مقدمه مؤ لّف امـيـد اسـت كـه ايـن اءثـر مـؤ ثـَر مـؤ ثـِر مـورد قـبـول ارباب دانش و اصحاب بينش قرار گيرد،و نـفـوس شـيـقـه و شـيـفـتـه بكمال را چراغى فرا راه رستگارى بوده باشد، و موجب مزيدبـركـات نـاشـر مـحـترم ، و سبب ارتقاء و اعتلا مقام معنوى مترجم عزيز و مـعـظـم و يـادگـارىپـــايـــدار در روزگـــار از ايـن كـمـتـرين برقرار بوده باشد. قـوله تـعـالى شـانـه : انا لانـضـيـع اءجـر مـن احـسـن عـمـلا. قـم ـ حـسـن حـسـن زاده آمـلى . 12 ذى الحـجه 1419 ه ق10/1/1378 ه ش . مقدمه مترجم فصل نخست : تعلق به امور جسمانى و توبه (2) فصل دوم : وجوب توبه پـس حـال كـه آشـكـار گـشت كه افعال بندگان ، به واقع متصف به حسن و قبح عقلى اند، مـىتـــوانـــيـم بـگـويـيـم كـه احـكـام مـتـعـلق بـه ايـن افـعـال نـيـز بـر پـنج قسم ، منقسم اند. بدين قراركه حسن ، بر چهار قسم است كه عـبـارتـند از: واجب ؛ مندوب ( مستحب )؛ مباح و مكروه . قبيح رانيز بيش از يك قسم نيست كه عبارت از حرام است . پس مجموع احكام حسن ، اضافه بر قبيح، پنج است . يـــكـــى از عـــلمـــا گـــفـــتـــه اســـت : تـــوبـــه از ســـه امـــر تـــشـــكـــيـــل يـــابـــد:(اول ) عـلم و (دوم ) حـال و (سـوم ) عمل . اما علم ، پس آن عبارت از يقين است به آن كه گناهان، سمومى مهلكند و حجابى مـيـان عـبـد و مـحبوبش . اين يقين ، حالتى ديگر را ثمر مى دهد كهعـبـارت بـاشـد از تـــاءلم بـراى فـوات مـطـلوب و تـاسـف بـرفعل ذنوب و از اين حالت ، تعبير به نـدم ( پـشيمانى ) مى شود، كه آن نيز حالتى سومرا مـوجـب مـى شـود، و آن عـبـارت اسـت از تـرك گـنـاهـان در هـرحال و عزم بر آن كه ديگر در آينده به سويشان باز نـگـردد، و حـقـوق خـداى تـعـالى و حـقـوقمـــردمـــان را كـــه در گـــذشـــتـــه ، پـــايـمـال كـرده ، تـدارك بـيـنـد و بـه جـاى آورد. چنانچه نتواندحـقوق مردم را باز گـرداند، بايد عبادات خويش را افزون كند تا به قيامت ، پس از كسرحقوق مردم از آنها، قدرى بماند كه او را كفايت كند. فصل سوم : توبه مبعضه فصل چهارم : توبه موقت فصل پنجم : وجوب توبه از گناهان بزرگ و كوچك فصل ششم : توبه تفصيلى و اجمالى مـــصـــنـــف ( مـــحـــقـــق طـوسـى ) بـه وجوب تفصيل در جايى كه گناهان در خاطر شخص ، مـذكـوربـــاشـــنـــد اشـــكـــال وارد كـــرده اســت ، چـه اجـتـزا، بـه پـشـيـمـانـى بـر هـــمعـــمـــل قـــبـــيـــحـــى كـــه از شـــخــص صـادر شـده مـمـكـن اسـت ؛ اگـر چـه بـه طـورتفصيل بدانها متذكر نباشد. فصل هفتم : آيا به ياد آوردن گناه ، گناه است و تجديد توبه لازم است ؟ فصل هشتم : عزم بر بازنگشتن فصل نهم : مراد از قبول توبه مـــصـــنـف ( مـحقق طوسى ) از دليلى كه بر مخالفت با او آورده اند پاسخ داده است . بيان ايـندليـــل چـــنـــيـــن اســـت كـــه اگـــر تـــوبـــه ، ذاتـــا مـــســـقـط عـقـاب بـاشـد، درحـال مـعـايـنـه و سـراى آخـرت نـيـز بـايد آن را مرتفع نمايد. (مصنف ) پاسخ داده اسـت كـهتـــوبه در صورتى موجب سقوط عقاب است كه بر وجه مقرر باشد، و اين وجـه آن اسـت كـهبـــر گـــنـــاه بـــه ســـبـــب قـــبـــحـــش ، پـــشـــيـــمـــانـــى حـــاصـــل آيـــد؛حـــال آن كـــه در آخــرت جـايـى بـراى پـشـيـمـانـى نـيـسـت و تـنـهـا الجـاءحاصل است . فصل دهم : استحباب غسل براى توبه ، و اشارتى به گناهان بزرگ و كوچك فصل يازدهم : توشه اى از آداب توبه فصل دوازدهم : شتاب در توبه فصل سيزدهم : حث بر توبه در آيات و اءخبار خاتمه : تبرك به كلام علوى