¸.¤·✿° طلوع نور °✿·¤.¸ویژه نامه مبعث نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله

تب‌های اولیه

62 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

قرآن بخوان و راه خدا را نشان بده
توحید را نشان زمین و زمان بده

قرآن بخوان و با نفس آسمانی ات
این مرده های روی زمین را تکان بده

#علی_اکبر_لطیفیان

درکوه انعکاس خودت را شنیده ای
تا دشت ها هوای دلت را دویده ای

در آن شب سیاه نگفتی که از کدام
وادی سبد سبد گلِ مهتاب چیده ای؟

«تبت یدا...» ابی لهبان شعله می کشند
تا پرده ی نمایش شب را دریده ای

رویت سپیده ای ست که شب های مکه را...
خالت پرنده ای ست رها در سپیده ای

اول خدا دو چشم تو را آفرید و بعد
با چشمکی ستاره و ماه آفریده ای

باران گیسوان تو بر شانه ات که ریخت
هر حلقه یک غزل شد و هر مو قصیده ای

راهب نگاه کرد و آرام یک ترنج
افتاد از شگفتی دست بریده ای

دیگر چرا به عطر تو ایمان نیاوریم
ای لهجه ات صراحت سیب رسیده ای!

بالاتر از بلندی پرهای جبرئیل
تا خلوت خدا، تک و تنها پریده ای

دریای رحمتی و از امواج غصه ها
سهم تمام اهل زمین را خریده ای

حتی کنار این غزلت هم نشسته ای
خط روی واژه های خطایم کشیده ای

گفتند از قشنگیت اما خودت بگو
از آن محمدی که در آیینه دیده ای

#قاسم_صرافان

در آسمان نگاهم یگانه خورشیدی
شب سیاه بلا را صباح امیدی

« به غمزه مسئله آموز » کل استادان
اگرچه خط ننوشتی، تو عشق می دیدی

درخت رحمت تو سایه گستر عالم
تو نخل پر ثمر بوستان توحیدی

خلیل، عیسی و موسی و نوح شاگردت
تو با کلام خودت کاخ کفر برچیدی

اگرچه بر سر و رویت شکمبه پاشیدند
ولی تو حوصله کردی، ولی تو بخشیدی

تو نور لم یزلی و نمی شوی خاموش
تو سلسبیل صفایی، تو عشق جاویدی

#حسین_رضائیان

ای نام تو جان بخش تر از آب حیات
محتاج تو خلقی به حیات و به ممات

از بعثت انبیاء و ارسال رسل
مقصود تو بودی، به محمد صلوات

#صغیر_اصفهانی

دلم شکسته ی سنگ ملامت است خدایا
به روی شانه من بار تهمت است خدایا

گل محمدی ام من سلامم و صلواتم*
به جامه ام همه عطر نبوت است خدایا

ندای ندای دائم تهلیلم و در آینه ی من
حدیث لا, همه الای وحدت است خدایا

عدم, اگرچه به دنیا کشانده زیستنم را
وجود من نگران قیامت است خدایا

نه نفس مطمئنی و نه جرئت رجعت
تمام دار و ندارم محبت است خدایا

مرا رها مکن و ارجعی بگو که اسیرم
مرا بخوان که جدایی مصیبت است خدایا

گدای راز الستم فقیر ذات تو هستم
همین که جز تو ندارم غنیمت است خدایا

من از عشیره ی عشق محمدم, به هوایش
شهید اگر نشوم کفر نعمت است خدایا

*وامی از محمدمهدی سیار

#میلاد_عرفان_پور

در آن زمان که درختی نبود و برگی هم
خدای بود و تو هم سیب نوبرش بودی

قرار نیست چهل سال بگذرد از تو
تو قبل از آمدنت هم پیمبرش بودی

#علی_اکبر_لطیفیان

شعر اگر از تو نگوید همه عصیان باشد
زنده در گور غزلهای فراوان باشد

نظم افلاک سراسیمه به هم خواهد ریخت
نکند زلف تو یک وقت پریشان باشد

سایه ی ابر پی توست دلش را مشکن
مگذار این همه خورشید هراسان باشد

مگر اعجاز جز این است که باران بهشت
زادگاهش برهوت عربستان باشد

چه نیازی ست به اعجاز، نگاهت کافی ست
تا مسلمان شود انسان اگر انسان باشد

فکر کن فلسفه ی خلقت عالم تنها
راز خندیدن یک کودک چوپان باشد

چه کسی جز تو چهل مرتبه تنها مانده
از تحیر دهن غار حرا وا مانده

عشق تا مرز جنون رفت در این شعر محمد
نامت از وزن برون رفت در این شعر محمد

شأن نام تو در این شعر و در این دفتر نیست
ظرف و مظروف هم اندازه ی یکدیگر نیست

از قضا رد شدی و راه قدر را بستی
رفتی آنسوتر از اندیشه و در را بستی

رفتی آنجا که به آن دست فلک هم نرسید
و به گرد قدمت بال ملک هم نرسید

عرش از شوق تو جان داده کمی آهسته
جبرئیل از نفس افتاده کمی آهسته

پشت افلاک به تعظیم شکوهت خم شد
چشم تو فاتح اقلیم نمی دانم شد

آنچه نادیده کسی دیدی و برگشتی باز
سیب از باغ خدا چیدی و برگشتی باز

شاعر این سیب حکایات فراوان دارد
چتر بردار که این رایحه باران دارد...

#سید_حمیدرضا_برقعی

چه نیازی ست به اعجاز نگاهت کافیست!!
تا مسلمان شود انسان اگر انسان باشد!!

#سید_حمیدرضا_برقعی

امروز قلب عالم و آدم حرای توست
این کوه نور شاهد حرف خدای توست

مکه دگر برای بزرگیت کوچک است
فریاد کن رسول که دنیا برای توست

اقرأ باسم ربّک یا ایها الرسول
قران بخوان امین که همین آشنای توست

لات و هبل برای تو تعظیم کرده اند
وقتی که قلب سنگی عُزی فدای توست

خورشید و ماه بین دو دست تو دلخوشند
یعنی تمام تکیه عالم عصای توست

بعد از هزار سال دگر می شناسمت
وقتی که جای جای دلم ردّ پای توست

فریادتان تمام زمین را گرفته است
امروز هر چه می شنوم از صدای توست

#سید_محمدحسین_حسینی

آسمونیا غزل خوون توی این شبِ همایون
جای ذکرحق ببینید صلواتِ رو لباشون

شدن عاشق نگاهت پراشونه فرش راهت
می خونن نمازُ زیر طاق ابروی سیاهت

عید مبعث دوباره هیئتا چه حالی داره !
عیدی کربلا می گیره هر کسی که کم نذاره

شب جشن حق پرستی شب کف زدن با مستی
دعوت خداست که امشب بین نوکراش نشستی

عید مبعثِ می دونید سرودُ با من بخونید
براتِ مدینه می دن، بگیرید همه می تونید

بارون غزل می باره از لبای هر ستاره
تو دلای شیعیانش غم دیگه جایی نداره

شب عید پس چه بهتر لبی تر کنیم ز ساغر
روی خمره ها نوشته می بزن به عشق حیدر

شب عید مبعث باز شب جام و باده و ساز
ساقی از تموم هیئت عکس دستِ جمعی بنداز

روز محشر ای جماعت پیش چشم اهل بدعت
فاطمه می شه به اذنش همه کاره ی قیامت

رحمتش حساب نداره هوامون رو خیلی داره
بیش تر از همه قیامت به ماها محل می ذاره

قیامت روز نویده دل شیعه پُر امیده
حضرت نبی به حیدر کلید بهشتُ می ده

#وحید_قاسمی

عالم شده روشن از وجودت ای ماه
از منزلتت کیست به جز حق، آگاه

در پای تو هستی به سجود افتاده ست
اِنَّ اللهَ اصطَفاکَ یا وجه الله

#یوسف_رحیمی