ѽ سـیـب گـلاب ѽ خانه حجاب فاطمی

تب‌های اولیه

571 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْواجِكَ وَ بَناتِكَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنينَ يُدْنينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلاَبِيبِهِنَّ ذلِكَ أَدْنى‏ أَنْ يُعْرَفْنَ فَلا يُؤْذَيْنَ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحيما(59احزاب)
اى پيامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: «جلبابها [روسرى‏هاى بلند] خود را بر خويش فروافكنند، اين كار براى اينكه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگيرند بهتر است (و اگر تا كنون خطا و كوتاهى از آنها سر زده توبه كنند) خداوند همواره آمرزنده رحيم است‏

[="Blue"]دبیرخانه دومین جشنواره بین المللی تولیدات رسانه ای عفاف و حجاب"نور" اعلام کرد :

شرکت کنندگان دانشجو می توانند با مراجعه به بخش دانشجویی سایت،اطلاعات تکمیلی شرایط و ضوابط حضور فعال در این بخش را دریافت نمایند.

شایان ذکر است اردوی سه روزه تفریحی، آموزشی برگزیدگان بخش دانشجویی پس از داوری آثار این بخش در تهران برگزار می گردد.

همچنین در این بخش علاوه بر اهداء جوایز نفیس به دانشجویان شرکت کننده برگزیده در بخش های عکس،فیلم،گزارش های رسانه ای،رسانه های دیجیتال و شعر و داستان به"طرح های اولیه" ضروری فیلم دانشجویی با موضوع عفاف و حجاب با تصمیم و نظر هیئت داوران جوایزی اهدا خواهد شد.
مراجعه کنید:
http://noorfest.com/[/]

متاسفانه در بین جوانان مساله‌ای باب شده که اگر با جنس مخالف خود ارتباطی نداشته باشند، نشانه عقب افتادگی آنهاست. «غلامرضاقاسمی کبریا»، دکترای روانشناسی و مشاوره در این‌باره به برنا گفت:در خصوص روابط و یا دوستی‌های بین دختر و پسر علیرغم اینکه می‌توانند شباهت‌های دینی، ذهنی، کاری، تحصیلی داشته باشند؛ اما به دلیل اینکه دو جنس مخالف هستند، یک کشش طبیعی بین آنها است.

زمانی‌که این کشش بوجود می‌آید، دختر و پسر کمتر به خصوصیات و شرایط یکدیگر توجه می‌کنند و چون این ارتباط دلیل مقدمه‌ای است برای جذب 2 طرف و در آن مشخصات و شرایط و همچنین خصوصیات قطعی یک دوستی دائمی(ازدواج) احراز نمی‌شود، در نتیجه در آینده حتی اگر این رابطه‌ها به ازدواج هم ختم شود، باعث خطر و تهدید می‌شود. این طور افراد با کوچکترین بحث و مشکل، همدیگر را مورد سرزنش و تحقیر قرار داده و زندگی آنها مخدوش می‌شود و زمانی‌که آن عواطف سرکوفت شود، انسان به شدت ناکام و افسرده می‌شوند.

آفت دیگری که در این نوع رابطه‌ها وجود دارد، تحریک میل جنسی 2 طرف و عدم رفع آن است که این مساله به شدت دنیای انسان را ناکام و خراب کرده و حتی در برخی از موارد کشنده است.بنابراین در این طور رابطه‌ها دختر و پسر هیچ نفعی نمی‌برند.

بارها در برخی افراد دیده شده که افراد به بهانه‌های کاری با هم رابطه برقرارکرده و عشق آنها از روی هوا و هوس بوده و پای ازدواج به وسط می‌آید و موضوع جدی می‌شود، هزار مانع و شرایط خانوادگی بوجود می‌آید و بعد افراد به این نتیجه می‌رسند که اصلا به درد همدیگر نمی‌خورند و دوستی آنها از بین رفته و از هم جدا می‌شوند. به جرات می‌توان گفت عوارض مواردی اینچنینی مانند عوارض بعد از طلاق است و افراد به شدت آسیب می‌بینند. بعضی از این افراد در خیابان‌ها به ظاهر می‌خندند؛ اما لبخند آنها جلوه‌ای از فریاد است و معمولا دارای افسردگی هستند. متاسفانه این افراد بی‌اعتبار، بی‌اعتماد و با ذهنی مخدوش و افسرده به جامعه بر می‌گردند و بحث به همین جا ختم نمی‌شود.

در واقع این جدایی‌ها شروع یک انحراف و القاء ناهنجاری در اجتماع است که به راحتی هم درست نمی‌شود؛ مانند فردی که استخوان پای او شکسته و اگر دوباره آن را با شرایط خوب هم جوش بدهند، دیگر برای او آن پای اولی نمی‌شود.

در نتیجه به این مساله پی می‌بریم که در جامعه‌ای که دختر و پسر با هم ارتباط برقرا ر کنند، آسیب و آثار این رفتارها به روابط اجتماعی برمی‌گردد که به آن« القاء ناهنجاری در اجتماع» می‌گویند.

والدین باید در روابط بین دختر و پسر دقت کرده و به آنها گوشزد کنند که این مساله باعث می‌شود آتش به بنیان و آینده خود بزنید و از زندگی هیچ لذتی نبرده و نسبت به همه بی‌اعتماد می‌شوید.
مربوط به بند بی بند و باری
برای عدم حذف

موضوع چادر وحجاب مسئله ای است که این روزها ازسوی برخی جریانهای سیاسی به ابزاری برای پیشبرد اهداف ازپیش طراحی شده آنان تبدیل شده و باغیر ملی خواندن ان تلاش برای آتاترکیسم کردن جامعه اخلاق مدار ایرانی درحال گسترش است.

به گزارش البرز نیوز، گذشته ازنگاه ملی به این مسئله حجاب ،آنچه غرب اکنون براساس یک تجربه چند دهه ای به آن پی برده موضوع خانواده ولزوم حفظ آن باابزارهای گوناگون است ،مسئله ای که تاچند سال قبل دیدگاه متفاوتی را درپیش رو داشت .حجاب بعنوان مهمترین وسیله حفظ بنیان خانواده امروز مورد توجه کارشناسان اجتماعی در دنیا قرار گرفته اما برخی منافع سیاسی و اقتصادی این اجازه را به این صاحبنظران نمیدهد تا به آنچه ازاین مهم دست یافته اند را در معرض انتخاب مردم قرار دهند. البرز فارغ نگاه های متعصبانه قصد دارد سرگذشت زنانی را بازخوانی کند که دنیای عریان غرب را درپوست و گوشت خود لمس کرده و امروز حجاب را مامنی برای رسیدن به آرامش یافته اند....

یک مکالمه ... و بعد از آن «سهیر رمزی» حجاب را برگزید.
«سهیر رمزی» کناره‏ گیری کرد و مردم خبر کوتاه و ساده این کناره ‏گیری را خواندند. خبری که در صفحات داخلی روزنامه‏ها در همان وقتی منتشر شد که مردم اسامی جدیدترین فیلمهای او را در خیابانها و اطلاعیه‏های روزنامه‏ها می‏خواندند. فیلمهایی که در سینماهای قاهره و سایر استانها به نمایش در آمده بود.
مردم خبر این کناره‏ گیری ناگهانی را خواندند و دچار شگفتی شدند، آنها خبر کناره‏ گیری «سهیر رمزی» و عناوین فیلمهای او مثل «رسوایی» را همزمان دریافت کردند.
این در حالی بود که خود «سهیر رمزی» و نیز مردم از کناره ‏گیری و حجاب «فریده سیف نصر» به یک اندازه متعجب و شگفت‏زده شدند و «سهیر» این شگفتی را وقتی در دومین روز اعلام کناره‏ گیری «فریده» صدای او را شنید ابراز کرد. دلایل حیرت و شگفتی «سهیر» بسیار بود و دلایل شگفتی و سرگشتگی مردم بیشتر. علت شگفتی «سهیر» این بود که «فریده» محجبه شده بود و «سهیر» از پشت گوشی تلفن بر سرش فریاد زد که: چرا فریده؟ آیا تو خودت خبرداری که چه سابقه درخشان و پرباری داری؟ شکر خدا تو یک هنرمند خوب هستی و نمی‏دانی که راه یک آینده موفق پیش روی تو باز است؟
«فریده» با استفاده از آیات قرآن، به او پاسخ داد. سخن آرام و فروتنانه «فریده»، «سهیر» پرخاشگر و عصبانی را به یک شنونده آرام تبدیل کرد و دیگر عجیب نبود که «سهیر» بعد از گفتگویی که به طول انجامید، بگوید: «فریده، من مردد شدم، فاصله بین من و بین حجاب تنها به اندازه یک موی باریک است» و این گفته «سهیر» برای «فریده» چراغ سبزی بیش نبود، چرا که به محض اتمام گفتگو با «سهیر»، «فریده» با دوستش «شهیره» تماس گرفت و به او گفت: «شهیره، سهیر را دریاب، الان او با من صحبت می‏کرد، در حالت تردید و دودلی است، بین او و بین حجاب و کناره‏گیری تنها یک قدم فاصله است.»
«شهیره» با «سهیر» تماس گرفت و چون دوستی بین آن دو ممتد و قوی بود، گفتگو در زمینه‏های مختلف صورت گرفته به طول انجامید و خداوند، راه هدایت «سهیر» را برای «شهیره» گشود و «شهیره» او را به حال خود رها نکرد مگر بعد از اینکه قول قطعی «سهیر» را برای پیوستن به راه هنرمندانی که حجاب را برگزیده‏اند، با خود داشت.
بعد از این گفتگو، بهت و حیرتی که «سهیر» را در برابر «فریده» قرار داده بود از بین رفت و یک تفکر عمیق برای پیمودن راهی که در پیش بود جایگزین آن گردید. اطمینان و آرامش به قلب او راه یافت و او وارد مرحله تنهایی و تفکر برای تصمیم‏گیری مناسب گردید. از دنیای هنر به طور کلی خود را جدا کرد، او دیگر مانند گذشته به تلفنها پاسخ نمی‏گفت و با هیچ یک از دست‏اندرکاران هنر ملاقات نمی‏کرد و در مجالس شب‏نشینی شرکت نمی‏نمود. تنها مراسمی که طی این مدت، شخصا در آن شرکت کرد، مراسم جشن تولد دختر یکی از دوستانش بود که یک رابطه گرم و استوار از زمانهای دور، او را به آنها مرتبط می‏کرد. در این مراسم او انسان دیگری بود، غیر از سهیری که همه می‏شناختند.
«حاجیه سهیر» ـ آنچنان که اینک نزدیکان او را صدا می‏کنند ـ چند مرتبه به حج رفته است، فرایض را تماما در وقت خودش انجام می‏دهد و نیروی بازدارنده دینی در وجود او همیشه قوی بوده است؛ تاکنون یک بار هم اتفاق نیفتاده است که در ماه رمضان برای ایفای نقش، سر صحنه حاضر شود، تمامی ارتباطاتش را قبل از ماه رمضان قطع می‏کند و یا آنها را تا پایان این ماه به تأخیر می‏اندازد و در خانه می‏ماند و یا برای ادای عمره مسافرت می‏کند.
با این چهره مذهبی «سهیر رمزی» که همه را با تصمیم ناگهانی‏اش مبهوت کرد، فقط نزدیکانش آشنایی دارند، چرا که تصویر روشن و بارز «سهیر» برای مردم، از زمانی که بر پرده سینما درخشیده، چهره یک ستاره سینما بوده است، یک ستاره فیلمهای پرشور، این تنها چهره «سهیر» بوده است که برای مردم عادی آشکار شده است اما آنچه که اخیرا اتفاق افتاد برای مردم غیر منتظره بود، زیرا «سهیر» با صلابتی عجیب، به مرحله حجاب و کناره‏گیری وارد گردید، بی‏آنکه برای این کار مقدمه‏چینی کند و یا اینجا و آنجا سخنی بگوید و در خلال این سخن گفتنها اعلام کند که از هنر بیزار شده و یا نقشها برای او کسل کننده و ملال‏آور شده است و یا چیزهایی از این قبیل.
نزدیکان که این چهره مذهبی «سهیر» را می‏دیدند، یقین پیدا می‏کردند بزودی، اتفاقی خواهد افتاد که همه چیز را به هم می‏ریزد و در آن شب «سهیر» یک بار دیگر «فریده» را ملاقات کرد و صحبت در مسایل دینی بین آن دو طول کشید و تمام زمان مجلس شب‏نشینی را فرا گرفت، این گفتگوی طولانی باعث تعجب افراد معدودی که در مجلس حاضر شده بودند، گردید. به مجرد اتمام گفتگو، «سهیر» برخاست، پالتوی شیک و سفید بلندی را پوشید، از همه اجازه خواست و رفت، بعد از این مجلس سهیر به طور کلی از دیده‏ ها پنهان شد و از تلفن نیز فاصله گرفت، وحشت و سرگشتگی او پایان پذیرفت و میل شدیدی به حجاب و کناره‏گیری جایگزین آن گردید.
«سهیر رمزی» کناره‏ گیری کرد. پس از مدت کوتاهی همراه با «شادیه»، «شهیره»، «یاسمین خیام» و «فریده سیف نصر» به محضر «شیخ شعراوی» که حجاب او را تبریک گفته بود، رفت. ملاقات آنها تا نیمه شب طول کشید، «سهیر» به خانه‏ اش برگشت و یک تصمیم جدید با خود به همراه آورد و آن تصمیم عبارت بود از «سکوت». پس هیچ گفتگویی با مطبوعات در کار نخواهد بود، منشی او به تلفن ها جواب می‏دهد و می‏گوید: «حاجیه سهیر، اصلاً صحبت نخواهد کرد، الان در حالت اعتکاف است.» مادر «سهیر» در کنار منشی می‏نشیند، صدای او از دور شنیده می‏شود که می‏گوید: «او را به حال خودش وا گذارید ... هر وقت که مایل به صحبت باشد، برای همه سخن خواهم گفت

آنچه که ارزش پوشاندنش رادشته باشد دستور عفت وپوشش دهند وان راکه قدر خویش نداند چاره ای نیست


[="blue"][="red"]پوشش فرشتگان را تن‌پوش ابلیسان نکنید [/]

چادر؛ پوشش مقدسی که صدای مقاومت زنان ایران از پس از انقلاب اسلامی در تمام دنیا به شمار می رود امروز با بی‌حرمتی به آن، تن‌پوش متهمان‌ زن و منافیان عفت در بالای چوبه‌دار شده است.

33 سال از ترجیح چادر به عنوان حجاب برتر در کشور می‌گذرد و علی‌رغم تمام تلاش‌هایی که در این سال‌ها از سوی سردمداران دروغین آزادی در دنیا علیه این نماد مقاومت انجام گرفت، نسل به نسل این حجاب گوهر وجودی زن مسلمان ایرانی با اقبال بیشتری مواجه شد.

زنانی که تصویر حضور یکپارچه‌شان با چادرهای مشکی در تظاهرات خیابانی بحبوحه انقلاب اسلامی در تاریخ به ثبت رسید و «چادر» آغازگر یک جریان فکری در جامعه اسلامی شد.

چادر همواره در جامعه مقدس بوده است و نگاه به بانویی که چادر را به عنوان حجاب برتر برای خود برگزیده، نگاهی است از جنس سلامت و پاکی.

اما امروز پس از سال‌ها گذشت از انقلاب اسلامی برخی غفلت‌ها باعث نوعی نگاه توهین‌آمیز و تحقیر‌آمیز به این نوع از حجاب شده است.

----------
[="magenta"]پرده اول: [/]
----------

وقتی بخش هنری کشور از تئاتر و سینما گرفته تا صدا و سیمای جمهوری اسلامی هر گاه قرار است خانواده‌ای فقیر، معتاد و با سطح فرهنگی پایین را به نمایش بگذارد یاد حجاب «چادر» می‌افتند و زنان چادری را «بیقوله نشین» و «بی‌سواد» به تصویر می‌کشند و خانواده‌های دنیا دیده و تحصیل کرده ، هر چیه بی‌حجاب‌تر باشند و رنگ و لعابشان بیشتر، گویی فرهنگشان غنی‌تر است و نتیجه‌ای که مخاطب عایدش می‌شود رابطه مستقیمی نیست جز "انتخاب چادر برابر با بی فرهنگی و بدبختی!"

----------
[="#ff00ff"]پرده دوم: [/]
----------

زنان و دخترانی که روسری بر سرشان التماس می‌کند برای ماندن و از صبح تا شب (و گاهی تا سحر) در خیابان‌ها پرسه می‌زنند و هیچ ارشاد و گشتی هم جلودارشان نیست به ناگاه وقتی قرار است پا در مکانی به نام زندان که قداستی هم برای آن در هیچ مکتبی لحاظ نشده است بگذارند و به ملاقات یک متخلف در بند (به هر گناه و جرمی) بروند باید چادر به سر کنند و نتیجه اخلاقی اینکه "برای دیدن یک جانی، دزد و خلافکار لطفاً با چادر وارد شوید!"

-----------
[="#ff00ff"]پرده سوم: [/]
-----------

زنی که در طول زندگی‌اش طعم هر تخلفی را چشیده است از دزدی و اعتیاد گرفته تا اعمال خلاف منافی عفت وقتی قرار است به سزای عمل خود برسد از همان روز اول در هر دادگاهی با «چادری به سر» حاضر می‌شود از گل‌دار و خال‌دار گرفته تا مشکی ساده که البته مشکی ساده برای زمان آویخته شدن به دار مجازات است و نتیجه این یکی بسیار ساده‌تر است: "زنان چادری خلافکارند!"

---------------------------------------------------------------------
صدای مردم: هزینه مضاعف چادری‌ها در مقایسه با مانتویی‌ها
---------------------------------------------------------------------

در شرایطی که حداقل بودجه برای خرید یک جنس معمولی چادر مشکی حدود 20 هزار تومان است، خانم کرمانی، مادر دو دختری که حجاب برتر چادر را برای خود برگزیده‌اند، می‌گوید: علی‌رغم آنچه در فیلم‌ها و سریال‌های صدا و سیما شاهد آن هستیم در این دوره و زمانه با هزینه‌های سنگین زندگی ، «چادر» به عنوان یک هزینه‌ای بیشتر از آنچه افراد مانتویی نیاز به آن دارند محسوب می‌شود.

وی که تأکید می‌کند حتی اگر هزینه خرید چادر هر چقدر هم بالا برود باز خودش و دخترانش این نوع حجاب را کنار نمی‌گذارند، می‌گوید: اگر دقیق نگاه کنیم اتفاقاً چادری‌ها در مقایسه با افراد مانتویی، باید وضع مالی بهتری داشته باشند چون علاوه بر مانتو، شلوار و روسری که یک فرد مانتویی می‌خرد چادر هم به این سبد اضافه می‌شود.

وی ادامه می‌دهد: چون هر دو دختر من دانشجو هستند و بیشتر اوقات در خارج از محیط خانه، تقریباً هر سال باید برای آنها چادر تهیه کنم که سالیانه رقمی معادل 100 هزار تومان می‌شود.

ریحانه دختر کارمندی که با گذشت 29 سال از عمرش از چادر به عنوان دوست و همراه 17 ساله‌اش یاد می‌کند، می‌گوید: من با چادر به کشورهای مختلف اروپایی سفر کرده‌ام و این نوع حجاب برای همه قابل احترام است به ویژه اینکه به راحتی جزئی از بدنم شده است و علی‌رغم آنکه از من سؤال می‌کنند "چادر، برایت دست و پاگیر نیست؟"، همیشه گفته‌ام نبودنش برایم غیر ممکن است.

گیسو هم دختر 18 ساله‌ای است که در آستانه ورود به دانشگاه است، او اشاره‌ای به سال‌های گذشته می‌کند که به اصرار مادر، برای اولین بار چادر به سر می‌کند. همان سال‌هایی که علت عدم رغبتش به چادر به گفته خودش دوست‌هایش بوده‌اند.

گیسو می‌گوید: دوستانم آن زمان می‌گفتند هر کسی که لباس‌های خوب نمی‌تواند بپوشد چادر به سر می‌کند تا معایب دیده نشود.

وی ادامه می‌دهد: شاید این نوع تفکر، ریشه در فیلم‌هایی داشت که آنها دیده بودند چادر‌هایی که همیشه فقیرند و بدبخت. اما الآن همان‌ها از من الگوبرداری می‌کنند.

آقای فروزش که همسرش چادری است و یک دختر 5 ساله دارد از وضعیت حضور زنان با حجاب چادر در دادگاه گله می‌کند و می‌گوید: چندی پیش که یک حادثه در سعادت آباد رخ داد و دو مرد بر سر یک زن دعوا و چاقوکشی کردند بخش خبر صدا و سیما تصاویری از دادگاه را که با حضور این زن برگزار شده بود نشان می‌داد، دخترم هم کنار من نشسته بود، مثل همیشه درباره هر چیزی که می‌دید شروع کرد به پرسیدن، درباره اینکه این زن بدی است و قاضی می‌خواهد مجازاتش کند برایش گفتم اما ناگهان جوابی به من داد که شوکه‌ام کرد دخترم گفت: «بابا این خانم که مثل مامان چادر سرش کرده، یعنی زن بدیه!» و من فقط توجیه کردم و توجیه.

------------------------------------------------------------------------------
فریاد مجلسی‌ها: مگر آقایان با کت و شلوار بالای چوبه‌دار می‌روند؟!
------------------------------------------------------------------------------

پوشش زنان انقلابی ایران امروز نباید بر سر دار کشیده شود همان زنانی که عکاسان خارجی حاضر در صحنه‌های انقلاب در توصیف آن این گونه نوشته‌اند که «زنان ایرانی با چادرهای مشکی مانند دریایی بودند که رژیم شاه را بعلیدند.»

نمایندگان زن مجلس به عنوان داعیه‌داران همان زنان انقلابی امروز فریاد نقد بر اهانت به چادر سر داده‌اند.

طیبه صفایی، یکی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی تصریح می‌کند: شأن چادر در فیلم‌ها و سریال‌ها حفظ نمی‌شود. ما در صدا و سیما اهانت به چادر را دیده‌ایم، نقش‌های پست و حقیری که عمدتاً به افراد چادری نسبت داده‌اند.

وی در ادامه می‌گوید: بی‌حرمتی به چادر تنها به فیلم‌ها و سریال‌ها خلاصه نمی‌شود بلکه متأسفانه در بخش‌های مختلف سیستم قضایی، فردی را که متهم به انواع فساد است را با چادر به دادگاه می‌آورند.

این نماینده مجلس درباره اینکه شاید می‌خواهند متهم را با این حجاب به سمت پاکی و عفت راهنمایی کنند، تأکید می‌کند: نخیر، این چه حسنی برای متهم دارد می‌خواهند متهم در دادگاه با حجاب باشد پوشش خاصی ویژه‌ زندان برای آنها اختصاص دهند همانطور که مردان با بلوز و شلوار مخصوص زندان در دادگاه حاضر می‌شوند.

صفایی ادامه می‌دهد: این پوشش چه برای زنان متهم و چه برای مجرمان زن باید پوششی غیر از چادر باشد، این توهین به چادر است که بر سر یک مجرم قرار گیرد.

وی می‌گوید: مگر در دادگاه‌ها یا بر سر چوبه دار، آقایان متهم و مجرم با کت و شلوار هستند که زنان مجرم را با حجاب برتر چادر در این مکان‌ها نمایش می‌دهند؟

این نماینده مجلس به اثرات مخرب این اقدام اشاره می‌کند و می‌گوید: چادر به سر متهمان کردن هم در داخل و هم در خارج از کشور اثرات مخربی دارد نگاه به زنان چادری نگاهی که همواره مقدس و پاک بوده است خدشه‌دار می‌شود.

لاله افتخاری، نماینده مردم تهران در مجلس نیز معتقد است که بسیاری از زنان مجرم پایبند به حجاب نیستند و به اجبار با چادر در دادگاه‌ها حاضر می‌شوند در حالی که این مسئله به حرمت چادر خدشه وارد می‌کند و اثرات منفی در جامعه به دنبال خواهد داشت.

وی پیشنهاد می‌دهد که اگر سازمان زندان‌ها می‌خواهد متهمان زن در دادگاه‌ها با چادر حاضر شوند حداقل از ملحفه یا پارچه نماد زندان استفاده کنند.

در حالی‌که غلامحسین اسماعیلی؛ رئیس سازمان زندان‌ها و اقدامات تأمینی و تربیتی کشور استفاده از چادر برای متهمان را تنها یک "رویه" عنوان می‌کند، مشخص می‌شود که هیچ قانونی برای استفاده از چادر برای متهمان و ملاقات‌کنندگان زندانیان وجود ندارد.

در چنین شرایطی که مردم و مسئولان نسبت به اهانت به پوشش چادر برای متهمان و قاتلان، اعتراض دارند، آیا بهتر نیست پوششی غیر از چادر که می‌تواند مقنعه‌ای بلند و تنها ویژه زندان باشد، تن‌پوش زندانیان و مجرمان شود؟

رئیس سازمان زندان‌ها چادر متهمان را همراه با آرم زندان عنوان می‌کند و می‌گوید: "با وجود این آرم و علامت زندان، نباید آن را با چادری که دیگران از آن استفاده می‌کنند، یکی دانست."

این در حالی است که باید توجه رئیس سازمان زندان‌ها را به اعدام زن فاسد و قاتل در تبریز معطوف کرد که با پوشش چادر مشکی معمول در جامعه، به دار مجازات آویخته شد.

-----------------------------------------------------------------------------------------------------
رئیس جمهور، رئیس قوه قضائیه و رئیس صداوسیما هیچ پاسخی به این اعتراض نداده‌اند
-----------------------------------------------------------------------------------------------------

در حالی که رهبر معظم انقلاب بارها و بارها در بیاناتشان به مقوله «چادر زنان مسلمان ایرانی» اشاره داشته‌اند اما گویی برخی مسئولان هنوز در غفلت به سر می‌برند.

رهبر معظم انقلاب سال 1371 در دیدار با نویسندگان، صاحبنظران و کارکنان رسانه‌های گروهی تأکید می‌کنند که «دوران رضاخان با این بهانه که زن با چادر نمی‌تواند عالم و دانشمند شود و در فعالیت‌های اجتماعی شرکت کند چادرها را از سر زنان برداشتند.»

همان نکته‌ای که امسال صدا و سیمای جمهوری اسلامی به غفلت در یک برنامه ویژه ماه مبارک رمضان، بانوی مامای مانتویی را در مقابل بانوی چادری که «مرده شور» است قرار می‌دهد یکی اهل علم و نماد زاد و ولد و دیگری چادری اما با سطح تحصیلات پایین و نماد پایان زندگی.

رهبر معظم انقلاب بارها در بیاناتشان از حجاب چادر به عنوان حجاب برتر یاد کرده‌آند و آن را یک نشانه ملی عنوان می‌کنند.

در حال حاضر انگشت اتهام درباره برخی کج سلیقگی‌ها در استفاده از «چادر» به سمت قوه قضائیه و صدا و سیما نشانه می‌رود که طیبه صفایی؛ نماینده مجلس این باره به جلسات مختلفی که با رئیس جمهور، رئیس قوه قضائیه و رئیس سازمان صدا و سیما داشته‌اند اشاره می‌کند.

صفایی تمام پاسخ ها را در یک جمله خلاصه می‌کند: «تاکنون هیچ پاسخی نگرفته‌ایم.»

وی به دیدار نمایندگان مجلس با رئیس جمهور اشاره می‌کند و می‌گوید: در جلسه با آقای احمدی‌نژاد به وضعیت موجود در استفاده از «چادر» در بخش‌های مختلف اعتراض کردیم و درخواست حمایت‌های ویژه را از ایشان داشتیم.

این نماینده مجلس درباره نتایج جلسات با رئیس قوه قضائیه و رئیس سازمان صدا و سیما نیز تصریح می‌کند: در این جلسات از آنها خواستیم که شأن «چادر» را حفظ کنند اما تاکنون هیچ پاسخ روشنی از آنها دریافت نکرده‌ایم.[/]
منبع

[="darkgreen"]توصیه مادر النازشاکردوست درباره حجاب[/]
[="blue"]مادر الناز شاکر دوست با ارائه توصیه‌هایی به بازیگران مشهور سینمای ایران به خصوص دخترش، گفت: باتوجه به اینکه بازیگران الگویی برای جوانان هستند، [="red"]باید در نوع لباس پوشیدن و پوشش و رفتار و منش نمونه باشند.[/]

گفتگو با مادر بازیگر مشهور سینمای ایران و شنیدن حرفهای آن در سرزمین وحی می‌تواند خواندی، متفاوت و در عین حال، جذاب باشد. او فاطمه محتشمی است مادر الناز شاکردوست.

ماجرا از این قرار است که براساس برنامه، قرار بود الناز شاکردوست به حج تمتع ۹۰ مشرف شود که به قول فوتبالی‌ها در دقیقه ۹۰ این سفر معنوی نصیب مادر این بازیگر سینمای ایران شده است.

فاطمه محتشمی در گفتگو با خبرنگار اعزامی مهر به سرزمین وحی از چگونگی اعزام خود به حج تمتع امسال گفت و در ادامه با ارائه توصیه‌هایی به بازیگران مشهور سینمای ایران، از نقاشی بیت الحرام توسط دخترش الناز در سن سیزده - چهارده سالگی که به حج عمره رفته بودند، سخن به میان آورد.

وی گفت: روزهای آخر ماه مبارک رمضان بود که به ما اطلاع دادند الناز شاکردوست در لیست هنرمندان اعزامی به حج تمتع ۹۰ قرار داده شده است اما بنا به دلایلی، قسمت نشد دخترم به این سفر معنوی بیاید. برهمین اساس، دو هفته قبل از عزیمت به سرزمین وحی خبردار شدم که من جای الناز به این سفر خواهم رفت. امیدوارم دخترم هم پس از کسب آمادگی لازم، هرچه سریعتر به این سفر معنوی اعزام شود.

محتشمی با ارائه توصیه‌هایی به بازیگران مشهور سینمای ایران به خصوص دخترش، اظهارداشت: باتوجه به اینکه بازیگران سینمای ایران الگویی برای جوانان هستند، باید در نوع لباس پوشیدن و پوشش نمونه باشند.

این مادر بازیگر مشهور سینمای ایران که چادر مشکی پوشیده است، در پاسخ به این پرسش که در این سفر معنوی چه دعایی برای دخترتان کردید و یا خواهید کرد؟ گفت: نه تنها برای دخترم بلکه برای تمام فرزندان ایران عاقبت به خیری را از خداوند متعال خواستارم.

محتشمی از احساس خود هم درباره سفر حج تمتع سخن گفت و افزود: اینجا خیلی عظمت دارد و خدا را شاکرم که چنین سفری را نصیب من کرده است. وی در ادامه با بیان اینکه برای دومین بار است به این سفر معنوی مشرف شده است، به خاطراتی اشاره می‌کند که مربوط به سیزده - چهارده سالگی الناز شاکر دوست است.

محتشمی گفت: الناز سیزده - چهارده ساله بود که به حج عمره رفتیم. دخترم در این سفر و پس از مشاهدات خود مکه مکرمه و رفت‌ و آمدها و حتی وضو گرفتن‌ در سرزمین وحی را نقاشی کرد که هنوز هم این نقاشی‌ها را نگه داشته‌ام.

به گزارش مهر، الناز شاکردوست ۲۷ ساله در سن نوزده سالگی (۱۳۸۳) با بازی در فیلم گل یخ به کارگردانی کیومرث پوراحمد به سینما وارد شد.

او در فیلم‌هایی مانند مجردها، عروس فراری، قتل آنلاین، چه کسی امیر را کشت، چند می‌گیری گریه کنی، بی‌وفا، قاعده بازی، خدا نزدیک است ٬ باد در علفزار می‌پیچد ٬ کیش و مات و... بازی کرده‌ است. [/]

فرج الله سلحشور با اشاره به برخی صحبت‌ها درباره حضور آنجلینا جولی در ایران و بازی در یک فیلم سینمایی گفت: هنرپیشه‌های زن ایران خودشان یک پا آنجلیانا جولی هستند و سینمای ایران باید هم برای ادامه فعالیت خود فاحشه بین المللی بیاورد.

فرج الله سلحشوربا اشاره به حضور آنجلینا جولی بازیگر شناخته شده سینمای هالیوود به ایران به «پانا» گفت : باید دید چه شخصی اجازه می دهد آنجلینا جولی به ایران بیاید، آمدن آنجلینا جولی به ایران اتفاق خوبی است، برای سینمایی که فاحشه خانه است باید برای ادامه فعالیت خود نیز فاحشه بین المللی بیاورد.

وی خاطر نشان کرد : سینمای ایران فاحشه خانه است، مگر صبح تا شب عکس های هنرمندان چاپ نمی شود. وقتی زنهای ما افتخارشان این است که عکس های خود را به صورت نیمه عریان در اینترنت بگذارند، یعنی خودشان یک پا آنجلینا جولی هستند.

سینمای ایران عضوی از مملکت و خانواده ایران نیست

کارگردان فیلم سینمایی حضرت یوسف(ع) در ادامه سخنان خود با اشاره به اینکه سینمای ایران جزوی از مملکت ایران و خانواده ایران نیست اظهار کرد : به دلیل اینکه همه در سینما از یک قماش هستند، باید از آنجلینا جولی نیز دعوت کنند. خانواده سینما صهیونیستی و هالیوودی است و باید اذعان کرد که سینمای ایران برای ایران نیست، سینمای ایران عضوی از سینمای دنیا است و اگر علاقه نشان دهد که یک بازیگر بین المللی به ایران بیاید طبیعی است چون خود سینمای ایران عضوی از جامعه بین المللی هالیوود است .

وی تاکید کرد : سینمای ایران هالیوودی است و بازیگران آن نیز هالیوودی هستند البته ذائقه انسان‌ها و سلیقه آنها قابل تغییر است به نظر من اگر یک جامعه را به سمت رستگاری بردی آن جامعه به سمت ارزشها تمایل پیدا خواهد کرد. اگر به سمت زشتی ها متمایلش کردی آن جامعه به سمت زشتی ها خواهد رفت .

سلحشور یاد آور شد :وقتی آثار مستهجن در سینمای ایران ملاک، معیار و فراگیر می شود تماشاگر خاص خود را نیز خواهد داشت، سینما مال ما نیست و ما دچار اشتباه هستیم و فیلم هایی مثل توبه نصوح، یوسف(ع) و حضرت محمد(ص) اندکی از فیلم های سینمای دنیا و ایران را شامل می شودکه به مقوله اسلام و جامعه دینی می پردازد.

وی تاکید کرد : سینما مال جمهوری اسلامی نیست و جزئی از جامعه جهانی صهیونیستی است و توسط کمپانی های صهیونیستی اداره می شود.

اگر در سینمای ایران آثار مستهجن ساخته شود تعجب ندارد !

کارگردان سریال اصحاب کهف در ادامه به اوضاع سینمای ایران اشاره کرد و گفت : اگر در این سینما آثار مستهجن ساخته شود جای تعجب ندارد، از سینمایی که هدایت آن را بنگاه های صهیونیسیت در اختیار دارد و خط و ربط آن توسط آنها داده می شود بیش از این نیز انتظار نمی‌رود .

وی اضافه کرد: در حال حاضر سینمای هالیوود برای ما تصمیم گیری می کند و ما بازیگران آن هستیم که در زمین صهیونیستی بازی می کنیم و نباید نسبت به شرایط موجود اعتراضی داشته باشیم.

مسئولان حکومت شرایط سینمای فعلی را پذیرفته اند

این کارگردان در ادامه سخنان خود با اشاره به وضعیت سینمای ایران و نگاه مسئولان به آن گفت : جمهوری اسلامی و مسوولان آن این سینمای مبتذل را پذیرفته‌اند، علما نیز این سینما را پذیرفته اند و حرفی و اعتراضی ندارند و این امر نشان‌دهنده آن است که به این ابتذال رأی داده اند ،یعنی این فیلم ها مورد قبول مسوولان است و اعتراض ما بی فایده است و داد زدن ما مانند ضد انقلاب‌ها و اپوزیون ها است .

وی با اشاره به مدیریت سینمای کشور در دولت دهم گفت : شمقدری و سجادپورها تنها تصمیم گرفتند چشم و ابروی این سینما را درست کنند و سعی کردند اشکالات سینمایی موجود را درست کنند، در حالی که این سینما درست نمی شود باید مبانی آن درست شود و مبانی جدیدی را برای آن به نگارش در آورد .

با ریش و جای مهر کسی مسلمان نمی‌شود

سلحشور ادامه داد : آدمی که دین و خدا و پیغمبر را قبول ندارد. اگر ریش حزب اللهی برای او بگذاریم و جای مهر را بر پیشانی او قرار دهیم آیا او مسلمان می‌شود سینمای فعلی ما نیز اینگونه است که تنها یک روسری سر هنرپیشه ها کردند و برادر برادر گفتند و چند صحنه نماز و گلدسته مساجد را گذاشتند آیا ،اینگونه سینمای ایران اسلامی می شود؟ حال معاون سینمایی آن شمقدری ،ضرغامی یا من سلحشور باشد فرقی نمی کند ماهیت سینما باید درست شود و آن کافر باید شهادتینش را بگوید..

وی خاطر نشان کرد : سینمای ما ماهیتی غربی، صهیونیستی و اومانیستی دارد. این ماهیت با اینکه بگوییم اسلام اسلام درست نمی شود، باید ماهیت تغییر کند حال شمقدری باشد یا حتی ضرغامی و سیف الله داد باشد.هر کسی را در این پست گذاشتند نتوانست سینمای ایران را درست کند.

وی در پایان با اشاره به این مطلب که باید علما و دانشمندان اسلامی به مقوله سینما ورود پیدا کنند تاکید کرد : باید علما و بزرگان دین ،اسلام شناسان بنشینند و اوضاع سینمای ایران را ببینند و تعریفی از سینمای درست اسلامی بدهند، این سینما با این ویژگی‌ها، دارای اصولی است که با اسلام در تضاد است.

سلحشور خاطر نشان کرد: سینمای ایران اگر بخواهد اسلامی شود باید تغییراتی داشته باشد. باید با آن مبانی فیلم نامه بنویسند و آزمایشگاهی درست کنند و قدم به قدم نیرو تربیت کنند تا سینمای ایران اسلامی شود.
ط..ط
مربوط به بی بند وباری در سینما و ترویج حجاب ظاهری و برهنگی باطنی
عدم توجه مسئولین به بازیگران زن و مرد، نوع رفتارها و هنجار شکنی های آنها و سکوت افراد دلسوز
خفته ایم با چشمان باز
خواهشمندم حذف نشود

سلام
من چادری نیستم :Ghamgin: ولی حجابم اگه نگم خیلی خوبه میتونم به جرئت بگم خوبه
به خاطر محل کار جدیدم باید چادر سر کنم توی حجاب کلا سخت گیرم از هد و ساق دست و یقه حجاب گرفته تا مانتو ... یعنی وقتی چادر سر میکنم فقط روبند کم دارم! امروز صبح داشتم میرفتم سازمان با همه سختگیری هام توی حجاب ، فکرمم خیلی مشغول بود از کنار یه حاج خانمی رد میشدم یه هو شنیدم با صدای بلند گفت آفرین! خواستم برگردم باز شنیدم که گفت شیر مادر حلالت که توی این دوره زمونه بیحجابی توی این محله این قدر قشنگ حجابتو رعایت کردی! خواستم برگردم بگم نه حاج خانم اشتباه گرفتی من اونی نیستم که فکر میکنی که باز صداش اومد که گفت امروز امام زمان از تو راضی شد ، الهی به حق فاطمه زهرا خوشبخت بشی! حتی نتونستم برگردم یه چیزی بگم فقط یه سرعت قدم هام اضافه کردم هنوز صداش میومد : الهی تنت سالم باشه الهی خوشبخت بشی ، الهی ... دیگه نمیشنیدم چی میگه فقط صورتم بود که از اشک خیس شده بود
من که خیلی وقته میخواستم چادر سر کنم ولی میترسیدم از اینکه طرد بشم هم از جمع دوستان و اقوام و هم از جامعه امروز به تصمیمم مصمم تر شدم

گل مینا;152689 نوشت:
امروز به تصمیمم مصمم تر شدم

از صمیم قلب تبریک میگم.:Kaf::Kaf::Kaf::Kaf::Kaf:
هدیهت پیش خداست.:Hedye:
حجاب یه آزادی واقعیه. منم چادریم ولی یه زمانی بود با خودم گفتم بابا اینقدر گرفته بندی لازم نیست خیلی سخته یه خورده باز تر بشم.هنوز یک ساعت از حجاب جدیدم نگذشته بود گه نگاها و طعنه ها شروع شد.با خودم گفتم من یه ذره خودمو باز تر کردم اینطوری رفتارا بام عوض شد.دیدم کسر شانمه هرروز اینارو بشنوم واین نگاهارو تحمل کنم به خاطر همین حجابمو شدیدترم کردم. یعنی ساده تر شدم.وقتی ساده پوش باشی خیلی کمتر مورد توجه واقع میشی.انگار طمع چشمچرونی بریده میشه.چادر که دیگه مثل یه تاجه روسرمون.

بسم الله الرحمن الرحیم

حجاب سنگریست آغشته به خون من که اگر آن را حفظ نکنید به خون من خیانت کرده اید

شهید احمد پناهی درچه

لبخند حضرت زهرا سلام الله علیها

گاه میشد که نصیبم شود افتخار تاج گذاری... کودکی بودم....
اولین عکس با آن تاج بندگی را در خانه خاطرات کودکی دارم بر سر سجاده... تاجی سفید با نگین­های صورتی....
کجایی کودکی؟ کجایی ای لحظه­ های با دل و جان زیستن؟؟؟
بزرگتر که شدم تاج را کنار گذاشتم... همه همه همه بجز پدر و مادرم میگفتند چرا بر سر نمیکنی؟؟؟

دختری ریز چثه بودم و همیشه کوچکتر از سنم میزدم... همین مرا جدا کرده بود از افتخار تاج نهادن...
گذشت و گذشت و گذشت...
من دختری ساده با ظاهری ساده بودم. موهایم بیرون بود شاید... دستانم پیدا بود شاید... چیزی که پیدا نبود نشانی از دختر شیعه و آبروی زهرا بودن بود...

شنبه 10 اردیبهشت 87 صبح با چادر رفتم دانشگاه
از پنجشنبه این تصمیمم رو گرفته بودم... به چادر به عنوان یک مد لباس نگاه میکردم. مثل اینکه یک روز مانتوی آبی بپوشی یک روز طوسی، یک روز هم چادر مشکی بزنی... همین بود معنایش و نزدنش برای این بود که دیگران میگفتند بزن برای دلایلی که احمقانه ترین دلایل چادر زدن بود و هست...

اما آن روز زدم که دیگر درش نیاورم البته فقط برای دانشگاه...

همه میگفتند إ! پس چرا الان زدی؟ حالا که هوا گرم شد؟ از دوستان که شماتت بسیار، از استادان که تعجب بسیار و از فامیل طعنه ­های زجر دهنده.. فقط خانواده­ ام سکوت کردند.. پدرم هم گاهی میگفت نزن..

1 روز به طور اتفاقی پسر عمویم فهمید من برای دانشگاه چادر میزنم، آنقدر خوشحال شد که پیش خودم گفتم چشه این پسره؟ انگار چادری ندیده تا حالا!!! حال آنکه همه چادری بودند.

بعدا که فکر کردم اگه بنده خدا انقدر خوشحال میشه پس خدا چقدر خوشحال میشه؟ پس دختر رسول چه لبخندی میزند؟ پس حضرت صاحب الامر(عج) چه؟ اگر نگاهم کند و سر تکان دهد چه؟ اگر رو برگرداند چه؟


اهواز و گرمای وحشتناک که اگر تجربه نکرده باشید باورتان نمیشود سوختن یعنی چه...
تابستان و تاجی که تازه بر سر نهاده بودم...
مسیر زیادی رو باید هر روز پیاده طی می­کردم...
هر روز تا خونه یا زهرا میگفتم ، ذکر میگفتم، فکر میکردم جهنم چقدر از این گرمتر و وحشتناک تر است...
و تاجم را محکمتر نگه میداشتم که بادهای تند او را از من نگیرند...
و همان ها بیمه­ ام کردند.
دیگر گرما اذیتم نمیکند.
به خانه که رسیدم پرتش نمیکنم و با ناراحتی نمی­گویم سوختم.
همانها بیمه ­ام کردند.چند ماهی گذشت و من در کلنجار با خود که اگر زدی دیگر دویدن در پارک برازنده ­ات نیست، دیگر باید حرمت نگه داری...

از مهر ماه، عزیزی بسیار برایم هدایتگر بود و میگفت از زنان اسوه.. از تاجدارهای بهشت. من هر لحظه علاقه مندتر به درک این عشق به بندگی...

22 آبان ماه 87 روز عروسی دخترخاله­ ام... چادر سر کردم و رفتم. وااااااااااااااااییییییییی که چقدر همه متعجب بودند و انواع حرفها را شنیدم....
آن روز همه میگفتند میذاشتی از فردا میزدی حالا تو عروسی... اما برای من این بهترین نقطه بود. اگر میتوانستم آن روز که همه با وضع آنچنانی می­آیند، منم را نابود کنم، دیگر تا همیشه این من نبودم که تاج داشت... فقط او بود و شد...
خیلی جنگیدم با آنهایی که قبلا میگفتند بزن اما حالا بد نگاهم می­کردند.
با آنهایی که گویا بی حجاب بودن را بیشتر دوست دارند و چادر مشکی روی موهای رنگ کرده را بیشتر میپسندند یا آنها که چادر فقط برای زنشان خوب است. با آنها که مرا 20 سال دوست داشتنی ترین دختر خانواده می­دانستند و حالا این دختر دیگر رویی به کسی نشان نمی­داد و به حرمت چادر سنگین تر رفتار میکرد...

شبهای احیا قرآن را به این نیت باز کردم که خدا با من حرفی بزند ... و گفت که گوش به حرف کافران نده ...

حالا با رضایت و شادی چادرم را هرگز درنمی­آورم، تا بدوم یا در دریا و رود شنا کنم یا کوهنوردی کنم یا خسته شوم. همانها بیمه­ ام کردند و قلبم راضیست.

آن پسر عمو... اولین آتشفشان زندگیم.... امروز... همسر من است.

منبع : من و چادرم ، خاطره ها

:Gol::Gol:بزرگترین میراث یه مادر به دخترش حجاب فاطمیه.:Gol::Gol:

[="Blue"]در وبلاگی فراخوان زیبایی در رابطه با چادر با عنوان من و چادرم ، خاطره ها
خاطره های چادری ها (چی شد چادری شدم) رو جمع کرده بود
خاطرات برای دسترسی راحت تر تبدیل به کتاب همراه شد

[="Red"]دانلودمستقیم از کتابخانه:[/]
http://www.askdin.com/downloads.php?do=file&id=733
[="Magenta"]دانلود غیر مستقیم:[/]
http://www.askdin.com/downloads.php?do=file&id=733[/]

در پاسخ به کسانی که بحث « سختی حجاب » برای خانوم ها رو مطرح میکنند!



تحمل سختی و مشقت جزئی از جریان زندگی هر انسانی است. (نابرده رنج، گنج میسر نمی شود). اگر رعایت حجاب دارای سختی هایی باشه انجام واجباتی نظیر نماز، روزه ،حج، جهاد و ... هم راحت و آسان نیست هر کدام سختی هایی به همراه خودش داره.

آیا از خواب ناز سحرگاه برخاستن ، وضو گرفتن و نماز خواندن رنج و سختی نداره؟ آیا در گرمای طاقت فرسای تابستان روزه گرفتن و تشنگی، گرسنگی رو تحمل کردن خستگی و زحمت نداره؟


در مورد حجاب هم تحمل این زحمت و سختی در مقابل آثار و برکاتی که خداوند قرار داده و از همه مهمتر خوشنودی خدا و پیامبر (ص) و ائمه اطهار(ع) بسیار ناچیز و چه بسا شیرن و گواراست.


این رو هم نباید فراموش کرد کسانی که از حجاب گریزانند و عواقب بدی که در اثر بی حجابی و انحرافات اخلاقی دچار میشند و موحب از هم پاشیدن کانون خانواده و... میشه بسیار فراتر از سختی های ظاهری حجاب است. و از این بالاتر رنج و عذاب الهی در جهنم، اصلا قابل مقایسه با این زحمات نیست!



در رابطه با این بحث، آیه 216 سوره بقره رو می آورم:" چه بسا چیزی را دوست نداشته باشید، حال آنکه خیر شما در آن است؛ و یا چیزی را دوست داشته باشید، حال آنکه شر شما در آن است و خدا می داند و شما نمی دانید"

منبع

سلام.
اینم فکر کنم جالب باشه.برا خودم که خیلی جالب بود.
آیت الله صافی گلپایگانی:
چادر بانوان از عبای من با ارزش‌تر است.

بسم الله الرحمن الرحیم

دلمان بگیرد وقتی عفاف کم می شود

دلمان بگیرد وقتی دختران ما برای عروسک دیگران شدن

هکتار هکتار ایمان ضرر می کنند ...

اشتباه نکنیم ::::::

حجاب اختراع جمهوری اسلامی نیست

==========

خواهرم چادر سیاه تو تیری است بر چشمان هرزه دشمنان تو...

آرزوی دیدن روزی را دارم که تمام زنان مسلمان یکصدا بگویند :

"به حجابم افتخار می کنم"


بسم الله الرحمن الرحیم

مقام معظم رهبری حفظه الله:


چادر ، لباس ملی ماست
چادر ، پیش از آن که یک حجاب اسلامی باشد
یک حجاب ایرانی است
مال مردم ما و لباس ملی ماست...
(بیانات در دیدار پرستاران سال 73)

.
.
.

میدانی خدایا
هر چه فکر میکنم
هیچ حرفی نمیماند
جز نگاه "تو"
همین که تو نگاهم کنی برایم کافیست ...


جریان مبارزه مرحوم بافقی با زن رضا خان

در شبِ اول فروردين سال 1306 ش، به هنگام تحويل سال، همسر بي‏شرم رضاخان به همراه عده‏اي از زنان درباري با وضعي زننده و دور از عفت، به آستانه حضرت معصومه(س) در قم رفته و در ايوان آينه جاي گرفتند. چون زنان درباري بدون حجاب، وارد حرم شده بودند، يكي از وعاظ به طرز حجاب آنان اعتراض كرد. در اين حال، عالم پرهيزگار و شجاع. شيخ محمدتقي بافقي بر آنان شوريد و مردم را نيز عليه آنان وادار به اعتراض نمود. وقتي كه اين خبر را به رضاخان گزارش نمودند، وي در روز دوم فروردين با حالتي غضبناك به اتفاق عده‏اي از مسؤولان نظامي وارد قم شد و يكسره به سمت حرم رفته، دستور ضرب و شتم روحانيان و آيت‏اللَّه بافقي را صادر كرد. رضاخان سپس دستور داد كه آيت‏اللَّه بافقي را به شهر ري تبعيد نمايند. سرانجام چند سال بعد اين عالم مجاهد، پس از اخراج رضاخان از ايران به قم بازگشت. برخي از محققان، واكنش تند آيت‏اللَّه بافقي را نسبت به حضور زنان بي‏حجاب در حرم حضرت معصومه(س) سببِ نزديك به هشت سال تأخير در اعلام رسمي كشف حجاب مي‏دانند. همچنين، شجاعت آيت‏اللَّه بافقي در رويارويي با رضاخان، تأثير شاياني در حوزه علميه قم بر جاي نهاد به طوري كه امام خميني(ره) در درس اخلاقي كه در دهه 1320-1310 در قم مي‏دادند، آيت‏ اللَّه بافقي را نمونه‏اي ذكر مي‏كردند كه بايد سرمشق قرار گيرد.



بسم الله الرحمن الرحیم

«آتنا» به‌ جای فاطمه زینب رقیه
زن بالا شهری گفت: فاطمه رقیه زینب اسم کلفت هاست! این را ماهواره می گوید! گفتم یزید هم معلمش ماهواره بود؛ او خود زینب را به اسیری برد، تو فقط دستت به اسم زینب می رسد! تو اگر زورت می رسید...
رقیه! گریه نکن! اسم تو قشنگ ترین است؛ راستی! تو بودی که در کربلا می گفتی ما را بزنید اما به حجابمان کاری نداشته باشید؟

بسم الله الرحمن الرحیم

رضایت نامه را گذاشت جلوی مادرش.

چه امضا بکنی ،چه امضا نکنی ،من میرم!

اما اگر امضا نکنی من خیالم راحت نیست.

شاید هم جنازه ام پیدا نشه!

در دل مادر آشوبی به پا شد.

رضایت نامه را امضا کرد.

پسر از شدت شوق سر به سر مادرش میگذاشت.

-جنازه ام را که آوردند ، یه وقت خودت را گم نکنی .

بیهوش نشی هااا

چادرت را هم محکم بگیر!

****************************

تو چه با غیرت نگران چادر مادرت بودی

و مردان شهر من چه راحت چادر از سر زنانشان برداشتند.

من از گفتن شرمنده ام شرم دارم!!!


دیدگاه هایی از جنس غربی در مورد حجاب:
آلفرد هیچکاک:

هيچكاك بزرگ ترين فيلم ساز كلاسيك غرب است.وي مي گويد : من معتقدم كه زن هم بايد مثل فيلمي پر هيجان باشد.بدين معني كه ماهيت خود را كمتر نشان دهد و براي كشف خود مرا به تيروي تخيل و تصور زياد تري وا دارد.بايد زنان پيوسته بر همين شيوه رفتار كنند.يعني كمتر ماهيت خود را معرض نمايش قرار دهند و بگذارند مرد براي كشف آن ها بيشتر به خود زحمت بدهد.

برتر راسل:
از لحاظ هنر مايه تاسف است كه به آساني به زنان به توان دست يافت و خيلي بهتر است كه وصال زنان دشوار باشد بدون آن كه غير ممكن گردد.

پيلنت روث :
رواج فرهنگ برهنگي نه تنها آن را به صورت عادي و يك چيز بي اهميت در نمي آورد بلكه عطش روحي را افزايش مي دهد.

فرانتس فانون ( جامعه شناس و فيلسوف فرانسوي ) :


هر چادري كه دور انداخته مي شود افق جديدي را كه براي استعمار ممنوع بوده در برابر او مي گشايد و پس از ديدن هر چهره بي حجابي اميد هاي حمله ور شدن استعمار ده برابر مي شود و ديدن در برخورد با زن محجبه يك طرفه است و طرف مقابل نمي تواند او را ببيند و زني كه ديده نمي شود تسليم نمي گردد و خود را عرضه نمي كند.

ترو لوپ (رمان نويس معروف )
يكي از دلايل نويسنده شدن او اين بوده كه به دختران بياموزد كه عفت گوهري است كه ارزش حفاظت دارد.

ادوارد يا كوب ( طبيب و جهان گرد )
در ايران در بازار به زناني با چادر بر مي خوريد كه به هنگام صحبت كردن از طرز تكلم آن ها مي توان به مقام بلندشان پي برد.زنان ايراني در خروج از منزل آزادي بسياري دارند و علي رغم جدا مستور خود به همه امور و اعمال نفوذ دارند حتي در كارهاي سياسي در سقوط برخي حكام و وزرا سر نخ را بايد از آن ها جست.

ماهاتما گاندي :

زن با اينكه به ظاهر در صدد آزادي برآمد ولي در خطر جديدي قرار گرفت و آن خطر بلزيچه قرار گرفتن و وسيله هوس راني هاي مرد شدن است.من ترجيح مي دهم كه نسل انسان نابود شود تا اينكه بماند و با تبديل زن يا ظريف ترين مخلوق الهي به يك وسيله عياشي و شهوت راني مرد از هر حيواني پست تر گردد.

ويكتور هوگو " نويسنده معروف "


مي گويند : بردگي در اروپا از بين رفته است اما بردگي هم چنان ادامه دارد و بر زنان تحميل مي شود و نامش فحشاست ...

مارتين اينديك
از عناصر اصلي محقق آمريكايي درباره اسلام و خاور ميانه اعلام كرده است :
ديگر وقت آن نيست كه دانشجويان را به خيابان ها بكشانيم بلكه بايد چادر از سر زنان برداشت و از اين طريق مي توان نظام اسلامي ايران را سرنگون كرد.

*يكي از مقامات بلند پايه آمريكايي مي گويد :

هر زن چادريدر كوي و برزن ايران به منزله پرچم جمهوري اسلامي است لذا ما براي براندازي اين نظام بايد اين حجاب را سست نمائيم.
*ميشل هوئليك

نويسنده اسلام ستيز فرانسوي مي گويد : جنگ بر ضد اسلام گرائي با كشتن مسلمانان فايده اي ندارد فقط با فاسد كردن آن ها مي توان به پيروزي دست يافت پس بايد به جاي بمب بر سر مسلمانان دامن هاي كوتاه فرو بريزيم.

جميز لادن
خبرنگار راديو ملي آمريكائي طي گزارشي با خوشحالي گزارش داد : مردم ايران براي آزادي بيشتر فشار آورده اند اكنون انواعي از موسيقي كه قبلا با مخالفت شديد روبه رو بود عموميت يافته و زن ها حجاب را تعديل مي كنند و كت هاي آنان كوتاه و كوتاه تر مي شود نخست وزير اسبق اسرائيل در كنگره آمريكا اعلام مي دارد : ترويج بي بند باري و زندگي هاي مادي و جنسي عواملي هستند كه بخش آن ها از طريق برنامه هاي تلويزيوني ماهواره اي مي تواند نقش بسيار تعيين كننده در حكومت ايران داشته باشد.
با بد حجابی دل قاتلان برادرم رو شاد نکنید

به نام علی اعلی

[=B Nazanin]در روان‌شناسي رنگ‌ها، هر رنگي زباني دارد. زبان رنگ سياه بيانگر فاصله و مرز است.
[=B Nazanin] زنان پاكدامن با استفاده از پوشش سياه اين پيام را به مردان نامحرم منتقل مي‌كنند كه ميان من و شما مرز و فاصله است. تا جايي كه گفته‌اند:
[=B Nazanin]«رنگ‌ سياه به معناي [=Times New Roman]"[=B Nazanin]نه[=Times New Roman]"[=B Nazanin] است».
[=B Nazanin]
[=B Nazanin][=B Mitra](روان‌شناسي و رنگ‌ها، ص 97، « ماكس لوچر». ترجمة: منير رواني‌پور، آفرينش، چاپ سوم 1373 )
[=B Nazanin]


[=B Nazanin]پس مي‌توان نتيجه گرفت كه رنگ سياه نوعي سنگر است كه در پيش‌گيري از انحرافات جنسي زن و مرد نقش به­سزايي دارد.

[=B Nazanin]لباس سياه نشانه شخصيت است بدين معنا كه در بعضي از فرهنگ‌ها افراد باشخصيت از پوشش سياه ‌رنگ استفاده مي‌كنند.
[=B Nazanin]و يا رنگ مشكي متاليك را براي نماي بيروني ساختمان، وسايل خانه، اتومبيل و... ترجيح مي­دهند.

[=B Mitra]تذکر: البته در فرهنگ اسلام استفاده از پوشش‌هاي سياه فقط به همان حضور در اجتماع محدود مي­شود و بنابراين در همه‌جا و براي هميشه، توصيه نشده است چرا كه افراط در اين جهت به افسردگي مي­انجامد كه يك نوع بيماري رواني است.

[=B Nazanin]مشكي يعني: عظمت و اُبهت، و به همين دليل، رنگ خانة خدا مشكي است.

[=B Nazanin]مشكي يعني: دانايي، و به همين دليل در غرب، رنگ رداي قضات و وكلا، هنوز مشكي و يا سرمه­اي بسيار تيره است.

[=B Nazanin]مشكي يعني: اقتدار، و به همين دليل در ورزش­هاي رزمي بالاترين درجه، كمربند مشكي است.

[=B Nazanin]مشكي يعني: آرامش، چه اينكه به فرمودة قرآن كريم، خداوند همان كسي است كه شب[سياه و تاريك] را براي شما پديد آورد تا در آن آرام گيريد.
[=B Nazanin]( « ألله الذي جعل لكم الليل لتسكنوا فيه ..» سوره غافر آیه 61 )

[=B Nazanin][=B Nazanin]مشكي يعني: شيك بودن، و به همين دليل لباس­هاي مجلسيِ شيك، مشكي هستند. چنان­كه كت و شلوار داماد نيز اغلب مشكي است.

یا علی

بسم الله الرحمن الرحیم

چادرے ها زهــــــــرایے نیستند!

اگر پهلویشان درد دین نداشته باشد…

چادرے ها زهــــــــرایے نیستند!

اگر عدو را با سیاهے چادرشان به خاک سیاه نکشانند…

چادرے ها زهــــــــرایے نیستند!

اگر سیاهے چادرشان حرمت خون شهیدان را به عالمیان ننمایاند…

چادرے ها زهـــــــــرایے نیستند!

اگر منتظـــــــــر یوسف گمگشته اے نباشند…

چادرے ها زهــــــــرایے نیستند!

اگر فکرشان،هدفشان،راهشان،نگاهشان،عشقشان و حجابشان فاطمےنباشد…


خواهرمرم باتو سخن می‌گویم گوش کن با تو سخن می‌گویم …
من به چشمان تو گل‌های فراوان دیدم …
گل تقوا گل عفت گل صد رنگ امید گل فر
خواهرم باتو سخن می‌گویم گوش کن با تو سخن می‌گویم …
من به چشمان تو گل‌های فراوان دیدم …
گل تقوا گل عفت گل صد رنگ امید گل فردای بزرگ گل دنیای امید …
دیده بگشای و در اندیشه گل چینان باش همه گلچین گل امروزند همه هستی سوزند کس به فردای گل باغ نمی‌اندیشد آنکه گرد همه گلها به هوس می‌گردد بلبل عاشق نیست بلکه گلچین سیه کرداریست که سراسیمه می‌دود در پی گلهای امید تا یکی لحظه به چنگ آرد ریزد بر خاک دست او دشمن باغ است و نگاهش ناپاک تو گل شادابی به ره باد مرو غافل از باغ مشو ای گل صد پر من …
با تو در پرده سخن می‌گویم گل چو پژمرده شود جای ندارد در باغ گل، پژمرده نخندد بر شاخ، کس نگیرد ز گل مرده سراغ …
دل به لبخند حرامی مسپار، دزد را دوست مخوان، چشم امید بر ابلیس مدار، دیو خویان پلیدی که سلیمان رویند همه گوهر شکنند، دیو کی ارزش گوهر دارد، نه خردمند بود آنکه اهریمن را زسر جهل سلیمان خواند …
خویش را خوار مبین آری ای دخترکم ای سراپا الماس از حرامی بهراس قیمت خود مشکن قدر خود را بشناس …
خواهرم باتو سخن می گویم گوش کن با تو سخن می گویم …

بسم الله الرحمن الرحیم

روز شهادت حضرت زهرا یکی اومد خدمت آیت الله بهجت عرض کرد: آقا تسلیت میگم ، به حضرت زهرا سلام الله علیها سیلی زدند

آیت الله بهجت فرمودند: الان هم به حضرت زهرا سلام الله علیها سیلی می زنند

عرض کردند: الان چطور به حضرت سیلی می زنند؟

آیت الله بهجت فرمودند: هر دختر شیعه با بی حجابیش یه سیلی به صورت حضرت زهرا سلام الله می زنه

از امروز وقتی توی شهر دور می زنی ببین حضرت زهرا سلام الله علیها روزی چند تا سیلی می خوره

بسم الله الرحمن الرحیم

آهای خانومی که با چادرت فرش برا اومدن امام زمان (عج) پهن میکنی

سلام به همه

من هم دوست دارم با تقسیم این خاطره خانم فاطمه زهرا واسم یه لبخند از اون لبخندای نورانیش بزنه

امیدوارم این خاطره باعث بشه یه خانم با شرایطی مثل شرایط من، به چادر فکر کنه!

سوم دبیرستان بودم که برای تحصیل پدرم به انگلستان رفتیم. خانواده معتقدی داشتم. اما خودم آزاد بودم برای انتخاب روش زندگیم. اونا فقط گاهی گوشزد میکردن. من اصلاً به خدا و نماز و دین اعتقاد چندانی نداشتم. بر حسب عادت روسری سرم می کردم ولی حجاب برام مهم نبود.

تا اینکه یک حاجت مسیر زندگیمو عوض کرد. می دونستم خدایی هست که دعای بنده هاشو می شنوه و اجابت میکنه. تو انگلستان گاهی اوقات از اینترنت سریال ها و فیلم های ایرانی رو دانلود می کردیم می دیدیم. از این طریق بود که یک آهنگی رو شنیدم که یک جمله اش انگار جواب سوال من بود. آهنگ آقای اخشابی که واسه سریال گمگشته خونده بود یادتونه؟ میگفت " نماز حاجت بخونین، حاجتتون روا میشه" این جمله باعث شد تو نت سرچ کنم که چیه این نماز حاجت؟ و این شد شروع تلاش من برای شناخت خدا

وقتی نتایج سرچ رو دیدم با یه مطالبی روبه رو شدم که تا اون موقع نشنیده بودم. منی که 4 سال بود تو خود انگلیس پر بودم از مادی گرایی... با یه دریا مطالب تازه و زیبا مواجه شدم.

از همون موقع شروع کردم به خوندن یه دور کامل ترجمه قرآن، زندگیم متحول شد. اما هنوز با حجاب نبودم تا اینکه اومدیم ایران.

وارد دانشگاه شدم. بنا به دلایلی مجبور شدم به دانشگاه آزاد برم. اون واحدی که من بودم چادر اجباری بود اما فقط واسه دانشگاه چادر می پوشیدم و متاسفانه در دانشگاه ما چادر وسیله ای شده بود که ما هر طور خواستیم زیرش لباس بپوشیم و فقط برای رد شدن از حراستی های ورودی، چادرو بکشیم رو موهامون. سر کلاسم که چادرارو در میاوردیم.

متاسفانه الان تو جامعه چادریهای بدحجاب هم زیاد می بینم یه حرکاتی از چادری ها می بینیم که مو به بدنمون سیخ میشه، صد البته عمومیت نداره ولی هستن این جور چادری هایی ......اون موقع که من تازه اومده بودم به ایران، زیاد مدگرا نبودم و حجابم خیلی بد نبود. چشم و همچشمی تو دانشگاه و کلاس اومدن واسه همدیگه باعث شد رو بیارم به آرایش های آنچنانی و مدگرایی و اسراف و بی قیدی نسبت به حجاب و خلاصه با ورودم به دانشگاه وضع حجابم بدتر شد و به شدت رو آوردم به مدگرایی...

هر چند روز یه ست کامل عوض می کردم. کارم به جایی کشید که از دوست و آشنا واسه تنوع لباس قرض می گرفتم. اما خدارو شکر هیچوقت با پسری رابطه نداشتم. همه اش رو هم مدیون خدا می دونم. چون از بچگی خودش مانع من شده بود. در هر حال دوباره از خدا فاصله گرفتم. خدا منو ببجشه، چقدر آدم فراموشکاره....

یه ترم واحد اندیشه داشتم. کتابشو که میخوندم اون تلنگر دوباره به من زده شد. جملاتی که از ذهنم گذشت یادمه: "اگه من الان بمیرم چی می خوام جواب خدا رو بدم؟" دیدم هیچ بهونه ای ندارم. از همون لحظه تصمیم گرفتم با حجاب بشم و نماز بخونم.

برا شروع هد گذاشتم. قیافم خیلی عوض شد. همه تو دانشگاه یه جوری نگام می کردن. من که تا اون لحظه با یه مد و قیافه میومدم، این دیگه براشون خیلی عجیب بود. دوستای دوروبرم هم گاهی متلک می پروندن...

خلاصه واسم خیلیییی سخت بود. هر شب قبل از خواب کارم شده بود گریه کردن. آرزو میکردم ای کاش از اولش با حجاب بودم که این سختی ها رو تحمل نمی کردم.

شب شهادت امام صادق (ع) طبق معمول با گریه خوابیدم. اون شب پیامبر (ص) و امام علی (ع) اومدن به خوابم. پیامبر با یه لبخندی اومد طرفم که هیچ کس تا الآن اون طوری برام ذوق نکرده بود. دستشو گذاشت رو شونم و کلی برام حرف زد. ولی وقتی بیدار شدم یه کلمه هم یادم نبود. شد یه دلخوشی و امید واسم. اما واقعاً آدم فراموشکاره و ناسپاس. خودم رو عرض می کنم. نمی دونم، من زیاد میشه که تو جنگ با نفسم شکست می خورم. اون موقعی هم که هد رو گذاشتم کنار، اون خوابم رو فراموش کرده بودم.

یادمه اون روزا وسوسه شیطان چی بود! میگفت که تو با این ظاهرت ازدواج نمی کنی و کسی دیگه ازت خواستگاری نمی کنه. این قضایا تو زمستون اتفاق افتاد و جند ماهی از هد گذاشتنم می گذشت به هر حال من دوباره تو جنگ با نفسم شکست خوردم و هدو گذاشتم کنار.

همون شب خواب دیدم روی یه کوه فوق العاده بلندی بودم که مثل برج میلاد نازک بود و تاب می خورد که تو تاب آخرش منو گذاشت زمین. بیدار که شدم فهمیدم واقعاً سقوط کردم و از چشم خدا افتادم. تو این فاصله که خیلی از خودم بدم میومد و دائم خودمو سرزنش می کردم، خودمو با دوستام که جلو نامحرم با لباس ناجور میرقصیدن مقایسه کردم. گفتم چه فرقی با اونا داری؟

توی شب قدر همون سال تصمیم گرفتم برای همیشه با حجاب شم. ولی آروم آروم، نه یه دفعه ای که مثل سری قبل کمرم زیر اون همه فشار بشکنه. خوشبختانه جواب داد. . تو شب قدر در جواب وسوسه ی شیطان با خودم گفتم، من همسری که منو با این قیافه (بدحجاب) انتخاب کنه نمی خوام، حتی اگه تا آخر عمر مجرد بمونم. ولی این حرفارو که خانوهای محجبه شانس ازدواجشون پایینتره رو الان دیگه اصلاً قبول ندارم. اتفاقاً خدا براشون بهتر می خواد. همش حیله شیطان بود. واسه اینکه با حجاب بشم هم چندین بار زمین خوردم. اما به لطف خدا و توسل به معصومین بالاخره مهارش کردم نفسم رو. حداقل در این زمینه.

حدود یک سال گذشت یه روز داشتم به سخنرانی آقای پناهیان گوش میدادم ایشون گفتن: " آهای خانومی که با چادرت فرش برا اومدن آقا امام زمان (عج) پهن می کنی ......"

گفتم منم میخوام برا آقا و سرورم فرش قرمر پهن کنم. از اون موقع چادری شدم و با افتخار میگم که اولین و تا مدتها تنها کسی بودم که تو خونواده چادریه!

چادری شدن من رو 2 تا خواهر دیگرم که قبلاً بدحجاب بودن هم اثر گذاشته. من دختر بزرگم و ما 3 تا خواهریم. خواهر دوم من که 1.5 سال از من کوچیکتره تا حدی چادری شده. و خواهر کوچیکم که دبیرستانیه موهاشو کامل داده تو.

خدا رو هزاران بار شکر می کنم، که تو آخرالزمان، موقعی که به قولی خداوند شیعیان رو الک می کنه، تا اونایی که ثابت قدم هستن مشخص بشن، من رو نه یه بار نه دو بار، بلکه چندین بار تلنگر زد که بیدار بشم و مجذوب خودش کرد و از اون تاریکی ها نجات داد.

اطرافیان برخوردای متفاوتی در مورد چادرم دارن. بعضی ها فکر می کنن من ریا می کنم! بعضی ها به فکر واداشته شدن که من چرا عوض شدم. چون من "نماد" کلاس بودم برا فامیل! بعضی ها هم خدارو شکر از من تأثیر گرفتن و می خوان چادری بشن و یا شدن. بعضی ها از شنیدن خبر تغییر من اشک شوق ریختن. تو دانشگاه هم بعضی ها گفتن که حجاب بهم میاد و کسایی رو که دورادور میشناختم با نگاه هایی که نمی دونم چه طور تعبیر کنم نگام می کردن. دوست نداشتم نگاهاشونو. بعضی ها هم عقیده دارن که من اشتباه کردم.

از وقتی که چادری شدم حدود یک سال میگذره و خدا در این مدت رحمت زیادی به من نازل کرده. توفیق دارم جمعه ها نماز جمعه برم. برا اولین بار رجب پارسال به اعتکاف رفتم که تجربه ای بی نظیر بود واسم. دانسته های دینیم خیلی زیاد شده. مراسمات و روضه ها و.... رو هم شرکت می کنم. چند تا از گناهان و خصلت های بد دیگه رو گذاشتم کنار. مثل اسراف و .... با بعضی از خصلت هام هم دارم مبارزه می کنم..

ببخشید که طولانی شد.

خدایا این نعمت بزرگی که به من دادی ازم نگیر، و طعم این زیبایی رو به دیگران هم بچشون.

هدا الف ارسال با ایمیل

منبع : وبلاگ " من و چادرم ، خاطره ها "

بسم الله الرحمن الرحیم

چند درجه حرارت بیشتر پختـه ترت مـی‌کند..!
هــوا ممنونم!
گرم که می‌شوی تازه می‌فهمم لذت حجاب را…
لذت بندگی را…

یاد شهید علی اکبر طاهری به خیر که میگفت:
خواهرم فراموش مکن حجابت نزد دشمن بهترین اسلحه برای توست !


گرمای تابستان چه لذت بخش است وقتی با خدا معامله ی بهشت و جهنم می کنیم .. گرما را به جان می خریم اما حجابمان را با جهنم عوض نخواهیم کرد ../.

[=Comic Sans MS] اذا سمعنا اختنا شیئا عجاب
[=Comic Sans MS]قالوا کلاما لایسر عن الحجاب
[=Comic Sans MS]قالوا خیاما علقت بین الرقاب
[=Comic Sans MS]قالوا ظلاما حالکا بین الثیاب
[=Comic Sans MS]قالوا التأخر والتخلف فی النقاب
[=Comic Sans MS]قالوا الرشاقة والتطور فی غیاب
[=Comic Sans MS]نادوا بتحریر الفتاةوألفوا فیه الکتاب
[=Comic Sans MS]رسموا طریقا للتبرج لایضیعه الشباب
[=Comic Sans MS]یااختنا هذا نداء الحاقدین من الذئاب
[=Comic Sans MS]یااختنا صبرا تذوب ببحره کل الصعاب
[=Comic Sans MS]یا اختنا انت العفیفه والمصونة بالحجاب
[=Comic Sans MS]یااختنا هذا نباح لا یؤثرفی السحاب
[=Comic Sans MS]یا اختنا صبرا تذوب ببحره کل الصعاب
[=Comic Sans MS]فالجنة المأوی ویا حسن المئاب
[=Comic Sans MS]والنار مثوی [=Comic Sans MS]الظالمین لهم عقاب

[="Times New Roman"][="Black"]

حجاب يعني من مجهز به آنتي ويروس هَوس و وسوسه هستم.
[/]

[="magenta"]با اینکه خودم چادری نیستم و با چادر حال نمیکنم ولی‌ اعتراف می‌کنم که اگه همه پوشش درست درمون داشتیم الان به عنوانه یه کالا نبودیم برا مردا![/]

این شعر از شعرهای رفقای پدرم است که برای جمع میخواندند بنده از ایشان اجازه گرفته و خواستم در این جا قرار دهم تقدیم به کلیه خواهرهای باحجابم که به خودشان افتخار کنند:

حفظ حجاب نشانه ایمان است
خودنمایی طبیعت حیوان است
ای که خود را بمردم آرایی
عملت خلق و خوی شیطان است

ای بدحجاب بی حیا
خوفی نداری از خدا
کم خودنمایی کن بترس
از وحشت روز جزا

ودر پایان انزجار خودمان را از بدحجاب ها اعلام میداریم:

ای بد حجاب بی حیا ننگت باد
با این همه بی عفتی مرگت باد.

بسم الله الرحمن الرحیم

تو میتوانی روسری نصفه نیمه ات را هی برداری و دوباره بزاری
میتوانی گاهی بادبزنش کنی
میتوانی مانتوی سفید کوتاه نازک چسبان بپوشی تا گرمت نشود
فرض کن اینها بلد نیستند مثل تو باشند
فرض کن اینها عادت کرده اند به این پارچه ی سیاه در این گرما
فرض کن گرمشان نمیشود
فرض کن تو روشنفکری و اینها امل
آخر تو چه میدانی چادر ترنم عطر یاس در فضای غبار آلود دنیاست
آخر تو چه میدانی حجاب خنکا و زیبایی به وجود هر دختر مینشاند
تو میتوانی خوش باشی به عرق نکردن در دنیا
خنکای بهشت گوارایتان دختران چادری

سوگل;234911 نوشت:
اطرافیانم از چادری شدنم استقبال نمیکنند خیلی برام سخت شده من پاش وایمیستم ولی باور کنید خیلی سخته که به باورهات احترام نذارن . آخه من به کلی عوض شدم تمام اعتقاداتم تغییر پیدا کرد، برای مثال چند وقت پیش خواهرم که کارمند بانکه بهم گفت متنی که قراره فردا ببری پرینت بگیری بده بهم از بانک برات پرینت میگیرم منم گفتم نه درستش نیست . اون هم گفت اه چقد عتیقه شدی ، حرومه آره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ من واقعا ناراحت شدم و پشیمون، که چرا دلیلمو بهش گفتم و باید جور دیگه میگفتم.

سلام.
وضعيتي كه شما توش قرار دارين خيلي سخته. درسته. اما فضيلت داره شما بايد راهي پيدا كنين تا آسيبي از اطرافيانتون نبينين. مثلا كاري رو كه انجام مي دين دليلشو نگين. مثلا همين مورد. مي تونستين بگين نه خودم بيرون مي گيرم.
البته راه ديگه اي هم هست. اين كه به اعتقاداتتون افتخار كنين و اونو مايه كمتر بودنتون از ديگران ندونين. اگه به خاطر اعتقادات زيباي خودتون خودتونو مترود و كمتر از ديگران ببينين حفظ اين اعتقادات خيلي سخت مي شه.
شما بايد حقيقتا درك كنين كه مقام شما پايين تر نرفته.بلكه اعتقادي به اعتقاداتتون اضافه شده و اين اعتقاد شما رو به عرش مي بره. بايد درك كنين كه حجاب و اعتقاد به اون مثل باليه كه به شما توانايي پرواز مي ده. پس مسيري رو كه شما مي توني پرواز كني ديگران بايد پياده گز كنن.
شما مي تونين در مقابل هر حرف موضع بگيرين و سريعا بگين اعتقادم ايمانمه. به اعتقاداتم افتخار مي كنم. يا از اين قبيل حرف ها تا بعد از يه مدت مي فهمن كه شما استوارانه انتخاب كردي. اين رفتار دل اون ها رو نرم مي كنه. اما در عوض يه وظيفه مهم ديگه هم دارين. وظيفه شما به عنوان يك خانم محجبه حفظ عفاف و متانته. و همچنين مهمترين وظيفه شما الان برخورد خوب با كسيه كه با شما بد رفتاري مي كنه. پس رو عقايدتون ثابت قدم باشين.
من هم براتون آرزوي توفيق مي كنم.
بزارين يه داستان رو به اختصار براتون توضيح بدم.
يه خانمي زيبا رو و آمريكايي به دفتر يكي از مراجع در آمريكا رفت و گفت مي خوام مسلمون شم. مسئول دفتر گفت برو و تحقيق كن. سه بار اومد و هر سه بار گفت برو تحقيق كن. بار چهارم كه اومد مسئول گفت كاملا تحقيق كردي؟ اونم گفت آره. بهش چند تا كتاب داد و اونم رفت و خوند و با كمال ميل گفت مي خوام مسلمون شم.بعد به اون خانم گفتن تو سالروز بعثت رسول برنامه اي دارن. اونجا تشريف بيارين تا مسلمان شدنتونو اعلام كنيم. تو مراسم وقتي اعلام كردن كه اين خانم مسلمان شده يه آقايي بلند شد و گفت حتما عاشق يه مرد مسلمان شده و فكر كرده كه اسلام راه باز كن عشقشه.
مسئولين مراسم اون مرد رو آوردن جلو و ازش چند سوال فقهي پرسيدن كه اون مرد نتونست جواب بده. همون سوالا رو از اون خانم پرسيدن و اون خانم كامل توضيح داد و واسه همه آشكار شد كه اين خانم با تحقيق مسلمن شده.
يه مدت گذشت. اينبار اون خانم با حجاب كامل وارد دفتر شد و با مسئول اونجا صحبت كرد. از مشكلاتش گفت. گفت كه خانواده يهودي مسيحي اون مخالف اسلام گرايي اون هستن. گاه گااهي هم تهديد مي كنن. چند بار هم كتك زدن. گفت من جونم در خطره. چه كنم؟ مسئول با ايران تماس گرفت و پرسيد. جواب اين بود.اگر حفظ حجاب خطر جاني براي شخص داشته باشد و شخص راه ديگري نداشته باشد مي تواند براي حفظ جان تا برطرف شدن عامل تهديد حجابش را بردارد.
اون خانم فهميد چكار بايد بكنه. اما نقطه اوج داستان اينجاست.
اون خانم به طرف در خروجي رفت....اما ناگهان ايستاد و به مسئول گفت .....اگر من حجابم را حفظ كنم و در اين راه كشته شوم شهيد محسوب مي شوم؟
اشك تو چشم اون مسئول جمع شد و آروم گفت : بله
من براتون آرزوي توفيق مي كنم.
تو ميدون جنگ با شيطان هستين........جهاد بر شما مبارك.
چون به قول مولا علي كه جهاد نعمتيست كه بر كس داده نمي شود.
قدر خودتونو بدونين.
يا علي

تقدیم به کلیه خواهرانم که به فرموده حضرت زهرا لبیک گفته و حجاب را رعایت میکنند:
ای خواهر محجبه ایمان شعار توست
چادر شب سیاه سر تو وقار توست
اندر میان این همه بی بند و بارها
هم افتخار مایی و هم افتخار توست

هوا گرم است وآفتاب داغ
نگاهت قفل شده روی سیاهی چادرم
خوب میدونم درذهنت چه میگذرد
امابدان، من،
زیر سیاهی چادرم هستم که نسیم بوی بهشتی به صورتم میخورد
واین آفتاب هر چه داغتر بهای من بیشتر.........!!!!!(التماس دعا)

[="blue"]

ru siah;236693 نوشت:
اولا از طرف خانواده حمایت نمیشم دوما که خیلی میترسم میترسم ک نتونم صبر کنم و چادرمو کنار بزارم ....

با سلام و تحیات
به یاد حدیث رسول مکرم اسلام افتادم:

وای بر فرزندانی که در آخر الزمان بدنیا می آیند از دست پدر و مادرشان . اصحاب فرمودند : از دست پدر و مادرهایی که مشرک هستند ؟ فرمود : پدر و مادرهای آنان مسلمان هستند ، به امر دنیای بچه ها اهمیت میدهند ولی به آخرتشان اهمیت نمی دهند .
اولا:
باید متذکر شد که اگر چه ممکن است به نظر برسد که به طور نامحدود باید در جهت تأمین رضایت والدین عمل کرد؛ امّا این امر تا بدان جاست که اطاعت از والدین، تضادّی با اطاعت خداوند نداشته باشد.
بیشتر:
[spoiler]حدود اطاعت والدین
در اینجا شاید پرسیده شود که جلب رضایت والدین، تا چه حد و تا کجا لازم است. در این مورد، باید متذکر شد که اگر چه ممکن است به نظر برسد که به طور نامحدود باید در جهت تأمین رضایت والدین عمل کرد؛ امّا این امر تا بدان جاست که اطاعت از والدین، تضادّی با اطاعت خداوند نداشته باشد. در حقیقت، احسان نسبت به والدین و تکریم آنان تا آنجا لازم است که اگر آنان بر دینی غیر از دین مبین اسلام بودند، بنابر نصّ صریح قرآن و روایات، باز مجاز نیستیم که ترک احسان کنیم و در امور دنیوی باید مطیع آنها باشیم و در مسائل دینی و مذهبی، اگر اطاعت و فرمان پدر و مادر، مخالف فرمان خدا و رسولش باشد، در این صورت، اطاعت از آنان لازم نیست.

قرآن کریم در آیات زیادی در کنار توصیه به اطاعت از والدین، این نکته را نیز گوشزد می کند که متابعت از پدر و مادر، مشروط بر عدم تضاد با فرمان خداوند است و در صورتی که متابعت از والدین، سبب خروج از عبودیت شود، این اطاعت لازم نیست.

خداوند متعال، پیش از آنکه اطاعت از والدین را بخواهد، دعوت به عبودیت و پرستش و اطاعت خویش و عمل به اصل توحید را می خواهد. بالاترین حق را خداوند بر گردن ما دارد که بر تمام حقوق دیگر، مقدّم است.

[27]
در آیینه احادیث و روایات نیز اطاعت از والدین، زیرمجموعه و تحت الشعاع اطاعت از پروردگار بر شمرده شده است و در حدیث وارد شده که «لا طاعة لمخلوق فی معصیة الخالق».(17) طاعت هیچ آفریده ای از رهگذر نافرمانی آفریدگار، معقول و جایز نیست و ما مجاز نیستیم که اطاعت از غیر خدا را بر اطاعت از خدا ترجیح دهیم و خداوند متعال در قرآن مجید، ما را به اطاعت کورکورانه و چشم و گوش بسته از پدران و نیاکان بر حذر می دارد و می فرماید:

یا اَیهَا الَّذینَ امَنُوا لا تَتَّخِذُوا ابائَکمْ وَ اِخْوانَکمْ اَوْلِیاءَ اِنِ اسْتَحَبُّوا الْکفْرَ عَلَی الاْیمانِ وَ مَنْ یتَوَلَّهُمْ مِنْکمْ فَأولئِک هُمُ الظّالِمُونَ.(18)

ای اهل ایمان! شما پدران و برادران خود را نباید دوست بدارید، اگر آنها کفر را بر ایمان ترجیح دهند، و هر کس از شما آنان را دوست بدارد، بی شک، ستمکار است.

در حقیقت، همه چیز باید فدای هدف اصلی، یعنی توحید شود. در آیه بعد، خداوند می فرماید که عشق و علاقه انسان به زن و فرزند و مال و مقام و خانه، نباید مانع از اجرای حکم خدا و جهاد گردد و او را از هدف مقدسش باز دارد.

خداوند در سوره لقمان، درباره پدران و مادران بت پرست می فرماید:

وَ اِنْ جاهَداک عَلی اَنْ تُشْرِک بی ما لَیسَ لَک بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما

[28]
وَ صاحِبْهُما فِی الدُّنْیا مَعْرُوفا.(19)

اگر آنها (پدر و مادر) به تو اصرار دارند که چیزی را که شریک خدا نمی دانی، برای او شریک قرار دهی، هرگز از آنها اطاعت مکن؛ ولی در زندگی دنیا با آنها به نیکی رفتار کن.

خلاصه آنکه رضایت والدین و دوستی آنان، بسیار مورد سفارش است؛ ولی این امر نباید باعث اطاعت کورکورانه و بی تعقّل شود، به صورتی که حتی به دعوتِ کفرآمیز آنان نیز رضایت دهیم.

6 - وَ وَصَّینَا الاِْنْسانَ بِوالِدَیهِ حَمَلَتْهُ اُمُّهُ وَهْناً عَلی وَهْنٍ وَ فِصالُهُ فی عامَینِ اَنِ اشْکرْ لی وَ لِوالِدَیک اِلَی الْمَصیرُ.(20)

ما به انسان درباره پدر و مادرش سفارش کردیم. مادرش او را با زحمت روی زحمت حمل کرد، و دوران شیرخوارگی او در دو سال پایان می یابد، و به او توصیه کردیم که برای من و برای پدر و مادرت شکر به جا آور، که بازگشت همه شما به سوی من است.

یکی دیگر از آیاتی که بر عظمت والدین و نیکی به آنها دلالت دارد، همین آیه است که در اینجا بحث از نعمت پدر و مادر و زحمات و حقوق آنهاست و اینکه خداوند، شکر پدر و مادر را در کنار شکر خودش قرار داده است، چون مادر در مدتی که بچّه را حمل می کند و بعد از آن که دوران شیرخوارگی را طی می کند، بزرگترین فداکاری را هم از نظر روحی، هم

[29]
از لحاظ جسمی و هم از جهت خدمات دیگر، در مورد فرزندش انجام می دهد.

خداوند می فرماید: شکر مرا به جا آور که چنین پدر و مادر مهربانی به تو داده ام و هم شکر پدر و مادرت را که عهده دار انتقال نعمتهای من به تو هستند. پدر و مادر به حکم عواطف، کمتر فرزندان خود را فراموش می کنند. این فرزندان هستند که باید آنها را فراموش نکنند؛ مخصوصا به هنگام پیری؛ چرا که بسیار دیده شده است که فرزندان، پدر و مادر را در هنگام پیری فراموش می کنند و این، بدترین ناشکری برای فرزندان محسوب می شود.

صاحب تفسیر آیات الاحکام،(21) در ذیل این آیه شریفه از سوره لقمان مطالبی چند را بیان نموده است که در زیر می آید:

1 - خداوند، پس از اینکه انسان را به اطاعت از پدر و مادر و مهربانی نسبت به آنها سفارش می کند، اهمّیت محبّت به مادر را جداگانه متذکر می شود. این به جهت عنایت بیشتر و اهمّیت داشتن فراوان حقّ مادر است.

2 - خداوند به شکرگزاری نسبت به پدر و مادر، امر می کند؛ ولی اوّل به شکرگزاری نسبت به ذات اقدس خودش (ان اشکرلی) سفارش می کند و در این تقدیم، به اینکه حقِ خدای سبحان، بزرگتر از حقّ والدین است، اشاره دارد و اینکه شکر او از شکر پدر و مادر، لازم تر است؛ چون منعمِ حقیقی خداست و او سبب حقیقی در خلق و ایجاد است و پدر و مادر، سبب ظاهری هستند. پس سزاوار است

[30]
که سبب حقیقی بر سبب ظاهری، مقدّم باشد.

3 - خداوند در پایان آیه می فرماید: «الی المصیر». تقدّمِ جار و مجرور افاده حصر می کند؛ یعنی در نهایت به سوی من باز می گردید، نه به سوی غیر من، و برگشت تمام خلایق به سوی من است.

7 - وَ قال رَبِّ اَوْ زِعْنی اَنْ اَشْکرَ نِعْمَتَک الَّتی اَنْعَمْتَ عَلَی وَ عَلی واِلَدَی.(22)

[حضرت سلیمان] گفت: پروردگارا! شکر نعمتهایی را که بر من و پدر و مادرم ارزانی داشته ای به من الهام فرما.

در این آیه، حضرت سلیمان و افراد صالح، در مقام دعا از خداوند می خواستند که آنان را موفّق گرداند که شکر نعمتهایی را که برخود آنان و والدینشان ارزانی داشته است، به جا آورند. لذا انسان موظّف است شکر و سپاس نعمتی را که خداوند حتی به والدین هم داده، به جا آورد و این خود، یک نعمت است و شکر اینها مایه خشنودی پروردگار است.

حضرت سلیمان، نه تنها تقاضای توانایی بر شکر نعمتهایی که خداوند به خود او داده است؛ بلکه در عین حال، تقاضا دارد که شکر مواهبی که بر پدر و مادرش ارزانی شده نیز ادا کند، چون بسیاری از مواهب وجود انسان، از پدر و مادر به ارث می رسد و امکاناتی که خداوند به پدر و مادر می دهد، کمک مؤثّری برای فرزندان در راه نیل به هدفها می کند.

8 - وَ وَصَّینَا الاِنْسانَ بِوالِدَیهِ اِحْساناً حَمَلَتْهُ اُمُّهُ کرْهاً وَ وَضَعَتْهُ کرْها و حَمْلُهُ و فِصالُهُ ثَلثُونَ شَهْراً.(23)

[31]
ما به انسان توصیه کردیم که به پدر و مادرش نیکی کند، مادرش او را با ناراحتی حمل می کند و با ناراحتی بر زمین می گذارد، و دوران حمل تا از شیر گرفتنش سی ماه است.

خدمت به پدر و مادر و شکر زحمات آنها، مقدّمه ای است برای شکر پروردگار. آن زحماتی را که مادر از روز انعقاد نطفه می کشد (که یکی از سخت ترین حالات مادر است)، جای این شکر را دارد. مادر در طول این سی ماه، بیشترین زحمات را متحمّل می شود و بزرگترین فداکاری را در مورد فرزندش انجام می دهد تا آنجا که گاه جان خود را بر سرِ فرزند می نهد.

بعد دوران مراقبت فرا می رسد که مادر باید با صبر و حوصله، تمام نیازهای فرزند را تشخیص دهد و آنها را بر آورده کند. تأمین غذای او که از شیره جان مادر گرفته می شود، ایثاری است بس بزرگ.

اینکه در این آیه تنها از مادر سخن به میان آورده شده و سخنی از پدر در میان نیست، نه به دلیل عدم اهمّیت اوست، چون پدر نیز در بعضی از این مشکلات با مادر شریک است؛ ولی نشان می دهد که سهم مادر در تحمّل مشکلات بیشتر است، لذا بیشتر روی آن تکیه شده است. مادر، کسی است که هر انسانی، طبق فطرت خویش به او جذب می شود و هر چقدر این محبّت و نیکی در یک خانواده از انسجام و استحکام بیشتری برخوردار باشد، اساس جامعه، استوارتر خواهد بود.

9 - وَ بَرّا بِوالِدَتی وَ لَمْ یجْعَلْنی جَبّارا شَقِیا.(24)

[32]
خداوند مرا نسبت به مادرم نیکو کار قرار داده، و جبّار و شقی قرار نداده است.

قرآن، در ترسیم سیمای مهربان حضرت عیسی علیه السلام به این نکته توجّه می دهد که وی افتخار می ورزید که خداوند، او را نسبت به مادرش رئوف و مهربان قرار داده و یا خطاب به حضرت یحیی علیه السلام می فرماید:

وَ بَرّا بِوالِدَیهِ وَ لَمْ یکنْ جَبّارا عَصِیا.(25)

او نسبت به پدر و مادرش نیکوکار بود و جبّار و عصیانگر نبود.

بر این اساس است که قرآن، در مقام بیان نعمتهایی که به مسیح علیه السلام ارزانی داشته، چنین تذکر می دهد:

اِذْ قالَ اللّه یا عیسی ابْنَ مَرْیمَ اذْکرْ نِعْمَتی عَلَیک وَ عَلی والِدَتِک.(26)

به یاد آور هنگامی را که خداوند به عیسی بن مریم گفت: متذکر نعمتی که بر تو و مادرت دادم، باش.

بر شمردن نعمتهایی که خداوند به انسان داده است، به منظور زنده کردن روح شکرگزاری در اوست.

یکی از خصایص ارزنده حضرت عیسی و یحیی علیهماالسلام این بود که با پدر و مادر خود نیکوکار بودند و هرگز در برابر ایشان عصیان نکردند و منطق انسانی، چنین حکم می کند که با کسانی که سالها با ما مدارا و نرمی رفتار کرده و با مهربانی سخن گفته اند، در مقابل آنها خاضع باشیم.

[33]
10 - کتِبَ عَلَیکمْ اِذا حَضَرَ اَحَدَکمُ الْمُوْتُ اِنْ تَرَک خَیرَاً الْوَصِیةُ لِلْوالِدَینِ.(27)

بر شما نوشته شده هنگامی که یکی از شما را مرگ فرا رسد، اگر چیز خوبی از خود به جای گذارده، برای پدر و مادر، وصیت کند.

مقصود از نیکی و یا محبّت به والدین، تنها خدمت ظاهری و لبخندزدن به آنها نیست؛ هر چند کار مطلوبی است. خداوند دستور می دهد که به فکر زندگی پدر و مادر باشیم و فرزندان ثروتمند، وصیت کنند که سهمی از ارث آنها به والدینشان پرداخته شود تا زندگی پدر و مادرشان بعداز مرگ آنها تأمین شود. خداوند همچنین والدین را بهترین مورد، انفاق معرّفی می کند و می فرماید:

یسْئَلُونَک ماذا ینْفِقُونَ قُلَ ما اَنْفَقْتُم مِنْ خَیرٍ فَلِلْوالِدَینِ.(28)

از تو سؤال می کنند چه چیز انفاق کنند، بگو هر خیر و نیکی و سرمایه سودمند مادّی و معنوی که انفاق می کنید، برای پدر و مادر باید باشد.

در قرآن، آیات زیادی درباره انفاق و بخشش در راه خدا آمده؛ ولی در این آیه، موارد و اشخاصی که به آنها انفاق می شود، بیان شده است. خداوند، اوّل چیزی را که باید انفاق نمود، با ذکر کلمه «خیر» بیان می کند که هر نوع کار و سرمایه خیر و مفید و قابل انفاق می تواند باشد. دومین مصرف انفاق، قبل از همه خویشاوندان و از

[34]
میان آنها نخست پدر و مادر هستند. بدیهی است که انفاق به آنها، علاوه بر آثاری که در هر انفاقی نهفته است، اثر عمیقی در استحکام پیوند و خویشاوندی دارد.

11 - اِمّا یبْلُغَنَّ عِنْدَک الْکبَرَ اَحَدُهُما اَوْکلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما اُفٍّ وَ لا تَنْهَرْ هُما وَ قُلْ لَهُما قَوْلاً کریماً.(29)

هرگاه یکی از آنها یا هر دو آنها نزد تو به سن پیری برسند، کمترین اهانتی به آنها روا مدار، و بر آنها فریاد مزن، و گفتار لطیف و سنجیده و با نرمی و بزرگوارانه بگو.

پدران و مادران، در دوران پیری بیش از هر زمان به کمک فرزندان نیاز دارند و درخواست های آنان در این سن و سال، بیش از گذشته است و در چنین مواقعی، گفتن سخن ملال آور و تند به آنان، مایه ناراحتی آنها می گردد.

در این موقع، آزمایشِ بزرگ فرزندان شروع می شود که در اینجا آیا وجود چنین پدر و مادری را مایه رحمت می دانند و یا بلا و مصیبت. آیا صبر و حوصله کافی برای برخورد احترام آمیز با چنین پدر و مادری را دارند و یا اینکه آنها را آزار می دهند.

قرآن، خطاب به فرزندان می گوید که به پدر و مادر، حتی اُف مگویید، یعنی با صدای بلند و اهانت آمیز با آنها سخن مگویید. قرآن، حتی کمترین بی احترامی را در برابر پدر و مادر اجازه نداده است. در حدیثی از امام صادق علیه السلام می خوانیم:

لو علم الله شیئاً هو أدنی من اُف لنهی عنه، و هو من أدنی

[35]
العقوق، و من العقوق ان ینظر الرجل الی والدیه فیحّد النظر الیها.(30)

اگر چیزی کمتر از اُف وجود داشت، خدا از آن نهی می کرد و این، حدّاقل مخالفت و بی احترامی نسبت به پدر و مادر است و از این جمله، نظر تند و غضب آلود به پدر و مادر است.

احترام به پدر و مادر آن قدر لازم است که حتی نباید در برابر آنها کمترین سخنی که دلیل بر ناراحتی از آنها و یا حتّی تنفّر باشد، بر زبان جاری ساخت.

12 - وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَ قُلْ رَبِّ ارْحَمْهُما کما رَبَّیانی صَغیراً.(31)

بالهای محبّت و تواضع خویش را در برابرشان بگستران و بگو: پروردگارا! همان گونه که آنان مرا در کودکی تربیت کردند، مشمول رحمتشان قرار ده.

قرآن، تنها سخن ملال و تند نگفتن را در حفظ مقام و موقعیت پدر و مادر کافی نمی داند؛ بلکه یک سری دستورهایی می دهد که می تواند در قلوب آنها روح نشاط ایجاد کند.

لذا قرآن بر دوران پیری پدر ومادر تکیه کرده که در آن موقع، نیاز شدیدی به حمایت و محبّت و احترام دارند. آنها ممکن است بر اثر کهولت سن به جایی برسند که نتوانند بدون کمک دیگری حرکت کنند.

[36]
نکته ای که از این آیه استفاده می شود، این است که اگر پدر و مادر آنچنان پیر و ناتوان شدند که به تنهایی قادر بر حرکت انجام کارهای ضروری خویش نبودند، فراموش نکن که توهم در کودکی چنین بودی و پدر و مادر، تمام این زحمات دوران کودکی تو را تحمّل کردند. پس تو هم در مقابل، آن زحمات و محبّتها را جبران کن.

سید قطب در تفسیر خویش، نقل می کند که شخصی در حین طواف، مادر خود را هم طواف می داد. پیامبر صلی الله علیه و آله را دید. عرض کرد: «آیا حق مادرم را با این کار به جا آوردم» فرمود: نه، حتی جبران یکی از ناله های او را به هنگام وضع حمل نمی کند.(32)

17 - نهج البلاغه (شیخ محمد عبده)، حکمت 165.18 - سوره توبه(9)، آیه 23.19 - سوره لقمان(31)، آیه 15.20 - سوره لقمان (31)، آیه 14.21 - روائع البیان، ج2، ص261.22 - سوره نمل(27)، آیه19.23 - سوره احقاف(46)، آیه15.24 - سوره مریم(19)، آیه 32.25 - سوره مریم(19)، آیه14.26 - سوره مائده(5)، آیه110.27 - سوره بقره(2)، آیه 180.28 - سوره بقره(2)، آیه215.29 - سوره اسراء (17)، آیه 23.30 - جامع السعادات، ج 2، ص 258.31 - سوره اسراء (17)، آیه 24.32 - فی ظلال القرآن، ج 5، ص 371.[/spoiler]
ثانیا:
توکل بر خداوند
یه یا علی بگید...
التماس دعا

[/]

سلام

بذارید من براتون یه خاطره بگم.

یه روز تو دانشگاهمون ، یکی از دختر چادری هامون اومد از من جزوه بگیره.خوب من ماکسیمم دانشگاهمون هستم. آره ، تقریبا یک سال پیش.
این هم از اون دختر ها بود ها. سفید مثل برف. باور کنین خالی نمی بندم.
چشمتون روز بد نبینه ، من یه تی شرت نارنجی پوشیده بودم ، آستین کوتاه!!! الآن دارم فکر می کنم تو قسمت حجاب واسه آقایان باید این خاطره رو می نوشتم. حالا.
خوب اون موقع مثل الآن فکر نمی کردم. تازه هنوز هم تفکراتم خرابه. اعمالم هم. خدا ببخشه. پسر بدی شدم، اون چیزی که خدا دوست نمی داره.
خلاصه :
بنده ی خدا اصلا به من نگاه نکرد ، هر چی با هام حرف می زد ، زمین رو نگاه می کرد.

[="blue"]کلی ازش خجالت کشیدم.[/]

البته یه چیزهایی هم ازش یاد گرفتم ، همون چند ثانیه.
کارش حرف نداشت.

امام علی علیه السلام

اَلنّاسُ مِن خَوفِ الذُّلِّ مُتَعَجِّلُوا الذُّلِّ؛
مردم از ترس ذلّت به سوى ذلّت مى شتابند.

غررالحكم، ج2، ص156، ح2172

ان شاءالله که هیچ مومنی مشمول این حدیث نشه .

یه حدیثی هست که هر وقت میبینمش هم میترسم و هم خیلی امیدوار میشم .

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم :
« به زودی پس از شما قومی خواهد آمد که پاداش یکی از آنها به اندازه پاداش 50 نفر از شماست.»
اصحاب گفتند:« ای رسول خدا، ما در جنگ‌های بدر و احد و حنین همراه تو بودیم و قرآن در میان ما نازل شد! »
پیامبر اکرم فرمود:« اگر به آنچه آنان مکلف شده‌اند، مکلف می‌‌شدید، مانند آنان پایداری نمی‌کردید.»

بحارالانوار 52/257 حدیث 147

حجاب زیبایی فنا ناپذیر یک خانم هستش به شرطی که ساختگی نباشه و بخاطر دلش باشه و اجباری توش نباشه ...

من یکی دو تا سوال داشتم. همه ی طرفداران چادر هم جمعند ، جواب بدین :

[="blue"]1- چرا حجاب تو ایران ، شده چادر ؟ چرا مانتو یی ها با حجاب به حساب نمی یان ؟ [/]

نظر خودم : الآن افراد محجبه در دیگر ممالک ، اغلب چادر نمی پوشند ، و ما تو ایمانشون شک نمی کنیم. چرا بکنیم اصلا. خداوند هم دستور به حجاب داشتن داده ، نه چادر داشتن.

فرض کنید یه دختر چادری یه روز بارونی ، یه دست چتر و به یه دست هم کیف داشته باشه. با کدوم دستش چادرش رو بگیره؟ البته چادر ایرانی گام مثبتی بوده.

[="blue"]2- چرا مشکی ؟[/]

نظر خودم : نظر پیامبر به رنگ سفید هست . تو کتاب دینی دبیرستان نوشته بود. اون چیزی که برای پوشش مهم هست ، به قول مادر بزرگم ، محرم بودن هست . به قول خودم ، این که ازش نور رد نشه. یعنی از اینورش ، اونورش رو نبینیم. البته رنگ هم مهمه. همون قدر که به نظر من مشکی بده ، مثلا قرمز هم بده. اما رنگ های متعادل تر اگر جایگزین رنگ مشکی بشود ، اگر بتوانیم چنین کاری رو به طریقی که من نمی دونم بکنیم ، به نظرم کار مثبتی کردیم. این درست نیست. فرض کنید که همه زن ها چادری بشوند. اون وقت نصف جامعه مشکی میشه. من هیچ طوری تو کتم نمی ره که مشکی رنگ خوبیه. رنگ نا امیدی ، رنگ شکست . رنگ نشدن ها .

مثلا مدینه ، شهر سفید هست. چه زیباست. دور خونه ی خدا همه سفیدند، چه زیباست. شهر سفید توی ارباب حلقه ها ، چه زیباست. اون وقت سوار سیاه ، مشکی بود. خود من ، روشن که می پوشم ، دو برابر با حال می شم.

البته من ، نظرم ، حتما سفید نیست. مثلا یکی دیگه از دخترهای داشگاهمون که چادری بود ، زیر چادر مانتو آبی سیر می پوشید. واقعا طرح خوبی بود برای کم کردن سیاهی از جادرش. و جواب می داد . ولی هنوز هم کمه.

مثلا" ماشا الیلیکینا " که روسری آبی روشن پوشیده ، انصافا خیلی قیافش بهتر شده نسبت به وقتی که اگر مشکی می پوشید. بالاخره به بهانه ی حجاب که نباید ملت سیاهی ها باشیم ؟ باید باشیم؟

به نظر من باید ملت مسلمان در ظاهر هم جلوه ی زیبایی خدا باشه.

جواب بدید لطفا .
نظراتتون بگید.
شاید راهی پیدا کردیم واسه مشکی.

**ﻭﻗﺘﯽ ﻣﺸﮑﯽ ﻣﺪ ﺑﺎﺷﻪ ﺧﻮﺑﻪ
ﻭﻗﺘﯽ ﺭﻧﮓ ﻣﺎﻧﺘﻮ ﺷﻠﻮﺍﺭ ﺑﺎﺷﻪ ﺧﻮﺑﻪ
ﻭﻗﺘﯽ ﺭﻧﮓ ﻋﺸﻘﻪ ﺧﻮﺑﻪ!
ﻭﻗﺘﯽ ﺭﻧﮓ ﮐﺖ ﻭ ﺷﻠﻮﺍﺭ ﺑﺎﺷﻪ ﺑﺎ ﮐﻼ‌ﺳﻪ!
ﻭﻗﺘﯽ ﻟﺒﺎﺱ ﻫﺎﯼ ﺷﺐ ﺗﻮ ﻣﻬﻤﻮﻧﯽ ﻫﺎ ﻣﺸﮑﯽ ﺑﺎﺷﻪ ﺑﺎﮐﻼ‌ﺳﻪ!
ﺍﻣﺎ

ﻭﻗﺘﯽ ﺭﻧﮓ ﭼﺎﺩﺭ ﻣﻦ ﻣﺸﮑﯽ ﺷﺪ
ﺑﺪ ﺷﺪ!
ﺍﻓﺴﺮﺩﮔﯽ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﺩ!
ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺣﺪﯾﺚ ﻭ ﺭﻭﺍﯾﺖ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﻧﺪ
ﮐﻪ ﺭﻧﮓ ﻣﺸﮑﯽ ﻣﮑﺮﻭﻫﻪ!
ﻣﺸﮑﯽ ﺗﺎ ﺟﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﻟﺒﺎﺱ ﻫﺎﯼ ﺷﻤﺎ ﺑﻮﺩ ﺧﻮﺏ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺑﺎﮐﻼ‌ﺱ ﺑﻪ ﻣﺎ ﮐﻪ ﺭﺳﯿﺪ ﺑﺪ ﺷﺪ
ﻣﻦ ﻭ ﻣﺘﻬﻢ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﺪ ﺑﻪ ﺍﻓﺴﺮﺩﮔﯽ ﺑﻪ ﺩﻝ ﻣﺮﺩﮔﯽ
ﻭ ﻣﻦ ﺗﻮﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺩﻧﺒﺎﻟﻪ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﯼ ﻫﺴﺘﻢ ﮐﻪ ﺍﻓﺴﺮﺩﮔﯽ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﺑﻪ ﺣﮑﻢ ﺷﻤﺎ!
ﭼﺮﺍ ﺣﺠﺎﺏ ﺭﺍ ﻣﺴﺎﻭﯼ ﺑﺎ ﺍﻓﺴﺮﺩﮔﯽ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﯿﺪ!
ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﭼﺎﺩﺭ ﻣﺪ ﺷﻮﺩ
ﻣﺸﮑﯽ ﺭﻧﮓ ﻋﺸﻖ ﺑﺎﺷﺪ
ﻋﺸﻖ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﻓﺴﺮﺩﮔﯽ!ﻗﺸﻨﮕﻪ**
*ﻣﻨﺒﻊ :ﻣﺒﺎﺭﺯﮐﻠﯿﭗ*

[="blue"]

بابک 113;237058 نوشت:
شاید راهی پیدا کردیم واسه مشکی.

رنگ چادر : گرچه رنگ چادر به اقتضاء شرایط محیط بعضا متفاوت است . ولی پس از پیروزی انقلاب اسلامی خصوصا در محیطها و شهرهای مذهبی به دلیل ملازمت چادر مشکی با وقار و متانت ، رنگ چادر دختران و بانوان متدین ، غالبا مشکی است .
[="blue"][="purple"]به دلیل ملازمت چادر مشکی با وقارومتانت [/][/]
رنگ چادر دختران و بانوان مومن و متدین در شهرهای مذهبی مثل قم -مشهد
ودر محیط های علمی مذهبی مثل حوزه های علمیه خواهران مشکی است.
و واقعیت خارجی نیز موید این است که بانوان مومن و مسلمان و فرهیخته خودشان نیز قبول دارند
که رنگ مشکی چادر در تحقق حجاب اسلامی نسبت به دیگر رنگ ها
رنگی موثر و کار آمد است.
برگرفته از پرسمان حجاب-حسین مهدی زاده ص 98[/]

سلام
خدارو شکر بدبختیامون یکی دوتا نیست که...
دیروز به مامانم میگم برم چادری بگیرم بدم مامانبزرگ بدوزه برام
میگه:نشستی فکر کردی تصمیم گرفتی باز!الان زوده بزار چند سال دیگه...
میگم:میگم اومدیم این هفته آقا ظهور کردن اونوقت چه فایده ای داره...
میگه:ببین ناتیا خانوم الان تابستونه میخوایم بریم مسافرت کیش شمال میخوای چادر سرت کنی...
میگم:خوبیش به همین سختیشه دیگه..
میگه:تو الان چهارتا چادری دورتو گرفتن جو گیر شدی بعد دو ماه چادرتو بر میداری....
....:::راست میگه؟؟؟؟؟؟:::....

[="royalblue"]وای نه اگر چادر بزاری یک احساس امنیتی میکنی که دیگه برات خیلی سخت بخوای برداری!
اولش شاید برات یکم مشکل باشه اما بعدش احساس غرور میکنی که چادری هستی.من یکی از دوستانم با تشویق ما(ریا شد!)چادری شد
آخ نمیدونی اوایل فیلم سینمایی داشتیم تو خوابگاه از دست چادر سر کردنش اما الان همون آدمی که براش فرق نمیکرد با هر تیپی بیرون بره ،یک علاقه خاصی به چادر پیدا کرده که حتی اطافیان بدترین تیکه هارو بهش میگن اما مصمم تر میشه[/]

اتفاقا خودمم همین تصمیمو داشتم انقدر گشتم تا چادرمو پیدا کردم به امید خدا امروز اولین روزه که با رفتن به جشن سرورم علی اکبر شروع میشه.

سلام

باورتون نمیشه رو ابرا راه میرفتم امروز اولین روز بود اما من به اندازه کل عمرم سربلند بودم تازه همه ی دوستامم استقبال کردن...

...::::چ حس خوبی بود اون لحظه که از کنار ی برادر رد میشدم حتی حتی حتی نگاهمم نمیکرد::::....