در مورد اوّلين مخلوق توضيح دهيد؟

تب‌های اولیه

16 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
در مورد اوّلين مخلوق توضيح دهيد؟



خدا در تمام صفات كماليه عدل است يعني نقص در هيچ صفت خوبي ندارد همانطور كه يك شخص كامل از انسانها برايش كمال است كه عدّه اي را تحت پوشش خود بگيرد و از كمالات دروني خودش آنها را بهره مند كند محبّت خداي يكتا هم ايجاب مي كند كه مخلوقي را از عدم خلق كند ( انشا، نمايد ) و صفات كماليه خود را به آنها بشناساند . لذا خداي متعال اوّلين مخلوق را خلق نمود .خدا اوّلي است كه قبل برايش معنا ندارد ولي مخلوق حتّي اوّلين مخلوق قبل برايش معنا دارد و همين شاهد بر عجز مخلوق است كه او حادث است و معبودش ازلي .
اوّلين مخلوق از روحانيين يعني از عالم امر بود . شبحي شفّاف و داراي قابليت براي قبول علوم بود امّا هيچ چيز نداشت (ضالّ بود ) خداي متعال اين روح را با نزول علم بر آن تاييدش كرد يعني او را آنقدر به مقام قدسي خود نزديك كرد كه در مَثل و براي تقريب به ذهن مانند دو نيم دايره كه يك دايره كامل را تشكيل دهند و بلكه نزديكتر از آن شدند .( قاب قوسين او ادني دنوا واقترابا من العلي الاعلي ) لذا حالتي در اوّلين مخلوق ايجاد شد كه به آن روح القدس مي گويند .
روح القدس را خواب فرا نمي گيرد لذا اوّلين مخلوق حتّي در خواب هم كه باشد متوجّه همه چيز هست شبيه به خدا كه لا تاخذه سنة و لا نوم روح القدس غافل نمي ماند شبيه به خداي متعال كه و ما الله بغافل عمّا تعملون به واسطه دارا بودن اين حالت روحي مقدّس ( روح القدس ) اوّلين مخلوق به جايي رسيد كه توانست علم بسيار زيادي را حمل كند و بعدها كه مخلوقات ديگر خلق شدند در ميان آنها كاملاً بارز و بر گزيده شد .
به واسطه اين روح و آن نزول علم اوّلين مخلوق جداي از مخلوقيت و طبعاً بنده بودن در كارهايي كه خدا مي خواهد انجام دهد شبيه به خدا عمل مي كند .
روح القدس با مشغول شدن به چيزي از چيز ديگر باز نمي ماند شبيه به حدا كه لا يشغله شان عن شان روح القدس فرسوده نمي شود همانطور كه خداي متعال دائم است يعني از كبريائيت مقامش چيزي كاسته نمي شود .
فقط اين است كه روح القدس نبوده و بعد بود شده امّا خداي سبحان ازلي است و خداي تعالي معبود مطلق است ولي روح القدس عبد و مخلوق والّا در ساير چيزها روح القدس شبيه ( نه عين (خالقش است و مَثل اعلاي اوست. به هر حال آفرينش با خلقت اوّلين مخلوق آغاز شد و پس از اين خلقت تا مدّتهاي بسيار بسيار زياد خدا مخلوق ديگري خلق نكرد

با سلام و عرض ادب :Gol:

با عرض پوزش، نکته ای برایم گنگ است. مگر نه اینکه اولین مخلوق نور پیامبر اکرم (ص) و معصومین (ع) است؟ مگر نه اینکه آن بزرگواران واسطه فیض بوده، همه امور عالم به واسطه وجود مبارک ایشان انجام می شود؟ مگر نه اینکه آن بزرگواران نوری واحد و دلیل خلقت آسمانها و زمین و کلاً دیگر مخلوقات می باشند؟ مگر نه اینکه آن بزرگواران انسان کامل، تجلی اعظم خداوند متعال می باشند؟

نقل قول:
لذا حالتي در اوّلين مخلوق ايجاد شد كه به آن روح القدس مي گويند.

مگر نه اینکه در آیات قرآن روح القدس و روح الامین نازل کننده قرآن معرفی شده اند (سوره 16):

قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِن رَّبِّكَ بِالْحَقِّ لِيُثَبِّتَ الَّذِينَ آمَنُواْ وَهُدًى وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِينَ ﴿۱۰۲﴾
بگو آن را روح القدس از طرف پروردگارت به حق فرود آورده تا كسانى را كه ايمان آورده‏اند استوار گرداند و براى مسلمانان هدايت و بشارتى است (۱۰۲)

سوره 26:

نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ ﴿۱۹۳﴾
روح الامين آن را بر دلت نازل كرد (۱۹۳)

و مگر نه اینکه جبرئیل هم به عنوان نازل کننده قرآن مطرح است؟ پس می توان نتیجه گرفت هر سه موجود یکی باشند... حال آنکه ظاهراً روح القدس غیر از جبرئیل تعبیر می شود:

حقيقت روح
مردم چه در گذشته و چه حال در مورد حقيقت روح اختلاف دارند و قرآن هم اشاره دارد كه: «يسئلونك عن الروح» (اسراء/٨٥) ولي در اين معنا هيچ اختلافي ندارند كه از كلمه «روح» يك معنا مي فهمند و آن معنا عبارت است از چيزي كه مايه حيات و زندگي است، البته حياتي كه ملاك شعور و اراده باشد. (الميزان ج١٢ ص٣٠٢)، اما بحث اين است كه حقيقت روح چيست؟
به طور اجمال از آيات كريمه الهي مانند: «تنزل الملائكة والروح» (قدر/٤)، «يوم يقوم الروح والملائكة صفا» (نبا/٣٨) روزي كه ملائكه و روح به صف مي ايستند. به دست مي آيد، كه يك حقيقتي وجود دارد حتي مافوق ملائكه كه آن حقيقت به اذن پروردگار مبداء هر نوع حياتي است. حتي ملائكه حيات خودشان را از او دارند. خداوند در مورد انسان مي فرمايد: «و نفخت فيه من روحي» (حجر/٢٩) اين روح خودش را از او دارد. انواع روح (روح يعني مبداء حيات)، آن چه مبداء حيات و انواع حيات در عالم است از ناحيه او به اذن پروردگار افاضه مي شود كه از خود قرآن استنباط مي شود كه همه نباتات داراي يك نوع روح يعني داراي نوعي حيات هستند، حيوان ها هم داراي نوعي روح و حيات هستند، اما بالاتر از نباتات و انسان ها به طور كلي داراي روحي هستند بالاتر و شريف تر از روحي كه در حيوانات هست باز در انسان ها مومن و غيرمومن فرق مي كند، مومن داراي يك روح علاوه است كه از او به روح الايمان تعبير مي شود. «وايدهم بروح منه» (مجادله/٢٢) و نيز از خود قرآن استنباط مي شود، اولياء الله و پيامبران يك روح اضافه دارند يعني حيات بيشتري دارند، از نوعي حيات برتر و بالاتر برخوردارند كه از او به «روح القدس» تعبير مي شود، يعني هر انساني به آن حيات نوعي انسان زنده است ولي آن كسي كه با ايمان است يك حياتي دارد كه غير مومن آن حيات را ندارد. قرآن صريحا غيرمومن را ميت مي نامد، نه به اين معني كه او آن روح انساني كه همه افراد نوع انسان دارند ندارند، قلبش هم كار نمي كند و روح حيواني هم ندارند؛ بلكه مرده از روح ايمان است، كما اين كه همه مومنين نسبت به روح القدس، نسبت به روحي كه فاقد آن روح اند مرده هستند. آن روح القدس در هر انساني كه پيدا بشود به او نوعي حيات و نوعي قدرت مي دهد كه آن حيات و قدرت در انسان هاي ديگر نيست. به قول شاعر:
فيض روح القدس ار باز مدد فرمايد
دگران هم بكنند آنچه مسيحا مي كرد
يعني اگر مسيح آن كارهاي معجزه آسا را مي كرد مثلا مرده زنده مي كرد، چون از يك روحي بهره مند بود كه نامش روح القدس بود، روح القدس را هر بنده اي داشته باشد آن كارها را انجام مي دهد. (ر. ك: آشنايي با قرآن، شهيد مطهري، ج١١ ص ١٩٥-١٩٧، الميزان، ج١٢، ص٣٠٢) بنابراين «روح» مخلوق عظيمي است مافوق فرشتگان. در حديثي از امام صادق (ع) نقل شده است كه شخصي از آن حضرت سوال كرد: آيا روح همان جبرئيل است؟ امام فرمود: «جبرئيل از ملائكه است و روح اعظم از ملائكه است، مگر خداوند متعال نمي فرمايد: «تنزل الملائكة والروح» (تفسير نمونه ج٢٧ص١٨٤)

منبع: http://nahadsbmu.ir/article.aspx?gidview=5874

در این مقاله طوری صحبت می شود که گویا روح (فرشتگان و روح)، و روح القدس هر دو یک موجود هستند... حال آنکه در روایات آمده:

ابوبصير گويد: شنيدم از امام صادق عليه السّلام درباره «يساءلونك عن الروح قل الروح من امر ربى» فرمود: مخلوقى است بزرگتر از جبرئيل و ميكائيل كه همراه هيچ يك از پيغمبران گذشته جز محمد صلى اللّه عليه و آله نبوده است ، و آن همراه ائمه مى باشد و ايشان را رهبرى مى كند، چنان نيست كه هرچه طلب شود، بدست آيد (پس ‍ همراهى اين روح با پيغمبر و امامان فضلى است از خداى تعالى كه به هر كس خواهد عطا كند، و با طلب و كوشش بدست نيايد).
اصول كافى جلد 2 صفحه 18 رواية 4

کاملاً مشخص است روحی که در این روایت به آن اشاره می شود روح القدس نیست. چرا که در قرآن صراحتاً اعلام شده حضرت عیسی (ع) از روح القدس بهره مند است. و همچنین:

ابوبصير گويد: از امام صادق عليه السّلام قول خدايتعالى ((و همچنين روحى از امر خود را بسويت وحى كرديم ، تو نميدانستى كتاب و ايمان چيست ؟ - 52 سوره 42 )) را پرسيدم . فرمود: آن مخلوقيست از مخلوقات خداى عزوجل ، بزرگتر از جبرئيل و ميكائيل ، كه همراه پيغمبر صلى اللّه عليه و آله است ، به او خبر ميدهد و رهبريش مى كند و همراه امامان پس از وى هم مى باشد.
اصول كافى جلد 2 صفحه 17 رواية 1

اسباط بن سالم گويد: من حاضر بودم كه مردى از اهل بيت (شهرى در كنار فرات بوده ) از امام عليه السّلام درباره قول خداى عزوجل ((و همچنين روحى از امر خود را بسوى تو وحى كرديم )) پرسيد امام فرمود: از زمانيكه خداى عزوجل آن روح را بر محمد صلى اللّه عليه و آله فرو فرستاد، به آسمان بالا نرفته است و آن روح در ما هست.
اصول كافى جلد 2 صفحه 18 رواية 2

و در روایتی دیگر آمده:

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عُمَرَ الْيَمَانِيِّ عَنْ جَابِرٍ الْجُعْفِيِّ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع يَا جَابِرُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى خَلَقَ الْخَلْقَ ثَلَاثَةَ أَصْنَافٍ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ كُنْتُمْ أَزْواجاً ثَلاثَةً فَأَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ ما أَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ وَ أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ ما أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ وَ السّابِقُونَ السّابِقُونَ أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ فَالسَّابِقُونَ هُمْ رُسُلُ اللَّهِ ع وَ خَاصَّةُ اللَّهِ مِنْ خَلْقِهِ جَعَلَ فِيهِمْ خَمْسَةَ أَرْوَاحٍ أَيَّدَهُمْ بِرُوحِ الْقُدُسِ فَبِهِ عَرَفُوا الْأَشْيَاءَ وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحِ الْإِيمَانِ فَبِهِ خَافُوا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحِ الْقُوَّةِ فَبِهِ قَدَرُوا عَلَى طَاعَةِ اللَّهِ وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحِ الشَّهْوَةِ فَبِهِ اشْتَهَوْا طَاعَةَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ كَرِهُوا مَعْصِيَتَهُ وَ جَعَلَ فِيهِمْ رُوحَ الْمَدْرَجِ الَّذِى بِهِ يَذْهَبُ النَّاسُ وَ يَجِيئُونَ وَ جَعَلَ فِى الْمُؤْمِنِينَ وَ أَصْحَابِ الْمَيْمَنَةِ رُوحَ الْإِيمَانِ فَبِهِ خَافُوا اللَّهَ وَ جَعَلَ فِيهِمْ رُوحَ الْقُوَّةِ فَبِهِ قَدَرُوا عَلَى طَاعَةِ اللَّهِ وَ جَعَلَ فِيهِمْ رُوحَ الشَّهْوَةِ فَبِهِ اشْتَهَوْا طَاعَةَ اللَّهِ وَ جَعَلَ فِيهِمْ رُوحَ الْمَدْرَجِ الَّذِى بِهِ يَذْهَبُ النَّاسُ وَ يَجِيئُونَ
اصول كافى جلد 2 صفحه 15 رواية 1
جابر جعفى گويد: امام صادق عليه السّلام فرمود: اى جابر! همانا خداى تبارك و تعالى مخلوق را سه دسته آفريد؛ چنانچه فرمايد: ((و شما سه دسته جفت هم باشيد: دست راستيها و چه دست راستيها؟!! (چگونه در نعمتهاى بهشت مى خرامند) ودست چپيها، چه دست چپيها؟!! (چگونه در عقوبات دوزخ گرفتارند) و پيشى گرفتگان كه پيشى گرفته اند تنها ايشان مقربانند 6 تا 11 سوره 56 )) پيشى گرفتگان همان رسولان خدا و مخصوصين درگاه او از ميان مخلوق مى باشند. كه خدا در ايشان پنج روح قرار داده است : 1 ايشان را بروح القدس مؤ يد ساخت و بوسيله آن همه چيز را بدانند و بشناسند. 2 ايشان را با روح ايمان مؤ يد ساخت و با آن از خداى عزوجل بترسند 3 آنها را بروح قوه مؤ يد ساخت و با آن بر اطاعت خدا توانائى يافتند 4 آنها را بروح شهوت (ميل و اشتها) مؤ يد ساخت و با آن اطاعت خدا را خواستند و از نافرمانيش كراهت يافتند 5 در ايشان روح حركت نهاد كه همه مردم با آن رفت و آمد كنند.
و در مؤ منين دست راستى ها روح ايمان نهاد كه با آن از خدا بترسند و در ايشان روح قوه نهاد و با آن بر اطاعت خدا توانائى يافتند، و در ايشان روح شهوت نهاد و يا آن خواهان اطاعت خدا گشتند و در ايشان روح حركت نهاد كه مردم با آن روح رفت و آمد كنند.

پس می بینیم که روح القدس متعلق به تمامی رسولان و مخصوصین درگاه خداوند (مقربین) است، حال آنکه روحی وجود دارد که فقط مخصوص پیامبر اکرم (ص) و ائمه (ع) می باشد.

پس روح القدس نمی تواند اولین و برترین مخلوق باشد. :Sham:

و البته کلاً در باب روح القدس و جبرئیل تناقضاتی در نظرات دیده می شود. از کجا معلوم که در آیه نزول فرشتگان و روح، اشاره به روح القدس است... شاید اشاره به همان روح مختص پیامبر اکرم (ص) و ائمه (ع) است... و اگر اشاره به روح القدس باشد پس طبق فرمایش معصومین (ع) روح القدس باید غیر از جبرئیل باشد...

لطفاً در این باب توضیحات بیشتری ارائه فرمایید تا مطلب روشن شود. :hamdel:

با تشکر فراوان
یا حق

گمنام;2161 نوشت:
در مورد اوّلين مخلوق توضيح دهيد ؟

با سلام
در روايات از اين سؤال جوابهاي مختلفي داده شده كه شايد قابل جمع باشد.
شخصي از اهل شام از اميرالمؤمنين(ع) پرسيد: اول چيزي را كه خدا آفريد، چه بود؟ حضرت فرمود:اولين مخلوق (نور)بود.(1) در روايت ديگر از مام باقر(ع) سؤال شد: فرمود:اولين مخلوق خدا نور محمد(ص) و عترت طاهرين او بودند.(2)
در روايت ديگر از پيامبر(ص) آمده است: اولين چيزي كه آفريده شد، قلم، سپس نون يعني دوات بود.(3) پيامبر(ص) فرمود: هنگامي كه خدا خواست بيافريند، نور مرا آفريد.(4) امام باقر(ع)فرمود: اولين مخلوق نور محمد(ص) بود و از نور او نور اهل بيتش آفريده شد.(5) فلسفه، اولين مخلوق را صادر اول گويند و مرادشان موجود او است كه از ذات حق تعالي بلاواسطه صادر شده است. ملا صدرا گويد: عند التحقيق صادر اول عبارت است از وجود منبسط كه نفس رحماني هم گويند، لكن در مقام نسبت موجودات بعض به بعضي ديگر و از لحاظ تقدم و تأخر و شرافت و خست و ترتب هر يك بر ديگري اولين مخلوق عقل است، كه به آن عقل اول گويند و نسبت به اصل وجود، اول مخلوق، وجود منبسط است.(7)
ملا صدرا گويد: اول مخلوق وجود منبسط و نفس رحماني و فيض اول است كه بالذات واحد است، از جهت اين كه از خداوند واحد جز يك موجود صادر نميشود. (الواحد لا يصر عنه الا الواحد).(8) بنابر نظريه ايشان اولين مخلوق خدا، وجود منبسط است وجود منبسط به معناي وجودي گسترده در تمام عالم است. به تعبير ديگر: همان نور است (اللَّه نور السموات و الارض). خواه به آن نور وجود يا نور محمدي تعبير كنيم.
آيت اللَّه مصباح يزدي ميگويد: صورت واحدي براي كل جهان ميتوان فرض كرد، به طوري كه موجودات ذي روح را در بر گيرد. ناچار روح ديگري خواهد بود كه ميتوان آن را نفس كلي يا روح جهان ناميد، اما بعضي از فلاسفه پا را فراتر نهاده و مجردات و جميع ما سوي اللَّه را نيز مشمول آن دانستهاند و بدين ترتيب عقل اول با كاملترين موجود امكاني را به منزله صورتي براي مادون آن به حساب آوردهاند، چنان كه بسياري از عرفا جهان را انسان كبير ناميدهاند، اما تاكنون برهاي بر اين مطلب نيافتهايم و مخصوصاً موجود مجرد تا ميمانند عقل اول را صورت جهان ناميدن، خالي از مسامحه نيست.(9)
پي نوشتها:
1 - بحار الانوار، ج 1، ص 96.
2 - همان، ج 15، ص 25.
3 - همان، ج 54، ص 374.
4 - همان، ج 25، ص 16 و 17.
5 - همان.
6 - همان، ج 1، ص 97.
7 - سيد جعفر سجادي، مصطلحات فلسفي صدراردين شيرازي، ص 132.
8 - همان، ص 160.
9 - آموزش فلسفه، ج 1، ص 332.

[=Arial Black]در ضمن این بحث قبلا هم به اندازه کافی مطرح شده به لینک های زیر می توانید رجوع کنید.
http://www.askdin.com/showthread.php?t=8653
http://www.askdin.com/showthread.php?t=1864

روی العلامة المجلسی عن فضل بن محمود الفارسی فی « ریاض الجنان » بسنده ، عن جابر بن عبدالله فی تفسیر قوله تعالی :

« کنتم خیر امة اخرجت للناس تأمرون بالمعروف » 1
قال : قال رسول الله صلی الله علیه و آله :
« اول ما خلق الله نوری ابتدعه من نوره و اشتقّه من جلال عظمته فاقبل یطوف بالقدرة حتی وصل الی جلال العظمة فی ثمانین الف سنة ثم سجد للّه تعظیماَ ، ففتق منه نور علیّ و کان نوری محیطاَ بالعظمة و نور علیّ محیطاَ بالقدرة ثمّ خلق العرش و اللوح و الشّمس و القمر و النجوم و ضوء النّهار و نور الابصار و العقل و المعرفة و الابصار العباد و اسماعهم و قلوبهم من نوری و نوره فنحن الاوّلون و نحن الآخرون و نحن السابقون و نحن المسبّحون و نحن الشافعون ، و نحن کلمة الله و نحن خاصّة الله » . 2

از جابر بن عبدالله انصاری از رسول خدا صلی الله علیه و آله که در تفسیر آیه ی« شما بهترین امتی بودید که به سود انسانها آفریده شدید (چه این که ) امر به معروف می کنید »
فرمود :
اول مخلوقی که خدای متعال خلق فرمود نور من بود که از نور خودش ابداعش فرمود و از جلال عظمت خود او را بیرون آورد ، پس این نور به قدرت طواف می کرد تا در مدت هشتاد هزار سال به جلال عظمت خدا رسید ، چون عظمت خدا را که مرتبه ای از مراتب او بود مشاهده نمود به جهت تعظیم آن سجده کرد ، سپس نور علی (سلام الله علیه) از آن بیرون آمد ، نور من محیط به عظمت و نور علی محیط به قدرت( یعنی من مظهر عظمت خداوند و علی مظهر قدرت خداوند ) ، سپس خدای متعال خلق فرمود عرش و لوح و شمس و قمر و ستارگان و همه ی روشنائیها را و همه ی کمالات را از عقل و معرفت از نور من و نور من را از نور خود .
پس
ماییم اولین ها (که در اول خلق شدیم پیش از همه مخلوقات )
و ماییم آخرین ها (که بعد از فنای خلق باقی خواهیم بود )
و ماییم سبقت گیرندگان ( بر همه ی خلق در هر رتبه و مقامی)
و ماییم تسبیح کنندگان .
و ماییم شفاعت کنندگان .
و ماییم کلمه ی خدا
و ماییم خواص بندگان خدا .

پی نوشت ها :
1 - سوره ی آل عمران آیه ی 110 .
2 - بحار الانوار 22 : 25 علامه مجلسی رحمة الله علیه - النبی الاعظم و وجوده النوری ، ص 105 ، استاد شیخ مسلم داوری - وسیلة المعاد و ذریعة العباد چاپ سنگی ص 15 - آیت الله العظمی مولی حبیب الله کاشانی رحمة الله علیه .

بدان که ارباب رموز و اشارات در تعیین نخستین چیز که حضرت خالق جل جلاله خلق فرمود و اول موجودی که او را به لباس هستی بخشود عبارات مختلفه ایراد نموده اند و هر کدام به اصطلاحی ورای اصطلاح دیگری سخن گفته اند :
جمعی فرموده اند که اولین مخلوقات که خداوند ابداع فرمود ، عقل بود و از آن سایر مخلوقات پیدا شد و جمعی گفته اند که نخستین ممکنات درّه ی سفید(درّه ی بیضاء) بود و بعضی تعبیر به آب کرده و بعضی به لوح و بعضی به قلم و بعضی به نور و بعضی به مشیّت و اخبار نیز در این باب به اختلاف وارد شده است و لکن مقصود جمله جز یکی نباشد و آن یکی جز حقیقت مقدسه محمد و آل محمد نباید ( عباراتنا شتّی و حسنک واحد و کلّ الی ذاک الجمال یشیر ) و اختلاف اسماء و صفات موجب تعدد مسمّی و حقیقت نمی شود بلکه این اختلاف اشارت است به این که این حقیقت مقدسه دارای مراتب مختلفه و مقامات متعدده است و این حقیقت در هر مقامی از این مقامات به اسمی خوانده می شود و در هر مرتبه از این مراتب به صفتی دیده می شود و به ملاحظه هر کمالی او را به لفظی عبادت می کنیم و به اعتبار هر شأنی از شئون خاصه او به او در عبارتی اشارت می کنیم .
اگر چه این همه اسما نهادیم
مشو اخول مسمی جز یکی نیست
مثلاَ اگر شخصی باشد که عالم و شاعر و نویسنده و خیاط باشد تو را روا باشد که او را به هر یک از این اسم ها بخوانی و مقصود تو از این اسم ها جز یک شخص نخواهد بود ، همانا هر یک از این اسم ها دلالتی بر کمالی از کمالات او می کند که آن اسم دیگر این دلالت ندارد .

پی نوشت :
1 – وسیلة المعاد و ذریعة العباد ص 4 چاپ سنگی – آیت الله العظمی مولی حبیب الله کاشانی رحمة الله علیه


ادامه دارد ...

از آن جا که کتاب وسیلة العباد و ذریعة العباد در دسترس عموم نیست که امید می رود این اثر گران بها تجدید چاپ گردد از باب تیمن و تبرک کلام زیبای مرحوم حضرت آیت الله العظمی مولی حبیب الله کاشانی را در توضیح معانی اول ما خلق الله از این کتاب تقدیم مؤمنین و جویندگان معارف ناب اسلامی می نمایم :

عقل :
این حقیقت مقدسه را از این جهت عقل می گویند : که دانا و سبب دانائی همه ی دانایان است زیرا که عقل همان جوهر مجردیست که تمیز هر چیز به او می شود و اوست مایه ی هر سعادت و اصل هر کرامتی و فرقی میانه ی انسان و سایر افراد حیوان جز به عقل نباشد و چون این کمال در این حقیقت به حد کمال رسیده بود او را انسان کامل گفتند و سبب آن که این حقیقت را عقل خواندند و عاقل نگفتند شاید که مقصود مبالغه باشد آیا نشنیده که اگر شخصی را خواهند که مبالغه در عدالت او نمایند می گویند که عدل است یعنی از شدت عدالت ، نفس عدالت شده است و شاید که مقصود اشارت به وحدت و بساطت این حقیقت من حیث هی باشد زیرا که عاقل ذاتی را گویند که متصف به عقل باشد پس ذات چیزیست و عقل چیزی دیگر مثلاَ سفید چیزی را گویند که سفیدی عارض او شده باشد ، پس دو چیز باشد به خلاف سفیدی که یک چیز است ، پس عاقل دو باشد و عقل یک و چون حقیقت محمدیه اول ما خلق الله بود و در حقیقت آینه ی خدا بود کثرت مناسب او نبود .
چنان چه با خدا مناسبت ندارد . و حکما گفته اند که از یکی جز یکی صادر نشود و به این اعتبار که این حقیقت مقدسه نخبه ی همه ی موجودات و برگزیده ی از همه ی ممکناتست و در حقیقت آینه ی جهان نماست و جمیع اشیا در آن پیدا و هویدا است .

درّه ی بیضاء(سفید) :
او را درّه ی بیضاء گفته اند و شاید که چون این حقیقت از هر کدورت و ظلمتی معرّا و از هر رجس و دنسی مبرّا و از هر عیب و نقصی مصفّاست ، او را به اسم خوانده اند و شاید که چون حقیقت را در نزد خدا قدر و منزلت بسیار است و بها و قیمتش زیاد است به حدی که هیچ مخلوقی با او سنجیده نشود و هیچ پیغمبر مرسلی و ملک مقربی با او کفو نباشد ، چنان که حضرت صادق آل محمد صلوات الله علیه در حق حضرت رسالت مأب صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید :
« مهذّب لایدانی ، هاشمی لایوازی ، ابطحیّ لایسامی » لهذا او را به این اسم تعبیر کرده اند و به این ملاحظه که این حقیقت شریفه در مقام خود بسیط و قابل همه ی کمالات و مایه ی همه ی موجودات است و در همه ی اشیاء ساری و جاریست ، به طریقی که مایه ی حیات هر زنده ایست و سبب تربیت و ترقّی هر بنده است .

پی نوشت :
1 – وسیلة المعاد و ذریعة العباد ص 4 و 5چاپ سنگی – آیت الله العظمی مولی حبیب الله کاشانی رحمة الله علیه

ادامه دارد ....

آب :
او را آب خوانده اند چنان که خدا می فرماید : « و من الماء کلّ شیئ حیّ » . یعنی هر چیز زنده از آبست .

لوح :
و این حقیقت را از آن جهت لوح گویند که کتاب نمایش حقایق همه اشیاء است و همه ی علوم و معارف در صحیفه ی جامعه اش نگاشته و هویدا باشد . و اوست دارای جمیع مراتب کونیّه و جامع مجموع کمالات امکانیه و بعضی حکما گفته اند که العقل کل الاشیاء بالفعل و بعضی دیگر گفته اند که بسیط الحقیقة کلّ الاشیاء و این دو فقره اشاره به همین حقیقتست که کتاب جامع و لوح حاوی است همانا لوح همان چیزی را گویند که ارقام در آن نگاشته شود و تعیین اصل لوح و کیفیت نگاشتن مدخلیتی در حقیقت این مطلب ندارد و بیان این مطلب خواهد آمد و چون این حقیقت مقدسه واسطه ی فیض است ، از خدای فیّاض برای همه ی قابلیات و فی الحقیقة چهره پرداز است از برای همه ی ممکنات و در واقع نقّاش علوم و معارفست بر دلها .

پی نوشت :
1 – وسیلة المعاد و ذریعة العباد ص 4 و 5چاپ سنگی – آیت الله العظمی مولی حبیب الله کاشانی رحمة الله علیه

قلم :
او را قلم گفته اند زیرا که قلم چیزی را گویند که به آن چیز نویسند و او است واسطه ی وصول مداد به لوح و حقیقت محمدیّه صلّی الله علیه و آله و سلم در حقیقت قلم قدرت خداست که سبب همه ی فیض ها و واسطه ی همه ی رحمت هاست و به همین قلم نوشته شده است آن چه بود و آن چه خواهد بود تا روز قیامت .
در تفسیر علی بن ابراهیم قمّی رحمة الله علیه از سیّاح بحر حقایق امام جعفر صادق علیه السلام روایت شده که فرمودند :
« اول ما خلق الله القلم فقال له اکتب فکتب ما کان و ما هو کائن الی یوم القیامة »
یعنی اول چیز که خداوندش خلق فرمود قلم بود ، پس او را فرمود که بنویس ، پس نوشت هر چه بوده است و هر چه خواهد بود تا روز قیامت
و مراد از قلم در این حدیث همان حقیقت محمدیه است زیرا که بی شبهه جز این حقیقت نتواند که اول ما خلق الله باشد و الا با اخبار دیگر ... منافات خواهد داشت . و باید قلم بر این حقیقت مقدسه شرافت زیادتی داشته باشد و این مطلب البته باطل است و میان این مطلب با بیان سایر اخباری که در خصوص قلم وارد شده است در جای خود خواهد آمد .2

پی نوشت :
1 – وسیلة المعاد و ذریعة العباد ص 5 چاپ سنگی – آیت الله العظمی مولی حبیب الله کاشانی رحمة الله علیه
2 - رجوع شد به کتاب فوق الذکر .

ادامه دارد ..

نقل قول:
از زمانيكه خداى عزوجل آن روح را بر محمد صلى اللّه عليه و آله فرو فرستاد، [="red"]به آسمان بالا نرفته است و آن روح در ما هست[/].

سلام
این قسمت که قرمزش کردم، منظور اینجا روح القدس هست؟ در ما هست، اینجا ما چه کسانی هستند؟

با تشکر

با سلام و عرض ادب :Gol:

نقل قول:
این قسمت که قرمزش کردم، منظور اینجا روح القدس هست؟ در ما هست، اینجا ما چه کسانی هستند؟


با استناد به روایات دیگری که اشاره کردم، خیر این روح، روح القدس نمی باشد. بلکه روحی است منحصر به حضرت محمد (ص) و معصومین (ع). در اینجا (و کلاً در روایات) منظور امام (ع) از ما، خودشان یعنی اهل بیت (ع) می باشد.

با تشکر فراوان
یا حق

نور :

این حقیقت مقدسه را نور می گویند که بنفسه ظاهر و ظاهر کننده ی همه ی اشیاء است . بلکه فروغ وجودش بر تمامت عالم امکان تافته و خورشید جمال با کمالش بر صفحات همه ی حقایق تابنده است و چنان که ظهور هر چیز به نور است و ظهور وجود نور به خود اوست و ظهور همه ی موجودات از کتم عدم به همین حقیقتست و ظهور این حقیقت به خود است یعنی خدا او را به خود ظاهر فرمود بی آن که چیزی را غیر از او واسطه او قرار دهد و الا آن واسطه باید اول ما خلق الله باشد و ظاهر است که جز این حقیقت شایسته ی این مقام و قابل این قرب نیست و شاید که اطلاق این نور بر این حقیقت مقدسه از این جهت باشد که مَظهر و مُظهر صفات خدا است یعنی آن صفاتی که پیش از خلق خلق بر خلق مخفی بود . چنان که [خداوند ] فرمود :
« کنت کنزاَ مخفیّاَ فاحببت أن اعرف فخلقت الخلق لِکی اعرف»
یعنی بودم گنجی پنهان ، پس خواستم که شناخته شوم پس خلق را آفریدم تا شناخته شوم .
یعنی به صفاتی که شناختن آن ها ممکن باشد و الا ادراک ذات غیب و صفات ذات که عین ذاتست از جمله محالات صرفه و ممتنعات ذاتیه است .

عنقا شکار کس نشود دام باز چین
کاینجا همیشه باز بدست است دام را

پی نوشت :
1 – وسیلة المعاد و ذریعة العباد ص 6 چاپ سنگی – آیت الله العظمی مولی حبیب الله کاشانی رحمة الله علیه

ادامه دارد ....

روح :
او را روح می گویند ، زیرا که هیچ صنف از اصناف خلق بی روح منشأ اثری و فائده نباشد

مشیّت :
و به این اعتبار این حقیقت را مشیّت گویند که محل مشیّت خدا است بلکه نفس مشیّت اوست . شیخ کلینی رحمة الله در کتاب کافی به سند صحیح از صادق آل محمد روایت می کند که فرمودند :
« خلق الله المشیّة بنفسها ثمّ خلق الاشیاء بالمشیّة » .
یعنی خلق فرمود خدا مشیّت را به خود او بی وساطت واسطه . پس خلق فرمود جمیع اشیاء را به مشیّت و مراد از مشیّت در این روایت جز حقیقت محمد صلی الله علیه و آله نتواند بود ، زیرا که این حقیقت نیز از جمله ی اشیائی خواهد بود که به مشیّت خلق شده خواهد بود پس اول ما خلق الله نخواهد بود و نتواند که مشیّت از صفات ذات و عین ذات باشد ، زیرا که صفتی که عین ذات حق است مخلوق نباشد و الا لازم آید که ذات نیز مخلوق باشد . و اخبار بسیار نیز دلالت بر این که مشیّت صفت ذات نیست .
حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام فرمود :
« فمن زعم آنّ الله لم یزل شائیاَ فلیس بموحد ».
یعنی هر کس گمانش آن باشد که خدا لم یزل صاحب مشیّت بوده است موحد نخواهد بود .
و حضرت را با سلیمان مروزی در این خصوص مکالمه ی بسیار است و شیخ صدوق علیه الرحمة در عیون اخبار الرضا این حدیث را ایراد نموده است . پس مراد از مشیّت همان حقیقت مقدسه است و در دعای ماه رجب مذکور است :
« اسئلک بما نطق فیهم من مشیّتک فجعلتهم معادن لکلماتک و ارکاناَ لتوحیدک»
و بالجمله مراد از این جمله عبارات که در تعیین اول ما خلق الله صادر شده است همان حقیقت محمدیه است زیرا که ممکن نیست که هیچ چیزی صاحب این مقام باشد الا آن که از هر شیئ به خدا نزدیک تر باشد . و قابلیتش از هر قابلی زیادتر باشد و نیست صاحب این شأن مگر حقیقت محمد و آل محمد صلوات الله علیهم اجمعین . و اخبار بسیار بلکه متواتر بر این مطلب دلالت دارد .

دوستان کاربر برای اختصار بخش های منتخب در این بحث را از اثر بسیار ارزشمند وسیلة المعاد و ذریعة العباد مرحوم آیت الله العظمی شیخ حبیب الله کاشانی رحمة الله علیه آوردیم امید که این کتاب به صورت امروزی چاپ و منتشر و در اختیار همگان قرار گیرد .

پی نوشت :
1 – وسیلة المعاد و ذریعة العباد ص 7 چاپ سنگی – آیت الله العظمی مولی حبیب الله کاشانی رحمة الله علیه

مسلم;64544 نوشت:
با سلام به همه دوستان
در تعداد زیادی از نوشته ها اولین مخلوق خداوند پیامبر عزیز اسلام شناخته شدو ارجاع آن تنها به احادیث بود. آیا نباید راجع به مطلب به این مهمی تصدیقی در قرآن وجود داشته باشد؟ به عبارتی باید در قرآن به خلقت همه مخلوقات از وجود پیامبر اسلام تاکید شده باشد. آیا کسی از دوستان آیه ای درباره این موضوع سراغ دارد؟

دوست گرامی بین قرآن و عترت جدایی نیست ، قرآن کلیات همه چیز را بیان فرموده و رسول مکرم اسلام و عترت طاهرینش سلام الله علیهم اجمعین هم معلم و مفسر و مبین جزئیات و ظرائف این کتاب شریف هستند در حقیقت بین کلام خدا و کلام معصوم تعارض و تناقضی نیست . لذا احادیثی که در باب خلقت و اول ما خلق الله وارد شده تفسیر آیات قرآنی است که در باب خلقت است .
« الذی خلق فسوّی »
حال معصومین سلام الله علیهم جزئیاتی از بحث خلقت از جمله بحث اولین مخلوق را بیان فرموده اند ( تا آنجا که به دست ما رسیده است ) و ما چون به امر آن کتاب با عظمت تسلیم امر حضرات معصومین صلوات الله علیهم اجمعین هستیم .
« و سلّموا تسلیماّ »
« اطیعوالله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم »
« فاسئلوا اهل الذکر »

سوای از مباحث کلامی ، می پذیریم که اول مخلوق خدای متعال حقیقت محمدیه و اهل بیت عصمت و طهارتند که نور واحد ، عقل نخستین ، صادر اول حضرت حقند ، صلوات الله و سلامه علیهم اجمعین .
از باب اشاره شما می توانید به تفسیر آیه 156 سوره ی بقره یعنی آیه ی استرجاع هم رجوع بفرمایید :

« الذین اذا اصابتهم مصیبة قالوا انّا لله و انّا الیه راجعون »
کسانی که چون مصيبتی به آنها رسيد گفتند : ما از آن خدا هستيم و به او باز می گرديم .
این آیه در شأن چهارده وجود مقدس نازل شده و حتی چنین شأن نزولی را هم کسی نپذیرد مصداق خارجی و اتم چنین اشخاصی را غیر از این حضرات نمی یابد . انّا لله اشاره به مبدئیت و انّا الیه راجعون اشاره به مقصدیت خدای متعال دارد . ارتباط این مبدئیت و مقصدیت با معصومین علیهم السلام که اولین مخلوق خدای متعال هستند از این جهت است که این بزرگواران مظاهر تامّه و کامله ی صفات پروردگار عالم , و نزدیک ترین مخلوق به آن مبدأ با عظمت هستند .
1

پی نوشت :
1 - در این خصوص رجوع شود به منابع تفسیری و نیز به کتاب وزین و ارزشمند "سیمای ائمه در شرح زیارت جامعه کبیره " ج2 ص 334 اثر نابغه ی روشندل ، فاضل محقق جناب استاد علی نظامی همدانی زید عزه .

مسلم;64544 نوشت:
در تعداد زیادی از نوشته ها اولین مخلوق خداوند پیامبر عزیز اسلام شناخته شدو ارجاع آن تنها به احادیث بود. آیا نباید راجع به مطلب به این مهمی تصدیقی در قرآن وجود داشته باشد؟ به عبارتی باید در قرآن به خلقت همه مخلوقات از وجود پیامبر اسلام تاکید شده باشد. آیا کسی از دوستان آیه ای درباره این موضوع سراغ دارد؟

با سلام وکسب اجازه از سلیم عزیز
همانطور که جناب سلیم هم اشاره کردند در آيات قرآن كريم اگر تنها به نصوص و ظواهر آيات بسنده کنيم و تفسيرها و تأويل هاي گوناگون را ناديده بگيريم به چگونگي آغاز آفرينش و اينکه خلقت با کدام مخلوق شروع شده، اشاره اي تصريح نشده است. گرچه در بابِ خلقت پاره اي از موجودات از جمله انسان، اشارات و توضيحاتي در قرآن هست؛ همچنان که از آب به عنوان منشأ پيدايش همة موجودات ياد شده است. اين تعبير، گرچه حاکي از تقدّم خلقت آب بر هر موجود ذيحيات است، ولي پاسخگوي پرسش مخلوق نخستين نيست. به علاوه دربارة معنا و مراد حقيقي از کلمة "ماء" چندان اختلاف نظر هست که استناد به آن منوط بر گزينش روش و ديدگاه تفسيري است. آية ديگر از قرآن كه به نحوي با بحث اولين مخلوق مرتبط است (وَ ما أَمْرُنا إِلاَّ واحِدَةٌ كَلَمْحٍ بِالْبَصَر) نيز گرچه با قاعدة عقلي "الواحد" قابل انطباق است ولي در آن تعيين مصداقي در خصوص صادر اول نشده است. ‏

اولین مخلوق باید موجودی باشد که اقرب الخلق به مبدأ فیض بوده و واسطه ی رسیدن فیض وجود به پایین تر باشد . از این باب رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله فرمودند :
« اول ما خلق الله نوری ثم جعل منه کلّ خیر »
اولین چیزی که خدای متعال خلق فرمود ، نور من بود ؛ سپس هر خیری را از او آفرید .
و این نور در نظر و لسان اهل معرفت ، همان حققت محمدیّه صلی الله علیه و آله می باشد .این نور ، با نور حضرت امیرالمؤمنین و صدیقه ی طاهره و سایر امامان صلوات الله علیهم اتحاد و عینیت دارد .
امام امام محمد باقر سلام الله علیه در این باره می فرماید :
« یا جابر ان الله اول ما خلق ، خلق محمداّ ( صلی الله علیه و آله ) و عترته الهداة المهتدین فکانوا أشباح نور بین یدی الله ! قلت : و ما الاشباح ؟
قال : ظلّ النور ، ابدان نورانیة بلا ارواح و کان مؤیداّ بروح واحدة و هی روح القدس فبه کان یعبدالله و عترته .
و لذلک خلقهم حکماء ، علماء ، بررة ، اصفیاء ، یعبدون الله بالصّلوة و الصّوم و السّجود و التّسبیح و التّهلیل و یصّلون الصّلوات و یحجّون و یصومون »1

ای جابر ، خداوند اولین مخلوقی را آفرید ، محمد و عترتش ( علیهم السلام ) بودند که جمعیتشان هدایت کننده و هدایت شونده می باشند و لهذا آنان اشباح نور بودند در برابر خداوند .
من گفتم : مراد از اشباح چه می باشد ؟ حضرت امام باقر سلام الله علیه فرمودند :
سایه ی نور ، بدن های نورانی بدون ارواح . و مؤید بودند فقط به یک روح که آن روح القدس بوده است . پس به وسیله ی آن سایه ی نور ، پیغمبر و عترت او خداوند را عبادت می نمودند . و بدین جهت است که ایشان را بردباران ، عالمان ، پاکیزگان خلق نموده است . ایشان پیوسته خدا را با نماز و روزه و سجده و تسبیح و تهلیل عبادت می کنند ؛ نمازها را می خوانند و حج به جای می آورند و روزه می گیرند .

پی نوشت :

1 - اصول کافی ج1 ص 442 .

موضوع قفل شده است