد، در آن خدا نیست. ما گفتیم؟

موبدیار مهران;121706 نوشت:
بهلول گرامی
درود
آیا آیه الله نور السماوات و والارض را خوانده اید؟
سوره نور آیه 35 را چی؟
یا این بیت از مولوی که دل هر ذره را که بشکافی آفتابیش در میان بینی؟
ساسانیان در اوج انحراف و تحریف به پنج گونه آتش باور داشتند. آتشی که در تن جانداران است، آتشی که در آسمان است و .....
به هر روی اگر کسی به خداوند باور داشته باشد، دلش آتشدان روشنایی خداوند است.
جایی هست که روشنایی نباشد؟
این درست نیست که یک نماد را، یک نمونه را، یک سخن کوتاه انسانی را بخواهید اینگونه پردازش کنید و با بزرگی خداوند بسنجید.
این روشنایی، نشان از راهنمایی/هدایت خداوند است، نه خود خداوند. ما نگفتیم الله نور السماوات و والارض ، که شما میپرسید اگر جایی تاریک باشد، در آن خدا نیست. ما گفتیم؟

سلام

پس خالق تاریکی اهریمن است ؟

ایا در دین شما اهریمن نماد تاریکی نیست ایا این نور در او نیز وجود دارد ؟

خالق اهریمن کیست ؟

بهلول;121707 نوشت:
سلام

پس خالق تاریکی اهریمن است ؟

ایا در دین شما اهریمن نماد تاریکی نیست ایا این نور در او نیز وجود دارد ؟

خالق اهریمن کیست ؟


بهلول گرامی
درود
در دین زرتشتی (گاتها) اهرمن و سپنتا من دو نیرو از من انسان است. این دو نیروی من انسان را خداوند به انسان داده و آزادی و گزینش و پاسخگویی انسان بدینگونه معنا پیدا میکند.

در باور مغان ماد که در کتابهایی چون بندهش، دینکرد و مینوی خرد دیده میشود، اهریمن با کاستن از هستی، نیستی پدید می آورد. از اینرو با کاستن از روشنایی که یک هستی است، تاریکی را که یک نیستی است، پدید می آورد.

موبدیار مهران;121723 نوشت:
بهلول گرامی
درود
در دین زرتشتی (گاتها) اهرمن و سپنتا من دو نیرو از من انسان است. این دو نیروی من انسان را خداوند به انسان داده و آزادی و گزینش و پاسخگویی انسان بدینگونه معنا پیدا میکند.

در باور مغان ماد که در کتابهایی چون بندهش، دینکرد و مینوی خرد دیده میشود، اهریمن با کاستن از هستی، نیستی پدید می آورد. از اینرو با کاستن از روشنایی که یک هستی است، تاریکی را که یک نیستی است، پدید می آورد.

سلام

پس در دین شما خالق شب اهریمن است اما در دین ما خالق شب خداوند است

فَالِقُ الْإِصْبَاحِ وَجَعَلَ اللَّیلَ سَكَنًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ حُسْبَانًا ذَلِكَ تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ«الأنعام/96»
او شکافنده صبح است؛ و شب را مایه آرامش، و خورشید و ماه را وسیله حساب قرار داده است؛ این، اندازه‌گیری خداوند توانای داناست!

دقت کنید تاریکی برای ازمایش است نه اینکه در تقابل با نور باشد و نور و ظلمت هردو مخلوق خدایند .

و در دین ما خداوند نور باطن است و در دین شما ظاهر لذا برای نور ظاهر است که مجبورید آتش را روشن نگه دارید تا تاریکی شما را فرا نگیرد ولی در دین ما تاریکی ظاهر موجب آرامش است و خدا در نور و ظلمت وجود دارد چون نور ظاهر نیست تا در تاریکی محو شود لذا شیطان نیز تجلی نور خداست لاکن برای آزمایش .

بهلول;121727 نوشت:
سلام

پس در دین شما خالق شب اهریمن است اما در دین ما خالق شب خداوند است

فَالِقُ الْإِصْبَاحِ وَجَعَلَ اللَّیلَ سَكَنًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ حُسْبَانًا ذَلِكَ تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ«الأنعام/96»
او شکافنده صبح است؛ و شب را مایه آرامش، و خورشید و ماه را وسیله حساب قرار داده است؛ این، اندازه‌گیری خداوند توانای داناست!

دقت کنید شب برای ازمایش است نه اینکه در تقابل با نور باشد و نور و ظلمت هردو مخلوق خدایند .

و در دین ما خداوند نور باطن است و در دین شما ظاهر لذا برای نور ظاهر است که مجبورید آتش را روشن نگه دارید تا تاریکی شما را فرا نگیرد ولی در دین ما تاریکی ظاهر موجب آرامش است و خدا در نور و ظلمت وجود دارد چون نور ظاهر نیست تا تاریکی محو شود لذا شیطان نیز تجلی نور خداست لاکن برای آزمایش .


بهلول گرامی
درود
خواهشمندم که نامه پیشین مرا یکبار دیگر بخوانید.
در دین ما اهریمن درون انسان است، نه بیرون از او. از این روی همان اندازه که انسان بد میکند، اهریمن هم بدکارست.
بخش دوم نامه من اشاره به دینهای ایرانی نازرتشتی دارد که در زمان ساسانیان رنگ زرتشتی گرفته به دین دربار راه یافتند.
به هر روی در گاتها که من آن را برابر با قرآن میدانم، روشنایی نا مادی و همان است که شما شرح داده اید. در گاتها به روشنی آمده که خداوند شب و روز را آفرید تا دانایان به اندیشه خویشکاری (وظیفه) خود باشند.

موبدیار مهران;121731 نوشت:
بهلول گرامی
درود
خواهشمندم که نامه پیشین مرا یکبار دیگر بخوانید.
در دین ما اهریمن درون انسان است، نه بیرون از او. از این روی همان اندازه که انسان بد میکند، اهریمن هم بدکارست.
بخش دوم نامه من اشاره به دینهای ایرانی نازرتشتی دارد که در زمان ساسانیان رنگ زرتشتی گرفته به دین دربار راه یافتند.
به هر روی در گاتها که من آن را برابر با قرآن میدانم، روشنایی نا مادی و همان است که شما شرح داده اید. در گاتها به روشنی آمده که خداوند شب و روز را آفرید تا دانایان به اندیشه خویشکاری (وظیفه) خود باشند.

سلام

ولی شما در نامه اتان دقیقاً اشاره کردید که اهریمن با کاستن از نور تاریکی را به وجود میاورد یا در واقع خلق مینماید ضمناً در دین ما تاریکی عدم نیست کما اینکه شب عدم نیست بلکه موجب ارامش است .

نقل قول:
در باور مغان ماد که در کتابهایی چون بندهش، دینکرد و مینوی خرد دیده میشود، اهریمن با کاستن از هستی، نیستی پدید می آورد. از اینرو با کاستن از روشنایی که یک هستی است، تاریکی را که یک نیستی است، پدید می آورد.

و این بدین معنی است که اهریمن خالق تاریکی است و این با اینکه در جای دیگر بگوئید خداوند خالق شب و روز است در تضاد است

بهلول;121741 نوشت:
سلام

ولی شما در نامه اتان دقیقاً اشاره کردید که اهریمن با کاستن از نور تاریکی را به وجود میاورد یا در واقع خلق مینماید ضمناً در دین ما تاریکی عدم نیست کما اینکه شب عدم نیست بلکه موجب ارامش است .

و این بدین معنی است که اهریمن خالق تاریکی است و این با اینکه در جای دیگر بگوئید خداوند خالق شب و روز است در تضاد است


بهلول گرامی
درود
آن چه که من نوشته ام اینست:
در دین زرتشتی (گاتها) اهرمن و سپنتا من دو نیرو از من انسان است. این دو نیروی من انسان را خداوند به انسان داده و آزادی و گزینش و پاسخگویی انسان بدینگونه معنا پیدا میکند.

در باور مغان ماد که در کتابهایی چون بندهش، دینکرد و مینوی خرد دیده میشود، اهریمن با کاستن از هستی، نیستی پدید می آورد. از اینرو با کاستن از روشنایی که یک هستی است، تاریکی را که یک نیستی است، پدید می آورد.


اگر دقت کنید، دین زرتشتی را از باور مغان ماد جدا کرده ام.
این جدا سازی را نیز شما باید انجام بدهید و رعایت کنید. مغان ماد در دو برحه از تاریخ هخامنشیان (داریوش بزرگ و اردشیر دوم) برای آنکه نابود نشوند، رنگ زرتشتی به باورهای خودشان دادند. پس از نابودی هخامنشینان، سلسله شاه موبدان استخر فارس و آنگاه شاهی ساسانی را پدید آوردند. از این روی در شاهی ساسانیان، این باور رنگ گرفته مغان ماد به درون دین درباری نفوذ کرد.ووووووو

موبدیار مهران;121752 نوشت:
بهلول گرامی
درود
آن چه که من نوشته ام اینست:
در دین زرتشتی (گاتها) اهرمن و سپنتا من دو نیرو از من انسان است. این دو نیروی من انسان را خداوند به انسان داده و آزادی و گزینش و پاسخگویی انسان بدینگونه معنا پیدا میکند.

در باور مغان ماد که در کتابهایی چون بندهش، دینکرد و مینوی خرد دیده میشود، اهریمن با کاستن از هستی، نیستی پدید می آورد. از اینرو با کاستن از روشنایی که یک هستی است، تاریکی را که یک نیستی است، پدید می آورد.


اگر دقت کنید، دین زرتشتی را از باور مغان ماد جدا کرده ام.
این جدا سازی را نیز شما باید انجام بدهید و رعایت کنید. مغان ماد در دو برحه از تاریخ هخامنشیان (داریوش بزرگ و اردشیر دوم) برای آنکه نابود نشوند، رنگ زرتشتی به باورهای خودشان دادند. پس از نابودی هخامنشینان، سلسله شاه موبدان استخر فارس و آنگاه شاهی ساسانی را پدید آوردند. از این روی در شاهی ساسانیان، این باور رنگ گرفته مغان ماد به درون دین درباری نفوذ کرد.ووووووو


سلام

پس اگر برمبنای گاتها نور و ظلمت را در درون انسان میدانید چرا همچنان آتش بیرون را میپرستید .

اگر نور در درون وجود دارد نور خارجی چه لزومی دارد .

اگر نور در درون باشد که خلقت هم از درون است و دچار دور میشوید .

اینجاست که دین شما در مقابل اسلام که هیچ چیز را با خدا قابل مقایسه نمیداند کم میاورد .

موبدیار مهران;121701 نوشت:

آقای رضا
درود
دروغ همین که شما یسنا را نمیبینید. په نام و ستایش یکتا خداوند را نمیبینید. اورمزد/هرمزد یشت را نمیبینید. 101 نام خدا را نمیبینید. یک جمله آثرم اهورم پوثرم را میبینید. آنهمه استدلال را که این پوثره به معنای معلول و پدیده و به وجود آمده است را نمیبینید. آنگاه به سخن چند عالم زرتشتی که معلوم نیست، به راستی زرتشتی هستند یا نه استناد میکنید، آنهم از راه نقل قول از رواییانی که دشمن موبدان زرتشتی هستند و مغرضانه نوشته اند. خب خداوکیلی سخن مغرضانه میتواند سند باشد؟
موبدان زرتشتی تا در قدرت بودند، حاضر نبودند با عربها سخن بگویند تا چه رسد که بیایند، احتجاج کنند. هنگامی هم که مسلمانان این اندازه قدرت یافتند که موبدان را احضار کنند و به احتجاج وادارند، که دیگر راوی هم مسلمان ضد موبد زرتشتی است. از این روی نقل قول ایشان مغرضانه است و سند نیست.
شما چرا به خود اوستا و این نیایشهایی که نوشته ام مراجعه نمیکنید؟

با سلام
جناب مهران ما که دیگر عادت کردیم به تخیلات ذهنی شما!!
چرا که فراموش میکنید چه کسانی اوستا را برای شما ترجمه کردند و به دست شما دادند!!که شما آنها را قبول ندار
ید که این مایه خنده ایست !!
بگذاریم!
ما که خسته نمیشویم از سند آوردن برای زرتشتیگری !!

آقای دکتر معین می گوید: قطع نظر از اوستا و به ویژه گاتها که قدمت آنرا از هزار و صد تا هفتصد پیش از مسیح نوشته اند، در جزء آثار قدیم ایران، در اسحق آوند جنوب بهستان (بیستون) نقشی از زمان مادها مانده که قدمت آن به قرن هشتم پیش از مسیح می رسد، اکنون این نقش موسوم است به " دکان داود " و آن گوری است که در بدنه کوه تراشیده شده و تصویر آن عبارت است از یک ایرانی که در برابر آتش ایستاده است.

گیرشمن گوید: ما سه معبد از عهد هخامنشی می شناسیم یکی در " پاسارگاد " که به امر کورش ساخته شده، دیگری در نقش رستم در جبهه مقبره داریوش که شاید به دستور خود او بنا شده و سومین در شوش که ظاهرا متعلق به زمان اردشیر دوم است (مزدیسینا و ادب پارسی، صفحه. 278).
مطلبی که قابل توجه است این است که عکس العمل زردشت در مقابل این عمل چه بوده است؟
آیا زردشت این کار را نهی کرده و بار دیگر بعد از او رواج یافته و عملا جزء بلکه رکن دین زردشتی قرار گرفته است، یا زردشت با تعظیم و تقدیس آتش به همان شکلی که بوده مخالف نبوده است.

اگر روایات خود زردشتیان و مخصوصا اوستای موجود را ملاک قرار دهیم زردشت با این کار موافق بوده است.

آقای دکتر معین می گوید: آذر، نام یکی از ایزدان مزدیسناست " آذر ایزد " ( فرشته آذر و یا رب النوع آذر ) در اوستا غالبا پسر اهورامزدا خوانده شده (همچنانکه عیسی پسر خدا خوانده شد و قرآن سخت آنرا مورد حمله قرار داده است)
از این تعبیر خواسته اند بزرگی مقام او را برسانند، چنانکه " سپندار مذ " فرشته موکل زمین را نظر به سود آن، " دختر اهورامزدا " (همچنانکه اعراب جاهلیت فرشتگان را دختران خدا می نامیدند و قرآن سخت بر آنها تاخته است) نامیده اند.

در یسنا 25 بند 7 آمده است:آذر پسر اهورا مزدا را می ستائیم، تو را ای آذر مقدس و پسر اهورامزدا و سرور راستی ما می ستائیم، همه اقسام آتش را می ستائیم.
در بندهای 50 46 از " زامیا دیشت "، " ایزد آذر " رقیب " آژی دهاک " (ضحاک) شمرده شده است که از طرف " سپنت مئنیو " ضد ضحاک برانگیخته شده تا وی را از رسیدن به " فر " یعنی فروغ سلطنت باز دارد (مزدیسینا و ادب پارسی، صفحه 276 ایضا کریستن سن، صفحه 167).

آقای مهران اینها که راه درو ندارد عزیز برادر !!بنده نمیدانم برای چه مخالف حقانیت هستید و جز تراوش تخیلات ذهنی خود چیزی نمیگوید !!

موضوع قفل شده است