جمع بندی اگر ۱۴ معصوم نبودند

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
اگر ۱۴ معصوم نبودند
اگر ۱۴ معصوم و ۴ نایب خاص امام زمان و مراجع تقلید نبودند دنیا چه فرقی می‌کرد؟ 
با نام و یاد دوست         کارشناس بحث: استاد شعیب
با سلام خدمت شما دوست گرامی وجود امام معصوم در عالم وجود دارای فوائر بسیاری است که به برخی از آنها اشاره می کنیم: 1- . امام واسطه فیض : خداوند امام زمان(عج) را تعیین كرده است تا در میان ‏مردم باشد و به هدایت آنان بپردازد، ولى این مردم هستند كه مانع ‏ظهور آن حضرت مى‏شوند؛ و هر گاه مردم براى حكومت واحد جهانى و الهى(كه بر پایه عدالت واقعى و رعایت حقوق و حقایق، واقعیات و اجراى ‏تمام احكام اسلامى استوار است) آمادگى كامل پیدا كنند، حضرت آشكار خواهد شد. پس خداى مهربان، در عنایت و مهربانى كوتاهى نكرده، بلكه تقصیر مردم است كه امام زمان(عج) غایب شده و ظهورش به تأخیر افتاده است؛ اما باید دانست كه فواید وجود امام منحصر به راهنمایى‏هاى ظاهرى ایشان - اگر در میان مردم مى‏بود - نیست، بلكه وجود مقدسش از نظر «تكوین و تشریع» فواید دیگرى نیز دارد كه مهم‏ترین آن «واسطه فیض» بودن است، چرا كه بر اساس دلیل‏هایى كه در روایات به آن اشاره شده، اگر امام نباشد، رابطه عالم و آفریدگار جهان منقطع مى‏گردد، زیرا تمام فیض‏هاى الهى به واسطه امام بر سایر مردم نازل مى‏شود؛ «لَوْ بَقَیتِ الأرضُ بِغَیْرِ إمامٍ لَساخَتْ... .»(1) اساساً به‏ واسطه وجود مقدس اوست كه به عالم ‏هستى فیض داده مى‏شود و به واسطه او آسمان و زمین پا برجاست. «إنَّ الأئمّةَ نُور اللهِ عَزَّوَجَلَّ(2)؛ ائمه نور خدا هستند.» اگر ائمه نباشند دنیا تاریك است، منتها این را كسى مى‏فهمد كه ظلمت و نور را مى‏شناسد. إنَّ الأئِمَّةَ هُمْ أرْكانُ الأرْضِ(3)؛ اگر ائمه نباشند زمین بقا ندارد. چون در آن صورت، خلقت بى‏هدف مانده و بقا معنایى نخواهد داشت. أَنَّ الأئِمَّةَ هُمُ الْهُداة(4)؛ ائمه هادیانند. أَنَّ الأئِمَّةَ شُهَداءُ اللهِ عَزَّ وَ جَلّ عَلى خَلْقِهِ(5)؛ اینها گواهانند، ناظر بر اعمالند. الآن هم امام زمان(عج) هدایت‏هاى جانبى براى افراد دارند؛ مثلاً در شرایط حساس كه شخص مى‏خواهد با تغییر روش زندگى منحرف شود، به‏ دادش مى‏رسند. روابط حضرت با افراد بر حسب كمالات روحى‌شان است و هر كس به قدر كمال خود مى‏تواند این ارتباط را برقرار كند. در روایتى از امام صادق(علیه‌السلام) آمده است: «وَ بِنا أثمرت الأشجار و أینعت الثمار و جرت الأنهار و بنا ینزل الغیث السماء؛ به وسیله ما تمام درختان به ثمر مى‏نشینند و میوه‏ها مى‏رسند و رودخانه‏ها جارى مى‏شوند و به وسیله ما باران از آسمان مى‏بارد.» اساساً ائمه واسطه فیض بین خدا و خلق هستند. اگر خورشید عالمتاب مى‏تابد و اگر نعمات بى‏شمار خدا بر خلق مى‏رسد، همه به دلیل وجود مبارك‏ امام است و خداوند به خاطر آنان دیگر موجودات را آفرید. لولاكَ لَما خَلَقْتُ الافلاك؛ اگر وجود نازنین پیامبر(صلی الله علیه و آله) نبود آسمان‏ها و زمین خلق ‏نمى‏شدند! انسان مى‏خواهد با جهان بى‏نهایت در ارتباط باشد، او نیازمند اسبابى است تا بتواند ارتباط نزدیك‏ترى با مبدأ برقرار كند. امامت تجلى عینى این ارتباط است، ارتباط انسان با ماوراء الطبیعه و ابدیت. 2. امید بخشى اصولاً وجود فرمانده لشكر در مقر فرماندهى، خون گرم و پر حرارتى را در عروق سربازان جارى مى‏سازد و آنها را به تلاش بیشتر وامى‏دارد. حیات فرمانده، منشأ حركت، تحوّل و نظم و آرامش است. در این میان، شیعه بنا به عقیده‏اى كه به وجود امام زنده و حاضر دارد، هر چند او را در میان خود نمى‏بیند، اما خود را تنها نمى‏داند. او همواره انتظار بازگشت آن سفر كرده را دارد، انتظارى سازنده و سرنوشت ساز. این طرز تفكر، در زنده نگهداشتن امید در دل‏ها و وادار ساختن افراد به خودسازى باعث مى‏شود آنها در آمادگى و مراقبت دائمى به سر برند. از آن سو، امام نیز به‏ طور دائم مراقب حال پیروانش است و از چگونگى رفتار و كردار و گفتار آنها آگاه مى‏ گردد.(6)   ادامه دارد..
ادامه... 3. پاسدارى از آیین خدا طبق فرموده امام على(علیه‌السلام)، هیچگاه صفحه زمین، از قیام كننده با حجت و دلیل خالى نمى‏ماند، خواه ظاهر و آشكار باشد یا مخفى و پنهان، تا دلایل و اسناد روشن الهى ضایع نگردد و به فراموشى نگراید و مسخ و تحریف نشود.(7) در طول زمان، با دراز شدن دست مفسده جویان به سوى مفاهیم آسمانى، اصالت پاره‏اى از این قوانین از میان مى‏رود و دست خوش تغیّرات زیان بخش مى‏شود. این نور پر فروغ با عبور از شیشه‏هاى ظلمانى افكار تاریك كم رنگ و كم رنگ‏تر مى‏شود، اما سینه امام و روح بلندش صندوق آسیب‏ناپذیر حفظ اسناد و آیین الهى است كه همه اصالت‏هاى نخستین و ویژگى‏هاى آسمانىِ این تعلیمات را در خود نگهدارى مى‏كند تا دلایل الهى و نشانه‏هاى روشن پروردگار باطل نشود و به خاموشى نگراید. 4- نفوذ روحانى و تكوینى امام علاوه بر تربیت تشریعى كه از طریق گفتار، رفتار و تعلیم و تربیت عادى صورت مى‏گیرد، یك نوع تربیت روحانى و معنوى در دل‏ها و فكرها دارد كه مى‏توان آن را «تربیت تكوینى» نامید. در آنجا الفاظ، كلمات، گفتار و كردار كار نمى‏كند، بلكه تنها جاذبه و كشش درونى كارگر است. در حالات بسیارى از پیشوایان بزرگ الهى مى‏خوانیم كه گاه بعضى از افراد با یك تماس مختصر با آنها به كلى تغییر مسیر داده و سرنوشت‏شان یكباره دگرگون مى‏شد. اینها نتیجه تعلیم و تربیت عادى نیست، بلكه جذبه‏اى ناخودآگاه است كه گاهى از آن به «نفوذ شخصیت» تعبیر مى‏كنند. امام با اشعه نیرومند و پردامنه نفوذ شخصیت خود، دل‏هاى آماده را در نزدیك و دور تحت تأثیر جذبه خاص قرار داده و به تربیت و تكامل آنها مى‏پردازد و از آنها انسان‌هایى كامل‏تر مى‏سازد.(8)  
ادامه... 5. هدایت معنوى امام آرى، امام قلب عالم وجود و رهبر و مربى نوع انسان است، از این جهت، حضور و غیبت او تفاوتى ندارد. امام همواره افراد شایسته را هدایت مى‏كند، اگر چه نتوانند امام را ببینند، به ویژه این كه در اخبار وارد شده است كه آن حضرت در میان مردم و در مجالس مؤمنان رفت و آمد دارد، اگر چه مردم او را نشناسند.(9) بنابر این، پاسدارى امام از دین و دستگیرى از مردم شایسته در زمان غیبت به خوبى انجام مى‏گیرد. در حقیقت، امام همانند خورشید پنهان پشت ابر است كه از نور و حرارتش، موجودات، بهره مى‏برند؛ گر چه نادانان و كور چشمان، آن را نبینند. امام صادق(علیه‌السلام) در پاسخ كسى كه پرسیده بود: «چگونه مردم از امام غایب استفاده مى‏كنند؟» فرمودند: «به همانگونه كه از خورشید، وقتى كه ابر آن را مى‏پوشاند.»(10) گفتار یكى از مستشرقان‏(11) در این‏ باره شنیدنى است: به عقیده من مذهب تشیع، تنها مذهبى است كه رابطه هدایت الهى را میان خدا و خلق براى همیشه نگهداشته و به ‏طور مستمر، پیوستگى ولایت را زنده و پا برجا مى‏دارد. مذهب یهود، نبوت را كه رابطه‏اى است واقعى میان خدا و عالم انسانى، در حضرت كلیم ختم كرده و پس از آن به نبوت حضرت مسیح و حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) اذعان نكرده است، در نتیجه، رابطه مزبور را قطع مى‏كند. نصارى نیز در حضرت مسیح متوقف شده‏ اند و اهل سنت از مسلمین هم در حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) ایستاده‏ اند و با ختم نبوت در ایشان، دیگر رابطه‏ اى میان خالق و مخلوق برقرار نمى‏ دانند. بنابراین قوام عالم خلقت به معصومین بسته است و نمی توان نبود آنها را فرض کرد و علاوه بر نقش هدایت گری ائمه معصومین (ع) که بسیار مهم است واسطه فیض بودن آن حضرات است آن حضرات اگر نبودند عالم نبود . در خدیثی قدسی آمده است: یا احمد لولاک لما خلقت الافلاک و لولا علی لما خلقتک و لولا فاطمه لما خلقتکما (ترجمه: ای احمد! اگر تو نبودی افلاک را خلق نمی‌کردم و اگر علی نبود تو را خلق نمی‌کردم و اگر فاطمه نبود شما دو نفر را خلق نمی‌کردم) در حدیثی دیگر آمده است: يَا مُحَمَّدُ وَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي لَوْلَاكَ لَمَا خَلَقْتُ آدَمَ وَ لَوْ لَا عَلِيٌّ مَا خَلَقْتُ الْجَنَّة (ترجمه: ای محمد! به عزت و جلالم سوگندُ اگر تو نبودی آدم را نمی‌آفریدم و اگر علی –ع- نبود بهشت را خلق نمی‌کردم.) پی نوشت ها: 1. کلینی، کافی، ص 178. 2. كلینى، كافى، ج 1، ص 194. 3. همان، ص 196. 4. همان، ص 191. 5. همان، ص 190. 6. براى اطلاع بیشتر، ر.ك: تفسیر نمونه، ج 8، ص 339 و ج 14، ص 565. 7. نهج البلاغه، كلمات قصار. 8. مكارم شیرازى، حكومت جهانى مهدى، با تلخیص بسیار. 9. اصول كافى، ج 1، ص 337. 10. منتخب الاثر، 271. 11. هانرى كربن، استاد فلسفه در دانشگاه سوربن(فرانسه) و رئیس انیستیتو فرانسه و ایران. 12. سالنامه مكتب تشیع، سال دوم، ص 20 - 21.
جمع بندی پرسش: اگر چهارده معصوم (علیهم السلام) و چهار نایب خاص امام زمان(عجل الله تعالی فرجه ) و مراجع تقلید نبودند دنیا چه فرقی می‌کرد؟  پاسخ: وجود امام معصوم در عالم وجود، دارای فوائد بسیاری است که به برخی از آنها اشاره می کنیم:   1- امام واسطه فیض :   خداوند امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را تعیین كرده است تا در میان ‏مردم باشد و به هدایت آنان بپردازد، ولى این مردم هستند كه مانع ‏ظهور آن حضرت مى‏ شوند؛ و هر گاه مردم براى حكومت واحد جهانى و الهى (كه بر پایه عدالت واقعى و رعایت حقوق و حقایق، واقعیات و اجراى ‏تمام احكام اسلامى استوار است) آمادگى كامل پیدا كنند، حضرت آشكار خواهد شد. پس خداى مهربان، در عنایت و مهربانى كوتاهى نكرده، بلكه تقصیر مردم است كه امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) غایب شده و ظهورش به تأخیر افتاده است؛ اما باید دانست كه فواید وجود امام منحصر به راهنمایى‏ هاى ظاهرى ایشان - اگر در میان مردم مى‏ بود - نیست، بلكه وجود مقدسش از نظر «تكوین و تشریع» فواید دیگرى نیز دارد كه مهم‏ترین آن «واسطه فیض» بودن است، چرا كه بر اساس دلیل‏هایى كه در روایات به آن اشاره شده، اگر امام نباشد، رابطه عالم و آفریدگار جهان منقطع مى‏ گردد، زیرا تمام فیض‏هاى الهى به واسطه امام بر سایر مردم نازل مى‏ شود؛ «لَوْ بَقَیتِ الأرضُ بِغَیْرِ إمامٍ لَساخَتْ... .»(1) اساساً به‏ واسطه وجود مقدس اوست كه به عالم ‏هستى فیض داده مى ‏شود و به واسطه او آسمان و زمین پا برجاست. «إنَّ الأئمّةَ نُور اللهِ عَزَّوَجَلَّ»؛ ائمه نور خدا هستند.(2) اگر ائمه(علیهم السلام) نباشند دنیا تاریك است، منتها این را كسى مى‏ فهمد كه ظلمت و نور را مى‏ شناسد. «إنَّ الأئِمَّةَ هُمْ أرْكانُ الأرْضِ»؛ اگر ائمه نباشند زمین بقا ندارد.(3) چون در آن صورت، خلقت بى‏ هدف مانده و بقا معنایى نخواهد داشت. «أَنَّ الأئِمَّةَ هُمُ الْهُداة»؛ ائمه هادیانند.(4) «أَنَّ الأئِمَّةَ شُهَداءُ اللهِ عَزَّ وَ جَلّ عَلى خَلْقِهِ»؛ اینها گواهانند، ناظر بر اعمالند. (5) در روایتى از امام صادق(علیه‌السلام) آمده است: «وَ بِنا أثمرت الأشجار و أینعت الثمار و جرت الأنهار و بنا ینزل الغیث السماء»؛ به وسیله ما تمام درختان به ثمر مى ‏نشینند و میوه ‏ها مى‏ رسند و رودخانه ‏ها جارى مى‏ شوند و به وسیله ما باران از آسمان مى ‏بارد. (6) الآن هم امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هدایت ‏هاى جانبى براى افراد دارند؛ مثلاً در شرایط حساس كه شخص مى‏ خواهد با تغییر روش زندگى منحرف شود، به‏ دادش مى‏ رسند. روابط حضرت با افراد بر حسب كمالات روحى‌شان است و هر كس به قدر كمال خود مى‏ تواند این ارتباط را برقرار كند.   اساساً ائمه(علیهم السلام)واسطه فیض بین خدا و خلق هستند. اگر خورشید عالمتاب مى ‏تابد و اگر نعمات بى‏ شمار خدا بر خلق مى‏ رسد، همه به دلیل وجود مبارك‏ امام است و خداوند به خاطر آنان دیگر موجودات را آفرید. «لولاكَ لَما خَلَقْتُ الافلاك»؛ اگر وجود نازنین پیامبر(صلی الله علیه و آله) نبود آسمان‏ها و زمین خلق ‏نمى‏ شدند!(7) انسان مى ‏خواهد با جهان بى‏ نهایت در ارتباط باشد، او نیازمند اسبابى است تا بتواند ارتباط نزدیك‏ترى با مبدأ برقرار كند. امامت تجلى عینى این ارتباط است، ارتباط انسان با ماوراء الطبیعه و ابدیت.   2. امید بخشى اصولاً وجود فرمانده لشكر در مقر فرماندهى، خون گرم و پر حرارتى را در عروق سربازان جارى مى‏ سازد و آنها را به تلاش بیشتر وا مى‏ دارد. حیات فرمانده، منشأ حركت، تحوّل و نظم و آرامش است. در این میان، شیعه بنا به عقیده ‏اى كه به وجود امام زنده و حاضر دارد، هر چند او را در میان خود نمى‏ بیند، اما خود را تنها نمى‏ داند. او همواره انتظار بازگشت آن سفر كرده را دارد، انتظارى سازنده و سرنوشت ساز. این طرز تفكر، در زنده نگهداشتن امید در دل‏ها و وادار ساختن افراد به خودسازى باعث مى‏ شود آنها در آمادگى و مراقبت دائمى به سر برند. از آن سو، امام نیز به‏ طور دائم مراقب حال پیروانش است و از چگونگى رفتار و كردار و گفتار آنها آگاه مى‏ گردد.(8)   3. پاسدارى از آیین خدا طبق فرموده امام على(علیه‌السلام)، هیچگاه صفحه زمین، از قیام كننده با حجت و دلیل خالى نمى‏ ماند، خواه ظاهر و آشكار باشد یا مخفى و پنهان، تا دلایل و اسناد روشن الهى ضایع نگردد و به فراموشى نگراید و مسخ و تحریف نشود.(9)   در طول زمان، با دراز شدن دست مفسده جویان به سوى مفاهیم آسمانى، اصالت پاره‏اى از این قوانین از میان مى ‏رود و دست خوش تغیّرات زیان بخش مى‏ شود. این نور پر فروغ با عبور از شیشه‏ هاى ظلمانى افكار تاریك كم رنگ و كم رنگ‏تر مى‏شود، اما سینه امام و روح بلندش صندوق آسیب ‏ناپذیر حفظ اسناد و آیین الهى است كه همه اصالت‏هاى نخستین و ویژگى‏ هاى آسمانىِ این تعلیمات را در خود نگهدارى مى‏ كند تا دلایل الهى و نشانه ‏هاى روشن پروردگار باطل نشود و به خاموشى نگراید.   4- نفوذ روحانى و تكوینى امام علاوه بر تربیت تشریعى كه از طریق گفتار، رفتار و تعلیم و تربیت عادى صورت مى‏ گیرد، یك نوع تربیت روحانى و معنوى در دل‏ها و فكرها دارد كه مى ‏توان آن را «تربیت تكوینى» نامید. در آنجا الفاظ، كلمات، گفتار و كردار كار نمى ‏كند، بلكه تنها جاذبه و كشش درونى كارگر است. در حالات بسیارى از پیشوایان بزرگ الهى مى‏ خوانیم كه گاه بعضى از افراد با یك تماس مختصر با آنها به كلى تغییر مسیر داده و سرنوشت‏شان یكباره دگرگون مى‏ شد. اینها نتیجه تعلیم و تربیت عادى نیست، بلكه جذبه ‏اى ناخودآگاه است كه گاهى از آن به «نفوذ شخصیت» تعبیر مى ‏كنند.   امام با اشعه نیرومند و پردامنه نفوذ شخصیت خود، دل‏هاى آماده را در نزدیك و دور تحت تأثیر جذبه خاص قرار داده و به تربیت و تكامل آنها مى‏ پردازد و از آنها انسان‌هایى كامل‏تر مى‏ سازد.(10) 5. هدایت معنوى امام آرى، امام قلب عالم وجود و رهبر و مربى نوع انسان است، از این جهت، حضور و غیبت او تفاوتى ندارد. امام همواره افراد شایسته را هدایت مى ‏كند، اگر چه نتوانند امام را ببینند، به ویژه این كه در اخبار وارد شده است كه آن حضرت در میان مردم و در مجالس مؤمنان رفت و آمد دارد، اگر چه مردم او را نشناسند.(11) بنابر این، پاسدارى امام از دین و دستگیرى از مردم شایسته در زمان غیبت به خوبى انجام مى‏ گیرد. در حقیقت، امام همانند خورشید پنهان پشت ابر است كه از نور و حرارتش، موجودات، بهره مى‏ برند؛ گر چه نادانان و كور چشمان، آن را نبینند. امام صادق(علیه‌السلام) در پاسخ كسى كه پرسیده بود: «چگونه مردم از امام غایب استفاده مى‏ كنند؟» فرمودند: «به همانگونه كه از خورشید، وقتى كه ابر آن را مى‏ پوشاند.»(12)   گفتار یكى از مستشرقان‏ در این‏ باره شنیدنى است: به عقیده من مذهب تشیع، تنها مذهبى است كه رابطه هدایت الهى را میان خدا و خلق براى همیشه نگهداشته و به ‏طور مستمر، پیوستگى ولایت را زنده و پا برجا مى‏ دارد. مذهب یهود، نبوت را كه رابطه ‏اى است واقعى میان خدا و عالم انسانى، در حضرت كلیم ختم كرده و پس از آن به نبوت حضرت مسیح و حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) اذعان نكرده است، در نتیجه، رابطه مزبور را قطع مى‏ كند. نصارى نیز در حضرت مسیح متوقف شده‏ اند و اهل سنت از مسلمین هم در حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) ایستاده‏ اند و با ختم نبوت در ایشان، دیگر رابطه‏ اى میان خالق و مخلوق برقرار نمى‏ دانند.(13) بنابراین قوام عالم خلقت به معصومین بسته است و نمی توان نبود آنها را فرض کرد و علاوه بر نقش هدایت گری ائمه معصومین (علیهم السلام) که بسیار مهم است واسطه فیض بودن آن حضرات است آن حضرات اگر نبودند عالم نبود . در حدیثی قدسی آمده است: «یا احمد لولاک لما خلقت الافلاک و لولا علی لما خلقتک و لولا فاطمه لما خلقتکما»  ای احمد! اگر تو نبودی افلاک را خلق نمی‌کردم و اگر علی نبود تو را خلق نمی‌کردم و اگر فاطمه نبود شما دو نفر را خلق نمی‌کردم.(14)   در حدیثی دیگر آمده است: «يَا مُحَمَّدُ وَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي لَوْلَاكَ لَمَا خَلَقْتُ آدَمَ وَ لَوْ لَا عَلِيٌّ مَا خَلَقْتُ الْجَنَّة»ای محمد! به عزت و جلالم سوگندُ اگر تو نبودی آدم را نمی‌آفریدم و اگر علی –ع- نبود بهشت را خلق نمی‌کردم.(15)   پی نوشت ها: 1. کلینی، کافی، اسلامیه، تهران، 1409، ص 178. 2. كلینى، كافى، ج 1، ص 194. 3. همان، ص 196. 4. همان، ص 191. 5. همان، ص 190. 6- فیض کاشانی، وافی، کتابخانه امام امیر المومنین، 1404، اصفهان، ج1، ص 420. 7- قاضی نور الله شوشتری، احقاق الحق و ازهاق الباطل، مكتبة آية الله المرعشي النجفي ، قم ، 1409،  ج1، ص 430. 8. براى اطلاع بیشتر، ر.ك: تفسیر نمونه، اسلامیه، تهران، ج 8، ص 339 و ج 14، ص 565. 9.نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره 147. 10. مكارم شیرازى، حكومت جهانى مهدى، نسل جوان، قم، 1386، چاپ پنجم، با تلخیص بسیار. 11. اصول كافى، ج 1، ص 337. 12. صافی گلپایگانی، منتخب الاثر، موسسه السیده المعصومه(سلام‌الله‌علیها)، قم، 1419، ص  271. 13.  طباطبايي، سيد محمّد حسين، مکتب تشيّع (سالانه 2)، قم، دار العلم، 1339ش، ص 20 - 21 . 14. قاضی نور الله شوشتری، احقاق الحق و ازهاق الباطل، مكتبة آية الله المرعشي النجفي ، قم ، 1409،  ج1، ص 430. 15-همان.
موضوع قفل شده است