¦❖¦ نقطه ضعف امام خمینی¦❖¦گفتگو با یکی از اعضای تیم پزشکی امام

تب‌های اولیه

7 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
¦❖¦ نقطه ضعف امام خمینی¦❖¦گفتگو با یکی از اعضای تیم پزشکی امام

غلامرضا باطنی از اعضای تیم پزشکی معالج امام راحل است که سال‌ها به عنوان پرستار و پزشک در کنار امام راحل حضور داشته و خاطرات شنیدنی و جالبی از لحظات مختلف عمر امام در گنجینه خاطراتش دارد.

وی تا آخرین لحظات عمر بابرکت امام خمینی در کنار ایشان حضور داشته است. در آستانه سالگرد ارتحال بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی با وی به گفت‌وگوی تفصیلی نشستیم تا ناگفته‌هایی از بیماری و مراحل درمان امام و آخرین ساعات زندگی ایشان را از زبان وی بازخوانی کنیم.

متن زیر حاصل گفت‌وگوی خبرنگار تسنیم با دکتر غلامرضا باطنی است.

* آقای باطنی شما در آن زمان پرستار امام (ره) بودید، چطور شد که شما عضو تیم پزشکی حضرت امام (ره) شدید؟
باطنی: به هر حال آن زمان برای انتخاب افراد شرایط خاصی بود. این را باید از کسانی که انتخاب کرده‌اند، سوال کنید و به خود ما هم زنگ زدند و گفتند که تشریف بیاورید اینجا و ما آمدیم٬‌ حالا قبل از آن چه مراحلی طی شده بود تا به ما رسیده بودند را بایستی از افرادی که در سیستم اداری آن زمان بودند و افراد را گزینش می‌کردند، سوال کنید. به هر حال دست خود ما نبود که ما تلاشی و یا کاری کنیم و با اینکه درخواستی و یا نامه‌ای داشته باشیم؛ این چیزها نبود.

* وقتی گفتند شما پرستار امام (ره) هستید، چه حسی داشتید؟
باطنی: خب به هر حال شاید یکی از شیرین‌ترین لحظه زندگی ما٬ لحظه‌ای بود که به ما گفتند برای عضویت در تیم پزشکی حضرت امام انتخاب شدید و این را یکی از بزرگترین افتخارات زندگی خودم می‌دانم و روزی هم که به اینجا می‌آمدم، از بس خوشحال بودم٬‌ انگار روی ابرها راه می‌رفتم٬. حس قابل بیانی نیست ولی خیلی خیلی خوشحال بودم از اینکه لیاقت پیدا کرده بودم در خدمت چنین مرد بزرگی باشم که قطعا در تاریخ ماندگار خواهد بود.

* از چه سالی بود که پرستار امام (ره) شدید؟ در سال ۶۵ که یک بار امام را به بیمارستان بردند، شما هم در آن زمان پرستار امام (ره) بودید؟ یک بار هم که سال ۶۸ بود و بعد هم رحلت حضرت امام (ره). در این دوره‌ها شما نیز بودید؟
باطنی: حضرت امام از پاریس که آمدند، یک مدت تهران بودند و بعد به قم رفتند. در قم که حضرت امام (ره) تشریف داشتند، در تاریخ دوم بهمن سال ۱۳۵۸ دچار سکته قلبی شدند که امام را از قم به تهران آوردند و در بیمارستان قلب شهید رجایی در خیابان ولیعصر٬ ابتدای نیایش امام (ره) را بستری کردند و امام (ره) در حدود ۴۰ روز در آن بیمارستان بستری بودند و اگر فیلم‌ها را شما دیده باشید، حکم بنی‌صدر را هم در بیمارستان می‌دهند.
بعد از اینکه امام از بیمارستان مرخص شدند، اعضای تیم پزشکی می‌گفتند که امام نمی‌تواند به قم برگردد، اگر اتفاقی بیفتد٬ رساندن امام به تهران کار سختی است و چون مشکل قلبی است، باید ظرف چند دقیقه به آن رسیدگی شود٬ بالاخره در آن زمان بیمارستان‌های قلب متعدد وجود نداشت و در کل کشور دو بیمارستان قلب وجود داشت که هر دوی آن هم در تهران بود. این بود که قرار شد حضرت امام (ره) به توصیه پزشکان در تهران بماند.

امام گفت این خانه بوی طاغوت می‌دهد و حالت قصر دارد؛ نمی‌خواهم اینجا زندگی کنم



وقتی قرار شد امام در تهران بماند، ایشان را به یکی از خانه‌های مصادره‌ای دربند می‌برند و بعد از دو سه هفته‌ای که امام در آنجا بودند، به اطرافیان می‌گویند که اینجا بوی طاغوت می‌دهد و حالت قصر دارد و من به هیچ وجه حاضر نیستم در اینجا زندگی کنم. امام (ره) می‌گویند اگر بتوانید در تهران جایی برای من مثل مسجد حاج‌آقا فلانی – اسم شخصی را می‌برند که ایشان یک مسجد محقری کنار بیت‌شان داشتند و مثلا یک دری بین مسجد و خانه ایشان بوده که رفت و آمد می‌کردند- امام می‌گویند که اگر چنین جایی باشد، من در تهران می‌مانم.
خلاصه می‌گردند و همین منزل را برای امام (ره) پیدا می‌کنند و این خانه‌ای که امام (ره) در آن بودند، یک دری به حسینیه جماران دارد البته آن زمان هنوز کامل ساخته نشده بود و در مرحله سفت‌کاری بود. نه دری داشت، نه پنجره‌ای داشت، نه هیچ چیز دیگر…
اگر شما فیلم‌های اولیه را هم ببینید این فضا در آن مشخص است. امام (ره) آنجا را می‌پسندند و در یک چنین روزی که شما تشریف آورده‌اید، به جمارن٬ امام هم در ۲۸ اردیبهشت سال ۱۳۵۹ به جماران می‌آیند و تا آخر عمرشان در اینجا می‌مانند.
وقتی حضرت امام به جماران تشریف می‌آورند٬‌ مسئولین تیم پزشکی امام (ره) تصمیم می‌گیرند که یک بیمارستان در نزدیکی محل سکونت امام بسازند که اگر موردی هم پیش آمد، مجبور نباشد تا بیمارستان شهید رجایی بیایند، زیرا اگر امام (ره) در یک بیمارستان عمومی بودند، کل بیمارستان به هم می‌ریخت و از نظر اطلاعاتی و امنیتی درست نبود و همه می‌‌فهمیدند برای امام (ره) اتفاقی افتاده است.

* از چه زمانی تصمیم می‌گیرند چنین بیمارستانی را بسازند؟
باطنی: امام (ره) در ۲۸ اردیبهشت به اینجا می‌آیند و از همان تاریخ هم تصمیم می‌گیرند که این بیمارستان را بسازند ولی خب با روحیه ساده‌زیستی امام نیز آشنایی کامل داشتند.
ببنید خب شما الان حسینیه جماران تشریف بردید و از حسینیه آمدید. قسمت پایین حسینیه سنگ بود و قسمت بالای آن گچ و خاک است و زمانی که امام آمد، این سنگ‌ها نبود. بعد یکی از مسئولین تصمیم می‌گیرد که اینجا را سنگ و گچ‌کاری و آیینه‌کاری و بالاخره به حساب خودش یک حسنیه مرتبی درست کند.

امام گفتند من نیامده‌ام کاخ بسازم

به امام اطلاع دادند که دارند این کار را می‌کنند. امام خیلی ناراحت می‌شود و می‌رود در ایوان حسینیه می‌ایستد و سر کسانی که آنجا داشتند کار می‌کردند، داد می‌زند که شما می‌خواهید برای من کاخ درست کنید٬ می‌خواهید مرا شاه کنید. من آمدم اندیشه‌ها را بسازم، نه اینکه کاخ بسازم، هر کس گفته اینجا را سنگ وگچ کنید، با دست خودش بیاید این‌ها را بِکَند. من راضی نیستم این کار انجام شود.

خاطراتی جالب از روحیه ساده‌زیستی امام



بعد آن فردی که مسئول کار بود، پیش امام می‌رود و توضیح می‌دهد که آقا ما نمی‌خواستیم همه جا را سنگ کنیم، فقط می‌خواستیم قسمت پائین را سنگ کنیم که مردم می‌نشینند و تکیه می‌دهند، لباسشان خاکی نشود. امام می‌فرماید اگر برای مردم هست، اشکالی ندارد ولی در همان حدی که مردم می‌نشینند و تکیه می‌دهند، دیگر بالاتر از آن را حق ندارید کاری کنید بنابراین می‌بینید حسینیه نیز به همین شکل باقی می‌ماند.

امام اجازه هیچ کار تشریفاتی را حتی در حد حباب دور لامپ نمی‌دادند



امام چنین روحیه ساده‌زیستی داشت. حتی به حباب دور لامپ‌ها هم حساس بود و می‌گفت چه دلیلی دارد وقتی در مملکت این همه آدم فقیر و مستضعف و گرفتار است، با بیت‌المال از این کارهای لوکس و تشریفاتی کنیم. اصلاً به هیچ وجه اجازه هیچ کار تشریفاتی را حتی در حد حباب دور لامپ نمی‌دادند.
حالا اگر به امام (ره) می‌گفتیم که می‌خواهیم یک بیمارستان برای شما بسازیم، قطعاً مخالفت می‌کردند. این بود که با هماهنگی حاج احمد آقا و آقای هاشمی که آن زمان اینجا زندگی می‌کردند و مسئول تیم پزشکی امام (ره)، شروع به ساخت بیمارستان کردند و در سال ۶۳ این بیمارستان از نظر ساختمان، تجهیزات و پرسنل تکمیل می‌شود.
تیمی که اینجا بودند از دور مراقب احوال حضرت امام بودند، یعنی باز هم ارتباط خیلی تنگاتنگی نبود. اولین باری که حضرت امام (ره) از این بیمارستان استفاده کردند، فروردین ماه سال ۶۵ بود که امام در منزل‌شان دچار سکته قلبی و هم ایست قلبی می‌شوند و چون تیم آماده بود، بلافاصله به بالین امام می‌روند و عملیات احیا را شروع می‌کنند و قلب امام برمی‌گردد.
دوستانی که آنجا بودند می‌گفتند، بعد از عملیات احیا که قلب امام برگشت، انگار قلب ما برگشت؛ آنقدر که همه استرس داشتند. وقتی قلب امام برمی‌گردد، امام را به بیمارستان منتقل می‌کنند. آن زمانی که امام را از منزل به بیمارستان می‌آوردند، ایشان هوشیاری کافی نداشتند.
وقتی امام بستری می‌شوند، مرحوم حاج احمد آقا به اتفاق خانواده امام، همسر امام، دخترهای امام، عروس‌های امام روزی چند بار به ملاقات امام می‌‌آمدند. حضرت امام فکر می‌کرد که باز در بیمارستان قلب شهید رجایی در خیابان ولیعصر بستری است، برای همین به حاج احمد آقا می‌گویند که این خانواده را که روزی چند بار می‌آورید اذیت می‌شوند، هفته‌ای یک بار بیاورید کافی است. آنجا برای اولین بار به حضرت امام می‌گویند که این بیمارستان کنار خانه است و رفت و آمد برای خانواده مشکلی ندارد.
امام آنجا می فهمند که اینجا برایشان بیمارستان ساخته‌اند. امام حدود دو ماه بستری بودند که اکثر فیلم‌هایی که از امام می‌بینید که در بیمارستان سرحال هستند، روزنامه می‌خوانند، با تلفن صحبت می‌کنند، ملاقات دارند و … برای آن دوره بستری امام است.
امام یک رادیو داشتند که همیشه خودشان رادیو بیگانه را می‌گرفتند و گوش می‌کردند، یعنی در اتاق امام برگه‌ای زده شده بود که روی آن نوشته بود که رادیو آمریکا چه موجی چه ساعتی٬ رادیو بی‌بی‌سی چه موجی چه ساعتی و همین‌طور رادیو اسرائیل. بعد خودشان یکی‌یکی می‌گرفتند و گوش می‌کردند.
در این دو ماهی که ایشان بستری بودند، هیچ‌کدام از این رادیوها هیچ خبری از بیماری امام ندادند. می‌دانید که آن روزها از حساس‌ترین روزهای جنگ ما بود. در زمستان سال ۶۴ عملیات فاو انجام داده بودیم. اگر خبر بیماری امام منتشر می‌شد، هم در روحیه رزمنده‌های ما تاثیر منفی می‌گذاشت و هم دشمن سوءاستفاده می‌کرد. این بود که اخبار بستری امام به هیچ وجه منتشر نشد.

* در آن زمان عملیات والفجر ۸ را داشتیم؟
باطنی: بله! والفجر۸. والفجر ۸ بهمن سال ۶۴شروع شد و فروردین تمام شده بود. به دلیل اینکه مسئله بستری شدن امام از لحاظ امنیتی و اطلاعاتی خیلی خوب پوشش داده شده بود و خبری به بیرون درز نکرد٬ وقتی امام می‌خواستند از بیمارستان مرخص شوند، گفتند من ساخت این بیمارستان را تایید می‌کنم اما اگر می‌خواهید اجازه دهم این بیمارستان به کار خودش ادامه بدهد، باید مردم هم بتوانند از این بیمارستان استفاده کنند و فقط مختص من نباشد، لذا در زمان حیات امام هم مردم با شرایط خاصی از این بیمارستان استفاده می‌کردند.

* گفتید در جریان عملیات والفجر ۸ بود که امام (ره) بستری بودند. در این شرایط امام چگونه جنگ را مدیریت می‌کردند؟ با توجه به تدابیر امنیتی و شرایط خاص که گفتید، امام با مسئولین چگونه دیدار داشتند؟
باطنی: بله! می‌آمدند٬ گفت‌وگو می‌کردند٬ گزارش می‌دادند.

* از دیدارهای مسئولین با امام خاطره‌ای را به یاد دارید؟
باطنی: آن دیدارها خصوصی بود.در کل زمانی که امام (ره) در اینجا حضور داشت، مرحوم حاج احمدآقا مدیریت می‌کردند که چه کسانی حضور داشته باشند و چه کسانی نباشند، اینطور نبود که ما در کنار امام (ره) باشیم و صحبت‌ها را در حضور ما انجام نمی‌دادند.

* در ماجرای معالجه امام (ره) در سال۶۸ شما بودید؟
باطنی: بله!

* آخرین روزهای امام (ره) که شما آنها را نزدیک دیدید، چطور بود؟
باطنی: ببینید! اولین باری که امام به بیمارستان مراجعه کردند، سال ۶۵ بود و از سال ۶۵ تا ۶۸ مواردی بود که امام مراجعه می‌کردند٬ کارشان انجام می‌شود و بعد هم مرخص می‌شدند.

ابتلای امام به سرطان بدخیم گوارش


آخرین باری که امام (ره) از بیمارستان استفاده کردند، به سال۶۸ برمی‌گردد. در چنین روزهایی یعنی هفته آخر اردیبهشت‌ماه٬ گزارشی که تیم پزشکی از حضرت امام (ره) می‌گیرند٬ امام می‌گویند مدفوع من مثل قیر سیاه رنگ شده؛ آیا این اشکالی دارد یا ندارد؟ در این صورت بود که پزشکان متوجه می‌شوند که ایشان خونریزی گوارشی دارند که بعد آزمایش خون و بررسی‌های تکمیلی انجام می‌شود و در نهایت آندوسکوپی انجام می‌شود و نتیجه‌ای که می‌گیرند، این بود که امام یک نوع سرطان بد خیم گوارش گرفته‌اند و ۳-۴ تا زخم در معده ایشان هست که به شدت خونریزی می‌کند و درمان آن هم در درجه اول جراحی است.

مخالفت امام با درمان در خارج

منتهی عمل جراحی برای امام با توجه به سن‌شان و اینکه دو سه نوبت سابقه سکته قلبی داشته‌اند، تصمیم‌گیری راحتی نبود. تیم پزشکی خیلی جلسه گذاشتند و مشورت کردند و نظراتشان را در بین سران قوای آن زمان مطرح کردند. بعد از اینکه تصمیم همه بر این شد که عمل کنند٬ با خود حضرت امام (ره) صحبت شد و امام فرمودند اگر درمان عمل جراحی است، اشکال ندارد ولی جراحی باید در کشور خودمان و توسط پزشکان خودمان انجام شود یعنی به هیچ وجه امام قبول نمی‌کرد خارج از کشور بروند و پزشک خارجی عمل ایشان را انجام دهد.
قرار شد در همین بیمارستان دوستان بیایند و عمل جراحی را انجام بدهند. امام در شب اول خرداد ساعت ۱۰:۳۰ در بیمارستان بستری شدند و آن شب هم مثل بقیه شب‌های زندگی‌شان نماز شب‌شان را خواندند و دوربین بود و ضبط می‌شد و بعدا نیز از این صحنه‌های نماز شب امام پخش شد.
امام در نماز شب‌شان حال خاص عرفانی خودشان را داشتند٬ آنچنان گریه می‌کردند که اشک‌هایشان را با دستمال خشک نمی‌کردند و با حوله خشک می‌کردند. نه اینکه تنها آن شب که شب عمل بود، امام چنین حالی را داشتند٬ کسانی که از نزدیک با امام آشنا بودند، می‌دانند که امام هر شب چنین حالی را در راز و نیازشان با خدا داشتند.
دیدید که امام در حال نماز هستند٬ کیسه خون به دستشان است و دوستان کمکشان می‌کنند که به رکوع و سجود بروند. آن نماز صبحی بود که امام قبل از اینکه به اتاق عمل بروند، خواندند و آخرین نمازی بود که امام به حالت ایستاده خواندند و دو ساعت بعد از آن نماز به اتاق عمل رفتند.
امام (ره) ساعت۷ به اتاق عمل رفتند و حدود ساعت ۱۰-۱۰:۳۰ برگشتند و در همان اتاق بستری شدند. از اتاق عمل بیرون آمدیم، اولین نفری که بالای تخت امام حاضر شده بودند، مقام معظم رهبری بودند که آن موقع رئیس جمهور بودند٬ به تیم پزشکی خسته نباشید گفتند و حال امام را پرسیدند ولی خب امام چون تازه از بی‌هوشی در آمده بودند، خیلی سرحال نبودند.

امام به شدت مقید به نماز اول وقت بودند

امام را به همین اتاق منتقل کردیم و ایشان روزهای آخر عمرشان را در این اتاق و روی این تخت بودند. نمازها را به حالت نشسته می‌خواندند و به شدت مقید به نماز اول وقت بودند.
به خاطر قرص‌هایی که به ایشان می‌دادند٬ خیلی خواب‌آلود بودند ولی در زمانی که اذان می‌گفتند، هوشیار می‌شدند٬ چشمشان را باز می‌کردند و سوال می‌کردند که اذان گفتند یا نه؟ برای اینکه تا اذان می‌گفتند، امام نماز خواندن را شروع می‌کردند و حالت‌های عرفانی خاص خودشان را در آن زمان هم داشتند.
فیلم‌ها را اگر دیده باشید٬ تخت امام به حالت کجی وسط اتاق قرار گرفته است. علتش این بود که هر وقت امام اینجا بستری می‌شدند، تاکید داشتند تختشان رو به قبله باشد. تیم پزشکی هر کاری می‌خواستند انجام دهند، از امام اجازه می‌گرفتند. روز دوم بعد از عمل خواستند برای امام “سوند” بگذارند و این را به امام گفتند. امام گفتند اگر این را برایم بگذارید، از من بول خارج می‌شود؟ گفتند بله. امام گفتند پس این تخت را از قلبه برگردانید، یعنی بعد از دو روز از عمل با حالت خواب‌آلودگی که داشتند ولی خیلی دقیق در آن حالت باز هم اصرار داشتند تمام مسائل شرعی رعایت شود.
با توجه به اینکه اطراف تخت امام انواع و اقسام دستگاه‌ها بود٬ جا‌به‌جایی تخت خیلی سخت بود.کمی تخت را چرخاندند که از قبله بر‌گردد.تا خواستند کار را شروع کنند، امام نگاه کردند و فرمودند کافی نیست، بیشتر بچرخانید، یعنی در آن شرایط هم امام به مسائل شرعی خیلی مقید بود.
امام تا روز هفتم، هشتم حال‌شان رو به بهبودی بود. آنقدر که روز ششم از ما تلویزیون خواستند. در اخبار صحنه‌هایی از آن نماز شب پخش شد که امام وقتی صحنه‌ها را دید، خیلی ناراحت شد.گفتند وقتی من عبادت می‌کردم، کسی توی اتاق نبود. این فیلم‌ها توسط دوربین مداربسته که از دور کنترل می‌شد، برداشته می‌شد البته همه فیلم‌ها با اجازه حاج احمدآقا برداشته می‌شد، یعنی ایشان بالای سر اپراتور بودند و هرجایی که لازم بود، می‌گفتند بردارید و هر زمان لازم نبود، می‌گفتند برندارید.

نقطه ضعف امام مردم بود٬ هرجا حرف مردم بود، کوتاه می‌آمد



بعد حاج احمد آقا می‌روند پیش امام و توضیح می‌دهند که چون مردم نگران حال شما هستند و ما خبر بیماری شما را اعلام کرده بودیم٬ گفتیم این صحنه‌ها را پخش کنیم تا مردم خیلی نگران حال شما نباشند. نقطه ضعف امام هم مردم بود٬ هرجا حرف مردم بود، کوتاه می‌آمد.امام این را را پذیرفتند ولی گفتند از این به بعد دیگر در زمان عبادت من فیلم‌برداری نشود.
غده سرطانی که امام داشتند، به بقیه جاها دست‌اندازی می‌کند که از دهم به بعد شیمی‌درمانی امام شروع می‌شود اما به دلیل سن بالای امام و عمل سنگینی که روی ایشان انجام شده بود، متاسفانه تلاش‌های تیم پزشکی مؤثر واقع نشد و امام ساعت ۱۰:۲۰ شب ۱۳ خرداد سال۶۸ دار فانی را وداع گفتند.

* آن شب آخر شما هم کنار امام (ره) بودید؟
باطنی: بله! شاید تلخ‌ترین شب زندگی اعضای تیم پزشکی و ملت ایران همان شب بود که این اتفاق افتاد.

* چه کسانی حضور داشتند؟
باطنی: حدوداً تمام تیم پزشکی دعوت شدند که بیایند، چون حال امام مشخص بود و از مسئولین که همه بودند. مسئولان نظامی و کشوری و سران قوا و … همه اینجا بودند. بالاخره به همه اطلاع داده بودند که حال امام اصلاً خوب نیست و دارند فوت می‌کنند، برای همین همه اینجا بودند.
لحظات آخر عمر امام خیلی لحظات سختی برای کسانی که آنجا بودند. به بخصوص برای بیت امام و برای حاج احمدآقا خیلی سخت بود.
ببینید وقتی کسی حالش بد می‌شود، شما می‌روید مسجد می‌گویید برایش دعا کنید ولی این خبر را نمی‌توانستند اعلام کنند که حال امام خوب نیست تا برای‌شان دعا بخوانند، چون به محض اینکه این حرف را می‌زدند، کشور بهم می‌ریخت و هنوز در جبهه‌ها دشمن حضور داشت.
اخبار آن شب با دعای اَمّن یُجیب شروع شد، یعنی اینطور به مردم گفتند تا دعا کنند و به طور صریح نگفتند حال امام اصلاً خوب نیست و برای امام دعا کنید. خیلی شب سختی بود. برای خود اعضای پزشکی سخت‌تر بود، چون متوجه شرایط بودند. خیلی کم به خانواده امام نزدیک می‌شدند، زیرا به هرحال سؤال می‌کردند و خیلی برایشان پاسخ دادن سخت بود.
وقتی امام فوت کردند، همه فکر می‌کردند دیگر همه چیز تمام است. شرایط خیلی غم‌بار عجیبی اینجا حاکم شد. هر کس را که می‌دیدیم، چشمایش گریان بود و ضجه و ناله می‌زد. اصلاً هیچ کس در حال طبیعی خودش نبود که بخواهد فکر کند و تصمیمی بگیرد. اگر رادیو‌های بیگانه آن شب‌ها را بررسی کنید، می‌بینید دشمنان ما منتظر این لحظه بودند که حضرت امام فوت کنند. خیلی‌هایشان چون معتقد بودند انقلاب پشت یک شخص است و کاریزمایی است و فکر می‌کردند اگر امام برود، انقلاب هم می‌رود.


* گروه پزشکی بالاخره چطور به این نتیجه رسیدند که خبر رحلت امام را اعلام کنند؟ به دلیل اینکه در آن زمان برخی از مسئولان گفته بودند که پیام رحلت امام (ره) را با تأخیر اعلام کنیم؟

باطنی: گفتن این خبر به مردم شرایط خودش را می‌خواست، بالاخره شما باید همه جا را می‌دیدید٬ برای همه جا آماده‌باش می‌زدید؛ از جبهه‌ها بگیرید تا داخل شهرها و بعد این خبر را اعلام کنید. هیچ کسی از عکس‌العمل بعدی اصلاً خبری نداشت.
حالا در آن زمان نظر بعضی از مسئولین این بود که کمی دیرتر اعلام کنیم تا بتوانیم در جبهه‌ها و شهرها آماده‌باش بدهیم که اگر دشمن خواست سوءاستفاده کند، بتوانیم جلویش را بگیریم که مرحوم حاج احمدآقا موافق نبودند و نهایت بر این شد که صبح روز بعد اعلام شود.

* همانطور که در ابتدای گفت‌وگو اشاره کردید، خانواده امام بارها به ملاقات حضرت امام (ره) می‌آمدند. برخوردهای امام با خانواده‌شان چگونه بود؟
باطنی: امام با خانواده‌شان خیلی صمیم و گرم بودند‌ البته گفتم که سال ۶۸ حال عمومی امام خوب نبود. دو سه روز آخر امام نمازهایشان را خوابیده می‌خواندند و اصلا نمی‌توانستند نشسته هم به رکوع و سجود بروند. امام که داشتند نماز می‌خواندند، آقای انصاری گوش‌شان را نزدیک امام می‌کردند تا به ذکرهای امام گوش بدهند، وقتی از سجده بلند می‌شدند، ایشان مهر را از پیشانی امام بر می‌داشتند. امام شب جمعه فوت کردند٬ بعد از ظهر آن روز تمام خانواده امام پیش ایشان آمدند و در واقع با امام از نزدیک خداحافظی کردند.
برخورد امام با اشخاص خاص خودشان بود؛ مثلا امام چندین دکتر داشتند و همه را به اسم آقای دکتر صدا می‌کردند؛ برای اینکه تفاوتی نگذارند که مثلا به شما که می‌گویند آقای دکتر صمیمی‌تر هستند و به ایشان که می‌گویند آقای دکتر صمیمی نیستند، یعنی در رفتارشان عدالت را کامل اجرا می‌کردند که این احساس پیش نیاید که من به ایشان توجه بیشتری دارم یا مثلا به ایشان توجه کمتری دارم. در روابط‌شان خیلی دقت می‌کردند.
امام برعکس ماست، چون دنیا را خوب می‌شناخت و هیچوقت فریب دنیا را نمی‌خورد. ساده‌زیستی که عرض کردم، به همین دلیل بود. ما چون دنیا را نمی‌شناسیم، فکر می‌کنیم هرچه بیشتر جمع کنیم، در این دنیا راحت‌تریم. برای کسی که این دنیا را می‌شناسد٬ می‌فهمد که این دنیا اسباب راحتی نیست٬ اسباب ناراحتی است و هرچه کمتر داشته باشی راحت‌ترید.

امام گذشته از روحیه استکبارستیزی و سیاسی‌شان یک عارف بودند



امام گذشته از روحیه استکبارستیزی و بعد سیاسی‌شان یک عارف بودند. حضرت امام اگر دنیا را خوب می‌شناخت، خدا را هم خوب می‌شناخت. شما ببینید هر اتفاقی که می‌افتاد، وصل می‌کردند به اینکه این کار خدا بود. از پیروزی خرمشهر که کار بزرگی بود، تا بقیه امور.

آنقدر به خدا وصل بود که این قدرت را از آنجا می‌گرفت. ما چون وصل نیستیم٬ ضعیف هستیم و نمی‌توانیم در مقابل دیگرانی که باید بایستیم٬ بایستیم.
امام واقعاً وصل بودند. شاید ما در حال بیماری هیچ چیز را رعایت نکنیم ولی امام باز متوجه بودند که حتی کوچک‌ترین مسئله شرعی را رعایت کند. این را به جرات می‌گویم که در آن ۱۰-۱۲ روز آخری که امام بستری بودند، وقتی نماز خواندن ایشان را می‌دیدید، فکر می‌کردید که یک فیلم است که تکرار می‌شود. مثلاً محاسن را شانه می‌زدند٬ عمامه را می‌بستند٬ وضو می‌گرفتند و با خودشان حرف می‌زدند و بعد به نماز می‌ایستادند. امکان نداشت یک‌بار شانه به ریش‌شان نزنند یا عطر نزنند.
این‌ها به خاطر این بود که امام می‌دانست به ملاقات چه کسی می‌خواهد برود و برای نماز محیا می‌شد. مثل ما نبودند که با هر شرایط و هر جور که بود الله‌اکبر بگوییم و نماز بخوانیم.
امام ارتباط خیلی خیلی عمیقی با قرآن داشتند. امام روزهای معمولی یک جزء قرآن را می‌خواندند. قبل از نماز صبح٬ قبل از نماز ظهر٬ بعد از نماز عصر٬ قبل از نماز مغرب٬ بعد از نماز عشاء حتما قرآن‌شان را می‌خواندند. این‌ها ارتباطات ظاهری بودند٬ ما که ارتباط عمیق معنوی‌شان را حس نمی‌کردیم.
این وصل بودن‌شان به خدا باعث قدرت و شجاعتشان می‌شد که اگر ما هم وصل شویم، قطعا آن مواضع را خواهیم داشت. اشکال ما این است که به خدا اعتماد نداریم، آنطور که امام اعتقاد داشت.
شما ببینید در چه شرایط خاصی حضرت امام حکم اعدام سلمان رشدی را صادر می‌کند. این قدرت را از کجا می‌آورد که حتی در آن زمان مؤمنین سیاستمدار ما هم به این کار ایراد می‌گرفتند ولی کسی که وصل است، حاضر نیست به مسائل الهی سرسوزنی لطمه وارد شود٬ حاضر نیست اندازه سرسوزن به پیامبر اهانت شود٬ جلوشان می‌ایستد.

همه گفتند با انتخابآیت‌الله خامنه‌ای یک خمینی جدید متولد شد



* در پایان اگر نکته ای دارید بفرمایید.

باطنی: همانطور که گفتم، آن شب آخر رادیو‌های بیگانه خیلی مانور دادند روی این موضوع که اگر امام برود، انقلاب هم می‌رود. روز ۱۴خرداد بعد از آنکه آن مراسم تشیع جنازه باشکوه انجام شد و بعد اینکه مجلس خبرگان رهبری حضرت آیت‌الله خامنه‌ای را به‌عنوان رهبر و جانشین انتخاب کردند٬ شب ۱۴ خرداد تمام کسانی که دم از رفتن انقلاب می‌زدند، می‌گفتند امروز در ایران یک خمینی جدید متولد شد و ما با این انقلاب دیگر کاری نمی‌توانیم بکنیم و این الهی بودن انقلاب ما را نشان می دهد.
بعد فوت امام خیلی‌ها تصمیم گرفتند این بیمارستان را تعطیل کنند. شما خودتان خیلی به سختی این کوچه پس‌کوچه‌ها را آمدید تا به اینجا برسید. آن زمان حاج احمدآقا زنده بودند فرمودند این بیمارستان یکی از چراغ‌هایی است که به نام امام روشن شده است٬ شما سعی کنید این چراغ را روشن نگه دارید، یعنی هدف‌شان این بود که ما در این کشور یک تخت بیمارستان هم داشته باشیم که به یک مریض کمک بکند، باز یک خدمت است. اگر اینجا را ببندیم، یک عده از این تخت محروم می‌شوند.
این چراغ امام را روشن نگه داریم، رسید به اینجا که این بیمارستان به شدت مورد استقبال مردم قرار گرفت، به‌طوری‌که آن بیمارستان که در آن زمان یک نفره بود٬ در فضای ۲۵۰ متری مسئولین بیمارستان ناچار شدند خانه‌های اطراف را هم بخرند.
اینجایی که الان حضور داریم، در آن زمان خانه بود. الان آن دو خانه کناری را هم خریده‌اند که به این بیمارستان اضافه کنند به جهت اینکه مردم خیلی از این بیمارستان استقبال می‌کنند.
فقط هم به جهت حضور امام در اینجا وگرنه از این بیمارستان قشنگ‌تر و مرتب‌تر امروز در سطح تهران فراوان است، یعنی شاید بیش از ۴۵ مرکز قلبی در تهران وجود دارد، ولی همچنان مردم به اینجا می‌آیند.
و این بیمارستان به لطف حضور حضرت امام در زمینه قلب و عروقی و بعضی زمینه‌ها حرف اول را می‌زند یعنی حتی بیمارستان بزرگ تهران مریض‌هایشان را ارجاع می‌دهند به اینجا و این برمی‌گردد باز به حضور حضرت امام.
امروز این بیمارستان قلب جماران یکی از بیمارستان‌های معروف و بنام شهر تهران است و در زمینه قلب و عروقی تقریبا تمام خدمات را ارائه می‌کند.
چه خوب است که شما در بیمارستان بچرخید و با مریض‌های ما صحبت بکنید. آمار ده سال بیمارستان را بررسی کرده‌اند٬ بیمارانی که بستری شده‌اند و بیمارانی که فوت شده‌اند. حدود یک و دو دهم درصد فوتی در این بیمارستان بوده است، درحالی که کتاب‌ها را بخوانید، در عمل جراحی قلب باز می‌گویند معمولا بین ۳ تا ۴ درصد مرگ و میر باید باشد.
در این زمینه که بررسی شده است٬ گفتند که این تاثیر معنویت در درمان است. خیلی از این بیمارانی که پا در این بیمارستان می‌گذارند٬ می‌آیند و می‌گویند که از در هر بیمارستانی می‌رویم داخل، استرس ما را می‌گیرد ولی از در این بیمارستان که آمدیم داخل، آرامش گرفتیم.
این را نه اینکه ما بگوییم، حتی از کشورهای خارجی هم اینجا بستری می‌شوند مثلاً یک آذربایجانی اینجا بستری بود٬ سفیرشان آمده بود اینجا و به رئیس بیمارستان گفته بودند که بیمارستان شما یک عطر خاصی دارد. من در عمرم چنین عطری استشمام نکردم. به خاطر جایگاه خاص خودش است.
حالا همه خدمات اینجا انجام می‌شود. معمولاً ما اینجا مشکل تخت داریم. جا کم است، مریض زیاد داریم. اینها فقط به‌خاطر حضرت امام به اینجا می‌آیند و این معنویت در روحیه بیماران اثر مثبت و خوبی می‌گذارد.
همانطور که گفتم، روزهای ۱۳ و۱۴ خرداد این بیمارستان برای بازدید عموم تعطیل می‌شود. کل بیمارستان آن زمان امروز شده اتاق عمل این بیمارستان و اتاق امام هم وسط اتاق‌های ما قرار دارد ولی به همان شکل اتاق را حفظ کردیم، یعنی همان تخت و وسائل را به همان شکل گذاشته‌ایم و در سال دو روز این اتاق را باز گشایی می‌کنیم.
مردم با امام ارتباط معنوی خوبی داشتند٬ امام را می‌شناختند ولی شما گاهی از کشورهای دیگر هم می‌بینید. مثلا یک تیم پزشکی عراقی آمدند برای بازدید اتاق امام. این پزشک‌ها وقتی وارد اتاق امام شدند، شروع به گریه کردند٬ اصلا منقلب شدند.
خانم‌های همراه اینها همه چادری و محجبه بودند ولی یک خانم دکتری در بین اینها کت دامن و روسری سر کرده بود که خیلی هم گریه می‌کرد. کسی از ایشان سوال کرد که شما امروز وارد کشوری شده‌اید که ۸سال با شما جنگیده است و این اتاقی است که رهبر آن کشور در آنجا فوت شده است٬ شما چرا انقدر گریه می‌کنید؟ بغض این خانم ترکید و گفت امام رهبر ما بود نه رهبر دشمن ما. ما خودمان هم با صدام می‌جنگیدیم. فیلم‌ها و عکس‌های آنها هست، اگر که خواستید، دوستان می‌توانند ارائه دهند یا تیم‌هایی از ترکیه می‌آیند که خیلی عجیب است. اینها را باید ببینید، شاید گفتن من خیلی تاثیر نگذارد.
این دو روز اتاق عملش تعطیل می‌شود٬ بیماران ما در بخش‌های درمانی هستند و این دو روز مریض‌ها می‌آیند و می‌روند و هم پرسنل می‌آیند و می‌روند. اینها همه متوجه قداست این اتاق در این دو روز می‌شوند. کسی که از هرجای دنیا می‌آید، دنبال یک چیزی می‌گردد که به دیوار اتاق یا تخت امام بمالد تا متبرک شود.
اینها همه تصاویرش هست. عرب‌ها برای نزدیک‌ترین فرد خودشان که فوت کند، کاری نمی‌کنند ولی همان‌ها وقتی وارد اتاق امام می‌شوند، ببینید روی تخت امام چه گریه‌ای می‌کنند٬ چه ضجه‌ای چه ناله‌ای. قرآن امام٬ عصای امام٬ عمامه امام را بر می‌دارند و می‌بوسند. یک حس و حال عجیبی در این دو روز اینجا هست.
هم فیلمش موجود است و هم خودتان می‌توانید بیایید ببینید که بعد از بیست و چند سال بعد از فوت امام هنوز یک رابطه معنوی بین امام و امت چطور گرم وجود دارد که احساس می‌کنند که امام همین الان فوت شده است.
این حس را همه دارند؛ مخصوصا کسانی که از خارج می‌آیند. آنها حسشان خیلی قوی‌تر از ماست، چون جایی هستند که آزادی مردم ما را ندارند، ما چون در معنویات و مسائل مربوط به مذهبی‌مان کاملا آزادیم و هر کاری می‌توانیم انجام بدهیم٬ راحتیم ولی شما اگر جایی باشید که اگر خواستید یک جلسه قرآن برگزار کنید، صد نفر به شما گیر می‌دهند٬ معنای این آزادی را می‌فهمید. آنها وقتی می‌آیند اینجا، می‌فهمند چه اتفاقی افتاده است.
و شک نکنید که این بیداری اسلامی که از کشورهای عربی به وجود آمده است٬ ثمره انقلاب ماست و ثمره معنویتی است که حضرت امام در دنیا ترویجش کردند.
ان‌شاءالله موفق باشید. باز هم سوالی باشد، در خدمتان هستم. ان‌شاءالله که استفاده کرده باشید.

منبع: خبرگزاری تسنیم