««آداب نماز»» = ««تعلیم قلب»» از امام خمینی رحمة الله علیه

تب‌های اولیه

12 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

خلاصه کتاب آداب صلات ( آداب نماز ) حضرت امام خمینی (ره)

مقدمه
برای نماز غیر از ظاهر, باطنی است و چنانچه برای ظاهر آدابی است, برای باطن آدابی است قلبیه باطنیه. ص 2
مقاله اولی: درآدابی که در تمام حالات نماز بلکه در تمام عبادات و مناسک ضرور است و در آن چند فصل است. ص 7
فصل اول
یکی از آداب قلبیه در عبادت و وظایف باطنیه سالک طریق آخرت, توجه به عز ربوبیت و ذل عبودیت است. ص 7
کمال و نقص انسانیت تابع کمال و نقص این امر است. ص 7
جز با مقام عبودیت نتوان به معراج حقیقی مطلق رسید ؛ و لهذا در آیه شریفه فرماید : سبحان الذی اسری بعبده(اسرا 1) ص 10

فصل دوم : در مراتب مقامات اهل سلوک
1- مرتبه علم : و آن چنان است که به سلوک علمی و برهان فلسفی ثابت نماید ذلت عبودیت و عزت ربوبیت را . ص 11
لکن این حجاب از حجب غلیظه است که گفته اند: العم هو الحجاب الاکبر. ص11
2- در این مرتبه آنچه را عقل با قوت برهان و سلوک علمی ادراک کرده با قلم عقل به صفحه قلب بنگارد و حقیقت ذل عبودیت و عز ربوبیت را به قلب برساند و از قیود و حجب علمیه فارغ گردد. پس نتیجه مقام دوم حصول ایمان به حقایق است .ص 12
3- مقام سوم مقام اطمینان و طمانینه نفس است که در حقیقت مرتبه کامله ایمان است. ص 12
4- مقام چهارم مقام مشاهده است . ص 12

فصل سوم : در بیان خشوع است.
حقیقت خشوع عبارت است از خضوع تام ممزوج با حب یا خوف.و آن حاصل شود از ادراک عظمت و سطوت و هیبت جمال و جلال. ص 13


پاره ای از قلوب عشقی و از مظاهر جمالند و پاره ای از قلوب خوفی و از مظاهر جلالند.(هرکس با توجه به حالت قلبی خود رو به این امر می آورد) ص 13

پس خشوع گاهی ممزوج با حب است و گاهی ممزوج با خوف و وحشت است , گرچه در هر حبی وحشتی و در هر خوفی حبی است . ص14


امثال ماها باید در صدد تحصیل خشوع از طریق علم یا ایمان برآییم. ص
14



فصل چهارمو از آداب مهمه قلبیه عبادات ,
خصوصا عبادات ذکریه , طمانینه است. ص 14

طمانینه عبارت است از آن که شخص سالک عبادت را از روی سکونت قلب و اطمینان خاطر بجا آورد. ص 16

یکی از نکات تکرار عبادات و تکثار اذکار و اوراد آن است که قلب را از آن ها تاثیری حاصل آید و انفعالی رخ دهد تا کم کم حقیقیت ذکر و عبادت تشکیل باطن ذات سالک را دهد و قلبش با روح عبادت متحد گردد. ص 17

فصل پنجم :
در بیان محافظت عبادت از تصرف شیطان است

خلوص از تصرف شیطان که مقدمه اخلاص است به حقیقت حاصل نشود مگر آن که سالک در سلوکش خدا خواه شود و خود خواهی و خودپرستی را که منشا تمام مفاسد و ام الامراض باطن است زیر پا نهد. ص
20

در جمیع حرکات و افعال سوء ظن کامل به خود داشته باشد و هیچ گاه آن را سر خود و رها نکند. ص 21

فصل ششم :
در بیان نشاط و بهجت است

سالک جدیت کند که عبادت را از روی نشاط و بهجت قلب و فرح و انبساط خاطر بجا آورد و از کسالت و ادبار نفس در وقت عبادت احتراز شدید کند. ص 23


(ادب دیگری که در این باب مطرح است مراعات می باشد که Smile سالک در هر مرتبه که هست , چه در ریاضات و جاهدات علمیه یا نفسانیه یا عملیه, مراعات حال خود را بکند و با رفق و مدارا با نفس رفتار نماید و زاید بر طاقت و حالت خود تحمیل آن نکند. ص 25

فصل هفتم:
در بیان تفهیم است

آن چنان است که انسان قلب خود را در ابتدا امر چون طفلی پندارد که زبان باز نکرده و آن را می خواهد تعلیم دهد ؛ پس هر یک از اذکار و اوراد و حقایق و اسرار عبادات را با کمال دقت و سعی به آن تعلیم دهد و در هر مرتبه ای از کمال هست , آن حقیقتی را که ادراک نموده به قلب بفهماند. پس اگر اهل فهم معانی و اذکار نیست واز اسرار عبادات بی بهره است همان معنای اجمالی را که قرآن کلام خداست و اذکار یادآوری حق است و عبادات اطاعت و فرمانبرداری پروردگار است تعلیم قلب کند و به قلب همین معانی اجمالیه را بفهماند . و اگر اهل فهم معانی صوریه قرآن و اذکار است همان معانی صوریه را از قبیل وعد و وعید و امرو نهی و از علم مبدا و معاد به آن مقدار که ادراک نموده به قلب تعلیم دهد . و اگر کشف حقیقتی از حقایق معارف یا سری از اسرار عبادات برای او شده همان را با کمال سعی و کوشش به قلب تعلیم کند و آن را تفهیم نماید. و نتیجه این تفهیم آن است که پس از مدتی مواظبت زبان قلب گشوده شود و قلب ذاکر و متذکر گردد.ص 28 علامت آن که زبان قلب گشوده شده آن است که تعب ذکر و زحمت آن مرتفع شود و نشاط و فرح رخ دهد و خستگی و رنج زایل گردد. ص 29

فصل هشتم : در بیان حضور قلب است


فصل نهم : در بیان احدیث راجع به ترغیب حضور قلب


رسول اکرم (ص) : عبادت کن خدای تعالی را چنانکه گویا او را می بینی و اگر تو او را نمی بینی او تورا می بیند. از این حدیث دو مرتبه از مراتب حضور قلب استفاده می شود: اول اینکه سالک مشغول حاضر باشد و از حضور و محضر نیز غافل باشد. دوم آن است که خود را حاضر محضر ببیند و ادب حضور و محضر ملحوظ دارد. ص 38

فصل دهم :
در دعوت به تحصیل حضور قلب


پس ای عزیز , اگر ایمان به آنچه ذکر شد که گفته انبیاء علیهم السلام است آوردی و خود را برای تحصیل سعادت و سفر آخرت مهیا نمودی و لازم دانستی حضور قلب را که کلید گنج سعادت است تحصیل کنی , راه تحصیل آن این است که اولا رفع موانع حضور قلب نمایی و پس از آن اقدام به خود آن کنی . اما مانع حضور قلب در عبادات تشتت خاطر و کثرت واردات قلبیه است ( یا از طریق حواس ظاهره یا تخیلات و تفکرات باطنیه یا ترکیبی از هردو) و طریق علاج , قلع ماده کلی به اصلاح خیال و وهم است . و گاهی تشتت خاطر مانع از حضور قلب است که به طریق کلی دو منشا بزرگ دارد : یکی هرزه گردی و فرار بودن خود طایر خیال است و دوم حب دنیا و تعلق خاطر به حیثیات دنیوی است. ص 42و43

فصل یازدهم :
در بیان دوای هرزه گردی خیال

طریق عمده رام نمودن قوه خیال عمل نمودن به خلاف است. و آن چنان است که انسان در وقت نماز خود را مهیا کند که حفظ خیال در نماز کند و آن را حبس در عمل نماید و به مجرد این که بخواهد از چنگ انسان فرار کند آن را استرجاع نماید و در هر یک از حرکات و سکنات و اذکار و اعمال نماز ملتفت حال آن باشد و از حال آن تفتیش نماید و نگذارد سر خود باشد. ص 44


عمده در این باب حس احتیاج است که آن درما کمتر است ؛ قلب ما باور نکرده است که سرمایه سعادت عالم آخرت و وسیله زندگانی روزگارهای غیر متناهی نماز است. ص 45 **( نظریه مهمی در باب دنیا و آخرت ) ص 45

فصل دوازدهم : در بیان آنکه حب دنیا باعث تشتت خیال است و علاج آن

دل ما چون با حب دنیا آمیخته شده و مقصد و مقصودی جز تعمیر آن ندارد , ناچار این حب مانع از فراغت قلب و حضورآن در محضر قدس شود. وعلاج این مرض مهلک و فساد خانمان سوز با علم و عمل نافع است. اما علم نافع برای این مرض , تفکر در ثمرات و نتایج آن و مقایسه کردن بین آن ها و مضار و مهالک حاصله ازآن است. ص 48


طریق علاج عملی آن است که معامله به ضد کند : پس اگر به مال و منال علاقه دارد با بسط و ید و صدقات واجبه و مستحبه ریشه آن را از دل بکند. ص 50


تتمیم : در اعراض دادن نفس است از دنیا و عزم بر سلوک. ص 52

موضوع قفل شده است