¸.¤·✿° ساقی کرامت °✿·¤.¸ویژه نامه ولادت حضرت عباس علیه السلام و روز جانباز

تب‌های اولیه

45 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

تو آمدي و روشني روز و شب شدي
از جنس نور بودي و زهرا نسب شدي
در قامتت اگرچه قيامت ظهور داشت
الگوي بندگي و وقار و ادب شدي
هم چشمهاي روشنت آئينة رجاست
هم صاحب جلال و شکوه و غضب شدي
بايد که ذوالفقار حمايل کني فقط
وقتي که تو به شير خدا منتسب شدي
در هيبت و رشادت و جنگاوري و رزم
تو اسوة زهير و حبيب و وَهب شدي
در دست تو تلاطم شمشير ديدني ست
فرزند لافتايي و شير عرب شدي
فرماندة سپاهي و آب آور حسين
اي نافذ البصيره ترين ياور حسين

[="Indigo"][/]

[h=4]ولادت حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام ـ روز جانباز[/h]
اي طوفاني ترين درياي عشق و جانبازي! اي سراينده زيباترين چكامه هاي عاشورايي! اي عباس! آسمان، در زلال سينه مالامال از عشقت، خود را آبي تر شناخته و ماه، در آئينه شفاف فداكاري ات خود را زيباتر يافته است. فرات، هنوز از لبانت شرمنده است. اي قامت استوار استقامت! ميلاد خجسته ات را گرامي مي داريم.

بر سلسله گيسوان آفرينش حلقه اي از عشق افزوده مي شود و بر شاخسارِ دلدادگي، غنچه اي زيبا مي شكفد. خاك بوي بهشت مي گيرد. آسمان، پايين مي آيد و خانه مرتضي عليه السلام را به آغوش مي كشد. نوزادي مبارك، پا بر ابرهاي احساس مي گذارد و به پدر، لبخند مي زند. سلام خدا بر هم آغوشِ فداكاري و جانبازي. سلام خدا بر عباس. ميلاد فرخنده اش بر عاشقان كوي او مبارك باد.
سلام بر رشادت دستان حيدري ات! سلام بر توفندگي شمشير ذوالفقاري ات! سلام بر جانبازي و عشق و برادري ات! سلام بر تو اي زيباترين واژه قاموسِ فروتني! سلام بر تو و بر دستان آب آورت! سلام بر لبان خشكيده ات كه سرچشمه آب بقاست و آب را در حسرت جرعه اي از خنكاي خود وانهاده است! ميلاد فرح انگيز و روح فزاي تو را به شيفتگانت تبريك مي گوييم.
اي روح وفا! اي تنديس ادب! بر خورشيديِ دستانت سلام. سوخته دلان، دل را بر ضريح آن گره زده اند. و از دستانِ سبز تو آب حيات تمنا دارند! اي ساقي! اي سقا! تو آب بقا به كام خشكيده بشر ريخته اي و خود، لب تشنه از فرات بازگشتي! اي پيامبر رشادت و مردانگي رايحه فداكاري و جانبازي تو هميشه اندوه را از چهره امامت پاك مي گرداند. خجسته ميلادت را به جشن نشسته ايم.
سلام خدا بر تو اي نخل استوار جانبازي! سلام خدا بر تو اي روح سيّال جهاد و مبارزه! اي فرزند ايثار و فداكاري! اي كه چفيه جانبازي، هنوز بر شانه هايت مي درخشد و دستانت به دستان علمدارِ فداكارِ دشتِ كربلا اقتدا كرده است.اي كه جسم خسته ات، از روزهاي عاشوراييِ انقلاب، بسيار نشان دارد.سلام بر تو و جسم رنجور و استوارت كه يادآور استقامت است، پاينده باشي و روزت مبارك باشد.


#عبـــــاس_جـان

برخـیز که پور مرتضـی می آید
ســر لشــگر شـاه کـربـلا می آید

عباس که انتظار او داشت حسین
امروز به صد شور و نوا مــی آید

#میلاد_حضرت_ابوالفضل_ع_مبارڪ

ای حضرت عشق بر شما دل بستم

از هرچہ بجز ولایتان بگسستم

یك خواستہ دارم از شما یا عـــــــبــــاس

با دست قلم شده بگیرے دستم

❣❤️❣❤️❣❤️

در باغ ولا عطر گل یاس مبارڪ

آمد به جهان حضرت عـــــبــــاس مبارڪ


#عبـــــاس_جـان

آسمان جلوه اے اگر دارد
از نمـاز شبـــــ قمـــــر دارد

شبــــــ میلـاد تو همہ دیدڹ
نخڸ ‌ام البنیڹ ثمر دارد

آمدے و حسیڹ قادر نیسٺ
از نگـاه تو چشـــــم بردارد

ڪورے چشـم ابتراڹ حســود
چقدر فاطمہ پســـــر دارد...

#میلاد_حضرت_ابوالفضل_ع_مبارڪ


#عبـــــاس_جـان

امشب شب میلاد علمدار حسین است
میلاد علمدار وفادار حسین است

گر بود علی محرم اسرار محمد
عباس علی محرم اسرار حسین است

#میلاد_حضرت_ابوالفضل_ع_مبارڪ


#عبـــــاس_جـان

بریزید گل یاس بہ گهواره ے عباس
کہ این یار حُسـینِ ، علمدارِ حسـینِ

#میلاد_حضرت_ابوالفضل_ع_مبارڪ


#عبـــــاس_جـان

برخـیز که پور مرتضـی می آید
ســر لشــگر شـاه کـربـلا می آید

عباس که انتظار او داشت حسین
امروز به صد شور و نوا مــی آید

#میلاد_حضرت_ابوالفضل_ع_مبارڪ


#عبـــــاس_جـان

بہ زیر دین حسیـــنم ، ولی خدا را شکر
کہ صاحبی چو اباالفضل با وفـــــا دارم

الـسـلـام عـلـیـڪ یـا عـلـمـدار الـحـسـیـن

هـر گـل‌خـوشـبـو ڪہ‌گـل یـاس نیـسـٺ
هـر چـہ تـلـألـو ڪند الـمـاس نیـسـٺ

مــاه زیـاد اسـٺ و بـرادر بـسـۍ
هیـچ یڪۍ حـضرٺ عـبـاس نـیسـٺ

مـیـلـاد حـضرٺ عـباس(ع) مـبارڪ

تـو آمـدۍ و روشـنـۍ
روز و شــب شدے

از جنس‌نـور بودۍ و
زهـرا نـسب ‌شدے

در قـامتـت اگـر چـہ
قـيامـت ظـ‌هـور داشـٺ

الــگـوۍ بـندگۍ و وقـار
و ادبــــ شـدے

نام سقا دیده ها را خوب گریان می کند
دیده ی پر اشک را سقا چراغان می کند

خـلق می دانند در بهداری قرب حسین
دردها را بیشتر عباس درمــان می کند

#جواد_حیدری

یا عباس (ع)

شب میلادِ تو، میلاد به هم می ریزد
این جهان علی آباد به هم می ریزد

خیره بر بازویِ شاگردِ خودش با بوسه
اشک می ریزد استاد، به هم می ریزد

میلاد باب الحوایج مبارک باد

#اشعار_ولادت_حضرت_اباالفضل_علیه_السلام

باز در سینه ها صفا پخش است
نوری از جلوه ی خدا پخش است
نور انوار کربلا پخش است
عطر یاس است در فضا پخش است

باز دنیا سرای احساس است
همه جا گفتگوی عباس است

ای خدا از جمال تو پیدا
یل ام البنینی و زهرا
عالمی قطره ‏حضرتت دریا
با وفایی و پرچمت بالا

دست تو بوسه گاه مولا شد
خنده کردی و گل شکوفا شد

ای که عمری قرار اربابی
تو همه اقتدار اربابی
جلوه ی کردگار اربابی
حیدر و ذوالفقار اربابی

تو مکرر علی کراری
آمدی تا کنی علمداری

دردها را دوا ابالفضل است
شیر شیر خدا ابوالفضل است
نجف مرتضی ابالفضل است
حیدر کربلا ابالفضل است

ای سراپای تو پر از برکات
بر جمال خداییت صلوات

#ناصر_شهریاری

هدیه به حضرت عباس صلوات

ای پشت و پناه خواهر من عباس
ای قوته قلب دختر من عباس

پشتم به نگاه تو همیشه گرم است
هستی تو تمام لشگر من عباس

از برق نگاه تو عدو در وحشت
ای یاورم ای برادر من عباس

افتادی و خون شد دل من از غصه
افتادی و تا شد کمر من عباس

خوش غیرت من ببین میخندن این ها
بر حال من و چشم تر من عباس

هر سو نگرم از تو نشونی پیداس
پاچیده تنت برابر من عباس

جای مادرت امده بالای سر تو
با قدکمانی مادر من عباس

#رضا_نصابی

#حضرت_عباس_ع_ولادت

پیچیده توی کوچه ها
عطر گله یاس
رو دامن ام البنین
خوابیده عباس

عجب عطر بویی داره ابالفضل(ابالفضل)
چه زور و بازویی داره ابالفضل(ابالفضل)
چه چشم ابرویی داره ابالفضل(ابالفضل)

معنای ایثارو وفا ابالفضل
باب الحوایج و اقا ابالفضل
قرار قلبه عاشقا ابالفضل

بوسه به دستاش میزنه
وقتی که حیدر
میخونه اروم زیر لب
الله اکبر

الله اکبر به این قدو قامت (ماشالله )
این قدو قامت میکنه قیامت(ماشالله )
میریزه از برق چشاش شجاعت (ماشالله)

خدای عشق و دلبری ابالفضل
از دلبرا دل میبری ابالفضل
همه میگن که محشری ابالفضل

من بده بد اما شما
که خوبه خوبی
یا کاشف الکرب حسین
اکشف کروبی

دلم میخواد کبوتری رهاشم (ابالفضل)
دلم میخواد قاطیه زائرا شم (ابالفضل)
دلم میخواد راهیه کربلا شم
ابالفضل)

ازیادت اقا نبرم ابالفضل
اخه منم یه نوکرم ابالفضل
دلم میخواد برم حرم ابالفضل

#رضا_نصابی

❣دل من فداي دو دست ابوالفضل

❣به قربان چشمان مست ابوالفضل

❣ربود از همه ساقيان گوي سبقت

❣به چوگان دل ناز شصت ابوالفضل

امشب
سڪہ عالم فقط خورده بہ نام
ماه منیر هاشمے
آقا ابوالفضل ❤️❤️

حضرت عباس(ع) - ولادت

خدا جلوه دارد به پیشانی تو
فدایِ مناجات پنهانی تو

شبِ روشنِ کوچه های مدینه است
پُر از ریسه های چراغانی تو

به لب آوَرَد جان داوودها را
نوای تو اَلحانِ قرآنی تو

تو بر کوهسارِ معارف نشستی
زمین تشنه ی دستِ بارانی تو

حسینیه ای سفره دارد حسینی
که هر شب بود شام مهمانی تو

فراوانی از تو/سلیمانی از تو/مسلمانی ازتو/ادب دانی از تو/دعاهای روحانی از تو
به کعبه رجز خوانی از تو/احادیث طوفانی از تو/روایات نورانی از تو/عنایات سبحانی از تو
نَفَسهای رحمانی از تو/وَ سلمانی از تو/علی گویی از تو/علی خوانی از تو/دلِ ما و دربار سلطانیِ تو
چه خوش سر فرازی چه خوش سر به زیری
امیری حسینُ و نعم الامیری

*

طلوع شکوهت بِدایت ندارد
کَرَم خانه ی تو نهایت ندارد

به جایی که یوسف دریده گریبان
دل ما نیازی به غارت ندارد

از این محشری که به پا کرده پیداست
که رنگی به پیشت قیامت ندارد

به چشم تو غیرت/به تیغ تو صولت/به نامت صلابت/به دامن سخاوت

به بازوت قدرت/به پای تو همت/به دستت کرامت/پُری از رشادت

شهادت سعادت/بصیرت/مَهابت/فتوَت/مُرُوَت/به میدان مسلط/رجزها مُسَمَّط

که از برق چشمت همه غرق حیرت/تو از آل عصمت/تو از بیت عترت/تو قامت قیامت

علی در هدایت/علی در عنایت/علی در قداست/علی در مهارت/و نادِ علی دارد از تو حکایت

بدون تو عطری محبت ندارد

چنان سر فرازی،چنان سر به زیری
امیری حسینُ و نعم الامیری

*

زِ تیغت سپاهی دلاور بریزد
زِ تو یال و کوپال کافر بریزد

میان زمستان هم از دیدن تو
عرق از سَر و روی لشکر بریزد

علی هستی و گر علی را بخوانی
فقط در نه ، دیوار خیبر بریزد

از این هیبت چشمهایت بکاه و
نگاهی نما ترسِ قنبر بریزد

علی گفت هنگام صفین برگرد
زِ خشمت دلِ شیرِ اشتر بریزد

اگر پر بریزد/مکرر بریزد/نه پر،سر بریزد/سراسر بریزد/ستمگر بریزد/بهم اول،آخر بریزد

به گاهی سپاهی چو کاهی به راهی ز شاهی چو حیدر بریزد

عجب سر فرازی عجب سر به زیری
امیری حسینُ و نعم الامیری

*

من از جنس شبهای پر التهابم
که در بندِ گیسوی پُر پیچ و تابم
اگر بر حریم حرم مُستجیرم
فقط با نگاه شما مستجابم
من از لطف باب الحوائج همین بس
بگو با تو باشد حساب و کتابم
دعا کن حرم آیم و بر نگردم
که این عشق کرده است خانه خرابم

خرابم خرابم/خراب جوابم/تویی انتخابم/که عالیجنابم/غم بی حسابم/

زِ داغت کبابم/و مشکت عذابم/به یاد ربابم/پُراز آب آبم/که میگفت زینب/چه شد پا رکابم/

کجایی سحابم/کجایی نقابم/دل زینبیه شده قرص با تو که در سایه ی بیرق آفتابم
به نِی سر فرازی به نِی سر به زیری
امیری حسین و نعم الامیری

حضرت عباس(ع) - ولادت

تا نفس هست تا سلامی هست
بالِ پرواز هست بامی هست

مَحرم است آن كسی كه عاشق شد
تا كه ليلا بُوَد پيامی هست

همه جا گشته ايم و فهميديم
فقط اين گوشه احترامی هست

ما اويسيم و از قَرَن با ما
تا ابد گِرد تو غلامی هست

جبرئيلانِ بامِ عباسيم
تا ابد ما غلامِ عباسيم
*
روی شانه بريز گيسو را
در به در كُن هزار آهو را

چه كمانی درست كرده خدا
تا گره زد به هم دو اَبرو را

حق بده، دود می كنند اسپند
خيره شد هركه ديد بازو را

سویِ محمل نمی رود زينب
تا نسازی ركابِ زانو را

قمر خانواده ی زهرا
سومين شيرزاده ی زهرا

*

با تو ديديم صد تَهَمتن را
مردِ مرادنِ مرد افكن را

يال و كوپالِ شير می ريزد
می كِشی تا به شانه جوشن را

رجزی خوان همه بياموزند
شورِ شور آور مُطَنطَن را

با زره،خود و بيرقت ديديم
رویِ اين اسب كوهِ آهن را

نه كه بر خاكها عَلم بزنی
وای اگر يك نفس قدم بزنی

*

شير در بيشه ها نمی ماند
صائقه در سما نمی ماند

لشگر آنگونه هست گرمِ فرار
كه به جز ردِّ پا نمی ماند

تا قدم می زنی به ميدان ها
در گلویی صدا نمی ماند

آنچنان با شتاب می تازی
ردّی از تو به جا نمی ماند

جگرِ سالمی نمی بينی
جز سر و دست و پا نمی ماند

لشگری بود و نيست با عباس
و خدا مستِ كيست يا عباس

*

سرفراز از تمامیِ سرها
سروری كن اميرِ سرورها

حضرت نافذ البصيره ی ما
با تو يك شاخصند باورها

چقدر خورده ايم در روضه
نان و سبزیِ نذرِ مادرها

چقدر گفت پيشِ تو زينب
خوش به حالِ تمامِ خواهرها

همه در سايه ی تو خوابيدند
روی گلها گرفته ای پرها

ای تمامیِ غيرت حيدر
شرف الشمسِ حضرت حيدر

*
با تو ای ماه روشنی داريم
حرف های نگفتنی داريم

چه خيالی است از گِره هامان
دست وقتی به دامنی داريم

شبِ ميلادِ تو سرِ سال است
بينِ خود چند اَرمنی داريم

سينه ی ماست جای غمهايت
آه قلبی شكستنی داريم

جانِ ام البنين مرا درياب
پشتِ ما، سرزمينِ ما درياب

حسن لطفی
#حضرت_عباس_ع_ولادت

_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-

یا اباالفضل العباس؛

قاضی الحاجات بودن شأن خدّام شماست
با نگاهت عالمی باب الحوائج می‌شود

ای دل هردوجهان محو فریبایی تو
در چمن هیچ گلی نیست به زیبایی تو

همه گلها به گلستان ادب صف بستند
تا که بینند دمی روی تماشایی تو

عباس جان؛

ايكاش شبی سر بگذارم كف پايت
ناقابلم اما بشوم كاش فدايت
زوار تو پا بر روی جسمم بگذارند
مدفون بشوم، گوشه ى ايوان طلايت

یا ابوالفضل العباس (ع)

ماه ، می گویند پشت ابر پنهان می شود
ماهت ای بانو شبی بر نیزه تابان می شود

مادر سقا ! اگر باران نمی بارد چه باک
آب درس اول ما در دبستان می شود

دامنت عباس پرور شد تعجب هم نداشت
مور هم باشد کنار تو سلیمان می شود

در عرب را که نمی دانم ولی ام البنین!
هرچه ایرانی است با عباس سلمان می شود

می کند فرزندت ای بانو مگر پیغمبری
ارمنی هم روز تاسوعا مسلمان می شود

خانه ی عباس تو دارالشفای دردهاست
درد بی درمان هم اینجا زود درمان می شود

#محسن_ناصحی

حضرت عباس (ع) مدح

دوتا بازو به دنیا آمده نامش ابالفضل است
دوتا ابرو که وقت رزم پیغامش ابالفضل است

به وقت رزم قاسم از رجزهای علی اکبر
اگر وامی گرفته ضامن وامش ابالفضل است

همان که خُلقاً و خَلقاً شده مانند پیغمبر
علی اکبری که نسخه ی خامش ابالفضل است

علی در ضربه های مستقیمش چون حسین است و
علی در ضربه های نابهنگامش ابالفضل است

حسین بن علی خاصیت خاصش علی اصغر
حسین بن علی خاصیت عامش ابالفضل است

فرات این فالگیر کهنه چون برعکس شد در خود
خودش هم دیده که عکس ته جامش ابالفضل است

شبیه تو شبیه او میان مردمان من هم
کسی را می شناسم کل اسلامش ابالفضل است

اگر کوهی به دریا تکیه دارد در دل شیعه است
که زینب نیز اقیانوس آرامش ابالفضل است

#مهدی_رحیمی

یک جلوه ز نور اهل بیت عباس است

تکبیر سرور اهل بیت عباس است

نامی که طلاکوب نمودست خدا

بر تاج غرور اهل بیت عباس است

#قاسم_نعمتی

حضرت عباس (ع) مدح

مولا که دو چشم حیدری وا می کرد
یک لحظه نظر به هر دو دنیا می کرد

اما گهِ سِیر قامتت یا عباس
با گردش سر، تـو را تماشا می کرد

او با تو که تمرین منظم می کرد
تصویر جوانی اش مجسم می کرد

اما عجبا که ذوالفقار حیدر
در پیش غضب‌های تو سر خم می کرد

یک جلوه ز نور اهل بیت عباس است
تکبیر سرور اهل بیت عباس است

نامی که طلاکوب نمودست خدا
بر تاج غرور اهل بیت عباس است

#قاسم_نعمتی

ولادت حضرت عباس (ع)

دوچشمت چشمه ی آب حیات است
دو دستت سفره دار کائنات است

اگر چه آسمان این قدر بالاست
ولی باید بگویم خاک پات است

به درگاهت زدم دست توسل
چرا که درگهت باب النجات است

نفوذ دیده ات تا عمق جان ها
و نور رویت از انوار ذات است

تو تشنه بودی و آبی نخوردی
عطشناک لبت آب فرات است

دوباره از وفایت یاد کردم
دلم را باتو من آباد کردم

تو شیر بیشه ای تو بچه شیری
تو در جنگاوری ات بی نظیری

امیروشاه این عالم حسین است
تو هم بر او برادر هم وزیری

تو کوه سرفراز و استواری
ولی در پیش زینب سر به زیری

تو سر تا پا علی مرتضایی
تو دوم نسخه ی شاه غدیری

چه میگردد که ای بی دست امشب
دو دست خالی ما را بگیری

اسیر بند تو هستم اباالفضل
ارادتمند تو هستم اباالفضل

ز هر زیبا رخی زیبایی آقا
منم مجنون و تو لیلایی آقا

تو ای ماه بنی هاشم همیشه
در اوج آسمان پیدایی آقا

فنون رزم تو همتا ندارد
شبیه مرتضی یکتایی آقا

دو دست تو ضریح حاجت ماست
گدایی مرا معنایی آقا

اگر چه مشک تو آبی ندارد
بدون مشک هم سقایی آقا

قسم خوردم که پای تو بمانم
همیشه هر کجا از تو بخوانم

تو ساقی و خمار باده ات من
تو اوجی و زمین افتاده ات من

میان هر رکوع و هر سجودت
دعاگوی نخ سجاده ات من

نشستم بر دو راهی نگاهت
شدم گوشه نشین جاده ات من

تو جای خود-همه هستی من-تو
غلام هر غلام ساده ات من

مریدت هستم ای سرتابه پاعشق
دلم را بردی و دلداده ات من

همینکه طعم مستی را چشیدم
به زیر پرچم تو قد کشیدم

تو در کرب وبلا طوفان نمودی
تو اول شعر غیرت را سرودی

تو قبل ماجرای کربلا هم
نشان دادی که خیلی با وجودی

چه میگویم؟چرا اصلا نوشتم؟
تو بالاتر ز هر حد و حدودی

دخیل سبز مادرها رها بود
اگر که باب حاجت ها نبودی

چه میبینم چرا بر خاک هستی؟
گمانم پای زهرا در سجودی

اگر چه تیرها بر پیکر توست
ولی خوش باش زهرا مادر توست

#محمد_حسن_بیات_لو

ولادت حضرت اباالفضل علیه السلام

دارم به لب همچون رطب نام تو را ای مه جبین
بسکه ادب میر عرب داری تو از ام البنین

امشب رسیدم محضرت شاید تو را پیدا کنم
شاید کمی اذنم دهی با تو کمی نجوا کنم

من صید دامت می شوم صیاد من باش ای امیر
اصلاً خوشم تا می شوم در دام عشق تو اسیر

کم ناز کن ای نازنین خونم حلال ابرویت
سر در گمم در محضرت مانند پیچ گیسویت

گفتند وقتی آمدی شانه به مویت زد علی
گفتند وقتی آمدی بوسه به رویت زد علی

آقا خدا دست تو را بهر شفاعت آفرید
ام البنین اصلاً تو را بهر اطاعت آفرید

اول تویی آخر تویی حیدر تویی دریا تویی
گوهر تویی محشر تویی یکتا تویی سقا تویی

بالا تویی آقا تویی لیلا تویی مجنون منم
وقتی می آیم علقمه مجنون سرگردون منم

تو شاهکار خلقتی در جنگ ها نام آوری
از هرچه گفتم بهتری از هرچه گویم برتری

باران که می بارد تو را از نم نمش حس می کنم
ماه محرم هم تو را از ماتمش حس می کنم

فرزند زهرا را که می گویند سبط اکبر است
می گفت این در کربلا بهرم امیر لشکر است

ای سومین شیر نر محجوب آل فاطمه
هم در ادب هم در وفا سبقت گرفتی از همه

خندید شاه لوکشف تا بوسه از روی تو چید
از لعل لبهای شما شهد عسل آمد پدید

ای زاده ی ام البنین و تیغ ابروی علی
ذُخرُالحسینی، پهلوانی، زور و بازوی علی

دریا خروشید و به پایت آب شد تا آمدی
مجنون العباسی شدم وقتی به دنیا آمدی

سقایی و لب تشنه را سیراب سازد باده ات
از لطف چشم تو شدم دلداده ات آزاده ات

با یک نگاه نافذت من را مسلمان می کنی
بین نماز نافله هم ختم قرآن می کنی

با تو کسی در منجلاب دین و دنیا غرق نیست
با نور تو در روز و شب های مدینه فرق نیست

در گفتن نام شما گاهی مردد می شوم
در مدحت از هر صفحه ی مولا علی رد می شوم

وصف تو را باید میان صفحه ی محشر نوشت
گاهی سر اجبار باید بهرت از حیدر نوشت

در هر دو چشم محشرت حیدر هویدا می شود
در غیرت زهرایی ات کوثر هویدا می شود

ای پنجه ات مشگل گشا، مشگل گشایی کن مرا
جان رقیه از کرم کرببلایی کن مرا

تو آمدی تا راه ما قدری خدایی تر شود
این وامدار از عشق تو قدری فدایی تر شود

دین و سیاست را کنار هم ز تو آموختیم
از کهکشان ها آمدی از عشق نابت سوختیم

بعد از برادر آمدی تا در ادب معنا شوی
شیرین دهن گشتی که با طعم رطب معنا شوی

#رضا_باقریان

باد از جانب صحرا خبری آورده
آسمان قید نزولش خدمه باران است

ابرهامان همه در معرض اشک شوق اند
و زمین چشم به راه قدم باران است

بر روی خاک پر و بال ملائک پهن است
از مسیر گذر اُمِّ بـنین آمده اند

همه دور سر این ماه پسر می گردند
دست بوس پسر اُمِّ بـنین آمده اند

در توان چه کسی هست که با آمدنش
خلق را وجه ی او سر به سجود آورده

فاطمه بنت اسد، اُمِّ اسد گردیده
کودکی های علی را بـه وجود آورده

خانه با آمدنش رونق بسیار گرفت
باغ را عطر گل یاس بهاری کرده

سالها منتظر آمدنش زینب بود
روی او فاطمه سرمایه گذاری کرده

نه فقط شیعه به او باب حوائج گوید
از دخیل نگهش گبر مسلمان گردد

دست او پنجره فولاد همه ادیان است
او اشاره کند ایران هـمه سلمان گردد

#صابر_خراسانی

☕️
درقافله عشق سپهدار، ابالفضل
اسطوره ی شیدایی وایثار ،ابالفضل

اوتک یل میدان نبرد است وجنون است
درمعرکه چون حیدر کرار، ابالفضل

ای اسوه مردانگی وغیرت و ایثار
برفاطمه ای دلبرو دلدار، ابالفضل

توآینه ی بی بروبرگرد علی ای
تکرارکنم من صدوده بار،ابالفضل

دستان تو امید تمام گره ها و...
ماییم گره داروگرفتار،ابالفضل

یک آذریم زنده به ذکرحسناتت
این عشق خودم رابزنم جار،ابالفضل

((من عاشیقیوم آیدا سنه تای اولا بیلمز
ای کرببلاده آقاما یار،ابالفضل))1

1_من عاشق توهستم تویی که ماه در مقابل زیبایی تو هیچ است ای ابالفضل(ع)ای کسی که در کرببلا یار ارباب من بودی...❤️

#علیرضا_احسانی

[="Navy"]

در قلب من عشق تو به همراه حسین(ع) است
این عشق قدیمی همه جا، "آه" حسین(ع) است

عباس منی، قلب منی، راحت جانم
نام تو همیشه، همه جا، "ماه"حسین(ع) است

[/]

[="Navy"]

شعبان شد و پیک عشق از راه آمد

عطر نفس بقیه الله آمد

با جلوه سجاد و ابوالفضل و حسین

یک ماه و سه خورشید در این ماه آمد

[/]

[="Navy"]

اولین باب تقرّب به حسین بن علی

سوختن درغم دست قلمِ عبّـاس است

طیب الله به آن شاعرخوش ذوق كه گفت:

"هرچه داریم همه از كرم عبّــاس است...

[/]

[="Tahoma"]

[=arial]دستم را بگير...
هميشه در آغازِ از تو گفتن، به پايان مي‏رسم. يا «باب الحوايج!» بگذار تو را آواز بخوانم:
[=arial]«اَلسَّلامُ عَلَي العَبّاسِ بْنِ اَميرالمُؤمِنين المَواسيِ اَخاهُ بِنَفْسِه...».[=arial]
دستم را بگير، و دانشم بياموز؛ اي عين عدالت، تقوا، حکمت و معرفت!
دستم را بگير، تا تو را آواز بخوانم:
[=arial]«وَ اِنَّ لِلْعَبّاسِ عِنْدَاللّه‏ِ ـ عَزَّوَجَلَّ ـ مَنْزِلَهً يَغْبِطُهُ بِها جَميعُ الشُّهَداءِ يَوْمَ القِيامَهِ»[=arial].
و با تمامِ شهيدان، در حسرتِ رسيدن به مقامت بمانم. دستم را بگير، تا تنها و تنها، ذره‏ اي از مضامينِ آسماني واپسين نگاهت را بسرايم؛
آن‏گاه که فريادِ «العطشِ» کودکان از خيمه‏ها، چشم‏هايت را به آسمان، پيوند زد و حرفِ دلت بر زبان آمد: «خداي من! مي‏روم؛ باز هم مي‏روم، تا مَشکي آب بياورم».
مي‏دانم دستم را مي‏گيري؛ وگرنه حرفي براي گفتن ندارم...
هرچند از همان نگاه و لبخندت، جانبازيِ راهت و پيوستن به نگاهت را، آرزو دارم.

[="Tahoma"][=arial]خاندان حضرت عباس (ع)
در سال 26 هجري قمري، حضرت عباس (ع) پايه عرصه گيتي نهاد. مادر گراميش فاطمه، دخت حزام بن خالد بن ربيعه بن عامر کلبي و کنيه اش (ام البنين) بود.
چند سال پس از شهادت حضرت فاطمه (س) بود، که اميرالمومنين از برادرش عقيل، که به اصل و نسب قبايل آگاه بود، درخواست کرد زني را از دودماني شجاع براي او خواستگاري کند و عقيل، فاطمه کلابيه (ام البنين) را براي آن حضرت خواستگاري کرد و ازدواج صورت گرفت.
اميرالمومنين (ع) از اين بانوي گرامي، صاحب چهار پسر به نامهاي عباس، عثمان، جعفر و عبدالله شد.
عباس (ع) ازبرادران ديگرش بزرگتر بود و هر چهار برادر به امام خويش، حسين (ع) وفادار بودند و در روز عاشورا در راه آن امام جان خود را نثار کردند.
ارادت قلبي ام البنين (س) به خاندان پيامبر (ص) آنقدر بود که امام حسين (ع) را از فرزندان خود بيشتر دوست مي داشت؛ بطوري که وقتي به اين بانوي گرامي خبر شهادت چهار فرزندش را دادند فرمود: مرا از حال حسين (ع) باخبر سازيد و چون خبر شهادت امام حسين (ع) به او داده شد، فرمود: رگهاي قلبم گسسته شد، اولادم و هر چه زير اين آسمان کبود است، فداي امام حسين (ع).

[="Tahoma"][=arial]ميلاد آخرين پرچم دار
چهارمين روز از شعبان سال 26 ه .ق. عيدي ديگر بر اعياد شيعه اضافه شد. شادي و سرور صحن دلهاي بسياري را روشنايي عشق بخشيد. مردم مدينه به خانه علي عليه السلام رهسپار بودند تا بهترين تبريکات خود را به پدر و مادر طفل نو رسيده بيان کنند.
امّ البنين، مادر مهربان کودک، قنداقه «ماه» را در آغوش «خورشيد ولايت» علي عليه السلام گذارد و آن حضرت نخست الماس لبان را با بلور پيکر فرزند عزيزش آشنا نمود. سپس با چسبانيدن او به سينه خود، نخستين سخنان خويش را که نغمه توحيد و نبوّت و سرود ولايت بود، در گوش راست و چپ او بيان کرد. پس از اذان و اقامه، نام وي را «عبّاس» نهاد.
عبّاس؛ يعني شير بيشه شجاعت و قهرمان ميدان نبرد، خشمگين در برابر دشمنان و شادمان در مقابل دوستان.
ناگاه دستان عبّاس از قنداقه نمايان شد و امام آنها را بوسيد و بر چشمان خود گذارد. گويي دو دست کوچک اين طفل، انقلاب بزرگي در درون حضرت به پا کرد که اشک از ديدگان او جاري شد و با غمي جانکاه و آهي سوزان، در برابر چشمان لبريز از تعجّب اطرافيان فرمود:
«گويا مي بينم که اين دست ها يوم الطّف در کنار شريعه فرات در ياري برادرش حسين از بدن جدا خواهد شد.» (خصائص العبّاسيه، ص 119)


[="Tahoma"][=arial]دوران کودکي حضرت ابوالفضل العباس (ع)
تاريخ گوياي آن است که اميرالمؤمنين (ع) همّ فراواني مبني بر تربيت فرزندان خود مبذول مي داشتند و عباس(ع) را افزون بر تربيت در جنبه هاي روحي و اخلاقي از نظر جسماني نيز مورد تربيت و پرورش قرار مي دادند. تيزبيني اميرالمؤمنين (ع) در پرورش عباس (ع)، از او چنين قهرمان نام آوري در جنگ هاي مختلف ساخته بود. تا آن جا که شجاعت و شهامت او، نام علي (ع) را در کربلا زنده کرد.
روزي عباس مشغول بازي بود علي فرزندش را صدا زد به او گفت: فرزندم بگو يک. عباس گفت: خدا يکي است. حضرت فرمود: بگو دو. عباس از اين که اين جمله را بگويد خودداري کرد. وقتي علي علت را پرسيد عباس که کودکي 5 ساله بود گفت: پـدرجـان من شرم دارم با زباني که خدا را به يگانگـي خوانده ام دو بگـويم. علي (ع) از هوش و ذکاوت فرزندش غرق در شادي شد و پيشاني فرزندش را بوسيد.

[="Tahoma"][=arial]ماه بني هاشم اسوه ادب
حضرت عباس عليه السلام از همين مکتب درخشان، درس «ادب» را نيز آموخته بود و اين ويژگي در تمام مراحل زندگي اش ادامه داشت. در اينجا به چند نمونه از سيره ملکوتي آن حضرت بسنده مي شود.
1. عبّاس بدون اجازه در کنار امام حسين عليه السلام نمي نشست و پس از اجازه نيز مانند عبد خاضع دو زانو در برابر مولايش مي نشست. (معالي السّبطين، ج 1، ص 443)
2. روايت شده در طول 34 سال عمر حضرت عباس عليه السلام آن بزرگوار هرگز به برادرش امام حسين عليه السلام «برادر» خطاب نکرد، بلکه با تعبيراتي مانند: سيّدي، مولاي، يابن رسول اللّه آن حضرت را صدا مي زد، جز در لحظه شهادت که صدا زد: «برادر! برادرت را درياب.» اين گفتار پاياني او نيز يک نوع ادب بود، زيرا بيانگر آن بود که برادرت رسم برادري را با بهترين وجه ادا کرد و تو اي برادر، اکنون با مهر برادري به من بنگر. (پرچمدار نينوا، ص 43)
3. روزي امام حسين عليه السلام در مسجد آب خواست. عباس عليه السلام که در آن هنگام کودک بود، بي آنکه به کسي بگويد، با شتاب از مسجد بيرون آمد. پس از چند لحظه ديدند ظرفي را پر از آب کرده و با احترام خاصّي آن را به برادرش امام حسين عليه السلام تقديم کرد. روز ديگري، خوشه انگوري را به او دادند. او با اينکه کودک بود، با شتاب از خانه بيرون آمد، پرسيدند: کجا مي روي؟ فرمود: مي خواهم اين انگور را براي مولايم حسين عليه السلام ببرم.(شخصيت ابوالفضل عليه السلام، ص 116 و 117.)

[="Tahoma"][=arial]شفاعتي براي امت رسول خدا(ص)
در روز قيامت رسول خدا صلى الله عليه و آله به امام على عليه السلام مى فرمايد: به فاطمه زهرا سلام الله عليه بگو براى شفاعت و نجات امت چه دارى ؟ امام عليه السلام پيام رسول خدا صلى الله عليه و آله را به حضرت فاطمه سلام الله عليه ابلاغ مى کند و زهراي مرضيه سلام الله عليه در جواب مى گويد:
«يا اميرالمۆمنين کفانا لاحل هذا المقام اليدان المقطوعتان من ابنى العباس»؛ اى اميرمۆمنان، براى ما در مقام شفاعت، دو دست بريده پسرم عباس، کافى است .(معالى السبطين: 1/452)